mm1368

سلطه و سامانه موشکی جهانی(1)

امتیاز دادن به این موضوع:

Recommended Posts

تصویر
◄ به بهانه ی طرح سپر دفاع موشكي آمريكا در شرق اروپا
تسلط نظامي بر مناطق تاثيرگذار بر سياست جهاني، جزو عناصر اصلي راهبرد امنيت ملي آمريكا در قرن بيست و يكم محسوب مي شود و قدرت نظامي آمريكا نيز به عنوان يكي ازمولفه هاي اصلي و نقش آفرين در سياست امنيت ملي اين كشور بايد به عنوان پيشگام در اين زمينه عمل كند


● نويسنده: علي - آجورلو

● منبع: سایت - باشگاه اندیشه





مقدمه
تلاش براي ايجاد يك سامانه رسوخ ناپذير جهت رديابي و مقابله با موشك هاي بالستيك (كوتاه برد، ميان برد و دور برد) شليك شده از زمين و دريا و نابود كردن آنها هنگام شليك، حركت و يا ورود به جو زمين، يكي از دغدغه هاي طولاني مدت و ازجمله برنامه هاي پر هزينه نظامي و دفاعي ايالات متحده آمريكا در طول سال هاي متمادي بوده است. با استقرار «سپر دفاع ملي موشكي» در سال 1380 در مرزهاي سرزميني آمريكا، اين برنامه شتاب بيشتري به خود گرفت و هم اكنون نيز مرحله ديگري از آن در خارج از مرزهاي اين كشور در شرف استقرار مي باشد. در ادامه طراحي و عملياتي نمودن همين پروژه، مقامات سياسي و نظامي آمريكا در دي ماه سال 1385 بطور رسمي استقرار بخشي از سامانه دفاع موشكي در اروپاي شرقي را در زمره برنامه هاي اجرايي خود اعلام نموده و همزمان دو كشور چك (محل استقرار سامانه راداري) و لهستان (محل استقرار 10 سامانه موشكي زمين به هوا) نيز بعنوان گزينه هاي اصلي عملياتي شدن پروژه مذكور معرفي شدند.
همان طور كه در دوره جنگ سرد و عصر رقابت هاي نظامي و راهبردي دو ابرقدرت شرق و غرب، وجود تهديدات نظامي بالفعل و بالقوه در اردوگاه رقيب منشاء و توجيه كننده اصلي هزينه هاي كلان نظامي دو طرف به شمار مي رفت، اين بار نيز تهديدات موشكي ايران و كره شمالي بهانه و مستمسك اصلي كاخ سفيد و پنتاگون جهت توجيه ضرورت اجراي پروژه دفاع موشكي دراروپاي شرقي قرار گرفته است. در كنار هماهنگي و همسويي كامل پراگ و ورشو با طرح جنجالي واشنگتن و همسويي غالب كشورهاي اروپايي، استراليا، ژاپن و كانادا با اين طرح، روسيه و چين از مخالفان اصلي استقرار و عملياتي شدن اين سامانه در اروپاي شرقي مي باشند.
در يافتن چيستي و چرايي طراحي و اجراي اين پروژه تاكنون مطالب مختلفي مطرح گرديده كه عمدتاً در دو گروه قرار مي گيرند: نخست موافقان پروژه كه هم آوا و هم صدا با آمريكا و با تكرار ادعاهاي آنها وجود چنين طرحي را براي حفظ امنيت جهاني و صلح بين المللي مفيد ارزيابي نموده و آن را سد مستحكمي در برابر تهديدات نظامي نوظهور عليه جهان (به ويژه غرب) و ابزار موثري جهت ممانعت از گسترش زرادخانه هاي موشكي ساير كشورها (از نظر آنها كشورهاي چالشگر) مي دانند؛ زيرا بر اين عقيده اند كه در صورت عملياتي شدن كامل اين پروژه و پوشش همه مناطق مورد نظر، ضمن خنثي شدن تهديدات نظامي بالفعل و بالقوه، امكان استفاده از توان موشكي در معادلات امنيتي و راهبردي در سياست بين الملل نيز از بين خواهد رفت. از طرف ديگر، مخالفان پروژه دفاع موشكي نيز بر اين عقيده اند كه چنين اقدامي موجب گشايش راهها و گزينه هاي جديدي جهت فائق آمدن بر سپرهاي دفاعي از جنس دفاع موشكي را بدنبال خواهد داشت كه همين امر سرآغاز مرحله ديگري از رقابت هاي تسليحاتي در جهان مي باشد.
با توجه به پيامدهاي بلافصل اجرايي شدن پروژه هايي از اين نوع بر سياست بين الملل و گزينه هاي دفاعي و امنيتي ساير كشورها و بدون توجه به استدلال هاي موافقان و مخالفان پروژه، آنچه كه مي تواند محل سئوال و پرسش قرار گيرد، اين است كه: آيا آن گونه كه حاميان استقرار پروژه دفاع موشكي عنوان مي كنند، صرفاً قابليت هاي موشكي ايران و كره شمالي توجيه كننده تقبل هزينه هاي سنگين سياسي و نظامي از اين جنس گرديده است؟ يا اينكه چرايي و ضرورت اين پروژه در اهداف كلان و البته پشت پرده آمريكا قرار دارد؟
