rezatizi

مهم: تاپیک جامع ارتش نازی

امتیاز دادن به این موضوع:

Recommended Posts

حقایق دادگاه نورنبرگ
در این مقاله که شامل سه مقاله قبلی در مورد دادگاه شوم نورنبرگ است برخی از نکات مهم و شرایط حاکم بر آن بررسی مشود.لازم به ذکر است که سخنان و روایتها برگرفته از کتاب فاتحین جهانی (جنایتکاران حقیقی جنگ) نوشته لوئیس مارشالکو است که توسط دکتر عبدالرحیم گواهی در سال 1375 ترجمه شده.این کتاب بعد از نبرد من روشنگر بسیاری از حقایق و معماها برای من بوده که نکات مهم آن را در یک سری مقالات خدمت دوستان بزرگوار ارائه خواهم کرد………..

((تمجید و تحسین خیانت و جایزه دادن به خیانت کاران یکی از تبعات وحشتناکی است که امروزه همه دنیا را آلوده ساخته است.دادگاه نورنبرگ همه کسانی را که به کشور خویش خیانت کرده بودند مورد عفو قرار داد و بی گناه شناخت و همه آنانی را که بر پیمان و وفاداری خویش مردانه ایستاده بودند مجرم دانست.بدین ترتیب فاصله ی عمیق بین وطن پرستی و خیانت از میان برداشته شد.

نسبت به کدام کشور باید خیانت ورزید و آن را گول زد؟البته کشور هیتلر اما شاید هم کشور جرج واشنگتن.احکامی که به محکومیت جولیوس روزنبرگ و جاسوسان اتمی میپرداخت در نورنبرگ سابقه ی قبلی داشت.وقتی که علی رغم همه ی تمهیدات بعضی از خیانتکاران گاه گاهی یهودی بودند.قوانین نظامی انگلیس خواستار وفاداری بدون قید وشرط یک سرباز انگلیسی بود در حالی که در همان زمان سربازان آلمانی را بخاطر اجرای دستورات مافوقشان اعدام میکردند.برعکس به خیانتکاران و متخلفان جایزه داده میشد.
دادگاه نورنبرگ نه تنها به نماد انتقام گیری بلکه همچنین به نشانه ای از فقر اخلاقی تبدیل شد.خود ساختمان دادگاه نیز مرکز فعالیتهای بازار سیاه در یک اروپای قحطی زده به واسطه ی جنگ بود.مارک لاترن تصویر تکان دهنده ای از این فرورفتن محوطه ی دادگاه در فساد و شرارت به دست میدهد :
((آنان همه سر رسیده اند:سلیمانها…اشلوسبرگرها و رابینوویچها کسانی که به عنوان کارکنان دفاتر دادستانی کل در فواصل بین حکم اعدام و یا دو اجرای حکم به شدت مشغول معامله روی سیگارهای آمریکایی..ظروف با ارزش چینی..نقره..طلا..خز وآثار هنری بودند.)).آقای سالامونسون متخصص ساعت بود…آقای استرلینگ تابلوهای نقاشی را قاچاق میکرد و لی کویین هم بار قهوه و یا سیگارهای آمریکایی را سفارش میداد.اما مارک لاترن مینویسد:

((این فقط بازار سیاه نبود که محوطه پیرامون دادگاه را به کانون تباهی مالی اروپا مبدل ساخته بود.از آن بدتر فساد و تباهی اخلاقی بود که از آنجا سرچشمه میگرفت.میگساریها و عیاشیهای کارکنان خارجی دادگاه که در آپارتمانهای خصوصی و هتلها انجام میشد غالبا موجب خشم و رنجش کلی اهالی منطقه میشد.تعداد خانمهای جوانی که در دادگاه استخدام شده بودند رو به افزایش بود.در این میان خانمهای آلمانی و خارجی هر دو وجود داشتند که بزودی در حلقه های فساد و تباهی مالی و اخلاقی جذب میشدند.هرزگی جنسی و تنفرآمیزترین انواع انحرافات در این حلقه ها رواج داشت و رسوایی ها و افتضاحات بی حد و حصر که جملگی مبتنی بر شواهد و مدارک کافی بود سالها خوراک بعضی از روزنامه ها و مجلات خاص را تامین میکرد(به کتاب آخرین کلام در مورد نورنبرگ ص 68)..)).

در نیمه شب 16 اکتبر 1946 یازده نفر از مثلا جنایتکاران جنگی اروپا!!! را در نورنبرگ به پای چوبه های اعدام میبردند و سپس یک معجزه رخ داد…درست دم دروازه مرگ این مغلوبان ظاهری پیروزی را بر فاتحین خویش به ثبت رساندند.به نظر نمیرسد که آنها در حال بالا رفتن از سکوی مرگ خویش باشند و بلکه آن شالوده محکمی از اصول اخلاقی بود که ممکن بود در آینده اروپا را نجات دهد……

یواخیم فون ریبن تروپ قبل از همه در سکوت مرد.پس از وی ژنرال ویلهلم کایتل به سوی اعدام قدم گذاشت در حالی که اونیفورم نظامی اش بسیار مرتب بود و چکمه هایش هم میدرخشید.وی قبل از مرگ گفت: ((دو میلیون سرباز آلمانی بخاطر این کشور مردند.من هم اکنون بدنبال راه پسران خویش میروم…))

سپس نوبت دکتر ارنست کالتن بروژ بود: ((من به کشورم و مردم آلمانی ام با تمام قلب عشق میورزیدم…خداحافظ ای آلمان…)).دکتر آلفرد روزنبرگ با سکوت وچهره ای مصمم و رضایتی عمیق با مامور اعدام مواجه شد و پشت سر او نیز دکتر هانس فرانک فرماندار کل مناطق لهستان نشین بود که به پای چوبه اعدام میرفت.این دو نفر را مسئول یهودیانی میدانستند که گفته میشد در شرق سر به نیست شده اند.

دکتر ویلهلم فریک وزیر رایش نیز قربانی بعدی بود: ((آلمان برای همیشه)) این جمله ای بود که وی قبل از آنکه طناب دار کشیده شود بر زبان آورد.ژولیوس استرایشر نفر بعدی بود.وی به جمع کوچکی که دارای قدرت بصیرت بودند تعلق داشت.او توسط یک نفر یهودی نیویورک بنام بلیتو که با درجه سرگردی متخصص تشخیص دادن ضد یهودیها بود دستگیر شده بود.شاید استرایشر چوبه های دار را برای رهبرانی که جرات دفاع از خود و ملت خویش را داشتند پیش بینی کرده بود.در مورد تماشاچیانی که با رضایت ناظر این صحنه بودند وی با طعنه اعلام داشت ((این عید پوریم سال 1946 یهودیان است)).

