iranianarmy

بررسی تقابل نظامی امریکا، روسیه و چین

امتیاز دادن به این موضوع:

Recommended Posts

آمادگى در تخريب: تقريباً نيم قرن است که قدرتمندترين دولت هاى هسته اى دنيا در بن بستى نظامى گرفتار آمده اند که « تخريب متقابل قطعى » يا (MAD) ناميده مى شود. تا اوايل دهه 1960 زرادخانه هاى هسته اى ايالات متحده و شوروى آنقدر گسترده و پيچيده بود که هيچ يك از اين دو کشور توان کامل مقابله به مثل با ديگرى را با آغاز حمله اول نداشت، حتى با يك حمله ناگهانى. بنابراين آغاز يك جنگ هسته اى برابر است با اقدام به خودکشى . طى دوران جنگ سرد بسيارى از انديشمندان و تحليلگران سياسى معتقد بودند که MAD جهان را نسبتاً باثبات و صلح آميز مى سازد چرا که هوشيارى گسترده اى را در سطح سياست بين الملل فراهم مى آورد، تهديد به کارگيرى تسليحات هسته اى براى حل و فصل مشاجرات را سست و به طور کلى رفتار ابرقدرت ها را محدود مى ساخت. (مهم اينكه آخرين بن بست هسته اى بزرگ- همان بحران موشكى کوبا در سال 1962- در طلوع عصر «تخريب متقابل قطعى » رخ داد). خوشبينان به دليل همين بن بست هسته اى استدلال مى کردند که عصر جنگ جهانى قدرت هاى بزرگ سپرى شده است. در هر صورت، منتقدين MAD استدلال مى کردند که تخريب قطعى متقابل نه تنها مانع جنگ قدرت هاى بزرگ که باعث عقب نشينى و کاهش قدرت و تاثير توسعه طلبى و اقتدارگرايى خطرناك جماهير شوروى شد. از آن چشم انداز MAD باعث تداوم زندگى امپراتورى شيطانى شد . اين بحث به نظر شبيه به تاريخ باستان مى آيد اما گويا بيش از هميشه مرتبط تر مى نمايد- چرا که عصر تخريب قطعى متقابل به پايان خود نزديك مى شود. امروزه، ايالات متحده بر لبه حفظ برترى هسته اى ايستاده است. به زودى براى ايالات متحده امكان پذير خواهد بود که زرادخانه هاى گسترده هسته اى چين و روسيه را با اولين حمله نابود کند. اين دگرگونى چشمگير در توازن قدرت هسته اى از مجموعه پيشرفت ها در سيستم هسته اى ايالات متحده، ضعف و کاهش چشمگير در زرادخانه هاى هسته اى روسيه و سرعت اندك مدرنيزاسيون در نيروهاى هسته اى چين ناشى مى شود. تا زمانى که سياست ايالات متحده تغيير نيابد و يا مسكو و پكن گام هايى را براى افزايش ميزان و آمادگى نيروهايشان برندارند، چين و روسيه- و بقيه جهان- تا سال هاى آينده در زير سايه برترى هسته اى ايالات متحده به سر خواهند برد . برداشت فرد در مورد تاثيرات اين دگرگونى بسته به چشم انداز تئوريك وى خواهد بود. بازها که معتقدند ايالات متحده نيرويى خيرانديش در جهان است، از عصر جديد هسته اى استقبال مى کنند چرا که به اين اصل ايمان دارند که برترى ايالات متحده هم در بعد سلاح هاى متعارف و هم در بعد سلاح هاى هسته اى کمك مى کند که از تجاوز کشورهاى ديگر جلوگيرى به عمل آيد. براى مثال، هر چه برترى هسته اى ايالات متحده بيشتر شود، رهبران چين محتاط تر در مورد مسائلى مثل تايوان رفتار مى کنند زيرا مى دانند نيروهاى هسته اى آسيب پذيرشان نمى تواند مانع مداخله ايالات متحده شود- و اينكه تهديدات هسته اى چين ممكن است ايالات متحده را به حمله به زرادخانه پكن دعوت و تهييج نمايد. اما کبوترها- که مخالف به کارگيرى تهديد هسته اى براى اجبار ديگر دولت ها هستند و از يك ايالات متحده نامحدود، آزاد و جسور در واهمه اند- نگران خواهند بود. استدلال آنها اين است که برترى هسته اى ممكن است واشينگتن را به رفتارى خشونت آميز درغلتاند به ويژه اگر با ساير ابعاد و فاکتورهاى مربوط به برترى و قدرت ملى ايالات متحده ترکيب شود. سرانجام گروه سومى که جغدها ناميده مى شوند- و نگران احتمال درگيرى عمدى هستند - نگران خواهند بود که برترى