mostafa_by

تاپیک جامع تهاجم به جمهوری اسلامی ایران

امتیاز دادن به این موضوع:

Recommended Posts

به نظر من قرار دادن نام سپاه در لیست گروه های تروریستی تکمیل حلقه های مفقوده حمله به ایران است. سپاه بشدت در ایران قدرتمند است و بنا به اهداف برون مرزی خود سعی دارد یکی از شعارهای انقلاب را که همانا صدور انقلاب اسلامی است عملی کند. سپاه برای خود مرزی نمی شناسد مدام در حال تجهیز گروهها و دولت های مخالف آمریکا و اسراییل است و فعالیت خود را بخصوص بعد از اشغال عراق و تهدید های علنی آمریکا و اسراییل علیه ایران فزونی بخشیده است. من هیچ بعید نمی بینم اگر نبردی بین ایران و (آمریکا و اسراییل) رخ دهد ایران{سپاه} بصورت کاملا مستقیم و از طریق سوریه وارد جنگ با اسراییل شود. جبهه دوم ایران هم طبعا جنوب لبنان خواهد بود.پس فرض اینکه سپاه در صورت وارد شدن به جنگ تنها به شلیک چند موشک شهاب 3 بسنده خواهد کرد کمی دور از عقل است. برخی از سران سپاه علنا تهدید کرده اند که به آمریکا در خاک خود ضربه خواهند زد؟!! و این چیزی است که آمریکا را وادار ساخته سپاه را در لیست سیاه قرار دهد. فرماندهان ارتش آمریکا بارها اعلام کرده اند ما با ارتش کلاسیک ایران مشکلی نخواهیم داشت ولی آنها از جنگ نامتقارن و چریکی با سپاه هراس دارند. الان ایران در حال مذاکره با آژانس است و موفقیت هایی هم بدست آورده (البته به گفته دیپلماتها) ولی آمریکا استراتژی سابق خود را دنبال می کند یعنی قطعنامه سوم ، تحریم های بیشتر و در نهایت حمله نظامی ، حالا چقدر اینکار زمان می برد خدا عالم است. قطعا سپاه و سایر مسئولین ارشد نظام برای آن روز برنامه ریزی کرده اند این مساله ای است که شوخی بردار نیست و موجودیت نظام بسته به واکنش مناسب از طرف ایران است.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

برخی از سران سپاه علنا تهدید کرده اند که به آمریکا در خاک خود ضربه خواهند زد؟!!


ّبله این کار به عهده تیپ انتحاری سپاه هست مطمئنا اگر جنگی رخ دهد حوادث وحشتناکی مانند 11 سپتامبر گریبان آمریکا می شود چون تا جایی که من می دانم این تیپ مخصوص این چنین کارهایی هست !

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
dear fMostafa I analyse base on material fact not anything else. US is facing total death. Without Enery supplies US can not survuve. Rice is in a different planet. The most eminent threat is coming from south America. The blockage of the Mouth of Gulf of Mexico will bring US down. All shore oil facilities in the Gulf of Mexico and the ports are considered US lifeline. The entrance to the Gulf of Mexico is Caribean. Su 27 from Cuba and Venezuela armed with sunburn can block this lifeline. All the countries I mentioned above are being armed with Mig 29 or Su 27. A dual blockage of Hormuz and Caribean is an instant death for USA. Rice is wasting US resources. Kissinger is a jewish and jewish media is behind him, Nixon was and is the best politician US ever had after Rosevelt. I don't know if the pirates of the caribean movie is popular in Iran as well as US but this British Cultural order of battle. same thing as " Dayi Jan Napolean" in Iran. Countries are only motivated based on their National goal and objectives.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
فكر كنم نظراتم درمورد رايس و كسينجر در دو پست قبلي، داده شده. فكر نكنم نيازي به بيش‌گويي باشه.
اما درمورد ذخاير انرژي، دوست عزيز بد نيست بدونين كه اولاً امريكا به كشوري حمله نمي‌كنه مگه اينكه از تأمين انرژي‌اش اطمينان حاصل كنه. همين الان كه مقامات ما فكر مي‌كنن كه ما با نفت با امريكا مقابله مي‌كنيم، بد نيست بدونين كه عربستان صعودي اعلام كرده كه آمادگي ارسال نفت به جاي ايران رو داره و امريكا مي‌تونه خيالش از بابت عدم كمبود نفت راحت باشه!!
دوست عزيز. ما الان اينجا نشستيم و ساده مي‌گيم اگه جنگ شه، تنگه هرمز رو مي‌بنديم! ولي براي كشوري كه اقتصادش وابسته به نفت هست، اين كار يعني خودكشي! ايران در زمان جنگ با عراق هم با وجود مشاهده‌ي قيمت مفت نفت (6 دلار در سال 65)، باز هم اون رو مي‌فروخت؛ چون مجبور بود! بحث انرژي هيچ‌وقت عامل بازدارنده‌اي نبوده و نيست. عراق يكي از غني‌ترين معادن زيرزميني جهان رو داراست. ولي حتي ترس تحريم نفتي هم باعث نشد كه امريكا به اون كشور حمله نكنه و حتي سكوهاي نفتي‌ و ذخايرگاه‌ها و انبارهاي نفتي‌اش رو نابود نكنه! امري كه مسلماً به ضرر ايالات متحده بود و هم باعث كاهش ميزان نفت عرضه شده در جهان و هم افزايش قيمت بود، ولي امري مهمتر باعث و باني اين قضايا بوده!
كشورهاي در حال توسعه، شايد اكثراً از منابع و ذخاير غني انرژي مثل نفت و گاز برخوردار باشن، ولي به دليل سياست‌هاي اعمال شده، اكثراً تك‌محصولي يا نهايتاً دومحصولي هستن. هر وقت هم كه بخوان سر از تخم بيرون بيارن، خيلي راحت سركوب مي‌شن و باز هم بايد برگردن به همون جاي خودشون. كشوري مثل ايران، تا سال‌ها متكي به اقتصاد نفتي‌اش خواهد بود. ما همه‌ي صادرات غيرنفتي‌مون 20 ميليارد دلار مي‌شه؛ يعني چيزي در حدود يك سوم درآمد نفتي ما. كشوري مثل كوبا، بيشترين درآمدش از توليد نيشكره. مكزيك و ونزوئلا، درصورت عدم صادرات نفت، به فقيرترين و بي‌چيزترين كشورهاي جهان تبديل مي‌شن. همين همسايگان خليجي ما، درصورت نداشتن نفت، از افغانستان هم بدتر مي‌شن. اين كشورها، توان مقابله با جهان با تهديد به قطع سرچشمه‌ي حياتي خودشون رو ندارن! چرا كه در اين صورت، اولين ضررش رو خودشون خواهند ديد!
بيايين يكم واقع‌بينانه نگاه كنيم. بحث تحريم انرژي و يا كمبودش، تنها يك تهديد كودكانه‌اس كه هيچ‌وقت نمي‌شه عملي شه. حتي وقتي كه اعراب، به خاطر قضيه اسرائيل، دست به تحريم نفتي زدن، ديديم كه با وجود شوك قيمتي عجيب، ولي جهان باز هم با كمبود انرژي مواجه نشد و نه امريكا تلف شد و نه كسي چيزيش شد. اگه بخوايم بحث درمورد اوضاع روز جهان داشته باشيم، به چيزي بيشتر از يك تهديد نياز داريم. چيزي كه دقيقاً بهش نياز داريم، انعطاف استراتژيكي هست؛ چيزي كه امريكا داره ولي ما متأسفانه چندان ازش بهره‌اي نبرديم.

