امتیاز دادن به این موضوع:

Recommended Posts

37 minutes قبل , HRA گفت:

 

سلام

https://en.wikipedia.org/wiki/Peninsular_War  

 

اما اگر جنگ هیبریدی همگن نظامی به صورت مدرن مانند مدل حزب الله را بخواهیم که همزمان سازمان دهی یک نیروی نظامی کلاسیک را هم به نوعی دارد اما می تواند به سرعت تغییر شکل داده و بخشی از آن و یا کل ساختارش با استفاده از تجهیزات نیروهای کلاسیک به صورت نامنظم اقدام نماید ، در واقع برنامه ریزی و آموزش زیادی طلب می کند .

 

 

ضمن تشکر.

این عبارت جنگ هیبریدی به گذشته تعمیم دادن یه جورای pandering هست که پیوسته در کتب مختلفی تکرار شده بخصوص کتبی که بعد از جنگ کریمه نوشته شدن. 

جنگ های شبه جزیره به هیچ عنوان هیبریدی نبودند، یه مجموعه اتفاقاتی ناشی از شرایط بودن و نه انتخاب ترکیبی بودن بعنوان یک دکترین تمرین شده و یا یک تئوری برآمده از عمل.

از این دست تعمیم های غلط زیاد داده شده. 

 

این عبارت جنگ افزار ترکیبی به Frank Hoffman و سال 8-2007  برمیگرده و اختصاصا در مورد حزب الله گفته شده، منتهی همیشه یه ملقمه ای از تاریخ هم پشتش بوده، اما نمونه ای این شکل از نبرد رو معرفی کرده حزب الله 2006 بوده و افرادی مثل هافمن این رو تبدیل به دکترین یا تاکتیک شناخته شده کردن و یه ادبیات پژوهشی تاریخی پشتش زدن که بهش بسط بدن و وارد ادبیات نظامیش کنند که بسیار هم موفق بودند، دمشون گرم که ما رو به خودمون معرفی کردن!!

 

اما سوالی که پرسیدم واسه این بود که جنگ هیبریدی با ارتش هیبریدی و یک نبرد هیبردی متفاوت هست،

 

مثلا آمریکا بصورت کلاسیک صدام رو کنار زد و درگیری تمام شد، اما روز بعد از کنار زدن صدام تازه فهمید وسط یک جنگ هیبریدی چندبازیگره قراره گرفته و به هیچ وجه قادر نیست، امنیت نیروهاش و دولت مورد نظرش رو تثبیت کنه و در نهایت هم فجایع تلفات شروع شد و در آخر هم خروج و بازگشت مجدد! اینبار بر علیه داعش و آبدیده شده در تنور جنگ ترکیبی.

"اما از چه لحظه ای جنگ ترکیبی میشه؟"

 

مثال ارمنستان و آذربایجان هم نوعی هیبریدی هست که هنوز ابعاد چریکی و شورش و ضد شورش پیدا نکرده، اما از چه لحظه همه این ابعاد کامل میشن؟! این پارادایمی هست که باید بهش پرداخته بشه.

 

  • Like 1
  • Upvote 7

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
55 minutes قبل , worior گفت:

 

ضمن تشکر.

این عبارت جنگ هیبریدی به گذشته تعمیم دادن یه جورای pandering هست که پیوسته در کتب مختلفی تکرار شده بخصوص کتبی که بعد از جنگ کریمه نوشته شدن. 

جنگ های شبه جزیره به هیچ عنوان هیبریدی نبودند، یه مجموعه اتفاقاتی ناشی از شرایط بودن و نه انتخاب ترکیبی بودن بعنوان یک دکترین تمرین شده و یا یک تئوری برآمده از عمل.

از این دست تعمیم های غلط زیاد داده شده. 

 

این عبارت جنگ افزار ترکیبی به Frank Hoffman و سال 8-2007  برمیگرده و اختصاصا در مورد حزب الله گفته شده، منتهی همیشه یه ملقمه ای از تاریخ هم پشتش بوده، اما نمونه ای این شکل از نبرد رو معرفی کرده حزب الله 2006 بوده و افرادی مثل هافمن این رو تبدیل به دکترین یا تاکتیک شناخته شده کردن و یه ادبیات پژوهشی تاریخی پشتش زدن که بهش بسط بدن و وارد ادبیات نظامیش کنند که بسیار هم موفق بودند، دمشون گرم که ما رو به خودمون معرفی کردن!!

 

اما سوالی که پرسیدم واسه این بود که جنگ هیبریدی با ارتش هیبریدی و یک نبرد هیبردی متفاوت هست،

 

مثلا آمریکا بصورت کلاسیک صدام رو کنار زد و درگیری تمام شد، اما روز بعد از کنار زدن صدام تازه فهمید وسط یک جنگ هیبریدی چندبازیگره قراره گرفته و به هیچ وجه قادر نیست، امنیت نیروهاش و دولت مورد نظرش رو تثبیت کنه و در نهایت هم فجایع تلفات شروع شد و در آخر هم خروج و بازگشت مجدد! اینبار بر علیه داعش و آبدیده شده در تنور جنگ ترکیبی.

"اما از چه لحظه ای جنگ ترکیبی میشه؟"

 

مثال ارمنستان و آذربایجان هم نوعی هیبریدی هست که هنوز ابعاد چریکی و شورش و ضد شورش پیدا نکرده، اما از چه لحظه همه این ابعاد کامل میشن؟! این پارادایمی هست که باید بهش پرداخته بشه.

 

 

 

قیام یعقوبی ۱۷۴۵ (؟)

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
1 hour قبل , worior گفت:

...

مثال ارمنستان و آذربایجان هم نوعی هیبریدی هست که هنوز ابعاد چریکی و شورش و ضد شورش پیدا نکرده، اما از چه لحظه همه این ابعاد کامل میشن؟! این پارادایمی هست که باید بهش پرداخته بشه.

 

 

فکر کنم منظور شما را گرفتم !

با این اوصافی که فرمودید به نظرم اگر این جنگ را و یا هر جنگ مشابه را در همین سطح بررسی کنیم به نتیجه نخواهیم رسید . در واقع جنگ ارمنستان و آذربایجان بخشی از یک نبرد بزرگتر در منطقه خاکستری ما بین قدرت های منطقه ای و فرا منطقه ای برای کسب مزیت های اقتصادی ، امنیتی و تغییر در ژئوپلتیک منطقه می باشد . یعنی جنگ ارمنستان و آذربایجان در سطح عملیاتی یک صحنه بزرگتر از نبرد استراتژیک در حال وقوع می باشد . 

قبلا در  مطالب مقدمه ای بر جنگ های هیبریدی و  چگونگی نحوه پاسخ ایران به شهادت حاج قاسم سلیمانی مبتنی بر نبرد در منطقه خاکستری درباره نبرد در منطقه خاکستری مطالبی آورده شد اما در کل

منطقه خاکستری gray zone اغلب به عنوان فضای مفهومی بین جنگ و صلح توصیف می‌شود

 

حالا  این جنگ در واقع در بخش نظامی آن نبرد می باشد

2~2.jpg

حالا سوال این است که چگونه این جنگ به صورت هیبریدی بروز می کند ؟ 

در جواب به نظرم موقعی که یکی از آن قدرت های درگیر منطقه ای و یا فرامنطقه ای به صورت آشکارا وارد میدان جنگ شود و بقیه عامل های فعال در نبرد در ناحیه خاکستری نخواهند که این نبرد فراتر از منطقه خاکستری برود . در آن هنگام جنگ را وارد موضوع مورد نظر شما می کنند . 

 

 

  • Like 1
  • Upvote 4

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

بسم الله ارحمن الرحیم

سلام
قصد دارم نظر به تحولات و اغتشاشات اخیر از زاویه جنگ هیبریدی به وقایع نگاهی داشته باشم و چند تئوری را مرور کنیم

در گام اول اشاره کنم کشور ما به آشوب بیگانه نیست و تا حدودی واکسینه شده است، از اول انقلاب اسلامی به جرم انتخاب مردم سالاری به جای دیکتاتوری و طراحی نظام مردم سالاری خدا محور ما را مورد حمله قرار دادند
 

در هر دهه فتنه ای شامل کشور شد

دهه 60 با ظهور منافقین و خلق عرب و کوموله و... انواع قائله ها و ترور ها رقم خورد
دهه 70 که فتنه های فرهنگی پا گرفت و جدایی دین از سیاست را برای زمین زدن پرچم کشور مطرح کردند
دهه 80 فتنه سیاسی و دروغ تقلب و دهه 90 فتنه اقتصادی
 

بخشی از این بحران ها به سومدیریت حاکمان و بخش عظیمی به دخالت و فشار دشمنان بر می گردد اما به لطف الهی از این پیچ ها عبور کردیم و در قرن جدید وارد جنگ هیبریدی شدیم

آشوب سازی و حمایت از شورش های محلی یکی از رکن های جنگ هیبریدی است

56620.jpg

در کتاب آسیب شناسی دولت های نوظهور که سال 1394 دانشکده وزارت اطلاعات منتشر کرد به نکات جالب و افراد خاصی اشاره داشت که امروزه شاهد اجرای تئوری این افراد در کشورمان هستیم که به جهت دشمن شناسی و شناخت راهبرد دشمن علیه سرزمین مان اشاره خواهم کرد

یکی از معروفترین این افراد "آدام پرزروسکی" می باشد که تئوری "تغییر سیستم" یا "دموکراتیزاسیون" غربی را مطرح می کند

140.jpg


پرزورسکی روند دموکراتیزاسیون غربی را با  مدلی سه فازی طراحی می کند و رژیم حاکم را به دلایل بحران داخلی یا خارجی در شرایط نا پایداری قرار می دهد و در اولین فاز روند دموکراتیزاسیون یعنی لیبرالیزاسیون تعریف می کند که در زژیم شکاف ایجاد می شود و به نظر او لیبرال ها از طرفداران حکومت فاصله می گیرند و آنها  برای  مهار "بحران گسترش یابنده" تلاش می کنند که فعالیت های دموکراتیک در حوزه جامعه مدنی را به رسمیت بشناسند و آشکارا نشان می دهند که تمایل برای همکاری با نیرو های فعال دراین حوزه را دارند
 

آنچه مسلم است این است که در این مرحله سیستم سیاسی تغییر نمی کند و از این رو مشخصه اصلی این دوره  پروسه تصمیم گیری های بی وقفه ،سنجش سود و زیان و الویت ها وعلائق آکتورهای سیاسی و اجتماعی می باشد

به تعبیر پرزروسکی نتیجه این دوره یا دیکتاتوری در دو  شکل  (لجام گسیخته  ،  آزادی های محدود) است و یا ورود به مرحله دموکراتیزاسیون می باشد
 

در سمت حاکمان، تندروها و رفرمیستها قرار دارند و در مقابل یعنی در اپوزیسیون میانه رو ها ورادیکال ها صف آرائی می کنند تنها با ائتلاف بین نیرو های رفرمیست  و میانه رو میتوان برپائی بنیاد های دموکراسی غربی مد نظر پرزروسکی را تضمین نمود در نتیجه با تحکیم این ائتلاف فاز نهائی آغاز می شود و در این فاز دموکراسی غربی باید بتواند ساختار های نوین غربی را بر پا دارد


این مرحله مهمترین فاز روند دموکراتیزاسیون غربی است نیرو های متحدی که در کنار هم برای دموکراسی غربی مبارزه نمودند و موفق به حذف اقتدارگرایان شدند اینک برای موقعیت برتر باید در چارچوب قواعد دموکراتیک با هم مبارزه کنند  واز این جهت در این مرحله خطر جنگ  قدرت وجود دارد
 

نیروی های اقتدار گرا در ابتدای بحران تصور میکنند که قوی تر از مجموعه اپوزیسیون  هستند اما به موازات شکاف در نیروی های اقتدار گرا ،اپوزیسیون  فعالیتش را گسترش میدهد. در شرایط سرکوب اغتشاشگران امکان بروز نظرات مردم غیر ممکن میشود، واز این جهت نیروهای اقتدار گرا از سنجش نفوذ خود دچار اشتباه فاحشی میگردند و در صورت حل نشدن بحران و تطهیر افکار عمومی، روز به روز بر دامنه نارضایتی مردم افزوده می شود وبدین وسیله مشروعیت تمامی سیستم زیر سوال میرود و با تظاهرات واعتصابات  گسترده ، قدرت نظامی و اقتصادی  رژیم حاکم مختل می شود
 

قبل از سقوط رژیم حاکم، اپوزیسیون خود را برای بدست گرفتن  قدرت آماده می کند، و بدین جهت نوع سیستم آینده و تقسیم قدرت در اردوی اپوزیسیون موضوع روز می باشد
 

اینکه در داخل کشور نیروهای اصلاح طلب و سلبریتی ها هم صدا با خارج نشینان می شوند از این بعد قابل تحلیل است و شعارهایی نظیر مرگ  بر دیکتاتور و حضور منافقین و تجزیه طلب ها و سلبریتی های خائن در این تئوری قابل تعریف است، فکر کنید ربع پهلوی را هم بیارن پای کار!!

