STORM

Members
  • تعداد محتوا

    358
  • عضوشده

  • آخرین بازدید

تمامی ارسال های STORM

  1. خبرگزاري فارس:جنگنده هاي تيز پرواز جمهوري اسلامي ايران با رهگيري يك فروند هواپيماي فالكون آمريكايي كه بدون اجازه وارد حريم هوايي جمهوري اسلامي ايران شده بود ، اين هواپيما را مجبور به فرود در يكي از فرودگاه هاي كشورمان كردند. به گزارش خبرگزاري فارس ، يك هواپيماي فالكون آمريكايي كه به صورت غير مجاز و بدون توجه به تذكر ماموران نيروي هوايي ايران از سمت تركيه وارد حريم هوايي كشورمان شده بود در حالي كه تلاش داشت تا در سطح پايين و خارج از ديد رادار به حركت خود ادامه دهد، با هشياري و بيداري مدافعان آسمان ايران اسلامي، مورد شناسايي قرار گرفت و جنگنده هاي ايراني با رهگيري اين هواپيما ، آن را به سمت يكي از فرودگاه هاي كشور هدايت كرده و در اين فرودگاه مجبور به فرود كردند. بنا بر اين گزارش ، كادر پرواز و سرنشينان اين هواپيماي آمريكايي شامل 5 ژنرال ارشد نظامي ارتش آمريكا و 3 غيرنظامي در فرودگاه مورد بازجويي قرار گرفتند و يك روز بعد از بازجويي ، پس از آنكه مشخص شد به صورت غير عمدي وارد فضاي ايران شده و مقصد آنها افغانستان بوده است ، آزاد شده و به آنها اجازه خروج از ايران به سمت افغانستان داده شد. اخبار تكميلي متعاقبا ارسال خواهد شد. منبع فارس و آژانس هاي خبري ايران
  2. خوب حالا به دور از مسايل حاشيه اي اگر مطلبي بود به ادامه بحث مي پردازيم . Hadi222 شما هم بيش از اندازه احساساتي ميشن و واكنش نشون ميدين. لطفا يك مقدار خودتونو كنترل كنين. من خودم وقتي اين خبر رو لحظه اول خوندم از يك رسانه خارجي بود كه به صورت Flash News زير نويس كرد. خيلي به هيجان اومدم. فكر هايي كردم كه مثلا يه F-18 وارد حريم هوايي كشورمون شده و ما MIG-31 داريم و با اون رهگيريش كرديم و اينجور فكر ها . شايد هم اگه روزي همچين اتفاقي افتاد و يه F-18 وارد كشورمون شد رو بتونيم رهگيري كنيم.
  3. سومي MIG هست ولي مدلش يادم رفته :lol:
  4. عكس هاي كاربر با آي دي ZAINI
  5. هواپیمایی که وادار به فرود در ایران شد آمریکایی نبود یک مقام ایرانی و همچنین وزارت دفاع مجارستان می گویند که هواپیمایی که مجبور به فرود اجباری در ایران شد یک هواپیمای مجاری بود که به افغانستان می رفت. با تایید مجاری بودن هواپیما گزارش های اولیه دایر بر اینکه هواپیما حامل سربازان آمریکایی بوده است نقض می شود. یک مقام ارشد نظامی ایران به شبکه عربی زبان العالم وابسته به جمهوری اسلامی گفت که این حادثه روز 30 سپتامبر یعنی یک هفته پیش اتفاق افتاد و نه روزهای یکشنبه و دوشنبه (پنجم و ششم اکتبر)، چنانکه پیشتر گزارش شده بود. وزارت دفاع مجارستان نیز روز سه شنبه تایید کرد که یک هواپیمای نظامی این کشور به دلیل سردرگمی در مورد داشتن مجوز برای ورود به آسمان ایران مجبور به فرود شده بود. این هواپیما بعدا به مسیر خود به سوی افغانستان ادامه داد. به گزارش خبرگزاری آسوشیتدپرس وزارت دفاع مجارستان گفت که این هواپیما، حامل یک هیات چهار نفره نظامی این کشور، اجازه عبور از آسمان ایران را داشت اما "اشتباهی اداری" و جابجایی حروف علائم مخابره هواپیما، باعث شد مقام های ایرانی نتوانند آن را شناسایی کنند. این بیانیه می گوید که هواپیما در تهران فرود آمد اما "پس از حل مشکل، هواپیما توانست به سفر خود به افغانستان ادامه دهد". این وزارتخانه نیز تایید کرد که حادثه روز 30 سپتامبر اتفاق افتاد. به گفته وزارت دفاع مجارستان خدمه نظامی این هواپیما بخشی از یک تیم مجاری بودند که در ماه جاری مدیریت فرودگاه بین المللی کابل را به عهده گرفتند. براساس این بیانیه آنها با یک جت فالکون مدل "هاکر 800" که غیرنظامی است پرواز می کردند. ارتش آمریکا در بغداد نیز تایید کرد که هیچ آمریکایی در هواپیما نبوده است. دیوید راسل سخنگوی ارتش آمریکا به خبرگزاری فرانسه گفت: "اکنون تایید شده است که این هواپیما یک هواپیمای ترابری سبک بوده و سرنشین آمریکایی نداشته است." وی افزود که اطلاعات نشان می دهد که هواپیما جت فالکون بوده است، نکته ای که مورد تایید یک مقام نظامی ایران نیز قرار گرفت. منابع خبری در گزارشهای اولیه به نقل از خبرگزاری نیمه رسمی فارس گزارش داده بودند که "یک فروند هواپیمای آمریکایی، پس از نقض حریم هوایی ایران، وادار به فرود در یکی از فرودگاه های این کشور شده است." فارس همچنین گزارش داده بود که این هواپیما، حامل پنج ژنرال ارشد و سه غیرنظامی آمریکایی بوده که قصد داشتند با عبور از حریم هوایی ایران، وارد افغانستان شوند. مقام های آمریکایی بلافاصله در گفتگو با بی بی سی فارسی این گزارش را تکذیب کردند. بیل اسپیکز، از سخنگویان قرارگاه مرکزی آمریکا در خاورمیانه و آسیای مرکزی (سنت کام) گفت هیچ هواپیمای آمریکایی وارد حریم هوایی ایران نشده است. سرگرد اسپیکز، خبر حضور نظامیان یا شهروندان آمریکایی در چنین هواپیمایی را نیز رد کرد.
  6. اتفاقا فيلم خوبي هم بود و سعي شده بود باجزييات باشه. جاش بود تو هفته دفاع مقدس از اين نوع فيلم ها زياد به نمايش در بياد.
  7. بله من هم متوجه این قضیه شدم. شاید به نوعی سانسور قدرت ایران در صحنه بین المللی باشه.
  8. عرشيا عجله نكن مشكلي نيست و هادي تذكر به جايي داد چون اين جمله كه نوشتين ! ميتونيد اينجور پيغامها رو براي اينكه به آبروي افراد بازي نشه در پي ام بديد براي يك فردي هست كه براي خود و كشورش آبرو قائل است نه كابر فوق ( parviz ) كه بي آبرويي ميكند و الان مدتها است كه با اخطاري كه دريافت كرده پيغام ميذاره و مديريت بايد اين جور كاربران رو به جاي دادن اخطار كاملا اخراج كنه تا مشكلي پيش نياد. در ضمن اين كاربر تو صفحه قبلي يك سايت اينترنتي هم گذاشته زير پستش كه پاكش كن مناسب نيست. ميتوني اين كاربر رو از تاپيك اخراج كني كه اين هم مناسب هست.
  9. در عين حال ،ايران به سوي توليد داخلي انواع سلاح پيش مي رفت ودرزمان آتش بس، بسياري ازسلاح هاي كوچك ومهمات آنها را توليد مي نمود.از سوي ديگر با پايان كشمكش هاي سياسي در پايتخت، نيروهاي نظامي ايران با آزادي بيشتري مي توانستند به فعاليت بپردازند.البته (امام) خميني واحدهاي عقيدتي را از دخالت در امور نظامي بازداشت تا تنها به امور تبليغي و گزارش دهي بپردازند. اينك زمان بهره گيري ازبرتري قدرت نيروي انساني ايران آغاز شده بود و پاسداران توانسته بودند تعداد خود را در آگوست 1981به چند صد هزار نفر برسانند. آنان كم كم با سركوب كردها در اروميه و سندج و پيرانشهر ومهاباد، آمادگي خويش را براي نبردهاي بزرگ تر تقويت مي نمودند و ارتش ايران نيز براي پشتيباني از عمليات هاي آنان آماده مي گرديد. در آن سال عراق 14000كيلومتر مربع از خاك ايران را در اختيار داشت و با ساخت راه ها و انبارها و مواضع محكم همراه با استفاده گسترده از توپخانه و بالگرد ،نيروهاي آنان تاحدودي از هم دور شده بودند و تمايل زيادي به حفظ موقعيت فعلي داشتند.و تا آن موقع فعاليت هاي شناسايي همچنان در ميان ارتش عراق ،يك استثنا و نه قاعده به شمار مي رفت. *5-4- حملات پيروزي بخش متقابل ايران آغاز مي گردد: در ماه آگوست اولين حملات ايراني ها در طول جبهه هاي نبرد ،شكل مي گيرد و عراق در 12 آگوست استفاده محدود از گاز هاي سمي را آغاز مي نمايد . ايرانيهاي مستقر در غرب كرخه ، تلاش براي آزادي آبادان و بستن جاده بصره را آغاز مي كنند . در 2 سپتامبر عمليات ثامن الائمه آغاز مي گردد ودر آن 30000 تا 40000 نيرو در موازات رود كرخه به سوي جاده مواصلاتي بصره به شمال عراق يورش مي برند.آنان از پشتيباني توپخانه و تانك هاي كوچك بهره مي بردند و نيروهاي عراقي مستقر در خوزستان كه بين 50000 تا60000نفر بودند، هدف آن نبودند. و به دلايلي نامعلوم عراق در برابر حضور 15000 تا 20000نفر در شرق كارون هيچ عكس العملي نشان نداد.و فقط همزمان با حمله ايراني ها در 26 سپتامبر ازسمت رود بهمنشيربه سوي آبادان ،عراق دست به دفاع از خود زد. ايراني هاي مستقر در آبادان نيز ارتش عراق را در بخش هاي جنوب و شرق كارون تحت فشار قرار دادند. از لحاظ تئوري تعداد نيروهاي دو طرف برابر بود ،اما بدليل پشتيباني ضعيف توپخانه عراق با150 تا200 توپ مستقردر تيررس اين مناطق و ناتواني در پشتيباني هوايي از نيروها ، تعدادي از آنان در محاصره قرار گرفتند و آسيب هاي زيادي به ارتش عراق وارد گرديد. آنان در بخشي از مناطق، دست به عقب نشيني تاكتيكي زدند و ضمن رها كردن سلاح هاي خود ، با قايق هاي كوچك ، از حلقه محاصره فرار كردند. در اين حمله ، در مجموع 4000 نفر از نيروهاي دوطرف كشته و زخمي شدند و امنيت جاده اهواز- آبادان تامين گرديد. تهديدات پيشين براي امنيت بندرهاي ماهشهر و (امام) خميني مرتفع شد و اهميت استراتژيك خرمشهر براي عراقي ها بدليل از بين رفتن موقعيت گذشته نظامي آنان ازبين رفت. در اين نبرد ايران بدون بهره گيري از توپخانه و پشتيباني هوايي و با حمايت بالگردهايش به پيروزي رسيد. دلايل پيروزي ايران به شرح زير است: *فقدان آمادگي براي عكس العمل سريع از سوي عراق. *عدم تمايل عراق به متحمل شدن آسيب هاي شديد و درمقابل همبستگي نيروهاي معتقد به رژيم در ارتش و پاسداران ايران . *ترابري مناسب و برنامه ريزي شده ايراني ها براي نبرد و پرهيز از به دام افتادن در قتلگاه هاي ايجاد شده در مقابل مواضع عراق. *استفاده ايران از آتش نيروهاي توپخانه وتانك دربرابر مواضع ايستا و متمركز ارتش عراق. اين نبرد نشان داد كه برتري در قدرت آتش و پشتيباني هوايي ، نمي تواند همواره عامل تعيين كننده باشد.و تركيب نيروهاي مختلف ايران مي تواند با فرماندهي حرفه اي و ساختاريافته ،اثربخش باشد. و اين هشدار به غربي ها داده شد كه ممكن است درنبردهاي مشابه كم دامنه ، باوجود توانايي هاي كنوني در بخش قدرت آتش و پشتيباني هوايي، با شكست مواجه گردند. در 10سپتامبر سقوط يك هواپيماي سي 130 ايران كه تعدادي از فرماندهان عالي رتبه ارتش و سپاه را در خود جاي داده بود، تا چند هفته باعث توقف حملات ايران شد. در اواسط نوامبر ،صدام پيشنهاد يك آتش بس يك ماهه را مطرح كرد. ولي ايران با رد آن اعلام نمود كه تا سرنگوني صدام به جنگ ادامه مي دهد.و ايران با اجراي عمليات طريق القدس در بستان و هور العظيم ، منطقه نبرد را به مرزهاي شمالي تر گسترش داد. با آزادي 200كيلومتر مربع از خاك ايران در اين عمليات ، علي رغم بارندگي هاي شديد فصلي در اين منطقه و مشكلات فراوان در شناسايي آن و انتقال تجهيزات زرهي، بهت زيادي در ميان فرماندهان عراق بوجود آمد. نيروهاي سپاه در اين عمليات منتظر آتش توپخانه ارتش نماندند وبا حمله پرتعداد و آغاز جنگ تن به تن ،توانستند بستان را آزاد نمايند و عراق با دادن 1000 كشته و 500اسير ، مجبور شد مواضع دفاعي جديدي را در شرق سوسنگرد ،تدارك ببيند. همزمان با آغاز جنگ رواني در مورد قتل عام اسراي عراقي توسط ايران ، تعدادي ازفرماندهان ارتش عراق بركنار گرديدند و رهبران ايران دريافتند كه پاسداران آنها بدون ساختارهاي كلاسيك و طراحي عملياتهاي پيچيده و پشتيباني هاي گسترده مي توانند به پيروزي هايي دست يابند. كمي بعد ودر عمليات فجر 1 نيز ارتش ايران توانست 100 مايل مربع از مناطق پيرامون قصرشيرين را آزاد نمايد. *5-5- ساير اتفاقات سال 1981: در سال 1981 تقريبا هيچ بمباران استراتژيك و نبرد دريايي مهمي روي نداد. و قدرت دريايي بر روند جنگ هيچ تاثيري نداشت. و ارتش ايران تنها به بازرسي كشتي هاي مظنون به انتقال اسلحه براي عراق مي پرداخت. و حفظ روابط تجاري ايران با دنيا بويژه از طريق امارات متحده عربي بدليل واردات 2 تا 4 ميليارد دلاري مواد غذايي در هرسال ، از اهميت بالايي برخوردار بود. در اين سال هيچ يك از طرفين به انجام بمباران هاي استراتژيك عليه اهداف اقتصادي و غير نظامي تمايلي نداشت. و توانمندي هاي خود در اين بخش را كمتر از حد لازم مي دانستند. در ژوئن 1981 ايران براي اولين بار با نقض حريم هوايي كويت به اين كشور حمله كرد. در 1 اكتبر نيز 3 فروند اف 4 ايران با بمباران تاسيسات نفتي ام القصر ، دولت كويت را وادار به احضار سفيرش از تهران نمودند. و اين حمله گام اول در جهت گسترش دامنه اقدامات سياسي رهبران ايران بود كه با راهپيمايي هاي برائت از مشركان در حج و حمايت از شبه نظاميان بحريني ، دنبال مي گرديد. در اين سال، شوراي همكاري خليج توسط 6 كشور حاشيه جنوبي آن تاسيس شد تا در برابر صدور انقلاب ايران ، به مقابله پردازد. همزمان كويت و عربستان سعودي به عنوان حاميان اصلي عراق به پرداخت وام هاي هنگفت وكمك به انتقال تسليحات مورد نياز ارتش اين كشور مي پرداختند. و به دلايلي انقلابي و سياسي و ديپلماتيك ، دولت ايران هيچگاه در صدد كاهش تنش هاي خارجي خود و ايجاد متحداني در منطقه برنيامد. رهبران ايران با اهرم انقلاب خود در صدد مجازات دولت هاي ديگر و تغيير رفتارهاي آنها بودند .اما ايران از توان نظامي كافي براي چنين اهدافي برخوردار نبود. در نتيجه ،ايران بيش از هميشه در انزواي جهاني قرار گرفت و با آسيب هاي زيادي روبرو شد.دراين سال آمريكا و انگلستان و شوروي، ناوچه هاي خود را به خليج اعزام كردند و ايالات متحده با استفاده از هواپيماهاي آواكس خود در صدد شناسايي اقدامات دو طرف برآمد. تلاش هاي بين المللي براي انعقاد قرارداد آتش بس، بي نتيجه باقي ماند و تنها در ماه هاي رمضان و محرم ،طرفين توافق كردند كه از نبرد بپرهيزند. و (امام) خميني بارها اعلام كرد كه تنها شرط صلح ، سرنگوني صدام خواهد بود. *5-6- ناكامي عراق در حملات خود و آزادسازي خرمشهر و خوزستان توسط ايران: در زمستان 1981 ،ايرانيها حملات خود را از سر گرفتند. با تقويت نيروهاي زميني و ارائه آموزش هاي نبردهاي شهري به پاسداران ، عراق همچنان تهديدات ايران را جدي نمي گرفت و با طراحي چند حمله تبليغاتي و نه هدفمند به گيلان غرب و بستان و نفت شهر ،در صدد بهبود جايگاه حزب بعث برآمد. با تقويت نيروهاي ايراني در دزفول ،امكان آغاز حملات ايران در بهار طبيعي به نظر مي رسيد. و با وجود پاره اي اقدامات پيشگيرانه ،آنها هرگز تصور چنين حمله اي را در ذهن خود ، نمي كردند. در فوريه، 65000 تا80000 عراقي با 4 لشگر ،در خاك ايران بودند. اما دراين مناطق گسترده اشغالي بايد نيروهاي بيشتري براي دفاع مستقر مي گرديد. در ايران، فرماندهي نيروها كه تعداد آنها به 110000نفر مي رسيد ، به سرهنگ صياد شيرازي ،فرمانده ستاد مشترك ارتش سپرده شده بود . يك سوم اين نيروها ارتشي و بقيه نيروهاي آموزش نديده مردمي و يا پاسداران بودند. *5-6-1- عمليات فتح المبين ايران در شمال خوزستان : ايران عمليات فتح المبين را با هدف تلاش نهايي براي آزادسازي خوزستان،رفع تهديد اشغال دزفول و بهبود پوشش راداري پايگاه دزفول در نيمه شب 22 مارس از سمت غرب شوش و دزفول آغاز نمود. ايراني ها با بهره گيري از ويژگي هاي مناسب طبيعي براي حركت پياده نظام و دشوار براي نيروهاي زرهي عراق ، در جبهه اي به طول 60 كيلومتر حمله خود را آغاز نمودند. در اين نبرد 7روزه كه در آن نيروهاي شبه نظامي بسيج و پاسداران با سلاح هاي انفرادي حاضر بودند ، ايران بخش هايي از مناطق اطراف خرمشهر را بدليل ضعف عراقي ها در دفاع متقابل و حضور ارتش مردمي در يگان هاي ارتش كلاسيك ، آزاد نمود.