راستي. شما اين لينك رو نگاه كردين؟

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
I think if the war happens it does not matter if your economy has only oil or it has 100 products , Closing the straight of Hormuz means causing trouble for the whole world, because those who are in the fight are already in trouble. if Hitler had the Giblartar he would have never lost North Africa campaign. I think this is the situation that US is facing; Iran closing the straight of Hormuz Soumalia closing the stright of Babalmandab Turkey closing the the straight of Bosphorous Venezuela colombia Nicaragua closing Panama Canal Venezuela and Cuba closing the gulf of mexico there is not much left, Suez canal is useless without Babalmandab. that is why Sepah has a base in Sudan, and US has activated African command. Iran is working on Giblartar visa vis Moroco , Algeria and Lybia and there are a few straights around Indonesia and philipines. I mean there are lots of moslem countries around these straights who are not friendly with US. there is Barent sea stright between russia and USA, if there is a coordinated plan , US is in trouble. by the way I checked the link it does not work. thank you.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
PERSPOLIS, خدا امواتت بیامرزه سعی کن یجوری فارسی بنویسی واقعا در یه فروم فارسی انگلیسی خوندن سختتر از خوندن همون متن در فروم انگلیسی هست! از لینکی که مصطفی داد استفاده کنی هم مناسبه.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
دوستان درود بر شما ، با اجازه آقا مصطفي من بعلت كمي وقت تنها دو صفحه قبلي اين بحث رو مطالعه كردم و اجازه ميخوام از همينجا مسافر قطار باشم ، در مطالبي كه در مورد دلايل هدفگيري سپاه از سوي آمريكا خواندم جاي يك مطلب را خالي ديدم ، و شايد هم قبلا مطرح شده و من نديدم ، بهرحال در نظر داشته باشيد گسترش نفوذ سپاه به دستگاه سياسي و ديپلماسي كشور نه تنها سپاه رو نا خواسته ويا به عمد وارد بده بستانهاي سياسي كرده كه اولين زيانش دامن خود سپاه را خواهد گرفت بلكه كشور را در شرايط بسيار دشواري قرار خواهد داد ، اين درست كه سپاه ارتش عقيدتي نظام و بازوي مسلح انقلاب اسلامي است ولي در هر حال نيروي مسلحي است كه جهت گيريهايش به سود اين ويا آن جناح حكومتي تاثيري ناگزير بر سياستهاي كلي كشور خواهد گذاشت ، بدون علت نيست كه در تمام كشورها ارتش را از دخالت در امور سياسي منع ميكنند ، شايد هم بنيان گزاران جمهوري اسلامي هر گز جناح بندي هاي سياسي امروز كشور را پيشبيني نميكردند و تصور ميكردند كه اين نظام هميشه يك پارچه خواهد ماند ، ولي اگر حتي چنين تصوري بوده ميبينيم كه امروز جناح هاي سياسي در داخل نظام در آستانه تيغ كشيدن بروي يكديگرند ،شايد امروز موضع گيريهاي سياسي سپاه بنفع گروهي و طبعا خوش آينده اين جناح باشد ولي اگر جزو وظائف تعريف شده سپاه قرار بگيرد كه ظاهرا عده اي در حال جا انداختنش هستند در درجه اول براي خود نظام درد سر ساز خواهد بود ، توجه داشته باشيد كه بسياري از مهره هاي سياسي امروز كشور در همه سطوح سابقه سپاهيگري دارند ، حال تصور كنيد كه تهديد آمريكا مبني بر قراردادن سپاه در ليست تشكيلات تروريستي عملي گردد و از سوي نهاد هاي بين المللي هم پذيرفته شود ، اين يعني فلج كامل ايران ، مسلما اين خوشايند بسياري نيست ولي از دوستان خواهش ميكنم بجاي پرداختن به شعار و خوش خيالي به امكان اجراي اين سناريو توجه كنند ، ايران ميشود كشوري كه از رئيس جمهورش گرفته تا نمايندگان مجلس و وزرايش سابقه عضويت در يك سازمان تروريستي را دارند ، هر يك از اين افراد پا را از مملكت بيرون بگذازند قابل تعقيبند ، كدام مسئول سياسي و يا اقتصادي حاظر است با يك تروريست پشت ميز مذاكره بنشيند ؟ پايبندي سپاه به اصل حفظ نظام نميبايست بهانه و دستاويز وارد كردن سپاه در معادلات سياسي ميشد ، سپردن سكان سياسي كشور به سپاه اين نهاد را به پاشنه آشيل نظام مبدل كرده ، اين درست به اين ميماند كه شما بمبي را بخودتان ببنديد و دكمه انفجارش را بدهيد دست محافظتان و بگوئيد مواظب باش كسي فشار ندهد ، غافل از اينكه ممكن است پاي اين محافظ جائي بلغزد يا كسي پوست موز جلوي پايش بگذارد .

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
با تشكر از نظر دوستان گرامي و همچنين تشكر از آقا پرويز عزيز كه ما رو قابل دونستن و تو بحث‌مون شركت كردن. خدمت آقا پرويز بايد عرض كنم كه اتفاقاً از جاي خوبي وارد بحث شدين. از دو صفحه‌ي پيش، بحث سپاه هم شروع شده و اگه در حد همين دو صفحه هم تاپيك رو مطالعه فرمودين، با ما هماهنگ هستين. خيلي خوشحال مي‌شم كه مطالب شما رو در تاپيك مطالعه كنم. مطلب جالبي نوشتين. البته مطلبي كه در ابتداي صفحه گذاشتم، صرفاً آغازي براي بحث بود و به نوعي تاريخچه فعاليت‌هاي برون‌مرزي رزمي سپاه پاسداران و علت اصلي حساسيت امريكا نسبت به اين نيروي رزمي. قرار بود بزودي ادامه‌ي مطلب رو عرض كنم كه منتها منتظر شدم ساير دوستاني كه تاپيك رو ملاحظه فرمودن هم نظر خودشون رو در اين زمينه بنويسن تا به ادامه‌ي بحث بپردازيم. خدا رو شكر، شما درست از جايي بحث رو شروع كردين كه بنده قصد ادامه داشتم؛ يعني ماجراي حساسيت‌هاي درون‌كشوري سپاه و مشكل بزرگي كه امريكا (و البته در مرحله‌ي بعدي٬ كليت جمهوري اسلامي) به شدت ازش هراسانه. الان قصد داشتم كه درمورد اين مطلبي كه فرمودين، ادامه‌ي مقاله رو بنويسم. ولي متأسفانه يا خوشبختانه، در حال حاضر به شدت سردرد دارم و درست نمي‌تونم تايپ كنم. اما فعلاً در همين حد مي‌نويسم كه ترس امريكا از شرايط كنوني كشور ايران، نه بحث قدرت گرفتن گروه يا جناحي خاص و يا روي كار اومدن گروهي تندرو، كه دقيقاً قدرت گرفتن سپاه پاسداران در كشور و طراحي سياست‌هاي خارجي كشور توسط سپاهي‌هاست. اما اگه اجازه بدين، اول به شرايط فعلي سپاه در كشور بپردازيم و بعد بريم سراغ اينكه درصورت رفتن نام سپاه پاسداران در فهرست تروريست‌ها، چه مشكلاتي شامل حال ما خواهد شد. اگه ممكنه، ساير دوستاني كه علاقه به ورود به اين بحث دارن هم نظرشون رو بفرماين تا استارت بخش جديد رو بزنيم!

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
تحلیل یونایتدپرس از گزینه های ایران برای تلافی حمله آمریکا

خبرگزاری یونایتدپرس در گزارشی به بررسی اقدامات تلافی جویانه ایران در صورت هرگونه حمله احتمالی به تاسیسات هسته ای این کشور پرداخت.

به گزارش عصر ایران این خبرگزاری آمریکایی نوشت: "تهران به تلافی هرگونه حمله احتمالی آمریکا می تواند از انواع تسلیحات خود از جمله موشک های دوربرد استفاده کند."

براساس این گزارش هرچند نیروهای نظامی سنتی ایران در صورت بمباران تاسیسات هسته ای این کشور امید چندانی به نبرد موفقیت آمیز با نیروهای آمریکایی در خلیج فارس ندارند اما حمله سریع تهران به کشتی های واقع در خلیج فارس و حمایت از شبه نظامیان ضد آمریکایی در عراق و افغانستان را می توان تهدیدی جدی قلمداد کرد.

نیکولا سارکوزی رییس جمهوری فرانسه روز دوشنبه هشدار داد حمله به ایران فاجعه بار خواهد آمد اما احتمال تروریست نامیدن سپاه پاسداران ایران از سوی دولت بوش بار دیگر این نگرانی را پدیدار کرد که واشنگتن ممکن است به طور جدی در حال بررسی حملات نظامی به تاسیسات هسته ای ایران باشد.

از سوی دیگر آژانس بین المللی انرژی اتمی و تهران اخیرا بر سر یک چارچوب زمانی برای انجام مذاکرات بیشتر در مورد برنامه هسته ای ایران به توافق رسیدند اما دولت بوش با رد این توافقنامه اعلام کرد که آن چیزی بیش از "تلف کردن وقت" از سوی ایران نیست.

در همین حال برخی تحلیلگران، بمباران ایران را به عنوان یک رویکرد احتمالی در صورت شکست مذاکرات می دانند اما اکثرا بر این باورند که این گزینه نقش چندانی در توقف برنامه هسته ای ایران نخواهد داشت و در بدترین حالت می تواند باعث افزایش حمایت از دولت شود و اين امر در زماني است كه سیاست های اقتصادی آن به دلیل بیکاری بالا و کمبود سوخت مورد انتقاد قرار گرفته است.

با این حال به گفته کارشناسان چنانچه ایران مورد حمله قرار گیرد این کشور از گزینه های فراوانی برای پاسخگويي به آمریکا برخوردار خواهد بود.

