-
تعداد محتوا
774 -
عضوشده
-
آخرین بازدید
-
Days Won
25
پست ها ارسال شده توسط elo
-
-
نمیشه از فناوری نانو برای این کار استفاده کرد یا رنگ بدنه چیزی شبیه به علف کش بهش اضافه بشه تا چند سال این فرآیند رو به تاخیر بندازن؟
با سلام
پست بالا دوست عزیزمون توضیحات کاملی رو ارایه دادند، هم اکنون هم رنگهای ضد خزه یا همون آنتی فآولینگ پینتس دارای خاصیت سمی هستن که باعث مرگ جلبکها و. خزه ها میشن و در اثر حرکت شناور لایه لایه از بدنه جدا میشن
بسته به وضعیت عملیاتی شناور، سرعت استفاده، مدت زمانهای کنار اسکله یا لنگر محیط و منطقه عملیاتی-فعالیت شناور رنگ ضد خزه عمر متفاوتی داره
با توجه با تاثیر بالای این فرایند بر سرعت، مصرف سوخت، قدرت مانور و حتی تاثیرات مستقیم بر سامانه پروپالشن بحث خزه زدایی جزوی از فرایندهای بسیار مورد توجه صنعت دریانوردیه
هر پنج سال یکبار و در تعمیرات سنگین و حوض خشک شناورهای تجاری که اجباریه، این رنگ دوباره اعمال میشه و ضخامت اون سنجیده و ثبت میشه، دو سال و نیم بعد دوباره این ضخامت اندازه گیری میشه و اگر کاهش ضخامت رنگ به مقدار مشخص شده در قوانین رسیده باشه باید دوباره رنگ آمیزی صورت بگیره والا به تمیز کاری. به روشهای مکانیکی اکتفا میشه
درباره این فرایند و چگونگی رنگ آمیزی و نظارت و بازرسی بر اونها مجموعه قوانین مدون و کاملی در موسسه های رده بندی یا همون کلسیفیکیشن سوسایتی ها وجود داره
شناورهای نظامی مشمول این قانونها و استانداردها نمیشن اما با توجه به تاثیر منفی این پدیده برقدرت مانور و قابلیت دریانوردی شناور حساسیت زیادی روی این مساله اعمال میشه و معمولاً اجازه نمیدن کثیفی بدنه حتی به نیم مقدار شناورهای تجاری هم برسه، تمیز کاری کنار اسکله و با تیمهای غواصی برای شناورهای نظامی همواره در جریانه
کلاس کمان کلاً ماجراش فرق میکنه و با توجه به ماهیت و اهمیت سرعت بالا برای اونها، قرار بر این بوده که در دوره هایی بمراتب کوتاه تر از آب بیرون کشیده شده و خزه زدایی بشن منتهی الان اون استانداردها به دلایل مالی و هزینه ای و عملیاتی رعایت نمیشه متاسفانه البته هنوز هم میشه گفت در بحث خزه زدایی وضعیتشون از مابقی یگانهامون. بهتره- 18
-
سلام
راستش تمام امروز رو داشتم به این فکر میکردم که نحوه شروع بحث رو عوض کنم! تصمیم گرفتم به نحوی اصولی تر پیش بریم، بنا براین بحث پاسخ به معما بمونه برای دو یا سه ارسال بعد! سعی میکنم در دو یا سه پست (بسته به اندازه مطالب)مقدمات مورد نیاز برای کل دوران مبحث رو یکجا بنویسم، این پست و پست بعدی رو اختصاص میدم به یکسری توضیحات اصولی و پایه ای نظامی که برای اکثر دوستان چیز تازه ای نیستن و تقریباً همه کم و بیش باهاشون آشنایی دارن منتهی برای درک بهتر و بالاخص کمک به دوستان کم تر مطلع بهتره در آغاز کلام بیان بشن، و همچنین بررسی استعداد دو طرف در آغاز درگیری تا سطح سازمانی تیپ، تفکیک تا سطح گردانی هر یگان رو هم در جایگاه خودش میارم (مثل پست قبلی) واما برای امروز :
همونطور که میدونید ارتش ایران در سال آغاز جنگ از سه نیروی زمینی ” نزاجا”، هوایی”نهاجا” و دریایی ”نداجا” تشکیل شده بود و تحت امر ستاد مشترک ارتش جمهوری اسلامی ایران”سماجا”فعالیت میکرد
در اون برهه، حفاظت از مرزها طبق قانون اساسی بعهده ژاندارمری بود( نیروی انتظامی فعلی، اونموقع شامل شهربانی، کمیته های انقلاب و ژاندارمری بود)
سپاه پاسداران انقلاب اسلامی هم یک نهاد و ارگان سیاسی-فرهنگی- انتظامی جهت پاسداری از انقلاب بود که بصورت سپاه هر شهر و فارغ از رده بندی های نظامی به ماموریتهای انقلابی و امنیتی میپرداخت
بسیج بشکل محدود وجود داشت و زیر نظر وتحت امر نزاجا فعالیت میکرد و آموزش و سازماندهی اون توسط نزاجا صورت میگرفت تا شهریور پنجاه ونه که نداجا هم اقدام به آموزش بسیج جهت اعزام به جبهه ها کرد
نمیخوام وارد توضیح تمامی بخشها و قسمتهای زیرمجموعه ارتش بشم، پس فقط به ذکر نام یگانهای اصلی و کمی توضیح درباره اونها اکتفا میکنم
نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی ایران در شهریور ۱۳۵۹دارای استعداد سازمان رزم عملیاتی به شرح زیر بود(این آمار فقط سازمان رزم یگانها بوده و شامل کیفیت و کمیت یگانها و توانایی و موجودی واقعی اونها نمیشه)
سازمان رزم نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی ایران در شهریور ۱۳۵۹:
ل ۱۶ زرهی قزوین مشتمل بر ۳ تیپ
ل ۲۱ پیاده تهران مشتمل بر ۳ تیپ (ترکیب لشگرهای یک گارد و دو مرکز)
ل ۲۸ پیاده کردستان مشتمل بر ۳ تیپ
ل ۶۴ پیاده ارومیه مشتمل بر ۳ تیپ
ل ۷۷ پیاده خراسان مشتمل بر ۳ تیپ
ل ۸۱ زرهی کرمانشاه مشتمل بر ۳ تیپ
ل ۸۸ زرهی سیستان وبلوچستان مشتمل بر ۲ تیپ
ل ۹۲ زرهی خوزستان مشتمل بر ۳ تیپ
تیپ مستقل ۲۳ نیرو مخصوص(در ادامه به لشگر ارتقا یافت)
تیپ مستقل ۳۰ گرگان(در ادامه به لشکر ارتقا یافت)
تیپ مستقل ۵۵ هوابرد شیراز
تیپ مستقل ۸۴ پیاده خرم آباد(در ادامه به لشگر ارتقا یافت)
تیپ مستقل ۵۸ تکاور ذولفقار(در ادامه به لشگر ارتقا یافت)
تیپ مستقل ۳۷زرهی مرکز آموزش شیراز
گروه مهندسی رزمی بروجرد
گروه های رزمی ۱۱ توپخانه مراغه
گروه رزمی ۲۲ توپخانه شهرضا
گروه رزمی ۳۳ توپخانه تهران
گروه رزمی توپخانه ۴۴ توپخانه اصفهان
گروه رزمی ۵۵ توپخانه اصفهان
هوانیروز( کرمانشاه، مسجد سلیمان، کرمان و اصفهان)
طبق طرح پدافندی ابوذر(درباره این طرح در پستهای بعدی مفصل توضیح میدم) منطقه واگذاری و ماموریت یگانها درحالت کلی بشکل زیر بود:
۱- ل۶۴ پیاده ارومیه
- درگیری با گروهای جدای طلب در استان آذربایجان غربی
- پدافند، تامین و پوشش در مرز مشترک با عراق در محدوده همجوار استان آذربایجان غربی
۲- ل ۲۸ پیاده کردستان
- درگیری با گروهای جدای طلب در استان کردستان
- پدافند،تامین و پوشش مرز در محدوده همجوار استان کردستان
۳- ل ۸۱ زرهی باختران
- پدافند،تامین و پوشش مرز در محدوده همجوار استان باختران(کرمانشاه فعلی) و بخشی از استان ایلام
- پشتیبانی ل ۲۸ پیاده در ماموریت محوله
۴- تی مستقل ۸۴ پیاده خرم آباد
- پدافند، تامین و پوشش مرز در محدوده موسیان تا دهلران و مهران
- پشتیبانی از ل ۲۸ در ماموریت محوله
۵- ل ۹۲زرهی
- پدافند، تامین و پوشش منطقه عمومی خوزستان
۶- تی ۵۵ هد شیراز
- تقویت یگانهای تفنگدار دریایی مامور به پدافند از جزایر سه گانه
- تقویت و پشتیبانی ل ۶۴ و ۲۸ در ماموریتهای محوله
(در ادامه به منطقه عمومی خوزستان منتقل شد اما بارها در مناطق دیگر نیز استفاده شد)
۷- تی ۳۷ زرهی شیراز
- تقویت ل ۹۲زرهی در منطقه عمومی خوزستان
۸- ل ۸۸ زرهی سیستان و بلوچستان
- تامین امنیت مرزهای جنوب شرقی و پشتیبانی از یگانهای ژاندارمری
- تقویت ل ۹۲زرهی در ماموریت محوله
۹- ل ۲۱ پیاده تهران
- تقویت و پشتیبانی ل ۲۸ و ۶۴ در ماموریت محوله
- نیروی احتیاط منطقه عمومی خوزستان و تقویت ل ۹۲ زرهی
۱۰- تیپ ۵۸ تکاور ذولفقار
- تقویت ل ۸۱ زرهی در ماموریت محوله
۱۱- ل ۷۷ پیاده خراسان
- تقویت و پشتیبانی ماموریت لشگرهای ۶۴ و ۲۸
- احتیاط عمومی نزاجا با الویت استفاده در منطقه عمومی خوزستان
۱۲- ل ۱۶ زرهی قزوین
- احتیاط نزاجا با الویت استفاده در منطقه عمومی خوزستان (یک تیپ به تقویت جبهه غرب اختصاص یافته بود)
۱۳- تیپ ۲۳ نیرو مخصوص
- تقویت و پشتیبانی لشگرهای ۶۴و ۲۸ در ماموریتهای محوله
- ماموریتهای ویژه
۱۴- تیپ ۳۰ گرگان
- تامین امنیت شمال شرق
- پشتیبانی از ل ۲۸ و ۸۱ در ماموریتهای محوله
گروهای رزمی توپخانه هم به ترتیب:
گروه رزمی ۱۱ توپخانه مراغه منطقه عملیاتی شمال غرب
گروه رزمی ۴۴ اصفهان منطقه عملیاتی غرب
گروه رزمی ۲۲ توپخانه شهر رضا منطقه جنوب (منطقه عمومی خوزستان)
گروه رزمی ۳۳ توپخانه تهران منطقه جنوب
گروه رزمی ۵۵ توپخانه اصفهان منطقه جنوب
لازم به ذکر است عموم لشگرهای نزاجا منهی لشگرهای ۹۲و ۸۸هرکدام بنحوی و با استعدادهای متفاوت از یک گروهان تا بشکل کامل! در قائله کردستان مشغول بودن
ادامه دارد انشا الله- 34
-
واما پاسخ مبهمترین و گنگ ترین معمای جنگ هشت ساله:
بدون شک جنگ هشت ساله معما ها و مسایل مبهم زیادی دارد اما مهمترن و مبهمترین معمای جواب داده نشده جنگ( دسته کم در نظر فرماندهان ارتش چون از نظر فرماندهان سپاه اطلاعی ندارم) ”عدم حرکت عراق برای اشغال دزفول و اندیمشک پس از رسیدن به کرخه در تاریخ ۷ مهر ۱۳۵۹” بود.
