elo

Members
  • تعداد محتوا

    775
  • عضوشده

  • آخرین بازدید

  • Days Won

    25

تمامی ارسال های elo

  1. چرا دوست خوبم از چند میلیارد هم میگذره اونا 3 تا حوض خشک دارن ( منهای فلوتین داکهاشون و داک سرسره اشون)و چندین اسکله پذیرفتن تعمیرات ( خیلی هستن تعدادشون خاطرم نیست) معمولا هر کشتی بین 5-6 روز در حوضچه است و مابقیشو کنار اسکله در امر تعمیر و نگهداریه معمولا در حوضچه ها هم بنا به اندازه شناورها بین دو تا چهار کشتی میبرن اگر میانگین سه فروند رو در نظر بگیریم و حداکثر زمان همون 6 روز رو مد نظر قرار بدیم و میانگین 2-3 میلیون دلار برای تعمیرات اساسی( بالای 4 هم دیدم من) رو هم مد نظر قرار بدیم ( منهای اونهایی که فقط کنار اسکله میان و حوض نمیرن ، منهای اونهایی رو که میسازن و میفروشن ، منهای خدماتی که به کشتیهای که میان لنگرگاهش میدن و از همه مهمتر منهای اونهمه سوخت و آذوقه ای که به کشتیهای در لنگر گاه و کنار اسکله های تعمیراتی و در حوضچه میدن ) فقط درآمد حوضچه حدودا 1.6 میلیارد میشه تازه خیلی وقتا برای سال بعد میری برای نبوت فضای خالی نیست و بهت نوبت نمیدن!!!!!!!!! نیروی کار ارزون قیمت هندی و پاکستانی و مدیریت اروپاییها و به نام عربا و شاید براتون جالب باشه اگر بگم درآمدشون از پشتیبانی و تدراک و سوخت رسانی به کشتیها چندین برابر این مقداره متاسفانه این مبالغ از ایران هجرت کرده به دبی امیدوارم با راه افتادن حوضچه های خودمون جدای از جلوگیری از برون رفت ارز از کشور ارز آوری خوبی هم نصیب کشور بشه
  2. و الله دوست خوبم من اونطوری برداشت کردم و این بود که اون مطلب رو نوشتم اما اگر موضوع رو بنده بد برداشت کردم ازشون و از همه دوستان بابت تند نوشتن پوزش میخوام در هرصورت من نظام قبلی رو هم ابدا تجلیل نمیکنم آمریکایی ها رو که ابدا
  3. گفتم که تعجب برانگیزه و خیلی ها باور نخواهند کرد دوست خوبم برخورد یک جنگنده با اون سرعت به وانت چقدر میتونه ضربه بزنه؟ به نظرتون کمه؟ برخورد با یه پرنده اونقدر خطر داره که بارها تذکر داده شده( منهای رفتن تو موتور) اونوقت برخود با یک وانت رو میپرسین چقدر بوده؟ دوتا خودرو که به هم میزنن چقدر خسارت داره سرعتهای ایندو رو هم باهم جمع کن اندازه حرکت و بالاخص حساسیتهای جنگنده رو خواهین فهمید چقدر بوده در ضمن دوست خوب من اگر شاه خاین ملعون لعنیت ( هرچی شما میگین) این سلاح های بدرنخور و اهن پاره ( راحت شدین؟) رو نمیخرید الان بنده و جنابعالی با زبان شیرین عربی و تحت لوای الرییس صدام با هم گفتگو میکردیم کمی تفکر در حرفهامون هم بد نیست شاه بد بود خیلی هم بد بدیهای بسیاری هم داشت اما اگر همین خریدهاش نبود الان زبان رسمی این مملکت فارسی نبود بیاییم منصفانه قضاوت کنیم وجدان تنها محکمه ایست که احتیاج به قاضی ندارد همیشه خوب و بد رو مطلق نکنیم که یکی مطلقا خوب و درست و صحیح و نعوذ بالله معصوم و دیگری نه مطلقا بد و اشتباه و ایراد همه ادمها منهای ایمه میتونن هم کارو تفکر خوب داشته باشن هم بد بیایم همه دستهامونو به درگاه خدا برداریم و شاه را بابت ساختن راه هایش پلهایش کارخانه هایش زیر ساختهایش پالایشگاه هایش بنادر و فرودگاه هایش و هرآنچه ساخته لعن و نفرین کنیم نه گلم شاه خیلی ایراد داشت خیلی زیاد اونقدر که نتیجه اش شد انقلاب 57 اما نه دیگه هرکاریشو ببنیدیم به تخریب و اشتباه همونهایی که اوایل انقلاب داد میزدن " آهن پاره نمیخوایم" امروز دارن همه گناه رو میندازن گردن یکی دیگه راستی میدونی آیه چی رو آرم سپاه هستش و یعنی چی؟ اگر همون ادوات جنگی نبود که سه روزه صدام دیونه تو تهرون داشت جولان میداد گلم بدون اون تجهیزات همه 36 میلیون اون روز هم کشته میشدیم و با شجاعت هم میجنگیدیم با دست خالی نمیتونستیم جلوی صدام رو بگیریم نگیمن فقط نیروی انسانی بوده که اگر فقط نیروی انسانی بود دلیلی برای اونهمه خرید زمان جنگ و بعد از جنگ و الان ( ساخت و توسعه و تعمیر و ارتقا) وجود نخواهد داشت شبیه اونایی نشین که شعار انحلال ارتش سرمیدادن و فلسفه اشون این بود که اگر کسی حمله کرد سلاح برمیداریم و میریم جهاد همونایی که میگفتن ارتش نیاز نیست چون ما یه ملت اانقلابی هستیم و هیچ کسی نمیتونه بهمون حمله کنه و...تارخ ثابت کرد بنیانگذار انقلاب با حفظ ارتش درست میگفت یا اونایی که الان... بگذریم احساسی نشیم بهتره
  4. خوب چون در چند جای دیگه دیدم مطلب رسانه ای شده بزارین منم یه چیزایی بگم: متاسفانه یک وانت بدون اجازه برج ووبدون هماهنگی بصورت مورب باند رو در حین تقرب جنگنده آموزشی دو نفره اف5 قطع کرده وبازهم متاسفانه هواپیما در قسمت لندین گیر و چرخهای عقب و کلا پشت جنگنده با وانت برخودشدیدی میکنه بحدی که راننده وانت متاسفانه کشته میشه خلبان شجاع و توانا هم جنگنده رو باتمام توان میکشه بالا اما متاسفانه جنگنده دیگه قابل کنترل نبوده شدت صدمه وراده بحدی بوده که نمیشه جنگنده رو کنترل کرد خلبان جنگنده رو از بالی فضای پایگاه با تمام کوشش به بالای یک مزرعه کشاورزی کشونده و با تمام توان انجین به ارتفاعی جهت اجکت کلایمب میکنه و وقتی که از بازگرداندن جنگنده نامید میشه اجکت میکنن خوشبختانه هردودخلبان( استادخلبان و خلبان جوان ) در صحت و سلامت کامل فرود میان ولی متاسفانه راننده خودروی وانتی که بدون اجازه باند رو قطع کرده کشته شده اند اینم ماجرای فیلمیی که میگفتم اما متاسفانه حقیقت داره هم جالب انگیز هم تاسف انگیز هم سوال انگیز هم غم انگیز هم ..
