امتیاز دادن به این موضوع:

Recommended Posts

[size=3][font=tahoma,geneva,sans-serif]عكس‌هاي بزرگتر:[/font][/size]
[size=3][font=tahoma,geneva,sans-serif]http://www.dfrc.nasa.gov/Gallery/Photo/Phoenix/Large/index.html[/font][/size]
  • Upvote 2

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
سیستم تسلیحاتی تامکت قبل از ساخت این گربه ی وحشی ساخته شده بود . دقت بفرمایید که بنده عرض کردم سیستم تسلیحاتی یعنی این سیستم شامل رادار ، تسلیحات ، کامپیوترها و دیگر متعلقات بود . شرکت مکدانل در تلاش مذبوحانه برای فروش ایگل به نیروی دریایی نمونه هایی از ایگل را توسعه داد اما این مدل ها نتوانشتند الزامات نیروی دریایی رو برآورده کنند و برای استفاده ی ایگل از فینیکس باید سیستم تسلیحاتی هیوز روی اون نصب بشه که خب این دیگه ایگل نیست تامکتی هست در پوسته ی ایگل یا بهتره بگیم با بدنه ی ایگل

در مورد نپذیرفتن موشک فینیکس و اسلافش توسط نیروی هوایی ایالات متحده باید بگم که این نیرو نیازی به چنین سامانه های تسلیحاتی و سلاح هایی نداشت ماموریت جنگنده های این نیرو دفاع هوایی نقطه ای در آمریکای شمالی تحت کنترل رادار زمینی با جنگنده های پرسرعتی همانند F-106 Delta dart و بعدها ایگل و ... بود بنابراین نیازی به صرف چنین هزینه های سنگینی برای نیرو نبود در ضمن سامانه های دفاع هوایی نیز مکمل این سیستم بود اما وضع نیروی دریایی تفاوت داشت برای همین عموم جنگنده های نیروی دریایی تفاوت های بسیاری با همتایانشون توی نیروی هوایی دارن البته زمان رابرت مک نامارا سعی شد به منظور کاهش هزینه نیازهای این دو نیرو در قالب یکی از جنگنده های تامکت و یا ایگل مرتفع بشه اما هیچکدام از این دو نیرو زیر بار نرفتند . این مسئله ای هست که من چندین ساله سعی دارم به عشاق سینه چاک ایگل عرض کنم اما متوجه نمی شن اصلا به نظر من این دو جنگنده نباید با هم دیگه مقایسه بشن چون از دو کلاس و خانواده ی متفوت هستن اما کسی گوش نمی کنه مثل اینه که شما بیای فاکس هاوند رو با خانواده ی فلنکر مقایسه کنی خب این دو جنگنده اصلا تفکر طراحیشون با هم از بیخ !!! فرق داره شما می خوای چه چیزی رو مقایسه کنی ؟


امروز داشتم آرشیو عکسهام رو نگاه می کردم به عکسی از ایگل برخوردم که پرچم کشورهای خریدار روش نقش بسته بود و پرچم ایران هم روش بود میزارمش اینجا تا بلکه این عشاق ایگل کمی آرام بگیرن icon_cheesygrin

http://img.online-dl.com/images/r7595_3bkrnx8rveakc8cri.jpg
  • Upvote 2

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
اف 15 مدل اولیه واقعا جنگنده زمختی بود هدایت سخت و بسیار پیچیده و تمرین بسیار زیادی برای استفاده صحیح از سلاح هارو می طلبید کاملا برعکس تامکت که خلبانان بزودی با اون مچ و هماهنگ میشدن

از هر نظر بخواهیم حساب کنیم تامکت چندین سرو گردن بالاتر بود!

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[quote name='maverick100' timestamp='1355774513' post='289163']
سیستم تسلیحاتی تامکت قبل از ساخت این گربه ی وحشی ساخته شده بود . دقت بفرمایید که بنده عرض کردم سیستم تسلیحاتی یعنی این سیستم شامل رادار ، تسلیحات ، کامپیوترها و دیگر متعلقات بود . شرکت مکدانل در تلاش مذبوحانه برای فروش ایگل به نیروی دریایی نمونه هایی از ایگل را توسعه داد اما این مدل ها نتوانشتند الزامات نیروی دریایی رو برآورده کنند و برای استفاده ی ایگل از فینیکس باید سیستم تسلیحاتی هیوز روی اون نصب بشه که خب این دیگه ایگل نیست تامکتی هست در پوسته ی ایگل یا بهتره بگیم با بدنه ی ایگل

در مورد نپذیرفتن موشک فینیکس و اسلافش توسط نیروی هوایی ایالات متحده باید بگم که این نیرو نیازی به چنین سامانه های تسلیحاتی و سلاح هایی نداشت ماموریت جنگنده های این نیرو دفاع هوایی نقطه ای در آمریکای شمالی تحت کنترل رادار زمینی با جنگنده های پرسرعتی همانند F-106 Delta dart و بعدها ایگل و ... بود بنابراین نیازی به صرف چنین هزینه های سنگینی برای نیرو نبود در ضمن سامانه های دفاع هوایی نیز مکمل این سیستم بود اما وضع نیروی دریایی تفاوت داشت برای همین عموم جنگنده های نیروی دریایی تفاوت های بسیاری با همتایانشون توی نیروی هوایی دارن البته زمان رابرت مک نامارا سعی شد به منظور کاهش هزینه نیازهای این دو نیرو در قالب یکی از جنگنده های تامکت و یا ایگل مرتفع بشه اما هیچکدام از این دو نیرو زیر بار نرفتند . این مسئله ای هست که من چندین ساله سعی دارم به عشاق سینه چاک ایگل عرض کنم اما متوجه نمی شن اصلا به نظر من این دو جنگنده نباید با هم دیگه مقایسه بشن چون از دو کلاس و خانواده ی متفوت هستن اما کسی گوش نمی کنه مثل اینه که شما بیای فاکس هاوند رو با خانواده ی فلنکر مقایسه کنی خب این دو جنگنده اصلا تفکر طراحیشون با هم از بیخ !!! فرق داره شما می خوای چه چیزی رو مقایسه کنی ؟


امروز داشتم آرشیو عکسهام رو نگاه می کردم به عکسی از ایگل برخوردم که پرچم کشورهای خریدار روش نقش بسته بود و پرچم ایران هم روش بود میزارمش اینجا تا بلکه این عشاق ایگل کمی آرام بگیرن icon_cheesygrin

[url="http://img.online-dl.com/images/r7595_3bkrnx8rveakc8cri.jpg"]http://img.online-dl...8rveakc8cri.jpg[/url]
[/quote]

تشکر از توضیح شما ولی منظور من این نبود که اف14 رو با اف15 مقایسه کنیم و همانطور که گفتید این دو جنگنده از اساس با یکدگر تفاوت دارند و حرف من نیز سر همین تفاوت می باشد. فکر کنم اطلاع دارید که در جنگ تحمیلی طرح تبدیل تامکت به بمب افکن سنگین توسط شهید بابایی به فرماندهی نیروی هوایی داده شد و چند مورد هم از تامکت در بمباران مواضع دشمن استفاده گردید. این یعنی اگر ما ان زمان بجای یک رهگیر یک جنگنده مولتی رول با قابلیت برتری هوایی داشتیم در عمل توان افندی نیروی هوایی به مواضع عراقی افزایش می یافت و فرض کنید بجای 77 فروند تامکت (79 فروند تحویل شده بود و 2 فروند قبل از انقلاب سانحه داشتیم) ما همین تعداد یا بیشتر اف15 با قابلیت حمل فینیکس و بمب های هدایت شونده داشتیم و از ان برای حمله به هدفهای استراتژیک در عمق خاک عراق استفاده می کردیم. ایا در این حالت توان افندی ایران ارتقا نمی یافت؟

قبل از انقلاب یک طرح داده شده بود برای ساخت نمونه اصلاحی فانتوم که به FB-44 مشهور شد و کار اون تا ارایه یک ماکت از طرح پیش رفت و هدف افزایش قدرت مانور و چالاکی فانتوم ضمن حفظ توانایی بمباران سنگین بود. این طرح رو نیروی هوایی بدین منظور دنبال میکرد چون در بررسی اف15 و اف4 به این نتیجه رسیده بودن که اف15 بجز در قدرت مانور تفاوت بارزی با اف4 ندارد و به همین دلیل ترجیح داده شد همین پلتفرم اف4 رو گسترش بدن با همکاری شرکت مکدانل داگلاس.

البته این نتیجه گیری نیروی هوایی یکی از دلایل سفارش اف14 بود چون تفاوتی جز در قدرت مانور بیشتر در اف15 ندیدن.

ولی الان سوال این هست که وقتی می توانستیم ایونیک تامکت را بر اف15 یا حتی طرح اشاره شده از فانتوم نصب کنیم که یک جنگنده تمام عیار با قدرت مانور فوق العاده به دست میاوردیم ضمن حفظ توان فامد ، چه نیازی به خرید جنگنده پرهزینه و گران قیمت تامکت بود؟

دوستان اشاره کردن که تامکت برای نیروی دریایی امریکا و به منظور دفاع از ناوگروه هواپیمابر در مقابل بمب افکنها و موشکهای ضدکشتی شوروی بود. ما ناو هواپیمابر داشتیم؟ اینکه قرار بود بخریم بحث دیگری است و قرار نیست همه چیز را به اینده فرضی موکول کنیم چرا که حتی اگر ناو هواپیمابر نیز خریداری میشد باید تامکتها به جنوب و بر روی ناوها منتقل میشدن و اسمان کشور دوباره به یک هواپیمای با قدرت رهگیری فامد نیاز پیدا میکرد که این رو قبل از انقلاب سعی کردن افزایش تعداد تامکت به 140 فروند حل کنند. یعنی اشتباه در اشتباه.

با این هزینه می توانستیم چه تعداد اف15 یا اف بی44 خریداری کنیم؟ اصلا این اف بی44 به احتمال زیاد در ایران ساخته میشد و ما خودمون تبدیل به هواپیماساز میشدیم.

فکر کنم در این بحث برادر علی بهترین نظر رو دادن یعنی خرید تعداد کمی تامکت در حدود 30 فروند و تعداد بیشتری ایگل برای برتری هوایی و بمباران ضربتی.
  • Upvote 5
  • Downvote 1

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
با تشکر از توضیحات مفید و فصل الخطاب icon_cheesygrin برادر سعید.
اما از همه این حرف ها گذشته، اگر ایگل بتونه دو تا فینیکس حمل کنه؛ قاعدتا فالکروم هم باید بتونه یه دونه فینیکس رو بین ورودی های هوای موتوراش حمل کنه :thinking:
فقط رادارش اجازه استفاده از تمام برد موشک رو نمی ده که نصف برد فینیکس هم برای فالکروم عالیه !
نظرتون چیه بچه ها ؟ شدنیه ؟ ویرایش شده در توسط bigdelimohamad9

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
موشك امريكايي و هواپيما و رادار روسي!! اونم از نوع ميگ!

جسارتاً مگه اسباب‌بازيه!! hee_hee

از اون خلاقيت‌هاي ارتش آزادي به خرج مي‌ديا برادر! icon_cheesygrin
  • Upvote 1

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[quote name='mostafa_by' timestamp='1355778272' post='289183']
موشك امريكايي و هواپيما و رادار روسي!! اونم از نوع ميگ!

جسارتاً مگه اسباب‌بازيه!! hee_hee

از اون خلاقيت‌هاي ارتش آزادي به خرج مي‌ديا برادر! icon_cheesygrin
[/quote]
مصطفی جان سیکرهای موشکها بردهایی 8 -9 طبقه هستن که با کمی نبوغ میشه تغییرشون داد.ژیروسکوپ هم که ریخته!!
وقتی چاره ای نباشه میشه رادار پاتریوت رو با اس 400 مهندسین آلمانی هم تطبیق داد.کی به سورس ها احتیاج داره؟! fi_lone_ranger

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
مصطفی جان چرا که نه مگه ما موشک روسی آلامو رو با رادار آمریکایی تامکت و فانتوم مچ نکردیم ؟
بنده به شخصه فکر می کنم بیشتر سختی این کار بزرگ آیرودینامیکی باشه تا آیونیکی !
دوستان مغز ریاضی یه ضرب و تقسیم کنن ببینیم فالکروم پهلوون بلند کردن فینیکس هست یا نه ؟

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[quote name='bigdelimohamad9' timestamp='1355779125' post='289190']
مصطفی جان چرا که نه مگه ما موشک روسی آلامو رو با رادار آمریکایی تامکت و فانتوم مچ نکردیم ؟
بنده به شخصه فکر می کنم بیشتر سختی این کار بزرگ آیرودینامیکی باشه تا آیونیکی !
دوستان مغز ریاضی یه ضرب و تقسیم کنن ببینیم فالکروم پهلوون بلند کردن فینیکس هست یا نه ؟
[/quote]
دوست عزیز احتیاج به مهندسین ریاضی نیست.فولکروم دارای ماکسیمم وزن برخاست 20 تن هست و لودینگ 15 تن و وزن هر موشک AIM54
حدود 460 کیلوگرم که با یک حساب سر انگشتی میشه فهمید که میتونه یا نه.اما موضوع فقط لودینگ جنگنده نیست بلکه تغییر سورس
و کدینگ های دستوری موشکی با این برد هست که حتما احتیاج به دوباره نویسی و یا ویرایش داده های آنالوگ و دیجیتالایز کردن اونها داره.
مشکل لودینگ آخرین چیزی هست که باید نگرانش باشیم و در اصل مچ کردن با رادارهای بد قلق روسی هست اون هم رادار FCS مثل Phazotron RLPK-29 یا
OEPrNK-29E2 و رادار N-019EB گرچه میگ های ما کمی متفاوت هستند و سیستم کنترل آتششون از لحاظ سیستم هیدرولیک و زاویه حمله کمی بهبود پیدا کردند
اما این چیزی رو در اصل قضیه عوض نمیکنه.
یا حق
**************************
پ.ن
FCS:رادار کنترل آتش

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[quote name='ops' timestamp='1355778870' post='289188']مصطفی جان سیکرهای موشکها بردهایی 8 -9 طبقه هستن که با کمی نبوغ میشه تغییرشون داد.ژیروسکوپ هم که ریخته!!
وقتی چاره ای نباشه میشه رادار پاتریوت رو با اس 400 مهندسین آلمانی هم تطبیق داد.کی به سورس ها احتیاج داره؟! fi_lone_ranger[/quote]

یعنی شما می فرمایی موشک های امریکایی، قابلیت مچ شدن با رادارهای روسی (با هر بدبختی ای) رو دارن؟
چون ما اینجا درخصوص اینکه مثلاً فونیکس روی یه جنگنده ی امریکایی دیگه قرار بگیره صحبت نمی کنیم. درخصوص جنگنده هایی صحبت می کنیم که از پایه و اساس متفاوتن.

[quote name='bigdelimohamad9' timestamp='1355779125' post='289190']مصطفی جان چرا که نه مگه ما موشک روسی آلامو رو با رادار آمریکایی تامکت و فانتوم مچ نکردیم ؟
بنده به شخصه فکر می کنم بیشتر سختی این کار بزرگ آیرودینامیکی باشه تا آیونیکی !
دوستان مغز ریاضی یه ضرب و تقسیم کنن ببینیم فالکروم پهلوون بلند کردن فینیکس هست یا نه ؟[/quote]

برادر جان. دلبندم.

