mostafa_by

سپتامبر سیاه و فرجام ترور

امتیاز دادن به این موضوع:

Recommended Posts

خدا لعنت کنه ملک حسین ملعون رو. کثافت از حامی های اصلی و اولیه و همه جوره همراه صدام تو جنگ با ایران بود. نفرتش از ایرانی ها مثال زدنی هستش بی شرف ...

  • Upvote 5

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

فیلم مونیخ که در همین خصوص ساخته شده هم بسیار محکم هستش و تصاویر و حوادث رو دردناک نشون میده به ملت...

 

به نظرم گروگانگیری و رهایی گروگان، جزو سخت ترین عملیات ها هستن، مخصوصا اگر گروگانگیر خارجی و گروگان هم خارجی ولی مهم باشه....

 

SAS رو من هنوز تو کفشم که چطوری سفارت ما رو ازاد کرد!!( با فرض  عدم همکاریشون با تروریست ها!)...

 

فکر نمی‌کنم همین امروز هم کشورهای زیادی باشن که بتونن عملیات رهایی گروگان به این شکل رو به خوبی اجرا کنن.....

 

کاملا منتظر قسمت دوم مطلب هستیم مصطفی جان!

  • Upvote 3
  • Downvote 1

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

با تشکر از مصطفی عزیز بخاطر این تاپیک و موضوع زیبا

 

فلسطينيان تنها يك درخواست داشتند : «234 زنداني فلسطيني و عرب در بند رژيم اشغالگر، از طرف دولتمردان اسرائيلي آزاد گردد تا گروگان‌ها صدمه‌اي نبينند».

 

 

البته جزو اون لیست منتشر شده تعدادی خارجی از جمله اولریکه ماینهوف و آندریاس بادر آلمانی ، رهبران گروه بادر - ماینهوف هم بودن که در زندان اشتمهایم در اشتوتگارت نگهداری میشدن

 

:rose: :rose: :rose:

ویرایش شده در توسط maverick100
  • Upvote 3

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

درک رابطه بین تروریسم و نا امیدی بنظر من مستقیم هست 

ولی بنظر میاد ترور تخلیه یک احساس جمع شده توسط کسانی هست که بنا بهر دلیلی قادر به پاسخگوئی برابر نیستن شخصا توسب یه این روش رو غریزی می دونم 

نمونه جالب اون در درگیری بین شیرها و کفتارها خیلی نمود داره شیرها وقتی کفتارها در قلمرو درگیری پیدا می کنن بطور دقیق سردسته گفتارها رو می کشن که منجر به اشفتگی کامل کفتارها میشه 

در دنیای وحش این رفتار در دیگر گونه ها هم دیده میشه ولی اینکه شما یکسری ورزشکار رو اونم در المپیک که نماد صلح هست هدف قرار بدی اساسا جزء خشم کور نیست فکر کنم فلسطینی ها بیشتر از این 

نمی توستن به ارمانهاشون آسیب بزنن 

  • Upvote 4

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
باسلام

ضمن تشکر از مقاله شما٬ جایی می خوندم نشریات اروپایی در اون زمان به درگیری سرویس اطلاعاتی اسرائیل و چریکهای فلسطینی در اروپا عنوان (جنگ سایه ها ) داده بودن ٬من جمله ترور مسئول ارشد موساد در اروپا در رستورانی در مادرید توسط گروههای فلسطینی رو جزئی از پاسخ چریکهای فلسطینی می دونست.
ترور ابو جهاد از رهبران ساف در سال ۱۹۸۸ در تونس دنباله ای بر این ماجرا بوده؟
  • Upvote 1

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
واژه شهادت فکر نمیکنم برای کسانی اصلا مذهبی نبودند و گرایشات چپی هم داشتند و از همه مهمتر دستشون به خون غیرنظامیان الوده بود مناسب نیست مخصوصا برای فرد زنباره ای مثل السلامه
  • Upvote 7
  • Downvote 1

