reza4087

تهاجم ارتجاع عرب ( به رهبری آل سعود ) به یمن / خبر ، گزارش ، تحلیل و ... (1)

Recommended Posts

بقایای موشک های ارتش و انصارالله در مارب :

 

CWsDsxUWwAAr7LY.jpg

 

thumb_CWsDsxPXAAAFnOi.jpg

 

اینا رو هم قبلا در استاتوس گذاشته بودم :

 

CWkogDTWwAAsnur.jpg

 

ادعا میکنن اینجا جیزان هست و موشک یمنی ها رو زدن :

 

thumb_CWhTv4wXAAAfgzY.jpg thumb_CWhTv5UU8AAKuGr.jpg

 

ویرایش :

 

این تصاویر هم ظاهرا مال امروز هستن که یه موشک به سمت جیزان شلیک شده و ... :

 

CWvJSVqWIAAnUid.jpg

 

thumb_CWvAhIvUsAAh4Iy.jpg thumb_CWvHL8DWwAEQMcX.jpg

 

اینم بگم که من فقط تصاویر رو قرار دادم و هیچ اطلاعی ندارم که اینها بقایای چه موشکی هستن و اینکه اصلا ساقط شدن یا خودشون سقوط کردن . یمنی ها این روزها موشک قاهر یا سام 2 تغییر یافته رو زیاد استفاده میکنن .

برای مقایسه بد نیس!

http://www.military.ir/forums/topic/28212-%D8%AC%D9%86%DA%AF-%D8%AF%D8%B1-%D9%82%D8%A7%D8%A8-%D9%86%D9%82%D8%B1%D9%87-%D8%A7%DB%8C/page-6#entry481860

  • Upvote 1
  • Downvote 1

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

با سلام

 

اولا می‌خواستم بدونم که چرا انصار الله در حین مذاکرات غافلگیر شد و در چند محور اجازه داد تا مناطق متعددی سقوط کنند؟یعنی‌ حوثی‌ها انقدر متوجه نبودند که عربستان ممکنه از حربه آتش بس جهت غافلگیری آنها استفاده کنه؟یعنی‌ انقدر مبتدی هستند؟اینجا کاملا مشخصه که غافلگیر شدند..تا قبل از آن در چند ماه درگیری  طرف مقابل  موفق به اقدام جدی در این محور‌ها نشده بود،حالا با آتش بس این همه پیشروی!!! 
چرا این اتفاق افتاد؟؟؟

 

 

نکته بعدی،چرا بر خلاف مخالفین در سوریه،انصار الله توان دفاع مناسب در مناطق شهری رو نداره؟؟؟شما ببینید حتا در شهر‌ها و روستا‌هایی‌ که مخالفین در سوریه سالها محاصره یا شبه محاصره  هستند،مثل غوطه شرقی‌ دمشق،ریف شمالی‌ حمص و غیره...مقاومت میکنند،با وجود اینکه دیگه چیزی هم از این مناطق باقی‌ نمونده به علت شدت بمب باران‌های ارتش سوریه(مثل جوبر)
به چه علت حوثی‌ها چنین توانی‌ رو ندارند و چرا از سیستم دفاع با استفاده از شبکه تونل‌های زیرزمینی و غیره استفاده نمیکنند؟

خود شورشیان سوریه این سیستم رو از فلسطینی‌ها آموختند،و آنها هم از ما که نوار غزّه رو برای آنها به اینگونه در آوردیم...حالا چرا حوثی‌ها از این روش استفاده نمیکنند؟
تا جایی‌ که من دیدم انصار الله از روش‌های جنگ چریکی سنتی در کوهستان استفاده میکنه،به همراه برخی‌ روش‌های کلاسیک ارتش علی‌ عبد الله صالح..به خاطر همین هم در مناطق کوهستانی مقاومت خوبی انجام میدهد،اما در دشت‌ها و شهرها و روستاها خیر!!!.چرا از روش حزب الله،فلسطینی‌ها و تروریست‌های سوریه بهره نمیبره؟امکانات اینها برای کندن تونل و غیره از شورشیان در محاصره سوریه که کمتر نیست!!!! 



اینها برخی‌ سؤالات هست در بعد تاکتیکی..سوالاتی در ارتباط با ابعاد استراتژیک جنگ یمن هم هست که بعداً اشاره می‌کنم،به این دلیل که مشخص شدن این مسائل تاکتیکی در تحلیل تصمیمات طرف‌های دخیل در
جنگ،از جمله ایران مؤثر خواهد بود

  • Upvote 3

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

 

با سلام

 

اولا می‌خواستم بدونم که چرا انصار الله در حین مذاکرات غافلگیر شد و در چند محور اجازه داد تا مناطق متعددی سقوط کنند؟یعنی‌ حوثی‌ها انقدر متوجه نبودند که عربستان ممکنه از حربه آتش بس جهت غافلگیری آنها استفاده کنه؟یعنی‌ انقدر مبتدی هستند؟اینجا کاملا مشخصه که غافلگیر شدند..تا قبل از آن در چند ماه درگیری  طرف مقابل  موفق به اقدام جدی در این محور‌ها نشده بود،حالا با آتش بس این همه پیشروی!!! 
چرا این اتفاق افتاد؟؟؟
 

 

نکته بعدی،چرا بر خلاف مخالفین در سوریه،انصار الله توان دفاع مناسب در مناطق شهری رو نداره؟؟؟شما ببینید حتا در شهر‌ها و روستا‌هایی‌ که مخالفین در سوریه سالها محاصره یا شبه محاصره  هستند،مثل غوطه شرقی‌ دمشق،ریف شمالی‌ حمص و غیره...مقاومت میکنند،با وجود اینکه دیگه چیزی هم از این مناطق باقی‌ نمونده به علت شدت بمب باران‌های ارتش سوریه(مثل جوبر)
به چه علت حوثی‌ها چنین توانی‌ رو ندارند و چرا از سیستم دفاع با استفاده از شبکه تونل‌های زیرزمینی و غیره استفاده نمیکنند؟

خود شورشیان سوریه این سیستم رو از فلسطینی‌ها آموختند،و آنها هم از ما که نوار غزّه رو برای آنها به اینگونه در آوردیم...حالا چرا حوثی‌ها از این روش استفاده نمیکنند؟
تا جایی‌ که من دیدم انصار الله از روش‌های جنگ چریکی سنتی در کوهستان استفاده میکنه،به همراه برخی‌ روش‌های کلاسیک ارتش علی‌ عبد الله صالح..به خاطر همین هم در مناطق کوهستانی مقاومت خوبی انجام میدهد،اما در دشت‌ها و شهرها و روستاها خیر!!!.چرا از روش حزب الله،فلسطینی‌ها و تروریست‌های سوریه بهره نمیبره؟امکانات اینها برای کندن تونل و غیره از شورشیان در محاصره سوریه که کمتر نیست!!!! 