اصلاح طلبان که سبد رای آنها در کرونا و برجام تضعیف شد با خطای محاسباتی دنبال بهره برداری از اشوب تا حداقل انتخابات مجلس هستند و اصول گریان نیز در حوزه فرهنگی قادر به اقناع سازی نیستند
 

این آشوب زمانی روی می دهد که کشور به جهت عضویت در سازمان های منطقه ای وارد فاز شکوفایی اقتصادی، خنثی سازی تحریم و دسترسی به صنایع خاص شده است

پینوشت:

هر حکومتی دارای چهار بحران اصلی است:
بحران مشروعیت
بحران مشارکت
بحران توزیع
بحران هویت


حکومت ها باید نسبت این بحران را کنترل کرده و پایین نگهدارند، زمانیکه بحران رشد داشته باشد فضا برای آشوب سازی محیا می شود
 

  • Like 4
  • Upvote 7

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

یکی از کتاب های مطرح درباره تئوری آشوب کتاب زیر می باشد

khtb-nZryh-pychydgy-ashwb-w-jng-dr-rwbT-

اما  در این کتاب به "اثر پروانه ای" اشاره ای نشده بود
 

نظریه آشوب ،شاخه ای از ریاضیات است که بر روی مطالعه سامانه‌های پویای آشوبناک متمرکز است، سامانه‌هایی که حالات بی‌نظم و بدون ترتیبش ظاهراً تصادفی بوده اما در عمل تحت حاکمیت الگوها و قوانین قطعی پنهانیست که به شدت نسبت به شرایط اولیه حساسند، این نظریه در حوزه های مختلف از هواشناسی تا مدیریت و حتی امنیت قابلیت استفاده دارد
 

در بخشی از این نظریه به اثر پروانه ای اشاره می شود، که اصل زیربنایی نظریه آشوب بوده و به توصیف این پدیده می‌پردازد که چگونه تغییرات کوچک در یک سامانه قطعی و غیرخطی می‌تواند منجر به اختلافات بزرگی در یکی از حالات بعدی شود
 

استعاره‌ای از این رفتار می گوید پروانه‌ای هست که در تگزاس بال می‌زند و می تواند طوفانی در چین ایجاد کند

در آشوب اخیر حمایت افرادی نظیر انجلینا جولی که به جاسوس سیا معروف است و سلبریتی ها و چهره های جهانی بخشی از تلاش برای ترویج و گسترش آشوب تحت تئوری اثر پروانه ای می باشد و نه در حمایت از مردم ایران، کلا ساده باور نباشیم و از اثر پروانه ای آشوب غافل نباشیم

31333.jpg

  • Like 2
  • Upvote 6

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
1 ساعت پیش, mhstq گفت:

بسم الله ارحمن الرحیم

در هر دهه فتنه ای شامل کشور شد

دهه 70 که فتنه های فرهنگی پا گرفت و جدایی دین از سیاست را برای زمین زدن پرچم کشور مطرح کردند
دهه 80 فتنه سیاسی و دروغ تقلب و دهه 90 فتنه اقتصادی
 



 

سلام برام جالبه که این نا آرامیهایی که در 70و 80 و 90رخ داده رو فتنه می دونید در حالیکه در هر 3مورد نقش حاکمیت به عنوان بوجود آوردنده این بحرانها رو نادیده می گیرید دهه70مبارزه برای جامعه مدنی بود(همین که الان جاش خالیه و برای هر چیزی طرفین باید بریزند کف خیابان)دهه 80مطالبه سیاسی بود و اون شکل برگزاری مناظرات و انتخابات که باعث ایجاد شبهات فراوانی شد که باز هم به دلیل نبود اون جامعه مدنی که در دهه70به علت درک نادرست بعضی از جریانات محقق نشد به آشوب کشید در حالیکه میشد در رسانه ها و مطبوعات اعتراضات ابراز بشه و انجا بحث و بررسی بشه و پاسخ داده بشه و به اصطلاح مردم اقناع بشن در دهه90اون ماجرای بنزین و فشار معیشتی مضاعف به ملت که کمرشون زیر سالها تحریم و البته پیامدهای فساد آورش در داخل خم شده بود صورت گرفت که اون هم کار حاکمیت بوده  . داستانهای امروز هم دلیلش مشخصه .البته اصلا منکر موج سواری جریانهای خارجی نیستم که اتفاقا مردم بسیار اقبال کمی بهشون نشون میدن ولی با حرکات سیستم به اونجا سوق داده میشن .

 

1 ساعت پیش, mhstq گفت:

اینکه در داخل کشور نیروهای اصلاح طلب و سلبریتی ها هم صدا با خارج نشینان می شوند از این بعد قابل تحلیل است و شعارهایی نظیر مرگ  بر دیکتاتور و حضور منافقین و تجزیه طلب ها و سلبریتی های خائن در این تئوری قابل تعریف است، فکر کنید ربع پهلوی را هم بیارن پای کار!!

اصلاح طلبان که سبد رای آنها در کرونا و برجام تضعیف شد با خطای محاسباتی دنبال بهره برداری از اشوب تا حداقل انتخابات مجلس هستند و اصول گریان نیز در حوزه فرهنگی قادر به اقناع سازی نیستند

کشور کلا دو گروه داره اصلاح طلب و اصول گرا که همشون در انتخابات تایید صلاحیت شدند مردم رو به خاطر انتخاب یکی از این دو گروه تایید شده شورای نگهبان که نباید تنبیه کرد .دوم اینکه تقصیر مردم نیست که نه اصول گرا و نه اصلاح طلب قادر به اقناع سازی و برطرف کردن نیازهای اجتماعی فرهنگی اقتصادی و امنیتی ملت نیستند سیستم احتیاج به تحول و به روز رسانی داره باید خودش رو سبک و با نیازهای روز جامعه هماهنگ کنه به فرمایش حضرت علی فرزند زمانه باشه

ویرایش شده در توسط scorpion57
  • Like 2
  • Upvote 5

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

منطقه غرب آسیا اساسا اشوب خیز بوده و آخرین امپراتوری جهان اسلام (عثمانی) با آشوب تجزیه شده است

آشوب محلی از رکن های اصلی جنگ هیبریدی است

افرادی نظیر "گرترود بل" و " ادوراد لورنس" در گذشته و افراد جدیدی نظیر "برنار هنری لوی" و "بریندا شفر" در زمان کنونی را می شود به عنوان عاملان آشوب و تجزیه در غرب آسیا نام برد

45.jpg

تاریخ تکرار می شود؟

  • Like 3
  • Upvote 2

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

جنگ یا صلح ؟

شناخت ناحیه خاکستری 

 

نویسنده : John Raine

 

عنوان اصلی : War or peace? Understanding the grey zone

 

منبع : International Institute for Strategic Studies ( ISS )

 

قسمت آخر :

 

تنظیم کردن پاسخ :

 

به جای این که اجازه داده شود ظرفیت و تمایل سیاسی موجود ، درمقابله با فعالیتهای مشاهده شده در منطقه خاکستری به شکل اقداماتی که بیشتر آنها شکل خامی از رقابت خواهند بود ، از دست یرود ، باید این ظرفیت و تمایل را برای پاسخ به تهدیدهای چشمگیرتر حفظ کرد .

           

یک مشکل مفهومی به‌ ویژه برای قدرت‌های غربی وجود دارد ، اینکه ممکن است تحمل آنها در برابر آنچه رقابت را شکل می دهد ، همزمان با بی ثباتی در موازنه قدرت جهانی ، تغییر کرده باشد.  بسیاری از فعالیت‌های منطقه خاکستری تابع اصلاح و بازسازی اقتصاد جهانی هستند.

 

قبلا در اختیار گرفتن  گرفتن سه تا از قوی‌ترین سلاح‌های منطقه خاکستری یعنی اطلاعات ، اعتبار و سرمایه در انحصار همان قدرت‌هایی بودند که قدرت آتش برتر و قابلیت تعریف قوانین اخلاقی را داشتند ، یعنی ایالات متحده و متحدانش . اما دیگر اینطور نیست. تمرکز تسلیحات ، قدرت و روایت‌ها دیگر وجود ندارد و کاملا پخش شده است .

 

چین از سرمایه خود استفاده می کند و اعتبار خود را در مقیاسی که قبلاً غیرقابل تصور بود، افزایش می دهد و این استراتژی نتایج خودش را نشان می دهد. روسیه به مخرب ترین بازیگر در فضای سایبری تبدیل شده است، در حالی که چین از پروتکلهای اینترنت غربی به نفع خودش بهره برداری می کند .جای تعجب نیست که این رقابت برای رده بندی جدید برای کسانی که قبلاً به همه چیز تسلط داشتند ، سخت و ناراحت کننده است . این رقابت به اندازه کافی خصمانه به نظر می رسد که یک جنگ حساب شود .

 

کشورها به اقدامات خصمانه مستقیم یا توسط گروههای نیابتیforeign jurisdictions ) به روشهای پنهانی و قابل انکار ادامه خواهند داد. این اقدامات می تواند به طور نفس گیر تهاجمی و گاهی اوقات تاسف آور باشد. شاخه کوچکی از این فعالیت ها می تواند باعث بروز فعالیتهای شبه جنگ باشد . اقدامات مقابله ای اجتناب ناپذیر است  . سرقت مداوم سایبری یا از کار انداختن زیرساخت های ملی ممکن اتفاق بیفتد . اما این مقوله بهتر است از طریق قراردادهای موجود ( conventions ) پی گیری شود  ، این قراردادها به شدت توسط سازمان‌های مجری قانون اعمال می‌شود و به صورت قانونی توسط اقدامات ضد اطلاعاتی و امنیتی پاسخ داده می شود .

 

Dostri-Fig-01.png

 

ارتقای مقررات :

 

مقررات بسیار کمی ، در صورت وجود ، در مورد فعالیت‌های مربوط به منطقه خاکستری وجود دارند . تصور یک توافق نامه تنظیم شده بین دولت ها در مورد جاسوسی یا عملیات اطلاعاتی ، بجز مواردی در شرایط کاملا استثنایی ، یک موضوع خیال پردازانه است. اما می توان حداقل تبادل با خط ارتباطی دایمی ( hot-line exchanges ) را بر سر نمونه های بسیار برجسته در فعالیت منطقه خاکستری و به تدریج تعیین مرزها در این منطقه تصور کرد . از نظر تاریخی ، این همان روشی است که مقررات مربوط به مدیریت سیستم های تسلیحاتی جدید را پدید آورده است .

 

مساله شاید مهم تر ، این است که اکنون می‌توان توسعه روابط بین دولت‌ها و شرکت‌های فناوری و رسانه‌ای را پیرامون روش‌هایی که از خدمات آنها برای اهداف تبلیغاتی یا خرابکارانه استفاده می‌شود، تصور کرد . تعادل ظریفی بین آزادی‌های آنها و مسئولیت‌های جدید ایجاد می‌شود که نتیجه آن به وجود آمدن بازیگران متمایز و قدرتمند در منطقه خاکستری است. چیزهای زیادی برای ساختن وجود دارد تا پیشرفت هایی در زمینه مبارزه با تروریسم و مبارزه با افراط گرایی به دست بیایند .

 

هدف استراتژیک باید گسترش قرارداد ها و مقررات موجود به فعالیت ها و ابزارهای مشاهده شده در منطقه خاکستری باشد. این کار نیازمند تلاش مداوم و چندجانبه است و دستاوردها گام به گام خواهد بود. اما این کار منجر به ترویج حاکمیت قانون و گنجاندن منطقه خاکستری در قلمرو روابط صلح آمیز بین دولت ها خواهد شد.

 

خطر در این است که بپذیریم بنا به تعریف ، منطقه خاکستری منطقه ای است که قوانین در آن اعمال نمی شود . 

 

این خطر در حال رشد است. این کار انجام رفتار بد را در همه طرفها تشویق می کند و خطر محاسبه اشتباه و تشدید تنش را بیشتر می کند . آرام کردن منطقه خاکستری می تواند چالشی در چند نسل برای کشورهایی باشد که متعهد به بروز رسانی و حفظ حاکمیت قانون هستند. 

 

 

 

ویرایش شده در توسط oldmagina
اصلاح نگارشی
  • Like 3
  • Upvote 11

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

قسمتی از یک مقاله 

 

ابزارهای جنگ در منطقه خاکستری

 

مقاله اصلی : UNDERSTANDING GRAY ZONE WARFARE FROM MULTIPLE PERSPECTIVES

 

نویسنده : Tahir Mahmood Azad ، Muhammad Waqas Haider     تاریخ انتشار :  December 8, 2022

 

 

مرور ادبیات مربوط به جنگ در منطقه خاکستری ( Gray Zone Warfare ) نشان می‌دهد که بیشتر راهبردهای به کار گرفته شده در درگیری‌ها ، در گروه جنگ‌ در منطقه خاکستری قرار می‌گیرند ولی به علت این که بحثها از اصطلاحهای مختلفی استفاده شده است ، اجماعی در مورد این جمع بندی وجود ندارد .

 

با این حال، استفاده از اصطلاح " مردان سبز کوچک " ( little green men ) ، تاکتیک‌ برشهای سوسیسی ( Salami slicing tactics ) ، عملیات اطلاعاتی ( information operations ) ، جنگ سایبری ( cyber warfare ) ، جنگ‌های نیابتی ( proxy wars ) ، عملیات‌های ویژه  ( special operations )  و عمل انجام شده ( fait accompli  )  موضوعات مشترکی هستند که در بیشتر مطالعات انجام‌شده در مورد جنگ در منطقه خاکستری دیده می شوند . مهاجمان ممکن است از یک یا چند ابزار به طور همزمان ،برای دستیابی به اهداف مورد نظر خود استفاده کنند ، این در حالی است که همزمان مدافع در موقعیت نامناسبی قرار می گیرد و  به دلیل ترس از تشدید وضعیت ( escalation )  ، نمی تواند به سادگی به چنین اقداماتی پاسخ دهد .

 

ابزارهای جنگ در منطقه خاکستری می توانند غیر اختصاصی یا انحصاری باشند ولی در ویژگی‌های خاصی مانند ابزار دوگانه ، ایجاد تهدید برای جنگ یا قراردادهای موجود نظامی و ابهام ،  اشتراک دارند . در حال حاضر ابزارهای منطقه خاکستری همزمان با این که از آنها برای تغییر در وضعیت موجود استفاده می شود ، در حال تغریف و پذیرش مفهوم های بیشتر هستند وبه همین دلیل نیاز به توجه بیشتری در این زمینه وجود دارد . برای این که ببینیم منظور دقیق از مفاهیم ذکر شده در بالا چیست ، در ادامه برخی از جزئیات را می بینیم .

 

 

مردان سبز کوچک

 

مفهوم "مردان سبز کوچک" یکی از ابزارهای مورد توافق گسترده برای جنگ در منطقه خاکستری است. محققانی مانند جکسون ( Jackson )  آنها را "واسطه"، "عامل" یا "ستون پنجم" می نامند. بنساهل ( Bensahel )  مردان سبز کوچک را در مفهوم رایج در روسیه سال 2014 به عنوان " سربازان و سایر عوامل بدون یونیفورم ، نشان یا دیگر علائم شناسایی که روسیه را قادر می سازد هر گونه دخالت را انکار کند " ، تعریف می کند . دولت ها یا گروههای غیر دولتی عواملی را به کار می گیرند که نمی توان آنها را به راحتی تشخیص داد یا نمی توان آنها را به راحتی به طرفی که آنها را کنترل می کند ، ارتباط داد و در نتیجه باعث ایجاد ابهام و سردرگمی می شود . منطق زیربنایی که استفاده از چنین عواملی را پشتیبانی می کند ، اجتناب از پاسخ عمده توسط مدافع است . البته باید در نظر گرفت که ممکن است اقدام در مقابل یک ارتش متعارف باعث شود تا آنها هم به احتمال زیادی  اقدام مشابهی را برای تلافی انجام دهند . وجود ابهام در مورد طرف کنترل کننده این احتمال را بیشتر می کند که مدافع در شروع پاسخ به عوامل نامشخص بسیار محتاطانه عمل کند . مهاجمی که واسطه‌ها را به کار می‌گیرد ، ممکن است مسئولیت خود را با پنهان کردن هر گونه هویت دستور دهنده اصلی ، ایجاد سوال در مورد کنترل کننده  و پنهان کردن نیت عوامل ، کتمان کنند . مدافع با معضل یافتن پاسخ برای این سؤالات ، یک کار کاملا چالش برانگیز ، مواجه می شود  و ممکن است بدون یافتن پاسخ این سوالات ، توانایی پاسخگویی درست را نداشته باشد . این کار دقیقاً به علت ابهام حاکم بر این موارد است .

