امتیاز دادن به این موضوع:

Recommended Posts

[quote name='arminheidari' timestamp='1376078215' post='328549']
........
-------------------------
[color=#ff0000]جناب فتح عزیز و دوستانی که دست گرمی در نوشتن دارند
شما دستتون گرم تر از چشم ما در نوشتن است
ممنون می شوم جملات مهم خود را درشت کنید[/color]
[/quote]
ای وای از آدم چه چیزهای سختی می خوان بعضی ها icon_cheesygrin :applause:
کلا سعی دارم کمتر بنویسم و کمتر هم نظر بدم ولی نمیشه دیگه.


[quote name='arminheidari' timestamp='1376083996' post='328578']
بحث فرار از جواب نیست ، که هرکس باید پاسخگوی رفتار و عمل خود باشد چه در دنیاو چه در آخرت
اگر دقت کنید متاسفانه تو بحث های سیاسی داخل کشور و خود سایت اصلا بحث منطقی جلو نمی رود و بیشتر احساس و علاقه خود نمایی می کند
و برای ناظری که می خواهد از مطالب چیزی درک کند و یا یاد بگیرد چیزی جز جدل مشاهده نمی شود
اگر مقایسه ای مابین بحث های فنی، نظامی و سیاسی صورت گیرد می بینیم در بحث های فنی نظامی در آخر یک جمع بندی منطقی وجود دارد و معمولا حرف ها منبع و پشتوانه ای دارند در حالی که در بحث های سیاسی سر و ته ماجرا همان اول گم می شود و افراد در یک دور باطل می افتند [b]در حالی که بزرگترین ارزش بحث نه مغلوب کردن طرف مقابل بلکه یاد گرفتن، تنظیم و اصلاح دیدگاه ها و یاد دادن است[/b]، حداقل برای من حقیر


ناراحتی شما نسبت به بعضی مسئولین قابل درک و احترام است ولی نکته ی دیگر که باید در نظر گرفت محدودیت های ما بویژه در سایت است
ما نمی توانیم در بحث های سیاسی خیلی راحت حرف هایی در مورد هر دو سو بزنیم چون ممکن است به مذاق کسی در آن سو یا اینسو خوش نیاید و سایت دچار مشکل شود
گاهی مطالبی را نمی توان گفت که از لحاظ امنیتی ممکن نیست چه برای کشور چه برای خودمان همچنین در بحث های سیاسی منبع دادن کار آسانی نیست آنهم در شرایطی که خیلی از مسئولان خیلی راحت زیرحرفشان می زنند و روزنامه ها و خبرگزاری ها خیلی راحت مطالب خلاف واقع می دهند و این عوامل کار را خیلی سخت می کند

عذر می خواهم اگر سرتان را درد آوردم و امیدوارم دلیل نگرانی من حقیر برای دعوت دوستان به عدم میل به بحث سیاسی و دعوت به بحث کلی را درک کنید
[/quote]
مشکل علوم سیاسی این هست که یعنی حرافی و حرف مفت(من رو ببخشید به شخصه خیلی اوقات به این موضوع رسیدم) و به قول معروف حرف حرف میاره و شما هیچگاه نمی تونید نقطه پایانی بر یک بحث و مناظره سیاسی بزارید دلیل هم مشخص هست. در فلسفه یا منطق و یا حتی علوم طبیعی شما از پایه ها و مبناهایی شروع می کنید و بر اساس اصول منطقی که خروج از اونها بحث رو منتفی و ناقص می کنه پیش میرید. شما در ریاضی نمی تونید بگید ۲×۲ می شود ۱۰ ولی علوم سیاسی تنها در وادی حرف هست هرچند گاهی میشه اون رو متلون به فلسفه و منطق و جامعه شناسی و.... کرد ولی در نهایت همون حرف تو حرف هست.
این وسط تنها کسی می تونه در مباحث سیاسی قوی باشه و برای خودش اسم و رسمی به پا کنه که خطیب، سخنور، واعظ و دارای فن بیان خوبی باشه در این وضعیت حتی اگر کوچکترین مبانی استدلالی و عقلی در کلامش نباشه جبران اون رو در وادی کلام زیبا و احساسی و شور انگیز انجام میده.
این دعوا از ۲۵۰۰ سال پیش در یونان بود که مکراسی یونانی برپایه فن خطابه سوفسطائیان استوار شده بود و اونها با استفاده از فنون بیان قوی هر چیزی رو وارونه و دلخواه خودشون نشون میدادن و شاگردین همین افراد بیشترین موفقیت رو در به دست آوردن صندلی سنا داشتن.یعنی اونجا هر کس فن بیان و خطابه قوی داشت فارغ از منطق می تونست هر کاری بکنه.
سوفسطایی ها برای آموزش این موضوعات و سخنوری پول می گرفتن و بعضا به عنوان وکیل مدافع در دادگاه ها شرکت و معمولا قریب به اتفاق وکلای اونها به حق یا ناحق برنده میشدن.

درگیری های سقراط ، افلاطون و بعدها ارسطو با سوفسطایی ها از همین جا شروع شد و سعی کردن با تهیه مقدمات عقلی و منطقی راه سفسطه رو ببندن و......بقیه اش راه دراز داره که بحث ما نیست.

حال دمکراسی و علوم سیاسی دنیای مدرن و فعلی دنیا هم استوار شده بر همون مبنا هست. منتها در کشور ما یه اتفاق می افته و اون اینکه بحث در اینجا مثل غرب نیست که قیودی مثل دین رو نداره بلکه اینجا سریع استناد به قرآن و سیره و حدیث مطرح میشه و این قیود باعث میشه کمی از اثر اون حرافی ها کم بشه.برخی هم سعی می کنن با عقلی کردن بحث از دام سفسطه و راه هایی که مخرب عقلانیت در بحث هستن دور بشن
مشکل هم از همینجا شروع میشه عده ای کلا این قیود رو قبول ندارن و سیاست و مدیریت رو جدا می دونن. برخی اینها رو تاریخ گذشته می دونن.برخی مقداری رو قبول و مقداری ندارن. یک عده به خود موضوع اصلی قیود که دین و.... هست انقلت وارد می کنن و درش تشکیک می کنن. این وسط عده ای پاینبد به این مباحث هستن و.....
این میشه که بحثها در این زمینه عمدتا به جایی نمیرسه غیر از تندی.
حال اگر وسط این تندی ها کسی درخواست کنه که منطق رعایت بشه و یا اخلاق و دین و..... اصولا مثل این مومینه که یک هیئت دیپلماتیک دقیقا توی خط مقدم جبهه و زیرآتش شبخوان بشینن با هم صحبت کنن یعنی محال محال.


[quote name='Lord-Soldier' timestamp='1376098626' post='328591']
بسیار عالی، به نظر من مهمترین اشتباه، عدم دلجویی از خانواده های شهیدان این قضیه و رسیدگی به مشکلات آنان بوده و در کنار این قضیه فرار به جلوی رسانه ای. وگرنه از این موارد پیش میاید و به نظر بیشتر اشتباه می آید تا خیانت.

البته در مرحله بعد می شود گفت گروه خاصی از مسئولین حسن ظن بیش از حد به آمریکا و اذناب آن دارند و احساس می کنم زود فریب آنها را می خورند، از جمله در همین قضیه. با یک لبخند دیپلماتیک ... می شوند.

البته به نظر من به واکنش امنیتی - نظامی ایران شاید نتوان خیلی اشکال وارد کرد. خب ما می دانیم کار پاکستان بوده. حتما مسئولین هم می دانند، اما چکار می توانند بکنند؟ برویم با پاکستان جنگ راه بیندازیم؟
اما به واکنش رسانه ای - حقوقی ایران می توان اشکال وارد کرد. ایران می توانست سر این قضیه کلی سر و صدا کند که آااااااای ما قربانی تروریسم هستیم. می توانست به این عنوان که ما به دنبال عاملین این قضیه هستیم یک دم و دستگاه و دادگاه بین المللی با هدایت خودش در افغانستان راه بیندازد. می توانست با مهم کردن این اتهام به پاکستان، روی جریان های سیاسی این کشور تأثیر گذاری کند و از این دست کارها ....


[color=#ff0000]به نظر من مهمترین مشکل ما الان این است که از لحاظ رسانه ای و حقوقی در حد و اندازه های یک ابرقدرت یا حتی قدرت منطقه ای عمل نمی کنیم.[/color]
[/quote]
کشورهای دیگه اگر چنین فرصت هایی براشون دست بده چنان قرآنی سر نیزه می کنن که بیا و ببین.
اسرائیل به خاطر یک سرباز(و در اصل برای مطامعش) به کشوری حمله می کنه و......
اما مشکل اینجاست که دستگاه های ما این توان رو در خودشون کشتن.
آقای جعفریان در این مورد چیز قشنگی گفت.ایشون می گفت شهید ناصری به این دلیل که زمانی پاسدار و سردار بوده نمی خوان صدای قضایا دربیاد (مثل قضیه حاج متوسلیان) یعنی خودمون کاری کردیم که سپاهی بودن فردی یا نظامی بودنش چه در گذشته و چه در حال شده یک نقطه ضعف برای خودمون و هی میگیم هیس نفهمن...
گو اینکه همین آمریکا شما به سختی می تونید سیاستمدارانی رو پیدا کنید که روزی نظامی نبوده باشن و همین تازه براشون نه تنها نقطه ضعف بلکه حتی افتخارانگیز هم هست. و از طرفی هیچ سفارتی نیست که از همین کشورها که توش نظامی و اطلاعاتی و عواملشون نباشن ولی آیا اگر چنین اتفاقی برای اونها بیفته مثل ما منفع میشن.
این چه رویه ای هست که ما دستگاه های خودمون رو خومدون زیر سوال می بریم.؟؟؟
  • Upvote 1

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
32 سال فقدان سردار بزرگ ایران، ژنرال احمد متوسلیان
[b][size=6][url="http://www.mashreghnews.ir/fa/news/325877"]حاج احمد، غایب خاطرات رفسنجانی؛ غفلت یا سانسور [/url][/size]
رای اینکه روشن شود مسئله اسارت یکی از مهمترین فرماندهان نظامی جبهه های جنگ، چقدر برای هاشمی کم اهمیت است، کافی است نگاهی به یادداشت های روزانه ایشان در سال 1361 انداخت تا روشن گردد در حالی که جناب هاشمی در یادداشت های روزانه خود از ذکر کوچکترین و بی اهمیت ترین مسائل نیز غفلت نمی کند.[/b]

[b][color=#c00000]گروه جهاد و مقاومت مشرق[/color][/b] - در بخش اول این یادداشت به ماجرای ربوده شدن حاج احمد متوسلیان و سه نفر همراهش توسط فالانژیستها اشاره شد و بیان گردید که چگونه سیاستمداران سیاست خارجی و دیپلماتهای وقت جمهوری اسلامی از زمان ربوده شدن این عزیزان تا سال 75 یعنی به مدت 14 سال علی رغم میانجی گریهای فراوان برای آزادی گروگانهای غربیِ در دست نیروهای مقاومت لبنان، هیچ گاه این میانجیگری خود را منوط به آزادی گروگانهای ایرانی نکردند؛ با وجود اینکه اخباری مبنی بر زنده بودن آنها تا آن زمان منتشر می شد.

[b]چهار دیپلمات، زنده اند![/b]

در خرداد ماه 1376، احمد حبیب الله رئیس کمیته دفاع از حقوق زندانیان خارجی در اسرائیل، اعلام کرد: من از جانب اسرائیلی ها تأکید می کنم چهار ایرانی که در سال 1982 در لبنان ربوده شدند، زنده هستند. احمد حبیب الله در چند سال قبل از آن نیز در مصاحبه های گوناگون مطبوعاتی اظهار داشته بود: گروگان های ایرانی زنده و در زندان های اسرائیل هستند.1
در یکی از مقالات ماهنامه صبح به تاریخ مهر 1376، چنین آمده: یکی از زندانیان فلسطینی آزاد شده از زندان عتلیت تل آویو، ضمن تماس با دفتر سازمان عفو بین الملل در لندن، تأکید کرد که در زمان اسارتش در زندان عتلیت، یک بار در سال 1995 (1374) گروگان های ایرانی را با چشمان خود دیده است.2

ماهنامه نداء القدس نیز در تاریخ پنجم مارس 1998 (15 اسفند 1376) نوشت: منابع امنیتی تشکیلات خودگردان فلسطین اعلام کردند که چهار دیپلمات ایرانی که در سال 1982 هنگام اشغال لبنان توسط نیروهای رژیم صهیونیستی به اسارت این نیروها درآمده اند، هم اکنون در یکی از بازداشتگاه های رژیم صهیونیستی نگهداری می شوند.3

درخواست عجیب هاشمی از مجامع جهانی!