"پیتر بروکز"، یک کارشناس امنیت ملی در موسسه تحقیقاتی "هریتیج" آمریکا که مقالات زیادی در مورد روابط ایران و آمریکا و اهداف تهران در منطقه به رشته تحریر درآورده، در این باره گفت: "ایران انبوهی از گزینه ها را در اختیار دارد؛ از گزینه های سنتی گرفته تا گزینه های غیرمتعارف و از موشک گرفته تا تروریسم و امکان استفاده از همه این گزینه ها برای تلافی حمله آمریکا وجود دارد."

وی افزود: "ممکن است شاهد حملاتی به نیروهایمان در خلیج فارس باشیم. آنها (ایرانی ها) موشک های کروز ضد ناو و ضد تانک با توان بالا در اختیار دارند و همچنین می توانند حملات انتحاری علیه کشتی های ما ترتیب دهند."

به نوشته یونایتدپرس نه تنها ایران قادر به انجام عملیاتی علیه نیروهای دریایی آمریکاست بلکه برد موشک های "شهاب سه" این کشور (1500 کیلومتر) تا بزرگترین شهر اسرائیل، تل آویو، می رسد.

"آنتونی کوردسمان"، یک کارشناس مرکز مطالعات اسراتژیک و بین الملل آمریکا که پیشتر چندین مقاله درباره ارتش ایران و توان آن برای مقابله با آمریکا نوشته معتقد است ایران از توان حمله به آمریکا در خلیج فارس با موشک و مین های ضد ناو برخوردار است.

وی همچنین افزایش حمایت ایران از فعالیت شبه نظامیان در عراق و افغانستان را از دیگر گزینه های این کشور دانست و گفت: "تهران روابط نزدیکی با اکثر شیعیان عراقی به ویژه حزب های سیاسی و شبه نظامیان شیعه دارد. برخی گروه های عراقی درباره حملات نظامی علیه همسایگانمان هشدار داده اند."

برپایه این گزارش از تنگه هرمز - رکن خلیج فارس و محل عبور یک پنجم نفت خام جهان - نیز به عنوان یک هدف احتمالی ایران یاد می شود.

"بروکز" در این باره اظهار داشت: "اقتصاد ایران در وضع دشواری قرار دارد و تصور نمی کنم آنها بتوانند تنگه هرمز را مسدود کنند اما قطعا قادر به غرق کردن حداقل یک نفتکش خواهند بود."

"کوردسمان" نیز در ارزیابی خود از این موضوع گفت: "ایران نمی تواند تنگه هرمز را ببندد یا رفت و امد نفت کش ها را متوقف کند اما در مقابل می تواند عبور نفت کش ها را مختل و باعث ایجاد دلهره در بازارهای نفت شود."

با وجود نامشخص بودن گزینه ایران برای تلافی حمله آمریکا، "بروکز" تردیدی ندارد که این کشور به هر نحوی واکنش نشان خواهد داد.

"معتقدم چند اقدام تلافی جویانه علیه نیروهای آمریکایی و منافع این کشور در منطقه صورت خواهد گرفت و تصور می کنم اسرائیل نیز شامل این امر شود و هر کشوری که از این دو حمایت کند نیز احتمالا مورد هدف قرار خواهد گرفت."

برپایه این گزارش احتمالا نیروهای آمریکایی با تهدیدات اندکی از جانب ارتش سنتی و قدیمی ایران مواجه خواهند بود هر چند که ارتش اکنون در تلاش برای کسب نفوذ منطقه ای در حال تجدیدساختار قوای نظامی خود است.

"بروکز" خاطرنشان کرد: " آنها (ایرانی ها) تلاش می کنند توان نیروهای سنتی خود را افزایش دهند. ایران خود را به عنوان یک قدرت فزاینده در منطقه می داند و خواهان آن است که قدرتمندترین کشور منطقه شود و برای تحقق این امر باید قدرت نظامی خود را بهبود بخشد."

Asriran.com

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
سپاه در ايران نيروي قدرتمندي در عرصه اقتصادي و نظامي بشمار مي رود اينكه سپاه وارد جريانات اقتصادي شده است به نظر من اشكالي ندارد شايد دوستاني كه بيشتر در مسايل اقتصادي وارد هستند نظر ديگري داشته باشند ولي به نظر من تا اينجا مشكلي وجود ندارد. مشكلي كه سپاه را تهديد مي كند وارد شدن در مسايل سياسي است. اينكار سپاه عواقب خطرناكي براي مجموعه سپاه و كشور دارد. بنا به نظر صريح قانون اساسي و وصيتنامه بنيانگذار انقلاب اسلامي ورود نظاميان به عرصه سياسي ممنوع است و اين مساله نشان دهنده اهميت اين موضوع است. در هر كشوري كه اين مساله رخ داده است مشكلات فراواني گريبانگير مردم شده است. تركيه پاكستان و بسياري از كشورهاي آفريقايي از جمله كشورهايي هستند كه از اين جريانات آسيب فراواني ديده اند. عرصه سياست نيازمند ابزاري است كه نظاميان فاقد آن هستند و اين مطلب بقدري بديهي است كه نيازي به صحبت بيشتر درباره آن نيست. در حال حاضر در كشور متاسفانه سپاه متعلق به جناح خاصي شمرده مي شود ( اين نظر اكثر كساني است كه با مسايل سياسي آشنايي دارند) اين مساله بدين معنا است كه يك جناح ديگر كه مقابل جناح مزبور است با سپاه مشكلات عقيدتي خواهد داشت و اين مساله بتدريج بر كارايي اين نيرو تاثير منفي مي گذارد. از سوي ديگر به نظر من كمترين مشكلي كه از بابت قرار گرفتن نام سپاه در ليست گروه هاي تروريستي شامل حال كشور مي شود ايجاد چهره منفي از اين نيرو و در نهايت نظام از نظر مردم جهان است كه خود بعدها باعث مشكلات فراواني در تعامل ما با دنياي اطرافمان خواهد شد. :|

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
با تشكر از IRGCAF بابت مطلب مهمي (كه به زودي به طور جامع‌تر بهش خواهيم پرداخت) كه در تاپيك قرار دادن، و همچنين تشكر ويژه از سيناي عزيز (عادت كردم كه با نام كاربري، شما رو مخاطب قرار بدم :| )، بايد عرض كنم كه كاملاً درست مي‌فرمايين. درمورد مسائل سياسي، سپاه اكيداً از ورود به سياست منع شده بود و امام خميني با بينشي كه داشت، دردسرهاي ناشي از دخالت سپاه در امور سياسي رو پيش‌بيني‌ كرده بود و به همين دليل هم در وصيت‌نامه‌ي خود، بهش اشاره كرد. در اين قسمت و قسمت بعدي مقاله‌ام، به اين قضيه خواهم پرداخت.

----------------------------------

در قسمت قبل، پيش‌زمينه‌اي درمورد اصلي‌ترين مشكلي كه امريكا با سپاه داره، مطالبي عرض كردم. حالا به دلايل داخلي تشكيل سپاه و مسائل پس از اون مي‌پردازم. مسائلي كه بعدها، يكي ديگه از دردسرهاي بزرگ امريكا هم شد.
(راستي نمي‌دونم چرا. ولي حس خودموني نوشتن ندارم. يه مقدار عصا قورت داده و رسمي مي‌خوام بنويسم!!)


