Sidad

رسانه و فرهنگ

امتیاز دادن به این موضوع:

Recommended Posts

[color=darkblue]رسانه ها; فرهنگ سازی و فرهنگ سوزی[/color]





اشاره
با نگاهی گذرا به جهان پیرامون، انحصار و سلطه رسانه های بیگانه را در جهان معاصر به روشنی شاهدیم . در مجموع شش تا از بزرگ ترین فرستنده های رادیو، تلویزیون دنیا، (سی بی اس (C.B.S) ، ان بی سی (N.B.C) ، ای بی سی (E.B.C) ، سی ان ان (C.N.N) ، بی بی سی (B.B.C) و سی بی اس (C.B.S) هستند كه بیش از 300 میلیون نفر را زیر پوشش دارند . (1) و لذا بیش از هشتاد و پنج درصد از مكالمات تلفن بین المللی به زبان انگلیسی است و سه چهارم نامه های پستی، تلكس ها، فاكس ها و تلگرام ها نیز به زبان انگلیسی است . (2) بیش از 80 درصد كل اطلاعاتی كه در بیش از 100 میلیون رایانه سراسر جهان ذخیره شده به زبان انگلیسی است . (3)
پیامد طبیعی انحصار و سلطه رسانه ای، ورود زبان انگلیسی به مثابه یك كالای وارداتی در فرهنگ دینی، ملی به عنوان یك عنصر اصلی در كنار زبان مادری در دراز مدت است كه بدین وسیله، این زبان و سایر مقولات فرهنگی آن وارد فرهنگ ما شده و در نهایت، موجب گسست فرهنگی می شود . این امر با اندك تامل روشن می شود .
بنابراین، اگر ما به موقع جوانان و نوجوانان خود را در مقابل امواج توفنده فرهنگ بیگانه تقویت نكنیم و بنیان های فرهنگی خویش را غنی نبخشیم و اقدام به جذب جنبه های مثبت فرهنگ بیگانه و طرد جنبه های منفی آن نكنیم . به زودی شاهد از بین رفتن لایه های غنی فرهنگ ملی و دینی خویش بوده و با بحران، گسست و انفعال فرهنگی مواجه خواهیم شد و سرانجام آن چیزی جز خودباختگی فرهنگی نخواهد بود . این قلم، نگاهی گذرا به برخی پیامدهای رسانه ها دارد .

اشاعه فرهنگ بیگانه، رسالت رسانه های بیگانه
هرگاه از روی تامل و دقت به شهرهای ایران اسلامی سركشی كنیم و به نوجوانان و جوانان این مرز و بوم نیك بنگریم، دو چیز بیش از همه جلب توجه می كند: فرم لباس، شكل آرایش ظاهری; مدتی لباس های گشاد به تن می شود و پس از اندك زمانی لباس های تنگ . گاهی نیز روی لباس جوانان و نوجوانان برچسب تصویری از آواز خوانان، ستارگان سینما، قهرمانان ورزشی ازكشورهای غربی حك می شود .
موهای سر نیز در رنگ های مختلف با اشكال اره ای، تیشه ای، پرخروسی، میان خالی و . . . و نیز چیدن ابرو و تلون گونه ها با سرخی، سفیدی، چهره جوانان این مرز و بوم را نشان می دهد . به گونه ای كه گویا این صنف سالیان متمادی در غرب زندگی نموده و هم اكنون هر روز در رفت و آمد با آنجا هستند . اما بر عكس، این فرم و شكل بر تن و سر و صورت كسانی فرو ریخته و هر دم در حال جایگزینی اند كه در طول زندگی فقط نام كشور غربی را در كتاب ها خوانده اند یا در رسانه ها دیده اند . متاسفانه به همان اندازه كه در تغییر و تقلید لباس و شكل ظاهری گوی سبقت از دایه های اصلی ربوده اند، در تولید فكر، اندیشه و دانش نیز مدال كندی، بطالت، كسالت و پس مانی را به سیرت و صورت آویخته اند و این در سایه اشاعه فرهنگ بیگانه در كشور و وضعیت انفعالی فرهنگ ملی در مقابل آن است، به هر حال، این همه مرهون تلاش رسانه های بیگانه است .

كاركرد متناقض
رسانه های جمعی معمولا دارای كاركردهایی متناقض; یعنی هم خروش، پویایی و سرزندگی را تقویت می كنند و هم رخوت، تنبلی، كسالت، انفعال و سركوفتگی را . از یك سو، احساس های عاطفی، محبت، صداقت و خوش بینی را برمی انگیزند و از سوی دیگر، احساس زشتی، دشمنی، بی اعتمادی، دروغ و خشونت را زنده می كنند . از یك سو، واقعیت را وارونه، كدر و تاریك می نمایانند و شخصیت های كاذب به وجود می آورند و از سوی دیگر، آن را شفاف، روشن و پاك به نمایش می گذارند . این كاركرد به طور طبیعی موجب پیدایش تضاد روانی، رفتاری در مقیاس فردی و اجتماعی می گردد . فرد و جامعه در قبال انبوهی از ارزش ها، روش ها و باورهای متضاد قرار می گیرند كه گزینش آن ها سخت دشوار است .
رسانه ها، اعم از مكتوب - شنیداری و دیداری - تلازم ناگسستنی را میان توانمندی اقتصادی، رفاه، ثروت، بهداشت، علم و فن آوری، توسعه انسانی و . . . ، پاره ای از ارزش ها و اندیشه های غربی به تصویر می كشانند و چنین وانمود می كنند كه این همه توسعه و پیشرفت كشورهای صنعتی در عرصه های سیاسی - اقتصادی، اجتماعی، خدماتی، علمی و فنی بدان جهت است كه پیشاپیش به ارزش ها و اندیشه هایی چون آزادی، حقوق بشر، سكولاریسم، پراگماتیسم، اومانیسم و . . . پایبندند; یعنی چنین وانمود می كنند كه ابتدا درخت این گونه گرایش ها و بینش ها در اینجا تناور شده و پس از آن، رفاه و توسعه و پیشرفت پدید آمده است . طبعا چنین تبلیغاتی موجب تشتت و تضاد فكری و اندیشه ای می شود . برماست كه از این رسانه های همگانی، در جهت ترویج و اشاعه فرهنگ ملی و دینی استفاده كنیم و جوانان و نوجوانان و به طور كلی فرهنگ خود را در مقابل فرهنگ مبتذل و پوچ بیگانه و هجمه رسانه های بیگانه به اساس و بنیان فرهنگ خویش واكسینه كنیم .

هویت شكنی
هر انسان و ملتی دارای هویتی است كه براساس مؤلفه های دینی، ملی، فرهنگی و سنتی، محیطی، اجتماعی، تربیتی و به اضافه جستار او در اندیشه و خرد مردمان و كاوش در حقیقت ها شكل می گیرد . این هویت از او انسانی می سازد كه با انسان های دیگر علی رغم، هم نوعی دارای فصول بی شمار و پرشماری است . اگر این هویت، كه به مثابه ریشه های یك درخت است، قطع شود، آن درخت فرو خواهد افتاد، حتی اگر قوی ترین تنه ها و شاخه ها را داشته باشد اگر هم فرو نیفتاد، به درختی بی ثمر و بی خاصیت و فاقد كم ترین ارزش و ثمره ای خواهد بود . بدین سان در وضعیت انفعالی رسانه های ما در مقابل هجمه خانمان سوز و خانمان برانداز رسانه های بیگانه، وضعیت و شرایطی جز این انتظار نمی رود .