 

little_green_men.jpg

 

 

عمل انجام شده :

 

از لحاظ تاریخی، اصطلاح " عمل انجام شده " ( fait accompli ) برای توصیف ابتکاری استفاده می‌شود که حریف یا مدافع را مجبور می‌کند تا در پاسخ به پیشدستی مهاجم ، اقداماتی را آغاز کند . راهبرد انجام این کار شامل تاکتیک‌هایی برای وارد کردن یک ضربه ناگهانی و قاطع به یک مدافع است تا مدافع را مجبور به رسیدن به یک دوراهی ‌کند . اینکه آیا تسلیم شود یا در صورت پاسخ دادن موجب یک تشدید خطرناک در موضوع بشود . راهبرد عمل انجام شده برای  رسیدن به اهدافی تلاش می‌کنند که کوچک تر از آن هستند که مدافع تصمیم بگیرد بر سر آن‌ها باعث تشدید درگیری شود . تهاجم ناگهانی یک کشور برای اشغال یک قطعه بزرگ سرزمینی ، قبل از اینکه کسی بتواند پاسخ دهد ، یک تجلی کلاسیک از این روش است . یک مهاجم باهوش ممکن است به تدریج مجموعه ای از عمل های انجام شده کوچک را برای دستیابی به اهداف بزرگ تر به کار گیرد . چون اجرای جداگانه هر کدام از این تاکتیکها به تنهایی باعث شروع جنگ نمی شود ( دلیل موجهی برای شروع یک جنگ تمام عیار نیستند ) . مردان سبز کوچک یا واسطه ها نقش مهمی  در معرفی عمل انجام شده برای مدافع دارند . عمل انجام شده به عنوان مخاطره آمیزترین استراتژی در جنگ منطقه خاکستری در نظر گرفته می شود زیرا تغییری ناگهانی در وضعیت موجود ایجاد می کند . همانطور که ویرتز (Wirtz)  استدلال می کند : " با انداختن گناه تشدید تنش به گردن قدرتی که به دنبال حفظ وضعیت موجود است ، آن قدرت را در موقعیت پایین دست از نظر راهبردی قرار می دهد.  برای مثال ، قدرت بزرگی که سعی در حفظ وضعیت موجود دارد ، ممکن است به عمل انجام شده توسط قدرت تجدیدنظرطلب پاسخ ندهد، زیرا این پاسخ می تواند بار مسئولیت را به دوش قدرت اصلی منتقل کند.

 

 

تاکتیک برش لایه لایه سوسیس : 

 

کارهای انجام شده ای که هدف از انجام آنها بهره‌برداری از ابهامات در شرایط بازدارندگی است ، اغلب به عنوان تاکتیک‌های برش سوسیس معرفی می‌شوند ویرتز (Wirtz ) استدلال می‌کند که " برخلاف نابودی سریع راهبرد بازدارندگی حریف که توسط روش عمل انجام‌شده صورت می گیرد ، تاکتیک‌ برش سوسیس شامل فرسایش آهسته بازدارندگی حریف با غیر ضروری ساختن تدریجی آن با یک وضعیت تفکیکی در اجزای آن می‌شود " . مهاجم یا طرفی که تلاش می‌کند وضعیت موجود را تغییر دهد ، از راهبردهایی  استفاده می‌کند که حاصل آن زیر خطوط قرمز باقی بماند و موجب واکنش بازدارنده از جانب مدافع ، یا طرفی که تلاش می‌کند وضعیت موجود را حفظ کند ، نشود . وضعیت موجود به تدریج از طریق تاکتیک های برش سوسیس تغییر می کند زیرا مدافع در هر مرحله فاقد توجیه نظامی و سیاسی برای پاسخ به حوادث با ماهیت جزئی است . با این حال، تاکتیک‌های یرش سوسیس خطراتی را در مشخص کردن خطوط قرمزی به همراه دارد که فراتر از آن‌ خطوط ، احتمالاً واکنش بازدارنده توسط مدافع ایجاد می‌شود . یک مهاجم ممکن است پاسخ را دست کم بگیرد یا ممکن است یک مدافع که پیشدستانه عمل می کند ؛  حتی در آستانه های پایین تر برای حفظ وضعیت موجود پاسخ دهد . نمونه کلاسیک شکست تاکتیک های برش سوسیس ، حادثه ای است که در آن نیروی هوایی ترکیه در سال 2015 یک جنگنده روسی را پس از ده اخطار سریع و پشت سر هم که درعرض پنج دقیقه صورت گرفت ، به دلیل نقض حریم هوایی ترکیه ، هدف قرار داد .  روس هایی که این پرواز را انجام دادند،  آن را یک حرکت زیر آستانه در نظر گرفتند درمقابل مقامات ترکیه به سرعت و با دادن هشدارهای مکرر ، در نهایت نسبت به موقعیت رخ داده ، برای حفظ وضعیت موجود خودشان ، به سرعت اقدام کردند  .

 

Salami-Slicing.jpg

 

 

جنگ نیابتی و استفاده از سازمان ها و شبکه های قانون گریز :

 

جنگ نیابتی هم یکی از ابزار اصلی جنگ در منطقه خاکستری است که به تغییر وضعیت موجود ، در عین مبهم ماندن شرایط ، کمک می کند . مهاجمین ( بازیگران دولتی و بازیگران غیر وابسته به دولتها ) با حمایت از عناصری که منافع مشابه دارند ، از شکافهای سیاسی، اقتصادی و قومی موجود در جامعه سوء استفاده می کنند . جنگ نیابتی در مورد منابع استفاده شده واهداف نهایی تغییری که اتفاق می افتد ، ابهام ایجاد می کند . این کار مکانیسم های بازدارندگی مدافع را مخدوش می کند . استفاده از یک گروه نیابتی راهبردهای بازدارندگی را هم پیچیده می‌کند . علت این است که مدافع باید در مکانیسم‌های بازدارندگی خود ، در برابر بازیگران مبهم و نیروهای ناشناخته‌ای که آغازگر تغییر وضعیت موجود هستند ، تجدید نظر کند . مهاجم در منطقه خاکستری همچنین ممکن است از سازمان ها و شبکه های قانون گریز هم برای دستیابی به طیف گسترده ای از اهداف استفاده کنند . کارهایی مثل شکل دادن به افکار عمومی ، ایجاد ابهام وهمچنین فراهم آوردن غذا و سلاح از طریق مافیای قاچاق . گروه های قانون گریز همچنین می توانند با انجام فعالیت های مختلف مانند کشتن هدف مشخص شده ، تیراندازی دسته جمعی و غارت به ایجاد سریع بی ثباتی کمک کنند . مهاجمین در منطقه خاکستری همچنین ممکن است چنین سازمان‌ها و شبکه‌هایی را برای " پشتیبانی گروههای نیابتی ، مختل کردن عملیات دشمن ، سرگرم کردن نیروهای پلیس دشمن و ترساندن یا تحت فشار گذاشتن جمعیت‌های هدف " به کار بگیرند .  شبکه های قانون گریز به دلیل درک درست از سیستم محلی و توانایی آنها در شناسایی و بهره برداری از حفره های موجود در آن سیستم ، مزیت منحصر به فردی را ارائه می دهند.

 

 

نبرد مجازی : 

 

فضای مجازی یکی دیگر از عوامل حیاتی جنگ در منطقه خاکستری است که هدف آن تشدید ابهام و عدم اطمینان از طریق ایجاد سردرگمی و مختل کردن خدمات ضروری است . فضای مجازی فرصت‌های متعددی را برای ایجاد اختلال در فعالیت‌های بازیگران دولتی  و غیر دولتی ، به ویژه توسط بازیگران تجدیدنظرطلب فراهم می‌کند . بازیگران مختلفی از فضای مجازی برای ارتباط یا به کار گرفتن افراد همفکر ، شستشوی مغزی افرادی که سیستم را قبول دارند ، فعال کردن مقاومت های پراکنده و مبارزه بدون محدودیت در زمان و مکان ، استفاده می‌کنند . نبرد مجازی یک انتخاب حیاتی برای بازیگرانی است که در منطقه خاکستری فعالیت می کنند ، زیرا برتری عدم انتساب را برای آنها فراهم می کند و اقدامات انجام شده را در ابهام و اغتشاش پنهان می کند . روسیه در سال 2007 با استفاده از فضای مجازی راهبرد انکار کارهای انجام شده در قالب تنشهای بین دو کشور را بر علیه استونی اتخاذ کرد . این واقعیت که استونی عضو ناتو است و می تواند در صورت حمله مسلحانه به ماده 5 منشور ناتو استناد کند ، روسیه را از استفاده آشکار از زور ، بازداشت . بنابراین روسیه به جنگ در منطقه خاکستری متوسل شد و برای دستیابی به اهدافش از آن کمک گرفت و درعین حال از طریق ابهام ، انکار نقش خود را تضمین کرد.

 

در زمان ما و همچنان در آینده قابل پیش بینی ، جنگ مجازی ابزار موثر جنگ منطقه خاکستری است . در دوران مدرن ، عملیات مجازی  برای طیف متنوعی از فعالیت‌ها ، از جمله از کار انداختن تأسیسات هسته‌ای از طریق ویروس‌های رایانه‌ای و جاسوسی از دولت‌ها از طریق ابزارهای مختلف به کار گرفته شده است . اصطلاح " در اینترنت هیچ کس نمی داند که شما یک سگ هستید " به وضوح در ماجراهای رخ داده در جنگ مجازی که در آن طیف متنوعی از بازیگران در منطقه خاکستری می خواهند بدون رسیدن به آستانه درگیری ، به اهداف راهبردی دست یابند ، مطابقت دارد .  استفاده از جنگ مجازی ممکن است هیچ وقتی مستقیماً یک فرد را نکشد، اما این احتمال وجود دارد که حملات مجازی به زیرساخت‌های صنعتی یا عمومی منجر به مرگ های متعاقب آن شود .

 

cyber-warfare.jpg

 

 

عملیات اطلاعاتی :

 

دو دهه قبل ، رانفلد ( Ronfeldt ) و دیگران خاطر نشان کردند که اطلاعات فقط در نقش یک افزاینده نیرو نیست بلکه می تواند یک کاهنده نیرو هم باشد  . گفته می‌شود که جنگ در منطقه خاکستری " اغلب با اطلاعات نادرست و فریب پوشانده می‌شود و اغلب به روش‌هایی انجام می‌شود که انتساب صحیح طرف انجام دهنده را دشوار می‌کند " .  بنابراین، به طور بدیهی عملیات اطلاعاتی عنصر مهمی از جنگ در منطقه خاکستری است و بیشتر درگیری های معاصر در حوزه اطلاعاتی به راه افتاده است .  بسیاری از انواع عملیات اطلاعاتی توسط دولتها و بازیگران غیر دولتی به منظور اصلاح رفتار نهادهای هدف که در منطقه دشمن ، دوست یا بی طرف قرار گرفته اند ، استفاده می شود. عملیاتهای اطلاعاتی مردم محور هستند و با هدف تأثیرگذاری بر مردم از طریق راهبرد  های مختلف و برای ساختن روایت هایی به کار می روند که برای دستیابی به اهداف مورد نظر، مطلوب باشند . اینترنت و رسانه های اجتماعی نقش مهمی در انتشار تبلیغات و اطلاعات نادرست دارند . برتری اطلاعاتی یا انکار اطلاعاتی با ایجاد تأخیر و عدم اطمینان در فرآیند تصمیم گیری سیاسی و نظامی مدافع ، یک اهرم اضافی برای مهاجم ایجاد می کند . اگرچه تبلیغات و اطلاعات نادرست تکنیک‌های با قدمت چند قرن هستند ولی انقلاب‌ تکنولوژیک سرعت و پیامدهای آن را به روش‌های مختلف افزایش داده است . اطلاعات ماده خام اولیه برای جامعه بین المللی در حال تکامل ، در دوران مدرن است .  انقلاب اطلاعات به دولت ها  و آژانس های امنیت ملی این امکان را داده است که عملیاتهای محلی و فرا ملی را برای اصلاح عناصر اساسی وضعیت موجود آغاز کنند . اینترنت و رسانه‌های اجتماعی چنان حجم وسیعی از اطلاعات درست و نادرست را ارائه می‌کنند که فهمیدن ( یا در واقع شناسایی ) تمام اطلاعات مورد نیاز برای نتیجه‌گیری بی‌طرفانه برای افراد ، غیرممکن می‌شود.  مسائل اخیر در مورد اطلاعات نادرست و توطئه در مورد COVID-19 را می توان به عنوان مثالی در این زمینه بررسی کرد . هم چین و هم ایالات متحده با مقصر دانستن یکدیگر برای شیوع ویروس کرونای جدید در سال 2020، برای تسلط بر چشم انداز اطلاعات در دنیا تلاش کردند.

 

 

 

 

پی نوشت : ممکن است ادامه داشته باشد .

 

 

 

ویرایش شده در توسط oldmagina
اضافه کردن تصویر
  • Like 4
  • Upvote 10

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

قسمتی از یک مقاله 

 

ابزارهای جنگ در منطقه خاکستری

 

مقاله اصلی : UNDERSTANDING GRAY ZONE WARFARE FROM MULTIPLE PERSPECTIVES

 

نویسنده : Tahir Mahmood Azad ، Muhammad Waqas Haider     تاریخ انتشار :  December 8, 2022

 

قسمت بعد :

 

 

منطقه خاکستری و جنگ ترکیبی :

 

توسط محققان مختلف ، ایده ها، دیدگاه ها و عبارات ناهمگونی برای توضیح عبارات "جنگ در منطقه خاکستری" ( gray zone warfare ) و "جنگ ترکیبی"  ( hybrid warfare )  استفاده می شود . یکی از تصورات اشتباه ولی رایج این است که این دو اصطلاح نام‌های متفاوتی برای یک مفهوم هستند و البته که اینطور نیست . این اصطلاحات را بدون از دست دادن قسمتی از مفهوم ، نمی توان به جای هم استفاده کرد .

 

تفاوت اصلی بین آنها مربوط به استفاده از ابزار مکانیکی ( kinetic means ) است که به جنگ ترکیبی اختصاص دارد ، در حالی که جنگ در منطقه خاکستری با ابزارهای غیر مکانیکی صورت می گیرد ، البته برای به چالش کشیدن این تفاوت می توانیم به تهاجم روسیه به اوکراین در سال 2014 اشاره کنیم چرا که علی رغم نامیدن آن به عنوان درگیری در منطقه خاکستری ، در آن از هر دو ابزار مکانیکی و غیرمکانیکی استفاده شد ؛ البته باید این نکته را هم در نظر گرفت که می توان هر دو نوع جنگ را در شرایط خاص یا برای اهداف معین ، همراه با هم استفاده کرد، البته به این مفهوم نیست که این دو مفهوم هم معنی یا قابل جایگزینی با هم هستند.

 

تفاوت مهم بعدی مربوط به طبقه بندی بر اساس بازیگران درگیر در تعارض است . تعدادی از متخصصان استدلال می کنند که فقط دولتها می توانند از جنگ در منطقه خاکستری استفاده کنند در حالی که هم عوامل دولتی و هم عوامل غیر دولتی می توانند از جنگ ترکیبی استفاده کنند . این نوع دیدگاه به خوبی قابل توضیح نیست زیرا طیف متنوعی از عوامل می توانند از هر دو نوع جنگ استفاده کنند و هر طبقه بندی بر اساس چنین فرضیاتی ممکن است مفاهیم و روشها را مبهم تر کند . عوامل دولتی برای جنگ در منطقه خاکستری اغلب از عوامل غیر دولتی  استفاده می کنند تا بتوانند از مدیریت ابهام و انکار انتساب ، که از اصول اساسی جنگ در منطقه خاکستری هستند ، بهره ببرند .

