EMPEROR

ترور شهيد مغنيه طراح: اسرائيل، مجري: عربستان

امتیاز دادن به این موضوع:

Recommended Posts

با عرض معذرت از تمامي دوستاني كه منتظر ادامه‌ي مطلب بودن و مشغله‌ي حقير، به طولاني شدن مدت زمان ارسال انجاميد؛
و با تشكر از تمامي دوستان عزيز بابت اينهمه لطف و محبت؛
قسمت دوم مطلب رو خدمت دوستان ارائه مي‌كنم و ان شاء الله به زودي، قسمت سوم (و پاياني) رو عرضه مي‌كنم. اين قسمت، اطلاعات خاصي به شما نمي‌ده. صرفاً آماده‌سازي بستري، براي توضيحات وقايع مابعد (كه با شروع هزاره‌ي جديد، اثراتش بوضوح مشاهده گرديد) هست.

فكر كنم قسمت دوم، حسابي نااميدتون كنه و باعث شه حرفاتون رو پس بگيرين!!

--------------------------------------

قسمت دوم

فتح خرمشهر، توسط ايرانيان، خبري بسيار عجيب بود. اين خبر، به زودي در تمامي رسانه‌هاي جهان انعكاس يافت. خرمشهر، يك شهر عادي نبود. به نوعي، سمبل تقابل ايران و عراق بود و صدام، پس از فتح اين شهر، دستور تجهيز فراوان سربازان مقيم اين شهر را داده بود. توان نظامي حاضر در شهر خرمشهر و موانع متعدد براي ورود به محدوده‌ي حفاظتي اين شهر، اين اطمينان را به تمامي كارشناسان نظامي جهان داده بود كه خرمشهر، ديگر با جنگ به دامان ايران برنمي‌گردد. ولي با نبوغ فراوان فرماندهان نظامي ايران، عجيب‌ترين پيروزي نظامي جبهه‌هاي نبرد ايران و عراق رقم خورد. ايرانيان، با وجود از دست دادن دو فرمانده‌ي تواناي خويش (حسين قجه‌اي و محمود شهبازي)، با روحيه‌اي فراموش نشدني و با استعداد نظامي ده‌ها برابر كمتر از ارتش حاضر در خرمشهر، اين شهر را فتح كرده و ضربه‌ي سنگيني را بر بدن عراق بعثي وارد كردند.
اين ضربه، چنان سهمگين بود كه صدام، بلافاصله دستور حفر خندق در اطراف بغداد؛ براي جلوگيري از حمله‌ي همه جانبه‌ي ايرانيان به پايتخت را داد. گارد رياست جمهوري، مسئول حفاظت از شهر شد و چشم نگران تمامي جهان، به عكس‌العمل ايران، پس از اين فتح ناممكن بود.
بسياري از كارشناسان نظامي معتقد بودند كه اگر ايران پس از فتح خرمشهر، با همان توان نظامي به سمت عراق حمله مي‌كرد، ارتش از هم پاشيده‌ي عراق، به هيچ وجه توان ايستادگي در برابر نيروهاي پر روحيه‌ي ايراني را نداشتند. اما در تهران، خبر ديگري بود!
عربستان سعودي، بلافاصله پس از فتح خرمشهر، در پيامي شفاهي به تهران، عنوان كرد كه ايران، حالا كه خرمشهر را پس گرفته است، با آتش بس موافقت نمايد (صدام موافقت نموده بود) و در دادگاهي، سرنوشت شهرهاي اشغال شده‌ي در دست عراق (كه هنوز در آن زمان، در زير چكمه‌هاي ارتش بعث بودند) مشخص شود. رياض، غرامت حاصل از اين نبرد را به ايران پرداخت خواهد كرد.
پيشنهاد عربستان سعودي، از جنبه‌هاي مختلف قابل بحث و بررسي است.


اول : زمان اين پيشنهاد
عربستان، خطر را كاملاً حس كرده بود. اگر رزمندگان ايراني، هوس زيارت كربلا به سرشان مي‌زد، بزرگترين اميد و آرزوي رزمي دنياي عرب (و به عبارت بهتر، خط مقدم نظامي اعراب)، به همين سادگي سقوط مي‌كرد و از آن پس، نه تنها جمهوري اسلامي ايران، پيشواي جديد دنياي اسلام مي‌شد، بلكه قدرت مطلق در دست ايران مي‌افتاد و بدتر از همه، پيام انقلاب، با سرعتي سرسام‌آور گسترش مي‌يافت و اولين اثرات آن نيز بر كشورهاي پادشاهي نشين منطقه به بار مي‌نشست و به احتمال فراوان، خاورميانه با انقلابي فراگير مواجه مي‌شد كه ديگر در آن، جايي براي اسلام ساخته و پرداخته‌ي سران رياض و به عبارت ساده‌تر، اسلام امريكايي و انگليسي نبود!