هسته اى ايالات متحده مى تواند ساير قدرت هاى هسته اى را مجاب کند که وضعيت هاى استراتژيك مثل واگذار کردن کنترل سلاح هاى هسته اى به فرماندهان سطح پائين که احتمالاً به راحتى دست به حمله هسته اى غيرمجاز مى برند را بپذيرند- بنابراين آنچه که نظريه پردازان « بحران بى ثباتى » استراتژيك مى نامند ايجاد مى کنند . زرادخانه يك دموکراسى: پنجاه سال است که تصميم گيرندگان جنگى پنتاگون زرادخانه هسته اى ايالات متحده را با هدف ممانعت از حمله اتمى به ايالات متحده- و حتى اگر لازم باشد- پيروزى در جنگ هسته اى با آغاز حمله پيشگيرانه که نيروهاى هسته اى دشمن را نابود مى کند بنا کرده اند. براى اين اهداف، ايالات متحده بر يك استراتژى هسته اى سه وجهى متكى است؛ جنگنده هاى نظامى، موشك هاى بالستيك قاره پيما يا (ICBMs) و زيردريايى هاى مجهز به موشك هاى بالستيك که SSBNS ناميده مى شوند. اين استراتژى سه وجهى اين فرصت را از دشمن مى گيرد که در يك حمله تمام نيروهاى هسته اى ايالات متحده را نابود کند حتى با يك حمله ناگهانى- زيرا اطمينان مى يابد که ايالات متحده قادر خواهد بود که پاسخى مخرب بدهد. چنين مقابله به مثلى ايالات متحده را قادر خواهد ساخت که بخش گسترده اى از شهرها و صنعت کشور حمله کننده براى ممانعت از اولين حمله نابود شود. در هر حال چنين حمله سه وجهى هسته اى مى تواند در حمله اى مخرب عليه نيروهاى هسته اى مختلف نيز به کار رود. جنگنده هاى نظامى ممكن است از دست رادارهاى دشمن فرار کنند، زيردريايى ها مى توانند موشك هايشان را از نزديك ساحل دشمن پرتاب کنند و در نهايت فرصت پاسخ به رهبران دشمن ندهند و موشك هاى زمينى کاملاً دقيق مى تواند زرادخانه هاى مستحكم را که در برابر حمله مقاوم ساخته شده اند و ساير اهدافى که نيازمند ضربه مستقيم است نابود کند. توانايى نابودى همه نيروهاى هسته اى مختلف و از بين بردن احتمال حمله انتقامى، به مثابه « برترى هسته اى » يا « ظرفيت اولين حمله » ناميده مى شود . ايالات متحده مزيت هاى استراتژيك هنگفتى از برترى هسته اى اش طى سال هاى اول جنگ سرد بر حسب سودمندى بحران، چانه زنى در برابر شوروى (براى مثال در مورد برلين در اواخر دهه 50 و اوايل دهه 60 ) و تصميم براى جنگ عليه ارتش سرخ در اروپا به دست آورد. اگر شوروى در دهه 1950 به اروپاى غربى حمله مى کرد، ايالات متحده با آغاز حمله اتمى مهيب به شوروى، شرکاى اروپاى شرقى و چينى اش جنگ جهانى سوم را فوراً برپا مى ساخت. اين تصميمات ابداع بوروکرات ها و تصميم گيرندگان سطح پائين پنتاگون نبود، بلكه توسط عالى ترين سطح دولت آمريكا پذيرفته شده بود . هرچه که شوروى ظرفيت حمله متقابل دوم خود را بسط مى داد برترى هسته اى آمريكا در دهه 1960 کاهش يافت. اين ظرفيت آغاز تخريب متقابل قطعى بود. واشينگتن استراتژى حمله اتمى پيشگيرانه را ترك کرد اما براى باقى مانده جنگ سرد درصدد کنار گذاشتن MAD و ايجاد مجدد برترى هسته اى اش بود. لذا زرادخانه هسته اى خود را گسترش داد، دائماً دقت و مرگبار بودن سلاح هايش را در هدف قرار دادن پايگاه هاى هسته اى و سيستم هاى فرماندهى و کنترل هدفمند شوروى را بهبود بخشيد، در سپر دفاعى موشكى سرمايه گذارى کرد، زيردريايى هاى جنگنده را براى رهگيرى زيردريايى هاى حامل موشك هاى بالستيك يا SSBNS شوروى روانه کرد و موشك هاى چند کلاهكى زمينى دقيق و زيردريايى هاى حامل موشك هاى بالستيك و جنگنده ها و موشك هاى کروز هسته اى را به طور گسترده اى ساخت. شوروى که از تخريب متقابل قطعى ناخشنود بود زرادخانه گسترده اى را به اميد کسب برترى هسته اى ايجاد کرد. هيچ يك از دو طرف نتوانستند به ظرفيت حمله اول