حسین اخوان برادر کاظم اخوان، در مردادماه 1380 در نامه ای خطاب به محسن میردامادی رئیس کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس، با انتقاد از عملکرد مجلس در دوره های چهارم و پنجم در قبال این مسئله، و همچنین با انتقاد از عملکرد دولت در قبال این مسئله، می نویسد: اگر در یک کشور غربی این اتفاق می افتاد، برای دولتمردان آن کشور یک خجالت و فاجعه ملی محسوب می شد؛ اما در کشور ما آب از آب تکان نمی خورد و حتی عملکرد 19 ساله آنان در قبال این قضیه، یعنی طولانی ترین گروگان گیری عصر حاضر، در معرض ارزیابی و تحلیل قرار نمی گیرد.4

روزنامه رسالت در تیر ماه 1381 در خبری نوشت: حجت الاسلام هاشمی رفسنجانی رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام، در دیدار با فرماندهان لشکر 27 محمد رسول الله (ص)، با اشاره به گذشت 20 سال از حادثه ربوده شدن حاج احمد متوسلیان و سه تن دیگر از اتباع کشورمان در لبنان که مصونیت دیپلماتیک داشته اند، خواستار فعال شدن مجامع بین المللی و جهانی برای مشخص شدن وضعیت آنان شد!5

آقای هاشمی در حالی برای مشخص شدن وضعیت گروگان های ایرانی، خواستار فعال شدن مجامع جهانی می شود که از سال 1361 تا پایان ریاست جمهوری خود ایشان، بارها و بارها گروگان های آمریکایی و اروپایی با وساطت خود ایشان آزاد شده اند ولی حتی در یک مورد هم آزادی آنها مشروط به آزادی گروگان های ایرانی نشده است!

[b]هفت سال طول کشید تا خاتمی نماینده معرفی کند![/b]

سید رائد موسوی سخنگوی خانواده های دیپلمات های ربوده شده، می گوید: [پس از دستگیری سمیر جعجع، فرمانده فالانژیست ها در لبنان] وزارت خارجه زمان آقای خاتمی می توانست کارهای مهمی انجام دهد. ولی کوتاهی زیادی در این پرونده صورت گرفت. متأسفانه کسی سراغ سمیر جعجع نرفت؛ در یک برهه هفت یا هشت ساله، اقدامی صورت نگرفت.6

آقای موسوی در ادامه می افزاید: از اواسط دهه 70 خیلی کوتاهی شد. وزارت خارجه [کمال خرازی] در آن زمان خیلی بد پیگیری کرد. البته خود آقای خاتمی ـ به درخواست خانواده های گروگان ها ـ در دیداری که با حافظ اسد داشت، موضوع را مطرح کرد چون در آن زمان سوریه نفوذ زیادی در لبنان داشت؛ یعنی اگر در آن زمان همکاری خوبی بین ایران و سوریه برای پیگیری این پرونده شکل می گرفت که توافق آن را هم آقای خاتمی و حافظ اسد انجام داده بودند، به نتایج مطلوبی می رسیدیم. در آن زمان هم سمیر جعجع زنده بود و هم ایلی حبیقه، یعنی دو مهره اصلی که در این پرونده بودند. سمیر جعجع در آن زمان در زندانی بود که تحت سیطره سوری ها قرار داشت و ایلی حبیقه هم که مهره خود سوری ها بود. قرار شد که نماینده سوریه و ایران این موضوع را پیگیری کنند که همانجا حافظ اسد نماینده خودش را معرفی کرد. نماینده ای که حافظ اسد انتخاب کرد، سرلشکر قاضی کنعان، فرمانده کل لبنان بود و می توان گفت که قدرت و نفوذ او از رئیس جمهور لبنان هم بالاتر بود. اما ظاهراً شش یا هفت سال طول کشید تا آقای خاتمی نماینده خود را معرفی کرد و تقریباً سال آخر ریاست جمهوری بود که نماینده معرفی شد! بدنه وزارت خارجه [تحت مسئولیت کمال خرازی] هم اعتقادی به پیگیری سرنوشت این چهار نفر نداشتند.7

[b]ربیعی، نوشدارو یا نیش دارو؟![/b]

بعدها سرلشکر قاضی کنعان خودکشی کرد. پیش از آن اگر کسی از ایران می رفت و پای کار می ایستاد، می توانست پرونده را به نتیجه برساند. سمیر جعجع و ایلی حبیقه را می آوردند و از این دو نفر بازجویی می شد؛ حداقل این بود که می توانستیم به اطلاعات و مدارک مهمی دست پیدا کنیم اما خیلی کوتاهی شد.8

سال آخر دولت خاتمی هم که علی ربیعی به عنوان نماینده ایران معرفی شد، دیگر حافظ اسد در قید حیات نبود؛ نماینده حافظ اسد نیز خودکشی کرده بود؛ سوریه از لبنان خارج شده بود؛ ایلی حبیقه کشته شده بود؛ سمیر جعجع از زندان آزاد شده بود؛ و عملاً همه آن شرایطی که در آن زمان مهیا بود و می شد وضعیت این دیپلمات ها را پیگیری کرد، از بین رفته بود.9

[b]چه کسی از بازگشت متوسلیان نگران بود؟[/b]

نگاهی به این اتفاقات نشان می دهد دولت خاتمی بنا بر احتمال نزدیک به یقین طبق یک نقشه حساب شده، آنقدر معرفی نماینده را به تأخیر انداخت تا همه شواهد و قرائن و سر نخ ها و راههای پیگیری موضوع، عملاً مسدود شوند! دولت خاتمی موقعی نماینده معرفی کرد که مطمئن شد هیچ کار عملی برای بازگرداندن گروگان ها و یا اطلاع از وضعیت آنها نمی توان انجام داد! به راستی در کابینه آقای خاتمی، چه کسی از بازگشت احمد متوسلیان نگران بود و آمدن او را معادل برملا شدن دست خود می دانست؟!

سید رائد موسوی در تاریخ 4 اردیبهشت 1383 در گفتگو با خبرگزاری مهر اظهار می دارد: متأسفانه مسئولان کشورمان برای جان اتباع خود ارزشی قائل نیستند. وقتی که خبرنگاری در عراق ربوده می شود، شاهد عکس العمل از سوی کشورهای آنان هستیم و تمام دستگاه سیاسی آن کشور به تکاپو می افتد، ولی این روند هیچ گاه در ایران دنبال نمی شود. اگر به روند رسیدگی به وضع شهدای دیپلمات در مزار شریف و یا کشته شدن دبیر اول سفارت ایران در بغداد، یا ایرانیانی که در شهرهای مقدس عراق به شهادت می رسند توجه شود، همه ناشی از سهل انگاری مسئولین در قبال جان ایرانیان است. چندین ایرانی در عراق توسط نیروهای لهستانی کشته می شوند، نه تنها اعتراضی به لهستان نمی شود، بلکه وزیر دفاع [آقای شمخانی] به آن کشور می رود و در مذاکرات خود هیچ اشاره ای به این مسئله نمی کند.

موسوی در خصوص نتایج کاری کمیته پیگیری نیز گفت: هر وقت که با این کمیته تماس گرفته می شود تا در جریان چگونگی کار قرار گیریم، آنها مسئله را امنیتی می دانند[!] و می گویند: تا زمان رسیدن به نتایج کامل، هیچ گونه اظهار نظری نمی کنیم. در تمام مدت ریاست جمهوری آقای خاتمی، بارها از ایشان برای مشخص شدن وضع دیپلمات های ربوده شده ایرانی، خواستار ملاقات حضوری شده ایم که تا کنون این اقدام عملی نشده است و این نشان می دهد که تلاشی برای روشن شدن وضعیت آنها صورت نمی گیرد.10

پس از چندی ظاهراً اعتراض خانواده های گروگان ها به گوش آقای خاتمی رئیس جمهور وقت می رسد و آنها موفق می شوند که در مرداد 83 با رئیس جمهور ملاقات کنند. برادر کاظم اخوان طی رنجنامه ای خطاب به برادرش در مرداد 1383 می نویسد: بالاخره پس از هفت سال انتظار، موفق شدیم با آقای خاتمی ملاقات داشته باشیم و ایشان قول دادند که این موضوع را تا پایان ریاست جمهوری خود روشن کنند. پرونده نیز از دست کسانی که تعمداً آن را در هاله ای از ابهام قرار داده بودند، خارج شد و به کسان دیگری سپرده شده است.11

این جمله نشان می دهد که تا آن هنگام، پرونده این موضوع در دست کسانی بوده که آن را تعمداً در وضعیت مبهم نگه داشته بودند.

[b]آقای رضایی! تا حالا کجا بودید؟[/b]

محسن رضایی دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام، در تاریخ 12 بهمن 1383 در این مورد اظهار می دارد: به طور جدی پرونده 4 دیپلمات ربوده شده را پیگیری می کنم[!] ما امکانات بین المللی خیلی خوبی داریم که می توانیم با دست گذاشتن روی آن امکانات، از طرف های روبروی این پرونده ـ از فالانژهای لبنان گرفته تا کشورهای دیگر ـ بخواهیم تا جواب های روشن و مشخصی را برای مردم و خانواده هایشان ارائه دهند!12

محسن رضایی در حالی این سخنان را مطرح می کند که طی مدت حدود 16 سال فرماندهی بر سپاه پاسداران، هیچ اقدام عملی از سوی ایشان برای آزادی گروگان ها صورت نگرفت.

برای اینکه با بی اعتنایی جناب محسن رضایی نسبت به سرنوشت احمد متوسلیان و همراهانش، بیشتر آشنا شویم، به یک نمونه اشاره می کنیم. هاشمی رفسنجانی در یادداشت مورخ پنجم بهمن 1361 در خاطراتش می نویسد: آقای بهادران آمد و از اینکه گروهی از کردهای عراقی که چند نفر غربی را در عراق اسیر کرده و سپاه به آنها توجه نمی کند، گله داشت.13

اگر محسن رضایی واقعاً دغدغه آزادی احمد متوسلیان را داشت، چرا از چنین فرصت گرانبهایی که در سال 61 برایش پیش آمد، استفاده نکرد؟!

محسن رضایی در تاریخ 15 تیر 1384 نیز در مراسم سالگرد ربوده شدن احمد متوسلیان و همراهانش می گوید: مسئولان وزارت اطلاعات و وزارت امور خارجه در مورد این پرونده کم کاری کرده اند. طی این سالها، دهها سند هسته ای و یا اسناد ارزشمند با اروپا امضاء شده و معتقدم که حداقل یکی از مابه ازاهای این سندها و قراردادها، می توانست این چهار ایرانی مظلوم باشند. مطمئن باشید اگر مسئولان عالی نظام اراده کنند که این موضوع را به سرانجام برسانند، قطعاً این کار انجام خواهد شد.14

البته در اینکه افرادی همچون دکتر علی اکبر ولایتی با تصدی حدود 16 ساله پست وزارت خارجه و کمال خرازی با تصدی 8 ساله پست وزارت خارجه و علی ربیعی نماینده ویژه خاتمی، باید پاسخ دهند که در مدت مسئولیت خویش، چه اقدام عملی در این رابطه انجام داده اند، شکی نیست ـ و البته باید پرسید که آیا شواهد و قرائن حاکی از آن نیست که این حضرات کوتاهی های بسیاری در این مسئله داشته اند؟ ـ اما باید به محسن رضایی نیز یادآور شد که ظاهراً ایشان فراموش کرده یکی از افرادی که بسیاری از این اسناد ارزشمند را با اروپایی ها امضاء کرده، هاشمی رفسنجانی بوده که اصولاً بحث مبادله گروگان های ایرانی، ظاهراً برای ایشان اهمیت چندانی ندارد!