در اين نبرد ،صدام دستور عدم تغيير درمحل استقرار نيروها را صادر نموده بود و بدليل ضعف در پشتيباني از نيروها ، در نهايت به شكست عراق و نابودي نيمي از لشگر 4 اين كشور انجاميد. البته پاسداران ايراني هم اشتباهاتي داشتند. آنها بدليل عدم انتظار براي اجراي آتش توپخانه و يا فقدان آن ، تنها به يگان هاي تانك اتكا نمودندو نتوانستند درپيشروي هاي خود موفق گردند. هر دو كشور در عمليات فتح المبين از بالگرد و هواپيما بهره بردند ،اما درمجموع اثربخشي اندكي داشتند. چند روز بعد ودر 3 مارس، نبردهاي سنگيني درعين خوش، سومار،صالح آباد، گيلان غرب، پل سرذهاب و غرب دزفول روي داد كه خسارات سنگيني به هردو طرف وارد گرديد. ايران 5000 كشته و 7000زخمي و تلفات و اسراي عراق 14000تا 15000 نفر بود. 400 تا 500 تانك و نفربر و 200 توپ عراقي ها و انبوهي از مهمات آنها در اين نبرد از بين رفت و يا به غنيمت گرفته شد. خبرنگاران غربي در گزارش هاي خود نوشته اند كه اكثر سربازان اسير عراق تا پاي جان مقاومت نموده اند و عده اندكي بدون مقاومت تسليم مي گرديدند. بيشتر اين اسرا به ارتش مردمي تعلق داشتند و پس از اين شكست ، فرماندهان سياسي اين نيروها بركنار و فرماندهاني متخصص ،جايگزين آنها شدند.البته بدليل خودكامگي صدام وتمركز زياد در فرماندهي نيروهاي عراق، اصلاحات بوجود آمده ،تاثيرات اندكي داشت. 4 سال بعد صدام به لزوم اصلاح اساسي نقاط ضعف ارتشش در راستاي بهبود انعطاف پذيري ، تخصص گرايي و اعطاي استقلال به فرماندهان يگان ها پي برد. *5-6-2- سوريه ،توان صادرات نفت عراق را نابود مي كند: همزمان با تلاش ايران براي تصرف خرمشهر ،ايرانيها به يك پيروزي بزرگ در خارج از صحنه نبرد دست يافتند.همان طور كه پيشتر گفته شد عراق به دنبال نبردهاي خليج ، براي صادرات نفت خود به خطوط لوله تركيه و سوريه وابسته بود.ايران در مارس 1982 ،موافقت نامه 10 ساله اي را براي مبادله نفت خود با محصولات كشاورزي سوريه منعقد كرد. بر اين اساس،روزانه174000بشكه نفت به پالايشگاه هاي سوريه فرستاده مي شد. بخشي از اين نفت رايگان و بقيه با بهاي ناچيزي در اختيار سوري ها قرار داده مي شد. در مقابل سوريه صادرات نفت عراق از اين كشور را به حالت تعليق درآورد.در 8 مارس نيز آنان مرز خود با عراق را به بهانه همكاري عراق با اخوان المسلمين سوريه ،بستند و دو روز بعد كل نفت ذخيره شده عراق در كشورشان را مصادره كردند. بدين ترتيب ظرفيت صادرات نفت عراق به 300000 بشكه در روز كاهش يافت. و در مجموع ظرفيت صادرات نفت عراق كه در آغاز جنگ چند ميليون بشكه در روز بود تا ابتداي مارس 1981به 900000 بشكه و در 10 مارس به600000 بشكه در روز رسيد. و آنان بايد تنها به درآمد خط لوله تركيه كه در پاره اي از موارد با خرابكاري روبرو بود ، اكتفا مي نمودند. كاهش 5 ميليارد دلاري مجموع درآمدهايشان در هر سال باعث لغو برنامه توسعه اقتصادي عراق شد و آنان حتي توانايي تامين مخارج 1ميليارد دلاري ماهيانه جنگ را هم نداشتند. در مقابل ايران در هر روز 2 ميليون بشكه نفت صادر مي نمود وبه دليل عملياتي بودن همه پالايشگاه هاي خود بجز واحد آبادان ،نيازمند سهميه بندي نفت و بنزين نبود. اما در سايه رشد تورم ،ايراني ها مجبور بودند كه براي تهيه نيازهاي خود به بازار سياه پناه ببرند. در آن سو، عراقي ها با حضور صدها هزار كارگر مصري و سوداني در كشورشان مي توانستند از آنها در ارتش خود به عنوان نيروهاي داوطلب استفاده كنند. دولت مصر 1.5 ميليارد دلار سلاح و دولت اردن ،تعدادي سرباز در اختيار صدام قرار داد. همچنين كويت و عربستان با واريز درآمد ارزي حاصل از فروش 300000 بشكه نفت خود در هرروز به حساب عراق ،مقرر نمودند كه پس از پايان جنگ اين كمك ها را باز پس بگيرند. و در نهايت عراق توانست تا پايان جنگ از 35 ميليارد دلار كمك خارجي بهره گيرد. *5-6-3- عمليات آزادسازي خرمشهر(بيت المقدس): به دنبال شكست ايراني ها در آبادان ، آنان تلاش كردند كه با تحكيم مواضع دفاعي خود ، راه را براي حفظ خوزستان و آزادي خرمشهر هموار كنند.در مناطق جنوبي خوزستان ،مناطق خشك ونيزارهايي وجود داشت كه بايد بر مبناي آنها هر اقدامي صورت مي گرفت. و در صورت سقوط خرمشهر ، بصره با تهديداتي جدي روبرو مي گرديد. عراق 90000 نيرو در خوزستان داشت كه ارتباط آنها با عراق بوسيله يك پل بر روي شط العرب حفظ مي گرديد. در خرمشهر سياست زمين سوخته (نابودي همه بناها و درختان)اجرا شده بود تا دفاع از آن ساده تر گردد.ايجاد ميدان هاي مين و سيم هاي برق فشار قوي در كنار ايجاد پايگاه هاي توپخانه با ذخاير مناسب در تيررس شهر خرمشهر،از ديگر اقدامات عراق بود.دو لشگر توپخانه و يك لشگر زرهي در كنار 8تيپ ارتش مردمي عراق ، در خرمشهر مستقر بودند.آنان همچنان بر استراتژي دفاع ايستا و متمركز پافشاري مي كردند. با افزايش اهميت سياسي سلطه بر خرمشهر بر موقعيت نظامي آن از سوي هر دوطرف ، اين نكته فراموش شد كه ارتباط اين شهر از خاك عراق تقريبا جدا گرديده بود. همواره ايجاد دفاع زنجيره اي مي تواند به يك دام بالقوه تبديل گردد و در اين نبرد اگرچه ورود ايراني ها به اين زنجيره مستحكم دفاعي بسيار مشكل بود، اما خروج از آن براي خود عراقي ها نيز به راحتي ممكن نبود. در آن زمان 150000ايراني در اطراف خرمشهر و جنوب خوزستان قرار داشتند كه با فرماندهي ستاد مشترك ارتش ، به عمليات مي پرداختند. و با وجود اختلافاتي ميان پاسداران و ارتش، بدليل فضاي انقلابي و مساله دفاع از مرزهاي ملي و پس از دو پيروزي اخير ، آنان با روحيه اي مقاوم مي جنگيدند. نيروهاي ايران در 30آوريل 1981، در شب و بدليل خنثي كردن حملات هوايي و توپخانه اي عراق ،از سه طرف به خرمشهر يورش بردند . با وجود دفاع خوب عراقي ها، موج گسترده حملات انساني نيروهاي ايران ،سرانجام به شكست ارتش عراق منجر شد. در روزهاي بعد نبرد در اطراف خرمشهر و آبادان و كارون ادامه يافت و با ناكامي عراق درانجام پاتك هاي متقابل در3 و4 مي، آنان در حميديه و هويزه نيزبدليل كمبود نيرو با شكست ديگري روبرو شدند. در اين نبردها ايراني ها بصورتي غير منتظره از بالگردهاي تهاجمي خود عليه عراقي ها و پاسگاه فرماندهي ارتش عراق در شلمچه و شهر فكه استفاده نمودند. در يك هفته، ايراني ها در منطقه اي به طول 30 كيومتر از ايستگاه حسينيه تا حوالي خرمشهر پيشروي كردند و تنها راه ارتباطي سربازان عراقي با خاك كشورشان راتهديد نمودند. در 9 مي آخرين مرحله عمليات آغاز گرديد. با قطع ارتباط و محاصره شدن عراقي ها تعداد زيادي تانك و خودروي زرهي و توپ ، به دست ايراني ها افتاد.و با عقب نشيني عراق ،آنان مواضع دفاعي خود را از دست دادند.در ده روز بعد كه ايران براي تصرف خرمشهر آماده مي شد ، عراق به تحكيم مواضعش مي پرداخت.خرمشهر براي عراق به يك دام و نه يك دژ مستحكم فاقد عمق استراتژيك تبديل شده بود .ارتش عراق فاقد نيروهاي پشتيبان بود و با وجود مقاومت همه جانبه، دو لشگر عراق در خرمشهر به محاصره درآمد و آنان راهي به جز تسليم ويا فرار از طريق شط العرب وبرجاي گذاشتن تسليحات شان نداشتند. پس از ده روز نبرد سخت ، يك يگان پاسداران جاده تداركات رساني عراق را در 21 مي تصرف نمود و با موج حملات نيروهاي ايراني ، اين شهر به محاصره كامل درآمد. در 22 مي 70000 ايراني در برابر 35000عراقي كه 15000 تا22000 نفر آنان در دام افتاده بودند ،به صف آرايي پرداختند. پس از نبردهايي دامنه دار بر سر تسخير موانع دفاعي، جنگ خياباني آغاز شد و با وجود استقرار آتش بارهاي داراي مهمات فراوان عراق در آن سوي شط ،امكان هدف گيري دقيق و اثربخشي براي آنان وجود نداشت. در اين زد و خوردها ،همه روزه عراق 100 سورتي پرواز انجام مي داد كه بدليل فقدان سلاح هاي هدف گيري در شب و نزديكي نيروها به هم ،تاثير چنداني نداشت.ايران هم از بالگردهاي خود در حجمي محدود بهره برد، ولي در مجموع هيچ نبردهوايي اي روي نداد. در مجموع، در 24 مي و به دنبال فرار ارتش عراق از خرمشهر از طريق شط العرب ، 12000 عراقي به اسارت در آمدند و گفته ايران در مورد انهدام كامل دو لشگر مكانيزه و دو تيپ مرزباني عراق مي تواند صحيح باشد. در همين ماه ،پاسداران با بهتر شدن وضعيت جوي ،عمليات هايي عليه كردها در مرزهاي شمالي انجام دادند. در ماه مي اين سال ، پاسداران ايران در قصر شيرين و سومار دست به عملياتي ناموفق زدند كه بدليل مواضع مستحكم عراق در كوه هاي اين منطقه، به موفقيتي دست نيافتند. *5-7- پايان مرحله دوم جنگ: تصرف خرمشهر را بايد آخرين اتفاق در مرحله دوم جنگ و بازپس گيري بيشتر مناطق تصرف شده از خاك ايران دانست. در اين مرحله و پس از آن ، عراق براي دفاع از مناطق تصرف شده اش ، نياز به نيروهايي بيش از نيروهاي در اختيارش داشت و برتري اين كشور در بخش جنگ افزار ،عملا رو به افول نهاد. از22 مارس تا24 مي و به مدت دوماه ،عراق 5500كيلومترمربع از متصرفاتش را از دست داد و 30000تا50000 كشته و زخمي ، 25000اسير، نابودي 200تانك ، 400 خودروي زرهي و صدها توپ و خمپاره انداز، از نتايج حملات ايران بود.و عراق بيش از هرچيز از نتايج عدم تخصص گرايي در ارتش خود ، ناتواني در انعطاف پذيري و ساختار سياسي در فرماندهي و كنترل خويش آسيب ديد. درسايه اين اتفاقات، صدام باپيشنهاد برقراري صلح و اعلام آتش بس يك طرفه براي اعزام نيروهايش به لبنان درجهت مقابله با تجاوزات ارتش اسراييل ، توانست همراهي كشورهاي ديگر و سازمان ملل را بدست آورد.اما (امام) خميني اعلام كرد ايران فقط با انعقاد معاهده صلح در صورتي موافقت مي نمايد كه با سرنگوني صدام همراه باشد. اما با وجود عقب نشيني نيروهاي عراقي از اكثر مناطق ايران درتابستان 1982 ، گامي در جهت انعقاد معاهده صلح برداشته نشد.رهبران ايران در اظهارات خود اعلام مي نمودند كه تنها پس از سرنگوني دولت صدام ،پذيرش آغاز جنگ از سوي عراق، بازگشت 100000 عراقي اخراج شده،پرداخت 100ميليارد دلار غرامت و به رسميت شناخته شدن معاهده1975 الجزاير ،حاضرند آتش بس را به رسميت بشناسند. پيروزي ها و خواسته هاي ايران ،باعث بهت زدگي رهبران دنياي عرب شده بود.صدام نيز به كمك كشورهاي متوسط عرب نيازمند گرديده بود .لغو برپايي اجلاس كشورهاي عضو پيمان عدم تعهد در بغداد با وجود هزينه هاي نيم ميليارد دلاري انجام گرفته ، ضربه ديگري به صدام بود كه در آرزوي رياست 3ساله براين اجلاس به سر مي برد. با كاهش محبوبيت صدام ، وي مجبور شد كه دست به تغييرات گسترده اي در شوراي انقلاب و فرماندهان ارتش عراق بزند.پرداخت كمك هاي جبراني به خانواده هاي قربانيان، توجه به شيعيان ،ايجاد پروژه هاي عمراني درنجف و كربلا و تعمير اماكن مذهبي اين دو شهر و تاكيد بيشتر بر ملي گرايي و عربيسم از ديگر طرح هاي دولت وي به شمار مي رفت. اقدام بعدي ايجاد و تقويت خطوط دفاعي در سراسر جبهه هاي نبردوايجاد درياچه هاي مصنوعي در خوزستان بود. در آن سو ايرانيها كه غنايم جنگي زيادي به تصرف درآورده بودند ، در شيراز به آموزش نيروهايشان براي به كارگيري اين سلاح ها مي پرداختند.ايران كه با تلفات و زخميهاي زيادي روبرو شده بود، همچنان با شورش هاي شهري و زد و خورد مسلحانه با مجاهدين خلق و توده اي ها روبرو بود. اين اتفاقات و دستگيري قطب زاده به اتهام تلاش براي ترور (امام) خميني ، بر آمادگي و روحيه نيروهاي حاضر در جنگ تاثير مي گذاشت و تلاش هاي(امام) خميني براي اتحاد پاسداران و ارتش را با مانع روبرو مي نمود.كمي بعد با اعدام 70فرمانده ارتش ايران به جرم همكاري با قطب زاده وزير خارجه وقت ايران ،شرايط جديدي بوجودآمد. در ايران روحانيون بر تقويت بيشتر پاسداران و بسيج تاكيد مي نمودند و با اتكاي فرماندهان ايران بر موج حملات انساني ، روز به روز رهبران ايران از اتكاي خويش بر تهيه سلاح هاي زرهي و سلاح هاي پيشرفته ،مي كاستند. *4-7-3- شرايط در ساير نقاط دنيا: پس از پيروزي هاي ايران ،كشورهاي عرب خليج با نگراني هاي تازه اي روبرو شده بودند ، اما گويي غرب به نتايج آن توجهي نداشت و تنها از ريسك اقدامات آتي ايران در هراس بود.هرچند تحليل گران غربي بر مخاطرات آينده فراروي غرب در صورت پيروزي هاي بيشتر ايران ،تاكيد داشتند. *(1):اين رقم به هيچ وجه صحيح نيست واساسا ايران در زمان جنگ به دليل اعمال تحريم ها فاقد خريد هايي با چنين ارقامي بود.
  10. همزمان با آغاز جنگ رواني در مورد قتل عام اسراي عراقي توسط ايران ، تعدادي ازفرماندهان ارتش عراق بركنار گرديدند و رهبران ايران دريافتند كه پاسداران آنها بدون ساختارهاي كلاسيك و طراحي عملياتهاي پيچيده و پشتيباني هاي گسترده مي توانند به پيروزي هايي دست يابند. * ايران سرزمين هايش را آزاد مي كند.(1981 تا1982) 5*-0- شرايط جنگ در آغاز سال 1981: در آغاز سال 1981،عراق همچنان سرزمين هاي زيادي را در عمق 40كيلومتري مرزهاي شمالي ايران از منطقه قصرشيرين تا محدوده شهر آبادان در اختيار داشت. در آن زمان تنها شهر مهم تصرف شده توسط ارتش عراق، خرمشهر بود و نيروهاي آنان در اطراف دزفول و رودكرخه و اهواز و غرب كارون ،نفوذ زيادي نموده بودند. اين جنگ خسارات نسبتا كمي را بوجود آورده بود وعلي رغم غير قابل اطمينان بودن اكثرتخمين ها ،عراقيها در اين مدت با بيش از 10000كشته ، انهدام 200 تا 300تانك و از دست دادن 40 تا 70هواپيما روبرو گرديدند. در مقابل ايرانيها كمتر از 15000 كشته و آمار مشابهي از خسارات به تانك ها و هواپيماهايشان داشتند. عراق اسيران ايراني و غنيمت هاي بيشتري در اختيار داشت ،اما اين ارقام كوچك، تاثيري بر توازن قدرت دو طرف برجاي نگذاشته بود. حداقل در بخش آماري، مي توان عراق را پيروز اين مرحله دانست. اما ناكامي آنان در تسخير آبادان و درماندگي آنها ،گزينه ديگري را برايشان برجاي نگذاشته بود. در آن سو (امام ) خميني حاضر به پذيرش صلح محدود ويا جنگي كوچك نبود. همچنين با وجود حمايت مردم ايران از اين جنگ،در خوزستان هيچ اميدي به اقدامات جدايي طلبانه عرب هاي اين منطقه نبود.پيشروي هاي بيشتر عراقي ها حتي مي توانست بدليل تكرار جنگ هاي شهري و خسارات بيشتر ، اوضاع را بدتر كند ،مگر اينكه عراق ،امكان تصاحب مناطق نفت خيز بيشتري را مي يافت. در آن زمان عراق با دوگزينه روبرو بود:استفاده از بمباران هاي استراتژيك عليه پالايشگاه هاو نيروگاه ها براي وادار نمودن ايران به پذيرش صلح و يا تحكيم مواضع خود با بهره گيري از انبوهي از نيروهاي انساني براي ناكام گذاشتن حملات ايراني ها. به نظر مي رسد صدام حسين هيچ گاه مشكلات و خطرات فراروي نيروهايش در نبرد با يك كشور ايدئولوژيك وانقلابي را درك نكرد و با انتخاب استراتژي "اسلحه و كره" از يك سو نيروهايش را در خاك ايران حفظ نموده بود واز سوي ديگر به دنبال سرنگوني دولت آيت الله خميني بود.اين شرايط بر اوضاع داخلي كشورش تاثيري نمي گذاشت . همچنين صدام دريافته بود كه تداوم حمايت مردم كشورش از اين جنگ در گروي بالابردن استانداردهاي زندگي و توسعه اقتصادي عراق است. استفاده از تبليغات سياسي در كانون توجه دولت عراق قرار داشت ،اما كاري براي اصلاح ضعف هاي ارتش خويش و حرفه اي نمودن آن، بر نمي داشتند.مثلا بر اساس برنامه هاي آنان، تعداد اعضاي سپاه مردمي حزب بعث بايد در يك دوره كوتاه از 75000نفر به 325000نفر افزايش مي يافت. تا سالها بعد و به دنبال حملات ايراني ها، صدام استعداد نظامي خويش را نشان نداد و تنها به دنبال تجهيز يك ارتش مردمي به شدت سياسي بود كه در خطوط مقدم نبرد به جنگ بپردازد.آنان تصميم داشتند كه 250000 زن را نيز پس از سازماندهي در بخش هاي پرستاري و دفاع شهري تا تدريس مفاهيم سياسي بكار گيرند. با مشخص شدن ضعف هاي نيروي هوايي عراق،آنان تنها به خريد هواپيماهاي فرانسوي ميراژ اف1 و مهمات هاي پيشرفته آن ،دست زدند و به پيشنهادات كشورهاي ديگر هيچ توجهي ننمودند.عراق ميلياردها دلار در اين بخش هزينه نمود و هيچ ترسي از رشد حيرت انگيز بدهي هايش نداشت. در آن سو ،ايران با مشكلات خود روبرو بود.