امتیاز دادن به این موضوع:

Recommended Posts

با سلام 

 

 

 

ایستگاه قطبی "زِبرا "

 

iszposter4.jpg

 

Ice-Station-Zebra.jpg

 

 

جنگ سرد (1989-1953) ، موجب ایجاد یک ژانر جدید در سینمای جهان شد و آن پرداختن به موضوعاتی بود که احتمال داده می شد در دنیای واقعی هر آن رخ دهد . در یک سوی این موضوع ، روسها بعنوان قطب شّر ماجرا و ایالات متحده بعنوان قطب خیرخواه و مثبت به نمایش گذاشته می شدند و فیلم " ایستگاه قطبی زبرا" یکی از همین ماجراهاست . 

 

یک ماهواره عکسبرداری روسها در نزدیکی یکی از ایستگاه های هواشناسی قطب شمال ساقط می شود و هر کدام از طرفین براین تلاش هستند تا فیلم های موجود در این ماهواره را در اختیار گیرند . ارتش آمریکا با اعزام یک زیردریایی هسته ای و روسها نیز با اعزام یک یگان چترباز بدنبال این هدف هستند ..... 

 

جیمز فردی بعنوان یکی از افسران نیروی دریایی آمریکا با همراهی دیوید جونز یک مامور اطلاعاتی بریتانیایی ،سروان آندرس افسر سپاه تفنگداران  ، بوریس واسیلوف یک عامل دو جانبه روس کاراکترهای حاضر در این فیلم هستند . 

  • Upvote 6

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

با سلام 

 

عقاب فرود آمد

 

eagles-has-landed_poster-4.jpg..

 

 

سال 1943، یک مأمور آلمانی، «جوآنا گری» (مارش) گزارش می‌دهد که قرار است «وینستن چرچیل» آخر هفته را در حوالی دهکده دورافتاده «استادلی کانستیبل» در نورفولک بگذراند. «ماکس رادل» (دووال)، افسر اطلاعاتی آلمانی نیز نقشه‌ای برای اسیر کردن نخست وزیر انگلستان طرح می‌کند. «هاینریش هیملر» (پلیزنس) نقشه را تأئید می‌کند و «سرهنگ کورت استاینر» (کین)، افسر چتربازی که به‌دلیل حمله به یک ژنرال اس اس محکوم به مرگ شده، بخشوده می‌شود تا مجری این نقشه باشد. «لیام دولین» (ساترلند) از ارتش جمهوری‌خواه که قبلاً اعزام شده تا به «گری» کمک کند، دل‌باخته یک نوجوان محلی، «مالی پرایر» (آگوتر) می‌شود. خواستگار «مالی» متوجه می‌شود و تهدید می‌کند که «دولین» را لو خواهد داد اما «مالی» او را می‌کشد. «استاینر» همراه شانزده نفر دیگر با «دولین» ملاقات می‌کنند و مانورهائی را در منطقه آغاز می‌کنند.

 

The_Eagles_Has_Landed.jpg The-Eagle-Has-Landed-Screencaps-michael-

 

 

اما وقتی یک چترباز حین نجات یک بچه از دست می‌رود و درجه آلمانی‌اش زیر یونیفورم لهستانی کشف می‌شود، این نقشه برهم می‌خورد. مردم در کلیسای روستا محبوس می‌شوند، اما یکی از اهالی خود را به یک یگان آمریکائی مستقر در آن حوالی می‌رساند و آنان را با خبر می‌کند. «دولین» یک نامه خداحافظی برای «مالی» می‌گذارد و به هم قطارانش ملحق می‌شود. فرمانده عصبی رنجرها، «سرهنگ پیتس» (هگمن) پس از حمله‌های سرسری به دهکده کشته می‌شود. «گری» هدف گلوله یک آمریکائی قرار می‌گیرد و «سروان کلارکِ» معقول (ویلیامز)، حمله‌ای موفقیت‌آمیز را به کلیسا رهبری می‌کند. «استاینر» و «دولین» می‌گریزند و بعد از هم جدا می‌شوند. «استاینر» شبانه خود را به خانه محل اقامت «چرچیل» می‌رساند، او را ترور می‌کند و سپس خود کشته می‌شود. بعد معلوم می‌شود که «چرچیل» واقعی در این لحظه در تهران است و قربانی، بدل او بوده است: بازیگری به نام «جرج فاستر» (دیلی)

 

The-Eagle-Has-Landed-Screencaps-michael-

 

فیلم‌نامه منکه‌ویتس بخش‌هائی از رمان پُرآوازه هیگینز را حذب کرده است. استرجس هم به جای هیجان‌انگیزتر کردن یک قصه سر راست، همّ خود را صرف پرداخت «شرافت» شخصیت کین (که اینجا به کاریکاتورسازی روی می‌آورد) کرده است. اینجا شرافت نظامی بیش از درگیری نهائی نمود دارد: آنجا که «استاینرِ» افشا شده، دستور آزادی زندانی‌ها را می‌دهد (و تشکر والدین بچه نجات یافته را می‌پذیرد). شخصیت‌ «دولین» هم با فداکاری و میهن‌پرستی‌اش معرفی می‌شود. مشکل اصلی، بازی‌های مکانیکی نقش‌های اصلی و باورناپذیر بودن رفتار و کردار شخصیت‌هاست.

 

 

پی نوشت :

 

1- گفته می شود که تاریخ را فاتحان می نویسند و چنین نیز هست . به غیر از معدود آثار سینمایی جنگ دوم جهانی ، مابقی ، هجویات و مبالغه های کاریکاتور گونه ای در خصوص طراحی عملیات رزمی توسط ورماخت  ( نکته جالب اینجاست که هرگز به اشغال استحکامات ابن امائل در بلژیک پرداخته نمی شود ) است واین پرده ضخیم ،صرفاً با جستجو و واکاوی علاقه مندان به حوزه تاریخ نظامی کنار خواهد رفت . 

 
2- نکته مثبت این فیلم سکانس آغاز ماموریت بشمار می رود ، جایی که لوفت وافه یک فروند پرنده ترابری DC-3 با علائم  کامل نیروی هوایی سلطنتی بریتانیا را برای انتقال چتربازان مورد استفاده قرار می دهد . 
  • Upvote 11

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

با تشکر 

یک فیلم دیگه هم هست که در آن یک یگاه چترباز آلمانی در صحرایی ( به گمان مصر بود) فرود می آیند برای ترور سران متفقین ولی کم کم متوجه می شوند کل عملیات لو رفته است و دختر رابط آنها دشمن است 

در آخر نفرات به محل حمله می کنند و کشته می شوند و آخرین نفر که زخمی بود به پیشنهاد دختر لباس آلمانی ها را می پوشد تا به عنوان یک سرباز اسیر شود نه به عنوان جاسوس 

 

اگر کسی این فیلم را پیدا کرد ممنون می شوم

سکانس به سکانسش یادم هست ولی اسمش یادم نیست

  • Upvote 2

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

عقاب فرود آمد


...

 

ضمن تشکر از شما بابت معرفی این فیلم؛

 

اگر اجازه دهید قدری نقد به فرمایشات شما داشته باشم.

 

1- این فیلم، یک فیلم تاریخی نبود؛ بلکه فیلمی نمادین بود. کما اینکه به جز آدمیرال کاناریس (که در فیلم نامی هم از وی برده نمی شود و صرفاً به منظور مشخصی وی به تصویر کشیده شده است که در ادامه عرض می شود) و البته شخص چرچیل، باقی شخصیت ها غیرواقعی بودند.

همین موضوع، نمادین بودن این فیلم را به تصویر می کشید که شما به سادگی از آن گذشتید و نحوه ی روایی داستان را به تاریخ نگاری برندگان جنگ متصل فرمودید.

 

2- فیلم با یک روایت تاریخی آغاز می شود. یعنی حضور پررنگ چتربازان و کماندوهای آلمانی در سال های پایانی جنگ برای انجام مأموریت هایی که انجام آن غیر ممکن بود (اشاره مشخص به آزادی موسولینی از زندانی که منطقاً کسی توانایی نفوذ به آن را نداشت). اگر چه شاید داستان فیلم، به نوعی تخیلی بود، ولی در حقیقت این اتفاقات افتاده بود و مثلاً خود اتو اسکورزنی و تیم تحت امر وی مأموریت ترور استالین، چرچیل و روزولت در ایران را داشتند که با توجه به اینکه ایران منطقه تحت اشغال متفقین بود و صدها کیلومتر با سرزمین های تحت اختیار نازی ها فاصله داشت، مأموریتی غیرممکن بود. ولی آلمان این دست مأموریت ها را در آن ایام طراحی می کرد. پس این فیلم، نمادی از تلاش تاریخی این یگان و طراحان پشت سر آن بود.

 

3- در ابتدای فیلم، آدمیرال کاناریس (با بازی ارزشمند آنتونی کوایلی فقید) به تصویر کشیده می شود که آشکارا از صحبت های هیلتر به دیوانگی یاد می کند و صحبت هایی را می گوید که مشخصاً وی جز در حلقه ی یاران مطرح نمی کرد. کاناریس یکی از مرموزترین شخصیت های آلمان نازی بود و در مقام رئیس آبور، ارتباطاتی با انگلیسی ها نیز داشت (هرچند که خود مستقل از انگلیس بود.). فیلم اشاره ای پرش وار به این قضیه داشت و پس از آن آدمیرال از فیلم محو می شود. ولی بیننده را به تردید می اندازد که در حقیقت طرح این عملیات چگونه لو رفت. چرا که بسیاری از عملیات هایی که انگلستان در آن زمان، در قالب «کشف اتفاقی» و یا «جلوگیری حادثه وار» مطرح می نمود، در حقیقت کاملاً با برنامه و اطلاعات و طرح ریزی بود. یک مثال ساده ی آن، شکستن دستگاه رمزنگار انیگما بود که شکستن آن را MI6 حتی به ارتش هم اطلاع نداد و تنها با استفاده از روش های آماری و حادثه سازی ها و کشف های اتفاقی، گاهاً نیروی دریایی خبردار می شد و با ولف پک مقابله می کرد.

به عبارتی فیلم اشاره ای پرده وار به نقش احتمالی و مرموز کاناریس در لو رفتن برخی طرح های ترور و خرابکاری کماندوهای آلمانی داشت.

