komsomolets

Members
  • تعداد محتوا

    249
  • عضوشده

  • آخرین بازدید

تمامی ارسال های komsomolets

  1. [color=#0000cd][size=6][b]بخش هفتم[/b][/size][/color] بعد از سالهای 2005/2006، دیگر کاملا مشخص شده بود روسیه نمیتواند وارد یک اتحاد همه جانبه با غرب شود. مهمترین دلیل هم این بود که پوتین بالاخره دریافت چنین اتحادی جز از راه تبعیت روسیه از غرب میسر نخواهد شد. در این میان سر و سامان یافتن اوضاع داخلی، گرفتار شدن غرب در باتلاق افغانستان و عراق و افزایش قیمت نفت و گاز به شکل دادن اعتماد به نفس روسیه کمک کرد. در نتیجه روسیه مدام مواضع سفت و سختتری میگرفت. به عنوان مثال در ابتدای سال 2008 پوتین ادعا کرد، سیاست تعدادی از کشورها درمورد روسیه، صرفا بر مبنای آرزوی آنها در به چنگ آوردن منابع طبیعی این کشور بنا شده است. با این حال روسیه همچنان تأکید میکرد که علاقه ای به وارد شدن به مسابقه تسلیحاتی ندارد و وظایف نیروهای مسلح خود را نیز همچنان در چارچوب دفاعی سابق قرار میدهد. با این حال، با وجود تمام اختلافات، روسیه، ناتو و امریکا همکاریهای نظامی خود را هرچه بیشتر گسترش می دادند. در پاییز 2006، روسیه اعلام کرد به علت مخالفتهای گسترده مردم، از برنامه یک مانور مشترک صرف نظر کرده است. مانوری که به هرحال در سال بعد، البته این بار تا حد ممکن دور از چشم مردم، انجام پذیرفت. [size=5][b]جنگ قفقاز[/b][/size] تنش میان گرجستان از یک سو، و دو جمهوری آبخازیا و اوستیای جنوبی از سوی دیگر، در سال 2006 افزایش یافت. روسیه مرزهای سال 1992/93 را، که تمام قلمرو مورد مناقشه را جزء خاک گرجستان قلمداد میکرد، پذیرفته بود، اما به طرز روز افزونی بیشتر جانب قسمتهای جدا شده را میگرفت. از ژولای 2008 بر شدت و مقدار درگیریهای مرزی گرجستان- اوستیا افزوده میشد، تا اینکه در شب 7 آگوست 2008، ارتش گرجستان با پشتیبانی آتش سنگین توپخانه به قلمرو اوستیا تجاوز کرد. روسیه، که از دهه 90 جهت حفظ و تضمین آتش بس در این منطقه مستقر بود، خود را از قبل برای چنین سناریویی مهیا کرده بود و در حالیکه تنها بیش از چند روز از مانور نظامی نیروهای روسی در قفقاز شمالی نگذشته بود، وارد عمل شد. از سوی دیگر، زمان آغاز حمله، روسیه را کاملا غافلگیر کرد. رییس جمهور مدودوف در تعطیلات به سر می برد، پوتین برای شرکت در جشن افتتاحیه المپیک در پکن به سر میبرد، و پست فرماندهی سازمان اطلاعات ارتش هم به علت تغییر و تحول، چندی بود که خالی مانده بود. ارتش روسیه 12 ساعت پس از آغاز تهاجم گرجستان عملیات خویش را آغاز کرد. هر دو طرف درگیر عمدتا از سلاحهای ساخت اتحاد شوروی استفاده می کردند، اگرچه طرف گرجی این سلاحها را با جدیدترین تکنولوژی آپگرید کرده بود. از این گذشته، گرجیها در تکنیکهای ارتباطی اطلاعاتی برتری داشتند. در نتیجه، به دلیل تعداد مشابه نیروهای دوطرف، گرجستان کوچک در این جنگ در ابتدا حریف دست و پا بسته ای نشان نداد. این امر به ویژه خود را در تعدادی از صدماتی که به نیروی هوایی روسیه وارد آمد، نشان داد. ارتش روسیه و مدافعان اوستی در این جنگ به علت روشهای خام و غیر حرفه ای ارتش گرجستان، و نیز به دلیل روحیه جنگاوری و شجاعت خود، توانستند به سرعت ورق را به نفع خود برگردانند و بر میدان مسلط شوند. در روز آخر جنگ، ارتش گرجستان سراسیمه و کاملا متلاشی شده، در حال عقب نشینی مداوم و دفاع ناامیدانه بود. [i](ژنرال آناتولی خرولیف فرمانده ارتش 58 روسیه، که درگیر نبرد با ارتش گرجستان شد)[/i] [img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/10228/anatoli_khruliev.jpg[/img] اکنون این امر واضح بود که فرماندهی ارتش مطلقا تمایلی به پذیرش طرح اتحادیه اروپا نداشت و کاملا آماده بود تا پایتخت گرجستان را تصرف کند. و در عین حال نمایش قدرت بی سابقه ای را هم ترتیب دهد. اصرار شدید ژنرالهای ارتش و هم نیروهای عمل کننده در این منطقه، رهبران سیاسی را دچار تردید نمود. کرملین مایل به وخیمتر شدن بیشتر اوضاع نبود. در طول جنگ هم ارتش روسیه از تخریب و انهدام ایستگاههای سوخت و نیروگاهها خودداری میکرد. ولی این نگرانی وجود داشت که در جنگِ روسیه علیه کشوری که جرج بوش مکرر آنرا به عنوان متحد خود توصیف کرده بود، غرب روسیه را بیشتر به چشم یک رقیب ببیند، تا یک همکار و شریک. نه حین و نه پس از جنگ 2008، چشم انداز ادامه ارسال تدارکات آلمانی برای نیروهای مستقر در افغانستان از طریق خاک روسیه، که از سال 2003 برقرار بود، به خطر نیافتاد، اما لطمه ای جبران ناپذیر به روابط روسیه ناتو وارد شد. ناتو، بر خلاف میل آلمان، از این گفته مدودوف که روسیه حوزه اعمال نفوذ و علاقه مشخصی در اطراف خود دارد، به سرعت یاد کابوسهایش در دوران حیات اتحاد شوروی افتاد. این فرمول سیاست خارجی را مدودوف تنها یکبار به زبان آورد ( سلف او پوتین چنین عباراتی را بیان نمیکرد) و به طور رسمی هم هرگز تکرار نشد.(ادامه دارد) (فرماندهان نظامی اصرار به فتح پایتخت گرجستان، تفلیس داشتند) [img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/10228/komsom1.jpg[/img]
  2. با تشکر از جناب علی و چکا برای توضیحتشون جناب علی در مورد بحثی که داشتیم من ترجیح میدم اینجا واردش نشم چون خیلی از تاپیک دوره موضوعش و در تاپیکی که با موضوع لنین میخوام بزنم در آینده، در موردش ان شالله بحث خواهیم کرد. [quote name='heliaa' timestamp='1354486169' post='285852'] یه نکته ای که شاید گفته نشد، نفرت اروپایی ها از روس ها هستش!! این تقریبا توی تمام قسمتهای اروپای غربی، شمالی و مرکزی وجود داره و شما کمتر کشوری رو پیدا میکنید که feud تاریخی نداشته باشه با روسها. در حالیکه نگاه ها به انگلیس و آمریکا بسیار مثبت تر بوده و هنوز هم هست. این رو صرفا با منابع نمیگم، تجربه شخصی هستش. رشد سوسیالیسم توی غرب همونقدر امکان داشته که رشد آزادی بیان توی کره شمالی! برای همین شوروی سیاستش از ابتدا شکست خورده بود و هر چه هم بعدها انجام داد توی اروپا برای افزایش نفوذش، شرایط رو بدتر و بدتر کرد براش. (انقلابهای خونین شرق اروپا رو حتما میدونید، اشاره نمیکنم) در حالیکه سیاستهای امریکا (و در حد پایین تر، انگلیس) اونها رو محبوب خیلی از دشمنهای قدیمیشون هم کرد، چه برسه به خیلی کشورهایی که متحدهای سنتیشون هستن توی منطقه. انصافا همین قضیه رو ببینید! کدوم احمقی برای افزایش نفوذش توی جایی مثل آلمان با اون مردم proud ، میاد محاصره شون میکنه و توقع داره بیان زیر پرچم کمونیسم؟! شوروی یه مشکل دو مشکل نداشت. وجودش مشکل بود!! [/quote] این که گفته میشه روسیه با همه مشکل داشت، ولی سیاست امریکا خیلی دوست داشتنیش میکرد، اولا باید اشاره کنم تجربیات شخصی در شناخت پدیده های اجتماعی کوچکترین ارزشی نداره، چون تجربه شخصی بنده هم این هست که مردم شرق آلمان به هیچ وجه از وحدت آلمان رضایتی ندارن، و البته این تجربه شخصی با آمار هم تأیید میشه به نحوی که تنها 25% اهالی شرق خودشون رو برنده وحدت میدونن. از این گذشته من هم به شما میگم نقطه ای رو کره زمین نیست که مردمش از دخالتگریها، و خونه خرابیهایی که امریکا براشون به ارمغان آورده به تنگ نیومده باشن. همین گرجستان، در انتخابات اخیرش، که منجر به پیروزی قاطعانه نامزد طرفدار روسیه و شکست مفتضح ساکاشویلی امریکادوست شد، دلیل کافی برای رد ادعای شما میده. در ثانی، هرکس باید موقعیت دو کشور رو در نظر بگیره. امریکا نه تنها در اثر جنگ آسیبی ندید، یه خشت از ساختمونهای این کشور در جنگ کم نشد، بلکه تونست به این وسیله اقتصاد نابسامان خودش رو هم نجات بده.[b] در مقابل شوروی 20 ملیون کشته داد[/b]،حالا کمتر یا بیشتراما همین حدود، بالاترین رقمی که یک کشور تلفات داده از اول تاریخ تا الان. هیچ خونواده ای تو شوروی پیدا نمیکنین که فامیلی آشنایی، آدم دور و نزدیکی ازش تو جنگ کشته نشده باشه. یک قلم دیگه براتون بگم:[b] یک سوم منازل مسکونی شوروی در جنگ نابود شد[/b]. کمی فکر کنید: یک سوم خونه های یه مملکت 200 ملیونی خراب شدن یعنی چی؟ جوری شده بود که مردم مجبور بودن مثلا 20 نفر تو یه آپارتمان 100 متری زندگی کنن. شوروی ظرف 10 سال این بحران رو حل کرد و بلوکهای اون مکعب مستطیلی، ساده اما راحت و مناسب، که تو شرق زیاد میبینین یادگار همون دورانه. اما میخوام بگم چقدر سرمایه مملکت باید صرف همین یه قلم آسیب میشد، دیگه از کارخونه ها و مزارع و شهرهایی که شخم زده شدن توسط هیتلر حرفی نمیزنم. حالا این وسط بار بازسازی نصف اروپا هم به گردن روسیه افتاد. در نتیجه میبینید وضعیت دو کشور چقدر متفاوت بود. امریکا صرفا به برکت موقعیت جغرافیاییش بود که موفق شد دو جنگ جهانی رو نردبانی برای تسلطش بر دنیا بکنه. [b]و اون نیمه سوسیالیسم خیلی خیلی گرد بود که تونست از پس دو جنگ جهانی نابود کننده کمر راست کنه، و از اون بیشتر تبدیل به ابرقدرت بشه، و نصف اروپا رو هم بازسازی کنه. [/b]در مقام قیاس عرض میکنم ما هنوز بعد از 20 سال در بازسازی 4 تا شهر و منطقه جنگزده که روی هم اندازه نصف یکی از جمهوریهای کوچک شوروی هم نبودن موندیم. رفتار استالین هم در محاصره برلین، همونطور که بنده اشاره کردم و جناب علی تکمیل کردن، یک فشار سیاسی به غرب و یک نمایش قدرت و دادن هشدار به غرب بود که پیامدهای خاص خودش رو هم داشت اما هرچی بود این نبود که: کدوم احمقی برای افزایش نفوذش توی جایی مثل آلمان با اون مردم proud ، میاد محاصره شون میکنه و توقع داره بیان زیر پرچم کمونیسم؟!(!!)