نبرد ليبرال ها و مذهبي ها به حوزه مديريت جنگ كشيده شده بود و با ايجاد شوراي عالي دفاع در اكتبر 1980،ابهامات بيشتري هويدا گرديده بود. در آن شورا حجه الاسلام خامنه اي مسئول پاسداران استان خوزستان به عنوان نماينده (امام) خميني منصوب شده بود و به عنوان رقيب بني صدر به فعاليت مي پرداخت.در آن دوره ارتش در حالي به آماده سازي خود براي پدافند مي پرداخت كه پاسداران در خطوط مقدم با سلاح هايي ابتدايي به جنگ مي پرداختند و بيشترين تلفات و آسيب ها را متحمل مي گرديدند. همزمان راديو و تلويزيون تحت مديريت ملاها در برنامه هاي خود چنين وانمود مي كردند كه ارتشي ها تنها در فكر حفظ جان خويش هستند. ايران خيلي زود پاسداران زيادي را روانه آبادان و خطوط نبرد نمود و (امام) خميني خواهان انجام تك هاي منطقه اي عليه عراقيها شد. بني صدر هم به عنوان قائم مقام فرماندهي كل قوا پذيرفت كه در ژانويه حملاتي را ترتيب دهد. *5-1- شكست اولين حمله متقابل ايران: اما ايران آماده حمله به مواضع عراق نبود.تنش هاي موجود ميان نيروهاي ايران به همراه ناآشنايي پاسداران با سلاح هاي جنگي و ناآگاهي از شيوه هاي حمله و فقدان تجربه نبرد از مشكلات آن دوره بود.و با وجود اينكه بحران گروگان ها در آستانه پايان بود اما هنوز هم اميدي به تامين نيازمندي هاي نظامي ايران وجود نداشت.به علاوه بسياري از هواپيماها و هلي كوپترها و تانك هاي ايران يا غير عملياتي بودند و يا در جنگ از بين رفته بودند.و با وجود مشكلات فراوان هنوز اميدهايي براي انجام حملاتي از سوي ايرانيها وجود داشت.تعداد بالاي نيروهاي انساني ايران و جايگاه استراتژيك نيروهاي ايران در برابر ضعف هاي تاكتيكي ارتش عراق ، فرصت مناسبي را براي ايران فراهم كرده بود.اما هنوز هم تا انجام حمله اي مشترك وهمه جانبه راهي طولاني باقي مانده بود. اولين حملات ارتش به شكست انجاميد و بني صدر با وجود عدم آمادگي ارتش ،ملاها را مسئول ناكامي ها دانست.حملات اوليه ايران در دو منطقه قصر شيرين و مهران با موفقيت هايي همراه بود. در آبادان، لشكر هاي مكانيزه ايران تلاش كردند كه عراقي ها را تا غرب كارون عقب برانند، اما در نهايت بدليل آتش سنگين توپخانه ارتش عراق به موفقيت مهمي به جز عقب راندن چند مايلي عراقيها دست نيافتند. چهارمين حمله با هدف شكست محاصره 8 ماهه آبادان انجام گرديد.در اين عمليات موفقيت آميز، ايراني ها با حمله از جهت شمال شرقي شهر ،توانستند محاصره را بشكنند.در اين حمله كه ارتش درآن نقشي مهم داشت، 300 تانك به كار گرفته شده بود، امامشكلات زيادي در تامين مهمات آنها و فقدان شناسايي مواضع ارتش عراق وجود داشت. ايران تلاش مي كرد كه بر مبناي اصل غافل گيري به حمله دست بزند ولي بدليل ويژگي هاي جغرافيايي منطقه ،نيروهاي ايران به راحتي در تيررس بالگردها وهواپيماها و آتش توپخانه عراق قرار داشتند. ايراني ها به كندي حركت مي نمودند و اين وضعيت كار را براي طرف مقابل در جهت تغيير آرايش نيروهاي خود هموار مي نمود. با پيشروي هاي جدا از هم واحدهاي مختلف نظامي ايران ،اولين گروه از آنان در 6ژانويه 1981 در محاصره ارتش عراق گرفتار شدند. عدم شناسايي مواضع براي ايراني ها ، بسيار كشنده و پر هزينه گشت. كمي بعد و به دنبال تلاش در جهت تغيير موقعيت ،اين گروه از ايراني ها در گل فرو رفتند.همچنين با وجود پرواز چند بالگرد ايراني، بدليل امكانات و تسليحات پيشرفته ضد هوايي در ارتش عراق ،آنان كاري از پيش نبردند.و در نهايت بخش اعظم آن نيروها قتل عام شدند. در همان روز يك واحد ديگر ايران هم در وضعيت مشابهي گرفتار شد.عراقي ها با تجهيز مجدد واحدهايشان به سلاح هاي ضدتانك و آتش بار و ارسال مهمات بيشتر ، نبردي سنگين در يك محدوده كوچك بدليل مقاومت سخت ايراني ها بوجود آمد.بالگردها و هواپيماهاي عراق به پشتيباني وحمله به ايراني ها مي پرداختند و چند بالگرد ايراني در اين زد وخوردها منهدم گرديد.در 8 ژانويه ، سومين واحد از نيروهاي ايران ،همين تجربه را تكرار كرد و به نتيجه بهتري نرسيد.البته آنان توانستند با شكستن محاصره، از دام عراقي ها بگريزند. از سوي ديگر نيروهاي هوابرد ايران براي دفاع از سوسنگرد در مقابل پاتك عراق ، اعزام شدند. همچنين ايرانيها براي شكستن محاصره آبادان تلاش هاي زيادي نمودند ولي با وجود خسارات زياد به دستاوردي دست نيافتند. در نبردهاي سوسنگرد، ايران و عراق به ترتيب140تا 215 و 80 تا 130تانك خود را از دست دادند ،هرچند عراقي ها مي توانستند به سرعت اين خسارات را جبران كنند، اما ايراني ها براي تامين اين تانك هاي از دست رفته ، مشكلات زيادي داشتند. در اين نبرد ايران 15 تا20 درصد كل نيروهاي زرهي خود را از دست داد و در عين حال هيچ راهي براي جايگزيني تانك هاي ام-60 آمريكايي و چيفتن هاي انگليسي خود نداشت. به اين خسارتها بايد نابودي 100عراده توپ و چند فروند بالگردرا نيز بيافزاييم. شكست هاي ايران در اين نبردها به عراقي ها نشان داد كه دفاع ايستا در برابر حملات ايراني ها مي تواند اثربخش باشد. فرماندهان و رهبران عراق نيز دريافتند كه بدليل قدرت هوايي و آتش سنگين نيروهايشان ،ايراني ها توان حملاتي اثربخش نخواهند داشت. درآن سوي ميدان ، شكست هاي ايران باعث حملات گسترده ملاها به بني صدر و ارتش سكولار ايران شد.نخست وزير رجايي با انتقادات علني خود از رييس جمهور، (امام) خميني را وادار به مداخله كرد.و با وجود فروكش كردن سرو صداها ،ملاها همچنان به تلاش سياسي پنهان خود براي گسترده نشان دادن خسارت هاي ارتش ايران و ناتواني آنها براي حملاتي مجدد در بهار سال آينده ،تاكيد داشتند. از سوي ديگر، در سايه اين شكست ها،اعتبار سياسي و نظامي ارتش ايران تاحدود زيادي ازبين رفت.انتقادات ملاها بويژه باتوجه به ضعف دربرنامه ريزي و سازماندهي نيروها و فرماندهي ناكارا ،از درستي زيادي برخوردار بود. در نتيجه ايراني ها به سوي بهره گيري از تكنولوژي هاي روزآمد ، گسترش آموزش هاي نيروها و حرفه اي گرايي حركت نمودند. تقويت پاسداران در كانون تمركز رهبران ايران قرار گرفت و از ژانويه 1981 همه عملياتهاي ايران با فرماندهي سپاه و مشاركت آنها طراحي و اجرا مي گرديد. ايرانيها با وجود دريافت 450 ميليون دلار اسلحه و تجهيزات نظامي از ايالات متحده پس از پايان دادن به بحران گروگان ها ،نتوانستند به نتايج مورد انتظار خود دست يابند.*(1)البته قطعات يدكي سلاح هاي دوره شاه هيچگاه به ايران داده نشد. انزواي ايران از غرب هم به ناتواني در تامين سلاح هاي مورد نياز جنگ از شركتهاي غربي با قيمت هاي مناسب ،منجر شده بود. هرچند با در اولويت قرار گرفتن سپاه در تجهيز نيروهايش، ارتش ايران با مشكلات بيشتري درتامين مهمات و نيازمندي هايش روبرو گرديد. *5-2- نبردهاي زميني از فوريه تا سپتامبر 1981: در فوريه 1981 جنگ با سكون همراه بود. در ماه مارس عراقيها دست به حملاتي زدندكه حملات 19 و20 مارس آنها به شهر سوسنگرد كه توسط نيروهاي هوابردايران محافظت مي شد، از گستردگي بيشتري همراه بود. عراقي ها در برابر تقويت تدريجي نيروهاي ايران ،اقدامي انجام ندادند و تنها به گسترش حجم آتش خود مي افزودند. و به هرحال شكست عراقي ها در تصرف سوسنگرد با وجود اهميت اندك استراتژيك آن ، بايد نشانگر پايان دوره حملات گسترده ارتش عراق به مواضع ايراني ها ،قلمداد گردد. در روزهاي باقيمانده بهار، اتفاق مهمي در صحنه جنگ روي نداد.ايران درمنطقه بازي دراز به پيروزي هاي محدودي دست يافت و عراقي ها در دهلران دستاوردهايي داشتند.در 15 ژوئن،ارتش ايران ،شهر بصره را گلوله باران سنگيني نمود.در آگوست نيزبندر فاو با آتش سنگين ايران روبرو شد.و به نظر مي رسيد با وجود حفاظت گسترده از اين منطقه ، ايراني ها علاقه داشتند كه تجهيزات و آنتن هاي مخابراتي و راديويي بندر فاو و مراكز فرماندهي آن را به تصرف در آورند. اما اتفاقات اساسي نبرد در پشت جبهه ها در حال روي دادن بود.با فشار روحانيون راديكال ايران ، (امام) خميني بني صدر را در 11 ژوئن از فرماندهي كل قوا عزل كرد و در 20 ژوئن فرمان دستگيري وي صادر شد. و البته همزمان با جلسه روساي مجلس (رفسنجاني) و قوه قضاييه (بهشتي) و نخست وزير رجايي با امام ، بني صدر با پروازي مخفيانه از ايران خارج گرديد. (امام) خميني با انتصاب فرماندهان جديد وزارت دفاع،رييس ستاد مشترك و فرمانده نيروي هوايي تلاش كرد كه وابستگي هاي گذشته ارتش به بني صدر، بر عملكرد و وفاداري نيروها تاثيري نگذارد. وي فرمانده سپاه را مسئول كل نيروهاي مناطق جنگي نمود، گويي (امام) خميني تلاش مي كرد ملاها در امور جنگ دخالتي نداشته باشند و نيروهاي ارتش در كنار حزب الله و بسيج و پاسداران كه مسئوليت پايان دادن به بحران هاي داخلي را هم بر عهده داشتند ، به جنگ بپردازند.در آن دوره استقلال طلبان آذربايجان و حاميان آيت الله شريعتمداري كه احتمالا شناخته شده ترين مرجع شيعيان بود ، در كنار مجاهدين خلق، نا آرامي هايي نظير ترور و بمبگذاري را بوجود آورده بودند كه به قتل عام بي رحمانه آنها از سوي پاسداران انجاميد. بر اساس آمار رسمي درتابستان 1981 در مجموع 2000نفر در ايران اعدام گرديدند .البته آمار منابع خارجي از مرگ3300 نفر حكايت مي كند. مجاهدين با انفجار دفتر حزب جمهوري اسلامي و كشتن 74 نفر از رهبران بلندپايه ايران و آغاز نبردهاي خياباني ، مشكلات داخلي زيادي را فراهم نمودند و خبر رفت و آمد افرادي نظير رفسنجاني در شهر با يك دستگاه آمبولانس ،شنيده مي شد. پس از اينكه رهبران ايران دريافتند بني صدر با يك فروند هواپيماي بويينگ 707 نيروي هوايي از ايران خارج گرديده ، دست به اقدامات سركوب كننده و تغييرات زيادي درنيروي هوايي زدند.اين دستگيري ها عموما عليه افرادي انجام مي پذيرفت كه توسط بني صدر در آغاز جنگ از زندان آزاد گرديده و به خدمت دعوت شده بودند. همچنين همه آموزش ها و عملياتهاي اين نيرو از طريق ملاها انجام مي پذيرفت ودرماموريت ها، حداقل سوخت ممكن به هواپيماها داده مي شد.در آن سال، بدليل اقدامات انجام شده و تحريم ها ،كمتر از 100 فروند هواپيما در حالت عملياتي قرار داشت و با وجود اينكه ايران از بازار سياه، اكثر قطعات مورد نياز خود را تامين مي كرد، اما هيچ يك از آموزش هاي تخصصي و پيشرفته انجام نمي گرديد. و تا پايان جنگ، نيروي هوايي ايران از فقدان مهمات پيشرفته ، قطعات يدكي و هواپيماهاي نو رنج مي برد و ديگر هيچگاه نتوانست از آسيب هاي وارد شده به خلبانان و هواپيماهاي خود رهايي يابد. *5-3- تاثير محدود قدرت هوايي در سال 1981: در اين سال هواپيماهاو بالگردهاي دو طرف در حوادث جنگ، تاثيرات اندكي داشتند و بيشتر عملياتهاي آنها جنبه هاي نمايشي و تبليغاتي داشت. و بدليل ترس عراقي ها در مورد از دست دادن هواپيماهايشان، عمده حملات در مرزهاي جنوبي و عليه اهدافي نظير پالايشگاه ، پتروشيمي و پايانه صادراتي نفت آبادان انجام مي شد. اما محافظه كاري ايراني ها دلايل منطقي تري داشت.آنها 120 تا150 هواپيماي عملياتي داشتند و تنها به انجام حملاتي متقابل دست مي زدند. در 4 آوريل آن سال، ايران با حمله به پايگاه الوليد در قلب خاك عراق ، 46 فروند هواپيماي عراق را نابود كرد. عراقي ها، سوري ها را متهم به همكاري با ايران نمودند. در 13 ژوئن نيز ايرانيها براي اخطاردادن به كويتي ها بر فراز خاك اين كشور با چند فروند اف 4 پرواز نمودند كه با آتش دفاع ضد هوايي آنها روبرو شدند. اما در 28 ژوئن آن سال، 8 فروند اف 16 اسراييلي با اسكورت 5 فروند اف 15، در يك حمله 1000مايلي ، نيروگاه هسته اي الطويطه را بمباران كردند. گفته مي شود امكان دستيابي عراق به سلاح هسته اي تا پايان جنگ ،در صورت عدم تخريب اين مركز وجود داشت و تجربه استفاده از سلاح هاي شيميايي ، اين احتمال را تقويت مي كند. *5-4- شرايطي كه به آغاز حملات تهاجمي ايرانيها انجاميد: درگيري هاي داخلي در ايران بويژه با مجاهدين ، رهبران حزب بعث را متقاعد نموده بود كه در چند ماه آينده، انقلاب ايران سقوط مي كند. و آنان هرگز به آغاز حملاتي جديد از سوي ايراني ها فكر نمي كردند. عراقي ها در تامين سلاح ها و مهمات مورد نياز خود پس از تيرگي روابط خويش با روسها ،بويژه از سوي فرانسه هيچ مشكلي نداشتند كه تهيه صدها تانك از دولت هاي اروپاي شرقي واهداي 4000تن مهمات از سوي انورسادات همراه با خريد سلاح از چين و كره شمالي و برزيل ،حمايت از سوي اردن و انعقاد قراردادهاي مختلف با دولت هاي اروپاي شرقي و غربي ،بخشي از وضعيت عراق را در آن سال نشان مي دهد. در آن دوره ، حزب بعث با تبليغات گسترده تعداد نيروهاي ارتش مردمي خود را به 550000 نفر رسانده بود.در ارتش عراق ،افرادي مصري و سوداني وجود داشتند و افراد زيادي نيز از ساير كشورها براي كاردر عراق به عراق آمده بودند. صادرات نفت عراق در هر روز 500000 بشكه بود كه عمدتا از طريق خطوط لوله تركيه و سوريه و همچنين توسط نفتكش هاي انتقال نفت از طريق خاك سوريه و اردن انجام مي شد. و با وجود ايجاد محدوديت هايي از سوي سوري ها در مسير خط لوله "بن ياس" براي بالا بردن حق ترانزيت ، همچنان تا50000 بشكه نفت در هر روز از اين كشور ترانزيت مي گرديد.البته خط لوله تركيه نيز در چند دوره كوتاه بدليل خرابكاري ، بسته شده بود. در اين سال همچنان ذخاير ارزي عراق در شرايط مناسبي قرار داشت و آنان براي پيشبرد برنامه هاي توسعه اقتصادي 5 ساله خود تلاش مي كردند. تا آن زمان تلفات و زخمي هاي ايران بيشتر از عراق (حدود دو برابر)بود و خسارات عراقي ها تنها به بصره و فاو محدود مي گرديد. در مقابل، دو شهر آبادان و خرمشهر كاملا ويران گرديده و ساكنان غير عرب آنها آواره شده بودند. همچنين در اين سال ، 40000 تا 50000 شيعه هم بدليل پرهيز از اقدامات خرابكارانه از عراق اخراج گرديدند. در مقابل ايران با بيش از يكصد ميليارد دلار خسارت و يك ميليون آواره روبرو گرديده بود و با وجود دو برابر بودن رقم صادرات نفت خود، در حال افزايش تدريجي آن بود. ايران ،در اين سال سهميه بندي هاي مختلفي را آغاز نمود و با متوقف نمودن برنامه هاي توسعه و مخارج اجتماعي خود، ذخاير ارزي موجود هنگفت خويش را در دفتر خريدهاي نظامي در لندن و ارتباطات پشت پرده با دلال هاي بين المللي درجه دو و سه ، صرف ايجاد يك شبكه گسترده خريد سلاح براي نيروهايش نمود. كره شمالي كه با عراقي ها ارتباط نزديكي داشت ،اصلي ترين تامين كننده تسليحات ايران بود. چين هم از شرايط مشابهي برخوردار بود. كره جنوبي و سنگاپور و تايلند و تايوان ،طرف هاي تامين كننده قطعات يدكي و مهمات آمريكايي مورد نيازارتش ايران بودند.و طيف گسترده اي از توليدكنندگان اروپايي سلاح هاي سبك و مهمات در بلژيك ، انگلستان ،فرانسه ،يونان ،هلند، نروژ، پرتغال، سوئد، سوييس و اسپانيا به تامين سلاح هاي ايران مي پرداختند. و با وجود تكذيب هاي متعدد ،انگليسي ها قطعات يدكي و بويژه موتورهاي تانك هاي چيفتن را به ايران مي فروختند. اسراييلي ها با استفاده از طرف هاي واسطه در قبرس و ايالات متحده ودانمارك ونروژ، به معامله هاي تسليحاتي با ايران دست مي زدند. سوريه و ليبي با انتقال سلاح از طريق دريا و خاك تركيه همراه با فروش 190 تانك روسي ، با ايران همكاري داشتند. روسها نيز نفربرهاي مورد نياز ايران را تامين مي نمودند. اما خريد اين مجموعه متنوع ازسلاح ها ، مشكلات زيادي را بويژه بدليل كلاه برداري ها و خريد سلاح هاي مستعمل و خارج از رده براي ايران فراهم مي كرد. در اين دوره، بسياري از نمايندگان تجاري ايران بدليل دريافت پورسانت ، با فساد روبرو گرديدند. و ايران هرگز نتوانست همه قطعات يدكي و مهمات مورد نياز براي هواپيماها و بالگردها و ساير تسليحات ارتش آمريكايي خود را فراهم نمايد. اما تقريبا تا پايان جنگ در بخش سلاح هاي ضدتانك ،موشك هاي زمين به هواي دوش پرتاب، سلاح هاي انفرادي، خودروهاي زرهي ومهمات سلاح هاي كوچك با بحران بزرگي روبرو نشد.
