super_comando

Members
  • تعداد محتوا

    502
  • عضوشده

  • آخرین بازدید

  • Days Won

    1

پست ها ارسال شده توسط super_comando


  1. آفتاب:‌ ماجرا از آنجا آغاز شد که در پی بیانیه شورای همکاری خلیج فارس و تکرار مدعیات تکراری تعلق جرایر سه گانه به امارات، حسین شریعتمداری سرمقاله ای در روزنامه کیهان نوشت که واکنش‌های بسیاری را برانگیخت. وی در این سرمقاله با طرح مباحثی به منظور اثبات مالکیت ایران بر جزایر سه گانه گریزی به تاریخ زده بود و اظهار داشته بود که نه تنها به لحاظ تارخی جزایر سه گانه متعلق به ایران هستند بلکه کشور بحرین نیز که تا سالیانی پیش جزك لاینفک خاک ایران بوده را در صورت رجوع به تاریخ باید از آن ایران دانست. فردای همان روز دکتر علی احمدی عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس شورای اسلامی در گفت و گو با آفتاب در خصوص موضعگیریهای خلاف منافع ملی ایران توسط رسانه‌هایی مانند الجزیره، خواهان برخورد با این شبکه و رسانه‌هایی از این دست شده و در خصوص مدعیات بی‌پایه برخی از کشورهای عربی گفته بود که اگر آنها قصد نبش قبر تاریخ را داشته باشند باید روزگاری را به یاد‌ آورد که بحرین نیز جزء لاینفک خاک ایران محسوب می‌شد. این نوع موضعگیری از سوی روزنامه کیهان واکنش مقامات بحرین را در پی داشت. آنها اعلام کردند که چون مدیرمسئول کیهان از سوی عالی‌ترین مقام جمهوری اسلامی در موسسه کیهان نمایندگی دارد تا زمانی که جمهوری اسلامی موضعی روشن در این باب اتخاذ نکند آن را موضع دولت ایران تلقی خواهند کرد.در همین راستا برخی از روزنامه‌های این کشور خواستار برخورد با ایران و فراخوانی سفیر جمهوری اسلامی و ارائه توضیح در این باره شده بودند. این در حالی است که روزنامه کیهان سرمقاله خود را در واکنش به ادعای بی‌پایه ارضی منتشر کرده بود که مدتی است افزایش یافته است. حتا در این راستا بود که علی احمدی از رسانه‌هایی یاد کرد که در داخل خاک ایران از عبارت جعلی «خلیج عربی» استفاده می‌کنند و در این میان خواستار به فعلیت رساندن توانمندیهای جمهوری اسلامی در منطقه برای جلوگیری از شدت یافتن اینگونه ادعاها شده بود. وی با بیان اینکه داشتن قدرت یک بحث است و استفاده از آن بحثی دیگر با اشاره به قدرت جمهوری اسلامی در منطقه از مسئولان خواسته بود مدیریت تخصیص منابع قدرت در منطقه را فعال کنند. پس از آن بود که مدیرمسئول روزنامه کیهان در توضیحی،‌مفاد سرمقاله روزهای گذشته خود را نظر شخصی عنوان کرد.با این همه صحنه دیپلماسی ناگهان شاهد سفر وزیر خارجه جمهوری سالامی به بحرین بود. منوچهر متکی در این سفر و در کنفرانس مطبوعاتی پس از آن با تاکید بر دوستانه و برادرانه بودن روابط ایران و بحرین توضیحی درباره علت اصلی سفر خود به این کشور نداده است. عده‌ای از تحلیلگران این سفر را در راستای جلوگیری از ایجاد تشنج در روابط ایران و بحرین ارزیابی می‌کنند و معتقدند که متکی در این گفت و گو ها ممکن است که از این موضعگیری عذرخواهی کرده باشد. هنوزهیچ منبع رسمی این خبر را تایید نکرده است اما معلوم نیست که تکلیف ادعاهای بی‌پایه کشورهای حاشیه جنوبی خلیج فارس که گمان کرده‌اند در شرایط اعمال فشار بین المللی به ایران می‌توانند از آب گل‌آلود ماهی بگیرند و چندی است که ادعاهایی را درباره تعلق جرایز سه گانه و برخی دیگر از مناطق ایران به کشورهای عربی را مطرح می‌کنند چیست و آیا وزیر خارجه جمهوری اسلامی در این باره نیز با‌ آنان سخن گفته است یا نه. و آیا در آینده باز هم شاهد تکرار این مدعیات هستیم و یا این موضع در گفت و گوهای دیپلماتیک متکی با مقامات بحرین و کشورهای عربی منتفی شده است؟ در همین راستا وزیران امور خارجه‌ی بحرین و ایران با تاكید بر عمق روابط دو جانبه‌ میان دو كشور اظهار داشتند : «روابط تهران منامه دوستانه و بردارانه است.» شیخ خالد بن احمد آل خلیفه وزیر امور خارجه‌ی بحرین روزشنبه در كنفرانس خبری مشترك با منوچهر متكی همتای ایرانی‌اش با پرداختن به اظهارات یك مسوول ایرانی در خصوص حاكمیت بحرین و استقلال این كشور گفت: «‌این اظهارات به منظور ایجاد تنش‌های مغرضانه‌ میان دو كشور است.» وی تصریح كرد:‌ «پادشاهی بحرین در خصوص وجود روابط دوستانه میان دو كشور از سوی رهبران ایران اطمینان خاطر یافته است.» شیخ خالد با اشاره به اینكه در جریان مذاكرات دو طرف تمایل شدید خود را نسبت به پیشبرد روابط در تمامی زمینه‌ها اعلام كرده‌اند گفت: «‌سفر فعلی منوچهر متكی در راستای ارائه‌ توضیحاتی در خصوص مقالات منتشر شده از سوی یك روزنامه‌ی ایرانی و پیامدهای آن در نقض حاكمیت بحرین و استقلال این كشور بوده است.» وزیر امور خارجه‌ بحرین ادامه داد: «ما از مذاكرات میان طرفین استقبال كرده‌ایم و معتقدیم روابطی كه دو طرف را گردهم می‌آورد بسیار بزرگتر از آن است كه لطمه‌ای به آن وارد و یا از سوی غرض ورزان مورد هدف قرار گیرد.» وی گفت: «‌دراین مذاكرات بر ضرورت برپایی نشست كمیته‌ی مشترك میان دو كشور در آینده‌ای نزدیك به منظور بررسی راههای توسعه‌ی روابط دو كشوردر تمامی زمینه‌ها تاكید شد. همچنین ما از احترام زیادی كه هر یك از دو طرف به یكدیگر دارند اطمینان داشته و از تلاش‌هایی كه در راستای ارتقای روابط انجام می‌شود تشكر می كنیم.» در همین زمینه روزنامه‌ الایام به نقل از وزیر امور خارجه‌ی بحرین نوشت:« منوچهر متكی حامل نامه‌ی عذرخواهی به بحرین نیست بلكه قصد دارد تا درباره‌ی برخی نكات و موضع‌گیری كشورش درقبال اظهارات حسین شریعتمداری به ارائه توضیحاتی بپردازد.» ایسنا به نقل از این روزنامه‌ بحرینی گزارش داد شیخ خالد بن احمد آل خلیفه گفت:«ما موضع‌گیری‌های اولیه ایران را از طریق كاردار سفارت ایران در منامه شنیده‌ایم و امروز منتظر پاسخ رسمی متكی هستیم.» الایام به نقل از وزیر خارجه‌ی بحرین افزود: « برخی گروه‌های غیررسمی سعی در نابودی روابط ایران و بحرین و ایجاد اختلاف و تفرقه میان دو كشور كه از روابط خوبی برخوردارند، را دارند اما ما این را نمی‌پذیریم.» منوچهر متكی وزیر امور خارجه‌ی ایران عصر روز جمعه وارد بحرین شد. به نوشته مطبوعات بحرین قرار است منوچهر متكی طی این سفر با مسوولان عالی‌رتبه‌ بحرین در خصوص روابط دوجانبه، مسائل حائز اهمیت دو كشور و هم‌چنین آخرین تحولات منطقه به بحث و تبادل‌نظر بپردازد. متكی بعد از ورود به بحرین در فرودگاه مورد استقبال شیخ خالد بن احمد بن محمد همتای بحرینی خود و رضا هنرور نظری كاردار سفارت ایران در این كشور قرار گرفت. این درحالی است كه در اعتراض به مقاله اخیر مدیر مسوول روزنامه كیهان گروهی خارج از سفارت ایران در بحرین تجمع كردند. ایسنا به نقل از خبرگزاری آسوشیتدپرس گزارش داد این تجمع كنندگان كه اكثر آنها سنی بودند خواستار خروج سفیر ایران و بسته شدن سفارت ایران در بحرین شدند. با این حال پلیس به آنها اجازه نداد به ساختمان سفارت نزدیك شوند. حسین شریعتمداری در خصوص مقاله اخیر خود در روزنامه كیهان درمورد جزایر سه گانه ایرانی خلیج فارس و بحرین روز جمعه به ایسنا گفت: اگر چه این مقاله نظری بوده از جانب من ارائه شده اما این مساله نظر بسیاری از مردم داخل كشور و نیز مردم بحرین است. مدیر مسوول روزنامه كیهان، با اشاره به مقاله‌ای كه روز دوشنبه هفته‌ی گذشته در این روزنامه به قلم وی به چاپ رسیده است گفت: در این یاداشت اسناد غیر قابل انكاری از حاكمیت قطعی و بلامنازع ایران بر جزایر سه گانه خلیج فارس ارائه شده است. وی ادامه داد: این اسناد علاوه براینكه در وزارت خارجه ایران موجود است در وزارت خارجه انگلیس نیز موجود می‌باشد و بخشی از آن نیز در سازمان ملل نگهداری می‌شود. بخشی از این اسناد توسط وزارت خارجه انگلیس براین اساس كه هر 30 سال یك بار برخی اسناد منتشر می شود، منتشر شده است. شریعتمداری در ادامه با اشاره به طرح موضوع بحرین در این مقاله و مصاحبه خود با روزنامه الشرق الوسط لندن در خصوص این موضوع گفت: خبرنگار این روزنامه پنچ شنبه بعداز ظهر طی تماسی با من درمورد این موضوع سوال كرد كه من به وی توضیح دادم كه این نظر اگر چه از جانب من در این یاداشت مطرح شده، اما نظر بسیاری از مردم در داخل كشور و نیز كشور بحرین است. مدیر مسوول روزنامه كیهان ادامه داد: خبرنگار این روزنامه از من پرسید كه آیا این مساله نظر مسوولین ایران و یا نظر مقام معظم رهبری است كه من در پاسخ به وی گفتم،‌ جایگاه رهبری بسیار رفیع تر از این است كه در مورد مقاله یا نوشته‌ روزنامه‌ای نظر بدهند. در همین زمینه روزنامه‌ی الرایه خبر داده بود كه منوچهر متكی به منظور توضیح درباره‌ موضع ایران در قبال بحرین عازم منامه می‌شود. به نوشته روزنامه‌ی الرایه -چاپ قطر- به دنبال چاپ مقاله‌ای از سوی حسین شریعتمداری، مدیر مسوول روزنامه كیهان، كه در آن به موضوع بحرین اشاره شده است و اعتراض مقامات این كشور به محتوی این مقاله منوچهر متكی وزیر امورخارجه كشورمان برای حل این مساله روزجمعه عازم منامه خواهد شد. ابوالقاسم وفایی، سخنگوی سفارت ایران در منامه با اعلام خبر سفر متكی، گفت: این مقاله شریعتمداری نظر شخصی وی می‌باشد. یك مقام مسوول در وزارت امور خارجه بحرین نیز اظهار داشت: ما منتظر پاسخ رسمی ایران درباره‌ی اظهارات شریعتمداری هستیم. شورای مشورتی بحرین كه شورای عالی پارلمان این كشور به شمار می‌رود نیز با صدور بیانیه‌ای این مقاله را محكوم كرده است. به هر روی هرچند سفر ناگهانی متکی به بحرین برای فرونشاندن تنش به وجود آمده در روابط میان دوکشور را می‌توان اقدامی مثبت ارزیابی کرد اما این پرسش همچنان بی‌پاسخ مانده است که چرا در موارد مشابه و هنگامی که دولتمردان کشورهای حاشیه جنوبی خلیج فارس در نشست‌های رسمی و حتی در حضور مسئولان بلند پایه ایرانی به طرح ادعاهای ارضی علیه ایران و زیر سئوال بردن هویت ملی کشورمان می‌پردازند پاسخی در خورد دریافت نمی‌کنند؟!

  2. با اوجگيري اعتراضات در بحرين نسبت به سرمقاله اي كه هفته گذشته در روزنامه ايراني كيهان چاپ شده بود، منوچهر متكي، وزير امورخارجه ايران به بحرين سفر كرد. چهار حزب بحريني با وجود دعوتي كه از آنها شده بود در تظاهرات در مقابل سفارت ايران در بحرين شركت نكردند. هدف از سفر آقاي متكي، تلاش براي حل مشكلاتي تلقي شده كه در اين ارتباط بين دو كشور پيش آمده، هرچند معاون وي به خبرگزاري جمهوري اسلامي گفته كه اين سفر از قبل برنامه ريزي شده بوده و ربطي به مسائل پيش آمده ندارد. شيخ خالد بن احمد آل خليفه، وزيرخارجه بحرين پس از ديدار با منوچهر متكي همراه با وي در جمع خبرنگاران حاضر شد و گفت كه آقاي متكي به او اطمينان داده است كه هيچ گونه ادعاي ارضي نسبت به خاك بحرين ندارد. نيمروز جمعه، ساعاتي پيش از ورود آقاي متكي به بحرين، صدها تظاهركننده در مقابل سفارتخانه ايران در روستاي سقيه در اطراف منامه پايتخت بحرين، گردآمدند و با سردادن شعار، خواهان تعطيل اين سفارتخانه و اخراج سفير ايران شدند. دوشنبه گذشته، حسين شريعمتداري مديرمسئول روزنامه كيهان طي سرمقاله اي با عنوان "آواز كوچه باغي" به انتقاد از بيانيه اخير وزيران خارجه و دفاع شوراي همكاري خليج فارس پرداخته بود كه در آن بنابر روال معمول، ادعاي مالكيت امارات متحده عربي بر سه جزيره ايراني در خليج فارس مطرح شده بود. آقاي شريعتمداري در اين سرمقاله نوشته بود: "در ميان كشورهاي عضو شوراي همكاري خليج فارس، همراهي بحرين با ساير كشورهاي عضو حساب جداگانه اي دارد زيرا بحرين بخشي از خاك ايران بوده است كه در جريان زدوبند غيرقانوني ميان شاه معدوم و دولتهاي آمريكا و انگليس از ايران جدا شده است و امروزه اصلي ترين خواسته مردم بحرين بازگشت اين استان جدا شده از ايران به سرزمين اصلي و مادري آن، يعني ايران اسلامي است و بديهي است كه اين حق مسلم ايران و مردم استان جدا شده آن نبايد و نمي تواند ناديده گرفته شود". مطبوعات و مقامات بحريني و همچنين شوراي همكاري خليج فارس واكنش تندي به اين سرمقاله نشان دادند و آن را نفي حاكميت ملي بحرين دانستند. از آنجا كه حسين شريعتمداري به عنوان نماينده آيت الله خامنه اي، رهبر ايران در روزنامه كيهان مسئوليت دارد، اظهارات وي از سوي عده اي در بحرين به عنوان نظر رسمي ايران قلمداد گرديد. روزنامه كيهان در شماره امروز خود از مواضع خود عقب نشيني نكرده و از قول حسين شريعتمداري تيتر زده است: "موضع كيهان نظر بسياري از مردم ايران و بحرين است". اكثربت جمعيت بومي بحرين را شيعيان تشكيل مي دهند و در تظاهراتي كه پيش از سفر منوچهر متكي به بحرين برگذار شده بود اغلب تظاهركنندگان را اهل سنت تشكيل مي دادند. از جمله شعارهايي كه تظاهركنندگان مي دادند اين بود: "بحرين عربي است و ايران، صفوي"، "بحرين عربي است و ايران، دشمن". اين تظاهرات به دعوت احزاب سياسي برگزار شده بود كه چند تن از نمايندگان اين احزاب و چند تن از علماي اهل سنت بحرين نيز در آن شركت داشتند اما چهار حزب جنبش عدالت وطني، حزب وفاق ملي اسلامي، حزب برادري (الاخاء) و حزب وعد در اين تظاهرات شركت نكردند. به نقل از انتخاب

  3. دوستان تجمع كنندگان بحريني چند اقدام توهين آميز هم بر ضد ملت ايران اسلامي انجام دادند: 1000 نفر از مردم بحرين به دعوت نمايندگان مجلس اين كشور در مقابل سفارت ايران در منامه تجمع كرده و با قرار دادن آرم صهيونيسم و نازيسم به جاي لفظ جلاله «الله» توهيني آشكار به نماد مقدس ايران نمودند و خواستار اخراج سفير ايران و عذرخواهي مقامات ايراني شدند. الشيخ المعاوده خطيب نماز جمعه بحرين، با اشاره به آن چه «محدود كردن اهل سنت در ايران» خواند ، از شريعتمداري خواست كه به حال كشور خود فكري كند و در امور كشورهاي ديگر دخالت نكند. الشيخ المعاوده در حين سخنراني خود براي مقابله با اظهارات نسنجيده شريعتمداري از واژه جعلي خليج عربي استفاده كرد با استقبال نمازگزارن بحريني مواجه شد. به نقل از انتخاب

  4. به زودي سپاه عظيم و قدرتمند و متحد و پاك اسلام اصيل با ايمان به خداوند يزدان و حمايت حضرت خليفة الله صاحب الزمان عج سرزمين هاي مقدس اشغال شده و غصب شده توسط انسانهاي پست تر از حيوان يهودي صهيونيست و سرزمينهاي مقدس اشغالي توسط اعراب عمر پرست وهابي ضد اسلام اصيل شيعه و ايران بزرگ را از چنگال آلوده به خون ميليونها انسان بي گناه آنها آزاد كرده و تحويل وجود قدسي خليفة الله في الارضه حضرت ولي عصر مهدي موعود عج خواهند داد.به اميد آن روزگار گرانبها و طلايي آمين يا رب العالمين ...