  3. با تشکر از مقاله خوب اگرچه متعصبانه تون! [quote] همانطور که می دانیم ، در جریان جنگ جهانی دوم شوروی و کشورهای غربی علی رغم اختلافات بنیادین ایدئولوژیک که مابین آنها بود و هر یک دیگری را دشمن خود می پنداشت (هرچند در واقع این شوروی بود که نابودی غرب را خواستار بود و آشکارا هدف آتی خود را نابودی غرب و برپایی یک حکومت جهانی سوسیالیستی به رهبری شوروی اعلام کرده بود) با دشمن مشترکی مواجه بودند. [/quote] در واقع این دشمنی از طرف غرب مداوما اعمال میشد: این غرب بود که تا چند سال پس از انقلاب از به رسمیت شناختن اتحاد شوروی سر باز میزد. این غرب بود که مستقیم و غیر مستقیم به دشمنان شوروی در جنگ داخلی کمک میکرد و از اون بیشتر حتی در این کشور نیرو پیاده میکرد و مناطقی رو تحت اشغال گرفت. جنگ 15 ملت علیه شوروی رو چرچیل بود که اعلام کرد. و در دهه 30 هم این شوروی بود که با اعلان سیاست سوسیالیسم در یک کشور واحد عملا به کار خودش مشغول بود و توانش رو صرف بازسازی کشور میکرد و خواهان روابط گسترده با غرب بود. اما این ماجرا اگرچه برای اتحاد جماهیر شوروی پیروزی تلقی نمیشه اما بی حاصل هم نبوده. مهمترین نکته این بود که شوروی، همونطور که تیتر مقاله هم اشاره میکنه، برای اولین بار نشون داد این کشور دیگه حریف منزوی و گوشه گیر قبل از جنگ جهانی دوم نیست، بلکه قادر به انجام عملیات تهاجمی علیه غرب هم هست و به غرب این درس رو داد که در مواجهه با قدرت شوروی باید متحمل هزینه های بسیار بشه. نکته مهم در این بحران این بود که طرفین به شدت مراقب بودن کوچکترین درگیری بین قوای مسلح دو کشور رخ نده، و همونطور که معلومه هواپیماهای غرب بی هیچ مشکلی وارد حریم هوایی آلمان شرقی میشدن.شوروی جدیت غرب رو هم محک زد و هم چنگ و دندونی اگرچه نه چندان موفق نشون داد. البته این بحران برای مردم آلمان هم نفعی داشت و اون این بود که تکلیف این کشور هرچه سریعتر مشخص شد، و راه تقسیم رسمی آلمان به دو کشور رو هموارتر کرد. از این جهت این نکته مثبت بود که مثلا در شرق آلمان برنامه های بازسازی به خاطر این بلاتکلیفی سیاسی به کندی پیش میرفت. پ ن: ظاهرا جناب چکا زودتر و کاملتر به بعضی نکات اشاره کردن که من ندیده بودم. با تشکر و عذرخواهی از ایشون
  4. komsomolets

    تاريخ به زبان ساده

    [quote name='mostafa_by' timestamp='1354296608' post='285544'] [b]برادر komsomolets گرامي؛[/b] اينكه «تاریخ وجاهت و هیبتی داره واسه خودش که باید با سبک نوشتار خاص خودش حفظش کرد» حرف درستيه. ولي آيا اين باعث نمي‌شه كه تنها عده‌اي محدود كه وقت و حوصله و علاقه‌اش رو دارن از تاريخ مطلع و اكثريت از اون فراري؟ حال اينكه حتي قرآن هم ما رو به مطالعه و دقت بر روي تاريخ توصيه كرده كه اين خودش اهميت تاريخ رو نشون مي‌ده. شايد اين، نوع نگاه ما به علوم هست كه بيشتر باعث گريز عموم جامعه ازش مي‌شه. في‌المثل متون كتب علوم انساني اونقدر ثقيل و با جملات قلمبه كه حتي بيانش هم به غايت سخت و طاقت فرساست؛ چه برسه به فهمش، نوشته مي‌شه كه عمده‌ي جامعه كوچكترين علاقه‌اي به مطالعه‌شون پيدا نمي‌كنه و حتي دانشجوياني كه در اون رشته هم تحصيل مي‌كنن، جز حفظ كردن اين جملات غيرقابل فهم كار ديگري رو انجام نمي‌دن. شايد به زعم اساتيد علوم انساني، شأنيت اين علوم به اينطور ثقيل نگاشته شدنش هست. ولي جايي كه اين شأنيت، فهم موضوع (كه قاعدتاً مي‌بايست هدف اصلي باشه) رو تحت الشعاع قرار مي‌ده چه بايد كرد؟ يه سوال از خدمتت دارم بزرگوار. اگه يه نفر كه از تاريخ شوروي آگاهي نداشته باشه از شما بخواد في‌المثل تاريخ انقلاب روسيه از وقايع اوليه اواخر قرن نوزدهم تا انقلاب 1905 و وقايع بعد از اون تا انقلاب 1917 رو براش تعريف بفرمايي، آيا شما شروع مي‌كني با ادبيات دلنشين؛ ولي ثقيل لئون تروتسكي، كتاب انقلاب روسيه رو براش مي‌خوني، يا براساس دركت از اون تاريخ و با زباني ساده‌تر و با روايتي داستاني، دانسته‌هاي تاريخي‌ات رو بهش منتقل مي‌فرمايي؟ شما هدفت نيست كه يك كتاب تاريخي براي طرف بنويسي. بلكه هدفت اين هست كه طرف مقابلت رو با تاريخ و سلسله وقايعي كه منجر به انقلاب 1917 روسيه شد آشنا بسازي. بعبارت ساده‌تر هدفت درك موضوع هست و نه ياد دادن ادبيات تاريخي به وي. آيا بنده در اين زمينه اشتباه مي‌كنم؟ [/quote] جناب مصطفی عزیز با تشکر از جوابتون دقیقا تاریخ برای یک همچین آدمهایی باید جذاب باشه، کسایی که عشق تاریخ دارن، و الا کسی که حال و حوصله تاریخ خوندن نداره، خوب با هر ادبیاتی هم دنبالش نمیره. نگاه ساده کردن تاریخ نگاه خطرناکی هست، به این خاطر که این گرایش در خواننده و چه بسا نویسنهده ایجاد میشه که تاریخ رو با "داستان عبرت آموز" عوضی بگیره و نهایتش هم این میشه که توصیه کنه تاریخ بخونین تا عبرت بگیرین. در صورتی که تاریخ علمه و قوانینی در اون جاری هست که باید کشف شه و نشون داده بشه تا بفهمیم بشر سیر تکاملی رو چگونه طی کرده و مهمتر از اون بفهمیم این سیر چگونه میتونه ادامه پیدا کنه. اینکه درک کنیم در رویدادهای تاریخی کجا تأثیر عوامل عینی تموم میشه و عوامل ذهنی از کجا شروع میشه و در هم تنیدگی این عوامل به چه شکله و غیره.... اینها رو معمولا در ساده کردن تاریخ از دست میدیم. ........ یادم نمیره مدتی پیش تو کتابفروشی به مجموعه کتابهای کوچکی برخوردم که عنوانش بود هگل برای کودکان، یا کانت برای کودکان... اول فکر کردم طنزه، وقتی ورقی زدم دیدم نه انگار طرف جدا مصمم بوده هگل رو با ساده ترین و خلاصه ترین سبک بیان حالی بچه ها کنه. حالا اینکه قراره چی از تو این مدل هگل شناسی دربیاد، هگلی که هنوز فلاسفه دارن راجع به آرای فلسفیش بحث میکنن، و اصلا چه ضرورتی داره هگل وارد دنیای کودکان بشه، این بر من معلوم نشد. سختی بعضی موضوعات به علت ذات خودشونه. همینطور که نمیشه و نباید ایراد گرفت چرا مفاهیم مثلا نسبیت انیشتن اینقدر سخت بیان میشه و این باعث شده مردم ازش فراری بشن. البته بازهم میگم این سلیقه و نظر منه صرفا.
  5. [quote name='Ehsan_animator' timestamp='1354144758' post='285439'] با سلام بسیار لذت بردم از مطالعه ی این تاپیک ... از شما خواهش می کنم ادامه ی مطالب را هم بعد از اماده شدن ، حتما به اشتراک بگذارید و خوانندگان را در اوج مطالب رها نکنید ... اون دوستانی هم که در تاپیک های مربوط به روسیه مرتبا به کثیف بودن این روس ها اشاره می کنند ، حتما مطالب این تاپیک را مطالعه کنند تا با مشکلات عجیب و غریب این کشور بیشتر آشنا بشن [/quote] ممنون از لطف دلگرم کننده شما و بقیه دوستان سعی میکنم زودتر هر قسمت رو آماده کنم و البته شما راس میگی. بعضیها بدون توجه به مشکلات داخلی روسیه و جنگ قدرتی که مثل همه جای دنیا در جریانه، توقعاتی از روسیه دارن که آدم از باباش هم نداره
  6. [color=#0000cd][b][size=6]بخش ششم[/size][/b][/color] صنایع نظامی روسیه در دهه 90 به چندین شرکت کوچک تقسیم شدند و باعث آشفتگی این تولیدات گردیدند. در سال 2006، در میان 25 شرکت بزرگ تولید کننده تسلیحات جهان، نام هیچ شرکت روسی به چشم نمی خورد، در مقابل، به عنوان نمونه 4 شرکت فرانسوی در این لیست به چشم می خوردند. اما از سال 2007، به منظور وارد شدن به رقابت تسلیحاتی و افزایش صادرات، تمام این شرکتها در یک کورپراسیون واحد مجتمع گردیدند. در نتیجه در سال 2008 روسیه موفق به صادرات 8 ملیارد دلار اسلحه شد، که در مقایسه با صادرات 3.4 میلیارد دلاری سال 1999 افزایش درخور توجهی را نشان میداد. روسیه در نخستین دهه قرن جدید موفق شد جایگاه خود به عنوان دومین صادر کننده تسلیحات در جهان را تثبیت کند، بازارهای جدیدی بدست آورد، و همانند سایر صادرکنندگان برتر جهان، از صدور اسلحه به عنوان وسیله ای برای مستحکمتر کردن پیوندهای سیاسی استفاده نماید. روسیه همچنین توانست از وابستگی مفرط به بازار چین رهایی یابد. در دهه 90 قریب 70% صادرات تسلیحاتی روسیه به چین بود. چین در سال 2004 پیشنهاد کرد، روسیه تمام محدودیتها برای دسترسی به تکنولوژی و متخصصان روسی را از میان بردارد و دسترسی کاملی به صنایع نظامی روسیه داشته باشد. روسیه این پیشنهاد را رد کرد، و بعد از آن روند سقوط صادرات به چین ادامه یافت. به طوری این صادرات در سال 2007 نسبت به سال قبل آن 62% افت پیدا کرد، و با ادامه روند کاهش، سهم چین از صادرات تسلیحاتی روسیه به 20% رسید. روسیه البته به همکاری نظامی، عمدتا در قالب مانورهای مشترک ادامه داد، اما به هیچ وجه خواستار ایجاد یک اتحادیه نظامی با این کشور نبود. اگرچه هر دو کشور در پاسخ به فشارهای غرب مایل بوده اند که چنین گرایشی (برای همکاری تنگاتنگ نظامی) را به غرب نشان دهند. [i](روسیه مایل به نزدیکی بیش از اندازه به چین نیست)[/i] [img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/10228/633828747.jpg[/img] بودجه روسیه تماما صرف هزینه های سنگین نگهداری سیستمهای موجود، بهبود وضعیت پرسنل ارتش، و مدرنیزاسیون سلاحهای اتمی می گردید. در این میان بیشتر ناظران غربی بر در پایان دوره دوم ریاست جمهوری پوتین معتقد بودند روند کاهش نفرات ارتش متوقف نشده، بلکه تنها از سرعت آن کاسته شده است. برنامه بلندپروازانه اصلاحات نظامی به دوره 2007 تا 2015 به تعویق انداخته شد و ولادیمیر پوتین در بهار 2006 بار دیگر خطر تهدیدات داخلی را برجسته تر ساخت، امری که پس از جنگ کوزوو نسبت به تهدیدات خارجی موقعیت دوم را به خود اختصاص داده بود. فرماندهی ارتش هم در این مدت با موفقیت توانسته بود در برابر تصمیم رهبران سیاسی برای کاهش خدمت سربازی ایستادگی کند، (سال 2001-2002) اما نتوانست بر اراده کرملین مبنی بر بستن پایگاههای خود در کوبا و ویتنام، و همچنین پشتیبانی از نیروهای ناتو در آسیای مرکزی چیره شود. بعد از پایان دوره اول ریاست جمهوری