STORM

ضعف ارتش سابق ايران به صدام اجازه داد كه خود را به عنوان ژاندارم منطقه معرفي نمايد

امتیاز دادن به این موضوع:

Recommended Posts

پاورقي فارس از كتاب«آنتوني كردزمن»

ضعف ارتش سابق ايران به صدام اجازه داد كه خود را به عنوان ژاندارم منطقه معرفي نمايد
ارتش غربي ايران با پيروزي انقلاب با مشكلات زيادي روبرو شد و تا آستانه فروپاشي و جنگ داخلي پيش رفت. منابع تامين سلاح نيز از بين رفته بود.اين وضعيت به صدام اجازه داد كه خود را به عنوان ژاندارم منطقه و قدرتمندترين دولت حاكم معرفي نمايد.
*2-1-2- تنشهاي مذهبي ميان ايران و عراق:

پس از آغاز حكومت آيت ا... خميني در ايران ، اين تنشهاي مذهبي شدت گرفت.اكثريت مردم دو كشور مسلمان و 90 درصد ايرانيان و 50درصد عراقيها شيعه اند. و باوجود سني بودن اكثر رهبران حزب بعث عراق، رهبران شيعه از آزادي هاي زيادي برخوردار بودند. اگرچه اين رهبران شيعه از حاميان حزب بعث نبودند،اما به حكومت آيت ا... ها در ايران نيز روي خوشي نشان نمي دادند.آنان با تعدادي از اقدامات مذهبي رهبران مذهبي ايران مخالف بودند ورفتارهاي فرهنگي و نژادي متفاوتي انجام مي دادند وبا تعدادي از دستورات شريعت شيعه كه از سوي آيت ا... هاي ايران انجام مي شد ،مخالف بودند.
در همه سالهاي گذشته،رهبران ايران و عراق دستگاه اطلاعاتي قدرتمندي را ايجاد نموده بودند تا همه اقدامات رهبران مذهبي را كنترل نمايند.سانسور و دستگيري مخالفان ،همواره يكي از راهبردهاي آنان بوده است. همچنين اعطاي پول به رهبران برجسته و مدارس علميه و مساجد در قالبهاي مختلف ،به عنوان يك راهكار اثربخش به شمار
مي رفته است.در دوره شاه رهبران دو كشور با پذيرش رهبران مذهبي تبعيد شده از كشور ديگر به دنبال اهداف خود بودند.اما پس از پيمان الجزاير در 1975 ميلادي، شاه و صدام به توافقاتي مشترك در زمينه اخراج مخالفانشان دست يافتند و در نهايت آيت ا...خميني از عراق اخراج شد.چند هفته بعد نيز خواهر شاه به زيارت اماكن مقدس عراق رفت.اما با سقو ط شاه تنشهايي ميان نيروهاي ليبرال و مذهبي بر سر حكومت بوجود آمد.
آيت ا...خميني معتقد بود كه رهبري شيعه بايد نقش گسترده تري در دنياي اسلام بازي كند. در فوريه1979 نيز آيت ا...خميني پيامي براي رهبران عراق ارسال كرد. البته چند ماه بعد، صدام مخالفان شيعه خود را به شدت تار و مار كرد.او با به خاك و خون كشيدن راهپيمايي هاي شيعيان ،اعدام رهبران شيعه و دستگيري هزاران نفر ديگر نشان داد كه در برابر شيعيان، موضعي سازش ناپذير دارد.صدام كمكهاي زيادي نيز به جدايي طلبان عرب ساكن ايران نمود وتسليحات نظامي زيادي را براي آنان فرستاد.
اما رهبران دو كشور در مورد احساسات و مواضع رهبران شيعه عراق در اشتباه بودند.مثلا آيت ا...خميني معتقد بود كه با عقب راندن عراقيها ،شيعيان جنوب عراق از ايرانيها استقبال مي كنند. صدام نيز در درك نفوذ شيعيان و نيروي آنان دچار اشتباه شده بود.و در صحنه عمل اكثريت شيعيان عراق نشان دادند كه براي ملي گرايي در برابر مذهب ، اهميت بيشتري قائلند.

*2-1-3- تنشهاي مرزي و آبي بين ايران و عراق:

به سادگي مي توان اهميت مرزهاي دو كشور را با نگاهي به نقشه دريافت.ايران و عراق ازگذشته در مورد حاكميت شط العرب وكنترل مناطق حساس مرزي دو طرف بدليل نزديكي با بغداد و كركوك ، اختلاف نظر داشته اند.
عراق با داشتن تنها 58 كيلومتر مرز آبي ، قرار گرفتن بندر بصره در 30كيلومتري مرز ايران، فاصله 100كيلومتري بغداد و مرز ايران و همچنين فقدان موانع مستحكم دفاعي در اين ميان ، از آسيب پذيري زيادي رنج مي برد.عراقيها از دسترسي ايمن به خليج محروم بوده و نيز فاقد عمق استراتژيك براي دفاع از خود در مقابل ايرانيها بودند.
تا پيش از جنگ جهاني اول نيز ايرانيها و تركها در مورد اين شرايط به كشمكش مي پرداختند و تركها حاكميت اين رود را تا ساحل ايران در دست داشتند و در سراسر قرن 19ميلادي، هيچ توافقي ميان دو طرف بدست نيامد.
اما با كشف نفت در 1908، مساله مرزهاي دو طرف از اهميت دو چنداني برخوردار گرديد.سرانجام با وساطت روسها و انگليسي ها ، ايراني ها به حق كشتي راني در شط العرب دست يافتند.
اين پروتكل تا سالها به عنوان مرجع دو طرف شناخته ميشد، اما شرايط همچنان نامتعادل بود.ممانعت عراقيها از حضور كشتي هاي ايراني در شط العرب ،شاه را بر آن داشت تا ناوهايش را روانه آنجا نمايد.بعدها و در زمان جنگ اول اعراب و اسراييل در 1967،عراقيها تلاش كردند كه از صادرات نفت ايران به اسراييل و غرب جلوگيري نمايند. در اوايل دهه 60 ميلادي نيز به دنبال معاهده ايران و شوروي نيروهاي ايران از مرزهاي شمالي روانه مرزهاي مشترك ايران و عراق شدند. چندين پايگاه نظامي زميني و هوايي و دريايي جديد هم در جوار مرز ايران با عراق ساخته شد.
به دنبال خروج انگليسي ها از خليج در 1968، شرايط اسراتژيك منطقه دستخوش تغيير گرديد.عراقيها نيز در ديدگاههاي ملي گرايانه خود تغييراتي دادند.آمريكايي ها به شاه ايران به عنوان حامي سياست هايشان مي نگريستند و او با ايجاد بزرگترين نيروي دريايي منطقه، ساخت پايگاه بزرگ بندرعباس ، ايجاد راههاي ريلي و جاده اي به بنادر شاهپور(بندر (امام)خميني فعلي)،گناوه وبوشهر به تقويت ارتش خود پرداخت. بدين ترتيب وابستگي ايرانيها به شط العرب نيز تا حدود زيادي كاهش يافت.
اما تنشهاي ميان دوكشور پس از به قدرت رسيدن مجدد حزب بعث در 1969 ، دوباره اوج گرفت. ورود يك كشتي ايراني به شط العرب با اسكورت نظامي و
عدم پرداخت حقوق دريايي ،به بدتر شدن شرايط سياسي انجاميد وهردو طرف سياست حمايت از تروريسم در كشور ديگر را در پيش گرفتند.
در 30نوامبر 1971 و يك روز پيش از خروج انگليسي ها از خليج، شاه سه جزيره استراتژيك متعلق به امارات متحده عربي- شامل ابوموسي و تنب هاي بزگ و كوچك- را تصرف نمود. اقدامي كه به قطع روابط سياسي ايران و عراق انجاميد.
گزارشهايي در مورد تيراندازي هاي پراكنده در مرز دو كشور در 1972 وجود دارد .عراقيها با اخراج 74000 ايراني، حمايت هاي مالي خود از مخالفان رژيم ايران را گسترش دادند. ايرانيها نيز با حمايت سيا كمك به شورشيان كرد شمال عراق را در دستور كار قرار دادند. و اين كار، ضربات مالي و نظامي زيادي را به عراقيها بدليل ضعف اطلاعاتي، وارد نمود. اما به دنبال جنگ 1973 اعراب واسراييل ،عراقيها تصميم گرفتند كه مرزهاي شرقي خود را ايمن نمايند و در 15 اكتبر 1973 روابط دو كشور از سر گرفته شد. اما زد و خورد هاي مرزي همچنان ادامه يافت.حمايتهاي شاه از كردها نيز آنان را از يك گروه ناراضي كوچك به تهديدي بزرگ تبديل نموده بود و عراقيها از حمايت همه جانبه شاه و پرزيدنت نيكسون و مشاور امنيت ملي وي هنري كيسينجر از كردها، اطلاع داشتند.
كمي بعد مذاكرات مرزي دو كشور در قالب يك كميسيون مشترك آغاز گرديد. شاه در اين مذاكرات از اهرم كردها استفاده زيادي نمود تا عراقي ها را مجبور به پذيرش خواسته هايش نمايد. در نهايت معاهده الجزاير در پايان يكي از جلسات اوپك در اين كشور ميان شاه ايران و صدام حسين، به امضا رسيد.
كمي بعد نيز موافقت نامه اي ميان ايران و عراق به تصويب رسيد. تعيين خط حايل مرزي در شط العرب ،دستاورد ديگر دو طرف بويژه براي ايرانيها بود.چراكه خط فرضي ترسيم شده در ميانه اين رود به عنوان مرز دو طرف برگزيده گرديد. اين معاهده را بايد يك پيروزي براي شاه به حساب آورد. اما در خصوص مسايل مرزي همچنان معاهده مرزي 1913به عنوان دستورالعمل شناخته مي شد كه مالكيت مهران و 240مايل مربع از سرزمينهاي تحت تصرف ايران را بدليل فقدان عمق استراتژيك در اختيار عراق قرار مي داد. لذا اين بخش را بايد يك پيروزي براي صدام به حساب آورد.
اما همچنان اختلاف نظرهايي براي اجرايي نمودن توافقات از سوي دو طرف وجود داشت و هردو طرف بهانه هايي براي تداوم اقدامات مرزي خود در اختيار داشتند.
اندك اندك هردو كشور اتكاي خود برشط العرب راكاهش دادند. عراقيها يك خط لوله جديد از مرز مشترك تركيه و اردن ساختند تا امنيت صادرات نفت خويش را تضمين نمايند. ساخت دو پايگاه دريايي در فاو و ام القصر از ديگر اقدامات عراقيها بود كه در كنار ساخت يك خط لوله استراتژيك با توانايي انتقال 700000 تا850000بشكه نفت از عراق به سوريه ،به كاهش اتكا و آسيب پذيري آنان در آبهاي خليج انجاميد.
از سوي ديگر، در اين دوره توانمندي هاي هوايي وآتشباري وتسليحاتي دوطرف به صورتي فزاينده گسترش يافت ، بطوري كه هريك از طرفين مي توانستند نسبت به بستن شط العرب ،اقدام نمايند. اما براي ايرانيها با وجود ساخت اسكله خارك ،بنادر آبادان و خرمشهر از اهميت ويژه اي برخوردار بود. هرچند اين دو شهر در تيررس آتش باري عراقي ها و يا در معرض بسته شدن شط العرب و مين گذاري در آن قرار داشتند.در مقابل پايگاه هاي دريايي جديد عراقيها وبندر بصره آنان در خطر حمله احتمالي ايرانيها قرار داشت.
اينك با گسترش توان هوايي دو طرف، همه تاسيسات نفتي و پالايشگاهي دوطرف در معرض تهديد قرار گرفته بود.
از سوي ديگر مالكيت يك منطقه 200كيلومتر مربعي در حدفاصل مهران و خانقين و بدرا و قصرشيرين همچنان در معرض تنش بود.اين منطقه از لحاظ سوق الجيشي از اهميتي مضاعف براي هر دو طرف برخوردار بود. ايرانيها براي حفاظت از اين مناطق بيش از هرچيز به يك نيروي هوايي قدرتمند نياز داشتند و توسعه سريع تعداد هلي كوپترهاي تهاجمي ايران در اين راستا صورت گرفت.
بصورت خلاصه ، ديگر كنترل شط العرب و چند منطقه مرزي ،براي دو طرف از اهميتي برخوردار نبود. هردو كشور قادر بودند كه مسير صادرات نفت خود را از مسيري متفاوت از شط العرب ، به انجام برسانند. فقدان عمق استراتژيك يكي از مشكلات اساسي عراق به شمار مي رفت و بدليل در تيررس بودن همه شهرهاي آنان،عراقيها با مشكل بزرگي روبرو بودند.مصالحه با كردها هم به پيچيدگي شرايط افزوده بود. شاه روابط خود با كردها را تحكيم بخشيد و مي توانست در هر زماني، زد و خوردهاي جديدي را برافروزد.

*2-1-4- تلاش براي گسترش تاثيرات منطقه اي:

تا پيش از سقوط شاه ،مهمترين مساله دو طرف را بايد در تلاش براي توسعه تاثيرات منطقه اي شان دانست.البته عراقيها خود را به عنوان قدرت دوم منطقه پذيرفته بودند. با اتكاي شاه به ارتش ايالات متحده و تسليحات غربي، عراقيها بدليل وابستگي به سلاحهاي روسي و فرانسوي، با ضعفهايي روبرو بودند.البته ايرانيها بخش اعظم نيازهايشان را از طريق واردات برطرف مي نمودند.
در دوره 5 ساله 1975تا 1980ميلادي، ايرانيها 15.5ميليارد دلار و عراقيها 8.1 ميليارد دلار تسليحات وارد نمودند. بسياري از سلاحهاي خريداري شده توسط ايراني ها جز مدرن ترين سلاحهاي آن سالها، به شمار مي رفت.اما سلاحهاي عراقيها، قديمي تر و از كيفيت پايين تري برخوردار بود.
رهبران هر دو كشور از توازن تسليحاتي موجود و همچنين آسيب پذيري هاي سياسي و جغرافيايي طرف ديگر مطلع بودند .لذا عراقيها بهبود روابط با دول عرب خليج را در پيش گرفتند.با پيروزي انقلاب ايران، رهبران اين كشور در سوداي تشكيل يك انقلاب اسلامي فراگيرتر بودند و رژيم بعث عراق ، مورد مناسبي بود. بدين ترتيب با ظهور ناگهاني آيت الله خميني در مقايسه با حكومت شاه، صدام با تهديد بسيار بزرگتري روبرو گرديد.و هرچند پيروزي وي با استقبال گسترده مردم و شيعيان عراق روبرو نگرديد، اما سرنگوني حزب بعث از اهداف دولت جديد ايران به شمار مي رفت كه چندان با اقدامات سياسي ميانه اي نداشت. آيت الله خميني خواهان سرنگوني رژيم بعث و ايجاد يك عراق اسلامي با حاكميت روحانيت شيعه بود.
اما ارتش غربي ايران با پيروزي انقلاب با مشكلات زيادي روبرو شد و تا آستانه فروپاشي و جنگ داخلي پيش رفت. منابع تامين سلاح نيز از بين رفته بود.اين وضعيت به صدام اجازه داد كه خود را به عنوان ژاندارم منطقه و قدرتمندترين دولت حاكم معرفي نمايد.موضوعي كه با انزواي مصر پس از معاهده كمپ ديويد و مشكلات اقتصادي دولت سوريه رنگ واقعيت بيشتري گرفت. ودرمجموع آيت الله خميني و صدام بدليل پافشاري سرسختانه بر مواضع خود ،ريشه هاي تنش را گسترش دادند.

ادامه دارد
ترجمه: محسن داوري
فارس

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
سلام و با تشکر از دوست عزیزمون البته نوشته های «آنتوني كردزمن» همچین بردی در عقاید دیگران نداره و به قولی زیاد روی حرفاش حساب نمیکنند! و یکی از کسانی که بیش از حد چیزهای عجیب غریب در مورده جنگ ایران و عراق گفته همینه. به نظرم برای اینکه بفهمیم چقدر بعضی از تحلیلهاش مسخره هست میشه کتاب مرکز مطالعات و تحقیقات استراتژیک جنگ رو خوند که توی 5 جلد از ابتدا تا پایان جنگ رو شرح داده و نظریات این به اصطلاح کارشناسان رو نقد کرده. با قرار دادن حرفای ایشون با دیگر کارشناسان به وضوح مشخصه که قصد ایشون و نیز حرفاشون یه چیز دیگه هست..... البته منظورم کلیت حرفاش هست نه فقط این یه مطلب. در کل من که زیاد خوشم از کردزمن نمیاد. ولی ممنون بابته مطلبتون یا حق

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
پاورقي فارس از كتاب«آنتوني كردزمن»
عراق تاثيرات ناشي از حمله به يك كشور نيمه انقلابي را پيش بيني نكرده بود.آنان معتقد بودند كه ايران را تجزيه و نه متحد مي نمايند.ناتواني در ارزيابي توان دفاعي ايران بويژه بدليل فقدان نيروي اطلاعاتي مردمي در داخل خاك ايران از مهمترين موارد است.
*اشغال ايران توسط عراق

تاريخ جنگ وعراق و ايران جنبه هاي مختلفي دارد ،هرچند نبرد بر سر تصاحب زمين ،مهمترين مولفه آن بوده است. در اكثر مواقع اين جنگ، هردو كشور در در مرزهاي خود با زد وخوردهايي ايستا روبرو بودند و در پاره اي موارد يكي از طرفين ، دست به حملاتي مي زد.اما عموما ما با جنگي فرسايشي و كم فراز و نشيب روبرو بوديم كه هيچ يك از طرفين ، به موفقيت قابل توجهي دست نمي يافت. و تنها در بهار 1988 و سال پاياني جنگ عراقي ها نشان دادند كه به توانايي پيروزي در اين نبرد ،دست يافته اند.
در اين جنگ عراقي ها با بكارگيري مجموعه اي متنوع از موشك ها و قدرت هوايي در غياب توانايي ايران در حفاظت ازمرزهاي هوايي اش، به پيروزي هايي دست يافتند. در مقابل ايراني ها به اقدامات تروريستي در خاك عراق و تحريك شيعيان بحرين و عربستان و كويت مي پرداختند.*(1)
هردو كشور در جنگ نفتكشها ، به ايفاي نقش پرداختند و ايران و ايالات متحده در آب هاي خليج به زد و خوردهاي مهمي دست زدند. و در نهايت جنگ شهرها و استفاده از سلاح هاي شيميايي ،آخرين ويژگي اساسي نبرد بود.
و به همين دلايل، به سختي مي توان به همه درس هاي اين نبرد اشاره نمود. چراكه در طول زمان ،وضعيت نيروها و راهبردهاي طرفين و مواضع كشورهاي مداخله گر با تغييرات زيادي همراه گرديد.بساري از درس هاي كليدي اين جنگ به حوزه هاي استراتژي ،تاكتيك، مديريت نبرد و تغيير در مديريت رهبران ،باز مي گردد. و اين موارد در بازه هاي زماني خود بايدبررسي گردد.

*4-1:مراحل اصلي نبرد:

در ادامه به تقسيم بندي ما از مراحل اصلي اين جنگ اشاره مي گردد.اين بخش ها عبارتند از:
*اشغال ايران توسط عراق و تلاش براي رسيدن به جايگاه قدرت اول خليج(1980).
*آزادسازي سرزمين هاي اشغالي توسط ايران(1981و1982).
*تلاش عراق براي پيروزي (1984-1982).
*تداوم جنگي فرسايشي ،تلاش ايران براي سرنگوني صدام و اقدامات عراق براي وادار كردن ايران به پذيرش صلح(1985و1984).
*حملات گسترده ايران به جنوب خاك عراق(1986و1987).
*گسترش جنگ نفتكشها و ورود غربيها به نبرد.البته جنگ هاي هوايي و زميني ،همچنان فرسايشي بود.(1987و1988).
*پيروزي هاي مهم عراق در جنگ زميني ،فروپاشي نيروهاي نظامي ايران وپذيرش آتش بس از سوي ايران و برقراري معاهده هاي صلح ناپايدار. (1988و1989).

*4-2- مرحله اول:اشغال گري عراق

در اين مرحله زدو خوردهاي كوچك مرزي به اشغال نظامي از سوي عراق تبديل گرديد تا بر بخش هايي از خاك ايران سلطه يابند ويا پس از آتش بس ، بتوانند همچنان بر خاك ايران سلطه داشته باشند. و اين دوره پس از حملات ايران و آزادسازي مناطق اشغالي پايان يافت. و درس مهم اين دوره تبديل ارتش به نيرويي سياسي وعامل تامين امنيت داخلي و سپس تلاش براي تغيير اين راهبرد در دوره جنگ است. به علاوه رهبران سياسي دو كشور نيز در محاسبات خود، اشتباهات زيادي داشتند.و هنوزهم در درك دلايل آغاز اين جنگ ،ابهامات زيادي در جبهه عراق وجود دارد.چراكه يك كشور جهان سومي چگونه مي تواند بدون پيش بيني هاي لازم به چنين جنگي دست بزند.به علاوه مراحل حملات هوايي وزميني آنقدر نادرست، طراحي و اجرا گرديد كه همه برتري هاي عراق را از بين برد. در ادامه به مهمترين اشتباهات عراقيها اشاره مي شود:
*عراق تاثيرات ناشي از حمله به يك كشور نيمه انقلابي را پيش بيني نكرده بود.آنان معتقد بودند كه ايران را تجزيه و نه متحد مي نمايند.
*فقدان يك سيستم اطلاعاتي كارا و اثربخش. واين درس مهمي براي همه ملتها خواهد بود. و با وجود غيرقابل اجتناب بودن پاره اي از ناكامي هاي اطلاعاتي، مي توان با تدابير لازم ،اين موارد را كاهش داد.
*ناتواني در ارزيابي توان دفاعي ايران بويژه بدليل فقدان نيروي اطلاعاتي مردمي در داخل خاك ايران. و با وجود ساير روش هاي اطلاعاتي ، روش هاي كسب اطلاعات از سوي منابع انساني آموزش ديده و كارا ، همچنان مهمترين روش است.
*طراحي يك جنگ كوچك چند هفته اي براي تصرف شهرهاي عرب نشين ايران كه عمدتا داراي ذخائر نفت نيز بودند.و آنان هيچگاه به نقش سرعت عمل و ابتكار عمل در اين راه پي نبردند. به علاوه فرماندهان عراق در تخمين سرعت عمل ايران در سازماندهي نيروهايش ناكام بودند.
*عملياتهاي هوايي عراق كاملا منفصل از هم طراحي و اجرا مي گرديد. با ناكامي حملات هوايي ابتدايي عراقي ها، تا چند ماه اين نيرو در انزوا به سر مي برد و نيروهاي زميني را به حال خود رها نموده بود.
*عدم توجه عراق به آسيب پذيري هاي خود. مثلا با وجود طراحي حملات توپخانه به تاسيسات نفتي ايران،عراقي ها در مورد امكان مقابله به مثل ايران، فكري نكرده بودند.
" تلاش براي اندك نشان دادن خسارات خود در اين نبرد كه بعدها
مي توانست بدليل عدم توجه به راه هاي كاهش آسيب ها ،خسارات بيشتري به ارمغان آورد.آنها در زمان مناسب نتوانستند حملات موثري ترتيب دهند و در تقسيم نيروها در جبهه هاي مختلف هم تا آخرين سال جنگ،شكست خوردند.
*آنها هيچ تدبير مناسبي براي جنگ هاي زميني با توجه به توان و امكانات نيروهاي خويش ، نداشتند. فقدان توانايي در هماهنگي حملات توپخانه وآتشبار وپيشروي نيروهاي زميني از ديگر ضعف هاي آنان بود. ناكامي دردفاع در عمق جبهه ها و موضع گيري هاي خطي ناكارا وضعف ارتباطات ،از ديگرمشكلات ارتش عراق به شمار مي رفت.
*عراق در بخش قدرت هوايي تقريبا دست و پا بسته بود.برنامه ريزي ها و عملياتهاي اين بخش كاملا غير مرتبط با عملياتهاي زميني نيروها ، انجام مي گرديد. گويي هيچ مجالي براي تمرين عملي دانسته هاي خلبانان و پرسنل دفاع هوايي در صحنه عمل وجود نداشت.
*عراقي ها در هيچ رده اي ،از يك فرماندهي كارا برخوردار نبودند.آنان هزينه هاي ناشي از عملكرد نادرست خود را نايده مي گرفتند وهمه تمايل داشتند كه مسئوليت ها را برعهده مقامات بالاتري بياندازند كه از ارتباطات وتخصص كافي برخوردار نبودند.و دريك كلام همه براي هر اقدامي منتظر دستور مافوق بودند.
*سيستم فرماندهي وكنترل در شناخت شرايط واقعي ناتوان بود. و بسياري از فرماندهان عملياتي بعدها اعتراف كردند كه موضوعات زيادي را نه از طريق سيستم ارتباطي كه از رسانه ها دريافت
مي كرده اند.
*عراق بر پيشروي كند نيروها وگلوله باران هاي سنگين براي تصرف يك نقطه اتكا داشت.اما در بسياري از مواقع ، آنها در اين كار ناتوان بودند. آنان در جنگ هاي شهري و نبردهاي مردمي و حفظ مواضع شان نيز با شكست مواجه گرديدند.
*عراقي ها در شناسايي هاي هوايي و زميني ، ناتوان بودند. و اين وضعيت در مواردي به غافلگيري آنان از سوي ايراني ها انجاميد.
*عراق در امنيت بخشيدن به منابع تامين نيازمندي هاي نظامي خود، ناتوان بود.شوروي به همين دليل عرضه بسياري از نيازمندي هاي نظامي عراق را متوقف نمود و عراق مجبور شد كه در شرايط بحراني، به سوي همسايه هاي عرب،چين وكره شمالي دست دراز كند.
*آنان فاقد يك برنامه اقتضايي براي يك جنگ طولاني بودند. به علاوه هيچ گاه به هزينه هاي يك جنگ درازمدت نيانديشيده بودند.
*بسياري از سلاح هاي ارتش اين كشور پيش از جنگ ،آزمايش نشده بود.مثلا بسياري از واحد هاي آتش بار بدليل ناتواني در اجراي دستورات،عملا ناكارا بودند .همچنين اكثر واحدهاي موشكي زمين به هواي عراق در شناسايي وانهدام اهداف در ارتفاع پايين ،ناتوان بودند.

*4-2-2- حملات هوايي عراق به ايران:

حملات هوايي عراق به خاك ايران با الگوبرداري از حملات ارتش اسراييل به سوريه و مصر واردن در سال 1967 صورت گرفت.گويي عراقي ها معتقد بودند كه بدليل هرج و مرج موجود، تنها 18 تا 50 درصد هواپيماهاي جنگنده ايران عملياتي اند . هرچند حملات ارتش اسراييل نيز نشان داده بود كه نابودي يك نيروي هوايي توسط يك كشور ديگر در صورت ايجاد پناهگاه هاي لازم و بهره گيري ازتاكتيك هاي اختفا و پنهان كاري ناممكن است.
عراق، محدوديت هاي عملياتي هواپيماهاي جنگي خود را نيز ناديده گرفته بود.در حالي كه ايران پس از سقوط شاه ، 188 فروند اف-4 دي و اي و 166 فروند اف-5 اي و اف در اختيار داشت، عراق از ناوگان هوايي ضعيف تري سود مي برد.آنان با بهره گيري از 12 فروند توپولف 22 بهينه سازي شده براي حملات هسته اي ، 10فروند ايلوشين 28 و80فروند ميگ 23 صادراتي ، 40سوخوي 7بي ، 60سوخوي 20و 15 هانتر به خاك ايران حمله بردند. و بهره گيري از 120فروند ميگ 23 و سوخوي 20و22 مي توانست نيروي كارآمدي را براي اهداف تاكتيكي فراهم آورد.
آنان در آغاز جنگ براي يك دوره 3روزه و انجام 80تا 90سورتي پرواز در هر روز برنامه ريزي نموده بودند. اما دستيابي به اهداف آنان نياز مند صدها پرواز بود. و عملا آنها نتوانستند پناهگاه ها وآشيانه ها و تاسيسات مهم نيروي هوايي ايران را نابود كنند و بيشتر به تخريب باند فرودگاه ها و ساختمان هاي آسيب پذير،بسنده نمودند.
در 22 سپتامبر و اولين روز جنگ ،آنان از همه توانايي هاي بمب افكن ها و جنگنده هاي خود بهره گرفتندو به بمباران 6 پايگاه هوايي و4 پادگان ارتش ايران پرداختند .عراق ادعا كردكه آسيب هاي زيادي به پايگاه هاي هوايي تهران، اصفهان، تبريز،شيراز،دزفول وهمدان و فرودگاه هاي شهرهاي تهران، كرمانشاه، سنندج واهواز زده است. و به هرحال اولين حمله عراقيها به ايران را بايد اولين شكست و ناكامي آنها دانست.
در بمباران باند فرودگاه مهرآباد ،خسارات اندكي بوجود آمد و به زودي آن آثار ترميم گرديد. بسياري از بمب ها بدليل اشتباه در مسلح نمودن منفجر نگرديد. هواپيماهاي غول پيكرترابري هم در اين حملات آسيبي نديدند.و تنها به يك بويينگ 707 و يك اف-4 در حال تعمير ،خساراتي وارد گرديد.
فرماندهان عراقي اعلام كردند كه تنها 20درصد پروازهاي مورد نظر آنها انجام گرديده و به فقدان پروازهاي شناسايي پيش از اين حملات اعتراف نمودند.حملات دو روزبعد نيز آسيب هاي اندكي به پايگاه هاي ايران وارد كرد.عراقي ها مجموعه متنوعي از اهداف را مدنظر داشتند.اما پايگاه هاو مراكز فرماندهي و آشيانه ها بخوبي استتار شده بودند.لذا شرايط ايران متفاوت از ارتش هاي عرب در سال 1967 بود.
اكثر هواپيماهاي ايران يا در آشيانه ها بودند و يا استتار شده بودند.و با وجود آسيب ديدن چند هواپيماي ترابري وجنگنده،هيچ آسيبي به نيروي هوايي ايران نرسيد. و در مجموع آنها تنها يك دهم پرواز هاي مورد نياز را براي تحقق اهدافشان ، انجام داده بودند.
همچنين بر خلاف خلبانان اسراييلي و يا غربي، خلبانان عراقي بدليل فقدان آموزش مناسب و عدم وجود اطلاعات شناسايي از مواضع ايرانيها ، توانايي نابود كردن هواپيماهاي ايراني را، حتي بر روي زمين نداشتند.به علاوه ،سيستم اويونيك هواپيماهاي روسي در حملات هوايي ،ضعف هاي زيادي دارد و مهمات هاي روسي مورد استفاده آنها، فاقد چاشني و فيوز مناسب براي انفجار در لحظه مورد نظر بود.
گفتگو با فرماندهان عراقي ،دلايل اين ناكامي را بيشتر نشان مي دهد. آموزش هاي ناكافي تئوري وعملي و بسنده كردن به بمباران مواضع كردها بخشي از اين دلايل است.سيستم هدف گيري انواع صادراتي هواپيماهاي روسي، از خطايي بين 250تا500متر برخورداربود و عراقيها بدليل فقدان متخصصان و تكنيسين هاي ماهر، قادر به تغيير در اين قطعات و بهبود عملكرد مهمات هاي بكار گرفته شده ، نبودند. آنان فاقد عكس هاي شناسايي و تصاوير مربوط به تعيين شدت تخريب ها بودند و روس ها در اين زمينه ها ،هيچ كمكي به آنان نكردند.
فرماندهان نيروي هوايي به شدت سياسي عراق ، هيچ درك صحيحي از حجم حملات مورد نياز ، لزوم شناسايي اهداف مهمتر و استفاده از بهترين مهمات براي دستيابي به اهداف خود نداشتند. در اكثر پروازها، كنترلر هوايي وجود نداشت و بسياري از خلبانان تنها تجربه چند پروازانگشت شمار و استفاده از مهمات هاي غير جنگي را در كارنامه داشتند.
همچنين فرماندهان عراقي درسايه سياسي گرايي افراطي حاكميت و بويژه بدليل فقدان پروازهاي شناسايي و عكس برداري پس از انجام حملات ، در مورد نتايج عملياتهاي خود به دروغ گويي مي پرداختند.واين وضعيت به ناديده انگاري ضعف هايشان منتهي مي گرديد.
در مقابل، نيروي هوايي ايران به سرعت دست به انتقام زد و با وجود همه نارسايي ها و مشكلاتش ، بدليل هواپيماها، ساختار وآموزش هاي آمريكايي اش در برابر هواپيماها ، ساختار وآموزش هاي روسي نيروي هوايي عراق،خيلي زود براي مقابله به مثل آماده گرديد. و در نتيجه يك روز بعد ،ايران 100سورتي پرواز انجام داد.و با وجود كارايي نه چندان زياد پرواز هاي ايران، به سرعت تعداد پرواز هاي شوك آور ايران به كمتر از 50سورتي در هر روز، كاهش يافت. در اكثر نبردهاي هوايي روزهاي آغازين و پرواز ارتفاع پايين عليه اهداف عراقي ها ، ايراني ها پيروز ميدان بودند. همچنين آنها از بالگردهاي خريداري شده توسط شاه براي تداركات و ترابري و حمله بهره مي بردند.
كمي بعد، نيروي هوايي عراق از آسمان كنار رفت و اكثر هواپيماهاي آنان به كشورهاي خليج و پادگان هاي غرب عراق، منتقل شد. هرچند آنان همواره از برتري 3به 1 ويا 4 به 1 در برابر ايراني ها سود مي بردند.