دکتر فریتز شاکل نفر بعدی بود.وی گفت ((من بیگناه میمیرم..من به سربازان و افسران آمریکایی احترام میگذارم اما نه به سیستم دادگستری آن کشور)).ژنرال آلفرد یودل با سر افراشته به زیر چوبه دار گام گذاشت و پس از وی نیز نوبت آرتور اینکوارت بود که گفت: ((اعتقاد دارم که این اعدام آخرین اقدام در تراژدیجنگ جهانی دوم خواهد بود)).شاید این یک حقیقت نمادین بود که حتی مسئول نظامی اعدامها ((جان وودز شورت)) یک نفر یهودی بود. وی برای اعدام این به اصطلاح جنایکاران مدت 143 دقیقه وقت گرفت.او سپس با افتخار گفت که :

((این کار سخت واقعا نیازمند یک شراب خواری طولانی است)). در همین اثنا نیز خبرنگار مجله لایف عکس او را درحالی که طنابی در دست داشت گرفت تا اینکه این مجله ی مشهوردر یک ژست تلخ و مشکوک آن را روی صفحه اول خود چاپ نماید.اما پیش بینی استرایشر با شومی بالای سر قضات و اعدام کنندگان نورمبرگ هر دو میتابد.ولی صدای او را شنیده بودند که زیر چوبه دار اعلام داشته بود: ((یادتان باشد نوبت شما بعدا فرا میرسد..شما را بلشویکها دار خواهند زد)).هرمان گورینگ که نیم ساعت قبل از اعدام خویش از قرص سیانوری که به داخل سلولش پنهانی وارد کرده بودند خورده بود و در وقت اعدام مرده بود.ماموران انگلیسی و آمریکایی با شدت و جدیت تمام در خرابه های پناهگاه رهبر به دنبال بدن پیشوا میگشتند.

گوبلز نیز به همراه تمام خانواده اش خودکشی کرده بودند. وی ابتدا شش فرزند خویش را کشته بود(این کار را همرش انجام داد) و بعد هم به همراه هم خودکشی کرده بودند.بورمن ناپدید شده بود.هیملر نیز وقتی به دست بازجویان یهودی-انگلیسی افتاد خودکشی کرد.روبرت لی هم در زندان نورنبرگ خود را کشت. در میلان جنازه موسولینی که قبلا با گلوله کشته شده بود به طور معکوس به دار آویخته شد وآخرین صحنه نورنبرگ هواپیمایی را تصویر میکردکه خاکسترهای اعدامیان نورمبرگ را به روی آلمان میپاشیدند.این اقدام نماد ترسی بود که از ناحیه وجدان گناه آلود قضاوت و شرکت کنندگان در دادگاه وقتی از سرمستی حاصل از شرابخواری پوریم بیدار میشوند تحریک میشد.

در فرانسه ژنرال پتن موسفید که عملا در اواخر عمر خویش بود به زندان مادام العمر در یک پادگان نظامی محکوم شد.این تخفیف هم بدین خاطر بود که از یک دژ نظامی به بنام وردون بر ضد آلمانی ها دفاع کرده بود.نفر دیگر ((پیر لاوال )) نخست وزیر فرانسه بود که با جرات و جسارت در مقابل جوخه آتش قرار گرفت.وی قبلا سیانور خورده بود اما پزشکان دو ساعت تلاش کردند تا جان وی را نجات دهند و برای جوخه آتش نگه دارند.لاوال که تحت تاثیر سمی که خورده بود فوق العاده ضعیف شده بود این پیشنهاد را که برای اعدام شدن روی صندلی بنشیند به شدت رد کرد و هرچند سرش گیج میرفت و تلوتلو میخورد خود را محکم نگاه داشت تا بگوید )):نخست وزیر فرانسه ایستاده میمیرد.))

در نروژ نخست وزیر کوئیسلینگ در محوطه ی زندان آکرشوس اعدام گردید در حالی که اعضای جوخه آتش به شدت تحت تاثیر رفتار شهامت آمیز و بزرگ منشانه ای قرار گرفتند که بدین طریق یکی از بزرگترین دشمنان بلشویسم با گلوله های آتشین روبرو میشد.فرنک زالاسی رهبر مجارستان به همراه همه ی وزرای خود اعدام گردید.وی به هنگام رفتن به پای چوبه دار به افرادی که پشت سر وی وارد میشدند یعنی اعضای کابینه خویش که قبل ازاو اعدام شده بودند سلام نظامی داد.بعدها فیلم روسی که از صحنه مردن او ساخته بودند از نمایش در کلیه ی سینماها ممنوع شد.یعنی اینکه رفتار قهرمانانه وی تا بدین اندازه احترام و تحسین همه ملت مجار را به دنبال داشت.لازلو باردوسی..بلا ایم ردی و ژنو زلوسی نیز کخ هر چهار نفر از نخست وزیران پیشین مجارستان بودند با همین روحیه به پای دار رفتند.آنهایی که در محاکمات آنها بر مسند قضاوت نشسته بودند تقریبا بدون استثنا به نژاد فاتحین جهان(قوم یهود) تعلق داشتند.

در کشور رومانی نیز مارشال آنتونسکو یکی از بزرگترین قهرمانان آن کشور به مرگ محکوم گردید. در یوگسلاوی هم رهبر پارتیزانهای میهن پرست پیجاده..دکتر ژوزف تیسو کشیش روحانی و نخست وزیر کشور مستقل اسلواکی در 18 آوریل 1947 در پای دار جان سپرد. البته انتقام در مورد رهبران کلیسا در این حد متوقف نشد.چرا که خود پاپ هم نتوانست جلو اعدام این روحانی را توسط ادوارد بنس فراماسون بزرگ که با قیافه ای عبوس میگفت: ((تیسو باید به دار آویخته شود)) را بگیرد.

در هشت یا نه کشور اروپا..روسای کشورها..نخست وزیر آنها و رهبران سیاسی آنها در خلال این عید پوریم جدید کشته شدند.اما هیچ کدام از آنها در چشم افراد کشورهای خود نه تنها جنایتکار جنگی به حساب نمی آیند بلکه نمونه و نماد شهادت در راه ملت هستند.انبوه سربازانی که به سوگند نظامی خویش وفادار مانده بودند..روشنفکران..روزنامه نگاران..کشاورزان و روحانیان.بدین ترتیب نه تنها نازیهای ضد یهود* و فاشیستها* کشته شدند بلکه هرکس هم که از یک خصلت و شخصیت برجسته ای برخوردار بود از میان برداشته شد.به عنوان مثال فرانک اورسس استاد دانشگاه مجارستان و یکی از محققان صاحب نظر اروپا در زمینه پزشکی قانونی یک جنایتکار جنگی* به حساب می آمد..زیرا گزارش در مورد کیتان را که در آن آمده بود: این آلمانیها نبودند که افسران ارتش لهستان را قتل عام کرده بودند بلکه بلشویکها لین کار را کرده بودند به علامت تایید امضا کرده بود.

احتمالا آمریکایی ها کم کم احساس کردند که زمان تحقق پیشگویی های استرایشر نزدیک شده است: ((به خاطر داشته باشید که بعد از ما نوبت شماست!!شما را بلشویکها دار خواهند زد!!)).یکی از اولین کسانی که این پیش بینی در مورد وی صدق کرد ژنرال پاتن فرمانده نیروهای مهاجم به آلمان بود.نامبرده اعتقاد داشت که نازیها را باید مجازات کرد.یک روز با یکی از خانمهایی که در یک کارخانه شیر و لبنیات آلمانی نزدیک مقر فرماندهی وی زندگی میکرد مواجه شد و در خلال صحبتهای اتفاقی که با هم داشتند آن خانم وی را از حوادثی که در پشت ویلای فرماندهی او میگذشت تا حدودی مطلع نمود.او شرح داد که چگونه شیری که برای شهروندان آلمانی تهیه شده بود بنابردستور بچه های مورگنتهو توسط پلیس نظامی بر زمین ریخته میشد…سربازان عادی آلمانی صرفا بخاطر انجام وظیفه در اردوگاه های اسرای جنگی نگهداری میشدند و چگونه ساکنان قبلی اردوگاه های یهودیان صرفا بخاطر انتقام گیری کارگران را از خانه های خویش اخراج میکردند و بالاخره اینکه چگونه پزشکان یهودی بیمارستانها دستور داده بودند که از هر چهار نوزاد یکی را باید بخاطر کمبود شیر با تزریق بکشند.