اگه موشک روسی رو تونستیم با رادار امریکایی مچ کنیم (اونم آلامو که البته روی اصل این موضوع کم شک و شبهه نیست)، آیا دلیل بر اینکه می تونیم فونیکس رو روی رادار میگ 29 مچ کنیم؟

ما درمورد بمب سقوط آزاد صحبت نمی کنیم که برامون بار زدن و توان بلند کردن ملاک باشه.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
یک سئوال تو جنگ تحمیلی ما از تامکت هامون علاوه بر اسکورت جنگنده هامون و ظیفه پوشش هوایی آسمان ایران به وسیله ی رادار هاشون نیز بر عهده داشت . این وظیفه اف15 می تونست انجام بده .

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
یک سوال از محضر آقا سعید، در صورت سفارش ایگل، رادار تامکت از کجا میاوردیم؟

یک نکته توضیحی هم اینکه ظاهرا سوال تاپیک این نیست که سفارش تامکتها در زمان شاه چقدر صحیح بوده؟
(البته از بحثهای علمی دوستان بسیار استفاده کردیم، خصوصا آقا سعید. این تاپیک بسیار عالی شده)
بلکه یک شبیه سازی مد نظر هست، یعنی اگر ما به جای حدود 80 تامکت، حدود 300 ایگل داشتیم چه عملکردی در جنگ تحمیلی می داشتند؟ درآن صورت احتمال زیاد به رادار تامکت هم دسترسی نمی داشتیم.
این سوال را (تا حدی) می توان تجزیه کرد به تفاوتهای زیر :
الف. تعداد 4 برابر ایگل
ب. برد درگیری (اسپارو، با توجه به موجود نبودن آمرام) و کشف کمتر ایگل
ج. قابلیت داگفایت بهتر ایگل (مانور پذیری اندکی بیشتر، استفاده بهتر از موشکهای سایدویندر موجود)
د. قابلیت نبرد فاصله متوسط بهتر ایگل (استفاده بهتر از ذخیره اسپاروهای موجود، البته با توجه به کمبود کارآیی ذاتی اسپارو
ه. بقاپذیری بیشتر ایگل (در اثر ساده تر بودن و ارزانتر بودن تعمیرات)
و. سخت تر بودن کار با ایگل برای خلبانان
ز. عامل روحیه بخشی استفاده از تامکت : چند شکار 4 تایی با یک موشک از فاصله زیاد روحیه هر خلبانی را داغان می کند!
ح. امکان احتمالی ارتقاء قابلیتهای هوا به سطح ایگل توسط ایران و ارتقاء توان آفندی نیروی هوایی خصوصا در سالهای آخر جنگ
ط. قابلیتهای رهگیری، هدایت و کنترل دیگر جنگنده ها توسط تامکت، یعنی در نقش مینی آواکس و بدون درگیری
ی. توانایی بیشتر تامکت در مجبور کردن دشمن به لغو ماموریت بمباران (در صورت قفل راداری بمب افکنها مجبور به تخلیه بمبهایشان برای مانور هستند)
  • Upvote 2

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[quote name='SAEID' timestamp='1355776669' post='289178']

تشکر از توضیح شما ولی منظور من این نبود که اف14 رو با اف15 مقایسه کنیم و همانطور که گفتید این دو جنگنده از اساس با یکدگر تفاوت دارند و حرف من نیز سر همین تفاوت می باشد. فکر کنم اطلاع دارید که در جنگ تحمیلی طرح تبدیل تامکت به بمب افکن سنگین توسط شهید بابایی به فرماندهی نیروی هوایی داده شد و چند مورد هم از تامکت در بمباران مواضع دشمن استفاده گردید. این یعنی اگر ما ان زمان بجای یک رهگیر یک جنگنده مولتی رول با قابلیت برتری هوایی داشتیم در عمل توان افندی نیروی هوایی به مواضع عراقی افزایش می یافت و فرض کنید بجای 77 فروند تامکت (79 فروند تحویل شده بود و 2 فروند قبل از انقلاب سانحه داشتیم) ما همین تعداد یا بیشتر اف15 با قابلیت حمل فینیکس و بمب های هدایت شونده داشتیم و از ان برای حمله به هدفهای استراتژیک در عمق خاک عراق استفاده می کردیم. ایا در این حالت توان افندی ایران ارتقا نمی یافت؟

قبل از انقلاب یک طرح داده شده بود برای ساخت نمونه اصلاحی فانتوم که به FB-44 مشهور شد و کار اون تا ارایه یک ماکت از طرح پیش رفت و هدف افزایش قدرت مانور و چالاکی فانتوم ضمن حفظ توانایی بمباران سنگین بود. این طرح رو نیروی هوایی بدین منظور دنبال میکرد چون در بررسی اف15 و اف4 به این نتیجه رسیده بودن که اف15 بجز در قدرت مانور تفاوت بارزی با اف4 ندارد و به همین دلیل ترجیح داده شد همین پلتفرم اف4 رو گسترش بدن با همکاری شرکت مکدانل داگلاس.

البته این نتیجه گیری نیروی هوایی یکی از دلایل سفارش اف14 بود چون تفاوتی جز در قدرت مانور بیشتر در اف15 ندیدن.

ولی الان سوال این هست که وقتی می توانستیم ایونیک تامکت را بر اف15 یا حتی طرح اشاره شده از فانتوم نصب کنیم که یک جنگنده تمام عیار با قدرت مانور فوق العاده به دست میاوردیم ضمن حفظ توان فامد ، چه نیازی به خرید جنگنده پرهزینه و گران قیمت تامکت بود؟

دوستان اشاره کردن که تامکت برای نیروی دریایی امریکا و به منظور دفاع از ناوگروه هواپیمابر در مقابل بمب افکنها و موشکهای ضدکشتی شوروی بود. ما ناو هواپیمابر داشتیم؟ اینکه قرار بود بخریم بحث دیگری است و قرار نیست همه چیز را به اینده فرضی موکول کنیم چرا که حتی اگر ناو هواپیمابر نیز خریداری میشد باید تامکتها به جنوب و بر روی ناوها منتقل میشدن و اسمان کشور دوباره به یک هواپیمای با قدرت رهگیری فامد نیاز پیدا میکرد که این رو قبل از انقلاب سعی کردن افزایش تعداد تامکت به 140 فروند حل کنند. یعنی اشتباه در اشتباه.

با این هزینه می توانستیم چه تعداد اف15 یا اف بی44 خریداری کنیم؟ اصلا این اف بی44 به احتمال زیاد در ایران ساخته میشد و ما خودمون تبدیل به هواپیماساز میشدیم.

فکر کنم در این بحث برادر علی بهترین نظر رو دادن یعنی خرید تعداد کمی تامکت در حدود 30 فروند و تعداد بیشتری ایگل برای برتری هوایی و بمباران ضربتی.
[/quote]

با تشکر از شما در جواب فرمایشات شما عرض کنم که :

اولا شهید بزرگوار بابایی اتفاقا با طرح تبدیل تامکت به یک جنگنده بمب افکن بسیار مخالفت می کردند ولی بهر حال این طرح انجام شد . اما در مورد جنگنده ی مولتی رول باید عرض کنم که بنده نیز در پست های قبلی اشاره کردم این طرح در دستور کار بود و با وقوع انقلاب مجالی برای انجام شدن نیافت می توانید به دست نوشته های خود شاه مراجعه کنید برنامه ی نیروی هوایی رو تا سال 70 نوشته . در این طرح قرار بود بعد از تکمیل سفارش تامکت ها و تحویل ناو هواپیما بر تعدادی از انها به پایگاه دهم شکاری چابهار منتقل شوند دقت برمایید که بنده عرض کردم تعدادی نه همه تامکت نقش خودش رو به عنوان نوک پیکان دفاع هوایی همچنان در آسمان انجام می داد همچنین با تحویل فالکون ها این فرمایش حضرتعالی که می فرمایید نیاز به یک جنگنده ی مولتی رول داشتیم نیز محقق می شد یعنی حدود 150 تامکت وظیفه ی رهگیری دوربرد رو در ارتفاع بالا بر عهده داشتند و 300 فالکون در نقش مولتی رول ، داگفایتر و پشتیبانی نزدیک هوایی در ارتفاعات پایینتر به انجام وظیفه مشغول بودند ولی بحث اینجاست که این طرح انجام نشد و خب مسلمه که یک سری کم و کسری وجود داشته و بعدش جنگ شروع شده و شما با توجه به عملکرد نیرو تمام تصمیماتشو زیر سوال بردید و میگید که خرید ایگل بهتره اما من چنین چیزی فکر نمی کنم ایگل نه توانایی لود فینیکس رو داشت نه رادار قدرتمندی داشت در مورد مانورپذیری بیشتر هم عرض کردم به توضیحات جناب ندیمی که برادر گوبلز زحمتش رو کشیدند مراجعه بفرمایید من سواد و بضاعت علمیم در همین حد بود دیگه نمیدونم چطوری مطلبو انتقال بدم

در مورد طرح اف بی 44 والا من تا حالا نشنیده بودم یه زمانی در مورد طرح ارتقا فانتوم ها تحقیق می کردم اما توی مقاله ای که در این زمینه می خوندم از چنین طرحی نام برده نشد یک طرحی که خیلی شبیه به این طرحی که شما می فرمایید بود طرح سوپر فانتوم بود اما با شکست مواجه شد البته نه از نظر کارایی بلکه در مورد تخمین هزینه و ... به هر حال فانتوم با توجه به اینکه یک جنگنده ی ساخته شده و شکل گرفته شده بود دیگه نمی تونست به طور خیلی چشمگیری مانورپذیریش تغییر کنه مثلا در همین طرح سوپر فانتوم تصمیم به تغییر موتورها و یک سری اصلاحات گرفته شد و در نهایت کمی در شتاب گیری و شعاع گردش فانتوم تاثیر داشت اما در نهایت به دلیل اینکه ممکن بود برنامه ی ایگل رو به خطر بندازه و کنگره بودجه ی پروژه ی ایگل رو حذف کنه طرحش کنسل شد البته در ارتقای فانتوم های اسراییلی سرچشمه هایی از این طرح دیده می شن اما خب باز هم این طرح نبوده . برادر عزیز شما مطمئن هستید ب این طرح اف بی 44 ما جنگنده ای در حد تامکت بدست می آوردیم ؟ رهگیر دوربردی با قابلیت مانورپذیری فوق العاده ؟ اصولا اگر چنین طرحی امکانپذیر بود خب نیروی دریایی ایالات متحده مگر دیوانه بود که این همه هزینه ی تامکت و اسلافش بکنه ؟ ابتدا پروژه ی میسلییر بعدها پروژه ی اف 111 و سپس تامکت خب از همون اول میومد فانتوم ها رو ارتقا می داد و خلاص . البته عرض کردم بنده نمیدونم این طرح چی بوده و هدفش چی بوده شاید می خواستن کمی فانتوم ها رو ارتقا بدن در امر رهگیری که در مناطقی که تامکت حضور نداره آسمان کشور بی دفاع نمونه البته این نظر منه و گفتم شاید !!!

یک مورد دیگری که خود حضرتعالی فرمودین این بود که نیرو در بررسی فانتوم و ایگل فهمیده بود که تفاوت بارزی با یکدیگر ندارن خب پس نیرو وقتی متوجه این مطلب میشه چرا باید ایگل رو خریداری کنه ؟ تامکت بهتر نیست ؟ در مورد ساخت هواپیما هم این کار داشت انجام می شد قرار بود فالکون ها در ایران مونتاژ بشن و کم کم داشت این قدمها برداشته می شد اما خودتون بهتر می دونید دیگه !!!!!

به هر حال نه بنده ی حقیر و نه شما استادان عزیز ، کسی نمیتونه این مطلب رو باز کنه و بگه چرا ما اون زمان تامکت خریدیم چون ما اطلاعاتمون در حد یک علاقمنده و دسترسی به اطلاعات استراتژیک و خیلی چیزا رو نداریم بنابراین نمیتونیم اظهار نظر قاطع کنیم من فقط در صحبت با بزرگان و بقیه فهمیدم خرید تامکت کار درستی بوده البته خرید ایگل هم در دستور کار بوده به هر حال فارغ از مسایل سیاسی دولتمردان هم خواستار اعتلای وطن بودن و هیچوقت انتخابی نمی کردند که متضرر بشن درسته که افراد خائنی هم در بینشون بود اما اونا منافع ملت رو می خواستن و سعی داشتن بازدارندگی مناسبی رو در مقابل دشمنان ایجاد کنن

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[quote name='SAEID' timestamp='1355776669' post='289178']
[quote name='maverick100' timestamp='1355774513' post='289163']
سیستم تسلیحاتی تامکت قبل از ساخت این گربه ی وحشی ساخته شده بود . دقت بفرمایید که بنده عرض کردم سیستم تسلیحاتی یعنی این سیستم شامل رادار ، تسلیحات ، کامپیوترها و دیگر متعلقات بود . شرکت مکدانل در تلاش مذبوحانه برای فروش ایگل به نیروی دریایی نمونه هایی از ایگل را توسعه داد اما این مدل ها نتوانشتند الزامات نیروی دریایی رو برآورده کنند و برای استفاده ی ایگل از فینیکس باید سیستم تسلیحاتی هیوز روی اون نصب بشه که خب این دیگه ایگل نیست تامکتی هست در پوسته ی ایگل یا بهتره بگیم با بدنه ی ایگل

در مورد نپذیرفتن موشک فینیکس و اسلافش توسط نیروی هوایی ایالات متحده باید بگم که این نیرو نیازی به چنین سامانه های تسلیحاتی و سلاح هایی نداشت ماموریت جنگنده های این نیرو دفاع هوایی نقطه ای در آمریکای شمالی تحت کنترل رادار زمینی با جنگنده های پرسرعتی همانند F-106 Delta dart و بعدها ایگل و ... بود بنابراین نیازی به صرف چنین هزینه های سنگینی برای نیرو نبود در ضمن سامانه های دفاع هوایی نیز مکمل این سیستم بود اما وضع نیروی دریایی تفاوت داشت برای همین عموم جنگنده های نیروی دریایی تفاوت های بسیاری با همتایانشون توی نیروی هوایی دارن البته زمان رابرت مک نامارا سعی شد به منظور کاهش هزینه نیازهای این دو نیرو در قالب یکی از جنگنده های تامکت و یا ایگل مرتفع بشه اما هیچکدام از این دو نیرو زیر بار نرفتند . این مسئله ای هست که من چندین ساله سعی دارم به عشاق سینه چاک ایگل عرض کنم اما متوجه نمی شن اصلا به نظر من این دو جنگنده نباید با هم دیگه مقایسه بشن چون از دو کلاس و خانواده ی متفوت هستن اما کسی گوش نمی کنه مثل اینه که شما بیای فاکس هاوند رو با خانواده ی فلنکر مقایسه کنی خب این دو جنگنده اصلا تفکر طراحیشون با هم از بیخ !!! فرق داره شما می خوای چه چیزی رو مقایسه کنی ؟