*4-2-3- اشغال خاك ايران توسط ارتش عراق:

مي توان گفت كه عملكرد نيروهاي زميني ارتش عراق بهتر از نيروي هوايي آنان بوده است.اما موفقيت هاي استراتژيك آنان بسياركمتر از حد انتظار بود.در زمان شروع جنگ، عراق 5 لشگر در شمال، 2 تيپ ويژه در بغداد و5 لشگر در جنوب داشت. نيروهاي جنوب شامل 2 واحد مكانيزه و 3 واحد آتش بارتوپخانه بود.آنان پيش از جنگ، به شدت تقويت گرديدند، در حاليكه از مجموع 9لشگر ايران ،تنها 4لشگر در مرز1300كيلومتري مشترك ،وجود داشت.
در روز آغازين جنگ، نيروهاي زميني عراق در 700كيلومتر از مرزهاي ايران با نيمي از لشگرهاي تقويت شده اش، شروع به پيشروي كردند.پس از 15 كيلومتر پيشروي و تصرف قصر شيرين،آنان در آستانه تصرف سومار و چهارميل و سرپل ذهاب قرار گرفتند. نيروهاي توپخانه نيز به نزديكي خرمشهر و آبادان رسيدند.
در شمال،يك واحد مكانيزه ،يك واحد ويژه كوهستان و نيروهاي پشتيباني به همراه نيروهاي مستقر در كردستان عراق،شروع به پيشروي به سوي سومار،گيلان غرب و كرمانشاه زدند. پس از تصرف قصر شيرين و عقب راندن ايراني ها،آنها تا 45كيلومتر پيشروي كردند.
در اين پيشروي ها ،آتش سنگين توپخانه و سلاح هاي ضدتانك براي نابودي تاسيسات مختلف ، بكار گرفته شد.در مقابل تنها مقاومت محدودي از سوي پاسداران و نيروهاي ژاندارمري صورت گرفت.
در مرزهاي مركزي،نيروهاي عراق شهركم جمعيت و فاقد منابع آب مهران را تصرف كردند و به سوي ايلام حركت نمودند.ايرانيها كه تنها با بالگردهاي كبرا و حملات چريكي، به مقابله مي پرداختند،نتوانستند در برابر تخريب روستاهاو سيستم هاي آبياري وكشاورزي مردم ،كاري انجام دهند. و درنهايت با پيشروي 50كيلومتري عراقيها،به عمق استراتژيك آنان افزوده شد.اما تمركزاصلي آنها بر مرزهاي جنوبي بود.دراطراف
شهرهاي موسيان، خرمشهر، اهواز،دزفول و آبادان ، لشگرهاي مكانيزه و توپخانه عراق مستقر گرديد و عرب هاي ساكن خوزستان وپالايشگاه ها وتاسيسات نفتي ، هدف اصلي عراقي ها به شمار مي رفت. كمي بعد حركت ارتش عراق به سوي شوش و جاده كرخه و بستان و موسيان و دزفول آغاز شد، اما نتوانستند در تصرف اين مناطق، به موفقيتي دست يابند.پس از نبرد در اطراف قلعه صالح و هويزه، شهر بي دفاع سوسنگرد در 28 سپتامبر سقوط كرد. عراقيها در جنوب به اطراف شهرهاي اهواز و خرمشهر و دزفول رسيدند.اهواز بدليل موقعيت صنعتي و نظامي و اداري خود ،از جايگاه مهمي برخوردار بود.گلوله باران پالايشگاه آبادان ،از روزهاي آغازين جنگ شروع شده بود و عراق در آستانه تصرف كامل استان خوزستان قرار گرفته بود.

*4-2-4- ناكامي هاي اوليه ايران در سازماندهي دفاعي كارا در برابر اشغالگري:

اگر عراق با آمادگي بيشتري به اهواز و خرمشهر حمله مي كرد،امكان تصرف كل خوزستان وجود داشت. البته ايراني ها دفاع مناسبي را انجام ندادند و تنها نيروي هوايي آنان ، حملاتي به شهرهاي بصره و وسيط انجام داد.
در 22 سپتامبر 1980، تنها واحدهاي محدودي از ارتش وسپاه ايران در مرزهاي مشترك باعراق وجود داشت كه درشهرهاي اروميه، سنندج، كرمانشاه، قصرشيرين، اهواز و دزفول پراكنده بودند. مشكلات لجستيك نيز باعث شد كه رسيدن چند واحد از نيروهاي لشگر مشهد به خوزستان ، 6 هفته زمان ببرد.
اين نيروهاي ايران، علي رغم اينكه ازاستقلال درتصميم گيري و تجهيزات بهتري در مقايسه با عراقي ها سود مي بردند، اما بدليل رقابت هاي موجود ميان ارتش و سپاه و تضعيف اين نيروها در دوره انقلاب، تحريم نظامي ، فقدان قطعات يدكي وحضور بخش هايي از نيروهاي آنان درمناطق ناآرام كردنشين و مرز مشترك با شوروي ، نتوانستند به دفاع قابل توجهي دست بزنند. از سوي ديگر، سيستم لجستيك نيروهاي ايراني درهرج ومرج كامل به سر مي برد و خيلي زود، اكثر واحدهاي آتش بار وبالگردهاي هجومي ايرانيها با از هم گسيختگي روبرو گرديد.
پاسداران نيز كه براي تامين امنيت داخلي و طراحي ارتشي موازي، ايجاد شده بودند، فاقد توانايي براي دفاع از مرزهاي كشورشان بودند. و اگرچه بني صدر دستور آماده باش سراسري داده بود و نيروهاي زيادي به خدمت فراخوانده شدند،اما تقريبا هيچ عكس العملي در برابر حملات عراقيها ، انجام نگرديد. البته نيروهاي شبه نظامي مردمي در مرزهاي جنوب و غرب،توانستند مقاومت هايي پراكنده انجام دهند. اكثر اين افراد از افراد تحصيل كرده در مراكز نظامي شاه بودند و "كوكتل مولوتف "يكي از سلاح هاي مورد علاقه آنان بود. ولي آنان خيلي زود دريافتند كه بايد به سلاح هاي قدرتمندتري مسلح شوند.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
*4-3- ناتواني عراق در حفظ موفقيت هاي اوليه: عدم مقاومت ايرانيها در برابر تهاجم ارتش عراق در هفته اول آغازجنگ ، چندان بهت برانگيز نيست.و عراقيها نيز در 5 روز اول، نتوانستند با توجه به فرصت موجود به موفقيت هاي بزرگي دست يابند. دلايل سكون و عدم پيشروي بيشتر عراقي ها با وجود ادعاي آنها مبني بر داشتن اهداف محدود و تلاش براي انعقاد صلح، روشن نيست.اما ضعف در فرماندهي را بايد دليل اصلي اين ناكامي دانست.با پيشروي نيروهاي عراقي ،سازماندهي نيروهاي اين كشور دچار مشكلات زيادي شد و آنان به نقش سرعت و انعطاف پذيري توجه زيادي نمي نمودند. آنان با توجه به گفته هاي ماموران اطلاعاتي خود و اظهارات تعدادي از فرماندهان رژيم گذشته ايران ،انتظار داشتند كه دولت و نيروهاي ايران به سرعت دچار فروپاشي شوند. اما بدليل توقف نيروهاي عراق در پيشروي هايشان،ايراني ها فرصت يافتند كه با فراخوان نيرو و آماده سازي نيروهايشان، خطوط دفاعي را تحكيم نمايند. چنين رفتارهايي در جهان سوم ، بي همتا نيست. و مي توان از اين اقدامات معضل آفرين به عنوان درس هاي نبرد ايران و عراق بويژه در حوزه هاي آسيب پذيري دولتهاي جهان سوم و عكس العمل هاي احتمالي آنان، ياد كرد. *4-4- جنگ نفت آغاز مي گردد: در آغازين روزهاي جنگ ،اتفاقات استراتژيكي روي داد كه تاثيرات آنها در آينده جنگ ،بيشتر مشخص گرديد.در آغاز جنگ قيمت هاي نفت به ركورد بي سابقه اي رسيده بود.عراق 3تا3.4ميليون بشكه نفت و ايران 1.4تا 1.6 ميليون بشكه نفت در هر روز صادر مي نمود.و فروش نفت خام، صادرات اصلي و عامل بقاي اقتصاد آنها به شمار مي رفت. دراولين روزجنگ،صادرات نفت هر دو كشور متوقف گرديد.و خيلي زود شط العرب به كانون جنگ دو كشور تبديل شد. عراق با استفاده از توپخانه خود ،پالايشگاه وتاسيسات نفتي آبادان را به شدت زير آتش گرفتند و در دومين روز تقريبا همه 150 منبع ذخيره نفت ايران در اين شهر، نابود گرديد و يا به آتش كشيده شد. حمله هوايي به تاسيات نفتي طرف ديگر در روزهاي آغازين جنگ شروع شد ،هرچند اين حملات خسارات زيادي برجاي نگذاشت.در 24 سپتامبر ، سكوهاي صادراتي نفت ايران در خارك مورد حمله عراقي ها قرار گرفت. اين حمله نتوانست اين تاسيسات را كاملا نابود كند و بدليل عدم تداوم اين حملات ،كمي بعد جريان صادرات نفت ايران از سر گرفته شد وايرانيها سلاح هاي ضد هوايي خويش را به سرعت آماده مقابله نمودند.ايران حمله به تاسيسات نفتي عراق را با چند سورتي پرواز آغاز كرد، ولي همانند طرف عراقي، به دستاوردهاي مهمي دست نيافت. در 7 اكتبر، ايران تاسيسات نفتي كركوك و سليمانيه را مورد حمله قرار داد،ولي نتوانست آسيب هاي زيادي ايجاد كند. كمي بعد اولين حمله عراق به نفتكش ها در بندر خميني و در دهانه خليج، انجام شد.آنان به چند منبع ذخيره نفت درتهران هم حمله نمودند. ولي اولين حمله گسترده آنان به خارك در 24 دسامبر روي داد. ايرانيها در مقابل با آتش گشودن به سوي فاو و آب راه شط العرب ،در صدد مقابله برآمدند.در نتيجه 62 نفتكش وكشتي با آسيب هاي كلي و جزيي روبرو شدند و اين آبراه مين گذاري گرديد. 6 كشتي در خور عبدالله هدف قرار گرفت و با حمله هواپيماهاي ايران،شط العرب در6 اكتبر بسته شد.ايرانيها از حملات موفقيت آميز ناوگان دريايي و توپخانه خويش براي نابودي تاسيسات بندري و پالاشگاهي بصره، فاو ،ام القصر و بندر الاميه در 23 تا29 سپتامبر 1980 بهره بردند. در آن زمان اهميت استراتژيك اين حملات مشخص نبود.عراقي ها علاوه برداشتن ذخاير ارزي و وجود خطوط لوله صادرات نفت خويش از تركيه و سوريه ، به امكان تعمير سريع اين تاسيسات ، اعتقاد داشتند. اما ايران از آسيب پذيري بيشتري برخوردار بود. با نابودي تاسيسات آبادان ،ظرفيت پالايشگاهي شهرهاي ديگر نظير تهران و تبريز و كرمانشاه به نصف رسيد و در آستانه زمستان، مشكلات زيادي در تامين سوخت پديدار گرديد. اما در مجموع و بدليل امكان انتقال نفت به مناطق شرقي با خطوط لوله ، ايران در درازمدت با آسيب هاي كمتري روبرو شد.عراقي ها در اكتبر ، مجبور به سهميه بندي سوخت شدند. و به دنبال حمله هواپيماهاي ايران به نيروگاه هاي برق حرثيه و نصيريه ، خاموشي هاي گسترده اي در عراق بوجود آمد. *4-5- نبردخرمشهر و توقف پيشروي عراقي ها: در ماه اكتبر عراقي ها با شوك بزرگ ديگري روبرو شدند.چراكه معتقد بودند ايراني ها تقاضاي صلح خواهند نمود و اين اشتباه بزرگي بود. ايرانيها و (امام) خميني اعلام كردند كه براي يك جنگ طولاني تا سرنگوني صدام آماده اند. وخيلي زود حقيقت داشتن اين شعارها مشخص شد و نبرد بر سر حفظ خرمشهر نشان داد كه ايراني ها مي توانند مقاومت همه جانبه اي را عليه عراقي ها انجام دهند. پس از رسيدن عراقي ها به دروازه هاي خرمشهر، عراقي ها از توپخانه خود براي هموار نمودن شهر و نابودي همه تاسيسات و خانه هاي آن بهره بردند. امانتيجه اين حملات سنگين و ايجاد ويرانه هاي شهري، افزايش مقاومت مردمي و همبستگي آنان و همچنين ايجاد مانع براي پيشروي عراقي ها بود و با وجود ورود عراقي ها به شهر در 28 سپتامبر ،نبرد كوچه به كوچه براي تصرف شهر با مدافعيني كه به گلوله هاي ضدتانك و كوكتل مولوتف مسلح بودند،آغاز گرديد. دراين شهرتنها 2000 نيروي نظامي ارتشي و چند هزار پاسدار حضور داشتند.عراقيها دريافته بودند كه حضور تانك هاي بدون اسكورت ،بايد متوقف گردد و نيروهاي پياده نظام خويش را روانه خرمشهر نمودند. اما اين حمله نيز بدليل ناآشنايي سربازان عراقي با جنگ هاي شهري،ناكام ماند. آنان بدليل كمين هاي ايراني ها ،بسيار محتاطانه جلو مي رفتند ، چراكه اقدامات شناسايي بسياراندكي داشتند. عراقي ها در اين نبردهاي شهري كه چند هفته به طول انجاميد، 2000كشته و 6000زخمي دادند و گفته مي شود در اين مدت ،پاسداران و حزب الله ضمن مقاومت خود،نيروهاي ارتش ايران را كه در حال فرار بودند، به گلوله مي بستند*(2)و اگرچه عراقي ها براي اولين بار در 13 اكتبر ادعا كردند كه خرمشهر را تصرف كرده اند، اما نبردهاهمچنان ميان نيروهاي شبه نظامي و عراقي ها ادامه داشت. و سرانجام در 24 اكتبر و با پايان مقاومت ايراني ها،در مجموع 8000تا 12000 نفر در اين شهر كشته شدند *(3)و 100 تانك و نفربر عراقي ها نابود شد. بخش اعظم شهر ويران گرديد و يك ماه تلاش عراقي ها براي تصرف شهري كه تنها توسط تعدادي شبه نظامي داراي سلاح هاي سبك حفظ مي شد ،درس هاي زيادي را براي عراقي ها به دنبال داشت. با تصرف خرمشهر ،محاصره آبادان تنگ تر شد و ايرانيها با تقويت توانمندي هاي خود ،تلاش زيادي را براي جلوگيري از سقوط آبادان نمودند.عراقي ها علاوه بر حملات گسترده به پالايشگاه آبادان ، اين شهر را مورد حمله قرار دادند. در اين شهر 10000 نيروي ارتشي، يك تيپ مكانيزه،يك هنگ تفنگداران دريايي ، 50 تانك و 5000 پاسدار قرار داشتند. و وجود رودكارون و بهمنشير و مرداب هاي مجاور اين دو شهر ، امكان حفظ پيروزي هاي آنها را دشوار نموده بود. عراق براي تصرف آبادان تصميم گرفت كه با نيروهاي مهندسي خود در شب، پلي را احداث كند و در روز كارها را متوقف نمايد. هرچند بدليل طبيعت گل آلود سواحل ،چنين كاري با مشكلات زيادي همراه بود. در شب دوم پل موقت عراقي ها آماده شد و شب چهارم آنها از كارون عبور كردند و ايراني ها مجبور شدند كه با عقب نشيني،تجهيزات خود را رها نمايند. اما بدليل مشكلات مربوط به حفظ شهر و ارسال حجم گسترده اي از نيرو وتسليحات سبك به آبادان ،نبردها براي تصرف كامل آن بالا گرفت. اين شهر 300000نفر جمعيت داشت و تصرف آن سخت تر از خرمشهر بود. و با آغاز نبردهاي خياباني ، هرچند عراق ادعا كرد كه شهر را تصرف كرده، اما نبرد ها همچنان ادامه داشت و قايق ها و بالگردهاي ايران به ارسال تجهيزات و نيرو و تداركات مي پرداختند. اندك اندك با بهبود سازماندهي فرماندهي نيروهاي عراقي ، مشكلات آنان كمتر شد اما آنان ديگر هيچ شهر ديگري را تصرف ننمودند و عرب هاي خوزستان نيز با وجود تصرف يك سوم اين استان و تلاش هاي عراقيها براي دامن زدن به حركت هاي جدايي طلبانه ،از آنان استقبال نكردند. با فروكش كردن زد وخوردها ،ايرانيها در اطراف خرمشهر مواضع دفاعي خود را تحكيم نمودند وبا اعزام تعداد زيادي از پاسداران و نيروهاي توپخانه به شوش وسوسنگرد و اطراف رود كرخه، به تثبيت شرايط پرداختند. عراقي ها با وجود برتري 3 به 1 تا 5 به 1 در بخش تسليحات، نيروهاي انساني برابري داشتند. و بدليل شرايط خاص جغرافيايي منطقه نتوانستند در حركت به سوي جنوب، به موفقيتي دست يابند كه به گل نشستن 150 خودروي نظامي و تانك در منطقه حميديه ،يكي از اين اتفاقات بود. با آغاز بارندگي هاي موسمي ، عراقي ها دست به ساخت راه هاي دسترسي مناسب و تقويت موقعيت خود نمودند، اما براي تثبيت مواضع خود اقدامي نكردند. در همين حال نبردهاي ارتش عراق در مريوان و پنجوين با همكاري پيشمرگان كرد مخالف رژيم ايران، اوج گرفت. در اين مناطق ،ارتش ايران حضور نداشت و از لحاظ سوق الجيشي، از اهميت زيادي براي هر دو طرف برخوردار بود ، چراكه كنترل بزرگراه تهران- بغداد را تضمين مي نمود. و درمجموع موفقيت هاي محدود عراق را بايد بيش از هرچيز مرهون اقدامات كردهاي مخالف ايران و نه خود عراقي ها دانست.در اين جنگ عراقي ها نشان دادند كه در فعاليت هاي شناسايي ، حملات مشترك چندجانبه ، انعطاف پذيري ،پدافند و اقدامات اطلاعاتي بسيار ضعيف هستندو تنها با قدرت آتش باري سنگين و حركت كند واحدهاي تانك ،در صدد پيشروي هستند.آنان هيچ گاه در صدد يافتن ضعف هايشان و بهبود آنها بر نيامدند و تا پايان جنگ بر راهبرد محاصره شهرهاي بزرگ و تلاش براي تصرف آنها، پافشاري مي نمودند.و درمجموع تحرك نيروهايشان بسيار كند،بسيار اندك و بسيار ديرصورت مي گرفت. و با وجود ضعف هاي بسيار ارتش ايران ،پس از چند هفته از آغاز جنگ، مشخص شد كه انقلاب ايران از جايگاه مردمي زيادي برخوردار است.و اين حاشيه امنيت، كمك هاي زيادي به رهبران ايران نمود. *4-6- نبردهاي هوايي در سال 1980: در ماه هاي پاياني اين سال، نبردهاي دريايي و هوايي بصورتي بهت آور، تاثيرات اندكي بر روند جنگ داشت.هر يك از دو طرف، حملاتي هوايي به تاسيسات طرف ديگر انجام مي دادو پالايشگاه ها و مخازن نفت در كانون توجه آنها قرار داشت.ولي هردو در انجام حملات گسترده، ناتوان بودند. پس از حمله 23 سپتامبر ، عراق هواپيماهاي زيادي را روانه كشورهاي عربي نمود.وپس از7 تا10روز و بازگشت آنها، اين هواپيماها در پايگاه هاي دور از منطقه نبرد مستقر گرديدند.در مورد دلايل ناتواني هاي نيروي هوايي عراق به دلايلي نظير ضعف آموزش و سيستم اويونيك پروازي ، فقدان مهمات مناسب موشكي هوا به هوا در جنگ هاي هوايي با خلبانان ايراني،اتكاي صرف بر شبيه سازهاي پروازي، انجام مانورهاي آموزشي در هواي مناسب و ارتفاع بالاي پروازي، نداشتن اهداف مناسب با ريسك اندك ،دستور صدام مبني بر اتكابر اين نيرو بصورت رزرو و در نهايت هراس آنان از انتقام گيري ايراني ها بدليل بمبارانهاي گسترده دراين كشور ،مي توان اشاره كرد كه از سوي فرماندهان سابق اين نيروها مطرح شده است. به هر ترتيب ، تعدادي از اين دلايل، صحيح به نظر مي رسد . البته حملات ايراني ها نيز بدليل فقدان شناسايي و امكانات لازم ،نتوانست نيروي هوايي عراق را نابود كند ،اما در چند نبرد هوايي، خلبانان عراقي را مجبور به فراركردند، هرچند هر دو طرف ازاين نبردها گريزان بودند. عراقيها به بزرگ كردن نتايج حملات خود و نه تصحيح اشتباهاتشان علاقمند بودند. يافتن نيروهاي ايران نيز بدليل فاقد ساختار بودن آنها بر روي زمين ،در كنار ناكارايي شبكه راداري و موشك هاي زمين به هواي روسي دفاع هوايي بويژه در برابر پروازهاي ارتفاع پايين ،از ديگر مشكلات فراروي نيروي هوايي عراق بود. همچنين با تيره شدن روابط آنها با روس ها،شرايط به خصوص براي آماده سازي 25 سكوي شليك موشك هاي زمين به هواي ارتفاع پايين سام6 آنان، بدتر هم شد.و با وجود خريد سلاح هاي جديد،اف 4هاي ايران همچنان به فعاليت هايي نظير پروازهاي ارتفاع بالاي خود بر فراز بغداد، بمباران يك مركز هسته اي و يا هدف قرار دادن يك پايگاه مدرن غربي در قلب اين كشور ادامه مي دادند.و عراقي ها تا پايان جنگ نتوانستند در بخش حمله به هدف هاي پروازي ارتفاع كوتاه و متوسط ،به دستاوردي دست يابند.و عامل اصلي حفظ امنيت هوايي عراق را بايد در ناتواني ايران در آماده نگاه داشتن تجهيزاتش و نه توانايي هاي عراقي ها دانست. و اگر ايراني ها مي توانستند قدرت نظامي نيروي هوايي دوران شاه را حفظ نمايند، با گسترش دامنه حملاتشان ،نياز عراقي ها به كمك هاي كشورهاي عربي نظير كويت و عربستان سعودي ،سه برابر رقم هاي كنوني مي گرديد. از سوي ديگر، ايران در پايان سال1980 ،بخش اعظم توان هوايي خويش را از دست داده بود.آنان خلبان كافي در اختيار داشتند، اما بدون حضور تكنيسين هاي آمريكايي ، اكثر هواپيماهايشان زمين گير شده بودند. تعمير و نگهداري اف 4 ها و اف 14 ها با مشكلات زيادي همراه بود .اين هواپيماها به ازاي هرساعت پرواز نيازمند 35 نفر- ساعت فعاليت هاي نگهداري هستند كه ازتوان ايرانيها خارج بود. با ازبين رفتن سيستم تامين قطعات هواپيماها ، اين نيرو در دورباطل باز كردن قطعات كليدي يك هواپيما براي آماده سازي چند هواپيماي ديگر گرفتار شده بود.با تحريم هاي غربيها ،اين شرايط روز به روز بدتر شد، بطوريكه در سال هاي پاياني، ايراني ها در هر روز تنهايك سورتي پرواز انجام مي دادند وتعداد هواپيماهاي آماده آنان به 100فروند رسيده بود. در آغاز جنگ ،عراقيها از بالگردهاي خود، عموما براي انتقال تجهيزات و نه حمله بهره مي بردند.اما ايرانيها همانند جنگ ويتنام ، از بالگردهاي خود براي حملات نزديك وهدف قراردادن نيروهاي دشمن بهره مي بردند.به علاوه عراقي ها با وجودعملياتي نگاه داشتن 60 تا70 درصد بالگردهايشان، نتوانستند استفاده اثربخشي از آنها نمايند. ايراني هاهم در بهره گيري از بالگردهايشان و حفظ اثربخشي آنها از دوره شاه ، با مشكلات زيادي روبرو بودند. ناوگان پروازي آنها علاوه بر دارابودن 800 بالگرد بويژه بالگردهاي تهاجمي 205آ.اچ.وان جي كه قدرتي همانند دو واحد آتشبار دارند، از نيروهاي ويژه هوابرد نيز بهره مي بردند. خلبانان بالگردهاي ايراني كه در آمريكا آموزش ديده بودند ، در روزهاي ابتدايي جنگ در گروه هاي كوچك ، عملكرد مناسبي داشتند، اما در زمان شاه نيز پرواز تعداد زيادي از آنها ،به رژه هايي محدود مي گرديد كه با نظارت كامل آمريكايي ها انجام مي شد. همچنين با تحريم تسليحاتي وخروج كارشناسان آمركايي ،اين بالگردها با مشكلات بسيار بيشتري در مقايسه با هواپيماها روبرو گرديدند. و خيلي زود آنان هم نظير نيروي هوايي كشورشان ، در دورباطل باز كردن قطعات كليدي يك بالگرد براي آماده سازي چند بالگرد ديگر، گرفتار شدند. اين تجربه ،درس هايي را در زمينه قدرت هوايي براي جنگ هاي جهان سوم فراهم مي آورد كه به شرح زير است: *سازمان فرماندهي ،توانمندي هاي مديريت نبرد ،فرماندهي و كنترل، هدف گيري و ارزيابي خسارتها ،از اهميتي برابر با قدرت هوايي وتكنولوژي برخوردار است. *وابستگي به قدرتهاي خارجي در پشتيباني و تامين قطعات ،تنها با اطمينان كامل به انجام تعهداتشان ،مفيد خواهد بود. *توانمندي هاي يك نيرو در گروي كيفيت آموزش ها و عملياتهاي انجام شده و توانايي انجام ماموريت هاي آنان و بكارگيري تكنولوژي و داشتن يك سيستم فرماندهي بهينه است.و بدون آزمايش دقيق امكانات و تواناييها و تسليحات ،نمي توان از عملكرد بهينه آن ،اطمينان يافت. *در دوره صلح ،نيروها توانمندي هاي عملياتي خود در بخش هاي تدافعي و تهاجمي را با اغراق مطرح مي نمايند. *به دلايل فني و مديريتي،بهبود عملكرد جنگنده ها و سيستم هاي دفاع موشكي زمين به هوا به سطحي بيش از عملكرد كنوني آنها، بسيار مشكل است. 4-7- نبرد هاي دريايي در سال 1980: پس از بسته شدن شط العرب و نابودي تاسيسات صادرات نفت عراق در خليج،استفاده از نيروهاي دريايي بسيار كاهش يافت. با وجود پيروزي انقلاب ، ايراني ها همچنان مي توانستند از اكثر كشتي ها و 3 فروند هواپيماي گشت زني دريايي پي 3اف اوريون خود بهره گيرند و اين موضوع پس حمله ايرانيها به قايق هاي عراقي و جزيره فاو در روزهاي ابتدايي جنگ مشخص شد.درپايان سپتامبر ايرانيها بر شمال خليج و آب هاي عراق سلطه داشتند.در آن زمان همه كشتي هاي به مقصد عراق ،توسط ايراني ها متوقف مي شدند.بعدها با آغاز كمكهاي كشورهاي حوزه خليج به عراق و تسهيل در انتقال كالاهاي اين كشور،آنان با مشكلات كمتري مواجه گرديدند. درآن زمان بدليل بحران گروگان گيري و تيره شدن روابط ايران با غرب، هنوز هم دلايل اندكي براي حمله به كشتي هاي غير عراقي براي اعمال فشار بر دولت هايشان وجود داشت. از آغاز جنگ ،عراقي ها فاقد استراتژي هاي دريايي و شناورهاي جنگي مناسب بودند. موشك هاي روسي آنان نيز در برابر سيستم آمريكايي موشك هاي ايران، فاقد كارايي بود. و اين ضعف ها تاپايان جنگ و درخواست كمك از دو كشور غربي براي آموزش نيروهاي دريايي شان ادامه داشت.و نيروي دريايي ايران در انتقال كمكهاي لازم براي محاصره شدگان آبادان و بازرسي كشتي هاي مظنون به انتقال اسلحه براي عراق ،نقش مهمي ايفا كرد. درآغاز جنگ، ايراني ها چندبار از نيروي هوايي براي بمباران كشتي ها بهره بردند، اما بعدها اين اقدامات متوقف شد.عراقيها نيز حمله به بنادر ايران را در دستور كار داشتند، اماهيچگاه به دستاورد قابل ذكري دست نيافتند. ناوگان هوايي آنان فاقد توانايي و آموزش هاي مربوط به شركت در ماموريت هاي دريايي بود .به اين مشكلات نداشتن هواپيماهاي گشت زني دريايي و موشك هاي هوا به دريا را بايد بيافزاييم.هرچند به نظر مي رسد اصولا عراقي ها تمايلي به هدف قرار دادن كشتيهاي ساير كشورها نداشتند. *4-8- نقش قدرت هاي خارجي: ايران وعراق جنگ خود را در حالي آغاز نمودند كه در حالت انزوا از قدرت هاي بزرگ قرار داشتند.بحران گروگانها و امكان بسته شدن تنگه هرمز ،نگراني هاي زيادي را در غرب بوجود آورده بود.با درخواست عربستان سعودي ، آمريكا تعدادي آواكس و چند فروند تانكر سوخت رسان كا.سي-135 وهواپيماي اي. تري. آ و 300نيروي پشتيباني رابه پايگاه ظهران عربستان اعزام نمود.بدين ترتيب در پايگاهي زيرزميني در ظهران ، يك مركز بزرگ فرماندهي،كنترل و شناسايي درمنطقه خليج بوجود آمدكه تاپايان جنگ همچنان فعال بود. با شكست بني صدر در كاهش تنش هاي ايران و آمريكا ، ايالات متحده شروع به اعزام نيروهايش شامل 2 ناو هواپيمابر ،35 ناو جنگي و 160 هواپيما به خليج نمود. انگلستان و فرانسه و استراليا نيز دست به اقداماتي براي تقويت حضور نظامي خود زدند.شوروي هم نيروهاي خود در درياي عمان را تقويت كرد. روسها با اعلام بي طرفي در جنگ ،در حالي ارتباطات خويش با عراقي ها را قطع نموده بودند كه در عين حال ،زمينه گسترش تجارت اسلحه عراق با بلوك شرق را مهيا نموده بودند.مثلا بندر عقبه و اردن به عنوان مسير هاي جايگزين انتقال سلاح تعيين گرديده بود.و تا زمان سركوب بي رحمانه و خونين حزب توده و اخراج چند ديپلمات روسي از ايران در سال 1982 ،سردي روابط عراق و شوروي ادامه يافت. ساير كشورها موضع شفاف تري در پيش گرفتند. سوريه،ليبي ، الجزاير و چين حامي ايران بودند.اسراييلي ها بدليل نگراني در مورد قدرت گرفتن صدام در دنياي عرب و نگراني در مورد سرنوشت يهوديان مقيم ايران ، از ايران حمايت مي كردند.كره شمالي و چند كشور غربي با فروش اسلحه به ايران در صف حاميان اين كشور قرارگرفتند. در 10 روز اول جنگ، سوريها و ليبيايي ها به ارسال موشك هاي دوش پرتاب زمين به هواي سام 7 و موشك هاي ضد تانك هدايت شونده صاغر به ايران پرداختند.اسراييلي ها نيز قطعات يدكي و لاستيك هاي مورد نياز هواپيماهاي اف 4 ايران را تامين نمودند.در آن سال هواپيماهاي ايران با پرواز به سوريه و ليبي(از طريق يونان و تركيه) ، محموله هاي ارسالي از سوي اسراييلي ها را در قبرس بارگيري مي نمودند.بخش هاي ديگري از سلاح ها نيز بصورت زميني از طريق تركيه و پاكستان به ايران حمل مي گرديد. اما عراقي ها به سرعت با حمايت همه دولت هاي عرب خليج بويژه كويت و عربستان و همچنين دولت اردن روبرو گرديدند. كويتي ها براي شيعيان مشكلات زيادي ايجاد كردندو اردن با اعزام نيرو و امكانات،مسير ترانزيت از بندر عقبه را در اختيار عراق گذاشت. عراقي ها با تحريم اروپايي ها روبرو نشدند و فرانسوي ها با ارسال 60 فروند هواپيماي ميراژ ،رادار،موشك هاي هوا به هوا و هوا به زمين و همچنين سلاح هاي ضد تانك در قالب يك قرارداد 1.6ميليارد دلاري ، در صدر ليست قرار داشتند.كمي بعد موشك هاي زمين به هوا و بالگرد و توپخانه نيز به اين موارد افزوده شد.همچنين مصر (تا پيش از امضاي قرارداد صلح بااسراييل)،كره شمالي و دولت هاي عرب از ديگر تامين كنندگان سلاح هاي ارتش عراق بودند. اين جنگ خيلي زود ابعاد منطقه اي به خودگرفت و رييس جمهور پاكستان ، دبيركل سازمان ملل متحد ، رييس جمهور الجزاير ،سازمان كنفرانس اسلامي،سازمان آزادي بخش فلسطين ،اتحاديه عرب و نخست وزير سوئد تلاش هاي زيادي براي برقراري صلح نمودند كه اين رايزني ها با وجود تصويب قطعنامه 497،به نتيجه اي نرسيد. گويي رهبران دو طرف بيش از هرچيز به فكر منافع خويش در مرزهاي كشور ديگر و درصدد عدم حمايت طرف ديگر از گروه هاي مخالف خويش بودند و به هيچ چيز ديگري فكر نمي كردند. *(1):اين قبيل دعاوي كه آقاي كردزمن مكررا مطرح كرده است ريشه در جنگ رواني عراق و متحدان منطقه اي او در ماه هاي قبل از آغاز جنگ دارد و عاري از حقيقت مي باشد. اساسا آن روز ها اتيران فاقد هرگونه تشكيلات براي پيگيري چنين اهدافي بود و شديدا درگير منازعات داخلي خود بود. *(2) : اين ادعاي شاخدار از نقاط اختصاصي كتاب آقاي كردزمن مي باشد كه تنها از سوي ايشان مطرح شده و هيچ مستند ديگري ندارد. *(3): نويسنده معلوم نكرده است كه اين آمار متعلق به نظاميان عراقي است يا ايراني و يا مجموع هردو. علي اي حال تلفات ايران در خرمشهر بسيار كمتر از اين رقم مي باشد.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
همزمان با آغاز جنگ رواني در مورد قتل عام اسراي عراقي توسط ايران ، تعدادي ازفرماندهان ارتش عراق بركنار گرديدند و رهبران ايران دريافتند كه پاسداران آنها بدون ساختارهاي كلاسيك و طراحي عملياتهاي پيچيده و پشتيباني هاي گسترده مي توانند به پيروزي هايي دست يابند.
* ايران سرزمين هايش را آزاد مي كند.(1981 تا1982)