در سال 2004، پوتین اقتدار خود را در برابر ژنرالهای ارتش تثبیت نمود و آنها را به عقب راند. در نتیجه فرماندهی ارتش موقعیت و قدرت خود را به نفع وزارت دفاع که مستقیما در کنترل دولت بود از دست داد. فرماندهی ارتش بیشتر از هر زمان دیگری نسبت به 15 سال گذشته، تحت امر وزیر دفاع سرگئی ایوانوف، یار قدیمی پوتین، در آمده بود. از این گذشته در سال 2007 تصمیم گرفته شد پس از 40 سال، خدمت سربازی نصف شده و به یکسال کاهش یابد. (نفر سمت راست ژنرال بالویوسکی رییس ستاد کل ارتش 2004-2008، که اولین قربانی مدودوف به شمار می رفت.) [img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/10228/komsomol1.jpg[/img] در آغاز سال 2007، آناتولی سردیوکوف پست وزارت دفاع را عهده دار شد. این برای اولین بار در میان نسل جدید بود که یک شخص بدون پیشینه نظامی این سمت را اشغال می کرد. پوتین تخصص اصلی او، اقتصاد، را مد نظر داشت تا بتواند در تولید نظامی و نیز بازارهای تسلیحاتی، شفافیت و کیفیت لازم را تحقق بخشد. متخصصان به این نکته واقف شدند که نزدیک به 30% از درآمدهای وزارت دفاع به دلیل فساد دستگاه اداری، طی گردشهای مالی گم شده و از دست می رود. از منظر ژنرالهای دخیل در این موضوع، این مبالغ برای جبران درآمدهای ناچیز قانونیشان ضروری بود. اندکی پس از شروع به کار وزیر جدید، اختلاف بین وزیر غیر نظامی، و نظامیان بالا گرفت. این اختلافات خود را در سال 2008، طی یکی از اولین اقدامات رییس جمهور جدید، دمیتری مدودوف، نشان داد. مدودوف رییس ستاد ارتش را برکنار کرد و ژنرال ماکاروف، متحد سردیوکوف، را به این سمت منصوب نمود. بین سالهای 2000 تا 2008، طرحهای متعددی برای اصلاح ساختار ارتش تهیه شده بود، اما بخش بزرگی از این طرحها اجرا نشده باقی مانده بودند. از سال 2007 دولت تلاش کرد توافق غیر رسمی دهه 90 با ژنرالهای ارتش (که در بخش اول بدان اشاره گردید) را ملغی کند. دولت طی سالهای اخیر توانسته بود سرمایه داران بزرگ و رهبران محلی را به کنترل خود درآورد. احتمالا ژنرالهای ارتش با این روند مخالف بودند. در هر حال دولت تمایلی نداشت چنین بحثهایی را علنی کند.(ادامه دارد) [i](ژنرال ماکاروف رییس ستاد کل، مدودوف رییس جمهور، سردیوکوف وزیر دفاع)[/i] [i][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/10228/Dmitry_Medvedev.jpg[/img][/i]
  7. komsomolets

    تاريخ به زبان ساده

    جناب مصطفی تاریخ دمش به دم سیاست وصله، موضوع تاپیک شما تاریخ چین باستان بود که طبیعتا کمتر چالش برانگیز بود، اما اگه بخواین به تاریخ معاصر یا حتی باستان ایران بپردازیم چی؟ یا تاریخ معاصر جهان؟ این جور مسائل البته خیلی جذابن اما به سرعت سیاسی میشن درمورد تاریخ خوانی هم من تاپیک خوبتون رو دنبال میکردم و خیلی هم یاد گرفتم، اما به طور کلی نظرم اینه که تاریخ وجاهت و هیبتی داره واسه خودش که باید با سبک نوشتار خاص خودش حفظش کرد.
  8. [b][color=#0000cd][size=6]بخش پنجم[/size][/color][/b] [size=5][b]توسعه و اهمیت سیاسی نیروهای مسلح بین سالهای 2000-2008[/b][/size] از سال 2000، نقش تهدیدات خارجی علیه کشور اهمیت عمده ای یافت و در نتیجه ارزش و موقعیت ارتش نسبت به چند سال قبل آن بهبود یافت. جنگ کوزوو و همچنین جنگ چچن منجر به تغییر مشی مسکو گردید، یا حداقل کرملین علاقه داشت این طور وانمود کند. در نتیجه، یک برنامه تدارکاتی میان مدت برای ارتش طرح ریزی گردید، که البته به علت کمبود بودجه عملی نشد. افزایش چشمگیر در بودجه دفاعی هنوز در اولویتهای کرملین قرار نداشت. کرملین به شدت تلاش می کرد از طریق اقدامات ساده تری ( به دلیل شرایط خاص خارجی و به ویژه داخلی)، تغییر مشی خود را نشان دهد. [i](جنگ چچن نشان داد ارتش به تحولی جدی نیاز دارد)[/i] [img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/10228/chechen1.jpg[/img] به هر حال آشکار بود که باید اصلاحاتی به منظور بهبود وضعیت قوای مسلح صورت می گرفت و این تنها به دلیل سختیها و مشکلاتی که جنگ کوچک چچن برای روسیه ایجاد کرد نبود. روسیه به دلیل نقص ابزارهای دیگرش بود که به خشونت در غائله چچن روی آورد. نه تنها ساختار، بلکه امکانات و تسلیحات در اختیار ارتش در این جنگ، با ملزومات یک ارتش مدرن تطابق نداشت. پرزیدنت پوتین، همانند وزیر دفاع سرگئی ایوانوف، طرح خود مبنی بر ایجاد یک ارتش متشکل از افراد حرفه ای و داوطلب تا سال 2004 را اعلام کرد. در همین زمان تصمیم گرفته شد شمار پرسنل ارتش از 1.2 ملیون به 835هزار نفر تقلیل یابد. رهبری سیاسی مصمم بود این پروژه را به پیش برد، اما در عین حال قادر به مقابله با مقاومت ژنرالهای ارتش نبود. همان طور که بسیاری از ناظران بیان کرده اند، طرح پوتین از اقبال عمومی مناسبی هم در داخل کشور برخوردار نبود. بالاخره در سال 2003 رهبران سیاسی و فرماندهان ارتش توافق کردند که این طرح به تدریج در مورد پرسنل پیمانی و رسمی تعداد معینی از واحدهای نظامی پیاده شود (که تعداد این واحدها از آن زمان مداوما افزایش یافته است.) پرزیدنت یلتسین در آغاز به قدرت رسیدنش در سال 1991 اعلام کرد روسیه می تواند به ناتو ملحق شود. این ایده را پوتین در سال 2000 هم بیان داشت. غالب منتقدان سیاسی، این تاکتیک را اشتباه ارزیابی می نمودند، زیرا به ناتو امکان و انگیزه بیشتری می داد تا با الحاق حوزه بالتیک و اوکراین به خود، روسیه را بیش از پیش تهدید و منزوی کند. در نتیجه پوتین این ایده را به کنار نهاد و در همین حال دبیر کل ناتو اعلام داشت الحاق روسیه در دستور کار ناتو قرار نداشته است. ابتکارات روسیه در سالهای 2000 و 2001 برای ایجاد سیستم دفاع موشکی مشترک را می توان صرفا وسواسهای تاکتیکی روسها تلقی کرد که کمتر جدی گرفته می شد. پس از حادثه 11 سپتامبر، روسیه قویا در جانب غرب ایستاد. آیا پوتین به این نتیجه رسیده بود که همکاری و تفاهم با غرب ضامن تأمین امنیت روسیه است؟ یا این راه را برگزید چرا که توانایی رقابت با غرب را نداشت؟ به هر حال شمار زیادی از متخصصان سیاسی هشدار می دادند روسیه باید از کمک بیش از حد به امریکا بپرهیزد. از این گذشته، روسیه باید در قبال این همکاریها امتیازاتی را از غرب مطالبه کند، امری که به هرحال پوتین آنرا انجام نداد. در عوض، پوتین دستور بستن پایگاههای روسیه در کوبا و ویتنام را صادر نمود، او انتظار داشت در قبال این خوشخدمتیها چیزی از غرب بدست بیاورد، اما انتظار بیجایی بود. سیاست غربگرایانه پوتین حتی صدای محافل محافظه کار و راستگرای روسیه را هم درآورد. حتی وزیر دفاع سابق یلتسین در نامه ای سرگشاده، پوتین را به وطن فروشی متهم نمود. وضعیت اجتماعی ارتش نیز همچنان در آغاز قرن جدید نا امید کننده بود. دهها هزار سرباز پیمانی و رسمی در انتظار آینده نامعلوم خود پس از اجرای اصلاحات جدید نظامی نشسته بودند. حقوق افسران روسی از دستمزد رفقای بلاروسی و اوکراینیشان و حتی از متوسط دستمزد در روسیه پایین تر بود. بر اساس تحقیقات یک کمیسیون دولتی در سال 2001، بیش از نیمی از افسران روسی زیر خط فقر به سر می بردند. تبهکاری و خودکشی در ارتش روسیه به مرزهای فاجعه باری رسید، به طوری که این میزان 2 برابر بیشتر از ناتو بود. در این میان مجازات افسران خاطی همچنان یک امر استثنایی به شمار می رفت. تنها از اواسط دهه گذشته بود که ارتش روسیه توانست غذا و پوشاک سربازان را به قدر کفایت تأمین کند. از این زمان (سال 2006) بودجه تأمین تسلیحات و نیز تعداد مانورها افزایش یافت. و پس از 15 سال نیروی دریایی و نیروی هوایی در عرصه های بین المللی ظاهر شدند و روسیه یک سیستم راداری قدرتمند را در خاک خود توسعه داد و اقدامات دیگری از این قبیل. [img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/10228/reje1.jpg[/img] اما علیرغم افزایش بودجه نظامی، نسبت تسلیحات مدرن در ارتش روسیه ناچیز بود. در نتیجه شمار سیستمهای عملیاتی ارتش مرتبا کاهش می یافت. در سال 2006 وزیر دفاع ناچار شد اعلام کند، تنها 30% هواپیماهای جنگی نیروی هوایی عملیاتی هستند. بخش بزرگی از بودجه ارتش را برنامه نوسازی سلاحهای اتمی کشور می بلعید. قدرت روسیه در این ضمینه کاملا با ایالات متحده برابری می کرد و برتری کاملی بر مجموع توان چین، فرانسه و بریتانیا داشت. از سال 2004 شمار آزمایشهای موشکی برای توسعه موشکهای بالستیک بین قاره ای افزایش یافت. سیستمهای ساخت شوروی نیاز به جایگزینی فوری داشتند. امری که برای آن تلاش بسیار شد اما در نهایت قدمهای کوچکی برای آن برداشته شد. در سال 2006 وزارت دفاع اعلام کرد 60% این سیستمها از عمر خدمتی خود گذر کرده اند. در مارچ همان سال در نشریه معتبر آمریکایی "Foreign Affair" مقاله ای چاپ شد که در آن به این موضوع می پرداخت که ایالات متحده به زودی به توان انهدام کامل توانایی اتمی روسیه در اولین حمله دست خواهد یافت. این مقاله منجر به بحثهای بسیار گسترده ای در روسیه شد: از یک سو به نظر می رسید امریکا قصد بر هم زدن توازن نظامی جهان را دارد، و از سوی دیگر هزینه نوسازی نیروهای استراتژیک روسیه بسیار سنگین بود. (ادامه دارد)
  9. من سهمیه لایک امروزم تموم شده لذا به صورت سنتی از شما و تاپیک خوبت تشکر می کنم