  5. مهدی جان اونوقت اون محو شدن همیشگی توی افقتو چرا برای جنگنده یا خلبان بکار نبردی؟ اونطوری دوباره یاد مهدی قدیمی می افتادم بچه رو که بیخیال اما گفتم که تاچ اند گو بوده ماجرا از این بیشتر هم جلوتر نمیرم امیدوارم نهاجا خودش اعلام کنه
  6. اگه من بخوام حدس بزنم و مبنار و هم بر این بزارم که این تصویر واقعیه و این همون فکوره و این فکور میتونه پروازکنه و واقعا یک موشک هوا به هواست ( ببینید تماما بر پایه مفروضات) بیاد بگم که: بدنه مشخصا از بدنه فونیکس الگو برداری شده و شباهت و همسانی عجیبی با فونیکس داره منهای اون شباهت استیفنریش با هاوک با این قضایا و باتوجه به استفاده از موتور هاوک در چند جای دیگه میتونم حدس بزنم که این موشک با ترکیبی از موتور هاوک ، و بر پایه بدنه و سیستم کنترلی فوینیکس و کمی هم الگو گیری از بدنه و استراکچر هاوک ساخته شده منتها راجع به باطری و راردار و سیستم هدایتش نمیشه چیزی گفت شاید سیستم راداری و هدایتی و کنترلیش چیزی شبیه موشکهای شاهین یا شلمچه باشه یا الگو گرفته از اونا نمیدونم میتونه هم چیزی الگو گرفته از خود موشک فوینیکس باشه والل الاعلم
  7. دوست خوبم تاچ یعنی تماس گو یعنی رفتن به وظعیتی گفته میشه که یک جنگنده یک لحظه تماس برقرار میکنه اما دوبراه میکنه و میره بالا خلبان شجاع و توانای این جنگنده هم بعد از اون ماجرا سعی میکنه جنگنده رو تا حد ممکن نجات بده که متاسفانه جنگنده بیشتر از این حرفا آسیب دیده و ایشون هم با رسیدن به ارتفاع مناسب برای اجکت و اطمینان از عدم توانایی بازگشت و فرود ایمن جنگنده و....... اجکت میکنن بخدا خیلی دلم میخواست ماجرا رو براتون مینوشتم اما نمیشه مهدی جان بنده هم امیوارم که نهاجا نیاد باز بخواد تبلیغی کاری بکنه و ساده و رک و پوستکنده ماجرا رو بیان بکنه هرچند بعید میدونم خیلیها حتی باورش کنن یا قبلوش کنن و خواهند گفت سرپوش گذاشتن به ماجراست اما باور کنید حقیقت داره یک نکته هم بگم این ماجرای سقوط متاسفانه بدون تلفات نبوده و در اثر این ماجرای سقوط جنگنده اف5 که امروز صبح اتفاق افتاده شوربختانه یک کشته هم داشتیم عشق و شکست عشقی و رقیب عشقی رو هم مهدی جان بزار برای دوستان عزیز دل هندی اون هنده که این ماجراها همش یه پاش رقیب و شکست عشقیه اینجا ایران عشقو از کشک ارزونتر میفروشن عشق کیلویی چند گوجه رو بچسب که غذای اعیونی شده
  8. آ؛هان حالا شد در لحظه فرود یه دفعه اما ربطی به پرنده های بینوا هم نداره گفتم که مجبور میشه تاچ اند گو کنه نکته ...... نوشتمو پاکش کردم بزارین نهاجا خودش بگه من نگم
  9. عزیزای من چرا همه چیز و ربط میدین به هم گلم گفتم نه جنگنده نه موتور نه قطعه نه عمر کاری نه خلبان نه تعمیرونگهداری هیچکدوم مقصر این حادثه نبودن ماجرا چیز دیگه ای بوده که نمیتونم چیزی بگم امیدوارم خود نیرو هوایی دوخط توضیح بده تا همه بفهمن چی بوده و یانقده فکروخیالهای جورواجور به ذهنها هجوم نیاره میدونم شنیدن خبردو سقوط دی یک هفته همه ایرانیهای غیور و میهن دوست رو احساسی میکنه اما بزارین اطلاعات صحیح بدستتون برسه بعد نتیجه گیری کنین میدونم از دست دادن جنگنده سخته و تلخ اما اینبار شکر خدا خلبانا سالمن همین خیلی مهمه اگر ماجرا رو بدونین تعجب خواهین کرد شرمنده ام بخدا که نمیتونم چیزی بگم خلبان فقط شاهکار کرده تونسته با تاچ اندگو به ارتفاع اجکت کلایمب کنه همین
  10. آقایون سلام خبرو من قبل از همه شنیدم میشه اینقدر زود احساسی نشین و حدسهای انچنانی هم نزنین سقوط این جنگنده سرسوزنی ربط به فرسودگی جنگنده یا عدم تعمیر یا موتور یا خلبان نداشته ماجرا یک چیز عجیب و غریبه که شنیدنش کمی تعجب برانگیزه اینو بگم که جنگنده مجبور شده تاچ اند گو کنه تاحداقل بتونن اجکت کنن اما ..... ابدا ربطی به هواپیما و خلبان نداشته به هیچ وجه ماجرا خیلی فیلمیه
  11. خواهش میکنم دوست خوبم ما توی ایران دوتا حوضچه خشک متعلق به نیروی دریایی داریم که برای یگانهای تجاری کوچیک هستند جدای از این جوابگوی تعمیرات و ساخت خود نداجا رو هم نمیدن چند داک سرسره و فلوتین داک و سنکرو لیفت هم داریم که برای یگانهای تجاری و نظامی ازشون استفاده میشه اما هیچکدومشون جوابگو برای تناژ و اندازه نفتکشهای بزرگ و حتی میان وزن نیست ( به زور میتونن همین تانکرهای کوچیک ساخت داخل رو پشتیبانی کنند آلبته قضیه سایت و شیپیارد صدرای بوشهر بهتره) در حال حاضر دو تا حوض خشک یکی برای تعمیرات و یکی برای ساخت شناورهای سنگین در بندرعباس در حال سخته این پروزه مربوط به قبل از انقلاب بود که سالها مسکوت موند و الان چنیدین ساله که در حال اجراست( این همون پروزه ای هستش که بجای ایران در دبی اجرا شد و الان سالیانه میلیاردها دلار درآمد نصیب عربا میکنه) امیدوارم بزودی( حداقل ظرف یکی دوسال آینده عملیاتی بشن) کاملا باهاتون موافقم هر تعمیرات دوره ای شناورهای سنگین میلیونها دلار ارز از کشور خارج میکنه تازه این جدای از اشتغال زایی و رشد و شکوفایی صنایع پایین دستیمونه که اگر حوض خشکهامون راه بیوفته میتونه روی اونا هم تاثیر گذار باشه
  12. دوستان سلام نخست اینکه خود خبر واقعیت و صحتش رو هواست و ترکیه ای ها هم فعلا تکذیبش کردن و بعید هم میدونم که اونقدر احمق باشن که دست به چنین خریتی بزنن ، البته اگر امریکا بجای اسراییل بیاد پای میز و تضمینهای لازم دفاعی و امنیتی رو بهشون بده با یکسری مشوق مثلا سیاسی و اقتصادی و.. اونوقت یه چیز دیگه است دوم اینکه در حالی که در بحث سوریه کاملا خلاف سیاست ما عمل میکنند اما یادمون نره که یک بحث مشترک دیگری هم هست که اونا رو به شدت تهدید میکنه و اونم کردها هستند ، درصورت صدمه دیدن سوریه و ایران وبالطبع اون قدرت گرفتن کردهای دو کشور و با وظعیت موجود کردهای عراق ، اونوقت تقریبا ترکیه هم منطقه کرد نشینش رو از دست خواهد داد. ترکیه ای ها هم اونقدری که برخی ها فکر میکنن احمق نیستن ، اونا هم تجزیه و تحلیل میکنن و در این چند سال نشون دادن که دست برقضا خیلی هم سنجیده عمل میکنند در بحث حمله اسراییل به قایق مرمره و اونهمه ژست و شعار و بیرون رفتنت اردوغان از جلسه ، همه فکر میکردن رگ اسلامی اردوغان بلند شده و چه بهبه و چه چه ها که به نافش نبستن غافل از اینکه حس تعصب محض ملیگرایانه و اون رگ... بلندش شده بود وو سخنرانیهاش توی قاهره و .. ثابت کرد که رو چه حسی اونکارا رو میکرده درباره نزدیک شدن ( یا بهتر بگم دوباره نزدیک کردن ) ترکیه به اسراییل بهتره بیشتر از اینکه بخوایم روی بحث ایران زوم کنیم برگردیم به واقعیت ماجرا به نظر بنده این ماجرا بیشتر سوریه روهدف قرار داده تا ایران رو ، بگونه ای آمریکا و غرب دارن شرایط رو برای حمله نظامی به سوریه مهیا میکنن ، در این صورت بیشک اسراییل هم یکی از اهداف سوریها خواهد بود ( با فرض دخالت نکردن ایران ، هرچند معتقدم این پایگاه خواهی ها برای تصور چنان سناریویی برای حمله به سوریه و مداخله ایران است ) در ضمن اگر اسراییل بخواهد به ایران حمله کند اول باید خاطرش از بیخ گوشش راحت باشد سوریه و حزب الله لبنان( شاید برخی ها بگویند حماس ، که بنده زیاد قبول ندارم ، نه که بی تاثیر باشد ف خیر منتها تاثیر حماس حتی یکصدم حزب الله هم نخواهد بود ، شاید حتی یک هزارم حزب الله هم نخواهد بود) درصورتی که اسراییل دست به حماقتی علیه ایران بزند ، با بودن سوریه و حزب الله جدای از توان خودمان ، تقریبا بازنده از پیش مشخص شده اسراییل خواهد بود پس باید اول مشکل سوریه حل شود و بعد حزب اله و بعد ایران در ضمن چیزی که تعجب مرا دراین چند روز برانگیخت عدم اشاره دوستان به اجازه اردن به اسراییل برای استفاده از آسمانش بود که این مطلب میتواند هم برای سوریه خطرناک باشد و هم برای ما یادمان نرود اسراییل برای دسترسی به ما سه مسیر اصلی خواهد داشت : از خاک ترکیه از خاک عربستان از خاک اردن و عراق( که بهترین مسیر هم همین مسیره برای اونا) این ماجرا رو با اعزام نیروهای امریکایی به اردن کنارهم بزارین به پازل بد و خطرناکی خواهیم رسید محاصره کامل سوریه ، و بعد از اون اتوبان کردن مسیر به سمت ایران هرچند معتقدم بدون سوریه و حزب الله هم این اتوبان به سمت ایران برای اسراییل اتوبان مرگ و نیستی خواهد بود اما با بودن حزب الله و سوریه کارها بسیار راحت تر و روانتر و موثر تر صورت خواهد پذیرفت، مرگی سریعتر برای اسراییل!!!!! اون دوستی هم که دم از شخم زدن ایران میزدند یا نیمدانند شخم زدن یعنی چی ؟