در پاسخ به سئوال فوق و بدون توجه به قابليت هاي فني پروژه دفاع موشكي مورد نظر آمريكا (كه نيازمند اطلاعات دقيق و كارشناسانه از سامانه مذكور و بررسي نتايج آزمايشات صورت گرفته مي باشد) مي توان براين نظر بود كه: اگر استقرار سامانه دفاع موشكي آمريكا در اروپاي شرقي را به صورت منفرد و صرفاً به عنوان يك طرح نظامي مجزا و بدون ملاحظه ساير طرح ها و برنامه هاي آمريكا (در گذشته، حال و آينده) در نظر بگيريم، شايد بتوان ادعاي طراحان و موافقان پروژه را پذيرفت. ولي واقعيت آن گونه كه ادعا مي شود نيست، بلكه در پشت پرده اجراي چنين پروژه هايي اهدافي به مراتب وسيع تر از تهديدات موشكي محدود مورد ادعاي ايران يا كره شمالي مستتر است، و اساساً آگاهي از اين واقعيت بود كه مسكو را تا آستانه شديدترين تنش و بحران با واشنگتن بعد از فروپاشي جنگ سرد پيش برد.
جهت تدقيق هرچه بيشتر موضوع، استدلال اصلي سطور متن پيش رو اين است كه؛ مروري بر سياست هاي اعلامي و اجرايي ايالات متحده آمريكا در سال هاي بعد از جنگ جهاني دوم در زمينه ايجاد سپر دفاع موشكي و استمرار تلاش هاي اين كشور براي اجرايي نمودن اين پروژه طي دهه 1370 و عملياتي شدن مرحله اول اين سامانه در داخل خاك آمريكا در اوايل قرن 21 تحت عنوان «سپر دفاع ملي موشكي» گوياي اين حقيقت است كه تسلط نظامي بر مناطق تاثيرگذار بر سياست جهاني، جزو عناصر اصلي راهبرد امنيت ملي آمريكا در قرن بيست و يكم محسوب مي شود و قدرت نظامي آمريكا نيز به عنوان يكي ازمولفه هاي اصلي و نقش آفرين در سياست امنيت ملي اين كشور بايد به عنوان پيشگام در اين زمينه عمل كند، يعني حفظ برتري مطلق نظامي و كنترل بر مناطق راهبردي جهان و كسب توان نظامي مقابله با همه تهديدات بالفعل و بالقوه نظامي از جمله اهداف اصلي راهبرد امنيت ملي آمريكا در قرن پيش رو مي باشد. براي حصول به اين هدف مهم در كنار توجه به افزايش كميت و قابليت سلاح هاي متعارف و نامتعارف (كه ناقض صريح برخي از پيمان هاي مهم نظامي و امنيتي در زمينه كنترل تسليحات مي باشند) و تلاش براي تحول ساختار و سازمان نيروهاي مسلح اين كشور متناسب با تهديدات جديد،‌ ايجاد يك سامانه پدافند موشكي غير قابل نفوذ نيز در رئوس برنامه ها و راهبرد نظامي و دفاعي آمريكا قرار گرفته است.
در همين راستا، افزايش قابليت هاي نظامي برخي از قدرت هاي منطقه اي و توانمندي هاي بالفعل نظامي روسيه و گسترش روزافزون توان نظامي چين (در كنار رشد شگفت آور اقتصادي و صنعتي اين كشور) موجب گرديده تا جهت تحقق راهبرد نظامي پيش گفته، بعد از استقرار سامانه دفاع ملي موشكي (NMDS) در داخل خاك آمريكا در دوره نخست رياست جمهوري بوش (كه منجر به خروج يكجانبه اين كشور از پيمان A.B.M گرديد)، مرحله ديگري از سامانه دفاع موشكي جهت حفظ برتري نظامي اين كشور در اروپا و همچنين براي دفاع از هم پيمانان واشنگتن و نيروهاي نظامي اين كشور در خارج از آمريكا در قالب ايجاد سپر دفاع موشكي در شرق اروپا متبلور گردد. در راستاي همين هدف، دامنه راهبرد نظامي آمريكا در قرن 21 ايجاب مي نمايد تا در آينده استقرار چنين سامانه هايي در اروپاي مركزي، جنوب اروپا، قفقاز و شرق آسيا نيز در دستور كار پنتاگون قرار داشته باشد.
با چنين ورودي به موضوع سامانه دفاع موشكي آمريكا در اروپاي شرقي، در نظر داريم تا بعد از نگاهي مختصر به برنامه هاي اعلامي جهت ايجاد سپر دفاع موشكي در طول سال هاي گذشته و معرفي نسبي ابعاد و جزئيات سامانه دفاع موشكي مطرح شده، با توجه به راهبرد امنيت ملي و نظامي آمريكا در قرن 21، اهداف اعلام نشده و واقعي پروژه سپر دفاع موشكي آمريكا را باز شكافته و درنهايت پيامدهاي آن را مورد بررسي قرار دهيم.

