adelkhoje

Members
  • تعداد محتوا

    299
  • عضوشده

  • آخرین بازدید

  • Days Won

    11

پست ها ارسال شده توسط adelkhoje


  1. بسم الله الرحمان الرحیم

     

    CePointro2.jpg

     

    دلايل ورود عثمانيها به جنگ جهاني اول

    شايد بتوان يكي از دلايل ورود عثمانيها، به جنگ جهاني اول را ناشي از وضعيت حاكم بر عثماني بعد از جنگهاي بالكان و بحرانهاي مربوط به آن دانست، شكست سپاهيان ترك در نخستين جنگ بالكان (1913- 1912) اعتبار سياسي و نظامي دولت عثماني را در اين منطقه اروپا بر باد داد و موجب گشت تا اعضاي كميتة «اتحاد و ترقي» كه قبلاً نهضت تركان جوان (ترك اجاقي) را در سال 1908 ميلادي تشكيل داده بودند زمام امور كشور را بدست گيرند. (تاراجي، 1379: 120).
    در ماه مه 1889 . م، گروهي از دانشجويان آموزشگاه پزشكي نظامي سلطنتي براي برانداختن سلطان، انجمني تأسيس كردند. اين دانشجويان از ملتهاي گوناگون بودند.
    نام رسمي اين انجمن كميتة «اتحاد و ترقي» بود. اعضاي اين انجمن، خود را «تركان جوان» مي‌خواندند (ووسينيچ، 1340: 118)
    سلطان عبدالحميد در سال 1892 م. از وجود اين انجمن آگاه گشت. چون پليس به دستگيري اعضاي اين  انجمن پرداخت، بسياري از آنان به خارج كشور گريختند و جمعي از آنان در پاريس گرد آمدند. (ووسينيچ، 1340: 118)



    1-شخصي به نام احمد رضا از اعضاي سابق پارلمان، رهبري اين انجمن را به عهده گرفت. يكي از اعضاي انجمن، مجله‌اي به نام «ترك جوان» تأسيس كرده بود كه از اين پس نام تركهاي جوان را براي خود برگزيدند، در حاليكه احمد رضا روزنامه‌اي به نام مشورت را انتشار مي‌داد و آ‌ن را از طريق پست خانه‌هاي خارجي به تركيه قاچاق مي‌كرد. عنوان ديگر آن نظم و ترقي بود كه گروه اتحاد را هم به آن افزود تا كليه نژادها و مذاهب را دربرگرفته، پايه گذار «كميتة اتحاد و ترقي» شود (كين راس، 1373: 593)

     

    حزب اتحاد در اصل، نهضتي بومي بود، نه عثماني بلكه ترك، نه  جهاني بلكه ملي گرا، نه از ميان نخبگان بلكه از ميان طبقة متوسط جاه طلب، كه قدرتشان بر پايگاه وسيع اجتماعي و ساختار طبقاتي مختلطي متكي بود. آنان نه از طريق نخبگان فردي بلكه ظاهراً از طريق پارلمان و تشكيلات اداري جديد حرفه‌اي حكومت مي‌كردند. با اينكه هواداران حزب اتحاد اساس حكومت خود را بر وارد كردن عنصر نظامي به سياست بنياد نهادند، موفق شدند در محدودة آن موازنة مؤثري بين بازوي نظامي و غير نظامي آن بوجود آوردند. (كين راس، 1373: 594)

    پشتيبان واقعي آنان در داخل كشور طبقة متوسط جديد بود، گذشته از آن توسط توده‌هاي ترك تقويت مي‌شد كه حزب اتحاد توانسته بود احساس دخالت داشتن در امور سياسي را در ميان آنان بپروراند.

    در 17 دسامبر 1908 ميلادي، حزب اتحاد و ترقي، سلطان را وادار به افتتاح مجلس تركيه نمود ولي سازش سلطان عبدالحميد با حزب چندان تداومي نكرد و در 13 آوريل 1909 م  توطئه‌اي عليه زمامداران جديد توسط سلطان صورت گرفت و سلطان «توفيق پاشا» را به صدارت تعيين كرد و به اجراي شريعت دستور داد (بروكلمان، 1364: 533).

    در 26 آوريل مجلس در سن استفانو تشكيل شد و طبق فتواي شيخ الاسلام، سلطان را عزل كرد و برادرش محمد پنجم را به سلطنت منصوب نمود(پيشين، 534)
    سلطان محمد خامس مدت هفتاد سال عمرش را در كاخهاي سلطنتي گذرانده بود و به هيچ وجه از اوضاع سياسي بين المللي آگاهي نداشت و به همين علت در مناطق بالكان و طرابلس غرب (تريپولي) شكستهايي نصيب عثماني شد و نظاميان و سياستمداراني چون انور پاشا، طلعت پاشا و جمال پاشا عملاً قدرت را در دست گرفتند.

     

     

    در ميان آنان، انور پاشا كه جوان 32 ساله‌اي بود و سمت وزارت‏جنگ را برعهده گرفته بود، خودرا كاملاً در اختيار آلمانها قرار داده بود. (تاراجي، 1379: 120)
    انور پاشا از اعضاي كميتة اتحاد و ترقي بر آن بود كه كشور عثماني را به صورت دولتي مدرن درآورده و به رژيم استبدادي آن لعاب دموكراسي بدهد
    كميتة اتحاد و ترقي از سال 1908 م. سياست در هم شكستن مقاومت ملتها و ترويج فرهنگ تركي را در دستور كار خود قرار داد. اشتباه حزب اتحاد و ترقي اين بود كه تصور كرد اعراب از فرهنگ خود به نفع فرهنگ خالص ترك دست بر خواهند داشت. (بروكلمان 1364: 535)

     

    دولت عثماني كه در سابق امپراطوري عظيمي را در خاور اروپا تشكيل داده بود داراي مستعمرات زيادي بود. براي وحدت مستعمرات خود از انديشه‌هاي گوناگون پان عثمانيسم، پان اسلاميسم و در نهايت پان تركيسم (تورانيسم) استفاده كرد. يكي از دلايل ورود عثماني به جنگ جهاني اول را مي‌توان تفكر الحاق سرزمينهاي ترك زبان در كشورهاي همسايه دانست. كه در تعقيب اين انديشه غلط بود كه در هنگام جنگ جهاني اول آذربايجان، ايران را اشغال كردند. (جوادي، 1350: 58)
     

    2-يكي ديگر از دلايل ورود عثماني به جنگ جهاني اول را مي‌توان ارتباط عميق تجاري آلمان با امپراطوري عثماني و امتيازات واگذار شده از سوي عثماني به آلمان دانست.
    پس از گنگرة برلين در ژوئيه 1878 م. كه منجر به تجزية امپراطوري عثماني گرديد، عبدالحميد دوم براي حفظ باقيماندة امپراطوري با آلمانها از در دوستي درآمد. صاحب منصبان آلماني سازمان ارتش عثماني را تجديد و نوسازي كردند (اسعدي، 1369: 317).
    دولت عثماني نيروهاي متخصص فراواني را براي آموزش ارتش استخدام كرد و سلاحهاي جديد را از اروپا خريد تا ارتش عثماني را به صورت يكي از ارتش‌هاي نيرومند در آورد. (احمد ياقي،  1379: 183)

    3-در اين زمان، ارتباط عميق تجاري بين آلمان و امپراطوري عثماني وجود داشت، زيرا يكي از مناطقي كه زمينة مساعدي را براي مصنوعات آلمان فراهم مي‌ساخت امپراطوري عثماني بود. نفوذ اقتصادي و نظامي آلمان در اين امپراطوري رو به افزايش بود.
    آلمانها، امتيازاتي را در مملكت عثماني بدست گرفتند كه از جملة آنها واگذاري امتياز راه آهن استانبول- بغداد به آلمان و حق بهره برداري از آن به مدت 99 سال بود كه طي توافق مارس 1903 ميلادي صورت گرفت.
    احداث اين راه آهن به لحاظ اينكه براي موقعيت هند خطرناك به نظر مي‌رسيد مورد اعتراض انگليس قرارگرفت و اين امر را يكي ازعوامل و اسباب‏جنگ‏جهاني‏اول مي‌دانند (اسعدي، 1369: 317)
    در حقيقت در اين دوره. آلمان منافع خود را در خاك عثماني مد نظر قرار مي‌دهد بطوريكه در مقابل قتل عام مسيحيان بدست سلطان عبدالحميد در سالهاي 1894، 1895 و 1896 سكوت كرد و اين دليلي جز حفظ منافع اين كشور و جلب نظر امپراطوري عثماني نداشت .

    امپراطوري عثماني از لحاظ موقعيت جغرافيايي به لحاظ اينكه بر راههاي آبي كه به روسيه منتهي مي‌شد حاكم بود اهميت فوق العاده‌اي داشت. رجال دولت عثماني، دلايل شكست و از دست دادن اراضي عثماني را ناشي از عدم شركت اين دولت در گروههاي اتفاق اروپا مي‌دانستند. دولتهاي بزرگ به لحاظ نظامي از ضعف دولت عثماني آگاهي داشتند و تصور مي‌كردند كه اتفاق با اين دولت ضررش بيش از نفع آن مي‌باشد، اما به لحاظ موقعيت جغرافيايي آن مي‌ترسيدند كه متمايل به آلمان گردد. آلمان مشاهده كرد كه در صورت دادن تجهيزات به ارتش عثماني و تربيت كادر فرماندهي آن مي‌تواند از وجود اين نيرو استفاده كند. بنابراين مذاكراتي را براي اتحاد آلمان با عثماني در استانبول برقرار نمود. در اين دوره حزب اتحاد و ترقي اداره عثماني را در دست داشت و شخصيتهاي مهم آن از جمله انورپاشا و وزير جنگ عثماني طرفدار آلمان بودند و عقيده داشتند در صورت پيروزي آلمان، عثماني مي‌تواند بارديگر نفوذ خود را در بالكان و مشرق برقرار سازد. (اصفهانيان، 1351: 270و 271)

    4-مداخله‌هاي مسلحانه روسيه در شمال ايران كه تهديد فعلي به عثمانيان بود، اين از يك طرف و تحركاتي كه به دول كوچك بالكان بر ضد عثماني از جانب روسيه صورت مي‌گرفت و در نهايت، منجر به جنگ 1913 م. گرديد خطر ديگري بود كه عثماني را تهديد مي‏كرد.

    عثمانيان بعد از شكست خوردن دول متحد بالكان به خود آمدند و با جديت فوق العاده روابط خويش را با آلمان مستحكم ساخته به جبران كردن خرابيهاي گذشته پرداختند. اسباب هم مساعد شد و رشتة حكومت تركي به دست جمعيت اتحاد و ترقي افتاد كه داراي جوانان عالم عامل و طن پرست بودند و متحد با آلمان، (دولت آبادي، 1361: 269 و 270)
    نزديكي روز افزون قدرتهاي غربي به روسيه در سوق دادن عثماني به اتحاد با آلمان، كه در آن احوال تنها حامي عثماني در مقابل روسيه تلقي مي‌شد، موثر بود.
    قبل از آغاز جنگ، متفقين سعي كردند اين امپراطوري، بيطرف بماند. از آن جمله پيشنهاد كردند كه
    در مقابل بيطرفي اين دولت استقلال و تماميت ارضي آن از طرف متفقين تضمين شده ،كاپيتولاسيونهاي اقتصادي را ملغي ساخته و كمكهاي مالي و اقتصادي نمايند.
    دولت عثماني در آ‌غاز جنگ جهاني اول اعلام بي طرفي كرد. دول متفق به سلطان عثماني تأكيد كردند كه استمرار موضع بي طرفي دولت عثماني و خلع خدمت افراد آلماني مي‌تواند احترام و استقلال ارضي دولت عثماني را حفظ كند. اما پيوند فرانسه، انگليس و روسيه كه دشمن سنتي دولت عثماني بودند و نيز قيام حركت توراني- تركي بر ضد روسيه، زمينه را براي پيوستن عثماني به دولت مياني- اتريش و آلمان – فراهم كرد و عملاً اين كشور درگير نبرد شد. رهبران اتحادي: انور، طلعت و جمال پاشا براي مقابله با دشواريهايي كه پس از جنگ بالكان پيش آمده بود، موضع خويش را مستحكم كردند. به علاوه، انور پاشا به ارتش آلمان سخت علاقمند بود، بويژه پس از پيروزيهاي اوليه آلمان‌ها، اين احساسات او نيرومند شد.

     

     

    ottoman_empire.jpg

     

    5- اين مساله سبب شد تا افراد آلماني مراكز مهم توپخانه‌اي دولت عثماني را به اشغال خود در آورند.
    همچنان كه شماري از آنان بر قلعه‌هاي مشرف بر تنگه داردانل نظارت مي‌كردند. افزون براينها، بدون اطلاع سلطان عثماني و صدر اعظم، يك پيمان سري ميان آلمان‌ها و انور پاشا امضا شد. (احمد ياقي، 1379: 184)

    در دوم اوت 1914 ميلادي، قرار دادي بين آلمان و عثماني امضا شد كه طي آن آلمان دفاع از عثماني را در صورت وقوع جنگي با روسيه به عهده گرفت و اعلام نمود كه فرماندهي هيأت نظامي آلمان را در صورت بروز جنگ، به دولت عثماني محول خواهد كرد. (اصفهانيان، 1351: 271)

    عثمانيها موافقت كردند كه ژنرال ليمان فن ساندرس آلماني (liman fan sanders) با برخورداري از تأثير مهم و آشكار بر فرماندهي كل ارتش به مأموريت خود در خدمت عثماني ادامه دهد و آلمان به نوبة خود وعده داد كه در حفظ يكپارچگي ارضي عثماني در برابر روسيه اين كشور را كمك كند. اين معاهده افشا نشد و قرار شد تنها زماني مفاد قرار داد علني شود كه يكي از طرفين بخواهد بدان استناد كند. (استانفوردجي . شاو، 1370: 523)


    دليل اينكه قضيه پيمان سري با آلمان، مي‌بايست از سوي انور پاشا مخفي مي‌ماند، جايگاه آلمان در افكار عمومي عثماني بود. بيشتر اعضاي كميته‌ي اتحاد و ترقي و تودة مردم در اين زمان هنوز خود را به بريتانيا و فرانسه نزديكتر احساس مي‌كردند تا به آلمان و اين نزديكي و اتحاد با آلمان با سياستهاي اتخاذ شده از سوي جمال پاشا و نيروي دريايي كه در حامي اتفاق مثلث بود يا حتي به گونة عاقلانه‌تر، موضعي بي طرفانه اتخاذ كرده بود، خنثي مي‌شد.

