امتیاز دادن به این موضوع:

Recommended Posts

مطلب ارسالي توسط هانس (hans): http://www.military.ir/modules.php?name=Forums&file=viewtopic&t=4709

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
خداوند هرگز ايران ما را از اين شير مردان خالي نگرداند

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
خدا سرنوشت ما رو هم مثل سرنوشت اون دلاور مرد ایرانی و مسلمان کنه . روح پاکش شاد و عظمتش گرامی .

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
خدا رحمتشون کنه ، واقعا طرز تفکرشون خیلی قدرتمند بوده

- اگر ذره ای از خاک وطنم به پوتین سرباز دشمن چسبیده باشد، آن را با خونم در خاک وطن می شویم

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

اگر ذره ای از خاک وطنم به پوتین سرباز دشمن چسبیده باشد، آن را با خونم در خاک وطن می شویم و مرگ در این راه را افتخار می دانم و اگر ارزشمندتر از جانم هدیه ای داشتم، حتما به این مردم خوب تقدیم می کردم.



واقعا اين يه تيكه خيلي براي من گرون تموم شد.
كسايي بودن كه اينطوري حرف ميزدن و عمل ميكردن اما من چي؟؟؟؟؟......؟ :|

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
به نظر من این نحوه شهادت برای اون كم بود اون همه ماموریت سنگین انجام داد بعد این جوری شهید شد. البته فراموش هم نكنیم كه اف 4 در برابر میگ 25 خیلی قردت مانوری نداره وجود میگ 23 در كنار میگ 25 برای پوشش دادن ضعفهای میگ 25 در داگ فایت بوده در هر صورت امیدوارم هزاران خلعتبری و یاسینی دوباره ظهور كنن...

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
درود بر شكارچي اوزا روحش شاد... متن زیبایی بسيار زيبايي بود اشك ........................

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
با سلام و آرزوی قبولی طاعات بیشه ایران همواره پر از نعره شیرانی این چنین باد!!! روحش شاد , یادش گرامی و راهش پر رهرو باد. برای شادی روحش صلوات

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

[align=center]سرلشگر خلبان حسین خلعتبری مکرم

قهرمان جنگهای دریایی[/align]
[align=center]khalatbari1.jpg[/align]

درسال 1328 در روستای "بصل کوه" شهرستان رامسر، در خانواده "خلعتبری مکرم" پسری به دنیا آمد که نام او را حسین گذاشتند و به راستی این نام برازنده او بود. کسی که بعدها در بین بعثیون به "حسین ماوریک" شکارچی ناوهای اوزای عراقی معروف شده بود و برای خود او یا پیکرش، جایزه تعیین کرده بودند. شخصی که مهارت او در خلبانی و شلیک موشک ماوریک (نوعی موشک هوا به سطح) در نیروی هوایی شهره بود.
حسین دوران کودکی و جوانی را در رامسر سپری نمود و بعد از گذراندن دوران تحصیلات ابتدایی و دبیرستان، در سال 1349 به خدمت مقدس سربازی اعزام شد.
پس از گذراندن دوران سربازی، در سال 1351 به دلیل علاقه وافری که به فن خلبانی داشت وارد دانشکده خلبانی نیروی هوایی شد و بعد از گذراندن دوره مقدماتی، پرواز جهت طی نمودن دوره پیشرفته به کشور آمریکا اعزام شد.
قبل از سفر به آمریکا، حسین خلعتبری به دیدار خانواده می شتابد و به مادرش وکالت می دهد که:
"مادر تمام حقوق ماهیانه‌ام را براى رفع مشکلات نیازمندان هزینه کن"
در کشور آمریکا حسین ابتدا دوره خود را در دانشگاه شپارد آغاز کرد و سپس به دانشگاه تگزاس منتقل شد.
استعداد خیره کننده او در یاد گیری و درپی آن هدایت هواپیما، باعث شده بود به عنوان دانشجوی ممتاز شناخته شود و نام او را تمامی اساتید به عنوان یک دانشجوی برجسته بر زبان آورند.
در همین حین حسین به خاطر مهارت خاصی که درخلبانی داشت، دوره شلیک موشک ماوریک که یک موشک هوا به سطح است و به وسیله آن می توان انواع شناورها را هدف قرار داد، را با موفقیت طی کند.
سرانجام دوره خلبانی حسین پایان می یابد و او با دریافت گواهینامه خلبانی در هواپیمای اف 4 به ایران باز می گردد و در پایگاه ششم شکاری بوشهر با درجه ستواندومی مشغول به خدمت می شود

[align=center]aVYjyhi.jpg[/align]


با شروع جنگ، ببر مازنداران به دشمن می تازد

در 31 شهریور ماه سال 1359 کشور بعثی عراق با تهاجمی همه جانبه به ایران حمله می کند. نیروی هوایی عراق در اولین ساعات بعدازظهر همین روز 10 مرکز مهم نظامی از جمله پایگاه های هوایی ایران را به شدت بمباران می کند و در خیال خود این گونه می پندارد که نیروی هوایی ایران را به طور کامل از بین برده است.

البرز، ضرب شست حسین و یارانش در کم تر از دو ساعت

بلافاصله بعد از حمله عراقی ها، نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران دست به کار شده و ترتیب انجام دو عملیات را در همان روز می دهد که بر اساس آن یکی از عملیات ها با رمز البرز به پایگاه هوایی بوشهر می رسد.
تعدادی از بهترین ها انتخاب می شوند که حسین یکی از آنهاست. 4 فروند فانتوم مسلح به خلبانی تعدادی از بهترین های نیروی هوایی از جمله شهیدان:
شهید سرلشکر خلبان حسین خلعتبری، شهید سرلشکر خلبان سیدعلیرضا یاسینی، شهید سرلشکر خلبان داوود اکردای، شهید سرگرد خلبان حسن طالب مهر و تعدادی دیگر از تیزپروزان نیروی هوایی به پرواز در می آیند.
هدف پایگاه شعیبیه در استان بصره بود. با رسیدن به هدف، حسین با مهارت خاصی که در شیرجه زدن با هواپیما دارا بود تمامی اهداف از پیش تعیین شده را بمباران می کند و سالم بازمی گردد.

[align=center]aVYk3I9.jpg[/align]

حمله 140 عقاب به عراق

در روز یکم مهر ماه سال 1359 عملیات گسترده ای از سوی نیروی هوایی با نام کمان -99 آغاز می شود که طی آن 200 فروند هواپیما به پرواز در می آیند و 140 فروند از مرز عبور کرده و به عراق حمله می کنند.
در این عملیات باز هم حسین نقش عمده ای دارد. او از پایگاه ششم شکاری به پرواز درآمده و به عنوان فرمانده یک دسته 8 فروند به بغداد حمله می کند. مانورهای عالی از میان ساختمان ها و پرواز با ارتفاع بسیار پایین او و تعدادی دیگر از خلبانان در شهر بغداد، باعث می شود خبرگزاری ها لب به تحسین از مهارت خلبانان ایرانی باز کنند.
2 روز بعد از این عملیات از سوی روزنامه کیهان با حسین مصاحبه شد و او این گونه گفت:
"خلبانان نیروی هوایی جمهوری اسلامی ایران عملا ثابت کردند که از هیچ صدامی واهمه ندارند و روحیه شان بسیار عالی است. ایشان در مورد نبرد با عراق گفتند: از چندی پیش هواپیماهای عراقی به خاک ما تجاوز می کردند و ما تنها به تعقیب آنها می پرداختیم ولی بعد از آن به ما ماموریت هایی داده شد که پایگاه های نظامی عراق را بمباران کنیم و این پایگاه ها درست در قلب عراق قرار داشتند و ما ماموریت خود را با نهایت موفقیت بدون این که کوچک ترین ضربه ای به ما وارد شود، در خاک عراق انجام دادیم. ایشان همچنان یادآور شدند در حمله روز یکم مهر ماه (کمان99) مواضع حساس و مهم عراق در چند منطقه از جمله بغداد، بصره، ام القصر و... منهدم شد و این ضربه محکمی بود که بر ارتش عراق وارد کردیم ."

حسین خود درباره این عملیات چنین می گوید:
اولین ماموریت برون مرزی من به عنوان خلبان، اول مهرماه سال 59 بود. (شهید خلعتبری در عملیات روز 31 شهریور به عنوان کمک یا همان افسر ناوبری شرکت کردند )، پس از بمباران مهرآباد توسط عراق، به ما دستور داده شد بلافاصله با هشت فروند هواپیما به بغداد حمله کنیم. در طول مسیر در هر پنج مایل ما را هدف قرار می دادند و به طرف ما موشک می زدند ولی ما همچنان در دل آسمان پیش می رفتیم تا سرانجام به هدف رسیدیم و پایگاه « الرشید» و « المثنی» را در قلب بغداد درهم کوبیدیم. خاطره جالب من در این ماموریت دیدن یک گنبد طلائی در بخش جنوبی بغداد بود. از طریق رادیو به هواپیماهای همراه گفتم من یک گنبد طلائی می بینم. جناب سرهنگ "محققی" در جوابم گفتند: زیارتتان قبول، آن جا مقبره امام موسی کاظم (ع ) است.

ماموریت، پایگاه شعیبه

ماموریتی برای انهدام تاسیسات پایگاه شعیبه به پایگاه ششم شکاری محول شد. خلعتبری برای این ماموریت انتخاب می شود. ماموریت را با موفقیت انجام می دهد و خسارات جبران ناپذیری به پیکره بعثیون وارد می کند. در راه بازگشت خلبان کمک می گوید:
- حسین، مثل این که نوک مگسک این موشک ها کج است.
شهید خلعتبری می گوید:
- چطور؟
و کمک جواب می دهد: تا حالا 28 موشک برای ما شلیک کرده اند ولی هیچ کدام به ما اصابت نکرده است. واقعا معجزاتی بوده که ما شاهدش بوده ایم.

[align=center]aVYjKL0.jpg[/align]

حماسه هفت آذر 59 ( مروارید)

در روزهای ابتدایی آذر ماه سال 1359 طبق هماهنگی های به عمل آمده از سوی نیروهای هوایی و دریایی ارتش جمهوری اسلامی ایران، قرار می شود در روز هفتم آذر ماه، نیروی دریای و هوایی به دو اسکله البکر و الامیه حمله کنند.
روز عملیات فرا می رسد و حسین این دلاور مازنی، سواربر اسب آهنین خود می شود و به همراه تعدادی دیگر از خلبانان شجاع نیروی هوایی همچون شهید سرلشکر خلبان عباس دوران و شهید سرلشکر خلبان سیدعلیرضا یاسینی در دل آسمان جای می گیرند.
این جاست که حسین کاری می کند که تا مدت ها حتی بعد از شهادتش افسران نیروی هوایی و دریایی عراق از شنیدن نام او لرزه به اندام شان می افتاد.
پرواز آغاز شده و حسین با مانورهای دیدنی، خود را در بهترین موقعیت ها قرار می دهد و یکی پس از دیگری ناوچه های عراقی را غرق می کند.

شهید سرلشگر خلبان یاسینی در این خصوص این گونه نقل می کند:
در قسمتی از این عملیات چند فروند از ناوچه های اوزای عراقی از ترس شکارنشدن توسط خلبانان شجاع نیروی هوایی در کنار کشتی های تجاری پنهان شده بودند که خلبانان ما متوجه آنها می شوند. با هماهنگی انجام شده توسط خلبانان قرار شد یک سری از طرف خاک کویت و یک سری هم از دهانه فاو و خور جلوی ناوچه های اوزا را بگیرند. درحالی که مشغول بررسی موضوع بودیم، خلبان کابین عقب من را متوجه ناوچه اوزای عراق کرد که به آرامی از بغل یک کشتی تجاری جدا شده و به سمت دهانه خور درحال حرکت بود. به طرفش شیرجه می رفتم که ناوچه اوزا متوجه حضور من شد و بلافاصله خود را به کشتی بازرگانی رساند. در همین حین شهید خلتعبری فریاد زد:
- رضا ناوچه را در رادار دارم و آماده شلیک موشک به آن هستم.
که در جوابش گفتم:
- دقت کن طوری بزنی که آسیبی به کشتی تجاری وارد نشود. زیرا ممکن است بهانه دست سایر کشورها بیفتد و بگویند که ایران کشتی های تجاری را در خلیج فارس هدف قرار می دهد.
شهید خلعتبری اطمینان داد که ناوچه را طوری بزند که هیچ آسیبی به کشتی تجاری نرسد و سپس با یک فروند موشک ماوریک، چنان دماغه ناوچه را زد که چندین متر آن را از کشتی تجاری جدا کرد و آن را به قعر آب های خلیج فارس فرستاد. که به شوخی به او گفتم:
- حسین لقمه آماده مرا گرفتی. آماده باش تا برای هدف بعدی بریم.
همین طور ادامه دادیم. هدف بعدی ایستگاه راه آهن ام القصر بود که به همراه شهید خلتعبری آن جا را به تلی از آتش تبدیل نمودیم.
شهید خلتعبری به همراه دیگر خلبانان شرکت کننده در این عملیات توانستند ناوهای اوزا، ناوهای مین جمع کن، ناو نیروبر و چندین اژدر افکن به ارزش کلی 240 میلیون دلار را هدف قرار دهند و نیروی دریایی عراق را منهدم کنند. بعد از این عملیات بود که به شهید خلعتبری لقب "حسین ماوریک" شکارچی ناوهای اوزا را دادند.
لازم به ذکر است که در این عملیات شهید خلتعبری به همراه شهیدان یاسینی و دوران، در مجموع بیش از 25 سورتی پرواز عملیاتی داشتند که این تعداد پرواز فقط از عهده خلبانان ماهری همچون این شهیدان بزرگ بر می آمد.
بر اساس گفته کارشناسان، شهید حسین خلعتبری در استفاده از هواپیماى اف 4،‌ انجام مانورها و عملیات‌ جنگی،‌ انهدام هدف و شلیک موشک ماوریک همتا نداشت. به قدری مهارت داشت که در هر شیرجه به چندین هدف می توانست حمله کند.
بعد از پایان این عملیات، با توجه تخصصی که حسین در شلیک موشک ماوریک از خود نشان داد، مدتى را در هوانیروز جهت آ‌موزش خلبانان بالگرد جنگنده‌ کبرى براى شلیک و کاربرد موشک ماوریک سپرى کرد.

حسین خود درباره این عملیات این چنین می گوید:
شهید یاسینی به اتفاق ناخدا بزرگی به سراغم آمدند. شهید یاسینی گفت:
- خلعتبری، می خواهم بروی زیر آب !!
بلند شدم و به طرف اسکله «البکر» و «الامیه» پرواز کردم. در همین زمان جناب همتی فرمانده شهید ناوچه «پیکان» فریاد می زد:
- ای هابیلیان آسمان، در 12 مایلی ما چهار فروند ناوچه عراقی مشاهده می شود نابودشان کنید.
به محض شنیدن صدا، به طرف آن سمت گرفتیم. دیدم سه فروند ناوچه اوزا و یک فروند اژدر افکن عراقی به حالت تدافعی موضع گرفته اند تا از خودشان دفاع کنند. هواپیماهای عراقی نیز در همه جا پخش بودند ولی جرات نزدیک شدن به ما را نداشتند. به محض این که روی ناوچه های عراقی شیرجه رفتم، یکی از ناوچه ها یک موشک به طرف ناوچه ایرانی هدف گیری کرد. به ناوچه خودی گفتم:
- مواظب خودتان باشید.
و بلافاصله دو فروند موشک به طرف ناوچه های عراقی رها کردم. تصمیم گرفتم دو فروند دیگر موشک رها کنم ولی آنها درحال غرق شدن بودند. موشک ها را بر روی دو فروند دیگر فرستادم و سریع برگشتم و با رادیو پیام دادم که هواپیماهای گشت ضدسطحی فورا به منطقه بیایند و گفتم یک ناوچه مانده بروید و کارش را تمام کنید.
سروان ساجدی بود که با وجود درد شدید کمر و گردن، علاوه بر آن ناوچه، سه فروند دیگر از ناوچه های عراقی را منهدم کرد.
افتخار می کنم که مردانه جنگیدیم. در آشیانه می خوابیدیم تا لحظه ای که نیاز باشد آماده باشیم.

