امتیاز دادن به این موضوع:

Recommended Posts

با سلام و تشکر

 

 

ماجرای ماتیاس روست مثال زده شده به این دلیل که اثبات شود ، الزاماً شبکه پدافند زمین پایه به تنهایی تامین کننده امنیت فضای یک کشور وسیع نیست ( حتی با وجود اینکه روسها بلحاظ کمیت در حوزه پدافند هواپایه هم حرفهایی برای گفتن داشتند و دارند )

 

3-30-2015_2-53-15_PM.jpg

 

تراکم شبکه دفاعی ارتش اتحاد شوروی مشخصاً کابوس هر مهاجمی بود .

 

52.jpg

 

طرح شماتیک از لایه پدافندی مسکو در اوایل ورود سامانه سام - یک به صحنه رزمی 

 

1- ایستگاه رادار پیش اخطار دوربرد A-100D

2- ایستگاه رادار کوتاه برد A-100B

3- مجموعه آتشبارهای کمربند بیرونی دفاع هوایی مسکو 

4- مجموعه آتشبارهای کمربند داخلی  دفاع هوایی مسکو

5- پست فرماندهی مرکزی دفاع هوایی مسکو ( شماره یک ) 

6-   پست فرماندهی مرکزی دفاع هوایی مسکو ( شماره دو ) 

7-  مقر جایگزین فرماندهی دفاع هوایی مسکو

 

 

بزرگوار

 

حرکت ماتیاس روست یک بعد کاملا سیاسی داره و از جهت نظامی قابل بررسی نیست (دلایل متعددی داره که در این تاپیک جای بحثش نیست)

 

ماجرای روست اثبات کننده ضعف پدافند مسکو یا اثباتگر ضعف اتکای صرف به پدافند زمین پایه نیست چون علاوه بر مسئله عنوان شده در مورد ماجرای روست (یک حرکت سیاسی) روس ها به صورت همزمان پدافند هواپایه رو در اختیار داشتند در اون زمان و نمیشه گفت که صرفا اتکای اون ها به پدافند زمین پایه بوده

 

هواپیمای روست پس از کشف توسط واحد راداری زمینی اولین بار در ابتدای ورود به خاک شوروی توسط جنگنده های واحد پدافندی هواپایه شوروی مورد رهگیری قرار گرفت

 

در بخش پدافند هواپایه صرفا کمیت نبوده مثال واضحش میگ 31 هست ، از کیفیت در سطح خودشون هم برخوردار بودند

 

براساس مندرجات کتاب چین امروز ، علوم و فناوری های دفاعی    بعد از جنگ کره ، چینی ها بخوبی متوجه شدند که در یک جنگ احتمالی به هیچ عنوانی نمی توانند روی کمک خارجی حساب باز کنند ، علاوه برآن ، در سر بزنگاه ، حتی کمیت سلاح هم به انها کمک نمی کند ، در نتیجه ، نیروی هوایی این کشور که تا اواسط دهه 80 میلادی ، تقریباً بزرگترین نیروی هوایی بلحاظ پرسنل و تجهیزات بود و صدها فروند جنگنده های از رده خارج روسی و نسخه های ساخت داخل آن را در اختیار داشت ، بتدریج متوجه شد که عملاً هزینه ای سنگین را متحمل می شود در حالی که امکان رویارویی مستقیم با دشمن را ندارد ( حالا چه روسها برسر مشکلات مرزی و چه با آمریکایی ها و متحدانش شامل ژاپن ، بریتانیا و استرالیا ) . همین مساله باعث شد تا در دوران پس از مائو ، یک  تحول اساسی در این نیرو صورت گیرد

 

 

تا پیش از رسیدن دنگ ژیائوپینگ به قدرت و ایجاد اصلاحات اقتصادی ، سیاسی و ایضا نظامی روند توسعه تسلیحاتی چین همانطور که عرض شد یک روند کمی بود

 

هر چند که هنوز هم در برخی بخش ها مثل نیروی زمینی این روند کمی دنبال شده ولی خوب با دستیابی چینی ها به فناوری های جدید بعد کیفی هم وارد شده

  • Upvote 6

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

با تشکر از  مستر ناین عزیز، تاپیک خوب و پر باری هستش.

مسلما کسی اژدها رو جهت استفاده از نفس آتشین و زره فولادمانند محکوم نمی کنه چون این نقطه قوت اژدها هستش. به همین ترتیب نباید چین رو در دیدگاه کمی محکوم کردچون این موضوع نقطه قوت چین است.

  • Upvote 1

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

با سلام 

 

بزرگوار-حرکت ماتیاس روست یک بعد کاملا سیاسی داره و از جهت نظامی قابل بررسی نیست (دلایل متعددی داره که در این تاپیک جای بحثش نیست)

 

خوب ، با توجه به اینکه اصولاً " در مثال ، مناقشه نیست " ، همانطور که عرض کردم ، ماتیاس روست یک نمونه بود ، بنده هم عرض نکردم  کار این شهروند آلمانی جنبه نظامی داشت ، فقط از این جهت ماجرای فوق الذکر بیان شد که نشان دهد چقدر نگاه کردن بصورت تک بُعدی ، که در حال حاضر وجود دارد ، اشتباه هست . اشتباهی که حتی روسها در یک زنجیره مرتکب آن شدند .

 

هر چند در یک نگاه وسیع تر ، شاید نگرش روسها را هم بیشتر زمین پایه بحساب آورد . ( با توجه به تنوع محصولات و کمیت تولید شده آتشبارها و همچنین وابستگی بیش از حد رهگیرهای تولید شده به کنترلر زمینی (GCI) 

شاید می شد عراق سال 1991 را مثال بهتری بشمار آورد .

 

 

 

 

تا پیش از رسیدن دنگ ژیائوپینگ به قدرت و ایجاد اصلاحات اقتصادی ، سیاسی و ایضا نظامی روند توسعه تسلحیاتی چین همانطور که عرض شد یک روند کمی بود

 

هر چند که هنوز هم در برخی بخش ها مثل نیروی زمینی این روند کمی دنبال شده ولی خوب با دستیابی چینی ها به فناوری های جدید بعد کیفی هم وارد شده

 

در یک بررسی خلاصه ، روند تولید پرنده های نظامی در چین می شود به 3 مرحله تقسیم کرد 

 

1- تولید تحت امتیاز ( میگ 15 ، 17 ) با شناسه J-5 در دهه 50 و بعدها میگ-19 ( J-6) که این خودش در 3 مدل J-6I ، J-6II و J-6III تولید شد 

 

2- تولید تحت امتیاز و کپی برخی قطعات MIG-21F.13 با شناسه J-7 که این هم در 3 نسخه وارد خط تولید و بکارگیری شد 

 

3- از اواسط دهه 60 ، طراحی و تولید J-8 شروع شد و تا امروز که نسخه های پیشرفته سری J را شاهد هستیم 

 

مشخصاً از یکطرف ، تجربه تلخی که چینی ها از همکاری برای ساخت جنگنده با مشارکت طرف خارجی داشتند و از طرف دیگر افزایش تهدیدات علیه انها ، اینها را مجبور کرد یک برنامه ربزی درست داشته باشند و این برنامه هر چند هنوز کامل نیست ولی بدون تعارف گام رو به جلویی هست .


با تشکر از  مستر ناین عزیز، تاپیک خوب و پر باری هستش.

مسلما کسی اژدها رو جهت استفاده از نفس آتشین و زره فولادمانند محکوم نمی کنه چون این نقطه قوت اژدها هستش. به همین ترتیب نباید چین رو در دیدگاه کمی محکوم کردچون این موضوع نقطه قوت چین است.

 

با سلام 

 

والا این MR9 ، آن MR که دوستان فکر می کنند ، نیست .  :winking: 

 

در حقیقت ، بنده درجایگاهی قرار ندارم که کسی را محکوم کنم ، صرفاً دیدگاه پژوهشگر موسسه رند را ترجمه کردم که شاید فتح بابی باشد برای مطالب ارزشمند تر دوستان . 

 

جای خالی این دست مباحث در میلیتاری خالی هست . 

 

چینی ها هم به نوبه خودشون یکسری نقاط ضعف و قوتی دارند که باید نقاط ضعف آن را دید و نقاط قوتش را جذب کرد . کشوری که روزی محتاج  همسایه خودش بود و با برهم خوردن روابط ایدئولوژیک دو رهبر ( استالین و مائو) کل صنعت نظامی اش یک شبه خوابید ، با یک برنامه ریزی هدفمند ، الان به چنین جایگاهی رسیده که اگرچه هنوز در برخی از گلوگاه ها مثل پیشرانه دچار مشکل هست ولی قسمت سخت ماجرا را به نظرم پشت سر گذاشته . هرچند کسی از آینده خبرندارد . 

  • Upvote 7

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

خوب ، با توجه به اینکه اصولاً " در مثال ، مناقشه نیست " ، همانطور که عرض کردم ، ماتیاس روست یک نمونه بود ، بنده هم عرض نکردم  کار این شهروند آلمانی جنبه نظامی داشت ، فقط از این جهت ماجرای فوق الذکر بیان شد که نشان دهد چقدر نگاه کردن بصورت تک بُعدی ، که در حال حاضر وجود دارد ، اشتباه هست . اشتباهی که حتی روسها در یک زنجیره مرتکب آن شدند .

 

هر چند در یک نگاه وسیع تر ، شاید نگرش روسها را هم بیشتر زمین پایه بحساب آورد . ( با توجه به تنوع محصولات و کمیت تولید شده آتشبارها و همچنین وابستگی بیش از حد رهگیرهای تولید شده به کنترلر زمینی (GCI) 

شاید می شد عراق سال 1991 را مثال بهتری بشمار آورد .

