• مطالب مشابه

    • توسط MR9
      بسم الله الرحمن الرحیم

       



      هفدهم سپتامبر 2010 بود که ژاپن با انتشار استراتژی جدید نظامی خود نخستین «نشانه های جدی» برای خروج از «انزوای نظامی» را نشان داد. ژاپن برای این استراتژی نظامی، رقمی بالغ بر 280 میلیارد دلار برای پنج سال (2010 تا 2014) اختصاص داده و اعلام کرد قصد دارد در این سال ها مواضع دفاعی خود در جنوب و غرب این کشور(مناطق مرزی چین) را تقویت کرده، روی پروژه های موشکی بالستیک سرمایه گذاری کند. در این استراتژی همچنین بر گسترش روابط با همپیمانان کلیدی از جمله آمریکا و افزایش شمار زیر دریایی‌ها و .... تاکید شده است.
       



      اکنون در سال 2014 هستیم و نزدیک به 5 سال از انتشار این استراتژی می گذرد که خبر می رسد، ژاپن برای نخستین بار پس از جنگ جهانی دوم اعلام می کند ضمن شرکت در عملیات نظامی برون‌مرزی، به دنبال فروش تجهیزات نظامی در بازارهای بین المللی است.
      حضور ارتش ژاپن در عملیات جنگی برون مرزی نیز به رغم مخالفت‌های گسترده مردمی و محدودیت های قانونی گویا در حال عملیاتی شدن است. شاهد این ادعا اظهارات اخیر شینزو آبه، نخست وزیر ژاپن است که اخیرا از داشتن یک «ارتش قدرتمند» سخن رانده و گفته این ارتش حق دارد در جنگ های بین المللی حضور داشته باشد.
      طبق اعلام مقامات ژاپنی، این کشور در تلاش است محدودیت‌های قانونی در زمینه صادرات سلاح را نیز برداشته و به بهانه های مختلف از جمله گسترش فعالیت های اقتصادی، به جرگه صادرکنندگان تجهیزات جنگی بپیوندد و از قرار معلوم، آمریکا نخستین بازار ژاپن در این عرصه خواهد بود.
      قانون اساسی ژاپن در سال 1947 نوشته و با فشار نظامیان آمریکایی‌ها به این کشور تحمیل شده است. طبق این قانون، ژاپن اجازه داشتن «ارتش» به معنی مصطلح آن را ندارد و در مقابل می تواند نیروهای محدود نظامی موسوم به «نیروهای دفاع از خود» داشته باشد.
      البته بخشی از این محدودیت ها در ماه آوریل سال جاری( اواخر فروردین) برداشته شد و به احتمال قریب به یقین اواخر ماه جاری میلادی تصمیم نهایی در این زمینه نیز اتخاذ خواهد شد.
      اما سوالاتی که در اینجا مطرح می شود این است که آیا ژاپن حقیقتا به دنبال خروج از انزوای نظامی و احیای امپراتوری سابق است؟ موضع کشورهای غربی، چین و کشورهای آسیایی و همسایه به این تغییر استراتژی چگونه خواهد بود؟



      به نظر می رسد، لا اقل بخشی از پاسخ این سوال را باید در روحیات خاص ژاپنی ها و در تاریخ این کشور جست و جو کرد.
      در طول تاریخ، برخي آيين ها و اعتقادات خاص مذهبي، همواره زمينه رشد افراط گونه روحيات ملي گرايانه و صد البته نظامي گري ژاپني ها بوده است.
      مقامات نظامي ژاپن به خصوص در دهه30 تحت تاثير فيلسوفي با نام «تويوما» به شدت اعتقاد داشتند كه خداوند ملت ژاپن را برگزيده و يكايك مردم اين كشور موظفند براي ايجاد «ژاپن بزرگ» بكوشند. براساس آيين معروف «شينتوي پاك» نیز امپراتور ژاپن خداي تمام دنيا معرفی شده و ملت ژاپن نيز «مأموريت» دارد سايرين را تحت هدايت بي چون و چراي این امپراتور درآورد.
      بحران شديد اقتصادي دهه 30 ژاپن نیز بر دامنه اين اعتقادات افزود و رشد شديد احساسات ملي گرايانه ايده توسعه ارضي و ايجاد جامعه بزرگ به زعامت ژاپن را در بين توده مردم اين كشور لازم و واجب نشان داد.
      ژاپن با چنین زمینه های تاریخی پس از پایان جنگ جهانی اول توانست یکی از پنج قدرت بزرگ نظامی و صنعتی جهان شده و در «شورای جامعه ملل» آن زمان، صاحب کرسی دائم بود.
      این کشور در همان ماه های نخست جنگ جهانی دوم توانست حدود 50 میلیون کیلومتر مربع از کره زمین(یک ششم جهان) را تحت استیلا و کنترل خود درآورد. اما به دنبال حملات ناجوانمردانه اتمی آمریکا، از حرکت باز ایستاد. البته نباید فراموش کرد، عده ای نیز معتقدند، ژاپن پیش از حمله اتمی آمریکا به این کشور شکست خورده بود و آمریکا با حمله به این کشور خواست هژمونی خود را به جهانیان تحمیل کند.


       
      این کشور به هر حال پس از جنگ جهانی دوم دیگر اجازه داشتن ارتش به معنی مصطلح امروز و اختیارات کامل را نداشت و خود نیز با وضع قوانینی، محدودیت هایی در ابعاد بین المللی حوزه نظامی وضع کرد.

      اما اکنون رشد اقتصادی بالا این کشور را از شرایط اسفناک پس از جنگ جهانی خارج کرده است و شرایطی که این کشور را به انزوای نظامی کشاند، دیگر وجود ندارد!
      پاسخ دومی نیز برای تحلیل چرایی اتخاذ چنین رویکردی از سوی چشم بادامی ها وجود دارد و آن چیزی نیست جز منافع اقتصادی و سیاسی.
      «جان ميرشاير» صاحب نظريه «رئاليسم تهاجمي» می گوید، قدرت‌هاي بزرگ هميشه مترصد فرصتي هستند تا قدرت خود را در برابر رقبا فزوني بخشند. وي سپس جمعيت و ثروت را به عنوان «پايه‌هاي اصلي قدرت نظامي» تعريف و تصريح مي كند چنانچه كشوري داراي اين مولفه ها باشد، فرصت لازم براي خروش مقابل قدرت ها را به دست آورده است.
      با توجه به مولفه هایی که در جامعه امروز ژاپن دیده می شود، هیچ بعید نیست که این کشور واقعا قصد خروش مقابل سایر قدرت‌ها را داشته باشد.

