امتیاز دادن به این موضوع:

Recommended Posts

.دست ستون پنجم رو نمیشه ناا دیده گرفت منظورمم از ستون پنجم جاسوسان و مزدوران رسمی‌ اسرائیل نیست
ممکنه کشتن ایشون مربوط باشه با مذاکرات سر برنامه موشکی؟؟؟یعنی‌ فشار از پایین(کشتن ایشون)و چانه زنی‌ از بالا(مذاکرات

غرب کارهاش بدون برنامه نیست...این  ترور هم ممکنه در قالب یک برنامه بلند مدت برای متوقف کردن توان موشکی استراتژیک ایران بوده باشه،یعنی‌ این فقط جزئی میتونه باشه از یک سری برنامه‌های پیچیده سیاسی و اقتصادی و غیره برای رسیدن به هدف...تحریم ها،ایجاد تنش سیاسی در داخل کشور و به ویژه ارتباط گیری با برخی‌ از طرف‌های سیاسی در ایران بخشی از این پازل هستند
از نفوذ کلام و اعتبار شهید در محافل قدرت و تصمیم‌گیری ایران،به ویژه رهبری غافل نشیم...
قطعاً حضور ایشون در شکل گیری سمت و سوئ برنامه‌های دفاعی ایران تاثیر گذر بوده...منظورم در همان مرحله تصمیم گیری سیاسی برای انتخاب این سمت و سوها است
به عبارت ساده تر اگر بین مسئولین اختلاف بود که فلان پروژه بلند پروازانه موشکی اجرا بشه و گروهی از مسئولین مخالف این کار بودند، حالا یا به علت هزینه،یا نگرانی از واکنش غرب و غیره ،حضور شهید می‌تونست کفه ترازو رو به سمت تصویب این طرح سنگیر تر کنه.
یعنی‌ فقط جنبه‌های فنی‌ سردار رو نباید ببینیم بلکه شخصیت کاریزماتیک و نفوذ سیاسی ایشون هم مهم بود به نظر من
اینجا اهمیت ترور احتمالی‌ ایشون بیشتر مشخص میشه

ویرایش شده در توسط X-Mas

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

برداشت شما از شهادت شهید مقدم نتیجه گرفتن از شایعات است نه مدارک

 

 

 

اصلا قابل پذیرش نیست که فردی چون حسن مقدم با آن همه سابقه درخشان اشتباهی مثل این کند. به انفجار در صحنه فیلم برداری فیلم معراجی ها دقت کنید اگر مهماتی منفجر شد دلیلش سهل انگاری بوده است. اما در یک پادگان موشکی که هر لحظه جان انسان ها در خطر است مجالی برای اشتباه میماند؟

یک مجموعه را پرسنل ان مجموعه اداره میکنند و جلو میبرند نه مدیر مجموعه به تنهایی فعالیت اجرایی یک مجموعه توسط پرسنل و اپراتور های ان مجموعه انجام میشود  

و در هر سیستمی که انسان حضور داشته باشد یک خطای کلی بدون هیچ تردیدی همیشه وجود دارد "عامل خطای انسانی " چه اینکه مشابه این حوادث به دفعات برای کشورهای پیشرو در زمینه موشکی  با صدها کشته رخ داده است 

============

مطمئنا اگر صهیونیست ها در این کار نقشی داشتند موضوع را بلکل منکر میشدند ! چه اینکه رفتار مشابه این را در گذشته داشتند اما با علم به حقیقت ماجرا صرفا یک کار تبلیغاتی با هزینه کم را از طریق شایعه سازی دنبال کردند مشابه این رفتار را از نظر تاریخی باید  شبیه  مثل "کار کار انگلیسی هاست " در نظر گرفت ( والا در جایی که ترور فرماندهان حزب الله با ترور رده های مشابه در رژیم صهیونیستی جواب داده میشود پاسخ احتمالی ایران به این موضوع چه میتوانست باشد )

 

اما در زمینه صحبت های رئیس حمهور بر فرض بز بودن اصل ادای ان مطالب قبل از قضیه ترور های هسته ای ظاهرا دانشمندان دیگری هم از صنایع دفاعی ترور شده بودند در سال های دور که رسانه ای نشده بود 

  • Upvote 8

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

آقای کرزی دکتر
حزب الله کی‌ ترور عماد مغنیه و حسان القیس رو با ترور فرماندهان همرده اسرائیل پاسخ داده؟؟؟

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
چیزی که من از خوندن این فروم فهمیدم اینه که یه جوون بیست ساله قادره کاری کنه که کشورش سی سال بعد تبدیل بشه به یکی از قدرتهای موثر جهان در بحث موشک و فضا...
پول و امکانات واقعا در درجه چندم اهمیت قرار می گیرند وقتی ایمان و نیروی انسانی متخصص پای کار باشد...
به امید آنکه همه ما حسن تهرانی مقدم باشیم
  • Upvote 4
  • Downvote 1

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

 

بسم الله الرحمن الرحیم

 

دوستان میخواهم بحثی را در این پست مطرح کنم که تا الان زیاد مطرح نشده و هر بار در پاسخ به این سوالات مسئولین طفره رفته اند.

 

نحوه شهادت شهید طهرانی مقدم

 

بار ها در رسانه ها شنیدیم ایشان در حال آزمایش موشکی به شهادت رسیدند. اما هنوز مسائلی در این زمینه مبهم است. اولا به عکس پایین نگاه کنید محل های مشخص شده  خاکریز هایی هستند که شهید مقدم برای جلوگیری از عبور موج انفجار احتمالی به سمت روستای بیدگنه ساخته بودند. اینکه هدفشان این بوده است شکی نیست اما کسی که لقب پدر موشکی ایران یدک میکشد. چنین دوربینی هایی دارد 20 سال محقق صنعت موشکی بوده است آیا به همکارانش شیوه انتقال سوخت موشک را نیاموخته است؟

ybf8h5r0jek8nen4un9j.png

 

اصلا قابل پذیرش نیست که فردی چون حسن مقدم با آن همه سابقه درخشان اشتباهی مثل این کند. به انفجار در صحنه فیلم برداری فیلم معراجی ها دقت کنید اگر مهماتی منفجر شد دلیلش سهل انگاری بوده است. اما در یک پادگان موشکی که هر لحظه جان انسان ها در خطر است مجالی برای اشتباه میماند؟

 