 

 

 

بزرگوار در مثال جای مناقشه نیست

 

ولی اینجا از مثال در اثبات یک مسئله مشخص و کاملا معین استفاده شده پس باید دقیق باشه

 

فرمایش شما رو نقل میکنم مجددا :
 

 

ماجرای ماتیاس روست مثال زده شده به این دلیل که اثبات شود ، الزاماً شبکه پدافند زمین پایه به تنهایی تامین کننده امنیت فضای یک کشور وسیع نیست

 

 

این مساله نیازمند سرمایه  سنگینی در پدافند هست که شاید بطور کامل هم اجرایی نشود ( اتکاء صرف بر شبکه پدافند هوایی زمین پایه ) ( ماجرای عبور ماتیاس روست از شبکه پدافند هوایی اتحاد شوروی و مسکو مشخصاً پیش روی ماست )

 

 

شما فرمودید تکیه صرف به پدافند زمین پایه ، خوب مثال روست در این باره درست نیست چرا صحیح نیست :

 

1- اتحاد جماهیر شوروی چند سال پس از تشکیل واحد های پدافندی زمین پایه پروژه ایجاد واحد های پدافندی هواپایه رو اجرا کرد ، پیش از این نیز جنگنده های نیروی هوایی شوروی با هدایت رادار های زمینی به سمت هدف میرفتند اما در نهایت این جنگنده ها هم در قالب پدافند و یگان های پدافندی هواپایه درآمدند

2- در زمان ماجرای روست تکیه شوروی بر پدافند زمین پایه صرف نبود و واحد های متعدد جنگنده برای پدافند هواپایه ایجاد شده بود از جمله مجهز به میگ 31

3- هواپیمای روست در ابتدا توسط رادارهای زمینی کشف و در نهایت برای مرحله اول توسط جنگنده های واحد پدافند هوایی شوروی رهگیری شد

4 ماجرای روست یک ماجرای بیشتر سیاسی هست تا نظامی در حالی که صحبت ما یک مبحث نظامی هست و در چهارچوب یک مورد کاملا نظامی : پدافند هوایی

5- و ..........

 

رویکرد پدافندی شوروی در بخش زمین پایه تمرکز بیشتری داشت و این کاملا درسته و البته دلایل متعددی هم دارد منتهی هیچ گاه تکیه شوروی به پدافند زمین پایه صرف نبوده مگر در دهه نخست ورود پدافند شوروی به عرصه مدرن و موشکی که البته در این دهه هم از جنگنده ها به عنوان مکمل استفاده میشد ولی نه در قالب یک واحد پدافندی! در قالب جنگنده ای از نیروی هوایی شوروی با هدایت رادارهای پدافند هوایی

 

مشخصاً از یکطرف ، تجربه تلخی که چینی ها از همکاری برای ساخت جنگنده با مشارکت طرف خارجی داشتند و از طرف دیگر افزایش تهدیدات علیه انها ، اینها را مجبور کرد یک برنامه ربزی درست داشته باشند و این برنامه هر چند هنوز کامل نیست ولی بدون تعارف گام رو به جلویی هست .

 

 

قطعا رو به جلو هست و شکی هم در این مسئله وجود نداره مگر میشه با این سطح از سرمایه گذاری حالت سکون داشته باشه و توسعه و حرکت رو به جلویی نباشه

 

 

---------------

 

در مورد ماجرای روست

 

thumb__64631699_rust_route_624.gif

 

3- نقطه ای که جنگنده ها برای رهگیری روست ارسال شدند (کشف توسط رادار زمینی ، ارسال فرمان برخاست و رهگیری جنگنده ها توسط واحد فرماندهی پدافند)

5- نقطه ای که رادار واحد پدافندی Torzhok هواپیمای روست رو رهگیری کرد (بدون هیچ واکنشی)

 

شوروی امکان مقابله با حرکت روست در دو حالت زمین پایه و هواپایه رو داشت ولی هیچ واکنش قابل توجهی جز رهگیری کوتاه مدت و بدون مقابله با هواپیمای روست صورت نگرفت که نشان میده مسئله یک مسئله نظامی نیست و از جای دیگری آب میخورد

 

دیگه بیش از این مبحث رو ادامه نمیدم تا تاپیک از موضوع اصلی منحرف نشه

  • Upvote 9

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

با سلام 

 

4 ماجرای روست یک ماجرای بیشتر سیاسی هست تا نظامی در حالی که صحبت ما یک مبحث نظامی هست و در چهارچوب یک مورد کاملا نظامی : پدافند هوایی

 

 

البته به همین خاطر هست که یک مقداری اعتقاد دارم ماجرای روست ابهام دارد و اینکه بطور مثال چرا از بین این همه روزهای سال ، درست در روز پدافند هوایی این حرکت صورت گرفت  و سئوالات دیگر ؟؟ حداقل تاحال حاضر پاسخ درستی برای این انتخاب ندیدم ..... با این حال بفرموده شما  بگذریم .

 

در خصوص زمین پایه بودن ساختارپدافند هوایی روسها که شاید نقطه ضعف انها هم محسوب می شود ، همین بس که همین دکترین رزمی به کشورهای همپیمان منتقل و نقاط ضعف آن هم در عمل  مشخص شد ، چرا که خلبان بدون راهنمایی کنترلر زمینی (بدلیل عدم وجود سامانه های لازم )  قادر نیست ماموریتهای خودش را با آزادی عمل اجرا کند . تفاوت آموزش به سبک غربی و شرقی طبیعتاً  بخوبی در جریان نبردهای هوایی میان ایران و عراق ، و اینکه خلبان چقدر آزادی عمل دارد ، روشن هست و هر دوطرف به آن اذعان دارند . 

 

این مساله تا جایی ادامه پیدا کرد که در جنگ ویتنام ، شلیک به خودی توسط آتشبارهای ویتنامی در یک مقطع آنچنان زیاد شد که  ویتنامی ها مجبور شدند برای افزایش امنیت جنگنده های خودی ، از بین رینگ های پدافندی یک دالان را مشخص کنند تا میزان شلیک های اشتباهی کاهش پیدا کند . ( بعلت ضعف شبکه راداری و کنترلرهای ویتنامی و بعضاً روس که قادر به برقراری ارتباط درست با خلبان نبودند ) 

  • Upvote 9

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

با سلام 

 

 

البته به همین خاطر هست که یک مقداری اعتقاد دارم ماجرای روست ابهام دارد و اینکه بطور مثال چرا از بین این همه روزهای سال ، درست در روز پدافند هوایی این حرکت صورت گرفت  و سئوالات دیگر ؟؟ حداقل تاحال حاضر پاسخ درستی برای این انتخاب ندیدم ..... با این حال بفرموده شما  بگذریم .

 

در خصوص زمین پایه بودن ساختارپدافند هوایی روسها که شاید نقطه ضعف انها هم محسوب می شود ، همین بس که همین دکترین رزمی به کشورهای همپیمان منتقل و نقاط ضعف آن هم در عمل  مشخص شد ، چرا که خلبان بدون راهنمایی کنترلر زمینی (بدلیل عدم وجود سامانه های لازم )  قادر نیست ماموریتهای خودش را با آزادی عمل اجرا کند . تفاوت آموزش به سبک غربی و شرقی طبیعتاً  بخوبی در جریان نبردهای هوایی میان ایران و عراق ، و اینکه خلبان چقدر آزادی عمل دارد ، روشن هست و هر دوطرف به آن اذعان دارند . 

 

این مساله تا جایی ادامه پیدا کرد که در جنگ ویتنام ، شلیک به خودی توسط آتشبارهای ویتنامی در یک مقطع آنچنان زیاد شد که  ویتنامی ها مجبور شدند برای افزایش امنیت جنگنده های خودی ، از بین رینگ های پدافندی یک دالان را مشخص کنند تا میزان شلیک های اشتباهی کاهش پیدا کند . ( بعلت ضعف شبکه راداری و کنترلرهای ویتنامی و بعضاً روس که قادر به برقراری ارتباط درست با خلبان نبودند ) 

 

بزرگوار

 

اینکه هدایت جنگنده ها به صورت زمین پایه صورت بگیره نشان از اهمیت واحد پدافندی زمین پایه هست ولی نشان از تکیه صرف به پدافند زمین پایه در شوروی نیست

 

خصوصا اینکه شوروی با توسعه رادار های هوابرد (امثال Beriev A-50) و ایضا هواپیماهای فرماندهی و کنترل میدان نبرد عملا از فاز کنترل و هدایت زمینی برای جنگنده های رهگیر هم خارج شده بود

 

در کنار اینکه رهگیر هایی مثل میگ 31 به جهت قابلیت های بالا در جستجو و کشف اهداف هوایی صرفا به پیش اخطاری و ارائه مختصات اولیه از هواگرد دشمن توسط رادار زمینی نیاز داشتند (مثل هر واحد دفاع هواپایه دیگری و ایضا مثل ما که در ابتدا با کشف رادار زمینی جنگنده های اف 14 به سمت موقعیت هدف رهسپار میشن) و نه کنترل و هدایت مرحله به مرحله

 

بحث کنترل و هدایت مرحله به مرحله رادار های پدافندی زمینی مسئله ای بود که با ورود امثال میگ 31 رفع شد و برای همان دهه پیش از ورود شوروی به عرصه نوین پدافند هست نه سال های دهه هشتاد و نود میلادی

 

در آخر اینکه صرف استفاده از جنگنده های رهگیر در پدافند ، عدم رویکرد استفاده صرف از پدافند زمین پایه رو نشان میده

 

------------

 

در مورد  PVO یا Troops of National Air Defense شوروی و تمام صحبت هایی که مد نظر بنده هست در مورد پدافند در شوروی

 

 

air-defense-force-r334.gif

 

http://www.globalsecurity.org/military/world/russia/pvo.htm

  • Upvote 7

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

 

مشخصاً از یکطرف ، تجربه تلخی که چینی ها از همکاری برای ساخت جنگنده با مشارکت طرف خارجی داشتند

چه تجربه تلخی؟ تا زمانی که متحد شوروی بودند که خطوط توليد انواع جنگنده و بمب افکن را با تمام جزئيات به آنها داده بودند. پس از نزديکی به غرب و تا پيش حوادث ميدان تيان آنمن هم که هر چه می خواستند به دليل سياست درست و دورانديشی از غرب گرفتند. در دهه گذشته هم که هرچه خواستند از غرب و شرق گرفته اند.