در ادامه میکوشیم به بررسی تحلیلی این ابهام بزرگ بپردازیم:
در تاریخ سی و یکم شهریور پنجاه ونه ارتش عراق با دولشگر۱۰ زرهی (تیپهای ۱۰ و ۲۴) و ۱ مکانیزه( تیپهای ۱ و ۳۴)که در دو منطقه مقابل عین خوش و دوسلک مستقر شده بودند از محور عمومی ربوط، عین خوش، علی گره زد، پای پل کرخه و محور فکه، دوسلک، ابوصلیبی خات ، پای پل کرخه تهاجم سراسریشونو به خاک ایران آغاز کردن در این تهاجم لشگر ۹ زرهی(تیپهای۱۴ و ۴۳) و تیپ ۳۶ از ل ۲ پیاده عناصری از ل ۱۲مکانیزه و دو تیپ گارد مرزی ارتش عراق ماموریت پشتیبانی دو لشگر تک ور رو بعنوان نیروی احتیاط داشتن که عملاً قوی ترین محور تهاجم به ایران رو شکل میداد
درمقابل ارتش ایران پدافند در این منطقه را به تیپ ۲زرهی دزفول از لشگر ۹۲زرهی سپرده بود، باتوجه به اینکه در محورهای مفروضه تهاجم دشمن به خوزستان، این محور مهم ترین، حیاتی ترین و استراتیژیک ترین محور بشمار میرفت بیشترین نیروی کمکی نیز به این محور اختصاص یافته بود!
استعداد طرفین در آغاز درگیری در این منطقه و در خط مقدم گسترش یافته بودند به شرح زیر بود:
(توضیحات : اصطلاحات استاندارد خلاصه واژگان نظامی ”گد” یعنی گردان، ”گر ” یعنی گروهان، ”تی” یعنی تیپ و ”ل ” یعنی لشگر)
عراق
۱- منطقه علی غربی ربوط:
گد ۱ مکانیزه تی ۱ ل ۱ مکانیزه ( که میشه: گردان یک تانک از تیپ یک لشگر یک مکانیزه)
گد۲ مکانیزه تی ۱ ل ۱مکانیزه
گد۳ مکانیزه تی ۱ ل ۱ مکانیزه
گد ۱۳ تانک تی ۱ ل ۱ مکانیزه
گد ؟ تانک تی ۱۴ ل ۹ زرهی
گد۲ مکانیزه تی ۱۴ ل ۹ زرهی
گد ۱ توپخانه ل ۱ مکانیزه
گد ؟ توپخانه ل ۹ زرهی
آتشبار ۱ گد ۴ ضد تانک ل ۱ مکانیزه
یک آتشبار سبک از ل ۹ زرهی
۲- منطقه حلفائیه فکه:
گد ۱ تانک تی ۴۳ ل ۹ زرهی
گد ۲ تانک تی ۴۳ ل ۹ زرهی
گد ۳ تانک تی ۴۳ ل ۹ زرهی
گد ۹ مکانیزه تی ۴۳ ل ۹ زرهی
گد ۳۰ توپخانه ل ۱ مکانیزه
گد ؟ توپخانه لشگر ۹ زرهی
آتشبار ۲ ضدتانک گد ۴ ل ۱ مکانیزه
یک آتشبار سبک از ل ۱ مکانیزه
۳- منطقه غرب سیمده:
گد تانک قرناطه تی ۳۴ ل ۱ مکانیزه
گد تانک قرطبه تی ۳۴ ل ۱ مکانیزه
گد تانک اشبلیه تی ۳۴ ل ۱ مکانیزه
گد ۸ مکانیزه تی ۳۴ ل ۱ مکانیزه
گد ۱ مکانیزه تی ۱۴ ل ۹ مکانیزه
گد ۲۸ توپخانه ل ۱ مکانیزه
گد ؟ توپخانه ل ۹ زرهی
آتشبار ۳ ضدتانک گد ۴ ل ۱ مکانیزه
یک آتشبار سبک ل ۱ مکانیزه
۴- یگانهای احتیاط:
تی ۱۰ زرهی ل ۱۰ زرهی(با تیپ مستقل ۱۰ زرهی اشتباه نشود)
تی ۳۶ پیاده ل ۲ پیاده
تیپ ؟ ل ۱۲ مکانیزه
تی ۳ گارد مرزی
تی ۴ گارد مرزی
گد ۲ تی ۲۴ ل ۱۰زرهی
گد ۱۹ توپخانه ل ۱۰ زرهی
گد ۵۱ توپخانه ل ۱۰ زرهی
گد ۱۴ توپخانه ل ۱۲ مکانیزه
گد ۵۴ ضد هوایی نیروی هوایی
آتشبار ۳۵ سام ۶ تی ۱۴۵
ایران
۱- تی۲ ل ۹۲ زرهی
گد ۱۰۵ مکانیزه( منهای یک گروهان)
گد ۲۵۶ تانک
گد ۲۰۷ تانک
گد ۳۲۰ توپخانه خودکششی ۱۵۵ م م ل ۹۲ زرهی
گر ۲ گد ۴۲۹ مهندسی ل ۹۲ زرهی
گر ۲ گد ۵۰۷ تعمیرونگهداری ل ۹۲ زرهی
گر ۲ گد ۵۰۸ بهداری ل ۹۲ زرهی
۲- گد ۲۸۳ سوار زرهی ل ۹۲ زرهی
۳- گروه رزمی ۱۳۸( شامل گد ۱۳۸ پیاده ل ۲۱ تقویت شده با یک گروهان تانک!)
۴- گروه رزمی ۱۴۱(شامل گد ۱۴۱ پیاده ل ۲۱ تقویت شده با یک گروهان تانک!، این گروه بعد از آغاز درگیریها به منطقه رسید)
۵- گروه رزمی ۳۷ (شامل یک گروهان تانک، یک گروهان پیاده و یک آتشبار توپخانه ۱۰۵ م م از تی ۳۷ زرهی مرکز زرهی)
لازم به ذکر است هیچکدام از گردانهای تی ۲ دارای استعداد سازمانی کامل نبوده و مدتها بدون تمرین و آموزش رها شده بودن
بدینترتیب ارتش عراق از برتری کمی و عددی بیش از شش به یک بر روی کاغذ و بصورت اسمی، اما با درنظر گرفتن کمبودهای استعداد سازمانی یگانهای ایرانی عملاً از برتری حدود ۱۰ به ۱ سود میبرد حال آنکه برمبنای اصول کلاسیک جنگ برای پیروز شدن در یک نبرد کلاسیک با شرایط دشت باز شبیه منطقه نبرد مورد بحث، برتری ۳ به یک کفایت میکند.
ادامه دارد انشا الله- 1
- 31
-
سلام علیکم
یک پاراگرافی را برای جنابعالی نقل می کنم از قول یکی از فرماندهان سپاه ( در کتابی که معرفی می کنم اسمی از ایشان آورده نشده ) وضعیت ما را در سال 1365 ( تقریباً سال میانی جنگ ) مشخص می کند . همین عبارت را در تحلیل ها مد نظر قرار دهیم ، عمق عدم توازن استراتژیک را درک خواهیم کرد
ترجمه برای سال 95 : برخلاف تصورات ، دشمنان ما ، از تجارب ما بخوبی درس گرفتند
این که بنده به مناسبتها و به شیوه هایی گوناگون عرض می کنم ، این تجربه ها وجود دارد و وضعیت فعلی را در حوزه سخت افزار و نرم افزار ( تجهیزات و نیروی انسانی ) رضایت بخش احساس نمی کنیم ، مطالعه و بررسی این تجارب هست این وضعیت را ما یکبار در طول دفاع مقدس تجربه وضرر آن را بطور کامل مشاهده کردیم .
سلام
استاد عزیز!
ما ملتی هستیم که متاسفانه هیچگاه از اشتباهاتمان درس نگرفتیم، دانشی نیندوختیم و توشه ای برنداشتیم!
پیروزیهایمان دچار غرورمان کرد و شکستهایمان را با هزاران ترفند سیاه و سفید مخفی کردیم و اشتباهاتمام را با هر بیانی توجیه کردیم
در مقابل دشمنان و بدخواهان از لحظه لحظه پیروزی و شکست ما درس ها آموخت، وما و کشورمان و مردممان و سرمایه مان میدان تمرین و آموزش مجانی دشمنان شدیم بی هیچ بهره ای برای خودمان
باشد که امروز بیدار شده و بخود آییمارتباط چندانی به موضوع ندارد، یک سوالی که میتونه عمق فاجعه رو نشون بده، اگر صدام، امروز با همان ارتش سال 67 خود، حی و حاضر بود و به ما حمله می کرد، نتیجه چه می شد؟
در سه بعد هوایی، دریایی و زمینی مقایسه بکنید.
راستش هدفم این بود که در پایان به پرسشی برای همچین سوالی برسیم که شما اینجا مطرح کردین
البته نه دقیقاً با این محتوا ولی چیزی در همین مایه! چه خوب که سوال آخر اول مطرح شد
ببینن در نهایت امر پاسخمون یه این پرسش تامل برانگیز چه خواهد بود؟!!