5*-0- شرايط جنگ در آغاز سال 1981:

در آغاز سال 1981،عراق همچنان سرزمين هاي زيادي را در عمق 40كيلومتري مرزهاي شمالي ايران از منطقه قصرشيرين تا محدوده شهر آبادان در اختيار داشت. در آن زمان تنها شهر مهم تصرف شده توسط ارتش عراق، خرمشهر بود و نيروهاي آنان در اطراف دزفول و رودكرخه و اهواز و غرب كارون ،نفوذ زيادي نموده بودند.
اين جنگ خسارات نسبتا كمي را بوجود آورده بود وعلي رغم غير قابل اطمينان بودن اكثرتخمين ها ،عراقيها در اين مدت با بيش از 10000كشته ، انهدام 200 تا 300تانك و از دست دادن 40 تا 70هواپيما روبرو گرديدند. در مقابل ايرانيها كمتر از 15000 كشته و آمار مشابهي از خسارات به تانك ها و هواپيماهايشان داشتند. عراق اسيران ايراني و غنيمت هاي بيشتري در اختيار داشت ،اما اين ارقام كوچك، تاثيري بر توازن قدرت دو طرف برجاي نگذاشته بود.
حداقل در بخش آماري، مي توان عراق را پيروز اين مرحله دانست. اما ناكامي آنان در تسخير آبادان و درماندگي آنها ،گزينه ديگري را برايشان برجاي نگذاشته بود. در آن سو (امام ) خميني حاضر به پذيرش صلح محدود ويا جنگي كوچك نبود. همچنين با وجود حمايت مردم ايران از اين جنگ،در خوزستان هيچ اميدي به اقدامات جدايي طلبانه عرب هاي اين منطقه نبود.پيشروي هاي بيشتر عراقي ها حتي مي توانست بدليل تكرار جنگ هاي شهري و خسارات بيشتر ، اوضاع را بدتر كند ،مگر اينكه عراق ،امكان تصاحب مناطق نفت خيز بيشتري را مي يافت.
در آن زمان عراق با دوگزينه روبرو بود:استفاده از بمباران هاي استراتژيك عليه پالايشگاه هاو نيروگاه ها براي وادار نمودن ايران به پذيرش صلح و يا تحكيم مواضع خود با بهره گيري از انبوهي از نيروهاي انساني براي ناكام گذاشتن حملات ايراني ها.
به نظر مي رسد صدام حسين هيچ گاه مشكلات و خطرات فراروي نيروهايش در نبرد با يك كشور ايدئولوژيك وانقلابي را درك نكرد و با انتخاب استراتژي "اسلحه و كره" از يك سو نيروهايش را در خاك ايران حفظ نموده بود واز سوي ديگر به دنبال سرنگوني دولت آيت الله خميني بود.اين شرايط بر اوضاع داخلي كشورش تاثيري نمي گذاشت . همچنين صدام دريافته بود كه تداوم حمايت مردم كشورش از اين جنگ در گروي بالابردن استانداردهاي زندگي و توسعه اقتصادي عراق است. استفاده از تبليغات سياسي در كانون توجه دولت عراق قرار داشت ،اما كاري براي اصلاح ضعف هاي ارتش خويش و حرفه اي نمودن آن، بر نمي داشتند.مثلا بر اساس برنامه هاي آنان، تعداد اعضاي سپاه مردمي حزب بعث بايد در يك دوره كوتاه از 75000نفر به 325000نفر افزايش مي يافت. تا سالها بعد و به دنبال حملات ايراني ها، صدام استعداد نظامي خويش را نشان نداد و تنها به دنبال تجهيز يك ارتش مردمي به شدت سياسي بود كه در خطوط مقدم نبرد به جنگ بپردازد.آنان تصميم داشتند كه 250000 زن را نيز پس از سازماندهي در بخش هاي پرستاري و دفاع شهري تا تدريس مفاهيم سياسي بكار گيرند.
با مشخص شدن ضعف هاي نيروي هوايي عراق،آنان تنها به خريد هواپيماهاي فرانسوي ميراژ اف1 و مهمات هاي پيشرفته آن ،دست زدند و به پيشنهادات كشورهاي ديگر هيچ توجهي ننمودند.عراق ميلياردها دلار در اين بخش هزينه نمود و هيچ ترسي از رشد حيرت انگيز بدهي هايش نداشت.
در آن سو ،ايران با مشكلات خود روبرو بود.نبرد ليبرال ها و مذهبي ها به حوزه مديريت جنگ كشيده شده بود و با ايجاد شوراي عالي دفاع در اكتبر 1980،ابهامات بيشتري هويدا گرديده بود. در آن شورا حجه الاسلام خامنه اي مسئول پاسداران استان خوزستان به عنوان نماينده (امام) خميني منصوب شده بود و به عنوان رقيب بني صدر به فعاليت مي پرداخت.در آن دوره ارتش در حالي به آماده سازي خود براي پدافند
مي پرداخت كه پاسداران در خطوط مقدم با سلاح هايي ابتدايي به جنگ مي پرداختند و بيشترين تلفات و آسيب ها را متحمل مي گرديدند. همزمان راديو و تلويزيون تحت مديريت ملاها در برنامه هاي خود چنين وانمود مي كردند كه ارتشي ها تنها در فكر حفظ جان خويش هستند.
ايران خيلي زود پاسداران زيادي را روانه آبادان و خطوط نبرد نمود و (امام) خميني خواهان انجام تك هاي منطقه اي عليه عراقيها شد. بني صدر هم به عنوان قائم مقام فرماندهي كل قوا پذيرفت كه در ژانويه حملاتي را ترتيب دهد.

*5-1- شكست اولين حمله متقابل ايران:

اما ايران آماده حمله به مواضع عراق نبود.تنش هاي موجود ميان نيروهاي ايران به همراه ناآشنايي پاسداران با سلاح هاي جنگي و ناآگاهي از شيوه هاي حمله و فقدان تجربه نبرد از مشكلات آن دوره بود.و با وجود اينكه بحران گروگان ها در آستانه پايان بود اما هنوز هم اميدي به تامين نيازمندي هاي نظامي ايران وجود نداشت.به علاوه بسياري از هواپيماها و هلي كوپترها و تانك هاي ايران يا غير عملياتي بودند و يا در جنگ از بين رفته بودند.و با وجود مشكلات فراوان هنوز اميدهايي براي انجام حملاتي از سوي ايرانيها وجود داشت.تعداد بالاي نيروهاي انساني ايران و جايگاه استراتژيك نيروهاي ايران در برابر ضعف هاي تاكتيكي ارتش عراق ، فرصت مناسبي را براي ايران فراهم كرده بود.اما هنوز هم تا انجام حمله اي مشترك وهمه جانبه راهي طولاني باقي مانده بود. اولين حملات ارتش به شكست انجاميد و بني صدر با وجود عدم آمادگي ارتش ،ملاها را مسئول ناكامي ها دانست.حملات اوليه ايران در دو منطقه قصر شيرين و مهران با موفقيت هايي همراه بود. در آبادان، لشكر هاي مكانيزه ايران تلاش كردند كه عراقي ها را تا غرب كارون عقب برانند، اما در نهايت بدليل آتش سنگين توپخانه ارتش عراق به موفقيت مهمي به جز عقب راندن چند مايلي عراقيها دست نيافتند.
چهارمين حمله با هدف شكست محاصره 8 ماهه آبادان انجام گرديد.در اين عمليات موفقيت آميز، ايراني ها با حمله از جهت شمال شرقي شهر ،توانستند محاصره را بشكنند.در اين حمله كه ارتش درآن نقشي مهم داشت، 300 تانك به كار گرفته شده بود، امامشكلات زيادي در تامين مهمات آنها و فقدان شناسايي مواضع ارتش عراق وجود داشت. ايران تلاش مي كرد كه بر مبناي اصل غافل گيري به حمله دست بزند ولي بدليل ويژگي هاي جغرافيايي منطقه ،نيروهاي ايران به راحتي در تيررس بالگردها وهواپيماها و آتش توپخانه عراق قرار داشتند. ايراني ها به كندي حركت مي نمودند و اين وضعيت كار را براي طرف مقابل در جهت تغيير آرايش نيروهاي خود هموار مي نمود.
با پيشروي هاي جدا از هم واحدهاي مختلف نظامي ايران ،اولين گروه از آنان در 6ژانويه 1981 در محاصره ارتش عراق گرفتار شدند.
عدم شناسايي مواضع براي ايراني ها ، بسيار كشنده و پر هزينه گشت. كمي بعد و به دنبال تلاش در جهت تغيير موقعيت ،اين گروه از ايراني ها در گل فرو رفتند.همچنين با وجود پرواز چند بالگرد ايراني، بدليل امكانات و تسليحات پيشرفته ضد هوايي در ارتش عراق ،آنان كاري از پيش نبردند.و در نهايت بخش اعظم آن نيروها قتل عام شدند. در همان روز يك واحد ديگر ايران هم در وضعيت مشابهي گرفتار شد.عراقي ها با تجهيز مجدد واحدهايشان به سلاح هاي ضدتانك و آتش بار و ارسال مهمات بيشتر ، نبردي سنگين در يك محدوده كوچك بدليل مقاومت سخت ايراني ها بوجود آمد.بالگردها و هواپيماهاي عراق به پشتيباني وحمله به ايراني ها مي پرداختند و چند بالگرد ايراني در اين زد وخوردها منهدم گرديد.در 8 ژانويه ، سومين واحد از نيروهاي ايران ،همين تجربه را تكرار كرد و به نتيجه بهتري نرسيد.البته آنان توانستند با شكستن محاصره، از دام عراقي ها بگريزند.
از سوي ديگر نيروهاي هوابرد ايران براي دفاع از سوسنگرد در مقابل پاتك عراق ، اعزام شدند. همچنين ايرانيها براي شكستن محاصره آبادان تلاش هاي زيادي نمودند ولي با وجود خسارات زياد به دستاوردي دست نيافتند.
در نبردهاي سوسنگرد، ايران و عراق به ترتيب140تا 215 و 80 تا 130تانك خود را از دست دادند ،هرچند عراقي ها مي توانستند به سرعت اين خسارات را جبران كنند، اما ايراني ها براي تامين اين تانك هاي از دست رفته ، مشكلات زيادي داشتند. در اين نبرد ايران 15 تا20 درصد كل نيروهاي زرهي خود را از دست داد و در عين حال هيچ راهي براي جايگزيني تانك هاي ام-60 آمريكايي و چيفتن هاي انگليسي خود نداشت. به اين خسارتها بايد نابودي 100عراده توپ و چند فروند بالگردرا نيز بيافزاييم.
شكست هاي ايران در اين نبردها به عراقي ها نشان داد كه دفاع ايستا در برابر حملات ايراني ها مي تواند اثربخش باشد. فرماندهان و رهبران عراق نيز دريافتند كه بدليل قدرت هوايي و آتش سنگين نيروهايشان ،ايراني ها توان حملاتي اثربخش نخواهند داشت.
درآن سوي ميدان ، شكست هاي ايران باعث حملات گسترده ملاها به بني صدر و ارتش سكولار ايران شد.نخست وزير رجايي با انتقادات علني خود از رييس جمهور، (امام) خميني را وادار به مداخله كرد.و با وجود فروكش كردن سرو صداها ،ملاها همچنان به تلاش سياسي پنهان خود براي گسترده نشان دادن خسارت هاي ارتش ايران و ناتواني آنها براي حملاتي مجدد در بهار سال آينده ،تاكيد داشتند.
از سوي ديگر، در سايه اين شكست ها،اعتبار سياسي و نظامي ارتش ايران تاحدود زيادي ازبين رفت.انتقادات ملاها بويژه باتوجه به ضعف دربرنامه ريزي و سازماندهي نيروها و فرماندهي ناكارا ،از درستي زيادي برخوردار بود. در نتيجه ايراني ها به سوي بهره گيري از تكنولوژي هاي روزآمد ، گسترش آموزش هاي نيروها و حرفه اي گرايي حركت نمودند. تقويت پاسداران در كانون تمركز رهبران ايران قرار گرفت و از ژانويه 1981 همه عملياتهاي ايران با فرماندهي سپاه و مشاركت آنها طراحي و اجرا مي گرديد.
ايرانيها با وجود دريافت 450 ميليون دلار اسلحه و تجهيزات نظامي از ايالات متحده پس از پايان دادن به بحران گروگان ها ،نتوانستند به نتايج مورد انتظار خود دست يابند.*(1)البته قطعات يدكي سلاح هاي دوره شاه هيچگاه به ايران داده نشد. انزواي ايران از غرب هم به ناتواني در تامين سلاح هاي مورد نياز جنگ از شركتهاي غربي با قيمت هاي مناسب ،منجر شده بود. هرچند با در اولويت قرار گرفتن سپاه در تجهيز نيروهايش، ارتش ايران با مشكلات بيشتري درتامين مهمات و نيازمندي هايش روبرو گرديد.

*5-2- نبردهاي زميني از فوريه تا سپتامبر 1981:

در فوريه 1981 جنگ با سكون همراه بود. در ماه مارس عراقيها دست به حملاتي زدندكه حملات 19 و20 مارس آنها به شهر سوسنگرد كه توسط نيروهاي هوابردايران محافظت مي شد، از گستردگي بيشتري همراه بود. عراقي ها در برابر تقويت تدريجي نيروهاي ايران ،اقدامي انجام ندادند و تنها به گسترش حجم آتش خود مي افزودند. و به هرحال شكست عراقي ها در تصرف سوسنگرد با وجود اهميت اندك استراتژيك آن ، بايد نشانگر پايان دوره حملات گسترده ارتش عراق به مواضع ايراني ها ،قلمداد گردد.
در روزهاي باقيمانده بهار، اتفاق مهمي در صحنه جنگ روي نداد.ايران درمنطقه بازي دراز به پيروزي هاي محدودي دست يافت و عراقي ها در دهلران دستاوردهايي داشتند.در 15 ژوئن،ارتش ايران ،شهر بصره را گلوله باران سنگيني نمود.در آگوست نيزبندر فاو با آتش سنگين ايران روبرو شد.و به نظر مي رسيد با وجود حفاظت گسترده از اين منطقه ، ايراني ها علاقه داشتند كه تجهيزات و آنتن هاي مخابراتي و راديويي بندر فاو و مراكز فرماندهي آن را به تصرف در آورند.
اما اتفاقات اساسي نبرد در پشت جبهه ها در حال روي دادن بود.با فشار روحانيون راديكال ايران ، (امام) خميني بني صدر را در 11 ژوئن از فرماندهي كل قوا عزل كرد و در 20 ژوئن فرمان دستگيري وي صادر شد. و البته همزمان با جلسه روساي مجلس (رفسنجاني) و قوه قضاييه (بهشتي) و نخست وزير رجايي با امام ، بني صدر با پروازي مخفيانه از ايران خارج گرديد.
(امام) خميني با انتصاب فرماندهان جديد وزارت دفاع،رييس ستاد مشترك و فرمانده نيروي هوايي تلاش كرد كه وابستگي هاي گذشته ارتش به بني صدر، بر عملكرد و وفاداري نيروها تاثيري نگذارد. وي فرمانده سپاه را مسئول كل نيروهاي مناطق جنگي نمود، گويي (امام) خميني تلاش مي كرد ملاها در امور جنگ دخالتي نداشته باشند و نيروهاي ارتش در كنار حزب الله و بسيج و پاسداران كه مسئوليت پايان دادن به
بحران هاي داخلي را هم بر عهده داشتند ، به جنگ بپردازند.در آن دوره استقلال طلبان آذربايجان و حاميان آيت الله شريعتمداري كه احتمالا شناخته شده ترين مرجع شيعيان بود ، در كنار مجاهدين خلق، نا آرامي هايي نظير ترور و بمبگذاري را بوجود آورده بودند كه به قتل عام بي رحمانه آنها از سوي پاسداران انجاميد.
بر اساس آمار رسمي درتابستان 1981 در مجموع 2000نفر در ايران اعدام گرديدند .البته آمار منابع خارجي از مرگ3300 نفر حكايت مي كند. مجاهدين با انفجار دفتر حزب جمهوري اسلامي و كشتن 74 نفر از رهبران بلندپايه ايران و آغاز نبردهاي خياباني ، مشكلات داخلي زيادي را فراهم نمودند و خبر رفت و آمد افرادي نظير رفسنجاني در شهر با يك دستگاه آمبولانس ،شنيده مي شد.
پس از اينكه رهبران ايران دريافتند بني صدر با يك فروند هواپيماي بويينگ 707 نيروي هوايي از ايران خارج گرديده ، دست به اقدامات سركوب كننده و تغييرات زيادي درنيروي هوايي زدند.اين دستگيري ها عموما عليه افرادي انجام مي پذيرفت كه توسط بني صدر در آغاز جنگ از زندان آزاد گرديده و به خدمت دعوت شده بودند. همچنين همه آموزش ها و عملياتهاي اين نيرو از طريق ملاها انجام مي پذيرفت ودرماموريت ها، حداقل سوخت ممكن به هواپيماها داده مي شد.در آن سال، بدليل اقدامات انجام شده و تحريم ها ،كمتر از 100 فروند هواپيما در حالت عملياتي قرار داشت و با وجود اينكه ايران از بازار سياه، اكثر قطعات مورد نياز خود را تامين مي كرد، اما هيچ يك از آموزش هاي تخصصي و پيشرفته انجام نمي گرديد. و تا پايان جنگ، نيروي هوايي ايران از فقدان مهمات پيشرفته ، قطعات يدكي و هواپيماهاي نو رنج مي برد و ديگر هيچگاه نتوانست از آسيب هاي وارد شده به خلبانان و هواپيماهاي خود رهايي يابد.

*5-3- تاثير محدود قدرت هوايي در سال 1981:

در اين سال هواپيماهاو بالگردهاي دو طرف در حوادث جنگ، تاثيرات اندكي داشتند و بيشتر عملياتهاي آنها جنبه هاي نمايشي و تبليغاتي داشت. و بدليل ترس عراقي ها در مورد از دست دادن هواپيماهايشان، عمده حملات در مرزهاي جنوبي و عليه اهدافي نظير پالايشگاه ، پتروشيمي و پايانه صادراتي نفت آبادان انجام مي شد. اما محافظه كاري ايراني ها دلايل منطقي تري داشت.آنها 120 تا150 هواپيماي عملياتي داشتند و تنها به انجام حملاتي متقابل دست مي زدند. در 4 آوريل آن سال، ايران با حمله به پايگاه الوليد در قلب خاك عراق ، 46 فروند هواپيماي عراق را نابود كرد. عراقي ها، سوري ها را متهم به همكاري با ايران نمودند. در 13 ژوئن نيز ايرانيها براي اخطاردادن به كويتي ها بر فراز خاك اين كشور با چند فروند اف 4 پرواز نمودند كه با آتش دفاع ضد هوايي آنها روبرو شدند.
اما در 28 ژوئن آن سال، 8 فروند اف 16 اسراييلي با اسكورت 5 فروند اف 15، در يك حمله 1000مايلي ، نيروگاه هسته اي الطويطه را بمباران كردند. گفته مي شود امكان دستيابي عراق به سلاح هسته اي تا پايان جنگ ،در صورت عدم تخريب اين مركز وجود داشت و تجربه استفاده از سلاح هاي شيميايي ، اين احتمال را تقويت مي كند.

*5-4- شرايطي كه به آغاز حملات تهاجمي ايرانيها انجاميد:

درگيري هاي داخلي در ايران بويژه با مجاهدين ، رهبران حزب بعث را متقاعد نموده بود كه در چند ماه آينده، انقلاب ايران سقوط مي كند. و آنان هرگز به آغاز حملاتي جديد از سوي ايراني ها فكر نمي كردند. عراقي ها در تامين سلاح ها و مهمات مورد نياز خود پس از تيرگي روابط خويش با روسها ،بويژه از سوي فرانسه هيچ مشكلي نداشتند كه تهيه صدها تانك از دولت هاي اروپاي شرقي واهداي 4000تن مهمات از سوي انورسادات همراه با خريد سلاح از چين و كره شمالي و برزيل ،حمايت از سوي اردن و انعقاد قراردادهاي مختلف با دولت هاي اروپاي شرقي و غربي ،بخشي از وضعيت عراق را در آن سال نشان مي دهد.
در آن دوره ، حزب بعث با تبليغات گسترده تعداد نيروهاي ارتش مردمي خود را به 550000 نفر رسانده بود.در ارتش عراق ،افرادي مصري و سوداني وجود داشتند و افراد زيادي نيز از ساير كشورها براي كاردر عراق به عراق آمده بودند. صادرات نفت عراق در هر روز 500000 بشكه بود كه عمدتا از طريق خطوط لوله تركيه و سوريه و همچنين توسط نفتكش هاي انتقال نفت از طريق خاك سوريه و اردن انجام مي شد. و با وجود ايجاد محدوديت هايي از سوي سوري ها در مسير خط لوله "بن ياس" براي بالا بردن حق ترانزيت ، همچنان تا50000 بشكه نفت در هر روز از اين كشور ترانزيت مي گرديد.البته خط لوله تركيه نيز در چند دوره كوتاه بدليل خرابكاري ، بسته شده بود. در اين سال همچنان ذخاير ارزي عراق در شرايط مناسبي قرار داشت و آنان براي پيشبرد برنامه هاي توسعه اقتصادي 5 ساله خود تلاش مي كردند. تا آن زمان تلفات و زخمي هاي ايران بيشتر از عراق (حدود دو برابر)بود و خسارات عراقي ها تنها به بصره و فاو محدود مي گرديد. در مقابل، دو شهر آبادان و خرمشهر كاملا ويران گرديده و ساكنان غير عرب آنها آواره شده بودند. همچنين در اين سال ، 40000 تا 50000 شيعه هم بدليل پرهيز از اقدامات خرابكارانه از عراق اخراج گرديدند.
در مقابل ايران با بيش از يكصد ميليارد دلار خسارت و يك ميليون آواره روبرو گرديده بود و با وجود دو برابر بودن رقم صادرات نفت خود، در حال افزايش تدريجي آن بود. ايران ،در اين سال سهميه بندي هاي مختلفي را آغاز نمود و با متوقف نمودن
برنامه هاي توسعه و مخارج اجتماعي خود، ذخاير ارزي موجود هنگفت خويش را در دفتر خريدهاي نظامي در لندن و ارتباطات پشت پرده با دلال هاي بين المللي درجه دو و سه ، صرف ايجاد يك شبكه گسترده خريد سلاح براي نيروهايش نمود.
كره شمالي كه با عراقي ها ارتباط نزديكي داشت ،اصلي ترين تامين كننده تسليحات ايران بود. چين هم از شرايط مشابهي برخوردار بود. كره جنوبي و سنگاپور و تايلند و تايوان ،طرف هاي تامين كننده قطعات يدكي و مهمات آمريكايي مورد نيازارتش ايران بودند.و طيف گسترده اي از توليدكنندگان اروپايي سلاح هاي سبك و مهمات در بلژيك ، انگلستان ،فرانسه ،يونان ،هلند، نروژ، پرتغال، سوئد، سوييس و اسپانيا به تامين سلاح هاي ايران مي پرداختند. و با وجود تكذيب هاي متعدد ،انگليسي ها قطعات يدكي و بويژه موتورهاي تانك هاي چيفتن را به ايران مي فروختند.
اسراييلي ها با استفاده از طرف هاي واسطه در قبرس و ايالات متحده ودانمارك ونروژ، به معامله هاي تسليحاتي با ايران دست مي زدند. سوريه و ليبي با انتقال سلاح از طريق دريا و خاك تركيه همراه با فروش 190 تانك روسي ، با ايران همكاري داشتند. روسها نيز نفربرهاي مورد نياز ايران را تامين مي نمودند.
اما خريد اين مجموعه متنوع ازسلاح ها ، مشكلات زيادي را بويژه بدليل كلاه برداري ها و خريد سلاح هاي مستعمل و خارج از رده براي ايران فراهم مي كرد. در اين دوره، بسياري از نمايندگان تجاري ايران بدليل دريافت پورسانت ، با فساد روبرو گرديدند. و ايران هرگز نتوانست همه قطعات يدكي و مهمات مورد نياز براي هواپيماها و بالگردها و ساير تسليحات ارتش آمريكايي خود را فراهم نمايد. اما تقريبا تا پايان جنگ در بخش سلاح هاي ضدتانك ،موشك هاي زمين به هواي دوش پرتاب، سلاح هاي انفرادي، خودروهاي زرهي ومهمات سلاح هاي كوچك با بحران بزرگي روبرو نشد.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
در عين حال ،ايران به سوي توليد داخلي انواع سلاح پيش مي رفت ودرزمان آتش بس، بسياري ازسلاح هاي كوچك ومهمات آنها را توليد مي نمود.از سوي ديگر با پايان كشمكش هاي سياسي در پايتخت، نيروهاي نظامي ايران با آزادي بيشتري مي توانستند به فعاليت بپردازند.البته (امام) خميني واحدهاي عقيدتي را از دخالت در امور نظامي بازداشت تا تنها به امور تبليغي و گزارش دهي بپردازند. اينك زمان بهره گيري ازبرتري قدرت نيروي انساني ايران آغاز شده بود و پاسداران توانسته بودند تعداد خود را در آگوست 1981به چند صد هزار نفر برسانند. آنان كم كم با سركوب كردها در اروميه و سندج و پيرانشهر ومهاباد، آمادگي خويش را براي نبردهاي بزرگ تر تقويت مي نمودند و ارتش ايران نيز براي پشتيباني از عمليات هاي آنان آماده مي گرديد. در آن سال عراق 14000كيلومتر مربع از خاك ايران را در اختيار داشت و با ساخت راه ها و انبارها و مواضع محكم همراه با استفاده گسترده از توپخانه و بالگرد ،نيروهاي آنان تاحدودي از هم دور شده بودند و تمايل زيادي به حفظ موقعيت فعلي داشتند.و تا آن موقع فعاليت هاي شناسايي همچنان در ميان ارتش عراق ،يك استثنا و نه قاعده به شمار مي رفت. *5-4- حملات پيروزي بخش متقابل ايران آغاز مي گردد: در ماه آگوست اولين حملات ايراني ها در طول جبهه هاي نبرد ،شكل مي گيرد و عراق در 12 آگوست استفاده محدود از گاز هاي سمي را آغاز مي نمايد . ايرانيهاي مستقر در غرب كرخه ، تلاش براي آزادي آبادان و بستن جاده بصره را آغاز مي كنند . در 2 سپتامبر عمليات ثامن الائمه آغاز مي گردد ودر آن 30000 تا 40000 نيرو در موازات رود كرخه به سوي جاده مواصلاتي بصره به شمال عراق يورش مي برند.آنان از پشتيباني توپخانه و تانك هاي كوچك بهره مي بردند و نيروهاي عراقي مستقر در خوزستان كه بين 50000 تا60000نفر بودند، هدف آن نبودند. و به دلايلي نامعلوم عراق در برابر حضور 15000 تا 20000نفر در شرق كارون هيچ عكس العملي نشان نداد.و فقط همزمان با حمله ايراني ها در 26 سپتامبر ازسمت رود بهمنشيربه سوي آبادان ،عراق دست به دفاع از خود زد. ايراني هاي مستقر در آبادان نيز ارتش عراق را در بخش هاي جنوب و شرق كارون تحت فشار قرار دادند. از لحاظ تئوري تعداد نيروهاي دو طرف برابر بود ،اما بدليل پشتيباني ضعيف توپخانه عراق با150 تا200 توپ مستقردر تيررس اين مناطق و ناتواني در پشتيباني هوايي از نيروها ، تعدادي از آنان در محاصره قرار گرفتند و آسيب هاي زيادي به ارتش عراق وارد گرديد. آنان در بخشي از مناطق، دست به عقب نشيني تاكتيكي زدند و ضمن رها كردن سلاح هاي خود ، با قايق هاي كوچك ، از حلقه محاصره فرار كردند. در اين حمله ، در مجموع 4000 نفر از نيروهاي دوطرف كشته و زخمي شدند و امنيت جاده اهواز- آبادان تامين گرديد. تهديدات پيشين براي امنيت بندرهاي ماهشهر و (امام) خميني مرتفع شد و اهميت استراتژيك خرمشهر براي عراقي ها بدليل از بين رفتن موقعيت گذشته نظامي آنان ازبين رفت. در اين نبرد ايران بدون بهره گيري از توپخانه و پشتيباني هوايي و با حمايت بالگردهايش به پيروزي رسيد. دلايل پيروزي ايران به شرح زير است: *فقدان آمادگي براي عكس العمل سريع از سوي عراق. *عدم تمايل عراق به متحمل شدن آسيب هاي شديد و درمقابل همبستگي نيروهاي معتقد به رژيم در ارتش و پاسداران ايران . *ترابري مناسب و برنامه ريزي شده ايراني ها براي نبرد و پرهيز از به دام افتادن در قتلگاه هاي ايجاد شده در مقابل مواضع عراق. *استفاده ايران از آتش نيروهاي توپخانه وتانك دربرابر مواضع ايستا و متمركز ارتش عراق. اين نبرد نشان داد كه برتري در قدرت آتش و پشتيباني هوايي ، نمي تواند همواره عامل تعيين كننده باشد.و تركيب نيروهاي مختلف ايران مي تواند با فرماندهي حرفه اي و ساختاريافته ،اثربخش باشد. و اين هشدار به غربي ها داده شد كه ممكن است درنبردهاي مشابه كم دامنه ، باوجود توانايي هاي كنوني در بخش قدرت آتش و پشتيباني هوايي، با شكست مواجه گردند. در 10سپتامبر سقوط يك هواپيماي سي 130 ايران كه تعدادي از فرماندهان عالي رتبه ارتش و سپاه را در خود جاي داده بود، تا چند هفته باعث توقف حملات ايران شد. در اواسط نوامبر ،صدام پيشنهاد يك آتش بس يك ماهه را مطرح كرد. ولي ايران با رد آن اعلام نمود كه تا سرنگوني صدام به جنگ ادامه مي دهد.و ايران با اجراي عمليات طريق القدس در بستان و هور العظيم ، منطقه نبرد را به مرزهاي شمالي تر گسترش داد. با آزادي 200كيلومتر مربع از خاك ايران در اين عمليات ، علي رغم بارندگي هاي شديد فصلي در اين منطقه و مشكلات فراوان در شناسايي آن و انتقال تجهيزات زرهي، بهت زيادي در ميان فرماندهان عراق بوجود آمد. نيروهاي سپاه در اين عمليات منتظر آتش توپخانه ارتش نماندند وبا حمله پرتعداد و آغاز جنگ تن به تن ،توانستند بستان را آزاد نمايند و عراق با دادن 1000 كشته و 500اسير ، مجبور شد مواضع دفاعي جديدي را در شرق سوسنگرد ،تدارك ببيند. همزمان با آغاز جنگ رواني در مورد قتل عام اسراي عراقي توسط ايران ، تعدادي ازفرماندهان ارتش عراق بركنار گرديدند و رهبران ايران دريافتند كه پاسداران آنها بدون ساختارهاي كلاسيك و طراحي عملياتهاي پيچيده و پشتيباني هاي گسترده مي توانند به پيروزي هايي دست يابند. كمي بعد ودر عمليات فجر 1 نيز ارتش ايران توانست 100 مايل مربع از مناطق پيرامون قصرشيرين را آزاد نمايد. *5-5- ساير اتفاقات سال 1981: در سال 1981 تقريبا هيچ بمباران استراتژيك و نبرد دريايي مهمي روي نداد. و قدرت دريايي بر روند جنگ هيچ تاثيري نداشت. و ارتش ايران تنها به بازرسي كشتي هاي مظنون به انتقال اسلحه براي عراق مي پرداخت. و حفظ روابط تجاري ايران با دنيا بويژه از طريق امارات متحده عربي بدليل واردات 2 تا 4 ميليارد دلاري مواد غذايي در هرسال ، از اهميت بالايي برخوردار بود. در اين سال هيچ يك از طرفين به انجام بمباران هاي استراتژيك عليه اهداف اقتصادي و غير نظامي تمايلي نداشت. و توانمندي هاي خود در اين بخش را كمتر از حد لازم مي دانستند. در ژوئن 1981 ايران براي اولين بار با نقض حريم هوايي كويت به اين كشور حمله كرد. در 1 اكتبر نيز 3 فروند اف 4 ايران با بمباران تاسيسات نفتي ام القصر ، دولت كويت را وادار به احضار سفيرش از تهران نمودند. و اين حمله گام اول در جهت گسترش دامنه اقدامات سياسي رهبران ايران بود كه با راهپيمايي هاي برائت از مشركان در حج و حمايت از شبه نظاميان بحريني ، دنبال مي گرديد. در اين سال، شوراي همكاري خليج توسط 6 كشور حاشيه جنوبي آن تاسيس شد تا در برابر صدور انقلاب ايران ، به مقابله پردازد. همزمان كويت و عربستان سعودي به عنوان حاميان اصلي عراق به پرداخت وام هاي هنگفت وكمك به انتقال تسليحات مورد نياز ارتش اين كشور مي پرداختند. و به دلايلي انقلابي و سياسي و ديپلماتيك ، دولت ايران هيچگاه در صدد كاهش تنش هاي خارجي خود و ايجاد متحداني در منطقه برنيامد. رهبران ايران با اهرم انقلاب خود در صدد مجازات دولت هاي ديگر و تغيير رفتارهاي آنها بودند .اما ايران از توان نظامي كافي براي چنين اهدافي برخوردار نبود. در نتيجه ،ايران بيش از هميشه در انزواي جهاني قرار گرفت و با آسيب هاي زيادي روبرو شد.دراين سال آمريكا و انگلستان و شوروي، ناوچه هاي خود را به خليج اعزام كردند و ايالات متحده با استفاده از هواپيماهاي آواكس خود در صدد شناسايي اقدامات دو طرف برآمد. تلاش هاي بين المللي براي انعقاد قرارداد آتش بس، بي نتيجه باقي ماند و تنها در ماه هاي رمضان و محرم ،طرفين توافق كردند كه از نبرد بپرهيزند. و (امام) خميني بارها اعلام كرد كه تنها شرط صلح ، سرنگوني صدام خواهد بود. *5-6- ناكامي عراق در حملات خود و آزادسازي خرمشهر و خوزستان توسط ايران: در زمستان 1981 ،ايرانيها حملات خود را از سر گرفتند. با تقويت نيروهاي زميني و ارائه آموزش هاي نبردهاي شهري به پاسداران ، عراق همچنان تهديدات ايران را جدي نمي گرفت و با طراحي چند حمله تبليغاتي و نه هدفمند به گيلان غرب و بستان و نفت شهر ،در صدد بهبود جايگاه حزب بعث برآمد. با تقويت نيروهاي ايراني در دزفول ،امكان آغاز حملات ايران در بهار طبيعي به نظر مي رسيد. و با وجود پاره اي اقدامات پيشگيرانه ،آنها هرگز تصور چنين حمله اي را در ذهن خود ، نمي كردند. در فوريه، 65000 تا80000 عراقي با 4 لشگر ،در خاك ايران بودند. اما دراين مناطق گسترده اشغالي بايد نيروهاي بيشتري براي دفاع مستقر مي گرديد. در ايران، فرماندهي نيروها كه تعداد آنها به 110000نفر مي رسيد ، به سرهنگ صياد شيرازي ،فرمانده ستاد مشترك ارتش سپرده شده بود . يك سوم اين نيروها ارتشي و بقيه نيروهاي آموزش نديده مردمي و يا پاسداران بودند. *5-6-1- عمليات فتح المبين ايران در شمال خوزستان : ايران عمليات فتح المبين را با هدف تلاش نهايي براي آزادسازي خوزستان،رفع تهديد اشغال دزفول و بهبود پوشش راداري پايگاه دزفول در نيمه شب 22 مارس از سمت غرب شوش و دزفول آغاز نمود. ايراني ها با بهره گيري از ويژگي هاي مناسب طبيعي براي حركت پياده نظام و دشوار براي نيروهاي زرهي عراق ، در جبهه اي به طول 60 كيلومتر حمله خود را آغاز نمودند. در اين نبرد 7روزه كه در آن نيروهاي شبه نظامي بسيج و پاسداران با سلاح هاي انفرادي حاضر بودند ، ايران بخش هايي از مناطق اطراف خرمشهر را بدليل ضعف عراقي ها در دفاع متقابل و حضور ارتش مردمي در يگان هاي ارتش كلاسيك ، آزاد نمود.در اين نبرد ،صدام دستور عدم تغيير درمحل استقرار نيروها را صادر نموده بود و بدليل ضعف در پشتيباني از نيروها ، در نهايت به شكست عراق و نابودي نيمي از لشگر 4 اين كشور انجاميد. البته پاسداران ايراني هم اشتباهاتي داشتند. آنها بدليل عدم انتظار براي اجراي آتش توپخانه و يا فقدان آن ، تنها به يگان هاي تانك اتكا نمودندو نتوانستند درپيشروي هاي خود موفق گردند. هر دو كشور در عمليات فتح المبين از بالگرد و هواپيما بهره بردند ،اما درمجموع اثربخشي اندكي داشتند. چند روز بعد ودر 3 مارس، نبردهاي سنگيني درعين خوش، سومار،صالح آباد، گيلان غرب، پل سرذهاب و غرب دزفول روي داد كه خسارات سنگيني به هردو طرف وارد گرديد. ايران 5000 كشته و 7000زخمي و تلفات و اسراي عراق 14000تا 15000 نفر بود. 400 تا 500 تانك و نفربر و 200 توپ عراقي ها و انبوهي از مهمات آنها در اين نبرد از بين رفت و يا به غنيمت گرفته شد. خبرنگاران غربي در گزارش هاي خود نوشته اند كه اكثر سربازان اسير عراق تا پاي جان مقاومت نموده اند و عده اندكي بدون مقاومت تسليم مي گرديدند. بيشتر اين اسرا به ارتش مردمي تعلق داشتند و پس از اين شكست ، فرماندهان سياسي اين نيروها بركنار و فرماندهاني متخصص ،جايگزين آنها شدند.البته بدليل خودكامگي صدام وتمركز زياد در فرماندهي نيروهاي عراق، اصلاحات بوجود آمده ،تاثيرات اندكي داشت. 4 سال بعد صدام به لزوم اصلاح اساسي نقاط ضعف ارتشش در راستاي بهبود انعطاف پذيري ، تخصص گرايي و اعطاي استقلال به فرماندهان يگان ها پي برد. *5-6-2- سوريه ،توان صادرات نفت عراق را نابود مي كند: همزمان با تلاش ايران براي تصرف خرمشهر ،ايرانيها به يك پيروزي بزرگ در خارج از صحنه نبرد دست يافتند.همان طور كه پيشتر گفته شد عراق به دنبال نبردهاي خليج ، براي صادرات نفت خود به خطوط لوله تركيه و سوريه وابسته بود.ايران در مارس 1982 ،موافقت نامه 10 ساله اي را براي مبادله نفت خود با محصولات كشاورزي سوريه منعقد كرد. بر اين اساس،روزانه174000بشكه نفت به پالايشگاه هاي سوريه فرستاده مي شد. بخشي از اين نفت رايگان و بقيه با بهاي ناچيزي در اختيار سوري ها قرار داده مي شد. در مقابل سوريه صادرات نفت عراق از اين كشور را به حالت تعليق درآورد.در 8 مارس نيز آنان مرز خود با عراق را به بهانه همكاري عراق با اخوان المسلمين سوريه ،بستند و دو روز بعد كل نفت ذخيره شده عراق در كشورشان را مصادره كردند. بدين ترتيب ظرفيت صادرات نفت عراق به 300000 بشكه در روز كاهش يافت. و در مجموع ظرفيت صادرات نفت عراق كه در آغاز جنگ چند ميليون بشكه در روز بود تا ابتداي مارس 1981به 900000 بشكه و در 10 مارس به600000 بشكه در روز رسيد. و آنان بايد تنها به درآمد خط لوله تركيه كه در پاره اي از موارد با خرابكاري روبرو بود ، اكتفا مي نمودند. كاهش 5 ميليارد دلاري مجموع درآمدهايشان در هر سال باعث لغو برنامه توسعه اقتصادي عراق شد و آنان حتي توانايي تامين مخارج 1ميليارد دلاري ماهيانه جنگ را هم نداشتند. در مقابل ايران در هر روز 2 ميليون بشكه نفت صادر مي نمود وبه دليل عملياتي بودن همه پالايشگاه هاي خود بجز واحد آبادان ،نيازمند سهميه بندي نفت و بنزين نبود. اما در سايه رشد تورم ،ايراني ها مجبور بودند كه براي تهيه نيازهاي خود به بازار سياه پناه ببرند. در آن سو، عراقي ها با حضور صدها هزار كارگر مصري و سوداني در كشورشان مي توانستند از آنها در ارتش خود به عنوان نيروهاي داوطلب استفاده كنند. دولت مصر 1.5 ميليارد دلار سلاح و دولت اردن ،تعدادي سرباز در اختيار صدام قرار داد. همچنين كويت و عربستان با واريز درآمد ارزي حاصل از فروش 300000 بشكه نفت خود در هرروز به حساب عراق ،مقرر نمودند كه پس از پايان جنگ اين كمك ها را باز پس بگيرند. و در نهايت عراق توانست تا پايان جنگ از 35 ميليارد دلار كمك خارجي بهره گيرد. *5-6-3- عمليات آزادسازي خرمشهر(بيت المقدس): به دنبال شكست ايراني ها در آبادان ، آنان تلاش كردند كه با تحكيم مواضع دفاعي خود ، راه را براي حفظ خوزستان و آزادي خرمشهر هموار كنند.در مناطق جنوبي خوزستان ،مناطق خشك ونيزارهايي وجود داشت كه بايد بر مبناي آنها هر اقدامي صورت مي گرفت. و در صورت سقوط خرمشهر ، بصره با تهديداتي جدي روبرو مي گرديد. عراق 90000 نيرو در خوزستان داشت كه ارتباط آنها با عراق بوسيله يك پل بر روي شط العرب حفظ مي گرديد. در خرمشهر سياست زمين سوخته (نابودي همه بناها و درختان)اجرا شده بود تا دفاع از آن ساده تر گردد.ايجاد ميدان هاي مين و سيم هاي برق فشار قوي در كنار ايجاد پايگاه هاي توپخانه با ذخاير مناسب در تيررس شهر خرمشهر،از ديگر اقدامات عراق بود.دو لشگر توپخانه و يك لشگر زرهي در كنار 8تيپ ارتش مردمي عراق ، در خرمشهر مستقر بودند.آنان همچنان بر استراتژي دفاع ايستا و متمركز پافشاري مي كردند. با افزايش اهميت سياسي سلطه بر خرمشهر بر موقعيت نظامي آن از سوي هر دوطرف ، اين نكته فراموش شد كه ارتباط اين شهر از خاك عراق تقريبا جدا گرديده بود. همواره ايجاد دفاع زنجيره اي مي تواند به يك دام بالقوه تبديل گردد و در اين نبرد اگرچه ورود ايراني ها به اين زنجيره مستحكم دفاعي بسيار مشكل بود، اما خروج از آن براي خود عراقي ها نيز به راحتي ممكن نبود. در آن زمان 150000ايراني در اطراف خرمشهر و جنوب خوزستان قرار داشتند كه با فرماندهي ستاد مشترك ارتش ، به عمليات مي پرداختند. و با وجود اختلافاتي ميان پاسداران و ارتش، بدليل فضاي انقلابي و مساله دفاع از مرزهاي ملي و پس از دو پيروزي اخير ، آنان با روحيه اي مقاوم مي جنگيدند. نيروهاي ايران در 30آوريل 1981، در شب و بدليل خنثي كردن حملات هوايي و توپخانه اي عراق ،از سه طرف به خرمشهر يورش بردند . با وجود دفاع خوب عراقي ها، موج گسترده حملات انساني نيروهاي ايران ،سرانجام به شكست ارتش عراق منجر شد. در روزهاي بعد نبرد در اطراف خرمشهر و آبادان و كارون ادامه يافت و با ناكامي عراق درانجام پاتك هاي متقابل در3 و4 مي، آنان در حميديه و هويزه نيزبدليل كمبود نيرو با شكست ديگري روبرو شدند. در اين نبردها ايراني ها بصورتي غير منتظره از بالگردهاي تهاجمي خود عليه عراقي ها و پاسگاه فرماندهي ارتش عراق در شلمچه و شهر فكه استفاده نمودند. در يك هفته، ايراني ها در منطقه اي به طول 30 كيومتر از ايستگاه حسينيه تا حوالي خرمشهر پيشروي كردند و تنها راه ارتباطي سربازان عراقي با خاك كشورشان راتهديد نمودند. در 9 مي آخرين مرحله عمليات آغاز گرديد. با قطع ارتباط و محاصره شدن عراقي ها تعداد زيادي تانك و خودروي زرهي و توپ ، به دست ايراني ها افتاد.و با عقب نشيني عراق ،آنان مواضع دفاعي خود را از دست دادند.در ده روز بعد كه ايران براي تصرف خرمشهر آماده مي شد ، عراق به تحكيم مواضعش مي پرداخت.خرمشهر براي عراق به يك دام و نه يك دژ مستحكم فاقد عمق استراتژيك تبديل شده بود .ارتش عراق فاقد نيروهاي پشتيبان بود و با وجود مقاومت همه جانبه، دو لشگر عراق در خرمشهر به محاصره درآمد و آنان راهي به جز تسليم ويا فرار از طريق شط العرب وبرجاي گذاشتن تسليحات شان نداشتند. پس از ده روز نبرد سخت ، يك يگان پاسداران جاده تداركات رساني عراق را در 21 مي تصرف نمود و با موج حملات نيروهاي ايراني ، اين شهر به محاصره كامل درآمد. در 22 مي 70000 ايراني در برابر 35000عراقي كه 15000 تا22000 نفر آنان در دام افتاده بودند ،به صف آرايي پرداختند. پس از نبردهايي دامنه دار بر سر تسخير موانع دفاعي، جنگ خياباني آغاز شد و با وجود استقرار آتش بارهاي داراي مهمات فراوان عراق در آن سوي شط ،امكان هدف گيري دقيق و اثربخشي براي آنان وجود نداشت. در اين زد و خوردها ،همه روزه عراق 100 سورتي پرواز انجام مي داد كه بدليل فقدان سلاح هاي هدف گيري در شب و نزديكي نيروها به هم ،تاثير چنداني نداشت.ايران هم از بالگردهاي خود در حجمي محدود بهره برد، ولي در مجموع هيچ نبردهوايي اي روي نداد. در مجموع، در 24 مي و به دنبال فرار ارتش عراق از خرمشهر از طريق شط العرب ، 12000 عراقي به اسارت در آمدند و گفته ايران در مورد انهدام كامل دو لشگر مكانيزه و دو تيپ مرزباني عراق مي تواند صحيح باشد. در همين ماه ،پاسداران با بهتر شدن وضعيت جوي ،عمليات هايي عليه كردها در مرزهاي شمالي انجام دادند. در ماه مي اين سال ، پاسداران ايران در قصر شيرين و سومار دست به عملياتي ناموفق زدند كه بدليل مواضع مستحكم عراق در كوه هاي اين منطقه، به موفقيتي دست نيافتند. *5-7- پايان مرحله دوم جنگ: تصرف خرمشهر را بايد آخرين اتفاق در مرحله دوم جنگ و بازپس گيري بيشتر مناطق تصرف شده از خاك ايران دانست. در اين مرحله و پس از آن ، عراق براي دفاع از مناطق تصرف شده اش ، نياز به نيروهايي بيش از نيروهاي در اختيارش داشت و برتري اين كشور در بخش جنگ افزار ،عملا رو به افول نهاد. از22 مارس تا24 مي و به مدت دوماه ،عراق 5500كيلومترمربع از متصرفاتش را از دست داد و 30000تا50000 كشته و زخمي ، 25000اسير، نابودي 200تانك ، 400 خودروي زرهي و صدها توپ و خمپاره انداز، از نتايج حملات ايران بود.و عراق بيش از هرچيز از نتايج عدم تخصص گرايي در ارتش خود ، ناتواني در انعطاف پذيري و ساختار سياسي در فرماندهي و كنترل خويش آسيب ديد. درسايه اين اتفاقات، صدام باپيشنهاد برقراري صلح و اعلام آتش بس يك طرفه براي اعزام نيروهايش به لبنان درجهت مقابله با تجاوزات ارتش اسراييل ، توانست همراهي كشورهاي ديگر و سازمان ملل را بدست آورد.اما (امام) خميني اعلام كرد ايران فقط با انعقاد معاهده صلح در صورتي موافقت مي نمايد كه با سرنگوني صدام همراه باشد. اما با وجود عقب نشيني نيروهاي عراقي از اكثر مناطق ايران درتابستان 1982 ، گامي در جهت انعقاد معاهده صلح برداشته نشد.رهبران ايران در اظهارات خود اعلام مي نمودند كه تنها پس از سرنگوني دولت صدام ،پذيرش آغاز جنگ از سوي عراق، بازگشت 100000 عراقي اخراج شده،پرداخت 100ميليارد دلار غرامت و به رسميت شناخته شدن معاهده1975 الجزاير ،حاضرند آتش بس را به رسميت بشناسند. پيروزي ها و خواسته هاي ايران ،باعث بهت زدگي رهبران دنياي عرب شده بود.صدام نيز به كمك كشورهاي متوسط عرب نيازمند گرديده بود .لغو برپايي اجلاس كشورهاي عضو پيمان عدم تعهد در بغداد با وجود هزينه هاي نيم ميليارد دلاري انجام گرفته ، ضربه ديگري به صدام بود كه در آرزوي رياست 3ساله براين اجلاس به سر مي برد. با كاهش محبوبيت صدام ، وي مجبور شد كه دست به تغييرات گسترده اي در شوراي انقلاب و فرماندهان ارتش عراق بزند.پرداخت كمك هاي جبراني به خانواده هاي قربانيان، توجه به شيعيان ،ايجاد پروژه هاي عمراني درنجف و كربلا و تعمير اماكن مذهبي اين دو شهر و تاكيد بيشتر بر ملي گرايي و عربيسم از ديگر طرح هاي دولت وي به شمار مي رفت. اقدام بعدي ايجاد و تقويت خطوط دفاعي در سراسر جبهه هاي نبردوايجاد درياچه هاي مصنوعي در خوزستان بود. در آن سو ايرانيها كه غنايم جنگي زيادي به تصرف درآورده بودند ، در شيراز به آموزش نيروهايشان براي به كارگيري اين سلاح ها مي پرداختند.ايران كه با تلفات و زخميهاي زيادي روبرو شده بود، همچنان با شورش هاي شهري و زد و خورد مسلحانه با مجاهدين خلق و توده اي ها روبرو بود. اين اتفاقات و دستگيري قطب زاده به اتهام تلاش براي ترور (امام) خميني ، بر آمادگي و روحيه نيروهاي حاضر در جنگ تاثير مي گذاشت و تلاش هاي(امام) خميني براي اتحاد پاسداران و ارتش را با مانع روبرو مي نمود.كمي بعد با اعدام 70فرمانده ارتش ايران به جرم همكاري با قطب زاده وزير خارجه وقت ايران ،شرايط جديدي بوجودآمد. در ايران روحانيون بر تقويت بيشتر پاسداران و بسيج تاكيد مي نمودند و با اتكاي فرماندهان ايران بر موج حملات انساني ، روز به روز رهبران ايران از اتكاي خويش بر تهيه سلاح هاي زرهي و سلاح هاي پيشرفته ،مي كاستند. *4-7-3- شرايط در ساير نقاط دنيا: پس از پيروزي هاي ايران ،كشورهاي عرب خليج با نگراني هاي تازه اي روبرو شده بودند ، اما گويي غرب به نتايج آن توجهي نداشت و تنها از ريسك اقدامات آتي ايران در هراس بود.هرچند تحليل گران غربي بر مخاطرات آينده فراروي غرب در صورت پيروزي هاي بيشتر ايران ،تاكيد داشتند. *(1):اين رقم به هيچ وجه صحيح نيست واساسا ايران در زمان جنگ به دليل اعمال تحريم ها فاقد خريد هايي با چنين ارقامي بود.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
زماني كه موج نيروهاي پاسداران و بسيج شروع به پيشروي مي كرد، فراتر از كنترل تاكتيكي وفرماندهي ، بسيار عالي بودند. فرماند هان نيز در زماني كه عموما هيچ نقشه ي جايگزيني در دست نداشتند،از نظر ايدئولوژيكي خود را ملزم به دست يابي به اهداف يا "شهادت" كرده بودند ** تلاش هاي ايران براي فتح عراق: ژوئن 1982 ـ مارس 1984 6*-0- اولين حمله ي گسترده ي ايران عليه عراق: مشخص نيست كه ( امام) خميني و حاميان او در تصميم براي اشغال عراق تا چه اندازه جدي بودند. براساس برخي از گزارش هايي كه در سال 1988 انتشار يافت، (امام) خميني و اطرافيان او، تصميم نداشتند كه پس از آزاد سازي تمام قلمرو ايران، به جنگ ادامه دهند. اين در زماني بود كه ايران متحمل خسارت هاي سنگيني شده بود. اما در مورد درستي اين مسئله ترديدهايي وجود دارد. ( امام) خميني طي اظهاراتي اعلام كرده بود ايران توانايي آن را ندارد كه در ابتداي جنگ، عراق را فتح كند، و چنين جمله اي به اين احتمال بر مي گشت كه صدام حسين از قدرت بر كنار خواهد شد و برخي قيام هاي صورت گرفته در عراق، شرايط اين رژيم را تغيير خواهد داد. علاوه بر اين، ( امام) خميني در اختيار گرفتن اماكن مقدس عراق را يكي از اهداف انقلاب نام برده بود و آن را گام اصلي در آزاد سازي قدس مي دانست. *(1) در ژوئن 1982 ،دامنه ي پيروزي هاي ايران به قدري افزايش يافت كه وسوسه ي حمله به عراق غير قابل مخالفت مي نمود. ايران مقاومت هاي عراق در خوزستان را در هم شكسته و چند يگان از منظم ترين يگان هاي عراق را شكست داده ويا آن ها را كاملاً منهدم ساخته بود. نيروي هوايي عراق در هيچ يك از اين جنگ ها، تأثير گذار نبود و آشكار بود كه عراق به دليل از دست دادن صادرات نفت خود با مشكلات اقتصادي، مواجه شده است. نا آرامي هاي اندكي هم در شهر هاي شيعه نشين جنوب عراق ديده مي شد و به نظر مي رسيد عراق در برابر حرارت انقلاب ايران، هيچ دفاع مشخصي ندارد. در ماه هاي ژوئن و جولاي سال 1982 كمتر كسي از اطرافيان ( امام) خميني حرف از اعتدال مي زد. جنگ داخلي در پايتخت، و كودتاهاي پي در پي، تمايل براي تشويق عملكرد نظامي را تقويت مي كرد. در روز هاي پاياني ژوئن و اوايل جولاي،(امام) خميني و ديگر سخن گويان سرشناس ايران اشاره هايي هم به اين واقعيت داشتند كه به زودي ايران تهاجماتي را عليه عراق ترتيب خواهد داد. *6-1- وضعيت نيرو هاي ايراني و عراقي در آغاز تهاجمات ايران به عراق: اين اشاره ها به زودي به واقعيت پيوست. سومين مرحله جنگ زماني آغاز شد كه ايران نزديك به پنج لشكر را براي فتح بصره بسيج كرد. در اين برهه از جنگ، تعداد نيرو هاي هر لشكر ايران بسته به تعداد پاسداران و بسيجي هايي كه نيرو هاي "مهاجم" يا همان نيروهاي حمله را تشكيل مي دادند،12000 تا 15000 نفر بود. آنها از يگان هاي زره پوش و توپخانه بهره مي بردند. همچنين از پياده نظام قدرتمندي نيز برخوردار بودند كه براي استفاده در حملات جبهه اي و حملات موج انساني، سازمان يافته و مي توانستند بر هر گونه مقاومتي غلبه كنند. آرايش نيرو هاي ايراني به گونه اي صورت گرفته بود كه به فرماندهان اجازه مي داد حجم عظيمي از نيروهاي پياده را در حملات پي در پي پلكاني و يا "موجي" به كار گيرند. همچنين اين آرايش اجازه مي داد تاكتيك هايي به كار گرفته شود كه در بازپس گيري خوزستان و خرمشهر موفق عمل كرده بود. با اين حال اين آرايش مفيد اشكالات عمده اي هم داشت. اين نيرو ها نمي توانستند سريع و مؤثر مانور دهند، خصوصاً زماني كه نيرو ها درگير جنگ مي شدند. فرماندهي و كنترل با دشواري هايي رو به رو بود. عناصر پاسدار در رهبري حمله، نيمه مستقل عمل مي كردند و معمولاً هماهنگي ميان پياده نظام و توپخانه ضعيف بود. حركت مستقيم نيروي هاي ايراني به سمت خطوط دفاعي عراق، كه در شب ممكن بود، عراق را در استفاده از نيروي هوايي و توپخانه ي خود دچار مشكل مي كرد. ايران نيز توانايي حمايت هوايي و توپخانه اي را نداشت به جز زماني كه براي حمله پياده نظام آماده مي شد. سازماندهي نيرو هاي ايراني و تاكتيك هاي حمله به شدت با تجربه ي موفق آنها پيوند خورده بود. زماني كه موج نيروهاي پاسداران و بسيج شروع به پيشروي مي كرد، فراتر از كنترل تاكتيكي وفرماندهي ، بسيار عالي بودند. فرماند هان نيز در زماني كه عموما هيچ نقشه ي جايگزيني در دست نداشتند،از نظر ايدئولوژيكي خود را ملزم به دست يابي به اهداف يا "شهادت" كرده بودند، . همچنين فراخوان نيرو هايي كه عقب نشيني كرده و يا اگر براي عقب نشيني موفق آموزش كافي نديده بودند، كار دشواري بود. همچنين براي نيرو هاي زرهي، جداي از حمايت كردن از پياده نظام، اغلب اوقات نقش ديگري تعريف نشده بود. نيروي زرهي ايران گاهي مي توانست يك نيروي عراقي را دور بزند، اما توانايي آن را نداشت كه بدون حمايت پياده نظام عليه مقاومت هاي عراق دست به مانور هاي عميق بزند و قسمت عمده ي نيروي پياده نظام ايران فاقد تجهيزات و توانايي هاي كافي بود كه بتواند همانند نيرويي مكانيزه عمل كند. همچنين تاكتيك هاي ايران نشان داده بود كه در فراهم آوردن و استفاده كردن از يك شكاف، مشكلات اساسي دارد. عموماً نيرو هاي پياده نظام تجهيزات انفرادي شان را حمل مي كردند و زماني كه در تك هاي پلكاني پيشروي مي كردند، پشتيباني آنها به كمك سيستمي كاملاً ابتدايي صورت مي گرفت. سيستم پشتيباني تا زماني از كارايي بر خوردار بود كه نيرو هاي ايراني مجبور به عقب نشيني نبوده و يا نقشه ي خود را تغيير ندهند. اما زماني كه نيرو ها نياز به سازماندهي مجدد داشتند و يا به سرعت پيش مي رفتند، سيستم پشتيباني فرو مي ريخت. همچنين مرحله اي در نظر گرفته نشده بود كه در آن نيرو هاي پياده و زرهي، حمله اي مكانيزه را ترتيب دهند و به دنبال پاسداران كه خط دفاعي عراق را در هم شكسته بودند، از پيروزي هاب اوليه خويش، بهره برداري كنند. تا زماني كه ايران مي توانست حجم نيروي انساني و تجهزات خود را افزايش دهد و نسبت به عراق تمركز نيروها و برتري خود را بالا ببرد، اين مشكلات براي ايران جدي تلقي نمي شد. نسبت مطلوب نيرو ـ فضا در خوزستان و تاكتيك هاي دفاعي ايستاي عراق، به ايران اين امكان را داد كه سرزمين هاي خود را آزاد سازد. اين حقيقت را نيز بايد در نظر داشت كه نيرو هاي عراقي در ايران براي هدفي مي جنگيدند كه تقريباً غير عملي بود. در حالي كه نيرو هاي ايراني براي دفاع از سرزمين خود مبارزه مي كردند. در حالي كه كسي نمي تواند قدرت جنبه هاي روحي و ايدئولوژيك جنگ را محاسبه كند، شكي نيست كه نيرو هاي ايراني طي سال هاي 1981 و 1982 با آرزوي مردن (شهادت) مي جنگيدند و اين براي نيرو هاي عراقي ترس آور و وحشت آفرين بود. با اين حال عراقي ها اينك براي دفاع از خاك خود مي جنگيدند،اما همچنان به نگهداري خطوط دفاعي خود در خاك ايران ودرنزديكي قصر شيرين، نفت شهر، سومار، مندلي، مهران و موسيان ادامه مي دادند. همانند شوروي سابق در جنگ جهاني دوم، اين جنگ، جنگ صدام حسين بود كه به منازعه اي ملي تبديل شده بود و هر يك از سربازان عراقي اكنون مي توانستند آن را درك كنند. با تمام خسارات وارد آمده، عراق در نيروي هوايي خود به نسبت4 به1 برتري داشت. برتري اين كشور در نيروي زرهي و توپخانه اي مؤثر به نسبت 3به1 بود و در نيروي پياده نظام و حوزه ي تداركات خود از يك برتري كامل بر خوردار بودند. عراق اكنون به دفاع از مواضع خود مي پرداخت و خطوط ارتباطي عالي به او كمك مي كرد تا امكان پشتيباني و تقويت بسيار سريع تر را مقدورسازد. عراق همچنين نيروي نظامي تقريباً مشابهي را در ارتش سوم خود در اختيار داشت و آن را در اطراف بصره مستقر ساخته بود : حدود 70000 تا 90000 نفر. عراق يگان هاي ارتش مردمي خود را از فرماندهان نالايق پاكسازي كرد و همانطور كه از پيش آموخته بود، به جاي اين كه آنها را به خط مقدم اعزام كند و با اين كار نقطه ي ضربه زدن براي ايران فراهم آورد، آنان را تحت فرمان نيرو هاي پرسنل ارتش خود درآورد. اين امر همچنين ناشي از تجربه خوزستان و خرمشهر بود. همچنين عراق تمام نيزارهاي جنوب هويزه را به سنگري مستحكم تبديل كرد. خط مستحكمي از خاكريز در ناحيه ي مرزي در قسمت شرقي جاده ي اصلي شمال جنوب عراق بنا شد. تعداد زيادي از جاده هاي فرعي به كمك جاده هاي كوچكتر شمال ـ جنوب، به خطوط مقدم مي رسيدند. اين جاده هاي بلافاصله در پشت خاكريز مرزي قرار مي گرفتند. "كمربند آتش" مشخصي جلوي خاكريز وجود داشت و در تمام طول خاكريز برج ديده باني و نقاط آتش مستقر شده بود. از اين نقاط به كمك تانك هاي مستحكم دفاع مي شد، و تعداد زيادي ضد هوايي و توپ مستقر شده بود كه از آنها براي "شليك" كردن به سمت نيروهاي مهاجم ايراني استفاده مي شد. عراق از ادواتي چون خمپاره انداز، ميدان مين و سيم خاردار استفاده ي بسيار گسترده اي كرد. در هر نقطه اي كه ممكن بود، عراق آب را وارد منطقه مي كرد تا بدين وسيله موانع دفاعي بيشتري به وجود آورد. در عقبه ي هر خاكريز،يك يگان توپخانه قرار داشت و چينش آنها به گونه اي بود كه در مواقع اضطراري مي توانستند يكديگر را تقويت كنند. مخازن مركزي پشتيباني مهمات و تداركات در لايه ي بعدي قرار مي گرفت. در تمام نقاط به منظور تغذيه ي جبهه و جلوگيري از اتمام مهمات، انبار ها سرريز شده بودند. استحكاماتي كه براي بصره و ديگر مناطق شهري در جنوب ترتيب داده شده بود، متشكل از حلقه ها يا نيم دايره هايي مشابه بود. با اينكه عراق چنين سيستم دفاعي مستحكمي در عمق خاك خود بنا نكرده بود، اما در اواسط سال 1982 چنين استحكاماتي را براي بصره فراهم آورد. اين ساختار همچنين مشكل فرماندهي و كنترل را ساده مي كرد، زماني كه عراق متوجه مي شد ايران حمله ي اصلي خود را از كدام نقطه آغاز مي كند. حمله ي ايران به استحكامات گسترده ي كاملاً مسلح و مجهز عراق نيز در اين فهم مؤثر بود. فرماندهان عراقي مي توانستند از توپخانه براي حمله به نقاط مورد نظر استفاده كنند. جنگنده ها و بالگرد ها ،كمربند آتش كاملاً تعريف شده اي را در اختيار داشتند. موانع دفاعي به عراق اجازه تقويت بيشتر شمال و جنوب را مي داد. در حالي كه نيرو هاي ايراني از عقبه ي خود بسيار دور بودند وامكان ارتباط سريع با آن را نداشتند تا بتوانند از شكافهاي تاكتيكي استفاده كنند. خلاصه اين كه شرايطي كه در چند ماه گذشته به نفع ايران رقم خورده بود، اكنون از فاقد استفاده خارج بود. همچنين لازم به ذكر است كه هر دو طرف از انجام مانور هاي مدرن جنگي عاجز بودند. تحركات نسبتاً كوچك و افزايش فاصله نيروها از همديگر، بهم ريختگي بسيار و مشكلات فرماندهي و پشتيباني قابل توجهي را به وجود آورد. *6-2- عمليات رمضان، به سمت بصره: اولين تلاش ايران براي فتح عراق ،عمليات رمضان المبارك نام داشت. اين عمليات در ماه رمضان و در شب 13-14 جولاي 1982 آغاز شد. عناصر چهار لشكر كه پاسداران هدايت آنها را بر عهده داشتند، استحكامات مرزهاي شلمچه را مورد حمله قرار دادند. هدف آشكار حملات اين بود كه ارتباط جاده هاي جنوبي با بصره را قطع كرده و شهر را جدا كنند. برنامه ريزي حمله ي ايراني ها تقريباً كامل بود. حمله در شب و از تالاب هاي جنوبي هويزه آغاز شد. نيرو هاي ايراني به سرعت از استحكامات مرزي عبور كرده و به سمت خط اصلي دفاع در عقبه سپاه عراق، حمله بردند. نيرو هاي ايران تقريباً 20 كيلومتر در عرض و كمتر از 10 كيلومتر در عمق نفوذ كردند. به هر حال نيرو هاي ايراني رو در روي خط اصلي دفاع عراق قرار گرفتند. نتيجه اين بود ايران مكرراً سعي كرد از موضعي عبور كند كه عراق در آن مواضع استحكامات دفاعي خوبي داشت و در مجموع قدرت آتش، خصوصاً قدرت آتش توپخانه اي آنها برتري كامل داشت. هر دو طرف تلفات سنگيني متحمل شدند، اما تلفات نيرو هاي ايراني سه تا چهار برابر بود. حمله ي ايران نيز به سرعت زمين گير شد. اين امر به عراقي ها اجازه داد نيرو هاي ايران را از دو جناح دور بزنند. در حالي كه مانور عراقي ها فاقد سرعت و "ظرافت" كافي بود، اما تأثير به سزايي داشت. نيرو هاي ايراني در يك دام سه طرفه گرفتار شدند و تا نقطه ي آغاز حركت خود عقب نشستند. سپس جنگ تبديل به جنگ فرسايشي توپخانه اي شد. اين جنگي بود كه عراق براي پيروزي در آن به خوبي تجهيز شده بود. برتري توان توپخانه اي و قدرت نيرو هاي زرهي عراق مي توانست عليه نيرو هاي ايراني به كار گرفته شود، نيرو هايي كه اينك تقريباً انسجام خود را از دست داده بودند و به كندي حركت كرده و عكس العمل نشان مي دادند. جنگنده ها و بالگرد هاي عراق تلفات و خسارات چنداني را به بار نياوردند، اما در انجام امور پشتيباني بسيار خوب عمل كردند. آثاري در دست است كه نشان مي دهد در اين دوره ، توپخانه ي عراق از "گاز اشك آور" (CS) و يا گاز هاي ناتوان كننده (incapacitating ) استفاده مي كند. به نظر مي رسد استفاده از اين گاز ها در درهم شكستن نيرو هاي ايران مؤثر بوده است، و شايد بر تصميم گيري عراق در استفاده هاي بعدي از گاز هاي سمي ، مؤثر بوده است. با اينكه دو تيپ زرهي عراق متحمل خسارات سنگين شده بود،اما در مقابل ايران عناصر اصلي خود را هم در لشكر پياده نظام و هم در لشكر زرهي از دست داد. ايران همچنين حجم عظيمي از نيروهاي توپخانه اي و زرهي و انساني خود را از دست داد. ايران بايد حمله ي خود را متوقف مي ساخت و در مورد آن، تغيير عقيده مي داد. در عوض، ايران نيرو هاي خود را دوباره جمع كرده و از موقعيتي نزديك به زيد، در 21 جولاي حمله اي مشابه را 15 كيلومتر به سمت جنوب، آغاز كرد. اين حمله ي ايران باز هم در شب انجام شد و اين بار به جاي يك محور، از دو محور صورت گرفت. اين حمله موفق تر عمل كرد و خط دفاعي عراق را شكست. اما ايران در دفاع از جناحين خود شكست خورده و در مقابل ضد حمله ي آهسته ي عراق فاقد دفاع زرهي بود. ايران با حداقل دستاورد، عقب نشيني كرد و تقريباً 10000 نفر را از دست داده و 3000 نفر را هم از نيروهاي عراق كشت. عليرغم خسارات وارد آمده به ايران و اينكه ايران هيچ نشانه اي از حمايت شيعيان عراق بدست نياورد، آنان در 1 آگوست 1982 براي سومين بار دست به حمله زدند. با اين حال، ايران متحمل خسارات بسياري در نيروي انساني و ادوات نظامي شد و تا حد زيادي برتري خود را نيز از دست داد. محور جديدي كه ايران وارد عمليات خود كرد، از حد فاصل ميان زيد و ماشوا كار خود را آغاز كرد، اما طي چند روز ساختار نيروهاي ايران ، درهم شكست. در اين زمان 20000 تا 30000 نفر از نيرو هاي ايران كشته و يا به شدت زخمي شدند و 20 تا 25 درصد از تجهيزات نيز نابود گرديد. اين خسارات نشانگر آن بود كه هزينه ي ايران بيش از هزينه ي عراق در خرمشهر بود. ايران حجم قابل توجهي از نيروي انساني آموزش ديده و با تجربه ي خود را از دست داد. همچنين تجهيزات ايران متحمل خسارات جدي شده بود. در واقع اين خسارات باعث شد ايران در مورد ديگر حملات گسترده خود در بقيه فصل تابستان، تأمل كند. همچنين اين خسارات،حاكي از دشمني ميان فرماندهان نظامي و ملاها بود و نيز مشكلاتي را در جذب نيرو نشان مي داد. با اين وجود بعضي از عناصر رهبري در ايران، عمليات رمضان