[b]سانسور ربوده شدن چهار دیپلمات در خاطرات هاشمی[/b]

برای اینکه روشن شود مسئله اسارت یکی از مهمترین فرماندهان نظامی جبهه های جنگ، چقدر برای هاشمی کم اهمیت است، کافی است نگاهی به یادداشت های روزانه ایشان در سال 1361 انداخت تا روشن گردد در حالی که جناب هاشمی در یادداشت های روزانه خود از ذکر کوچکترین و بی اهمیت ترین مسائل نیز غفلت نمی کند؛ اما از تاریخ 14 تیر 61 یعنی روز اسارت متوسلیان و همراهانش، تا پایان سال 61، حتی یک جمله در یادداشت های ایشان راجع به این موضوع دیده نمی شود! بدتر اینکه در هیچ کدام از مصاحبه ها و سخنرانی های ایشان در سال 61 نیز کوچک ترین اشاره ای به این ماجرا وجود ندارد!

[b]کارشکنی ماست فروشها![/b]

اما در مورد این جمله محسن رضایی که گفته بود: «اگر مسئولان عالی نظام اراده کنند که این موضوع را به سرانجام برسانند، قطعاً این کار انجام خواهد شد»، باید گفت این کلام حقی است اما به شرط آنکه آن دو فردی که احمد متوسلیان به آنها لقب «ماست فروش» داده و گفته بود «اینها عناصر عملیاتی نیستند و فقط بلدند در ستاد بنشینند و دستور بدهند»ـ و البته طی سه دهه گذشته همواره در پست های مهمی نیز قرار داشته اند ـ دست از کارشکنی های خود بردارند و با انواع و اقسام برنامه ها و طرح ها، جلوی هر گونه اقدام عملی را سد نکنند!

[b]آزادی 3 گروگان توسط متوسلیان[/b]

جالب اینجاست، هنگامی که احمد متوسلیان پس از مدتی اقامت در لبنان و مشاهده اوضاع آنجا، برای دادن گزارش به تهران می آید، بعد از بازگشت دوباره به لبنان خبردار می شود که سه نفر از نیروهای ایرانی توسط مزدوران اسرائیل اسیر شده اند. وی بلافاصله اعلام می کند که چنانچه آنها نیروهای ایرانی را آزاد نکند، دست به عملیات نظامی علیه اسرائیل خواهد زد. اسرائیلی ها نیز که از این تهدید ترسیده بودند، فوراً سه نفر ایرانی را آزاد می کنند.

متاسفانه علی رغم ادعاهای مطرح شده توسط جناب رضایی ایشان برای آزادی احمد متوسلیان و همراهانش حتی برای یک بار هم که شده اسرائیلی ها را تهدید زبانی هم نکردند.

[b]باز هم کارشکنی در طرح آزادسازی[/b]

سردار میرفیصل باقرزاده رئیس بنیاد حفظ آثار دفاع مقدس، در حاشیه مراسم سالگرد گروگان ها در 15 تیر 1384 به مطلب مهمی اشاره می کند. وی می گوید: دو سال است که بنیاد حفظ آثار در این رابطه اقداماتی را به عمل آورده و در همین زمینه برای پیگیری سرنوشت این 4 دیپلمات ایرانی، طرحی را تهیه کرده بودیم که حدوداً چهار سال پیش [یعنی در سال 1380] در ستاد کل نیروهای مسلح مطرح شد ولی هنگامی که خواستیم این طرح را به اجرا بگذاریم، گفتند که در سطوح دیگر از جمله در وزارت امور خارجه این موضوع در حال پیگیری است[!!] و این همان طرحی بود که منجر به آزادسازی تعدادی از اسرای حزب الله لبنان شد، اما متأسفانه در این بخش، موضوع باز گره خورد و متوقف شد.15

همان گونه که ملاحظه می گردد، هر گاه که یک طرح عملیاتی برای آزادسازی گروگان ها مطرح می شود، آن کسانی که به هیچ وجه خواهان بازگشت احمد متوسلیان نیستند، فوراً به میدان آمده و با طرح کردن این مطلب که لازم نیست شما اقدامی انجام دهید و وزارت خارجه یا ارگان های دیگر در حال پیگیری این مطلب هستند؛ جلوی انجام هرگونه راهکار عملی را سد می کنند.

علیرضا اکبری مشاور سابق وزیر دفاع، در تیر ماه 1384 اظهار می دارد: بین سال های 1982 تا 1986، دهها جاسوس یا افراد غربی در لبنان و خاورمیانه ربوده شدند که با وساطت و تلاش های دیپلماتیک ایران آزاد شدند، حال چگونه است که راجع به گروگان های خودمان این اتفاق نیفتاد؟!16

[b]اخبار زنده بودن گروگانها تا سال 82[/b]

سید رائد موسوی فرزند سید محسن موسوی، در تاریخ 26 تیر 1384 در یک کنفرانس خبری اظهار داشت: آخرین اخبار ما از سرنوشت چهار دیپلمات ربوده شده ایرانی، حکایت از آن دارد که یک سال و نیم پیش، یکی از افرادی که در مبادله حزب الله و رژیم صهیونیستی توسط این رژیم آزاد شد، به ما گفت که این افراد را در زندان حیفا دیده و وقتی عکس افراد مختلفی را برای شناسایی به او نشان دادند، او تصویر این چهار نفر را شناسایی کرد.17
این نشان می دهد حداقل تا سال 1382، این چهار نفر هنوز زنده بوده و در اسارت صهیونیست ها بسر می برده اند.

[b]ربیعی هم هیچ اقدامی نکرد![/b]

موسوی همچنین با اشاره به کم کاری کمیته ای که از جانب آقای خاتمی مسئول پیگیری این مسئله شده بود، گفت: متأسفانه کمیته ای که آقای خاتمی به ریاست علی ربیعی حدود یک سال و نیم پیش تشکیل داد، هیچ اقدام مؤثری انجام ندادند و در این یک سال و نیم، تنها کار این کمیته، دسته بندی اطلاعات موجود بود و حتی هیچ اطلاعات جدیدی نیز به آن افزوده نشد.18

[b]چند پرسشِ تاریخیِ بی جواب مانده![/b]

در پایان، چند سوال از همه کسانی که به نوعی در جریان این ماجرا بوده اند به ویژه آقای م.ر و آقای ش باید پرسید؛ سوالاتی که پاسخ به آنها بسیاری از مسائل را روشن خواهد کرد: نام آن دو نفری که احمد متوسلیان در مورد آنها گفته بود: «اینها عناصر عملیاتی نیستند و فقط بلدند در ستاد بنشینند و دستور بدهند»چیست؟ گوینده این جمله که «احمد متوسلیان دندان کرم خورده ای بود که ما آنرا کندیم و انداختیم دور»، چه کسی بود؟

به راستی چه کسانی در این 32 سال با انواع و اقسام کارشکنی ها و حیله ها ، مانع از بازگشت احمد متوسلیان و همراهانش شده اند؟ چه کسانی بازگشت احمد متوسلیان را مساوی با برملا شدن دست خود می دانند؟

چرا یک روز قبل از عملیات مبادله گروگان های ایرانی با گروگان های آمریکایی در سال 61، معاون احمد متوسلیان از سمت خود برکنار و همان روز به ایران بازگردانده می شود؟ چرا اجازه داده نمی شود که وی در روز مبادله گروگان ها در صحنه حضور داشته باشد؟ چرا در روز مبادله، گروگان های آمریکایی آزاد می شوند اما از تحویل گرفتن گروگان های ایرانی خودداری می شود؟ چرا هیچ گاه آزادی گروگان های آمریکایی و اروپایی، موکول به آزادی احمد متوسلیان و همراهانش نشده است؟
به راستی که مظلومیت 32 سال اسارت سردار مظلوم ژنرال احمد متوسلیان و همراهانش، می تواند پرده نفاق را از چهره برخی مدعیان انقلابی گری کنار بزند.

[b]پی نوشتها[/b]
1. مهدی انصاری و دیگران .» ماجرای مک فارلین «. تهران: مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ، 1380 . ص 43
2. حمید داود آبادی .» کمین جولای 82 «. تهران: نشر غنچه ، 1384 . ص 76
3. همان . ص 77
4. همان . ص 144
5. همان . ص 160
6. سید ابوطالب موسوی .» پرونده ربایش ؛ بیم ها و امیدها «. هفته نامه پنجره . 17 تیر 1391 ، ص 49
7. همان . ص 49
8. همان . ص 49
9. همان . ص 49
10. کمین جولای 82 . پیشین ، ص 214
11. همان . ص 230
12. همان . ص 254
13. اکبر هاشمی رفسنجانی .» پس از بحران ؛ کارنامه و خاطرات 1361 «. به اهتمام فاطمه هاشمی . تهران: دفتر نشر معارف انقلاب ، 1380 . ص 372
14. همان . ص 268
15. همان . ص 269
16. همان . ص 279
17. همان . ص 280
18. همان . ص 281
* کامران غضنفری/ نویسنده کتاب راز قطعنامه / هفته نامه 9 دی
  • Upvote 9
  • Downvote 1

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
بسم رب شهدا
شده قضیه ترور کندی کی بود کی بود من نبودم
مسلما نمبخواستن که ازاد بشن این خیلی واضح و مشخصه

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
متاسفانه باید گفت
حب دنیا راس کل خطیئه
.بعضیا مثل شهید تهرانی مقدم موشک روشن میکنن میزنن تو سر اسرائیلیا بعضی هم[u] سیگار[/u] خارجی روشن میکنن تا نورحقیقت مخفی بمونه
ایشالله هم حاج احمد هم امام موسی صدر آزاد بشن.
الهی آمین

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

همیشه نسبت به این بنده بزرگ خدا احساس ارادت داشته ام.

امیدوارم ساخته بعدی حاتمی کیا، دو روز از زندگی ایشان باشد

  • Upvote 2
  • Downvote 1

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

این مردان خدا به پیروی از مولایشان امیرالمومنین علیه السلام جمع اضداد بودند

آن شیرمردی که کومله از ترسش زهره می ترکاند و حتی خودی ها از هیبت او در بهت بودند

زمان مهربانی، مهربان تر از مادر می شد

 

همیشه نسبت به این بنده بزرگ خدا احساس ارادت داشته ام.

امیدوارم ساخته بعدی حاتمی کیا، دو روز از زندگی ایشان باشد

 

هوسم عزیز تورابه خدا این آرزو را نکنید!

یک فیلمی می سازد که درآن کل هیبت و صلابت این شهید عزیز زیر سوال می رود و می شود مادر ترزا!

اینقدر فیلم بد ساختند که من که به همین که این شهدا را خراب نکنند راضی ام!

 

فقط یک اندک امیدی به داوود میرباقری داریم که شاید بتونه در بیاره شخصیت جامع اضداد این شهدا رو...

  • Upvote 2
  • Downvote 1

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

 

ه گزارش خبرنگار حماسه و مقاومت فارس باشگاه «توانا»، عجب مردهایی بودند که فریب‌خوردگان ضدانقلاب را نجات می‌دادند، شهرها را آزاد می‌کردند، حتی به فکر زن و بچه بی‌گناه کسانی که به بیراهه رفتند، بودند.

به بهانه سالروز آزادسازی پاسگاه مرزی ژالانه در نوار مرزی مریوان ـ پنجوین توسط رزمندگان جبهه مریوان به فرماندهی حاج احمد متوسلیان در 19 فروردین 1360 روایتی خواندنی سردار شهید سیدمحمدرضا دستواره درباره گوشه‌ای از مهربانی حاج‌احمد را می‌خوانیم.

                                                            ***

احمد تازه حقوقش را گرفته بود، از در سپاه بیرون آمد که دید یک زن بچه بغل، کنار پیاده‌رو نشسته و گریه می‌کند، احمد رفت جلو.

ـ خواهر من! شما چرا ناراحتی؟ چی شده؟ چه کسی شما را ناراحت کرده؟

ـ شوهرم، من و این بچه صغیر را توی این شهر گذاشته و رفته تفنگ‌چی کومله شده، به خدا خیلی وقت است یک شکم سیر غذا از گلوی من و این بچه پایین نرفته.

احمد تا این حرف را شنید، بغضش گرفت و بلافاصله دست توی جیب اورکتش کرد و تمام مبلغی را که چند دقیقه پیش بابت حقوقش گرفته بود، دو دستی طرف آن زن گرفت.

