Wolfenstein

پس از 2010 : سناریوهایی برای عراق تحت اشغال

امتیاز دادن به این موضوع:

Recommended Posts




درآمد مترجم

اساساً طرح ها و راهبردها و برنامه هاي ميان مدت و بلند مدت هر كشوري محصول دانشگاه ها، مؤسسات تحقيقاتي و مراكز پژوهشي است كه معمولاً به دور از هياهوها و جنجال هاي تبليغاتي و رسانه اي و نيز اقدامات شتابزده سياستمداران و دولتمردان، ‌با در نظر گرفتن تمامي جوانب و زواياي يك موضوع، برنامه ها و طرح هاي خود را براي نوع برخورد با پديده ها در آينده پي ريزي مي كنند. مطلبي كه پيش رو داريد، نمونه اي از همين طرح هاي پيشنهادي است كه توسط "مركز امور جهاني دانشگاه نيويورك" تهيه شده و به تفصيل، سه سناريوي محتمل و قابل اجرا توسط دولت ايالات متحده طي چند سال آينده را مورد بررسي قرار داده است. طراحان اين سناريوها با دقت نظر در تمام جنبه هاي موضوع به شكلي واقع گرايانه، آينده عراق را زير ذره بين قرار داده و سناريوهاي مختلفي را براي هر مورد طراحي نموده اند. البته در برخي فرازهاي اين مطلب، زياده گويي ها و مبالغه هايي در مورد نقش جمهوري اسلامي ايران و ديگر بازيگران صورت گرفته، اما نكته قابل توجه و در حقيقت، مهم ترين نقطه قوت اين مطلب، واقع گرايي كم نظير آن است، ‌ضمن اين كه به دليل تأثيرگذار بودن اين قبيل طرح ها در سياست هاي آينده ايالات متحده، به عنوان مهم ترين چالش پيش روي كشورمان، مطالعه و دقت نظر در اين مطلب براي پژوهشگران و علاقمندان مفيد خواهد بود.


سناریوی نخست: دیکتاتوری وحدت ملی: ثبات عراق، ثبات منطقه
یک رهبر ملی گرا از درون ناآرامی های عراق ظهور خواهد کرد. رهبری که برای ایجاد اعتبار داخلی به عنوان یک چهره متحد کننده به اندازه کافی مستقل از بازیگران خارجی، ایران، القاعده، دولتهای عرب و... است.

سناریوی دوم: مهار مشکل: عراق بی ثبات، منطقه بی ثبات
در حالی که عدم همگرایی درونی عراق به سوی جنگ داخلی در حرکت است، کشورهای همسایه – که پتانسیل سرایت، رادیکالیزه شدن و تهدید برای رژیم هایشان را درک کرده اند- برای اجتناب از وخیم تر شدن شرایط، حتی هنگامی که آنها جنگ نیابتی را در خاک عراق تعقیب می کنند، به طور جمعی عمل می کنند.

سناریوی سوم: اشاعه: عراق بی ثبات، منطقه بی ثبات
جنگ داخلی عرق از طریق جریان پناهندگان، رشد رادیکالیزه شدن جمعیت اعراب، تشدید تروریزم و تلاش های عامدانه رقبای منطقه برای بی ثبات کردن دولتهای دیگر.

مقدمه:
این فرایند به عنوان یک تبادل نظر آزاد در خصوص آینده قابل قبول برای منطقه خاورمیانه بعد از پایان اشغال عراق توسط آمریکا است. این طرح یک شبیه سازی رسمی با محول کردن نقش ها و یک مذاکره از پیش نوشته شده نیست، بلکه یک گفتگوی تسهیل شده میان کارشناسان سیاست خارجی آمریکا و خاورمیانه برای تصور منطقه ای بدون رد پای بزرگ آمریکا در عراق است. به منظور اجتناب از تمرکز بر روی مسائل فوری این موج و اثرات کوتاه مدت آن. ما از یک دوره زمانی کاهش شدید نیروهای آمریکایی، که ما آن را 2010 فرض کرده و احتمالا تا 2015 هم ادامه خواهد یافت، آغاز کردیم. این طرح برخی نیروهای باقی مانده آمریکا و حضور چشمگیر در منطقه را در بر می گیرد.

شش سناریو به شرح ذیل می باشد:
- تاکید بر ملی گرایی عراق، در سایه خروج نیروهای آمریکایی در ساختار تقسیم قدرت سیاسی، امنیت مرزها و حفظ حاکمیت نمود خواهد یافت.
- عدم حل مناقشه بر سر توزیع قدرت و ثروت منجر به انحصار دولت توسط شیعیان، تشدید خشونت های فرقه گرایی می شود. اما کنترل کامل مرزهای عراق از طریق تلاش های قدرت های منطقه ای، باقیمانده نیروهای آمریکایی و سازمان های چند جانبه امکانپذیر است.
- درگیری های داخلی منعکس کننده رقابت های فرقه ای در عراق و مداخله و کنترل توسط قدرت های خارجی است. در حقیقت یک جنگ نیابتی سرزمین عراق را محدود کرده است.
- گسترش مناقشات منطقه ای که به شدت میان ارتباطات شیعه و سنی شکاف انداخته، به ترتیب پیرامون عربستان سعودی و ایران سازمان یافته است؛ خشونت را میان مخالفان و رقبا ایجاد کرده و چالش های داخلی را برای همه دولت ها افزایش داده است.
- تعادل قوای دو قطبی میان دو ائتلاف رقیب، تحت رهبری عربستان سعودی و ایران، به همراه اجتناب از درگیرهای عمده از طریق بازدارندگی و دیپلماسی.
- یک تعادل قوای چند قطبی انعطاف پذیر میان بازیگران منطقه ای که در حفظ استقلال دولت ها و جلوگیری از جنگ موفق عمل کنند.
این مفاهیم مورد تبادل نظر قرار گرفته و به سه سناریو تقلیل یافته است که به آزمایش اعتبار (نه احتمال) می پردازد و برای منطقه و منافع آمریکا مهم است. این سه سناریو به طور کلی در برگیرنده یک رشته وسیع از شرایط، از جمله شامل مواردی می شوند که از احتمال کمی برخوردار بوده اما تاثیرگذاری زیادی دارند و مفروضات و اولویت های ما را به چالش می کشند. در این جا هدف پیش بینی نیست چرا که پیش بینی این شرایط بسیار متغیر پر مخاطره است، بلکه هدف درک آن چیزی است که ممکن است به عنوان اثرات غیر طبیعی اشغال عراق اتفاق بیفتد.
مفاهیم این سه سناریو برای تفصیل و تشریح مفروضات انتخاب شده اند:




سناریوی نخست: دیکتاتوری وحدت ملی


خلاصه:
مواجهه با واقعیات مربوط به تداوم رقابت های فرقه ای و درگیری های مذهبی در عراق و با توجه به کاهش نیروهای آمریکایی در عراق، توجه بازیگران محلی به ایجاد مجدد نوع قابل قبولی از حاکمیت (صدام) حسین معطوف شده است. نظر به جلوگیری از گسترش جنگ داخلی نوپای عراق به منطقه، یافتن یا تسهیل ظهور رهبری مرکزی متحد و نیرومند ضروری است و ایالات متحده که از ایجاد دموکراسی در عراق ناامید و مایوس شده است، کم و بیش در این هدف سهیم است.
دیکتاتوری وحدت ملی راغب و قادر به تعلیق قانون اساسی به منظور تاکید بر فقدان نظم و قانون است. چرا که این امر منجر به آن شده است بسیاری از عراقی ها از کشور فرار کنند یا از گروه های شورشی یا شبه نظامیان فرقه گرا حمایت کنند. این دیکتاتوری وحدت ملی همه عناصر بدنام کننده حاکمیت عراق مانند شورشیان سنی، القاعده ی عراق، نیروهای آمریکایی، و جدایی طلبان کرد را درون ملی گرایی عراق متحد خواهد کرد.
دیکتاتوری وحدت ملی ضرورتا یک رهبر سکولار نیست و احتمالا از میان همه گروه های قومی و جناح های مذهبی که در حال حاضر عراق را تقسیم کرده اند، انتخاب می شود. این رهبر یک ملی گرای عراقی است نه یک ملی گرای عرب؛ و بعد از خروج نیروهای آمریکایی از عراق، احتمالا بین 2010 و 2012 ظهور خواهد کرد.
دیکتاتوری وحدت ملی نماینده نخستین رهبر عراق بعد از صدام است که کشور را برای برخورد شدید با شورشیان خشن، یکپارچه و متحد می سازد و دارای توانایی برای اقدام و عمل علیه اختلافات مرگبار قومی و مذهبی در عراق است.
رهبری که از میان این گروه ها انتخاب می شود احتمالا یک شیعه است که دارای روابط خوبی در میان این گروه هاست و می تواند تنش های میان رهبران قبائل و نیروهای جهادی خارجی را خاموش سازد؛ و به دنبال خارج ساختن تروریست های القاعده از عراق و استقرار مجدد ثبات در عراق در تلاش برای وحدت کشور است.
هرگونه تلاش آمریکا برای روی کار آوردن یک رهبر دوست برای این نقش، نتیجه معکوس خواهد داد.
در مقابل، ظهور این رهبر یک شگفتی خواهد بود. در جنگ های داخلی اغلب رهبران نظامی – نه سیاسی – هستند که قادر به تحکیم و تثبیت قدرت و رشادت خود در نبرد می شوند. این روند فی نفسه غیر قابل پیش بینی و ضروری است که دیکتاتوری وحدت ملی نباید به عنوان ابزار فرمان و دستور آمریکا نگریسته شود. به این معنی که آمریکا منتظر باشد تا وی به صورت مستقل ظاهر شود و سپس حمایت او را کسب نماید.
دیکتاتوری وحدت ملی تا اندازه ای برای آمریکا با ارزش است که قادر به حفظ کشور باشد و از سرایت ناآرامی کنونی در عراق به منطقه جلوگیری کند. خروج نیروهای آمریکایی برای ظهور دیکتاتوری وحدت ملی ضروری است اما کافی نیست. بخش مهم دیگر این سناریو، ارتش عراق است که باید به نیرویی تبدیل شود که نماینده همه کشور بوده و برای مهندسی مهمترین مسیر احتمالی برای کسب قدرت توسط دیکتاتوری وحدت ملی به اندازه کافی نیرومند باشد. لازمه فراهم ساختن شرایطی که دیکتاتوری وحدت ملی بتواند ظهور کند آن است که آمریکا باید توازن ظریفی را میان عراق و سایر کشورهای منطقه برقرار سازد.
ر داخل عراق، یک تعادل طبیعی میان جمعیت های مختلف این کشور ایجاد شود تا مردم این کشور نظرات دیکتاتوری وحدت ملی برای پر کردن خلا قدرت که به طور اجتناب ناپذیری بعد از خروج نیروهای آمریکایی از عراق ایجاد می شود را بپذیرند. این تعادل بوسیله هر جناحی که مسوول حفظ گروه خود است همراه با ارتش ملی عراق حفظ خواهد شد اما تحت امر نهایی دیکتاتوری وحدت ملی.
کشف این تعادل بسیار مهم است که کردها و شیعیان نگران از دست دادن امتیازاتی که از زمان سرنگونی صدام بدست آورده اند، نباشند. جدا از این که به کردها اجازه داده شد تا خودمختاری خود را حفظ کنند و از حمایت چهره های سرشناس مذهبی شیعه نیز بهره مند شده اند، دولت مرکزی باید به همه مناطق اجازه دهد تا در اداره امور خود از آزادی عمل برخوردار باشند.
هر زمان که ظهور دیکتاتوری وحدت ملی امکان پذیر باشد ناتوانی جناح های قومی برای تامین امنیت و خدمات اساسی، زمینه را برای یک رهبر مقتدر جهت کسب حمایت ها فراهم می سازد.
با اين وجود، تعادل لازم برای تفوق و سلطه دیکتاتوری وحدت ملی با چالش های عمده ای روبروست. اکثر رهبران مستعد سنی کشور را ترک کرده اند و شکاف موجود میان آنهایی که باقی مانده اند، این امر را برای آنها مشکل ساخته است که چانه زنی را از سر گیرند. رهبران کرد نیز در مورد واگذاری قدرت خود به دولت مرکزی نگران هستند، مشروط به این که این واگذاری قدرت، هزینه هایی را به خودمختاری آنها تحمیل نکند.
شاید بزرگترین متغیر در قبال شرایط کنونی عراق که برای ظهور یک دیکتاتوری وحدت ملی ضروری است وجود بقایای ملی گرایی عراق است که او باید به آن تکیه کند.
بعد از جنگ با همسایگان و ایالات متحده، و سالها تحمل تحریم های کمرشکن، و جنگ فرقه ای که به عنوان منبع اصلی خشونت در عراق نمایان شده است، این پرسش هنوز باز است که آیا هیچ رهبری قادر به اتحاد مجدد این کشور است يا نه؟ اما یک دیکتاتوری وحدت ملی بهترین مسیر برای وحدت عراق است.
در حالی که به طور مسلم بسیار زود است که بگوییم که وی احتمالا دیکتاتور وحدت ملی خواهد شد، پدیدار شدن ژنرال "عبود قنبر" برای توجه در فحوای این مباحثات مهم است. در ژانویه 2007، بعد از اعلام افزایش نیرو توسط ایالات متحده، قنبر از سوی نوری المالکی به عنوان فرمانده نیروهای عراقی منصوب شد. قنبر اصلاً از شیعیان جنوب لبنان است اما به عنوان فرمانده نیروی دریایی صدام خدمت می کرد. وی قبل از این انتصاب با نیروهای آمریکایی کار نمی کرد و در واقع طی جنگ خلیج فارس در 1991 توسط نیروهای آمریکایی دستگیر شده بود. انتصاب وی بر اعتراضات مقامات آمریکایی و عراقی که انتقاد می کردند، در این مورد که وی فردی ناشناخته است و این که بسیاری از نامزدهای واجد شرایط مورد غفلت واقع شده اند، غلبه کرد. به عنوان بخشی از اجزای تشکیل دهنده عراقیِ این موج، قسمت عمده ای از بدنه قدرت وزارتخانه های دفاع و کشور عراق با قنبر که تنها به مالکی پاسخگوست، موافق اند. با توجه به اینکه، طرفداران فرقه ای مالکی، و روابط آن با رهبران ضد آمریکایی مانند مقتدا صدر یک نگرانی برای نیروهای آمریکایی شده است، نگرانی از انباشت قدرت توسط ژنرال قنبر ممکن است منادی نوعی از روابط شود که ممکن است میان ایالات متحده و دیکتاتوری وحدت ملی آینده عراق گردد. حتی اگر ظهور دیکتاتوری وحدت ملی مدت ها بعد از خاتمه موج کنونی صورت گیرد، توانایی ژنرال قنبر برای کسب قدرت و ابقای نقش چشمگیر در ایجاد گونه ای ثبات در عراق، بر کارایی وی به عنوان رهبر صحه می گذارد و کارایی دیکتاتوری وحدت ملی را در کل نشان می دهد.

بازیگران: تروریست ها
تروریست ها گروه دیگری در عراق هستند که نقش مهمی را در ظهور دیکتاتوری وحدت ملی ایفا می کنند. حدود یک هشتم همه حملاتی که در عراق صورت می گرد توسط القاعده ی عراق است که فی نفسه ضد شیعه هستند. ریشه کن کردن عناصر و عوامل تروریستی که هدفشان فراهم ساختن تنش های فرقه گرایانه است، ماموریت مرکزی و منبع اصلی مشروعیت دیکتاتوری وحدت ملی در میان عراقی ها است.
یکی از نکات محتمل تحقق همکاری میان دیکتاتوری وحدت ملی و ایالات متحده، ممکن است حفظ منطقه پرواز ممنوع بر فراز مقر القاعده ی عراق باشد که اجازه حملات ادواری به ارودگاه های آموزشی تروریست ها توسط نیروهای آمریکایی و عراقی را می دهد. رادیکالیزه کردن همه عراقی ها و دیگران ممکن است منشا تشریک مساعی میان دولت های منطقه باشد که انگیزه ای برای همکاری علیه عناصری که آنها آن را به عنوان تهدید علیه بقای رژیم خود می نگرند، باشد.