اولا اهمیت راهبردی زمینی که عراق در جبهه ی جنوب از ما گرفته بود به هیچ وجه با زمینی که ما می توانستیم _ بر اساس راهبرد پیشنهادی شما _ در جبهه ی شمالی از عراق بگیریم ؛ قابل قیاس نبود. زمین خوزستان از هر لحاظ ارزش راهبردی بالاتری از زمین کردستان عراق داشته و دارد. وجود منابع زیر زمینی فراوان از جمله نفت دسترسی به سواحل وسیع دریای آزاد (چیزی که آرزوی دیرینه ی عراق بود!) و... از جمله مهمترین پارامترهای برتری زمین جنوب به جبهه ی شمالی
.[/right]
ببینیددوست عزیز! بحث بر سر اهمیت شمال و جنوب نیست، ماجرا هم برای بذهه اول دوم وچهارم جنگ نیست که الزاماً منطقه نبرد میدان بازی مشخص بود
صحبت فقط درباره بازه زمانی و برهه سوم جنگ و ورود ما به خاک عراقه، اونجایی که از آغاز بحث چرایی لزوم ورود به خاک عراق پیش میاد ودرادامه بحث مناسترین جبهه برای احقاق هدفها و شعارهای مطرح شده
اینجاست که بین فرماندهان سپاه و ارتش اختلاف نظر پیش میاد، جلوتر که میریم و درجنوب تقریباً به بن بست کامل میرسیم بین خود فرماندهان سپاه هم بحث لزوم تغببر جبهه حملات پیدا میشه و اینبار عده ای از عزیزان جبهه شمالی رو پیشنهاد میکنن
هدف ما بررسی این راهکارهاست که انشا الله در جایگاه خودش بهش میپردازیم
باشد که همه عزیزان با دانششون مارو در این زمینه یاری کنن
اگر کس دیگری از دوستان در باره پرسش مطرح شده اول تایپیک مطلبی ندارن در ادامه بحث رو با پاسخ به اون شروع کنیم
پاسخ به:
گنگ ترین و مبهم ترین موضوع جنگ هشت ساله(دسته کم از دید فرماندهان ارتش ایران)- 9
- 1
-
باسلام دوبارهسلام علیکم
والا بنده به هیچ عنوان قصدندارم ارتش عراق را بزرگتر از آنی که بود ، جلوه دهم ، صرفاً معتقدم باید هر دوطرف را دید . باکوچک کردن دشمن ، نمی شود تحلیل درستی از شرایط را داشت . عراق از سال 1982 ( فتح خرمشهر ) برای جنگ برنامه ریزی داشت و ازهمه توان خودش استفاده کرد (این مساله را هم فرماندهان سپاه ، هم عزیزان ارتش ، بارها و به شکل های مختلف بیان کردند )
هدف این هست که اگر خودمان را می بینیم و تحلیل می کنیم ، یک نگاهی به خودمان از دید دشمن هم داشته باشیم . این شکلی تحلیل ها معقولانه تر هست و به هیچ عنوانی ناقض حس وطن دوستی نخواهد بود
بدون شک باید این مقوله تزریق شده توسط تعدادی فیلم آبکی سینمایی که ارتش عراق مجموعه ای از چلمنگهای ترسوی دست و پاچلفتی کودن نادان بود که یه پسربچه نوجون با آفتابه پلاستیکی نصفشونو اسیر کرد اونیکی با لوله اگزوز اون یکی نصفشونو!!! از ذهنها پاک کرد و به بررسی واقعیات اون برهه پرداخت
درضمن:
اگر امکانش براتون هست عنوان تایپیک رو هم از ”تاریخ معاصر نظامی ایران از دریچه ای دیگر” به ”جنگ هشت ساله ایران و عراق از دریچه ای دیگر ” تغییر بدین تا با کلیلت مباحث همخوانی بیشتری داشته باشه به امید اینکه مباحث متمرکز تر و تخصصی تر پیش بره، البته در برخی جاها فلاش بکهایی به گذشته یا فست فورواردهایی به آینده خواهیم داشت که جهت بهتر بیان شدن مطالب خواهد بود
بینهایت سپاسگذارم- 5
- 1
-
با سلامبا سلام مجدد
آخر جنگ زمانی که جبهه جنوب به بن بست رسیده بود تازه فرماندهان به این عرض بنده رسیدن و سعی در کشوندن جبهه به شمال داشتن. اما اگر این کار اول جنگ انجام شده بود ما شاهد جنگی کوتاه تر با خسارات بسیار کمتر بودیم. حالا نکته اینجاست که چرا اول جنگ این کار رو نکردیم؟!
به عقیده ی بنده اگر ما همون اول زرهی رو در جنوب بکار می بردیم و با بالگرد های هجومی و پشتیبانی هوایی و ضد هوایی یک استراتژی دفاع انعطاف پذیر رو به نمایش میذاشتیم،
نیروی دریایی عراق رو محاصره ی دریایی می کرد و دروازه های صادرات عراق رو می بست،
حملات رو متمرکز در جبهه ی شمال می کردیم جنگ خیلی زودتر از اینا به پایان می رسید.
کلیات صحبتتون درباره کاستن از هزینه های زمانی،انسانی و مادی جنگ رو با اتخاذ تاکتیک و استراتیژی مناسب قبول دارم و باهاتون هم عقیده ام اما به این سادگی که شما نوشتین نبوده و نیست، حتی امروزه هم چنین توانایی نیست
درضمن محاصره کامل عراق و جلوگیری از صادرات و وارداتش هم عملاً با بودن وپشتیبانی اردن، مصر، کویت وعربستان غیر ممکن و حتی غیر محتمل بود کما اونکه عراق در وضعیت تقریباً شبه محاصره دریایی قرار داشت اما صادرات و وارداتش رو از طریق کشورهای فوق الذکر ادامه میداد
هدف اینه که تحلیل کنیم کجا؟ چرا؟ چگونه؟ و چه ایرادهایی داشته ایم؟ و راهکارهای محتمله و جایگزین مناسب پیش رو چی میتونسته باشه
پی نوشت:
دوست عزیز MrArhzگرامی!
اومدم مثبت بدم بهتون متاسفانه دستم اشتباهی خورد به منفی!
امیدوارم به بزرگواری خودتون ببخشین و حلال کنید به هیچ وجه قصد منفی دادن نداشتم چون ابداً نوشته شما استحقاق منفی رو نداشت برعکس مثبت میخواستم بدم که متاسفانه اینطور شد
بازم پوزش میخوام- 4
- 1
-
به نظرم صرفاً ضعف فرماندهی نبود. کاهش کمّیت پرنده های موجود در بعلاوه ضعف در سیستم فرماندهی -کنترل باعث چنین وضعیتی شد (یک وضعیت ترکیبی ) باعث شد تا بیشتر توان ما در جبهه جنوبی متمرکز شود ( پیچیدگی بیش از حد زمین عملیات و تمرکز بیش از حد نیروها )
ظاهراً و براساس منابع داخلی ، فقط بعد از اینکه در جبهه جنوبی همه راه کارها بسته شد ( بدلیل فعالیت شدید مهندسی رزمی ارتش عراق در مسلح کردن زمین و ایجاد موانع مختلف که بازهم توان ارتش بعث را اثبات می کند // یک نمونه اش هم ساخت استحکامات مشهور به 5 ضلعی ) ، فرماندهان خودی ، با تمرکز نیروها و امکانات در جبهه شمالی ، استراتژی را تغییر دادند که عراق از همین موضوع بخوبی استفاده کرد و از خالی بودن جبهه جنوبی برای تصرف مجدد مناطقی از دست رفته اقدام نمود .
باز هم سلام
متاسفم که مجبورم بگم ضعف مفرط فرماندهی در طرف ما و قدرت بسیار بالای فرماندهی طرف مقابل و دخالتهای غیرمتخصصین در اموری کاملاً تخصصی در طرف ما باعث بسیاری از ناکامیهای ما شد
شکی نیست کاهش کمیت های جنگ افزاری روی توان نظامی ما بالاخص در بعد هوایی تاثیر شگرف و انکار ناپذیری داشت، منتهی واقعیت امر اینه که فرماندهان ما در راستای استفاده از همون استراتیژی در پیش گرفته امون بر مبنای اولویت تاثیر نیروی انسانی هم اصولی عمل نکردن و بهترینهامون رو گاهاً بخاطر تفکرات بسیار سوال برانگیز فرماندهانمون از دست دادیم، اینجا هم قرار نیست نبش قبر کنیم و کسی رو محاکمه کنیم، میخوایم با تحلیل غیر احساسی اون. برهه حساس درسی بگیریم برای آینده امون و. جلوگیری از تکرار اشتباهات مکرری که همین الان هم متاسفانه در سوریه بعنوان نمونه شاهدشیم و خیلی راحت این اشتباهات رو پشت حرمت و. قداست شهادت. و. شهدامون. مخفی میکنیم
انشا الله در جایگاه خودشون مستند و مبسوط در باره اشتباهات فرماندهانمون توضیح میدم (کلاً فلسفه ایجاد این تایپیک تحلیل و بررسی تاریخ جنگ هشت ساله بدون سانسور و مسایل تبلغی و جنگ روانیه که الان دیگه محلی از اعراب ندارن، هرچند برای اون روزها چنان جنگ تبلیغی شاید لازم بوده و بازهم هرچند که ما نه اون روزها و نه الان متخصص خبره جنگ روانی و تبلیغی نداشته و نداریم) اما برای پیش مطالعه اشتباهات فاجعه بار فرماندهان ما، مطالعه عملیات رمضان رو که فقط در یک بازه باعث نابودی کامل تیپهای یک و سه زرهی لشگر ۹۲ و چندتیپ پیاده سپاه شده رو توصیه میکنم
انهدام کامل در منطقه کشتار از قبل طراحی شده دشمن و نکته تاسف بارش اطلاع فرماندهان ما از این قضیه اونهم با تذکرات چندباره ای که ستاد مشترک ارتش داد اما آقایون فرماندهان بالاخص یک از بزرگواران ارتشی بر مبنای همون لجبازی معروفشون باعث چنان فاجعه ای شدن!
البته در اون (نمیدونم چی اسمشو بزارم که به کسی برنخوره!) قضیه تلخ ! چند فرمانده دیگه هم دخیل بودن یک ارتشی و دو سپاهی و نکته جالب اینه که اولین بار نبود و آخرین بار هم نشد! و نکته جالبتر ذکر عناوینی مثه ”نابغه جنگی” برای این بزرگوارانه (هیچ کسی منکر زحمات، رشادتها، فداکاریها و ایثار این عزیزان نبوده و نیست، مشکل جایی بوجود میاد که برای فرماندهان و شهدای بزرگوارمون یه حاشیه عصمت نعوذ بالله قایل بشیم و اونها رو از هر اشتباهی تبرئه کنیم و. سعی در توجیه همه کارهاشون بکنیم، والا اشتباه در سطوح فرماندهی رو همه کشورهای بزرگ و کوچیک دارن، آلمان ، انگلستان، ایتالیا، فرانسه، روسیه، امریکا و ژاپن جنگ جهانی دوم و عراق در همین جنگ هشت ساله)
نمونه به مراتب بدتر و مهلک تر اشتباهات فرماندهان ما یا بهتر بگم سیستم فرماندهی ما رو در کربلاهای چهار، پنج و شش میبینیم
و شاهکار این سیستم فرماندهی رو در پس دادن فاو!