را به نوعي پيروزمند مي ديدند، از اين جهت كه عراق را مجبور كرد وارد جنگي فرسايشي گردد كه احساس مي كردند عراق توان ادامه دادن آن را نخواهد داشت. با اين حال به نظر مي رسيد كه استراتژي اساسي ايران نوعي پتك بر سندان كوبيدن است. ايران در نهايت با يورش به استحكامات عراق، نيرو هاي خود را در هم شكست و تنها دستاورد هايي سمبليك كسب كرد و پس از آن ماه ها به انتظار نشست تا توانايي هاي تهاجمي خود را بهبود ببخشد. اين حملات مكرر همچنين كادر فرماندهي، نيروي انساني آموزش ديده و تجهيزات ايران را كاهش داد. اين حملات ايران را از ادواتي كه باعث برتري نيروي انساني مي شد، محروم كرد و حمايت مردمي از جنگ، روحيه ي نظاميان و بستر نيرو گيري را كاهش داد. همچنين در نظر داشتن اين نكته مهم است كه عمليات رمضان حاكي از تغيير اساسي در اعتقادات مستبدانه ي رهبران عراق و ايران بود. موفقيت هاي عراق در اوايل سال 1982، به نظر مي رسيد (امام) خميني را متقاعد كرده است كه نيرو هاي انقلابي زماني به موفقيت دست مي يابند كه از تاكتيك قرباني شدن و شهادت بهره بگيرند. اين ديدگاه همچنين به وسيله ي اصول مذهبي وي و مشكلات دائمي كه در وفاداري پرسنل نيروي نظامي ايران وجود داشت، تقويت مي شد. با اينكه احتمالاً بعضي از اطرافيان (امام) خميني با او هم عقيده نبودند، و رهبراني چون منتظري و رفسنجاني در موقعيت هاي معيني، احتياط بيشتري به خرج مي دادند، درمجموع به نظر مي رسيد بسياري از فرماندهان و مقامات رسمي پاسداران، به اندازه ي كافي با او هم عقيده هستند و اين باعث مي شد تغيير شيوه ي جنگ و سازماندهي نيرو هاي ايراني، بسيار دشوار شود. در نتيجه ايران نتوانست توجه كافي بر حرفه اي ساختن ارتش خود مبذول دارد. همچنين در نيرو گيري، آموزش و سازماندهي پاسداران نيز همين اتفاق افتاد. ادامه يافتن نيرو گيري تا پايان جنگ بستگي به شور و اشتياق انقلابي و فشار ايدئولوژيكي داشت، اما هيچگاه ايران به حد اعلاي نيروي كار خود نرسيد. دشمني و فقدان همكاري ميان پاسداران و نيرو هاي پرسنل، هرگز به پايان نرسيد. براي پاسداران، وفاداري و اعتقاد جاي خود را به تخصص گرايي داده بود. اما انطباق سازمان نظامي با تاكتيك ها كه مي توانست باعث موفقيت ايران در اوايل سال 1982 شود، موفقيت ايران را در ادامه جنگ محدود كرد. در مقابل، بسياري از مشكلاتي كه باعث شده بود صدام حسين در حمله به ايران متحمل هزينه ي بسياري شود، كمتر از آني بود كه باعث شود عراق نتواند به دفاع از خود بپردازد. در حالي كه رويكرد ايستاي عراق به جنگ، برآن بود كه جنگ را براي چندين سال ادامه دهد ـ و اين كار هزينه هاي سنگيني را در جزاير مجنون، فاو و بعد ها در محاصره ي بصره بر عراق تحميل كرد ـ اما آنان در توزيع نيرو هاي خود،روز به روز موفق تر عمل ميكردند. همچنين عراق قادر بود با استفاده از توان آتش خود به موفقيت هاي بزرگتري دست يابد. در حالي كه هيچ يك از دو طرف ، رهبري سياسي روزآمدي كه شايسته يك جنگ باشد را از خود به نمايش نگذاشتند، اين صدام حسين بود كه مسئله ي پشتيباني و تاكتيك را بهتر از رقباي ايراني خود درك كرد. عراق در تمام طول جنگ مواضع مقاومت و استحكامات خود را بهبود مي بخشيد. اين كشور انبار هاي سلاح و تداركات بسيار غني را بنا كرد و مدام به دنبال افزايش سطح كيفيت تكنيكي آنها بود. عراق دائماً شبكه ي جاده اي خود را گسترش داده و به تعداد وسايل ترابري خود مي افزود و توان ترابري و پشتيباني از نيرو هاي خود را بالا مي برد. در حالي كه عراق تا آخرين سال هاي جنگ تنها به موفقيت هايي محدود دست يافت، اين كشور همواره مي كوشيد سطح آموزش نيروي زرهي، پياده، توپخانه اي و هوايي خود را افزايش دهد. رهبري سكولار عراق نه تنها از توسعه و ترفيع نيرو هاي خود حمايت كرد، بلكه در تغيير شرايطي كه رهبري مذهبي ايران دچار آن بود، عملگراتر بود. در ضمن، موفقيت عراق در دفاع چندين تأثير استراتژيك بر جاي گذاشت. اين حاكي از آن بود كه در ادامه جنگ از حمايت مردمي و توانايي نظامي برخوردار است. اين مسئله نشان داد كه اعراب ايراني در حمايت از عراق مهيا تر از شيعيان عراق در حمايت از ايران هستند. همچنين روشن شد كه ايران در صدد فتح عراق است و به همين خاطر،ديگر كشورهاي دنيا كمك هاي با ارزشي را به صدام حسين و رژيم وي كردند. اين حمايت ها باعث شد بعد ها انتقاد هايي به كمك هاي اعراب شود و نيز غرب و شوروي كه تلاش مي كردند مطمئن شوند ( امام) خميني در فتح عراق و استيلا يافتن بر خليج موفق نخواهد بود، زير سؤال رفتند. اين مسئله همچنين باعث شد شوروي دوباره به سمت عراق متمايل گردد، البته بخشي از اين مسئله به دليل افزايش روز افزون نگرش ضد شوروي ايران و تعقيب قضايي اعضاي حزب توده بود. از سوي ديگر ، به همين دليل فرانسه حمايت ها و تجهيزات بيشتري در اختيار عراق قرار داد و ايالات متحده با به راه انداختن "عمليات بدون روزنه" (operation staunch)، هر چه بيشتر تلاش كرد كه مانع انتقال تسليحات به ايران شود. *6-3- كاهش تهاجمات ايران در سال 1982 : حمله ي بعدي ايران، به جاي عراق كرد هاي ايراني را مورد هدف قرار داد. كرد ها ،تنها قوميتي بودند كه همچنان با حكومت (امام) خميني در حال جنگ بودند و مشخص بود كه به صورت روز افزون تبديل به سلاحي براي عراقي ها مي شوند. ايران نيرو هاي خود در نزديكي اروميه را تقويت كرد و در سپتامبر پرسنل ارتش به همراه پاسداران حمله ي گسترده اي را عليه آنان ترتيب دادند. اين حمله تبديل به جنگ بزرگي شد و در ماه نوامبر نامساعد بودن هوا در ادامه ي آن وقفه افكند. حمله ي نيرو هاي ايراني، نيرو هاي مبارز كرد را عقب راند و تعدادي از شهرها و جاده ها باز پس گرفته شد، اما پيشمرگ هاي باقي مانده ،كنترل مرز هاي كوهستاني را در اختيار داشتند. حمله ي بعدي ايران به عراق در 1 اكتبر سال 1982 صورت گرفت. اين حمله "مسلم بن عقيل" نام داشت. در اين حمله ايران برآن بود با اشغال چند بلندي استراتژيك كه بر شهر مندلي ـ شهري در 65 كيلومتري بغداد ـ مسلط بودند، موقعيت خود را در نزديكي مرز منتهي به بغداد ، توسعه بخشد. اين حمله در حوالي نفت شهر رخ داد كه اين منطقه، همانند مناطق اطراف قصر شيرين، يكي از مناطق نادر مرزي در شمال بود كه در سمت ايران دشت هاي گسترده اي را شامل مي شد و شبكه ي جاده اي مناسبي در اين دشت ها به سمت شمال بغداد قرار داشت. اگر اين منطقه اشغال مي شد، نيروي مهاجم مي توانست در جنوب شرقي به سمت مندلي و بغداد و در شمال به سمت اسديه و كركوك حركت كند. تعداد نيرو هاي ايران در اين حمله 40000 نفر بود كه آن را چند لشكر از پاسداران و يك لشكر زرهي از پرسنل ارتش تشكيل مي دادند. عراق چند روز مانع پيشروي اين نيروها شد و سپس ارتش دوم خود را در منطقه حاضر ساخت. پاسداران اين حركت را با انجام حمله در جبهه اي عريض پاسخ گفتند و با كمك گرفتن از پوششي كه عوارض طبيعي براي آنها فراهم مي كرد، توانستند تا نزديك مواضع عراقي هايي كه قصد حمله به آنها را داشتند، نفوذ كنند.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
پاسداران در ابتدا موفقيت هايي بدست آوردند و توانستند عراقي ها را مجبور كنند تا جاده سومار- مندلي عقب نشيني كنند. با اين حال نيرو هاي عراقي به آرامي عقب نشيني كردند و به اميد اين موقعيت نشستند كه پاسداران از موج حمله هاي انساني خود بهره بگيرند. به نظر مي رسد باز هم عراق براي در هم شكستن حملات ايران، از گازهاي شيميايي كمك گرفته است. همچنين نيرو هاي عراقي پس از هر حمله ي پاسداران، دوباره جمع شده و ضد حملاتي را صورت مي دادند. نيرو هاي ايراني تا 6 اكتبر به پيشروي ادامه دادند، اما تلفات سنگيني را متحمل شدند و تنها دست آورد هايي سمبليك را كسب كردند. در بهترين حالت، ايران 50 كيلومتر مربع از قلمرو كوهستاني عراق را در مرز هاي شمالي دشت هاي مندلي، فتح كرد. سپس ايران حمله اي را در نزديكي بصره به راه انداخت. اين حمله كه در1 نوامبر آغاز شد ، محرم نام داشت. هدف اين عمليات بازپس گيري خاك ايران در نزديكي مرز مشترك بود كه همچنان در دست عراقي ها قرار داشت. همچنين ايران درصدد بود با مستقر ساختن نيرو هاي خود در اين منطقه، قسمتي از جاده ي بغداد ـ بصره را قطع كند. قسمتي كه كوت و بخش شمال شرقي المحره را به هم متصل مي ساخت. اين بار به نظر مي رسيد عراق با خطر مواجه شده است و عوارض طبيعي هم اجازه پشتيباني سريع را نمي داد. حمله ي رسته هاي پاسداران در شب انجام مي شد. پس از يك هفته جنگ شديد، كه بيشتر آن نيز جنگ پياده نظام بود، نيرو هاي ايراني از رودخانه دوعيجي عبور كرده عراقي ها را تا نزديكي مرز Beid ؟ عقب راندند. آنها 350 مايل مربع را اشغال كردند كه 190 مايل مربع آن متعلق به خاك عراق بود. ايران ادعا كرد در اين عمليات ، 3500 اسير جنگي، 140 تانك، 40 توپ و تعدادي ديگر از وسائل نقليه را به غنيمت گرفته است. ايران مجدداً در 7 نوامبر به مندلي حمله كرد و حملات متفرقي را نزديك مرز موسيان صورت داد. جنگ تقريباً ده روز به طول انجاميد. ايران منافع محدودي را كسب كرد، اما به هيچ نتيجه ي قاطعي دست نيافت. بارش باران به صورت گسترده اي، تهاجمات را با وقفه رو به رو ساخت، اما عمليات هاي گشتي در قسمت اعظم جبهه انجام مي شد و تبادل آتش توپخانه نيز موضوعي عادي بود. اين وقفه به نفع عراق بود. عراق با سرعت هر چه تمام تر شبكه ي دفاعي خود را در سراسر مرز تقويت كرده و گسترش داد. انبارهاي پشتيباني و استحكامات عراق تا آنجا كه ممكن بود تقويت شدند. بسياري از اين استحكامات داراي فضاي سرگرمي، آموزش، كلينيك هاي درماني كوچك و حتي آرايشگاه بودند. رژيم عراق همچنين مواضع نيروهاي خود را به تجهيزات و تسهيلاتي همانند تلفن و تلويزيون، مجهز ساخته بود. با گذشت زمان عراق براي دفاع از خود از مين ها و موانع بيشتري استفاده مي كرد. حجم حمايت توپخانه اي هم افزايش يافت و تانك هاي بيشتري به منظور مهيا ساختن آتش مرگبار، به كار گرفته شدند. با اينكه ايران نيز خاكريز هايي تدافعي بنا كرده بود، اما آنها هرگز به سطح قدرت دفاعي عراق نزديك نشدند و حتي در روحيه دادن به سرباز ها هم با عراقي ها برابري نمي كردند. شرايط داخلي عراق نيز بهتر از ايران بود، با اينكه هر دو رژيم به شدت سركوب گر مخالفانشان بودند. در ايران تعقيب و پيگرد مجاهدين در تمام طول تابستان و پاييز سال 1982 ادامه داشت. با اينكه حكومت ايران ادعا كرده بود مجاهدين را در اواخر جولاي كاملاً متوقف ساخته است ـ و قريب به 5000 تا 60000 نفر هم در طول اين جنگ كشته و يا به اعدام شدند ـ اما بمب گزاري ها تا ماه دسامبر همچنان ادامه داشت. كميته هاي محلي انقلاب هم در سراسر ايران مستقر شده بودند و مردم را براي تطبيق با معيارهاي اسلامي يا حداقل وفاداري ظاهري به انقلاب ، تحت فشار قرار مي دادند. آنها مردان جوان را به حضور داوطلبانه در جبهه وادار مي ساختند و براي كمك به جنگ، پول جمع مي كردند. درهمين زمان، (امام)خميني سخت گيري خود نسبت به حزب توده را افزايش داد.رسانه ها در ماه آگوست ،حزب توده را به عنوان عنصري ضد انقلاب مورد حمله قرار دادند و دستگيري هاي گسترده در ماه نوامبر آغاز شد. پاسداران هر گونه مخالفت هاي قومي را بويژه در تهران و تبريز بصورتي ظالمانه و خونبار سركوب مي كردند . تلفات جنگ به حدي رسيده بود كه خانواده هاي ايراني را تحت تأثير قرار دهد. در حالي كه رژيم تلاش مي كرد از شهادت تجليل به عمل آورد و فواره اي را با نام "فواره خون" بنا كرد، آشكار بود كه بسياري از شهروندان عادي ايراني، تمايلي به از دست دادن پسرانشان نداشتند. هزينه هاي جنگ ايران را وادار كرد واردات خود را كاهش دهد و بازار سياهي را به راه اندازد كه تا اواخر جنگ عمر كرد. تورم و فساد معضلات اصلي بودند. در اواسط سال 1983 رژيم (حضرت امام خميني) خميني دچار فسادي مشابه فساد رژيم شاه شده بود. مردم عراق هم از سركوب هاي رژيم رنج مي بردند. رژيم با دراختيارنهادن پست هاي سطح بالاي حكومتي و سرمايه گزاري در پروژه هاي قومي و مذهبي، در پي راضي كردن كرد ها و شيعيان بود. در همين زمان پليس مخفي، هر گونه مخالفت سياسي را سركوب مي كرد. با اين حال سطح زندگي مردم عراق بالاتر از ايران بود و مواد مصرفي و خدمات ارزان تر و در دسترس تر بود. حكومت به خانواده هايي كه كسي را در جنگ از دست داده بودند، غرامت مي داد، البته كيفيت اين گونه غرامت ها پايين بوده و بعضي از پاداش هاي ويژه ـ مانند اتومبيل هايي كه براي خانواده ي فرماندهان كشته شده در نظر گرفته مي شد ـ هرگز به دست افراد نمي رسيد. *6-4- تأثير فروش جنگ افزار و پيشرفت هاي جديد در نيروي هوايي عراق: عراق ميان واردات جنگ افزار و پشتيباني تمايز قائل مي شد. عراق قادر بود در سال 1981، 3.8 ميليارد دلار و در سال 1982، 4.3 ميليارد دلار جنگ افزار وارد كند. ايران در سال 1981، 1 ميليارد دلار و در سال 1982 1.5 ميليارد دلار جنگ افزار وارد كرد. اين بدين معني بود كه عراق بيش از سه برابر ايران تسليحات بدست آورد و قادر بود در ازاي هر دلار ،كمك و تكنولوژي بيشتري را بدست آورد. سختگيري هاي ( امام) خميني نسبت به حزب توده باعث شده بود كه روابط حسنه ي ايران با شوروي بر هم خورده و اين مسئله به نفع عراق تمام شود. از ماه سپتامبر به بعد اتحاديه جماهير شوروي تمام سفارشات معوقه ي عراق را فراهم كرد و تجهيزاتي كه عراق توانايي پرداخت مبلغ آن را داشت، در اختيار اين كشور قرار داد. اين باعث شد عراق بتواند تانك هاي تي72 ساخت شوروي را خريداري كند، جنگنده هاي خود را تعويض نمايد، موشك هاي زمين به هواي جديد بدست آورد و توپخانه ي خود را تقويت كند. در همين زمان فرانسه نيز 40 درصد از صادرات نظامي خود را به عراق ارسال مي كرد. يگان هاي ميراژ اف1 سريع وارد عمل شده و عراق از اين جنگنده ها بهره برداري كرد. موشك هاي هوا به هواي مجيك 1 فرانسه نيز توسط عراق به كار گرفته شد. اين باعث شد كه عراق در نيروي هوايي خود نسبت به ايران برتري يابد، چرا كه ايران فاقد قطعات يدكي و حمايت هاي تكنولوژيكي بود. همين امر سبب شد عراق در جنگهاي هوايي خود پيروز باشد. در همين زمان، جنگنده هاي ميراژ اف1در ارتباط هاي هوايي عمليات هاي هوا به زمين، بسيار بهتر از جنگنده هاي شوروي عمل كردند. همچنين فرانسه موشك هاي اگزوست آ.ام39را در اختيار عراق گذاشت كه امكان آن را داشتند كه از بالگرد هاي سوپرفلرون شليك شوند. اين وضعيت باعث شده بود كه عراق در حمله به ناوگان كشتي راني ايران، توانايي جديدي را كسب كند. اين بالگرد ها برد تقريباً كوتاهي داشتند و امكان دسترسي به خطوط حمل و نقل دريايي نفت ايران را نداشتند. اما فرانسوي ها نوعي سيستم پرتاپ موشك هوا به دريا را در اختيار عراق قرار دادند كه اين كشور را قادر مي ساخت بدون اين كه موشك هايش رهگيري شوند، ناوگان ايران را هدف قرار دهد. عراق استراتژي حمله ي موشكي به ايران را از سر گرفت. اين كار در پاسخ به تهاجمات تابستاني ايران بود. عراق ادعا كرد حملات هوايي و موشكي جديد در پاسخ به حملات هوايي ايران به بغداد در 21 جولاي مي باشد. اما اهداف عراق در اين حملات بسيار گسترده تر بود. عراق تلاش مي كرد با استفاده از برتري قدرت هوايي خود، ايران را به آتش بس و يا صلح وادار سازد ، تلاشي كه در آن زمان به مسئله اي بسيار مهم تبديل شد. عراق موج جديد بمباران هاي استراتژيك خود را با جنگده ها و بمب افكن ها و بهره گيري از موشك هاي فراگ7عليه شهر هاي ايران، آغاز كرد. در 12 آگوست اعلام شد كه قسمت شمالي خليج، منطقه ي نظامي نيست. اما عراق در 18 آگوست، 25 آگوست و 17 سپتامبر، حملاتي هوايي را بعليه جزيره خارك انجام داد. عراق در حمله به ناوگان كشتي راني ايران در آبهاي شمالي خليج، هر چه بيشتر از موشك هاي اگزوست استفاده مي كرد. در اين دوره، حجم حملات هوايي عراق عليه ايران بسيار بالا، اما برنامه ريزي و هدف گذاري آنها ضعيف بود. اما همچنان حملات هوايي عراق بسيار كمتر از آني بود كه بتواند تأثير گذار باشد و در نتيجه اين كشور در تداوم جنگ ضعف داشت. در نتيجه تلاش هاي هوايي عراق هيچگونه دستاورد استراتژيكي را به بار نياورد. عراق همچنين در سال 1982 اولين موشك هاي اسكاد بي را به سوي ايران شليك كرد. اين كشور در 27 آگوست اولين بار اين موشك ها را عليه شهر دزفول به كار گرفت و در 18 دسامبر از دو نوع موشك اسكاد و فراگ7 براي حمله به اين شهر دزفول بهره برد. اين موشك ها كمتر از آنچه كه انتظار مي رفت تلفات به بار آوردند ،اما مورد جديدي از سلاح هاي "تروريستي" در ليست دارايي هاي عراق به حساب مي آمدند. عراق در طول ماه هاي دسامبر و ژانويه به حملات خود عليه شهروندان و اهداف اقتصادي ايران، ادامه داد. در 18 ژانويه حمله ي تقريباً گسترده اي را صورت داد. عراق ادعا كرد 66 هواپيماي بمب افكن را به كار گرفته است. اما تعداد واقعي بيشتر بود. عراق بدون اينكه تعداد كافي جنگنده براي اسكورت بفرستد و توجه به پايگاه هاي ضد هوايي ايران داشته باشد، بمب افكن هاي خود را اعزام مي داشت. همچنين حفاظت كافي را از هواپيما هاي خود به عمل نمي آورد و در پاره اي از موارد ،هواپيما هاي حاضر در عمليات سوخت خود را به پايان مي بردند. در روز هاي 25 تا 30 ژانويه نيروي هوايي ايران حملات عراق را پاسخ گفت و نشان داد همچنان در انجام پرواز هاي كم ارتفاع و هدف قرار دادن بسياري از مواضع عراقي، موفق است. با اين حال ايران در حمله به هر يك از اهداف عراقي به ندرت بيش از دو تا چهار هواپيما را به كار مي گرفت و دفاع هوايي ارتفاع پايين عراق و جنگنده هاي اين كشور تلفات سنگيني را بر نيرو هاي ايراني وارد آوردند. هدف نهايي اين بود كه حريف در بمباران هاي استراتژيك خود با بن بست مواجه شود. با اينكه عراق در حملات هوايي خود از مشاورهاي هندي، اردني و مصري بهره مي برد و حمايت هاي تكنيكي شوروي و فرانسه را در اختيار داشت، اما به جاي اين كه به مثابه ي يك واحد هوايي منسجم عمل كند، همانند گروهي تار و مار شده حمله مي كرد. در مقابل ايران همچنان به اندازه كافي قدرتمند بود كه با به پرواز در آوردن هواپيما هاي خود، مانع عراق شود. اما اين حملات براي بدست آوردن نتيجه اي واقعي ضعيف بود. همچنين از دست دادن هر كدام از هواپيما ها، از قدرت هوايي ايران مي كاست. بر اساس برخي از منابع آماري، در جنگ هاي هوايي ماه ژانويه، عراق 80 و ايران 55 هواپيماي خود را از دست داد. در اين برهه از جنگ، عراق 330 هواپيماي جنگي فعال و تعداد فراواني بالگرد زرهي در اختيار داشت. اين رقم شامل 7تا9 فروند بمب افكن توپولف22و 5 تا8 فروندبمب افكن ايلوشين28 مي شد. نيروي هوايي تهاجمي عراق شامل اسكادران هاي زير مي شد: چهار اسكادران با 70 فروند MIG-23BM، شش اسكادران با 70فروند Su-7 و 20فروندSu-17 و يك اسكادران با 12 هواپيماي شكاري فرسوده. نيروي هوايي دفاعي عراق شامل موارد زير مي شد: پنج اسكادران با 14 فروند MIG-25، 40 فروند MIG-19/F-6، 70 فروند MIG-21/F-7 و بيش از 30 فروند هواپيماي جديد Mirage F-1EQ و F-1BQ كه از فرانسه وارد شده بود. عراق همچنين 8 هواپيماي شناسايي MIG-25 بلند پرواز در اختيار داشت. قدرت نيروي هوايي عراق بسته به ميزان تلفات و پشتيباني به شدت متغير بود، اما معمولاً قادر بود 150 تا 200 تك هوايي در روز ترتيب دهد. تخمين قدرت بالگرد هاي توپدار عراق دشوار است چرا كه بيشتر اين بالگرد ها بهسازي شدند. به هر حال عراق بالگرد هاي زير را در اختيار داشت: 13تا41 فروند بالگرد مهاجم فعال Mi-24، 47فروندAlouette ييي كه مجهز به توپ و موشك هاي هوا به زمين AS-12 بودند و تا5015 Gazelles كه مجهز به موشك هاي هدايت شونده ي ضد تانك هات بودند. عراق همچنين 11فروندهواپيماي Super Frelon كه توانايي پرتاب موشك AM-39 به سمت كشتي ها را داشت، بدست آورد. تخمين قدرت هوايي ايران سخت تر است. تعداد هواپيماهاي فعال ايران در آغاز سال 1983، بين 70 تا 120 فروند بود. با اينكه به نظر مي رسيد در آغاز سال بيش از 100 هواپيما در نيروي هوايي ايران قرار داشت اما در پايان سال اين رقم به كمتر از 80-70 فروند رسيد. 12 تا 35 فروند F-4D/E، 40 تا65 فروند F-5E/F، 5 تا15 فروند F-14A و3تا5 فروند RF-4E قابل استفاده در ناوگان هوايي ايران وجود داشت. تعداد بالگرد هاي جنگي فعال نيز از اين قرار بود: 100 فروند AH-1J، 150 فروند Bell 214A، 30 فروند AB-205A و 206A و 70 فروند CH-47. مفهوم نيروي فعال ايران در مقايسه با اين مفهوم در عراق بسيار متفاوت بود. ايران مي توانست سطح توان هوايي خود را تا مرز 100 هواپيما در روز و 30 تا 50 هواپيما در هفته بالا ببرد، اما اين كار باعث مي شد ايران به سرعت توان عملياتي خود را پس ازيك ماه و يا بيشتر از دست دهد. نيازي ايران به ترميم هواپيما هاي خود، اغلب مشكلاتي جدي را به وجود مي آورد. ايران در طول جنگ همواره به دروغ ادعا كرد كه توانسته است قطعات يدكي را بدست آورده و آنها را در كشور توليد كند، اما اين در حالي بود كه هرگز موفق نشد مشكل قطعات يدكي را حل كند. بسياري از هواپيما هاي ايران به علت اينكه نيازمند قطعه ي يدكي مهمي بودند، كنار گذاشته مي شدند و اگر هواپيما با همان قطعات به كار خود ادامه مي داد، ايران بايد چندين روز يا چندين هفته در بازار جهاني به دنبال قطعه يدكي مي گشت. در طول جنگ نيروي هوايي ايران آموخت كه در جنگ، اين تعداد دارايي ها نيست كه شمارش مي شود ، بلكه اين توان عملياتي و توان مقاومت يك كشور است كه مورد محاسبه قرار مي گيرد. نيروي هوايي ايران همچنين قادر نبود اعتبار نيرويي "انقلابي" را كسب كند. در اواخر سال 1982 تعدادي از كاركنان هواپيمايي نظامي و غير نظامي ايران ترك خدمت كردند و در طول سال 1983 وقفه هاي گاه و بي گاهي رخ داد. (حضرت امام) خميني در ماه آوريل بار ديگر فرماندهان نيروي هوايي را تغيير داد و تلاشي هم در ماه مي براي كودتا صورت گرفت كه در آن پرسنل نيروي هوايي مقصر شناخته شدند. بر خلاف ساير نيروهاي ارتش ايران، نيروي هوايي قادر نبود كه عناصر "انقلابي" را آموزش دهد و اين به دليل ظن و گمان هاي سياسي و مراقبتي بود. با گروگان گرفتن خانواده هاي خلبانان و خدمه ي هوايي، دستگيري ها نيز ادامه يافت و به منظور جلوگيري از پناهندگي ، ميزان سوخت دهي نيز محدود شد. بسياري از افسران، خلبانان و نيرو هاي ماهر زنداني شده و يا از دست رفتند و ايران بسياري از هواپيما هاي خود را در اثر حوادث و يا عدم نگهداري مناسب از دست داد. *6-5-0- ادامه ي تلاش هاي ايران براي اشغال عراق در اوايل سال 1983: ايران در سال 1983 و با شروع اولين عمليات والفجر، جنگ زميني خود را آغاز كرد. اين عمليات در 7 فوريه 1983 از قسمت غربي دزفول و بخش موسيان آغاز شد. حمله به شمال نيزارهاي هويزه كشيده شد و در طول دشتي خشك و هموار به سمت العماره ادامه يافت. به گفته ايراني ها، پنج تا شش لشكر در اين حمله حضور داشتند، اما در واقع آنها تيپ هايي تقويت شده بودند. قسمت اعظم نيرو هاي ايراني را يگان هاي پاسداران تشكيل مي دادند كه حمايت مكانيزه ي كمي را در اختيار داشتند و هيچ لشكر و يا تيپ زرهي هم وجود نداشت. تعداد كل نيرو هاي ايراني بين 40000 تا 50000 نفر بود. نيرو هاي عراقي در اين منطقه را ارتش چهارم و هفت لشكر تشكيل مي دادند كه تعداد آنها به 50000 تا 55000 نفر مي رسيد. ايران عمليات خود را در شب آغاز كرد، هنگامي كه باران مانع فعاليت عمده ي هوايي و بالگرد ها مي شد. حملات ايران به يورش متوالي توسط دو لشكر تقسيم مي شد. به نظر مي رسد ايران در پي آن بود كه عراق تمام نيروي خود را صرف حمله ي اول كرده و با به انجام رساندن حمله ي دوم، جاده بصره- بغداد را قطع كند. با اين حال در صحنه عمل، فرمانده هان عراقي نيرو هاي خود را پشت خط اصلي دفاع عراق نگاه داشتند. اين خط يكي از بهترين مواضع جبهه ي شمال بصره بود و عراق آن را به قتلگاه صفوف پيشروي پاسداران تبديل كرد. هنگام صبح عراق قادر بود از بالگرد ها و هواپيماهاي جنگي خود استفاده گسترده اي به عمل آورد،خصوصاً هواپيما هاي جديد Mirage F-1 را امتحان كند. ديد نسبت به نيرو هاي ايراني كافي بود و حملات هوايي عراق معمولاً مؤثر واقع مي شد. عراق قادر بود در اين منطقه ،بالگرد هاي توپ دار خود را با تأثير بيشتري به كار گيرد و اهدافي را كه به سمت جبهه ي ايستاي واقع در خاك عراق پيش مي رفتند، هدف قرار دهد. همچنين زمان آن را داشت كه بتواند خاكريز هاي گسترده اي را بر پا كند و نيروي زرهي و توپخانه اي قدرتمند خود را در پشت آنها مستقر ساخته و با انجام ضد حمله، نيرو هاي ايراني را به عقب براند. عراق ادعا كرد كه در هر روز بيش از 150 تك هوايي را انجام داده است كه اين ادعا، صحيح به نظر مي رسد. همچنين عراق در پاسخ به نيرو هاي ايراني، تعداد محدودي عمليات عليه شهر هاي ايران به انجام رساند و مواضعي را در اهواز، دزفول و خرمشهر مورد هدف قرار داد. بر خلاف تلفات سنگين، پياده نظام ايران، عصر همان روز حمله ديگري را صورت داد كه در 8 فوريه هم ادامه يافت. روز بعد ايران براي حمله به منطقه اي كه تعداد كمي نيروي عراقي حضور داشت، تيپ 92 زرهي خود را وارد عمل كرد. با اينكه به نظر مي رسيد تعداد تانك هاي اين لشكر كمتر از تعداد تانك هاي دو تيپ كامل مي باشد، اما مواضع دفاعي عراق را در هم شكست و سپس بدون اينكه حمايت نيرو هاي پياده را به همراه داشته باشد، در دشت هاي باز شروع به پيشروي كرد. نتيجه اين بود كه اين لشكر با ضد حمله ي يگان زرهي عراق مواجه شد و عناصر پيشين آنها نيز به محاصره درآمدند. اين حمله در 10 فوريه به پايان رسيد و ايران كمتر از حد انتظار به اهداف خود دست يافت. ايران با نفوذ در بخشي كه دفاع ضعيفي داشت، تنها چند كيلومتر از بخش مرزي را اشغال كرد. اين بخش به شرق مواضع اصلي دفاع عراق منتهي مي شد. مجموع تلفات و زخمي هاي دو طرف 10000 تا 15000 نفر برآورد مي شود. نيمي از اين تلفات افراد كشته شده بودند و تعداد كشته هاي ايراني، تقريباً سه برابر تعداد كشته شدگان عراقي بود. عراق در اواخر ماه مارس ضد حمله اي را در نزديكي بخش مركزي شهراني به راه انداخت كه هيچ نتيجه اي بدست نياورد. سپس ايران حمله اي را در بخش موسيان ترتيب داد. اين حمله در 10 آوريل آغاز و در 17 آوريل پايان يافت. هدف از اين حمله بازپس گيري ارتفاعاتي بود كه تا 30 كيلومتر در جبهه ي شمالي فكه امتداد يافته بود. اين حمله موفقيت هايي را در منطقه مرزي به همراه داشت و ايران توانست 400 اسير بدست آورد، اما در مجموع از هر دو طرف 4000 تا 7000 نفر كشته و يا زخمي شدند. عراق در ماه مي تعدادي از موشك هاي فراگ 7 و اسكاد خود را به سوي اهدافي غير نظامي در ايران شليك كرد. عراق مي كوشيد از اين طريق به آتش بس دست يابد كه اين مي توانست باعث حفظ جان غير نظاميان شود. عراق در ماه رمضان هم براي بدست آوردن آتش بس نا موفق بود. با اينكه ايران تعداد زيادي از افسران، سربازان و ادوات خود را از دست داده بود، اما حكومت ايران همچنان بر ادامه ي اشغال عراق ، تأكيد داشت. توانايي هر دو طرف براي وارد كردن جنگ افزار به مشكلي جدي تبديل شده بود. بايد به خاطر داشت كه عراق در خريد تكنولوژي و سيستم هاي تسليحاتي مدرن برتري بسيار زيادي داشت. عليرغم اينكه عراق 100 فروند جت جنگنده و 2000 تانك و نفربر خود را از دست داده بود، ادامه ي خريد هاي نظامي باعث شده بود كه ميزان سلاح هاي عمده را بالا برده و انبار هاي خود را پر كند. ايران قسمتي از سلاح هاي خود را از سوريه، ليبي و اسرائيل وارد مي كرد و همچنين به دولت هاي خارج از منطقه مانند چين و كره شمالي نيز روي آورد. با اين حال تلفات جنگي و فقدان قطعات يدكي باعث شده بود كه قدرت عملياتي نيروي هوايي ايران در اواسط سال 1983 از 400 هواپيما در زمان شاه به كمتر از 70 هواپيما برسد. ايران نمي توانست از اين نيرو براي حملات گسترده بهره بگيرد و به منظور تأمين اهداف تدافعي و حفاظت از نقاط حساس مانند فرودگاه ها، پالايشگاه ها، شهر هاي مهم و تأسيسات اقتصادي، بايد انجام چنين عمليات هايي را محدود مي كرد. حتي در اين حالت هم ايران پوشش محدودي را ترتيب مي داد و قادر نبود حمايت قابل قبولي را از نيرو هاي خود به عمل آورد. با اين حال ايران دو مزيت عمده در ديگر مناطق را از دست نداد: درآمد نفتي بالا و تقويت بسيار خوب تلفات وارد آمده. در اين جنگ ،ايران اصول مذهبي و شور و اشتياق انقلابي خود را حفظ كرد. ايران از اين اشتياق براي گسترش نيروهاي دريايي و هوايي پاسداران خود كه از سال 1982 آغاز شده بود، استفاده كرد. مهمتر اين كه با استفاده از اين شور و هيجان، نيرو هاي زميني خود را تقويت كرد و تعداد آنها را در سراسر مرز افزايش داد. *6-5- حملات بيشتر ايران به كرد ها و عمليات والفجر 2: به نظر مي رسد ايران برآن بود كه با به راه انداختن جنگي فرسايشي، عراق را با كمبود نيروي انساني و آسيب هاي سياسي مواجه سازد. ايران عمليات جديدي را در 23 جولاي 1983 در بخش شمالي جبهه در منطقه پيرانشهر، آغاز كرد. اين منطقه 30 كيلومتري، ميان شهر هاي كرد نشين پيرانشهر و سردشت بود. اين عمليات والفجر 2 نامگذاري شد و به عملياتي كه در اواسط ماه مارس صورت گرفته بود، متصل شد. در آن عمليات عليه نيرو هاي كرد حامي عراق و مخالف(امام) خميني ، حملاتي صورت گرفت. رهبري اين نيروهاي كرد را عبد الرحمن قاسملو بر عهده داشت. در اين عمليات نيرو هاي ارتش و پاسدار نيرو هاي كرد را مورد حمله قرار دادند. قدرت آتش و نيروي انساني ايران 4 برابر نيروهاي كرد بود. ايران نيرو هاي كرد را از مواضع باقي مانده ايشان در نزديكي سقز، بوكان و مهاباد خارج ساختند و موفقيت هايي را كه در پاييز گذشته عليه اين نيرو ها بدست آورده بودند، تثبيت كردند. نيروهاي ايراني كه در عمليات والفجر 2 ،عراق را مورد حمله قرار دادند، شامل دو لشكر به علاوه نيرو هاي مستقل پاسدار و يك گردان از نيرو هاي كرد حامي ايران بودند. نيروهاي ايراني به مواضع عراق و كرد هاي ضد ايران در دره روانديز نفوذ كرده و سپس با موج حملات نيروي انساني آنها را مورد تاخت و تاز قرار دادند. پاسداران به كمك عوارض زميني كه پوشش طبيعي مناسبي بودند، حمله خود را صورت دادند. ايران همچنين نيرو هاي اطلاعاتي و گشت زني خوبي در ميان نيرو هاي كرد خود در اختيار داشت. پس از پنج روز جنگ و حداقل يك ضد حمله ي عراق، ايران قادر بود تقريباً ده مايل در خاك عراق نفوذ كند. عليرغم استفاده ي عراق از گاز خردل عليه نيرو هاي كرد حامي ايران ، پيشروي ها انجام شد. ايران پادگان اولين لشكر حاج عمران، يعني ارتفاعات و مواضع توپخانه اصلي را در منطقه تصرف كرد. همچنين 43 روستاي كرد نشين، چند مقر فرماندهي نيرو هاي كرد و ادوات آنها، به دست ايراني ها افتاد. عمليات والفجر دستاورد هاي عمده اي در بر نداشت، اما بسياري از كرد هاي مخالف (امام) خميني را نابود كرد. اين مسئله بهانه كافي را به (امام) خميني داد كه اعلام كند حكومت تبعيدي در خاك عراق وجود دارد. از آن مهمتر اينكه اكنون ايران اين توانايي را داشت كه كرد هاي مخالف دولت عراق را عليه صدام حسين بشوراند و مناطقي را كه فرقه هاي كرد معاند عراق اشغال كرده بودند، به راحتي مورد حمله قرار دهد. فرقه هاي مخالف دولت عراق عمدتاً متشكل از فرقه هاي حزبي بودند كه تحت رهبري بارزاني ها قرار داشتند. اما نيرو هاي تحت رهبري طالباني، به طور گسترده اي از كردهاي حامي صدام حمايت مي كردند. در نتيجه قسمت اعظم گروه هاي كرد مخالف عراق اكنون هم با عراق و هم با تركيه در جنگ بودند. در واقع نيرو هاي طالباني در مرز هاي تركيه با عراق و در مبارزه با ارتش تركيه موفق بودند، به طوري كه تركيه مجبور شد ارتش دوم خود را كه از خط لوله صادرات نفت عراق ـ تركيه و جاده كنار آن دفاع مي كرد، باز سازي كند. در حالي كه كرد هاي حامي حكومت از خطوط لوله دفاع مي كردند، تركها پايگاه هاي نظامي متعددي در اين منطقه مستقر نموده و مردم روستا هاي كرد نشين را مجبور به تخليه كردند. تركيه همچنين در اواخر آوريل يك توافقنامه امنيتي را با عراق به امضا رساند. با منعقد شدن اين توافقنامه، تركيه نيرو هاي طالباني را در داخل خاك عراق مورد تعقيب و پيگيري قرار داد و با اين كار ،كمبود نيروي عراق را جبران كرد. همچنين تركيه توانست در ماه هاي مي، آگوست و سپتامبر حملات گسترده اي را عليه نيرو هاي طالباني ترتيب دهد. اين حملات تأثير خود را گذاشت و در نهايت باعث شد نيرو هاي طالباني با بغداد مصالحه كرده و دست از تحركات استقلال طلبانه خود بردارند. و سرانجام طالباني در ماه دسامبر توافقنامه ي آتش بس را امضا نمود.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
حتي زماني كه ايران در اهداف اصلي خود شكست مي خورد، قسمتي را تصرف مي كرد. حتي در بدترين موقعيت هاي تاكتيكي، نيرو هاي ايران خطوط دفاعي عراق را مي شكافتند. *6-6- عمليات والفجر 3 در نزديكي مهران: ايران عمليات والفجر 3 را در 30 جولاي و در نزديكي مهران آغاز كرد. هدف اين عمليات پاكسازي بلندي هاي بالاتر از مهران بود. عراق در اواخر ژوئن شهر را تخليه كرده بود ،اما بلندي هاي اطراف جاده هاي دهلران ـ مهران و ايلام ـ مهران را نگاه داشته بود. عمليات با حمله به ارتش دوم عراق كه در جاده ي دهلران ـ مهران مستقر بود، آغاز شد و تا مناطق مرزي بدرادم و دراجي عراق ادامه داشت. در اين عمليات نيرو هاي ايراني قادر بودند از مزيت ناهمواري هاي كناره جلگه استفاده كنند و در مقايسه با دشت هاي باز جنوب، اين عوارض، پوشش خوبي را به نيرو هاي پاسدار مي داد. عراق خطر بزرگي را پيش رو داشت. نيرو هاي زرهي و هوايي عراقي تلاش مي كردند ضد حملاتي را عليه نيرو هاي ايراني كه در حال گرد آمدن بودند، صورت دهند. با اين حال ايران 35000 نفر را در منطقه مستقر ساخته بود و از موقعيت دفاعي مناسبي بهره مي برد. تك هاي ايذايي نيرو هاي عراقي با شكست مواجه شد و پس از شروع عمليات،تعادل ارتش عراق را بر هم زد. پس از اين، والفجر 3 براي هر دو طرف تبديل به جنگي شد كه در آن دستيابي به موقعيت دفاعي، موفقيت به حساب مي آمد و جنگ نهايي تا 10 آگوست ادامه پيدا كرد. بر اساس برخي گزارشات، عراق با استفاده از بالگرد هاي جنگي، نيرو هاي ايراني را با گاز خردل مورد حمله قرار داد. بعضي از منابع فرانسوي اظهار كرده اند كه حمله شيميايي آغازين شكست خورده است، زيرا بالگرد ها بدون توجه به جهت باد مواد شيميايي را رها كردند و از آنجا كه وزن گاز سنگين بوده است، در سطوح پايين تر از موقعيت ايراني ها نشست كرده است. عراق در تقويت نيرو هاي خود در اين دوره موفق بود، اما نتوانست در ضد حملات، موفقيتي كسب كند. فقدان كمربند آتش مناسب، امكان موفقيت در جنوب را از عراق سلب كرد، و تأثير آتش نيروي هوايي و توپخانه اي آن به شدت كاهش يافت. اين جنگ 10000 تا 17000 كشته و زخمي بر جاي گذاشت. با اينكه ايران موفقيت عمده اي را كسب نكرد، اما آنها هشت تا ده كيلومتر پيشروي كرده و كنترل 100 كيلومتر مربع از ارتفاعات شرقي مهران را در دست گرفت. همچنين در اين جنگ روشن شد كه نيرو هاي پاسدار اگر منطقه مناسبي را انتخاب كنند، مي توانند موفقت هايي را كسب كنند و عراق نسبت به ايران، تلفات بيشتري داده است. با اينكه ايران تاكتيك هاي خود در استفاده از موج حملات نيروي انساني را بهبود بخشيد، اما عمليات والفجر 3 نشان داد كه ايران قادر نيست مشكل اصلي خود در بهره برداري از موفقيت هاي ابتدايي را بر طرف كند، مگر اينكه فرماندهان عراقي مرتكب اشتباهات جدي شوند. ايران از حمله ي مستقيم نيروي انساني به استحكامات عراق جلوگيري نمود و در عوض حملات خود را به چند نقطه ضعيف در طول مرز معطوف كرد. با اين كه ايران در قدرت، فرماندهي و توانايي هاي كنترلي ضعف داشت، اما بازهم بيش از يك حمله را همزمان به راه انداخت. همچنين به طور معمول حملات ايران به كندي پيش مي رفت. اين باعث مي شد عراق متوجه خطر شده و با تمركز نيرو هاي خود، زمان كافي براي عكس العمل را در اختيار داشته باشد. حتي زماني كه ايران موفقيت هايي ابتدايي كسب مي كرد، نمي توانست در مقابل مواضع تدافعي مستحكم عراق از آنها استفاده كند و در آن زمان تقريباً تمام مواضع تدافعي عراق در نقاط استراتژيك و حساس، چنين استحكامي را داشتند. در اين سال،ايران همچنان در تجهيز نيرو هاي زميني خود دچار مشكل بود. با در نظر گرفتن آمار هاي بسيار متفاوت، ايران اكنون 300000 نفر پرسنل تمام وقت در اختيار داشت، كه شامل سربازان وظيفه و افراد ذخيره بودند. همين تعداد نيروي پاسدار و بسيجي نيز آماده به خدمت بودند. اين تعداد در مجموع نيروي سه ارتش به حساب مي آمدند. با توجه به به منابع موجود، اين تعداد، نيروي بيست و يك لشكر، 12 واحد زرهي و مكانيزه، چند واحد هوابرد و يك تيپ ويژه را تأمين مي كنند. جداي از اين مجموعه ،ارتش هشت لشكر را در اختيار داشت. برآورد تجهيزاتي كه ايران در اين زمان در اختيار داشت نامشخص است، اما در ادامه آماري ارائه مي شود: 700 تا 1000 تانك جنگي فعال شامل 190تا340 تانك T-72، T-55 و T-54 شوروي و كره شمالي، 200 تانك چيفتن و نزديك به 300 تانك M-47/48/60. ايران بين 500 تا 1000 خودروي زرهي ديگر نيز در اختيار داشت. 1000 قبضه توپ را نيز بايد به اين مجموعه اضافه كرد.حتي با در نظر گرفتن استاندارد هاي منطقه اي، اين تنها يك سوم تا نيمي از تجهيزاتي است كه براي ارتش 600000 نفري مورد نيازمي باشد. با اينكه ايران تجهيزات بسياري را از كره شمالي دريافت كرد و تجهيزات بسياري را هم از عراق به غنيمت گرفت، اما خسارات تجهيزاتي اين كشور با تلفات جاني آنان برابري مي كرد. نيرو هاي ايراني در ادامه جنگ ،همچنان از فقدان حمايت لجستيك، پوشش هوايي و توپخانه ي متحرك رنج مي برد. اين باعث مي شد نيروهاي پياده نتوانند از نفوذهاي اوليه ي خود در مواضع دفاعي عراق، بهره برداري كنند. در مقابل عراق، بين 475000 تا 575000 نفر نيرو در اختيار داشت كه تقريباً با نيروي انساني ايران برابري مي كرد. ارتش عراق شامل چهار لشكر اصلي بوده و 15 تيپ برابر با اين لشكر ها (شش تيپ زرهي، جهار تيپ مكانيزه و شش تيپ پياده )آن را حمايت مي كردند. عراق همچنين تا اوايل سال 1981 گارد رياست جمهوري خود را دائماً گسترش و پيشرفت داد و با سازماندهي پدافند نيروي مردمي، اكنون 15 تيپ اضافي در اختيار داشت. عراق نزديك به 2500 تانك جنگي فعال در اختيار داشت. 3000 خودروي زرهي شامل تعداد زيادي نفربر و 1100 تا 1500 قبضه توپ را نيز بايد به اين مجموعه اضافه كرد. عراق همچنين همواره جرياني دائمي از جنگ افزار و تداركات را دريافت مي كرد. عراق به منظور ايجاد آتشي سنگين عليه نيرو هاي پياده ي ايران، نيرو هاي خود را از توپ هاي ضد هوايي اشباع كرده بود. موشك هاي هدايت شونده ي ضد تانك غربي مانند هات و ميلان را به خدمت گرفته بود و سامانه هاي پدافند موشكي ساخته ي شوروي و رولاند فرانسوي را مستقر ساخت. بر خلاف ايران، نيروي زميني عراق از حمايت مدرن و تسهيلات آموزشي برخوردار بود. عراق در ادامه جنگ به تقويت استحكامات دفاعي پيچيده و قدرتمند خود پرداخت و اين توانايي را داشت كه در هر منطقه اي از جبهه، امكانات پشتيباني خود را ذخيره سازد. در مورد اينكه (امام) خميني و اطرافيان او متوجه اين اختلاف توازن شده بودند و آيا به آن اهميت مي دادند يا خير، ترديد وجود دارد. حتي زماني كه ايران در اهداف اصلي خود شكست مي خورد، قسمتي را تصرف مي كرد. حتي در بدترين موقعيت هاي تاكتيكي، نيرو هاي ايران خطوط دفاعي عراق را مي شكافتند. با اينكه نيرو هاي عراق روحيه ي خوبي از خود نشان داده و شيعيان عراق به حكومت وفادار ماندند، رهبري احساس مي كرد توانايي ايران در به راه انداختن حملات گسترده ي نيرو هاي پياده ي پاسداران و بسيج، در نهايت مي تواند دفاع عراق را درهم بشكند. همچنين گمان ايران بر اين بود كه ضعف اقتصادي، اختلافات دروني و ناتواني عراق در ترميم خسارات مي تواند به اين امر كمك كند. با اين حال شكست هاي شش ماهه ي اول سال 1983 باعث شد (امام) خميني دخالت روحانيون و نمايندگان مذهبي را در عمليات ها، كاهش دهد. (امام) خميني در سخنراني ها و تلاش هاي خود مي كوشيد ارتش را مطمئن سازد كه اهميت آنها به اندازه ي پاسداران مي باشد. با اين وجود (امام) خميني به موفقيت هايي دست يافت. ملا ها و رهبران گارد انقلاب در تهران مي كوشيدند در مورد آسيب پذيري عراق اغراق كنند. دقيقاً همان كاري كه صدام حسين و دستيارانش در اوايل جنگ در مورد ايران صورت دادند. قدرت زياد ملا ها و فرماندهان تندروي پاسدار و بسيجي باعث شد كه ايران در دو زمينه پيشرفت نكند: ساختار فرماندهي متحد و تدبير عمليات. اين دو نيرو همچنين تلاش مي كردند شور ايدئولوژيكي را جايگزين استراتژي، تاكتيك و آموزش كنند. در مقابل، عراق در بهره برداري از توانايي خود ،جنگ افزار و تكنولوژي نظامي وارد مي كرد. عراق براي تأمين نياز هاي خود منابع خارجي كسب كرده و تلاش مي كرد توانايي ايران در صادرات نفت از طريق خليج (فارس) را كاهش داده و يا فلج كند. *6-7- جنگ در خليج (فارس): حمله والفجر 3 تأثير استراتژيك عمده ي ديگري در جنگ داشت. شرايط به وجود آمده در اواخر سال 1980 كه مي توانست منجر به آتش بس در خليج شود، پايان يافت. رهبران عراق تصميم گرفتند ناوگان ايران و تانكر هاي نفتي اين كشور را مورد حمله قرار دهند. عراق با انجام اين كار كه بعد ها "جنگ نفت كش ها" ناميده شد، اهداف متعددي را دنبال مي كرد. رهبري عراق متوجه شده بود كه ايران در واردات جنگ افزار و واردات ضروري غير نظامي مانند غذا دچار مشكل شده است. حمله به نفت كش ها و تأسيسات نفتي دور از ساحل مي توانست به زندگي اقتصادي ايران آسيب جدي وارد كند. اين در حالي بود كه اين گونه حملات ،خطر حمله به شهر هاي ايران را نداشت. عراق همچنين متوجه شد كه اينك ايران نيز مي تواند صادرات نفت عراق را مورد حمله قرار دهد. در ابتداي جنگ ايران و عراق كوشيدند از طريق تركيه ظرفيت صادرات خود را افزايش دهند. عراق كوشيد خط لوله ي خود را به خطوط عربستان سعودي متصل سازد كه به بندر جديد سعودي ها در درياي سرخ منتهي مي شد. آنها همچنين خطوط خود را به سمت پالايشگاهي نزديك شهر عمان در اردن كه به بندر عقبه منتهي مي شد، گسترش دادند. با اين حال ايران نتوانست هزينه ي لازم براي سرمايه گذاري در گسترش خطوط لوله ي نفتي به تركيه را فراهم كند، اما در مقابل عراق زير بنايي مستحكم و پرداخت هاي قابل توجهي را براي ترانزيت فراهم ساخت و خطوط لوله خود را براي توليد بيش از يك ميليون بشكه نفت در روز گسترش داد. تركيه و عراق در ماه فوريه 1983 قرارداد تداوم گسترش خطوط لوله را امضا كردند كه زمان تكميل نهايي آن سال 1984 بود. عراق همچنين توافق عربستان سعودي را براي اضافه كردن يك خط لوله به شبكه اين كشور جلب كرد .