super_comando

Members
  • تعداد محتوا

    502
  • عضوشده

  • آخرین بازدید

  • Days Won

    1

پست ها ارسال شده توسط super_comando


  1. روز:نشريه اکونوميست در گزارشی, 31 ژانويه, اين ارزيابی را مطرح کرده است که با انتشار گزارش سازمان های امنيتی آمريکا که خطر حمله نظامی را موقتا کاهش داده، راه قبلی برای توقف غنی سازی يعنی ترکيب تحريم و تهديد نظامی شکست خورده است. در بخشی از گزارش آمده فشار داخلی بالاست و نامه های منتشر شده برای توقف غنی سازی اشاره ميکند، وضع اقتصادی خراب است و در کشوری که دو سوم جمعيتش زير 30 سال دارند بيکاری به سرعت رشد ميکند. رقم رسمی تورم 19 درصد است که نسبت به سال گذشته 12 درصد افزايش نشان ميدهد و رقم واقعی ممکن است بالاتر باشد. در اين رابطه حتی تندرو ها هم به دولت احمدی نژاد انتقاد کرده اند. تحريم بويژه تحريم بانکی آمريکا اقتصاد را درتنگنا قرار داده و يک اميد رهبران غربی اين است که مردم عادی که از غنی سازی دفاع ميکنند به اين ارزيابی برسند آيا اينکار به هزينه ای که می پردازند می ارزد. اما مشکل اين است که منتقدين محافظه کار احمدی نژاد با او در اين مورد توافق دارند که ,غنی سازی, حق است. بعلاوه تصميم اصلی در دست خامنه ای و دستگاه رهبری است. بنابراين حتی اگر احمدی نژاد و يارانش در انتخابات آتی عقب رانده شوند يا احمدی نژاد در انتخابات رياست جمهوری کنار برود، تغييری در رابطه با مساله هسته ای ايجاد نمی شود. به نظر اکونوميست يک يک راه ديگر حمله اسرائيل است. در اين رابطه اکونوميست يادآوری ميکند حتی در مورد تاسيات هسته ای عراق که قبلا مورد حمله ايران هم قرار گرفته بود، بعد از حمله اسرائيل بازرسان سازمان ملل دريافتند که عراق فعاليت هسته ای را به زيرزمين منتقل نموده بود. اکونوميست جداگانه و در سرمقاله خود راه حل ديگری ارائه ميدهد و آن را Plan B خوانده است. اکونوميست ميگويد آمريکا کارت ديگری در آستين دارد: پيشنهاد ,معامله بزرگ, که موضوع آن آينده عراق و صلح خاورميانه باشد. آيت الله ها تاکنون پيشنهاد مذاکره را به بهانه پيش شرط رد کرده اند. به نظر اکونوميست حذف اين شرط، به معنای حذف اين بهانه و اعمال فشار بر رژيم است. آنچه که سرمقاله اکونوميست به آن بی توجه است اين است آخوندها ,پرونده هسته ای, را، بدون توجه به فشارهايی که بر مردم ايران وارد کرده، مثل جنگ ايران و عراق ,نعمت, ميدانند و به اين راحتی ها حاضر نيستند آن را از دست دهند. بی بی سی هفته نامه اکونوميست چاپ لندن سرمقاله شماره 2 فوريه خود را به تحولات ديپلماتيک در بحران هسته ای جمهوری اسلامی اختصاص داده است. در ابتدای اين مقاله که با عنوان "آيا ايران برنده شده است؟" آمده که آيت الله ها از قلاب هسته ای جسته اند اما يک راه برای به قلاب انداختن آنان وجود دارد. اکونوميست می نويسد که چه کسی می توانست تصور کند که يک حکومت دينسالار با يک رئيس جمهور که هولوکاست را انکار می کند، حکومتی که نوجوانان را در ملاء عام به دار می آويزد و زنان را سنگسار می کند بتواند حصاری ديپلماتيک در اطراف آمريکا و متحدان اروپايی آن ايجاد کند؟ و می افزايد که اين دقيقا همان کاری است که ايران کرده است. اکونوميست در اشاره به گزارش اخير دستگاه های اطلاعاتی آمريکا در مورد غيرنظامی بودن برنامه های هسته ای جمهوری اسلامی در سال های اخير، می نويسد که دليل اصلی موفقيت ايران در واقع گلی بود که دستگاه های جاسوسی آمريکا وارد دروازه خودی کردند، يعنی همان گروهی که مسئول بی کفايتی اطلاعاتی منجر به جنگ عراق شناخته شده اند. به نوشته اين هفته نامه، لازم نيست شخص ذهنی ملتها داشته باشد تا درک کند که اگر آيت الله های ايران به بمب اتمی دست يابند، جهان بايد در انتظار حوادث نامطلوبی باشد و اين ادعای ايران که برنامه های خود را با هدف های صلح آميز دنبال می کند با ناباوری گسترده همراه است و به همين دليل نيز در تلاش برای وادار کردن ايران به توقف برنامه غنی سازی اورانيوم، روسيه و چين هم به آمريکا، بريتانيا، فرانسه و آلمان در شورای امنيت پيوسته اند. اکونوميست يادآور می شود که تا دو ماه پيش، تمامی اين کشورها آمادگی داشتند تا به قطعنامه سوم شورای امنيت، شامل تحريم های سختگيرانه تر عليه ايران رای مثبت دهند اما به طور ناگهانی گزارش دستگاه های امنيتی آمريکا انتشار يافت و آنچه را که پنج سال اقدامات ديپلماتيک رشته بود، پنبه کرد. تضعيف اقدامات عليه ايران هفته نامه بريتانيايی در ادامه اين مطلب می نويسد که علت انتشار گزارش دستگاه های اطلاعاتی ايالات متحده نحوه بهره برداری سياسی دولت آمريکا از گزارش های اطلاعاتی برای آغاز جنگ عراق بوده و به همين دليل نيز در اين گزارش آمده است که ايران از پنج سال پيش تلاش برای دستيابی به جنگ افزار اتمی را کنار گذاشته است. به نوشته اکونوميست، با وجود اينکه اسرائيل و تعدادی از متحدان آمريکا، که به همان اطلاعات مورد استفاده در تدوين اين گزارش دسترسی دارند با اين نتيجه گيری موافق نبوده اند، اما عناوين خبری مربوط به گزارش دستگاه های اطلاعاتی آمريکا عملا زير پای اقدامات ديپلماتيک را خالی کرد و چين و روسيه در جلسه ای که ماه گذشته در لندن برگزار شد تصريح کردند که اگر قرار باشد قطعنامه ديگری عليه ايران تصويب شود، بايد بيشتر شکل يک "پشت دستی" ملايم را داشته باشد تا بيشتر کردن فشار منگنه اقتصادی. در همانحال، ايران برای خود متحد جديدی را به شکل محمد البرادعي، مديرکل آژانس بين المللی اتمي، يافته است که به مبارزه برای خنثی کردن اقدامات کسانی که آنان را "کله پوکها در واشنگتن" می نامد دست زده و برای اين منظور به ايران کمک می کند تا به وضعيت برنامه های اتمی خود سر و سامان بدهد و برای جلوگيری از بروز جنگی ديگر، برگه حسن رفتار دريافت کند. اکونوميست در ادامه می پرسد: همکاری جاسوسان خوش نيت و يک ناظر صلحدوست اتمی چه ايرادی دارد؟ و پاسخ می دهد: هيچ ايرادی ندارد مگر اينکه صداقت جاسوسان عمدا دستخوش سوء تعبير شود و ناظر صلحدوست هم در ماموريت خود برای کشف و افشای تمامی جزئيات فعاليت های هسته ای ايران قصور به خرج دهد. اکونوميست در ادامه می نويسد که يک هيات متبسم از مقامات ايرانی که در اجلاس جهانی اقتصاد شرکت کرده بود گفت که ادعای صلح آميز بودن برنامه هسته ای اين کشور هم توسط سازمان های جاسوسی آمريکا تاييد شده و هم ايران به زودی تمامی سوالات مربوط به اين برنامه ها را پاسخ خواهد داد تا پرونده اتمی اين کشور بسته شود و وزير خارجه جمهوری اسلامی تاکيد ورزيد که به اين ترتيب، تصويب تحريم های جديد، حتی در حد پشت دستی ملايم مورد نظر روسيه و چين نيز ديگر لزومی نخواهد داشت. اين نشريه می نويسد که اين نظر وزير خارجه ايران قابل قبول نيست زيرا هرچند گزارش اطلاعاتی آمريکاييان اظهار می دارد که ايران احتمالا در سال 2003 فعاليت در زمينه توليد جنگ افزار اتمی را متوقف کرد اما در عين حال می افزايد که جمهوری اسلامی تا آن زمان چنين فعاليتی را دنبال می کرد و معلوم نيست به چه پيشرفت هايی دست يافته بود و در همانحال، هدف تحريم های شورای امنيت بمب های اتمی که ممکن است ايران در صدد ساختن آنها باشد يا نباشد نيست بلکه فعاليتی است که اين کشور در روز روشن و به شکلی علنی به آن اشتغال دارد، يعنی غنی سازی اورانيوم و توليد پلوتونيوم و کشوری که بتواند اينگونه سوخت ها را توليد کند به سادگی قادر است آنها را در يک کلاهک اتمی جای دهد. خطر رقابت اتمی در منطقه اين هفته نامه می نويسد که درست است که برخی از کشورها اجازه يافته اند تا بدون هيچ عيب و ايرادی به غنی سازی اورانيوم ادامه دهند اما دليل محروم کردن ايران از آنچه که "حق قانونی" خود می داند سابقه فريبکاری جمهوری اسلامی است که باعث شد تا آژانس بين المللی انرژی اعلام کندکه اين کشور به تعهدات خود عمل نکرده است. اکونوميست می افزايد که با توجه به اين سابقه، لازم است که تمايل آقای البرادعی به خاتمه دادن به اين رويارويی او را وسوسه نکند تا از سوالات بی پاسخ صرفنظر کند زيرا با نزديک شدن خاتمه دوره کنونی رياست جمهوری آمريکا و ضعف تحريم های بين المللي، ممکن است ايران واقعا به هدف خود برسد. اين هفته نامه در ادامه می پرسد آيا اگر ايران بتواند از تور امنيتی آژانس بين المللی عبور کند، خطری در پی خواهد داشت در حاليکه کره شمالی برای مدتی از معاهده منع گسترش جنگ افزارهای هسته ای خارج شد، اسرائيل هرگز اين معاهده را امضا نکرده و هند و پاکستان نيز بمب های اتمی خود را به نمايش گذاشته اند؟ اکونوميست در پاسخ می نويسد که يک خطر آشکار دستيابی واقعی يا احتمالی ايران به اسلحه اتمی به راه افتادن رقابت هسته ای در منطقه است که باعث خواهد شد عربستان سعودي، مصر، سوريه و حتی ترکيه نيز به سرعت اتمی شوند و با توجه به اينکه اتحاد شوروی و آمريکا در دوران جنگ سرد چند بار به لبه پرتگاه جنگ بمب اتمی نزديک شدند، رقابت اتمی در خاورميانه خطر فاجعه اتمی در نتيجه اشتباه محاسبه اين کشورها را به شدت افزايش می دهد. به نوشته اکونوميست، برای برخی کشورها، همين يک خطر حمله به تاسيسات اتمی ايران قبل از دستيابی احتمالی اين کشور به بمب اتمی را موجه جلوه می دهد اما اگر ايران واقعا در صدد ساختن اسلحه اتمی باشد، پيشگيری از بروز رقابت اتمی اقدامی مناسبتر است. اين هفته نامه يادآور می شود که رئيس جمهور آمريکا گفته است که اين کشور مانع از آسيب پذيری اسرائيل در برابر حمله اتمی می شود و با گسترش چتر حمايتی خود به عربستان سعودی و مصر می تواند قبل از بحرانی شدن وضعيت منطقه، از بروز چنين وضعيتی جلوگيری کند. راه قانع کردن رهبران ايران اکونوميست در عين حال می افزايد که راه حل بهتر اين است که به طور کلي، از اتمی شدن ايران جلوگيری شود و آقای بوش گفته است که هنوز هم اين امکان وجود دارد که اقدامات ديپلماتيک بتواند به چنين نتيجه ای برسد اما در حال حاضر، راه تحقق اين هدف مشخص نيست و تنها می توان گفت که وی هنوز يک کارت برنده را در اختيار دارد که عبارتست از مذاکره با ايران برای حل تمامی اختلافات با آمريکا از موضوع آينده عراق گرفته تا روند صلح خاورميانه. اين نشريه می نويسد که تا کنون رهبران ايران پيشنهاد آمريکا برای گفتگو "در هر زمان و هر مکانی بر سر هر موضوعی" را با اشاره به اين پيش شرط ايالات متحده رد کرده اند که ايران بايد قبل از هر اقدامي، غنی سازی اورانيوم را به حالت تعليق در آورد. به نوشته اکونوميست، در صورت پيشنهاد آمريکا برای مذاکره بدون پيش شرط با ايران، رهبران جمهوری اسلامی تحت فشار قرار خواهند گرفت تا بهای سنگين اقتصادی ناشی از خودداری از پذيرش اين پيشنهاد و ادامه غنی سازی اورانيوم را برای مردم خود توجيه کنند اکونوميست اظهار می کند که نکته عجيب در اين است که در شرايط کنوني، بهترين راه در برابر آمريکا برای وارد کردن فشار بر حکام ايران کنار گذاشتن اين شرط است. اين هفته نامه در توضيح اين ديدگاه می نويسد که در چنين وضعيتي، ايران به غنی سازی اورانيوم ادامه می دهد و از گفتگو با آمريکاييان خودداری می ورزد اما اگر روسيه و چين برای جلب توجه جهانيان، با وضع تحريم های سختگيرانه تر عليه جمهوری اسلامی موافقت کنند، ادامه مخالفت رهبران جمهوری اسلامی با تعليق غنی سازی اورانيوم آنان را به تنگنا خواهد انداخت. به نوشته اکونوميست، در چنين صورتی آيت الله ها بايد به مردم عادی ايران توضيح دهند که چرا بايد برای خودداری از گفتگو با آمريکا و دستيابی به فن آوری هسته اي، بهايی سنگين به شکل محروميت های اقتصادی بپردازند. اکونوميست نتيجه می گيرد که اگر نتوان از راه ديگری رهبران ايران را ترغيب کرد تا از برنامه توليد بمب اتمی صرفنظر کنند، شايد قرار دادن آنان در وضعيتی توجيه ناپذير چنين نتيجه ای را ميسر سازد.

  2. تابناك:وزير دفاع فرانسه در حالی برای دومين بار طی شش ماه اخير، از وجود مدارکی مبنی بر تلاش مداوم تهران برای ساخت سلاح هسته ای سخن می گويد که در کنار گزارش سازمان های اطلاعاتی آمريکا، مقام های ايرانی نيز همواره وجود چنين برنامه ای را تکذيب کرده اند هروه مورن، وزير دفاع فرانسه که برای ملاقات با مقام های آمريکايی در واشينگتن به سر می برد، مدعي شد اين کشور «سرنخ هايی اطلاعاتی» در دست دارد که نشان می دهند ايران«برنامه ساخت سلاح هسته ای خود را متوقف نکرده است.» وی پيش از اين نيز، در آبان ماه سال جاری يک بار ديگر گفته بود که فرانسه مدارکی در اختيار دارد که ثابت می کند برنامه های هسته ای جمهوری اسلامی اهدافی نظامی دارند. با اين حال، بعد از اظهارات وزير دفاع فرانسه، در گزارش سازمان برآوردهای اطلاعاتی آمريکا – NIE - که برآيند نظر ۱۶ سازمان اطلاعاتی آمريکا از جمله CIA و FBI است، تاکيد شد که ايران،«برنامه ساخت سلاح هسته ای خود را در سال ۲۰۰۳ ميلادی متوقف کرده است.» وزير دفاع فرانسه در حالی برای دومين بار طی شش ماه اخير، از وجود مدارکی مبنی بر تلاش مداوم تهران برای ساخت سلاح هسته ای سخن می گويد که در کنار گزارش سازمان های اطلاعاتی آمريکا، مقام های ايرانی نيز همواره وجود چنين برنامه ای را تکذيب کرده اند. همچنين در پی انتشار گزارش سازمان برآوردهای اطلاعاتی آمريکا، مقام های آمريکايی اعلام کردند که در تهيه اين گزارش به يافته های اطلاعاتی چند کشور ديگر از جمله فرانسه و بريتانيا نيز توجه کرده اند. با اين حال، وزير دفاع فرانسه ضمن ابراز ترديد نسبت به نتايج اين گزارش، به موضوع پافشاری تهران بر ادامه غنی سازی اورانيوم اشاره کرده و غنی سازی را «مرحله ای کليدی برای ساخت سلاح هسته ای» خواند. مورن گفت که فرانسه خواهان ادامه يافتن تلاش های آژانس بين المللی انرژی هسته ای – IAEA – برای انجام «تمامی تحقيقات ضروری» از فعاليت های هسته ای ايران است. وزير دفاع فرانسه در جريان ديدار ۳۶ ساعته خود از واشينگتن با همتای آمريکايی خود، رابرت گيتس و همچنين کاندوليزا رايس، وزير امور خارجه آمريکا ديدار کرده است، اما حاضر نشد که جزيياتی در باره اين ديدارها به خبرنگاران ارائه کند و موضوع مذاکرات خود را «تبادل اطلاعات» خواند. در آبان ماه سال جاری و زمانی که محمد البرادعی گفت که مدرکی مبنی بر نظامی بودن برنامه هسته ای ايران در دست ندارد، وزير دفاع فرانسه گفت که اين کشور مدارکی دارد که نظر آقای البرادعی را رد می کنند. مورن روز دوشنبه، هفتم آبان ماه گفته بود: «اگر سخنان البرادعی درست است، پس دليلی وجود ندارد که مقامات ايران در خواست بازرسی از تاسيسات اتمی ايران را رد کنند