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

باسلام

ضمن تشکر از مقاله شما٬ جایی می خوندم نشریات اروپایی در اون زمان به درگیری سرویس اطلاعاتی اسرائیل و چریکهای فلسطینی در اروپا عنوان (جنگ سایه ها ) داده بودن ٬من جمله ترور مسئول ارشد موساد در اروپا در رستورانی در مادرید توسط گروههای فلسطینی رو جزئی از پاسخ چریکهای فلسطینی می دونست.
ترور ابو جهاد از رهبران ساف در سال ۱۹۸۸ در تونس دنباله ای بر این ماجرا بوده؟

 

بله دوست گرامی.

همانطور که در متن نیز اشاره گردید، پس از ترور دکتر همشاری، ترورهای متقابل سپتامبر سیاه نیز آغاز شد و عملاً یکی موساد می زد و یکی سپتامبر سیاه.

در این خصوص ان شاءالله بطور مفصل در تاپیک مربوط به عملیات «خشم خدا»، توضیح خواهم داد.

 

درخصوص بخش دوم فرمایشات شما نیز باید عرض شود همانگونه که در متن نیز آمد، پس از سال 1979 ترورها تنها از سطح اروپا جمع شد و در سایر کشورهای عربی منطقه ادامه یافت.

ترور ابوجهاد نیز یکی از همین سلسله ترورهای دولتی و برنامه ریزی شده بود.

 

 

واژه شهادت فکر نمیکنم برای کسانی اصلا مذهبی نبودند و گرایشات چپی هم داشتند و از همه مهمتر دستشون به خون غیرنظامیان الوده بود مناسب نیست مخصوصا برای فرد زنباره ای مثل السلامه

 

کاوه عزیز.

من در اینجا مفهوم «شهادت» را بطور عام مورد استفاده قرار دادم. از نظر من هر کس که برای دفاع از میهن و سرزمین خود می جنگد و در راه آن جان می بازد، شهید محسوب می شود.

کما اینکه در متون ادبی، کشته های جنگ شوروی در برابر نازی ها را هم شهید می خوانند. حال آنکه کمونیست ها اعتقاد چندانی به خدا نداشتند.

 

درست است که سپتامبر سیاه دست به اقداماتی زد که شاید از نظر ما قابل قبول نباشد. ولی چیزی که مسلم است این است که وی برای فلسطین جنگید و در راه آرمان فلسطین نیز جان خود را از دست داد.

 

همچنین اگر تفسیر برخی حضرات مبنی بر «نظامی بودن تمامی ساکنان سرزمین اسرائیل» را مدنظر قرار دهیم، شاید حتی بشود حملات به غیرنظامیان اسرائیل را نیز توجیه پذیر دانست.

البته من به شخصه قائل به این امر نیستم.

  • Upvote 7

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

 

 

سه ماه پس از اين ترور، «علي حسن سلامه»، فرمانده‌ي ارشد سپتامبر سياه و يكي از اصلي‌ترين طراحان عمليات مونيخ در نروژ شناسايي شد. ولي به اشتباه يك گارسون مراكشي به همراه همسر باردارش كشته شد و سلامه از اين واقعه، جان سالم به در برد. پس از اين واقعه، شش نفر از تيم ترور اسرائيلي توسط پليس نروژ در هنگام خروج از كشور بازداشت و زنداني مي‌شوند.

 

 

 

http://www.nytimes.com/1996/01/28/world/world-news-briefs-israelis-to-compensate-family-of-slain-waiter.html