وی بدون آنکه درجه ی نظامی خویش را نشان دهد در یک لباس شخصی از تمام بخشهای این جهنم زمینی بازدید کرد.او به چشم خود دید که آنان که آلمانیها را شکنجه جسمی و روحی میدهند هیچکدام از سربازان و جوانان آمریکایی نیستند و بلکه پسران یهوه میباشند.از همان زمان بود که افسران ارتش آمریکا دستور موکد یافتند که به زندانیان جنگی که عملا به دلیل سوء تغذیه نیمه جان بودند غذای کافی بدهند و به پلیس نظامی نیز دستور داده شد که از خالی کردن ظرفهای شیربر روی جاده ها اجتناب ورزدند.ژنرال پاتن آماده نبود تا نقشه مورگنتهو را به اجرا گذارد هرچند که وی برای آمریکا یا بهتر بگوییم برای یهودا جنگیده بود.امکان نداشت که پاتن را دردادگاه نورنبرگ محاکمه کنند.بدین ترتیب وی را در پشت صحنه به مرگ محکوم کردند.علی رغم همه صحنه سازی هایی که به عمل آمد امروزه به خوبی میدانیم که به دستور ماموران سی.آی.سی یک ماشین آمریکایی با ماشین ژنرال پاتن تصادف کرد.در نتیجه این تصادف ساختگی پاتن زخمی شد.وی را بلافاصله به یک آمبولانس منتقل ساختند اما این آمبولانس هم در مسیر بیمارستان با یک کامیون سنگین آمریکایی تصادف کرد این مرتبه ژنرال پاتن کشته شد.در همان لحظه نیز چیزی از جیب او که فاتحان جهانی شدیدا از آن میترسیدند ناپدید شد.ژنرال قبلا به دوستان خود گفته بود که: ((من یک دفترچه سیاه کوچولو دارم و وقتی که به آمریکا برگردم همه چیز را برملا خواهم ساخت.))

با این وجود بعضی از افراد هرگز در نودنبرگ به پای میز محاکمه کشانده نشدند.اعضای ((انستیتوی تحقیقاتی رسیدگی به مساله یهود)) در فرانکفورت و یا نمایندگان و کارکنان ((سرویس جهانی)) هیچ دست نخوردند.در حالی که آنها جزو اولین گروه هایی بودند که توسط نیروهای ضد جاسوسی آمریکا (سی.آی.سی) دستگیر شده بودند و باید قبل از اینکه اعضای کابینه رایش را به پای چوبه دار بیاورند به دست جلادان سپرده میشدند.اما اینها به سادگی به بازجویان خویش گفته بودند: ((بسیار خوب..ما آماده ایم که در دادگاه نورنبرگ محاکمه شویم اما به کمک اسناد مخفی خویش ثابت خواهیم کردکه جامعه جهانی یهود فراهم آورنده ی حقیقی زمینه ی جنایات جنگی است.در همین حال ما مجبور خواهیم شد که افشا کنیم که ((سرویس جهانی)) به هیچ وجه تشکیلات نازیها نبوده است.بلکه اعضای بیست و سه ملت به ستونهای خبری آن کمک میکردند به طوری که در میان آنها رئیس جمهور سابق آمریکا..افسران ستاد کل ارتش سوئد..چند تن از با ارزش ترین اعضای آریستوکرات انگلیس و یکی از اعضای کابینه ی اتحادیه ی آفریقای جنوبی وجو داشته اند.))

آنها را با عجله آزاد ساختند و هر کس که احکام محکومیت نورنبرگ را بخواند به چشم خود خواهد دید که نه نام موسسه تحقیقاتی فرانکفورت جزو فهرست سازمانهای گناهکار ذکر شده است و نه سرویس خبری جهانی.اگر رهبران این گروهها دفاعیه ای در دادگاه ارائه میکردند حقیقتا برای یهود بین الملل موجب سرشکستگی و خواری بود.

یونیون از روزنامه های انگلیسی در شماره ی 19 ژانویه 1952 خود گزارش میدهد که هم اکنون اخباری را از آلمان دریافت داشته است که به نظر میرسد خشم و عصبانیت مقامات منطقه ی تحت اشغال آمریکا را نشان میدهد.اجازه ی ساخت اولین کنیسه ی یهودیان درست در نقطه ای که گورینگ ودیگر رهبران ناسیونال سوسیالیست آلمان به مرگ محکوم شده بودند توسط دادگاه نورنبرگ صادر شده بود.آیا برای متقاعد ساختن افکار عمومی آلمانیها بر اینکه رهبرانشان توسط طرح های یهود بین الملل به قتل رسیده بودند به دلیل دیگری غیر از ساختن این کنیسه روی محل اعدام آنها نیاز بود؟؟

بنابر این اتاق دادگاه نورنبرگ برای همیشه به عنوان نماد این عید پوریم جدید باقی خواهد ماند چرا که در این محل در سال 1952 به افتخار یهوه کنیسه ی جدیدی بنا شد تا در همیشه ی تاریخ نشانه ی کوچکی از این حقیقت باشد که در مسند قضاوت نورنبرگ این یهودا بود که نشسته بود نه داوران متفقین……



نویسنده مطلب: Das Reich (علیرضا)
گروه پژوهشی ایران مهر
http://www.nazicenter.ir/157/حقایق-دادگاه-نورنبرگ-3.html