در این عملیات هواپیمای خود را تعویض و دوباره پرواز می کرد
امیرسرتیپ خلبان "عباس جلالی یار" درباره این شهید و عملیات مروارید می گوید:
از ویژگی های این شهید بزرگوار این بود که به ایشان می گفتند: «قاتل اوزا» حالا نمی دانم چقدر شما از ناوچه های اوزا عراق اطلاعات دارید. از آن قایق های موشک اندازی بود که به علت برد بلند موشک و قابلیت مانورش، به راحتی ناوهای ما را در خلیج فارس مورد هدف قرار می داد.
این شهید بزرگوار آن زمان که در بوشهر خدمت می کرد و زمان عملیات از هواپیمای خودش پیاده می شد و سوار هواپیمای دیگر می شد و با موشک های "ماوریک تلویزیونی" این ناوها را مورد هدف قرار می داد و به همین سبب بنام قاتل اوزا معروف شد.

[align=center]aVYjXdJ.jpg[/align]

حمله به اچ 3 بی نظیر ترین حمله هوایی و حضور پر رنگ حسین

در اواخر سال 1359 با توجه به این که عراق تمامی هواپیماهای ذخیره خود را به دلیل سالم ماندن از حملات تیزپروازان نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران، به مجموعه پایگاه های الولید در نزدیکی مرز اردن انتقال داده بود، نیروی هوایی تصمیم می گیرد که این پایگاه ها را به هر طریق ممکن هدف قرار دهد. طرح اولیه آماده می شود و تعدادی از برجسته ترین خلبانان نیروی هوایی برای این عملیات انتخاب می شوند و دلیل آن این بود که اگر فرمانده دسته پروازی مورد هدف قرار گرفت، خلبانان حاضر مهارت این را داشته باشند که خود هدف را پیدا و آن را منهدم کنند.
پس جمعی از بهترین ها انتخاب شدند که در بین آنها نام حسین خلعتبری نیز به چشم می خورد.
سرانجام روز پانزدهم فروردین ماه سال 1360 تعداد 8 فروند هواپیمای فانتوم از پایگاه هوایی همدان به پرواز در آمدند و با چهار بار سوخت گیری هوایی و طی مسافتی بالغ بر 1000 کیلومتر، پایگاه های الولید را بمباران کردند و همگی سالم برگشتند.
نقش حسین در این عملیات هم خیره کننده بود. در هنگام رسیدن به یکی از پایگاه ها، حسین خلعتبری ارتفاع را زیاد می کند و با شیرجه ای زیبا و مانورهای پی در پی تمامی بمب های خود را بر روی اهداف فرو می ریزد و افتخار دیگری برای خود و میهن عزیزمان خلق می کند.

ماموریت، زدن پل العماره

از سوی فرماندهی به پایگاه ششم شکاری ماموریت داده می شود تا پل العماره را بزنند. خلعتبری و چند تن از خلبانان شجاع این پایگاه انتخاب می شوند. پل درست وسط شهر بود. خلعتبری وقتی روی پل می رسد، حملات ضدهوائی دشمن به اوج خود رسیده بود. اتومبیل های مختلف که مشخص بود شخصی است، روی پل درحال حرکت بودند. او با قبول خطر دور می زنند و پس از عبور آنها، پل را منهدم می کنند. وقتی از او سوال کردند که چرا چنین کردی؟ گفت:
- فرزندی یک ساله ای دارم، یک لحظه احساس کردم که ممکن است توی ماشین بچه ای مثل «آرش» من باشد. چطور قبول کنم که پدری بچه سوخته اش را در آغوش بگیرد؟

بچه سوخته دزفولی

یادم نمی رود در دزفول بودم. زن لری بچه سوخته اش را گذاشت بغل من و گفت:
- بی غیرت تو خلبان مائی؟ بگیر!!
خواستم به او بگویم مادر! ما بی غیرت نیستیم ولی اسلام به ما اجازه چنین کارهائی را نمی دهد لکن دیدم زن خیلی عصبانی است.
هنگامی که خبر سقوط خرمشهر را شنیدم و مطلع شدم که به پیرها و بچه ها رحم نکرده و به زن ها هم تجاوز کرده اند، به خدای لایزال و به شرفم قسم خوردم که این بار اگر وارد خاک عراق شدم شهرک «صفوان» را درهم بکوبم ولی وقتی وارد خاک عراق شدم، ابتدای شهر یک مدرسه بود. با چشم خود دیدم مادری بچه اش را در زیر شکم گرفت و روی بچه خوابید در همان لحظه به خود آمدم و بمب هایم را رها نکردم. وقتی رد شدم از شدت خشم چند فشنگ هوائی خالی کردم و به سمت گمرک صفوان پرواز کردم و کامیون های حامل مهمات را منهدم نمودم.
با این که بیش از هفتاد مرتبه به خاک عراق حمله کرده ام، ولی قانع نیستم. من باید بجنگم و مرگ برای من افتخار است. در وصیت نامه ام هم ذکر کرده ام که در ولایت خودمان «شیرود» کوهی است که می گویند «میرزا کوچک خان» در آن جا علیه روسیه می جنگیده است. اگر افتخار شهادت پیدا کردم، آن چه از من باقی ماند حتی اگر ذره ای از گوشت بدنم باشد، را در کنار قله آن کوه دفن کنید تا روح من هم پاسدار این مرزوبوم باشد.

[align=center]khalatbari2.jpg[/align]

نماینده ایران در دادگاه لاهه

مدتی از جنگ گذشته بود که خلتعبری برای دفاع از حقوق ایران که درگیر جنگی ناخواسته شده بود، به عنوان نماینده ویژه ایران در دادگاه بین المللی لاهه حضور می یابد تا در برابر دولتمردان غربى و عربى، از حقوق کشور عزیزمان دفاع کند و در این امر خطیر با ابتکار عملى که در آن جا بروز داد، حقانیت ایران را در جنگ ثابت کرد.
با وجود این که مدت ماموریت او در دادگاه لاهه 2 ماه بود، به همه وعده‌ها و وسوسه‌هاى سران کشورهاى آمریکا و انگلیس پشت پا زد و ادامه امور را به کاردار ایران در سوئیس سپرد و پس از 15 روز به کشور بازگشت و در پاسخ به این سوال که چرا تا پایان ماموریت در آن جا نمانده است، می گوید:
- نمی توانم شب‌ها و روزها را در سوئیس با آرامش طى کنم درحالی که جنگنده‌هاى دشمن آرامش را از هموطنانم گرفته‌اند.

دولتمردان عراق با بودن او آرامش ندارند

حسین بلافاصله بعد از بازگشت به ایران پروازهای جنگی خود را از سر می گیرد.
با توجه به مهارت او در اکثر عملیات به عنوان فرمانده دسته پروازی به دفاع از میهن می پردازد.
تاسیسات نفتی، یگان‌هاى دریایی،‌ پل الاماره و پالایشگاه کرکوک بارها توسط او مورد حمله و تخریب قرار گرفت که تنها قسمتی از دلاوری های این مرد بزرگ است.

[align=center]aVYknFi.jpg[/align]

ماموریت حیاتی

از سوی فرماندهی نیروی هوایی ماموریتی به پایگاه ابلاغ می شود و خلعتبری برای انجام این ماموریت انتخاب می شود. ماموریت بدین شکل بود که:
هدفی پشت سر نیروهای پشتیبانی عراق بمباران شدید شود. ماموریت حیاتی بود. جنگنده ها می بایست 460 مایل از وسط پدافند قوی عراق در ارتفاع بالا پرواز کنند. در حین ماموریت لحظه به لحظه به سمت اف 4 های نیروی هوایی موشک می زدند. فانتوم ها درست روی هدف رسیده بودند که ناگهان یک موشک سام ـ 6 از بالای کاناپی خلعتبری رد شد. هواپیما لرزید. در وسط نیروهای عراقی تعدادی از خانه های متحرک دیده می شود. خلعتبری متوجه این خانه ها می شود و گویا به او الهام شده بود که این خانه ها را بزند. هدف بمباران تانک های دشمن بود ولی خلعتبری ارتفاع هواپیما را زیاد می کند و در یک آن به سمت خانه ها شیرجه می رود. با توجه به مهارتی که او در این کار داشت، خانه ها را هدف گرفته و دقیقا با یک شیرجه تمام آنها را منهدم می کند. در این هنگام ساعت شش و نیم صبح را نشان می دهد. خلعتبری بلافاصله بعد از ماموریت با سرعت به پایگاه برمی گردد و در گزارش پس از پرواز خود این گونه می نویسد که تعدادی از خانه های متحرک را دیدم و بجای اهداف از پیش تعیین شده آنها را مورد هدف قرار دادم. روز بعد از اطاق ویژه اطلاع دادند که:
- به خلعتبری بگوئید دیدت عالی بود. زمانی که آن جا را زدی 48 افسر عالی رتبه و دو ژنرال عراقی داخل این خانه ها بودند که به درک واصل شدند.

پزشکان: نباید پرواز کنی

هید خلعتبری در طول حضورش در دوران جنگ تحمیلى بیش از 70 پرواز برون ‌مرزى برفراز خاک دشمن انجام می دهد. البته این فقط پروازهای عمقی به خاک عراق می باشد و پروازهایی که او بر روی خلیج فارس از جمله در عملیات مروارید انجام می داد، بسیار بیشتر از این تعداد می باشد .
با این که پزشکان او را به خاطر پروازهاى متعدد و پى ‌در پى و فشارهایى که بر جسم او وارد شده بود از ادامه پرواز منع کرده بودند، اما خلعتبرى کسى نبود که جسمش را بر خاک و مردم کشورش ترجیح دهد و از این رو توصیه پزشکان و فرماندهان جنگى‌اش را براى توقف پروازهاى جنگى نپذیرفت.

خلعتبری در یکی از مصاحبه‌هاى خبرى این گونه می گوید:
- اینها را مى‌گویم که تاریخ بنویسد و آیندگان بدانند که ما در اوج مظلومیت جنگیدیم و هیچ باکى نیست اگر یک میلیون نفر از ما شهید شوند. اگر خود و فرزندان مان هم کشته شویم بازهم تسلیم نمى‌شویم تا دنیا بفهمد ایرانى با غیرت هرگز در مقابل تجاوز سکوت نمى‌کند و تا نابودى متجاوز دست از دفاع نمى‌کشد.

[align=center]aVYksEA.jpg[/align]

مردم قطب اصلی جنگ هستند

مردم قطب اصلی جنگ هستند. یادم هست که در بوشهر به گردان تلفن زدند که یک پیرزن آمده و اصرار دارد خلبان ها را ببیند. وقتی به گردان آمد، چهار عدد تخم مرغ که کل موجودی او بود به همراه داشت و با لهجه بوشهری می گفت:
- اینها را آورده ام که خلبان ها بخورند و چاق شوند و خوب بجنگند.
پیرمرد روستایی دیگری تنها گوساله اش را آورده بود و در جلوی هواپیما سر برید. به قول یکی از نویسندگان، ملت ها را باید همیشه در جنگ شناخت و من در این جنگ واقعا ملت خودم را شناختم که چقدر فداکار و ایثارگرند.
اگر ارزشمندتر از جانم هدیه ای داشتم، حتما به این مردم خوب تقدیم می کردم.

خنده از روی لب هایش محو نمی شد

سرتیپ "قاسم محمد امینی" درباره او می گویند:
- خنده هیچ وقت از روی لب های شهید خلعتبری محو نمی شد. در بدترین شرایط به همه روحیه می داد. هر وقت که به مازندارن سفر می کرد، در هنگام بازگشت صندوق ماشینش را پر از میوه های فصل مثل پرتقال و نارنگی می کرد و به پایگاه می آورد. سهم همه را می داد. از نگهبانی شروع می کرد و میوه می داد ودر آخر کمی برای خودش می ماند. وقتی در پایگاه همدان بودیم، به رودخانه های اطراف پایگاه می رفت و ماهی صید می کرد. ماهی های بزرگ تر را بین فقرا تقسیم می کرد. ماهی های کوچک تر را به خانه می برد و یا به پایگاه می آورد.

[align=center]khalatbari3.jpg[/align]

قهرمان جنگ های دریایی برای همیشه خاموش می شود

تعطیلات نوروز سال 1364 در پیش است، ولی گویا حسین هوس سفری دیگر را در سر دارد. او در پایگاه می ماند و به زادگاهش نمی رود. در جواب دوستانش هم که می گویند چرا به دیدن خانواده نمی روی؟ می گوید:
- در این شرایط بحرانی مردم هر لحظه به کمک ما نیاز دارند. وجدانم اجازه نمی دهد که این مردم را تنها بگذارم.
روز یکم فروردین ماه سال 1364، خلعتبری و ستوان محمد زاده به عنوان شیفت آلرت پایگاه سوم شکاری همدان هستند. ناگهان صدای آژیر بلند می شود و در پایگاه اعلام اسکرامبل (حالت آماده باش) می شود.
حسین خلعتبری مکرم به همراه کمک خود ستوان "عیسی محمدزاده عروس محله" یا یک فروند هواپیمای فانتوم دی با نام رمز سلیمان 31 برای مقابله با هواپیماهای دشمن به پرواز در می آید. در کردستان در منطقه سقز با دو فروند میگ 23 عراقی و یک فروند میگ 25 عراقی درگیر می شود. سریعا به سمت یکی از هواپیما گردش کرده و به پرواز ادامه می دهد و در ارتفاع 35000 پایی یکی از میگ های 23 را مورد هدف قرار می دهد که پس از برخورد موشک، میگ منهدم می شود. در همین حین از ایستگاه های رادر زمینی مرزی به اطلاع خلعتبری می رسانند که یک فروند میگ 25 پی دی، در تعقیب آنها می باشد. در این نبرد که حتی تعقیب و گریز آن نابرابر می باشد، میگ 25 اقدام به شلیک یک تیر موشک r-40 می کند موشک با فانتوم برخورد می کند. ستوان محمد زاده موفق می شود اجکت کند و به سختی از ناحیه دست راست آسیب می بیند و توسط نیروهای امداد و نجات نیروی هوایی نجات پیدا می کند. ولی سرلشکر خلبان حسین خلعتبری فرصت اجکت پیدا نمی کند و بدین شکل قهرمان جنگ های دریایی برای همیشه خاموش می شود و به معراج ابدی می رود.
بدن قطعه قطعه شده اش را همچون رهبر و مولایش حضرت حسین بن علی (ع) به عنوان سند افتخاری به این امت همیشه بیدار تقدیم می کند و پیکر مطهرش در میان اندوه انبوه کثیری از مردم منطقه که می گفتند تاکنون در منطقه سابقه نداشته تشییع شد و طبق وصیت خودش در قله میرزا کوچک خان (گلزار چهل شهیدان رامسر) به خاک سپرده می شود تا آن گونه که خود می خواست، روحش نیز پاسدار مرز و بوم وطن اسلامی مان باشد.
از این شهید بزرگوار دو فرزند به یادگار مانده است.
تلویزیون عراق با اعلام این خبر با آب و تاب اعلام کرد که موفق شده یکی از بهترین خلبانان ایرانی را از بین ببرد (شهید کند). ولی آنها نمی دانستند که با شهید شدن خلعتبری و خلعتبری ها، هزاران خلعتبری دیگر از بین مردم سلحشور ایران به پا می خیزد و سلاح بدست می گیرد و علیه آنها دلاورانه می جنگند که این چنین هم بود.