  10. [size=6][b][color=#0000CD]بخش چهارم[/color][/b][/size] ژنرالهای ارتش نسبت به نقش روسیه در مقام شریک غرب بیشتر تردید داشتند تا نقش کشور به عنوان منبع تأمین انرژی آنها. با این حال مردم در دهه 90 تمایزی بین ترجیحات سیاستمداران و نظامیان قائل نبودند. فرماندهان ارتش اما، در میانه دهه نود خود را درگیر معرکه ای خونبار در چچن یافتند که در آن ناچار بودند به رغم میل خود، مجری صرف دستورات سیاسیون باشند. ارتش هم در این میان فرصتی نیافت از موقعیت پیش آمده برای تأکید بر اهمیت و نقش خود استفاده کند. [i](سرباز روسی در جنگ اول چچن. این جنگ شوقی در ارتش بر نمی انگیخت)[/i] [img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/10228/Soldier1.jpg[/img] از پایان سال 92 این باور در روسیه شکل گرفت، که سیاستهای سالهای اخیر روسیه/شوروی به هیچ وجه پاداش مناسبی از سوی غرب دریافت نکرده است. از این گذشته، خونریزیهای گسترده در یوگوسلاوی این اعتقاد را به شدت متزلزل کرد، که همبستگی و نزدیک شدن به غرب ضامن ثبات کشور خواهد بود. همچنین جنگهای متعدد در حوزه کشورهای مشترک المنافع، که در آن غرب منفعلانه عمل می نمود، علایق و تواناییهای روسیه را بیش از پیش به روسیه یادآوری می کرد. پس از سالهای 92/93، نه روسیه و نه ناتو هیچ تلاشی جدی برای پی ریزی یک استراتژی مبتنی بر همکاری و مشارکت طرفین به عمل نیاوردند. دو طرف نه توانایی این کار را در خود می دیدند و نه ضرورتی برای آن احساس می کردند. مسأله اصلی سیاست روسیه این بود که اجازه ندهد ناتو تنها ضامن و عامل صلح و ثبات اروپا تلقی گردد. روسیه از حذف شدن خود می هراسید و سعی می کرد مانع بسط و تداوم برتری ایالات متحده شود. روسیه مرتبا نسبت به گسترش ناتو به مرکز و شرق اروپا اعتراض می کرد و مصرانه تلاش می نمود یک سیستم امنیت واحد اروپایی بدون بلوک بندیهای سیاسی در اروپا ایجاد گردد. که در هر دوی این تلاشها ناموفق بود. در پایان سال 1998 که بحران در کوزوو افزایش یافت، وزیر دفاع روسیه هشدار داد که این جنگ علامتی بر آغاز جنگ سرد جدیدی است. این تهدید مضحک بود، چرا که چند ماه قبلتر روسها مجبور شده بودند در مورد عجز و درماندگیشان در پرداخت بدهی های خود به غرب توضیح دهند! رهبری کشور آشکارا تمایل و قدرتی برای شروع جنگ سرد جدید نداشت. اما از سوی دیگر پیروزی آسان غرب بر یوگوسلاوی نه تنها باعث نگرانی روسها درمورد کاهش نقش کلیدی این کشور در سیاستهای اروپا می گردید، بلکه پیامدهای دیگری هم به دنبال داشت: فرماندهی ارتش روسیه تا پیش از این رویدادها بر این عقیده پای می فشرد که سلاحهای متعارف ابزار کافی برای بازدارندگی خواهد بود. با این که پس از فروپاشی شوروی، روسیه قدرت خود در سلاحهای متعارف را به شدت از دست داده بود، اما طبق دکترین خود در نبردهای بزرگ استفاده کننده اول از سلاح اتمی به شمار نمی رفت. علیرغم اینکه یوگوسلاوی صاحب ارتش نیرومند و آموزش دیده ای بود، نتوانست در برابر ناتو مقاومت کند. جنگ یوگوسلاوی شوک سنگینی به طرف روسی وارد کرد: روسیه نا امیدانه می دید که این جنگ میدانی برای آزمایش سلاحها و تکنولوژیهایی است که روسیه به کلی فاقد آن است. این موضوع پرسشهای جدی در رابطه با تواناییهای دفاعی روسیه مطرح کرد. با این اقدام غرب، که بدون مجوز شورای امنیت سازمان ملل صورت گرفت، روسیه خود را در عصر جدیدی در سیاستهای جهانی یافت. [i](تهاجم ناتو به یوگوسلاوی روسیه را تکان داد)[/i] [img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/10228/youg.jpg[/img] [size=5][b]وضعیت کلی نیروهای مسلح در دوران ریاست جمهوری پوتین (2000-2008)[/b][/size] پس از تثبیت اقتصادی از سال 1999 و قدرت یافتن پوتین، بودجه نیروهای مسلح شروع به افزایش کرد. با این وجود، اگر چه جنگ کوزوو نگرانیهای بسیار بر انگیخته بود، و روسیه وارد جنگ پرهزینه و خونین دیگری با چچن شده بود، این رشد به سرعتی که درآمد کشور افزایش می یافت نبود. شمار نیروهای مسلح باز هم کاهش یافت و به 1.2 ملیون نفر در سال 2007، و 1.15 ملیون نفر در سال 2008 کاهش یافت. در سال 2000 سهم مخارج نظامی روسیه بین 2.5 تا 2.8 درصد تولید ناخالص داخلی روسیه بود. سهم مخارج نظامی از بودجه دولتی کشور بین سالهای 1995 و 2009 از 18% به 14% کاهش یافت، در حالیکه این رقم برای بودجه امریکا 21% بود. با افزودن هزینه های دیگری که در بخشهای دیگری از بودجه در نظر گرفته می شود، سهم هزینه های نظامی از تولید ناخالص ملی در همان سطح متوسط جهانی یعنی 3.5 تا 4 درصد قرار می گیرد. به هر حال با محاسبه ارزش واقعی هزینه ها، بودجه نظامی روسیه در سال 2009 از مخارج نظامی این کشور در سال 1994 فراتر نمی رفت. جدول زیر سهم هزینه های نظامی به ترتیب در تولید ناخالص ملی و بودجه دولتی را بین سالهای 1995 تا 2003 نشان می دهد: [img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/10228/untitled.JPG[/img] (ادامه دارد)
  11. [quote name='Antiwar' timestamp='1353538790' post='284183'] برام جالبه که چطور اندیشه ی کمونیسم از ارتش روسیه زدوده شد. معمولا در نیروهای امنیتی و نظامی هنگام جذب دقت زیادی میشه تا کاملا هم راستا با ارزش های نظام سیاسی باشند و حتما در این زمینه شوروی سخت گیری زیادی کرده بود. حالا چطور میشه که این موضوع به ناگهان رنگ می بازه و تازه ما می بینیم ارتش حتی در مقطعی عملا در کنار رفورمیست ها قرار می گیره. ما حتی هیچ مقاومتی در بدنه، فرماندهی یا حتی رده های میانی مشاهده نکردیم. تاپیک بسیار جالبی است تشکر دوست خوب. [/quote] یکی از تاکتیکهای باند گوربی و بعدا یلتسین این بود که تا دم آخر به نهادهای نظام شوروی حمله نکردن، بلکه این نهادها رو با انتصاب افراد وابسته به خودشون به آرومی فتح کردن و از درون پوسوندن و بی خاصیت کردن. شما فیلمهایی رو می تونین ببینین که اواخر سال 90، یعنی وقتی فروپاشی سیستم عملا در حال انجام بود، یلتسین میاد جلوی آرامگاه لنین تا کمر خم میشه و ادای احترام میکنه، یا سنجاق داس و چکش تا سال 91 هم از یقه کتش نمیافته. می خوام این رو بگم ظواهر امر تا واپسین دم حفظ شد. در این شرایط کاری از کسی بر نمیومد. مردم در تنها رفراندوم تاریخ شوروی در سال فروپاشی به بقای شوروی رأی دادن، اما وقتی ساختارها مرده و از درون پوسیده باشن، از حاکمیت شوروی دیگه چه چیزی باقی میمونه که بخواد تداوم داشته باشه؟ حاکمیت مگه چیزی جز این مجموعه ساختارها و نهادهاست؟
  12. [color=#0000cd][b][size=6]بخش سوم[/size][/b][/color] نگرانی عمده ای که وجود داشت، خطر بروز جنگ میان جمهوریهای سابق شوروی بود. مرزهای بین 15 جمهوری سابق شوروی، نه تنها در بسیاری موارد مبهم و مورد مناقشه بود، بلکه 13000 کیلومتر مرز اساسا علامت گذاری نشده بود. از این گذشته، اتفاق نامطلوب دیگر این بود که با فروپاشی شوروی و استقلال جمهوریها، ناگهان 25 ملیون روس خود را خارج از سرزمین مادریشان روسیه، یافتند. شرایط به مانند وضعیت اروپای مرکزی پس از جنگ جهانی اول بود و می توانست بستری برای مناقشات جدی بیافریند. با این حال استفاده از نیروی نظامی برای حل مشکلات این اقلیت روس یا تغییر اساسی در وضعیت مرزها نه ممکن و نه مورد علاقه روسیه بود. در این زمان اگرچه بحث بر سر یک سیاست امپریالیستی تهاجمی در محیط شوروی سابق پدیدار گشت، اما در واقع شرایط به قدری ناگوار بود که نمی توان از استراتژی خاصی برای کرملین و ارتش روسیه در این دوران سخن گفت. روسیه جدید فرسنگها با گذشته تزاری و شوروی خود فاصله داشت. در حقیقت در مورد سیاست خارجی روسیه بیشتر از اینکه بتوان از یک استراتژی معین یا حتی فشار فرماندهان ارتش سخن گفت، باید به وجود انگیزه های امنیتی در سیاست روسیه اشاره کرد. به عنوان مثال، در میانه سال 92 بسیاری از کشورهای همسود مایل به ایجاد یک سیستم امنیت مرزی به فرماندهی و مدیریت روسیه بودند، اما ملاحظات مالی روسیه را نسبت به چنین طرحهایی بی میل می ساخت. از سوی دیگر روسیه در سال 93 یک سیستم مشترک ارزی بر اساس روبل را به این کشورها تحمیل نمود، در حالیکه کشورهای مذکور سخت به تجارت آزاد با روسیه تمایل داشتند. عمده توجه نخبگان روسیه بر شرایط داخلی کشور متمرکز بود: بر تثبیت قانون و رژیم جدید، بر باز توزیع قدرت و ثروت، که به هر حال به سرعت بدست نمی آمد. بسیاری از سیاستمداران و از جمله شخص رییس جمهور به منظور کسب امتیاز از رقبا به استفاده از عبارات و شعارهای پوپولیستی با مضمون امپریالیستی روی آورده بودند. به عنوان نمونه، در دکترین روسیه که در اواخر سال 93 اعلام شد، برپایی 30 پایگاه نظامی در کشورهای حوزه شوروی به منظور حفظ امنیت و منافع روسیه پیش بینی شده بود. بدیهی است این برنامه نه تنها تحقق پیدا نکرد، بلکه اساسا هیچ اقدامی در راستای تحقق آن نیز صورت نگرفت. هدف صرفا این بود که برای مردم محنت زده روسیه، تصویری از آینده درخشان روسیه ای ابرقدرت ساخته شود. تعدادی از ناظران غربی بر اساس چنین شعارهایی نسبت به اهداف بلندپروازانه روسیه هشدار دادند، اما این ترس بی مورد بود و دکترین جدید روسیه هیچ توجه و نگرانی را در حکومتهای غرب ایجاد نکرد. روسیه تنها زمانی به وقایع پیرامون خود واکنشی جدی نشان میداد که مستقیما امنیت رژیم روسیه به خطر می افتاد. مثلا در دهه 90، زمانی که تحرکات پیکارجویان اسلامگرا هر چه بیشتر گسترش می یافت، روسیه مسئولیت بزرگی را در تآمین امنیت آسیای مرکزی بر عهده گرفت، امری که همان طور که اشاره گردید، در سال 1992 روسیه از آن سر باز می زد. هم چنین روسیه با دخالت نظامی خود، جنگ داخلی در تاجیکستان را که بیش از 150000 کشته بر جای گذاشته بود، پایان داد. در واقع این یکی از معدود عملیاتهای موفق نظامی جهان برای برقراری صلح بود. کرملین به همین دلیل از نیمه دوم دهه 90 درک کرد که باید نقش پررنگتری در حفظ امنیت قلمرو شوروی ایفا نماید، زیرا نفوذ روسیه در این منطقه رو به کاهش بود، به حدی که تا پیش از این هرگز تصور نمی شد. در فوریه 1995 اعضای "پیمان امنیت دست جمعی"، که شامل روسیه و چند کشور منطقه می شد، توافق کردند تا سال 2000 قوای مسلح مشترک خودشان را تأسیس کنند. به هر حال این توافق نیز مانند توافقات متعدد دیگر امکان تحقق نیافت. به علاوه تعدادی از این کشورها موقعیت خود را تثبیت کردند و دیگر دلیلی برایشان وجود نداشت مانند یکی دو سال اول پس از فروپاشی به روسیه وابسته باشند. البته در این بین روسیه نیز کمتر به تعهدات خود پایبند بود. [i](نشان و قلمرو پیمان امنیت جمعی)[/i] [img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/10228/CSTO_Flag.JPG[/img] [img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/10228/CSTOMap.JPG[/img] فرماندهی ارتش روسیه در چند نوبت تلاش کرد در سیاست خارجی کشور منشآ اثر شود، اما تلاشها چندان چشمگیر نبود. لابی انرژی و سرمایه داران نوپای روسیه تأثیری به مراتب عمیقتر از ارتش داشتند. ضعف ارتش همچنین در استراتژی امنیتی روسیه در سال 1997 خود را نشان داد: تهدیدات احتمالی روسیه تماما داخلی قلمداد گردید و تنها زمانی به نیروهای مسلح اشاره می شد که صحبت از کاهش هزینه ها بود...(ادامه دارد) [i](ساختمان قدیم ستاد کل ارتش)[/i] [img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/10228/Wiki11.jpg[/img]