  11. *4-3- ناتواني عراق در حفظ موفقيت هاي اوليه: عدم مقاومت ايرانيها در برابر تهاجم ارتش عراق در هفته اول آغازجنگ ، چندان بهت برانگيز نيست.و عراقيها نيز در 5 روز اول، نتوانستند با توجه به فرصت موجود به موفقيت هاي بزرگي دست يابند. دلايل سكون و عدم پيشروي بيشتر عراقي ها با وجود ادعاي آنها مبني بر داشتن اهداف محدود و تلاش براي انعقاد صلح، روشن نيست.اما ضعف در فرماندهي را بايد دليل اصلي اين ناكامي دانست.با پيشروي نيروهاي عراقي ،سازماندهي نيروهاي اين كشور دچار مشكلات زيادي شد و آنان به نقش سرعت و انعطاف پذيري توجه زيادي نمي نمودند. آنان با توجه به گفته هاي ماموران اطلاعاتي خود و اظهارات تعدادي از فرماندهان رژيم گذشته ايران ،انتظار داشتند كه دولت و نيروهاي ايران به سرعت دچار فروپاشي شوند. اما بدليل توقف نيروهاي عراق در پيشروي هايشان،ايراني ها فرصت يافتند كه با فراخوان نيرو و آماده سازي نيروهايشان، خطوط دفاعي را تحكيم نمايند. چنين رفتارهايي در جهان سوم ، بي همتا نيست. و مي توان از اين اقدامات معضل آفرين به عنوان درس هاي نبرد ايران و عراق بويژه در حوزه هاي آسيب پذيري دولتهاي جهان سوم و عكس العمل هاي احتمالي آنان، ياد كرد. *4-4- جنگ نفت آغاز مي گردد: در آغازين روزهاي جنگ ،اتفاقات استراتژيكي روي داد كه تاثيرات آنها در آينده جنگ ،بيشتر مشخص گرديد.در آغاز جنگ قيمت هاي نفت به ركورد بي سابقه اي رسيده بود.عراق 3تا3.4ميليون بشكه نفت و ايران 1.4تا 1.6 ميليون بشكه نفت در هر روز صادر مي نمود.و فروش نفت خام، صادرات اصلي و عامل بقاي اقتصاد آنها به شمار مي رفت. دراولين روزجنگ،صادرات نفت هر دو كشور متوقف گرديد.و خيلي زود شط العرب به كانون جنگ دو كشور تبديل شد. عراق با استفاده از توپخانه خود ،پالايشگاه وتاسيسات نفتي آبادان را به شدت زير آتش گرفتند و در دومين روز تقريبا همه 150 منبع ذخيره نفت ايران در اين شهر، نابود گرديد و يا به آتش كشيده شد. حمله هوايي به تاسيات نفتي طرف ديگر در روزهاي آغازين جنگ شروع شد ،هرچند اين حملات خسارات زيادي برجاي نگذاشت.در 24 سپتامبر ، سكوهاي صادراتي نفت ايران در خارك مورد حمله عراقي ها قرار گرفت. اين حمله نتوانست اين تاسيسات را كاملا نابود كند و بدليل عدم تداوم اين حملات ،كمي بعد جريان صادرات نفت ايران از سر گرفته شد وايرانيها سلاح هاي ضد هوايي خويش را به سرعت آماده مقابله نمودند.ايران حمله به تاسيسات نفتي عراق را با چند سورتي پرواز آغاز كرد، ولي همانند طرف عراقي، به دستاوردهاي مهمي دست نيافت. در 7 اكتبر، ايران تاسيسات نفتي كركوك و سليمانيه را مورد حمله قرار داد،ولي نتوانست آسيب هاي زيادي ايجاد كند. كمي بعد اولين حمله عراق به نفتكش ها در بندر خميني و در دهانه خليج، انجام شد.آنان به چند منبع ذخيره نفت درتهران هم حمله نمودند. ولي اولين حمله گسترده آنان به خارك در 24 دسامبر روي داد. ايرانيها در مقابل با آتش گشودن به سوي فاو و آب راه شط العرب ،در صدد مقابله برآمدند.در نتيجه 62 نفتكش وكشتي با آسيب هاي كلي و جزيي روبرو شدند و اين آبراه مين گذاري گرديد. 6 كشتي در خور عبدالله هدف قرار گرفت و با حمله هواپيماهاي ايران،شط العرب در6 اكتبر بسته شد.ايرانيها از حملات موفقيت آميز ناوگان دريايي و توپخانه خويش براي نابودي تاسيسات بندري و پالاشگاهي بصره، فاو ،ام القصر و بندر الاميه در 23 تا29 سپتامبر 1980 بهره بردند. در آن زمان اهميت استراتژيك اين حملات مشخص نبود.عراقي ها علاوه برداشتن ذخاير ارزي و وجود خطوط لوله صادرات نفت خويش از تركيه و سوريه ، به امكان تعمير سريع اين تاسيسات ، اعتقاد داشتند. اما ايران از آسيب پذيري بيشتري برخوردار بود. با نابودي تاسيسات آبادان ،ظرفيت پالايشگاهي شهرهاي ديگر نظير تهران و تبريز و كرمانشاه به نصف رسيد و در آستانه زمستان، مشكلات زيادي در تامين سوخت پديدار گرديد. اما در مجموع و بدليل امكان انتقال نفت به مناطق شرقي با خطوط لوله ، ايران در درازمدت با آسيب هاي كمتري روبرو شد.عراقي ها در اكتبر ، مجبور به سهميه بندي سوخت شدند. و به دنبال حمله هواپيماهاي ايران به نيروگاه هاي برق حرثيه و نصيريه ، خاموشي هاي گسترده اي در عراق بوجود آمد. *4-5- نبردخرمشهر و توقف پيشروي عراقي ها: در ماه اكتبر عراقي ها با شوك بزرگ ديگري روبرو شدند.چراكه معتقد بودند ايراني ها تقاضاي صلح خواهند نمود و اين اشتباه بزرگي بود. ايرانيها و (امام) خميني اعلام كردند كه براي يك جنگ طولاني تا سرنگوني صدام آماده اند. وخيلي زود حقيقت داشتن اين شعارها مشخص شد و نبرد بر سر حفظ خرمشهر نشان داد كه ايراني ها مي توانند مقاومت همه جانبه اي را عليه عراقي ها انجام دهند. پس از رسيدن عراقي ها به دروازه هاي خرمشهر، عراقي ها از توپخانه خود براي هموار نمودن شهر و نابودي همه تاسيسات و خانه هاي آن بهره بردند. امانتيجه اين حملات سنگين و ايجاد ويرانه هاي شهري، افزايش مقاومت مردمي و همبستگي آنان و همچنين ايجاد مانع براي پيشروي عراقي ها بود و با وجود ورود عراقي ها به شهر در 28 سپتامبر ،نبرد كوچه به كوچه براي تصرف شهر با مدافعيني كه به گلوله هاي ضدتانك و كوكتل مولوتف مسلح بودند،آغاز گرديد. دراين شهرتنها 2000 نيروي نظامي ارتشي و چند هزار پاسدار حضور داشتند.عراقيها دريافته بودند كه حضور تانك هاي بدون اسكورت ،بايد متوقف گردد و نيروهاي پياده نظام خويش را روانه خرمشهر نمودند. اما اين حمله نيز بدليل ناآشنايي سربازان عراقي با جنگ هاي شهري،ناكام ماند. آنان بدليل كمين هاي ايراني ها ،بسيار محتاطانه جلو مي رفتند ، چراكه اقدامات شناسايي بسياراندكي داشتند. عراقي ها در اين نبردهاي شهري كه چند هفته به طول انجاميد، 2000كشته و 6000زخمي دادند و گفته مي شود در اين مدت ،پاسداران و حزب الله ضمن مقاومت خود،نيروهاي ارتش ايران را كه در حال فرار بودند، به گلوله مي بستند*(2)و اگرچه عراقي ها براي اولين بار در 13 اكتبر ادعا كردند كه خرمشهر را تصرف كرده اند، اما نبردهاهمچنان ميان نيروهاي شبه نظامي و عراقي ها ادامه داشت. و سرانجام در 24 اكتبر و با پايان مقاومت ايراني ها،در مجموع 8000تا 12000 نفر در اين شهر كشته شدند *(3)و 100 تانك و نفربر عراقي ها نابود شد. بخش اعظم شهر ويران گرديد و يك ماه تلاش عراقي ها براي تصرف شهري كه تنها توسط تعدادي شبه نظامي داراي سلاح هاي سبك حفظ مي شد ،درس هاي زيادي را براي عراقي ها به دنبال داشت. با تصرف خرمشهر ،محاصره آبادان تنگ تر شد و ايرانيها با تقويت توانمندي هاي خود ،تلاش زيادي را براي جلوگيري از سقوط آبادان نمودند.عراقي ها علاوه بر حملات گسترده به پالايشگاه آبادان ، اين شهر را مورد حمله قرار دادند. در اين شهر 10000 نيروي ارتشي، يك تيپ مكانيزه،يك هنگ تفنگداران دريايي ، 50 تانك و 5000 پاسدار قرار داشتند. و وجود رودكارون و بهمنشير و مرداب هاي مجاور اين دو شهر ، امكان حفظ پيروزي هاي آنها را دشوار نموده بود. عراق براي تصرف آبادان تصميم گرفت كه با نيروهاي مهندسي خود در شب، پلي را احداث كند و در روز كارها را متوقف نمايد. هرچند بدليل طبيعت گل آلود سواحل ،چنين كاري با مشكلات زيادي همراه بود. در شب دوم پل موقت عراقي ها آماده شد و شب چهارم آنها از كارون عبور كردند و ايراني ها مجبور شدند كه با عقب نشيني،تجهيزات خود را رها نمايند. اما بدليل مشكلات مربوط به حفظ شهر و ارسال حجم گسترده اي از نيرو وتسليحات سبك به آبادان ،نبردها براي تصرف كامل آن بالا گرفت. اين شهر 300000نفر جمعيت داشت و تصرف آن سخت تر از خرمشهر بود. و با آغاز نبردهاي خياباني ، هرچند عراق ادعا كرد كه شهر را تصرف كرده، اما نبرد ها همچنان ادامه داشت و قايق ها و بالگردهاي ايران به ارسال تجهيزات و نيرو و تداركات مي پرداختند. اندك اندك با بهبود سازماندهي فرماندهي نيروهاي عراقي ، مشكلات آنان كمتر شد اما آنان ديگر هيچ شهر ديگري را تصرف ننمودند و عرب هاي خوزستان نيز با وجود تصرف يك سوم اين استان و تلاش هاي عراقيها براي دامن زدن به حركت هاي جدايي طلبانه ،از آنان استقبال نكردند. با فروكش كردن زد وخوردها ،ايرانيها در اطراف خرمشهر مواضع دفاعي خود را تحكيم نمودند وبا اعزام تعداد زيادي از پاسداران و نيروهاي توپخانه به شوش وسوسنگرد و اطراف رود كرخه، به تثبيت شرايط پرداختند. عراقي ها با وجود برتري 3 به 1 تا 5 به 1 در بخش تسليحات، نيروهاي انساني برابري داشتند. و بدليل شرايط خاص جغرافيايي منطقه نتوانستند در حركت به سوي جنوب، به موفقيتي دست يابند كه به گل نشستن 150 خودروي نظامي و تانك در منطقه حميديه ،يكي از اين اتفاقات بود. با آغاز بارندگي هاي موسمي ، عراقي ها دست به ساخت راه هاي دسترسي مناسب و تقويت موقعيت خود نمودند، اما براي تثبيت مواضع خود اقدامي نكردند. در همين حال نبردهاي ارتش عراق در مريوان و پنجوين با همكاري پيشمرگان كرد مخالف رژيم ايران، اوج گرفت. در اين مناطق ،ارتش ايران حضور نداشت و از لحاظ سوق الجيشي، از اهميت زيادي براي هر دو طرف برخوردار بود ، چراكه كنترل بزرگراه تهران- بغداد را تضمين مي نمود. و درمجموع موفقيت هاي محدود عراق را بايد بيش از هرچيز مرهون اقدامات كردهاي مخالف ايران و نه خود عراقي ها دانست.در اين جنگ عراقي ها نشان دادند كه در فعاليت هاي شناسايي ، حملات مشترك چندجانبه ، انعطاف پذيري ،پدافند و اقدامات اطلاعاتي بسيار ضعيف هستندو تنها با قدرت آتش باري سنگين و حركت كند واحدهاي تانك ،در صدد پيشروي هستند.آنان هيچ گاه در صدد يافتن ضعف هايشان و بهبود آنها بر نيامدند و تا پايان جنگ بر راهبرد محاصره شهرهاي بزرگ و تلاش براي تصرف آنها، پافشاري مي نمودند.و درمجموع تحرك نيروهايشان بسيار كند،بسيار اندك و بسيار ديرصورت مي گرفت. و با وجود ضعف هاي بسيار ارتش ايران ،پس از چند هفته از آغاز جنگ، مشخص شد كه انقلاب ايران از جايگاه مردمي زيادي برخوردار است.و اين حاشيه امنيت، كمك هاي زيادي به رهبران ايران نمود. *4-6- نبردهاي هوايي در سال 1980: در ماه هاي پاياني اين سال، نبردهاي دريايي و هوايي بصورتي بهت آور، تاثيرات اندكي بر روند جنگ داشت.هر يك از دو طرف، حملاتي هوايي به تاسيسات طرف ديگر انجام مي دادو پالايشگاه ها و مخازن نفت در كانون توجه آنها قرار داشت.ولي هردو در انجام حملات گسترده، ناتوان بودند. پس از حمله 23 سپتامبر ، عراق هواپيماهاي زيادي را روانه كشورهاي عربي نمود.وپس از7 تا10روز و بازگشت آنها، اين هواپيماها در پايگاه هاي دور از منطقه نبرد مستقر گرديدند.در مورد دلايل ناتواني هاي نيروي هوايي عراق به دلايلي نظير ضعف آموزش و سيستم اويونيك پروازي ، فقدان مهمات مناسب موشكي هوا به هوا در جنگ هاي هوايي با خلبانان ايراني،اتكاي صرف بر شبيه سازهاي پروازي، انجام مانورهاي آموزشي در هواي مناسب و ارتفاع بالاي پروازي، نداشتن اهداف مناسب با ريسك اندك ،دستور صدام مبني بر اتكابر اين نيرو بصورت رزرو و در نهايت هراس آنان از انتقام گيري ايراني ها بدليل بمبارانهاي گسترده دراين كشور ،مي توان اشاره كرد كه از سوي فرماندهان سابق اين نيروها مطرح شده است. به هر ترتيب ، تعدادي از اين دلايل، صحيح به نظر مي رسد . البته حملات ايراني ها نيز بدليل فقدان شناسايي و امكانات لازم ،نتوانست نيروي هوايي عراق را نابود كند ،اما در چند نبرد هوايي، خلبانان عراقي را مجبور به فراركردند، هرچند هر دو طرف ازاين نبردها گريزان بودند. عراقيها به بزرگ كردن نتايج حملات خود و نه تصحيح اشتباهاتشان علاقمند بودند. يافتن نيروهاي ايران نيز بدليل فاقد ساختار بودن آنها بر روي زمين ،در كنار ناكارايي شبكه راداري و موشك هاي زمين به هواي روسي دفاع هوايي بويژه در برابر پروازهاي ارتفاع پايين ،از ديگر مشكلات فراروي نيروي هوايي عراق بود. همچنين با تيره شدن روابط آنها با روس ها،شرايط به خصوص براي آماده سازي 25 سكوي شليك موشك هاي زمين به هواي ارتفاع پايين سام6 آنان، بدتر هم شد.و با وجود خريد سلاح هاي جديد،اف 4هاي ايران همچنان به فعاليت هايي نظير پروازهاي ارتفاع بالاي خود بر فراز بغداد، بمباران يك مركز هسته اي و يا هدف قرار دادن يك پايگاه مدرن غربي در قلب اين كشور ادامه مي دادند.و عراقي ها تا پايان جنگ نتوانستند در بخش حمله به هدف هاي پروازي ارتفاع كوتاه و متوسط ،به دستاوردي دست يابند.و عامل اصلي حفظ امنيت هوايي عراق را بايد در ناتواني ايران در آماده نگاه داشتن تجهيزاتش و نه توانايي هاي عراقي ها دانست. و اگر ايراني ها مي توانستند قدرت نظامي نيروي هوايي دوران شاه را حفظ نمايند، با گسترش دامنه حملاتشان ،نياز عراقي ها به كمك هاي كشورهاي عربي نظير كويت و عربستان سعودي ،سه برابر رقم هاي كنوني مي گرديد. از سوي ديگر، ايران در پايان سال1980 ،بخش اعظم توان هوايي خويش را از دست داده بود.آنان خلبان كافي در اختيار داشتند، اما بدون حضور تكنيسين هاي آمريكايي ، اكثر هواپيماهايشان زمين گير شده بودند. تعمير و نگهداري اف 4 ها و اف 14 ها با مشكلات زيادي همراه بود .اين هواپيماها به ازاي هرساعت پرواز نيازمند 35 نفر- ساعت فعاليت هاي نگهداري هستند كه ازتوان ايرانيها خارج بود. با ازبين رفتن سيستم تامين قطعات هواپيماها ، اين نيرو در دورباطل باز كردن قطعات كليدي يك هواپيما براي آماده سازي چند هواپيماي ديگر گرفتار شده بود.با تحريم هاي غربيها ،اين شرايط روز به روز بدتر شد، بطوريكه در سال هاي پاياني، ايراني ها در هر روز تنهايك سورتي پرواز انجام مي دادند وتعداد هواپيماهاي آماده آنان به 100فروند رسيده بود. در آغاز جنگ ،عراقيها از بالگردهاي خود، عموما براي انتقال تجهيزات و نه حمله بهره مي بردند.اما ايرانيها همانند جنگ ويتنام ، از بالگردهاي خود براي حملات نزديك وهدف قراردادن نيروهاي دشمن بهره مي بردند.به علاوه عراقي ها با وجودعملياتي نگاه داشتن 60 تا70 درصد بالگردهايشان، نتوانستند استفاده اثربخشي از آنها نمايند. ايراني هاهم در بهره گيري از بالگردهايشان و حفظ اثربخشي آنها از دوره شاه ، با مشكلات زيادي روبرو بودند. ناوگان پروازي آنها علاوه بر دارابودن 800 بالگرد بويژه بالگردهاي تهاجمي 205آ.اچ.وان جي كه قدرتي همانند دو واحد آتشبار دارند، از نيروهاي ويژه هوابرد نيز بهره مي بردند. خلبانان بالگردهاي ايراني كه در آمريكا آموزش ديده بودند ، در روزهاي ابتدايي جنگ در گروه هاي كوچك ، عملكرد مناسبي داشتند، اما در زمان شاه نيز پرواز تعداد زيادي از آنها ،به رژه هايي محدود مي گرديد كه با نظارت كامل آمريكايي ها انجام مي شد. همچنين با تحريم تسليحاتي وخروج كارشناسان آمركايي ،اين بالگردها با مشكلات بسيار بيشتري در مقايسه با هواپيماها روبرو گرديدند. و خيلي زود آنان هم نظير نيروي هوايي كشورشان ، در دورباطل باز كردن قطعات كليدي يك بالگرد براي آماده سازي چند بالگرد ديگر، گرفتار شدند. اين تجربه ،درس هايي را در زمينه قدرت هوايي براي جنگ هاي جهان سوم فراهم مي آورد كه به شرح زير است: *سازمان فرماندهي ،توانمندي هاي مديريت نبرد ،فرماندهي و كنترل، هدف گيري و ارزيابي خسارتها ،از اهميتي برابر با قدرت هوايي وتكنولوژي برخوردار است. *وابستگي به قدرتهاي خارجي در پشتيباني و تامين قطعات ،تنها با اطمينان كامل به انجام تعهداتشان ،مفيد خواهد بود. *توانمندي هاي يك نيرو در گروي كيفيت آموزش ها و عملياتهاي انجام شده و توانايي انجام ماموريت هاي آنان و بكارگيري تكنولوژي و داشتن يك سيستم فرماندهي بهينه است.و بدون آزمايش دقيق امكانات و تواناييها و تسليحات ،نمي توان از عملكرد بهينه آن ،اطمينان يافت. *در دوره صلح ،نيروها توانمندي هاي عملياتي خود در بخش هاي تدافعي و تهاجمي را با اغراق مطرح مي نمايند. *به دلايل فني و مديريتي،بهبود عملكرد جنگنده ها و سيستم هاي دفاع موشكي زمين به هوا به سطحي بيش از عملكرد كنوني آنها، بسيار مشكل است. 4-7- نبرد هاي دريايي در سال 1980: پس از بسته شدن شط العرب و نابودي تاسيسات صادرات نفت عراق در خليج،استفاده از نيروهاي دريايي بسيار كاهش يافت. با وجود پيروزي انقلاب ، ايراني ها همچنان مي توانستند از اكثر كشتي ها و 3 فروند هواپيماي گشت زني دريايي پي 3اف اوريون خود بهره گيرند و اين موضوع پس حمله ايرانيها به قايق هاي عراقي و جزيره فاو در روزهاي ابتدايي جنگ مشخص شد.درپايان سپتامبر ايرانيها بر شمال خليج و آب هاي عراق سلطه داشتند.در آن زمان همه كشتي هاي به مقصد عراق ،توسط ايراني ها متوقف مي شدند.بعدها با آغاز كمكهاي كشورهاي حوزه خليج به عراق و تسهيل در انتقال كالاهاي اين كشور،آنان با مشكلات كمتري مواجه گرديدند. درآن زمان بدليل بحران گروگان گيري و تيره شدن روابط ايران با غرب، هنوز هم دلايل اندكي براي حمله به كشتي هاي غير عراقي براي اعمال فشار بر دولت هايشان وجود داشت. از آغاز جنگ ،عراقي ها فاقد استراتژي هاي دريايي و شناورهاي جنگي مناسب بودند. موشك هاي روسي آنان نيز در برابر سيستم آمريكايي موشك هاي ايران، فاقد كارايي بود. و اين ضعف ها تاپايان جنگ و درخواست كمك از دو كشور غربي براي آموزش نيروهاي دريايي شان ادامه داشت.و نيروي دريايي ايران در انتقال كمكهاي لازم براي محاصره شدگان آبادان و بازرسي كشتي هاي مظنون به انتقال اسلحه براي عراق ،نقش مهمي ايفا كرد. درآغاز جنگ، ايراني ها چندبار از نيروي هوايي براي بمباران كشتي ها بهره بردند، اما بعدها اين اقدامات متوقف شد.عراقيها نيز حمله به بنادر ايران را در دستور كار داشتند، اماهيچگاه به دستاورد قابل ذكري دست نيافتند. ناوگان هوايي آنان فاقد توانايي و آموزش هاي مربوط به شركت در ماموريت هاي دريايي بود .به اين مشكلات نداشتن هواپيماهاي گشت زني دريايي و موشك هاي هوا به دريا را بايد بيافزاييم.هرچند به نظر مي رسد اصولا عراقي ها تمايلي به هدف قرار دادن كشتيهاي ساير كشورها نداشتند. *4-8- نقش قدرت هاي خارجي: ايران وعراق جنگ خود را در حالي آغاز نمودند كه در حالت انزوا از قدرت هاي بزرگ قرار داشتند.بحران گروگانها و امكان بسته شدن تنگه هرمز ،نگراني هاي زيادي را در غرب بوجود آورده بود.با درخواست عربستان سعودي ، آمريكا تعدادي آواكس و چند فروند تانكر سوخت رسان كا.سي-135 وهواپيماي اي. تري. آ و 300نيروي پشتيباني رابه پايگاه ظهران عربستان اعزام نمود.بدين ترتيب در پايگاهي زيرزميني در ظهران ، يك مركز بزرگ فرماندهي،كنترل و شناسايي درمنطقه خليج بوجود آمدكه تاپايان جنگ همچنان فعال بود. با شكست بني صدر در كاهش تنش هاي ايران و آمريكا ، ايالات متحده شروع به اعزام نيروهايش شامل 2 ناو هواپيمابر ،35 ناو جنگي و 160 هواپيما به خليج نمود. انگلستان و فرانسه و استراليا نيز دست به اقداماتي براي تقويت حضور نظامي خود زدند.شوروي هم نيروهاي خود در درياي عمان را تقويت كرد. روسها با اعلام بي طرفي در جنگ ،در حالي ارتباطات خويش با عراقي ها را قطع نموده بودند كه در عين حال ،زمينه گسترش تجارت اسلحه عراق با بلوك شرق را مهيا نموده بودند.مثلا بندر عقبه و اردن به عنوان مسير هاي جايگزين انتقال سلاح تعيين گرديده بود.و تا زمان سركوب بي رحمانه و خونين حزب توده و اخراج چند ديپلمات روسي از ايران در سال 1982 ،سردي روابط عراق و شوروي ادامه يافت. ساير كشورها موضع شفاف تري در پيش گرفتند. سوريه،ليبي ، الجزاير و چين حامي ايران بودند.اسراييلي ها بدليل نگراني در مورد قدرت گرفتن صدام در دنياي عرب و نگراني در مورد سرنوشت يهوديان مقيم ايران ، از ايران حمايت مي كردند.كره شمالي و چند كشور غربي با فروش اسلحه به ايران در صف حاميان اين كشور قرارگرفتند. در 10 روز اول جنگ، سوريها و ليبيايي ها به ارسال موشك هاي دوش پرتاب زمين به هواي سام 7 و موشك هاي ضد تانك هدايت شونده صاغر به ايران پرداختند.اسراييلي ها نيز قطعات يدكي و لاستيك هاي مورد نياز هواپيماهاي اف 4 ايران را تامين نمودند.در آن سال هواپيماهاي ايران با پرواز به سوريه و ليبي(از طريق يونان و تركيه) ، محموله هاي ارسالي از سوي اسراييلي ها را در قبرس بارگيري مي نمودند.بخش هاي ديگري از سلاح ها نيز بصورت زميني از طريق تركيه و پاكستان به ايران حمل مي گرديد. اما عراقي ها به سرعت با حمايت همه دولت هاي عرب خليج بويژه كويت و عربستان و همچنين دولت اردن روبرو گرديدند. كويتي ها براي شيعيان مشكلات زيادي ايجاد كردندو اردن با اعزام نيرو و امكانات،مسير ترانزيت از بندر عقبه را در اختيار عراق گذاشت. عراقي ها با تحريم اروپايي ها روبرو نشدند و فرانسوي ها با ارسال 60 فروند هواپيماي ميراژ ،رادار،موشك هاي هوا به هوا و هوا به زمين و همچنين سلاح هاي ضد تانك در قالب يك قرارداد 1.6ميليارد دلاري ، در صدر ليست قرار داشتند.كمي بعد موشك هاي زمين به هوا و بالگرد و توپخانه نيز به اين موارد افزوده شد.همچنين مصر (تا پيش از امضاي قرارداد صلح بااسراييل)،كره شمالي و دولت هاي عرب از ديگر تامين كنندگان سلاح هاي ارتش عراق بودند. اين جنگ خيلي زود ابعاد منطقه اي به خودگرفت و رييس جمهور پاكستان ، دبيركل سازمان ملل متحد ، رييس جمهور الجزاير ،سازمان كنفرانس اسلامي،سازمان آزادي بخش فلسطين ،اتحاديه عرب و نخست وزير سوئد تلاش هاي زيادي براي برقراري صلح نمودند كه اين رايزني ها با وجود تصويب قطعنامه 497،به نتيجه اي نرسيد. گويي رهبران دو طرف بيش از هرچيز به فكر منافع خويش در مرزهاي كشور ديگر و درصدد عدم حمايت طرف ديگر از گروه هاي مخالف خويش بودند و به هيچ چيز ديگري فكر نمي كردند. *(1):اين قبيل دعاوي كه آقاي كردزمن مكررا مطرح كرده است ريشه در جنگ رواني عراق و متحدان منطقه اي او در ماه هاي قبل از آغاز جنگ دارد و عاري از حقيقت مي باشد. اساسا آن روز ها اتيران فاقد هرگونه تشكيلات براي پيگيري چنين اهدافي بود و شديدا درگير منازعات داخلي خود بود. *(2) : اين ادعاي شاخدار از نقاط اختصاصي كتاب آقاي كردزمن مي باشد كه تنها از سوي ايشان مطرح شده و هيچ مستند ديگري ندارد. *(3): نويسنده معلوم نكرده است كه اين آمار متعلق به نظاميان عراقي است يا ايراني و يا مجموع هردو. علي اي حال تلفات ايران در خرمشهر بسيار كمتر از اين رقم مي باشد.