اینها برخی‌ سؤالات هست در بعد تاکتیکی..سوالاتی در ارتباط با ابعاد استراتژیک جنگ یمن هم هست که بعداً اشاره می‌کنم،به این دلیل که مشخص شدن این مسائل تاکتیکی در تحلیل تصمیمات طرف‌های دخیل در
جنگ،از جمله ایران مؤثر خواهد بود

 

 

به نظرم ربط زیادی به اتش بس و غافلگیری نداشت چون اصلا اتش بس حتی برای چند ساعت هم اتفاق نیافتاد . نیروهای طرفدار هادی با چراغ سبز عربستان خواستن در حین مذاکره یه عملیاتی انجام بدن و پیشروی هایی انجام بدن تا دست برتر رو در مذاکره داشته باشن. به هرحال طبیعی هم هست که هر عملیاتی ممکنه پیشروی هایی هم داشته باشه . پیشروی هاشون اونقدر تاثیر گذار و جدی نبوده به نظر من . بر خلاف گفته شما مناطقی که توش پیشروی انجام شده مناطق غیر شهری بوده ( اگه شهر الحزم در جوف رو فاکتور بگیریم ) . حتی خبرهایی هست که انصارالله و ارتش تونستن برخی مناطق مثل مفرق الجوف رو بازپس بگیرن . کلا به نظر من عملکرد انصارالله و ارتش یمن بعد از عقب نشینی از جنوب خوب بوده . اگه پیشروی های اخیر رو لحاظ نکنیم تا پیش از این طرفداران هادی و ائتلاف بعد از گرفتن مناطق جنوبی (عقب نشینی انصارالله ) فقط در دو محور پیشروی هایی داشتن . محور اول مارب بود که تونستن مناطق اطراف مارب رو تصرف کنن و تا نزدیکی صرواح در غرب این استان پیشروی کنن و در اونجا متوقف بشن . محور دوم هم باب المندب بود که تونستن این منطقه مهم رو تصرف کنن و پیشروی هاشون رو تا ذوباب و پادگان العمری در شمال باب المندب ادامه بدن و اونجا متوقف بشن (دیگه نتونستن جلوتر بیان و حتی اگه اشتباه نکنم انصارالله پادگان عمری رو پس گرفت ) . دیگه به غیر از اون پیشروی مهمی و جدی رخ نداده . چند تا جزیره در دریای سرخ گرفتن که به هرحال طبیعی بود که انصارالله نتونه ازشون دفاع کنه. در عوض انصارالله تونست مناطقی مثل دمت رو در استان ضالع که در عقب نشینی از جنوب از دست داده بود باز پس بگیره .

 

کلا جنگ یمن برای دو طرف قفل شده و حداقل در کوتاه مدت به جز مذاکره هیچ راه دیگه ای برای اتمام جنگ وجود نداره . پیشروی هایی هم که دو طرف هرازگاهی انجام میدن انچنان مهم و تاثیرگذار نیست . بیشتر دست به دست شدن مناطق کوچکی از هر استان محسوب میشه تا پیشروی های مهم و تاثیرگذار . ائتلاف هم دیگه به صورت جدی در درگیری های زمینی حضور نداره و فقط داره از نیروهای هادی پشتیبانی میکنه . بیشتر نیروهای سعودی و اماراتی و سودانی و ... بر خلاف چیزی که در خبرها گفته میشه در هتل های عدن یا مارب و پایگاه هایی که دست ائتلاف هستن ساکن هستن و امنیت اون مناطق رو تامین میکنن .عملیات و پیشروی های اخیر هم با فرماندهی یمنی هایی مثل هاشم الاحمر و علی محسن و ... انجام شد .

ویرایش شده در توسط Blanco
  • Upvote 1

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

به نظرم ربط زیادی به اتش بس و غافلگیری نداشت چون اصلا اتش بس حتی برای چند ساعت هم اتفاق نیافتاد . نیروهای طرفدار هادی با چراغ سبز عربستان خواستن در حین مذاکره یه عملیاتی انجام بدن و پیشروی هایی انجام بدن تا دست برتر رو در مذاکره داشته باشن. به هرحال طبیعی هم هست که هر عملیاتی ممکنه پیشروی هایی هم داشته باشه . پیشروی هاشون اونقدر تاثیر گذار و جدی نبوده به نظر من . بر خلاف گفته شما مناطقی که توش پیشروی انجام شده مناطق غیر شهری بوده ( اگه شهر الحزم در جوف رو فاکتور بگیریم ) . حتی خبرهایی هست که انصارالله و ارتش تونستن برخی مناطق مثل مفرق الجوف رو بازپس بگیرن . کلا به نظر من عملکرد انصارالله و ارتش یمن بعد از عقب نشینی از جنوب خوب بوده . اگه پیشروی های اخیر رو لحاظ نکنیم تا پیش از این طرفداران هادی و ائتلاف بعد از گرفتن مناطق جنوبی (عقب نشینی انصارالله ) فقط در دو محور پیشروی هایی داشتن . محور اول مارب بود که تونستن مناطق اطراف مارب رو تصرف کنن و تا نزدیکی صرواح در غرب این استان پیشروی کنن و در اونجا متوقف بشن . محور دوم هم باب المندب بود که تونستن این منطقه مهم رو تصرف کنن و پیشروی هاشون رو تا ذوباب و پادگان العمری در شمال باب المندب ادامه بدن و اونجا متوقف بشن (دیگه نتونستن جلوتر بیان و حتی اگه اشتباه نکنم انصارالله پادگان عمری رو پس گرفت ) . دیگه به غیر از اون پیشروی مهمی و جدی رخ نداده . چند تا جزیره در دریای سرخ گرفتن که به هرحال طبیعی بود که انصارالله نتونه ازشون دفاع کنه. در عوض انصارالله تونست مناطقی مثل دمت رو در استان ضالع که در عقب نشینی از جنوب از دست داده بود باز پس بگیره .

