jackturbo

حمایت های دنیا از عراق و نتیجه آن

امتیاز دادن به این موضوع:

Recommended Posts

مقدمه‌
حمله‌ عراق به كويت پس از پايان جنگ آن كشور با ايران يكي از مهم‌ترين حوادث و تحولات قرن بيستم است كه علل و عوامل گوناگوني دارد. اين حادثه به دليل گستردگي آن، در تحولات بعد از خود هم تأثيرات فراواني بر جاي نهاده است.

يكي از اساسي‌ترين مسائل درباره‌ حمله‌ عراق به كويت، شيوه‌ عملكرد قدرت‌هاي بزرگ در قبال ايران در طول8 سال جنگ در فراهم‌كردن زمينه‌هاي حمله عراق به اين كشور بود، هر چند نبايد از نظر دور داشت كه حمله‌ عراق به كويت عوامل مهمي دارد كه از آن جمله مي‌توان به موارد زير اشاره كرد:

1) ادعاي ارضي كهن عراق درباره‌ اين‌كه كويت در دوران امپراتوري ساساني، خلافت عباسي و امپراتوري عثماني تابع و ماليات‌پرداز استان بصره بود؛
2) قدرت‌طلبي‌هاي شخصي صدام؛
3) ويژگي‌هاي حزب بعث؛
4) مشكلات اقتصادي عراق، كه حل نشدني هستند؛
5) معضلات ژئوپوليتيكي آن كشور.
اما در اين ميان، چگونگي برخورد و رفتار قدرت‌هاي بزرگ آن زمان) امريكا، شوروي، فرانسه، انگليس و چين) يكي از مهم‌ترين متغيرها و عواملي است كه زمينه‌ ذهني و عيني رهبري عراق را براي تهاجم به كشوري ديگر، فراهم مي‌كند، بنابراين در اين مقاله، تلاش مي‌شود تا با بررسي و بيان مختصر عملكرد كشورهاي امريكا، شوروي، انگليس، فرانسه و چين به عنوان قدرت‌هاي بزرگ در قبال جنگ ايران و عراق، نشان داده شود كه اين كمك‌ها و موضع‌گيري‌ها در طول هشت سال جنگ، چگونه در تقويت نظامي و سياسي و مهم‌تر از همه در تقويت ذهنيت تجاوزگري رهبري عراق نقش داشتند.



امريكا
امريكا كه از سال 1332 تا پيروزي انقلاب اسلامي، نفوذ و تسلط زيادي بر اركان سياسي، نظامي و اقتصادي ايران داشت با حادثه‌ انقلاب، صدمه و ‌آسيب فراوان ديد، به‌خصوص كه با سقوط حكومت پهلوي يكي از متحدان اصلي خود در منطقه‌ خليج‌فارس را از دست داد و با استقرار نظام اسلامي، منافعش در اين منطقه مورد تهديد قرار گرفت. به اين دليل، از پيروزي انقلاب تا شروع جنگ، تحولات مهمي بين ايران و امريكا رخ داد كه ماهيت اين تحولات و نحوه‌ عملكرد امريكا در قبال آن، در شروع جنگ تأثير زيادي داشت.

حوادث مهم قبل از جنگ، چون اشغال سفارت امريكا توسط دانشجويان پيرو خط امام، حمله‌ نظامي امريكا به ايران جهت آزادسازي گروگان‌ها، كودتاي نوژه به‌وسيله‌ عناصر فراري ارتش و حوادثي از اين قبيل كه نشان‌گر دخالت‌هاي روزافزون آمريكا در مسائل ايران بود سبب تيره‌ترشدن روابط ايران و آمريكا گرديد تا آنجا كه در فروردين سال 59 با قطع رابطه ايران و آمريكا، ارتباط محدود ديپلماتيك ميان دو كشور نيز از ميان رفت.

با در نظر گرفتن اين تحولات، كشور عراق كه درصدد فراهم كردن زمينه‌هاي حمله به ايران بود، به بهبود روابط با امريكا پرداخت؛ و به نوعي، نظر مساعد آن كشور را براي حمله به ايران جلب كرد. در تيرماه1359، برژينسكي طي‌ملاقاتي با صدام حسين در اردن درباره‌ راه‌هاي هماهنگ كردن فعاليت‌هاي امريكا و عراق براي مخالفت با سياست‌هاي ايران، مذاكره كرد. در اين ملاقات، برژينسكي صدام را نيروي متعادل كننده‌ آيت‌الله خميني تلقي كرد. پس از اين ملاقات، مقامات عراق بر اين باور بودند كه در صورت حمله به ايران نه‌تنها هيچ‌گونه عكس‌العمل منفي از سوي آمريكا صورت نخواهد گرفت بلكه اين حمله مي‌تواند پشتيباني‌هاي آمريكا را نيز به دنبال داشته باشد.

شروع جنگ از سوي عراق، نقطه‌ اميدي براي آمريكا بود تا بتواند در مقابل مشكلاتي كه در اثر انقلاب ايران به وجود آمده بود، به نتايج بهتري برسد. از اين رو با اين حادثه، اشتياق امريكا براي بازگشايي سفارتش در بغداد، بيشتر شد. از سوي ديگر، امريكا مسئله‌ حمله‌ عراق به ايران را واقعيتي مي‌دانست كه امكان داشت، منافعش را در خليج‌فارس تهديد كند. بنابراين يكي از نگراني‌هاي دولت كارتر گسترش جنگ به خليج‌فارس و تهديد جريان صدور نفت بود، يعني اگر عراق در جنگ پيروز مي‌شد و بر منابع نفت خليج‌فارس، تسلط مي‌يافت، تهديدي جديد و جدي در منطقه به وجود مي‌آمد، پيروزي ايران هم خطري بيشتر از عراق داشت.

