00Amin

چرا و چگونه ، اهداف آمريکا در حمايت از تروريسم

امتیاز دادن به این موضوع:

Recommended Posts

با اين همه واشنگتن گوش زمين وزمان را با استفاده از شبکه رسانه اي حزب صهيونيسم از ادعاهاي خود در مورد تروريسم به درد آورده است . اگر مثلث زر و زور و تزوير اجازه مي داد ، رهبران آمريکا براي جنايت عليه بشريت ، جنايات جنگي و نسل کشي ، تاکنون بارها و بارها به دادگاههايي مانند دادگاه جنايتکاران جنگي براساس کنوانسيون هاي ژنو ، دادگاه رسيدگي به پرونده هاي نسل کشي و جنايت عليه بشريت کشيده شده بودند . اين سه جرم از جرايم بسيار سنگين در حقوق بين الملل است . علاوه بر دادگاههاي بين المللي مقرر براي رسيدگي به پرونده مرتکبين آنها ، دادگاههاي ملي نيز به صراحت صلاحيت آنرا دارند که رهبران آمريکا را براي ارتکاب اين اعمال به محاکمه بکشانند و مجازات نمايند. از اين رو بر قوه قضاييه ايران است که درمقام مدعي ، با تشکيل پرونده و ارسال درخواست ، تعقيب قضايي رهبران آمريکا را از نهادهاي بين المللي خواستار شود.
در سرتاسر دنيا نمونه ها و مصداق هاي بسياري در حمايت آمريکا از تروريسم بخصوص در کشورهايي که مخالف سياستهاي سلطه گرانه واشنگتن هستند ، وجود دارد . آمريکا هرگز نمي تواند حمايت خود را از گروهک تروريستي منافقين چه آن زمان که درايران دست به اقدامات تروريستي مي زد ، و يا حتي آن زماني که عناصر آن از ايران گريختند و درآمريکا و اروپا ساکن شدند ، و نيز از آن زماني که به عراق رفته اند و همچنان با حمايت آمريکا در آن بسر مي برند، انکار کند. واشنگتن همچنين نمي تواند اسناد فراواني که حمايت آن از تروريست شرور عبدالمالک ريگي عامل شهادت دهها ايراني را اثبات مي کند ، رد کند . همانطور که اثبات و اعتراف شده است ، اين آمريکا بود که تروريست ها را در قالب القاعده و طالبان و اخيرا تشکيلات ريگي شرور و گروههاي تروريستي ديگر سازمان داد تا اهداف کلان منطقه اي خود را به بهانه مبارزه با تروريسم تامين کند. همان اهدافي که نيکسون رييس جمهوري اسبق آمريکا به صراحت در کتاب خود " 1999 ، پيروزي بدون جنگ " آنها را ترسيم مي کند و در جهت تحقق آنها راهکار مي دهد واستراتژهاي آمريکايي نيز در دنباله همين نگاه بود که سناريوهاي مختلفي را به کاخ سفيد ارايه کردند که درنهايت به لشگر کشي آمريکا به منطقه خاورميانه و اشغال دو کشور عراق و افغانستان و استقرار نيروهاي آمريکايي در تمامي کشورهاي حوزه خليج فارس و اغلب کشورهاي آسياي مرکزي و حوزه قفقاز انجاميد.
مدارک عديده اي که حجت الاسلام و المسلمين مصلحي وزير اطلاعات جمهوري اسلامي ايران از هدايت شرور تروريست ريگي توسط آمريکايي ها ، بدنبال دستگيري اين جنايتکار توسط سربازان سربلند امام زمان (عج) انتشار داد ، و اطلاعات تکميلي که متعاقبا انتشار خواهد يافت ، نشان مي دهد که آمريکا خوابهاي بسيار بلندي براي منطقه ديده است که تامين آنها از جمله از طريق ايجاد ناامني هاي محلي و منطقه اي بخصوص در مناطقي که گسل هاي اجتماعي وجود دارد ، برآورد شده است .