امروز داشتم آرشیو عکسهام رو نگاه می کردم به عکسی از ایگل برخوردم که پرچم کشورهای خریدار روش نقش بسته بود و پرچم ایران هم روش بود میزارمش اینجا تا بلکه این عشاق ایگل کمی آرام بگیرن icon_cheesygrin

[url="http://img.online-dl.com/images/r7595_3bkrnx8rveakc8cri.jpg"]http://img.online-dl...8rveakc8cri.jpg[/url]
[/quote]

تشکر از توضیح شما ولی منظور من این نبود که اف14 رو با اف15 مقایسه کنیم و همانطور که گفتید این دو جنگنده از اساس با یکدگر تفاوت دارند و حرف من نیز سر همین تفاوت می باشد. فکر کنم اطلاع دارید که در جنگ تحمیلی طرح تبدیل تامکت به بمب افکن سنگین توسط شهید بابایی به فرماندهی نیروی هوایی داده شد و چند مورد هم از تامکت در بمباران مواضع دشمن استفاده گردید. این یعنی اگر ما ان زمان بجای یک رهگیر یک جنگنده مولتی رول با قابلیت برتری هوایی داشتیم در عمل توان افندی نیروی هوایی به مواضع عراقی افزایش می یافت و فرض کنید بجای 77 فروند تامکت (79 فروند تحویل شده بود و 2 فروند قبل از انقلاب سانحه داشتیم) ما همین تعداد یا بیشتر اف15 با قابلیت حمل فینیکس و بمب های هدایت شونده داشتیم و از ان برای حمله به هدفهای استراتژیک در عمق خاک عراق استفاده می کردیم. ایا در این حالت توان افندی ایران ارتقا نمی یافت؟

قبل از انقلاب یک طرح داده شده بود برای ساخت نمونه اصلاحی فانتوم که به FB-44 مشهور شد و کار اون تا ارایه یک ماکت از طرح پیش رفت و هدف افزایش قدرت مانور و چالاکی فانتوم ضمن حفظ توانایی بمباران سنگین بود. این طرح رو نیروی هوایی بدین منظور دنبال میکرد چون در بررسی اف15 و اف4 به این نتیجه رسیده بودن که اف15 بجز در قدرت مانور تفاوت بارزی با اف4 ندارد و به همین دلیل ترجیح داده شد همین پلتفرم اف4 رو گسترش بدن با همکاری شرکت مکدانل داگلاس.

البته این نتیجه گیری نیروی هوایی یکی از دلایل سفارش اف14 بود چون تفاوتی جز در قدرت مانور بیشتر در اف15 ندیدن.

ولی الان سوال این هست که وقتی می توانستیم ایونیک تامکت را بر اف15 یا حتی طرح اشاره شده از فانتوم نصب کنیم که یک جنگنده تمام عیار با قدرت مانور فوق العاده به دست میاوردیم ضمن حفظ توان فامد ، چه نیازی به خرید جنگنده پرهزینه و گران قیمت تامکت بود؟

دوستان اشاره کردن که تامکت برای نیروی دریایی امریکا و به منظور دفاع از ناوگروه هواپیمابر در مقابل بمب افکنها و موشکهای ضدکشتی شوروی بود. ما ناو هواپیمابر داشتیم؟ اینکه قرار بود بخریم بحث دیگری است و قرار نیست همه چیز را به اینده فرضی موکول کنیم چرا که حتی اگر ناو هواپیمابر نیز خریداری میشد باید تامکتها به جنوب و بر روی ناوها منتقل میشدن و اسمان کشور دوباره به یک هواپیمای با قدرت رهگیری فامد نیاز پیدا میکرد که این رو قبل از انقلاب سعی کردن افزایش تعداد تامکت به 140 فروند حل کنند. یعنی اشتباه در اشتباه.

با این هزینه می توانستیم چه تعداد اف15 یا اف بی44 خریداری کنیم؟ اصلا این اف بی44 به احتمال زیاد در ایران ساخته میشد و ما خودمون تبدیل به هواپیماساز میشدیم.

فکر کنم در این بحث برادر علی بهترین نظر رو دادن یعنی خرید تعداد کمی تامکت در حدود 30 فروند و تعداد بیشتری ایگل برای برتری هوایی و بمباران ضربتی.
[/quote]
اقا سعید زمانی که ایران اف 14 رو به اف15 ترجیح داد به هیچ عنوان اف 15 توان حمله به اهداف زمینی رو نداشت و حتی زمانی که می خواستن این توانایی رو به اف 15 اضافه کنن خیلی ها به دیده شک به این ماجرا نگاه میکردن از طرفی اف 14 ها در همون زمان برنامه هایی برای توسعه عملیات بر علیه اهداف زمینی داشتند در مورد ارتقا اف 15 برای شلیک موشک فینیکس باید گفت اولا که نتونستن استاندارد های نیرو هوایی امریکا رو کسب کنن ثانیا احتمالا قیمت اف 15 ها به شدت افزایش می یافت به هر حال ایگل هم جنگنده ارزونی نبود اگه ممکنه یکم در مورد اف بی 44 توضیح میدید تا حالا چیزی در موردش نشنیده بودم
بزرگترین ضعف اف 14 نه موتورش بود نه قیمتش نه پیچیدگیش بزرگترین ضعف اف 14 فروش اون به ایران بود همین

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[font="tahoma, geneva, sans-serif"]تامکت هواپیمای بسیار خوب و قدرتمندی بود (شاید هنوز هم هست) ولی اگه قیمتها درست بوده باشه و هر 4 ایگل = 1 تامکت، بعید میدونم تامکت اندازه 4 ایگل تونسته باشه پرفورمنس بالایی داشته باشه، حتی توی مدل اولیه ش!!

اینجاست که باید از عزیزان زمان شاه پرسید "چرا"؟!؟![/font]


[font="tahoma, geneva, sans-serif"]همچنین درباره مچ کردن رادار با موشک، توجه دارید حتما یه کلی رمز بین رادار و موشک رد و بدل میشه تا شلیک بشه و به هدف بخوره؟ میشه بدون داشتن سورس اونها و تغییرشون، ازشون توی همدیگه استفاده کرد؟![/font]

[font="tahoma, geneva, sans-serif"]یه وقت موشک fire and forget هست و خودش رادار کامل داره از لحظه شلیک، یه وقت نیمه فعال هست و نیاز به رادار هواپیما داره، یه وقت هم ... اینکه یه رادار خاص رو با یه موشک خاص تونستیم امتحان کنیم، دلیل نمیشه بقیه رو هم میتونیم! همچنین باید دید که آیا همون موشکی که امتحان کردیم و نتیجه گرفتیم، دقیقا اندازه نتیجه ای بوده که اون موشک با رادار-هواپیمای مخصوص خودش میگرفته یا اینکه مثلا 70% اون زمان تونسته کارایی داشته باشه؟[/font] ویرایش شده در توسط heliaa

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

ایجاد یک حساب کاربری و یا به سیستم وارد شوید برای ارسال نظر

کاربر محترم برای ارسال نظر نیاز به یک حساب کاربری دارید.

ایجاد یک حساب کاربری

ثبت نام برای یک حساب کاربری جدید در انجمن ها بسیار ساده است!

ثبت نام کاربر جدید

ورود به حساب کاربری

در حال حاضر می خواهید به حساب کاربری خود وارد شوید؟ برای ورود کلیک کنید

ورود به سیستم

  • مطالب مشابه

    • توسط hosseingmn
      شايد در زمان کنونی اين موضوع يک خيالپردازی تلقی گردد اما در دهه های ۶۰ و ۷۰ ميلادی ايران يکی از نزديکترين همپيمانان ايالات متحده آمريکا محسوب ميشد . زمانی که در اوائل دهه ۷۰ ميلادی ايران در جستجوی يک هواپيمای شکاری رهگير بود روابط خوب اين کشور با ايالات متحده اين امکان را در اختيار ايران قرار می داد تا بهترين وسائل موجود در زرادخانه آمريکا را انتخاب کند . در عين حال ايرانيها تقاضای مخصوصی داشتند . خلبان رئيسی که در آنزمان با درجه سروانی در نيروی هوائی خدمت ميکرد چنين ميگويد : نيروی هوائی ايران در آن سالها يک سلسله بررسيهائی را تحت عنوان « تقويت ايستگاههای رادار » انجام داد . اما آنچه دراين ميان محسوس بود فقدان راه حلهای پيشنهادی در جهت رفع معضل مناطق کور راداری بود .مناطق کوهستانی ايران بزرگترين معضل نيروی هوائی محسوب ميشود و ما قادر نبوديم حريم هوائی کشور را حتی با وجود شبکه های خوب راداری پوشش مناسب دهيم . در نهايت ما متوجه شديم که تنها راه حل ما جهت رفع اين مشکل , ايستگاههای رادار پرنده که همزمان قادر به دفاع از خود باشند می باشد . بر اين اساس ايران در جستجوی هواپيماهای رادار پرنده و شکاری رهگيرهای محافظ بر آمد . در سال ۱۹۷۲ ما از ۲ طرح جديد برای هواپيماهای شکاری ـ رهگير در ايالات متحده با خبر شديم . اين ۲ نوع جنگنده که مأموريت ويژه رهگيری هواپيماهای دشمن را بر عهده داشتند عبارت بودند از هواپيمای « اف ـ ۱۵ ايگل » ساخت کمپانی مک دانل داگلاس و هواپيمای « اف ـ ۱۴ تامکت » ساخت کمپانی گرومان . هواپيمای اف ـ ۱۵ مجهز به موشکهای هوا به هوای Aim - 7 Sparrow ترکيب مرگباری را در آسمان بوجود ميآورد اما با اينحال توانائی هواپيمای اف ـ ۱۴ راکه به موشکهای دوربرد Aim - 54 Phoenix و رادار Pulse - Doppler AWG - 9 مجهز بود نداشت . اين رادار قدرتمند توانائی شناسائی همزمان ۲۴ هدف و انتخاب ۶ هدف مهمتر از ميان آنها و شليک همزمان به طرف آنها را داشت . همچنين اين هواپيما قادر بود موشکهای Aim - 9 Sidewinder و Aim - 7 Sparrow را از فاصله دورتری نسبت به هواپيمای اف ـ ۱۵ پرتاب کرده و دشمن را مورد اصابت قرار دهد . خلبان سابق نيروی هوائی ايران سرهنگ فرهاد اعتقاد راسخ دارد که تامکت انتخاب بهتری برای ايران بود . او ميگويد « هر دوی اين شکاريها از کابين جاداری برخوردارندکه امکان ديد عالی در اختيار خدمه پروازی قرار می دهد . همچنين اين شکاريها قدرت رهگيری بالائی دارند و قادرند انواع وسائل پرنده متخاصم را تعقيب و منهدم کنند و در اين مورد هيچ محدوديتی ندارند بخصوص شکاری تامکت که هدايت آن بسيار راحت است و قادر به انجام مانورهای هوائی است که در ذهن ما تا آنزمان غير ممکن تصور ميشد . تنها در کمتر از ۱۰۰ ساعت پرواز من قادر بودم تا دماغه هواپيمای خود را تا ۷۵ درجه به سمت بالا هدايت کرده و سپس با گردشی ۱۰۰ درجه ای هدف خويش را با موشکهای سايدويندر و يا توپ قدرتمند ۲۰ ميليمتری M - 61A Vulcan مورد اصابت قرار دهم » . بعدها در مقابل کنگره آمريکا چنين وانمود گشت که حريم هوائی ايران پيوسته از جانب اتحاد جماهير شوروی بوسيله هواپيماهای سريع و بلند پرواز ميگ ـ ۲۵ مورد تجاوز قرار ميگيرد و ايران جهت دفاع از خود به هواپيمای تامکت نياز مبرم دارد . اما چنين استدلالی برای متقاعد کردن کنگره آمريکا ( که با اين قرارداد زياد موافق نبود ) واقعی نبودهر چند که تا امروز اين مسئله در محافل گوناگون بعنوان دليل اصلی مطرح ميگردد . واقعيت اين بود که ايران در آن سالها به دنبال قويترين ومجهزترين هواپيمای شکاری موجود در جهان بود که در نهايت هم آنرا دريافت کرد .


      در سال ۱۹۷۴ ميلادی ايران با اطمينان از توان بالای هواپيمای اف ـ ۱۴ , تعداد ۸۰ فروند از اين نوع هواپيما به همراه ۷۱۴ فروند موشک هوا به هوای Aim - 54 به آمريکا سفارش داد . اين قرارداد به ارزش ۲ ميليارد دلار شامل ساير سلاحها وقطعات يدکی برای مدت ۱۰ سال خدمت فعال و تجهيزات زمينی به همراه کارگاههای تعميراتی وآموزش پرسنل زمينی و کادر پروازی تحت نام « پروژه پادشاه ايرانی » به امضاء رسيد . اين قرارداد بزرگترين قراردادی بود که تا آنزمان بشکل انفرادی با يک شرکت آمريکائی منعقد ميشد .نکته جالب اينجاست که تنها چند ماه پس از امضاء قرارداد , کنگره آمريکا بودجه تکميل اين طرح را حذف و با اينکار شرکت گرومان را عملأ در آستانه ورشکسنگی قرارداد. در اين زمان بانک ملی ايران وامی به مبلغ ۲۵۰ ميليون دلار در اختيار کمپانی گرومان قرار داد تا تکميل پروژه تامکت و تحويل آن به ايران ميسر گردد. در حقيقت بعد از اعطاء اين وام بود که ساير سرمايه گزاران آمريکائی علاقمند به سرمايه گزاری در اين پروژه گشتند و عملأ شرکت گرومان و پروژه تامکت از خطر نابودی نجات يافتند . امروزه اين موضوع يک شوخی تاريخی تلقی ميگردد اما واقعيت اينست که بدون کمک مالی ايران , نيروی دريائی آمريکا هيچگاه قادر به در اختيار گرفتن اين پرنده افسانه ای نميگرديد .
      بدين ترتيب يکی از وقايع نادر در تاريخ هوانوردی مدرن بوقوع پيوست و اين رخداد با گذشت زمان دستمايه شايعات و داستانهای ضد ونقيض گوناگون گرديد . در حقيقت تاريخ واقعی و قدرت حقيقی هواپيماهای اف ـ ۱۴ که در خدمت نيروی هوائی ايران ميباشند تا به امروز به حد زيادی از افکار عمومی جهان پنهان مانده است .به اين موضوع بايد عدم تمايل خلبانان سابق نيروی هوائی ايران ( که اکنون سالهاست در خارج ازکشور زندگی ميکنند ) به حضور در انظار عمومی و ارائه اطلاعات و همچنين پرسنل شاغل در کشور که از درج هرگونه خبر به رسانه های جمعی جلوگيری ميکنند را هم افزود . اين افراد عمومأ از ترس اقدامات تلافی جويانه گروهک تروريستی مجاهدين خلق که در خاک عراق مستقر بوده و از حمايت آمريکا و اسرائيل برخوردار ميباشند وحشت دارند زيرا در ۲۰ سال گذشته تعدادی از خلبانان بدست اين گروه تروريستی به قتل رسيده اند . در مواردی استثنائی و نادر خلبانان ايرانی حاضر به ارائه اطلاعاتی اندک شده اند که البته ناشناس باقی ماندن اين افراد جزو شروط اوليه بوده است .تعدادی از آنان حتی از شناسائی همکاران سابق خود که اکنون در قيد حيات هستند در عکسها و تصاوير عمدأ خودداری می کنند .

