Wolfenstein

جنگ خندق و دلاوری علی (ع)

امتیاز دادن به این موضوع:

Recommended Posts


اخراج بعضى قبایل یهود مانند بنى نضیر و بنى قریظه از اطراف مدینه آنها را نسبت به مسلمین و مخصوصا نسبت به پیغمبر اكرم صلى الله علیه و آله خشمگین ساخت و چند تن از رؤساى قبایل مزبور به مكه رفته و آمادگى خود را علیه پیغمبر صلى الله علیه و آله به منظور كمك و همراهى با قریش اعلام داشتند بزرگان قریش از این فرصت استفاده كرده و از پیشنهاد آنان استقبال نموده در نتیجه كلیه قبایل بت پرست مكه به همدستى طوایف یهود در سال پنجم هجرى بسیج عمومى كرده و با تعداد ده هزار نفر به فرماندهى ابوسفیان و دستیارى گروهى از یهود براى ریشه كن ساختن نونهال اسلام متوجه مدینه شدند.

چون این خبر به پیغمبر صلى الله علیه و آله رسید مسلمین را جمع كرد و براى دفاع در مقابل این عده مهاجم به بحث و شور پرداخت، سلمان فارسى پیشنهاد نمود كه اطراف مدینه را خندق بكنند و موانع مصنوعى در آنجا به وجود آورند تا عبور دشمن از آن سخت و نا ممكن باشد رسول اكرم پیشنهاد سلمان را پذیرفت و دستور فرمود فورا براى حفر خندق آماده شوند.

مسلمین مشغول حفر خندق شده خود حضرت رسول صلى الله علیه و آله نیز مانند مسلمین دیگر به حفر خندق اشتغال داشت پیش از رسیدن سپاه مهاجم خندق كنده و آماده شد و هنگامی كه مشركین نزدیك خندق رسیدند از مشاهده آن متعجب شدند زیرا این نوع وسیله دفاع در عربستان سابقه نداشت بدین جهت گفتند: و الله ان هذه لمكیدة ما كانت العرب تكیدها، به خدا سوگند این حیله عرب نیست و عرب چنین حیله‏اى به كار نبندد.

مسلمین هم كه تعدادشان در حدود سه هزار نفر بود در آن طرف خندق اردو زده بودند، چند روز این دو سپاه در طرفین خندق روبروى هم بودند و گاهى به هم سنگ و تیر می‎انداختند بالاخره عمرو بن عبدود با چند نفر دیگر اسب جهانیده و از تنگترین جاى خندق خود را به طرف دیگر آن رسانیدند.

عمرو به محض ورود مبارز خواست، وقتى صداى خشن و رعب انگیز عمرو در فضاى اردوگاه مسلمین طنین انداز شد نبض‏ها از حركت ایستاد و رنگ از چهره همه پریدن گرفت! چرا؟

براى این كه عمرو را همه می‎شناختند، او فارس یلیل و از شجاعان نامى عرب بود و در تمام عربستان نظیر و مانندى نداشت، او قهرمان كهنسال و ورزیده و جنگدیده بود و به تنهائى با هزار نفر مقابل شمرده میشد!

فریاد هل من مبارز عمرو براى بار دوم پرده گوش مسلمین را مرتعش ساخت.
در این موقع یك سكوت و حیرت توام با ترس و وحشت بر تمام لشگر مدینه حكمفرما بود و كسى را جرات تكلم و اظهار وجود نبود عمرو میگفت شما میگوئید هر كس از ما كشته شود به بهشت میرود آیا در میان شما داوطلب بهشت وجود ندارد؟

بالاخره پیغمبر اكرم صلى الله علیه و آله سكوت را شكست و فرمود كیست كه شر این بت پرست را از سر ملت اسلام بر دارد؟ نفس‏ها در سینه حبس بود و از كسى صدائى بر نیامد على علیه السلام بپا خواست و عرض كرد من یا رسول الله پیغمبر فرمود تامل كن شاید داوطلب دیگرى هم پیدا شود ولى هیچكس حریف این قهرمان عرب نبود نبى اكرم سؤال خود را تكرار فرمود باز على علیه السلام پاسخگوى این دعوت گردید پیغمبر فرمود یا على این عمرو بن عبدود است عرض كرد من هم على بن ابیطالبم، رسول خدا عمامه بر سر على و شمشیر بر كمر او بست و فرمود برو كه خدا نگهدارت باشد سپس سر بلند نمود و با حالت رقت بار گفت خدایا پسر عم مرا در میدان كار زار تنها مگذار.