نام او هنوز بر سر زبان هاست

در هنگام حیات و تا مدتی بعد از شهادت در مجله‌هاى جنگى آمریکا بارها از شهید خلعتبرى به عنوان یک نابغه جنگى و خلبان توانمند درهدایت هواپیماى اف 4، در پروازها و مانورهاى حساس نظامى و عملیاتى نام برده شد.
همچنین نام او به عنوان یکى از شاگردان موفق وممتاز دانشگاه شپارد و تگزاس در فراگیرى علوم خلبانى اف 4 طى دوران آموزشش در مصاحبه‌ها و گفتگوهاى اساتید این دانشگاه برده شد است.
در سال 2006 یکى از مجلات جنگى آمریکا ویژه‌نامه‌اى در مورد مهارت‌هاى پروازى و ابتکار عمل‌ها و خلاقیت‌هاى شهید خلعتبرى منتشر کرد.

[align=center]khalatbari4.jpg[/align]

و اما جاودانه ...

بعد از شهادت او وقتی که وصیت نامه او قرائت شد، غیرت و دلاوری اش برهمگان دوباره اثبات شد. در این هنگام تمامی حاضرین متوجه این موضوع شدند که ایران یکی از فرزندان غیورش را از دست داده. در قسمتی از وصیت نامه این شهید بزرگوار مطلبی آمده که همه وجود و مرام و مردانگی خلعتبری در آن پیداست:
- اگر ذره ای از خاک وطنم به پوتین سرباز دشمن چسبیده باشد، آن را با خونم در خاک وطن می شویم و مرگ در این راه را افتخار می دانم و اگر ارزشمندتر از جانم هدیه ای داشتم، حتما به این مردم خوب تقدیم می کردم.


منبع

زندگی نامه و خاطرات خلبانان نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران

  • Like 1
  • Upvote 3

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[quote]- اگر ذره ای از خاک وطنم به پوتین سرباز دشمن چسبیده باشد، آن را با خونم در خاک وطن می شویم و مرگ در این راه را افتخار می دانم و اگر ارزشمندتر از جانم هدیه ای داشتم، حتما به این مردم خوب تقدیم می کردم. [/quote]
به این میگن وطن پرستی واقعی
گذشتن از این دنیا برای کار خیلی سختیه. اما بعضی از این افراد بدون هیچ چشم داشتی و فقط به عشق وطن و دین دست به چنین کاری زدند. و حاضر بودند از مال جانشان بگذرند تا ایران همیشه ایران بماند.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

بياد شهيد حسين خلعتبري
شكارچى ناوهاى اوزا چه كسي بود
خبرگزاري فارس: درسال 1328 در روستاي "بصل كوه " شهرستان رامسر، در خانواده "خلعتبري مكرم " پسري به دنيا آمد كه نام او را حسين گذاشتند. كسي كه بعدها در بين بعثيون عراق به "حسين ماوريك " شكارچي ناوهاي اوزاي عراقي معروف شده بود و براي خود او يا پيكرش، جايزه تعيين كرده بودند.

درسال 1328 در روستاي "بصل كوه " شهرستان رامسر، در خانواده "خلعتبري مكرم " پسري به دنيا آمد كه نام او را حسين گذاشتند و به راستي اين نام برازنده او بود. كسي كه بعدها در بين بعثيون به "حسين ماوريك " شكارچي ناوهاي اوزاي عراقي معروف شده بود و براي خود او يا پيكرش، جايزه تعيين كرده بودند. شخصي كه مهارت او در خلباني و شليك موشك ماوريك (نوعي موشك هوا به سطح) در نيروي هوايي شهره بود.
حسين دوران كودكي و جواني را در رامسر سپري نمود و بعد از گذراندن دوران تحصيلات ابتدايي و دبيرستان، در سال 1349 به خدمت مقدس سربازي اعزام شد.
پس از گذراندن دوران سربازي، در سال 1351 به دليل علاقه وافري كه به فن خلباني داشت وارد دانشكده خلباني نيروي هوايي شد و بعد از گذراندن دوره مقدماتي، پرواز جهت طي نمودن دوره پيشرفته به كشور آمريكا اعزام شد.
قبل از سفر به آمريكا، حسين خلعتبري به ديدار خانواده مي شتابد و به مادرش وكالت مي دهد كه:
"مادر تمام حقوق ماهيانه‌ام را براى رفع مشكلات نيازمندان هزينه كن "
در كشور آمريكا حسين ابتدا دوره خود را در دانشگاه شپارد آغاز كرد و سپس به دانشگاه تگزاس منتقل شد.
استعداد خيره كننده او در ياد گيري و درپي آن هدايت هواپيما، باعث شده بود به عنوان دانشجوي ممتاز شناخته شود و نام او را تمامي اساتيد به عنوان يك دانشجوي برجسته بر زبان آورند.
در همين حين حسين به خاطر مهارت خاصي كه درخلباني داشت، دوره شليك موشك ماوريك كه يك موشك هوا به سطح است و به وسيله آن مي توان انواع شناورها را هدف قرار داد، را با موفقيت طي كند.
سرانجام دوره خلباني حسين پايان مي يابد و او با دريافت گواهينامه خلباني در هواپيماي اف 4 به ايران باز مي گردد و در پايگاه ششم شكاري بوشهر با درجه ستواندومي مشغول به خدمت مي شود



با شروع جنگ، ببر مازنداران به دشمن مي تازد


در 31 شهريور ماه سال 1359 كشور بعثي عراق با تهاجمي همه جانبه به ايران حمله مي كند. نيروي هوايي عراق در اولين ساعات بعدازظهر همين روز 10 مركز مهم نظامي از جمله پايگاه هاي هوايي ايران را به شدت بمباران مي كند و در خيال خود اين گونه مي پندارد كه نيروي هوايي ايران را به طور كامل از بين برده است.

البرز، ضرب شست حسين و يارانش در كم تر از دو ساعت


بلافاصله بعد از حمله عراقي ها، نيروي هوايي ارتش جمهوري اسلامي ايران دست به كار شده و ترتيب انجام دو عمليات را در همان روز مي دهد كه بر اساس آن يكي از عمليات ها با رمز البرز به پايگاه هوايي بوشهر مي رسد.
تعدادي از بهترين ها انتخاب مي شوند كه حسين يكي از آنهاست. 4 فروند فانتوم مسلح به خلباني تعدادي از بهترين هاي نيروي هوايي از جمله شهيدان:
شهيد سرلشكر خلبان حسين خلعتبري، شهيد سرلشكر خلبان سيدعليرضا ياسيني، شهيد سرلشكر خلبان داوود اكرداي، شهيد سرگرد خلبان حسن طالب مهر و تعدادي ديگر از تيزپروزان نيروي هوايي به پرواز در مي آيند.
هدف پايگاه شعيبيه در استان بصره بود. با رسيدن به هدف، حسين با مهارت خاصي كه در شيرجه زدن با هواپيما دارا بود تمامي اهداف از پيش تعيين شده را بمباران مي كند و سالم بازمي گردد.

حمله 140 عقاب به عراق


در روز يكم مهر ماه سال 1359 عمليات گسترده اي از سوي نيروي هوايي با نام كمان -99 آغاز مي شود كه طي آن 200 فروند هواپيما به پرواز در مي آيند و 140 فروند از مرز عبور كرده و به عراق حمله مي كنند.
در اين عمليات باز هم حسين نقش عمده اي دارد. او از پايگاه ششم شكاري به پرواز درآمده و به عنوان فرمانده يك دسته 8 فروند به بغداد حمله مي كند. مانورهاي عالي از ميان ساختمان ها و پرواز با ارتفاع بسيار پايين او و تعدادي ديگر از خلبانان در شهر بغداد، باعث مي شود خبرگزاري ها لب به تحسين از مهارت خلبانان ايراني باز كنند.
2 روز بعد از اين عمليات از سوي روزنامه كيهان با حسين مصاحبه شد و او اين گونه گفت:
"خلبانان نيروي هوايي جمهوري اسلامي ايران عملا ثابت كردند كه از هيچ صدامي واهمه ندارند و روحيه شان بسيار عالي است. ايشان در مورد نبرد با عراق گفتند: از چندي پيش هواپيماهاي عراقي به خاك ما تجاوز مي كردند و ما تنها به تعقيب آنها مي پرداختيم ولي بعد از آن به ما ماموريت هايي داده شد كه پايگاه هاي نظامي عراق را بمباران كنيم و اين پايگاه ها درست در قلب عراق قرار داشتند و ما ماموريت خود را با نهايت موفقيت بدون اين كه كوچك ترين ضربه اي به ما وارد شود، در خاك عراق انجام داديم. ايشان همچنان يادآور شدند در حمله روز يكم مهر ماه (كمان99) مواضع حساس و مهم عراق در چند منطقه از جمله بغداد، بصره، ام القصر و... منهدم شد و اين ضربه محكمي بود كه بر ارتش عراق وارد كرديم . "
حسين خود درباره اين عمليات چنين مي گويد:
اولين ماموريت برون مرزي من به عنوان خلبان، اول مهرماه سال 59 بود. (شهيد خلعتبري در عمليات روز 31 شهريور به عنوان كمك يا همان افسر ناوبري شركت كردند )، پس از بمباران مهرآباد توسط عراق، به ما دستور داده شد بلافاصله با هشت فروند هواپيما به بغداد حمله كنيم. در طول مسير در هر پنج مايل ما را هدف قرار مي دادند و به طرف ما موشك مي زدند ولي ما همچنان در دل آسمان پيش مي رفتيم تا سرانجام به هدف رسيديم و پايگاه « الرشيد» و « المثني» را در قلب بغداد درهم كوبيديم. خاطره جالب من در اين ماموريت ديدن يك گنبد طلائي در بخش جنوبي بغداد بود. از طريق راديو به هواپيماهاي همراه گفتم من يك گنبد طلائي مي بينم. جناب سرهنگ "محققي " در جوابم گفتند: زيارتتان قبول، آن جا مقبره امام موسي كاظم (ع ) است.



ماموريت، پايگاه شعيبه


ماموريتي براي انهدام تاسيسات پايگاه شعيبه به پايگاه ششم شكاري محول شد. خلعتبري براي اين ماموريت انتخاب مي شود. ماموريت را با موفقيت انجام مي دهد و خسارات جبران ناپذيري به پيكره بعثيون وارد مي كند. در راه بازگشت خلبان كمك مي گويد:
- حسين، مثل اين كه نوك مگسك اين موشك ها كج است.
شهيد خلعتبري مي گويد:
- چطور؟
و كمك جواب مي دهد: تا حالا 28 موشك براي ما شليك كرده اند ولي هيچ كدام به ما اصابت نكرده است. واقعا معجزاتي بوده كه ما شاهدش بوده ايم.

حماسه هفت آذر 59 ( مرواريد)


در روزهاي ابتدايي آذر ماه سال 1359 طبق هماهنگي هاي به عمل آمده از سوي نيروهاي هوايي و دريايي ارتش جمهوري اسلامي ايران، قرار مي شود در روز هفتم آذر ماه، نيروي درياي و هوايي به دو اسكله البكر و الاميه حمله كنند.
روز عمليات فرا مي رسد و حسين اين دلاور مازني، سواربر اسب آهنين خود مي شود و به همراه تعدادي ديگر از خلبانان شجاع نيروي هوايي همچون شهيد سرلشكر خلبان عباس دوران و شهيد سرلشكر خلبان سيدعليرضا ياسيني در دل آسمان جاي مي گيرند.
اين جاست كه حسين كاري مي كند كه تا مدت ها حتي بعد از شهادتش افسران نيروي هوايي و دريايي عراق از شنيدن نام او لرزه به اندام شان مي افتاد.
پرواز آغاز شده و حسين با مانورهاي ديدني، خود را در بهترين موقعيت ها قرار مي دهد و يكي پس از ديگري ناوچه هاي عراقي را غرق مي كند.
شهيد سرلشكر خلبان ياسيني در اين خصوص اين گونه نقل مي كند:
در قسمتي از اين عمليات چند فروند از ناوچه هاي اوزاي عراقي از ترس شكارنشدن توسط خلبانان شجاع نيروي هوايي در كنار كشتي هاي تجاري پنهان شده بودند كه خلبانان ما متوجه آنها مي شوند. با هماهنگي انجام شده توسط خلبانان قرار شد يك سري از طرف خاك كويت و يك سري هم از دهانه فاو و خور جلوي ناوچه هاي اوزا را بگيرند. درحالي كه مشغول بررسي موضوع بوديم، خلبان كابين عقب من را متوجه ناوچه اوزاي عراق كرد كه به آرامي از بغل يك كشتي تجاري جدا شده و به سمت دهانه خور درحال حركت بود. به طرفش شيرجه مي رفتم كه ناوچه اوزا متوجه حضور من شد و بلافاصله خود را به كشتي بازرگاني رساند. در همين حين شهيد خلتعبري فرياد زد:
- رضا ناوچه را در رادار دارم و آماده شليك موشك به آن هستم.
كه در جوابش گفتم:
- دقت كن طوري بزني كه آسيبي به كشتي تجاري وارد نشود. زيرا ممكن است بهانه دست ساير كشورها بيفتد و بگويند كه ايران كشتي هاي تجاري را در خليج فارس هدف قرار مي دهد.
شهيد خلعتبري اطمينان داد كه ناوچه را طوري بزند كه هيچ آسيبي به كشتي تجاري نرسد و سپس با يك فروند موشك ماوريك، چنان دماغه ناوچه را زد كه چندين متر آن را از كشتي تجاري جدا كرد و آن را به قعر آب هاي خليج فارس فرستاد. كه به شوخي به او گفتم:
- حسين لقمه آماده مرا گرفتي. آماده باش تا براي هدف بعدي بريم.
همين طور ادامه داديم. هدف بعدي ايستگاه راه آهن ام القصر بود كه به همراه شهيد خلتعبري آن جا را به تلي از آتش تبديل نموديم.
شهيد خلتعبري به همراه ديگر خلبانان شركت كننده در اين عمليات توانستند ناوهاي اوزا، ناوهاي مين جمع كن، ناو نيروبر و چندين اژدر افكن به ارزش كلي 240 ميليون دلار را هدف قرار دهند و نيروي دريايي عراق را منهدم كنند. بعد از اين عمليات بود كه به شهيد خلعتبري لقب "حسين ماوريك " شكارچي ناوهاي اوزا را دادند.
لازم به ذكر است كه در اين عمليات شهيد خلتعبري به همراه شهيدان ياسيني و دوران، در مجموع بيش از 25 سورتي پرواز عملياتي داشتند كه اين تعداد پرواز فقط از عهده خلبانان ماهري همچون اين شهيدان بزرگ بر مي آمد.
بر اساس گفته كارشناسان، شهيد حسين خلعتبري در استفاده از هواپيماى اف 4،‌ انجام مانورها و عمليات‌ جنگي،‌ انهدام هدف و شليك موشك ماوريك همتا نداشت. به قدري مهارت داشت كه در هر شيرجه به چندين هدف مي توانست حمله كند.
بعد از پايان اين عمليات، با توجه تخصصي كه حسين در شليك موشك ماوريك از خود نشان داد، مدتى را در هوانيروز جهت آ‌موزش خلبانان بالگرد جنگنده‌ كبرى براى شليك و كاربرد موشك ماوريك سپرى كرد.
حسين خود درباره اين عمليات اين چنين مي گويد:
شهيد ياسيني به اتفاق ناخدا بزرگي به سراغم آمدند. شهيد ياسيني گفت:
- خلعتبري، مي خواهم بروي زير آب !!
بلند شدم و به طرف اسكله «البكر» و «الاميه» پرواز كردم. در همين زمان جناب همتي فرمانده شهيد ناوچه «پيكان» فرياد مي زد:
- اي هابيليان آسمان، در 12 مايلي ما چهار فروند ناوچه عراقي مشاهده مي شود نابودشان كنيد.
به محض شنيدن صدا، به طرف آن سمت گرفتيم. ديدم سه فروند ناوچه اوزا و يك فروند اژدر افكن عراقي به حالت تدافعي موضع گرفته اند تا از خودشان دفاع كنند. هواپيماهاي عراقي نيز در همه جا پخش بودند ولي جرات نزديك شدن به ما را نداشتند. به محض اين كه روي ناوچه هاي عراقي شيرجه رفتم، يكي از ناوچه ها يك موشك به طرف ناوچه ايراني هدف گيري كرد. به ناوچه خودي گفتم:
- مواظب خودتان باشيد.
و بلافاصله دو فروند موشك به طرف ناوچه هاي عراقي رها كردم. تصميم گرفتم دو فروند ديگر موشك رها كنم ولي آنها درحال غرق شدن بودند. موشك ها را بر روي دو فروند ديگر فرستادم و سريع برگشتم و با راديو پيام دادم كه هواپيماهاي گشت ضدسطحي فورا به منطقه بيايند و گفتم يك ناوچه مانده برويد و كارش را تمام كنيد.
سروان ساجدي بود كه با وجود درد شديد كمر و گردن، علاوه بر آن ناوچه، سه فروند ديگر از ناوچه هاي عراقي را منهدم كرد.
افتخار مي كنم كه مردانه جنگيديم. در آشيانه مي خوابيديم تا لحظه اي كه نياز باشد آماده باشيم.
در اين عمليات هواپيماي خود را تعويض و دوباره پرواز مي كرد
اميرسرتيپ خلبان "عباس جلالي يار " درباره اين شهيد و عمليات مرواريد مي گويد:
از ويژگي هاي اين شهيد بزرگوار اين بود كه به ايشان مي گفتند: «قاتل اوزا» حالا نمي دانم چقدر شما از ناوچه هاي اوزا عراق اطلاعات داريد. از آن قايق هاي موشك اندازي بود كه به علت برد بلند موشك و قابليت مانورش، به راحتي ناوهاي ما را در خليج فارس مورد هدف قرار مي داد.
اين شهيد بزرگوار آن زمان كه در بوشهر خدمت مي كرد و زمان عمليات از هواپيماي خودش پياده مي شد و سوار هواپيماي ديگر مي شد و با موشك هاي "ماوريك تلويزيوني " اين ناوها را مورد هدف قرار مي داد و به همين سبب بنام قاتل اوزا معروف شد.