    6-از بين كشورهاي درگير در جنگ جهاني اول، روسيه به طور قطع مي‌كوشيد كه متصرفات خود را به ضرر حكومت عثماني، بويژه در شرق گسترش دهد؛ در همان نواحي كه روسيه در آنها به تشويق تروريسم و تحريك آشوب ارامنه ادامه مي‌داد.
    با توجه به اينكه روسيه خود از اعضاي اتفاق مثلث بود، جلب حمايت انگليس و فرانسه براي عثماني دشوار بود. اما آلمان هيچ گونه جاه طلبي ارضي در خاورميانه نداشت؛ منافع استراتژيك اين كشور مستلزم محدود كردن توسعه طلبيهاي بيشتر روسيه در منطقه بود.
     اگر چه اتريش متحد آلمان نيز از مدتها قبل چشم طمع به قلمرو عثماني دوخته بود، دستيابي به بوسني و هرزگوين مشكلات اقليت اين كشور را چندان تشديد كرده بود كه ديگر به گسترش بيشتر قلمروهاي اسلاو و الحاق آنها به سرزمينهاي خود تقريبا تمايلي نداشت.

     

     

    1312331.jpg



    از ميان دولتهاي آن زمان نيز تنها آلمان خواستار اتحاد با عثماني بود. اتحاد با عثماني از نظر نظامي براي آلمان بسيار ارزشمند بود. نيروهاي ترك بيشتر در سوريه و فلسطين استقرار يافته و تهديد جدي و دائمي براي كانال سوئز و نيز موضع انگليس در مصر به حساب مي‌آمدند (كارتروفيندلي، 1379: 92) . همچنين حيثيت و اعتبار دولت عثماني در ميان مسلمانان جهان به عنوان بزرگترين دولت مستقل مسلمان، مشكلات متعددي را براي فرانسه و انگليس مي‌توانست بوجود آورد.
    در اوايل جنگ جهاني دو رزمنا و آلماني بنام برسلو (Breslau) و گوبن (Goben) در درياي مديترانه بوسيله ناوگان انگليس تعقيب شدند. آنان به بغاز دار دانل وارد شدند و در استحكامات چناق قلعه لنگر انداختند و از دولت تركيه تقاضاي پناهندگي كردند.
    دولت عثماني اين تقاضا را پذيرفت. بريتانيا اولتيماتوم شديدي به دولت عثماني داد و درخواست اخراج رزمناوها را نمود. (معتضد، 1362: 77)


    7-عثمانيها شايع كردند كه اين كشتي‌ها را از آلمانيها خريداري كرده‌اند و فرمانده اسكادران، آدميرال زوشون (Admiral souchon) را به فرماندهي ناوگان عثماني در درياي سياه گماردند.
    دولت انگليس اعلام داشت دو رزم ناو بزرگ عثماني بنامهاي رشيديه و سلطان عثماني را مصادره خواهد كرد. براي خريداري اين دو رزم ناو عموم مردم عثماني مبالغي را پرداخت كرده بودند. اعلام نظر انگليس‌ها مردم را به شدت رنجانيد و جوانان ناسيوناليست به تظاهراتي دست زدند. دولت عثماني در مقابل اين احساسات عمومي، قوانين كاپيتولاسيون و امتيازنامه‌هاي دول اروپايي را لغو كرد و از ورود كشتي‌هاي انگليسي به شط العرب جلوگيري كرد و همچنين دفاتر پستي انگليس را تعطيل كرد (معتضد، 1362، 788).

    تلاش سفيران غربي براي جلوگيري از الحاق به نيروهاي مركزي به نتيجه نرسيد و در ماه اكتبر، ناوگان ترك به فرمان افسران آلماني بندرهاي روسيه را به گلوله بستند. از پي آن بندرهاي تركيه توسط ناوگان روس گلوله باران شد. روسيه در 4 نوامبر به عثماني اعلان جنگ داد. سلطان در 14 نوامبر اعلان جهاد داد. سلطان اميدوار بود كه مسلمين روسيه، هندوستان، مستعمرات فرانسوي شمالآفريقا و اتباع عرب خود او به ياري عثمانيان خواهند شتافت، اما پاسخ مسلمين بسيار ضعيف بود. (وين و وسينيچ، 1340: 126)

    در روز 30 اكتبر 1914 م/ 8 آبان 1293 سه ماه پس از آغاز جنگ، دولت عثماني به نفع متحدين (آلمان و اتريش) رسماً وارد جنگ شد. اين حركت نه تنها جناح جنوبي روسيه، بلكه راه ارتباطي بريتانيا با هند از طريق كانال سوئز را نيز مورد تهديد قرار داد.




    فهرست منابع ومآخذ

    1-اسعدي، مرتضي، (1369)؛ جهان اسلام، تهران، نشر دانشگاهي، چ اول، ج دوم
    2-استانفورد جي، جي شاو. ازل كورال شاو. (1370)، تاريخ امپراتوري عثماني و تركية جديد، محمود رمضان زاده، ناشر معاونت فرهنگي آستان قدس رضوي چ اول، ج دوم
    3- اصفهانيان، داود (1351)؛ تاريخ سياسي عمومي (1940- 1789) نشر مشعل
    4- بروكلمان، كارل (1364)؛ تاريخ ملل و دول اسلامي، دكتر هادي جزايري، تهران، بنگاه ترجمه و نشر كتاب
    5- تاراجي، منصور (1379): تاريخ قرن بيستم ايران و جهان، تهران، مؤسسه انتشارات روزنامه ايران
    6- جوادي، شفيع: (1350) تبريز و پيرامون آن، تبريز
    7- دولت آبادي يحيي (1361) حيات يحيي، تهران، انتشارات فردوسي جلد سوم
    8- كارتر و فيندلي- جان . م راثني (1379) جهان در قرن بيستم بهرام معلمي، انتشارات ققنوس
    9- كين راس، لرد (1373) قرون عثماني، پروانه ستاري، انتشارات كهكشان
    10- معتضد، خسرو، (1362) جنگ جهاني اول، تهران، جانزاده
    11- ووسينيچ، وين، (1340) تاريخ امپراطوري عثماني، سهيل آذري، ناشر كتابفروشي تهران.
    12- ياقي، اسماعيل احمد (1379) دولت عثماني از اقتدار تا انحلال، رسول جعفريان، نشر قومس چ اول.

    • Upvote 11

  2. بسم الله الرحمان رحیم

     

    180px-Sultan_Mahmud_II.jpg

    سلطان محمد دوم (فاتح)

     

    اصلاحات

    تنظیمات در زمان سلطان محمود دوم آغاز شده بود. دورهٔ تنظیمات با صدور «خط همایون» یا «فرمان تنظیمات خیریه» در ۱۲ آبان ۱۲۱۸ هجری شمسی مطابق به ۳ نوامبر ۱۸۳۹م آغاز شد. در این سند بسیار مهم، سلطان اعلام کرد که او آرزو دارد «مزایای یک دولت خوب را به ایالت‌های امپراتوری عثمانی از طریق نهادهای جدید به ارمغان آورد». متن فرمان روز یکشنبه ۲۵ نوامبر ۱۸۳۹م در پارک گلخانهٔ کاخ توپقاپی و در حضور پادشاه، وزرا، علما، مأموران عالی‌رتبهٔ لشکری و کشوری، نمایندگان اصناف و معتمدان، اسقف کلیساهای ارامنه و یونان، خاخام یهود، سفرا و نمایندگان کشورهای خارجی و گروهی از مردم خوانده شد. به همین سبب، فرمان تنظیمات، به «خط شریف گلخانه» نیز معروف است. خلیفه نیز به رعایت و اجرای فرمان سوگند یاد کرد و متن فرمان در روزنامهٔ رسمی انتشار یافت.

    عوامل انحطاط امپراتوری عثمانی

    در بررسی علل انحطاط عثمانی باید نقش عوامل زیر را اساسی دانست:

        افزایش جمعیت و عدم تناسب آن با اراضی زیرکشت؛
        تأثیر سلطهٔ غربیان بر قارهٔ اروپا و ظهور اقتصاد جدید پلانت کاری؛
        گشایش راه دریایی تجارت غرب با شرق؛
        خرابکاری و مقابلهٔ نظامی و اطلاعاتیِ قدرت‌های اروپاییِ معارض عثمانی؛
        پیشرفت اروپایی‌ها ازلحاظ نظامی و تولید سلاح‌های بهتر، و عقب ماندن عثمانیان ازلحاظ فناوری نظامی؛
        جنگ‌های مذهبی با ایران؛
        توقف فتوحات، که بیکاری ارتش بزرگ عثمانی را در پی داشت و باعث دخالت لشکریان در امور کشوری شد؛
        خوشگذرانی امپراتوران عثمانی و رها شدن کارهای کشور.

    دو عامل دیگر، یعنی رشد فساد در ساختار سیاسی و تحجر اندیشهٔ دینی و سیاسی را باید فرعی تلقی کرد.

    بنابراین، فساد در ساختار سیاسی و تحجر در اندیشهٔ دینی را نباید به‌عنوان عواملی تعیین‌کننده و سرنوشت‌ساز ارزیابی کرد. برای رسیدن به شناختی عینی و به دور از ذهن‌گرایی و خیال‌پردازی از علل واقعی تفوّق غرب و افول عثمانی، و سایر دولت‌های غیرغربی، باید بر نقش عوامل چهارگانهٔ نخستین تأکید کرد و فساد در ساختار سیاسی و تحجر در اندیشه و ایستایی در فرهنگ را به نوبهٔ خود به‌عنوان پیامد و معلول عوامل یادشده شناخت.

    امپراتوری عثمانی سال‌ها چون ابرقدرتی بر گوشه‌ای از جهان دربرگیرندهٔ سرزمین‌های عربی، آسیای صغیر و بالکان فرمان‌روا بود. با شکست در جنگ جهانی اول امپراتوری عثمانی فروپاشید و جای خود را به ترکیه داد. پس از فروپاشی امپراتوری عثمانی و پیدایش کشور جمهوری ترکیه این نواحی به دست کشورهای پیروز در جنگ بعضاً تقسیم یا مستقل گردیدند.برخی بر این باورند که فرزند سلطان سلیمان شاهزاده مصطفی اگر به دستور پدرش اعدام نمی شد این امپراتوری هم اکنون هم در دنیا وجود داشت.

     

    220px-Sultanvahideddin.jpg

     

    بر افتادن آخرین امپراطور عثمانی ، محمد ششم در سال 1922 چند سال بعد از پایان جنگ جهانی اول

    ادامه دارد...

     

    مبحث بعدی : نگاهي به دلايل ورود دولت عثماني به جنگ جهاني اول

    • Upvote 11

  3. آقا یه سوال این کلاه ای خلبان های های شرقی مثلا روسا هم از این امکانات دارن؟

    منظورم این سیستم مونیتورینک روی کلاهه جلوی چشم خلبان

    سلام

     

    تا حالا تو نت ندیدم که بالگرد ها روسیه خلبان هاش از این کلاه ها استفاده کنه ...

     

    البته همچین فناوری تو جنگنده های شکاریشون استفاده کردن ...

     

    نمونه اش جنگنده های میگ 29 و...

    • Upvote 2

  4. طوفان-2 محصول ایده آل نیست ولی قطعا میتونه خیلی موثر واقع بشه به شرط اینکه تمامی کبراهامون به همین سطح ارتقاء پیدا کنند، دلیل اینکه اینکار صورت نگرفته را در چند زمینه میشه محتمل دونست: اگر خوشبین باشیم شاید این کار به این دلیل صورت نپذیرفته که این طرح ادامه دارد و شاید پروژه ای مثلا طوفان-3 در حال پیگیری است،
    به نظرم اگر بخواهیم به یک محصول ایده آل برسیم باید ارتقا در موتور بالگرد هم صورت بگیره، استفاده از موتورهای قويتر بمنظور حمل مهمات بیشتر خیلی مهم است، ولی در شرایط فعلی که تامین موتور از خارج دشوار و با تولید داخلی فاصله داریم بهترین کار همین رساندن کبراهای های فعلیمون به سطح طوفان-2 به همراه برخی ارتقاهای دیگر که بالقوه امکانپذیر است، مثلا تجهیز به موشکها و راکتهای پیشرفته تر و تجهیز به سیستمهای مثل جمینگ و چف و فلیر و...

     

    البته اگر کبراهای فعلی مون را هم در حد و اندازه های سوپر کبراها  (AH-1Z)هم برسونیم عالی میشه...

     

    http://www.military.ir/forums/topic/28676-گالری-هلیکوپترهای-تهاجمی-ضربتی/?p=425924
     

    • Upvote 2

  5. سوپرکبرا (AH-1Z)

     

    8.jpg

     

      بالگردی دو موتوره بر پایه AH-1W سوپر کبرا است که برای سپاه تفنگداران امریکا ساخته شد

     

     AH-1Z از 4 پره ، چرخانه اصلی کامپوزیتی ، سامانه مخابراتی ارتقا یافته و سیستم هدف یابی جدید بهره می برد . سیستم چرخانه اصلی در اوایل سال 1980 بر روی بل به طور موفقیت آمیزی آزمایش شد . به خاطر عملکرد فوق العاده این چرخانه سپاه تفنگداران دریایی امریکا تصمیم گرفت تا انرا به بالگرد جدید خود یعنی اضافه کند . سازندگان این سیستم منحصر به فرد اعلام کردند که سیستم مزبور می تواند چابکی بی سابقه ، افزایش قابل ملاحضه سرعت ، پرواز نرم و قابلیت اطمینان عالی را ارائه کند

     

    2.jpg

    3.jpg

     

    تاریخچه :

    ظاهر کلی AH-1Z شبیه به بل Bell-249 1979t است که در اصل همانAH-1s  با 4 پره بل Bell-412  بود . این بالگرد در نمایشگاه فارنبرو سال 1980 شرکت کرد و نام کبرا 2 بر روی بدنه ان نقش بست . کبرا 2 مجهز به موشکهای هلفایر و سیستم هدفیابی جدید و موتورهای بهبود یافته بود . بعدها کبرا 2000 معرفی شد که از موتور T700  جنرال الکتریک و چرخانه 4 پره بهره می برد . سپاه تفنگداران دریایی از این طرح بسیار خشنود بود اما بودجه کافی در ان زمان موجود نبود . در سال 1993 بل بالگرد جدیدی بر گرفته از AH-1W برای برنامه بالگرد تهاجمی انگلستان معرفی کرد که به زهر کبرا معروف بود . زهر کبرا دارای کابین دیجیتال پیشرفته بود و می توانست موشکهای تاو ، هلفایر و بریمستون را حمل نماید . با این حال این طرح در رقابت با AH-64D آپاچی شکست خورد.