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
وفاداری سران آلمان نازی
دادگاه فرمایشی نورنبرگ که در سال 1946/1324 پس از جنگ جهانی دوم که به نام سازمان ملل برگزار شد ولی تماما آن را متفقین برگزار کردند .
نکته بسیار قابل تامل این دادگاه حفظ شرافت و وفاداری به (فوهرر) و نازیسم بود.
در شرایطی که متفقین حاضر بودند به سیاستمداران و مارشال ها و ژنرال ها در صورت بدگویی کردن و توهین ها به شخص آدلف هیتلر تخفیف های بسیار ویژه ای بدهند و حتی آنها را تبرئه کنند مردان شریف و غیور نازیسم هرگز تن به این خفت ندادند .
در زیر نمونه ای از سخنان این مردان شرافتمند تاریخ را که حتی به ازای جانشان هم به آدلف هیتلر پیشوا کوچکترین توهینی نکردند و حتی به حمایت از ایشان نیز پرداختند.
اشیپر وزیر تسلیحات: ایشان در سخنانش گفت به نبوغ ژنی هیتلر اعتقاد راسخ دارد
فن ریبن تروپ وزیر خارجه: هر سیاست مداری اشتباه می کند
هیتلر هم مستثنی نبود
کایتل مارشال ارتش: ایشان در سخنانشان ارتش هیتلر را نابغه نظامی خواند و گفت ناپلئون هم شکست خورد . بالاخره گاهی سرداری گاهی پیروز می شود و گاهی شکست می خورد.
دریاسالار دونیتنز: هیتلر دستور قتل و عام ملوانان ناوگان اژدر خورده متفقین را نداده بود ولی اگر زیر دریایی های می خواستند همه سرنشینان ناوگان مغروقی و اژدر خورده را جمع آوری کنند اولا زیردریایی های آلمان جا نداشت ثانیا خود هدف حمله هواپیماها و ناوگان جنگی متفقین که به محل اعزام می شدند قرار می گرفتند.
فریچه مدیر کل رادیو های آلمان(که تبرئه شد): وظیفه یک رادیوی دولتی اجرای دستور دولت و پخش اعلامیه ها و تفسیر ها و تحلیل های وزارت تبلیغات است..من جز بخش اعلامیه ها و تفسیرهای دولت چه گناهی کرده ام
تازه هیتلر رئیس مستقیم من نبود و دکتر گوبلز وزیر تبلیغات بود.
گورینگ مارشال نیروی هوایی: ایشان مسولیت تمام حملات هوایی به کشورهای متفق و اروپایی را به گردن گرفت و گفتند: مگر کشورهای امریکا و انگلستان با هزاران بمباران صدها هزار تن از مردم آلمان را نکشتن؟ در جنگ حلوا خیر نمی کنند .
لی و فریک و یودل روزنبرگ و زائو کل و سایس اینکورات هیچ کدام از هیتلر به بدی یاد نکردند و برائت نجستند زیرا این هیتلر بود که آنان را به مقامات ارشد و بلندپایی رسانند .
این سخنان و با احترام یاد کردن از هیتلر در شرایطی که جنگ جهانی به نفع متفقین به پایان رسیده بود و رایش قدرتی نداشت و خیلی از صهیون ها با صرف هزینه های سنگین در پی تخریب چهره هیتلر بودند و آنها در دادگاه بسر می برند بسیار مهم است و درس های زیادی را به همه انسان ها می دهد.

به قول معروف:نخل ایستاده می میرد براستی که برای این مردان با شرافت و وفادار مصداق دارد روحشان شاد
نویسنده:شاهرخ(سورنا)
کاری از گروه پژوهشی ایران مهر
http://www.nazicenter.ir/142/وفاداری-سران-آلمان-نازی.html

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
هــاینس هیتلر
هاینریش هیتلر با نام مستعار ؛ هاینز، متولد 14 مارس-1920 او پسر جونیور آلویس هیتلر، بود. و مادرش Hedwig Heidemann ،همسر دوم جونیور هیتلر و برادر زاده آدولف هیتلر پیشوای بزرگ آلمان بود.

در شروع جنگ جهانی دوم، او به ورماخت پیوست در جبهه شرق به آلمان نازی خدمت کرد، او در سال 1942 اسیر شد و در زندان درگذشت.
بر خلاف برادر ناتنی اش، ویلیام پاتریک هیتلر، هاینس عاشق آلمان نازی بود.

او با حضوردر نخبگان آکادمی نظامی نازی ها در Napola) nationalsozialistischen Ideologieبه ارتش آلمان راه یافت
پس از آموزش در Napola در سال 1939 به عنوان دانشجوی دانشکده افسری در ورماخت بود و به عنوان یکNCO بانشانه 23 نظامتوپخانهPotsdamer در 1941 و درتهاجم به اتحاد جماهیر شوروی شرکت داشت.

او در عملیات Barbarossa در تاریخ 10 ژانویه 1942 ، توسط نیروهای شوروی دستگیر شد و و به زندان نظامی Butyrka مسکو فرستاده شد.
او دربهار سال 1942 در سن 21 سالگی پس از چند روز بازجویی و شکنجه در گذشت. جسد او هرگز پیدا نشد.
ترجمه و نوشته: محمد
http://www.nazicenter.ir/121/هــاینس-هیتلر.html

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
گفتگوی هانس رودل و دکتر گوبلز در نبرد برلین
هانس رودل همان طور که احتمالا می دانید رکورد دار ترین خلبان دنیا در عملیاتهای هوایی می باشد که فقط ۲۵۳۰ عملیات ثبت شده دارند. ایشان نیز به مدال صلیب آهنی شوالیه با برگ بلوط طلایی بالاترین نشان نظامی آلمان نازی که به نظامیان اهدا میشد نائل آمدند و نیز خلبان مورد علاقه شخص آدولف هیتلر هم بودند که ملاقاتهای بسیاری هم با ایشان داشتند.
ایشان در اواخر جنگ در یک عملیات حتی یک پای خودشان را از دست می دهند و باز با این وجود به عملیاتهای هوایی خودشان ادامه می دهند. خلبانی با یک پا !
روایت زیر دیدار ملاقات دکتر یوزف گوبلز وزیر تبلیغات آلمان نازی از هانس اولریخ رودل (پس از زمانی که پای ایشان توسط جراحان بیمارستان برلین قطع گردید) می باشد که پیرامون نبرد برلین است و برگرفته از خاطرات خود هانس رودل می باشد.
این دیدار در ماه فوریه سال 1945 انجام شده که متن هم به زبان خود هانس رودل می باشد.



گوبلز وزیر تبلیغات آلمان با اینکه هرگز با من روبه رو نشده بود، دو مرتبه ذر بیمارستان به عیادت من آمد.
گوبلز مرتبه دوم که به ملاقات من آمد پرسید: ((نظریه شما راجع به جبهه شرق (اتحاد جماهیر شوروی) چیست ؟))
گفتم ((تنها شانس موفقیت ما در جبهه شرق این است که قوای شوروی را در منطقه رود اودر نگاه داریم و اگر آنها از آنجا عبور کنند برلین سقوط خواهد کرد.))
گوبلز گفت (( این طور نیست و همان طوری که روسها از لنینگراد دفاع کردند و مانع سقوط آن شدند ما نیز خیابان به خیابان و خانه به خانه از برلین دفاع خواهیم کرد و مانع سقوط از آن خواهیم شد ))
گفتم: (( آقای گوبلز، وضع لنینگراد غیر از برلین بود، برای این که لنینگراد فقط از جنوب مورد حمله قوای آلمان قرار می گیرفت و گرچه در شمال لنینگراد نظامی ها بودند، اما قشون فنلاند برای لنینگراد تولید خطر نمی کرد. به فرض اینکه بگویم قوای فنلاند از شمال برای لنینگراد تولید خطر می کرد، باز مشرق و مغرب لنینگراد به خارج ارتباط داشت و از راه مشرق و غرب چه در تابستان و چه در زمستان قوای امدادی و آذوقه به لنینگراد می رسید. اما برلین اگر محاصره شود از چهار طرف محاصره خواهد شد، زیرا روسها از مشرق به آن نزدیک می شوند و قوای دول آمریکا و انگلستان از مغرب و این دو نیرو مثل حلقه انگشتر برلین را از چهار طرف در بر خواهند گرفت.))