      پنهان کاری در مورد اف ـ۱۴ ها عملأ از روزهای اوليه تحويل تامکتها به ايران آغاز گشت . برخلاف گزارشهای دروغين معلم خلبانهای آمريکائی , آموزش پرسنل ايرانی بخوبی و منظم پيش ميرفت . تا پايان سال ۱۹۷۸ تعداد ۱۲۰ نفر خلبان و افسر کنترل تسليحات ( WSO = Weapon System Officer ) دوره های آموزشی را با موفقيت پشت سر گذاشتند . در مرحله بعدی تعداد ۱۰۰ نفر پرسنل بايد به آنان ملحق ميشدند. همزمان تعداد ۲۰۰ نفر تکنسين متخصص تعميرات موتور در شرکت Pratt & withney و متخصص تسليحات در شرکت Hughes دوره آموزشی را گذراندند . سروان جواد در مورد آموزشهای نظامی خود در آمريکا چنين ميگويد : ما در نيروی دريائی آمريکا آموزش ميديديم. معلمين ما در وهله اول خلبانان آمريکائی بودند که در جنگ ويتنام تجربيات گرانبهائی اندوخته بودند . اين خلبانان جزو مجرب ترين خلبانانی بودند که حتی خلبانان نيروی هوائی آمريکا و نيروی هوائی اسرائيل قادر به مبارزه با آنان در جنگهای هوائی نبودندو آنان براستی ما را به نحو احسن آموزش دادند . اين آموزشها ما را دارای چنان مهارتی ساخت که بعدها در سالهای دهه ۹۰ ميلادی ما قادر بوديم هواپيماهای ميگ ـ۲۹ را که از روسيه خريداری شده بود , در جنگهای تمرينی هوائی سرنگون سازيم . در حقيقت اين موضوع يکی از دلايلی بود که ايران از سفارش تعداد بيشتری ميگ ـ ۲۹ خودداری نمود . تنها نقطه ضعف هواپيماهای F - 14 A موتورهای TF - 30 P 414 آن بود . پيچيدگی و غير قابل اعتماد بودن اين توربينها ما را وادار ميساخت که بيشتر وقت خود را به جای تمرکز روی پروازها , صرف فراگيری کار با اين موتورها کنيم .

      سرگرد فرهاد در ادامه چنين ميگويد : موشکهای Aim - 54 سلاحی استثنائی و موثر بود که تا به امروز سلاحی ساخته نشده است که قابل مقايسه با آن باشد . در هنگام آزمايشات گوناگون در ايران اين موشک قبل از اصابت به هدف به ارتفاع غير قابل تصور ۲۴۰۰۰ متری و سرعت ۴.۴ ماخ دست يافت . اين موشک بزرگ و سنگين هيچ محدوديتی در مقابله با اهدافی که چه در ارتفاع بالا و چه در ارتفاع پائين پرواز ميکردند نداشت و قادر به تحمل ۱۷ g فشار بود . ما اين موشکها را از فواصل ۷.۵ تا ۲۱۲ کيلومتری هدف شليک کرديم ونتايج آزمايشات مافوق تصور ما بود . تنها نگهداری و آماده نکهداشتن اين سلاح پيچيده گاهی خواب را بر ما حرام ميکرد .


      اولين زوج تامکت در تاريخ ۱۶ ژانويه سال ۱۹۷۶ ميلادی به ايران تحويل شد . به علت آماده نبودن پايگاه هشتم شکاری اصفهان ( که در آنزمان بنام خلبان جانباخته آن نيرو پايگاه خاتمی و بعدها پايگاه شهيد بابائی نامگزاری شد ) اين هواپيماها تحويل اسکادران ۷۲ شکاری تاکتيکی مستقر در پايگاه هفتم شکاری شيراز شدند . باقی هواپيماهای تحويلی به اسکادران ۷۳ ملحق شدند و تا سال ۱۹۷۷ که اسکادرانهای ۸۱ و ۸۲ شکاری پايگاه هشتم اصفهان تشکيل شد , به خدمت در آن يگان ادامه دادند . تا پايان سال ۱۹۷۸ ايران تعداد ۷۹ فروند شکاری F - 14 A به همراه ۲۷۴ فروند موشک AIM - 54 A و۱۰ فروند موشک ATM - 54 تحويل گرفت . هشتادمين و در حقيقت آخرين تامکت ايران در آمريکا باقی ماند تا آزمايشهای گوناگون و طرحهای تکميلی روی آن اجرا گردد. همزمان نيروی هوائی ايران مذاکراتی را با شرکتهای Grumman و Pratt & withney را آغاز کرد که هدف از آن سفارش ۷۵ فروند ديگر از اين جنگنده چالاک بود . البته ايرانيان مايل به تعويض توربينهای TF - 30 در هواپيماهای موجود و هواپيماهای سفارشی جديد بودند.
      وقوع انقلاب وتغییر سیاست ها




      با شروع ناآراميها در ايران که از طرف احزاب کمونيستی و نيروهای مذهبی در ايران آغاز گشت , اوضاع سياسی در ايران رو به وخامت گذاشت . در تابستان ۱۹۷۸ اين فعاليتها شديدتر و بحران سراسر ايران را فرا گرفت به نحوی که نيروهای مسلح دچار چند دستگی در داخل خود شدند . در فوريه ۱۹۷۹ نيروهای انقلابی قدرت را در دست گرفتند و شاه مدتها بود که از ايران خارج شده بود . در نتيجه اين تغييرات و روی کار آمدن دولت موقت اسلامی , روابط ايران و آمريکا دچار تغييرات اساسی گشت . بعد از پيروزی انقلاب چندين هزار مستشار نظامی آمريکائی مجبور شدند تنها ظرف چند روز خاک ايران را ترک کرده و با ايران وداعی هميشگی کنند. دولت انقلابی جديد به سرعت قراردادهای نظامی منعقد شده در رژيم سابق که ارزشی درحدود ۱۲ ميليارد دلار را داشت بطور يکجانبه فسخ کرد . در ميان اقلام سفارش شده ميتوان از ۷۵ فروند جنگنده اف ـ ۱۴ جديد و ۵۰۰ فروند موشک فونيکس به همراه ۳۰۰ فروند شکاری سبک اف ـ ۱۶ و رادارهای پرنده آواکس نام برد .دولت آمريکا در آن زمان به خاطر ترس از آينده سياسی ايران و شرايط ژئوپولتيک منطقه از تحويل سلاحهايی که آماده تحويل به ايران بودند نيز جلوگيری کرد که از ميان آنها يک محموله شامل ۴۰ فروند موشک فونيکس و ۳ محموله قطعات يدکی هواپيمای اف ـ ۱۴ ميتوان اشاره کرد . پنتاگون حتی مذاکراتی را با دولت موقت به منظور استرداد هواپيماهای تامکت آغاز کرد . قراربود اين هواپيماها پس از تعميرات اساسی به انگلستان و يا عربستان سعودی فروخته شود . اين مذاکرات البته ناتمام ماند . در تاريخ ۴ نوامبر ۱۹۸۰ گروهی از دانشجويان مسلمان موسوم به خط امام سفارت آمريکا را اشغال و ۹۰ نفر از پرسنل سفارت وتفنگداران دريائی آمريکا را به گروگان گرفتند . بعد از اين حادثه روابط ديپلماتيک ايران و آمريکا بطور کامل قطع گرديد . سرنوشت گربه های ايرانی بعد از اشغال سفارت آمريکا در حاله ای از ابهام قرار داشت . تعداد زيادی از خلبانان ايرانی کشور خود را برای هميشه ترک کردند و غربت نشينی را برگزيدند . شايعاتی مبنی بر عدم توانائی ايران در به پرواز در آوردن تامکتها به سرعت در محافل خبری پخش شد . علاوه بر اينها اخبار مجعولی دال بر خرابکاری عوامل CIA در ايران و وارد شدن خسارت جدی به اف ـ ۱۴ ها هم در غرب شدت گرفت . اما برخلاف تمام اين شايعات تنها در مجموع ۲۷ نفر از کادر پروازی تامکتها کشور را ترک کردند .


      قبل از پيروزی انقلاب بطور کلی در نيروی هوائی کليه کادر پروازی هواپيماهای اف ـ ۱۴ از ميان افسرانی که بر روی ديگر مدلهای هواپيما ( بطور عمده مدل اف ـ ۴ فانتوم ) تجربه زيادی داشتند و يا از ميان جوانان باهوش و مستعد انتخاب ميشدند . اين افسران جوان که حس وطن دوستی قوی داشتند اکثرأ در ايالات متحده , اسرائيل ويا انگلستان دوره های تخصصی خود را پشت سر گذاشته بودند . شايد به همين علت بود که حکومت جديد به اين افراد با ديده شک و ترديد می نگريست . بلافاصله پس از پيروزی انقلاب تعدادی از خلبانان تامکتها دستگير و زندانی شدند . در ميان اين افراد ميتوان از سپهبد هاشمی نخعی نژاد که معاون ارتشبد طوفانيان ( رئيس پروژه تامکتهای ايران و فرمانده پايگاه هشتم شکاری که با وقوع انقلاب به آمريکا فرار
      کرد ) بود اشاره کرد .اين امير ارتش به همراه سرهنگ ربيعی دردادگاه انقلاب به اعدام محکوم گرديدند . با اين وجود اکثر خلبانان نيروی هوائی مصمم بودند که در کشور خود بمانند وخدمت به وطن را بر فرار ترجيح دادند . سرهنگ جواد که در آنروزها بوسيله يکی از همسايگان خود لو رفته بود و او را دستگير کرده بودند اوضاع آن دوره را چنين ترسيم ميکند : زمانی که نيروهای آمريکائی ايران را ترک کردند به همراه آنان تعدادی از خلبانان و همچنين تعداد زيادتری از تکنسينها نيز جلای وطن کردند. تنها حدود ۱۰۰ نفر از خلبانان و تعدادی در حدود ۸۰ نفر تکنسين باقی ماندند . اين تعداد خلبان در حقيقت کافی بود تا تعداد زيادی تامکت را به پرواز در آوريم ولی برای سرويس و آماده پرواز کردن هواپيماها به هيچ عنوان کافی نبود . در کنار اين مسئله مشکل ديگری گريبان ما را گرفت و آن عدم پروازهای آموزشی و متوقف شدن دوره های آموزشی از اکتبر ۱۹۷۸ تا پائيز ۱۹۷۹ بود . از اين زمان به بعد به آرامی نيروی هوائی که به تازگی تغيير نام داده بود تحت فرماندهی حکومت مرکزی فعاليتهای خود را آغاز کرد . به همين علت پرسنل نيروی هوائی مجبور بودند که مجددأ دوره های آموزشی را تکرار کنند . مشکل ديگروجود افسران جزء بود که از فرماندهان مافوق خود اطاعت نميکردند . اين افراد که به « همافر » معروف بودند بارها و بارها از دستورات مافوق سرپيچی می کردندو فرماندهان خود را «خلبانان شاه » و يا جاسوسان اسرائيل و يا ضد انقلاب خطاب ميکردند. بارها در پايگاهها اتفاق می افتاد که همافران افسران مافوق را به دفتر فرمانده پايگاه ميکشاندندو با طرح اتهاماتی عملأ يگان را به هرج و مرج می کشيدند. گذشت زمان رفته رفته نظم و انضباط را به نيروهای نظامی باز گرداند . يکی از مشکلات نيروی هوائی پس از پيروزی انقلاب از هم گسستن زنجيره کادر وعدم اعتماد پرسنل پروازی به يکديگر بود . در حالی که اکثر افسران مايل به ادامه خدمت به شيوه گذشته بودند , گروهی از آنان که به خلبانان حزب اللهی معروف بودند وابستگی عميق خود را به حکومت مرکزی انکار نميکردند .اين افسران جوان زمان بيشتری را صرف به جا آوردن آداب مذهبی و مراسم دينی ميکردند. يکی از معروفترين اين افراد سروان خلبان عباس بابائی بود . او پس از بازگشت از آمريکا در سال ۱۹۷۸ جزو اولين افسرانی بود که ديگر پرسنل نيروی هوائی را به بيعت با امام خمينی دعوت کرد .


      در بحبوحه انقلاب سيستم کامپيوتری لجستيک نيروی هوائی دچار اشکالات جدی شد و همين امر کمبود لوازم يدکی در نيروی هوائی را بدنبال داشت .کارشناسان معتقد بودند که لوازم يدکی خريداری شده بايد برای سرپانگهداشتن و آماده پروازبودن کليه وسايل پرنده حداقل تا اواسط دهه ۸۰ ميلادی کافی باشد اما موفق به يافتن آنها نميشدند . حداقل در ۲ مورد ناپديد شدن چند نفر از افسران مسئول نگهداری انبارهای عظيم زير زمينی به اثبات رسيده است . اين افراد که رمز ورودی درهای انبارها را در اختيار داشتند بطور مرموزی ناپديد شدندو همين امر باعث شد تا چند سال محل انبار قطعات رادارهای AWG - 9 بسته بماند و دسترسی به آنها ناممکن شود . در مورد خرابکاری آمريکائيها قبل از خروج از ايران سرهنگ جواد ميگويد : تکنسينهای کمپانی هيوز که در اصفهان مستقر بودند در يک مورد قبل از خروج از ايران ۱۶ فروند موشک فونيکس را که در انبارهای زيرزمينی آماده برای سوار شدن بر روی اف ـ ۱۴ هائی که در حالت آماده باش دائم بودند دستکاری کرده و آنها را غير قابل استفاده کردند . البته بعدها با استفاده از قطعات يدکی که بصورت قاچاق از آمريکا وارد شد ما قادر به تعمير مجدد آنها شديم تمام ۱۶ موشک يادشده به حالت عملياتی در آمدند .اما در مورد رادارهای AWG - 9 بر خلاف گزارش منابع غربی هيچ آسيبی به آنها وارد نشد . با توجه به مطالب بالا می توان چنين نتيجه گرفت که تامکتها دوران گذار از انقلاب را با کمترين خسارات سپری کردند . با اينکه در سال ۱۹۸۰ تعداد هواپيماهای آماده پرواز ايران حداکثر به ۸ فروند بالغ ميگشت ولی همين تعداد کم ستون فقرات دفاع هوائی ايران محسوب ميشدند وقادر به حفاظت از حريم هوائی کشور بودند .