حمله به اچ 3 بي نظير ترين حمله هوايي و حضور پر رنگ حسين


در اواخر سال 1359 با توجه به اين كه عراق تمامي هواپيماهاي ذخيره خود را به دليل سالم ماندن از حملات تيزپروازان نيروي هوايي ارتش جمهوري اسلامي ايران، به مجموعه پايگاه هاي الوليد در نزديكي مرز اردن انتقال داده بود، نيروي هوايي تصميم مي گيرد كه اين پايگاه ها را به هر طريق ممكن هدف قرار دهد. طرح اوليه آماده مي شود و تعدادي از برجسته ترين خلبانان نيروي هوايي براي اين عمليات انتخاب مي شوند و دليل آن اين بود كه اگر فرمانده دسته پروازي مورد هدف قرار گرفت، خلبانان حاضر مهارت اين را داشته باشند كه خود هدف را پيدا و آن را منهدم كنند.
پس جمعي از بهترين ها انتخاب شدند كه در بين آنها نام حسين خلعتبري نيز به چشم مي خورد.
سرانجام روز پانزدهم فروردين ماه سال 1360 تعداد 8 فروند هواپيماي فانتوم از پايگاه هوايي همدان به پرواز در آمدند و با چهار بار سوخت گيري هوايي و طي مسافتي بالغ بر 1000 كيلومتر، پايگاه هاي الوليد را بمباران كردند و همگي سالم برگشتند.
نقش حسين در اين عمليات هم خيره كننده بود. در هنگام رسيدن به يكي از پايگاه ها، حسين خلعتبري ارتفاع را زياد مي كند و با شيرجه اي زيبا و مانورهاي پي در پي تمامي بمب هاي خود را بر روي اهداف فرو مي ريزد و افتخار ديگري براي خود و ميهن عزيزمان خلق مي كند.

ماموريت، زدن پل العماره


از سوي فرماندهي به پايگاه ششم شكاري ماموريت داده مي شود تا پل العماره را بزنند. خلعتبري و چند تن از خلبانان شجاع اين پايگاه انتخاب مي شوند. پل درست وسط شهر بود. خلعتبري وقتي روي پل مي رسد، حملات ضدهوائي دشمن به اوج خود رسيده بود. اتومبيل هاي مختلف كه مشخص بود شخصي است، روي پل درحال حركت بودند. او با قبول خطر دور مي زنند و پس از عبور آنها، پل را منهدم مي كنند. وقتي از او سوال كردند كه چرا چنين كردي؟ گفت:
- فرزندي يك ساله اي دارم، يك لحظه احساس كردم كه ممكن است توي ماشين بچه اي مثل «آرش» من باشد. چطور قبول كنم كه پدري بچه سوخته اش را در آغوش بگيرد؟

بچه سوخته دزفولي


يادم نمي رود در دزفول بودم. زن لري بچه سوخته اش را گذاشت بغل من و گفت:
- بي غيرت تو خلبان مائي؟ بگير!!
خواستم به او بگويم مادر! ما بي غيرت نيستيم ولي اسلام به ما اجازه چنين كارهائي را نمي دهد لكن ديدم زن خيلي عصباني است.
هنگامي كه خبر سقوط خرمشهر را شنيدم و مطلع شدم كه به پيرها و بچه ها رحم نكرده و به زن ها هم تجاوز كرده اند، به خداي لايزال و به شرفم قسم خوردم كه اين بار اگر وارد خاك عراق شدم شهرك «صفوان» را درهم بكوبم ولي وقتي وارد خاك عراق شدم، ابتداي شهر يك مدرسه بود. با چشم خود ديدم مادري بچه اش را در زير شكم گرفت و روي بچه خوابيد در همان لحظه به خود آمدم و بمب هايم را رها نكردم. وقتي رد شدم از شدت خشم چند فشنگ هوائي خالي كردم و به سمت گمرك صفوان پرواز كردم و كاميون هاي حامل مهمات را منهدم نمودم.
با اين كه بيش از هفتاد مرتبه به خاك عراق حمله كرده ام، ولي قانع نيستم. من بايد بجنگم و مرگ براي من افتخار است. در وصيت نامه ام هم ذكر كرده ام كه در ولايت خودمان «شيرود» كوهي است كه مي گويند «ميرزا كوچك خان» در آن جا عليه روسيه مي جنگيده است. اگر افتخار شهادت پيدا كردم، آن چه از من باقي ماند حتي اگر ذره اي از گوشت بدنم باشد، را در كنار قله آن كوه دفن كنيد تا روح من هم پاسدار اين مرزوبوم باشد.

نماينده ايران در دادگاه لاهه


مدتي از جنگ گذشته بود كه خلتعبري براي دفاع از حقوق ايران كه درگير جنگي ناخواسته شده بود، به عنوان نماينده ويژه ايران در دادگاه بين المللي لاهه حضور مي يابد تا در برابر دولتمردان غربى و عربى، از حقوق كشور عزيزمان دفاع كند و در اين امر خطير با ابتكار عملى كه در آن جا بروز داد، حقانيت ايران را در جنگ ثابت كرد.
با وجود اين كه مدت ماموريت او در دادگاه لاهه 2 ماه بود، به همه وعده‌ها و وسوسه‌هاى سران كشورهاى آمريكا و انگليس پشت پا زد و ادامه امور را به كاردار ايران در سوئيس سپرد و پس از 15 روز به كشور بازگشت و در پاسخ به اين سوال كه چرا تا پايان ماموريت در آن جا نمانده است، مي گويد:
- نمي توانم شب‌ها و روزها را در سوئيس با آرامش طى كنم درحالي كه جنگنده‌هاى دشمن آرامش را از هموطنانم گرفته‌اند.

دولتمردان عراق با بودن او آرامش ندارند


حسين بلافاصله بعد از بازگشت به ايران پروازهاي جنگي خود را از سر مي گيرد.
با توجه به مهارت او در اكثر عمليات به عنوان فرمانده دسته پروازي به دفاع از ميهن مي پردازد.
تاسيسات نفتي، يگان‌هاى دريايي،‌ پل الاماره و پالايشگاه كركوك بارها توسط او مورد حمله و تخريب قرار گرفت كه تنها قسمتي از دلاوري هاي اين مرد بزرگ است.

ماموريت حياتي


از سوي فرماندهي نيروي هوايي ماموريتي به پايگاه ابلاغ مي شود و خلعتبري براي انجام اين ماموريت انتخاب مي شود. ماموريت بدين شكل بود كه:
هدفي پشت سر نيروهاي پشتيباني عراق بمباران شديد شود. ماموريت حياتي بود. جنگنده ها مي بايست 460 مايل از وسط پدافند قوي عراق در ارتفاع بالا پرواز كنند. در حين ماموريت لحظه به لحظه به سمت اف 4 هاي نيروي هوايي موشك مي زدند. فانتوم ها درست روي هدف رسيده بودند كه ناگهان يك موشك سام ـ 6 از بالاي كاناپي خلعتبري رد شد. هواپيما لرزيد. در وسط نيروهاي عراقي تعدادي از خانه هاي متحرك ديده مي شود. خلعتبري متوجه اين خانه ها مي شود و گويا به او الهام شده بود كه اين خانه ها را بزند. هدف بمباران تانك هاي دشمن بود ولي خلعتبري ارتفاع هواپيما را زياد مي كند و در يك آن به سمت خانه ها شيرجه مي رود. با توجه به مهارتي كه او در اين كار داشت، خانه ها را هدف گرفته و دقيقا با يك شيرجه تمام آنها را منهدم مي كند. در اين هنگام ساعت شش و نيم صبح را نشان مي دهد. خلعتبري بلافاصله بعد از ماموريت با سرعت به پايگاه برمي گردد و در گزارش پس از پرواز خود اين گونه مي نويسد كه تعدادي از خانه هاي متحرك را ديدم و بجاي اهداف از پيش تعيين شده آنها را مورد هدف قرار دادم. روز بعد از اطاق ويژه اطلاع دادند كه:
- به خلعتبري بگوئيد ديدت عالي بود. زماني كه آن جا را زدي 48 افسر عالي رتبه و دو ژنرال عراقي داخل اين خانه ها بودند كه به درك واصل شدند.

پزشكان: نبايد پرواز كني


هيد خلعتبري در طول حضورش در دوران جنگ تحميلى بيش از 70 پرواز برون ‌مرزى برفراز خاك دشمن انجام مي دهد. البته اين فقط پروازهاي عمقي به خاك عراق مي باشد و پروازهايي كه او بر روي خليج فارس از جمله در عمليات مرواريد انجام مي داد، بسيار بيشتر از اين تعداد مي باشد .
با اين كه پزشكان او را به خاطر پروازهاى متعدد و پى ‌در پى و فشارهايى كه بر جسم او وارد شده بود از ادامه پرواز منع كرده بودند، اما خلعتبرى كسى نبود كه جسمش را بر خاك و مردم كشورش ترجيح دهد و از اين رو توصيه پزشكان و فرماندهان جنگى‌اش را براى توقف پروازهاى جنگى نپذيرفت.
خلعتبري در يكي از مصاحبه‌هاى خبرى اين گونه مي گويد:
- اينها را مى‌گويم كه تاريخ بنويسد و آيندگان بدانند كه ما در اوج مظلوميت جنگيديم و هيچ باكى نيست اگر يك ميليون نفر از ما شهيد شوند. اگر خود و فرزندان مان هم كشته شويم بازهم تسليم نمى‌شويم تا دنيا بفهمد ايرانى با غيرت هرگز در مقابل تجاوز سكوت نمى‌كند و تا نابودى متجاوز دست از دفاع نمى‌كشد.

مردم قطب اصلي جنگ هستند


مردم قطب اصلي جنگ هستند. يادم هست كه در بوشهر به گردان تلفن زدند كه يك پيرزن آمده و اصرار دارد خلبان ها را ببيند. وقتي به گردان آمد، چهار عدد تخم مرغ كه كل موجودي او بود به همراه داشت و با لهجه بوشهري مي گفت:
- اينها را آورده ام كه خلبان ها بخورند و چاق شوند و خوب بجنگند.
پيرمرد روستايي ديگري تنها گوساله اش را آورده بود و در جلوي هواپيما سر بريد. به قول يكي از نويسندگان، ملت ها را بايد هميشه در جنگ شناخت و من در اين جنگ واقعا ملت خودم را شناختم كه چقدر فداكار و ايثارگرند.
اگر ارزشمندتر از جانم هديه اي داشتم، حتما به اين مردم خوب تقديم مي كردم.

خنده از روي لب هايش محو نمي شد


سرتيپ "قاسم محمد اميني " درباره او مي گويند:
- خنده هيچ وقت از روي لب هاي شهيد خلعتبري محو نمي شد. در بدترين شرايط به همه روحيه مي داد. هر وقت كه به مازندارن سفر مي كرد، در هنگام بازگشت صندوق ماشينش را پر از ميوه هاي فصل مثل پرتقال و نارنگي مي كرد و به پايگاه مي آورد. سهم همه را مي داد. از نگهباني شروع مي كرد و ميوه مي داد ودر آخر كمي براي خودش مي ماند. وقتي در پايگاه همدان بوديم، به رودخانه هاي اطراف پايگاه مي رفت و ماهي صيد مي كرد. ماهي هاي بزرگ تر را بين فقرا تقسيم مي كرد. ماهي هاي كوچك تر را به خانه مي برد و يا به پايگاه مي آورد.