     

     

    4.jpg

     

     

    5.jpg

     

     

    6.jpg

     

    7.jpg

    1.jpg

     

     

    11.jpg

     

    13.jpg

     در تصویر زیر مقایسه کارایی دو سیستم TSS و NTS را نشان میدهد :

    14.jpg

    15.jpg

    نمایی از کلاه و کابین خلبان و دیاگرام این بالگرد:

    16.jpg

    17.jpg

    18.jpg

     

    ویژگی های عمومی

    خدمه: 2: خلبان، co-pilot/gunner (CPG)
    ظرفیت: £ 6661 (3021 کیلوگرم)
    طول: 58 فوت 3 در (17.8 متر)
    قطر روتور: 48 فوت (14.6 متر)
    قد: 14 فوت 4 در (4.37 متر)
    منطقه دیسک: 1808 فوت مربع (168.0 مترمربع)
    وزن خالی : 12.300 پوند (5580 کیلوگرم)
    بار مفید: 5764 £ (2620 کیلوگرم)
    حداکثر وزن برخاست : £ 18،500 (8390 کیلوگرم)
    پیشرانه : 2 × جنرال الکتریک T700-GE-401C تربشفت ، 1800 SHP (1،340 کیلو وات) در هر
    سیستم روتور: 4 تیغه های روتور اصلی، 4 تیغه های روتور دم

    19.jpg


    کارایی

    سرعت : 222 گره (255 مایل بر ساعت، 411 کیلومتر / ساعت) در شیرجه
    سرعت کروز : 160 کیلونیوتن (184 مایل در ساعت، 296 کیلومتر / ساعت)
    محدوده : 370 NMI (426 مایل، 685 کیلومتر)
    مبارزه با شعاع : 125 NMI (144 مایل، 231 کیلومتر) با £ 2500 (1130 کیلوگرم) اجناس مقرون بصرفه برای حمل و نقل
    خدمات سقف : 20،000 + فوت (6100 + متر)
    نرخ صعود : 2790 فوت / دقیقه (14.2 m / s و)

    • Upvote 13

  6. بخش پایانی

     

    samara-stalin-bunker-plan1.jpg

     

     

    پناهگاه های استالین

     

    نزدیک به نیم قرن است که داستان ها و افسانه هایی درباره ی سازه ای مرموز با نام " ساختمان ویژه شماره 1" به گوش می خورد. در این رابطه حرف هایی از وجود یک کاخ زیرزمینی، چندین آزمایشگاه ، تونل ها و اتاق های مخفی به میان می آید. در نهایت راز این بنای مخفی در زیر خاک، پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی افشا شد. این ساختمان، پناهگاه رهبر شوروی "ژوزف استالین" بود که در شهر "سامارا" در اعماق خاک بنا شده بود. اکنون این پناهگاه برای بازدید عموم آزاد است.

     

     

    100932351063.jpg

     

     

    مرگ

     


    استالین در روز پنج مارس ۱۹۵۳ از دنیا رفت که منجر به بروز بحران در دفتر حزب سیاسی و در نهایت به قدرت رسیدن نیکیتا خروشچف شد. دلیل مرگ استالین پس از ۶۰ سال در گزارش ۱۱ صفحه‌ای کالبدشکافی استالین اعلام شد که در این گزارش گفته شده، رهبر شوروی سابق به مرگ طبیعی و بر اثر خفگی در اثر سکته مغزی مرده است. گزارش مرگ وی تا تاریخ مارس ۲۰۱۳ در صندوقخانه آرشیو دولتی تاریخ اجتماعی و سیاسی روسیه نگهداری می‌شده است و طبق این گزارش، استالین بر اثر مرگ طبیعی از دنیا رفته است. در این گزارش، آمده که سکته‌ای که منجر به مرگ وی شده بود در روز یک مارس ۱۹۵۳ رخ داده بوده است و وی در شب قبل از سکته مواد الکلی مصرف کرده است. کالبدشکافی بر روی جسد رهبر شوروی سابق ،یک روز پس از مرگ وی انجام شد. بر اساس این گزارش، استالین که ۷۴ سال داشت، از فشار خون بسیار و تصلب سرخرگها در مغز و قلب رنج می‌برد و کبد وی بقدری چرب بود که در مرز سیروز قرار داشت. سکته در سمت چپ مغز استالین به همراه خونریزی معده باعث خفگی وی شده بود.[۴] روایت هایی متفاوت از کشته شدن استالین به دست پسرش، نیکلای خروشچف، یا محافظ شخصی اش نیز وجود دارد.

     

     

    ksqkh658e44mk8t0bi88.jpg

     

     

     

     

    اعلام دلیل مرگ «استالین» پس از 60 سال

     

     

    گزارشات رسمی برای اولین بار پس از 60 سال، از دلیل مرگ مرموز جوزف استالین، دیکتاتور شوروی سابق پرده برداشته‌اند.

     

    به گزارش سرویس علمی خبرگزاری دانشجویان ایران(ایسنا)، گزارش 11 صفحه‌ای کالبدشکافی استالین نشان داده که این رهبر شوری سابق به مرگ طبیعی و بر اثر خفگی در اثر سکته مغزی مرده است.

     

    این گزارش که توسط روزنامه کوریر برلین منتشر شده، ممکن است در نهایت بتواند به نظریات توطئه در مورد مرگ استالین که سیاستهای وی منجر به کشته شدن بیش از 30 میلیون تن از مردم خود و تبدیل کشورش به سرزمینی مملو از ترس و کمبودها شده بود، پایان بخشد.

     

    این اولین بار است که این گزارش در کشورهای غربی منتشر شده است.

     

    استالین در روز پنج مارس 1953 در ساعت 09:50 شب به وقت محلی از دنیا رفت که منجر به بروز بحران در دفتر حزب سیاسی و در نهایت به قدرت رسیدن نیکیتا خروشچف شد.

     

    گزارش پس از مرگ این دیکتاتور تاکنون در صندوقخانه آرشیو دولتی تاریخ اجتماعی و سیاسی روسیه نگهداری شده بود.

     

    این گزارش در نهایت در موسسه تاریخ آلمان دکتر ماتیاس اوهل در موسکو رونمایی شد که اعلام کرد: نظریات توطئه حقیقت نداشتند.

     

    به گفته اوهل، استالین در ویلای خود در نزدیکی مسکو به مرگ طبیعی درگذشته بود.

     

    در این گزارش که از استالین به عنوان بیمار شماره یک نام برده شده، آمده که سکته‌ای که منجر به مرگ وی شده بود در ساعت 06:30 شب به وقت محلی در روز یک مارس 1953 رخ داده بود.

     

    وی در شب قبل از سکته مواد الکلی مصرف کرده و بقدری خشمگین بود که کسی جرأت نزدیک شدن به وی تا روز بعد را نداشت. خدمه استالین در نهایت وی را در حالتی که به کما فرو رفته بود، پیدا کردند.

     

    کالبدشکافی بر روی جسد رهبر شوروی سابق در روز پس از مرگ وی انجام شد. بر اساس این گزارش، استالین که 74 سال داشت، از فشار خون بسیار و تصلب سرخرگها در مغز و قلب رنج می‌برد و کبد وی بقدری چرب بود که در مرز سیروز قرار داشت.

     

    سکته در سمت چپ مغز استالین به همراه خونریزی معده باعث خفگی وی شده بود.

     

    منبع : ایسنا

    • Upvote 3

  7. Marshall_Stalin.jpg

     

    پروگاندا استالین در ج ج دوم

     

    World War II, 1939–1945 (جنگ جهانی دوم)

    پس از بی نتیجه ماندن مذاکرات شوروی با بریتانیا و فرانسه در مسکو بر سر معاهده‌ای دفاعی، استالین به هیتلر روی آورد و با او پیمانی امضا کرد. او در ۱۹ آگوست ۱۹۳۹ در سخنرانی معروفی رفقایش را آماده این چرخش بزرگ در سیاست شوروی کرد و نهایتاً قرارداد مولوتوف-ریبن تروپ با آلمان نازی امضا شد. ویکتور سووروف، نویسنده جنجالی روسی ساکن انگلستان، مدعی است که استالین در این سخنرانی اعلام کرده که جنگ بهترین موقعیت است که هم دولت‌های غربی و هم آلمان نازی تضعیف شوند و آلمان آماده «شورویزه» شدن می‌شود. سندی بر این ادعا در دست نیست.

     

     

    220px-Bundesarchiv_Bild_183-H27337%2C_Mo

     

     دیدار استالین و یواخیم فون ریبنتروپ وزیر امور خارجه آلمان نازی برای امضای قرارداد

     

     

     

    با این که معاهده مولوتوف-ریبن تروپ رسماً تنها قول عدم اشغال مقابل بود اما بندی مخفی نیز در آن موجود بود که بر طبق آن اروپای مرکزی به دو منطقه کنترل بین دو قدرت تقسیم می‌شد. قرار بود که اتحاد شوروی بخش شرقی لهستان (که عموماً اکراینی‌ها و بلاروس‌ها در آن زندگی می‌کردند) و لیتوانی و لاتویا و استونی و فنلاند را در اختیار گیرد. بند مخفی دیگر در مورد بساربیا، بخشی از رومانی، بود که قرار بود به شوروی اضافه شود.

     

     

    220px-Matsuoka_signs_the_Soviet%E2%80%93

     

     استالین در کنار نماینده های ژاپنی در حال امضای قرارداد بی طرفی شوروی-ژاپن

     

     

    در ۱ سپتامبر ۱۹۳۹ آلمان با اشغال لهستان جنگ جهانی دوم را آغاز کرد. بدین ترتیب استالین تصمیم به دخالت گرفت و در ۱۷ سپتامبر ارتش سرخ شرق لهستان و دولت‌های بالتیک را اشغال کرد.

     

    در نوامبر ۱۹۳۹ استالین نیروها را به مرز فنلاند فرستاد تا جنگی راه بیندازد. جنگ زمستانی بین اتحاد شوروی و فنلاند سخت تر از آن چه استالین فکر می‌کرد از آب در آمد و شوروی تلفات زیادی داد. شوروی در مارس ۱۹۴۰ نهایتاً پیروز شد اما مشکلات و محدودیت‌های ارتش شوروی به بقیه دنیا و خصوصاً آلمان لو رفته بود.

     

     

    640px-Ribbentrop-Molotov.svg.png

     

    تغییرات ارضی برنامه ریزی شده و واقعی در اروپا مرکزی و شرقی در سال های 1939-1940

     

     

     

    در ۵ مارس ۱۹۴۰ رهبری شوروی حکم به اعدام بیش از ۲۵۷۰۰ فعال «ناسیونالیست و ضدانقلابی» لهستانی در بخش‌هایی از جمهوری‌های اکراین و بلاروس (که از خاک لهستان به شوروی اضافه شده بودند) داد. این به عنوان کشتار کاتین مشهور است.

     

    در ژوئن ۱۹۴۱ هیتلر معاهده مولوتوف-ریبن تروپ را نقض کرد و در عملیات بارباروسا بخشی از خاک اتحاد شوروی را اشغال کرد. استالین گرچه جنگ با آلمان را محتمل می‌دانست اما آماده اشغالی به این سرعت نبود. ویکتور سووروف در این زمینه نیز نظری متفاوت دارد. او مدعی است که استالین از اواخر دهه ۳۰ آماده شده بود و خود تصمیم داشت در تابستان ۱۹۴۱ آلمان را اشغال کند. از این رو سووروف معتقد است حمله هیتلر به نوعی «اقدام پیشگیرانه» بوده‌است. این تئوری مورد قبول ایگور بونیچ، میخائیل ملتویکوف، و ادوارد رادزینسکی بوده‌است اما اکثر تاریخ دانان غربی با آن مخالفند.

     

     

    800px-Battle_of_Moscow.jpg

     

    زنان و مردان در هر حال حفر سنگر جهت دفاع از مسکو برابر ارتش نازی 1941

     

     

     

    ژنرال فدور فون بوخ در خاطراتش می‌گوید که ارتش آلمان (آب ور) کاملاً آماده حمله شوروی علیه نیروهای آلمان در لهستان بوده‌است و این حمله را تا حداکثر ۱۹۴۲ انتظار می‌کشیده‌است. نبرد مرگبار با فاشیسم زندگی ۲۷ میلیون از مردم شوروی را بلعید.

     

     

    Operation_Barbarossa_corrected_border.pn

     

    شرح تهاجم پیشگیرانه نازی ها برابر شوروی

     

     

     

    ارتش سرخ

     

    ارتش سرخ تحت سه فرماندهی جداگانه قرار داشت گروه ارتش‌های شمالی تحت فرماندهی مارشال ورشیلف گروه ارتش‌های جنوبی تحت فرماندهی مارشال تیموچنکو و گروه ارتش‌های جنوبی تحت فرماندهی مارشال بودینی در نیروی هوایی ارتش سرخ دو هواپیما حریف شکاری‌های آلمانی بودند یکی اشتورماویک و دیگری جنگنده لاووخین -۱۸ ارتش سرخ هم در مواجه با خطر نازی‌ها اگرچه نه کاملاً اما تا حدودی آماده بود به علاوه راه آهن و جاده‌های ارتباطی روسیه وضع بسیار بدی داشتند و همانطور که فرماندهان روسی حدس می‌زدند رساندن آذوقه و مهمات هر چه آلمانی‌ها بیشتر پیش رفتند دشوارتر شد.