 

4- فیلم کاملاً انگلیسی ساز است و از متدهای فیلم های انگلیسی اقتباس نموده است. در فیلم، برخلاف فیلم های امریکایی ساز، بد و خوب مفهومی ندارد. آلمانی های بدی هستند که یهودی ها را به اردوگاه های کار اجباری می فرستند و فراریانشان را به قتل می رسانند. ولی از آن طرف آلمانی های خوبی هستند که مخالف این دیوانگی ها هستند؛ نظیر کلنل اشتاینر یا آدمیرال کاناریس. یا آلمانی ها را نه دیوهای جانی، که انسان هایی به تصویر می کشد که از طرفی برای نجات خود حاضر نیستند مردم را به قتل برسانند (و به زندانی کردنشان تا پایان مأموریت ترور بسنده می کنند) و یا وقتی که گیر می افتند و چاره ای جز مقابله یا تسلیم ندارند، از مردم به عنوان سپر انسانی استفاده نمی کنند و با رها کردن مردم، به امریکایی ها مجوز به گلوله بستن کلیسا با کالیبر سنگین و هدف قرار گرفتن با نارنجک را می دهند.

در مواجهه با امریکایی ها، بیشتر خوی گاوچرانی و غرور ایشان، بویژه در فرماندهان ارشدشان را به تصویر می کشد و اینکه جنگجویان ماهری هستند و در مواجهه با کمین ها و مقاومت ها، تغییر تاکتیک های مناسبی می دهند (که این موضوع بارها در جنگ دوم جهانی به اثبات رسید).

اما درنقطه ی مقابل آن، نقدهای نمادین به ایرلندی ها دارد که وطن پرستی شان زیر سوال می رود و اینکه برای اینکه منافع ایرلند را حفظ کنند، به چه اقداماتی دست می زنند. از قتل هایی که برای منفعت خودشان است لحظه ای دریغ نمی کنند و می بینیم انسانی ترین شخصیت دولین، زمانی است که وی دست از این بازی ها می کشد (اشاره به همان مبارزه انگلیس و ایرلند شمالی) و پی زندگی خود می رود.

 

5- پیام اصلی این فیلم، شرافت بود. آلمانی ها سربازانی شریف نشان داده شدند که برای فراری دادن فرمانده و معاون خود، حاضرند جانشان را فدا کنند؛ حتی در مأموریتی شکست خورده. این سربازان آنقدر شریف هستند که برای نجات جان یک کودک حاضرند جانشان را به خطر بیاندازند و در نهایت بمیرند. از طرفی وقتی آلمانی ها خود را لهستانی جا می زنند، با رفتار مناسب مردم و حتی سربازان امریکایی مواجه می شوند. خود اشتاینر فردی معرفی می شود که در انگلستان تحصیل کرده است و به ایشان احترام می گذارد (شخصیتی مشابه شخصیت واقعی کاناریس). برخورد امریکایی ها با آلمانی ها هم اکثراً براساس احترام بود و باور به اینکه همه دارند برای شرافت خود می جنگند.

جالب اینکه شرافت سربازی آنقدر در این فیلم بولد شده بود که اشتاینر وقتی موفق به فرار می شود، حاضر نمی شود مسیر را ادامه دهد و با علم به کشته شدن، به سمت انجام مأموریت خود (که حال نیک می داند کاملاً لو رفته است و عملاً این کار امکان پذیر نیست) می رود.

شاید شوک آورترین صحنه فیلم، صحنه ای است که اشتاینر موفق به ترور چرچیل می شود و بیننده برای لحظه ای خشک می شود و هر آن منتظر است که وی زنده شود که نمی شود. با مرگ اشتاینر اصل داستان مشخص می شود.

ولی تلاش اشتاینر برای انجام این مأموریت در حالی که کمترین احتمالی برای موفقیت نداشت (و البته در کمال ناباوری و با بخت و اقبال، موفق هم شد!)، توسط خود انگلیسی ها ستودنی است.

 

به عبارت ساده تر، اگر با سبک روایت داستان و فیلم سازی انگلیسی ها آشنا باشید، بهتر می توانید این فیلم را درک نمایید و از تماشای آن لذت ببرید.

 

--------------------------------------------------------------

 

نکات دیگری هم در این فیلم بود که برای جلوگیری از اطاله ی کلام، از بیان آن صرفنظر نمودم.

 

امیدوارم جسارت حقیر را به بزرگی خود ببخشید.

اگر هم توضیحی بر این عرایض داشتید خوشحال می شوم که آن را بخوانم.

 

--------------------------------------------------------------

 

پ.ن : با توجه به اینکه این متن در ساعت 1:30 بامداد نوشته شده است، اگر غلط املایی یا جمله بندی داشت از شما و سایر خوانندگان محترم عذرخواهی می کنم.

  • Upvote 5

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

بسم ا.... 

 

 

به بهانه شیوع  ویروس در مناطقی از چین  ( 2020 میلادی ) 

 

resizer.jpg  Outbreak-poster-1995.jpg

  • Upvote 3

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

بسم ا.... 

به بهانه شیوع  ویروس در مناطقی از چین  ( 2020 میلادی ) گسترش آن به مناطقی در شبه قاره هند ، ایالات متحده و اروپا

 

MV5BN2Y2OWU4MWMtNmIyMy00YzMyLWI0Y2ItMTcy

 

در سال ۱۹۹۶ جهان به مکانی ناامن برای زندگی بشر تبدیل گشته؛ به طوری که بیش از ۵ میلیارد نفر بر اثر یک  ویروس کشنده از بین رفته‌اند و یک درصد باقی‌مانده از انسان‌ها مجبورند برای در امان ماندن از مرگ؛ در زیر زمین زندگی کنند. در سال ۲۰۳۵ عده‌ای از دانشمندان برای یافتن راه حلی برای درمان این ویروس، زندانیان را به زمان گذشته می‌فرستند تا از نوع غیر جهش‌یافته ویروس‌ها اطلاعاتی را پیدا کنند. یکی از آن زندانیان جیمز کول (بروس ویلیس) برای انجام مأموریت در سال ۱۹۹۶ انتخاب می‌شود. او باید به جمع‌آوری اطلاعات دربارهٔ ویروس بپردازد؛ ویروسی که به عقیده دانشمندان توسط یک گروه تروریستی که به نام دوازده میمون شناخته می‌شوند؛ منتشر می‌شود.

 

پی نوشت :

ظاهرا نسل بشر بخوبی مسیر انقراض خودش را پیش بینی می کند !!!!!!

  • Upvote 8

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
1 ساعت پیش, MR9 گفت:

 

پی نوشت :

ظاهرا نسل بشر بخوبی مسیر انقراض خودش را پیش بینی می کند !!!!!!

به نظر من بیشتر این هست که نسل بشر نابودی خود را "می سازد" . 

 

سالها سخنان درگوشی و پنهانی از آزمایش ویروس های کشتار جمعی توسط غربی ها شنیده می شد...

 

ولی همه ی ما در یک کشتی نشسته ایم و نمیتوانیم کشتی را سوراخ کنیم یا شاید لباس غواصی برای خودشان فراهم کرده اند؟!؟ 

  • Upvote 3

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
10 minutes قبل , mehdipersian گفت:

شاید لباس غواصی برای خودشان فراهم کرده اند؟!؟ 

 

اتفاقا" ایده  "لباس غواصی " ( کنایه از راه فرار ) برای این جماعت هم به شکلهای مختلف تئوریزه شده و میشود

 

s-l300~0.jpg bf282437a5abf03d0b83603c2ae73927.png

 

پی نوشت :

فقط اطلاع ندارم ، چرا "ما" بلد نیستیم این کارها را ؟؟؟؟ !!!!!!

  • Upvote 4

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

بسم ا....  

 

در آخرین ساعات سال 1398

 

 

 

 

Danger Close: The Battle of Long Tan

 

danger-close-long-tan-poster.jpg

 

 

خوب ، ظاهرا نیوزلندی ها و استرالیایی ها هم دارند جانفشانی های خودشون را به سبک فیلم we were soldiers در تاریخ ثبت میکنند . فیلم Danger Close: The Battle of Long Tan داستان حضور ارتش سلطنتی استرالیا و نیوزلند در جنگ ویتنام در کنار ارتش ایالات متحده است . این فیلم داستان خاصی را به شیوه نسخه های آمریکایی اش دنبال نمی کند ولی برای دوستان نکته بین ، اهمیت پشتیبانی هوایی نزدیک برای واحدهای تحت محاصره در مناطق متراکم جنگلی در شرایط آب  و هوایی حاره ای را بخوبی به تصویر می کشد . نکات جالبی در خصوص توسعه تاکتیکهای رزمی در این فیلم به تصویر کشیده شده که مشاهده آن خالی از فایده نیست 

 

  • Upvote 6

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

یک افسر ، یک جاسوس 

 

MV5BZjIyZjQyNjYtYjg5MC00ZTgxLWFiN2YtY2M2

 

 

سال ۱۸۹۳  اداره آمار و اطلاعات ارتش فرانسه پی برد که شوارتسکپن، وابسته نظامی سفارت آلمان در پاریس، با افسری فرانسوی ارتباط دارد و اطلاعاتی از مراکز حساس نظامی و تسلیحاتی ارتش، بین آن‌ها تبادل شده‌است. از این فرد که با نام مستعار «دی» فعالیت داشت، نمونه‌هایی به عنوان دست خطی که اطلاعات را در اختیار قرار داده به دست سرهنگ هانری از بخش آمار و اطلاعات ارتش افتاد.پس از آن از تمامی افسران مشغول به خدمت در مراکز حساس و ستادهای فرماندهی آزمایش خط انجام گرفت و دستخط دریفوس را با «دی» مطابق تشخیص دادند.دریفوس از خانواده‌ای مرفه و فرزند یک تاجر یهودی بود که به سال ۱۸۷۰ در پی اشغال آلزاس و لورن توسط آلمان برای حفظ تابعیت فرانسوی آنجا را ترک کرده بود. آلفرد در ۱۳ اکتبر ۱۸۹۴ به وزارت جنگ احضار شده و متهم به جاسوسی شد. دریفوس اتهام را رد کرد، اما با آزمایش دوباره دستخط شک مقامات به او بیشتر شد.همزمان با این، روزنامه‌ای ضدیهودی در مقاله‌ای با عنوان «خیانت بزرگ»، دریفوس را به خیانت متهم و خواستار مجازات شدید وی شد. پس از آن بود که فشارها بر دریفوس افزایش یافت؛ و فعالیت مطبوعات در رابطه با این موضوع شدت گرفت و حتی یهودیان مسئول شکست ۱۸۷۰ از آلمان معرفی شدند که تأثیر زیادی در جامعه داشتند. این فیلم به کارگردانی رومن پولانسکی ، ماجرای مشهور سرگرد آلفرد دریفوس را به تصویر کشیده است .