قهرمان جنگ هاي دريايي براي هميشه خاموش مي شود


تعطيلات نوروز سال 1364 در پيش است، ولي گويا حسين هوس سفري ديگر را در سر دارد. او در پايگاه مي ماند و به زادگاهش نمي رود. در جواب دوستانش هم كه مي گويند چرا به ديدن خانواده نمي روي؟ مي گويد:
- در اين شرايط بحراني مردم هر لحظه به كمك ما نياز دارند. وجدانم اجازه نمي دهد كه اين مردم را تنها بگذارم.
روز يكم فروردين ماه سال 1364، خلعتبري و ستوان محمد زاده به عنوان شيفت آلرت پايگاه سوم شكاري همدان هستند. ناگهان صداي آژير بلند مي شود و در پايگاه اعلام اسكرامبل (حالت آماده باش) مي شود.
حسين خلعتبري مكرم به همراه كمك خود ستوان "عيسي محمدزاده عروس محله " يا يك فروند هواپيماي فانتوم دي با نام رمز سليمان 31 براي مقابله با هواپيماهاي دشمن به پرواز در مي آيد. در كردستان در منطقه سقز با دو فروند ميگ 23 عراقي و يك فروند ميگ 25 عراقي درگير مي شود. سريعا به سمت يكي از هواپيما گردش كرده و به پرواز ادامه مي دهد و در ارتفاع 35000 پايي يكي از ميگ هاي 23 را مورد هدف قرار مي دهد كه پس از برخورد موشك، ميگ منهدم مي شود. در همين حين از ايستگاه هاي رادر زميني مرزي به اطلاع خلعتبري مي رسانند كه يك فروند ميگ 25 پي دي، در تعقيب آنها مي باشد. در اين نبرد كه حتي تعقيب و گريز آن نابرابر مي باشد، ميگ 25 اقدام به شليك يك تير موشك r-40 مي كند موشك با فانتوم برخورد مي كند. ستوان محمد زاده موفق مي شود اجكت كند و به سختي از ناحيه دست راست آسيب مي بيند و توسط نيروهاي امداد و نجات نيروي هوايي نجات پيدا مي كند. ولي سرلشكر خلبان حسين خلعتبري فرصت اجكت پيدا نمي كند و بدين شكل قهرمان جنگ هاي دريايي براي هميشه خاموش مي شود و به معراج ابدي مي رود.
بدن قطعه قطعه شده اش را همچون رهبر و مولايش حضرت حسين بن علي (ع) به عنوان سند افتخاري به اين امت هميشه بيدار تقديم مي كند و پيكر مطهرش در ميان اندوه انبوه كثيري از مردم منطقه كه مي گفتند تاكنون در منطقه سابقه نداشته تشييع شد و طبق وصيت خودش در قله ميرزا كوچك خان (گلزار چهل شهيدان رامسر) به خاك سپرده مي شود تا آن گونه كه خود مي خواست، روحش نيز پاسدار مرز و بوم وطن اسلامي مان باشد.
از اين شهيد بزرگوار دو فرزند به يادگار مانده است.
تلويزيون عراق با اعلام اين خبر با آب و تاب اعلام كرد كه موفق شده يكي از بهترين خلبانان ايراني را از بين ببرد (شهيد كند). ولي آنها نمي دانستند كه با شهيد شدن خلعتبري و خلعتبري ها، هزاران خلعتبري ديگر از بين مردم سلحشور ايران به پا مي خيزد و سلاح بدست مي گيرد و عليه آنها دلاورانه مي جنگند كه اين چنين هم بود.

نام او هنوز بر سر زبان هاست


در هنگام حيات و تا مدتي بعد از شهادت در مجله‌هاى جنگى آمريكا بارها از شهيد خلعتبرى به عنوان يك نابغه جنگى و خلبان توانمند درهدايت هواپيماى اف 4، در پروازها و مانورهاى حساس نظامى و عملياتى نام برده شد.
همچنين نام او به عنوان يكى از شاگردان موفق وممتاز دانشگاه شپارد و تگزاس در فراگيرى علوم خلبانى اف 4 طى دوران آموزشش در مصاحبه‌ها و گفتگوهاى اساتيد اين دانشگاه برده شد است.
در سال 2006 يكى از مجلات جنگى آمريكا ويژه‌نامه‌اى در مورد مهارت‌هاى پروازى و ابتكار عمل‌ها و خلاقيت‌هاى شهيد خلعتبرى منتشر كرد.

و اما جاودانه ...


بعد از شهادت او وقتي كه وصيت نامه او قرائت شد، غيرت و دلاوري اش برهمگان دوباره اثبات شد. در اين هنگام تمامي حاضرين متوجه اين موضوع شدند كه ايران يكي از فرزندان غيورش را از دست داده. در قسمتي از وصيت نامه اين شهيد بزرگوار مطلبي آمده كه همه وجود و مرام و مردانگي خلعتبري در آن پيداست:
- اگر ذره اي از خاك وطنم به پوتين سرباز دشمن چسبيده باشد، آن را با خونم در خاك وطن مي شويم و مرگ در اين راه را افتخار مي دانم و اگر ارزشمندتر از جانم هديه اي داشتم، حتما به اين مردم خوب تقديم مي كردم.
...............................................................................................................
منبع:www.sajed.ir



http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=8802260194

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[color=brown]zax_01001 عزيز ، از بابت ارسال تاپيك دستت درد نكنه ولي تكراري بود و قفل ميشه .[/color]

http://www.military.ir/modules.php?name=Forums&file=viewtopic&t=4709

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
درسال 1328 در روستاي "بصل كوه " شهرستان رامسر، در خانواده "خلعتبري مكرم " پسري به دنيا آمد كه نام او را حسين گذاشتند و به راستي اين نام برازنده او بود. كسي كه بعدها در بين بعثيون به "حسين ماوريك " شكارچي ناوهاي اوزاي عراقي معروف شده بود و براي خود او يا پيكرش، جايزه تعيين كرده بودند. شخصي كه مهارت او در خلباني و شليك موشك ماوريك (نوعي موشك هوا به سطح) در نيروي هوايي شهره بود.
حسين دوران كودكي و جواني را در رامسر سپري نمود و بعد از گذراندن دوران تحصيلات ابتدايي و دبيرستان، در سال 1349 به خدمت مقدس سربازي اعزام شد.
پس از گذراندن دوران سربازي، در سال 1351 به دليل علاقه وافري كه به فن خلباني داشت وارد دانشكده خلباني نيروي هوايي شد و بعد از گذراندن دوره مقدماتي، پرواز جهت طي نمودن دوره پيشرفته به كشور آمريكا اعزام شد.
قبل از سفر به آمريكا، حسين خلعتبري به ديدار خانواده مي شتابد و به مادرش وكالت مي دهد كه:
"مادر تمام حقوق ماهيانه‌ام را براى رفع مشكلات نيازمندان هزينه كن "
در كشور آمريكا حسين ابتدا دوره خود را در دانشگاه شپارد آغاز كرد و سپس به دانشگاه تگزاس منتقل شد.
استعداد خيره كننده او در ياد گيري و درپي آن هدايت هواپيما، باعث شده بود به عنوان دانشجوي ممتاز شناخته شود و نام او را تمامي اساتيد به عنوان يك دانشجوي برجسته بر زبان آورند.
در همين حين حسين به خاطر مهارت خاصي كه درخلباني داشت، دوره شليك موشك ماوريك كه يك موشك هوا به سطح است و به وسيله آن مي توان انواع شناورها را هدف قرار داد، را با موفقيت طي كند.
سرانجام دوره خلباني حسين پايان مي يابد و او با دريافت گواهينامه خلباني در هواپيماي اف 4 به ايران باز مي گردد و در پايگاه ششم شكاري بوشهر با درجه ستواندومي مشغول به خدمت مي شود



با شروع جنگ، ببر مازنداران به دشمن مي تازد


در 31 شهريور ماه سال 1359 كشور بعثي عراق با تهاجمي همه جانبه به ايران حمله مي كند. نيروي هوايي عراق در اولين ساعات بعدازظهر همين روز 10 مركز مهم نظامي از جمله پايگاه هاي هوايي ايران را به شدت بمباران مي كند و در خيال خود اين گونه مي پندارد كه نيروي هوايي ايران را به طور كامل از بين برده است.

البرز، ضرب شست حسين و يارانش در كم تر از دو ساعت


بلافاصله بعد از حمله عراقي ها، نيروي هوايي ارتش جمهوري اسلامي ايران دست به كار شده و ترتيب انجام دو عمليات را در همان روز مي دهد كه بر اساس آن يكي از عمليات ها با رمز البرز به پايگاه هوايي بوشهر مي رسد.
تعدادي از بهترين ها انتخاب مي شوند كه حسين يكي از آنهاست. 4 فروند فانتوم مسلح به خلباني تعدادي از بهترين هاي نيروي هوايي از جمله شهيدان:
شهيد سرلشكر خلبان حسين خلعتبري، شهيد سرلشكر خلبان سيدعليرضا ياسيني، شهيد سرلشكر خلبان داوود اكرداي، شهيد سرگرد خلبان حسن طالب مهر و تعدادي ديگر از تيزپروزان نيروي هوايي به پرواز در مي آيند.
هدف پايگاه شعيبيه در استان بصره بود. با رسيدن به هدف، حسين با مهارت خاصي كه در شيرجه زدن با هواپيما دارا بود تمامي اهداف از پيش تعيين شده را بمباران مي كند و سالم بازمي گردد.

حمله 140 عقاب به عراق


در روز يكم مهر ماه سال 1359 عمليات گسترده اي از سوي نيروي هوايي با نام كمان -99 آغاز مي شود كه طي آن 200 فروند هواپيما به پرواز در مي آيند و 140 فروند از مرز عبور كرده و به عراق حمله مي كنند.
در اين عمليات باز هم حسين نقش عمده اي دارد. او از پايگاه ششم شكاري به پرواز درآمده و به عنوان فرمانده يك دسته 8 فروند به بغداد حمله مي كند. مانورهاي عالي از ميان ساختمان ها و پرواز با ارتفاع بسيار پايين او و تعدادي ديگر از خلبانان در شهر بغداد، باعث مي شود خبرگزاري ها لب به تحسين از مهارت خلبانان ايراني باز كنند.
2 روز بعد از اين عمليات از سوي روزنامه كيهان با حسين مصاحبه شد و او اين گونه گفت:
"خلبانان نيروي هوايي جمهوري اسلامي ايران عملا ثابت كردند كه از هيچ صدامي واهمه ندارند و روحيه شان بسيار عالي است. ايشان در مورد نبرد با عراق گفتند: از چندي پيش هواپيماهاي عراقي به خاك ما تجاوز مي كردند و ما تنها به تعقيب آنها مي پرداختيم ولي بعد از آن به ما ماموريت هايي داده شد كه پايگاه هاي نظامي عراق را بمباران كنيم و اين پايگاه ها درست در قلب عراق قرار داشتند و ما ماموريت خود را با نهايت موفقيت بدون اين كه كوچك ترين ضربه اي به ما وارد شود، در خاك عراق انجام داديم. ايشان همچنان يادآور شدند در حمله روز يكم مهر ماه (كمان99) مواضع حساس و مهم عراق در چند منطقه از جمله بغداد، بصره، ام القصر و... منهدم شد و اين ضربه محكمي بود كه بر ارتش عراق وارد كرديم . "
حسين خود درباره اين عمليات چنين مي گويد:
اولين ماموريت برون مرزي من به عنوان خلبان، اول مهرماه سال 59 بود. (شهيد خلعتبري در عمليات روز 31 شهريور به عنوان كمك يا همان افسر ناوبري شركت كردند )، پس از بمباران مهرآباد توسط عراق، به ما دستور داده شد بلافاصله با هشت فروند هواپيما به بغداد حمله كنيم. در طول مسير در هر پنج مايل ما را هدف قرار مي دادند و به طرف ما موشك مي زدند ولي ما همچنان در دل آسمان پيش مي رفتيم تا سرانجام به هدف رسيديم و پايگاه « الرشيد» و « المثني» را در قلب بغداد درهم كوبيديم. خاطره جالب من در اين ماموريت ديدن يك گنبد طلائي در بخش جنوبي بغداد بود. از طريق راديو به هواپيماهاي همراه گفتم من يك گنبد طلائي مي بينم. جناب سرهنگ "محققي " در جوابم گفتند: زيارتتان قبول، آن جا مقبره امام موسي كاظم (ع ) است.



ماموريت، پايگاه شعيبه


ماموريتي براي انهدام تاسيسات پايگاه شعيبه به پايگاه ششم شكاري محول شد. خلعتبري براي اين ماموريت انتخاب مي شود. ماموريت را با موفقيت انجام مي دهد و خسارات جبران ناپذيري به پيكره بعثيون وارد مي كند. در راه بازگشت خلبان كمك مي گويد:
- حسين، مثل اين كه نوك مگسك اين موشك ها كج است.
شهيد خلعتبري مي گويد:
- چطور؟
و كمك جواب مي دهد: تا حالا 28 موشك براي ما شليك كرده اند ولي هيچ كدام به ما اصابت نكرده است. واقعا معجزاتي بوده كه ما شاهدش بوده ايم.

حماسه هفت آذر 59 ( مرواريد)