فرهنگ سازی رسانه ها
عرصه فرهنگی، ساحتی برای بهره بردن از همه ابزارها و ساز و كارهاست و در تعامل فرهنگ ها نیز فرهنگی برتر است كه با مدیریتی توانمند به ساماندهی همه ابزارها و رسانه ها و كارها در راستای اهداف خویش همت گمارد . همه فرهیختگان و كارشناسان معتقدند كه هدفمند كردن جامعه فرهنگی و نیز اطلاع رسانی و آگاهی بخشی، شایسته مطبوعات آگاهند و نیك می دانند كه همان گونه كه طبیعت برای بقا به جریان زلال آب نیازمند است، جامعه نیز برای پویایی، تحرك و به روز شدن، نیازمند جریان سالم اطلاع رسانی است و در چنین نظامی همه نیازهای او اعم از اجتماعی، فرهنگی، دینی، سیاسی، حقوقی، اقتصادی، بهداشتی و . . . به موقع و شفاف اجابت می شود . در واقع، فرهنگ سازی رسانه ها زمانی میسور است كه با شناخت درست نیازها و جان مایه و درون مایه های فرهنگ خودی اقدام به اشاعه و ترویج فرهنگ غنی و ناب ملی و دینی نموده و همچون بنیانی مرصوص در مقابل هجمه فرهنگ بیگانه، به تقویت خودباوری فرهنگی و فرهنگ خودی اقدام نمایند .

فرهنگ سوزی رسانه ها
البته، آن روی دیگر سكه مطبوعات نیز باید مورد بازخوانی قرار گیرد . در این روی سكه، رسانه های مكتوب به هویت ملی و دینی مردم آسیب جدی وارد می كنند . فرایند هویت سوزی و فرهنگ زدایی، كشورگریزی و غربت گزینی و بیگانه گزینی و بیان جاذبه های كاذب كشورهای بیگانه و ایجاد اشتهای كاذب برای دیدن فرهنگ، تصویری بهشت گونه از بیگانه و بیگانگان، تحقیر فرهنگ ملی و دینی و بزرگ نمایی جلوه های كاذب فرهنگ بیگانه و به طور كلی هویت شكنی، هویت سوزی و فرهنگ ستیزی از جمله آسیب های دامن گیر مطبوعات رسانه های مكتوب است .
دین ستیزی، اخلاق شكنی و ترویج اخلاق و فرهنگ بیگانه و ترویج ابتذال و ارزش ها و باورهای ضددینی و ملی و هویت فرهنگی نیز آسیب های دامن گیر مطبوعات و رسانه ها است . از سوی دیگر، خودباوری و یا خودباختگی فرهنگی از دیگر پیامدها و كاركردهای رسانه هاست .
خودباوری فرهنگی نوعی نگرش فرد نسبت به فرهنگ جامعه خویش است . اگر این نگرش مثبت باشد، آن را خودباوری فرهنگی و اگر منفی باشد، آن را خودباختگی فرهنگی گویند . خودباوری یا خودباختگی از طریق جامعه و كارگزاران و ابزارها و رسانه های انتقال فرهنگ و به وسیله فرایندهای جامعه پذیری به فرد آموخته می شود . سؤال این است كه خودباوری به عنوان یك نوع نگرش و تلقی چگونه تغییر می كند . به عبارت دیگر، خودباوری فرهنگی چگونه تضعیف می شود و به خودباختگی تبدیل می شود . در جوامع جدید كه از یك سو، ارتباطات وسیعی میان آنان برقرار است و از سوی دیگر، در حال تغییر و تحول سریع اند، احتمال تغییر نگرش افراد نسبت به فرهنگ خودی زیاد است . در پرتو ارتباط وسیع و گسترده با كشورهای غربی، ساختار فرهنگی كشور به سرعت دگرگون شده و عناصری از فرهنگ بومی و ملی زیر سؤال می رود و عناصری از فرهنگ بیگانه وارد فرهنگ بومی می شود . از این رو، میان ارزش های سنتی و ارزش های جدید تعارض پدید می آید . به دلیل جذبه ظاهری فرهنگ بیگانه و نیز حمایت همه جانبه از این فرهنگ، تعارض ها به نفع ارزش های جدید كاهش می یابد . ارزش های وارداتی و بیگانه كه جایگزین ارزش های فرهنگ خودی شده اند، نمی توانند پشتوانه نگرش مثبت نسبت به فرهنگ خودی باشند . از این رو، نگرش افراد نسبت به فرهنگ خودی تغییر می كند .

رسالت رسانه ها
هر فرهنگی برای پویایی و حیات خویش، نیاز به انتقال صحیح ارزش ها، باورها، هنجارها و كلیه عناصر فرهنگی به نسل جوان دارد، هرگاه به عللی انتقال فرهنگ دچار اختلال گردد، نسل جدید از فرهنگ جامعه خویش فاصله خواهد گرفت . جدایی نسل جدید از فرهنگ خویش، موجب آسیب پذیری آنان در قبال فرهنگ بیگانه خواهد بود .
اگرچه انتقال فرهنگ فرایندی بسیار گسترده و عام است و همه جنبه های زندگی را در بر می گیرد . ولی خانواده، مدرسه و رسانه های جمعی، اعم از رسانه های دیداری و شنیداری و مكتوب و نیز كارگزاران انتقال فرهنگ، به عنوان مهم ترین عوامل انتقال عناصر فرهنگی به نسل جوان است و همه باید در راه انتقال ارزش ها و هنجارهای بومی و ملی و دینی به نسل جوان تلاش نموده، آنان را در جذب به فرهنگ به ظاهر جذاب و پوچ بیگانه منع نموده و به نوعی واكسینه نمایند .

پی نوشت:

1الی 3 - جان نیزبیت، پاتریشیا آبروین، سیاست، اقتصاد و فرهنگ در قرن بیست و یكم، ناصر موفقیان، ص 212




[url=http://maroofyaran.net/gozaresh/87/07/resaneh1.aspx]منبع[/url]

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
ببخشید که دوباره مطلب رو قرار میدم تو پست قبلی متن نیومده رو صفحه!!!