----------------------------------

از قديم‌الايام، هر زمان كه پادشاهي سقوط مي‌كرد و پادشاهي ديگري به وجود مي‌آمد، نيروهاي وفادار به آن پادشاهي، به صورت ارگاني نظامي و سواي ارتش اصلي ايجاد مي‌شدند. اما اين ارگان، معمولاً به يك گروه نهايتاً چند هزار نفره محدود بود و محدوده‌ي فعاليت آن‌ها هم تنها درموارد بسيار مهم، مثل جنگ‌هاي سرنوشت‌ساز، كودتاها، انقلاب‌ها و شورش‌هاي بزرگ و مواردي از اين دست، تعريف شده بود و در ساير موارد، كاري انجام نمي‌دادند و به نوعي، حافظ سلطنت بودند!
شايد بتوان گفت اولين نهاد نظامي رسمي حافظ سلطنت كه به نوعي، ارتش شد، تاريخچه‌اي كمتر از يك قرن دارد. ارتشي كه در ابتدا، بازوي انقلاب، لقب گرفت و سپس انبر انقلاب و نهايتاً پيشرو! اين ارتش، ارتش سرخ لقب گرفت!
پس از انقلاب فوريه‌ (نه اكتبر!) سال 1917 در روسيه، بلشويك‌ها كه تندورهاي اين انقلاب بودند، راه خود را از اكثر گروه‌هاي ميانه‌رو چون حزب سوسياليست و حتي منشويك‌ها جدا كرده و به دنبال برنامه‌هاي خود رفتند. با وجود تعدد نفرات و اعضاي حزب، در مجلس از برتري برخوردار نبودند. اما بلشويك‌ها، به هر طريق ممكن، قدرتمندتر شده و واحدي شبه نظامي به نام «ارتش سرخ» (Red Guard) را تشكيل دادند. از همان ابتدا، ارتش سرخ، ارزش خود را به نمايش گذاشت. در اكتبر همان سال، انقلاب بلشويكي با موفقيت به پايان رسيد و ارتش سرخ، موفق به تسخير كاخ زمستاني گرديد و عملاً دولت موقت كرنسكي سرنگون گشت. ارتش سرخ، لقب «حافظ انقلاب پرولتاريا» لقب گرفت.
ارتش سرخ كه به عبارت ساده‌تر، تنها ميليشياي كارگري بود، به رهبري «لئون تروتسكي» بسيار نيرومند گرديد و آنقدر توانمند ظاهر شد كه در جنگ‌هاي داخلي بين سرخ‌ها و سفيد‌ها، عملاً عامل نجات بلشويك‌ها گرديد و شوروي لنين را پايدار كرد. پس از آن هم تا پايان عمر اتحاد جماهير شوروي، ارتش سرخ در نقش ارتش اصلي شوروي كه وظيفه‌ي توأمان حفظ و حراست از كشور و انقلاب سوسياليستي روسيه را داشت، به قدرت‌نمايي پرداخت كه اوج قدرت آن، ايستادگي در برابر ارتش تا بن دندان مسلح و برتر رايش سوم بود!
تجربه‌ي موفق ارتش سرخ شوروي، بعدها منجر به تشكيل ارتش سرخ چين گرديد. پس از پيروزي انقلاب كمونيستي در چين، ارتشي مشابه تشكيل گرديد و در وحله‌ي اول به سركوب مخالفين و در مرحله‌ي بعد، به تثبيت قدرت جمهوري خلق چين منجر شد. در برخي كشورها نيز ارتشي، مشابه ايجاد گرديد. شايد ارتش انقلابي كوبا، مثال خوبي براي اين قضيه بود. اما به تدريج كه جريانات انقلاب‌هاي كمونيستي كمرنگ‌تر گرديد، عملاً‌ ماهيت اينگونه ارتش‌ها نيز بي‌معني شد.
پس از پيروزي انقلاب اسلامي ايران در فوريه 1979 (بهمن 1357)، بحث ضرورت تشكيل ارگاني براي حفظ انقلاب اسلامي و دستاوردهاي مطرح گرديد و در همان سال، علناً پايه‌هاي سپاه پاسداران انقلاب اسلامي ريخته شد. اساسنامه‌ي اين نهاد نيز در سال 58، به تصويب رسيد و رسماً سپاه پاسداران، ماهيت وجودي پيدا نمود. اما تفاوت عمده‌اي كه اين سپاه، با ارتش‌هايي چون ارتش سرخ چين و يا شوروي داشت، مستقل بودن از ارتش رسمي كشور بود؛ به نحوي كه حتي در قانون اساسي، وظيفه‌ي حفظ كشور به عهده‌ي ارتش جمهوري اسلامي ايران و وظيفه‌ي حفاظت از انقلاب اسلامي به عهده‌ي سپاه پاسداران انقلاب اسلامي قرار داده شد. همگان فكر مي‌كردند كه اين ارگان، بيشتر حافظ حكومت بوده و محدوده‌ي فعاليتي همچون گارد رياست جمهوري كشور بعثي عراق دارد؛ اما ماجرا چيز ديگري بود.
از همان ابتداي امر، سپاه پاسداران، بدون اينكه منتظر ارتش هزار پاره‌ و پر از سلطنت‌طلبان بماند، شروع به حفظ نظم در كشور نمود. بلافاصله پس از انقلاب، تجزيه‌طلبي در كشور، به تحريك امريكا و با كمك كشورهاي منطقه صورت پذيرفت. سپاه به خوبي توانست نظم را به ايران آشوب‌زده برگردانده و تمامي غائله‌ها را خواباند. حتي كردستاني كه بعدها به بزرگترين خنجر در كمر انقلاب اسلامي تبديل گرديد نيز ياراي مقاومت در برابر نيروهاي اكثراً بي‌تجربه، ولي با انگيزه‌ي سپاه نداشتند. اما با دخالت (و يا به عبارت صحيح‌تر، خيانت‌هاي) دولت موقت و شخص داريوش فروهر، كردستان دوباره مسلح شد و چندين بار، سپاه پاسداران از دخالت در كردستان، منع گرديد و همين قضيه، منجر به بروز بزرگترين مشكلات و شكاف‌ها، ميان دولت موقت و البته بعدها، دولت ابوالحسن بني صدر گرديد.
پس از وقوع جنگ تحميلي، سپاه پاسداران، درست همانند يك ارتش مستقل، به مقابله با ارتش قدرتمند عراق پرداخت و درحالي كه حتي سازماندهي يك ارتش را نيز نداشت، به خوبي توانست درمقابل ارتش عراق، مقاومت كرده و خلاء ارتش ايران (كه حقيقتاً در اوايل جنگ، بسيار ضعيف و گاهاً (به دليل وجود فرماندهان نالايق و خيانت‌كار) خائنانه رفتار مي‌كرد) را پر نمايد. پس از تغييراتي كه در سطح فرماندهي ارشد سپاه پاسداران صورت گرفت، با حضور يوسف كلاهدوز كه از ارتشي‌هاي معتقد به انقلاب بود و چندين ارتشي ديگر در سپاه پاسداران، اين نهاد، شكلي رسمي‌تر و متعارف‌تر به خود گرفته و با انتصاب محسن رضايي به عنوان فرمانده سپاه، كم‌كم تقسيمات لشكري در اين نهاد نظامي، بوجود آمده و سپاه، صاحب گروهان، گردان، تيپ و لشكر گرديد. البته در همان زمان، سپاه پاسداران به منظور اجراي سياست‌هاي پيش‌بيني شده در اساسنامه‌ي سپاه، تشكيلاتي چون بازوي حفظ نظم داخلي و اجراي سياست‌هاي فرا مرزي سپاه (همچون لشكر ثارالله، لشكر قدس و ...) ايجاد گرديد كه تا به امروز، نقش‌هاي خود را به خوبي ايفاء نمو‌ده‌اند. همه چيز تا پيش از پايان جنگ، بسيار خوب پيش مي‌رفت و سپاه، روز به روز قدرتمندتر و منظم‌تر گرديد.
پس از پايان جنگ، سپاه پاسداران، باز هم براساس دستورالعمل رفتاري سپاه، وظيفه‌ي سازندگي در كشور را به عهده گرفت و انصافاً در اين زمينه هم بسيار تلاش كرد و بزرگترين پروژه‌ها را كه در داخل، كسي قادر به انجام آن نبود، توسط اين نهاد برداشته شده و به سرانجام رسيد. در زمينه‌ي اقتصادي، سپاه فعاليت‌هاي مفيدي را صورت داد و به بازسازي و آباداني كشور پرداخت.
اما بزرگترين خطري كه سپاه پس از جنگ را تهديد مي‌كرد، مداخله در امور سياسي بود. حضرت امام، در وصيتنامه‌ي خويش، بطور كاملاً مشخص و بدون هيچ‌‌گونه ابهامي، نهادهاي نظامي (سپاه و ارتش) را از ورود به گروه‌ها و احزاب سياسي منع نمود و مخالفت خود را با هرگونه دخالت در امور سياسي اين دو نهاد (بخصوص سپاه؛ چرا كه وظيفه‌ي ارتش، صرفاً در امور نظامي خلاصه مي‌شد) اعلام نمود. رهبر جديد ايران نيز با چندين سخنراني، رسماً مواضع امام خميني (ره) را تكرار نموده و بر جديت سپاه پاسداران به پيشرفت در امور نظامي و سازندگي كشور تأكيد كرد و عنوان كرد كه سپاه، نبايد با وارد شدن به دسته‌ها و جريانات سياسي، از مسير اصلي خويش منحرف گردد! اما متأسفانه به اين صحبت‌ها، چندان كه بايد و شايد توجهي نشد!
پس از انقلاب و جنگ، تعدادي از فرماندهان سپاه كه تعلق خاطري به گروه‌هاي بعضاً تندروي سياسي داشتند، سعي در تأثيرگذاري در امور كشور داشتند كه البته چندان موفق نبودند. در شرايط پس از جنگ، ايران به آرامش نياز داشت و مسلماً اين دسته، طرفداران زيادي نداشتند. اما برخلاف اعتقاد بسياري از سياسيون، سپاه پاسداران هيچ‌گاه يكجانبه عمل نكرد و اين نبود كه تنها طرفدار طيف سياسي خاصي باشد. قدرت سياسي در اين نهاد، به چهار طيف تندروي راست، ميانه‌روي راست، ميانه‌روي چپ و تند‌روي چپ تقسيم گرديد (كه بزرگترين مثال براي گروه چهارم، سعيد حجاريان، يكي از مغزهاي متفكر سپاه پاسداران و بعدها، اكبر گنجي است). هر كدام از اين طيف‌ها، تا به امروز تلاش‌هاي خود براي تأثيرگذاري سياسي در كشور را داشته و گاهاً حتي شاهد خروج از سپاه و ورود مستقيم به اين گروه‌ها را شامل بوده‌ايم. با گذشت 28 سال از پيروزي انقلاب، شاهد ورود و دخالت بيشتر و بيشتر پاسداران سابق و سياسيون فعلي در امور سياسي كشور و گاهاً حتي دخالت غيرمستقيم سپاه پاسداران در امور سياسي كشور بوده‌ايم. اما اين مسئله، مسئله‌ي جالبي نيست و مي‌تواند بزرگترين مشكلات را براي داخل كشور و البته كشورهاي ديگر داشته باشد. مشكلاتي كه حتي ممكن است منجر به چند پارگي و بدبينانه‌تر، انحلال سپاه گردد. در قسمت بعدي، به اين مشكلات، خواهم پرداخت.

