Phantom3

شوروی و جنگ سرد

امتیاز دادن به این موضوع:

Recommended Posts

مقدمه:
لنین
لنین که با نام ولاد ‏یمیرایلیچ اولیانوف پا به جهان گذاشت ، رهبر انقلا ‏ب بلشویکی 1917 و پایه گذار حزب کمونیست روسیه بود. او در سال 1870 در سیمبرسک (اولیانوفسک کنونی) شهر کوچکی در کنار رود، ولگا، متولد شد. پدرش آموزگار و مدیر دبستان بود و به او ارزش های استواری را برای بهسازی زندگی هموطنانش آموخت. لنین در دبیرستان و به هنگام تحصیل حقوق دردانشگاه کازان شاگرد بااستعدادی بود.
‏لنین درنوزده سالگی شروع به مطاله دقیق آثار کارل مارکس ، فیلسرف آلمانی،کرد و به این ‏نتیجه رسید که تئوری مارکس راهگشای آینده روسیه است و روسیه می تواند بدون گذار از سرمایه داری که در نظریه مارکس جایگاه خاصی داشت از فئودالیسم به کمونیسم گذر کند. لنین در چندین جزوه و کتاب نظریات خود را بسط داد که به مار کسیمم - لنینیسم شهرت یافت.
لنین که انقلابی متعهدی بود، در سال 1896 ‏به زندان افتاد و سپس به مدت سه سال به سیبری تبعید شد. پس از برکناری تزار در جریان انقلاب فوریه 1917 لنین گروهی از انقلا بیون به نام بلشویک ها را در کسب قدرت و تشکیل دولت جدید بر مبنای اصول کمونیسم رهبری کرد. لنین اتحاد جماهیرشوروی سوسیالیستی را به وجود آورد و تا هنگام مرگش در 1924 کشورش را رهبری کرد.
‏اوکمونیستی برشور بود و رهبری اش برخااف اتکای بعدی استالین به ترور و پلیس مخفی بر خصوصیات ویژه و اعتقادات ایدئولوژیکش استواربود.کیش شخصیت لنین در زندگی شوروی ابعاد عظیمی پیدا کرد؛ نوشته ها و نظریات او در تمام تبلیغات ‏ شوروی جا بازکرد و مجسمه هایش در میدان های اصلی تقریبا تمام شهرهای شوروی بر پا شد.
[img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/jjj.jpg[/img]
استالین
تاریخ نگار نیکلای وی .ریازانوفسکی در تاریخ روسیه شرح می دهد که با وجود خاستگاه معمولی استالین و مطالعه او از مارکسیسم ، او از موقعیت خود به عنوان رهبر حزب کمونیست به منظور کنار گذاشتن آموزه های لنین استفاده کرد و به یکی از تمامیت خواه ترین و دهشتناکترین دیکتاتور های تمام تاریخ تبدیل شد:
((استالین در رویداد های تاریخی 1917 مشارکت داشت و پس از انقلاب اکتبر کمیسر خلق در امور اقلیت های ملی شد... اما تلاش واقعی استالین برای کسب قدرت در سال 1922 با انتصابش به مقام دبیر کلی حزب آغاز شد ، مقامی کهبه او اختیارات گسترده ای در امور کارکنان داد.
دیدگاه رسمی دیرینه شوروی درباره استالین به عنوان جانشین تقدیس شده لنین تحریف واقعیت است ، چون در واقع رهبر بیمار شوروی {لنین} از خشونت و بیرحمی دبیر کل {استالین} بیمناک و خشمگین بود و در وصیتنامه معروفش رهبری حزب را از استالین بر حذر داشت.اما رقبای استالین نتوانستند به دلنگرانی های آخر لنین توجه کنند و چندان طولی نکشید که ماشین حزبی استالین تمام مخالفان را زیر گرفت .این دیکتاتوری کاملاً شخصی که از 1928 آغاز شده بود تا زمان مرگ دیکتاتور در 1953 دوام آورد...