 

چمبرز ( Chambers ) استدلال می کند که " تهدیدهای ترکیبی و منطقه خاکستری مسائلی هستند که قرن ها در جنگ وجود داشته اند ولی  ظهور اخیر آنها در میان استراتژیست ها، محققان و سیاست گذاران برای موضوع درگیری اهمیت مجدد آنها را برجسته می کند " . جالب است که بین نظامیان ، دانشگاهیان ، سیاست گذاران و استراتژیست ها در مورد اینکه عبارات  "جنگ منطقه خاکستری" یا "جنگ ترکیبی" را چگونه تعریف کنند ، اتفاق نظر یا خیلی کم است یا اصلاً وجود ندارد. . آرکویلا (  Arquilla ) این نتیجه را گرقته است که جنگ ترکیبی یک اصطلاح گسترده تر و فراگیرتر برای جنگ مدرن است ، در حالی که مفهوم جنگ در منطقه خاکستری ، یک مفهوم پیچیده است و طیف گسترده ای از درگیری های معاصر را پوشش نمی دهد . در این نظر درگیری هایی که تهدیدی برای نظم جهانی به رهبری ایالات متحده هستند ، به خوبی می توانند به عنوان درگیری های در منطقه خاکستری توصیف شوند . به عنوان مثال ، شورش ببرهای تامیل در سریلانکا را نمی توان به عنوان یک درگیری در منطقه خاکستری توصیف کرد چون یک تهدید برای نظم جهان به رهبری ایالات متحده نبود . البته این تعریف هم چندان مطلوب به نظر نمی رسد چون بسیاری از کشورهای دیگر با تهدیدات مشابهی روبرو هستند و مفهوم منطقه خاکستری مربوط به تغییر وضعیت موجود در چیزهایی است که فقط به نظم بین المللی محدود نمی شود. البته می توان در جنگ در ناحیه خاکستری به وضعیت موجود بین دو کشور بر سر سرزمین مورد مناقشه هم اشاره کرد .

 

مازار ( Mazarr ) عنوان می کند که در جنگ ترکیبی از تعداد زیادی ابزارهای نظامی استفاده می شود که درگیری های ترکیبی را در مقایسه با درگیری در منطقه خاکستری خشن تر می کند . درگیری در منطقه خاکستری معمولا خشونت کمتری دارند ولی گستره وسیع تری از درگیری را در بر می گیرد .  این استدلال توجه را به خود جلب می کند زیرا با اصل اساسی جنگ در منطقه خاکستری که به معنی عدم عبور از خطوط قرمز برای جلوگیری از بروز یا تشدید درگیری خشونت آمیز است ، مطابقت دارد . بازیگرانی که از جنگ ترکیبی استفاده می‌کنند ، با حمله به نقص‌هایی که در ساختار یکپارچه‌ شده مدافع در سیاست ، سازمان و دکترین وجود دارد ، از آسیب پذیری های موجود بهره‌برداری می‌کنند ، بازیگرانی که از جنگ در منطقه خاکستری استفاده می‌کنند، هدفشان دستیابی به اهداف راهبردی با بکارگیری عملیات اطلاعاتی مختلف و دیگر تاکتیک‌های کوتاه‌مدت جنگ ، البته بدون عبور از آستانه تعیین‌شده یک جنگ تمام عیار است .

 این مقاله ادعا می کند که جنگ ترکیبی و جنگ منطقه خاکستری اشکال متمایز جنگ با تنها چند اشتراک مهم هستند. بنابراین برای جلوگیری از سردرگمی و برای تشویق به دقت بیشتر و درک عمیق تر، این دو اصطلاح نباید به جای هم استفاده شوند.

 

hybridwar.jpg 

 

 

انتقاد از جنگ در منطقه درمنطقه خاکستری :

 

جنگ در منطقه خاکستری ممکن است در نگاه اول ساده به نظر برسد ولی این نوع جنگ کاملا پیچیده و پر از مفهوم های متضاد است . مفهوم جنگ منطقه خاکستری تا مرزهایی فراتر از نقطه شکست کشیده شده است چون  طرفداران این مفهوم طیف متنوعی از ایده ها را با هم ترکیب کرده اند و از آن به عنوان یک اصطلاح دربرگیرنده برای درگیری های مدرن استفاده می کنند. این انتقاد تا حد معقولی معتبر است ، زیرا از جنگ منطقه خاکستری برای توضیح بسیاری از درگیری های مدرن استفاده می شود که از نظر خصوصیات بسیار متفاوت هستند . بسیاری از اصطلاحات دیگر هم مانند جنگ ترکیبی ( hybrid warfare ) ، جنگ نامحدود ( unrestricted warfare ) ، جنگ مبهم ( ambiguous warfare ) و جنگ نسل جدید ( new generation warfare ) هم به طور گسترده برای توضیح درگیری ها در دوران معاصر استفاده می شود .  پومرانتسف (  Pomerantsev ) اقدامات روسیه در اوکراین در سال 2014، دخالت چین در دریای جنوبی چین و برخی از اقدامات داعش و بوکوحرام را زیرمجموعه همان مفهوم جنگ در منطقه خاکستری قرار می دهد. البته اقدامات روسیه در اوکراین کاملاً در تضاد با اقدامات چین در دریای چین جنوبی است . همچنین راهبردهای خشونت‌آمیز داعش در خاورمیانه در مقایسه با راهبردهای منطقه خاکستری چین در دریای چین جنوبی، در دو انتهای محتلف از این طیف قرار می گیرد . بنابراین برچسب زدن هر چیزی به جز جنگ متعارف یا آنچه بین صلح و جنگ قرار می گیرد ، به عنوان جنگ در منطقه خاکستری ممکن است کاربرد تحلیلی این مفهوم را تضعیف کند

 

آرکیلا ( Arquilla ) در مقاله خود  استدلال می کند که جنگ در منطقه خاکستری ، بیشتر یک ساختار ذهنی است که به جای ایجاد وضوح بیشتر ، بیشتر باعث گیج کردن می شود . تعدادی از منتقدان اعتبار این موضوع که " جنگ منطقه خاکستری مفهومی نو  است " را ، زیر سوال می‌برند اسندلال آنها این است که هیچ چیز جدیدی در مورد این مفهوم وجود ندارد و مردم برای مدت طولانی از چنین  راهبردهایی استفاده کرده اند . البته با این که تاکتیک‌های جنگ درمنطقه خاکستری ممکن است واقعاً قرن‌ها قدمت داشته باشندولی نوآوری و پیشرفت‌های فناوری مطمئناً به بازیگران منطقه خاکستری کمک کرده است تا در دوران معاصر بدون آماده سازی های قبلی و به روش‌های جدید حمله کنند . ما معتقدیم که استراتژی‌های منطقه خاکستری ممکن است  برای اهداف کوتاه‌مدت و میان‌مدت مفید باشند، اما امکان دارد در پیگیری اهداف بلندمدت مشکل‌ساز باشند . با توجه به این که گفته می شود جنگ منطقه خاکستری تدریجی است و نتایج مورد نظر در یک دوره زمانی طولانی با تلاش های افزایشی به دست می آید ، ممکن است حفظ ابهام برای مدت طولانی مشکل ساز باشد . با توجه به همه بحثهای انجام شده ، دلایل قابل توجهی برای اثبات این موضوع وجود دارد  که جنگ در منطقه خاکستری یک مفهوم متمایز است و این اصطلاح نباید به جای جنگ ترکیبی بدون توجه به تفاوت های ظریف آنها به کار رود .

 

 

نمونه هایی از جنگ در منطقه خاکستری :

 

فریر ( Freier ) و دیگران استدلال می کنند که سه نوع قدرت در جهان وجود دارد: 

 

وضعیت موجود ( status quo ) : یعنی بازیگرانی که برای نظم فعلی ارزش قائل هستند و فعالانه برای تأمین آن تلاش می کنند.

 تجدیدنظرطلب ( revisionist ) : بازیگرانی که برای نظم مبتنی بر قانون ارزش قائل هستند ولی الزاما نه به شکل فعلی آن . به عنوان مثال بازیگرانی که در برابر وضعیت موجود به رهبری ایالات متحده مقاومت می کنند .

منزوی ( rejectionist ) : بازیگرانی که نظم بین المللی موجود را به کلی کنار می گذارند.

 

 ایالات متحده و متحدانش نمونه هایی از قدرت های وضع موجود هستند ، در حالی که روسیه، چین و ایران نمونه هایی از قدرت های تجدیدنظرطلب هستند . بر اساس این دیدگاه، ایالات متحده ، کشورهای روسیه، چین و ایران را کشورهای تجدیدنظرطلب می داند چون از جنگ منطقه خاکستری در حوزه های مختلف برای به چالش کشیدن نظم جهانی به رهبری ایالات متحده استفاده می کنند. این دولت‌ها از ابزارهای مختلفی مانند نفوذ و تهدید ، شبیه به جنگ ، برای دستیابی به اهداف خودشان استفاده می‌کنند . در حالی که ابزارها و روش‌های استفاده شده از یک جنگ آشکار و تمام‌ عیار فاصله دارد.  این کشورها از راهبردهایی استفاده می کنند که زیر آستانه خطوط قرمز آمریکا قرار می گیرند تا باعث انگیختگی یا واکنش قاطع نشوند .  

 

در ادامه چندین استراتژی منطقه خاکستری را که توسط روسیه، چین، ایران، هند و پاکستان اتخاذ شده است، را توضیح می دهیم تا درک ما از نحوه استفاده از ابزارهای مختلف جنگ در منطقه خاکستری را در عمل عمیق تر کند .

 

 

واقعا ادامه دارد ... .

 

 

 

ویرایش شده در توسط oldmagina
اصلاح نگارشی
  • Like 3
  • Upvote 9

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

قسمتی از یک مقاله 

 

ابزارهای جنگ در منطقه خاکستری

 

مقاله اصلی : UNDERSTANDING GRAY ZONE WARFARE FROM MULTIPLE PERSPECTIVES

 

نویسنده : Tahir Mahmood Azad ، Muhammad Waqas Haider     تاریخ انتشار :  December 8, 2022

 

قسمتآخر :

 

اقدامات روسیه در اوکراین :

 

تهاجم روسیه به اوکراین در سال 2014 توسط اکثر دانشمندان برجسته غربی ، متفکران نظامی و تحلیل گران ، تجلی کلاسیک جنگ در منطقه خاکستری در نظر گرفته می شود  . روسیه قصد داشت انتساب اقدامات خود در اوکراین را پنهان کند تا یک معضل واکنشی برای غرب ایجاد کند. هافمن ( Hoffman )  ادعا می کند که "جنگ در شرق اوکراین فقط یک جنگ نیابتی نبود بلکه ترکیبی از امکانات پیشرفته نظامی با نیروهای نامنظم ، تبلیغات و اجبار مردم غیرنظامی بود " ، در این استدلال هافمن تأکید می کند که روسیه در سال 2014 برای دستیابی به اهداف استراتژیک خود در اوکراین ، از طیف متنوعی از راهبردهای منطقه خاکستری استفاده کرد . در واقع مفهوم " مردان سبز کوچک " از تعاملات روسیه در اوکراین پدیدار شد . استخدام " مردان سبز کوچک " در روسیه دو مزیت متمایز داشت ، اول اینکه روسیه توانست در سطح بین المللی هر ارتباطی با وقایع اوکراین را انکار کند . دوم اینکه انجام این کار یک مزیت راهبردی برای روسیه ایجاد کرد و باعث شد سردرگمی زیادی در صحنه میدانی در مورد اینکه چه کسی سربازان نقابدار و غیروابسته را فرماندهی و کنترل می کند ، به وجود بیاید . نتیجه این بود که اوکراین در وضعیت دوراهی پاسخ کلاسیک قرار داشت زیرا روسیه توانست ابهام را در مورد انتساب حفظ کند . دولت کیف و مردم اوکراین نتوانستند به صورت مطمئن هویت نیروهای دشمن و اینکه چه کسی از آن نیروها حمایت می کرد را مشخص کنند و زمانی به این اطمینان رسیدند که دیگر خیلی دیر شده بود .

 

rusia.jpg

 

عملیات اطلاعاتی هم به عنوان دومین جنبه مهم تهاجم روسیه به اوکراین در سال 2014 دیده شد . محققان ، تحلیلگران و متخصصان در سراسر جهان به طور گسترده بر عملیات اطلاعاتی روسیه تمرکز کردند . کنترل یا نفوذ بر اطلاعات ، یک نقش ضروری برای  جنگ درمنطقه خاکستری ایفا می کند . در مورد اوکراین هم روسیه خود را به عنوان یک بازیگر باهوش جنگ در منطقه خاکستری نشان داد و قبل و بعد از عملیات 2014 ، در حالی که اوکراین و متحدان غربی اش غافلگیر شده بودند و قادر به پاسخگویی موثر نبودند ، به طور هوشمندانه ای از رسانه ها استفاده کرد  . رسانه ها نقش مهمی در برانگیختن ناراحتی در میان مردم محلی در غرب داشتند. این کار فشار زیادی بر دولت ها وارد کرد که باعث شد راهبرد واکنش آنها کاملا تضعیف شود . در نهایت ایالات متحده و دیگر متحدان غربی اش تنها توانستند روسیه را به دلیل انتشار اطلاعات نادرست و دستکاری در حقایق محکوم کنند . استفاده روسیه از حق وتو در شورای امنیت سازمان ملل، این کشور را از برقراری هرگونه تحریم سختگیرانه بین المللی نجات داد ، زیرا ایالات متحده و اتحادیه اروپا فقط توانستند تنها چند تحریم اقتصادی وضع کنند که بعدها ثابت شد کاملا ناچیز بودند . استدلال می شود که عملیات اطلاعاتی انجام شده به دلیل برنامه ریزی پیشرفته روسیه برای استفاده از چنین عملیاتی موفقیت آمیز بوده است . شواهدی وجود دارد که نشان می دهد روسیه همچنین از شبکه های خلافکاران در اوکراین به عنوان بخشی از راهبردهای منطقه خاکستری خود استفاده کرده است . روسیه ابزارهای مختلفی از قدرت ملی را در هم آمیخت و جنگ منطقه خاکستری را برای دستیابی به هدف راهبردی خود یعنی الحاق کریمه از طریق بی ثبات کردن اوکراین به کار برد . محاسبه آستانه ها توسط روسیه بسیار موفقیت آمیز بود زیرا آنها از خطوط قرمزی که می توانست واکنش قدرت های جهانی به ویژه ناتو را به دنبال داشته باشد، عبور نکردند.

 

اقدامات چین در دریای چین جنوبی :

 

چین هم با همین ترتیب اهداف خود را از طریق جنگ درمنطقه خاکستری دنبال می کند تا از تبدیل درگیری به جنگ تمام عیار جلوگیری کند . رفتار قاطعانه این کشور در دریای چین جنوبی نمونه ای آشکار از نحوه استفاده از جنگ منطقه خاکستری برای به چالش کشیدن وضعیت موجود است . این کشور به شدت به تهدید نظامی و شبه نظامی و استفاده غیرخشونت آمیز از نیروی نظامی متکی است و اهداف خود را در منطقه خاکستری با ترکیب ابزارهای سیاسی، نظامی و تجاری دنبال می کند . انجام راهبردهایی مانند گسترش اجباری تجارت ، ایجاد اجبار غیر خشونت آمیز از طریق نیروهای مسلح ، تهدید به اجرای مقررات با استفاده از نیروهای قانونی و شبه نظامیان دریایی ، استفاده از جنگ مجازی و عملیات اطلاعاتی از روشهای رایج چین هستند  . چین به عنوان بخشی از تاکتیک های منطقه خاکستری خود ، از ماهیگیران حاضر در دریای چین جنوبی برای ادعای مناطق مورد مناقشه و همچنین مختل کردن حضور نیروی دریایی ایالات متحده استفاده می کند  .