----------------------------------

دوستان، خواهشاً تا اينجاي قضيه، اگه بحث و يا نظري هست، خواهشاً بنويسن. به اميد خدا، داريم مي‌رسيم به جاهاي حساس قضيه و مشكلاتي كه ورود سپاه به امور سياسي، ايجاد كرده و يا خواهد كرد و علت اصلي شارژ بعضي گروه‌ها توسط جريانات امريكايي براي تقابل با سپاه و نتايج امر رو با هم بررسي مي‌كنيم و بعد از اون هم به پيامدهاي ورود نام سپاه پاسداران به فهرست گروه‌هاي تروريستي خواهيم پرداخت. پس براي تكميل شدن بحث، حتماً نظرات خودتون رو تا اين قسمت قرار بدين (اجازه بدين مرحله به مرحله پيش بريم كه به جمع‌بندي كامل‌تري برسيم. از تشكيل سپاه در درون كشور، تا مرحله‌ي ورود به مسائل سياسي).

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
همانطور كه دوست خوبم آقا مصطفي گفت شايد يكي از اولين كساني كه از بابت وارد شدن سپاه به مسايل سياسي ضربه مي خورند خود سپاهي ها هستند. متاسفانه از هر دو گروه متعارف سياسي كشور (راست و چپ) افرادي بودند كه تعلق خاطر به سپاه داشتند . بعدا ايشان از سپاه جدا شدند و گروه هاي سياسي نظير سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي و يا گروهاي راديكال تري نظير انصار حزب الله را تشكيل دادند. در اين ميان نهادي وجود دارد كه در بحث هاي ما از قلم افتاده است و آن تشكيل سازماني به نام بسيج تحت اداره و حمايت سپاه بود. نقش بسيج از اول انقلاب و ابتداي جنگ تحميلي روشن بود ليكن بعد از جنگ به وضوح نقش آن عوض شد مهمترين نقشي كه به اين نهاد بعد از جنگ داده شد حفظ ارزش هاي انقلاب در كشور است. در اين راستا نهادهايي از قبيل بسيج دانش آموزي و دانشجويي و بسيج محلات و ادارات و كارخانجات تشكيل شدند. اين يكي از موثرترين كارهاي سپاه در جهت نفوذ به كليه ارگانهاي رسمي و غير رسمي كشور و كنترل آنها بوده و است. متاسفانه در موارد بسياري كه بعضي از آنها را من خودم از نزديك لمس كردم اين نهادها مثل بسيج دانشجويي كه در محيط حساسي بنام دانشگاه بودند بشدت كاركرد سياسي پيدا كردند و عملا ابزاري شدند براي سركوب ساير تفكرات و گرايشات سياسي (واي اگر زمان دانشجويي و در تريبون آزاد اين را مي گفتم يك كتك مفصل توسط بسيجي ها نوش جان كرده بودم :| ) اين مساله با نهادي كه يك جنبه از آن نظامي بشمار مي رود مطابقت نداشت. آفتي كه از بابت اين دخالتها گريبان بسيج و در نهايت سپاه را گرفت منسوب شدن آن به گرايش خاص سياسي است. مساله اي كه به نهاد ارزشمند و مقدس سپاه ضربات خطرناكي زده و مي زند. به نظر من يك فرد سياسي را به دو صورت مي توان از پاي درآورد( نه به معناي كشتن فيزيكي) يكي از راه سياست و ديگري از راه اخلاقي (در صورتي كه فرد نقطه ضعف اخلاقي داشته باشد.) يك نهاد نظامي را هم (سپاه و حتي ارتش) به يك صورت مهم مي توان از پاي در آورد و آن وارد كردن ايشان در مسايل سياسي و حزبي است. وارد شدن يك نهاد نظامي در سياست همان و از پاي در آمدن همان.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
آقا مصطفي عزيز ، براي بنده افتخاري است كه در خدمت شما و ساير دوستان عزيز باشم . خوشحالم كه ميبينم كه اكثر دوستان در مورد پيامدهاي دخالت سپاه در امور سياسي كشور ( بصورتي كه ميبينيم ) با بنده هم نظر هستند ، پيش بيني كرديد كه اين ميتواند به انحلال سپاه بيانجامد ، من بشما قول ميدهم كه اين نه به انحلال سپاه بلكه به انحلال نظام منجر خواهد شد ، نميدانم چرا ولي اين جريانات بي اختيار من را بياد حكومت سرهنگها در يونان ، حكومت ژنرالها در آرژانتين و اوضاع پاكستان مياندازد ، در مورد محبوب بودن سپاه در نزد مردم ، چه بگويم ، مسلما شما در اجتماع هستيد و نظر مردم را بهتر ميدانيد ، در مورد رابطه دوستانه و همكارانه بين سپاه و ارتش هم حكايتهاي ديگري شنيدم ، نه از راديوهاي بيگانه ، نه از نشريات ضد انقلاب و نه از كسانيكه بر اساس شايعات و نقل قول ها صحبت ميكنند ، بلكه از زبان كساني كه يا در اين ارگان و يا در آن ارگان شاغل هستند ، و اين پنهان نيست و مسلما شما خودتان هم باخبريد كه دولت با توجه بيشتر به اوضاع معيشتي سپاه و تخصيص بودجه اي بمراتب بيشتر براي سپاه ندانسته بزير اجاق اختلاف هيزم ميگذارد ( منظورم بودجه علني نيست چون حتي بودجه دفاعي اعلام شده براي كشور با هزينه هاي واقعي همخواني ندارد ) ، سپاه و ارتش بيكديگر نه بعنوان همكار بلكه بچشم رغيب نگاه ميكنند ، ارتشي ها از بسياري از ماجراهاي پنهان هشت سال جنگ با خبرند و جالب است كه مسئولين هم اصراري بر پنهان كردن اين اسرار ندارند ، ابراهيم يزدي يكي از متوليان انقلاب و اولين وزير امور خارجه كشور پس از انقلاب در گفتگوئي با خبرگزاري آفتاب در تاريخ 14 شهريور 1386 علنا فاش ميكند كه يكي از بزرگترين نگراني هاي نظام پس از بيرون راندن عراق از خرمشهر اين بوده كه ارتش ايران فاتح جنگ باشد ، بر داشت بنده خنگ از اين حرف اين است كه جنگ بايدآنقدر ادامه پيدا ميكرد تا اگر پيروزي در كار است به نام سپاه پاسداران انقلاب اسلامي ايران ثبت بشود ، اگر شما برداشت ديگري داريد خوشحال ميشوم بشنوم ( در واقع بخوانم !! ) ، شايد از مطلب دور شده باشم ولي اين مطالب را در ارتباط با تعامل و همكاري ارتش و سپاه و ميزان محبوبيت سپاه نوشتم .

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
با تشكر از دوستاني كه در بحث شركت كرده و دوستاني كه به مطالعه‌ي نظرات مي‌پردازن٬ُ در دو قسمت قبلي، درمورد تاريخچه‌ي تشكيل سپاه در كشور و بررسي وقايع تا قبل از رحلت امام خميني، اشاراتي داشتم. همونطور كه عرض شد، بحث بر سر وصيتنامه‌ي حضرت امام و تأكيد بر عدم ورود نظاميان به سياست بود. حالا ادامه‌ي ماجرا.