یا نمیداند ایران کجاست و چقدر پهناور است و چه توانا یهایی دارد؟ و اما سرزمینی کوچک به وسعت فلسطین اشغالی که کوچکتر از خیلی از استانهای ماست به آسانی قابل شخم زدن خواهد بود اونم چه شخمی دو شخمه و عمیق جون میده برای کشت بهاره !!!!!!!!!!!!!! جهاد کشاورزی خودمون هم با همه تراکتوراش نتونسته ده درصد این سرزمینوپهناور شخم بزنه( خوب این که شوخی بود و این شخم کشاورزی با اون شخمی که مد نظر اون دوستمون بود قابل مقایسه نیست، اسراییل که در این حد و اندازه ها و قد و قواره ها نیست میمونه بابا بزرگش که اونم بعید میدونم بخواد وارد چنین بازی بزرگی بشه روزی وارد خواهد شد اما نه با طناب اسراییل، بلکه به عقیده بنده اول همسایه های عرب بادیه نشین کرانه پایین خلیج فارس رو براه خواهد انداخت و بعدش دوباره یک اجماع جهانی که ای وااااااااااای ایران عربها رو نابود کرد و برای حفظ محیط زیست و بقای یکسری از موجودات زنده و آثار باستانی و ....توله های همیشگیشو با خودش همراه خواهد کرد تا بتونه هزینه های ساسی ، اقتصادی ، نظامی و انسانیشو بین همه تقسیم کنه) درپناه یزدان کردگار
  13. دوست خوبم سلام چرا بخندم؟ سوالت کاملا منطقی بود خوب قبلا که امکانات در این حد نبود میت رو در پرچم ملی میپیچوندن و یک وزنه همخ بپاش میبستن و با ثبت موقعیت و گرفتن گواهی شهود طی مراسمی خاص به دریا مینداختنش اما الان اینطوری عمل نمیشه متاسفانه چندین و چند مورد عینی داشتیم که در یک مورد نیز بنده متاسفانه حضور داشتم بر روی کشتی در این مواقع درصورت نزدیک بودن به ساحل یا امکان کمک گرفتن از ساحل ( مثه بالگرد یا گشتهای ساحلی یا ...) میت رو به خشکی فرستاده تا از اونجا به کشور مطبوعش فرستاده بشه در غیر اینصورت ( مثلا وسط دریاهای آزاد و بدون دسترسی به امکانات پشتیبانی ساحلی) جسد رو در یکی از سردخانه های دما پایین کشتی قرار داده و مسیر رو به سمت نزدیک ترین ساحل ممکنه تغییر میدن و جسد رو به ساحل تحویل میدن ( البته به محض رخ دادن این اتفاق یک پروسیجر ثبت و اطلاع و ارتباط قانونی هست که توسط کتاپتان کشتی مو به مو پیروی و اجرا میشه) تفاوت در کشتیهای تجاری و نظامی فقط به نوع مراسم برگزاری شده رسمی برای مبت برمیگرده که در شناورهای نظامی گسترده تر و باشکوه تر و پرتمتراق تره و با شلیک تیرهای تشریفات هوایی (و درصورت رده بالا بودن شلیک توپ) بهمراه خواهد بود امیدوارم هیچگاه هیچکسی شاهد چنین صحنه ای نباشه
  14. درباره نیروهای ویژه بنده اطلاعات انچنانی ندارم میدونم در بدنه نیرو دریای ارتش تعداد ی تکاور بودن که در تیم های چند نفری کارهایی کردن که یک تیپ هم براحتی نمیتونست بکنه و یا نکرده و منتهی اصلا اسمی ازشون نیست چراشو من نمیدونم آمریکای از کارهای نکرده اشون چندین فیل میسازن و پخش میکنن گندی که در عملیات شاهین ساه زدنو تبدیلش کردن به یک شاهکار( قرار بود 30 دقیقه ای باشه و ریسو هم بگیرن که شد....) هرچند بیرون اومدن از اون باتلاق شاهکار بود منتها حرف من اینه وقتی تیمهای چند نفره تکاوری نیرو دریای ارتش طی جنگ شاهکارهای واقعیی خلق کردن که حتی تو فیلمهای تخیلی هالیود هم نمیبینین چرا هیچی ازشون بیان نمیشه؟ اگر هم بیان میشه اونقد میزنیم به هاشیه و تحریف که اصل ماجرا گم میشه ، ماجرای انهدام سکوهای موشکی عراق توسط تیم تکاوران دریای ارتش که شد دستمایه فیلم پایگاه جهنمی مثلا سرترین کاری بود که د راین زمینه صورت پذیرفت بخونین ببینین این عزیزانچیکار کردن و ما چقدر به کاراشون بها دادیم درباره استرن تیوب هم ، یکی از دشوارترین بخشهای کشتی میشه ( البته برای توضیح دادن به کسی که زیاد سررشته ای از تکنیکال دریایی نداره ، به خود دانشجوهای دریایی هم معمولا اخرین مباحثی که تدریس میشه همین مبحثه ) اگر عمری بود و تونستم یکسری از اطلاعاتمو بالاخص شکلهای مربوطه رو پیدا کنم حتما یه توضیح مختصری خواهم نوشت
  15. دوست خوبم فقط تجهیزات نبود که بگم غنیمتی بودن یا نه ، سطح اموزش، آمادگی رزمی ، آمادگی بدنی ، دیسیپلین و نظم فوق العاده ، کاربلد بودن و وظیفه شناسی، اطلاع و اشراف کامل به نوع و مکان عملیات ، تخصص زبانهای بیگانه ، علم سیاسی روز بین الملی ، شکیبایی و صبوری در برابر بحثهای داخلی، شیوه و منش و رفتار حتی در برخود و کارهای روزمره ، شیوه استفاده از تجهیزات ، تاکتیکهای انجام ماموریت و... به زبون ساده بگم ، خیلی باکلاس تر از این حرفا بودن!!!!!!!!
  16. دوست خوبم سلام اول که علت اینهمه ایراد رو گفتم و توضیح دادم دوم اینکه اینهمه ایراد در 6 ماه اتفاق افتاد ولی چون شما نوشته ها رو یکجا میخونین زیاد میاد باید خدمتتون عرض کنم برخی کشتیهای ( مثلا مربوط به شرکتهای یونانی) اگر روشون خدمت کنی اونقدر اتفاق خرابی و تعمیراتی میبینی که اگر همون روز ننویسیشون عمرا بعد یک هفته یادت بیاد چیکا را کردی همین اواخر با شدت گرفتن تحریمها تقریبا نزدیک به چنین بلاهایی سرمون اومد ولی همیشه اینطور نیست توضیح دادم که این یک مورد نادر و استثنایی بود از اینا گذشته ماها برای همین کارا اونجایم ، اگر قرار بود کشتی به تعمیر و رفع عیب نیاز نداشته باشه دلشون درد نمیکرد به ما حقوق بدن و اونجا نیگرمون دارن جهت روشن تر شدن موضوع باید عرض کنم تقریبا روزی در کشتی نیست که ما دستگاهی ور باز نکرده باشیم میشه گفتهمیشه یک یا دودستگاه در حال تعمیر هستند ما در کشتی planned maintenance system داریم که طبق برنامه ( تحت نرم افزاری با نام amos) و برمبنای ساعت کارکرد یا عمر قطعه یا تاریخ نصب و راه اندازی تعمیرات و نگهداری ها رو گوشزد میکنه و اینه که معمولا هر روز دو یا سه دستگاه ( یا یکی و یا شاید هم بیشتر) برای تعمیر داریم و چنیدن و چند دستگاه برای چک و بررسی و تست و کارهای نگهداری و.... اونایی که بنده نوشتم مشکلات بسیار بزرگی بودن که بقول معروف آن پلن بودن و ناخواسته و بدون برنامه رخ دادن و الا ما هر روز درگیریم دریا فقط این خاطراتش نیست روزی 14 ساعت کارکردنش هم هست( درست دیدین روزی 14 ساعت)
  17. یاکوزای عزیز و دوست داشتنی شما بینهایت لطف دارین به این حقی ممنونم از لطفتون دوست عزیزم 100 عزیز حضور سبزتون از هزار مثبت بهتر و برتر برای من حضور شما مهمه نه مثبتها ومنفیها حضورتون بهترین مثبت دنیاست دوست خوبم سارجنت گرامی این نظر لطف و مهربانی شما رو میرسونه خوشحالم که از نوشته ها خوشتون اومده دوست و همکارم الکرو آفیسر عزیز این نهایت لطف و نظر شما رو میرسونه اگر سر شوزن باری در این مطالب هست یکی زحمات شبانه روزی دریادلان نیروی دریای ارتش و سپاه و دیگر ایستادگی دریانوردان ایران و در نهایت حضور سبز شما عزیزان و بزرگوارانه امیدوارم که بتونم این خاطرات رو هرچه زودتر بنویسم و اپشون کنم بعدش نوبت دیگر دوستانه که بیان توی گود و چرخی و کباده ای و میلی و.... درباره کتبا هم فقط خاطرات من بتنهایی کافی نیست باید مابقی دوستان همکار بنده هم لطف کنن و خاطراتشونو بفرستن برای چندتاشون میل زدم فقط سه نفرشون یکی یک خاطره فرستادن که در جای خودشون میارمشون اما پیشنهادتون خیلی عالیه اگر خدا بخواد بعد از اتمامشون با یه ویرایشو تصحیح ادبی و جمله بندی درست شاید قابل چاپ بشه چون من تندی تایپ میکنم و خیلی غلط غلوط تایپی و ادبی و نگارشی داره در پایان بخاطر نبود و کم آوردن مثبت برای پاسخ به محبت دوستان از همه پوزش میخوام
  18. یاکوزای عزیز و دوست داشتنی شما بینهایت لطف دارین به این حقی ممنونم از لطفتون دوست عزیزم 100 عزیز حضور سبزتون از هزار مثبت بهتر و برتر برای من حضور شما مهمه نه مثبتها ومنفیها حضورتون بهترین مثبت دنیاست دوست و همکارم الکتور آفیسر عزیز این نهایت لطف و نظر شما رو میرسونه اگر سر شوزن باری در این مطالب هست یکی زحمات شبانه روزی دریادلان نیروی دریای ارتش و سپاه و دیگر ایستادگی دریانوردان ایران و در نهایت حضور سبز شما عزیزان و بزرگوارانه امیدوارم که بتونم این خاطرات رو هرچه زودتر بنویسم و اپشون کنم بعدش نوبت دیگر دوستانه که بیان توی گود و چرخی و کباده ای و میلی و....