بازیگران : ایران
ایران به احتمال زیاد از دیکتاتوری وحدت ملی به منظور ایجاد ثبات در عراق حمایت می کنند به شرط آن که این رهبر شیعه باشد. ایرانی ها ممکن است از سناریوی بعید دیکتاتوری وحدت ملی سنی حمایت کنند اما فقط به شرط آن که او حمایت آیت الله علی سیستانی را کسب کند. تنش ایران با عراق تحت رهبری صدام حسین به ارتباط صدام حسین با ایالات متحده، مرتبط بود تا میراث سنی وی. و یکی از نگرانی های عمده آنان در عراق امروز تضمین امنیت زندگی همکیشان خود است. تشدید مناقشه ایران و آمریکا در خصوص مسئله هسته ای ممکن است ایران را تحریک کند تا به بقایای نیروهای آمریکایی در عراق حمله کند.

بازیگران: سوریه
سوریه محلی برای آوارگان عراقی شده است و بسیاری از مبارزان خارجی از این کشور به عنوان یک نقطه ترانزیت به داخل عراق استفاده می کنند. رژیم اسد، تهدیدی که این مبارزان به حکومت وی تحمیل می کنند را دریافته است؛ و در حالی که دیده شده شمار زیادی از مبارزان از سوریه وارد عراق می شوند اما تنها به تعداد کمی از آنها اجازه برگشت از عراق داده می شود. متقاعد ساختن سوریه برای کنترل سرازیر شدن مبارزان از مرزهای این کشور برای وظیفه دیکتاتوری وحدت ملی جهت معدوم ساختن عناصر تروریستی داخل عراق حیاتی است. در حالی که محتمل است تحقیق در خصوص پرونده حریری منجر به آن شود که سوریه به آمریکا از طریق عراق فشار وارد سازد، اما در عین حال این احتمال نیز مطرح است که معامله ای میان آنها به این صورت انجام گیرد که به کنترل شدید مرزها توسط سوریه با تسامح نسبت به انزوای این کشور پاسخ داده شود. چنین توافقی می تواند به آسانی شامل حمایت سوریه از یک دیکتاتوری وحدت ملی در عراق شود.

بازیگران: عربستان سعودی
از میان همه بازیگران، عربستان سعودی بیش از همه از ظهور یک دیکتاتور وحدت ملی نگران است. در حالی که عربستان سعودی ممکن است از ثباتی که توسط یک دیکتاتور وحدت ملی شیعه به عراق آورده شود استقبال کند، اما منافعی که ایران از به قدرت رسیدن چنین فردی می برد به شدت ریاض را نگران می سازد.
با توجه به این که عربستان مایل است نقش بزرگتر و مؤثر تري را در سراسر منطقه بازی کند این احتمال بسیار زیاد وجود دارد که با دیکتاتوری وحدت ملی که طرفدار ایران یا حتی یک شخصیت سکولار باشد که مشروعیت این رژیم را تهدید کند، مخالفت ورزد. بدون کارتی برای بازی، عربستان سعودی به تداوم حمایت از اردن و مصر وابسته است و به استفاده از پول باد آورده نفت جهت نفوذ در متحدان منطقه ای ادامه می دهد. شاید حتی بیش از سایر رژیم های منطقه، عربستان سعودی نگران اثرات داخلی است که بازگشت نیروهای جهادی به عراق خواهند داشت. عربستان سعودی برای مدت طولانی هدف تندروهایی بوده است، که آن را رژیم مرتد می نامند و بیش از 170 تن از آنان به اتهام طرح ریزی حمله در سراسر کشور مورد تعقیب قرار گرفته اند.
عربستان سعودی به عنوان متولی مکان های مقدس اسلامی، به طور کلی منافع جدی از رشد تنش میان سنی و شیعه دارد. اما یک محدودیت طبیعی در این خصوص وجود دارد که عربستان سعودی تا چه اندازه می تواند از ابزار مذهب استفاده کند. نگرانی اصلی آنان کنترل مرزهاست و گرچه دیکتاتوری وحدت ملی ممکن است به دلایلی که در بالا گفته شد به سختی مورد فریب واقع شود، اما عربستان سعودی را می توان بر مبنای مبارزه با تروریسم به حمایت از دیکتاوری وحدت ملی متقاعد ساخت.
به عنوان بخشی از تلاش ها به منظور تقویت دیکتاتوری وحدت ملی، آمریکا به عربستان سعودی فشار وارد ساخته است که نگرانی های خود را کنار گذاشته و از طریق حمایت از سنی ها در عراق دخالت نکند. که این امر جدا از ایجاد بی ثباتی می تواند نبرد سخت را به عربستان سعودی برگرداند و زمینه را برای مبارزه علیه خاندان سعودی فراهم سازد.

بازیگران: ایالات متحده
هدف اصلی ایالات متحده از عدم مخالفت با دیکتاتوری وحدت ملی در عراق فراهم ساختن ثباتی است که تداوم خروج نیروهای آمریکایی را تسهیل نموده و اجازه می دهد تا روند بازسازی جدی تر دنبال شود. دیکتاتوری وحدت ملی که بخش عمده مشروعیت خود را از جنگ علیه تروریسم عراق کسب می کند در عین حال نگرانی های موجود از کاهش اساسی نیروهای آمریکایی که متعهد به نبرد علیه تروریسم بود را نیز رفع خواهد کرد.
این امر مهم است که آمریکا در انتخاب و برجسته ساختن دیکتاتوری وحدت ملی درگیر شود. با توجه به داشتن سابقه انتخاب چنین رهبرانی در گذشته، بهتر آن است که این دیکتاتوری وحدت ملی مستقل از آمریکا ظهور کند، زیرا اعتبار و ارزش این دیکتاتوری وحدت ملی به عنوان ملی گرای عراقی با تلقی و برداشت حفظ فاصله وی از آمریکا تقویت می شود.
در حقیقت آمریکا باید آماده تساهل و مدارا با میزان معینی از لفاظی های ضد آمریکایی باشد. این لفاظی برای جدا ساختن حامیان خود از مواضع القاعده و القاعده ی عراق به عنوان تنها گروه ضد آمریکایی داخل عراق با توانایی اعمال خسارات واقعی، ضروری است.
از آنجا که آمریکا حمایت نظامی و تدارکاتی خود از دیکتاتوری وحدت ملی به منظور حفظ روابط با او و اطمینان از این که وی در برخورد با تروریست ها از ابزار لازم برخوردار است را فراهم خواهد ساخت، حفظ این روابط با ارتش بازسازی شده عراق بسیار مهم است.
ارتش عراق می تواند منبع مهم نفوذ نیروهای باقیمانده آمریکا در عراق باشد. ایجاد انتظارات برای دیکتاتوری وحدت ملی چالش مهم دیگری برای آمریکاست. تامین تسلیحات نقطه فشار اصلی است که آمریکا آن را به عنوان ابزاری علیه دیکتاتوری وحدت ملی در اختیار دارد. از آنجا که فقدان سلاح و آسیب پذیری آن در برابر کودتا جزو بهترین منافع آمریکا برای دیکتاتوری وحدت ملی نیست لذا محدودیت هایی برای چگونگی اثرگذار بودن این تاکتیک وجود دارد.
حمایت آمریکا به طور کامل وابسته به تعهدات وی به مبارزه علیه القاعده ی عراق بدون هر گونه آشتی و مصالحه است. اما آمریکا باید بپذیرد که این دیکتاتوری وحدت ملی ممکن است به رهبری تبدیل شود که نتوان آن را کنترل کرد. تامین تسلیحات برای رهبری که به نام قانون و نظم، قانون اساسی را به حالت تعلیق در آورده و برخی حمایت ها را از لفاظی های ضد آمریکایی خود بدست آورده یک ریسک است. این اقدام نیازمند آن است که کنگره محدودیت هایی را برای تامین تسلیحات اعمال کند. در حالی که ارسال تسلیحات به رهبران متحد یک چالش قابل مهار برای ایالات متحده است، پیامدهای داخلی حمایت از یک دیکتاتوری وحدت ملی در عراق به خوبی قابل کنترل است. آمریکا همچنین باید سیاست های منطقه ای خود را برای ایجاد و حفظ حمایت از دیکتاتوری وحدت ملی سازمان دهد. سوریه نیازمند مشوق هایی برای کنترل مرزهای خود با عراق است، عربستان سعودی باید برای حمایت از یک رهبر شیعه متقاعد شود. بنابراین، این امر نیازمند تضمین مجدد در این خصوص است که از نفوذ افزایش یافته ایران در بغداد به منظور بهره برداری در منطقه جلوگیری به عمل خواهد آمد.