  • Upvote 1

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

 این خلاصه شده 400 صفحه کتاب هست . 

 

 

 اسم کتاب؟

  • Upvote 1

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

حرکت ماتیاس روست یک بعد کاملا سیاسی داره و از جهت نظامی قابل بررسی نیست (دلایل متعددی داره که در این تاپیک جای بحثش نیست)

با سلام ، هرچند به تاپیک مربوط نمیشه.
جسارتا منظور از بعد سیاسی استفاده ابزاری گورباچف از ماجرای Mathias Rust در برکناری وزیر دفاع Sergei Sokolov و فرمانده نیروی هوایی اتحادیه شوروی Alexander Koldunov و بسیاری دیگر از افسران مخالف اصلاحات سیاسی-اقتصادی است؟؟؟؟
  • Upvote 1

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

با سلام ، هرچند به تاپیک مربوط نمیشه.
جسارتا منظور از بعد سیاسی استفاده ابزاری گورباچف از ماجرای Mathias Rust در برکناری وزیر دفاع Sergei Sokolov و فرمانده نیروی هوایی اتحادیه شوروی Alexander Koldunov و بسیاری دیگر از افسران مخالف اصلاحات سیاسی-اقتصادی است؟؟؟؟

 

یک وجه ماجرا این هست ، از جنبه های دیگری هم میشه به این قضیه نگاه کرد

  • Upvote 3

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

سئوال این هست ، چرا تجربه تلخ ؟؟؟

 

 

این خلاصه شده 400 صفحه کتاب هست . 

 

 و به احتمال زیاد ، خواب بلند اژدهای سرخ ، از همین نقطه ، بتدریج  پایان یافت .  :winking: 

 

ممنون از اينکه وقت گذاشتيد و پاسخ داديد، ولی همانگونه که از متن پاسخ خودتان هم آشکار است هيچ تجربه تلخی - با توجه به معنای آن - در صنعت هوايی چين وجود ندارد.

  • Downvote 1

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

گزینه های محدود ارتش ایالات متحده :

 

پراکنده کردن سازمان رزم نیروی هوایی در پایگاه ها

 

اجرای اقدامات فریب  

 

وجود تحرک  

 

با سپاس بی پایان از برادر بزرگ و دانش پژوه ، MR9 عزیز. به گزینه های نیروی های نظامی آمریکا اشاره فرمودین که بسیار مهم هستند و باید در موردشون کار مطالعاتی گسترده صورت بگیره تا بشه باهاش مقابله کرد.

 

در چند سال گذشته همیشه تلاش میکردم تا گزارشات مفصّل و پرمحتوای RAND رو در زمینه تهدیدات چین و ایجاد منطقه A2/AD در فواصل دور از مرزهای خود ، به صورت مرتّب مطالعه و پیگیری کنم . در تمامی این تحلیل ها به نکاتی که شما در مطلب اشاره فرمودی و بنده نقل قول کردم ، به کرّات تاکید شده . یعنی ایجاد واحدهای کوچک ، سبک ، چابک که از حداقل ادوات استفاده کنند و در سریع ترین زمان ممکن جا به جا شوند.

 

در کنار این اقدامات ، بهره گیری از استراتژی ضربت جهانیِ سریع که بر اساس اجزایی چون LRSB ، موشک های هایپرسونیک هواپرتاب ، مهمات هایپرسونیک گلاید کننده زمین پایه و موشک های LRASM تشکیل میشه ، در دستور کار نیروهای نظامی آمریکا قرار گرفته. 

 

تقویت توان تهاجمی ویرانگر و بازدارنده به موازات تقویت توان دفاع موشکی میتونه برتری نظامی و ژئوپلتیک رو در منطقه شرق آسیا و دریای چین جنوبی تا چندین دهه برای آمریکا تضمین کنه.

  • Upvote 2

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

ایجاد یک حساب کاربری و یا به سیستم وارد شوید برای ارسال نظر

کاربر محترم برای ارسال نظر نیاز به یک حساب کاربری دارید.

ایجاد یک حساب کاربری

ثبت نام برای یک حساب کاربری جدید در انجمن ها بسیار ساده است!

ثبت نام کاربر جدید

ورود به حساب کاربری

در حال حاضر می خواهید به حساب کاربری خود وارد شوید؟ برای ورود کلیک کنید

ورود به سیستم

  • مطالب مشابه

    • توسط MR9
      موقعیت قرارگاه مرکزی منافقین :
       
      در 90 کیلومتری شمال بغداد ،پس از عبور از شهر "الخالص" به "قرارگاه  اشرف" خواهید رسید.این پادگان با وسعت6 در 8کیلومتر مربع تا سال 1365 هجری شمسی تحت عنوان "معسگر الخالص الخاص" محل استقرار یکی از تیپ های گارد ریاست جمهوری صدام حسین بود.این پادگان از شمال به انبارهای بزرگ مهمات و تسلیحات و یک روستای کوچک عراقی،از شرق به یک فرودگاه متروکه،از جنوب شرق به روستای "شیخ شنیف" ، از جنوب به یک مرکز مرغداری و از غرب به جاده بغداد- کرکوک محدود شده است."اشرف بزرگ" 12*10 کیلومتر مربع است  که پادگان اشرف و زمین های اطراف آن را شامل می شود.
       
        
       
       
       
       
      پس از اخراج مسعود رجوی به عراق و ملاقات او با صدام حسین ، این پادگان بطور کامل تحویل گروهک منافقین  شد و  آنها پایگاه های خود در سلیمانیه و کرکوک را جمع آوری کرده و از سال 1366 هجری شمسی تحت عنوان به اصطلاح "ارتش آزادیبخش ملی " در این محل تجمع کنند.
      در کیلومتر 90 جاده قدیم بغداد-کرکوک انشعابی از قسمت شرقی، شما را به درب اصلی پادگان اشرف هدایت خواهد کرد.شمال و جنوب این جاده آسفالته و فرعی محل استقرار 2 گردان ارتش صدام حسین ،گروهان رادار،گروهان موشکی پدافند هوایی و مقر سازمان استخبارات صدام حسین است که در نزدیکی ورود به پادگان قرار دارد.از سال 1365 شمسی تا زمان سرنگونی صدام  حسین ،نقش این نیروها پدافند هوایی،حفاظت بیرونی و کنترل ورود و خروج به پادگان اشرف بود .
       
       
        
       
       
      مرصاد ، کمینگاه منافقین 
      ببرها وارد می شوند :
       
      اگر چه نیروی های مسلح جمهوری اسلامی ایران ( ارتش  جمهوری اسلامی ایران ، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی  ، بسیج و..)  در جریان عملیات مرصاد ، شکست سنگینی بر پیکره گروهک منافقین وارد آورد ، بازماندگان فرقه رجوی ، مجدداً نیروی های باقی مانده خود را در قرارگاه های  متعدد خود در عراق ، جمع آوری و با حمایت رژیم بعثی ، فعالیتهای خود را از سر گرفتند . اما بدنبال شکست مفتضحانه رژیم بعثی حاکم بر بغداد در مقابل تهاجم گسترده نیروهای ائتلاف به منظور بازپس گیری کویت در ماه مارس 1991 و بغرنج شدن وضعیت در این کشور که همراه با بروز تشنجات و حرکتهای مسلحانه در شمال و جنوب آن گردید ، باعث شد تا گروهک منافقین  با یک بن بست غیر قابل تصور مواجه گردد .
       
       

       
       
      به همین دلیل ، تروریستهای مسلح این گروهک ، دست به تحرکات جدیدی در داخل خاک ایران زده و در یکم آوریل 1991 ، با استفاده از شرایط حاد منطقه ، یکسری اقدامات مسلحانه تروریستی  در غرب ایران ، بویژه ارتفاعات استان کرمانشاه  را رقم زدند که موجبات به شهادت رسیدن صدها نفر از شهروندان کرد ساکن در این منطقه را فراهم آورد .
      بنابراین در پاسخ به شرارتهای این گروهک تروریستی ، در بامداد روز 5 آوریل ، نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران  با استفاده از 9 فروند جنگنده- بمب افکن F-4E ، جمعی پایگاه سوم شکاری (TFB-3)  یک ضربت اساسی را به پادگان اشرف که قرار گاه مرکزی این گروهک بشمار می رفت ، وارد آورد که درعمق 80 کیلومتری داخل خاک عراق و در 28 کیلومتری شمال شهر  خالص  قرار داشت . 5 دقیقه بعد از این حمله ، 9 فروند جنگنده- بمب افکن F-5E جمعی پایگاه چهارم شکاری (TFB-4) بقیه تاسیسات این قرار گاه را با مهمات سنگین مورد حمله قرار دادند که براساس اطلاعات منتشر شده ، تلفات گسترده ای را موجب گردید .
       

       
       
      با این حال ، در جریان این حمله غافلگیرانه  ، خدمه یکی از فانتوم های شرکت کننده ( سریال 6688-3) موفق به اجرای صحیح مانور POP-UP نگردید و هر دوخدمه مجبور به اجکت شده و توسط شبه نظامیان مستقر در منطقه  بازداشت و بسرعت به دولت عراق تحویل داده شدند
       
       

       
      بقایای فانتوم ساقط شده نیروی هوایی به سریال 6688-3
       
       
      در شمال عراق ، دولت ترکیه که سالهاست در حال جنگ غیر رسمی با شورشیان حزب کارگران کرد که به شکل محرمانه از حمایتهای اطلاعاتی و تسلیحاتی دولت وقت عراق بهره می برد ، قرار داشت ، به منظور سرکوب این شورشیان ، چندین عملیات رزمی را در امتداد مرز با ایران ، طراحی و اجرا نمود .
       