       

      ژاپن اگر چه به لحاظ سیاسی، استقلال لازم را هنوز کسب نکرده و مانند بسیاری از کشورهای غربی دیگر، پیرو سیاست های آمریکا است؛ اما این کشور حداقل در بعد نظامی، تحرکات جدی از خود نشان داده است.
      وجود پایگاه های متعدد نظامی آمریکا در ژاپن، همواره هزینه‌هایی برای توکیو داشته و این کشور با وجود تقاضاهای زیاد مردمی، هرگز نتوانسته آمریکایی ها را از این کشور بیرون کند. این ناتوانی حتی بعضا باعث سقوط رهبران این کشور شده، همان طور که گاهی شعار علیه حضور نظامی آمریکا، باعث روی کار آمدن رهبرانی در این کشور شده است.
      «یوکیو هاتویاما»، نخست وزیر اسبق ژاپن با شعار جمع آوری پایگاه‌های نظامی آمریکا بود که توانست بر رقیب قدرتمند خود پیروز شود. اما همین فرد به دلیل ناتوانی در عمل به وعده انتخاباتی اش، خرداد ماه سال 89 استعفا کرد و جای خود را به «نائوتو کان» داد. «کان» نیز ماه ها جرئت نکرد راجع به پایگاه های آمریکایی که یکی از قدیمی‌ترین و بزرگترین مشکلات مردم کشورش است، صحبتی به میان آورد.
      بنا بر این به نظر می رسد، ژاپن هنوز پیشرفتی را که در حوزه اقتصاد کسب کرده، در حوزه سیاسی به دست نیاورده است.
      «اقتصاد» نیز می تواند یکی از انگیزه های قوی برای ژاپنی ها جهت ورود جدی به عرصه نظامی باشد.
      ژاپن کشوری است که در حوزه اقتصادی جایگاه ویژه ای دارد. تولید ناخالص ملی ژاپن نزدیک به 6 تریلیون دلار و جمعیت این کشور نیز حدود 128 میلیون نفر است. دو فاکتوری که به اعتقاد «میر شایر» برای خروش کافی است!
      همین چند سال پیش بود که خبر رسید، غول خودروسازی آمریکا یعنی جنرال موتورز، جای خود را به تویوتای ژاپن داده است. آمریکا امروز خود یکی از واردکنندگان اصلی محصولات ژاپنی است. ژاپن در عرصه تکنولوژی و تجهیزات الکترونیکی نیز یکی از پیشرفته ترین کشورهای دنیا است.
      کشوری با چنین مختصات اقتصادی و جمعتی طبیعتا نمی تواند خود را محصور نگاه دارد. بنابر این ورود ژاپن به فاز صادرات تجهیزات نظامی را می توان از این منظر به تحلیل نشست.
       
    • توسط MR9
      ارتش کره شمالی ، به مناسبت سالگرد بقدرت رسیدن حزب حاکم کمونیست ، رژه سالانه خود را در اکتبر2020 برگزار نمود . در جریان این مراسم که با سخنرانی پر از اشک و آه کیم جونگ اون همراه شد ، وی چالشهای پیونگ یانگ برای مقابله با ویروس کووید-19 و سازمان تحریم ها را مطرح و از اعضای نیروهای مسلح برای تلاشهایشان تشکر نمود .
       

       
      با این حال ، رژه فوق بلحاظ تاریخی ، در سطح بین المللی ، هیجان بسیار زیادی را تولید نمود و کشورهای شرق  آسیا ، با اشتیاق همراه نگرانی ، شاهد به نمایش درآمدن سیستم های جدید تسلیحاتی کره شمالی  بود . درواقع امر ، بر خلاف سالهای قبل ، رژه اکتبر 2020 شاهدی بر توانایی پیونگ یانگ در ایجاد چالشهای جدید برای امنیت و بازدارندگی هسته ای ایالات متحده و متحدانش محسوب میشد .
      در نمایش نظامی امسال کره شمالی ، آنچه که در کانون اصلی توجهات دنیا قرار گرفت ، نمونه های برگرفته از تانک اصلی میدان نبرد آرماتا ، سامانه تسلیحاتی متحرک ام-1128 ایالات متحده ، خودروهای زرهی سبک کوماتسو ژاپنی و درنهایت سامانه دفاع هوایی تور روسی بود . علاوه براین،ارتش این کشور ، یک خودروی مسلح به موشکهای ضد زره هدایت شونده را که ازابتدای معرفی درسال 2018 ، دیده نشده بود و همچنین یک موشک کروز جدید ضد کشتی را در معرض دید جهانیان قرار داد . در حوزه موشکهای بالستیک ، پیونگ یانگ موشک بالستیک قاره پیمای هواسانگ-15 (بعنوان دوربردترین موشک موجود در زرادخانه نظامی این کشور ) را بهمراه سامانه غول پیکر KN-25 (سامانه ای جدید که ترکیبی از راکت اندازهای چندگانه و موشکهای بالستیک کوتاهبرد بشمار می رفت )  را رونمایی نمود که گرچه در بدو امر ، به نظر می رسید که در شاسی مورد استفاده با مشکلاتی روبرو است .
       

       
      با این وصف ، قابل توجه ترین  سامانه رزمی که در این رژه رونمایی گردید ، ظاهر شدن موشک بالستیک  سوخت جامد قابل پرتاب از زیردریایی (SLBM) با شناسه  پوگوگ سونگ-4  (Pukguksong-4)  بود که  با توجه به مشخصات اعلام شده برای آن ، امکان حمله  به کره جنوبی وتمامی سرزمین ژاپن را با مسلح شدن به کلاهک هسته ای را خواهد داشت . ارزیابی های اولیه موسسه بین المللی مطالعات استراتژیک نشان میدهد که طول پوگوگ سونگ-4   از مدل قبلی (پوگوگ سونگ-3) کوتاه تر ولی قطر آن بزرگتر ( احتمالا 2.5 متر ) است که آن را در کنار موشکهای مشابه روسی ( بولاوا ) ، چینی ( جی ال-2 ) و آمریکایی ( ترایدنت -2 )  قرار می دهد .
       

       
      نشانه های بصری حاکی از آن است  این موشک جدید به یک پیشرانه سوخت جامد جدیدتر مجهز شده ، در حالی که شنیده ها نیز براین مساله تاکید می کند که کره شمالی با تبدیل موشکهای قدیمی تر ( تولید شده در سال 2017 )  امکان ساخت و عملیاتی نمودن یک  موشک سبکتر که با افزایش برد و محموله را همراه میشود را بدست آورده است .
      برخی منابع ، براین اعتقادند که پوگوگ سونگ-4  عمدتا برای تجهیز ناوگان زیرسطحی های ارتقاء یافته کلاس رومئو نیروی دریایی این کشور به 2 تا 3 فروند از این  موشکها   در نظر گرفته شده است ، اما نکته جالب دراین زمینه ، اسکورت حاملهای این موشک توسط پرسنل نیروی زمینی ( و نه نیروی دریایی )  است که می تواند این احتمال را پدید آورد  که موشک جدید می بایست از مشتقات  نسخه پوگوگ سونگ-3 باشد ، همانطور که  موشک پوگوگ سونگ-2 نیز ، نسخه زمین پایه پوگوگ سونگ-1 ( بعنوان موشک بالستیک  دریاپایه )  بشمارمی رفت .
       