دکتر باقر ساروخانی (1)

مقدمه:

رابطه متقابل فرهنگ و رسانه ریشه در تاریخ حیات بشر دارد و می‌توان گفت پیدایش رسانه همزاد جامعه بوده است. در طول تاریخ، انسان برای انتقال پیام خود، رسانه‌ها را به کار گرفته و فرهنگ خود را نیز با آن گسترش داده است. لذا بحث فرهنگ رسانه هم نوعی بحث تاریخی به شمار می‌رود. انقلاب ارتباطات در دنیای جدید، مولد انقلاب فرهنگی هم بوده و رسانه به همراه خود، فرهنگ جدیدی را تولید نموده که متعلق است به جوامعی که انقلاب ارتباطات را تجربه کرده‌اند. این فرهنگ؛ خاص، پویا (Dynamic) ، تداومی (Continual) و کاملاً جدید بوده و باعث تولد همگرائی (Congruence) فرهنگی شده است. در واقع فرهنگ رسانه‌ای ناشی از انقلاب ارتباطات، نویدبخش فرهنگی جهانی است که تجمیع ملت‌ها و اندیشه‌ها را در برخواهد داشت . به بیان مک لوهان در این دهکده جهانی، ملت‌ها چنان به یکدیگر نزدیک می‌شوند که به فرهنگی مشترک دست می‌یابند و زبان مشترک جهانی را شکل می‌دهند. منظور، پیدائی زبان نمادین جهانی است. نمادهای منفرد، تک‌افتاده و ملی، در پرتو انقلاب ارتباطات، به حریم جهانی وارد می‌شوند و مورد فهم و درک انسانها قرار می‌گیرند. جابجائی نمادها و ورود آنان به عرصه جهانی سطح تازه‌ای در ارتباطات انسانی فراهم می‌آورد. (ر.ک به ساروخانی (ب): جامعه‌شناسی ارتباطات، تهران، انتشارات اطلاعات، چاپ هفدهم، 1385)

در عصر ارتباطات، کشورهای بسیار دوردست همسایه نزدیک هم شده‌اند و برای اولین بار در تاریخ بشر، جامعه‌ای فرازمان و فرامکان در حال شکوفائی است. انسان در دوران حیات خود، همواره اسیر زمان و مکان بوده و دنیای رسانه‌ای او را از این بندرها کرده است، وی می‌تواند در کمترین زمان ممکن پیام خود را به دورترین نقاط جهان برساند. فرهنگ رسانه‌ای ، نویدبخش آزادی آنان از مکان و زمان است.

در درون فرهنگ رسانه‌ای ، مفاهیم اجتماعی نظیر فقر و غنا در کنار هم قرار می‌گیرند. فقرا که تا پیش از این از اغنیا بی‌خبر بودند، هم‌اکنون سینه به سینه آنان حرکت می‌کنند. این پدیده فقط مربوط به مفاهیم درون جوامع نبوده و گسترة آن نیز به جامعه جهانی کشیده شده است. کشورهای در حال توسعه نیز با اطلاع کامل و به واسطة فرهنگ نوین رسانه‌ها، دوشادوش کشورهای توسعه یافته قدم برمی‌دارند. فرهنگ رسانه، جهانی را متولد ساخته که در درونش نابرابری‌ها برجسته است. خوبی‌ها هم برجسته است.

تعلق جهانی (Universalism) اخبار و اطلاعات(2):

در زمره اهم ویژگی‌های فرهنگ ارتباطات، تعلق جهانی اخبار و اطلاعات است. از این رو می‌توان گفت، در برخورد جوامع جدید با رسانه‌ها، هر فضا ،جهانی است. یک جمع ساده، در یک سالن کوچک و در یک روستای دوردست به جهان تعلق دارد و هر خبر یا اطلاع آن در عمق جهان انعکاس می‌یابد. بنابراین دیگر یک خبر یا یک حادثه متعلق به یک مکان یا یک گروه خاص نیست. در لحظه‌ای که به وقوع می‌پیوندد، جامعه جهانی را تحت‌تأثیر قرار می‌دهد. به عنوان مثال، در زمان جنگ ویتنام، مبلغان مذهبی برای ابلاغ پیام خود، در کنار خیابان می‌ایستادند و در حالی که نامه‌ای حاوی پیام خود را در کناری می‌گذاشتند، برای جلب توجه رهگذران اقدام به خودسوزی می‌کردند. در عصر غیررسانه‌ای که آنان تماسی با جهان نداشتند با این عمل می‌توانستند فقط تعداد اندکی از بینندگان حاضر را مطلع کنند، لیکن برخورد ویتنام با جامعه رسانه‌ای جدید، باعث شد که این واقعه در آن واحد به سراسر جهان منعکس شده و جهانی را تحت‌تأثیر قرار دهد. اینک تمام ملت‌ها می‌توانستند چهره او را در حالی ببینند که با آتش گریبانگیر است.

این تأثیر در جریان فکری جهانی، موجد واکنشهائی بود که قطعاً در راستای اهداف وی قرار داشت. این اوج توان فرهنگ رسانه‌ای است. یا در آفریقای جنوبی و در دوره آپارتاید که ماندلا در زندان به سر می‌برد، جامعه رسانه‌ای چنان عمل کرد که حتی کودکان آمریکائی با ارسال هزاران نامه، خواهان آزادی قهرمان بودند. گویی زندان ژوهانسبورگ در همسایگی منزل آنهاست.

انفجار زمان و مکان:

از دیگر ویژگی‌های عصر ارتباطات، انفجار زمان و مکان است. برای اولین بار، بشر این امکان را یافت که در چندهزارم ثانیه، پیام خود را به اقصی نقاط جهان بفرستد و یا از طریق شیوة های جدید نظیر کنفرانس از راه دور (Teleconference) در جای جای جهان و در یک لحظه از زمان حاضر باشد. بنابراین، بدرستی می‌توان گفت، انفجار زمان و مکان، زاییده انقلاب بزرگ ارتباطات در جهان رسانه‌ای است. دیگر اخبار به نقطه‌ای خاص تعلق ندارد، بلکه برای همه جهانیان است. همه می‌توانند صدایشان را به همه برسانند.

در داخل این فرهنگ که از دیدگاه‌های فرهنگ شناسانی نظیر مولوچ (Molotch) و لستر (Lester)، اخبار و داده‌های خبری در درون حوزه‌های فرهنگی فراهم می‌آیند.... نماد همان فرهنگ هستند و سپس روند همان فرهنگ را بسط می‌دهند(3)، برای اولین بار در تاریخ بشری نه تنها بیشترین اطلاعات تولید می‌شود، بلکه به نحو بسیار گسترده‌ائی هم منتشر می‌گردد. فرهنگ رسانه‌ای همه خانه‌ها را غرق در اطلاعات کرده است و انسان برای اولین بار فراخنای گزینش دارد. می‌تواند از بین هزاران کانال و یا وسیله ارتباطی دردسترس، هر لحظه انتخابی جداگانه انجام دهد. این مهمترین دستآورد جهان رسانه‌ای بود که بشر هیچ وقت آن را تجربه نکرده است. در دنیای جدید رسانه‌ای، دیگر اطلاعات و فرهنگ در درون جامعه برجستگان و نخبگان مبادله نمی‌گردد. هم اکنون خانه‌ها نیز جایگاه فرهنگ شده‌اند. اُدگارمور و دیگران سخن از شهر اطلاعات می‌کنند. رسانه‌ها توان آن را یافته‌اند که اطلاعات را از محدوده خاص یک کلاس و یک گروه خاص بیرون آورند و جای‌جای جامعه را اطلاعاتی نمایند. این عصر را عصر همه‌جائی (Ommpresence) یا حضور همه جائی (Ubiquity) می‌خوانند.