برسند، اما اشتباه است که مسابقه تسليحاتى را به مثابه امرى کاملاً غيرمنطقى کار بگذاريم، هر دو ابرقدرت از مزيت هاى برترى هسته اى آگاه بودند و هيچ کدام نيز مايل به عقب افتادن از ديگرى نبود. از زمان پايان جنگ دوم جهانى، زرادخانه هسته اى آمريكا به گونه اى چشمگير بهبود يافته است. ايالات متحده موشك هاى بسيار دقيق «Trident II D» را جايگزين موشك هاى بالستيك بر روى زيردريايى ها کرده است که بسيارى از آنها کلاهك هاى بزرگتر و جديدترى را حمل مى کند. نيروى دريايى آمريكا بخش اعظمى از زيردريايى هاى مجهز خود (SSBNS) را به اقيانوس آرام منتقل کرده تا اينكه بتوانند سواحل نزديك به چين را حفاظت کرده يا در نقطه کور شبكه رادارى هشدار آميز روسيه قرار گيرند. نيروى هوايى آمريكا تجهيز جنگنده هاى B-52 خود با موشك هاى کروز هسته اى را به اتمام رسانده که البته براى رادارهاى نيروى هوايى چين و روسيه قابل رويت است. و نيروى هوايى همچنين تكنولوژى بمب افکن های B-2 را چنان افزايش داده که آنها را قادر مى سازد در ارتفاع بسيار پائين به پرواز درآمده و از ردگيرى رادارها در امان باشند. سرانجام هر چند نيروى هوايى جداسازى قطعات موشك هاى بسيار مرگبار MX خود را در سال 2005 در همراهى با توافق کنترل تسليحات به اتمام رسانده اما به جد در حال بهبود ICBMS هاى خود براى نصب بر روى کلاهك هاى دوربرد و مجهز MX است که ارتقايشان داده است . عدم توازن وحشت: حتى با وجودى که از هنگام پايان جنگ سرد نيروهاى هسته اى ايالات متحده قوى تر شده اند، زرادخانه هسته اى استراتژيك روسيه جداً بدتر شده و رو به وخامت گذارده است. روسيه فعلى کمتر از 39 درصد جنگنده هاى دوربرد، کمتر از 58 درصد موشك هاى بالستيك قاره پيما، کمتر از 80 درصد زيردريايى هاى حامل موشك بالستيك نسبت به شوروى در روزهاى پايانى اش دارد. در هر حال ميزان واقعى تنزل زرادخانه روسيه بسيار بيش از آن چيزى است که در اينجا بيان مى شود. آنچه که روسيه از نيروهاى هسته اى داراست به سختى قابل استفاده است. جنگنده هاى استراتژيك روسى، که اکنون تنها در دو پايگاه قرار دارد و بنابراين در برابر يك حمله غافلگيرانه و ناگهانى آسيب پذير است، به ندرت تمرينات آموزشى انجام مى دهد و کلاهك هايشان نيز در خارج از پايگاه ذخيره مى شوند. بيش از 80 درصد موشك هاى قاره پيماى زمين به زمين روسيه تاريخ مصرف شان گذشته است و تصميم دارد آنها را با موشك هاى جديدى جايگزين کند که به وسيله آزمايش هاى ناکام و ميزان پايين توليد با ناکامى مواجه شده است. موشك هاى سيار بالستيك قاره پيماى روسيه (ICBMS) ، به ندرت قابليت حفاظت داشته و اگر هم هشدارى از يك حمله دريافت دارند مى توانند موشك ها را از درون پايگاه هايشان شليك کنند و به نظر بعيد مى آيد که زمان انجام چنين را کارى داشته باشند . سومين وجه مثلث هسته اى روسيه بسيار تضعيف شده است. بيشتر اوقات تمام 9 فروند زيردريايى روسى داراى موشك بالستيك در ساحل پهلو گرفته اند . به علاوه، زيردريايى ها نيازمند خدمه ماهر و کارآزموده اى براى اثر گذارى و ادامه فعاليت هستند . به کار انداختن يك زيردريايى حامل موشك بالستيك- و به آرامى هماهنگ ساختن عملكردش با کشتى هاى سطحى و حمله زيردريايى ها براى اخراج نيروهاى دشمن - ساده نيست. بدون انجام تمرينات مكرر نظامى، مهارت کارکنان زيردريايى ها - همچون خود زيردريايى- در حال تنزل يافتن است. مهم اينكه آزمايش شليك چندين موشك بالستيك از زيردريايى ها در سال 2004 که در حضور ولاديمير پوتين انجام شد افتضاحى بزرگ بود: هر يك از آنها يا در هنگام شليك با ناکامى مواجه شد يا اينكه از مسير خارج شد و سقوط کرد. واقعيت