     

    شروع تجاوز

     

    ساعت سه و سی دقیقه صبح بیست و دوم ژوئن عملیات بارباروسا آغاز شد هیتلر در یک سخنرانی رادیویی در آن زمان اعلام کرد: باز هم امروز تصمیم گرفته‌ام سرنوشت و آینده رایش و مردممان را در دست سربازانمان قرار دهم امیدوار خداوند به ویژه در این کارزار ما را یاری کند. افراد پیاده ضمن پیشروی صدای غرش هواپیماهای بمب افکن و شکاری شان را می‌شنیدند هدف حمله ورماخت در وهله اول در هم شکستن قدرت تحرک و کارآمدی ارتش سرخ بود تا مسیر پیشروی به سه هدف اصلی را هموار سازد مهم ترین موج حمله لوفت وافه علیه فرودگاه‌های روسی بود که منجر به نابودی ۱۲۰۰ فروند جنگنده روسی بر روی زمین شد حمله توسط سه ارتش انجام می‌شد گروه ارتش‌های شمالی تحت فرماندهی ریتر فون لیب که وظیفه تصرف شمال روسیه و لنینگراد را داشت گروه ارتش‌های مرکزی تحت امر مارشال فئودور فون بک که وظیفه داشت از مسیر لشکرکشی ناپلئون به مسکو برسد و گروه ارتش‌های جنوب تحت فرماندهی گرد فون روندشتد که وظیفه تسخیر اوکراین و قفقاز را داشت ارتش‌های شمالی به وسیله فنلاندی‌ها و ارتش‌های جنوب توسط رومانیایی‌ها مجارها و... حمایت می‌شد مارشال ایوان آنتونوسکو دیکتاتور رومانیایی هنگامی که شنید آلمانی‌ها برای تسخیر روسیه از او درخواست کمک کرده‌اند درخواستشان را با خوشحالی پذیرفت و اعلام داشت: البته که من در این نبرد از همان ابتدا شرکت خواهم کرد. موقعی که پای جنگ با نژاد اسلاو در میان باشد همه رومانیایی‌ها را جز خودتان بدانید.

     

    حمله‌های اصلی آلمانی‌ها از جانب پروس شرقی به سوی کوناس ویلنا لمژا و سایر بخش‌های اشغالی لهستان شوروی و سسپس لنینگراد و مسکو بود در روز ۲۳ ژوئن پیکار سختی بین ستون‌های جلودار آلمانی با روس‌ها در گرفت در این نبرد روس‌ها لمژا و کولونو و برست لیتوفسک را از دست دادند.

     

     

    421px-RIAN_archive_2410_Marshal_Zhukov_s

     

    مارشال ژوکوف

     

     

     

    روز بعد آلمانی‌ها تهاجم خود را از سر گرفتند و به پیشروی خود به سمت شاولی و کوناس و گرودنو و ویلنا ادامه دادند در ناحیه مینسک زرهپوش های آلمانی خط دفاعی روس‌ها را شکافتند ولی در اثر ضدحمله روس‌ها عقب رانده شدند تا این زمان آلمانی‌ها به دو مقصود اصلی خود نائل آمده بودند اول پیشروی سریع از لتونی و لیتوانی و بلاروس به سمت مسکو و لنینگراد و دیگری ایجاد شکاف و احاطه ارتش‌های سرخ به طور گسترده و هموار نمودن پیشروی به سمت کیف و قفقاز.

     

    در نتیجه یک حمله غافلگیرانه آلمان‌ها در نواحی دوینسک ارتش سرخ در بیالیستوک محاصره شد و ۴۰۰۰۰ سرباز تسلیم آلمانی‌ها شدند گئورگی سمنیاک یک سرباز روسی بعدها به یاد آورد: تصویر تیره و تاری بود در طول روز هواپیماها دائماً بر سر سربازان در حال عقب نشینی بمب می‌ریختند وقتی دستور عقب نشینی داده شد سیل سربازان فراری از هر سو روانه شد تمامی فرماندهان سوار بر خودروها زودتر از بقیه می‌گریختند و ما بدون فرماندهانمان هیچ کاری نمی‌توانستیم انجام دهیم.

     

    در این موقع افکار عمومی در فنلاند هم به نفع آلمانی‌ها تغییر میافت فنلاند ی‌ها که از طرفی تحت فشار دولتمردان آلمان نازی قرار داشتند و از طرف دیگر حس تنفر و عدم اعتماد نسبت به روس ها قرار گرفته بودند به ارتش آلمان اجازه دادند از فرودگاه‌های آن کشور علیه روس ها استفاده کنند روز ۲۵ ژوئن دولت شوروی دست به عمل متقابل زده دست به بمباران سطحی شهرهای مهم فنلاند مثل تورکو و هلسینکی زدند به علاوه چندین زد و خورد مرزی بین طرفین صورت گرفت دولت سوئد هم اجازه داد یک لشکر آلمانی با راه آهن از خاک این کشور عبور کنند و به فنلاند بروند.

     

     

    443px-German_troops_crossing_the_Soviet_

     

    سربازان آلمانی در حال عبور از مرز ها تعیین شده با شوروی -1941 22 ژوئن

     

     

     

    در عرصه دریاها اوضاع آرام بود در دریای بالتیک زد و خورد مهمی در نگرفت تنها برخورد جدی در دریای سیاه بود که طی بمباران نیروی هوایی ارتش سرخ دو ناو چه اژدرافکن رومانیایی غرق شدند این ناوها عازم باطوم و کریمه بودند که این اتفاق برایشان اتفاق افتاد هم چنین نیروی دریایی شوروی اعلام کرد توانسته چند زیردریایی آلمانی را در دریای سیاه غرق کند که این مطلب ناگفته مشخص است ادعایی بیش نیست تنها یک زیردریایی آلمانی در این ناحیه آسیب دید.

     

    تا روز سی ام ماه ژوئن لوو به دست آلمانی‌ها افتاده بود و در شمال ارتش آلمان در چندین نقطه از رود دوینا گذشته بود و به ریگا نزدیک شده بود در سمت جنوب یک ستون آلمانی به سوی بارانوچی شروع به پیشروی کردند و ستون دیگری از جنوب باتلاق‌های پریپت به حمله به کیف پرداخت بدین ترتیب دو حمله گازانبری ایجاد شد: یک حرکت گازانبری در شمال در اطراف بیالیستوک به منور محاصره نمودن ارتش شوروی در آن ناحیه و دیگری در جنوب مابین لوو و بوکووینا که طبق نقشه قرار بود دو ستون زرهی واقع در شرق لوو و بوکووینا با یکدیگر تلاقی کنند. سرانجام در روز پنجم ژوئیه جناح راست ارتش آلمان به تصور آنکه کوشش اصلی روس‌ها متوجه مرکز است حمله را با شدت تمام آغاز کرد در نتیجه آلمان‌ها توانستنداز رود پروت بگذرند در قسمت جنوبی هم ارتشی که متوجه کیف بود سخت مشغول پیشروی بود اما در جبهه شمالی روس‌ها موفق شدند حمله آلمانی‌ها را به لپل دفع کنند روز شانزدهم ژوئیه پس از نبردی سخت و خانه به خانه اسمولنسکنیز به تصرف آلمانی‌ها در آمد حملات در آغاز ماه اوت از سر گرفته شد و آلمان‌ها دست به یک سری حمله زدند در شمال ارتش آلمان موفق شده بود تا خود را به پسکو و ایلمن برسانند.

     

     

    Wehrmacht_Panzergruppe_3_%D0%BF%D0%B0%D0

     

    واحد های پانزر ارتش آلمان نازی در حال عبور از بلاروس (روسیه سفید)

     

     

    در جبهه جنوبی طلایه داران آلمانی موفق شدند با تسخیر نواحی کامنتس و پودولسک راه رسیدن به بسارابی را برای خود هموارتر کنند در جبهه مرکزی هم آلمان‌ها می‌کوشیدند تا با مستحکم تر کردن موقعیت خود در نواحی اسمولنسک راه رسیدن به مسکو را آسان تر کنند در این زمان واحدهای ژنرال گودریان با یک حرکت متهورانه موفق شدند از رود بوک بگذرند.

     

    در این پرچم به غنیمت گرفته شده نوشته:از کمونیسم و استالین دفاع کنید. در این زمان در ستاد ارتش آلمان این سوال پیش آمده بود که اول برای تسخیر مسکو حمله شود یا اکراین پس از بحث و جدل‌های طولانی بین ژنرال‌های آلمانی و هیتلر سرانجام تصمیم بر این گرفته شد که اول اکراین تسخیر شود این تصمیم به دلایلی هم درست و هم نادرست بود درست برای اینکه ارتش آلمان به نفت و غلات اوکراین احتیاج مبرمی داشت و به علاوه با این حمله راه رسیدن به قفقاز باز می‌شد و نادرست از این جهت که اولاً تسخیر مسکو در آن زمان باعث می‌شد تا نیروهای سیبریایی نتوانند به موقع به کمک ارتش سرخ بیایند و مسکو را نجات دهند و در واقع این دو ارتش به طور جداگانه باید با ورماخت می‌جنگیدند که در این صورت شانس پیروزی آلمانی‌ها بسیار بالاتر می‌رفت در ثانی اشغال مسکو شوروی را از مرکز ارتباطی و تسلیحاتی خود محروم می‌ساخت و سوماً چون دمای هوای اکراین و قفقاز در زمستان از مسکو گرم تر است ارتش آلمان مجبور نبود سرمای بسیار شدید دشت‌های روسیه را تحمل کند.

     

     

    800px-Operation_Barbarossa_-_German_loot

     

    هویتزر ها غیر کششی ارتش سرخ

     

     

     

    آنچه کار را برای هیتلر دشوارتر می‌کرد این بود که روس ها بر خلاف سربازان کشورهای غربی تا پای جان می‌جنگیدند به علاوه آلمانی‌ها به جای ۲۰۰ لشکر تخمینی با ۴۰۰ لشکر روسی روبرو شده بودند تازه فرماندهان دستپاچه شوروی آرامش خود را بازیافته بودند در این زمان بود که ژنرال فرانتس هالدر رئیس ستاد مشترک ورماخت در دفتر خاطراتش نوشت:کل اوضاع به طور فزاینده‌ای روشن می‌سازد ما غول روسیه را بسیار دست کم گرفته‌ایم.

     

    اتحاد جماهیر شوروی در ژوئن ۱۹۴۱ و ماه‌های پس از آن در شرایط دشواری بود با این حال که تا اواسط ژوئیه چهار میلیون سرباز داوطلب رفتن به جنگ شده بود ولی در آن دوره شرح این قهرمانی‌ها چیز ناچیزی بود ارتش سرخ تا اواسط ژوئیه در وضع نومید کننده‌ای قرار داشت طی سه هفته نبرد ۳۵۰۰ عراده تانک و شش هزار هواپیما و بیش از دو میلیون سرباز از دست داده بود در نیمه دوم ژوئن نبرد اسمولنسک به یک فاجعه عظیم تبدیل گشت پنج ارتش روسی به محاصره افتادند و با وجود اینکه برتری نفرات داشتند نتوانستند حلقه محاصره را بشکنند در آغاز ماه اوت با بسته شدن این حلقه سیصدهزار سرباز روسی به اسارت آلمان‌ها در آمدند در شهر سه هزار توپ و تانک یا به تصرف آلمانی‌ها در آمد یا نابود شد.

     

    این فداکاری‌ها و تلفات ارتش سرخ پبیشروی آلمانی‌ها را هر لحظه به تاخیر انداخت روز سوم اوت آلمانی‌ها در جبهه اکراین مجدداً به حمله پرداختند ابتدا کوروستن و سپس بلایاتسرکو مورد حمله قرار گرفتند این حمله را برای پیشروی به سوی کیف هموار کرد اما در نبردهای اومان و اودسا بود که پیشروی به کیف هموارتر شد.

     

     

    Bundesarchiv_Bild_146-1982-077-11%2C_Rus

     

    اسرای ارتش سرخ در جنگ مینسک

     

     

     

    نبرد کیف

     

    عمده ترین هدف آلمانی‌ها در نبرد کیف یک احاطه و محاصره بزرگ و سپس نابودی ارتش‌های جنوبی شوروی تحت فرماندهی مارشال بودینی بود این عملیات از روز بیست و سوم آگوست شروع و در بیست و ششم ماه سپتامبر ۱۹۴۱ به پایان رسید. تقریباً تمام ارتش‌های جنوب غربی شوروی به استعداد ۶۶۵۰۰۰ نفر در این عملیات به محاصره آلمانی‌ها در آمدند در ایم موقع واحدهای کوچک سربازان شوروی و مارشال بودینی و کمیسر عالی اکراین نیکیتا خروشچف توانستند به موقع فرار کنند فرمانده واحدهای جنوب شرقی یعنی کمیسر میخائیل کریپونوس هنگام تلاش برای فرار گیر افتاد و به دست آلمانی‌ها کشته شد هنگامی که استالین دستور عقب نشینی داد دیگر دیر شده بود۶۰۰۰۰۰ سرباز اسیر شدند و ۳۹۲۳ توپ و خمپاره انداز یکصد و چهارده عراده تانک و صد و شصت و هفت هواپیمای جنگی شوروی به غنیمت آلمانی‌ها افتاد.

     

    در این نبرد ابتدا لشرهای زرهی پانزر دست به احاطه نیروهای شوروی زدند این مانور بودینی و کل فرماندهان ارتش هاای جنوب غربی را به وحشت انداخت بودینی از استالین درخواست مجوز عقب نشینی کرد اما این درخواست توسط استالین رد شد سپس در سیزدهم سپتامبر بودینی به دستور استالین حلقه محاصره را به وسیله یک هواپیما ترک کرد سرانجام با الحاق لشکر ۲۴ زرهی گودریان و لشکر یکم پانزر فون کلایست دو لبه حلقه محاصره کاملاً به هم بسته شد در ۱۹ سپتامبر کیف به دست آلمانی‌ها افتاد.

     

    مردم اکراین که از مدت‌ها پیش به دنبال به دست آوردن استقلال بودند از دیدن صلیب‌های شکسته خوشحال شدند و به آن‌ها خیر مقدم گفتند و عده‌ای هم سخت به مقابله با آن‌ها پرداختند اما به زودی امید مردم اکراین نقش بر آب شد زیرا آلمانی‌ها به خاطر غلات اکراین آنجا را از چنگ شوروی‌ها در آورده بودند نه به خاطر آزادی بخشیدن به آن‌ها بسیاری از کارشناسان بر این عقیده‌اند اگر آلمانی‌ها با مردم محلی رفتار بهتری داشتند ارتش سرخ برای جایگزینی نفرات از دست رفته اش به شدت در تنگنا قرار می‌گرفت اما به هر تقدیر آلمانی‌ها با رفتار خشن شان مردم را به آغوش ارتش سرخ انداختند.