شاید اگر نه فقط بر سنجه و مبنای منطق عقلی و فنی، که برمبنای آموزه ها و توصیه های دینی و مذهبیمون هم سعی در رفع اشتباهات و درس گرفتن از اونها میکردیم شرایط بگونه ای دیگه رقم میخورد! فکر کنم خود شما ماجراهای نظامی و سیاسی سال شصت و پنج رو بیشتر از هرکس دیگه ای پیگری کرده باشین، ماجراهایی که کم کم منجر به بروز بازه چهارم جنگ از اواسط شصت وشش یعنی برتری دوباره ارتش عراق بر ما شد
یه موضوع دیگه که منو بشخصه کمی متعجب کرد اینه که:
(پوزش منو بعنوان یه شاگرد پیاپیش بپذیرین استاد ارجمندم) میبینم گاهاً در مباحث مطرح شده، تعمیم جز به کل میکنید و مثلاً تاثیر مهم بالگردهای عراقی در چند مورد محدود و معدود رو تعمیم میدین به کل بازه جنگ که ابداً اینگونه نبوده و نیست، تاثیربالگردهای عراقی در طول نبردبجرات میشه گفت شاید برابر با تاثیر ترابری بالگردی برای پشتیبانی از آبادان هم نیست
توان تهاجمی بالگردهای عراقی هم باتوجه به تعداد، کیفیت و نوع موشکی که حمل میکردن به هیچ وجه با بالگردهای ما قابل مقایسه نیست تا جایی که برای جبران این کمبود و کاستی ارتش عراق از توانایی جانبی پرنده های آموزشی پی سی سون استفاده کرد پرنده ای که بصورت تخصصی وظیفه آموزش روداره و توان تهاجمی اندکی هم دارا هستش(ما هم از کاربران قدیمی این پرنده توانا در امر آموزش بوده و هستیم اما چون توان پشتیبانی مناسبتری رو بالگردهای تهاجمیمون داشتن هیچگاه از اونها در نقش پشتیبان رزمی استفاده نکردیم)
در بعد دریایی هم منهای توان شلیک موشک اگزوست در مابقی فاکتورها و نقشهای عملیاتی ناوگان بالگردی عراق به هیچ وجه در حد و اندازه های ناوگان بالگردی هوادریای نداجا نبود
بدون شک هیچکسی منکر تاثیر و اهمیت بالگرد سوپرفرلیون مجهز به اگزوست نبوده و نیست منتهی در تعیین میدان نبرد و زمین بازی زمینی تاثیر نداشت
درباره آسیب بالگردهای تهاجمی و هوانیروز عراقی به بالگردهای ترابری ایرانی ها، جدای از مساله ناسیونالیسم که نمیخوام اصلاً وارد مباحث بشه، هوانیروز ایران در رویارویی مستقیم و انجام ماموریتهای محوله عملاً برتر و به مراتب بهتر از همتای عراقی ظاهر شد، در عملیات خیبر و دو سه عملیات مشابه دیگه بیشتر از اینکه توان هوانیروز دو کشور در هدف قرار گرفتن بالگردهامون نقش داشته باشن، متاسفانه تصمیم های نابجای فرماندهان موثر بود! جایی که یه فرمانده نامتخصص بدون درنظر گرفتن شرایط مورد نیاز برای عملیات بالگردی، تصمیم به استفاده از بالگرد میگیره و فرمانده متخصص هم سکوت میکنه چرا که جرات مخالفت نداره و درصورت اعتراض به شرایط نامناسب برای پرواز، به هزارعنوان اتهام ریز و درشت متهم خواهد شد!(چندین و چند نمونه اینطوری هست بالاخص نمونه بارزش مخالفت پرواز یکی از بهترین خلباهای نهاجا با استناد به قوانین و مقررات پروازی و صدور حکم اعدام با اتهامهای سنگین برای ایشون بعنوان برترین خلبان نبردهای هواییمون!!! که خداروشکربا پادرمیانی ومداخله سایر خلبانان و مداخله تقریباً مستقیم بنیانگذار انقلاب و فرماندهی کل قوا ختم به خیر میشه)
هدف بررسی اشتباهات انجام گرفته و یا عملکردهایی که به نظر برخی هامون اشتباه اومده است، ممکنه یک عملکردی رو که ما بظاهر کاملاً اشتباه میدونیم بنا به دلایلی کاملاً صحیح بوده یا جزو الزامهای ناگزیر برای جلوگیری از رخدادی به مراتب بدتر، شاید هم دانش و اطلاعات ما در اون زمینه اونقد کمه که اون تصمیم رو اشتباه میدونیم
هدف این تایپیک اینه که ابهامات موجود در هر رده ای رو بررسی کنیم و تلاش کنیم در یک کار جمعی نوری بر زوایای ناپیدا، تاریک و مبهم جنگ بیفکنیم شاید کمکی باشه به اعتلای توان دفاعی کشورمون انشا الله- 19
- 2
-
سلام علیکم
به هیچ عنوان این شکلی نبود - بعنوان مثال هوانیروز ارتش عراق در اوایل سال 1367 ، یک گردان کامل پیاده جمعی لشکر 21 حمزه را در ارتفاعات سومار ، با هلی بورن ، قیچی کرد و همه نفرات از جمله یکی از منسوبین را به اسارت گرفت . نفرات این گردان تا سه سال مفقود الاثر بودند و تازه بعد ازاین مدت ، توسط صلیب سرخ ثبت نام شدند .استاد گرامی سلام
ضمن پوزش مجدد
بحثی که دوستمون بعنوان یک ابهام عنوان کردن بدون شک وجود داشته و داره، موافقین و مخالفین در سطوح مختلف فرماندهی هم هرکدام ادله و منطقهای نظامی خودشونو دارن
جنگ هشت ساله رو از منظرهای گوناگون میشه تقسیم بندی کرد
که شامل دوره های مختلفی میشه اما اگر بخوایم ساده ترینشونو عنوان کنیم به چهاردوره کاملاً متفاوت تقسیم میشه
دوره اول دوره هجوم سراسری. عراق و پیروزیهای اونها تا تثبیت مناطق تصرف شده و جنگ و گریز و دفاع توام با عقب نشینی های مکرر ما بحساب میاد
دوره دوم از آغاز حملات بزرگ ما تا بیرون رادندن دشمن از. بیشتر. مناطق اشغال شده منهای چند بخش کوچیکه
دوره سوم دوره ورود ما بخاک عراق و عملیاتهای برونمرزیه
ودوره چهارم که باز قدرت گرفتن عراق و چندیدن. شکست بزرگ برای ما
البته تقسیم بندی های تاکتیکی و فنی و دقیقتری هم هست که انشا الله در جایگاه های خودشون بهشون میپردازیم
در دو دوره اول ما بناچار در زمینی بازی میکردیم که عراق انتخاب کرده بود
طولانی ترین دوره از لحاظ زمانی دوره سومه که ما از مدافع به مهاجم تبدیل شدیم(البته فقط بصورت کلی وگرنه دشمن هم تهاجمهای بسیاری در همون برهه داشت بالاخص استراتیژی موسوم به دفاع متحرک)
و دوره چارم که باز زمین بازی رو دشمن معرفی کرد
تمام مباحث حول و حوش تعیین زمین بازی و میدان نبرد در برهه سوم جنگه، جایی که ما وارد خاک دشمن شدیم
همه سوالها مربوط به اونموقع است
درباره برتری هوانیروزو اون مطلب هلی بورن که فرمودین و خودتون هم سال واقعه رو بیان کردین:
بدون شک در بحث هوانیروز چه تهاجمی و چه ترابری ما تا اواخر جنگ برتری مطلق نسبت به عراق داشتیم، اون قدرت گرفتن توان ترابری بالگردی عراق، برمیگرده به زمانیذکه اونها از ضعف بازی سیاسی ما نهایت استفاده رو با بازی حساب شده سیاسیشون بردن و بالگردهایی که اختصاصی برای ما قرار بود ساخته بشه تحویل گرفتن و بر ضد خودمون استفاده اشون کردن اونهم درسالهای پایانی جنگ
درباره جغرافیای سرزمینی عراق در مرز مشترکشون با ما و تاثیرش بر انتخاب میدان تبرد:- 9
- 1
-
به نام خدا
با سلام
ارتش عراق از یک توان زرهی عالی بر خوردار بود به همین جهت دشت های جنوبی رو برای حمله انتخاب کرد. اما ما که زرهی مون مثل عراق نبود باید همینی که هست رو هم در جبهه های جنوبی برای دفاع بکار می بستیم. البته در یک زمینه که ما برتری مطلقی نسبت به عراق داشتیم اما چندان از اون استفاده نکردیم هوانیروز بود!
به نظر بنده ما باید در جبهه های جنوبی با زرهی و بالگرد های هجومی و در کل نیروهای سنگین یک دفاع انعطاف پذیر ( برای جلو گیری از تلفات) بکار می بستیم و برعکس در جبهه های شمالی باز با کمک گرفتن از هوانیروز و استفاده از نیروهای سبک حمله می کردیم.
در کوهستان های جبهه ی شمالی زرهی عراق بدرد نمی خورد از طرفی عراق توان هلی بورن چندانی هم نداشت و از طرفی جو مردمی هم علیه حزب بعث بود و ما میتونستیم از این استفاده کنیم کهری که اونا اوایل جنگ کردن.
از طرفی ما با بالگر دهای ترابری مون متونستیم خیلی سریع در اونجا نیرو های سبکمون رو جابهجا کنیم و عملیات انجام بدیم.
با پیشروی در خاک عراق و تحدید شهر های سلیمانیه، کرکوک، اربیل و یا حتی موصل خیلی زود تر می شد عراق رو وادار به تسلیم کرد.
هیچ نیازی هم به رو به رو شدن با زرهی عراق و فتح بصره نبود و با توجه به اینکه نیروی دریایی راه آبی عراق رو میتونس ببنده هیچ توجیهی هم نداشت.
سلام
مطالب و موضوعات بسیار مهمی رو مطرح کردین که دست برقضا جزو مسایل و مباحث مطروحه در سطوح عالیه نظامیه
حالا جدای از اینکه موافقین و مخالفین هرکدام دلایل و مستندات خودشون رو دارن
بدون شک یکی از مهمترین مسایلی رو که انشا الله مورد بررسی قرار خواهیم داد همین مقوله خواهد بود- 4
- 1
-
استاد بزرگوار سلامبا سلام
این فرموده شما را یک بنده خدایی در همان زمان مطرح کرد ( به خط مستقیم فاصله مرز خسروی تا بغداد 300 کیلومتر باید باشد ) ولی به یک دلیل مشخص این کار شدنی نبود . ما نه نیروی زرهی کافی و نه نیروی هوایی لازم را برای اجرای این طرح ، در اختیار نداشتیم و با استفاده از واحدهای پیاده هم اجرای این کار براساس منطق نظامی امکان نداشت . [/font]
ضمناً تا جایی که یادم هست ، هیچ ارتشی ، حتی در صورت وجود تمام امکانات ، به خط مستقیم پیشروی نمی کند
بعنوان مثال ، اگر یادم باشد ، بعد از حمله ما به مهران ، ارتش عراق از ترس ادامه حمله ما به درون خاک عراق ، ، فوراً با استفاده از یک گردان مهندسی ، به دور شهر زرباطیه یک خاکریز بلند زد و یک تیپ زرهی را برای دفاع از آن ، به آن منطقه اعزام کرد .
اجازه میخوام و جسارت کرده و با نظرتون مخالفت کنم!