از همه مهم تر آنکه دشمن از حدودا دهه 80 که شهید صیاد شیرازی تهدید به ترور شده بود حسن مقدم را نیز به همراه شهید صیاد تهدید کرده بودند. بماند که اسراییل پس از شهادت ایشان چقدر خوشحال شد و چقدر هم در ایران اتفاقی صحبت هایی منتشر شد.

http://www.ghatreh.com/news/nn18334380/%D8%AF%D9%88%D9%84%D8%AA-%D8%A2%D8%B3%DB%8C%D8%A7%D8%A8-%D8%AF%D8%B4%D9%85%D9%86-%D8%AF%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86-%D8%AA%D8%B1%D9%88%D8%B1-%D8%B4%D9%87%DB%8C%D8%AF-%D8%AA%D9%87%D8%B1%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D9%85%D9%82%D8%AF%D9%85-%DA%A9%D8%AC%D8%A7-%D8%B4%D8%B1%D9%88%D8%B9

 

اینها منهای ادعای غرب در مورد شهادت ایشان است.

http://irdiplomacy.ir/fa/page/17905/%D8%B1%D8%AF+%D9%BE%D8%A7%DB%8C+%D8%A7%D8%B3%D8%B1%D8%A7%D8%A6%DB%8C%D9%84+%D8%AF%D8%B1+%D8%AA%D8%B1%D9%88%D8%B1+%D8%AA%D9%87%D8%B1%D8%A7%D9%86%DB%8C+%D9%85%D9%82%D8%AF%D9%85+%D9%85%D8%B4%D9%87%D9%88%D8%AF+%D8%A7%D8%B3%D8%AA.html

 

ضمن اینکه علنا در لیست ترور اسراییل نام شهید مقدم نیز به چشم میخورد.

http://www.afkarnews.ir/vdccmoqix2bq4o8.ala2.html

 

به غیر از اینها میتوانید لیست بلند بالای صحبت های غیر رسمی راجع به شهادت ایشان را نیز بیابید.

http://www.centralclubs.com/topic-t112082.html

 

چرا مخفی کاری؟

 

این سوال مهمی است. ظاهرا سپاه علاقه ندارد توان اسراییل را در ترور فرماندهینش علنی کند. اما باید عرض کنم فرماندهین عزیز سپاه: اگر اعلام میکردید به سبب راست گویی و دلسوزی از شما حمایت هم میکردیم. نه اینکه شما را مسخره کنیم.

در ماجرای انفجار خرم آباد هم همین وضعیت بود ولی علاقه ندارم به آن بحث وارد شوم.

http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D9%86%D9%81%D8%AC%D8%A7%D8%B1_%D8%AF%D8%B1_%D9%BE%D8%A7%D8%AF%DA%AF%D8%A7%D9%86_%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85_%D8%B9%D9%84%DB%8C_%D8%AE%D8%B1%D9%85%E2%80%8C%D8%A2%D8%A8%D8%A7%D8%AF

 

((نکته بسیار مهم: دوستان من لینک ویکیپدیای انفجار را گذاشتم ولی یادتان باشد بیشتر واقع ویکیپدیا چیزی جز دروغ تحویل نمی دهد. اعتماد کردن به خبر گزاری های فارس و مشرق بهتر از ویکیپدیاست)).

 

ضمن اینکه سردار جعفری در یکی از صحبت های خود گفته بود: (( روز بعد از انفجار قرار بود تست مهمی انجام شود و فرماندهین هم به پادگان بیایند اما روز قبل انفجار صورت گرفت)) با اندکی تصرف

 

با شواهد موجود و برخی صحبت های غیر رسمی نتیجه ترور ایشان توسط رژیم صهیونیستی است. اما نکته ای که مهم است این است که این چیزی از اقتدار و توان سپاه نمی کاهد. بلکه به آن می افزاید چرا که میدانیم راهمان درست است چون دشمن مخالفت میکند. آنها با ترور ما نشان می دهند چقدر از سپاه و ایران و ایرانی میترسند.

 

منتظر همراهی تان هستم.

 

http://www.theguardian.com/world/2011/nov/14/iran-missile-death-mossad-mission
http://internationalterrorismstudyproject.com/2014/10/11/did-mossad-target-iranian-nuclear-weapons-program-earlier-this-week/

http://www.ibtimes.co.uk/israel-s-mossad-blamed-blast-iran-military-248908

http://www.nytimes.com/2011/11/15/world/middleeast/iran-mourns-missile-commander-killed-in-blast.html?_r=0

 

 عزیز من شما کلا عامل خطای انسانی رو از مسئله پاک کردی !؟

تا حالا در کشورهای مختلف دنیا اینهمه شکست در آزمایشهای موشکی اتفاق افتاده ، پس اگه بخوایم مثل شما تحلیل کنیم باید همه رو به ترور و خرابکاری نسبت بدیم .

در تحلیل یک واقعه به اسناد و مدارک استناد میشه ، نه به اصل قرار دادن فرضیات !

شما با این تحلیلتون فقط دارین به بزرگنمایی قدرت اسراییل میپردازین !

وقتی در یک پروژه تعداد نیروی انسانی دخیل در اون زیاد میشه ، فاصله فرض تا عمل به دلیل بالارفتن خطاهای انسانی به شدت افزایش پیدا میکنه . چون شما با انسان طرف هستید و ممکنه که به دلیل سهل انگاری ، اشتباه فنی یا محاسباتی و یا هر عامل دیگری ، طرحیکه روی کاغذ بدون اشکال به نظر میرسه در عمل شکست بخوره !

طبق  شنیده های موجود هم ، عامل خطای انسانی مسبب این فاجعه جبران ناپذیر بوده .

  • Like 1
  • Upvote 6
  • Downvote 1

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

آقای کرزی دکتر
حزب الله کی‌ ترور عماد مغنیه و حسان القیس رو با ترور فرماندهان همرده اسرائیل پاسخ داده؟؟؟

جناب x-mas حداقل در مورد شهید حسان القیس دقیقا همین طور عمل شد و یک مقام مشابه ایشان در ارتش رژیم صهیونیستی به شکل کاملا حرفه ای و در روز روشن ترور شد و عوامل ان هم با موفقیت محل را ترک کردند http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13930131000480

 

د رمورد حاج رضوان هم بهتر هست رجوع کنیم به صحبت های سید عزیز مقاومت در مورد انتقام گیری با نابودی اسرائیل 

============

البته چند سال قبل بعد از قضیه حاج رضوان اگر خاطرم مونده باشه یکی ازمقامات( مطمئن نیستم در چه سطحی ) موساد در جنوب اروپا ترور شد البته این را از حافظه میگم ممکنه اشتباه باشه 

  • Upvote 1

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

سلام اول بهتره یه توضیح بدم... منظور این نیست که هر وقت اشتباه بشه یعنی خرابکاری طرف مقابله... منظور اینه که احتمال اشتباه پایینه... حالا مجموعه ای که حسن مقدم توش باشه هم که بیشتر.... وگرنه چند سال پیش برادر بزرگتر شهید داسدار که اسمشون محمد بود هم در مجموعه شهید شدند.