  • Upvote 5

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

بسم ا... 

 

بدون هیچ توضیحی ، توصیه اکید به دیدن این فیلم و مطالعه در این خصوص ........

 

 

 

ماجرای نیمروز 1 و2 

 

rade-khoon.jpg    majaraye-nimrooz-ir-dl_com_.jpg

 

 

 

پی نوشت

 

درمیان بیابان برهوت سینمای ایران ، این روند ، اتفاق بسیار خوبی هست ، انشا... ادامه پیدا کند ..........

 

  • Like 1
  • Upvote 7

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

نبرد تانکها

نبرد بالج

Bulge_sheet_A.jpg

 67 سال زمانی طولانی برای مردم است تا همچنان آن نبرد تکان دهنده، خونین، وحشتناک و دردناک را در یاد و خاطر خود حفظ کرده باشند. بخصوص که در این مدت طولانی هالیوود دست به ساخت و تولید انواع مختلف و متنوعی از فیلم های جنگی درباره رویدادها و اتفاقات تاریخی زده است که در آنها بیش از اینکه به شرح واقعیت ها با حفظ مستندات واقعی و آنچه که واقعاً افتاده پرداخته باشند باشکوه ، دیدنی و جذاب بوده اند. این در مورد یک عملیات بسیار بزرگ نظامی مثل نبرد تانک ها هم صِدق می کند چون هالیوود بیشتر در پی این بوده و هست تا از یک ماجرای واقعی تنها یک جنگ باشکوه، خیره کننده و تماشاگرپسند بر روی پرده سینما خلق کند تا شرح و بیان واقعیت ‏ها.

 

2~168.jpg  3~125.jpg

 

 

این دقیق ترین و واقع بینانه ترین توضیح در رابطه با یک فیلم سه ساعته ی پر هزینه، بزرگ، جنجالی و پر سرو صدا مثل «نبرد تانک‏ها» می تواند باشد. این فیلم به کارگردانی کِن آناکین برای جلب توجه تماشاگران و فروش هرچه بیشتر از آنچه که در منطقه آردن اتفاق افتاده بود به صورت رنگی و سینه راما برای استودیوی برادران وارنر ساخته شد. جالب اینکه «نبرد تانک‏ها» در اولین نمایش خصوص در سالن سینما رامای استودیوی واریز با حضور رئیس جمهور ایالات متحده و بسیاری از دولتمردان کاخ سفید و فرماندهان نظامی بلندپایه این کشور به نمایش درآمد. ما ممکن است تا اندازه ‏ای این داستان تحریف شده از این داستان حماسی را نادیده بگیریم، چیزی که نقشی اصلی در جریان فیلم بازی می کند، از جمله وارد کردن عناصر نبردهای آمریکایی در صحنه های نبرد و رویارویی طرفین جنگ در هنگام حمله لشکر تانک های پانزر آلمانی به مواضع نیروهای آمریکا و گلوله باران آنها از سوی تانک ‏ها در شمالی ترین نقطه منطقه آردن. ما ممکن است جنبه ‏های غیرواقعی این فیلم را بپذیریم، از جمله جائی که معاون تنهای کلنل آمریکایی ـ با بازی هنری فاندا ـ متوجه حقیقتی باورنکردنی در رابطه با حمله سنگین و گسترده آلمان ها در اوج پیشروی نیروهای آمریکایی می شود. او پی می برد که نازی ها برای جبران شکست‏هایشان و به عقب راندن نیروهای آمریکایی از پشت مرزهایشان قصد تهاجمی وسیع و گسترده با تعداد قابل توجهی تانک پیشرفته پانزر دارند. ما ممکن است نخوت وتکبر دانا اندروز در نقش کلنل آلمانی و رابرت رایان در نقش ژنرال آمریکایی ـ او ابتدا گزارش‏های فاندا مبتنی بر جابجایی و استتار گسترده واحدهای زرهی و تانک های آلمانی را جدی نمی گیرد و تدبیری جهت مقابله با آنها نمی اندیشد، و عقاید و نظرات مضحک و خودخواهانه آنها را بپذیریم. اما به هر حال درام و جذابیت‏ های فراوان این فیلم هیجان انگیز و نفس ‏گیر را حتی پس از گذشت این همه سال نمی توانیم نادیده بگیریم. از هر زاویه که به این فیلم نگاه کنیم، «نبرد تانک‏ها» یکی از چند فیلم برجسته و برتر سینمای جنگی ست که جایگاهی معتبر در تاریخ سینما دارد.

 

پی نوشت :

 

این فیلم ، شاید فیلم پر زرق و برقی به نظر بیاید ولی کارگردان فیلم برای  به نمایش درآوردن سخت افزارهای نظامی به هیچ عنوان نمره قبولی نخواهد گرفت .

  • Like 1
  • Upvote 5

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

بسم ا...

 

 

 

Beneath Hill 60 

 

MV5BMTMxMzExNTA0OF5BMl5BanBnXkFtZTcwMTg1

 

 

MV5BNWMwZTVlMTAtNWQzZC00NGUwLTlmYzYtMTY1

 

 

بدون هیچ توضیح اضافه ای ................

 

فیلم مربوط به مشهورترین عملیات حفر تونل در جنگ نخست جهانی توسط واحدهای حفار ارتش استرالیا و انفجار صدهاتن مواد منفجره  زیر مواضع دفاعی ارتش قیصر ویلهلم هست . 

 

Movie "Beneath Hill 60" tells story of Wallsend diggers in WWI

  • Like 2
  • Upvote 4

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

با سلام مجدد خدمت عزیزان

یکی از دوستان پیام داده که ده تا سریال آموزنده معرفی کن.

اولا که حالا ما یه لاف آبادانی زدیم......

دوما که من منظورم سریالهای مستند بود نه سریالهای تلویزیونی معمولی

سوما که از سریالهای معمولی هم البته میشه درس گرفت

من تا اونجا که حافظه ام یاری می کنه سعی می کنم چند تایی رو معرفی بکنم هرچند که ده تا نمیشه

1- سریال بازی تاج و تخت

بازی تاج و تخت روابط بین کانونهای قدرت رو تشریح می کنه.... اینکه قدرتمندان چطوری ائتلاف می کنند و این ائتلافها چقدر دوام دارند و چطوری می شکنند. لازم به ذکر نیست که بین ائتلاف و اتحاد یه فرقهایی هست.... مثلا توی این سریال نشون می ده که ازدواج ها چطور خانواده های قدرتمند رو به هم نزدیک می کنند... شاید بگی که ای بابا! این حرفها دیگه از مد افتاده... اتفاقا نه جانم... شما یه نگاهی به همین سران کشور خودمون بیندازید می بینید که اکثرا از طریق ازدواج با هم رابطه دارند. مثلا اینجا رو بخونید

https://www.seratnews.com/fa/news/274260/ازدواج-های-فامیلی-میان-سران-نظام-تصاویر

2- سریال گرگها

نمونه ایرانی سریال بازی تاج و تخت سریال گرگها هست که در اواخر دهه شصت از تلویزیون خودمون پخش شد و این سریال هم به روابط بین کانونهای قدرت می پرداخت و رقابتهای درون دربار و زد و بندها و بده و بستانهای پشت پرده.... اگر ندیدی توصیه می کنم حتما این سریال رو ببینید.

3- سریال Unorthodox

سریال غیرارتدکس درباره ی آداب و رسوم، رفتارهای اجتماعی و رفتارهای فردی یهودیان متعصب است. این یهودیان با اینکه در آمریکا زندگی می کنند اما از عقاید تعصب آمیز خود زندانی ساخته اند و خود را در درون افکار خود زندانی کرده اند. برای اینکه ببینید آدمهای مذهبی معصب چه جور آدمهایی هستند و چه جور فکر می کنند یکی از بهترین گزینه ها تماشای این سریال است.

4- سریال Sharp Objects

سریال اشیاء نوک تیز درباره ی دو نوع بیمار روانی است. یکی از اینها به خودش آسیب می زنه و دیگری به دیگران. با توجه به اینکه ما جامعه ای هستیم که از نظر روانی در سلامت کامل به سر می بریم و هیچ نوع خل و چلی در میان ما نیست و اتفاقا هفته قبل پلیس مشهد هم کسی رو ناکار نکرده توصیه می کنم که این سریال و هر فیلم و سریال دیگری رو که درباره بیماری های روانی هستند با دقت ببینید.

5- سریال The World Wars

درباره این یکی باید یه تاپیک جداگانه درست کنم. این سریال ریشه های جنگ جهانی دوم رو جستجو می کنه اما بر خلاف مستندهای دیگه میره سراغ افرادی که در جنگ جهانی اول بودند و اینکه این جنگ بر روی اونها چه تاثیراتی گذاشت و در نهایت این افراد در جنگ جهانی دوم چه کردند. افرادی که سریال جنگهای جهانی روی اونها فوکوس کرده عبارتند از: هیتلر، ژنرال پاتون، ژنرال مک آرتور، موسیلینی، روزولت، چرچیل، استالین، دریادار یاماموتو.

6- سریال گالیپولی

این سریال درباره نبرد بی حاصل متفقین در شبه جزیره گالیپولی برای حمله به خاک اصلی ترکیه است و روشهای فرماندهی و مدیریتی بی حاصل انگلیس در جنگ جهانی اول رو نشون می ده.

7- سریال کارلوس

سریال کارلوس درباره همون کارلوس معروف به شغال هست که با عملیاتهای تروریستی خودش در دهه 70 و 80 جهان غرب رو دچار شوک کرد. نکته جالب این سریال این هست که در اون زمان که کارلوس شروع کرد چقدر کشورهای غربی در زمینه ضدتروریسم ضعیف بودند و در عرض 3-40 سال چقدر در این حوزه پیشرفت کردند.