در روزهاي ابتدايي آذر ماه سال 1359 طبق هماهنگي هاي به عمل آمده از سوي نيروهاي هوايي و دريايي ارتش جمهوري اسلامي ايران، قرار مي شود در روز هفتم آذر ماه، نيروي درياي و هوايي به دو اسكله البكر و الاميه حمله كنند.
روز عمليات فرا مي رسد و حسين اين دلاور مازني، سواربر اسب آهنين خود مي شود و به همراه تعدادي ديگر از خلبانان شجاع نيروي هوايي همچون شهيد سرلشكر خلبان عباس دوران و شهيد سرلشكر خلبان سيدعليرضا ياسيني در دل آسمان جاي مي گيرند.
اين جاست كه حسين كاري مي كند كه تا مدت ها حتي بعد از شهادتش افسران نيروي هوايي و دريايي عراق از شنيدن نام او لرزه به اندام شان مي افتاد.
پرواز آغاز شده و حسين با مانورهاي ديدني، خود را در بهترين موقعيت ها قرار مي دهد و يكي پس از ديگري ناوچه هاي عراقي را غرق مي كند.
شهيد سرلشكر خلبان ياسيني در اين خصوص اين گونه نقل مي كند:
در قسمتي از اين عمليات چند فروند از ناوچه هاي اوزاي عراقي از ترس شكارنشدن توسط خلبانان شجاع نيروي هوايي در كنار كشتي هاي تجاري پنهان شده بودند كه خلبانان ما متوجه آنها مي شوند. با هماهنگي انجام شده توسط خلبانان قرار شد يك سري از طرف خاك كويت و يك سري هم از دهانه فاو و خور جلوي ناوچه هاي اوزا را بگيرند. درحالي كه مشغول بررسي موضوع بوديم، خلبان كابين عقب من را متوجه ناوچه اوزاي عراق كرد كه به آرامي از بغل يك كشتي تجاري جدا شده و به سمت دهانه خور درحال حركت بود. به طرفش شيرجه مي رفتم كه ناوچه اوزا متوجه حضور من شد و بلافاصله خود را به كشتي بازرگاني رساند. در همين حين شهيد خلتعبري فرياد زد:
- رضا ناوچه را در رادار دارم و آماده شليك موشك به آن هستم.
كه در جوابش گفتم:
- دقت كن طوري بزني كه آسيبي به كشتي تجاري وارد نشود. زيرا ممكن است بهانه دست ساير كشورها بيفتد و بگويند كه ايران كشتي هاي تجاري را در خليج فارس هدف قرار مي دهد.
شهيد خلعتبري اطمينان داد كه ناوچه را طوري بزند كه هيچ آسيبي به كشتي تجاري نرسد و سپس با يك فروند موشك ماوريك، چنان دماغه ناوچه را زد كه چندين متر آن را از كشتي تجاري جدا كرد و آن را به قعر آب هاي خليج فارس فرستاد. كه به شوخي به او گفتم:
- حسين لقمه آماده مرا گرفتي. آماده باش تا براي هدف بعدي بريم.
همين طور ادامه داديم. هدف بعدي ايستگاه راه آهن ام القصر بود كه به همراه شهيد خلتعبري آن جا را به تلي از آتش تبديل نموديم.
شهيد خلتعبري به همراه ديگر خلبانان شركت كننده در اين عمليات توانستند ناوهاي اوزا، ناوهاي مين جمع كن، ناو نيروبر و چندين اژدر افكن به ارزش كلي 240 ميليون دلار را هدف قرار دهند و نيروي دريايي عراق را منهدم كنند. بعد از اين عمليات بود كه به شهيد خلعتبري لقب "حسين ماوريك " شكارچي ناوهاي اوزا را دادند.
لازم به ذكر است كه در اين عمليات شهيد خلتعبري به همراه شهيدان ياسيني و دوران، در مجموع بيش از 25 سورتي پرواز عملياتي داشتند كه اين تعداد پرواز فقط از عهده خلبانان ماهري همچون اين شهيدان بزرگ بر مي آمد.
بر اساس گفته كارشناسان، شهيد حسين خلعتبري در استفاده از هواپيماى اف 4،‌ انجام مانورها و عمليات‌ جنگي،‌ انهدام هدف و شليك موشك ماوريك همتا نداشت. به قدري مهارت داشت كه در هر شيرجه به چندين هدف مي توانست حمله كند.
بعد از پايان اين عمليات، با توجه تخصصي كه حسين در شليك موشك ماوريك از خود نشان داد، مدتى را در هوانيروز جهت آ‌موزش خلبانان بالگرد جنگنده‌ كبرى براى شليك و كاربرد موشك ماوريك سپرى كرد.
حسين خود درباره اين عمليات اين چنين مي گويد:
شهيد ياسيني به اتفاق ناخدا بزرگي به سراغم آمدند. شهيد ياسيني گفت:
- خلعتبري، مي خواهم بروي زير آب !!
بلند شدم و به طرف اسكله «البكر» و «الاميه» پرواز كردم. در همين زمان جناب همتي فرمانده شهيد ناوچه «پيكان» فرياد مي زد:
- اي هابيليان آسمان، در 12 مايلي ما چهار فروند ناوچه عراقي مشاهده مي شود نابودشان كنيد.
به محض شنيدن صدا، به طرف آن سمت گرفتيم. ديدم سه فروند ناوچه اوزا و يك فروند اژدر افكن عراقي به حالت تدافعي موضع گرفته اند تا از خودشان دفاع كنند. هواپيماهاي عراقي نيز در همه جا پخش بودند ولي جرات نزديك شدن به ما را نداشتند. به محض اين كه روي ناوچه هاي عراقي شيرجه رفتم، يكي از ناوچه ها يك موشك به طرف ناوچه ايراني هدف گيري كرد. به ناوچه خودي گفتم:
- مواظب خودتان باشيد.
و بلافاصله دو فروند موشك به طرف ناوچه هاي عراقي رها كردم. تصميم گرفتم دو فروند ديگر موشك رها كنم ولي آنها درحال غرق شدن بودند. موشك ها را بر روي دو فروند ديگر فرستادم و سريع برگشتم و با راديو پيام دادم كه هواپيماهاي گشت ضدسطحي فورا به منطقه بيايند و گفتم يك ناوچه مانده برويد و كارش را تمام كنيد.
سروان ساجدي بود كه با وجود درد شديد كمر و گردن، علاوه بر آن ناوچه، سه فروند ديگر از ناوچه هاي عراقي را منهدم كرد.
افتخار مي كنم كه مردانه جنگيديم. در آشيانه مي خوابيديم تا لحظه اي كه نياز باشد آماده باشيم.
در اين عمليات هواپيماي خود را تعويض و دوباره پرواز مي كرد
اميرسرتيپ خلبان "عباس جلالي يار " درباره اين شهيد و عمليات مرواريد مي گويد:
از ويژگي هاي اين شهيد بزرگوار اين بود كه به ايشان مي گفتند: «قاتل اوزا» حالا نمي دانم چقدر شما از ناوچه هاي اوزا عراق اطلاعات داريد. از آن قايق هاي موشك اندازي بود كه به علت برد بلند موشك و قابليت مانورش، به راحتي ناوهاي ما را در خليج فارس مورد هدف قرار مي داد.
اين شهيد بزرگوار آن زمان كه در بوشهر خدمت مي كرد و زمان عمليات از هواپيماي خودش پياده مي شد و سوار هواپيماي ديگر مي شد و با موشك هاي "ماوريك تلويزيوني " اين ناوها را مورد هدف قرار مي داد و به همين سبب بنام قاتل اوزا معروف شد.

حمله به اچ 3 بي نظير ترين حمله هوايي و حضور پر رنگ حسين


در اواخر سال 1359 با توجه به اين كه عراق تمامي هواپيماهاي ذخيره خود را به دليل سالم ماندن از حملات تيزپروازان نيروي هوايي ارتش جمهوري اسلامي ايران، به مجموعه پايگاه هاي الوليد در نزديكي مرز اردن انتقال داده بود، نيروي هوايي تصميم مي گيرد كه اين پايگاه ها را به هر طريق ممكن هدف قرار دهد. طرح اوليه آماده مي شود و تعدادي از برجسته ترين خلبانان نيروي هوايي براي اين عمليات انتخاب مي شوند و دليل آن اين بود كه اگر فرمانده دسته پروازي مورد هدف قرار گرفت، خلبانان حاضر مهارت اين را داشته باشند كه خود هدف را پيدا و آن را منهدم كنند.
پس جمعي از بهترين ها انتخاب شدند كه در بين آنها نام حسين خلعتبري نيز به چشم مي خورد.
سرانجام روز پانزدهم فروردين ماه سال 1360 تعداد 8 فروند هواپيماي فانتوم از پايگاه هوايي همدان به پرواز در آمدند و با چهار بار سوخت گيري هوايي و طي مسافتي بالغ بر 1000 كيلومتر، پايگاه هاي الوليد را بمباران كردند و همگي سالم برگشتند.
نقش حسين در اين عمليات هم خيره كننده بود. در هنگام رسيدن به يكي از پايگاه ها، حسين خلعتبري ارتفاع را زياد مي كند و با شيرجه اي زيبا و مانورهاي پي در پي تمامي بمب هاي خود را بر روي اهداف فرو مي ريزد و افتخار ديگري براي خود و ميهن عزيزمان خلق مي كند.

ماموريت، زدن پل العماره


از سوي فرماندهي به پايگاه ششم شكاري ماموريت داده مي شود تا پل العماره را بزنند. خلعتبري و چند تن از خلبانان شجاع اين پايگاه انتخاب مي شوند. پل درست وسط شهر بود. خلعتبري وقتي روي پل مي رسد، حملات ضدهوائي دشمن به اوج خود رسيده بود. اتومبيل هاي مختلف كه مشخص بود شخصي است، روي پل درحال حركت بودند. او با قبول خطر دور مي زنند و پس از عبور آنها، پل را منهدم مي كنند. وقتي از او سوال كردند كه چرا چنين كردي؟ گفت:
- فرزندي يك ساله اي دارم، يك لحظه احساس كردم كه ممكن است توي ماشين بچه اي مثل «آرش» من باشد. چطور قبول كنم كه پدري بچه سوخته اش را در آغوش بگيرد؟

بچه سوخته دزفولي


يادم نمي رود در دزفول بودم. زن لري بچه سوخته اش را گذاشت بغل من و گفت:
- بي غيرت تو خلبان مائي؟ بگير!!
خواستم به او بگويم مادر! ما بي غيرت نيستيم ولي اسلام به ما اجازه چنين كارهائي را نمي دهد لكن ديدم زن خيلي عصباني است.
هنگامي كه خبر سقوط خرمشهر را شنيدم و مطلع شدم كه به پيرها و بچه ها رحم نكرده و به زن ها هم تجاوز كرده اند، به خداي لايزال و به شرفم قسم خوردم كه اين بار اگر وارد خاك عراق شدم شهرك «صفوان» را درهم بكوبم ولي وقتي وارد خاك عراق شدم، ابتداي شهر يك مدرسه بود. با چشم خود ديدم مادري بچه اش را در زير شكم گرفت و روي بچه خوابيد در همان لحظه به خود آمدم و بمب هايم را رها نكردم. وقتي رد شدم از شدت خشم چند فشنگ هوائي خالي كردم و به سمت گمرك صفوان پرواز كردم و كاميون هاي حامل مهمات را منهدم نمودم.
با اين كه بيش از هفتاد مرتبه به خاك عراق حمله كرده ام، ولي قانع نيستم. من بايد بجنگم و مرگ براي من افتخار است. در وصيت نامه ام هم ذكر كرده ام كه در ولايت خودمان «شيرود» كوهي است كه مي گويند «ميرزا كوچك خان» در آن جا عليه روسيه مي جنگيده است. اگر افتخار شهادت پيدا كردم، آن چه از من باقي ماند حتي اگر ذره اي از گوشت بدنم باشد، را در كنار قله آن كوه دفن كنيد تا روح من هم پاسدار اين مرزوبوم باشد.

نماينده ايران در دادگاه لاهه


مدتي از جنگ گذشته بود كه خلتعبري براي دفاع از حقوق ايران كه درگير جنگي ناخواسته شده بود، به عنوان نماينده ويژه ايران در دادگاه بين المللي لاهه حضور مي يابد تا در برابر دولتمردان غربى و عربى، از حقوق كشور عزيزمان دفاع كند و در اين امر خطير با ابتكار عملى كه در آن جا بروز داد، حقانيت ايران را در جنگ ثابت كرد.
با وجود اين كه مدت ماموريت او در دادگاه لاهه 2 ماه بود، به همه وعده‌ها و وسوسه‌هاى سران كشورهاى آمريكا و انگليس پشت پا زد و ادامه امور را به كاردار ايران در سوئيس سپرد و پس از 15 روز به كشور بازگشت و در پاسخ به اين سوال كه چرا تا پايان ماموريت در آن جا نمانده است، مي گويد:
- نمي توانم شب‌ها و روزها را در سوئيس با آرامش طى كنم درحالي كه جنگنده‌هاى دشمن آرامش را از هموطنانم گرفته‌اند.

دولتمردان عراق با بودن او آرامش ندارند


حسين بلافاصله بعد از بازگشت به ايران پروازهاي جنگي خود را از سر مي گيرد.
با توجه به مهارت او در اكثر عمليات به عنوان فرمانده دسته پروازي به دفاع از ميهن مي پردازد.
تاسيسات نفتي، يگان‌هاى دريايي،‌ پل الاماره و پالايشگاه كركوك بارها توسط او مورد حمله و تخريب قرار گرفت كه تنها قسمتي از دلاوري هاي اين مرد بزرگ است.

ماموريت حياتي


از سوي فرماندهي نيروي هوايي ماموريتي به پايگاه ابلاغ مي شود و خلعتبري براي انجام اين ماموريت انتخاب مي شود. ماموريت بدين شكل بود كه:
هدفي پشت سر نيروهاي پشتيباني عراق بمباران شديد شود. ماموريت حياتي بود. جنگنده ها مي بايست 460 مايل از وسط پدافند قوي عراق در ارتفاع بالا پرواز كنند. در حين ماموريت لحظه به لحظه به سمت اف 4 هاي نيروي هوايي موشك مي زدند. فانتوم ها درست روي هدف رسيده بودند كه ناگهان يك موشك سام ـ 6 از بالاي كاناپي خلعتبري رد شد. هواپيما لرزيد. در وسط نيروهاي عراقي تعدادي از خانه هاي متحرك ديده مي شود. خلعتبري متوجه اين خانه ها مي شود و گويا به او الهام شده بود كه اين خانه ها را بزند. هدف بمباران تانك هاي دشمن بود ولي خلعتبري ارتفاع هواپيما را زياد مي كند و در يك آن به سمت خانه ها شيرجه مي رود. با توجه به مهارتي كه او در اين كار داشت، خانه ها را هدف گرفته و دقيقا با يك شيرجه تمام آنها را منهدم مي كند. در اين هنگام ساعت شش و نيم صبح را نشان مي دهد. خلعتبري بلافاصله بعد از ماموريت با سرعت به پايگاه برمي گردد و در گزارش پس از پرواز خود اين گونه مي نويسد كه تعدادي از خانه هاي متحرك را ديدم و بجاي اهداف از پيش تعيين شده آنها را مورد هدف قرار دادم. روز بعد از اطاق ويژه اطلاع دادند كه:
- به خلعتبري بگوئيد ديدت عالي بود. زماني كه آن جا را زدي 48 افسر عالي رتبه و دو ژنرال عراقي داخل اين خانه ها بودند كه به درك واصل شدند.

پزشكان: نبايد پرواز كني


هيد خلعتبري در طول حضورش در دوران جنگ تحميلى بيش از 70 پرواز برون ‌مرزى برفراز خاك دشمن انجام مي دهد. البته اين فقط پروازهاي عمقي به خاك عراق مي باشد و پروازهايي كه او بر روي خليج فارس از جمله در عمليات مرواريد انجام مي داد، بسيار بيشتر از اين تعداد مي باشد .
با اين كه پزشكان او را به خاطر پروازهاى متعدد و پى ‌در پى و فشارهايى كه بر جسم او وارد شده بود از ادامه پرواز منع كرده بودند، اما خلعتبرى كسى نبود كه جسمش را بر خاك و مردم كشورش ترجيح دهد و از اين رو توصيه پزشكان و فرماندهان جنگى‌اش را براى توقف پروازهاى جنگى نپذيرفت.
خلعتبري در يكي از مصاحبه‌هاى خبرى اين گونه مي گويد:
- اينها را مى‌گويم كه تاريخ بنويسد و آيندگان بدانند كه ما در اوج مظلوميت جنگيديم و هيچ باكى نيست اگر يك ميليون نفر از ما شهيد شوند. اگر خود و فرزندان مان هم كشته شويم بازهم تسليم نمى‌شويم تا دنيا بفهمد ايرانى با غيرت هرگز در مقابل تجاوز سكوت نمى‌كند و تا نابودى متجاوز دست از دفاع نمى‌كشد.

مردم قطب اصلي جنگ هستند


مردم قطب اصلي جنگ هستند. يادم هست كه در بوشهر به گردان تلفن زدند كه يك پيرزن آمده و اصرار دارد خلبان ها را ببيند. وقتي به گردان آمد، چهار عدد تخم مرغ كه كل موجودي او بود به همراه داشت و با لهجه بوشهري مي گفت:
- اينها را آورده ام كه خلبان ها بخورند و چاق شوند و خوب بجنگند.
پيرمرد روستايي ديگري تنها گوساله اش را آورده بود و در جلوي هواپيما سر بريد. به قول يكي از نويسندگان، ملت ها را بايد هميشه در جنگ شناخت و من در اين جنگ واقعا ملت خودم را شناختم كه چقدر فداكار و ايثارگرند.
اگر ارزشمندتر از جانم هديه اي داشتم، حتما به اين مردم خوب تقديم مي كردم.

خنده از روي لب هايش محو نمي شد


سرتيپ "قاسم محمد اميني " درباره او مي گويند:
- خنده هيچ وقت از روي لب هاي شهيد خلعتبري محو نمي شد. در بدترين شرايط به همه روحيه مي داد. هر وقت كه به مازندارن سفر مي كرد، در هنگام بازگشت صندوق ماشينش را پر از ميوه هاي فصل مثل پرتقال و نارنگي مي كرد و به پايگاه مي آورد. سهم همه را مي داد. از نگهباني شروع مي كرد و ميوه مي داد ودر آخر كمي براي خودش مي ماند. وقتي در پايگاه همدان بوديم، به رودخانه هاي اطراف پايگاه مي رفت و ماهي صيد مي كرد. ماهي هاي بزرگ تر را بين فقرا تقسيم مي كرد. ماهي هاي كوچك تر را به خانه مي برد و يا به پايگاه مي آورد.