       
       
      در جریان این عملیات رزمی ، فانتوم های  نیروی هوایی ترکیه بارها و بارها حریم هوایی ایران را مورد تجاوز قرار داده و نقض نمودند و در این سو ، در موارد متعددی  ، رادار مراقبت منطقه ، هشدارهای لازم را به ترکها ارسال نمود ولی علی الظاهر نیروی هوایی ایران هرگز عملیات رهگیری را اجرا ننمود . این مساله  را می توان بدین دلیل تشریح نمود که  تایگرهای مستقر در پایگاه دوم شکاری ،اگر چه بسیار سریع تر از فانتوم های ترک بودند اما بدلیل اینکه  تیم های ضربتی نیروی هوایی ترکیه توسط جنگنده های F-16C این نیرو  اسکورت می شدند ، حضور تایگر عملاً بی اثر بشمار می رفت . به همین علت ، فرماندهی وقت نیروی هوایی ایران تصمیم گرفت تا سازمان رزم پایگاه دوم شکاری را با اعزام جنگنده های MIG-29 که به تازگی از اتحاد شوروی تحویل گرفته شده بودند ، تقویت نماید .
       
       

       
       
      اعزام فالکروم های تهرانی  ، اگر چه در ابتدا به شکل موقت به این پایگاه مامور شده بودند ، اما با تغییر شرایط ، این استقرار به شکل دائمی در آمد و اسکادران 22 تاکتیکی نیروی هوایی (TFS-22) با حضور میگ های روسی تشکیل گردید و از آن سو ، تمامی  تایگرهای موجود در این پایگاه (F-5E) به اسکادارن 21 تاکتیکی (TFS-21) انتقال یافتند .
       
      با فروکش کردن آتش جنگ در آسیای جنوب غربی ، شرایط تقریباً به حالت عادی بازگشت ، اما این آرامش زیاد بطول نیانجامید ، چرا که در سال 1994 ، گروهگ منافقین مجدداً با اعزام تیم های ترورویستی بداخل کشور ، به شکل منظم دست به تخریب ، ترور مردم عادی و شماری از مقامات ارشد نظامی و غیر نظامی  زدند .
       
       

      سپهبد شهید صیاد شیرازی 
       
       
      د رنتیجه نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران ، مجدداً ماموریت یافت تا حملات هوایی خود را علیه قرارگاه مرکزی این گروهک در داخل خاک عراق ، از سر بگیرد .
      این ماموریت کمتر شناخته شده ، توسط یکفروند جنگنده- بمب افکن F-5F و سه فروند جنگنده – بمب افکن F-5E جمعی پایگاه دوم شکاری در 9 نوامبر 1994 اجرا گردید . در این حمله جمعاً 16 تیر مهمات هوا به زمین مارک-82 به روی هدف حمل شد و پرنده های رزمی با موفقیت کامل و بدون خسارت جانبی ، ماموریت خود را به انجام رساندند .
       
       

       
       
      اما بدلیل اینکه این حمله غافلگیرانه  در داخل محدوده موسوم به منطقه پرواز ممنوع (NO FLY ZONE) شمال عراق که توسط ایالات متحده و بریتانیا حفاظت می گردید ، انجام شد ، به محض اطلاع از وقوع این حمله ، 20 فروند جنگنده  متحدین شامل  جنگنده – بمب افکن های F-16  و F-15 نیروی هوایی ایالات متحده به منظور رهگیری این دسته پروازی از پایگاه های خود واقع در خاک ترکیه به پرواز در آمدند که با توجه به پایان ماموریت دسته رزمی نیروی هوایی ایران ، برخوردی میان این دو پیش نیامد . 
       

       
       
       
      پی نوشت :
       
      1- پلان های رزمی ارائه شده در این تاپیک در سطح وب وجود ندارد و توسط مترجم طراحی شده است 
      2-  در این انجمن ، بیشتز از حماسه های گردان های تامکت و فانتوم گفته شده ، باشد که  این تاپیک گوشه ای از حماسه های تایگرهای مظلوم نیروی هوایی که تلفات قابل توجهی را هم در جنگ تحمیلی متحمل شده است ، بیان نماید .
       
       
       
      منبع : با اندکی تصرف ، IRANIAN TIGERS AT WAR  BY BABAK TAGHVAEE
       
       
        این مجموعه با صرف زمان ترجمه  شده است ،
      بنابراین ، هر گونه برداشت با ذکر منبع (MILITARY.IR) خواهد بود . 
      در غیر اینصورت ، برداشت کننده  ، عرفاً و شرعاً ، مسئول خواهد بود .
       
       مترجم : MR9      
    • توسط MR9
      بسم الله الرحمن الرحیم

       



      هفدهم سپتامبر 2010 بود که ژاپن با انتشار استراتژی جدید نظامی خود نخستین «نشانه های جدی» برای خروج از «انزوای نظامی» را نشان داد. ژاپن برای این استراتژی نظامی، رقمی بالغ بر 280 میلیارد دلار برای پنج سال (2010 تا 2014) اختصاص داده و اعلام کرد قصد دارد در این سال ها مواضع دفاعی خود در جنوب و غرب این کشور(مناطق مرزی چین) را تقویت کرده، روی پروژه های موشکی بالستیک سرمایه گذاری کند. در این استراتژی همچنین بر گسترش روابط با همپیمانان کلیدی از جمله آمریکا و افزایش شمار زیر دریایی‌ها و .... تاکید شده است.
       



      اکنون در سال 2014 هستیم و نزدیک به 5 سال از انتشار این استراتژی می گذرد که خبر می رسد، ژاپن برای نخستین بار پس از جنگ جهانی دوم اعلام می کند ضمن شرکت در عملیات نظامی برون‌مرزی، به دنبال فروش تجهیزات نظامی در بازارهای بین المللی است.
      حضور ارتش ژاپن در عملیات جنگی برون مرزی نیز به رغم مخالفت‌های گسترده مردمی و محدودیت های قانونی گویا در حال عملیاتی شدن است. شاهد این ادعا اظهارات اخیر شینزو آبه، نخست وزیر ژاپن است که اخیرا از داشتن یک «ارتش قدرتمند» سخن رانده و گفته این ارتش حق دارد در جنگ های بین المللی حضور داشته باشد.
      طبق اعلام مقامات ژاپنی، این کشور در تلاش است محدودیت‌های قانونی در زمینه صادرات سلاح را نیز برداشته و به بهانه های مختلف از جمله گسترش فعالیت های اقتصادی، به جرگه صادرکنندگان تجهیزات جنگی بپیوندد و از قرار معلوم، آمریکا نخستین بازار ژاپن در این عرصه خواهد بود.
      قانون اساسی ژاپن در سال 1947 نوشته و با فشار نظامیان آمریکایی‌ها به این کشور تحمیل شده است. طبق این قانون، ژاپن اجازه داشتن «ارتش» به معنی مصطلح آن را ندارد و در مقابل می تواند نیروهای محدود نظامی موسوم به «نیروهای دفاع از خود» داشته باشد.
      البته بخشی از این محدودیت ها در ماه آوریل سال جاری( اواخر فروردین) برداشته شد و به احتمال قریب به یقین اواخر ماه جاری میلادی تصمیم نهایی در این زمینه نیز اتخاذ خواهد شد.
      اما سوالاتی که در اینجا مطرح می شود این است که آیا ژاپن حقیقتا به دنبال خروج از انزوای نظامی و احیای امپراتوری سابق است؟ موضع کشورهای غربی، چین و کشورهای آسیایی و همسایه به این تغییر استراتژی چگونه خواهد بود؟



      به نظر می رسد، لا اقل بخشی از پاسخ این سوال را باید در روحیات خاص ژاپنی ها و در تاریخ این کشور جست و جو کرد.
      در طول تاریخ، برخي آيين ها و اعتقادات خاص مذهبي، همواره زمينه رشد افراط گونه روحيات ملي گرايانه و صد البته نظامي گري ژاپني ها بوده است.
      مقامات نظامي ژاپن به خصوص در دهه30 تحت تاثير فيلسوفي با نام «تويوما» به شدت اعتقاد داشتند كه خداوند ملت ژاپن را برگزيده و يكايك مردم اين كشور موظفند براي ايجاد «ژاپن بزرگ» بكوشند. براساس آيين معروف «شينتوي پاك» نیز امپراتور ژاپن خداي تمام دنيا معرفی شده و ملت ژاپن نيز «مأموريت» دارد سايرين را تحت هدايت بي چون و چراي این امپراتور درآورد.
      بحران شديد اقتصادي دهه 30 ژاپن نیز بر دامنه اين اعتقادات افزود و رشد شديد احساسات ملي گرايانه ايده توسعه ارضي و ايجاد جامعه بزرگ به زعامت ژاپن را در بين توده مردم اين كشور لازم و واجب نشان داد.
      ژاپن با چنین زمینه های تاریخی پس از پایان جنگ جهانی اول توانست یکی از پنج قدرت بزرگ نظامی و صنعتی جهان شده و در «شورای جامعه ملل» آن زمان، صاحب کرسی دائم بود.
      این کشور در همان ماه های نخست جنگ جهانی دوم توانست حدود 50 میلیون کیلومتر مربع از کره زمین(یک ششم جهان) را تحت استیلا و کنترل خود درآورد. اما به دنبال حملات ناجوانمردانه اتمی آمریکا، از حرکت باز ایستاد. البته نباید فراموش کرد، عده ای نیز معتقدند، ژاپن پیش از حمله اتمی آمریکا به این کشور شکست خورده بود و آمریکا با حمله به این کشور خواست هژمونی خود را به جهانیان تحمیل کند.