اين است که ناکامى هاى مشابه ديگرى در تابستان و پائيز 2005 رخ داد که اين تصوير مفتضح درباره نيروهاى هسته اى روسيه را تكميل مى کند . با ترکيب اين مشكلات سيستم هاى هشدار آميز سريع روسيه حتى بدتر است. نه شوروى و نه روسيه فعلى هرگز ظرفيت مطمئن رديابى موشك هاى شليك شده از زيردريايى هاى ايالات متحده را نداشتند. (اخيراً در يك جلسه عمومى، يك ژنرال عالى رتبه روسى سيستم هاى هشدار آميز روسيه را واقعاً از رده خارج توصيف کرد ) . در عوض فرماندهان روسى بر سيستم هاى رادارى زمينى براى کشف کلاهك ها از موشك هاى شليك شده زيردريايى ها متكى است. اما شبكه رادارى شكافى عميق در پوشش دهى دارد که در شرق کشور به سمت اقيانوس آرام قرار دارد. اگر زيردريايى هاى ايالات متحده موشك ها را از مناطق نزديك به اقيانوس شليك کنند، رهبران روسى تا زمان انفجار کلاهك ها احتمالاً از حمله بى خبر مى مانند. پوشش دهى رادارى روسيه در برخى مناطق در اقيانوس اطلس نيز ضعيف است زيرا تنها چند دقيقه پيش از تاثير کلاهك هاى شليك شده از زيردريايى ها هشدار را منعكس مى کند . مسكو زمانى مى تواند آسيب پذيرى خود را کاهش دهد که توانايى مالى پيدا کرده و موشك هاى سيار و زيردريايى هايش را به طور پراکنده مستقر سازد. اما اين تنها علاجى کوتاه مدت است. مسكو پيش از اين عمر سرويس دهى موشك هاى بالستيك قاره پيماى سيار و قديمى خود را توسعه داده، چيزى که روسيه نمى تواند قطعاً انجام دهد و همچنان براى به کارگيرى مهمات استراتژيك جديد در حال تقلاست و تلاش مى کند . تصميم نيروى دريايى روسيه براى شليك نوع جديدى از موشك هاى بالستيك زيردريايى ها از برنامه بسيار عقب مانده است. احتمال زياد اين است که تا قبل از 2008 هيچ زيردريايى جديدى قابل استفاده نبوده و احتمالاً تا آن زمان هيچ سلاح جديدى به کار گرفته نخواهد شد . هر چه مه نيروهاى هسته اى روسيه بدتر مى شود، ايالات متحده در حال بهبود توانايى هايش براى رديابى موشك هاى سيار و زيردريايى ها است که اطمينان رهبران نظامى روسيه نسبت به بازدارندگى هسته اى شان را بدتر مى سازد. (در سال ، 1998 اين رهبران علناً ترديدهايى را درباره توانايى موشك هاى بالستيك زيردريايى روسى براى فرار از رهگيرى ايالات متحده مطرح کردند). به علاوه، تصميماتى را براى کاهش تعداد نيروى موشك هاى بالستيك قاره پيماى زمينى اش تا 35 درصد ديگر تا سال 2010 بيان کرده، متخصصين بيرونى پيش بينى مى کنند که کاهش واقعى 50 تا 75 درصد باشد که احتمالاً تنها 150 موشك بالستيك قاره پيما تا پايان دهه براى روسيه باقى مى ماند که از ميزان سال 1990 که تقريباً 1300 موشك بود کمتر است. هر چه که زرادخانه هسته اى روسيه بيشتر آب رود، براى ايالات متحده حمله اول بسيار آسان تر خواهد بود. براى تعيين اينكه توازن هسته اى از زمان جنگ سرد تاکنون به چه ميزان دگرگون شده است، ما يك مدل کامپيوترى از حمله فرضى ايالات متحده به زرادخانه هسته اى روسيه با استفاده از فرمول هاى طبقه بندى نشده ترتيب داده ايم که تحليلگران دفاعى دهه هاست از آن استفاده مى کنند. ما کلاهك هاى هسته اى ايالات متحده را بر مبناى دو معيار به اهداف روسى اختصاص داده ايم: دقيق ترين تسليحات به سخت ترين اهداف و سريع ترين تسليحات نيز براى نيروهاى روسى که مى توانند به سرعت واکنش نشان دهند اختصاص داده شده است. به اين دليل که روسيه به حمله زيردريايى ها از اقيانوس آرام لزوماً آسيب پذير است و در يافتن و رديابى تاکتيك و خط حمله موشك هاى کروز مسلح به کلاهك هسته اى که در ارتفاع پائين حرکت مى کند دچار مشكل بسيارى است، ما هر يك از سيستم هاى تسليحاتى روسيه را با موشك هاى