 

بعدش حالا ما شدیم جاسوس اسراییل!!! :-x  ببخشید یعنی اجازه نداریم حرفمونو بزنیم چون میشیم جاسوس!

 

اینجانب نظرم رو گفتم! شما یه نگا بندازید زمان بندی دقیقه روز بعد فرماندهین میان و کسی فکر نمیکنه روز قبل همچین اتفاقی بیافته!

 

ضمنا در این روز جای اشتباهی نیست... همه چیز آمادست...

 

ضمنا سابقه اختلاف نظر راجع به همین انفجار رو باید یادتون باشه... هم نحوه شهادت هم تعداد شهدا....

 

با این حال خدا کنه کار اسراییل نبوده باشه و گرنه براش گرون تموم میشه....

 

این برادر x-mas گفت کرزی دکتر یاد حامد جون افتادم... rolling_on_the_floor

ویرایش شده در توسط Moghaddam

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

سلام اول بهتره یه توضیح بدم... منظور این نیست که هر وقت اشتباه بشه یعنی خرابکاری طرف مقابله... منظور اینه که احتمال اشتباه پایینه... حالا مجموعه ای که حسن مقدم توش باشه هم که بیشتر.... وگرنه چند سال پیش برادر بزرگتر شهید داسدار که اسمشون محمد بود هم در مجموعه شهید شدند.

 

بعدش حالا ما شدیم جاسوس اسراییل!!! :-x  ببخشید یعنی اجازه نداریم حرفمونو بزنیم چون میشیم جاسوس!

 

اینجانب نظرم رو گفتم! شما یه نگا بندازید زمان بندی دقیقه روز بعد فرماندهین میان و کسی فکر نمیکنه روز قبل همچین اتفاقی بیافته!

 

ضمنا در این روز جای اشتباهی نیست... همه چیز آمادست...

 

ضمنا سابقه اختلاف نظر راجع به همین انفجار رو باید یادتون باشه... هم نحوه شهادت هم تعداد شهدا....

 

با این حال خدا کنه کار اسراییل نبوده باشه و گرنه براش گرون تموم میشه....

 

این برادر x-mas گفت کرزی دکتر یاد حامد جون افتادم... rolling_on_the_floor

 جناب Moghaddam من شما رو با این عبارتی که نوشتید ( جاسوس ..... ) خطاب نکردم . عرضم این بود که بدون داشتن مدارک برای خودمون دلیل تراشی نکنیم .

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

خیلی کلی گفتم. و مشخصه شما چنین عبارتی بکار نبردید.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

جناب x-mas حداقل در مورد شهید حسان القیس دقیقا همین طور عمل شد و یک مقام مشابه ایشان در ارتش رژیم صهیونیستی به شکل کاملا حرفه ای و در روز روشن ترور شد و عوامل ان هم با موفقیت محل را ترک کردند http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13930131000480

 

د رمورد حاج رضوان هم بهتر هست رجوع کنیم به صحبت های سید عزیز مقاومت در مورد انتقام گیری با نابودی اسرائیل 

============

البته چند سال قبل بعد از قضیه حاج رضوان اگر خاطرم مونده باشه یکی ازمقامات( مطمئن نیستم در چه سطحی ) موساد در جنوب اروپا ترور شد البته این را از حافظه میگم ممکنه اشتباه باشه 

عجب...خبر ترور این فرمانده سایبری اسرائیلی رو ندیده بودم...آیا منابع صهیونیستی و غربی  کشته شدن این فرمانده رو تأیید کرده اند؟

آن انفجار جنوب اروپا هم در اسپانیا بود و گفته میشد خودرو یکی‌ از معاونین رئیس موساد منفجر شده و کار حزب الله هم بوده،اما این گروه بلافاصله تکذیب کرد.حالا واقعا این کار رو کرده اما نمی‌خواسته رسانه‌ای بشه یا نکرده رو نمی‌دونم
یادتون باشه یک رشته عملیات ضّد رژیم صهیونیستی در جهان انجام شد یا تلاش شد که انجام بشه،برخیشون لؤ رفتند اما عملیات در کشور هند موفقیت آمیز بود...و این عملیات‌ها گویا به تلافی ترور دانشمندن هسته‌ای انجام شد هر چند این موضوع طبیعتاً از طرف منابع ایرانی‌ تکذیب شد
بعد از ترور حج رضوان هم چند بار حزب الله سعی‌ در تلافی کرد،در ترکیه و شرق آسیا ،که موفق نبود...حتا گفته میشه در تدارک ربودن اهود باراک بوده

  • Upvote 1

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

البته دوستان دقت کنند که ظاهرا مسئول عملیات خارجی حزب الله جاسوس موساد بوده و اخیرا دستگیر شده و ایشون یکی از دلایل لو رفتن و شکست چند عملیات حزب الله و حتی شهادت چند تا از فرماندهان ارشد حزب الله بوده.

  • Upvote 2

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

البته دوستان دقت کنند که ظاهرا مسئول عملیات خارجی حزب الله جاسوس موساد بوده و اخیرا دستگیر شده و ایشون یکی از دلایل لو رفتن و شکست چند عملیات حزب الله و حتی شهادت چند تا از فرماندهان ارشد حزب الله بوده.

فیلم homeland در قسمتهای اخر, درباره ی به دام کشیدن معاون فرمانده ی کل سپاه هست. همینطور که در فیلم نشان داده شده, این افراد از ابتدا جاسوس نبوده اند فقط نقطه ی ضعیفی داشته اند که طرف مقابل از ان استفاده کرده است.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

بسم الله الرحمن الرحیم


خاطرات خواندنی از شهید طهرانی مقدم : تصمیمی که خرازی فقط بخاطر شهیدمقدم گرفت/ صیاد می‌گفت مراقب حسن باشید

 

 وقتی سرداری در گمنامی شهید بشود، سخن گفتن از او سخت خواهد بود و شاید بهترین کسانی که می‌توانند در مورد او صحبت کنند، دوستان و همرزمان بسیار نزدیکش باشند.