       
      این کشور به هر حال پس از جنگ جهانی دوم دیگر اجازه داشتن ارتش به معنی مصطلح امروز و اختیارات کامل را نداشت و خود نیز با وضع قوانینی، محدودیت هایی در ابعاد بین المللی حوزه نظامی وضع کرد.

      اما اکنون رشد اقتصادی بالا این کشور را از شرایط اسفناک پس از جنگ جهانی خارج کرده است و شرایطی که این کشور را به انزوای نظامی کشاند، دیگر وجود ندارد!
      پاسخ دومی نیز برای تحلیل چرایی اتخاذ چنین رویکردی از سوی چشم بادامی ها وجود دارد و آن چیزی نیست جز منافع اقتصادی و سیاسی.
      «جان ميرشاير» صاحب نظريه «رئاليسم تهاجمي» می گوید، قدرت‌هاي بزرگ هميشه مترصد فرصتي هستند تا قدرت خود را در برابر رقبا فزوني بخشند. وي سپس جمعيت و ثروت را به عنوان «پايه‌هاي اصلي قدرت نظامي» تعريف و تصريح مي كند چنانچه كشوري داراي اين مولفه ها باشد، فرصت لازم براي خروش مقابل قدرت ها را به دست آورده است.
      با توجه به مولفه هایی که در جامعه امروز ژاپن دیده می شود، هیچ بعید نیست که این کشور واقعا قصد خروش مقابل سایر قدرت‌ها را داشته باشد.

       

      ژاپن اگر چه به لحاظ سیاسی، استقلال لازم را هنوز کسب نکرده و مانند بسیاری از کشورهای غربی دیگر، پیرو سیاست های آمریکا است؛ اما این کشور حداقل در بعد نظامی، تحرکات جدی از خود نشان داده است.
      وجود پایگاه های متعدد نظامی آمریکا در ژاپن، همواره هزینه‌هایی برای توکیو داشته و این کشور با وجود تقاضاهای زیاد مردمی، هرگز نتوانسته آمریکایی ها را از این کشور بیرون کند. این ناتوانی حتی بعضا باعث سقوط رهبران این کشور شده، همان طور که گاهی شعار علیه حضور نظامی آمریکا، باعث روی کار آمدن رهبرانی در این کشور شده است.
      «یوکیو هاتویاما»، نخست وزیر اسبق ژاپن با شعار جمع آوری پایگاه‌های نظامی آمریکا بود که توانست بر رقیب قدرتمند خود پیروز شود. اما همین فرد به دلیل ناتوانی در عمل به وعده انتخاباتی اش، خرداد ماه سال 89 استعفا کرد و جای خود را به «نائوتو کان» داد. «کان» نیز ماه ها جرئت نکرد راجع به پایگاه های آمریکایی که یکی از قدیمی‌ترین و بزرگترین مشکلات مردم کشورش است، صحبتی به میان آورد.
      بنا بر این به نظر می رسد، ژاپن هنوز پیشرفتی را که در حوزه اقتصاد کسب کرده، در حوزه سیاسی به دست نیاورده است.
      «اقتصاد» نیز می تواند یکی از انگیزه های قوی برای ژاپنی ها جهت ورود جدی به عرصه نظامی باشد.
      ژاپن کشوری است که در حوزه اقتصادی جایگاه ویژه ای دارد. تولید ناخالص ملی ژاپن نزدیک به 6 تریلیون دلار و جمعیت این کشور نیز حدود 128 میلیون نفر است. دو فاکتوری که به اعتقاد «میر شایر» برای خروش کافی است!
      همین چند سال پیش بود که خبر رسید، غول خودروسازی آمریکا یعنی جنرال موتورز، جای خود را به تویوتای ژاپن داده است. آمریکا امروز خود یکی از واردکنندگان اصلی محصولات ژاپنی است. ژاپن در عرصه تکنولوژی و تجهیزات الکترونیکی نیز یکی از پیشرفته ترین کشورهای دنیا است.
      کشوری با چنین مختصات اقتصادی و جمعتی طبیعتا نمی تواند خود را محصور نگاه دارد. بنابر این ورود ژاپن به فاز صادرات تجهیزات نظامی را می توان از این منظر به تحلیل نشست.
       
    • توسط worior
      به نام حق
       
      پیشگفتار
      این تاپیک جهت بررسی و طرح ایده های مختلف در زمینه تهاجم موشکی کروز و پاسخ پدافند بصورت ارزان و گسترده ایجاد گشته است.
      سایر سناریو ها نظیر حملات موشک های بالستیک، و یا بمب های دورایستا(گلاید، بدون موتور)، همچنین موشک های هایپرسونیک موضوع این تاپیک نیست.
       
      طرح حمله:
      در دسترس بودن سامانه های موشکی کروز در خدمت بسیاری از ارتشهای منطقه و استفاده گسترده از این سامانه ها در منطقه خاورمیانه، لزوم دارا بودن یک سامانه مقاومت پدافندی موثر را گوشزد میکند، اما چنین سامانه ای با چه وضعیتی روبروست و چگونه باید پاسخ بدهد؟
       


       
      فرض کنیم، در تهاجم یک روزه 8 ساعته، با هدف گشایش مسیر پدافند و بدست گرفتن آسمان ایران، ائتلاف مهاجم، اقدام به اجرای تهاجمی با مشخصات ذیل بنماید:
      - 4000 موشک کروز، در برد های مختلف، بدون خطا(فرض میشود، این تعداد موشکی هست که به هدف خواهد رسید)
      - اهداف عمقی و مرزی
      - شانس اصابت موشک های پدافندی در صورت رهگیری 75 درصد.
      مشاهده میکنید که با شلیک 4000 موشک پدافندی، تنها قادر به انهدام 3000 موشک کروز مهاجم خواهیم بود، و این به معنای اصابت دست کم 1000 موشک به هدف و مشغولیت 8 ساعته پدافند بر روی تعداد بسیار زیادی هدف خواهیم بود. با توجه به تصویر فوق این رقم حتی بیش از موشک هایی ست که در سال 2003 به عراق شلیک شده است. 
      آیا چنین حمله ای از نظر هزینه ای و لجستیک برای ائتلاف مهاجم دشوار خواهد بود؟
      - قیمت هر موشک تاماهاوک کلاس 4 که از آخرین و بیشترین حجم امکانات مسیریابی بهره میجوید، 1.87 میلیون دلار با نرخ شناور 2017 محاسبه شده است، بنابراین 4000 موشک حداکثر 8 میلیارد دلار هزینه خواهد داشت و این رقم حتی اگر به 10 یا 20 میلیارد دلار نیز برسد، با توجه بودجه نظامی کشورهایی مانند آمریکا و اعراب منطقه، همچنین تامین هزینه در چند سال مالی، رقمی دور از ذهن و دست نیافتنی نیست. هم اکنون نیز فقط دو کشور عربستان و امارات در حدود 1200 موشک کروز در اختیار دارند. اگر به دو کشور، سایرین چون ایالات متحده، فرانسه، انگلستان و ... اضافه شوند، مقدار 4000 موشک رقم کاملا دست یافتنی خواهد بود.
      - از نظر لجستیک نیز، با توجه به تعداد بسیار پایگاه های اجاره ای و تسخیری دشمن در منطقه، و گستردگی پهنه جغرافیایی مرزهای کشورمان، استقرار چنین موشک هایی فقط به ناوها محدود نمیشود، و تمامی پایگاه های زمینی میتوانند به عنوان محل پرتاب استفاده شوند، و میتوان این فرض را گرفت که طی سالهای اخیر این انبار سازی موشک های کروز صورت گرفته باشد و به زمان حمله موکول نگردیده است.
       
      هزینه مقابله؟
      - دفع موثر 4000 موشک بالستیک برای پدافند به تنهایی بسیار دشوار به نظر میرسد، و طبیعی ست که برای این منظور نمیتوان صرفا بر پدافند موشکی متکی بود. اگر خطای 0.75  برای پدافند را بپذیریم، به رقمی در حدود 5400 موشک پدافندی،مقدار بسیاری تجهیزات کشف و شناسایی و مقدار بالایی شانس نیاز است. فلذا عقلانه است که پایگاه ها و محل های شلیک دشمن پیش از اقدام یا در همان دقایق اولیه حمله شود (که این موضوع بحث این تاپیک نیست).
      - اخلال gps و حتی انهدام ماهواره های هدایت کننده نیز با توجه به تجهیزات مدرن ترکام و وجود عوارض طبیعی بسیار در ایران مزیتی در حدود بالابرد چند درصد خطا به سامانه های کروز وارد میکند. این میزان خطا را بدلیل عدم وجود اطلاعات کافی از کیفیت و دقت سامانه های مهاجم همچنین بروز پیشرفت های آینده باید فاکتور گرفت و به تنها به برخورد سخت پدافند متکی بود.
       
      با توجه به موارد فوق یک مجتمع پاسخ برای مقابله طراحی کنید، به نحوی که قادر باشد:
      - 100 درصد موج اول حمله که علیه پدافند و تجهیزات راداری ثابت است را از کار بی اندازد
      - 80 درصد کل موشک ها در موج های بعدی را منهدم کند
      - بعد از 8 ساعت تهاجم سنگین همزمان با انواع اخلال با دست خالی مواجه نشود.
      - اقدام سخت یا hard kill باشد.
      - این پاسخ در سامانه خلاصه شود. اقدامات غیر عامل نظیر استتار، تعدد و اخلال نادیده گرفته شود.
      - موج اول 800 موشک
      - موج دوم 1200 موشک
      - موج سوم 600 موشک
      - موج چهارم 1400 موشک
      - هر موج حمله 2 ساعت.
      - از همه مهمتر، سیستم بسیار ارزان و موثر باشد.
       

