Azarakhsh

سفارت آمريكا در لبنان به مشتي خاك و غبار تبديل شد!!(1)

امتیاز دادن به این موضوع:

Recommended Posts

مقدمه:
آن چه خواهيد خواند بخش هايي است از كتابي كه توسط انتشارات خبرگزاري فارس در دست انتشار مي باشد.اين كتاب «من به دنبال عماد مغنيه بودم »نام دارد و شامل خاطرات «رابرت باير»افسر ارشد«سيا» در لبنان مي باشد .
خاطرات رابرت «رابرت باير» به دليل انتقادات فراوان نويسنده نسبت به عملكرد سيا، از معروفيتي جهاني برخوردار است.

*فصل6 :18آوريل1983- بيروت ، لبنان

در جاده شلوغ و پرهياهوي ساحلي شهر ، راننده يك خودروي آخرين مدل GMC ، مجبور به توقف در كنار هتل ويران شده و سوخته اس . تي. جورج مي شود و به صف بي پايان خودروها مي نگرد. آتش جنگي داخلي كه زندگي همه شهروندان بيروت را تحت تاثير خود قرار داده بود ، فروكش نموده و ارتش اسرائيل كه در ژوئن 1982 ميلادي اين شهر را براي سركوب گروههاي جريك فلسطيني فعال درآن به تصرف خويش در آورده بود ، تا جنوب بيروت عقب نشيني كرده و حتي گفته مي شود كه عقب تر هم خواهد رفت . چريكهاي فلسطيني نيزكه از آوريل سال 1975 ميلادي و آغاز جنگهاي داخلي ، كنترل خيابانهاي بيروت را در دست داشتند ،به دره بقاع و طرابلس در شمال عقب نشيني كرده اند .
نيروهاي آمريكايي ، فرانسوي ، ايتاليايي و انگليسي كه نيروهاي چند مليتي حافظ صلح را تشكيل مي دهند ، اينك در پايگاههاي خود استقرار يافته اند .
نيروهاي فرانسوي هم در منطقه تجاري شهركه حمراء نام دارد ، مستقر گرديده اند.
تفنگداران دريايي آمريكا نيز با تفنگهاي ام _ 16 و جليقه هاي ضد گلوله خود در اطراف فرودگاه بيروت مستقر شده اند. لبنانيها در صلح كامل قرار ندارند، اما روشن است كه بيش از هر زمان ديگري به آن نزديك شده اند .
شما مي توانيد رايحه خوشبيني عمومي را در فضا استشمام كنيد. لبنانيهاي مهاجرت كرده در حال بازگشت هستند و با داشتن پول كافي مي توانند يك بار ديگر، اروپايي ترين و مدرن ترين شهر دنياي عرب را باز سازي كنند. تنها 6ماه پس از اشغالگري اسرائيلي ها، بيروت به يك كارگاه بزرگ عمراني بزرگ تبديل شده است . به ندرت مي توانيد ساختماني رنگ آميزي نشده ،وصله كاري نشده و يا كاملاً تخريب نشده براي ساختن ساختماني نو را در شهر پيدا كنيد و در مسير جاده ساحلي ،يك كاميون پارك شده درحاشيه راه، توجه هيچكس را بر نمي انگيزد .
در ساعت 43/12 ظهر ، يك مرسدس بنز كهنه سبز رنگ در مقابل مسجد عين المرصع متوقف مي شود .كمي بعد راننده خودرويي ديگر با دو بار چراغ دادن ، حضور خود را اعلام مي كند. راننده مرسدس بنز سه بار چراغ خود را روشن مي نمايد، علامتي كه از قبل بين آنها هماهنگ شده است .