8-چرنوبیل

سریال چرنوبیل به فاجعه انفجار هسته ای چرنوبیل می پردازه... به نظر من نقطه اوج فیلم داخل دادگاه هست که اون کارشناس هسته ای با زبان ساده و فقط چند تا کارت آبی و قرمز میاد و پروسه ایجاد شده در داخل راکتور و علت فروپاشی اون رو توضیح میده.... یه کارگاه عملی هست برای اینکه چطوری باید به زبان ساده ارائه داد. این قسمتش رو حتما ببینید

9- ارتش سری

سریال قدیمی ارتش سری هم خوش ساخت هست و هم شما رو به دنبال خودش می کشونه... شاید تکراری باشه اما این سریال هم رقابتهای مختلف درون گروهی و بین گروه های مختلف پارتیزانی و مقاومت ضد آلمانی رو به خوبی تصویر می کنه.... نکته جالب دیگر این سریال رقابت بین واحدهای مختلف ارتش آلمان هست که اتفاقا یکی از علتهای اصلی شکست آلمان در جنگ دوم همین رقابتهای بی سر و ته بین نیروهای نظامی آلمان بود.

10- سریال Mindhunter

این سریال در دو فصل نشون می ده که چطوری دو تا کارآگاه اف بی آی شروع کردند تا از تکنیکهای رایج در روانشناسی استفاده بکنند برای به دام انداختن قاتلین سریالی و اینکه اونها چه موانعی در کارشون داشتن و با این موانع چطور کنار اومدن تا در نهایت تونستند روش خودشون رو ثابت کنند.... این رو هم حتماببینید تا با دنیای ذهنی قاتلین سریالی بیشتر اشنا بشید

11- سریال دایی جان ناپلئون

این سریال هم یه کارگاه آموزشی خوب هست برای اکثر ما ایرانی ها که هم طرفدار تئوری توطئه هستیم و هم این که توی هر کار جزئی دست انگلیس رو می بینم... دیدن این سریال رو البته به دکتر ولایتی بیشتر از همه توصیه می کنم که هنوز فکر می کنه انگلیس توی دنیا کاره ایه.

12- سریال The Handmaid's Tale

این سریال از روی یکی از کتابهای معروف مارگارت آت وود نوشته شده.فصل اولش رو توصیه می کنم.... داستان درباره ی امریکایی هست  که یه گروه فوق متعصب مذهبی توش کودتا کردن و دارن قوانین مذهبی رو اجرا می کنند. اتفاقا در این گیر و دار آمار زاد و ولد هم کم شده و در نتیجه اونها دنبال راه حلی هستند تا افراد طبقه بالای جامعه بتونند بر اساس آموزه های دینی بچه دار بشن... این فیلم هم شما رو به خوبی با آدمهای متعصب و افکارشون مواجه می کنه

13 سریال Westworld

وست ورد یه پارک تفریحی برای بچه پول داره است که توی اون تعداد زیادی اندروید (نگو اندروید چیه که سرمو می کوبم توی مانیتور) زندگی می کنند و بازدید کنندگان آزاد هستند که هر بلایی دلشون خواست سر این اندروید ها بیارن. هسته این سریال فرق بین آدم و اندروید و مسائلی مانند حافظه، وجدان، اگاهی، خودآگاهی، مرزهای اخلاقی و ... این ها هست... قسمت اولش رو حتما حتما ببینید

برای امروز فکر کنم کافی باشه

اگر چیزی یادم اومد میام همینجا معرفی می کنم

  • Like 1
  • Upvote 3

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

ایجاد یک حساب کاربری و یا به سیستم وارد شوید برای ارسال نظر

کاربر محترم برای ارسال نظر نیاز به یک حساب کاربری دارید.

ایجاد یک حساب کاربری

ثبت نام برای یک حساب کاربری جدید در انجمن ها بسیار ساده است!

ثبت نام کاربر جدید

ورود به حساب کاربری

در حال حاضر می خواهید به حساب کاربری خود وارد شوید؟ برای ورود کلیک کنید

ورود به سیستم

  • مطالب مشابه

    • توسط MR9
      موقعیت قرارگاه مرکزی منافقین :
       
      در 90 کیلومتری شمال بغداد ،پس از عبور از شهر "الخالص" به "قرارگاه  اشرف" خواهید رسید.این پادگان با وسعت6 در 8کیلومتر مربع تا سال 1365 هجری شمسی تحت عنوان "معسگر الخالص الخاص" محل استقرار یکی از تیپ های گارد ریاست جمهوری صدام حسین بود.این پادگان از شمال به انبارهای بزرگ مهمات و تسلیحات و یک روستای کوچک عراقی،از شرق به یک فرودگاه متروکه،از جنوب شرق به روستای "شیخ شنیف" ، از جنوب به یک مرکز مرغداری و از غرب به جاده بغداد- کرکوک محدود شده است."اشرف بزرگ" 12*10 کیلومتر مربع است  که پادگان اشرف و زمین های اطراف آن را شامل می شود.
       
        
       
       
       
       
      پس از اخراج مسعود رجوی به عراق و ملاقات او با صدام حسین ، این پادگان بطور کامل تحویل گروهک منافقین  شد و  آنها پایگاه های خود در سلیمانیه و کرکوک را جمع آوری کرده و از سال 1366 هجری شمسی تحت عنوان به اصطلاح "ارتش آزادیبخش ملی " در این محل تجمع کنند.
      در کیلومتر 90 جاده قدیم بغداد-کرکوک انشعابی از قسمت شرقی، شما را به درب اصلی پادگان اشرف هدایت خواهد کرد.شمال و جنوب این جاده آسفالته و فرعی محل استقرار 2 گردان ارتش صدام حسین ،گروهان رادار،گروهان موشکی پدافند هوایی و مقر سازمان استخبارات صدام حسین است که در نزدیکی ورود به پادگان قرار دارد.از سال 1365 شمسی تا زمان سرنگونی صدام  حسین ،نقش این نیروها پدافند هوایی،حفاظت بیرونی و کنترل ورود و خروج به پادگان اشرف بود .
       
       
        
       
       
      مرصاد ، کمینگاه منافقین 
      ببرها وارد می شوند :
       
      اگر چه نیروی های مسلح جمهوری اسلامی ایران ( ارتش  جمهوری اسلامی ایران ، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی  ، بسیج و..)  در جریان عملیات مرصاد ، شکست سنگینی بر پیکره گروهک منافقین وارد آورد ، بازماندگان فرقه رجوی ، مجدداً نیروی های باقی مانده خود را در قرارگاه های  متعدد خود در عراق ، جمع آوری و با حمایت رژیم بعثی ، فعالیتهای خود را از سر گرفتند . اما بدنبال شکست مفتضحانه رژیم بعثی حاکم بر بغداد در مقابل تهاجم گسترده نیروهای ائتلاف به منظور بازپس گیری کویت در ماه مارس 1991 و بغرنج شدن وضعیت در این کشور که همراه با بروز تشنجات و حرکتهای مسلحانه در شمال و جنوب آن گردید ، باعث شد تا گروهک منافقین  با یک بن بست غیر قابل تصور مواجه گردد .
       
       

       
       
      به همین دلیل ، تروریستهای مسلح این گروهک ، دست به تحرکات جدیدی در داخل خاک ایران زده و در یکم آوریل 1991 ، با استفاده از شرایط حاد منطقه ، یکسری اقدامات مسلحانه تروریستی  در غرب ایران ، بویژه ارتفاعات استان کرمانشاه  را رقم زدند که موجبات به شهادت رسیدن صدها نفر از شهروندان کرد ساکن در این منطقه را فراهم آورد .
      بنابراین در پاسخ به شرارتهای این گروهک تروریستی ، در بامداد روز 5 آوریل ، نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران  با استفاده از 9 فروند جنگنده- بمب افکن F-4E ، جمعی پایگاه سوم شکاری (TFB-3)  یک ضربت اساسی را به پادگان اشرف که قرار گاه مرکزی این گروهک بشمار می رفت ، وارد آورد که درعمق 80 کیلومتری داخل خاک عراق و در 28 کیلومتری شمال شهر  خالص  قرار داشت . 5 دقیقه بعد از این حمله ، 9 فروند جنگنده- بمب افکن F-5E جمعی پایگاه چهارم شکاری (TFB-4) بقیه تاسیسات این قرار گاه را با مهمات سنگین مورد حمله قرار دادند که براساس اطلاعات منتشر شده ، تلفات گسترده ای را موجب گردید .
       

       
       
      با این حال ، در جریان این حمله غافلگیرانه  ، خدمه یکی از فانتوم های شرکت کننده ( سریال 6688-3) موفق به اجرای صحیح مانور POP-UP نگردید و هر دوخدمه مجبور به اجکت شده و توسط شبه نظامیان مستقر در منطقه  بازداشت و بسرعت به دولت عراق تحویل داده شدند
       
       

       
      بقایای فانتوم ساقط شده نیروی هوایی به سریال 6688-3
       
       
      در شمال عراق ، دولت ترکیه که سالهاست در حال جنگ غیر رسمی با شورشیان حزب کارگران کرد که به شکل محرمانه از حمایتهای اطلاعاتی و تسلیحاتی دولت وقت عراق بهره می برد ، قرار داشت ، به منظور سرکوب این شورشیان ، چندین عملیات رزمی را در امتداد مرز با ایران ، طراحی و اجرا نمود .
       

       
       
      در جریان این عملیات رزمی ، فانتوم های  نیروی هوایی ترکیه بارها و بارها حریم هوایی ایران را مورد تجاوز قرار داده و نقض نمودند و در این سو ، در موارد متعددی  ، رادار مراقبت منطقه ، هشدارهای لازم را به ترکها ارسال نمود ولی علی الظاهر نیروی هوایی ایران هرگز عملیات رهگیری را اجرا ننمود . این مساله  را می توان بدین دلیل تشریح نمود که  تایگرهای مستقر در پایگاه دوم شکاری ،اگر چه بسیار سریع تر از فانتوم های ترک بودند اما بدلیل اینکه  تیم های ضربتی نیروی هوایی ترکیه توسط جنگنده های F-16C این نیرو  اسکورت می شدند ، حضور تایگر عملاً بی اثر بشمار می رفت . به همین علت ، فرماندهی وقت نیروی هوایی ایران تصمیم گرفت تا سازمان رزم پایگاه دوم شکاری را با اعزام جنگنده های MIG-29 که به تازگی از اتحاد شوروی تحویل گرفته شده بودند ، تقویت نماید .
       
       

       
       
      اعزام فالکروم های تهرانی  ، اگر چه در ابتدا به شکل موقت به این پایگاه مامور شده بودند ، اما با تغییر شرایط ، این استقرار به شکل دائمی در آمد و اسکادران 22 تاکتیکی نیروی هوایی (TFS-22) با حضور میگ های روسی تشکیل گردید و از آن سو ، تمامی  تایگرهای موجود در این پایگاه (F-5E) به اسکادارن 21 تاکتیکی (TFS-21) انتقال یافتند .
       