دوم : نوع پيشنهاد
ايران در طول جنگ، ميلياردها دلار آسيب ديده بود. از ارتش و سپاه منسجمي برخوردار نبود و اكثر رزمنده‌هاي ايراني، افراد عادي بودند كه با كمترين امكانات و آموزش‌ها، پا به ميدان نبرد گذاشته بودند. بنابراين، با توجه به وضعيت اقتصادي و نظامي اين كشور، پيشنهاد پايان جنگ و دريافت غرامت، حقيقتاً اغوا كننده بود.

سوم : محوريت عربستان
درصورت خاتمه‌ دادن به اين جنگ، عربستان مي‌توانست به عنوان قهرمان صلح اعراب، خود را مطرح ساخته و بيش از پيش از محبوبيت بين مسلمانان برخوردار شود. مسلماً‌ اگر عربستان، چنين لطفي را در حق اين نبرد مي‌كرد، حتي بسياري از ايراني‌ها نيز طرفدار سياست‌هاي آل سعود مي‌شدند.

چهارم : حفظ توازن منطقه‌اي
صدام حسين، به وضوح در سال 61، به شكست كامل رسيده بود. پس حكومت وي در خطر بود و پديد آوردن يك ارتش قدرتمند ديگر، در شرايط نبرد مسلماً كار ساده‌اي نبود. پس عربستان با اين پيشنهاد، به نوعي زمان را به صدام مي‌داد كه حداقل ارتش خود را بازسازي نمايد و همچنين حكومت بعثي عراق، همچنان حفظ شود. اما مسلماً پس از اين واقعه، صدام مديون پادشاهي عربستان سعودي خواهد بود و به عبارتي، بازوي نظامي اين كشور در منطقه خواهد بود.