  3. جنگجويان صليبي بيشتر مورخان «فراماسونري» متفق القول بر اين باروند كه مبدأ اين سازمان به جنگ‌هاي صليبي باز مي‌گردد. اگرچه فراماسونري به طور رسمي در اويل قرن هيجدهم ميلادي در انگلستان بنا نهاد شد، اما ريشه‌ها و مبادي آن به جنگ‌هاي صليبي قرن داوزدهم باز مي‌گردد. در نقطه عطف حكايت آشناي فراماسونري دسته‌اي به نام «شواليه‌هاي معبد» قرار دارد. برخلاف آنچه بسياري بر آن اصرار مي‌ورزند، جنگ‌هاي صليبي نه اردوكشي نظامي با هدف گسترش مسيحيت، بلكه تنها با اهداف مادي صورت پذيرفتند. در دوره‌اي كه اروپا فقر شديد و بيچارگي مفرط را تجربه مي‌كرد، كاميابي و رفاه شرق، به خصوص مسلمانان خاورميانه توجه اروپاييان را به خود جلب نمود. اين وسوسه، رونمايي از مذهب به خود گرفت و به سمبل‌هاي مسيحي مزين گرديد. در عين حال انديشه جنگ‌هاي صليبي از ميل به منافع مادي و دنيايي متولد شده بود و اين، علت تغيير رويكرد مسيحيان اروپا از سياست‌هاي صلح‌طلبانه در دوران اوليه تاريخشان به تجاوزهاي نظامي ويرانگر به شمار مي‌رفت. بنيان‌گذار جنگ‌هاي صليبي «پاپ اربن دوم»1 بود. وي در سال 1095 م مجلس «كلرمونت» را كه اصول صلح‌طلبانه پيشين مسحيت در آن متروك گرديد، فرا خواند. دعوت به جنگ با نيت به چنگ آوردن سرزمين‌هاي مقدس از دست مسلمانان اعلام گرديد و در پي آن لشگر بزرگي از صليبيان تشكيل شد كه سربازان نظامي و ده‌ها هزار نفر از مردمان عادي آن را تشكيل مي‌دادند. مورخان بر اين باورند كه اقدام اربن دوم با انگيزه خنثي كردن يكي از رقباي طالب سمت پاپي صورت پذيرفت. به علاوه شاهان اروپا، شاهزادگان، اشراف و ديگران در حالي دعوت پاپ را با شور پاسخ گفتند كه مقصودي جز اغراض دنيايي نداشتند. بنا به گفته «دونالد كوئلر» از دانشگاه ايلينوي: شواليه‌هاي فرانسوي به دنيال زمين‌هاي بيشتر بودند. تجار ايتاليايي اميدوار بودند تجارت خود را در بنادر خاورميانه توسعه دهند شمار وسيع مردم بي‌نوا تنها براي فرار از سختي زندگي روزمرة خويش به هيئت اعزامي پيوستند.2 اين جمعيت حريص در راه خود به شرق بسياري از مسلمانان و حتي يهوديان را به اميد يافتن طلا و جواهرات، قتل عام كردند. صليبيان حتي شكم قربانيان را براي يافتن طلا و سنگ‌هاي قيمتي كه گمان مي‌كردند آنها را در قبل از مرگ بلعيده‌اند، پاره مي‌كردند. گروه مختلط چند چهرة صليبيان پس از سفري طولاني و سخت و غارت و قتل عام وسيع مسلمانان در سال 1099 به اورشليم رسيد. شهر اورشليم در پي محاصره‌اي كه پنج هفته ادامه داشت، سقوط كرد و صليبيان به آن وارد شدند. جهان به ندرت شاهد بي‌رحمي و وحشي‌گري مانند آنچه صليبيان انجام دادند، بوده است. آنها همة مسلمانان و يهوديان شهر را به دم شمشير سپردند. بر اساس سخنان يك تاريخ نگار: آنها همه اعراب و ترك‌هايي را كه مي‌يافتند - چه مرد و چه زن - مي‌كشتند.3 ارتش صليبيان طي دو روز 40000 مسلمان را با وحشي‌ترين شيوة ممكن به قتل رساند. يكي از صليبيان به نام «ريموند» به اين خشونت چنين مباهات مي‌كند: مناظر شگفت‌آور بودند. بعضي از مردان ما سر دشمنان خود را قطع مي‌كردند؛ برخي آنها را در حالي كه روي برج بودند هدف تير قرار مي‌دادند تا سقوط كنند؛ بعضي آنها را بيشتر شكنجه مي‌كردند و در آتش مي‌انداختند. در كوچه‌هاي شهر پشته‌هاي سر و دست و پا ديده مي‌شد. براي حركت بايد با احتياط از ميان اجساد انسان‌ها و اسب‌ها عبور مي‌كرديم. اما اينها در مقايسه با آنچه در «معبد سليمان» صورت گرفت بي‌اهميت است. در معبد و رواق سليمان، مردان ما در حالي كه خون به زانوها و افسار اسب‌هايشان مي‌رسيد عبور مي‌كردند.4 آنها اروشليم را پايتخت خود مقرر نمودند و قلمرو پادشاهي را سرزمين‌هاي فلسطين تا آنتياك (در سوريه و تركيه) تشكل مي‌داد. آنها از اين زمان به بعد براي حفظ موقعيت خويش در خاورميانه قدم در راه مبارزات جديد نهادند. حفظ كشور تازه يافته به سازماندهي نيازمند بود. به همين منظور طبقات نظامي را تشكيل دادند كه اعضاي اين دسته‌ها از اروپا به فلسطين مي‌آمدند و در مكان‌هايي شبيه صومعه زندگي مي‌كردند و براي جنگ با مسلمانان آموزش نظامي مي‌ديدند. يكي از اين دسته‌ها با بقيه تفاوت داشت و دگرگو.ني را تجربه كرد كه بر سير تاريخ تأثير‌گذار بود. اين طبقه شواليه‌هاي معبد نام داشتند. دسته شواليه‌هاي معبد يا نام كاملشان: «هم رزمان مسكين عيسي مسيح و معبد سليمان» در سال 1118 - يعني بيست سال پس از اشغال اروشليم - توسط صليبيان تشكل شد. مؤسسان اين طبقه دو شواليه فرانسوي به نام‌ «هيودي پينر»5 و «گادفري دو سنت امر»6 بودند. اين دسته در ابتدا نه عضو داشت اما به تدريج رشد كرد. علت انتخاب نام معبد سليمان براي گروه مكاني بود كه به عنوان مقر انتخاب كرده بودند. آنها در كوه معبد در مكان معبد ويران شده سكنا گزيدند. در همين محل مسجد «قبة الصخره» بنا شد. آنان خود را سربازان مسكين نام نهادند، اما در اندك زماني بسيار ثروتمند شدند. زائران مسيحي كه از اروپا به فلسطين مي‌آمدند تحت كنترل كامل اين گروه بودند و در نتيجه با پول زائران به ثروت هنگفتي دست يافتند. نگهبانان معبد عامل اصلي حملات بعدي صليبيان به مسلمانان و كشتن آنها به شمار مي‌رفتند. به همين علت «صلاح الدين» فرماندار بزرگ اسلام كه در سال 1187 لشكر صليبيان را در جنگ «هيتن» شكست داد و اروشليم را رهانيد، شواليه‌هاي معبد را به خاطر جناياتشان به مرگ سپرد؛ در حالي كه پيش از اين بسياري از مسيحيان را عفو كرده بود. شواليه‌هاي معبد با وجود آنكه اورشليم را از دست دادند و خسارات زيادي متحمل شدند و با وجود كاهش روز افزون حضور مسيحيان در فلسطين، به حيات خود ادامه دادند و بر قدرت خود در اروپا افزودند و ابتدا در فرانسه و سپس در ساير كشورها، بخشي از دولت شدند. ترديدي نيست كه قدرت سياسي آنان پادشاهان اروپا را پريشان خاطر نمود. اما جنبه‌ ديگري از شواليه‌هاي معبد روحانيت كليسا را آشفته مي‌كرد؛ و آن اينكه نظام به تدريج از دين مسيح برمي‌گشت و با حضور در اورشليم عقايد سري و دروني ناشناسي اختيار مي‌نمود. شايعه‌‌هايي نيز مبني بر سازمان بخشي آدابي خاص براي تجلي اين تعاليم به گوش مي‌رسيد. بالاخره در سال 1307 «فيليپ لوبل» پادشاه فرانسه تصميم گرفت اعضاي اين دسته را دستگير نمايد. در اين ميان بعضي موفق به فرار شدند، اما بيشترشان گرفتار گشتند. در پي يك دوره طولاني بازپرسي و محاكمه، بسياري از شواليه‌هاي مصر به عقايد بدعت‌اميز خود اعتراف نمودند و اقرار كردند كه در ميان خود به حضرت عيسي (ع) توهين مي‌كرده‌اند. سرانجام رهبران شواليه‌هاي معبد، كه «استاد بزرگ» نام داشتند، از جمله «ژاك دومالي» در سال 1314 به دستور كليسا و پادشاه اعدادم شدند، و تعداد بي‌شماري نيز زنداني و آن دسته نيز پراكنده و رسماً ناپديد گرديد. محاكمة معبديان پايان يافت، اما با آنكه رسماً وجود خارجي نداشت، به واقع ناپديد نگرديد. طي بازداشت‌هاي ناگهاني سال 1307 بعضي از شواليه‌هاي معبد موفق شدند بدون به جا گذرادن ردي از خويش بگريزند. بر مبناي رساله‌اي با اسناد مستند تاريخي، تعداد عمده‌اي از اعضاي اين گروه به تنها قلمرو پادشاهي اروپا كه كليساي كاتوليك را به رسميت نمي‌شناخت - يعني كشور اسكاتلند - پناه بردند. آنها تحت حمايت پادشاه اسكاتلند «رابرت بروس» تشكيلات خود را احيا نمودند و اندكي بعد براي ادامة حيات نامشروع خويش روش مناسبي يافتند. آنها به مهم‌ترين لژ جزاير بريتانيا در زمان قرون وسطي «لژ وال بيلدرز» نفوذ نمودند و عاقبت كنترل آن را به طور كلي در دست گرفتند. اين لژ در اوايل عصر مدرن نام خود را به «لژ فراماسون» تغيير داد. لژ اسكاتلند قديمي‌ترين شاخة فراماسونري مي‌باشد و به اوايل قرن چهاردهم، زماني كه شواليه‌هاي معبد به اسكاتلند پناهنده شدند باز مي‌گردد. القابي كه به افراد عالي‌رتبه اين لژ داده مي‌شد قرن‌ها پيش‌تر به شواليه‌هاي معبد اعطا مي‌گرديد. اين عناوين تا به امروز به كار مي‌روند به طور خلاصه معبديان ناپديد نشدند و هنوز فلسفه، عقايد و تشريفاتشان در لباس مبدل فراماسونري پابرجاست. شواهد بي‌شمار تاريخي اين موضوع را تأييد مي‌كنند وامروز شمار وسيعي از تاريخ‌دانان غربي - چه فراماسون و چه غيرفراماسون - اين امر را پذيرفته‌اند. گاهاً در مجلات فراماسون‌ها كه براي اعضا منتشر مي‌شود به ريشه‌يابي فراماسونري و شواليه‌هاي معبد اشاره مي‌شود. فراماسون‌ها اين موضوع را كاملاً پذيرفته‌اند. يكي از اين مجلات «معمارسنيان» نام دارد اين نشريه كه متعلق به فراماسون‌هاي تركيه مي‌باشد، ارتباط ميان طبقه معبد و فراماسون‌ها را چنين تشريح مي‌كند: در سال 1312 زماني كه پادشاه فرانسه زير فشار كليسا، گروه معبد را توقيف كرد و اموالشان را به شواليه‌هاي «سنت‌جان» داد فعاليت‌هاي آنان متوقف نشد. شمار بسياري از آنها به لژ‌هاي ماسوني كه در آن زمان فعال بودند پناه بردند. «مبيگناك»7 رهبر معبديان و اندكي از ساير اعضا در پناه يكي از لژهاي وال بيلدرز به نام «مك بيناچ»8 به اسكاتلند گريختند. «رابرت» پادشاه اسكاتلند به آن‌ها خوش‌آمد گفت و اجازه داد نفوذ خود را بر لژهاي ماسوني اسكاتلند گسترش دهند. در نتيجه لژ‌هاي اسكاتلند از نظر مهارت و عقايد اهميت بسياري يافتند. امروز فراماسون‌ها از نام مك بيناچ با احترام ياد مي‌كنند. ماسون‌هاي اسكاتلندي كه وارث ميراث اسكاتلند بودند، سال‌ها بعد آن را به فرانسه باز گرداندند و پايه‌هاي لژ اسكاتلند را بنا كردند.9 مجله معمارسينان بار ديگر اطلاعات بسياري در ارتباط با شواليه‌هاي معبد و فراماسونري ارائه مي‌دهد و در مقاله‌اي با عنوان «شواليه‌هاي معبد و فراماسون‌ها» چنين بيان مي‌كند: تشريفات نظام معبد شبيه تشريفات فراماسونري امروز است.10 برمبناي اين مطلب، اعضاي شواليه‌هاي معبد مانند اعضاي فراماسونري يكديگر را برادر خطاب مي‌كنند. در پايان مقاله مي‌خوانيم: شواليه‌هاي معبد و سازمان فراماسونري به ميزان قابل توجهي بر يكديگر تأثير‌گذارده‌اند. حتي آداب و مراسم دو گروه چنان شبيه يكديگر است كه گويي از شواليه‌هاي معبد نمونه‌برداري انجام شده است. در اين ارتباط، ماسون‌ها به شدت خود را وابسته به معبديان مي‌دانند و در نهايت مي‌توان گفت آنچه نسخه اوليه فراماسونري تلقي مي‌شود ميراث شواليه‌هاي معبد است.11 شواليه‌هاي معبد و كابالا كتابي با عنوان كليد حيرام نوشتة دو ماسون به نام‌هاي «كريستوفر نايت» و «رابرت لوماس»، حقايق مهمي از ريشه‌هاي فراماسونري را آشكار مي‌كند. به نوشتة اين دو، فراماسونري استمرار شواليه‌هاي معبد مي‌باشد. به علاوه نويسندگان سرچشمه‌هاي نظام معبد را بررسي كرده‌اند. شواليه‌هاي معبد در طول دوران استقرار در اورشليم دستخوش تغييرات بزرگي قرار گرفتند و در حضور مسيحيت عقايد ديگري اتخاذ نمودند. در نهاد اين موضوع رازي نهفته است كه آن را در معبد سليمان كشف كرده‌اند. نويسندگان، اعضاي نظام معبد را محافظان زائران مسيحي فلسطين مي‌دانند كه تظاهر به اين عمل مي‌نمودند و هدف حقيقي‌شان كاملاً متفاوت بود: هيچ نشانه‌اي مبني بر حمايت مؤمنان لژ معبد از زائران وجود ندارد. اما طولي نكشيد كه مدارك قاطعي در ارتباط با اجراي حفاري‌هاي وسيع در زير خرابه‌هاي معبد يافتيم.12 نويسندگان كتاب كليد هيرام تنها كاشفان اين شواهد نبودند. مورخ فرانسوي به نام «دلافورج» ادعاي مشابهي مي‌كند: وظيفة اصلي نه شواليه انجام تحقيقات جهت به دست آوردن آثار باستاني و نسخ خطي به شمار مي‌رفت كه حاوي ماهيت رسوم پنهاني يهوديت و مصر باستان بودند. در اواخر قرن نوزدهم «چارلز ويلسون» از «انجمن مهندسان رويال» تحقيقات باستان‌شناسي را در اورشليم آغاز نمود. او به اين نتيجه رسيد كه شواليه‌هاي معبد براي مطالعه ويرانه‌هاي معبد به اروشليم رفته‌اند. ويلسون در زير شالوده معبد نشاني از حفاري و كاوش يافت و به اين نتيجه رسيد كه اين اعمال با ابزار متعلق به شواليه‌هاي معبد صورت پذيرفته‌اند. اين اقلام در مجموعه «رابرت برايدون» كه آرشيو اطلاعاتي گسترده‌اي در رابطه با نظام معبد در اختيار دارد موجود است.13 نويسندگان كتاب كليد حيرام حفاري‌هاي شواليه‌هاي معبد را بي‌نتيجه نمي‌دانند و چنين استدلال مي‌كنند كه اين گروه آثاري در اورشليم كشف كردند كه ديدشان را نسبت به جهان تغيير داده است. به علاوه بسياري از ديگر محققان همين عقيده را دارند. حتماً دليلي وجود داشته كه شواليه‌هاي معبد را با وجود مسيحي بودن از سرزمين‌هاي مسيحي عالم به اورشليم و به پذيرش عقايد و فلسفه كاملاً متفاوت و اجراي مراسم بدعت‌آميز و اجراي تشريفات «جادوي سياه» هدايت نموده است. مطابق ديدگاه مشترك بسيار از محققان اين دليل «كابالا» مي‌باشد. معناي لغوي كابالا «سنت شفاهي» است. دايرة‌المعارف و لغت‌نامه‌ها آن را شاخه مبهم و سرّي يهوديت تعريف مي‌كنند. بر اساس اين تعريف، كابالا به موشكافي معاني پنهان تورات و ديگر نوشته‌هاي يهودي مي‌پردازد اما با بررسي دقيق‌تر موضوع به حقايق ديگري پي‌مي‌بريم، نظير اينكه كابالا نظامي است كه در بت‌پرستي ريشه داشته، قبل از تورات موجود بوده و بعد از آشكار شدن تورات در يهوديت گسترش يافته است. «موارت ازگن» فراماسون ترك در كتاب خود با عنوان: فراماسونري چيست و چگونه است؟ مي‌نويسد: به روشني نمي‌دانيم كابالا از كجا آمد يا چگونه گسترش يافت. اين اسم نامي عمومي براي فلسفه‌اي سري، باطني، منحصر به فرد و آميخته با علوم ماوراء الطبيعه است كه مشخصاً ‌با يهوديت درآميخته است. كابالا به عنوان عرفان يهودي شناخته شده اما بعضي اجزاي آن نشان مي‌دهد بسيار پيش‌تر از تورات بوجود آمده است. «ماسوكس» مورخ فرانسوي كابالا را بسيار كهن‌تر از يهوديت مي‌داند. «تئودور ريناچ» مورخ يهودي مي‌گويد: كابالا زهري است كه به رگ‌هاي يهوديت وارد مي‌شود و آن را كاملاً در برمي‌گيرد. «سالومون ريناچ» كابالا را «نمونه‌اي از بدترين انحرافات ذهن انسان» تعريف مي‌كند. دليل اين سخن وي اين است كه تعاليم كابالا به طور گسترده با جادوگري مرتبط مي‌باشد. كابالا در طول هزاران سال سنگ‌بناي انواع تشريفات جادوگري به شمار مي‌رفته است. اين اعتقاد وجود دارد كه خاخام‌هايي كه كابالا را مطالعه مي‌كنند از توان جادوگري بزرگي برخوردارند. همچنين بسياري از غيريهوديان، تحت تأثير كابالا سعي مي‌كنند با به كارگيري تعاليم آن جادوگري كنند. تمايلات سري اواخر قرون وسطي، به ويژه آنچه كيمياگران به آن مي‌پرداختند، به ميزان وسيعي ريشه در كابالا داشت. عجيب‌ اينجاست كه يهوديت ديني توحيدي است و با وحي تورات بر حضرت موسي (ع) آغاز گرديده است. با اين حال درون آن سيستمي به نام كابالا جاي گرفته كه در بردارندة آداب جادگري مي‌باشد كه از سوي مذهب ممنوع اعلام شده‌اند. اين موضوع گفته‌هاي ما را اثبات مي‌كند و به خوبي نشان مي‌دهد كابالا در واقع عنصري خارجي است كه از بيرون به يهوديت وارد شده است. اما سرچشمه اين عنصر كجاست؟ «فيبر داليوت» مورخ يهودي، مصر باستان را خاستگاه كابالا مي‌داند. به عقيدة وي ريشه‌هاي كابالا سنتي است كه بعضي رهبران يهودي در مصر باستان آن را آموختند و نسل به نسل به صورت شفاهي منتقل كردند. به همين دليل براي كشف مبدأ اصلي زنجيرة كابالا، نظام معبد، فراماسونري، بايد به مصر باستان نگاهي بيندازيم جادوگران مصر باستان مصر باستان در زمان فراعنه از قديمي‌ترين تمدن‌هاي بشري و از غم‌انگيزترين آنها است. بناهاي باشكوهي كه اكنون از مصر باستان به جاي مانده‌اند - اهرام، مجسمه ابوالهول و ستون‌هاي هرمي شكل - توسط صدها هزار برده ساخته شده‌اند كه زير فشار شلاق و تهديد به مرگ تا پاي مرگ كار كردند. فراعنه، حاكمان مطلق مصر، خود را خدا جلوه مي‌دادند و خواستار عبادت از سوي مردم بودند. از جمله منابع دانش ما دربارة مصر باستان كتيبه‌هاي خود آنهاست. اين كتيبه‌ها در قرن نوزدهم كشف شدند و پس از تلاش بسيار الفباي مصر رمز شكافي شد و اطلاعات بسياري درباره اين كشور آشكار گرديد؛ اما چون كتيبه‌ها توسط مورخان رسمي مصر نوشته شده‌اند، مملو از گزارشات يك طرفه و متعصبانه جهت ستايش كشور مصر مي‌باشند. البته بهترين منبع دانش ما دربارة اين موضوع قرآن كريم مي‌باشد. در قرآن، در داستان موسي (ع) اطلاعات مهمي دربارة دستگاه مصر ارائه شده است. بر اساس آيات قرآن دو قدرت اصلي در مصر وجود داشت: فرعون و گروه مشاوران. مشاوران نفوذ قابل توجهي بر فرعون داشتند و فرعون با آنان مشورت مي‌نمود و گاه به گاه از پيشنهادهاي آنان پيروي مي‌كرد. آيات زير ميزان نفوذ گروه مشاوران را نشان مي‌دهند: و موسي خطاب كرد كه اي فرعون محققاً بدان كه من فرستادة خداي عالميانيم. سزاوار آنم كه از طرف خدا چيزي جز حق به خلق نگويم. دليلي بس روشن از جانب پروردگار عالم براي شما آوردم. پس بني‌اسرائيل را با من بفرست. فرعون پاسخ داد كه اي موسي، اگر دليلي براي صدق خود در (دعوت رسالت) داري بيار. موسي هم عصاي خودر ا بيفكند به ناگاه آن عصا اژدهايي پديدار گرديد. و دست از جيب خود برآورد كه ناگاه بينندگان را آفتابي تابان بود. گروهي از قوم فرعون، فرعون را گفتند كه اين شخص ساحري سخت ماهر و داناست. اراده آن دارد كه شما را از سرزمين خود بيرون كند؛ اكنون در كار او چه دستوري مي‌دهيد. (پس از مشاوره) قوم به فرعون چنين گفتند كه موسي و برادرش را زماني باز دار و اشخاصي به شهرها بفرست تا ساحران زبردست دانا را به حضور تو جمع آورند.14 توجه كنيد كه در اينجا به انجمني اشاره شده كه فرعون را نصيحت مي‌كند، او را عليه موسي (ع) تحريك مي‌كند و راه‌هاي خاص را به او گوشزد مي‌نمايد. اگر به اسناد تاريخ مصر نظري بيفكنيم، خواهيم ديد كه دو جزء پايه‌اي اين انجمن را ارتش و كاهنان تشكيل مي‌دادند. نيازي به توضيح دربارة اهميت ارتش نيست. اين ارگان قدرت اصلي نظامي حكومت فراعنه به شمار مي‌رفت؛ اما بايد به نقش روحانيان و كاهنان بيشتر دقت كنيم. كاهنان مصر باستان طبقه‌اي بودند كه در قرآن با عنوان جادوگر از آنها ياد شده است. اين باور وجود دارد كه آنها صاحب قدرت مخصوص و دانش سرّي بودند. آنان با اين قدرت به مردم مصر نفوذ و موقعيت خود را در حكومت فراعنه تقويت نمودند. اين گروه كه بر اساس اسناد مصري با عنوان «كاهنان آمن»15 شناخته شده‌اند به جادوگري و اداره فرقة بت‌پرست خود مي‌پرداختند و همچنين در علوم مختلف از جمله علم هيئت، رياضيات و هندسه تبحر داشتند. گروه كاهنان، نظامي بسته و صاحب علم مخصوص بود. چنين نظام‌هايي «سازمان مخفي» ناميده شده‌اند. در مجله‌اي با عنوان «ماسون درگيسي» كه از نشريان ماسون‌هاي تركيه مي‌باشد با ريشه‌يابي فراماسونري، آن را به چنين نظام مخفي متعلق مي‌داند و به كاهنان مصر باستان اشاره خاص مي‌نمايد: با گسترش فكر انسان علم پيشرفت مي‌كند و با پيشرفت علم تعداد اسرار در ميان دانش يك سازمان مخفي افزايش مي‌يابد. اين تشكيلات مخفي كه اولين‌بار در شرق، در چين و تبت آغاز شدند و سپس در هند، بين‌النهرين و مصر گسترش يافتند، پايه‌هاي دانش كاهنان را كه هزاران سال به آن پرداخته مي‌شد و عامل قدرت آنها بود، تشكيل مي‌دادند.16 چگونه ميان فلسفة سرّي كاهنان مصر باستان و فراماسون‌هاي مصر حاضر ارتباط وجود دارد؟ آيا ممكن است مصر قديم كه تمثيلي از حكومت سياسي مشرك در قرآن است و هزاران سال پيش ناپديد شده، تا امروز همچنان حياتي داشته باشد؟ براي يافتن پاسخ اين سؤالات بايد به عقايد كاهنان مصر باستان درباره مبدأ جهان و حيات نظر بيفكنيم. اعتقاد مصريان باستان به نظريه مادي‌گراي تكامل نايت و لوماس، نويسندگان كتاب كليد حيرام در كتاب خويش ادعا مي‌كنند كه مصر باستان نقش مهمي در ارتباط با مبدأ فراماسونري دارد. به نوشتة اين نويسندگان مهم‌ترين طرز فكري كه از گذشته به فراماسونري مدرن نفوذ كرده، مربوط به جهاني است كه خود به خود به وجود آمده و برحسب اتفاق تكامل يافته است. آنان اين انديشة جالب توجه را اين گونه تشريح مي‌كنند: مصريان معتقد بودند ماده هميشه موجود بوده است. براي آنها غيرمنطقي به نظر مي‌رسيد خدايي از عدم چيزي بيافريند. به عقيده آنها جهان زماني آغاز شد كه نظم از بي‌نظمي‌ پديدار شد و از آن زمان تا كنون ميان نيروهاي سازمان و بي‌نظمي مبارزه بوده است. اين وضعيت نامنظم «نان» (Nun) نام داشت و مانند توصيف سومريان همه چيز تاريك، پوچ و پرآب بود. در اين ميان يك نيروي خالق (درون بي‌نظمي)‌دستور داد نظم ايجاد شود. اين قدرت نهفته كه درون ماده بي‌نظمي قرار داشت از وجود خودآگاه نبود و يك احتمال يا يك پتانسيل به شمار مي‌رفت كه با بي‌نظمي در آميخته بود.17 قابل توجه است كه اين عقايد با ادعاهاي مادي‌گرايان امروز، كه به كمك انجمن‌هاي علمي يا با اصطلاحاتي نظير «نظريه بي‌نظمي» رواج يافته‌اند، در تناسب است. نايت و لوماس بحث خود را چنين ادامه مي‌دهند: شگفت‌آور است كه اين شرح آفرينش نظريات علم مدرن، به ويژه «نظريه بي‌نظمي» را به طور كامل توضيح مي‌دهد؛ نظريه بي‌نظمي طرح‌هاي پيچيده‌اي را نشان مي‌دهد كه رشد مي‌كنند و با قوانين رياضي درون رويدادهاي بي‌ساخت تكرار مي‌شوند. نايت و لوماس مدعي‌اند ميان عقايد مصر باستان و علم مدرن تطابق وجود دارد، اما مقصود آنها از علم مدرن، همان گونه كه بر آن تأكيد ورزيديم، مفاهيم مادي‌گرايي چون نظرية تكامل و يا نظرية بي‌نظمي است. اين تئوري‌ها با وجود فقدان اساس علمي، طي دو قرن گذشته به اجبار بر علم تحميل شده‌اند و براي اثباتشان توجيه علمي آورده مي‌شود. در بخش‌هاي بعد به بررسي كساني كه اين تئوري‌ها را بر دنياي علم تحميل كردند خواهيم پرداخت. اكنون در اين مرحله به نقطة مهمي دست يافته‌ايم. بگذاريد خلاصه آنچه تاكنون گفته شد را ارائه كنيم. 1. بحث را با گفت‌و گو از شواليه‌هاي معبد كه پنداشته مي‌شود مبدأ فراماسونري باشند آغاز نموديم. ديديم كه شواليه‌هاي معبد با آنكه به عنوان سازماني مسيحي شروع به فعاليت نمودند، تحت تأثير عقايد مرموزي كه آنها را در اورشليم كشف نموده بودند، قرار گرفتند. سپس مسيحيت را به كلي واگذاردند و به سازماني ضد مذهب مبدل گشتند و به اجراي آداب فساد آميزي پرداختند. 2. در جستجوي عقادي كه شواليه‌هاي معبد را متأثر ساخت، به كابالا رسيديم و يافتيم كه اساساً كابالا عامل اين روند بوده است. 3. با بررسي كابالا شواهدي يافتيم بر اين مبنا كه با وجود آنكه كابالا ممكن است به عرفان يهودي شباهت داشته باشد، عقيده‌اي شرك‌آميز و قديمي‌تر از يهوديت است و بعدها وارد اين مذهب گشته و ريشه‌هاي حقيقي آن در مصر باستان يافته مي‌شود. 4. مصر باستان توسط نظام بت‌پرست و مشرك فرعون اداره مي‌شد. در اين مسير به انديشه‌اي كه اساس فلسفة مدرن منكر خدا را تشكيل مي‌دهد رسيديم؛ يعني جهاني كه خود به خود به وجود آمده و به صورت اتفاقي تكامل يافته است. همة اينها تصويرگر تابلوي جالبي هستند. آيا دوام و پيشرفت فلسفه كاهنان مصر باستان اتفاقي صورت پذيرفته و آيا ردي از سلسلة كابالا، نظام معبد و فراماسونري وجود دارد كه عامل حفظ آن تا عصر حاضر به شمار مي‌رود؟ آيا ممكن است فراماسون‌ها كه از قرن هجدهم تا كنون نشان خود را در تاريخ دنيا برجاي گذارده‌اند، انقلاب‌ها را به وجود آورده‌اند و فلسفه‌ها و بنيادهاي سياسي را ترويج كرده‌اند، وارث جادوگران مصر باستان باشند؟ براي يافتن پاسخ اين سؤال بايد حوادث تاريخي را كه به طور خلاصه بيان كرديم؛ به دقت بررسي كنيم. پي‌نوشت‌ها: 1. Pope Urban II 2. World Book Encyclopedia,”Crusades,” Contributor: Donald E.Queller,Ph.D. 3. Geste Francorum, or the Deeds of the Frankd and the other Pilgrins to Jerusalem, trans. Rosalind Hill, London, 1962,p.91. 4. August C. Krey, The FIRST Crusade: The Accounts ofEYE_Witnesses and Participants, Peinceton & London, 1921,p.261. 5. Hugh do Payens 6. Godfrey de St.Omer 7. Mabeiganc 8. Mac Bench 9. Ender Arkun, “Masonlarin Dusunce Evrimine Katkisina Kisa Bir Bakis; (A short Look at the Contribution of Freemasonry to the Evolition of Thought), MimarSinan, 1990, No.77,p.68. 10. Teoman Biyikoglu, “Tampliyeler va Hurmasonalar”(Templars and Freemasons), Mimar Sinan, 1997, No.106,p.11. 11. Teoman Biyikoglu, “Tampliyeler va Hurmasonalr’ (Templars and Freemasons), Mimar sinan, 1977, No.106,p.19. 12. Christopher Knight and Robert Lomas, The Hiram Key, Arrow Books, 1997,p.37 13. C.Wilson, the Excavation of Jerusalem, Christopher Kinght, Robert Lomas, the Hiram Key, p. 38. 14. سورة اعراف (7)، آيات 104 تا 112. 15. Priests of Amon 16. Mason Dergisi (The Journal of Freemasonry), No. 48-49, p.67. 17. Christopher Knight, Robert Lomas, The Hiram Key, Arrow Books, London, 1997, p.131. ماهنامه موعود شماره 61

  4. موعود:ک خاخام صهيونيست براي آنکه رژيم صهيونيستي بيت المقدس را تصاحب کند، پيشنهاد عجيبي را مطرح کرد. به گزارش آريا به نقل از پايگاه اينترنتي المحيط از بيت المقدس، يک خاخام صهيونيست روز گذشته خواستار کمک انگليس ، اتحاديه اروپا ، امريکا براي تشکيل کشور فلسطيني در صحراي سينا و انتقال ساکنان غزه به آنجا شد. يونا متزگر در مصاحبه با روزنامه انگليسي جوييش نيوز گفت بهتر است فقراي ساکن غزه به کشوري زيبا که داراي قطارها ، اتوبوس و خودرو است ، منتقل شوند. وي شهر بيت المقدس را پايتخت ابدي يهوديان دانست و افزود اين شهر ارتباطي به مسلمانان ندارد. خاخام يونا افزود در جلوي ديوار ندبه يک مسجد است اما هنگامي که فلسطينيان در آن نماز مي خوانند با وجود اينکه در مقدس ترين مکان هستند، به سمت مکه نماز مي خوانند در نتيجه آنان حقي در اين سرزمين ندارند. وي افزود ما از هر فلسطيني که تمايل به برگزاري نماز در مساجد خود داشته باشند مشروط به خودداري از خشونت، استقبال مي کنيم ، آنان نيز بايد به ما احترام بگذارند اما بيت المقدس متعلق به ما است و سرزمين مقدس يهوديان است، سرزمين مقدس مسلمانان مکه و مدينه است و ديگر نيازي به مکان مقدس سوم ندارند.

  5. موعود:به گزارش فردا،این شخصیت‌ها از تحلیل‌گران خواستند تا با بررسی مجدد سخنرانی سید حسن نصرالله به دنبال مسائل جدید و نکته‌های بسیار مهمی باشند که ظاهراً از آن غافل مانده‌اند. به گفته این منابع یکی از جملاتی که رسانه‌های گروهی بین‌المللی و حتی عربی از آن غافل ماندند جمله‌ای بود که در آن سید حسن نصرالله ظاهراً خطاب به اسرائیلی‌ها تاکید کرد: «ای صهیونیست‌ها! ارتش شما به شما دروغ می‌گوید، این ارتش که روزگاری افتخار می‌کند که همواره در هر جنگی به پیروزی می‌رسد و جسد هیچ کشته و پیکر هیچ زخمی را در صحنه جنگ باقی نمی‌گذارد به شما دروغ می‌گوید». به گفته این مسوولان با توجه به اینکه سید حسن نصرالله همواره جملات خود را با دقت هر چه تمام‌تر انتخاب می‌کند، استفاده از واژه مجروحان در این سخنرانی که خود بهتر از هر کس دیگری می‌داند توسط مسوولان اسرائیلی و سازمان‌های مختلف اطلاعاتی جهانی مورد ارزیابی و آنالیز قرار می‌گیرد مسئله‌ای بسیار قابل تامل است. آنگونه که روزنامه کارگزاران نوشته است، به اعتقاد تحلیلگرانی که پای صحبت و اشاره‌های این مسوولان نزدیک به حزب‌الله نشسته بوند ظاهراً حزب‌الله بعد از آنکه متوجه شد دو سرباز اسرائیلی کالای چندان گران قیمتی برای اسرائیل نبوده یا تا آویو اینگونه وانمود می‌کند تا بهای کمتری را در قبال آنها بپردازد، سعی دارد برگ دیگری را رو کند. گرچه اسرائیلی‌ها تا کنون در این رابطه سکوت اختیار کرده‌اند و حتی در مورد بقایای اجساد سربازانشان هم سعی کردند سردترین واکنش‌ها را از خود نشان دهند اما پیش کشیده شدن اسرای دیگری از ارتش اسرائیل که زخمی به اسارت حزب‌الله در آمدند آن هم بعد از یک سال و شش ماه از پایان جنگ علامت‌های سوال زیادی را پیش می‌کشد. آیا برخی از نظامیان اسرائیلی که ارتش اسرائیل نام آنها را در زمره کشته شدگان اعلام کرده هنوز زنده‌اند؟ چرا حزب‌الله تاکنون در این رابطه سخنی نگفته است؟ به اعتقاد برخی از کارشناسان با توجه به اینکه تعدادی از سربازان کشته شده اسرائیلی در واقع در کمین مبارزان حزب‌الله افتاده و در مناطق خاصی به محاصره در آمده و بعد ارتش اسرائیل مرگ آنها را اعلام کرده است و بقایای اجساد آنها را به داخل فلسطین اشغالی منتقل کرده این احتمال وجود دارد که یک یا چند نفر از آنها هنوز زنده بوده و توسط حزب‌الله به پشت جبهه منتقل شده باشند. در صورت صحت این فرضیه، که البته تا کنون تنها اشاراتی از سوی رهبر حزب‌الله به آن شده و هیچ یک از دو طرف رسماً آن را تایید یا تکذیب نکرده‌اند، معادله مبادله اسرا بین اسرائیل و حزب‌الله دستخوش تحول بسیار بزرگی خواهد شد و به طور حتم زلزله‌ای بسیار بزرگ‌تر از جنگ و حتی گزارش وینوگراد که امروز چهارشنبه منتشر می‌شود دولت اولمرت و کل اسرائیل را در بر خواهد گرفت.

