amirhosin

تاپیک جامع صَدّام حُسین عبد المجید تِکریتی

امتیاز دادن به این موضوع:

Recommended Posts

صدام از نقطه‌نظر امریکایی‌ها همچنان به عنوان تهدیدی برای هم‌پیمانان غربی مثل کشور نفت‌خیز عربستان سعودی و اسرائیل، خطری برای محموله‌های نفتی خلیج فارس و ثبات خاورمیانه به شمار می‌رفت. بیل کلینتون رئیس‌جمهور امریکا (۱۳۸۰-۱۳۷۲) (۲۰۰۱-۱۹۹۳) که جانشین بوش شده بود، تحریم‌های اقتصادی تازه‌ای در کنار تحریم‌های نظامی برای عراق وضع کرده و منطقهٔ پرواز ممنوع را نیز کنترل می‌کرد. کلینتون در سال ۱۳۷۷ (۱۹۹۸) در پاسخ به ممانعت عراق از حضور بازرسان سازمان ملل، لایحهٔ آزادسازی عراق را امضا کرد. این لایحه بر تغییر رژیم عراق به منظور "بازگشت عراق به خانوادهٔ بین‌المللی" تأکید داشت و طبق آن دولت امریکا به گروه‌های تبعیدی خارج از عراق کمک ‌مالی می‌کرد. پس از آن به زودی عملیات سه روزهٔ روباه صحرا انجام گرفت و طی آن کارخانه‌های تولید سلاح صدام منهدم گشتند؛ در حالی که استراتژیست‌های پنتاگون نقشه حمله‌های زمینی به عراق را می‌کشیدند برخی از تحلیلگران امریکایی بر این باور بودند که فشار خارجی برای ایجاد یک شورش به منظور عزل صدام کافی به نظر می‌رسد. این دو نظر باعث بروز شکاف در تصمیم‌گیری‌های ضد صدام بین دولتمردان واشنگتن شد. اما پس از حملات ۲۰ شهریور ۱۳۸۰ (۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱) توازن سیاسی داخلی امریکا تغییر کرده و باعث شد تا نومحافظه‌کاران بتوانند در مدیریت کشور امریکا تأثیر به سزایی داشته باشند. رئیس‌جمهور امریکا جرج دبلیو بوش (پسر جرج اچ دبلیو بوش) در بیانیهٔ اتحاد خود به کنگره، در دی ماه ۱۳۸۱ (ژانویه ۲۰۰۲) از «محور شرارت» که به زعم وی از کشورهای ایران، عراق و کرهٔ شمالی تشکیل شده‌اند سخن به میان آورد. همچنین او احتمال داد که برای براندازی دولت عراق از زور استفاده خواهد کرد. او اعلام کرد: «رژیم عراق طرح تولید گاز اعصاب و سیاه‌زخم و سلاح‌های اتمی را به مدت یک دهه دنبال کرده است.» او همچین ادامه داد: «عراق همچنان درصدد است دشمنی خود را به امریکا نشان دهد و از ترور حمایت کند.» صدام حسین در تاریخ ۵ اسفند ۱۳۸۱ (۲۴ فوریه ۲۰۰۳) و در حالی که وقوع جنگ تزدیک بود، با دَن رَدِر مجری شبکهٔ خبری سی‌بی‌اس نیوز (CBS News) به مدت بیش از سه ساعت مصاحبه کرد. در یک دههٔ گذشته این اولین مصاحبهٔ وی با یک خبرنگار امریکایی بود. این شبکه یک هفته بعد نوار مصاحبه را به روی آنتن فرستاد. دولت و ارتش عراق در طول سه هفته پس از حملهٔ امریکا و هم‌پیمانانش در تاریخ ۲۹ اسفند ۱۳۸۱ (۲۰ مارس ۲۰۰۳) نابود شدند. ایالات متحده دست‌کم دوبار کوشید تا با حملات هوایی، صدام را به قتل برساند ولی در هر دوبار، هدف مورد اصابت واقع نشد. با شروع ماه آوریل (اواسط فروردین) نیروهای ائتلاف بخش زیادی از عراق را اشغال کرده بودند. مقاومت‌های بسیار ضعیف ارتش عراق یا به راحتی در هم می‌شکستند و یا تبدیل به تاکتیک‌های پارتیزانی می‌شدند. این وضعیت، نشان‌دهندهٔ خروج کنترل از دست صدام بود. صدام برای آخرین بار در فیلمی ویدئویی که او را در حومهٔ بغداد نشان می‌داد دیده شد. هنگامی که بغداد در تاریخ ۲۰ فروردین (۹ آوریل) به دست نیروهای ائتلاف افتاد، دیگر کسی صدام را ندید.
  • Upvote 2

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
مکان صدام حسین تا هفته‌ها پس از سقوط بغداد و پایان درگیری‌های اصلی نامعلوم بود. افراد زیادی گزارش دادند که وی را دیده‌اند ولی هیچ‌کدام تأیید نشد. یک سری نوارهای صوتی که ادعا می‌شد با صدای صدام ضبط شده‌اند، هر چند وقت یک‌بار پخش می‌شدند ولی اعتبار هیچ‌کدام از آنها مورد تأیید قرار نگرفت. صدام حسین در بالاترین ردهٔ «فهرست تحت پیگردترین‌ها» قرار گرفت. بسیاری از دیگر رهبران عراق دستگیر شدند ولی تلاش‌های گسترده برای دستگیری وی بی‌ثمر بودند. پسران وی، عدی و قصی که جانشینان سیاسی وی تلقی می‌شدند در تیرماه ۱۳۸۲ (ژوئیه ۲۰۰۳) پس از درگیری با نیروهای امریکایی و با گزارش یک منبع آگاه عراقی کشته شده بودند. خبرگزاری جمهوری اسلامی ایران (ایرنا) در تاریخ ۲۳ آذر ۱۳۸۲ (۱۴ دسامبر ۲۰۰۳) به نقل از جلال طالبانی رهبر کردها، گزارش داد که صدام حسین دستگیر شده است. این گزارش‌ سپس توسط دیگر اعضای هیئت حاکمه، منابع ارتش امریکا و تونی بلر نخست‌وزیر وقت انگلستان تأیید شد. کمی بعد پل برمر حاکم موقت امریکایی عراق در کنفرانسی مطبوعاتی در بغداد خبر دستگیری وی را اینچنین اعلام کرد: «خانم‌ها و آقایان، او را گرفتیم.» او را در ساعت ۸:۳۰ به وقت محلی روز ۲۲ آذر (۱۳ دسامبر) در عملیاتی به نام سپیده‌دم سرخ و در یک چاله در خانه‌ای در روستای الدور در نزدیکی تکریت دستگیر کرده بودند. برمر در آن کنفرانس مطبوعاتی تصاویر ویدئویی صدام پس از دستگیری را پخش کرد. تصویر صدام حسین را با صورتی پر از ریش و موی بلند به هم ریخته نشان دادند. کمی بعد هویت وی با آزمایش دی‌ان‌ای (DNA) تأیید شد. وضعیت سلامت وی خوب اعلام شد و او را «پرحرف و با همکاری بالا» توصیف کردند. برمر اعلام کرد که صدام را به زودی محاکمه خواهد کرد ولی جزئیات محاکمهٔ وی را اعلام نکرد. اعضای هیئت حاکمهٔ موقت عراق پس از گفتگو با وی اعلام کردند که او از گذشتهٔ خود پشیمان نیست و معتقد است که تنها یک «حاکم سخت‌گیر» بوده است. بعدها این‌چنین اعلام شد که مکان اختفای وی با اعتراف یکی از دستگیرشدگان به دست آمد. واحدهایی که در دستگیری وی دخالت داشتند عبارت بودند از تیپ یک ارتش، رستهٔ چهارم پیاده‌نظام و بسیاری از سربازان عملیات‌های ویژه. نام این عملیات در پروندهٔ سربازانی که در آن شرکت داشتند ثبت شد و از طرف ارتش آمریکا به تمامی آنها جوایزی اعطاء گردید.
  • Upvote 2