به علاوه دولت هاي كويت و عربستان سعودي پذيرفتند روزانه 350000 بشكه به جاي عراق، فروش نفت داشته و درآمد آن را به عنوان وام به رهبران عراق پرداخت نمايد تا بعد ها عراق آن را با تحويل نفت خود ،پرداخت كند. از آنجا كه ايالات متحده نتوانست امنيت خطوط لوله ي عراق به عقبه را تضمين كند، عراق در چند سال آتي قادر بود به اندازه ايران نفت صادر كند. در نهايت عراق به اين نتيجه رسيد كه قادر نخواهد بود نظر كشور هاي دنيا را براي صلح جلب كند، مگر اين كه دامنه جنگ را گسترده سازد. بعضي از رهبران عراق، ابر قدرت ها را متهم مي ساختند كه با تشويق اين دو كشور به جنگ، درصدد تضعيف عراق و ايران هستند. اما به نظر مي رسد كه رهبران هر دو كشور اهداف پيچيده تري در ذهن داشتند. افزايش گستره جنگ به معني هدايت كردن كشور هاي جنوبي خليج و كشور هاي غربي وارد كننده نفت، به سمت جنگ بود. آشكار بود كه ايران احتمالاً موضعي خصمانه اتخاذ كند. نه تنها عراق در نتيجه گيري درست عمل كرد، بلكه متوجه شد ناتواني ايران در برقراري ارتباط با ديگر كشور ها، يك آسيب پذيري استراتژيك است. همانگونه كه عراق در اوايل جنگ به صادرات نفت از خليج ،بسيار وابسته بود. *6-7-1- تهديدات عراق براي متوقف ساختن جريان نفت ايران : در 1 جولاي طارق عزيز تهديد كرد كه اگر ايران حملات خود به عراق را متوقف نسازد ، عراق تاسيسات اقتصادي ايران را هدف قرار خواهد داد. پيش از اين عراق تهديد كرده بود در جنگ نفت از سلاح هاي جديد استفاده خواهد كرد، اما اين بار تهديد جدي بود.در آن زمان عراق موشك هاي هوا به كشتي اگزوست فرانسوي را در اختيار داشت. اما تنها به كمك بالگرد هاي كوتاه برد مي توانست آنها را شليك كند و به همين دليل نمي توانست اهدافي را كه در شرق بندر امام خميني قرار داشت ، مورد حمله قرار دهد. عراق فاقد سيستمي بود كه بتواند بندر هاي نفتي ايران را مورد هرف قرار دهد. در ژانويه 1983 ،فرانسه پنج فروند جت سوپر اتاندارد را در اختيار عراق قرار داد. اين جت ها توانايي حمله به اهداف سطح پايين دريايي را نداشتند و برد آنها به شعاع 360تا380 مايل دريايي محدود مي شد، اما برد آنها به قدري بود كه بتوانند نفتكش هاي صادراتي ايران را در نزديكي بندر خارك مورد هدف قرار دهند. عراق در 12 آگوست 1983 يك منطقه ي استثنا را مشخص كرد. سپس در 15 آگوست به تمام كشتي هاي خارجي اعلام كرد كه از آب هاي ايران در قسمت بالايي خليج، كه شامل اطراف جزيره ي خارك نيز مي شد، بايد دور بمانند ( جايي كه ايران تا حجم 2 ميليون بشكه نفت در هر روزصادر مي كرد. )اين كار ايران را مجبور كرد كه در 19 آگوست اعلام كند از كشتي هاي خارجي محافظت به عمل مي آورد و كشتي هايي مجهز به موشك هاي زمين به هوا را در نزديكي جزيره خارك مستقر ساخت. عراق در واقع به كشتي ها حمله نكرد، اما اين كار مانع بارگيري كشتي هاي خارجي در خارك شد. با اين حال اين ادعا ها و تهديدات بر روي رهبري ايران و ناوگان نفتي بيشتر كشور ها تأثيري فوري نداشت. به علاوه ايران سعي مي كرد فرانسه را از تحويل جت هاي سوپر اتاندارد منصرف سازد. *6-7-2- تشديد محدود دامنه تهديدات وبدترشدن اوضاع: عراق عليرغم مخالفت هاي ايران در اواخر سپتامبر 1983 ،سوپر اتاندارد ها را دريافت كرد و در 9 اكتبر دريافت آن را به صورت عمومي اعلام نمود. با اين حال در عمل اين هواپيما ها نتوانستند رفتار ايران را به نفع عراق تغيير دهند. همانند بيشتر تشديد هاي محدود هواپيما هاي سوپر اتاندارد بيشتر به ادامه جنگ كمك كردند و در تمام كردن آن، اثري نداشتند. دلايل اين شكست درك خوبي از مشكلات استفاده از تشديد محدود اوضاع در جنگ هاي مدرن ارائه كرد. اولين دليلي كه باعث شد عراق نتواند تأثير مورد نظر خود را روي ايران بگذارد، ناكافي بودن نيرو ها بود. در واقع از بدو ورود سوپر اتاندارد ها تا زماني كه عراق به طور گسترده اي از موشك هاي دوربرد و گاز هاي سمي استفاده كرد، عراق در هيچ يك از موارد تشديد، از نيروي كافي بهره نبرد تا بتواند تأثير استراتژيك جدي اي روي ايران بگذارد. دوم: صدام حسين و همياران او در استفاده از نيروي جديد و/يا تكنولوژي جديد ، دچار سردرگمي شدند. ادامه ي جنگ با دشمني كه سطح بالاتري از نيرو را در اختيار دارد مي تواند خطرناك تر از مصالحه و يا آتش بس باشد كه تغيير رفتار بين المللي را به دنبال دارد. وروزآمدي صرف ،كافي نيست. سوم: عراق سطح درگيري خود با جنگ را كه در گفتار و اعمال ايران ديده مي شد، مورد بي اعتنايي قرار داد. تشديد محدود و "پاسخ درجه بندي شده"، در تأمين اهدافي كه در ابتدا اعلام كرده بودند، معمولاً ناموفق بود و اكنون عراق درگير جنگي تمام عيار شده بود. چهارم: عراق در مورد تأثير عمليات هاي خود واقع بين نبود. اين كشور تأثير عمليات هاي خود بر ايران را بزرگ جلوه مي داد. ديد ايران نسبت به تأثير عمليات هاي خود نيز مانند عراق بود و تشديد را با همان "منطق" عراق مي نگريست. همانند بيشتر كشور هايي كه در موقعيت مشابه قرار مي گيرند، ايران تأثير محدود چنين حملاتي را نشانه ي ضعف عراق مي دانست. زماني كه حملات به تعداد محدود صورت گرفت و خسارات محدودي را به بار آورد، تأثير شگرف اين شكل جديد از حملات نيز ناپديد شد. از زماني كه اولين بمباران مناطق غير نظامي در جنگ جهاني اول رخ داد، نوع پاسخ به تشديد محدود، به وجود آمدن منازعه داخلي بوده است. بايد توجه داشت كه ايالات متحده هم در جنگ "Rolling Thunder" دچار همين اشتباه شد. اتحاديه جماهير شوروي نيز بعد ها در حمله به مردم غير نظامي در جنگ افغانستان همين اشتباه را مرتكب شد. اين يك هشدار جدي است كه: * (1) تشديد بايد به قدري بزرگ باشد كه بتواند به تأثيري تاكتيكي و يا استراتژيك دست يابد. * (2) دشمن نبايد جايگزيني داشته باشد كه به مدد آن جنگ را ادامه دهد. *(3) اين نگرش و چارچوب داوري دشمن است كه موفقيت اشكال جديد حمله را مشخص مي كند، نه رويكرد هاي طرفي كه جنگ را تشديد مي نمايد. *6-7-3- تأثير تهديدات عراق در گسترش جنگ: عراق با آغاز جنگ نفت كش ها ، صحت انديشه ي خود را به اثبات رساند. عراق مي كوشيد با اين كار، كشور هاي جنوب خليج و ابر قدرت ها را در جنگ وارد كند. عراق همچنين مي دانست تنها با مخالفت ظاهري شوروي و غرب مي تواند "جنگ نفت كش ها" را به راه اندازد. با اينكه قيمت نفت تقريباً بالا باقي مانده بود، اما همچنان عرضه آن بيش از تقاضا بود. ايران مي دانست كه اتحاد جماهير شوروي و دولت هاي غربي در حمايت از عراق، منافع استراتژيك و اقتصادي مهمي را دنبال مي كنند. ايالات متحده نگران تأثير پيروزي ايران بر ثبات دولت هاي جنوبي خليج بود و جريان داشتن نفت عراق چندان واهمه اي براي اين كشور به وجود نمي آورد. از سوي ديگر، ايران در محافل رسمي ايالات متحده به شدت منفور بود. فرانسه نيز با سركار آمدن رژيمي سكولار در عراق، منافع استراتژيك و انگيزه هاي اقتصادي مهمي را جستجو مي كرد. فروش نظامي فرانسه به عراق از سال 1980 تا آن زمان به 5.6 ميليارد دلار رسيد كه به اين رقم بايدمبلغ 4.7 ميليارد دلار معادل ميزان فروش اقلام غير نظامي و بازرگاني اين كشور به عراق را اضافه كنيم. همچنين حداقل 7 ميليارد دلار از اين هزينه ها، اعتبارات و وامهاي فرانسه به عراق بود كه اگر رژيم فعلي جاي خود را به رژيمي كه تحت نفوذ ايران بود مي داد، اين هزينه ها به خطر مي افتاد. همه ي اين موارد باعث شد ايران در وارد كردن دولت هاي جنوب خليج به جنگ، شكست خورده و موفق به بستن تنگه هرمز نشود. رفسنجاني در ارائه راه هاي جايگزين، موارد زير را پيشنهاد كرد: استفاده از موشك هاي ضد كشتي، مستقر ساختن توپ هاي 120 ميليمتري در جزاير اطراف تنگه و استفاده از مين هاي دريايي و قايق هاي تندرو. سپس ايران يگان هاي كوچكي از پاسداران را در جزاير لارك، هنجين و سيري و در اطراف تنگه، مستقر ساخت. همچنين توپخانه و تأسيسات ضد هوايي خود در قشم و تنب بزرگ را گسترش داد و حضور خود در جزيره ي فارسي را پر رنگ تر كرد. ايالات متحده هم پس از افزايش نيروي دريايي خود در خليج (فارس) ، به ايران هشدار داد اجازه نخواهد داد كه خليج (فارس) مسدود شود. در اين ميان فرانسه سرعت تحويل سلاح ها را بالا برد و شوروي هم حمايت هاي خود را از عراق افزايش داد. برنامه ريزان ايالات متحده به اين نتيجه رسيدند كه قادرند ظرف چند روز هر گونه تلاش ايران براي بستن تنگه و يا صادرات نفت اين كشور را متوقف سازند. نتيجه گيري آنها بر اساس چهار فاكتور صورت گرفت: اول، قدرت عمليات نيروي هوايي ايران اندك است؛ دوم، بسياري از موشك هاي زمين به هوا و ضد كشتي كه ايالات متحده به ايران تحويل داده بود، اكنون تأثير محدودي داشتند؛ سوم، تمام مواضع توپخانه اي ايران در نزديكي تنگه به راحتي در هم شكسته مي شد و چهارم، تنگه پهنا و عمق زيادي دارد و جريانات شديدي از آن عبور مي كند .لذا به راحتي نمي توان آن را مسدود ساخت. همانگونه كه حوادث بعدي نشان داد اين نتيجه گيري موشك هاي جديد به تازگي تحويل شده را در نظر نگرفته بود. موشك هايي كه توانايي جنگي عظيمي به نيروي دريايي ايران داده بود. همچنين آنها ضعف كشتي ها در برابر مين هاي دريايي و حملات ضد كشتي در سراسر خليج را ناديده گرفته بودند. *6-8- عمليات والفجر 4 در نزديكي پنجوين: ايران به سرعت نشان داد كه در پاسخ به "جنگ نفت كش ها"، عمليات زميني خود را متوقف نمي سازد. نيرو هاي ايران در اواسط سپتامبر از مرز هاي مريوان وارد خاك عراق شدند و در 19 اكتبر سال 1983 از نزديكي پنجوين عمليات بزرگي را آغاز كردند. اين عمليات در بخش هايي از كردستان ايران، سليمانيه و 130 كيلو متر از بخش هاي مياني مريوان و سردشت رخ داد. در اين عمليات دو تا سه لشكر از نيرو هاي ايراني شركت داشتند (بعضي از گزارش هاي عراق حاكي از حضور تيپ 21 و 24 زرهي و عناصر پاسدار مي باشند) كه نيرو هاي كرد و ديگر گروه هاي ضد عراقي، آن ها را همراهي مي كردند. عمليات متوجه دو مسير عبور كوهستاني بود كه عراق از طريق آنها از حزب دموكراتيك كرد قاسملو پشتيباني كرده و امنيت مواضع خود در دره ي پنجوين و شهر هاي محاصره شده پنجوين و گرماك در كردستان عراق را تأمين مي نمود. فاصله ي اين مواضع از سرزمين هاي نفتي كركوك 144 كيلومتر و از سليمانيه 48 كيلومتر بود. ايران ادعا كرد مي كوشد شهر هاي بانه و مريوان را خارج از تيررس توپخانه ي عراق قرار دهد، به همين دليل "مخالفين انقلابي" كه حامي عراق بودند را مورد حمله قرار داد. كساني كه به نظر مي رسيد كرد هاي ايراني تبار باشند. عراق ادعا كرد حملات با هدف تصرف سرزمين هاي كركوك و جداسازي مناطق كرد نشين صورت گرفته است. عراق حملات جديدي را عليه شهر هاي جنوبي ايران (دزفول و مسجد سليمان ) آغاز كرد و ادعا نمود مسير هاي كشتي راني تا بندر امام خميني را بمب گذاري كرده است. به نظر مي رسد عراق در 2 و 25 اكتبر با استفاده از بالگرد هاي ميل 8 و جنگنده هاي روسي، بمب هايي شيميايي را در اين مناطق رها كرده است، البته صحت اين ادعا ها آشكار نيست. در حالي كه جزئيات اين حملات مبهم باقي ماند، اهميت بعضي از گزارش هاي انتشار يافته ،بعد ها روشن شد. ايران طبق معمول نيرو هاي خود را به مواضع جلويي نفوذ داده و در شب ،حمله ي خود را آغاز كرد. اين بار ايران حمله ي خود را با دو رديف از نيرو هاي پياده آغاز كرد تا از گرد همايي سريع نيرو هاي عراق جلوگيري كند. عوارض كوهستاني اين مزيت را به وجود آورده بود كه پياده نظام حملات خوبي را عليه مواضع تدافعي عراق صورت دهند. موفقيت هاي اوليه ي ايران نشان داد كه استفاده مناسب از داوطلبين براي منهدم كردن سلاح هاي خود كار و مين ها هنوز هم عملي است. همانگونه كه در دست يابي به اهداف تعريف شده و عملياتي كاركرد داشت. نفوذ هاي نهايي به خوبي مورد استفاده قرار گرفت و حملات اهداف مشخص و صحيحي را دنبال مي كردند. در حالي كه عراق ضد حملاتي را ترتيب داد و روزانه 122 تك هوايي را با بالگرد هاي خود به انجام رساند، اما نتوانست پيشروي نيرو هاي ايراني را متوقف سازد. ايران در روز هاي 19 تا 24 اكتبر، با استفاده از حملات نيروي زميني خود 15 كيلومتر در دره ي پنجوين پيش رفت و پنج پايگاه كردها را به تصرف درآورد. ايران در 25 اكتبر موج دوم حملات خود را آغاز كرد و نيرو هاي عراق را مجبور كرد تا مواضع خارج از پنجوين عقب نشيني كنند. با فرا رسيدن 31 اكتبر ايران موفق شد 80تا110 كيلومتر مربع از خاك خود را بازپس گيرد. ايران همچنين مدعي شد قسمت اعظم تيپ چهل و نهم و بعضي از بخش هاي تيپ اول عراق را نابود كرده است. ايران مدعي شد كه 2800 عراقي را كشته است و اين در حالي بود كه عراق ادعا كرد 5000 ايراني را كشته است. در 4 نوامبر، ايران موج سوم حملات خود را آغاز كرد. ايران به سرعت بلندي هاي مشرف بر پنجوين را تصرف كرد و تلاش نمود شهر را نيز اشغال كند. با اين حال عراق همچنان نيرو هاي خود را در اين منطقه تقويت مي كرد و عده اي از نيروهاي ويژه گارد رياست جمهوري را به پنجوين وارد كرده بود. ايران در تلاش براي تصرف شهر، تلفات زيادي را متحمل شد و عمليات در 9 نوامبر پايان يافت. زماني كه در 19 نوامبر ايران سعي كرد دست آورد هاي خود را در بلندي هاي آنسوي مرز عراق تثبيت كند، تيپ اول عراق قادر بود مواضع دفاعي جديدي را احداث نمايد. ايران همچنان در استفاده از پيروزي هاي اوليه ي خود، موفق ظاهر نمي شد. ايران به جاي اين كه نفوذ و پيشروي خود را به صورت عريض صورت دهد و با وارد آوردن ضربات دقيق حساب شده و متوالي، عراق را از پاي درآورد، به سرعت در خطوط دفاعي مستحكم عراق نفوذ مي كرد. در نتيجه متحمل تلفات سنگين مي شد. با اينكه تعداد تلفات ايران به 15000 نفري نرسيد كه عراق اعلام كرده بود، به هر حال ايران بين 7000 تا 10000 نفر از نيروهايش را از دست داد. همچنين روشن است كه عراق براي جلوگيري از حملات ايرانيان از گاز خردل استفاده كرد و اين اقدام ، مؤثر واقع شد. ايران بعدها ادعا كرد در اين حملات صدها نفر از نيرو هاي ايراني صدمه ديدند.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
در اواخر نوامبر نتيجه حملات ايران ، پيشروي 20 تا 25 كيلومتري در بلندي هاي عراق و تصرف 130 تا 200 كيلومتر مربع از خاك اين كشور بود. ايران يك مايل در پنجوين پيش آمد و كنترل تپه ي شيلر را به دست گرفت. با اين كار 120 تا130كيلومتر از لوله هاي نفتي عراق به تركيه، كه آغاز آن از شهر كركوك بود ، به دست ايران افتاد. ايران 400 تانك و خودروي زرهي، 20 قبضه توپ، 20 تفنگ AA و توپ سام، حجم زيادي از مهمات و 3300 مين ياب عراق را منهدم كرده و يا به غنيمت گرفت و 1800 نفر را هم اسير كرد. با اين حال، اين حمله تلفات زيادي را براي عراق به بار نياورد. دستاورد هاي ايران به ميزاني نبود كه بتواند در آينده به كمك آنها حمله كرده و به مواضع عراق نفوذ كند. اين در حالي بود كه حملات ايران توان كردهاي مخالف خود را به شدت كاهش داده بود و آنها قادر نبودند كه عملياتي را در قسمت هاي كرد نشين ايران ترتيب دهند. ايران همچنين نشان داد كه نمي تواند با توان زرهي و هوايي عراق مقابله كند و با نفوذ به درون استحكامات عراق، ميزان خسارات وارد شده به ادوات خود را بالا مي برد. روي هم رفته سال 1983 سال خوبي براي ايران نبود. هزينه ي جاني جنگ در اين سال 240000 كشته بود (65000 عراقي و 180000 ايراني)، سه تا پنج برابر اين رقم ،زخمي بر جاي ماند و 50000 عراقي و 8000 ايراني به اسارت گرفته شدند. در اين سال عراق به صورت گسترده اي از بمب هاي شيميايي استفاده كرد و ايران شكايت هاي خود به سازمان ملل متحد را آغاز كرد. همچنين ايران در دو بخش بسيار مهم شكست خورد، بخش هايي كه اگر ايران مي خواست بر عراق غلبه كند، بايد در آنها به پيروزي مي رسيد. اولين شكست ايران اين بود كه در بسيج عمومي ملي شكست خورد، مزيتي كه مي توانست برتري مسلمي را در نيروي انساني براي ايران به همراه آورد. چند دليل را مي توان براي اين شكست برشمرد: *(1) تفرقه ميان نيرو هاي ارتش بر جاي مانده از زمان شاه و نيرو هاي جديد انقلابي؛ *(2) هزينه سنگيني كه اين بسيج عمومي بر اقتصاد ايران تحميل مي كرد؛ *(3) عقيده ايدئولوژيكي به تأثير جنگ انقلابي و "جنگ تا پيروزي" در ميان رهبران؛ *(4) فقدان پشتيباني كافي در تجهيزات و ادوات نظامي؛ *(5) ترس از اينكه چنين بسيجي هم مي تواند در غلبه كردن بر عراق مؤثر باشد و هم مي تواند انقلاب را تهديد كند. دومين شكست ايران اين بود كه زمان و توانايي كافي را در عراق براي تجديد قوا باقي مي گذاشت. حمله به چندين منطقه ، مشكلاتي را براي عراق به وجود مي آورد اما اين مشكلات بسيار كمتر از آن زماني بود كه حمله به صورت هم زمان به چند نقطه صورت گيرد. شكست ايران در به راه انداختن چنين حملاتي ناشي از شكست ايران در بسيج عمومي بود. همچنين فقدان يگان هاي لجستيك و پشتيباني در اين امر بي تأثير نبود؛ مشكل ناتواني در سازماندهي فعاليت هايي با اين دامنه نيز به موارد بالا اضافه مي شود. تفرقه در ميان نيرو هاي ارتشي و پاسداران و عدم دسترسي ايران به ادوات مدرن نيز مواردي ديگري است كه بايد ذكر شود. در مقابل عراق، طي سال 1983، دائماً مواضع دفاعي خود را استحكام بخشيد و توانايي خود را در انجام ضد حملات محدود به آرامي بالا برد، زمين را در برابر زمان واگذار كرد و پس از يك حمله، نيرو هاي خود را تجديد مي كرد. نيرو هاي عراقي به شدت محتاط بودند و به ندرت اشتباهات ايرانيان را با ضد حملات سنگين پاسخ مي گفتند. سازماندهي رهبري و نيروي انساني عراق بسيار بهتر از ايران بود و همچنين عراق از مزيت برتري نيروهاي زرهي و هوايي برخوردار بود. با اين حال عراق قادر نبود در استفاده از قدرت هوايي و موشكي خود و حمله به اهداف غير نظامي، اقتصادي و دريايي، تأثير به سزايي را بر جاي گذارد. زماني كه موج جديدي از حملات ايران در اكتبر آغاز شد و در نوامبر هم حملات پي در پي ايران ادامه يافت، عراق با مين گذاري بندر امام خميني و حملات موشكي به دزفول و مسجد سليمان سعي در تلافي داشت. عراق در اين حملات موشكي از موشك هاي زمين به زمين اسكاد بي استفاده مي كرد. با اين حال، ايران از شدت حملات خود نكاست و سعي كرد مقابله به مثل نمايد. زماني كه ننيروهاي ويژه گارد رياست جمهوري در 5 نوامبر 1983 در جنگ هاي حوالي پنجوين شركت جستند، روز بعد ايران مناطقي غير نظامي در بصره را مورد هدف قرار داد. هر دو طرف در تبليغات خود ادعا مي كردند كه اين حملات تأثير منفي در روحيه ي طرف مقابل داشته است. در واقع اين عمليات ها و حملات در حمايت مردم از جنگ تأثير چنداني نداشت. *6-9- والفجر 5، والفجر 6 و عمليات خيبر، عمليات هاي سال 1984: ايران مي كوشيد در آغاز دور جديدي از عمليات هاي خود در سال 1984، اشكالات عمده خود در عمليات هاي گذشته را تصحيح كند. ايران روش خود را در استفاده از عوارض زميني و حملات گسترده در شمال تغيير داد و بر عمليات هاي چند گانه در مركز و جنوب جبهه متمركز شد. در فوريه ي سال 1984 ايران در چهار محور عمليات هاي خود را عليه عراق آغاز كرد. در حالي كه تنها در يك محور قادر به پيشروي بود. در مقايسه با عمليات هاي قبلي ايران، اين محور ها مشكلات جدي تري را در متمركز ساختن نيروها براي عراق به وجود آوردند. اولين محور حمله ي ايران، عمليات محدودي بود كه در تاريخ 12 فوريه صورت گرفت. در اين عمليات نيرو هاي ايراني كه به وسيله كردها حمايت مي شدند در نزديكي Nowdesh عمليات خود را آغاز كردند. دست آورد هاي محدودي در اين حمله بدست آمد، اما اين حمله عده كثيري از نيرو هاي عراقي را به محاصره درآورد و ايران با هزينه ي اندكي توانست نيرو هاي عراقي را زمين گير كند. همچنين اين مسئله نشان داد كه "تعادل كردها" به هم خورده است و اين كرد هاي حامي ايران هستند كه تا زمان آتش بس در سال 1988 در عمليات ها باقي ماندند. نيرو هاي كرد حامي حكومت عراق، توانايي مواجهه با ايران را نداشتند، نزديك به 27000 نفر كشته داده بودند و اكنون توانايي آن را نداشتند كه در جبهه هاي شمالي به عنوان نيرويي عراقي مبارزه كنند. سه محور اصلي ديگر عمليات ايران در جنوب عمل مي كرد. تعداد تقريبي نيرو هاي ايران 250000 تا 350000 نفر بود كه در 25 تا33 يگان و تيپ قرار مي گرفتند. اين نيرو ها، مناطق گسترده اي از دهلران، مهران و نيزار هاي هويزه را پوشش مي دادند. اين وضعيت باعث مي شد كه ايران بتواند عمليات گسترده اي را در طول جاده ي بغداد- بصره انجام دهد و يا ارتباط بصره با شمال را قطع كند. ايران پس از انجام دو عمليات انحرافي محدود والفجر، عمليات اصلي خود با نام خيبر را آغاز كرد. اولين والفجر در فاصله ي 50 كيلومتري ميان دهلران و مهران به سمت شرق الكوت صورت گرفت. اين حمله كه والفجر 5 نام گرفت ،در شب هاي 15 و16فوريه در نزديكي مهران آغاز شد. عمليات والفجر 5 لشگر دوم عراق را مورد حمله قرار داد، كه پنج تيپ و تقريباً 100000 نفر نيرو در اختيار داشت. در اين حمله هدف قطع ارتباط بصره بغداد و يا حمله به بعقوبه بود. همانند بصره، بعقوبه نيز از استحكامات دفاعي محكمي برخوردار بود و آتش توپخانه كه در عقبه ي آن قرار داشت از اين شهر حمايت مي كرد. نيرو هاي عمليات والفجر را به طور عمده پاسداران و بسيج تأمين مي كردند و موفق شدند چند روستاي عراق را به دست آورند و همچنين ارتفاع مشرف بر بزرگراه بصره- بغداد را نيز متصرف شوند. والفجر 6 در 21 فوريه از نزديكي دهلران آغاز شد. نيرو هاي ايراني ارتفاعات مشرف بر جاده بصره- بغداد در نزديكي علي الغريب، كه در دست نيرو هاي عراقي بود را مورد حمله قرار دادند. هيچ يك از عمليات هاي والفجر 5 و يا 6 دستاورد هاي عمده اي را كسب نكردند، اما موفق شدند كه عراق را وادار كنند نيرو هاي خود را از جنوب به اين منطقه منتقل كند. چهارمين محور حملات ايرانيان عمليات خيبر نام داشت. اهداف اين عمليات بسيار بيشتر از دو عمليات مذكور بود. اين عمليات برآن بود كه با يورش به سمت نيزار هاي هويزه (هور الهويزه) غافلگيري استراتژيك گسترده اي را حاصل كند. همان گونه كه در گذشته تجربه شده بود، نيزارهاي هويزه عارضه اي طبيعي در مرز هاي ايران ـ عراق بود كه از المحره در شمال آغاز مي شد و تا شمال بصره در جنوب امتداد مي يافت . جايي كه در جانب ايران، به دشت ماسه اي خشكي ختم مي شد. نيزارها به وسيله رودخانه هاي دجله و كارون آبياري مي شدند و از شرق سوسنگرد آغاز شده و در تمام منطقه ي ناصريه در غرب عراق گسترش يافته است. جاده ي شرقي بصره به بغداد از منطقه اي پر جمعيت در غرب دجله عبور مي كند، كه حداكثر پهناي اين منطقه 20 كيلومتر است و در بعضي از مناطق از هر دو طرف در محاصره ي آب قرار مي گيرد. سطح آب در ماه فوريه ، يك تا سه متر است و توده هاي متراكم ني، اغلب دو متر ارتفاع دارند. نيزارهاي هويزه خاكريز مناسبي را در اختيار عراق قرار داده بود. اما در بعضي از مناطق، امكان حضور نيرو هاي زرهي و توپخانه اي عراق وجود نداشت. در اين برهه از جنگ،عراق مي كوشيد در اين نيزار ها، سنگر هاي آبي توسعه يافته اي به وجود آورد. عراق نمي خواست استحكامات دفاعي خود را در عقبه منطقه ي نيزار ها متمركز كند، چرا كه حمله ي ايران به اين ناحيه بعيد به نظر مي رسيد. عراق مواضع تدافعي خود را در شرق جاده ي بصره بغداد مستقر ساخته بود .بنابراين ايراني ها در پيش روي خود به موانع محدودي برخوردند و ضد حملات نيروي زرهي و توپخانه اي عراق بسيار اندك بود. با اينكه ساكنين اين منطقه در اصل اعراب بودند، اما عراق براي محافظت از اين منطقه، كار چنداني صورت نداده بود. شناسايي عراق از اين منطقه بسيار ضعيف بود. در نهايت دفاع از اين منطقه تقسيم شد و لشكر چهارم قسمت شمالي آن و لشكر سوم، قسمت جنوبي را پوشش دادند. نيرو هاي تهاجمي ايران در اين منطقه بين 50000 تا 150000 نفر بودند. همچنين 100000 نفر هم نيرو وجود داشت كه براي جايگزيني سريع، ذخيره شده بودند. با اينكه پيشروي عمليات تا 22 فوريه صورت نگرفت، ايران مقدمات اين عمليات را خيلي پيش از اين تهيه ديده بود. در 14 فوريه ايران عمليات شناسايي را در كنار رودخانه ي اروند آغاز كرد. در 16 فوريه ايران با وارد كردن بالگرد ها و قايق هاي كوچك تندرو به منطقه، عمليات خود را گسترش داد (عمليات فاطمه الزهرا). اين حمله روستاهاي عراقي البيدا و سخرا را ويران كرد. سپس ايران حمله ي اصلي خود را آغاز كرد و كوشيد جاده ي بغداد- بصره را قطع كند. در سه محور آبي-خاكي عمليات آغاز شد و قايق هاي كوچك مورد استفاده قرار گرفتندكه در اين حملات بيدا، جزاير مجنون و مناطق دفاعي ارتش سوم عراق در گوزيل را مورد هدف قرار دادند. حمله به بيدا در آغاز موفقيت آميز بود. بيدا روستايي در منطقه ي نيزار بود كه دفاع اندكي از ارتش سوم آن را پوشش مي داد. پاسداران به سرعت روستا را اشغال كرده و مستقر شدند. آنها دو روستاي بي دفاع ديگر با نام هاي سبخا و اجردا را اشغال كردند. روستا ها با جاده هاي شوسه به يكديگر متصل مي شدند و اين امكان پيشروي آسان را به ايراني ها مي داد. در واقع عده اي از نيرو هاي پراكنده ي ايران به جاده ي بصره عراق دست يافتند. با اين حال موفقيت نيرو هاي ايراني بستگي به دفاعي بود كه با قايق هاي خود ايجاد مي كردند، پيش از اينكه عراقي ها بتوانند به كمك نيروي زرهي و توپخانه ي خود ،ضد حمله اي را ترتيب دهند. نيرو هاي پاسدار و بسيج در اين حمله فاقد ادوات زرهي و سلاح هاي ضد تانك بودند. حملات والفجر 5 و 6 در منحرف ساختن ارتش سوم عراق چندان خوب عمل نكرد ونيرو هاي عراق به سرعت ضدحملات خود را آغاز كردند.نيروهاي ايران به علت نداشتن سلاح هاي سنگين و قدرتمند، نتوانستند دفاع خوبي را فراهم آورند و قايق هاي كوچك ايران كه سعي در تقويت نيرو ها داشتند، اهداف ايده آلي براي بالگرد هاي عراقي بودند. در 25 فوريه، سه ضد حمله ي پي در پي عراق، آغازشد و جنگ سختي در گرفت. يگان تانك هاي عراقي، عده اي از نيرو هاي پياده پاسدار را تار وماركردند و عده ي ديگري هم به وسيله ي نيروي برق كه به سمت نيزار ها منحرف شده بود، كشته شدند. وزارت اطلاعات عراق، بعد ها فيلم هاي تكان دهنده اي را از اجساد صدها كشته ي ايراني به نمايش گذاشت. حملات ايران به گوزيل ، سعي داشت با استفاده از حملات آبي- خاكي و نفوذ در شب، قبل از اينكه نيرو هاي دفاعي عراق سازمان يابند، مواضع عراقي را مورد حمله قرار دهد. ايران در ابتدا موفقيت هايي بدست آورد اما استحكامات و قدرت آتش گوزيل بسيار قدرتمند بود. سپس ايران در 23 فوريه ادعا كرد شهر Qurna را تصرف كرده است و كنترل محل اتصال دجله و فرات را به دست آورده است. اما برنامه ي تلويزيون عراق از شهر Qurna نشان داد كه ايراني ها دروغ مي گويند. اجساد بسياري از كشته شدگان ايراني در نزديكي مواضع دفاعي عراق نيز به تصوير كشيده شد. پس از اينكه ايران موفقيت هاي ابتدايي را در شب اول كسب كرد، جنگ به حالت فرسايشي در آمد و تلاش هاي نيرو هاي پاسدار در مقابل توان بالاي آتش توپخانه ي عراق كاري پيش نبرد. مواضع فراروي خطوط دفاعي عراق پوشش اندكي داشت و قدرت آتش عراق، تلفات بسياري را بر ايران تحميل كرد و جنگنده ها و بالگرد هاي عراقي معمولاً در مناطق باز ،با تمركز نيرو هاي پاسدار مواجه مي شدند. عراق همچنين با استفاده از سرازير نمودن جريان آب، ايران را در مناطق مرطوب و خشك با مشكلات بيشتري مواجه ساخت. پيشرفت نيرو هاي ايراني به قدري سريع نبود كه بتواند از تجديد قواي نيرو هاي عراقي در فاصله ي ميان دو حمله، جلوگيري به عمل آورد. در نتيجه جنگ به قتل گاهي براي نيرو هاي ايراني تبديل شد و اين مسئله در 29 فوريه به اوج خود رسيد. 20000 نفر از نيرو هاي ايراني در روشنايي روز و در زمين باز ،در مواضع عراق پيشروي كردند و اين باعث شد كه عراقي ها آتش سنگيني را عليه جناحين و مركز نيرو هاي ايراني به كار بگيرند.آنها با استفاده از نيروي زرهي و بالگرد هاي خود، گاز خردل را بر سر ايراني ها فرو ريختند كه اين كار تلفات زيادي را بر ايراني ها تحميل كرد. در اول مارس، نيروي ايران براي ادامه ي حملات تحليل رفته بود و روز بعد ضد حملات نيرو هاي عراق عليه نيرو هاي ايران كه اكنون مهمات شان تمام شده بود و در شوره زار گير افتاده بودند، آغاز شد. تلفات ايران در اين زمان پنج تا هفت برابر تلفات عراق بود و 12000 تا 20000 ايراني جان خود را از دست دادند. تنها موفقيت عمليات خيبر حملاتي بود كه در 22 فوريه به نيزار هاي هويزه صورت گرفت. زماني كه نيرو هاي ايراني با قايق پيشروي كرده و مجتمع بي دفاع حفاري نفت عراق را تصرف كردند. اين "جزاير" مجنون از دو شبكه ي تپه ماهور تشكيل مي شد كه به قسمت شرقي نيزار هاي Qurna متصل مي شد. عراق در اين منطقه حفاري هايي نموده بود و تخمين مي زد 20 درصد از ذخاير نفتي عراق در اين منطقه قرار داشته باشد. 50 چاه توليدي در اين منطقه قرار داشت كه عراق پيش از جنگ روي آنها را پوشانده بود. لشكر سوم و چهارم عراق در شرق جاده بصره و بغداد درگير بودند و ايران قادر بود بدون هيچ مانعي در اين منطقه مستقر شود. ايران مخازن و انبار هايي را در آنجا ساخت و در 25 فوريه با وارد كردن 15000 تا 20000 نيرو به اين منطقه، آنها را تقويت كرد. مهندسين ايراني با بنا كردن پل موقت به سمت سرزمين هاي خشك جنوب شرقي، اين امكان را به وجود آوردند كه توپخانه به اين منطقه انتقال پيدا كند. عراق به منظور مستحكم ساختن نيرو هاي خود در جاده ي بصره- بغداد و مهيا كردن آنها براي ضد حمله تا 6 مارس منتظر ماند. عراق دريافت كه تا رسيدن به تالاب ها بايد متر به متر مبارزه كند و در نزديكي تالاب ها قادر نخواهد بود از نيروي زرهي و توپخانه اي خود مگر به كمك يك جاده استفاده كند. پس از جنگي سخت و استفاده از گاز خردل و همچنين استفاده از عامل اعصاب تابون، براي اولين بار، عراق توانست جزاير جنوبي را به دست آورد. اين براي ايران نوعي پيروزي به حساب مي آمد. عراق بايد از بخش جنوبي جزاير مجنون دفاع مي كرد. عراق بايد ايستگاه هاي ديده باني مختلف و متعددي بنا مي كرد و با منحرف كردن مسير نيروي برق به داخل نيزار ها ، پيشتر آنها را نفوذ ناپذير كرده بود. دست يافتن ايران به مجتمع شمالي جزاير مجنون باعث شد كه رييس مجلس، علي اكبر رفسنجاني ادعا كند كه: "اكنون به اندازه ي كافي ذخاير نفتي در اختيار داريم كه بتوانيم تلفاتي را كه دشمن بر ما تحميل كرده است، جبران نماييم." در مجموع تلفات عمليات خيبر به قدري بود كه باعث شد ايران عمليات هاي عمده ي خود را تا مارس 1985 متوقف سازد. عراق متحمل 6000 كشته و 10000 تا 12000 زخمي شد. 20000 نفر نيز از نيرو هاي ايراني كشته شدند كه عده اي از آنها درگير جنگ نبوده و عده اي نيز در گير و دار درگيري ها كشته شدند. تعداد زخمي هاي ايران 20000 تا 30000 نفر بود. 40000 نفر از نيرو هاي ارتش ايران در اين عمليات شركت داشتند كه 6000 نفر از آنها كشته شدند. با اين حال 250000 تا 330000 نفر از نيرو ها تا هنگام تابستان بعد كه بخشي از نيروها به خانه هاي خود بازگشتند، در جبهه باقي ماندند. ايران در 7 مي، گذرگاهي خاكي به سمت جزاير مجنون بنا كرد. عراق هم جز تقويت مواضع دفاعي خود در اطراف شهرها و يا اهداف مهم، كار ديگري نداشت. *6-10- رهبران ايران و تأثير عمليات خيبر بر جنگ: با اينكه گزارشات و شايعات بسياري وجود دارد، مشخص نيست كه رهبري سياسي ايران چگونه در مورد دستاورد هاي عمليات خيبر قضاوت كرد. برنامه هاي تلويزيوني ايران دائماً اعلام مي كردند كه جنگ زماني به پايان خواهد رسيد كه صدام حسين خلع قدرت شود، اما نشانه هايي هم در اين برنامه ها به چشم مي خورد كه ايران درصدد آغاز عملياتي جديد است. اين شايعات ناشي از نشست سران وزارت دفاع ايران پس از عمليات خيبر بود. در اين نشست بحث شد كه آيا ايران مي تواند با استفاده از تاكتيك هايي كه هزينه ي زيادي را بر نيروي انساني تحميل مي كند، موفق باشد و نفوذ هاي ابتدايي خود را تثبيت كرده و دست آورد هاي عمده اي را كسب كند؟اين مساله كمك مي كند كه توضيح دهيم چرا عمليات هاي والفجر در ادامه ي سال 1984 متوقف شدند و چرا وزرات دفاع ايران گزينه هاي جديد حمله را به بحث گذاشت: *اولين مورد از اين گزينه ها شامل حمله اي گسترده عليه كركوك و خط لوله شمالي عراق بود. اولين مشكلي كه در اين مورد ديده مي شد جنگ در ميان موانع طبيعي و كوهستاني بود كه قابليت دفاعي بالايي داشتند. همچنين بايستي قسمت وسيعي از مناطق كرد نشين عراق به تصرف در مي آمد و احتمال اين بود كه با مواضع نظامي و اقتصادي تركيه نيز رو به رو شوند. *دومين گزينه حمله به بغداد از طريق قصر شيرين و يا مندلي بود. اما ايران فاقد توانايي زرهي و هوايي لازم براي حمايت از اين حمله بود. همچنين پيشروي نيرو ها در دشت هاي باز باعث مي شد كه نيرو هاي عراقي به راحتي ايراني ها را از پاي درآورند. *سومين گزينه تلاش براي تقويت "موفقيت هاي" عمليات خيبر بود. آغاز عملياتي جديد در طول و يا در كنار نيزار هاي هويزه. *چهارمين گزينه حمله از جبهه اي ديگر به بصره بود. اين گزينه باعث مي شد كه ايران توانايي بالقوه ي تصرف بيشتر مناطق شيعه نشين عراق را بدست آورد و دسترسي عراق به خليج (فارس) را كاهش دهد، اما به معني حمله به قلعه اي مستحكم نيز بود. *گزينه ي آخر دور زدن بصره و حركت به سمت جنوب براي حمله به شبه جزيره فاو بود كه دفاع چنداني نداشت. همچنين تلاش مي شد با حمله به بندر ام القصر عراق، ارتباط اين كشور با كويت قطع شود. اين حمله باعث مي شد كه دولت هاي جنوبي خليج (فارس) حمايت هاي خود را از عراق متوقف سازند و يا كويت هم به اشغال ايراني ها در آيد. اين گزينه مي توانست باعث دخالت گسترده ي غربي ها در جنگ شود. در نهايت وزارت دفاع ايران گزينه ي تكرار عمليات خيبر را انتخاب كرد. در همين زمان به نظر مي رسد ايران براي حمله به فاو و ام القصر نيز آماده مي شد. همچنين اين گزينه، زمان كافي را به پاسداران و ارتش مي داد تا نيرو هاي خود را آماده ساخته و اميد كسب موفقيت را در خود زنده كنند. با اين حال به نظر مي رسيد كه هنوز تعداد زيادي از فرماندهان ايران، اساساً متوجه دلايل شكست و موفقيت نبردهاي انقلابي كشورهايي نظير چين و ويتنام نشده اند. با اين كه اكنون ايران چندين مشاور از كره شمالي در اختيار داشت اما نتوانست تلاش هاي بسياري را كه چين و ويتنام شمالي در موارد زير به انجام رساندند، درك كند: گسترش نيرو و پرسنل آموزش ديده، فراهم كردن فرماندهي هماهنگ براي نيرو ها كه تجربه جنگي كافي داشته باشند و آماده سازي هاي پيش از حمله. فرماندهان ايراني موفقيت هاي دفاعي عراق را به گونه اي تفسير مي كردند كه تغيير كوچكي در اندازه ي نيرو ها و فداكاري بيشتر آنها مي توانست در تغيير شرايط ، نتيجه بخش باشد. آنها همچنين آسيب پذيري عراق را بيش از حد واقعي تصور مي كردند، به خصوص از آنجا كه تلفات ايران سه برابر عراق بود و اين در حالي بود كه نيروي انساني ايران تقريباً با عراق برابر و ادوات جنگي ايران نصف تجهيزات عراق بود. به هرحال، بسياري از رهبران ارشد ايران نظير( امام) خميني، همچنان به تمركز بر نيروي انقلابي و روش هاي ايدئولوژيك به جاي راه كار هاي عملي، تأكيد داشتند. تمايل شديدي وجود داشت كه در ايران "شعار" جنگ مردمي نهادينه شده و تجربيات عملي مورد غفلت واقع شود .اما اين وضعيت در حالي بود كه بسياري از فرماندهان ارشد ايراني در ميان نيرو هاي پاسدار مشغول خدمت بودند. ايران همچنان علاقه مند بود نيرو هاي بسيجي خود را مستقيماً از شهر ها و روستا هاي خود عازم جنگ كند، ادوات نظامي و پشتيباني كمي براي آنها فراهم نمايد و آموزش اندكي به داوطلبان دهد. *6-11- جنگ شيميايي و اقتصادي: اين بخش از جنگ،تحت تأثير استفاده از سلاح هاي شيميايي و تغيير جنبه هاي مختلف اقتصادي منازعه، قرار گرفت. ايران بارها به دليل استفاده ي عراق از سلاح هاي شيميايي، از اين كشور شكايت كرد. ايران بعد ها عراق را متهم كرد كه از سلاح هاي شيميايي عليه مردم عراق استفاده كرده و درفاصله زماني مي 1981 تا مارس 1984، 1200 نفر را كشته و 5000 نفر را مجروح ساخته است وبسياري از اين اتهامات صحت داشت. عراق مطمئناً از گاز خردل و احتمالاً عامل اعصاب تابون در جنگ هاي زير استفاده كرد: در 25 فوريه در جنگ نزديك به هور الهويزه، شط علي در 26 فوريه، منطقه طلائيه در 2 و 3 مارس، جزاير مجنون در 9 مارس، جفير البيضا و كوثر در 17 مارس. تاكتيك هاي ايران استفاده از گاز خردل را براي عراق آسان مي كرد، چرا كه ايراني ها با پاي پياده پيش روي مي كردند. گاز خردل به دليل پايداري، حداكثر تأثير را داشت. با اين حال بايد توجه داشت كه موفقيت هاي عراق در دفاع در سال هاي 1983و1984، مرهون برتري اين كشور در نيروي زرهي و هوايي بوده و شكست ايران به دليل عدم سازماندهي مناسب حملات زميني بود. حتي اگر ادعاهاي ايران درست باشد و عراق از گازهاي شيميايي استفاده كرده باشد، تنها حدود سه تا پنج درصد از تلفات ايران ناشي از اين سلاح ها بوده است. همچنين ايران خود در بسياري از موارد ، باعث از بين رفتن نيرو هايش مي شد. حمله در روز و در گستره اي وسيع از دشت هاي باز بدون اينكه حمايتي از جانب نيرو هاي زرهي صورت گيرد و يا آتش توپخانه آنها را پشتيباني كند و يا نيروي هوايي به كمك آنها بيايد و بدون اين كه مديريت مؤثري بر جنگ نظارت داشته باشد، باعث كشته شدن بسياري از نيرو هاي ايراني شد. در بهار 1984 تعادل اقتصادي جنگ نيز عميقاً برهم خورد و به ضرر ايران تغيير جهت داد. ايران در سال 1983 2.43 ميليون بشكه در روز توليد داشت و 1.71 ميليون بشكه آن را صادر مي كرد كه سالانه12.3 ميليارد دلار به خزانه ي ايران وارد مي كرد. در سال 1984 مجموع دلايلي چون تقاضا، قيمت و فاكتور هاي نظامي، باعث شد توليد سالانه ايران كاهش يابد و به 2.18 ميليون بشكه در روز رسيده و صادرات نيز كم شده و به 1.36 ميليون بشكه در روز برسد. در آمد ساليانه ي اين صادرات 10.9 ميليارد دلار بود. عراق هم بدليل از دست دادن برخي از ظرفيت هاي صادرات نفت خود همچنان رنج مي برد. عوايد اين كشور از 21.3 ميليارد دلار در سال 1979 و 26.1 ميليارد دلار در سال 1980 به 10.4 ميليارد دلار در سال 1981، 9.7 ميليارد دلار در سال 1982 و 9.65 ميليارد دلار در سال 1983، سقوط كرده بود. البته عوايد سالانه ي اين كشور در سال 1984 افزايش يافته و به 11.24 ميليارد دلار رسيد. عراق در مسير حل مشكلات اقتصادي قرار داشت. بسياري از اين مشكلات ناشي از قطع شدن صادرات نفت و اتمام سريع منابع ارزي خارجي بود. منابعي كه در دو سال اول جنگ همزمان براي تأمين "سلاح"، "پشتيباني" و فعاليت هاي توسعه اقتصادي به كار گرفته شد. در مارس سال 1984 ،عراق با گسترش خطوط لوله اش ،صادرات نفت خود را افزايش داد و از 800000 بشكه در روز به 1.2 ميليون بشكه در روز رسانيد. عراق همچنين خط لوله ي جديدي را به سمت عربستان سعودي احداث كرد. در حالي كه عراق تا اواخر سال 1985 نتوانست از اين خط لوله استفاده كند، اما باعث شد كه اين كشور حمايت هاي خارجي را جلب كرده و وام هايي را دريافت كند. و ايران پس از اين هرگز موفق نشد ظرفيت صادراتي و يا اقتصاد جنگي عراق را تهديد نمايد. منبع : فارس