بازیگران: اسرائیل
بازیگر دیگری که باید نگرانی های آن به عنوان بخشی از سیاست حمایت از دیکتاتوری وحدت ملی مرتفع گردد، اسرائیل است. اگر اسرائیل از این رژیمی که آمریکا آن را مسلح کرده و اقدامات آن در رابطه با ایران تهدیدی برای پیچیده تر کردن ثبات منطقه باشد، احساس رضایت نکند، این ظرفیت را دارد که به یک خرابکار تبديل شود. افزایش رضایت اسرائیل نسبت به دیکتاتوری وحدت ملی مهم است و بخشی از اقدامات و تحرکاتی خواهد بود که در روند صلح خاورمیانه بزرگ صورت خواهد گرفت و احتمالا کانون تمرکز دولت بعدی آمریکا خواهد بود.

مدل های تاریخی
در حالی که کاملا لازم است که وی( دیکتاتوری وحدت ملی) به طور کامل از متن عراق برخیزد، نمونه های تاریخی چندی وجود دارند که به طور اساسی خارج از الگو و قالب دیکتاتوری وحدت ملی هستند. یک بررسی گذرا از این نمونه ها برخی از خصوصیاتی را که برای چنین رهبری در عراق ضروری است را نشان می دهد. یک ایده این است که چگونه ممکن است به قدرت برسد و حکومت وی ممکن است با چه چالش هایی مواجه شود.
"عبدالکریم قاسم"، یک نمونه عالی از این نمونه رهبران عراقی است که برای وحدت کشور پس از خروج نیروهای آمریکایی ضروری است. برآمدن وی نشان داد که حرکتهای ملی گرایانه در گذشته در عراق رشد کرده بود. بعد از کسب شهرت در نبرد 1948، قاسم کودتایی را برای سرنگونی پادشاهی عراق و به قدرت رسیدن خود ترتیب داد. وی شورشیان کمونیست را در سال بعد سرکوب کرد اما خود نیز در سال 1963 توسط حزب بعث که برای دهه های بعد از آن کنترل را به دست گرفت، سرنگون شد.
ظهور و سقوط قاسم هم قدرت توسل به ملی گرایی عراق و هم تزلزل رهبری را در یک کشور تجزیه شده نشان داد. "جوزف براز تیتو" در یوگسلاوی نمونه دیگری از رهبری است که در یک کشور تحت اشغال خارجی و تجزیه شده قومی از طریق توسل به ملی گرایی و به واسطه اعتبار نظامی به قدرت رسید. از آنجا که به قدرت رسیدن وی در قالب انقلاب صورت گرفت، لذا قضاوت در این خصوص که تا چه اندازه وی قادر به انباشت قدرت بود، دشوار است اما نیت و اعتقادی که استالین را واداشت تا وی را منصوب کند نشانه ای بود از این که وی یک رهبر با ارزش بود. تیتو همچنین توانایی خود را با قراگرفتن در کنار متحدان و علیه قدرت های محور در جنگ دوم جهانی و با تشکیل حکومت ایدئولوژیک خود پیرامون ملی گرایی یوگسلاوی، به جای کمونیسم شوروی یا فرقه گرایی، نشان داد.
رضا شاه پهلوی، پدر شاه ایران نمونه دیگری از دیکتاتوری وحدت ملی است که انرژی خود را در مخالفت با حضور نیروهای خارجی در داخل کشور متمرکز ساخت. به قدرت رسیدن پهلوی از پایین ترین مقام برای کسب جایگاه عالی صورت گرفت و در نهایت کودتایی را انجام داد که در آن از ملی گرایی ایرانی به عنوان پایگاه قدرت استفاده کرد.
نقطه مشترک همه این رهبران، آمادگی سیاسی و توانایی ایفای نقش متحدان نیرومند علیه یکدیگر است که از سال ها تجربه سیاسی و کیفیت رهبری طبیعی آنان ناشی می شود. افزون بر این، این نمونه ها از این ایده حمایت می کنند که کودتا به احتمال زیاد شیوه ای برای دیکتاتوری وحدت ملی جهت کسب قدرت است. این رهبران اغلب دارای پیشینه ای فروتنانه و متواضع هستند که اعتبار خود را از نبرد و توسل به شیوه های گوناگون ملی گرایی و دشمنی عمومی با قدرت های خارجی در کشورشان جهت کسب حمایت داخلی بدست می آورند.
یکی از مدل های احتمالی برای روابط میان عراق متحد تحت رهبری دیکتاتوری وحدت ملی بعد از خروج نیروهای آمریکایی از این کشور، السالوادور است که آمریکا بین سالهای 1980 تا 1990 هزاران تن از مشاوران خود را به این کشور اعزام کرد.
ژنرال پترائوس فرمانده نیروهای آمریکایی در عراق، گفت که نگاه به روند شکل گیری جوخه های مرگ در مالزی، راهنمایی در این خصوص است که برای کنترل اوضاع و شرایط در واقع چه میزان آزادی جناح های مختلف باید تضمین شود. ترتیبات تقسیم قدرت در عراق، مانند لبنان، بعید است زیرا عراق مانند لبنان نخبگان صدساله ای ندارد که قادر به رهبری جوامعشان باشند.

نتیجه
سیاست و مشی حمایت از ظهور دیکتاتوری وحدت ملی در عراق منعکس کننده تفكر واقع گرایانه بخشی از آمریکا بعد از پروژه بلندپروازانه اما شکست خورده آوردن دموکراسی به عراق است. سناریوی دیکتاتوری وحدت ملی بیانگر کشف مجدد مزیت ثبات در خاورمیانه، تمرکز و توجه مجدد بر روی قدرت آمریکا در نبرد علیه القاعده و دست کم تمدید زمان برای ایجاد دموکراسی است.
این سه سناریو که توسط گروه «مرکزی برای امور جهانی» طرح شده است تنها یکی از شیوه هایی است که می تواند ثبات عراق را تامین کند. این ثبات به این معنی نیست که بتواند در طولانی مدت تضمین شود. ممكن است روابط با دیکتاتوری وحدت ملی در طول زمان وخیم تر گردد، نظیر آنچه که درمورد صدام پیش آمد که در نتیجه آن وی کنترل خود را از دست داد.
مشکل بزرگ، سلفی گری و اثرات جنگ عراق بر تهدید تروریسم جهانی علیرغم ظهور دیکتاتوری وحدت ملی است.
نهادسازی و کار در قبال یک سیستم سیاسی مشارکتی در عراق و سراسر خاورمیانه باید به عنوان هدف طولانی مدت باقی بماند. این اقدامات باید همراه با قصد و نیت دیکتاتوری وحدت ملی به عنوان یک اقدام بدیل جهت کمک به روندی که به طور ارگانیک صورت می گیرد، باشد.




سناریوی دوم: دردسر کنترل شده
بی ثباتی در عراق همراه با افزایش رویارویی میان ایالت های تحت کنترل شیعیان و سنی ها که عمدتا در مناطق مرزی عراق صورت می گیرد، ادامه دارد. در حالی که واگرایی عراق وارد یک جنگ داخلی تمام عیار سبوعانه شده است، کشورهای همسایه پتانسیل سرایت این قضیه را درک کرده اند و تلاش زیادی را برای کنترل این آشوب و ناآرامی در عراق می کنند. ناآرامی های عراق فرصت بزرگتری را به القاعده در منطقه بخشیده است و برخورد با تندروی ها یک چالش دائمی برای دولت های عرب خواهد بود.
در این سناریو، همه بازیگران به جز ترکیه، آماده جلوگیری و مهار دیگ آب جوش (شرایط آشفته) عراق هستند. با وجود این هیچ کس نمی خواهد که آن را سر ریز کند. از این رو، علی رغم این که شورشیان عراق از خارج تغذیه می شوند یک توافق تلویحی در این مورد وجود دارد که نباید اجازه داده شود که این نبرد به فراسوی مرزهای عراق گسترش یابد. چنین تعادل شکننده و ظریفی می تواند بر هم بخورد، اگر یکی از احزاب داخل عراق بر ديگران تفوق یابد.
با وجود این، در سایه اهمیت حفظ نبرد کنترل شده، انگیزه هایی برای جلوگیری از آن وجود دارد. جریان پناهندگان، خشونت های فرقه گرایی و پاکسازی قومی، کشورهای همسایه را درگیر این نبرد خواهد کرد. هر کسی در منطقه می داند که چگونه آشفتگی و هرج و مرج سراسر منطقه را فرا گرفته است. در حالی که عراق در آتش جنگ می سوزد، دولت ها نگاه های خود را به یکدیگر دوخته اند تا مطمئن گردند که وضع موجود آشفته نشود.