  • Upvote 2

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
گروه های مسلح هرچقدر هم که قدرت داشته باشند به اندازه دولتها قدرتمند نیستند, پس زمانی که از ابزار ترور استفاده میکنند, دست دولتها رو برای اقدام متقابل باز میکنند, به همین دلیل دولتهای سرکوبگر از استفاده گروه های مخالف از ابزار خشونت و ترور نه تنها ناراحت میشوند, بلکه بسیار خوشحال میشوند, چون دستشون رو برای اقدام متقابل باز میکند, و توجیه گر رفتار خشونت امیزشان میشود.
در زمان حاضر فکر نمیکنم دولت اسراعیل به هیچ وجه از رفتارهای خشونت امیز حماس و گروه های مشابه ناراحت باشد, چون در مقابل ان میتواند به رفتار های خشونت امیزتر دست بزند, و از روشها و ابزارهایی استفاده کند, که در مقابل گروه های معتدل نمیتوانست استفاده کند, و در عین حال مظلوم نمایی کند و خودش رو قربانی تروریست نشان دهد و کمکهای بی دریغ دریافت کند, و از پروسه صلح شانه خالی کند, و به توسعه غیر قانونی خودش ادامه بده.
  • Upvote 5

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

 

در زمان حاضر فکر نمیکنم دولت اسراعیل به هیچ وجه از رفتارهای خشونت امیز حماس و گروه های مشابه ناراحت باشد, چون در مقابل ان میتواند به رفتار های خشونت امیزتر دست بزند, و از روشها و ابزارهایی استفاده کند, که در مقابل گروه های معتدل نمیتوانست استفاده کند, و در عین حال مظلوم نمایی کند و خودش رو قربانی تروریست نشان دهد و کمکهای بی دریغ دریافت کند, و از پروسه صلح شانه خالی کند, و به توسعه غیر قانونی خودش ادامه بده.

 

حقیقت این است که جامعه جهانی برای رژیم تروریست اسرائیل با پشتوانه عظیم غرب از آن هیچ اهمیتی برای او ندارد و هدف قرار دادن غیر نظامیان برای ایجاد ترس و قدرت روانی بر مردم و ترور هدفمند آنها صورت می گیرد. تروریسم آنها البته با ابزارهای پیشرفته تری از بمب های چسبنده به خودرو و قرص های رادیواکتیو تا هواپیماهای فانتوم و فالکون و هرمس صورت می گیرد.

  • Upvote 3

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

سلام 

به نظر شما برای به فرجام رسیدن  مبارزه، چه راهی را باید در پیش گرفت؟  ایا کلا خشونت را نفی می کنید؟ 

  • Upvote 2

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

سلام 

به نظر شما برای به فرجام رسیدن  مبارزه، چه راهی را باید در پیش گرفت؟  ایا کلا خشونت را نفی می کنید؟ 

بنام خدا

سلام به همه دوستان

وَالَّذِينَ جَاهَدُوا فِينَا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنَا وَإِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِينَ ﴿۶۹﴾

و كسانى كه در راه ما كوشيده‏ اند به يقين راه‏هاى خود را بر آنان می ‏نماييم و در حقيقت‏ خدا با نيكوكاران است (۶۹)

سوره ۲۹: العنكبوت - جزء ۲۱

دوستان راه پیروزی واقعی را خداوند متعال فقط بر روی دوستان خود می گشاید و دوستان خدا نیکوکارانند.

در ضمن در دین اسلام خشونت جایی ندارد. آنچه در ادیان الهی به نهایت درجه وجود دارد صلابت است.

ویرایش شده در توسط RAHRO313
  • Upvote 4

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

سلام 

به نظر شما برای به فرجام رسیدن  مبارزه، چه راهی را باید در پیش گرفت؟  ایا کلا خشونت را نفی می کنید؟ 

 

سلام دوست گرامی.

هنگامی که ما درمورد «فرجام مبارزه» صحبت می کنیم، یعنی داریم بر این اساس صحبت می کنیم که در پس مبارزه، پیروزی نهایی حاصل گردد.

پس اگر قائل به این امر باشیم، هر امری که ما را از این مسیر دور کند، نامطلوب به نظر می رسد؛ هرچند که نتایج لحظه ای داشته و یا از آن لذت ببریم.

 

ترور جزو عواملی است که لذت لحظه ای را به دنبال دارد. ولی تجربه ی تاریخی نشان داده است که در پس هر ترور، همواره بدتر شدن اوضاع پدید آمده است و نتیجه ی حداقلی نیز حاصل نگردیده است.