1) تاريخچه طرح هاي دفاع موشكي آمريكا
مروري بر سير تحول تسليحات و برنامه هاي نظامي اعلامي آمريكا بعد از جنگ جهاني دوم حاكي از آن است كه تلاش براي ابداع سامانه اي جهت مقابله با تهديدات موشكي اولين بار در دهه 1330 (1950م.) آغاز شد؛ زماني كه در دولت آيزنهاور مقامات پنتاگون طرحي را ارائه دادند كه در صورت اجرا مي توانست بخشي از حملات موشكي شوروي سابق به خاك ايالات متحده را خنثي نمايد. اين طرح دفاع ضد موشكي كه «نايك زئوس» شهرت داشت، هيچ گاه از صفحات گزارش هاي كتبي ارائه شده به رئيس جمهور (آيزنهاور) خارج نشد و بصورت پروژه اي عملياتي تعريف نگرديد. بعد از اين طرح، نزديك به سه دهه (كه اوج رقابت هاي نظامي و راهبردي شرق و غرب بود) پروژه هايي از اين جنس فرصت بروز و ظهور نيافتند، تا اينكه «رونالد ريگان» در سال 1362 طرح دفاع موشكي جنجالي خود تحت عنوان «ابتكار دفاع استراتژيك» يا «جنگ ستارگان» (Stars War) را ارائه نمود كه بيانگر رويايي بلند پروازانه جهت ايجاد يك سامانه دفاع موشكي همه جانبه در آمريكا بود. اين طرح ابتدا چندان جدي گرفته نشد و تلقي عمومي در داخل و حتي خارج از آمريكا اين بود كه اين پروژه صرفاً يك ابزار تبليغاتي از سوي دولت ريگان جهت اخذ امتياز از شوروي سابق در مذاكرات خلع سلاح ژنو مي باشد. ولي پس از انتخاب مجدد ريگان به رياست جمهوري آمريكا در سال 1363 اقدامات عملي جهت اجراي پروژه جنگ ستارگان آغاز گرديد و در همان زمان بنابر تصميم رئيس جمهور آمريكا مرحله تحقيقاتي و عملياتي دفاع موشكي بالستيك مستقر در فضا آغاز شد. هدف غايي ابتكار دفاع راهبردي در واقع ايجاد يك سپر جهاني بود كه در نظر داشت با استفاده از ماهواره هاي فضايي موشك هاي دشمن را در همه نقاط جهان شناسايي و رد يابي نمايد و از طريق سلاح هاي مستقر در فضا و پايگاه هاي زميني اقدام به انهدام آنها نمايد. اما علي رغم تلاش وافر حاميان ابتكار دفاع راهبردي و صرف هزينه هاي نسبتاً زياد براي تحقق آن، اين پروژه عظيم هرگز به مرحله اجرا درنيامد، زيرا براساس اين طرح لازم بود تا ماهواره هاي متعددي از فضاي خارج از جو، زمين را در برابر حملات موشكي مورد حمايت قرار دهند.
لذا مشكلات فني ناشي از توسعه نيافتگي فناوري هاي مرتبط با پروژه (با توجه به اهداف آن) و همچنين هزينه هاي سرسام آور مورد نياز و زمان نسبتاً طولاني پيش بيني شده براي اجراي پروژه از جمله عواملي بودند كه عدم تحقق پروژه جنگ ستارگان را رقم زدند. بعد از پايان دوره رياست جمهوري ريگان، روي كار آمدن يك جمهوري خواه ديگر يعني جرج بوش پدر در اواخر دهه 1360 فرصت ديگري بود تا طرح ديگري در آمريكا براي ايجاد سپر دفاع موشكي مطرح گردد. بوش پدر با درس گرفتن از تجربه آرامانگرايانه و ناموفق ريگان تلاش كرد تا با توجه به واقعيات و مقدورات موجود در داخل و خارج از آمريكا، طرح دفاع موشكي واقع بينانه تري را مطرح نمايد. از همين رو، وي طرح خود را «سيستم دفاع در برابر حملات محدود» ناميد.