  6. هنرى فورد در سال 1920 ميلادى و در مقاله‏ى در روزنامه دييربورن اينديپندنت چنين نوشته بود: «چگونه يهوديان اين‏چنين عادى و بدون هرگونه‏مقاومتى به بالاترين جايگاه‏ها دست مى‏يابند؟ چگونه و چه كسانى آنان را به اين موقعيت‏ها مى‏رسانند؟ چرا اصولاً آنان در اين جايگاه‏ها حضور دارند؟يهوديان در مناصب خود چه مى‏كنند؟ توجه: نويسنده در مقدمه مقاله خود ذكر كرده است كه به دليل ترس از فشارها و تهديدات احتمالى از ذكر نام خود، خوددارى كرده است. * چكيده: تلاش اقليتى كوچك به نام يهود در جهت سلطه بر تمامى منابع و مراكز ايالات متحده آمريكا مدت‏هاست كه شروع شده است. اين گروه با نفوذ در تمام‏مراكز تصميم‏گيرى، آموزشى و مالى آمريكا عملاً كنترل اين كشور را در دستان خود گرفته است و مى‏رود تا با تخريب زيرساخت‏هاى فرهنگى واقتصادى آمريكا آن را به ورطه نابودى بكشاند. نويسنده اين مقاله با پرهيز از افشاى نام خود به علت ترس از اين گروه، به تشريح چگونگى اين سلطه‏و نقشه‏هاى آنان در جهت براندازى مى‏پردازد. البته بايد به اين نكته اشاره نمود كه در جامعه يهودى نيز افرادى هستند كه از اين‏گونه اعمال برى و بركنار باشند. * دولت جهانى آيا نابودى «آمريكا» به صورتى اتفاقى روى مى‏دهد؟ و آيا ملت ما كوركورانه، برنامه‏هاى يك گروه كوچك ولى قدرتمند از بانكداران ثروتمند بين‏المللى راكه مى‏خواهند بر ما همانند بردگان ولى با نام «نظم نوين جهانى» و يا يك «دولت جهانى» حكمرانى نمايند، دنبال خواهد نمود؟ پس از سال‏ها مطالعه و بررسى، ما مطمئن شده‏ايم كه طرحى بين‏المللى وجود دارد تا يك دولت جهانى ايجاد گرديده و اقتدار و استقلال آمريكاييان ازبين برود. گروه بين‏المللى حامى اين نقشه، در وضعيتى كاملاً محرمانه كار خود را به پيش مى‏برد، اما چرا؟ زيرا آنان مى‏دانند كه اگر آمريكاييان از خواب‏غفلت بيدار شده و حقيقت را در مورد آنچه بر ملت ما مى‏گذرد، دريابند؛ و اگر آمريكاييان درك نمايند كه دشمن واقعى آنان كيست و اين دشمن چگونه‏كار خود را انجام مى‏دهد، آن‏گاه اين آمريكاييان وطن‏پرست قيام خواهند كرد و همه آنانى را كه در پس پرده اين برنامه شيطانى هستند، از بين خواهندبرد. براى قرن‏هاى متمادى، يك دار و دسته كوچك ولى قدرتمند تلاش مى‏كند تا ايالات متحده و ساير ملت‏هاى دنيا را به يك دولت جهانى تبديل كند. دراين ميان، «سازمان ملل» تنها به يك آلت دست در بين اين مجموعه از توطئه‏گران بدل گرديده است، آنان به دنبال تحميل يك سيستم پولى جهانى‏كنترل شده از سوى خودشان بر همه كشورهاى دنيا هستند تا همه مردم برده‏وار در جهت خواسته‏هاى آنان و تحت نام نظم نوين جهانى كار كنند. آنان از آغاز فعاليت‏هاى خود مى‏دانستند كه براى برده كردن ما، بايد ما را از مسيحيت دور نمايند. آنان در حوزه ايجاد محدوديت براى «مسيحيت» و«انجيل» كه قطب‏نماى اخلاقى كشور ما شناخته مى‏شدند، بسيار موفق بوده‏اند. از سوى ديگر، آنها با ايجاد «دادگاه‏هاى فدرال» و دور نمودن انجيل ومسيحيت از مدارس، نظام اخلاقى و همه سازمان‏ها و مؤسسات ايالات متحده، اهداف خود را به صورتى موفقيت‏آميز دنبال كرده‏اند. براساس طرح آنان،نظام اخلاقى و خانواده‏هاى ما نيز به اضمحلال كشيده شدند. اما آنان چگونه اين كارها را انجام دادند؟ بايد به‏خاطر داشت كه آنان كنترل تقريباً كاملى برهاليوود، شبكه‏هاى تلويزيونى و تقريباً همه روزنامه‏ها و نشريات و كتاب‏هاى منتشره در جامعه ما داشته‏اند. همچنين آنان به طور مداوم با فيلم‏هاى‏سينمايى مستهجن و هرزه و همچنين شوهاى تلويزيونى سخيف و مبتذل توليدى رسانه‏هاى تحت سيطره‏شان، به صورتى كاملاً هدف‏دار، ملت ما وافكار ما را با تصاوير مستهجن بمباران مى‏نمايند تا شخصيت اخلاقى ما را بيش از پيش رو به انحطاط ببرند. از سوى ديگر، آنان با استفاده از اتحاديه‏آزادى‏هاى مدنى آمريكا، تلاش مى‏نمايند تا آخرين بقاياى اعتقاد به «خدا» و «مسيحيت» را از اذهان مردم ما بزدايند. در سال 1913 ميلادى، بانكداران بين‏المللى، سيستم بانكى ملى ما را بنيان نهادند كه امروزه ما آن را با نام «سيستم منابع فدرال» مى‏شناسيم. با استفاده‏از بانك‏هايى كه براى قرن‏هاى متمادى به صورت خصوصى فعاليت مى‏كردند، اين سيستم را ايجاد نموده‏اند تا به عنوان وسيله‏اى جهت ربودن منابع‏طلاى كشور ما به‏كار رود و در عوض، ما صاحب اسكناس‏هاى كاغذى‏اى شده‏ايم كه روزبه‏روز بى‏ارزش‏تر مى‏شوند. * بزرگ‏ترين انحصار مالى بزرگترين انحصار مالى چارلز ليندبرگ نماينده اسبق كنگره آمريكا در سال 1913 ميلادى، با توجه به تصويب «قانون منابع فدرال» در آن سال چنين‏گفته بود: «اين قانون، باعث ايجاد بزرگ‏ترين انحصار تك قطبى مالى كره زمين خواهد گشت. پس از امضاى اين قانون توسط رييس‏جمهور وقت‏ايالات متحده (ويلسون)، دولت ناپيداى به‏وجود آمده توسط قدرت پول، شكلى قانونى خواهد يافت. اين قانون جديد در هر زمان كه صاحبان تراست‏بخواهند، به ايجاد تورم دست زده و به صورتى علمى، فعاليت‏هاى خود را توجيه مى‏نمايند. با اين قانون، بدترين جرايم قانونى دوران‏ها شكل خواهدگرفت.» اما وودرو ويلسون رئيس‏جمهور وقت آمريكا، با ناديده گرفتن همه هشدارهاى اعلام شده از سوى ميهن‏دوستان آمريكايى، اين قانون را درسال 1913 ميلادى امضا نمود تا كنترل متمركز پول‏ها و منابع مالى آمريكا در دستان گروهى كوچك از مردانى كه اين شركت كوچك را اداره مى‏نمودند،بيافتد. يك دهه بعد، پرزيدنت ويلسون اظهار كرد كه «من يك مرد بسيار غمگين هستم. من ناخواسته باعث نابودى كشورم شده‏ام. يك ملت بزرگ‏صنعتى به‏وسيله سيستم مالى و اعتبارى خود اداره مى‏گردد. سيستم كنونى اعتبارى ما، اينك متمركز گرديده است. لذا رشد ملت ما و همه فعاليت‏هاى مادر دستان چند نفر محصور شده و كشور ما با يكى از بدترين روش‏ها و به صورتى كاملاً كنترل شده و با دولتى تحت سيطره آنان، مديريت مى‏شود. لذاما ديگر دولتى با عقايد مستقل و آزاد، دولتى با حاكميت رأى اكثريت و دولتى مردمى در دنيا با نام ايالات متحده نداريم و تنها صاحب كشورى هستيم كه‏دولت آن با عقايد و سلطه و فشارهاى گروه كوچكى از مردان سلطه‏گر و با نفوذ اداره مى‏شود.» بارون روتز چيلد در قرن هجدهم ميلادى چنين گفته بود: «كنترل سيستم مالى يك كشور را به من بدهيد و ديگر براى من قانون‏گذاران كشور اهميتى‏نخواهند داشت.» صد سال بعد، پرزيدنت جيمز گرفيلد (كه بعدها ترور شد)، نظر بارون روتز چيلد را بدين‏گونه تكرار نمود: «هركس كه بر پول‏هاى يك‏جامعه تسلط داشته باشد، حاكم مطلق بر صنعت و تجارت آن جامعه خواهد بود.» آنانى هم كه كنترل نظم نوين جهانى را در دستان خود دارند، در طول قرن‏هاى متمادى اين برنامه را تنظيم و سازمان‏دهى نموده و با زيركى دريافته‏اند كه‏با كنترل سيستم‏هاى مالى، مى‏توان كنترل يك جامعه را در دست گرفت. يكى از اقتصاددانان برنده جايزه نوبل به نام پل ساموئلسون در چهارمين‏ويرايش كتاب خود با عنوان «دانش اقتصاد» چنين نگاشته است: «بانك مركزى آمريكا يا «سيستم منابع فدرال»، يك مركز تقلبى ولى قدرتمند درايالات متحده است.» * تحميق مردم يكى از بخش‏هاى داخلى برنامه‏اى كه براى سلطه بر دنيا تدارك ديده شده، تحميق آمريكاييان طبقه متوسط است. تدارك‏دهندگان طرح نظم نوين‏جهانى، با استفاده از مدارس دولتى ما و ترويج سياست‏هاى ضدمسيحى و ضدآمريكايى، اهداف پنهانى خويش را دنبال مى‏كنند. اين مدارس، اسلحه‏نخست آنان در جنگى است كه با هدف تخريب آينده فرزندانمان، ترويج تفكر ليبرال در ميان آنان و تعمد در ارائه آموزش‏هاى پايين‏تر از حداستاندارد، تدارك ديده شده است. توانايى آمريكاييان در مطالعه، تفكر و استدلال‏هاى روشن در همه زمان‏ها پايين بوده است. يك دليل اين اتفاق،اين حقيقت مى‏باشد كه مدارس دولتى ما از آموزش و آواهاى زبان در آموختن روش خواندن به فرزندان ما سرپيچى مى‏نمايند. اما چرا؟ زيرادانشكده‏هاى تعليم و تربيت با استفاده از منابع «بنياد راكفلر» تأمين ملى شده و آنان به معلمان آينده، روش آوايى را در آموزش‏هاى مربوط به مهارت‏خواندن، تعليم نمى‏دهند. به جاى اين كار، آنان از روش «نگاه كن - بگو» بهره مى‏برند كه امروزه ناكارايى آن به اثبات رسيده است. امروزه مدارس‏دولتى ايالات متحده تمايل بيشترى به آموزش استفاده صحيح از كاندوم، به نسبت آموزش رياضيات دارند. ولى چرا؟ زيرا آنان كه سيستم‏هاى آموزشى‏ما را تحت سيطره دارند، مى‏دانند كه بايد تلاش در جهت انحطاط اخلاقى و تحميق، خلع سلاح مردم آمريكا، مسكوت گذاردن قانون اساسى ايالات‏متحده و كنترل مطلق مردم را تسريع نمايند. اما چه كسانى در فراسوى اين حركت پرقدرت به سوى يك دولت جهانى قرار دارند؟ به صورت كلى بايد گفت كه اين افراد، ليبرال‏هايى مى‏باشند كه‏شامل سوسياليست‏ها، كمونيست‏ها، رهبران اتحاديه‏ها، افراد ملحد، اومانيست‏ها، فمنيست‏ها، همجنس‏بازان، شهوت‏رانان، بروكرات‏ها و فعالان‏زيست‏محيطى‏اى هستند كه مخلوقات را بيش از خالق مى‏پرستند. اما به هر حال، رهبران جامعه، ثروتمندان و افراد با نفوذ، همگى جزء كارگزاران‏شكل‏گيرى نظم نوين جهانى‏اى هستند كه با همراهى بانكداران و سياست‏مداران، به‏ويژه بانكداران بين‏المللى يهودى، اهداف خود را پى مى‏گيرند. * ديدگاه‏هاى هِنرى فورد يكى از معروف‏ترين آمريكايى‏هايى كه به صورتى مفصل در مورد قدرت بين‏المللى يهوديان مطالبى نگاشته، خودروساز معروف و نامدار آمريكا«هنرى فورد» است. او ميليون‏ها دلار به پژوهشگران پرداخت نمود تا فعاليت‏ها و اهداف پشت پرده اين يهوديان فعال در عرصه بين‏الملل را موردتحقيق و بررسى و كاوش قرار دهند. فورد در مقالاتى كه در روزنامه «دييربورن اينديپندنت» در ماه ژوئن سال 1920 ميلادى منتشر گرديده، مطالبى‏عنوان نموده كه هنوز هم (و حتى در زمان ما) خواندنى و ارزشمندند. كتاب فورد با عنوان «يهوديان بين‏الملل» ممكن است هنوز هم در تعدادى ازكتابخانه‏ها يافت گردد. هنرى فورد در سال 1920 ميلادى و در مقاله‏ى در روزنامه دييربورن اينديپندنت چنين نوشته بود: «چگونه يهوديان اين‏چنين عادى و بدون هرگونه‏مقاومتى به بالاترين جايگاه‏ها دست مى‏يابند؟ چگونه و چه كسانى آنان را به اين موقعيت‏ها مى‏رسانند؟ چرا اصولاً آنان در اين جايگاه‏ها حضور دارند؟يهوديان در مناصب خود چه مى‏كنند؟ واقعيت حضور آنان در اين جايگاه‏ها چه پيامى براى دنيا خواهد داشت؟ اينها سؤالات اساسى در مورد يهوديان‏مى‏باشد. 50 سال قبل، بانكدارى بين‏المللى كه همانند فعاليت‏هاى دلالى ارزى دنيا تقريباً به صورت كامل در اختيار يهوديان قرار داشت، در اوج‏شكوفايى خود قرار داشت. اين وضعيت آنان را به كنترل كامل و تمام عيار دولت‏ها و مراكز مالى و اعتبارى همه دنيا سوق داد. اما اهميت اين مطلب دراين است كه اين رشد، تنها در مراكز مالى‏اى اتفاق افتاد كه يهوديان در آن سهيم بودند و هيچ عامل نژادى و ملى ديگرى هم در اين اتفاق سهيم نبود.اين امر صرفاً به اين معنا نيست كه چند يهودى، كنترل‏كنندگان فعاليت‏هاى مالى بين‏المللى هستند، بلكه بيانگر اين است كه اين كنترل‏كنندگان‏بين‏المللى بازارهاى مالى و پولى، منحصراً يهودى‏اند. از زمانى كه كنترل دنيا به عنوان آرمان يهوديان مطرح شده است و آنان از هيچ يك از روش‏هاى گذشته فاتحان دنيا بهره نمى‏برند، بايد اين مسأله راپذيرفت كه آنان به برترى يك نژاد مشخص چشم دوخته‏اند.» چند سال بعد، آقاى فورد اظهار نمود: «اين درست است كه افراد ملت ما سيستم مالى و بانكى كشورمان را درك نمى‏كنند، چرا كه من معتقدم، در صورتى‏كه مردم ما حقايق فراسوى آن را بفهمند، قبل از طلوع خورشيد در صبح فردا، دست به يك انقلاب خواهند زد.» همچنين فورد در كتاب خود با عنوان يهوديان بين‏الملل نيز چنين نگاشته است: «هنگامى كه يهوديان قدرتمند بالاخره رديابى شوند و حقايق موجودآشكار گردد، جنجال واقعى و پيامدهاى آن در مطبوعات سراسر دنيا فراگير خواهد شد. هر چند اين اتفاق در هيچ زمانى روى نخواهد داد.» على‏رغم اتفاق نظر مسيحيت و عالمان آن و به‏ويژه كليساى كاتوليك و حتى تفسيرهاى ارائه شده غير از انجيل، در مورد پاره‏اى مسائل اجتماعى نظيردريافت ربا در هنگام باز پس‏گيرى وام‏هاى اعطايى، يهوديان، كنترل سيستم‏هاى مالى و بانك‏هاى دنيا را در اختيار دارند. امروزه بانكداران يهودى، كنترل بانك مركزى آمريكا و در نتيجه اقتصاد ما را در اختيار دارند. نويسنده و اقتصاددان مسيحى نامدار آراى مكمستر معتقداست كه سيستم بانك مركزى آمريكا به‏وسيله هشت خانواده يهودى تملك گرديده و اداره مى‏شود. فقط 3 خانواده از اين هشت خانواده در اين ليست،آمريكايى هستند؛ خانواده روتز چيلد (لندن)؛ برادران لازارد (پاريس)؛ بانك اسراييل - موشه (ايتاليا)؛ خانواده كوهن - لويب (آلمان)؛ واربورگ (هامبورگ‏آلمان)؛ برادران ليچمن (نيويورك)؛ خانواده گلدمن - ساچز (نيويورك) و خانواده راكفلرها (نيويورك). * كنترل رسانه‏ها در ادامه، واقعيت‏هايى در مورد يهوديان ارائه مى‏گردد كه ممكن است شما آن را نشنيده باشيد: 1- يهوديان كنترل تقريباً تمام عيارى بر همه رسانه‏هاى مهم و كليدى نظير «اخبار ايالات متحده»، «مجله تايم»، «نيويورك تايمز»، «واشنگتن‏پست»، «اى‏بى‏سى»، «ان‏بى‏سى»، و «سى‏بى‏اس» دارند. معاون سابق رياست جمهور آمريكا اسپيرو آنجيو، بيست سال پيش در اين مورد چنين گفته بود: «افرادى كه مالكيت و مديريت رسانه‏هاى ملى ما را برعهده دارند، همگى يهودى‏اند و در كنار ساير يهوديان با نفوذ، سياست‏هاى رسانه‏اى اسفناك كنونى حاكم بر ايالات متحده را ايجاد نموده‏اند. هم‏اكنون‏همه سرويس‏هاى كابلى، مراكز سنجش افكار عمومى، مجلات تايم و نيوزويك، روزنامه نيويورك تايمز، واشنگتن پست و هرالد تريبون بين‏الملل،تحت سيطره يهوديان هستند» 2- از سوى ديگر، اكثر نويسندگان نامدار جنبش‏هاى فمنيستى يهودى‏اند. چرا؟ زيرا كنترل يهوديان بر صنعت نشر، انكارناپذير است. همچنين آياتاكنون دقت نموده بوديد كه اكثر مردان همجنس‏بازى كه در شوهاى تلويزيونى حاضر مى‏شوند، يهودى‏اند؟ از سوى ديگر، اين حقيقت كاملاً پذيرفته‏شده است كه يهوديان كنترل‏كننده هاليوود، علاقمند به ساخت فيلم‏هايى هستند كه «مسيحيت» و «عقايد مذهبى» را به تمسخر مى‏گيرند. اما چرا؟ زيراآنان علناً ضدمسيحى هستند. * والت ديسنى 3- يكى ديگر از مثال‏هاى بارز تصميم يهوديان براى ايجاد تنفر نسبت به آمريكا، مسيحيت و اخلاق را مى‏توان در تملك استوديوى فيلم‏سازى شركت«والت ديسنى» توسط ميشل اينسر مشاهده نمود. در چند سال اخير، وى محصولات اين استوديو را به سوى ساخت فيلم‏هايى غيراخلاقى، حامى همجنس‏بازى و ضدمسيحيت سوق داده است. دقيقاً به‏همين دليل است كه بسيارى از فعالان مذهبى ايالات متحده خواهان تحريم محصولات ارائه شده اين شركت و عدم بازديد از پارك‏هاى تفريحى اين‏شركت از سوى مردم و خانواده‏ها هستند. همچنين آيا مى‏دانيد كه مدير عامل استوديويى كه فيلم «آخرين مصائب مسيح» را ساخت، يك يهودى به نام ليو وارسرمن بوده است؟ اما اگر يك‏كارگردان مسيحى فيلمى با هدف تمسخر «هولوكاست» مى‏ساخت، چه اتفاقى مى‏افتاد؟ يهوديان قادرند كه در فيلم‏هاى خود آزادانه به همه مقدسات ماتوهين كنند، اما اگر شما اين شهامت را داشته باشيد كه در مورد نسخه هاليوودى هولوكاست از آنان سؤال كنيد، آنها از همه توان خويش براى نابودى‏زندگى شما بهره خواهند برد. 4- آيا تاكنون به اين نكته توجه نموده‏ايد كه قريب به اتفاق فيلم‏ها و مجلات سخيف و مبتذل و مستهجن (پورنو) به يهوديان تعلق داشته و يا از سوى‏آنان كنترل مى‏گردد؟ نه تنها در هاليوود كه در ساير نقاط دنيا نيز اين مافياى يهودى توليد محصولات مستهجن به فعاليت مشغول است. حتى تعدادى ازسردمداران اين گروه‏ها، همزمان به فعاليت‏هاى روسپيگرى و توليد فيلم‏هاى مستهجن مشغولند. همچنين فراموش نكنيد كه يهودى‏اى به نام سيگل‏بنيان‏گذار «لاس و گاس» بوده است. مهم‏ترين فعاليت‏هاى آنان كه همچون سرطان در سراسر خاك آمريكا و به‏ويژه لاس و گاس گسترش يافته، شامل قاچاق زنان و كودكان با هدف‏روسپيگرى و تهيه فيلم‏هاى پورنو، تهيه و توزيع مشروبات الكلى غيرقانونى، تأسيسات مراكز فحشا و توزيع مواد مخدر است. يهوديانى نظير براون‏برونفمن و پسرش كه مالكان شركت عظيم ويسكى‏سازى «سياگرامز» هستند، فعاليت‏هاى توليد و عرضه مشروبات الكلى خود را در دوره‏اى آغازنمودند كه ارائه اين محصولات در بازار آمريكا، غيرقانونى بود. حقيقت اين است كه يهوديان و نه ايتاليايى‏ها، كنترل و سازمان‏دهى جرايم سازمان يافته‏را در دنيا برعهده دارند. 5- آيا مى‏دانيد كه يهوديان بانكدار فعال در شهر نيويورك، نظير جاكوب شيف و ديگران، در سال 1917 ميلادى با پرداخت 20 ميليون دلار (كه ارزش آن‏مبلغ در سال 1998 ميلادى 500 ميليون دلار است) از شكل‏گيرى يك انقلاب كمونيستى از سوى طرفداران لنين و ماركس حمايت مالى نمودند؟ با اين‏اقدام، مسلماً اين يهوديان در قتل عام ده‏ها ميليون انسان بى‏گناه در دوران حكومت كمونيست‏ها در سراسر دنيا، شريك هستند. به علاوه، آيا مى‏دانيد كه قريب به اتفاق نظريه‏پردازان ايدئولوژى كمونيسم، يهودى بوده‏اند؟ و آيا مى‏دانستيد كه كارل ماركس و تروتسكى يهودى‏بوده‏اند؟ پدر بزرگ لنين هم جزء يهوديان بوده است. در ايالات متحده نيز رهبر حزب كمونيست براى چند دهه، يهودى‏اى با نام گوس هال بود. همچنين در قرون‏نوزدهم و بيستم ميلادى، يهوديان هر ملتى، رهبران و حاميان مالى كمونيسم در آن كشور بوده‏اند. در ادامه، نظر روزنامه‏نگار و فيلمنامه‏نويس نامدارميرون فاگون را در مورد اين موضوع، كه در سخنرانى خود در دهه 60 ميلادى، بيان نموده بود، مى‏خوانيم: «امروزه تنها يك واقعيت وجود دارد و آن هم‏اين است كه رژيم كمونيستى شوروى، مستقيماً از انديشه‏هاى ژاكوب شيف آمريكايى و روتزچيلد انگليسى به‏وجود آمده است. چندى بعد نيز من‏دريافتم كه بدون هيچ‏گونه ترديدى، حزب كمونيست بدان‏گونه كه ما آن را مى‏شناسيم، از سوى اين مدافعان انديشه‏هاى سرمايه‏سالارانه نظير شيفت،واربورگز و روتزچيلد شكل گرفت و آنان با حمايت مالى از انقلاب روسيه و براندازى حكومت تزارى و خاندان سلطنتى‏اش و سپس با استفاده از افرادى‏نظير لنين، تروتسكى و استالين، توانستند رژيم‏هاى كمونيستى را در دنيا به‏وجود آورند. «وينستون چرچيل» در مقاله‏اى با عنوان «بحثى در مورد اصل و نسب يهوديان» به چاپ رسانده بود، چنين نوشت: «عده‏اى از مردم يهوديان را دوست دارند و عده‏اى از آنان بيزارند، اما هيچ انسان عاقلى در اين واقعيت شك ندارد كه بدون هيچ‏گونه ترديدى، يهوديان‏خوفناك‏ترين و استثنايى‏ترين نژادى هستند كه تاكنون در دنيا به وجود آمده‏اند. امروزه اين نژاد عجيب در صدد ايجاد اصول اخلاقى و فلسفى خاصى‏نظير مسيحيت هستند. البته فعاليت‏هاى گسترده و عالم‏گير آنان، محدود به عصر كنونى نيست. از قرن نوزدهم تاكنون نيز در هر رويداد سياسى كليدى،آنان در رأس جريان بوده‏اند. به عنوان مثال، در شكل‏گيرى جريان‏هاى بلشويكى روسيه و انقلاب روسيه، نقش آنان بسيار قابل توجه است.» * پدر بمب اتم 6- پدر بمب اتم ايالات متحده، يك يهودى آمريكايى به نام روبرت اوپنهايمر بود كه در سال 1954 ميلادى به جرم ايجاد خطر امنيتى مورد محاكمه قرارگرفت؟ 7- در قرون هفده و هجده ميلادى، يهوديان جزء سردمداران تجارت برده بوده‏اند. حتى در كتب تاريخ دوره دبيرستان هم اين واقعيت عنوان شده‏است. آنان با دستگيرى و فروش صدها هزار برده آفريقايى در آغاز شكل‏گيرى آمريكاى جديد، سود هنگفتى به دست آوردند. هرچند امروزه يهوديان‏خود را دوست سياه‏پوستان معرفى مى‏كنند. در سال‏هاى قرن بيستم، يهوديان با بهره‏گيرى از سياهان آمريكا تلاش مى‏كردند كه الگوى سوسياليستى‏نظم نوين جهانى خود را به پيش ببرند، چرا كه در آن قرن، پيوندهاى خانوادگى اكثر سياهان آمريكايى را از بين بردند. از سوى ديگر، يهوديان ليبرال با تشويق گسترده هرزه‏گرى جنسى در ميان جوامع سياه‏پوستان، آنان را به سوى شهوترانى سوق دادند. اما دليل اصلى‏اين اقدامات چه بوده است؟ به روشنى مى‏توان اظهار نمود كه آنان با هدف تضعيف ارزش‏هاى اخلاقى مسيحيت در ميان شهروندان آمريكايى و پيشبردبرنامه‏هاى سوسياليستى خود، از اين فعاليت‏ها حمايت مى‏نمودند. در سال‏هاى اخير نيز يهوديان مالك رسانه‏هاى ارتباط جمعى، از طريق برنامه‏هاى خود مصرف «كراك» را در شهرهاى ما تشويق مى‏كنند، چرا كه درشوهاى تلويزيونى، مجلات، كتاب‏ها و فيلم‏هاى سينمايى توليدى اين مراكز، استفاده از انواع مواد مخدر ترويج مى‏گردد. * آموزه‏هايى از تلمود 8- كتاب مقدس يهوديان، «تلمود» نام دارد. يهوديان از اين كتاب به عنوان منبع قوانين خود بهره مى‏گيرند. اما در تلمود موارد متعددى را مى‏توان يافت‏كه كاملاً حيرت‏انگيز است. مثلاً در اين كتاب، بارها اشاره شده كه يهوديان بايد سرور همه افراد جهان باشند. در اينجا به چند مورد اشاره مى‏كنيم: - واييكرا رابا (36): بهشت و زمين فقط براى خاطر يهوديان خلق گرديده است. - بابا ميزيا (114 و 114): فقط يهوديان انسان هستند، اما سايرين جزء انسان‏ها به شمار نمى‏روند. - ميناهوت (43 و 44): يك يهودى بايد همه روزه اين ذكر را قرائت نمايد: «خدايا، از اينكه مرا زن، برده و يا غيريهودى خلق ننمودى، از توسپاسگزارم.» - سانهيدرين (57): يك يهودى الزامى به پرداخت دستمزد غيريهوديانى كه براى وى كار كرده اند، ندارد. - بابا مزيا (24): اگر يك يهودى، كالايى متعلق به يك غيريهودى را پيدا كند، هيچ الزامى به بازگرداندن آن ندارد . - ميدارش مزيا (225): غيريهوديان حيواناتى هستند كه به شكل انسان آفريده شده‏اند تا روز و شب به يهوديان خدمت كنند. يكى ديگر از راه‏هايى كه از طريق آن، يهوديان به گسترش مصرف مواد مخدر در كشور ما آمريكا كمك نموده‏اند، از طريق تحريف سيستم حقوقى‏ماست. حقوقدانان يهودى، قضات يهودى و ساير افراد ليبرال يهودى، از دادگاه‏هاى ما در جهت محدود كردن اختيارات مأموران قانون استفاده‏مى‏نمايند، به‏طورى كه امروزه مجرمان در سيستم حقوقى ما، حقوق بيشترى به نسبت قربانيان جرايم خود دارند. به علاوه، يهوديان حقوقدان با ابداع اصطلاحى به نام «جنون موقتى»، راه را براى گسترش جرايم مربوط به تجاوزات جنسى گشوده‏اند. لذا با اطمينان‏مى‏توان ابراز نمود كه يهوديان از مسيحيت متنفرند؛ البته ممكن است گفته شود، آنان به دليل مذهب مسيحى هيتلر از مسيحيت بيزارند، اما بايد بدانيد كه‏هيتلر براى اقدامات خود از كمك‏هاى مالى گسترده يهوديان ثروتمند و بين‏المللى نظير روتز چيلد بهره برده است. 10- ميرون فاگون نويسنده و روزنامه‏نويس مشهور، در سخنرانى خود كه در سال 1965 ميلادى ايراد نموده بود، اعتقاد داشت كه يهوديان براى سه‏جنگ جهانى برنامه‏ريزى نموده‏اند. وى با اشاره به طرح بانكداران بين‏المللى در مورد ايجاد جنگ جهانى دوم چنين گفته است: «بايد بدانيد كه باكمك‏هاى مالى گسترده اشخاصى نظير گراپ، روتز چيلد به هيتلر، اين يهوديان زمينه ايجاد جنگ جهانى دوم را فراهم نمودند. به‏طور خلاصه، اين جنگ‏جهانى با هدف از بين بردن نازيسم و افزايش قدرت سياسى صهيونيسم و به دنبال آن، تشكيل دولت اسراييل در خاك فلسطين، تدارك و اجراگرديد.» به هرحال، جنايات هيتلر در جنگ جهانى دوم، بهانه‏اى براى يهوديان به وجود آورد تا پس از پايان جنگ، در سرزمين فلسطين، كشورى‏يهودى را بنيان‏گذارى نمايند. امروزه نيز يهوديان با سلطه‏اى آشكار بر هاليوود، همه ساله فيلم‏هاى متعددى عليه دولت نازى و جنايت‏هاى هيتلر بر ضديهوديان اروپا توليد مى‏نمايد، اما هرگز در توليدات خود اشاره‏اى به قتل عام‏هاى گسترده نظام كمونيستى در سراسر جهان كه با حمايت يهوديان شكل‏گرفت و بسيارى از مسيحيان نيز قربانى آنان گرديدند، نمى‏نمايند. منبع: WWW.Compuserb.com نشريه سياحت غرب شماره 38
    • Upvote 1

  7. تحلیلي از ایل جورناله درباره ادعاهای باراک حالت مشروط براي ایران به پایان رسید. بی اعتنایي نسبت به سرویس هاي اطلاعاتي آمریکا که تا پاییز سال ‏گذشته ادامه داشت، دیگر کارساز نیست. شوراي امنیت سازمان ملل متحد در حال بررسي قطعنامه اي است ‏که تحریم هاي جدیدي علیه جمهوري اسلامي ایران در آن گنجانده شده است. در عوض اسرائیل حمله جدیدي ‏را با تکیه بر اطلاعات جمع آوري شده توسط موساد و سرویس هاي اطلاعاتي نظامي، در مقابل ایران آغاز ‏کرده است.‏ وزیر دفاع اسرائیل، ایهود باراک، درباره ساختمان ها و تاسیساتي توضیح داده است که تکنسین ها تحت ‏مراقبت اعضاي سپاه پاسداران، بر نحوه مونتاژ کلاهک هاي اتمي کار مي کنند. باراک با اشاره به پروژه ‏مخفیانه اي که منجر به بمباران هیروشیما و ناکازاکي شد، مي گوید:«تا آنجایي که ما اطلاع داریم، تحقیقات ‏آنها بسیار پیشرفته شده است و از مرحله پروژه منهتن (پروژه اي که منجر به ساخت اولین بمب اتمي شد)، ‏جلوتر رفته است». صحنه اي که ماموران اطلاعاتي اسرائیلي از آن حرف مي زنند، مدعي وجود آزمایشگاه ‏هایي است که انگار بکلي از دید بازرسان آژانس بین المللي انرژي اتمي، دور مانده است.‏ ‏ ‏ باراک مي گوید:«ما حدس مي زنیم آنها دارند بر روی کلاهک هسته اي موشک هاي زمین به زمین کار مي ‏کنند و به احتمال قوي دستکم یک مرکز دیگر براي غني سازي اورانیوم به غیر از نطنز دارند که مخفي ‏است».‏ خلاصه اینکه به زعم اسرائیل، آنچه ایراني ها در معرض دید آژانس بین المللي انرژي اتمي قرار داده اند، ‏فقط نوک کوه یخ و کاکل خروسي بوده است که در وراي آن در حال کار بر روي تاسیات بسیار پیچیده تري ‏هستند که حاصل ان فقط نظامي خواهد بود. باراک گفت:«مهم ترین کاري که آژانس هاي بین المللي باید انجام ‏بدهند، تمرکز براي یافتن تاسیسات مخفي است که ایران در آن به غني سازي اورانیوم ادامه مي دهد و گروه ‏هایي که روي این فن آوري نظامي کار مي کنند».‏ پیش نویس جدید قطعنامه اي که هفته گذشته در برلین نصویب شد و روز گذشته به شوراي امنیت رفت، یکي ‏دیگر از نشانه هاي بی اعتمادي بین المللي نسبت به برنامه هاي اتمي ایران است. در این قطعنامه از ایران ‏خواسته شده است که فورا برنامه غني سازي اورانیوم را به تعلیق درآورد و به دور سوم تحریم هایي اشاره ‏شده است که قادر است مراقبت ماموران از برنامه هاي اتمي ایران را تضمین کند. همچنین از سفر اشخاص ‏به خارج، دیدار هاي بین المللي و انتقال پول به خارج از کشور براي دانشمندان، اعضاي سپاه پاسداران و ‏کساني که در تحقیقات اتمي نقش دارند، ممانعت شده است. تعدادي از شخصیت هاي رژیم در قطعنامه هاي ‏قبلي شامل این ممنوعیت شده بودند، اما این بار به لطف کنترل و تضمین هاي بین المللي حلقه محاصره تنگ ‏تر خواهد شد.‏ ایران که در انتظار راي گیري شوراي امنیت ملي است بر صلح آمیز بودن برنامه هاي اتمي اش اصرار مي ‏کند و آمریکا و متحدان غربي اش را محکوم مي کند که با نفوذ خود بر سازمان ملل، این نهاد را وادار کرده ‏اند که راه حل هایي را که توسط آژانس بین المللي انرژي اتمي در نظر گرفته شده، نادیده بگیرد. منوچهر ‏متکي، وزیر امور خارجه ایران، اظهار داشت:«در ماه مارس، روساي آژانس بین المللي انرژي اتمي، ‏گزارش دبیرکل این آژانس، محمد البرادعي، را دریافت خواهند کرد. من گمان مي کنم که همه باید منتظر این ‏گزارش باشند».‏ منبع: ایل جورناله، 27 ژانویه

  8. روزنامه کیهان امروز در یادداشتی به قلم حسین شریعتمداری خواستار حمله نظامی مسلمانان جهان به منافع صهیونیسم در جهان شد. به‌گزارش زمانه، کیهان با انتقاد از حمایت رهبران سه کشور بحرین، امارات و مصر از سیاست‌های آمریکا و اسراییل در منطقه نوشته است: "مدتهاست كه هر نهضتي عليه اشغالگران صهيونيست برپا شده و در پي آزادسازي وطن خود باشد، از جانب آمريكا و متحدانش، به تروريست متهم مي‌شود و هركشوري را كه با اين نهضت‌ها همراهي كند مجازات مي‌كنند. چرا ملت‌هاي مسلمان، چنين نكنند و به همه حاميان صهيونيست‌ها در همه جاي جهان يورش نبرند؟" حسین شریعتمداری در بخش‌ دیگری از یادداشت خود تاکید کرده است: "مگر نه اين‌كه هم اكنون در سراسر جهان، بسياري از مراكز حساس صهيونيست‌ها، آمريكايي‌ها و برخي از كشورهاي اروپايي حامي اسرائيل در دسترس مسلمانان قرار دارد؟ و مگرنه اين‌كه دسترسي به بسياري از صهيونيست‌ها در چهار گوشه دنيا به آساني امكان پذير است؟ بنابراين كدام قاعده انساني و حقوقي مي‌تواند مانع از حمله به اين مراكز و افراد باشد؟!" کیهان براساس یک نظریه فقهی به تمام کشور‌های مسلمان تذکر داده است:" مطابق يك نظريه فقهي كه نزد هر دو مذهب شيعه و سني معتبر است، در جريان جنگ با دشمنان اسلام مي‌توان به كساني كه از سوي دشمن به عنوان سپر مورد استفاده قرار مي‌گيرند، حمله كرد. بنابراين، اگر حكام برخي از دولت هاي اسلامي مانع حمله ملت‌هاي مسلمان به صهيونيست‌ها و سد راه ياري رساندن به مردم مظلوم آن سامان هستند، مي‌توان اين سپرهاي دشمن را نيز از ميان برداشت." به گزارش خبرگزاری فرانسه، روزنامه کیهان پیش از این در يادداشتي در شماره 18 تیرماه سال‌جاری با عنوان "آواز كوچه باغي" به قلم شريعتمداري نوشته بود" اصلي‌ترين خواسته مردم بحرين، بازگشت اين استان جدا شده از ايران به سرزمين اصلي و مادري آن يعني ايران اسلامي است و بديهي است كه اين حق مسلم ايران و مردم استان جدا شده آن (بحرین) نبايد ناديده گرفته شود." "شریعتمداری" اعلام کرده بود:"بحرین در جریان یک زد و بند غیرقانونی بین شاه معدوم و دولت های آمریکا و انگلیس از خاک ایران جدا شده است." اظهارات شریعمتداری با واکنش رسمی از سوی منامه روبرو شد تا جایی که منوچهر متکی مجبور شد برای عذرخواهی راهی منامه شود.

  9. همزمان با اظهارات دبيرکل ناتو در مورد اتحاد اعراب خليج فارس با ناتو بر ضد ايران، 5 ژنرال استراتژيست اروپائی که در کنار پيمان ناتو همکاری می کنند طی بيانيه ای اعلام داشتند: غرب بايد برای يک حمله‌ اتمی پيشگيرانه به منظور جلوگيری از گسترش «قريب الوقوع» تسليحات اتمی و ديگر تسليحات كشتار جمعی آماده باشد. روزنامه‌ گاردين، با اشاره به اين بيانيه نوشت: اين 5 ژنرال که روسای سابق نيروهای مسلح كشورهای آمريكا، انگليس، آلمان، فرانسه و هلند بوده اند با پافشاری بر اين كه هيچ گونه تصويری غير از يك جهان هسته‌ ای در آينده وجود ندارد، گزينه‌ حمله‌ اتمی را بعنوان يك اقدام ضروری همچنان در دستور كار ميدانند. آنها خواستار اصلاحات كامل در اساسنامه ناتو و امضای معاهده‌ جديدی ميان امريكا، ناتو و اتحاديه‌ اروپا برای چالش‌های بزرگ با يک جهان وحشی، بعنوان استراتژی عالی شدند. بيانيه اين 5 ژنرال ضميمه يک طرح كلی 150 صفحه‌ ای برای اصلاحات سريع استراتژيک در ساختار نظامی غرب است به نقل از روز

  10. تابناك:سردار ميرفيصل باقرزاده رئيس بنياد حفظ آثار و نشر ارزش‌هاي دفاع مقدس كشور در تازه‌ترين افشاگري‌ خود از نقش دخالت دولت فرانسه در جنگ تحميلي به طرفداري از صدام و تلاش براي مجهز كردن عراق به سلاح هسته‌اي صورت گرفته بود، پرده برداشت. به گزارش خبرنگار «تابناک»، سردار باقرزاده با استناد به «سند شماره ‌53/4/2099/د مورخ ‌20/4/1987 ميلادي» كه در دفتر وزارت دفاع رژيم ساقط ‌شده بعثي به ثبت رسيده است، اظهار داشت: عدنان خيرالله طي نامه‌اي خطاب به دفتر رياست جمهوري وقت عراق (صدام معدوم) مشروح گزارش خود را با «فيليپ روندو» كه به عنوان مشاور نخست‌وزير فرانسه از عراق ديدار كرده بود، ارايه مي‌نمايد تا به اطلاع صدام معدوم برسد. بر پايه اين سند، «فيليپ روندو» با تحسين اقدامات رژيم صدام معدوم در مقابله با نيروهاي ايراني، شادماني خود را ابراز داشته، آن را منطبق با ايده «ژنرال ميرلاندا» رئيس ستاد ارتش فرانسه به هنگام سفر وي در ماه جولاي به عراق برمي‌شمارد و تمايل خود را جهت آگاهي از اقدامات آتي عراق در سوسنگرد يادآور مي‌شود كه متقابلا عدنان خيرالله ضمن تأكيد بر فعاليت‌هاي مهندسي عراق، نگراني خود را از جنگ آب نيروهاي ايراني ابراز داشته، آمادگي خود را براي عمل به توصيه‌هاي ژنرال «بوفر» فرانسوي اعلام مي‌دارد. بر اساس اين سند، پروفسور «فيليپ روندو» ضمن اشاره به مجموع جلساتي كه در ستاد ارتش فرانسه براي چگونگي مقابله با تحركات نيروهاي ايراني داشته، از انديشه به‌كارگيري قايق‌هاي فنري با خاصيت ارتجاعي ياد مي‌كند كه متقابلا عدنان خيرالله از اطلاعات انبوهي كه آمريكايي‌ها از طريق عكس‌هاي ماهواره‌اي در اختيار عراق قرار داده‌اند و از فيليپ روندو درخواست راهنمايي مي‌نمايد كه در پاسخ وي، فيليپ روندو با تأكيد بر ضرورت اشغال شهرهاي ايران و حفظ آن بر اهميت شهر آبادان و ضرورت اشغال آن در ابعاد تاريخي، نظامي، سياسي و رواني تأكيد مي‌ورزد. سردار باقرزاده با پرده‌برداري از اين سند يادآور شد: بر اساس سند مورد اشاره، فيليپ روندو از نقش تأثيرگذار خود در «الكي دورسيه» يا هيأت دولت فرانسه ياد مي‌كند و مدعي مي‌شود: در تأمين هواپيماهاي ميراژ و موشك‌هاي «رولاند» براي عراق نقش مفيدي بازي كرده است. وي همچنين با ابراز نگراني از عمليات‌هاي هلي‌برن، نسبت به فرود احتمالي چتربازان ايراني در پشت خطوط عراق هشدار مي‌دهد و اظهار مي‌دارد به زودي فرانسه كنفرانسي‌ محدود و محرمانه براي بررسي جوانب جنگ عراق و ايران برگزار خواهند كرد و از عراق نيز براي شركت يك هيأت به عنوان ناظر دعوت به عمل مي‌آورد. وي همچنين از عدم دقت كافي موشك‌هاي زمين به زمين عراق انتقاد كرده و صراحتا اظهار مي‌دارد: ما در فرانسه امكان دستيابي شما به سلاح هسته‌اي در فرم بسيار كوچك را مورد بحث و بررسي قرار داده‌ايم و بعد با تأكيد بر ضرورت حفظ اين اسرار يادآور مي‌شود: اين مسئله براي اعمال و تحميل شرط‌هاي عراق بر ايران لازم و مؤثر خواهد بود هرچند كه اين سلاح كوچك باشد. در پايان گفت‌وگوي فيليپ روندو با عدنان خيرالله، مقام فرانسوي با اشاره به ضرورت تعامل عراق با قوميت‌هاي گوناگون ايراني اظهار مي‌دارد: براساس تحليل دولتمردان فرانسوي، اين جنگ طولاني خواهد شد. فيليپ روندو همچنين از آمادگي خود جهت ارسال مجموعه‌اي از كتاب‌هايي كه در خصوص جنگ رواني با زبان انگليسي و در بريتانيا به چاپ رسيده است براي مسئولان عراقي خبر مي‌دهد. در پايان اين ديدار طرفين براي ادامه ارتباط با استفاده از كليه وسايل ممكن توافق مي‌نمايند. رئيس بنياد حفظ آثار و نشر ارزش‌هاي دفاع مقدس كشور با تأكيد بر اين‌كه كليه افرادي كه در اين پرونده و اين سند از آنها نام برده شده است به عنوان جنايتكار جنگي شناخته مي‌شوند از وزارت امور خارجه كشورمان و ديگر دستگاه‌هاي ذيربط درخواست كرد ترتيب تعقيب بين‌المللي اين جنايتكاران جنگي را فراهم نماين