      زمانی که در اوائل سپتامبر ۱۹۸۰ اولين درگيری مرزی بين ايران و عراق رخ داد رئيس جمهور وقت بنی صدر دستور داد تا تعداد بيشتری هواپيمای اف ـ ۱۴ آماده پرواز گردندو بدين ترتيب تا اواخر اين ماه هر کدام از ۴ پايگاه عملياتی که تامکتها در آنها حضور داشتند ( پايگاه يکم شکاری مهرآباد پايگاه ششم شکاری بوشهر پايگاه هفتم شکاری شيراز و پايگاه هشتم شکاری اصفهان ) صاحب ۶ فروند تامکت آماده پرواز بودند و موشکهای فونيکس هم آماده شده بود . اولين پيروزی تامکت در نيروی هوائی ايران مربوط به قبل از حمله سراسری عراق در ۲۲ سپتامبر ميباشد . در تاريخ ۷ سپتامبر ۱۹۸۰ تعداد ۵ فروند بالگرد ميل ـ ۲۵ عراقی ( مدل صادراتی ميل ـ ۲۴ ) به يک پست مرزی ايران حمله ور شدند .در اين زمان يک فروند تامکت به سرعت به منطقه اعزام و با توپ قدرتمند ولکان يکی از بالگردها را متلاشی کرد . بعد از گذشت ۷ روز از اين واقعه دوباره اف ـ ۱۴ ها وارد صحنه درگيری شدند و برای نخستين بار از موشکهای مرگبار فونيکس خود استفاده کردند . آنهم در زمانی که بين اعضاء دولت مرکزی و فرماندهان نظامی بحث شديدی بر سر هزينه گزاف نگهداری تامکتها و موشکهای فونيکس در جريان بود . اين بحثها زمانی پايان گرفت که سرگرد محمد رضا عطايی يک فروند سوخوی SU - 22 M عراقی را از فاصله ۴۰ کيلومتری مورد اصابت قرارداد بدون اينکه عراقيها متوجه اين موضوع شوند . تا به امروز عراقيها نام خلبان اين سوخو را که سرگرد نوبر عبدالحميد است را بعنوان مفقود شده ثبت کرده اند . عراقيها هيچگاه باور نکردند که خلبان عبدالحميد که فرمانده اسکادران ۴۴ عملياتی بود از چنين فاصله ای می توانست بوسيله يک موشک فونيکس مورد اصابت قرارگيرد .با سرنگون ساختن يک فروند ميگ ـ ۲۱ توسط سروان خلبان عظيمی بفاصله يک روز پس از آن بحث بر سر ضرورت وجود تامکتها برای هميشه فروکش کرد وديگر صدای مخالفی در دستگاه حکومتی وجود نداشت .


      در تاريخ ۲۲ سپتامبر ۱۹۸۰ عراق آغازگر جنگی خونين شد . در اين روز عراق با حداقل ۱۸ فروند هواپيمای شکاری بمب افکن فرودگاههای تبريز همدان و دزفول را مورد حمله قرار داد و همزمان پايگاه مهرآباد تهران مورد تهاجم هواپيماهای توپولف ۱۶ و ۲۲ اسکادران ۱۰ نيروی هوائی عراق در ۲ نوبت قرار گرفت . اين حمله گسترده برای ايرانيان با وجود درگيريهای محدود مرزی تا آن تاريخ غافلگيرکننده بود . در طی اين حمله گسترده تنها يک فروند ميگ ـ۲۱ عراقی به خلبانی رائد حميد بر فراز سنندج سرنگون شد . علت سقوط هم مورد اصابت قرار گرفتن هواپيما توسط ترکش بمبهای پرتاب شده توسط خود هواپيما که احتمالأ در ارتفاع پست پرواز ميکرده بوده است . در اين روز هيچکدام از تامکتهای ايران نتوانستند به موقع به پرواز در آيند . اولين هواپيماهائی که به مقابله با عراقيها برخاستند ۲ فروند اف ۴ ئی فانتوم متعلق به اسکادران ۱۱ مستقر در پايگاه يکم شکاری مهرآباد بودند و آنهم در زمانی که موج دوم حمله توپولف های عراقی به تهران صورت گرفت . در اين عمليات يک فروند هواپيمای هرکولس سی ـ ۱۳۰ ايران بر روی زمين هدف قرار گرفت و منهدم شد . خلبانهای ايرانی از سرنگونی تعداد زيادی هواپيمای عراقی گزارش دادندو شاهدان عينی از آتش گرفتن و سقوط تعداد معتنابهی هواپيما خبر دادند . اما واقعيت امر اين بود که تنها يک فروند توپولف ۱۶ به پايگاه خود مراجعت نکرد نام خلبان اين هواپيما بعنوان مفقود الاثر در عراق به ثبت رسيده است . عراقيها بر اين باورند که اين هواپيما در راه بازگشت به عراق به کوه برخورد کرده و هواپيما متلاشی گشته است .

      با توجه به آموزشهای خوب وتجهيزات مدرن , اکثر پرسنل نيروی هوائی ايران از پيروزی سريع وقاطع ايران اطمينان داشتند . سروان جواد خاطره اولين پرواز عملياتی خود را چنين بازگو ميکند : ساعت ۱۳ روز ۲۴ سپتامبر در پايگاه هشتم شکاری اصفهان تعداد ۶ فروند هواپيمای اف ـ ۱۴ جمعی اسکادران ۸۱ در انتظار ابلاغ دستور برای عمليات بودند. مأموريت ما مقابله با هواپيماهای عراقی در صورت حمله آنان به فرودگاه مهرآباد تهران بود و طبق دستور ميبايست در صورت عزيمت از هواپيماهای تانکر در آسمان سوخت دريافت ميکرديم .. اما در اين زمان موشک فونيکس به تعداد کافی نداشتيم .به همين علت چند ساعت بعد با حمله عراقيها تنها ۲ فروندهواپيمای اف ـ ۱۴ مسلح به موشک فونيکس برای انجام مأموريت به پرواز در آمديم . در اين عمليات ما موفق به سرنگونی يک فروند ميگ ـ ۲۱ و متواری ساختن ۴ فروند ميگ ـ ۲۳ شديم . درآن هنگام که به تعقيب ميگهای عراقی مشغول بوديم و به مرزهای مشترک نزديک می شديم , از مرکز به ما خبر دادند که تعداد زيادی هواپيمای عراقی مجددأ به حريم هوائی کشور تجاوز کرده اند . با اين وجود ما موفق به کشف آنها نشديم . تنها چند دسته هواپيمای اف ـ ۵ خودی که از پايگاه دزفول و تعدادی اف ـ ۴ که از پايگاه همدان به پرواز در آمده بودند را شناسائی کرديم . پس از گذشت ۴۰ دقيقه صفحه رادار هواپيمای همراه من موفق به کشف ۸ فروند هواپيمای عراقی شد .ارتفاع خود را به سطح ۷۰۰۰ متری کاهش داديم و خود را به فاصله ۱۲ کيلومتری هدف رسانديم. در اين زمان هر يک از ما يک موشک اسپارو به طرف هواپيماهای عراقی شليک کرديم . خلبانان عراقی هيچ عکس العملی از خود نشان ندادند. موشک اسپارو من يک ميگ ـ ۲۱ عراقی را متلاشی کرد اما موشک هواپيمای همراه من به خطا رفت . به همين خاطر من دستور حمله مجدد دادم . در ارتفاع ۳۵۰۰ متری ضمن استفاده از پس سوز چرخش کمی به سمت راست کرده و به آنان حمله کردم . ۲ هواپيمای ميگ ـ ۲۱ متوجه قصد من شدند و با چرخش سعی داشتند که در پشت سر ما قرار بگيرند.اما آنها فرصتی برای اينکار پيدا نکردند.من با استفاده از حداکثر قدرت موتور دماغه هواپيما را به سمت بالا برده , با زاويه حمله بالا چرخشی ۷۰ درجه ای انجام دادم و تامکت همراه هم به دنبالم آمد . درست در زمانی که من موشک سايدويندر خود را شليک کردم صدای خلبان تامکت همراهم را شنيدم که فرياد زد : Engine Stall . موتور سمت راست او زمانی که در تعقيب هواپيماهای عراقی بود با سرعت ۵۲۰ ناتيکال مايل وزاويه حمله ۴۵ درجه از کار افتاد . هواپيمای او دچار لرزش شديد و افت سريع سرعت تا حد ۸۲ ناتيکال مايل شد . در اين هنگام او بطرز معجزه آسائی قادر به کنترل هواپيما شد و از سقوط حتمی نجات يافت .بعد از فرود در پايگاه ما متوجه شديم که در هنگام مانور هوائی سيستم سوخت رسانی به موتور دچار اشکال شده بود . هدايت شکاری اف ـ ۱۴ در اين حالت ودر چنين ارتفاعی يکی از شاهکارهائی است که فقط خلبانان زبده از عهده آن برمی آيند . آنروز من در نهايت دومين ميگ ـ ۲۱ را گم کردم وتا به امروز هم نميدانم بر سر او چه آمد . بقيه هواپيماها هم به سرعت پا به فرار گزاشتند. پس از فرود در پايگاه خدا را شکر کردم که مأموريت به سلامتی به پايان رسيد .

      نظير مشکل ياد شده در بالا را ديگر خلبانان تامکت در ساير مأموريتها تجربه کردند ودر بعضی از موارد خسارات سنگينی به آنان وارد شد . در ژانويه ۱۹۸۱ سرگرد هوشيار موفق شد به سختی اف ـ ۱۴ خود را به زمين بنشاند آنهم پس از آنکه موتور سمت راستش از کار افتاد . در ماه مارس ۱۹۸۲ تامکت ديگری هنگام برخاستن از باند دچار آسيب جدی شد . در زمان تيک آف هر ۲ موتور هواپيما دچار POP شدند. در اين حالت مقدار بنزين اضافه در محفظه پس سوزمنفجر شده و کمپرسور به حالت Stall ( واماندگی ) ميافتد. سرتيپ حزين در طول جنگ حداقل ۲ بار از حوادث مشابهی جان سالم بدر برد . همچنين سرتيپ هوشيار در سالهای پس از جنگ ۲ بار اين اتفاق را تجربه کرد .در سال ۲۰۰۴ ميلادی در اثر تلاش متخصصان ايرانی راه حل مشکل ياد شده پيدا شد . کارشناسان نيروی هوائی ايران با کوشش و پشتکار زياد موفق به توليد قطعات يدکی موتور TF - 30 وبهبود سيستم سوخت رسانی آن شدند و با غرور خاصی از اين موفقيت خود ياد ميکنند .



      پس از مشکلات فنی و نارسائی در سازماندهی نيروها در ابتدای جنگ نيروی هوائی ايران خود را به سرعت برای حملات مقابله به مثل آماده کرد . اما با حمله گسترده نيروی زمينی عراق و پيشروی سريع آنها در استان خوزستان نيروی هوائی موفق به انجام اينکار نشد . نيروی زمينی ايران که پس از پيروزی انقلاب به شدت توان خود را از دست داده بود , از بيشترين کمبودها رنج ميبرد و به تنهايی قادر به مقاومت در برابر عراقيها نبود . هفته ها طول کشيد تا نيروهای ذخيره و کمکی به مناطق عملياتی اعزام شدند. در طول اين مدت وظيفه دفاع در برابر حملات نيروی زمينی عراق را نيروی هوائی بر عهده داشت . همزمان با حملات هواپيماهای اف ـ۴ و اف ـ ۵ به مواضع نيروهای عراقی و بمباران آنها ,تامکتها مشغول پاکسازی آسمان از وجود هواپيماهای عراقی بودند و با موفقيت اين وظيفه را به انجام رساندند.

      هر ۲ کشور ايران و عراق در ابتدای جنگ تقريبأ به يک تعداد هواپيمای جنگی داشتند اما از تظر کيفی کارت برنده در دست ايرانيها بود . البته دستيابی به اين برتری مدتی طول کشيد زيرا ايرانيان برای سازماندهی و بسيج نيروهای خود احتياج به زمان داشتند. نيروی هوائی ايران در ابتدای جنگ دارای ۷۷ فروند هواپيمای
      F - 14A و ۱۶۰ فروند F - 4E و ۲۸ فروند F - 4D و ۱۶۰ فروند F - 5 E/F بود که از آنها در نقش شکاری رهگير و شکاری بمب افکن استفاده ميکرد .در طرف مقابل عراقيها هيچ وسيله قابل مقايسه با اين امکانات را نداشتند .توانايی شکاريهای اف ـ۴ و اف ـ ۱۴ در سوختگيری هوائی که به برد و مدت پرواز آنها به مقدار زيادی می افزود , برتری هوائی ايرانيان را بخوبی نشان ميداد . همچنين يک اسکادران هواپيمای تانکر KC - 707 3J9C و بوئينگ KC - 747 2J9 بطور دائم برای سوخترسانی در آسمان آماده بودند . حداقل ۲ فروند بوئينگ ۷۴۷ و يک فروند بوئينگ ۷۰۷ بعنوان مرکز فرماندهی پرنده در طول جنگ بکار برده شدند . برای انجام اين مأموريت اين هواپيماها به تجهيزات مخصوصی مجهز بودند . همچنين يک فروند بوئينگ ۷۰۷ و چهار فروند هرکولس سی ـ ۱۳۰ به تجهيزات شنود و استراق سمع مجهز بودند که بدينوسيله ارتباطات مخابراتی دشمن را تحت کنترل داشتند . همين عامل سبب شد تا خلبانان ايرانی به راحتی تا عمق خاک دشمن نفوذ کرده بدون آنکه مورد شناسائی قرار گيرند . اما در ميان تمام اينها وجود يک سيستم فوق سری در نيروی هوائی ايران از همه مهمتر بود . هاپيماهای اف ـ۴ و اف ـ۱۴ مجهز به سيستم خاصی بودند که آنها را قادر ميساخت سيستم IFF ( شناسائی دوست از دشمن ) عراقيها را مختل کنند . اين سيستم که تحت عنوان ( Combat Tree/ Clear Horizont / Second View ) شناخته ميشد ايرانيها را قادر ميساخت که به راحتی و خيال آسوده در آسمان به شکار و تعقيب هواپيماهای عراقی بپردازند .

      پس از گذشت اندک زمانی ايرانيها متوجه شدند بدون دريافت قطعات يدکی و وسايل جايگزين بايد با حداقل امکانات به دفاع بپردازند زيرا ايالات متحده که اولين تأمين کننده نيروی هوائی ايران بود از ارسال وسايل مورد نياز ايرانيان امتناع ميکرد . از اين رو اصل صرفه جويی در نيروهای مسلح به بالاترين اصل تبديل شد . عراق در طول جنگ از برتری مهمی برخوردار بود و آن عدم نگرانی جهت تأمين لوازم يدکی و وسايل جديد بود . آنها قادر بودند هواپيماهای جديد از فرانسه و اتحاد جماهير شوروی دريافت کنند هر چند که اين هواپيماها قادر به تغيير موازنه به نفع عراقيها نبود . طی سالهای ۱۹۸۰ تا ۱۹۸۸ ميلادی حدود ۱۰۰۰ نبرد هوائی بين طرفين درگير بوقوع پيوست اما هيچکدام از آنها نقش قابل توجهی در مسير کلی جنگ نداشتند . ايران از اين موضوع بخوبی آگاه بود که خسارات طرف مقابل به راحتی قابل جبران بود و عراق کوچکترين مشکلی در اين زمينه نداشت . سرنگونی هواپيماهای عراقی تنها در حکم هشداری برای نيروی هوائی آنها محسوب ميشد . اکثرأ پس از وقفه ای يک يا ۲ هفته ای مجددأ به حملات خود در مناطق عملياتی ادامه ميدادند .
      پس از آنکه عراقيها متوجه شدند که ايران قادر به جايگزينی هواپيماهای ساقط شده خود نيست , حملات خود را بر روی تامکتها متمرکز کردند . در پايان سال ۱۹۸۲ يک سلسله درگيريهای هوائی بين ايرانيها و طرف مقابل صورت گرفت . اکثر اين درگيريها از نوع « درگيری نزديک هوائی » ( dogfight ) مابين تامکتها و هواپيماهای Mirage F. 1 EQ و MIG - 23 ML صورت گرفت و اين خود حاکی از مشکل ايران در تأمين موشکهای دوربرد هوا به هوا بود . ايرانيها در اين دوره از کمبود شديد قطعات يدکی وتعداد محدود موشکهای فونيکس رنج ميبردند . در سال ۱۹۸۷ کمبود باتری موشکهای فونيکس استفاده از اين سلاح کارآمد را به پائين سطح رساند .