در نگاه به پديده شرور تروريست ريگي و اهداف استکبار از به خدمت گرفتن آن براي تنظيم روابط با ايران ، مساله را بايد از اين منظر هم مورد توجه و دقت قرار داد که :
مسايل امنيتي در شرق کشور سالهاست که با استقرار نيروهاي اشغالگر در افغانستان و حضور رسمي آنها در مناطقي از پاکستان بويژه در نواحي مرزي با ايران و حرکت هاي کاملا حساب شده آنها در حوزه هاي منافع ايران ،که پيدايش و تقويت جريانهايي تروريستي را بدنبال داشته است به علاوه ضعف دولت هاي مرکزي در کابل و اسلام آباد براي حفاظت و حراست از مرزهايشان ، شرايط امنيتي ويژه اي را در نواحي شرقي کشور ايجاد کرده است که از منظر استراتژيک مي توان آنرا " مثلثي امنيتي " شامل نيروهاي خارجي – طالبان و القاعده و نيروهاي وابسته خواند که در آن " عنصر خارجي نقش محوري " دارد و متناسب با وضعيت "گاهي به کمک نيروهاي ناتو مي‌آيد و گاه در سرکوب طالبان در پاکستان (و افغانستان )‌ نقش بازي مي‌کند و گاه نيز به کمک نيروهاي وابسته در منطقه در هر سه کشور ايران، پاکستان و افغانستان مي‌آيد."‌
تا پيش از دستگيري ريگي قرائن بسيار دلالت بر اين امر مي کرد که نيروي خارجي در جوار مرز ايران درخاک دو کشور پاکستان وافغانستان بسرعت در حال نزديک تر شدن به تروريست ها و شبه نظاميان مورد حمايت خود با هدف ارتقا سطح و حوزه عمليات تروريستي است که ايجابات اطلاعاتي و امنيتي و نظامي خود را مي طلبد. از اين رو دستگيري ريگي ضربه فوق العاده سنگيني به نيروي خارجي بود و بنظر مي رسد که تا مدتها از آن گيج باشد .
اما مساله از بعد خارجي حائز اهميت و توجه جدي تر است . هدف قدرتهاي فرامنطقه اي
که ردپاي آنها در حوادث تروريستي و ناامني ها در منطقه به وضوح ديده مي شود ، در دو بعد داخلي و خارجي روي هر يک از سه کشور ايران ، افغانستان و پاکستان روشن است. آنها از بعد خارجي " در صدد يافتن جاي پايي محکم در نقطه حساس و استراتژيک درياي عمان و خليج گوادار و منطقه بلوچستان پاکستان و ايران هستند."[1] تا از اين طريق تحولات منطقه را هدايت و مديريت کنند. و در بعد داخلي، بيگانه ها بر اين نظرند که " افزايش فشار و آشفتگي داخلي در ميان اقليت هاي نژادي و مذهبي در ايران ، فرصت هاي جديدي براي آمريکا در جهت بي ثبات کردن جمهوري اسلامي ايران مي دهد . " [2] و "ساخت دشمنان داخلي و مشغول کردن حکومت ها (ي منطقه به آنها ) يکي از ابزار اين هدف است ".[3]
در راهبردهاي آمريکا در منطقه ، تسلط بر خليج "گوادر" که بتدريج به يک قطب اقتصادي منطقه اي توسط چيني ها تبديل مي شود ، فراتر از يک رقابت ميان قدرتها معني و جاي دارد. آمريکا در صدد آن است تا با تسلط بر اين منطقه و مناطق پيراموني آن ، و توسعه بيشتر دامنه نفوذ خود از سمت شمال روي تحولات در پاکستان و افغانستان و آسياي مرکزي و از سوي غرب روي ايران و از جنوب روي شيخ نشين هاي خليج فارس تاثير بگذارد .آمريکايي ها اينک در منطقه بسوي دوبي حضوري دائمي براي خود تعريف و فراهم آورده اند – استقرار ايستگاههاي اطلاعاتي و استراق سمع سيا و جوخه ها ي ترور در آن به موازات حضور گسترده نظامي در منطقه ، در همين راستا است - و بدنبال آن هستند تا با تسلط بر گوادر و مناطق پيراموني آن ، از موقعيت استراتژيک اين منطقه بهره جسته و نقل و انتقال نفت در منطقه را کاملا کنترل کند."[4] آمريکا براي اين منظور پول هاي بسياري هزينه مي کند [5] و پايگاههاي بسياري را نيز در منطقه بوجود آورده و تجهيز کرده است.