ولي با فروپاشي شوروي و تغيير فضاي شديداً نظامي – امنيتي و تهديد محور دوران جنگ سرد عليه امنيت و منافع آمريكا و وارد شدن مستقيم اين كشور به منازعات منطقه اي (حمله به عراق بعد از اشغال كويت)، اين طرح اهميت و معناي خود را از دست داد و عملي نشد. با خارج شدن بوش پدر از كاخ سفيد و جايگزين شدن «بيل كلينتون»، به مدت هشت سال سكان قدرت اجرايي آمريكا (كه محوريت طراحي و اجراي طرح هاي كلاني همچون پروژه دفاع موشكي در حوزه وظايف و اختيارات اصلي آن قرار دارد) به دست دموكرات ها افتاد كه ذاتاً توجه چنداني به نظاميگري و ضرورت برتري قدرت نظامي آمريكا در جهان نداشتند. اما علي رغم بي توجهی كلينتون به طرح هاي نظامي از نوع پروژه دفاع موشكي، تحت تاثير فشار برخي چهره هاي جمهوري خواه در كنگره و مراكز تحقيقاتي وابسته به وزارت دفاع اين كشور، كلينتون نيز سعي نمود با طرح «سپر دفاع ضد موشكي» خود ضمن كاستن از فشار تبليغاتي جريان تندرو جمهوريخواه (كه اكنون سكان دار قدرت در آمريكا مي باشد)، نسبت به بي توجهي دولت به مسائل نظامي و امنيتي و بي دفاع بودن آمريكا در برابر تهديدات موجود، به نوعي به روياي برخي از روساي جمهور اسبق آمريكا در مورد سپر دفاع موشكي جامه عمل بپوشاند. براساس طرح دفاع ضد موشكي كلينتون، زنجيره اي از صدها موشك رهگير در برخي از پايگاه هاي زميني آمريكا مستقر مي شدند تا موشك هاي دشمن هنگامي كه در مراحل اوليه پرتاب هستند و هنوز به حالت بالستيك درنيامده اند، قبل از رسيدن به خاك آمريكا به كمك شبكه هشدار دهنده اي متشكل از رادارها و ماهواره ها رهگيري شده و مورد هدف قرار گيرند.
با وجود آنكه بسياري از كارشناسان نظامي در آن برهه زماني اين طرح را بسيار واقعگرايانه و عملي تر از طرح هاي پيشين توصيف مي كردند، ولي در آزمايشات اوليه، طرح دفاع ضد موشكي مورد نظر كلينتون با شكست مواجه شد. بدين صورت كه اولين آزمايش در اواخر سال 1377، دومين آزمايش در اواخر 1378 و سومين آزمايش نيز در خرداد ماه 1379 انجام شد. ولي آنگونه كه طراحان و هواداران اين طرح در پنتاگون تصور مي كردند، نتيجه اين آزمايشات تامين كننده اهداف مورد نظر آنها نبود. از همين رو، كلينتون كه اواخر دوره دوم رياست جمهوري خود را پشت سر مي گذاشت، تصميم گرفت اين پروژه جنجالي را به فراموشي سپارد تا جانشين او سرنوشت اين طرح شكست خورده را مشخص نمايد.

ادامه دارد ...
منبع

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
اين سه مقاله جامه درباره ي سلطه و سامانه موشکی جهانی icon_cool لينكش
سلطه و سامانه موشکی جهانی(1)
سلطه و سامانه موشکی جهانی(2)
سلطه و سامانه موشکی جهانی(3)

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

ایجاد یک حساب کاربری و یا به سیستم وارد شوید برای ارسال نظر

کاربر محترم برای ارسال نظر نیاز به یک حساب کاربری دارید.

ایجاد یک حساب کاربری

ثبت نام برای یک حساب کاربری جدید در انجمن ها بسیار ساده است!

ثبت نام کاربر جدید

ورود به حساب کاربری

در حال حاضر می خواهید به حساب کاربری خود وارد شوید؟ برای ورود کلیک کنید

ورود به سیستم

  • مرور توسط کاربر    0 کاربر

    هیچ کاربر عضوی،در حال مشاهده این صفحه نیست.