در نظر امريكايي‌ها، اگر ايران در جنگ پيروز مي‌شد، انقلاب اسلامي نيروي تازه‌اي مي‌گرفت كه اين امر دولت‌هاي محافظه‌كار و هوادار غرب در منطقه‌ خليج‌فارس و شايد سراسر خاورميانه را تهديد مي‌كرد. پس سياست امريكا در اين دوره بر اين قرار گرفت كه جنگ ايران و عراق، هيچ پيروزي نداشته باشد؛ و در نظر استراتژيست‌هاي سياست خارجي امريكا، وضعيت مطلوب براي تحقق اين امر زماني ايجاد مي‌شد كه جنگ ايران و عراق در مرزهاي دو كشور محدود شود و به كشورهاي حاشيه‌ خليج‌فارس گسترش نيابد. هم‌چنين امنيت خطوط كشتيراني و تداوم جريان صدور نفت براي غرب تضمين شده و ثبات و تعادل در منطقه به وسيله برقراري توازن بين كشورهاي منطقه، مستقر شود. علاوه بر اين آمريكا اميدوار بود كه جنگ سياست‌هاي راديكال ايران را تعديل كند و راه را براي آزادي گروگان‌هاي آمريكايي و برقراري روابط سياسي بين تهران و واشنگتن هموار سازد. در نهايت، اين كه، جنگ از راه‌هاي مسالمتآميز حل و فصل شود و از پيروزي يكي از طرفين درگير جنگ كه نتيجه آن بي‌ثباتي در منطقه و به خطر افتادن منافع غرب و گسترش نفوذ شوروي بود جلوگيري شود.

در چنين شرايطي آمريكا نسبت به جنگ ايران و عراق اعلام بيطرفي كرد ولي در عين حال اظهار داشت، براي اين‌كه جريان صدور نفت در مقابل تهديدهاي خارجي تضمين شود، آماده‌ ارسال كمك نظامي به منطقه است. و به دنبال آن،5 اكتبر1980 )13 مهر 1359)، چهار فروند هواپيماي شناسايي آواكس به همراه سيستم‌هاي حمايت زميني را در اختيار عربستان قرار داد.
اين سياست امريكا تا آشكار شدن برتري‌هاي ايران در جنگ، كماكان ادامه يافت اما با پيروزي‌هاي بزرگ ايران در اواخر سال60 و بهار سال 61 ، امريكا با موضوع جنگ، حساس‌تر برخورد كرد و اعلام كرد نگران است كه ايران بر عراق پيروز شود؛ و سپس، به متزلزل ساختن عربستان سعودي و ديگر كشورهاي خليج‌فارس مبادرت كند. بنابراين، وزير دفاع امريكا هم اظهار كرد كه كشورش هر زماني كه صلاح بداند، از دوستان عرب خود در اين جنگ پشتيباني خواهد كرد.

امريكا در اين مقطع كمك نظامي و تسليحاتي به عراق را در صدر برنامه‌هاي خود قرار داد و وزير دفاع امريكا اعلام كرد كه كمك به عراق براي واشنگتن در جهان عرب منافع زيادي به همراه خواهد داشت. وي پس از آن، به منطقه‌ خليج‌فارس سفر كرد و با سران كشورهاي عرب مذاكره نمود تا بتواند سلاح‌هاي بيشتري به آنها بفروشد و آنها را براي كمك فراوان به عراق، ترغيب نمايد.در اين زمان، امريكا به دليل نگراني از سقوط عراق، خود نيز كمك‌هاي نظامي‌اش را آغاز كرد و براي بيشتر شدن امكان كمك‌هاي كشور دوست و عرب، نام عراق را از ليست كشورهاي تروريست خارج ساخت كه اين امر، محدوديت فروش سلاح به عراق را از بين برد؛ و امكان جديدي براي برقراري روابط ديپلماتيك بين دو كشور ايجاد كرد.به دنبال آن، وزارت خارجه‌ امريكا طرحي براي كمك به عراق تهيه كرد كه بر اساس آن، در آذر ماه1361 مبلغ300 ميليون دلار وام براي خريد برنج و گندم به عراق واگذار شد؛ و در مرحله بعد، يك ميليارد دلار ديگر نيز با شرايط بازپرداخت بسيار آسان، به اين كشور پرداخت شد.بنابراين در اين دوره، امريكا براي تحت فشار قراردادن ايران و كمك به عراق، اقدامات خود را به چهار مورد محدود كرد:

1) تقويت وضعيت اقتصادي عراق؛
2) ايجاد محدوديت در منابع ارزي ايران؛
3) اجراي عمليات استانچ با هدف جلوگيري از فروش سلاح به ايران؛
4) ايجاد محدوديت در استخراج و فروش نفت ايران
از سوي ديگر، آمريكا در اواخر سال1362 ، روابط خود را به طور كامل با عراق برقرار كرد تا از هرگونه امكان سقوط آن كشور جلوگيري نمايد؛ و با تصويب مجلس سنا كمك‌هاي ذيل به عراق را در صدر برنامه‌هاي خود قرار داد:
1) تخصيص حدود يك ميليارد دلار براي خريد محصولات كشاورزي؛
2) تصميم بانك صادرات و واردات امريكا براي ضمانت85 درصد از5/7 ميليارد دلار مبلغي كه براي ساخت خط لوله نفتي عقبه لازم بود.
3) حمايت امريكا از قطع‌نامه‌هاي شوراي امنيت براي محكوميت ايران؛
4) حمايت شديد امريكا از تحريم فروش تسليحات به ايران.

ريگان كه در اين دوره، رياست جمهوري امريكا را به عهده داشت با ظاهرشدن هرچه بيشتر توانايي‌ها و قابليت‌هاي نظامي ايران، بيش از گذشته تأكيد كرد كه پيروزي ايران با منافع امريكا مغايرت دارد؛ و پس از برقراري روابط كامل سياسي با عراق، اطلاعات نظامي جبهه‌هاي نبرد را به وسيله‌ دولت عربستان در اختيار عراق قرار داد. هم‌چنين، دولت‌هاي اروپايي و عرب را تشويق كرد تا به عراق اسلحه ارسال نمايند. امريكا نيز در سال1362 ، يك وام425 ميليون دلاري به عراق داد. عربستان سعودي6 ميليارد دلار، اردن65 ميليون دلار، فرانسه600 ميليون دلار، و امريكا دوباره95 ميليون دلار به عراق كمك كردند، در حالي كه امريكا در همين سال از تمام متحدان اروپايي و غير اروپايي خود خواست تا به ايران، سلاح نفروشند؛ و كشورهايي مثل كره‌شمالي را نيز تحت فشار قرار داد تا از فروش سلاح خودداري كنند.امريكا در ادامه‌ تشديد فشار بر ايران، نام ايران را در فهرست كشورهايي گنجاند كه به اقدام‌هاي تروريسم بين‌المللي كمك مي‌رسانند.