در استراتژي آمريکا براي منطقه ، ايالت بلوچستان پاکستان حساسيت هاي خاص خود را دارد به گونه اي که در اين منطقه پايگاه هاي نظامي آمريکايي ها در منطقه " دالبندين " ،" جک آباد " و "پسني " مستقر مي باشند و برخي اطلاعات منتشر شده از سرويس هاي اطلاعاتي کشورهاي منطقه نشان مي دهد که " سازمان اطلاعات مرکزي آمريکا ( سيا) بعد از استقرار در افغانستان دستگاههاي جاسوسي خود در منطقه نوار مرزي را تقويت کرده و " روابط سازمان يافته اي را با سران برخي گروهها و دسته هاي اشرار داشته است" [6] و محور اين روابط سفير آمريکا در اسلام آباد مي باشد .
حمايت آمريکا از جريان تروريستي ريگي به قدري روشن است که نياز به ارايه هيچ سندي ندارد. پشتبياني تبليغاتي صداي آمريکا VOAو راديوي آمريکايي فردا ( شبکه خبري العربيه را نيز بايد به آنها افزود که نمايندگي جناحي سلفي در منطقه و داراي عقايد ضد ايراني و شيعي را همسو با آمريکا برعهده دارد )‌ از اين جريان تروريستي به حدي آشکار است که بعيد بنظر مي رسد حتي مدعيان جريان آزاد اطلاعات در اين راديوها بتوانند آنرا انکار کنند ، امري که به صراحت مغاير با تعهدات بين المللي دولت آمريکا به موجب قوانين و رويه هاي ناظر بر فعاليت هاي رسانه اي از جمله تعهدات دولت ها در نزد يونسکو است. درتاييد حمايت همه جانبه و پشتبياني کامل آمريکا از جريان تروريستي ريگي ، سايت شناخته شده «نيوز استيس من» انگلستان، روز دوشنبه 27 مهرماه 1388 مقاله افشاگرانه اي از يک مامور سازمان اطلاعات مرکزي آمريکا CIAانتشار داده که در مقام يک "رابط " مي نويسد :":‌سازمانهاي جاسوسي آمريکا و انگليس در تجهيز و پشتيباني عبدالمالک ريگي دست داشته‌اند...هنگامي که «ديک چني»، معاون وقت (بوش ) رئيس‌جمهوري آمريکا با پرويز مشرف، رئيس‌جمهوري پاکستان، در ماه فوريه سال 2008 ديدار کرد، ايجاد ستاد محرمانه‌اي در برابر ايران به وسيله جندالله، در دستور کار قرار گرفت (زيرا) گروههاي مشابه جندالله، براي پيگيري برنامه‌هاي آمريکا در منطقه، جايگزين مناسبي به جاي القاعده هستند و همکاري با اين گروه‌ها براي آمريکا مطلوب است." اين دومين گزارش منابع غربي پس از گزارش آوريل سال 2007 شبکه تلويزيوني آمريکايي «اي-بي-سي» است که مي‌گفت:" دولت آمريکا در منطقه سيستان و بلوچستان، محرمانه از گروههاي تروريستي حمايت مي‌کند. "