       
       
       
      دارایی کنونی پدافند موشکی ایران:

       
       
      با تشکر، از حضورتون در بحث
       
       
       
       
       
       
    • توسط bell214
      مرواریدی در ژرفا
      مصاحبه با خانواده شهيد سرهنگ خلبان «محمدهاشم آل‌آقا»
      قهرمان شکاری (F-14)
      مقدمه:
      مدتها بود كه به صورت جسته و گريخته در محافل گوناگون كه از جنگ و نيروي هوايي صحبتي به ميان مي‌آمد و يادي از شهدا و همچنين شهيد سرهنگ خلبان «محمدهاشم آل‌آقا» مي‌شد، همرزمان و دوستانش در شجاعت، دلاوري، صداقت و خاكي بودن وي اتفاق نظر داشتند. ما نيز پيرو وظيفه‌مان مترصد فرصتي بوديم كه خدمت خانواده معظم شهيد رسيده و نسبت به احوالات وي معرفت بيشتري حاصل كنيم. اشاره كتاب «تامكت‌هاي ايران در جنگ تحميلي» به اين شهيد بزرگوار كه در شماره پيشين از نظرتان گذشت، بهترين بهانه براي اين منظور بود كه به لطف خداوند با دريافت اذن شرفيابي از خانواده شهيد مقصودمان حاصل شد.

      باز هم مثل هميشه خود را در آن‌قدر مرتبه‌اي نمي‌بينم كه رمز و راز شهداي ميهن را بنگارم و به تصوير بكشم، با اين حال براي رسالتي كه بر دوشم سنگيني مي‌كند بهانه خوبي دارم.

      سايلي را گفت آن پير كهن چند از مردان حق‌گويي سخن

      گفت خوش آيد زبان را بر دوام تا بگويد ذكر ايشان را مدام

      گر نيم زايشان از ايشان گفته‌ام خوشدلم كاين قصه از جان گفته‌ام

      محمدهاشم در 27 آبان سال 1324 در خاندان بزرگ «آل‌آقا» كه از خانواده‌هاي سرشناس شهر كرمانشاه مي‌باشد پا به عرصه وجود گذاشت. دوران تحصيل خود در مقاطع ابتدايي، راهنمايي و دبيرستان را در شهر كرمانشاه گذراند. با اعلام مخالفت مادرش با وجود عشقي كه به پرواز داشت از اين كار منصرف شد اما علاقه وافر وي به ارتش كه همانا عشق خدمت به وطن بود باعث شد كه نهايتا به جمع نيروهاي مسلح بپيوندد. به دنبال آن وي پس از شركت در آزمون ورودي، موفق به راهيابي به دانشكده افسري نيروي زميني ارتش شده و با توجه به عطش دروني‌اش در ميل به بال گشودن همزمان در جهت جلب رضايت مادر گام بر مي‌دارد. پس از فارغ‌التحصيلي از دانشگاه افسري اصرار وي كارگر افتاده و مادر به خلبان شدن فرزند راضي مي‌شود. هاشم كه گويي در ابتداي راه قرار دارد با نيروي مضاعفي بلافاصله اقدام كرده و با شركت در آزمون دانشكده خلباني از اين امتحان نيز سربلند بيرون آمده و با رسيدن به آرزوي ديرينه خود به جرگه دانشجويان خلباني نيروي هوايي ارتش مي‌پيوندد. با اتمام كلاسهاي زميني و آموزش مقدماتي پرواز، طبق روال آن روز نيروي هوايي براي تكميل دانش پرواز خود راهي ايالات متحده مي‌شود. با اتمام دوره، مفتخر به دريافت وينگ خلباني شده و راه بازگشت به وطن را در پيش مي‌گيرد. سروان خلبان هاشم آل‌آقا مقارن با سال 1350 به كشور بازگشته و با امريه ستاد فرماندهي نيروي هوايي به عنوان كمك خلبان جنگنده F-4، فانتوم، به پايگاه هفتم شكاري شيراز منتقل مي‌شود. در ادامه در سال 1351 برابر امريه ديگري براي ادامه انجام وظيفه به پايگاه يكم شكاري تهران فرستاده مي‌شود. هاشم در همين سال با دختري در همان محله سكونت پدر و مادرش در شهر كرمانشاه آشنا شده و اين آشنايي به ازدواج اين دو ختم مي‌شود.

      آنها زندگي مشتركشان را در تهران آغاز كرده و پس از حدود 4 سال، در سال 1356 آماده سفري طولاني مي‌شوند. سروان خلبان آل‌آقا براساس صلاحديد فرماندهان وقت به همراه تني چند از خلبانان فانتوم، با خانواده‌هايشان براي آموزش هدايت پرنده پيچيده، انقلابي و جديد نيروي هوايي ارتش، گرومن F-14 تامكت عازم پايگاه نيروي دريايي ايالات متحده در ايالت ويرجينيا مي‌شوند. براي خلبانان باتجربه فانتوم همچون هاشم آل‌آقا پرواز با گربه گرومن و كاربري تسليحاتش كار آنچنان سختي نبود. زيرا در درجه اول F-4 و F-14 هر دو اصلا براي نيروي دريايي ايالات متحده طراحي و ساخته شده و بديهي است كه از يك استاندارد يكسان براي طراحي و ساخت آنها استفاده شده است و در درجه دوم از سه موشك هوا به هواي مورد استفاده تامكت‌هاي ايران، فانتوم قابليت شليك دو موشك آن (AIM-7 اسپارو و AIM-9 سايدوايندر) را دارد. با توجه به اينكه آل‌آقا و همرزمانش در جنگنده فانتوم در چگونگي استفاده از اين دو موشك تجربه كافي و وافي داشتند، فقط مي‌بايست اسلحه اصلي تامكت، موشك اسطوره‌اي هيوز AIM-54 فينيكس و رادار آن هيوز AWG-9 را به‌طور كامل بشناسند. اگر عوامل مذكور را به اضافه هوش و جسارت ايراني كنيم مي‌شود حدس زد كه تمام نفرات اعزامي به راحتي بتوانند دوره خلباني F-14 را با موفقيت و سربلندي طي كنند. پس از پايان دوره در مدت حدود 18 ماه، خلبانان جديد جنگنده جديد در آبان 57 به سرزمين اجدادي خود باز مي‌گردند. با توجه به اينكه كانون فعاليت F-14 در ايران پايگاه هشتم شكاري مي‌باشد، هاشم به همراه خانواده خود از تهران به اصفهان نقل مكان مي‌كند. سكونت آنها در اصفهان مصادف مي‌شود با اوج‌گيري تظاهرات مردمي عليه حكومت پهلوي كه در نهايت به پيروزي انقلاب اسلامي ايران در بهمن 57 منجر شد. وقوع انقلاب در كشورمان سنگ محك بسيار جالبي براي تعيين عيار ارق ملي و حس وطن‌پرستي كاركنان نيروهاي مسلح بود و چه زيبا كه آل‌آقا و همرزمان ميهن‌پرستش در اين آزمون كوچكترين ناخالصي از خود نشان ندادند.

      سروان خلبان محمدهاشم آل‌آقا كه در زمان پيروزي انقلاب از افسران ارشد نيرو محسوب مي‌شد و مدتها بود كه به عنوان استاد خلبان، آموزش خلبانان را به عهده گرفته بود پس از پيروزي انقلاب امر آموزش را با جديت بيشتري پيگير شد. آري او نيز مي‌دانست آموزش صحيح و كامل مهمترين رمز پيروزي بر دشمنان ملت است.

      با شروع جنگ تحميلي فعالانه وارد صحنه نبرد شد و در عين حال از آموزش جوانان غافل نشد تا اينكه به علت رشادت، جديت و جسارت در امور محوله در سال 1362 از طرف فرماندهي وقت نيرو به سمت جانشين فرماندهي عمليات نيروي هوايي ارتش جمهوري اسلامي ايران منصوب مي‌شود.

      رسيدن به پست معاونت عمليات نيرو بهانه خوبي بود تا هاشم در كنار سرهنگ خلبان «عباس بابايي» خود را هرچه بيشتر درگير جنگ كرده و تواناييهاي خود را در اين عرصه، عرضه دارد. بابايي و آل‌آقا همواره پيش از انجام هر عملياتي ابتدا خود مبادرت به شناسايي و ارزيابي هدف از لحاظ موضع پدافندي، سمت حمله و غيره كرده تا عمليات اصلي با خطر كمتر و ديد بازتري صورت گيرد. نكته جالب توجه در اين مطلب اين است كه آنها هرگز گرفتار جو پست و مقام نشده و فقط به اين مساله كه در كجا مي‌توانند منشا اثر باشند توجه داشتند «آري ما چنين جان بركفاني داشتيم».

      هاشم آل‌آقا در درجه اول همانطور كه ذكر شد از فرماندهان ارشد نيرو بود و در درجه دوم مشغله‌هاي فراواني به عنوان طراح عمليات داشت و اين دو مورد كافي بود تا نتواند پروازهاي عملياتي انجام دهد، با اين حال فعالانه در پروازهاي گشتي و اسكورت نفتكش‌ها و كشتيهاي تجاري شركت مي‌كرد و اين‌چنين بود تا به خواست خدا خليج نيلگون و هميشه فارس ايران، مشهد شهيد سرهنگ خلبان محمدهاشم آل‌آقا باشد.

      تقويم‌ها روز 20 مرداد 1363 را نشان مي‌داد و آسمان آبي خليج فارس يكي از گرمترين روزهاي خود را سپري مي‌كرد. هاشم آل‌آقا و كمك خلبانش در يك تامكت طي ماموريتي مشغول اسكورت نفتكش‌ها و كشتيهاي تجاري كشورمان بود. در همين اثنا ناگهان مورد حمله چند فروند جنگنده ميراژ F1 عراقي قرار مي‌گيرد. درگيري آغاز و پس از مدتي جنگ و گريز تامكت‌ها آل‌آقا مورد اصابت موشك شليك شده از طرف جنگنده عراقي قرار گرفته و به درون آب سقوط مي‌كند. شاهدان عيني حادثه كه دورادور ناظر درگيري آنها بودند خطر شليك شدن موشك سوپر 530F-1 به سمت تامكت را به آل‌آقا گوشزد مي‌كنند اما آل‌آقا در جواب آنها مي‌گويد هيچ نشانه‌اي دال بر حمله موشك به سمتشان در سامانه‌هاي هشداردهنده مشاهده نمي‌كند. اين مطلب گوياي آن است كه عراقي‌ها با استفاده از اطلاعات فني كه امريكايي‌ها در اختيار آنها قرار داده بودند در استفاده از نقاط ضعف F-14 كاملا موفق عمل كرده‌اند.