 

Us-china-relivry-1050x472.jpg

 

جکسون ( Jackson )  استدلال می کند که " گارد ساحلی چین یا شبه نظامیان دریایی آن که به دولت مرکزی وابسته هستند ولی ابزار جنگی مستقیم دولت نیستتند ، ممکن است در اقدامات تقابلی در شرق یا جنوب دریای چین شرکت کنند " .  استفاده از گروههای غیرنظامی برای حفظ کنترل نظامی همان مزیت انکار اقدام نظامی در منطقه را ارائه می‌کند . اقدامات چین در دریای چین جنوبی را می توان به عنوان یک عمل انجام شده هم تلقی کرد ، زیرا این اقدامات به چین کمک می کند بدون ایجاد واکنشی از سوی ایالات متحده یا رقبای منطقه ای ، آن مناطق را تصرف کند . چین فعالیت های تهاجمی متعددی را هم در حوزه مجازی منطقه خاکستری انجام می دهد و هکرهای چینی در حوزه های متعددی از جاسوسی گرفته تا سرقت دارایی های معنوی در سراسر جهان دخالت می کنند . در سال 2020، ایالات متحده هشدارهایی را در مورد تلاش هکرهای چینی برای سرقت داده های تحقیقاتی مربوط به واکسن کووید-19 را اعلام کرد .

 

اقدامات ایران :

 

ایران یک دولت تجدیدنظرطلب ، یکی از پیش شرط های اصلی یک بازیگر منطقه خاکستری ، است که می خواهد وضعیت موجود را تغییر دهد و جهان تحت رهبری ایالات متحده را عوض کند . این کشور طیف متنوعی از راهبردهای منطقه خاکستری ، از جمله براندازی و جنگ نیابتی را برای تضعیف نظم موجود بین‌المللی و تغییر موازنه قدرت در منطقه خاورمیانه استفاده می‌کند . همانطور که آرکیلا ( Arquilla ) خاطرنشان می‌کند : " دولت اسلام‌ گرای تهران بر یک هلال درگیری راهبردی در جنگ‌های مختلف از سوریه تا جنوب شبه جزیره عربستان نظارت می‌کند . از سازمان پرجنب و جوش و جنجالی حزب الله حمایت می کند و کانونها ، گروه ‌ها و شبکه‌های مخفی را در سراسر جهان پرورش می‌دهد . ایران از ابزارهای متعدد جنگ درمنطقه خاکستری در چندین جبهه استفاده می کند و برای این که این اقدامات تضعیف کننده ایالات متحده در منطقه خلیج فارس هستند ، برای ایالات متحده هشدار دهنده است . واقعیت‌های میدانی نشان می‌دهد که ایران به شکل فعالانه در بسیاری از درگیری‌های منطقه‌ای شرکت دارد و از بسیاری از گروههای نیابتی حمایت می‌کند و در کنار آن از سیاست انکار در سطح بین‌المللی استفاده می‌کند.

 

جنگ منطقه خاکستری در جنوب آسیا :

 

منطقه جنوب آسیا شاهد طیف گسترده ای از درگیری های متعدد بوده است که بازیگران و عوامل زیادی در آن نقش داشته اند . رقابت پایدار بین هند و پاکستان یک مثال کلیدی است که در آن هر دو کشور درگیر انواع مختلف راهبردهای جنگی از خرابکاری گرفته تا جنگ‌های متعارف تمام عیار همراه با تهدید هسته‌ای ، هستند. براتون ( Bratton ) عنوان می کند که هند و پاکستان به طور منظم از اقدامات بازدارنده در منطقه خاکستری برای دستیابی به اهداف خود استفاده می کنند و در عین حال تلاش می کنند از تشدید احتمالی تنش جلوگیری کنند . در سایه بازدارندگی هسته‌ای ، اختلافات سرزمینی موجود بین آنها ، در هر دو طرف بکارگیری راهبرد‌های منطقه خاکستری جذاب به نظر می رسد . هر کدام از آنها تلاش می کنند که از خطوط قرمز هم عبور نکنند و با ابزارهای مختلف جنگ در مناطق خاکستری مانند حملات تروریستی ، استفاده از جاسوسان ، گروههای نیابتی و کارهای انجام شده ای که به دلیل ابهام به راحتی قابل انتساب نیستند ، به دنبال منافع ملی خود باشند. براتون می گوید که " اینها کشورهایی هستند که درگیر گلوله باران مرزی و حملات جزئی هستند و یکدیگر را به کمک به گروه های شورشی و تروریستی برای حمله به دیگری متهم می کنند . همه اینها در حالی که در معرض تهدید جنگ هسته ای قرار دارند."

 

indpak.jpg

 

واضح است که جنگ در منطقه خاکستری برای پاکستان جذاب تر است زیرا ظرفیت نظامی هند از نظر کمی و کیفی برتر است . پاکستان خواهان تغییر وضعیت موجود در منطقه مورد مناقشه جامو و کشمیر است که ممکن است بدون استفاده از تاکتیک های منطقه خاکستری امکان پذیر نباشد . هند هم از جنگ در منطقه خاکستری برای حفظ برتری در منطقه و دنبال کردن هدف راهبردی خود برای ظهور به عنوان یک قدرت جهانی ، با استفاده از نیروهای نیابتی و عمل انجام شده علیه کشورهای کوچکتر ( پاکستان ، سریلانکا ، افغانستان ، نپال و بنگلادش ) استفاده می کند . سیاستگذاران هندی ، پاکستان را کانون تروریسم می دانند و به اصطلاح " حملات جراحی " هند علیه تروریست ها در داخل پاکستان نیز به عنوان ابزار جنگ منطقه خاکستری در نظر گرفته می شود زیرا از خطوط قرمزی که منجر به تشدید قطعی درگیری می شود ، عبور نمی کنند . با این حال جالب این است که این فرض برای حدود خطوط قرمز ، زمانی که هند حملات جراحی را پس از حمله پولواما ( Pulwama attack ) در سال 2019 انجام داد ، نادرست بود و پاکستان با قاطعیت پاسخ داد و باعث شد که دو کشور در آستانه یک جنگ هسته ای قرار بگیرند . این نشان دهنده شکست مکانیسم های بازدارندگی غالب بود .  مورد هند و پاکستان یک بازنمایی واقعی از جنگ منطقه خاکستری است ولی محاسبه این که خطوط قرمز دقیقا در کجا قرار دارند و همچنین محاسبه دقیق پاسخ‌های بالقوه همیشه مخاطره آمیز است.

 

 

مقابله با تهدیدات منطقه خاکستری :

 

مقابله با تهدیدات منطقه خاکستری برای هر کشوری یک کار دلهره آور است. فقدان درک کامل و نبود اطلاعات تأیید شده در مورد هدف مهاجمان درمنطقه خاکستری باعث می شود که شناسایی ، تمایز و مقابله با تهدیدات درمنطقه خاکستری ، چالش انگیز باشد . چمبرز ( Chambers ) به این شکل  استدلال می‌کند که  " توصیف وضعیت کنونی جنگ فقط برای استراتژیست‌های دانشگاهی و نظامی مهم نیست ، بلکه اینکار برای کمک به سیاست‌گذاران و رهبران غیرنظامی در درک ماهیت متغیر جنگ های امروزی نیز ضرورت دارد " . توجه به این نکته مهم است که بین هیچ کدام از طرفهای درگیر و هیچ کدام ازدرگیری ها ، نمی توان  شباهت کامل در نظر گرفت . تاکتیک‌های منطقه خاکستری روسیه علیه یک کشور بالتیک تا حد زیادی با تاکتیک‌هایی که چین در دریای چین جنوبی به کار می‌گیرد ، متفاوت است و به همین شکل  تاکتیک‌هایی که چین در دریای چین جنوبی استفاده می کند کاملاً در تضاد با تاکتیک‌هایی است که حزب‌الله علیه اسرائیل استفاده می کند . تاکتیک ها و تکنیک های به کار گرفته شده در هر درگیری، پویایی های خاص و مختلفی را برای مطابقت با شرایط موجود میدانی در نظر دارند . نمی توان یک استراتژی واحد را برای مقابله با جنگ در منطقه خاکستری به کار برد ، بنابراین مدافع باید با شرایط موجود سازگار شود . همانطور که چمبرز ( Chambers ) با نقل کلمات جیمز دوبیک ( James Dubik ) می گوید : " ما باید در جنگی که در آن قرارداریم ، بجنگیم ، نه جنگی که می خواهیم در آن قرار داشته باشیم " .  مقابله با درگیری های منطقه خاکستری شامل یک مبارزه مداوم است زیرا مدافع باید استراتژی ها را مطابق با پویایی در حال تغییر درگیری تنظیم کند .

 

رابرت او. ورک ( Robert O. Work ) معاون سابق وزیر دفاع ایالات متحده، می گوید : منطقه خاکستری متشکل از عوامل ، فریب ، نفوذ ، شبه نظامیان و انکار مداوم است و ایالات متحده کمترین آمادگی را برای مقابله با این نوع جنگ دارد . این پذیرش نگران کننده است زیرا اگر پیشرفته ترین کشور جهان آمادگی مقابله با تهدیدات منطقه خاکستری را نداشته باشد ، سؤالات زیادی در مورد اینکه چگونه کشورهای در حال توسعه می توانند با چنین تهدیدهایی روبرو شوند ،  مطرح می شود.  فریر ( Freier ) و همکارانش در گزارش خود می نویسند که "منطقه خاکستری چه از طریق دستیابی به اهداف و چه از طریق بروز پیامدهای آن باعث می شود تا با ایجاد عواقبی دقیقا مشابه جنگ به شکل روز افزونی ایالات متحده و شرکایش را به چالش بکشد " . بنابراین درک بهتر و دقیق‌تر از جنگ در منطقه خاکستری و در در کنارآن ، طیفی از اقدامات متقابل کافی ، ضروری است . با این که تدوین اقدامات متقابل کافی ، به دلیل زمینه های متنوع و راهبردهای متفاوت در این نوع جنگ ، ذاتاً دشوار است ولی اخیراً برخی از نوآوری ها در این زمینه قابل توجه بوده اند .

 

ugray.jpg

 

مثال هایی که در بالا به اختصار مورد بحث قرار گرفت نشان می دهد که مولفه اساسی برای مقابله با جنگ در منطقه خاکستری ، شناسایی و درک ماهیت درگیری ها است . در مورد اوکراین در سال 2014 ، زمانی که دولت کیف و متحدان غربی آن توانستند دشمن واقعی را شناسایی کنند ، خیلی دیر بود . برای درک پویایی یک درگیری در منطقه خاکستری ، مدافع باید ابهام ایجاد شده توسط مهاجم را کاملا تجزیه و تحلیل کند ، این کار به طور بالقوه مدافع را قادر می سازد تا بازیگران درگیر را شناسایی کند . تعیین آستانه یکی از خطرناک ترین و پیچیده ترین کارهای جنگ در منطقه خاکستری است چون یک اشتباه محاسباتی کوچک ، ممکن است منجر به یک فاجعه شود . یک حد آستانه بدون معیار مشخصی ایجاد می شود و به شدت به موقعیت زمینه و محیط ژئو استراتژیک غالب متکی است . مدافع باید به شکل هوشمندانه ای آستانه ها را تعریف کند یا در آنها تغییر ایجاد کند ؛ نمی توان به بهانه مهم نبودن از چیزی غافل شد .

 

به تازگی چندین راهبرد ، دکترین ، برنامه و نرم افزار برای مقابله با تهدیدات منطقه خاکستری توسعه یافته است . ارتش ایالات متحده و تفنگداران دریایی یک استراتژی عملیاتی مشترک برای مقابله با تهدیدات نوظهور در منطقه خاکستری از طریق نبردهای چند دامنه ای ( multi-domain battles ) ایجاد کرده اند . ایده اصلی بر این اساس استوار شده است که به نظر میرسد مهاجمان آینده در حوزه‌های متعددی با ایالات متحده مقابله خواهند کرد واین موضوع ،  برنامه‌ریزی نیروهای مشترک برای مقابله با درگیری‌های قرن بیست و یکم را ضروری می‌سازد و  رهبران نظامی ارشد ارتش و تفنگداران دریایی در مورد نقش تقویت شده عملیات نیروهای ویژه در درگیری های در حال تغییر ، توافق دارند . دفتر فناوری استراتژیک آژانس پروژه‌های تحقیقاتی پیشرفته دفاعی ( Strategic Technology Office of Defense Advanced Research Projects Agency )( DARPA )  برنامه‌ای مبتنی بر نرم‌افزار رایانه‌ای را برای جمع‌آوری و نظارت از طریق برنامه‌ریزی برای سناریوهای موقعیتی فعال ( Collection and Monitoring via Planning for Active Situational Scenarios ) (COMPASS) راه‌اندازی کرده است که هدف آن کمک به درک بهتر و مقابله با استراتژی‌های منطقه خاکستری دشمن است.  این برنامه از هوش مصنوعی ، شبیه‌سازی ، مدل‌سازی رایانه ای و نظریه بازی ها برای ارزیابی سناریوهای منطقه خاکستری و ارزیابی نتایج بالقوه اقدامات پیش‌بینی‌شده خود و واکنش‌های احتمالی دشمن استفاده می‌کند .