    ببخشيد يك سوال داشتم
    اين به زودي شما تا الان بيش از 1150 سال طول كشيده است. آيا بهتر نيست براي روان شدن امور و حل مشكلات مسلمين، راه حل، پيشنهاد و اقدامات ديگري انجام داد؟


    دوست عزيز شما بهتر است از همان خاندان كثيف و خودكامه پهلوي icon_wink و كاسه ليس اجنبي دفاع كنيد كه آنقدر از حيوان پست تر بودند كه قابل گفتن نيست و سياه ترين كارنامه را در ايران دارند كه كودتا بر ضد دولت ملي و قانوني و وطن پرست ايران و تصويب قانون غير قابل توجيه كاپيتولاسيوم و غارت ميلياردها دلار از دارايي ها ملي و كشتار ملت ايران در جهت ادامه خودكامگي خود از ننگين ترين و ضد ميهني ترين اقدامات اين خاندان كثيف و فاسد است و شما با طرفداري از آنها جنايات و اقدامات ننگين انها را تاييد خواهيد كرد كه بسيار بايد تاسف به حالتان خورد.و به زودي از قديم گفته اند دير و زود دارد ولي سوخت و سوز ندارد.هر وقت خداوند مصلحت بداند و زمينه ها فراهم شود پوز همه مستكبران و غارتگران و قلدرمآبان و انحصارگرايان و جنايتكاران جهان پوزشان به دست سپاه بزرگ و قدرتمند اسلام اصيل به خاك ماليده خواهد شد.الهي آمين

  5. وزير امور استراتژيك اسرائيل ادعا كرد كه تل آويو اجازه حمله به تاسيسات هسته اي ايران را از آمريكا و اروپا دريافت كرده است. به گزارش عصر ايران به نقل از پايگاه خبري اسرائيل تودي، "آويگدور ليبرمن" پس از ديدار با مقامات اتحاديه اروپا و ناتو مدعي شد: "كاخ سفيد به اسرائيل اجازه داده است كه حمله به تاسيسات هسته اي ايران را آغاز كند." وي افزود: "چنانچه اسرائيل عمليات نظامي عليه ايران را به تنهايي آغاز كند ،اروپا و آمريكا از آن حمايت خواهند كرد." "ليبرمن" همچنين مدعي شد كه قدرت هاي غربي از شدت تهديدات هسته اي ايران براي اسرائيل آگاه هستند اما درگيري هاي جاري در عراق و افغانستان مانع از آن مي شود كه رهبران كشورهاي اروپايي و آمريكايي در مورد استفاده از زور براي نابودي تاسيسات هسته اي ايران تصميم گيري كنند و لذا اين پيغام را ارسال مي كنند كه "اسرائيل بايد خودش با تهديد هسته اي ايران مقابله كند." ايران بارها اعلام كرده است هيچ گونه تجاوزي را بي پاسخ نخواهد گذاشت . به نقل از سايت همدمي

  6. سايت موعود: يك كارشناس آشنا به مسائل لبنان بعد از گذشت يكسال از جنگ 33 روزه اين كشور در گفت‌وگويي با خبرگزاري فارس ناگفته‌هايي از اين جنگ را بازگو كرد. سعدالله زارعي يك كارشناس آشنا به مسائل لبنان در گفت‌وگو با خبرگزاري فارس به ارائه ناگفته‌هايي از جنگ 33 روزه لبنان پرداخت و در اين باره تصريح كرد: تابستان سال گذشته (21 تيرماه) بين رژيم صهيونيستي و حزب‌الله لبنان جنگي اتفاق افتاد كه تفاوت‌هاي اساسي در دو طرف جنگ به چشم مي‌خورد. حزب‌الله نيروهاي انساني و توانايي‌هاي نظامي خود را بر مبناي جنگ نامنظم و يا همان جنگ‌ چريكي، سازماندهي كرده بود و رژيم صهيونيستي بر مبناي جنگ كلاسيك با حزب‌الله درگير شد. وي با بيان اينكه اين نوع جنگ پديده شناخته شده‌اي در دنيا است، اظهار داشت: استفاده فراوان از نيروي هوايي به عنوان مقدمه عمليات زميني بخشي از تاكتيك و استراتژي نظامي اسرائيل بود. نيروي دريايي رژيم صهيونيستي تلاش كرد بر طبق روش‌هاي شناخته شده نظامي سواحل لبنان را به محاصره درآورد و تحرك حزب‌الله را در شهرهاي ساحلي لبنان دچار اخلال كند و تقريبا متجاوز از 50 ناو و ناوچه‌هاي خود را در نزديكي‌هاي سواحل لبنان مستقر كرد و با استفاده از نيروي نظامي كه چيزي بين 30 تا 50 هزار نفر بود و بهره‌گيري از برتري نيروي جنگي، تلاش كرد حريف را از پاي درآورد ضمن اينكه در كنار آن از روش‌هاي تبليغاتي براي روحيه دادن به نيروهاي خود و از بين بردن روحيه حزب‌الله استفاده مي‌كرد. اين كارشناس مسائل لبنان افزود: در همين راستا اسامي برخي از چهره‌هاي شاخص حزب‌الله از جمله سيد حسن نصرالله دبير كل آن را مطرح و مدعي شد كه در حمله هوايي كشته شدند. روز سيزدهم جنگ بود كه اسرائيل ادعا كرد شهر بنت جبيل در هشت كيلومتري مرز لبنان و فلسطين اشغالي را به تصرف در‌ آورده و بعد از اين شهر به عنوان عاصمه (پايتخت حزب الله) نام برد و از اين طريق مي‌خواست القا كند كه كار حزب الله تمام شده و سقوط كرده است. زارعي با بيان اينكه حزب‌الله در ابعادي از جنگ كلاسيك توانايي‌هايي دارد اما در اين جنگ از اين روش بهره نجست و جنگ را بر مبناي روش‌هاي غير متعارف يا نامتقارن اداره كرد، ادامه داد: حزب‌الله در حقيقت با استفاده از تكنيك‌هاي خاص خود به دشمن پاسخ داد و ميدان جنگ را حزب‌الله تعيين كرد به اين شكل كه رژيم صهيونيستي هنگاميكه به مرزهاي لبنان نزديك شد و يك ارتش 30 هزار نفره را در يك مدار و محيط تقريبا 3 كيلومتري مستقر كرد، حزب‌الله به جاي دادن پاسخ اصلي در آن ميدان مرزي، با استفاده از موشك‌ پشت نيروهاي مهاجم را مورد حمله قرار داد و به عمق 40 تا 50 كيلومتري رژيم صهيونيستي حمله كرد. وي اظهار داشت: حزب‌الله به جاي تلاش براي از محاصره در آوردن روستاي محاصره شده، به شهر صنعتي و سياحتي حيفا حمله كرد. در موردي ديگر حزب‌الله پادگان حساسي مانند پادگان "صفد" در شمال شرقي فلسطين را مورد هدف قرار داد و عملا ميدان درگيري را تعيين كرد و اينگونه نشان داد كه به دام رژيم صهيونيستي نخواهد افتاد. حزب‌الله اعلام مي‌كرد نيروي چريكي وظيفه حفظ خاك را بر عهده ندارد بلكه مي‌بايست بر مبناي گرفتن ميدان مبارزه را مشخص كند. اين كارشناس مسائل لبنان با اشاره به اينكه حزب‌الله اين فضاي ذهني را براي مخاطبان آماده كرد تا آنها روند جنگ را نه بر اساس محاصره يك روستا و شهرك بلكه بر مبناي تخريبي كه متوجه حريف بود، ارزيابي كنند، عنوان كرد: هدف در اينجا وارد كردن حداكثر تلفات به دشمن و جلوگيري از تلفات نيروي خودي بود. تا پايان جنگ گرچه آتش اسرائيل شديد بود اما تلفات آنها بيشتر بود. ميزان تلفات اسرائيل كه اعلام مي‌شد بسيار كمتر از آن چيزي بود كه در صحنه وجود داشت و آنها عمدا آمار غير واقعي منعكس مي‌كردند.آنها اعلام كردند كه كشته‌‌هاي ارتش اسرائيل 120 نفر است،‌ اما بر اساس بررسي حزب‌الله كه برخي از استنادهاي آن مربوط به روزنامه‌هاي اسرائيلي است، صدها نفر از آنان كشته شدند. زارعي افزود: كشته‌هاي حزب‌الله به نسبت كشته‌هاي نظاميان اسرائيلي كمتر بودند و براي اولين بار معادله كشته معكوس شد. در برابر هر يك شهيد حزب‌الله حداقل سه نفر از نظاميان اسرائيلي كشته شدند كه تجربه‌اي جديد بود و دليل آن هم تاكتيك حزب‌الله در استفاده از جنگ چريكي كارآمد بود. وي يادآور شد: حزب‌الله خيلي برنامه‌ريزي شده از مهمات خود استفاده مي‌كرد و تلاش مي‌كرد برتري خود را در مقابله با آتش اسرائيل حفظ كند و اسير برنامه‌هاي رژيم صهيونيستي نشد و با يك فرمول مشخص جنگ را مديريت كرد، به گونه‌اي كه اگر جنگ چندين ماه هم ادامه پيدا مي‌كرد حزب‌الله از نظر توانايي آتش و مبادله آتش مي‌توانست مقاومت كند و بلكه تا چند سال جنگ را اداره كند و مشكلي پيش نيايد. اين كارشناس مسائل لبنان با بيان اينكه رژيم صهيونيستي بي محابا در اين جنگ از مهمات خود استفاده كرد به طوريكه در اواخر جنگ گفته شد كه دچار كمبود تسليحات شد و براي جبران وضعيت آمريكا تسليحات خود را از پايگاه اينجرليك در تركيه و پايگاهي در قطر به اسرائيل روانه كرد، اظهار داشت: نكته بسيار مهم ديگر در تاكتيك حزب‌الله اين بود كه حزب الله در برابر افكار عمومي و خواسته‌هايي كه متوجه او مبني بر حمله به تل‌آويو بود،‌ نه بر اساس خواسته‌هاي احساسي بلكه بر اساس تاكتيك كارآمد جنگي مديريت عمل كرد. زارعي گفت: تل‌آويو گروگان حزب‌الله بود و اگر رژيم صهيونيستي گامي را در راستاي فشار به حزب الله برمي‌داشت از سوي حزب الله تهديد مي‌شد كه اگر به اين كار ادامه دهد تل‌آويو را زير آتش مي‌گيرد و رژيم صهيونيستي ناچار بود در بسياري موارد با محدوديت‌هايي در جنگ وارد شود. وي با اشاره به اينكه اسرائيل پايتخت لبنان را هدف قرار نداد و حتي بخش وسيعي از لبنان از تير راس دور بود و تنها 4000 كيلومتر مربع مورد هجوم اسرائيل بود، تصريح كرد: در حدود 6 هزار و 400 كيلومتر مربع عملا امن بود و حزب‌الله توانسته بود فشار جنگ را محدود كند و آوارگان لبناني در داخل خود لبنان مورد پذيرايي قرار گيرند و در محيط امن باشند.اين يكي از نقاط درخشان حزب‌الله بود كه با گروگان گرفتن تل‌‌آويو بخش وسيعي از لبنان از تير راس حملات اسرائيل دور نگه داشته شد. اين كارشناس مسائل لبنان يكي ديگر از موضوعاتي را كه سبب شد اسرائيل در جنگ دچار وحشت شود قدرت و سيستم نشانه‌روي حزب‌الله عنوان كرد و ادامه داد: اسرائيلي‌ها گمان مي‌كردند حزب‌الله داراي موشك‌هايي است كه از دقت كافي برخوردار نيست و فرودهايي هدفمند ندارند.در جنگ حزب‌الله دست به اقداماتي زد كه اين تصور را بر هم زد. زارعي اظهار داشت: غروب روز چهارم جنگ سيد حسن نصرالله تصميم گرفت با لبناني‌ها صحبت كند، چون اسرائيل اعلام كرده بود وي را به شهادت رسانده‌اند.نصرالله همچنين تصميم گرفت هديه شيريني به مردم لبنان دهد. در اواخر مصاحبه با تلويزيون المنار كه به طور همزمان از ده‌ها شبكه داخلي، منطقه‌اي و بين‌المللي پخش مي‌شد، از آنها خواست ساحل را بنگرند و شاهد اصابت موشك حزب‌الله به يكي از ناوچه‌هاي پيشرفته اسرائيل باشند و بسياري از مردم به سمت ساحل دويدند و به چشم شاهد اصابت موشك به ناو "صاعر 5 " بودند كه از كمر به دو نيم تقسيم شد و در آب‌هاي بيروت فرو رفت و 34 نظامي اسرائيلي كشته شدند. وي گفت: از ديگر كارهاي خاصي كه بر خلاف تبليغات رژيم صهيونيستي حزب الله موفق به انجام آن شد، حمله به قلب قطار شهري حيفا بود.يك روز استاندار حيفا با حضور در تلويزيون خطاب به مردم حيفا اعلام كرد كه از تهديدات موشكي حزب‌الله نهراسند زيرا اسرائيل توانايي دفع حملات هوايي و موشك‌هاي حزب‌الله را قبل از رسيدن به حيفا دارد چرا كه اين شهر مجهز به سيستم دفاع هوايي است. اين كارشناس مسائل لبنان بيان كرد: دو ساعت پس از اين مصاحبه، موشك‌هاي حزب‌الله يكي بعد از ديگري در حيفا فرود آمدند و يك فروند كه به طور دقيق براي از كار انداختن مترو حيفا روانه شده بود، مترو را از كار انداخت. بعد از آن استاندار حيفا در تلويزيون ظاهر و با عذرخواهي از مردم اسرائيل گفت كه سيستم دفاعي شهر توانايي مقابله با موشك‌هاي بالستيك را دارد و دليل اصابت موشك‌هاي حزب‌الله اين است كه موشك‌هاي حزب‌الله از اين نوع نيست. وي براي توجيه ضعف سيستم‌هاي دفاعي اسرائيل تصريح كرد كه موشك‌هاي حزب‌الله چون در برد پايين و سطح كم از زمين شليك مي شوند اينگونه به هدف‌ها برخورد مي‌كنند. زارعي ادامه داد: اين افتضاحي بود كه براي اسرائيلي‌ها به وجود آمد زيرا طي پنج سال 10 ميليارد دلار براي سيستم دفاع موشكي هزينه كرده و مدعي بودند كليه تجهيزات اسرائيل از هجوم موشك‌ها و راكت‌ها ايمن هستند. وي با بيان اينكه حمله حزب‌الله به پايگاه هوايي "صفد" از ديگر اقدامات حزب‌الله بود، گفت: اسرائيل همواره بر روي قدرت اين پايگاه مانور مي داد. اين پايگاه در حدود 25 تا 30 كيلومتري مرز لبنان واقع شده است. موشك‌هاي حزب‌الله، اين برترين پادگان رژيم صهيونيستي را مورد هدف قرار داده و به سيستم آن آسيب‌هاي جدي وارد كردند و اسرائيلي‌ها براي رسوا نشدن اعلام كردند كه سيستم اين پادگان دچار نقص فني شده است. اين كارشناس آشنا به مسائل لبنان در مورد جنگ‌ زميني نيز عنوان كرد: آنچه در زمين اتفاق مي‌افتاد جنگ تن به تن و تن با تانك بود. اسرائيل براي حفظ نيروهاي خود براي هر نيرو يك تانك مركاوا پيش بيني كرده بود كه با حزب‌الله نفر به نفر درگير بودند. نيروهاي حزب‌الله با استفاده از تاكتيك‌هاي چريكي كه خود طراحي كرده بودند به طور برق آسا آنها را با امكانات مختلف موشكي منفجر مي‌كردند، هنگاميكه تعداد تانك‌هاي منفجر شده به 10 تا 12 مي‌رسيد اسرائيلي‌ها مبادرت به عقب نشيني مي‌كردند.در منطقه بنت الجبيل، الطيبه، مارون راس و ... بارها اين صحنه تكرار شد. زارعي تصريح كرد: اساسا حزب‌الله يك نيروي نظامي جدا از مردم نيست و بخشي از مردم لبنان است. نيروهاي حزب‌الله قبل از جنگ مشغول كار كشاورزي بودند يا كارگر، معلم و دانش‌آموز و اقشار مختلف مردم بودند. به محض شروع جنگ تبديل به نيروهاي چريكي شدند. از قبل آموزش ديدند و اساسا اين خود مردم بودند. يكي از مشكلات بزرگ اسرائيل همين بود كه نمي‌دانست چه كساني چريك هستند و چه كساني نيستند. وي اظهار داشت: حزب‌الله به يك نيروي لايزال مردمي متصل بود. اگر تمامي چريك‌هاي در صحنه شهيد مي شدند مي‌توانست ظرف يك ساعت نيروي تازه نفس وارد صحنه كند.يك چريك حزب‌الله به لحاظ روحيه بالا، توانايي رژيم با 100 نظامي اسرائيلي برابري مي‌كرد. اين در صحنه واقعا اتفاق افتاد. مثلا در روستاي "عيتا الشعب" تعداد چريك‌هاي مدافع در هفته پاياني جنگ شايد از 30 نفر تجاوز نمي‌كرد و در هما جا ما شاهد بوديم اسرائيل با حدود دو هزار نيرو تلاش مي‌كردند روستا را تصرف كنند و تا آخر جنگ هم موفق نشدند. كارشناس مسائل لبنان يادآور شد: در تصرف بنت جبيل اسرائيل تبليغ مي‌كرد كه 5 هزار چريك حزب‌الله آن را محافظت مي‌كنند و ناتواني خود را اينگونه توجيه مي‌كرد.اما تعداد آنها بسيار كمتر بود.اسرائيل تا پايان جنگ هيچ گاه نتوانست وارد شهري و يا حتي روستايي شود و گرچه روستاها را محاصره مي‌كرد ولي از ترس چريك‌ها جرات ورود به آنها را نداشت. زارعي تاكيد كرد: اعتقاد نيروي حزب‌الله به مهدويت، قيامت و خداي متعال و وظيفه و رسالت آنان بسيار تعيين كننده بود و آموزش‌هاي اعتقادي و توسل آنها به اهل بيت در پيروزي آنها موثر بود