------------------------------------------------

پس از اجراي چندين پروژه‌ي عمراني در كشور در دوران سازندگي، برخي از سپاهيان، ارتباط نزديكي با دولتمردان پيدا كرده و اولين هسته‌ي طرفداران آيت‌الله هاشمي در سپاه تشكيل گرديد. همين هسته بود كه بيشترين تبليغات را درمورد رياست جمهوري ايشان، در انتخابات سال 84 سازماندهي كردند. اين عده، بيشتر نظامي‌هايي هستند كه موافق با سياست‌هاي اقتصادي رئيس جمهور و البته زيركي‌هاي سياسي وي در عرصه‌ي بين‌المللي هستند. عمده‌ي علاقه‌ي ايشان به هاشمي رفسنجاني، نزديكي وي به رهبري و تأييد ضمني رهبري نسبت به دوست گذشته‌ي خود است. اما مسئله‌اي كه باعث كاهش اين حمايت گرديد، فيلم‌هاي تبليغاتي هاشمي رفسنجاني بود كه به عقيده‌ي اين افراد، فاتحه‌ي حجاب در كشور خوانده شد! به همين دليل هم بود كه عمده‌ي حمايت از وي، برداشته شد! در غير اينصورت، شكي نبود كه هاشمي رفسنجاني، به عنوان رئيس جمهور فعلي كشور، در حال حاضر مشغول به كار بود. البته بحث بر سر تقلب در آراء نيست! تنها بحث، بحث تبليغات و تأثيرپذيري و موج‌گرايي سپاه پاسداران هست كه اين موج، به هر سمتي كه هدايت بشه، حداقل شخص مقابل صدها هزار رأي پاسداران و خوانواده‌هايشان را دارند!
گروهي از سپاهي‌ها، ترجيح دادند كه از گذشته‌ي خود بازگشته و با خروج كامل از سپاه، به فعاليت‌هاي سياسي خويش بپردازند. دكتر علي لاريجاني، دكتر محمود احمدي‌نژاد، دكتر محسن رضايي و چندين نفر ديگر، كساني بودند كه در طول چند سال، از سپاه جدا شده و به عرصه‌ي سياست پيوستند و حداقل از حرف امام درمورد عدم دخالت نظامي‌ها در سياست، كما بيش پيروي كردند. البته دكتر سعيد حجاريان، اكبر گنجي و چندين نفر ديگر را نيز بايد به حساب جبهه‌ي مقابل اين افراد به شمار آورد كه با خروج از سپاه، بيشتر به سمت سياست‌هاي راديكاليزم و به عبارت بهتر، نفي و جبران گذشته خود روي آوردند و بخصوص سعيد حجاريان، بعدها مغز متفكر جريان مخالف گرديدند. اين افراد، بعدها داراي مقام‌هاي زيادي شدند، ولي همچنان در خارج از كشور، از اين افراد به عنوان پاسدار ياد مي‌شود!
اما يك گروه ديگر از سپاهي‌ها كه همچنان طرفدار تندروي‌هاي ابتداي انقلاب هستند، در هسته‌ي مركزي سپاه قرار دارند كه بيشترين تأثير در جريانات و تصميم‌گيري‌هاي سياسي فعلي كشور دارند. اين گروه، اكثريت طرفدار برخوردهايي الله كرم گونه!! و همراه با خشونت بوده و عده‌اي نيز برخوردهاي هاشمي‌گونه را ترجيح مي‌دهند. اما نكته‌ي مشتركي كه دارند، اينست كه همگي، موافق كنترل و هدايت جريان‌هاي داخلي كشور به نفع سياست‌هاي تعيين شده‌ي ايشان در سپاه پاسداران هستند. به عبارت بهتر، اين افراد، محافظت از انقلاب اسلامي (كه وظيفه‌ي اصلي سپاه پاسداران مي‌باشد) را در كنترل اين جريانات و حتي‌المقدور، حذف و يا محدوديت زياد آن مي‌دانند. به همين دليل هم در جرياناتي كه شاهد تغييرات در وقايع بوديم، همواره پررنگ‌ترين نقش را از ايشان، چه در پشت پرده و در سياست‌گذاري و چه در رو و آشكارا شاهد بوديم!
از طرف ديگر هم جريان موسوم به دوم خرداد، از همان ابتدا، سعي داشت كه با برخي شعارهاي عوامفريبانه، تغيير در مواضع كشوري را بوجود آورده كه اين كار، به شدت مورد مخالفت رئيس جمهوري كشور، آيت‌الله خاتمي قرار گرفت. به همين دليل هم در اين جريان شاهد بوديم و همين مسئله باعث فاصله گرفتن سعيد حجاريان از محمد خاتمي گرديد. خاتمي يك ميانه‌رو بود كه معتقد به اصلاحات در چارچوب نظام كشور بود. حال آنكه موضع تند ديگران، با وي همخواني نداشت و همين مسئله موجب ايجاد تنش‌هاي بسياري در كشور گرديد. در جريان وقايع و درگيري‌ها، كمترين عكس‌العمل‌ها از رياست جمهوري و بيشترين از جبهه‌هاي اصلاح‌طلب ديده مي‌شد! بزرگترين غائله‌ي ساخته و پرداخته‌ي اين جبهه (كه البته ريشه‌هايي كاملاً امريكايي داشت و از روز دوم به بعد، جريان دانشجويي و جريان تخريبي، دو جريان كاملاً متفاوت شده و از يكديگر فاصله گرفتند)، در تيرماه سال 78 بوقوع پيوست! حوادثي كه كاملاً از كنترل نيروي انتظامي خارج شده بود! اين بار، زماني بود كه سپاه پاسداران، بعد از سال‌ها، تازه ياد مسئوليت اصلي خويش افتاده و غائله‌اي به بزرگي يك كودتاي مردمي را در عرض تنها يك روز و با كمترين درگيري و خونريزي، به پايان رساند.
اين قدرتنمايي سپاه پاسداران، بزرگترين تأثير را، چه در خارج و چه در داخل از كشور داشت. از طرفي امريكا، مطمئن شد كه ايران، با حركاتي عوامفريبانه و با راه‌اندازي موج توسط عده‌اي و همراهي مردم، راه به جايي نمي‌برد و سپاه همچنان آمادگي حفظ انقلاب را دارد. از طرف ديگر، جريانات سياسي در كشور، تا حد بسيار زيادي تعديل گشت و در سال‌هاي بعد (با چشم‌پوشي از برخي وقايع نسبتاً كوچك و بعضا متوسط، مثل 18 تير 82)، آرامش نسبي در فضاي اجتماعي كشور مشاهده گرديد. اما بزرگترين نتيجه‌اي كه اين امر داشت، قدرت يافتن بيشتر سپاه پاسداران بود!
اين قدرت‌يابي، امروزه همچنان ادامه دارد. اما اين مسئله، كم‌كم باعث نگراني سياسيون داخلي و خارجي شده است. بياييد تأثيرات قدرت گرفتن بيش از اندازه‌ي سپاه را در داخل و خارج از كشور بررسي كنيم :