ـ خواهر به خدا من شرمنده‌ام، نمی‌دانستم شما چنین مشکلی دارید، این پول ناقابل را بگیرید، هدیه مختصری است، فعلاً امور خودتان را با آن بگذرانید، نشانی‌تان را هم بدهید به برادر دستواره، او مسئول تأمین ارزاق شهر است، بعد از این موارد خوراکی شما را خودش می‌آورد دم در خانه‌تان به شما تحویل می‌دهد.

آن زن خشکش زده بود؛ احمد با التماس پول را به او داد، نشانى‏اش را هم نوشت و داد به من…

به خدا قسم کم نبودند خانواده‏هایى در مریوان که احمد خرج آنها را مى‏داد؛ مى‏دید حقوق خودش کفاف این کار را نمى‏دهد، مى‏رفت از پدرش دستى مى‏گرفت و مى‏آورد خرج محرومین مریوان مى‏کرد. همین طورها بود که همین خانواده‏هایى که او خرج‏شان را مى‏داد، شوهرهاى‏شان را سَرِ غیرت مى‏آوردند که شما خجالت نمى‏کشید؟ اسم خودتان را مى‏گذارید کُرد؟ دارید با مردى مى‏جنگید که خرج خورد و خوراک زن و بچه‏هاى شما را مى‏دهد. به همین خاطر مى‏دیدیم که راه به راه، ضدانقلاب فریب‏خورده، گروه گروه مى‏آمدند و خودشان را به سپاه تسلیم مى‏کردند.

 

منبع

 

 

==========

 

یکی از رزمنده های جنگ خاطره ای با مضمونی مشابه تعریف می کرد. می گفت که  حاج احمد بصورت مخفیانه به خانه ی یکی از فرمانده های کومله در شهر مریوان  مراجعه می کنه و تمام حقوقش رو به زن اون فرد می ده و می گه که می دونم مدت زیادی هست که همسر شما پولی رو به شما نرسونده و وضعیت شما الان خوب نیست. خلاصه بعدها این اتفاق توسط به گوش اون فرد می رسه و تحقیقاتی رو برای اینکه بفهمه دلیل این اقدام شهید متوسلیان چی بوده شروع می کنه که البته به نتیجه ای نمی رسه چون کسی از این اتفاق خبر نداشته. این فرد هم وقتی می بینه که عمل حاج احمد متوسلیان برای ریا کاری یا ... انجام نشده خودش رو به همراه 30 نفر از نیروهاش به سپاه مریوان تسلیم می کنه. حالا اینکه این روایت با روایت فوق یکیه یا مورد دیگه ای هست رو من نمی دونم

 

خدا رحمتشون کنه...

ول کن برادر من الان دور دور تفکر تکفیری هست و برخورد به نوع روسی با اثال کومله و... کافیه طرف کج بره که دوستان حکم صادر می کنن خانواده شون هم دود کنید.

جدی نمی دونم الگوهای ما چه کسانی شدن که چنین تفکرات عجیبی داره در بدنه ملت رسوخ می کنه

 

  • Upvote 3
  • Downvote 1

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

 خاطره ای هم از ایشون خوندم که تو در گریری شهری و خونه به خونه از داخل خونه ها ار پی جی میومد اما شهید اکیدا مانع این میشود که خونه رو با ارپی جی بزنن و فقط می گفت دقیق بزرید فقط با گلوله  شاید بیگناهی یا زنو بچه ای داخل خونه باشه .

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

 خاطره ای هم از ایشون خوندم که تو در گریری شهری و خونه به خونه از داخل خونه ها ار پی جی میومد اما شهید اکیدا مانع این میشود که خونه رو با ارپی جی بزنن و فقط می گفت دقیق بزرید فقط با گلوله  شاید بیگناهی یا زنو بچه ای داخل خونه باشه .

ایشون اصلا اجازه شلیک به جاهایی که احتمال می دادن و زن و بچه باشه نمی دادن مخصوصا توی روستاها...

شهید می دادن و برخی متعرض ایشون شدن که با این کار ما قربانی میشیم و تروریست ها در میرن ایشون جواب دادن خون ما بیگناه ریخته میشه و همین ضامن بقای ماست...

حالا ما آدم داریم نسخه تجویز می کنه که از دم خلق الله و خانواده شون رو بزنید بکشید... جذابیت امر اینه که در ظاهر طرفدار پر و پا قرص مقاومت هستن و رهبر و حزب الله ولی نمی دونن که مقاومت و حزب خدا بر اساس تفکرش حزب الله هست وگرنه هر حزبی خواهد بود غیر خدا...

حتی حزب الله هم همین روش و منش انسانی و ایمانی رو در سلوک در جامعه پیچیده لبنان به کار می گیره ولی دریغ از ماهایی که فقط حرافی می کنیم و وقتی پای کار برسیم خودمون از استالین بدتر میشیمو هیتلر و چنگیز اونم با تفاسیری که بویی از خدایی بودن نبرده و بوی شیان میدن... بکش وگرنه کشته می شوی و به درک چه کسی بکش بیازار و...

 

این انقلاب با تسخیر قلب ها پیروز شد و با تسخیر قلب ها ادامه داد و اگر روزی از این منش دست بکشه انتظاری بهتر از شوروی در انتظارش نخواهد بود.

  • Upvote 1

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

دوستان گرامی: نقل قولهای ذیل  الزاما ما به معنای تایید محتوی از نظر اینجانب یا سایت میلیتاری نمی باشد !  بلکه فقط جهت آشنایی عزیزان با چگونگی انعکاس  ماجرای فقدان احمد متوسلیان و همراهانش طی این ۳۸ سال ، در رسانه های وطنی و  غیر وطنی ، با حق انتخاب و تفکیک سره از ناسره  و راست از دروغ ، توسط منطق و عقل  خواننده می باشد.و لاغیر!

 

https://www.bbc.com/persian/iran-53293101

نقل قول های غیررسمی در ایران حاکی از برنامه بازگشت پیکر احمد متوسلیان از فرماندهان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی است که در تیرماه ۱۳۶۱ در جریان ماموریتی در لبنان، همراه با محسن موسوی و تقی رستگار مقدم، دو دیپلمات، و کاظم اخوان، عکاس خبرگزاری رسمی جمهوری اسلامی ربوده شد.

مقام های رسمی ایران  احتمال مرگ او را منتفی دانسته اند، اما در برابر، شواهد و مستنداتی وجود داشته که علیرغم کشته شدن احمد متوسلیان، مقام مربوطه موضوع را مخفی نگه داشته و تلاش کرده اند زنده ماندن او را برای افکار عمومی محتمل باقی نگه دارند.

یکی از تازه ترین ادعاهای زنده بودن احمد متوسلیان مربوط به چهار سال پیش از سوی حسین دهقان، وزیر دفاع ایران در دولت اول حسن روحانی است که گفته بود که او زنده و در اختیار اسرائیل است.

احمد متوسلیان که فرمانده لشکر ۲۷ محمد رسول الله بود در لبنان ماموریت داشت تا کمک های نظامی جمهوری اسلامی ایران را به آن کشور در برابر اسرائیل تسهیل کند. اسرائیل در آن مقطع اراضی جنوب لبنان را اشغال کرده بود. سرنوشت متوسلیان و سه نفر همراهش در ۳۸ ساله گذشته به شکلی رازآلود، مبهم و غیرقطعی باقی نگه داشته شده است.

سمیر جعجع، از سیاستمداران لبنانی ادعا دارد که نیروهای تحت امر او در زمانی که رهبر حزب فالانژهای لبنان بوده، در یک ایست بازرسی چهار ایرانی را شناسایی و در دم کشته اند.

حمید داوود آبادی، از نویسندگان وقایع مربوط به جنگ ایران و عراق که مورد اعتماد حکومت ایران است، بارها گفته است که احمد متوسلیان همزمان با شناسایی از سوی ربایندگان کشته شد و آزمایش خونی که به اتومبیل حامل او آغشته شده بود توسط سفارت جمهوری اسلامی ایران در بیروت، هویت احمد توسلیان را تایید می کند.

حسین دهباشی، پژوهشگر تاریخ که دوره ای کوتاه در دولت اول حسن روحانی پست دولتی در اختیار داشت گفته است که خبر کشته شدن احمد متوسلیان "تازه علنی شده" اما "بسیاری" از جمله او و آقای داوود آبادی "این خبر و محل دقیق شهادت و پیکر او در منطقه براره را می دانستیم. از ما بیشتر آقای اختری سفیر پیشین ایران در سوریه و دیگران می دانسته اند!! اما هر بار که قصد اشاره ای بود، عده ای نگذاشتند".

آقای دهباشی در توییتر خود گفته است که از ۲۰ سال پیش از این موضوع مطلع بوده و در مستندی محل دقیق دفن احمد متوسلیان و سه همراه اش را نشان داده اما این تکه از مستند قبل از پخش از شبکه اول سیمای جمهوری اسلامی ایران "سانسور و محرمانه و مصادره شد".

حسین دلیریان از خبرنگاران خبرگزاری تسنیم وابسته به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی هم گفته است که کشته شدن آقای متوسلیان و همراهانش "قطعی شده" و محل دفن او هم "قطعی به نظر می رسد".

خبرنگار خبرگزاری تسنیم گفته پس از انجام آزمایش دی ان دی پیکر این چهار نفر به ایران برخواهد گشت.

اما برادر آقای متوسلیان قطعی بودن مرگ او را رد کرده و درباره آزمایش دی ان دی گفته ۱۵ سال پیش از استخوان دست پدرش با همین هدف نمونه برداری شده بود اما پیکر کشف شده متعلق به احمد متوسلیان نبوده است.

اکبر هاشمی رفسنجانی در خاطرات سال های ۱۳۶۷ و ۶۹ ، در دیدار با خانواده آقای متوسلیان از قول رئیس جمهور کنیا و منابعی در آمریکا نوشته بود که او و همراهانش کشته شده اند.

هاشمی رفسنجانی در کتاب خاطرات سال ۱۳۶۷ با عنوان "پایان دفاع، آغاز بازسازی" گفته است "فرستاده رئیس‌جمهور کنیا آمد. اطلاع داد که گروگان‌های ما در لبنان همان سال ۶۲ شهید شده‌اند و خواستار مبادله گروگان‌های انگلیسی و سه اسرائیلی با ۹۰ اسیر شیعه در اسرائیل شد. گفتم اسامی اسرای مورد نظر و آثار گروگان‌های ما را بیاورند."

آقای هاشمی در خاطرات سال ۶۹ با عنوان "اعتدال و پیروزی" نوشته است: "اطلاعات آمریکا می‌گوید گروگان‌های ایرانی در دست مارونی‌ها در همان روزهای اول کشته شده‌اند".

در واکنش به ربوده شدن احمد متوسلیان، دو دیپلمات و عکاس خبرگزاری ایرنا، دیوید دج رئیس وقت دانشگاه آمریکایی بیروت ربوده و به تهران منتقل می شود.

قاسم میرزایی نیکو، از اعضای سابق سپاه پاسداران و وزارت اطلاعات که در مجلس دهم نماینده بود، از جمله ماموران طرح مبادله دیوید دج با متوسلیان بوده است.

آقای میرزایی نیکو در سال ۱۳۹۶ در مصاحبه با روزنامه قانون گفت احمد متوسلیان "انتقاد شدید نسبت به محسن (رضایی فرمانده وقت سپاه) داشت. به هیچ وجه با محسن نمی‌توانست کار کند ولی به هر حال به خاطر منافعی که بین سپاه و ارتش ایجاد شده بود و این دو نهاد به هم نزدیک شده بودند، احمد می‌گفت وقتی این دو نهاد با هم مشکلات را کنار گذاشتند و کار می‌کنند، جفاست اگر ما نتوانیم با وجود مشکلات با یکدیگر کار کنیم".

به گفته قاسم میرزایی نیکو ستادی با بودجه مشخص زیر نظر نخست وزیر تشکیل شده بود تا "روی بازگشت احمد متوسلیان کار کند".