افزون بر نبرد ها و کشمکش های واقعی با مخالفان واقعی ، استالین در دنیای توهمی (پارانویایی) تهدید دائمی و توطئه فراگیر به سر می برد.واقعیت و توهم با هم در آمیخته و تشخیص انگیزه های دیکتاتور را بینهایت دشوار ساخته بود ... تمایلات توهمی در تغییر شکل صحنه روسیه با مارکسیسم در آمیخته بود))
[img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/jjjlloo.jpg[/img]
حال ببینیم این مارکس چه کسی بود و چه اندیشه ای داشت...
در بخش عمده قرن بیستم نظام اقتصادی و سیاسی کمونیستی بر روسیه شوروی حاکم بود .مارکسیسم / کمونیسم ، بر پایه آموزه های کارل مارکس فیلسوف آلمانی قرن نوزدهم ، برابری همه مردم را وعده می داد و می گفت کارگران و دهقانان ستم دیده زندگیی بهتر از همیشه پیدا خواند کرد . اما در عمل ، کمونیسم به فرمانروایی یک عده برگزیده بر مردم منجر شد.آزادی ها سرکوب شد ؛ فساد رواج یافت ؛ سطح زندگی از غرب عقب افتاد.
مارکس اعتقاد داشت که عقایدش نخست در کشور های پیشرفته ای چون آلمان و انگلستان ریشه خواهد دواند .با این حال روسیه عقب مانده شاهد نخستین آزمون مارکسیسم در سال 1917 شد.
شرایط خاصی موجب شد که کمونیسم نقطه آغاز خود را روسیه قرار دهد .نخست جنگ جهانی وحشیانه ای بود که در 1914 شروع شد .در این جنگ 1.7 میلیون روس کشته و حدود پنج میلیون نفر مجروح شدند .در اوایل 1917 روسیه از جنگ فرسوده شده و در آستانه فروپاشی بود . مردمش به جان آمده و خاستار تغییرات اساسی بودنند . مارکسیست های روسیه سریع ترین گسست از گذشته را وعده می دادند .
در 1905 ، پس از جنگ مصیبت بار با ژاپن ، روس ها خواستار آزادی بیشتر شده بودند.طی جنگ جهانی اول ، پادشاه مستبدی به نام تزار نیکلای دوم بر روسیه فرمان می راند .او برخی از اصلاحات را پذیرفت و حتی پارلمانی به نام دو ما پدید آورد .اما، با کاهش تنش ها ، او به عقب برگشت و قدرت ساسی دو ما را از آن سلب کرد .از آنجا که هیچ مخالفت دموکراتیک مجاز شمرده نمی شد ، روس ها به گزینه های رادیکال تری که شورشیان مارکسیست پیشنهاد می کردند روی آوردند.
[img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/jjjlly.jpg[/img]
در ژوئیه 1917 قیام خشونت آمیز بلشویکی ، پترو گراد را تکان داد .اما قیام ناکام ماند و لنین مخفی شد.در سپتامبر ، ژنرال لاور کورنیلوف برای کمک به بلشویک ها روی آورد و به آنها اعتبار تازه ای بخشید .کمی پس از آن ، هواداران لنین در انتخابات محلی مسکو و پتروگراد اکثریت قاطعی بدست آوردند .اینک تروتسکی به لنین کمک می کرد .تروتسکی ، پس از بازگشت به روسیه ، به خاطر تمایلش به سرنگونی کرنسکی (رئیس و وکیل دولت موقت سوسیال میانه رو) به بلشویک ها پیوست لنین و تروتسکی اینک مشتاقانه دست به کودتای دیگری زدند.
در شب هفتم نوامبر 1917، بلشویک ها قدرت را تصاحب کردند.
""چون در مورد سرگذشت شوروی و جنگ سرد مطالب زیادی نوشته شده در ادامه در این نوشتار به مطالب و موضوعات جالب جنگ سرد و تاریخ شوروی خواهم پرداخت""
ادامه دارد...