فرهنگ رسانه‌ای و توسعه اجتماعی و اقتصادی:

در بیان نقش رسانه در توسعه اجتماعی لازم است ابتدا به مفهوم توسعه اجتماعی توجه کرد. اگر معنای توسعه را فقط در مفهوم رشد تلقی کنیم، جامعه ایران در حال توسعه خواهدبود. چرا که ما هم اکنون از امکانات و وسایل مدرن استفاده می‌کنیم و بعضاً برخی از آنها را نیز تولید می‌نمائیم. اما اگر توسعه را در معنای کیفی؛ پایدار و توسعه انسانی در نظر بگیریم، قطعاً با مشکلاتی خاص برخورد خواهیم کرد.

توسعه شتاب‌آلود شهرهای بزرگ و ورود لگام گسیخته تکنولوژی و دانش جدید، تبعات خود را در پی دارد که مولد نوستالیژیا یا حرمان اجتماعی می‌گردد. انسان در چنین جامعه‌ای که به قول تافلر در کلبه الکترونیک می‌زید، با نگاهی به گذشته نه چندان دور خود در برابر حرمانی قرار می‌گیرد که ناشی از خسران از دست داده است. لذا اگر توسعه اجتماعی بدون برنامه‌ریزی صحیح و بدون نگاه به توسعه پایدار (Sustained development) و انسانی (Human development) باشد، انسان را از همه‌چیز محروم می‌کند. در توسعه فراگیر، عناصر بیرونی با انطباق با درون مدنظر قرار دارند. پیدایش تکنولوژی بر اساس نیازهای حیاتی در ساختار درونی جامعه صورت می‌گیرد و با کنترل بر ورود دانش‌های جدید، هویت انسان دستخوش تغییرات خطرناک سریع نمی‌گردد. در صورت عدم رعایت اصول توسعه فراگیر، قطعاً گرو‌ه‌های مرجع بیگانه جای عناصر موثر فرهنگی درون گفتمان مسلط اجتماعی قرار می‌گیرند و انسان به جای مباهات به فرهنگ خودی به فرهنگ غیرخودی متمسک می‌شود که ذاتاً این پدیده در تعارض با توسعه پایدار خواهد بود. لذا توسعه را نمی‌توان رشد تلقی کرد.

مفهوم تمثل (Assimilation) در همین راستا بکار می‌آید. منظور نفی یا تحقیر فرهنگ خودی و آرمانی‌سازی فرهنگ بیگانه است. نتیجه آن تلاش برای دیگری‌شدن است، بدون هیچ توفیق. تمثل یا همانندی در «دائره‌المعارف علوم اجتماعی» بدین سان تعریف شده است: «از ریشه لاتین به معنای مشابه ساختن یا مشابه شدن و حاصل یا نتیجه آن گرفته شده است». (ساروخانی (ب): دائره‌المعارف علوم اجتماعی، تهران، انتشارات کیهان، ص 46)

برگس و پارک در اثرشان با نام «مقدمه به دانش جامعه‌شناسی» می‌نویسند: «همانند گردی، فرآیند ذوب یا نفوذ متقابلی است که از طریق آن اشخاص یا گروه‌ها، احساسات، آموخته‌ها و طرز تلقی‌های اشخاص یا گروه‌های دیگر را کسب می‌کنند و در جریان زمان و بطور تدریجی با آنان یکی شده و کلی واحد را تشکیل می‌دهند.» (4) (Burgess, E. W – Park, R. E: Introduction to the Science of Sociology – P: 735) لذا مفهوم جهان پیرامونی و تأثیرات آن بر جهان ذهنی مخاطب را نباید از نظر دور داشت. بنابراین در داخل فرهنگ رسانه‌ای نه مخاطب منفعل با نهایت پذیرائی و بدون مقاومت وجود دارد و نه بدون توجه به گفتمان اجتماعی و نقش جهان پیرامونی باید به برنامه‌ریزی رسانه نگاه کرد. ضمن آنکه نباید ساختارهای اجتماعی را نیز در این میان به فراموشی سپرد.

در این راستا، خود رسانه قطعاً بخشی از فضای پیرامونی تلقی می‌گردد که مسلماً از حساسیت بیشتری برخوردار بوده چرا که به طریق اولی، اندیشه‌های جدید را اشاعه و بسط می‌دهد. حضور همه جائی رسانه‌ای موجب شد که رسانه جزء لاینفک حیات خانواده‌ها گردد. این فرآیند از آغاز چنین بود. بطوریکه در سال 1353 (ه‍ . ش) که آغاز ورود رسانه‌های مدرن به ایران است، ملاحظه می‌شود 775/114 ساعت پخش برنامه‌های رادیوئی و بیش از 7 هزار ساعت برنامه تلویزیونی در سال صورت می‌پذیرد (5).

منتها اگر بگوئیم همه‌چیز را رسانه تولید می‌کند و نقش عقیده‌سازی را به آن مرتبط ساخته و آن را از گفتمان‌های اجتماعی منتزع گردانیم، کاری اشتباه صورت پذیرفته و قطعاً صحیح نخواهد بود. علی‌القاعده یک رسانه برای ایجاد توسعه اجتماعی و برای بسط یک اندیشه جدید و از همه مهمتر هدایت آن، باید در جای مناسبی از گفتمان اجتماعی قرار گیرد. بدین‌ترتیب در بیان رابطه رسانه و توسعه اجتماعی می‌توان گفت، رسانه در جامعه، مقوم گفتمان است، نه موجد تغییرات.

دنیای ارتباطات و فرهنگ رسانه‌ای، جهان مجازی (Uritual world) را در کنار جهان واقعیت (Reaf world) پدید آورده‌اند که در آن دنیا، اطلاعات آزادانه و بسیط مبادله می‌گردد و انسانها را فارغ از بندهای مکان و زمان به هم پیوند می‌دهد و البته جهانی باشکوه‌تر را به نمایش می‌گذارد و انسان را از تبعات فرهنگی غنی برخوردار می‌کند.

صنعت فرهنگ:

فرهنگ رسانه‌ای از یک طرف با صنعت تولید فرهنگ نیز مواجه است. رسانه با قدرت نفوذپذیری خود، پوسته نهادهای اجتماعی خاصه خانواده را می‌شکافد و بدون اختیار اعضا، وارد زندگی آنها می‌گردد و اعماق آن نهادها را به تسخیر درمی‌آورد. این پیام‌ها باعث تغییر در نگرش آنان می‌گردد و در صورتی که نتوان مدیریتی بر آن اعمال کرد، آن چنان سطح انتظار انسان را تغییر می‌دهد که میزان رضایتمندی او را از زندگی، دستخوش تلاطم می‌کند.

تحت تأثیر بمباران اطلاعاتی از سوی رسانه‌ها، انسان راضی و سعادتمند دیروز به فردی ناراضی امروز تبدیل می‌شود. فرهنگ رسانه‌ای حتی می‌تواند با نمایش تضاد عمیق بین جهان واقعی و جهانی که خود تولید کرده، انسان را در خلاء رها سازد. لذا فرهنگ رسانه‌ای در کنار تمام مزیت‌هایی که دارد، می‌تواند در ایجاد تغییر در ارزشهای ذهنی مخاطبان، مفهومی تحت عنوان «شی مداری» (Reification) را بر ذهن گیرندگان خود حاکم نماید و بحران هویت (Identity Crisis) آن را تشدید نماید. رسانه‌هایی که سعی دارند اطلاعات خود را با فشار بر ذهن مخاطب تحمیل نمایند، معمولاً در همان راستا قدم برمی‌دارند.