 

جمع بندی : 

 

درگیری های معاصر نه سیاه هستند و نه سفید. در مقابل ، بسیاری از آنها در حد بینابینی قرار می گیرند و این همان منطقه خاکستری است ، حوزه ای که به دلیل ابهام تاکتیک های به کار رفته ، تشخیص واضح تمایز بین جنگ و صلح غیرممکن می شود . در این مقاله ، طیف متنوعی از تعاریف بحث و بررسی شد که در کنار هم ، زمینه‌های اصلی جنگ منطقه خاکستری را در حوزه‌های اطلاعاتی ، اقتصادی ، نظامی و سیاسی شناسایی می‌کنند . گسترش درگیری تا جایی که در زیر آستانه جنگ متعارف بماند، اصل اساسی جنگ درمنطقه خاکستری است . راهبرد‌ها و تاکتیک‌هایی مانند جنگ مجازی ، جنگ‌های نیابتی ، تاکتیک‌های برش سوسیس ، عملیات اطلاعاتی و عمل های انجام شده به‌طور گسترده توسط بازیگرانی به کار می رود که از جنگ درمنطقه خاکستری استفاده می کنند . این روشها می‌توانند توسط بازیگران دولتی و بازیگران غیر دولتی برای ایجاد ابهام در مورد درگیری استفاده شوند تا ماهبت گروههای درگیر ، این که چه کسی مسئول درگیری است، و اینکه نیت واقعی آنها چیست.، پنهان بماند.  دولت‌های تجدیدنظرطلب معمولاً از تاکتیک‌های منطقه خاکستری برای تغییر وضعیت موجود یا به چالش کشیدن نظم جهانی بین‌المللی به رهبری ایالات متحده استفاده می‌کنند .  چندین مثال از جمله اقدامات روسیه در اوکراین در سال 2014 و الحاق کریمه ، نگرش قاطعانه چین در دریای چین جنوبی و دخالت مخفیانه ایران در درگیری های مختلف منطقه ای از طریق گروههای نیابتی به طور خلاصه مورد بحث قرار گرفت تا طیف گسترده و متنوعی از استراتژی‌ها و درگیری‌ها را که می‌توانند در جنگ منطقه خاکستری وجود داشته باشد ، نشان داده شود . قبل از حمله نظامی به اوکراین در فوریه 2022، روسیه به صورت عمده از تاکتیک‌های جنگ ترکیبی و جنگ درمنطقه خاکستری در مناطقی از اوکراینی استفاده می‌کرد که معتقد بود از آنها پشتیبانی می کند ، استفاده می کرد .  هند و پاکستان نیز همچنان از راهبردهای منطقه خاکستری برای پیگیری منافع خود استفاده می کنند. هیچ دستورالعمل منحصر به فردی برای مقابله با استراتژی های منطقه خاکستری وجود ندارد، اگرچه به نظر می رسد درک جامع و یک پاسخ یکپارچه پیش نیازهای لازم باشد. بدون شک ، مفهوم جنگ در منطقه خاکستری مشاجره ای پیچیده تبدیل شده است که باعث می شود فضایی برای انجام تحقیقات بیشتر در این موضوع در حال ظهور ، فراهم شود .

 

 

 

 

 

 

ویرایش شده در توسط oldmagina
اصلاح نگارشی
  • Like 3
  • Upvote 11

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

قسمتی از یک مقاله :

 

مقاله اصلی : Iran’s Gray Zone Strategy: Cornerstone of its Asymmetric Way of War

 

نویسنده : Michael Eisenstadt     تاریخ : March 19, 2021

 

قسمت اول : 

 

استراتژی منطقه خاکستری ایران

عناصر اصلی

 

 

راهبرد منطقه خاکستری ایران شامل تعدادی عنصر اصلی است :

 

(1)   انعطاف پذیری تاکتیکی، ثبات راهبردی 

(2)  جهت دار نبودن، ابهام و صبر

(3)  مقابله به مثل ، رعایت تناسب و کاربرد سنجیده قدرت

(4)  طولانی کردن درگیری ها به جای تشدید آنها

(5)  تنظیم گام و فاصله فعالیتها

(6)   تنوع و گسترش گزینه ها

(7)  جدا سازی و محصور کردن دشمنان

 

در ادامه به هر یک از این موارد با جزئیات بیشتری می پردازیم .

 

انعطاف پذیری تاکتیکی، ثبات راهبردی : 

 

هنگامی که تهران یک جهت راهبردی خاص را شروع می کند  ، منحرف کردن آنها از مسیر خود اغلب دشوار است . محدودیت‌ها را بررسی و آزمایش می‌کند ، سپس در صورت مواجهه با پاسخ محکم عقب‌نشینی ( به صورت موقت ) می‌کند ؛ سپس چالش را در زمان و مکان دیگرو در شرایط مطلوب‌تری دوباره احیا می‌کند . از سوی دیگر ، اگر پاسخ  قاطعانه ای دریافت نکند ، اغلب رفتار جسورانه تری را انجام می دهد . به عنوان مثال ، ایران در ژانویه 2012 پس از تحریم‌های جدید ایالات متحده و اتحادیه اروپا از تهدیدات خود مبنی بر بستن تنگه هرمز عقب نشینی کرد ، این زمانی بود  که واشنگتن هشدار داد که انجام این کار عبور از خط قرمز آمریکا است ، با این حال زمانی که واشنگتن معافیت‌های تحریمی صادرات نفت تهران را در ماه مه 2019 به حالت تعلیق درآورد تا صادرات نفت ایران را به صفر برساند ، ایران دست به اقدام نظامی شدیدی کرد . به صفر رساندن صادرات نفت ایران گذر از خط قرمز دیرینه ایران بود و قبلا ایران تهدید کرده بود که اگر نتواند نفت صادر کند، هیچ کشور دیگر در خلیج فارس هم قادر به صادرات نفت نخواهد بود .

 

این کار با حملات به حمل و نقل و زیرساخت نفت کشورهای حاشیه خلیج فارس صورت گرفت و  پس از آنکه ایالات متحده و متحدانش در پاسخ به این حملات ، حضور دریایی خود در خلیج فارس را تقویت کردند ، ایران با احتیاط حملات راکتی توسط گروههای نیابتی اش در عراق را افزایش داد که در طی آن یک آمریکایی در دسامبر 2019 کشته شد .

 

جهت دار نبودن، ابهام و صبر :

 

تهران برای عملیات در خاک خارجی اغلب از ابزارهای غیرمستقیم (مثلاً مین، بمب های کنار جاده ای و موشک) و گروههای نیابتی (مثلاً حزب الله لبنان، کتائب حزب الله عراق و تا حدی حوثی های یمن ) استفاده می کند ، با این کار به هدف ایجاد ابهام ، کنار ماندن از ماجرا و جلوگیری از درگیری واضح با دشمن می رسد .  این ابهام ایجاد می شود تا در مورد نقش عامل اصلی شک و تردید ایجاد شود ، گمانه زنی ها را در مورد احتمال مقصر بودن عناصر یاغی سیستم در موضوع رخ داده را افزایش دهد  و یک ظاهر سازی برای بیرون ماندن از عوارض درگیری ایجاد کند . از آنجایی که ایران اقدام غیرمستقیم را ترجیح می دهد و به دنبال ایجاد مزیت از طریق دستاوردهای فزاینده و انباشته شده است و برای اجرای  این رویکرد نیازمند صبر است . علاوه بر این ، به نظر می‌رسد قسمتی از دلیل ترجیح تهران برای استفاده از نیروهای نیابتی  ، ریشه در یک نگرش مبتنی بر توطئه دارد که بر اساس آن تصور می‌شود دشمنان فراگیرش از نیروهای نیابتی و عواملشان بر علیه ایران استفاده می‌کنند و این امر باعث می‌شود که به همان شکل پاسخ بدهد .

 

مقابله به مثل ، رعایت تناسب و کاربرد سنجیده قدرت :

 

تهران عموماً از قدرت به شکل سنجیده استفاده می‌کند و در سطح وسیعی متناسب با چالش تهدید ایجاد شده ، پاسخ می‌دهد . این کار را برای کسب مشروعیت برای اقدامات انجام شده ، قابل پیش بینی تر بودن نتایج آن ( در نتیجه محدود کردن احتمال اشتباه در محاسبه ) و ایجاد بازدارندگی انجام می دهد . به همین دلیل بود که در طول جنگ با عراق ، ایران به حملات به صنعت نفت خود با حمله به کشتیرانی در خلیج فارس پاسخ داد ، حملات هوایی به تهران را با حملات موشکی به بغداد و جنگ شیمیایی عراق با تهدید به انجام حملات شیمیایی توسط خود جواب داد ( ؟ ) . از سال 2010 تا 2012، ایران به حملات سایبری انجام شده به برنامه هسته‌ای و صنعت نفت خود ، تحریم‌های مالی وضع شده برعلیهش ، و ترور دانشمندان هسته‌ای اش را با حملات سایبری به مؤسسات مالی ایالات متحده و آرامکو عربستان و با نقشه حمله به دیپلمات‌های اسرائیلی در گرجستان ، هند ، تایلند و چند جای دیگر پاسخ داد . اخیراً ، ایران به تلاش‌های دولت ترامپ برای به صفر رساندن صادرات نفت خود با حمله توسط مینهای چسبان به چهار نفتکش خارجی که در سواحل امارات لنگر انداخته بودند و تحریم‌ بزرگ‌ترین شرکت پتروشیمی خود را با حمله توسط مینهای چسبان به دو تانکر خارجی حامل محصولات پتروشیمی در تنگه هرمز ، پاسخ داد .

 

طولانی کردن درگیری ها به جای تشدید آنها : 

 

ترجیح تهران برای استفاده از راهبردهای غیرمستقیم و استفاده سنجیده (به مفهوم محدود) از قدرت تضمین می کند که معمولا درگیری هایی که در آن دخالت می کند ،طولانی بشوند . با این کار امکان بهره برداری از برانگیختن ناهمگونی هایی که معتقد است در این مبارزات طولانی به او برتری می‌دهند ، را فراهم می کند و در حالی که عموماً با نقاط قوت دشمنانش بازی می‌کند ، از تشدید تنش جلوگیری کند . بنابراین، تهران در مبارزات چندین دهه اخیر خود علیه نفوذ ایالات متحده در خاورمیانه ، برای به تحلیل بردن توان آمریکا ، از حملات نیروهای نیابتی به افراد و منافع ایالات متحده حمایت کرده است (برای مثال، بمب گذاری پادگان تفنگداران دریایی ایالات متحده در سال 1983، بمب گذاری برج خوبر در سال 1996 و ارائه تسلیحات به شورشیان شیعه عراقی که از سال 2003 تا 2011 با نیروهای آمریکایی در عراق می جنگیدند ) .

تلاش‌های تهران برای تضعیف اسرائیل نیز روش مشابهی است که شامل ایجاد صبورانه و در طی چندین دهه نیروهای نیابتی و افزایش توانایی‌های میروهای شرکای نظامی در لبنان (حزب‌الله)، غزه (حماس و جهاد اسلامی فلسطین) و اخیراً سوریه است ، جایی که نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران حملات مستقیم را به اسراییل صورت می دهد . این مورد نشان می دهد که تهران گاهی برای حمله به دشمنانش از منطقه خاکستری خارج می شود .

 

irangray.jpg

 

تنظیم گام و فاصله فعالیتها : 

 

تهران با احتیاط گام فعالیت‌های خود را – چینش آن‌ها از نظر زمان و مکان – تنظیم می کند تا از ایجاد احساس اضطرار بی مورد یا تصور اغراق‌آمیز از تهدید در ذهن تصمیم‌گیرندگان خارجی جلوگیری کند . این کار انجام می شود تا آنها واکنش بیش از حدی انجام ندهند و رویدادها از کنترل خارج نشود. (البته گام بندی فعالیت ها ممکن است تا حدی تحت تأثیر خواسته های همگانی ، برنامه ریزی های نظامی و ملاحظات لجستیکی هم قرار بگیرد . ) گام بندی فعالیت ها همچنین ممکن است فشار روی طرفهای مقابل را برای اقدام کاهش دهد و به برخی از تصمیم گیرندگان خارجی امید بدهد که ندادن پاسخ نظامی به اقدامات ایران ، منجر به کاهش تنش خواهد شد . ممکن است هفته‌ها یا ماه‌ها بین فعالیت‌های ایران در کارزار ادامه‌دار منطقه خاکستری یا قبل از پاسخ ایران به اقدامات طرفهای مقابل ، فاصله بیفتد . بنابراین، در کارزار مقابله تهران علیه سیاست "فشار حداکثری" دولت ترامپ ، فعالیت‌های انجام شده در فواصل زمانی مختلف، در امتداد چندین خط عملیاتی ، در حوزه‌های مختلف و عرصه‌های عملیاتی جغرافیایی متنوع اتفاق افتاده است (حملات مین‌های چسبان در خلیج فارس، حملات موشکی انجام شده در عراق، حملات پهپادی و موشک های کروز در عربستان سعودی، و عملیات سایبری علیه بیشتر دشمنان این کشور).

 

تنوع و گسترش گزینه ها :

 

تهران یک بازیگر سازگار شونده است که در صورت نیاز راهبرد منطقه خاکستری خود را وفق می دهد . برای این منظور در عرصه‌های مختلف درگیری ، در هر دو حوزه فیزیکی و سایبری ، مجموعه ابزار متنوعی را برای ارائه مجموعه‌ای از گزینه‌های غیرکشنده و کشنده ، به شکلی که باعث تشدید عمودی درگیری نشود ، ایجاد کرده است . به همین خاطر این توانایی را دارد تا رویکرد خود را با دشمنان و شرایط تطبیق دهد .

 

جدا سازی و محصور کردن دشمنان :

 

دخالت ایران در فعالیت‌های انکارپذیر و غیر قابل تایید همراه با نشان دادن احتمال تشدید درگیری ، اغلب باعث ایجاد اختلاف میان سیاست‌گذاران در کشورهای متخاصم می‌شود و باعث بروز دو دستگی در سیستم این دولت‌ها می شود . به همین شکل بود که در مورد چگونگی واکنش به بمب گذاری برج های خوبر در ژوئن 1996 در عربستان سعودی ، بحث های ناخوشایندی در دولت کلینتون به راه افتاد .  به همین ترتیب ، حملات ایران در خلیج فارس از ماه مه تا ژوئن  2019، اصطکاک بین دونالد ترامپ ، رئیس جمهور جنگ گریز (؟) و جان بولتون ، مشاور امنیت ملی جنگ طلب او را تشدید کرد و در نهایت به خروج بولتن از دولت کمک کرد . تهران با همین روش تلاش می کند تا در ائتلاف های دشمنانش شکاف ایجاد کند . در واکنش به سیاست فشار حداکثری دولت ترامپ ، تهران نفتکش‌های چند متحد آمریکا را توقیف کرد و این امر عدم تمایل واشنگتن برای دفاع از آنها را برجسته کرد .

 

در نهایت، تهران به دنبال محاصره طرفهای مقابل با گروههای نیابتی است . از این رو حمایت تهران از حزب‌الله لبنان و حماس در غزه ، همراه با تلاش‌هایش برای ایجاد ارتش شبه‌نظامی شیعه در سوریه ، برای تهدید اسرائیل به ویرانی توسط راکتها ،موشک‌ها و پهپادها انجام می شود . فراهم کردن موشک‌ و پهپاد توسط ایران برای حملات حوثی‌ها به عربستان سعودی و امارات متحده عربی هم با انگیزه‌های مشابهی انجام می‌شود .

 

 

ادامه دارد ...