او در این مصاحبه دیوید دج را شخصیت با نفوذی می خواند که با "کمک حزب الله لبنان ربوده و به تهران آورده شد" و "همه گروه‌های دیگر از حزب‌الله گرفته تا مسیحی‌ها و مارونی‌ها او را قبول داشتند. ما گفتیم برای این که بتوانیم او را با متوسلیان و سایر گروگان‌ها مبادله کنیم، گزینه مناسبی است. با او کار را پیش بردیم. اطلاعات بسیار عمیقی داشت که از او استخراج شد تا این که یک روز درست زمانی که به نتیجه نزدیک شده بودیم، همه برنامه‌ها خراب شد".

میرزایی نیکو می گوید "یک روز آقای (محسن) رفیق‌دوست (وزیر سپاه) آمد و گفت که این شخص را بدهید که من ببرم. ما به او گفتیم که این زندانی تحویل ماست و شما نمی‌توانید او را ببرید. رفیق‌دوست گفت محسن رضایی او را خواسته است.

خود محسن رضایی واسطه شد تا او را تحویل دهیم... به او گفتیم رفیق‌دوست  این آدم  را برای گرفتن اسلحه می‌برد نه آزادی احمد و یا سایر گروگان‌ها.

محسن رضایی نیز گفت که ما هم اکنون تحت فشاریم و به اسلحه نیاز داریم و باید با سوری‌ها هماهنگ باشیم."

به روایت میرزایی نیکو ماموران سپاه پاسداران، رئیس دانشگاه آمریکایی بیروت را به سوریه بردند اما محسن رفیقدوست نگذاشت که جز او و خودش فرد دیگری از هواپیما خارج شود:  سوری‌ها نیز آمدند و آقای دیوید دج را بردند و به جای آن ۲۱ افسر سوری را آزاد کردند و یک مقدار سلاح نیز که ما می‌خواستیم به ما دادند و به این ترتیب دست ما کوتاه و خرما بر نخیل ماند".

این افسران سوری در اسارت ارتش اسرائیل در منطقه تحت کنترل فالانژیست ها نگهداری می شدند .

آقای میرزایی نیکو گفته "هنوز نیز به محسن رضایی می‌گویم که تو باعث شدی احمد آزاد نشود و این مبادله صورت نگیرد".

در بیش از سه دهه اخیر ستادی در وزارت خارجه ایران مامور پیگیری وضعیت آقای متوسلیان و سه همراه او بوده است. این ستاد امسال هم مطابق سال های اخیر بیانیه ای منتشر کرده که در آن خواستار روشن شدن سرنوشت این چهار نفر شده است.

در سال ۱۳۹۴ یک فیلم سینمایی در ایران بر اساس زندگی احمد متوسلیان با نام "ایستاده در غبار" ساخته شد. در این فیلم از صدای واقعی آقای متوسلیان استفاده شده که از برخی از فرماندهان وقت سپاه و عملکردشان در جنگ با عراق گلایه می‌کند.

 

*******************************************

https://defapress.ir/fa/news/246488/من-حاج-احمد-را-کُشتم-چه-کسانی-نخواستند-حاج-احمد-برگردد

 

به گزارش گروه سایر رسانه های دفاع پرس، امروز سالگرد ربوده شدن حاج احمد متوسلیان و سه همراهش است. پس از گذشت سه دهه هنوز سرنوشت این فرمانده بزرگ در هاله ای از ابهام است.
 
حمید داوود آبادی از محققین حوزه دفاع مقدس و کسی که 27 سال روی پرونده روبوده شدن این چهار دیپلمات فعالیت می‌کند در کانال تلگرامی خود دو خاطره را برای اولین بار منتشر کرد و پیش از آن نوشت انتشار این خاطرات علی رغم میلم خواهم بود.

به همین دلیل دقایقی با او گفت و گو کردیم تا دلیل این کراهت در انتشار را جویا شویم. وی می‌گوید: جدیدا جو سازی هایی توسط برخی آقایان صورت گرفته اگر کسی بنا به دلایلی بگوید این عزیزان به شهادت رسیده‌اند، خیانت کرده است. نمی دانم چرا بعضی ‌ها به هر وسیله حتی دروغ دنبال زنده بودن حاج احمد و همراهانش هستند که اگر در این ماجرا ما به دنبال حقیقت می‌بودیم پرونده زودتر به نتیجه می‌رسید.
تا امروز نه در دستگاه قضای ما و نه در لبنان هیچ پرونده ای برای این اتفاق تشکیل نشده و ما این سالها فقط دنبال تبلیغات بودیم و شعار دادیم. آقایان می‌گویند اسنادی داریم دال بر زنده بودن آنها، خیلی هم خوب اما اقلا یک برگ از این سندها را ارائه دهید به مردم. اصلا به مردم هم نه به خانواده های آنها نشان دهید.
برخوردها طوری شده که انگار حرف زدن از شهادت این عزیزان حرام است. ادعاهایی مطرح می‌شود که باید معلوم شود راست است یا دروغ؟ عیسی ایوبی یکی از کسانی که حرف‌هایش در ماجرای ربوده شدن چهار دیپلمات قابل اعتناست می‌گوید اینها به شهادت رسیده اند و بنده به عنوان یک محقق حرف های او را مطرح کردم و می‌گویم خیلی خب اگر شما حرفی خلاف این آقا دارید مطرح کنید آن هم با سند و مدرک. اما تنها حرف زدن در این موضوع موجب اهانت کردن به طرف مقابل می‌شود.
ما که خدای نکرده نمی خواهیم به زور کسی شهید شود اما واقعا یک سند نداریم دال بر زنده بودن آنها.
بنده با اغلب مسئولینی که به نوعی درگیر این پرونده هستند صحبت کردم و بدون استثنا همه می‌گویند آنها به شهادت رسیدند اما شما از قول ما این را مطرح نکن و حتی یکی از آنها گفت: نظام فعلا آنها را زنده می خواهد.
آنچه در ادامه خواهید خواند خاطره ای است که داوود آبادی برای اولین بار پس از 35 سال منتشر کرده است:

چه کسانی نخواستند حاج احمد برگردد؟!
خاطره ای که 22 سال است بغضش دارد گلویم را می خراشد و امسال، بالاجبار و یک بار برای همیشه، می گویم.
هرچند که می دانم خیلی به ضررم تمام خواهد شد!
هرچه که بد شود، از غربت و مظلومیت 35 ساله حاج احمد متوسلیان، کاظم اخوان، تقی رستگار و سید محسن موسوی که بیشتر نیست!

اللهم فک کل اسیر
خرداد 1374، همراه حسین عزیزی رفته بودیم لبنان. یکی از روزها رفتیم طرف بعلبک تا چند تایی از دوستان قدیمی ام در بعلبک را پیدا کنم.
از شانس خوبم، برادر یکی از آنها را به نام «حمیّه» گیر آوردم ولی خودش نبود. طبق مهمان نوازی لبنانیها، به زور ما را به خانه اش برد و شب را مهمان آنها بودیم. خانه ای کوچک و شدیدا فقیرانه، ولی به بهترین نحوی از ما پذیرایی کرد و انصافا چیزی کم نگذاشت.
حمیه از اعضای رده بالای «جنبش امل» بود و من با برادر کوجکتر او «اکرم حمیه» تابستان سال 62 در مقر امام مهدی (عج) بعلبک بودم و اتفاقا عکسهایم را هم آورده بودم.
در بین گپ و گفت، حرف کشید به چهار گروگان ایرانی. وقتی گفتم: «یکی از اهدافم در این سفر این است تا ردی از آنها پیدا کنم» حمیه چشمانش گرد شد و گفت: «اتفاقا یکی از افراد اصلی که در ربودن آنها دست داشته، الان در بیروت یک تعمیرگاه بزرگ اتومبیل دارد.»
از خوشحالی نمی دانستم چه بگویم. وقتی فهمیدم او «روبرت مارون حاتم» معروف به «کبرا»، (محافظ شخصی «ایلی حبیقه» فرمانده پست بازرسی «حاجز برباره» بیروت، محل اسارت گروگانها) فردی است که شخصا حاج احمد متوسلیان را دستگیر کرده، زبانم بند آمد.
دیگر تحمل ماندن نداشتم. وقتی پرسیدم: چگونه می شود او را دید؟
گفت: «راستش من خودم نمی دانم او کجاست، ولی یکی از نیروهای اطلاعات سازمان امل دقیقا او را شناسایی کرده و محلش را بلد است ولی یک مشکل دارد.»
با تعجب پرسییدم مشکل چیست؟ که گفت: «چون کبرا از مسئولین رده بالای وحشی و جنایتکار فالانژها بوده، لو دادن او خیلی خطر دارد. برای همین او مبلغی پول می خواهد. پول را هم بعد از این که شما رفتید سراغ او و مطمئن شدید خودش است، می گیرد.»
مبلغ را که گفت، آن زمان به پول ما می شد «دو میلیون تومان».
نماز صبح را که خواندیم، یک ماشین گرفتیم و تخته گاز رفتیم بیروت. اعصاب نداشتم. اضطراب وجودم را گرفته بود. نمی دانستم چطوری با کسی که حاج احمد متوسلیان را ربوده، روبرو شوم. و چه کنم؟!
همان اول صبح، رفتم سراغ آقا رضا از دوستان حاج احمد. داخل اتاق که شدم مشغول خوردن صبحانه بود. تعارف کرد که بنشینم. دستپاچه گفتم: «آقا رضا ... آقا رضا .... بگو چه خبری دارم؟»
با تعجب پرسید: چی؟
با ذوق و شوق فراوان که به تته پته افتاده بودم، گفتم: حاج احمد ... رفیقتون ... از اون خبر گیر آوردم.
لقمه در دستش ماند. چشمانش گرد شد. گفت: از حاج احمد؟ چه خبری گیر آوردی؟ از کی؟ کجا؟
که قضیه را تعریف کردم و گفتم که عامل اصلی ربودن حاجی در همین بیروتِ یک وجبی است. فکرش را بکن آن نامرد خبیث الان دارد در تعمیرگاه خود کار می کند و بغل گوش ما زندگی راحت!
سرش را برد در ظرف غذا، لبخندی تلخ زد و گفت: خب. حالا بشین صبحونت رو بخور.
فکر کردم دارد شوخی می کند! با تعجب گفتم: آقا رضا، حاج احمد. اونی که دزدیدنش و باز خندید و گفت: صبحونه چی می خوری؟ فول یا حُمُص؟
اصلا نپرسید کجاست و کیست و کی این اطلاعات را به شما داده.
یکی دو ساعت بعد که احساس کردم حالش بهتر شده، گفتم: آقا رضا، نمی خوای یه فکری بکنی و با کسی مطرح کنی که یه جوری بریم ببینیم این یارو کجاست و چیکار می کنه و چه خبرهایی از حاج احمد و بقیه داره.
فقط خندید.
چند روز بعد، ناامید و خسته، شکسته و عصبانی، از لبنان برگشتیم ایران.
بعدها شنیدم «روبرت مارون حاتم» معروف به «کبرا» عامل اصلی ربایش چهار گروگان ایرانی در تیر ماه 1361 در حاجز برباره، چون از طرف دستگاه قضایی لبنان به جرم جنایات بیشمارش تحت تعقیب بوده، از لبنان گریخته و به کانادا رفته است!