انقلاب اسلامي ايران را مي توان از جمله مهمترين تحولاتي دانست که در قرن گذشته سبب تحولات و دگرگوني هاي بسياري در حوزه منافع قدرت هاي بزرگ شد. انقلاب اسلامي ايران نظام سياسي جديدي را به دنيا معرفي کرد که بر نفي سلطه استوار بود. اين انقلاب به همان سرعتي که در ميان توده هاي مردم در اقصي نقاط جهان جا باز مي کرد ، به يکي از هدف هاي براندازي سرويس هاي امنيتي و سياسي نظام سلطه و مشخصا آمريکا مبدل شد تا جايي که براي تحقق آن بودجه هاي رسمي تصويب شد و اختصاص يافت که سرمايه نهادهايي چون بنيادهاي سوروس Soros Foundationبا نام اصلي بنياد جامعه باز Open Society Institute - OSI (جرج سوروس – ميلياردر يهودي آمريکايي است (7) پيش برنده طرح هاي موسوم به انقلاب مخملين (8) را بايد به آن افزود . آمريکا براي حذف انقلاب اسلامي ، طرح هاي مختلفي داشت و دارد که در فازهاي مختلف قرار مي گيرد و soft war يا جنگ نرم، فعال ترين آنهاست.
انقلاب اسلامي و تغييرات ژئوپولتيک سه دهه پايان قرن گذشته ، ايران را که تا پيش از پيروزي آن ، در بلوک غرب قرار مي گرفت و اين بلوک منافع بسياري در آن براي خود قائل بود ، به يک جامعه هدف مبدل کرد . " کبکان "‌در شمال ايران که يکي از ايستگاه هاي فعال سيا بخصوص در حوزه شنود روي شوروي بود ، در همان روزهاي ابتداي پيروزي انقلاب ايران تعطيل شد. قطع رابطه سياسي حوزه عمل آمريکا در ايران را مختل و محدود کرد . درچنين شرايطي تجربه ريگا ( پايتخت ليتواني – مشهورترين ايستگاه سيا در دوران جنگ سرد در آن مستقر بود ) سناريويي شد در دست سيا تا بااستفاده از ايستگاه هاي بيروني خود و با کمک عوامل دروني براي مقابله با انقلاب اسلامي و جمهوري اسلامي ايران به اجرا بگذارد. سيا براي اين هدف سناريوهاي مختلفي دارد که حصر،ضربه و حذف سه رکن همه ي آنها است . با آنکه آمريکا مدعي است که سياست گذشته خود داير بر براندازي جمهوري اسلامي را تغيير داده است ، اما قرائن نه تنها آنرا تاييد نمي کند ، که تاييدي بر ادامه همان سياست هاي گذشته واشنگتن است.
رهبري فعاليت ها عليه انقلاب اسلامي ايران را سيا به چند ايستگاه خود واگذار کرده است که در پيرامون ايران و به طور مشخص در باکو ( جمهوري آذربايجان ) استانبول ( ترکيه ) ، فرانکفورت (آلمان )‌، ‌لندن ( انگلستان ) و دوبي ( امارات )‌ فعال هستند . اين ايستگاه ها در خصوص امور ايران تحت نظر ايستگاه سيا در دوبي و از طريق آن با سازمان مرکزي قرار دارند .(9)
نيکلاس برنز ديپلمات آمريکايي در مصاحبه با نيويورک تايمز در 29آذر 1385 گفته است : " امروزهمين حرف را به اين جوانان مي‌گوييم. برويد دوبي. ما نمي‌توانيم به ايران برويم. شما برويد و با هر ايراني که پيدا کرديد، گفت‌وگو کنيد، تا آنها را بشناسيد. شما به ما بگوييد که چطور بايد ايران را بفهميم! "
سيا در فعاليت هاي خود عليه ايران همانطور که برنز گفته است ، روي ايراني ها ي مقيم شيخ نشين دوبي و نيز ايراني هاي مقيم ديگر کشورها متمرکز است و پوششي که تحت آن عمل مي کند ، عمدتا نهادهايي هستند که به ظاهر مردم محور يا NGO تعريف شده اند مانند " مرکز ايراني (برخورد) غيرخشونت‌‌آميز کاربردي" ولي در واقع اهداف سياسي و امنيتي را دنبال مي کنند. مرکزپيش گفته به نوشته نيويورک تايمز " از ايراني‌ها دعوت مي‌کند تا در کارگاه‌هاي آموزشي خود، به آنها نشان دهد که چگونه اعتراض‌هاي مسالمت‌آميز در گرجستان، فيليپين و ديگرمناطق دنيا شکل گرفته است.