 

کلا جنگ یمن برای دو طرف قفل شده و حداقل در کوتاه مدت به جز مذاکره هیچ راه دیگه ای برای اتمام جنگ وجود نداره . پیشروی هایی هم که دو طرف هرازگاهی انجام میدن انچنان مهم و تاثیرگذار نیست . بیشتر دست به دست شدن مناطق کوچکی از هر استان محسوب میشه تا پیشروی های مهم و تاثیرگذار . ائتلاف هم دیگه به صورت جدی در درگیری های زمینی حضور نداره و فقط داره از نیروهای هادی پشتیبانی میکنه . بیشتر نیروهای سعودی و اماراتی و سودانی و ... بر خلاف چیزی که در خبرها گفته میشه در هتل های عدن یا مارب و پایگاه هایی که دست ائتلاف هستن ساکن هستن و امنیت اون مناطق رو تامین میکنن .عملیات و پیشروی های اخیر هم با فرماندهی یمنی هایی مثل هاشم الاحمر و علی محسن و ... انجام شد .

منظور من بیشتر عقبنشینی از عدن و شهر‌های جنوبی بود

چرا آن‌ سماجتی رو که تروریست‌های سوری از خودشون نشون میدن و حاضر نیستند از  یک منطقه کوچک یا روستا به راحتی‌ بگذرن،حوثی‌ها چرا این طور عمل نمیکنند؟شما زبدانی رو ببین که در نهیات با گرفتن تلفات زیاد و البته معامله حاضر به عقب نشینی شدند تروریست ها...محله وعر حمص رو ببین...غوطه شرقی‌ و جوبر هم که دیگه آخرشه و کماکان مقاومت میکنند
من میخوام بدونم که به چه دلیل حوثی‌ها قادر به اینگونه مقاومت در منطقه شهری نیستند؟چرا شهر عدن به این بزرگی‌ ظرف چند روز از دست رفت؟

حالا این بحث مطرح هست که عقبنشینی از جنوب تاکتیکی بوده و بافت جمعیتی جنوب طوری نبود که بشه مقاومت کرد...اما شهر الحزم چی‌؟همین چند روز پیش این شهر نسبتا بزرگ مرکز استان رو به راحتی‌ در مدت یکی‌ دو روز از دست دادند

دقیقا اطلاع ندارم اما به نظر می‌رسه که مشکل بیشتر به اراده مدافعان مربوط بشه تا امکانات..بالاخره امکانات حوثی‌ها کمتر از مخالفین سوری در محاصره نیست(توجه کنید منظورم مخالفین شمال و جنوب سوریه نیست،بلکه آنهایی که در مناطق مرکزی محاصره هستند)

بله تا قبل از این عقبنشینی‌های اخیر عملکرد بدی نداشتند حوثی ها(هر چند باز تأکید می‌کنم باید سعی‌ میشد که تا جایی‌ که ممکنه در جنوب مقاومت کرد)،اما مشکل اینجاست که پیشروی‌های چند روز اخیر هادی خیلی‌ هم بی‌ اهمیت نبودند و اگر ادامه پیدا کنند تا چند ماه آینده شاهد حمله به صنعا خواهیم بود

حوثی‌ها باید از دشمن(داعش و النصره و غیره)درس بگیرند و بفهمند که در این جنگ تنها راه موفقیت این هست که هر متر از زمینی‌ که دستشون هست رو به عنوان سنگر و زمین مهم در نظر بگیرند و برای دفاع از آن یا بکشند یا کشته بشند!!!!!این که تا عرصه براشون تنگ میشه بزارن چند ده کیلومتر عقبنشینی کنند منجر به شکست آنها،و متقابلاً شکست راهبردی ما در منطقه میشه
اگر جیش‌ الاسلام،اجناد شام،احرار شام و النصره هم این گونه عمل میکردن ما از مدت‌ها پیش پیروز جنگ سوریه بودیم 

مگه چی‌ از تروریست‌های سوری کم دارند؟ از نظر نیروی انسانی‌ هم که در مضیقه نیستند

  • Upvote 2

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

 

منظور من بیشتر عقبنشینی از عدن و شهر‌های جنوبی بود

چرا آن‌ سماجتی رو که تروریست‌های سوری از خودشون نشون میدن و حاضر نیستند از  یک منطقه کوچک یا روستا به راحتی‌ بگذرن،حوثی‌ها چرا این طور عمل نمیکنند؟شما زبدانی رو ببین که در نهیات با گرفتن تلفات زیاد و البته معامله حاضر به عقب نشینی شدند تروریست ها...محله وعر حمص رو ببین...غوطه شرقی‌ و جوبر هم که دیگه آخرشه و کماکان مقاومت میکنند
من میخوام بدونم که به چه دلیل حوثی‌ها قادر به اینگونه مقاومت در منطقه شهری نیستند؟چرا شهر عدن به این بزرگی‌ ظرف چند روز از دست رفت؟

حالا این بحث مطرح هست که عقبنشینی از جنوب تاکتیکی بوده و بافت جمعیتی جنوب طوری نبود که بشه مقاومت کرد...اما شهر الحزم چی‌؟همین چند روز پیش این شهر نسبتا بزرگ مرکز استان رو به راحتی‌ در مدت یکی‌ دو روز از دست دادند

دقیقا اطلاع ندارم اما به نظر می‌رسه که مشکل بیشتر به اراده مدافعان مربوط بشه تا امکانات..بالاخره امکانات حوثی‌ها کمتر از مخالفین سوری در محاصره نیست(توجه کنید منظورم مخالفین شمال و جنوب سوریه نیست،بلکه آنهایی که در مناطق مرکزی محاصره هستند)

بله تا قبل از این عقبنشینی‌های اخیر عملکرد بدی نداشتند حوثی ها(هر چند باز تأکید می‌کنم باید سعی‌ میشد که تا جایی‌ که ممکنه در جنوب مقاومت کرد)،اما مشکل اینجاست که پیشروی‌های چند روز اخیر هادی خیلی‌ هم بی‌ اهمیت نبودند و اگر ادامه پیدا کنند تا چند ماه آینده شاهد حمله به صنعا خواهیم بود

