تمامی ارسال های mostafa_by
-
کاهش ارزش دلار يکي از موانع اصلي تهاجم گسترده آمريکا عليه ايران
mostafa_by پاسخ داد به Skyhawk تاپیک در دکترین و استراتژی
ماشاءالله اونقدر برادر zed سوالات رو تخصصی مطرح فرمودن که من می ترسم بهشون جواب بدم. چون اگه کوچکترین برداشت اشتباهی بشه و نتونم عرضی رو درست برسونم، ممکنه حمل بر بی سوادی بشه که البته در این زمینه ادعایی هم ندارم. با این وجود، سعی می کنم تا جایی که سواد ناچیزم قد می ده، پاسخم رو عرض کنم : [quote] پرسش اول : هر يک از اين عوامل چند درصد تعيين ارزش پول يک کشور را تشکيل مي دهند ؟ پرسش دوم : نحوه محاسبه اين عوامل چيست ؟ منظور اين است که آيا استاندارد خاصي براي سنجش اين عوامل وجود دارد يا خير ؟ علت پرسش من ديدگاههاي متفاوت ارائه شده از سوي اقتصاددانان يا موسسات اعتبار سنجي در خصوص پيش بيني آينده نرخ ارزها است که ظاهرا نشان مي دهد تابع فرمولهاي خاصي نيستند و داده ها را بر مبناهاي متفاوت تفسير مي کنند .[/quote] این میزان به صورت درصد مشخصی تعیین نمی شود. مسئله هم این نیست که مثلاً 10% رو باید طلا بذارن، 20% رو قدرت اقتصاد و قس علی هذا. بلکه اساساً بار اصلی پشتوانه ی پول بر روی قدرت اقتصادی و قدرت تولید و پتانسیل اقتصادی اون کشوره (که بخشی از این پتانسیل می تونه ذخایر زیرزمینی باشه که البته نسبت کمتری رو داره به قدرت اقتصادی). همون طور که عرض شد تمامی پول های قدرتمند جهان، با پشتوانه ی اقتصادی قوی وارد شده ان تا سرمایه گذاری ها و یا وابستگی به طلا و جواهر. [quote]پرسش سوم : آيا محاسبات براي تمام کشورها يکسان انجام مي شود يا بسته به ميزان نقش چهار عامل ذکر شده در اقتصاد هر کشور متفاوت خواهد بود ؟ مثلا ممکن است در کشوري عامل اول بالاتر باشد و عامل سوم پايين تر . [/quote] قطعاً برای هر کشور متفاوت هست. چرا که قدرت اقتصادی هر کشوری متفاوت هست. مثالی می زنم که عرضم رو بهتر گفته باشم. فرض بفرمایین شما پیمانکاری هستین و برای دریافت ضمانتنامه به بانک تشریف آوردین. بانک علی القاعده می بایست وثایقی رو نزد بانک از بابت این اعتبار گرو بذارین. حالا جناب zed یه تاجر موفق هست که کارخانه هم داره و وضع مالی اش هم خوبه. زمین و ملک مناسب هم داره. حسابش در بانک هم خوبه و سابقه ی خوبی هم داره و خلاصه همه جوره بازگشت پولش تضمینه و به عبارت دیگه اعتبار داره نزد بانک. خوب از این آدم ممکنه مثلاً 5 درصد سپرده و مابقی سایر وثایق تعیین بشه. اما پشت سر ایشون مصطفی ای میاد و درخواست ضمانتنامه می ده. رئیس شعبه می بینه که مصطفی کارمند عادیه. حسابش زیر 1 میلیون تومنه. مستأجره. زیاد هم تو پروژه ها اسم و رسمی در نکرده و خلاصه ریسکش بالاست. رئیس شعبه حتی اگه بپذیره که به مصطفی هم ضمانتنامه بده، علی القاعده می بایست نسبت وثایقش سنگین تر باشه تا به عبارتی ریسک سرمایه گذاری اش رو تا حد امکان کاهش بده. یعنی مثلاً مجبوره از مصطفی وثایق دیگری رو هم درخواست کنه که بتونه پشتوانه و اعتبار حداقلی اش رو تضمین کنه. البته حالت سومی هم داره که رضا بیاد شیتیل خوبی بده و 3 هزار میلیارد به جیب بزنه که ما وارد اون قسمتش نمی شیم. امیدوارم پاسختون رو از این مثال دریافت فرموده باشین. [quote]پرسش چهارم : آيا اصولا اين چهار عامل را مي توان مجزا فرض کرد يا اين چهار عامل داراي پيوستگي با هم هستند . آيا مثلا کشوري را مي توان فرض کرد که قدرت اقتصادي بالايي داشته باشد و سرمايه گذاري فرامرزي نداشته باشد يا خير ؟[/quote] البته امیدوارم اینطور در نظر نگیرین که تنها این چهار عامل می تونن پشتوانه ی پول باشن. من عوامل اصلی و عواملی که می تونن اعتباری به پول شما بدن رو عرض کردم. والا یکی از اصلی ترین عوامل، سیاست های اقتصادی و سیاسی یک کشوره. فی المثل می بینیم دولت محترم تصمیمی می گیره که یک شبه قیمت دلار از 2300 به 3300 می رسه و ارزش پول کشور با مغز می خوره زمین! نه ذخایری تغییر کرده، نه قدرت اقتصادی و نه طلا و جواهری و نه هیچ چیز دیگری! صرفاً یه سیاستگزاری ساده بوده!! پس امیدوارم قضیه رو اینطور بسته در نظر نگیرین که عواملش کاملاً محدودن. اما بهم پیوستگی تا حدی قابل قبوله؛ نه البته برای همیشه. بدیهیه که وقتی شما مازاد تولید داشته باشین، به فکر صدور خدمات خواهید افتاد و چه در قالب سرمایه گذاری و چه توسعه ی اقتصادی این مازاد رو تزریق می کنین. فی المثل کشور چین با مازاد خود اوراق قرضه ی ایالات متحده رو خریداری می کنه. یا روی پروژه های کشورهای دیگه سرمایه گذاری می کنه. بالطبع اگه پول نداشته باشین، امکان این کار رو هم ندارین! مگه اینکه مثل ایران باشین که بخواین در عین بی پولی، روی بومیان کانادا و سوریه ی در حال سقوط و سومالی و امثالهم سرمایه گذاری کنین؛ البته بیشتر براساس مقاصد سیاسی - امنیتی و نه اقتصادی. ولی خوب. این ارتباط چندانی به پشتوانه ی پولی نداره. ضمن اینکه برخی کشورها عمداً ارزش پول خودشون رو پایین نگه می دارن (مثل ایالات متحده یا چین) که در تراز پرداخت منفعتی رو هم حاصل کنن. والا مثلاً همین الان که ما سر دلار 3000 تومانی تو سر و کله ی هم می زنیم، نسبت برابری پوند به دلار 1.6 هست؛ دینار بحرین 6 هزار و دینار کویت 10 هزار تومنه. ولی مثلاً یوآن چین، چیزی بین 60 تا 70 تومنه. البته متعادل ترین قیمت رو بین ارزهای خارجی، همین دلار داره. البته حقیقتش منظور شما رو از این سوال درست متوجه نشدم که شاید بهتر باشه در این زمینه توضیح بیشتری بفرمایین. [quote]پرسش پنجم : نقش ذخاير غير مولد در تعيين ارزش پول يک کشور چيست ؟ مثلا طلا و ارز موجود در خانه هاي مردم را نيز مي توان در تعيين ارزش پول يک کشور دخيل دانست يا خير ؟[/quote] اگه منظور شما افزایش ارزش پول باشه باید عرض شود که راستش نه چندان. بالعکس می شه گفت این موارد، نسبت معکوسی دارن با ارزش پول. مفهومش این هست که به دلیل کاهش ارزش پول و بی اعتبار و بی ارزش بودن اون، مردم پول داخلی رو تبدیل به اجناس گرانقیمت تر و ارزشمندتر می کنن. به عبارت بهتر، سعی در حفظ ارزش پول رو دارن؛ چرا که پول این وظیفه ی اصلی اش رو از دست داده (یکی از 4 وظیفه ی اصلی پول). [quote]پرسش ششم : ترکيب سبد ذخاير ارزي يک کشور چه ميزان در تعيين ارزش پول آن کشور ذخيل است ؟ مثلا اگر کشوري تمام معاملات خود را با دلار انجام دهد ارزش پول متفاوتي با کشوري که تمام معاملات خود را با يور انجام مي دهد خواهد داشت ؟ يا مثلا اگر کشوري تمام صادرات و وارداتش را با ارز خود انجام دهد چه ؟ آيا چنين کشوري وجود دارد ؟[/quote] حقیقتش سبد ذخایر ارزی، ارتباط مستقیمی با ارزش پول پیدا نمی کنه (و البته این موضوع رو دیروز خدمت دوست بزرگوار دیگری؛ به شکلی دیگه عرض کرده بودم). چون اساساً فلسفه ی ذخایر ارزی چیز دیگری است. اما اگه منظور شما این هست که اگه فی المثل ایران به جای دلار، مبادلاتش رو با یورو انجام بده و این موضوع، آیا اثری روی قیمت دلار داره یا خیر، این مسئله ارتباط مستقیمی داره با حجم، میزان و نحوه ی مبادلات که از قضا ممکنه حتی به افزایش ارزشش هم منجر بشه. فی المثل دریافت پول بی ارزشی چون روپیه که چون قابلیت عرضه ی مجدد نداره، لاجرم می بایست برای فروشنده ی بعدی (که ما خریدار هستیم)، این پول تسعیر و در نتیجه قیمت دلار رو افزایش بدیم. اساساً بحث جایگزینی کامل سبد ارزی به این سادگی ها و خطی دیدن قضایا نیست. البته بدیهیه که هرچقدر در جزء این موضوع اثرگذار نباشه و یا اثرگذاری چندانی رو ازش شاهد نباشیم، در کل می تونه متفاوت باشه و اگه مثلاً همین امروز ارز مبنا در مبادلات جهانی تغییر کنه، بالطبع شاهد کاهش ارزش دلار هم خواهیم بود؛ چرا که باز ارتباط مستقیمی پیدا می کنه با همون بحث اعتبار. ولی این کاهش ارزش تا رسیدن به ارزش ثابت اتفاق می افته و بعد شاهد استیبل شدن اوضاع می شیم. [quote] پرسش هفتم : آيا براي هر واحد پولي مي توان ارزشي مجزا از ساير ارزها در نظر گرفت يا خير تمامي ارزها به طور پيوسته با هم سنجش شده و اين سنجشها موجب تعيين ميزان ارزش هر کدام مي شوند ؟[/quote] اساساً مفهومی هست به نام تسعیر ارز و نرخ برابری ارزها که بخش عمده ای از ارزش گذاری ارزها رو تشکیل می ده. فی المثل شما می دونین که حالت عادی نرخ برابری یورو به دلار، 1.3 هست. حالا اگه این نرخ مثلاً به 1.35 رسید می گیم دلار کاهش ارزش پیدا کرده. اگه مثلاً به 1.25 رسید می گیم یورو کاهش ارزش پیدا کرده. [quote] پرسش هشتم : منظور از سرمايه گذاري فرامرزي سپردن پول نزد بانکهاي خارج از کشور يا خريد در بورسهاي مختلف ديگر کشورها است يا منظور سرمايه گذاري هاي اقتصادي در ساير کشورها است . به طور کلي آيا دولتها سرمايه گذاري فرامرزي را انجام مي دهند يا بخش خصوصي هر کشور يا ترکيبي از اين دو ؟ [/quote] تمامی این موارد هست. اساساً مفهوم این مسئله این هست که شما سرریز اقتصادی ات رو در جایی مصرف کنی که برات سودآوری داشته باشه. فی المثل زمان شاه، ما روی صنایع و کارخانجات و سهام های خارجی سرمایه گذاری مناسبی کردیم که در آینده می تونست منافعی رو برای کشور به همراه داشته باشه و به تبع اون، ارزش پولی ما هم به نسبت اون افزایش پیدا کنه و پولمون قوی تر بشه. سرمایه گذاری های خارجی، ارتباط مستقیمی داره با افزایش اعتبار و این، کاری هست که در حال حاضر کشورهای عربی دارن انجامش می دن و ما هم به شکمشون می خندیم و می گیم نمی تونن فشنگ و ذوالفقار و شهاب -3 بسازن و صنایع شون وابسته اس. حال اینکه الان بزرگترین باشگاه های سنتی انگلستان، فرانسه و ایتالیا داره در مالکیت مالکین عربی یا حداقل شراکت بزرگ اونا قرار می گیره. سایر صنایع اقتصادی بماند. بخش خصوصی و دولت هم ارتباط مستقیمی با هم دارن. فی المثل اعتبار امریکا، اعتبار شرکت های امریکایی هست و یا بی اعتباری مثلاً ایران، به بی اعتباری شرکت های ایرانی منجر می شه. از طرف دیگه، فعالیت بخش خصوصی ارتباط پیدا می کنه با محاسبه ی تولید ناخالص ملی. ولی عمده ی بار ارزشی و اعتباری پول برمی گرده به دولت ها و سیاست های دولتی که از مجاری شرکت های خصوصی انجام می گیرن. این پاسخ ها، برداشت حقیر از سوالات شما بود که ممکنه اشتباه و یا ناقص بوده باشه. پس خوشحال می شم که اشتباهات عرایضم رو بهم گوشزد بفرمایین. ======================================================= احسان جان. پاسخ فرمایشات رو در لابلای عرایضم عرض کردم. -
