بحث جالبي ست اما من از منظر ديگري بحث رو ادامه ميدم. اگر آنقدر كه پادشاهان گذشته ايران زمين به فكر جهان گشايي بودند و فتح و تصاحب غناپم كمي هم استراتژيك فكر ميكردند و دلشان براي وطن و فرهنگ و آينده كشورشان مي سوخت شايد در كنار كشورگشايي نظامي كشورگشايي فرهنگي هم ميكردند. گرچه نميتوان همه آنها را با اين چوب راند اما كسي مثل نادرشاه افشار با بزرگترين اشتباه تاريخ خود باعث شد كه كشوري مثل هندكه تا قبل از نادرشاه شيفته و دلداه فرهنگ و زبان پارسي بود- تا آنجا كه يكي از مكاتب ادبي ما به مكتب هندي مشهور است- به يكباره و در مدت زماني خيلي كم از قلمرو فرهنگي ايران برمد و در خلاء فرهنگي آن بعد از مدتي انگليس و ديگران به راحتي جاي خود را باز كنند.
همانطور كه ميدانيد همزمان با نادر در هند سلسله گوركانيان بر هند حكومت مي كردند. حكمراناني كه به شدت شيفته فارسي و فرهنگ آريايي بودند. زبان فارسي زبان علمي و غالب اين شبه قاره بود شعر پارسي چونان تاجي بر تارك آنها مي درخشيد. اگر تقدير غير از اين رقم مي زد و طمع و خشم نادر شاه او را وادار به لشكر كشي به آن كشور نمي كرد و اگر خونريزي هايي كه نادر در آن بلاد به راه انداخد اكنون در تاريخ نبود و غير از اين بود در اين زمان كه دلمان لك زده براي كشوري پارس زبان غير ايران كشوري بزرگ و در حال قدرت فارسي زبان به نام هند را در منطقه داشتيم. هميشه نظاميگري صرف كارساز نبوده و نيست اينكه آغا محمد خان يا فلان كس اسوه شقاوت و بي رحمي بوده اند دليلي نيست بر افتخار به پيشينيان خود. اكنون ما بايد بر جداي هند از دامان ايران افسوس بخوريم اكنون ما بايد بر جدايي آذربايجان افغانستان تفليس بحرين و... كه بر اثر خودرايي و نالياقتي امراي وقت بوده اشك حسرت بريزيم اكنون ما بايد دست بر دست بكوبيم و منت افغانستان بكشيم كه آب هيرمند را بر زمين هاي تشنه شرق كشور نبندند بايد خم به ابرو بياوريم كه كشوري حقير مثل بحرين براي ما خط و نشان بكشد بايد لعنت كنيم مسببين اين وقايع كه سرمان آمده است تا جايي كه تنها كشور فارس زبان غير اينرا يعني تاجيكستان با كمال وقاحت رسم الخط فارسي را عربي بداند و با بيشرمي اعلام كنند كه ما اجازه نخواهيم داد اين زبان و رسم الخط در تاجيكستان رسميت يابد . فرمايش حضرت علي را شاهد مي آورم كه خطاب به سربازان و فرماندهان نظامي ميفرمايد كه سلاحتان را سوار بر بصيرتتان كنيد!