  12. پاورقي فارس از كتاب«آنتوني كردزمن» عراق تاثيرات ناشي از حمله به يك كشور نيمه انقلابي را پيش بيني نكرده بود.آنان معتقد بودند كه ايران را تجزيه و نه متحد مي نمايند.ناتواني در ارزيابي توان دفاعي ايران بويژه بدليل فقدان نيروي اطلاعاتي مردمي در داخل خاك ايران از مهمترين موارد است. *اشغال ايران توسط عراق تاريخ جنگ وعراق و ايران جنبه هاي مختلفي دارد ،هرچند نبرد بر سر تصاحب زمين ،مهمترين مولفه آن بوده است. در اكثر مواقع اين جنگ، هردو كشور در در مرزهاي خود با زد وخوردهايي ايستا روبرو بودند و در پاره اي موارد يكي از طرفين ، دست به حملاتي مي زد.اما عموما ما با جنگي فرسايشي و كم فراز و نشيب روبرو بوديم كه هيچ يك از طرفين ، به موفقيت قابل توجهي دست نمي يافت. و تنها در بهار 1988 و سال پاياني جنگ عراقي ها نشان دادند كه به توانايي پيروزي در اين نبرد ،دست يافته اند. در اين جنگ عراقي ها با بكارگيري مجموعه اي متنوع از موشك ها و قدرت هوايي در غياب توانايي ايران در حفاظت ازمرزهاي هوايي اش، به پيروزي هايي دست يافتند. در مقابل ايراني ها به اقدامات تروريستي در خاك عراق و تحريك شيعيان بحرين و عربستان و كويت مي پرداختند.*(1) هردو كشور در جنگ نفتكشها ، به ايفاي نقش پرداختند و ايران و ايالات متحده در آب هاي خليج به زد و خوردهاي مهمي دست زدند. و در نهايت جنگ شهرها و استفاده از سلاح هاي شيميايي ،آخرين ويژگي اساسي نبرد بود. و به همين دلايل، به سختي مي توان به همه درس هاي اين نبرد اشاره نمود. چراكه در طول زمان ،وضعيت نيروها و راهبردهاي طرفين و مواضع كشورهاي مداخله گر با تغييرات زيادي همراه گرديد.بساري از درس هاي كليدي اين جنگ به حوزه هاي استراتژي ،تاكتيك، مديريت نبرد و تغيير در مديريت رهبران ،باز مي گردد. و اين موارد در بازه هاي زماني خود بايدبررسي گردد. *4-1:مراحل اصلي نبرد: در ادامه به تقسيم بندي ما از مراحل اصلي اين جنگ اشاره مي گردد.اين بخش ها عبارتند از: *اشغال ايران توسط عراق و تلاش براي رسيدن به جايگاه قدرت اول خليج(1980). *آزادسازي سرزمين هاي اشغالي توسط ايران(1981و1982). *تلاش عراق براي پيروزي (1984-1982). *تداوم جنگي فرسايشي ،تلاش ايران براي سرنگوني صدام و اقدامات عراق براي وادار كردن ايران به پذيرش صلح(1985و1984). *حملات گسترده ايران به جنوب خاك عراق(1986و1987). *گسترش جنگ نفتكشها و ورود غربيها به نبرد.البته جنگ هاي هوايي و زميني ،همچنان فرسايشي بود.(1987و1988). *پيروزي هاي مهم عراق در جنگ زميني ،فروپاشي نيروهاي نظامي ايران وپذيرش آتش بس از سوي ايران و برقراري معاهده هاي صلح ناپايدار. (1988و1989). *4-2- مرحله اول:اشغال گري عراق در اين مرحله زدو خوردهاي كوچك مرزي به اشغال نظامي از سوي عراق تبديل گرديد تا بر بخش هايي از خاك ايران سلطه يابند ويا پس از آتش بس ، بتوانند همچنان بر خاك ايران سلطه داشته باشند. و اين دوره پس از حملات ايران و آزادسازي مناطق اشغالي پايان يافت. و درس مهم اين دوره تبديل ارتش به نيرويي سياسي وعامل تامين امنيت داخلي و سپس تلاش براي تغيير اين راهبرد در دوره جنگ است. به علاوه رهبران سياسي دو كشور نيز در محاسبات خود، اشتباهات زيادي داشتند.و هنوزهم در درك دلايل آغاز اين جنگ ،ابهامات زيادي در جبهه عراق وجود دارد.چراكه يك كشور جهان سومي چگونه مي تواند بدون پيش بيني هاي لازم به چنين جنگي دست بزند.به علاوه مراحل حملات هوايي وزميني آنقدر نادرست، طراحي و اجرا گرديد كه همه برتري هاي عراق را از بين برد. در ادامه به مهمترين اشتباهات عراقيها اشاره مي شود: *عراق تاثيرات ناشي از حمله به يك كشور نيمه انقلابي را پيش بيني نكرده بود.آنان معتقد بودند كه ايران را تجزيه و نه متحد مي نمايند. *فقدان يك سيستم اطلاعاتي كارا و اثربخش. واين درس مهمي براي همه ملتها خواهد بود. و با وجود غيرقابل اجتناب بودن پاره اي از ناكامي هاي اطلاعاتي، مي توان با تدابير لازم ،اين موارد را كاهش داد. *ناتواني در ارزيابي توان دفاعي ايران بويژه بدليل فقدان نيروي اطلاعاتي مردمي در داخل خاك ايران. و با وجود ساير روش هاي اطلاعاتي ، روش هاي كسب اطلاعات از سوي منابع انساني آموزش ديده و كارا ، همچنان مهمترين روش است. *طراحي يك جنگ كوچك چند هفته اي براي تصرف شهرهاي عرب نشين ايران كه عمدتا داراي ذخائر نفت نيز بودند.و آنان هيچگاه به نقش سرعت عمل و ابتكار عمل در اين راه پي نبردند. به علاوه فرماندهان عراق در تخمين سرعت عمل ايران در سازماندهي نيروهايش ناكام بودند. *عملياتهاي هوايي عراق كاملا منفصل از هم طراحي و اجرا مي گرديد. با ناكامي حملات هوايي ابتدايي عراقي ها، تا چند ماه اين نيرو در انزوا به سر مي برد و نيروهاي زميني را به حال خود رها نموده بود. *عدم توجه عراق به آسيب پذيري هاي خود. مثلا با وجود طراحي حملات توپخانه به تاسيسات نفتي ايران،عراقي ها در مورد امكان مقابله به مثل ايران، فكري نكرده بودند. " تلاش براي اندك نشان دادن خسارات خود در اين نبرد كه بعدها مي توانست بدليل عدم توجه به راه هاي كاهش آسيب ها ،خسارات بيشتري به ارمغان آورد.آنها در زمان مناسب نتوانستند حملات موثري ترتيب دهند و در تقسيم نيروها در جبهه هاي مختلف هم تا آخرين سال جنگ،شكست خوردند. *آنها هيچ تدبير مناسبي براي جنگ هاي زميني با توجه به توان و امكانات نيروهاي خويش ، نداشتند. فقدان توانايي در هماهنگي حملات توپخانه وآتشبار وپيشروي نيروهاي زميني از ديگر ضعف هاي آنان بود. ناكامي دردفاع در عمق جبهه ها و موضع گيري هاي خطي ناكارا وضعف ارتباطات ،از ديگرمشكلات ارتش عراق به شمار مي رفت. *عراق در بخش قدرت هوايي تقريبا دست و پا بسته بود.برنامه ريزي ها و عملياتهاي اين بخش كاملا غير مرتبط با عملياتهاي زميني نيروها ، انجام مي گرديد. گويي هيچ مجالي براي تمرين عملي دانسته هاي خلبانان و پرسنل دفاع هوايي در صحنه عمل وجود نداشت. *عراقي ها در هيچ رده اي ،از يك فرماندهي كارا برخوردار نبودند.آنان هزينه هاي ناشي از عملكرد نادرست خود را نايده مي گرفتند وهمه تمايل داشتند كه مسئوليت ها را برعهده مقامات بالاتري بياندازند كه از ارتباطات وتخصص كافي برخوردار نبودند.و دريك كلام همه براي هر اقدامي منتظر دستور مافوق بودند. *سيستم فرماندهي وكنترل در شناخت شرايط واقعي ناتوان بود. و بسياري از فرماندهان عملياتي بعدها اعتراف كردند كه موضوعات زيادي را نه از طريق سيستم ارتباطي كه از رسانه ها دريافت مي كرده اند. *عراق بر پيشروي كند نيروها وگلوله باران هاي سنگين براي تصرف يك نقطه اتكا داشت.اما در بسياري از مواقع ، آنها در اين كار ناتوان بودند. آنان در جنگ هاي شهري و نبردهاي مردمي و حفظ مواضع شان نيز با شكست مواجه گرديدند. *عراقي ها در شناسايي هاي هوايي و زميني ، ناتوان بودند. و اين وضعيت در مواردي به غافلگيري آنان از سوي ايراني ها انجاميد. *عراق در امنيت بخشيدن به منابع تامين نيازمندي هاي نظامي خود، ناتوان بود.شوروي به همين دليل عرضه بسياري از نيازمندي هاي نظامي عراق را متوقف نمود و عراق مجبور شد كه در شرايط بحراني، به سوي همسايه هاي عرب،چين وكره شمالي دست دراز كند. *آنان فاقد يك برنامه اقتضايي براي يك جنگ طولاني بودند. به علاوه هيچ گاه به هزينه هاي يك جنگ درازمدت نيانديشيده بودند. *بسياري از سلاح هاي ارتش اين كشور پيش از جنگ ،آزمايش نشده بود.مثلا بسياري از واحد هاي آتش بار بدليل ناتواني در اجراي دستورات،عملا ناكارا بودند .همچنين اكثر واحدهاي موشكي زمين به هواي عراق در شناسايي وانهدام اهداف در ارتفاع پايين ،ناتوان بودند. *4-2-2- حملات هوايي عراق به ايران: حملات هوايي عراق به خاك ايران با الگوبرداري از حملات ارتش اسراييل به سوريه و مصر واردن در سال 1967 صورت گرفت.گويي عراقي ها معتقد بودند كه بدليل هرج و مرج موجود، تنها 18 تا 50 درصد هواپيماهاي جنگنده ايران عملياتي اند . هرچند حملات ارتش اسراييل نيز نشان داده بود كه نابودي يك نيروي هوايي توسط يك كشور ديگر در صورت ايجاد پناهگاه هاي لازم و بهره گيري ازتاكتيك هاي اختفا و پنهان كاري ناممكن است. عراق، محدوديت هاي عملياتي هواپيماهاي جنگي خود را نيز ناديده گرفته بود.در حالي كه ايران پس از سقوط شاه ، 188 فروند اف-4 دي و اي و 166 فروند اف-5 اي و اف در اختيار داشت، عراق از ناوگان هوايي ضعيف تري سود مي برد.آنان با بهره گيري از 12 فروند توپولف 22 بهينه سازي شده براي حملات هسته اي ، 10فروند ايلوشين 28 و80فروند ميگ 23 صادراتي ، 40سوخوي 7بي ، 60سوخوي 20و 15 هانتر به خاك ايران حمله بردند. و بهره گيري از 120فروند ميگ 23 و سوخوي 20و22 مي توانست نيروي كارآمدي را براي اهداف تاكتيكي فراهم آورد. آنان در آغاز جنگ براي يك دوره 3روزه و انجام 80تا 90سورتي پرواز در هر روز برنامه ريزي نموده بودند. اما دستيابي به اهداف آنان نياز مند صدها پرواز بود. و عملا آنها نتوانستند پناهگاه ها وآشيانه ها و تاسيسات مهم نيروي هوايي ايران را نابود كنند و بيشتر به تخريب باند فرودگاه ها و ساختمان هاي آسيب پذير،بسنده نمودند. در 22 سپتامبر و اولين روز جنگ ،آنان از همه توانايي هاي بمب افكن ها و جنگنده هاي خود بهره گرفتندو به بمباران 6 پايگاه هوايي و4 پادگان ارتش ايران پرداختند .عراق ادعا كردكه آسيب هاي زيادي به پايگاه هاي هوايي تهران، اصفهان، تبريز،شيراز،دزفول وهمدان و فرودگاه هاي شهرهاي تهران، كرمانشاه، سنندج واهواز زده است. و به هرحال اولين حمله عراقيها به ايران را بايد اولين شكست و ناكامي آنها دانست. در بمباران باند فرودگاه مهرآباد ،خسارات اندكي بوجود آمد و به زودي آن آثار ترميم گرديد. بسياري از بمب ها بدليل اشتباه در مسلح نمودن منفجر نگرديد. هواپيماهاي غول پيكرترابري هم در اين حملات آسيبي نديدند.و تنها به يك بويينگ 707 و يك اف-4 در حال تعمير ،خساراتي وارد گرديد. فرماندهان عراقي اعلام كردند كه تنها 20درصد پروازهاي مورد نظر آنها انجام گرديده و به فقدان پروازهاي شناسايي پيش از اين حملات اعتراف نمودند.حملات دو روزبعد نيز آسيب هاي اندكي به پايگاه هاي ايران وارد كرد.عراقي ها مجموعه متنوعي از اهداف را مدنظر داشتند.اما پايگاه هاو مراكز فرماندهي و آشيانه ها بخوبي استتار شده بودند.لذا شرايط ايران متفاوت از ارتش هاي عرب در سال 1967 بود. اكثر هواپيماهاي ايران يا در آشيانه ها بودند و يا استتار شده بودند.و با وجود آسيب ديدن چند هواپيماي ترابري وجنگنده،هيچ آسيبي به نيروي هوايي ايران نرسيد. و در مجموع آنها تنها يك دهم پرواز هاي مورد نياز را براي تحقق اهدافشان ، انجام داده بودند. همچنين بر خلاف خلبانان اسراييلي و يا غربي، خلبانان عراقي بدليل فقدان آموزش مناسب و عدم وجود اطلاعات شناسايي از مواضع ايرانيها ، توانايي نابود كردن هواپيماهاي ايراني را، حتي بر روي زمين نداشتند.به علاوه ،سيستم اويونيك هواپيماهاي روسي در حملات هوايي ،ضعف هاي زيادي دارد و مهمات هاي روسي مورد استفاده آنها، فاقد چاشني و فيوز مناسب براي انفجار در لحظه مورد نظر بود. گفتگو با فرماندهان عراقي ،دلايل اين ناكامي را بيشتر نشان مي دهد. آموزش هاي ناكافي تئوري وعملي و بسنده كردن به بمباران مواضع كردها بخشي از اين دلايل است.سيستم هدف گيري انواع صادراتي هواپيماهاي روسي، از خطايي بين 250تا500متر برخورداربود و عراقيها بدليل فقدان متخصصان و تكنيسين هاي ماهر، قادر به تغيير در اين قطعات و بهبود عملكرد مهمات هاي بكار گرفته شده ، نبودند. آنان فاقد عكس هاي شناسايي و تصاوير مربوط به تعيين شدت تخريب ها بودند و روس ها در اين زمينه ها ،هيچ كمكي به آنان نكردند. فرماندهان نيروي هوايي به شدت سياسي عراق ، هيچ درك صحيحي از حجم حملات مورد نياز ، لزوم شناسايي اهداف مهمتر و استفاده از بهترين مهمات براي دستيابي به اهداف خود نداشتند. در اكثر پروازها، كنترلر هوايي وجود نداشت و بسياري از خلبانان تنها تجربه چند پروازانگشت شمار و استفاده از مهمات هاي غير جنگي را در كارنامه داشتند. همچنين فرماندهان عراقي درسايه سياسي گرايي افراطي حاكميت و بويژه بدليل فقدان پروازهاي شناسايي و عكس برداري پس از انجام حملات ، در مورد نتايج عملياتهاي خود به دروغ گويي مي پرداختند.واين وضعيت به ناديده انگاري ضعف هايشان منتهي مي گرديد. در مقابل، نيروي هوايي ايران به سرعت دست به انتقام زد و با وجود همه نارسايي ها و مشكلاتش ، بدليل هواپيماها، ساختار وآموزش هاي آمريكايي اش در برابر هواپيماها ، ساختار وآموزش هاي روسي نيروي هوايي عراق،خيلي زود براي مقابله به مثل آماده گرديد. و در نتيجه يك روز بعد ،ايران 100سورتي پرواز انجام داد.و با وجود كارايي نه چندان زياد پرواز هاي ايران، به سرعت تعداد پرواز هاي شوك آور ايران به كمتر از 50سورتي در هر روز، كاهش يافت. در اكثر نبردهاي هوايي روزهاي آغازين و پرواز ارتفاع پايين عليه اهداف عراقي ها ، ايراني ها پيروز ميدان بودند. همچنين آنها از بالگردهاي خريداري شده توسط شاه براي تداركات و ترابري و حمله بهره مي بردند. كمي بعد، نيروي هوايي عراق از آسمان كنار رفت و اكثر هواپيماهاي آنان به كشورهاي خليج و پادگان هاي غرب عراق، منتقل شد. هرچند آنان همواره از برتري 3به 1 ويا 4 به 1 در برابر ايراني ها سود مي بردند. *4-2-3- اشغال خاك ايران توسط ارتش عراق: مي توان گفت كه عملكرد نيروهاي زميني ارتش عراق بهتر از نيروي هوايي آنان بوده است.اما موفقيت هاي استراتژيك آنان بسياركمتر از حد انتظار بود.در زمان شروع جنگ، عراق 5 لشگر در شمال، 2 تيپ ويژه در بغداد و5 لشگر در جنوب داشت. نيروهاي جنوب شامل 2 واحد مكانيزه و 3 واحد آتش بارتوپخانه بود.آنان پيش از جنگ، به شدت تقويت گرديدند، در حاليكه از مجموع 9لشگر ايران ،تنها 4لشگر در مرز1300كيلومتري مشترك ،وجود داشت. در روز آغازين جنگ، نيروهاي زميني عراق در 700كيلومتر از مرزهاي ايران با نيمي از لشگرهاي تقويت شده اش، شروع به پيشروي كردند.پس از 15 كيلومتر پيشروي و تصرف قصر شيرين،آنان در آستانه تصرف سومار و چهارميل و سرپل ذهاب قرار گرفتند. نيروهاي توپخانه نيز به نزديكي خرمشهر و آبادان رسيدند. در شمال،يك واحد مكانيزه ،يك واحد ويژه كوهستان و نيروهاي پشتيباني به همراه نيروهاي مستقر در كردستان عراق،شروع به پيشروي به سوي سومار،گيلان غرب و كرمانشاه زدند. پس از تصرف قصر شيرين و عقب راندن ايراني ها،آنها تا 45كيلومتر پيشروي كردند. در اين پيشروي ها ،آتش سنگين توپخانه و سلاح هاي ضدتانك براي نابودي تاسيسات مختلف ، بكار گرفته شد.در مقابل تنها مقاومت محدودي از سوي پاسداران و نيروهاي ژاندارمري صورت گرفت. در مرزهاي مركزي،نيروهاي عراق شهركم جمعيت و فاقد منابع آب مهران را تصرف كردند و به سوي ايلام حركت نمودند.ايرانيها كه تنها با بالگردهاي كبرا و حملات چريكي، به مقابله مي پرداختند،نتوانستند در برابر تخريب روستاهاو سيستم هاي آبياري وكشاورزي مردم ،كاري انجام دهند. و درنهايت با پيشروي 50كيلومتري عراقيها،به عمق استراتژيك آنان افزوده شد.اما تمركزاصلي آنها بر مرزهاي جنوبي بود.دراطراف شهرهاي موسيان، خرمشهر، اهواز،دزفول و آبادان ، لشگرهاي مكانيزه و توپخانه عراق مستقر گرديد و عرب هاي ساكن خوزستان وپالايشگاه ها وتاسيسات نفتي ، هدف اصلي عراقي ها به شمار مي رفت. كمي بعد حركت ارتش عراق به سوي شوش و جاده كرخه و بستان و موسيان و دزفول آغاز شد، اما نتوانستند در تصرف اين مناطق، به موفقيتي دست يابند.پس از نبرد در اطراف قلعه صالح و هويزه، شهر بي دفاع سوسنگرد در 28 سپتامبر سقوط كرد. عراقيها در جنوب به اطراف شهرهاي اهواز و خرمشهر و دزفول رسيدند.اهواز بدليل موقعيت صنعتي و نظامي و اداري خود ،از جايگاه مهمي برخوردار بود.گلوله باران پالايشگاه آبادان ،از روزهاي آغازين جنگ شروع شده بود و عراق در آستانه تصرف كامل استان خوزستان قرار گرفته بود. *4-2-4- ناكامي هاي اوليه ايران در سازماندهي دفاعي كارا در برابر اشغالگري: اگر عراق با آمادگي بيشتري به اهواز و خرمشهر حمله مي كرد،امكان تصرف كل خوزستان وجود داشت. البته ايراني ها دفاع مناسبي را انجام ندادند و تنها نيروي هوايي آنان ، حملاتي به شهرهاي بصره و وسيط انجام داد. در 22 سپتامبر 1980، تنها واحدهاي محدودي از ارتش وسپاه ايران در مرزهاي مشترك باعراق وجود داشت كه درشهرهاي اروميه، سنندج، كرمانشاه، قصرشيرين، اهواز و دزفول پراكنده بودند. مشكلات لجستيك نيز باعث شد كه رسيدن چند واحد از نيروهاي لشگر مشهد به خوزستان ، 6 هفته زمان ببرد. اين نيروهاي ايران، علي رغم اينكه ازاستقلال درتصميم گيري و تجهيزات بهتري در مقايسه با عراقي ها سود مي بردند، اما بدليل رقابت هاي موجود ميان ارتش و سپاه و تضعيف اين نيروها در دوره انقلاب، تحريم نظامي ، فقدان قطعات يدكي وحضور بخش هايي از نيروهاي آنان درمناطق ناآرام كردنشين و مرز مشترك با شوروي ، نتوانستند به دفاع قابل توجهي دست بزنند. از سوي ديگر، سيستم لجستيك نيروهاي ايراني درهرج ومرج كامل به سر مي برد و خيلي زود، اكثر واحدهاي آتش بار وبالگردهاي هجومي ايرانيها با از هم گسيختگي روبرو گرديد. پاسداران نيز كه براي تامين امنيت داخلي و طراحي ارتشي موازي، ايجاد شده بودند، فاقد توانايي براي دفاع از مرزهاي كشورشان بودند. و اگرچه بني صدر دستور آماده باش سراسري داده بود و نيروهاي زيادي به خدمت فراخوانده شدند،اما تقريبا هيچ عكس العملي در برابر حملات عراقيها ، انجام نگرديد. البته نيروهاي شبه نظامي مردمي در مرزهاي جنوب و غرب،توانستند مقاومت هايي پراكنده انجام دهند. اكثر اين افراد از افراد تحصيل كرده در مراكز نظامي شاه بودند و "كوكتل مولوتف "يكي از سلاح هاي مورد علاقه آنان بود. ولي آنان خيلي زود دريافتند كه بايد به سلاح هاي قدرتمندتري مسلح شوند.