کاهش ارزش دلار يکي از موانع اصلي تهاجم گسترده آمريکا عليه ايران
mostafa_by پاسخ داد به Skyhawk تاپیک در دکترین و استراتژی
[quote name='Sidad' timestamp='1354512776' post='285875'][quote]اصلاً کی گفته «منابع زیر زمینی و مخصوصاً نفت، پشتوانه ی دلار آمریکا»ست؟!!انصافاً این موارد رو کی خدمت شما بزرگواران فرموده؟[/quote] برادر من مگه حتما کسی باید بگه خودتون هم می دونید که بخش زیادی از ثبات قیمت دلار و حجم معادلات با دلار به واسطه بازار جهانی انرژی است حالا اگر این حجم از مبادلات حذف شود ....خوب قضاوت با خودتان [b] ولی این از موارد مشخص و آشکار است که ارزش دلار با کاهش حجم مبادلات دلار کاهش می یابد[/b] البته از موارد دیگر که حجم مبادلات زیادی با دلار در ان صورت می گیرد می توان به تجارت الکترونیک اشاره کرد که البته در این مورد کشور های دیگر جهان هوشیار تر بوده اند در جایی در یکی از مقالات برژنسکی خواندم که آمریکا در تجارت الکترونیک نتوانسته سیاست های پولی خود را به درستی اجرا کرده و واحد دلار را به طور کامل جایگزین دیگر ارز ها کند[/quote] عرض ادب و احترام خدمت برادر Sidad گرامی. ببینید. اینکه دلار از معاملات جهانی تأثیر می پذیره شکی درش نیست. ولی البته این به مفهوم این هست که تمامی ارزها از این معاملات تأثیر می پذیره و صرفاً بحث دلار یا یورو نیست. حالا هر ارزی هم نسبت به بازارش. پس اینکه ادعا کنیم ارزش دلار بدلیل کاهش تولید نفت کاهش پیدا می کنه، نظر درستی نیست و ارتباط مستقیمی به هم ندارن. بلکه اگر نتیجه ی کلی مبادلات به سمت کاهش باشه، کاهش ارزشی رخ می ده که البته همون طور که عرض شد، این کاهش ارزش در تمامی ارزها مشاهده خواهد شد و باز نتیجه ی مطلوب مدنظر دوستان حاصل نخواهد شد. اما این موضوع، با پشتوانه ی پول کاغذی بودن بسیار متفاوته. فرمایش دوستمون این بود : [quote]مگه [size=5]تا قبل از این که منابع زیر زمینی و مخصوصا نفت ، پشتوانه ی دلار آمریکا بشود[/size] ،،، این طلاهای ذکر شده در بالا که همه ی آن هم مال ایالات متحده نبود ، پشتوانه ی دلار نبودند ؟[/quote] دوستمون از منبعی شنیده ان که «منابع زیر زمینی و مخصوصاً نفت»، پشتوانه ی دلار امریکاست که این موضوع، غلطه. لکن دوستان اونقدر مطمئن در این خصوص حرف می زنن که با قاطعیت می فرماین «در این شکی نیست»؛ گویی درخصوص حقانیت کلام الله مجید دارین صحبت می کنیم. اساساً مفهوم پشتوانه ی پول کاغذی، یه مفهوم گسترده اس که اولین اصلش، نیاز برای فهم تاریخچه ی پول و ارز هست که اساساً خودش یه درس دو واحدی دانشگاهیه تو رشته های اقتصادی. یعنی اصلاً به این سادگی ها نیست که دوستان با خوندن نقدهای غلط رسانه ها یا شنیدن سخنرانی های این و اون، به این نتیجه برسن. فی المثل تمامی استنادات دوستان به این مسئله، براساس تاریخی هست که اتفاقاً از اون به بعد، این موضوع بالکل برداشته شده. مثل این می مونه که ما درمورد دو فلزی بودن پول در حال حاضر صحبت و به تاریخ مثلاً 400 سال قبل استناد کنیم و بر اون اساس بگیم در جامعه، مبنای مبادلات طلا و نقره اس. این موضوع، درست بسان استناد به قوانین منسوخ شده و اثباتش براساس سوابق استناد به این قوانینه. حال اینکه وقتی قانونی نسخ می شه، سوابقش هم به همین ترتیب خواهد بود و اساساً حتی رویه ی قضایی هم در این خصوص نسخ می شه. به عبارت دیگه هرگاه اصل یک قانون نسخ می شه، الحاقات و اصلاحاتش هم نسخ می شه. ولی خوب. در این موضوع خاص ...! ------------------------------------------------------------------------ [quote name='rastinrastini' timestamp='1354518785' post='285882']آقا مصطفی اگر لطف بفرمایید و نظرتون رو درباره ی پشتوانه ی ارز و دلار بفرمایید کمی تفکرات میتونه به هم نزدیکتر بشه. موفق باشید.[/quote] دوست بزرگوارم. من نظر خاصی درمورد پشتوانه ی ارز و دلار ندارم. اساساً این چیزها هم نظری نیستن. بلکه تعاریف اقتصادی خودشون رو دارن. هرچند که دوستان اساساً تمایلی به شنیدن ندارن، ولی یکبار برای اینکه این تاپیک خالی نمونه، پشتوانه ی ارزی هر کشوری، [b]قدرت اقتصادی اش و قدرت گردش پول یا همون اعتبارش[/b] هست. مسئله ای که دوستان ازش به عنوان بدهی های وحشتناک امریکا که زورش زیاده و نمی خواد بده و اگه هم بده با پول کاغذی جعلی و بدون پشتوانه می ده و قس علی هذا!!، یاد می فرماین! در مرحله ی بعدی، صنعت و ظرفیت های اقتصادی و در مرحله ی بعد، سرمایه گذاری های فرا مرزی و در مرحله ی بعد، طلا و جواهرات و یا پول های با ارزش خارجی به عنوان پشتوانه ی پول مدنظر قرار می گیره. بعبارت دیگه، اساساً در جوامع صنعتی شاید زیر 10% هم طلا به عنوان پشتوانه ی پول ذخیره نکرده باشن. مابقی اش صنعت و اقتصاد و سرمایه گذاری هاست. ولی خوب. پذیرش این موضوع به این دلیل سخته که از نظر دوستان، امریکا همیشه باید محکوم باشه. همون نگاه و ادبیاتی که ازش تعبیر به ادبیات مارکسیستی می شه و متأسفانه در کشور ما بطور وحشتناکی ریشه دوونده؛ اونهم از دهه ی سی و چهل. -
کاهش ارزش دلار يکي از موانع اصلي تهاجم گسترده آمريکا عليه ايران
mostafa_by پاسخ داد به Skyhawk تاپیک در دکترین و استراتژی
[quote name='SHAHABESAGEB' timestamp='1354486343' post='285853']مصطفی جان اصل موضوع تاپیک یعنی کاهش ارزش دلار در نتیجه کاهش تولید نفت رو قبول داری؟[/quote] خیر بزرگوار. ارتباط مستقیمی به همدیگه ندارن. [quote name='Ehsan_animator' timestamp='1354486886' post='285854']مصطفی جان مگه در خلال جنگ جهانی دوم ، کشورهای اروپایی ، طلاهای خود را برای در امان بودن ، به آمریکا منتقل نکردند ؟ مگه تا قبل از این که منابع زیر زمینی و مخصوصا نفت ، پشتوانه ی دلار آمریکا بشود ،،، این طلاهای ذکر شده در بالا که همه ی آن هم مال ایالات متحده نبود ، پشتوانه ی دلار نبودند ؟[/quote] اینکه طلاها و کالاهای باارزش شون رو به ایالات متحده منتقل کردن، چه ارتباطی به پشتوانه ی دلار شدن دارن؟ از کی تا حالا طلای کشوری دیگه، اصلاً در ترازهای کشور میزبان میاد که بعد ما براش پشتوانه قائل بشیم؟! اصلاً کی گفته «منابع زیر زمینی و مخصوصاً نفت، پشتوانه ی دلار آمریکا»ست؟!! انصافاً این موارد رو کی خدمت شما بزرگواران فرموده؟ -
کاهش ارزش دلار يکي از موانع اصلي تهاجم گسترده آمريکا عليه ايران
mostafa_by پاسخ داد به Skyhawk تاپیک در دکترین و استراتژی
به عرض بنده اصلاً توجه نفرمودي. اي كاش يكبار ديگه عرضم رو وقت ميذاشتي و «كامل» و «با دقت» مطالعهاش ميفرمودي. عرض كردم اين موضوعي كه شما مطرح ميفرمايي، حداقل 90 ساله كه منقرض شده و ربطي به نيكسون و ديگران نداره دوست عزيز. البته شما مختاري عرض بنده رو نپذيري و همچنان در اين باور باشي. -
کاهش ارزش دلار يکي از موانع اصلي تهاجم گسترده آمريکا عليه ايران
mostafa_by پاسخ داد به Skyhawk تاپیک در دکترین و استراتژی
رضا جان. كل اين استدلالات بر اين بنا شده كه پشتوانهي پول، طلاست ... كه با اجازهات : اين استدلال و پيش فرض شما بالكل غلطه! جاي شما خالي. در نمايشگاه رسانههاي ديجيتال به دعوت دوست بزرگواري به غرفهشون رفته بودم كه از قضا جناب رائفي پور هم در اونجا تشريف داشتن و سخنراني قرايي با همين موضوعي كه شما الان دارين درموردش صحبت ميفرمايين، عنوان ميفرمودن. بندهي حقير هم يه چند مورد اقتصادي كوچك خدمت ايشون عرض كردم و البته ايشون هم پاسخهايي اقتصادي دادن كه از قضا فرمايش اولشون رو پس گرفتن و عنوان فرمودن كه اين اصلاً صحيح نيست كه پول، پشتوانهاش طلا باشه و خودشون هم اذعان فرمودن كه اين مسئله، حداقل 90 سالي هست كه منسوخ شده (و البته فيلمش هم هست كه اگه مايل باشي ميتونم تقديمت كنم). البته خبر ندارم كه پس از اون، مجدداً ايشون اين ادعا رو جاي ديگري هم مطرح فرمودن يا كه خير! ----------------------------------------------------------- از قضا همين مسئلهي ادعاهاي غير كارشناسانه توسط افرادي كه از نظر عموم جامعه مقبول هستن همواره باعث شده كه تحليلها حداقل 5 متري در آفسايد باشند و درخصوص چيزي صحبت كنند كه اساساً يا واقعيت نداشته و يا اگر هم داشته، مربوط به گذشتهاي بسيار دور بودهان. ان شاءالله اگه حوصله داشتي، يه تحقيق در اين زمينه بفرما. احتمالاً به نتايج بهتر و البته بسيار متفاوت از نتايج فعلي خواهي رسيد. -