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
در تاریخ ۲۹ اسفند ۱۳۸۳ (۲۰ مه ۲۰۰۵) روزنامه‌های The Sun انگلیس و New York Post که توسط روپرت مردوخ اداره می‌شوند، عکسی از صدام را در زندان در حالی که تنها یک زیرشلواری به پا داشت، با عنوان «ستمگر با زیرشلواری» چاپ کردند. صفحهٔ سوم این روزنامه که معمولاً اختصاص به نمایش دختران مدل نیمه‌عریان دارد، صدام حسین را در حالی که با یک زیرشلواری سفید در حال شستن لباس است نشان می‌داد. در عنوان این صفحه نوشته شده بود: «شخصیتی رقت‌انگیز در حال شستن شلوارش در زندان. (...) اکنون او روی یک چهارپایهٔ کوچک پلاستیکی صورتی می‌نشیند و وظایف یک زن رخت‌شور را انجام می‌دهد.» این عکس‌ها که گفته می‌شد "توسط منابع نظامی امریکا، برای تخریب روحیهٔ شورشیان عراقی تهیه شده بودند" مجوز رسمی انتشار نداشتند. ترنت دافی مشاور مطبوعاتی بوش اعلام کرد که این عکس‌ها تخلف آشکار از رهنمودهای D.O.D و به احتمال قوی معاهدهٔ جنوا برای رفتار با انسان‌های دربند هستند. ارتش امریکا اعلام کرد به شدت به دنبال عوامل انتشار عکس‌های صدام خواهد بود. صدام حسین در تاریخ ۹ تیر ۱۳۸۳ (۳۰ ژوئن ۲۰۰۴) (درحالیکه هنوز در اردوگاه کراپر در بغداد نگه‌داری می‌شد) به همراه ۱۱ تن از سران حزب بعث به صورت حقوقی (و نه به صورت فیزیکی، زیرا در حال حاضر زندان‌های کافی و امنی برای نگه‌داری از آنها در عراق وجود ندارد.) تحویل دولت موقت عراق شد تا به اتهام جرایم جنگی، جرایم ضدبشری و قتل‌عام محاکمه گردد. قرار شد تا در طول این محاکمه توجه ویژه‌ای به فعالیت‌های وحشیانهٔ وی بر علیه کردهای شمال عراق در طول جنگ با ایران و بر علیه شیعیان جنوب در خلال سال‌های ۱۳۷۰ تا ۱۳۷۸ (۱۹۹۱ تا ۱۹۹۹) بشود. اولین استماع دادرسی پروندهٔ صدام در تاریخ ۱۰ تیر ۱۳۸۳ (۱ ژوئیه ۲۰۰۴) در دادگاه ویژهٔ رسیدگی به جرائم سران عراق انجام شد. کمی بعد تصاویر این دادرسی روی شبکه‌های تلویزیونی عربی و غربی پخش شد. این اولین تصویر وی پس از دستگیری در آذر ماه (دسامبر) قبل توسط نیروهای امریکایی بود. رهبر مخلوع ۶۷ سالهٔ عراقی در طول ۲۶ دقیقه دادرسی، اعتماد به نفس و شهامت بالایی از خود نشان داد. صدام، قانونی بودن دادگاه را مورد سوال قرار داد. او دادگاه را "بازیچهٔ بوش برای رای آوردن در انتخابات امریکا" خواند. او تمامی اتهمات وارده را به شدت رد کرد و گفت: "همهٔ این‌ها نمایش است. مجرم اصلی بوش است." هنگامی که قاضی از او خواست تا خود را معرفی کند او پاسخ داد: "من صدام حسین عبدالمجید، رئیس‌جمهور عراق هستم. من هنوز هم رئیس‌جمهور عراق هستم و اشغالگران نمی‌توانند آن را انکار کنند." صدام در طول بازرسی از حملهٔ خود به کویت در سال ۱۳۶۹ (۱۹۹۰) دفاع کرده و حاکمان کویت را «سگ» خطاب کرد. این جمله باعث شد که قاضی نسبت به استفاده از واژه‌های توهین‌آمیز در دادگاه به او تذکر بدهد. کمی بعد در همان روز، ابوالحسن وزیر ارتباطات کویت اعلام کرد که "از صدام انتظار می‌رفت که این‌چنین سخن بگوید." صدام حسین بر خلاف حاکمان محافظه‌کار خلیج فارس، در محیطی بیابانی و روستایی به دنیا آمده است. با اینکه در روز استماع دادرسی در روز ۱۰ تیر (۱ ژوئیه) هیچ وکیل مدافعی در دادگاه وجود نداشت، ولی ساجده طلفاح همسر اول صدام، یک گروه ۲۰ نفرهٔ چندملیتی به ریاست محمد رشدان (اردنی) و متشکل از عایشه قذافی (لیبیایی)، کورتیس دوبلر (امریکایی)، امانوئل لودوت (فرانسوی)، مارک هنزلین (سوییسی)، جیووانی دی استفانو (ایتالیایی) و چند تن دیگر را برای دفاع از صدام استخدام کرده بود. هنگامی که دادرسی به پایان رسید، رهبر مخلوع عراق حاضر به امضای برگهٔ تأیید تفهیم اتهامات خود نشد. این طور گفته می‌شود که صدام طی دیداری با دونالد رامسفلد در سال ۱۳۸۴ (۲۰۰۵) پیشنهاد آزادی خویش مشروط بر اعلام آتش‌بس با نیروهای ائتلاف را رد کرده است. دادگاه ویژه در تاریخ ۲۷ تیر ۱۳۸۴ (۱۸ ژوئیه ۲۰۰۵) صدام را متهم به قتل‌عام اهالی روستای دجیل به بهانهٔ همکاری آنها در ترور وی در سال ۱۳۶۱ (۱۹۸۲) کرد. خانوادهٔ صدام در تاریخ ۱۷ مرداد ۱۳۸۴ (۸ اوت ۲۰۰۵) اعلام کردند که تیم وکلای صدام را منحل کرده و تنها عضو عراقی این گروه به نام خلیل الدلیمی به عنوان مشاور حقوقی به کار خود ادامه خواهد داد. سرانجام صدام در تاریخ یکشنبه ۱۴ آبان ۱۳۸۵ (۵ نوامبر ۲۰۰۶) به اعدام با طناب دار محکوم شد. ادعای وی مبنی بر اینکه هنوز هم یک نظامی است و در صورت اثبات جرم باید تیرباران شود، از سوی دادگاه نادیده گرفته شد.
  • Upvote 2

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

صدام حسین در سال ۱۳۱۷ (۱۹۳۷) در روستای العوجه تکریت در کشور عراق و در خانواده‌ای چوپان به دنیا آمد. مادرش او را صدام نام نهاد که در عربی به معنای فردی است که بسیار آسیب می‌رساند. او هیچ‌گاه پدر خود «عبدالمجید» که پنج ماه پیش از تولدش ناپدید شده و یا فوت کرده بود را ندید. کمی بعد برادر دوازده ساله‌اش بر اثر بیماری سرطان مرد و مادر صدام را در آخرین ماه‌های حاملگی در اندوه فرو برد. او تلاش کرد جنین خود را سقط کرده و خود را بکشد. پس از تولد صدام از نگهداریش سر باز زد. صدام تا سه سالگی در خانوادهٔ دایی‌اش، خیرالله طلفاح به سر برد. مادرش، صبحه طلفاح المسلط بار دیگر ازدواج کرد و صدام دارای سه برادر ناتنی شد. پس از بازگشت صدام نزد مادر، ناپدریش رفتار خشنی با او داشت.

ادامه دارد



در مورد تولد صدام و اوایل زندگیش چند روایت هست.معروفترین روایت نقل میکنه که پدر خانواده می میره و مادر خانواده که هیچ کس کمکی بهش نمی کرده برای سیر کردن شکمش مجبور میشه معشوقه یه تاجر یهودی بشه. که حاصلش میشه تولد صدام.دایی صدام که تا آن زمان هیچ کمکی به خواهر بیچاره اش نمی کرده وقتی می فهمه خواهرش حامله شده برای حفظ ابروی عشیره خیلی زود خواهرش رو به عقد یه نفر ( گویا اسمش حسین بوده ) که مشکل روانی داشته و یه مقدار هم منگل بوده در میاره و پس از مدتی که نزدیک تولد صدام بوده اونو سر به نیست می کنن! ناپدری که با صدام بدرفتاری میکرده شوهر بعدی بوده که برادر های ناتنی صدام هم از اون بودند.

به خاطر حرام زاده بودن صدامه که مخالفینش بهش میگن صدام تکریتی! میگن اگر کسی جلوی صدام بهش میگفته تکریتی سزاش مرگ بوده! باید بهش میگفتن صدام حسین! و خیلی هم تاکید داشته به نام صدام حسی
ن!