تأثير قدرت گرفتن سپاه، در داخل و خارج از كشور
بزرگترين ترسي كه امريكا دارد، قدرت گرفتن سپاه پاسداران انقلاب اسلامي است. اين نهاد، براساس اساسنامه‌ي سپاه و تعريفي كه در قانون اساسي آمده است، بزرگترين دشمن بالقوه (و بعضاً بالفعل) امريكا و متحدش، اسرائيل، محسوب مي‌شود. قدرت گرفتن سپاه در كشور، به منزله‌ي تغيير جهت تصميمات كشوري، در قبال اين دو كشور است. هرچقدر كه اين نفوذ، بيشتر باشد، منافع امريكا و اسرائيل در خاورميانه، بيشتر به خطر مي‌افتد.
همينطور كه شاهد هستيم، محمود احمدي نژاد با چندين وزير سابقاً سپاهي و با تعصبات انقلابي و با تكرار شعارهاي انقلابي، امروزه تبديل به يكي از دلهره‌آميزترين كابوس‌هاي امريكا شده است؛ طوري كه روزانه موج تبليغات بيشماري بر عليه اين فرد را شاهد هستيم. بيشترين تمركز، بر روي سخنراني‌هاي آقاي رئيس جمهور صورت مي‌گيرد و بد نيست بدانيد كه در C.I.A، يك واحد مخصوص براي آناليز رفتار، حركات و سخنان ايشان تشكيل شده است! بزرگترين خصيصه‌ي وي، تكرار شعارهاي انقلابي است كه سال‌ها، كابوس امريكا در خاورميانه بود و در سال‌هاي گذشته، كمتر چنين موردي مشاهده شده بود. امريكا، نياز مبرمي براي مهار رئيس جمهور جديد ايران دارد و اين نشان داده است كه ترس امريكا از قدرت گرفتن سپاهي‌ها در ايران، بيهوده نبوده است! اما ماجرا مي‌تواند بسيار بدتر از اين باشد.
ايران در زمان آيت‌الله خامنه‌اي، بسيار هوشمندانه‌تر و آرامتر به راه خود ادامه داده است و با رهبري و درايت ايشان، كمترين دردسرها و آشوب‌ها در عرصه‌ي بين‌المللي در قبال ايران، البته به نسبت ابتداي انقلاب و رهبري امام خميني، صورت گرفته است. آيت‌الله خامنه‌اي كه خود، زماني رئيس جمهور ايران بود، كاملاً با الفباي سياست آشنا بوده و تصميمات سياسي ايشان، برخلاف نظرات امام خميني، از انعطاف و مانورپذيري بسياري برخوردار بوده و جاي كار براي دولت را بسيار بازتر نگه داشته است. به همين دليل هم ايشان، به شدت با تندروي‌ در سياست خارجي مخالف بوده و حتي چندين بار بصورت آشكار و پنهان، نسبت به صحبت‌هاي رياست جمهوري و مواضع تند وي، عكس‌العمل نشان داده و دولت را به صبوري و انعطاف‌پذيري بيشتر دعوت كرده است. اما ترس امريكا، از تأثيرپذيري كمتر از صحبت‌هاي ايشان است.
متأسفانه سپاهي‌ها، امروزه بيشترين ادعا مبني بر پيروي از ولايت فقيه را داشته و در عين حال، كمترين اهميتي به صحبت‌هاي رهبري مي‌دهند. صحبت‌هاي رهبري در سپاه، بيشتر به زدن پلاكاردها و بيلبوردها محدود شده است و حداقل در امور داخلي، هر اندازه كه رهبر دستوراتي مستقيم به ايشان مي‌دهند، تنها به اندازه‌اي آن را به كار مي‌برند كه با منافع و مقاصدشان همخواني داشته باشد!
هر اندازه كه سپاه قدرت پيدا كند، از پيروي از دستورات رهبري كمتر خبري خواهد بود و اين، خطرناك‌ترين حالت ممكن براي كشور و كشورهاي ديگر جهان، بالاخص امريكا و اسرائيل است. در حال حاضر، رهبري هوشمندانه‌ي آيت‌الله خامنه‌اي، ترمز نسبتاً مناسبي براي تندروي‌هاي سپاهي‌ها بوده است. اما درصورت (خداي نكرده) مرگ ايشان، خطرناك‌ترين شرايط در كشور را شاهد خواهيم بود. بنا به پيش‌بيني اكثر صاحب‌نظران سياسي، پس از ايشان، شوراي رهبري تشكيل خواهد گرديد كه با اين كار، عملاً نقش مقام رهبري در كشور، به شدت كمرنگ خواهد شد و بيشتر در حد يك مقام تشريفاتي خواهد بود. در اين زمان، هر نهادي كه بيشتر قدرت داشته باشد، كشور را اداره خواهد كرد و بدون شك، آن نهاد، سپاه پاسداران خواهد بود!
از تأثيرات داخل كشور كه بگذريم و به تأثيرات بين‌المللي آن كه بپردازيم، به راحتي درخواهيم يافت كه منابع مالي، نظامي و سياسي-اقتصادي كشور، صرف چه كاري خواهد شد! امريكا بيشترين ترس از قدرت‌گرفتن (و يا بدبينانه‌تر، كودتاي سپاه و قدرت گرفتن نظامي‌ها) اين نهاد نظامي دارد. بزرگترين تهديد حال حاضر منافع امريكا و اسرائيل در خاورميانه، در آينده‌، بصورت بالقوه مي‌تواند تبديل به كشوري شود كه با تمامي منافع و امكانات، در جهت مقابله با امريكا گام برمي‌دارد و مسلماً امريكا، توان لازم براي وقوع جنگ سردي به اين گستردگي با ايران سپاه زده را ندارد. اگر در زمان جنگ سرد، دادها در بيرون و توافقات در درون صورت مي‌گرفت، اينبار دشمن امريكا كسي خواهد بود كه توافقي با امريكا ندارد و نتيجتاً مي‌تواند جهان را حتي به حالت جنگي تمام عيار درآورد! جنگي كه درصورت تهديد ايران در كشور، در هر گوشه از جهان قابليت اجراء خواهد داشت.
در اين زمينه، در پست‌هاي بعدي بيشتر توضيح خواهم داد. در پست بعدي، به سراغ جمعبندي اين بحث و نتيجتاً دلايل امريكا براي تلاش محدود كردن هرچه بيشتر سپاه پاسداران و عواقب آن خواهيم پرداخت.


------------------------------------------------

خوب. اين هم قسمت سوم. دوستان اگه نظري تا اينجاي كار دارن، خوشحال مي‌شم كه اون رو بخونم. در پست بعدي، تازه مي‌رسيم به بحثي كه قرار بود داشته باشيم؛ يعني بررسي سياست‌هاي فعلي امريكا، درمورد سپاه پاسداران، پيش‌بيني وقايع، درصورت وقوع اين اتفاق. البته قبل از آن، راه‌هاي محتمل براي كم‌كردن تأثيرات سپاه در كشور، نيز مورد بررسي قرار خواهد گرفت.
پس خوشحال مي‌شم كه با جمع‌بندي نظرات دوستان رو تا قبل از اين ماجرا، بحث رو كاملتر كنيم.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
آقا مصطفي عزيز ، اجازه بديد قسمت به قسمت نظر خودم رو در مورد فرمايشات شما بنويسم ، البته اميد وارم اين اظهار نظر تعبير غلطي نداشته باشه .

1 - پس از اجراي چندين پروژه‌ي عمراني در كشور در دوران سازندگي، برخي از سپاهيان، ارتباط نزديكي با دولتمردان پيدا كرده و اولين هسته‌ي طرفداران آيت‌الله هاشمي در سپاه تشكيل گرديد. همين هسته بود كه بيشترين تبليغات را درمورد رياست جمهوري ايشان، در انتخابات سال 84 سازماندهي كردند. اين عده، بيشتر نظامي‌هايي هستند كه موافق با سياست‌هاي اقتصادي رئيس جمهور و البته زيركي‌هاي سياسي وي در عرصه‌ي بين‌المللي هستند. عمده‌ي علاقه‌ي ايشان به هاشمي رفسنجاني، نزديكي وي به رهبري و تأييد ضمني رهبري نسبت به دوست گذشته‌ي خود است. اما مسئله‌اي كه باعث كاهش اين حمايت گرديد، فيلم‌هاي تبليغاتي هاشمي رفسنجاني بود كه به عقيده‌ي اين افراد، فاتحه‌ي حجاب در كشور خوانده شد! به همين دليل هم بود كه عمده‌ي حمايت از وي، برداشته شد! در غير اينصورت، شكي نبود كه هاشمي رفسنجاني، به عنوان رئيس جمهور فعلي كشور، در حال حاضر مشغول به كار بود. البته بحث بر سر تقلب در آراء نيست! تنها بحث، بحث تبليغات و تأثيرپذيري و موج‌گرايي سپاه پاسداران هست كه اين موج، به هر سمتي كه هدايت بشه، حداقل شخص مقابل صدها هزار رأي پاسداران و خوانواده‌هايشان را دارند!
اين واقعيت نشان دهنده تاثير غير قابل انكار دخالت يك سازمان نظامي در سرنوشت كشوره ، ارتش و سپاه وزارت آب و برق نيستند كه اگر رئيس دستور داد كه كارمندان به سود اين و آن وارد كارزار انتخاباتي شوند دستور واجب الاجرا نباشه ، در نيروهاي مسلح دستورات از طريق سلسله مراتب ابلاغ و براي ابواب جمعي واجب الاجرا است ، بخصوص كه در اين جور تشكيلات همه همديگر را زير نظر دارند ، ارتش هنوز مطابق رسم و رسوم قديم دخالتي در اين امور نميكنه ولي شركت صد و بيست هزار نفر پرسنل سپاه و خانواده هاي آنها حد اقل رقمي معادل نيم ميليون راي خواهد بود كه نقش تعين كننده اي رو ميتونه در انتخابات ايفا كنه، هيچ تضميني وجود نداره كه تصميمات سپاه در رده هاي فرماندهي هميشه بنفع مملكت باشه .

2 - اين گروه، اكثريت طرفدار برخوردهايي الله كرم گونه!! و همراه با خشونت بوده و عده‌اي نيز برخوردهاي هاشمي‌گونه را ترجيح مي‌دهند. اما نكته‌ي مشتركي كه دارند، اينست كه همگي، موافق كنترل و هدايت جريان‌هاي داخلي كشور به نفع سياست‌هاي تعيين شده‌ي ايشان در سپاه پاسداران هستند. به عبارت بهتر، اين افراد، محافظت از انقلاب اسلامي (كه وظيفه‌ي اصلي سپاه پاسداران مي‌باشد) را در كنترل اين جريانات و حتي‌المقدور، حذف و يا محدوديت زياد آن مي‌دانند. به همين دليل هم در جرياناتي كه شاهد تغييرات در وقايع بوديم، همواره پررنگ‌ترين نقش را از ايشان، چه در پشت پرده و در سياست‌گذاري و چه در رو و آشكارا شاهد بوديم!