  19. سیناپس جان دوست خوبم در ابتدای خاطراتم گفته بودم و چند جای دیگه هم اوردم که بنده بر روی کشتی های نفتکش کار میکنم و رابطه کشتیها در دریا ظابطه مند و مبتنی بر احترام متقابله و بارها شده که ناوگروه رزمی ما به امریکایی ها یا مثلا عربستانی و چینی و یونانی و... کمک کرده و متقابلا اونا هم کمک کردن همین اخرین خاطره ام نوشتم که بالگرد ناو امریکایی از ما دفاع کرد و ناوشون مارو ساپورت کرد اون مصاحبه ای رو هم که با سردار ناظمی از یک سایت دیگه اوردم و اینجا گذاشتم میتونین ببینین که حتی نیروهای نظامیمون هم در دریاهای بین المللی رفتار و تبادل اطلاعات مبتنی بر احترام متقابل و کمکهای متقابل دارند در خلیج فارس به جهت پاره ای مسایل استراتژیکی و دفاعی و رزمی و تاریخی این رفتار دوستانه بین یگانهای نظامی کمتر دیده میشه منتها کشتی های تجاری از این قاعده مستثنی هستند و معمولا بر مبنای قوانین بین المللی رفتار میکنن اون عزیزان رو هم تارخ تقریب همراهیشون با ما رو میتونین توی همون تاپیک پیدا کنین بنده متاسفانه همون یکبار دیدمشون و بعد از اون که دیگه سپاه اصلا اونجا نیومد و بعدش هم هرچی ما بیشتر گشتیم کمتر پیدا کردیم البته من چیزهای زیادی راجع به بچه های صابرین سپاه دیده ام منتها هنوز این عزیزان را زیارت نکردم و نمیتونم درموردشون چیزی بگم و اینکه آیا اونا مثلا از صابرین بوده اند یا نه ، با توجه به شنیده ها و خونده هام از صابرین به نظر میرسه که از صابرین قوی تر و بروز تر و اماده تر بودن چیزی فراتر از اون چیزی که میشنوین و من تعریف میکنم بودن من هنوز اون حس زیبا و غرور برانگیزی رو که از دیدنشون بهم دست داد از یادم نرفته امیدوارم بازهم این عزیزان رو ببینیم و امیدوارم که عزیزان تکاور دریایی ارتش رو هم روزی با این تجهیزات ببینم به امید اون روز
  20. [quote name='IRIAF' timestamp='1366910135' post='308985'] [quote name='elo' timestamp='1366909920' post='308983'] IRAF عزیز و دوست داشتنی مشکل از نبود تکاور نبود اگر تاپیک رو از اول دنبال کرده باشین دیدن که گفتم که دوتا کشتی یکی درنقطه آلفا و یک بتا بود که بر روی هرکدومشون تعدادی تکاور بسته به ظرفیتشون وجود داشت که کشتیهایی که از خلیج فارس میرفتن از آلفا نفرمیگرفتن و در بتا اونا رو تحویل میدادن و برعکس کشتی های که از دریای سرخ میومدن از بتا میگرفتن و در آلفا اونا رو به کشتی..... تحویلشون میدادن خوب وقتی کشتی هایی که از دریای سرخ میان زیاد بوده و در عوض کشتی کمی از خلیج فارس اومده این تناسب خودبخود بهم میخوره و بر روی یکی مثلا در این مثال بر روی الفا تجمع نفرات میشه و بر روی بتا کمبودو یا نبود نفرات وقتی همچین موردی اتفاق افتاد ، برای جلوگیری و تامین کسری هر طرفی که با کمبود نیرو مواجه بود ، از طرف مقابل برای ارسال گارد بر روی کشتی برخلاف روال متدالو 3-4 نفر میدید به یکباره مثلا10 نفر رو میفرستادند تا کمبود نقطه مقابل جبرالن بشه همچنین افزایش بیش از ظرفیت در یک نقطه جدای از کاهش امار طرف مقابل مشکل اسکان و تغذیه و ساپورت رو هم بوجود می آورد الان از شیوه تازه تر و بهتر و مفید تری استفاده میشه که اگر اجازه بدین شیوه و تاکتیک جدید رو نگم [/quote] [right]اها ممنون من بد متوجه شدم.از لحاظ توانایی و درگیری،جدا از امکانات،شما تکاورای ارتش رو بهتر دیدن یا سپاه؟[/right] [/quote] سوال سختی پرسیدین من همون یکبار اون عزیزان رو دیدم ، نه قبل از اون و نه بعد از اون متاسفانه متاسفانه چنان توانایی و نظم و آمادگی رو در هیچکدام از بدنه های سپاه مشاهده نکردم اون برخورد امید زیادی در دل من کاشت که شاید همه بدنه نیروی دریای سپاه بدینگونه اند که در مشاهدات بعدی بنده در بندرعباس و جاسک و شهر خودمون و دو سه جای دیگه متاسفانه موردی حتی با نیمی و یا یک چهارم توانایی اونا مشاهده نکردم جدای از نابرابری در تجهیزات و جنگ افزار و حتی حق ماموریت( که بدون تعارف بگم دلمو به درد آورد) از لحاظ توان بدنی و آموزش هیچ چیزی کم نداشتن اون گروه از عزیزان سپاهی بدون رودربایستی بگم من هنوز هم گان میکنم که اون عزیزان از بدنه ندسا نبوده و زا بخشی دیگر از سپاه بوده باشندبه چند دلیل تسلطشون به دو زبان عربی و انگلیس ( تقریبا در ندسا این مورد جزو محالاته ، البته تک و توک بلدن اما نه در اون سطح ، با هم چندین مرحله ردیا رفتیم و از نزدیک باهاشون مراوده داشتم ) عدم تمایلشون به ورود به مباحث سیاسی داخلی ( بچه های ندسا شیفته مباحث داخلی و چپ و راست کردن و اصولگرا و اصلاح طلب کردنن برخلاف این عزیزان ) تسلط عجیب و باورنکردنیشون به مباحث سیاسی خارجی و بین المللی ( در ایم زمینه بچه های ندسا اطلاعتشون خوبه و مایل به بحث هستند منتها نه در حد این عزیزان و نه مثه این بزرگوارنا با علم و با منطق ) نظم و دیسیپلین بسیار ستودنیشون ( چیزی که توی سپاه ، یا دسته کم ندسا که بنده بیشتر با بچه هاشون مرواده داشته و دارم ، فاتحه اش خونده اس متاسفانه) سطح باورنکردنی و عالی آموزش و تمرینات این عزیزان ( با بچه های بدنه عمومی ندسا بوده و سطح آموزششونو میدونم ف و متاسفم که اینو میگم بسیار ابتدایی و پیش پا افتاده هست اموزششون ، چه در مباحث اکادمیک و چه مباحث عملی) آمادگیهای عجیب بدنی و استیل بسیار زیبا و ورزشکاری و رزمیشون( اینو هم فقط این عزیزانو در بدنه ندسا اینطوری دیدم و کمتر کسانی رو چنین یکدست دیدم ) صبر ف شکیبایی و بردباریشون و عدم حساسیتهای کذایی( در این مورد هم معمولا بدنه عمومی سپاه و ندسا رو که بنده بیشتر میشناسم ف حساس تر و زود از کوره در رو ترن ف مثلا برای یک فیلم تلویزیونی و یا مثلا شوئی چیزی اونا فوری از کوره در میرن اما این عزیزان انگار نه انگار ، انگاری یک عمره که دارن با این چیزا زندگی میکنن) لباس پوشیدن و ظاهر و سبک و سیاق زندگی کردنشون ( اینو به جرات میگم و با اطمینان خاطر در همه بدنه سپاه هیچ پاسداری رو با شلوارک و رکابی و پیپ و کاپتان بلک ندیده و حتی نمیتونستم تصور کنم ) درباره اعتقادات و باورهاشون هم زیاد نمیتونم چیزی بگم چون زیاد بحثی پیش نمیومد و به نظر میومد که از لحاظ اعتقادی هم انسانهای بسیار ارسخ و پر و معتقدی هستند و هیچ کاستی در این زمینه ازشون ندیدم و تقریبا تنها خصیصه مشترکشون با بدنه عمومی سپاه همین اعتقادات راسخ و انقلابیشون بود( البته میگم زیاد د راین زمینه وارد بحث نمیشدن ولی به وضوح از رفتارشون مشخص بود) یک نکته ای در رفتارشون بود که الان که فکر میکنم میبینم نسبت به بقیه بدنه سپاه شاید کمی شاخص تر بود ( البته این فقط برداشت منه اونم در بازسازی خاطرات در ذهنم ) و اون هم اینه که حس میهن پرستی این عزیزان شاید ( شاید ) از بدنه عمومی سپاه بیشتر بود ، شکی نیست که همه ایرانیان در همه ارگانها میهنشونو دوست دارن منتها این حس در ارتش بیشتر از سپاه است و در مقابل همه هم اسلام و انقلابشونو دوست دارن منتها اینبار این حسدرسپاه از ارتش قویتربه نظر میرسه ( البته این فقط برداشت منه) به نظرمیومد این عزیزان در این زمینه کمی حس میهن پرستیشون نسبت به بقیه بدنه سپاه بیشتر بود ، با حفظ همون حسهای اسلامی و انقلابی به جرات میتونم بگم سطح آموزششون خیلی خیلی خیلی خیلی فراتر از بدنه عمومی سپاه و ندسا بود که بنده رو به این شک انداخت که اینها تفنگداران عادی نیستن و الله ال اعلم واما تکاوران ارتشی بدون تجهیزات و بدون جنگ افرزارهای آنچنانی بسیار مستحکم ، قوی ، منظم و اموزش دیده بودند در عین کمبود نفرات و تجهیزات تا امروز اجازه ندادن گزندی به یک شناورمون برسه فکر کنم با اون اختلاف در تجهیزات ، امکانات ، جنگ افزار و حتی حقوق و مزایا این گونه عمل کردن تکاوران ارتشی چیزی در حد شاهکاره امیدوارم روزی برسه که همه بدنه سپاه به چنان سطحی از آموزش و تجهیزات و جنگ افزار و نظم و دیسیپلین و امادگی برسن که از اون تیم ورزیده و زبده دیدیم و همچنین امیدوارم روزی برسه که برای همه رزمندگان ایرانی جدای از لباس و ارگانشون اهمیت برابر و مساوی قایل بشیم و خدای ناکرده در حق کسی اجحاف و کوتاهی نکنیم امیدوارم اون گروه نمونه ف الگویی باشن برای همه نیروهای نظامیمون و همیشه تیمهای ویزه و تکاوریمون با چنان سطحی از امادگی رزمی ، اموزش ، روحی و تجهیزاتی ببینیم بیشک اگر به چنان سطحی برسیم هیچ دشمنی توان و جرات نزدیکی به مرزهای ما رو نخواهد داشت اگر بخوام اونا رو با برادران تکاور ارتش مقایسه بکنم به جرات میتونم بگم شاید در حد SBS ها نبودن ولی هیچ چیزی از تکاوران دریای و کلاه سبزهای ارتش کم نداشتن یه چیزو از ارتشیها برتر و سرتر داشتن اونم سطح معلومات و اطلاعات سیاست خارجیشون بود که بیشک از خیلی از مثلا تحلیلگران صدا و سیما برتر و بهتر بودن عجیب اطلاعاتشون مستند ، به روز و علمی و منطقی بود ( در این زمینه فکر کنم در ایران بی رقیب بودند)