حوثی‌ها باید از دشمن(داعش و النصره و غیره)درس بگیرند و بفهمند که در این جنگ تنها راه موفقیت این هست که هر متر از زمینی‌ که دستشون هست رو به عنوان سنگر و زمین مهم در نظر بگیرند و برای دفاع از آن یا بکشند یا کشته بشند!!!!!این که تا عرصه براشون تنگ میشه بزارن چند ده کیلومتر عقبنشینی کنند منجر به شکست آنها،و متقابلاً شکست راهبردی ما در منطقه میشه
اگر جیش‌ الاسلام،اجناد شام،احرار شام و النصره هم این گونه عمل میکردن ما از مدت‌ها پیش پیروز جنگ سوریه بودیم 

مگه چی‌ از تروریست‌های سوری کم دارند؟ از نظر نیروی انسانی‌ هم که در مضیقه نیستند

 

با سلام

 

اولین مشکل تحلیل شما اینه که انصارالله رو با گروههای تروریستی که نام بردی یکی کردی و مقایسه کردی.
در حالی که این کجا و ان کجا البته شباهت هایی شاید با داعش باشه ولی النصره و اشرار شام ...... هرگز.

دوم شما باید درک کنید که این جنگ ما نیست جنگ مردم یمن است  و از ما کمک سخت چندانی بر نمیاد که بکنیم اگر هم اقدامی و حمایتی میکنیم در راستای منافع مردم یمنه نه ایران

 

سوما جنگیدن در جنوب بیهوده بود و باعث میشد تقصیر ها و نارسایی هایی که در جنگ پیش میاد گردن انصارلله بیفته و تلفات هم بده ولی حالا انصارلله در مشکلات جنوب سهیم نیست و به عنوان یک راه حل برای مشکلات است.

 

در نهایت جنگ های نامتقارن و چریکی جنگ اراده ها است و نه توپ و تانک یا اینکه هر کی زمین بیشتری داشته باشه برندست بلکه هر کی استقامت بیشتری در یک بازی زمانی طولانی داشته باشه برندست.(متال بارزش عقب نشینی اسراییل از لبنان است یا جنگ های پیشین انصارلله با عربستان و دولت یمن)
بله بنده قبول دارم حفظ زمین و پیشروی مهمه ولی باید در نظر داشت که نحوه جنگ چریکی و نامتقارن است پس نباید با دید کلاسیک به صحنه نبرد نگاه کرد.
و نکته کلیدی در نبرد نامتقارن اینه که صحنه نبرد را شما مشخص کنی در جایی که دشمن انتظارت میکشه جاخالی بدی و نجنگی و در جایی که دشمن انتظارش رو نداره بجنگی و ضربه بزنی.
صبر باید داشت و اعتقاد به اینکه زمین رو مستضغفان به ارث خواهند برد.

  • Upvote 5
  • Downvote 1

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر


با سلام


اولین مشکل تحلیل شما اینه که انصارالله رو با گروههای تروریستی که نام بردی یکی کردی و مقایسه کردی.
در حالی که این کجا و ان کجا البته شباهت هایی شاید با داعش باشه ولی النصره و اشرار شام ...... هرگز.

دوم شما باید درک کنید که این جنگ ما نیست جنگ مردم یمن است و از ما کمک سخت چندانی بر نمیاد که بکنیم اگر هم اقدامی و حمایتی میکنیم در راستای منافع مردم یمنه نه ایران

سوما جنگیدن در جنوب بیهوده بود و باعث میشد تقصیر ها و نارسایی هایی که در جنگ پیش میاد گردن انصارلله بیفته و تلفات هم بده ولی حالا انصارلله در مشکلات جنوب سهیم نیست و به عنوان یک راه حل برای مشکلات است.

در نهایت جنگ های نامتقارن و چریکی جنگ اراده ها است و نه توپ و تانک یا اینکه هر کی زمین بیشتری داشته باشه برندست بلکه هر کی استقامت بیشتری در یک بازی زمانی طولانی داشته باشه برندست.(متال بارزش عقب نشینی اسراییل از لبنان است یا جنگ های پیشین انصارلله با عربستان و دولت یمن)
بله بنده قبول دارم حفظ زمین و پیشروی مهمه ولی باید در نظر داشت که نحوه جنگ چریکی و نامتقارن است پس نباید با دید کلاسیک به صحنه نبرد نگاه کرد.
و نکته کلیدی در نبرد نامتقارن اینه که صحنه نبرد را شما مشخص کنی در جایی که دشمن انتظارت میکشه جاخالی بدی و نجنگی و در جایی که دشمن انتظارش رو نداره بجنگی و ضربه بزنی.
صبر باید داشت و اعتقاد به اینکه زمین رو مستضغفان به ارث خواهند برد.

کار به تحلیل برادرمون ندارم.اما نکته ای رو باید بگم.از اول جنگ یمن و تا مدتی تصور بر ان بود که در صورت پیشروی در جنوب عربستان و تلفات گیری در شمال یمن و جنوب یمن و ایجاد نا امنی در جیزان می توان بر حکام عربستان فشار اورد.اما بعد از مدتی نتیجه ان بود که برای انها خاک غیر استراتژیک و و تلفات مهم نیست برای انها فرسایشی شدن جنگ و صرف منابع مهم نیست.حال سوال اینجا است چگونه حکام عربستان خود را در خطر میبینند.درصورتی خاک استراتژیک در خطر بیفتد.در صورتی که منافع مالی شخصی به خطر افتد در صورتی امنیت جانی خاندان سلطنتی به خطر افتد.
  • Upvote 3

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

کار به تحلیل برادرمون ندارم.اما نکته ای رو باید بگم.از اول جنگ یمن و تا مدتی تصور بر ان بود که در صورت پیشروی در جنوب عربستان و تلفات گیری در شمال یمن و جنوب یمن و ایجاد نا امنی در جیزان می توان بر حکام عربستان فشار اورد.اما بعد از مدتی نتیجه ان بود که برای انها خاک غیر استراتژیک و و تلفات مهم نیست برای انها فرسایشی شدن جنگ و صرف منابع مهم نیست.حال سوال اینجا است چگونه حکام عربستان خود را در خطر میبینند.درصورتی خاک استراتژیک در خطر بیفتد.در صورتی که منافع مالی شخصی به خطر افتد در صورتی امنیت جانی خاندان سلطنتی به خطر افتد.