      ادامه دارد.........
      به نقل از وبلاگ هوانوردی قرن 21
      مترجم: فریبرز
    • توسط bell214
      مرواریدی در ژرفا
      مصاحبه با خانواده شهيد سرهنگ خلبان «محمدهاشم آل‌آقا»
      قهرمان شکاری (F-14)
      مقدمه:
      مدتها بود كه به صورت جسته و گريخته در محافل گوناگون كه از جنگ و نيروي هوايي صحبتي به ميان مي‌آمد و يادي از شهدا و همچنين شهيد سرهنگ خلبان «محمدهاشم آل‌آقا» مي‌شد، همرزمان و دوستانش در شجاعت، دلاوري، صداقت و خاكي بودن وي اتفاق نظر داشتند. ما نيز پيرو وظيفه‌مان مترصد فرصتي بوديم كه خدمت خانواده معظم شهيد رسيده و نسبت به احوالات وي معرفت بيشتري حاصل كنيم. اشاره كتاب «تامكت‌هاي ايران در جنگ تحميلي» به اين شهيد بزرگوار كه در شماره پيشين از نظرتان گذشت، بهترين بهانه براي اين منظور بود كه به لطف خداوند با دريافت اذن شرفيابي از خانواده شهيد مقصودمان حاصل شد.

      باز هم مثل هميشه خود را در آن‌قدر مرتبه‌اي نمي‌بينم كه رمز و راز شهداي ميهن را بنگارم و به تصوير بكشم، با اين حال براي رسالتي كه بر دوشم سنگيني مي‌كند بهانه خوبي دارم.

      سايلي را گفت آن پير كهن چند از مردان حق‌گويي سخن

      گفت خوش آيد زبان را بر دوام تا بگويد ذكر ايشان را مدام

      گر نيم زايشان از ايشان گفته‌ام خوشدلم كاين قصه از جان گفته‌ام

      محمدهاشم در 27 آبان سال 1324 در خاندان بزرگ «آل‌آقا» كه از خانواده‌هاي سرشناس شهر كرمانشاه مي‌باشد پا به عرصه وجود گذاشت. دوران تحصيل خود در مقاطع ابتدايي، راهنمايي و دبيرستان را در شهر كرمانشاه گذراند. با اعلام مخالفت مادرش با وجود عشقي كه به پرواز داشت از اين كار منصرف شد اما علاقه وافر وي به ارتش كه همانا عشق خدمت به وطن بود باعث شد كه نهايتا به جمع نيروهاي مسلح بپيوندد. به دنبال آن وي پس از شركت در آزمون ورودي، موفق به راهيابي به دانشكده افسري نيروي زميني ارتش شده و با توجه به عطش دروني‌اش در ميل به بال گشودن همزمان در جهت جلب رضايت مادر گام بر مي‌دارد. پس از فارغ‌التحصيلي از دانشگاه افسري اصرار وي كارگر افتاده و مادر به خلبان شدن فرزند راضي مي‌شود. هاشم كه گويي در ابتداي راه قرار دارد با نيروي مضاعفي بلافاصله اقدام كرده و با شركت در آزمون دانشكده خلباني از اين امتحان نيز سربلند بيرون آمده و با رسيدن به آرزوي ديرينه خود به جرگه دانشجويان خلباني نيروي هوايي ارتش مي‌پيوندد. با اتمام كلاسهاي زميني و آموزش مقدماتي پرواز، طبق روال آن روز نيروي هوايي براي تكميل دانش پرواز خود راهي ايالات متحده مي‌شود. با اتمام دوره، مفتخر به دريافت وينگ خلباني شده و راه بازگشت به وطن را در پيش مي‌گيرد. سروان خلبان هاشم آل‌آقا مقارن با سال 1350 به كشور بازگشته و با امريه ستاد فرماندهي نيروي هوايي به عنوان كمك خلبان جنگنده F-4، فانتوم، به پايگاه هفتم شكاري شيراز منتقل مي‌شود. در ادامه در سال 1351 برابر امريه ديگري براي ادامه انجام وظيفه به پايگاه يكم شكاري تهران فرستاده مي‌شود. هاشم در همين سال با دختري در همان محله سكونت پدر و مادرش در شهر كرمانشاه آشنا شده و اين آشنايي به ازدواج اين دو ختم مي‌شود.

      آنها زندگي مشتركشان را در تهران آغاز كرده و پس از حدود 4 سال، در سال 1356 آماده سفري طولاني مي‌شوند. سروان خلبان آل‌آقا براساس صلاحديد فرماندهان وقت به همراه تني چند از خلبانان فانتوم، با خانواده‌هايشان براي آموزش هدايت پرنده پيچيده، انقلابي و جديد نيروي هوايي ارتش، گرومن F-14 تامكت عازم پايگاه نيروي دريايي ايالات متحده در ايالت ويرجينيا مي‌شوند. براي خلبانان باتجربه فانتوم همچون هاشم آل‌آقا پرواز با گربه گرومن و كاربري تسليحاتش كار آنچنان سختي نبود. زيرا در درجه اول F-4 و F-14 هر دو اصلا براي نيروي دريايي ايالات متحده طراحي و ساخته شده و بديهي است كه از يك استاندارد يكسان براي طراحي و ساخت آنها استفاده شده است و در درجه دوم از سه موشك هوا به هواي مورد استفاده تامكت‌هاي ايران، فانتوم قابليت شليك دو موشك آن (AIM-7 اسپارو و AIM-9 سايدوايندر) را دارد. با توجه به اينكه آل‌آقا و همرزمانش در جنگنده فانتوم در چگونگي استفاده از اين دو موشك تجربه كافي و وافي داشتند، فقط مي‌بايست اسلحه اصلي تامكت، موشك اسطوره‌اي هيوز AIM-54 فينيكس و رادار آن هيوز AWG-9 را به‌طور كامل بشناسند. اگر عوامل مذكور را به اضافه هوش و جسارت ايراني كنيم مي‌شود حدس زد كه تمام نفرات اعزامي به راحتي بتوانند دوره خلباني F-14 را با موفقيت و سربلندي طي كنند. پس از پايان دوره در مدت حدود 18 ماه، خلبانان جديد جنگنده جديد در آبان 57 به سرزمين اجدادي خود باز مي‌گردند. با توجه به اينكه كانون فعاليت F-14 در ايران پايگاه هشتم شكاري مي‌باشد، هاشم به همراه خانواده خود از تهران به اصفهان نقل مكان مي‌كند. سكونت آنها در اصفهان مصادف مي‌شود با اوج‌گيري تظاهرات مردمي عليه حكومت پهلوي كه در نهايت به پيروزي انقلاب اسلامي ايران در بهمن 57 منجر شد. وقوع انقلاب در كشورمان سنگ محك بسيار جالبي براي تعيين عيار ارق ملي و حس وطن‌پرستي كاركنان نيروهاي مسلح بود و چه زيبا كه آل‌آقا و همرزمان ميهن‌پرستش در اين آزمون كوچكترين ناخالصي از خود نشان ندادند.

      سروان خلبان محمدهاشم آل‌آقا كه در زمان پيروزي انقلاب از افسران ارشد نيرو محسوب مي‌شد و مدتها بود كه به عنوان استاد خلبان، آموزش خلبانان را به عهده گرفته بود پس از پيروزي انقلاب امر آموزش را با جديت بيشتري پيگير شد. آري او نيز مي‌دانست آموزش صحيح و كامل مهمترين رمز پيروزي بر دشمنان ملت است.

      با شروع جنگ تحميلي فعالانه وارد صحنه نبرد شد و در عين حال از آموزش جوانان غافل نشد تا اينكه به علت رشادت، جديت و جسارت در امور محوله در سال 1362 از طرف فرماندهي وقت نيرو به سمت جانشين فرماندهي عمليات نيروي هوايي ارتش جمهوري اسلامي ايران منصوب مي‌شود.

      رسيدن به پست معاونت عمليات نيرو بهانه خوبي بود تا هاشم در كنار سرهنگ خلبان «عباس بابايي» خود را هرچه بيشتر درگير جنگ كرده و تواناييهاي خود را در اين عرصه، عرضه دارد. بابايي و آل‌آقا همواره پيش از انجام هر عملياتي ابتدا خود مبادرت به شناسايي و ارزيابي هدف از لحاظ موضع پدافندي، سمت حمله و غيره كرده تا عمليات اصلي با خطر كمتر و ديد بازتري صورت گيرد. نكته جالب توجه در اين مطلب اين است كه آنها هرگز گرفتار جو پست و مقام نشده و فقط به اين مساله كه در كجا مي‌توانند منشا اثر باشند توجه داشتند «آري ما چنين جان بركفاني داشتيم».

      هاشم آل‌آقا در درجه اول همانطور كه ذكر شد از فرماندهان ارشد نيرو بود و در درجه دوم مشغله‌هاي فراواني به عنوان طراح عمليات داشت و اين دو مورد كافي بود تا نتواند پروازهاي عملياتي انجام دهد، با اين حال فعالانه در پروازهاي گشتي و اسكورت نفتكش‌ها و كشتيهاي تجاري شركت مي‌كرد و اين‌چنين بود تا به خواست خدا خليج نيلگون و هميشه فارس ايران، مشهد شهيد سرهنگ خلبان محمدهاشم آل‌آقا باشد.

      تقويم‌ها روز 20 مرداد 1363 را نشان مي‌داد و آسمان آبي خليج فارس يكي از گرمترين روزهاي خود را سپري مي‌كرد. هاشم آل‌آقا و كمك خلبانش در يك تامكت طي ماموريتي مشغول اسكورت نفتكش‌ها و كشتيهاي تجاري كشورمان بود. در همين اثنا ناگهان مورد حمله چند فروند جنگنده ميراژ F1 عراقي قرار مي‌گيرد. درگيري آغاز و پس از مدتي جنگ و گريز تامكت‌ها آل‌آقا مورد اصابت موشك شليك شده از طرف جنگنده عراقي قرار گرفته و به درون آب سقوط مي‌كند. شاهدان عيني حادثه كه دورادور ناظر درگيري آنها بودند خطر شليك شدن موشك سوپر 530F-1 به سمت تامكت را به آل‌آقا گوشزد مي‌كنند اما آل‌آقا در جواب آنها مي‌گويد هيچ نشانه‌اي دال بر حمله موشك به سمتشان در سامانه‌هاي هشداردهنده مشاهده نمي‌كند. اين مطلب گوياي آن است كه عراقي‌ها با استفاده از اطلاعات فني كه امريكايي‌ها در اختيار آنها قرار داده بودند در استفاده از نقاط ضعف F-14 كاملا موفق عمل كرده‌اند.

      همسر هاشم كه از چند روز پيش براي ديدن اقوام به كرمانشاه رفته بود در روز بازگشت به تهران كه مصادف مي‌شود با روز شهادت هاشم با شكسته شدن ديوار صوتي شهر كرمانشاه توسط جنگنده‌هاي عراقي مواجه مي‌شود. با مشاهده اين اتفاق گويي به وي الهام مي‌شود كه براي هاشم اتفاقي افتاده اما با ذكر و ياد خدا آرامش يافته و به خود تلقين مي‌كند كه انشاءا... اتفاقي نيفتاده. پس از رسيدن به تهران هرچه منتظر مي‌ماند از تلفن هاشم خبري نمي‌شود. صبرش لبريز شده و با پايگاه هشتم تماس مي‌گيرد. ديسپچ پايگاه با توجه به اينكه تامكت آل‌آقا بازنگشته و هيچ خبر دقيقي دال بر شهادت يا زنده بودنش در دست نيست با جوابهاي سربالا به همسر وي مي‌گويد: «همين الان دوباره براي ماموريتي ديگر به پرواز درآمد. به محض بازگشت مي‌گوييم با شما تماس بگيرد.» با شنيدن اين جوابها و طولاني شدن انتظار، همسر شهيد از وقوع سانحه براي هاشم يقين حاصل مي‌كند. با سقوط تامكت آل‌آقا با توجه به اينكه از اسارت به دست عراقي‌ها و يا شهادتش اطلاعي در دست نبود به اضافه اينكه وي به عنوان جانشين عمليات نيرو در جريان تمام عملياتهاي آتي و استراتژي جاري نيروي هوايي بود به همين علت بلافاصله تمامي طرحهاي نيرو دستخوش تغييراتي اساسي شد. اين قضيه گذشت و نيروي هوايي با اعلام مفقودالاثر شدن هاشم بر ابهامات و سوالات سقوط وي افزود.

      همسر هاشم كه همچنان منتظر بازگشت وي به خانه بود چندين سال پس از مفقودالاثر شدن همسرش در يكي از شبهاي قدر خالصانه دست به دامن ائمه اطهار شده و از آنها مي‌خواهد وجود يا عدم وجود هاشم را براي وي معلوم كنند. توسل وي جواب داده و همان شب خواب شهيد بزرگوار را مي‌بيند. هاشم كه در سبزه‌زارمانندي با لباس خلباني به ديدن همسرش آمده بود در جواب سوال وي كه پرسيد: «هاشم، مي‌خواهم بدانم كه تو هستي يا نيستي؟» مي‌گويد: «من نيستم.» پس از مدت كوتاهي گفتگو، شهيد اظهار مي‌دارد «من سردم است و بايد بروم». همسر شهيد صبح فردا خوابي كه ديده بود را با يكي از علما در ميان مي‌گذارد. در جواب مي‌شنود با توجه به اظهار سرما توسط شهيد، پيكر پاك وي در درون آب قرار دارد. همسر هاشم پس از اين واقعه از شهادت همسرش يقين حاصل مي‌كند و جالب آنكه مدت كوتاهي بعد از طريق نامه رسمي نيروي هوايي اعلام شهادت همسرش را دريافت مي‌دارد.

      ناگفته نماند هاشم آل‌آقا تا پيش از آرام گرفتن در قعر آبهاي خليج فارس چندين بار تا مرز شهادت پيش رفت. حدود سه ماه پيش از شهادت، در بهار سال 1363 صبح يك روز همسر شهيد با كمك مادرش بدون نيت قبلي گوسفندي را قرباني كرده و بين مردم تقسيم مي‌كنند. حوالي ظهر شهيد بابايي با منزل آل‌آقا تماس گرفته و جوياي احوال هاشم مي‌شود. با توجه به اينكه هاشم پس از ترك منزل تماس نگرفته بود، همسر شهيد از وضعيت وي اظهار بي‌اطلاعي مي‌كند. شهيد بابايي از اينكه كسي به همسر هاشم اطلاعات ضد و نقيض نداده، آرام شده و در جواب نگراني وي مي‌گويد كه اتفاقي نيفتاده و هاشم تا ساعاتي ديگر به خانه مي‌رسد. پس از بازگشت شهيد به منزل، هاشم مي‌گويد كه در درگيري با جنگنده‌هاي عراقي، هواپيمايش به شدت صدمه ديده و هيچ اميدي به بازگشت نداشته است. شايد آن قرباني نطلبيده بلاگردانش شده بود!!!