ساده ترین مثال آن، ترور کسی چون حسنعلی منصور بود که اگرچه در لحظه، لذتی را بوجود آورد، اما در واقع باعث سخت گیرتر شدن حکومت شاه نسبت به جریان های اسلامی در کشور گردید و خشونت و پلیسی شدن فضا عملاً به ضرر جریان اسلامی تمام شد و شاید بتوان گفت حتی انقلاب را یک دهه به تعویق انداخت و تا زمانی که این فضای پلیسی و خشونت ها کاهش نیافت (براثر اتخاذ سیاست های «مثلاً!» حقوق بشری شاه؛ برگرفته از سیاست های دولت کارتر و ایجاد فضای باز سیاسی و آزادی زندانیان سیاسی)، عملاً چرخ های انقلاب به گردش درنیامد.

برعکس، هنگامی که انقلاب ماحصل حرکت عمومی مردم شد، حکومتی که جزیره ی ثبات در منطقه نام گرفته بود، به یکباره فرو ریخت و هیچ کس را یارای نگاه داشتن آن نبود.

 

من در این خصوص نظر تروتسکی (که قبلاً در این تاپیک آورده ام) را می پسندم که در مقاله ای نوشته بود :

 

 

 

اینکه آیا یک تلاش تروریستی، حتی اگر "موفق" باشد، آیا خواهد توانست طبقه حاکمه را گیج کند یا نه، به شرایط خاص حاکم بر جامعه در آن لحظه ی خاص بستگی خواهد داشت. در هر صورت، گیجی طبقه ی حاکمه دیری نخواهد پایید؛ دولت سرمایه داری حیات خود را بر مبنای حیات وزرای حکومت اش بنیان نمی گذارد و همراه با آنان از میان نخواهد رفت. طبقاتی که دولت خادمشان است افراد جدیدی را جایگزین خواهند کرد؛ مکانیسم عملکرد آن نظام دست نخورده باقی می ماند و به حیات خود ادامه می دهد.

اما آشتگی ای که اقدام به ترور در میان صفوف زحمتکشان ایجاد می کند به مراتب عمیق تر از این هاست. اگر بتوان صرفاً با تسلیح خود با یک تپانچه به اهداف موردنظر دست یافت، دیگر چرا باید برای پیشبرد مبارزه طبقاتی تلاش کرد؟ اگر ذره ای باروت و چند تکه سرب برای شلیک به گردن دشمن کافی است، دیگر چه نیازی به سازماندهی طبقه وجود خواهد داشت؟ اگر عقل حکم می کند که می توان با غرض انفجار باعث وحشت و سراسیمگی عالی منصبان شد، پس چه نیازی به وجود حزب هست؟ اگر بتوان از جایگاه بازدیدکنندگان در پارلمان به نیمکت وزیران شلیک کرد، چه نیازی به گردهمایی ها و تهییج توده ها هست، انتخابات به چه درد می خورد؟

 

ترور فردی از دیدگاه ما قابل قبول نیست، دقیقاً بدین خاطر که نقش توده ها را در ذهن خودشان کوچک می کند، آنان را با فقدان قدرتشان آشتی می دهد، و چشمان آنان و امیدهایشان را به سوی ناجی و تقاص گیرنده ای معطوف می سازد که روزی از راه خواهد رسید و رسالتش را انجام خواهد داد.

بگذار آنارشیست ها که پیامبران «آوازه گری عمل» هستند، درباره ی آثار ارتقاء دهنده و تحریک کننده ی ترور بر توده های مردم هرچه می خواهند داد سخن دهند. اما، بررسی های نظری و تجارب سیاسی خلاف آن را ثابت می کنند. هرچه اعمال تروریستی «موثرتر» باشند، هرچه اثرشان عظیم تر باشد، توجه توده های مردم هرچه بیشتر به سویشان جلب شود، به همان میزان آن ها باعث می شوند که علاقه ی توده ها به خود سازماندهی و خودآموزی کاهش بیابد.