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
صدام حسین در تاریخ ۹ دی ۱۳۸۵ (۳۰ دسامبر ۲۰۰۶) و در ساعت ۶:۰۷ به وقت محلی (۳:۰۷ UTC) به دار آویخته شد. مراسم اعدام وی در اردوگاه عدالت که منطقه‌ای محافظت‌شده در شمال بغداد است و زمانی توسط خود صدام برای شکنجه و اعدام شهروندان عراقی استفاده می‌شد اجرا شد. با وجود گفته‌های ضد و نقیض مسئولان عراقی در مورد جایگاه و شیوهٔ خاکسپاری صدام، سرانجام جنازه او را برای تدفین در روستای محل تولدش به نام عوجه در تکریت به سران عشیرهٔ بوناصر تحویل دادند. جسد صدام حسین نزدیک محل دفن پسرانش قصی و عدی به خاک سپرده شد. او در بازجویی‌های پیش از اعدامش دربارهٔ حملات شیمیایی به ایران و کردها گفت: «کشتار کردها و ایرانیان با سلاح های شیمیایی یک ضرورت بود که شخصا دستور آن را صادر کردم.»
  • Upvote 2

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
خیلی ممنون آقای nozheh
واقعا مفید بود همه پستهای شما رو خوندم
جسارتا برای شما ممکن هست که در مورد مطالب کمی بیشتر بنویسید:
1- انتفاضه مردم عراق و سرکوب وحشیانه و بیرحمانه اونها
2- اعدام و زندانی و اخراج کردن شیعیان از خاک عراق بهمراه خانواده هایشان به بهانه مخالفت با حکومت
3- اخراج ،قتل و زندانی کردن ایرانی تبارها در دهه های 60-70
(بسیاری از اونها از دهه 60 تا به امروز اثری ازشون نمونده)
4- سرکوب و مهاجرت اجباری کردها به مناطق مختلف