انسان آزاد است، منتها اگر از طریق تبلیغات فراآگاهی (Subliminal advertising) (6)، اطلاعات منتشر گردد. می‌تواند با حرکتی زیرپوستی وارد ذهن او شده و او را در مسیری خاص حرکت دهد، که از آن با نام حرکت از راه دور (Telekinesis) یاد می‌کنند. در این شرایط تغییر رفتار وی ناخودآگاه و در همان جهتی خواهد رفت که رسانه مدنظر داشته است. به بیان دیگر انسان به رغم آزادی صوری و مشخص مجاب می‌شود، آنچه اصحاب رسانه می‌خواهند انجام دهد، یا آن طور که آنان می‌اندیشند، بیاندیشد. مفاهیم دیگری چون ربوت‌سازی در همین معنا بکار می‌روند. در همین راستا، مک لوهان معتقد بود رسانه‌های جدید باعث تحمیق انسان می‌شود و بدین واسطه سواد الفبائی بشر از بین خواهد رفت، چرا که انسان می‌توانست از طریق دیدن، خیلی سریعتر به شناخت جهان پیرامونی برسد ولی در عین حال نگران این موضوع هم بود. (نظریه تحمیق مک لوهان جای بحث بسیار دارد. سؤال این است که آیا در درون فرهنگ رسانه‌ای، انسانها از الفبای دانستن دور می‌مانند؟ آیا فرهنگ نوشتاری نابود خواهد شد؟ این سوالها، مباحث بسیاری برانگیخته است که در این مقاله نمی‌گنجد.). اما پیدایش تکنولوژی‌های جدید به نوعی باعث افزایش قدرت و گسترش حواس بشری نیز شده است. لذا نمی‌توان کاملاً از تحمیق احتمالی رسانه‌ها ابراز نگرانی کرد و این در حالی است که هنر استفاده از فرهنگ رسانه‌ای ،کما فی سابق در اختیار بشر باقی بماند . توسعه دامنه فعالیت رسانه ها انقلاب عظیم آموزشی در پی داشته است. سرعت رشد دانش را افزوده و در عمل نه تنها باعث تحمیق بشر نگردیده، بلکه تاکنون توانسته بر گسترة حواس وی نیز بیافزاید.

انسان آفریدگار این تکنولوژی است و باید در کنار آن هنر استفاده صحیح از آن را بشناسد و با حفظ توان گزینش خود، غرق در فرهنگ رسانه‌ای نشده و هم خود و هم رسانه‌ را تحت کنترل قرار دهد. فرهنگ رسانه برای ایجاد تعادل ضروری در حیات بشری است نه تحمیق انسان.



پی نوشت‌ها:

(1) دکتر باقر ساروخانی ، استاد – نویسنده ، محقق و پیش کسوت در علوم ارتباطات اجتماعی است . وی دارای درجه دکترا دولتی در رشته جامعه شناسی از دانشگاه پاریس ( سوربون ) بوده و هم اکنون عضو هیات علمی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران میباشد.

(2) تعلق جهانی اطلاعات و اخبار در مقابل تعلق خاص یا محلی (particularism) قرار می‌گیرد. نباید مفهوم جهان وطنی (Cosmopolitanism) و جهانی شدن (Globalization) و جهان‌گرائی (Globalism) را با مفهوم فوق‌الذکر مشتبه ساخت. (ر. ک. ساروخانی (ب): دائره المعارف علوم اجتماعی، تهران، انتشارات کیهان، چاپ سوم، 1378)

(3) Curran (I) : Mass Media: 151

(4) داخل متن است به این قسمت منتقل شود

(5) بهنام (ج): درباره خانواده و فرهنگ ص 12، به نقل از : ساروخانی (ب): اندیشه‌ها، ص 43

(6) برای اطلاع بیشتر مراجعه شود به:

(ساروخانی (ب): جامعه‌شناسی ارتباطات ـ تهران ـ انتشارات اطلاعات ـ چاپ هفدهم ـ 1385)



فهرست منابع:

الف) فارسی:

* بیزو (آ) : «فرهنگ علوم اجتماعی» ـ ت: بافرساروخانی ـ تهران ـ انتشارات کیهان، چاپ چهارم ـ 1378

*بهنام (ج): «درباره خانواده و فرهنگ» در «سخنرانی‌های دومین دوره جلسات بحث در باب خانواده و فرهنگ، با همکاری امور فرهنگی دانشگاه تهران ـ تهران ـ انتشارات فرهنگ و هنر ـ 1345.

* ساروخانی (ب): «دایره‌المعارف علوم اجتماعی» ـ تهران ـ انتشارات کیهان ـ چاپ سوم ـ 1378

* ساروخانی (ب) : «جامعه‌شناسی ارتباطات» ـ تهران ـ انتشارات اطلاعات ـ هفدهم ـ 1385

* ساروخانی (ب) : «اندیشه‌های بنیادین در دانش ارتباطات» ـ تهران ـ انتشارات اطلاعات ـ چاپ اول 1384

* کازنو (ژ) جامعه شناسی وسایل ارتباط جمعی» ترجمه باقر ساروخانی و منوچهر محسنی ـ تهران ـ انتشارات اطلاعات ـ چاپ پنجم ـ 1384.

ب) لاتین:

* Burgess (w), Park (E): "Introduction to the Science of Sociology" – Chicago, Chicago university Press/1928.

* Curran (I) , Gurvitch (M) : "Mass Media and Society London – Edward Arnold – 1991
* Molotch (H) – Lester (M): "News as Purposive Behavior in American Sociological" – Reviews – 3q – 1974 – P.P: 101-112




منبع:[url]http://www.mediaculture.blogsky.com/1386/03/09/post-124/[/url]

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[color=red]دوستان شاید در این مورد اشتباه کنم اما لطفا مطلب رو که می خوانید به تبلیغات در مورد تغییر فرهنگ توجه کنید
[/color]



رسانه‌ها- عادل جهان‌آراي:
رسانه و فرهنگ چه ارتباطي با هم دارند؟ كدام بر ديگري تأثير مي‌گذارد؟ آيا فرهنگ بدون رسانه مي‌تواند اشاعه پيدا كند و يا رسانه بدون مولفه‌اي به نام فرهنگ مي‌تواند به راه و كار خود ادامه دهد؟ اهميت كدام‌يك در زندگي امروز بشر بيشتر است؟

اين پرسش‌ها سبب شده است رسانه‌ راه و نقش و اهميت خود را به عنوان يك واقعيت بر افكار عمومي تحميل كند تا جايي كه امروزه ركني از اركان زندگي بشري محسوب مي‌شود. اما از سوي ديگر فرهنگ – با تمام تعاريف و معاني متفاوت- از چنان جايگاهي در نزد همه ملل برخوردار است كه نه مي‌توان آن را انكار كرد و نه آنكه از زندگي بشر جدا ساخت.

