rasoolmr

Members
  • تعداد محتوا

    1,115
  • عضوشده

  • آخرین بازدید

تمامی ارسال های rasoolmr

  1. [quote name='mostafa_by' timestamp='1354051712' post='285185'] [b]برادر BattleMaster عزيز؛[/b] ممنون از لطفي كه داري. ولي بهتره با انسان‌هاي [color=#ff0000]بي‌حيا[/color] و[color=#ff0000] شرم [/color]كه [color=#ff0000]چشماني بسته[/color] و [color=#ff0000]دهاني باز و هتاك[/color] و[color=#ff0000] مصداقي بازر از تعريف مرحوم مطهري در كتاب جاذبه و دافعه ص 39 هستن[/color]، وارد بحث نشين. عرض بنده واضح و مشخص بود و اونايي كه بايد مي‌گرفتن، گرفتن؛ بدون مشكلي. كسائي هم كه دائماً در پي بازي‌هاي بچه گانه هستن هم با هزار و يك توضيح بنده و شما هم مشكل‌شون حل نمي‌شه. پس شما هم بايد به اين گفتار بخنديد و شاد باشيد. بالاخره هر جامعه‌اي، نياز به همه جور آدمي داره. [/quote] البته ما هم با انسانهايي بي شرم و حيا كه [color=#ff0000]چشماني بسته[/color] و [color=#ff0000]دهاني باز و هتاك[/color] و[color=#ff0000] مصداقي بازر از تعريف مرحوم مطهري در كتاب جاذبه و دافعه ص 39 هستن[/color]، وارد بحثنميشيم. عرايض اين آقا بقول خودشون كاملا واضح و روشن هست و نيازي به توضيح نداره و همه اونهايي كه بايد بگيرن گرفتن كسائي كه دائماً در پي بازي‌هاي بچه گانه هستن و دائما در حال تخريب هر كسي كه مخالف ايشون باشند و با هزار و يك توضيح بنده و امثال من هم مشكل‌شون حل نمي‌شه. گويي پيچ راديو اسرائيل هستند شايد ايشون هميشه گفتارشون براي اينه كه بخندند و شاد باشند. بالاخره هر جامعه‌اي، نياز به همه جور آدمي داره.
  2. [quote name='BattleMaster' timestamp='1354046879' post='285166'] [quote name='rasoolmr' timestamp='1354042882' post='285150'] [quote name='mostafa_by' timestamp='1354040900' post='285141'] .. . . باز مثل هميشه‌ رسانه‌هاي ايراني بر اون نام «جنگ»!! رو نهادن و البته اسمش هم شد جنگ 22 روزه (مثل اين يكي كه اسمش شد جنگ!!! 8 روزه!!). . . . پ.ن 3 : راستي. نمي‌شه خبرنگارا و مردان رسانه‌اي داخلي هم به جاي نماز صبح و شب خواندن، كمي [color=#ff0000]مشروب[/color] ميل فرموده و احياناً [color=#ff0000]زنا و ساير گناهان[/color] رو هم انجام بدن، ولي قدري به شعور مخاطبين بيشتر احترام بذارن؟! آخه جديداً خيلي سخت شده پذيرش صحت اخبار از روي عبادات منابع!! [/quote] يعني شما همينگونه هستيد يا [color=#ff0000]دوستان[/color] و منابع شما اينگونه اند ؟؟؟ !!![/quote] [b]بهتر نیست شما بجای توهین و تهمت زدن به بیشتر از [color=#ff0000]90 درصد بچه های این سایت که دوست برادر مصطفی هستند[/color] به شغل شریف ماله کشی اشتباهات رسانه ای فارس نیوز ادامه بدید !! [/b] [/quote] ايشون منظورشون رو به صراحت بيان كردن و نيازي به افاضات شما نيست . خودشون بيان و توضيح بدن . اگر اين چنين افرادي رو مي پسندن پس نميشه كسي رو از نظر ايشون مستثنا دونست . در ضمن بنده روي صحبتم با اين شخص بود كه با هتاكي تمام خبرگزاريهاي داخلي رو كمتر و بدتر از زناكاران و مشروب خوران و فاسقان و ... دونست و در ضمن كنايه هتاكانه ايشون به برخي دوستان سايت هم بود . اما شما كه هر جا اين آقا توهيني ميكنه و يا اشتباهي داره بجاي چاپلوسي بهتر نيست شغلي بهتر و شريفتر از ... برخي كاربران ديگه پيدا كنيد ؟
  3. [quote name='mostafa_by' timestamp='1354040900' post='285141'] .. . . باز مثل هميشه‌ رسانه‌هاي ايراني بر اون نام «جنگ»!! رو نهادن و البته اسمش هم شد جنگ 22 روزه (مثل اين يكي كه اسمش شد جنگ!!! 8 روزه!!). . . . پ.ن 3 : راستي. نمي‌شه خبرنگارا و مردان رسانه‌اي داخلي هم به جاي نماز صبح و شب خواندن، كمي [color=#ff0000]مشروب[/color] ميل فرموده و احياناً [color=#ff0000]زنا و ساير گناهان[/color] رو هم انجام بدن، ولي قدري به شعور مخاطبين بيشتر احترام بذارن؟! آخه جديداً خيلي سخت شده پذيرش صحت اخبار از روي عبادات منابع!! [/quote] يعني شما همينگونه هستيد يا دوستان و منابع شما اينگونه اند ؟؟؟ !!! جنگ 6 روزه اعراب و اسرائيل هم تعارفه ديگه ؟ فكر ميكنم در تعاريف اين آقايون تفنگ بازي بوده ؟ جديدا برخي استراتژيست هاي جنگي جهان ! تعريفي جديد از جنگ براي همه دنيا ارائه دادن و اون اينكه جنگ رو از شمارش تعداد روزهاش جنگ مينامند ! و عجيب اصراري هم بر جا انداختن اين كشفشون دارن ! جنگ هاي بسياري هم كه در تاريخ در عرض يك يا چند روز اتفاق افتاده و مسير و سرنوشت يك ملت و يا تاريخ رو عوض كرده جنگ نبوده بلكه فوقش مثلا كتك كاري بوده ! اون عكس رو هم ذكر نكرده مال جنگ 8 روزه هست يا نه بلكه بطور كلي عنوان كرده : [center] [b] [url="http://www.mashreghnews.ir/fa/news/173720/%D8%B9%DA%A9%D8%B3-%D8%AE%D8%A7%D8%B5%E2%80%8C%D8%AA%D8%B1%DB%8C%D9%86-%DA%A9%D9%84%D8%A7%D8%B3-%D8%AF%D8%B1%D8%B3-%D8%AF%D9%86%DB%8C%D8%A7"][color=#0000ff]عکس/ خاص‌ترین کلاس درس دنیا [/color][/url][color=#0000ff] [/color][/b][/center] [indent=1][color=#0000ff]کلاس درس دانش آموزان فلسطینی، پس از حملات رژیم صهیونیستی به نوار غزه[/color][/indent] [indent=1][url="http://www.mashreghnews.ir/fa/news/173720/%D8%B9%DA%A9%D8%B3-%D8%AE%D8%A7%D8%B5%E2%80%8C%D8%AA%D8%B1%DB%8C%D9%86-%DA%A9%D9%84%D8%A7%D8%B3-%D8%AF%D8%B1%D8%B3-%D8%AF%D9%86%DB%8C%D8%A7"]http://www.mashreghn...