  13. [color=#0000cd][b][size=6]بخش دوم[/size][/b][/color] رهبری نیروهای مسلح که می دید اوضاع به سمت خونریزیهای گسترده پیش میرود، اگرچه با اکراه، به طور کامل در این منازعه جانب یلتسین را گرفت و اسباب پیروزی وی را فراهم آورد. در واقع خطر یک جنگ داخلی و از هم گسیختگی کشور، و نه گرایش ایدئولوژیک به یلتسین، باعث شد ارتش متفقا در کنار یلتسین قرار گیرد. [i]"دموکراسی" ورود خود به روسیه را با به توپ بستن مجلس اعلام کرد![/i] [img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/10228/146290.jpg[/img] [i]نیروهای مردمی مدافع پارلمان[/i] [img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/10228/1993rus1.jpg[/img] [img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/10228/BEYTAR1.jpg[/img] در شرایط بی ثباتی و هرج و مرج سالهای 1991 تا 93، ستاد کل ارتش روسیه عامل ثبات کشور تلقی می گردید. در نتیجه این موقعیت مستحکم، توافقی بین ریاست جمهوری و ارتش برقرار گردید: ارتش از دخالت در امور سیاسی کنار گذاشته میشد و در مقابل اجازه می یافت نیروهای مسلح را طبق اراده خود اداره و هدایت نماید. طرح هدایت وزارت دفاع توسط یک غیر نظامی نیز معلق ماند. کرملین در سال 1996 (سال برگزاری انتخابات ریاست جمهوری که در آن موقعیت رییس جمهور منفور سخت به خطر افتاده بود) شروع به تقویت ستاد کل ارتش در برابر ساختارهای غیر نظامی کرد و در سال 1998 (سال فروپاشی اقتصادی و سقوط نرخ ارز) فرمان عفو عمومی کلیه افسران ارشد متهم به فساد مالی را صادر نمود. یلتسین به منظور اطمینان از وفاداری سران ارتش، با توجه به وضعیت وخیم اقتصادی و سقوط بودجه ارتش و حقوق ناچیز پرسنل آن، از فساد مالی و اداری ایشان چشم پوشی می نمود و عملا به آنان اجازه میداد در منطقه ای تقریبا بی قانون به سوء استفاده های خود ادامه دهند. چنین شرایطی مانع اجرای طرح اصلاحات نظامی در سال 1997 شد. روند عدم دخالت افراد غیر نظامی در وزارت دفاع نیز همچنان ادامه یافت. [i]بوریس نیکلایویچ یلتسین[/i] [img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/10228/422598-Original.jpg[/img] چنین توافقات نانوشته ای را بوریس یلتسین نه تنها با مقامات نظامی، بلکه با رهبران سیاسی و اقتصادی ایالات نیز منعقد نمود. در نتیجه از سوی این گروهها تمایل زیادی به حفظ وضعیت موجود و بقای یلتسین در قدرت پدیدار گشت. سالهای دهه 90 برای روسیه یادآور بازگشت صدها هزار سرباز از آلمان شرقی، خلع سلاح شتابان و پرهرج و مرج، و فقر و کمبود بودجه بود. فقدان سرپناه، فعالیتهای اقتصادی واحدهای نظامی، و حتی سوء تغذیه مهر خود را بر این دوران زده است. در نتیجه خشونت و تبهکاری در ارتش مداوما افزایش می یافت. ارتش روسیه همانطور که در جنگ اول چچن نشان داد، دیگر قادر نبود از ظرفیتهای نظامی خود به درستی بهره برد. در این شرایط ارتش شاید تنها به این دلیل دچار فروپاشی کامل نشد که در بسیاری استانها و مناطق از واحدهای نظامی معینی پشتیبانی مالی به عمل می آمد. تأمین مواد غذایی و امنیت شغلی مستخدمان جوان ارتش توسط این مناطق دارای تأثیر مهمی بود. وزارت دفاع و مدیریت نیروهای مسلح از این رویکرد پشتیبانی می نمود. بسیاری از ناظران نه تنها به اثرگذاری گسترده فرماندهی ارتش روسیه بر تحولات داخلی این کشور ، بلکه به تأثیر مهم ارتش بر سیاست خارجی روسیه نیز توجه می نمایند. بعید نیست ارتش روسیه با مداخله در تعدادی از درگیریها در قلمرو شوروی سابق بین سالهای 1992 تا 95، رهبری سیاسی کشور را از طریق مواجه با واقعیتهای نظامی منطقه به سوی سیاست مستحکمتری در برابر همسایگان و غرب سوق داده باشد. شاید فرماندهان ارتش چنین کاری را با پنهان کردن تأیید یلتسین انجام داده باشند تا بدین ترتیب به وجهه به اصطلاح صلح طلب او خدشه ای وارد نشود. در این صورت رییس جمهور اعتبار خود را به ویژه برای غرب، که سخت بدان محتاج بود، حفظ می کرد. در طی این مداخلات، به دلیل فقدان انضباط و فرماندهی ضعیف و فقر مایحتاج، بسیار پیش می آمد که تجهیزات و ملزومات از یک واحد به دست طرف مقابل درگیری می افتاد. به هرحال تفسیر وقایع گذشته مبهم و چالش بر انگیزند، اما این نکته واضح است که یلتسین تأکید ویژه ای بر رابطه با غرب داشت. هم چنین شواهدی وجود دارد که کرملین مایل بود بنابر توصیه ارتش، کشورهای شوروی سابق را وادار به تعیین مرزهای دقیق قلمرو خود نماید تا از سطح مناقشات کاسته شود. اما آنها تنها می توانستند حداقلی از ثبات در منطقه را حفظ نمایند. بسیاری از رهبران کشورهای تازه استقلال یافته به اندازه ای در ورطه ناسیونالیزم درغلطیده بودند که به سختی می شد برای برخی مناقشات، مانند گرجستان، بدون دخالت روسیه آینده ای را متصور شد. کشورهای غربی، که در این مناقشات منفعل مانده بودند، بر همین نظر بودند. آنها عمدتا بر موضوع سلاحهای اتمی شوروی تمرکز کرده بودند... (ادامه دارد)
  14. [quote name='talash' timestamp='1353416825' post='283928'] [quote name='mostafa_by' timestamp='1353415993' post='283926'] و تعریف پست های مربوط چیه اون وقت؟! - زدن 1000 دستگاه تانک مرکاوا 4 توسط مقاومت! - هدف قرار دادن 500 هلی کوپتر و هواپیما توسط مقاومت! - غرق تمامی ناوگان دریای اسرائیل توسط موشک های مقاومت! - فرار 7 میلیون یهودی از سرزمین های اشغالی! - موشک های مقاومت، دقیق تر از موشک های هدایت ماهواره ای! - نتانیاهو : شکر خوردم که حمله کردم! مرا نکشید! - ایران : نماز جمعه ی این هفته به امامت ولی امر مسلمین در مسجد الاقصی! - سوریه : حمایت مردمی از بشار اسد! - دولت : همانطور که وعده شد، نرخ تورم منفی شد! ... --------------------------------------------------- لازم به ذکر است که هرگونه پستی که مضمونی خلاف این موارد و یا اعتراض به این موارد باشه، نامربوط تشخیص داده شده و ضمن بکار بردن بدترین ادبیات ممکن، برخورد با اشخاص خاصی خواهد شد. با تشکر از دوستانی که ما را در این مسیر همراهی می کنند. [/quote] میدونم اخراج میشم ولی میگم از چی میسوزی از ایران؟ از مقاومت؟ خجالت بکش هرجا یه مسلمونی داره کشته میشه هر جا پای آمریکا و اسراییل وسطه مثل . . . ازش طرفداری میکنید بعدشم 2000 دلیل جور میکنید که ایجا ایطوره اونجا اون طوردیگه هر چیزی حدی داره اسمشو هم گذاشتید دموکراسی و واقع بینی اصلا نرخ تورم چه ربطی به این تاپیک داره جز خالی شدن عقده شما ما وقتی که انقلاب کردیم چشممونو به روی مال دنیا بستیم میدونستیم تورم خواهیم داشت شکممون گشنه خواهد ماند میدونستیم یه عده ای سوار موجش خواهند شد و سو استفاده خواهند کرد که حسابشون از بقیه جداست ولی اصل انقلابمون به لطف خدا و کوری چشم حــــــــــــسودا تا این حفظ شده وگرنه همه ما مثل شما فکر میکردیم!!!! در ضمن هر غلطی خواستی میتونی بکنی من از اخراج ترسی ندارم ترسم اینه که هزاری یک نفر گول پست های 20 متری و پر از عقده شما رو بخوره اینجا یه سایت نظامی بود به لطف امثال شما شد اولین سایت سیاسی ایران!!! خداوکیل چند تا پست نظامی دادید؟شما که مدیر یک سایت نظامی هستید چند تا پست دادید که با اهداف این سایت برابر باشه؟ [/quote] بابا این دیگه چیه؟ اینجا مگه چاله میدونه؟ کمی حرمت نگه دارین، باب فحاشی رو باز نکنین، هم شخصیت خودتون زیر سوال میره هم جو سایت پرتنش میشه. اختلافات فکری رو تبدیل به دعواهای شخصی نکنین لطفا!
  15. نبیل شعث، از مقامات ارشد فلسطینی در قاهره در گفتگو با آزانس خبری فلسطین گفت: باحتمالا توافق در چند روز آینده حاصل نمیشود، چون اسرائیل سعی میکند شروط خود را بدون توجه به خواسته های حماس و دیگر گروههای فلسطینی در آتش بس بگنجاند. [CODE] http://www.en.rian.ru/world/20121119/177578243.html [/CODE]
  16. [CODE] www.bbc.co.uk/persian/iran/2012/11/121117_l93_sa_gaza_iran.shtml [/CODE] این تحلیل هم نکات جالبی داره که خوندنش از نخوندنش بهتره!
  17. [quote name='mostafa_by' timestamp='1352907514' post='282557'] چقدر دوستان عجول هستن! مگه همين ماه پيش نبود كه رسانه‌ها ادعا كردن جنگ غزه مجدداً شروع شد؟! حداقل بذارين دو روز اين جنگ طول بكشه، بعد به عقده گشايي از مردم مظلوم غزه بپردازين!! ظاهراً هركس كه با خواسته‌ها و اميال دوستان همراه نباشه، مي‌شه بده!! حتي اگه جزو مردم مظلوم فلسطين باشه!! در هر صورت، حتي اگه مي‌خواين بر روي خون شهداء غزه به پايكوبي بپردازين و انتقام رژيم ظالم بشار اسد رو از ايشان بگيرين، بهتره كمي صبر بفرمايين تا حداقل جنگ واقعي شروع بشه؛ نه از نوع فارس نيوزي! [/quote] برادر مصطفی ظاهرا باید از این به بعد به جای واژه بیگانه "ملت مظلوم فلسطین" بگیم ملت ظالم فلسطین! در ضمن تا این لحظه جنگی در کار نبوده بلکه فرمانده شاخه نظامی بر اثر عملیات هوایی کشته شده
  18. komsomolets

    سپر دفاعی خزر!