سردار شهید حاج حسن طهرانی‌مقدم، یکی از همان‌هایی است که دوستانش، اولین ویژگی او را در "گمنامی‌" و "اخلاص" خلاصه می کنند و همین گمنامی است که موجب می‌شود تا برای شناخت بیشتر او سراغ یکی از نزدیک‌ترین‌هایش برویم.

سردار امیرعلی حاجی‌زاده فرمانده نیروی هوافضای سپاه پاسداران که بیش از سه دهه از نزدیکترین دوستان سردار طهرانی‌مقدم بود، در گفت‌وگویی به برخی خاطرات و خصوصیات همرزم شهیدش می پردازد که امید است در آستانه چهلمین روز شهادت این سردار سرافراز سپاه اسلام، مقبول دوستداران راه شهدا بیفتد.

سردار حاجی زاده در ابتدای این گفتگو به این نکته اشاره می کند که دوست دارد همچون ایام دفاع مقدس، همرزم شهیدش را با نام کوچک صدا کند چرا که این نشانه ای از آن روزهاست که هیچ لقب و عنوانی جز اسم کوچک در میان رزمندگان رایج نبود.

متن کامل این گفتگو یه شرح زیر است.

تنها خواص سپاه او را می شناختند

روحیه حسن اینطور بود که خودش می خواست گمنام باشد و همین، کار دوستانش را سخت می کرد. البته ما شهدای زیادی داشتیم که مردم آنها را می شناختند و دوستان و نزدیکان آنها، فقط قدری اطلاعات بیشتر از آنها می دادند اما حسن از اول دوست داشت گمنام باشد و این گمنامی هم به گونه ای بود که غیر از خواص سپاه، کسی او را نمی شناخت. ما در سی سالی که با حسن بودیم، چیزهای زیادی از او یاد گرفتیم  و اولین موضوع  که برای ما از همان سالهای اول جنگ، مشهود بود اینست که هر کار او تنها برای رضای خدا بود و دیگران را هم به این کار توصیه می کرد. اینکه می گویم "هر کاری" یعنی حتی ورزش کردن، غذاخوردن و دعا کردنش هم تنها برای رضای خدا بود و این را در عمل نشان می داد.

پایی که در کوهستان شکست

در همان روزگار و در سالهای پس از آن، یک برداشت مشترک بین ما و همه دوستان نزدیک حسن وجود داشت و آن اینکه وقتی به چهره اش نگاه می کردیم، مطمئن بودیم که به یک چهره بهشتی می نگریم. انرژی که حسن برای کارش می گذاشت، در سال 59 و 60 تا همین اواخر در سال 90 هیچ فرقی نداشت، با همان انرژی و روحیه کار می کرد و زمانی که کار به مراحلی میرسید که باید وقت جدی می گذاشت، این کار را می کرد.

ویژگی های خاص او تنها منحصر به عرصه نظامی نبود، او علاوه بر اینکه که انسان مومنی بود که ادعیه فراوانی را حفظ داشت، یک ورزشکار حرفه ای هم بود و برای مثال در عرصه کوهنوردی اکثر قله های مرتفع ایران را فتح کرده بود و یا اینکه بارها مسیر تهران تا شمال را از مسیر کوهستان، با یک گروهی که خودش آن را رهبری می کرد، پیاده طی کرده بود. اما در اوج کارهایش، حتی زمانی که در ارتفاعات کوهستان، یک متر برف زیر پایش بود، نماز اول وقت را ترک نکرد.

یک بار یکی از دوستان تعریف می کرد که حسن را در نزدیکای قله دماوند دیده بود درحالی که پایش شکسته و بدجوری ورم کرده بود. می گفت به حسن گفتم چرا با این وضع آمدی کوه؟ و حسن گفته بود می خوام روی این پایم را کم کنم! این طور خودش را تربیت کرده بود.

فرمانده ای که با نام کوچک صدایش می کردند

حسن در رعایت اخلاق سرآمد بود و این برخورد خوش با اطرافیان به گونه ای بود که هرکس با حسن آشنا می شد فکر می کرد بهترین و صمیمی ترین دوست اوست. اینقدر با دیگران صمیمی می شد که همه او را با نام کوچک صدا می کردند و این روحیه را از همان سالهای ابتدایی دفاع مقدس داشت.
 
باید توجه داشته باشیم که این رفتار خاکی و صمیمانه از طرف کسی بود که اگر بخواهیم به لحاظ موقعیت جایگاهی و فرماندهی، رده او را بدانیم باید بگویم حسن در سطح فرماندهان طراز اول جنگ مثل شهیدان خرازی، همت، باقری و کاظمی بود. شاید ما بواسطه مسئولیتی که داریم، سرو کارمان با موضوعات مهم، ما را نسبت به برخی مسایل دیگر غافل کند اما حسن اینطور نبود.

سربازانش را با اسم کوچک صدا می کرد و من در مراسم تشییع او بسیاری از دوستان قدیمم را دیدم که بواسطه حسن آمده بودند. یکی از این دوستان، راننده پایه یکی بود که در ایام دفاع مقدس، نیروی حسن بود و ما بعد از بیست و چهار سال او را می دیدم. یکی دیگر می گفت من در مرز افغانستان بودم که خبر شهادت حسن را شنیدم و آمدم. بسیاری از این دوستان حتی از سپاه هم رفته بودند اما علاقه به حسن، آنها را در یک نقطه جمع کرده بود.
 

اگر به یقین رسیدی، عمل کن

اگر قرار بود برای یگان یا تیپی فرمانده ای انتخاب کند، وقتی به جمع بندی می رسید، حتی اگر طرفش یک جوان بیست ساله بود، به او میدان می داد و در واقع یکی از مهمترین دستاوردهایی که حسن از خود بجا گذاشت، همین پرورش مدیران و فرماندهان توانمند بود. یکبار در اوج جنگ مشکلی برای سیستم آماده سازی موشکها بوجود آمد که دیگر نمی شد سوخت به آنها تزریق کرد.

هر کار کردیم نشد و در نهایت پیشنهادی دادیم که دارای ریسک بود. حسن ابتدا مخالفت کرد اما به او گفتیم این روش حتما جواب خواهد داد. او گفت من متقاعد نمیشم ولی اگر تو به این یقین رسیدی برو و انجام بده. این یک تصمیم بسیار سخت بود و شاید اگر من جای او بودم چنین اجازه ای نمی دادم.ما رفتیم این کار را کردیم و به شکر خدا جواب هم داد.