  7. سايت موعود: وقتی آمریکا بعد از حوادث یازدهم سپتامبر به بهانه‌ی انتقام به کشورهای مسلمان افغانستان و عراق حمله کرد؛ نظامیان آمریکایی مرتکب جنایاتی شدند که حتی وجدان نویسنده‌های غربی را نیز تحت تاثیر قرار داد. از جمله نوشته‌های نویسنده‌هایی مثل "جرمی اسکاهیل" که پشت پرده‌ه‌ی برخی از این جنایات را آشکار ‌ساخت. جرمی اسکاهیل در کتاب تازه‌ی خود با عنوان "آب سیاه؛ قوی ترین ارتش مزدور جهان" از قراردادهای مخفی، محفلی و خصوصی امریکا در حمله به عراق خبر می‌دهد که حداقل استخدام یکصدهزار مزدور و گانگستر خیابانی برای انجام ماموریت‌های غیر رسمی دولت بوش و کشتن انسان‌های دیگر کشورها را شامل می‌شود؛ پروژه‌ای که در آن "سیاه‌های" ارتش آب سیاه، بدون هیچ محدودیت و رعایت قانون خاصی، پروژه‌های سیاه‌تر صاحبان آمریکایی خود را پیش می‌برند. این افراد "حق دارند" آدم بکشند ولی هیچ دادگاه بین المللی "حق" مجازات آنها را "ندارد" و همانطور که اسکاهیل مدعی می‌شود، فاجعه بارتر حمایت این پروژه از سوی مولتی میلیونرهای مسیحی است که از حامیان اصلی بوش در انتخابات هم بودند. به نوشته‌ی جرمی اسکاهیل که کتابش در غیاب پوشش رسانه‌ای و خبرنگاران تشنه‌ی سوژه‌های داغ، به بازار نشر آمده، نوشته‌های او بیشتر به یک سند دادگاهی شباهت دارد که از یک طرف بی‌توجهی رسانه‌ها را مورد انتقاد قرار می‌دهد و از طرف دیگر اطلاعات ناگفته‌ای از آب سیاه دولت آمریکا ارایه می‌کند. به گزارش کتاب‌نیوز، وی در این کتاب 450 صفحه‌ای داستانی از شرارت و توطئه علیه بشریت را تعریف می‌کند که در آن مثل فیلم‌های هالیوودی چند نفر و البته در اینجا "چند هزار نفر " بدون سوال و جواب استخدام می‌شوند، اسلحه می‌گیرند و بعد از انجام کار، پول خود را می‌گیرند و در جایی دوردست از شهرهای دنیا گم می‌شوند. آب سیاه در عراق علاوه بر استخدام شهروندان کشورهای مختلف حتی از خود عراقی‌ها نیز برای کشتن هموطنان خود استفاده می‌کند و اگر نیروهای نظامی امریکایی تحت فشارهای بین المللی از این کشور خارج شوند این پروژه همچنان ادامه پیدا می‌کند. اسکاهیل با گردآوری اسناد و مدارک مربوطه، این پروژه را اولین بار برخاسته از نظریه 10 سپتامبر سال 2001 دونالد رامسفلد می‌خواند (تنها یک روز قبل از حادثه یازدهم سپتامبر) که در یک جلسه محرمانه با حضور مقامات ارشد پنتاگون مطرح گردید. به عبارتی دیگر هیئتی محرمانه توسط رامسفلد برای تشکیل این پروژه انتخاب می‌شوند و در آن جلسه در ابتدا حمایت از نظامیان آمریکایی بهانه قرار داده می‌شود؛ ولی در حقیقت "آب سیاه" که بیشتر توسط "اریک پرنس" مولتی میلیونر افراطی مسیحی کنترل می‌شود به پنتاگون تحمیل می‌گردد. پرنس 38 ساله که یکی از سرمایه‌داران جوان آمریکایی محسوب می‌شود، پیش از این در نیروی دریایی آمریکا خدمت کرده است و هم اکنون به عنوان حامی اصلی احزاب راست گرای مسیحی و حزب جمهوری‌خواه مشهور است. بر اساس مدارک ارایه شده اسکاهیل، پرنس در سال 1995 پروژه آب سیاه را در سن 27 سالگی بعد از مرگ پدرش و رسیدن به ارثیه‌ای بیش از یک میلیارد دلار آغاز کرد. "آب سیاه" در عراق هر کسی با هر ملیتی از آمریکایی گرفته تا اسراییلی و حتی عراقی را با 300 تا 600 دلار مواجب در روز ــ مبلغی که هیچ مرد و زنی در سازمان‌های نظامی آمریکا هم دریافت‌ نمی‌کند ــ برای کشتن استخدام می‌کند و این افراد وظیفه دارند بدون کوچکترین سوالی سرنوشت مردان، کودکان و زنان را در روستاهای عراق به گلوله‌های سربی بسپارند

  8. دستور كاري كه در اختيار شركت كنندگان در كنفرانس "مركز برنامه ريزي سياست هاي ملت يهود" كه هفته آتي در قدس برگزار مي شود، قرار گرفته ؛ در برگيرنده اين پيش بيني است كه تضميني براي آينده ملت يهود وجود ندارد. كنفرانس مذكور در طي سه روز فعاليت خود تلاش خواهد كرد تا توصيه هايي را در مورد اينكه رهبران يهودي در رژيم صهيونيستي و جهان چه سياست هايي را بايد اتخاذ كنند، ارائه نمايد كه البته اين سياست ها در چهار حوزه اقليت هاي يهودي، رهبران يهودي، ژئوپولتيك و مسئله هويت و بافت جمعيتي خواهد بود. مسئله رهبران يهودي در اسرائيل و جهان، جايگاه ويژه اي در اين كنفرانس خواهد داشت. بر اساس گزارش هايي كه در اختيار شركت كنندگان قرار گرفته است، امروز ملت يهود با مشكل فقدان رهبري برجسته رو به رو است و اين يك معضل بزرگ به شمار مي رود و تا كنون تحولات موجود، نشانه اي مثبت از حل آن نداشته است. از ميان صد و بيست نفري كه براي شركت در كنفرانس مركز برنامه ريزي سياست هاي ملت يهود به قدس مي آيند، شايد بتوان وزير امور خارجه، وزير جنگ، رئيس سازمان اطلاعات اسرائيل، روساي سازمان هاي يهودي، ايپاك و كميته يهودي ـ آمريكايي و همچنين شماري از بازرگانان برجسته يهودي را در ميان آنها يافت. در ميان چهره هاي آكادميكي كه در اين كنفرانس حضور مي يابند، مي توان به شاموئل تريگنو از پاريس، ايتمار رابينوويتس از تل آويو و يهودا راين هرتس از دانشگاه ماساچوست اشاره كرد. ضمنا در اين كنفرانس ايهود اولمرت، بنيامين نتانياهو و شيمون پرز سخنراني خواهند كرد. پيش بيني مي شود كه ديدگاه ها در خصوص راهكارهاي مناسب براي مسائل چهارگانه فوق متفاوت باشد. دنيس راس، فرستاده اسبق آمريكا به خاورميانه كه رياست مركز برنامه ريزي سياست هاي ملت يهود را به عهده دارد، مي گويد: "اميدوارم كه به راهكارهايي ملموس دست يابيم." استيف هافمن، رئيس اتحاديه اقليت هاي يهودي ايالات متحده در مورد ارائه راهكارهاي ملموس ترديد دارد و معتقد است كه بزرگ ترين دستاورد كنفرانس گرد هم آوردن تمامي رهبران اقليت هاي يهودي در يك جا است. يكي ديگر از گزارش هايي كه در اختيار دعوت شدگان به كنفرانس قرار گرفته، گزارشي است با عنوان "چهره ملت يهودي تغيير مي كند" در گزارش فوق آمده است شمار اقليت هاي يهودي جواني كه ميل به ازدواج با غير يهوديان را دارند، به شدت رو به افزايش است ؛ همچنانكه ميزان زاد و ولد در ميان اقليت هاي يهودي بسيار كاهش يافته است و تعدادشان هر روز كمتر مي شود. از ديگر مسائلي كه قرار است در كنفرانس مركز برنامه ريزي سياست هاي ملت يهود مورد بررسي قرار گيرد، مشكلات يهوديان آمريكا است. سوالي كه در مورد آنها مطرح مي شود، مربوط به چگونگي ادغام افرادي داراي ريشه هاي مختلط (يهودي + غير يهودي) در جامعه يهوديان است. مسئله رابطه رژيم صهيونيستي با يهوديان خارج از اسرائيل كانون بحث ها در كنفرانس يادشده خواهد بود. دنيس راس مي گويد: "نمي توان براي ملت يهود، آينده اي جدا از دولت عبري متصور شد." هافمن در خصوص رابطه رژيم صهيونيستي با يهوديان خارج از اسرائيل اظهار مي دارد: "نمي توانم اسرائيل را به عنوان يك مركز و محور براي ملت يهود تلقي كنم. معتقدم كه دو مركز براي يهوديان وجود دارد كه يكي اسرائيل و ديگر ايالات متحده آمريكا است و هر كدام نيز مشكلات و معضلات مخصوص به خود را دارند." قضيه محوري ديگري كه قرار است در كنفرانس مركز برنامه ريزي ملت يهود مطرح شود، آن است كه آيا شركت كنندگان مي دانند نسل جواني كه بايد تضمين بخش موجوديت ملت يهود باشد، كدامين مسير را براي خود انتخاب كرده است؟ آيا رهبران يهودي كه در كنفرانس جمع شده اند، مي توانند نيازهاي جوانان يهودي را به دقت مشخص كنند؟ بار يوسف ـ مدير كل مركز يادشده ـ وعده داده است كه از تمامي تلاش خود براي آنكه نماينده طيف جوان باشد، استفاده خواهد كرد. بي ترديد در ميان جوانان يهودي در آمريكا كساني هستند كه نمايندگي بار يوسف را نمي پذيرند. بار يوسف اعتراف مي كند كه ملت يهود تا به امروز بدون هيچ برنامه اي زندگي و حيات خود را ادامه داده است و مي گويد كه اگر يهوديان با برنامه ريزي پيش مي رفتند، وضعيت بهترين داشتند. نويسنده: شاموئل روزنر منبع:مركز اطلاع‌رساني فلسط

  9. به زودي سپاه عظيم و قدرتمند و متحد و پاك اسلام اصيل با ايمان به خداوند يزدان و حمايت حضرت خليفة الله صاحب الزمان عج سرزمين هاي مقدس اشغال شده و غصب شده توسط انسانهاي پست تر از حيوان يهودي صهيونيست و سرزمينهاي مقدس اشغالي توسط اعراب عمر پرست وهابي ضد اسلام اصيل شيعه و ايران بزرگ را از چنگال آلوده به خون ميليونها انسان بي گناه آنها آزاد كرده و تحويل وجود قدسي خليفة الله في الارضه حضرت ولي عصر مهدي موعود عج خواهند داد.به اميد آن روزگار گرانبها و طلايي آمين يا رب العالمين ...

  10. اتريش براي دستيابي به اطلاعاتي در مورد دو جنايتكار جنگي آلمان نازي مبلغ 70 هزار دلار جايزه تعيين كرده است.
    وزارت دادگستري اتريش گفته است كه خواهان دست يافتن اطلاعاتي براي بازداشت آلويس برانر و آريبرت هايم است. اين وزارتخانه گفته است كه شواهدي در دست دارد كه اين دو فرد هنوز زنده هستند و در نهمين دهه زندگي خود به سر مي برند.

    تصویر
    آلويس برانر (سمت راست) و آريبرت هايم (سمت چپ) تحت تعقيب هستند

    آلويس برانر و آريبرت هايم، نقش چشمگيري در جنايت هاي آلمان نازي داشته اند. برانر از دستياران كليدي آدولف آيشمن، معمار اصلي كشتار يهوديان در اروپا بود. وي مسئول كشتار دسته جمعي دهها هزار نفر از يهوديان در دوران مسئوليتش به عنوان فرمانده اردوگاهي در حومه پاريس بود، جايي كه يهوديان بازداشت شده در فرانسه اشغالي به اتاق هاي گاز در آشوويتس فرستاده مي شدند.

    وي همچنين در انتقال يهوديان وين، يونان و اسلواكي به اردوگاه هاي مرگ دست داشت.

    شايع شد كه وي پس از جنگ، در سال 1954 توانست به كمك يك اسقف كليساي كاتوليك و سازمان جاسوسي آمريكا از آلمان فرار كند و به سوريه برود.

    گفته شده كه وي در سوريه به حكومت وقت، روش هاي شكنجه را آموزش داد. گزارش هاي مربوط به مرگ وي در دمشق در سال 1996 تا كنون تائيد نشده اند.

    آريبرت هايم به "دكتر مرگ" معروف بود. وي متهم به آن است كه سم هاي مرگبار را به طور مستقيم به قلب زندانيان تزريق مي كرد كه منجر به مرگ آني آنها مي شد.

    خانواده وي گفتند كه آريبرت هايم پس از جنگ در آمريكاي جنوبي درگذشت، اما دو سال پيش گزارش شد كه وي در اسپانيا ديده شده است.