       
      در حوزه توان حمل مواد انفجاری ، شکل کلاهک پوگوگ سونگ-4  نشان میدهد که قابلیت حمل 3 کلاهک را خواهد  داشت که در پوشش یک حامل چندگانه با قابلیت ورود مجدد به جو ، به مانند نمونه های روسی ، بریتانیایی ، آمریکایی و فرانسوی در سالهای دهه 50 و 60 میلادی قرار گرفته است . با توجه به پیشرفتهای ذکر شده ، آنچه که بسیار محتمل است ، برد پوگوگ سونگ-4  بیشتر از سلف خود خواهد بود ،اما به تقریب ، قابلیت رسیدن به پایگاه های ارتش ایالات متحده در گوام را در اختیار ندارد .
       

       
      اما نگرانی عمده سازمان های اطلاعاتی غربی براین مساله متمرکز شده است که  ارتش کره شمالی ، پوگوگ سونگ-4   را بصورت یک موشک بالستیک با لانچر متحرک جاده ای که قابلیت استتار در سایتهای مخفی را داشته باشد ، توسعه داده و به دلیل اینکه در مقایسه با سایر سیستم های بالستیک کره ای ، کوچکتر است ، قابلیت آماده سازی سریع و بطور طبیعی اجرای حملات غیر متعارف تنها در بازه چند دقیقه را بدست آورد.
       

       
      سرانجام ، بمب خبری رژه اکتبر 2020 کره شمالی ، همانطور که انتظار می رفت ، رونمایی از موشک بالستیک جدید با سوخت مایع که احتمالا هواسانگ-16 ( KN-27) بود که در این زمینه ، بخش عمده ای از کارشناسان بر این باورند که این موشک جدید با طولی  برابر 25 تا 26 متر ، به بزرگترین موشک سوخت مایع متحرک جاده ای در جهان  ( گرچه  موشک سوخت مایع سارمات روسی که هم اکنون در دست توسعه است ، بزرگتر به نظر می رسد )  تبدیل شده است .
       
       
       
      قطر این موشک جدید بین 2.5 تا 2.9 متر است که  مرحله اول آن با موتور سوخت مایع ، متشکل از یک خوشه شامل چهار پیشرانه RD-250 با رانشی 2 برابر موشک هواسانگ -15 شناسایی شده است . با این وصف ، ماهیت مرحله دوم این موشک همچنان در پرده ای از ابهام قرار دارد .
      علیرغم  غافلگیری رسانه های غربی ، کارشناسان براین باورند که این موشک ، یک حامل / پرتابر متحرک جاده ای است که بلحاظ ابعاد غول پیکر خود ، صرفا در موقعیتهای خاصی می بایست مستقر شده  و بدلیل برخوداری از پیشرانه سوخت مایع  دربرابر حملات مقابل، آسیب پذیر خواهد بود .
        
       
      با این حال ، اندازه و ابعاد خودروی حامل و پرتابگر نشان میدهد که هم اکنون کره شمالی پتانسیل طراحی و تولید چنین سخت افزاری را بصورت بومی در اختیار داشته و این بدان معناست که تاثیر بازدارندگی آن قابل توجه خواهد بود .
      در مقام مقایسه ، وزن پرتاب موشک جدید کره ای چیزی در حدود 100000 تا 150000 کیلوگرم است که بصورت قابل توجهی ، از وزن موشک سوخت جامد قاره پیمای چینی DF-41 با وزن پرتاب 80000 کیلوگرم و موشک سوخت جامد  ریلی اس اس -24 با وزن پرتاب 104500 کیلوگرم بیشتر به نظر می رسد . با توجه به این مشخصات ، این موشک قابلیت حمل محموله ای به وزن 2000 تا 3500 کیلوگرم شامل 3 تا 4 کلاهک  را به هرنقطه ای از خاک اصلی ایالات متحده  دارد ، در حالی که دریک آرایش رزمی متفاوت ، می تواند یک کلاهک را به مانند موشکهای بالستیک قاره پیمای روسی اس اس -18 علیه یک هدف خاص نیز حمل کند .
       
       

       
       
      دی اف- 41
       
      بدین ترتیب ، اندازه و قدرت حمل این موشک به اندازه ای است که می تواند برای تخریب گسترده شهرهای آمریکای شمالی و همچنین مراکز راهبردی نظامی این کشور مورد استفاده قرار گیرد . مضاف براینکه  به گفته ناظران نظامی ، ساخت این موشک احتمالا می بایست بطور خاص برای غلبه بر سامانه دفاع موشکی ایالات متحده که هم اکنون می تواند به ازای هر کلاهک ، 4 موشک رهگیر شلیک کند ، باشد. با این حال ، برآوردها نشان میدهد که ارتش آمریکا ، برای افزایش دقت اصابت به کلاهکهای مهاجم ، با هزینه ای در حدود 1 میلیارد دلار ، به 12 تا 16 شلیک نیاز دارد . بنابراین ، حتی یک نیروی کوچک از موشکهای جدید کره ای با محموله های سنگین فعلی ، می تواند همچنان تهدید آمیز به نظر برسد ،بدین معنی که بی دفاع ماندن برخی شهرهای آمریکایی شمالی ، به چالشی برای مدافعان تبدیل گردد .
       

       
      در مجموع ، اطلاعات موجود نشان میدهد که کره شمالی در حال توسعه یک استراتژی بازدارند ه هسته ای به مانند سایر قدرتهای هسته ای کلاسیک است  که شامل طیف متنوعی از سامانه های رزمی استراتژیک است . علاوه براین ، جمهوری خواهان در ایالات متحده از این مساله نگرانند که آزمایش موشک پوگوگ سونگ-4 ، قبل از انتخابات ریاست جمهوری میتواند تاثیر قابل توجهی را بر نتیجه آن برجای گذارد . با توجه به این مساله ، هر دو سامانه راهبردی ارتش کره شمالی ، یک چالش قابل توجه برای منافع امنیتی ایالات متحده است و احتمالا موجبات ظهور رویکردهای جدید در حوزه هایی نظیر بازدارندگی هسته ای ، ساختار نیرویی ، دکترین های نظامی و کمیت نیروی موشکی این کشور خواهد شد .
       