قهرمان جنگ هاي دريايي براي هميشه خاموش مي شود


تعطيلات نوروز سال 1364 در پيش است، ولي گويا حسين هوس سفري ديگر را در سر دارد. او در پايگاه مي ماند و به زادگاهش نمي رود. در جواب دوستانش هم كه مي گويند چرا به ديدن خانواده نمي روي؟ مي گويد:
- در اين شرايط بحراني مردم هر لحظه به كمك ما نياز دارند. وجدانم اجازه نمي دهد كه اين مردم را تنها بگذارم.
روز يكم فروردين ماه سال 1364، خلعتبري و ستوان محمد زاده به عنوان شيفت آلرت پايگاه سوم شكاري همدان هستند. ناگهان صداي آژير بلند مي شود و در پايگاه اعلام اسكرامبل (حالت آماده باش) مي شود.
حسين خلعتبري مكرم به همراه كمك خود ستوان "عيسي محمدزاده عروس محله " يا يك فروند هواپيماي فانتوم دي با نام رمز سليمان 31 براي مقابله با هواپيماهاي دشمن به پرواز در مي آيد. در كردستان در منطقه سقز با دو فروند ميگ 23 عراقي و يك فروند ميگ 25 عراقي درگير مي شود. سريعا به سمت يكي از هواپيما گردش كرده و به پرواز ادامه مي دهد و در ارتفاع 35000 پايي يكي از ميگ هاي 23 را مورد هدف قرار مي دهد كه پس از برخورد موشك، ميگ منهدم مي شود. در همين حين از ايستگاه هاي رادر زميني مرزي به اطلاع خلعتبري مي رسانند كه يك فروند ميگ 25 پي دي، در تعقيب آنها مي باشد. در اين نبرد كه حتي تعقيب و گريز آن نابرابر مي باشد، ميگ 25 اقدام به شليك يك تير موشك r-40 مي كند موشك با فانتوم برخورد مي كند. ستوان محمد زاده موفق مي شود اجكت كند و به سختي از ناحيه دست راست آسيب مي بيند و توسط نيروهاي امداد و نجات نيروي هوايي نجات پيدا مي كند. ولي سرلشكر خلبان حسين خلعتبري فرصت اجكت پيدا نمي كند و بدين شكل قهرمان جنگ هاي دريايي براي هميشه خاموش مي شود و به معراج ابدي مي رود.
بدن قطعه قطعه شده اش را همچون رهبر و مولايش حضرت حسين بن علي (ع) به عنوان سند افتخاري به اين امت هميشه بيدار تقديم مي كند و پيكر مطهرش در ميان اندوه انبوه كثيري از مردم منطقه كه مي گفتند تاكنون در منطقه سابقه نداشته تشييع شد و طبق وصيت خودش در قله ميرزا كوچك خان (گلزار چهل شهيدان رامسر) به خاك سپرده مي شود تا آن گونه كه خود مي خواست، روحش نيز پاسدار مرز و بوم وطن اسلامي مان باشد.
از اين شهيد بزرگوار دو فرزند به يادگار مانده است.
تلويزيون عراق با اعلام اين خبر با آب و تاب اعلام كرد كه موفق شده يكي از بهترين خلبانان ايراني را از بين ببرد (شهيد كند). ولي آنها نمي دانستند كه با شهيد شدن خلعتبري و خلعتبري ها، هزاران خلعتبري ديگر از بين مردم سلحشور ايران به پا مي خيزد و سلاح بدست مي گيرد و عليه آنها دلاورانه مي جنگند كه اين چنين هم بود.

نام او هنوز بر سر زبان هاست


در هنگام حيات و تا مدتي بعد از شهادت در مجله‌هاى جنگى آمريكا بارها از شهيد خلعتبرى به عنوان يك نابغه جنگى و خلبان توانمند درهدايت هواپيماى اف 4، در پروازها و مانورهاى حساس نظامى و عملياتى نام برده شد.
همچنين نام او به عنوان يكى از شاگردان موفق وممتاز دانشگاه شپارد و تگزاس در فراگيرى علوم خلبانى اف 4 طى دوران آموزشش در مصاحبه‌ها و گفتگوهاى اساتيد اين دانشگاه برده شد است.
در سال 2006 يكى از مجلات جنگى آمريكا ويژه‌نامه‌اى در مورد مهارت‌هاى پروازى و ابتكار عمل‌ها و خلاقيت‌هاى شهيد خلعتبرى منتشر كرد.

و اما جاودانه ...


بعد از شهادت او وقتي كه وصيت نامه او قرائت شد، غيرت و دلاوري اش برهمگان دوباره اثبات شد. در اين هنگام تمامي حاضرين متوجه اين موضوع شدند كه ايران يكي از فرزندان غيورش را از دست داده. در قسمتي از وصيت نامه اين شهيد بزرگوار مطلبي آمده كه همه وجود و مرام و مردانگي خلعتبري در آن پيداست:
- اگر ذره اي از خاك وطنم به پوتين سرباز دشمن چسبيده باشد، آن را با خونم در خاك وطن مي شويم و مرگ در اين راه را افتخار مي دانم و اگر ارزشمندتر از جانم هديه اي داشتم، حتما به اين مردم خوب تقديم مي كردم.

http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=8802260194

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

ایجاد یک حساب کاربری و یا به سیستم وارد شوید برای ارسال نظر

کاربر محترم برای ارسال نظر نیاز به یک حساب کاربری دارید.

ایجاد یک حساب کاربری

ثبت نام برای یک حساب کاربری جدید در انجمن ها بسیار ساده است!

ثبت نام کاربر جدید

ورود به حساب کاربری

در حال حاضر می خواهید به حساب کاربری خود وارد شوید؟ برای ورود کلیک کنید

ورود به سیستم

  • مطالب مشابه

    • توسط FLANKER
      http://www.farsnews.net/plarg.php?nn=M385294.jpg

      http://www.farsnews.net/plarg.php?nn=M385295.jpg

      http://www.farsnews.net/plarg.php?nn=M385335.jpg

      http://www.farsnews.net/plarg.php?nn=M385333.jpg

      http://www.farsnews.net/plarg.php?nn=M385300.jpg

      http://www.farsnews.net/plarg.php?nn=M385309.jpg

      http://www.farsnews.net/plarg.php?nn=M385302.jpg

      http://www.farsnews.net/plarg.php?nn=M385304.jpg

      http://www.farsnews.net/plarg.php?nn=M385306.jpg

      http://www.farsnews.net/plarg.php?nn=M385307.jpg

      http://www.farsnews.net/plarg.php?nn=M385334.jpg

      http://www.farsnews.net/plarg.php?nn=M385336.jpg

      http://www.farsnews.net/plarg.php?nn=M385337.jpg

      http://www.farsnews.net/plarg.php?nn=M385338.jpg
    • توسط parsneet
      بسم الله الرحمن الرحیم
       
      تاپیک حاضر با محوریت پوشش خبر ها و اطلاعات مسابقات نظامی برگزار شده در ایران و همچنین شرکت تیم های ایرانی در سایر مسابقات بین المللی نظامی می باشد .
       
      مقدمه :
      مسابقات نظامی هر ساله در سراسر جهان با شرکت پرسنل نظامی ( به صورت داخلی و یا بین المللی ) برگزار می گردد . این گونه مسابقات علی رقم اینکه از قواعد و استاندارد متحدی برخوردار نیستند ( منظور نبودن کمیته جامع و قوانین واحده بین المللی در رشته های تخصصی می باشد ) اما تا حدودی پیرو قواعد و ضوابط برگزاری رزمایش های نظامی هستند . ( البته تیم های ورزشی و مسابقات ارتش های جهان (CISM) تا حدودی متفاوت از سایر مسابقات تخصصی هستند که در ذیل به آن اشاره خواهد گردید )
      اساساً هدف از برگزاری این گونه مسابقات تخصصی بالا بردن آمادگی پرسنل و ایجاد حس رقابت و افزایش انگیزش پرسنل نظامی جهت فراگیری مهارت های تخصصی است . و همچنین سنجش توانمندی پرسنل در مقایسه با واحد های مشابه در ارگان های نظامی داخلی و یا ارتش های خارجی دیگر است . پس تا حدودی می توان بیان کرد که تیم های شرکت کننده ( در مسابقات بین المللی ) عموماً از بین کشور های دوست و یا هم پیمان ( و یا حداقل غیر متخاصم ) انتخاب می شوند و برای سنجش توانایی های تخصصی شان گرد هم می آیند . و همچنین حتی گاهی می تواند بیان گر همسویی کشور های شرکت کنند و حامل پیام های خاص برای ارتش های رقیب شان نیز باشند .
       
       
       
      تاریخچه :
      می توان به نوعی اولین مسابقات نظامی ( با تاکید و اولویت دادن به پرسنل نظامی ) را به یونان باستان نسب داد . در رویدادی جشن گونه که عموما" ( و نه اختصاصاً ) پرسنل نظامی در آن شرکت می کردند تا آمادگی جسمانی و مهارت های کار با سلاح در رقابت با حریفان را بسنجند . در ادامه و ظهور امپراطوری روم باستان این نوع مسابقات چهره خشن تر و جدی تری به خود گرفت به گونه ای که مکان های اختصاصی مانند کلوزیوم (Colosseum) و همچنین شرکت کنندگان مخصوص بنام گلادیاتور (Gladiator) برای شرکت در آن تربیت می گردیدند .
      این مسابقات شرحی مفصل دارد ولی به اختصار : برگزاری آن در قرون مختلف تکامل یافته و عموماً شرکت کنندگان آن از بین سربازان قوای شکست خورده در جنگ با امپراطوری روم انتخاب می شدند و در بین خیل عظیم از این سربازان که در مسابقات محلی و ایالات های مستعمره روم برگذار می شد برگزیدگان ( که یقیناً تعداد کمی از آنان بودند) می توانستند آزادی خود را به دست آورند . ولی جنگجویانی نیز بودند که به خاطر بدست آوردن پول و یا شهرت نسبت به شرکت در این مسابقات خونین اقدام می کردند . این مسابقات که به خشونت بی پروا و ضد انسانی اش معروف گشته بود بدون فایده هم البته نبود . ( البته فواید آن از دید فرماندهان نظامی ) باید اشاره کرد که تمامی این مسابقات به نبرد های خونین تن به تن اختصاص نداشت بلکه اکثر این رویداد ها به باز سازی نبرد های روم در مقابل دشمنانش مختص می شد ( یقیناً آن نبردهای که در آن پیروز گردیده بودند تا خاطرات ، تکنیک های رزم و قهرمانان آن را مرور و زنده نگاه دارند ) عده ای از سربازان لباس های قوای دشمن را بر تن می کردند و سربازانی دیگر که نقش نیروهای رومی را داشتند با بکارگیری ارابه و اسب و سلاح های آن دوران در چندین پرده که گاهی تا چند روز نیز ادامه می یافت آن نبرد خاص را باز سازی می کردند . از نحوه یورش قوای مهاجم گرفته تا نبرد های تن به تن ، عبور از رودخانه ، یورش سواره نظام ، محاصره قلعه ها و یقیناً نمایش پیروز مندانه و دلاورانه ارتش رومی بر حریف خود !
       
      در عصر جدید ایده مسابقات نظامی بعد از پایان جنگ جهانی اول شکل گرفت . در سال 1919 پس از جنگ جهانی اول ، بازی های بین متفقین توسط شورای ورزشی نیروهای متفقین ژنرال جان پرشینگ سازماندهی شد و 1500 ورزشکار از 18 کشور را گرد هم آورد تا در 24 رشته ورزشی به رقابت بپردازند. این رویداد در Joinville-le-Pont فرانسه برگزار شد . و طی سالهای بعد در ماه مه 1946 ، پس از جنگ جهانی دوم ، شورای ورزشی نیروهای متفقین توسط سرهنگ هانری دبروس و پنج‌گانه المپیک توسط سرگرد رائول مولت احیا شد و در  7 تا 8 سپتامبر همان سال دومین بازی‌های بین متفقین در برلین (در المپیاستادیون , محل برگزاری بازی های المپیک 1936) برگزار شد .
       


      چند ماه بعد، با پایان دادن به شورای ورزش نیروهای متفقین ، سرهنگ دبروس و سرگرد مولت مسابقات ارتش های جهان (CISM) را در 18 فوریه 1948 تأسیس کردند . اعضای موسس آن بلژیک ، دانمارک ، فرانسه ، لوکزامبورگ و هلند بودند . در سال 1950، آرژانتین و مصر به عضویت آن درآمدند. در سال 1951 ایالات متحده به آن پیوست . در سال 1952 عراق ، لبنان ، پاکستان و سوریه و دو سال بعد برزیل به عضویت آن درآمدند . و همچنین کانادا در سال 1985 وارد آن شد . سپس در سال 1991 با پایان جنگ سرد سازمان رقیب پیمان ورشو کمیته ورزش ارتش متفقین (SKDA) با CISM ادغام شد و خبر از پیوستن 31 کشور و عضو جدید و سایر کشورهای مرتبط با بلوک شوروی را داد. این پیشرفت سریع منجر به رسمیت شناختن توسط نهادهای بین المللی از جمله IOC شد. قبل از سال 1995 CISM هر سال 15 تا 20 مسابقات جهانی را برگزار می کرد. از سال 1995  CISM هر چهار سال یک بار بازی های جهانی نظامی را که یک رویداد چند ورزشی است با شرکت نمایندگانی از ارتشهای 127 کشور دنیا سازماندهی می کند .
       
       

       
      رویدادها
      برگزاری مسابقات مرتبط با ارتش های جهان طیف متنوعی را در بر می گیرد و بلوک های سیاسی و جغرافیایی متعدد سعی در برگزاری رویدادهای مشابه زیادی جهت بالا بردن مهارت پرسنل خود دارند . اما به نوعی اهداف برگزاری این چنین مسابقاتی تنها به بالا بردن مهارت ها محدود نمی گردد . بلکه برپایی نمایشگاه های تخصصی تجهیزات تیراندازی و حتی ماشین آلات زرهی و تسلیحات انفرادی و البسه نظامی و ... در حاشیه این مسابقات بیان گر این است که این رویدادها مکانی است تا برنامه ریزان و دست اندرکاران نظامی کشور های مختلف به عرضه و کسب اطلاعات و سنجش آمادگی قوای نظامی پیرامونی خود اقدام نمایند .
       
      به برخی از این رویدادها می توان به اختصار اشاره کرد مانند :
      - مسابقات بین المللی پنج گانه ورزشی ( تیراندازی سرعت و دقت ، میدان موانع ، شنا ۵۰ متر با مانع ، دو صحرانوردی ۸ کیلومتر و پرتاب نارنجک )
      - مسابقات بین المللی نظامی پهپادی ارتش های جهان
      - مسابقات بین‌المللی نظامی غواصی در عمق
      - مسابقات بین‌المللی نظامی جهت یابی
      - مسابقات بین‌المللی نظامی بیاتلون زرهی روسیه
      - مسابقات سراسری امنیت سایبری در آمریکا
      و ...
       

      بازتاب و آثار
      برای بیان تاثیر حضور بین المللی تیم های نظامی و ترتیب دادن این چنین مسابقاتی منعکس کردن دیدگاه بعضی از تحلیل گران غربی شاید مفید باشد به عنوان نمونه :
      «واشنگتن فری بیکن» «جوزف هومیر» تحلیلگر امنیت ملی : روسیه و چین در نمایش قدرت به آمریکا قصد شرکت در یک بازی‌های بین‌المللی در آمریکای لاتین ( ونزوئلا ) تحت عنوان « تک تیرانداز مرز » را دارند . این  بازی‌های نظامی یکی از واضح ترین نشانه‌ها  از شکل گیری یک ائتلاف ضد ایالات متحده در آمریکای لاتین است. روسیه و متحدانش ( ایران و چین ) با حضور در این مسابقات نظامی در ونزوئلا در حال نمایش قدرت هستند . با عادی سازی تحرکات نظامی دشمنان ایالات متحده در دریای کارائیب ، ما در معرض خطر در آمریکای لاتین هستیم .
       