    مركز سيمون وايزنتال، كه در تعيقب جنايتكاران جنگي آلمان نازي است، گفته است كه سه فرزند هايم هرگز ادعايي در مورد يك ميليون دلاري كه در حساب هاي بانكي برلين قرار دارد، نداشته اند.

    ماريا برگر، وزير دادگستري اتريش گفت كه كشورش متهم به آن است كه اقدام هاي اندكي براي ردگيري جنايتكاران نازي انجام داده است.

    به نقل از بي بي سي

  11. آواز كوچه باغى ! (يادداشت روز) ,آواز كوچه باغى, اصطلاح شناخته شده اى در فرهنگ قديم تهران است و در مواردى به صورت ضرب المثل درآمده است. به گفته قديمى ترها- كه امروزه تعدادشان زياد نيست- در آن سال هاى نه چندان دور كه تهران شهر خلوتى بود و پاسى از شب گذشته، سكوت همه جا را فرا مى گرفت. افرادى كه به هر علت، ناچار بودند در ساعات پايانى شب از كوچه هاى تاريك و خلوت عبور كنند و احياناً از تاريكى و خلوتى مى ترسيدند براى غلبه بر ترس با صداى بلند زير آواز مى زدند. اين آوازها به آواز كوچه باغى معروف بود- يا يكى از انواع آوازهاى كوچه باغى بود- و هنگامى كه صداى عابرى به اين آواز بلند مى شد و چهچهه پايانى آن با كلماتى مانند حبيب من... عزيز من... امان امان و... در فضا مى پيچيد، برخى از اهالى محل كه دل و دماغ بيشترى داشتند و انگيزه رهگذر آوازه خوان را مى شناختند، سر از پنجره بيرون مى آوردند و با جملاتى نظير دمت گرم!... دارمت! و ... با او همراهى مى كردند، يعنى اين كه، نترس! خوف نكن! ما بيداريم... پنج شنبه هفته گذشته وزراى خارجه، دفاع و امنيتى كشورهاى عضو شوراى همكارى خليج فارس در پايان اجلاس سه روزه خود در رياض، بار ديگر- و به روال چند ساله اخير- با صدور بيانيه اى از ادعاى مالكيت امارات متحده عربى بر جزاير سه گانه تنب بزرگ و كوچك و ابوموسى حمايت كردند و از جمهورى اسلامى ايران خواستند از طريق مذاكره به اختلافات موجود درباره مالكيت اين سه جزيره پايان دهد! كشورهاى عضو شوراى همكارى خليج فارس- عربستان، كويت، امارات عربى متحده، بحرين، قطر و عمان- كه سابقه تشكيل هيچيك از آنها به 100سال نمى رسد، به خوبى از حاكميت قطعى ايران بر جزاير سه گانه و اسناد اين حاكميت بلامنازع باخبرند و حتى در دورترين افق هاى ذهن خويش هم نمى توانند تصور روزى را داشته باشند كه اين حاكميت كمترين خدشه اى پيدا كند، بنابراين انگيزه آنها از تكرار اين ادعاى واهى و بى اساس هرچه باشد، احتمال خروج اين سه جزيره از حاكميت ايران نيست. پس ماجرا چيست؟ براى پاسخ به اين سؤال، ابتدا بايد به اسنادى كه حاكميت قطعى ايران بر جزاير سه گانه را نشان مى دهد اشاره كرد؛ 1- علاوه بر نقشه هاى متعددى كه از دوران يونان باستان - قبل از ميلاد مسيح- برجاى مانده و در آنها از تمامى جزاير خليج فارس با عنوان بخشى از سرزمين ايران ياد شده است، در سده هاى اخير نيز تمامى نقشه هاى رسمى كه از سوى كشورهايى نظير انگلستان، فرانسه، روسيه، پرتغال، اسپانيا و... تهيه شده و به عنوان اسناد رسمى نگهدارى مى شوند، جزاير خليج فارس- از جمله سه جزيره تنب بزرگ و كوچك و ابوموسى- را بخشى از خاك ايران دانسته اند. از جمله دولت انگليس كه بيش از دو سده در منطقه حضور داشته و در مواردى نيز با دولت هاى وقت ايران درگير بوده است، در مجموع 23نقشه رسمى از منطقه تهيه كرده كه در تمامى آنها- بدون استثناء- جزاير سه گانه متعلق به ايران است. 2- در سال 1830كاپيتان جى.بى.بروكس GBBRUCKS از سوى كمپانى هند شرقى- وابسته به دولت استعمارى انگليس- نقشه اى رنگى از خليج فارس تهيه مى كند. در اين نقشه رنگى كه نسخه هايى از آن در وزارت خارجه انگليس و مخزن اسناد سازمان ملل متحد نگهدارى مى شود، 3 جزيره تنب بزرگ و كوچك و ابوموسى به رنگ خاك ايران ترسيم شده است. كاپيتان بروكس نزديك به 12 سال براى تهيه اين نقشه در منطقه خليج فارس بود. 3- در سال 1835 ,ساموئل هنل, از سوى دولت انگليس مامور تعيين حدود كشورها در خليج فارس مى شود. هنل در نقشه خود يك خط فرضى در آبهاى خليج فارس ترسيم مى كند كه جزاير سه گانه در قسمت فوقانى- شمالى- اين خط فرضى قرار داشته و متعلق به ايران دانسته شده است. 4- در ژانويه سال بعد- 1836- سرگرد ,موريسن, جانشين ساموئل هنل، ماموريت او را پى مى گيرد و پس از مذاكره با شيوخ خليج فارس نقشه اى كه به تاييد آنها رسيده بود را تهيه مى كند. در اين نقشه، جزاير سه گانه در عمق بيشترى از قلمرو ايران قرار گرفته است. 5- در سال 1881 نيروى دريايى انگليس بار ديگر نقشه اى از منطقه خليج فارس تهيه مى كند كه در آن جزاير سه گانه و خاك ايران، رنگ مشتركى دارند. 6- در سال 1886 دايره اطلاعات دولت انگليس نقشه ايران را با رنگ يكسان جزاير و خاك ايران تهيه كرده و در 12 ژوئن همان سال اين نقشه از سوى وزير مختار انگليس در تهران به ناصرالدين شاه تحويل مى شود. 7- در سال 1908، دولت ايران امتياز استخراج خاك سرخ -سنگ آهن- ابوموسى را به ونگهاوس آلمانى مى دهد كه دولت انگليس به دليل تيرگى روابط خود با آلمان، به ايران اعتراض مى كند، دولت انگليس در اعتراض خود خواهان كسب امتياز استخراج خاك سرخ براى شركت هاى انگليسى است يعنى تاكيد بر حاكميت ايران... و از ده ها سند ديگر، از جمله احكامى كه دولت هاى وقت ايران براى انتصاب حكام- استانداران- خود در بندرلنگه- كه شبه جزيره ياد شده بخشى از آن بوده است- صرف نظر مى كنيم. 8- اصلى ترين- و تنهاترين- سندى كه امارات براى اثبات ادعاى خود ارائه مى كند نامه اى است كه شيخ يوسف فرماندار ايرانى بندرلنگه در سال 1882 به شيخ حميد القاسمى حاكم راس الخيمه مى نويسد و در آن به عنوان تعارف و ابراز ادب- كه آن هنگام بسيار متداول بوده و در بسيارى از نامه هاى مشابه ديده مى شود- نوشته بود؛ ابوموسى از آن شماست (يعنى در خدمت شما هستيم!) نكته درخور توجه اين كه شيخ يوسف در ادامه همين نامه خطاب به حاكم راس الخيمه مى نويسد ,بلد لنجه بلدكم, يعنى شهر بندرلنگه هم شهر شماست و عجيب آن كه اماراتى ها وقتى به اين نامه استناد مى كنند جمله اخير را كه به وضوح نشان مى دهد جمله قبلى فقط يك تعارف بوده است، حذف مى كنند! 9- در حقوق بين الملل و قوانين مربوط به مرزها و سرزمين ها، حاكميت يك كشور بر يك منطقه از چند راه به اثبات مى رسد. از جمله ,مالكيت تاريخى,، حاكميت موثر- يعنى افراشته بودن پرچم، نصب حكام، حضور نيروى نظامى و...- كه تمامى اين ملاك ها و معيارهاى حقوقى از حاكميت قطعى ايران بر جزاير سه گانه حكايت دارند. 10- در ميان كشورهاى عضو شوراى همكارى خليج فارس، همراهى بحرين با ساير كشورهاى عضو حساب جداگانه اى دارد، زيرا بحرين بخشى از خاك ايران بوده است كه در جريان يك زد و بند غيرقانونى ميان شاه معدوم و دولت هاى آمريكا و انگليس از ايران جدا شده است و امروزه اصلى ترين خواسته مردم بحرين بازگشت اين استان جدا شده از ايران به سرزمين اصلى و مادرى آن، يعنى ايران اسلامى است و بديهى است كه اين حق مسلم ايران و مردم استان جدا شده آن نبايد و نمى تواند ناديده گرفته شود. 11- و اكنون با توجه به اسناد ياد شده كه از حاكميت قطعى و بلامنازع ايران بر جزاير سه گانه حكايت مى كند، بايد به اين پرسش بازگشت كه انگيزه اصلى كشورهاى عضو شوراى همكارى خليج فارس از طرح ادعاى واهى حاكميت امارات بر جزاير سه گانه چيست؟ و آيا اين ادعا مى تواند غير از وحشت آنان از زلزله اى كه انقلاب اسلامى بر حكومت هاى قرون وسطايى و غيرقانونى آنها انداخته است علت ديگرى داشته باشد؟ تمامى دولت هاى ياد شده با دخالت مستقيم قدرت هاى استكبارى شكل گرفته اند و مردم كمترين دخالتى در تعيين دولت، سياستگذارى ها و تصميم سازى هاى آن نداشته و ندارند. از سوى ديگر تمامى دولت هاى عضو اين شورا در ميان مردم خود به همكارى با رژيم صهيونيستى- و دستكم بى تفاوتى در مقابل جنايات اين رژيم عليه مردم مظلوم فلسطين- متهم هستند. حاكمان دولت هاى ياد شده به خوبى مى دانند كه در عصر بيدارى اسلامى- با الگوى انقلاب اسلامى- حاكميت يك خانواده بر سرنوشت مردم و غارت ذخاير ملي، امكان پذير نيست و از آنجا كه لرزه منجر به فروپاشى رژيم هاى غيرقانونى خود را ناشى از الگوى جمهورى اسلامى ايران مى دانند- و در اين مورد حق دارند!- دشمنى با ايران اسلامى را به عنوان يكى از اهداف استراتژيك خود برگزيده اند... و چه گزينش خطرناكي، نه براى ايران، كه براى ادامه حاكميت خودشان. حسين شريعتمدارى-روزنامه كيهان

  12. دقيقا موافقم
    اما اين رو هم بدانيد كه اسرائيل كافي است بر خلاف ميل آمريكا عمل كند سه سوت رفتني است
    موندم آمريكا به چه اميدي ميليارد ها دلار پول به اسرائيل ميدهد؟
    يه نظريه است كه ميگويد آمريكا تنها به خاطر مسائل خاورميانه و دسترسي راحت از اسرائيل به كشورهاي منطقه است نظر شما چيست؟



    بله خود كشور جعلي اسرائيل و شهروندان آن و صنايع آن وابسته به كمك و حمايت سياسي اقتصادي و نظامي حكومت آمريكا است ولي تا آنجايي كه من ميدانم و كارشناسان ميگويند خود آمريكا در سيطره رهبران مسيحي و يهودي وفدار و معتقد به آرمان صهيون است و اگر آمريكا بر خلاف اميال شوم رهبران صهيونيزم جهاني قدمي بردارد كه برنميدارد سه سوت نابود خواهد شد بخصوص اينكه طبق شواهد موجود تمامي كارتلهاي كليدي نفتي و تسليحاتي و مالي آمريكا بعلاوه مراكز اعمال قدرت سياسي و نظامي و بعلاوه سازمانهاي بين الملي در سيطره و نفوذ عميق لابي اسرائيل در آمريكا و هم پيمانان مسيحي صهيونيستي كه به آرمان شوم صهيون خود را وفادار ميدانند است. و تمام سياستهاي نظامي و اقتصادي و ديپلماتيك ايالات متحده بايد با نظر سران صهيونيست تدوين و اجرا شود.طبق نظر كارشناسان بي طرف حكومت ايالات متحده در سيطره كامل مسيحيان صهيونيست و لابي صهيونيستي آيپك قرار دارد و تمامي سياستهاي ستيزه جويانه و جنگ طلبانه فعلي كاخ سفيد در راستاي برآورده كردن اميال كثيف رهبران صهيونيزم جهاني است و تمام فتنه ها و فساد ها و غارتگريها و جنايات بر ضد بشريت زير سر سران غاصب مسيحي و يهودي صهيونيزست icon_wink لانه كرده در سه كشور خودساخته و شيطاني بريتانيا و ايالات متحده و اسرائيل غاصب است.

  13. آفتاب: به دنبال مخالفت روسیه با تقاضای بریتانیا برای استرداد مظنون اصلی در قتل یک مامور اطلاعاتی سابق روس در لندن، منابع غربی در روسیه گفته‌اند مناقشه‌ای بزرگ میان دو کشور قریب الوقوع است. این منابع همچنین گفته‌اند که پارلمان بریتانیا در حال بررسی تدابیر تلافی جویانه علیه این تصمیم روسیه است و احتمالا نتیجه این بررسی‌ها در طی روزهای آینده اعلام خواهد شد. به گزارش بی بی سی قانون اساسی روسیه استرداد آندره لوگووی، شهروند روس مظنون به قتل آلکساندر لیتویننکو، مامور اطلاعاتی سابق روسیه که در لندن اقامت داشت را مجاز نمی داند و دولت روسیه برای حل این معضل به بریتانیا پیشنهاد کرده است که دادگاه وی در مسکو برپا شود. دولت بریتانیا ضمن مخالفت با این پیشنهاد گفته محاکمه در مسکو عادلانه و غیرمقرضانه نخواهد بود. آندره لوگووی گفت بریتانیا با غیرمنصف خواندن محاکمات در مسکو به کشورش توهین کرده است. وی پیشتر با رد اتهام قتل آلکساندر لیتویننکو، سازمان های اطلاعاتی بریتانیا را به تلاش برای استخدام خود متهم کرده بود. هیچکس حاضر نیست بگوید که بریتانیا علیه دولت روسیه چه اقدام تلافی جویانه ای خواهد کرد اما به گفته این گزارشگر هدف از این اقدام روشن خواهد بود؛ این که روسیه متوجه شود خودداری از استرداد لوگووی عواقب خواهد داشت. البته به نظر می رسد بریتانیا از اقدامی که ممکن است به تجارت و سرمایه گذاری رو به رشد بریتانیا در روسیه آسیبی وارد کند، احتراز خواهد کرد بنابراین یکی از گزینه‌ها، اخراج برخی از دیپلماتهای روس از بریتانیا خواهد بود. انتظار می‌رود اخراج دیپلمات ها منجر به اقدامات تلافی جویانه متقابل علیه شهروندان بریتانیایی در مسکو خواهد شد. روسیه پیشتر پیشنهاد کرد دادگاه مظنون اصلی پرونده قتل مامور سابق روس، به جای لندن در مسکو برپا شود. آندره لوگووی، مظنون اصلی این پرونده، در گفتگو با بی بی سی ضمن حمله مجدد به دولت بریتانیا گفت از این که حکم جلب بین المللی برای او صادر شده نگران نیست: «که من نمی توانم مسافرت کنم چون بلافاصله پس از خارج شدن از روسیه دستگیر خواهم شد زیاد مهم نیست. مساحت بزرگ روسیه طوری است که من حتی برای گردش و تفریح نیاز ندارم به خارج از کشورم بروم.» گفتنی است الکساندر لیتویننکو، مامور سابق سازمان های اطلاعات روسیه که به صف مخالفان ولادیمیر پوتین پیوسته و به بریتانیا پناهنده شده بود، در ماه نوامبر سال گذشته در شرایطی مشکوک جان سپرد. تحقیقات بعدی نشان داد که مرگ وی نتیجه آلودگی به یک ماده رادیو اکتیو بوده و به گفته مقامات پلیس بریتانیا، رد این ماده در محل هایی در لندن و یک هواپیمای مسافربری که به مسکو سفر کرده بود، یافت شد. به گفته برخی منابع خبری، آندره لوگووی در اوایل ماه نوامبر با لیتویننکو در لندن ملاقات کرد. پلیس بریتانیا با معرفی آندره لوگووی به عنوان مظنون اصلی در پرونده قتل آقای لیتویننکو از دولت روسیه خواستار استرداد وی برای محاکمه در این کشور شده است. مقامات روسی گفته اند که قانون اساسی آن کشور استرداد شهروندان روسیه را منع می کند و تنها دادگاه های روسیه حق محاکمه آنان را دارند. در مقابل، مقامات بریتانیایی استدلال کرده اند از آنجا که دولت روسیه در سال 2001 به کنوانسیون اروپایی استرداد مجرمین مورخ سال 1958 پیوست، باید به درخواست استرداد آقای لوگووی پاسخ مثبت دهد. مقامات قضایی بریتانیا اتهامات وارد شده علیه این شهروند روسی را بسیار جدی توصیف کرده و تحقیقات مفصل از وی را ضروری دانسته اند. گفته می شود که آندره لوگووی در اوایل دهه 1980 در بخش حفاظت از شخصیت های دولتی سازمان اطلاعاتی شوروی - کا گ ب - استخدام شد و پس از انحلال اتحاد شوروی نیز تا سال 1996 در سازمان های اطلاعاتی روسیه به کار ادامه داد. وی بعدا یک شرکت ارائه خدمات امنیتی و حفاظتی خصوصی را دایر کرد و مدیریت آن را بر عهده دارد.