دست برقضا یکی از بزرگترین چالشها و اختلاف نظرهای بین فرماندهان ارتش و سپاه سر همین قضیه بود که بعد از کربلای هشت بین خود خود فرماندهان سپاه هم مطرح شد
البته ارتشی ها بیشتر درباره عملیات در غرب و مسیر مستقیم مباحثه می کردن و گروه منتقد فرماندهان سپاه برای تمرکز عملیات در جنوب، محور شمال و جبهه غرب استان کردستان رو مد نظر داشتن(با توجه به چندین عملیات کوچک موفق و بسته بودن دست عراق در استفاده ار اهرم اصلی قدرت زمینیش یعنی زرهی توانمندش)
همونطوری که خودتون میدونین فرماندهان ستادی ما در نقشه و کالک های برش تاکتیکی جنگ، مرز رو به سه قسمت بالایی، میانی و پایینی تقسیم کرده بودن که قسمت بالایی و در غرب استانهای کردستان و آذربایجان شرقی رو ”جبهه شمال”
قسمت میانی و همجوار با استانهای کرمانشاه(باختران اون روزها) و ایلام رو ”جبهه غرب”
وتمام غرب استان خوزستان رو ”جبهه جنوب” دسته بندی و نام گذاری کرده بودن
پس از رسیدن به مرزهای بین المللی در جبهه جنوب و اون ماجراهای موافقت و مخالفت با ورد به خاک عراق، و به بن بست خوردن عملیاتهای نظیر رمضان،محرم و مسلم ابن عقیل، درنهایت عموم فرماندهان سپاه اصرار به تمرکز و ادامه کار در همان قسمت پایینی و و میانی ”جبهه جنوب ” (حدوداً مقابل بصره) داشتن و در مقابل فرماندهان ارتش معتقد به کار در جبهه میانی شدن، کار در این جبهه با اصرار. فرماندهان سپاه ادامه پیدا کرد تا سالی که قراربود سال سرنوشت جنگ باشه! که کوشیده شد برای اولین بار هردوجبهه جنوب و غرب هردو با هم فعال بشه (چیزی تو مایه های والفجر هشت اما اینبار حساب شده تر، وسیع تر، کاملتر و بالاخص آفندی واقعی ونهایی و نه فقط تک نمایشی و تظاهر به تک) ولی متاسفانه شکست کربلای چهار بعلاوه نحوه و شکل طراحی عملیات کربلای پنج و اون اختلافهای بوجود اومده بین سپاه و ارتش در سطح فرماندهی، متاسفانه اجازه موفقیت در اینکار رو نداد.
پس از به بن بست رسیدن طرح عملیات بزرگ و نهایی (سال سرنوشت)، عده ای از فرماندهان سپاه هم با جریان معتقد تغییر جبهه عملیاتهای بزرگ همسو شدن منتها برخلاف فرماندهان ارتش این عزیزان ”جبهه شمال”رو مناسب کار تشخیص دادن البته نتونستن فرماندهی کل سپاه رو به این امر متقاعد کنن منتهی فعالیتها و تک های محدود خوب و موفقی اونجا اجرا شد
اگر عمری بود اسناد مربوط به این به این مساله رو با استناد به مدارک موجود در ارتش و سپاه در جایگاه و موضوع خودش ارایه خواهم کرد
انشا الله که در ادامه بحث ما رو مثه همیشه از دانش خودتون بهره مند کرده و ایرادها و اشتباهات احتمالی و محتمل رو یاد آوری و گوشزد می کنید- 23
- 1
-
مسئله ای که سالهاست در مورد جنگ ذهن من رو به خودش مشغول کرده و شاید برعکس ظاهر واضحه ای که داره به نظرم عجیب ترین مسئله جنگ در بعد عملیاتی هستش اصرار ما به جنگیدن در مواضع دشمن بود.
بخوام واضح بگم در تمام جنگ این عراق بود که میدان نبرد رو برای ما مشخص کرد نه ما. اگه عراق به جنوب و خوزستان حمله میکرد ما هم در جنوب درگیر میشدیم. اگه به کردستان حمله میکرد ما هم در کردستانمیجنگیدیم و ...
شاید الان بگید خوب حمله رو اونا شروع کردن و برای همین هم طبیعی که ما مقابله به مثل میکردیم ولی منظور من اینه که در جنگ خصوصا بعد از رکورد در جبهه ها جنگ تقریبا در محور جنوب خلاصه شد و در سایر محورها جنگ عملیات های کوچک ما کار خاصی نکردیم.
حالا بیایم فرض کنیم در زمانی که مثلا جنگ در جنوب به حالت رکود در میومد و دو طرف منتظر عکس العمل طرف دیگر نبرد بودن ما محور اصلی تهاجماتمون رو عوض میکردیم .
مثلا از خوزستان تمرکزمون رو در جنگ در مناطق غربی میزاشتیم یا از سمت اذربایجان غربی و کردستان جنگ رو به شمال عراق میکشوندیم. چند تا فایده داشت.
اگه به نقشه عراق و ایران نگاه کنیم میبینیم که بغداد در فاصله بسیار نزدیکی از شهرهای غربی ایران قرار داره و هیچ شهر بزرگ و مهمی هم بین این دو نقطه نیست. اگه تمرکز رو نقاطی غربی میرفت بغداد به خطر میفتاد . میدونم پدافند و افند در اون مناطق چند برابر جنوب بود ولی شملا فقط بار روانی این حمله رو در نظر بگیرید که به خطر افتادن پایتخت چه عواقبی داشت.
با سلام و سپاس از مشارکتتون
دو مقوله ای که بیان کردین جزو مسایلیه که حتماً در تحلیل ها و بررسی ها بهشون میپرداریم
هم بنحوی مشخص کردن میدان نبرد و هم دلیل بر اصرار به کار در جنوب که اون مبحث اول هم تا حدودی نشات گرفته از دومیه
البته کاملاً هم اینطور نبوده که عراق برای ایران میدان عملیات رو مشخص کنه، در موارد عملیاتهای محدودتر و کوچکتر این مساله اصلاً صدق نمیکنه
برای پیش مطالعه شما توان بسیار پایین مهندسی رزمی و لجستیک ما دربرابر توان لجستیکی و مهندسی رزمی بسیار بالای عراق رو هم مدنظر قرار بدین تا انشا الله در جایگاه خودش بهش اشاره بکنیم- 3
- 1
-
سلامهنوز هیچ کس پیدا نشده درست حسابی به من توضیح بده اتصال کردهای شمال سوریه چه ربطی به کردستان ایران داره.
در عراق هم که کردستان داشت حساب خودش رو از دولت مرکزی جدا می کرد خیلی ها میگفتن حالا کردستان ایران فلان بهمان میشه در صورتی که حالا همین کردستان عراق که به ما چسبیده مرز حایلی بین ما و داعش شده و میشه با دولت مستقر در اربیل برای تحت فشار گزاشتن گروهک ها مذاکره کرد اگر همین کردستان خودمختار تو عراق نبود مرزهای غربی ایران جولانگاه داعشی ها و گروهک ها شده بود.
حالا کردستان سوریه که اصلا با ما مرزی نداره و مرام و مسلکشون هم مطمئنا نه با ما نه با کردهای عراق نمیجوشه.
واقعا من دلیل این همه ترس از کرد های شمال سوریه رو متوجه نمیشم.
مشکلش توهم شکل دادن کشور کردستان بزرگه که بالطبع یه مشت احمق رو هم توی کشور ما جذب خودش میکنه و بحثهای جدایی طلبی و در ادامه اون نا آرامی غرب کشورمون
درباره داعش و اقلیم خودمختار و مرزهای ایران هم، برادر عزیز من! بهتر نبود بجای تصورات موهومی و احتمالات ذهنی، واقعیت تاریخی و زمانی مساله رو (حتی از زبان مسیولین خود اقلیم خودمختار) بررسی کنید، و به این احتمال نزدیک به یقین تر بپرادزین که اگر دخالت بالفور و بلافاصله ایران نبود، اونوقت اقلیم خودمختار جولانگاه داعش میشد و بععععععدش می رسیدن به مرزهای ما تا اونوقت تازه بقول شما بخوان جولان بدن و ما هم ثابت کردیم که بلدیم چطور با جفتک پرانی هر خر هار جو زیاد کرده ای برخورد کنیم (با عده های اندک و دور از مرزها و بدون پشتیبانی و لجستیک خودمون کم نشون ندادیم)
در ضمن مرز خانقین هم بود ها؟ بدون جانفشانی وسینه سپر کردن اقلیم از اونجا هم میتونستن بیان جفتک بندازن و جولان بدن! چرا نیومدن و جولان ندادن؟- 20
-
سلام و خدا قوت
بسیار کار مبارکی است اگر انشاالله صورت بگیرد.
اما بسیاری از موضوعات پیشنهادی مطرح شده در بالا توسط دوستان جنبه سیاسی اش غلبه داره. خصوصا اینکه خیلی از موارد اطلاعات کافی منتشر نشده و هر کس از مشرب فکری و سیاسی خودش قطعات گم شده رو می سازه.
ثانیا خوبه که خودتون یک مورد رو به صورت نمونه شروع کنید ، و بعد از روی اون نمونه و با تکمیل اون بقیه مباحث جلو بره. مثلا مباحث فنی تر عملیات رمضان
بحثهایی مثل اینکه وای مسئولین چرا فلان می کنند، در صورتی که حتی اعتبار منابع داشته باشه، مال اینجا نیست. در مقابل این حرفهای احساسی تنها می توان جواب احساسی داد، چون اصلا گزاره ای برای بررسی ندارد. در مقابل همین رو میشه تبدیل کرد به گزاره هایی که قابل بررسی باشند. مثلا اینکه «علت اینکه فلان مسئول، فلان رفتار را کرده چه بوده.» خواشها و واقعا سعی کنیم این تاپیک رو از بحثهای احساسی و خالی کردن دل و جنگ و جدل بی فایده دور نگه داریم وگرنه هیچ فایده ای نداره.