      همسر هاشم كه از چند روز پيش براي ديدن اقوام به كرمانشاه رفته بود در روز بازگشت به تهران كه مصادف مي‌شود با روز شهادت هاشم با شكسته شدن ديوار صوتي شهر كرمانشاه توسط جنگنده‌هاي عراقي مواجه مي‌شود. با مشاهده اين اتفاق گويي به وي الهام مي‌شود كه براي هاشم اتفاقي افتاده اما با ذكر و ياد خدا آرامش يافته و به خود تلقين مي‌كند كه انشاءا... اتفاقي نيفتاده. پس از رسيدن به تهران هرچه منتظر مي‌ماند از تلفن هاشم خبري نمي‌شود. صبرش لبريز شده و با پايگاه هشتم تماس مي‌گيرد. ديسپچ پايگاه با توجه به اينكه تامكت آل‌آقا بازنگشته و هيچ خبر دقيقي دال بر شهادت يا زنده بودنش در دست نيست با جوابهاي سربالا به همسر وي مي‌گويد: «همين الان دوباره براي ماموريتي ديگر به پرواز درآمد. به محض بازگشت مي‌گوييم با شما تماس بگيرد.» با شنيدن اين جوابها و طولاني شدن انتظار، همسر شهيد از وقوع سانحه براي هاشم يقين حاصل مي‌كند. با سقوط تامكت آل‌آقا با توجه به اينكه از اسارت به دست عراقي‌ها و يا شهادتش اطلاعي در دست نبود به اضافه اينكه وي به عنوان جانشين عمليات نيرو در جريان تمام عملياتهاي آتي و استراتژي جاري نيروي هوايي بود به همين علت بلافاصله تمامي طرحهاي نيرو دستخوش تغييراتي اساسي شد. اين قضيه گذشت و نيروي هوايي با اعلام مفقودالاثر شدن هاشم بر ابهامات و سوالات سقوط وي افزود.

      همسر هاشم كه همچنان منتظر بازگشت وي به خانه بود چندين سال پس از مفقودالاثر شدن همسرش در يكي از شبهاي قدر خالصانه دست به دامن ائمه اطهار شده و از آنها مي‌خواهد وجود يا عدم وجود هاشم را براي وي معلوم كنند. توسل وي جواب داده و همان شب خواب شهيد بزرگوار را مي‌بيند. هاشم كه در سبزه‌زارمانندي با لباس خلباني به ديدن همسرش آمده بود در جواب سوال وي كه پرسيد: «هاشم، مي‌خواهم بدانم كه تو هستي يا نيستي؟» مي‌گويد: «من نيستم.» پس از مدت كوتاهي گفتگو، شهيد اظهار مي‌دارد «من سردم است و بايد بروم». همسر شهيد صبح فردا خوابي كه ديده بود را با يكي از علما در ميان مي‌گذارد. در جواب مي‌شنود با توجه به اظهار سرما توسط شهيد، پيكر پاك وي در درون آب قرار دارد. همسر هاشم پس از اين واقعه از شهادت همسرش يقين حاصل مي‌كند و جالب آنكه مدت كوتاهي بعد از طريق نامه رسمي نيروي هوايي اعلام شهادت همسرش را دريافت مي‌دارد.

      ناگفته نماند هاشم آل‌آقا تا پيش از آرام گرفتن در قعر آبهاي خليج فارس چندين بار تا مرز شهادت پيش رفت. حدود سه ماه پيش از شهادت، در بهار سال 1363 صبح يك روز همسر شهيد با كمك مادرش بدون نيت قبلي گوسفندي را قرباني كرده و بين مردم تقسيم مي‌كنند. حوالي ظهر شهيد بابايي با منزل آل‌آقا تماس گرفته و جوياي احوال هاشم مي‌شود. با توجه به اينكه هاشم پس از ترك منزل تماس نگرفته بود، همسر شهيد از وضعيت وي اظهار بي‌اطلاعي مي‌كند. شهيد بابايي از اينكه كسي به همسر هاشم اطلاعات ضد و نقيض نداده، آرام شده و در جواب نگراني وي مي‌گويد كه اتفاقي نيفتاده و هاشم تا ساعاتي ديگر به خانه مي‌رسد. پس از بازگشت شهيد به منزل، هاشم مي‌گويد كه در درگيري با جنگنده‌هاي عراقي، هواپيمايش به شدت صدمه ديده و هيچ اميدي به بازگشت نداشته است. شايد آن قرباني نطلبيده بلاگردانش شده بود!!!

      شهيد سرهنگ خلبان محمدهاشم آل‌آقا كه از باتجربه‌ترين و ارزشمندترين خلبانان تامكت نيروي هوايي ارتش جمهوري اسلامي ايران محسوب مي‌شد با مورد اصابت قرار گرفتن جنگنده‌اش درون كابين ماند تا پيكر پاكش به قعر آبها سقوط و روح بلندپروازش به اوج آسمانها عروج كند. براي خليج هميشه فارس چه افتخاري از اين بالاتر كه چنين مرواريدهاي نابي را در درون خود جاي داده است. مگر مي‌شود خليجي كه فرزندان اين ديار را در دل خود جاي داده نام مجعول عربي را پذيرا باشد، چه اين شيران خصم خروش براي مقابله با همين اعراب خودفروخته به پا خواستند.

      شهيد محمدهاشم آل‌آقا فردي آرام و صبور بود و نسبت به خانواده خود تعصب خاصي داشت و همسرش عامل اخير را مهمترين علت ازدواجش با وي مي‌داند. هاشم هيچ‌گاه از اسرار شغلي خود با همسرش صحبتي به ميان نمي‌آورد و اين مورد تا بدانجا پيش رفته بود كه همسر وي پس از شهادتش به پست واقعي هاشم در نيروي هوايي پي مي‌برد!

      جا دارد در اين جا خاطره‌اي كه سرهنگ خلبان «مسعود اقدام» در كتاب «انتخابي ديگر»1 بيان كرده را بياوريم. اقدام در اين مطلب كه با عنوان «برخورد با پرندگان سيگال» در كتاب مزبور به چاپ رسيده عنوان مي‌كند كه در اوايل جنگ در پروازي به همراه شهيد بزرگوار «عليرضا ياسيني» به قصد انهدام سه سايت موشكي زمين به دريا كه از پشت پايگاه هوايي شعيبيه كشتيهاي كشورمان را مورد اصابت قرار مي‌داد در يك جنگنده F-4 عازم ماموريت مي‌شود. طبق برنامه براي درامان ماندن از رديابي توسط رادارهاي دشمن قرار بود آنها با عبور از 30 مايلي «خورموسي» و پرواز بر فراز باتلاقهاي «فاو» و «ام‌القصر» خود را در موقعيت مناسب به روي هدف برسانند. با عبور از مرز اقدام به عنوان خلبان كابين عقب تمام حواس خود را معطوف بررسي سامانه‌هاي مختلف هواپيما و تهديدات موشكي دشمن مي‌كند تا در صورت شليك بتوانند به موقع با مانور مناسب آن را منحرف كنند.

      خطري احساس نمي‌شد و جنگنده با سرعت بسيار بالا در ارتفاع پايين بر فراز ني‌زارها به حركت خود ادامه مي‌داد كه ناگهان زمين و زمان در جلو چشمان هر دو خلبان تيره و تار شد. اقدام حدود 20 ثانيه بعد به هوش آمده و مشاهده مي‌كند كه جنگنده در يك صعود 50 درجه‌اي در حال گردش به راست است. بلافاصله فرامين هواپيما را در اختيار گرفته و از طريق راديوي هواپيما سعي در برقراري ارتباط با ياسيني مي‌كند. خلبان كابين جلو هيچ عكس‌العملي از خود نشان نمي‌داد. اقدام در همين زمان به بررسي شرايط پرداخت تا متوجه شود چه اتفاقي افتاده. تكه‌هاي گوشت و پر اطراف كابين نشان از برخورد دسته‌اي از پرندگان دريايي (كه در آن سرعت حكم يك گلوله ضدهوايي را دارد) به جنگنده را داشت.

      هواپيما در كنترل بود اما تمام سامانه‌هاي ناوبري از كار افتاده بود. تعيين مسير درست بازگشت تنها با كمك رادار كنترل زمين ميسر بود كه تماسهاي متعدد اقدام با رادار هيچ نتيجه‌اي دربر نداشت. اقدام براي چندمين بار در راديوي هواپيما گفت:

      ـ از ابابيل به رادار! اگر صداي مرا مي‌شنوي جواب بده!

      ناگهان صداي مبهمي به گوش رسيد. بلافاصله تكرار كرد:

      ـ از ابابيل به رادار!

      ناگهان صداي روشن و واضحي در راديو طنين‌انداز مي‌شود!

      ـ ابابيل، من عقابم، به گوشم!

      اين پيام كه در واقع نويد زندگي براي فانتوم و خلبانانش محسوب مي‌شد، صداي خلبان F-14 حاضر در منطقه، شهيد والامقام سروان خلبان «هاشم آل‌آقا» بود. آل‌آقا در ادامه مي‌گويد:

      ـ مشكلي برايتان پيش آمده؟!

      ـ هواپيمايمان صدمه ديده. نمي‌دانم خلبان كابين جلو بيهوش شده يا به شهادت رسيده.