  13. البته شما مثل اينكه دير از خواب پاشديد و خواب آلود هستيد!!! از پست آخريت ميگم! چون وقتي خواب بوديد اين تاپيك فوري رو ايجاد كرديم كه شما به موقع به بحث مشرف نشديد! روند خبر به همراه نظرات و بررسي و تحليل كاربران طي شد كه مفيد و جالب بود.
  14. درجريان تلاش جدى ناو گروه‏هاى سپاه پاسداران براى زدن ضربه‏اى موثر و مستقيم به نظاميان آمريكايى حاضر در خليج فارس ، ناو گروه منطقه دوم دريايى سپاه تحت فرماندهى پاسدار نادر مهدى مأموريت پيدا كرد عملياتى استشهادى عليه هلى‏كوپترهاى "مارينز" آمريكايى به انجام برساند. مسوولان جمهورى اسلامى ايران در نوروز 1365، اين سال را "سال تعين سرنوشت جنگ" نام نهادند. گر چه اجراى عمليات كربلاى 5 در اين سال بود كه تصميم ابرقدرت‏ها را در پايان دادن به جنگ ايران و عراق قطعى ساخت اما در حقيقت سرنوشت نهايى دفاع مقدس در سال 1366 مشخص گرديد. در اين سال حاميان منطقه‏اى و بين‏المللى عراق به اين نتيجه قطعى دست يافتند كه ارتش عراق نه تنها براى تداوم جنگ فرسايشى در جهت محدود ساختن نهضت اسلامى ايران قابل اعتماد نيست، بلكه حتى توانايى حفظ دولت لائيك بعثى را هم در برابر تهاجمات غيرمعمول "بسيجيان تكبيرگوى ايران" ندارد. از همين رو تلاش ابرقدرت‏هاى شرق و غرب در قالب "سازمان ملل متحد" و "شوراى امنيت" براى پايان دادن به اين جنگ با حداقل نتيجه مورد قبول ابرقدرت‏ها - يعنى جنگى بدون برنده - آغاز شد و اوج اين تلاش با تصويب قطعنامه 598 و آغاز عمليات اسكورت نفتكش‏هاى كويتى آشكار گرديد. نتيجه طبيعى اسكورت نفتكش‏هاى كويت، تامين امنيت صادرات نفتى عراق بود، چرا كه كويت يكى از اصلى‏ترين و موثرترين متحدين عراق محسوب مى‏شود و جانبدارى از كويت در حقيقت حمايت و پشتيبانى از عراق بود. به اين ترتيب جمهورى اسلامى، عمليات اسكورت نفتكش‏ها را اعلام جنگ غيررسمى آمريكا به ايران درخليج فارس دانست و نيروى دريايى سپاه پاسداران و ارتش جمهورى اسلامى مأموريت مقابله به مثل با آمريكا در خليج فارس را بر عهده گرفتند. جنگ اول نفت‏كش‏ها حدود هشتاد روز به طول انجاميد و در نهايت با عقب‏نشينى آمريكا از مواضعش پايان گرفت. اين روزها در آستانه سالگرد آن ايام پرحماسه و آكنده از شور و اضطراب قرار داريم. * جمعه 2/5/1366، 27 ذيقعده 1407 و 24 ژوئيه 1987؛ ساعت 7 بامداد: عرض جغرافيايى 58-25 شمالى و نصف‏النهار 50/49 شرقى، صداى انفجار مهيبى آب هاى نيلگون خليج فارس را به تموج وا مى‏دارد و رشته افكار ناخدا "ويليام ماتيس" را پاره مى‏كند. او سه روز قبل ناوگانى متشكل از سه ناوكش آمريكايى و دو نفتكش كويتى را از بندر "خورفكان" در امارات متحده عربى به سمت بندر "الاحمدى" كويت به حركت درآورده بود و حالا كه فقط 90 مايل از اين سفر پر دردسر باقى مانده بود كه اين صداى انفجار همه چيز را به هم ريخت. در كمتر از پنج دقيقه آنچه پيش آمده بود، روشن شد. نفتكش كويتى "بريجيتون" كه در محاصره چهار ناوشكن آمريكايى قرار داشت، با يك مين دريايى برخورد كرده بود. خيلى زود معلوم شد هر 24 خدمه اين نفتكش غول پيكر زنده هستند ولى يك سوراخ به مساحت 43 متر مربع در پهلوى چپ "بريجتون" به وجود آمده بود. ناخدا "ماتيس" بلافاصله پس از ارزيابى ابتدايى واقعه مستقيما با كاخ سفيد تماس گرفته و ماوقع را به اطلاع مافوق خود رساند. چند دقيقه بعد "فرانك كارلوچى" مشار امنيت ملى ريگان، او را كه در خوابى عميق به سر مى‏برد، بيدار كرد و خيلى خلاصه و بى‏مقدمه گفت: "رونالدو! يكى از نفتكش‏ها را زدند." به اين ترتيب برگ جديدى از تاريخ بحران خليج فارس رقم خورد و سلسله وقايع كه امروز از آنها تحت عنوان "جنگ نفتكش‏ها" ياد مى‏شود، آغاز گرديد. 29/4/66، 23 ذيقعده 1407، 20 ژوئيه 1987: پانصد و نود و هشتمين قطعنامه شوراى امنيت سازمان ملل متحد در 10 ماده و طى جلسه 2750 اين شورا پس از قريب به پنج ماه تكاپوى اعضاى دائم شورا به تصويب رسيد. بلافاصله پس از تصويب اين قطعنامه در همان جلسه شوراى امنيت، دبير كل سازمان ملل متحد آقاى "خاوير پرز دكوئيار" طى سخنانى اظهار داشت: "قطعنامه‏اى كه اينك تصويب شد، اوج تلاش‏هاى مشترك اعضاى شوراى امنيت به عنوان نمايندگان جامع بين‏المللى براى برقرارى راه حلى بين‏المللى براى برقرارى راه حلى جامع، عادلانه و شرافتمندانه در جهت حل منازعه ايران و عراق است." در همان روز متن قطعنامه 598 طى نامه‏اى به وزراى خارجه هر دو كشور ايران و عراق ارسال گرديد. در نخستين واكنش، عراق قطعنامه جديد شوراى امنيت را مثبت ارزيابى كرده و اعلام نموده كه تا پايان هفته اخير موضع خود را در قبال آن مشخص خواهد كرد، از سوى ديگر جمهورى اسلامى ايران قطعنامه اخير را "ناعادلانه و با كمترين اثر بازدارنده در جنگ تحميلى كه تحت فشار آمريكا به تصويب رسيده است" دانست و آقاى على‏اكبر ولايتى وزير امور خارجه وقت آن را غيرقابل قبول خواند. با اين حال ايران عملاً در برابر اين قطعنامه سياستى دو پهلو - نه قبول، نه رد - اختيار كرد. همزمان با تصويب قطعنامه 598، آمريكا آغاز عمليات اسكورت نفتكش‏هاى كويتى را توسط ناوگان خود تحت عنوان "عمليات ارنست ويل" اعلام نمود. مصادف شدن روز تصويب قطعنامه با شروع پرچم‏گذارى نفتكش‏هاى كويتى و اسكورت آنها توسط ناوشكن‏هاى آمريكايى از سوى مسوولان جمهورى اسلامى به عنوان "يك توطئه هماهنگ" تلقى گرديد.فرماندهي وقت سپاه بعد ها شرح د اد كه سياسيون و نظاميان ، ماجراي اسكورت نفتكش ها را با امام در ميان گذاشتند و از ايشان در باره عكس العمل ايران كسب نظر كردند. ايشان در پاسخ گفت كه اگر من بودم ناو ها را مي زدم. متعاقبا رييس جمهور وقت، حضرت آيت‏الله خامنه‏اى طى سخنانى تهديدآميز گفت: "جنگ خليج‏فارس، جنگ ناوگان‏هاى مدرن نيست، براى اين جنگ يك شگرد و تاكتيك نظامى لازم است و آن عمليات استشهادى است كه امروز در تمامى منطقه تنها جمهورى اسلامى مجهز به اين تاكتيك و شگرد مى‏باشد." حقيقت ماجرا نيز جز اين نبود كه ماجراى اسكورت نفتكش‏هاى كويتى عملاً در راستاى تأمين اهداف اقتصادى عراق بود، زيرا كويت پشتيبان مالى عمده اين كشور در جنگ محسوب مى‏شد. كويت بندر "الشعيبيه" را براى تخليه اسلحه و تجهيزات و مهمات وارداتى در اختيار عراق قرار داده و حتى پايگاه هوايى بندر "على السالم" و فضاى هوايى خود را به نيروهاى هوايى ارتش بعث پيشكش نمود. بر همين اساس بود كه وزير امور خارجه ايران اعلام كرد: "نفت در نفتكش‏هاى كويتى با هر پرچمى كه باشد در واقع نفت عراق است چون كويت رسما از بغداد در جنگ حمايت مى‏كند." به اين ترتيب عمليات "ارنست ويل" رسما در جهت تأمين امنيت صادرات نفت عراق از طريق كويت و واردات اين كشور انجام مى‏گرفت و طبيعى بود كه ايران در برابر چنين مسأله‏اى آرام ننشيند، زيرا مدت‏ها بود كه عراق با گسترش و تشديد حملات هوايى به مراكز نفتى و خطوط كشتيرانى در خليج فارس امنيت شاهراه اقتصادى ايران را با خطر جدى مواجه كرده بود. آمريكا در اولين مرحله به موجب ترتيباتى پيچيده، مالكيت ناوگان متشكل از يازده نفتكش كويتى را در اواخر ارديبهشت ماه به يك شركت آمريكايى انتقال داد. نخستين كاروان نفتكش‏هاى كويتى تحت پرچم آمريكا و با اسكورت ناوشكن‏هاى ابرقدرت غرب، دو روز بعد از تصويب قطعنامه 598 حركت خود را از سواحل امارات متحده عربى در درياى عمان آغاز كرد. سرانجام كاروان اسكورت نفتكش‏هاى "گس پرنس" و "بريجتون" - كه نام‏هاى عربى آنها توسط شركت آمريكايى عوض شده بودند - با سرو صداى زيادى مأموريت خود را آغاز كرده و به سلامت از تنگه هرمز گذشتند اما، در نزديكى جزيره فارسى با خطر جدى مواجه شده و نفتكش چهارصد هزار تنى "بريجتون" با يك مين 270 كيلويى برخورد نمود. بازتاب اين حادثه بسيار گسترده بود. جمهورى اسلامى ايران با رد مسووليت اين اتفاق، از آن به عنوان "تيرغيب" ياد كرد و مهندس ميرحسين موسوى نخست وزير وقت ايران، آن را "نه انفجار نفتكش كويتى بلكه انفجار حيثيت آمريكا" دانست. على‏رغم اين كه آمريكا سعى نمود اين حادثه را بى‏اهميت تلقى نمايد، اما چنين ضربه‏اى براى حيثيت سياسى و نظامى‏اش جبران‏ناپذير بود و مهم‏تر از همه اين كه عملاً ابتكار عمل در خليج فارس را به دست ايران مى‏داد. اين رخداد سبب شد كه كاروان‏هاى بعدى بى‏سر و صدا و تبليغات و با رعايت پنهان كارى از سواحل كويت به درياى عمان و بالعكس حركت كنند، در حالى كه همواره خطر مين‏ها، قايق‏هاى تندرو و موشك‏هاى كرم ابريشم را احساس مى‏كردند. يك هفته پس از افتضاح سياسى نظامى عمليات "ارنست ويل" در تاريخ 9/5/66 اولين عكس‏العمل تند كشورهاى حوزه خليج فارس برابر موقعيت برتر ايران در منطقه به وقوع پيوست. در اين روز يكصد و پنجاه هزار زائر ايرانى خانه خدا، كه طبق رسم هر سال خود به راهپيمايى آرام "برائت از مشركين" در شهر مقدس مكه مشغول بودند و شعارهاى مرگ بر آمريكا و مرگ بر اسراييل سر مى‏دادند توسط نظاميان سعودى مورد حمله قرار گرفتند. اين تهاجم دور از انتظار، چهارصد شهيد و هزاران مجروح را در پى داشت. تقريبا تمامى كشورهاى عربى و غالب دولت‏هاى منطقه‏اى از اين جنايت پشتيبانى كردند و عربستان را در ارتكاب اين عمل محق دانستند. حتى حافظ اسد نيز همدردى خود را با پادشاه عربستان باقى كشورها نيز به سكوت يا ابراز تأسفى خفيف اكتفا كردند. قدرت‏هاى غربى، على‏الخصوص آمريكا هم عربستان را در دفاع از منافع خود، "به هر شكل ممكن"، آزاد و صاحب حق شناختند. تبليغات امپراطورى رسانه‏اى بين‏المللى هم دقيقا در جهت حمايت از عربستان و انداختن مسووليت اين كشتار فجيع بر دوش ايران قرار گرفت. به اين ترتيب اعراب حوزه خليج فارس اتحاد و همسويى خود را با آمريكا در جهت حمله به پايگاه‏هاى مادى و معنوى ايران در منطقه به نمايش گذاشتند. اهداف متعددى كه از اين قتل‏عام فجيع دنبال مى‏شد عبارتند از: 1ـ شكستن اسطوره "شكست‏ناپذيرى انقلاب اسلامى" با برخوردى سخت و رعب‏انگيز. 2ـ برطرف كردن ملاحظات منطقه‏اى و خويشتندارى كشورهاى عربى در مقابله با ايران. 3ـ تغيير توازن قوا در منطقه به ضرر ايران. 4ـ ايجاد زمينه جدايى افكار عمومى مسلمانان جهان از ايران به دنبال ايجاد شكاف عميق ميان ايران و عربستان. اما شايد مهم‏ترين نتيجه فاجعه "جمعه سياه" در مكه معظمه، انحراف افكار عمومى جهانى از شكست اخير آمريكا در منطقه بود. با قرار گرفتن اخبار و تحليل‏هاى مربوط به منازعه ايران و عربستان در جريان "حج خونين" در كانون محافل خبرى، رسوايى برخورد ناو "بريجتون" با مين مورد غفلت قرار گرفت و زمينه مناسب براى تداوم حركات نظامى آمريكا در خليج فارس فراهم گرديد. جمهورى اسلامى ايران در برابر اين هجوم آشكار و ناجوانمردانه متحدين منطقه‏اى آمريكا به خود، آن هم در جريان مراسم حج، صراحتا و آشكار وعده انتقام و برخورد تلافى‏جويانه را داد حضرت روح‏الله سه روز پس از حادثه مكه، طى پيامى اعلام كرد: "ما آمريكا را مسوول تمام اين جنايات مى‏دانيم و به خواست خدا، در يك فرصت مناسب با آن مقابله مى‏كنيم." جانشين فرماندهى كل قواى مسلح كشور نيز رسما اعلام كرد به عربستان از اين عمل خود متأسف خواهد شد. با اين اوصاف آمريكا نيز بهانه لازم براى تقويت حضور نظامى خود در منطقه را پيدا كرد و در مجموع فاجعه كشتار حاجيان بيش از هر چيز به نفع حيثيت لكه‏دار شده آمريكا در دنيا تمام شد به گونه‏اى كه در نيمه دوم مرداد ماه تعداد ناوگان ضربتى اين ابرقدرت در خليج فارس به 24 فروند رسيد. در چنين شرايطى، در 20/5/66، نفتكش آمريكايى "تكزاكور كاربين" در خارج از خليج فارس - خليج عمان - و در يكى از امن‏ترين آب‏هاى منطقه با مين برخورد كرد. به اين ترتيب "جنگ‏مين‏ها" كه با برخورد نفتكش "بريجتن" به مين آغاز شده بود و با تهديد آمريكا به مين‏گذارى سواحل ايران تداوم يافته بود به سرعت ابعاد گسترده‏ترى يافت. از سوى ديگر عراق نيز حملات خود را عليه اهداف ايرانى در خليج فارس، به منظور وادار كردن ايران به پذيرش قطعنامه 598 ادامه داد. در مقابل قايق‏هاى تندرو نيروى دريايى سپاه - طارق و عاشورا - هر روز كشتى‏هايى را كه متعلق به آمريكا، كويت، عربستان و انگليس بود مورد حمله قرار مى‏داد و پس از انجام عمليات به سرعت از محل حادثه دور شده و بيشتر در كنار "جزيره فارسى" پهلو گرفته و خود را استتار مى‏كردند تا از مقابله به مثل دشمن در امان باشند. ضمن اين كه در تاريخ 13/6/66 يك فروند موشك silk worm موسوم به كرم ابريشم به بندر "الا حمدى" كويت كه جايگاه نفتكش‏هاى كويتى تحت حمايت آمريكا بود اصابت كرد. اين بندر كه دو سوم نفت كويت از آن صادر مى‏شود، خسارت زيادى نديد اما وحشت از حملات مشابه، كويت و آمريكا را فرا گرفت. در تاريخ 30/6/66 كشتى انگليسى "جنتل ريز" در تنگه هرمز مورد حمله قايق‏هاى تندروى ايرانى قرار گرفت. روز بعد از هلى كوپترهاى آمريكايى كشتى تداركاتى "ايران اجرا" را در آب‏هاى جمهورى اسلامى مورد هدف قرار دادند. اين حمله كه با اجازه مستقيم ناخدا "هارولد برنس" فرمانده ناوگان خليج فارس آمريكا انجام شد شهادت 5 ملوان ايرانى اسارت حدود 26 نفر از خدمه اين كشتى را در پى داشت كه به ناو فرماندهى "لاسال" منتقل شدند. اين حمله كه نخستين برخورد تأييد شده ميان ايران و آمريكا از زمان آغاز عمليات اسكورت نفتكش‏ها محسوب مى‏شود، درست يك روز قبل از سخنرانى رييس‏جمهورى ايران در مجمع عمومى سازمان ملل در نيويورك انجام گرفت. كشتى "ايران اجر" در نخستين ساعات روز به وسيله يدك‏كش به آب‏هاى عميق بين‏المللى منتقل و با حضور "كاسپار واينبرگر" وزير دفاع وقت آمريكا منفجر و غرق شد. شخص نامبرده در يك اظهار نظر صريح گفت: "وقت آن رسيده است كه ريشه ملت ايران خشكانده شود." آمريكا در توجيه اين عمل خود اعلام كرد كه كشتى "ايران اجر" را در حال مين‏گذارى شناسايى كرده است. پس از اين واقعه، سپاه مصرانه در پى فرصتى براى پاسخگويى متقابل بود. بر اين اساس بسيجيان ايرانى در 13/7/66 درصدد انجام عملياتى در منطقه استراتژيك نفتى "رأس الخفجى" متعلق به عربستان برآمدند كه بنا به دلايلى در بدو عمليات، متوقف گرديد. تلاش جدى ناو گروه‏هاى سپاه پاسداران براى زدن ضربه‏اى موثر و مستقيم به نظاميان آمريكايى حاضر در خليج فارس متوقف نشد و ناو گروه منطقه دوم دريايى سپاه تحت فرماندهى پاسدار نادر مهدى مأموريت پيدا كرد عملياتى استشهادى عليه هلى‏كوپترهاى "مارنيز" آمريكايى به انجام برساند. پاسداران «ناو گروه نوح نبي» به تعقيب اهداف آمريكايي پرداختند تا در فرصتي مناسب عمليات خود را به سرانجام برسانند. سرانجام در تاريخ 16/7/66 سه فروند هلى‏كوپتر MH6آمريكايى كه جزو نيروى ويژه 160 آمريكا بودند با چهار فروند قايق ايرانى در جنوب غربى جزيره فارسى رودر رو شدند. در جريان اين عمليات شهادت طلبانه،پس از آن كه يك فروند هلى‏كوپتر آمريكايى توسط شهيد "محمدى‏ها" سرنگون گرديد،سه فروند از قايق‏ها غرق شده و پنج نفر از سرنشينان آنها به نام‏هاى "نصرالله شفيعى"، "مهدى محمدى‏ها" و "خداداد آبسالان"، "غلامحسين توسلى"، "مجيد مباركى" به شهادت رسيده و شش تن از نيروهاى سپاه كه زنده مانده بودند به اسارت تفنگداران دريايى در آمدند. نادر مهدوى و بيژن گرد نيز جزو اسرا بودند كه زير اثر شكنجه تفنگداران دريايى آمريكايى به شهادت رسيدند.