بازم از مطلب کامل و آموزنده شما تشکر میکنم

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
hightech-speed عزيز قابل شما رو نداشت. چشم حتما. اگه مطلبي مناسب پيدا كردم به روي چشم ارايه ميدهم. بازم ممنون از توجهتون.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
سفير انگلستان در عراق:باصدام مي شود كار كرد
خبرگزاري فارس:در سال 1969، سفارت بريتانيا در بغداد، صدام حسين را به عنوان "وارث مسلم رئيس جمهور حسن البكر" معرفي كرده بود. سفارت، او را " يك مرد جوان خوش آينده با يك لبخند جذاب " كه علي رغم شهرتش به عنوان "يك افراطي حزبي" ممكن است با مسئوليت بيشتر پخته شود، يافته بود.
در همان سال 1966 و مصادف با تأسيس سازمان مخفي صدام، عبدالسلام عارف كه با اندكي هوشمندي، موفق به كشف نيات حزب بعث شده و آنان را از مصادر قدرت عزل كرده بود، به طرز مشكوكي در يك حادثه ي هوايي كشته شد تا توهين او بي پاسخ نمانده باشد. با كشته شدن عبدالسلام، برادرش عبدالرحمن عارف كه از اين فراست بي بهره بود به قدرت رسيد. كم توجهي او به تحركات حزب بعث از سويي و موفقيت صدام در اقدامات زير زميني كه حمايت هاي خارجي را هم به دنبال داشت از سوي ديگر، دست در دست هم داد تا حزب بعث بتواند در تاريخ 30 جولاي 1968 طي يك كودتاي بدون خونريزي، عبدالرحمن عارف را ساقط و ژنرال احمد حسن البكر را به قدرت برساند.
صدام به پاس خدماتش از همان سال، به عنوان نايب رئيس شوراي فرماندهي عراق برگزيده شد تا با استفاده از ضعف جسماني حسن البكر، عملاً به شخص اول مملكت تبديل شود. هر چند در معادلات بين المللي امضاي قرار داد 1975 بين ايران و عراق كه در آن امتيازات زيادي به ايران داده شده بود، ضعف دولت عراق و امضا كننده ي آن صدام حسين به حساب مي آمد، اما در حقيقت صدام با برگزيدن استراتژي "يك گام به عقب، دو گام به جلو" و معرفي خود به عنوان بازيگر اصلي در روابط خارجي كشورش، توانست وجه اي جهاني كسب كند و در عين حال با استفاده از موقعيت سياسي و ايجاد آرامش نسبي حاصل از آن در عراق، مهره هاي مطلوب خود را در پست هاي كليدي امنيتي و نظامي كشور گماشته و به اين وسيله، رفته رفته از قدرت حسن البكر بكاهد. همچناني كه صدام قدرت مي گرفت، زمان كنار رفتن ژنرال احمد حسن البكر نزديك تر مي شد.
بحث پيرامون به قدرت رسيدن صدام، بسيار طولاني و پيچيده است و فرصتي بيش از اين مقاله را مي طلبد، اما اشاره ي اجمالي به برخي از جنبه هاي آن اجتناب ناپذير است. همان گونه كه سابقاً اشاره شد، عراق كشوري است كه قرن هاي متمادي به داشتن قيم عادت داشته است و اساساً انديشه ي مؤلفي پيرامون اداره ي كشور كه بتوان حكومت هاي عراقي را در دوره هاي گوناگون، از قدرت هاي غالب زمان خود جدا كرد وجود خارجي ندارد. از همين رو، روي كار آمدن هيچ نظامي در آن را نمي توان به صورت منفرد برسي كرد و بررسي دخالت هاي خارجي امري لازم است.
در ميان كشور هاي صاحب قدرت در زمان معاصر، توجه به نقش سه كشور انگليس، آمريكا و شوروي سابق از اهميت ويژه اي برخوردار است. بررسي اين نكته كه كدام يك توانسته اند تحليل واقع بينانه تري نسبت به سايرين از صدام ارائه دهند حائز اهميت است. اين اشاره ي اجمالي مطلبي را روشن مي كند كه بسيار جالب توجه خواهد بود.
اين سه كشوررا به دو صورت مي توان طبقه بندي كرد. طبق مدل اول و در قالب جهان دو قطبي بلوك شرقي و بلوك غربي، دو كشور آمريكا و شوروي به عنوان رهبران دو جريان عمده ي موجود در آن روزگار كه هر كدام خود را مالك جهان مي ديدند قابل دسته بندي هستند. از طرفي با توجه به سابقه ي ديرينه ي انگلستان در منطقه و توجه با اين نكته كه آمريكا، ميراث دار استعمار پير اوست، بررسي ديدگاه هاي آن ارزش زيادي ميابد. در اين دسته بندي، ما با قائل شدن تفاوت اساسي بين ديدگاه هاي اين دو، آمريكا و انگليس را در يك جبهه و شوروي را در جبهه ي مقابل فرض مي كنيم و به بررسي نتايج كشمكش اين دو در به قدرت رسيدن صدام مي پردازيم و پيروزي هر كدام از طرفين را به منزله ي وجود تفاوت اساسي در پايه هاي جهان بيني حكومت صدام تعبير خواهيم كرد.
اما طبق مدل دوم كه با ديدگاه هاي انقلاب اسلامي ما تطابق دارد، تمامي اين سه كشور در يك جبهه ي واحد ترسيم مي شوند. اين مدل به تفكيك در بين بلوك شرق وغرب اعتقادي ندارد و هر دو طيف را در جبهه ي كفر جهاني قرار مي دهد. جبهه اي كه با هر عنوان و دسته بندي اي، تنها رسيدن به بالاترين سطح مادي را هدف گرفته، و هر طرف آن سعي مي كند با تكيه به مباني راهبردي خود، سهم بيشتري از مواهب دنيا را به خود اختصاص دهد.
طبق اين مدل، تقابل اين دو باعث بروز تصميم گيري ها و جهت گيري هاي ويژه نيست، بلكه هدف مشترك آن ها براي رسيدن به حداكثر امكانات دنيا و عدم تسليم در مقابل تقسيم عادلانه ي مواهب است كه هر چند تنش را به وجود مي آورد، اما تفاوت ماهوي در آن دو را موجب نمي شود. طبق اين مدل، چيزي كه در به قدرت رسيدن صدام مورد مطالعه قرار مي گيرد، بررسي اين نكته است كه كدام طرف پيروز ماجرا شد، بدون اين كه بين پيروزي هر يك از آنان بتواند تفاوتي اساسي را در كليت نظامي كه صدام مي توانست پديد بياورد ايجاد نمايد و در واقع اگر هر كدام از اين دو موفق به پيروزي در به قدرت رساندن صدام شده باشند، ماهيت حكومت او را دستخوش تحولي نكرده اند. همين تفاوت دسته بندي ها، كار بررسي دخالت هاي خارجي را دشوار تر مي كند و اين مقاله در عين تبيين ديدگاه هاي مهم در اين زمينه، و سعي در تفكيك صحيح بين اين ديدگاه ها در نگارش، ادعايي بر توفيق در اين مهم ندارد. در اين بررسي اجمالي به ترتيب به نقش انگلستان، شوروي و ايالات متحده اشاره مي شود.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
عده اي از تحليگران كه بعضاً داراي سوابق كارهاي امنيتي هستند بر اين عقيده اند كه اساساً طرح به قدرت رسيدن صدام يك طرح انگليسي است. دولت محافظه داري كه اسناد اقداماتش هرگز فاش نمي شود و در اجراي چنين طرح هايي، حداكثر ضريب مخفي كاري و توفيق را به خود اختصاص داده است. بر اساس اين باور، انگلستان به علت حضور تاريخي خود در منطقه، به خصوص پس از كشف نفت، اركان خود را چنان نفوذ داده كه نمي توان آن را نسبت به قدرت گرفتن صدام يا هر شخص ديگري بي تفاوت دانست. از آنجا كه سيطره ي انگلستان بر رَگِ حياتي عراق، سازش قدرتمداران با او را به امري رايج در عراق تبديل كرده بود احتمال صحت آن را افزايش مي دهد. از طرفي، از آن جا كه نگهداري ريز اعمال كاركنان خارجي دولت انگلستان سابقه اي طولاني دارد، لذا گمانه ها پيرامون پدر صدام در صورت صحت[اولين روايت نقل شده در ابتداي مقاله ]، مي تواند در اين امر نقش به سزايي را ايفا كرده باشد. اين يك واقعيت زشت است كه برخي از دولت هاي اشغال گر در كشور هاي تحت سلطه ي خود به ايجاد نسل هايي از كودكان نامشروع كمك كرده اند تا با نگه داري اسناد اين توحش، نهايت سوء استفاده را براي خود در آينده تضمين نمايند. اگر صدام از اين طبقه باشد، حتماً سوابق آن موجود بوده و با توجه به آن، وي موفق به جلب رضايت طرف انگليسي شده است ؛ و يا انگلستان با گرو داشتن آن اسناد، مي توانسته به داشتن تسلط بر اعمال او اطمينان يافته باشد. در هر صورت آن چه به طور حتم مي توان عنوان كرد، انگلستان نسبت به روي كار آمدن وي نظر مثبت داشته است. چيزي كه از اسناد بر مي آيد، اين گفته را تأييد مي كند. در سال 1969، سفارت بريتانيا در بغداد، صدام حسين را به عنوان "وارث مسلم رئيس جمهور حسن البكر" معرفي كرده بود. سفارت، او را " يك مرد جوان خوش آينده با يك لبخند جذاب " كه علي رغم شهرتش به عنوان "يك افراطي حزبي" ممكن است با مسئوليت بيشتر پخته شود، يافته بود. صدام براي عادي سازي روابط، ملاقات هايي را هم با سفير بريتانيا ترتيب داده بود. سفير، برخورد او را همراه با "گرمي بسيار زياد و چيزي كه به طور حتم صميميت به نظر مي رسيد" معرفي كرده بود. وي در خلال اين ملاقات هاي دوستانه به سفير بريتانيا اطمينان داده بود كه روابط دولتش با شوروي، "تحت تأثير مشكل فلسطين" به وجود آمده و با ظاهري صميمانه، اميد به بهبود در روابط با انگلستان و ايالات متحده را ابراز داشته بود. سفير انگلستان در تحليلي به طور خلاصه، صدام را براي دولت مطبوعش چنين توصيف كرده است: " صدام يك عضو مخوف، استوار و اهل عمل و سلسله مراتب بعثي، اما كسي كه اگر آدم تصيم مي گرفت بيشتر با او كار كند، مي شد كار كرد." لحن ملايم توأم با نظر به آينده ي درخشان براي صدام از محتواي اين مكاتبات به روشني پيداست. صدام موفق شده بود تا در نهايت تردستي و با هنرنمايي كامل، رضايت طرف انگليسي را نسبت به خود جلب كند. اما براي رسيدن به پاسخ اين سوال كه او تا چه حد مطيع سياست گذاران آنان بود، راهي بس طولاني پيش روي مان قرار دارد. در هر صورت، طبق ديدگاهي كه مطرح شد، عده اي بر اين باورند كه آبش خور فتنه ي صدام، انگلستان است، اما دو اشكال عمده اين نظر را تهديد مي كند ؛ اول اين كه مدارك كافي براي صدور حكم قطعي در دست رس نيست و دوم آن كه با توجه به وجود نوعي انگليسي هراسي در برخي از اين صاحب نظران و قائل شدن برخي توانايي هاي نداشته براي او، مي توان اين تحليل را به كج منشي ايشان منسوب كرد. بنا بر اين با تأييد روابطي خاص بين اين دو، ميزان واقعي نسبت صدام با انگلستان قابل محاسبه نيست. مضاف بر اين كه دولت انگلستان به عنوان اصلي ترين شريك آمريكا در حمله ي اخير به عراق، تلويحاً به شكست در تحليل صدام اقرار كرده است. اما بررسي شوروي سابق با جذابيت هاي خاص خود همراه است. با بررسي اطلاعات موجود، رسيدن به اين نتيجه كه در دهه ي 70، عراق، مورد اعتماد ترين و متحد اصلي شوروي در ميان ملل خاورميانه بوده است، كار مشكلي نيست. همسويي رهبران عراق با شعارهاي جمال عبد الناصر كه گرايش شديدي به شرق داشت، يكي از مواردي است كه چنين تحليلي را براي آسان تر مي كند. در حالي كه مصر در عصر سادات با سرعت به دامان غرب پناهنده مي شد، تمايل زياد رهبران عراقي براي پر كردن جاي خالي او، بهترين دليل براي توسعه ي روابط بين آنان با شوروي محسوب مي شد. در حالي كه بنا به دلايل پيش گفته، علاقه بين دو كشور رو به فزوني بود، شوروي با يك حركت حساب شده سعي در نزديك تر كردن عراق به خود نمود. مسكو طي يك هشدار غير رسمي، دولت حسن البكر را نسبت به كودتاي در شرف وقوعي عليه آن، كه به احتمال قوي خود نيز در توليد آن به صورت مخفي دست داشت، آگاه ساخت. صدام به خوبي از نفوذ شوروي در بين روشنفكران عراقي آگاه بود و مي دانست جانب داري روشنفكران تا چه حد در افزايش وجهه اش مؤثر است و در سطح كلان تر، لزوم حمايت شوروي از كودتاي احتمالي خود را درك مي كرد. به همين دليل، اين كمك اطلاعاتي او را غنيمت شمرد تا كدورت هاي گذشته را بزدايد. كدورت هايي كه به علت حضور وي، به عنوان عضو برجسته و بي رحم حزب بعث، كه با حمايت سازمان سيا در فعاليت هاي ضد كمونيستي سال هاي دهه ي 1960 شركت داشت، پديد آمده بود و بدين وسيله در فعاليت هاي جاسوسي آن احزاب اخلال ايجاد كرده بود. نمايندگي سازمان ك.گ.ب در بغداد پس از اقدامات صدام، در انعكاس اين مسكن سريع با خرسندي به مسكو گزارش كرد كه: " در نتيجه ي تلاش تمام وقتش، بسياري از افسران مرتجع(متمايل به غرب ) ارتش عراق و سياستمداران بازداشت يا اعدام شده اند..." در بين اين افراد يكي از فرمانداران نظامي بغداد كه در كشتار كمونيست ها در دهه ي 60 دخيل بود نيز قرار داشت. اين گزارش به ايجاد تحول و عزمي جدي در بين سران عراق براي تحكيم روابط با شوروي اشاره داشت و نسبت به حصول عيني آن اطمينان بخش بود. به واسطه رفتار هايي از اين دست، اعتماد به حزب بعث چنان فزوني گرفت كه مسكو حزب كمونيست عراق را كه تا حدودي از ائتلاف اكراه داشت، تحت فشار گذاشت تا با رژيم بعث به توافقي دست پيدا كند. توافقي كه بعد ها در سال 1973 به شركت حزب كمونيست عراق در يك جبهه ي مترقي ملي و ميهن پرستي تحت سيطره ي حزب بعث، كه رهبران بعثي آن را مطمئناً براي مهار كردن رقبايشان ترتيب داده بود، منجر شد.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