مهم: وزارت ارتباطات در وزارت راه و شهرسازی ادغام میشود
mostafa_by پاسخ داد به mahdavi3d تاپیک در رایانه و شبکه
خود خبر رو ولش كن. حرفاي جناب نيكزاد برام جالب بود كه در پاسخ به سوال خبرنگار كه اصلاً چقدر از ارتباطات سر در مياره گفت «بالاخره من مهندسم ديگه!! مهندس عمران!!!!». البته قبلاً اين حرف به نوعي ديگه، در ديدگاه رئيس جمهور محترم بود كه رئيس جمهور بايد كارشناس ارشد باشه. براساس استدلالات رياضي : مهندس = همه چيز دان و همه فن حريف. مثالها : مهندس احمدي نژاد، مهندس رحيم مشايي، مهندس علي آبادي، مهندس نيكزاد، مهندس ميم ميم ...!! نكته : بجاي اين سه نقطه دوستان ميتونن مثالهاي خودشون رو بنويسن. اين سه نقطه حكم صفحهي سفيد آخر رسالهها رو داره. ======================================= در كنار اين، جناب نيكزاد جملهاي ماندگار فرمودن. فرمودن من سرباز نظام هستم و هرجايي كه بهم بگن، پذيرفته و ميرم و با تمام توان انجامش خواهم داد. نتيجهگيري 1 : تمام توان، قسمت تخصص رو پوشش ميده. نتيجه گيري 2 : در كشور قحط الرجال نيست. اما هركه توانمندتر باشه ميبايست مشاغل!! رو تصدي كنه. به اين ميگن شايسته سالاري. نتيجه گيري 3 : اون حديث معروف امام صادق (ع)، مربوط به 1400 سال پيشه و براساس واقعيات روز فرموده نشده. نتيجه گيري 4 : سربازان در اين كشور بالاترين مقامها رو دارن. فقط دو تا سوال فني اين وسط باقي ميمونه. يكي اينكه چرا برادران هنگام استعفاء دادن، سربازي رو فراموش فرموده و اشتياق روزهاي پذيرش سمت رو ندارن؟ دوم اينكه اگه به اين سربازان نظام، مشاغل پايينتر پيشنهاد بشه يا عذرشون خواسته شه، باز هم با جان و دل ميپذيرن؛ يا ميشن منتقد دولت؟ -
[quote name='crazy-doctor' timestamp='1354449363' post='285744']بله اقا مصطفی ...البته کار به پیغام خطا و امثالهم نمیرسه !...کلا دکمه یا تک بروز رسانی موجود نیست نه بالای صفحه نه در پروفایل نه صفحه اول سایت ...هیچی .....فقط یک قسمت بروزرسانی های اخیر وضعیت در پروفایل هست که تنها گزینه "نمایش تمامی بروز رسانی ها " را دارد نه میتونم بروز رسانی کنم نه برای مطلب کسی کامنت بگذارم ![/quote] دكتر جان. يعني ميفرمايي وقتي بالاي صفحه روي نام خودت كليك ميكني، اين گزينه برات فعال نيست؟! [url="http://old-venom.persiangig.com/image/12.jpg"]http://old-venom.per...om/image/12.jpg[/url]
-
موضوع ديگري كه چند بار فراموش كردم خدمتت عرض كنم اينه كه در متنت اشاره فرمودي : [quote][size=4][font=tahoma,geneva,sans-serif]چینی ها و مصریان باستان تقریبا در زمان مشابهی استفاده از ارابه های جنگی را آغاز کردند ( حدود 1200 پیش از میلاد )[/font][/size][/quote] حال اينكه ما ميدونيم اولين كساني كه «اسب» و «ارابههاي جنگي» رو به سرزمين مصر آرودند، هيكسوسها بودن كه تقريباً 1700 سال قبل از ميلاد حضورشون رو در مصر نشون دادن و از قضا با همين اسب و ارابه (كه مصريها تا به اون روز نديده بودن) و جنگاوريشون بر مصر پيروز شدن. هيكسوسها حد فاصل سلسلهي پانزدهم تا هفدهم در مصر حكمفرمايي ميكردن و اين احمص بود كه با استفاده از همين ابزارآلات جنگي اهدايي هيكسوسها، در نهايت اونا رو شكست داد و سلسلهي هجدهم رو پايه گزاري كرد. اين پايه گزاري هم در سال 1549 قبل از ميلاد انجام گرفته بود. پس هرطور كه حساب كنيم (حتي اگه منظور شما صرفاً مصريها بوده باشه)، باز به 1200 قبل از ميلاد نميرسيم. آيا بنده از فرمايشات شما، برداشت اشتباهي انجام دادهام؟
-
برادر مولتكه گرامي. در چندين جاي فرمايشاتت از سواران كماندار به عنوان تاكتيك پارتي ايراني نام بردي. آيا مستندي در اختيار داري كه قبل از پارتها، كس ديگري از اين شيوه استفاده نميكرد؟
-
[quote name='crazy-doctor' timestamp='1354406086' post='285675'] همچنان از [b]بروز رسانی وضعیت[/b] محرومم ... یک فکر برای من مستضعف بکنید ! [/quote] دكتر جان. مطمئني؟ پيغام خطا هم ميده؟
-
ممنون از توضيحات و تصاوير بزرگواران. عشقست گوان دائو و Halberd؛ سلاحهاي گوان يو و لو بو. دكتر جان. به نكتهي بسيار خوبي اشاره فرمودي. بخش عمدهاي از فورميشن نظامي چينيها به كمك همون سلاحي كه نشون دادي انجام ميگرفت. خوراك خفت كردن سواره نظام بود در فورميشنهاي مختلف. راستي. كسي معادل فارسي درستي از فورميشن سراغ داره؟
-
عرض ادب و احترام خدمت امپراطور دوست داشتني سايت ميليتاري. اگه اجازه بدي پاسخ شما رو باز با مواضع از پيش اعلام شدهي مسئولين نظام عرض كنم. چون ما اينجا داريم درخصوص سياست خارجي نظام صحبت ميكنيم، پس به نظرم عادلانهاس كه اين پاسخها رو هم نه از ذهن مصطفي كه ممكنه هر نظري داشته باشه، كه از دهان مسئولين نظام بازگو كنيم. ايشان در اين خصوص، همواره معتقد بودهان كه سرزمين فلسطين، حق تمامي فلسطينيان هست و اين حق هم با ارادهي مستقيم فلسطينيان جاري ميگردد و نه سياست بازي نمايندگان احزاب و گروهها. كما اينكه در ماجراي پيمان اسلو و تشكيل حكومت خودگردان هم كه حكومت بر تمامي مناطقي كه امروز از اون به عنوان كشور مستقل فلسطيني ياد ميكنيم رو بعهده داشت، موضع نظام تغييري نكرد كه هيچ، بلكه سرمايه گذارياش رو معطوف به ساير گروههاي مبارز فلسطيني كه سازش با اسرائيل رو نپذيرفته بودند نمود. شايد الان علت تغيير سرمايهگذاريهاي نظام در طي سالهاي اخير از حماس به سمت جهاد اسلامي رو بهتر متوجه بشي. چرا كه اساساً هر گروه و حزبي كه وارد سياست شد، خواه ناخواه مجبوره تا حدودي در مواضع خود تعديل بوجود آورده و بيشتر با قواعد سياسي رفتار و صحبت كنه تا آرمان. پس نگاه ايران به اين قضيه اين هست كه چون فلسطين اشغال شده و چون ساكنين اين سرزمين هيچ گاه حاضر به پذيرش اين اشغال نيستن (اينكه در مضيقه قرار بگيرن و به حداقلها قانع بشن به مفهوم پذيرش اشغال نيست. كما اينكه اگه شما صد تومان طلب داشته باشي و بدهكار اونقدر پول شما رو نده و شما پول لازم باشي، شايد 50% اش رو ببخشي، ولي اين بخشش از سر ناچاريه؛ نه رضايت)، پس همواره گروههايي از دل مردم فلسطين برخواهند خاست و بر عليه اسرائيل مقاومت رو تشكيل ميدن و وظيفهي جمهوري اسلامي ايران براساس قانون اساسي، حمايت از ايشان هست. حتي اگه جهاد اسلامي هم به سان حماس يا فتح ساز آشتي با اسرائيل رو بزنه. در نتيجه هر خرجي كه ايران در اين راه ميكنه، نه به اسم فتح يا حماس، كه به اسم فلسطين و در راستاي زنده نگاه داشتن و حمايت از «مقاومت» تفسير ميكنه و مادامي كه فرهنگ مقاومت در فلسطينيان زنده باشه، از نگاه تهران اين مخارج به هدر نرفته و سياست تهران شكست نخورده. ----------------------------------------------------------- اما راه حلي كه تهران عنوان كرده به عنوان راه حل رسمي مسئلهي فلسطين ميشناسه (منهاي باز پس گيري سرزمين فلسطين از اسرائيليها)، بدين ترتيب هست كه هر فلسطيني؛ اعم از ساكنين عرب يا يهوديان (نه غاصبين و مهاجرين غيرقانوني) يا مسيحيان و يا هر قوم و قبيله و مذهبي، يك رأي داشته باشن و خود ايشان انتخاب كنن كه سرزمين فلسطين به چه كسي تعلق داره و آيندهاش به چه ترتيب خواهد بود. نتيجه هر چه بشه، ايران بهش احترام خواهد گذاشت و خواهد پذيرفت.
-
رأي ايران به اين مسئله، مثبت بود. البته سال گذشته، رئيس جمهور و رهبر محترم انقلاب هم در مواضع جداگانه، مسئلهي ايجاد كشور مستقل فلسطين رو تنها بخشي از حقوق فلسطين و به بعبارت ديگه حقوق حداقلي فلسطينيان دونستن كه دهههاست ناديده گرفته شده. لكن اين مسئله، تفاوتي در اشغالگري اسرائيل و حق مسلم فلسطينيان براي بازگشت به سرزمينهاي خود بوجود نخواهد آورد. امروز هم اگه موضعي بگيرن، جز اين نيست. لازم به ذكره كه مسئلهي تشكيل دو دولت عربي و يهودي در سرزمين اورشليم، در 29 نوامبر 1947 توسط سازمان ملل به تصويب رسيد و پس از آن در تمامي مناقشات نيز لزوم تشكيل دولت قانوني فلسطين در سرزمينهاي مشخص شده در قطعنامهي سال 47 تبيين شده بود. حتي يكي از بندهاي معاهدهي كمپ ديويد هم چيزي نبود جز تشكيل دولت مستقل فلسطيني. ولي اسرائيل دهههاي متمادي از اين مسئله سر باز زد و تنها در پي معاهدهي اسلو اجازهي استقرار فلسطينيان آواره در آفريقا در كرانهي باختري رو داد و مجوز ايجاد تشكيلات خودگردان (و نه دولت مستقل فلسطيني) رو به فلسطينيان داد كه البته همان هم نيم بند بود. بعبارت ديگه، كاري كه محمود عباس در روز 29 نوامبر 2012 انجام داد، هرچند ارزنده و باعث زنده شدن حقوقي بخشي از حقوق فلسطينيان بود، لكن مسئلهي جديدي نبود و حقي 65 ساله بود (طبق قوانين بين المللي) كه اسرائيل اون رو با قلدري ناديده گرفته بود؛ به همراه چشمپوشي و گاهاً همراهي ايالات متحده!
-
ممنون برادر. بسیار عالی بود. دستت درد نکنه. درخصوص تسلیحات اون دوران هم اگه امکانش هست یه توضیحی ارائه بفرما. تنوع سلاح های نبرد در چین هم برای خودش دنیایی هست که همیشه برام سوال بوده که چه کسانی و در چه زمانی به فکر ساخت چنین تسلیحاتی افتاده ان و اینکه آیا در جای دیگری هم مورد استفاده قرار گرفته یا صرفاً در چین بوده.