      پی نوشت :
      1-بن پایه
      2- بن پایه
      3-بن پایه
      4- استفاده از مطالب برگردان شده به پارسی در انجمن میلیتاری ، براساس قاعده " رعایت اخلاق علمی " منوط به  ذکر دقیق  منبع است . امیدواریم مدعیان رعایت اخلاق ( بخصوص رسانه های مدعی ارزشمداری )  بدون احساس شرمندگی از رفرنس قرار گرفتن بزرگترین مرجع مباحث نظامی در ایران ، از مطالب استفاده نمایند . 
       
      برگردان به پارسی ، اختصاصی برای بزرگترین مرجع مباحث نظامی در ایران  ( MILITARY.IR) 
       
                           مترجم : MR9
       
       
    • توسط ahmad1361
      بسم الله الرحمن الرحیم
       
      مقدمه :
      جوک چيست ؟
      مردم براي چه جوک ميگويند ؟
      جوک گفتن يا شنيدن فقط براي خنديدن است يا نوعي انتقاد تند در الفاظ خنده دار ؟
      به بهانه اين مقاله ميخواستم عرض کنم اونهايي که به زمينه هاي امنيتي و اطلاعاتي علاقه دارند بايد بدانند که توليد اين نوع محتوا براي بسياري از موارد فوق العاده کارامد ميباشد
      در عصر جديد که ارسال پيامک امري عادي و روزمره محسوب ميشود امکان بررسي اين مقوله بيشتر خواهد بود
      فرض کنيد شما در راس سازمان امنيتي و اطلاعاتي هستيد و ميخواهيد حساسيت موضوعي را بسنجيد
      ابتدا يک جوک يا شايعه را بصورت کاملا هدفمند ايجاد ميکنيد يا مترصد فرصت ميمانيد کسي دراين مقوله شروع به جوک سازي يا شايعه سازي نمايد
      و از يک نقطه انتشار سرعت انتشار و بازخوردها مربوط به آنرا پيگيري ميکنيد
      مثلا اگر مقوله ايي که مطرح کرده ايد درد عمومي اکثر جامعه باشد بهمني از جوک ها يا شايعات جديد از روي همان جوک و شايعه شما ساخته خواهد شد
      و شما با کمترين هزينه علاوه برسنجش حساسيت موضوع  گاها به زواياي بسيار متفاوت و ناديده گرفته شده توسط سازمان خود ميرسيد
      مورد ديگر
      استفاده حکومت  از ابزار جوک بعنوان سلاحي براي سرکوب يک قوميت در يک مليت و باور اون مضمون به اون قوميت هستش
      مثلا اگر توجه بفرماييد در کشور ما قوميت گيلک و ترک در معرض اين سرکوب قرار گرفته اند البته نه از جانب اين حکومت بلکه حکومت قبلي
      نکته جالب اينه که قوميتي که به عدم غيرت و شهامت متهم ميشند که اسلام داشت اروپا رو فتح ميکرد هنوز گيلان ومازندران رو نميتونست فتح کنه
      البته استفاده هاي محلي هم براي مردم هر منطقه دارد
      مثلا دو شهر نزديک بهم براي هم جوک ميسازند تا بعنوان سلاحي براي تحقير هم از آن استفاده کنند
      در جامعه امروز ما هم نمونه هاي زيادي از انواع جوک ها وجود دارد مثل سن بعضي سياسيون يا حمله به روشنکفران قديمي و....
      واما مقاله

       
      سازمان امنیت آلمان غربی برای پی‌بردن به ذهیت و افکار عمومی در آلمان شرقی نسبت به حکومتشان سی سال تمام به طور محرمانه جوک‌های رایج در این کشور را گرد‌آوری می‌کرد. این بخش از فعالیت سازمان امنیت آلمان غربی تا همین سال پیش محرمانه مانده بود. حالا کتابی تحقیقی در این باره منتشر شده با مقدمه‌ای روشنگر و شماری از جوک‌های گرد‌آوری شده.
      در نظام‌های ایدئولوژیک، بسته و دیکتاتوری یا در نظام‌هایی که اندیشه و اقدام حاکمان تناسبی با خواست و گرایش عمومی جامعه ندارد (البته در کل نظام ها خلاصه از نظر هر اقلیتی انسدادی وجود داره- توضیح شخصی ) و انتقاد و اعتراض هم بی‌عواقب نیست، جوک‌سازی و جوک‌گویی به ابزار مقاومت در دست مردم بدل می‌شود. این جوک‌ها ابهت و اقتدار کاذب زمامداران و پر سر و صداترین تبلیغات و عوامفریبی‌های رسمی را به سخره می‌گیرند و پایه‌های مشروعیت حاکمان را متزلزل می‌کنند.
      جوک‌ها اگر حکومتگران را متاثر نکنند، شاید این تاثیر را داشته باشند که شوخ‌طبعی و نفی خشونت و عبوست اجتماعی را به حدی برسانند که در تحولات و برآمدهای معطوف به گشایش‌‌ها هم مایه‌هایی از طنز و هجو در کار آید و مانع بروز خشونت و برخوردهای سخت شود. کم نیستند محققانی در آلمان که خصلت‌ صلح‌آمیز اعتراضات و تظاهرات در کشورهای اروپای شرقی و به خصوص در آلمان شرقی را از جمله با رواج پدیده شوخ‌طبعی و جوک‌گویی در این نظام‌ها مرتبط می‌دانند. آنها از جمله به شعارهای طنز‌آمیزی اشاره می‌کنند که با الهام‌گیری از محتویات همین جوک‌ها در جریان تظاهرات‌های وسیع منتهی به فروپاشی دیوار برلین بر روی پارچه‌نوشته‌ها نقش بست یا به سخنرانی‌های عمومی مخالفان راه یافت.
      این نظر البته مخالفانی هم دارد که می‌گویند ساخت و اشاعه جوک‌های سیاسی اغلب همچون سوپاپ اطمینانی برای حکومت‌های استبدادی عمل می‌کند و مردم با تعریف و بازتعریف این جوک‌ها «دل خنک می‌کنند» و با دلخوش‌کردن به همین سطح از مقاومت، به فکر تدابیر و اقدامات عملی بیشتری برای تغییر اوضاع نمی‌افتند یا دیر به چنین راهی قدم می‌گذارند.
      هر کدام از این درک و دریافت‌ها که صائب‌تر باشد، واقعیت پدیده عمومی جوک‌سازی و جوک‌گویی در نظام‌های بسته و دیکتاتوری که دمکراسی را به بهانه عدالت قربانی کرده‌اند یا در نظام‌های ایدئولوژیکی که حاکمان با ضرورت‌های زمانه و خواست آزادی و گشایش در میان عمومی اکثریت مردم در ستیزند را نفی نمی‌کند.(البته تصور بنده اینه که در کشورهای غربی هم که ادعای دموکراسی و ازادی دارند جوک سازی متوقف نشده -توضیح شخصی ) و طرفه این که سال ۱۹۸۹، وقتی که دیوار برلین فروریخت بساط جوک و جوک‌گویی در بخش شرقی آلمان هم یک شبه برچیده شد و کمتر کسی، حتی به عنوان تحقیق، سراغ آن جوک‌ها را گرفت.
       