(آمريكا تا سال ها بعد سرنگوني هلي كوپتر نظامي خود و قتل چندين تفنگدار دريايي خود را كاملا انكار مي كرد) براى تلافى اين عمليات بي سابقه آمريكا، در تاريخ 23/7/66 يك فروند كشتى آمريكايى به نام "سانگارى" كه پرچم "ليبريا" را حمل مى‏كرد و در آب‏هاى كويت لنگر انداخته بود به وسيله موشك‏هاى كرم ابريشم مورد هدف قرار گرفت و فرداى آن روز هم نفتكش "سى‏ايل سيتى" كه تحت حفاظت ناوهاى آمريكايى بود و پرچم آمريكا را حمل مى‏كرد مورد اصابت موشك‏هاى ايرانى واقع شد كه اين مورد، اولين حمله مستقيم ايرانيان به يكى از كشتى با پرچم ايالات متحده بود. آمريكا در موضع‏گيرى منفعلانه مسووليت پاسخگويى به اين حملات را به بهانه‏هاى مختلف از خود سلب كرد. در اين ميان دولت عراق نيز دست به كار شد و در روز 18/6/66 سلسله حملات سنگينى را عليه مركز صنعتى و كانون‏هاى اقتصادى ايران آغاز كرد و در يك روز حدود 15 هدف اقتصادى و صنعتى را بمباران نمود و آن روز "روز انتقام" ناميده و اين حملات سنگين را پاسخى به اصابت يك فروند موشك به بندرالاحمدى در 13 شهريور دانست. روز دوشنبه 27/7/66 چهار ناوشكن آمريكايى "كيد"، "هل"، "يانگ" و "لفت ويچ" در معيت ناوچه "ناچ " و رزمنا و "استندلى" به جزيره "رستم" كه پايانه نفتى "رشادت" در آن قرار داشت حمله كردند و با توپ‏هاى سنگين طى 85 دقيقه، 1000 گلوله به آن شليك نمودند و چون هنوز بخشى از تأسيسات نفتى پابرجا بود گروه ويژه تخريب "seal" را به جزيره اعزام داشتند و بقاياى سكوى "رشادت" را با ديناميت منهدم نمودند. سپس گروهى از تفنگداران دريايى آمريكايى، به ميدان نفتى "رسالت" واقع در نه كيلومترى جزيره رستم حمله برده و آن را كاملاً تخريب نمودند. 90 دقيقه پس از انتشار خبر اين تجاوز آشكار آمريكا به تماميت ارضى ايران و دخالت مستقيم و آشكار اين كشور در جنگ عليه ايران، ارزش سهام شركت‏ها در بازار "وال استريت" با كاهش بى‏سابقه دويست واحدى مواجه شود. ساير بازارهاى اصلى بورس در ديگر نقاط جهان به تبع اين سقوط ارزش‏ها در "وال استريت" نيز دچار ركورد بى‏سابقه‏اى شدند. اين واقعه چنان ضربه بى‏سابقه به اقتصاد آمريكا و ساير دول غربى وارد ساخت كه محافل آمريكايى از آن به عنوان "بحران دوشنبه سياه" نام بردند. به دنبال اين حملات ايران خواستار انتقام‏گيرى با يك "ضربه خردكننده" شد. نخست‏وزير وقت نيز اعلام كرد كه "پس از ضربه تلافى جويانه‏ها، حساب‏ها تسويه خواهد شد." سه روز بعد در تاريخ 20/7/66 بندر "الاحمدى" كويت به وسيله يك موشك كرم ابريشم مورد حمله قرار گرفت و آسيب جدى ديد. مطابق معمول ايران مسووليت اين حمله را بر عهده نگرفت اما اخبار آن را از راديو سراسرى پخش نمود. آمريكا نيز ضمن تقبيح اين حمله، پاسخ به آن را بر عهده خود كويت دانست. روز اول آبان 1366 رييس مجلس وقت ايران "حجت‏الاسلام رفسنجانى" گفت: "در صورتى كه عراق حملات خود را عليه اهداف نفتى ايران متوقف نسازد ايران با اتكا به خداوند و در اختيار داشتن تيرهاى نامرئى موثرترى از آنها استفاده موثر به در تاريخ 2/8/66 نيز دفتر شركت هواپيمايى "پان آمريكن" در كويت توسط يك بمب نسبتا قوى منفجر شد، هر چند گروهى مسووليت اين انفجار را نپذيرفت ما محافل غربى و كويتى آن را به عوامل ايرانى نسبت داده و اقدامى تلافى جويانه از جانب ايران محسوب نمودند. * دوشنبه، 8/11/66، 9 ربيع‏الاول 1408، 2 نوامبر 1987، ساعت 3 بامداد صداى گوشخراش رگبار گلوله "كانگى" و همقطارانش را از خواب مى‏پراند. باران گلوله است كه سينه شب را مى‏شكافد و به سوى قايق كوچك ماهى‏گيرى آنان مى‏بارد. هيچ كس نمى‏داند به كجا بگريزد، صداى گلوله لحظه‏اى قطع نمى‏شود و "كانگى" كه در جست‏وجوى سرپناهى براى خود است ناگهان بر كف قايق مى‏افتد. يك گلوله كاليبر بزرگ، نيمى از سر "كانگى" جوان را برده بود. مدت زيادى طول نكشيد كه ناوشكن عظيم "كار" متوجه شود، هدفى را كه به عنوان يك قايق توپدار ايرانى آتش باران كرده است يك قايق ماهيگيرى غيرمسلح عرب بوده است و تنها قربانى اين اشتباه فاحش خدمه هندى اين قايق با نام "بيكوان كانگى" مى‏باشد. ايران بلافاصله پس از افشاى اين خطاى فاحش ناو تمام الكترونيك آمريكايى، طى عملى طعنه‏آميز، پيشنهاد دفاع از كليه كشتى‏هاى تجارى و نفتكش‏ها را صرف نظر از پرچم آنها در صورت مورد هدف قرار گرفتن توسط نيروى دريايى آمريكا و در صورت فرستادن "sos" ارائه داد. آمريكا در 13 آبان 1366 از اين ماجرا اظهار تأسف كرد و به اين ترتيب مرحله اول "جنگ نفتكش‏ها" با برترى ايران و در حالى كه آمريكا فرصت پاسخگويى به عمليات بسيجيان قايق سوار ايرانى را پيدا نكرده بود، خاتمه يافت. منبع : فارس
  15. متهورانه ترين عمليات هوايي تاريخ جهان ايران در طول جنگ همواره از پشتيباني اطلاعاتي و تكنولوژيكي غرب محروم بود و اغراق نيست اگر اين عمليات را كه در زمان خود بهت و حيرت بسياري از كارشناسان نظامي غرب را موجب شده بود يكي از شگفت انگيزترين و قاطع­ترين نبردهاي هوايي جهان بدانيم *حمله هوايي به پايگاه نظامي الوليد: عمليات اچ 3 يكي از بزرگترين عملياتهاي هوايي دنياست كه به نام فانتومها ثبت شده است. فانتومهاي ايراني طي يك عمليات پيچيده و تحسين برانگيز در 4 آوريل 1981 (فروردين 1360) پايگاه هوايي الوليد در مجموعه اچ 3 واقع در غرب عراق، در نزديكي مرز اين كشور با اردن را بكلي نابود كردند. در مجموع بيش از 48 هواپيماي عراقي كه بيشتر آنها بمب افكنهاي روسي (ميگ 23، سوخو 20، تييو 16، تييو 22) بودند در اين عمليات از بين رفتند. حمله به اچ 3 از لحاظ فني يكي از پيچيده ترين عملياتهاي هوايي جهان بشمار مي رود و از نظر دستاوردهاي نظامي نيز با توجه به نابودي كامل 48 هواپيماي دشمن در رده بزرگترين و موفقترين عملياتهاي نظامي جهان قرار مي گيرد. اين عمليات در 1981 يعني زماني كه نيروي هوايي ايران از برتري بي چون و چرايي بر نيروي هوايي عراق برخوردار بود به انجام رسيد. مي دانيم كه در اول مهرماه 1359، يكروز پس از آغاز جنگ و حملهي هواپيماهاي عراقي به فرودگاه مهرآباد نيز يكي از بزرگترين عملياتهاي هوايي جهان با شركت بيش از يكصد و چهل هواپيماي جنگي بر فراز عراق انجام شد. اين عمليات از نظر تعداد هواپيماهاي شركت كننده در آن يكي از منحصر بفرد ترين نبردهاي هوايي جهان پس از جنگ جهاني دوم بشمار مي رود. در اين حمله بسياري از تاسيسات زيربنايي عراق، پايگاهها و دپوهاي ارتش عراق در مرز اين كشور با ايران نابود شد. در سال 1981 منابع اطلاعاتي ايران دريافتند كه نيروي هوايي عراق تعدادي از بمب افكنهاي خود را براي دور ماندن از حملات هواپيماهاي ايراني و جلوگيري از نابودي آنها بر روي باند فرودگاه به پايگاهي در دورترين نقطهي غرب اين كشور منتقل ساخته است؛ به يكي از پايگاههاي سه گانهي اچ 3 با نام الوليد. هيچ كارشناس نظامي تا آنوقت تصور نمي كرد كه اين پايگاهها كه در غربي ترين نقطهي خاك عراق و در نزديكي مرز اين كشور با اردن واقع شده است روزي هدف حملهي جنگندههاي ايراني قرار گيرد. هواپيماهاي ايراني براي بمباران اين پايگاه ميبايست از مرزهاي شرقي عراق وارد شده و پس از گذشتن از آسمان بغداد و بسياري از شهرهاي ديگر كه تاسيسات پدافندي موثري داشتند به اچ 3 مي رسيدند و پس از انجام عمليات دوباره از همين مسير باز مي گشتند. در تمام طول مسير جداي از موشكهاي زمين به هوا و توپهاي ضد هوايي، هواپيماهاي رهگير عراقي نيز وجود داشتند كه در صورت حمله، با توجه به برتري تعداد آنها نسبت به هواپيماهاي مهاجم ايراني بدون شك ادامهي عمليات را براي هواپيماهاي ايراني غيرممكن ميساختند. عبور جنگندههاي ايراني از عرض كشور عراق و رسيدن به دورترين نقطهي خاك اين كشور مسئلهاي نبود كه از چشم رادارهاي عراقي پنهان بماند. با توجه به اين مسائل احتمال يك حملهي غافلگيرانه از طرف ايران منتفي و غيرممكن انگاشته ميشد. اما در آنسوي جريان، افسران نيروي هوايي ايران باور ديگري داشتند. خلبانان ايراني مصمم بودند تا اين عمليات را به هر طريق ممكن به انجام رسانند. بدين ترتيب پايگاه هوايي نوژهي همدان آبستن يكي از رويدادهاي بزرگ جنگ شد. در اين پايگاه افسران نيروي هوايي به طراحي يكي از شگفت انگيزترين و جسورانه ترين حملات هوايي تاريخ پرداختند. تنها نمونه هاي ديگر براي عمليات اچ 3 ، عملياتهايي بود كه نيروي هوايي اسرائيل در جنگهاي 1967 و 1973 موفق به انجام آن شده بود. در ژوئن 1967 طي جنگهاي شش روزه، اسرائيليها بخش اعظم نيروي هوايي مصر را روي زمين از ميان برداشتند. در اكتبر 1973 نيز، طي جنگهاي بيست روزه (كه اعراب آنرا جنگ رمضان و اسرائيلي ها آنرا جنگ يوم كيپور نام نهادند) نيروي هوايي اسرائيل موفق شد بسياري از هواپيماهاي مصري را بر روي باند فرودگاه از ميان بردارد. در همين سال چهار فانتوم اسرائيلي ساختمان ستاد مشترك ارتش سوريه را در قلب دمشق با خاك يكسان كردند (كه البته فقط دو تاي آنها سالم به پايگاههايشان بازگشتند). حال ايرانيها مي رفتند تا عملياتي را به انجام رسانند كه در صورت موفقيت به يك اسطوره در تاريخ جنگهاي هوايي بدل مي شد. در طراحي عمليات به گونهاي عمل شد كه در وهلهي اول به يك داستان علمي، تخيلي بيشتر شباهت داشت تا يك عمليات هوايي در شرايط جنگ واقعي. قرار بود 8 فانتوم، از فرودگاهي در شمال غرب كشور به پرواز درآيند. اين هواپيماها بايد از كوهستانهاي مرزي عراق و تركيه و در ارتفاعي پايين پرواز مي­كردند و پس از طي مسافتي طولاني بر روي خط مرزي عراق و تركيه (كه احتمالا در مواقعي نيز مستلزم تجاوز به حريم هوايي تركيه بوده است) خود را به اچ 3 برسانند. فانتومها پس از فروريختن بمبهايشان بر سر هواپيماهاي عراقي ميبايست از همان مسير قبلي به پايگاههاي خود بازميگشتند. عمليات بايد كاملا غافلگيرانه انجام ميشد و فانتومها تا لحظهاي كه بر فراز اچ 3 ظاهر مي شدند نبايد هيچ نشانهاي از يك حملهي هوايي را آشكار ميكردند. در راه بازگشت مسلما عراقيها كه ديگر از حمله آگاه شده بودند هواپيماهاي خود را بدنبال فانتومها مي فرستادند و هواپيماهاي ايراني در اينجا نيز بايد در صورت درگيري خود را حفظ ميكردند. در تمام طول مسير هواپيماها ميبايست در ارتفاع پايين (20 تا 30 متري) پرواز مي كردند تا از ديد رادارهاي دشمن پنهان بمانند. در حالت عادي، پرواز در ارتفاع پايين به قدرت و مهارت بسياري نيازمند است اما پرواز در ارتفاع پايين بر فراز منطقهاي كوهستاني تقريبا به كاري غيرممكن ميماند كه تنها از عهدهي خلباناني بر ميآيد كه داراي مهارت و قدرت عكس العمل بالايي باشند. (تصور غير ممكن بودن چنين كاري چندان دشوار نيست. در حالت رانندگي با يك اتومبيل با سرعتي معدل 200 كيلومتر بر ساعت بسياري از مواقع راننده پس از مشاهدهي مانعي در مقابل خود به سختي مي تواند از خود عكس العمل نشان دهد. زماني كه چشم انسان موفق به ديدن مانعي در برابر خود مي شود و مغز دستور عكس العمل اعضاي بدن را از قبيل؛ گرفتن كلاچ، فشار بر روي ترمز يا ... را صادر مي كند اتومبيل با سرعت 200 كيلومتري خود عملا به مانع رسيده است و برخورد اجتناب ناپذير جلوه مي كند. حال وضعيتي را تصور كنيد كه خلبان ناگهان با ديدن قلهاي در مقابل خود سعي در بالا كشيدن هواپيما ميكند. طي چند ثانيه خلبان بايد هواپيما را از فراز مانع عبور دهد در حالي كه با 5/2 برابر سرعت صوت به سمت آن در حركت است. اين توضيح مي تواند دشواري پرواز بر فراز كوهستان در ارتفاع پايين را نشان دهد). عمليات اگر فقط همين مشكلات را هم داشت به اندازهي كافي غيرممكن به نظر مي رسيد اما مسئلهي ديگري وجود داشت كه مهمترين چالش پيش روي عمليات بود. هيچ هواپيمايي به علت محدوديت سوخت نمي توانست چنين مسير طولاني را رفته و بازگردد. پس در حين عمليات و بر فراز آسمان عراق كه نفوذ با جنگنده ها هم در آن به اندازه ي كافي دشوار بود مي بايست يك بويينگ براي رساندن سوخت به فانتومها با آنان همراه ميشد. آيا يك بويينگ ميتوانست خود را از ديد رادارها مخفي كند؟ سرعت بويينگ بسيار كمتر از سرعت هواپيماهاي جنگنده است بنابراين فانتومها نمي توانستند همراه اين هواپيماهاي غول پيكر حركت كنند و در تمام طول مسير از آن در برابر جنگنده هاي عراقي محافظت كنند، حال اگر بويينگ در هر مرحله از عمليات توسط عراقيها هدف قرار ميگرفت تكليف فانتومها چه بود؟ اصولا آيا يك بويينگ 707 شانسي براي گذشتن از مرز عراق و رسيدن به نقطهاي كه بايد سوختگيري در آن انجام مي شد را داشت و يا در همان مراحل آغاز عمليات هدف هواپيماهاي رهگير عراقي قرار ميگرفت؟ طبق برنامه ريزي عمليات، پس از اولين نوبت سوختگيري هواپيماي مادر بايد صبر ميكرد تا فانتومها عملياتشان را بر فراز اچ 3 انجام دهند و در راه بازگشت (كه اين بار ديگر عراقي هوشيار شده بودند) دوباره عمليات سوختگيري هوايي را انجام مي داد. در هر مرحلهاي از عمليات امكان داشت واقعهي ناخوشايندي براي هواپيماي سوخت رسان كه ذاتا بيدفاع بود رخ دهد و مي دانيم كه سرنوشت فانتومها با سرنوشت بويينگ كاملا گره خورده بود. عليرغم تمامي اين مشكلات و برغم اينكه چنين عمليات جسورانهاي تا بحال توسط هيچ كشوري در جهان انجام نشده بود افسران ايراني به اجراي آن مصمم بودند. در نهايت پس از بررسيها و برنامهريزيهاي دقيق، روز سرنوشت ساز فرا رسيد. فانتومها روز قبل، از پايگاه نوژه به پايگاهي در اروميه پرواز كرده بودند. روز عمليات هر هشت هواپيما در دو گروه چهار تيمي از باند فرودگاه برخاستند و از شمال شرق و از فراز كوههاي آرارات وارد منطقهي مشترك مرزي عراق و تركيه شدند و در ارتفاع پايين بر فراز كوهستانهاي اين منطقه بسمت غرب عراق حركت كردند. در جايي بسيار دورتر در فرودگاه لارناكا در قبرس يك هواپيماي بويينگ 707 متعلق به هواپيمايي ملي ايران (هما) ساعتي قبل وارد فرودگاه لارناكا شده بود و طبق برنامه ريزي قبلي آماده مي­شد تا بدون مسافر به تهران باز گردد. قبل از آنكه هواپيما باند فرودگاه را ترك كند دو مامور اطلاعاتي ايران كه همراه مسافرين اين پرواز همان روز وارد قبرس شده بودند به داخل كابين خلبان رفتند و با خلبان هواپيما به گفتگو نشستند. خلبان نميتوانست چيزي را كه ميشنود باور كند. انجام چنين كاري ديوانگي محض بود، شانس موفقيت چيزي در حد صفر جلوه مي كرد و كاملا غيرممكن بنظر ميرسيد. طراحان عمليات با خود چه فكري كرده بودند؟ اين نقشه به فيلمنامهي فيلمهاي هاليوودي شباهت داشت و فقط با جادوي سينما و بر روي پردهي نقرهاي امكان تحقق داشت. حتي خيالبافترين فيلمنامه نويسان هاليوودي نيز تاكنون جرات طراحي چنين عملياتي را به خود نداده بود. او حتي بياد نداشت كه در فيلمهاي سينمايي هم چنين چيزي ديده باشد. از نظر او انجام اينكار مطلقا غيرممكن بود. جداي از اين مساله او يك خلبان غيرنظامي بود و هيچگاه تصور نميكرد كه روزي در يك عمليات نظامي نقشي داشته باشد. اما اكنون، در كمال ناباوري خود را در بطن يكي از شگفت انگيزترين نبردهاي هوايي جهان مييافت كه همه چيز آن به عملكرد او بستگي داشت. دقايقي بعد بويينگ 707 هواپيمايي ملي ايران، پس از اطلاع مسير خود به برج مراقبت فرودگاه لارناكا از زمين برخاست و ظاهرا به سمت تهران و در واقع بسمت يكي از سرنوشتسازترين جنگهاي هوايي دنيا شتافت. برنامهريزي عمليات به طرز دقيقي صورت گرفته بود و در ساعتي مشخص هواپيماي بويينگ ميبايد بر فراز كوهستانهاي مرزي تركيه و عراق با فانتومها ملاقات ميكرد. هواپيماي سوخت رسان در تماس با فرودگاههاي قبرس و آنكارا وانمود كرد كه مسيرش را گم كرده و در حال مسيريابي مجدد است. در ساعت مقرر تانكر سوخت رسان با فانتومها در همان نقطهي پيش بيني شده روبرو شد. فانتومها توانسته بودند با سكوت راديويي و پرواز در ارتفاع پايين خود را از ديد رادارهاي عراقي پنهان دارند. ظاهرا چندين بار هواپيماها در رادارهاي عراقي و تركيه اي ظاهر مي شوند اما عراقي ها تصور مي كنند هواپيماها متعلق به نيروي هوايي تركيه است كه مشغول گشتزني در طول مرزهايشان هستند. اين اشتباهي بود كه كنترلهاي زميني تركيه نيز مرتكب شدند. هر هشت هواپيما كه سوختشان پس از طي مسيري طولاني در حال اتمام بود به طور منظم عمليات سوختگيري هوايي را انجام دادند و با شتاب به سوي هدفي رهسپار شدند كه بيصبرانه انتظارشان را مي­كشيد. هواپيماي بويينگ نيز با احتياط كامل مشغول گشتزني در طول مسير شد تا در بازگشت، دوباره عمليات سوخت رساني به فانتومها را انجام دهد. در آنسو فانتومها در ارتفاعي پايين و در حالتي كه خلبانان آن مي توانستند كوچكترين حركتي را بر روي زمين با چشم غيرمسلح ببينند به سمت اچ 3 در حركت بودند. ساعتي بعد هر هشت هواپيما ناگهان بر فراز پايگاه ظاهر شدند. پرسنل پايگاه كه با توجه به دور بودنشان از مرزهاي شرقي هيچگاه تصور نمي­كردند هدف هيچ نوع حملهاي قرار گيرند در ابتدا بهتصور اينكه