شايد همين عوامل است كه گاهي رسانه و فرهنگ را دو بال يك جامعه تعبير مي‌كنند كه اين بال‌ها فقط از لحاظ رنگ و شكل با هم تفاوت دارند. اگر چه همين تعبير خود انتقادها و ديدگاه‌هاي متفاوتي را در پي دارد، اما چيزي كه در اينجا مطرح است اينكه آيا با رسانه مي‌توان فرهنگ ساخت يا با فرهنگي خاص مي‌توان به رسانه‌ هويت و شخصيتي جديد داد؟ مقاله زير اما نقشي كه رسانه در شكل‌دادن و يا ايجاد فرهنگ بازي مي‌كند را مطمح نظر دارد.

زايش‌ فرهنگ

از زماني كه انسان در محيطي به نام «جامعه»‌اي بزرگ كه از قوانين و قواعدي خاص پيروي مي‌كند قرار گرفت، درگير سازوكارهايي شد كه يا خود در شكل‌بخشيدن به آن نقش داشت و يا آنكه از ديگران تأثير پذيرفت، همين تأثير و تأثر سبب شد كه شاكله شخصيتي، روحي و فرهنگي او شكل بگيرد و چيزي به نام «فرهنگ» پديد آيد. فرهنگ شامل همه باورها، آيين، رسوم و آدابي مي‌شود كه افراد به آن وابسته‌ يا دل‌بسته‌اند.

فرهنگ‌ مقوله‌اي نيست كه در زماني كوتاه شكل بگيرد، بلكه فرآيندي است كه به يك دوره زماني طولاني نياز دارد تا شكل و هيئت خاص خود را پيدا كند و در جامعه‌اي به عنوان يك امر و يا رفتار مورد اقبال عموم قرار گيرد و كم‌كم به عنوان جزيي از باورهاي بنياني اقشار يا ملتي محسوب شود. فرهنگ را مي‌توان چون موجودي دانست كه نفس مي‌كشد و حيات‌مند است و مثل هر موجودي زايش و مرگي دارد.

در جوامع ابتدايي فرهنگ‌ها زودتر شكل مي‌گيرند و ديرتر هم از بين مي‌روند. گاهي در جوامع كوچك حرف يا حركت يك فرد عادي و عامي شايد چنان نقشي را در زندگي آنان بازي كند كه تأثيري طولاني‌مدت داشته باشد، اين وضع تا زماني موثر است كه جوامع كوچك تحت تأثير جوامع بزرگتر اطراف قرار نگيرند.

ضمن آنكه اساسا هر چه جامعه اطلاعاتي و رسانه‌اي ضعيف باشد، به همان نسبت نشست و برخاست‌ فرهنگ‌ها هم به كندي صورت مي‌گيرد. به عنوان نمونه در ادوار گذشته فردي براي تبليغ ديدگاه‌هاي خود بايد تلاش فراواني مي‌كرد تا بتواند حداقل بخش كمي از مردم را تحت تأثير انديشه‌هاي خود قرار دهد. هر چه ابزار تبليغ بيشتر و گسترده‌تر باشد امكان اشاعه يك تفكر يا باور قوت بيشتري مي‌گيرد؛ حال اگر آن انديشه بتواند تأثيري ملموس و محسوس بر ديگران بگذارد، باز براي رد و يا محو آن به همان پروسه اوليه يعني رسانه قوي نياز است تا مخالفان ديدگاه‌هاي انديشه‌اي بتوانند آن را از ذهن مردم بزدايند. البته اگر موضوع و يا انديشه‌اي بتواند چند نسل را طي كند، حذف آن باور بسيار سخت و گاه ناممكن است.

اما در جهان امروز كه آداب و رسوم و يا باورها و اعتقادات از مهم‌ترين مولفه‌هاي سازنده فرهنگ‌هاي بشري‌اند، محو و نابودسازي آنها –ظاهرا- به راحتي ميسر نيست، با خطر و چالش بزرگي به نام «رسانه» روبه‌رو است. ترديدي نيست كه آداب و سنن- خصوصاً آن شاخه‌هايي كه عامل پيوند و پيوستگي نسل‌ها و اقوام است- پايه‌هايي قوي و چندهزار ساله در يك ملت دارند و حتي مردم در برخي با پذيرش اديان جديد كمتر نمادها، آداب و سنن خود را فراموش مي‌كنند، بلكه حداقل آن را در جامه تفكر جديد مي‌آرايند و به اصطلاح آن را به نوعي استحاله مي‌كنند، نه آنكه كاملاً آن را از ياد ببرند؛ خصوصاً آدابي كه گستره آن چند قوم و مليت را به طور برابر در بر مي‌گيرد دوام‌پذيري و استحكام آن بيشتر است و به همين علت زود از بين نمي‌رود و با گسترش آيين و باوري از خاطره‌ها زدوده نمي‌شود، البته اين امر تا زماني به قوت خود باقي است كه ملتي براي نگهداري، ديرپايي و به‌پايي باورهاي پيشينيان همت به خرج داده و نگذارد كه داشته‌هاي گذشتگان به راحتي فراموش شود، اما چيزي كه در عصر حاضر همين ستون‌هاي محكم و قوي و ملي را دچار تزلزل و خدشه مي‌سازد هجوم بي‌رويه شيوه‌ها و آدابي از زندگي است كه توسط رسانه‌هاي جمعي خصوصاً تلويزيون و روزنامه‌ها تبليغ مي‌شود.

در جهان امروز سرعت انتقال يك انديشه به مراتب هزاران بار بيشتر از يكي دو قرن‌ گذشته است. هم ابزار تبليغ تغيير كرده است و هم شيوه‌هاي تبليغ با گذشته تفاوت دارد. امروزه گاهي پيغام‌ها سريع و صريح نيست، بلكه پوشيده و به نوعي مستتر در جامه‌هايي است كه نمي‌توان به راحتي از نيت و هدف پيام‌دهنده در بادي امر آگاه شد.

شايد گفتن اين سخن كمي بدبينانه باشد، ولي نمي‌توان آن را كتمان كرد: بي‌راه نيست اگر بگوييم كه در عصر حاضر تمامي آداب و سنن و يا باورهاي بشري در معرض هجوم آداب و سنني هستند كه نه ريشه‌هاي اخلاقي قوي دارند و نه ريشه‌هاي انساني.

به همان دليل فوق اين آداب از راه‌هايي رخ مي‌نمايند كه حتي گاهي قوي‌ترين باورمندان را هم به كژراهه هدايت مي‌كند. بسياري از اخلاقيات و رفتارهاي برخي از جوامع بشري محصول تراست‌هاي تبليغاتي و انتشاراتي است. انديشه‌هايي كه آنها را خلق‌الساعه آفريدند فقط در فكر اندوختن سرمايه و يا قدرت‌اند، نه آنكه دغدغه اخلاق داشته باشند.