موارد بسيار است و وقت تنگ.
اما ايرانيان، به رهبري خميني كبير، زيرك‌تر از آن بودند كه چنين پيشنهاد شفاهي را به عنوان خاتمه‌ي جنگ بپذيرند. ايران شرايط چهارگانه‌اي را براي خاتمه‌ي جنگ عنوان كرد كه اكثراً از آن آگاهي داريم. اين شرايط، درصورت پذيرش عراق و عربستان، به پايان جنگ ختم مي‌شد؛ ولي نقشه‌هاي رياض را نقش بر آب مي‌كرد. پس تعجبي نداشت كه عربستان، به سادگي هرچه تمام‌تر، پيشنهاد خود را تكذيب نموده و اعلام كند كه در مناقشه‌ي ميان ايران و عراق، دخالتي نخواهد كرد.
از طرفي امريكا و فرانسه، رسماً وارد جبهه‌ي عراق شده و فرانسه با تجهيز هوايي عراق و امريكا با تجهيز اطلاعاتي و گاهاً‌ نظامي اين كشور، به سرعت ارتش عراق را بازسازي نمودند. از طرفي شوروي از طريق پل هوايي، سيل تانك‌هاي مدرن T-72 را به عراق تقديم كرد و درحالي كه هنوز، بحث پيشنهاد عربستان، مطرح بود و جواب قطعي از سوي تهران داده نشده بود، عراق خود را آماده‌ي نبرد بسيار سنگيني مي‌كرد.
نتيجه‌ي شور و مشورت‌هاي جمهوري اسلامي ايران بر اين شد كه جنگ، تا فتح اولين شهر عراق ادامه يافته و پس از آن، از اين شهر به عنوان اهرمي در مذاكرات سياسي استفاده نموده و ضمن تمركز قوا بر روي اين شهر (كه كار نيروهاي مسلح را بسيار ساده‌تر مي‌كرد)، بر تحركات نظامي عراق هم تسلط داشته باشد.
نتيجه‌، طراحي عمليات رمضان، به فاصله‌ي يك ماه پس از عمليات بيت المقدس بود. عملياتي كه «كنت دومارانش»، رئيس سازمان اطلاعات فرانسه، شخصاً در آن حضور داشت و اطلاعات ذي‌قيمتي را در اختيار ارتش عراق قرار داده بود. ولي باز هم با نبوغ ايرانيان، اين عمليات، نتيجه‌اي عجيب به همراه داشت : 1097 دستگاه تانک و نفربر منهدم شده؛ آنهم اكثراً به دست رزمندگان مجهز به RPG-7!!!! (در تاپيكي جداگانه، شرح عمليات رمضان قرار داده شده است)
ميزان تانك‌ها و نفربرهاي منهدم شده در اين عمليات، به وضوح اين مسئله را نشان مي‌داد كه عراق، به هيچ‌وجه قصد صلح نداشت و پيشنهاد اغواگرايانه‌ي عربستان، تنها دسيسه‌اي بود براي فرصت دادن به عراق، براي حمله‌ي مجدد و سنگين به خاك ايران!
پس از شكست برنامه‌هاي عربستان سعودي درمورد ايران، اين كشور سياست‌هاي خصمانه‌اي را در برابر جمهوري اسلامي ايران در پيش گرفت. كمك‌هاي اين كشور به عراق، افزايش چشمگيري يافت و از هر فرصتي، براي فشار آوردن به جمهوري تازه تأسيس ايران، براي اشتباه و ورود به جبهه‌اي جديد كه عربستان مي‌شد، دريغ نكرد. نمونه‌اي از اين شيطنت‌ها، حمله به دو فانتوم ايراني كه به اشتباه، به حريم هوايي عربستان وارد شده بودند؛ آن هم بدون اخطار قبلي بود كه ايران، آن را بي‌جواب گذاشت. حتي تهاجم به زائران ايراني بيت الله الحرام نيز موجب واكنش شديد تهران نشد و بنابراين عربستان، بزرگترين فرصت براي اتحاد كامل جهان عرب (مراد و منظور، مردم عرب است؛ والا دولت‌هاي عربي، تماماً بر ضد ايران اتحاد داشتند) در برابر ايران را از دست داد و بيشتر، تضعيف خويش را به نظاره نشست.
پس از خاتمه‌ي جنگ بين ايران و عراق، پيش‌بيني خميني كبير به وقوع پيوست. سال‌ها قبل، حضرت امام (ره) در نامه‌اي به ملك فهد، هشدار داده بود كه صدام، پس از اين جنگ، به سمت شما برگشته و پاسخ اينهمه محبت شما را با نابودي شما خواهد داد. ولي در آن زمان، چنين امري به هيچ وجه عاقلانه به نظر نمي‌رسيد. ولي همه چيز با حمله‌ي عراق به كويت، تغيير كرد.
كويت، يكي از بزرگترين حاميان مالي عراق، به سادگي تصرف شد و هدف بعدي، مشخصاً عربستان سعودي بود. اينجا بود كه آل سعود، به اين نتيجه رسيدند كه صدام حسين، چندان هم كه فكر مي‌كردند، در مشتشان نيست و چيزي به سقوط اين پادشاهي نمانده است. در اينجا بود كه به درخواست عربستان، براي بار دوم امريكا مداخله نمود (بار اول، قبل از انقلاب و در تهاجم ارتش شاهشناهي به خاك عراق، عربستان اين درخواست را مطرح نمود).
نيروهاي ائتلاف، در زماني بسيار كوتاه، محصولاتي را كه سال‌ها به عراق مي‌فروختند را نابود نموده و از ارتش بسيار مجهز بعثي، تنها سايه‌اي باقي گذاشتند كه حتي توان حفاظت از خويش را نيز نداشت.
به وضوح، شخصيت عربستان سعودي تحقير شده بود. كشوري كه مدعي رهبري جهان عرب را داشت و قاعدتاً بايد پرچمدار مبارزه با استكبار امريكا؛ كشوري كه بيشترين ميزان تنفر از آن در ميان مسلمانان ديده مي‌شود، را داشته باشد، آنقدر متكي به امريكاست كه حتي براي حفظ حكومت خويش، دست به دامان سياست‌هاي اين كشور مي‌گردد. پس حكومت آل سعود‌، پروژه‌ي جديدي را بنيان‌ نهاد تا به مسلمانان نشان دهد كه اين كشور، نه تنها متكي به ايالات متحده نيست؛ بلكه جبهه‌ي اول مبارزه با امپرياليسم و تقابل مسلمانان با كفار است؛ پروژه‌ي القاعده.
از سال‌ها پيش، عربستان مدارسي را در كشورهاي پاكستان و افغانستان ايجاد نموده بود كه به تعليم مسلمانان اين كشور مي‌پرداخت. اخبار، از آموزش‌هاي عجيب و غريب اين مسلمانان حكايت داشت؛ ولي ماهيت آن‌ها مشخص نبود. اما به زودي، جهان با هيولايي ترسناك آشنا شد : نئو تروريسم! (دوستان، بهتره درمورد نئو تروريسم توضيح بدن تا فقط من متكلم وحده نباشم. براي راهنمايي، مي‌تونم عرض كنم كه اين نوع تروريسم، مستقيماً به هدف و انگيزه برمي‌گرده)
نئو تروريسم دامن زده شده توسط تفكرات وهابيت، باب جديدي در تفكرات و ادبيات سياسي جهاني باز نمود كه اولين آتش آن، دامنگير كشورهاي اسلامي گرديد ...!!