هواپيماها خودي هستند شروع به تكان دادن دستهايشان كردند. بر فراز پايگاه، فانتومها ارتفاعشان را افزايش دادند و پس از تقسيم شدن به دو گروه چهارتايي به سمت هدف شيرجه رفتند. لحظاتي بعد بمبهاي چهار فانتوم اول، بصورت يك رديف منظم بر روي هواپيماهايي كه بر روي باند قرار داشتند فرود آمد و تمامي آنها را در همان لحظات اوليهي عمليات نابود كرد. ديگر هيچ هواپيمايي نمي­توانست از باند فرودگاه بلند شود. فانتومهاي گروه دوم نيز دو مجتمع راداري را در قلب پايگاه مورد حمله قرار دادند و سپس با خيال راحت به درهم كوبيدن آشيانه­هاي هواپيما و توپهاي ضدهوايي پرداختند. در چند دقيقه پرسنل پايگاه در جهنمي از آتش كه از همه جا شعله ميكشيد بدام افتاده بودند. در برابر ديدگان ناباور آنها پايگاه اچ 3 با تمامي ابهت و نفوذ ناپذيرياش در زير آتش سنگين فانتومهاي ايراني به تلي از خاكستر بدل شده بود. فانتومها كه تمامي دفاع ضد هوايي پايگاه را از بين برده بودند اينبار در ارتفاع پايين بر روي خرابه هاي آن به شكار سربازاني مشغول بودند كه اغلبشان حتي يونيفورمهايشان را بر تن نكرده بودند و بي هدف به اينسو و آنسو مي دويدند. توپهاي فانتومها با سيلي از رگبار گلوله به سمت هر هدف جنبندهاي شليك ميكردند و باند فرودگاه مملو از اجساد سربازاني بود كه بر روي بازماندههاي خرابهها افتاده بودند. فانتومها كه ديگر چيزي براي نابود كردن باقي نگذاشته بودند بسرعت صحنهي عمليات را ترك كردند. پشت سر آنها تلي از خاكستر بجا مانده بود كه تا چند دقيقهي پيش پايگاه هوايي الوليد نام داشت. جايي كه قرار بود مكاني امن براي هواپيماهاي عراقي باشد. بر روي باند فرودگاه و در آشيانههايي كه آتش از آنها زبانه مي­كشيد تكه پارههايي از آهن و فولاد بچشم ميخورد كه زماني بر صحنهي آسمان ايران با نخوت و غرور به پرواز در ميآمدند و بمب هايشان را فرو مي­ريختند. تمامي آن پرنده هاي پر غرور كه ديرزماني باعث افتخار ارتش عراق بودند اكنون درمانده و متلاشي شده در ميان شعله هاي آتش به دور شدن فانتومهايي نظاره ميكردند كه بسوي پايگاههايشان باز ميگشتند. در بازگشت، فانتومها باز به همان شيوهي پيشين خود را از ديد رادارهاي عراقي پنهان كرده و در نقطهي موعود پس از سوختگيري دوباره، پرواز خود را به سمت ايران ادامه دادند. هواپيماي سوخت رسان كه ماموريتش به اتمام رسيده بود با خروج از نوار مرزي عراق و تركيه از طريق آسمان تركيه به تهران بازگشت. قبل از عبور فانتومها از مرز عراق دفاع ضد هوايي اين كشور كه متوجه هواپيماهاي ايراني شده بود به سمت آنها آتش گشود و يكي از هواپيماها مورد اصابت قرار گرفت به گونهاي كه ديگر نمي توانست تا رسيدن به پايگاه به پرواز خود ادامه دهد، پس بعنوان حسن ختام نمايش و براي تكميل كردن كلكسيون كارهاي عجيب و غريب اين عمليات، در وسط جادهاي اتوموبيلرو در آذربايجان غربي به زمين نشست. بقيهي هواپيماها بدون هيچ آسيبي عمليات را به پايان بردند. در طول عمليات طي چند نوبت هواپيماهايي ايراني براي منحرف كردن توجه عراقيها از فانتومهايي كه بسمت اچ 3 در حال پرواز بودند چندين عمليات ايذايي را بر روي خاك دشمن انجام دادند. هنگام بازگشت نيز همين كار تكرار شد و هواپيماهاي ايراني با حملات ايذايي شكاريهاي دشمن را بدنبال خود مي­كشيدند و سپس به سمت ايران مي گريختند. در ابتدا عراقيها كه كاملا غافلگير شده بودند تصور كردند كه حمله از جانب اسرائيليها صورت گرفته است. با توجه به نزديكي اسرائيل به اردن و اينكه در سال 1967 نيز اسرائيليها فرودگاههاي اين كشور را بمباران كرده بودند احتمال اينكه حمله از جانب اسرائيليها صورت گرفته باشد بسيار محتملتر بنظر مي رسيد تا اينكه هواپيماهاي ايراني توانسته باشند چنين مسير طولاني را طي كنند و عليرغم وجود پدافند هوايي عراق در دو نوبت بر فراز آسمان اين كشور سوختگيري هوايي را انجام داده باشند. اما پس از مدتي عراقيها دريافتند كه هدف يكي از جسورانهترين عملياتهاي هوايي تاريخ جهان قرار گرفتهاند. حمله به اچ 3 در نوع خود بينظير بود. پيش از اين همانگونه كه اشاره شد اسرائيلي ها در جنگهاي 1967 و 1973 توانسته بودند عملياتهاي شگفت انگيزي انجام دهند اما نكته اي كه نبايد از نظر دور داشت اين است كه بعد مسافتي آن عملياتها بسيار كوتاهتر از عمليات اچ 3 بود بگونهاي كه اسرائيليها هيچگاه مجبور به سوختگيري هوايي در قلب خاك دشمن نبودند. در مورد حمايتهاي اطلاعاتي و تكنولوژيكي امريكا از اسرائيل نيز در جنگهاي 67 و 73 فقط همين نكته بس كه در 1973 امريكاييها در تمام بيست روزي كه جنگ ادامه داشت با برقراري يك پل هوايي از پرتغال به اسرائيل سيلي از تجهيزات جنگي و لوازم يدكي هواپيماها را بسوي اسرائيل سرازير كردند بطوري كه در همين هنگام زماني كه شش فانتوم اسرائيلي توسط موشكهاي سام روسي در آسمان سوريه سرنگون شدند امريكاييها بيدرنگ اين هواپيماها را جايگزين كردند تا برتري هوايي ارتش اسرائيل بر اعراب همچنان حفظ شود. اما لازم به گفتن نيست كه ايران در طول جنگ همواره از پشتيباني اطلاعاتي و تكنولوژيكي غرب محروم بود و آمريكاييها حتي لوازم يدكي هواپيماهاي ساخت خودشان را نيز به ايران تحويل نميدادند. اغراق نيست اگر اين عمليات را كه در زمان خود بهت و حيرت بسياري از كارشناسان نظامي غرب را موجب شده بود يكي از شگفت انگيزترين و قاطع­ترين نبردهاي هوايي جهان بدانيم. منبع : فارس
  16. هواپيماي فالكني كه روز سه‌شنبه هفته گذشته توسط جنگنده‌هاي ايراني مجبور به فرود اجباري شد، متعلق به ناتو بوده است. به گزارش خبرنگار سياسي فارس، اين هواپيماي متعلق به ناتو، حامل نظامياني از مليت‌هاي مختلف همچون مجارستان بوده است كه از مسير تركيه به سمت پايگاههاي ناتو در افغانستان در پرواز بود. پس از ورود غيرقانوني اين هواپيما به مرزهاي هوايي ايران، اين هواپيما توسط جنگنده‌هاي ايراني از استان‌هاي شمالي كشور به سمت فرودگاه مهرآباد تهران هدايت شد. گزارش فارس مي‌افزايد: پس از بازجويي از نظاميان ناتو و بررسي اسناد و تجهيزات همراه آنان، سوء نيت اين افراد احراز نشد و اجازه پرواز اين هواپيما به سوي افغانستان صادر شد. فرمانده آمريكايي نيروهاي ناتو در افغانستان ژنرال ديويد مك كرنان است. برخي دولت ها از جمله مجارستان از دولت جمهوري اسلامي ايران به خاطر اين واقعه عذرخواهي كردند. روزنامه تايمز گزارش داد: آشفتگي پنتاگون در پي اعلام خبر فرود اجباري هواپيماي ناتو در ايران روزنامه تايمز آنلاين سه‌شنبه گزارش داد،انتشار خبر فرود اجباري يك فروند هواپيماي نظامي ناتو در خاك ايران كه با تعقيب جت‌هاي جنگنده ايراني صورت پذيرفت، پنتاگون را آشفته و نگران كرد. به گزارش فارس به نقل از روزنامه تايمز، پنتاگون با انتشار خبر فرود اجباري يك فروند هواپيماي ناتو در خاك ايران سراسيمه دست به كار شد و به بررسي مشخصات هواپيماهاي امروز خود پرداخت. خبرگزاري فارس عصر سه‌شنبه گزارش داده بود كه هواپيماي حامل 5 نظامي و 3 غيرنظامي آمريكايي به دليل نقض حريم هوايي ايران مجبور به فرود در يكي از فرودگاه‌هاي اين كشور شدند اما پس از بررسي اهداف اين هواپيما براي ورود به حريم هوايي ايران و مشاهده نشدن سوءنيت در اين اقدام آزاد شدند و به پرواز خود ادامه دادند. پنتاگون كه تحقيقات سراسيمه‌اي را در اين خصوص آغاز كرده بود براي حفظ اعتبار آمريكا تلاش كرد كه اين گزارش را رد كند. سرهنگ دوم "پاتريك رايدر"، سخنگوي پنتاگون، نيز اظهار داشت كه بر اساس گزارش مركز عمليات هوايي مشترك، تمامي هواپيماهاي آمريكايي در دسترس قرار دارند و هيچ گزارشي مبني بر فرود آنها در خاك ايران موجود نيست. "ديويد راسل"، سخنگوي ارتش آمريكا، نيز اعلام كرد كه هواپيماي مذكور يك هواپيماي حمل و نقل سبك است و هيچ آمريكايي در آن حضور نداشت همچنين اين هواپيما يك جت فالكن تجاري شناسايي شده است.
  17. توضیح ایران درباره هواپیمایی که 'وادار به فرود شد' مقامات ایرانی، جزئیات تازه ای درباره هواپیمایی که گفته شده حریم هوایی ایران را نقض کرده، منتشر کرده اند. يك مقام نيروهای مسلح ایران به خبرگزاری های این کشور گفته است این هواپیما، جت فالکون بوده و روز سه شنبه، قصد داشته با اسم پرواز نظامی، از آسمان ایران عبور کند. منابع خبری، در گزارشهای اولیه به نقل از خبرگزاری نیمه رسمی فارس گزارش داده بودند که یک فروند هواپیمای آمریکایی، پس از نقض حریم هوایی ایران، وادار به فرود در یکی از فرودگاه های این کشور شده است. فارس همچنین گزارش داده بود که این هواپیما، حامل پنج ژنرال ارشد و سه غیرنظامی آمریکایی بوده که قصد داشتند با عبور از حریم هوایی ایران، وارد افغانستان شوند. مقام های آمریکایی، نسبت به این گزارش واکنش نشان داده و آمریکایی بودن هواپیما یا سرنشینان آن را رد کردند. بیل اسپیکز، از سخنگویان قرارگاه مرکزی آمریکا در خاورمیانه و آسیای مرکزی (سنت کام) هم این گزارش را رد کرد. این سخنگو به دفتر بخش فارسی بی بی سی در واشنگتن گفت هیچ هواپیمای آمریکایی وارد حریم هوایی ایران نشده است. سرگرد اسپیکز، خبر حضور نظامیان یا شهروندان آمریکایی در چنین هواپیمایی را نیز رد کرد. 'کشور ثالت' ایرنا - خبرگزاری دولتی ایران - به نقل از "یک مقام آگاه در نیروهای مسلح" گفته است سرنشینان این هواپیما، غیرآمریکایی و "متعلق به کشور ثالث" بودند. این مقام که نامی از او برده نشده، همچنین گفته است "پس از آن كه عدم سوء نيت آنان (سرنشینان هواپیما) به اثبات رسيد، به هواپيما اجازه برخاستن و خارج شدن از كشور داده شده است". در گزارش های اولیه گفته شده بود که این هواپیمای فالکون، "به صورت غیر مجاز و بدون توجه به تذکر ماموران نیروی هوایی ایران از سمت ترکیه وارد حریم هوایی ایران شده بود". اما العالم، تلویزیون عرب زبان ایرانی به نقل از مقامات ارشد این کشور گزارش داد که هواپیمای مذکور آمریکایی و نظامی نبوده است. در گزارش خبرگزاری فارس آمده بود که "هواپیمای آمریکایی فالکون، در حالی که تلاش داشت تا در سطح پایین و خارج از دید رادار به حرکت خود ادامه دهد"، مورد شناسایی قرار گرفت و جنگنده های ایرانی با رهگیری این هواپیما ، آن را به سمت یکی از فرودگاه های ایران هدایت کرده و در این فرودگاه مجبور به فرود کردند. خبرگزاری فارس همچنین گزارش داده بود سرنشینان هواپیما در فرودگاه مورد بازجویی قرار گرفتند و پس از آنکه مشخص شد به صورت غیرعمدی وارد ایران شده اند، به آنها اجازه داده شد ایران را به مقصد قبلی شان - افغانستان - ترک کنند. در ماه آوریل سال گذشته میلادی نیز، مقام های ایرانی گفته بودند که دو فروند جنگنده بمب افکن آمریکایی، حریم هوایی ایران را نقض کرده اند. یک فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، در تاریخ 2 آوریل سال گذشته (سیزده فروردین) گفته بود این دو هواپیمای آمریکایی، همزمان با سفر محمود احمدی نژاد رئیس جمهور ایران به استان خوزستان، وارد حریم هوایی این کشور شدند. اما نیروی هوایی آمریکا، آن گزارش را رد کرده و گفته بود که 'هیچ مدرک یا نشانه ای وجود ندارد' که نشان دهد هواپیماهای آمریکایی، حریم هوایی ایران را نقض کرده باشند.
  18. ولي خداييش بار اول كه اين خبر رو بصورت FLASH NEWS يك كانالي اعلام كرد و منم سريعا به اينترنت مراجعه كردم واقعا حال كردم كه خبري شده!!
  19. همون 7 تا خوبه. مگه سعيد اكونت گالري بهت نداده هنوز؟
  20. برنده : Babakim با 7 امتياز ZAINI نيز با يك امتياز. ولي از سري بعد كاملتر بگيم اسم هواپيماهارو. نوبت كيه؟؟ :lol:
  21. 'هواپیمای خارجی مجبور به فرود در ایران شد' ایران یک هواپیمای خارجی را که به گفته مقامات، بدون اجازه وارد حریم هوایی این کشور شده، وادار به فرود کرده است. پیشتر خبرگزاری نیمه رسمی فارس گزارش داده بود که این هواپیما، آمریکایی و حامل پنج ژنرال ارشد و سه غیرنظامی آمریکایی به مقصد افغانستان بوده است. اما وزارت دفاع آمریکا - پنتاگون - و قرارگاه مرکزی نظامیان آمریکایی در منطقه خاورمیانه و آسیای مرکزی، آمریکایی بودن هواپیما یا سرنشینان آن را رد کرده اند. فارس گزارش داده بود که این هواپیمای فالکون، "به صورت غیر مجاز و بدون توجه به تذکر ماموران نیروی هوایی ایران از سمت ترکیه وارد حریم هوایی ایران شده بود". اما العالم، تلویزیون عرب زبان ایرانی به نقل از مقامات ارشد این کشور گزارش داد که هواپیمای مذکور آمریکایی و نظامی نبوده است. در گزارش خبرگزاری فارس آمده بود که "هواپیمای آمریکایی فالکون، در حالی که تلاش داشت تا در سطح پایین و خارج از دید رادار به حرکت خود ادامه دهد"، مورد شناسایی قرار گرفت و جنگنده های ایرانی با رهگیری این هواپیما ، آن را به سمت یکی از فرودگاه های ایران هدایت کرده و در این فرودگاه مجبور به فرود کردند. خبرگزاری فارس گزارش داده بود سرنشینان این هواپیما، شامل پنج ژنرال ارشد نظامی و سه غیرنظامی آمریکایی بوده اند که در فرودگاه مورد بازجویی قرار گرفتند و پس از آنکه مشخص شد به صورت غیرعمدی وارد ایران شده اند، به آنها اجازه داده شد ایران را به مقصد قبلی شان - افغانستان - ترک کنند. تکذیب آمریکا وزارت دفاع آمریکا - پنتاگون - این گزارش را تکذیب کرده و می گوید هیچکدام از هواپیماهایش، در ایران فرود نیامده است. بیل اسپیکز، از سخنگویان قرارگاه مرکزی آمریکا در خاورمیانه و آسیای مرکزی (سنت کام) هم این گزارش را رد کرد. این سخنگو به دفتر بخش فارسی بی بی سی در واشنگتن گفت هیچ هواپیمای آمریکایی وارد حریم هوایی ایران نشده است. سرگرد اسپیکز، خبر حضور نظامیان یا شهروندان آمریکایی در چنین هواپیمایی را نیز رد کرد. در ماه آوریل سال گذشته میلادی نیز، مقام های ایرانی گفته بودند که دو فروند جنگنده بمب افکن آمریکایی، حریم هوایی ایران را نقض کرده اند. یک فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، در تاریخ 2 آوریل سال گذشته (سیزده فروردین) گفته بود این دو هواپیمای آمریکایی، همزمان با سفر محمود احمدی نژاد رئیس جمهور ایران به استان خوزستان، وارد حریم هوایی این کشور شدند. اما نیروی هوایی آمریکا، آن گزارش را رد کرده و گفته بود که 'هیچ مدرک یا نشانه ای وجود ندارد' که نشان دهد هواپیماهای آمریکایی، حریم هوایی ایران را نقض کرده باشند. منبع : BBC
  22. توضيحات يک مقام آگاه در نيروهاي مسلح درباره توقيف يک فروند فالکون يک مقام آگاه در نيروهاي مسلح ضمن تکذيب فرود يک فروند هواپيماي آمريکايي، جزئيات اين موضوع را اعلام کرد. به گزارش ايرنا، اين مقام آگاه اظهار داشت: يک فروند هواپيماي جت فالکون با يک اسم پرواز نظامي در تاريخ 19 مهر 87 قصد عبور از آسمان کشور جمهوري اسلامي ايران را داشت که به علت نظامي بودن با ورود هواپيما به حريم هوايي کشور مخالفت شد و هواپيما با تغيير مسير و در ساعتي بعد با اسم پروازي غيرنظامي درخواست عبور از مسير کشور را کرد. وي اظهار داشت: با احراز اينکه هواپيماي مورد اشاره ، همان هواپيماي قبلي است، هواپيما به وسيله جنگنده هاي جمهوري اسلامي ايران به زمين نشانده شد. وي تصريح کرد: با وجود آنکه سرنشين هاي هواپيما نظامي و متعلق به کشور ثالث (غيرآمريکايي) بودند ، پس از آنکه عدم سوء نيت آنها به اثبات رسيد به هواپيما اجازه برخاستن وخارج شدن از کشور داده شد. اين مقام آگاه، اين خبر را عادي اعلام کرد. منبع: ايرنا
  23. hans به نظرت عاقلانست كه يك هواپيما با 5 تا ژنرال و 3 خدمه براي چك كردن رادارهاي يك كشور وارد يك كشور بشوند؟ كلا ميگم . جور در نمياد يا شايد اشتباهي وارد شده و يا هدف ديگه اي داشته يا......
  24. فارس نوشته خبرهاي تكميلي ارسال خواهد شد. شايد از اين طريق به جزييات هم بتونيم پي ببريم. :lol: كادر پرواز و سرنشينان اين هواپيماي آمريكايي شامل 5 ژنرال ارشد نظامي ارتش آمريكا و 3 غيرنظامي 8 تا خدمه داشته انگار جنگنده نبوده!
  25. احتمالا تا شب اين خبر در كليه رسانه هاي جهان خواهد پيچيد. گويا ژنرال هاي بالا رتبه هم توي هواپيماي آمريكايي بودن. ولي به هر حال آزاد شده اند