      با فروکش کردن آتش جنگ در آسیای جنوب غربی ، شرایط تقریباً به حالت عادی بازگشت ، اما این آرامش زیاد بطول نیانجامید ، چرا که در سال 1994 ، گروهگ منافقین مجدداً با اعزام تیم های ترورویستی بداخل کشور ، به شکل منظم دست به تخریب ، ترور مردم عادی و شماری از مقامات ارشد نظامی و غیر نظامی  زدند .
       
       

      سپهبد شهید صیاد شیرازی 
       
       
      د رنتیجه نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران ، مجدداً ماموریت یافت تا حملات هوایی خود را علیه قرارگاه مرکزی این گروهک در داخل خاک عراق ، از سر بگیرد .
      این ماموریت کمتر شناخته شده ، توسط یکفروند جنگنده- بمب افکن F-5F و سه فروند جنگنده – بمب افکن F-5E جمعی پایگاه دوم شکاری در 9 نوامبر 1994 اجرا گردید . در این حمله جمعاً 16 تیر مهمات هوا به زمین مارک-82 به روی هدف حمل شد و پرنده های رزمی با موفقیت کامل و بدون خسارت جانبی ، ماموریت خود را به انجام رساندند .
       
       

       
       
      اما بدلیل اینکه این حمله غافلگیرانه  در داخل محدوده موسوم به منطقه پرواز ممنوع (NO FLY ZONE) شمال عراق که توسط ایالات متحده و بریتانیا حفاظت می گردید ، انجام شد ، به محض اطلاع از وقوع این حمله ، 20 فروند جنگنده  متحدین شامل  جنگنده – بمب افکن های F-16  و F-15 نیروی هوایی ایالات متحده به منظور رهگیری این دسته پروازی از پایگاه های خود واقع در خاک ترکیه به پرواز در آمدند که با توجه به پایان ماموریت دسته رزمی نیروی هوایی ایران ، برخوردی میان این دو پیش نیامد . 
       

       
       
       
      پی نوشت :
       
      1- پلان های رزمی ارائه شده در این تاپیک در سطح وب وجود ندارد و توسط مترجم طراحی شده است 
      2-  در این انجمن ، بیشتز از حماسه های گردان های تامکت و فانتوم گفته شده ، باشد که  این تاپیک گوشه ای از حماسه های تایگرهای مظلوم نیروی هوایی که تلفات قابل توجهی را هم در جنگ تحمیلی متحمل شده است ، بیان نماید .
       
       
       
      منبع : با اندکی تصرف ، IRANIAN TIGERS AT WAR  BY BABAK TAGHVAEE
       
       
        این مجموعه با صرف زمان ترجمه  شده است ،
      بنابراین ، هر گونه برداشت با ذکر منبع (MILITARY.IR) خواهد بود . 
      در غیر اینصورت ، برداشت کننده  ، عرفاً و شرعاً ، مسئول خواهد بود .
       
       مترجم : MR9      
    • توسط worior
      به نام حق
       
      پیشگفتار
      این تاپیک جهت بررسی و طرح ایده های مختلف در زمینه تهاجم موشکی کروز و پاسخ پدافند بصورت ارزان و گسترده ایجاد گشته است.
      سایر سناریو ها نظیر حملات موشک های بالستیک، و یا بمب های دورایستا(گلاید، بدون موتور)، همچنین موشک های هایپرسونیک موضوع این تاپیک نیست.
       
      طرح حمله:
      در دسترس بودن سامانه های موشکی کروز در خدمت بسیاری از ارتشهای منطقه و استفاده گسترده از این سامانه ها در منطقه خاورمیانه، لزوم دارا بودن یک سامانه مقاومت پدافندی موثر را گوشزد میکند، اما چنین سامانه ای با چه وضعیتی روبروست و چگونه باید پاسخ بدهد؟
       


       
      فرض کنیم، در تهاجم یک روزه 8 ساعته، با هدف گشایش مسیر پدافند و بدست گرفتن آسمان ایران، ائتلاف مهاجم، اقدام به اجرای تهاجمی با مشخصات ذیل بنماید:
      - 4000 موشک کروز، در برد های مختلف، بدون خطا(فرض میشود، این تعداد موشکی هست که به هدف خواهد رسید)
      - اهداف عمقی و مرزی
      - شانس اصابت موشک های پدافندی در صورت رهگیری 75 درصد.
      مشاهده میکنید که با شلیک 4000 موشک پدافندی، تنها قادر به انهدام 3000 موشک کروز مهاجم خواهیم بود، و این به معنای اصابت دست کم 1000 موشک به هدف و مشغولیت 8 ساعته پدافند بر روی تعداد بسیار زیادی هدف خواهیم بود. با توجه به تصویر فوق این رقم حتی بیش از موشک هایی ست که در سال 2003 به عراق شلیک شده است. 
      آیا چنین حمله ای از نظر هزینه ای و لجستیک برای ائتلاف مهاجم دشوار خواهد بود؟
      - قیمت هر موشک تاماهاوک کلاس 4 که از آخرین و بیشترین حجم امکانات مسیریابی بهره میجوید، 1.87 میلیون دلار با نرخ شناور 2017 محاسبه شده است، بنابراین 4000 موشک حداکثر 8 میلیارد دلار هزینه خواهد داشت و این رقم حتی اگر به 10 یا 20 میلیارد دلار نیز برسد، با توجه بودجه نظامی کشورهایی مانند آمریکا و اعراب منطقه، همچنین تامین هزینه در چند سال مالی، رقمی دور از ذهن و دست نیافتنی نیست. هم اکنون نیز فقط دو کشور عربستان و امارات در حدود 1200 موشک کروز در اختیار دارند. اگر به دو کشور، سایرین چون ایالات متحده، فرانسه، انگلستان و ... اضافه شوند، مقدار 4000 موشک رقم کاملا دست یافتنی خواهد بود.
      - از نظر لجستیک نیز، با توجه به تعداد بسیار پایگاه های اجاره ای و تسخیری دشمن در منطقه، و گستردگی پهنه جغرافیایی مرزهای کشورمان، استقرار چنین موشک هایی فقط به ناوها محدود نمیشود، و تمامی پایگاه های زمینی میتوانند به عنوان محل پرتاب استفاده شوند، و میتوان این فرض را گرفت که طی سالهای اخیر این انبار سازی موشک های کروز صورت گرفته باشد و به زمان حمله موکول نگردیده است.
       
      هزینه مقابله؟
      - دفع موثر 4000 موشک بالستیک برای پدافند به تنهایی بسیار دشوار به نظر میرسد، و طبیعی ست که برای این منظور نمیتوان صرفا بر پدافند موشکی متکی بود. اگر خطای 0.75  برای پدافند را بپذیریم، به رقمی در حدود 5400 موشک پدافندی،مقدار بسیاری تجهیزات کشف و شناسایی و مقدار بالایی شانس نیاز است. فلذا عقلانه است که پایگاه ها و محل های شلیک دشمن پیش از اقدام یا در همان دقایق اولیه حمله شود (که این موضوع بحث این تاپیک نیست).
      - اخلال gps و حتی انهدام ماهواره های هدایت کننده نیز با توجه به تجهیزات مدرن ترکام و وجود عوارض طبیعی بسیار در ایران مزیتی در حدود بالابرد چند درصد خطا به سامانه های کروز وارد میکند. این میزان خطا را بدلیل عدم وجود اطلاعات کافی از کیفیت و دقت سامانه های مهاجم همچنین بروز پیشرفت های آینده باید فاکتور گرفت و به تنها به برخورد سخت پدافند متکی بود.
       
      با توجه به موارد فوق یک مجتمع پاسخ برای مقابله طراحی کنید، به نحوی که قادر باشد:
      - 100 درصد موج اول حمله که علیه پدافند و تجهیزات راداری ثابت است را از کار بی اندازد
      - 80 درصد کل موشک ها در موج های بعدی را منهدم کند
      - بعد از 8 ساعت تهاجم سنگین همزمان با انواع اخلال با دست خالی مواجه نشود.
      - اقدام سخت یا hard kill باشد.
      - این پاسخ در سامانه خلاصه شود. اقدامات غیر عامل نظیر استتار، تعدد و اخلال نادیده گرفته شود.
      - موج اول 800 موشک
      - موج دوم 1200 موشک
      - موج سوم 600 موشک
      - موج چهارم 1400 موشک
      - هر موج حمله 2 ساعت.
      - از همه مهمتر، سیستم بسیار ارزان و موثر باشد.
       

       
       
       
      دارایی کنونی پدافند موشکی ایران:

       
       
      با تشکر، از حضورتون در بحث
       
       
       
       
       
       
    • توسط bell214
      مرواریدی در ژرفا
      مصاحبه با خانواده شهيد سرهنگ خلبان «محمدهاشم آل‌آقا»
      قهرمان شکاری (F-14)
      مقدمه:
      مدتها بود كه به صورت جسته و گريخته در محافل گوناگون كه از جنگ و نيروي هوايي صحبتي به ميان مي‌آمد و يادي از شهدا و همچنين شهيد سرهنگ خلبان «محمدهاشم آل‌آقا» مي‌شد، همرزمان و دوستانش در شجاعت، دلاوري، صداقت و خاكي بودن وي اتفاق نظر داشتند. ما نيز پيرو وظيفه‌مان مترصد فرصتي بوديم كه خدمت خانواده معظم شهيد رسيده و نسبت به احوالات وي معرفت بيشتري حاصل كنيم. اشاره كتاب «تامكت‌هاي ايران در جنگ تحميلي» به اين شهيد بزرگوار كه در شماره پيشين از نظرتان گذشت، بهترين بهانه براي اين منظور بود كه به لطف خداوند با دريافت اذن شرفيابي از خانواده شهيد مقصودمان حاصل شد.

      باز هم مثل هميشه خود را در آن‌قدر مرتبه‌اي نمي‌بينم كه رمز و راز شهداي ميهن را بنگارم و به تصوير بكشم، با اين حال براي رسالتي كه بر دوشم سنگيني مي‌كند بهانه خوبي دارم.