بازیگران: عراق
گرچه نیروهای آمریکایی باید عراق را ترک کنند اما هنوز ارتش عراق به نیروهای آمریکایی وابسته و نیازمند حمایت آن است. در همین حال، اقدامات این ارتش به عنوان ابزار سلطه سیاسی شیعه تلقی می گردد. از این رهگذر، کنترل فیزیکی شیعه را گسترش می دهد و با رشد شورشیان سنی که توسط القاعده و دولت های سنی حمایت می شوند، مقابله می نماید. شیعیان در جنوب عراق به خوبی قدرت خود را به نمایش گذاشته اند. کردها نیز از هرگونه تلاشی برای مهار حزب کارگران کردستان (پ. ک. ک) که مشکلاتی را برای ترکیه فراهم کرده اند، دست کشیده است.

بازیگران: ترکیه
ترکیه خود را جدا از این منطقه و دور از سیاست های آن تلقی می کند. اما ترکیه و ایران در سال های اخیر به عنوان عضو ناظر در نشست اتحادیه عرب دعوت شده اند و همکاری میان قدرت های منطقه ای را پیشنهاد کرده اند. ترکیه منافع مشترکی با بازیگران خاص منطقه بویژه در رابطه با ثبات دولت عراق، امنیت مرزهای عراق و همچنین جلوگیری از استقلال کردها دارد. ترکیه کمک های فوق العاده ای از دولت های عمده عرب و در برخی موارد از ایران – در این مسائل- دریافت کرده است. کردها مسئله اصلی در روابط با عراق هستند. طی دهه ها اقدامات شورشی حزب کارگران کرد (پ. ک. ک) در جنوب شرقی ترکیه، آنکارا سهم خود را از حملات تروریستی دريافت داشته است. در سال های اخیر، کردها در شمال عراق آرام گرفته اند، قدرت اقتصادی و سیاسی خود را در سرزمین محصور خود تحکیم بخشیده اند و به عنوان پناهگاهی برای پ. ک. ک عمل کرده اند. ترکیه همواره به آمریکا هشدار داده است که چنین وضعیتی نمی تواند ادامه یابد. آن ها بارها در پی تعقیب مبارزان کرد در طول مرزهای این کشور اقدام به تیراندازی کرده اند. از آنجا که بعد از خروج نیروهای آمریکایی، یورش پ. ک. ک به داخل مرزهای ترکیه افزایش می یابد، ترکیه اقداماتی را برای پرکردن این خلا قدرت و کنترل جدایی طلبان انجام خواهد داد. شمار چشمگیری از نیروهای ترکیه در این منطقه مستقر شده اند و آنکارا چندین بار به انجام این عمل تهدید کرده است.

بازیگران: ایران
با توجه به ماهیت مهار شده درگیری های عراق، این جزو منافع ایران است که از حضور نظامی خود در این کشور اجتناب ورزد. اگر کنترل سیاسی شیعه مورد تهدید واقع شود، یا ترکیه در شمال عراق دخالت کند، ایران ممکن است بیشتر در امور عراق درگیر شود. از سوی دیگر، ایران قدرتی است که خواهان حفظ وضع موجود است. بنابراین، بی ثباتی بیشتر عراق یا گسترش این منازعه به عربستان سعودی جزو منافع ایران نیست. افزون بر این، همان گونه که ایران برنامه هسته ای خود را دنبال می کند، به دنبال اجتناب از توجه بیشتر منطقه ای یا بین المللی است.
توانایی نظامی ایران قابل تردید است. ایران برای مدت بیش از 30 سال بعد از سقوط شاه، هنوز از سیستم تسلیحاتی آمریکا استفاده می کند. بنابراین ما نمی توانیم این فرض را بپذیریم که ارتش ایران آماده مداخله در عراق است. آمریکایی ها به طور کامل در عراق شکست خورده اند و ایران هم نمی خواهد که اشتباه آمریکا را تکرار کند. در تاریخ معاصر، جز زمانی که نیروهای طالبان دیپلمات های ایرانی را در افغانستان ربودند، ایران آماده حمله به همسایگان خود نبوده است. با وجود این، ایران سابقه تامین تسلیحات برای گروه هایی در کشورهای همسایه داشته است؛ نظیر کمک این کشور به نیروهای ائتلاف شمال در نبرد با طالبان.
اگر ترکیه برای سرکوب نیروهای پ. ک. ک از شمال وارد عراق شود، ایران ترغیب می شود که برای حفظ منافع خود در جنوب عراق و برای جلوگیری از ازدست دادن نفوذ خود در قبال ترکیه، به طور مستقیم در این کشور مداخله کند.
حمله ترکیه سبب اشاعه بی ثباتی ناگوار از شمال به مرکز و سپس از مرکز به جنوب، جایی که ایران تفوق دارد، می شود. با وجود این، حزب عدالت و توسعه (AKP) در ترکیه به تازگی روابط خوبی با ایران برقرار کرده است و همکاری های نظامی میان آنها علیه کردها صورت گرفته است. ایران با ترکیه منافع مشترکی در قبال کردها دارد که می تواند نارضایتی ایران از اقدام ترکیه در شمال عراق را کاهش دهد. تا اندازه ای که اقدامات ترکیه محدود به بکارگیری سطحی از قوه قهریه در نواحی کردنشین است دلالت بر اشغال طولانی مدت نخواهد داشت.

بازیگران: سوریه
سوریه به تازگی میزبان 800 هزار پناهنده عراقی بوده است. سوریه همچنین مجرای اصلی برای ورود شورشیان به عراق است. هر دو فاکتور می تواند سبب بی ثباتی سوریه گشته و می تواند دلیل کافی برای بشار اسد جهت مداخله بیشتر در امور عراق باشد. کنترل مرزها یک اصل است. سوریه سیاست دادن اجازه به مبارزان خارجی جهت ورود به عراق را حفظ کرده است اما با برگشت آنان موافق نیست. رژیم سوریه ممکن است مبارزه شدیدی را علیه سرازیر شدن پناهندگان سنی آغاز کند. این امر ممکن است تلاشی جهت مجبور ساختن پناهندگان جهت بازگشت به سرزمین عراق یا تحمیل شرایط محدود کننده علیه پناهندگان در سوریه باشد.

بازیگران: اسرائیل
اسرائیل عمدتا نگران جبهه شرقی خود است. اسراییل نگران نیروهایی است که ممکن است رژیم های همسایه مانند عربستان سعودی و اردن را تضعیف کرده و از این رهگذر تهدیدهای امنیتی ناشناخته ای را ایجاد نماید. تا سال 2010 درگیری های سیاسی داخلی بر روی نبرد تابستان 2006 با حزب الله متمرکز می باشد و حزب الله بتدریج فراموش خواهد شد. از این رو، اسراییل هیچ دلیل سیاسی برای تردید در خصوص حمله به ایران یا آغاز دور درگیری از جنگ با لبنان ندارد. با وجود این، در حالی که اسراییل توانایی حمله به ایران را دارد، این کار را انجام نخواهد داد. به عبارت دیگر، ایران فراتر از یک ظرفیت هسته ای است که اسرائیل نگران آن است.
در همین حال، اسرائیل محل دقیق اهداف خود در ایران را نمی داند و مطمئن نیست که یک حمله تاکتیکی کارا باشد. افزون بر این نگرانی از واکنش منطقه به حمله اسرائیل علیه ایران ممکن است معکوس باشد. به طور جدی، اسرائیل هنوز به بازدارندگی معتقد بوده و به این راضی شده است که آمریکا در برابر مسئله ایران اقدام نماید. اسرائیل تحت فشار دائمی آمریکا برای کنترل لبنان در کرانه باختری و غزه و در نظر داشتن حمله پیشگیرانه علیه ایران است. کاهش توجه عمومی به اسراییل، تعادل بیشتر اعراب با ایران، در داخل عراق یا منطقه، تسهیل شده است.