  14. انتخاب: «اسرائيل بدون ايالات متحده، ماندني نيست.» اين عبارت كوتاه و گويا، نماينده بخشي از ديدگاههاي «كريس هجز» درباره رژيم صهيونيستي است. در كارنامه حرفه اي اين روزنامه نگار كهنه كار آمريكايي كه در آستانه سومين دهه از عمر فعاليتهاي رسانه اي خود قرار دارد، سابقه حضور و گزارشگري از نقاط بحران خيزي مانند آمريكاي مركزي، خاورميانه، آفريقا و بالكان - كه بيشتر از 50 كشور را شامل مي شود- چشمگير است. كريستين ساينس مانيتور، راديو ملي آمريكا، دالاس مورنينگ نيوز، نيوريورك تايمز و مجله هاي نيشن، فارين افرز، هارپر و مادر جونز، نمونه هايي از رسانه هاي ديداري و شنيداري هستند كه گزارشهاي «كريس هجز» را منتشر كرده اند. او يكي از اعضاي تيمي از خبرنگاران نيويورك تايمز بود كه در سال 2002 به سبب پوشش خبري مسائل مربوط به تروريسم جهاني، برنده جايزه پوليتزر شدند. جايزه سال 2002 سازمان عفو بين الملل(جايزه جهاني روزنامه نگاري حقوق بشر) نيز به كريس هجز تعلق گرفت. هجز كه علاوه بر فرانسه، اسپانيولي و زبانهاي لاتيني به زبان عربي هم صحبت مي كند، حدود هفت سال به عنوان مسؤول دفتر خاورميانه اي روزنامه آمريكايي نيويورك تايمز فعاليت كرده است. ديدگاههاي ضد جنگ كريس هجز و مخالفت او با حمله به عراق سبب شد روزنامه آمريكايي وال استريت ژورنال در سرمقاله اي مواضع او را به باد انتقاد گرفته و محكوم كند. دو هفته پس از سخنراني معروف جرج دبليو بوش - موسوم به «مأموريت تمام شد»- در مورد جنگ عراق، كريس هجز در مراسم آغاز سال تحصيلي كالج راكفورد حاضر شد و در نطقي جنجالي، سياستهاي آمريكا را در عراق زير سؤال برد. پس از اين سخنراني، نيويورك تايمز با اين توجيه كه «اظهاراتش، اعتماد عمومي را به روزنامه و بي طرفي آن متزلزل مي كند»، رسماً او را توبيخ كرد. اندكي بعد، كريس هجز از كار در نيويورك تايمز كناره گرفت تا وقتش را صرف تدريس در دانشگاه و تأليف كتاب كند.آنچه در ادامه مي خوانيد، بخشهايي از تازه ترين يادداشت «كريس هجز» است كه با عنوان «اعلام استقلال از اسرائيل» در مجله اينترنتي «تروث ديگ» منتشر شده و به بررسي پيوندهاي اسرائيل و ايالات متحده پرداخته است. *** اسرائيل بدون ايالات متحده احتمالاً وجود نخواهد داشت. هنگامي كه مصر با آموزش و پشتيباني اتحاد شوروي در جنگ اكتبر 1973 از كانال سوئز عبور كرد و سوريه بر فراز بلنديهاي جولان قامت افراشت، موجوديت اسرائيل به گونه خطرناكي در آستانه نابودي قرار گرفت. در گرماگرم اين رويارويي، هواپيماهاي ترابري غول پيكر آمريكا به كمك اسرائيل شتافتند. هواپيماهاي آمريكايي هر نيم ساعت يكبار بر زمين مي نشستند تا به ارتش از هم پاشيده اسرائيل كه بيشتر توان زرهي خود را از كف داده بود، خدمات بدهند. در طول مدتي كه جنگ ادامه داشت، كمكهاي نظامي ايالات متحده به اسرائيل از مرز 2/2 ميليارد دلار گذشت. مداخله آمريكا در اين درگيري از يك سو اعراب را به خشم آورد و از ديگر سو تحريم نفتي اوپك را به دنبال داشت كه خسارت اقتصادي قابل توجهي را براي غرب به ارمغان آورد. احتمالاً اين جنگ را بايد شگفت انگيزترين نمونه سامانه حمايتي بي وقفه ايالات متحده از حيات دولت يهود دانست. اسرائيل در نيمه شب 14 مي 1948 متولد شد و 11 دقيقه بعد، ايالات متحده آن را به رسميت شناخت. از آن زمان تاكنون، دو كشور ارتباط تنگاتنگي با يكديگر داشته اند. در ابتداي رابطه، واشنگتن نقش تعديل كننده اي را ايفا مي كرد. پس از اشغال غزه در سال 1956، رئيس جمهور آيزنهاور كه به خشم آمده بود، اسرائيل را وادار به عقب نشيني از اين منطقه كرد. هواپيماهاي جنگي اسرائيل در جريان جنگ 6 روزه كه در سال 1967 اتفاق افتاد، ناو آمريكايي «يو اس اس ليبرتي» را بمباران كردند. اين كشتي با پرچم ايالات متحده در 15 مايلي ساحل اسرائيل مستقر بود و ارتباطات تاكتيكي و استراتژيك طرفين جنگ را شنود مي كرد. در نتيجه حمله اسرائيل به اين ناو، 34 ملوان آمريكايي كشته و 171 نفر ديگر مجروح شدند. در پي اين تهاجم عمدي، دلبستگي واشنگتن به اسرائيل براي مدتي به سردي گراييد. با اين وجود ثابت شده كه تنشهايي از اين دست دوام چنداني نداشته است و لابي پيچيده و كاركشته اسرائيل در آمريكا كه از لحاظ مالي بخوبي پشتيباني مي شود و همواره در پي يك كاسه كردن سياست خاورميانه اي اسرائيل و آمريكا بوده، مسائل بوجود آمده را برطرف مي كند. پيوند با آمريكا، منافع بي شماري را براي اسرائيل به ارمغان آورده كه كمك مستقيم اقتصادي- نظامي ايالات متحده به ارزش 140 ميليارد دلار، مهمترين بخش آن محسوب مي شود. اسرائيل سالانه 3 ميليارد دلار كمك مستقيم مالي دريافت مي كند. اين رقم تقريباً 20 درصد بودجه مربوط به كمكهاي خارجي ايالات متحده را شامل مي شود. اعطاي كمكهاي خارجي ايالات متحده منوط به آن است كه دريافت كنندگان كمكها، خريدهاي نظامي خود را از شركتهايي آمريكايي انجام دهند با اين وجود، اسرائيل اجازه دارد حدود 25 درصد از پول دريافتي از آمريكا را صرف يارانه دادن به صنايع نظامي پرسود و رو به رشد خود كند. همچنين اسرائيل بر خلاف دولتهاي ديگر، از حسابرسي نحوه هزينه كردن كمكهاي مالي دريافتي معاف است و بدين ترتيب بودجه دولت اسرائيل معمولاً صرف ساخت شهركهاي يهودي نشين جديد مي شود تا از اين رهگذر اشغال سرزمين فلسطين توسط اسرائيل و ساخت ديوار امنيتي كه هزينه هر مايل آن يك ميليون دلار برآورد شده، با قوت و قدرت ادامه يابد. گذر پر پيچ و خم ديوار حائل از ميانه كرانه باختري، محله هاي دورافتاده و پراكنده اي را پديد مي آورد كه زيستگاه فلسطينيان فقير است. پيش بيني مي شود هنگامي كه كار ساخت ديوار حائل پايان يابد، آمد و شد به 40 درصد از سرزمين فلسطينيان غيرممكن شود. اين مسأله، بزرگترين زمين خواري اسرائيل از جنگ 1967 به اين سو خواهد بود. در اين ميان، ايالات متحده از يك سو رسماً با گسترش شهركهاي يهودي نشين و ديوار حائل مخالفت مي كند و از ديگر سو هزينه هاي چنين اقداماتي را تأمين مي كند! ايالات متحده علاوه بر اعطاي نزديك به 3 ميليارد دلار كمك اقتصادي به اسرائيل براي توسعه سيستمهاي تسليحاتي، زمينه دسترسي آن را به بخشي از حساسترين اندوخته هاي زرادخانه نظامي آمريكا - مانند بالگردهاي تهاجمي بلك هاك و جتهاي جنگنده اف - 16 - نيز فراهم آورده است. همچنين آمريكا اطلاعاتي را كه از همپيمانانش در ناتو دريغ مي كند، در اختيار اسرائيل گذاشته است. هنگامي كه اسرائيل از امضاي معاهده منع گسترش سلاحهاي هسته اي سر باز زد، ايالات متحده سكوت پيشه كرد تا اسرائيليها نخستين برنامه سلاحهاي هسته اي منطقه را تهيه و اجرا كنند. افول جايگاه سياست خارجي ايالات متحده - بويژه در دوران حكومت جرج دبليو بوش- باعث شده، راهبردهاي اين كشور در عرصه جهاني تا حد ضميمه سياست خارجي اسرائيل تنزل كند. ايالات متحده از سال 1982 تاكنون، 32 قطعنامه شوراي امنيت را كه در انتقاد از اسرائيل صادر شده، وتو كرده است. تعداد دفعاتي كه آمريكا به وتوي قطعنامه هاي سازمان ملل متوسل شده، از مجموع موارد وتوي ديگر اعضاي شوراي امنيت بيشتر است. ايالات متحده ادعا دارد، از شوراي امنيت و قطعنامه هاي آن پشتيباني مي كند اما از فشار آوردن براي اجراي قطعنامه هايي كه عليه اسرائيل صادر شده، رويگردان است؛ قطعنامه هايي كه اسرائيل را به عقب نشيني از سرزمينهاي اشغالي فرامي خواند. جانبداري بي شرمانه آمريكا از اسرائيل، خشم و تنفر اعراب را برانگيخته است. در اين راستا افراد اندكي را در خاورميانه مي توان يافت كه بين سياستهاي اسرائيل و آمريكا تفاوتي قائل باشند. با اين وصف، هنگامي كه مسلمانان از مسأله حمايت آمريكا از اسرائيل به عنوان نخستين دليل انزجارشان از ايالات متحده ياد مي كنند، بايد به حرفهاي آنها گوش فرا دهيم. پيامدهاي اين رابطه ناعادلانه و يكسويه در حال بازتاباندن آثار خود در جنگ مصيبت بار عراق، افزايش تنش با ايران، لبنان و نيز بحران انساني- سياسي در غزه است. سياست خاورميانه اي ايالات متحده كه تحت تأثير رابطه با اسرائيل نخ نما شده، مي تواند كابوس شعله ور شدن آتش درگيريهاي منطقه اي را با ابعادي اسفبار عينيت بخشد.بسياري از مقامات حوزه سياستگذاري و نيز وزارت خارجه ايالات متحده از مدتها پيش چنين وضعيتي را پيش بيني كرده بودند. گره زدن سرنوشت آمريكا به اسرائيل در خاورميانه مسأله اي است كه در ابتدا مورد قبول صاحبنظران سياست خارجي آمريكا - شخصيتهايي مانند ژنرال جرج مارشال، وزير خارجه رئيس جمهور هري ترومن- نبود و همه در مورد تبعات آن هشدار مي دادند، زيرا آنها مي دانستند هزينه اي كه بايد ايالات متحده در اين منطقه نفت خيز بپردازد، از بزرگترين خطاهاي استراتژيك آمريكا در دوران پس از جنگ است و البته حق با آنها بود؛ چنانكه اكنون در نتيجه اين تصميم، امنيت آمريكا و اسرائيل به مخاطره افتاده و زمينه براي بروز يك جنگ منطقه اي مهيا شده است. پيوندي كه هيچ توجيه ژئوپولتيكي ندارد، هنگامي معنا مي يابد كه از منظر بومي و داخلي به آن نگريسته شود. لابي اسرائيل تبديل به يك جريان قدرتمند در نظام سياسي آمريكا شده كه هيچ كانديداي دموكرات يا جمهوريخواهي را جرأت به چالش طلبيدن آن نيست. اين لابي موفق شد وزارت خارجه آمريكا را از آن گروه كارشناسان عرب كه موافق نظريه «وحدت منافع اسرائيل و آمريكا» نبودند، پاكسازي كند. حاميان اسرائيل، صدها ميليون دلار براي پشتيباني از آن گروه نامزدهاي انتخابات ايالات متحده كه دوستدار اسرائيل انگاشته مي شوند، هزينه كرده و كساني را كه از اين مسير منحرف شده اند بسختي مجازات كرده اند؛ چنانكه بوش پدر را با اين استدلال كه به اندازه كافي در دفاع از منافع اسرائيل جدي نبود، گوشمالي دادند و اين درسي شد براي بوش پسر كه اين مسأله را فراموش نكند. جرج دبليو بوش نخواست همانند پدرش، رئيس جمهور يك دوره اي باشد. سياستهاي خاورميانه اي ايالات متحده توسط كساني طراحي مي شود كه پيوندهاي نزديكي با لابي اسرائيل دارند. هر كس كه در صدد مقابله با مواضع خصمانه اسرائيل در اين خصوص برآيد، همانند وزير خارجه سابق كاولين پاول بي رحمانه سر جايش نشانده مي شود. اين پيوستگي و ارتباط در دوران حكومت كلينتون نيز توسط تيمي از كارشناسان خاورميانه متمايل به اسرائيل، وفادارانه پيگيري مي شد كه در ميان آنها چهره هايي مانند دنيس راس(هماهنگ كننده اسبق مسائل خاورميانه) و مارتين ايندايك(معاون سابق قدرتمندترين لابي اسرائيل در واشنگتن موسوم به آيپاك) جلب نظر مي كردند. افرادي مانند راس و ايندايك، حداقل ديدگاههاي متعادلي داشتند و تا جايي كه مخالفت اسرائيل برانگيخته نمي شد، با تشكيل يك دولت فلسطيني - اگر چه ناپايدار يا غيرممكن- موافق بودند. اما حكومت بوش به جناح راست افراطي لابي اسرائيل متوسل شد. اين شاخه از لابي اسرائيل، ذره اي با فلسطينيان سر آشتي ندارد و از سويي حتي يك كلمه انتقاد را به اسرائيل تحمل نمي كند و چهره هايي مانند اليوت آبرامس، جان بولتون، داگلاس فيث، لوئيس اسكوتر ليبي بدنام، ريچارد پرل، پل ولفوويتز و ديويد ورمسر نمايندگان اين جريان سياسي هستند.... به هر رو، حكومت كنوني آمريكا اشتباهات فاحش و مصيبت بار اسرائيل - از ساخت ديوار امنيتي در كرانه باختري، محاصره غزه و آغاز يك بحران انساني تا تهاجم ويرانگر و بمباران گسترده لبنان- را تأييد كرده است. در اين ميان، چند تحرك نه چندان جدي كاخ سفيد براي انتقاد از عمليات نظامي اسرائيل، تحت فشارهاي اسرائيل به عقب نشيني شتاب زده و تحقيرآميز دولت آمريكا از مواضعش منتهي شد. هنگامي كه نيروهاي نظامي اسرائيل در آوريل 2002 بار ديگر ساحل غربي را اشغال كردند، رئيس جمهور بوش از نخست وزير وقت اسرائيل(آريل شارون) خواست عمليات را متوقف و شروع به عقب نشيني كند. پس از يك هفته فشارهاي سنگين لابي اسرائيل و متحدان آن در كنگره(كه تقريباً همه نمايندگان كنگره را شامل مي شد!)، رئيس جمهور آمريكا از موضع خود عقب نشست و شارون را «مرد صلح» ناميد! بدين ترتيب يكي از لحظات تحقيرآميز تاريخ ايالات متحده رقم خورد و روشن شد كه كنترل آمريكا در دست چه كساني است.... آينده ايالات متحده آبستن حوادث شومي است، زيرا نه تنها اهداف سياست خارجي اسرائيل با منافع آمريكا همخوان و سازگار نيست بلكه به صورت جدي به آنها لطمه مي زند. رشد ستيزه جويي در خاورميانه، زمزمه حمله به برخي كشورهاي منطقه و نيز شكست طرح بزرگ آمريكا در عراق همگي فرصتهاي بي سابقه اي را براي رقباي ايالات متحده بوجود آورده اند. روشن شدن آتش درگيريهاي منطقه اي نه به سود اسرائيل است نه به نفع آمريكا، اما به نظر مي رسد كساني كه سكان كشتي دولت ايالات متحده را در دست دارند، عزم خود را جزم كرده اند كه آن را با سرعت مرگباري به صخره هاي پيش رويمان بكوبند.