از سال 63 تا آخرین روز حیاتش کاری جز در عرصه موشکی نکرد

در اولین روزهای جنگ که بکارگیری تسلیحات سبک برای ما یک فناوری محسوب می شد و همه به دنبال سلاح های سبکی مثل آر.پی.جی و تیربار و کلاش بودند، حسن به همراه شهید شفیع زاده در آبادان دنبال خمپاره بود.

وقتی در سال 60، ما بواسطه توپهای غنیمتی که از عراق گرفتیم، به اوج امکانات در آن روزها رسیدیم، دیگر حسن، خمپاره را کنار گذاشت و رفت به دنبال تاسیس توپخانه تا اینکه در سال 63، موضوع موشکی مطرح شد و از همان سال تا آخرین روز حیاتش هیچ کار دیگری جز کار موشکی نکرد.
 
صیاد همیشه می گفت مراقب حسن باشید

در همان سال 61 که مسئولیت توپخانه را به همراه شفیع زاده برعهده گرفت، بیشترین ارتباط و نزدیکی را با شهید بزرگوار صیاد شیرازی داشت به گونه ای که در طول سال های دفاع مقدس، هروقت صیاد شیرازی، بنده و دیگر دوستان را می دید می گفت مراقب حسن باشید. شهید صیاد می گفت من حسن را خیلی دوست دارم چون تعصب او به نظام و تعصب ملی او، فراتر از تعصب سازمانی است.

در واقع حسن تنها به فکر سپاه و نیروهای مسلح نبود بلکه تمام نظام و بلکه اسلام را در نظر می گرفت و بارها هم به ما تاکید می کرد که اگر این تعصب را داشته باشید، تعصب سازمانی هم در درون آن هست.
 
119421_530.jpg
 

اولین کاتیوشا را سال 63 ساختیم

وقتی توپهای عراقی را به غنیمت گرفتیم، به دلیل شرقی بودن این توپها و اینکه برادران ما در ارتش، آموزش توپهای آمریکایی را دیده بودند، ما چندان تخصص و آموزشی برای بکارگیری آنها نداشتیم اما یکی از کارهای بزرگ حسن در سال 61، تاسیس مرکز تحفیقات فنی توپخانه در خوزستان بود که 7 ماه بعد تبدیل به مرکز تعمیرات توپخانه شد و بعدها نیز آن را به تهران منتقل کردند.

بواسطه اقدامات او بود که در اواخر سال 62 و اوایل 63 امکان ساخت کاتیوشا را پیدا کردیم و اولین سامانه نیز با مدیریت خود او ساخته و به صنعت حدید وزارت سپاه که تحت مسئولیت سردار مصطفی‌نجار بود تحویل گردید.

مسابقات فوتبال رزمندگان در کوران جنگ

در آن سالها تکیه اصلی ما بر نیروهای بسیج بود که این عزیزان در مقاطعی که عملیات نبود، به مرخصی می رفتند درحالی که می بایست یگانهای تخصصی را هم بر عهده همانها بگذاریم.

برای مثال، اوج کار توپخانه، در عملیات بود ولی با اتمام عملیات که بسیجی ها کاری نداشتند و به مرخصی می رفتند، کار توپخانه تمام نمیشد و باید پدافند خط را انجام می داد. حسن برای حل این مشکل، مسابقات فوتبالی را ترتیب داد میان آتشبارها و گردانها و با این کار، عملا از پایان این عملیات تا شروع عملیات بعدی که محدوده زمانی پدافندی ما بود، همه بچه‌ها را با اشتیاق و علاقه و نه با زور، حفظ می‌کرد و جالب این جا بود که بچه‌های دور و بر ایشان هم همه از این جنس بودند.

سه "حسن" در سال 90 بهم ملحق شدند

حالا که نام حسن شفیع زاده را بردیم، بد نیست به یکی دیگر از شهدای گمنام سپاه هم اشاره شود که شهید حسن قاضی بود. این شهید قاضی، در حقیقت از گلهای سپاه و از شاگردان حسن بود که در عملیات خیبر در عین گمنامی به شهادت رسید و با شهادت شهید تهرانی مقدم، بالاخره این سه "حسن" (حسن شفیع زاده، حسن قاضی و حسن تهرانی مقدم) در سال 90 به هم ملحق شدند.

تصمیمی که خرازی فقط بخاطر حسن گرفت

از آنجایی که بنیان توپخانه سپاه براساس توپ‌های غنیمتی گذاشته شده بود، این توپها در یگانای مختلف پخش شده اما زمانی که تصمیم گرفتند یگان مستقل توپخانه ای تشکیل شود، حسن برای جمع آوری این سامانه که با موانع زیادی هم روبرو بود، زحمات زیادی کشید.

به هرحال جمع کردن اینها سخت بود چون خود یگان‌ها می‌خواستند از آنها استفاده کنند اما تصمیم بر این بود تا توپخانه های با برد زیاد، در غالب گروه‌های توپخانه بکارگیری شوند. به همین خاطر خیلی‌ها موافقت نمی‌کردند اما بسیاری از یگان‌ها، با اخلاق و نوع رفتاری که حسن داشت، متقاعد شده و توپها را منتقل کردند.

یادم هست وقتی برای گرفتن توپخانه‌های یکی از یگانها رفته بودیم، شهید خرازی می‌گفت فقط چون حسن گفته من قبول می‌کنم ولی می‌دانم نمی‌توانید این توپها را به کار بگیرید و اینها غیرعملیاتی می‌شود که همان روز با ایشان توافق کردیم که نیروهایی برای کار این توپها منتقل بشود که یکی از این نیروها همین شهید حسن قاضی بود که به مجموعه منتقل و بعدها فرمانده گروه شد و در عملیات خیبر هم به شهادت رسید.

همان روزها، حسن عده ای را برای تشکیل دانشکده و مرکز آموزش توپخانه با کمک دیگر دوستان مانند شهید ذوالانوار جدا کرد در حالی که بخاطر کمبود نیرو، این کار، کار سختی بود اما حسن این مرکز را در اصفهان تشکیل داد.