ن-کلاس-درس-دنیا[/url][/indent] [indent=1]البته بهتر اين مي بود كه تاريخ اون هم ذكر ميشد .[/indent] [indent=1]ولي در كل ادعاي اينكه امسال و در جنگ 8 روزه هم هيچ كلاس مشابه اين عكس در غزه نداريم يك دروغ و حمايت از جنايات اسرائيل هست[/indent]
  4. برادر عزيز متن خبر اين بود و شما اصلا اونو نخونديد : [quote name='MOHAMMAD' timestamp='1353962649' post='284986'] خبر 21 اعلام کرد که اسراییلی ها خودشون رسما برخورد 1140 موشک به مناطق [color=#ff0000]نظامی و مسکونی[/color] رو اعلام کردند. قبلا هم اعلام شده بود که 421 موشک توسط آیرون دام نابود شده. [/quote] اينكه بنده گفتم شما عدد رو در ده ضرب كنيد فكر ميكنم چندان غير طبيعي نباشه با توجه به اينكه هنوز 8 روز از جنگ گذشته و با توجه به اينكه مقاومت خودشو از مدتها قبل آماده جنگ كرده و ايران حزب الله رو به بيش از 60 هزار موشك مجهز كرده و طبيعي هست اگر حماس رو به يك سوم اين عدد مجهز كرده باشه در خلال اين چند سال كه از جنگ 22 روزه ميگذره و در خلال جنگ هم كمك ها افزايش پيدا ميكنه پس آمار موشك ها حتي ميتونه بيشتر از عدد 11000 باشه . ضمن اينكه اگر فن آوري موشك منتقل شده باشه .... در مورد شخم زدن باز شما اصلا متن من رو نخونديد كه گفته بودم [color=#ff0000]شهرهاي[/color] اسرائيل رو شخم بزنن نه بيابونهاشو. با توجه به وسعت كم فلسطين اگر 11400 موشك به شهرها اثابت كنه فكر ميكنم كمتر از شخم زدن نباشه و مورد آخري هم فرض بر اين بود كه ايران و آمريكا وارد نبرد نشده و اسرائيل به تنهايي مثل جنگ هاي سابق با اعراب مواجه بشه و حمايت ايندو كشور كما في السابق تسليحاتي از متحدينشون باشه
  5. [quote name='arminheidari' timestamp='1353965272' post='285004'] [quote name='rasoolmr' timestamp='1353963742' post='284993'] اگر اين آمار درست باشند يعني تقريبا حدود يك سوم راكت ها رو سيستم گنبد آهنين در هوا منهدم كرده و بقيه در حدود دو سوم با موفقيت فرود اومده اين يعني حداكثر موفقيت موشك هاي فجر [/quote] برای تعیین موفقیت باید از معیار و مرز مشخص شده ای جلوتر بود حالا در این جا معیار چه بوده که حداکثر موفقیت فجر را تخمین زده اید؟ [color=#ff0000]بحث مچ گیری و حال گیری نیست، سوال تخصصی و فنی است[/color] [/quote] سئوالتون نه تخصصيه و نه فني . جوابتون رو خودتون داديد دو سوم خودش معني حداكثري رو ميرسونه نيازي به تفسير نداره مگر ... اين موشك ها با موفقيت تونستن زمان براي چاره جويي اسرائيلي ها در برابر خودشون رو در كوتاه مدت سلب كنن و اون رو وادار به پذيرش شروطي كنن كه تا بحال هيچ ارتش عربي قادر به اين كار نبوده و با نبرد بدست نياورده خبر فوق ميگفت در مجموع 1561 موشك شليك شده كه 1140 موشك به هدف اصابت كرده و 420 موشك توسط سيستم گنبد آهنين منهدم شده . در صورت صحت اين آمار به اين معني هست كه بيش از دو سوم موشك ها به هدف اصابت كردن و سيستم دفاعي اسرائيل كمتر از يك سوم كارايي داشته اگر اين عدد 1561 موشك رو حدود 10 درصد توان موشكي حماس در نظر بگيريم حالا شما به اون عدد يه صفر اضافه كن يعني 15610 موشك بعنوان حد اكثر توان موشكي حماس و بخواد عملا 11420 موشك در اسرائيل فرود بياد به اين معني هست كه عملا شهر هاي اسرائيل رو شخم زدن حالا شما توان موشكي حزب الله با ده ها هزار موشك رو در نظر بگير و موشك هايي به مراتب كارآمدتر و قويتر و دقيقتر چند سال سابق بر اين گفته ميشد حزب الله داراي ذخيره 40 تا 50 هزار موشك هست حالا فرض كنيد كه همزمان از غزه و لبنان به سوي اسرائيل موشك پرتاب بشه و اسرائيل مي خواست روي همين گنبد آهنين تكيه كنه اگر جبهه سوريه به ايندو اضافه بشه و مثلا بخواد مثل جنگ هاي اوليه با اعراب ، اسرائيل در چند جبهه بجنگه ! با اين فرض كه هنوز ايران وارد جنگ نشده باشه با توجه به اينكه كه توان پاسخگويي مقاومت اسلامي منطقه در برابر اسرائيل و تكنولوژي اهدايي جهاني به اون تا بحال پا به پاي اسرائيل اومده و بلكه همواره رو به افزايش بوده و نه كاهش ، معتقدم اسرائيل ديگه قادر به شروع كردن هيچ جنگ متعارفي نيست و در هر گونه جنگي در آينده اصل موجوديتش به خطر مي افته و اسرائيل و حاميانش ناگزير به استفاده از سلاح هاي نامتعارف و هسته اي هستند .