 

 

 

 

ویرایش شده در توسط oldmagina
اضافه کردن تصویر
  • Like 2
  • Upvote 10

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
10 hours قبل , oldmagina گفت:

دونالد ترامپ ، رئیس جمهور جنگ گریز (؟)

ترامپ اگر قصد ایجاد جنگ داشته باشد با محاسبه هزینه - فایده تصمیم گیری میکند و محاسبات مادی را بر محاسبات دیپلماتیک و ژئوپلتیک ارجح می داند مثل سارقی است که برای سرقت از بانک قبلا موجودی صندوق را تخمین میزند اگر دندان گیر بود و ارزش مخاطره داشت دست به سرقت میزند در ماجرای شهادت سردار سیمانی هم در محاسبات فریب خورد تصور میکرد با شهادت ایشان مقاومت در منطقه افول خواهد کرد ولی خون آن شهید بزرگوار مثل سایر شهدا ریشه مقاومت را آبیاری و محکم تر کرد و..... :angry: البته حساب ما با ترامپ هنوز «تصفیه » نشده است 

  • Upvote 4

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
28 minutes قبل , MF44 گفت:

ترامپ اگر قصد ایجاد جنگ داشته باشد با محاسبه هزینه - فایده تصمیم گیری میکند و محاسبات مادی را بر محاسبات دیپلماتیک و ژئوپلتیک ارجح می داند مثل سارقی است که برای سرقت از بانک قبلا موجودی صندوق را تخمین میزند اگر دندان گیر بود و ارزش مخاطره داشت دست به سرقت میزند در ماجرای شهادت سردار سیمانی هم در محاسبات فریب خورد تصور میکرد با شهادت ایشان مقاومت در منطقه افول خواهد کرد ولی خون آن شهید بزرگوار مثل سایر شهدا ریشه مقاومت را آبیاری و محکم تر کرد و..... :angry: البته حساب ما با ترامپ هنوز «تصفیه » نشده است 

با سلام خدمت همه دوستان گرامی

در ماجرای شهادت سردار سلیمانی ما هم فریب خوردیم و امکان چنین کاری را اصلا در محاسبات خود لحاظ نکرده بودیم به همین دلیل شوکی به ساختار اطلاعاتی و نظامی کشور وارد شد که تا به حال تجربه نکرده بودیم و این مسئله در ماجرای شهادت شهید فخری زاده نیز تکرار شد . این تجربیات با هزینه بسیار سنگین و جبران ناپذیر پدید می آید و باید استفاده بهینه از آن تجربیات داشت . اگر حضور مردم از تمام اقشار در تشییع جنازه شهید سلیمانی نبود ، هیچ بعید نبود که ضربات محکم تری را در آن مقطع زمانی دریافت کنیم و سیلی عین الاسد را نزنیم . البته ماجرای هواپیمای اوکراینی در سایه همین شوک اتفاق افتاد و زوایای مبهمی دارد که شاید در آینده روشن شود و امکان تحلیل بهتر را فراهم کند .

  • Like 1
  • Upvote 4

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

ایجاد یک حساب کاربری و یا به سیستم وارد شوید برای ارسال نظر

کاربر محترم برای ارسال نظر نیاز به یک حساب کاربری دارید.

ایجاد یک حساب کاربری

ثبت نام برای یک حساب کاربری جدید در انجمن ها بسیار ساده است!

ثبت نام کاربر جدید

ورود به حساب کاربری

در حال حاضر می خواهید به حساب کاربری خود وارد شوید؟ برای ورود کلیک کنید

ورود به سیستم

  • مطالب مشابه

    • توسط HRA
      هوش مصنوعی و آینده منازعات
      بخش اول

       
      مقدمه
      پيش‌ بيني تاثير دقيق و خط سير فناوري ‌هاي به کار رفته توسط هوش مصنوعي دشوار است. با اين حال اين تکنولوژي ‌ها ممکن است يک تحول تمدني قابل ‌مقايسه با اختراع برق را ايجاد کنند. برنامه‌ هاي هوش مصنوعي ، جنبه‌ هاي زيادي از اقتصاد جهاني، امنيت ، ارتباطات و حمل و نقل را به وسيله تغيير نحوه کار انسان ‌ها ، برقراري ارتباط ، تفکر و تصميم ‌گيري تغيير خواهند داد. دستگاه هاي هوشمند در فعاليت هاي انسان ها مشارکت کرده يا جايگزين انسان‌ها در گستره وسيعي از فعاليت‌ها مي‌شوند . چنين تغيير شديدي ، تاثير اجتماعي ، اقتصادي و سياسي دارندگان اين مولفه ها را افزايش خواهد داد ، در حالي که طرف بدون بهره ممکن است با چالش‌هاي چشمگيري مواجه شوند.
      انقلاب هوش مصنوعي و فناوري هاي همراه آن در حال تغيير رقابت هاي ژئوپليتيکي هستند. از آنجا که توسعه هوش مصنوعي ، يادگيري ماشين و سيستم هاي خود مختار به عواملي از قبيل داده ها ، نيروي کار ، توان محاسباتي و نيمه هادي ها متکي است ، اختلافات در چگونگي استفاده کشورهاي مختلف از اين فناوري ها در آينده گسترش مي يابد. اين امر به اين دليل است که تسلط دولت ها بر هوش مصنوعي ، اثربخشي استراتژيک آينده آنها در امور نظامي و همچنين عملکرد آن ها ، رقابت و توانايي بازدارندگي در مقابل دشمنان را تعيين مي کند.
      هوش مصنوعي از استفاده از سيستم‌هاي خود مختار تا تحول در فرماندهي ، کنترل ، ارتباطات ، کامپيوترها، اطلاعات ، نظارت و شناسايي (C4ISR)  و از پردازش اطلاعات تا امنيت شناختي، نحوه برنامه ‌ريزي و جنگ را تغيير خواهد داد. سيستم ‌هاي هوش مصنوعي براي مقابله با چالش‌هاي يکپارچه تر متعارف ، هيبريدي و چالش هاي زمان صلح حياتي خواهند بود. از آنجا که تکنولوژي‌هاي مختل کننده ابزارهاي جديدي را براي رژيم‌ هاي توتاليتر و گروه‌هاي افراط‌ گرا فراهم مي‌کنند، جامعه هاي دو طرف اقيانوس اطلس نياز به توسعه راه‌ حل‌ هايي براي کاهش استفاده هاي مخرب از دستگاه هاي هوشمند دارند.
       
       
      ناتو از لحاظ منطقي به خوبي با اين چالش مقابله مي کند. تلاش هاي اخير در ايجاد توانايي هاي نظامي ، پروژه هاي تحقيقاتي مشترک و مشاوره هاي داخلي در اين اتحاد ، آگاهي از فرصت ها و چالش هاي ناشي از پيشرفت سريع هوش مصنوعي را نشان مي دهد. تمرينات هم پيمانان شامل سيستم هاي خودمختار ميان حوزه اي ، تاکتيک هاي فعال شده در فضاي مجازي و سناريو هاي خصمانه و همچنين قابليت هاي جديد C4ISR است. سازمان هاي مختلف ، مانند سازمان علوم و فناوري ناتو و مراکز برتر علمي به گسترش دانش، ايجاد آگاهي، تحريک تحقيقات و حمايت از توسعه و جذب متخصصان ملي کمک مي‌کنند.
      با اين حال ناتو هنوز نياز به توسعه يک ديدگاه جامع براي توسعه و سازگاري با هوش مصنوعي دارد. اعضاي اين پيمان بايد نابرابري هاي داخلي و بيروني در توانايي‌ هاي هوش مصنوعي را بر طرف کنند. در بعد داخلي ، ناتو نيازمند مکانيسم‌ هاي جديدي است ، به طوري که کشورهاي کوچک ‌تر عضو توانايي حمايت از سازمان را از دست ندهند . از نظر بيروني ، ناتو به عنوان يک کل بايد سازگاري و چابکي خود را در يک محيط بين المللي بسيار رقابتي حفظ کند. تمام کشورهاي عضو بايد در آماده‌سازي براي گذار به يک دنياي متصل به هوش مصنوعي مشارکت داشته باشند ، زيرا چنين دنيايي تحمل پيوندهاي ضعيف در امور دفاعي را ندارد.
       
       
      هوش مصنوعي و فضاي نبرد يکپارچه
      جنگ هاي مدرن بر اساس پيوند بي سابقه ميان و در داخل سه ميدان نبرد مي باشند که در کنار هم فضاهاي نبرد هاي پيچيده را ايجاد مي کنند . دسته اول حوزه فيزيکي است که در آن از موشک هاي بالستيک ، تانک هاي اصلي ميدان نبرد ، هواپيما ها ، سلاح هاي پياده نظام و ساير تجهيزات نظامي براي تخريب يا از بين بردن منابع فيزيکي دشمن استفاده مي شوند.
      دومين ميدان نبرد ، فضاي فناوري اطلاعات است. در اينجا ، هر طرف تلاش مي کند با بهبود نحوه اشتراک اطلاعات ، اتصال اطلاعاتي فضا پايه به سيستم هاي تسليحاتي يا محاسبه مسير موشک بالستيک ورودي ، برتري کسب کند. به عنوان مثال ، يک جنگجو ممکن است از جنگ الکترونيکي براي کور کردن رادارهاي اکتساب دشمن قبل از حمله هوايي استفاده نمايد .
      سومين ميدان نبرد ، فضاي شناختي است که در آن عمليات ‌هاي اطلاعاتي و جنگ سياسي رخ مي‌دهند. فضاي سايبر در ميدان هاي اطلاعاتي و شناختي قرار مي‌گيرد. هواپيماهاي نسل پنجم  مانند اف 35 و عمليات‌هاي نفوذ روسيه ،  از فضاي مجازي براي توليد، انتشار، کنترل و نظارت بر اطلاعات استفاده مي‌کنند.
       

       
      در آينده، پيروزي‌ ها به طور فزاينده ‌اي به هماهنگ سازي سيستماتيک ميدان ‌هاي فيزيکي ، اطلاعاتي و شناختي، که همگي به وسيله جنگ الگوريتمي تقويت ‌شده اند ، بستگي خواهند داشت. اين سه‌ گانه مفاهيم اساسي نظامي مانند مرکز ثقل، ابهام در جنگ و تراکم  نيروها را بازتعريف خواهند کرد. در عصر هوش مصنوعي ، داده هاي بزرگ و رباتيک، توسعه مفهوم از هميشه اهميت بيشتري خواهد داشت . اين عمل يک کار بدون پايان خواهد بود، زيرا بايد مفاهيم جديد به طور مداوم تغيير پيدا کنند تا از اقدامات متقابل مانند الگوريتم هاي خصمانه و تلاش براي مسموميت داده ها ، که شامل تغذيه داده هاي معکوس به سيستم هاي هوش مصنوعي است ، جلوگيري کنند. چنين حملاتي سعي مي کنند که آنچه هوش مصنوعي از داده هاي طبقه بندي شده فرا مي گيرد  يا چگونگي حل مشکلات دسته بندي يا پيش بيني  توسط آن ها را تغيير دهد .
       
       
      در آينده نزديک ، پيشرفت‌هاي بيشتري حتمي  به نظر مي ‌رسند. پيشرفت‌ها در علوم اعصاب ، زيست‌ شناسي رفتاري و در زمينه‌ هاي ديگر باعث مي شود جهش تکنولوژيکي نويني مانند يکپارچه سازي انسان - ماشين و افزايش استقلال در سيستم‌ هاي نظامي  ممکن شوند . سوارم هاي رباتيک زمينه ديگري را شکل مي دهد که علوم کامپيوتر و رباتيک با بيولوژي احيا شوند .
      همکاري انسان و ماشين به احتمال زياد تصميم ‌گيري بهتر و سريع تر را با فعال ساختن مديريت پيشرفته جريان ‌هاي داده هاي حجيم ، به ارمغان مي‌آورد. انسان ‌ها و سيستم‌ هاي هوش مصنوعي ، مکانيسم‌ هاي تصميم ‌گيري متفاوتي دارند که در صورت عدم موفقيت آنها ، انواع مختلفي از خطاها به وجود مي آيد. با ترکيب نقاط قوت انسان‌ ها و ماشين‌ ها ممکن است بتوان ضعف ‌هاي موجود را از بين برد. در حال حاضر چنين آزمايشاتي در حوزه نظامي انجام شده ‌است.
      فناوري هاي جديد ، مردم ، گروه ها و دولت ها را ترغيب مي کند تا عمليات مقابله و دستکاري در مقادير سنجش ها را انجام دهند. به گفته رند والتزمن ، معاون ارشد فناوري در شرکت RAND ، ماشين هاي هوشمند مي توانند گروههاي آسيب پذير را شناسايي کرده و واکنش  افراد و جمعيت ها ، به تلاش ها براي تأثيرگذاري بر آنها را اندازه گيري کنند. هک کردن شناختي ، شکلي از حمله است که مي خواهد ادراکات و رفتار مردم را دستکاري کند و بر روي مجموعه متنوعي از بستر ها از جمله رسانه هاي اجتماعي و اشکال جديد کانال هاي خبري سنتي صورت مي گيرد. وسايل به طور فزاينده اي متنوع مي شوند تا متن ، تصاوير ، فيلم و صداهاي تحريف شده و نادرست براي دستيابي به تاثيرات  مورد نظر مسلح شوند. امنيت شناختي زمينه اي جديد و چند منظوره است که بازيگران مختلف در آن فعاليت مي کنند که والتزمن آن را يک رقابت تسليحاتي مداوم براي تأثيرگذاري و محافظت از تاثيرپذيري گروه هاي بزرگي از مردم آنلاين مي نامد.
       
       
      هوش مصنوعي مي‌تواند موجب تغييرات شديدي در جنگ هيبريدي شود که نگراني عمده ناتو مي باشد . دولت‌ها و بازيگران غير دولتي مي ‌توانند از فضاي مجازي براي نفوذ بر گروه‌ هاي بزرگي از غير نظاميان و نيروهاي مخالف استفاده کنند. از فعاليت‌هاي شناسايي و پروفايل کاربران هدف گرفته تا درک نادرست يا جعلي اطلاعات و عمليات ‌هاي رواني، هوش مصنوعي مي تواند پتانسيل عمليات ‌هاي اطلاعاتي را گسترش ‌دهد.
      علاوه بر اين ، تعامل انسان و ماشين به احتمال زياد به بخشي از درگيري هاي نظامي تبديل خواهد شد که با پيامدهاي اخلاقي و حقوقي که همچنان ناشناخته و مجهول مانده اند مواجه است . معرفي اين فناوري نياز به نظارت دارد تا از سوءاستفاده هاي احتمالي و عواقب ناخواسته جلوگيري شود .
       
       
      ادامه دارد ... 
       
      بن پایه : 
      NEW PERSPECTIVES ON SHARED SECURITY: NATO’S NEXT 70 YEARS - Carnegie EUROPE
    • توسط HRA
      بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
      مقدمه ای بر جنگ های هیبریدی – تئوری ، تاریخچه و حال
      بخش اول

       
      واژه جنگ هیبریدی به طور گسترده ای در جامعه امنیتی بین‌الملل در پی الحاق کریمه به روسیه در سال ۲۰۱۴ مورد بحث قرار گرفت و همچنان یک منبع نگرانی برای ناظران سیاست کنونی روسیه می باشد (م . البته این مساله برای جامعه امنیتی غرب صادق است زیرا آنها پیش از ماجرای کریمه از جنگ هیبریدی استفاده کرده بودند اما هنگامی که روسیه از این مدل جنگ استفاده نمود زنگ خطری جدی برای آنها به صدا درآمد) . ردیابی سیر تحول این مفهوم در طول دو دهه اخیر مفید است ، زیرا درک مشترک این مورد برای بررسی اقدامات متقابل احتمالی ناتو در برابر جنگ هیبریدی حیاتی است.
      بر طبق تحقیقات ما، اولین بار که این اصطلاح در یک متن عمومی در دسترس عموم قرار گرفت ، در پایان نامه کارشناسی ارشد لتونی رابرت واکر یکی از اعضای سپاه تفنگداران نیروی دریایی  ایالات متحده  در سال  1998 بود .  واکر به بحث توانایی عملیاتی نیروی دریایی به عنوان یک نیروی هیبریدی برای یک جنگ هیبریدی اشاره کرده بود . او می گوید : جنگ هیبریدی چیزی است که مابین شکاف جنگ های نیروهای ویژه و متعارف قرار دارد . این تعریف اولیه جنگ های هیبریدی به یک نقطه ی داخلی بهره وری می پردازد : بهترین استفاده از منابع کمیاب نظامی از طریق ترکیبی از نیروهای متعارف و غیر متعارف به دست می آید (م . امروزه آمریکایی ها برای این تعریف از عبارت Compound Warfare استفاده می کننئ که من از آن به عنوان جنگ ترکیبی یاد می نمایم) .
       