جانشینی که فرمانده شد

هیچ وقت با دید کوتاه مدت به کارها نگاه نمی کرد. درحالیکه در آن زمان خیلی‌ها تصور می‌کردند جنگ ۶ ماه دیگر تمام است و این عملیات، عملیات آخر خواهد بود، اما شهید تهرانی مقدم اینطور فکر نمی‌کرد و در عین حال که علاقه داشت این اتفاق بیفتد، ولی برنامه‌ریزی درازمدت هم سرجایش بود. اما یک نکته مهمی که باید به آن توجه کنیم، این است که در رفتار و خصوصیات فردی فرماندهان شهید و زنده، بحث جایگاه‌ و فرماندهی و جانشینی اصلا مطرح نبود.

برای مثال در آبادان، شهید شفیع زاده، مسئولیت ادوات را برعهده داشت در حالی که حسن یک جوان تحت امر ایشان بود. بعد از مقطعی، شهید مقدم ارتقاء پیدا می‌کند و شفیع‌زاده مجروح می‌شود و می‌آید عقب و حسن مقدم می‌شود مسئول و شفیع‌زاده وقتی برمی‌گردد، حانشین حسن می شود درتوپخانه و به همین منوال کار ادامه پیدا می‌کند.

سردار مقدم تا سال ۶۳ مسئولیت توپخانه سپاه را به عهده داشت و وقتی وظیفه تشکیل یگان موشکی را به عهده گرفت، این دو از هم جدا شدند و شفیع زاده مسئول توپهانه شد.

ابداع، ناشی از نبوغ فرماندهان است و اینکه چطور از امکانات موجود، بهترین بهره‌برداری صورت بگیرد. در زمان فرماندهی شهید مقدم از امکانات، استفاده‌های مضاعفی چه در بخش کاهش آسیب‌پذیری و چه در افزایش توانمندیها شد درحالی که ما اصلا دروس کلاسیک ندیده بودیم. در سال ۶۳، زمانی که سردار مقدم مسئولیت پادگان‌های موشکی را عهده‌دار شد، از همان ابتدا با همین روحیه، مثل بقیه کارها برخورد کرد.

دو موشکی که حسن اجازه شلیک آنها را نداد

در اوج جنگ که ما نیاز مبرمی به موشک داشتیم، اولین محموله موشکی اسکاد B، شامل 8 فروند موشک به دستمان رسید اما حسن 2 فروند از این 8 فروند را جدا کرد و برای مهندسی معکوس برد.

خب این مسئله برای ما جا نیفتاد که چرا الان که ما به این موشک ها نیاز داریم و مردم در نمازجمعه شعار "موشک جواب موشک" می دادند، او این کار را کرد اما در جلسه ای که خدمت آقا (که آن زمان رییس جمهور بودند) رفتیم، ایشان هم بر موضوع خودکفایی تاکید کرده و حتی به وزیر سپاه ایراد گرفتند که چرا ساخت این موشک ها را شروع نکردید. انجا بود که ما به حکمت آن تصمیم پی بردیم. این تصمیم، تصمیم بسیار مهمی بود و با راه انداختن گروه‌های مختلف در وزارت سپاه، تا روز آخر راهبری آن‌ها را خودش به عهده گرفت که نتیجه آن را امروز در بومی شدن صنعت موشکی در انواع بردها از 300 کیلومتر تا 2هزار کیلومتر می بینیم.

در اواخر سال ۱۳۶۳ یا اوایل ۶۴ بود که تعدادی از متخصصین وزارت سپاه آ‌مدند در غرب کشور در حضور شهید مقدم راهبرد صنعت موشکی را از ایشان سؤال می‌کردند که ما چه مسیری را باید برویم و چه چیزی را مبنا قرار دهیم و یا از چه سوختی استفاده کنیم و چه بردی را هدف‌گزاری کنیم؟ من بارها و بارها از متخصصین صنعت پرسیدم و شنیدم که آن راهنمایی که سردار مقدم آن روز در سمت فرماندهی موشکی داد و مسیری که برایشان ترسیم کرد، خیلی راهگشا بوده است.

حسن برای اوقات فراغت بچه ها، آنها را به خط مقدم می فرستاد

سردار مقدم در کنار سازماندهی موشکی، همان هسته اولیه را طوری سازماندهی کردند تا در یک زمان کوتاه بتوانیم جوابگوی نیازهای جنگ باشیم. با توجه به اینکه نفرات بسیار کم بود طوری که گاهی نفرات تا ۳ شب نمی‌توانستند بخوابند و محدودیت‌های زیادی وجود داشت.

همه افرادی که در کار موشکی بودند چون به نوعی از یگان‌های رزمی آمده  بودند و بیشتر علاقه داشتند به جنگ بروند تا در یگان‌های توپخانه بمانند، سردار مقدم اگر فرصتی ایجاد می‌شد و اوقات فراغتی بود، اجازه می‌داد آنها در غالب یگان‌های رزمی به جبهه بروند و برگردند.

در آن زمان ما با تهاجمات هوایی رژیم بعث روبرو بودیم زیرا به دنبال هدف قرار دادن مجموعه موشکی ایران بودند و سردار مقدم با تاکتیک‌ها و استتار و رعایت پدافند غیرعامل عمل می‌کرد و کوچکترین آسیبی در طول جنگ از سوی هواپیماهای دشمن ندیدیم و به هسته اصلی نیروها و امکانات آسیبی نرسید که ما حتی ۲ ساعت کارمان به عقب بیافتد.

فکری که حسن در اولین سفر به سوریه داشت

وقتی در موضوعی به نتیجه می رسید، بعد از توکل به خدا، با قدرت عمل می کرد و من ندیدم هیچگاه در مسئله ای موقف شود. در مقطعی از جنگ ما تصمیم به ساخت سلاح گرفتیم ولی بعد از بررسی معلوم شد که به خاطر ضعف زیرساختها در کشور، توان ساخت توپ را نداریم چون حتی برای ساخت لوله توپ هم مشکل داشتیم و حسن گفت فعلا همین ساخت قطعات توپ کافیه و بلافاصله سوییچ کرد روی ساخت کاتیوشا.

در موضوع موشکی هم او به شدت دنبال این بود که ما به موشک نیاز داریم و باید از این مسیر سخت عبور کنیم. یک بار برای من گفت اولین باری که او با تعدادی از مسئولین سیاسی و نظامی به سوریه رفته بودند، آنجا موشکهای فراگ و اسکاد B را آورده و در میدان عملیاتی به آنها نشان دادند. حسن می گفت من فقط تو این فکر بودم که چطور می شود اینها را به دست آورد. این تفکر حسن در زمانی بود که کشورهای دیگر هیچ چیزی به ما نمی دادند.