    پیمانهای نظامی نتیجه اتحاد سیاسی در سطح عالی هستن و تا وقتی این همگرایی سیاسی در سطح بالا ایجاد نشه صحبت از اینجور پیمانها بی معنیه به عنوان مثال پیمان ورشو در تمام طول عمرش کشور اضافه ای رو به خودش نپذیرفت با اینکه کشورهای زیادی از نظر ایدئولوژیکی به شوروی نزدیک بودن. نکته دیگه اینه که کشورهای بزرگتر علاقه کمی دارن کشورهایی که در سطح روابط بین الملل مشکل دار هستن پیمان نظامی برقرار کنن. ناتو با اون عظمت و قدرت عظیم سیاسی نظامی و اقتصادی که پشتشه، وقتی دید منازعه گرجستان با همسایه اش بالا گرفته حاضر به قبول گرجستان نشد، با اینکه قبل از منازعه گرجستان تا دم در ناتو پیش اومده بود. حالا در نظر بگیرید کی به چه علتی علاقه داره با کشوری که به هر دلیل هر روز دارن تهدید نظامیش میکنن و تحریمه و روابطش با قدرتها کاملا تیره و تاره پیمان نظامی ببنده؟ چرا فکر میکنیم دیگران حاضرن هزینه رفتارهای صحیح یا غلط سیاسی ما رو بپردازن؟ اون هم روسیه امروز که نقش خودش رو به یه بازیگر دست دوم که همیشه در موضع دفاعی قرار گرفته تقلیل داده. نکته بعد اینه که چنین پیمان فرضی، بهترین نعمت برای امریکا و ناتوه که بتونه به این بهونه با پشتوانه بسیار قویتر اقتصادی نظامیش در منطقه پایگاه بزنه و حضور خودش رو مشروعیت بده
  19. komsomolets

    اخبار عمومی منطقه و جهان

    [quote] در اوت ۱۹۶۲، اتحاد شوروی در کوبا اقدام به ساختن سکوهای پرتاب موشک‌های میان برد کرد. بعد از شکست عملیات آمریکایی خلیج خوکها، شوروی موشکهایی را به بهانهٔ محافظت از کوبا در برابر حمله ایالات متحده آمریکا در کوبا مستقر کرد.از نظر شوروی این کار به همان اندازه توجیه پذیر بود که قرار گرفتن کلاهک‌های هسته‌ای توسط آمریکا در بریتانیا، ایتالیا، یونان و مهم‌تر از همه ترکیه. آيا بهانه ي ساخت سپر موشكي در تركيه و رادار ناتو و سپر موشكي در جناحين روسيه بهانه ي خوب و دليل موثقي نيست!؟؟ با تشكر [/quote] مثال بدی زدی برادر، چون شوروی در نهایت مجبور شد تمام موشکها رو جمع کنه ببره خونه ش! به تازگی اسنادی منتشر شده که نشون میده شوروی به فکر بود تعدادی سلاح اتمی تاکتیکی در کوبا مستقر کنه اما با مذاکراتی که با رهبر کوبا انجام دادن بالکل از خیر این کار گذشتن. چون دیدن دردسر این کار خیلی خیلی زیاد و پیشبینی ناپذیره. تازه این حکایت مال شوروی و جنگ سرد و متحد درجه 1 شوروی تو اون سالهی اوج جنگ سرده. روسیه امروز کجا، شوروی دهه 60 کجا!! روسیه دیگه خیلی از کارهای سابق اساسا در توانش نیست ، [b]لازم به یادآوریه که روسیه در جنگ سرد شکست خورد![/b]
  20. [quote name='misalu2001' timestamp='1351625835' post='279755'] 4. اصولا ما روشهای جهادی را خیلی دوست داریم و از روشهای علمی دوری می کنیم! نمی دانم چرا هرچه مشکل در این کشور پیش می آید ما با همین روش ایرانی-کره ای مقابله می ی خفنیم و کنیم. آن از قایق تندرو زیاد برای مقابله با ناو، آن از شلیک زیاد شهاب برای مقابله با آیرون دوم، این هم از شلیک شدید هوایی برای مقابله با موشک... جالب اسن که این استراتژی نیاز به هیچ تکنولوژی ندارد ولی فقط ما خیلی به آن اعتقاد داریم و باقی دنیا خیلی دنبال کارای سخت و گران قیمت مثل ساخت فالانکس و ناو و ... هستند. یا ما خیلی خفنیم و این استراتژیهای دم دستی به فکر کسی نمی رسد، یا این روشها خیلی هم موثر نیست. [/quote] جناب میسالو سربازان چینی در جنگ کره تنها به خمپاره های سبک و سلاحهای انفرادی اون هم از نوع قدیمی مسلح بودن و به کمک همینها موفق شدن رویای ژنرال مک آرتور و کل ارتش آمریکا رو برای فتح کره همرا با خود آمریکاییها به دریا بریزن. همین تجربه در ویتنام هم به سبک دیگری تکرار شد. برای موفقیت در جنگ مسأله اصلی انتخاب استراتژی صحیحه و این استراتژی بر اساس جایگاه شما، ابزار شما و موقعیت شما چه موقعیت جغرافیایی چه سیاسی و اقتصادی و کیفیت و کمیت عده های شما تعیین میشه. راهکار شما برابر این موضوع چیه؟ این رو بفرمایید تا بشه بحث کرد. ببینیم استراتژی شما چه شکلیه؟ شما اگه هوس کنید با روش و ابزار و آموزه های حریفتون به مصافش برین، اونهم در حالیکه توانتون یکصدم حریفه، فقط راهی برای خودکشی اونهم به احمقانه ترین شکلش انتخاب کردین.
  21. [right]مقاله پیش رو در یک نشریه آمریکایی به تاریخ ژوئن 1974 منتشر شده که برگردان آن به فارسی در مهنامه ارتش چاپ شده. اگرچه امروز اتحاد شوروی وجود خارجی نداره اما به طور قطع دکترینهای نظامی به طور کامل از بین نرفته بلکه نسل امروز فرماندهان ارشد ارتش روسیه تربیت شده مکتب نظامی شوروی هستند. در هر حال خواندن این مقاله میتونه خالی از فایده نباشه:[/right] [right][color=#282828][font=tahoma, helvetica, arial, sans-serif][size=6][color=#000080][b]بخش اول[/b][/color][/size][/font][/color][/right] [right] [color=#282828][font=tahoma, helvetica, arial, sans-serif][size=5][b]مقدمه[/b][/size][/font][/color][/right] [right][color=#282828][font=tahoma, helvetica, arial, sans-serif]درحالیکه که امکان اجرای عملیات نظامی ارتش اتحاد جماهیر شوروی علیه جمهوری خلق چین وجود دارد درگیری ارتش این کشور نیز در خاورمیانه چه مستقیم و چه غیر مستقیم اجتناب ناپذیر است. منطقه عملیات در هریک از این دو منطقه چه خاورمیانه چه خاور دور، بدون شک ویژگیهای عملیات صحرا را دارد. به همین جهت است که تواناییهای نظامی ارتش اتحاد شوروی در هدایت جنگهای صحرا مورد توجه خاص متخصصین نظامی باختری قرار گرفته است.[/font][/color][/right] [right][color=#282828][font=tahoma, helvetica, arial, sans-serif]دشتهای استپ روسیه با همه خصوصیات بارز صحرا شامل زمینهای باز با بستر شنی و سنگی و بدون آب، جاده، ماتریال ساختمانی و دیگر آثار حیات برای طراحان ارتش شوروی ناآشنا نمی باشد. علاوه بر کسب تجارب از نبرد منچوری در سال 1945، و نبردی که در دشتهای استپ روسیه باختری بین این ارتش و ارتش نازی در گرفت، روسها توجه قابل ملاحظه ای به عملیات صحرا پس از جنگ جهانی دوم معطوف داشته اند. تکنیک جنگ صحرا بخش قابل توجهی از آموزش نظامی نواحی کشور که مناطق صحرا را در برمیگیرد تشکیل میدهد. مهمترین این نواحی نظامی عبارتند از: ترکستان، آسیای مرکزی و نواحی خاور دور و جمهوری خلق مغولستان که دو لشکر روسی در آن مستقر میباشند. با کسب تجربه از جنگ جهانی دوم، تمرینهای آموزشی در نواحی صحرا و استفاده از تجارب سایر کشورها، ارتش شوروی دکترین تاکتیکی و همچنین تجهیزاتی را توسعه داده و تکمیل نموده که کاملا مناسب هدایت عملیات جنگی در صحرا میباشد.[/font][/color][/right] [right][color=#282828][font=tahoma, helvetica, arial, sans-serif][size=5][b]سازمان و تجهیزات[/b][/size][/font][/color][/right] [right][color=#282828][font=tahoma, helvetica, arial, sans-serif]تاکتیک ارتش شوروی برای هدایت عملیات رزمی در شرایط ویژه اعم از صحرا، مناطق قطبی و کوهستان، به کار بردن همان یگانهای منظم رزمی با کمترین تغییرات ممکن در جداول سازمان و تجهیزات این یگانها میباشد. با این تدابیر لشگرهایی مانند لشگر کوهستان یا لشگرهای خاصی که برای شرایط و محیط خاصی ایجاد شده باشد، در ارتش شوروی وجود ندارد. بلکه یک لشگر موتوریزه یا یک لشگر تانک همچنان عنصر اصلی رزم را در هر شرایطی تشکیل خواهد داد. البته با توجه به محیط و شرایط عملیاتی مناسب با یگانها، تجهیزات، پوشاک ، جیره و سایر اقلام آمادی لازم برای عملیات محیطی مورد نظر در اختیار لشگر گذارده خواهد شد ولیکن تجهیزات و اقلام عمده لشگر با چند استثنا همچنان بدون تغییر خواهد ماند. یک نمونه قابل ملاحظه این استثنائات استفاده از نفربر GTT میباشد که از تحرک عالی برخوردارند و ویژه مناطق قطبی ساخته شده اند. این نفربرها هم اکنون علاوه بر نفربرهای زرهی متداول، در لشگرهای مقیم ناحیه لنینگراد مورد استفاده قرار میگیرند.[/font][/color][/right] [img] http://gallery.military.ir/albums/userpics/10178/GT-T.JPG[/img] [right][color=#282828][font=tahoma, helvetica, arial, sans-serif]یک نمونه از گ ت ت[/font][/color][/right] [right][color=#282828][font=tahoma, helvetica, arial, sans-serif]مشکل است تصور شود روسها بتوانند لشگری مناسبتر از لشگرهای پیاده موتوریزه یا تانک استاندارد خود برای عملیات صحرا طرح ریزی نموده و سازماندهی بدهند. زمین باز صحرا برای عملیات چنین لشکرهایی که دارای تعداد کافی تانک، نفربرهای زرهی و بنه لجستیکی صد در صد متحرک هستند، ایده آل میباشند. به منظور اطلاع میبایست یادآور شد هر لشگر تانک شوروی دارای 316 تانک متوسط و هر لشگر پیاده 118 تانک متوسط میباشد...[/font][/color][/right] [right][color=#282828][font=tahoma, helvetica, arial, sans-serif](ادامه دارد)[/font][/color][/right] [right][color=#282828][font=tahoma, helvetica, arial, sans-serif]منبع: مهنامه ارتش بهمن 1353[/font][/color][/right] [right][color=#282828][font=tahoma, helvetica, arial, sans-serif]وکیپدیا[/font][/color][/right]