ولی گوبلز این حرف را نمی پذیرفت و می گفت وی تصمیم دارد که در تمام خانه های برلین تلفن نصب کند تا به مرکز فرماندهی پایتخت آلمان مربوط باشند و همواره از آنجا کسب دستور نمایند.
بعد از پانزده روز من برای اولین مرتبه از بستر برخاستم و در اول ماه مارس 1945 با چوبهایی که زیر بغل گذاشته بودم از بیمارستان خارج شدم …

برگرفته از خاطرات هانس اولریخ رودل (خلبان اشتوکا)



نویسنده مطلب: بابک

http://www.nazicenter.ir/116/هانس-رودل-دکتر-گوبلز-نبرد-برلین.html

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
خیانت یک نازی، ارنست روهم
در آغاز دومین سال زمامداری آدولف هیتلر و حزب نازی بزرگترین خطری که حکومت هیتلر را تهدید می کرد نه ارتش و نه بازماندگان گروههای چپ و راست، بلکه عوامل اصلی به قدرت رسیدن او یعنی پیراهن قهوه ای های سازمان اس.آ بودند. تعداد اعضای این سازمان در فوریه سال 1934 به قریب 4 میلیون نفر بالغ می شدند که رهبران و کارگردانان آنها بیشتر از اراذل و اوباش و کسانی بودند که بیشتر طی سالهای 1932 و 1933 ، یعنی در آستانه به قدرت رسیدن هیتلر و پس از آن به سازمان اس آ پیوسته و قصدی جز سو استفاده از قدرت نداشتند.
رهبر سازمان اس آ سروان روهم بود که در زمان خدمت سربازی و سرجوخگی هیتلر هم با همین درجه سروانی فرماندهی او را داشت و به همین جهت با وجود تظاهر به اطاعت از فرامین هیتلر هنوز در درون خود او را به چشم یک زیردست و فرمانبر نگاه می کرد.


تصویر ارنست روهم در کنار آدولف هیتلر و اعضای گروه اس آ

سروان روهم افسری بسیار خشن بود که به همجنس بازی شهرت داشت و این سو شهرت به روسا و فرماندهان بخشهای مختلف سازمان اس آ هم سرایت کرده بود به طوری که می گفتند روهم تمام فرماندهان واحدهای پیراهن قهوه ای ها را از میان دوستان هم جنس باز خود انتخاب کرده و درباره کارهای آنها شایعات زشتی بر سر زبانها بود. این سو شهرت در میان گروه دیگر پیراهن قهوه ای ها که به نام گروه اس اس معروف بودند ناراحتی زیادی ایجاد کرده و فرمانده اس اس ها هاینریش هیملر بارها به وسیله گورینگ یا گوبلز که هر دو از روهم متنفر بودند گزارشهایی درباره اعمال خلاف فرماندهان و افراد سازمان اس آ به هیتلر داده بود ولی هیتلر به دلایلی که بر گورینگ و گوبلز روشن نبود از تعقیب این گزارشهای تنبیه و برکناری روهم خودداری می نمود.
اما آنچه هیتلر را به احتیاط و تامل در مقابله با روهم وادار می ساخت تنها ملاحظات شخصی نبود، هیتلر تا تحکیم پایه های حکومت خود به وجود روهم و پیراهن قهوه ای های او نیاز داشت و پس از آن هم تا وقتی که از حمایت کامل ارتش اطمینان پیدا نکرده بود نمی خواست سازمان اس آ را تضعیف نماید، ولی از اواخر سال 1933 که سروان روهم ضمن توسعه تشکیلات خود خواهان تبدیل این سازمان به یک نیروی نظامی شد و هیتلر را برای دریافت اسلحه از انبارهای ارتش تحت فشار قرار داد هیتلر درباره مقاصد واقعی او بیشتر دچار تردید شد. از سوی دیگر فرماندهان ارتش که حاضر نبودند نیروی مسلح دیگری در برابر انها قد علم کند از تحویل اسلحه به نیروهای اس آ خودداری کردند و جانب داری هیتلر از ارتش و تاکید مکرر وی بر این مطلب که ارتش و پلیس تنها نیروی مسلح کشور خواهند بود نارضایتی هایی در میان فرماندهان اس آ به وجود آورد و سروان روهم در آوریل 1934 در جلسه ای با فرماندهان واحدهای خود علنا هیتلر را متهم به خیانت به دوستان خود نمود و گفت ما او را به قدرت رسانده ایم و خودمان هم می توانیم او را بر کنار کنیم.


تصویری از سروان ارنست روهم و آدولف هیتلر

یکی از فرماندهان واحدهای اس آ به نام ویکتور لوتز که از بستگان رودلف هس بود و به هیتلر هم اعتقاد داشت این سخن روهم را نشانه ای بر آغاز یک توطئه بر ضد هیتلر تلقی نمود و جریان را به هس اطلاع داد هس موضوع را جدی نگرفت و لوتز شخصا به اقامتگاه ییلاقی هیتلر رفته سخنان روهم را در جلسه فرماندهان اس آ عینا برای هیتلر نقل کرد هیتلر ظاهرا واکنش تندی نشان نداد و فقط از لوتز خواست که موضوع ملاقات خود را با او با هیچ کس در میان نگذارد.
طی هفته های بعد گزارشهای دیگری از طرف گورینگ و هیملر و هیدریخ رئیس پلیس امنیتی آلمان به هیتلر رسید که از شکل گرفتن توطئه ای در درون سازمان اس آ حکایت می کرد. از سوی دیگر شکایتهای روز افزون از مزاحمتهای اراذل و اوباش منصب به سازمان اس آ و غارت و چپاول اموال آن مردم به دست آنها می رسید که در گزارشهای روزانه و هفتگی پلیس به گورینگ منعکس میشد و گورینگ هم عینا آنها را به اطلاع هیتلر می رسانید. مجموع این گزارشها و شکایات موجب شد که هیتلر روز 4 ام ژوئن روهم را به دفتر خود احضار کرد و جلسه گفتگوی آنها 5 ساعت به طول انجامید. روهم در حدود نیمه شب کاخ صدارت عظمی را ترک کرد و دو روز بعد اعلام شد که وی برای استراحت و معالجه به تگرنسی واقع در حومه مونیخ خواهد رفت. هیچ کس از جریان مذاکرات طولانی هیتلر و روهم و چگونی توافق آنها خبر نداشت، وظیفه تصمیم روهم برای مسافرت به تگرنسی و کناره گیری موقت از کار فرماندهی سازمان اس آ نشان می داد که هیتلر موفق شده است او را رام کند.
با گزارشهایی که هیملر و هیدریخ به هیتلر داده بودند انتظار شدت عمل بیشتری از طرف او را داشتند و مسافرت روهم به تگرنسی که دست او را برای ادامه توطئه باز می گذاشت برای رفع نگرانی آنها کافی نبود. طی دو هفته بعد هیملر و هیدریخ نه فقط سوظن هیتلر را با گزارشهای تازه ای از ادامه توطئه روهم تقویت کردند، بلکه به طور غیر مستقیم فرماندهان ارتش را نیز از وجود چنین توطئه ای آگاه ساختند