می گفت زمین محل جمع کردن ثواب است

خیلی سخت است که انسان بخواهد در مورد کسی اینطور با قطعیت صحبت کند مگر اینکه مدت زیادی را با او زندگی کرده باشد. بنده حدود سی سال با حسن بودم و حتی یکبار ندیدم او برای نمازش وضو بگیرد چون دائم الوضو بود و می گفت نباید بدون وضو بر روی زمین خدا راه رفت. می گفت زمین جای جمع کرده ثواب است.

ثواب کارت را به حضرت زهرا(س) هدیه کن

یک مرتبه بنده برای انجام یک کار بزرگ و سختی انتخاب شدم که در فناوری آن هم مشکل داشتیم. حسن من را دید و گفت می خواهی در این کار موفق باشی؟ گفتم بله. گفت برو بچه های گروهت را جمع کن، دستانتون رو بهم بدید و هم قسم بشید و بگویید خدایا ما برای رضای تو این کار را می کنیم و هرچه ثوب هم دارد خودمان نمی خواهیم، تمام ثواب آن برسد به حضرت زهرا(س) و همین طور هم شد. البته بچه های هم خالصانه به حرف او عمل کردند و این کار در کوتاهترین زمان ممکن که کسی هم فکرش را نمی کرد، انجام شد.

اینکه آقا به او لقب "دانشمند برجسته" دادند، تعارف نبود

اولین قرارداد موشکی را که با صنعت بست، به لحاظ عملیاتی به در ما نمی خورد و من و چند نفر دیگه از دوستان به او ایراد گرفتیم که این چه قراردادیه بستید؟ اما حسن گفت توان صنعت ما همین است و باید کار در کشور از یکجا شروع شود.

کم کم صنعت را رشد داد و روزهای آخر، وقتی برای تست پای سیستم می رفت تا آن را تحویل بگیرد، خودش می رفت و محل اصابت را بررسی می کرد با دقت موشک را بسنجد. احساس او در سالهای اخیر این بود که در حوزه عملیات به جایی رسیدیم که بقیه می توانند راه را ادامه بدهند و خودش می رفت جایی که احساس نیاز می کرد.

در حوزه عملیات در دروانی که مسئول بود، تلاش های زیادی کرد تا امروز یگانهای ما به حدی باشند که اگر دشمن تعر ض کند، بی شمار یگان جواب او را خواهند داد ولی هنوز در برخی حوزه های فنی و پژوهشی و خودکفایی احساس نیاز می کرد و این که حضرت اقا به ایشان لقب "دانشمند برجسته" را دادند، این یک تعارف نبود.

بارها تا مرز اسارت و شهادت رفت

در ایام دفاع مقدس، روزها و شبهای زیادی را با حسن گذراندم و اینکه می گویم وقتی به چهره اش نگاه می کردی، صورت یک انسان بهشتی را می دیدی، اینطور نیست که بخواهم درباره اش غلو کنم.

زیر آتش دشمن نمی توان فیلم بازی کرد و انسان در اینگونه مواقع، همانی را به زبان می آورد که در دل دارد. بارها شد که ما به همراه حسن به دلیل اینکه در تاریکی شب، خط خودی را گم کردیم، در آستانه اسارت قرار گرفتیم اما به او که نگاه می کردیم، با قلبی مطمئن به کارش ادامه می داد.

دوره آموزش دوساله موشکی را ظرف سه ماه تمام کرد

در سالهای جنگ، طبق توافقی که با یکی از کشورهای عربی کرده بودیم، قرار شد تا به ما موشک بدهند اما گرفتن آموزش از آن کشور ممکن نبود و قرار شد این آموزش در سوریه باشد. وقتی اولین هسته موشکی برای دوره آموزش به سوریه رفتند، مدت زمان آموزش موشک های زمین به زمین، حدود دوسال است اما حسن و دوستانش بخاطر ضرورت جنگ، این دوره را شبانه روزی سه ماهه گذراندند ولی تازه بعد از این آموزش، کار موشکی ما آغاز می شد.

حسن، همان موقع تعدادی از بچه ها را فرستاد دانشگاه و برخی از دانشجویان با رشته های مرتبط را جذب کرد و اگر می شد این آموزش ها را از دیگر کشورها هم می گرفت و این گلوله برفی که حسن در سال 63 درست کرد، امروز تبدیل به بهمن شده.

اگر امروز ما از تنوع موشکی بالایی با سوخت جامد و مایع و با انواع هدایت و کنترل ها برخورداریم و یا اینکه از این پایه برای تولید موشک‌های حامل ماهواره نیز استفاده می شود، اینها عمدتا مدیون فکر حسن مقدم بود.

مذاکره جالب پدر موشکی ایران با یک هیات خارجی

در یکی از سفرها، طرف مذاکره ما یک پروفسور خارجی بود اما در طول این مذاکرات به مشکل خوردیم به طوری که نه آنها حرف ما را قبول می کرد و نه ما حرف آنها را. یک دفعه حسن یک پیشنهاد عجیب داد و گفت بهتر است یک مسابقه فوتبال بدهیم و هرکیس پیروز شد، به حرف او عمل کنیم.

این پیشنهاد اول برای طرف ما که پیرمردهای تحصیل کرده بودند، عجیب بود و فکر نمی کردند در چنین فضای تخصصی این پیشنهاد داده شود اما بعد قبول کردند. البته اینها یک شوخی بود تا بواسطه‌ آن فضای خشک مذاکرات تلطیف شده و بحث از بن بست خارج شود. وقتی رفیتم دیدیم آنها یک تیم حرفه ای آوردند و ما به حسن گفتیم این چه پیشنهادی بود دادی؟

اما حسن گفت چاره ای نیست و باید غیرتی عمل کنیم تا آبرویمان نرود. ما در آن بازی پیروز شدیم و حسن همیشه می گفت فلانی آن روز غیرتی بازی کرد و بهترین بازی عمرش بود. هرچند بنده اصلا نه بازی بلد بودم و نه علاقه ای داشتنم برای بازی کردن.

چند نفر "آدم" داری؟

یکی روز  در قرارگاه کربلا بعد نماز مغرب در یک حسینیه حصیری، شهید بزرگوار حسن باقری به حسن گفت چند تا آدم داری؟ حسن جواب داد: حدود چهار پنج نفر! ما تعجب کردیم و به او گفتیم تعدا بچه ها که بیش از اینهاست اما حسن گفت: وقتی می گویند "آدم" یعنی کسانی که بتوانند یک لشکر یا یگان را مدیریت کنند و منظورشان نفرات عادی نیست.