اين مرکز اميدوار است با برگزاري کلاس‌هايي درباره نافرماني مدني، به شورش‌هاي مسالمت‌آميز در ايران دامن بزند." برابر مدارک و گزارش هاي مطبوعاتي منتشره "مرکز بين‌المللي برخورد غيرخشونت‌‌آميز کاربردي"، که مقر آن در واشنگتن است، به برگزاري کارگا‌ههاي آموزشي مرکز ايراني (برخورد) غيرخشونت‌‌آميزکاربردي"(10) در دوبي کمک کرده است.(11) " گذشته از رصد کردن ايران از دوبي و تعامل با ايرانيان آنجا، دولت بوش 76 ميليون دلار ازکنگره درخواست کرده که اين پول صرف کمک مالي به راديو تلويزيون‌هاي فارسي زبان خارج از ايران ‌شد. اين مبلغ همچنين براي برنامه‌هاي هنري، ورزشي و هربرنامه‌‌اي که به دموکراتيک شدن ايران کمک کند، هزينه مي‌شود."(12)
دفترامور ايران ايستگاه سيا در دوبي در ساختمان بلندي در مرکز اين شيخ نشين قرار دارد . بنابر آنچه از منابع آشکار آمريکايي بدست آمده است ، اين دفتر در طول سال هاي اخير بارها ميزبان گروه هايي از مقام هاي دولتي آمريکا بوده است که در دفتر کار خود به دنبال کنترل بيشتر ايران و ايجاد تغييرات سياسي در اين کشور هستند و اين دفتر به علاوه چندين نشست تحت عنوان سمينار و دوره هاي آموزشي برگزار کرده است. سيا در اوايل سال 2006 ميلادي و در هنگامه اي که واشنگتن عليه برنامه هاي هسته اي ايران به راه انداخته بود ، قصد خود را براي ايجاد دفتري در دوبي و ميزي در وزارت خارجه "جهت برقراري ارتباط بيشتر با ايراني ها و کنترل اوضاع اين کشور "را علني کرد . دربيان دلايل سيا براي ايجاد دفتر موصوف نيويورک تايمز در شماره پيش گفته به " نزديکي جغرافيايي به ايران ، حضور گروه زيادي از تاجران ايراني در دوبي و رفت و آمد زياد ايرانيان در اين شهر " به عنوان سه دليل از دلايل انتخاب دوبي براي تأسيس «دفتر ايران سيا » اشاره مي کند .
بعد از فروپاشي شوروي و انحلال پيمان نظامي « ورشو » ـ که در مقابل پيمان ناتو به وجود آمده بود ـ بسياري از تحليل گران سياسي که شناخت عميقي از ماهيت استعماري و سلطه طلبانه کشورهاي غربي نداشتند، پيش بيني مي‏کردند « ناتو » نيز منحل خواهد شد، زيرا با فروپاشي شوروي و بلوک شرق و سامانة‌ فکري کمونيسم و در نتيجه انحلال پيمان ورشو، ديگر تهديد بزرگي از لحاظ نظامي عليه غرب و آمريکا وجود ندارد و دليلي براي تداوم حيات ناتو نيست. اما در عمل اتفاق ديگري افتاد. ناتوي تحت رهبري آمريکا نه تنها منحل نشد، بلکه شعاع عملياتي خود را گسترش داد و حتي به جذب کشورهاي بلوک شرق سابق نيز دست زد. برخي از اين کشورها را به عضويت پذيرفت و با بسياري ديگر همکاري نظامي آغاز کرد. آمريکا نيز شروع به ايجاد پايگاه درکشورهاي بلوک شرق سابق کرد و اين اقدامات، در کنار مسايلي چون اشغال افغانستان و عراق، تداوم جنگ در لبنان و فلسطين، ايجاد پايگاه ها و زندان هاي مخفي در کشورهاي مختلف توسط آمريکا، جهان را به سوي ميليتاريزه شدن پيش برد، صلح و امنيت را بخصوص در خاورميانه به خطر افکند و تروريسم را گسترش داد.