روز 21 ژوئن رئیس جمهور هیندنبورگ ، صدر اعظم (آدولف هیتلر) را به محل اقامت ییلاقی خود در نودک احضار کرد و هیتلر وقتی که از پله های محل اقامت رئیس جمهوری بالا می رفت ژنرال فون بلومبرگ وزیر دفاع خود را دید که با یونیفورم کامل نظامی از پله ها پایین می آید. ظاهرا بلومبرگ گزارشهای مربوط به توطئه کودتا از طرف پیراهن قهوه ای ها را به اطلاع رئیس جمهور رسانده بود که هیندنبورگ بدون مقدمه درباره این خطر به هیتلر هشدار داد و گفت اگر هر چه زودتر دار و دسته روهم را سر جای خود ننشاند مجبور است حکومت نظامی در کشور اعلام کند و اداره امور را به دست ارتش بسپارد.
ملاقات هیندنبورگ و هیتلر فقط 4 دقیقه به طول انجامید و هیتلر در پاسخ سخنان هیندنبورگ فقط به بیان این مطلب که دستورات رئیس جمهوری را اجرا خواهد کرد اکتفا نمود.
در بازگشت به برلین هیتلر در اتاق خود را بر روی مراجعین بست و پس از چند ساعت قدم زدن که عادت همیشگی او برای اتخاذ تصمیمات مهم بود سرانجام تصمیم خود را گرفت و قبل از همه ژنرال فون بلومبرگ وزیر دفاع خود را احضار کرد و گفت در نظر دارد همه فرماندهان واحدهای سازمان اس آ را برای تشکیل کنفرانسی در تگرنسی احضار کند و در همان جا شخصا دستور بازداشت انها را صادر کرده به حساب همه برسد. هیتلر از بلومبرگ خواست که در جریان این عملیات ارتش را به حال اماده باش در آورد تا جلوی هر گونه واکنش احتمالی از طرف نیروهای اس آ گرفته شود.
ژنرال بلومبرگ با رضایت و خوشحالی از دفتر هیتلر بیرون آمد و به دنبال او هیتلر ویکتور لوتز یکی از فرماندهان اس آ را که اولین بار خبر توطئه روهم را به وی اطلاع داده بود نزد خود فراخواند و به او گفت که گزارشهای مربوط به توطئه کودتا از طرف روهم موجب خشم رئیس جمهوری و فرماندهان نظامی شده و روهم باید هر چه زودتر از کار برکنار شود. هیتلر تصمیم خود را برای بازداشت روهم و فرماندهان دیگر اس آ برای لوتز فاش نکرد و فقط گفت که در نظر دارد فرماندهان این سازمان را در تگرنسی جمع کرده با انها صحبت کند. هیتلر از لوتز که تا تاریخ تشکیل این جلسه او را در جریان فعالیتهای روهم و فرماندهان دیگر سازمان بگذارد و موضوع ملاقات خود را با او مخفی نگه دارد.
برای فراهم ساختن زمینه تصفیه ای که در پیش بود هیتلر از هس و گورینگ خواست تا ضمن ایراد نقط هایی به مناسبت های مختلف کسانی را که به فکر انقلاب دوم افتاده اند به باد حمله و انتقاد بگیرند. نطق هایی که از رادیو پخش گردید خیلی ماهرانه و توام با اشاره و کنایه بود، ولی گورینگ که در یک اجتماع عمومی صحبت می کرد خیلی صریح و بی پروا گفت آنها که به هیتلر پشت کرده و قصد خیانت دارند سرشان را بر باد خواهند داد. روهم در استراحتگاه خود این حرفها را شنید و واکنش نشان نداد، شاید در آن لحظه او واقعا هنوز خود را مخاطب این تهدیدها و اخطارها نمی دانست. روهم که از فکر تشکیل کنفرانس فرماندهان در تگرنسی و حضور هیتلر در این کنفرانس استقبال کرد و با خوشحالی به اطرافیان خود می گفت در این کنفرانس گوبلز و دیگر مخالفانم را رسوا خواهم کرد و هر چه در دل دارم به هیتلر خواهم گفت.




آدولف هیتلر و ارنست روهم,نورنبرگ,روز حزب نازی آلمان 1933



تشکیل کنفرانس فرماندهان اس آ برای روز 30 ژوئن پیش بینی شده بود و هیتلر دو روز قبل از تشکیل این کنفرانس با اتفاق گورینگ به اسن رفت تا در جشن عروسی یکی از رهبران محلی حزب نازی شرکت کند. ویکتور لوتز هم همراه هیتلر بود تا روز سی ژوئن با اتفاق به مونیخ و از آنجا به تگرنسی بروند. در شروع مجلس عروسی گورینگ را پای تلفن خواستند، چند دقیقه بعد نزد هیتلر برگشته و گفت هیملر از برلین تلفن کرده و می گوید توطئه ای برای کودتا در غیاب آنها در جریان است و ممکن است برای پیشوا هنگام شرکت در کنفرانس فرماندهان اس آ دامی گسترده باشند. با اینکه این دام را خود هیتلر برای روهم گسترده بود، از اینکه عکس قضیه رخ دهد نگران شد و به گورینگ دستور داد بی درنگ به برلین مراجعت کرده اوضاع را تحت کنترل خود بگیرد. هیتلر از گورینگ خواست که تمام نیروی پلیس و اس اس ها را که برای مقابله با نیروهای اس آ مسلح شده بودند به حال آماده باش در آورد و به محض ابلاغ کلمه رمز “کولیبری” که به معنی مرغ مگس خوار است مراکز نیروهای اس آ را اشغال و سران آنها را بازداشت نماید.

روز 29 ژوئن روهم در اقامتگاه خود در بادویسه از فرماندهان گروههای اس آ که یکی پس از دیگری به دیدن او می امدند پذیرایی می کرد و بی خبر از نقشه هایی که برای آنها کشیده شده و از دیدار روز بعد با هیتلر و مطالبی که باید در کنفرانس مطرح کنند سخن می گفتند. هیتلر هم در هتل دریسن برای فردا تدارک می دید و دستور اعزام واحدهای ویژه اس اس و استقرار نیروهای ذخیره را در اطراف مونیخ صادر می کرد. هیتلر در نظر داشت طبق برنامه پیش بینی شده صبح روز بعد عازم مونیخ شود، ولی تلفن هیملر از برلین درباره اینکه نیروهای اس آ نقشه کودتا را ساعت 5 بعد از ظهر فردا (30 ژوئن) به موقع اجرا خواهد گذاشت و تلفن آدولف واگنر رهبر حزب نازی در باواریا درباره تظاهرات خیابانی پیراهن قهوه ای ها علیه ارتش نقشه او را تغییر داد و هیتلر ساعت 2 بعد از نیمه شب در یک هوای بارانی با هواپیمای شخصی یونکرس خود به طرف مونیخ به راه افتاد. قیافه هیتلر خیلی گرفته و عصبانی بود و از علت تصمیم حرکت ناگهانی او در این شب هیچ یک از همراهان او به جز لوتز اطلاع نداشتند.
هواپیمای هیتلر صبح زود در فرودگاه نظامی باواریا به زمین نشست و هیتلر و همراهانش بی درنگ به طرف وزارت امور داخلی باواریا براه افتادند. واگنر رئیس حزب نازی باواریا و وزیر داخله ایالت که از ورود هیتلر اطلاع یافته بود در دفتر خود منتظر او بود. کمی بعد فرمانده نیروهای اس آ در باواریا هم سر رسید و هیتلر به محض مشاهده او دستور توقیفش را صادر کرد.
ساعت 6 بامداد هیتلر و همراهان با اتومبیل به طرف تگرنسی تا محل اقامت روهم و فرماندهانش در بادویسه راه زیادی نبود و اتومبیل های حامل هیتلر و همراهان و نیروهای ویژه اس اس که در تگرنسی به انها پیوسته بودند ذر حدود ساعت 7 صبح به مقابل پانسیون انسل بوئر (محل اقامت روهم و فرماندهانش) رسیدند.
در پانسیون باز بود و هیتلر پیشاپیش همه به طرف ساختمان به راه افتادف خانم صاحب پانسیون از دیدن هیتلر در آن ساعت صبح متحیر شد، ولی هیتلر به او مجال صحبت نداد و گفت فورا مرا به طرف اتاق روهم راهنمایی کن!