       
      در حال حاضر به نظر می رسد که برگزاری این گونه مسابقات در بین نیرو های نظامی منطقه ای و جهانی در حال افزایش هست . مسابقاتی که هم در رشته های عمومی ( آمادگی جسمانی و ورزشی ) و هم رشته های تخصصی ( تیر اندازی ، زرهی و توپخانه ، پهپادی و ... ) با حضور تیم های چندگانه به جدیت پیگیری می شود . قطعا انتخاب تیم های ورزیده در این گونه رقابت ها باعث افزایش اعتماد به نفس پرسنل و همچنین تبلیغات مثبت برای نیرو های نظامی ما نیز خواهد گردید  . همچنین برگزاری مسابقات کشوری و درون مرزی برای ما موجبات حس رقابت و افزایش انگیزش سازمانی را برای نیروهای مسلح ما در پی خواهد داشت . انشالله 
       

       
       
       
      بن پایه :
      https://www.milsport.one/cism/members-nations
      https://www.ilsf.org/about/recognition/cism/
      https://armedforcessports.defense.gov/CISM/Military-World-Games/
      https://en.wikipedia.org/wiki/Colosseum
      https://freebeacon.com/national-security/iran-russia-china-to-run-war-drills-in-latin-america/
       
      گرد آوری جهت انجمن میلیتاری
       
       
    • توسط GHIAM
      با استفاده از طول استند موشک فاتح، تونستم ابعاد موشک فتح را به دست بیاورم. موشک فتح دارای طول 6.5 متر و قطر 40 سانتیمتر است. این موشک نسبت به فاتح110 حدودا 2.30متر کوتاهتر و 20 سانتیمتر قطر کمتری دارد.  
      هیچ گونه اطلاعاتی از جنس موتور و جنس بدنه موشک وجود ندارد. اما احتمالا فتح موشکی با وزن 800-900 کیلوگرم، برد  200 - 300 کیلومتر و سرجنگی 150-200 کیلوگرمی باشد. به نظر میر‌سد سپاه قرار است این موشک را جایگزین نسخه های اولیه فاتح 110 کند. هرچند سرجنگی سبکتری نسبت به فاتح دارد برای زدن اهداف نرم از جمله زیرساخت‌های نفتی، مراکز صنعتی، اهداف غیرمقاوم نظامی و ... بسیار موثر است. 
      با توجه به ابعاد و وزن موشک فتح، می‌توان 4 تیره از این موشک را مانند فجر 5 از روی حامل IVECO پرتاب کرد.  
       

       
       

       

       
       
       
    • توسط mehdipersian
      شناور شهید باقری به بالگرد، موشک و پهپاد مجهز خواهد شد 
      فرمانده نیروی دریایی سپاه:

      شناور شهید باقری که در آینده ساخت آن به اتمام می‌رسد، علاوه بر داشتن یک ناوگروه در داخل خود، باند پرواز هم دارد که پهپاد می‌تواند از روی آن حرکت کرده و به پرواز درآید و در بازگشت هم می‌تواند بر روی آن بنشیند.
      شناور شهید باقری با ۲۴۰ متر طول و ۲۱ متر ارتفاع، مجهز به بالگرد، موشک و پهپاد است.
      این شناور به گونه‌ای در حال ساخت است که از روی عرشه آن حدود ۶۰ پهپاد می‌تواند پرواز کند و بنشیند.
      وستانیوز
       
    • توسط amirarsalankhan
      بمب افكن تهاجمي نسل بعد، LRS-B
       
                                 
       
       
      بمب افكن نسل بعد ( NGB، قبلا به نام بمب افكن 2018 شناخته مي شد ) يك برنامه به منظور توسعه يك بمب افكن جديد براي نيروي هوايي ايالات متحده بود. NGB قرار بود تا در حدود سال 2018 و به عنوان يك بمب افكن پنهانكار، مادون صوت، برد متوسط و با قابليت متوسط حمل سلاح وارد خدمت شود و به تدريج جايگزين بمب افكن هاي پير و پا به سن گذاشته (  B-52 Stratofortress  و B-1 Lancer ) گردد. ولي برنامه توسعه NGB با ظهور طرح بمب افكن دور برد تهاجمي سنگين ايالات متحده به فراموشي سپرده شد.
       
         
       
      اين اتفاق زماني افتاد كه در ژوئن 2010 سپهبد Breedlove  در مصاحبه اي بيان كرد كه اصطلاح بمب افكن نسل بعد مرده و از اين به بعد نيروي هوايي بر روي طراحي بمب افكن هاي دور برد تهاجمي كار خواهد كرد كه در آن از سيستم هاي به كار رفته در جنگده هاي F-22 و F-35 استفاده خواهد شد تا بمب افكني مقرون به صرفه و با قابليت هاي استثنايي هر دو جنگنده فوق جهت انجام ماموريت ها طراحي و توليد گردد.
       
             
       
       
      بمب افكن دور برد تهاجمي (Long Range Strike Bomber)
      برنامه توسعه بمب افكن دور برد تهاجمي ( LRS-B ) به معناي واقعي كلمه پنهانكار است! و اطلاعات خيلي كمي از آن منتشر شده است ولي اهميت آن را به خوبي مي توان در رفتار پنتاگون و شركاي صنعتي بزرگ آن احساس كرد.بسياري از كارشناسان معتقدند كه برنامه توسعه اين بمب افكن ساختار نيروي هوايي ايلات متحده را در 20 سال آينده شكل خواهد داد و هر شركتي كه برنده مناقصه توليد اين بمب افكن شود پول پارو خواهد كرد و بازنده نيز مي تواند مطمئن باشد كه جايگاهي در آينده هوانوردي نظامي ايلات متحده نخواهد داشت مگر ان كه معجزه اي كند!
      هر چند امروزه لاكهيد ماريتن به لطف پروژه F-35 آينده خود را در صنعت هوانوردي نظامي ايالات متحده تضمين كرده است و بويينگ نيز به مدد توليدات هوانوردي غير نظامي خود مي تواند از اين بحران عبور كند و تنها نورث روپ است كه چاره اي ندارد و  بايد اين مناقصه را برنده شود تا بتواند با خيال راحت به آينده خود فكر كند
      شناخته ها و ناشناخته ها
      پيش بيني شده 80 تا 100 فروند از اين بمب افكن جديد جايگزين ناوگان فعلي بمب افكن هاي ايالات متحده شود.  
      پنهانكار بودن ،قابليت حمل سلاح هاي هسته ايو داراي بودن هر دو حالت پروازي سرنشين دار و بي سرنشين از الزامات طراحي LRS-B است.قيمت تعيين شده براي هر فروند بمب افكن جديد 550 ميليون دلار در سال 2010 پيش بيني شده و قرار است به جهت كم كردن هزينه ها از فناوري موجود در طراحي ان استفاده شود ولي ساختار طراحي آن بايد به شكلي باشد كه بتواند از تكنولوژي هاي آينده نيز استفاده كند.دو رقيب اصلي در طراحي اين بمب افكن يكي كمپاني  Northrop Grumman, با سابقه طراحي بمب افكن پنهانكار و گرانقيمت B-2 است و ديگري مشاركت كمپاني هاي بويينگ و لاكهيد مارتين با سابقه طراحي جنگنده هاي F-22 و F-35 .همچنين پيش بيني مي شود در اواسط دهه 2020 اولين پروازهاي اين بمب افكن انجام شود.طبق حدس هايي كه كارشناسان مي زنند نيروي هوايي آمريكا به دنبال يك بمب افكن در اندازه اي حدودا نصف B-2 است كه از دو موتور F-135 همانند F-35 سود ببرد.
       
                                              
                                         
                                          پيشران F-135 Pratt  & Whitney
       
      الان همه شما ميگوييد اين كه خيلي كوچيكه، خب مسلما بايد بزرگتر بشه ولي با صحبتي كه رابرت گيتس وزير سابق دفاع انجام داد و به اعضاي كنگره گفت كه قيمت هر فروند 550 ميليون دلار ميشود راه را بر روي بزرگتر شدن اين بمب افكن فعلا بست. و اين نگراني را در بين كارشناسان به وجود آورد كه هر شركتي كه بتواند با حداقل آيتم هاي اساسي يك بمب افكن توليد كند برنده اين مناقصه خواهد بود بدون توجه به نيازهاي اساسي نبردهاي آينده.بنابراين يكسري الزامات از سوي كارشناسان هوانوردي نظامي جهت توسعه LRS-B  پيشنهاد شده است :
      پنهانكاري
      امروزه ميدانيم كه 80 درصد قابليت پنهانكاري به شكل و طراحي هواپيما بستگي دارد و فقط 20 درصد به مواد و تكنولوزي پيشرفته به كار رفته در آن وابسته است. كه همين 20 درصد هم بيشترين هزينه را به خود اختصاص مي دهد. پس يايد تعادل خوبي را بين اين دو بخش برقرار كرد تا هزينه هاي طراحي و توسعه سرسام اور نباشد.
      تعمير و نگهداري
      استفاده از مواد جاذب امواج رادار ساخته شده مي تواند نگهداري اين بمب افكن را بسيار راحت تر كند تا استفاده از موادي كه در لبه تكنولوژي روز قرار دارند و بسيار گران قيمت خواهند بود و نگهداريشان نيز بسيار مشكل است.ولي پلت فرم طراحي نيز بايد به شكلي باشد كه اين پرنده بتواند در 50 سال آينده آسمان ها را همچنان تسخير كند و پذيراي مواد جديد و تكنولوژي هاي نوين نيز باشد.
      قابليت حمل بمب هاي هسته اي
      تصميم گيري در اين مورد بايد همين الان صورت بگيرد، هر چند نيروي هوايي علاقه دارد تا چند سال بعد از توليد بمب افكن ها مجوز حمل سلاح هاي هسته اي را براي آنها صادر كند ولي با توجه به پيشرفت هاي سريع در صنعت هوانوردي نظامي از الان اين پرنده بايد طوري طراحي شود كه حداقل نيمي از آنها از ابتدا قابليت حمل بمب هاي هسته اي و هيدروژني را داشته باشند. و توانايي بازدارندگي ايالات متحده را همچنان حفط كنند.
      كنار گذاشتن طرز فكر شواليه تنها!
      بسياري از مردم فكر مي كنند كه پنهانكاري يعني يك جنگنده پنهانكار به تنهايي و با شجاعت به مانند يك شواليه به مواضع دشمن حمله مي كند و تمامي آنها را نابود ميسازد!! از الان بايد اين تفكر را دور ريخت و يك برنامه جامع جهت حملات پر تعداد بمب افكن هاي نسل بعد در نظر گرفت و تمام سناريوهاي موجود و تهديدات لازم را در آنها پيش بيني كرد تا قدرت واقعي بمب افكن ها و تاثير آنها بر روي مواضع دشمن مشخص شود.
      ساخت يك بمب افكن، نه فقط يك پلت فرم صرف
      در سال هاي بعد LRS-B تنها بمب افكن سنگين ايالات متحده خواهد بود. پس بايد به شكلي طراحي شود كه قابليت باز طراحي بسياري از قسمت هاي آن وجود داشته باشد و بتواند از تكنولوژي هاي آينده نيز به خوبي بهره مند شود. همچنين LRS-B بايد بتواند ماموريت هاي دريايي را نيز به خوبي ماموريت هاي زميني انجام دهد.
      نگه داشتن خلبان در كابين
      با وجود داشتن فناوري پروازهاي بي سرنشين اما ما نبايد در دام اين صحبت ها بيافتيم كه LRS-B بايد تنها قابليت بي سرنشين داشته باشد!، نداشتن خلبان در ميدان نبرد يعني نداشتن حس مسئوليت پذيري و ابتكارات لحظه اي نمي توان از جذابيت هاي فراوان پرنده هاي بي سرنشين گذشت ولي يك بمب افكن سنگين بي سرنشي نياز به حمايت زميني بسيار بيشتري از بي سرنشين هاي فعلي دارد كه اين خود هزينه ها را بسيار بالاتر مي برد.مورد بعدي قابليت ضعيف بي سرنشين ها در سوخت گيري هاي هوايي است كه در حين ماموريت هاي يك بمب افكن دوربرد الزامي است و يك خلبان در هر شرايط آب و هوايي يا زماني به راحتي آن را انجام مي دهد.و در آخر فكر كنيد كه يك بي سرنشين بخواهد بمب هسته اي نيز با خود حمل كند، خيلي فكر خوبي نيست و حتي كابوس آور نيز هست. هر چند خيلي ها فكر ميكنند بهتر بمب هاي هسته اي را به دست بي سرنشين ها سپرد!
      فراموش نكردن چيزهاي كوچك
      بايد فضاي كافي براي خلبان در پروازهاي طولاني در نظر گرفت تا اعصابش راحت باشد و تحت فشارهاي جسمي قرار نگيرد. اين مورد حتما بايد لحاظ شود و سعي شود از تجربه B-2 در اين مورد درس گرفته شود.
      در ژانويه 2011 نيروي هوايي فهرستي كوتاه از اهداف مورد نظر خود را براي بمب افكن تهاجمي منتشر كرد
      اهداف طراحي در نظر گفته شده براي يروژه LRS-B در ژانويه 2011
      كل هزينه پروژه نبايد از 40 تا 50 ميليارد دلار بيشتر باشد سرعت مادون صوت حداكثر بردي پروازي بيشتر از 9250 كيلومتر مداومت پروازي 50 تا 100 ساعت براي پروارهاي بي سرنشين قابليت بقا در حملات روزانه به مواضع دشمن با وجو د قدرتمند ترين دفاع هوايي موجود  
      در پايان تصاويري از طرح هاي مفهومي اراده شده توسط سه كمپاني معظم شركت كننده در اين مناقصه
       
                       
                                                           
       طرح پيشنهادي كمپاني نورث روپ گرومن
       
       
       
       
                      
                                                                              
       طرح پيشنهادي كمپاني لاكهيد
       
       
       
       
       
                         
                                           
        طرح پيشنهادي كمپاني بويينگ
       
       
      حال بايد منتظر ماند و ديد كه در چند ماه آينده مقامات نيروي هوايي كدام يك از طرح هاي پيشنهادي را براي آينده توان هوايي ايالات متحده انتخاب خواهند كرد.
      نظر شما چيست؟
      كم و كاستي بود  دوستان به بزرگواري خودتون ببخشيد، تقديم به ارواح طيبه شهداي مرزباني ناجا در حادثه اخير نگور
      با تشكر فراوان از دوست و استاد گرامي جناب 7mmt به جهت پيشنهاد اين موضوع و كمك هاي بسيارشان
      تهيه شده توسط امير ارسلان رهسپار ، فقط براي ميليتاري
       
       
      منابع :
      http://en.wikipedia.org/wiki/Next-Generation_Bomber
       
      http://www.defensenews.com/story/defense/air-space/strike/2015/01/18/air-force-bomber-industry/21805275/
       
      http://defensetech.org/2014/09/15/air-force-plans-major-step-in-long-range-strike-bomber-program/
       
      http://breakingdefense.com/2014/09/b-2-pilots-lessons-for-lrsb-americas-new-bomber/
  • مرور توسط کاربر    0 کاربر

    هیچ کاربر عضوی،در حال مشاهده این صفحه نیست.