كمك‌هاي نظامي و سياسي امريكا به عراق هم‌چنان ادامه پيدا كرد، اما از آغاز سال1363 و در سال‌هاي64-1366، تلاش‌هاي عراق براي گسترش ابعاد جنگ به خليج‌فارس و بين‌المللي‌كردن آن، ويژگي‌هاي خاصي به عملكرد امريكا بخشيد، اين اقدامات عراق، با حمله به پايانه‌هاي نفتي ايران در خارك و نيز حمله به نفت‌كش‌ها و كشتي‌هاي بزرگ نفتي شروع شد در اين زمان با افزايش حملات به كشتي‌ها، ايران تهديد كرد كه در صورت ادامه آنها تنگه هرمز را خواهد بست. امريكا در پاسخ به تهديد ايران هشدار داد كه اين كشور هرگز اجازه نخواهد داد كه اين آبراه بر روي كشتيراني بسته شود. به دنبال اين هشدار، ناوگان‌هاي امريكا به همراه ناوگان‌هاي ناتو به گشت‌زني خود در آب‌هاي منطقه خليج‌فارس افزودند. در اين زمان با هدايت امريكا سياست بايكوت سياسي ايران و محكوميت آن كشور به علّت نپذيرفتن صلح و مذاكره با عراق پيش گرفته شد كه به‌دنبال آن، شش كشور عضو شوراي همكاري خليج‌فارس تجاوز ايران به آزادي كشتي‌راني را تهديدي برضد ثبات و امنيت خود تلقي كرده و آن را خطري جدي براي صلح و امنيت بين‌المللي دانستند و از شوراي امنيت خواستند، به آن رسيدگي كند. شوراي امنيت نيز با تصويب قطع‌نامه‌اي حمله به كشتي‌هاي تجاري را محكوم كرد و به طور تلويحي، ايران را مسئول اين حملات و ادامه‌ جنگ دانست.


البته امريكا در سال64 و 65 تلاش كرد تا به نوعي روابط دوستانه‌اي با ايران برقرار كند؛ و به اين ترتيب، امكان نفوذ و تأثير خود بر ايران را فراهم نمايد. از اين رو تركيه و پاكستان در درجه‌ اول و ايتاليا و آلمان در درجه‌ دوم به عنوان حاميان اين سياست وارد صحنه شدند.
پيروزي‌ ايران در سال1364 و تصرف جزيره‌ استراتژيك فاو در عمليات والفجر8 و عبور شگفت‌آور رزمندگان ايراني از اروندرود، شرايط را براي سياست خارجي امريكا در قبال ايران، سخت كرد. بنابراين، آن كشور كمك‌هاي اطلاعاتي خود را به عراق دوباره در سطح گسترده‌اي آغاز كرد و هواپيماهاي عراقي بر اساس همين اطلاعات براي نخستين بار جزيره‌ ايراني سيري را مورد حمله هوايي قرار دادند.

يك متخصص مسائل خاورميانه درباره‌ كمك امريكا به عراق در مسئله‌ فاو گفت: < دولت ريگان در زمينه‌ تعيين استراتژي براي بازپس‌گيري جزيره‌ فاو به مدّت بيش از يك سال، با رژيم عراق همكاري داشت. كمك‌هاي امريكا به عراق مكمل كمك‌هاي دريافتي اين كشور از مصر، اردن و فرانسه بود، كه شامل ارائه‌ تاكتيك‌هاي نظامي براي بازپس‌گيري فاو و ماكت‌سازي اين شبه جزيره براي نشان دادن محل استقرار نيروهاي ايراني نيز بود> .اين نشان مي‌داد، پيروزي ايران در تصرف جزيره‌فاو، براي امريكايي‌ها اهميت خاصي داشت و تهديد بزرگ ناشي از آن، براي منافع آن كشور چون تهديد كويت و جريان صدور نفت و غيره بود.

با سفر مك فارلين به ايران و عدم موفقيت وي در يافتن راهي براي برقراري رابطه و به‌خصوص افشاي آن توسط ايران، موقعيت سياسي امريكا در ارتباط با ايران و عراق به‌شدت متزلزل شد. به همين دليل، امريكا براي جبران وضعيت ايجاد شده و بازيابي اعتبار از دست رفته خود طرح تهاجم همه‌جانبه برضد ايران را به اجرا درآورد. در اين طرح، تقويت شديد نظامي عراق و جلوگيري از پيروزي نظامي ايران و نيز پايان يافتن جنگ بدون برنده، مورد توجّه امريكا بود. بنابراين، از اين زمان، حضور امريكا در خليج‌فارس با فرستادن ناوگان‌هاي جديد افزايش زيادي يافت و در كنار آن، به دادن اطلاعات نظامي دقيق از موقعيت نيروهاي ايراني به عراقي‌ها اقدام كرد. در نتيجه، عمليات سرنوشت‌ساز و خيلي مهم ايران، يعني كربلاي4 در سال65 شكست خورد، اين كشور به بهانه در خطر قرار گرفتن امنيت كشتي‌راني در خليج‌فارس و حفظ جريان صدور نفت و با دعوت كويت براي اسكورت نفت‌كش‌هاي آن كشور، حضور خود را توجيه كرد و بزرگ‌ترين ناوگان جنگي خود را در خليج‌فارس مستقر نمود، از اين زمان تا پايان جنگ، با حضور مستقيم امريكا در خليج‌فارس، درگيري‌هايي بين دو كشور رخ داد. از جمله‌ آنها مي‌توان به انهدام سكوهاي نفتي رسالت و رشادت در27 مهر1366 و نيز حمله‌ امريكا به كشتي ايران - اجركه متعلق به نيروهاي دريايي ارتش ايران بود، اشاره كرد.

امريكا ايران - اجر را به اتهام مين‌گذاري در خليج‌فارس و بدون هيچ‌گونه هشدار قبلي مورد هدف قرار داد. در ادامه‌ آن، اين كشور درگيري‌هاي زيادي با ايران پيدا كرد و در نهايت، طرح تحريم اقتصادي ايران را پي ريخت. مرحله‌ اول تحريم اقتصادي، شامل تحريم خريد نفت ايران بود. ريگان در اين‌باره گفت: <10> .