      سايلي را گفت آن پير كهن چند از مردان حق‌گويي سخن

      گفت خوش آيد زبان را بر دوام تا بگويد ذكر ايشان را مدام

      گر نيم زايشان از ايشان گفته‌ام خوشدلم كاين قصه از جان گفته‌ام

      محمدهاشم در 27 آبان سال 1324 در خاندان بزرگ «آل‌آقا» كه از خانواده‌هاي سرشناس شهر كرمانشاه مي‌باشد پا به عرصه وجود گذاشت. دوران تحصيل خود در مقاطع ابتدايي، راهنمايي و دبيرستان را در شهر كرمانشاه گذراند. با اعلام مخالفت مادرش با وجود عشقي كه به پرواز داشت از اين كار منصرف شد اما علاقه وافر وي به ارتش كه همانا عشق خدمت به وطن بود باعث شد كه نهايتا به جمع نيروهاي مسلح بپيوندد. به دنبال آن وي پس از شركت در آزمون ورودي، موفق به راهيابي به دانشكده افسري نيروي زميني ارتش شده و با توجه به عطش دروني‌اش در ميل به بال گشودن همزمان در جهت جلب رضايت مادر گام بر مي‌دارد. پس از فارغ‌التحصيلي از دانشگاه افسري اصرار وي كارگر افتاده و مادر به خلبان شدن فرزند راضي مي‌شود. هاشم كه گويي در ابتداي راه قرار دارد با نيروي مضاعفي بلافاصله اقدام كرده و با شركت در آزمون دانشكده خلباني از اين امتحان نيز سربلند بيرون آمده و با رسيدن به آرزوي ديرينه خود به جرگه دانشجويان خلباني نيروي هوايي ارتش مي‌پيوندد. با اتمام كلاسهاي زميني و آموزش مقدماتي پرواز، طبق روال آن روز نيروي هوايي براي تكميل دانش پرواز خود راهي ايالات متحده مي‌شود. با اتمام دوره، مفتخر به دريافت وينگ خلباني شده و راه بازگشت به وطن را در پيش مي‌گيرد. سروان خلبان هاشم آل‌آقا مقارن با سال 1350 به كشور بازگشته و با امريه ستاد فرماندهي نيروي هوايي به عنوان كمك خلبان جنگنده F-4، فانتوم، به پايگاه هفتم شكاري شيراز منتقل مي‌شود. در ادامه در سال 1351 برابر امريه ديگري براي ادامه انجام وظيفه به پايگاه يكم شكاري تهران فرستاده مي‌شود. هاشم در همين سال با دختري در همان محله سكونت پدر و مادرش در شهر كرمانشاه آشنا شده و اين آشنايي به ازدواج اين دو ختم مي‌شود.

      آنها زندگي مشتركشان را در تهران آغاز كرده و پس از حدود 4 سال، در سال 1356 آماده سفري طولاني مي‌شوند. سروان خلبان آل‌آقا براساس صلاحديد فرماندهان وقت به همراه تني چند از خلبانان فانتوم، با خانواده‌هايشان براي آموزش هدايت پرنده پيچيده، انقلابي و جديد نيروي هوايي ارتش، گرومن F-14 تامكت عازم پايگاه نيروي دريايي ايالات متحده در ايالت ويرجينيا مي‌شوند. براي خلبانان باتجربه فانتوم همچون هاشم آل‌آقا پرواز با گربه گرومن و كاربري تسليحاتش كار آنچنان سختي نبود. زيرا در درجه اول F-4 و F-14 هر دو اصلا براي نيروي دريايي ايالات متحده طراحي و ساخته شده و بديهي است كه از يك استاندارد يكسان براي طراحي و ساخت آنها استفاده شده است و در درجه دوم از سه موشك هوا به هواي مورد استفاده تامكت‌هاي ايران، فانتوم قابليت شليك دو موشك آن (AIM-7 اسپارو و AIM-9 سايدوايندر) را دارد. با توجه به اينكه آل‌آقا و همرزمانش در جنگنده فانتوم در چگونگي استفاده از اين دو موشك تجربه كافي و وافي داشتند، فقط مي‌بايست اسلحه اصلي تامكت، موشك اسطوره‌اي هيوز AIM-54 فينيكس و رادار آن هيوز AWG-9 را به‌طور كامل بشناسند. اگر عوامل مذكور را به اضافه هوش و جسارت ايراني كنيم مي‌شود حدس زد كه تمام نفرات اعزامي به راحتي بتوانند دوره خلباني F-14 را با موفقيت و سربلندي طي كنند. پس از پايان دوره در مدت حدود 18 ماه، خلبانان جديد جنگنده جديد در آبان 57 به سرزمين اجدادي خود باز مي‌گردند. با توجه به اينكه كانون فعاليت F-14 در ايران پايگاه هشتم شكاري مي‌باشد، هاشم به همراه خانواده خود از تهران به اصفهان نقل مكان مي‌كند. سكونت آنها در اصفهان مصادف مي‌شود با اوج‌گيري تظاهرات مردمي عليه حكومت پهلوي كه در نهايت به پيروزي انقلاب اسلامي ايران در بهمن 57 منجر شد. وقوع انقلاب در كشورمان سنگ محك بسيار جالبي براي تعيين عيار ارق ملي و حس وطن‌پرستي كاركنان نيروهاي مسلح بود و چه زيبا كه آل‌آقا و همرزمان ميهن‌پرستش در اين آزمون كوچكترين ناخالصي از خود نشان ندادند.

      سروان خلبان محمدهاشم آل‌آقا كه در زمان پيروزي انقلاب از افسران ارشد نيرو محسوب مي‌شد و مدتها بود كه به عنوان استاد خلبان، آموزش خلبانان را به عهده گرفته بود پس از پيروزي انقلاب امر آموزش را با جديت بيشتري پيگير شد. آري او نيز مي‌دانست آموزش صحيح و كامل مهمترين رمز پيروزي بر دشمنان ملت است.

      با شروع جنگ تحميلي فعالانه وارد صحنه نبرد شد و در عين حال از آموزش جوانان غافل نشد تا اينكه به علت رشادت، جديت و جسارت در امور محوله در سال 1362 از طرف فرماندهي وقت نيرو به سمت جانشين فرماندهي عمليات نيروي هوايي ارتش جمهوري اسلامي ايران منصوب مي‌شود.

      رسيدن به پست معاونت عمليات نيرو بهانه خوبي بود تا هاشم در كنار سرهنگ خلبان «عباس بابايي» خود را هرچه بيشتر درگير جنگ كرده و تواناييهاي خود را در اين عرصه، عرضه دارد. بابايي و آل‌آقا همواره پيش از انجام هر عملياتي ابتدا خود مبادرت به شناسايي و ارزيابي هدف از لحاظ موضع پدافندي، سمت حمله و غيره كرده تا عمليات اصلي با خطر كمتر و ديد بازتري صورت گيرد. نكته جالب توجه در اين مطلب اين است كه آنها هرگز گرفتار جو پست و مقام نشده و فقط به اين مساله كه در كجا مي‌توانند منشا اثر باشند توجه داشتند «آري ما چنين جان بركفاني داشتيم».

      هاشم آل‌آقا در درجه اول همانطور كه ذكر شد از فرماندهان ارشد نيرو بود و در درجه دوم مشغله‌هاي فراواني به عنوان طراح عمليات داشت و اين دو مورد كافي بود تا نتواند پروازهاي عملياتي انجام دهد، با اين حال فعالانه در پروازهاي گشتي و اسكورت نفتكش‌ها و كشتيهاي تجاري شركت مي‌كرد و اين‌چنين بود تا به خواست خدا خليج نيلگون و هميشه فارس ايران، مشهد شهيد سرهنگ خلبان محمدهاشم آل‌آقا باشد.

      تقويم‌ها روز 20 مرداد 1363 را نشان مي‌داد و آسمان آبي خليج فارس يكي از گرمترين روزهاي خود را سپري مي‌كرد. هاشم آل‌آقا و كمك خلبانش در يك تامكت طي ماموريتي مشغول اسكورت نفتكش‌ها و كشتيهاي تجاري كشورمان بود. در همين اثنا ناگهان مورد حمله چند فروند جنگنده ميراژ F1 عراقي قرار مي‌گيرد. درگيري آغاز و پس از مدتي جنگ و گريز تامكت‌ها آل‌آقا مورد اصابت موشك شليك شده از طرف جنگنده عراقي قرار گرفته و به درون آب سقوط مي‌كند. شاهدان عيني حادثه كه دورادور ناظر درگيري آنها بودند خطر شليك شدن موشك سوپر 530F-1 به سمت تامكت را به آل‌آقا گوشزد مي‌كنند اما آل‌آقا در جواب آنها مي‌گويد هيچ نشانه‌اي دال بر حمله موشك به سمتشان در سامانه‌هاي هشداردهنده مشاهده نمي‌كند. اين مطلب گوياي آن است كه عراقي‌ها با استفاده از اطلاعات فني كه امريكايي‌ها در اختيار آنها قرار داده بودند در استفاده از نقاط ضعف F-14 كاملا موفق عمل كرده‌اند.

      همسر هاشم كه از چند روز پيش براي ديدن اقوام به كرمانشاه رفته بود در روز بازگشت به تهران كه مصادف مي‌شود با روز شهادت هاشم با شكسته شدن ديوار صوتي شهر كرمانشاه توسط جنگنده‌هاي عراقي مواجه مي‌شود. با مشاهده اين اتفاق گويي به وي الهام مي‌شود كه براي هاشم اتفاقي افتاده اما با ذكر و ياد خدا آرامش يافته و به خود تلقين مي‌كند كه انشاءا... اتفاقي نيفتاده. پس از رسيدن به تهران هرچه منتظر مي‌ماند از تلفن هاشم خبري نمي‌شود. صبرش لبريز شده و با پايگاه هشتم تماس مي‌گيرد. ديسپچ پايگاه با توجه به اينكه تامكت آل‌آقا بازنگشته و هيچ خبر دقيقي دال بر شهادت يا زنده بودنش در دست نيست با جوابهاي سربالا به همسر وي مي‌گويد: «همين الان دوباره براي ماموريتي ديگر به پرواز درآمد. به محض بازگشت مي‌گوييم با شما تماس بگيرد.» با شنيدن اين جوابها و طولاني شدن انتظار، همسر شهيد از وقوع سانحه براي هاشم يقين حاصل مي‌كند. با سقوط تامكت آل‌آقا با توجه به اينكه از اسارت به دست عراقي‌ها و يا شهادتش اطلاعي در دست نبود به اضافه اينكه وي به عنوان جانشين عمليات نيرو در جريان تمام عملياتهاي آتي و استراتژي جاري نيروي هوايي بود به همين علت بلافاصله تمامي طرحهاي نيرو دستخوش تغييراتي اساسي شد. اين قضيه گذشت و نيروي هوايي با اعلام مفقودالاثر شدن هاشم بر ابهامات و سوالات سقوط وي افزود.