  22. [right][b][color=#0000cd][size=7]بخش ششم[/size][/color][/b][/right] [right][b][size=6]دکترین تاکتیکی ارتش شوروی در جنگ اکتبر[/size][/b][/right] [right]بتحقیق معلوم شده است در چند سال اخیر اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی علاوه بر پشتیبانی گروهی از کشورهای عرب با مقادیر قابل ملاحظه ای از تجهیزات نظامی، نقش مهمی در آموزش ارتشهای این کشورها را نیز به عهده داشته است. ایگار آلن در کتاب خود "ایجاد ارتش اسراییل" درباره تلاشهای شوروی در سالهای نخست دهه 1950 بمنظور تقویت و پشتیبانی ارتش کشورهای عرب مینویسد:[/right] [right]"کشوری که بیشترین این پشتیبانی را دریافت نمود مصر است که در یک محدوده زمانی کوتاه تعداد زیادی تانک، توپخانه، هواپیماهای تاکتیکی، بمب افکن و زیردریایی همراه با سایر تجهیزات را از شوروی دریافت نمود. به دنبال این تجهیزات افسران مصری و دیگر کشورهای عرب برای طی دوره های آموزشی به کشورهای اروپای شرقی اعزام شدند و در مراجعت، دکترین تاکتیکی روسها و روشهای جنگی این کشور را شامل تمرکز انبوه آتش توپخانه برد بلند و تانک با پشتیبانی نیروی هوایی تاکتیکی و اتکا به تلاشهای عمده با پشتیبانی توسط نیروی احتیاط قوی بمنظور درهم شکستن خطوط پدافندی و انهدام نیروهای زرهی دشمن را وارد ارتشهای خود نمودند."[/right] [right]آموزش ارتش کشورهای عرب به ویژه مصر، در تدابیر مقدماتی تاکتیکی ارتش شوروی و نیز تکنیکهای جنگ در صحرا، در دهه 60 ادامه یافت و روشن است این آموزش در سال 1967 افزایش یافته است.[/right] [right]در نتیجه همین آموزشها،ارتشهای مصر و سوریه دکترین تاکتیکی روسیه شوروی را در هدایت عملیات خود در جنگهای اخیر خاورمیانه بکار برده اند. یک مثال زنده در این مورد، عبور یگانهای مصری از آبراه سوئز میباشد که در آن تجهیزات پل هجومی روسی و همچنین تکنیک ارتش این کشور مورد استفاده قرار گرفت. همچنین در پدافند از سرپل سوئز، ارتش مصر آشکارا تاکتیک روسها را در پدافند ضد عناصر زرهی و نیز پدافند ضد هوایی به کار گرفت. در موارد دیگر نیز شواهدی موجود است که مصریها تاکتیک ارتش شوروی را به کار برده اند ازجمله عملیات هوابرد با استفاده از هلیکوپتر، در حقیقت عملیات ارتش اسراییل با توجه به تحرک خاص خود، اجرای تکهای دورانی و احاطه ای و سرعت اجرا در هر دو جبهه، دکترین مورد ادعای ارتش شوروی را بی اثر نمود.[/right] [right]اگر معتقد باشیم ارتش مصر در طرح و اجرای عملیات عبور از کانال سوئز، تاکتیک ارتش شوروی را مورد استفاده قرار داده است میتوانیم بگوییم تنها هدف عملیات بدست آوردن جای پای مطمئن و قابل پدافند در کرانه خاوری آبراه بوده است. این اعتقاد از آنجا ناشی میشود که پس از عبور از آبراه، ابتکار عملی در عملیات بعدی به چشم نخورد. بنابر تاکتیک ارتش شوروی، باید تک با سرعت هرچه تمامتر به طرف گذرگاههای "میتل" و "گیدی" ادامه می یافت تا از شوک و ضربه حاصله از تازش نخستین و آتش تهیه استفاده میشد و از غافلگیری بدست آمده حداکثر بهره برداری به عمل می آمد. شاید به سبب تواناییهای نیروهای زرهی اسراییل بوده که مصریها ترجیح دادند به جای ادامه تک، در شرق کانال، عملیات را متوقف کرده و خود را برای پدافند از آنچه بدست آورده بودند آماده سازند.[/right] [right]گروهی دیگر از مفسران نظامی معتقدند که برابر طرحهای عملیاتی تهیه شده، مصریها در نظر داشته اند خط پدافندی بارلو را تصرف نمایند، از طریق گذرگاههای "میتل"، "گیدی" و "پاسا" تک نمایند و سینا را پس بگیرند، لیکن آنها نتوانستند از پیروزی نخستین خود استفاده کنند، دور عملیات آفندی را از دست دادند و اسراییلیها این امکان را یافتند تا احتیاط خود را وارد عمل نموده جلوی تک را بگیرند.[/right] [right]http://www.mediafire.com/view/?ib3am2wxy9re4m6[/right] [right]به هر حال مشروح تجزیه تحلیل گزارشهای جنگ اخیر خاورمیانه هرچه باشد، یک مسأله روشن است و آن این است که هرچه بیشتر کنکاش شود، تدبیر عملیاتی ارتش روسیه شوروی بیشتر در عملیات به چشم میخورد. و هر نتیجه گیری باید با توجه به تغییراتی که مصریها و سوریها در دکترین تاکتیکی روسها و نیز در نحوه اجرای آن داده اند بررسی شود.[/right] [right][b][size=6]امکانات شوروی برای مداخله در خاورمیانه[/size][/b][/right] [right]در تمام طول جنگ خاورمیانه تهدید مداخله مستقیم شوروی با وارد کردن یگانهای نظامی خود وجود داشت و گفته میشد روسها 6 لشکر هوابرد را به حال آماده باش نگه داشته بودند تا در صورت لزوم در هر یک از جبهه های مصر یا سوریه وارد عمل شوند. حتی تعدادی از یگانهای هوابرد روسی تحت تعلیمات عملیات صحرا نیز قرار گرفته بودند.[/right] [right]در حقیقت نشریه نظامی ارتش شوروی با نام وینی ویستنیک در شماره اکتبر 1973 خود مقاله ای درباره عملیات هوابرد شوروی در صحرا منتشر نمود. تحرک استراتژی نیروی هوابرد ارتش روسیه این نیرو را مناسبترین قدرت برای مداخله نظامی در بیشتر وضعیتها می سازد. البته یگانهایی غیر از هوابرد می توانند در صحرای سینا و سوریه به کار برده شوند که این البته بستگی به نوع و مقدار تحرکی دارد که در این دو منطقه مورد نیاز است. ولی قدر مسلم این است که یک لشکر هوابرد شوروی، تحرک لازم و ویژه این دو منطقه را ندارد. لشکر هوابرد روسی نزدیک 7500 نفر پرسنل دارد که این لشکر در صحرای سینا با مشکلات فراوان روبرو است زیرا پرسنل آن به نفربر شنی دار و زرهی نیاز دارد که لشکر فاقد آن است و در نتیجه حرکت برای آن مشکل میشود. به همین سبب خیلی زود جلوی پیشروی چنین یگانهایی سد میشود، از پهلو دور زده شده تجزیه و نابود میشود.[/right] وارد شدن تانک سبک جدید M1970 به یگانهای هوابرد برای اولین بار در رژه نوامبر 1973 به نمایش گذاشته شد. تانکهای جدید نه تنها مشکل تحرک تاکتیکی را کاهش میدهند، بلکه به قدرت آتش لشکر تا حد زیادی می افزایند. این تانکهای سبک هر یک در رژه 6 نفر هوابرد را حمل میکردند و به یک موشک ضد تانک و یک توپ با کالیبر نزدیک 76 م م مجهز بودند. بهرحال حفظ تحرک استراتژیکی لشکر هوابرد، تعداد این تانکها را که میتوان در سازمان لشکر منظور نمود، محدود می نماید و لذا بعید به نظر میرسد که بتوان چنان تحرک تاکتیکی به لشکر هوابرد داد که بتواند در عملیات صحرا با موفقیت شرکت نماید. لذا تا آنجا که به عملیات صحرا مربوط میشود، طراحان ارتش شوروی، بیشتر روی یگانهای معمولی نیروی زمینی تکیه می کنند و احتمالا بدون اتکا و به یک الحاق سریع با عناصر نیروی زمینی مرکب از یگانهای تانک یا پیاده موتوریزه، لشکر هوابرد را وارد عمل نخواهند کرد. {ب ام د1 بلاروسی http://www.mediafire.com/view/?7bp3p5lhka562uf } در طول بحران، تفنگداران دریایی شوروی روی قایقهای آبی خاکی در دریای مدیترانه سوار شده و آماده بودند. این تعداد گرچه زیاد نبودند ولی نیروی مستقل مداخله نظامی قابل ملاحظه ای را ارائه مینمودند. تفنگداران دریایی می توانستند سرپلهای لازم برای وارد عمل شدن یگانهای منظم ایجاد نمایند. چنین عملی همراه با عناصر هوابرد به کرات در مانورهای شوروی و نیز پیمان ورشو تکرار و تمرین شده است. مؤثرترین نیروی مداخله نظامی شوروی در نواحی صحرای خاورمیانه نیرویی مرکب از یگانهای تانک و پیاده موتوریزه خواهد بود. چنین نیرویی را نمی توان به سرعت و به طور کامل به خاور میانه منتقل نمود اما اقلام عمده تجهیزات شامل تانک، نفربرهای زرهی، توپخانه و خودروهای پشتیبانی لجستیکی یقینا در مصر یا سوریه آماده خواهد بود، زیرا شوروی به مقدار کافی از این تجهیزات در اختیار این دو کشور قرار داده است و حمل پرسنل آموزش دیده لشکر تانک به خاورمیانه نیاز به یکصد پرواز هواپیمای An12 دارد. از این روی ظرف چند روز روسها خواهند توانست چندین لشکر پیاده موتوریزه یا تانک را از راه هوا به منطقه وارد کنند. وارد نمودن یگانهای منظم زمینی همراه با عناصر هوابرد و تفنگداران دریایی، بدون شک میتواند سرنوشت عملیات در سینا یا سوریه را تعیین نماید. پشتیبانی هوایی، عامل مهم دیگر عملیات حنگی شوروی، با پرواز خلبانان روسی از پایگاههای عربی فراهم خواهد شد. در چنین وضعی روسها چند راهکار پیش رو خواهند داشت: از نیروی یاد شده به منظور نیل به اهداف سیاسی استفاده نمایند، یا با وارد کردن یگانهای رزمی بیشتر، عملیات رزمی وسیعتری را هدایت کنند. [right][b][size=6]نتیجه[/size][/b][/right] [right]به طور کلی لشکرهای رزمی ارتش شوروی قادر به هدایت عملیات صحرا با کمی تغییر و تقویت با عناصر پشتیبانی لجستیکی میباشند. دکترین تاکتیکی ارتش شوروی در جنگ صحرا، درحالیکه مبتنی بر همان اصول حاکم بر عملیات در سایر محیطها و شرایط میباشد، برای یگانهای جزء هر لشکر خودبسندگی بیشتری را توصیه مینماید. عملیات تاکتیکی هوابرد بخش جدانشدنی از عملیات صحرا میباشد و در تمرینهای آموزشی توجه عمیقی بدان میشود. در ارتش شوروی محدودیتهای اعزام نیرو از راه هوا برای اجرای عملیات در صحرا شناخته شده است، از این رو سعی میشود همیشه اعزام چنین نیرویی با الحاق سریع با عناصر منظم زمینی همراه باشد. توسعه و تکمیل یگانهای قابل ملاحظه از نیروی زمینی با تواناییهای لازم برای هدایت عملیات صحرا یا اجرای عملیات در سایر محیطها و شرایط،توانایی قابل توجهی به ارتش اتحاد شوروی برای وارد عمل شدن در سطح جهانی داده است. توانایی حمل هوایی و دریایی این ارتش که در سالهای اخیر به چشم دیده شده نشانگر این است که روسها میتوانند یگانهای بزرگ زمینی، هوابرد و تفنگداران دریایی را با استعداد قابل ملاحظه و با سرعت لازم در مناطق دور وارد عمل نمایند. در آخرین جنگ خاورمیانه، اتحاد جماهیر شوروی به مرحله مداخله نظامی در دورترین منطقه ای که تا به حال برای این کشور سابقه نداشته رسید. با افزایش تواناییهای این کشور در قدرت اعزام نیرو و نگهداری چنین نیرویی ممکن است در آینده وسوسه چنین تمرینهایی افزایش یابد.[/right] {بخشی از رژه ارتش شوروی7 نوامبر 1974، در اینجا ابتدا عبور گونه ای از پ ت ت های ارتش شوروی رو ملاحظه میکنید. این تجهیزات برای آخرین بار در این رژه در میدان سرخ شرکت میکنند. بعد از آن عبور BMD1 یا همون ام1970 های هوابرد رو شاهد خواهید بود. [url="http://www.mediafire.com/download.php?hue103e1qai3f11"]http://www.mediafire.com/download.php?hue103e1qai3f11[/url] } [b]پایان.[/b] [right](مدیران محترم لطفا زحمت انتقال عکسها رو بکشن)[/right]