  21. حاج عباس عزیز دوست خوئب و ارزشمندم نه خوشبختانه بیشتر کشتیهامون دچار مشکل نمیشن و بعنوان نمونه سه اتفاق بزرگی که بر روی این کشتی افتاد برای اولین بار بود که بنده باهاشون مواجه میشدم اسکونج فایر از دست دادن سیستم کنترل موتور اصلی و این آخری که نشت استرن تیوب بوده در شرکت ما در طول حیاتش فکر کنم فقط دومورد گزارش شده اند همونطور که در اولین پست مربوط به این کشتی نوشتم این کشتی برای تعمیرات دوره ای 5 ساله اش از آب بیرون کشیده شده بود و در حین تعمیر با مشکلاتی مواجه شدکه بنده و گروهی دیگر رو برای رفع مشکل پیش اومده بصورت فوری و اضطراری اعزام کردندف بعد از اون مشکلات ، عجله جهت برگردوندن کشتی به چرخه کاری و بار بری ( با اطلاع تعمیرات شیپیارد از این موضوع) باعث شد که کارها عموما سمبل شده و سرهم بندی بشه و اونی که نباید پیش بیاد معمولا کشتی های بعد از اینکه تعمیرات دوره ایشون رو میگذرونن یک دوماه اول بخاطر مشکلات کوچیک و عدیده همیشه درگیرن مثلا واشرو وگسکت و او رینگی چیزی فراموش شده پیچ یا پیچهالی شل بسته شده ، قطعه ای اشتباه نصب شده و یا مثلا ولوی جهتش برعکسه و یا تنظیمات به هم خورده و ستینگها تغییر کرده اما سابقه نداشته یک کشتی پس از تعمیرات دوره ای 5 ساله و بیرون کشیده شدن از آب و به حوض خشک رفتن دوباره بعد از 6 ماه به حوض خشک برعه و از آب بیرون کشیده بشه متاسفانه عجله و سرسری گرفتن تعمیرات و اون ماجراهای ابتدایی که برای حلش مارو اعزام کردند دست به دست هم داد و کار رو به اینجا کشوند که برنامه به حوض خشک بردن کشتی رو بجای 5 سال بدقیقا 6 ماه بعد اجباری کرد( قانون و منطقا 5 سال بعد از تاریخ بیرون اومدن از حوض خشک دوباره برای تعمیرات دوره ای باید به اونجا بر میگشت نه 6 ماه بعدش) امیدوارم پاسخ ابهامتونو گرفته باشین
  22. IRAF عزیز و دوست داشتنی مشکل از نبود تکاور نبود اگر تاپیک رو از اول دنبال کرده باشین دیدن که گفتم که دوتا کشتی یکی درنقطه آلفا و یک بتا بود که بر روی هرکدومشون تعدادی تکاور بسته به ظرفیتشون وجود داشت که کشتیهایی که از خلیج فارس میرفتن از آلفا نفرمیگرفتن و در بتا اونا رو تحویل میدادن و برعکس کشتی های که از دریای سرخ میومدن از بتا میگرفتن و در آلفا اونا رو به کشتی..... تحویلشون میدادن خوب وقتی کشتی هایی که از دریای سرخ میان زیاد بوده و در عوض کشتی کمی از خلیج فارس اومده این تناسب خودبخود بهم میخوره و بر روی یکی مثلا در این مثال بر روی الفا تجمع نفرات میشه و بر روی بتا کمبودو یا نبود نفرات وقتی همچین موردی اتفاق افتاد ، برای جلوگیری و تامین کسری هر طرفی که با کمبود نیرو مواجه بود ، از طرف مقابل برای ارسال گارد بر روی کشتی برخلاف روال متدالو 3-4 نفر میدید به یکباره مثلا10 نفر رو میفرستادند تا کمبود نقطه مقابل جبرالن بشه همچنین افزایش بیش از ظرفیت در یک نقطه جدای از کاهش امار طرف مقابل مشکل اسکان و تغذیه و ساپورت رو هم بوجود می آورد الان از شیوه تازه تر و بهتر و مفید تری استفاده میشه که اگر اجازه بدین شیوه و تاکتیک جدید رو نگم
  23. [right][font="Arial","sans-serif"][size=3]در سفرهای بعدی اتفاق خاصی نیوفتاد تا آخرین سفر من که رفته بودیم انسوکنا و اونجا در حال تخلیه بار بودیم[/size][/font][/right] [right][font="Arial","sans-serif"][size=3]یکی دیگه از کشتی های ما به مقصد روتردام اومد کنار دست ما برای تخلیه نیمی از بارش (به علت محدودیت آبخور و عمق کانال سویز سوپرتانکرها نمیتونن با بار کامل از سویز رد بشن)[/size][/font][/right] [right][font="Arial","sans-serif"][size=3] ما درابتدای کانال سویز و در بندر انسوکنای تعدادی تانک فورم اجاره ای از مصرداریم و تعدادی هم در انتهای کانال سویز و در بندر اسکندریه مصر( ترمینال نفتی سی دی کریر) [/size][/font][/right] [right][font="Arial","sans-serif"][size=3]سوپرتانکرهامون دو وظعیت تخلیه بار درانسوکنا دارن:[/size][/font][/right] [right][font="Arial","sans-serif"][size=3] یکی اینکه بارشونوبصورت کامل در انسوکنا خالی میکنن و برمیگردن برای بارگیری و کشتی های دیگه امون توی مدیترانه میان و بار رو از ترمینال نفتی سی دی کریر بندر اسکندریه میگیرن و میبرن برای کشورهای مقصد[/size][/font][/right] [right][font="Arial","sans-serif"][size=3]دوم اینکه نیمی از بارشونو خالی کنن تا آبخورشون کمتر بشه بعد با گذشتن از کانال سویز اونطرف و در سی دی کریر مابقی بار( همون بار تخلیه شده خودشونو) رو بگیرن و خودشون به طرف مقصد بارو حمل کنن[/size][/font][/right] [right][font="Arial","sans-serif"][size=3]یک نکته هم بگم که اختلاف مسیر عبور از کانال سویز نسبت به دور زدن افریقا حدود 12 روزه که کلی مبلغ سوخت و کرایه اش میشه ( حتی با لحاظ کردن مبلغ کلان هزینه ترانزیت از سویز و این تخلیه و بارگیری نیمی از کل بار درابتدا و انتهای سویز)[/size][/font][/right] [right][font="Arial","sans-serif"][size=3]خوب اون روز هم یکی از [/size][/font][size=3]D[/size][font="Arial","sans-serif"][size=3] کلاسهای ما ( یک کشتی دی کلاس ساخت چین) اومد کنار دست ما برای تخلیه بار تا نیمی از بارشو تخلیه کنه و بعد از سویز بره روتردام هلند.[/size][/font][/right] [right][font="Arial","sans-serif"][size=3] پایین درگیر کارهای تخلیه بار بودیم که یکی از بچه های عرشه پشت واکی تاکی بهم گفت یکی پشت وی اچ اف میخواد باهات صحبت کنه ، رفتم پل فرماندهی، یکی از دوستان همدانشگاهی من بود که دو دوره از من مادونتر بود و الان افسر عرشه اون سوپرتانکردی کلاس بود ، کلی باهم شوخی کردیم و بعد که مشخص شد میخوان بعد از تخلیه بار در رتردام به نروژ برن و بین برگن و سنت جوینز کانادا لاینر بشن ماجرای خاطرات و مخاطرات رو براش گفتم و کلی هم مسخرشون کردم و سر به سرشون گذاشتم[/size][/font][/right] [right][font="Arial","sans-serif"][size=3]گذشت و فردا صبح اونا طی کاروان تشکیل شده به سمت مدیرتانه حرکت کردن ( برای عبور از سویز کشتی ها در دو کاروان ازدو طرف وارد سویز میشن )[/size][/font][/right] [right][font="Arial","sans-serif"][size=3]در حال تخلیه بار بودیم که از تهران خبر دادن که متاسفانه کشتی مورد نظر( همونی که دوست بنده افسر عرشه اش بود) در حال عبور از کانال سویز کنترلش فیل کرده و با کانال برخود داشته و برای تعمیرات مجبوره که برگرده به دبی و ازآب بیرونش بکشن و ببرنش حوضچه خشک!![/size][/font][/right] [right][font="Arial","sans-serif"][size=3]به همین دلیل در حال برگشت از کاناله و برگشتنی مابقی بارشو خالی خواهد کرد!!! از ما خواستند که بعد از تخلیه بار باقیمونده خودمون ، به لنگر بریم تا