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
لطفا مديران اين تاپيك رامنتقل كنند-









[color=red]
نیازی به پست مجدد نبود.
منتقل شد.
sina12152000[/color]

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
ممنون فانتوم جان منتظر ادامه مطالب خوبت هستیم. icon_cheesygrin

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
‏گزیده ای از سخنان چرچیل درباره پرده آهنین

وینستون چرچیل در پنجم مارس 1946 در کالج وستمینستر در فولتون، میسروی، طی سخنانی به یاد ماندنی در خصوص توسعه طلبی شوروی هشدار داد. در این سخنرانی که در وب سایت جنگ سرد سی.ان.ان موجود است، چرچیل برای توضیح خطی که اینک جهان را به دو اردوگاه سیاسی ناسازگار تقسیم می کرد اصطلاح ((دیوار آهنین)) را به کار برد.
‏"از استیتن در بالتیک تا تریست در آدریا تیک یک پرده آهنین در سرتاسر قاره کشیده شده است. پشت این خط همه پایتخت های دولت های باستانی اروپای مرکزی و شرقی قرار دارند. ورشو، بر لین، پراگ ، وین، بوداپست، بلگراد، بخارست و صوفیه همه این شهر های مشهور و جمعیت پیرامون آن ها در جاپی قرار دارند که ما باید حوزه شوروی بنامیم و همه به شکلی نه تنها در معرض نفوذ شوروی هستند بلکه در موارد بسیار و در مقیاسی وسیع و فزاینذه از جانب مسکو کنترل می شوند.... احزاب کمو نیست، که در تمام این کشورهای شرقی اروپا بسیار کوچک بودند، بسیار فراتر از تعداد اعضایشان، برتری یافته و به قدرت رسیده اند و در همه جا در پی کسب سلطه تمامیت خواهانه هستند. حکومت های پلیسی تقریبا در همه جا،بجز در چکسلواکی، دارند غلبه پیدا می کنند. دموکراسی واقعی به هیچ وجه وجود ندارد.
من باورم نمی شود که روسیه شوروی مایل به جنگ باشد. آنچه آن ها خواهانش هستند ثمرات جنگ وگسترش نامحدود قدرت و مسلکشان است. اما آنچه ما باید در این جا و امروز که هنوز وقت باقی است مورد توجه قرار دهیم جلوگیری دائمی از جنگ و استقرار شرایط آزادی و دموکراسی در همه کشورها با نهایت سرعت ممکن است. مشکلات و خطرات ما با چشم بسن به روی آن ها بر طرف نمی شوند. به صرف این که منتظر بمانیم و ببینیم چه می شود برطرف نمی شوند! با سیاست اقناع سازی نیز برطرف نمی شوند. آنچه مورد نیاز است توافق است و هرچه در این خصوص بیش تر تاخیر شود،کار مشکل تر خواهد شد و خطرات افزایش خواهد یافت.
‏... از آنچه از دوستان و متحدان روسمان درخلال جنگ مشاهده کرده ام، مطمئنم که هیچ چیز به اندازه قدرتمندی مورد ستایش آن ها نیست و به هیچ چیزکم تر از ضعف، به ویژه ضعف نظامی احترام نمی گذارند... . اگر دموکراسی های غربی با پیروی کامل از اصول منشور سازمان ملل متحد کنار هم بایستند تأثیرشان برای بیشبرد این اصول بسیار زیاد خواهد بود و احتمال نمی رود کسی متعرض آن ها شود. اما اگر آن ها متفرق شوند یا از انجام وظینه شان تزلزل نشان دهند و اگر این سال های بسیار حساس از دست برود، آن وقت به راستی ممکن است فاجعه همه ما را از پا درآورد.