سرنشينان هر دو خودرو به سرعت به سوي ساحل حركت مي كنند و پس از مدتي سه سرنشين خودروي مرسدس پياده مي گردند. اما گويي هيچ يك از آنها يك نكته مهم را پيش بيني نكرده بودند : ترافيك هنگام صرف نهار دربيروت.
پس از گفتگو با هم ، آنها روانه ساختمان 7 طبقه سفارت آمريكا مي شوند. در مسير خيابانها، بوق ممتد خودروها ، گوشها را مي آزارد. خودروي زني درجاده قرار دارد كه گويي دو فرزندش را از مدرسه به خانه مي برد. راننده كاميون پايش را بر روي پدال گاز قرار مي دهد و به سرعت وارد يك دالان ايجاد شده در آن ترافيك سنگين مي شود .كاميون حالا تقريبا در برابر كنار گذرگاه ورودي ويژه ساختمان سفارت آمريكا قرار گرفته است كه ناگهان مي ايستد و سرنشينان آن بجز راننده در مقابل چشمان محافظان سفارت به سرعت از آن پياده مي شوند، اتفاقي كه معمولاً همه روزه و در هنگام اذان ظهر روي مي دهد. اما كمي بعد ، در ساعت يك و سه دقيقه عصر ، كاميون كه حاوي صد ها كيلو ماده منفجره است، منفجر مي گردد .
و با وجود استانداردهاي كنوني بيروت جنگ زده، اين انفجار را با بايديك انفجار مهيب به شمار آوريم كه پنجره هاي بسياري از خانه ها تا مايلها دورتر از اين محل راشكست و يا به لرزه در آورد. حتي مقرتفنگداران دريايي آمريكايي نيز كه در 5 مايلي سفارت قرار دارد ، به شدت لرزيد. همه وحشت زده اين سو و آن سو مي رفتند. به دنبال اين انفجار،همه اجزاي ساختمان هفت طبقه سفارت تا صدها پا در هوا بالا رفت و پس از آن، تنها كوهي از گرد وغبار و خاك و تكه هاي بدن انسانها و مبلمان و كاغذ بر جاي ماند. از قسمت لابي سفارت ،چيزي جز پودري ريز ،باقي نمانده بود. گفته مي شود كه شيشه هاي خرد شده بخش ورودي با سرعت 8600 متر در ثانيه، بدن سرباز نگهبان را قطعه قطعه كرده است . و تنها بخش يافت شده از بدن وي، بخشي از استخوان جمجمه وي بود .
در مجموع 63 نفر شامل 17 آمريكايي جان خود را در خونبارترين حمله تروريستي صورت گرفته عليه ايالات متحده تا آن زمان ، از دست دادند. اما سازمان سيا را بايد بازنده اصلي اين حمله به شمار آوريم: 6 افسر سيا شامل فرمانده ، معاون و همسر معاون جز قربانيان بودند.( همسر معاون فرمانده آن روز صبح كار خود را براي اولين بار آغاز كرده بود) همچنين يكي از دستان باب آمز افسر اطلاعات ملي سيا كه در بخش شرق نزديك در سفارت اقامت داشت، در يك مايلي ساحل شهر پيدا شد . هرگز سيا تاكنون اين تعداد افسر خود را دريك حمله از دست نداده بود و البته سازمان سيا هرگز قادر به جبران اين تراژدي نخواهد بود.