برخلاف شما تصور من اینه که فشار بر روی عربستان بالاست.
دوست عزیز همونطور که گفتم اینجا بحث اراده و قدرت تحمل صدمات است.
جنگه و تلفات و شکست و پیروزی جزیی از جنگه و برای هر دو طرفه و به نظر من بازنده این جنگ کسیه که بدون رسیدن به اهدافش جا بزنه.(حالا باید مشخص کرد هدف اتلاف از جنگ چیه و همچنین هدف انصارله)
به طور قطع تلفات و خاک و فرسایشی شدن جنگ برای عربستان مهمه ولی اینها چاره ای جز ادامه نبرد ندارن و تا وقتی که اراده و منابع جنگیدن دارن ادامه میدن.
یک سوال
شما اگه خودت رو جای حکام عربستان میگذاشتی و از دید اون ها به جنگ نگاه میکردی چه میکردی؟؟؟؟؟؟

  • Upvote 2
  • Downvote 1

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

برخلاف شما تصور من اینه که فشار بر روی عربستان بالاست.
دوست عزیز همونطور که گفتم اینجا بحث اراده و قدرت تحمل صدمات است.
جنگه و تلفات و شکست و پیروزی جزیی از جنگه و برای هر دو طرفه و به نظر من بازنده این جنگ کسیه که بدون رسیدن به اهدافش جا بزنه.(حالا باید مشخص کرد هدف اتلاف از جنگ چیه و همچنین هدف انصارله)
به طور قطع تلفات و خاک و فرسایشی شدن جنگ برای عربستان مهمه ولی اینها چاره ای جز ادامه نبرد ندارن و تا وقتی که اراده و منابع جنگیدن دارن ادامه میدن.
یک سوال
شما اگه خودت رو جای حکام عربستان میگذاشتی و از دید اون ها به جنگ نگاه میکردی چه میکردی؟؟؟؟؟؟

میدونید یکی از مشکلات دقیقا همینه.ما دید مناسبی از حال روانشناسی سران عربستان نداریم.چیزی که از جنگ جهانی دوم یکی از اصول مهم در گیری بوده.خواهش میکنم کتابهای که افرادی که قبلا در دربار سلطنتی بودند و خارج شدند رو بخونید.یک نکته در تمام این کتابها خود نمایی میکنه .اینها مسلمان نیستند.اینکه بهشون داره فشار میاد طبیعه اما موضوع اینه که ایا کافی است?
  • Upvote 1

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

                  سید عبدالملک الحوثی درسخنرانی عصر چهارشنبه : نستعد أن نواجهُهم إلَى يوم القيامة جيلاً بعد جيل

 

                                : اماده ایم تا نسل اندرنسل با دشمن مقابله کنیم.

 

بنده بشخصه با قیام انصارالله در این بازه از زمان و گرفتن صنعا و قدرت از هادی مخالف بودم و هنوز افسوس میخورم که کاش این کار نمیشد.

با اتحاد انصارالله با صالح منفور مخالف بودم( اگر چه از امکانات ارتش وی استفاده شد)هنوز افسوس میخورم که کاش این کار نمیشد

با حمله انصارالله و ارتش یمن به جنوب جهت حذف نیروهای هادی مخالف بودم وهنوز افسوس میخورم که کاش این کار نمیشد

و از فرصت کوتاهی که انصارالله داشت تا سریعا مابقی احزاب را به صنعا و تقسیم قدرت دعوت کند و متاسفانه درگیر بیرون راندن نیروهای هادی از استانها شد و فرصت طلایی را از دست داد افسوس میخورم.

از فرصت باز بودن فرودگاه صنعا و رفت و امد به بنادرکه ایران داشت تا تجهیزات نظامی ولو مختصر ولی حیاتی خصوصا دوش پرتاب و ضد زره به انصارالله برساند و متاسفانه حمایت نکرد و فرصت از دست رفت و یمن محاصره همه جانبه شد افسوس میخورم

و تمام فرصتهایی که از دست رفت نتیجه تحلیلات عده ای کارشناس دست اندرکار که بر مبنای آرزوها تحلیل می کنند نه واقعیات و ناچارم اسم ببرم امثال هادی محمدی و افقهی  و زارعی و رویوران و ...که نمونه های این تحلیلات غلط را بارها شاهد بودیم و همچنان هستیم مثلاً اینکه عربستان عمراً حمله زمینی کند یا جنبش جنوب با انصارالله هماهنگ است و همه قبایل با انصارالله هستند و....و متاسفانه تحلیلات غلط باعث شد نه مشاوره خوبی  در زمینه سیاسی به انصارالله داده شود و نه کمک نظامی رسانده شود چون تمام این حوادث پیش امده را بعید  و دور از ذهن می دانستیم و این برادر سالها گمشده شیعه را به خوبی حمایت نکردیم.

وگذشت انچه نباید می گذشت واما فی الحال معتقدم

انصارالله باید با تمام قوا از صنعا و اقلیم ازال دفاع کند ولو خسارات و تلفات فراوان باشد و نباید بگذارد هادی و ائتلاف تحت فرمان محمد بن سلمان فاتحانه بدون جنگ و خونریزی به صنعا برگردند.گرفتن صنعا بسیار محتمل است ولی تا میشود بایدعربستان سر این قضیه هزینه بدهد. کافیست چندماه مقاومت شود تا ....

 و سخنرانی عبدالملک نشان داد که  جهت درستی را انتخاب کرده است:نستعد أن نواجهُهم إلَى يوم القيامة جيلاً بعد جيل

  • Upvote 8

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

ایجاد یک حساب کاربری و یا به سیستم وارد شوید برای ارسال نظر

کاربر محترم برای ارسال نظر نیاز به یک حساب کاربری دارید.

ایجاد یک حساب کاربری

ثبت نام برای یک حساب کاربری جدید در انجمن ها بسیار ساده است!