مستقر در زيردريايى ها يا موشك هاى کروز هدف گرفته ايم. يك حمله سازمان يافته اينچنينى به رهبران روسى تقريباً هيچ گونه هشدارى نمى دهد . اين طرح ساده احتمالاً کم اثرتر از استراتژى واقعى واشينگتن است که دولت آمريكا دهه ها است براى تكميل آن وقت صرف کرده است. طرح جنگى واقعى ايالات متحده در ابتدا خواهان هدف گرفتن سيستم فرماندهى و کنترل روسيه، انهدام ايستگاه هاى رادارى، يا اتخاذ ساير اقدامات پيشگيرانه است - که تمام اينها نيروى واقعى ايالات متحده را مرگبارتر از مدل فرضى ما مى نمايد . براساس مدل ما چنين حمله ضربتى ساده شده اى فرصت مناسب براى نابودى پايگاه هاى جنگى روسيه، زيردريايى ها و موشك هاى قاره پيماى بالستيك را خواهد داشت. اين يافته مبتنى بر فرضيات واقعى يا سناريوهاى غيرواقعى که در آن موشك ها دقيق عمل مى کنند و کلاهك ها بدون شكست به اهداف ضربه مى زنند نيست. ما نسبتاً از فرضيات استاندارد براى تخمين خطاى احتمالى و حتى غيرقابل اعتمادى سيستم هاى سلاح هاى ايالات متحده استفاده مى کنيم . به علاوه، مدل ما نشان مى دهد که حتى اگر سلاح هاى آمريكايى 20 درصد از آنچه که ما تصور مى کنيم دقت کمترى داشته باشد يا سلاح هاى آمريكايى تنها 70 درصد ضريب اطمينان داشته باشند يا حتى اگر زرادخانه موشك هاى بالستيك روسيه 50 درصد سخت تر از آنچه که انتظار داريم باشد (حتى قوى تر و مقاوم تر در برابر حمله) با اين حال تمام زرادخانه هسته اى استراتژيك روسيه نابود خواهند شد. (البته محاسبات طبقه بندى نشده اى که ما استفاده کرديم وممكن است ظرفيت نيروهاى آمريكا را درك کند، انجام حمله را احتمالاً موفقيت آميزتر خواهد ساخت). صريح اينكه اين بدين معنا نيست که ضربه اول به وسيله ايالات متحده تضمين کننده اين است که در واقعيت کارگر باشد، چنين حمله اى مستلزم عدم قطعيت ها و ترديدهاى بسيارى است. و البته بدين معنا هم نيست که چنين ضربه اولى بعيد باشد. اما آنچه که تحليل ما بيان مى دارد عالى است: رهبران روسى ديگر نمى توانند بر بازدارندگى هسته اى قابل بقا حساب کنند. و حتى اگر آنها اين دوره را سريعاً دگرگون سازند، آسيب پذيرى روسيه طى زمان افزايش خواهد يافت . البته زرادخانه هسته اى چين نسبت به حمله ايالات متحده بسيار آسيب پذيرتر است. حمله اول ايالات متحده حتى اگر به صورت حمله ضربتى آغاز شود مى تواند موفق باشد چراکه چين زرادخانه هسته اى استراتژيك و محدودى دارد. ارتش آزاديبخش خلق اخيراً هيچ زيردريايى حامل موشك هاى بالستيك يا جنگنده هايى با برد طولانى ندارد. نيروى دريايى اش سابق بر اين دو زيردريايى حامل موشك بالستيك داشت که يكى غرق شد و ديگرى چنان ظرفيت اندکى دارد که هرگز از آب هاى چين فراتر نخواهد رفت و ديگر عملياتى و قابل استفاده نيست. نيروى جنگنده هاى ميان برد چين نيز ديگر بى تاثير است: جنگنده ها از رده خارج و در برابر حمله آسيب پذيرند. بر اساس ارزيابى هاى غيرمحرمانه دولت آمريكا، تمام زرادخانه هسته اى قاره پيماى چين، متشكل از 18 موشك بالستيك قاره پيماى غيرسيار و تك کلاهكه است. اينها هنگام هشدار آماده شليك نيستند: کلاهك هايشان در انبار نگهدارى مى شود و خود موشك ها هم بدون سوخت هستند . ICBMS هاى چين از سوخت مايع استفاده مى کند که موشك ها را پس از 24 ساعت از بين مى برد. تخمين زده مى شود که سوخت رساندن به آنها دو ساعت به طول انجامد. فقدان يك سيستم هشدار پيشرفته به آسيب پذيرى ICBMS ها مى افزايد. به نظر مى رسد که چين اصلاً هيچ هشدارى نسبت به حمله موشكى زيردريايى ها يا حمله با استفاده از صدها موشك کروز بى صدا و مسلح به کلاهك هسته اى ندارد . بسيارى از منابع ادعا مى کنند که