  11. دارابكس:امارات متحده عربي بار ديگر با تكرار ادعاي خود مبني بر اشغال جزاير سه گانه خليج فارس توسط ايران، خواستار مذاكره مستقيم با مقامات ايراني براي حل اين موضوع شد. به نقل از خبرگزاري فرانسه، ادعاي تكراري "شيخ خليفه بن زائد آل نهيان" رئيس امارات در مراسم روز اتحاد ملي اين كشور، تنها دو روز قبل از برگزاري اجلاس دو روزه "شوراي همكاري خليج فارس" در دوحه قطر، بيان شده است. اين خبرگزاري اعلام كرد: در اين اجلاس مقامات كشورهاي ايران، بحرين، كويت، عمان، قطر، عربستان سعودي و امارات متحده عربي شركت خواهند داشت و اين براي اولين بار است كه يكي از مقامات عالي رتبه ايراني به اين مراسم دعوت شده است. "شيخ خليفه بن زائد آل نهيان" اظهار داشت: "جزاير تنب كوچك، تنب بزرگ و ابوموسي جزو بخش هاي جدايي ناپذير كشور ماست و از هيچ تلاشي براي بازپس گيري آنها فروگذار نخواهيم كرد. ما خواستار بازگشت اين جزاير به حاكميت ملي خود هستيم." وي افزود: مي خواهيم جامعه بين الملل و رهبران ايراني بدانند كه از ادامه اشغال اين جزاير توسط ايران، به شدت نگرانيم و از مقامات جمهوري اسلامي مي خواهيم كه يا براي حل اين معضل بر سر ميز مذاكره دو جانبه بنشينند و يا آن را به دادگاه بين المللي ارجاع دهند. نتيجه اين داوري هرچه باشد، از سوي ما پذيرفته است. شايان ذكر است ايران همواره با درخواست ابوظبي مبني بر ارجاع اين پرونده به دادگاه بين المللي لاهه مخالفت كرده است زيرا هيچ كشوري تماميت ارضي خود را به دادگاه نمي برد. با وجود اختلاف بر سر اين جزاير بين دو كشور، روابط تجاري ايران و امارات در سطحي بالا قرار دارد. به قولي خيارشور هم شد جزو سالاد :| icon_cheesygrin

  12. ميزان: متاسفانه طرفداران آمريکائي و اسرائيلي پرنفوذ جنگ عليه ايران با تبليغات وسيع و منفي خود از قبيل ادعاي قصد ايران براي هولوکاوست هسته اي، جلوگيري از جنگ سوم جهاني و "اسلام و فاشيسم"، موفق شده اند فاجعه عراق را به دخالت ايران ارتباط داده و ايران را در افکار عمومي جهان به هيولايي خطرناک تبديل و زمينه جنگ رواني عليه ايران را به شکل بي سابقه اي فراهم نمايند. لذا انتظار نمي رود که حمله به ایران با مخالفت قابل ملاحظه اي، نه در ايالات متحده و نه در کشورهاي اروپائي روبرو گردد. علاوه بر آن سرکوزي در فرانسه به جناح جنگ طلب غرب، آمريکا- انگلستان- اسرائيل ملحق شده و آلمان در حال حاضر از هرگونه مخالفت علني عليه جنگ احتمالي خودداري مي ورزد و با سکوت خود عملاً به جبهه جنگ طلبان مشروعيت مي بخشد. دول روسيه و چين قطعاً در شوراي امنيت سازمان ملل با هر گونه قطعنامه استفاده از خشونت مخالفت خواهند نمود ولي در حالتي که دولت آمريکا خارج از شوراي امنيت اقدام به جنگ نمايد همانطوريکه در مورد عراق چنين بود، اين دو دولت اقدامي جز اعتراض نخواهند نمود. بنابراين تنها دولت و قدرتي که ميتواند با الهام از منافغ صلح جويانه هموطنان و تماميت ارضي کشورمان از وقوع جنگ خانمانسوز و پر حادثه، نه تنها براي ايران بلکه براي کل منطقه و جهان جلوگيري نمايد خود دولت جمهوري اسلامي ايران است. با توجه به شواهد غير قابل انکار خطر جنگ هوائي آمريکا و اسرائيل بسيار جدي است. نومحافظه کاران آمريکا کما في السابق با تمام قوا بدنبال پياده کردن راهبرد پروژه آمريکاي قرن جديد و پروژه خاورميانه بزرگ هستند. رکن اساسي اين راهبرد ايجاد خاورميانه کاملا وابسته به منافع ميان مدت و دراز مدت آمريکا مي باشد. پس از تغيير رژيم در افغانستان و عراق و ايجاد هرج و مرج در اين دو کشور اکنون نوبت به ايران رسيده است. دولت جمهوري اسلامي در حال حاضر مهمترين مانع خاورميانه کاملا وابسته به آمريکا مي باشد. بهمين دليل تغيير رژيم ايران به هدف اصلي فعاليت هاي ايالات متحده در خاورميانه تبديل شده است. خاورميانه ي کمال مطلوب نومحافظه کاران، خاورميانه اي است که در آن کليه دولت هاي قدرتمند منهدم شوند، نفاق، تفرقه، جنگ اي داخلي و قومي از قبيل جنگ بين عرب و کُرد، عرب و ايراني، کُرد و ايراني، جنگ هاي جناحي بين سني و شيعه، درگيري حزب الله و حماس يا ساير نيروها در فلسطين و لبنان گسترش يابد و نظام اي ضعيف ملوک الطوایفی قرن هاي پيشين مستقر شوند تا آمريکا بتواند آنها را به سادگي بجان يکديگر بياندازد، با فروش مهمات نظامي به آنها منطقه را يکپارچه تبديل به آزمايشگاه دائمي مراکز نظامي – صنعتي آمريکا و اروپا نمايد، با تشديد رقابت آنها را مجبور به غارت هر چه بيشتر منابع نفتي نمايد تا عرضه نفت جوابگوي تقاضا در سطح جهاني شود و از بالا رفتن قيمت نفت جلوگيري نموده و بالاخره بتواند وابستگي مناطق نفتي به دلار را حفظ کند و از اقدام مشترک آنها در راستاي فروش نفت به يورو و يا ساير پول هاي معتبر بين المللي قاطعانه جلوگيري کند. راهبرد "پروژه قرن جديد آمريکائي" بيش از آرمان عده اي ماجراجو و بنيادگراي مسيحي زير نفود معاون رئيس جمهور ديک چني و شخص رئيس جمهور جورج دبليو بوش مي باشد. متأسفانه راهبرد اينان با منافع مراکز صنعتي نظامي، اهداف شرکت هاي نفتي و در حقيقت با منافع کوتاه و ميان مدت کل اقتصاد ايالات متحده در تطابق کامل قرار دارد. اقتصاد ايالات متحده به دنيا مقروض است و براي حفظ ادامه جريان سرمايه هاي جهان به اين کشور با اين هدف که بتواند سطح زندگي اهالي آنجا را حفظ کند، به پايداري دلار بمنزله تنها ارز جهاني همانقدر محتاج است که انسان به هوا براي ادامه حيات محتاج مي باشد. و حفظ موقعيت کنوني دلار زماني ميسر است که کليه معاملات نفتي به دلار انجام گيرد. استقرار حکومت هاي ملوک الطوائفي در خاورميانه به ايالات متحده امکان مي دهد که با ايجاد پايگاههاي زياد نظامي از جمله در ايران و کنترل نظامي تمامي مناطق نفتي و کنترل توليد و قيمت نفت، موقعيت هژمونيک خود را در قبال رقيبان اقتصادي حال و آينده اش از جمله بازار مشترک اروپا، چين، روسيه، ژاپن و هندوستان در چند دهه آينده حفظ نمايد. لذا ارزيابي بسياري از اروپائيان که با تکيه بر مشکلات دولت بوش در عراق و افغانستان به خطر جنگ عليه ايران کم بها ميدهند، سطحي بوده و بيشتر در خدمت توجيه بي تفاوتي خود آنان در قبال جنگ احتمالي عليه ايران و بي مسئوليتي آنها در قبال صلح جهاني و تاريخ مي باشد و علاوه بر آن اين کم بها دادن اروپا به خطر جنگ از اين جهت خطرناک است که دولت آمريکا آنرا به تأييد سياست خشونت آميز خود عليه ايران تعبير مي کند. متأسفانه برخي از مسئولين جمهوري اسلامي نيز با تکيه بر استدلال مشکلات آمريکا در عراق و افغانستان بجاي جدي گرفتن خطر جنگ، به خود آرامش خاطر داده، مسئولين و مردم ايران را به سوي دامي سوق مي دهند که رهبران اقتصادي و ايدئولوژيک آمريکا برايشان پهن کرده اند. رهبران يک کشور تهديد شده به خطر هنگامي با درايت و مسئوليت عميق نسبت به اهالي و آب و خاک کشورشان عمل مي کنند که از بدترين حالت امکان خطر (wore case) حرکت کنند و خود را آماده مقابله به مثل نمايند، نه اينکه با تکيه به کمترين امکان خطر خود را با صرفنظر کردن از استفاده از کليه امکانات جلوگيري از جنگ خلع سلاح نمايند. وانگهي هرج و مرج در عراق و افغانستان نه تنها دليلي براي شروع نشدن جنگ جديدي در منطقه بخصوص عليه ايران نيست، بلکه همانطور که استدلال شد ايجاد هرج و مرج از اهداف اصلي ايالات متحده در کليه کشورهاي منطقه و بخصوص ايران ميباشد. اظهارات يک مسئول نظامي کشور بدين مضمون که آمريکا قادر است با بمباران، ايران را خراب کند ولي هيچگاه قادر به اشغال آن نخواهد شد، شوکه آور است. اين گونه طرز فکر مسئولين که به حملات هوائي ايالات متحده – که در صورت وقوع آن سرمايه هاي انساني، زيربنائي و فرهنگي کشورمان نابود مي گردد – پوزخند زده و پيروزي در جنگ عليه نيروهاي زميني را وعده ميدهد، شديداً محکوم است و چيزي جز خيانت غيرقابل جبران به منافع ايران و اهالي آن نمي تواند باشد. انتظار مردم از مسئولين جمهوري اسلامي اينست که از انداختن حتی يک بمب هم به سرزمين کشورمان جلوگيري نمايند. علاوه بر آن ادعاهاي بعضي از مسئولين رسمي کشور که با دادن قول مقابله همه جانبه نظامي به حملات هوائي احتمالي آمريکا و اسرائيل به مردم ، به آنها در قبال نابودي کشور دلداري مي دهند، کاملا بي مايه است زيرا که ظرفيت نظامي جمهوري اسلامي فاقد کيفيت و کميتي است که بتواند با تکيه بر ايجاد وحشت در حريف از حمله متقابل، مانع حمله هوائي آمريکا و اسرائيل گردد. حمله نظامي برق آسا از دريچه راهبردهاي نظامي قرار است آمريکا و اسرائيل دست به يک حمله کوتاه مدت چند روزه ولي همه جانبه هوائي و با استفاده از کليه امکانات هر دو کشور و هدف گيري کليه زيربناي نظامي و اقتصادي کشور در 2000 مورد بزنند که علاوه بر مراکز هسته اي نابودي کليه کارخانه هاي مهمات سازي، پلها، نيروگاهها، پالایشگاه هاي نفت، تصفيه خانه هاي آب شهرهاي بزرگ و غيره را در نظر دارند. از همان دريچه ميبايست انتظار داشت که بمباران هوائي همانند الگوي نازيهاي آلمان به هنگام حمله خود در سال 1938 به لهستان، آنچنان باشد که امکان عکس العمل نظامي متقابل محدود شده و حتی به صفر رسد. در حاليکه ضربه هاي هوائي زندگي روزمره 12 ميليون جمعيت تهران را مختل نمايد و ظرفيت هاي اضطراري در خدمت محافظت و کارسازي شريانهاي اقتصادي، حمل و نقل، تأسيسات انرژي و آب آشاميدني قرار گرفته شوند، ديگر نميتوان انتظار داشت که دستگاه دفاعي قادر به عمليات نظامي متقابل باشد. با توجه به اين سناريوي قريب به وقوع، ادعاي قدرت نظامي ايران در دفاع از خود، مانع جستجوي راه حل هاي غير نظامي شده و احتمال وقوع جنگ را شدت مي بخشد. راههاي جلوگيري از جنگ نومحافظه کاران آمريکا و اسرائيل اشغالگر موفق شده اند به بهانه جلوگيري از گسترش سلاح هاي هسته اي از غني سازي هسته اي در ايران پيراهن عثماني بسازند و از اين طريق حملات نظامي به ايران و ادامه سلطه خود در خاورميانه و نزديک را مشروع جلوه گر سازند. در حاليکه همزمان هيچگونه سئوال و بحثي در حاشيه 300 کلاهک هسته اي اسرائيل را جایز ندانسته، تنها از منافع امنيتي اسرائيل سخن مي گويند و براي ضرورت هاي امنيتي سایر کشورهاي منطقه از جمله ايران پشيزي ارزش قائل نيستند. با توجه به اين واقعيت غيرقابل کتمان که در صورت روي آوري به راهبردهاي نظامي در ازاي سلطه گري ايالات متحده و اسرائيل کشورمان بمراتب بيشتر از آنها صدمه خواهد ديد و کل منطقه را در جهت هرج و مرج طولاني و مسابقه تسليحاتي جنگ ساز همانگونه که هدف آنهاست سوق خواهد داد و نسل هاي آينده را به حدر دادن منابع انرژي منطقه و تمامي خلاقيت هاي انساني و عقب ماندگي ابدي واخواهد داشت، مردم ايران از مسئولين و نخبگان کشور انتظار دارند که هر چه زودتر مبتکر اقداماتي شوند که جو مسلط طرفداري از جنگ عليه ايران در افکار عمومي کشورهاي غربي را تغيير داده و حربه مشروعيت دادن به اهداف نظامي نومحافظه کاران آمريکائي و همدستان اسرائيلي شان را خنثي نموده و اجراي برنامه هاي پليد، ضد انساني و جنائي محافل دينفع نظامي و اقتصادي آنها را نقش بر آب نمايند. اما بنظر نويسنده بطور عمده دو راه در راستاي جلوگيري از جنگ وجود دارد. يکي قبول شرايط ايالات متحده و غرب، يعني صرفنظر کردن داوطلبانه جمهوري اسلامي از غني سازي، آنطور که کميته موقت ملي صلح پيشنهاد ميکند و ديگري طرح اجماع بر اقدامات فوري و اوليه در راستاي امنيت مشترک در منطقه خاورميانه و خاور نزديک. راه صرفنظر کردن داوطلبانه از حق غني سازي، راهي است با دلائل اخلاقي بسيار قوي زيرا اين راه حق زندگي مردم ايران را برتر از حق مسلم غني سازي ميداند. لازمه اين راهبرد اجماع در رهبري جمهوري اسلامي و موافقت جناح تندرو مي باشد که تحت شرايطي از جمله حرکت هاي جدي مردمي از پائين غيرممکن نيست، همانطوريکه اين جناح با فشار بحث هاي دروني در رهبري، يک سال قبل دندان بر جگرزنان پيشنهاد روسيه را تقبل نمود که غني سازي در ايران در حد کوچک آزمايشگاهي انجام گيرد و در سطح صنعتي به روسيه انتقال يابد. همانطوريکه مي دانيم پس از اين توافق وزير امور خارجه روسيه "لاورف" به واشنگتن سفر کرد و در آنجا با مخالفت شديد بوش و چني مواجه شد و لذا بلافاصله در کنفرانس مطبوعاتي اعلام نمود که روسيه اصولا چنين پيشنهادي را طرح نکرده است. حال چنانچه نئوکان ها حتی به صرفنظر کردن يکجانبه و بدون قيد و شرط جمهوري اسلامي از غني سازي هم رضايت ندهند و تحت شرايط سخت و شديدي رهبري جمهوري اسلامي را با مشکل ديگري از جمله درخواست باز کردن درهاي کليه مراکز عمده نظامي کشور روبرو سازند تا به آنها اطمينان کافي دهد و ثابت کند که برنامه مخفي هسته اي ديگري وجود ندارد، در اين صورت چه خواهد شد؟ اول اينکه بنظرمن بوش و چني چنين خواهند کرد زيرا هدفشان حل مشکل هسته اي نيست. همانطوريکه با عراق هم قبل از جنگ چنين کردند. دوم اينکه در اين صورت جناح هاي تندروي جمهوري اسلامي همانگونه که پس از رد پيشنهاد روسيه در واشنگتن بلافاصله استراتژي حرکت از موضع قدرت خود را در دستور کارشان قرار دادند، اينبار هم براي طرفداران راه مسالمت آميز خط و نشان خواهند کشيد و آنها را متهم به ساده لوحي و به سکوت مجبور خواهند نمود که به راه ظاهرا معقول ولي خطرناک خود ادامه دهد. در اينصورت ايران هيچ حربه ديگري نخواهد داشت و شروع جنگ با توجه به جو ضد ايراني در افکار عمومي جهان حتی سرعت هم خواهد يافت. وانگهي بوش و چني مدتهاست که در تبليغات خود تنها به جلوگيري از غنی سازي اکتفا نکرده و ايران را به مقصر اصلي فاجعه عراق و کشته شدن سربازان آمريکائي متهم نموده اند و درست به دليل همين تغيير راهبرد تبليغاتي آنها در اين فاصله بيش از 50% از آمريکائيان از جنگ عليه ايران پشتيباني مي کنند. علاوه بر آن با کنار گذاشتن غني سازي مشکل اصلي عدم توازن قوا و مخمصه امنيتي ايران، يعني عدم توازن قوا در منطقه هم حتی اگر جنگ عليه ايران وقوع پيدا نکند، برجا خواهد ماند و فقط براي چند سالي به عقب رانده خواهد شد. لذا بهتر است با توجه به سناريوي واقع بينانه بالا جمهوري اسلامي آن راهي را انتخاب کند که قاطعانه تر ابتدا جو ضد ايراني در افکار عمومي جهان را تعديل نمايد و يا در صورت شرايط مطلوب حتی اين جو را بنفع ايران عوض کرده و از اين راه از وقوع جنگ جلوگيري کند. بنظر نويسنده طرح امنيت مشترک منطقه اي، در صورتيکه بطور جدي، هدفمند و پايدار به ميان آورده شود و رهبري جمهوري اسلامي به صحت اخلاقي و راهيابي آن ترديد نکرده و در راستاي اجراي آن اجماع نمايد، ميتواند ايالات متحده و همدست اسرائيلي اش را به موضعي دفاعي سوق دهد و يا حتی آنها را در افکار عمومي جهان منزوي کند. بنظر نويسنده طرح امنيت مشترک و همکاريهاي اقتصادي و فرهنگي هنگامي مي تواند به هدف مطلوب برسد که مدتها قبل از اقدامات ملموس حملات نظامي، يعني هر چه زودتر عنوان گردد تا ذينفعان نتوانند به سادگي آنرا بعنوان آخرين حربه تاکتيکي ايران بي اعتبار نمايند. رئوس اجرائي طرح امنيت و همکاري مشترک در خاورميانه ميتوانند از اين قرار باشند: 1- جمهوري اسلامي ايران از کليه کشورهاي منطقه که حاضر به قبول ايده امنيت مشترک باشند دعوت کند بدون هيچ گونه پيش شرط در کنفرانس امنيت منطقه اي و همکاريهاي مشترک شرکت کنند. همزمان لازم است به منظور روشن گري در همه سطوح در راستاي شرکت هر چه بيشتر کشورهاي منطقه خاورميانه و نزديک اقدامات لازمه در دستور کار قرار گيرند. 2- اعلام تعليق غني سازي داوطلبانه تا شروع کنفرانس و ادامه تعليق در صورت طرح جدي کليه مسائل امنيتي منطقه به خصوص سلاح هاي هسته اي و تجهيزات نظامي اين سلاح ها در راستاي پياده کردن اصول امنيت و همکاري مشترک. 3- اعلام آمادگي جمهوري اسلامي در بستن قراردادهاي دو طرفه تأمين امنيت متقابل با کليه کشورهاي منطقه در راستاي اعتمادسازي و تأکيد به جدي بودن طرح. همانطوريکه ملاحظه مي شود اعلام آمادگي جمهوري اسلامي در تعليق غني سازي داوطلبانه مشروط است بر اينکه در اسرع وقت کنفرانس امنيت و همکاريهاي مشترک در منطقه شروع بکار نمايد. بنابراين نه تنها جمهوري اسلامي ايران به کليه اصول و پرنسيپ هاي سياست خارجي خود پايبند خواهد ماند، بلکه توجه افکار عمومي جهان را به يک مشکل واقعي و غير قابل انکاز يعني تسليحات هسته اي اسرائيل جلب خواهد نمود. در اين صورت ايالات متحده و اسرائيل مجبور خواهند شد توضيح دهند که چرا در صورت آماده بوده ايران به تعليق حاضر به شروع گفتگو در راستاي امنيت مشترک منطقه اي نمي باشند. در اينصورت و اعلام جدي و اقدامات حساب شده و چشمگير از جمله پيشنهادات جلب اعتماد مانند قراردادهاي دوجانبه صرفنظر کردن از حمله نظامي متقابل و اعلام محل و تاريخ شروع کنفرانس و اقدامات ديپلماسي لازم در اين راستا کليه تبليغات پوچ و ادعاهاي بي پايه جنگ رواني بي اثر خواهند شد، در حاليکه جمهوري اسلامي باندازه يک سر سوزن هم از مواضع اصولي خود عقب نخواهد نشست. علاوه بر جلوگيري از وقوع جنگ، کنفرانس امنيت مشترک درونماي جديدي را براي جلوگيري از دخالت هاي ايالات متحده و اروپا ، آنطور که در يک قرن اخير بوده، در دستور کار همه کشورهاي منطقه قرار خواهد داد.

  13. خبرگزاري نووستي: کنفرانس آناپولیس درباره سامان بخشیدن به اوضاع در خاور نزدیک پایان یافت. نتیجه اصلی آن ایجاد 14 گروه مذاکراتی اسرائیلی- فلسطینی بود که به مسائلی مختلف - از استفاده مشترک فاضلاب ها گرفته تا مرزهای آتی هوایی فلسطین- خواهند پرداخت. در کل همه چیز خوب بنظر می رسید، اما این خبر که ایران موشک بالستیک جدیدی با عنوان "عاشورا" ساخته است که می تواند سلاح هسته ای و سلاح کشتار جمعی را به فاصله ای تا دو هزار کیلومتری منتقل کند، تصورات مثبت را شدیداً خراب کرد. اظهارات "مصطفی محمد نجار" وزیر دفاع ایران در این باره که این کشور به "سلاحی فوق العاده" مجهز شده است، بنا به دلایلی مشخص، سبب نگرانی اسرائیل ش. "احمد بقایی" مشاور یاسر عرفات می گوید، "ایران با تمام قوا از حماس حمایت می کند و "دشمن اول محمود عباس رئیس تشکیلات خودگردان فلسطین و دولت وی است". طبق اخبار راه یافته به مطبوعات اسرائیلی و فلسطینی، آمریکا در کنفرانس آناپولیس (که 12 کشور عربی و از جمله سوریه در آن حضور یافتند) امکان ایجاد ائتلاف ضد ایرانی در کشورهای خاور نزدیک، همانند آنچه که در زمان جنگ با عراق در سال 1991 ایجاد شده بود را بررسی کرد. بدین ترتیب، "عاشورا" که نه تنها اسرائیل و بلکه مخالفین ایران در بین کشورهای عربی را نیز متاثر کرده است، می تواند خدمتی کاملاً برعکس به ایران بکند.

  14. دارابكس:نشريه دفاعي جينز ديفنس در گزارشي به بررسي موشك جديدي پرداخته كه ايران در حال توليد آن است. منابع اطلاعاتي نشريه گفته اند تكنولوژي موشك جديد، كاملا ايراني است جينز ديفنس به نقل از منابع اطلاعاتي غربي نوشته اين موشك بالستيك كه عاشورا نام دارد، با سوخت جامد كار مي كند و برد آن بين دوهزار تا 2500 كيلومتر است. بنا بر گزارش اين نشريه، عاشورا موشك بالستيك ميانبرد دو مرحله اي با قطر آن 125 سانتيمتر است كه ظاهري شبيه موشك شهاب 3 دارد و بنابراين مي تواند از زيرساختها و پرتاب كننده هاي اين موشك استفاده كند و قابليت حمل چندين نوع كلاهك، از جمله كلاهك هسته اي را دارد. منابع اطلاعاتي به اين نشريه گفته اند تكنولوژي موشك عاشورا كاملاً ايراني است اما برخلاف بيشتر موشكهاي ايراني كه براساس طراحيهاي كره شمالي ساخته شده اند، هيچ شباهتي به هيچكدام از موشكهاي ساخت كره شمالي ندارد، بلكه شبيه موشك پاكستاني شاهين است. با اين حال، به گفته اين منابع، هيچ گونه همكاري بين ايران و پاكستان در اين زمينه وجود نداشته است. عوزي روبين، رئيس سابق سازمان دفاع موشكي اسرائيل به نشريه جينز ديفنس گفته كه اگر اطلاعاتي كه در مورد موشك عاشورا به دست آمده دقيق باشد، ساخت اين موشك نقطه عطف مهمي در برنامه موشكي ايران است. به نوشته جينز ديفنس در حالي كه موشكهاي سوخت مايع شهاب در گروه صنعتي شهيد همت توليد شده بودند، موشك عاشورا در گروه صنعتي شهيد باقري، طراحي و ساخته مي شود، هر دو شركت بخشي از گروه صنعتي صنام هستند كه با نام واحد 140 سازمان صنايع دفاع نيز شناخته مي شود. ايران خواسته خود براي دستيابي به موتورهاي سوخت جامد براي موشكهاي بالستيك را پنهان نكرده، چون در مورد موشكهاي با سوخت جامد، سكوي پرتاب موشك مي تواند در هر مكاني كه مستقر شود بلافاصله موشك را پرتاب كند اما پرتاب موشكهاي سوخت مايع به آمادگيهاي قبلي نياز دارد و بدين ترتيب با رديابي اين اقدامات آمادگي از طريق ماهواره مي توان پرتاب آنها را پيش بيني و در مقابل آنها، اقدامات پدافندي انجام داد. اگر اين گزارشها دقيق باشند، اين اتفاق نقطه عطف مهمي در برنامه موشكي ايران است. جينز ديفنس به اظهارات علي شمخاني، وزير دفاع وقت ايران در مه 2005 اشاره كرده كه از آزمايش موفقيت آميز موتور سوخت جامد براي موشك شهاب 3 خبر داده و گفته بود: "سوخت جامد بادوامتر است و برد موشك را افزايش مي دهد، عمر موشكي كه از سوخت مايع استفاده مي كند كم است و زمان محدودي مي توان از آن استفاده كرد، سوخت جامد عمر موشك و دقت آن را به نحو محسوسي افزايش مي دهد." بنا بر اعلام ايران، در آن زمان دو موتور موشك سوخت جامد آزمايش شدند كه يكي از آنها براي شهاب 3 طراحي شده بود، ظاهراً موتور ديگر و شايد هر دو موتور براي موشك عاشورا طراحي شده بودند. ايران در سال هاي اخير چندين راكت با برد طولاني و چندين موشك سوخت جامد با برد كوتاه، از جمله زلزال -2 و فاتح -110 توليد كرده اما به نوشته جينز ديفنس، تا به حال در توليد موتور سوخت جامد براي موشكهاي بالستيك ميانبرد موفق نبوده است. عوزي روبين به جينز ديفنس گفته است: "سوخت جامد از احتمال رديابي شدن پرتاب كننده موشك توسط ماهواره ها و رادارهاي هوايي بشدت مي كاهد و اجازه مي دهد كه موشك از نقطه اي به نقطه ديگر منتقل شود، مي توان پنهانش كرد، و بدون نياز به زمان زيادي براي آماده سازي آن را پرتاب كنيد." به نوشته جينز ديفنس بر اساس گزارشهاي اطلاعاتي، ايران در حال حاضر سه خانواده موشك بالستيك ميانبرد در اختيار دارد: موشكهاي سوخت مايع شهاب، موشكهاي سوخت جامد بي ام - 25 كه بر اساس طراحي كره شمالي ساخته شده و برد آن بين 2500 تا 3500 كيلومتر اعلام شده و موشكهاي سوخت جامد عاشورا.

  15. دارابكس:رهبر القاعده در عراق در يك نوار ويدئويي سوگند ياد كرد در صورتي كه ايران در عرض دو ماه از حمايت خود از دولت عراق و شبه نطاميان شيعه دست برندارد ، به آن حمله خواهد كرد. به گزارش خبرنگار سرويس بين المللي خبرگزاري انتخاب به نقل از رويترز؛ ابو عمر البغدادي رهبرالقاعده در عراق كه خود را رئيس دولت اسلامي عراق مي داند، در يك نوار ويدئويي 50دقيقه اي در وب سايتي كه غالباً ،تمام سخنراني هاي اين گروه را منتشر مي كند ، روز يكشنبه ،گفت:ما به پارسيان و بويژه رهبران ايران دو ماه فرصت داده ايم تا دست از حمايت شيعيان عراق برداشته و به حضور خود در اين كشور پايان دهند. بغدادي در اين نوار ويدئويي با تهديد مستقيم ايران گفت :تنها در صورتي كه ايران خواستۀ ما را قبول كند ما از جنگي خونين با آن صرفنظر خواهيم كرد. وي گفت :ما امروز اين خبر را اعلام كرديم و شما انقدر ها هم دور از دسترس ما قرار نداريد . وي به اين موضوع كه آيا اين حملات داخل ايران خواهد بود يا نه[منافع ايران در داخل و خارج]، اشاره اي نكرد. بغدادي گفت:ما به اين دليل اين تصميم را گرفتيم كه ايران از حمايت خود از شيعيان در عراق دست بردار نيست. وي ايران را متهم كرد كه در آتش سوزي مسجد سنيان و كشته شدن رهبران سني دست داشته است.و در ادامه گفت :ما سالهاست كه در انتظار چنين جنگي هستيم و فقط منتظر دستورات هستيم. به گزارش خبرنگار سرويس بين المللي خبرگزاري انتخاب به نقل از رويترز ؛رهبر اين گروه شبه نظامي ستيزه گر سني در ابتداي سخنان خود اعلام كرد كه مسئوليت كشته شدن مقامات پليس عراقي و بمب گذاريهاي انتحاري در پايگاه هاي نظامي ايالات متحده امريكا در عراق را بعهده مي گيرد. بر پايۀ اين گزارش ، وزير كشور عراق در ماه مي اعلام كرده بود كه بغدادي كشته شده است، اما وي طي يك پيغام پستي در پايگاهي اينترنتي كشته شدن خود را انكار كرد .بغدادي گفت: اين اولتيماتوم به تمام سازمانهاي اقتصادي و بانكهاي عراقي است، كه با ايران روابط تجاري دارند و در حال انجام معاملات با آن هستند را بدون استثناء در بر مي گيرد. وي همچنين از سنيان خواست تا از انجام معاملات با ايران خودداري كنند و خطاب به كشورهاي عرب از آنها خواست تا در اين رابطه به دولت عراق را محكوم كنند. وي گفت: ما فرصت گرانبهايي به تمام كشورهايي كه از ايرانيان استقبال مي كنند، داده ايم تا با صدور بيانيه اي اقدامات دولت عراق را[به سبب عدم اعتراض به دخالت ايران و حمايت آن از شبه نظاميان شيعه] محكوم كنند. وي گفت:اسلام گرايان سني ،شيعيان[ايران،دولت عراق و عموم شيعيان] را خوارج مي نامند.