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
استورم جان مطلب جالبی هست ولی بهتره برای اینکه بازدیدکننده ها بتونند اون رو مطالعه کننده ابتدا مطلب رو در کامپیوتر خودت ذخیره کنی و بعد به مرور در سایت قرار بدی مثلا هر سه روز یک پست ...

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
Nestor دوست عزيز پست هاي متوالي رو كلا در 3 دقيقه ميذارم كه تاپيك همانند يك پست فقط يك بار جا به جا بشه از طرف ديگه اين ها مطالب خوبي هستند كه حيف است تو آرشيو سايت نباشه چون اين ها ويژه نامه هست اگه فارس اين هارو بايگاني كنه سخت بشه دوباره بدست آورد. اين ويژه نامه هم روز هاي پايانيش رو طي ميكنه و من به صورت مرتب همه مطالب رو قرار دادم كه تا سالها قابل مطالعه خواهد بود. با تشكر

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
اين آقا!!(نويسنده )آنتوني .... تمام حرفهاش حرف مفت است و از روي غرض .نگاه به چهارتا حرف درستش نكنيد به تحريف هاي تاريخيش نگاه كنيد .ناميدن اروند رود با نام جعلي شطالعرب ؟؟؟/ اماراتي خواندن سه جزيره تنب بزرگ و كوچك و ابوموسي در سالي كه هنوز دولتي به نام امارات تشكيل نشده بود و سالها بعد اين كشور!!!!البته اگر بتوان آن را كشور ناميد تشكيل شد و استفاده از نام جعلي خليج به جاي نام نامي خليج هميشگي و ازلي و ابدي فارس.وقتي كسي واقعيات تاريخي و جغرافيايي و .... را انكار مي كند نظراتش ارزش خواندن ندارد دوست خوب ما هم بايد از نقل حرفهاي اين چنين آدمهايي!!! جدا پرهيز كنند زيرا كه نقل قول هاي ما به آنان ارزش مي دهد يا علي مددي