اگر در گذشته يك آيين و سنت بعد از صدها سال قوام مي‌گرفت و نسل‌به نسل آن را حفظ مي‌كردند، اما امروزه همان آيين را چيزهاي مشابهي تهديد مي‌كند كه چه بسا در چشم به‌هم‌زدني نابود مي‌شوند. اغلب رسانه‌ها در دنياي امروز به جاي آنكه فرهنگي ايده‌آل و انساني را – كه يادگار گذشتگان است- ترويج كنند، خود دست به ايجاد و ساخت فرهنگ‌ها و آدابي مي‌زنند كه از قِبَل آن بتوانند سيطره خود را بر همه سطوح زندگي بشري تحميل و كامل كنند.

جوان‌ترها بهترند

شيوه‌هايي كه رسانه‌ها براي نضج و رشد فرهنگ جديد بر مي‌گزينند متفاوت و گاه از لطافت خاصي برخوردار است؛ همين لطافت بيان و تبليغ است كه به راحتي مي‌تواند فكري را خام و مطيع سازد. فرهنگ‌سازان جهان امروز راحت‌ترين و در عين‌حال مقبول‌ترين راه را براي نهادينه كردن يك فرهنگ برمي‌گزينند. آنان اول به سراغ كساني مي‌روند كه از تحليل و انديشه‌ مقوم و محكمي برخوردار نباشند و بيشتر احساسات و عواطف آنها را احاط كرده باشد؛ مهم‌ترين قشر هم در اين ميان جوانان و نوجوانان هستند.

جامعه‌شناسان معتقدند كه گروه‌هاي سني پايين به‌راحتي اغوا مي‌شوند و ابزار سلطه را راحت‌تر مي‌پذيرند و زود هم تحت تأثير رفتارهايي قرار مي‌گيرند كه نياز به تعقل و تفكر نباشد. اساساً براي فرهنگ‌سازان امروز چندان هم مهم نيست كه اين قشر در كدام جامعه و كدام كشور زندگي مي‌كنند، ضمن آنكه براي هر اقليمي ابزار خاص خود را در دست دارند، مهم براي آنها تبليغ و نشر باورها و فرهنگ‌هاي تهي و بي‌مايه آنان است، البته گر چه فشار و حجم تبليغات بر روي كشورهاي جهان سوم و يا به اصطلاح توسعه نيافته زياد است، ولي آنان به شكل كلان، جهاني را مي‌بينند كه چون دهكده‌اي كوچك در دستان‌شان باشد.

رسانه‌ها مهم‌ترين ابزار تغيير و دگرديسي فرهنگ‌ها و حتي دولت‌ها هستند. آنها اسطوره‌ها و نمادهاي جديدي خلق مي‌كنند، شخصيت‌هايي را پديد مي‌آورند كه خيل عظيمي از مردم – بالاخص جوانان- با فكر آنها مي‌خوابند و به عشق آنها بيدار مي‌شوند. اسطوره‌هايي كه امروز رسانه‌ها خلق مي‌كنند عموماً فاقد اخلاق و منش عالي انساني هستند؛ اين اسطوره‌ها بيشتر هيجان‌آور، رويايي و بسيار غيرزميني‌ هستند، به گونه‌اي كه آنها را مي‌توان كاملا در مقابل نمادهاي اسطوره‌اي گذشتگان قرار داد كه از بن‌مايه‌هاي انساني برخوردار بودند.

گم‌گشتگي فرهنگي

شخصيت‌هاي رسانه‌اي گفتار، كردار و اخلاق جوامع بشري امروز را هم تحت تأثير قرار مي‌دهند. گاه تكيه‌كلام‌هاي آنها از چنان جايگاهي برخوردار مي‌شود كه گويي قرن‌هاست كه مردم با آن ارتباط دارند. مردم – خصوصاً جوانان- مثل آنها فكر مي‌كنند، فيگورها و تيپ و شخصيت آنها را تقليد مي‌كنند و حتي نام‌هاي آنان را بر مي‌گزينند. وقتي كه اين گزينه‌ها جايگزين نمادهاي گذشته مي‌شوند خودبه‌خود نوعي فراموشي و گم‌گشتگي فرهنگي در ميان نسل‌ جديد اتفاق مي‌افتد.

نسل جديد هويت و خود‌ِ واقعي‌اش را فراموش مي‌كند و بدون هيچ مقاومتي در خدمت ايده‌آل‌هاي نمادهاي فرهنگ جديد قرار مي‌گيرد. پس وقتي كه تفكر نسل جديد تغيير كند، خودبه‌خود آن فكري كه پشت اشكال نمادين قرار داشت، پياده مي‌شود و در حقيقت تأثير خود را گذاشته است و به اصطلاح فرهنگ جديدي خلق كرد.

رسانه‌ها به اين ترتيب نسل‌ها را دچار دگرگوني مي‌سازند، به گونه‌اي كه اين نسل حتي حافظه تاريخي خود را از دست مي‌دهد. حافظه تاريخي نسل‌ها چيزي نيست كه خيلي ساده و ارزان به دست آمده باشد، بلكه محصول قرن‌ها تلاش و سعي گذشتگان است؛ كه تا امروز ادامه پيدا كرده، ولي اينك در مسير سيلي قرار گرفت كه نمي‌تواند مقاومت كند. وقتي كه اين محصول چنين مورد هجمه قرار گيرد، چيزي به عنوان هويت و فرهنگ باقي نمي‌ماند. هجوم فرهنگ جديد زماني از قدرت بيشتري برخوردار مي‌شود كه فرهنگ قديم و يا اصيل ملتي دچار انفعال شود، وقتي كه اين امر رخ دهد، فرهنگ جديد احساس قدرت بيشتري مي‌كند و چون ميدان را خالي مي‌بيند به راحتي سيطره و سلطه خود را بر تمامي اركان يك جامعه تحميل مي‌كند.

زماني كه ابزار رسانه در خدمت فرهنگ جديد قرار مي‌گيرد يقيناً ساختارهايي را بر مي‌گزيند كه نفوذپذيري در آنها راحت‌تر است. رسانه‌ها عموماً در تحميل آراي خود- خصوصاً رسانه‌هايي كه قصد تحميق افكار جمعي را داشته باشند- دسته‌جمعي و گروهي عمل مي‌كنند و همه در صفي قرار مي‌گيرند كه نيروي روبه‌روي آنها عملاً از سازوكار و ابزار رسانه‌اي قوي برخوردار نيست.

رسانه براي سود

رسانه‌ها – چه تلويزيون، روزنامه و اينترنت- در جهان امروز به فرهنگ به عنوان مقوله‌اي اقتصادي و سودآور و يا زيان‌ده مي‌نگرند. فرهنگ در قاموس انديشه‌اي صاحبان رسانه‌هاي قدرتمند، ديگر آن كاركردهاي اخلاقي را هم ندارند و گويي انسان بايد به موازات آن فرهنگي را بپذيرد كه سود و زيان آن مشخص باشد.

اين باورها عموماً در جهان غرب- كه خاستگاه رسانه‌هاي نوين است- وجود دارد و به اين علت آنها معمولاً جوامعي را نشانه مي‌روند كه امكان تخريب و ويران‌كردن فرهنگ آنها راحت‌تر باشد. اولين كاري كه آنها مي‌كنند سلايق و علايق روزآمد مردم را شكل مي‌دهند، به اين معني كه مردم را مجذوب نمادهايي مي‌سازند كه در جوامع آنها كمتر وجود داشته و يا اصلاً وجود نداشته است. اين رسانه‌ها در حقيقت سربازان پياده خود را از بين همين مردمي كه مي‌خواهند مورد هجوم قرار بگيرند انتخاب مي‌كنند؛ آنها اول چشم‌ها را خيره مي‌سازند و سپس راه تسخير عقل و گاه خرد جمعي را نشانه مي‌گيرند.