نمی دانم چرا حسی مرا به دنبال سرنوشت حاج احمد و دوستانش می کشید. غیرت دینی و ایرانی؟ نمی دانم. عشق و ایمان به فرمانده ای که اصلا ندیده بودمش؟ نمی دانم. هر چه بود، باعث شد تا هر از چند گاه، کار و زندگی را وابگذارم، مبلغی قرض کنم و با هزینه شخصی بروم لبنان تا ببینم حاج احمد چی شده!
زمستان 1377 برای چندمین بار راهی سوریه و لبنان شدم. مثل همیشه با هزینه شخصی و از همه مهمتر، شدیدا مراقب از اینکه برخی افراد و واحدها متوجه نشوند به لبنان آمده ام تا گیر ندهند و کارم را سخت یا ناموفق نکنند! درست مثل عملیات شناسایی در خطوط دشمن در جبهه!
در سوریه با حجت الاسلام «اختری» چند ساعتی مصاحبه کردیم.
در لبنان هم با حجت الاسلام «سید حسن نصرالله» دبیرکل حزب الله گفت وگو کردیم.
حرفهای عجیبی زده شد. غالب آنها مبنی بر شهادتشان بود. آن روزها هیچ تریبون و نشریه ای برای انتشار مصاحبه ها نداشتم. (سال 1380 که مجله فکه منتشر شد، شروع کردم به انتشار مصاحبه ها درباره گروگانهای ایرانی. کتاب کمین جولای 82: تاریخ خرداد و تیر 1380)
سال 1378 همراه دو تا از دوستان، جلسه ای با یکی از مقامات بالای کشوری داشتیم. در آن جا قضیه «روبرت مارون حاتم» معروف به کبرا را بازگو کردم و این که رد او را در بیروت زده بودم. لبخندی زد و گفت: من با کبرا صحبت کردم.
با تعجب گفتم: پس پیداش کردید؟
که گفت: نه. یکی دو سال بعد از گروگانگیری حاج احمد، در بیروت، بچه ها کبرا رو پیدا کردند و آوردنش پیش من. مجبور شد اصل قضیه رو تعریف کنه. حرفهای عجیبی زد.
اشتیاقم را که دید، از نگاهش فهمیدم حرفهای خوشایندی نزده است. با اصرار پرسیدم که کبرا به شما چی گفت؟ که ادامه داد: کبرا گفت: ما اصلا اونا رو نمی شناختیم. اون روز سیصد چهارصد نفر مسلمون رو دستگیر کرده و کشته بودیم. ماشین آنها که به حاجز برباره رسید، جلوش رو گرفتیم. ساعتی معطلشون کردیم. یکی از اونا از ماشین اومد پایین و درحالی که کارت دیپلماتیک در دست داشت، اومد طرف ما. خندیدیم و او را به زور سوار ماشین کردیم و گفتیم که باید منتظر بمانید.
چند دقیقه ای نگذشت که یکی از آن چهار نفر که فکر کنم پیراهن سفید تنش بود و بینی اش شکسته بود، با عصبانیت از ماشین پیاده شد و آمد طرف من. ناگهان احساس خطر کردم. تا نزدیکم شد، کُلت کبرای خودم را از کمر کشیدم و گلوله ای در صورتش خالی کردم ...»
*******************************************
 

گروه جهاد و مقاومت مشرق - از برنامه ماه عسل دو سال پیش بود که کمپین‌هایی برای آزادی چهار دیپلمات ایرانی راه‌اندازی شد و موجی در جامعه برای یادآوری چهار عزیز تقریبا فراموش شده راه افتاد. همه سعی کردند تا به نحوی خدمتی به مقام این بزرگان داشته باشند، یکی مقاله نوشت، دیگری کتاب نوشت و بعضی‌ها هم سعی کردند تحقیق و تفحص کنند تا بتوانند ردی از چهار دیپلمات ایرانی بدست آورند.

 

ماه عسل تمام شد، 14 تیر ماه گذشت و شور و شوق مردم کمتر شد و رفته و رفته باز هم این موضوع رو به فراموشی رفت، یعنی این روال هر ساله ماست که روزهای نزدیک به 14 تیر و حتی چند روز بعد از این روز تاریخی یک پرونده برای دلخوشی خودمان یا شاید هم از روی وظیفه می‌نویسیم و بعد از آن، همان پرونده را می‌بندیم و دیگر تمام!
بعضی روزها مانند آزادسازی مناطق غرب کشور، تولد حاج احمد متوسلیان، آزادسازی خرمشهر و ... بهانه ای می‌شود تا دوباره نمکی به زخم خانواده‌های این چهار نفر بپاشیم و بعد از آن دیگر هیچ!

 

زندگی جریان دارد و نمی‌توان منتظر ماند، چندین سال است که خانواده‌های چهار دیپلمات ایرانی زندگیشان در کنار انتظار عزیزانشان جریان دارد و هر که می‌رسد نمکی بر زخمشان می‌پاشد و می‌رود؛ یکی می‌گوید: «منتظر خبرهایی از حاج احمد باشید»، دیگری می‌گوید: «من خودم دیدم که او را با شلیک گلوله کشتند»، برخی از همرزمان و همراهانشان می‌گویند: «ما تا لحظه آخر آنها را زنده دیدیم» و دوستداران آنها هم می‌گویند: «اللهم فک کل اسیر»، ولی هیچ شخصی از حقایق پشت پرده پرونده حاج احمد متوسلیان و همراهانش نمی‌گوید، شاید به نفع اشخاص نیست و شاید این پرونده و این روز (14 تیر) فرصتی برای مانورهای تبلیغاتی سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و غیره است.
چند روز از 14 تیرماه می‌گذرد و همچنان همایش‌ها و جلسات برگزار می‌شوند و همچنان به دنبال مانور برای توجیه کردن افکار عمومی هستند که مثلا ما پیگیر سرنوشت دیپلمات‌هایمان هستیم و در نهایت هیچ و دیگر هیچ و همچنان هیچ!

در این پرونده با گفت‌وگو با افراد مطلع که تعدادی از آنها نخواستند نامشان فاش شود و همچنین برادر حاج احمد متوسلیان، پرونده‌ای متفاوت از سال‌های قبل در راستای روشن‌سازی جریان ربوده شده و تلاش برای آزادی این دیپلمات‌ها تهیه کردیم که می‌توانید در ادامه آن را بخوانید:
 

 ماجرای ربوده شدن
چهاردهم تیر سال ۱۳۶۱، اتومبیل هیئت نمایندگی دیپلماتیک کشورمان حین ورود به شهر بیروت و در هنگام عبور از پست ایست‌ و بازرسی، ‌مزدوران حزب فالانژ اتومبیل را متوقف و چهار سرنشین خودرو مزبور به رغم مصونیت دیپلماتیک، از سوی آدم‌ربایان دست‌نشانده رژیم تروریستی تل‌آویو به گروگان گرفته شده و پس از شکنجه و بازجویی، به نظامیان اسرائیلی تحویل داده شدند ‌که از سرنوشت آنان تاکنون اطلاعی در دست نیست.
چهار دیپلماتیک ایرانی، احمد متوسلیان (وابسته نظامی سفارت ایران در بیروت)، سید محسن موسوی (کاردار سفارت ایران)، کاظم اخوان (عکاس خبرگزاری ایرنا) و تقی رستگار مقدم (کارمند سفارت) بودند که بعد از آن اتفاق دیگر هیچ مقام رسمی و غیررسمی در کشور اطلاعات صحیح و درستی از آنها بدست نیاوردند و تمام موضع‌گیری‌ها بر اساس شک و گمان بوده است.

 شواهد زنده بودن و اسارت در اسرائیل
به گفته مرکز اسناد انقلاب اسلامی «اگرچه ابتدا گفته می‌شد که سید محسن موسوی کاردار جمهوری اسلامی ایران در بیروت و همراهانش کشته شده‌اند؛ اما شواهد و مدارک موجود، حاکی از آن است که آن‌ها در اسارت اسرائیل است.»

سیدحسن نصرالله دبیرکل حزب‌الله لبنان به مناسبت روز آزادی اسرا در بیروت گفت:
«نشانه‌هایی وجود دارد که دیپلمات‌های ایرانی در زندان‌های اسرائیل بسر می‌برند. اسرائیل در گزارش خود ادعا می‌کند که چهار دیپلمات ایرانی توسط نیروهای لبنانی (فالانژهای سابق) ربوده شده، به دست این نیروها کشته شدند و اجساد آنان دفن شده ‌است. اسرائیل دشمن ماست و ما نمی‌توانیم به گزارش‌های آن اعتماد کنیم. همان‌طور که اسرائیلی‌ها در گذشته هم حضور بعضی اسیران در زندان‌های خود را تکذیب می‌کردند، اما مشخص شد که این اسیران در زندان‌های این رژیم بوده‌اند.»
حسین دهقان (وزیر دفاع ایران) سوم خرداد ۱۳۹۵ خبر داد احمد متوسلیان و دیپلمات‌های ربوده شده ایرانی زنده‌اند و در اسارت اسرائیل هستند.
 یک زندانی یونانی آزاد شده از زندانهای اسرائیل با مراجعه به سفارت ایران در یونان ادعا کرده که هر چهار ایرانی را در زندانهای اسرائیل دیده ‌است.
اما رونن برگمن در کتاب «برخیز و بی‌درنگ او را بکش» (بهمن ۱۳۹۶) به نقل از رابرت حاتم (مسئول کشتار فالانژیست‌ها) می‌گوید فالانژها با اجازه اسرائیلی‌ها چهار دیپلمات ایرانی را به قتل رساندند.


*****
 این داستان را تمام کنید
حمید داوودآبادی، جانباز، عکاس، خبرنگار، محقق و نویسنده دفاع مقدس که پیگیر پرونده حاج احمد متوسلیان بود و توانسته بود با هزینه و پیگیری‌های شخصی تا حدودی به اسنادی که می‌تواند اطلاعاتی از پرونده این چهار دیپلماتیک برملا کند، دست پیدا کند و درباره این داستان می‌گوید:
«بیش از ۳۰ سال است در چنین روزهایی، این خبر در رسانه‌ها به چشم می‌خورد:
«وزارت امور خارجه با انتشار بیانیه شدیداللحنی ضمن محکوم کردن ربودن چهار گروگان ایرانی در لبنان، خواستار تشکیل کمیته حقیقت یاب بین‌المللی شد»واقعا خجالت‌آور نیست؟! پررویی تا چه‌ حد؟! شما را به هر خدایی که می‌پرستید این مسخره‌بازی را بس کنید و هزینه آن را صرف امور خیریه نمایید!
واقعا چه کسی طی ۳۶ سال گذشته موظف بوده کمیته حقیقت یاب نه در سطح بین المللی که در همین کشور خودمان تشکیل دهد و نداده است؟! از پرتقال‌فروش که پرسیدم گفت: «به خدا من کاره‌ای نبوده و نیستم، آنان که حقوق‌های کلان و حق ماموریت‌های دلاری دریافت می‌کنند باید چنین کاری می‌کردند!» واقعا تشکیل یک کمیته حقیقت‌یاب چند سال طول می‌کشد و بیش از ۲۱ میلیارد تومان هزینه می‌برد؟! آقایان‌ وزارت خارجه که ۳۶ سال است یک بیانیه مسخره و پوچ را کپی و منتشر می‌کنید واقعا خودتان از تکرار آن خسته نشده‌اید؟! جان مادرتان مستندات زنده بودن چهار گروگان مظلوم را نه برای عموم مردم، که حداقل برای خانواده‌های چشم انتظار آنان منتشر کنید تا امیدوار شوند!
ای کاش یکی از آن چهار عزیز «آقازاده» بود تا همان روزهای اول حتی اگر شده به ضرب و زور معامله تبادل و ... آزاد می‌شدند! یاد نظریه کارشناسان نخبه وزارت خارجه بر کتاب «کمین جولای ۸۲ » روزشمار گروگانگیری آن چهار عزیز افتادم که: «این کتاب نباید چاپ می‌شد چون ما تلاش داریم بگوییم حاج احمد دیپلمات بوده ولی این کتاب لو داده که او سپاهی بوده است!» این آقایان اگر در وزارت خارجه بورکینافاسو هم کار می‌کردند می‌فهمیدند ‌که: پنج روز بعد از اسارت حاج احمد، یک مجله داخلی عکس و مصاحبه مفصل او را با عنوان «برادر احمد فرمانده سپاه سوریه و لبنان» منتشر کرد!»

 

****

مادر شهادت پسرش را قبول کرده است
به مناسبت سالروز ربوده شدن چهار دیپلمات ایرانی با «امیر متوسلیان» برادر سردار احمد متوسلیان به گفت‌وگو پرداختیم. از او سوال می‌کنم که نسبت به سال گذشته اقدام مثبتی در راستای پیدا شدن و یا اطلاع از اوضاع آنها انجام شده است؟

می‌گوید: «امسال هم مانند پارسال هیچ اتفاق خاصی نیفتاد. چند وقت پیش هم که روز آزادی خرمشهر بود، آقای روحانی رئیس‌جمهور محترم از ما دعوت کردند و مادرم به مدت سه ساعت مشقت سختی راه را تحمل کردند و در مراسم رئیس‌جمهور شرکت کردند و در نهایت هم هیچ نتیجه‌ای هم حاصل نشد. این بازی، همچنان بازی است و مطمئن باشید این بازی نهضتش ادامه دارد.»