     

     

    Bundesarchiv_Bild_101I-289-1091-26%2C_Ru

     

    طبیعت روسیه

     

     

    نبرد شوروی

     

    سیاست کلی شوروی دفاع اولیه در تابستان و کشاندن جنگ به فصل زمستان بود. نبرد شوروی و آلمان نازی به طور حتم خسارت‌های فراوانی از لحاظ تجهیزات و نیروی انسانی به هر دو طرف وارد کرد و گستره جنگ عملاً بسیار فراتر از حد پیشین شد. با این حال فرماندهی آلمان در اواسط ماه اوت تصمیم به تعلیق حمله به شوروی گرفت و تصمیم بر آن شد نیروهای زرهی و پیاده آلمان به دو دسته تقسیم شده نیمی به سمت استالینگراد رفته و نیم دیگر به سمت اوکراین حرکت کنند. در نبرد کیف چهار لشکر از ارتش شوروی کاملاً از بین رفتند و شهر کیف و مناطق وسیعی از اوکراین به دست نیروهای آلمان نازی تصرف شد اما نبرد استالینگراد روند جنگ را تغییر داد

     

     

    250px-Germans_in_Stalingrad.jpg

     

     سربازان آلمانی در نبرد استالینگراد

     

     

    در دسامبر ۱۹۴۱ ارتش آلمان حمله‌ای به مسکو ترتیب داد که با ضد حمله نیرهای شوروی مواجه شد. پس از آن آلمان یک چهارم کل نیروهای خود در غرب اروپا و شمال آفریقا را به جبهه شرق اروپا اعزام کرد. در ماه ژوئیه انگلستان به دشمن جدید آلمان نازی پیشنهاد انعقاد تفاهمنامه همکاری دوجانبه را ارائه کرد و این پیشنهاد با استقبال شوروی مواجه شد. نتیجه این تفاهم در نخستین گام اشغال نظامی ایران بود.

     

     

    260px-Yalta_summit_1945_with_Churchill%2

     

     نخست وزیر بریتانیا، وینستون چرچیل، رئیس جمهور آمریکا، فرانکلین روزولت و استالین در کنفرانس یالتا

     

     

     

    پایان جنگ

     

    کنفرانس تهران با شرکت چرچیل، روزولت و استالین از ۲۸ نوامبر تا ۱ دسامبر ۱۹۴۳ به صورت سری بر‌گزار شد. هدف کلی این کنفرانس توافق در مورد چهره جهان پس از پایان جنگ جهانی دوم بود.

     

    جنگ در اروپا پس از خودکشی آدولف هیتلر و تسلیم آلمان نازی در ۸ مه، ۱۹۴۵ پایان یافت، اما در آسیا و اقیانوس آرام تا بمباران اتمی هیروشیما (۶ اوت ۱۹۴۵) و ناگازاکی (۹ اوت ۱۹۴۵) و بعد آن تسلیم ژاپن در ۲ سپتامبر، ۱۹۴۵ ادامه داشت.

     

    بمباران اتمی آمریکائیها در دو شهر ناکازاکی و هیروشیما که بیش از ۲۰۰٬۰۰۰ نفر را در چند ثانیه نابود کرد، از پی‌آمدهای بزرگ منفی این جنگ محسوب می‌شود. این اولین کاربرد سلاح‌های هسته‌ای در تاریخ بشر بود

     

     

    407px-Soviet_flag_on_the_Reichstag_roof_

     

     سربازان ارتش سرخ در حال برافراشتن پرچم اتحاد جماهیر شوروی به نشانه پیروزی بر فراز ساختمان رایشستاگ (مجلس امپراتوری) در برلین، ماه مه ۱۹۴۵

     

     

     

     

    تلفات و خسارات جنگ

     

    نتیجه جنگ جهانی دوم در چهار سالی که از پی آمد، قریب به ۲۷ میلیون از مردم شوروی را به کام مرگ کشاند، یعنی روزی ۱۸ هزار نفر. پنجاه درصد این کشته‌شدگان خارج از شرایط «عادی» جنگ جان خود را از دست دادند. به جز اینان، ۳ میلیون روس در اردوگاه‌های آلمان و به ویژه در اتاق‌های گاز از پای درآورده شدند. در بلاروس یک میلیون و ۸۰۰ هزار نفر کشته شدند و در لنینگراد هم یک میلیون نفر قربانی ۹۰۰ روز محاصره گشتند. حدود پنج میلیون شهروند لهستانی در طول جنگ به دست نیروهای آلمان به‌قتل رسیدند که نزدیک به دو میلیون نفر آنان، غیر یهودی و سه میلیون نفر دیگر از یهودیان مقیم لهستان بودند، این رقم بیش از ۱۶ درصد جمعیت آن کشور را نسبت به سال ۱۹۳۹ تشکیل می‌داد.تلفات آلمان در جنگ جهانی دوم در برخی منابع ۵ میلیون نفر اعلام شد که ۳/۳ میلیون نفر آن سرباز و ۱/۷ میلیون آن (تخمینی) افراد غیر نظامی بودند که در بمباران کشته شدند. پس از پایان جنگ اعلام شد که ۱/۳ میلیون تن بمب توسط متفقین بر بسیاری از شهرهای آلمان فرو ریخته شده که نتیجه آن بی خانمانی ۸ میلیون آلمانی بود. همچنین ۱۲ میلیون نفر در طول جنگ بر اثر قحطی در چین، ایران، اندونزی، هندوچین فرانسه و هندوستان جان خود را از دست دادند که این تعداد تلفات، اغلب در آمارهای تلفات جنگ، از قلم افتاده‌اند.کل رقم کشته‌شدگان جنگ جهانی دوم که مرگبارترین نبرد تمام تاریخ است، بین ۵۰ تا ۷۰ میلیون نفر تخمین زده می‌شود.

    در پی جنگ جهانی دوم ساختارهای زیربنایی و صنعتی اروپا ویران شده بود. این مساله باعث ارائهٔ طرح مارشال از سوی آمریکا شد که در نهایت نفوذ و تابعیت اروپای غربی از آمریکا را در دهه‌های بعد در پی داشت. از سوی دیگر تقسیم آلمان و نفوذ شوروی در اروپای شرقی عملاً این قاره را به دو نیمه تقسیم کرد. این تقسیم ریشه‌های آنچه بعدها جنگ سرد نام گرفت را تشکیل داد.

     

    ادامه دارد...

    • Upvote 6

  8. 213213213.jpg

     

    تصفیه و تبعید در دوران استالین

     

    تصفیه

    استالین به عنوان صدر دفتر سیاسی در اواسط دهه ۳۰ با «تصفیه کبیر» در حزب تقریباً تمام قدرت را در دست خود گرفت. او این کار را به عنوان تلاش برای اخراج اپورتونیست‌ها و ضدانقلابیون توجیه می‌کرد. قربانیان تصفیه معمولاً از حزب اخراج می‌شدند اما مجازات‌های بیشتری از اردوگاه‌های کار اجباری و گولاگ تا محاکمه توسط ان. ک. و. د و اعدام انتظار بسیاری را می‌کشید.

     

    دوره اصلی تصفیه پس از قتل سرگئی کیروف، رهبر محبوب حزب در لنینگراد آغاز شد. کیروف بسیار نزدیک به استالین بود و قتل او حزب بلشویک را تکان داد. استالین، که می‌گویند می‌ترسید خود او قربانی بعدی باشد، شروع به محکم کردن امنیت کرد و مخالفان خود را به «جاسوسی» و «ضدانقلابی» متهم کرد.

     

     

    225px-Voroshilov%2C_Molotov%2C_Stalin%2C225px-The_Commissar_Vanishes_2.jpg

    یکی از سیاست‌های سانسور گرایی که در زمان استالین و در شوروی سابق حاکم بود ایجاد تغییر در تصاویر افرادی بود که توسط استالین به اعدام محکوم شده بودند.
    تصویر بالا قبل از دسامبر ۱۹۳۸ (میلادی):از چپ به راست:وروشیلوف ،مولوتوف ،استالین و یژوف هنگام بازدید از آب راه مسکو-ولگا ،تصویر پایین:بعد از سپتامبر ۱۹۳۸ ،یژوف سقوط می‌کند.استالین دستور می‌دهد که یژوف از عکس حذف شود.

     

     

    محاکمه‌های اصلی که به ریاست آندره ویشینسکی بر‌گزار می‌شد، به «محاکمه‌های مسکو» معروف شدند، اما محاکمه‌های مشابهی در تمام کشور بر‌گزار شد. چهار محاکمه در این مدت از اهمیت خاصی برخوردار است. محاکمه شانزده نفر (آگوست ۱۹۳۶)، محاکمه هفده نفر (ژانویه ۱۹۳۷)، محاکمه مارشال توخاچاوسکی و سایر ژنرال‌های ارتش سرخ (ژوئن ۱۹۳۷) و نهایتاً محاکمه ۲۱ نفر (من‌جمله بوخارین) در مارس ۱۹۳۸.

     

    یکی از نمونه‌های مهم محاکمه توخاچاوسکی به عنوان همکاری با نازی‌ها بود. بعضی معتقدند محاکمه بسیاری از مهم‌ترین رهبران نظامی بعدها در جنگ جهانی دوم و اشغال روسیه توسط آلمان نقشی منفی داشت.

     

    سرکوب بسیاری از انقلابیون و اعضای برجسته حزب باعث شد که لئون تروتسکی اعلام کند رژیم استالین با «رودخانه‌ای از خون» از رژیم لنین جدا است. کسانی مثل سولژنیتسن معتقدند که استالین عقاید خود را از لنین و اعمالی مثل اعدام مخالفان سیاسی در جنگ داخلی روسیه گرفته‌است. قتل تروتسکی در آگوست ۱۹۴۰ در مکزیک (جایی که او از ژانویه ۱۹۳۷ در تبعید زیسته بود) آخرین و مشهورترین مخالف استالین در رهبری قدیمی حزب را نیز از جای برداشت. حالا تنها سه نفر از «بلشویک‌های قدیمی» (دفتر سیاسی زمان لنین) به جا مانده بودند. خود استالین، میخائیل کالینین، و مولوتوف.

     

    propaganda-vintage-1936-marx-engels-leni

     

     

    دوران تصفیه مختص به مقامات حزبی نبود و بسیاری به جرم «فعالیت ضد شوروی» و به عنوان «دشمن خلق» دستگیر و محاکمه می‌شدند.

     

    در اواخر تصفیه. دفتر سیاسی نیکولای یژوف، رئیس وقت ان. ک. و. د را برکنار و بعدها اعدام کرد. بعضی تاریخ دانان همچون امی نایت و رابرت کانکوئست معتقدند که این عمل از سوی استالین و برای پاک کردن جرم از نام خود بوده‌است.

     

    ضمن تصفیه تلاش‌های بسیاری برای عوض کردن تاریخ در کتاب‌های درسی شوروی و منابع تبلیغی بود. بسیاری از قربانیان اعدامی از کتاب‌ها و عکس‌ها بیرون گذاشته می‌شدند که گویی هرگز وجود نداشته‌اند. نهایتاً تاریخ انقلاب جوری روایت می‌شد که گویی تنها دو شخصیت داشته‌است. لنین و استالین

     

    poster36.jpg

    پروگاندای مارشال استالین

     

    تبعیدها

     

    استالین، بخصوص در زمان جنگ جهانی دوم، دست به تبعیدهای جمعی بزرگی زد که نقشه قومی اتحاد شوروی را عوض کردند.

     

    بیش از یک و نیم میلیون نفر به سیبری و جمهوری‌های آسیای مرکزی تبعید شدند. دلایل رسمی تبعید جدایی طلبی، مقاومت در مقابل دولت شوروی و همکاری با آلمانی‌های اشغال گر عنوان می‌شدند.

     

    گروه‌های قومی ذیل بیش تر از همه قربانی این تبعیدها شدند: اکراینی‌ها، لهستانی‌ها، کره‌ای‌ها، آلمانی‌های ولگا، تاتارهای کریمه، کالمیک‌ها، چچنی‌ها، بالکارها، کاراچایاها، ترک‌های مشکیتی، فنلاندی‌ها، بلغاری‌ها، یونانی‌ها، ارمنی‌ها، لاتویایی‌ها، لیتوانیایی‌ها، استونیایی‌ها و یهودی‌ها. بسیاری از کولاک‌ها نیز به سیبری و آسیای مرکزی تبعید شدند.

     

    در فوریه ۱۹۵۶ نیکیتا خروشچف به محکومیت این تبعیدها پرداخت و آن‌ها را در مخالفت با اصول لنینیستی خواند و اکثر آن‌ها را به جای خود بازگرداند.

     

    اهمیت تاریخی این تبعیدهای دسته جمعی بسیار است و همین امروز نیز اهمیت خاصی برای جنبش‌های جدایی طلب در دولت‌های بالکان، تاتارستان، و چچن دارد.

     

     

    Katyn_massacre_5.jpg

     

     

     

    تعداد قربانیان

     

    تعداد قربانیان پروسه‌هایی که در بالا توضیح داده شد مورد اختلاف بسیار است. در زمان جنگ سرد بسیاری رقم کشته شدگان را تا حدی خیالی مانند ۶۰ میلیون بالا می‌بردند. با سقوط اتحاد شوروی در ۱۹۹۱ بایگانی اسناد شوروی بالاخره در اختیار عموم قرار گرفت و ارقام متفاوتی انتشار یافت. در این ارقام صحبت از ۸۰۰ هزار اعدامی (سیاسی و غیر سیاسی) در زمان استالین بود که با قربانیان عملی کلکتیوازیسیون و تبعید گولاگ‌ها و غیره به ۳ میلیون نفر می‌رسید.

     

    بهرحال هنوز اختلافات بسیاری در این زمینه موجود است و خط عمومی این است که «رقم دقیقی نمی‌شود داد». این جا به تخمین‌های مختلف اشاره می‌شود.

     

    نویسنده روسی، وادیم ارلیکمان، از کسانی است که کل کشته شدگان را حدود ۹ میلیون نفر می‌داند. ۱٫۵ میلیون نفر اعدام، ۵ میلیون قربانی گولاگ، ۱٫۷ میلیون قربانی تبعید دسته جمعی (از مجموع ۷٫۵ میلیون تبعیدی)، و ۱ میلیون سایر. رابرت کانکوئیست تعداد کل قربانیان را ابتدا ۳۰ میلیون می‌دانست و بعدها ۲۰ میلیون اعلام کرد.