در حالی که هیتلر در پشت سر خانم صاحب پانسیون به طرف اتاق روهم می رفت پانسیون به محاصره نیروهای اس اس در آمد و عده ای از افراد مسلح هم در مقابل اتاق های پانسیون موضع گرفتند. همراه هیتلر یک مامور پلیس با لباس شخصی هم حرکت می کرد، ولی این خود هیتلر بود که اسلحه کمری خود را به دست گرفت و پیش از دیگران وارد اتاق روهم شد. روهم هاج و واج و خواب آلود در مقابل هیتلر ایستاد و هیتلر با لحن خشن و غضب آلودی گفت: “ارنست تو به من خیانت کردی و حالا بازداشت هستی …”




قسمت دوم

در حالی که هیتلر در پشت سر خانم صاحب پانسیون به طرف اتاق روهم می رفت پانسیون به محاصره نیروهای اس اس در آمد و عده ای از افراد مسلح هم در مقابل اتاق های پانسیون موضع گرفتند. همراه هیتلر یک مامور پلیس با لباس شخصی هم حرکت می کرد، ولی این خود هیتلر بود که اسلحه کمری خود را به دست گرفت و پیش از دیگران وارد اتاق روهم شد. روهم هاج و واج و خواب آلود در مقابل هیتلر ایستاد و هیتلر با لحن خشن و غضب آلودی گفت: “ارنست تو به من خیانت کردی و حالا بازداشت هستی … فورا لباست را بپوش!”

روهم زبان به اعتراض گشود، ولی هیتلر منتظر شنیدن حرفهای او نشد و اتاق مقابل را گشود در این اتاق یکی از فرماندهان اصلی نیروهای اس آ به نام هینس با پسر جوان و خوش قیافه ای که ظاهرا راننده او بود خوابیده بود. هیلر حاضر نشد با او صحبت کند و فقط به لوتز که همراهش بود گفت اتاق را برای اسلحه بگردد و هینس و پسر جوان را بازداشت کند در میان سایر فرماندهان پیراهن قهوه ای ها هم چند نفری با مردان جوان خوابیده بودند که موید شایعات مربوط به رواج همجنس بازی بین فرماندهان این سازمان بود. تنها یک نفر ماکس وگل با یک دختر بازداشت شد.

بازداشت شدگان که ده فرمانده اصلی نیروهای اس آ در میان آنها دیده میشدند را به طرف زندان استادلهایم مونیخ حرکت دادند. اصرار روهم برای دیدن هیتلر یا گوبلز بی نتیجه بود و او را در یک سلول انفرادی زندانی کردند. از نخستین ساعات روز افراد پلیس و نیروهای اس اس در مونیخ سایر رهبران محلی نیروهای اس آ را هم بازداشت کرده و سلول های دیگر زندان استادلهایم را از آنان انباشته بودند.

هیتلر ساعت ده همان روز کلمه رمز مرغ مگس خوار را به گورینگ ابلاغ کرد و تصفیه خونین در برلین آغاز شد. گورینگ با سرعت و خشونت دستور تصفیه را به موقع اجرا گذاشت و بسیاری از فرماندهان و اعضای موثر گروه اس آ را بدون بازجویی و به عنوان مقامات کشت. فون پاپن با این تصفیه خونین و کشتار بدون محاکمه مخالفت کرد و گفت که در غیاب هیتلر او به عنوان صدراعظم مسئول کارهاست، گورینگ به حرفهای او اعتنا نکرد و وقتی که فون پاپن گفت شخصا نزد هیدنبورگ خواهد رفت تا از او تقاضای برقراری حکومت نظامی بنماید نیروهای اس اس به دستور هیملر او را به خانه اش بردند و خانه را محاصره کردند. در جریان محاصره خانه منشی فون پاپن هم کشته شد و وقتی که او خواست با تلفن با هیدنبورگ تماس بگیرد متوجه شد که سیم تلفن را هم قطع کرده اند. با این ترتیب معاون صداعظم عمل در خانه خود زندانی شد.
گورینگ و هیملر در جریان این تصفیه حسابهای شخصی خود را هم تصفیه کردند و یکی از قربانیان این تصفیه ژنرال فون اشلایخر صدراعظم سابق آلمان بود که به وسیله مامورین اس اس در خانه اش به قتل رسید که در این هنگام همسرش هم نیز کشته شد.

در حالی که کشتار در برلین جریان داشت هیتلر هنوز درباره سرنوشت زندانیان استادلهایم تصمیم نگرفته رود. ژنرال فون اپ فرمانده نظامی منطقه باواریا به هیتلر پیشنهاد کرد که برای رسیدگی به اتهامات روهم یک دادگاه نظامی تشکیل شود. ولی هیتلر از این پیشنهاد خشمگین شد و گفت وقتی خیانت کسی مسلم شد تشکیل دادگاه برای او ضرورت ندارد!
سرانجام ساعت پنج بعداز ظهر مارتین بورمان که یکی از معاونین هس بود لیست اسامی کسانی را که باید تیرباران شوند از دفتر هیتلر در خانه قهوه ای مونیخ بیرون آورد و آنرا به دست دیتریش منشی هیتلر داد و گفت فورا یک افسر و شش مامور مسلح را با خود بردار و این حکم را در زندان استادلهایم اجرا کن. دیتریش در راه زندان صورت اسامی را نگاه کرد و با کمال تعحب دید که اسم روهم در میان آنها نیست.

هانس فرانک وزیر دادگستری باواریا که برای بازدید از زندانیان به استادلهایم رفته بود وقتی که دیتریش و مامورین اجرای حکم اعدام را دید با اجرای این دستور مخالفت کرد و گفت بدون انجام محاکمه و تشریفات قانونی نمی توان کسی را اعدام کرد. دیتریش گفت این دستور هیتلر است و فقط او می تواند آن ر لغو کند. فرانک با هیتلر تماس گرفت و هیتلر با عصبانیت به او گفت تو چطور به خودت اجازه می دهی در مقابل دستورات من مقاومت کنی؟ فرانک گفت من فقط می خواهم تشریفات قانونی این کار انجام شود. هیتلر پاسخ داد اینها بر علیه رایش (حکومت آلمان) توطئه کرده اند و من به عنوان صدراعظم آلمان دستور اعدام آنها را صادر کرده ام. این ربطی به شما ندارد!
شش نفر فرماندهان اصلی گروههای اس آ عصر روز سی ام ژوئن در محوطه زندان استادلهایم تبرباران شدند ولی سروان روهم فرمانده کل نیروهای اس آ در سلول خود ماند. هیلر غروب آن روز با هواپیمای یونکرس خود عازم برلین شد و در بین راه ژنرال فون اپ گفت در صدور حکم اعدام روهم تردید دارد زیرا او در گذشته خدمات زیادی کرده است.