تأکيد صريح مقامات آمريکا از جمله آدام ارلي، رايس ( وزيرامورخارجه پيشين آمريکا )‌و نيکلاس برنز بر ايجاد پايگاه هايي مشابه ريگا عليه ايران در اطراف جمهوري اسلامي و شهرهاي ايراني‏نشين جهان (مانند باکو، دوبي، استانبول، فرانکفورت، لندن و...) به روشني حکايت از آن دارد که وسعت جغرافياي عملياتي آمريکا و غربي‏ها عليه ايران بسيار بيشتر از وسعت جغرافياي عملياتي آنها عليه شوروي در دورة جنگ سرد مي‏باشد. به بيان ديگر، ايران، ايراني که نه سلاح اتمي دارد و نه از قدرتي برابر با قدرت نظامي شوروي برخوردار است، براي غرب مساله‏اي مهم‏تر از شوروي است و به بيان روشنتر، قدرت تأثيرگذاري ايران بر سياست جهاني و ملت‏هاي مسلمان، قدرتي انکار‏ناپذير است. آمريکا و غرب طي 28 سال مبارزه با ملت ايران (حملة ‌نظامي از طبس تا خليج فارس، حمايت تسليحاتي و سياسي از رژيم صدام، حمايت از جريان تروريسم ضد ايراني از منافقين تا طالبان وگروهک ريگي ، تلاش گسترده براي ايجاد جنگ قومي و فرقه‏اي در ايران، استفاده از مراکز و مجامع بين المللي مانند آژانس انرژي اتمي و سازمان ملل و تشکل‏هاي حقوق بشري عليه ايران و ...) نتوانسته‏اند، انقلاب اسلامي ملت ايران را به شکست بکشانند و هر روز که مي‏گذرد، اقتدار ايران و قدرت تأثيرگذاري آن بر سياست جهاني و منطقه‏اي افزونتر مي‏شود.
آمريکا و کشورهاي غربي مانند انگليس، فرانسه، هلند، سوئد، دانمارک و ... امروز هر يک براي مبارزه با ملت ايران نقشي را برعهده گرفته‏اند و رهبري اين مبارزه بر عهدة آمريکاست. مطالب و مقالاتي که تحليل‏گران و نظريه پردازان غربي دربارة ايران ارايه مي‏دهند، حاکي است که آنها از يک سو با نگاه به گذشته ملت ايران که در ادوار مختلف مانند دورة‌ صفوي و يا دوره‏هاي پيش از اسلام نقش امپراتوري و ابر قدرتي داشته، و از سوي ديگر با مطالعة وضعيت کنوني ايران و پيش‏بيني آينده، بر اين باور هستند که ايران با شتاب به سوي « ابر قدرت شدن » و يا حداقل « تبديل شدن به قدرت برتر در خاورميانه » حرکت مي‏کند.غربي‏ها که براي تأمين منافع نامشروع و دراز مدت خود برنامه‏ريزيها کرده‏اند، ايران را به عنوان قدرتي مي‏بينند که در آينده کشورها و دولت هاي منطقه مي‏توانند در ساية آن، روابط خود را با غرب به صورت مناسب و برابر تنظيم کنند و از طريق پيوند با ايران قدرتمند، در مقابل زياده‏خواهي‏ها و زورگويي‏ها و امتياز‏طلبي‏هاي غرب بايستند. از اين روست که غربي‏ها مبارزة گسترده‏اي را با تمام ابزارهاي اطلاعاتي، اقتصادي، سياسي، و جنگ رسانه‏اي و علميات رواني عليه ايران آغاز کرده‏اند و ايجاد پايگاه هاي مشابه ريگا، در شهرهاي ايراني نشين جهان بخصوص در کشورهاي اطراف ايران يکي از پروژه‏هاي مهم آنها براي تضعيف ايران است. آمريکايي‏ها مشخصاً اعلام کرده‏‏اند که از طريق ايجاد پايگاههاي مشابه ريگا در شهرهاي ايراني نشين جهان، براي نفوذ به داخل ايران، جمع‏آوري اطلاعات، ارتباط با مخالفان ملت ايران و حمايت از آنها و بکارگيري آنها در راستاي طرح هاي مورد نظر خود استفاده خواهند کرد.