بازیگران: عربستان سعودی
حمایت عربستان سعودی از اسلام گرایان سنی مایه دردسر و مصیبت شده است. عربستان نگران گرایش مردم خود به القاعده و سرایت آن از عراق است. وضعیت عراق به عنوان پناهگاهی برای القاعده دورنمای مخوفی برای عربستان سعودی به تصویر کشیده است. این ترس آن اندازه هست که آنان را وادار به ساخت دیواری برای کنترل و مهار این مشکل در عراق بکند. در همین حال عربستان نیز باید بپذیرد که قصد ندارد یک بازیگر نظامی منطقه برابر و همسنگ با ایران شود. عربستان سعودی فاقد نیروی نظامی مستعد و آماده برای آرام کردن عراق یا مقابله با ایران است. آنها دارای قدرت نرم افزاری فوق العاده ای به برکت ثروت و نفوذ مذهبی خود در منطقه هستند. بی ثباتی در عراق سبب خواهد شد تا عربستان سعودی به ظهور دیکتاتوری وحدت ملی (سناریوی 1) از طریق تامین کمک های مالی و تجهیزات برای وقوع چنین امری تشویق کند. آنها همچنین ازگروه های سنی مخالف با القاعده در عراق حمایت خواهند کرد. این امر می تواند کمک عربستان به جنگ نیابتی عربستان باشد. از نظر داخلی، دولت سعودی کنترل مساجد شیعه را برای حفظ جمعیت سنی خود و برای حفظ شیعه از سنی آغاز خواهد کرد. تاکنون عربستان سعودی اقدام ناچیزی را در ارتباط با فتواهایی که در حمایت از گروه های جهادی منتشر شده، انجام داده است. این امر تغییر خواهد کرد.

بازیگران : تروریست ها

عراق به عنوان یک پایگاه قدرت و جبهه نخست از یک نبرد گسترده عمل می کند. تلاش برای کنترل عناصر غیردولتی در داخل عراق در این سناریو شکست خورده است. این در حالی است که خصومت های فرقه گرایی افزایش یافته و شورشیان، گستره زیادی را در میان مردم ناامن و ناراضی کسب کرده اند. در حال حاضر، القاعده به شدت ضد شعیه شده است. تا زمانی که عراق ناآرام باشد غیر ممکن خواهد بود که گروه های جهادی را ریشه کن کرد. شبه نظامیان سنی از سوی اعراب مورد حمایت و همدردی قرار می گیرند و رادیکالیزه کردن مردم در منطقه افزایش خواهد یافت. هزاران مرد جوان که فلسفه تروریسم بین المللی را پذیرفته اند، جذب عراق شده اند، سپس به کشورشان بازگشته و به جهاد ادامه می دهند و برای بی ثبات ساختن کشورشان تلاش می کنند. این اهداف شامل تاسیسات نفتی به منظور تضعیف قدرت و منابع مالی رژیم ها، علیه جمعیت شیعه در کشورهای عرب و رهبران عرب است.
پیامدهای آن شبیه شرایطی است که دولت بوش گفت که این اقدام تلاشی برای جلوگیری از حمله به عراق در 2003 بود. عراق یکی از کشورهای بزرگ خاورمیانه به عنوان پناهگاه امن و محل آموزش تروریست هایی شده است که اهدافی را در منطقه و فراسوی آن در نظر دارند. همان گونه که شمار گروه های جهادی افزایش می یابد به همان نسبت کنترل آنها در داخل عراق بسیار دشوار شده است. آنها اغلب به سوریه سرایت کرده اند و ممکن است در آینده به اردن و عربستان سعودی هم سرایت کنند. رژیم های منطقه به منظور حفظ ثبات داخلی آنها را بی رحمانه سرکوب می کنند.

بازیگران: ایالات متحده
برای این که خروج از عراق توجیه پذیر باشد مهار نبرد در عراق باید تضمین گردد. آمریکا در برابر هرگونه تلاش ترکیه جهت مداخله در عراق مقاومت خواهد کرد و حتی ممکن است یک پادگان یا نیروی نظامی را بعد از خروج خود در کردستان عراق باقی گذارد. آمریکا، ارتش عراق را به صورت دست نشانده حفظ خواهد کرد، تسلیحات مورد نیاز آن را تامین و دستوراتی را برای مهار القاعده صادر می کند.
بقایای نیروهای ویژه آمریکا به هدف قراردادن تروریست ها ادامه خواهند داد. آمریکا منطقه پرواز ممنوع را بر حریم فضایی عراق حفظ خواهد کرد. این امر به مهار درگيري ها کمک كرده و به عنوان منطقه حائل عمل می کند که اسرائیل و ایران را جدا می نماید.
در ارتباط با اسرائیل، آمریکا دو گزینه در پیش دارد: یک راه، فشار شدید برای حل مسئله فلسطین- اسرائیل به منظور تسهیل تعادل اعراب در مقابل افزایش نفوذ ایران، مهار نبرد در عراق و دفع بیزاری اعراب است که می تواند سبب بی ثباتی رژیم های عرب گردد؛ راه دیگر اینکه، آمریکا مسئله فلسطین را قربانی کند و به کشورهای عرب اجازه دهد تا لفاظی های ضد اسرائیلی را به منظور باثبات کردن رژیم های خود افزایش دهند تا در مقابل ایران اعتبار لازم را کسب کنند. سیاست نهایی جایی میان دو مورد فوق الذکر است.

نتیجه
دشوار است که این سناریو در همه زمان ها قابل اجرا باشد. چالش ها فوق العاده پيچيده و سخت هستند: بازداشتن ترکیه از مقابل به مثل علیه پ. ک. ک، جلوگیری گروه های جهادی سنی از کشاندن مبارزات خود به خارج از محیط عراق، حفظ جمعیت شیعه و سنی از پیشی گرفتن از یکدیگر در کشورهای همسایه در همان حالی که درگیری های فرقه ای در عراق اوج گرفته است.
مقاومت در برابر جریان خروجی فعالیت ها و عقاید گروه های جهادی بسیار دشوار است. حتی اگر جنگ آشکار در داخل عراق مهار گردد، گروه های جهادی خشن و تند عراقی، در سراسر منطقه پخش شده اند و از طریق رادیکالیزه کردن مردم این کشورها به دنبال شکاف در تلاش های دولت های بازیگر منطقه که در پی ایجاد ثبات می باشند، هستند.
آنها بدنبال ساقط کردن همه رژیم های عرب منطقه هستند و از حمایت برخی قدرت های محلی برخوردارند. کلید سناریوی دوم این است: قدرت های منطقه از رویارویی مستقیم اجتناب ورزند و در همان حال فعالیت های گروه های جهادی را سرکوب نمایند.
به این ترتیب، مسیر حرکت به سوی سناریوی اول یا سوم آشکار شده است. این نیروهای بی ثبات کننده که از عراق یا ناآرامی های گسترده منطقه سرچشمه می گیرند باید منطقه خاورمیانه را در کام خود فرو برند. راه دیگر اینکه، با عنایت به نگرانی از تشدید چنین تشویش هایی همه بازیگران عمده منطقه باید ظهور دیکتاتوری وحدت ملی را بپذيرند یا تشویق کنند. اگر چنین چهره ای ظهور کرد، بعید است که کسی در منطقه در مقابل آن مقاومت کند حتی اگر دیکتاتوری وحدت ملی ثابت کند که کمتر از آنچه که در اصل باید باشد، بی طرف است. با وجود این، با توجه به توانایی ثابت شده رژیم های عرب برای ایجاد هرج ومرج سناریوی دوم برای حفظ وضع موجود می تواند ارائه گردد.