سلام
ممنون از مشارکتتون
درباره سیاسی نشدن تمام تلاشم همین خواهد بود، من هم مثه همه دوستان دیگه دارای گرایشهای سیاسی، ملی و مذهبی هستم اما تلاش میکنم که در این مبحث اونها رو دخیل نکنم و انتظار دارم دوستان هم به همینگونه عمل کنن
یعنی فراموش کنیم به کدام تفکر سیاسی گرایش داریم، حتی گرایش ملی میهنی و باور دینیمون رو برای تحلیل کنار بگذاریم وفنی، علمی و منطقی تحلیل کنیم
بدون شک خییلی از عملکردهای ما در جنگ با حذف فاکتورهای مذهبی، بی معنی و غیر قابل تحلیل میشن که منظورم ابداً اونجا نییست، بعنوان نمونه شهادت یکی از باورها و اجزای جدا ناشدنی دین اسلام و بالتخص مکتب عاشورایی شیعه است منتهی ”شهادت ” با ”مفت به کشتن” دادن زمین تا آسمون فرق داره! و نیازمند بررسیه
درباره عملکرد مسئولین هم تمام تلاش خواهد شد از نام بردن و اشاره مستقیم پرهیز بشه(الا جایی که واقعاً نیاز باشه و اونهم بدون توهین و تخریب) منتها با موضع شما درباره مطرح نکردن سوال ایراد عملکرد مسئولین مخالفم چرا که متاسفانه یکی از بزرگترین ایرادهای ما در این برهه حساس زمانی هشت ساله تصمیمات نادرست و گاهاً حتی خودسرانه فردی بجای تصمیم سیستماتیک قانونمند بوده و نیاز به بررسی داره
شما نمیتونین عملیاتهایی مثه رمضان و کربلای پنج رو بدون درنظر گرفتن چنین مسایلی تحلیل کنین
هرچند باید بکوشیم سوالهای مطرحه و تحلیلهامون بدون حب و بغض و پیشداری باشه- 7
- 1
-
سلامیک امر ساده ای رو اشاره کنم که در این عکس معلوم بهش کم لطفی شده.در جنگ تموز وقتی نیروهای حزب الله یک موشک ضد کشتی رو به سمت ناوچه ساعر اسرائیلی شلیک کردند موشک به قسمت عقب ناوچه برخورد کرد و روی عرشه سر خورد و به سمت جلوادامه مسیر داد و خسار ت بیشتری ایجاد کرد.اون موقع ناو اسرائیلی نرده ی قفسی نداشت .بعد اون روی تمامی ناوچه های ساعر نردههای قفسی شکل گذاشتن(همون کاری که با تانک ها میکنند تا اثر موشک های ضد زره کم کنند)با برخورد موشک به قفس شدت اسیب های ناشی از برخورد کم می شد.شاید ساختن قفس های بلند برای ناوگانمون فکر بدی نباشه .مخصوصا که میدونیم کم هزینه هست و ساختش راحت هست
.http://8pic.ir/images/j603ldcn8xbi4rfvjrkm.jpghttp://8pic.ir/images/nlrud2u9sx61rhtw75az.jpg
اضافه کردن زره قفسی درشناورهای اسراییلی (که بنده اطلاع فنی خاصی ازش ندارم) با توجه به نوع و سطح تهدیداتی که متوجهشون هست و توان دفاعی شناورهاشون تاحدود زیادی توجیح پذیره، اما برای شناورهای ما و باسطح دفاعی و تهدیدات فعلی ابداً توجیح عملیاتی نداره
نصب زره قفسی منهای افزایش بیثمر جابجایی، باعث افزایش سطح مقطع راداری شناور هم میشه درضمن در برابر تهدیدات پیش روی یگانهای شناور ما تاثیر خاصی نداره
دشمن و تهدید پیش روی یگانهای ما رو با اسراییل مقایسه بفرماییدتنها نقطه ای که امکان نصب ak 630 ( با توجه به ابعاد این سامانه ) در آن بیشتر وجود دارد ، محل توپ 40 م م هست !
اگر داخل عرشه 01/زیر توپ چیز خاصی وجود داشته باشد ، شاید بتوان آن را جا به جا کرد تا فضای کافی برای اجزای ak 630 فراهم شود !
به طور کلی ، در بین cws ها ، ak630 بدترین گزینه هست به ویژه برای ما ، چرا که اجزا آن باید در داخل سازه ناو قرار بگیرد !
دک زیر توپ ۴۰م م خالیه و فقط در دوطرف ونزدیک هندریلها، تیوپهای اژدرافکن هستن ولی اون وسط خالیه، میشه اونجا سامانه های دفاع نزدیک سوار کرد دست برقضا بهترین نقطه است با بالاترین زاویه پوشش و کمترین مزاحم میدان عملچه کاربردی میتونن داشته باشن اون پنجره های زیر پد؟؟؟
در اون قسمت دوارها، وینچها و طنابهای پهلوگیری و پهلودهی به اسکله بعلاوه تجهیزات تاوینگ ارنجمنت قرار دارن
در برخی شناورها مثه حمزه هم سامانه سکان اضطراری اونجا قرار داره
از اون فضاها برای رد کردن طنابها استفاده میشه ودید عملیاتی زمان پهلوگیری وجداشدن از اسکله رو برای تیم پاشنه فراهم میکته- 12
- 1
-
با سلامبچه ها چرا ارتش تکلیف 1070 رو یکسره نمیکنه مخصوصا مدرسه الحکمته اینا در آینده میتونن خطرساز شن البته خان طومان ضروری تره اما خب موقعیت این دو مکان خاصه برای ما مخصوصا مدرسه حکمه
به نظر بازهم تاکتیک خاص سهیل حسن باشه
شکستن محاصره کویرس و آزادسازی های بعد اونو یه مروری بکنید، یه گلوگاه کوچیک از ارتش داده بود بیخ دست تروریستها و دوستان متفقل القول میگفتن اول باید وسعت اون گذرگاه رو بیشتر کنه و این دقیقاً چیزی بود که دشمن میخواست اما سهیل حسن بجای اینکار وافتادن در. تاکتیک دشمن، دقیقاً خلاف اونو عمل کرد
ابتدا شروع به عملیات در سمت شمال و با جهت پیکان متمایل به شمال شرق کرد و نشون داد قصدش حرکت به سمت البابه بعد بیکباره چرخید سمت غرب و شمال غربی و با کمترین تلفات همه اون منطقه رو آزاد کرد
به نظر میرسه بازهم حاج سهیل برنامه دیگه ای درسرداره، والا با تحلیلهای ساده و سرانگشتی، اول میبایست کار القراصی رو یکسره میکرد اما در یک تحلیل کمی هوشمندانه تر میبینیم کارش در محاصره، دور زدن و حرکت به سمت خانطومان به مراتب پربارترو زیرکانه تر از آزادسازی القراصی هست که دیریا زود اتفاق خواهد افتاد
البته ذکر این نکته هم لازمه که طبیعت، جغرافیا و سبک اینگونه جنگها با بررسی وضعیت نبردهای چندساله در. سوریه موید. این نکته است که هیچ پیروزی و شکستی در این میدان پایدار نیست وهرلحظه امکان عوض شدن جهت نبردها هست، همانگونه که از شکستها نباید مایوس و نا امید شد در پیروزیها هم نباید مغرور و غافل شد- 23
-
ممنون از شما.فکر میکنم بهتره چند مبحث رو مشخص کنیم.مثلا
شروع جنگ
وقایعی که منجر به سقوط خرمشهر شد
جدا شدن ارتش و سپاه بعد از فتح خرمشهر
کربلای 4و 5
ماجرای شهید صیاد و عملیات های ناموفق
سقوط فاو
آتش بس
و....
بعد درباره هر کدوم از این سر فصلها بشینیم به ترتیب بحث کنیم.
با سلام
کلیات بحث شامل مواردی که ذکر فرمودین بعلاوه یکسری موارد دیگه هم خواهد شدانشاالله اگه همه دوستان همکاری و همفکری کنن
فعلاً سربسته عرض کنم که عملاً ارتش و سپاه تا آخر جنگ هیچگاه جدا نشدن
اگر منظور طراحی عملیاتها به شکل مستقله(که اونهم بجز موارد خاص با هماهنگی همدیگه بوده) بازهم زمان استقلال عملکردی مربوط به بعد از آزادسازی خرمشهر نمیشه و مدتها بعد از خرمشهر این اتفاق رخ داد
یادمون نره حتی در مستقل ترین عملیات بزرگ سپاه هم ارتش حضورداشته، در عملیات کربلای پنج بعنوان بزرگترین عملیات مستقل سپاه، یگانهای زرهی، توپخانه و هوانیروز نزاجا بعلاوه پدافند، پوشش، پشتیبانی،شناسایی و ترابری هوایی نهاجا از ارتش مشارکت مستقیم،موثر و فعال داشتن
یک نکته بظاهر کوچیک اما خیلی مهم رو هم استدعا دارم دوستان رعایت بفرمایند
شاید در بیان عامیانه تفاوت زیادی نداشته باشه اما در یک محیط تخصصی نظامی بین آزادسازی و فتح فرق هستش
آزادسازی برای باز پس گرفتن و آزادکردن سرزمینهای خودی که توسط دشمن اشغال شده بکار میره و فتح (جدای از معنی عامش برای هر پیروزی)برای تصرف سرزمینهایی دشمن( مثل فتح فاو)
انتظار میره دوستان از عبارت صحیح تر ” آزادسازی خرمشهر” استفاده کنن- 9
- 1
-
یکی از موارد ناگفته هم اتفآقاتیه که برای شهید صیاد از بعد عملیات آزادی خرمشهر میفته و شکست در چند عملیات که در نهایت ایشون رو از فرمانده نیروی زمینی ارتش کنار میگذارن.خود شهید صیاد همیشه از یک سری ناگفته هآ سخن به زبان میاوردن.خود من از یک ارتشی شنیده بودمم بعضی امرای ارتش از دستورات سرپیچی میکردن و یا به نحو دیگه ای عمل میکردن.هرچند در نهایت شهید صیاد یه بار دیگه تو مرصاد خوودش رو ثابت کرد.
با سلام
بسیار ممنون بابت شرکتتون در بحث
درحالی که بنا نیست در موارد با بارمنفی تا حدممکنه از اسم عزیزان به شکل مستقیم استفاده کنیم امامتاسفانه باید بگم ماجرای که بیان کردین کاملاً برعکسه( تا قبل مرصاد) استعفای ایشون هم دلیلش چیز دیگه ای بود که بموقع و درجای خودش بهش میپردازیم
نکته بسیار قابل توجه در سخنان شما اینه که به یکی از رمز آلودترین و ناگفته ترین و پنهان مانده ترین بره های جنگ اشاره کردین واگر عمری باشه خیییلییی از بحثهای ما اونحا خواهد بود
اما برای پاسخ به پرسش مطرح شده باید به عقبتر از این برهه برگردیم
هنوز منتظر نظر سایر عزیزان هستم- 6
-
با سلام خدمت دوستان عزیز
تشکراز همه دوستان بابت مشارکت در بحث و عنوان کردن نظرات گرانبهاشون
درباره مباحث مطرح شده بعنوان ابهام و معما همگی هرکدام به شکلی موضوعیت داشته و جزو مباحث آینده بررسی هامون هستن البته برخی ها مثع اچ 3 کمتر به بحث ما مرتبط هستن چرا که درباره اچ سه بجز نکات کاملا فنی روت پروازی ، تقریبا" همه موازد گفته شده البته اچ 3 چند نکته ناگفته کوچیک داشت که درنهایت هم توی رسانه ملی از زبون فرماندهان و پیشکسوتان نهاجا بیان شد
مابقی مباحث هنوز نکات ناگفته زیادی دارن اما من از طرح این سوال چند هدف داشتم
اول میخواستم مطالبات بچه ها دستم بیاد
دوم شکل و نحوه ارایه مطلب
سوم مشارکت دادن دوستان در بحث
و چهارم
فنی کردن و خارج کردن مبحث ازورود به مباحث سیاسی از همین ابتدا ، بقول دوست بزرگوارم مصطفی عزیز فرض رو بر این بزاریم که از فلان کشور غیر مسلمان غیر شیعه اومدیم و میخوایم نبرد هشت ساله ایرانیان رو بررسی کنیم
حتی ازعبارت دفاع مقدس هم استفاده نمیکنم تا تمام تمایلات وعلایق و وابستگی های قلبی و ایدولوژیکی و ملی میهنی خودم رو کنار بزارم و با دیدی کاملا فنی و تا جایی که ممکنه مستند و مستدل به قضایا بپردازم
امید که دوستان مشارکت بیشتری بکنن
برای پاسخ دادن به پرسش مطرح شده که کاملا فنی و نظامیه
یه راهنمایی میکنم:
بدون شک سقوط خرمشهر و احتمالها و اما و اگرهای مطروحه برای امکان جلوگیری از سقوط این شهر، خودش یکی از معماها و ابهامهای بزرگ جنگ هشت ساله است، اما معمایی در بعد فنی و کلاسیک جنگ برای امرا و فرماندهان نظامی ایران بالاخص ارتشیان وجود داره که کلید اصلی پاسخگویی به ابهام سقوط خرمشهره، هرچند بحث سقوط خرمشهر یک بحث زنجیره واره که یک سرش وصله به ماجراهای اسفند پنجاه وهفت تا برسه به شهریور پنجاه و نه
دلم میخواد دوستان بشکل فنی و نظامی به اون برهه سه ماهه اول جنگ نیگاه کنن و بگن اون ابهام و معما چیه که دست برقضا بزرگترین ابهام جنگ هم بحساب میاد، دسته کم از دید فرماندهان ارتش ایران
- 4
-
با سلام
خداروشکر مثل اینکه هشت سال جنگ معمایی برای دوستان باخودش نداره!