  6. اگر اين آمار درست باشند يعني تقريبا حدود يك سوم راكت ها رو سيستم گنبد آهنين در هوا منهدم كرده و بقيه در حدود دو سوم با موفقيت فرود اومده اين يعني حداكثر موفقيت موشك هاي فجر
  7. داستان جنگ غزه به پايان رسيد اونهايي كه بيصبرانه منتظر شكستن كمر مقاومت و غزه و ويراني غزه و تمام شدن كار فلسطين و بعدش سوريه و در نهايت حزب الله و ايران بودند و خط و نشون ميكشيدند كه جوجه رو آخر پائيز ميشمارن و ... حالا كه اونچه انتظارشو داشتن بوقوع نپيوست حضرات اسرائيل پناه رو آوردن به تراشيدن توجيهات و منافع توهمي براي اسرائيل ! رسيديم به داستان سرايي و تحليل هاي مضحك و عجيب از لشكر ظفرنمون اسرائيل ! و منافع بي پايان ! از اين جنگ و استراتژي بينظير ! و معاملات با دشمنانش همچون ايران و مقاومت اسلامي منطقه ! همچنين معاملات پنهاني آمريكا با ايران بر سر اسرائيل ! و .... بنظر من اگر اسرائيلي ها مي خواستند از شكستشون يك پيروزي بسازند فكر ميكنم بهتر از اعضاي ميليتاري نميتونستند اينكار رو انجام بدن جدا اينهمه ابتكار و خلاقيت آفرين داره
  8. جواب شما اينه حمله زميني هم هيچ مشكلي از اسرائيل رو حل نميكرد و بعلاوه توان بقا رو هم نداشت همچنين پرتاب موشك رو هم نميتونست متوقف كنه و يك جنگ طولاني و بي حاصل ولي بسيار پر هزينه و تلفات رو براي اسرائيل به يادگار ميزاشت و بعلاوه مسئله سوريه هم بالكل فراموش ميشد . تازه اگر قبول كنيم ميتونست در حمله زميني به پيروزي برسه در خبر امروز به نقل از فرمانده سپاه اومده بود كه سپاه فن اوري راكت فجر 5 رو به فلسطيني ها داده بود و اين راكت بدون وقفه در حال تكثير در خود غزه هست و پاياني نداره هدايت و فرماندهي بسيار موفق و عاقلانه و صبورانه اين جنگ توسط مبارزان فلسطيني در نوع خودش در اين 60 ساله بينظير هست . بغير از حزب الله هيچ كشور عربي چنين تواني از خودش بروز نداده
  9. خوشم اومد خوب دهن اسرائيلي ها رو آسفالت كردن حمله به ايران هم بمعني درگيري دوباره با غزه و لبنان و سوريه و كل منطقه هست . كشيدن پاي اونها به ميان معركه از آب خوردن هم راحت تره همونطوريكه ديديم تحليل تحليلگران بعد از جنگ 33 روزه و بعد جنگ 22 روزه درست از آب دراومد و حتي مقداري هم جلوتر . چون پيشبيني تحليلگران اين بود كه با اين روند معكوس توان اسرائيل در استقامت در جنگ ، جنگ بعدي احتمالا 11 روز طول ميكشه . در حاليكه اين جنگ حتي كمتر از 11 روز طول كشيد با اين حساب ميشه تحليل كرد جنگ بعدي يا از جانب اسرائيل شروع نميشه و يا اگر شروع بشه شايد 1 روز بيشتر طول نكشه از همين رو شاهد بوديم كه برخي از اسرائيلي ها سخن از استفاده از بمب اتمي كردند . و اين بمعني رفتن در لاك دفاعي و تهديد شدن اصل اين رژيم هست . بنابراين ميشه حدس زد جنگ بعد از جنگ 1 روزه رو اسرائيل هرگز شروع كنندش نخواهد بود . تنها گزينه و بهترين گزينه براي اسرائيل و آمريكا براي جنگ با مقاومت اسلامي منطقه ، استفاده از سگ هاي وهابي هست . جنگ مسلمان كشان توسط شيوخ وهابي و بني حمار وهابي جماعت . هيچ چيزي باندازه اين بني حمار نميتونن جبهه اروپا و آمريكا و اسرائيل و ارتجاع عرب رو به شادماني برسونه و هيچ جنگي درصد موفقيتش باندازه اين مسلمان كش ها نيست . مطمئنا ما شاهد تشديد اقدامات سلفي ها و شروع بكار دستگاه تكفير شيوخ وهابي براي مسلمان كشي و سيل ارسال پول و سلاح توسط اعراب و تركيه و آموزش و تجهيز تروريست هاي القاعده و وهابي خواهيم بود . غريو شادي حاميان اسرائيل در سايت رو هم متاسفانه شاهد خواهيم بود . جنگ بعدي جنگ مسلمان با مسلمان خواهد بود همراه با قهقهه توام با پيروزي اسرائيل و حاميان عرب و غير عربش
  10. [quote name='arminheidari' timestamp='1353437518' post='284003'] الان حماس یا امتیاز می گیرد یا جنگ بازنده بازنده تمام خواهد شد و شانسش در جنگ بعد کم می شود بویژه با بلای سر سوریه آمده به شخصه نظرم این است که این آتش بس باید شامل لغو محاصره دریایی شود و اگرنه در جنگ بعدی اشغال غزه را شاهد خواهیم بود بویژه بدون سوریه [/quote] بعد از جنگ 33 روزه اسرائيل جنگ بعدي رو 22 دوام آورد و پس از اين خيلي از تحليلگران بر اين باور بودند كه ممكنه با اين روند جنگ بعدي اسرائيل حدود 11 روز طول بكشه اگه اين تحليل درست از آب دربياد جنگ بعدي 1 روز طول خواهد كشيد و احتمالا جنگ بعدي رو ديگه اسرائيل شروع كننده اش نخواهد بود نظريه مجبور شدن استفاده اسرائيل از بمب اتم هم ميتونه اين تحليل رو تاييد كنه
  11. شرط كافي شناختن دشمن و نيفتادن در دام دشمن و پژواك نشدن ( عامل ناخواسته شدن ) براي بوق دشمن است ميتونه يك مصداقش صداقت در نقد و خالي بودنش از اغراض و نتايج خاص و اتهام زني باشه
  12. اشتباهات جزو تفكيك ناپذير اخبار و خبرگزاريها هستند و تا مقدار مشخصي از اون قابل اغماض هست مشكل در اغراض سياسي از تكرار مكرر برخي نسبت ها و نتيجه گيري هاي خاص اونم فقط از يك خبرگزاري هست . اينكه بي پروا كسي يا كساني رو متهم به تهمت سنگيني همچون صفت دروغگويي ( و نه صرفا عدم صحت و يا اشتباه بودن برخي اخبار ) كنن مشكل از اينجا آغاز ميشه كه برخي افراد با ديدگاه خاص در پي مچگيري و اتهام زني مكرر به افراد مشخص هستند و خصوصا اينكه عامدانه اتهام رو براي اثبات غرض تكرار ميكنن و مثلا از هر خبر و يا تحليل نظامي بخوان نتايج سياسي بگيرن اين گونه عملكرد از اونجا كه نه منصفانه هست و نه دلسوزانه و مثلا براي بيان واقعيت هست و نه نتيجه اي كه گرفته شده منطقا منتج هست باعث موضعگيري ديگران ميشه