-
بسيار ممنونم از تمامي بزرگواراني كه به تاپيك تشريف آورده و نظرشون رو عنوان فرمودن. --------------------------------------------------------- [b]برادر komsomolets گرامي؛[/b] اينكه «تاریخ وجاهت و هیبتی داره واسه خودش که باید با سبک نوشتار خاص خودش حفظش کرد» حرف درستيه. ولي آيا اين باعث نميشه كه تنها عدهاي محدود كه وقت و حوصله و علاقهاش رو دارن از تاريخ مطلع و اكثريت از اون فراري؟ حال اينكه حتي قرآن هم ما رو به مطالعه و دقت بر روي تاريخ توصيه كرده كه اين خودش اهميت تاريخ رو نشون ميده. شايد اين، نوع نگاه ما به علوم هست كه بيشتر باعث گريز عموم جامعه ازش ميشه. فيالمثل متون كتب علوم انساني اونقدر ثقيل و با جملات قلمبه كه حتي بيانش هم به غايت سخت و طاقت فرساست؛ چه برسه به فهمش، نوشته ميشه كه عمدهي جامعه كوچكترين علاقهاي به مطالعهشون پيدا نميكنه و حتي دانشجوياني كه در اون رشته هم تحصيل ميكنن، جز حفظ كردن اين جملات غيرقابل فهم كار ديگري رو انجام نميدن. شايد به زعم اساتيد علوم انساني، شأنيت اين علوم به اينطور ثقيل نگاشته شدنش هست. ولي جايي كه اين شأنيت، فهم موضوع (كه قاعدتاً ميبايست هدف اصلي باشه) رو تحت الشعاع قرار ميده چه بايد كرد؟ يه سوال از خدمتت دارم بزرگوار. اگه يه نفر كه از تاريخ شوروي آگاهي نداشته باشه از شما بخواد فيالمثل تاريخ انقلاب روسيه از وقايع اوليه اواخر قرن نوزدهم تا انقلاب 1905 و وقايع بعد از اون تا انقلاب 1917 رو براش تعريف بفرمايي، آيا شما شروع ميكني با ادبيات دلنشين؛ ولي ثقيل لئون تروتسكي، كتاب انقلاب روسيه رو براش ميخوني، يا براساس دركت از اون تاريخ و با زباني سادهتر و با روايتي داستاني، دانستههاي تاريخيات رو بهش منتقل ميفرمايي؟ شما هدفت نيست كه يك كتاب تاريخي براي طرف بنويسي. بلكه هدفت اين هست كه طرف مقابلت رو با تاريخ و سلسله وقايعي كه منجر به انقلاب 1917 روسيه شد آشنا بسازي. بعبارت سادهتر هدفت درك موضوع هست و نه ياد دادن ادبيات تاريخي به وي. آيا بنده در اين زمينه اشتباه ميكنم؟ ------------------------------------------------------------------------------ درخصوص حساسيت برانگيز بودن برخي برهههاي تاريخ، هرچند دوستان درست ميفرماين، ولي من با نظر جناب رضا كياني بيشتر موافقم. به نظر من اين وظيفهي مديران محترم مباحث تاريخي و مهمتر از اون صاحب تاپيك هست كه اجازهي خروج از موضوع بحث اصلي رو ندن و نذارن بحث به انحراف كشيده شه. فيالمثل اگه قراره جنگ صفين رو مورد تحليل قرار بديم، نه قربان صدقه رفتن از اميرالمؤمنين (ع) در شناخت ما از اين نبرد كمكي ميكنه و نه لعن معاويه و عمروعاص. اصل فهم تاريخ هم در پذيرش بيطرفي اون هست. فلذا مديران محترم بايد تلاش كنن كه ذات حقيقي مطالعهي تاريخ حفظ بشه. البته به نظر من هم تا جا افتادن اين قضيه در سايت، شايد بهتر باشه خيلي وارد تاريخ ايران نشيم و بيشتر بپردازيم به تاريخ جهان. ولي در كل اجتناب از حتي تاريخ ايران هم به نظر من درست نيست و پس از جا افتادن اين قضيه، به سراغ اون هم بايد رفت. ------------------------------------------------------------------------------- [quote name='amiren' timestamp='1354177512' post='285476']قبل از شروع کار یه نظر سنجی بزارید که از تاریخ کجا و چه زمانی شروع کنیم که دیگه کسی نزنه توی بیراهه و بحث رو عوض کنه .[/quote] اينكه تاريخ رو از كجا شروع كنيم، اگه منظور اين باشه كه از يه برهه شروع كنيم و مرحله به مرحله پيش بريم، هرچند نظم خوبي رو بهمراه داره، ولي شايد باعث كاهش خوانندگان و دنبال كنندگان تاپيكهاي تاريخي بشه. مثلاً در نظر بگيرين كه ما داريم درخصوص تاريخ باستان فيالمثل ژاپن حرف ميزنيم. شايد براي كسي اين تاريخ اصلاً جذابيتي نداشته باشه و حتي اهميتي. به همين خاطرم شايد ترجيح بده كه اصلاً دنبالش نكنه. حال اينكه به نظر من اگه چند تاپيك در يك برهه از زمان، به مقاطع مختلف تاريخي بپردازن و مثلاً به كشورهاي مختلف يا وقايع مختلف، همين تنوع خودش ميتونه جذابيتي رو براي افراد مختلف با سليقههاي مختلف بوجود بياره. منتها اين تنوع هم نبايد اونقدر زياد باشه كه عملاً تعدد مطالب هم باعث دور شدن و فرار خوانندگان از تاپيكهاي تاريخي بشه. البته خوشحال ميشم اين نظر ناپخته رو با نظر تكميلي ات اصلاح بفرمايي. ------------------------------------------------------------------------------ ضمن تشكر از [b]جناب رضا كياني موحد گرامي[/b] از اينكه به تاپيك تشريف آورده و نظر سازندهشون رو بيان فرمودن به عرض ميرسونم كه : درخصوص قسمت «اول» فرمايشات شما بايد عرض كنم كه قطعاً از اونجايي كه اين سايت، مربوط به مباحث نظامي هست و از اونجايي كه اساساً به دليلي نامعلوم، همواره بخش جنگها و مسائل نظامي تاريخها جزو جذابترين اون بخشها هستن، تكيهي اصلي مباحث هم روي مباحث نظامي و تاريخ نظامي هست. اما زحمتي كه شما يا برادر قرمز عزيز يا ساير دوستان ميكشيد بيشتر برميگرده به ريز شدن در بخشي از تاريخ. فيالمثل تاپيك دوست داشتني نبرد استالينگراد كه در نوع خودش اطلاعات بسيار خوبي رو در اختيار خواننده قرار ميده. يا ساير مباحث. اما نگاه بنده نسبت به اين مسئله، كمي كليتر و كلانتر هست. فيالمثل من در نظرم هست كه تاريخ جنگ اول يا دوم جهاني رو به خوانندگان ارائه كنيم كه اين، شامل نبردهاي بسياري هست كه البته بسته به توان نويسنده يا نويسندگانش، ميشه مباحث بسياري رو از دلش درآورد كه هريك حتي درصورت تكميلتر شدن و پختهتر شدن، استعداد يه تاپيك جنگ تاريخي مجزا رو هم داره. ولي حتي اگه نويسنده توان اين رو هم نداشته باشه كه بخوبي به تك تك اين نبردها بپردازه، همين كه اثري جامع براي شناخت و آشنايي خوانندگان باشه و باعث ترغيب ايشان به مطالعه و تحقيق بيشتر در اين زمينه بشه، به نظر من يه نقطهي قوت و يه برد هست. به نظر من اين دست تاپيكها در كنار تاپيكهاي ارزشمند شما و ساير دوستان ميتونه تركيب مناسبي براي آشنايي و فهم وقايع تاريخي بهمراه بياره. ضمن اينكه هرچند تكيهي ما روي مسائل نظامي هست، ولي در تاريخ همواره روابط، وقايع و اتفاقاتي هم وجود داره كه بصورت مستقيم ارتباطي به مسائل نظامي ندارن. فيالمثل نحوهي صعود رايش سوم به قدرت در طي دوازده، سيزده سال، چندان ارتباطي به مسائل نظامي نداره. ولي فهم و آگاهي از اون، از آگاهي از وقايع هر نبردي با اهميتتره. البته اينكه بايد بررسي شه كه چه مواردي عنوان شده كه از دوباره گويي پرهيز بشه كلام كاملاً درستيه و ان شاءالله اينطور خواهد شد. درخصوص قسمت «دوم» فرمايشات شما بايد عرض شود كه بالكل موافقم و با شما همنظرم. ان شاءالله با كمك و راهنمايي شما و همراهي ساير بزرگواران، بتونيم بحثهاي تاريخي رو در سايت ميليتاري به جايگاهي كه مناسبش هست برسونيم. --------------------------------------------------------------------------- [b]برادر حامد عزيز؛[/b] حتماً به اين برهه از تاريخ هم خواهيم پرداخت. بويژه اينكه متأسفانه در كشور ما، درخصوص تاريخ امريكا متأسفانه بسيار بسيار كم گفته شده و مواردي هم كه گفته شده، بيشتر برميگرده به وقايع كشف قارهي امريكا و كشتار بوميان اون تا بررسي تاريخ! ان شاءالله به كمك دوستان به اين برهه از تاريخ هم خواهيم پرداخت. --------------------------------------------------------------------------- در آخر ضمن تشكر از تمامي دوستان بزرگوار كه اعلام حمايت، آمادگي و همكاري فرمودن، از تمامي دوستاني كه تمايل به همكاري و مشاركت در اين سلسله مباحث تاريخي رو دارن، درخواست ميكنم بفرماين كه هريك در كدام برهه يا برهههايي از تاريخ، تمايل به و آمادگي همكاري دارن تا بشه يه برنامه ريزي و هماهنگي مناسب در اين خصوص انجام داد.