       
      سازمان امنیت و گردآوری و تحلیل جوک‌ها
      سال ۲۰۱۴ در تدارکات برای بیست و پنجمین سالگرد فروپاشی دیوار برلین، هانس ویلهلم زاوره، روزنامه‌نگار آلمانی به هنگام تحقیق متوجه شد که از جمله فعالیت‌های سازمان امنیت آلمان غربی در مورد آلمان شرقی گردآوری جوک‌ها در این کشور بوده است. در واقع، مقام‌های امنیتی آلمان غربی جوک‌های رایج در آلمان شرقی را یک مهمترین دماسنج‌های اجتماعی و سیاسی در آن کشور می‌دیده‌اند و سخت در پی جمع‌آوری آنها و تحلیل و آنالیزشان بوده‌اند.
      فعالیت سازمان امنیت آلمان غربی در گردآوری جوک‌های مردم آلمان شرقی از سال ۱۹۶۹ آغاز می‌شود و تا چند ماه بعد از فروپاشی دیوار برلین در نوامبر ۱۹۸۹ ادامه می‌یابد. در سال‌های آخر سالانه شماری از این جوک‌ها به صورت پرونده‌ای محرمانه برای صدراعظم وقت آلمان غربی (هلموت کهل) هم ارسال می‌شده است. این بخش از فعالیت سازمان امنیت آلمان غربی حتی تا ۲۵ سال پس از فروپاشی دیوار برلین و انقراض آلمان شرقی هم مهر محرمانه خورده بود.
      زاوره سال ۲۰۱۴ به صرافت می‌افتد که با مکاتبه با سازمان امنیت آلمان غربی، هم از ابعاد فعالیت این نهاد در زمینه گردآوری جوک‌ها سر دربیاورد و هم بر پدیده جوک و جوک‌گویی در آلمان شرقی نوری بتاباند. در این راستا مکاتبات با سازمان امنیت آلمان غربی شروع می‌شود و دامنه تحقیق به اسناد خود سازمان امنیت آلمان شرقی هم کشیده می‌شود. در این کار، یک تاریخدان به نام هانس- هرمان هرتله هم با زواره همکاری را شروع می‌کند. حاصل کار کتابی ۱۴۴ صفحه‌ای شده است با نام Ausgelacht که هم می‌توان آن را «سیرخندیدن» ترجمه کرد هم «خنده پایان یافته» که با توجه به موضوع کتاب به نظر ترجمه دوم مصداق بیشتری دارد.
      در مقدمه‌ای جستارگونه و روشنگر که زاوره و هرتله بر کتاب نوشته‌اند توضیح می‌دهند که سازمان امنیت آلمان غربی برای جمع‌آوری جوک‌ها هم از جاسوسان خود در آلمان شرقی استفاده می‌کرده و هم بخشی از پرسش‌هایش از کسانی که از آلمان شرقی فرار می‌کرده‌اند یا اخراج می‌شده‌اند این بوده که «جوک تازه چه شنیدید» و این جوک‌ها در میان مردم چه بازتابی داشته‌اند. تهیه‌کنندگان کتاب منتقی نمی‌دانند که استراق سمع تلفن‌های مردم و حاکمان در آلمان شرقی هم در جمع‌آوری این جوک‌ها به کمک سازمان امنیت آلمان غربی آمده باشد.
      آن طور که در مقدمه آمده تهیه‌کنندگان کتاب این سوال را با مسئولان سابق سازمان امنیت آلمان غربی مطرح می‌کنند که آیا خود این نهاد هم احیانا در چارچوب جنگ روانی علیه آلمان شرقی در ساخت و اشاعه جوک در جامعه این کشور مشارکتی داشته است؟ پاسخ آنها صرفا یک نه بوده است، بدون هیچ توضیح بیشتری.
      از مجازات زندان برای جوک تا شراکت احتمالی در جو‌ک‌سازی
      مقدمه کتاب شرحی هم به دست می‌دهد از دوره‌های متفاوت برخورد حاکمان آلمان شرقی با پدیده جوک‌سازی و جوک‌گویی. در ابتدای تشکیل آلمان شرقی برخوردها سختگیرانه بوده و حتی مجازات زندان برای جوک‌گویی وضع کرده بودند. در همین چارچوب، در دهه پنجاه قرن گذشته دو کارگر یک کارخانه کشتی سازی در آلمان شرقی بازداشت و به یک سال و نیم زندان محکوم شدند، چون در میان همکارانشان جوکی را در باره رابطه استالین با مقام‌های آلمان شرقی تعریف کرده بودند.
       

       
      ولی یک دهه بعد رهبری آلمان شرقی متوجه می‌شود که با بگیر و ببند نمی‌شود جلوی جوک‌گویی را گرفت، چرا که خود کادرها و اعضای حزب حاکم هم بعضا از تعریف این جوک‌ها امتناع نمی‌کنند، به گونه‌ای که اریش میلکه، رئیس وقت سازمان امنیت آلمان شرقی، سال ۱۹۷۸ در نامه‌ای به کمیته مرکزی شکایت می‌کند که حالا دیگر کادرهای حزب هم جوک‌ها در باره حزب و حکومت را بازتعریف می‌کنند.(تاره داشتن عاقل میشدنند- توضیح شخصی)
      در سال‌های آخر موجودیت آلمان شرقی حتی این شایعه قوت زیادی داشت که خود حزب برای ایجاد سوپاپ و ممانعت از انباشت خشم و نارضایتی به تولید و اشاعه جوک در میان مردم دست می‌زده است، امری که زاوره و هرتله در تحقیقات خود سندی در تایید آن نیافته‌اند.
      کتاب «خنده پایان‌یافته» بعد از مقدمه حاوی ۲۵۶ جوک و ۳۵ نوشته روی پلاکات‌ها در جریان تظاهرات معطوف به فروپاشی دیوار برلین است که عمدتا به ۵ سال آخر موجودیت آلمان شرقی مربوط می‌شوند، همان سال‌هایی که جوک‌ها هم تیز و تندتر شده‌اند.
      محققان و تهیه‌کنندگان جاهایی که لازم بوده توضیحاتی هم در باره حکمت ساخته‌شدن‌ و اشاعه‌یافتن جوک‌ها داده‌اند.
      در زیر ترجمه برخی از جوک‌های کتاب را می‌توان خواند:
      «همه آزمایش‌ها را اول روی حیوانات انجام می‌دهند، ولی معلوم نیست که چرا برای آزمایش سوسیالیسم یک راست سراغ ما آمده‌اند».
      «به زودی کارت‌های ملی بزرگ‌تر می‌شود تا عکس‌های چهره آویزان مردم در آن جا بشود»
       