عمرو رجز میخواند و مسلمین را بمبارزه میطلبید:

و لقد بححت من النداء بجمعكم هل من مبارز ************************* و وقفت اذ جبن المشجع موقف البطل المناجز
و كذلك انى لم ازل متسرعا نحو الهزاهز ********************* ان الشجاعة فى الفتى و الجود من خیر الغرائز

در این هنگام على علیه السلام چون شیر خشمگینى كه براى صید خود از كمین جستن كند به سرعت آهنگ عمرو كرد و جواب رجز او را از روى ادب علمى چنین داد:

لا تعجلن فقد اتاك مجیب صوتك غیر عاجز*********************ذونیة و بصیرة و الصدق منجى كل فائز
انى لارجو ان اقیم علیك نائحة الجنائز *********************** من ضربة نجلاء یبقى ذكرها بعد الهزاهز

عمرو كه خود را از شجعان نامى و مبرز عرب میدانست با دیده حقارت به على علیه السلام نگریست و گفت آیا جز تو كسى داوطلب بهشت نبود؟ من با پدرت ابوطالب آشنا و دوست بودم نمیخواهم ترا در پنجه خود چون مرغ بال و پر شكسته‏اى در حال نزع بینم مگر نمیدانى كه من عمرو بن عبدود فارس یلیل و قهرمان نیرومند عرب هستم؟
على علیه السلام فرمود من ترا ابتداء به توحید و اسلام دعوت میكنم و اگر هم نپذیرى از همین راه كه آمده‏اى برگرد و از جنگ با پیغمبر در گذر.

عمرو گفت من از روش آباء و اجداد خود (بت پرستى) دست بر نمیدارم واگر هم بدون جنگ بر گردم مورد استهزاء زنان قریش واقع میشوم، على علیه السلام فرمود در این صورت از اسب پیاده شو با هم بجنگیم كه من دوست دارم ترا در راه خدا كشته باشم.

عمرو بر آشفت و از اسب پیاده شد و اسب خود را پى كرد و چون در برابر على علیه السلام ایستاد پیغمبر اكرم صلى الله علیه و آله فرمود: برز الایمان كله الى الشرك كله. (تمامى ایمان با تمامى كفر به مبارزه برخاسته است.)

حقیقت امر نیز همین بود على علیه السلام ایمان محض و بلكه كل ایمان بود و اگر در آنروز على نبود نامى از اسلام و احدى از مسلمانان نمى‏ماند، عمرو نیز نماینده شرك و كفر بود و چشم و چراغ قریش به شمار میرفت.

بالاخره آن دو مبارز چنان به هم در افتادند كه گرد و غبارى در اطراف آنها بلند شد و نیروهاى متخاصمین نتوانستند آنها را به خوبى مشاهده كنند در این گیر و دار دو ضربت رد و بدل شد عمرو شمشیرى بر على زد كه سپر آن حضرت را دو نیمه كرد و به سر مباركش هم آسیب رسانید ولى آن حضرت با چابكى و نیرومندى خود چنان ضربتى به عمرو فرود آورد كه او را به خاك هلاكت افكند و خود بانگ تكبیر بر آورد، از صداى تكبیر على علیه السلام همه را معلوم شد كه عمرو به قتل رسیده و با كشته شدن او شكست قریش هم حتمى خواهد بود چنانكه خواهر عمرو در این مورد ضمن ابیاتى چند چنین گوید:

اسدان فى ضیق المكر تصاولا *************************** و كلاهما كفو كریم باسل‏
فاذهب على فما ظفرت بمثله‏ *************************** قول سدید لیس فیه تحامل‏
ذلت قریش بعد مقتل فارس*************************** فالذل مهلكها و خزى شامل

یعنى آنها دو شیر دلاور بودند كه در تنگناى معركه بیكدیگر حمله‏ور شدند و هر دو همتایان بزرگوار و دلیرى بودند. اى على برو كه تا كنون به كسى مانند او چیره نگشته بودى و (این ادعاى من) سخنى است محكم و درست و در آن تكلف و اغراق نیست.

قریش پس از كشته شدن چنین سوارى خوار شد و این خوارى، قریش رانابود كرده و این رسوائى شامل همه آنان خواهد بود. چون على علیه السلام سر عمرو را به حضور پیغمبر آورد رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم فرمود.
ضربة على یوم الخندق افضل من عبادة الثقلین.

و بعضى نوشته‏اند كه فرمود:

لضربة على لعمرو بن عبدود افضل من عمل امتى الى یوم القیامة.

یعنى ارزش و پاداش شمشیرى كه على علیه السلام در روز خندق بر عمرو زد از پاداش عبادت جن و انس برتر است و یا از پاداش عمل امت من تا روز قیامت بهتر است.