ثبت نام کاربر جدید

ورود به حساب کاربری

در حال حاضر می خواهید به حساب کاربری خود وارد شوید؟ برای ورود کلیک کنید

ورود به سیستم

  • مطالب مشابه

    • توسط Navard
      سخنی با خوانندگان محترم:
      در مطلب پیش رو سعی بر این شده که به مختصری از شرایط فرهنگی و اجتماعی و تاریخی اعراب پیش از اسلام پرداخته شود. در این نوشته اصل بر رعایت صداقت تاریخی و امانت است و در گرداوری آن از منابع با عقاید گوناگون کمک گرفته شده است. گرد آوری مطالب تاریخی هیچ گاه خالی از اشتباه نیست، علی الخصوص که این مطالب در رابطه با مسائل حساسیت بر انگیز مذهبی باشد. در نتیجه از دوستان خواننده این مطلب درخواست میشود درصورت وجود اشتباه، به منظور تکمیل و اصلاح این مطلب بنده را یاری کنند.
       

      پیشگفتار:
      سرنوشت پیامبران و قومشان و نتایجی که از آن کسب کرده اند را میتوان یکی از مهمترین نشانه های حقانیت آن ها به حساب آورد. این نتایج بعضا چنان معجزه آسا و خیره کننده هستند که در حالت معمول موارد مشابهی برای آنها یافت نمی شود. برای نمونه مسیح (ع) در دل امپراطوری قدرتمند روم شرقی به پیامبری رسید. در سرزمینی که تعداد نامعلوم خدا توسط مردم پرستیده میشد و پیامی که آورد چنان در دل ها رسوخ کرد که در مدت کمتر از چند سده مسیحیت در سه قاره گسترش یافت! از حبشه در آفریقا گرفته تا امپراطوری قدرتمندی چون روم که روزی دشمن مسیحیت بود و همچنین طیف کثیری از اقوام در خاورمیانه و ...! در اسلام نیز ما با چنین پیشرفت معجزه آسایی رو به رو هستیم. محمد (ص) در سن چهل سالگی در جامعه ای بدوی به پیامبری برگزیده شد که جز غارت و ستیز دستاوردی نداشتند و هر روز به بهانه ای با یکدیگر در جنگ بودند و شعرا و نام آوران عرب روزگاری برای بدست آوردن شرافت، خود را به پای پادشاهان ایران و روم می انداختند. در شبه جزیره عربستان اگر در جایی تمدنی دیده میشد به پاس قرابت با ایران یا روم بود. و از دست آورد هایشان در آن ادوار، جز پاره ای از روایات افسانه گونه چیزی بجا نمانده است. در چنین محلی که محمد(ص) شدیدا زیر فشار فرهنگی و البته فشار عوامل ثروت و قدرت  در مدت کمتر از سیزده سال توانست بنیان نخستین حکومت اسلامی را در یثرب بنا نهد که تا پایان عمر ایشان این حکومت به چنان وسعت و قدرتی رسید که در سرحدات خود به تقابل با روم شرقی می‌پرداخت.
       
      قسمت اول: قبیله و معنای متفاوت آن در بین اعراب
       

       
      اعراب از قبل اسلام در پهنه ی وسیعی از خاورمیانه حضور داشتند. و بر خلاف تصور عموم مردم، فتوحات پس از اسلام به تنهایی سبب استقرار آن ها در این پهنه نشد. در تاریخ موجودیت اعراب با سامی نژاد ها گره خورده است. این حضور آنقدر چشمگیر بود که رومیان و یونانیان مناطق عرب نشین را به سه ناحیه عربستان خوشبخت و عربستان بیابانی و عربستان سنگی تقسیم کرده اند که حدود این مناطق از دریای سرخ و شبه جزیره عربستان شروع شده و از سویی به مرز های روم آن روزگار در شامات رسیده و در سوی دیگر در عراق امروزی به رود فرات ختم می شود. در رابطه با وضعیت اعراب قبل اسلام باید به این موضوع اشاره کرد، پیشینه تاریخی که برای آنها ذکر شده به ۲۰۰ سال قبل از سال عام الفیل محدود می شود. عام الفیل همان سالی است که گفته میشود محمد(ص) در آن دیده به جهان گشود. البته این بدان معنا نیست که اعراب قبل از آن موجودیت خارجی نداشته اند‌. برای مثال در دبیره های هخامنشی از آن ها بعنوان خراج گذاران عصر داریوش بزرگ یاد شده است. اما آنچه از این گفته پیداست، اعراب تهی از پیشینه تاریخی و تمدنی غنی بودند و آنچه در آنها یافت می‌شد در حقیقت از هم نشینی و یا دست درازی دیگر اقوام بود. این همان زمانیست که قرآن از آن به عنوان دوره جاهلی اعراب یاد می‌کند.
       

       
      نگاره ای از سرباز ساتراپی عربیا در مقبره خشایارشا، واقع در نقش رستم که بصورت نمادین به شکل یکی از ستون های شاهنشاهی به نمایش در آمده است.
       
      با نگاهی به زندگی اعراب در آن اعصار می توان دریافت که تفاوت عمده‌ای میان نوع زندگی آنان با زندگی مردم ایران و روم و حتی در نزدیکی آنها با دولت های نچندان نامی حبشه دیده میشد. در آن روزگار ایران و روم حکومت مرکزی داشتند حکومتی که تمام شؤون جامعه را از حیث قانون و عمل به قانون و وادار کردن همه به تابعیت از آن در دست داشتند و تمام زوایای آن جامعه زیر سلطه نظامی واحد قرار گرفته بود، به طوری که در هر گوشه آن وجود حکومت مرکزی احساس می‌شد. این در حالی بود که در جزیرة العرب در هر ناحیه ی آن، مردم بر پایه نسبت خانوادگی مشترک به عنوان یک قبیله گرد آمده بودند و هر یک در جغرافیای حضور خود اعمال قدرت می‌کردند. هیچ قبیله‌ای بر دیگری اعمال نفوذ نداشت مگر در داد و ستد و جنگ! جنگ بین قبایل هم نامنظم بود و بیشتر به دعوایی نامنظم و خانوادگی شباهت داشت. این مطلب نشانگر پراکندگی و تضاد بسیار عمیق بین قبایل است. باید گفت برای وحدت در میان یک امت فرهنگی لازم است که نقاط مشترک آنها را در خود جمع کرده و مردمی را گرد هم بیاورد. در شبه جزیره عربستان چنین تفکر یکنواختی وجود نداشت و هدف واحدی برای آنها مطرح نبود. در کنار کعبه هر قبیله بتی مخصوص به خود داشت و بدین ترتیب حتی در این زمینه هم تضاد و خودبینی دیده می‌شد. شرایط سخت و طاقت فرسای جزیرة العرب بر این اختلاف دامن می‌زد. مناطق حاصلخیز و دارای آب محدود و با فاصله زیاد از هم بودند. راه‌های محدودی وجود داشت که آنها هم زیر سلطه راهزنان دیگر قبایل بوده و تحت نفوذ قدرت های خارجی اداره میشد.
       