       
      «گورباچف و هونکر (رهبران شوروی و آلمان شرقی) پیش خدا می‌روند. گورباچف می‌پرسد کی ما در تولید گندم خودکفا و بی‌نیاز از واردات می‌شویم. خدا می‌گوید سی سال دیگر. گورباچف می‌گوید که افسوس که به عمر من قد نمی‌دهد. سوال هونکر هم این است که آلمان شرقی به لحاظ تکنولوژیک کی از غرب جلو می‌افتد، خدا کمی فکر می‌کند و می‌گوید که به عمر من قد نمی‌دهد.»
      «اریش هونکر، رهبر آلمان شرقی می‌بیند که مردم در صف ایستاده‌اند. او هم در صف می‌ایستد و از فرد جلویی می‌پرسد که این صف برای چیست. جلویی جواب می‌دهد که مردم می‌خواهند اجازه سفر بگیرند و از کشور بروند. هونکر متوجه می‌شود که با ایستادن او در صف مردم پراکنده می‌شوند. از مخاطب می‌پرسد که حالا چرا یک دفعه صف به هم خورد. جلویی هم می‌گوید که وقتی که تو بروی دیگر لازم نیست که ما برویم.»
      «آن چیست که ۸۰ دندان و ۴ پا دارد؟ جواب: تمساح. آن چیست که ۸ دندان دارد و ۵۲ پا؟ جواب: هیئت سیاسی حزب» (کنایه‌ای به پیری و کهولت اعضای هیئت سیاسی حزب حاکم)
      «یک شهروند آلمان شرقی به اداره پست شکایت می‌کند که چرا می‌خواهند تلفن خانه‌اش را قطع کنند. پاسخ می‌شوند: «شما در گفت‌وگوی تلفنی به سازمان امنیت تهمت زده‌اید که این سازمان تلفن‌های شما را استراق سمع می‌کند».
      «چرا مردم آلمان شرقی همیشه این قدر خسته هستند؟ جواب: چون ۴۰ سال است که در راه "فتح قله‌ها" هستند و به آن نمی‌رسند». لبخند
       

       
       
      منبع
      ---------------------------------------------------
       
      در نهایت میتوان گفت از جوک میتوان بعنوان
      یک سنسور سنجش حساسیت اجتماعی نسبت به موضوعات مختلف
      یک سلاح سرکوب یک اقلیت قومی یا فکری
      یا سپری برای کاهش انتقادات تند و رادیکالیزه شدن افراد و تبدیل آنها به مشتی کلام و خنده
      در حقیقت جوک یک سلاح دفاعی و تهاجمی موثر میباشد که اگر استفاده کننده از آن تبحر لازم را داشته باشد پیروزیهای بزرگی با کمترین هزینه بدست خواهد آورد
      البته جوک سلاحی هستش که توسط دشمن هم به راحتی قابل استفاده میباشد و مسئله دفاع در برابر اون هم مهم هستش
    • توسط NIX
      بسم الله الرحمن الرحیم
       
      تاریخچه مختصر نوراد - فرماندهی دفاع هوایی [پدافند] امریکای شمالی
       
      North American Aerospace Defense Command

       
      ساخت یک دفاع هوایی امریکای شمالی
       
      با آغاز جنگ سرد کارشناسان دفاعی و رهبران سیاسی امریکایی شروع به برنامه ریزی و اجرای یک سپر دفاع هوایی نمودند ، که به اعتقاد آن ها برای دفاع علیه حمله احتمالی بمب افکن های دوربرد شوروی لازم بود
       
      فرماندهی پدافند هوایی ADC در زمان تاسیس در سال 1947 بشکل قطعی به عنوان یک سرویس (نیروی) جداگانه تایید شد که نیروی هوایی در نقطه کانونی این نیرو قرار داشت
      فرماندهی دفاع هوایی اولین بار در سال 1948 تشکیل شد و در سال 1951 در پایگاه هوایی Ent سازماندهی مجدد شد و زیر نظر نیروی هوایی مسئولیت دفاع از مناطق مختلفی از امریکا (به فرماندهی دفاع هوایی) داده شد Air Defense Command - ADC

       پایگاه هوایی Ent (روز تاسیس ADC )
       
       در سال 1954 با تشدید نگرانی ها در مورد قابلیت های شوروی ، یک فرماندهی واحد متشکل از چند نیروی مختلف شامل نیروی دریایی ، ارتش (نیروی زمینی) و واحد های نیروی هوایی ایجاد شد (فرماندهی دفاع هوایی قاره ای کوناد)  the Continental Air Defense Command - CONAD
       
       رهبران نیروی هوایی به ویژه ژنرال بنجامین چیدلاو و ژنرال ارل پاتریج برنامه پدافند هوایی و برنامه ریزی ها را در میانه دهه 50 هدایت کردند

      بنجامین چیدلاو

      ژنرال ارل پاتریج
       
      طی سال ها نیروی هوایی پرنده های رهگیر را تدارک و بروز رسانی های مورد نیاز را برنامه ریزی میکرد ، همچنین نیروی هوایی بصورت گسترده رادار ها و سامانه های پیش اخطاری را توسعه داده و بکار برد که به شکل خودکار (تریپ وایر) مقابل حملات هوایی عمل میکرد
      سامانه های هشدار و ارتباطی پیشرفته برای هشدار در زمان مورد نیاز و همینطور فرماندهی و کنترل نیرو ها لازم بود که شامل بخش عمده نیروی هوایی می شد ، روندی که ادامه پیدا کرده و به دفاع هوا - فضای امریکا انجامید
       
       
      با توسعه طرح ها توسط نیروی هوایی و مطرح شدن برنامه سامانه های هشدار دهنده ، سران نیروی هوایی نسبت به نیاز منطقی برای گسترش همکاری با همسایه قاره ای امریکا [کانادا] متقاعد شدند 
      روابط دفاعی امریکا /کانادا به جنگ دوم جهانی بر میگشت زمانی که رهبران سابق دو کشور (فرانکلین روزولت و ویلیلم لیون مکنزی کینگ) برای مشارکت نظامی در اوایل 1940به توافق رسیدند ( توافقنامه اوگدنزبورگ )
       