-
عاشقانهي سه پادشاهي عاشقانهي سه پادشاهي - نخستین تقابل لیو بی و لو بو
mostafa_by پاسخ داد به mostafa_by تاپیک در جنگهای باستان
قبل از اينكه به قسمت پنجم بپردازيم، فكر كنم بهتره كه يه توضيحي درخصوص نحوهي روايت داستان تاريخ عصر سه پادشاهي چين خدمت ارائه كنم. همونطور كه از اسمش پيداست، اين عصر، عصري بود كه چين به سه پادشاهي تجزيه و البته در سال 280 ميلادي توسط سيما يوآن مجدداً متحد و سلسلهي جين مجدداً بر سراسر حكومت چين فرمانروايي نمود. پس لاجرم براي شرح وقايع اين عصر، حداقل نياز به توضيح درخصوص ريشه، پيشينه و نحوهي صعود به قدرت هر سه پادشاهي وي، وو و شو كه به ترتيب توسط سائو سائو و سائو پي، سون چوان و ليو بي بنا گرديد هست. از اونجايي كه ظاهراً سائو سائو فعلاً بيشتر بين دوستان طرفدار پيدا كرده تا ديگران، اگه بخشهايي ديدين اصلاً خبري از سائو سائو نيست به بزرگي خودتون ببخشيد. ولي براي فهم بهتر اين برهه از تاريخ، ميبايست با هر سه گروه آشنا بشين. براي اينكه خط سير داستان رو از دست ندين، بخاطر داشته باشيد كه سون جيان، پدر سون سه و سون چوان بود كه بعدها سون سه زمينهي ايجاد پادشاهي در منطقهي جنوب را فراهم آورد و سون چوان اون رو تكميل كرد. پس تمامي توضيحاتي كه درخصوص سون جيان و فرماندهانش داده ميشه (بخصوص اسامي رو) سعي كنين بخاطر بسپارين. چون در آينده نقش مهمي رو هريك ايفاء خواهند كرد. با اين توضيح، ميپردازم به قسمت پنجم ماجرا. ------------------------------------------- در قسمت چهارم، درخصوص نبرد سه برادر با لو بو، شكست سپاه دونگ ژو در برابر سپاه ائتلاف، تلاش ناكام سائو سائو براي به خدمت گرفتن سه برادر و همچنين ترفندهاي حيرت انگيز وي براي استفاده از قدرت ديگران جهت پيشبرد اهداف خود و در نهايت پيشنهاد حملهي سون جيان به لويانگ و گرفتن سواره نظام وي، توضيحاتي ارائه شد و حالا ادامهي ماجرا ...! -------------------------------------------- قسمت پنجم – مهر امپراطوري سائو سائو با حيلهاي كه بكار برد، نه تنها قواي سواره نظام سون جيان را بدست آورد و امكان تعقيب دونگ ژو برايش مهيا شد، بلكه عملاً سون جيان را به سراغ شهري ويران فرستاد كه ديگر ارزشي ندارد. اما طرف ديگر، همانا امپراطور، دونگ ژو، دربار و ثروت امپراطور بودند؛ يعني همه چيز. شرايط كاملاً مهيا بود و تنها به دستي نياز بود كه اين ميوهي رسيده را بچيند كه سائو سائو آن دست را دست خود ميديد. اما يك جاي كار را محاسبه نكرده بود : هوش لو بو. عمليات فرار با عجله و بيبرنامه پيريزي شده بود و آشفتگي در سپاه موج ميزد و لو بو بخوبي ميدانست كه اگر تدبيري براي اين امر اتخاذ نگردد، اين آشفتگي با اولين حملهي سپاه ائتلاف دو چندان خواهد شد و عملاً به تار و مار شدنشان خواهد انجاميد. پس تدبيري انديشيد و كميني گسترده را براي سربازان سائو سائو مهيا نمود. سائو سائو كه به خوبي ميدانست در پي شكست دونگ ژو، وي پايتخت را تغيير ميدهد، از قبل سربازاني را براي كمين در مسير فرار قرار داده بود كه سرعت سپاه دونگ ژو و كاروان همراه آن را گرفته و با خريدن زمان، اجازهي نزديك شدن سواره نظام تعقيب كننده را بدهد. كمينهايي كوچك ولي آزار دهنده كه بيش از پيش به آشوب سپاه دونگ ژو ميانجاميد. در يكي از اين كمينها، سرنوشت لو بو نيز تغيير كرد و آن، آشنايي با ديائوچان بود؛ يكي از چهار زن زيباي افسانهاي چين. از چپ به راست : شي شي (Xi Shi)، وانگ ژاووجون (Wang Zhaojun)، ديائوچان (Diaochan) و يانگ گوايفي (Yang Guifei). هرچند در تاريخ، اثر چندان زيادي از ديائوچان نيست، اما در كتاب «عاشقانهي سه پادشاهي»، به شخصيت ديائوچان به خوبي پرداخته شده است. از آنجايي كه يكي از مهمترين دلايل عنوان شده براي درگيري لو بو و دونگ ژو، وجود همين زن زيبا بوده است (هميشه پاي يك زن در ميان است)، ما هم براساس روايت داستاني ماجرا را دنبال خواهيم كرد. ديائوچان دخترخواندهي وانگ يون بود كه در اصل، دختر يكي از خانوادههاي اصيل آن روزگار بود كه مورد غضب امپراطور قرار گرفته و تمامي خانواده كشته شده بودند. اما ديائو چان توسط وانگ يون نجات پيدا كرد تا دست تقدير، از وي ابزاري بسازد براي رسيدن به هدف والاي وانگ يون؛ يعني حفظ امپراطوري هان. بازگرديم به كمين سائو سائو. در كميني كه براي سپاه دونگ ژو ديده شده بود، لو بو ديائوچان را از مرگ حتمي نجات ميدهد و از آن پس، عاشق ديائوچان ميگردد. عشقي كه بعدها داستانهاي زيادي را بهمراه آورد. اما در نقطهي مقابل، لو بو كه بخوبي حدس زده بود كه اين كمينها براي كم كردن سرعت سپاه و رسيدن تعقيب كنندگان احتمالي هستند، كميني عالي در كوهستان شويانگ ترتيب داد. البته سائو سائو به خوبي ميدانست كه تعداد سپاه شيليانگ حداقل دو برابر سواره نظام خود است و همچنين اگر لو بو وارد ميدان شود، كسي ياراي مقابله با وي را ندارد. به همين دليل به سائو رن (Cao Ren Styled Zixiao) اكيداً دستور داده بود كه نه با لو بو درگير شود و نه به تعقيب دونگ ژو و سپاهش بپردازد و فقط در پي بازپس گيري امپراطور باشد. اما سائو سائو به قدري از نقشهي خود مطمئن بود كه حقيقتاً فكر اين كمين را نكرده بود. به همين دليل بيمحابا به تعقيب سپاه دونگ ژو پرداخته و در كمين لو بو گرفتار گرديد و اكثريت سپاه خود (اعم از سه هزار سوار سپاه سون جيان) را از دست داد و خود نيز چيزي با مرگ فاصله نداشت كه توسط سائو هونگ (Cao Hong Styled Zilian) نجات پيدا كرد. اما سون جيان چه چيزي بدست آورد؟ هنگامي كه سون جيان به لويانگ رسيد، با ويرانهاي مواجه شد كه هيچ گاه انتظار آن را نميكشيد. دونگ ژو قبل از رفتن دستور داده بود كه شهر و قصر را به آتش بكشند تا چيزي نصيب فاتحين پايتخت نگردد (كه البته باز هم دقيقاً مطابق پيشبيني سائو سائو بود). سون جيان خسته و افسرده از اينكه پس از اينهمه نبرد طاقت فرسا و سنگين و دادن تلفات، چيز چنداني بدست نياورده است، قصد بازگشت به كمپ خود را داشت كه سربازي به وي خبر داد كه شيئي گرانبها پيدا نموده است : «مهر امپراطوري»! اين خبر همانقدر براي سون جيان خوشحال كننده بود كه حقيقتاً فكر و ذكر وي گرديد. چرا كه اگر امروز مهر امپراطوري را داشت، فردا ميتوانست با برهم زدن قدرت، كم كم تاج و تخت را نيز از آن خود كند و امپراطوري خود را بنا سازد. اين خيال آنقدر براي وي شيرين بود كه گوش وي به نصيحتهاي اطرافيان (منجمله فرزند خردسالش؛ سون چوان) بدهكار نبود. سون چوان معتقد بود كه اين مهر چون به خاندان امپراطوري (فرزاندان خدايان) تعلق دارد، جز شومي و نحسي چيز ديگري را بهمراه نخواهد آورد و مثالهايي از تاريخ زد. حرفي كه بعدها سائو سائو نيز به سون جيان زد. اما گوش وي بدهكار نبود. از طرف ديگر، با شكست سپاه دونگ ژو و شنيدن خبر فرار ايشان، يوآن شائو و ارتش ائتلاف نيز خود را به لويانگ رساند تا در غنائم سهيم شود. البته يوآن شائو پس از درهم كوبيدن سپاه شيليانگ (و برخلاف گفتهي سائو سائو) قصد حمله به لويانگ را داشت و هيچگاه تصور نميكرد كه سون جيان و سائو سائو اينطور به سرعت از فضاي بوجود آمده استفاده نمايند. يوآن شائو تازه به مكر سائو سائو پي برده بود. با رسيدن سپاه ائتلاف به لويانگ، جشني به مناسبت اين پيروزي برگزار و جنگ سالاران به دور يكديگر گرد آمده و خوردند و به سلامتي اين پيروزي شيرين نوشيدند. اما سائو سائوي شكست خورده و زخمي، جشن را بر هم زد. وي براي اينكه محكوم نگردد دست پيش را گرفت و به يوآن شائو حمله نمود و گفت كه چرا براي وي سپاه كمكي براي تعقيب دونگ ژو نفرستاد و به جاي آن به جشن و پايكوبي پرداخت؟ هرچند كه يوآن شو به خوبي مكر و طمع سائو سائو را فاش نمود، اما سائو سائو با پذيرش اينكه قدري طمع كرده بود، توضيح داد كه در پس يك كمين، هيچگاه كمين دومي وجود نخواهد داشت و اگر تنها 10 هزار سوار ديگر در اختيار داشت و حملهاي مجدد ترتيب ميداد، قطعاً پيروزي را كسب نموده و امپراطور را از نجات داده بود. امري كه مورد تأييد تمامي جنگ سالاران قرار گرفت و عملاً يوآن شائو را محكوم نمود. از آنجايي كه سائو سائو بهترين فرصت براي رسيدن به قدرت را از دست داده و سپاهش نيز تار و مار شده بود، عملاً امكان ماندن در ائتلاف را نداشت. اما با زيركي از اين فرصت استفاده و با گفتار خود طوري نشان داد كه بخاطر بيلياقتي جنگ سالاران و فرماندهي ايشان است كه از ائتلاف خارج ميگردد. امري كه موجب ترغيب سون جيان براي خروج از ائتلاف گرديد و البته ليو بي نيز كه از قبل خروج خود از ائتلاف را اعلام نموده بود، به همراه وي از آنجا خارج گرديد. بدين ترتيب سه گروه اصلي كه در آينده سه پادشاهي را در كشور چين بوجود آوردند، از ائتلاف يوآن شائو جدا شدند. رفتن سائو سائو، ضربهي بزرگي به سپاه ائتلاف بود. چرا كه عملاً وي مغز متفكر سپاه ائتلاف بود و بدون وي، انگيزهي چنداني براي ادامهي لشكركشي ائتلاف وجود نداشت. اما يوآن شائو بيش از اينكه در فكر جلوگيري از خروج سائو سائو از ائتلاف باشد، با رفتن سون جيان مخالف بود. سواي قدرت ارتش جنوب، سون جيان چيز باارزشي داشت كه يوآن شائو و يوآن شو بشدت بدنبال آن بودند : مهر امپراطوري. به همين دليل ابتدا يوآن شائو از سون جيان خواست كه از آنجايي كه مهر امپراطوري به رئيس ائتلاف تعلق دارد، اگر هم قصد خروج از ائتلاف را دارد حداقل مهر را بايد به وي بدهد. اما سون جيان نپذيرفت و ابراز داشت كه اين، سپاه جنوب بوده است كه لويانگ را فتح و غنائم نيز به ايشان تعلق دارد. هرچند كه اساساً منكر داشتن مهر امپراطوري گرديد. يوآن شائو كه بخوبي ميدانست سون جيان به ميل و خواست خود مهر را تحويل نميدهد، دستور دستگيري سون جيان را صادر نمود. اما سون جيان كه از قبل پيش بيني اين لحظه را كرده بود، دستور داد سربازاني كه در قصر سوخته پنهان شدهاند، به كمك وي بيايند و بدين ترتيب با گروگان گرفتن يوآن شائو، توطئهي وي را خنثي نمود. هرچند كه يوآن شائو اين اقدام وي را نبخشيد. دو پسر عمو و برادر ناتني، نقشهاي زيركانه براي سون جيان كشيدند. يوآن شائو به ليو بيائو (Liu Biao Styled JingSheng) حاكم ايالت جين (Jing Province) نامهاي نوشت و از وي خواست كه در مسير سپاه سون جيان قرار گرفته و وي را دستگير نمايد. از طرف ديگر، يوآن شو نامهاي به سون جيان نوشت و با بيان اينكه تمامي كارهاي گذشته تقصير و به دستور يوآن شائو بوده و وي ميخواهد قدرت را كسب نمايد و ...