امريكا در كنار اين اقدامات، قدرت‌هاي بزرگ ديگر، از جمله اعضاي دائمي شوراي امنيت را در جنگ ايران درگير كرد تا با بين‌المللي كردن آن ، اجماع جهاني را براي خاتمه‌ آن ايجاد كند. بالاخره، با آغاز سال1367 و حمله‌هاي جديد ارتش عراق، حمله‌ مستقيم ناو امريكايي به هواپيماي مسافربري ايران و كشته شدن290 نفر مسافر آن، امريكا آخرين اقدامات مؤثر خود را انجام داد. البته در سال1366، امريكا پس از تصويب قطع‌نامه598 ‌ در شوراي امنيت، از همه ابزارها استفاده كرد تا ايران را به پذيرش قطع‌نامه مجبور كند. از مهم‌ترين اين ابزارها، طرح تحريم تسليحاتي ايران در شوراي امنيت بود، كه موفق به تصويب آن نشد. اقدامات مستقيم امريكا، چون حمله‌هاي مكرر به سكوهاي نفتي ايران، جلوگيري از صدور اسلحه به ايران، تجاوزهاي مكرر به حريم هوايي ايران، كمك‌هاي مستقيم به عراق و انهدام هواپيماي مسافربري ايران، نقش مهمي در پايان يافتن جنگ داشتند.

در مجموع با بررسي نحوه برخورد امريكا در جنگ ايران و عراق، به نظر مي‌رسد كه اين كشور با چنين عملكردي، داراي اهداف و مقاصد ذيل بوده است:
1- جلوگيري از پيروزي ايران يا عراق؛
2- جلوگيري از صدور اثرات انقلاب اسلامي ايران به كشورهاي همسايه؛
3- جلوگيري از بهره‌برداري احتمالي شوروي ازتحولات آينده‌ منطقه؛
4- ايجاد يك صف متحد از اعراب در مقابل ايران؛
5- حفظ جريان آزاد نفت خليج‌فارس و تسلط خود بر آن منطقه؛
6- كاهش احساسات انقلابي حكومت و مردم ايران؛
7- زمينه‌سازي براي سركوب ايران به‌وسيله‌ سازمان ملل؛
8- جلوگيري از گسترش جنگ به كشورهاي منطقه؛
9- مهار و كنترل ايران و جلوگيري از ورود تسليحات استراتژيك و موشك‌هاي دوربرد به اين كشور.



شوروي‌
موضوع جنگ ايران و عراق از ديد رهبران شوروي، با ديدگاه سياست‌مداران امريكا متفاوت بود، ايران، همسايه‌ شوروي و كشوري بود كه در سال1357 انقلاب اسلامي در آن روي داده بود. به اين ترتيب، يك حكومت قدرتمند كه منافع امريكا را در منطقه حفظ مي‌كرد، نابود شد؛ و اين امتياز مهمي براي شوروي بود. از يك سو، وقوع انقلاب اسلامي كه داعيه‌ حمايت از مستضعفين جهان را داشت، و مسلمانان جهان از آن طرفداري مي‌كردند، منافع و ايدئولوژي شوروي را تهديد مي‌نمود. از سوي ديگر عراق متحد ديرين شوروي در خليج‌فارس بود؛ و بين آن دو كشور، رابطه‌ عميق و نيز مراودات اقتصادي و نظامي گسترده‌اي وجود داشت. علاوه بر اين، در زمان شروع جنگ، شوروي با هر دو كشور ايران و عراق رابطه‌ سياسي داشت، در حالي كه امريكا با هيچ يك رابطه‌ سياسي نداشت.

از زمان شروع جنگ تا خرداد سال1361، شوروي در قبال اين جنگ اعلام بيطرفي كرد و در اين مدت، سياست‌مداران اين كشور بدون اين‌كه ايران يا عراق را محكوم كنند، جنگ بين اين دو كشور را امپرياليستي دانستند و ضمن آن تلاش‌هايي جهت ميانجيگري و برقراري صلح از طريق كشورهاي ديگر به عمل آوردند.در اين مدت، شوروي به‌وسيله‌ سوريه و ليبي، سعي كرد تا با تأمين برخي نيازهاي تسليحاتي ايران موضع اين كشور را در قبال افغانستان تعديل كند. اما در اين مدّت، مشكلاتي بين دو كشور ايجاد شد، از جمله صادر نشدن گاز ايران به شوروي، كاهش حضور ديپلماتيك آن كشور در تهران، بسته شدن كنسولگري شوروي در رشت، تعطيلي بانك ايران و شوروي و غيره كه در روابط دو كشور تاثيري منفي داشت.

مرحله‌ بعدي موضع شوروي مربوط به بهار 1361 تا سال1364 مي‌شد، اين مرحله با پيروزي‌هاي بزرگ ايران و در اوج آن با عمليات بيت‌المقدس و آزادي خرمشهر، آغاز ‌شد. در اين دوره كه چهار سال طول ‌‌كشيد، روس‌ها از عراق حمايت سياسي آشكار كردند، ولي از كاهش روابط يا قطع آن با ايران خودداري نمودند. اما از آنجا كه عراق متحد استراتژيك آنها بود، سيل كمك‌هاي فراوان نظامي خود را به آن كشور سرازير كرد. كمك 5/1 ميلياردي در سال 61، در اختيار قراردادن ميگ‌هاي23 و 25 و تانك‌هاي تي‌-72 و موشك‌هاي زمين به زمين و زمين به هوا و اعزام 2000 مستشار روسي براي تقويت روحيه‌ و توان ارتش عراق، همه نمونه‌اي از اين كمك‌ها به شمار مي‌رفت20. شوروي‌ها در اين دوره به‌طور پنهاني از مواضع عراق حمايت كردند و از موضع ايران انتقاد نمودند. آنها تمايل عراق براي پايان دادن به جنگ را با موضع ايران كه اصرار بر ادامه‌ جنگ تا حذف متجاوز داشت، مقايسه ‌كردند و درباره‌ خواسته‌هاي ايران چنين گفتند: < مواردي كه هيچ نوع سابقه‌اي در رويه بين‌المللي ندارد و موجب گرديده است، نزاع بين عراق و ايران با بن‌بست روبه‌رو گردد> .