صدام: من از شيوه كشورداري استالين خوشم مي آيد
عثمان ناباورانه به او گفت: به نظر مي رسد تو از استالين خوشت مي آيد. صدام هم در پاسخ به اين تعجب اشاره كرد: بلي، من از شيوه اي كه او كشورش را اداره مي كرد، خوشم مي آيد.
در حالي كه بر طبق مدل نظام دو قطبي، تحليل روابط بين المللي به شدت تحت تأثير تبادلات اسلحه بين كشور ها قرار داشت، تبديل شدن عراق بين سال هاي 1974 تا 1978 به اولين دريافت كننده ي اسلحه و كمك نظامي از شوروي در ميان كشورهاي جهان سوم، از اميد مسكو به تبديل شدن اين كشور به سر پل اصلي وي در خاورميانه خبر مي داد. اين سال ها، سال هاي اطمينان بلوك شرق به داشتن جاي پاي محكمي در منطقه ي خليج فارس بود. اطميناني كه با بستن پيمان 15 ساله ي دوستي و همكاري بين دو كشور در سال 1972 پيوندي ناگسستني داشت. در زماني كه كشور هاي متمايل به شوروي از ابراز صريح و آشكار مودت خود با او استنكاف مي كردند، اين پيمان به ميزان زيادي در جلب نظر وي مؤثر بود.
اطمينان به حزب بعث و حساب ويژه اي كه بر روي آن باز كرده بود تا آن جا پيش رفت كه پس از يك در گيري بين نيروهاي عراقي با حزب دموكرات كردستان كه سال ها توسط وي تغذيه مي شد، مسكو سكوتي اختيار كرد كه منجر به قرباني شدن حزب دموكرات گشت. چرا كه با حمايت كردن از حزب بعث منافع بيشتر و پايدار تري را بدست مي آورد. هر چند بمب هاي ناپالم آمريكايي مقاومت كردها را در هم كوبيد، اما برداشتن شدن چتر حمايتي شرق از روي كردها، به لغزيدن حزب دموكرات در دامان غربي ها منجر شد. شوروي در راستاي حمايت از حزب بعث، به همين ها اكتفا نكرد و با ايجاد زمينه ي لازم در پيوستن عراق در سال 1975 به عنوان اولين عضو ناظر كشورهاي خاورميانه در "كومكون" نقش به سزايي را ايفا نمود.
نكته ي قابل توجه ديگري كه مي توان اشاره كرد، تحليل هاي غلط جاسوسان شوروي از شرايط در حال دگرگوني عراق است. از آن جا كه اكثر افسران ك.گ.ب به كمونيست قلباً اعتقادي نداشتند و با رياكاري از جيره ي دولتي خود حفاظت مي كردند، لذا اغلب براي درك صحيح رفتارهاي افراد هدف با مشكل مواجه مي شدند. از آن جا كه خود از كمونيست بودن، تنها اوركت خاكستري رنگ ارتش و لقب رفيق را يدك مي كشيدند، هر كسي كه آراسته به چنين ظواهري بود را، جزو هواخواهان نهضت از درون پوسيده ي كمونيست جهاني دسته بندي مي كردند. بنا بر اين زماني كه تحليل شخصيت صدام، تحت تأثير اين ديد، با هنرمندي تام و تمام وي در مخفي نگه داشتن اميال دروني اش همراه شد، به يكي از بزرگترين اشتباهات ك.گ.ب مبدل گشت.
زماني كه "دكتر محمد عثمان" يك سياستمدار كُرد، از آپارتمان خصوصي او ديدار كرد، صرفاً نه از رديف ويسكي هاي جاني واكر، بلكه همچنين از رديف آثار ترجمه شده از آثار استالين به عربي يكه خورد. عثمان ناباورانه به او گفت: به نظر مي رسد تو از استالين خوشت مي آيد. صدام هم در پاسخ به اين تعجب اشاره كرد: بلي، من از شيوه اي كه او كشورش را اداره مي كند خوشم مي آيد. صدام بارها هواخواهان خود را با توصيف هاي خسته كننده اش از قدرت مطلقه ي رهبري استالين خسته كرده بود و اين نكته اي نبود كه از چشم جاسوسان ظاهر بين شوروي دور بماند. مسكو كه صدام را وارث بلامنازع حسن البكر يافته بود، با اطلاع از شيفتگي وي به زندگي ژوزف استالين، فرصتي غير عادي براي تقويت روابطش با بغداد احساس كرد و به آينده اي روشن اميدوار شد.
سرويس جاسوسي شوروي، براي نمك گير كردن صدام و افزايش علاقه مندي اش به نظام كمونيستي، ترتيبي داد تا بتواند در ديداري سري، تمامي اقامت گاه هاي استالين در سواحل درياي سياه را بازديد كند و حتي راجع به وي، با سيحون سبگ مونته فيور، نويسنده ي زندگي نامه ي استالين، صحبت كند. تمامي اين وقايع جمع شد تا نظر مثبت كميته ي سياسي حزب كمونيست شوروي كه غالباً در مورد مسائل مهم، تصميم گيري ها بر عهده ي آن است، نسبت به صدام جلب شود.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
اما اين اعتماد ديري نپاييد. در سال 1975 كه خاطر حزب بعث از شرارت كردهاي معارض جمع شده بود، ديگر احتياجي به حزب كمونيست عراق نداشت و شروع به سركوب آن كرد. شوروي هم كه سال ها، عقب نشيني هاي پي در پي سياسي را تجربه كرده بود، اين بار نيز براي جلوگيري از ايجاد يك شكاف عميق بين خود و رژيمي كه در خاورميانه بيشترين حساب را روي آن باز كرده بود، كوتاه آمد و سكوت اختيار كرد تا در پرتو آن حزب تاريخ مصرف گذشته ي كمونيست عراق، نابود شود. بر طبق اعترافي كه يكي از اعضاي اين حزب چندي بعد براي افسران ك.گ.ب كرد، سازمان آن از هم پاشيده شده بود و افراد باقي مانده به زندگي زير زميني كشيده شده بودند. اعضاي نگون بخت آن كه نمي دانستند وجه امصالحه واقع شده اند، همچنان اميدوار بودند تا بتوانند با كمك شوروي خود را بازسازي كنند. براي فاش نشدن اسرار ارتباطات آن، طي يك عمليات آشكار تبادل اطلاعات كه شديداً توسط مأموران ك.گ.ب كنترل مي شد، سه صندوق حاوي اسناد حزب به مأموران رد شد تا راز آن براي هميشه مخفي بماند.
در زماني كه عراق به ظاهر در خط مقدم مبارزه اعراب براي جلوگيري از ميانجي گري دولت كارتر براي انعقاد يك پيمان صلح ميان مصر و اسرائيل بود، مسكو به شدت سعي داشت تا دشمني بغداد را بر نيانگيزد. چرا كه اطمينان داشت عراق ضعيف، براي موفقيت در چنين مناقشه اي، به سلاح ها و مودت شوروي احتياج مبرم دارد. شكنجه و اعدام كمونيست هاي عراقي كه اينك به برنامه ي اصلي حزب بعث و در رأس آن صدام تبديل شده بود، از چشم مسكو بسيار كم اهميت تر از تلاش هاي عراق براي مختل كردن روند صلح خاورميانه بود.
بنابر اين علي رغم رفتارهاي مخالف آميز صدام، همچنان شوروي دست از حمايت او بر نداشت و اين موضوع خود نمايان گر قدرت صدام در به بازي گرفتن قدرت هاي بزرگ بود. وي تا آن جا به استمرار حمايت شوروي از خود مطمئن بود كه بدون هيچ واهمه اي، براي جلب نظر غرب اعلام كرد: "اتحاد جماهير شوروي تا همه ي جهان كمونيست شود، راضي نخواهد شد." و از عواقب آن ترسي به خود راه نداد. پس از اتخاذ چنين مواضعي در ابراز تمايل به غرب متوفق نماند و 21 تن از اعضاي حزب كمونيست عراق را به اتهام تلاش براي كودتا عليه دولت وقت (دولت حسن البكر ) اعدام كرد. چرا كه مي دانست مسكو، وي را به جاسوسان كهنه ي خود ترجيح مي دهد و با پشت گرمي از مساعي بي دريغ شوروي، روي خود را براي اتحاد با غرب، گشاده نشان داد.
غرب اصولاً در منطقه ي خاورميانه از دست بالاي اطلاعاتي برخوردار بود. از آن جا كه اكثر كشورهاي غربي محتاج نفت منطقه بودند، لذا عوامل خود را براي كنترل اين منطقه ي حياتي در تمامي عرصه ها گسيل داده بودند تا هيچ اتفاق غير منتظره اي در آن امكان وقوع نداشته باشد. از طرفي مسكو كه با دارا بودن ذخائر عظيم نفت و گاز، چنين نيازي را در خود احساي نمي كرد و انتظار وقوع قيام هاي كمونيستي در آن را نداشت، تلاش هاي ديپلماتيك را براي كنترل اين منطقه ي نزديك به خود كافي مي ديد و توجه خود را به جريانات جنگ سرد در اروپا و انقلاب هاي كمونيستي در آمريكاي لاتين و جنوب شرق آسيا معطوف داشته بود. از همين روي، دخالت هاي سياسي و جاسوسي در اين منطقه از اولويت هاي آن نبود.
در اين زمينه نقل داستاني جالب، خالي از لطف نيست. زماني كه ريچارد هلمز، مدير پيشين اطلاعات مركزي ايالات متحده، به عنوان سفير در تهران منصوب شد، سفير شوروي ولاديمر يروفيوف در ديداري با امير عباس هويدا، نخست وزير وقت دولت ايران، با ريشخند گفت: "ما شنيده ايم كه آمريكايي ها جاسوس شماره يك خود را به ايران فرستاده اند! " هويدا هم با همان خون سردي مختص به خودش پاسخ داده بود كه: "آمريكايي ها دوستان ما هستند. حداقل جاسوس شماره ي 10 خود را براي ما نمي فرستند." اين داستان در كمال زيبايي، پرده از اين حقيقت بر مي دارد كه هوشياري غرب و به ويژه ايالات متحده در منطقه، به مراتب بيشتر از رقباي شرقيشان بوده است.
در اين بين توجه آمريكا به صدام اهميت ويژه اي دارد. چنان كه قبلاً اشاره شد، صدام پس از حضورش در دمشق، به طور مستمر با دفاتر نمايندگي سازمان سيا در تماس بود و تدابير او براي از دور خارج كردن كمونيست هايي كه از دير باز در عراق ريشه دوانده بودند، اهميت او را نزد ايشان به مراتب افزايش داد. غرب كه به گفته ي مادلين آلبرايت وزير امورخارجه ي اسبق آمريكا همواره با داشتن يك سر و گردن بالاتر از ديگر ملل، مي توانست افق هاي دوردست را بهتر ببيند، صدام را براي ايفاي نقش مهمي در آينده ي نه چندان دور، بهترين گزينه يافته بود. هر چند وجود پاره اي از مسائل، وي را با طور كمال مطلوب آنان نمي كرد. همكاري هاي گاه و بي گاه او با شوروي، حمايت كردن و پناه دادن به برخي عناصر نامطلوب از ديدگاه آمريكا و از همه مهم تر چالش جدي براي مهم ترين پايگاه غرب در منطقه، يعني اسرائيل، در رأس اين موارد قرار داشت. با توجه به آن چه تا كنون پيرامون ديدگاه هاي دو قدرت شرق و غرب بيان شد، مي توان نتيجه گرفت كه هر دو قدرت در پي انتصاب او بعد از حسن البكر، منافع و تهديداتي را براي خود متصور بودند كه تصميم گيري قطعي راجع به او را با مشكل مواجه مي كرد. اما طلوع اتفاقي بزرگ در سطح منطقه و جهان، در تلاقي اين ديدگاه ها و توافق روي گزينه ي صدام، تأثيري شگرف گذاشت.
آن چه مسلم است، وقو ع انقلاب اسلامي ايران و لزوم مقابله با آن، كه موج بيداري اسلاميش مي رفت تا در وهله ي اول، كشور هاي منطقه و در دراز مدت تمام جهان را به جنبش واداشته و تحت تأثير خود قرار دهد ؛ با به قدرت رسيدن صدام رابطه ي مستقيم دارد. اين خطر بزرگ مي رفت تا 20 ميليون مسلمان شوروي را به اصل خود فرابخواند و مهم ترين پايگاه آمريكا در منطقه را از سيطره اش خارج كند. به طور يقين شعار "نه شرقي، نه غربي" انقلاب كه در عرصه ي بين المللي تازه مي نمود و در كمال ناباوري تحليل گران، به سرعت در حيطه ي عمل ظاهر شد و به اين ترتيب منافع شرق و غرب را هم زمان مورد تهديد قرار داد، موجب همگرايي دو قدرت و اتخاذ تصميم مشترك براي مقابله با اين چالش شد.