، به وي هشدار داد كه يوآن شائو نامهاي به ليو بيائو نوشته و از وي خواسته كه در مسير سانجين (مسير اصلي سپاه سون جيان براي بازگشت به خانه از مسير رودخانه) به مقابله با وي پرداخته و وي را دستگير نمايد. حالا ببينيم عكس العمل دو جنگ سالار چه بود؟ سون جيان كاملاً دو دل بود كه چه بايد بكند. پسر ارشد وي سون سه (Sun Ce Styled Bofu) از وي ميخواست كه براي رويارويي با سپاه جين آماده گردد. حتي پيشنهاد حمله به جين را داد كه با مخالفت سون جيان مواجه شد. چن پو (Cheng Pu Styled Demou) از فرماندهان ارشد سپاه جنوب پيشنهاد عبور از مسيري فرعي را داد و هوآن گاي (Huang Gai Styled Gongfu) كه از تمامي فرماندهان مسنتر و دنيا ديدهتر بود، اربابش را نصيحت نمود كه از خير مهر امپراطوري گذشته و آن را نزد يوآن شائو بفرستد تا امنيت سپاه براي بازگشت به سرزمينهاي جنوبي را تضمين نمايد. امري كه سون چوان خردسال (Sun Quan Styled Zhongmou) هم بر آن تأكيد داشت. مسئلهاي كه با مخالفت سون سه و سون جيان همراه گرديد. سون جيان تصميم گرفت با قسمت كردن سپاه خود و فرستادن سپاه اصلي به همراه چنگ پو و سون سه، به دو گذر فرعي كه پشت سپاه ليو بيائو درميآمدند، خود با سپاهي اندك به مصاف وي برود تا اگر جنگي هم رخ ميدهد، از حملهاي غافلگيرانه براي در هم كوبيدن سپاه ليو بيائو استفاده نمايد. از طرف ديگر، ليو بيائو با خواندن نامهي يوآن شائو، به فكر فرو رفت كه چه بايد بكند. از طرفي يوآن شائو قدرتمندترين ارتش را در اختيار داشت و عمل نكردن به دستور وي ممكن بود براي ليو بيائو گران تمام شود. از طرف ديگر، سون جيان نيز فرماندهي قدر و سپاه جنوب نيز بسيار شجاع و دلير بودند و جنگيدن با ايشان به اين سادگيها نبود. ضمن اينكه اساساً اين، درگيري بين يوآن شائو و سون جيان بود و نفعي را براي جين بهمراه نداشت. به همين دليل عاجز مانده بود در اتخاذ يك تصميم مشخص. ساي مائو (Cai Mao Styled Degui)، برادر زن ليو بيائو و فرمانده ارتش جين اذعان داشت كه اتحاد با يوآن شائو به مراتب بهتر از خريدن دشمني وي و دوستي با سون جيان است. چرا كه هم قدرت نظامي يوآن شائو بيشتر است و هم سون جيان روياي امپراطوري در سر دارد و اين براي جينگ كه همسايهي جنوب است بسيار خطرناك است. وي طرحي زيركانه ارائه كرد كه براساس آن، سپاهي ضعيف توسط ليو بيائو به مصاف سون جيان برود. ليو بيائو با سون جيان معاملهاي بر سر تضمين آيندهي جين انجام داده و به وي اعلام نمايد كه جنگي سبك را انجام دهد و بدين ترتيب با فرار سپاه جين، ليو بيائو بهانهاي مناسب براي يوآن شائو براي عدم امكان تقابل با سپاه جنوب بياورد و دو طرف هم راضي به اين امر گردند. اما سپاه اصلي جين در گذر سانجين كميني گسترده فراهم نموده و بدين ترتيب تمامي سپاه سون جيان را نابود سازند. نفشهاي كه هم باعث ميشد سون جيان عملاً امكان تقسيم سپاهش را نداشته باشد و همچنين به قدري غافلگيرانه كه امكان مقابله را از وي بگيرد. بعدها خواهيم ديد كه ساي مائو چه نقش مهم و حياتياي براي جين بازي خواهد كرد و آيندهي جين به دستان وي چگونه رقم خواهد خورد. سرانجام روز موعود فرا رسيد ...!- 118 پاسخ ها
-
- 14
-
-
حالت های پیشرفته حرکت و تیراندازی ( ویدئو )
mostafa_by پاسخ داد به ColonelShak تاپیک در گالري نيروي زميني
ممنون كلنل جان. تاپيك بسيار خوبيه. فقط يه سوال. من فلسفهي اين حالت رو چندان درك نميكنم : [img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/10128/shot_Military_ir_28429.JPG[/img] چون هر جور كه حساب ميكنم، كمترين تعادل ممكن وجود داره براي تيرانداز. بخصوص با لگدهاي تخيلي كلاش. ميتوني يه توضيحي در اين خصوص بفرمايي؟ -
عاشقانهي سه پادشاهي عاشقانهي سه پادشاهي - نخستین تقابل لیو بی و لو بو
mostafa_by پاسخ داد به mostafa_by تاپیک در جنگهای باستان
دستت درد نكنه برادر. نرم افزارت حرف نداشت. واقعاً كار راه انداز بود. با اين نرم افزار، نقشههاي نبرد آتي رو خيلي راحتتر خدمت دوستان تقديم خواهم كرد. ---------------------------------------------------------------- درخصوص لو بو، ممنون از توضيحات تكميليات. البته اين توضيحات يكم مشكل داشت. چون لو بو در دروازههاي چن ليو با سه برادر جنگيد و نه گذرگاه هولائو. چرا كه اولاً سه برادر در چن ليو بودن در اون زمان و در ثاني در گذرگاه هولائو هم سپاه لي جوئه و گوا سي با سپاه سون جيان درگير بودن. پس منطقاً لو بو نميتونست اونجا حضور داشته باشه و با سه برادر بجنگه. البته در آئين نبرد، گوان يو به مراتب با مهارتتر از ژانگ في بود. ولي قدرت ژانگ في بيشتر از گوان يو بود. معروف هست كه شمشير بلند ژانگ ييده (Serpent Blade)، اونقدر سنگين بود كه جز ژانگ في كس ديگري قادر به بلند كردن و جنگيدن باهاش نبود. ضرباتش هم به قدري سنگين بود كه دفعش براي هر كسي بسيار سخت بود. لو بو هم در نبرد با ژانگ في سختي بسياري كشيد. ولي خوب. يه سر و گردن بالاتر بود. الكي نبود كه سائو سائو در وصفش گفت : "Among men, Lu Bu. Among horses, Red Hare." اما وقتي كه گوان يو اومد، رسماً نبرد مغلوبه شد. در لشكر مقابل هم لي جوئه و گوا سي حضور نداشتن. البته غرور بيش از اندازهي لو بو هم اجازهي دخالت به كسي رو نميداد! كما اينكه وقتي نبرد مغلوبه شد، نه تنها از فرصتي كه ليو بي رسماً جانش رو خريده بود براي قبول شكست و فرار استفاده نكرد، بلكه حمله رو مجدداً آغاز كرد و براش قابل قبول نبود كه حتي در نبرد دو بر يك و سه بر يك هم شكست رو پذيرا باشه. ضمن اينكه اين، نقشهي دونگ ژو و خود لو بو بود كه با كشوندن و ترغيب يوآن شائو به خروج از قلعه، در دشت باز به مصاف ايشان برن. ولي خوب. اسب لو بو جونش رو خريد و نذاشت لو بو تو اون نبرد به سرنوشت خوا شيون دچار شه. ----------------------------------------------------------------------- در ادامه، اگه شرح دلاوريهاي گوان يو رو بشنوي مطمئن باش ازش خوشت خواهد اومد (تو پست هاي قبلي هيبتش رو ببين؟ انصافاً دلت مياد بگي Red Hare لايقش نبوده؟! نام گوان يو ژنرالها رو از ميدان نبرد فراري ميداده!!). ضمن اينكه لو بو بر دار نشد. در روايتي حين نبرد با تيرهاي فراوان سپاه سائو سائو كشته شد و در روايت ديگه، دستگير و به دستور سائو سائو اعدام شد. در ادامه، ان شاءالله به اين قضيه اشاره خواهم كرد. اما در اين حد بدون كه شكست اصلي لو بو توسط سائو سائو، هرچند كه بخشياش مربوط به خيانت اطرافيانش بود (كه البته اون خيانت هم دقيقاً نقشهي از پيش تعيين شدهي سائو سائو بود!!)، اما در اصل به هوش و استعداد سائو سائو و شون يو برميگشت كه اگه داستان رو دنبال بفرمايي، بهش خواهيم رسيد. -
تحلیلی بر چند عکس کمتر دیده شده از جنگ اخیر غزه(1391)
mostafa_by پاسخ داد به MOHAMMAD تاپیک در جنگهای معاصر
من از شما عذرخواهي ميكنم. چون فكر كردم قراره تحليلي باشه بر عكسهايي كه قرار داده ميشه. والا اگه ميفرمودين اين تاپيك، متكلم وحده ميخواد و يا صرفاً درخصوص نحوهي عملكرد موشكهاست و يا به قول خودتون، ابتداي تاپيك عنوان ميفرمودين كه اين تاپيك صرفاً براي بحثهاي نظامي هست (هرچند كه گويي شما در اين سه صفحه حضوري در سايت نداشتيد كه ظاهراً پست بنده براي شما گران آمده!)، من هم حساب كار خود رو كرده و با تاپيكهاي ديگري خودم رو مشغول ميكردم! علي اي حال از اينكه تاپيك مبارك شما رو ملوث به حضور خود كردم از شما عذرخواهي ميكنم و قول ميدم اين دفعهي آخري باشه كه عرايض بيارزشم رو در تاپيكهايي كه متعلق به شماست ابراز ميدارم. -
تحلیلی بر چند عکس کمتر دیده شده از جنگ اخیر غزه(1391)
mostafa_by پاسخ داد به MOHAMMAD تاپیک در جنگهای معاصر
شكلكهاي زيبايي بود برادر جان. ممنون از اين شكلكها كه عصر عاشورايي باعث تغيير روحيهي ما شدي. -
تحلیلی بر چند عکس کمتر دیده شده از جنگ اخیر غزه(1391)
mostafa_by پاسخ داد به MOHAMMAD تاپیک در جنگهای معاصر
برادر فتح گرامي؛ هرچند كه بنده اساساً نيت خواني نميكنم، ولي ترجيحاً شما هم بهتره كمي به محل زندگي ما حداقل احترام بذاري! اگه بنده از پشت كوه هم اومده باشم، حداقل با پرايد اومدم!! ------------------------------------------------------- چيزي كه عرض شد، ماحصل بررسي خبرگزاريها در اون برهه هست. بدون هيچ دخل و تصرفي. حالا اگه موضوع اينقدر براي شما گران تمام شده، كمكي از دست بنده ساخته نيست. فكر كنم جديداً تنها اخباري نياز به بررسي، تفكر، تعقل براي پذيرش ندارن كه توسط فارس نيوز و يا صدا و سيماي ما عنوان شده باشن! مابقي، حتي اگه جزو بديهيات باشه، نيازمند حضور در بين تماشاچيان و يا سوار شدن بر روي موتوره! موفق باشيد. -
تحلیلی بر چند عکس کمتر دیده شده از جنگ اخیر غزه(1391)
mostafa_by پاسخ داد به MOHAMMAD تاپیک در جنگهای معاصر
شما تو جريان لشكركشي خشايارشا به آتن بودي برادر؟ يا از ماجراش كاملاً خبر داري؟ -
تحلیلی بر چند عکس کمتر دیده شده از جنگ اخیر غزه(1391)
mostafa_by پاسخ داد به MOHAMMAD تاپیک در جنگهای معاصر