داکیومنتها و مدارک عبور و بالاخص مدارک بار برامون ارسال بشه تا ما اون بار رو بجای کشتی تصادف کرده حمل کنیم و به رتردام ببریم[/size][/font][/right] [right][font="Arial","sans-serif"][size=3]فک هممون کش اومد و دو دستی زدیم تو سر خودمون ( خاطره اونهمه مصیبت سفر قبلی بین نروژ و کانادا توی ذهن من شروع کرد به رژه رفتن و مو به تنم راست شد)[/size][/font][/right] [right][font="Arial","sans-serif"][size=3]با پایان تخلیه بار طبق دستور رفتیم لنگر و سه روز در لنگر منتظر موندیم، روز چهارم بهمون دستور کشیدن لنگر و حرکت برای عبور از کانال سویز دادن اما[/size][/font][/right] [right][font="Arial","sans-serif"][size=3]هرچی کوشیدیم لنگر بالا نیومد که نیومد!!!!!!![/size][/font][/right] [right][font="Arial","sans-serif"][size=3]وینلسها رو باهم درگیر کردیم هردو وینلس پرت و استاربرد رو درگیر کردیم( دوارهای چپ و راست) اما دندونه های دوار پرت ساید(سمت چپ) که سمت لنگر به آب انداخته شده بود شکست و خورد شد اما لنگر بالا نیومد!!![/size][/font][/right] [right][font="Arial","sans-serif"][size=3]چندین روز کارمون شده بود جوش دادن دندونه و تلاش برای بالا کشیدن لنگر که تکون نمیخورد ، همه تکنیکها و روشها رو استفاده کردیم جواب نداد ، در تماس با تهران گفتن که مشکل از جوشکاری شماست و جوشتون مناسب نیست ، همون روز یک تیم مجهز از تکنیسینهای مصری با کلی دم و دستگاه اومدن رو کشتی اما اونا هم هرچی جوش دادن با اولین تکون برای بالا کشیدن لنگر جوشها بریده و کنده میشد[/size][/font][/right] [right][font="Arial","sans-serif"][size=3]بعد از دو روز اونا هم اعلام کردند که کاری ازشون برنمیاد!!! نهایتا درخواست مرین کرین کردیم و یک جرثقیل دریایی و چند تا غواص اومدن و لنگر رو که زنجیر به شکل بسیار عجیب و وحشتناکی دور و ورش چمبره زده بود و در گل و لای فرو رفته بود رو بالا کشیدن و گذاشتنش رو عرشه کشتی( لحظه بیرون اومدن لنگر با اون زنجیرها ی پیچیده به دورش و اونهمه خزه و ... دقیقا شبیه یه فبلم ترسناک شده بود وحشتناک بود یکدفعه دیدیم یه چیز نامعقوب و کریه و زشت و گنده از آب زد بیرون واقعا صحنه جالبی بود اولش همه یکه خوردیم درکل صحنه جالبی بود، کسانی که صحنه به سطح اومدن یک زیردریایی رو بدون اطلاعشون از نزدیک دیده باشن میفهمن من چی میگم یهو یه چیز بزگ و گنده از زیر آب میزنه بیرون ....) بعد هم با کمک یک جرثقیل دیگه پیچ و گره های زنجیر لنگر رو باز کردیم و مشکل برطرف شد منتها دیگه کشتی شرایط عبور از سویز رو نداشت، چون بدون لنگر اصطلاحا توان دریانوردی استاندارد و ایمن کشتی سلب شده بود ( البته دو یا سه روز قبلش یک کشتی دیگه امون برای گرفتن بار از کانال عبور کرد و رفت اونور مدیتراته و بار رو گرفت به مقصد رتردام)[/size][/font][/right] [right][font="Arial","sans-serif"][size=3]با بالا اومدن لنگرو برطرف شدن پیچش و سیکیور کردنش روی عرشه اصلی ما به سمت خارگ حرکت کردیم و حدودا دو-سه روز بعد از کشتی دی کلاس تصادف کرده که با بدنه پاره و سرعت بسیار پایین در حال رفتن به سمت دبی برای تعمییرات بود گذشته و به مسیرمون ادامه دادیم تا رسیدیم به نقطه بتا و دریافت تکاوران دریایی ، که اعلام شد متاسفانه به علت کثرت کشتیهای برگشتی از مسیر دریای سرخ الان هیچ تکاوری روی کشتی وجود نداره و شما باید بدون نیروی گارد از منطقه دزدان دریای عبور کنید!!!![/size][/font][/right] [right][font="Arial","sans-serif"][size=3]با احتیاط کامل ورود به منطقه ودرخواست حمایت ناوگروه رزمی رو به تهران اعلام کردیم و طبق برنامه و چک لیستهای استاندارد شرکت با هشیاری کامل و بالاترین سرعت ممکنه شروع به طی مسیر کردیم.[/size][/font][/right] [right][font="Arial","sans-serif"][size=3] از تهران خبر رسید که ناوگروه رزمی ارتش در منتها الیه کوریدور حمایتیه و تا ما چندین روز فاصله داره اما با تمام سرعتش به سمت ما حرکت میکنه تا بتونه در میانه های مسیر بهمون برسه!! به خدا توکل کرده و حرکت کردیم[/size][/font][/right] [right][font="Arial","sans-serif"][size=3]روز اول به خوبی و خوشی سپری شد، اما متاسفانه روز دوم با مشکل بسیار بسیار حادی مواجه شدیم ، استرن تیوب کشتی به نشتی افتاد( استرن تیوب یا لوله انتهایی تنها جاییه که مثه مابقی بدنه کشتی که دوجداره و محفظه بسته هستش محفظه بسته نیست ، جاییه که شافت از بدنه کشتی خارج میشه و دارای آب بندیهای بسیار بسیار حساس و با ضریب ایمنی و امنیت بالاییه اما از شانس بد ما در بدترین موقع ممکنه به نشتی افتادند، این نشتی اگر ادامه پیدا میکردو گسترش میافت براحتی میتونست باعث غرق شدن کشتی بشه) [/size][/font][/right] [right][font="Arial","sans-serif"][size=3] باتوجه به نوع و سیستم روغنکاری پیشرفته بکار رفته در این کشتی که سیستم بروزترو کاراتر و با قابلیت مانورپذیری بالاتری نسبت به کشتی های قدیمی تره، ما برای روانکاری این منطقه و آب بندها ( [/size][/font][size=3]SEALING SYSTEM[/size][font="Arial","sans-serif"][size=3]) دو سامانه ترکیبی های گرویتی - لو گرویتی و های های گرویتی داشتیم که ما با سویچ کردن به های های گرویتی ( یعنی اون سیستمی که خیلی خیلی بالاتر از خط آبخور بود و جابجایی روغن روانکار سیستم با آب شیرین و همچنین کاهش سرعت، و تریم بای هد کردن کشتی ( تریم بای هد کردن درست مثه یک جنگنده که نوز و دماغه رو به سمت پایین میده) ما هم با تخلیه تانک و مخزن بالاست عقبی ([/size][/font][size=3]AFTER PEAK TANK[/size][font="Arial","sans-serif"][size=3] ) و پرکردن تانک تعادل سینه ( همون تانک اما در جلو ) و بازی کردن با مقادیر آبهای تعادل تانکهای تعادل کمی(به مقدار بسیار کمی) به کشتی تریم با هد دادیم ، اینکار بسیار بسیار خطرناک بوده و میتونه کشتی رو دقیقا از وسط به دو نیم کنه و نباید از حد مجازی جلوتر رفت ، ولی چون تا قبل از اون ما تریم بای افت بودیم این تریم باعث شدکه آبخور در قسمت پاشنه و عقب کشتی به حداقل ممکن برسه و نفوذ آب دریا به کشتی به حداقل برسه البته ما با تعویض سیستم به های های گرویتی و استفاده از آب شیرین سعی کردیم جهت نشتی رو معکوس کنیم و بجای نشت از دریا به کشتی سیتم رو اینورت کرده و آب شیرین رو به دریا نشت بدیم تا از خطر آبگرفتگی و غرق شدن دور بشیم،همزمان همه کشتی و موتورخونه رو برای شرایط آب گرفتگی موتورخانه و احیانا از کار افتادن سیستمها اماده کردیم و همه چک لیستهای مربوطه رو مو به مو به اجرا گذاشتیم در ضمن تهران هم در جریان موبه موی اتفاقات قرار گرفت (تیم تخصصی از سرمهندسان و کاپتانان ارشد در تهران تشکیل شده و میکوشیدن که مارو راهنمایی کنند که مرحله ای رو به اشتباه انجام ندیم)[/size][/font][/right] [right][font="Arial","sans-serif"][size=3] البته بعداز انجام دادن اینکار و کاهش از آبخور پاشنه با محدودیت های دیگه ای هم مواجه شدیم:[/size][/font][/right] [right][font="Arial","sans-serif"][size=3] پروانه نباید از آب خارج میشد وباید همیشه درآب میموند اما با اینکار داشت به سطح آب نزدیک میشد، جدای از این موضوع چون سطح بزرگی از سکان از زیر آب خارج میشد بالطبع در کنار سرعت پایین ، توان ری اکشن پایین آبهای پرتاب شده با پروانه کشتی و شکل هد دون شده کشتی ، قدرت مانورمون به حداقل ممکنه و چیزی در حد بسیار بسیار کند رسیده بود[/size][/font][/right] [right][font="Arial","sans-serif"][size=3]تازه اینها در حالی بود که سیتم کنترل خودکار موتور اصلی مدت یک هفته ای میشد که از کار افتاده بود و همه دستورات و کنترلها بصورت دستی و به سبک و سیاق جنگ جهانی دوم صورت میپذیرفت ( گل بود به سبزه هم آراسته