  13. فكر ميكنم مخاطب سخن من شما نبوديد براي همين اشتباه گرفتيد مخاطب كلام كساني بودند كه خط و نشون كشيدن كه : [color=#0000cd]فقط وقتی جنگ تموم شد دوست دارم ببینم چطوری قراره ماست مالیش کنید و از حماس کمر شکسته، قدرتی عظیم و رفیقی شفیق برای ایران بسازید. هنوز ماجرای بیداری اسلامی به نهایت خودش نرسیده برادر من. از قدیم گفتن جوجه رو آخر پاییز میشمرن.[/color] خبر فارس هم دروغ نبود و بنظر من نسبت دروغگويي خودش يك دروغ بود و در مورد خبرگزاري فارس اصرار بر تكرار اين تهمت با بردن نام فقط از اين خبرگزاري با ديد و اغراض سياسي از جانب برخي افراد خاص و با اهداف خاص دنبال ميشه و نه براي كشف حقيقت و يا دلسوزي براي بيان واقعيت
  14. فكر مينم دنيا فقط براي كسانيكه ميترسند جاي هولناك و مخوفي هست كه براي انكه عقب نمانند حتي حاضر به همراهي با دشمن و قبول هر چيزي هستند اگز سايت ، نظامي هست ، كسانيكه خودشون رو مشتاق امور نظامي نشون ميدن حتما ميدونند اولين شرط نظاميگري ، استقامت و پايداري زياد و داشتن روحيه و حفظ اون در هر شرايطي هست و دست و پنجه نرم كردن با شديدترين مخاطراتي كه مردم عادي توان تحملش رو ندارند كه لازمه اش داشتن [color=#ff0000]شجاعت[/color] هست . در مكتب ما ملتي كه شهادت دارد بازنده بودن براش معني نداره اگر زدن تل آويو تا كنون افسانه بود از اين به بعد نيست ، خواهيد ديد كه قدم بعدي باز هم جلوتر خواهد بود ونه عقبتر آيا اين همون اسرائيلي هست كه نامش لرزه بر اندام ارتش هاي عربي و خاورميانه اي مي انداخت ولي حالا داره واسطه براي آتش بس مي فرسته اونم براي يك گروه كوچك !!!
  15. بالاخره من جواب دروغ خبر غرق شدن ناو اسرائيلي رو نگرفتم . شما نقل كرديد اخبار گفته ناوچه اسرائيلي رو غرق كردن . درحاليكه اين حرف شما دروغ بود و هيچ خبري اين رو نقل نكرده بود بلكه تنها كسي كه چنين خبري رو براي داغ كردن تنور زده شما هستيد اخبار تنها گفته شناور اسرائيلي هدف قرار گرفت . اگر از دروغگويي مي ناليد اين ابتدا شامل خود شما هم ميشه " رطب خورده كي توان منع رطب كند " حدسيات هم براي دروغ ناميدن سقوط جنگنده اسرائيلي كافي نيست اگر اين توجيهات شما كافي بود ديگه نيازي به اخبار نبود و غيب گوها و تحليل هايي همچون تحليل شما براي خبرسازي كفايت ميكرد . اينكه كسي فهميده باشه نسبتي كه به كسي يا سايتي داده ناروا بوده خرجش فقط يه عذر خواهي رسمي و خشك و خالي هست و داشتن يه ذره شهامت نه آسمون و ريسمون بافتن و رد گم كردن ! اما برادر علي مثل اينكه ادعاي دروغگويي و شانتاژ كردن و بي اعتبار و بي آبرو كردن و هجوم بردن فقط براي برخي مجاز هست و براي بقيه خير ؟ لابد جزو ادبه ! اگر خلاف قوانين سايت هست چرا با اين آقايون برخورد نمي شه و چرا هرگز بي ادبانه تلقي نميشه و هيچگاه هشدار داده نميشه ؟
  16. [quote name='Reichsmarschall' timestamp='1353251365' post='283565'] ازاول معلوم بود ماجرای اف-16ها کلا دروغه. ولی خب بعضی دوستان که ما رو جز انسانها حساب نمیکنن باید کمی در مورد دفاع چشم و گوش بسته از فارس نیوز و دروغهاش جواب بدن. فارس گفته از خبرگزاری فرانسه نقل میکنه در حالیکه هیچ لینکی در این مورد پیدا نکردم. اگر کسی تونست پیدا کنه برای ما هم بفرسته. البته مثل همیشه ما رو ... فرض کردن و نشانی سایت براثا رو از زیر عکسها پاک نکردن. شایدم جدیدا اسم خبرگزاری فرانسه به براثا تغییر پیدا کرده. حالا میریم سراغ همین عکس ادعایی که از AFP گرفته شده و جالبه که نه در AFP و نه در gettyimages این عکس رو پیدا نمیکنید. چون اصلا مال این یه هفته نیست! [url="http://gallery.military.ir/albums/userpics/10027/13910828000231_PhotoL.jpg"][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/10027/thumb_13910828000231_PhotoL.jpg[/img][/url] به عکس کارتهای ادعایی نگاه کنید. ضمن اینکه فکر نمیکنم خلبانها وسط آسمون مدارک شناسایی با خودشون داشته باشن، باید نظرتون رو به نکته دیگه ای جلب کنم. این دو تا کارت اصلا متعلق به یک نیرو نیستن چه برسه به اینکه هر دو مال خلبانهای یک هواپیما باشن. اگر نشان نیروهای مختلف اسراییل رو بشناسید میفهمید که نشان "منوره" روی کارت اولی متعلق به موساد و نشان دومی صرفا آرم نیروهای دفاعی اسراییله! [url="http://gallery.military.ir/albums/userpics/10027/mossad2.jpg"][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/10027/thumb_mossad2.jpg[/img][/url] [url="http://gallery.military.ir/albums/userpics/10027/idfLogo.jpg"][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/10027/thumb_idfLogo.jpg[/img][/url] در حالیکه آرم نیروی هوایی اسراییل اینه: [url="http://gallery.military.ir/albums/userpics/10027/bs-021.jpg"][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/10027/thumb_bs-021.jpg[/img][/url] و پرچم هواییش