اين كسائي كه حماسيها زحمتشون رو كشيدن، نه جاسوس اسرائيل، كه مشكوك به جاسوسي اسرائيل بودن. ايشان بدون محاكمه و تنها به ظن حماسيها اعدام شدن. البته نحوهي اعدامشون هم كاملاً مشابه اعدام به روش ارتشها و البته مبارزين مسلح عربيه (چه سوريه، چه ليبي و چه سايرين). يعني عزيزان رو آوردن كف خيابون، كنار جدول دراز كشيدن! بعد يكي يه تير تو مغز مبارك (و بعضاً چند تا تير) شليك كردن!! از اون سبك اعدامهاي مورد علاقهي طرفين درگير در ليبي و سوريه (چه ارتش و چه مبارزين). البته برخي از سران حماس هم اين گونه اعدامهاي بدون محاكمه و سند و مدرك رو محكوم كردن! همچنين سايرين! البته خبرش اصلاً جديد نيست. حداقل مال يه هفته پيشه! اما درخصوص اينكه اينها متهم به چه نوع جاسوسياي بودن فكر كنم دوستان يكم قضيه رو پيچيده فرض فرمودهان. اينا متهم به گرا دادن به جنگندهها و توپخانهي رژيم صهيونيستي بودن. به همين سادگي!! -
عاشقانهي سه پادشاهي عاشقانهي سه پادشاهي - نخستین تقابل لیو بی و لو بو
mostafa_by پاسخ داد به mostafa_by تاپیک در جنگهای باستان
در قسمت سوم، درخصوص كمپين يوآن شائو و تلاش سائو سائو براي گرفتن افسار اين كمپين در دست، ورود سه برادر به ماجرا، اولين برخورد سپاه دونگ ژو با نيروهاي ائتلاف و كشته شدن فرماندهي چهارم دونگ ژو توسط گوآن يو توضيح داده شد، و تلاش و حالا ادامهي ماجرا ...! ---------------------------------------------------------- قسمت چهارم – اولين گام سائو سائو براي تصاحب قدرت يوآن شائو، پسر عموي خود يوان شو (Yuan Shu Styled Gonglu كه البته گويا در اصل برادر ناتني يوآن شائو بود، ولي محض مصلحت خود را پسر عموي يوآن شائو معرفي ميكرد) را به عنوان معاون خود و همچنين مسئول تداركات لشكر برگزيد. اين انتصاب، خواهيم ديد كه چه دردسرهايي را به همراه خواهد داشت. ولي قبل از آن بايد درخصوص شخصيت يوآن شو توضيحاتي را ارائه نمود. يوآن گونگلو از پسر عموي خود يوآن بنچو بسيار باهوشتر بود. اما هيچگاه قدرت رهبري و كاريزماي يوآن شائو را نداشت و اصالت خانوادگي يوآن شائو و ناميتر بودن وي، عاملي بود براي حسادت يوآن شو. از طرف ديگر، يوآن شو بسيار حريص و مال دوست بود و همين مسئله باعث ميشد كه در تصميمات و نظرات خود، اول از هر مسئله نفع شخصي حداقلي خود را در نظر بگيرد كه اين مسئله بالاخص در ائتلاف، بدترين آسيبها را به عملكرد سپاه ائتلاف وارد آورد و عامل اصلي تفرقه و در نهايت جدايي سران ائتلاف از يكديگر گرديد. پس از كشته شدن خوا شيون بدست گوان يو، يوآن شائو قول پاداش و تجهيزاتي مناسب را به ليو بي داد و در جمع به يوآن شو دستور پرداخت آن را به ايشان صادر نمود. اما يوآن شو به هنگام تحويل، از اين كار امتناع نمود و اظهار داشت كه اين تجهيزات و پاداش در لويانگ (پايتخت) است! مسئلهاي كه به دل چركين شدن ليو بي و برادرانش منجر گرديد. از طرف ديگر، سپاه سون جيان در بايما نيز منتظر دريافت آذوغه و تجهيزات بود كه يوآن شو از آن نيز دريغ نمود تا اينكه سپاه سون جيان توسط لشكر 80 هزار نفري لي جوئه و گوا سي شكست خورده و از گذر هولائو به سمت بايما عقب نشيني كردند. از طرف ديگر، دونگ ژو شخصاً سپاهي 250 هزار نفري را به سمت چن ليو هدايت كرد تا پايان ائتلاف را رقم بزند. سپاهي كه فرماندهي آن توسط ژنرال افسانهاياش، لو بو هدايت ميگرديد. يوآن شائو قصد داشت شكست سون جيان و لشكركشي دونگ ژو را به اطلاع ساير جنگ سالاران برساند. اما سائو سائو با مكر خود، يوآن شائو را فريب داد و با دلايلي كه آورد، وي را قانع نمود كه نه تنها اين خبر جايي درز پيدا نكند، بلكه حتي اعلام شود كه سون جيان در نبردي شجاعانه، لشكر شيليانگ را تار و مار كرده و به همين مناسبت جشني نيز برپا گردد. اينكه هدف سائو سائو از اين طرح زيركانه چه بود، در ادامه خواهيد ديد. اما قبل از از آن ميبايست گام هوشمندانهي ديگر سائو سائو كه پيش از اين واقعه برداشته شد را نيز در نظر بگيريم. پس از نبرد جانانهي گوان يو با خوا شيون و شكست سپاه 30 هزار نفري وي توسط سپاه سه برادر و سون جيان، سائو سائو اطمينان پيدا نمود كه در كشف خود اشتباه نكرده است. از آنجايي كه وي از ارادت گوان يو و ژانگ في به ليو بي مطلع بود، تصميم گرفت كه شخصاً ملاقاتي با ليو بي داشته و از وي براي پيوستن به سپاه خود دعوت به عمل آورد. چرا كه از نگاه وي، نيروهاي مستعد و متخصص دهها برابر سپاه و ثروت ارزش دارند و به همين دليل ارزش خاصي براي ايشان قائل بود. سائو سائو كه از قبل پيشبيني كرده بود يوآن شو هيچ آدوغه، تجهيزات و طلايي را به ليو بي نخواهد داد، با باري بزرگ از تجهيزات و آدوغه و طلا، به همراه برادر خود سائو رن (Cao Ren Styled Zixiao) راهي كمپ ليو بي گرديد. سائو سائو به خوبي ميدانست كه اگر ليو بي را راضي كند، دو استعداد بزرگ، يعني گوان يو و ژانگ في را نيز به چنگ خواهد آورد و با ايشان، قدرت سپاهش دو چندان خواهد گرديد. نقشهي سائو سائو كامل و بينقص و به زعم خود محكوم به به پيروزي بود. اما وي يك چيز را در نظر نگرفته بود : جاه طلبي ليو بي! سائو سائو مثل هميشه با استفاده از زبان چرب و نرم خود سعي در قانع نمودن ليو بي داشت و اين را عنوان ميكرد كه ساير جنگ سالاران به فكر خود هستند و لياقت ندارند و در دنياي آشوب، هركس بايد به منافع خود توجه كند و افراد با استعداد هستند كه باقي ميمانند و از اين دست موارد. اما ليو بي كه به خوبي از جاه طلبيهاي سائو سائو آگاه بود، به وي گفت آيا خود اين روحيه را ندارد؟ وي معتقد بود كه جز خودش (ليو بي)، تمامي جنگ سالاران براي كسب قدرت ميجنگند. ايشان به خاطر خيانت دونگ ژو به هان به دنبال نبرد با وي نيستند، بلكه به وي حسادت ميورزند كه چرا كسي چون دونگ ژو به اين قدرت رسيده باشد و ايشان خير! ليو بي در حرفهاي خود، بدون آنكه اشارهاي مستقيم به سائو سائو داشته باشد، عملاً تمامي افكار سائو سائو را نقد نمود و گفت كه تمامي اين مشكلات، بدليل عدم پايبندي به اصول و عدم وفاداري به هان رخ داده است و به همين دليل اين كمپين هم سرنوشتي بهتر از دونگ ژو براي هان رقم نخواهند زد. در نهايت گفت كه تنها خود وي است كه اين اعتقاد و باور را دارد كه بدون توجه به پاداش و جايگاه آتي، تنها براي احياء و بازگرداندن شكوه و جلال و جبروت هان، وارد معركه شده است. اين گفتگوي بسيار كوتاه و مهم كافي بود كه سائو سائو بفهمد ليو بي نه تنها خريدني نيست، بلكه ماري است كه اگر اجازهي بزرگ شدن به وي را بدهد تبديل به اژدهايي خطرناك خواهد شد. سائو سائو به خوبي ميدانست كه اكثر قريب به اتفاق جنگ سالاراني كه به كمپين يوآن شائو آمدهاند، چيزي جز ثروت و قدرت را در فكر ندارند. اما تعداد بسيار كمي از آنها هستند كه جاه طلبيهاي بزرگي، به بزرگي كسب قدرت تمام در كشور را داشته باشند. از نگاه وي حتي سون جيان نيز اين جاه طلبي را نداشت. شايد حتي يوآن شائو. ولي ليو بي، دقيقاً همان كسي بود كه اين جاه طلبي را داشت! جاه طلبياي كه سائو سائو نيز از آن بهره ميبرد! بعدها خواهيم ديد كه سائو سائو براي مهار جاه طلبي ليو بي چه كارهايي انجام ميدهد و حتي در گفتگو با وي، اين موضوع را رسماً اعلام ميدارد. و همچنين اينكه سائو سائو باز هم در قضاوت خود اشتباه نكرده بود! سائو سائو در بازگشت از كمپ ليو بي و در پاسخ به پرسش سائو رن درخصوص چگونگي مذاكره، تنها به ذكر اين نكته بسنده كرد كه اميدوار است ليو بي در آينده دشمن وي نشود! ----------------------------------------------------- جشن يوآن شائو برپا گرديد و تمامي جنگ سالاران (به استثناي سون جيان كه در بايما حضور داشت) در آن حاضر شدند و به خاطر پيروزي سپاه سون جيان، نوشيدند. اما تنها اين ليو بي بود كه با حسابگري، مشكل اصلي را فاش نمود. ليو بي كه از قبل پيشبيني اين را مينمود كه يوآن شائو و احتمالاً سائو سائو چيزي را پنهان ميكنند، خود كساني را براي تحقيق و ديده باني فرستاده بود و از لشكركشي دونگ ژو آگاهي پيدا كرده بود. پس زيركانه درخصوص اين لشكركشي از يوآن شائو در برابر ساير جنگ سالاران سوال نمود. يوآن شائو كه راهي جز فاش نمودن حقيقت نداشت، اعتراف كرد كه دونگ ژو همراه با سپاهي به سمت چن ليو در حال حركت است. ليو بي سپس نتيجه گرفت كه اگر اين سپاه در حركت است، پس حتماً سون جيان در گذرگاه هولائو شكست را پذيرا شده است كه باز هم چارهاي جز اعتراف براي يوآن شائو باقي نماند! پس از آن بود كه ليو بي به دليل آنچه كه وي، عدم صداقت سران نام نهاده بود و همچنين عدم تأمين مايحتاج و آدوغهي سپاهش، جدايي خود را از سپاه ائتلاف اعلام نمود و به همراه برادران خود به كمپ بازگشت. حتي پادرمياني سائو سائو نيز اثرگذار نبود و اين جدايي رخ داد. البته خود سائو سائو هم خيلي زود فهميد كه امكان رسيدن به اهداف خود با اين كمپين وجود ندارد. چرا كه هرچند كه كنترل كمپين در دست سائو سائو بود، اما ايشان بشدت محتاط بودند و نقشههاي خلاقانهي سائو سائو براي در هم كوبيدن سپاه دونگ ژو نيز در عمل خريدار چنداني پيدا ننمود. اصليترين نقشهي وي، حمله از پنج جهت به پايتخت بود كه مورد پذيرش يوآن شائو و سايرين قرار نگرفت. اما بخت با سائو سائو يار بود. چرا كه لشكر دونگ ژو، سريعتر از آنكه وي انتظارش را داشت از راه رسيد و قلعه را محاصره كرد. بدين ترتيب جنگ سالاران بار ديگر با معضلي بزرگ روبرو شدند. اينبار 250 هزار سوار شيليانگي كه رهبري آن را نه خوا شيون، كه لو بو بعهده داشت. دونگ ژو تدبيري انديشيد كه بر آن اساس، به جاي حمله به قلعه و جنگي سخت، سپاه يوآن شائو را ترغيب به بيرون آمدن از قلعه نمايد. چرا كه سپاه شيليانگ كه عمدتاً سواره نظام بودند، در تهاجم به قلعهها ضعف داشتند و ايده آل براي ايشان، نبرد بر روي زمين مسطح بود. به همين دليل لو بو تصميم گرفت كه خود مسئول بيرون كشانيدن سپاه يوآن شائو گردد. بر اين اساس به دروازهي قلعه شتافت و مبارز طلبيد. بار