     

    طرفداران استالین نظرات متفاوتی در زمینه تعداد کشته‌ها و همچنین روند عملی محاکمه‌ها و تاریخ تصفیه کبیر دارند.

     

    ادامه دارد....

     

     

    چند عدد پروگاندا از مارشال استالین :/

     

    stalin1.jpg

     

    poster36.jpg

    • Upvote 8

  9. میگن یه سوزن به خودت بزن بعد یه جوالدوزبه بقیه! باز اونا اونقدر مرد بودن که جونشون رو گرفتن دستشون و رفتن تا کربلا.ولی ما که ادعای تشیع و جنگ با دشمن اهل بیت رو داریم همون کربلا هم نرفتیم! تو خونه نشستن و فتوا دادن کار راحتیه. ما تو برداشتن قدم اول هم کم آوردیم.به اونا ایراد نگیرید.یکی مرد جنگی به از صدهزار.اونایی که رفتن کربلا اقلا نصفشون زن و بچه بودن.بقیه هم همراه و مراقب اونها.با فتوای مرجع کسی زن و بچشو تو کشور غریب رها نمی کنه بره به جنگ با داعش. زن و بچه شیعه عرضه خودشون رو با رفتن به کربلا و نشون دادن عقیده و ایمانشون نشون دادن. ما مردان شیعه چیکار کردیم!؟ هرچند منتظر یک اشاره رهبریم ولی وقتی تو خونه گرم و راحت نشستیم حق زیر سوال بردن زائرین پیاده کربلارو نداریم که شهادتین خوندن و رفتن کربلا. نگران حرمها نباشید.اگر به خطر بیفتن سپاه قدس بیکار نمیشینه.وقتی رهبر فتوای جهاد نمیده حتما حکمتی هست.تا حالا فکر کردید اگر همون اول کار ایران با تمام قوا دخالت می کرد چی میشد؟ به نظرتون سنی های عراق به هواداری داعش بلند نمی شدن؟ الان چی شده؟ قبایل سنی عراق با اینکه اوایل با داعش بیعت کردن ولی حالا که وحشی گری و ظلم داعش رو می بینن شروع به مبارزه با داعش کردن.باید اهل تسنن عراق می دیدن که طرف حق کجاست.باید حقیقت رو درک می کردن.باید بدست تکفیریهای داعش دسته دسته کشته میدادن تا می فهمیدن شیعه دشمن اهل تسنن نیست.بلکه تکفیریهای سنی و وهابی دشمن اونها و همه بشریت هستن.صبور باشید. این قائله عراق با اینکه کشته های زیادی داشته ولی برکات زیادی در آینده خواهد داشت.ما مردان جنگی و دلاور شیعه کم نداریم.اگر رهبر ما فتوای جهاد بده چند میلیون جنگجوی واقعی از جا بلند میشن.ولی الان زمان درایت و صبره.مردم از هم گسیخته عراق باید خودشون رو پیدا کنن. متحد بشن. دشمن رو بشناسن.این شناختن دشمن بعدا لشکری از مسلمانان اهل تسنن برای مبارزه با تکفیریها بوجود میاره.

     

    نمیشد تشکر نکنم حرف دل من زدی برادر +++++++

    • Upvote 14

  10. درباره گذشته این یارو << زهران علوش >> اطلاعاتی در دسترس هست؟ کی بوده ؟ کجا بوده؟ چی شده که 3 سال پیش شده این؟

     

    alalam_635537564496074185_25f_4x3.jpg

     

     

    نقش آفريني فارغ التحصيل دانشگاه دمشق در حملات تروريستي

    زهران علوش شهروند سوري است که در دوما به دنيا آمده و پس از تکميل تحصيلات در مقطع دبيرستان وارد دانشگاه دمشق شد. با اتمام درس علوش در دانشگاه دمشق او اينبار به عربستان رفت و تحصيلات تکميلي خود را در آن‌جا به اتمام رساند.

     

     

    alalam_635519979546189365_25f_4x3.jpg

     

    علوش قبل از آغاز درگيري‌هاي سوريه در تاريخ 1389.12.24 در زمينه پيمانکاري مشغول به کار بود و درست در زمان آغاز درگيري‌ها در زندان صيدنايا در اطراف دمشق دوران محکوميت خود را مي‌گذراند.

     

    نکته جالب  اينکه اين تروريست در يکي از طرح‌هاي آزاد سازي زندانيان و عفو عمومي که از سوي بشار اسد رئيس جمهور سوريه اعلام شد در تاريخ 1390.04.01 از زندان آزاد شد و بلافاصله فعاليت‌هاي تروريستي خود را عليه مردم و دولت سوريه آغاز کرد و فرمانده شاخه‌اي از گروه‌هاي تروريستي با نام "لواء الاسلام" شد.

     

    http://www.yjc.ir/fa/news/4548414/%D8%B2%D9%87%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D8%B9%D9%84%D9%88%D8%B4-%DA%A9%D9%8A%D8%B3%D8%AA-%D8%B3%D8%B9%D9%88%D8%AF%D9%8A%E2%80%8C%D9%87%D8%A7-%D8%AF%D8%B1-%DA%A9%D8%AF%D8%A7%D9%85-%D8%B1%D9%88%D8%B3%D8%AA%D8%A7-%D8%A8%D8%B3%D8%AA%D9%87%E2%80%8C%D9%87%D8%A7%D9%8A-%DA%AF%D8%A7%D8%B2%D9%87%D8%A7%D9%8A-%D8%B3%D9%85%D9%8A-%D8%B1%D8%A7-%D8%AA%D9%88%D9%84%D9%8A%D8%AF-%D9%88-%D8%A8%D9%87-%D8%B3%D9%88%D8%B1%D9%8A%D9%87-%D9%85%D9%86%D8%AA%D9%82%D9%84-%D9%85%D9%8A%E2%80%8C%DA%A9%D9%86%D9%86%D8%AF%E2%80%8C

    • Upvote 6

  11.  

    همون‌های که بهش یاد دادند کجاست چطوری بدزدتش و قایمش کنه 

    براش عملیاتیش هم می‌کنن 

    من میگم ف‌‌‌ تو بگو ؟

     

     

    با این حال این موشک با دقت مضخرفی که داره برای زدن تاسیسات مهمی مثل فردو ، نطنز و... کارایی ندارده :)

    • Upvote 1

  12. و چه زیبا در جبهه های نبرد هشت ساله دفاع از خاک وطن ...

     

    خون سرخ بلوچ و کرد و ترک و فارس و گیلک و مازنی و ترکمن و حتی افغانی و عرب و ارمنی بر زمین ریخت و به هم آمیخت تا عزت ایرانزمین حفظ شود ...

     

    چیزیکه دشمنان این مرز و بوم و بدخواهان ایرانزمین ... تاب تحمل آن را ندارد

     

    زنده باد ایران...

     

    ایران با همه ی قومیت هاش هست که ایرانه ...

     

    وگرنه هرگوشه ای از خاک وطن ما میشد کشور فارس ، کشور ترک و...

     

    ایران نشانده ی وحدت ماست (همه ی قومیت ها )... :rose:

    • Upvote 9

  13. 5764302875436379.jpg

     

     

    دانلود کتاب استالین

     

    نویسنده: گنادی زیگانوف
    مترجم: ابراهیم شیری

     

    منبع : کتاب سبز

     

    شرح کتاب :

     

    استالین، نام جهانی، شخصیت جاودانه و ماندگار تاریخ است که وحدت عقیده و عمل وسخن، برجسته ترین ویژگی و خصلت وی بود و صرف نظر از اختلاف نظرات و قضاوت ها دربارۀ حقانیت و یا نادرستی اعمال، کردار و گفتار این دولت مردان نامدار، تاریخ او را از تمام رهبران سیاسی تاکنونی جهان متمایز می سازد. این خصایل عالی استالین موجب شد که او، باتکاء اعتماد عمیق و پشتیبانی گستردۀ بشری، در یک ششم کرۀ خاک، براندازی نظام استثمار انسان از انسان، لغو مالکیت خواص بر زمین و ابزار تولید، سازندگی جامعۀ سوسیالیستی (عدالت اجتماعی) و حاکمیت سیاسی طبقۀ کارگر را رهبری نماید. این است منشاء و مبنای اصلی نفرت و کینه توزی پایان ناپذیر پیروان و طرفداران مکاتب و نظام های ارتجاعی طرفدار تخصیص ثروت و نعمت برای کمتر از یک دهک و فقر و محرومیت برای بیش از نه دهک جوامع انسانی نسبت به این شخصیت تاریخی.

     

    لینک دانلود کتاب - حجم 2 مگابایت

     

    دانلود کتاب زندگینامه استالین به زبان انگلیسی (کتاب 600 صفحه ای همراه با تصاویر جالب از زندگی استالین)

     

    7855359165291554.jpg

     

    نویسنده: EDVARD RADZINSKY
    تعداد صفحات: ۶۶۴
    فرمت: PDF
    زبان: انگلیسی

     

    منبع : کتاب سبز

     

    شرح کتاب

     

     کتاب حاضر به نسخه ی انگلیسی می باشد.

    این کتاب نخستین زندگینامه استالین است که توسط ادوارد رازینسکی به زبان روسی نوشته شده است، توسط ویلتس به زبان انگلیسی برگردانده شده است و توسط انتشارات روزنامه اطلاعات به زبان فارسی به چاپ رسیده است.

    کتاب شرح زندگی استالین از قبل از حکومت کمونیستها در روسیه تا زمان مرگ استالین است که در آن شرح چگونگی جانشینی استالین بعد از لنین است و شرح تصفیه حسابهای خونین اعضای حزب کمونیست از جمله قتل تروتسکی در مکزیک است.

     

     

    لینک دانلود کلیک کنید- حجم 5 مگابایت

    • Upvote 4

  14. 786px-Christ_saviour_explosion.jpg

     

    تصویر گرفته شده از تخریب کلیسای جامع Cathedral of Christ the Saviour در مسکو - سال 1931

     

    مذهب و فرهنگ و هنر

     

    در زمان استالین سبک هنری «رئالیسم سوسیالیستی» در نقاشی، مجسمه سازی، موسیقی، نمایشنامه نویسی و ادبیات تثبیت شد. بسیاری از سبک‌های «انقلابی» پیشین مانند اکسپرسیونیسم، انتزاعی، و تجربه گرایی آوانگارد به عنوان «فرمالیسم» طرد شدند. بسیاری از شخصیت‌های مشهور هنری سرکوب و در بعضی مواقع دستگیر، شکنجه و اعدام شدند. کسانی چون ایزاک بابل و وسولود مایرهولد و اوسیپ ماندلستام از این سری هستند.

     

    شخصیت‌های جدیدی چون آرکادی گایدار، نویسنده کودکان، پیشرفت کردند و محبوب شدند و از روسیه پیشا انقلابی کسانی چون کنستانتین استانیسلاوسکی مطرح شدند. بعضی از هنرمندان مهاجر سابق به اتحاد شوروی بازگشتند. از جمله الکسی تولستوی در ۱۹۲۵، الکساندر کوپرین در ۱۹۳۶، و الکساندر ورتینسکی در ۱۹۴۳.

     

    شاعر معروف روس، آنا آخماتووا، زیر فشار و سرکوب بود اما هرگز دستگیر نشد. شوهر اولش، نیکولای گومیلیف (شاعر و نظامی)، در ۱۹۲۱ تیرباران شد و پسرش، لف گومیلیف (تاریخ‌دان)، دو دهه در گولاگی اسیر بود.

     

    این که استالین شخصاً چقدر درگیر مسائل بوده‌است مورد بحث است اما مسلماً او در مسائل فرهنگی هم مثل بقیه چیزها اظهار نظر می‌کرد و در بسیاری از موارد حکم آخر، حرف او بود.

     

     

    260px-Stalin_church_1939.jpg

     

    کاریکاتوری از استالین رفیق کبیر مذهب، در زمانی که در طول جنگ جهانی دوم کلیساها اجازه فعالیت پیدا کردند

     

     

     

    مثل بقیه زندگی استالین موارد عجیب و غریب شخصی نیز موجود هستند. مثلاً میخائیل بولگاکوف، نویسنده و نمایشنامه نویس معروف، همواره سرکوب شده بود و کارش حتی به فقر کشیده بود اما پس از درخواستی شخصی از استالین به او مجدداً اجازه کار داده شد. نمایشنامه‌اش، روزهای توربین‌ها، که قهرمانانش خانواده‌ای آنتی بلشویک بودند که در جنگ داخلی دستگیر شده بودند، نهایتاً روی صحنه رفت و یک دهه بدون وقفه در تئاتر هنرهای مسکو اجرا شد.

     

    می‌گویند رمان مورد علاقه استالین «فرعون» اثر نویسنده لهستانی، بولسلاو پروس بوده‌است. این رمانی

     

    تاریخی در مورد مکانیسم‌های قدرت سیاسی است. بعضی‌ها به شباهت‌های این رمان و فیلمی که آیزنشتاین به سفارش استالین ساخت (ایوان مخوف) اشاره کرده‌اند.

     

    در معماری، شیوه امپراتوری استالینیستی (که نوعی نئوکلاسیسیسم به روز شده در سطحی بسیاری بزرگ بود که با هفت آسمان خراش مسکو تداعی می‌شود) جای کانستراکتیویسم دهه ۲۰ را گرفت.

     

    نقش استالین در رابطه با کلیسای ارتدوکس روسیه مورد اختلاف و پیچیده‌است. سرکوب مداوم در دهه ۳۰ کار را تقریباً به انحلال کلیسا رسانده بود. تا ۱۹۳۹ تعداد کلیساهای فعال (که در ۱۹۱۷ حدود ۵۴۰۰۰ بود) به چند صد عدد کاهش یافته بود و ده‌ها هزار کشیش و راهبه دستگیر شده بودند. اما در جنگ جهانی دوم از کلیسا به عنوان سازمانی میهن پرستانه احیا شد. کلیساها مجدداً در زمان خروشچف سرکوب شدند.

     

    پذیرش دولت شوروی و شخص استالین توسط کلیسای ارتدوکس روسیه باعث اختلاف و انشعاب این کلیسا از کلیسای ارتدوکس خارج از این کشور شد که تا امروز نیز پابرجاست.