*************

24ساعت بعد ماموران ويژه سيا واف بي آي براي تحقيق وارد بيروت شدند. اما مشكل اين بود كه چيز خاصي براي تحقيق باقي نمانده بود. از بدن راننده كاميون تقريباً هيچ بخشي بدست نيامد. نكته ديگر اينكه از بخشهاي چاشني و الكتريكي بمب هم هيچ اثري وجود نداشت .بدين ترتيب اين فرضيه قوت گرفت كه سازندگان آن، بمبي كوچك را نيز در كنار اين بخش قرار داده بودند تا هيچ چيزي از آن برجاي نماند .متخصصان از اين بخش بعنوان امضاي سازندگان ياد مي كنند و دوست ندارند كه هيچ بخشي از آن را از دست دهند .
اما معضل بوجود آمده با بررسي هاي بيشتر يكي از متخصصان مواد انفجاري بيشتر نيز شد، چرا كه اين موضوع قابل تشخيص نبود كه حتي بمب بكارگرفته شده از چه موادي ساخته شده بود : سمتكس ؟سي چهار و يا آردي ايكس؟ آنان به هيچ نتيجه اي نرسيدند. البته سرانجام آنها مقدار اندكي PETN يافتند ولي اين ماده تقريباً در همه مواد انفجاري نظامي وجود دارد. اين مورد نيز كمك خاصي به ماموران تحقيق نكرد .
يك فرضيه هم اين بود كه مخازن نيمه پر با گازاستيلن در اطراف ماده منفجره قرار داده شده بود تا علاوه بر افزايش قدرت انفجار، نسبت به نابودي چاشني و راننده كاميون نيز اطمينان حاصل گردد . در مورد اين كاميون ، سرانجام اف بي آي توانست سرنخهايي را در مورد شماره خودرو و خريدار اصلي آن در تگزاس بدست آورد . چرا كه يك نفر نسبت به خريداري و حمل كاميون به خليج (فارس) اقدام كرده بود و هيچ سرنخ ديگري از بقيه ماجرا و چگونگي حمل آن به بيروت وصاحب آن، بدست نيامد .
سازمان اطلاعات لبنان و سيا نيز به دستاورد بهتري دست نيافتند. ماموران لبناني تحقيق پيرامون اين انفجار چنين فرض كردند كه راننده آن يك مسلمان شيعه بوده است، تنها به اين دليل كه شيعيان در مقايسه با ساير مسلمانان از انگيزه بيشتري براي انجام حملات انتحاري برخوردارند. سازمانهاي لبناني به دنبال اين حادثه مناطق جنوبي بيروت و دره بقاع را كه اكثر مسلمانان راديكال در آن زندگي مي كنند، به محاصره در آوردند . ولي در نهايت آنها به هيچ دستاورد قابل ذكري دست نيافتند. سيا نيز نتوانست به هيچ نتيجه اي برسد .
اندكي بعد سه گروه مختلف مسئوليت اين عمليات را بر عهده گرفتند ، اما سازمان سيا حتي نسبت به واقعي بودن چنين گروههايي، ترديد داشت .
و همه اين سه بيانيه نيز، تنها يك ترفند بود. لبنانيها در نهايت 6 نفر را دستگير نمودند ، اما گويي تنها براي اعلام موجوديت و حضور در صحنه ،دست به چنين كاري زدند . بمب گذاران هيچ آدرسي از خود بر جاي نگذاشتند وصرف نظر از اينكه آنها چه كساني بودند،كار خود را خيلي خيلي خوب انجام دادند .