‏هراس سرخ و ‏مک کارتیسم

‏ در نهم فوریه 1950 جوزف آر. مک کارتی سناتور جمهوریخواه ویسکونسین در یک سخنرانی در ویرجینیای غربی مدعی شد که یبش از دویست کمونیست به وزارت خارجه نفوذکرده اند. مک کارتی ادعا کرد: «دلیل این که ما خود را در موقعیتی ضعیف میابیم این نیست که تنها دشمن بالقوه قدرتمندمان افرادی را برای تجاوز به سوا حل ما فرستاده است، بلکه به خاطر اعمال خیانت آمیز کسانی است که این ملت با آن ها خپلی خوب رفتارکرده است... . به نظر من وزارت خارجه که یکی از مهم ترین وزارتخانه های ماست ، سرتاسر پر ازکمونیست هاست. » او در ادامه دین آچسن ، وزیر خارجه را متهم کرد که یکی از خطرناک ترین خرابکاران و دیپلماتی خودپسند با شلوار راه راه و لهجه بریتانیایی ساختگی است.
‏مک کارتی و دیگر جمهور یخواهان از حملات ضدکمونیستی برای بی اعتبارکردن دموکرات ها و تبلیغ حزب خودشان استفاده می کردند. در ‏تلگرامی که مک کارتی بعداً طی همان هفته برای ترومن (رئیس جمهور وقت آمریکا) فرستاد ، رئیس جمهور را به خاطر از بین نبردن خطرات امنیتی ناشی از ارتباطات کمونیستی در دولت مورد انتقاد قرار داد وگفت: ‏بنابراین ، ‏آقای رئیس جمهور، پیشنهاد می کنم صراً گوشی تلفن خود را بردارید و از آقای آچسن بپرسید چه ‏تعداد ازکسانی را که مشاوران شما خطرناک تشخیص داده بودند حاضر به اخراجشان نشده است. او با اشاره ‏به پیامدهای سیاسی ای که ممکن است گریبانگیر دموکرات ها شود، نتیجه گرفت: کوتاهی از جانب شما به حزب دموکرات برچسب همکاری با کمونیسم بین المللی خواهد زد.

مک کارتی به رباست کمیته عملیات سنا منصوب شد، سمتی که به او میدان داد تا به ""جهاد مقدس"" ‏خود ادامه دهد. مک کارتی طی دو سال بعدی این کمیته را اداره کرد و اشخاص را فراخواند تا در باره دیدگاه های سیاسی وگذشته سیاسی خود شهادت دهند. او فهرستی ازکمونیست های ادعایی تهیه کرد و به وارد کردن حملات زبانی رذیلانه و معمولاً بی پایه، به افراد، براساس دیدگاه های سیاسیشان، مشغول شد. بسیاری افراد، پس ازتصدیق ارتباطشان با حزب کمو نیست، شغلشان را از دست دادند.
‏در مارس )) 1951 کمیته رسیدگی به فعالیت های ضدآمریکایی مجلس نمایندگان)) ‏تحقیق در مورد کمونیست های احتمالی در صنعت سینما را از سرگرفت و سبب هراس شدید در هالیوود شد. بسیاری از رؤسای استودیوها متعهد شدند تا هرکس را که با حزب کمونیست مرتبط بود استخدام نکنند.کسانی که جوردیگری نگاه می کردند، ازجمله برخی
‏از بااستعداد ترین کارگردان ها، نویسنده ها، و بازیگرهای سینما، به سرعت در لیست سیاه قرارگرفتند. دیگران راه تبعید در خارج ازکشور را در پیش گرفتند یا با نام های مستعار در هالیوود به کار مشغول شدند. {عجب دموکراسیی}
مک کارتی در جهاد ضد کمونیستی اش دانشگاه ها را نیز هدف قرار داد .با آنکه هیچ لیست سیاه رسمیی تهیه نشد ، دانشگاه ها به تحقیق در خصوص سوابق سیاسی کارکنانشان پرداختند و هرکس را که با سیاست های چپگرایانه مرتبط بود اخراج کردند. "ادگار هوور" آموز گاران و استادان آمریکا را تحقیر می کرد و آن ها را "میرزا بنویس "هایی می نامید که داشتند((دراعتبارسبک زندکی آمریکایی تردید ایجاد می کردند)). چنین اظهارنظرها یی بر وضعیت هیستریکی که در آن هزاران استاد و دیگران شغل دانشگاهیشان را از دست دادند
‏افزود.
‏مک کارتی آنچه را که به عقیده او ادبیات ضدآمریکایی بود نیز هدف قرار داد.
‏همکارانش کتابخانه های خارجی وزارت خارجه را مورد بازرسی قرار دادند و سی هزار کتاب (به گفته آن ها ) طرفدار کمونیسم یا فتند که آن ها را از قفسه ها برداشتند. افزون بر آن حا میان مک کارتی ،کمونیست ها را در ایالات متحده تحت پیگرد قرار دادند و بسیاری از