هم اینه: [url="http://gallery.military.ir/albums/userpics/10027/729px-Israel_Air_Force_Flag_svg.png"][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/10027/thumb_729px-Israel_Air_Force_Flag_svg.png[/img][/url] حالا بهتره قبل از تکفیر من، دنبال توجیه این شاهکار فارس باشید یا به صورت منطقی ادعای من رو زیر سوال ببرید. جالبه که امروز اخبار داشت از غرق کردن شناور اسراییلی هم صحبت میکرد و انشاالله اینطوری که اخبار ما پیش میرن تا آخر هفته تل آویو به دست مجاهدان پیروزمند حماس فتح میشه و کلا جهودها به دریا ریخته میشن و دنیا روی صلح و آرامش رو میبینه! خدا همه ما رو از توهم بیرون بیاره. [/quote] اولا خبرگزاري فارس با يك واسطه از خبرگزاري فرانسه نقل كرده يعني بنقل از الجزيره نقل كرده و شما اگر مدعي هستيد ميتونيد اون رو با دليل و مدرك نفي كنيد نه اينكه بگيد دروغه . بعلاوه خبر منحصر به خبرگزاري فارس نيست و خبرگزاريهاي ديگه هم اين خبر رو به نقل از الجزيره و خبرگزاري فرانسه نقل كردن در ثاني اگر هم دروغ باشه خبر از الجزيره و خبرگزاري فرانسه دروغ هست نه فارس سوم اينكه شما از كجا گفتيد سقوط جنگنده اسرائيلي دروغه ؟ اين رو شما از كجا فهميديد ؟ چهارم اينكه براي گرم كردن تنور و شاهد آوردن براي حرفهاتون بدروغ گفتيد اخبار گفته شناور اسرائيلي غرق شده درحاليكه اين گفته شما دروغ آشكار هست و هيچ خبري از غرق شدن نبود بلكه صحبت از هدف قرار گرفتن ناوچه و شناور اسرائيلي بود نه غرق اون . [color=#0000cd]چجور مي خواهيد اين دروغتون رو توجيه كنيد[/color] ؟ در آخر اينكه آقايونيكه به خبرگزاري فارس تاخته بودند اصلا خبر رو نخونده بودند ( آن كس كه نداند و نخواهد كه بداند در ... بماند ) بلكه صرفا يكي اومد يه چيزي گفت كه اين عكس متعلق به واقعه ديگه هست بعد آقايون ذوق زده انگار كه مثلا چيزي گير آوردن براي حمله با خوشحالي شروع به تاختن كردند اين كار كه سياسي كاري نام داره و مرتب تكرار ميشه ( سياست گوبلز در دروغگويي و تكرار اون براي نشاندن خبر در ذهن مخاطب ) نشان از اغراض سياسي برخي اشخاص داره نه دلسوزي براي واقعيت و حقيقت
  17. واقعا نميدونم منظور برخي از آقايون در تحريف خبر و بعدش اتهام زني و لجن پراكني و عقده گشايي و فحاشي چه چيزي هست خبر خبرگزاري فارس اينه : [color=#0000cd]خبرگزاری فرانسه نیز در همین راستا عکس یکی از اعضای گردانهای شهید قسام را منتشر کرد که مدارک شناسایی دو خلبان صهیونیستی به اسارت گرفته شده را در دست داشت و به دوربین نشان می‌داد.[/color] [background=#dddddd][color=#0000cd][img]http://media.farsnews.com/media/Uploaded/Files/Images/1391/08/28/13910828000231_PhotoL.jpg[/img][/color][/background] [color=#0000cd]اما سخنگوی ارتش رژیم صهیونیستی اسارت این دو خلبان را تکذیب کرد.[/color] [url="http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13910828000523"]http://www.farsnews....=13910828000523[/url] اين خبر فارس چه اشكالي داره و كجاش دروغه ؟ واقعا اين آقايون از اينهمه دروغگويي و اتهام زني شرم نميكنن !!!! ذره اي خجالت نشانه انسان بودنه
  18. ممنون بابت تذكر بجاتون بله منظور چريك هاي فدائيان اسلام هست . [size=4]"هر کسی در این عالم فدای یک چیزی می شود.خیلی ها [color="#990066"]فدای مال و مقام و قدرت[/color] [color="#990066"]طلبی ها وهوای نفس[/color] می شوند .اما شما وقتی نام فدائی اسلام روی خودتان می گذاریددر حقیقت دارید خودتان را آماده می کنید تا [color="#006600"]فدائی اسلام[/color] شوید.این با فضیلت ترین چیزهایی است که می شود در این عالم فرض کرد.الحمد لله درجمع شما جوانان کم سال هست.پیرمرد نورانی هست.از این قبیل فاصله ها میان سنین مجاهدین برای خدا و در راه اسلام .درصدر اسلام هم دیده می شد.در کربلا هم بچه 12 و13 ساله بود.حبیب ابن مظاهر هم بود.آن چیست که دو نفر را با این سطح نابرابر از سن را به صحنه می آورد .جز ایمان واخلاص برای خدا نیست.سعی کنید ایمان و اخلاص برای خدا را هر چه بیشتر حفظ کنید.مطمئن باشید که آینده درباره شما و درباره این نسل قضاوت شیرین ودلنشین خواهد داشت... .هر کدام تک تک ستاره ای هستید که در آینده می درخشید.اسم ها مهم نیست.ممکن است یک نام فراموش شود.ممکن است شناخته نشود،اماآنچه مهم است کارها و حرکت هایی است که انجام می گیرد."[/size] [right][size=3][size=1][font="Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif"][size="3"][size=4]مقام معظم رهبری حضرت آیت الله العظمی خامنه ای(حفظه الله)[/size][/size][/font][/size][/size][/right] [right][size=3][size=1][font="Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif"][size="3"][size=4]برگرفته از فیلم سخنرانی ایشان در جمع فدائیان اسلام-پاییز 59 [/size][/size][/font][/size][/size][/right]