جدای از شوخی، میخوام همون سوال رو از به بیان دیگه ای مطرح کنم:
به نظر شمابزرگترین معمای جنگ از دید فرماندهان نظامی ایران بالاخص فرماندهان ارتش چی میتونه باشه؟
شما فکر میکنید چه موضوع یا موضوعاتی در جنگ برای فرماندهان نظامی ما بالاخص فرماندهان ارتش معما بود؟ و بزرگترین و گنگ ترینشون کدوم یکی بود؟- 3
-
چند نکته ای که در چنین تاپیک هایی مهم هستند و اشاراتی هم شد برای پرهیز از حاشیه به نظرم:
1.تعریف سند و توافق بر این تعریف. خصوصا در این مورد باید مشخص باشه منظورمون از سند چیه؟ مثلا خاطرات سیاسی اشخاصی که گاهی 180 درجه تغییر کردند لااقل نسبت به گفتارهای گذشتشون و یا تا حدی مشخص هست که برخی یادآوریهاشون بنابه دلایلی چون منافع شخصی یا گروهی تغییر پیدا کرده سند تلقی میشه؟ یا برخی گزارش های خاص. یا نقل خاطرات و اصولا اسزاز پنهان و نگاه شخصی به گذشته هایی که فرد درش دخیل بوده و حالا قصد بازتعریف را در مواجهه با اتهامات یا توضیحات داره. همچنین اسنادی با منابع غیرایرانی و شخصیت های متواری. یا نشریات حزبی و جناحی. قصدم تایید یا رد صحت چنین منابعی نیست ولی به نظرم بدون توافق بر این اصل به راحتی هر یک از طرفین میتونه به جای بحث موضوع، بحث فراموضوع را دامن بزنه و به جای جنگ، خصلت ها و شخصیت ها و دشمنی ها و دوستی ها را مناقشه کنه.
2.بعد از این توافق ( که میتونه قبل از شروع هر موضوع باشه )، ارجاع مشخص به هر سند هست. یعنی اینکه اگر به نشریه ای یا کتابی یا صوتی یا ویدئویی اشاره میکنیم که خصوصا بر صحتش موجودیتش تردید هست، حتما با ذکر جزئییات و در صورت امکان قرار دادن کامل اون بخش مربوطه باشه.
3.پرداخت کوتاه کوتاه و در قطعات معین و مشخص شده از قبل با فرمت توافق شده. یعنی مثلا به صورت طرح پرسشی در مورد هر موضوع خاص. بعد در پست های تا حد امکان دنباله دار و کوتاه پرداختن و طرح موضوع کردن و بعد استفاده از منابع احتمالی ای که دیگران باهاش برخورد کردند و البته اجازه دادن به اشخاص مختلف برای طرح موضوعات مرتبط.
مثلا: موضوع: مک فارلین | روایت رسمی: چنین | روایت غیر رسمی: چنان | نقاط ابهام و افتراق: چونان! | مدارک و مراجع و اسناد مرتبط با این قسمت های چونان، به این ترتیب ....
منظور: این که تاپیک بعدها طبق دسته بندی های خاص قابل استفاده باشه برای دیگران به عنوان یک مرجع. ( شاید بشه اصلا ذیل انتشارات میلیتاری(!) مکتوب و چاپش هم کرد. واارشادا! ). مثلا میشه فکر کرد به یک تاپیک موازی که بحث ها و نظرات و دیدگاه های خاص در مورد موضوعی در اونجا فصل به فصل مطرح بشه، اسناد اشاره، اصطلاحا کشمکش ها انجام و در نهایت نتایج در تاپیک اصلی ذیل موضوع آورده بشه و نقاطی که به خاطر نقص اسناد و یا عدم توافق مبهم باقی مونده هم مخشص بشه برای بحث های آینده و آیندگان.
همیشه هدفمند بودن باعث نظم بیشتر و احتمال کمتر به بیراهه رفتن و ناقص موندن و در نتیجه تلف شدگی وقت و؛ یاس میشه.
نکته ای که باز میشه بهش اشاره کرد طبق تجربیات، بحث های طولانی در فضای مجازی برای همی کاربران شاید قابل حوصله! نباشه. وقتی موضوعی طرح شد اگر در میانش موضوعات دیگه مطرح شد همه به لیتس منتقل بشه برای بحث های بعدتر و فقط اون موضوع خاص ادامه پیدا کنه چکش کاریش. یک مدیر و نظم دهنده و ناظر و قاضی به بحث لازمه به نظرم. یک فرد خنثی به بحث!
با سلام
با کلیات فرمایشتون در باره تعریف سند، سندیت و نحوه ارایه مطالب کاملاً موافقم
اما درباره بیان خاطرات نفراتضمن قبول کردن نظر شما باید اضافه کنم:
کاری ندارم منظورتون از شخصی با صدوهشتاد درجه تغییر کیه!!!!چون دقیقاً میخوام تا جایی که ممکنه این تاپیک رو از علایق شخصی و سیاسی و حتی ملی و مذهبی دور نیگردارم تا شاید شاید و شاید بتونیم تحلیلی علمی و منطقی از رخدادها رو شاهد باشیم
بدون شک در باره خاطره بیان شده از اشخاص چه تغییر رویه داده ها و چه ثابت قدم بر تفکراتشون!!! دست به عصا و فقط بعنوان منابع قابل بررسی و نه اسناد قطعی صحبت خواهیم کرد بالاخص در جاهایی که تکاثر و تفاوت بیان و ماجرا در خاطرات وجود داره
دست برقضا یکی از علتهای اصلی دست زدن به این کار باعلم به توهینها و تهمتهایی که در پی خواهد داشت! عبور کردن از مرز باور خاطرات بعنوان سند بشکل زودباوری اونه
حالا این خاطرات از هرکسی که باشه! میخواهیم به این تفکر برسیم که هر خاطره ای هرچند بیان شده از زبان مخلصترین نفرات هم نمیتونه موید قطعیت و کلیت ماجرا ویا ماجراها باشه و فقط بیان ماجرا از زاویه دید و با تفکرات اون شخصه! که نیازمند مقایسه با سایر روایتها،اسناد و مدارک موجود و تحلیل و آنالیز اونهاست
برای حفظ تاریخ جنگ و اتفاقات ثبت نشده اون همه خاطرات باید نوشته، مقایسه و بررسی بشن تا بتونیم از دل اونها به مطالب نزدیکتر به واقعیت و مفید برای توان دفاعی کشورمون برسیم
در روند بررسی این برهه حساس از تاریخ کشورمون حضور و فعالیت همه تفکرات لازمه تا با تحلیل جامع اونها به حقایق ناگفته و پوشیده مانده نزدیکتر بشیم
انتظار میره دوستان عزیز با آوردن با کمک در سندیت دادن مطالب حتی با استفاده از منابع خارج کشور و. بالاخص منابع موجود و انتشار یافته از دشمن به جامعیت موضوع و مطلب کمک کنن- 12
-
ضمن تشکر از حضورتونبه نظر بنده جنگ سوالات بی پاسخ زیادی داشت.
ازجمله قضیه مک فارلین که هنوزم نمیدونیم چقدرش رسانه ای شده
معمای بعدی اینه که هاشمی که به جرات میگم ستون نظامه الان چرا مورد حجمه قرار گرفته ..در صورتی که دست راست امام و اقا بوده ..چطور شده که سیاسیون ریز نقشم به خود اجازه چنین بی احترامی هایی میدن؟البته این معما برا بعد جنگه
بی شک بحث حضور مکفارلین و پرونده ایران کنترا افیر نیاز به بررسی و تحلیل داره که انشا الله سعی میکنیم با نیمچه اسناد موجود با کمک همدیگه درجایگاه خودش بررسیش کنیم
چشم براه همراهی اندیشمندانه اتان هستیمدرضمن دوستان یکی از معما های بزرگ اینه بعد از جنگ در یک مصاحبه یکی از فرماندهان سپاه در رسانه ها اعلام کردند ما پدافند هسته ای داریم...این به چه معناست؟؟حدود سال 75 icon_eek icon_eek
اگر لطف کنید و کل مصاحبه رو پیدا کنید بیشتر میشه روی قضیه صحبت کرد هرچند مبحث پدافند ش م ر یا همون ش م ه یه مبحث کلاسیک بیشتر غیرعامله تا عامل
و حتی نوع عاملش هم بیشتر درمانیه- 1
-
با سلام به همه دوستان و سروران
قصد تعجیل و شتاب در شروع کار رو ندارم چون میخوام به یه جمع بندی کلی در نحوه و ترتیب بررسی مباحث برسیم
علت طرح اون پرسش هم برای رسیدن به دیدگاه ها و مطالبات کلی دوستان بود ورسیدن به اینکه دوستان بیشتر خواهان چه مطالبی هستن
.
.
.
با سلام . تاپیک مفیدی هست و جای تشکر داره :rose:
اما علی الظاهر پست بنده با فرمایشات شما در مورد این تاپیک هم خوانی نداره اما این مطلبی که گذاشتم واقعا جای بحث داره .یکی از معماهای چند دهه ی گذشته هست شاید باید جدی تر در موردش بحث کرد شاید به نتیجه ای برسیم .
سلام
دوست عزیز ضمن تشکر از حضور گرم و پربارتون،
مبحث شما بسیار بسیار زیبا و جای بررسی داره اما بنده حقیر اطلاعات خاصی در این زمینه ندارم
من هم متعقد م این مبحث نیازمند بررسی تحلیلی و منطقی داره اما این تایپیک برای تاریخ نزدیکتری ایجاد شده
انشا الله که در یه تایپیک جداگانه شاهد بررسی موضوعی به این اهمیت در تاریخ کشورمون باشیم- 2
-
با سلام به همه دوستان و سروران
قصد تعجیل و شتاب در شروع کار رو ندارم چون میخوام به یه جمع بندی کلی در نحوه و ترتیب بررسی مباحث برسیم
علت طرح اون پرسش هم برای رسیدن به دیدگاه ها و مطالبات کلی دوستان بود ورسیدن به اینکه دوستان بیشتر خواهان چه مطالبی هستن
استاد ام آر ۹ عزیز و گرامی!