      همسر هاشم كه همچنان منتظر بازگشت وي به خانه بود چندين سال پس از مفقودالاثر شدن همسرش در يكي از شبهاي قدر خالصانه دست به دامن ائمه اطهار شده و از آنها مي‌خواهد وجود يا عدم وجود هاشم را براي وي معلوم كنند. توسل وي جواب داده و همان شب خواب شهيد بزرگوار را مي‌بيند. هاشم كه در سبزه‌زارمانندي با لباس خلباني به ديدن همسرش آمده بود در جواب سوال وي كه پرسيد: «هاشم، مي‌خواهم بدانم كه تو هستي يا نيستي؟» مي‌گويد: «من نيستم.» پس از مدت كوتاهي گفتگو، شهيد اظهار مي‌دارد «من سردم است و بايد بروم». همسر شهيد صبح فردا خوابي كه ديده بود را با يكي از علما در ميان مي‌گذارد. در جواب مي‌شنود با توجه به اظهار سرما توسط شهيد، پيكر پاك وي در درون آب قرار دارد. همسر هاشم پس از اين واقعه از شهادت همسرش يقين حاصل مي‌كند و جالب آنكه مدت كوتاهي بعد از طريق نامه رسمي نيروي هوايي اعلام شهادت همسرش را دريافت مي‌دارد.

      ناگفته نماند هاشم آل‌آقا تا پيش از آرام گرفتن در قعر آبهاي خليج فارس چندين بار تا مرز شهادت پيش رفت. حدود سه ماه پيش از شهادت، در بهار سال 1363 صبح يك روز همسر شهيد با كمك مادرش بدون نيت قبلي گوسفندي را قرباني كرده و بين مردم تقسيم مي‌كنند. حوالي ظهر شهيد بابايي با منزل آل‌آقا تماس گرفته و جوياي احوال هاشم مي‌شود. با توجه به اينكه هاشم پس از ترك منزل تماس نگرفته بود، همسر شهيد از وضعيت وي اظهار بي‌اطلاعي مي‌كند. شهيد بابايي از اينكه كسي به همسر هاشم اطلاعات ضد و نقيض نداده، آرام شده و در جواب نگراني وي مي‌گويد كه اتفاقي نيفتاده و هاشم تا ساعاتي ديگر به خانه مي‌رسد. پس از بازگشت شهيد به منزل، هاشم مي‌گويد كه در درگيري با جنگنده‌هاي عراقي، هواپيمايش به شدت صدمه ديده و هيچ اميدي به بازگشت نداشته است. شايد آن قرباني نطلبيده بلاگردانش شده بود!!!

      شهيد سرهنگ خلبان محمدهاشم آل‌آقا كه از باتجربه‌ترين و ارزشمندترين خلبانان تامكت نيروي هوايي ارتش جمهوري اسلامي ايران محسوب مي‌شد با مورد اصابت قرار گرفتن جنگنده‌اش درون كابين ماند تا پيكر پاكش به قعر آبها سقوط و روح بلندپروازش به اوج آسمانها عروج كند. براي خليج هميشه فارس چه افتخاري از اين بالاتر كه چنين مرواريدهاي نابي را در درون خود جاي داده است. مگر مي‌شود خليجي كه فرزندان اين ديار را در دل خود جاي داده نام مجعول عربي را پذيرا باشد، چه اين شيران خصم خروش براي مقابله با همين اعراب خودفروخته به پا خواستند.

      شهيد محمدهاشم آل‌آقا فردي آرام و صبور بود و نسبت به خانواده خود تعصب خاصي داشت و همسرش عامل اخير را مهمترين علت ازدواجش با وي مي‌داند. هاشم هيچ‌گاه از اسرار شغلي خود با همسرش صحبتي به ميان نمي‌آورد و اين مورد تا بدانجا پيش رفته بود كه همسر وي پس از شهادتش به پست واقعي هاشم در نيروي هوايي پي مي‌برد!

      جا دارد در اين جا خاطره‌اي كه سرهنگ خلبان «مسعود اقدام» در كتاب «انتخابي ديگر»1 بيان كرده را بياوريم. اقدام در اين مطلب كه با عنوان «برخورد با پرندگان سيگال» در كتاب مزبور به چاپ رسيده عنوان مي‌كند كه در اوايل جنگ در پروازي به همراه شهيد بزرگوار «عليرضا ياسيني» به قصد انهدام سه سايت موشكي زمين به دريا كه از پشت پايگاه هوايي شعيبيه كشتيهاي كشورمان را مورد اصابت قرار مي‌داد در يك جنگنده F-4 عازم ماموريت مي‌شود. طبق برنامه براي درامان ماندن از رديابي توسط رادارهاي دشمن قرار بود آنها با عبور از 30 مايلي «خورموسي» و پرواز بر فراز باتلاقهاي «فاو» و «ام‌القصر» خود را در موقعيت مناسب به روي هدف برسانند. با عبور از مرز اقدام به عنوان خلبان كابين عقب تمام حواس خود را معطوف بررسي سامانه‌هاي مختلف هواپيما و تهديدات موشكي دشمن مي‌كند تا در صورت شليك بتوانند به موقع با مانور مناسب آن را منحرف كنند.

      خطري احساس نمي‌شد و جنگنده با سرعت بسيار بالا در ارتفاع پايين بر فراز ني‌زارها به حركت خود ادامه مي‌داد كه ناگهان زمين و زمان در جلو چشمان هر دو خلبان تيره و تار شد. اقدام حدود 20 ثانيه بعد به هوش آمده و مشاهده مي‌كند كه جنگنده در يك صعود 50 درجه‌اي در حال گردش به راست است. بلافاصله فرامين هواپيما را در اختيار گرفته و از طريق راديوي هواپيما سعي در برقراري ارتباط با ياسيني مي‌كند. خلبان كابين جلو هيچ عكس‌العملي از خود نشان نمي‌داد. اقدام در همين زمان به بررسي شرايط پرداخت تا متوجه شود چه اتفاقي افتاده. تكه‌هاي گوشت و پر اطراف كابين نشان از برخورد دسته‌اي از پرندگان دريايي (كه در آن سرعت حكم يك گلوله ضدهوايي را دارد) به جنگنده را داشت.

      هواپيما در كنترل بود اما تمام سامانه‌هاي ناوبري از كار افتاده بود. تعيين مسير درست بازگشت تنها با كمك رادار كنترل زمين ميسر بود كه تماسهاي متعدد اقدام با رادار هيچ نتيجه‌اي دربر نداشت. اقدام براي چندمين بار در راديوي هواپيما گفت:

      ـ از ابابيل به رادار! اگر صداي مرا مي‌شنوي جواب بده!

      ناگهان صداي مبهمي به گوش رسيد. بلافاصله تكرار كرد:

      ـ از ابابيل به رادار!

      ناگهان صداي روشن و واضحي در راديو طنين‌انداز مي‌شود!

      ـ ابابيل، من عقابم، به گوشم!

      اين پيام كه در واقع نويد زندگي براي فانتوم و خلبانانش محسوب مي‌شد، صداي خلبان F-14 حاضر در منطقه، شهيد والامقام سروان خلبان «هاشم آل‌آقا» بود. آل‌آقا در ادامه مي‌گويد:

      ـ مشكلي برايتان پيش آمده؟!

      ـ هواپيمايمان صدمه ديده. نمي‌دانم خلبان كابين جلو بيهوش شده يا به شهادت رسيده.

      ـ خونسردي خودت را حفظ كن! سعي كن كنترل هواپيما را به دست بگيري! دارم به سمت شما حركت مي‌كنم.

      وقتي كه آل‌آقا به بالاي سر فانتوم زخمي رسيد گفت:

      ـ ابابيل! همين‌طور به پرواز ادامه بده. مراقب باش از دستگيره صندلي‌پران استفاده نكني! چون چتر صندلي باز شده و بالاي هواپيما رهاست. هواپيمايتان شبيه «آواكس»2 شده است.

      ـ متشكرم! سعي مي‌كنم هواپيما را هدايت كنم. ولي نمي‌دانم چه بلايي سر ياسيني آمده است.

      ـ خونسردي خودت را حفظ كن و همين‌طور به پرواز ادامه بده! من پشت سرت در حركت هستم، نگران نباش!

      موتورها با آن كه با قدرت صد در صد در حال پيشراندن جنگنده بودند با اين حال فانتوم صدمه ديده سرعتي حدود 180 نات داشت كه براي جنگنده سرعت كمي است. پس از مدتي ياسيني نيز به هوش آمده و با اعلام اين كه مي‌تواند جنگنده را هدايت كند، فرمان را در دست مي‌گيرد. نهايتا هواپيما به سلامت در پايگاه فرود آمده و بدين وسيله هاشم آل‌آقا جنگنده F-4 باارزش و دو خلبان ارزشمندتر را به دامان وطن باز مي‌گرداند.

      همسر قهرمان شهيد از آن زمان كه هاشم ديگر به خانه بازنگشت، نگهداري و پرورش دو يادگار شهيد (بابك و بهزاد) را به تنهايي به عهده گرفت و نشان داد كه از حماسه‌سازان ميدانهاي نبرد حق عليه باطل چيزي كم ندارد. وي كه براي فرزندان خود هم پدر بود و هم مادر با تلاشي خستگي‌ناپذير توانست آنها را به سمت مدارج بالاي علمي رهنمون شود. دكتر «بابك آل‌آقا» فرزند ارشد شهيد با ارايه پايان‌نامه دكتراي خود با عنوان «بررسي تاثير محيط هوا ـ فضا بر فيزيولوژي بدن هوانوردان» در سال 1379 توانست در سطح خاورميانه مقام اول را كسب و به دريافت لوح تقدير از دست رييس‌جمهور وقت جناب آقاي «خاتمي» مفتخر شود. لازم به ذكر است پايان‌نامه وي هم‌اكنون در تعدادي از خطوط هوايي به عنوان مرجع تدريس مي‌شود.