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
دوست گرامی mostafa_by فوق العاده بود، هم اطلاعات جامع و کاملی دارید و هم فلم روان و زیبا... تبریک و احترامات بنده رو بپذیرید... :mrgreen:

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
اگر حرف شما درست باشد يكي از بوجود آورندگان گروهك طالبان همين آل سعود است چون اكثريت قريب به اتفاق اعضاي اين گروهك از محصلان مدارس مذكور در پاكستان و افغانستان بودند. اما در مورد نئو تروريسم و ريشه هاي پيدايش آن به نظر من علاوه بر تفكرات جاهلانه از اسلام كه در قالب اشخاصي از قبيل وهابيون ظهور كرد دست هاي ديگري نيز در كار بود همان كساني كه اسلام حقيقي را مانعي براي خود مي ديدند پس از انقلاب ايران و ظهور پديده اي به نام خمينيسم تفكر وهابيت را به منظور فرونشاندن اين موج گسترش دادند. نئو تروريسم علاوه بر جهالت خود مسلمانان عامل خارجي هم دارد. من قبلا مقالاتي را به قلم كساني كه در مدارس اشاره شده در حال تحصيل بودند مطالعه كردم و اگر بدانيد كه آنها چه آموزش هايي دريافت مي كردند تعجب مي كرديد جالب اينجاست كه اين مدارس محصلاني از كشورهاي ديگر جهان و حتي اروپايي داشت. من نئو تروريسم را سلاحي در مقابله با پديده خمينيسم و صدور انقلاب ايران مي دانم. شايد بوجود آمدن ايران ديگري در گوشه اي از جهان به هيچ وجه به صلاح كسي نباشد.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
ممنون از دوستان. سينا جان. نئو تروريسم در خاورميانه، همين وضعيت رو داره. اما بالكل اين نوع تروريسم، بدعت جديدي در تروريسم رو بنا نهاد كه بحث اون، خارج از وضعيت خاورميانه شده و در جهان، جايگزين تروريسم سنتي داره مي‌شه (متأسفانه). به اميد خدا درمورد طالبان و نقش آل سعود در ايجاد آن، در قسمت سوم، عرايضي رو ارائه خواهم كرد. ان شاء الله، اگه دوستان صلاح ببينن، در زمينه نئو تروريسم بيشتر توضيح خواهم داد.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
مصطفی جان خدا سایه شما را از سر این سایت کم نکنه. :mrgreen: خسته نباشی برادرم.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
میگم اقا مصطفی license تبلیغات بین پستهاتون رو به من میدین :mrgreen: از شوخی گذشته پستهای اقا مصطفی به قدری گیرا و غنی هستن که اگه 10صفحه کامل هم بنویسن باز هم همه مشتاقن صفحات بعدی رو بخونن واقعا ممنونم

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
واقعا دمت گرم آقا مصطفي خيلي استفاده كردم از همه قسمتها مخصوصا از قسمت مربوط به تيپ يا همون لشگر محمدرسول الله ص چون خودم بعنوان يه بسيجي افتخار خدمت در اين لشگر رو در زمان جنگ داشتم خيلي قشنگ مي نويسي بي صبرانه منتظ قسمت دوم فرمايشاتت هستم