روس‌ها در اواخر سال 63، در ادامه‌ كمك به عراق در حالي كه ايران حزب توده در منحل كرده بود، فروش5/4 ميليارد دلار سلاح به عراق را تصويب كردند و در كنار آن ميگ‌هاي23 و21 و بالگرد توپدار و350 موشك اسكاد- بي را در اختيار آن كشور قرار دادند، طه ياسين رمضان هم با سفر به شوروي در سال63 علاوه بر اين كمك‌ها، دريافت دو ميليارد دلار وام ديگر را به نتيجه رساند. حساسيت روس‌ها نسبت به ادامه جنگ، تا ‌آنجا پيش رفت كه يكي از مقامات روس، تيرماه سال64 در بغداد گفت: <22> . اما در عين حال، روس‌ها هيچ‌گاه امكان بهبود رابطه با ايران را از بين نبردند و حتي در اوج اختلافات دو كشور در سال1362 ، تجهيزات روسي به‌وسيله كره‌شمالي به تهران ارسال مي‌شد.

با آغاز دوره رهبري گورباچف در شوروي، همان سياست گذشته در قبال جنگ ظاهراً دنبال شد، امّا آنها تأكيد زيادي به پايان جنگ داشتند؛ و به همين دليل، تهران را به‌وسيله‌ سوريه و ليبي تحت فشار قرار ‌دادند تا پايان جنگ را بپذيرد؛ هنگامي كه مقامات شوروي با عدم پذيرش پايان جنگ از سوي ايران مواجه شدند. از دو كشور ليبي و سوريه خواستند تا از كمك به ايران خودداري كنند.

در نتيجه پيروزي‌هاي ايران در جنگ و به دست‌گيري ابتكار عمل، نگراني شوروي تشديد شد و سياست‌مداران اين كشور احساس كردند كه بايد به حمايت جدي و آشكار از عراق بپردازند تا آن كشور از سقوط حتمي نجات يابد، به‌طور خلاصه، علّت تغيير محسوس سياست شوروي نسبت به ايران در اين دوره موارد ذيل است:
1) حالت تهاجمي دادن ايران به جنگ و احتمال تسلط اين كشور بر خليج‌فارس و منطقه؛
2) مورد تهديد قرار گرفتن منافع شوروي در عراق و خليج‌فارس؛
3) گسترش حضور امريكا در خليج‌فارس؛
4) نااميدي شوروي از گرايش ايران به اين كشور؛
5) مخالفت شديد ايران با سياست شوروي در افغانستان.

دوره‌ سوم موضع‌گيري شوروي در قبال جنگ ايران و عراق به سال‌‌هاي 64 تا67 بر مي‌گردد. حادثه‌ مهم آغاز اين دوره، فتح جزيره استراتژيك فاو از سوي ايران بود از اين زمان به بعد كه خطر شكست عراق بيشتر شد، شوروي به حمايت جدي‌تر از آن كشور پرداخت و انواع كمك‌هاي نظامي و غيرنظامي خود را به آن كشور روانه كرد. از جمله اين كه در سال‌هاي 1365 تا 1367، شوروي حدود3/9 ميليارد دلار اسلحه به عراق ارسال كرد كه شامل2000 دستگاه تانك، 330 فروند جنگنده، شامل ميگ‌هاي23 و25 و 27 و 300 فروند موشك زمين به زمين و موشك‌هاي اسكاد - بي و اس اس-12 بودند كه از طريق بندر عقبه‌ اردن وارد عراق مي‌شدند.
كمك‌هاي روس‌ها در ابعاد مختلف نظامي، به قدري گسترده و زياد بود كه عراق در فاصله زماني 1360 تا 1367 توانست نيروي زميني خود را از26 لشكر به 45 لشكر افزايش دهد. طبق گزارش يك نشريه‌ امريكايي، روس‌ها تقريبا50 درصد از84 ميليارد دلار سلاح‌هايي را كه عراق بين سال‌هاي 1362 تا 1367 از كشورهاي مختلف جهان خريده بود، مثل تانك‌هاي پيشرفته تي-72 و موشك‌هاي بالستيك اسكاد - بي را در اختيار رژيم صدام قرار دادند.
بنابراين، ملاحظه مي‌شود كه شوروي نيز مثل امريكا نسبت به عواقب پيروزي ايران در جنگ نگران بود و براي اين كه از شكست عراق كه متحد استراتژيك خود بود، جلوگيري كند از ارسال هيچ‌گونه سلاح و امكانات نظامي خودداري نمي‌كرد. در واقع مي‌توان گفت عواملي كه موجب شد شوروي نقش تعيين كننده‌اي در حمايت از عراق به عهده گيرد عبارتند از:
1) پيروزي‌هاي چشمگير ايران به خصوص فتح فاو و احتمال سقوط بصره
2) عدم توانايي عراق در بازپس‌گيري مناطق از دست رفته؛
3) عدم تمايل شوروي به حضور گسترده نظامي امريكا در خليج‌فارس
4) تأثير پيروزي‌هاي ايران بر مردم افغانستان و الگو گرفتن مجاهدين افغاني از ايران
5) نگراني شوروي از احتمال شكست عراق و تأثيرات آن بر منطقه و نظام بين‌المللي



انگليس‌
پس از پيروزي انقلاب اسلامي، روابط انگلستان و ايران در سطح بسيار ضعيفي بود كه با شروع جنگ، ضعيف‌تر نيز شد. در حالي‌كه انگلستان با عراق روابط خوبي داشت و همواره يكي از تأمين كنندگان اسلحه‌ آن كشور به شمار مي‌رفت. با شروع جنگ ايران و عراق، انگلستان اعلام بيطرفي كرد و به دنبال آن، دفاتر خريدهاي نظامي ايران را در لندن تعطيل نمود. اما اين اعلام بيطرفي، در حمايت‌هاي انگليس از عراق تغييري ايجاد نكرد و ارسال كمك‌هاي اين كشور به عراق به ويژه در زمينه‌هاي تسليحاتي ادامه يافت احداث شبكه‌ پناهگاه‌هاي پر هزينه زيرزميني، بخش ديگري از تلاش‌هاي عراق بود كه در سال1361 با مشاركت مهندسان انگليسي انجام شد. يكي از مهندسان مشاور انگليسي درباره‌ كيفيت اين پناهگاه‌ها گفته است <48000> . يك هفته‌نامه‌ انگليسي درباره ارسال سلاح‌هاي اين كشور به عراق نوشت: <1980> .