گاهي رسانه‌ها ابتدا در خدمت كالاهاي اقتصادي‌اند تا كالاهاي فرهنگي. چنان‌ شيفته‌وار آنها را تبليغ مي‌كنند كه گويي بدون داشتن هر كدام از اين كالاها واقعا زندگي ميسر و ممكن نيست؛ كه اتفاقا گاهي هم چنين است. اين كالاها هم از راه رسانه‌هاي تصويري و هم رسانه‌هاي كاغذي با عالي‌ترين شيوه‌هاي تبليغاتي وارد خانه‌ها مي‌شوند. چگونه تبليغ كردن و كدام تصوير و واژه را برگزيدن، امروزه بيشتر براي تبليغ اقتصادي است. وقتي كه با تبليغ فريبا بتوان كالايي را وارد زندگي مردم ساخت به همان نسبت اين كالا فرهنگ خاستگاه خود را به همراه خواهد داشت؛ و چه بسا خرده‌ فرهنگ‌هاي نوين و به ظاهر ناديدني عميقاً كار تسخير فرهنگ كلان را به عهده خواهد داشت.

با اين وصف رسانه‌ها مي‌توانند در عمل حافظ منافع و فرهنگ قدرتمندان اقتصادي باشند. وقتي كه سربازان رسانه‌ها بدون هيچ خون‌ريزي وارد كشوري مي‌شوند، طبيعي است كه به‌راحتي بتوانند فرهنگ آن كشور را هم بدون‌ خون‌ريزي تسخير كنند. درحقيقت رسانه‌ها با نمادسازي و سمبل‌آفريني خود را در پس آنها پنهان مي‌كنند و در اين هنگام قدرت خود را در تخريب نمادها و اسطوره‌هاي ملي و بومي به‌رخ مي‌كشند. در چنين شرايطي «رمبو»ها و حتي «هري‌پاتر»ها بخشي از دغدغه‌هاي مردم مي‌شوند و ديگر جايي براي «رستم» و «سهراب» و «زئوس» و «پرومته» باقي نمي‌ماند.

همين نقش تأثيرگذاري و تغييرسازي رسانه‌ها باعث مي‌شود كه برخي از كشورهاي صاحب تمدن مانند ايران، چين، هند و... بايد راه‌هايي را براي جلوگيري فرهنگ مهاجم جديد در پيش گيرند تا بتوانند جلوي اضمحلال فرهنگ خود را بگيرند.

امروزه كشورهاي فراواني به اين واقعيت رسيدند كه رسانه‌ها قدرتمندترين سلاح كشورهاي قدرتمند براي تسخير ملل و نحل ديگر است. ديگر زمان هجوم نيروهاي نظامي براي تغيير فرهنگ و باور و آداب ملت‌ها گذشته است، زيرا رسانه‌ها بدون هيچ زحمت و مشكلي بي‌آنكه در خانه كسي را به صدا در آورند فقط با اشاره‌اي صفحه‌اي رنگين را مي‌گشايند و آنگاه فضاي خلوت و تنهايي مردم را پر مي‌كنند.

اين رسانه‌ها حتي با لطايف‌الحيل رازدار مردم مي‌شوند و مردم هم به آن اعتماد مي‌كنند و همه داشته‌هاي خود را بر روي صفحه‌اي مي‌ريزند، به اين اميد كه هم از تنهايي نجات يابند و هم رفيقي و ياري جديد پيدا كنند.

رسانه در مقابل رسانه

براي مقابله با قدرت‌ رسانه‌هايي كه قصد تخريب فرهنگ ملت‌ها را دارند، تنها ابزار اتفاقاً‌ همين رسانه‌ است. بايد فقط سازوكار مبارزه را شناخت تا مقهور توانمندي‌هاي آنان نشد. رسانه امروزه به جاي كاركرد پيام‌‌دهي به كاركردفرهنگ‌سازي تبديل شده است، به نوعي ابزار نوين براي تغييرات شاكله جهان. مك‌لوهان مي‌گويد«رسانه همان پيام است.»

بايد ديد كه اين پيام و ذات آن چيست. اين پيام در جهان معاصر فقط ذاتي خبري و گزارشي ندارد، بلكه مي‌تواند همان فرهنگ باشد؛ در يك پروسه رسانه به فرهنگ تبديل مي‌شود. مهم‌ترين ابزار مبارزه با فرهنگ مهاجم، فرهنگ يا رسانه قوي است، فقط بايد راه‌كار را شناخت و به كاربست. از جمله آنكه:

1- نقاط ضعف و انحراف فرهنگ مهاجم را شناخت و از تحميل آن بر مردم و يا اشاعه آن در بين اقشار خاص جلوگيري كرد.

2- فرهنگ ملي و اصيل خود را تقويت كرده و به شكلي نيرومند و درست در مقابل فرهنگ مهاجم قرار داد.

3-نيازهاي فرهنگي و اخلاقي مردم را سنجيد و به آن هم در بهترين شرايط پاسخ داد

4-به كمك كارشناسان و انديشمندان دنياي رسانه، حيله‌ها و ترفندهاي تبليغي آنها را بر ملا كرد و خود ترفندي جديد خلق كرد و روبه‌روي فرهنگ مهاجم قرار داد.

5- وجوه فرهنگي مشترك اقوام و مليت‌هاي درون‌‌سرزميني را بازشناسي كرد و بر روي آنها كار تبليغي و فرهنگي درست انجام داد؛ وجوهي مانند: دين، زبان، آداب، باورها و سنن نقش تعيين‌كننده‌اي در اين زمينه دارند.

در ايران مي‌توان به دين و فرهنگ و حتي آييني چون نوروز كه عموماً بين همه اقوام در گستره ايران تاريخي مشترك است، اشاره كرد. 6- نقاط قوت فرهنگ خود را شناسايي و آن را به درستي به مردم بازشناساند. 7- مهم‌ترين رقيب رسانه، رسانه است؛ پس با زبان رسانه مي‌توان جلوي رسانه تخريب‌گر را گرفت.


منبع:[url]http://www.hamshahrionline.ir/News/?id=41743[/url]

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

ایجاد یک حساب کاربری و یا به سیستم وارد شوید برای ارسال نظر

کاربر محترم برای ارسال نظر نیاز به یک حساب کاربری دارید.

ایجاد یک حساب کاربری

ثبت نام برای یک حساب کاربری جدید در انجمن ها بسیار ساده است!

ثبت نام کاربر جدید

ورود به حساب کاربری

در حال حاضر می خواهید به حساب کاربری خود وارد شوید؟ برای ورود کلیک کنید

ورود به سیستم

  • مرور توسط کاربر    0 کاربر

    هیچ کاربر عضوی،در حال مشاهده این صفحه نیست.