بررسي فعاليت‏هاي پايگاه ضد ايراني سيا (که با پوشش وزارت امورخارجه کار مي کند) در دوبي که به بخشي از آن پيشتر اشاره شد ، نشان مي‏دهد که سازمان سيا، با استفاده از عناوين و اصطلاحات غير امنيتي مانند « دفتر مخالفان غير خشونت طلب ! » و داير کردن کارگاههاي آموزشي (جاسوسي) به جمع‏آوري، آموزش و تقويت مخالفان ملت ايران پرداخته و مي‏کوشد تا با ايجاد سرپل هايي، در اطراف ايران، با داخل ارتباط برقرار، و به تدريج جريان هاي متعددي را ايجاد کند. اين جريان ها مي‏توانند اهداف و افکار متفاوتي داشته باشند ( جريان هاي فرقه‏اي، منافقين، تجزيه طلب، وهابيت، ضدديني و حتي قاچاقچيان مواد مخدر) که نقطة ‌مشترک اين جريانها، شکست انقلاب اسلامي و سقوط جمهوري اسلامي است. از نگاه آمريکايي‏ها، مديريت و تقويت اين جريان ها، در فرايندي ـ مثلاً ده ساله ـ مي‏تواند ضمن درگير کردن دستگاه هاي نظام با مسايل عديده و تغيير فضا به ايجاد آشوب ها، ناامني‏ها و خشونت‏هاي فزاينده در ايران بيانجامد و در نهايت به آسيب ديدن شديد امنيت ملت ايران و حتي تجزية ايران منجر شود.
يکي از فعاليت هاي دفتر سيا دردوبي جذب افراد مستعد براي انجام عمليات رواني و جنگ‏ رسانه‏اي عليه ملت ايران است . راه‏اندازي شبکه‏هاي ماهواره‏اي و راديويي تجزيه طلب به زبانهاي آذري، عربي، بلوچي، ترکمني و کردي از جمله اقدامات سازمان سيا مي‏باشد.
1- ژنرال حميد گل –رييس اسبق سازمان اطلاعات ارتش پاکستان ،ايرنا، 16-01-1385
2-گاردين چاپ انگليس 11-01-1385
3- بالا
4- ژنرال اسلم بيک – رييس بنياد تحقيق ،مطالعات بين المللي توسعه و امنيت ملي پاکستان، و فرمانده نيروي زميني اسبق پاکستان و نفر اول در ارتش آن کشور در دوره مسئوليت . ايرنا- 10-02-1385
5- پرويز مشرف رييس جمهوري (وقت ) پاکستان ، ايرنا- 16-01-1385
6-پور محمدي ، وزير کشور ( وقت ) ، رسانه ها - 25-01- 1385
7 - سوروس در بيش از 30 کشور جهان از جمله جمهوري‌هاي آذربايجان، ارمنستان، ازبکستان، اوکراين، تاجيکستان، روسيه، گرجستان، قرقيزستان، قزاقستان و مولداوي داراي نمايندگي‌هاي فعال است .
8 - بنياد سوروس با فعال کردن مراکز مطالعاتي در کشورهاي مختلف و سپس با ارزيابي مخالفان دولت مرکزي و حمايت از مطبوعات مخالف دولت، زمينه را براي انقلابي آرام و به شکست کشاندن دولت و يا حکومت فراهم مي‌نموده‌است که به آنها انقلاب هاي مخملين گفته مي شود . عمده‌ترين فعاليت اين بنياد در حوزه کشورهاي آسياي ميانه و قفقاز است .
9 - نيويورک تايمز 29آذر 1385
10 - اين دو موسسه در ظاهر از هم جدا هستند.
11- "يادداشتهاي يک روزنامه نگار" http://r-pishdar.blogfa.com
12 - از اظهارات برنز در گفت و گو با نيويورک تايمز 29آذر 1385

لینک
http://www.irna.ir/View/FullStory/?NewsId=978388

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

ایجاد یک حساب کاربری و یا به سیستم وارد شوید برای ارسال نظر

کاربر محترم برای ارسال نظر نیاز به یک حساب کاربری دارید.

ایجاد یک حساب کاربری

ثبت نام برای یک حساب کاربری جدید در انجمن ها بسیار ساده است!

ثبت نام کاربر جدید

ورود به حساب کاربری

در حال حاضر می خواهید به حساب کاربری خود وارد شوید؟ برای ورود کلیک کنید

ورود به سیستم

  • مرور توسط کاربر    0 کاربر

    هیچ کاربر عضوی،در حال مشاهده این صفحه نیست.