      شهيد سرهنگ خلبان محمدهاشم آل‌آقا كه از باتجربه‌ترين و ارزشمندترين خلبانان تامكت نيروي هوايي ارتش جمهوري اسلامي ايران محسوب مي‌شد با مورد اصابت قرار گرفتن جنگنده‌اش درون كابين ماند تا پيكر پاكش به قعر آبها سقوط و روح بلندپروازش به اوج آسمانها عروج كند. براي خليج هميشه فارس چه افتخاري از اين بالاتر كه چنين مرواريدهاي نابي را در درون خود جاي داده است. مگر مي‌شود خليجي كه فرزندان اين ديار را در دل خود جاي داده نام مجعول عربي را پذيرا باشد، چه اين شيران خصم خروش براي مقابله با همين اعراب خودفروخته به پا خواستند.

      شهيد محمدهاشم آل‌آقا فردي آرام و صبور بود و نسبت به خانواده خود تعصب خاصي داشت و همسرش عامل اخير را مهمترين علت ازدواجش با وي مي‌داند. هاشم هيچ‌گاه از اسرار شغلي خود با همسرش صحبتي به ميان نمي‌آورد و اين مورد تا بدانجا پيش رفته بود كه همسر وي پس از شهادتش به پست واقعي هاشم در نيروي هوايي پي مي‌برد!

      جا دارد در اين جا خاطره‌اي كه سرهنگ خلبان «مسعود اقدام» در كتاب «انتخابي ديگر»1 بيان كرده را بياوريم. اقدام در اين مطلب كه با عنوان «برخورد با پرندگان سيگال» در كتاب مزبور به چاپ رسيده عنوان مي‌كند كه در اوايل جنگ در پروازي به همراه شهيد بزرگوار «عليرضا ياسيني» به قصد انهدام سه سايت موشكي زمين به دريا كه از پشت پايگاه هوايي شعيبيه كشتيهاي كشورمان را مورد اصابت قرار مي‌داد در يك جنگنده F-4 عازم ماموريت مي‌شود. طبق برنامه براي درامان ماندن از رديابي توسط رادارهاي دشمن قرار بود آنها با عبور از 30 مايلي «خورموسي» و پرواز بر فراز باتلاقهاي «فاو» و «ام‌القصر» خود را در موقعيت مناسب به روي هدف برسانند. با عبور از مرز اقدام به عنوان خلبان كابين عقب تمام حواس خود را معطوف بررسي سامانه‌هاي مختلف هواپيما و تهديدات موشكي دشمن مي‌كند تا در صورت شليك بتوانند به موقع با مانور مناسب آن را منحرف كنند.

      خطري احساس نمي‌شد و جنگنده با سرعت بسيار بالا در ارتفاع پايين بر فراز ني‌زارها به حركت خود ادامه مي‌داد كه ناگهان زمين و زمان در جلو چشمان هر دو خلبان تيره و تار شد. اقدام حدود 20 ثانيه بعد به هوش آمده و مشاهده مي‌كند كه جنگنده در يك صعود 50 درجه‌اي در حال گردش به راست است. بلافاصله فرامين هواپيما را در اختيار گرفته و از طريق راديوي هواپيما سعي در برقراري ارتباط با ياسيني مي‌كند. خلبان كابين جلو هيچ عكس‌العملي از خود نشان نمي‌داد. اقدام در همين زمان به بررسي شرايط پرداخت تا متوجه شود چه اتفاقي افتاده. تكه‌هاي گوشت و پر اطراف كابين نشان از برخورد دسته‌اي از پرندگان دريايي (كه در آن سرعت حكم يك گلوله ضدهوايي را دارد) به جنگنده را داشت.

      هواپيما در كنترل بود اما تمام سامانه‌هاي ناوبري از كار افتاده بود. تعيين مسير درست بازگشت تنها با كمك رادار كنترل زمين ميسر بود كه تماسهاي متعدد اقدام با رادار هيچ نتيجه‌اي دربر نداشت. اقدام براي چندمين بار در راديوي هواپيما گفت:

      ـ از ابابيل به رادار! اگر صداي مرا مي‌شنوي جواب بده!

      ناگهان صداي مبهمي به گوش رسيد. بلافاصله تكرار كرد:

      ـ از ابابيل به رادار!

      ناگهان صداي روشن و واضحي در راديو طنين‌انداز مي‌شود!

      ـ ابابيل، من عقابم، به گوشم!

      اين پيام كه در واقع نويد زندگي براي فانتوم و خلبانانش محسوب مي‌شد، صداي خلبان F-14 حاضر در منطقه، شهيد والامقام سروان خلبان «هاشم آل‌آقا» بود. آل‌آقا در ادامه مي‌گويد:

      ـ مشكلي برايتان پيش آمده؟!

      ـ هواپيمايمان صدمه ديده. نمي‌دانم خلبان كابين جلو بيهوش شده يا به شهادت رسيده.

      ـ خونسردي خودت را حفظ كن! سعي كن كنترل هواپيما را به دست بگيري! دارم به سمت شما حركت مي‌كنم.

      وقتي كه آل‌آقا به بالاي سر فانتوم زخمي رسيد گفت:

      ـ ابابيل! همين‌طور به پرواز ادامه بده. مراقب باش از دستگيره صندلي‌پران استفاده نكني! چون چتر صندلي باز شده و بالاي هواپيما رهاست. هواپيمايتان شبيه «آواكس»2 شده است.

      ـ متشكرم! سعي مي‌كنم هواپيما را هدايت كنم. ولي نمي‌دانم چه بلايي سر ياسيني آمده است.

      ـ خونسردي خودت را حفظ كن و همين‌طور به پرواز ادامه بده! من پشت سرت در حركت هستم، نگران نباش!

      موتورها با آن كه با قدرت صد در صد در حال پيشراندن جنگنده بودند با اين حال فانتوم صدمه ديده سرعتي حدود 180 نات داشت كه براي جنگنده سرعت كمي است. پس از مدتي ياسيني نيز به هوش آمده و با اعلام اين كه مي‌تواند جنگنده را هدايت كند، فرمان را در دست مي‌گيرد. نهايتا هواپيما به سلامت در پايگاه فرود آمده و بدين وسيله هاشم آل‌آقا جنگنده F-4 باارزش و دو خلبان ارزشمندتر را به دامان وطن باز مي‌گرداند.

      همسر قهرمان شهيد از آن زمان كه هاشم ديگر به خانه بازنگشت، نگهداري و پرورش دو يادگار شهيد (بابك و بهزاد) را به تنهايي به عهده گرفت و نشان داد كه از حماسه‌سازان ميدانهاي نبرد حق عليه باطل چيزي كم ندارد. وي كه براي فرزندان خود هم پدر بود و هم مادر با تلاشي خستگي‌ناپذير توانست آنها را به سمت مدارج بالاي علمي رهنمون شود. دكتر «بابك آل‌آقا» فرزند ارشد شهيد با ارايه پايان‌نامه دكتراي خود با عنوان «بررسي تاثير محيط هوا ـ فضا بر فيزيولوژي بدن هوانوردان» در سال 1379 توانست در سطح خاورميانه مقام اول را كسب و به دريافت لوح تقدير از دست رييس‌جمهور وقت جناب آقاي «خاتمي» مفتخر شود. لازم به ذكر است پايان‌نامه وي هم‌اكنون در تعدادي از خطوط هوايي به عنوان مرجع تدريس مي‌شود.



      افتخاري ديگر

      از افتخارات ديگر همسر سرافراز شهيد آل‌آقا اين است كه وي خواهر شهيد نيز مي‌باشد. شهيد سروان خلبان «مصطفي صغيري» كه از خلبانان جنگنده F-4، فانتوم نيروي هوايي بود در ماموريتي در روز 23 مهر 1359 كه از پايگاه سوم شكاري همدان به قصد هدفي در شهر سليمانيه عراق برخاسته بود، مركبش در خاك عراق مورد اصابت قرار گرفته و به فيض عظيم شهادت نايل مي‌آيد. متاسفانه باخبر شديم كه چندي پيش همسر اين دلاورمرد عرصه پيكار دارفاني را وداع گفته. ما نيز به نوبه خود با تسليت به خانواده آل‌آقا براي اين مرحومه علو درجات را از درگاه ايزد منان خواستاريم.

      هم‌اكنون براي بزرگداشت مقام والاي 70 تن از خلبانان شهيد نيروي هوايي ارتش كه پيكر پاكشان هرگز به آغوش وطن بازنگشت، يادماني در بهشت زهرا ساخته شده است.

      در پايان از خانواده معظم شهيد آل‌آقا به خصوص همسر بزرگوارشان كه ما را به گرمي پذيرفتند و با شكيبايي پاسخگوي سوالات ما بودند تشكر و قدرداني مي‌كنيم.


      منبع

      مدیران محترم لطفا منتقل کنن...
    • توسط Reza6662
      بسمه تعالی
       
      جنگندهء بسيار پيشرفتهء F-15E Strike Eagle ، يكي از مدرن‏ترين و به‏روزترين هواپيماي شكاري بمب‏افكن، جهت انجام عمليات در هرگونه شرائط آب و هوايي مي‎باشد. اين هواپيما، جهت انجام عمليات بازدارندگي در عمق خطوط دفاعي نيروهاي زميني دشمن طراحي شده است. اساس اين هواپيما، از روي شكاري - رهگير موفق دههء 70 يعني F-15 Eagle ساخت مك‏دانل‏داگلاس و توسط كمپاني بوئينگ اقتباس شده است. جنگندهء F-15، قابليتهاي بسيار عالي خود را در حين عمليات «طوفان‏صحرا» به اثبات رساند. اين هواپيما، در عمق خطوط دفاع هوايي عراق،‌ نفوذ كرده و به اهداف بسيار مهم و ارزشمندي حمله‏ور شدند. بدين ترتيب بود كه ماموريت پشتيباني نزديك هوايي را براي نيروهاي ائتلاف فراهم كردند.
      جنگنده - بمب‏افکن Strike Eagle، به وسيلهء رنگ‏آميزي خاکستری تیرهء مخصوص، از انواع F-15C/D كه مخصوص ايجاد برتري هوا هستند، متمايز مي‎شود؛ همچنين تمامي هواپيماهاي F-15E دو نفره هستند.
      تاريخچه
      به تاريخ مارس 1981، نيروي هوايي ايالات متحده، برنامهء ساخت «جنگندهء تاكتيكي توسعه‏يافته» را در قالب برنامهء ETF يا Enhanced Tactical Fighter جهت جايگزيني بمب‏افكن F-111 اعلام نمود. مفهوم مورد درخواست نيروي هوايي، ساخت جنگنده‏اي بود كه قادر باشد عملياتهايي در عمق خطوط دشمن را بدون نياز به پشتيباني اضافي از طرف ساير جنگنده‏هاي مخصوص اسكورت يا هواپيماهاي اخلال‏گر الكترونيك، به انجام برساند.
      كمپاني جنرال‏دايناميكز كه در آن زمان، هنوز توسط لاكهيد بلعيده نشده بود، جنگندهء F-16XL را معرفي نمود، در حالي كه كمپاني معظم مك‏دانل‏داگلاس (كه بعدها تحت مالکیت بوئينگ درآمد)، گونه‏اي خاص از جنگندهء F-15 را معرفي نمود.
      F-15E اولين پرواز خود را به تاريخ 11 دسامبر 1986 به انجام رساند؛ و اولين F-15E توليدي، به تاريخ آپريل 1988، تحويل اسكادران تمرينات تاكتيكي 405 ام (پايگاه هوايي Luke، آريزونا) شد. اما پس از اينكه Strike Eagle در برابر F-16XL برندهء مناقصهء ETF اعلام شد، از تاريخ اكتبر 1989 در پايگاه هوايي Seymour Johnson (واقع در كاروليناي شمالي) عملياتي گشت و در اختيار اسكادران 4 ام جنگي قرار گرفت.
      تاكنون، گونه‏هاي مختلفي از F-15E عملياتي شده‏اند، از جمله، F-15I براي اسرائيل، F-15K براي كرهء جنوبي، F-15S براي عربستان سعودي و F-15SG براي سنگاپور. (به یاری خدا، در پستهای آینده، به تک تک این مدلها، با دقت خواهیم پرداخت)

      تا زماني كه جنگنده‏هاي قديمي F-15C/D توسط F/A-22 جايگزين نشده‏اند، هيچ هواپيمايي جايگزين F-15E در نيروي هوايي نخواهد شد. با توجه به اينكه Strike Eagle به اندازهء حدود دو دهه از F-15C/D جديدتر مي‏باشد، اين هواپيماها قرار است حداقل تا سال 2020 و حتا 2025، در خدمت باقي بمانند.امروزه نيروي هوايي ايالات متحده، در حال بررسي مفهوم توليد يك بمب‏افكن منطقه‏اي مي‏باشد. در بين طرحهاي مختلف، نمونه‏اي از جنگندهء F-22 Raptor نيز مدنظر طراحان قرار گرفته است كه در اصل نوادهء هواپيماي Strike Eagle به شمار مي‎رود.
      طراحي
      انجام ماموريت ضربتي در عمق هواپيماي F-15E، يك طرح جسورانه بر پايهء جنگندهء F-15 بود كه در اصل، يك جنگندهء برتري هوايي به شمار مي‏‎آمد و ذره‏اي پيش‏بيني جهت عمليات هوا به زمين در طرح آن، منظور نشده بود. با اين حال، طرح پايهء بدنه F-15، اثبات كرد كه داراي توانمندي‎‏هاي بالقوه‏اي جهت ساخت يك جنگندهء ضربتي مي‏باشد؛ و ضمن اينكه مشغول عمليات عليه اهداف زميني است، قابليتهاي مرگ‎آور F-15 را براي ماموريتهاي هوا به هوا، حفظ نموده است و قادر است از خود در برابر هواپيماهاي دشمن، دفاع كند.
      پيش‏نمونهء اوليهء F-15E، بر اساس تغييرات اعمالي بر روي جنگندهء دونفره F-15B ساخته شد. با وجود اين پيشينه، F-15E داراي تغييرات ساختاري مهم و موتورهاي بسيار پرقدرت‏تر مي‏باشد.
      صندلي عقب در F-15E، به «افسر سيستم‎هاي تسليحاتي» (WSO يا Weapons Systems Officer) اختصاص دارد. به افسر تسليحات، اسامي ديگري چون Wizzo و GIB یا Guy In Back نيز اطلاق مي‎شود. اين شخص، وظيفهء كار با سامانه‏هاي جديد هوا به زمين را نيز بر عهده دارد.
      چهار صفحهء‌ نمايشگر، اطلاعات كسب شده از طريق رادار را در اختيار WSO قرار مي‎دهند. ضمن اينكه اطلاعات جنگ الكترونيك، حسگرهاي حراراتي، نمايشگر وضعيت كلي هواپيما، وضعيت تسليحات، تهديدات دشمن، انتخاب نوع سلاح و استفاده از نقشهء متحرك الكترونيكي جهت ناوبري نيز در اختيار WSO قرار مي‏گيرد. جهت انتخاب نمايشگر جديد و همچنين به منظور تصحيح و پاك كردن اطلاعات اهداف، دو كنترل دستي نصب شده‏اند. اطلاعات به نمايش درآمده بر روي يك صفحه را به راحتي مي‏توان به صفحهء نمايش ديگر منتقل نمود. بر خلاف جنگنده‏هاي دونفره‏اي چون اف4 فانتوم و اف14 تامكت، كه سرنشين عقب، به كنترلهاي پروازي دسترسي ندارد، در كابين WSO جنگندهء F-15E، يك دستهء هدايت و يك دستهء گاز تعبيه شده است، و بدين طريق، WSO قادر است در صورت نياز، پرواز را هدايت كند، البته با توجه به اينكه، کابین عقب،، داراي ديد بسيار كمتري مي‏باشد.
      Conformal Fuel Tank
      جهت افزايش برد و مداومت پروازي، در F-15E دو تانك سوخت تطبيق يافته با بدنه (CFT) تعبيه شده است. اين تانكهاي سوخت، نسبت به انواع معمول تانكهاي سوخت كه در زير بالها نصب مي‎شوند، پساي كمتري ايجاد مي‏كنند.
      در اين تانكهاي سوخت تطبيقي، 750 گالن آمريكايي (2800 ليتر) سوخت حمل مي‎شود ودر شش جايگاه حمل تسليحات، در دو رديف سه‏تايي تعبيه شده‏اند. با اين حال، برخلاف تانكهاي حمل سوخت متعارف، CFT ها را نمي‏توان رها نمود. بدين جهت برد پروازي افزايش يافته، به ازاي كاهش اندكي از قابليتهاي F-15 نظير افزايش پسا و وزن، حاصل مي‏گردد. مشابه اين تانكهاي سوخت تطبيقي را مي‏توان در F-15C نيز نصب نمود، اما انجام اين امر، تاثير چنداني روي برد پروازي و مسافت مورد جهت برخاست برجاي نمي‏گذارد، زيرا F-15C يك جنگندهء برتري هوايي مي‏باشد.