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
با تشكر از آقا مصطفي مي خواستم اگه امكانش هست به مقاله اي هم در رابطه با نئو تروريسم بنويسيد.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
چشم مارمولك جان. ان شاء الله به زودي (مي‌دوني كه چقدر خوش‌قولم :mrgreen: icon_cheesygrin )، در اين زمينه، تلاش مي‌كنم كه مقاله‌اي درپيت (مثل هميشه) ارائه كنم. سعي مي‌كنم كه كلاً يه تاپيك درمورد تروريسم درست كنم و ان شاء الله تو اون، به اين مسئله خواهم پرداخت. دوست داشتم دوستان، بيشتر در اين بحث شركت مي‌كردن. ولي متأسفانه، جز سيناي عزيز، بقيه‌ي دوستان، دخالت چنداني در بحث نداشتن و صرفاً به تعريف و اغراق درمورد اراجيف حقير پرداختن. قسمت سوم و نهايي مطلب، آماده شده. به اميد خدا، به زودي اون رو در تاپيك قرار خواهم داد.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
خوب. علي الظاهر دوستان، اين تاپيك رو بالكل فراموش كردن. حسب امر و وظيفه‌اي كه بر عهده‌ام بود، قسمت سوم و پاياني اراجيفم رو آماده كردم كه فقط به اين دليل كه در صفحه‌ي سوم قرار بگيره، در پست بعدي ارسالش مي‌كنم. اميدوارم دوستان، حداقل اين بحث مهم رو به اين سادگي رها نكنن.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
قسمت سوم

نئو تروريسم، آفت هزاره‌ي جديد جهان بود. آفتي كه بذر آن، از اوايل دهه‌ي 90 در جهان كاشته شده بود. (درمورد ريشه‌ي تروريسم (ان شاء الله اگر عمري باقي باشه)، در بخش‌هاي مرتبط بيشتر توضيح ارائه خواهد شد.)
تفاوت عمده‌ي نئو تروريسم يا تروريسم نوين، با انواع قديمي‌تر خود، در نوع نگرش آن‌ها به اهداف و همچنين ميزان جلوگيري از آن است.
اكثراً تروريسم، نه علت، بلكه معلول وقايع بوجود آمده بوده است. از قديمي‌ترين ايام تا به امروز، اين پديده در جهان وجود داشته و در هر كدام، ريشه‌ي خاصي داشته‌اند! يكي، براي تصاحب قدرت، ديگري براي خلاصي از ظلم و ستم، يا گرفتن امتيازات خاص و مواردي ديگر. از تروريسم ساماندهي شده وجود داشت تا تروريسم خودجوش. تنها هم تروريسم، به كشتن و تخريب و يا گروگانگيري محدود نبود.
اما نئو تروريسم يا تروريسم نوين، تعريف جديدي از ترور را در جهان پديدار نمود.
اولين تفاوت عمده‌ي تروريسم نوين با انواع گذشته‌ي تروريسم، نوع رفتار تروريست‌ها بود.
در گذشته، اگر فرضاً بمب‌گذاري صورت مي‌گرفت، هدف، غالباً انفجار بمب و كشتن مردم بيگناه نبود. مثلاً بمب‌گذار اعلام مي‌كرد كه در ازاء دريافت مبلغ X، يا آزادي اعضاي گروه Y، يا تغيير در سياست‌هاي Z دولت و يا مواردي از اين دست، محل اختفاي بمب را خواهد گفت.
يا مثلاً درمورد گروگانگيري‌ها، اعلام مي‌شد در ازاي مبلغ معين شده، يا كاري صورت گرفته، يا سياستي در پيش رو، گروگان‌ها آزاد خواهند شد.
اما نئو تروريسم، اين معادله را بر هم زد.
هدف از تروريسم نوين، نه دستيابي به هدفي خاص، بلكه صرفاً ترويج ترس و وحشت در جامعه بود. ديگر سپتامبر سياهي نبود كه براي رهايي فلسطينيان در بند اسرائيل، ورزشكاران اسرائيلي را گروگان بگيرد. ديگر باسكي‌ها، براي فشار به دولت مركزي، اقدام به اعمال خشونت آميز نمي‌كردند. ديگر IRAاي نبود كه براي رهايي ايرلند از يوغ انگلستان، با پليس اين كشور درگير شود. جايگزين اين تفكرات قديمي، تفكر رعب و وحشت گرديد!
وحشت زاييده‌ي اين تروريسم، آنقدر موثر بود كه واژه‌ي تروريسم، به واژه‌ي مصطلح در ادبيات سياسي جهان بدل گشت. ديگر معني تروريسم، اين شد كه يك گروه، يك ارتش و يا يك كشور، ديوانه‌وار، مردم را به كشتن داده تا تنها گسترش ترس و وحشت در ميان مردم جهان را به نظاره بنشيند. به عبارت بهتر، واژه‌ي ترور، به معني حقيقي خويش بدل گشت!
اما دليل اين امر چه بود؟