       
      در این شرایط دشوار اگر قبیله‌ای قادر بود تا چراگاهی را از چنگ دیگری در آورد این کار را بی درنگ می‌کرد. هیچ قبیله ای از این نظر در امنیت نبود و جنگ های بسیار با دلایل ساده و بعضا نا مأنوس بین آن ها رخ می داد. مشخص است که جنگ یکی از رایج ترین اعمال در بین آن ها بود آن چنان که عده ای برای کسب شهرت و آزمون جنگاوری خود مسیر نزاع را هموار میکردند. این جنگ از سر منع ازدواج یک زوج در دو قبیله می‌توانست شکل بگیرد تا بر سر شرایط تجارت و پاسداری از کاروان ها و ... که البته همانطور که گفته شد هیچ کجای آن به جنگ نمی‌ماند و بیشتر به یاغی گری و غارت و دعوای عشیره ای شباهت داشت. در نتیجه از این حیث قبیله جایگاه ویژه‌ای پیدا میکرد. بقای افراد به بقای قبیله گره خورده بود. هر کسی را با قبیله‌اش می‌شناختند و در نتیجه خدای این مردم هم در حقیقت قبیله آنها بود و بت ها هم نمادی برای اعلام وجود هر قبیله بودند و هرچه بزرگان این قبیله ها می‌گفتند هم، حقیقت تام برای آن ها محسوب می‌شد. با این اوصاف هرچه افراد یک قبیله زیادتر بود افتخار آن هم بیشتر میشد. این افراط تا آنجا پیش رفت که در سوره تکاثر قرآن، خداوند خطاب به مشرکان می گوید که آنها به منظور بزرگ نشان دادن تبار خود حتی دست به شمارش مردگان خود می‌زدند. نعمان در خطاب به پادشاه وقت ایران گفت که جز عرب کسی به نسب خود آگاهی ندارد و جز عرب از هر کسی اجدادش را بپرسی آنها را نمی‌شناسد. در حقیقت گذشتگان و نژاد چیزی نبود که اعراب بتوانند اشتباهی هر چند سهوی را به آنها نسبت دهند. شاید تا اینجا مطلب روشن شده باشد که پیامبر اسلام چه کار دشواری در پیش داشت. بخصوص وقتی بدانیم یکی از مهمترین اقدامات پیامبر مقابله با همین برتری جویی نژادی بوده است‌. عملا هر قدمی که به جهت آگاهی و یا مخالفت با سنت های گذشتگان آنها برداشته میشد، از نظرشان نوعی توهین تلقی میگردید. شاید جالب باشد بدانید که بت پرستی اعراب نیز ریشه در همین افراط دارد! یعقوبی در تحلیل خود از بت پرستی و عوامل آن می‌گوید:«بت پرستی از هنگامی آغاز شد که وقتی یکی از مردم می‌مرد، اقوام او مجسمه‌ای از وی ساخته و به یاد او آن را محترم می‌داشتند فرزندان آنها پس از سال‌ها گمان کردند که این‌ها خدایان آنان هستند» . شاهد این امر می‌تواند سخن مشرکین با پیامبر (ص) باشد که می‌گفتند:
      این بت ها اقوام گذشته هستند که مطیع خدا بوده و ما صورتی از آنها ساخته و عبادتشان می‌کنیم. در مورد سه بت مشهور یعوق و یغوث و نسر گفته شده: از قوم نوح بودن و افرادی صالح بودند و بعدها مجسمه آنان به صورت بت درآمد. در مورد لات نیز گفته شده او در واقع مرد صالحی بوده است که غذا برای حاجیان درست می‌کرده وقتی او مرد، تمثالی از او درست کردند و بر آن بنایی ساخته‌اند و اسمش را بیت الربه نهادند. ابن قیم می‌گوید؛ تعظیم مردگان سبب شد تا کم کم صورت هایی از آنها به شکل بت ساخته شود. زمانی که محمد(ص) مکه را فتح کرد در درون آن ۳۶۰ بت وجود داشت. در حقیقت ما با سرزمینی طرف هستیم که ۳۶۰ اعتقاد و ۳۶۰ تضاد در آن میتوان شمارش کرد!
       

       
       اوضاع اعراب از ابتدا این گونه نبود. اعراب شهر مکه خود را از نسل عدنان می‌دانستند، که در نتیجه نسب آنها به اسماعیل (ع) باز میگشت. از این گفته مشخص است که نخستین اعراب موحد بودند اما به تدریج به سوی شرک گرایش پیدا کردند. از این منظر اعراب مکه در کنار بنی اسرائیل بودند که به دین حضرت ابراهیم گرایش داشتند و در حقیقت ریشه نسبی مشترک در آن ها می توان یافت. در سال‌های مانده به بعثت پیامبر، افرادی در بین اعراب پیدا شده‌اند که خواهان بازگشت به دین ابراهیم بودند. آنها شروع به تبلیغ علیه اعتقادات آن روزگار اعراب کردند. از معروف‌ترین این افراد ورقة بن نوفل بود که در جستجوی دین خدای یگانه به این سو آن سو رفت و در نهایت مسیحیت را پذیرفت. زید بن عمر شخص دیگری بود که به روایت تاریخ در بین اعراب از بازگشت به آئین ابراهیم سخن گفت. بسیاری از رسوم مشرکین مکه همان چیزی بود که ابراهیم به اجدادشان آموخته بود ولی آنها آنرا شرک آلود کرده بودند. برای مثال اعراب جاهلی نیز به رسومی چون ختنه و کفن و دفن میت و ازدواج نکردن با محارم و حج بیت الله الحرام معتقد بودند. آنها حتی شعار معروف تلبیه را نیز داشتند اما آن را به نوعی شرک آمیز کرده بودند. ( تلبیه همان شعار لبیک اللهم لبیک لاشریک ... است که حاجیان در حین طواف خانه خدا می‌گویند). اعراب جاهلی به افرادی از خود که ختنه کرده و به حج می رفتند حنیف میگفتند . این در حالی است که به پیروان حضرت ابراهیم در گذشته حنیف گفته میشد! این بدان معناست که این کلمه از گذشته های دور در بین اعراب زبان به زبان چرخیده و تغییر معنا یافته است.
       