      این پیوند ها در سایه افزایش قابلیت های نظامی شوروی و روند رو به رشد ناپایداری های بین المللی مانند ظهور یک اروپای تقسیم شده و جنگ کره در اواخر دهه 1940 با اشتراک بیشتر برنامه های دفاعی تجدید شد
       
      در اوایل دهه 50 توافقنامه دفاعی بین کانادا و امریکا روی ساخت شبکه راداری در سراسر کانادا (محور میانی کانادا) معروف به حصار مک گیل ، محور درخت کاج و خط معروف پیش اخطار دور (The Distant Early Warning Line) متمرکز شده بود 

      خطوط گیرنده های راداری در کانادا
       
      این همکاری ها منجر به گسترش طبیعی گفتگو ها در مورد ادغام و اجرای نقشه های دفاع هوایی شد. درسال 1957 جزئیات مورد بررسی قرار گرفته و مقامات ارشد دفاعی دو کشور تشکیل فرماندهی پدافند هوایی امریکای شمالی را تصویب کردند ، که در پایگاه هوایی Ent در کلرادو محل فرماندهی دفاع هوایی قاره ای ایالات متحده CONAD و زیرمجموعه هایش شامل فرماندهی دفاع هوایی نیروی هوایی ADC برپا شد
       
      ژنرال نیروی هوایی ارل پاتریج که همزمان فرمانده مرکز فرماندهی پدافند نیروی هوایی و مرکز فرماندهی پدافند قاره ای امریکا بود به عنوان فرمانده فرمانده پدافند امریکای شمالی (نوراد) منصوب شد وارتشبد هوایی روی اِسلِمان افسر ارشد نیروی هوایی پادشاهی کانادا که نماینده اصلی کانادا در مذاکرات همکاری بود به عنوان قائم مقام فرماندهی نوراد منصوب شد
       

      مارشال هوایی روی اِسلِمان
       
      نه ماه پس از عملیاتی شدم فرماندهی در دوازدهم ماه می 1958 دو کشور اعلام کردند که یک منظومه پدافند هوایی مشترک را در قالب یک توافق دوسویه دفاعی در سطح ملی ایجاد کرده اند که که توافق نوراد NORAD نامیده میشود
       
      توافق نوراد و شرایط مرجع آن (پیوست های توافقنامه) ، روابط سیاسی را فراهم می آورد که طول عمر روابط دفاع هوایی کانادا – امریکا را در سال های آتی امکانپذیر می نماید
      توافقنامه نوراد با الزام آن به بازبینی های دوره ای انعطاف پذیری را برای سازگاری با شرایط دفاعی متغیر تضمین میکند، مانند وقایعی که فرماندهی تازه تاسیس بزودی با ان روبرو میشود
       
       
      ان شاالله ادامه دارد...
       
       
       
      پ.ن1: برای میلیتاری
      پ.ن2: لطفا عکس ها منتقل شوند
      پ.ن3:  پایگاه هوایی Ent
    • توسط najaf47
      بسمه تعالی

      با سلام



      تیم مبارزه دیجیتالی فرماندهی مرکزی آمریکا در خاورمیانه بااستفاده از افسرانی که مسلط به زبان های عربی و فارسی هستند ، رسانه های منطقه را رصد کرده و مطالبی که درباره ارتش آمریکا منتشر می شود را پاسخ می دهند.


      به گزارش خبرنگار جنگ نرم مشرق، در روز 2 سپتامبر گذشته روزنامه اینترنتی انگلیسی زبان "چورانگی" که پایگاه آن در پاکستان است مطلبی را درباره انفجارها در لاهور پاکستان منتشر کرد. در این انفجارها بیش از 30 نفر کشته و بالغ بر 200 نفر نیز مجروح شدند که زنان و کودکان از جمله مجروحان بوده اند. همانند دیگر مطالب آنلاین، این مطلب نیز اظهارنظرهای پر سر و صدایی به همراه داشت.
      مردی که خود را "جافاکوش" نامیده بود در اظهار نظری زیر این مطلب "باراک اوباما" رئیس جمهور آمریکا و "زبیگنیو برژینسکی" از سیاستمداران کهنه کار آمریکایی را مقصر این حادثه قلمداد کرده بود.
      فرد دیگری که خود را "ابو حمزه" نامیده بود در اظهار نظر دیگری نوشته بود که پاکستان به درون جنگی که متعلق به ما نیست کشیده شده است و شرکت بلک واتر (شرکت خصوصی آمریکایی که عملیات نظامی در برخی کشورها انجام می دهد) عملیات مرگبار مخفیانه ای را از طرف دولت آمریکا در حال انجام دادن است.

      *اتهامات علیه آمریکا در اینترنت از سوی فرماندهی مرکزی (سنتکام) پاسخ داده می شود*

      این اظهار نظرها که به زبان انگلیسی بوده است در 8 هزار مایل آن طرف تر، جایی که مقر فرماندهی مرکزی آمریکا (سنتکام) در پایگاه نیروی هوایی "مک دیل" قرار دارد، برای آمریکا سنگین تمام شد. اعضای فرماندهی روابط عمومی نه تنها این مطالب را خواندند بلکه پاسخ این اظهار نظرها را نیز ارسال کردند.
      "ویلیام اسپیکس" ازاعضای فرماندهی مرکزی آمریکا در 9 سپتامبر در پاسخ به یکی از این اظهارنظرها نوشت: ابو حمزه، اجازه بده نخست به موضوع سناریویی که در آن گفته بودی "این جنگ خود ما نیست" اشاره کنم. شنیدن اتهامات درباره آمریکا که دیگر کشورها را به نزاع می کشاند و ما هیچ دخالتی در آن نداشته ایم، طعنه آمیز است.

      *سنتکام اگر نتواند به عملیات روانی تغییر افکار بپردازد دست کم دیدگاه آمریکا را مطرح می کند*

      پاسخی که توسط اسپیکس به اظهارات ابوحمزه داده شد بخشی از تلاش ها در حال افزایش ارتش آمریکا در کاربرد رسانه و اینترنت است تا حتی اگر نتواند با این ابزارها به تغییر افکار و عقاید بپردازد دست کم به این اطمینان برسد که دیدگاه ایالات متحده در بحث های آنلاین مطرح شده است.