در قسمت قبل، عرض شد كه عربستان، از مدت‌ها پيش، مدارسي در پاكستان و افغانستان را تأسيس نموده بود. آموزش‌ها در اين مدارس، بسيار خاص بود. حتي تصاويري كه از اين مدارس پخش مي‌شد، دلهره را در وجود انسان بيدار مي‌نمود. محوريت آموزش در اين مدارس نيز بر روي تندروي‌هاي مذهبي و عقايد يكجانبه و تكفيري بود.
طولي نكشيد كه اولين آثار اين آموزش‌ها، مشخص گرديد. گروه‌هاي آموزش ديده‌ي اين مدارس، تحت رهبري برخي از مجاهدين قديمي كه مسئوليت مبارزه با اتحاد جماهير شوروي در افغانستان را به عهده داشتند، گروهي را تشكيل دادند كه به طالبان شهرت يافت. (مسلماً همه‌ي ما، كم و بيش با اين گروه آشنا هستيم و نيازي به توضيح اعمال و رفتار اين گروه نيست).
زمان زيادي از اعلام وجود و تحركات اين گروهك نگذشته بود كه شخصي به نام «اسامه بن لادن» در جهان، نام خود رو جاودانه كرد. اين ميلياردر عربستاني، گروهي مخوف به نام القاعده را ايجاد نمود كه بعدها مشخص شد طالبان، تنها شاخه‌ي افغانستان اين گروه تروريستي محسوب مي‌شود و اين گروه، در اكثر قريب به اتفاق كشورهاي عربي منطقه، شاخه‌ي نظامي دارد. از عربستان سعودي و كويت و بحرين گرفته تا يمن و افغانستان و پاكستان و حتي كشورهايي مثل اندونزي و مالزي!!!
در اين گروهك (كه در هر كشوري، نام خاصي دارد)، تنها مسلمانان آن كشور حضور نداشتند. بطور مثال، در حمله‌ي امريكا به افغانستان، در بين كساني كه دستگير شدند، حتي اتباع كشورهاي اروپايي مثل بوسني، كرواسي، آلباني و حتي انگليسي نيز يافت مي‌شد! كساني كه گاهاً محصلين همين مدارس فوق‌الذكر بودند!!)
جهان، زماني با اين گروهك‌ها آشنا شد كه ديگر بسيار دير شده بود. گروهي كه به ظاهر مسلمان، ولي با عقايد بسيار تندروانه، ترور با واژه‌ي جهاد بر ضد كفار معني نموده و دشمن خود را تمامي غير مسلمانان و البته مسلمانان كافر (به زعم خويش) معرفي نمودند.
اما هدف از ايجاد اين گروه، سواي برنامه‌هاي آل سعود، ايجاد شكاف در ميان مسلمانان و همچنين زير سوال بردن عقيده‌ي جهاد بود. هم‌زمان با تلاش وهابيون، براي حذف آيات جهادي از قرآن كريم، اين گروهك‌ها، دم از جهاد مي‌زدند و طولي نكشيد كه جهانيان، جهاد و تروريسم را يكي دانسته و تمامي آن را بر گردن تعاليم مقدس اسلام گذاشته و حتي كار به جايي رسيد كه امروز روز مشاهده مي‌كنيم كه كاريكاتور پيامبر بزرگوار اسلام را با كمربند انفجاري مي‌كشند! پس بايد گفت كه حقيقتاً آل سعود، در اين زمينه، بسيار موفق بودند.