  16. سايت خبري تابناك:همه اين داستان در شب گذشته، همزمان با برگزاري کنفرانس آناپوليس رخ داد؛ محل اين اتفاق هم جايي جز کانال تلويزيوني MBC Action وابسته به عربستان سعودي نبود. نيکول کيدمن و جورج کلوني، دو قهرمان اصلي فيلم هستند. به گزارش «تابناك»، دو قطار در مکاني مجهول در روسيه با يکديگر تصادف مي‌کنند كه يکي از آنها، حامل «‌کلاهک هسته‌اي‌» بوده و در نتيجه انفجار هسته‌‌اي رخ مي‌دهد و باعث مي‌شود هزاران نفر کشته و مجروح شوند و تشعشعات هسته‌اي آن نيز بسياري از شهرهاي روسيه و اروپا را فرار گيرد. اما تحقيقات نشان مي‌دهد که همراه اين کلاهک هسته‌اي، 9 کلاهک هسته‌‌اي نيز وجود داشته است که به وسيله «‌عوامل ناشناس‌» ربوده شده است. نيز برخورد دو قطار و انفجار هسته‌‌اي نمايشي بوده است که محل 9 کلاهک هسته‌اي ديگر را مخفي نگهدارد. ماهواره‌هاي جاسوسي آمريکا که سرزمين روسيه را در کنترل دارند، در همان دقايق نخست، در جريان امور قرار مي‌گيرند و ستاد ويژه‌اي در کاخ سفيد تشکيل مي‌شود. دکتر جوليا کيلي، «‌متخصص در امور هسته‌اي» و «توماس ديوو»، افسر عالي‌رتبه آمريکايي که متخصص در مبارزه با تروريسم است، پيگيري پرونده را از سوي کاخ سفيد به عهده مي‌گيرند. آنان بر اين باورند که جريان يک «‌اقدام تروريستي‌» است و پشت آن، تعدادي تروريست حرفه‌اي و عناصري از مافياي روسي هستند. اما حال اين پرسش مطرح است كه اهداف آنها چيست؟ نقشه عمليات روي ميز تحليلگران آمريکايي، محدوده عمليات را در چچن، آذربايجان و ايران نشان مي‌دهد؛ بنابراين، با بررسي شواهد، معلوم مي‌شود که هدف اوليه تروريست‌ها، «‌انتقال کلاهک‌هاي هسته‌اي به ايران‌» است. «توماس ديوو»، افسر عالي‌رتبه کاخ سفيد، در تماس با همتاهاي روسي‌اش گفت: کلاهک‌ها در حال انتقال به ايران است. او به همراه سه بالگرد نظامي آمريکا از پايگاه‌هاي آمريکا در ترکيه به سوي روسيه حرکت مي‌کند و بدون اطلاع قبلي، وارد حريم هوايي روسيه مي‌شود تا جلوي انتقال کلاهک‌هاي هسته‌اي را به ايران بگيرد، اما نيروهاي پدافند ضدهوايي به آنها اخطار مي‌دهند که فضاي روسيه را ترک کنند. توماس ديوو به آنها مي‌گويد که براي جلوگيري از انتقال کلاهک‌هاي هسته‌اي به ايران که توسط عده‌اي تروريست به سرقت رفته، عازم اين مأموريت شده، اما نيروهاي روسي توجهي نمي‌کنند و يک بالگرد ارتش آمريکا را سرنگون مي‌کنند. اين در حالي است كه تيم نظامي آمريکايي با توجه به هدف والايي که دارند! به اين امر توجهي نمي‌کنند و به سوي توقف کاميون حامل کلاهک‌هاي هسته‌اي حرکت مي‌کنند و موفق مي‌شوند که همه تروريست‌ها را در خاک روسيه از بين برده و کلاهک‌ها را باز پس گيرند. اما بررسي‌ها نشان مي‌دهد که يک بمب هسته‌اي ديگر باقي مانده و توسط يک تروريست ديگر، به جايي ديگر انتقال يافته و همين جاست که عمليات از نو آغاز مي‌شود... همه اين داستان در شب گذشته، همزمان با برگزاري کنفرانس آناپوليس رخ داد؛ محل اين اتفاق هم جايي جز کانال تلويزيوني MBC Action وابسته به عربستان سعودي نبود. داستان به فيلم The Peacemaker (سازنده صلح) بازمي‌گردد که در سال 1997 ساخته شد. نيکول کيدمن و جورج کلوني، دو قهرمان اصلي فيلم هستند. اين فيلم همچون همه فيلم‌هاي آمريکايي، قهرمان‌سازي خيالي و ارايه تصويري بشردوستانه از دولت و ارتش آمريکاست که حتي براي حفظ مصالح و امنيت جهاني تا داخل مرزهاي روسيه و البته بدون هماهنگي قبلي! نيز وارد عمل مي‌شود، به گونه‌اي که اصلا دولتي، ارتشي و تشکيلاتي در مسکو براي مبارزه با تروريسم و کشف عوامل سرقت ده کلاهک هسته‌‌اي وجود ندارد. در اين فيلم، چندين بار ايران «‌متهم اصلي‌» سرقت ده کلاهک هسته‌‌اي معرفي مي‌شود و اين با تأکيد بر اين نکته بود که کلاهک‌هاي هسته‌‌اي مسروقه در حال انتقال به ايران هستند، اما بعدها معلوم مي‌شود که داستان نادرست است و در پايان، آخرين بمب هسته‌‌اي سر از نيويورک در نزديکي سازمان ملل در‌مي‌آورد. البته اينجا نيز عناصر فيلم نشان نمي‌دهند که نيروهاي پنتاگون که تا داخل روسيه براي عمليات پيشروي مي‌کنند، چگونه اجازه ورود يک بمب هسته‌‌اي به خاک خود را مي‌دهند و عاجز از جلوگيري آنند. اين فيلم يکي از مصاديق بارز تيره کردن چهره ايران است و نشان مي‌دهد که تهران در تلاش براي به دست آوردن سلاح‌هاي کشتار جمعي و از جمله کلاهک‌هاي هسته‌‌اي است. اين رويکرد، يکي از نشانه‌هاي بارز هاليوود است که در ده سال اخير با همکاري نزديک و صميمانه پنتاگون عليه کشورمان طراحي و اجرا مي‌شود. قهرمان فيلم جورج کلوني، اکنون شخصيتي فراتر از يک هنرپيشه دارد که به پاس خدمات سياسي‌اش به پنتاگون، مانند «آرنولد شوارتزينگر»، (فرماندار کنوني کاليفرنيا) يک چهره بشردوستانه نيز پيدا کرده است، با اين تفاوت که «‌شوارتزينگر‌»، يکي از اعضاي حزب جمهوريخواه بود، اما «‌کلوني‌»، يکي از نزديکان و چهره‌هاي حزب دمکرات به شمار مي‌رود. او در انتخابات سال 2004 آمريکا از کانديداي حزب دمکرات «جان کري» حمايت كرد و در سال 2006 از دارفور در غرب سودان بازديد كرد؛ مکاني که اکنون يک تراژدي انساني در حال وقوع است که البته يکي از عوامل آن آمريکاست که با طمع بسيار به دنبال به دست‌ آوردن منابع زيرزميني اين منطقه دست نخورده جهان است. انتخاب نام فيلم نيز بسيار با ظرافت سياسي برگزيده شده است. اگر به نام اين فيلم The Peacemaker دو حرف UN اضافه کنيد (UN Peacamaker) و سپس آن را در گوگل يا ياهو جستجو کنيد، صفحه‌اي زيبا به شما نشان داده مي‌شود. اين صفحه «‌سايت سازمان ملل متحد‌» است که روي آن چهره دبيرکل کره‌‌اي و نماي ساختمان سازمان ملل قرار دارد. اکنون در اين سازمان بخشي ويژه با نام «‌ساخت صلح يا سازنده صلح‌» وجود دارد که در 10/10/2006 راه‌اندازي شده است و در بردارنده اطلاعاتي جامع درباره اسناد، نوشته‌ها، قراردادها و کساني است که از سال 1945 تا کنون براي برقرار صلح در جهان تلاش کرده‌اند. همزمان، بازي کامپيوتري با همين نام در آمريکا به بازار آمد که به مناقشه فلسطين و اسرائيل مي‌پردازد. اين بازي دو طرف دارد که يکي رئيس خودگردان فلسطين و ديگري نخست‌وزير اسرائيل است و شما بايد در يک فاصله زماني مناسب، صلح را بين دو طرف برقرار کنيد. در اين بازي کامپيوتري به شکل ماهرانه‌اي قلع و قمع فلسطيني‌ها توسط ارتش اسرائيل، مباح شمرده و عنوان دفاع مشروع به آن داده شده است و اين حق را به اسرائيل مي‌دهند که مقاومت فلسطيني‌ها را با نام افراطي‌گري و تروريسم سرکوب کند. و اما باز هم مي‌شود از کنار فليم «‌سازنده صلح‌» به راحتي گذشت؛ مثل همه فيلم‌هاي آمريکايي که در ايران و خارج از کشور پخش مي‌شود و عنوان و موضوعات آن را به شکل عام تجارتي، بازاري و بيننده‌پسند گذارد، اما ما و همه مي‌دانند که همه فيلم‌هاي جنگي آمريکا با حمايت و هماهنگي وزارت دفاع آمريکا «‌پنتاگون‌» ساخته مي‌شود. اين امر از تجهيزات نظامي‌ که در اين فيلم‌ها به کار گرفته مي‌شود، قابل مشاهده است. اين فيلم نيز پر از صحنه‌هاي نظامي و به‌کارگيري وسايل و تاکتيک‌هاي نظامي مدرن است که جز با کمک پنتاگون ميسر نيست. در همين نقطه است که فيلم‌هاي هاليوودي با منافع ملي آمريکا تلاقي پيدا مي‌کند. با صرف نظر از همه اين امور، انتخاب زمان پخش اين فيلم از کانال MBC Action است. امروز در شهر آناپوليس آمريکا، کنفرانس بين‌المللي به نام «صلح» با حضور بيشتر کشورهاي عربي و طرف‌هاي غرب و اسرائيل در جريان است، حال آن که «‌بوش‌»، رئيس جمهور آمريکا و اولمرت، «‌نخست وزير رژيم اشغالگر قدس‌» در دو روز اخير، مذاکراتي درباره پرونده هسته‌‌اي ايران داشته و تأکيد کرده‌اند که ايران به دنبال سلاح هسته‌‌اي است. در آن سوي دنيا در چين، «سارکوزي»، رئيس‌جمهور فرانسه، بي‌محابا از در اختيار داشتن سلاح هسته‌‌اي توسط ايران سخن رانده است. همه اين امور و از جمله زمان پخش فيلم، مي‌تواند تصادفي باشد و مي‌تواند حساب شده باشد. بينندگان اين فيلم و خوانندگان اين تحليل بايد خود قضاوت کنند.

  17. يك ادعاي باور نكردني درباره صدام حسين رهبر عجيب و غريب عراق: يكي از معشوقه هاي هيتلر در تاريخ 20 آوريل 1937 صدام را به دنيا آورد! مخبران نازي با گسيل به بيمارستان، صدام را به تكريت بردند. اين ادعاها در كتابي با عنوان "فرزند رايش" نوشته De Sales كه دو روز قبل در امريكا روانه بازار كتاب شد مطرح شده است. اين ادعا حتي تئوريسينهاي خبره را نيز در شوك فروبرد! در كتابي كه دو روز قبل در آمريكا روانه بازار شد ادعا مي شود صدام فرزند نامشروع هيتلر است. طبق ادعاي كتاب "J.P De Sales" با عنوان "فرزند رايش" در سال 1936 يكي از معشوقه هاي جوان هيتلر حامله شد. از اين ماجرا حتي هيتلر نيز بي خبر بود، سرويس مخفي آلمان از بيم آنكه اين نوزاد براي فوهرر دردسرساز شود دختر جوان را براي زايمان به بيروت منتقل كرد. در همان زمان، مأمور سرويس اطلاعاتي آلمان، "رينهارد هوفمان" در بغداد در حال مذاكره با يك جوان عرب به نام "خيرالله تولفا" بود. هوفمان با پرداخت مبلغ قابل توجهي پول به تولفا، از او مي خواهد نوزادي را كه در آوريل متولد خواهد شد به يك خانواده مطمئن و مناسب بسپارد. توفلا نيز براي نگهداري از كودك، خواهرش صبحا را كه وي نيز در آوريل بچه دار مي شد پيشنهاد داد. معشوقه هيتلر، صدام را در 20 آوريل 1937 به دنيا آورد. هفت روز بعد، هنگامي كه صبحا را درد زايمان گرفته بود، مأموران مخفي نازي وارد بيمارستان بيروت شدند و به زور، نوزاد (صدام) را از آغوش مادرش جدا كردند. در همان شب، مأموران طفل را مخفيانه به تكريت برده و در زاغه ي خانواده فقير توفلا گذاشتند. در همان اثنا، خيرالله در حال برنامه ريزي بود كه كسي متوجه نشود خواهرش فرزند زن ديگري را به عنوان فرزند خود مي خواند. در ايبن بين يك اتفاق عجيب افتاد؛ فرزند صبحا مرده به دنيا آمد و صبحا نيز بخاطر خونريزي شديد بيهوش شده بود. خيرالله از اين فرصت استفاده كرد و فرزند هيتلر را به جاي فرزند خواهرش گذاشت. نوزاد مرده را هم مأموران مخفي آلماني از ميان بردند. صدام هنگامي كه بزرگ شد مدعي شد كه نام پدرش حسين الماجد است و پدرش قبل از تولدش، آنها را ترك كرده است. دايي صدام، خيرالله كه سمپات نازي ها بود و ديدگاهي افراطي درباره مليت عرب داشت در سال 1941 به نيروهاي "راشد علي" كه عليه انگليسي ها قيام كرده بودند پيوست و به همين دليل مدت 6 سال را در زندان گذراند. وي به عنوان رئيس دولت صدام و همچنين مدتي نيز به عنوان شهردار بغداد ايفاي نقش كرده بود. كتابي مناقشه برانگيز در كتاب " فرزند رايش" ادعا مي شود كه دو ديكتاتور تاريخ، صدام و هيتلر با هم ارتباط خوني دارند و صدام فرزند نامشروع هيتلر و معشوقه اش است. در اين كتاب ادعا مي شود مأموران مخفي نازي از تمام اين جريانات اطلاع دارند. آلمان نازي ارتباط گرمي با رهبران عراق داشت. آدولف هيتلر در سال 1932 به پادشاه عراق يك مرسدس LK500 هديه كرده بود. اين هم برخي از دلايلي كه احتمال بالا را تقويت مي كند: صدام بارها گفته بود كه پدرش را نمي شناسد وي به عنوان يك فرزند بي پدر توسط دائي اش بزرگ شده بود. ارتباط دايي وي با نازي ها مدتها قبل اثبات شده بود صدام و هيتلر به لحاظ ظاهري بسيار شبيه هم هستند چگونه يك فرزند يتيم در خاورميانه مي تواند بدون كمك از كشورهاي قوي اي مثل آلمان به يك ديكتاتور تبديل شود؟ صدام حسين در تمام طول عمر خود از سوي آژانس هاي آلماني محافظت مي شد. هنگام تحريم عراق از سوي سازمان ملل، شركت هاي آلماني در عراق فعال بودند. مهندس آلماني "كارل برند اسر" Karl Bernd Esser پناهگاه صدام را ساخته بود. پدر بزرگ اين شخص همان كسي بود كه پناهگاه هيتلر را ساخته بود! ----------------- منبع : وبلاگ خبرهايي از كشور همسايه - ترجمه اخبار تركيه

  18. دارابكس:

    شرح رخدادي واقعي از تعقيب بشقاب پرنده در آسمان تهران در سال 1355 شمسي

    نيمه شب بيست و هشتم شهريور ۱۳۵۵ براي كاركنان برج مراقبت فرودگاه مهرآباد شبي معمولي و خسته كننده بود تا اين كه تماس هاي مكرر ساكنان مناطق شمالي تهران آنها را متوجه حضور شي پرنده ناشناسي برفراز شميران كرد.

    لحظاتي بعد دو فروند جنگنده اف-۴ پايگاه هوايي شاهرخي (نوژه) در همدان را به سمت تهران ترك مي كنند تا درباره پرواز اين شي ناشناس تحقيق كنند.

    فرداي آن روز روزنامه هاي پايتخت در گزارش مختصري از حضور اشياي پرنده ناشناس برفراز تهران و تلاش "ستوان جيم" براي تعقيب آنها خبر دادند.

    سي و يك سال پس از اين حادثه، سرتيپ دوم خلبان پرويز جعفري كه روزنامه ها از او به دلايل امنيتي با نام مستعار "ستوان جيم" نام برده بودند، از تهران به واشنگتن سفر كرده تا به همراه تعدادي از مسوولان رسمي و افسران نظامي نه كشور جهان از دولت آمريكا بخواهد با انتشار اسناد طبقه بندي شده بررسي هاي خود درباره اشياي پرنده ناشناس به تحقيقات بين المللي در اين باره كمك كند.

    اين گروه كه علاوه بر آقاي جعفري شامل فرماندار سابق ايالت آريزونا، مدير سابق اداره اشياي پرنده ناشناس وزارت دفاع بريتانيا و تعدادي از خلبانان آمريكايي و غيرآمريكايي است، هفته گذشته در يك كنفرانس مطبوعاتي در واشنگتن از دولت آمريكا به خاطر كنار گذاستن طرح تحقيقاتي "كتاب آبي" در دهه ۶۰ ميلادي انتقاد كرد.

    اين در حالي است كه در هفته هاي گذشته با مطرح شدن موضوع مشاهده اشياي پرنده ناشناس به وسيله جيمي كارتر از روساي جمهور سابق آمريكا و دنيس كوسينيچ از داوطلبان نامزدي حزب دموكرات در انتخابات رياست جمهوري اين كشور، اين موضوع دوباره مورد توجه رسانه هاي اين كشور قرار گرفته است.

    "هواپيمايم از كار افتاد"

    پرويز جعفري (ستوان جيم) كه در زمان حادثه با درجه سرگردي فرماندهي دو فانتوم اعزامي از پايگاه شاهرخي را بر عهده داشت، در گفتگو با بي بي سي فارسي در واشنگتن، خاطرات خود از وقايع شب بيست و هشتم شهريور ۱۳۵۵ را بازگو كرد.

    به گفته سرتيپ جعفري، پس از تماس مسوول برج مراقبت مهرآباد با تيمسار يوسفي، فرمانده كشيك نيروي هوايي، دو فانتوم اين نيرو از همدان روانه تهران مي شوند.

    سرنشينان جنگنده اول پس از نزديك شدن به شي پرنده ناشناس برفراز تهران متوجه از كار افتادن آلات دقيق و وسايل ارتباط راديويي خود مي شوند و مجبور به برگشت به پايگاه شاهرخي مي شوند.


    موجودات فضايي؟
    "(شي ناشناس) حركت هاي خيلي سريع مي كرد و با سرعت بالا جابجا مي شد. از خود چهار نور ساطع مي كرد. از قسمت بالاي آن نوري قرمز و چشمك زن، در پايين نوري نارنجي رنگ و در طرفين نوري آبي رنگ ساطع مي شد. اين نورها به قدري شديد بودند كه امكان ديدن بدنه اين شي وجود نداشت"

    سرتيپ جعفري

    در اين حال، آقاي جعفري كه به همراه سروان دميريان، خلبان دوم خود به فاصله ده دقيقه پس از هواپيماي اول پايگاه را ترك كرده بود، سعي مي كند با نزديك شدن به شي ناشناس، با چشم و به وسيله رادار آن را ارزيابي كند.

    آقاي جعفري مشاهدات خود از اين شي را اين طور بيان مي كند: "حركت هاي خيلي سريع مي كرد و با سرعت بالا جابجا مي شد. از خود چهار نور ساطع مي كرد. از قسمت بالاي آن نوري قرمز و چشمك زن، در پايين نوري نارنجي رنگ و در طرفين نوري آبي رنگ ساطع مي شد. اين نورها به قدري شديد بودند كه امكان ديدن بدنه اين شي وجود نداشت."

    با نزديك شدن جنگنده اف-۴ به فاصله ۴۰ كيلومتري شي پرنده ناشناس كه به سمت بيابان هاي جنوب تهران در حال حركت بود، جسم نوراني كوچكي از آن جدا مي شود و به سمت هواپيماي ايراني حركت مي كند.

    سرتيپ جعفري در اين باره مي گويد: "من فكر كردم موشكي به سمت من شليك شده و سعي كردم با موشك حرارتي آن را هدف قرار دهم. ولي وقتي موشكم را انتخاب كردم، متوجه از كار افتادن آلات دقيق و خاموش شدن همه چراغ ها بر روي صفحه مقابلم شدم. در آن لحظه آلات دقيق شروع به نوسان كردند و ارتباط راديويي هم از كار افتاد."

    آقاي جعفري درباره احساس خود در آن لحظه مي گويد: "هم حس كنجكاوي داشتم و هم اين كه با گذشت زمان وحشت برم داشت."

    با ادامه حركت جسم نوراني به طرف جنگنده اف-۴، آقاي جعفري تصميم مي گيرد در صورت نزديك تر شدن آن، به بيرون بپرد ولي با فاصله گرفتن هواپيما از شي پرنده ناشناس اصلي، جسم نوراني به سوي سفينه اصلي بر مي گردد.

    در اين حال، به گفته آقاي جعفري به او دستور فرود در تهران داده مي شود و همزمان جسم نوراني ديگري از شي ناشناس جدا مي شود و با سرعت بالا به دور جت اف-۴ حركت مي كند.

    تعقيب و گريز برفراز تهران

    پرويز جعفري مي گويد هنگام پرواز به سمت مهرآباد،ناگهان متوجه حركت يك شي ناشناس ديگر از شمال تهران به سوي خود مي شود.

    " يك چيزي از ارتفاع خيلي پايين از بالاي سر من رد شد. اين يكي خط كش مانند بود و مانند شي ناشناس اول گرد نبود."

    پرويز جعفري هنگام فرود متوجه حركت جسم نوراني ديگري از شي پرنده ناشناس اصلي به سمت زمين در منطقه كهريزك مي شود و با گزارش اين موضوع بار ديگر ماموريت پيدا مي كند به سمت آن حركت كند.

    با نزديك شدن مجدد جت اف-۴ به شي پرنده ناشناس، آلات دقيق و رادار آن بار ديگر از كار مي افتد و در نهايت مجبور به بازگشت به فرودگاه مهرآباد مي شود.

    آقاي جعفري با اشاره به وقايع آن شب مي گويد علاوه بر مسوولان ايراني، آمريكايي ها هم به اين موضوع كنجكاوي نشان دادند و اسناد خود درباره آن را تا سال ها به حالت طبقه بندي شده نگهداري مي كردند.

    به گفته سرتيپ جعفري، اسنادي كه به تازگي منتشر شده نشان مي دهد يكي از ماهواره هاي نظامي آمريكا پرواز شي پرنده ناشناس برفراز تهران را ردگيري كرده بود.

    پس از فرود هواپيماي آقاي جعفري در تهران، او به همراه سروان دميريان و دو خلبان اف-۴ ديگر مورد آزمايش پزشكي قرار گرفتند و هواپيماهاي آنها از نظر آلودگي راديواكتيوي بررسي شد.

    به گفته آقاي جعفري، آزمايش هاي پزشكي به طور متناوب براي ماه ها ادامه داشت و هيچ مورد غيرطبيعي در بدن او و ساير خلبانان مشاهده نشد.

    پرويز جعفري پس از اين حادثه به خدمت در نيروي هوايي ايران ادامه مي دهد و در سال ۱۳۶۸ با درجه سرتيپ دومي بازنشست مي شود.

    سروان دميريان در جريان جنگ هشت ساله كشته شد.

  19. ارتش ایتالیا در جنگ جهانی دوم

    ایتالیا کشوری است در جنوب اروپا با آب وهوایی معتدل ، مدیترانه‌ایی و حاره‌ایی که جنوب آن دریای مدیترانه قرار دارد و در غرب و شرق آن نیز توسط دریای مدیترانه احاطه گشته. از شمال شرقی و شمال با کشورهای اسلوونی، اتریش و سوئیس و از شمال غربی با فرانسه همسایه است.


    ایتالیا در میانه جنگ جهانی اول و دوم

    ایتالیا که کشوری با حکومت پادشاهی مشروطه بود پس از جنگ جهانی اول که از اتریش شکست خورده بود و این شکست تا به امروز از بدترین خاطرات مردم ایتالیا به شمار میرود.خسارات عمده‌ای دیده بود و از آنجایی ایتالیا منبع فسیلی جز زغال‌سنگ نداشت و برای آبادانی خود دست به استعمار کشورهای جنوبی خود یعنی کشورهای آفریقایی زد. با نخست‌وزیری بنیتو موسیلینی این کار شتاب بیشتری یافت.

    موسیلینی که شعار های میهن پرستانه می داد و یاد از دوران حکومت مقدس روم می‌کرده و مردم کشورش را به یا آن دوران می انداخته و آنها را به یاد شکوه آن دوران می‌انداخت و به نوید پیشرفت وایتالیایی قدرتمند می‌داد. با به قدرت رسیدن موسیلینی پادشاه ایتالیا امانوئل عملا از قدرت برکنار شده بود و هیچ کاری از دستش بر نمی آمد.


    ایجاد ارتشی کارآمدتر

    موسیلینی با تفکر ملی گرایانه دست به ایجاد سپاهی بهتر از جنگ جهانی اول زد و در لباسهای ارتش سعی بر این بود که از پوشش هایی استفاده کنند که نشانه‌هایی از دوران باستان و گذشته داشته باشد. لیکن ارتش با سرعت کمی در حال تجهیز شدن بود.


    پیشروی در آفریقا

    با حمله به کشور های لیبی و الجزایر این کشورها به زیر سلطه ایتالیا رفتند. در حالی که عمر مختار قهرمان ملی الجزایر که با حمله ایتالیا دست به قیام همه جانبه زده بود به آنها که مسلح به تانک‌ها و زره‌پوش‌های مسلسل دار بودند اعلان جنگ داد و با لشگری که تهیه کرده بود به ایتالیایی‌ها بوسیله سواران اسب سوار مسلح به تفنگ های گلنگدنی حمله می کرد و در هر حمله‌ایی که پیروز می شد با غنایم بدست آمده دوباره به آنان حمله می کرد.

    حکومت وقت ایتالیا که سپاهی مجهزتر و قدرتمندتر را به الجزایر فرستاد و در جنگی عمر مختار را دستگیر نموده و بعد با طناب دار اعدامش کردند.


    آغاز جنگ جهانی دوم

    آلمان و ایتالیا و ژاپن که پیمانی برای جلوگیری از خطر گسترش کمونیسم را امضا کرده بودند به عنوان کشورهای متحد شناخته شدند. با شروع جنگ جهانی دوم ایتالیا تا ده سال پیمان همکاری نظامی را امضا کرده بود. بنابراین ایتالیا هم مستعمرات خود را گسترش می داد و هم با کشورهای همسایه در گیر جنگ می‌شد.


    شکست‌های پی در پی در آفریقا

    ارتش ایتالیا گرچه صاحب زره پوش های بهتر و قدرتمند تری شده بود و نیروی هوایی کار آمدی داشت اما دارای فرماندهی مناسبی نبود طوری که از ارتش اتیوپی مسلح به تیر و کمان شکست خورد و مجبور به عقب نشینی شد. این خبر در دنیا صدا کرد و انگلیسی‌ها آن را به تمسخر گرفتند.
    با اعلان جنگ انگلستان به ایتالیا درگیری آغاز شد و ایتالیا همه چیز خود را در حال از دست دادن دید، بن قاضی از دست رفت و دژ بزرگ طبرق نیز به دست انگلیسی‌ها افتاد.


    موسلینی و درخواست کمک از آلمان

    به دنبال شکست های پی در پی موسلینی چاره ای جز در خواست کمک از آلمان نداشت. به دنبال این موضوع هیتلر مجبور شد یکی از بهترین افسران خود را به صحرا سوزان آفریقا اعزام دارد.

    در چنین شرایطی ژنرال فلد مارشال اروین رومل (در زمان اعزام مارشال نبود) با سپاهش وارد شمال لیبی می شوند و با فریبکاری نظامی تمام شهر ها و اماکن استراتژیک را از انگلستان باز پس می گیرد.

    مثلی معروف

    در جهان مثلی معروف است که طرح و کلنگ جاده ایی را ایتالیا یی ها درآفریقا زدند ، انگلیسی ها آن را کامل کردند و آلمانی ها از آن استفاده کردند. آری بن قاضی ، طبرق و... برج ها شهر ها یکی یکی و دوتا دوتا از دست انگلیس آزاد می شوند.


    ورق بر می گردد

    با پیروزی های پی در پی آلمانی ها وایتالیایی ها زیر فرماندهی آلمانی ها چرچیل نخست وزیر انگلیس به هراس می افتد و برعکس هیتلر به آفریقا اهمیت بیشری می دهد واز آمریکا کمک می خواهد. در حالی که انگلیسی ها روز به روز تجهیز می شدند وتدارکات فراوانی برایشان تهیه می شد اما بر عکس تجهیزات زیادی برای ایتالیایی ها و آلمانی ها در کار نبود هر چه بنزین برای تانکها وخودرو های زرهی بود توسط برتری در دریا به پایگاهی در مالت نابود می شد وقتی رومل از پایگاه فرمانده کل قوا در خواست کمک شد به او گفته شد باید به همان چیز هایی که دارد قناعت کند. او هم چاره ایی دیگر نداشت با تجهیزات کم خود وبا تانک های نسبتا خوب ولی دارای توپ ضعیف ایتالیایی ها و جنگ افزار های از رده خارج ایتالیا و با سربازهای آنها تا آنجا که مقدور بود مقاومت کرد که در العلمین متحمل شکست نابرابر تجهیزاتی شد نه تاکتیکی.

    بیرون رفت از شمال آفریقا کاری دوری ناپذیر

    با دادن اسیر های ایتالیایی و آلمانی هم ایتالیا و هم متحدش از صحنه نبرد آفریقا کنار رفتند و مجبور بازگشت به خانه های خود شدند البته با دادن اسیر هایی با بیش از 90 هزار نفر.


    در جبهه های دیگر

    ایتالیا کشور های همسایه دور خود و مناطق استراژیکی و مهم را باید به تسخیر در می آورد که این کار در اوایل جنگ آغاز شده بود باز هم نیاز به کمک آلمانی ها بود. یونان و چند کشور کوچک نیز به تسخیر ایتالیا و یا به بیان بهتر گروه متحدان ، در آمد.


    نبرد استالینگراد

    ایتالیا به درخواست هیتلر نیروهایی به کمک آلمان در جبهه های شرق فرستاد که آخرین نقطه آن استالینگراد بود. با کند شدن سرعت آلمان در استالینگراد موسلینی در خواست برگشت نیروهایش را از شرق می دهد اما با قول مساعد پیروزی مارشال هرمان گورینگ آن نیروها را در شرق نگه داشت. اما پس از شکست در استالینگراد که با خیانت ژنرال فردریش فون پائولوس به ارتش آلمان و تسلیم نیروهایش در استالینگراد به شوروی و خوش گذارنی هایش بعد از جنگ همه چیز معلوم شد او حتی یکی از مقام های عالی را در آلمان شرقی بعد از جنگ کسب کرد.


    حمله متفقین بسوی ایتالیا


    حملات متفقین روبه ایتالیا (آمریکا و انگلیس) به جزایر ایتالیا از جمله سیسیل باعث شد ایتالیایی ها به دو دسته تقسیم شوند یکی طرفدار متحدین و دیگران که مخالف موسلینی و علیه متحدین. با این کار ایتالیا از هم پاشیده شد و افسار امور از دست حکومت موسلینی خارج شد. گرچه سلاح های زیادی برای مقابله از آلمان در یافت کرده بود به عنوان مثال تعدادی تانک تایگر آلمانی که اصلا ایتالیایی ها استفاده نکردند و توسط آلمانی ها خارج شد.


    دستگیری موسلینی

    موسلینی که توسط ایتالیایی دستگیر شده بود آماده محاکمه شدن بود و این مشکل باز هم باید توسط آلمانی حل می شد. هیتلر به هوابردهای خود وبه کماندوی اصلی خود یعنی اتو اسکورزنی دستور نجات اورا داد او هم با هوابرد ها موسیلینی را ازدست متفقین نجات می دهد. اما قوای متفق در حال بمباران و پیشروی بود.


    دلایل شکست ایتالیا در جنگ جهانی دوم

    ایتالیا دارای سامانه ی هدفمندی برای تجهیز سپاه خود نبود. یک بار با اسلحه کالیبر 6.5 میلمتری و یک بار با کالیبر 7.3 میلیمتری که بعدا دوباره با کالیبر قدیمی مجهز شد. این کار باعث سردر گمی سربازان ایتالیایی شد.
    نوآوری ها در ارتش ایتالیا نزدیک به صفر بود. گرچه از خیلی کشور ها در آن زمان پیشرفته تر بود اما با ورود آمریکا به جنگ باید سلاحی بهتری می داشتند.
    نبود نیروی زرهی خوب. گر چه تانک های نسبتا خوبی داشتند اما این تانک ها کالیبر توپ هایشان پایین بود و نمی توانستند با تانک های آمریکایی همچون شرمن در گیر شوند و آنها را از بین ببرند.
    نیروی هوایی ایتالیا قابل قبول بود اما کوچک بود وتوان عملیاتی بالا را نداشت.
    تربیت نکردن نیروهای ماهری همچون نیروهای ورماخت آلمان ونداشتن قدرت فکر بالا ومارشال های کار آمد.
    موسلینی آنگونه که باید حس میهن پرستانه را برای ایتالایی ها زنده نکرده بود. مقابسه:

    در حالی که پیشوا آدولف هیتلر خودکشی کرده بود نوجوانان 14 -15 ساله وپیرمرد های بالای 60 سال و کهنه سربازان جنگ اول، تا آخرین قطره خون از برلین دفاع کردند.


    مناطق عمده عملیاتی

    شمال آفريقا

    حبشه

    جنوب فرانسه

    يونان

    جزيره كرت

    روسيه

    جبهه‌ها

    ارسال دویست هزار نفر نیرو به استالینگراد از آگوست ۱۹۴۲ تا فوریه ۱۹۴۳.

    این نبرد در حدود ۶۴۰۰۰ کشته و ۲۰۰۰۰ کشته به همراه داشت.



    برگرفته از دانشنامه آزاد ويكي پديا

  20. آنها تبليغ مى كنند كه آمريكا را مسيح به وجود آورده است تا در آخرالزمان عليه ضد مسيح (دجّال) در جنگ نهايى مقدس آرمگدون جنگ نمايد. از اين رو آنها همواره خواستار يك آمريكاى قدرتمند و مقتدر مى باشند و از افزايش بودجه نظامى حمايت مى كنند. آنها حضور نظامى آمريكا در مناطق مختلف جهان را ضرورى مى دانند. آنها در سخنرانيهاى دينى خود ترويج مى كنند كه قدرتهاى شيطانى مى كوشند آمريكا را نابود نمايند.