ديگر سران، فرماندهان و جنگجويان زبدهي خود را به نبرد با لو بو فرستادند. اما هيچ يك تاب مقاومت در برابر نيزه – شمشير بلند لو بو (Trident Halberd) را نداشتند و بر خاك افتادند. سائو سائو تنها يك گزينه براي مقابله با لو بو داشت؛ جنگجويان تحت امر ليو بي. به همين دليل طرحي زيركانه براي متقاعد كردن ليو بي پيريزي كرد و به بهانهي خداحافظي از ليو بي، به كمپ وي رفت. ابتدا هم از وي درخواست كرد كه در كمپ خود (سائو سائو) چند صباحي پذيراي سپاه اندك ليو بي باشد. اما ليو بي با زيركي پي به مقصود سائو سائو برده و درخواست وي را محترمانه رد نمود. پس از آن بود كه سائو سائو تير اصلي خود را رها كرد و عنوان داشت كه لو بو به دروازهي قلعه آمده و مبارز ميطلبد. اشتياق برادران ليو بي براي نبرد با لو بو و همچنين وسوسه شدن ليو بي براي يكبار ديگر قدرتنمايي در برابر سران ائتلاف، همان چيزي بود كه سائو سائو پيشبيني و روي آن حساب كرده بود كه از قضا كاملاً درست از آب درآمد. ليو بي به سائو سائو عنوان كرد كه به يوآن شائو بگويد كه هديهي ايشان در هنگام ورود، سر خوا شيون بود و هديهي ايشان در هنگام خداحافظي، سر لو بو خواهد بود. هرچند كه گوان يو طالب رفتن به ميدان بود، اما ليو بي، ژانگ في را مأمور نبرد با لو بو نمود. ولي خود و گوان يو نيز به ميدان رفتند تا اگر نياز شد به وي كمك نمايند. نبردي نفسگير و سخت درگرفت. هرچند كه ژانگ في حقيقتاً در بكار بردن شمشير مارپيچ خود (Serpent Blade) استاد بود و نيرويي خارق العاده داشت، اما باز حريف لو بو نميشد. پس از رد و بدل شدن ضربات پي در پي، نهايتاً شمشير ژانگ في از دستش خارج و خودش از اسب به زير افتاد و با مرگ گامي بيشتر فاصله نداشت. اما اين گوان يو بود كه وارد معركه شد و جان ژانگ في را نجات داد و خود شروع به نبرد با لو بو نمود. اما مهارت خارق العادهي گوان يو نيز براي شكست لو بو كافي نبود و به همين دليل ژانگ في نيز وارد معركه شد تا كفهي ترازو به نفع برادران سنگيني كند. لو بو عملاً امكان جنگيدن با اين دو برابر نيرومند و شمشيرهاي خاص ايشان را نداشت. اما از طرفي غرور شكست ناپذيرياش، به وي اجازهي فرار از ميدان را نميداد و همين غرور نزديك بود وي را به كام مرگ بكشاند. درست قبل از آنكه گوان يو ضربهي نهايي را بر پيكر لو بو وارد سازد، اين ليو بي بود كه دستور توقف نبرد را صادر كرد و از لو بو خواست كه به جاي خدمت به خيانتكار (دونگ ژو)، به وي بپيوندد و به دنبال احياي هان باشد. اما لو بو نپذيرفت و در نتيجه ليو بي نيز به همراه دو برادر خود وارد نبرد با لو بو شد. نبرد سه به يك، هرچند به نفع سه برادر دنبال ميشد، اما چيزي نمانده بود كه لو بو حداقل ليو بي را بكشد كه گوان يو و ژانگ في جان وي را نجات دادند. اما درست در لحظهاي كه لو بو به خاك افتاده و گامي با مرگ فاصله نداشت، اين Red Hare بود كه جان لو بو را نجات داده و باعث فرار لو بو از معركه گرديد. هرچند در اين نبرد كاملاً برابر!! و جوانمردانه!!، لو بو زنده ماند، اما شكست وي از اين سه مبارز كينهاي بر دلش نهاد كه بعدها خواهيم ديد چطور آنرا تلافي نمود. سائو سائو كه موقعيت را مناسب ميديد، به يوآن شائو قبولاند كه بهترين فرصت براي نابودي سپاه دونگ ژو، همين الان است و با قانع نمودن يوآن شائو، دستور حملهي مستقيم به سپاه دونگ ژو را صادر نمود كه در اين نبرد، باز هم سه برادر حضور داشتند. اما خود، دستوري ديگر صادر نمود كه مشخص بود از مدتها پيش آن را در سر داشت و تنها منتظر فرصت بود. سائو رن كه قبل از آن به دستور سائو سائو، سپاه را آماده كرده بود و منتظر فرمان برادرش بود. اما فرمان سائو سائو اين بود : حمله به گذرگاه هولائو. يعني دقيقاً مسيري خلاف مسير نبرد اصلي و تلاش براي حمله به پايتخت! -------------------------------------------------- سائو سائو ميدانست سپاه ائتلاف، حتماً در اين نبرد به پيروزي خواهند رسيد. اما يوآن شائو جرأت دنبال نمودن دونگ ژو (از هراس طراحي كمين توسط دونگ ژو براي نابودي سپاه تعقيب كننده) را نخواهد داشت. پس قطعاً دونگ ژو از معركه جان سالم به در خواهد برد. البته در واقعيت هم همين شد، هرچند كه ژانگ في چيزي نمانده بود كه دونگ ژو را در جنگ بكشد و باز اين لو بو بود كه جان دونگ ژو را نجات داد. پس امكان حملهي بيمحابا به لويانگ وجود نداشت. اما مشكلي ديگر نيز بر سر راه سائو سائو بود. وي براي اين حمله، وي نيروي كافي را نداشت. همچنين سون جيان قطعاً پس از آگاه شدن از شكست سپاه دونگ ژو، مجدداً به گذرگاه هولائو حمله خواهد نمود و قطعاً قدرت سپاه سون جيان به مراتب بيشتر از سائو سائو بوده و وي زودتر قادر به فتح پايتخت خواهد شد. همچنين وي پيش بيني ميكرد كه شكست دونگ ژو، وي را به فكر تغيير پايتخت از لويانگ به چانگ آن (Chang'an – پايتخت قبلي هان – پايتخت هان غربي) بياندازد كه البته مثل هميشه، پيشبيني وي درست از آب درآمد! دونگ ژو با حالتي پيروزمندانه وارد پايتخت شد و گفت كه سپاه يوآن شائو را نابود و تار و مار كرده است. اما براي حفظ جان امپراطور، بهتر است مدتي پايتخت را به چانگ آن منتقل نمايد. انتقال آنقدر سريع بود كه وزرا و درباريان حتي اجازهي جمع كردن وسائل خود را نيز نداشتند و تنها ميتوانستند اندكي مايحتاج و ثروت خود و البته خانوادهي خود را به همراه داشته باشند. سائو سائو نقشهاي زيركانه طراحي نمود كه تمامي اين مسائل را حل و فصل نمايد. در مسير گذرگان هولائو، وي با سون جيان ديدار نمود و فريبكارانه به وي گفت كه سران ديگر، همه در عيش و نوش به سر برده و به كمك وي (كه بشدت محتاج كمك بود) نيامدهاند و تنها خودش (سائو سائو) است كه به كمك آمده است. سون جيان كه بشدت از دست يوآن شائو و محتاطي وي براي استفاده از اين موقعيت طلايي افسوس ميخورد. افسوسي كه البته برپايهي اطلاعات غلط سائو سائو بنيان گذاشته شده بود! اما سائو سائو، با فريب سون جيان و اينكه با كمك هم ميتوانند لويانگ را فتح نمايند، نقشهي خود را با وي در ميان گذاشت. سائو سائو عنوان داشت كه دونگ ژو به همراه امپراطور و دربار به سمت چانگ آن در حركتند و لويانگ نيروي دفاعي چنداني ندارد. پس بهتر است نيروها به دو دسته تقسيم گرديده، يك نفر فرماندهي سواره نظام دو گروه را بعهده بگيرد و ديگري پياده نظام را در اختيار بگيرد. پياده نظام به لويانگ حمله نموده و سواره نظام، به تعقيب دونگ ژو بپردازند. سائو سائو براي تكميل نقشهي فريبكارانهي خود، فريبي ديگر را نيز اضافه نمود و عنوان داشت كه وي تنها سواره نظام در اختيار دارد و سواره نظام وي، متشكل از 10 هزار سواركار زبده و ماهر هستند. در نقطهي مقابل، سون جيان عنوان داشت كه تنها 3 هزار سواره نظام در اختيار دارد كه سائو سائو با بخششي بزرگوارانه، پذيرفت كه سه هزار سواره نظام وي را تحويل گرفته، به سراغ كار سختتر (تعقيب دونگ ژو) رفته و لقمهي بزرگتر و راحتتر (لويانگ) را براي سون جيان بگذارد. در تمجيد اين حيلهي سائو سائو، ذكر همين جمله بس كه سائو سائو تنها 4 هزار سوار در اختيار داشت ...!! ----------------------------------------------------------------- براي تكميل اين بخش، توجه دوستان را به نقشهي منطقه و مسير حركت سپاهيان سون جيان، يوآن شائو و سائو سائو جلب مينمايم. البته توضيحات تكميلي و اصلاحي دوستان ميتونه به اين بحث كمك بهتري كنه. همچنين نظرات دوستان درخصوص اين نقشه (نقشهي سائو سائو) و اينكه چه راههاي جايگزيني براي آن وجود داشت و بهتر بود (به عبارت ديگه وار پلن دوستان) هم ميتونه بسيار مفيد و موثر باشه. پس خوشحال ميشم كه نظرات دوستان رو هم درخصوص اين طرح جويا بشم. =========================================== پ.ن : عدم تسلط به فوتوشاپ، خيلي اذيتم كرد! از دوستان كسي اطلاع داره چطور ميشه خط چين گذاشت واسه نقشه؟- 118 پاسخ ها
-
- 10
-
-
عاشقانهي سه پادشاهي عاشقانهي سه پادشاهي - نخستین تقابل لیو بی و لو بو
mostafa_by پاسخ داد به mostafa_by تاپیک در جنگهای باستان
و عليكم السلام برادر. داستان آشنايي اين سه نفر برميگرده به ماجراي طغيان دستار زرد كه در پستهاي قبلي درخصوصش توضيحاتي رو عرض كردهام. البته در انيمهاي كه از اين داستان تاريخي ساخته شده (و در ايران به نام «افسانهي سه برادر» به نمايش دراومده)، دستار زرديها رو ظالم و قاتل و چپاولگر نشون داده و ليوبي و برادرانش ناچار شدهان كه در برابر ايشان لشكري آماده كنن. ولي حقيقت اينه كه ليوبي در تدارك سپاهي بود براي مقابله با شورش دستار زرد كه كمكي باشه به امپراطوري هان (كه خودش از تركهي اين امپراطوري بود). بنا به توصيهي گونگسون زان، گوان يو و به توصيهي گوان يو ژانگ في هم به كمپين ليو بي براي مقابله با شورش دستار زرد ملحق ميشن و بدين ترتيب ايشان با همديگه آشنا ميشن. پيمان معروف باغ هلو كه قسم برادري اين سه بود هم بدين ترتيب شكل ميگيره. از اون پس تا زمان مرگ، اين سه برادر همراه هم بودن. اما اينكه آيا ژانگ في و گوان يو به آرمان ليوبي اعتقاد داشتن يا نه، نميشه نظر خاصي داد. چرا كه بيشتر از اونكه اين دو همچون ليو بي دغدغهي احياي هان رو داشته باشن، دغدغهي حمايت و همراهي با ليو بي رو داشتن و به عبارتي تنها مسئلهاي كه براشون اهميت داشت، به قدرت رسيدن ليو بي بود.شايد اگه پاش ميافتاد و سائو سائو رو شكست ميدادن هم به ليو بي پيشنهاد امپراطوري رو مطرح ميكردن! كما اينكه لقب Prince of Han رو اطرافيان ليو بي، بالاخص همين دو برابرش بودن كه وسوسهاش كردن براي خود برگزينه (لقبي كه تنها امپراطور ميتونست به كسي اعطاء كنه! البته قبلش سائو سائو هم لقب Prince of Wei رو به خودش اختصاص داده بود؛ بدون اذن امپراطور!). پس شايد اين رو بشه گفت كه اونها به هرچيزي كه ليو بي اعتقاد داشت، اعتقاد داشتند!!