  23. [quote] در مورد چین باید گفت شاید تکیه بر انبوه جمعیت این کشور کار ساز باشد ولی بعید می دانم باز هم کاری از پیش ببرند زیرا در لجستیک نیروها در سرزمین پهناور روسیه احتمالا دچار مشکل خواهند شد، خصوصا در منطقه ی سردسیر سیبری. (اختلافات مرزیشون فکر نکنم حل و فصل شده باشه لذا احتمال چالش شاید در اینده دور از ذهن نباشد) [/quote] اختلافات مرزی در مجموعه مذاکرات و قراردادهایی که بین سالهای 91 تا 2008 منعقد شده رفع و رجوع شده و وضعیت کاملا نرمالی پیدا کرده. [url="http://en.wikipedia.org/wiki/Sino-Soviet_border_conflict"]http://en.wikipedia.org/wiki/Sino-Soviet_border_conflict[/url]
  24. [color=#0000cd][size=7][b]بخش پنجم[/b][/size][/color] تجدید سوخت خودروهای زرهی بدون اینکه مجبور باشند به عقب بروند، به نحو مطلوب و ایده آلی انجام میگیرد. تانکرهای مواد نفتی تا حد ممکن به یگانها نزدیک میشوند. چنانچه سوخترسانی در منطقه جلوی نبرد امکان پذیر نباشد، نقاط توزیع مواد نفتی در مناطقی که خودروهای زرهی بتوانند به سرعت بدان نزدیک شده تجدید سوخت نمایند و دوباره به میدان نبرد برگردند تأسیس میشود. برای افزایش شعاع عمل و مدت عملکرد خودروهای زرهی، تانکهای روسی اغلب ظرفهای حاوی مواد نفتی را در سکوهای پشت خود حمل میکنند. البته فرماندهان تانک موظف هستند پیش از درگیر شدن با دشمن آنها را از خود دور کنند. نفربرهای زرهی و سایر خودروها نیز به همین ترتیب ظرفهای حاوی مواد نفتی را با خود حمل می کنند. { نمایی از تانک T80 مجهز به جایگاههای اضافی سوخت: [url="http://www.mediafire.com/view/?14f1oxo2er91oqw"]http://www.mediafire.com/view/?14f1oxo2er91oqw[/url] و نحوه اتصال مخزن به تانک: [url="http://www.mediafire.com/view/?xg2bx5xpippm3xp"]http://www.mediafire.com/view/?xg2bx5xpippm3xp[/url] در صحرا نیازمندیهای نگهداری به میزان زیادی افزایش می یابد. روش استاندارد ارتش شوروی در استفاده از تعمیرگاههای سیار این است که تا حد امکان به خط مقدم نبرد نزدیک شده و خودروهای زرهی را در محل تعمیر نماید، به ویژه در عملیات صحرا که شبکه جاده ها محدود است و خودروهای زرهی و دیگر خودروهای آسیب دیده نمیتوانند به نقاط نگهداری در عقب مراجعه نمایند. برای پیشگیری از آسیب رسیدن به قطعات متحرک خودروهای زرهی و دیگر خودروها در صحرا ناشی از اثرات شن و حرارت اقدامات لازم مانند استفاده از پوششهای حفاظتی در برابر گرد و خاک و شن، تمیز کردن مداوم صافیهای هوا، استفاده از فیلترهای گردگیر هنگام سوختگیری، سیستمهای خنک کننده و غیره به طور منظم کنترل میشود. [b][size=6]آموزش[/size][/b] در ارتش شوروی، آموزش عملیات صحرا بیشتر روی یگانهای با استعداد گروهان، گردان و هنگ تمرکز داده میشود. گو اینکه آموزش در رده لشکر نیز اجرا میگردد لیکن تا امروز هیچ تمرین بزرگ عملیات صحرایی چه توسط ارتش شوروی چه توسط پیمان ورشو گزارش نشده است. از بحثی که توسط شوروی درباره تمرین عملیات صحرایی در رده های کوچک ارتش به عمل آمده چنین استنباط میشود که برنامه آموزشی عملیات صحرا وسیع و پیچیده است. برابر گزارشهای مربوط به تمرینهای صحرایی تاکتیکی که در مطبوعات شوروی منتشر شده، یک سناریوی تمرین عملیات صحرا معمولا شامل موارد و خواسته های زیر می باشد که یگان و فرمانده موظف به اجرای آن می باشند: یک گروهان موتوریزه با سه دسته پیاده و یک دسته تانک نقش یگان مأمور اجرای مانور دورانی را خواهد داشت که مأموریت دارد یک حرکت جهت اخذ تماس به مسافت 30 کیلومتر از منطقه تجمع تا تقاطع یک محور اصلی اجرا نماید. این تمرین که تقریبا همیشه به همین نحو خواهد بود، یک تمرین با حضور نیروی دشمن فرضی است. مأموریت این گردان این است که تقاطع راه و منبع آب منطقه را حفظ نماید تا عمده قوا که به استعداد حدود گردان است وارد شود. راهپیمایی در صحرا و زمینی پوشیده از تپه های شنی با بلندی بیش از 10 متر و زمینهای صاف و نمکزار اجرا میشود. فرمانده گروهان و ستاد وی طرح راهپیمایی را تهیه میکنند. بین همه خودروها در تمرین صحرایی آب اضافی، کابل یدک کش، فرشهای حصیری و نیز ابزار حفاری توزیع میگردد. خودروهای جلو علامت راهنما همراه خواهند داشت تا مسیر ستون را از نقطه نظر گذرگاهها و مناطق صعب العبور مشخص نمایند. باک همه خودروها پیش از حرکت و در هر گذرگاه چک میشود. تجهیزات چشمی و همه قطعات متحرک جنگ افزارها پیش از شروع راهپیمایی پوشانده میشوند. راهپیمایی در شب اجرا میگردد، در حالیکه خودروهای سر و ته ستون با ورزیده ترین راننده های مکانیک هدایت میشوند. راننده ها موظف هستند که خود، کارهای تعمیراتی عمده را روی خودروی خود انجام دهند. در نخستین ساعات روز بعد راهپیمایی، گروهان پیامی دریافت میدارد که عناصر شناسایی گردان ستون بزرگی از تانک و نفربرهای زرهی دشمن را مشاهده کرده اند که احتمالا تا یک ساعت و نیم دیگر به تقاطع راه می رسند. در بامداد، فرمانده عناصر شناسایی گروهان، عوامل شناسایی ستون دشمن را کشف کرده و بلافاصله وضعیت را به فرمانده گروهان گزارش میکند. سپس به عناصر شناسایی دشمن که مرکب از دو موتورسوار و یک نفربرزرهی هستند دستبرد زده و با نارنجک و جنگ افزارهای سبک آنها را منهدم میسازند. در این لحظه درگیری با عمده قوای دشمن اجتناب ناپذیر است و فرمانده گروهان اقدامات لازم را برای اجرای طرح خود به منظور روبرو شدن با دشمن که اینک یک تهدید جدی است به عمل می آورد. بدین منظور فرمانده گروهان از طریق بیسیم، یک دسته پیاده موتوریزه را مأمور میکند که حوالی یک رشته تپه های شنی با ستون دشمن که در حال نزدیک شدن است درگیر شود. مأموریت این دسته متوقف نمودن موقتی دشمن و مجبور نمودن آن به وارد عمل شدن و باز شدن در زمینی است که قابلیت عبور و مرور آن خوب نیست. فرمانده گروهان، دو دسته پیاده موتوریزه دیگر و دسته تانک را مأمور میکند که در کمال اختفا حرکت کرده و در پناه رشته تپه های شنی مرتفعتر پیشروی کرده و دشمن را غافلگیر کنند و از پهلو و عقب آنرا مورد تک قرار دهند. به آتشبار توپخانه مأموریت پشتیبانی از دسته پیاده موتوریزه مأمور متوقف نمودن ستون دشمن، واگذار میگردد. علاوه بر این آتشبار توپخانه مأموریت دارد با اجرای آتشهای مستقیم از فرار ستون دشمن در میان دشت و تپه های شنی جلوگیری کند. با انهدام قسمت عمده قوای دشمن طرح با موفقیت اجرا میشود. فرمانده گروهان دستور تعاقب عناصری از دشمن که موفق به فرار شده اند را صادر می نماید و سپس به راهپیمایی خود به منظور تصرف تقاطع و منابع آب ادامه میدهد. تمرینی که شرح آن در بالا رفت زمانی اجرا می گردد که عده ها مهارت رزم مقدماتی را به خوبی فراگرفته و علاوه بر آشنایی با شرایط سخت صحرا برای عملیات نگهداری در صحرا تخصص و خبرگی لازم را پیدا کنند. در آماده نمودن سربازان جهت عملیات صحرا، به آموزشهای سخت بدنی و همچنین امساک در مصرف آب توجه زیاد میشود. بر ی اجرای عملیات صحرا، تخصصها و مهارتهای لازم و ویژه عملیات صحرا به پرسنل رسته های مختلف آموزش داده میشود. نفرات رسته های مهندسی، توپخانه، شیمیایی و غیره هریک علاوه بر فراگرفتن تخصصهای رسته مربوطه، آموزشهای عمومی سایر رسته ها را هم میبینند. اجرای مانورهای مشترک عملیات هوابرد با هلیکوپتر و عناصر تازش زمینی در عملیات صحرا نیز بکرات در مطبوعات ارتش شوروی گزارش شده است... (ادامه دارد)
  25. [quote name='Antiwar' timestamp='1350530974' post='277570'] [quote]به نظر من تنها راه جنگ با روسیه جنگ اتمی غافلگیرانه هست تا یک بار برای همیشه از صحنه روزگار محو بشه وگرنه هر ارتشی وارد خاک روسیه بشه محکوم به شکست هست.[/quote] درست می فرمایید برادر سعید. البته یک راه دیگر هم وجود دارد که کم خطرتر است و نمی دانم تا چه حد عملیاتی است. آن هم تجزیه از داخل و سازمان دادن گروه های مسلح داخلی مثل سوریه هست. همیشه برای من سوال بوده چرا روسیه با این عظمت جغرافیای و تنوع قومی-فرهنگی تا به حال تقسیم به واحدهای کوچک نشده! خصوصا این که توسعه یافتگی در مناطق مختلف این کشور هیچ تناسبی با هم ندارد. برخی مناطق بدوی و برخی مناطق تنه به اروپا می زند. [/quote] روسیه مشکل حادی در مسأله ملی نداره. در حقیقت یکی از دستاوردهای شوروی همین مسأله ملیتها بوده. در اتحاد شوروی حقوق مفصلی برای ملتها قائل بودن. تحصیل در مدرسه به زبان مادری انجام میشد، زبان هر جمهوری قانونا زبان دوم اون جمهوری نبود بلکه زبان متساوی الحقوق با زبان روسی بود. خیلی از این جمهوریها وجود خودشون رو تماما مدیون شوروی هستن. کجای تاریخ اسمی از کشورهایی مثل ترکمنستان یا قرقیزستان شنیدین؟ اینها اقوام بیابانگرد و نیمه وحشی بودن که روزی که شوروی اومد بعضا سطح سواد در اونها روی عدد 5% بالا و پایین میشد و روزی که شوروی رفت بی سوادی رو هم با خودش برده بود. حتی روزی که شوروی داشت مضمحل میشد جز چند جمهوری بالتیک، گرجستان و شاید یکی دوتای دیگه هیچ ملت دیگه ای استقلال نمیخواست. تازه وقتی دیدن که شوروی رفتنیه برای عقب نموندن از قافله ساز استقلال رو کوک کردن. طبیعتا وقتی روسیه از شوروی اعلام استقلال کرد تکلیف دیگران هم معلوم شد. جالبه در یک رفراندوم در واپسین سال عمر شوروی، اکثریت مردم به حفظ اتحاد شوروی رأی دادن، و با توجه به اینکه طبق قانون اساسی شوروی، هر جمهوری حق داشت فقط در صورت رأی مردم از این اتحاد جدا شه، فروپاشی شوروی از یک نقطه نظر صرفا حقوقی، غیر قانونی محسوب میشه. جمهوریها برای خودشون زبان، قانون، سرود ملی، پرچم و غیره داشتن، حتی دو سه جمهوری کرسی در سازمان ملل داشتن مثل بلاروس، غیر از این جمهوریها انواع و اقسام نواحی خودمختار و نیمه خودمختار هم وجود داشت. روسیه امروز به برکت این ساختار جز در چچن، یعنی جایی که عناصر تندرو جهادی مدتی میدون داری میکردن، مشکل ملی خاصی نداره و این رو کسی مثل پوتین هم بهش معترفه!