      *در تیم مبارزه دیجیتال سنتکام افرادی هستند که به فارسی، عربی و اردو صحبت می کنند*

      تلاش های افسران روابط عمومی نظیر اسپیکس تحت قالب تیم مبارزه دیجیتالی است که در این تیم افرادی حضور دارند که به زبان های فارسی، عربی و اردو صحبت می کنند.
      "ویلیام اسپیکس" در مصاحبه با روزنامه "تامپا تریبیون" گفت: پروژه مبارزه دیجیتالی از ژانویه سال 2009 فعالیت خود را آغاز کرده است و به عنوان بخشی از استراتژی وسیعتری است که بر اساس این استراتژی این اطمینان حاصل می شود که پدیده "رسانه های جدید" (شامل رسانه های اجتماعی،وبلاگ ها و غیره) در تلاش های ارتباطاتی فرماندهی مرکزی نادیده گرفته نشده است.
      وی در برابر فعالیت افرادی که او آنها را افراطی و خشونت گرا خواند، گفت : فرماندهان آمریکایی به این نتیجه رسیده اند که کمپین تبلیغات تهاجمی دشمن که توسط افراطی گران خشونت طلب هدایت می شود باعث ایجاد حجم وسیعی از اطلاعات غلط درباره فعالیت های ارتش آمریکا شده و نمی توان مخاطبانی که این اطلاعات غلط به آنها داده می شود را نادیده گرفت.
      بنابراین ویلیام اسپیکس به همراه دیگر اعضای فرماندهی مرکزی آمریکا علاوه بر وظایفی که به آنها محول شده، بخش قابل توجهی از زمان خود را برای مقابله با اظهار نظرات "ابو حمزه" و "جافاکوش" در سایت انگلیسی زبان "چورانگی" منتشر کرده بودند، صرف می کنند.
      به طور مثال اسپیکس درباره این مطلب که بلک واتر در حال انجام عملیات در پاکستان است، مدعی شده بود: داستان ها درباره بلک واتر کاملا مهمل است، مطلبی است که بدون حتی ذره ای مدرک گفته شده است و تطابقی نیز با حقیقت ندارد.

      *سنتکام تمام رسانه های مهم منطقه را رصد می کند*

      اسپیکس در ادامه مصاحبه با تامپا تریبیون گفت که اعضای تیم مبارزه دیجیتالی هر گزارش و هر اظهارنظر در رسانه های مهم منطقه را رصد می کنند که این رسانه ها شامل وبلاگ ها، اتاق های گفت وگواست و به سرعت به تغییر و ویرایش اطلاعاتی می پردازند که درباره عملیات های نظامی آمریکا در منطقه ارائه می شود.
      وی گفت که در هر پاسخ، نویسنده خود را به طور شفاف به عنوان فردی که برای فرماندهی مرکزی فعالیت می کند، معرفی می کند، اگر چه این صراحت ممکن است باعث شود تا مخاطبان گفت وگو را قطع کنند اما برای این پروژه، حفظ شفافیت مهم است.
      این عضو فرماندهی مرکزی آمریکا گفت: لحن گفتار ما محترمانه و حرفه ای است زمانی که با تبلیغات افراطی ها مواجه می شویم، ما با همان لحن گفتار با آنها رفتار کرده و همیشه تلاش می کنیم که حقایق به معرفی خود بپردازند. ما ترجیح می دهیم که جملات ما در هر اتاق گفت و گوی اینترنتی خود گویا باشند. این برنامه بر روی سایت های محبوب متمرکز شده است.
      اسپیکس ادامه داد: هدف ما اطلاع رسانی به هر تعداد ممکن از مخاطبان بوده بنابراین ما بر سایت هایی تمرکز می کنیم که بیشترین میزان بازدید را داشته باشد.ما بر روی سایت های انفرادی تمرکز نمی کنیم و از اتاق های گفت وگوی افراطی ها نیز اجتناب می کنیم. و روی تغییر باورهای افرادی که بر باورهایشان اصرار ندارند تمرکز می کنیم.

      *پروژه تیم مبارزه دیجیتالی بسیار موفقیت آمیز بوده است*

      بر اساس ادعای این مقام فرماندهی مرکزی آمریکا، این پروژه آنقدر موفقیت آمیز بوده است که به زودی به زبان های روسی و پشتو نیز توسعه خواهد یافت اما موفقیت کامل این پروژه نیازمند زمان است.
      وی گفت: تمرکز این تلاش ها در طولانی مدت بر این موضوع است که اطمینان حاصل شود که اطلاعات دشمن بدون پاسخ باقی نماند و مخاطبان دست کم به دیدگاه ما درباره اینگونه موضوعات نزدیک شوند.
      ویلیام اسپیکس هدف خودرا اطلاع رسانی به مخاطبان نامید و تاکید کرد: انتقال این گونه اطلاعات به مخاطبانی که حجم وسیعی از اطلاعات مختلف را دریافت می کنند تا حدودی نیز موفقیت به شمار می آید.
      "فیلیپ سیب" رئیس مرکز دیپلماسی عمومی ایالات متحده آمریکا در دیدار از فرماندهی مرکزی آمریکا و پس از آشنایی با برنامه جدید این فرماندهی برای مقابله اینترنتی با دشمنان گفت: استراتژی مبارزه دیجیتال برای موفقیت در منطقه کلیدی است. من معتقدم که این ایده بزرگی است.
      وی افزود: در فضای مجازی اطلاعات زیادی (درباره عملیات ارتش آمریکا) وجود دارد که به ضرر ماست و دشمنان ما با چیرگی تلاش می کنند که از طریق اینترنت به افزایش اعضای خود بپردازند و ما نمی توانیم اجازه دهیم که این موضوع بدون چالش انجام شود.
      فیلیپ سیب از طریق یکی از دانشجواین که هم اکنون در تیم مبارزه دیجیتال به ترجمه فارسی می پردازد از این برنامه مطلع شد.
      سیب افزود: این دانشجو (که گویا ایرانی است) به دلیل نگرانی از تحولاتی که در کشورش "ایران" روی داده است به این برنامه فرماندهی مرکزی آمریکا پیوسته است.

      *تلاش کوچک بهتر از آن است که هیچگونه تلاش صورت نگیرد*

      رئیس مرکز دیپلماسی عمومی ایالات متحده آمریکا ادامه داد: با وجود موفقیت ها، ناامیدی هایی نیز وجود دارد. حقیقت این است که اگر هر فردی بتواند در هر روز یک تعامل یا مبارزه اینترنتی داشته باشد، (با توجه به تعدادی که در فرماندهی مرکزی آمریکا در تیم مبارزه دیجیتالی قرار دارند) حجم این تعاملات اینترنتی بسیار کم است و جهان نیز بسیار وسیع است. این یک ناامیدی ذاتی است.
      وی افزود: اما با این موضوع موافقم که این تلاش ها ضروری به نظر می رسد و یک تلاش کوچک بهتر از آن است که هیچگونه تلاشی صورت نگیرد.

      منبع: مشرق نیوز
  • مرور توسط کاربر    0 کاربر

    هیچ کاربر عضوی،در حال مشاهده این صفحه نیست.