  15. بازتاب: انتشار يادداشتی در روزنامه کيهان درباره تعلق بحرين به ايران موجب واکنش مقامات حاشيه خليج فارس شده است. به گزارش خبرگزاری رویترز، يک مقام وزارت امورخارجه بحرين که نخواست نامش فاش شود خواستار توضيح جمهوری اسلامی ایران درباره اين يادداشت شده است. شورای مشورتی بحرين يا مجلس عليا، نيز در بيانيه ای انتشار اين یادداشت را محکوم کرد. مدير مسئول کيهان در يادداشت خود، ضمن انتقاد از شورای همکاری خليج فارس به خاطر موضعگيری آن درباره جزاير سه ابوموسی، تنب بزرگ و تنب کوچک، نوشته بود که بحرين جزئی از خاک ايران بوده و مردم اين کشور خواستار الحاق به سرزمين مادری خود هستند. در بيانيه اين شورا آمده است: «شورای مشورتی بحرين يادداشت غيرمسئولانه مشاور آيت الله خامنه ای، رهبر جمهوری اسلامی ایران و مدير مسئول روزنامه کيهان را قويا مايه تاسف می داند.» سفارت ايران در بحرين هم به اين موضوع واکنش نشان داده و گفته است که در جريان سفر منوچهر متکی، وزير امورخارجه ايران به اين کشور در روز جمعه درباره اين موضوع صحبت خواهد شد. هنوز مشخص نيست که آيا اين يادداشت بر انجام اين سفر تاثير خواهد داشت يا نه. سخنگوی سفارت ايران در عين حال سياست جمهوری اسلامی ایران را از مواضع رسانه ای جدا دانست و گفت که مدير مسئول کيهان مشاور رهبری ايران در امور خارجی نيست. ابوالقاسم وفايی گفت: «انتشار اين مقاله صرفا بيانگر ديدگاه های شخصی مدير مسئول روزنامه کيهان است و موضع رسمی به شمار نمی رود.» وی افزود: «اين فرد، يک روزنامه نگار است و نه مشاور در امور سياست خارجی.» يادداشت حسين شريعتمداری، مدير مسئول روزنامه کيهان که باعث تنش در روابط دو کشور شده است ، روز دوشنبه، ۱۸ تيرماه، و با عنوان «آواز کوچه باغی!» منتشر شده است. آقای شريعتمداری در اين يادداشت گفته است: «بحرين بخشی از خاک ايران بوده است که در جريان يک زد و بند غيرقانونی ميان شاه و دولت های آمريکا و انگليس از ايران جدا شده است و امروزه اصلی ترين خواسته مردم بحرين بازگشت اين استان جدا شده از ايران به سرزمين اصلی و مادری آن، يعنی ايران اسلامی است و بديهی است که اين حق مسلم ايران و مردم استان جدا شده آن نبايد و نمی تواند ناديده گرفته شود.»

  16. بازتاب: تصويب سه لايحه در مجلس سناي آمريكا، در دو هفته گذشته عليه كشورمان و همچنين مذاكرات طولاني «استفان‌هادلي»، مشاور امنيت ملي آمريكا با نمايندگان سنا پشت درهاي بسته، نشان از اقدامات پشت پرده آمريكايي‌ها عليه منافع كشورمان دارد. به گزارش خبرنگار «بازتاب» از واشنگتن، تصويب لايحه‌اي كه به دولت آمريكا اجازه مي‌دهد براي مقابله با طرح آيت‌الله خامنه‌اي براي ايجاد كارتل عظيم گازي در مجلس سناي آمريكا، هزينه بپردازد و همچنين اتحاد بي‌سابقه جمهوري‌خواهان و دمكرات‌ها براي اعمال فشار بيشتر بر ايران ـ با توجه به عقب‌ افتادن خروج از عراق و كاهش نيروهاي آمريكايي در اين كشور تا مرز شصت هزار نيرو تا نوامبر سال 2008، اوضاع را براي سياستمداران آمريكايي، به گونه‌اي ديگر تغيير داده است. در همين حال، گزارش‌ها از آرايش جنگي بي‌سابقه آمريكا در خليج‌فارس حكايت دارد. ناو هواپيمابر «USS Enterprise»، از پايگاه دريايي «نورفلوك» به همراه چهار ناو جنگي با بيش از 7500 ملوان دريايي، روز چهارشنبه، وارد آبهاي خليج‌فارس شده و به دو ناو ديگر هواپيمابر مستقر در منطقه اضافه مي‌شود. همچنين قرار است حداكثر تا سه هفته ديگر، ناو چهارم هواپيمابر آمريكا در درياي سرخ ـ سواحل غربي عربستان سعودي ـ مستقر شود و دورادور عمليات سه ناو هواپيمابر آمريكايي در خليج‌فارس را پشتيباني كند؛ اين بي‌سابقه‌ترين آرايش نظامي آمريكا در هفده سال گذشته در منطقه خليج فارس بوده است. ناو هواپيمابر اتمي اينترپرايز، قدرت ويرانگري بيشتري نسبت به ديگر ناوهاي هواپيمابر آمريكايي دارد. اين ناو، فرماندهي ناوهاي جنگي و موشك‌انداز «USS Arleigh Burke DDG51»، ناو «USS Stout»، ناو موشك‌انداز «USS Forrest Sherman DDG98»، ناو جنگي «USS James E. Williams DDG-95»، ناو هدايت‌كننده موشك‌هاي كروز «USS Gettysburg SSG64»، زيردريايي اتمي «USS Philadelphia SSN690» و همچنين ناو تداركاتي «USNST6» را بر عهده دارد. روي عرشه‌ اين ناو هواپيمابر، دو بال هوايي «CVW1» قرار دارد كه خلبانان آن، در مأموريت‌هاي سال 2006 با اوضاع جوي درياي عرب آشنايي پيدا مي‌كردند. همچنين چهار اسكادران هوايي؛ شامل هواپيماهاي جنگي «سوپر هورنت FQ18»، اسكادران جنگي «سايدواندر VFE86»، اسكادران دريايي «MFE» و اسكادران جنگ‌هاي الكترونيكي «VEQ137» در آنجا مستقرند. سه ناو ديگر جنگي آمريكا، كه از سواحل شرقي اين كشور عازم خليج‌فارس شده بودند، روز دوشنبه، دو روز زودتر از اين ناوگان دريايي به خليج‌فارس خواهند رسيد. قرار است اين ناوها تحت فرماندهي ناو هواپيمابر اينترپرايز، به چهار ناو جنگي همراه آن بپيوندند.

  17. بازتاب: خبرنگار «بازتاب» از بيروت گزارش داد: آماده‌باش كامل پدافند هوايي اسرائيل از هفته گذشته، موجب بروز گمانه‌زني‌هاي مختلفي در محافل لبنان شده است. بنا بر اين گزارش، در آستانه سالگرد دستگيري دو نظامي اسرائيلي به دست حزب‌الله و حمله اسرائيل به لبنان، ستاد مشترك ارتش اسرائيل از هفته گذشته، با اعلام آماده‌باش كامل به پدافند هوايي اسرائيل، همه بخش‌هاي عملياتي نيروي هوايي ارتش را فعال كرده است. به صدا درآوردن پياپي آژير قرمز در شهرهاي صهيونيست‌نشين و انجام عمليات‌هاي آمادگي در برابر حملات نظامي، موجب بروز نظريات مختلفي در محافل لبنان راجع به علت اصلي اين اقدام ارتش اسرائيل شده است. برخي از گروه‌هاي لبناني، اين كار ارتش اسرائيل را فعاليتي تبليغاتي و رواني توصيف كرده كه قصد دارد آمادگي نظامي در ارتش و جامعه اسرائيل را ـ كه پس از مشاجرات گسترده سياسي ناشي از انتشار گزارش وينوگراد به شدت آسيب ديده بود ـ در سالگرد جنوب لبنان بازسازي كرده و به شهروندان اسرائيلي القا كند كه اين كشور همواره در خطر است. گروهي ديگر از محافل لبنان، آماده‌باش پدافند اسرائيل را نشانه‌اي از تحركات جديد ارتش اين كشور و تصميم آن براي حمله دوباره به لبنان يا سوريه مي‌دانند. اين نظريه، سخنان بوش مبني بر وقوع حادثه‌اي مهم در تابستان امسال را كه با هشدارهاي احمدي‌نژاد، رئيس‌جمهور ايران، مبني بر اقدام قريب‌الوقوع ارتش اسرائيل همراه شده بود، تأييد مي‌كند. نظريه سوم نيز به اطلاع سازمان جاسوسي اسرائيل (موساد) بر احتمال تحرك عليه اين كشور از سوي گروه‌هاي اسلامي، به ويژه «حماس» و «حزب‌الله» اشاره كرده و آماده‌باش نظامي را براي پاسخگويي در برابر اين تهديدات توصيف مي‌كند.

  18. آفتاب: فرستاده ویژه دبیر کل سازمان ملل در گروه چهارجانبه صلح خاورمیانه در اظهار نظری مشکوک مدعی شده است که دولت سوریه آمادگی خود برای کاهش سطح روابط با ایران، حزب‌الله و حماس را در صورت بازپس‌گیری بلندی‌های جولان از رژیم صهیونیستی ابراز داشته‌است. به گزارش خبرگزاری رویتر، مایکل ویلیامز روز پنجشنبه در گفتگو با این خبرگزاری گفت که در مذاکرات اخیرش با مقامات سوری تحت تاثیر آمادگی این کشور برای حل خصومت‌های تاریخی با اسرائیل قرار گرفته و این موضوع را به اطلاع مقامات رژیم صهیونیستی نیز رسانده‌است. بنا به ادعای ویلیامز مقامات سوری در آخرین ملاقات برای وی روشن ساخته‌اند که این کشور آماده‌است تا همچون مذاکرات سال 2000 بر سر موضوعات اساسی نظیر امنیت مرزی، تقسیم منابع آب و سطح روابط با دشمنان اسرائیل با تل‌آویو به توافق برسد، مشروط بر آنکه رژیم صهیونیستی اراده خود برای تخلیه جولان را نشان دهد. ویلیامز همچنین مدعی شده‌است که به عقیده مقامات سوری 85 درصد اختلافات با اسرائیل به راحتی قابل حل است و 15 درصد بقیه نیز مشکلاتی «بزرگنمایی‌شده» هستند. وی در ادامه در پاسخ به این سئوال که آیا سوریه حاضر خواهد بود در قبال بازپس‌گیری جولان سطح روابط کنونی خود با دشمنان منطقه‌ای رژیم صهیونیستی را کاهش دهد گفت: «آنچه که من در آخرین سفرم به دمشق متوجه شدم این بود که اگر پیشرفت واقعی در امر برقراری صلح میان دمشق و تل‌آویو بوجود آید سوریه آماده تغییر در شکل کنونی روابط خود با ایران، حزب‌الله و حماس خواهد بود». فرستاده ویژه دبیرکل سازمان ملل البته خاطرنشان ساخت:«البته این بسیار مشکل است که تاریخ 60 ساله روابط مملو از سوء‌ظن و دشمنی را به آسانی تغییر دهیم»

  19. یک ژنرال ارشد اسرائیلی گفت: زمان باقی مانده تا آغاز یک حمله نظامی موثر علیه تاسیسات هسته ای ایران رو به پایان است. به گزارش عصر ایران، ژنرال "یوسی کوپرواسر"، رییس سابق بخش تحلیل اطلاعات ارتش اسرائیل در گفت و گو با روزنامه "اورشلیم پست" اظهار داشت:"ایران فاصله چندانی تا عبور از آستانه فنی و برخورداری از توان غنی سازی اورانیوم در مقیاس صنعتی ندارد و هر زمان ایرانی ها به این فناوری مسلط شوند خواهند توانست ظرف مدت دو تا سال اقدام به ساخت یک بمب هسته ای نمایند." این ژنرال اسرائیلی که سال گذشته از سمت خود برکنار شد، اضافه کرد: "آسیب پذیری برنامه هسته ای ایران در مقابل عملیات نظامی با گذشت زمان رو به کاهش است." این اظهارات پس از آن صورت می گیرد که روزنامه واشنگتن پست روز گذشته ادعا کرد عکس های جدید ماهواره ای از کارخانه غنی سازی اورانیوم ایران در نطنز نشانگر حفاری یک تونل مخفی در مجاورت تاسیسات هسته ای است که به گفته تحلیلگران می تواند برای پنهان کردن و حفاظت از تجهیزات مهم هسته ای مورد استفاده قرار گیرد. "کوپرواسر" در خصوص اعمال تحریم های بین المللی علیه ایران گفت: "تا زمانی که روسیه با آمریکا همکاری نکند این تحریم ها کارساز نخواهد بود و باعث توقف ایران نخواهد شد." وی خاطرنشان کرد: "جامعه جهانی همزمان با اعمال تحریم ها علیه ایران باید تهدید به استفاده از نیروی نظامی کند و باید به این کشور فهماند که اگر تحریم ها کارساز واقع نشد جهان آماده است از نیروی نظامی برای توقف برنامه هسته ای آن استفاده کند." این ژنرال اسرائیلی اضافه کرد: "ایران خود را برای جنگ احتمالی آماده می کند و در همین راستا به خرید سیستم های دفاع هوایی روسیه، تقویت تاسیسات هسته ای خود و انتقال تجهیزات کلیدی به پناهگاه های زیرزمینی رو آورده است." رییس سابق بخش اطلاعات ارتش اسرائیل ادامه داد: "ایرانی ها به طور شبانه روزی در حال تقویت توان نظامی خود هستند و از سوی دیگر سانتریفیوژهای هسته ای را به تاسیسات زیرزمینی منتقل کرده اند." وی افزود: "تهدید به استفاده از اقدام نظامی علیه ایران می تواند تاثیر مناسبی در بازداشتن رهبران این کشور از تعقیب برنامه هسته ای داشته باشد." به نقل از سايت موعود