ادامه دارد

خبرگزاري فارس

تاپیک به بخش جنگ آوران منتقل شده و ادغام گردید.
sina12152000

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
در آخرين لحظات‌، كمي پس از اذان، صدام حسين كه يك عرب سني بود، با واقعيات امروز عراق مواجه گرديد، واقعيت‌هايي كه وي هرگز مشاهده نكرده بود، ....
در نخستين ساعات سحرگاه شنبه (9 دي 1385)‌، صدام حسين‌، رييس جمهور مخلوع عراق، با آرامش در برابر چوبه دار ايستاده طناب زرد رنگ دار، دور گردنش پيچيده شده و آماده بود تا مطابق حكم دادگاه عراقي، اعدام شود. سه مامور مسوول اجراي حكم اعدام، با ماسك‌هاي سياه و ژاكت‌هاي چرمي، پشت سر او ايستاده بودند. صدام گفت: يا الله‌، و خود را براي ايستادن روي سكوي اجراي حكم آماده نمود، سكويي كه قرار بود براي اجراي حكم از زير پاي وي خارج شده و او را به پايين آويزان كند.

شاهدان اجراي حكم به صورت ناگهاني فراخوانده شدند و اتاق اجراي حكم، از شعارهاي شيعي لبريز گرديد. اين شعارها توسط مسلمانان شيعه‌اي داده مي‌شدكه به عنوان شاهد براي اجراي حكم اعدام حاضر شده بودند و فرصتي براي فريادهاي بلند خود به دست آورده بودند. مردمي دايما فرياد مي‌زدند مقتدي، مقتدي، مقتدي‌، تا بدين وسيله وفاداري خود را به مقتدي الصدر روحاني شيعه تندرو وضد آمريكايي‌، نشان دهند.

شاهدين گفتند كه صدام در اين لحظه (پس از شنيدن شعارهاي شيعيان طرفدار صدر) لبخند زد و كنايه آميزانه پرسيد مقتدي؟ در آخرين لحظات‌، كمي پس از اذان صبح، صدام حسين كه يك عرب سني بود، با واقعيات امروز عراق مواجه گرديد، واقعيت‌هايي كه وي هرگز مشاهده نكرده بود، چرا كه وي در طول سه سال گذشته اسير نيروهاي ايالات متحده بود. پس از بازداشت وي‌، شيعياني كه در دوران وي به شدت تحت فشار بودند، به قدرت رسيدند. آنها آخرين انسان‌هايي بودند كه صدام پيش از مرگ مشاهده نمود.

براساس تصاوير نه چندان با كيفيتي كه توسط موبايل گرفته شده و در شبكه‌هايي تلويزيوني مختلف نمايش داده شد يكي از حاضرين در پاسخ به پرسش صدام فرياد زد: برو به جهنم. در اين بين فرد ديگري نعره برآورد: زنده بادمحمدباقرصدر. باقر صدر كه عموي مقتدي الصدر و بنيانگذار حزب الدعوه است، كه نزديك به سه دهه پيش با دستور صدام به قتل رسيد. نوري المالكي نخست وزير عراق يك از رهبران ارشد اين حزب به شمار مي‌رود. سپس مونقيت الفارون‌، كه صدام حسين را مورد بازجويي قرار داده بود، گفت: اين فرد در برابر اجراي حكم قرار گرفته، لطفا رعايت كنيد. اتاق ساكت شد .