بدون شک تمام تلاشمون اینه که حقایق کمتر بیان شده رو بدون کمترین بی احترامی به بزرگان عرصه دفاع از میهن مقدسمون بررسی کنیم علت طرح این موضوع در استاتوس و نوشتن اون مقدمه طولانی آماده کردن دوستان از لحاظ ذهنی با نیت شروع این بحثه
شاید بجا باشه که با یه توضیح علت شروع و ایجاد این تاپیک رو بیان کنم;
چند وقت پیش در یک کانال تلگرامی صحبت از عملیات رمضان شد و ناخواسته برخی مطالب کمتر بیان شده عنوان شد و دوستان پیگیر ادامه مبحث شدن، دوست بزرگوارم آقا مصطفی عزیز پیشنهاد دادن که بجای مطرح شدن بحث در تلگرام بصورت یک تایپیک مطرح بشه تا ماندگاری و مرجعیت بیشتری داشته باشه و افراد بیشتری بتونن ازش استفاده کنن
بالطبع رفتار احساسی و رادیکال رایج! در پی اون بررسی مختصر و سرسری عملیات رمضان، گروهی بیان حقایق رو برنتافتن و هجمه توهینها در پیام خصوصی باعث دلسردی من شدن، تا جایی که قید ادامه بحث رو زدم! منتهی در گفتگو با سایر دوستان بنا شد با رعایت یکسری مسایل بحث رو بشکل گسترده تر درباره تاریخ نظامی معاصر دنبال کنیم.
درباره محتوا هم، هدف برسی فنی مسایل نظامیه بر اساس اسناد و مدارک مستنده و تا جایی که نیاز و ضرورت ایجاب نکنه از ورود به مسایل حاشیه ای سیاسی و فرهنگی و حتی مذهبی پرهیز خواهیم کرد منتهی جاهایی ناگزیر خواهیم بود که البته میکوشیم با رعایت حرمتها و چهارچوبها و بدون اعمال نظر شخصی یا خدای ناکرده بی احترامی باشه
با تجربه گرفتن از اون برخورد منفی دوستان، تنها بخاطر اشاره به نام دو بزرگوار دوران دفاع مقدس در اون گفتگوی فنی، برنامه اینه که تا جایی که ممکنه از ذکر نام مشخص خودداری کرده و بجای اون از اسامی جمع و کافه استفاده کنیم
درباره نحوه ارایه مطالب هم با دو متد روبرو هستیم:
یکی بررسی زنجیر وار تاریخی
دوم بررسی موضوعی و مبحثی
هرکدام رو که دوستان بپذیرن به همون شیوه ادامه میدیم
بنابراین گذاشته شده که بدون سند موضوعی مطرح نشه، ابتدا یه سند موضوعی مطرح شده و بعد به تحلیل و نقد اون میپردازیم
ادعا هم ندارم که به همه اسناد دسترسی دارم اما معتقدم درکنار هم میتونیم به نتایج خوبی برسیم چون برخی اسناد کمتر پاپلیک شده دست دوستان هست مثلاً درباره وجود تانک ”چونمایوهو” در سازمان رزم زرهی خودمون تا حالا ندیده بودم کسی حرفی بزنه تا چندروز قبل که دیدم در کانال تلگرامی سینا جان بهش پرداخته بودن، یا موضوع استفاده ما از نسخه کره شمالی تانک تی ۷۲ در زمان جنگ که اون رو هم دیدم بهراد جان ازش اطلاع داشت، موضوعات اینچنینی جزو مطالبی بود که حدودنوزده بیست سال قبل و دوران جوانی و دانشکده افسری باهاشون مواجه شده بودم
بر این باورم با حضور دوستان میتونیم این تاپیک رو به مرجعی به تمام معنی برای ناگفته ها و یا کمتر گفته های جنگ تبدیل کنیم
فقط تنهایی به هیچ وجه نخواهم توانست و همکاری بزرگواران و عزیزان رو میطلبه
برای ادامه همون موضوع سوال بالا رو دوباره تکرار میکنم، به شکل موضوعی و نه کلیتی چه مقوله گنگ و معما گونه ای در جنگ تحمیلی وجود داره که فکر میکنید و یا دوست دارید بهش پرداخت بشه؟
منتظر حضور گرم همه دوستان هستیم- 9
-
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام
بحث رو با یه سوال آغاز میکنیم:
به نظر شما بزرگترین معمای پاسخ داده نشده جنگ تحمیلی چی بود؟- 9
جنگ هشت ساله ایران و عراق از دریچه ای دیگر
در مقالات برتر
ارسال شده در · Report reply
در ادامه بحث بررسی مختصر سازمان رزم نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی ایران:
سازمان رزم نزاجا در سال ۱۳۵۹ هنوز بر پایه آخرین تغییرات سازمان رزم نیروی زمینی ارتش شاهنشاهی استوار بود که بر مبنای تشکیل چهار سپاه (هرکدام متشکل از سه لشگر با چینش یک لشگر زرهی و دولشگر پیاده) تقویت شده با تیپ های مستقل سازماندهی شده بود(این طرح هیچگاه عملیاتی نشد)
بنا بود الگوریتم تفکیکی (مصوب سالهای ۱۳۵۴ و ۱۳۵۵) با همان الگوی ۳-۴ تا رده های گروهان پیگیری شد بدین منوال که:
۳ تا۴ گروهان عملیاتی(بفرماندهی یک سروان) =یک گردان (بفرماندهی یک سرگرد تا سرهنگ)
۳-۴ گردان عملیاتی= یک تیپ (بفرماندهی یک سرتیپ دو یا سرتیپ تمام)
۳-۴ تیپ عملیاتی = یک لشگر(بفرماندهی یک سرلشگر)
۳-۴ لشگر عملیاتی= یک سپاه(بفرماندهی یک سپهبد)
۳-۴ سپاه عملیاتی = نیروی زمینی (اصطلاحاً یک ارتش زمینی به فرماندهی یک ارتشبد)
چند تا نکته وجود داره:
- این الگوریتم پایه ای، برای سازمان رزم در زمان صلح بود و در زمان جنگ تقویت همه یگانها در هر رده ای مجاز بود
- قبل از انقلاب هیچگاه این سازمان رزم در اندازه کامل و منطبق با طرح شکل نگرفت، بعد از انقلاب هم بخاطر تاسیس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و برای جلوگیری از سردرگمی اسمی، واژه ”سپاه” از الگوریتم سازمان رزم ارتش حذف شد و بجای اون واژه ”قرارگاه” استفاده شد
- در سالهای آغازین تاسیس ارتش نوین ایران در دوران پهلوی اول، واحد و یگانی با عنوان ”هنگ” وجود داشت (به فرماندهی یک سرهنگ)که درتعاریف امروزی یگانی با توان تقریبی دو گردان و یا حدوداً نصف یک تیپ رو شامل میشد، سال ۱۳۵۹ و بر مبنای تغییرات سالهای ۱۳۵۴ و ۱۳۵۵ عملاً در ارتش یگانی بنام هنگ وجود خارجی نداشت اما درجه های مربوطه(سرهنگ۲ و سرهنگ تمام) پابرجا بود، از آن تاریخ تا امروز ”هنگ” برای واحدهای عملیاتی نیروهای ژاندارمری( امروزه نیروی انتظامی)استفاده میشه
- طبق آیین نامه های داخلی ارتش، یک شخص میتونه عهده دار مسیولیت یک جایگاه شغلی تا سه درجه بالاتر از درجه واقعی خودش بشه بعنوان مثال یک سرهنگ میتونه بجای یک سرلشگر فرماندهی یک لشگر رو بعهده بگیره، سالهای آغازین جنگ و به طبع پاکسازیها،اعدامها،اخراجها،فرارها و ماجراهای رخداده، همه فرماندهان لشگرهای ارتش با درجه سرهنگی عهده دار شغل سازمانی سرلشگری بودن(حتی سرهنگ شهید صیاد شیرازی با درجه سرهنگی دارای جایگاه شغلی پنج درجه بالاتر یعنی ارتشبدی در مقام فرماندهی نیروی زمینی بودن)، امروزه هم این تبصره رو در جایگاه های فرماندهان عملیاتی وستادی ارتش شاهد هستیم
- با توجه به کمبودهای پرسنلی و ادواتی در برخی لشگرهای نزاجا بجای الگوریتم ۳-۴ گاهاً شاهد دو تیپ بودیم که با آیین نامه مصوب همخوانی نداشت منتهی شرایط و توانایی وقت نزاجا ایجاب میکرد
- تا قبل از شروع جنگ و باتوجه به کاهش استعداد رزم ارتش، در الگوی ۳-۴ به همان مبنای ۳ بسنده شده بود و هر یگان بالا دست از حداکثر ۳ یگان پایینتر تشکیل شده بود مثلاً هرگردان شامل ۳ گروهان میشد یا هر لشگر ۳ تیپ( البته مبنا یگانهای عملیاتی هستش والا هر یگان گاهاً از واحدهای پشتیبانی عملیاتی دیگه ای هم تشکیل میشه که توضیح خواهم داد) لازم به ذکره که سازمان رزم برخی تیپها شامل این الگوریتم نمیشد و در کنار ۳گردان عملیاتی تخصصی یک یا چند گردان غیرتخصصی رو هم شامل میشدن (بعنوان نمونه سازمان رزم تی۲زرهی ل ۹۲ رو که دو پست قبل آوردم نیگاه کنید)
- پس از سال اول جنگ، مبنای الگوریتم به ۴ تغییر پیدا کرد و یگانها موضف به آموزش و سازماندهی واحد چهارم خود شدن، در آغاز گروهان چهارم برای گردانها شکل گرفت و در ادامه با کمک همین گروهانها گردان های جدید تاسیس شد و تیپ چهارم لشگرها تاسیس شد منتهی به فاصله اندکی با جداکردن تیپهای چهارم اقدام به تاسیس تیپهای مستقل کردن(اولین تغییر سازمان رزم اینچنینی رو در لشگر ۲۱ شاهد بودیم)
- تقریبا” همه تیپهای مستقل زمینی در زمان جنگ هشت ساله به استعداد لشگر(گاها” دو تیپه) ارتقا داده شدن
-هر لشگر دارای گردانهای پشتیبانی بود (مثل توپخونه، دژبان، مخابرات، بهداری، تعمییرو نگهداری، پل و ...) که مستقیما”زیر نظر فرماندهی لشگر اداره میشدن و در زمان نیاز بنا به صلاحدید بین تیپها تقسیم میشدن اما عموما” همیشه گروهان یکم رو به تیپ ۱، گروهان دوم رو به تیپ ۲ و گروهان سوم رو به تیپ۳ اختصاص میدادن (مثلا” در تفکیک سازمان رزم دو پست قبل برای تی ۲زرهی ل ۹۲میبینید که گروهانهای دوم گردانهای مخابرات و تعمییر نگهداری به تیپ ۲ اختصاص داده شدن)
- برای برخی یگانهای پشتیبانی مثه توپخونه لشگری( گردانهایی سوای از گردانهای گروهای رزمی توپخونه و تحت امر لشگرها) واگذاری در اندازه گردان صورت میگرفت.
برای درک بهتر این موضوعات سازمان رزم لشگر ۹۲ زرهی رو بعنوان بزرگترین و کاملترین سازمان رزم ارتش بررسی میکنیم(همه لشگرها این سازمان رزم رو نداشتن):
ادامه دارد انشا الله