      Tactical Electronic Warfare System
      در F-15E، كليهء «سيستم‏هاي تاكتيكي جنگ الكترونيك» كه به اختصار TEWS ناميده مي‎شوند، در يك مجموعه، يكپارچه شده‏اند:
      * گيرنده‏هاي اخطار راداري (RWR) يا Radar Warning Receivers
      * اخلال‏گر رادار (Radar Jammer)
      * پخش‏كننده‏هاي Chaff و Flare
      همگي به TEWS متصل شده‏اند تا يك سامانهء دفاعي بسيار گسترده و فراگير را جهت كشف و شناسايي شدن توسط دشمن فراهم مي‏آورند.
      يك سامانهء ناوبري اينرسيايي، به يك ژيروسكوپ ليزري متصل شده است تا به طور پيوسته، مكان بسیار دقيق هواپيما را در اختيار قرار دهد، و همچنين اطلاعات لازم را جهت كامپيوتر مركزي و ساير سيستم‏هاي هواپيما فراهم نمايد. از جملهء اطلاعاتي كه به وسيلهء اين سامانه در اختيار هر دو خدمه قرار مي‏گيرد، يك نقشهء بسيار دقيق ديجيتالي است.
      رادار APG-70
      رادار APG-70 به خدمهء F-15E، امكان شناسايي دقيق اهداف زميني را از فواصل بسيار دور مهيا مي‏سازد. يكي از مشخصات بسيار جالب اين رادار اين است كه وقتي يك منطقهء داراي اهداف زميني، شناسايي و در رادار ثبت گرديد، خدمه، حالت جستجوي هوا به زمين رادار را ثابت كرده و از كار مي‏اندازند، سپس حالت هوا به هواي رادار را جهت آشكار شدن تهديدات هوايي روشن مي‏كنند. هم‏زمان با رهاسازي تسليحات بر عليه اهداف زميني، و هنگامي كه WSO مشغول هدفگيري دقيق تسليحات بر روي اهداف روي زمين است، خلبان قادر است به نبرد هوايي با هواپيماهاي دشمن بپردازد.
      LANTIRN
      (Low-Altitude Navigation and Targeting InfraRed for Night)
      سامانهء بسيار پيشرفتهء «ناوبري ارتفاع پست و شناسايي حرارت اهداف زميني»، پرواز در ارتفاع پست، شب، و شرائط نامناسب آب و هوايي را امكان‏پذير مي‏‎سازد. ضمن اينكه به كمك اين سامانه، مي‏توان انواع گوناگوني از تسليحات دقت‏بالا و هدايت شونده را بر عليه اهداف زميني، به كار گرفت.
      سيستم LANTIRN، دقت بي‏مانندي در رهاسازي تسليحات را به هنگام شب، روز و شرائط بد جوي، در اختيار خدمهء F-15E قرار مي‏دهد. اين سامانه، شامل دو غلاف الكترونيكي است كه در بيرون هواپيما نصب مي‎شود.

      به هنگام پرواز شبانه، تصاوير ويدئويي بسيار باكيفيت، توسط LANTIRN بر روي نمايشگر سربالا (HUD)، درج مي‎شود؛ كيفيت اين تصوير بي‏نظير در شب، دقيقن معادل همان كيفيتي است كه خلبان در پرواز روزانه شاهد آن است!

      غلاف ناوبري هواپيما، شامل رادار پرواز در ارتفاع پست (TWS) است كه به خلبان، امكان پروازي ايمن در ارتفاع بسيار پست را در پناه عوارض طبيعي زمين، نظير كوهها و تپه‏ها مي‏دهد و اطلاعات پروازي، بر روي نمايشگر سربالا در اختيار خلبان قرار مي‏گيرد. سيستم پرواز ارتفاع پست را مي‏توان با سامانهء خلبان خودكار جفت نمود تا امكان پرواز «دست‏آزاد» به هنگام پرواز ارتفاع پست فراهم شود.


      [align=center][/align]
       
      غلاف هدفياب، شامل يك نشانه‏گذار ليزري و يك سيستم جستجوگر بسيار دقيق مي‏باشد كه يك هدف دشمن را جهت انهدام، از فاصلهء 16 كيلومتري علامت مي‏گذارد. هنگامي كه جستجوي اهداف آغاز مي‎شود، اطلاعات بسيار دقيق كسب شدهء مربوط به اهداف، به صورت خودكار، در اختيار موشكهاي هوا به زمين حساس به حرارت (نظير موشك ماوريك) يا بمب‏هاي هدايت ليزري قرار داده مي‎شود.

      در ماموريتهاي هوا به زمين، F-15E قادر است عمدهء تسليحات سازمانی موجود در نيروي هوايي ايالات متحده را حمل كند؛ ضمن اينكه F-15E جهت انجام ماموريتهاي هوا به هوا قادر است با موشكهاي هوا به هواي AIM-9 (سايدوايندر)، AIM-7 (اسپارو) و AIM-120 (آمرام) بارگذاری شود. همچنین همانند تمامی مدلهای اف15، Strike Eagle نیز دارای یک مسلسل 20 م م از نوع M61 است که در داخل بدنهء هواپیما نصب شده است.

      اطلاعات بیشتر در مورد F-15C و F-15E


      به امید خدا ادامه دارد.
    • توسط F14AA
      تیمسار سرتیپ دوم جلیل زندی، خلبان قهار شکاری تامکت و تکخال برتر نیروی هوایی ایران بود. او که در تمام دوران جنگ ایران و عراق به خدمت مشغول بود، دارای کارنامه درخشانی است و رکوردهایی که در شکار جنگنده های عراقی بر جای گذاشت عنوان بهترین تکخال تامکت جهان را برایش به ارمغان آورد.جلیل زندی در تاریخ ۱۲ اردیبهشت ماه سال ۱۳۳۰ در شهرستان گرمسار دیده به جهان گشود. پدرش عزت اله زندی تکنسین راه آهن و مادرش گوهرتاج فولادی خانه‌دار بود. جلیل به همراه خانواده اش تا پایان کلاس نهم دبیرستان (سال ۱۳۴۴) در گرمسار زندگی می‌کرد و به علت انتقالی پدرش به تهران (محله خانی آباد) آمد . او دوره دبیرستان را در تهران، دبیرستان وحید به پایان رساند و در سال ۱۳۴۷ دیپلم گرفت .در آن دوران او در آزمون ورودی دانشگاه پهلوی شیراز در رشته مهندسی کشاورزی پذیرفته شد، اما به علت زیادی مخارج از رفتن به شیراز بازماند. به دلیل آن که سن اعزام به سربازی در آن دوران بیست سالگی بود او باید دو سال صبر می‌کرد و چون بدون کارت پایان خدمت سربازی، اجازه استخدام در ادارات را نداشت به ارتش پیوست. او در اواخر سال ۱۳۴۸ به عنوان همافر به نیروی هوایی ارتش پیوست، اما پس از چند ماه در اوایل سال ۱۳۴۹ به علت علاقه‌ای که به خلبانی داشت به عنوان هنرآموز خلبانی به آمریکا اعزام شد و پس ازگذراندن یک دوره ۱۴ ماهه در آمریکا به عنوان خلبان به ایران بازگشت.
       



      در بازگشت زیر نظر شهرام رستمی که به تازگی به عنوان معلم پرواز معرفی شده بود به فراگیری پرواز با هواپیمای F4 -E گمارده شد. او مطابق معمول دوره‌ها را به خوبی گذراند. این موضوع باعث دوستی زندی با ایشان شد که همواره تحت الشعاع احترام متقابل استاد-شاگردی بود.وی درتاریخ بیست و ششم آبان ماه ۱۳۵۷ دوره خلبانی اف-۱۴ای را گذرانده و از آن پس در پایگاه هشتم شکاری اصفهان به خدمت ادامه داد. زندی که پیش از پیروزی انقلاب از خلبانان با تجربه تامکت بود، پس از انقلاب نیز سابقه درخشانی با F-14 از خود به جای گذاشت.در نخستین روز جنگ هنگامی که هواپیماهای عراقی فرودگاه مهراباد را بمباران کردند او برای دیدن بستگانش در تهران به سر می‌برد که با شنیدن خبر بمباران فورا به اصفهان بازگشت. پس از آغاز جنگ نیز در خدمت نیروی هوایی ایران باقی ماند و در کنار دوستان و همرزمانش به دفاع از مرزهای کشور پرداخت. سروان زندی در عملیات معروف به 140 فروندی در روز اول مهرماه 1359 در پرواز پوشش هوایی شرکت فعال داشت.
       



      زندی گرچه ابتدا با فانتوم پرواز می کرد، اما شهرتش بیشتر به‌عنوان خلبان جنگنده F-14 است. وی دارای دست کم 9 پیروزی هوایی تایید شده و 2 پیروزی احتمالی است. این لیست بلندبالا شامل ۴ فروند میگ 23، ۲ فروند سوخو 22، ۲ فروند میگ 21 و ۳ فروند میراژ اف1 می‌باشد.از این رو او به عنوان موفقترین خلبان شکاری ایرانی و موفقترین خلبان اف-۱۴ شناخته می‌شود.زندی چندین سال در پایگاه هشتم شکاری اصفهان خدمت می کرد که یکی از پایگاههای اصلی تامکتهای ایرانی به شمار می رفت و نقشی بسزا در تامین امنیت آسمان کشور و مقابله با تجاوزات هواپیماهای عراقی ایفا می کرد. بهمن ماه 1366یکی از ماههای پربار برای گردان 81 شکاری بود. خلبانان این گردان 5 پیروزی تثبیت شده و دو پیروزی احتمالی، ضد جنگنده های F1EQ-5/6 به اضافه انهدام یک فروند بمب افکن B-6D را در کارنامه خود ثبت کردند. درباره دو پیروزی احتمالی گفتنی است این پیروزیها در نخستین نبرد هوایی که گردان 81 شکاری نخستین F-14 خود را از دست داد، حاصل شدند. در این نبرد سرگرد خلبان جلیل زندی نبرد بسیار سنگینی با 8 جنگنده میراژ عراقی آغاز و دو تیر موشک سایدوایندر به سمت آنها شلیک کرد.
       



      با توجه به حجم فوق العاده درگیری، خلبانان تامکت فرصت ردیابی موشکهای خود را پیدا نکردند. متأسفانه در این درگیری نابرابر تامکت سرگرد زندی هدف چندین تیر موشک R550 و یک تیر موشک سوپر 530D قرار گرفت، اما خلبان زبردست ما لاشه عقاب را از دست کفتارها بیرون کشید و با یک موتور صدمه دیده راه بازگشت را پیش گرفت. ولی تنها موتور باقیمانده دیگر یارای همراهی هواپیما را نداشت و با کمال تأسف، خلبانان ما مجبور شدند خروج اضطراری کرده و تامکت را به آغوش آبهای نیلگون خلیج همیشه فارس بسپارند.این آخرین مأموریت جنگی سرگرد خلبان زندی بود که تا آن تاریخ با 9 پیروزی تثبیت شده و 2پیروزی احتمالی، لقب پرافتخارترین خلبان F-14 را به خود اختصاص داده بود. زندی در اواخر دوران خدمت به درجهٔ سرتیپ دومی ارتقای درجه یافت و در سال 1370 بازنشسته شد.امیر سرتیپ خلبان فضل الله جاوید نیا در کتاب "نبرد در آسمان" از زندی به نیکی یاد کرده و در مورد همرزمش چنین گفته است: "از مرحوم زندی می توان به عنوان یکی از برترین خلبانان اف 14 نام برد. ایشان در همه موارد نمونه بود. خط، سخنرانی، آواز و در مرحله آخر در پرواز با هواپیمای اف 14 جزو بهترین خلبانان بود. مرحوم زندی تا پایان جنگ پروازهای زیادی انجام داد و بعد از جنگ هم به عنوان مدیر طرح و برنامه منصوب شد. سپس معاون برنامه نیروی هوایی شد و تا زمان بازنشستگی هم در همین پست باقی ماند... مرحوم زندی از دوستان شجاع و باسواد من بود. خاطراتی را که با ایشان داشتم، هرگز فراموش نمی کنم."
       



      سرانجام عقاب تیزپرواز آسمان ایران، موفقترین خلبان شکاری ایرانی و تکخال تامکت جهان پروازی ابدی را آغاز کرد. تیمسار جلیل زندی در 12 فروردین ماه سال ۱۳۸۰ در جریان یک سانحه رانندگی در جاده هراز و در منطقه رودهن یا یک دستگاه کامیون تصادف کرد و به همراه همسرش زهرا محب شاهدین جان باخت. از وی 3 فرزند پسر به یادگار مانده است. بی گمان زندی یکی از خلبانان شاخص ایران و آسیاست که با توجه به بازنشستگی تامکت در آمریکا، نزدیک شدن به رکورد او به عنوان برترین تکخال تامکت دست نیافتنی به نظر می رسد.

       



       
      *****************************************

       
      منبع
  • مرور توسط کاربر    0 کاربر

    هیچ کاربر عضوی،در حال مشاهده این صفحه نیست.