براساس درخواست پنج تن از شاهدان و همين‌طور مقامات رسمي آمريكايي و عراقي، صدام حسين كه نزديك به مرگ بود، شلوار اتو كشيده مشكي‌، پيراهني سفيد رنگ ويك اوركت مشكي مجلل، پوشيده و كفش‌هاي وي به طور كاملا براقي واكس زده شده بود. وي موهاي خود را رنگ كرده و ريش جوگندمي‌اش را به دقت آراسته بود. با وقار كامل منتظر اجراي حكم خود بود.

ساعت 3:30 صبح، حاضر شويد
صدام شروع به خواندن يك دعاي اسلامي نمود. مقامات مطلع گفتند كه در شامگاه جمعه، دفتر مالكي‌، به 14 نفر اعلام كرد كه احتمالا با آنها تماس گرفته خواهد شد. از روز سه شنبه هنگامي كه دادگاه عالي عراق، حكم صدام را تاييد نمود، روشن بود كه وي به زودي اعدام خواهد شد . مطابق آن چه مقامات عراقي و آمريكايي در مصاحبه‌هاي خويش گفتند، دولت مالكي مي‌خواست تا صدام را در ابتداي روز جمعه اعدام كنند اما مسايل حقوقي، نگراني‌هاي امنيتي و اختلافات سياسي، اجراي اين حكم را به تاخير انداخته بود.

رهبران شيعي و برخي از اعراب سني ميانه رو، مي‌خواستند كه صدام به سرعت اعدام گردد. آنها از اين مي‌ترسيدند كه تاخير در اجراي حكم‌، سبب شعله ورتر شدن خشونت و عميق تر شدن منازعات فرقه‌اي در عراق شود. در اين ميان كردها خواهان آن بودند تا اعدام صدام تا پايان رسيدگي به مسايل دادگاه بعدي به تاخير افتد. اين دادگاه مربوط به شكايات مرتبط با دستور صدام مبني بر قتل عام ده‌ها هزار كرد در شمال عراق است كه اغلب اين كشتارها به وسيله بمباران شيميايي انجام گرفته است. در اين ميان برخي از سياستمداران نگران اين مساله بودند كه اجراي حكم صدام در حين تعطيلات مذهبي عيد قربان، وي را به يك شهيد تبديل خواهد كرد.

مريم رييس مشاور مالكي گفت: تا آخرين لحظه‌، اين مساله( اعدام صدام در روز شنبه مصادف با عيد ) آخرين ساعات روز جمعه، اسناد مربوط به اجراي حكم صدام‌، امضا شدند. ساعت 1:30 نيمه شب شنبه، با مونير حداد‌، يكي از قضات دادگاه استيناف عراق، تماس گرفته شد. حدادگفت: فرد پشت خط مي‌گفت، ساعت 3:30 براي اجراي حكم اعدام به دفتر نخست وزيري بياييد.

وي به همراه فارون( بازجوي صدام) به محل اجراي حكم آمدند و به 14 نفر گروه اجراي حكم اعدام پيوستند. اين گروه، شامل وزير دادگستري مقامات امنيت ملي عراق، اعضاي پارلمان و چند تن از مشاوران ارشد مالكي بود. حدود ساعت 5 صبح، اين گروه در دو دسته 7نفره، سوار دو هلي‌كوپتر نظامي آمريكايي شدند.‌

حداد گفت كه پس از 15 دقيقه، آن‌ها به يك پايگاه نظامي عراقي در محله خادميه(كاظميه) در نزديكي رودخانه تيگريس(‌Tigris‌) رسيدند.اين پايگاه در دوران حكومت حزب بعث، مكان سرويس اطلاعات نظامي صدام(اداره استخبارات) بود، مكاني كه روزگاري مخالفين وي در آن مورد شكنجه و اعدام قرار مي‌گرفتند.

به طور همزمان، مقامات نظامي ايالات متحده، صدام را از زندان حاضر در كمپ كراپر در نزديكي فرودگاه بغداد، خارج ساخته و او را به ناحيه سبز منتقل كردند.سفارت ايالات متحده و مقامات ارشد دولت عراق در اين قرارگاه حفاظت شده، حضور دارند.مقامات آمريكايي گفتند كه آن‌ها صدام را در اين محل، تحويل نيروهاي عراقي دادند.سپس نيروهاي عراقي، وي را با يك نفربر به خادميه (كاظميه) بردند. هنگامي كه هلي‌كوپتر فرود آمد، گروه اجراي حكم اعدام، متشكل از حداد، فارون و وزير دادگستري به اتاق كوچكي در پايگاه، حاوي يك ميز، چند صندلي و يك يخچال وارد شدند. ده دقيقه بعد، صدام وارد گرديد.

وي(صدام) كلاهي چرمي پوشيده و روي صندلي، روبه‌روي حداد كه پشت ميز قرار گرفته بود، نشست. دستان صدام، به وسيله دستبندهاي پلاستيكي بسته شده بودند. حداد گفت: وي حالت عادي داشت، نه گيج بود و نه ترسي داشت.طبق قوانين عراق، حداد شروع به خواندن حكم دادگاه استيناف درباره صدام كرد.اما در هنگام خواندن متن، حسين فرياد زد: ما در بهشت هستيم و دشمنان ما در جهنم و زنده باد مردم، زنده باد جهاد، و زنده باد كشور. سپس وي (صدام) خشم خود را متوجه دو كشوري نمود كه در طول سه دهه حكومت به جنگ آن‌ها رفته بود. صدام فرياد زد:مرگ بر پارس‌ها و مرگ بر آمريكاييان. با اين وجود حداد به خواندن متن ادامه داد. حداد گفت:او سعي نمود كه صداي خود را بالا ببرد، اما صداي من از او بلندتر بود.در پايان خواندن متن، تيم اجراي حكم اعدام فرا رسيدند.صدام به طور خصوصي با يك روحاني سني براي چند دقيقه ملاقات نمود.

آن‌ها(تيم اجراي حكم) صدام را به اتاق بزرگي بدون دريچه بردند.پلكاني در اتاق بود كه به چوبه دار قرمز رنگي با دريچه بزرگي در زير، منتهي مي‌شد. حداد گفت: اتاق بسيار سرد بود و بوي تعفن مرگ از آن به مشام مي‌رسيد. حداد و فارون به همراه صدام و گروه اجراي حكم به پاي پلكان رفتند.سپس يكي از مرداني كه صورتش با ماسك پوشيده شده بود، طبق گفته حداد، به سمت صدام برگشت و گفت: تو عراق را نابود كردي، مردم آن را بدبخت كردي و در حالي كه عراق يكي از ثروتمندترين كشورهاي جهان بود، همه ما را تبديل به گدا كردي.‌ حسين پاسخ داد:من عراق را نابود نكردم.من عراق را تبديل به كشوري ثروتمند و قدرتمند كردم. فارون جلو آمده و از آن مرد خواست كه از صدام دور شود. شاهدين گفتند كه صدام، قرآن سبز تيره‌اي را در دستان بسته خود حمل مي‌نمود.

در پاي پلكان، وي(صدام) به سمت فارون برگشت و از او خواست تا قرآن را به پسر برادر ناتني و هم اتهام خويش،عواد همان بندر تحويل دهد.بندر نيز هم چون صدام به اتهام قتل عام 148 مرد و پسر شيعه در شهر شمالي دوجيل، به مرگ محكوم شده بود. فارون پرسيد: و اگر پسر بندر را نديدم؟ فارون سخنان صدام را به ياد آورد: آن را تا هنگامي كه يكي از اعضاي خانواده من را ببيني نزد خود نگه دار. صدام كلاه پشمين خود را در آورد. گروه اجراي حكم دستان او را از جلو باز كرده و سپس آن‌ها را در پشت سر او بستند. شاهدين گفتند كه آن‌ها پاهاي وي را نيز به يكديگر بستند. حداد گفت كه يكي از مقامات رسمي عراقي از صدام پرسيد كه آيا ترسي از اعدام خود دارد. صدام پاسخ داد: من نمي‌ترسم. اين راهي است كه خودم انتخاب كردم.سپس گروه اجراي حكم به او كمك كردند تا از پله‌ها بالا رود.