  20. مقامات دفتر اویگدور لیبرمن وزیر امور راهبری اسرائیل تائید کردند که نخست وزیر اختیارات مشروحی برای مبارزه با برنامه های هسته ای حکومت ایران که هدف از آن ساختن بمب اتمی و به آشوب کشاندن منطقه است تفویض کرده است.
    اویگدور لیبرمن رهبر حزب راست گرای "اسرائیل خانه ماست" ישראל ביתנו Yisrael Beitenu است که عقیده دارد اسلام افراط گرا یک خطر جهانی است و دنیای آزاد باید برای این پدیده راه چاره ای بیاندیشد.
    مقامات دفتر وزیر گفتند: به موجب اختیاراتی که از جانب نخست وزیر به لیبرمن داده شده، او مسوول همآهنگی بین همه نهادهای اسرائیلی خواهد بود که با مساله اتم ایران به نوعی ارتباط دارند. تا کنون این وظیفه به عهده شورایعالی امنیت ملی اسرائیل بود. ولی از این پس وزیر راهبردی مسوولیت همآهنگی بین آژانس اسرائیلی انرژی اتم، شورایعالی امنیت ملی، وزارت امور خارجه، موساد (سرویس امنیت خارجی اسرائیل)، وزارت دفاع، شباک (سرویس امنیت داخلی اسرائیل) و دیگر نهادها را به عهده خواهد داشت.
    اویگدور لیبرمن برای آشنائی کامل با ایران و مسائل آن، چند هفته پیش در سلسله سخنرانیها و مشورتهائی که توسط کارشناسان امور منطقه و سرپرستان امور امنیتی، اطلاعاتی و نظامی و استادان دانشگاه ترتیب داده شده بود شرکت کرد و اکنون مدتی است به مطالعه و بررسیهای مستقیم نیز ادامه می دهد.
    به وزارت امور راهبردی ماموریت داده شده برنامه جامعی برای خنثی کردن طرحهای جمهوری اسلامی ایران در راه تولید بمب اتمی تهیه کند و به همه نهادهای مربوطه ارائه دهد. این برنامه وظیفه هر یک از نهادها را در این زمینه مشخص خواهد ساخت و برای هر یک از آنها یک جدول زمانی تهیه خواهد کرد. وظیفه وزارت راهبردی نظارت بر میزان پیشرفت اقدامات، و همچنین ایجاد همآهنگی بین نهادهای مختلف خواهد بود.
    اویگدور لیبرمن دو هفته پیش با انجام یک سفر سیاسی به اروپا، با مقامات برجسته پیمان ناتو و اتحادیه اروپا دیدار کرد و از جمله درباره برنامه های اتمی ایران با آنها به تفصیل به گفتگو پرداخت. وزیر راهبردی در این دیدارها از اتحادیه اروپا و پیمان ناتو خواستار شد اسرائیل را یک شریک طبیعی تلقی کرده و آن را به عضویت این دو سازمان بپذیرند و موجب تقویت کشوری شوند که هدف تهاجم و تعرض پیگیر عوامل صلح ستیز قرار دارد.
    اویگدور لیبرمن در این دیدارها مخاطبان خود گفت: جهان آزاد اکنون از هر سو در معرض تهاجم افراط گرایان اسلامی قرار دارد. این تعرض از دو جبهه انجام می گیرد- از یک بنیادگرایان شیعه به رهبری جمهوری اسلامی ایران و به کمک حزب الله لبنان و گروههای تروریستی جهاد اسلامی آزادی فلسطین و حماس به عملیات ستیزجویان دست زده اند، و همزمان، بنیادگرایان اهل تسنن، به رهبری گروه القاعده و باندهای وابسته به آن از قبیل سازمان فتح الاسلام (که در هفته های اخیر با ارتش ملی لبنان در اردوگاه نهرالبارد در شمال آن کشور درگیریهای خونینی داشته)، به عملیات تعرض و ترور و آدمکشی دست می زنند.
    لیبرمن به مقامات ارشد اتحادیه اروپا و پیمان ناتو گفت: چنین وضعی ایجاب می کند که این دو نهاد اروپائی برای خنثی کردن خطرات، با اسرائیل همکاری نزدیک و پیگیر داشته باشند.
    در جریان این گفتگوها، از جمله این اندیشه مطرح گردید که برای آگاه ساختن مردم ایران به واقعیات و خطراتی که خود آنها و جهان را تهدید می کند، چند ایستگاه رادیوئی و تلویزیونی به زبانهای فارسی و آذری برپا شود که به سوی ایران برنامه پخش کند. با توجه به آنکه اسرائیل با جمهوری آذربایجان (در شمال ایران) روابط دوستانه ای دارد و همچنین درصد بزرگی از مردم شمال غرب ایران به این زبان سخن می گویند، چنین برنامه ای می تواند شنوندگان بسیار داشته باشد.
    وزیر راهبردی اسرائیل گفت: جهان آزاد باید متحد گردیده و برنامه جامعی را برای خنثی کردن گفتارها و کردارهای آنانی که اسلام را برای اجرای هدفهای ستیزجویانه و خونین خود آلت دست قرار می دهند، تهیه و اجرا کند.

    وزير ايراني زاده اسرائيل:دنيا بمب اتم حكومت ايران را تحمل نميكند و ما از خود دفاع ميكنيم

    اسرائیل، همراه با دیگر کشورهای جهان باید بیشترین کوشش خود را به کار گیرد تا نگذارد رژیم ایران به سلاح اتمی مجهز گردد. در شرائط کنونی ما و دیگر کشورها تلاش می کنیم که این مساله از طریق مذاکرات دیپلمات حل و فصل شود، ولی اگر چنین نگردد و اسرائیل هدف حمله قرار گیرد، ما به خوبی می دانیم چگونه از جان شهروندان خود دفاع کنیم.این سخنان را معاون نخست وزیر و وزیر راه و ترابری اسرائیل شائول موفاز شب گذشته (یکشنبه اول ژوئیه 2007) در مراسم توزیع بورس تحصیلی به دانشجویان ایرانی زاده بیان داشت. این آئین باشکوه، با حضور حدود سه هزار نفر دانشجو و والدین آنها در تالار بزرگ دانشگاه تل آویو برگزار گردید.
    شائول موفاز که تا چندی پیش سمت وزیر دفاع اسرائیل را به عهده داشت، و پیش از آن رئیس ستاد کل ارتش اسرائیل بود، در ادامه سخنان خود تاکید کرد که مجهز شدن به سلاح هسته ای توسط رژیمی که اسرائیل را به نابودی تهدید می کند و در جهان به آشوب دست می زند، امر خطرناکی است که همه کشورهای جهان باید برای جلوگیری از آن همکاری کنند- و افزوده گفت: "در راه رسیدن به این هدف، هیچ گزینه ای را نباید از نظر دور داشت".
    شائول موفاز که خود زاده تهران است و پدرش اهل اصفهان بوده، سخنان خویش را به زبان فارسی و با گفتن شب بخیر آغاز کرد- ولی پس از آن به حاضرین در همایش گفت: ترجیح میدهد ادامه سخنان به زبان عبری باشد. این وزیر کابینه اسرائیل با کف زدنهای پرشور دانشجویان و خانواده های آنان روبرو گردید.
    شائول موفاز با آنکه در حال حاضر پست وزارت راه و ترابری را به عهده دارد، ولی در سمت معاون نخست وزیر مسوول سرپرستی گفتگوهای راهبردی اسرائیل و ایالات متحده در امور امنیتی نیز هست و ماه گذشته در سلسله مذاکرات مشترک با آمریکائیان شرکت کرد که یکی از موضوعهای اصلی آن مسئله توان اتمي حكومت ايران بود.

    به نقل از سايت همدمي

  21. دو هفته پيش، مركز اسلامي واشنگتن، شاهد سخناني در دفاع از اسلام و مسلمانان توسط چهره‌اي بود كه صدها مسلمان در سراسر جهان، او را بزرگ‌ترين دشمن اسلام و مسلمانان مي‌دانند. در اين سخنراني جورج دبليو بوش، رئيس‌جمهور جنگ‌طلب آمريكا، به مرثيه‌سرايي براي مسلمانان مي‌پردازد و تلاش مي‌كند خود را منجي مسلمانان جهان در سراسر دنيا قلمداد كند. بررسي دقيق مضامين سخنراني تنظيم‌شده براي بوش توسط مشاورانش، ظرايف حكمراني يك ابرقدرت را بيشتر جلوه‌گر مي‌كند،اما جالب اينجاست كه اوج سخنان سوزناك بوش به تشريح جنايات بي‌سابقه خوارج «القاعده» عليه مسلمانان اختصاص دارد. وي در اين سخنراني كه 27 ژوئن در مراسم مركز اسلامي واشنگتن ايراد شده، مي‌گويد: «امام، از شما بسيار سپاسگزارم. ممنونم ازاين كه مرا دعوت كرديد. من، احترام شخصي خود را به شما نثار مي‌كنم و دوستي شما را ارج مي‌نهم. ميل دارم از مسئولان مركز اسلامي نيز تشكر كنم. به سفيران خوشامد مي‌گويم. از همه شما براي حضورتان سپاسگزارم. من حضور ديگر مهمانان عاليقدر را در اينجا گرامي مي‌دارم. براي من افتخاري است كه به اين مراسم تجديد اهدا بپيوندم. همانگونه كه امام خاطرنشان ساخت، از زماني كه رهبران بزرگ آمريكا مركز اسلامي را در ميان خانواده مؤمنان كشور با آغوش باز پذيرفتند، نيم قرن مي‌گذرد. با اهداي اين مكان، پرزيدنت «دوايت آيزنهاور» دست دوستي به سوي مسلمانان در سراسر دنيا دراز كر. و در خواست او اين بود كه ما با يكديگر «به پيشرفت همه انسان‌ها زير سايه خداوند متعهد شويم». امروز ما با احساس دوستي و احترام گرد هم آمده ايم تا اين تعهد را تجديد كنيم و در تعقيب راه آزادي و صلح در كنار هم بايستيم. ما آمده ايم تا مراتب قدرداني خود را نسبت به ديني كه طي قرن‌ها موجب غناي تمدن شده است، ابراز داريم. ما آمده ايم تا تنوع مذاهب و وحدت خود را به عنوان يك ملت گرامي بداريم. و كلام خردمندانه و ديرپاي مولانا، شاعر بزرگ مسلمان را به دلهاي خود بسپريم كه گفت: «چراغ‌ها گونه گونند، اما نور يكي است». لحظه‌هايي نظير اين مراسم، به روشن ساختن اين نكته كه آمريكاييان به عنوان يك ملت كيستند – و ما خواهان چه چيزي براي دنيا هستيم، كمك مي‌كنند. ما در زماني زندگي مي‌كنيم كه پرسش‌هايي درباره آمريكا و مقاصد آن مطرح است. براي كساني كه در پي درك كشور ما هستند، لازم نيست به جايي دورتر از اينجا نگاه كنند. اين مركز اسلامي با آرامش در پايين راهي كه در آن يك كنيسه، يك كليساي لوتري [پروتستان]، يك حوزه ديني كاتوليك...يك كليساي جامع ارتدوكس... و يك معبد بودايي هست، قرار گرفته است و هركدام از آنها پيرواني دارند كه آيين‌هاي خود را كه عميقا به آن اعتقاد دارند، به جا مي‌آورند و همه در كنارهم در صلح زندگي مي‌كنند. اين آن چيزي است كه آزادي به ارمغان مي‌آورد. جوامعي كه در آنها مردم مي‌توانند بدون هيچگونه محدوديتي، بدون هيچ سوء ظني و بدون اين كه پليس مخفي بر در بكوبد، به هرصورتي كه بخواهند زندگي و عبادت كنند. آزادي مذهب يكي از نخستين حمايت‌هايي است كه به وسيله اعلاميه حقوق آمريكا عرضه مي‌شود. اين آزادي گرانقدري است. اين يك پيمان بنيادي است كه بر اساس آن مردم مي‌پذيرند در ازاء برخورداري از آزادي براي انحام فرائض مورد اعتقاد خويش به هر گونه كه مناسب مي‌دانند، نحوه ديد روحاني خود را به ديگران تحميل نكنند. اين تعهدي است كه در قانون اساسي ما آمده، وظيفه وحداني ما و منشاء نيرومندي ما است. آزادي عبادت به صورت بخشي آنچنان كانوني از شخصيت آمريكا درآمده كه ما وقتي آزادي از ديگران دريغ مي‌شود، آن را به عنوان يك تعرض نسبت به شخص خود تلقي مي‌كنيم. كشور ما يكي از نخستين كشورهايي بود كه صداي يهوديان «ريفوسنيك» اتحاد شوروي را به گوش‌ها رساند. آمريكاييان به آرمان مشترك كاتوليك‌ها و پروتسنان‌ها كه پشت پرده آهنين مخفيانه دعا مي‌كردند پيوست. و آمريكا در كنار مسلماناني كه در نقاطي نظير برمه و چين مي‌خواستند آزادانه فرائض ديني خود را به جاي آورند ايستاد. براي تاكيد بر احترام آمريكا نسبت به آيين اسلام، اينجا در كشور خودمان، من 6 روز بعد از حملات 11 سپتامبر به اين مركز آمدم تا حملات تعصب آلودي را كه عليه مسلمانان آمريكايي صورت گرفته بود، تقبيح كنم. و امروز هم من ابتكار جديدي را اعلام مي‌كنم كه موجب بهبود تفاهم متقابل و همكاري ميان آمريكا و كشورهايي كه بخش اعظم جمعيت آنها را مسلمانان تشكيل مي‌دهند خواهد گرديد. من فرستاده ويژه‌اي نزد سازمان كنفرانس اسلامي منصوب خواهم كرد. اين نخستين باري است كه يك رئيس‌جمهور در آمريكا به چنين انتصابي در سازمان كنفرانس اسلامي مبادرت مي‌كند. (تحسين حضار.) فرستاده ويژه ما به نمايندگان اعزامي از كشورهاي مسلمان گوش فرا خواهد داد و از آنها نكته خواهد آموخت و ديدگاه‌هاي و ارزش‌هاي ما را با آنها در ميان خواهد گذاشت. اين فرصتي است براي آمريكاييان تا علاقه خود را نسبت به جوامع مسلمان در يك گفت و شنود احترام آميز و دوستي مستمر ابراز دارند. ما بازتاب اين دوستي را به شكل سيل كمك‌هاي آمريكا به جوامع مسلمان در سرتاسر جهان هنگام بروز جنگ و يا مصائب طبيعي مشاهده كرده ايم. آمريكاييان به ياري قربانيان زلزله‌هاي ويرانگر در پاكستان و ايران شتافتند و نيز با فوريت و احساس همدردي به ويراني‌هاي ناشي از «سونامي» در اندونزي پاسخ دادند. كشور ما از مسلمانان در بوسني و كوزوو بعد از فروپاشي يوگسلاوي دفاع كرد. و امروز ما براي مقابله با نسل كشي در دارفور جهان را بسيج كرده ايم. آمريكاييان از هر آييني كه باشند، با احساس همدردي و از روي اعتقاد و جدان به چنين كوشش‌هايي دست زده اند. بزرگترين چالش براي مردم با وجدان كمك به نيروهاي اعتدال است تا در جدال با موج افراط گرايي است كه اكنون در سرتاسر محدوده بزرگ خاورميانه جريان دارد، پيروز شوند. ما گسترش مفهوم آزادي مذهب و حقوق فردي را در همه مناطق دنيا؛ به غير از يك منطقه شاهد بوده‌ايم. در خاورميانه بر عكس، ما به پاخاستن افراط گرايان را كه مي‌خواهند از دين به عنوان راهي براي رسيدن به قدرت و وسيله‌اي براي سلطه‌گري استفاده كنند، مشاهده كرده‌ايم. اين پيشتازان خودگماشته فرض را بر اين نهاده اند كه از جانب مسلمانان صحبت مي‌كنند. اما چنين نيست. اينان همه مسلماناني را كه به جهان بيني نفرت آلود و خشن آنها معتقد نيستند «كافر» و «خائن» به دين اسلام خطاب مي‌كنند. اين دشمن به دروغ ادعا مي‌كند كه آمريكا در حال جنگ با دين اسلام است، در حالي كه در واقع دشمنان حقيقي اسلام همين عناصر تند رو هستند. آنها به حملات نمايشي به اماكن مقدس اسلامي دست زده اند تا در ميان مسلمانان نفاق افكنند و آنها را به جنگيدن با يكديگر بر انگيزند. بيشتر قربانيان اعمال تروريستي آنها را مسلمانان تشكيل مي‌دهند. در افغانستان آنها معلمان را هدف قرار داده و آنان را مضروب كرده و به قتل رسانده اند. در عراق آنها پسربچه‌اي را كشتند و سپس جسد او را به صورت يك تله انفجاري در آوردند تا هنگامي كه اعضاي خانواده براي برداشتنش مي‌آيند منفجر شود. آنها كودكان را در صندلي عقب اتومبيلي گذاشتند تا بتوانند از ايستگاه كنترل امنيتي عبور كنند و سپس اتومبيل را در حالي كه كودكان هنوز در داخل آن بودند مفجر كردند. اين دشمنان يك مراسم عروسي را در امان ـ اردن ـ يك مجتمع مسكوني را در عربستان سعودي و يك هتل را در جاكارتا منفجر كردند. آنها ادعا مي‌كنند كه اين اعمال قساوت آميز و آشوبگرانه را به نام الله انجام مي‌دهند. با اين همه، اين دشمن نماينده چهره راستيني از اسلام نيست، اين دشمن چهره نفرت را نمايندگي مي‌كند. مردان و زنان با وجدان وظيفه خود مي‌دانند كه به سخن درآيند و اين جنبش جنايتكارانه را قبل از اين كه به قدرت دست يابد محكوم كنند. ما بايد به ميليون‌ها مسلمان در تلاششان براي نجات يك دين پرمباهات و تاريخي از چنگال جنايتكاران و جداكنندگان سر‌ها كه مي‌خواهند نام اسلام را آلوده كنند مدد رسانيم. و در اين تلاش رهبران ميانه‌رو مسلمان صاحب صدايي نيرومند و پر نفوذ هستند. ما اين مسلمانان را كه كساني را كه به گفته دبير كل سازمان كنفرانس اسلامي «عناصر تندرو حاشيه‌اي و مدعي عمل به نام اسلام هستند» محكوم كرده‌اند مي‌ستاييم و از آنها سپاسگزاري مي‌كنيم. ما بايد شمار بيشتري از مسلمانان را تشويق كنيم تا عليه عناصر تندرويي كه در مساجد رخنه مي‌كنند به سخن آيند، سازمان‌هايي را كه از پوشش عقايد اسلامي براي پشتيباني و تامين مالي اعمال خشونت آميز سود مي‌جويند محكوم كنند. ماهمچنين بايد با جوانان مسلمان، كه معتقدند بمب گذاري انتحاري ممكن است روزي توجيه شود، حتي در كشور خودمان و نقاط ديگرجهان آزاد ارتباط برقرار كنيم. ما بايد مسلماناني را كه مي‌توانند مستقيما با ميليون‌ها نفر در دنياي عرب، كه از حركت جهاني به سوي رفاه وآزادي عقب مانده اند، صحبت كنند با هم به صدا در آوريم. طي دهه‌ها دنياي آزاد مسلمانان خاورميانه را در دست فرمانروايان خودكامه، تروريست‌ها و در چنگال نا اميدي رها كرد. اين كار به نام ثبات و صلح صورت گرفت، اما با اين طرز برخورد هيچيك از اين دو هدف تحقق نيافت. خاورميانه به بستري براي پرورش تروريسم و نا اميدي تبديل شد و نتيجه آن خصومت روزافزون مسلمانان نسبت به دنياي غرب بود. من قلب رياست جمهوري خود را به كمك به مسلمان در مبارزه با تروريسم، خواستاري آزادي براي خود ويافتن راه منحصر به فرد خويش براي دستيابي به رونق اقتصادي و صلح وقف كرده‌ام. كوشش‌هاي جاري در افغانستان و عراق در اين مبارزه نقش كانوني دارند، ولي اين مبارزه به تهديد‌ها پايان نخواهد داد؛ و كار به اينجا ختم نخواهد شد. ما بر اين باوريم كه پيروزي نهايي در افغانستان و عراق به ديگران كه ميل دارند در آزادي زندگي كنند نيز الهام خواهد بخشيد. ما براي روزي تلاش مي‌كنيم كه فلسطين برخوردار از دموكراسي شانه به شانه اسرائيل زندگي كند [تحسين حضار]. ما از هم كنون به حركت در آمدن يك آينده دموكراتيك را در نقاط ديگري از خاورميانه شاهد هستيم، هرچند كه شكوفايي آزادي به زمان نياز دارد. آينده دموكرايتك نقشه‌اي نيست كه به وسيله غرب تحميل شده باشد، بلكه آينده‌اي است كه مردم منطقه براي خود به دست خواهند آورد. يك آينده‌اي سرشار از آزادي خواست و روياي هر قلبي است كه در آن عشق موج مي‌زند. ما اين را مي‌دانيم، زيرا هشت ميليون مردم كه در افغانستان با بي اعتنايي به تهديد‌ها و ارعاب‌ها رفتند و رأي دادند. ما اين را مي‌دانيم، زيرا نزديك به دوازده ميليون مردم آراء خود را در انتخابات آزاد عراق به صندوق‌ها انداختند، و ما اين را مي‌دانيم، از آن جهت كه دنيا شاهد برافراشته شدن پرچم‌هاي «انقلاب سدر» به وسيله شهروندان لبنان بود و ديد كه آنها چگونه اشغالگران سوري را بيرون راندند و رهبران جديدي را از طريق انتخابات آزاد برگزيدند. حتي هم اكنون اميد به آزادي در بعضي از گوشه‌هاي تاريك خاورميانه احساس مي‌شود، زمزمه‌هايي كه در اتاق‌هاي نشيمن، در قهوه خانه‌ها و در كلاس‌هاي درس شينده مي‌شود. ميليون‌ها تن مردم در جستجوي راه به سوي آينده‌اي هستند كه در آن بتوانند آنچه را كه مي‌انديشند به زبان آورند. آنها در سكوت خود را براي آزادي خود را متعهد مي‌كنند و اميدوارند كه كسي در جايي از جهان به آنان پاسخ گويد. بنا بر اين امروز، ما در اين مكان عبادت آزادانه، در قلب يك كشور آزاد، به كساني كه از دمشق گرفته تا تهران در آرزوي آزادي هستند مي‌گوييم: شما تا ابد مجبور به تحمل بي نوايي خود نيستيد. دنياي آزاد صداي شما را مي‌شنود. شما تنها نيستيد. آمريكا دست دوستي خود را به سوي شما دراز مي‌كند. ما براي روزي تلاش مي‌كنيم كه بتوانيم به خانواده ملت‌هاي آزاد خوشامد بگوييم. ما دعا ميكنيم كه شما و فرزندانتان روزي آزادي را در همه چيز، از جمله در عشق و درعبارت خداوند بزرگ بشناسيد. خداوند نگهدار شما باشد». گفتني است، بوش در حالي زيركانه اين سخنان را ادا مي‌كند كه روزانه بسياري از كودكان در عراق، افغانستان، فلسطين، سومالي و سودان، مستقيم به دست سربازان آمريكايي يا بر اثر سياست‌هاي كاخ سفيد به خاك و خون كشيده مي‌شوند. جورج بوش پس از 11 سپتامبر، با اشاره به جنگ‌هاي صليبي، احساسات 5/1 ميليارد مسلمان جهان را جريحه‌دار كرد و سپس مجبور شد از اين لفظ خود عذرخواهي كند. وي هرچند به توصيفات غريب از دمكراسي و نيروهاي اعتدالي سخن مي‌گويد، روشن است كه حكام خودكامه و مستبد عرب، از حمايت كامل آمريكا برخوردارند و دمكراسي در فلسطين و لبنان در زير ريل تانك تحريم آمريكا قرباني شده است. با اين حال، اين از نقاط قوت مشاوران يك سياستمدار است كه شعر مولوي را نيز براي ايجاد گفتمان بين او و جامعه مسلمانان آمريكا به خدمت مي‌گيرند به نقل از ايرانين يو كي