شد)[/size][/font][/right] [right][font="Arial","sans-serif"][size=3]درحالی که هرکسی چه در موتور خونه چه در عرشه( برای تغییر تعادل و آبگیری و تخلیه تانکهای تعادل و چکهای پروانه و سکان و درفت و.... ) داشت تو سر خودش میزد و کاری میکرد و به طرفی میدوید وهمه فکر و ذکرمون به گرافهای تنشی و تعادلی و حرکتی کشتی و پارامترهای موتور اصلی و سیستمهای پروپالشن و سکان بو دو هیچکی هم حواسش به بیرون نبود به یکباره یکی از ملوانا داد زد : [/size][/font][/right] [right][font="Arial","sans-serif"][size=3]دزدا![/size][/font][/right] [right][font="Arial","sans-serif"][size=3] شوکه شدیم ! در بدترین شرایط ممکنه و درحالی که ما برای غرق نشدن داشتیم میجنگیدیم یکهو دزدان دریایی مثه عجل معلق نمیدونم از کجا پیداشون شد و چند تا از قایقاشون 0 اگر اشتباه نکنم چهارتا بودن ، چون من موتورخونه بودم دقیقا ندیدم و فقط از بچه ها شنیدم و درست مطمین نیستم که سه تا بودن یا چهارتا)[/size][/font][/right] [right][font="Arial","sans-serif"][size=3]همه خشکمون زد[/size][/font][/right] [right][font="Arial","sans-serif"][size=3]هیچکاری عملا نمیتونستیم بکنیم[/size][/font][/right] [right][font="Arial","sans-serif"][size=3]بدجوری ناخواسته افتاده بودیم تو تله ، هیچکاری از دست هیچکی ساخته نبود همه کپ کرده بودیم باورش شاید سخت باشه اگه بگم هنوز اون خشک شدن دهنم یادم مونده و الان هم مینویسم همون حس رو باز هم تجربه میکنم!!!![/size][/font][/right] [right][font="Arial","sans-serif"][size=3]خیس عرق بودم از بس بالا و پایین دویده بودم به یکباره یخ کردم ، آب دهنم خشک شده بود نمیدونستم باید چیکار کنم آخه خانواده چندتا از بچه ها همراهمون بود و مثه خواهرای خودمون میموندن ، ناموسمون به حساب میومدن و ایرانی هم ناموس پرسته[/size][/font][/right] [right][font="Arial","sans-serif"][size=3]اون لحظه نه فقط من که همه بچه ها همه و همه تنها فکرمون اون خانمهای همکارامون بود که رو کشتی بودن[/size][/font][/right] [right][font="Arial","sans-serif"][size=3]خودمون مهم نبود نهایتش گروگان میگرفتنمون بعد از چند ماه ولمون میکردن حالا کشته هم میدادیم موردی نداشت[/size][/font][/right] [right][font="Arial","sans-serif"][size=3]از هیچکدوم از اونایی که در راه میهن کشته شدن نه بهتر بودیم و نه خونمون رنگینتر بود و نه جونمون عزیزتر[/size][/font][/right] [right][font="Arial","sans-serif"][size=3]منتها همسران همکارانمون همراهمون بود و این یکی رو نمیشد کوتاه اومد مثه خواهرای خودمون میموندن و دفاع از ناموس واجبه اما حالا با دست خالی اون هم در برابر این وحشی های آدم ندیده!!!!! چیکار میتونستیم بکنیم[/size][/font][/right] [right][font="Arial","sans-serif"][size=3]زانوهام سست شده بود اما باید خودمو سر پا نیگر میداشتم ، کمی خودمو جمع و جور کردم ، نباید خودمو میباختم نباید هیچکدوممون خودمونو میباختیم!! باید به فکر چاره بود باید راهکاری پیدا میکردیم تو ذهن هرکدوممون بدون استثنا این چیزها اومد اینکه چطور میشه نزاریم دست اون کثافتهای عوضی به خانومهای ایرانی نرسه[/size][/font][/right] [right][font="Arial","sans-serif"][size=3]دیزل ژنراتور دوم بخاطر شرایط اضطراری که دراون قرار داشتیم روشن و پارال بود پمپ آتشنشانی هم روشن بود همه سیستمها هم در حالت استند بای بودن و نیازی به کار خاصی نبود[/size][/font][/right] [right][font="Arial","sans-serif"][size=3]فقط باید تصمیم میگرفتیم و به سرعت سیستم و کشتی رو برمیگردوندیم به حالت اول تریم بای افت و سرعتو زیاد میکردیم حتی با ریسک ورود آب به موتورخونه و آبگرفتگی موتورخونه[/size][/font][/right] [right][font="Arial","sans-serif"][size=3]رسیده بودیم به اتاق کنترل و در حال همفکری و رایزنی نومیدانه بودیم که از پل فرماندهی خبر دادن یک بالگرد نیروی دریای آمریکا داره میاد طرفمون[/size][/font][/right] [right][font="Arial","sans-serif"][size=3]همونطوری که دزدا یکهویی پیداشون شد !!! بالگرد یو اس نیوی هم همونطور بدون اطلاع پیداش شد [/size][/font][/right] [right][font="Arial","sans-serif"][size=3]در تماس بابالگرد خودش اعلام کرد که وظعیتو تحت نظر دارن و داره میره سمت دزدا، دزدا هم با دیدن بالگرد هر کدومشون یک طرف در رفت !!!!! بالگرد مارو تا حدود یه ربع همراهی میکرد و ما هم اعلام کردیم که دروظعیت اضطراری قرار داریم و نیاز به همراهی یگان رزمی داریم [/size][/font][/right] [right][font="Arial","sans-serif"][size=3]اونا هم گفتن یک ناوشون مارو کاور خواهد کرد البته با فاصله زیاد چون وظیفه اصلیش اسکورت یک کاروان دیگه بود [/size][/font][/right] [right][font="Arial","sans-serif"][size=3]کمی که ناو اونا از ما فاصله اش زیاد شد ( بخاطر اختلاف سرعت زیاد اونا با مایی که لنگ لنگان میرفتیم ) ما رو به یک ناو فرانسوی پاس دادن که داشت به سمت ما میومد[/size][/font][/right] [right][font="Arial","sans-serif"][size=3]اون روز هم با اون ماجراها گذشت تا نزدیکیهای 5 غروب روز سوم ناوگروه رزمی ارتش به ما رسید و با کاهش سرعتشون و حرکتهای حلقوی دور ما( میرفتن جلو دور میزدن برمیگشتن پشت سرما و دوباره همینطور آخه سرعت ما وحشتناک پایین بود) ما رو تا انتهای کریدودر همراهی کردن و بعد ما هم با تشکر از اونا به مسیرمون با همون وضعیت ادامه دادیمو رفتیم دبی ، حوضچه خشکی که برای کشتی تصادف کرده اجاره شده بود رو به ما اختصاص دادن و ما مستقیم رفتیم تو حوضچه و کشتی رو از آب کشیدیم بیرون [/size][/font][/right] [right][font="Arial","sans-serif"][size=3]یعنی دقیقا 6 ماه بعد از اینکه تازه از حوضچه خشک در اومده بودیم دوباره برگشتیم حوضچه خشک !!!![/size][/font][/right] [right][font="Arial","sans-serif"][size=3]7-8 روز بعد هم بنده با اتمام ماموریتم و تغییر و تحول با جانشینم از کشتی پیاده شدم منتها اون روزیکه میخواستم صبح ساعت10 از کشتی بریم ساعتهای حدود8 صبح که برای خداحافظی از بچه ها رفتم پایین، سرمهندس هندی بهم گفت حالا که داری میری بالا توی [/size][/font][size=3]AC ROOM[/size][font="Arial","sans-serif"][size=3] ( اتاق سامانه های تهویه و تبرید منزلگاه و اکومودیشن) این مهندس برق جدیدمونو( پاکستانی بودن ایشون ) هم همراهت ببر و بهش پنلها رو نشون بده و فنهای یونیت شماره دو رو هم روشن کنید![/size][/font][/right] [right][font="Arial","sans-serif"][size=3]رفتیم اتاق تهویه و تبرید منزلگاه و پنلها رو بهش نشون دادم وتوضیحات مختصری هم درباره نحوه کارکرد سیستم بهش دادم و بهش هم گفتم همیشه برای روشن کردن سیتم اول فن تغذیه ([/size][/font][size=3]SUPPLY FAN[/size][font="Arial","sans-serif"][size=3] )[/size][/font][size=3] , [/size][font="Arial","sans-serif"][size=3] و بعد فن تخلیه ( [/size][/font][size=3]EXHAUST FAN[/size][font="Arial","sans-serif"][size=3])[/size][/font][size=3] [/size][font="Arial","sans-serif"][size=3] رو روشن کن و ایمنی سیتم رو هم براش یاد اوری کردم !!!!!نکات مهم چک و بررسی رو بهش گفتم بعد با واکی تاکی به سرمهندس گفتم که من آماده ام! گفت: استارت بزن![/size][/font][/right] [right][font="Arial","sans-serif"][size=3]دستمو بردم رو شاسی استارت سوپلای فن و .....