کارمندان آمریکایی یا کار خود را ترک کردند یا اخراج شدند.در دیگر بخش های نیروی کار


‏آمریکا، برای رؤسا راحت تر بود که کسانی را که مورد سوءظن بودند اخراج کنند تا به روی خود نیا ورند و خودشان مورد سوءظن قرارگیرند.
‏با وجود روش های نفرت انگیز مک کارتی، هم در میان مردم آمریکا وهم سیاستگذازان، حمایت چشمگیری ازهدف او وجود داشت. در اوایل 1950 کنگره " ‏قانون امنیت داخلی" را با وجود مخالفت رئیس جمهور تصویب کرد. این قانون " ‏همکاری در برقراری... یک دیکتاتوری تمامیت خواه (یعنی کسانی که با آمریکا سازگار نیستند) " ‏را غیر قانونی ساخت. در 1951 دیوان عالی محکومیت یازده رهبر حزب کمونیست را به اتهام تشکیل حزب کمونیست و آموزش مارکسیسم _لنینیسم تأییدکرد. این افراد سه تا پنج سال را در زندان فدرال گذراندند و ده هزار دلار جریمه پرداختند. اتهام واردکردن ها بازهم ادامه یافت وعلیه 140 رهبر حزب کمونیست درایالات متحده صرفا به دلیل دیدگاه های سیاسیشان اعلام جرم شد.
‏هر چند بسیاری از سیاستمداران به کارزار مک کارتی پیوستند، برخی، از جمله از میان جمهوریخواهان کارهای مک کارتیرا که به شکار ساحران می مانست محکوم کردند. یک کمیته فرعی سنا تشکیل شد تا به ادعاهای مک کارتی رسیدگی کند ودربافت که "" ‏کاملا آشکار است که اتهام نفوذ کمونیست ها در وزارت خارجه بی اساس است. این آگاهی به همه آمریکاییانی که اعتقاد شان به امنیت دولتشان براثرشاید زشت ترین کارزار دروغین در تاریخ جمهوری ما موقتا متزلزل شده است، اطمینان خاطر می دهد.""{اما این دروغ ها هنوز هم ادامه داره}
کارزار ضدکمونیستی مک کارتی احتمالاً به جمهور بخواهان کمک کرد که در انتخابات ریاست جمهوری سال 1952 پیروز شوند و این سناتور، حتی پس از رفتن دولت ترومن به کارزارش ادامه داد. او ژنرال جورج مارشال را، که ‏در ایالات متحده بسیار مورد احترام و ‏ معمار طرح مار شال بود، به عنوان " ‏بخشی از توطئه ای چنان بزرگ، رسوایی ای چنان سیاه ، که هر رسوایی و توطئه ای را در تاریخ انسان کوچک جلوه می دهد " ‏، به طرفداری از کمونیسم متهم کرد. هنگامی که پرزیدنت آیزنهاور از دفاع از این ژنرال سر باززد، ترومن رئیس جمهور سابق اظهار داشت:

‏اکنون آشکار است که دولت فعلی، به خاطر بهره برداری سیاسی ، مک کارتیسم را به طور کامل پذیرا شده است. روی سخنم سناتور ویسکونسین نیست. او ازاین جهت مهم است که نامش در فرهنگ لغت جا گرفته است، که به معنای تحریف حقیقت ،کنارگذاشتن فرایند مقتضی قانونی، و اتهام زنی بی اساس به هر شهروندی به نام طرفداری از آمریکا یا امنیت است.