     

    مذاهب دیگر در اتحاد شوروی همچون کلیسای کاتولیک رومی، باپتیست‌ها، اسلام، بودیسم، یهودیت و غیره نیز دچار مشکلات و سرکوب‌های مشابهی بودند. هزاران راهب و فرد مذهبی دستگیر شدند و صدها کلیسا، کنیسه، مسجد، معبد، و سایر اماکن مذهبی تخریب شدند.در زمان استالین سبک هنری «رئالیسم سوسیالیستی» در نقاشی، مجسمه سازی، موسیقی، نمایشنامه نویسی و ادبیات تثبیت شد. بسیاری از سبک‌های «انقلابی» پیشین مانند اکسپرسیونیسم، انتزاعی، و تجربه گرایی آوانگارد به عنوان «فرمالیسم» طرد شدند. بسیاری از شخصیت‌های مشهور هنری سرکوب و در بعضی مواقع دستگیر، شکنجه و اعدام شدند. کسانی چون ایزاک بابل و وسولود مایرهولد و اوسیپ ماندلستام از این سری هستند.

     

    شخصیت‌های جدیدی چون آرکادی گایدار، نویسنده کودکان، پیشرفت کردند و محبوب شدند و از روسیه پیشا انقلابی کسانی چون کنستانتین استانیسلاوسکی مطرح شدند. بعضی از هنرمندان مهاجر سابق به اتحاد شوروی بازگشتند. از جمله الکسی تولستوی در ۱۹۲۵، الکساندر کوپرین در ۱۹۳۶، و الکساندر ورتینسکی در ۱۹۴۳.

     

    شاعر معروف روس، آنا آخماتووا، زیر فشار و سرکوب بود اما هرگز دستگیر نشد. شوهر اولش، نیکولای گومیلیف (شاعر و نظامی)، در ۱۹۲۱ تیرباران شد و پسرش، لف گومیلیف (تاریخ‌دان)، دو دهه در گولاگی اسیر بود.

     

    این که استالین شخصاً چقدر درگیر مسائل بوده‌است مورد بحث است اما مسلماً او در مسائل فرهنگی هم مثل بقیه چیزها اظهار نظر می‌کرد و در بسیاری از موارد حکم آخر، حرف او بود.

     

    مثل بقیه زندگی استالین موارد عجیب و غریب شخصی نیز موجود هستند. مثلاً میخائیل بولگاکوف، نویسنده و نمایشنامه نویس معروف، همواره سرکوب شده بود و کارش حتی به فقر کشیده بود اما پس از درخواستی شخصی از استالین به او مجدداً اجازه کار داده شد. نمایشنامه‌اش، روزهای توربین‌ها، که قهرمانانش خانواده‌ای آنتی بلشویک بودند که در جنگ داخلی دستگیر شده بودند، نهایتاً روی صحنه رفت و یک دهه بدون وقفه در تئاتر هنرهای مسکو اجرا شد.

     

    می‌گویند رمان مورد علاقه استالین «فرعون» اثر نویسنده لهستانی، بولسلاو پروس بوده‌است. این رمانی

     

    تاریخی در مورد مکانیسم‌های قدرت سیاسی است. بعضی‌ها به شباهت‌های این رمان و فیلمی که آیزنشتاین به سفارش استالین ساخت (ایوان مخوف) اشاره کرده‌اند.

     

    در معماری، شیوه امپراتوری استالینیستی (که نوعی نئوکلاسیسیسم به روز شده در سطحی بسیاری بزرگ بود که با هفت آسمان خراش مسکو تداعی می‌شود) جای کانستراکتیویسم دهه ۲۰ را گرفت.

     

    نقش استالین در رابطه با کلیسای ارتدوکس روسیه مورد اختلاف و پیچیده‌است. سرکوب مداوم در دهه ۳۰ کار را تقریباً به انحلال کلیسا رسانده بود. تا ۱۹۳۹ تعداد کلیساهای فعال (که در ۱۹۱۷ حدود ۵۴۰۰۰ بود) به چند صد عدد کاهش یافته بود و ده‌ها هزار کشیش و راهبه دستگیر شده بودند. اما در جنگ جهانی دوم از کلیسا به عنوان سازمانی میهن پرستانه احیا شد. کلیساها مجدداً در زمان خروشچف سرکوب شدند.

     

    پذیرش دولت شوروی و شخص استالین توسط کلیسای ارتدوکس روسیه باعث اختلاف و انشعاب این کلیسا از کلیسای ارتدوکس خارج از این کشور شد که تا امروز نیز پابرجاست.

     

    مذاهب دیگر در اتحاد شوروی همچون کلیسای کاتولیک رومی، باپتیست‌ها، اسلام، بودیسم، یهودیت و غیره نیز دچار مشکلات و سرکوب‌های مشابهی بودند. هزاران راهب و فرد مذهبی دستگیر شدند و صدها کلیسا، کنیسه، مسجد، معبد، و سایر اماکن مذهبی تخریب شدند.

     

     

    url32131213213123123123.jpg

     

     

    علوم

     

    علوم در اتحاد شوروی همچون هنر و ادبیات تحت کنترل شدید بود. در علوم «امن از نظر ایدئولوژیک» با توجه به تحصیلات رایگان و تحقیقات دولتی، پیشرفت بسیاری دیده می‌شد اما فشار ایدئولوژیک پیامدهای متاسف کننده‌ای هم داشت. مثلاً ژنتیک و سایبرنتیک به عنوان «شبه علم بورژوایی» محکوم می‌شدند.

     

    در اواخر دهه ۱۹۴۰ تلاش‌هایی برای سرکوب نسبیت خاص و نسبیت عام و مکانیک کوانتوم به جرم «ایده‌آلیسم» بود. اما دانشمندان شوروی اعلام کردند که بدون استفاده از این تئوری‌ها قادر به ساختن بمب اتم نخواهند بود.

     

    تنها بخش علمی که استالین شخصاً در آن فعالیت داشت، زبان‌شناسی بود. در ابتدای حکومت استالین، چهره اصلی زبان‌شناسی در شوروی، نیکولای یاکوولویچ مار بود که مدعی بود زبان ساختاری طبقاتی دارد و ساختار زبان توسط ساختار اقتصادی جامعه تعیین می‌شود. استالین که قبلاً به عنوان کمیسر خلق برای امور ملل در مورد سیاست زبان نوشته بود، با این فورمالیسم ساده مارکسیستی مخالفت کرد و این پایانی بر نفوذ ایدئولوژیک مار بر زبان‌شناسی در شوروی بود. اثر اصلی استالین در مورد زبان‌شناسی مقاله کوتاهی با عنوان «مارکسیسم و مسائل زبان شناسی» است.

     

    گرچه استالین درافزوده یا درخشش خاصی در زبان‌شناسی نشان نداد اما ایراد مشخصی هم در فهم مسائل زبان‌شناسی نداشت. حتی می‌توان گفت که نفوذ او عملاً زبان‌شناسی شوروی را از دست ایدئولوژی بازی نجات داد.

     

    تحقیقات علمی با وجود حضور عملی بسیاری از دانشمندان در اردوگاه‌های کار اجباری، کند شده بود. (برای مثال لو لاندائو که در سال‌های ۳۸ و ۳۹ در زندان بود و بعدها برنده جایزه نوبل شد). بعضی از دانشمندان هم اعدام می‌شدند (مانند لو شوبنیکوف در ۱۹۳۷). با این حال علوم و تکنولوژی در زمان استالین در بعضی زمینه‌ها رشد بسیاری داشتند. این پایه‌ای برای دستاوردهای معروف علمی شوروی در دهه ۵۰ بود. مثلاً ساخت کامپیوترهای بزرگ ب اٍ اس ام ۱ (БЭСМ) در ۱۹۵۳ یا برپایی اسپوتنیک ۱ در ۱۹۵۷.

     

    در واقع بسیاری از سیاست‌مداران در ایالات متحده پس از «بحران اسپوتنیک» نگران بودند که در علم و تحصیلات عمومی از شوروی عقب مانده باشند.

     

     

    12312123123.jpg

     

     

    خدمات اجتماعی

     

     

    مردم شوروی در زمان استالین به درجه‌ای از لیبرازیسیون اجتماعی رسیدند. زنان تحصیلات کافی و مساوی و حقوق برابر کار داشتند. در ضمن پیشرفت‌های پزشکی زمان استالین طول عمر متوسط شهروند شوروی و کیفیت زندگی را وسیعا افزایش داد. سیاست‌های استالین حق تحصیلات و دسترسی به پزشکی رایگان را وسیعا در اختیار مردم قرار داد و عملاً اولین نسل رها از ترس تیفوس و مالاریا را به وجود آورد. این مریضی‌ها شدیداً کاهش داده شدند و طول عمر متوسط تا چند دهه افزایش یافت.

     

    در زمان استالین در ضمن برای اولین بار زنان می‌توانستند بچه‌ها را در فضای امن بیمارستان به دنیا بیاورند. نسلی که در زمان استالین متولد می‌شد، اولین نسلی بود که تقریباً تماماً باسواد بود. مهندسان برای آموزش تکنولوژی صنعتی به خارج فرستاده می‌شدند و صدها مهندس خارجی با قرارداد به روسیه می‌آمدند. راه‌های حمل و نقل پیشرفت یافت و راه آهن‌های جدید بسیاری ساخته شد. کارگرانی که بیشتر از حد مقررشان تولید می‌کردند، استاخانویست‌ها، پاداش‌های ویژهٔ بسیاری دریافت می‌کردند و در نتیجه می‌توانستند کالاهایی را بخرند که اقتصاد در حال رشد شوروی فراهم می‌کرد.

     

     

     

    321121231213123.jpg

     

     

     

     

    با وجود صنعتی سازی و تلفات عظیم انسانی در جنگ جهانی دوم و سرکوب‌ها، نسل زمان استالین شاهد رشد موقعیت‌های شغلی، بخصوص برای زنان، بود.

     

     

    ادامه دارد...

    • Upvote 9

  15. 606px-%D0%A1%D1%82%D0%B0%D0%BB%D0%B8%D0%

     

    استالین در حال پیاده روی در مسکو -اواخر 1920

     

    کمپین علیه اپوزیسیون راست و چپ

     

    در ۳ آوریل ۱۹۲۲ استالین به دبیر کلی کمیته مرکزی حزب کمونیست روسیه (بلشویک‌ها) رسید، پستی که بعدها به بالاترین پست کشور بدل شد. بعضی می‌گویند که او ابتدا از قبول این سمت سرباز زده و تحت اصرار آن را قبول کرده‌است. در آن زمان دبیر کلی سمت مهمی تلقی نمی‌شد اما پتانسیل خوبی برای استالین فراهم کرد تا حزب را پر از طرفداران خود کند.

     

    محبوبیت استالین در حزب بلشویک به کسب قدرت سیاسی بسیاری توسط او انجامید. این باعث تعجب لنین در حال احتضار شد که در آخرین نوشته‌هایش خواهان برکناری استالین «بی نزاکت» شد. اعتبار این سند در کنگره حزب به رای گذشته شد و کنگره به اتفاق آرا به عدم اعتبار آن رای داد. پس از مرگ لنین در ژانویه ۱۹۲۴ استالین به همراه کامنف و زینوویف به رهبری عملی حزب پرداختند. آن‌ها از نظر ایدئولوژیکی بین تروتسکی در چپ و بوخارین در راست بودند. در این دوره استالین تاکید سنتی بلشویک‌ها بر انقلاب جهانی را کنار گذاشت و به جای آن به سیاست «سوسیالیسم در یک کشور» روی آورد که در تضاد با تئوری انقلاب مداوم تروتسکی بود.

     

     

    220px-Trotsky_militant.jpg

     

    لئون تروتسکی

     

     

    در نبرد برای رهبری، یک لازمه از پیش مشخص بود. وفاداری به لنین. استالین تشیع جنازه لنین را سازمان داد و در سخنرانی خود تقریباً با عناوین مذهبی از لنین ستایش کرد و وفاداری نامیرایش را به او ابراز کرد. تروتسکی در آن زمان مریض بود و می‌گویند استالین در مورد تاریخ تشیع جنازه به او دروغ گفته تا او نتواند حاضر باشد. نهایتاً با این که تروتسکی در روزهای اول رژیم شوروی، نزدیک‌ترین فرد به لنین بود، مبارزه را به استالین باخت. استالین از این واقعیت که تروتسکی درست قبل از انقلاب به بلشویک‌ها پیوسته بود به نحو احسن استفاده کرد و توجه عموم را به اختلافات پیش از انقلاب بین تروتسکی و لنین جلب کرد. یکی از سایر دلایل قدرت گیری استالین این واقعیت بود که تروتسکی با انتشار وصیت نامه لنین مخالفت کرد. در این وصیت نامه لنین به ضعف‌ها و قدرت‌های استالین و تروتسکی و سایرین پرداخته بود و پیشنهاد کرده بود که پس از او، گروهی کوچک به رهبری حزب گماشته شوند.

     

     

    Soviet_Union%2C_Lenin_%2855%29.jpg

     

    ولادمیر لنین

     

     

    یکی از جنبه‌های مهم قدرت گیری استالین شیوه‌ای بود که او بین رقبایش اختلاف ایجاد می‌کرد. او ابتدا با زیوونیف و کامنف «ترویکاًیی علیه تروتسکی تشکیل داد. وقتی تروتسکی کنار زده شد، استالین با بوخارین و رایکوف علیه زیوونیف و کامنف متحد شد (در این جا او بر رای آن‌ها علیه قیام در ۱۹۱۷ تاکید کرد). زیوونیف و کامنف سپس به بیوه لنین، کروپسکایا، روی آوردند و در ژولای ۱۹۲۶»اپوزیسیون متحد را تشکیل دادند.

     

    در ۱۹۲۷، در پانزدهمین کنگره حزب، تروتسکی و زیوونیف از حزب اخراج شدند و کامنف کرسی‌اش در کمیته مرکزی را از دست داد. استالین سپس به حساب «اپوزیسیون راست» و متحدان سابقش، بوخارین و رایکوف رسید.

     

    استالین محبوبیت خود را مدیون معرفی خودش به عنوان «مرد خلق» از طبقات فقیر بود. مردم روسیه از جنگ جهانی و جنگ داخلی خسته بودند و سیاست استالین در تمرکز بر ساختمان «سوسیالیسم در یک کشور» پیغام ضدجنگی مثبتی در خود داشت.