چين براى کاهش آسيب پذيرى موشك هاى بالستيك خود اقدام به ساخت زرادخانه هاى پراکنده کرده است. اما اين پراکندگى شالوده اى محكم براى بازدارندگى فراهم نمى آورد. تقريباً يك هزار زرادخانه پراکنده و فريبى قلابى نياز است که ضربه اول ايالات متحده به چين را دشوار نمايد و اطلاعات در دسترسى در مورد نيروهاى هسته اى چين وجود ندارد که وجود حوزه هاى گسترده پراکنده را بيان دارد. و حتى اگر چين آنها را بسازد، فرماندهانش هميشه متعجب مى شوند که آيا حسگرهاى ايالات متحده مى تواند تمايز ميان زرادخانه هاى واقعى با زرادخانه هاى قلابى را از هم بازشناسد . با وجود صحبت هاى بسيار پيرامون نوسازى نظامى چين فرصت هايى که پكن براى يك بازدارندگى هسته اى در دهه آينده کسب خواهد کرد، اندك است. تلاش هاى مدرنيزاسيون چين بر سلاح هاى متعارف متمرکز است و پيشرفت اين کشور در مورد نوسازى هسته اى بسيار اندك بوده است. از اواسط دهه ، 1980 چين در تلاش بوده است که نسل جديدى از موشك ها را براى زيردريايى هاى حامل موشك بالستيك و موشك هاى بالستيك قاره پيما توسعه دهد DF-31s و DF-31A با برد بلند که آنها را جايگزين نيروهاى ICBM کند. پيش بينى وزارت دفاع آمريكا اين است که چين ممكن است DF-31s را طى چند سال آينده به کار گيرد، هر چند که با پيش بينى ها بايد با ترديد برخورد شود : CIA اما بيان داشته که به کارگيرى اين موشك ها تقريباً در دهه هاى آينده خواهد بود. سرانجام حتى اگر به آنها دست يافته شود، DF-31s احتمال قوى آسيب پذيرى چين را کم نخواهد ساخت. برد محدود موشك ها- که تنها 8 هزار کيلومتر تخمين زده مى شود 4970 مايل مناطقى را که اين موشك ها مى توانند در آنجا پنهان شوند بسيار محدود کرده، دشوارى يافتن آنها را کاهش دهد. موشك هاى DF-31s تنها در صورتى که در شمالى ترين گوشه چين مخصوصاً در استان هيلونژيانگ- نزديك مرز روسيه- کره شمالى مستقر شود مى تواند به ايالات متحده ضربه بزند. اما هيلونژيانگ کوهستانى است و بنابراين موشك ها تنها در همان چند صد کيلومتر مسير هموار يا مسيرهاى ساده و کوچك در مرکز استان قابل استفاده است. چنين محدوديت هايى آسيب پذيرى موشك ها را افزايش داده و پرسش هايى در رابطه با اينكه آيا اصلاً مى تواند سرزمين آمريكا يا اهدافى در روسيه و آسيا را هدف بگيرد، برمى انگيزد . با بررسى تاريخ نوسازى هسته اى آرام چين ترديد آميز مى نمايد که قدرت وارد آوردن ضربه دوم از سوى چين خيلى زود اتفاق افتد. ايالات متحده ظرفيت حمله اول در برابر چين امروز را دارد و بايد تلاش کند که آن را براى دهه ها يا حتى بيشتر حفظ کند . طرح هوشمندانه؟ آيا ايالات متحده تعمداً به دنبال برترى هسته اى است؟ يا برترى، محصول فرعى و تصادفى رقابت درون پنتاگون براى سهميه بودجه يا برنامه هاى طراحى شده براى برشمردن تهديدات جديد از سوى تروريست ها و به اصطلاح دولت هاى متقلب است؟ شناسايى اين انگيزه ها هميشه دشوار است اما شواهد قوى بيان مى دارد که واشينگتن در واقع عمداً در صدد برترى هسته اى است. به يك دليل، رهبران نظامى هميشه به دنبال اين هدف بوده اند و ماهيت تغييرات رخ داده در زرادخانه هاى فعلى و بيانيه هاى رسمى و سياست ها از اين نتيجه گيرى حمايت مى کنند. بهبود و پيشرفت در زرادخانه هسته اى آمريكا نشان دهنده اين است که ايالات متحده فعالانه به دنبال برترى است. براى مثال نيروى دريايى در حال بهبود و ترفيع فتيله انفجارى کلاهك هسته اى W-76 است که بر روى موشك هاى شليك شده از روى زيردريايى هاى ايالات متحده قرار مى گيرد . برنامه تحقيقاتى ديگر نيروى دريايى در صدد بهبود گسترده دقت موشك هايى است که از روى زيردريايى ها پرتاب