- افرادی می‌گویند چشم‌انتظاری برای حاج احمد معنایی ندارد، همین طور است؟
راست می‌گویند. امروز صبح با حاج محمد آقا کوثری که هم دو دوره نماینده مجلس بودند و هم فرمانده سپاه حضرت رسول‌الله(ص) و هم همرزم حاج احمد بودند به مدت یک ساعت و نیم به گفت‌وگو پرداختم و زمانی که ایشان خواست از حاج احمد یاد کند، گفت: «شهید حاج احمد متوسلیان». یکی از دوستانی که همراه من بود، گفتند حضرت آقا گفتند آنها را شهید خطاب نکنید، و او پاسخ داد: «حضرت آقا نظرشان این است که به آنهایی که دعا می‌کنند ما شهید شویم، می‌گویند نه شهید نمی‌شوید، باید خدمت کنید» و این موضوع برای این است که اسم حاج احمد زنده بماند وگرنه حاج احمد آقا شهیدند.

حاج آقا کوثری هم مصر بودند که حاج احمد آقا را همان ابتدا شهید کردند و اینها قصه دوستان است که تعریف می‌کنند و فیض می‌برند که این چهار نفر را بلاتکلیف نگه دارند. وقتی به یک نفر می‌گویند پدرت اسیر است، او را آنقدر عزیز می‌کنند، تا پدرش یک روز آزاد شود. اما وقتی که می‌گویند پدرت شهید شد، تا چهلم همه یادشان می‌رود، همه ریش‌ها را می‌تراشند و دیگر کسی یاد پدر شهیدش نیست! لذا دوستانی هم هستند که از ادامه‌دار شدن این داستان فیض می‌برند و یکی از این افراد، خانواده آقای موسوی‌ است. «رائد موسوی» هر ساله هزینه‌ای را می‌گیرد که بخواهد در آن محل تحقیق کند ولی هیچ تحقیقی تاکنون ارائه نداده است. کسی تا کنون از رائد موسوی پرسیده است که عموی شما که این سال‌ها مبالغ بالایی برای پیگیری از سرنوشت چهاردیپلمات گرفته است، آیا تا کنون یک صفحه گزارش از اقداماتش ارائه داده است؟ من به رائد موسوی هم گفتم که هیچ وقت به عمویت نگفتی، عمو، بابای من کو؟ یا زمانی که دیدی عمو برایت پول خرج می‌کند آن هم پول‌هایی که از بیت‌المال می‌گیرد دیگر ساکت شدی!
خیلی جالب است؛ بخشی از مسئولان خودمان هم مردم‌مان را بازی می‌دهند، مثل سردار دهقان و محسن رضایی. سردار دهقان می‌گوید: «یک وزیر دفاع همیشه یک وزیر دفاع است» به این آقا زنگ زدم، گفتم شما گفتید دیپلمات‌های ما زنده هستند، سند و مدرک مستنداتی را که داشتی و روی آن حرف زدی به مردم ارائه کن، اصلا خانواده‌ها را بی‌خیال، چون حرمتی برای خانواده‌ها قائل نیستید. شما به مردمی که پیگیری سرنوشت حاج احمد و سه نفر دیگر هستند، به آنها این اسنادی را که می‌گویی داری، نشان بده! این اسناد کجاست؟ چرا این اسناد را به مردم معرفی نمی‌کنی؟

- مادرتان هنوز چشم انتظار است؟
مادر می‌گویند که ان‌شاءالله خدا، احمد را قرین رحمت کند و شفیع ما شود. مادر شهادت حاج احمد را رسما قبول کردند و حدود سال گذشته آب پاکی را روی دست ما ریختند و گفتند: «من هم حاج احمد را به خدا برگرداندم و هیچ گونه توقعی ندارم و با خدا معامله کردم.»


****
حاج احمدی نبود!
فردی که نخواست نامش فاش شود در گفت‌وگو با «کیهان» درباره سرنوشت و زوایای پنهان ربوده شدن این چهار دیپلمات گفت: «حاج احمد زمانی که در سفارت بود و قرارشد که لبنان بروند، به دلیل اینکه پاسپورتی به همراه خود نداشت، به سراغ کارمندان سفارت می‌رود و پاسپورت‌های آنها را می‌بیند تا فردی را که از لحاظ چهره به او شباهت داشته باشد را پیدا کند، در نهایت با پاسپورت فردی به اسم «عباس عبدی» می‌رود و از آن چهار دیپلمات تنها «سیدمحسن موسوی» پاسپورت داشته است.
اصلا آن 500 نیرویی که به لبنان رفتند پاسپورت نداشتند و یکی از دلایلی که دولت ایران نمی‌تواند رسما این ماجرا را دنبال کند، همین است! البته آن زمان لبنان در جنگ به سر می‌برده است و دولت قانونی نداشته و به اصطلاح دست اسرائیلی‌ها بوده است و نمی‌توان اصلا ادعایی مبنی براینکه چرا چند نفر ایرانی به داخل کشور شما آمدند و گم شدند را داشت.

علت حضور موسوی در بیروت مشخص بود و آن تحویل سفارت به شخص دیگری بود، ولی علت بیروت رفتن حاج احمد اصلا مشخص نیست و کاظم اخوان هم برای تهیه چند عکس و فیلم با این دو نفر راهی سفر می‌شود و بعد در ادامه در پادگان زبدانی، حاج احمد به یکی از افراد می‌گوید تو هم با ما بیا و آن فرد می‌گوید من اگر به این شهر بیایم به دست اسرائیلی‌ها اسیر می‌شوم و در همین حین تقی رستگار به حاج احمد می‌گوید: «من بیایم؟» و حاج احمد هم پاسخ می‌دهد: «چشمانت آبی است و شبیه اروپایی‌ها می‌مانی، ایرادی ندارد تو هم با ما بیا» و این چهار نفر به این صورت با هم همراه می‌شوند.

لشکر حاج احمد در ابتدا در پادگان زبدانی در 40 کیلومتری زبدانی مستقر شدند و اجازه هیچ عملیات و کاری به آنها ندادند و حاج احمد هیچ نقشی در راه‌اندازی حزب‌الله لبنان نداشت و صحبت‌هایی که در این رابطه می‌شود تماما شایعه است چراکه یک سال بعد از اینکه حاج احمد اسیر می‌شود یک گروهی به فرماندهی «احمد کنعانی» به لبنان می‌روند و «احمد کنعانی» در ابتدا سپاه پاسداران لبنان را ایجاد می‌کند و بعد در سال 64 این سپاه می‌شود «حزب‌الله لبنان». حاج احمد رفته بود در سوریه تا با اسرائیل بجنگد و اصلا ربطی به حزب‌الله ندارد و افراد برای بحث‌های اسطوره‌ای «حاج احمد» را به حزب‌الله ربط می‌دهند ولی در اصل در تاریخ تحریف ایجاد کرده و افراد را از سرنوشت این دیپلمات‌ها گمراه می‌کنند.

سیداحمد موسوی معاون پارلمانی رئیس‌جمهور سابق که بعدها رئیس کمیته پیگیری چهار دیپلمات شد در جلسه‌ای به ما گفت: «من قبل از جنگ 33 روزه وقتی با سید حسن نصرالله صحبت می‌کردم، به من گفت: «تنها راهی که برای آزاد کردن حاج احمد و همراهانش باقی مانده این است که ما از اسرائیل در قبال اینها اسیر بگیریم و ما این کار را می‌کنیم» و بعد از آن جنگ 33 روزه لبنان برای آزادی حاج احمد متوسلیان شروع شد که در ادامه هم دو نفر اسرائیلی را که گرفتند برای تبادل آنها اولین خواسته آزاد کردن حاج احمد بود، اما حاج احمدی وجود نداشت...»

 

*****
شاه کلید پرونده چهار دیپلمات ایرانی
یک نفر در سراسر کره خاکی وجود دارد که موفق شده است همواره خودش را در سایه نگه دارد و به اصطلاح دم به تله ندهد، آن فرد کسی نیست جز «سیدحسین موسوی» شاه کلید اصلی پرونده چهار دیپلمات ایرانی.

این شخص که امروز دیپلماتی بازنشسته است حدود بیست سال مسئول مستقیم پرونده چهار دیپلمات ایرانی بود و جالب این جاست که حتی یک بار دیده نشد که در انظار عمومی ظاهر شود و یک کلمه حرف حساب درباره مسائل مربوط به این پرونده تحویل مردم دهد.

آقای موسوی تا امروز حتی یک برگ از نتایج پیگیری‌های بیست ساله خود را به احدی ارائه نداده و مدعی است که اسناد و مدارک او محرمانه و به کلی سری است.
جای پای این شخص در جای جای پرونده چهاردیپلمات دیده می شود اما این را هم باید گفت که هرجا این آقا جای پا ثبت کرده، بر ابهام و مشکلات پرونده اضافه شده است چراکه او بارها مسائل نادرستی را به خورد رسانه های عمومی داده است.

هر آدم صاحب نظری که به تمام ماجرا مروری داشته باشد یقین حاصل می کند که «سیدحسین موسوی» قطعا از رازآلود نگه داشتن پرونده چهار دیپلمات به صورت جدی منتفع می شود و حتی امروز هم به خاطر خارج شدن مسیر پرونده از کنترل خود به شدت گلایه دارد.

جالب این که مسئولان فعلی پرونده چهار دیپلمات می گویند: «آقای «سید حسین موسوی» به هیچ وجه آنها را در جریان مسیر طی شده در این ماجرا در دوران مسئولیت خودش قرار نداده و هنوز هم پرونده این چهار نفر به خاطر اعمال نفوذهای او، دچار رکود است و پیشرفتی ندارد. »

«سیدحسین موسوی» رسما ادعا می کند که به هیچ مقامی پاسخگو نیستم و حتی رئیس جمهور هم در جایگاهی نیست که من توضیحی به او دهم.

بعضی گمان دارند او از پرونده چهار دیپلمات برای مصونیت خود استفاده می‌کند و یک سوال در ذهن افرادی که این داستان را دنبال می کنند همیشه باقی است که یک دیپلمات معمولی چرا باید این میزان مخفی کاری کند؟

  • Upvote 1

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

با سلام

در مورد عدم اعلام رسمی خبر شهادت یا اسارت این چهار عزیز بزرگوار ، اینگونه مسایل در تاریخ جنگ تحمیلی و تاریخ انقلاب مسبوق به سابقه میباشد ، مثلا این نکته را هم مد نظر قرار دهید که تا سال 1389 وجود و یا حتی شهادت فردی به نام علی هاشمی که از سرداران و فرماندهان سپاه بود هم تکذیب میشد ، چرا که امیدوار بودند هنوز در اسارت عراقی ها باشد !

حتی عده ای انگ خیانت را به این بزرگوار زده بودن که باعث اذیت و آزار خانواده آن شهید بزرگوار شده بود تا سکوت کنند !

 

در مورد حاج احمد هم این نکته قابل تامل است که ایشان با توجه به اخلاق و روحیاتشون به فرمانده ی متمرد از دستور در جنگ معروف بودند و حتی گفته میشود که ایشان بعد از عدم اجرای طرح مصوب عملیات در یکی از عملیاتها مورد غضب قرار گرفته و به تعبیری به دنبال نخود سیاه به سوریه و لبنان اعزام گردید . در بدنه باندهای فرماندهان سپاه ( باند تهرانی ها ، خوزستانی ها و اصفهانی ها ) هم عده ای از ایشان دل خوشی نداشته و همچنان هم ندارند و شاید همین اختلافات باعث عدم پیگیری رسمی سرنوشت ایشان بوده است .

  • Like 1
  • Upvote 5

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

به نام خدا

 

« أُذِنَ‌ لِلَّذِينَ‌ يُقَاتَلُونَ‌ بِأَنَّهُمْ‌ ظُلِمُوا وَ إِنَ‌ اللَّهَ‌ عَلَى‌ نَصْرِهِمْ‌ لَقَدِيرٌ »

 

همه چیز را نباید روی کاغذ سنجید. توکل بر خدا هم باید کرد.

 

Ahmad-Motevaselian-4_28229.jpg

 

البته که این مسیر امتداد راه حاج احمدهاست.