  22. سايت همدمي: بنیامین نتانیاهو رهبر حزب لیکود و رهبر احزاب اوپوزیسیون در پارلمان اسرائیل گفت: جمهوری اسلامی ایران، به علت همه فتنه انگیزیها و اقدامات و اظهاراتش، یک خطر حیاتی برای اسرائیل محسوب می شود و ما باید در فرصتی که هنوز باقی مانده به اقدامات لازم برای رویاروئی با این خطر دست بزنیم. نتانیاهو که در همایش جهانی رهبران سازمانهای یهودی در اورشلیم سخن می گفت، تاکید کرد که تردیدی ندارد جمهوری اسلامی ایران قصد به کارگیری اسلحه اتمی را دارد و ممکن است درصدد نابودی اسرائیل برآید و گفت: این حکومت اکنون بزرگترین تهدیدی است که جهان با آن روبرو می باشد. نتانیاهو گفت: احمدی نژاد هر روز وعده می دهد که کشور ما را نابود خواهد کرد و در حالیکه دنیا در گذشته نسبت به این گونه تهدیدها بی اعتنائی کرد و ما عاقبت آن را دیدیم، اکنون باید این تهدیدهای تعصب گرایانه را بسیار جدی بگیریم و برای رفع آن تا دیر نشده به اقدامات لازم دست بزنیم. رهبر اوپوزیسیون پارلمانی در ادامه سخنان خود از دولت اولمرت خواستار شد برای از میان برداشتن تهدیدهای جمهوری اسلامی ایران که قصد نابودی اسرائیل را دارد به اقدامات لازم دست بزند. او گفت: تردیدی ندارد که بالاخره اسلام تعصب گرا در این رویاروئی شکست خواهد خورد. نتانیاهو به رهبران جوامع یهودی در سراسر دنیا توصیه کرد در کشورهای خود خطرات جمهوری اسلامی ایران را به همگان گوشزد کنند – و گفت: کشور کوچکی مانند اسرائیل برای از میان برداشتن چنین خطری به کشورهای هم پیمان نیاز دارد، ولی ما باید نسبت به این احتمال نیز آمادگی داشته باشیم که در این پیکار تنها بمانیم. رهبر حزب لیکود گفت: جمهوری اسلامی ایران اگر به جنگ افزار هسته ای مجهز گردد، اردن و امیرنشینهای حوزه خلیج فارس را نیز به خطر خواهد انداخت و حتی بعید نیست به یک اقدام نظامی دست بزند. حکومت ایران ممکن است به نخستین قدرت اتمی جهان مبدل گردد که نتوان آن را از اجرای مقاصد شیطنت آمیز باز داشت. سران این حکومت دارای تخیلات امام زمانی هستند و این امر خطر را دوچندان می کند.

  23. بازتاب: اصابت يك فروند موشك به برج ساعت حرم امامين عسكريين(ع) در سامرا، به تخريب اين برج انجاميد. به گزارش خبرگزاري فارس به نقل از پايگاه اطلاع‌رساني "هجر"، يك سرگرد عضو واحد حراست ارتش عراق با اعلام اين خبر، تصريح كرد: اصابت يك فروند موشك آر.پي.جي به اين برج، به تخريب شديد آن انجاميد. برج ساعت تنها بناي به جا مانده از عمليات‌هاي اخير عليه اين مرقد مطهر به شمار مي‌رفت كه در تصاوير منتشر شده از حرمين عسكريين(ع) همچنان قابل رؤيت بود. اين مقام افزود: نظاميان عراقي حاضر در محل به محض شليك اين موشك، عامل اين اقدام را به قتل رساندند. اين عمليات، سومين اقدام تروريست‌هاي تندرو در هتك حرمت حرمين عسكريين(ع) در سامرا به شمار مي‌رود. پيش از اين تعدادي از مفتي‌هاي عربستان سعودي از جمله "عبدالله بن عبدالرحمن بن جبرين"، با صدور فتاوايي، خواستار تخريب مابقي اماكن مقدسه شيعيان در عراق شده بودند كه اين فتاوا واكنش‌هايي را در ميان شيعيان و حوزه‌هاي علميه شيعه در بر داشته است.

  24. در نخستین سالگرد جنگ دوم لبنان، معاون رئیس ستاد کل ارتش اسرائیل، کلنل موشه کاپلینسکی گفت: انتظار نمی رود در تابستانی که هم اکنون آغاز شده، سوریه در جنگ تازه ای با اسرائیل درگیر شود. در گزارشهای اخیر آمده بود که ارتش سوریه اکنون مدتی است به جنگ افزارهای تازه و مدرن مجهز می شود و خود را برای رویاروئیهای بعدی آماده می سازد. بشار اسد رئیس جمهوری سوریه چندی پیش تهدید کرده بود که اگر اسرائیل از راه گفتگو حاضر نشود بلندیهای گولان را به سوریه واگذارد، دولت دمشق با توسل به زور خواهد کوشید به این هدف برسد. معاون رئیس ستاد کل ارتش اسرائیل در یک کنفرانس مطبوعاتی که روز چهارشنبه 11 ژوئیه 2007 برگزار شد، به خبرنگاران گفت: ارزیابی شخصی او آن است که گامهای اخیر سوریه در راه تقویت ارتش خود جنبه دفاعی داشته و تصور نمی رود در ماههای آینده جنگ تازه ای در منطقه روی دهد. ارتش اسرائیل در ماههای اخیر به تمرینهای گسترده نظامی در بلندیهای گولان دست زد تا کمبودها و کاستیهائی را که در جنگ دوم لبنان تشخیص داده شده بود جبران کند. اسرائیل برای سوریه پیغام فرستاده بود که از این تمرینهای نظامی قصد تعرضی نسبت به آن کشور ندارد. کلنل کاپلینسکی در عین حال که گفت بعید می داند سوریه قصد داشته باشد در ماههای پیش رو به اسرائیل حمله کند، افزوده گفت: تلاش حکومت ایران به هدف بر هم زدن ثبات و آرامش در منطقه را نباید از نظر دور داشت- و گفت: سوریه نیز از پایان جنگ دوم لبنان تا کنون در بازسازی قدرت نظامی حزب الله نقش مهمی داشته است. او گفت: اسرائیل باید روند بازسازی ارتش سوریه را به دقت زیر نظر داشته باشد. معاون رئیس ستاد ارتش تاکید کرد که گرچه احتمال جنگ ضعیف است، ولی هرگونه اشتباه در محاسبات ممکن است بطور ناگهانی اوضاع را بحرانی کند. اهود اولمرت نخست وزیر اسرائیل هفته پیش توسط شبکه تلویزیونی العربیه برای رئیس جمهوری سوریه پیغام فرستاد که اسرائیل خواهان از سرگیری مذاکرات صلح با آن کشور است. ولی معاون نخست وزیر سوریه و وزیر خارجه آن کشور این سخنان را با تردید تلقی کردند. معاون رئیس ستاد، در بخش دیگری از سخنان خود در کنفرانس مطبوعاتی، به برنامه های اتمی جمهوری اسلامی ایران پرداخت و گفت: تلاش حکومت ایران برای دستیابی به سلاح هسته ای، از دیدگاه جهانیان یک تغییر و تحول اساسی محسوب می شود- و گفت: تشکیلات دفاعی و امنیتی اسرائیل این روند را با نگرانی دنبال می کنند. او گفت: ارتش اسرائیل برای جبران کمبود تجهیزاتی، یک برنامه پنج ساله تنظیم کرده و به اجرای آن پرداخته است. جنگ دوم لبنان در سال گذشته، پس از آن آغاز شد که گروه تروریستی حزب الله لبنان از جنوب آن کشور دو خودرو نظامی اسرائیل را که در جاده مرزی در داخل خاک اسرائیل در حرکت بودند هدف خمپاره قرار داد و آنها را به آتش کشید. در این حمله، که بدون هیچگونه اقدام تحریک آمیز از جانب اسرائیل روی داد، سه سرباز جان باختند و افراد حزب الله با ورود به خاک اسرائیل دو سرباز دیگر را با خود بردند. در طول این یک سال از وضع این دو ربوده شده کوچکترین خبری در اختیار خانواده های آنان قرار نگرفته است. ساعاتی پس از این آدم ربائی، هنگامی که یک تانک اسرائیلی در تعقیب عوامل حزب الله وارد خاک آن کشور شد، با انفجار مین روبرو گردید و همه چهارنفر سرنشینان آن جان باختند. اسرائیل برای خارج کردن پیکرهای آنان به اقدام فوری نظامی دست زد، ولی در نتیجه آتشباریهای شدید حزب الله یک سرباز دیگر اسرائیلی نیز در جریان این عملیات کشته شد. شمار قربانیان اسرائیلی در این درگیریهای ستیزجویانه حزب الله به هشت نفر رسید و موجب شد رهبران سیاسی اسرائیل به این نتیجه برسند که دیگر جائی برای شکیبائی وجود ندارد و باید با یک اقدام نظامی همه جانبه به این عملیات تحریک آمیز پاسخ داد و حزب الله را سرکوب کرد. رادیوها و تلویزیونهای اسرائیل شب گذشته و در ساعات بامداد امروز، بیشترین بخش از برنامه های خبری خود را به سالگرد دومین جنگ لبنان اختصاص دادند. تلویزیون کانال ده اسرائیل این ارزیابی را ارائه کرد که ربودن سربازان اسرائیلی به دستور جمهوری اسلامی ایران صورت گرفته بود. این تلویزیون تصاویری از دیدار حسن خمینی (نوه آیت الله خمینی) با بشار اسد رئیس جمهوری سوریه را که ده روز پیش از ماجرای ربودن سربازان اسرائیلی انجام شد نشان داد که در آن شیخ حسن نصرالله نیز حضور داشت. همچنین تصاویری نشان داده شد که علی لاریجانی دبیر شورایعالی امنیت ملی حکومت یک روز پیش از این آدم ربائی با نصرالله دیدن کرد و احتمالا حتی در ساعاتی که این عملیات تعرضی رخ داد او هنوز در بیروت به سر می برد. در این گزارش، شیخ نعیم قاسم از دستیاران نزدیک نصرالله در یک مصاحبه تلویزیونی با شبکه المنار دیده شد که می گفت: حزب الله هیچ اقدامی را بدون دستور جمهوری اسلامی ایران انجام نمی دهد و افزوده گفت: همه اقدامات نظامی ما با موافقت و دستور مستقیم ولی فقیه (آیت الله خامنه ای) علیه اسرائیل انجام می شود. به نقل از سايت همدمي