مى شود. (که پيش از اين در ميان دقيق ترين موشك ها در جهان بود.) حتى اگر اين تلاش ها به هدف نرسد، هرگونه تغييرى در دقت که با فتيله انفجارى زمينى ترکيب شود، مرگبارى موشك ها را دو چندان خواهد کرد. اين پيشرفت ها تنها زمانى معنا مى يابد که موشك ها بتوانند تعداد زيادى از اهداف سخت را نابود کنند. طى جنگ سرد يك تبيين براى گسترش مسابقه تسليحاتى هسته اى اين بود که رقابت سرويس هاى نظامى رقيب بر سر سهميه بودجه آنها را به سويى کشاند که تسليحات هسته اى بيشترى بسازند. اما ايالات متحده امروزه به دنبال کسب برترى با ساختن سكوهاى گران قيمتى مثل SSBNs ها، جنگنده ها و يا ICBMS ها نيست . برنامه هاى اخير نوسازى شامل پيشرفت هاى چشمگير در سيستم هاى موجود است . بازيافت کلاهك ها و بازگشت مجدد ابزارها از موشك هاى بازنشسته MX نيروى هوايى (حتى گزارشاتى وجود دارد که کلاهك هاى اضافى MX ممكن است بر موشك هاى پرتاب شده از زيردريايى نيروى دريايى قرار گيرد) گونه اى از استفاده کارآمد از منابعى است که متناسب با نظريه مبتنى بر رقابت بخشى و کوته نگرانه براى بودجه مضاعف نيست. اين گام ها به جاى انعكاس نبرد سازمانى بر سر منابع، به نظر يك مجموعه برنامه هاى هماهنگ براى افزايش ظرفيت حمله هسته اى اول ايالات متحده است . برخى ممكن است متعجب شوند که آيا تلاش هاى مربوط به نوسازى هسته اى ايالات متحده در واقع براى تروريست ها طراحى شده اند. با توجه به جنگ دائمى ايالات متحده با تروريسم و علاقه دائمى ايالات متحده در نابودى انبارها و پناهگاه هاى دفن شده (که در تلاش هاى دولت بوش براى توسعه سلاح هاى هسته اى جديد جهت نابودى اهداف زيرزمينى منعكس است)، فرد ممكن است به اين تصور برسد که ترفيع و نوسازى W-76 ها براى کاربرد عليه اهدافى مثل زرادخانه تسليحات کشتار جمعى يا تروريست هاى مسكون در غارها طراحى شده است. اما اين تبيين درست نيست. ايالات متحده از پيش، بيش از هزار آلاهك هسته اى دارد که ظرفيت حمله به پناهگاه ها يا غارهاى زيرزمينى را دارا است. اگر نوسازى هسته اى ايالات متحده واقعاً دولت هاى شرور يا تروريست ها را هدف گرفته باشد، نيروى هسته اى اين کشور نيازى به هزاران کلاهك اضافى زمين به زمين که از برنامه نوسازى W-76 به دست مى آورد، ندارد. به عبارت ديگر نيروى هسته اى فعلى و آينده ايالات متحده به نظر براى حمله و خلع سلاح پيشگيرانه عليه روسيه و چين طراحى شده است . به علاوه پيگيرى عامدانه برترى هسته اى کاملاً سازگار با سياست اعلام شده گسترش تسلط جهانى ايالات متحده است. استراتژى امنيت ملى سال 2002 دولت بوش آشكارا بيان مى دارد که هدف ايالات متحده ايجاد برترى نظامى است .به همين دليل، ايالات متحده آشكارا به دنبال برترى نظامى در تمام ابعاد تكنولوژى مدرن نظامى است، هم در بعد زرادخانه هاى متعارف و هم در بعد توانايى هاى هسته اى . براى مثال پيگيرى برترى هسته اى واشينگتن به تبيين استراتژى دفاع موشكى کمك مى کند. آنچه که هر دو بلوك از آن غافلند اين است که نوع سيستم دفاع موشكى که ايالات متحده احتمالاً و منطقاً به کار خواهد گرفت عمدتاً در قالبى تهاجمى و نه دفاعى ارزشمند است- به مثابه کمكى به ظرفيت حمله اول ايالات متحده نه صرفاً يك سپر. اگر ايالات متحده يك حمله هسته اى را عليه روسيه يا چين آغاز نمايد، کشورهاى هدف با يك زرادخانه کوچك به حال خود رها خواهند شد- البته اگر اصلاً زرادخانه اى باقى بماند . در اين موقع حتى يك سپر دفاع موشكى نسبتاً ضعيف يا ناکارا کافى خواهد بود که در برابر هر گونه حمله متقابل محافظت نمايد، چرا که دشمن نابود شده کلاهك هاى معدود و ابزارهاى رها شده اى خواهد داشت . طى جنگ سرد واشينگتن بر زرادخانه هسته اى اش متكى بود نه تنها براى بازداشتن حمله هسته اى دشمن بلكه براى بازداشتن پيمان ورشو از سوءاستفاده از برترى نظامى متعارفش براى حمله به اروپاى شرقى . عمدتاً همين ماموريت دوم بود که باعث شد واشينگتن تعهد عدم استفاده اول از تسليحات هسته اى را کنار بگذارد. اکنون که چنين ماموريتى منسوخ و کهنه شده است و ايالات متحده در هر حال در حال آغاز کسب مجدد برترى هسته اى است، انكار دائمى واشينگتن در مورد اجتناب از حمله اول و توسعه ظرفيت دفاع موشكى محدود، از نگاهى جديد و احتمالاً تهديدآميزتر استفاده مى کند . مهمترين نتيجه گيرى منطقى اين است که ظرفيت جنگ هسته اى همچنان به عنوان جزء مهم دکترين نظامى ايالات متحده باقى مى ماند و اينكه برترى هسته اى همچنان هدف ايالات متحده است . نگرانى را رها کنيد و بمب را دوست بداريد: طى جنگ سرد تخريب قطعى متقابل (MAD) مباحثى را پيرامون عقلانى بودن برترى هسته اى که اندکى فراتر از مباحث صرفاً تئوريكى بود برانگيخت. بازها آغاز برترى هسته اى آمريكا را بدون ترديد به مثابه توسعه اى مثبت مى نگرند. در نزد آنها MAD تاسف بار است چراکه ايالات متحده را در برابر حمله هسته اى آسيب پذير رها ساخت. استدلال آنها اين است که با سپرى شدن MAD واشينگتن آنچه را که استراتژيست ها به آن به عنوان « افزايش چيرگى » اشاره مي کنند دارا خواهد بود- يعنى توانايى پيروزى در جنگ در هر سطح خشونت بارى- و بنابراين موقعيت بهترى مى يابد که اميال دولت هایی مثل چين، کره شمالى و ايران را کنترل نمايد. از سوى ديگر کبوترها از دنيايى واهمه دارند که در آن ايالات متحده احساس آزادانه اى براى کاربرد تهديد به زور- و شايد حتى استفاده از آن- در پيگيرى اهداف سياست خارجى اش مى يابد. در نگرش آنان تسليحات هسته اى تنها زمانى که قدرت هاى هسته اى به طور برابر آسيب پذيرند مى تواند باعث صلح و ثبات شود. جغدها هم نگران اين هستند که برترى هسته اى منجر به واکنش هاى بى ثبات بدون توجه به نيات ايالات متحده در بخش هايى از دولت هاى ديگر مى شود. به تصور آنها [ در چنين وضعيتى] روسيه و چين آنچنان به فعاليت مى پردازند که با ساخت موشك هاى بيشتر زيردريايى ها و جنگنده ها، قرار دادن کلاهك هاى بيشترى بر روى تسليحات شان، نگاه داشتن نيروهاى هسته اى خود در بالاترين سطح هوشيارى در زمان صلح و در پيش گرفتن سياست هاى انتقام آميز تندتر آسيب پذيرى خود را کاهش دهند. استدلال جغدها اين است که اگر روسيه و چين چنين اقداماتى را اتخاذ کنند، خطر جنگ هسته اى تصادفى، غيرمجاز و يا حتى عمدى - به ويژه در زمان بحران- به سطحى مى رسد که تا سال ها قابل تخمين نيست. در نهايت منطق پيگيرى برترى هسته اى بايد در متن اهداف سياست خارجى ايالات متحده ارزيابى شود. هم اکنون ايالات متحده در صدد حفظ برترى جهانى اش است که آن را اينگونه بيان کرده است: توانايى اجتناب از ظهور رقباى برابر و ممانعت از دولت هاى ضعيف تر از اينكه مبادا ايالات متحده را در مناطقى حساس به چالش بكشند. منبع: foreignaffairs.org خبرگزاری فارس

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

ایجاد یک حساب کاربری و یا به سیستم وارد شوید برای ارسال نظر

کاربر محترم برای ارسال نظر نیاز به یک حساب کاربری دارید.

ایجاد یک حساب کاربری

ثبت نام برای یک حساب کاربری جدید در انجمن ها بسیار ساده است!

ثبت نام کاربر جدید

ورود به حساب کاربری

در حال حاضر می خواهید به حساب کاربری خود وارد شوید؟ برای ورود کلیک کنید

ورود به سیستم

  • مرور توسط کاربر    0 کاربر

    هیچ کاربر عضوی،در حال مشاهده این صفحه نیست.