       
      در سال ۲۰۰۲، یکی دیگر از دانش جویان با نام سرگرد ویلیان نیمث از این عبارت در پایان‌ نامه خود برای بحث در مورد راه‌ های مقابله با اقدامات خصمانه آنچه او جوامع مختلط و هیبریدی می‌ نامید، در یک مطالعه موردی در مورد جنبش جدایی طلب چچن مورد استفاده قرار داد .  نیمث نه تنها ارتباط بین نهاده های نظامی و غیرنظامی را بررسی کرد ، بلکه چگونگی ترکیبی از رویکردهای سنتی و مدرن و فعالیت‌های مدنی و جنگی برای ایجاد یک نیروی هیبریدی موثر را بیان نمود . وی ادعا کرد که که جنگ هیبریدی به طور فزاینده‌ای رایج خواهد شد و این اصل را مبنا قرار داد که  نقاط قوت جنگ های هیبریدی در هنگام استفاده از تاکتیک های چریکی توسط نیروهای به شدت سازمان یافته و از نظر تکنولوژیکی پیشرفته در زمان های  تقابل های دشوار کمک کننده هستند . به عبارت دیگر، هنگامی که یک ارتش مدرن با یک نیروی هیبریدی کوچک ‌تر روبرو می‌شود، نیروی متعارف مجبور خواهد بود در دکترین های خود تجدید نظر کند و رویه‌های عملیاتی خود را تطبیق دهد تا بتواند آسیب ‌پذیری‌های حیاتی دشمن هیبریدی را شناسایی و از آن ها بهره ‌برداری کند. این سازگاری، نیروهای مدرن را قادر خواهد ساخت تا مرکز ثقل حریف را مورد حمله قرار دهند و بنابراین آزادی حرکت، ظرفیت و اراده آن ها برای مبارزه را کاهش دهند .
       
       
      اما آوازه مفهوم جنگ هیبریدی به وسیله  مقاله ‌ای که در سال ۲۰۰۵ توسط جیمز ماتیس و فرانک هافمن در مجله موسسه نیروی دریایی ایالات ‌متحده منتشر شد افزایش یافت . این دو نویسنده توجه خود را به این حقیقت جلب کردند که برتری نظامی متعارف و تکنولوژیکی ایالات‌ متحده می‌تواند نه تنها توسط کشورهای دیگر بلکه توسط بازیگران و مخالفان غیر دولتی کمتر بهره مند ، از طریق استفاده ترکیبی از فناوری‌ های پیشرفته به چالش کشیده شود. کشورهایی که  دارای نیروهای متعارف پیشرفته هستند احتمالا با رویه ها و تاکتیک های نامنظم مواجه می شوند که نشان دهنده یک مزیت است : دشمنان ، ظرفیت و تکنیک‌ ها و توانایی‌ های پایین خود را از طریق استفاده از تروریسم ، شورش و تاکتیک‌های چریکی جبران می‌ کنند . این تهدیدات به احتمال زیاد ، توسط تشکل‌ های شبه ‌نظامی که براساس پیشینه های قومی و سندیکاهای تبه کاری سازمان یافته ، تشکیل شده اند ، از طریق حملات سایبری علیه زیرساخت ‌های ضروری نظامی و غیرنظامی مانند شبکه ‌های سیاسی ، مالی و ارتباطی انجام خواهد شد .
       

       
       
      هافمن در مقاله خود در سال 2007 با عنوان منازعات در قرن 21: ظهور جنگ های هیبریدی ، از نمونه های تاریخی برای کشف مفهوم جنگ های هیبریدی استفاده کرد . هافمن ، جنگ های هیبریدی را به عنوان طیف وسیعی از حالت های مختلف جنگ از جمله قابلیت های متعارف ، سازمان دهی و تاکتیک های نامنظم ، اعمال تروریستی از جمله خشونت و اجبار و نابهنجاری های جنایی تعریف نمود .
       
       
      هافمن سپس این تعریف را درباره چندین مورد تاریخی از جمله شورشیان ایرلند در سال های 1919 و 1920 ،  مجاهدین افغان در دهه 1980، شورشیان چچن در دهه 1990 و حزب الله لبنان در جنگ سال 2006 با اسرائیل مورد بررسی قرار داد . آنگاه هافمن مدعی می شود ، حزب‌الله نمونه ‌ای از یک نیروی هیبریدی مدرن است ، زیرا بر ترکیبی از ابزارهای نظامی و غیر نظامی تکیه دارد و هدف خود را از طریق تحرکات استراتژیک سازمان دهی شده و با سلول‌ های غیر متمرکز که از تاکتیک‌های انطباقی مختلف استفاده می‌کنند، بدست می آورد .
       

       
      در سال‌های بعد از انتشار مقاله هافمن ، دپارتمان دفاعی آمریکا (وزارت دفاع) و اداره پاسخگویی دولتی (GAO) عبارت جنگ هیبریدی را مورد ارزیابی قرار دادند تا روش‌های مورد استفاده دشمنان آمریکا و نیروهای متحد در عراق و افغانستان را بهتر توصیف کنند . در گزارشی که در سال ۲۰۱۰ منتشر شد ، به نظر آن‌ها نیازی به تعریف رسمی جنگ هیبریدی به عنوان یک زیرمجموعه منحصربفرد از اصطلاحات جنگ (مانند جنگ بیولوژیک ، جنگ‌های نامنظم ، یا جنگ زمینی) نبود و وزارت دفاع آمریکا و GAO از مقامات و دانشگاهیان خواستند که جنگ هیبریدی را به عنوان یک زیر مجموعه برای جنگ معرفی نکنند ، اما این بی تفاوتی در سال ۲۰۱۴ با الحاق کریمه به روسیه به پایان خود رسید .
       
      صرفا برای میلیتاری - بن پایه :
      Introduction: The Theory, History, and Current State of Hybrid Warfare - CTX Magazine Volume 6, No 4  2016
       
       
      پی نوشت 1 – مطلب ارائه شده دیدگاه جامعه امنیتی غرب به مفهوم جنگ هیبریدی می باشد . انشاالله در آینده این مفهوم را از دیدگاه روس ها هم بررسی خواهم نمود تا دوستان با نظریات مختلف در این موضوع آشنا شوند .
      پی نوشت 2 – اگر خدا بخواهد قصد دارم تا در سال جاری با ارائه مقالات متفاوتی در باب موضوع جنگ هیبریدی ، انجمن میلیتاری را به عنوان مرجعی برای این مفهوم قرار دهم . در این راه از تمامی اساتید و کاربران فرهیخته انجمن استدعا دارم که با ارائه نظرات و انتقادات و بیان اشتباهات ، بنده را یاری داده و حرکت در این مسیر را تسهیل نمایند .
      پی نوشت 3 - فکر کنم در انجمن جای خالی بررسی بنیادین و جامع حزب الله لبنان و نقش نیروهای مسلح ایران در سازمان دهی آن به عنوان یکی از نقاط درخشان تفکر ایرانی - لبنانی  و شیعی بسیار خالی باشد . امیدوارم روزی این بی توجهی توسط دوستان پایان بپذیرد .
       
      انشاالله ادامه خواهد داشت ...
       
    • توسط HRA
      بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
      چگونه جوامع می‌توانند با تهدیدات هیبریدی مقابله کنند؟
      بخش اول

       
      1 - جنگ هیبریدی : بسیج کردن تمام ابزارهای ملی برای رسیدن به اهداف سیاسی
      در این مقاله، جنگ هیبریدی به عنوان یک مفهوم ، بیان می‌کند که تلاش غرب برای طبقه ‌بندی آنچه در اوکراین مشاهده کرده  چگونه می‌باشد. دکترین گراسیموف روسیه ، جنگ مدرن را به عنوان عملیات‌های مشترک با استفاده از ترکیبی از ابزارهای نظامی و غیر نظامی برای رسیدن به اهداف سیاسی توصیف می‌کند و از یک خط مبهم بین جنگ و صلح به نحو احسن استفاده می نماید .
      در تاریخ جنگ ، فعالیت های مشابهی را تحت شرایط مختلف شاهد بوده ایم ، از جمله به عنوان مثال عملیات های غیر خطی، درگیری های کم شدت ، درگیری ها در طیف کامل ، جنگ های سیاسی ، جنگ های جنگ های چریکی نیابتی ، جنگ های نامنظم، جنگ های نامتقارن و جنگ های نامحدود .  با این حال، مهم است که به یاد داشته باشیم که هنر جنگ در حال توسعه است و ما اغلب با جهش‌های جدید یا تکرار رویکردهای دکترینال  شناخته ‌شده مواجه هستیم.
       
      2 - جنگ هیبریدی در یک نگاه
      دیدگاه مورد نظر ما (نمودار پایین) در جنگ هیبریدی بهره برداری مداوم از عدم تقارن های شناسایی شده در تمام مراحل جنگ از جمله فاز غیر خشونت آمیز است که یکی از خصیصه های تعریف ما از جنگ هیبریدی می باشد .

      در مرحله دوم این عدم تقارن ها در ترکیب با عنصر غافلگیری و کاربرد تاکتیک های منحرف کننده و فریب استفاده می شوند . سومین ویژگی تعریف شده مربوط به جنبه های زمانی تعارض است . 
      در جنگ های هیبریدی ، به هیچ وجه نیازی به پیروزی سریع و قاطع در برابر دشمن نیست ، بلکه سطح درگیری می تواند در یک دوره زمانی کاهش و افزایش داشته باشد . یک مرحله  فعالتر از یک منازعه می تواند بعد از یک دوره خاموش به وجود آید و برای رسیدن به اهداف سیاسی و در نتیجه پیروزی حرکت کند .
      از دیدگاه عملیاتی ، عملیات های هیبریدی را می توان ترکیبی از دو یا چند ابزار قهری یا غیر خشونت آمیز و یا استفاده از قابلیت های اعمال قدرت (power projection) برای رسیدن به وضعیت نهایی سیاسی مورد نظر توصیف کرد . این موارد می توانند شامل ابزارهای سیاسی و اقتصادی ، جنگ اطلاعاتی ، استفاده یا تهدید نیروی نظامی ، حملات سایبری و مشارکت در عملیات های ویژه باشند اما محدود به این موارد نمی شوند و می توانند گزینه های دیگری را هم در بر بگیرند . در حالی که ترکیبی از روش‌های قهری و غیر خشونت‌ آمیز برای رسیدن به اهداف ، یک پدیده قدیمی است اما انعطاف پذیری و هماهنگی سریع ابزار های مختلف و نحوه استفاده از آنها در راستای اهداف مورد نظر ویژگی های بدیع این عملیات ها می باشند . اهداف کلیدی عملیات های هیبریدی ، نقاط ضعف یا آسیب پذیری های شناسایی شده کشور هدف هستند . این آسیب پذیری ها را می توان در هر یک از بخش های حیاتی یک جامعه شناسایی نمود .
      برای اینکه یک عملیات هیبریدی موفق شود، لازم است پیش شرط و آمادگی های لازم کسب شود . اول از همه، نیازمند رهبری سیاسی قدرتمند است ،  تا مأموریت عملیات هیبریدی را در کنار اراده قوی و توانایی اختصاص دادن منابع وسیع برای عملیات ، در کوتاه مدت و همچنین در بلند مدت  را انجام دهد . ثانیا، یک دستگاه اطلاعاتی وسیع و کارآمد برای شناسایی کشورهای هدف و ایجاد لیستی از آسیب پذیری های آنها مورد نیاز است. فهرست آسیب پذیری های شناسایی شده یا لیست اهداف ، مبتنی بر اطلاعات بدست آمده از آسیب پذیری ها و ضعف های کلیدی موجود در جامعه کشور هدف ایجاد می گردند . پیش شرط ضروری سوم که اغلب با عملیات هیبریدی همراه است ، کمپین اطلاعاتی است که قبل از عملیات هیبریدی  به وجود می آید. این کمپین های اطلاعاتی با هدف افزایش حمایت از عملیات ، در داخل و خارج کشور هدف ایجاد می شوند . عملیات های اطلاعاتی در طول و پس از فاز فعال عملیات هیبریدی ادامه خواهند یافت .  پشتیبانی سیاسی، استفاده از سازمان های اطلاعاتی و جاسوسی و عملیات های اطلاعاتی در همه ی موارد آماده سازی، اجرا و مراحل پیگیری عملیات از اهمیت بالایی برخوردار هستند .
      استدلال شده ‌است که جنگ هیبریدی در اصل برنده شدن یا دستیابی به اهداف تعیین‌شده بدون جنگ یا با حداقل درگیری نظامی است. برای اینکه این ایده را ایجاد کنیم ، می‌گوییم که در جنگ هیبرید ، غیر ممکن است که زمان جنگ واقعی و یا خشونت های سازماندهی‌ شده در شکل کلاسیک آن را پیش بینی نماییم . یکی از ایده‌های اصلی جنگ هیبریدی این است که به طور عمدی اختلاف بین دسته‌های متمایز غربی از جنگ و صلح و عملیات‌های نظامی و غیر نظامی را از بین می‌برد. این مرزهای نامشخص با استفاده از انواع گسترده‌ای از وسایل، اعم از قهری و غیر خشونت‌آمیز، نظامی و غیر نظامی ایجاد می شود و به گونه‌ ای طراحی شده ‌است که به طور غیر ضروری از آستانه جنگ تخطی نکند، حتی اگر سطح وسعت درگیری متفاوت باشد .
      به عنوان یک جنگ هیبریدی ، استفاده از مجموعه وسیعی از منابع جامعه و بسیج آن‌ها برای اهداف سیاسی نیاز می باشد . با این رویکرد  دموکراسی‌های لیبرال غربی در استفاده از حداکثر توانایی های خود ، به خصوص در طول زمان صلح برای استفاده در جنگ هیبریدی محدودیت دارند (م – بخوانید و به سرعت بگذرید) . از آن سو یک رژیم استبدادی این اجازه را می دهد تا تصمیم گیری سریع و متمرکز که کمتر توسط  دیگر نهاد ها کنترل و متعادل می شوند انجام گیرد  و دسترسی بهتر به منابع طبیعی ایجاد گردد . در این راستا توسعه و یکپارچه‌ سازی مجموعه ابزارهای موجود در بعد جهانی راه‌ هایی وسیع تری ، برای استفاده از این ابزارها در برابر اهداف را  ارایه می‌دهد .
       
      ادامه دارد ... 
  • مرور توسط کاربر    0 کاربر

    هیچ کاربر عضوی،در حال مشاهده این صفحه نیست.