    منابع مالى ايوانجليست ها

    يكى از ويژگيهاى برجسته ايوانجليست ها كه در راديو و تلويزيون برنامه هاى دينى پخش مى كنند گردآورى كمك و اعانه مالى براى امورتبليغات دينى و اداره ايستگاههاى راديو و تلويزيون خود مى باشد. ايستگاههاى تجارى راديو و تلويزيون با پخش آگهيهاى تجارى درآمد مالى به دست مى آورند، ولى ايوانجليست ها به نام مسيح از مردم تقاضاى كمك مالى مى نمايند و بيشترين انتقادات به همين روش آنها وارد شده است.

    آنها چنين تبليغ مى كنند كه مسيح خواسته است پيروان وى از لحاظ مالى قدرتمند باشند و هر چه بيشتر به مسيح كمك مالى نمايند، مسيح هم ثروت آنها را چند برابر افزايش خواهد داد. آنها با ارسال نامه هاى مستقيم و ايميل به هواداران خود تقاضاى كمك مالى مى نمايند. فقط در سال 1980، 9 برنامه دينى كه از شبكه هاى تلويزيونى آمريكا پخش مى گرديد موفق شد 350 ميليون دلار كمك مالى از هواداران خود دريافت نمايد(106). فروش كتابهاى دينى، نوارهاى ويديويى و صوتى و كالاى هنرى دينى، انجام دعا و مشاوره از مهم ترين منابع درآمدزا مى باشد. همچنين لباس مخصوص براى مراسم عبادى، برچسب ها، فروش خاك و آب از فلسطين به عنوان خاك و آب مقدس، دكمه، گردنبند و زيورآلات زنان، البسه، مدالها با پيامهاى مخصوص، تمبرهاى يادبود، كارت پستال، آلبوم عكس، تقويم ساليانه، كتب حاوى سرودهاى دينى و جعبه خودنويس براى فروش به بازار ارائه مى گردد و تهيه اين كالاها را به هواداران خود تبليغ مى نمايند.

    به ميزان كمكهاى مالى مردم به ايوانجليست ها از مالياتى كه بايد به دولت بپردازند كم مى گردد و اين باعث افزايش كمكهاى مالى مردم به مؤسسات ايوانجليست ها شده است. بيشتر مؤسسات دينى ايوانجليست ها، از پرداخت ماليات به دولت معاف مى باشند، ولى اكثر آنها حساب خود را به ديوان محاسبات دولتى ارائه نمى كنند و ارائه حساب از جانب آنها به دولت اختيارى مى باشد، چرا كه رهبران ارشد ايوانجليست ها؛ مانند جرى فالول و پات رابرتسون اعلام مى كنند هرگونه مداخله در مؤسسه هاى وابسته به آنها مداخله در امور خدا مى باشد(107).

    «بنياد تثليث»(108) كه در سال 1973م در آمريكا تأسيس گرديد، اعلام داشته كه ايوانجليست ها توسط شبكه هاى راديويى و تلويزيونى دينى متعلق به آنها در سال 2002م، 21 20 ميليارد دلار درآمد كسب نموده اند. در آمريكا بيش از 1300 ايستگاه دينى راديويى و تلويزيونى و 600 ايستگاه تجارى روزانه برنامه تبليغى مسيحى پخش مى كنند و در اين كشور بيش از يك هزار ايستگاه راديويى و تلويزيونى وجود دارند كه در هفته به طور متوسط 14 ساعت برنامه دينى پخش مى كنند.


    تأثير برنامه هاى دينى ايوانجليست ها

    ايوانجليست ها در برنامه دينى خود از موسيقى بيشترين استفاده را مى كنند و غير از برنامه هاى موسيقى، اخبار، تئاتر، ميز گردها، نمايشها، برنامه هاى دينى براى كودكان، خيمه شب بازى، و مسابقات علمى همراه با جوايز، ديگر برنامه هاى آنها را تشكيل مى دهد.
    با افزايش نفوذ ايوانجليست ها در برنامه هاى دينى در راديو و تلويزيون، حضور مردم در كليسا رو به كاهش است و اين كاهش در «نوار انجيل» (Bible Belt) كه ايالتهاى جنوبى و غرب ميانه آمريكا را تشكيل مى دهند محسوس تر است. در آمريكا كليساهايى را كه در طول هفته بيش از دو هزار نفر در مراسم عبادى در كليسا حضور يابند «كليساى عظيم» (Mega-church) مى نامند. در اين كليساها علاوه بر مراسم عبادى، خدمات مشاوره اى و تفريحى نيز ارائه مى گردد. اين نوع كليساها علاوه بر ايالتهاى «نوار انجيل» در ايالتهاى شرقى و شمالى اين كشور داير شده است. اين كليساها مهد كودكها و مدارس جديدى را كه در آنها به دانش آموزان آموزش ويژه دينى ارائه مى گردد اداره مى كنند. كليساهاى ياد شده براى جذب مردم به ويژه جوانان، برنامه هاى تفريحى را به اجرا مى گذارند.

    «انستيتو هارتفورد براى تحقيقات دينى»(109) اعلام نموده است كه در ايالات متحده آمريكا نزديك به نيم ميليون كليسا وجود دارد و فقط در 2 درصد كليساها هر هفته بيش از دو هزار نفر در مراسم عبادى شركت مى نمايند و در 75 درصد كليساهاى آمريكا هر هفته تنها 50 تا 75 نفر در مراسم عبادى حضور مى يابند. مطابق گزارش «مركز تحقيقات دينى پرينستون»(110) در آمريكا از نيم ميليون كليسا فقط در 600 كليسا هر هفته بيش از دو هزار نفر در مراسم عبادى شركت مى كنند و اكثر اين كليساها در ايالتهاى جنوبى مانند كاليفرنيا، تگزاس، جورجيا و فلوريدا وجود دارد و وابسته به كليساهاى «كنوانسيون بابتيست هاى جنوبى» و «اجتماعات خدا» (Assemblies of God) مى باشند. در آمريكا 20 تا 25 درصد جمعيت را مسيحيان ايوانجليست تشكيل مى دهند و تعداد آنها بيش از 80 ميليون نفر مى باشد(111).

    بيشترين بينندگان برنامه هاى دينى تلويزيون در آمريكا از ايالتهايى در منطقه «نوار انجيل» مى باشند(112). در ايالتهاى شرقى آمريكا كه جمعيت آن 23 درصد كل جمعيت كشور است فقط 11 درصد جمعيت آن، اين برنامه هاى دينى تلويزيون را تماشا مى كنند(113). ايالتهاى جنوبى كه31 كل جمعيت آمريكا را تشكيل مى دهند بيش از 50 درصد آنها اين برنامه هاى تلويزيونى دينى ايوانجليست ها را مشاهده مى كنند(114). در ايالتهاى غربى آمريكا بينندگان اين برنامه از 10 درصد هم كمتر مى باشد، ليكن با افزايش مهاجرتها از جنوب به ايالتهاى غربى و غرب ميانه، تعداد بينندگان اين برنامه ها رو به افزايش است(115). سن 32 تا 43 بينندگان اين برنامه ها بيش از پنجاه سال مى باشد و 60 تا 70 درصد آنها را زنان تشكيل مى دهند(116).

    اكنون تعداد مردم آمريكا كه سن آنها بيش از 65 سال باشد 29 ميليون نفر مى باشد و جمعيت بزرگسالان اين كشور تا سال 2030م دو برابر خواهد شد و تعداد آنها از 65 ميليون نفر خواهد گذشت.

    45 درصد ايوانجليست ها در ايالتهاى جنوبى اين كشور سكونت دارند و سن 54 درصد از آنها بين 18 تا 50 سال مى باشد. جمعيت ايوانجليست ها مرتب رو به افزايش است، چرا كه آنها طرفدار تشكيل خانواده با فرزندان بيشتر هستند و با طلاق و سقط جنين به شدت مخالفت مى كنند(117)

    ايوانجليست هاى شبه نظامى

    در ميان ايوانجليست ها، گروههاى شبه نظامى مسيحى به وجود آمده است و هفت گروه مسلح از آنها در آمريكا يك اتحاديه نظامى تشكيل داده اند. اين اتحاديه نظامى مسيحيان با عنوان «جنبش هويت مسيحى(118) معروف مى باشد كه تنها شاخه «قديسان ميهن پرست مسيحى»(119) در تمامى پنجاه ايالات متحده آمريكا 000/60 عضو مسلح دارد و قدرتمندترين گروه شبه نظامى اين كشور محسوب مى شود. شبه نظاميان «جنبش هويت مسيحى» خود را «ايوانجليست هاى جنگجو»(120) مى نامند و اعتقاد دارند كه تا تمامى دنيا را مسيحى نكنند مسيح ظهور نخواهد كرد(121).

    در ايالات متحده آمريكا خريد و فروش اسلحه كاملاً آزاد است و در اين كشور با 280 ميليون نفر جمعيت، بيش از 250 ميليون قبضه اسلحه در دست مردم مى باشد و بيشتر صاحبان و فروشندگان اسلحه در آمريكا از ايوانجليست ها مى باشند و آنها يك اتحاديه ملى را به نام «انجمن ملى تفنگداران»(122) به وجود آورده اند.

    ايوانجليست هاى جنگجو كه در اين كشور 5 ميليون هوادار و عضو دارند در تبليغات خود اعلام مى دارند كه ايالات متحده آمريكا بايد به يك «جمهورى مسيحى» تبديل گردد و اگر اين خواسته آنها پذيرفته نشود آنها انقلاب خشونت آميز را آغاز خواهند نمود(123). آنها خود را «بازماندگان» (Survivalists) مى نامند و مطابق اعتقادات آنها در جنگ آرمگدون آنها تنها «بازماندگان» اين جنگ نهايى خواهند بود. تمامى اعضاى ايوانجليست هاى جنگجو را فقط سفيدپوستان مهاجر از اروپاى شمالى تشكيل مى دهند و آنها خود را از نژاد اصلح و برتر تصور مى كنند و مطابق اعتقاد آنها در پايان جنگ نهايى آنها حاكمان جهان براى مدت يك هزار سال به رهبرى مسيح خواهند بود. آنها براى روزهاى جنگ آرمگدون در حال ذخيره سازى غذا، دارو، طلا، نقره و اسلحه مى باشند كه با عنوان «توشه بقا»(124) صورت مى گيرد و اين مطالب را در تبليغات خود در سطح گسترده تبليغ مى كنند(125).

    تروريسم مقدس ايوانجليست ها

    اصول و مبانى جريان ايوانجليست ها در ايالات متحده آمريكا حمايت همه جانبه عقيدتى و سياسى از صهيونيسم مى باشد و آنها اعتقاد دارند كه به وسيله آنها حوادثى بايد به وقوع بپيوندد تا مسيح دوباره ظهور نمايد و پيروان اين مكتب وظيفه دينى دارند براى تسريع در عملى شدن اين حوادث كوشش نمايند و اين جريان نوظهور در پروتستانتيسم با عنوان «صهيونيسم مسيحى»(126) شهرت دارد. ايوانجليست ها تبليغ مى كنند كه مسيح هميشه در امور خاورميانه به سود دولت اسرائيل مداخله كرده است و اعلام مى دارند كه خواست دولت اسرائيل در حقيقت خواست مسيح مى باشد و مذاكرات صلح در خاورميانه بيهوده است و تأسيس كشور اسرائيل بزرگ از رودخانه نيل تا رودخانه فرات، خواست مسيح مى باشد كه به زودى عملى خواهد شد.

    آنها همچنين تبليغ مى كنند كه آمريكا را مسيح به وجود آورده است تا در آخرالزمان عليه ضد مسيح (دجّال) در جنگ نهايى مقدس آرمگدون جنگ نمايد. از اين رو آنها همواره خواستار يك آمريكاى قدرتمند و مقتدر مى باشند و از افزايش بودجه نظامى حمايت مى كنند. آنها حضور نظامى آمريكا در مناطق مختلف جهان را ضرورى مى دانند. آنها در سخنرانيهاى دينى خود ترويج مى كنند كه قدرتهاى شيطانى مى كوشند آمريكا را نابود نمايند(127).

    ايوانجليست ها با تبليغات گسترده در دهه اخير، احساسات عميق را براى جنگ آرمگدون به وجود آورده اند. آنها هر كسى را كه با آنها موافق نباشد ضد دين، ضد مسيح و ضد اخلاق معرفى مى كنند و به هواداران خود آموزش مى دهند كه از مخالفان خود تنفر شديد داشته باشند(128).

    آنها اعتقاد دارند كه صهيونيستهاى يهودى فلسطين اشغالى در آغاز هزاره سوم ميلادى دو مسجد اقصى و صخره در بيت المقدس را منهدم خواهند نمود و به جاى آن معبد بزرگ را بنا خواهند كرد. روزى كه يهوديان مسجد اقصى و مسجد صخره در بيت المقدس را منهدم كنند جنگ نهايى آرمگدون به رهبرى آمريكا و انگلستان آغاز خواهد شد. در اين زمينه رهبران دينى ايوانجليست ها كتابهاى متعددى را در ده سال گذشته در آمريكا به چاپ رسانده و نام آنها را «كتابهاى آرمگدون» گذاشته اند. آنها همچنين با فروش كتاب، نوار ويديو و وسايل نجات در جنگ آرمگدون، بازار يك ميليارد دلارى در آمريكا به وجود آورده اند. در اين كشور هشت «حوزه علوم دينى» بزرگ متعلق به ايوانجليست ها فعاليت دارند كه مسائل مربوط به آغاز جنگ آرمگدون و حوادث آخرالزمان را به دانشجويان علوم دينى آموزش مى دهند.

    ايوانجليست هاى متعصّب در آمريكا 100 ميليون پيرو دارند و آنها در هر دو حزب بزرگ آمريكا يعنى جمهوريخواه و دموكرات صاحب نفوذ مى باشند و همراه صهيونيستهاى يهودى، دولت ايالات متحده آمريكا را كاملاً در اختيار دارند. در ايالات متحده آمريكا و ديگر كشورهاى پروتستان در جريان 1500 فرقه مسيحى داراى اين اعتقاد در سطح جهان براى جنگ آرمگدون، تبليغات گسترده انجام مى دهند و براى تسريع در ظهور مسيح كوشش مى نمايند وضعيتى را پيش آورند كه سراسر جهان نابود شود، چرا كه مطابق اعتقادات آنها مسيح فقط بعد از نابودى كامل جهان ظهور خواهد نمود. نويسندگان غربى اين اعتقادات را به عنوان «تروريسم مقدس»(129) معرفى مى كنند.

    در آخرين انتخابات رياست جمهورى آمريكا، لابى صهيونيسم بين الملل جورج دبليو بوش كانديداى حزب جمهوريخواه را كه يك ايوانجليست جنگجو و طرفدار متعصب صهيونيسم مى باشد با رأى ديوان عالى آمريكا به قدرت رساندند. اصول سياست خارجى آمريكا اكنون بر «حمله پيشگيرانه»(130) عليه كشورهايى كه مخالف سياستهاى آمريكا مى باشند استوار است. بعد از به وجود آوردن حادثه 20 شهريور 1380ش / 11 سپتامبر 2001م، دولت آمريكا جنگ عليه اسلام و مسلمانان جهان را به بهانه جنگ عليه تروريسم آغاز كرده است. اكثر دولتمردان آمريكا كه از ايوانجليست هاى جنگجو مى باشند با هدف عملى نمودن خواسته هاى مسيح و پيشگوييهاى انجيل در آغاز هزاره سوم ميلادى و به بهانه جنگ عليه تروريسم، جنگ صليبى را عليه اسلام آغاز كرده و اعلام نموده اند كه اين جنگ تا سلطه مطلق بر جهان اسلام ادامه خواهد يافت.

    دولتمردان آمريكايى قرن بيست و يكم را «قرن آمريكا»(131) قلمداد مى كنند. در اين رابطه «مركز هسته مشاوران»(132) در آمريكا مطالعات و پژوهشهاى هماهنگى در باره سلطه كامل بر جهان اسلام انجام مى دهند و شعار آنها «از جمهورى تا امپراتورى»(133) مى باشد(134).

    هدف اصلى دولت آمريكا و صهيونيسم بين المللى نابودى كامل اسلام و مسلمانان مى باشد و آنها با تسلط كامل بر جهان اسلام مى خواهند ارزشهاى ضد اسلامى خود را بر مسلمانان جهان تحميل نمايند. براى مقابله با تهديدهاى فزاينده نظامى آمريكا در خاورميانه و جهان اسلام، دانشمندان مسلمان به جاى خودباختگى در مقابل آمريكا مى بايد با صراحت و شجاعت از اصول، مبانى و ارزشهاى اسلامى دفاع نمايند.

    امروز آمريكا به خاطر سياستهاى سلطه جويانه خود به منفورترين كشور در جهان تبديل شده است. علاوه بر اين، آمريكا با ركود بى سابقه اقتصادى روبه روست و با وجود فساد و ناهنجاريهاى گسترده اخلاقى و اجتماعى در جامعه امروز ايالات متحده آمريكا اين كشور به سوى مرگ طبيعى و تدريجى و حتمى خود گام برمى دارد و در آينده اى نزديك، جهان فروپاشى كامل ايالات متحده آمريكا را نظاره خواهد نمود؛ ان شاءاللّه .

    به نقل از سايت موعود

    106 - Prime Time Preachers, p 109.
    107 - Journal of Public Law, 1994, Vol 8:2, pp. 394-395.
    108 - Trinity Foundation.
    109 - Hartford Institute for Religious Research.
    110 - Princeton Religion Research Center.
    111 - Encyclopedia of Fundamentalism, pp. 298-299.
    112 - Prime Time Preachers, p. 60.
    113 - Ibid.
    114 - Ibid, p. 60.
    115 - Ibid, p. 61.
    116 - Ibid, p. 62.
    117 - Televangelism, p. 85.
    118 - Christian Identity Movement.
    119 - Christian Patriot Saints.
    120 - Evangelist Crusaders.
    121 - Encyclopedia of Fundamentalism, p. 305-306.
    122 - National Rifle Association.
    123 - Richard Landes, Encyclopedia of Millennialism, Routledge, New York, 2000, pp. 83, 86.
    124 - Survival Provisions.
    125 - Encyclopedia of Millennialism, pp. 402-403.
    126 ـ رجوع كنيد به مقاله «نگاهى به جريان نوظهور صهيونيسم مسيحى در پروتستانتيسم»، مشكوة، ش 74 و 75، 1381ش، ص 108-96.
    127 - Prime Time Preachers, p. 20.
    128 - Kenneth D.Wald, Religion and Politics in the United States (New York: St. Martin's Press, 1987) p. 172.
    129 - Flo Conway, Holy Terror, New York, 1982.
    130 - Pre-Emptive Strikes.
    131 - American Century.
    132 - Think Tank.
    133 - "From Republic to Empire".
    134 ـ رجوع كنيد به مقاله «مطالعات اسلام در ايالات متحده آمريكا از جمهورى تا امپراتورى»، مشكوة، ش 78، بهار 1382، ص 77-58.
    • Upvote 1

  21. دارابكس: آمريكا: جنگ ستارگان يك گام به جلو جورج بوش رييس جمهوري آمريكا بودجه دفاعي تازه اي را تصويب كرده كه براي افزايش قدرت نظامي آمريكا در فضا و جنگ هاي آينده استفاده خواهد شد از جمله برنامه هاي پنتاگون، وزارت دفاع آمريكا، در نحوه استفاده از اين بودجه، توسعه و توليد بمب افكن هايي ست كه قادرند اهداف زميني را از فضا هدف بگيرند. شايد دونالد رامسفلد، وزير دفاع سابق آقاي بوش، يكي از خوشحال ترين كساني باشد كه اخبار بودجه بندي دفاعي آمريكا را روز گذشته تعقيب مي كردند. كميسيون تحت رهبري آقاي رامسفلد در ژانويه ۲۰۰۱، زماني كه هنوز بيش از يك ماه از انتصاب او به عنوان وزير دفاع نمي گذشت اعلام كرد ارتش آمريكا بايد اطمينان حاصل كند كه رييس جمهوري در صورت لزوم خواهد توانست از تسليحات فضايي استفاده كند. توصيه اي كه در نهايت سياست دولت دموكرات بيل كلينتون را در استفاده صلح آميزتر از فضا كاملا تغيير داد. با اختصاص صد ميليون دلار ازبودجه دفاعي آمريكا، آقاي بوش در حقيقت طرحي را يك قدم ديگر به جلو برده كه اساسش بلافاصله بعد از انتخاب او در سال ۲۰۰۰ گذاشته شد. براساس اين طرح كه "حمله جهاني" نام گرفته، نوعي موشك حامل فوق العاده پرسرعت به فضا فرستاده مي شود كه مي تواند هر مركز فرماندهي را در هر جاي جهان هدف قرار دهد و ويران كند. كاري كه نياز آمريكا را به پايگاه هاي نظامي منطقه اي اين كشور در كشورهاي مختلف جهان تا حد زيادي مرتفع مي كند. ويژگي ديگر اين وسيله نقليه فضايي كه فالكون نام گرفته اين است كه با سرعتي پنج يا شش برابر سرعت صوت حركت مي كند و در عين حال قابليت برگشت به فضا و انجام ماموريت هاي مجدد را نيز دارد. با اين همه اين تنها ويژگي بودجه دفاعي ۴۵۹ ميليارد دلاري آقاي بوش نيست. ميليون ها دلار از اين بودجه صرف برنامه هاي تحقيقي فضايي ديگري خواهد شد كه هدفشان دفاع از ماهواره هاي تجاري نظامي آمريكاست. ماهواره هايي كه اقتصاد و ارتش آمريكا به شدت به آن وابسته اند. آن گونه كه كنگره آمريكا اعلام كرده عامل اختصاص اين بودجه نگراني آمريكا از آزمايش تسليحات ضد ماهواره اي است كه در ماه ژانويه در چين با موفقيت انجام شد.

  22. تحليل روزنامه اسرائيل از آينده ايران، اسرائيل و آمريکا

    خبرگزاري انتخاب :ه گزارش خبرنگار سرویس بین المللی خبرگزاری انتخاب به نقل از جروزلم پست ، لسلی سوسر در ادامه می نویسد؛ایالات متحده برای اعتبار بخشیدن و نشان دادن قاطعیت خود ، ناوهای جنگی و نیروی نظامی گسترده ای به خلیج فارس گسیل داشته است. و شایعاتی بر احتمال وقوع جنگ به راه انداخته است.به عنوان مثال نشریات اواخر ماه اکتبر گزارشی را منتشر کرده اند که در آن از دستو فوری پنتاگون مبنی بر تجهیز نیروهای خود به بمبهای سنگر شکن 14 تنی که می تواند استحکامات زیرزمینی ایران در نطنز را که تاسیسات هسته ای آن در ان نصب شده اند را منهدم کند،خبر دادند.بنا به گفتۀ جیلبوا به راه انداختن شایعات در رابطه با جنگ در متقاعد کردن متحدین امریکا در اعمال تحریمها و همچنین ترساندن ایرانی ها سرانجام موثر خواهد افتاد.به همین دلیل است که بوش از جنگ جهانی سوم سخن می راند، انچه وی به جامعه جهانی تلویحا گفته ،این است که چنانچه از تحریمها بر علیه ایران حمایت نکنند راه دیگری برای وی باقی نخواهد ماند. و او به ناچار مجبور خواهد شد تا گزینه نظامی را در قبال ایران لحاظ کند.

    اما جیلبوا جلوه دیگری از سوداگری در رابطه با ایران بین ایالات متحده و روسیه را به تصویر می کشد.وی می گوید: تصمیم ایالات متحده برای ایجاد پایگاه های موشکی در جمهوری چک و لهستان بازی شطرنج دیگری است. به باور وی گرچه این سپر موشکی به ظاهر برای دفاع در برابر حملات موشکی ایران کار گذاشته می شوند، اما روسیه این اقدام ایالات متحده را تهدیدی برای امنیت خود می پندارد.وی اینگونه استدلال می کند که امریکاییان می توانند از روسها بخواهند که اگر شما به ما در ریشه کن کردن مسئله هسته ای ایران کمک کنید ،نیازی به ساختن این پایگاه ها نخواهد بود.

    از نقطه نظر جیلبوا تصمیم بوش در رابطه با[نوع برخورد] ایران ، بعد از اجلاس آناپولیس در رابطه با اسرائیل و فلسطین، همچنین برنامه هسته ای کره شمالی در اوایل ماه ژانویه آینده، یعنی 9 ماه مانده به پایان ریاست جمهوری اش، به اجرا در خواهد امد
    جیلبوا در ادامه می گوید: فشار بر ایران برای پیشبرد روند دیپلماتیک بسیار قاطع خواهد بود. وی اینگونه استدلال می کند که من می توانم ببینم بوش وارد مذاکرات مستقیم با ایران شده است. همچنان که می توانم ببینم که وی در قبال ایران چاره ای جز اقدام نظامی نخواهد داشت.

    به گزارش خبرنگار سرویس بین المللی خبرگزاری انتخاب به نقل از جروزلم پست ، سوسر در ادامه می نویسد: در اعمال تحریمهای جدید بر علیه ایران ،بوش از حمایت قاطع اروپا بویژه دولت نوپای نیکلای سارکوزی رئیس جمهوری فرانسه برخوردار است . اما کشور مسئله ساز در اروپا آلمان است.آلمان دارای مناسبات اقتصادی گسترده ای با ایران است .در طول سی سال گذشته آلمان بزرگترین کشور صادر کننده به ایران بوده است، و دست کم 1700شرکت عظیم آلمانی از قبیل مرسدس بنز،ولکس واگون،کراپ،سایمن و باسف در ایران در حال فعالیت هستند.در سال 2006 ارزش صادرات آلمان به ایران در حدود 7/5میلیارد دلار بوده است .به گفته برخی صاحبنظران آلمانی از انجا که تحریمهای اقتصادی بر علیه ایران بی اثر است، بنابراین سرمایه گزاری در زمینه ای که سودی به همراه ندارد، بیهوده خواهد بود.

    چین نیز از همین موضع تبعیت می کند.ارزش صادرات چین به ایران در سال 2006 حدود48/4میلیارد دلار بوده است. طبق گفته های صاحبنظران اقتصادی چین در صادرات امسال خود به ایران ،از آلمان پیشی گرفته است.با این حال هر دو کشور چین و آلمان در اوایل نوامبر به همراه روسیه در نشست لندن به همراه سه کشو دیگر عضو دائمی شورای امنیت سازمان ملل به توافق رسیدند که چنانچه ایران فرایند غنی سازی اورانیوم را متوقف نکند حلقه تحریمهای اقتصادی بر علیه تهران را تنگ تر کنند.

    عملکرد روسیه در قبال این مسئله همچنان مبهم است.آنها صراحتاً مسئلۀ هسته ای ایران را دست اویزی برای بازیافتن اعتبار از دست رفته خود در قبال ایالات متحده ،قرار داده اند
    از طرفی روسیه به ایران قول همکاری در توسعه حوزه های نفتی و همچنین تکمیل ساخت و ایجاد تاسیسات تکنولوژی مورد نیاز فناوری هسته ای[نیروگاه] را به ایران داده، و از طرفی دیگر اولمرت از ملاقاتی که در ماه اکتبر در مسکو با پوتین داشته با اطمینان خاطر بازگشت و اظهار داشت که روسیه به همکاری های خود با ایران خاتمه خواهد داد.

    اما بعضی از دیپلماتهای کارکشته اسرائیی اینگونه استدلال می کنند که پوتین دو سویه بازی می کند .آوی پریمور سفیر سابق اسرائیل در آلمان و اتحادیه اروپا اذعان داشته که هدف ایران از دست یابی به تکنولوژی هسته ای استیلا در خلیج فارس و کنترل ذخایر قابل توجه نفتی اش می باشد.به گفته پریمور چیزی نمانده که ایران و روسیه مشترکاً 80 درصد نفت جهان را تصاحب کنند و از غرب باج خواهی کنند، پریمور می افزاید:ایران هسته ای مطلوب روسیه خواهد بود.

    به اعتقاد گلد[ رئیس مرکز مطالعات هستۀ مرکزی جناح راست] بسیاری از کارشناسان اسرائیلی بر این مسئله اتفاق نظر دارند، که از سویی ایران ابزار مناسبی برای روسیه در به چالش کشاندن استیلای ایالات متحده در خاورمیانه است. و از سوی دیگر چنا نچه ایران مجهز به سلاح اتمی شود، از گروه های جهادی در تضعیف منافع روسیه در شمال قفقاز حمایت کرده و بالمآل ثبات امنیتی روسیه دیگر تضمینی نخواهد داشت.

    بزرگترین سئوال معهذا این است که حتی اگر گروه 5+1 در اعمال تحریمها موافقت کنند، آیا این تحریمها مؤثر خواهند بود؟ به نظر می رسد که تهران شجاعت افزون تری را کسب کرده است.

    طی ماه های اخیر تهران از موج استعفا ها تکان شدیدی خورده که نشانه مخالفتهای گسترده با مواضع سیاسی احمدی نژاد در قبال برنامه هسته ای او است. بسیاری از کسانی که استعفا دادند صاحب مشاغل اقتصادی بزرگی بودند. استعفا و محتملاً خلع ید لاریجانی ،مذاکره کننده ارشد تیم هسته ای ایران، در پی استعفای وزیر نفت و رئیس بانک مرکزی و همچنین خبر استعفای منوچهر متکی وزیر امور خارجه ایران که بعدها تکذیب شد، همه نشانگر نگرانیهای فزاینده درونی رژیم ایران است از اقداماتی-احمدی نژاد- که کشور را به سوی فاجعه نظامی و اقتصادی ،سوق می دهد.

    مناشه امیر،کارشناس مسائل ایران در اسرائیل که از سیاستهای داخلی ایران به خوبی اگاه است، اظهار داشته است که زمزمه های نارضایتی ها هر روز با صدای بلندتری به گوش می رسد.وی در ادامه می گوید:این در حالی است که ایرانیان در مورد ضرورت دست یابی به سلاح اتمی ، یکپارچه شده اند.
    جنگها ی گذشته با دشمنان تا گلو مسلح و درک صحیح از همسایگان و قدرت های بزرگ و نقشه هایی که انها برای ثروتهای نفتی ایران کشیده اند ،باعث شده که ایرانیها در این مورد اتفاق نظر داشته باشند که به سلاح هسته ای بعنوان عاملی بازدارنده نیاز دارند.
    اما مناشه می گوید با تحلیل دقیق شرایط در ایران و گفتگو با ایرانیان در داخل و خارج از کشور،تصور من این است که این حمایت بسرعت در حال عقب نشینی است.
    بنا به اظهارات مناشه ؛هم اکنون بسیاری هراس دارند که برنامه هسته ای ایران می تواند ایران را با تحریمهای اقتصادی و چه بسا جنگ با غرب مواجه کند و بهمین جهت ترجیح می دهند، دست کم برای مدت اندکی هم که شده فعالیتهای هسته ای خود را متوقف کنند.

    به گفته مناشه امیر این شرایط با اضافه شدن موارد جدید به اوج نابسامانی خود رسیده و ایرانیان را به کلی با دستیابی به بمب اتمی مخالف کرده است .به باور ایرانیان رژیم با به دست اوردن بمب اتمی ،خود را در برابر تلاشهای دیپلماتیک غرب در تقابل با عدم رعایت حقوق بشر در ایران ،بیمه خواهد کرد.
    مناشه امیر اینگونه ادامه می دهد که استعفاها بیانگر شکافهای عمیق در سطوح بالای حکومتی است .وی می افزاید؛شخصیتهایی چون رفسنجانی و محمد خاتمی روسای جمهوری سابق ایران، همچنین حسن روحانی مشاور ارشد رهبر جمهوری اسلامی ایران،ایت الله علی خامنه ای،از منتقدین سرسخت سیساستهای احمدی نژاد در رابطه با برنامه هسته ای هستند، و آن را عامل برانگیختن اجماع غرب بر علیه ایران می دانند. در حالیکه به اعتقاد انها چنین تندروی ها بیهوده می باشند.

    مهم تر از ان مناشه خاطر نشان می کند که نبردی جدید بین خاتمی و احمدی نژاد در گرفته است. از طرفی استعفای لاریجانی به اجبار احمدی نژاد حقیقت امر را نشان می دهد.او می گوید احمدی نژاد فردی است که جاه طلبی هایش حد و مرز ندارد.

    به گفتۀ مناشه امیر بدترین سناریو این است که احمدی نژاد صراحتاً بخواهد ایران مجهز به سلاح اتمی را در اختیار خود داشته باشد که بسیار خطرناک خواهد بود. وی در ادامه می گوید:حتی اختلافات ایت الله ها و احمدی نژاد درون رژیم برنامه هسته ای ایران را متوقف نخواهد کرد، بلکه تنها قادر خواهد بود که تاکتیکها و لفاظی ها را ملایم تر کند.