[/size][/font][/right] [right][font="Arial","sans-serif"][size=3]چشمتون روز بد نبینه[/size][/font][/right] [right][font="Arial","sans-serif"][size=3] گرومپ!!!!!!!!!!!![/size][/font][/right] [right][font="Arial","sans-serif"][size=3]فقط میدونم پرت شدم عقب و دیگه چیزی نفهمیدم !! وقتی بهوش اومدم تو بیمارستان کشتی بودم!!! بعد که کمی حالم خوب شد و رفتیم بررسی وظعیت کردیم!! دیدیم یه اتصالی شده بود و کانتکتور و مانتکتور و خلاصه دل و روده پنل منفجر شده و آتیش گرفته بود ! نقطه برخود سر من به بدنه [/size][/font][size=3] [/size][size=3]air handling unite [/size][font="Arial","sans-serif"][size=3]دچار یه فرورفتگی شده بود اگر سرم کمتر از یه وجب اینورتر خورده بود بجای بدنه عایقسازی سیستم تهویه مطبوع میخورد به یک نبشی بزگ و .....[/size][/font][/right] [right][font="Arial","sans-serif"][size=3]خلاصه این هم آخرین روز کاری بنده توی اون کشتی بسیارخوب بود اونم درحالی که رسما جایگاهموتحویل داده بودم، مدارکمو تحویل گرفته بودم و هیچ وظیفه و مسیولیتی روی کشتی نداشتم و قانون دیگه پرسنل اون کشتی هم نبودم ( سوپرتانکری که براستی کشتی خوبی بود، درسته از لحاظ کاری خیلی اذیتمون کرد اما کشتی خوب و خوش رکابی بود!! دوستان خوبی پیدا کردم، خاطرات خوبی هم ازش بجا موند و خیلی چیزای هم اونجا یاد گرفتم ،یک دانشگاهی بود برای خودش )[/size][/font][/right] [right][font="Arial","sans-serif"][size=3] یادش به خیر[/size][/font][/right] [right][font="Arial","sans-serif"][size=3]یاد همه دوستانم در اون کشتی به خیر[/size][/font][/right]
  24. آقا دستت درد نکنه من میکوشم که معمولا از این وازه ها استفاده نکنم اما متاسفانه گاهی حواسم نیست و تند تند تایپ میکنم و بعد فراموش میکنم ویرایششون کنم دستت درد نکنه سعی میکنم از این به بعد بیشتر حواسم جمع باشه ممنونم
  25. خوب پس از مدتها دوری و بیکاری و... بماند !!! بازم درود بر همگی اومدم تا اگر خدا بخواد دوباره با ادامه خاطراتم در خدمت دوستان باشم البته یک نکته رو هم ذکر کنم که زین پس بصورت همزمان در دوجا این مطلب رو دنبال میکنم اول اینجا بعد هم درانجمن گنج جنگ که اونجا هم محیطی بسار پربار و مفیده بالاخص باب ودن شمار ی از عزیزان کهنه سرباز و قهرمان سرافراز زمان جنگ همچون جنابان مازندارنی،ملایری ، آرتیمیس ، مهرنیا ، تورخانی، عقیقی روان ، ملک زاده و... گروهی دیگر از عزیزانی که الان حضور ذهن ندارم توصیه میکنم حتما به این انجمن سری بزنین و از مطالب پربارش استفاده وافر ببرید و اما ماجراهای من و برادران عزیز دل دزدان دریایی!!!! [right][font=Arial","sans-serif][size=3]بعد از اون ماجراهای نامه نگای در برگشت از خارگ به مقصد انسوکنای مصر اینبار 5 نفر متشکل از چهار نفر از تگاوران دریایی ارتش و یکنفر لباس شخصی تحویل گرفتیم تجیهزات ( بهتره بگم جنگ افزارشون) اینبار بهتر بود دو قبضه ژ-3 ، دوقبظه یوزی ، دو قبضه تیربار روسی ( خودشون بهشون میگفتن تیربار گرینوف بنده سلاح های روسی رو خوب نمیشناسم ) و یک قبضه دراگانف ( یا قناسه در زبون عامیانه ) البته بعدا مشخص شد فشنگهای مخصوص تک تیراندازی برای دراگانف ندارن و از فشنگهای عادی تیربار گیرینف استفاده میکردن که در انتهای پوکه اشون یک غلاف رینگی پهن بود که با فشنگهای غربی و حتی فشنگ تفنگهای روسی مثه کلاشنیکف و تیربار سنگین 12.7 م.م. دوشکا متفاوت بود[/size][/font][/right] [right][font=Arial","sans-serif][size=3]کمکشون کردیم که تجیهزاتو به پشت بریج بیارن و بعد طبق معمول کابینهاشونو بهشون نشون دادیم و بعدش هم جلسه بریفینگ که اون لباس شخصی که از سازمان...... بود گاها دخالتهای بیموردی میکرد که متاسفانه کارشناسانه هم نبود اما حرفش خیلی برو داشت و تاثیر زیادی بر تگاوران داشت و تقریبا شبیه فرماندهشون میموند[/size][/font][/right] [right][font=Arial","sans-serif][size=3]بعد از جلسه قرار یک تمرین مبارزه با دزدان دریایی رو گذاشتیم اما قبلش قرار شد سلاح ها رو تست کنن که متاسفانه هردو تیربار و یکی از ژ-3 ها دوباره با مشگل گیر کردن مواجه شدن، با اجازه و همکاری سرمهندس سلاح ها رو به وورکشاپ بردیم و اونا رو تمیز و روغن کاری کردیم و با اسپشیال کیمیکال کلینرهایی که داشتیم زنگ زدگیها و پوسیدگیها رو برطرف کرده بعد با روغن مناسب روانکاریشون کردیم و اومدیم رو عرشه و اونا رو تست کردیم که شکر خدا مشکل برطرف شد[/size][/font][/right] [right][font=Arial","sans-serif][size=3]خوبی اینکار این بود که بنده دسته کم یک آسشنایی نسبی و مختصر با سلاح های روسی هم پیدا کردم [/size][/font][/right] [right][font=Arial","sans-serif][size=3]اون تگاوران عزیز میگفتند درمقایسه با تیربار"ام ژ-3 " برترین حسن تیربار گرینوف گیر نکردنشه که اینبار متاسفانه هردو در همون برست اول دچار گیر شدن (دربازدید و حین تمیزکردن مشخص شد که به شدت کثیف بودن و میشه گفت اصلا بهشون رسیدگی نشده بود که این متاسفانه بیشتر به عدم حساسیت کاربرها برمیگشت)[/size][/font][/right] [right][font=Arial","sans-serif][size=3]در اون سفر تا پیاده کردن تگاوران دریایی اتفاق خاصی نیوفتاد و مورد مشکوکی مشاهده نشد ، تنها نکته قابل ذکر در اون سفر موضوع جشن کشتی بود[/size][/font][/right] [right][font=Arial","sans-serif][size=3]در کشتیهای تجاری بنا به پالیسی شرکتها برای حفظ روحیه پرسنل به هر بهانه ای سعی میشه معمولا هر دو سه هفته یکبار جشنها و پارتیهایی برگزار بشه که با بهانه های ملی ،مذهبی و اگر چیزی هم دم دست نبود جشن تولد برخی ها رو بهونه میکنیم ویا مثلا هر موضوعی رو که بشه بهونه کرد و جشنی برپا میشه برای دورهم بودن و افزایش روحیه کروی کشتی( البته این قضیه رابطه مستقیم با نظر و خصلت کاپتانها داره متاسفانه برخیهاشون از این مبلغی که ماهیانه برای چنین کارهای و تحت نام اینترتیتمنت درنظر گرفته شده خرجی برای بچه ها نکرده و اونو در جیب مبارک میگزارن و درکنارش حتی از هزینه پرویژن پرسنل هم میزنن ، درمقابلش هستند کسانی که از حقوق ماهیانه خودشون هم برای شاد بودن و حفظ روحیه پرسنل خرج میکنن منتها دسته اول خیلی بیشتر از دسته دوم هستند البته متاسفانه)[/size][/font][/right] [right][font=Arial","sans-serif][size=3]بگذریم [/size][/font][/right] [right][font=Arial","sans-serif][size=3]در یکی از اون روزها هم نمیدونم به چه بهونه ای جشنی برگزار شده بود و طبق رسوم کشتی در هر جشن بازیها و مسابقاتی برای تنوع برگزار میشه و به برندگان بصورت کش از طرف کاپتان مبالغی هدیه داده میشه ( که معموا سعی میشه این برنده ها از بین نفرات با حقوق دریافتی پایینتر باشه ، یا اگر یکی از افسران ارشد برنده بشه معمولا اونو به پایین ترین رده زیر دست خودش هدیه میده ، اینم عمومیت و اکثریت داره ولی کلیت و حتمیت خیر)[/size][/font][/right] [right][font=Arial","sans-serif][size=3]اون روز هم چند مسابقه درنظر گرفته شده بود که یکی از اون بازیها بازی دبرنا بود و بالطبع ما برای احترام و تشکر از بچه های نداجا اونارو هم به جشنمون دعوت کردیم ، پارتی شروع شد و ادامه پیدا کرد تا رسدیم به شروع بازی و مسابقه و توضیح اون که همون لباس شخصی به بچه های تگاور دستور داد که برگردین کابیناتون و حق بازی ندارین اون درجه دارهای بنده خدا هم اطاعت امر کردن و با پوزش خواستن از ما برگشتن کابینهاشون و در کل جشن از هم پاشید [/size][/font][/right] [right][font=Arial","sans-serif][size=3]ادامه دادیم به جشن اما هیچکسی حال و حوصله نداشت ، یه طورایی همه حالمون گرفته شد [/size][/font][/right] [right][font=Arial","sans-serif][size=3]اون سفر با اون خاطره تلخ دلگیر شدن بچه های تکاور متاسفانه به پایان رسید هرچند روز پیاده شدنشون بچه ها سعی کردن با دان هدیه هایی مثه مجسمه هایی که از مصر خریده بودیم و پاپیروس و ... کمی از دل اون بزرگواران دربیارن اما متاسفانه رفتار اون لباس شخصی بد تاثیری بر هممون گذاشت[/size][/font][/right]