زیرا شمشیر على علیه السلام بود كه عمرو را به خاك و خون كشید و اسلام نو بنیاد را از شر مشركین رهائى بخشید و اگر در آن روز على نبود عمرو به تنهایى كافى بود كه مسلمین را تار و مار نموده و چنانكه خودش میگفت نام اسلام را از صفحه تاریخ براندازد بنابراین عمل امت اسلامى تا روز قیامت در گرو همان ضربت سیف اللهى است كه موجب قتل و گریختن عكرمة و چند تن دیگر گردید كه همراه عمرو بدین سوى خندق گذشته بودند و با كشته شدن عمرو و فرار همراهانش دهشت و هراس در میان مشركین افتاد و روحیه آنها را به كلى متزلزل نمود و علاوه بر این طوفان سخت و سهمگین نیز به امر خدا برخاست و قریش را به وحشت انداخت در نتیجه ابوسفیان درنگ را جائز نشمرده و شبانه با عده خود از كنار مدینه به سوى مكه كوچ نمود.

درباره كشته شدن عمرو به شمشیر على علیه السلام شیخ ازرى در قصیده هائیه خود گوید:

یا لها ضربة حوت مكرمات**************************** لم یزن ثقل اجرها ثقلاها
هذه من علاه احدى المعالى‏************************* و على هذه فقس ما سواها

چه ضربتى كه زیبائیها و بزرگیها را در بر دارد و اجر ثقلین (جن و انس) با اجر آن نتواند برابر كند. این شاهكار یك نمونه از مقامات عالیه اوست و بر این قیاس كن سایر كارهاى او را.

پس از غزوه خندق پیغمبر صلى الله علیه و آله تنبیه و گوشمالى طایفه بنى قریظه را كه نقض عهد كرده و با مشركین همكارى نموده بودند لازم دانست زیرا طایفه مزبور در ظاهر پیمان عدم تعرض با مسلمین بسته بودند ولى نقض عهد كرده با قریش همدست شده بودند رسول خدا صلى الله علیه و آله على علیه السلام را با عده‏اى به جنگ آنها فرستاد. پس از 25 روز محاصره و زد و خورد مردان آنها مقتول و زنانشان اسیر و اموالشان به دست مسلمین افتاد بدین ترتیب طایفه بنى قریظه هم به دست على علیه السلام از بین رفت و مسلمین از شر یهود اطراف مدینه آسوده شدند





منبع: سایت پژوهه
  • Upvote 4

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
پیامبر (ص) در هنگام درگیری علی (ع) و پهلون کافر فرموه بود که تمام اسلام در برابر تمام کفر ایستاده است.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
همین جنگ هنوز هم که هنوزه باعث تبلیغات رژیم صیهونیستی بر ضد مسلمون ها شده! با این که تقصیر خودشون بوده! دستت درد نکنه برادر!

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

با سلام و خسته نباشید از ارسال این مطلب:

در این جنگ دو مطلب بزرگ نهفته است، یک سلمان فارسی بعنوان مشاور پیامبر و افتخار ما ایرانیان که پیشنهاد کندن خندق را به رسول گرامی اسلام می دهد و می فرماید در سرزمین ما برای جلوگیری از هجوم دشمن ما گودالی بزرگ گرداگرد خود درست و در آن آب می ریزیم و این گونه جلوی سپاه دشمن را می گیریم.. 2 شجاعت علی (ع) در جنگ و کشتن قوی ترین دشمن دین خدا. چون یکی از بزرگان دانشمند یهودی به حضرت علی فرمود اگر شما خود را جانشین پیغمبر می دانید، در کتب آسمانی ما یک از صفات جانشینان پیامبر این است باید 7 مرتبه در زمان حیات پیامبر و 7 مرتبه بعد از فوت پیامبر باید تا سر حد مرگ از دین خدا پیروی کرده باشند، این 7 مرتبه شما کدام است. ایشان فرمودن قبل از مرگ : خوابیدن من در جای پیامبر و رفتن ایشان از مکه به مدینه و زمانی که دشمنان دیدند من جای پیامبر بودم مرگ برای من حتمی بود و در زمان زنده بودن همین جنگ احزاب یا خندق چون این دشمن قوی همه را کشده بود تا جایی که خوف به دل پیامبر افتاد و به علی گفت این شمشیر را بگیر و او را بکش، علی قویترین جنگجوی کافر راکشت و در خیبر را جا کند و گفت ای یهودی آیا من تا سرحد مرگ بعد از وفات پیامبر نرفتم.( در این جا فقط به دو مورد در زمان زنده بودن و بعد وفات پیامبر اشاره شده است. اشاره کردم) منبع کتاب قضاوت های امیرالمومنین

  • Upvote 1

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

ایجاد یک حساب کاربری و یا به سیستم وارد شوید برای ارسال نظر

کاربر محترم برای ارسال نظر نیاز به یک حساب کاربری دارید.

ایجاد یک حساب کاربری

ثبت نام برای یک حساب کاربری جدید در انجمن ها بسیار ساده است!

ثبت نام کاربر جدید

ورود به حساب کاربری

در حال حاضر می خواهید به حساب کاربری خود وارد شوید؟ برای ورود کلیک کنید

ورود به سیستم

  • مرور توسط کاربر    0 کاربر

    هیچ کاربر عضوی،در حال مشاهده این صفحه نیست.