كمك‌هاي فراوان نظامي انگلستان به عراق و حمايت‌هاي سياسي آن كشور از سياست‌هاي عراق در نظام جهاني نيز سبب تيرگي روابط با ايران گرديد كه سرانجام در 8 خرداد1366 سفارت انگلستان در تهران تعطيل شد و تعداد ديپلمات‌هاي ايراني در انگلستان به يك نفر كاهش يافت؛ و روابط دو كشور به پايين‌ترين سطح ديپلماتيك تنزل يافت در اين زمان كمك‌هاي نظامي انگلستان به عراق افزايش چشمگيري پيدا كرد به طوري‌كه اين كمك‌ها به عراق‌گيت معروف شد.

البته بايد در نظر داشت كه انگلستان در عين حال يكي از تأمين‌كنندگان غيرمستقيم سلاح به ايران بود30؛ و از اين راه، درآمد سرشاري داشت. اما در عمل، كاملاً به عراق گرايش داشته و سياستش در جنگ، فشار سياسي بر ايران براي پذيرش صلح بود و فعاليت‌هاي آن كشور براي تصويب قطع‌نامه598، اهميت خاصي داشت. اين كشور بعد از عدم تصويب قطع‌نامه در كنار امريكا از انواع اهرم‌هاي سياسي و نظامي براي فشار به ايران استفاده مي‌كرد، مثل طرح تحريم تسليحاتي ايران، در صورتي كه قطع‌نامه598 ‌ را نپذيرد.


فرانسه‌
دولت فرانسه از ابتداي شروع جنگ حمايت وسيع و همه جانبه‌اي از عراق كرد. در طول جنگ، اين حمايت ابعاد وسيع‌تري يافت. فرانسه دومين صادركننده‌ تسليحات به عراق بود. اين كشور در سال59 قرارداد ارسال60 فروند هواپيماي ميراژ از نوع اف-1 را با عراق منعقد كرد و تا سال61 ، حدود40 ميليارد فرانك در ازاي صدور تسليحات به عراق از اين كشور دريافت نمود. در سال1362، جنگ‌افزارهاي ارسالي فرانسه به عراق، به مبلغ 6/5 ميليارد دلار رسيد كه براي مثال، مي‌توان به هواپيماهاي سوپراتاندارد و موشك‌هاي اگزوست اشاره كرد. هم‌چنين، فرانسه از جمله كشورهايي بود كه از همان ابتداي جنگ، نخستين جنگنده‌هاي بمب افكن ميراژ را در اختيار عراق قرار داد و به دنبال آن، هواپيماهاي ميراژ آن كشور وارد عراق شد، آنها در سال‌هاي بعد با تحويل موشك‌اندازهاي رولاند، شبكه‌ دفاع هوايي عراق را تقويت كردند اين سيستم شامل سكوهاي ثابت و متحرك موشك‌انداز بود.علاوه بر اين، عراقي‌ها براي نخستين‌بار با كمك هواپيماهاي فرانسوي سوپراتاندارد توانستند ضمن حمله به جزيره‌ خارك، نفت‌كش‌هاي حامل نفت ايران را مورد حمله قرار دهند. كمك‌هاي فرانسوي‌ها به عراق به قدري افزايش يافت كه يكي از فرودگاه‌هاي ناتو در فرانسه مركز بارگيري هواپيماهاي نيروي هوايي عراق شد؛ و از اين طريق موشك‌هاي ساخت فرانسه، بمب خوشه‌اي، فيوز، از و تجهيزات الكترونيكي هواپيما به عراق ارسال مي‌شد. محموله‌هاي تسليحاتي فرانسه به عراق آن قدر زياد شد كه تقريباً از اواسط سال1986، حتي هواپيماهاي غيرنظامي خطوط هوايي بغداد - پاريس نيز به حمل جنگ افزارها ‌مي‌پرداختند.

از سوي ديگر، موضع‌گيري فرانسه در مقاطع حساس جنگ چون فتح خرمشهر و فتح فاو نسبت به ايران شديدتر ‌شد، تا آنجا كه در سال‌هاي65 و66، در روابط سياسي دوكشور مشكلات زيادي ايجاد شد و در نهايت، رابطه‌ دو كشور در تيرماه1366 قطع گرديد، در همين زمان، فرانسه يك وام 5 ميليارد دلاري در اختيار عراق قرار داد و به اين ترتيب، به بزرگ‌ترين شريك اروپايي عراق تبديل شد.سازمان‌هاي اطلاعاتي فرانسه در سال1365 برآورد كردند كه اگر فرانسه فقط سه هفته از ارسال سلاح به عراق خودداري كند، آن كشور شكست خواهد خورد.

بنابراين، ملاحظه مي‌شود كه فرانسه در كنار امريكا، شوروي و انگلستان، يكي از عمده‌ترين صادركنندگان تسليحات به عراق و تقويت كننده‌ توان نظامي و از حاميان اصلي آن كشور، در صحنه‌ سياسي بود كه توانست از اين طريق به منافع فراواني دست يابد. طبق گزارش مجله‌ نيوزويك چاپ امريكا، فرانسه در طول جنگ حدود6/16 ميليارد دلار سلاح‌هاي پيشرفته، از جمله هواپيماهاي ميراژ، سوپراتاندارد موشك‌هاي اگزوست و غيره به عراق فروخت. اين سلاح‌ها از پيشرفته‌ترين سلاح‌هاي موجود در جهان بودند و در افزايش توان نظامي عراق بسيار اثر داشتند.