كاملا صحيح ميفرمائيد و درست بهمين دليله كه دريك نوشته اشاره كرده بودم كه فعاليت هاي سپاه حكومت سرهنگها در يونان ، ژنرالها در آرژانتين و اوضاع پاكستان رو بياد انسان مياندازه ، اين يعني هر چه كه ما تشخيص داديم براي مملكت خوبه و برعكس آن براي كشور بد ، در راي گيري كه تعين كننده اند ، در دولت و مجلس هم كه باندازه كافي همكاران و دوستان قديمي حضور دارند آ نمايندگان جديدي كه انتخاب ميشن با توجه به آراي سپاه وامدار اين تشكيلات خواهند بود ، اين منجر به اين خواهد شد كه در ابتدا سپاه از پشت پرده سكان رو در دست داره و بعد در زمان مناسب به كل قدرت چنگ خواهد زد ، اين قدرت با توجه به روند كسب آن مصادره اي و غير قانوني است چون از آغاز بر خلاف قانون بوده .

3 - بزرگترين غائله‌ي ساخته و پرداخته‌ي اين جبهه (كه البته ريشه‌هايي كاملاً امريكايي داشت و از روز دوم به بعد، جريان دانشجويي و جريان تخريبي، دو جريان كاملاً متفاوت شده و از يكديگر فاصله گرفتند)، در تيرماه سال 78 بوقوع پيوست! حوادثي كه كاملاً از كنترل نيروي انتظامي خارج شده بود! اين بار، زماني بود كه سپاه پاسداران، بعد از سال‌ها، تازه ياد مسئوليت اصلي خويش افتاده و غائله‌اي به بزرگي يك كودتاي مردمي را در عرض تنها يك روز و با كمترين درگيري و خونريزي، به پايان رساند.

اولا بايد كمي براي مردم حق شعور داشتن قائل بود ! شما هم هر چه كه باب ميلتان نيست به آمريكا نسبت ندهيد ، مگر خود مردم شعور ندارند ، ثانيا اين اصطلاحتان خيلي بامزه بود و انصافا بايد بنام خود شما دوست عزيز ثبت بشود ( كودتاي مردمي ) ، وقتي مردمي بود كه ديگر كودتا نبود ، به اين ميگويند قيام مردمي و به سركوب آن ميگويند سركوب مردم ، شكي در اين نيست كه آمريكا چنين حركاتي در ايران را بنفع خود ميداند ولي بفرمائيد كدام خواسته دانشجويان و مردمي كه بقول شما كودتا كرده بودند بنا حق و بدستور آمريكا بود ؟ آقاي خاتمي در چهارسال اول رياست جمهوريش با شعار جامعه مدني و بشارت آن به مردم راي آورد كه جامعه مدني ايشان از حد شعار و قول نوشته بر يخ جلو تر نرفت ، البته قرار هم نبود جلو تر برود ، امروز همه ميدانند و بارها هم گفته شد كه انتخاب خاتمي يك اقدام تاكتيكي بود و كشور در استانه انتخاب شدن ايشان با بزرگترين خطر روبرو بود و انتخاب شدن ايشان براي نظام نجات بخش بود ، از جامعه مدني به آن معني كه انتظار همه بود هنوز هم خبري نيست ، كدام مدنيت ، دادگستريمان از مدنيت بوئي برده يا نظام اقتصادي و اطلاعاتيمان ، پس از پايان چهار سال ايشان با شعار جديدي جلو آمد و مطابق معمول كشور ما لزومي هم نديد كه توضيحي در مورد خلف وعده بدهد ، شعار جديد ايشان شد مردم سالاري ديني ، عنوان و اصطلاحي كه در علم سياست و فلسفه بي نظير بود و شما اين اصطلاح را در هيچ كتابي پيدا نميكنيد ، چون اين دو هيچ سنخيتي با هم ندارند ، البته ايشان سياست خارجي نظام را كمي بزك كردند و كمي از آب رفته را بجوي باز گردانيدند و فقط همين ، البته ايشان در امر پرداخت بدهي هاي كشور اقدامات مثبتي انجام دادند و مقداري هم در صندوق ذخيره ارزي پول گذاشتند كه دولت بعدي بتواند آتش بزند .

4 - بزرگترين ترسي كه امريكا دارد، قدرت گرفتن سپاه پاسداران انقلاب اسلامي است. اين نهاد، براساس اساسنامه‌ي سپاه و تعريفي كه در قانون اساسي آمده است، بزرگترين دشمن بالقوه (و بعضاً بالفعل) امريكا و متحدش، اسرائيل، محسوب مي‌شود. قدرت گرفتن سپاه در كشور، به منزله‌ي تغيير جهت تصميمات كشوري، در قبال اين دو كشور است. هرچقدر كه اين نفوذ، بيشتر باشد، منافع امريكا و اسرائيل در خاورميانه، بيشتر به خطر مي‌افتد.

تصور نميكنيد كه كمي در مورد قدرت سپاه اغراق ميكنيد ، بزرگترين ترس آمريكا ؟ شوخي ميكنيد ! شما ميدانيد و منهم ميدانم كه سپاه امروز گر چه مسلح تر از گذشته باشد ولي با قدرت تر از گذشته نيست ، امروز سپاه به ميكرب پول آلوده شده ، اسكله هاي غير مجاز شايعه نيست و سپاه در حد وسيع در قاچاق كالا بداخل كشور دست دارد ، بخشي از بنزيني كه با سوبسيد كلان وارد كشور ميشد توسط سپاه بخارج قاچاق ميشد ، دو باره از من سند و رسيد و حواله نخواهيد كه نه تنها من بلكه بالا بالا هاي كشور هم ندارند ، اينرا ميتوانيد از دوستان سپاهي كه در جنوب كشور خدمت ميكنند بپرسيد ، چند بار هم در داخل كشور به روزنامه ها كشيد كه به سرعت برق و باد جلويش را گرفتند ، از كسانيكه امروزه اشتياق وارد شدن در سپاه را دارند دليل اين علاقه را بپرسيد ، اگر با شما خودماني باشد جوابشان بوي پول ميدهد ، من نميتوانم چنين تشكيلاتي را قدرتمند بنامم .
وخلاصه كنم بقيه فرمايشات شما را ، اولا سپاه در تدارك قبضه تمام قدرت در كشور است و در اين مورد آش چنان داغ است كه خان هم فهميده ، آمريكا هيچ وحشتي از سپاه ندارد ، اكثر شعارهاي مطرح شده از سوي سپاه و سياسيون بر آمده از دل سپاه خواسته يا نا خواسته در جهت منافع آمريكا در منطقه بوده ، به حضور آمريكا در منطقه مشروعيت بخشيده و سود كلاني را بجيب سازندگان تسليحات در آمريكا سرازير كرده ، با اجراي هر مانوري در ايران آمريكا يك قرار داد آب ونان دار براي فروش اسلحه منعقد كرده ، اسرائيل بعنوان خطر براي كشورهاي منطقه و عربي جايش را به ايران داده و دارد كار بجائي ميرسد كه اعراب از ترس اژدها به مار قاشيه پناه ببرند ، بسر تشكيلات مقاومت مانند شيعيان و فلسطيني ها كه ميبينيم چه آمده ، در جناح بندي هاي خصمانه شيعه و سني جايگزين چپ و راست شده و وسيع تر گرديده ، بايد نگران بود كه اگر آمريكا نيمه كاره عراق را ترك كرده و مشكل با ايران را حل نكرده باشد موجبات آغاز يك جنگ خونين عقيدتي بين شيعيان و سني ها را فراهم كند كه بنظر من اين از حمله آمريكا هم خطرناك تر بوده و بدون شك تجزيه كشور را درپي خواهد داشت .

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

ایجاد یک حساب کاربری و یا به سیستم وارد شوید برای ارسال نظر

کاربر محترم برای ارسال نظر نیاز به یک حساب کاربری دارید.

ایجاد یک حساب کاربری

ثبت نام برای یک حساب کاربری جدید در انجمن ها بسیار ساده است!

ثبت نام کاربر جدید

ورود به حساب کاربری

در حال حاضر می خواهید به حساب کاربری خود وارد شوید؟ برای ورود کلیک کنید

ورود به سیستم

  • مرور توسط کاربر    0 کاربر

    هیچ کاربر عضوی،در حال مشاهده این صفحه نیست.