***************

هنگاميكه اخبار اين بمب گذاري همانند يك موج گسترده سراسر دنيا را فرا گرفت، من در تونس در حال فراگيري زبان عربي بودم. همه ما اساتيد و دانشجويان مي دانستيم كه يكي از افراد كلاس ، قبلادر سفارت ما در بيروت كار مي كرده و من هيچگاه "خلديه " زن مسني كه سالها در سفارت به كار مي پرداخت و باشنيدن اين خبر ، سرش را بر روي ميز گذاشت و بصورتي غير قابل كنترل شروع به گريه كرد، ازياد نمي برم .
من مطمئن بودم كه چند گروه فلسطيني راديكال درپس انفجار هستند، فرضيه اي كه بعد ها با دستگيري يك مظنون تا حدودي به حقيقت پيوست. اما اعتقاد داشتم كه نمي توان با روشهاي رسمي و دولتي ، اين قضيه را حل و فصل كرد. چند ماه پيش از بمبگذاري، من به بيروت سفر كرده و با تعدادي از افراد سيا در آنجا صحبت نموده بودم. فرمانده و معاون كشته شده ، دو نفر از اين افراد بودند. حتي امروز هم پس از گذشت 20 سال، من با توجه به اين راز كه چه كسي اين كار را انجام داد ،نمي توانم چشمان خود را ببندم و آنها و دفترشان را تصور كنم كه به مشتي خاك و غبار تبديل شده است.
من هرگز نمي توانم اين موضوع و خاطرات كشته شدگان در آن محل را فراموش كنم . نكته مهم قابل ياد آوري اينست كه كليات اين موضوع روشن گرديده است ،چرا كه من با كنار هم گذاشتن واقعيتها و اطلاعات بدست آمده دراين سالها و نزديك به دو دهه بررسي ، توانستم حقايق بمب گذاري را به مسولان ارائه نمايم .
4 ماه پس از بمب گذاري، من دوره 2 ساله يادگيري زبان عربي را به اتمام رساندم و جهت شغلي پذيرش شدم كه به بررسي مسائلي كوچك اما مهم در خاورميانه مي پرداخت و گزارشهاي تهيه شده توسط من عمدتاً در واشنگتن خوانده مي شد. من عاملي را در اختيار داشتم كه انبوهي از اطلاعات و مدارك دست اول را به من مي رساند .دانستن زبان عربي به من كمك مي كرد و
مي توانستم به هر كاري دست بزنم .حتي پس از 2 سال دوره فشرده آموزشي، ما هنوز هم راهي دراز تا روان صحبت كردن در پيش داشتيم و من نيز بايد سالهاي متمادي تلاش فعاليت مي كردم تا عربي را به راحتي صحبت كنم .
كارهاي من تحت رياست جان [...]به خوبي پيش مي رفت . اما خيلي طول نكشيد كه دريابم وي چه شخصيتي دارد: يك مرد لاغر اندام با تيك عصبي كه لباسي چسبان مي پوشيد و حتي روزهاي تعطيل هم در دفتر كارش حاضر مي گرديد. او همانند افسران سرويس خارجي لباس مي پوشيد ولي فاقد هر گونه حساب بانكي براي دريافت دستمزد و پرداختها يش بود. او هيچ ريسكي را نمي پذيرفت و به من نيز راهكارهاي سخت و طاقت فرساي استخدام يك عامل اطلاعاتي را آموخت . او به جاي نگراني در مورد اطلاعات و جاسوسي مورد نظرش، همواره نگراني و مضطرب بود كه مبادا پيش از پايان مهلت نهايي ،كارهايش را انجام نداده باشد. مثلا وقتي كه مافوقش لانگلي از او گزارشي در مورد مراحل پيشرفت كارهايش مي خواست، او همه كارهاي هفتگي اش را متوقف مي كرد و زودتر از همه دفاتر خاورميانه ،گزارشش را ارائه مي نمود . حتي زماني كه من در قبال ارائه صورت حسابهاي خودم با وجود پرداخت از سوي دفتر ، تاخير داشتم، او كم وبيش ابراز ناراحتي مي كرد . ماكم وبيش مي توانستيم بفهميم كه پس از يك رسوايي، بايد كار خود را از اول شروع نماييم . و تلاش من براي شناسايي يك خانه امن تروريستها در همين زمان آغاز گرديد .

ادامه دارد...


منبع:خبرگزاری فارس
http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=8711231109

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

ایجاد یک حساب کاربری و یا به سیستم وارد شوید برای ارسال نظر

کاربر محترم برای ارسال نظر نیاز به یک حساب کاربری دارید.

ایجاد یک حساب کاربری

ثبت نام برای یک حساب کاربری جدید در انجمن ها بسیار ساده است!

ثبت نام کاربر جدید

ورود به حساب کاربری

در حال حاضر می خواهید به حساب کاربری خود وارد شوید؟ برای ورود کلیک کنید

ورود به سیستم

  • مرور توسط کاربر    0 کاربر

    هیچ کاربر عضوی،در حال مشاهده این صفحه نیست.