به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر




سناریوی سوم: اشاعه

خلاصه:
عراق درون یک جنگ داخلی تمام عیار و مطلق فرورفته است. بی ثباتی به سراسر منطقه خاورمیانه سرایت کرده است. بازیگران منطقه ای، متضاد و ناامن، در خصوص همکاری پیرامون موضوعاتی مانند ترویسم ناکام مانده اند و ثابت کرده اند که از مهار جنگ در عراق ناتوانند. در حالی که فشار آمریکا و ظرفیت های نظامی محدود شده بازیگران منطقه ای در ممانعت کامل نبرد منطقه ای میان دولت های سنی و تحت رهبری شیعه موفق بوده اند، جنگ نیابتی در قلمرو سرزمینی عراق(سناریوی دوم) به کشورهای مجاور از طریق سرازیر شدن پناهندگان، رشد رادیکالیزم مردم عرب، تشدید تروریسم غیر دولتی و تلاش های عامدانه رقبای منطقه ای برای بی ثبات ساختن دولت های دیگر گسترش یافته است. رژیم های موجود در منطقه به قدرت وابسته اند اما با حمایت سیاسی داخلی ناکافی یا فرمانبرداری با اکراه برای ایجاد ائتلاف و تعقیب تعادل قوای استراتژیک ضروری جهت کنترل و مهار جنگ داخلی عراق، مواجه می باشند.
از آنجا که رغبت و تمایل آنان برای درگیری مستقیم میان کشورها محدود شده است، برخی از رژیم ها از بازیگران نیابتی برای حمله به دشمنان خود استفاده می کنند. رقابت های منطقه ای برای نفوذ و کنترل زبانه کشیده است. رادیکالیزه شدن جمعیت اعراب افزایش یافته همان گونه که نزاع قومی از عراق ساطع شده است. در این شرایط حوادث غیر قابل پیش بینی – مانند انقلابی به سبک ایران در کشورهای بزرگ عرب – می تواند از ریشه جایگزین چشم انداز سیاسی گردد و آرایش جدیدی به اولویت های سیاست خارجی در منطقه بدهد.
حوادث به آسانی می توانند جنگ در این منطقه را جهانشمول سازند. اختلال جدید در ارسال نفت که در نتیجه حمله به یکی از تاسیسات مهم نفتی در خلیج فارس حاصل می شود یکی از احتمالات در این سناریو است. چنین حمله ای می تواند به اشکال گوناگون صورت گیرد. ایالات متحده یا اسرائیل می توانند به هر تعداد از اقدامات محرک ایران که از جمله شامل توسعه تسلیحات هسته ای گردد، واکنش نشان دهند. این امر خود می تواند منطقه را به سوی یک جنگ عمده هدایت كند.

بازیگران: عراق
در این سناریو عراق یک حوزه مرده به جای یک بازیگر سیاسی یا نظامی مستعد و آماده است. این دولت نمی تواند در برابر نفوذ ایران مقاومت کند، مرزها را بیشتر کنترل، شورشیان سنی و شبه نظامیان داخلی را مهار یا چانه زنی موثر با سایر کشورها انجام دهد.
حمله به شمال عراق توسط ترکیه بسیار محتمل است و به طور مسلم تروریست های کرد آن را تشدید خواهند کرد. عراق ممکن است همکاری با اخوان المسلمین مصر را انتخاب کند. در سوریه و اردن این جمعیت پناهندگان برای بسیج محلی علیه حاکمان این کشورها تلاش خواهند کرد.

بازیگران: ترکیه
بزرگترین نگرانی ترکیه رویارویی با کردها است. در حالی که کردها در یک عراق چندپاره هرچه بیشتر از بغداد مستقل می شوند، این کشور پناهگاهی برای حزب کارگران کرد(پ. ک. ک) و سایر گروه های طرفدار استقلال، عناصر و عوامل ضد ترکیه شده است. در پی اشغال بخش عظیمی از شمال عراق توسط ترکیه به منظور سرکوب پ. ک. ک، تنش تاریخی و رقابت منطقه ای میان ایران و ترکیه افزایش یافته و احتمال بروز شکلی از برخورد میان دو کشور وجود دارد. همکاری در نبرد علیه ملی گرایان کرد ممکن نیست که التزام و تعهد کافی برای صرفنظر کردن از آن باشد. پایگاه های بزرگ آمریکا و نفوذ این کشور ممکن است ترکیه را از رفتن به جنوب بازدارد اما اگر آنها از استقلال کردها تهدیدی را احساس کنند، ترکیه در برابر فشار آمریکا مقاومت خواهد کرد.

بازیگران: ایران
ایران در پی آن خواهد بود که چگونه می تواند به بهترین وجه به مبارزه علیه آمریکا از طریق وابستگان یا عوامل خود در کشورهایی نظیر عربستان سعودی و کویت دست بزند و ترکیه را در کردستان به چالش بکشاند. برای مدت کوتاهی، دخالت ترکیه در شمال عراق، ایران را از طریق فرونشاندن آرمان های کرد برای ایجاد دولت مستقل، منتفع ساخته بود. با وجود این باید میان رضایت با اکراه تهران برای حمله گاه و بیگاه ارتش ترکیه علیه مواضع پ. ک. ک در عراق، و یک حمله تمام عیار و اشغال عراق تمايز قایل شد.
اگر ترکیه شمال عراق را اشغال کند، ایران احساس خواهد کرد که باید به نفوذ خود در عراق و احتمالا تحت عنوان حمایت از جمعیت شیعه جنوب عراق در برابر یورش ترکیه متوسل شود. تغییر شگرف در ساختار قدرت داخلی ایران می تواند یک راهنمای مهم باشد. نسلی از رهبران، صدور انقلاب ایران را به عنوان تنها راه حل برای جلوگیری تسلط منطقه ای سنی ها می نگرند.

بازیگران: سوریه

فاکتورهای مهمی می توانند سوریه را بی ثبات سازند. با توجه به فعالیت های عناصر مختلف در این کشور، سوریه می تواند منطقه دیگری برای جنگ نیابتی باشد. با توجه به رشد احساس آزار سنی ها در هلال شیعی، همین امر می تواند شورش سنی ها را علیه رژیم سوریه برانگیزد. با توجه به ضعف بالقوه این رژیم که ناشی از افزایش فشار سازمان ملل در متهم ساختن رسمی همکاری بشار اسد در ترور حریری بوده است، نتیجه آن می تواند ایجاد فضای باز برای سنی ها باشد.
آنچه که موضوع را پیچیده تر می کند این است که سوریه میزبان صدها هزار پناهنده عمدتا سنی است که ممکن است سناریوی یک انقلاب را در درون مرزهای این کشور پی ریزی کنند. گرچه بسیاری از سوری ها راغب نیستند که در چنین شرایطی وارد جنگ داخلی دیگری شوند. چنین احتمالی نمی تواند نادیده گرفته شود. مشابه لبنان این موضوع در خور توجه است. گروه های جهادی سنی ممکن است فراتر از عراق اشاعه یابند و نسلی از سلفی ها را برای بازگشت به سوریه تقویت کنند؛ و نه تنها نخبگان حاکم سوری را تهدید کنند بلکه سنی هایی که حتی با ایران همکاری می کنند را تهدید نمایند. دولت سوریه تلاش خواهد کرد تا گروه های شورشی را در سرزمین خود سرکوب نماید. اگر رژیم بعدی سوریه مستعد پذيرش القاعده باشد، منافع آمریکا درگیر خواهد شد.

بازیگران: عربستان سعودی
در حالی که خشونت های فرقه گرایانه در عراق ادامه می یابد و دخالت قدرت های خارجی هر چه بیشتر روشن می گردد، عربستان سعودی به عنوان عامل بی ثبات کننده عراق از طریق حمایت از شورشیان سنی عراق و به عنوان یک عامل بی ثبات کننده داخلی از طریق اقلیت شیعه خود ظاهر خواهد شد. عربستان سعودی همچنین پناهگاهی برای طبقه حاکم بر بحرین فراهم کرده است که به دلیل ترس از شیعیان خشمگین خود به دنبال کمک خارجی است. عربستان سعودی به نحو موثری بحرین را جذب کرده و آن را عملاً به یک استان عربستان سعودی تبدیل کرده است. در هر گونه حمله احتمالی آمریکا به ایران، عربستان سعودی نیز از طریق حمله ایران به تاسیسات نفتی آن کشور آسیب خواهد دید.
عربستان سعودی همواره به سوریه برای تقلیل حمایت خود از جنبش های جهادی فشار وارد می سازد. آنها همچنین دیواری را به عنوان وسیله کنترل و محافظت در مرز عراق ساخته اند. افزون بر این، آنها اقدامات امنیتی را در نواحی شیعه نشین تشدید کرده اند و ممکن است در قبال حمله آمریکا به تاسیسات هسته ای ایران نسنجیده عمل کنند.