همه چيز براي او تمام شد
رييس گروه اجراي حكم به صدام پيشنهاد كرد تا پوشش سياهي را بر روي سر خود قرار دهد، اما او (صدام) اين پيشنهاد را رد كرد. آن مرد مجددا براي وي توضيح داد كه اگر اين پوشش را نبندد، مرگ وي دردناك‌تر خواهد بود. يكي از شاهدين گفت كه صدام باز هم اين درخواست را نپذيرفت. بنابراين اين گروه اجراي حكم، كلاه پارچه‌اي را تا كرده و مانند شال گردني، دور گردن صدام پيچيدند. يكي از شاهدان، كه به دلايل امنيتي نخواست نامش فاش گردد، گفت: صدام مي‌لرزيد و رنگ از رخسارش پريده بود. فكر مي‌كنم، لحظه‌اي كه گروه اجراي حكم، طناب دار را دور گردن وي مي‌پيچيدند، وي آن چه را كه رخ مي‌داد، باور نمي‌كرد.

فارون، صدام متفاوتي را ديده است: او بسيار محكم بود.او هرگز نمي‌ترسيد. صدام به كمك گروه اجراي حكم به روي سكو آمد. در همين لحظات بود كه گروهي از شيعيان شروع به فرياد زدن و اعلام وفاداري خود به صدر كردند. صدر، رهبر چريك‌هاي جيش المهدي بوده كه ايالات متحده دولت مالكي را براي خلع سلاح آن‌ها، تحت فشار قرار داده است. در اين هنگام يكي از مقامات عراقي به سمت حداد برگشت و پرسيد: اكنون، چگونه مي‌توانيم اين چريك‌ها را شكست دهيم، در حالي كه با چنين شرايطي مواجه هستيم. پس از اين سروصداها، صدام دعاي اسلامي خود را براي بار دوم خواند و بعد رييس گروه اجراي حكم از همگان خواست تا سكوت را رعايت كنند.

سپس سطح سكوي چوبه دار باز شد. فارون گفت: وي در عرض يك دهم ثانيه مرد. او هرگز پاهاي خود را تكان نداد. شاهدين گفتند كه جسد صدام در حدود 5 دقيقه بر روي چوبه دار باقي ماند. حداد گفت: برخي از حاضرين صلوات مي‌فرستادند. سپس، جسد پايين آورده شده و آن را در پارچه‌اي سفيد پوشانده و روي زمين خواباندند. براساس گفته‌هاي حاضرين در محل، پزشكي صدام را معاينه نمود و سپس به 14 شاهد اجراي حكم رو كرده وگفت: او تمام كرده است. جسد صدام در يكي از هلي‌كوپترها قرار گرفت و به ناحيه سبز برده شد. در آن جا آمبولانسي حاضر بود تا جسد وي را به مكان نامعلومي منتقل نمايد. مرگ صدام در ساعت 6:10 صبح از تلويزيون عراق اعلام گرديد. يكي از شاهدين فورا با مريم رييس (مشاور مالكي) تماس گرفت و گفت: صدام مجازات شد. وي (رييس) گفت: از شدت شادي در آن لحظه مي‌گريستم.

منبع: واشنگتن پست، 31 دسامبر 2006 -پارسينه

دوستان این حرفها را از طرف من طلقی نکنند من بر اساس وظیفه ی امانت داری تمام متن را گذاشته ام.بدون هیچ کم و زیادی!!

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
با سلام

این نوشته روی شیعه ها تاکید بسیار زیادی داشت و البته امریکا شخصا خواستار این تاکید بود تا بتونه با اون بهانه لازم رو دست سنی ها بده

تاکید وافر بر روی شیعه و سنی و اینکه صدام حسین تنها سنی بود که در حلقه شیعه محاصره شده تنها برای بدبین کردن بود و بس.

البته نتیجه هم داد و بعد اعدام صدام حسین بلافاصله شاهد خروش سنی ها بودیم.چرا!؟

برای اینکه امریکا به شدت در تبلیغات خودش روی سنی بودن صدام و اعدام شدن توسط شیعه ها تاکید ورزیده بود.
غیر مستقیم میگفت که اگر شیعه ها به صورت کامل حکمروا بشن چی به سر سنی ها میاد یا به عبارت بهتر اینو الغا میکرد بهشون

اون زمان عراق در گیر و دار ریاست جمهوری و رای کابینه و... بود.

امریکا با این حقه به راحتی تونست سنی ها رو علیه شیعه هایی که هر دو زمانی دوشادوش هم علیه صدام بودند بشورونند.

تاکید روی مقتدی صدر به دو دلیل هست یکی اینکه اون رو میخوان به زور هم شده منتسب به ایران بدونند و از طرف اون محمدباقر صدر خدا رحمت رو ....
دلیل دیگه اینکه در بین عراقی ها مقتدی صدر یه شیعی تندرو تشنه به خون سنی ها جلوه داده شده برا همین روی اسمش تاکید میشه


متاسفانه با توجه به هجمه هولناک امریکا این حقه ها موثر افتاد....

جالب اینجاست که در خبرهایی تائید نشده حتی گفته شده که شیعه های عراقی که تو واشنگتن پست یه جورایی خونخوار و عاشق اعدام صدام نشون داده شدن گفته شده که هنوز وقت اعدام صدام نرسیده و اما امریکا موافقت نکرده با این موضوع

شنیده ها این مساله رو تائید میکنند که صدام در روزها پایانی زندگیش داشته کتابی رو مینوشته که بسیاری از مجهولات رو مشخص میکرده اما امریکایی ها اونو ضبط کردند و وکلای صدام نتونستند کاری بکنند....
حقیقت اینه که بسیاری از افرادی که دام بهشون ظلم کرده خواهان محاکمه کامل اون بودند یا مثلا صدام محکوم شد بدون محاسبه جنایاتش علیه ایران اسلامی مون

ازطرف دیگه امریکایی ها کاری کردند که صدام تنها به خاطر جنایات ضد شیعی محکوم به اعدام بشه که این برای یه سری تندرو سنی خیلی سنگین بود و..... تازه جنایاتی که به مراتب از دیگر جنایاتش علیه شیعه ها به خصوص ایران کوچیکتر بود...

امریکا حسابگرانه روی این موضوع زوم کرده بود.....

البته یه چیزی رو هم بگم و اونم کتاب صدام ابن غریقه عرب(بیابانگرد عرب) نوشته سرهنگ زرهی ستاد رفیعی هست که در اواخر کتاب یه چیزایی در مورده بدل های صدام و... گفته و اینکه امریکا در مواردی مانع از دستگیری صدام شده و به ناگاه یهو در مکانی دیگر یکی رو به نام صدام گرفته....

بعدا هم بعضیا رو اینکه این خود صدام بود شک داشتند و دارند.

میبینید که با وجود اینکه شیعه ها حق محاکمه صدام رو داشتند چون بیشترین ظلم به اونا شده بود اما امریکا چگونه به راحتی تمام این حقایق رو پایمال کرد و باعث وارونه شدن موضوع شد به نحوی که امار محبوبیت صدام به ناگاه افزایش یافت و این یعنی فاجعه...... شیعه ها رو خونخوار نشون داد و در نهایتم سود خودش رو برد...


در پایان ممنون از دوست عزیزمون به خاطر مطلب


امریکا با همینا عراق رو چنان ناامن کرد که.....


یا حق

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
راستشو رو بخواین من هم شک دارم که این خود صدام بود!!!

چون یکی از سرکردگان بعثی گفته بود اگر این صدام واقعی بود که اعدام می شد تا به حال هیچ کسی در عراق زنده نبود!!!!

مرتیکه گفته بود ما می تونیم به راحتی آب کل عراق رو مسموم کنیم!!

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

ایجاد یک حساب کاربری و یا به سیستم وارد شوید برای ارسال نظر

کاربر محترم برای ارسال نظر نیاز به یک حساب کاربری دارید.

ایجاد یک حساب کاربری

ثبت نام برای یک حساب کاربری جدید در انجمن ها بسیار ساده است!

ثبت نام کاربر جدید

ورود به حساب کاربری

در حال حاضر می خواهید به حساب کاربری خود وارد شوید؟ برای ورود کلیک کنید

ورود به سیستم

  • مرور توسط کاربر    0 کاربر

    هیچ کاربر عضوی،در حال مشاهده این صفحه نیست.