چين‌
چين از كشورهايي بود كه در قبال جنگ ايران و عراق اعلام بيطرفي كرد و تأكيد داشت كه اين جنگ بايد به‌وسيله‌ نظام بين‌المللي، حل‌وفصل شود. در طول جنگ ايران و عراق، چين در موضع بيطرفي خود تغييري ايجاد نكرد. زيرا مقامات چيني اعتقاد داشتند بايد از مداخله در مناقشات بين كشورهاي جهان سوم كه ريشه‌ تاريخي دارد، خودداري ‌كنند و آن را از مسائل باقي‌مانده‌ تاريخ مي‌دانستند كه مي‌بايست به وسيله‌ مذاكرات و روش‌هاي مسالمت‌آميز حل و فصل شود. البته بايد در نظر داشت كه چين قدرت تازه‌اي در خاورميانه بود و با همه‌ كشورهاي آن، روابط خوبي داشت بنابراين نمي‌خواست با طرفداري از يك كشور در موقعيت خود مشكلي ايجاد نمايد. اين كشور رابطه‌ اقتصادي گسترده‌اي با ايران و عراق داشت. اما در عين حال، يكي از كشورهاي تأمين كننده‌ سلاح براي عراق و در برخي مواقع، براي ايران بود. هر چند ميزان كمك‌هاي نظامي چين به عراق بسيار بيشتر از ايران بود. كمك‌هاي چين به عراق در راستاي كمك بلوك كمونيستي به آن كشور بود و در كنار كشورهايي چون فرانسه، انگليس، آلمان‌غربي و ايتاليا، چين نيز سهم خاص خود را در ارسال سلاح داشت.

كمك‌هاي كشورهاي فوق و ذهنيت صدام‌
عراق روز11 مرداد )2 1369 آگوست1990) به كويت حمله كرد و آن كشور را اشغال نمود. صدام در يك اقدام حساب شده، فرماني صادر كرد كه به موجب آن، كويت استان نوزدهم عراق محسوب مي‌شد. وي كشورهاي متخاصم را تهديد كرد كه چون آنان مردم عراق را سركوب كرده‌اند، براي تلافي، ميدان‌هاي نفتي خاورميانه را ويران و به اسرائيل حمله خواهد كرد.
اگر به روند كلي يا روح حاكم بر عملكرد قدرت‌هاي بزرگ و نيز بر سازمان‌هاي بين‌المللي در قبال جنگ ايران و عراق توجه كنيم، مشخص مي‌شود كه اقدام سريع عراق
- حدود دو سال پس از پايان جنگ با ايران - براي حمله به كويت، يكي از نتايج اصلي سياست‌هاي جانبدارانه‌ اين قدرت‌ها در طول8 سال جنگ است.
قدرت‌هاي بزرگ با سكوت در مقابل تجاوز عراق به ايران و بي‌توجهي‌به اقدامات غيرانساني عراق در طول جنگ مسئوليت سنگين و غيرقابل جبران بحران‌هاي منطقه‌اي و جهاني‌را به عهده دارند، كه تهاجم عراق به كويت تنها يك نمونه از اين بحران‌ها محسوب مي‌شود. سياست‌ها و اقدام‌هاي كشورهاي قدرتمند جهاني را مي‌توان در موارد زير خلاصه كرد:

1) محكوم نكردن متجاوز
يكي از اقدامات هماهنگ قدرت‌هاي بزرگ در طول8 سال جنگ، محكوم نكردن آغازگر جنگ بود، اين كشورها در حالي كه آشكارا شاهد حمله‌ عراق در31 شهريور59 به مرزهاي ايران بودند، ولي به دليل حفظ منافع خود، چشم بر اين حقيقت بستند كه پيامد سنگين اين بي‌تفاوتي ادعاي ارضي عراق در مورد كويت بود كه منجر به حمله عراق به اين كشور شد.

2) سكوت در برابر اقدامات غيرقانوني عراق در طول جنگ‌
براي همگان آشكار است كه عراق در طول8 سال جنگ براي رسيدن به اهداف خود، از هرگونه ابزاري استفاده مي‌كرد، براي نمونه مي‌توان به موارد زير اشاره كرد: موشك‌باران شهرها و مناطق غيرنظامي، به كارگيري گسترده انواع سلاح‌هاي شيميايي در مناطق جنگي و مسكوني و كشتار هزاران انسان بي‌گناه، حمله به هواپيماهاي مسافربري، حمله به كشتي‌ها و نفت‌كش‌هاي غير نظامي در خليج‌فارس، استفاده از اصول غير انساني و نقض قوانين و حقوق بين‌المللي.
در حمله‌ عراق به كويت نيز شبيه اين گونه اقدامات غير قانوني و متضاد با قوانين بين‌المللي مشاهده ‌شد كه معلول عدم برخورد قدرت‌هاي جهاني و سازمان‌هاي بين‌المللي با عملكرد عراق در جنگ ايران و عراق بود.

3) عدم محكوميت فجايع انساني عراق‌
رژيم عراق در طول جنگ و در برخورد با مردم خود نشان داده است كه به هيچ اصل انساني و حقوقي كه مورد پذيرش مجامع بين‌المللي است پايبند نيست. نمونه بارز آن بمباران گسترده شيميايي شهرهاي‌سردشت و حلبچه بود كه با بي‌تفاوتي‌مجامع بين‌المللي‌و قدرت‌هاي بزرگ مواجه شد. سكوت اين كشورها باعث تقويت روحيه‌ قدرت‌طلبي، جنايت پيشه‌گي و بي‌رحمي رهبري عراق شد كه همين عمل را در حمله به كويت نيز مرتكب گرديد. در واقع، همان كشورهاي قدرت‌مند با سكوت خود زمينه‌هاي رفتار غيرانساني صدام را فراهم كردند تا جايي كه، وي از اين برخوردها به عنوان يك استراتژي ياد كرد و آن را استراتژي بازدارندگي مبتني بر وحشت‌آفريني ناميد؛ و به‌وسيله موشك‌باران شهرها و ايجاد فضاي وحشتناك رواني و يا بمباران گسترده‌ شيميايي بارها از اين استراتژي در جنگ ايران و عراق استفاده كرد. اين استراتژي براي او نتايج خوبي داشت، به‌همين دليل بهترين ابزاري بود كه عراق در حمله به كويت از آن بهره برد.