پیش از مراجعت هیتلر به برلین، گرگور اشتراسر از رهبران سابق حزب نازی و رقیب گورینگ و گوبلز هم قربانی تصفیه شد. گورینگ برای توضیح جریان این تصفیه خونین یک کنفرانس مطبوعاتی تشکیل داد و ضمن آن گفت اشتراسر و اشلایخر هر دو در توطئه براندازی حکومت با روهم شرکت داشته اند. گورینگ فکر می کرد با اعدام روهم دیگر شاهدی برای افشای این باقی نمانده است، ولی وقتی که فهمید هیتلر قصد بخشیدن روهم را دارد به شدت ناراحت شد و از گوبلز خواست که به اتفاق برای تغییر عقیده هیتلر با او مذاکره کنند.
گورینگ و گوبلز پس از ساعتها مذاکره با هیتلر سرانجام او را قانع کردند که زنده ماندن روهم مشکلات زیادی در آینده به وجود خواهد اورد و با عفو وی اعدام کسانی که به مراتب مسئولیتی کمتر از او داشته اند به هیچ وجه قابل توجیه نخواهد بود. هیتلر با اکراه و ناراحتی دستور اعدام روهم را صادر کرد ولی به تئودور ایکه افسر اس اس که مامور اجرای این حکم شده بود دستور داد قبل از اجرای حکم به روهم این شانس را بدهند که خودکشی کند!

ایکه عصر روز اول ژوئیه با دو مامور اس اس وارد زندان استادلهایم مونیخ شد و از رئیس زندان خواست که او را به سلول روهم راهنمایی کند. رئیس زندان منظور او را پرسید و ایکه گفت که مامور اعدام روهم است. رئیس زندان گفت که بدون حکم کتبی نمی تواند روهم را به او تحویل دهد، ولی با فریاد و عربده ایکه از جا در رفت و یکی از مامورین زندان را همراه سه مامور اس اس کرد تا آنها ر به سلول روهم راهنمایی کند. روهم در سلول شماره 474 روی یک تختخواب سفری آهنی افتاده و در گرمای شدید عرق می ریخت.
ایکه هفت تیر به دست وارد شد و خساب به روهم گفت تو زندگی خود را هدر کردی ولی پیشوا یک شانس دیگر هم به تو داده است که خودت به این زندگی خاتمه دهی. ایکه سپس هفت تیری را که فقط یک گلوله در آن بود روی میز کنار تخت روهم گذاشت و از سلول خارج شد. پانزده دقیقه گذشت و صدای شلیک از سلول روهم شنیده نشد. ایکه و همراهانش اسلحه های خود را گشودندو وارد سلول شدند. روهم روی تخت خود نشسته بود، ایکه دیگر منتظر التماس او نشد و دو گلوله به طرف قلب و مغز او خالی کرد. آخرین کلماتی که از روهم شنیده شد پیشوای من … پیشوای من بود.

به دنبال این تصفیه خونین هیتلر سازمان اس آ را منحل نکرد، زیرا انحلال سازمان مقاومت هایی در میان اعضای آن به وجود می آورد و به علاوه هیتلر این حربه را در دست خود نگاه دارد. عبت تصفیه و اعدام ها توطئه و خیانت اعلام شد و دیکتور لوتز که از طرف هیتلر به ریاست سازمان منصوب شده بود مامور شد تشکیلات تازه ای برای این سازمان بدهد و آن را به صورت سازمان منظم و منضبطی در آورد که هر مادر آلمانی بتواند با خیال راحت فرزند خود را به آن بسپارد. برای راحتی خیال ارتش بر غیر مسلح بودن سازمان تاکید شد و بازی مسلح آن به سازمان اس اس که در حال توسعه بود انتقال یافت.

کشتار مسئولین و فرماندهان مشکوک سازمان اس آ تا صبح روز دوم ژوئیه در برلین و مونیخ و نقاط دیگر آلمان ادامه یافت و در این میان عده ای از اعضای سازمان هم در عملیات انتقام جویانه از طرف مردمی که در گذشته مورد ظلم و آزار آنها قرار گرفته بودند کشته شدند. هیدنبورگ تصفیه پیراهن قهوه ای ها و اعدام سران آن را با ارسال تلگراف تبریکی به هیتلر تائید کرد و فقط در مورد قتل صدراعظم سابق ژنرال فون اشلایخر دستور رسیدگی داد. در نخستین جلسه کابینه که پس از پایان این ماجرا در روز سوم ژوئیه تشکیل شد ژنرال فون بلومبرگ از طرف ارتش تصفیه و مجازات خائنین را به هیتلر تبریک گفت و سایر اعضای کابینه نیز گزارش هیتلر را ردباره عملیات روزهای 30 ژوئن و اول و دوم زوئیه تائید کردند. نکته جالب توجه اینکه فون پاپن هم در این جلسه حضور داشت و هیتلر شخصا به علت بازداشت چند روزه او در خانه اش از وی عذرخواهی کرده بود.

هیتلر مجلس رایشتاگ را به تشکیل یک جلسه فوق العاده در روز سیزدهم ژوئیه دعوت کرد و ضمن قبول مسئولیت تلخ ترین تصمیمات خود به خاطر آلمان و ملت آلمان از رایشتاگ رای اعتماد خواست. نطق هیتلر در رایشتاگ با کف زدنهای ممتد قطع میشد و در پایان قانون موسوم به تدابیر اضطراری برای حفظ امنیت کشور که هم به اقداماتی که از این قبیل در آینده بود به اتفاق آرا به تصویب رسید.
یک هفته بعد هیتلر طی حکمی به عنوان هیملر، اختیارات تازه ای برای توسعه سازمان اس اس به وی داد که از آن جمله تشکیل واحدهای مسلح و یک پلیس امنیتی بود که بعدها به نام “گشتاپو” موسوم شد. ارتش که در مقابل تقاضای سازمان اس آ برای دریافت اسلحه مقامت کرد، در برابر تقویت سازمان اس اس و تبدیل آن به یک نیروی مسلح حساسیت زیادی نشان نداد. زیرا اس اس در جریان تصفیه خونین در کنار ارتش قرار داشت و هیتلر در این مدت طوری اعتماد ژنرال ها را به خود جلب کرده بد که احکام و تصمیمات او دیگر سوء ظنی بر نمی انگیخت.
و به این ترتیب سازماندهی جدیدی در حکومت رایش سوم و آلمان نازی به وجود آمد …



نویسنده مطلب: بابک
http://www.nazicenter.ir/107/خیانت-یک-نازی-ارنست-روهم.html

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[CODE]می خوای راحت نازی سنتر رو اینجا کپی کنی؟[/CODE]
اگر اجازه بدی

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
اجازه که نمی خواد ، ولی یکم ویرایش ، + عکس بهتر بودا!

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[quote]بهتر نیست تاپیک هامون ادغام بشن[/quote]
احتمالا از این به بعد تاپیک های آلمان نازی بعد از چند هفته تو این تاپیک ادغام میشن!
جناب رضا یه فرصتی بده تا کاربران انجمن بتونن این مطالب رو بخونن!
در ضمن به نظرتون 2 تا لینک تاپیک های قدیمی در مقابل 17 پست یکم زیادی کم نیست؟
همچنین اجازه قرار دادن مطالب با منبع ثانویه رو ندارید و باید منبع اصلی رو ذکر کنید!

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

ایجاد یک حساب کاربری و یا به سیستم وارد شوید برای ارسال نظر

کاربر محترم برای ارسال نظر نیاز به یک حساب کاربری دارید.

ایجاد یک حساب کاربری

ثبت نام برای یک حساب کاربری جدید در انجمن ها بسیار ساده است!

ثبت نام کاربر جدید

ورود به حساب کاربری

در حال حاضر می خواهید به حساب کاربری خود وارد شوید؟ برای ورود کلیک کنید

ورود به سیستم

  • مرور توسط کاربر    0 کاربر

    هیچ کاربر عضوی،در حال مشاهده این صفحه نیست.