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

اين آقا!!(نويسنده )آنتوني .... تمام حرفهاش حرف مفت است و از روي غرض .نگاه به چهارتا حرف درستش نكنيد به تحريف هاي تاريخيش نگاه كنيد .ناميدن اروند رود با نام جعلي شطالعرب ؟؟؟/ اماراتي خواندن سه جزيره تنب بزرگ و كوچك و ابوموسي در سالي كه هنوز دولتي به نام امارات تشكيل نشده بود و سالها بعد اين كشور!!!!البته اگر بتوان آن را كشور ناميد تشكيل شد و استفاده از نام جعلي خليج به جاي نام نامي خليج هميشگي و ازلي و ابدي فارس.وقتي كسي واقعيات تاريخي و جغرافيايي و .... را انكار مي كند نظراتش ارزش خواندن ندارد


دوست خوب ما هم بايد از نقل حرفهاي اين چنين آدمهايي!!! جدا پرهيز كنند زيرا كه نقل قول هاي ما به آنان ارزش مي دهد

يا علي مددي


نه دوست عزيز عجله نكنيد. بي ارزش بودن اين افراد به خودشان هم ثابت شده هست.
عربستان و كليه كشورهاي حاشيه خليج فارس ميگن خليج عرب!! و جزايز سه گانه رو ماله امارات ميدونند! و لي ايران با آنها قطع ارتباط نكرده و روابط تجاري گسترده اي هم با امارات داريم چون اين جزاير با توجه به اسناد بين المللي مطعلق به ايران هست و همينطور نام خليج فارس.
به همين دليل نبايد عجله كرد و با آرامش به محتواي هر مطلبي پرداخت.
در اين گونه مقاله ها نيز كه به قدرت ايران دشمنانمون اشاره مي كنند نكات زيادي وجود دارد.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

ایجاد یک حساب کاربری و یا به سیستم وارد شوید برای ارسال نظر

کاربر محترم برای ارسال نظر نیاز به یک حساب کاربری دارید.

ایجاد یک حساب کاربری

ثبت نام برای یک حساب کاربری جدید در انجمن ها بسیار ساده است!

ثبت نام کاربر جدید

ورود به حساب کاربری

در حال حاضر می خواهید به حساب کاربری خود وارد شوید؟ برای ورود کلیک کنید

ورود به سیستم

  • مرور توسط کاربر    0 کاربر

    هیچ کاربر عضوی،در حال مشاهده این صفحه نیست.