     

    استالین بعدها با ممنوع کردن ایجاد فراکسیون، نفع بسیاری برد زیرا عملاً دیگر کسی نمی‌توانست با سیاست‌های رهبر حزب مخالفت کند. تا سال ۱۹۲۸ (سال اول از برنامه‌های پنج ساله) استالین بین رهبری، از همه بالاتر بود و سال بعد تروتسکی به جرم مخالفت، تبعید شد. استالین سپس از شر اپوزیسیون راست بوخارین هم خلاص شد و با دفاع از کلکتیوازیسیون و صنعتی سازی، کنترل خود بر حزب و کشور را کامل کرد.

     

    با این حال محبوبیت سایر سران شوروی همچون سرگئی کیروف و ماجرای ریوتین ثابت کرد که استالین هنوز قدرت کامل را به دست نیاورده‌است و این تا تصفیه کبیر در سال‌های ۱۹۳۶ تا ۱۹۳۸ طول کشید.

     

    tumblr_lwb1pogwAR1qdh92x.jpg

     

    فعالیت‌های جاسوسی و پلیس مخفی استالین

    قدرت نیروهای پلیس مخفی شوروی در زمان استالین به اوج خود رسید. گرچه پلیس مخفی شوروی، چکا (بعدها گپو و اوگپو) در زمان لنین هم از قدرت برخوردارد بود اما در زمان استالین به اوج خود رسید.

    استالین در ضمن فعالیت‌های بین‌المللی پلیس مخفی و اطلاعات خارجی را افزایش داد. تحت رهبری او بود که شبکه‌های اطلاعات در اکثر کشورهای مهم دنیا تأسیس شدند: آلمان (حلقه جاسوسی معروف روته کاپله)، بریتانیای کبیر، فرانسه، ژاپن و آمریکا. استالین فرقی بین جاسوسی، پروپاگاندای سیاسی کمونیستی، و خشونت دولتی نمی‌دید و تمام این‌ها را به ان. ک. و. د (کمیساریای خلق برای مسائل داخلی) سپرد. استالین در ضمن از جنبش بین‌الملل سوم هم برای این اهداف استفاده می‌کرد و همیشه اطمینان کسب می‌کرد که احزاب کمونیست خارجی پروشوروی و پرواستالین باقی بمانند.

     

     

    cheka.jpg

     

    سازمان مخوف جاسوسی و کمونیستی "چکا"

     

    یکی از اولین نمونه‌های کار پلیس مخفی استالین در خارج از کشور در ۱۹۴۰ اتفاق افتاد. پلیس مخفی به دستور او در این سال لئون تروتسکی را در مکزیک به قتل رساند.

     

     

    چکا (به روسی: чрезвыча́йная коми́ссия) یا کمیسیون بایستار نخستین سازمان امنیتی شوروی بوده است که در سال ۱۲۹۶ خورشیدی به دستور لنین رهبر وقت آن کشور ، تاسیس شد.

     

    این سازمان در جریان پاکسازی بزرگ در دوران زمام‌داری استالین نقش ویژه‌ای ایفا نمود و بسیاری از مخالفان را اعدام و یا تبعید نمود فلیکس ژرژینسکی،سیاست‌مدار اهل لهستان اولین ریئس سازمان چکا بود.

     

    کار اصلی سازمان چکا در داخل کشور شناسایی و قتل و ترور دستگیری و شکنجه و سر به نیست کردن مخالفین و منتقدین نظام کمونیستی بود و در خارج از کشور روسیه نیز به جاسوسی و استخدام مزدور و فعالیت علیه مخالفین تبعیدی روسیه می پرداخت. وظایف عوامل چکا در خارج از روسیه و بعدها شوروی, به چند دسته تقسیم بندی شده بود. جمعی از آنها در پوشش مخالفین حکومت کمونیستی در واقع به توجیه حکومت کمونیستی مشغول بودند، جمعی دیگر مخالفین نظام کمونیستی را شناسایی می کردند، گروهی در دستگاه های نظامی و سیاسی کشوری که در آن مقیم بودند برای حکومت کمونیستی روسیه جاسوسی می کردند و جمعی نیز مخالفین سرشناس و تبعیدی حکومت کمونیستی لنین را در خارج از روسیه ترور کرده و سربه نیست می کردند . سازمان اطلاعات و امنیت نظام کمونیستی روسیه "چکا" به سرعت تبدیل به قدرتمندترین دستگاه دولتی در آن کشور شد. چکا چندین هزار مدیر و معاون و مامور و بازجو و کارمند و عامل داشت، اما بجز شخص فلیکس ژرژینسکی کس دیگری برای مردم روسیه (و بعد شوروی) شناخته نبود. نه تنها مردم، بلکه حتی مقامات حکومت کمونیستی نیز از شنیدن نام سازمان چکا به خود می لرزیدند.

     

    428px-RIAN_archive_6464_Dzerzhinsky.jpg

     

    فلیکس ژرژینسکی

     

     

    فلیکس ژرژینسکی(Felix Dzerzhinsky) در سال ۱۸۷۷ در کشور کنونی روسیه سفید (بلاروس) به دنیا آمد و در سال ۱۹۲۶ با عارضه سکته قلبی از دنیا رفت. بعد از لنین، صمیمی ترین دوست و همفکر فلیکس دیژ رشنسکی, ژوزف استالین بود. مهمترین تخصص فلیکس دیژرشنسکی نه برخورد با تهدیدهای امنیتی شوروی بلکه افکار مالیخولیایی وی بود. او همه فعالان سیاسی و اجتماعی و روشنفکران و نویسندگان و اندیشمندان را به چشم خطراتی بالقوه و کسانی که ممکن است برای نظام کمونیستی دردسرساز شوند می دید و کوچکترین انتقاد یا مخالفتی را نشانه توطئه گری و دشمنی افراد و گروههای مخالف با حکومت تلقی می کرد و به سادگی آنها را متهم به مزدوری و وابستگی به دشمنان خارجی می نمود و با همین اتهام نیز دست به دستگیری و زندان و شکنجه و تبعید و اعدام و ترور و سربه نیست کردن آنها می زد. سازمان چکا با همین تصورات و دشمن پنداری های موهومی که سرلوحه کار خود قرار داده بود، روزی نبود که خبر از کشف و خنثی سازی یک توطئه و یا دستگیری عوامل و جاسوسان بیگانه و سرکوب ضد انقلاب های داخلی و یا مزدوران خارجی را منتشر نکند. شیوه ای که Felix Dzerzhinsky و سازمان چکایش در پیش گرفتند، در زمان حکومت Joseph Stalin منجر به قتل عام دست کم شش میلیون بی گناه به اتهامات واهی مختلف شد.

     

    بعد از مرگ Dzerzhinsky در سن ۴۵ سالگی، مقامات حکومت شوروی بیادش شش شهر را در جمهوری های مختلف آن کشور بنامش کردند و نه تنها در کشور اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوری بلکه در همه کشورهای کمونیستی، مجسمه های وی را در میادین و معابر مختلف نصب کردند و هزاران خیابان و مرکز و موئسسه را نیز به افتخارش Felix Dzerzhinsky نامیدند! اما اعمالی غیر انسانی و بی رحمانه ای که وی در طول ریاستش بر سازمان چکا مرتکب شده بود هرگز از یاد مردم شوروی نرفت و همیشه از او با نفرت نام می بردند و یاد می کردند. شاید کمتر کسی در ایران بداند که وقتی کشور شوروی و نظام کمونیستی آن کشور در سال ۱۹۹۱ منحل شد، اولین مجسمه ای را که مردم خشمگین و آزاد شده به زیر کشیدند نه مجسمهء لنین و استالین بلکه مجسمه دیژ رشینسکی بود. Felix Dzerzhinsky برای علاقمندان به تاریخ در ایران چندان شناخته شده نیست اما می دانم (نویسنده اصلی) که ۲۸ سال پیش کتابی بنام ”فلیکس یعنی خوشبختی” و درباره زندگی وی در تهران منتشر شده بود که البته اطلاعی از محتوای آن ندارم!

     

    مردم رها شده از جور و ظلم نظام های کمونیستی، پیش از همه، مجسمه های Felix Dzerzhinsky را به زیر کشیدند.

     

     

     

    220px-Smoke_of_chimneys_is_the_breath_of

     

     پوستری درباره صنعتی سازی در اتحاد جماهیر شوروی مربوط به جمهوري روسيه : "دود دودکشها نفس روسیه شوروی است"

     

    استالین و تغییرات جامعه شوروی

     

    صنعتی سازی

     

    جنگ داخلی روسیه و «کمونیسم جنگی» تأثیر مخربی بر اقتصاد کشور داشت. بازده صنعتی در ۱۹۲۲ سیزده درصد ۱۹۱۴ بود. طرح نپ (سیاست نوین اقتصادی) وضع را بهتر کرد.

    تحت رهبری استالین این طرح در اواخر دهه ۲۰ با نظامی از «برنامه‌های پنج ساله» تعویض شد. این برنامه‌ها، برنامه‌هایی بسیار جاه طلبانه برای صنعتی سازی دولتی و اشتراکی سازی کشاورزی بودند.

    با تجارت بین‌المللی محدود و عدم وجود هرگونه بنیاد مدرن، دولت استالین هزینه صنعتی سازی را با اعمال محدودیت بر شهروندان شوروی و با گرفتن ثروت کولاک‌ها تامین می‌کرد.

    در ۱۹۳۳ درآمد واقعی کارگران به یک دهم سال ۱۹۲۶ رسید. در ضمن کار بدون مزد در اردوگاه‌های کار اجباری و کمپین‌های «بسیج» کار کمونیست‌ها و اعضای کومسومول برای پروزه‌های مختلف ساختمانی برپا بود. اتحاد شوروی در ضمن از متخصصان خارجی هم استفاده می‌کرد برای مثال مهندس بریتانیایی، استفن آدامز، که در توصیه به کارگران و پیشرفت روند ساخت کمک می‌کرد.

    با وجود شکست‌های اولیه دو برنامه پنج سالهٔ اول از پایه بسیار پایین اقتصادی به صنعتی سازی بسیار سریعی رسیدند. گرچه تمام تاریخ دانان موافقند که اتحاد شوروی در زمان استالین به رشد خیره کننده اقتصادی رسیده است، نرخ دقیق این رشد مورد اختلاف است.

    تخمین‌های رسمی شوروی حدود ۱۳٫۹ درصد است، تخمین‌های روسی و غربی حدود ۵٫۸ درصد و حتی ۲٫۹ درصد. حتی یکی از تخمین‌ها می‌گوید که رشد شوروی پس از مرگ استالین بیشتر بوده‌است.

     

     

    GolodomorKharkiv.jpg

     

    دهقانان گرسنه در یکی از خیابان های خارکف - سال 1933

     

    رژیم استالین به اشتراکی سازی اجباری در کشاورزی پرداخت. هدف این امر افزایش بازده کشاورزی از مزارع بزرگ و مکانیزه بود. و در ضمن اعمال کنترل سیاسی بیشتر روی دهقانان و کارآ ساختن روند جمع آوری مالیات. اشتراکی سازی به معنای تغییرات عظیم اجتماعی بود که از لغو نظام سرفی در ۱۸۶۱ به اینطرف دیده نشده بود. اشتراکی سازی در ضمن به معنای سقوط سطح زندگی بسیاری از دهقانان بود و باعث واکنش خشونت آمیز بعضی از آنها شد.

     

    در سال‌های اول کشاورزی تخمین زده شده بود که تولید صنعتی و کشاورزی به ترتیب ۲۰۰ درصد و ۵۰ درصد رشد می‌کند اما تولید کشاورزی در حقیقت سقوط کرد. استالین تقصیر این سقوط را به گردن کولاک‌ها (دهقانان ثروتمند) انداخت که با اشتراکی سازی مخالفت می‌کردند. (کولاک‌ها تنها ۴ درصد جمعیت دهقانان را تشکیل می‌دادند.) از همین رو هر کسی که با برچسب «کولاک»، «حامی کولاک» و یا «کولاک سابق» دستگیر می‌شد یا به قتل می‌رسید یا به اردوگاه‌های کار اجباری گولاگ می‌رفت و یا به مناطق دور کشور تبعید می‌شد.

     

    بعضی از تاریخ دانان معتقدند اشتراکی سازی از دلایل اصلی قحطی‌های بزرگ پس از آن بوده‌است. (مائو زدونگ در چین هم با سیاست گام بزرگ به جلو باعث به وجود آوردن قحطی مشابهی از ۱۹۵۹ تا ۱۹۶۱ شد).

     

    در سال‌های قحطی ۱۹۲۲ و ۱۹۲۳ در اکراین و منطقه کوبان، این تنها «کولاک»ها نبودند که به قتل می‌رسیدند و زندانی می‌شدند. کتاب‌های مختلف و از جمله کتاب جنجالی «کتاب سیاه کمونیسم» بر نقش مقامات شوروی در گسترش قحطی و مرگ و میر مردم در این منطقه تاکید داشته‌اند.

     

    با این حال قحطی بر بخش‌های دیگر هم اثر داشت و بعضی منابع تلفات آن را بین پنج تا ده میلیون بیان می‌کنند.

     

    مقامات شوروی و بعضی تاریخ نویسان مدعی هستند که اقدامات خشن و اشتراکی سازی سریع کشاورزی برای صنعتی سازی سریع شوروی و نهایتاً پیروزی در جنگ جهانی دوم، ضروری بود. تاریخ نویسان دیگری همچون آلک نووه، مدعی هستند که کشاوری کلکتیو بیشتر به ضرر صنعتی شدن شوروی بوده تا به نفع آن.

     

    ادامه دارد...

     

    پی نوشت :

     

    با تشکر از mr9 عزیز بابت انتقال تاپیک و نظرات ارزشمندشان :rose:  :rose:  :rose:  :rose:  :rose:

     

    منابع این بخش :

     

    http://fa.wikipedia.org/wiki/%DA%98%D9%88%D8%B2%D9%81_%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%84%DB%8C%D9%86

     

    http://forum.topseda.ir/thread6575.html

     

    http://fa.wikipedia.org/wiki/%DA%86%DA%A9%D8%A7

     

    http://en.wikipedia.org/wiki/Felix_Dzerzhinsky

     

    http://en.wikipedia.org/wiki/Communism

    • Upvote 13