      ـ خونسردي خودت را حفظ كن! سعي كن كنترل هواپيما را به دست بگيري! دارم به سمت شما حركت مي‌كنم.

      وقتي كه آل‌آقا به بالاي سر فانتوم زخمي رسيد گفت:

      ـ ابابيل! همين‌طور به پرواز ادامه بده. مراقب باش از دستگيره صندلي‌پران استفاده نكني! چون چتر صندلي باز شده و بالاي هواپيما رهاست. هواپيمايتان شبيه «آواكس»2 شده است.

      ـ متشكرم! سعي مي‌كنم هواپيما را هدايت كنم. ولي نمي‌دانم چه بلايي سر ياسيني آمده است.

      ـ خونسردي خودت را حفظ كن و همين‌طور به پرواز ادامه بده! من پشت سرت در حركت هستم، نگران نباش!

      موتورها با آن كه با قدرت صد در صد در حال پيشراندن جنگنده بودند با اين حال فانتوم صدمه ديده سرعتي حدود 180 نات داشت كه براي جنگنده سرعت كمي است. پس از مدتي ياسيني نيز به هوش آمده و با اعلام اين كه مي‌تواند جنگنده را هدايت كند، فرمان را در دست مي‌گيرد. نهايتا هواپيما به سلامت در پايگاه فرود آمده و بدين وسيله هاشم آل‌آقا جنگنده F-4 باارزش و دو خلبان ارزشمندتر را به دامان وطن باز مي‌گرداند.

      همسر قهرمان شهيد از آن زمان كه هاشم ديگر به خانه بازنگشت، نگهداري و پرورش دو يادگار شهيد (بابك و بهزاد) را به تنهايي به عهده گرفت و نشان داد كه از حماسه‌سازان ميدانهاي نبرد حق عليه باطل چيزي كم ندارد. وي كه براي فرزندان خود هم پدر بود و هم مادر با تلاشي خستگي‌ناپذير توانست آنها را به سمت مدارج بالاي علمي رهنمون شود. دكتر «بابك آل‌آقا» فرزند ارشد شهيد با ارايه پايان‌نامه دكتراي خود با عنوان «بررسي تاثير محيط هوا ـ فضا بر فيزيولوژي بدن هوانوردان» در سال 1379 توانست در سطح خاورميانه مقام اول را كسب و به دريافت لوح تقدير از دست رييس‌جمهور وقت جناب آقاي «خاتمي» مفتخر شود. لازم به ذكر است پايان‌نامه وي هم‌اكنون در تعدادي از خطوط هوايي به عنوان مرجع تدريس مي‌شود.



      افتخاري ديگر

      از افتخارات ديگر همسر سرافراز شهيد آل‌آقا اين است كه وي خواهر شهيد نيز مي‌باشد. شهيد سروان خلبان «مصطفي صغيري» كه از خلبانان جنگنده F-4، فانتوم نيروي هوايي بود در ماموريتي در روز 23 مهر 1359 كه از پايگاه سوم شكاري همدان به قصد هدفي در شهر سليمانيه عراق برخاسته بود، مركبش در خاك عراق مورد اصابت قرار گرفته و به فيض عظيم شهادت نايل مي‌آيد. متاسفانه باخبر شديم كه چندي پيش همسر اين دلاورمرد عرصه پيكار دارفاني را وداع گفته. ما نيز به نوبه خود با تسليت به خانواده آل‌آقا براي اين مرحومه علو درجات را از درگاه ايزد منان خواستاريم.

      هم‌اكنون براي بزرگداشت مقام والاي 70 تن از خلبانان شهيد نيروي هوايي ارتش كه پيكر پاكشان هرگز به آغوش وطن بازنگشت، يادماني در بهشت زهرا ساخته شده است.

      در پايان از خانواده معظم شهيد آل‌آقا به خصوص همسر بزرگوارشان كه ما را به گرمي پذيرفتند و با شكيبايي پاسخگوي سوالات ما بودند تشكر و قدرداني مي‌كنيم.


      منبع

      مدیران محترم لطفا منتقل کنن...
    • توسط kingraptor
      کارایی: جنگنده سبک کشور سازنده: چین (در سال 94 پاکستان نیز به این پروژه پیوست و همکاری هایی نیز از سوی شرکت میکویان صورت گرفت) سازنده: گروه صنعتی هواپیمایی چنگدو صندوق پستی 800 چنگدو – سیچوان 610092 تلفن: 1033-740/28-0086 فاکس: 4984-740/28-0086 نشانی اینترنتی: www.cac.com.cn خدمه: یک نفر خدمه مجهز به صندلی پرتاب شونده (در نمونه تولید شده برای پاکستان از صندلی MK10 استفاده شده است.) تجهیزات: این جنگنده دارای یک جایگاه حمل سلاح در زیر بدنه و چهار جایگاه در زیر بالها و دو جایگاه در نوک بال ها (مجموعا هفت جایگاه) می باشد که می تواند انواع مختلفی از توپ ها و موشک های هوا به هوای (SD-10, AIM-9P, PL-6 و PL-9) و بمب های هدایت شونده لیزری را حمل کند. رادار این جنگنده بنا به درخواست مشتری می تواند از نوع Grifo S-7 ساخت ایتالیا یا Kopyo ساخت روسیه باشد، که در صورت استفاده از رادار Kopyo امکان حمل موشک های R-27 و R-73 روسی نیز وجود خواهد داشت. بنا به درخواست مشتری یک لوله سوختگیری نیز با تغییرات اندکی در سازه هواپیما به تجهیزات این جنگنده کوچک افزوده خواهد شد. پیشران: یک دستگاه موتور کلیموف RD-93 با سیستم پس سوز (نوع ضعیف تری از موتور RD-33 جنگنده میگ-29) ابعاد: طول: 13 متر و 96 سانتی متر ارتفاع: 5 متر و 10 سانتی متر فاصله دو سر بالها: 9 متر وزن: وزن خالی: 6350 کیلوگرم حد اکثر وزن تسلیحات: 3800 کیلوگرم حد اکثر وزن برخواست: حدودا 12700 کیلوگرم مشخصات: حد اکثر سرعت: 1.6 ماخ مسافت مورد نیاز برای برخواست: 500 متر مسافت مورد نیاز برای نشست: 700 متر سقف پرواز: 16500 متر شعاع عملیاتی: 1200 کیلومتر بعنوان جنگنده و 700 کیلومتر برای حمله به اهداف زمینی رنج پروازی: 1600 کیلومتر با سوخت داخلی و 2220 کیلومتر با مخازن اضافه محدودیت جی: بیشتر از 8 جی کشورهای کاربر: چین (صد ها فروند) - پاکستان (150 فروند) - گفته می شود ایران نیز علاقه مند است تا با خرید حدود 40 تا 50 فروند از این جنگنده، آنها را جایگزین جنگنده های قدیمی F-7 خود نماید. قیمت: 15 تا 20 میلیون دلار (بسته به انتخاب های مشتری نظیر نوع رادارا، قابلیت سوختگیری هوا به هوا و... متغیر است) برای هر فروند (اعلام شده در اواسط 2003) هزینه اجرای پروژه بیش از 150 میلیون دلار بود که پاکستان 75 میلیون دلار آن را پرداخت کرده قراردادهایی به مبلغ 450 میلیون دلار برای خرید آن دارد (بدین گونه تا 50 الی 60 درصد در پروژه سهیم شده است.) ملاحظات: جنگنده FC-1 یا Fighter China که با نام Super-7 نیز شناخته می شود جنگنده ای ارزان قیمت است که برای کشور های کم درآمد تولید شده است. تجهیزات قابل استفاده توسط این جنگنده هنوز هم تا حدودی نامشخص مانده است، نمونه آزمایشی این پروژه در پاکستان به نام JF-17 و با کد Thunder شناخته می شود، لازم به ذکر است که این جنگنده از یک سیستم پرواز با سیم و دیگر سیستم های دیجیتالی بهره می برد. تاریخچه: این برنامه در فوریه 1992 شروع شد و پس از پایان همکاری های میان آمریکا و چین در این برنامه و خروج ایالات متحده از این طرح، پاکستان در سال 1994 به این طرح ملحق شد، لازم به ذکر است شرکت میکویان نیز در مراحل طراحی جنگنده همکاری داشت. اولین بار در نمایش هوایی پاریس یک مدل از این جنگنده به نمایش گذاشته شد، در نهایت اولین نمونه آزمایشی این جنگنده اولین پرواز خود را در 1997 انجام داد، بدلیل تردید پاکستان در ادامه همکاری در این طرح در سال 1997 این طرح متوقف شد، اما در ژوئن 1999 در سفر نواز شریف (نخست وزیر وقت پاکستان) به پکن بر اساس توافقات قانونی این پروژه از سر گرفته شد، در سال 2001 اولین نمونه آزمایشی از این جنگنده با اندازه های واقعی (گویا پرواز سال 1997 با یک نمونه کوچک انجام شده است :مترجم) اولین پرواز خود را انجام داد. در 31 می 2003 اولین FC-1 عملیاتی تولید شد و پرواز آزمایشی خود را در 24 یا 25 آگوست انجام داد، در این پرواز بعد از تاخیر طولانی این جنگنده از زمین برخواست و 15 تا 20 دقیقه به پرواز ادامه داد. در سوم سپتامبر نیز اولین پرواز رسمی این جنگنده انجام شد، این پرواز در فرودگاه ونجیانگ انجام شد و در این مراسم فرمانده وقت نیروی هوایی مارشال کلیم سادات نیز حضور داست، تولید این جنگنده از سال 2006 شروع شده است. منبع: http://www.flug-revue.rotor.com/frtypen/FRFC-1.htm
  • مرور توسط کاربر    0 کاربر

    هیچ کاربر عضوی،در حال مشاهده این صفحه نیست.