تا بدهی خودمون را به شهدا تصفیه نکنیم این بار از روی دوش ها زمین گذاشته نمیشه.

 

معبری که او باز کرد تا به نتیجه نرسه، بسته نمیشه انشاء الله. ولو با رنج و زخم و خون.

 

«

 

ویرایش شده در توسط alala
  • Like 3
  • Upvote 8

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

ایجاد یک حساب کاربری و یا به سیستم وارد شوید برای ارسال نظر

کاربر محترم برای ارسال نظر نیاز به یک حساب کاربری دارید.

ایجاد یک حساب کاربری

ثبت نام برای یک حساب کاربری جدید در انجمن ها بسیار ساده است!

ثبت نام کاربر جدید

ورود به حساب کاربری

در حال حاضر می خواهید به حساب کاربری خود وارد شوید؟ برای ورود کلیک کنید

ورود به سیستم

  • مطالب مشابه

    • توسط FLANKER
      http://www.farsnews.net/plarg.php?nn=M385294.jpg

      http://www.farsnews.net/plarg.php?nn=M385295.jpg

      http://www.farsnews.net/plarg.php?nn=M385335.jpg

      http://www.farsnews.net/plarg.php?nn=M385333.jpg

      http://www.farsnews.net/plarg.php?nn=M385300.jpg

      http://www.farsnews.net/plarg.php?nn=M385309.jpg

      http://www.farsnews.net/plarg.php?nn=M385302.jpg

      http://www.farsnews.net/plarg.php?nn=M385304.jpg

      http://www.farsnews.net/plarg.php?nn=M385306.jpg

      http://www.farsnews.net/plarg.php?nn=M385307.jpg

      http://www.farsnews.net/plarg.php?nn=M385334.jpg

      http://www.farsnews.net/plarg.php?nn=M385336.jpg

      http://www.farsnews.net/plarg.php?nn=M385337.jpg

      http://www.farsnews.net/plarg.php?nn=M385338.jpg
    • توسط GHIAM
      با استفاده از طول استند موشک فاتح، تونستم ابعاد موشک فتح را به دست بیاورم. موشک فتح دارای طول 6.5 متر و قطر 40 سانتیمتر است. این موشک نسبت به فاتح110 حدودا 2.30متر کوتاهتر و 20 سانتیمتر قطر کمتری دارد.  
      هیچ گونه اطلاعاتی از جنس موتور و جنس بدنه موشک وجود ندارد. اما احتمالا فتح موشکی با وزن 800-900 کیلوگرم، برد  200 - 300 کیلومتر و سرجنگی 150-200 کیلوگرمی باشد. به نظر میر‌سد سپاه قرار است این موشک را جایگزین نسخه های اولیه فاتح 110 کند. هرچند سرجنگی سبکتری نسبت به فاتح دارد برای زدن اهداف نرم از جمله زیرساخت‌های نفتی، مراکز صنعتی، اهداف غیرمقاوم نظامی و ... بسیار موثر است. 
      با توجه به ابعاد و وزن موشک فتح، می‌توان 4 تیره از این موشک را مانند فجر 5 از روی حامل IVECO پرتاب کرد.  
       

       
       

       

       
       
       
    • توسط mehdipersian
      شناور شهید باقری به بالگرد، موشک و پهپاد مجهز خواهد شد 
      فرمانده نیروی دریایی سپاه:

      شناور شهید باقری که در آینده ساخت آن به اتمام می‌رسد، علاوه بر داشتن یک ناوگروه در داخل خود، باند پرواز هم دارد که پهپاد می‌تواند از روی آن حرکت کرده و به پرواز درآید و در بازگشت هم می‌تواند بر روی آن بنشیند.
      شناور شهید باقری با ۲۴۰ متر طول و ۲۱ متر ارتفاع، مجهز به بالگرد، موشک و پهپاد است.
      این شناور به گونه‌ای در حال ساخت است که از روی عرشه آن حدود ۶۰ پهپاد می‌تواند پرواز کند و بنشیند.
      وستانیوز
       
    • توسط mehdipersian
      مرداد گذشته، یک ماهواره سنجش از دور ساخت روسیه برای ایران از پایگاه فضایی بایکونور پرتاب شد و انتظار می‌رود سه ماهواره دیگر نیز در سال‌های آینده به فضا پرتاب شوند. همچنین شواهد قانع‌کننده‌ای وجود دارد که نشان می‌دهد یک شرکت روسی در حال ساخت یک ماهواره ارتباطی برای ایران است که در سال 2024 در مدار زمین ثابت قرار می‌گیرد.
       
      ماهواره ی خیام:

       
       
      مرداد 1394، ایران با دو شرکت روسی در مورد پرتاب ماهواره سنجش از دور ساخت روسیه که توسط ایران اداره می شود، به توافق اولیه دست یافت. ماهواره ایرانی در 18 مرداد 1401 به وسیله ی شرکت روس کاسموس به فضا پرتاب شد. 
       
      مشخصات فنی ماهواره:

      مشخصات فنی ماهواره توسط روسیه و ایران اعلام نشده است ولی می توان از یک حق اختراع منتشر شده توسط شرکت NPK Barl در مرداد 1401 اطلاعات جدیدی بدست آورد. این طرح یک ماهواره سنجش از دور با وضوح بالا را توصیف می کند که دقیقاً شبیه خیام است. دارای یک گذرگاه شش ضلعی و چهار پنل خورشیدی است که با زاویه 45 درجه نسبت به محور طولی ماهواره به سمت پایین امتداد دارند. 
       
      محموله یک تلسکوپ کورش(Korsch) با پنج عنصر نوری است. تلسکوپ کورش یک تلسکوپ آناستیگمات سه آینه ای فشرده است که میدان دید وسیعی را ارائه می دهد. این تلسکوپ تصویربرداری را در یک کانال پانکروماتیک و چهار کانال چند طیفی (نزدیک مادون قرمز، قرمز، سبز و آبی) ارائه می دهد. سه پیکربندی ممکن برای تلسکوپ ارائه شده است که همگی با نسبت کانونی f/11.53 (نسبت کانونی تقسیم فاصله کانونی بر دیافراگم است)میباشند. مقادیر سه پیکربندی عبارتند از:
       
      دهانه / فاصله کانونی
      0.535 متر6.17 متر
      0.75 متر8.65 متر
      1.1 متر12.68 متر
       
      در اولین پیکربندی که در شکل زیر نشان داده شده است، وزن تلسکوپ 125 کیلوگرم و طول آن 1.8 متر است.
       

       
      دو پیکربندی دیگر منجر به گذرگاه طولانی‌تر می‌شود، اما نیازی به تغییر در جعبه‌های الکترونیکی محموله و آرایه‌های پیکسل CCD ایجاد نمیکند. این تلسکوپ از یک آرایه کانونی کروی و نه مسطح برای کمک به جلوگیری از لکه دار شدن تصاویر استفاده می کند. یک آرایه اسکن الکترونیکی داده‌ها را در باند X با سرعت‌های 480 مگابیت تا 1.5 گیگابیت بر ثانیه به زمین ارسال می‌کند (نرخ بالاتری نسبت به گزارش NPK Barl در فوریه 2021 ).
       
      سازنده محموله نوری مشخص نیست، اما برخلاف تخصص این شرکت در سیستم های زمینی می تواند خود NPK Barl باشد. طی نمایشگاهی در سال 2019، این شرکت تلسکوپ سنجش از دور را به نمایش گذاشت که انتظار می‌رفت ظرف دو سال آینده به فضا پرواز کند. گزارش شده است که وزن آن تنها 46 کیلوگرم است و همچنین کوچکتر از نمونه ثبت اختراع به نظر می رسد، اما تنها ماهواره میزبان ممکنی که در حال حاضر برای آن قابل شناسایی است، خیام است. احتمالاً تنها یک بخش از تلسکوپ به نمایش گذاشته شده است. 

       
      در یکی از نقشه‌های همراه با حق ثبت اختراع(پتنت) ، ماهواره در بالای طبقه فرگات در داخل محفظه محموله موشک سایوز-2-1a قرار دارد (که نشان می‌دهد پرتاب اولیه به وسیله ی این ماهواره بر به جای سایوز-2-1b سنگین تر بود).
       
       اگرچه پتنت‌ها به ندرت به پروژه‌هایی اشاره می‌کنند که به آن‌ها مربوط می‌شود، اما در اینجا ماهواره در واقع متعلق به پروژه 505 نشان داده شده است. همانطور که در نقاشی زیر مشاهده می‌شود، ماهواره‌ها به اندازه‌ای کوچک هستند که سه عدد از آنها در داخل دماغه قرار گیرند.
       
       
       
      کاربرد خیام:
       
      به طور رسمی، خیام تنها کاربردهای غیرنظامی در زمینه هایی مانند کشاورزی، مدیریت منابع طبیعی و نظارت بر محیط زیست خواهد داشت. مدت کوتاهی پس از پرتاب، رئیس سازمان فضایی ایران مدعی شد خیام به دلیل اندازه کوچکش نمی تواند به عنوان یک ماهواره جاسوسی استفاده شود. با این حال، وضوح زمینی گزارش شده آن (0.73 متر) برای انجام کارهای شناسایی ارزشمند کافی است. 
       
      مرکز کنترل ماموریت خیام:
       

       
       
      به گزارش اخبار ایران، مرکز کنترل ماموریت خیام در مرکز فضایی ماهدشت که تقریباً در 60 کیلومتری غرب تهران و نرسیده به شهر کرج قرار دارد. این مرکز در اوایل دهه 1970 برای دریافت اطلاعات از ماهواره های سنجش از دور خارجی تأسیس شد که اولین آنها ماهواره های لندست ایالات متحده بود. همانطور که در تصاویر Google Earth مشاهده می شود، ساخت یک ساختمان جدید در این سایت حدود آوریل 2020 آغاز شد و اکنون کامل شده است. احتمالاً در گزارش تلویزیون ایران که پس از پرتاب خیام از مرکز کنترل مأموریت پخش شد، دو آنتن سهموی در شمال شرقی ساختمان جدید دیده می‌شود.
       

       
      همکاری های روسی/ایرانی بعدی:
       
      خیام پیش بینی می شود حداقل پنج سال فعالیت داشته باشد و قرار است در سال های آینده ماهواره های بیشتری نیز به آن ملحق شوند. پس از پرتاب، حسن سالاریه اعلام کرد که ایران سه ماهواره دیگر از همین نوع را سفارش داده است و افزود: اولین ماهواره در مجموع 40 میلیون دلار هزینه داشته است.
       
      به نظر می رسد که همکاری فضایی بین روسیه و ایران اکنون فراتر از حوزه سنجش از دور است. در هفته‌های اخیر شواهدی به دست آمده است که روسیه در حال ساخت یک ماهواره ارتباطی زمین‌ایستا برای ایران با نام اکواتور (به روسی به معنای «استوا») است. این نام برای اولین بار در سال 2020 در بیوگرافی مختصری از متخصص ISS Reshetnev، تولید کننده پیشرو روسیه در ماهواره های ارتباطی مستقر در نزدیکی کراسنویارسک در سیبری ظاهر شد. در کنار آن بسیاری دیگر از پروژه ها نیز به آن اشاره شد که این شخص در آن مشارکت داشته است و جزئیات بیشتری ارائه نشده است.
       

       
      ایران در نهایت قصد دارد ماهواره‌های ارتباطی زمین‌ایستا را با استفاده از پرتاب‌کننده‌های بومی پرتاب کند، اما به‌نظر نمی‌رسد ماهواره‌هایی که در آینده قابل پیش‌بینی به فضا پرتاب می‌شوند، قادر به قرار دادن محموله با این ویژگی در این نوع مدار باشند. بنابراین، این کشور احتمالاً برای پر کردن جای خالی باقیمانده نیز به روسیه متکی خواهد بود. اگر معامله‌های دیگری در این زمینه هنوز وجود داشته باشد، پشت درهای بسته انجام شده است. 
       
      ________________________________________
      تلخیص و ترجمه از mehdi persian برای میلیتاری
      ________________________________________
      منبع:
      https://www.thespacereview.com/article/4475/1
       
  • مرور توسط کاربر    0 کاربر

    هیچ کاربر عضوی،در حال مشاهده این صفحه نیست.