سرانجام دود ناشی از انفجار پراکنده می شود، ترس و وحشت رخت برمی بندد، جانشین وزیری که ترور شده است، ظاهر می شود، زندگی همان روال سابق را آغاز می کند، چرخ های استثمار سرمایه داری کماکان می چرخند؛ تنها اتفاقی که می افتد این است که پلیس وحشیانه تر و بی چشم و روتر از گذشته به ایجاد خفقان می پردازد. در نتیجه، آرزوهای شعله ور شده و هیجانی که به طور مصنوعی ایجاد شده بود جای خود را به یأس و دلسردی می دهد.

تلاش های ارتجاع برای خاتمه دادن به اعتصابات و جنبش توده ای کارگران به طور کلی همواره در همه جا به شکست انجامیده است. جامعه ی سرمایه داری به یک پرولتاریای فعال، سیار و هوشمند نیاز دارد؛ بنابراین نمی تواند برای مدت مدیدی پای پرولتاریا را در بند کند. از طرف دیگر، کاربرد «آوازه گری عمل» آنارشیست ها هر بار نشان داده است که دولت به مراتب از نظر داشتن ابزار تخریب و سرکوب مکانیکی به مراتب قدرتمندتر از گروه های تروریست است.

 

من معتقدم اگر خشونتی قرار است شکل بگیرد، اولاً می بایست منسجم و حساب شده و ثانیاً در راستای رسیدن به هدف شکل بگیرد و تداوم داشته باشد. به سان مبارزات مسلحانه و هدفمند.

بدیهی است ترورهای کور یا حتی حساب شده، ولی مقطعی، هیچ گاه نتوانسته است هیچ حکومتی (حتی حکومت نوپای جمهوری اسلامی ایران) را نابود سازد. بالعکس مجوزی شده است در دستان حکومت های استبدادی و ظلم تا مخالفان خود را سرکوب نماید و در این راه، از هر ابزاری (ولو غیرانسانی) استفاده نمایند. چه برسد به رژیم نژاد پرست صهیونیستی که انتظار انسانی رفتار کردن از آن هیچ وقت نمی رود.

 

عملاً هم دیدیم که ترورهای کوری که سپتامبر سیاه انجام داد، نه تنها خللی در حکومت اسرائیل بوجود نیاورد، که مجوزی شد برای محو و نابودی این گروه و واردن آوردن ضربات کاری و اساسی به PLO و دیگر گروه های چریکی فلسطین. ضرباتی که هیچ گاه ترمیم نشد.

 

سرانجام دود ناشی از انفجار پراکنده می شود، ترس و وحشت رخت برمی بندد، جانشین وزیری که ترور شده است، ظاهر می شود، زندگی همان روال سابق را آغاز می کند، چرخ های استثمار سرمایه داری کماکان می چرخند؛ تنها اتفاقی که می افتد این است که پلیس وحشیانه تر و بی چشم و روتر از گذشته به ایجاد خفقان می پردازد. در نتیجه، آرزوهای شعله ور شده و هیجانی که به طور مصنوعی ایجاد شده بود جای خود را به یأس و دلسردی می دهد.
  • Upvote 6

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

ایجاد یک حساب کاربری و یا به سیستم وارد شوید برای ارسال نظر

کاربر محترم برای ارسال نظر نیاز به یک حساب کاربری دارید.

ایجاد یک حساب کاربری

ثبت نام برای یک حساب کاربری جدید در انجمن ها بسیار ساده است!

ثبت نام کاربر جدید

ورود به حساب کاربری

در حال حاضر می خواهید به حساب کاربری خود وارد شوید؟ برای ورود کلیک کنید

ورود به سیستم

  • مرور توسط کاربر    0 کاربر

    هیچ کاربر عضوی،در حال مشاهده این صفحه نیست.