       
      قبیله قریش زادگاه قدرت
       
      قریش نامی آشنا و از پر نفوذترین قبایل در میان عرب بوده و بعد اسلام نیز تا قرن‌ها بر جهان اسلام حکومت کرده است. خلفا تا پیش از امپراتوری عثمانی همیشه قریشی بودند. اعراب کسانی را که از نسل مضر بن کنانه باشند را قریشی می گویند. در علم تبارشناسی عرب نیای مضر بن کنانه به اسماعیل (ع) باز میگردد. قریش در آن دوره از آنجا که امور حج را بر عهده داشت به شهرت و ثروت زیادی رسید. امور کعبه در دوره ای به قصی و هاشم و سپس به عبدالمطلب که همه از نسل مضر بودند سپرده شد. در دوران قصی مراسم حج  شکل جدیدی به خود گرفت و این تغییرات زمینه ساز قدرت یافتن قریش در بین دیگر قبایل عرب گردید. در این ایام مردم عرب از نقاط دور دست به این مکه می آمدند تا هم به تجارت بپردازند و هم خدایان پر تعداد کعبه را پرستش کنند. بنوعی مکه و کعبه آن میعاد گاه اعراب بود. در این شهر بازار هایی بر پا میشد که از غرب و شرق عالم تجار به آن رجوع می کردند. راه تجاری مهمی از روم شرقی به یمن و در نهایت به هند ختم می شد که این مسیر از قطب های اقتصادی آن روزگار محسوب می شد که البته نکته مهم برای ما این است که شهر های مکه و یثرب هم در مسیر آن رونق یافته بودند.
       

       
       در بین قریش طایفه بنی هاشم به طور خاص که پیامبر اسلام نیز از آنان بود دارای مقبولیت و شهرت بیشتر گردید. همان طور که گفته شد بعد هاشم، عبدالمطلب زمام امور حج را بر عهده گرفت. وی پدر بزرگ پیامبر اسلام است و او از اعرابیست که قبل اسلام طبق سنت خاندان خود به دین حنفیت معتقد بود و خدای یکتا را می پرستید. عبدالمطلب بعد مرگ والدین محمد(ص) سرپرستی او را پذیرفت و در نتیجه آن محمد(ص) در محیطی با اعتقادات دین حنفیت زندگی میکرد.
       
      از تاریخ چنین بر می‌آید که قریش در میان اعراب به شرافت و عزت معروف بوده و معمولاً با عناوینی چون «آل الله» و «سکان حرم الله» خوانده می‌شدند و مردم آنها را به عنوان بزرگ و شریف قبول کرده بودند. باید افزود که این شهرت در همه طوایف قریش نیست، بلکه تنها در خاندان قصی و بعد از او خاندان هاشم و عبدالمطلب بود چرا که وجود این افراد در نهایت سبب شهرت قریش گردید.
       
      هنگام ظهور پیامبر اسلام در میان طایفه های قریش، از بنی هاشم عباس بن عبدالمطلب مسئولیت آبرسانی به حجاج را بر عهده داشت و از طایفه بنی امیه، ابوسفیان ریاست سپاه قریش را بر عهده داشت. این جبهه بندی در میان قریش تا قرن ها بعد ادامه پیدا کرد. البته باید توجه شود که طوایف دیگر از قریش هم بودند که نقشی در امور حج داشتند اما نقش آنها به پر رنگی دو طایفه نامبرده نبود.
       

       
      دیگر قبایل عرب متوجه عظمت کعبه و نقش آن در فزونی قدرت قبیله قریش شدند در نتیجه برخی از آن ها در مناطق خود نیز کعبه هایی ساختند تا قبیله خود را برای رفتن به مکه بازدارند. این کعبه ها از بسیاری از جهات همچون وجود سنگی مانند حجر الاسود(سنگ سیاه) تا ارکان کعبه به آنچه در مکه بود شباهت داشتند. برای مثال در یمن پرستشگاهی در شهر غَیمان قرار داشت و «حجر الأحمر» یا سنگ سرخ در آن استفاده شده بود و همچنین کعبه ی شهر العَبلات در جنوب مکه، که «حجر الأبیض» یا سنگ سفید داشت!
       
      ادامه دارد ...
       
      این مطلب برای انجمن mililtary.ir  گرداوری شده و هر گونه برداشت از آن با ذکر نام نویسنده و این انجمن بلامانع است. 
       
      نویسنده و گرداورنده: Navard 
       
      منابع و ماخذ:
       
      کتاب تاریخ سیاسی اسلام(جلد1) / نویسنده: رسول جعفریان
      کتاب گنجینه تاریخ ایران(جلد نهم)/ نویسنده: عبدالعظیم رضایی
      کتاب دو قرن سکوت( ویرایش دوم) / نویسنده: عبدالحسین زرین کوب
       
      لینک
       
    • توسط aminor
      بسم الله الرحمن الرحیم
       
      منفک شده از تاپیک تحولات یمن
      1399/11/09
       
      تاپیکهای مرتبط با محوریت حمله به آرامکو
      UAV kent 2.0 concept: عملیات تن ماهی
      سپر صحرا : بررسی شبکه دفاع هوایی ارتش عربستان سعودی
       
       
       منابع یمنی : شلیک موشک قاهر1 به شرکت نفت آرامکو در جیزان عربستان
       

       

  • مرور توسط کاربر    0 کاربر

    هیچ کاربر عضوی،در حال مشاهده این صفحه نیست.