به حسن گفتم شما باید فرمانده نیرو شوی. بنده از همان سال 61 که با حسن آشنا شدم، نیروی او بودم و در موشکی هم جانشینش شدم. وقتی هم که پیشنهاد فرماندهی نیرو به بنده داده شد، رفتم خدمت حسن و گفتم شما همیشه فرمانده ما بودی و اینجا هم حق اینست که شما فرمانده شوی. اما او من را تشویق کرد تا مسئولیت را بپذیرم و این، همان روحیه حسن بود که به جایگاه و مقام برای خدمت توجه نداشت.

دوستان شهیدش از دوستان زنده اش بیشتر بود

روز حادثه سه دقیقه بعد از انفجار به ما خبر رسید و حدود ده دقیقه بعد فهمیدیم که حسن شهید شده اما در مسیر به خودمان تلقین می کردیم که شاید شهید نشده باشد اما دقایقی بعد به این یقین رسیدیم. بنده الان هم باور نمی کنم حسن شهید شده باشد. او هنوز هم برای ما زنده است. ما انتظار نداشتیم که حسن به این زودی ها شهید شود و فکر می کردیم حالا حالاها از خدمات او بهره مند می شویم. این برای ما بسیار سخت است که بنشینیم و از او صحبت کنیم. راجع به کسی که دوستان شهیدش از دوستان زنده اش بیشتر بودند.

 

پوستر شهید: http://gallery.military.ir/albums/userpics/10307/Shahid-Hasan-Tehrani-Moghaddam.jpg

ویرایش شده در توسط Moghaddam
  • Upvote 3

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

بسم الله الرحمن الرحیم

 

حضور حضرت امام خامنه ای بر سر مزار حاج حسن...

 

thumb_image254.jpg

 

(برای کیفیت بهتر روی آن کلیک کنید)

ویرایش شده در توسط Moghaddam
  • Upvote 7

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

یک اسرائیلی با انتشار کتابی در آمریکا، ادعاهایی را درباره فعالیت های اسرائیل علیه ایران مطرح کرد. این ادعاها هنوز از سوی مقامات ایرانی یا اسرائیل مورد تایید یا رد قرار نگرفته اند.

به گزارش عصرایران، این کتاب به نام "عجله کن و بُکُشِشِ" توسط "رونین پیرگمان" نویسنده اسرائیلی نوشته شده است.
نویسنده، این مطالب را از طریق گفتگو با سران سیاسی و امنیتی اسرائیل به دست آورده بود.

بخش هایی از این کتاب که در بخش عربی سایت بی بی سی منتشر شده به این شرح است:

- مصطفی احمدی روشن به این دلیل توسط اسرائیل ترور شد تا میان سایر دانشمندان ایرانی رعب و وحشت ایجاد شود. او برای اسرائیل خطرساز نبود.

- در دوره ریاست اوباما در آمریکا، میان بنیامین نتانیاهو نخست وزیر و داگان رئیس وقت موساد درباره حمله نظامی اسرائیل به ایران اختلاف نظر پیش آمد و داگان برای جلوگیری از این حمله نظامی، نقشه حمله را به اوباما اطلاع داد تا مانع از حمله شود. در نهایت نتانیاهو تصمیم گرفت به ایران حمله کند و وضعیت صفر +30 را اعلام کرد که براساس آن باید تا 30 روز آینده حمله صورت می گرفت اما دخالت اوباما مانع از حمله شد.

- در روز ماموریت ترور عماد مغنیه (عضو ارشد حزب الله لبنان) توسط اسرائیل، او به همراه قاسم سلیمانی در سوریه بود. اسرائیلی ها مجوز این ترور را از جورج بوش رئیس جمهور وقت آمریکا دریافت کرده بودند اما این مجوز یک شرط داشت و آن اینکه در این عملیات، تنها و تنها یک نفر کشته شود. به همین دلیل ماموران اسرائیلی از صبح تا عصر منتظر ماندند تا قاسم سلیمانی وی را ترک کرد و عماد مغنیه تنها شود. در این لحظه عملیات تروریستی اجرا شد. بمب در لاستیک چرخ خودروی حامل عماد مغنیه تعبیه شده بود.

در جزئیات این ماجرا آمده است که ماموران موساد وقتی متوجه حضور قاسم سلیمانی در کنار عماد مغنیه شدند تصمیم می گیرند برای کشتن هر دو در یک عملیات، با رئیس وقت موساد تماس بگیرند در حالی که وی در مراسم ختم مادرش بود و از او سوال شد که آیا بهتر نیست "با یک سنگ دو گنجشک زده شود" رئیس موساد هم با نخست وزیر وقت اسرائیل ایهود اولمرت تماس می گیرد اما در نهایت اولمرت به دلیل تعهد اسرائیل به جرج بوش درباره اینکه این عملیات تنها منجر به قتل عماد مغنیه شود مخالفت می کند. اسرائیلی ها در سال 2004 توانستند از یک فیلم تصویر جدید عماد مغنیه را شناسایی کنند.

- تهرانی مقدم مسوول ارشد بخش موشکی سپاه توسط موساد ترور شد.

- دانشمندان هسته ای ایرانی مثل داریوش رضایی نژاد، مسعود علی محمدی، مجید شهریاری و فریدون عباسی توسط اسرائیل ترور شدند. این افراد براساس نقش آنها در برنامه اتمی و خطرسازی برای اسرائیل انتخاب و ترور شدند.

- موساد برخی از افراد را نه براساس خطرسازی برای اسرائیل، بلکه با هدف ایجاد رعب و وحشت در میان دانشمندان هسته ای ایران ترور کرد. مصطفی احمدی روشن با این هدف، ترور شد. تصویر او برای نخستین بار در تصویری در کنار احمدی نژاد به هنگام بازدید از یکی از تاسیسات اتمی منتشر شده بود.

  • Upvote 1

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

ایجاد یک حساب کاربری و یا به سیستم وارد شوید برای ارسال نظر

کاربر محترم برای ارسال نظر نیاز به یک حساب کاربری دارید.

ایجاد یک حساب کاربری

ثبت نام برای یک حساب کاربری جدید در انجمن ها بسیار ساده است!

ثبت نام کاربر جدید

ورود به حساب کاربری

در حال حاضر می خواهید به حساب کاربری خود وارد شوید؟ برای ورود کلیک کنید

ورود به سیستم

  • مرور توسط کاربر    0 کاربر

    هیچ کاربر عضوی،در حال مشاهده این صفحه نیست.