    به گزارش خبرنگار سرویس بین المللی خبرگزاری انتخاب به نقل از جروزلم پست ، سوسر در ادامه می نویسد؛آیا تحریمها در سرنگونی رژیم مؤثر واقع خواهند شد و یا دست کم باعث توقف موقت برنامه هسته ای ایران خواهد شد؟ایا بوش تحت فشارهای سنگین داخلی وارد جنگی دیگر در منطقه نخواهد شد در حالی که در عراق درگیر است؟ایا وی نقشه حساب شدۀ هوشمندا نه ای دارد؟

    به باور تحلیلگران اسرائیلی بوش چنین طرحی را در دست اجرا دارد.کارشناسان نظامی در واشنگتن و اسرائیل بر این موضوع اتفاق نظر دارند که حملات فقط هوایی و ضربتی بوده و بوش از نیروی زمینی استفاده نمی کند. در واقع طبق گزارشات رسانه ها ،پنتاگون تا اواخر فوریه ،جزئیات حملۀ هوایی بر علیه ایران را تکمیل خواهد کرد.این طرح ورای حملات هوایی به تاسیسات اتمی ایران بوده و همچنین پایگاه های دریایی و هوایی ایران،تسهیلات موشکی،و مراکز کنترل و فرماندهی ایران را مورد هدف قرار خواهد داد.

    حملات اولیه ،نیروگاههای هسته ای ایران در نطنز،اصفهان،اراک و بوشهر را مورد هدف قرار خواهند داد.عملیات نظامی محدودتری نیز در نظر گرفته شده است.از یک محاصره دریایی تا حمله به نطنز ،که اگر موفقیت امیز باشد، پروژه دستیابی ایران به بمب اتمی را با بمباران فلج شده و قطعات مورد نیاز در غنی سازی در چرخه ساخت سلاح نیز از بین می رود ،و یا با حمله به تعداد معدودی از تاسیسات هسته ای ایران و همچنین تهدید به تدوام ان در صورت اقدام تلافی جویانۀ ایران ، متوقف خواهد شد.

    بسیاری دیگر از کارشناسان نیز بر این باورند که امریکاییها دست به حملات گسترده بر علیه ایران خواهند زد. چرا که لازم است تا تاسیسات هسته ای ایران و به طور کلی توانایی اقدامات تلافی جویانه از ایران ساقط شود.

    اما به باور کارشناسان اقدام نظامی اسان و کم هزینه نخواهد بود. و همچنین اطمینانی نمی توان داشت که ایا به هدف خود دست خواهد یافت یا نه.در دو گزارش منتشر شده در سال 2004 و 2006 گاردنر سرهنگ بازنشسته نیروی هوایی ایالات متحده به دشواریهای لاینفک حملات گسترده ایالات متحده اشاره کرده است. وی می گوید:در اطلاعات مخفیانه به دست امده که مکان و تعداد نیروگاه های زیرزمینی ایران را نشان می دهد.ایالات متحده 400 نقطه هدف اصلی خواهد داشت. 75 مورد ان در مناطقی که تراکم جمعیت در ان زیاد است، واقع شده اند، که برای منهدم کردن انها سلاح های نفوذ کننده لازم است. و بعضی از این اهداف در عمق 50 فوتی زمین واقع شده اند .وی همچنین در این گزارش نوشته است که یکی دیگر از اهداف مشکل افرین دو کارخانۀ تولید مواد شیمیایی ،سکوهای پرتاب موشکهای بالستیک با برد متوسط و همچنین چهار پایگاه هوایی با اشیانه های موشکی است.

    از دید گاردنر حملات به ایران برابر با تغییر رژیم نخواهد بود و عواقب ان شورانیدن شیعیان بر علیه ایالات متحده و به راه انداختن جنگی تمام عیار در منطقه خواهد بود.وی همچنین در ادامه می نویسد: قیمت نفت به سرعت افزایش یافته و جنگ گسترده زمینی را نیز در پی خواهد داشت.

    در بدترین حالت ممکن ،حمله به ایران در ممانعت از ان برای دست یابی به سلاح اتمی با شکست مواجه خواهد شد، و ایران برای دست یافتن به بمب اتمی شتاب بیشتری خواهد کرد.یفتاح شاپیر کارشناس در امور گسترش و توازن استراتژیک دانشگاه تلاویو در بخش مطالعات امنیت ملی می گوید:چنانچه ایران دارای تسهیلات مخفیانۀ اتمی باشد که ما از انها بی خبر باشیم ،حتی اگر جنگی در بگیرد، انها به فعالیتهای خود ادامه می دهند، و این درحالی خواهد بود که امریکایی ها بهای اقدامات نظامی و سیاسی خود را پرداخته و کمتر کاری از پیش نبرده اند.به استدلال وی چنین شرایطی به لحاظ سیاسی بسیار وخیم تر خواهد بود.

    به گزارش خبرنگار سرویس بین المللی خبرگزاری انتخاب به نقل از جروزلم پست ، سوسر می نویسد ؛دیگر موضوعی که اسرائیل را با ان مواجه خواهد کرد پاسخ احتمالی ایران است .به باور شاپیر بیش از انکه ایران بخواهد با حملات موشکی دست به اقدام تلافی جویانه بزند، دست به اقدامات تروریستی خواهد زد. وی می گوید:من فکر نمی کنم انها[ایران]بخواهند از موشکهای شهاب 3 استفاده کنند. چرا که ایرانیان مجبور خواهند بود، تا اطمینان حاصل کنند که سیستم دفاعی ما، مسلسل انها را بازنخواهد داشت .و اینگونه ادامه می دهد که چنانچه کشوری بخواهد مناطق شهرنشین اسرائیل را مورد هدف قرار دهد اسرائیل در آن صورت بدنبال بهانه برای حمله نخواهد بود و آزادی عمل خواهد یافت. وی می گوید دست کم در مراحل اولیه من فکر می کنم که انها می خواهند از ان[تلافی و جنگ] جلوگیری کنند.

    در عوض به باور شاپیر ایرانیان به مراکز و اهداف اسرائیلی و یهودی در ورای منطقه حمله خواهند کرد. و تلاش می کنند که حزب الله را فعال کنند. اقدامی که انها در سال 2006 مرتکب شدند و انگاه خواهیم دید که سفارتهای اسرائیل و مراکز یهودی در سراسر جهان منفجر می شوند. وی می گوید حقیقتا انها توانایی انجام این سری اقدامات را دارند.

    پایگاه های دفاعی اسرائیل ماهها در برابر چنین سناریوی بالقوه ای متمرکز شده اند .اسرائیل با اشاره به حملات محتمل خود ، موکدا اعلام کرده، چنانچه احساس کند،ایران در حال دستیابی به سلاح اتمی است و هیچ کس مانع از ان نمی شود خود وارد عمل خواهد شد. بر اساس برخی گزارشات آنها ماکتی از نطنز ساخته اند.در این گزارشات آمده که عاملین اسرائیل در ایران در حال فعالیت هستند .انها سنسورهای الترونیکی حساس به پرتوهای رادیو اکتیو نصب کرده و همچنین اهداف بالقوه را نشانه گذاری کرده اند.

    بعلاوه اویگدور لیبرمن نماینده امور استراتژیک که با تیم مطالعاتی بررسی تهدیدات ایران همکاری می کند،12 گروه جهت همکاری با پایگاه های دفاعی معین کرده تا جنبه های مختلف برنامه هسته ای ایران را بررسی کنند. و انتظار می رود تا نتایج خود را در عرض دو ماه آینده به کابینه اولمرت ارائه دهند.

    لیبرمن می گوید ؛همچنان که چرخه سانتریفیوژها در نطنز اهسته، اما به طور پیوسته به فعالیت های خود ادامه می دهند ،کابوس ایران مجهز به سلاح اتمی هر روز نزدیک تر می شود .اما تمام پادزهر ها از تحریمهای اقتصادی گرفته تا اقدام نظامی درصد خطای بالایی داشته و اطمینانی به موفقیت امیز بودن انها وجود ندارد. مگر اینکه در نهایت واشنگتن وتهران بخواهند تا با زبانی مشترک به مذاکره بپردازند. نمایشی که انتظار می رود سال اینده به صحنه پای گذاشته و فصلی تازه، در عین حال تیره و تاری را در نزاع های خاورمیانه به تصویر بکشند.