اما مسئله‌ي دردناك، زماني مشخص گرديد كه مبارزه‌ي برحق ملت‌هاي مسلمان بر سر حقوق خويش نيز زير لواي جهاد طالباني قرار گرفت. زماني كه مسلمانان شيعه‌ي لبناني و يا سني فلسطيني، بر سر حقوق خويش با دشمن غاصب صهيونيست مبارزه مي‌كردند، جهان اين مبارزات را نيز در راستاي جهاد شناخته شده‌ي مسلمانان و به عبارت بهتر، در راستاي تروريسم شناخته و همين مسئله باعث شد كه نه تنها جهانيان در برابر ظلم و جنايات متعدد صهيونيست‌ها عكس‌العملي نشان ندهند؛ بلكه حتي حق طبيعي لبناني‌ها و فلسطيني‌ها براي دفاع از خويش را هم به رسميت نشناخته و نام اين مبارزين را جزو تروريست‌ها و جنايتكاران قرار دهند. اين، همان مسئله‌اي است كه سال‌ها، متأسفانه، ما با سادگي و سهل‌انگاري، صرفاً آن را به لابي صهيونيست نسبت داده و از بررسي ريشه‌هاي آن، جاهلانه سر باز زده‌ايم!!
----------------------------------------
در اين زمينه، ان شاء الله در جايي مناسب‌تر، بحث خواهم كرد.
ولي براي جمع‌بندي بحث و رسيدن به موضوع اصلي (بعد از اينهمه صغري و كبري چيدن!!)، مجبور به پرش از اين بحث هستم.
هدف از ارائه‌ي اين عرايض صرفاً آماده سازي فضاي بحث، براي بررسي نقش سعودي‌ها در تحولات خاورميانه و ريشه‌يابي رفتار آنان بود.
فقط بطور خلاصه، اهداف عربستان از ايجاد اين فرقه‌ها و حوادث مابعد اون رو فهرست مي‌كنم :
1) معرفي تفكر وهابيت براي مبارزه با امپرياليسم.
2) تحت كنترل قرار دادن مبارزات ضد امريكايي و ضد صهيونيستي.
3) زير سوال بردن مسئله‌ي جهاد.
4) تحكيم موقعيت خويش در ميان مسلمانان؛ به عنوان مرجع مبارزه با استعمار.
5) مقابله با تفكر اسلام ناب كه مروج آن شيعيان ايران بودند (و يا به عبارت ساده‌تر، مقابله با خمينيسم كه سيناي عزيز هم اشاره فرمودن).
6) مقابله با نفوذ ايران در منطقه.
7) محدود و محدودتر كردن تفكر شيعي و تحريك سني‌ها براي آغاز جنگ‌هاي شيعه و سني كه موجب تغيير جبهه از صهيونيست به اسلام مي‌شود.
8) كمك به امريكا براي توسعه‌ي اهداف توسعه طلبانه در خاورميانه (به عنوان متحد آشكار ميان اعراب)
و ...
(ان شاء الله در جايي مناسب‌تر، به بررسي دقيق‌تر مواردي كه عرض شد و همچنين دلايل اين امر، پرداخته خواهد شد – همه‌اش شد ان شاء الله كه :mrgreen: )
پس از جا افتادن كامل القاعده در جهان، در هزاره‌ي سوم شاهد وقوع جنگ‌هاي بسياري بوديم كه تماماً ريشه در اين تفكرات داشت. به هر كشوري كه حمله شد، بهانه، مقابله با القاعده بود. هر كسي كه دستگير شد، متهم به همكاري با القاعده بود. هر كشوري كه تهديد شد، متهم به همكاري با القاعده بود. حتي هر حادثه‌اي كه صورت گرفت، القاعده اولين متهم اصلي بود؛ حتي بدون آنكه خود، مسئوليت آن را به عهده بگيرد.
ساده‌ترين مثال براي اين امر، حوادث يازده سپتامبر بود كه بيشتر به يك فيلم هاليوودي شباهت داشت! فيلمي كه شايد هيچ‌كس حتي فكر آن را هم نمي‌كرد كه آغازگر بزرگترين تحولات منطقه‌اي باشد! فيلمي كه در همان ابتداي كار و در همان ساعات اوليه، بد من فيلم (BAD MAN) مشخص گرديد : القاعده!!!
بقيه‌ي ماجرا را هم مي‌توانيد به سادگي به ياد آوريد!!
به همين سادگي، جهان، تحت نام القاعده، به تسخير ايالات متحده درآمد!