4) فروش تسليحات پيشرفته در سطح گسترده به عراق‌
يكي از بزرگ‌ترين اقدامات جانبدارانه‌ كشورهاي قدرتمند نسبت به عراق، فروش انواع و اقسام سلاح‌هاي پيشرفته در طول جنگ هشت‌ساله به اين كشور بود تا بتواند در مقابل ايران ايستادگي كند اما اين عمل كشورهاي جهان، سبب مسلح‌شدن عراق به سلاح‌هاي بسيار پيشرفته و تبديل شدن آن كشور به يكي از قوي‌ترين كشورهاي منطقه‌ خاورميانه شد؛ و به اين ترتيب، تهديدي بزرگ براي كشورهاي همسايه گرديد. توان نظامي و تسليحاتي عراق به قدري افزايش يافت كه آن كشور در هنگام جنگ با ايران نيز از قدرت نظامي قابل توجهي برخوردار بود. اين تقويت‌ها موجب شد تا صنايع دفاعي اين كشور قادر به توليد سلاح‌هاي شيميايي ميكروبي و هسته‌اي باشد. براي مثال، عراق قبل از حمله به كويت اعلام كرد، 11 هزار ليتر كلوستريديوم بوتولينوم توليد كرده كه باكتري لازم براي توليد سم بوتولينوم است و با استفاده از نوعي كلوستريديوم بوتولينوم وارد شده از ايالات متحده، حدود20 هزار ليتر از اين محلول را توليد كرده است. هم‌چنين، عراق ادعا كرد كه8500 ليتر باكتري آنتراكس فشرده توليد كرده است.

از اين مقدار، 6 هزار ليتر براي تجهيز سلاح‌ها مورد استفاده قرار گرفت، اين محلول از كشت مجموعه‌هاي وارد شده از فرانسه، ايالات متحده و كارخانه‌هاي ملي به دست آمده است. بر همين اساس، صدام تصور مي‌كرد با در اختيار داشتن اين مقدار سلاح، هيچ كشوري به خود اجازه مخالفت با اقدام آن كشور در كويت را نخواهد داد. و به همين خاطر در زمان حمله به كويت، به داشتن ذخاير عظيم سلاح‌هاي شيميايي معروف بود. ارتش عراق حتي مجرب‌ترين نيروي نظامي در زمينه استفاده از سلاح‌هاي شيميايي در ميدان جنگ توصيف مي‌شد.
بنابراين، ملاحظه مي‌شود كه ارسال سلاح‌هاي گوناگون پيشرفته و فناوري ساخت آنها، عراق را به قدري قوي و قدرتمند ساخت كه نسبت به همسايگان خود و حتي منافع كشورهاي قدرتمند تهديدي جدي به حساب آمد و با تكيه بر همين توان، حمله به كويت را طراحي كرد.

5) كمك‌هاي فراوان اقتصادي قدرت‌هاي بزرگ به عراق‌
كمك‌هاي اقتصادي قدرت‌هاي بزرگ و كشورهاي همسايه به عراق از طريق ارسال مواد غذايي، كالاهاي صنعتي، فناوري و وام‌هاي كلان با بهره كم و كمك‌هاي بلاعوض، تسهيل در صدور نفت عراق و... هم در بهبود توان اقتصادي آن كشور نقش عظيمي داشت كه در زمينه‌سازي حمله عراق به كويت موثر بودند.

6) استفاده از سازمان‌هاي بين‌المللي براي حمايت از عراق‌
از آن‌جا كه قدرت‌هاي بزرگ در سازمان‌هاي بين‌المللي چون سازمان ملل و برخي ديگر از نهادهاي بين‌المللي داراي نقش و نفوذ مستقيمي بودند همواره عراق را مورد حمايت يك‌جانبه قرار مي‌دادند. اين حمايت‌ها در شوراي امنيت شوراي امنيت سازمان ملل بسيار چشمگير بود، به‌طوري كه مصوبات شوراي امنيت همواره بر جنايت‌هاي عراق سرپوش مي‌گذاشت و رفتار غيرانساني و ضدحقوق بشر اين كشور را توجيه مي‌كرد. مروري بر قطع‌نامه‌هاي شوراي امنيت نشان مي‌دهد كه اين كشورها حتي در مواردي كه فجايع عراق، وجدان بشري را هم به درد مي‌آورد، از محكوم كردن عراق خودداري مي‌كردند.

جمع بندي‌
چنانچه ملاحظه شد، كمك‌هاي گوناگون قدرت‌هاي بزرگ به عراق از ابعاد سياسي، نظامي، اقتصادي و تبليغاتي به اين كشور خصوصيات ذيل را بخشيد:
1) از لحاظ سياسي عراق به كشوري قدرت طلب، زير پاگذارنده قوانين بين‌المللي و حقوق بشر تبديل شد.
2) از لحاظ نظامي به قوي‌ترين كشور خاورميانه و منطقه خليج‌فارس تبديل شد كه توانايي ساخت سلاح‌هاي خطرناك شيميايي، بيولوژيك وامكان دست يابي به سلاح هسته‌اي را به دست اورد.
3) از لحاظ اقتصادي، مشكلات مالي عراق را حل كرد و آن كشور علي‌رغم تحمل صدمه‌هاي زياد در جنگ با ايران به شرايطي بهتر از سال‌هاي قبل از جنگ دست يافت.
4) عدم محكوميت عراق در مجامع بين‌المللي و افكار عمومي‌جهان باعث افزايش جسارت و قدرت‌طلبي صدام در صحنه بين‌المللي و منطقه‌اي شد.
5) و ‌آخر اين كه حاصل عملكرد قدرت‌هاي بزرگ كه نهايتا،ً هم منافع اين كشورها را مورد تهديد قرار داد و هم همسايگان خود را با مشكل مواجه ساخت.

ماهنامه نگاه - شماره 15و16
[url=http://www.dsrc.ir/view/article.aspx?id=954]مرکز پژوهشهای دفاع مقدس[/url]

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

ایجاد یک حساب کاربری و یا به سیستم وارد شوید برای ارسال نظر

کاربر محترم برای ارسال نظر نیاز به یک حساب کاربری دارید.

ایجاد یک حساب کاربری

ثبت نام برای یک حساب کاربری جدید در انجمن ها بسیار ساده است!

ثبت نام کاربر جدید

ورود به حساب کاربری

در حال حاضر می خواهید به حساب کاربری خود وارد شوید؟ برای ورود کلیک کنید

ورود به سیستم

  • مرور توسط کاربر    0 کاربر

    هیچ کاربر عضوی،در حال مشاهده این صفحه نیست.