  23. *ﺁلکساندر ﺁدلر : سیاست غلط بوش جبهه ای از ایران و ترکیه و روسیه بوجود می ﺁورد : ◄ در 27 اکتبر، ﺁدلر کارشناس فرانسوی مسائل بین المللی، مقاله ای در روزنامه فیگارو انتشار داده است دارای این نکات است : ● سه کشور روسیه و ترکیه و ایران که در طول تاریخ برسر قفقاز با یکدیگر گلاویز بوده اند، اینک با یک مسئله روبرو هستند . هر یک از این سه ملت بزرگ به دموکراسی نزدیک هستند . در ترکیه تحقق یافته است . در روسیه در دست بنا است و در ایران اکثریت مردم در تلاش برای استقرار دمکراسی هستند . ● هریک از این سه کشور بزرگ ﺁرزوی برقرار کردن روابط ممتاز با اروپا هستند : ترکها می خواهند به عضویت اتحادیه اروپا پذیرفته شوند و روسها می خواهند شریک استراتژیک و انرژتیک اروپا باشند و ایرانیها خواستار گسترش روابط بازرگانی و فرهنگی با اروپایند . اما یک اراده قاطع باحتیاج است اید که این سه کشور بیکدیگر نزدیک شوند . از ایران شروع کنیم : استعفای لاریجانی، طرف گفتگوی اروپا بر سر برنامه اتمی ایران ، علامت ضعف رئیس جمهوری احمدی نژاد و این بار ضعف قطعی او است . همه کار شده است تا دنیای خارج از این واقعیت ﺁگاه شود : از استعفای لاریجانی در وسط سفر احمدی نژاد به ارمنستان تا ماندن لاریجانی در شورای امنیت ملی بعنوان نماینده رهبر رژیم . مسلم است که میان ﺁمدن پوتین به ایران و بحران در رژیم ملاها بر سر اتم ، رابطه ای وجود دارد : پوتین در عین تظاهر به حمایت از ایران در برابر تهدید غرب، پیشنهادهای عملی به رژیم محافظه کاران ایران داده است و این پیشنهادها سبب برخوردها میان ﺁنها شده اند . ● باید دانست که روسها که بهترین شناخت را از ایران دارند ، هاشمی رفسنجانی را درخور همکاری می دانند . در اواخر دوران " شوروی " ، گرباچف با او در باره ﺁینده قفقاز و ﺁسیای میانه گفتگو کرده بود . اما ک.گ.ب احمدی نژاد را نیز خوب می شناسد . وقتی او یک جوان انتگریست بود ، پیشنهاد کرده بود به سفارت روسیه حمله شود و کارکنان این سفارت به گروگان گرفته شوند . این بار، مسکو جبهه خود را انتخاب کرده است و می خواهد در حل بحرانی پیروز شود که غرب به تنهائی توان حل ﺁن را ندارد . ● در میان، ترکها، بهتر بگوئیم کردهای عراق ، وارد ماجرا شده اند . بعلت بی کفایتی ، امریکا اجازه داده است متحد کردش در عراق ، بدون کمترین توجه به منافع بنیادی متحد ترک امریکا ، هرکار می خواهد بکند . همه در باره اقلیت ترکمن ساکن منطقه کرکوک و هم پناه گاه و پایگاه دادن به تروریستهائی که از پ.ک.ک جدا شده اند . و این ، با وجود ﺁنکه بسیار ﺁسان می شد هم به طالبانی و هم به بارزانی تفهیم کرد که جداشدگان از پ.ک.ک که در ﺁغاز مائوئیست بود، همانند خمرهای سرخ نزدیک ترین دوستان خود را در کردستان ترکیه از میان برداشته اند . حتی نزد دوایر اطلاعاتی ایران و سوریه ، زمانی که این دو کشور در پی کردهای عراق بودند، جاسوسی کرده اند . ● حکومت بوش در پی هدفی مشکوک، اقلیت کرد را در ایران و سوریه تحریک می کند . بدین سان، سیا منافع بنیادی امریکا که ایجاب می کنند با ارتش ترکیه روابط دوستانه داشته باشد، بخطر انداخته است . این ارتش نفوذ سیاسی خود را در خود ترکیه نیز دارد از دست می دهد . بدین سان، یک مسئله پلیسی کم اهمیت که در همین سطح می باید حل می شد، سبب شده است که تهران و ﺁنکارا و دمشق، بر سر یک استراتژی ضد تروریستی، به یکدیگر نزدیک شوند . و غرب ناگزیر است برخلاف میل خود از ﺁن حمایت کند . درست همانطور که در سالهای 1950، بر ضد کرد و کمونیسم، رژیم شاه و دولت ترکیه و رژیم پادشاهی عراق ، به یکدیگر نزدیک شدند و پیمان بغداد را امضاء کردند . با این تفاوت که ﺁن نوبت ، قدرت حامی امریکا بود و این بار، روسیه است . ● مسئله کرد حل خواهد شد . اما بنظر می رسد که نزدیکی این کشورها به یکدیگر بسی دیر خواهد پائید . سر برﺁوردن یک ایران میانه روتر ، متحد یک عراق شیعه که متحدان کرد خود را میانه رو کند، با تعهد روسیه بسیار ﺁسان قابل تحقق است . کاری که دیپلماسی واشنگتن بدان توانا نیست . یک ترکیه که خود را از عقده احساس تنهائی رها کرده و در کارفرمائی های بسیار فعال و پویایش ، از دمشق تا باکو و تاچکند، موفقیت بر موفقیت می افزایند ، از رهگذر فن و توان مالی، عنصر اساسی مجموعه روس و ایران و ترکیه می شوند . نزدیکی روس و چین بی فردا است اما بلوکی از این سه کشور که با همسایگان خود صلح جو باشند ، ثمره باری بهر جهت کردن اروپا در موضوع ترکیه ( پذیرفتن به اتحادیه ) و روسیه و بی کفایتی های حکومت بوش در مورد عراق و نیز روسیه است . ﺁیا می باید بخاطر این تحول گریست و یا خندید ؟ تنها ﺁینده می تواند به این پرسش پاسخ بدهد . " ملتهای بزرگ ترکیه و ایران و روسیه ، هریک با ﺁهنگ خود، به دموکراسی نزدیک می شوند . ◄ در 2 نوامبر، ژنرال ژوزف رالستون، مأمور ویژه بوش برای گفتگو با پ.ک.ک گفته است : امریکا به تعهد خود در قبال ترکیه مبنی بر مقابله با تروریستهای کرد عمل نکرده است . و حالا ترکیه احساس می کند چاره دیگری جز حمله با پ.ک.ک، در پناهگاه این گروه در شمال عراق ندارد . هرچند او حاضر نشد توضیح بدهد چرا چند هفته پیش مأموریت خود را رها کرد، اما گفت : از عدم عمل به تعهد حکومت بوش احساس حرمان می کند . در گفتگو با روزنامه نگاران او به شرح و بسط قول کوتاه خود پرداخت و گفت: عدم عمل به تعهد سبب نزدیکی استراتژیک ترکیه به ایران شد . زیرا هر دو کشور نگران عملیات خشونت ﺁمیز گروههای جدائی طلب کرد هستند . انقلاب اسلامی : بنا بر صورت، قول ﺁدلر صحیح می نماید . اما بنا بر محتوی ، هریک از کشور ترکیه و روسیه داد و ستدهائی با اروپا و امریکا دارند که مشکل می نماید حاضر شوند بخاطر بحران سازیهای یک رژیم بی فردا، آن را بخطر اندازند . هرچند یک ایران مردم سالار می تواند نقش مهمی در منطقه و جهان ایفا کند و چون رژیمی با ثبات می شود که سیاست خارجی خود را بر وفق حقوق ملی خویش تنظیم می کند، از اعتماد کشورهای اسلامی و نیز غیر اسلامی برخوردار می شود . * امریکا به روسیه پیشنهاد گفتگو و معامله عمومی بر سر تمامی مسائل : استقرار سامانه موشکی در اروپای شرقی و کوزوو و مسئله اتمی ایران و... می کند : ◄ در 1 نوامبر 2007، روزنامه "نيزاويسيمايا گازيه تا" چاپ روسیه نیز به نقل از منابع آگاه آمريکايى اعلام کرده که واشنگتن به مسکو پيشنهاد کرده است تا مجموعه مسائل بين المللى شامل کوزوو، ايران، پيمان کاهش نيروهاى نظامى متعارف در اروپا را با امتيازدهى متقابل بطور يکجا حل و فصل کند. اين معامله بزرگ از سوى دولت آمريکا در زمانى مطرح شده است که به تاريخ حل و فصل نهايى اين موضوعات نزديک مى شويم. و نیز ، در 1 نوامبر ، روزنامه اينترنشنال هرالد ترييون، به نقل از يک منبع آگاه نوشته است : در محافل ديپلماتيک نوشته که ايالات متحده حاضر است به روسيه در خصوص پيمان کاهش نيروهاى نظامى متعارف در اروپا امتيازاتى بدهد، البته در صورتى که اين کشور هم مواضع خود در قبال مسئله کوزوو و ايران را نرمتر کند. اين امتيازات گويا بخشى از مجموعه پيشنهاداتى است که واشنگتن با کمک آنها قصد دارد بر اختلاف نظرات موجود ميان خود و مسکو در خصوص طرح اعطاى استقلال به کوزوو و جلب رضايت روسيه براى اعمال تحريمهاى مضاعف بر ضد تهران فايق آيد. دو مقام حکومت بوش ماجرای گفتگوهای محرمانه با " ایران " و دستور قطع ﺁن توسط بوش و غلبه فکر جنگ با ایران را باز می گویند : ◄ Esquire تاریخچه ای را از زبان دو مقام - کارشناس خاورمیانه در حکومت بوش - امریکائی، خانم هیلاری مان و ﺁقای لورت Leverett ، انتشار داده است . نکات درخور توجه این تاریخچه عبارتند از : ● در سالهای بعد از ترورهای 11 سپتامبر 2001، لورت و مان ، در حکومت بوش، در عالی ترین سطح ، کار می کردند . ﺁنها در شورای امنیت ملی بعنوان کارشناس سیاست خاورمیانه کار می کردند . مان مذاکرات محرمانه با ایران را هدایت می کرد . لورت یک زمان مشاور پاول بود و در سفرها او را همراهی می کرد و بعد مشاور کندولزا رایس شد . سخت سران حکومت بوش به لورت فشار وارد می کردند . به او می گفتند شما بیشتر از یک سال است می کوشید ایران را متعهد کنید . دست ﺁورد شما چیست ؟ ﺁنها سانتریفوژهای بیشتری را ساخته اند . مواد منفجره IED به عراق می فرستند که در کشتن سربازان امریکائی بکار می روند . سرکوب گری رژیم در داخل کشور و تجاوزهایش به حقوق انسان بیشتر می شود . قابل ارائه چه دارید ؟ ● ﺁنچه لورت و مان - که در جریان همکاری با یکدیگر، همسر یکدیگر نیز شدند - از ﺁن می ترسیدند واقع شد : کوشش دیپلماتیک از طریق سازمان ملل متحد بی نتیجه شد . زیرا روشن شد که روسیه و چین مقاصد ژئوپلیتیک دارند و حاضر به توافق بر سر تصویب مجازاتهای سخت بر ضد ایران نیستند ... مان می گوید: بنا بر این واقعیت ، هرگاه بنا بر جنگ شود، با توجه به این امر که در پاکستان و افغانستان میلیونها انسان ایران را بخاطر مقاومت در برابر امریکا ، ستایش می کنند و تشدید حمله ها به قوای امریکا در عراق ، دست زدن به جنگ با ایران ، از پاکستان و افغانستان تا فلسطین را منطقه جنگی می کند و امریکا را گرفتار جنگ با تمامی دنیای اسلام می گرداند . ● ﺁن زمان که مان گفتگوهای محرمانه با مقامات ایران در سازمان ملل را هدایت می کرد، لورت را نمی شناخت . از ماهها پیش از ترورهای 11 سپتامبر، مان با دیپلمات ایرانی در سازمان ملل متحد ، در گفتگو بود . بعد از وقوع ترورها، دیدارها و گفتگوها ادامه یافتند ... یک روز، دیپلمات ایرانی به او گفت : ایران ﺁماده ، بدون قید و شرط، همکاری است . گفتگوهای بدون قید شرط خواستی بود که امریکا داشت و اظهار می کرد . می خواست ، بدون پیش شرط، دیپلماتهای دوطرف به گفتگو بنشینند . بنا بر این، قول دیپلمات ایرانی یک انقلاب بشمار می رفت . چرا که ایران حاضر می شد بدون قیدو شرط گفتگو و همکاری کند . چند هفته بعد، وقتی مان در شورای امنیت ملی، تحت ریاست کندولزا رایس ، بعنوان متخصص ایران ، مشغول بکار شد ، همراه با ریان کروکر به اروپا رفت تا با تیمی از دیپلمات های ایران گفتگو کنند . گفتگو در محل ساختمان سازمان ملل در ژنو ، در باره کمک ایران در جنگ با طالبان انجام گرفت . ایرانیها قبول کردند کمک کنند : اگر خلبان امریکائی نزدیک مرز ایران با چتر نجات فرود ﺁمد، ایران از خطر رهایش کند و تحویل ارتش امریکا بدهد و... امتیازها گویا بودند . در همان حال، جیمس دوبینس ، فرستاده ویژه امریکا، در بن ، گفتگوهای ثمر بخشی ، بر سر تشکیل حکومت افغانستان ، با معاون وزارت امورخارجه ایران بعمل ﺁورد . ● بناگهان کشورهائی نظیر سوریه و لیبی و سودان و ایران یشنهاد کمک و همکاری را دادند . با این پیشنهاد، یک پرسش حیاتی نیز مطرح می شد : ﺁیا با وجود کمکها که می کنند، همچون کره شمالی و عراق در فهرست حامی تروریست می مانند و یا اسمشان از ﺁن فهرست حذف می شود ؟ لورت که تحلیل گر سیا بود . او به این نتیجه رسید که تروریسم خاورمیانه کمتر به مذهب ربط دارد و بیشتر فعالیتی تاکتیکی است . برای مثال، سوریه می خواهد بلندی های جولان را پس بگیرد. توانائی مقابله نظامی با اسرائیل را ندارد . ناگزیر به حمایت از تروریسم بر ضد اسرائیل بر می خیزد ... او با استفان هادلی ، نماینده دفتر دیگ چنی و معاون رئیس سیا ، گفتگو و کسب تکلیف کرد . هادلی نوشت: اگر کشوری مثل سوریه و ایران پیشنهاد کمک ویژه داد ، کمکش را می پذیریم اما هیچ وعده ای را ما به عوضی نمی دهیم . ● مان می گوید : امر مهم این بود که ایرانیان قبول کرده بودند بدون قید و شرط گفتگو کنند . ﺁنها ، به تکرار، به من می گفتند : ما فهمیده ایم اثر این حمله ( ترورهای 11 سپتامبر ) به امریکا بدان حد است که اگر ما بدون قید و شرط به امریکا کمک کنیم ، دینامیک رابطه دو کشور را ، برای نخستین بار ظرف 25 سال، تغییر داده ایم . من باور کردم که قصدشان صادقانه است . ● در همان زمان که لورت از وزارت خارجه به شورای امنیت منتقل می شد، مان گرفتار مسئله جدیدی شد : یک کشتی، بنام Karin A ، ایران را با 50 تن اسلحه ترک گفت . نیروی دریائی اسرائیل ﺁن را ، در بحر احمر، توقیف کرد . اسرائیلیها گفتند : کشتی اسلحه را برای فلسطینیها می برده است . حکومت ایران احتمالا  از حمل اسلحه توسط کشتی اطلاع نیز نمی داشت . حکومت ایران قویا  حمل اسلحه از ایران را تکذیب کرد . معاون وزارت خارجه خود را به فوکس نیوز فرستاد تا قاطعانه ارسال اسلحه را از سوی مجموع دولت و نه تنها حکومت خاتمی ، تکذیب کند . بوش ، رویه انتظار در پیش گرفت. سه هفته بعد از ﺁن، او می باید در کنگره ، وضعیت امریکا را تشریح می کرد . و... او ایران و کره شمالی و عراق را " محور شر " خواند . ● بیش از یک سال بود که ایرانیها در سطح عالی دیپلماسی با امریکا وارد گفتگو شده بودند . لذا، جمله بوش ضربه سختی بر ﺁنها بود. بعد از ﺁن، دیپلماتهای ایرانی از شرکت در جلسه ماهانه در ژنو خودداری کردند . اما در ماه مارس، بازگشتند . مان نیز در گفتگو حاضر شد . ﺁنها به مان گفتند: خطر بزرگی را به تن پذیرفته اند ، موقعیت شغلی و بسا جان خود و خانواده های خود را به خطر انداخته اند برای این که مسئولیت شرکت در گفتگوها را بپذیرند . مذاکرات محرمانه با ایران، به مدت یک سال دیگر، ادامه یافتند. ● زمان نزاع این دو با حکومت بوش رسید : در ماه ﺁوریل، در اواسط روز ، چهار ماه به جنگ مانده بود . مان مشغول کار روزانه بود . صفحه ای را که سفیر سوئیس در تهران فاکس کرده بود، در دست گرفت و مشغول خواندن ﺁن شد . مفاد نامه را او باتفاق صادق خرازی ، برادر زاده خرازی وزیر خارجه وقت، تهیه کرده و به تصویب مقامات عالی دولت رسانده بودند . محتوای نامه عبارت از این بود که ایران حاضر است با امریکا وارد گفتگو بر سر تمامی مسائل فی مابین شود . ایران امتیازهای بس مهمی را می داد : قطع حمایت از تروریسم ، پایان بخشیدن به حمایت از حماس و جهاد اسلامی ، متوقف کردن برنامه اتمی و حتی بازشناسی اسرائیل . مان ، در جا، یادداشتی برای مافوق خود ، ریچارد هاس Haass تهیه کرد . تأکید کرد که مهم است بی درنگ پاسخ مثبت بدهیم . بعدا شنید که کاخ سفید فکرهایش را کرده و به این نتیجه رسیده است که پیشنهادها نادیده گرفته شود . تنها پاسخ این شد که حکومت امریکا نزد دولت سوئیس از سفیر سوئیس در تهران ، بخاطر پرداختن به چنین امری، شکایت کرد ! ● چند روز بعد از ﺁن، در عربستان سعودی ، یک عمل تروریستی انجام شد . 34 تن ، از جمله 8 امریکائی کشته شدند . گزارش اطلاعاتی می گفت : بمب گذاران با اعضای القاعده در ایران، ارتباط تلفنی داشته اند . دانسته نبود ﺁیا ایران ارتباطی با این اقدام تروریستی داشته است یا خیر. ﺁیا افراد القاعده از نقطه ای نزدیک به ایران با تروریستها ارتباط گرفته اند یا خیر ؟ اما رامسفلد بخود تردید راه نداد و در کنفرانس مطبوعاتی گفت : جای شک نیست . رهبران القاعده در ایران هستند و از ﺁن کشور عملیات تروریستی را سازمان می دهند . در عوض، پاول یادداشت مان را خوانده بود . دو هفته بعد از ﺁن، در یک پذیرائی که وزارت خارجه ترتیب داده بود، او به مان نزدیک شد و گفت : " یادداشت بسیار خوبی بود . نباید ﺁن را به کاخ سفید می فرستادید " . در پاسخ به پرسشهای Esquire ، پاول ( وزیر خارجه سابق امریکا ) لورت را مردی بسیار با کفایت توصیف کرد و بیشتر سخنان او را تصدیق کرد . در باره پیشنهادهای ایران کلین پاول گفت : " من با تمامی همکاران اصلی خود تأکید کردم یک معامله بزرگ با ایران را تدارک کنند اما هیچیک از ما، این پیشنهاد را معامله بزرگ تلقی نکردیم . ما با ایران تا سال 2003 گفتگو می کردیم . در این سال، رئیس جمهوری دستور داد باب گفتگو را ببندیم . " ● در ماه مه 2003، جنگ با عراق با پیروزی به انجام رسیده بود . کاخ سفید برﺁن شده بود یک سیاست تهاجمی در قبال ایران به اجرا گذارد . متزلزل کردن رژیم ایران و در صورت امکان برانگیختن جنبش مردمی بر ضد رژیم جزئی از این سیاست بود . لورت خدمت در حکومت بوش را ترک گفت و در نخستین اظهار او به واشنگتن پست این بود : من فکر می کنم حکومت بوش خطای خطرناکی را مرتکب شده است . معنای این سیاست اینست که ایران به سلاح اتمی مجهز شود و هیچگونه گفتگوئی نیز با امریکا نداشته باشد . ● در پایان لورت و مان گزارشی را تهیه می کنند و از سیا می خواهند هرگاه اطلاعی در نوشته ﺁنها است که در اسناد محرمانه منتشر نشده است، ﺁنها را ﺁگاه کند . سیا اطلاعی را که موضوع سند محرمانه ای انتشار نیافته باشد، تشخیص نمی دهند . با وجود این گزارش را چنان سانسور می کنند که غیر قابل فهم می شود . گزارش را بنا بوده است نیویورک تایمز منتشر کند . این دو بکار می پردازند و برای اطلاعات سانسور شده، مآخذ می یابند و نوشته خود را منتشر می کنند . این دو می گویند : از زمان مسکوت گذاشتن پیشنهاد ایران، حکومت بوش وارد مرحله تدارک جنگ با ایران شده است . یک دوره ، نه جمهوریخواه ها و نه دموکراتها به هشدارهای این دو توجهی نمی کردند . اما سرانجام ، توجه ها به هشدارهای این دو جلب می شود : - سناتور جیم وب طرحی را تسلیم سنا می کند که بنا بر ﺁن حکومت بوش بدون اجازه کنگره حق حمله به ایران را ندارد . - پاول سکوت را می شکند و هشداری اخطار مانند می دهد : ما نمی توانیم گفتگو کنیم وقتی بطرف گفتگو می گوئیم پیشاپیش ﺁنچه را حاصل گفتگو خواهد شد، به ما بدهید . - حتی هانری کیسینجر مصاحبه کرد و گفت : ما باید همه کار بکنیم تا با ایران به تفاهم برسیم . ● از درون کاخ سفید ، لورت این سناریو را شنید : روسها ارسال سوخت اتمی به ایران را زمان بندی کرده اند . به سخن دیگر ، نیروگاه اتمی بوشهر از ماه نوامبر بکار خواهد افتاد . یعنی غیر قابل بمباران خواهد شد . زیرا خطر انتشار رادیو ﺁکتیو ( همانند نیروگاه اتمی چرنوبیل که ﺁسیب دید ) ببار می ﺁورد . و چون کرملین گفت تکمیل نیروگاه اتمی را به تأخیر می اندازد ، کاخ سفید بطور جدی جنگ پیشگیرانه را مورد توجه قرار داد . ◄ لوموند ( 31 اکتبر 2007 ) لوموند گزارشی در باره مبارزات انتخابات ریاست جمهوری امریکا انتشار داده است . بنا بر این گزارش، موضوع ایران یکی از موضوعهای اصلی در انتخابات مقدماتی امریکا بدل شده است : از نظر نامزدهای جمهوریخواه ، سخن گفتن از " خطر ایران "، سخن گفتن از امنیت ملی امریکا است. ﺁنها ایران را پیش می کشند تا از سخن گفتن در باره عراق اجتناب کنند . از نظر نامزدهای دموکرات، سخن گفتن از ایران، روشی است برای حمله به هیلاری کلینتون ، رقیبشان که از همین حزب است . بغیر از رون پل، یکی از نامزدها از حزب جمهوریخواه که به جنگ عراق رأی نداده بود، بقیه نامزدها راحت از لزوم جنگ پیشگیرانه بر ضد ایران سخن می گویند . رودی جیولیونی، شهردار پیشین نیویورک که از نامزدهای حزب جمهوریخواه امریکا است، قول می دهد در صورت انتخاب شدن به ریاست جمهوری، ایران را 5 تا 10 سال به عقب ببرد . او رقبای دموکرات خود را متهم کرد که می خواهند با ایران گفتگو کنند بهرقیمت که شد. او می گوید: مناظره باراک اوباما و هیلاری کلینتون، ( هر دو نامزد از حزب دموکرات ) بر سر اینست که در صورت انتخاب شدن به ریاست جمهوری ، ﺁیا باید احمدی نژاد و بن لادن را به مراسم ادعای سوگند ، دعوت کرد یا پذیرائی بعد از مراسم ! اما نامزدهای دموکرات : هیلاری کلینتون به جورج بوش توصیه می کند کل سپاه پاسداران را در فهرست سازمانهای تروریست قرار دهد . این توصیه انتقادهای رقبای او را بر انگیخته است . در میان 8 نامزد از این حزب، او تنها نامزد است که به طرحی رأی داده است که در 26 سپتامبر ، در مجلس سنا به تصویب رسید و بنا بر ﺁن، سپاه پاسداران یک سازمان تروریستی است . او رأی داد و به بوش توصیه کرد چون می اندیشد از سوی حزب دموکرات نامزد ریاست جمهوری خواهد شد و رقیب او از حزب جمهوریخواه جیولیانی خواهد شد، از هم اکنون ، در فکر خلاء سلاح رقیب خویش است . ● بنا بر متن مصوب ، " منافع ملی امریکا ایجاب می کنند که حکومت ایران از متحول کردن چریکهای شیعه عراق به سازمان نظیر حزب الله لبنان ، جلوگیری کند . به حکومت امریکا توصیه می شود به فعالیت سپاه پاسداران در خاک عراق پایان دهد . به حکومت توصیه می شود با احتراز از گسیل قوای زمینی به داخل ایران، با حزم و احتیاط ابزار و قدرت دیپلماتیک و اقتصادی و نظامی امریکا را بر ضد سپاه بکار برد . در جریان پانزدهمین بحث ﺁزاد نامزدهای حزب دموکرات با یکدیگر، در 30 اکتبر، به هیلاری کلینتون بخاطر رأیی که داده بود، اعتراض مداومی بعمل ﺁمد . در پاسخ، هیلاری گفت : تا بی نهایت می توان در باره طرح مصوب سنا که برای حکومت اجبار قانونی ایجاد نمی کند ، استدلال کرد . اما از ﺁنچه اساسی است غفلت می شود : من با مسیری که به جنگ بیانجامد مخالفم . اما با هیچ کار نکردن نیز مخالفم . من طالب یک دیپلماسی قوی هستم که مجازاتها پشتیبان ﺁن باشند . تیم روسر، اداره کننده بحث ﺁزاد ، این پرسش را از همه نامزدها کرد و خواستار پاسخی صریح و شفاف شد : ﺁیا متعهد می شوید از مجهز شدن ایران به بمب اتمی جلوگیری کنید ؟ و اصرار و تأکید کرد : ﺁیا پاسخی که می دهید یک تعهد است ؟ هیلاری کلینتون پاسخ داد : ﺁری . باراک اوباما تردید کرد . دوباره از او سئوال شد و او در پاسخ به " سیاست ترس " که بوش به اجرا گذاشته است ، پرداخت . نامزد جناح چپ، دونیس کوسینیچ به روزنامه نگار هشدار داد: مواظب شیوه پرسش خود در باره ایران از نامزد ها باشد . روزنامه نگاران یک نوبت امریکا به جنگ با عراق کشاندند و من به ﺁنها فشار وارد می کنم تا که خویشتن دار شوند . * دو سنجش افکار در امریکا حاکی از تشدید نگرانی امریکائیان بخاطر مجهز شدن ایران به سلاح اتمی و بیشتر شدن موافقان حمله نظامی به ایران هستند : ◄ در 31 اکتبر، نتایج سنجش افکاری که زوگبی انترنشینال در امریکا انجام داده است، منتشر شد . بنا بر این نتایج، 53 درصد از امریکائیان بر این باور شده اند که حکومت امریکا ناگزیر می شود بر ضد ایران دست به جنگ بزند . و 52 درصد امریکائیان می گویند : هرگاه حکومت امریکا دست به جنگ با ایران بزند، از ﺁن حمایت خواهند کرد . ◄ سنجش افکار دوم را یو اس تو دی در 5 نوامبر منتشر کرد . بنا بر این سنجش افکار، ● 46 درصد امریکائیان می گویند خواه پیش و خواه بعد از شکست دیپلماسی، می باید اقدام به حمله نظامی به ایران کرد . 45 درصد مخالف جنگ چه پیش و چه بعد از شکست دیپلماسی هستند . جانبداران حمله نظامی از حزب جمهوریخواه دو برابر طرفداران از حزب دموکرات هستند . ● صحبتهای مکرر رئیس جمهوری بوش و معاون او دیگ چنی در باره خطر مجهز شدن ایران به سلاح اتمی مردم امریکا را نگران این خطر کرده است : از هر 4 امریکائی 3 امریکائی نگرانی خود را ابراز می کنند . ● اما سه چهارم امریکائیان نگران ﺁنند که جنگ پیش از موقع و بطور ناپخته روی دهد . ● و 64 درصد امریکائیان از سیاست بوش و مدیریت او ناراضی و 31 در صد راضی هستند . یو اس تو دی براینست که در عدم محبوبیت رکورد شکسته است . ● به این پرسش که اگر کوششهای اقتصادی و دیپلماتیک امریکا به جائی نرسیدند ﺁیا امریکا می باید و یا نمی باید دست به جنگ بزند، 34 درصد پاسخ داده باید جنگ کند و 55 درصد گفته اند نباید جنگ کند و 11 درصد نظری نداشته اند . ایران موضوع اصلی در انتخابات ریاست جمهوری امریکا گشته است . اختلاف موجود در درصدها ( 46 درصد موافق جنگ و 35 درصد موافق جنگ ) ناشی از اینست که هریک مربوط به یک سنجش هستند. انقلاب اسلامی: با توجه به تحول افکار عمومی امریکا است که کندولزا رایس خبر تشدید تحریم اقتصادی را داد و دیگ چنی ایران را تهدید به " عواقب سخت " خودداری از تعلیق غنی سازی اورانیوم کرد : بنا بر طرح حمله به ایران دیگ چنی ، جنگ با حمله موشکی اسرائیل به ایران ﺁغاز می شود : ◄ ﺁلتر نت ( 26 اکتبر 2007 ) ﺁنچه در باره " طرح دیگ چنی " ، پیش از ﺁن تاریخ انتشار یافته بود را همراه با اطلاعاتی که خود تحصیل کرده است، در نوشته نسبتا  طولانی باز ﺁورده است . نکات عمده ﺁن عبارتند از : ● بنا بر طرحی که استراتژیستهای دیگ چنی تهیه کرده اند ، اقدام اول واشنگتن اینست که اسرائیل را قانع کند به حمله موشکی به تأسیسات اتمی نطنز . تهران به این حمله واکنش نشان خواهد داد و واکنش تهران بهانه به دست امریکا می دهد برای حمله به تأسیسات ایران . ● دموکراتها و جمهوریخواه ها از خود می پرسند با روش اسرائیل - حمله مرموزش به سوریه در 6 سپتامبر، چه باید کرد ؟ ﺁیا بخشی از نقشه جنگی بود ؟ ﺁیا ﺁزمونی بود ؟ در روزهای بعد از حمله، یک پرسش در گفتگوهای واشنگتن بیشتر مطرح می شد : خطر جنگ به راستی چه اندازه است ؟ دلیل حمله هر چه بود، در واشنگتن ، حمله اسرائیل به سوریه ، شبح جنگ با ایران را در برابر دیدگان اهل سیاست قرار داد . از دید محافظه کاران جدید حمله به ایران موجب می شود جوانه امید به استقرار مردم سالاری در خاورمیانه در ﺁتش عراق نسوزد . اما از دید واقع بینهای وزارت امور خارجه و وزارت دفاع امریکا، حمله نظامی به ایران فاجعه است . و سئوال اینست : چه وقت روی می دهد ؟ ● حمله اسرائیل به ایران و یا عملی نظیر ﺁن، براحتی می تواند سبب بروز جنگ سوم جهانی شود . همان جنگی که پرزیدنت بوش هفته گذشته نسبت به وقوع ﺁن هشدار داد . اگر ایران بمب اتمی بسازد، رئیس جمهور احمدی نژاد منطقه را وارد جنگ جهانی سوم خواهد کرد . ● اسباب یک فاجعه در منطقه فراهم است : ایران مشغول گرد ﺁوردن تجهیزات لازم برای تولید بمب اتمی است . رژیم ملاها ، اگر نه از حمایت تکنولوژیک، از حمایت روحیه بخش روسیه برخوردار می شوند . روسیه ای که این روزها، برای تحریک امریکا، همه کار می کند . رئیس جمهور ولادیمیر پوتین در برنامه تجدید عظمت ارتش روسیه اش - به تعبیر خود او - ، به سلاح اتمی نقشی مهم داده است . جنگ در عراق بدون این که پایان ﺁن معلوم باشد، ادامه دارد حتی امکان بیرون بردن قوای امریکا نیز نیست . در افغانستان، قوای ناتو نتوانسته اند مانع از بازگشت طالبان و تروریستهای القاعده به افغانستان شوند . نزاع فلسطین و اسرائیل همچنان ادامه دارد . انقلاب اسلامی : و در 3 نوامبر، دنیا از زبان مشرف شنید : تروریسم که در کراچی پا گرفته بود اینک تمامی پاکستان را فرا گرفته است از این رو وضعیت فوق العاده اعلام می کنم . ● در 26 سپتامبر سنا و به دنبال ﺁن حکومت بوش سپاه پاسداران را سازمان تروریستی خواندند . ژنرالهای عالی رتبه امریکا ایران را متهم کرده اند و می کنند که چریکهای عراقی را مجهز می کند . و استراتژیستهای وزارت دفاع ، ظاهرا بدرخواست دیگ چنی، نقشه تفصیلی حمله به ایران را تهیه کرده اند . موضوع جنگ با ایران به قوه مقننه نیز کشیده شده است . دو شنبه 22 اکتبر، نانسی پلوزی، رئیس مجلس نمایندگان روشن کرد که کاخ سفید برای حمله به ایران می باید نخست از کنگره اجازه بگیرد . اما نامزدهای ریاست جمهوری از حزب جمهوری خواه، بحث و جدل می کنند که رئیس جمهوری ، برای حمله نیازمند به تصویب کنگره رساندن قصد خود با جزئیات ﺁن نیست . میت رومنی ، فرماندار سابق ماساچوست و نامزد ریاست جمهوری از این حزب، می گوید : از حقوقدانان خواهم پرسید که ﺁیا برابر قانون اساسی رئیس جمهوری برای دادن دستور حمله نظامی نیازمند به تصویب کنگره رساندن تصمیم خود هست یا خیر ؟ زیرا نیازمندی به چنین تصویبی موجب ضعف رئیس جمهوری می شود و دیگر او نمی تواند استراتژی جنگ پیشگیرانه خود را به اجرا بگذارد . ● نخست گفته می شد پایگاهی که در خاک عراق و در 10 کیلومتری خاک ایران ساخته می شود، برای جلوگیری از عبور اسلحه و نفرات از خاک ایران به خاک عراق است . اما حالا معلوم می شود برای فرستادن گروه های نظامی به خاک ایران ، برای وارد کردن ضربه های کاری نیز هست . بقرار مسموع، در ماه ﺁوریل، بوش اجازه داده است گروههای نظامی برای خرابکاری وارد خاک ایران شوند. ● گاری سیک که در ریاست جمهوری کارتر، مسئول ایران در شورای امنیت ملی امریکا بود، بر این باور است که اینگونه تدارکات نظامی گویای ماهیت استراتژی حکومت بوش است . از ماه اوت بدین سو، حکومت بوش که پیش از ﺁن، مسئله اصلی را برنامه اتمی ایران می دانست ، کمک ایران به تروریستهای عراق را مسئله اول کرده است و این بدان معنی است که حکومت تغییر استراتژی داده و این تغییر خطرناک است . زیرا حکومت می تواند هر زمان خواست دست به جنگ بزند . ● گاری سیک توضیح می دهد که بخلاف مورد عراق، در مورد ایران ، مخالفان جنگ نیز ، در خود حکومت نیز، جبهه ای قوی تشکیل می دهند : کندولزا رایس وزیر خارجه و روبرت گیت وزیر دفاع و دریاسالار فالون فرمانده قوای امریکا در خاورمیانه با جنگ بر ضد ایران مخالف هستند . ● بروس ریدل افسر سابق سیا اینک در مؤسسه بروکینس می گوید : جنگ بر ضد ایران " فاجعه ای برای تمامی دنیا است " . زیرا سبب می شود جبهه جنگی به گستردگی از اقیانوس هند تا دریای مدیترانه بوجود ﺁید . با وجود این ، او بر این باور است که خطر جنگ واقعی است . زیرا هر دو طرف در کار ﺁنند که جنگ روی دهد . به سخن دیگر، ایران با ﺁتش بازی می کند وقتی از راه فرستادن اسلحه برای شیعه های عراق، غرب را به مبارزه می طلبد . از این سو، سخت سران واشنگتن ، یعنی بسیاری از محافظه کاران جدید نیزکه حکومت بوش را ترک گفته اند و دیگ چنی از ﺁنها در این حکومت نمایندگی می کند، فشار می ﺁورند که درنگ در وارد کردن ضربه نظامی به ایران ، موقعیت امریکا را در حساس ترین منطقه جهان، ضعیف می کند . ● سفر ولادیمیر پوتین به تهران موجب تقویت موضع سخت سران واشنگتن شده است . زیرا استدلال می کنند که این سفر دلیل بر اینست که روسیه در همکاریش با غرب برای ممانعت از ایران در تولید بمب اتمی ، جدی نیست . کشورهای دیگر ساحل دریای مازندران نیز در اعلامیه مشترک متعهد شده اند اجازه جنگ از خاک ﺁنها بر ضد ایران ندهند . ● دیگ چنی بیشترین حمایت خود را از خارج از حکومت بوش دارد . کسانی از او حمایت می کنند که روزهای خود را محدود به روزهای باقی مانده از ریاست جمهوری بوش می دانند . محافظه کاران جدید به جنگ با ایران، بمثابه واپسین شانس خود می نگرند . از این رو است که پودورتز که پدر محافظه کاران جدید است در وال استریت ژورنال می نویسد : من امیدوارم و دعا می کنم که بوش سرانجام ایران را بمباران کند . امریکا در جنگ عمومی با " اسلام - فاشیسم " است ، در جنگی است که من ﺁن را جنگ چهارم می خوانم . او رژیم ایران را با رژیم هیتلری یکی می داند و براینست که غرب در همان موقعیت اروپا و دنیا در سال 1938 است . ● گاری سیک می گوید : افسران سپاه پاسداران سالها است در باره جنگی می اندیشند که از لحاظ اسلحه و توانائی های نظامی با ارتش امریکا همانند نیستند . بنا بر این ، می باید روشهائی را بجوید و بکار برد تا که در برابر ضربه هائی که سپاه می خورد، بتواند ضربه های کاری وارد کند . هرالد تریبون : ﺁماده سازی سری پایگاه هوائی برای حمله به ایران : ◄ هرالد تریبون ( 29 اکتبر ) گزارش مفصلی را در باره ﺁماده سازی پایگاه هوائی دیگو گارسیا ، واقع در جزیره دیگو پارسیا، تحت الحمایه انگلستان در اقیانوس هند ، نزدیک سیلان ، انتشار داده است : ● ﺁماده سازی فنی هواپیماهای نامرئی B1 برای حمل بمبی که نزدیک به 15 تن وزن دارد و ﺁماده سازی پایگاه واقع در دیگو گارسیا ، بخاطر یک نیاز فوری ، شتاب گرفته است . امریکا اجازه ﺁماده سازی این پایگاه و استفاده از ﺁن را از انگلستان گرفته است. بمب های 15 تنی برای ﺁن ساخته شده اند که زمین را بشکافد و در عمق 100 متری زمین منفجر شود و همه چیز را نابود کند . یکی از این بمب ها در پایگاه هوائی واقع در نیو مکزیکو با موفقیت ﺁزمایش شده است . تا 9 ماه دیگر، بتعداد لازم از این بمب ها ﺁماده و در اختیار ارتش امریکا گذاشته خواهند شد . ﺁزمایشی که در 14 اکتبر انجام گرفت، بمب تمامی تأسیسات زیر زمینی را که به شکل تأسیسات زیر زمینی نطنز ﺁماده ﺁزمایش شده بودند، نابود کرد . ● ﺁژانس بین المللی انرژی اتمی می گوید تا پایان این ماه ، ایران 3000 سانتریفوژ را در 18 ﺁبشار بکار می اندازد . بنا بر این ، برغم قطعنامه شورای امنیت ، اورانیوم غنی می کند و می تواند میزان غنای ﺁن را تا حد لازم برای تولید بمب اتمی افزایش دهد . ● با توجه به این امر، پایگاه دیگو گارسیا چندین مأموریت را باید انجام دهد . نشستن و برخاستن بمب افکن ها و نشستن و برخاستن هواپیمای جاسوسی ﺁواکس و نیز مخابرات از طریق قمر مصنوعی . برای این مأموریت ها ، تجهیزات لازم در پایگاه نصب می شوند . این پایگاه بهترین محل برای انجام مأموریت های استراتژیک در خاورمیانه است . ● وزارت دفاع امریکا 95 میلیارد دلار بودجه برای جنگ در عراق و افغانستان پیشنهاد کرده است . برای تغییرهای لازم در هواپیماهای نامرئی برای این که بتوانند این بمب را حمل کنند، نیز تقاضای تصویب بودجه شده است. طول هر بمب نزدیک به 10 متر و وزن ﺁن 30000 پوند ( 5/13 تن ) است و هر هواپیمای B1 تنها یکی از ﺁنها را می تواند حمل کند و بسوی هدف رها سازد . بمب توسط قمر مصنوعی هدایت و در عمق زمین منفجر می شود . ● بنا بر نقشه جنگی که وزارت دفاع ﺁماده کرده است، ایران بمدت 5 روز متوالی بمباران خواهد شد . غیر از تأسیسات اتمی، رادارها و فرودگاهها و پایگاههای هوائی بمباران خواهند شد . ویرانگرترین حمله ها توسط موشکها انجام خواهند گرفت . مرکز فرماندهی و پایگاههای سپاه پاسداران در زمره 1000 هدفی خواهند بود که موشک و بمب باران خواهند شد . این هدفها بمدت یک ماه موشک و بمباران خواهند شد . * افسران ارتش امریکا نگران ﺁنند که منازعه ای در دریا و یا در خشکی ﺁتش جنگ را روشن کند : ◄ لوس ﺁنجلس تایمز ( 31 اکتبر ) مقاله مفصلی را در این باره انتشار داده است در باره احتمال بروز جنگ بسا بخاطر روی دادن یک حادثه نظامی در خلیج فارس و یا در خاک عراق . روزنامه نگرانی های افسران ارتش و دیپلماتها از چنین احتمالی در این مقاله منعکس کرده است : ● یک مقام وزارت دفاع می گوید: مقامات ارتش برای ﺁنکه احتمال بروز حادثه را کاهش دهند، در نظر دارند ایرانیانی را که در خاک عراق دستگیر کرده اند، ﺁزاد کنند . بنظر ﺁنها، این کار خطر وقوع حادثه منجر به جنگ را کاهش می دهد . ● حکومت بوش می گوید : ایران جنگ جویان عراقی ضد امریکائی را مسلح می کند . برای ﺁنها مواد منفجره پیش رفته می فرستد . بنا بر این ، زمینه ﺁماده است . مقامات دیپلماتیک و نظامی می گویند از ﺁن می ترسند رویه رژیم ایران و عصبانیت حکومت امریکا از رویه ایران ، جرقه وار ﺁتش جنگ را روشن کند . یک دیپلمات می گوید : نگران بیشتر ﺁنها بابت یک برخورد ناخواسته در عراق و برافروخته شدن ﺁتش جنگ است . ایران و عراق 900 مایل مرز مشترک دارند . در طول این مرز طولانی، روز مره، احتمال وقوع یک حادثه نظامی وجود دارد . در خلیج فارس نیز احتمال وقوع حادثه نظامی وجود دارد . با توجه به این امر که قوای امریکا در پی دستگیری افراد سپاه پاسداران در خاک عراق هستند، احتمال وقوع حادثه در خاک عراق بیشتر است . ● یک مقام ارشد ارتش امریکا می گوید : خطر بروز جنگ در خلیج فارس بسیار زیاد است . به سگ خوابیده می ماند که درجا ممکن است که برخیزد و گاز بگیرد . با وجود این ، هرگاه انفجار بمب از بمب ها که ایران در اختیار عراقی ها می گذارد موجب کتشار تعداد زیادی از امریکائیها شود، ارتش امریکا واکنش نشان می دهد و ﺁتش جنگ شعله ور می شود . ● شمار بسیاری از افسران ارشد ارتش و دیپلماتها نگران حادثه منجر به جنگ هستند . اما اینان در شمار معدوی از مشاوران پرزیدنت بوش که او در باره سیاستی با ﺁنها مشاوره می کند که باید در قبال ایران اتخاذ کند، نیستند . ﺁنها در مجادله میان میانه روها و تند روها حکومت بوش ، بر سر روشی که باید در پیش گرفت، نیز شرکت ندارند . بسیاری از ﺁنها فکر می کنند احتمال حمله امریکا به تأسیسات اتمی ایران ضعیف است . زیرا حکومت بنا را بر دیپلماسی گذاشته است . حمله به ایران پیش از ﺁنکه شکست دیپلماسی مسلم شود، واکنش ایران را بر می انگیزد بدون این که برای مدتی طولانی اجرای برنامه اتمی ایران را به تأخیر اندازد . در وزارت دفاع ، مقامات از جمله وزیر دفاع براین نظر هستند که حمله به تأسیسات اتمی ایران بجای سود ، زیان ببار می ﺁورد . گیت، وزیر دفاع بر این نظر است که بمباران تأسیسات اتمی ایران ممکن است اجرای برنامه را کند کند اما ﺁن را متوقف نمی کند . و مقامات وزارت دفاع می گویند : اجرای برنامه اتمی ایران تا رسیدن به هدف، هنوز سالها زمان می طلبد . خطر عاجل مجهز کردن شورشیان عراق توسط ایران است. ● اسکات کارپنتر یک مقام ارش وزارت خارجه امریکا در حکومت بوش که اینک در مؤسسه مطالعات سیاسی پیرامون خاورمیانه کار می کند، می گوید : برغم هشدارهای روزمره در باره قریب الوقوع بودن حمله امریکا به ایران ، احتمال چنین حمله ای ضعیف است . در عوض، خطر برخورد در خاک عراق ، از ماه ژانویه گذشته ، از ﺁن زمان که بوش فعالیتهای ایران را در عراق محکوم کرد، بدین سو، افزایش یافته است . او تهدید کرد که پایگاههای ایران را که بکار تعلیم شورشیان و ارسال اسلحه به عراق مشغولند را نابود خواهد کرد و نیروهای دریائی و هوائی بیشتر روانه خلیج فارس کرد . بناگهان، مقامات امریکا ایران را متهم کردند و می کنند که مسئول مرگ صدها سرباز و افسر امریکائی هستند . بخصوص اتهامها متوجه سپاه قدس هستند . امریکا بر این باور است که صدها تن از اعضای این سپاه را وارد خاک عراق کرده اند تا به چریکهای ضد امریکائی ، کمک رسانند . * ژنرال اودرنو می گوید : ارسال بمبهای ضد زره پوش از ایران به عراق کاهش یافته است : ◄ ژنرال ری اودرنو ، فرمانده ارشد ارتش امریکا درعراق می گوید : شورشیان ظرف سه ماه گذشته به مراتب کمتراز مواد منفجره مرگبار ضد زرهی استفاده کرده اند . در یک نوامبر، ژنرال ری اودرنو ، ازطریق یک کنفرانس ویدیوئی درعراق، گفته است: شمار مواد منفجره نفوذی که تاکنون کشف و یا منفجرشده است، درمقایسه با ماه ژوئیه که طی آن ۹۹ وسیله منفجر شونده کشف شد، به مراتب کاهش یافته است . درماه اکتبر، فقط ۵۳ قطعه ازچنین سلاح هائی کشف شد. روشن نیست که آیا ایران ارسال مواد منفجره را به عراق کاهش داده است یا نه. هنوزخیلی زود است که بتوان اظهارنظرکرد آیا حصول توافقی میان عراق وایران باعث کاهش حمایت ایران از شورشیان شده است یا خیر. رابرت گیتس، وزیردفاع آمریکا، می گوید : به وی گفته شده است که ایران به دولت عراق اطمینان بخشیده است ارسال سیل مواد منفجره ضد زرهی را به عراق کاهش خواهد داد. افزایش نیروهای آمریکا نیز دربهبود اوضاع امنیتی عراق موثربوده است . ◄ به گزارش خبرگزاری فرانسه ( 31 اکتبر ) ، در ﺁن تاریخ، خامنه ای ادعای امریکا را در باره ارسال اسلحه از سوی جمهوری اسلامی ایران به عراق ، دروغ خوانده است .وی گفته است : سیاست احمقانه امریکا در عراق سبب به کشتن دادن افراد ارتش امریکا در عراق شده است . حکومت بوش از سوی مردم امریکا بخاطر سیاستهای غلطش مورد انتقاد قرار گرفته است و به دروغ ایران را متهم به ارسال اسلحه به عراق می کند . سپاه پاسداران از سوئی و اسرائیل از سوی دیگر، نسبت به احتمال حمله امریکا به ایران واکنش نشان می دهند : * ﺁیا باید ایران را بمباران کرد؟ ◄ زیراین عنوان، لوموند ( 1 نوامبر ) نوشته ای را به قلم مارتین وان کرولد ، استاد دانشگاه بیت المقدس ، انتشار داده است با این نکات : ● هرگاه رفتار را ملاک ارزیابی کنیم، حکومت ایران دستخوش وحشت است . و این وحشت همه گونه محل دارد . کمی بیش از یک ماه است اسرائیل سوریه را بمباران کرده است . گفته می شود این حمله به تأسیسات اتمی سوریه بعمل ﺁمده است . اما این واقعیت را ﺁشکار کرده است که رادارها و تجهیزات ضد هوائی ساخت روسیه ، کارائی لازم را ندارند . پشت سر اهود اولمرت ، باید ژرژ بوش را دید . دو رئیس دولت چندین نوبت گفته اند مصمم هستند نگذارند، ولو با توسل به زور، ایران به سلاح اتمی مجهز شود . ایران هم کار مهمی برای مقابله با ﺁنها انجام نمی دهد. مؤسسه مطالعات استراتژیک لندن بودجه نظامی ایران را 3/6 میلیارد دلار برﺁورد می کند . یعنی نصف بودجه نظامی اسرائیل و کمتر از 2 درصد بودجه نظامی امریکا . به این بودجه، بودجه برنامه های محرمانه نیز افزوده می شود . اما کشورهای دیگر نیز این بودجه ها را دارند . ● اگر امریکا به ایران حمله کند ( منظور حمله هوائی و موشکی است ) ایران هیچگونه وسیله برای حمله متقابل ندارد . نیروهای زمینی و دریائی نمی توانند نسبت به اینگونه حمله ها واکنش نشان دهند . بسا ایران موشکهای شهاب 3 ، با برد لازم، را داشته باشد . اما صاحب تعداد کمی از این موشکها است که کافی به مقصود نیستند . کلاهک موشکها ماده منفجره غیر اتمی و بنا بر این ویرانگری که ببار می ﺁورد ناچیز است . در عوض، به قول نخست وزیر پیشین اسرائیل ، اسحق شمیر ، انتقام نظامی که می باید تحمل کند، وحشتناک است . نیروی هوائی ایران در وضعیت خوبی نیست . در پایان جنگ 8 ساله، در 1988 ، هواپیماهای کهنه ساخت امریکا در وضعیتی نبودند که بتوانند پرواز کنند . از ﺁن پس، هواپیماهای عراق که در جنگ اول خیلج فارس به ایران برده شدند، در ایران هستند اما احتمالا  در وضعیت بهتری نیستند . تنها امکان در اختیار معدودی هواپیماهای شکاری روسیه است . تنها چند شاهد وجود این هواپیماها را در ایران دیده اند . برفرض که ایران این هواپیماها را داشته باشد، قادر به رفتن به اسرائیل و بمباران کردن و بازگشتن نیستند . مگر این که در هوا بنزین گیری کنند . در این صورت نیز با خطر ساقط شدن روبرویند . ایران هواپیمای جنگی نیز می سازد . بتازگی، در یک رژه نظامی نمایش داده شدند . ساعقه نامگذاری شده اند . از نوع اف - 5 امریکا هستند . هواپیمای اف - 5 در سالهای 1950 ساخته شد. بعد هواپیمای پیشرفته تری را ساخته شدند و امریکا این اف - 5 ها را به کشورهای ایران و اردن و چندین کشور امریکای لاتین فروخت . افزون بر این که این هواپیما یارای مقابله با هواپیمای امروزی را ندارد، ایران معدودی از ﺁنها را بیش ندارد و نمی تواند به اسرائیل برسد . ● راه حل دیگر، تشدید جنگ در خلیج فارس است . به احتمال زیاد همین راه کار است که مسئولان سپاه ، از جمله محمود چهار باغی را برﺁن داشته است امریکا را تهدید کنند . او گفته است: در صورت حمله امریکا ، ایران قادر است در هر دقیقه 11000 موشک بسوی هدفهای نظامی پرتاب کند . دروغ ﺁشکاری گفته است . زیرا به استثنای کاتیوشا که برد کوتاه دارد و دقیق نیز نیست، هیچ کشوری این اندازه موشک ندارد . افزون بر این که قوای امریکا و متحدانش در خلیج فارس توانائی مقابله با موشکهای ایران را دارند . وگرنه، به چه کار می ﺁیند 40 هزار قوای نظامی امریکا ( به استثنای قوای مستقر در عراق ) و دو یا سه ناوگان با 25 هزار پرسنل نظامی ؟ ● تنها راه کاری که برای ایران می ماند، ترتیب دادن توطئه های تروریستی است . اما اثرترورها نزدیک به صفر است و از ظرفیت نظامی امریکا و توانائی ضربه وارد کردنش نمی کاهد . چنانکه ترورهای 11 سپتامبر نیز از توان نظامی امریکا نکاستند. در 1991 نیز این تهدید بعمل ﺁمد که رژیم صدام حسین توطئه های تروریستی سازمان خواهد داد اما در عمل یکی نیز سازمان نداد . ● اما این واقعیتها حمله امریکا و اسرائیل به ایران را توجیه و مجاز نمی کنند . زیرا اولا  دیگر نمی توان چون حمله اسرائیل به نیروگاه اتمی عراق ، حمله غافلگیرانه کرد و ثانیا  با توجه به پراکنده بودن تأسیسات اتمی ایران و در حفاظ استحکامات بودنشان ، اطمینانی نیست که حمله های هوائی ﺁنها را از میان ببرند . و نیز، از سال 1945 بدین سو، امریکا دائم جهانیان را بابت مجهز شدن این یا ﺁن کشور به سلاح اتمی ترسانده است . اما در عمل، هرکشوری مجهز به سلاح اتمی شده، خویشتن دار نیز شده و تن به جنگ بزرگ نداده است . بنا براین ، سخن ژنرال ابوزید، فرمانده پیشین قوای امریکا در خاورمیانه را باید شنید . او که بر شمار بسیاری از کارشناسان پیوسته است می گوید : دنیا می تواند با ایرانی مجهز به بمب اتمی زندگی کند . نباید رفتارهای تحریک ﺁمیز احمدی نژاد سبب شود که ما دست به عمل ابلهانه ای بزنیم . * یک ژنرال اسرائیلی : اسرائیل توانائی ویران کردن تأسیسات اتمی ایران را دارد و به دنبال اظهار احمدی نژاد، بوش و سارکوزی و مرکل و وزیر دفاع اسرائیل هشدار داده اند و تهدید کرده اند : ◄ ژروزالم

  24. دارابكس:يك روزنامه اسرائيلي ادعا كرد: "شيمون پرز رييس جمهوري اسرائيل در سفر اخيرش به آنكارا اطلاعاتي محرمانه درباره برنامه هسته اي ايران و آنچه مشاركت اين كشور در فعاليت هاي تروريستي خوانده مي شود را در اختيار مقامات تركيه قرار داده است." يديعوت آحارنوت نوشت: "رييس جمهوري اسرائيل با هدف متقاعد ساختن تركيه به اتخاذ موضعي شديدتر عليه جمهوري اسلامي، اطلاعات محرمانه از فعاليت هاي اين كشور را تحويل مقامات آنكارا داد." براساس اين گزارش مقامات هيات همراه پرز اعلام كردند: اين اطلاعات شامل مداركي است كه ادعا مي كند موشك هاي دوربرد ايران براي اهداف جنگ هسته اي طراحي شده اند و نيز نشانه هاي كه مدعي غيرصلح آميز بودن برنامه هسته اي تهران است. علاوه بر اين اسناد مرتبط با آنچه تامين مالي تروريسم از سوي ايران خوانده مي شود نيز در اختيار مقامات تركيه قرار گرفته است. يديعوت آحارنوت افزود: "اين اطلاعات به همراه پيشنهادهاي اسرائيل مبني بر مشاركت در جنگ عليه تروريسم از سوي سرتيپ شيمون هفتز، آجودان ويژه رييس جمهور اسرائيل تحويل مقامات ترك شده است." به گفته اعضاي هيات همراه پرز هدف از اين اطلاعات متقاعد ساختن تركيه به تغيير موضع سياسي آن در قبال ايران است. اخيرا حجم مبادلات تجاري بين تهران و آنكارا به رقم قابل توجهي افزايش يافته و دو طرف در زمينه مقابله با شورشيان كرد منافع مشتركي دارند. به نوشته يديعوت آحارنوت اين مسائل توان تركيه براي پيوستن به ساير كشورها در اتخاذ يك موضع شديد عليه تهران را محدود مي كند.

  25. دارابكس:آژانس خبري يهوديان (JTA) در گزارشي نوشت: اسرائيل از توقف برنامه هسته اي ايران قطع اميد كرده و اكنون خود را براي مقابله با يك ايران مجهز به سلاح هسته اي آماده مي كند. اين پايگاه خبري به نقل از منابع سياسي اعلام كرد: "با وجود هشدارهاي مكرر و علني اسرائيل مبني بر آنكه اجازه ساخت سلاح هسته اي را به ايران نخواهد داد دولت اولمرت اخيرا به مقامات اسرائيلي دستور داده كه خود را براي احتمال مواجهه با يك ايران مجهز به سلاح هسته اي آماده كنند." براساس اين گزارش پيشنهاد نوسازي سيستم دفاع شهري اسرائيل اكنون در برنامه اين رژيم براي مقابله با حمله هسته اي احتمالي ايران گنجانده شده است. با اين حال مقامات تل آويو گفتند كه اسرائيل خود را براي انواعي از تهديدات احتمالي در آينده از جمله تهديد هسته اي ايران آماده مي كند. سازمان اطلاعات ارتش اسرائيل مدعي است: ايران تا سال 2009 امكان ساخت سلاح هسته اي را داراست اما اولمرت روز دوشنبه در پارلمان اسرائيل (كنست) اين پيش بيني را كم اهميت دانست و نسبت به تحقق اين موضوع ابراز ترديد كرد. وي همچنين ابراز اميدواري كرد: فشارهاي ديپلماتيك به رهبري آمريكا به توقف برنامه هسته اي ايران بيانجامد. غرب ايران را به تلاش در جهت ساخت سلاح اتمي تحت پوشش برنامه صلح آميز هسته اي متهم مي كند و اين در حالي است كه بازرسي هاي آژانس بين المللي انرژي اتمي تاكنون خلاف اين ادعا را ثابت كرده است.