یافه های کمیته فرعی سنا و اظهارات ترومن به مقاعد کردن مردم آمریکا و سیاسگذاران برجسته، کمک کرد که مک کارتی از حد خود تجاوز کرده است. سرانجام به سخنرانی های تند ضدکمونیستی او پایان داده شد. در جلسات رسیدگی سنا در سال 1954 ‏که به طور زنده از تلویزیون ملی پخش می شد، مک کارتی ادعا کرد که کمونیسم اینک به ارتش ایالات متحده نفوذ کرده است. در حالی که میلیون ها آمریکا یی تماشا می کردند، جوزف ان. ولش مشاور حقوقی ارتش خپلی خوب مک کارتی را زیر سؤال برد: آقای سناتور... هرکاری که می شده کوده اید... دست آخری هیچ جایی برای نزاکت و شرم و حیا باقی گذاشته اید؟ تماشاگران با احساس آرامش کف زدند. سرانجام کسی در برابر سناتور ایستاده بود. سنا در دسامبر 1954 ‏به خاطر بد نام کردن این مجلس رأی به محکومیت مک کارتی داد.

‏پس از طرد مک کارتی، هیستری ضد کمونیسم به تدریج فروکش کرد. اما این کارزار اثر عمیقی بر مردم امریکا و فرهنگشان باقی گذاشت. سینما،تلویزیون،وکتاب ها به لحن ضدکمونیستی خود ادامه دادند. بسیاری از مردم معمولی چنان هراسناک باقی ماندند که از بیان آشکار نقطه نظرهای سیاسیشان پرهیز می کردند. شگفت ان که "هراس سرخ" ‏نشان داده بود که در حالی ایالات متحده خود را طرفدار حراست از دموکراسی و آزادی برای مردم کشورهای دیگر معرفی می کرد، اجازه داده بود یک دوره ‏ترس و ناشکیبایی همان آزادی ها را در داخل از بین ببرد...
ادامه دارد...

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
سلام


[quote]هراس سرخ و ‏مک کارتیسم [/quote]


این قبیل اعمال و روش ها همواره در نظام های اجتماعی غرب و جهان بوده و امروز هم موجود است

مانند اسلام هراسی (Islamophobia) که امروزه توسط صهیونیست ها به صورت یک واژه کلیدی مورد استفاده قرار می گیرد.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[quote]سلام


[quote]هراس سرخ و ‏مک کارتیسم [/quote]


این قبیل اعمال و روش ها همواره در نظام های اجتماعی غرب و جهان بوده و امروز هم موجود است

مانند اسلام هراسی (Islamophobia) که امروزه توسط صهیونیست ها به صورت یک واژه کلیدی مورد استفاده قرار می گیرد.[/quote]
کاملاً درسته...اما تعجب می کنم که چرا با وجود این اسناد تاریخی که گذشته سیاه آمریکا رو در این زمینه ها نشان میده ، اما هنوز هم عده زیادی یاوه های این آمریکا رو وحی منزل می دونند... icon_cheesygrin

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

ایجاد یک حساب کاربری و یا به سیستم وارد شوید برای ارسال نظر

کاربر محترم برای ارسال نظر نیاز به یک حساب کاربری دارید.

ایجاد یک حساب کاربری

ثبت نام برای یک حساب کاربری جدید در انجمن ها بسیار ساده است!

ثبت نام کاربر جدید

ورود به حساب کاربری

در حال حاضر می خواهید به حساب کاربری خود وارد شوید؟ برای ورود کلیک کنید

ورود به سیستم

  • مرور توسط کاربر    0 کاربر

    هیچ کاربر عضوی،در حال مشاهده این صفحه نیست.