      افتخاري ديگر

      از افتخارات ديگر همسر سرافراز شهيد آل‌آقا اين است كه وي خواهر شهيد نيز مي‌باشد. شهيد سروان خلبان «مصطفي صغيري» كه از خلبانان جنگنده F-4، فانتوم نيروي هوايي بود در ماموريتي در روز 23 مهر 1359 كه از پايگاه سوم شكاري همدان به قصد هدفي در شهر سليمانيه عراق برخاسته بود، مركبش در خاك عراق مورد اصابت قرار گرفته و به فيض عظيم شهادت نايل مي‌آيد. متاسفانه باخبر شديم كه چندي پيش همسر اين دلاورمرد عرصه پيكار دارفاني را وداع گفته. ما نيز به نوبه خود با تسليت به خانواده آل‌آقا براي اين مرحومه علو درجات را از درگاه ايزد منان خواستاريم.

      هم‌اكنون براي بزرگداشت مقام والاي 70 تن از خلبانان شهيد نيروي هوايي ارتش كه پيكر پاكشان هرگز به آغوش وطن بازنگشت، يادماني در بهشت زهرا ساخته شده است.

      در پايان از خانواده معظم شهيد آل‌آقا به خصوص همسر بزرگوارشان كه ما را به گرمي پذيرفتند و با شكيبايي پاسخگوي سوالات ما بودند تشكر و قدرداني مي‌كنيم.


      منبع

      مدیران محترم لطفا منتقل کنن...
    • توسط EBRAHIM
      ميتوان به جرات اظهار کرد که ديگر همانند گذشته توانايي ساخت هواپيماهاي جنگنده تنها تحت سلطه کشور بخصوصي مانند ايالات متحده نيست و کشورهاي ديگر نيز همگام با صنعت روز هوانوردي با جديت مشغول به طراحي و توليد هواپيماهاي جنگندهي بومي هستند.اما در اين ميان دو کشور اروپايي يعني انگليس و فرانسه البته تا حدودي نيز آلمان گوي سبقت را از ديگران ربوده و به سرعت در حال توليد جنگنده هايي هستند که به خوبي از پس حريفان امريکايي خود بر آمده و انان را از ميدان نبرد به در ميکنند.کشور فرانسه با سابقه ي زياد در طراحي و ساخت هواپيماهاي مسافربري و نظامي هم اکنون در حال طراحي مدل هاي جديدي از هواپيما هاي جنگنده بوده که نمونه شاخص آن جنگنده رافالRafale با کدM09است در ادامه به بررسي اين هواپيماي مدرن ميپردازيم.

      اين جنگنده که در حقيقت ادامه دهنده راه اسلاف خود يعني جنگنده هاي مشهور ميراژ جگوار سوپر اتاندارد و... است به منظور جايگزيني جنگنده هاي قديمي توسط نيروي هوايي فرانسه سفارش داده شده. اين جنگنده که ميتوان آن را تا حدودي جنگنده اي جوان وجديد ناميد در سال 2001 و در عمليات جنگ افغانستان عملکرد و برتري آشکار خود را بر شناخته شده ترين هواپيما هاي ناو نشين يعني f-18 و f14 به جهانيان ثابت نمود.رافال هواپيمايي دو موتوره با قابليت حمل بازه گسترده از تسليحات هوا به هوا و هوا به زمين بوده که در عين حال هواپيمايي بي نهايت تغير پذير است و به سرعت ميتواند نقش خود را از برتري هوايي به شناسايي حملات دريايي و يا زميني تغير دهد.در کاکپيت اين جنگنده از سيستم هاي اويونيک يا سيستم هاي الکترونيکي بسيار پيشرفته اي بهره برداري شده است مانند سيستم HUDهولوگرافيک با زاويه ديد بالا ساخت شرکت تالس اويونيک که اطلاعات ماموريت را به وفور در جلوي ديد خلبان حاضر مي نمايد.دوربين هاي CCDو همچنين صفحه نمايش هاي لمسي در طرفين خلبان که اطلاعات تاکتيکي موقعيت حاضر را ارايه کرده و به او امکان تصميم گيري به موقع را ميدهد.

      در مورد تسليحات اين جنگنده بايد اظهار نمود که اين هواپيما قادر به حمل بيش از 9 هزار کيلوگرم جنگ ابزار هوا به هوا و هوا به زمين از انواع مختلفي چون موشکهاي ميکا ما÷يک سايدوايندر آپاچي اگزوست ماوريک هارپون و بمب هاي هدايت ليزريGBU-12 بسته به نوع ماموريت است.چنانکه پيش بيني نيز ميشود قرار بر اين است که اين جنگنده مدرن از سال 2006 به بمب هاي فوق دقيق هدايت ليزري يا GPSماهواره اي سا÷مAASM نيز براي منهدم کردن هدف هاي دشوار زميني مجهز گردد.اين جنگنده همچنين از دو توپ مسلسل با قدرت آتش 2500گلوله در دقيقه ساختGIAT نيز براي نبرد هاي هوايي نزديک نيز بهره مي جويد.

      اين جنگنده از نظر جنگ الکترونيک نيزبرتري خود را حفظ کرده است ،چه،با در اختيار داشتن سيستم هاي هشدار تهاجم،گيرنده و آشکار سازي ليزري و سيستم هاي مغشوش کننده رادار هاي دشمن از توانايي قابل قبولي برخوردار است.با مجهز شدن اين هواپيما به سيستم راداريRBE2،اين جنگنده از قابليت هايي چون نگاه به پايين شليک به پايين نيز بهره مند شده قابليت شناسايي همزمان 8 هدف وشناسايي تهديدات هوايي را به نحو احسن را نيز دارا است.طول بال هاي دلتا شکل اين جنگنده حدود 11متر و طول خود هواپيما حدود 10 متر است و در عين حال، از مساحت بالي به ميزان 45 متر مربع بهره ميبرد. اين جنگنده مدرن از دو موتور M88-2ساخت سنکنما،براي فراهم آوردن نيروي پيشران خود استفاده مينمايد ک هالبته هر يک نيروي کشش استاتيکي معادل 75کيلو نيوتون را با پس سوز فراهم مي آورد که در اصل ورودي هاي اين موتور ها ، در زير سکان افقي هواپيما واقع شده است!البته تعجب نکنيد.واقه شدن ورودي هاي هوا زير سکان افقي، به اين دليل است که اين هواپيما از نوع کانارد مي باشد،يعني سکان افقي ان که غلتش حول محور عرضي را کنترل ميکند،به صورت دو بالچه در جلو واقع شده است و در عوض، در قسمت انتهاي هواپيما هيچ گونه سطح کنترلي مشاهده نشده و بال ها تا خروجي هاي موتور ادامه يافته اند.

      موتور هاي قدرتمند اين جنگنده،رسيدن ان را به سرعتي معادل1/8ماخ و داشتن سقف پروازي برابر با 55 هزار پا را امکان پذير ساخته اند که توانايي هاي بهينه براي جنگنده اي در اين کلاس محسوب مي شود.
      ناگفته نماند که اين جنکنده در انواع گوناگوني براي ماموريت هاي متواوت عرضه ميشود.اين مدل ها عبارت اند از:مدلBاين جنگنده در اصل براي استفاده نيروي هوايي طراحي گشته و هواپيمايي دو نفره شامل سرخلبان و افسر تسليحات نظامي است.مدلCنيز مانند مدل قبل براي نيروي هوايي توليد شده و در چندي موارد داراي بهبود يافتگي هايي نيز نسبت به مدل قبلي مشاهده ميشود.مدل Mنيز جنگنده تک نفره و مدل ناونشين رافال محسوب ميشود که به منظور انجام ماموريت هاي حفاظتي از ناوهاي هواپيمابر توليد گشته است.قابل توجه است که باز هم سازنده اين هواپيما،يعني شرکت داسالت،سنت شکني نکرده و هواپيماي رافال را نيزهواپيمايي با بال هاي دلتا شکل طراحي نموده است،يعني همان سنتي که در هواپيما هاي پيشين فرانسوي مانند ميراژ4000 رعايت شده است.جنگندهي رافال اولين هواپيماي نظامي جهان است که به منظور انجام ماموريت هاي هوا به هوا و هوا به زمين به صورت همزمان طراحي شده است.

      به علاوه توانايي هاي اين هواپيما براي انجام عمليات در حالت هاي ماوراي ديد بصري(BVR)و ارتفاع بسيار پايين نسبت به سطح زمين،امکانات گسترده اي را به آن،براي جنگنده اي جند ماموريته بودن و قابليت بقاي فراوان در مقابل دشمن را داده است،و به هر سخن،اين هواپيما قادر است که نه تنها نيروي هوايي فرانسه،بلکه کشور هاي زيادي در جهان را که بعد ها از سفارش دهنده گان اين هواپيما خواهند بود،به سهلوت و با شايستگي هر چه تمامتر مرتفع نمايد.

      ماهنامه نوآور
    • توسط TAHA-SH
      به گزارش جهان به نقل از تسنیم، سردار محمد حجاری معاون آماد و پشتیبانی ستاد‌ کل نیروهای مسلح در همایش سلاح‌های هواپایه که صبح امروز در دانشگاه امام حسین(ع) برگزار شده، طی سخنانی گفت: پروژه موشک برد بلند و هوا به هوای "مقصود" در آینده نزدیک به بهره برداری می‌رسد.

      وی همچنین به مواضع اخیر رئیس جمهور آمریکا اشاره کرد و افزود: فاصله لبخند و اخم دشمن خیلی کوتاه است و فکر نکنیم با یک لبخند همه چیز حل می‌شود چرا که این لبخند خیلی سریع به اخم تبدیل می‌شود همانطور که دیدیم که لحن رئیس جمهور آمریکا طی دو روز متفاوت شد.

      معاون ستاد‌ کل نیروهای مسلح همچنین تاکید کرد: در سال ۹۲، ۶۰درصد تحقیقات ما به حوزه هواپایه و سلاح های هواپایه اختصاص یافته است.

      سردار حجازی تأکید کرد: ۱۷ پروژه عمده و سطح یک در هوافضا در دست تولید داریم که در واقع سامانه هستند و ۱۱ پروژه سطح یک در صنایع هوایی نیز در دست تولید داریم.
      http://www.jahannews.com/vdcdx90s9yt0fj6.2a2y.html



      منتظر گمانه زنی دوستان راجع به این موشک هستم
      دقت کنید که این موشک بعنوان برد بلند معرفی شده است یعنی چقدر؟؟؟؟
  • مرور توسط کاربر    0 کاربر

    هیچ کاربر عضوی،در حال مشاهده این صفحه نیست.