--------------------------------------

شرمنده كه مقاله‌ام، مثل پتوي چهل تكه، اينقدر تو ذوق مي‌زنه!! چون جمع‌آوري و خلاصه كردن چيزي كه تو ذهنم بود، خيلي سخت بود و به همين خاطرم خط سير نوشتاري‌ام، كلاً بهم ريخت (اين كه گفتم يعني چي؟! خودمم نفهميدم :| icon_biggrin ). ديگه دوستان به بزرگي خودشون اين حقير رو ببخشن.

--------------------------------------

خوب. حالا اينهمه حرف زدم و سرتون رو درد آوردم كه تازه برسم به سوالي كه امپراطور عزيز پرسيدن :
هدف عربستان، از اين اقدام (ترور شهيد مغنيه) چيست؟
شايد با عرايض بنده، متوجه شده باشين كه چرا اول عرايضم، گفتم كه سوال اول و چهارم به هم مربوط هست. همچنين فكر كنم با توضيحات پر ايراد و غلط حقير، دوستان متوجه منظور حقير شده باشن و بتونن به اين سوال، پاسخ راحت‌تري بدن.
پس خواهشاً دوستان هم در اين بحث شركت بفرماين تا من، مثل بي‌سوادها، تنها جهالت و حماقتم رو فرياد نزنم.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
يكي ديگر از پيامدهاي نئو تروريسم به نظر من در مقابل قرار گرفتن اديان ديگر جهان در مقابل اسلام و نيز برخورد تمدن ها به تعبير هانتينگتون است. حقيقتا عربستان در زير سوال بردن جهاد موفق بود گواه اين مطلب كه به نوعي اثبات صحبت اوليه من نيز است سخنان تحريك آميز چند وقت قبل پاپ اعظم كاتوليك ها در مورد خشونت در اسلام بود كه بعد از اعتراض مسلمانان باعث عذرخواهي وي شد. ديگر كار به جايي رسيده كه هر كسي و در هر لباس ديني اسلام را ديني خشن و جنگ طلب معرفي مي كند و در انواع و اقسام برنامه هاي مختلف و حتي بازي هاي كامپيوتري !!! اين موضوع مطرح مي شود.
برخورد تمدن ها هم از مدت ها پيش بصورت كاملا آشكار اتفاق افتاده است جهان در مسيري سراشيبي به سوي هرج و مرج حركت مي كند و اين معلول قدرتمندان و ثروتمندان فاسدي است كه هر راهي را براي رسيدن به اميال شيطاني خود امتحان مي كنند و در اين راه باكي ندارند كه چه خواهد شد و چه آينده اي در انتظار بشريت است.
متاسفانه ما هم در مقابل اين موج ايستادگي چنداني نكرديم و برنامه و سياست مشخصي نداشتيم زماني نظريه گفتگوي تمدن ها را در مقابله با هانتينگتون مطرح كرديم ولي افسوس كه با دست خودمان هم آن را برچيديم حتي تا جايي كه دفتر آن هم در تهران بسته شد :mrgreen:

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
USsoldierیعنی چی خجالت بکش اون ترویستی که تو می گی امریکا واسرائیل والقاعده هستند نه سازمان دفاعی خدایی که فقط از مردم دفاع میکنه درضمن تاکی میخوایی این جوری به کارات ادامه بدی خداوند انسانهای کافری مثل تو رو لعنت کنه :mrgreen: :| icon_biggrin icon_biggrin icon_biggrin :evil: :evil: :mrgreen: :lol: :D


دوست بسيار مؤدب‌مون UsSoldierاز سايت اخراج شد!

متأسفم براي پدر و مادر اشخاصي از اين دست. چرا كه نه تنها در تربيت
فرزند كودك خود كوتاهي بسياري داشته‌اند، بلكه وسيله‌اي مثل كامپيوتر
رو به همين راحتي در اختيار صغيران قرار مي‌دهند!

مصطفي

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

ایجاد یک حساب کاربری و یا به سیستم وارد شوید برای ارسال نظر

کاربر محترم برای ارسال نظر نیاز به یک حساب کاربری دارید.

ایجاد یک حساب کاربری

ثبت نام برای یک حساب کاربری جدید در انجمن ها بسیار ساده است!

ثبت نام کاربر جدید

ورود به حساب کاربری

در حال حاضر می خواهید به حساب کاربری خود وارد شوید؟ برای ورود کلیک کنید

ورود به سیستم

  • مرور توسط کاربر    0 کاربر

    هیچ کاربر عضوی،در حال مشاهده این صفحه نیست.