بازیگران: مصر

اگر اخوان المسلمین، مصر را اداره می کرد ممکن بود که آنها پیمان صلح با اسرائیل را لغو کنند. "محمد عاکف" از اخوان المسلمین گفت، در سال های اخیر وی به راه حل دو دولت معتقد شده است و به تعهدات بین المللی مصر احترام می گذارد؛ مفهوم گسترده آن پیمان صلح با اسرائیل است. افزون بر این، اخوان المسلمین در مصر نمی خواهد که اختلاف سنی- شیعه در منطقه گسترده تر شود که آنها به طور داخلی به آن دامن می زنند. مصر همچنین با مشکل مشابه 1990 که موفق به رفع آن شده مواجه است. گرچه مصر به طور مستقیم در معرض تهدید درگیری هایی که از عراق ناشی می شود نیست اما ممکن است انتخاب کند که به عنوان واسطه صلح وارد عمل شود. این امر ممکن است فرصتی باشد که مصر به منظور مشارکت مجدد در منطقه و از سرگیری رهبری خود در جهان عرب -که مدت های به دنبال آن بود- وارد عمل شود.

بازیگران: ایالات متحده
ایالات متحده نمی خواهد که به عنوان قدرتی پشت هر رژیمی در منطقه خاورمیانه تلقی شود. با وجود این، ایالات متحده نقش مستقیمی در دفاع از دولت های عرب بازی خواهد کرد و از این رو رویارویی با ایران را تشدید خواهد نمود. با توجه به برنامه هاي هسته ای ایران، آمریکا می خواهد زمانی که ایران به طور واقعی یک قدرت هسته ای شود را به تاخیر اندازد. اما بالاخره خواهد پذیرفت که این امر (ایران هسته ای) زمانی محقق خواهد شد. سیاست مهار در عراق از اعتبار افتاده است. از این رو راهی برای جلوگیری از پيشرفت هاي هسته اي ایران وجود ندارد. یکی از راه های تعدیل و اصلاح ممکن است گسترش چتر هسته ای آمریکا بر فراز پادشاهی های خلیج فارس برای متوجه ساختن ایران در این خصوص باشد که نمی تواند همسایگان خود را مرعوب سازد و منطقه را از تلاش برای توسعه سلاح های کشتار جمعی متفرق کند.
در جهانِ با ایران هسته ای، سناریوی یک جنگ سرد ممکن است توسعه یابد. ایالات متحده از حمایت هر شرایط هسته ای دیگر (اسرائیل، پاکستان و هند) منصرف شده است. از این رو این اعتبار را به باور ایران داده که هر زمانی که آن کشور هسته ای گردید به شیوه خود قادر به چالش کشیدن ایالات متحده خواهد بود. آمریکا کنترل خود بر فضای عراق را حفظ و منطقه پرواز ممنوع را تشدید خواهد کرد. این امر به آمریکا و سایر متحدانش این امکان را می دهد که به هر هدفی در عراق از طريق هوا حمله كنند. این منطقه پرواز ممنوع همچنین به عنوان منطقه حائل میان ایران و اسرائیل عمل خواهد کرد.

بازیگران: تروریست ها
حملات عمده به تاسیسات نفتی با پیامدهای شدید آن در این سناریو محتمل است. این حملات نافرجام قبلا صورت گرفت و اکنون دلایل ضعیفی برای این باور وجود دارد که این اقدامات و سوء قصدها موجب ناآرامی و نبرد در خارج از عراق سرایت نکند. خطوط لوله و بنادر مهم اهداف اولیه هستند. اثرات کوتاه مدت یک حمله به حوزه های نفتی افزایش ناگهانی قیمت جهانی نفت است. تشدید خشونت های فرقه گرایی در عراق به نحو اجتناب ناپذیری تهدیدهای فراملی را به ثبات کشورهای منطقه وارد می سازد. رادیکالیزه شدن مردم، نبرد را در سایر کشورها تشدید می کند. از این رهگذر، در حالی که اقدامات کشورها مجزاست، اما جنگ به سراسر منطقه گسترش می یابد. این امر می تواند در لبنان، سوریه و بحرین روی دهد.
همان گونه که یک نسل جدید از سلفی ها در منطقه ظهور کرده است – از طریق افرادی که از عراق می آیند یا تحت تاثیر آنچه در عراق صورت گرفته به سلفی گری روی آورده اند – سلفی گری ممکن است در سایر کشورها نيز ظاهر شود. این نسل از سلفی ها اگر قادر باشند که به مراتب پایین نظامی رسوخ کنند جایی که افراد کلیدی در تلاش های صورت گرفته در گذشته برای انجام کودتا موثر بودند و ممکن است اکنون نیز یافت شوند، بسیار اثر گذار خواهند بود.
اگر سلفی گری گسترش یابد ارتش های منطقه ممکن است راغب به سرکوب شورشیان نباشند. تنش های داخلی سنی ها ممکن است نقش حیاتی را در تحولات منطقه بازی کند. تهدید گروه های جهادی ممکن است تداوم یابد اما تمرکز آن بر روی رادیکالیزه کردن مردم است که ترور را تشدید می کند.
با تداوم اشاعه سلاح ها در سراسر منطقه، گروه های جهادی مسلح به سلاح های هسته ای ممکن است ظاهر شوند. گرچه تکنولوژی سلاح های هسته ای برای تولید بسیار دشوار است، سناریوی بمب کثیف را نمی توان از نظر دور داشت. دسترسی به سلاح های هسته ای پاکستان یک احتمال در این خصوص است.
تشدید گرایش به القاعده در منطقه همراه با ناتوانی رژیم ها برای سرکوب تروریسم می تواند به تشدید حملات در خارج منجر گردد. اروپا – که نگران سرایت این مسئله از عراق است – ممکن است هدف مطلوب تروریست ها گردد. با توجه به تمرکز خشم گروه های جهادی از آمریکا و متحدانش در خاورمیانه، هیچ دلیلی وجود ندارد که فکر کنیم تروریسم در منطقه متمرکز خواهد ماند.
ارتباط میان تروریسم و رژیم هاي غیر دموکراتیک روشن نیست. اصول دموکراتیک، آنهایی که به فلسفه گروه های جهادی معتقدند را اقناع نخواهد کرد. با وجود این، رژیم های اتوکرات می توانند ظهور سازمان های تروریستی را تشدید کنند. اصلاح و تعدیل تدریجی و مسئولیت – به جای برداشت ساده از دموکراسی – ضروری است اما در نهایت، اصلاح هم، همه مشکلات مرتبط با تروریسم را حل نخواهد کرد.

نتیجه :
این سناریو جزو منافع طولانی مدت همه بازیگران دولتی – منطقه ای یا جهانی – نخواهد بود و این خود نشانه ای برای تثبیت دیکتاتوری عراق یا همکاری کامل منطقه برای مهار این نبرد است. آنچه این اثر را حفظ می کند نیروهای موثر و با نفوذ هستند. گروه های تروریستی ای در عراق رشد نموده اند که جاه طلبی منطقه ای داشته و ناآرامی ها را به عنوان یک متحد و پشتیبان می نگرند.
شکاف میان شیعه و سنی در عراق عمیق تر شده و به منطقه سرایت پیدا کرده است. ایران هژمونی گذشته خود را همچنان حفظ كرده و به تقويت آن در آینده امیدوار است. رژیم های عرب که ناامن بوده و اغلب غیر مردمی می باشند با رادیکالیزه شدن مردم خود و رقابت های معمول میان کشورهای عربی مواجه هستند. که همین امر تعادل لازم علیه تهدید گروه های جهادی یا ایران را دشوار می سازد. در سال 2010، محبوبیت آمریکا در میان افکار عمومی اعراب نسبت به سایر زمان ها در پایین ترین حد خود قرار خواهد گرفت. حضور فیزیکی آن کاهش یافته و اعتبار آن میان کشورهای منطقه – هم در میان متحدان و هم در میان رقبا – به شدت آسیب دیده است. تحت این شرایط، نامعقول و نسنجیده است که با اطمینان خاطر در خصوص منطق منافع شخصی خود در خاورمیانه معتقد باشیم.









منبع: مركز امور جهاني دانشگاه نيويورك
مترجم: كيانوش كياكجوري

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

ایجاد یک حساب کاربری و یا به سیستم وارد شوید برای ارسال نظر

کاربر محترم برای ارسال نظر نیاز به یک حساب کاربری دارید.

ایجاد یک حساب کاربری

ثبت نام برای یک حساب کاربری جدید در انجمن ها بسیار ساده است!

ثبت نام کاربر جدید

ورود به حساب کاربری

در حال حاضر می خواهید به حساب کاربری خود وارد شوید؟ برای ورود کلیک کنید

ورود به سیستم

  • مرور توسط کاربر    0 کاربر

    هیچ کاربر عضوی،در حال مشاهده این صفحه نیست.