  19. [quote name='death' timestamp='1352998767' post='282885'] ایران هم اوایل جنگ یه گروه داشت به نام ادم خوارها که صدام برای سرشون جایزه گذاشته بود کسی چیزی در مورد اونا نمیدونه ؟ [/quote] كتابي هست به نام " شاهرخ " ايشون از فرماندهان يكي از دسته هاي چريكي شهيد سيد مجتبي هاشمي بود در جنگ هاي نامنظم . اون فيلمي كه مقام معظم رهبري رو نشون ميده در جبهه كه داره در جمع رزمندگان صحبت ميكنن و ميگن جاي همه شما در قلب ماست ، در ميان دسته ايشونه دسته ايشون دسته اي هست كه همگي از احرار هستن يعني فقط كسانيكه مشتي و لوطيگري داشتند و روحيه شون با رزمندگان يكي نبوده و قصد برگشتن از جبهه رو ميكردن ولي با ديدن شاهرخ و مرامش بسرعت جذب اين دسته ميشدن قبل از انقلاب كشتي گير بوده و حتي بكبار به مقام اول در مسابقات كشوري دست يافته . سابقه بسيار منفي و شرارت قبل از انقلاب داشته و الوات گري ولي همانند طيب حاج رضايي عاشق امام حسين (ع) بوده و عاقبت به خير ميشه [size=4]بعد از انقلاب و در جريان مبارزات امام خميني (ره) تحت تاثير انفاس قدسيه امام خميني (ره) توبه ميكنه و حر انقلاب اسلامي[/size] نام ميگيره [url="http://www.hore-enghelab.blogfa.com/post-6.aspx"]http://www.hore-engh...com/post-6.aspx[/url] كتاب رو هم ميتونيد از همين جا دانلود كنيد [size=4][font=Arial][color=#010101][font=Tahoma][color=#010101][color=#313131]شهیدی که در 31 سال عمر خود فراز و نشیب های زیادی را طی کرد، اما در آخر خوشبختانه دعای مادرش مستجاب شد و و عاقبت به خیر شد.[b]شهید شاهرخ ضرغام معروف به حر انقلاب اسلامی.[/b] مادرش می گفت سند خانه را همیشه آماده بر روی تاخچه گذاشته بود! هر روز دعوا، چاقو کشی و مکافات؟! از قد و قامت که ماشاالله کم نداشت، ارازل های به نام تهران وقتی اسم شاهرخ می آمد سوراخ موش پیدا می کزدند! اما محرم که می شد دیگر فرق داشت، حرمت امام حسین(ع) را نگه می داشت و این دهه محرمی را نه شرب خمر می کرد، نه دعوا و ... رگه هایی از جوانمردی و غیرت در او دیده می شد، توجه داشته باشید که این حد و مرزها و خط قرمزهایی که برای خود داشت باعث عاقبت به خیری او شد. روزی وارد کاباره شد و متوجه زنی شد که پشت صندوق ایستاده و آرام و قرار ندارد، وقتی از زن پرسید که مشکلت چیست، او گفت که زن با حجابی هست و مجبور شده است که در اینجا کار کند. شوهرش مرده بود و دو بچه کوچک داشت. شاهرخ اینها را که شنید غیرتش اجازه نداد که زن در آن محیط کثیف بماند. خانه برای آنها اجاره کرد و ماهیانه اجاره خانه و خرجی آنها را می داد. بدون اینکه بخواهدبه زن پیشنهاد ازدواج دهد یا اینجور مسائل که شاید اگر ما بودیم ... وقتی که نام امام خمینی(ره) بر سر زبانها افتاد، در زندگی شاهرخ نیز تغییر و تحولاتی رخ داد، از مریدان امام شد و به صف یاران امام پیوست. [/color][/color][/font][/color][/font][color=#FF0000][font=Arial][font=Tahoma]بر روی سینه اش خالکوبی کرده بود [b]" فدات شم خمینی"[/b][/font][/font][/color] [font=Arial][color=#010101][font=Tahoma][color=#010101][color=#313131]در جنگ تحمیلی به جبهه های جنوب رفت و در گروه چریک های فدائيان اسلام به فرماندهی شهید سید مجتبی هاشمی بود، اسم شاهرخ که می آمد عراقی ها از ترس غالب تهی می کردند. به او می گفتند غول آدم خوار! برای سرش جایزه گذاشته بودند. شاهرخ سر انجام در یکی از عملیات ها در سال 59 در مناطق عملیاتی آبادان به مقام شهادت رسید و شهید جاوید الاثر شد. روحش شاد و یادش گرامی[/color][/color][/font][/color][/font] [url="http://www.khomool.ir/newsdetail-104-fa.html"]http://www.khomool.i...ail-104-fa.html[/url] چند خاطره از اين شهيد[/size] [center][size=4][color=red]خاطره اول از دوستان شهید[/color][/size][/center] [center][size=4]ظاهر و باطن[/size][/center] [size=4]در پس هیکل درشت و ظاهر خشنی که شاهرخ داشت، باطنی متفاوتی وجود داشت که او را از بسیاری از همردیفانش جدا می ساخت. هیچگاه ندیدیم در محرم و صفر لب به نجاستهای کاباره بزند. ماه رمضان را همیشه روزه می گرفت و نماز می خواند. یکی از دوستانش می گفت: پدر و مادرش بسیار انسانهای با ایمانی بودند. [color=#0000CD]پدرش به لقمه حلال خیلی اهمیت می داد[/color]. مادرش هم بسیار انسان مقیدی بود. اینها بی تأثیر در اخلاق و رفتار شاهرخ نبود . [color=#0000CD]به سادات و روحانیون بسیار احترام می گذاشت. هر چه پول داشت خرج دیگران می کرد. هر جایی که می رفتیم،هزینه همه را او می پرداخت. هیچ فقیری را دست خالی رد نمی کرد. [/color] فراموش نمی کنم یکبار زمستان بسیار سردی بود. با هم در حال بازگشت به خانه بودیم . پیرمرد درشت اندامی مشغول گدایی بود و از سرما می لرزید. شاهرخ کاپشن گران قیمت خودش رادر آورد و به مرد فقیر داد. بعد هم دسته ای اسکناس از جیبش برداشت و به آن مرد داد و حرکت کرد. پیرمرد که از خوشحالی نمی دانست چه بگوید، مرتب می گفت ،جوون خدا عاقبت به خیرت کنه![/size] [center] [size=4]***[/size][/center] [size=4]صبح یکی از روزها با هم به کاباره پل کارون رفتیم . به محض ورود ،نگاه شاهرخ به گارسون جدیدی افتاد که سر به زیر، پشت قسمت فروش قرار گرفته بود . با تعجب گفت: این کیه؟ تا حالا اینجا ندیده بودمش؟! در ظاهر، زن بسیار باحیائی بود. اما مجبور شده بود بدون حجاب به این کار مشغول شود . شاهرخ جلوی میز رفت و گفت :همشیره تا حالا ندیده بودمت،تازه اومدی اینجا ؟! زن خیلی آهسته گفت: بله، من از امروز اومدم . شاهرخ دوباره با تعجب پرسید : تو اصلا قیافت به این جور کارها و این جور جاها نمی خوره،اسمت چیه؟ قبلا چیکاره بودی؟ زن در حالی که سرش رو بالا نمی گرفت گفت: مهین هستم، شوهرم چند وقته که مرده، مجبور شدم که برای اجاره خانه و خرجی خودم و پسرم بیام اینجا! شاهرخ ،حسابی به رگ غیرتش برخورده بود ،دندانهایش را به هم فشار می داد ،رگ گردنش زده بود بیرون ،بعد دستش رو مشت کرد و محگم کوبید روی میز و با عصبانیت گفت: ای لعنت بر این مملکت کوفتی!! بعد بلند گفت: همشیره راه بیفت بریم، شاهرخ همینطور که از در بیرون می رفت رو کرد به ناصر جهود و گفت: زود بر می گردم! مهین هم رفت اتاق پشتی و چادرش رو سر کرد و با حجاب کامل رفت بیرون. بعد هم سوار ماشین شاهرخ شد و حرکت کردند. مدتی از این ماجرا گذشت. من هم شاهرخ را ندیدم. تا اینکه یک روز در باشگاه پولاد همدیگر را دیدیم . بعد از سلام و علیک ،بی مقدمه پرسیدم: راستی قضیه اون مهین خانم چی شد؟ اول درست جواب نمی داد. اما وقتی اصرار کردم گفت: دلم خیلی براشون سوخت ، اون خانم یه پسر ده ساله به اسم رضا داشت. صاحب خونه بخاطر اجاره، اثاث ها رو بیرون ریخته بود . من هم یه خونه کوچیک تو خیابون نیرو هوائی براشون اجاره کردم. به مهین خانم هم گفتم: تو خونه بمون بچه ات رو تربیت کن، من اجاره و خرجی شما رو میدم!![/size] [center] [size=4][color=red]خاطره دوم از دوستان شهید[/color][/size][/center] [center][size=4]محرم[/size][/center] [size=4]عاشق امام حسین علیه السلام بود. شاهرخ از دوران کودکی علاقه شدیدی به آقا داشت . این محبت قلبی را از مادرش به یادگار داشت . راه اندازی هیئت با کمک دوستان ورزشکار، عزاداری و گریه برای سالار سهیدان در سطح محل،آن هم قبل از انقلاب از برنامه های محرم او بود . هر سال در روز عاشورا به هیئت جواد الائمه علیه السلام در میدان قیام می آمد. بعد هم همراه دسته عزاداری حرکت می کرد . پیرمرد عالمی به نام سید علی نقی تهرانی مسئول و سخنران هیئت بود. شاهرخ را هم خیلی دوست داشت. در عاشورای سال 57، ساواک به بسیاری از هیئتها اجازه حرکت نمی داد. اما با صحبتهای شاهرخ، دسته هیئت جواد الائمه علیه السلام مجوز گرفت . صبح عاشورا دسته حرکت کرد. ظهر هم به حسینیه برگشت. شاهرخ میاندار دسته بود. محکم وبا دو دست سینه می زد. نمی دانم چرا، اما آنروز حال و هوای شاهرخ با سالهای گذشته بسیار متفاوت بود . موقع ناهار ، حاج آقا تهرانی کنار شاهرخ نشسته بود. بعد از صرف غذا،مردم به خانه هاشان رفتند . اما حاج آقا در حسینیه ماند و با شاهرخ شروع کرد به صحبت کرد. ما چند نفر هم آمدیم و در کنار حاج آقا نشستیم . صحبنهای او به قدری زیبا بود که گذر زمان را حس نمی کردیم . این صحبتها تا اذان مغرب به طول انجامید. بسیار هم اثر بخش بود. من شک ندارم ،اولین جرقه های هدایت ما در همان عصر عاشورا زده شد. آن روز،بعد از صحبتهای حاج آقا و پرسشهای ما، حرّ دیگری متولد شد.آن هم سیزده قرن پس از عاشورا! حرّی به نام شاهرخ ضرغام برای نهضت عاشورایی حضرت امام (ره)[/size] [center] [size=4][color=red]خاطره سوم از علیرضا کیانپور (برادر شهید)[/color][/size][/center] [center][size=4]انقلاب[/size][/center] [size=4]هر شب در تهران تظاهرات بود. اعتصابات و درگیریها همه چیز را به هم ریخته بود . از مشهد که بر گشتیم . شاهرخ برای نماز جماعت رفت مسجد. خیلی تعجب کردم. فردا شب هم برای نماز مسجد رفت . با چند تا از بچه های انقلابی آنجا آشنا شده بود. در همه تظاهراتها شرکت می کرد. حضور شاهرخ با آن قد و هیکل و قد، قوت قلبی برای دوستانش بود . البته شاهرخ از قبل هم میانه خوبی با شاه و درباری ها نداشت. بارها دیده بودم که به شاه و خاندان سلطنت فحش می دهد. [color=#FF0000]ارادت شاهرخ به امام تا آنجا رسید که در همان ایام قبل از انقلاب سینه اش را خالکوبی کرده بود. روی آن هم نوشته بود: فدات شم خميني[/color][/size] [center][size=4][color=red]خاطره چهارم از دوستان شهید[/color][/size][/center] [center][size=4]كله پاچه[/size][/center] [center][size=4]مرتب ميگفت نميدونم بايد هر طور شده كله پاچه پيدا كني ! گفتم آخه شاهرخ تو اين آبادان محاصره شده غذا هم درست پيدا نميشه چه برسه به كله پاچه !؟ بالاخره با كمك يكي از آشپزها كله پاچه فراهم شد گذاشتم داخل يك قابلمه بعد هم بردم مقر شاهرخ و نيروهاش . فكر كردم قصد خوشگذراني و خوردن كله پاچه دارند اما شاهرخ رفت سراغ چهار اسيري كه صبخ همان روز گرفته بودند . آنها را آورد و روي زمين نشاند . يكي از بچه ها ي عرب را هم براي ترجمه آورد بعد شروع كرد به صحبت كردن :[/size][/center] [center][size=4]خبر داريد ديروز فرمانده يكي از گروهان هاي شما اسير شد ؟ اسراي عراقي با علامت سر تاييد كردند .[/size][/center] [center][size=4]بعد ادامه داد شما متجاوزيد . شما به ايران حمله كرديد ما هر اسيري را بگيريم مي كشيم و مي خوريم !![/size][/center] [center][size=4]مترجم هم خيلي تعجب كرده بود . اما سريع ترجمه ميكرد . هر چهار اسير عراقي ترسيده بودند و گريه مي كردند . من و چند نفر ديگه از دور نگاه ميكرديم و ميخنديديم . شاهرخ بلافاصله به سمت قابلمه كله پاچه رفت . بعد هم زبان كله را درآورد جلوي اسرا آمد و گفت : فكر ميكنيد شوخي ميكنم ؟ اين چيه ؟ ... جلوي هر چهار نفرشان گرفت . ترس سربازان عراقي بيشتر شده بود مرتب ناله مي كردند . شاهرخ ادامه داد اين زبان فرمانده شماست !! زبان ميفهميد ، زبان ! زبان خودش را هم بيرون آورد و نشانشان داد بعد بدون مقدمه گفت : شما بايد بخوريدش ! من و بچه هاي ديگه مرده بوديم از خنده ، براي همين رفتيم پشت سنگر . شاهرخ مي خواست با زور زبان را به خورد آنها بدهد . وقتي حسابي ترسيدند خودش آن را خورد ! بعد رفته بود سر قابلمه و سراغ چشم كله و حسابي آنها را ترسانده بود .[/size][/center] [center][size=4]ساعتي بعد در كمال تعجب هر چهار اسير عراقي را آزاد كرد ! البته يكي از آنها افسر بعثي عراقي بود را بيشتر اذيت كرد . بعد هم بقيه كله پاچه را داغ كردند و با رفقايش تا آخرش را خوردند . آخر شب ديدم در گوشه اي تنها نشسته . رفتم و كنارش نشستم . بعد پرسيدم : آقا شاهرخ يك سئوال دارم ، اين كله پاچه ، ترسوندن عراقي ها و آزادكردنشون !؟ براي چي اين كارها رو كردي ؟[/size][/center] [center][size=4]شاهرخ خنده تلخي كرد . بعد از چند لحظه سكوت گفت ببين : يك ماه و نيم از جنگ گذشته ، دشمن هم از ما نميترسه ، مي دونه ما قدرت نظامي نداريم . نيروي نفوذي دشمن هم خيلي زياده . چند روز پيش اسراي عراقي را رو فرستاديم عقب جالب اين بود كه نيروهاي نفوذي دشمن اسرا رو از ما تحويل گرفتتند و بعد هم اونها رو آزاد كردند . ما بايد ترسي تو دل نيروهاي دشمن مي انداختيم . اونها نبايد جرات حمله پيدا كنند . مطمئن باش قضيه كله پاچه خيلي سريع بين نيروهاشون پخش مي شه[/size][/center] [center][size=4]از اينجا بود كه اسم دسته شد دسته آدم خوارها[/size][/center] [center] [size=4][color=red]خاطره پنجم از دوستان شهید[/color][/size][/center] [center][size=4]اسیر[/size][/center] [size=4]آخر شب بود. شاهرخ مرا صدا کرد و گفت: امشب برای شناسایی می ریم جاده ابوشانک. با عبور از میان نیروهای دشمن به یکی از روستاها رسیدیم. دو افسر عراقی داخل یک سنگر نشسته بودند. یکدفعه دیدم سر نیزه اش را برداشت و رفت سمت آنها ،با تعجب گفتم: شاهرخ چیکار می کنی؟! گفت: هیچی فقط نگاه کن !مطمئن شد کسی آن اطراف نیست. خوب به آنها نزدیک شد. با شگردی خاص هر دوی آنها را به اسارت در آورد و برگشت. کمی از روستا دور شدیم. شاهرخ گفت: اسیر گرفتن بی فایده است. باید اینها رو بترسونیم. بعد چاقویی برداشت. شروع کرد به تهدید آنها. میگفت: شما رو می کشم و می خورم. دست و پا شکسته عربی صحبت می کرد. اسیرها حسابی ترسیده بودند. گریه می کردند. التماس می کردند. شاهرخ هم ساعتی بعد آنها را آزاد کرد! مات و مبهوت به شاهرخ نگاه می کردم. برگشت به سمت من و گفت :باید دشمن از ما بترسد. باید از ما وحشت داشته باشد. من هم کار دیگری به ذهنم نرسید! شبهای بعد هم همین کار را تکرار کرد. اسیر را حسابی می ترساند و رها می کرد. مدتی بعد نیرو های ما سازمان یافته شدند. شاهرخ هم اسرا را تحویل می داد . این کار او دشمن را عجیب به وحشت انداخته بود تا اینکه؛ از فرماندهی اعلام شد: نیرو های دشمن از یکی از روستاها عقب نشینی کردند. قرار شد من به همراه شاهرخ جهت شناسایی به آنجا برویم. معمولاً هم شاهرخ بدون سلاح به شناسایی می رفت و با سلاح برمی گشت !! ساعت شش صبح و هوا روشن بود . کسی را هم در آنجا ندیدیم . در حین شناسایی ودر میان خانه های مخروبه روستا یک دستشویی بود. که نیروهای محلی قبلا با چوب و حلبی ساخته بودند . شاهرخ گفت من نمی تونم تحمل کنم . می رم دستشویی !! گفتم: اینجا خیلی خطرناکه مواظب باش . من هم رفتم پشت یک دیوار و سنگر گرفتم . یکدفعه دیدم یک سرباز عراقی ،اسلحه به دست به سمت ما می آید . از بی خیالی او فهمیدم که متوجه ما نشده . او مستقیم به محل دستشویی نزدیک می شد . میخواستم به شاهرخ خبر بدهم اما نمی شد . کسی همراهش نبود . از نگاه های متعجب او فهمیدم راه را گم کرده . ضربان قلبم به شدت زیاد شده بود . اگر شاهرخ بیرون بیاید ؟ سرباز عراقی به مقابل دستشویی رسید . با تعجب به اطراف نگاه کرد. یکدفعه شاهرخ با ضربه لگد در را باز کرد و فریاد کشید : وایسا!! سرباز عراقی از ترس اسلحه خود را انداخت و فرار کرد . شاهرخ هم به دنبالش می دوید . از صدای او من هم ترسیده بودم . رفتم و اسلحه اش را برداشتم . بالاخره شاهرخ او را گرفت و به سمت روستا برگشت . سرباز عراقی همینطور ناله و التماس می کرد . می گفت :تو رو خدا منو نخور!! کمی عربی بلد بودم . تعجب کردم و گفتم چی داری می گی؟ سرباز عراقی آرام که شد به شاهرخ اشاره کرد و گفت :فرماندهان ما قبلاً مشخصات این آقا رو داده بودند . به همه ما هم گفتنه اند: اگر اسیر او شوید شما را می خورد !! برای همین نیروهای ما از این منطقه و از این آقا می ترسند . خیلی خندیدیم شاهرخ گفت: من اینمه دنبالت دویدم و خسته شدم . اگه می خوای نخورمت باید منو تا سنگر نیروهامون کول کنی ! سرباز عراقی شاهرخ را کول کرد وحرکت کردیم . چند قدم که رفتیم گفتم : شاهرخ، گناه داره تو صد و سی کیلو هستی این بیچاره الان میمیره . شاهرخ هم پایین آمد. بعد از چند دقیقه به سنگر نیروهای خودی رسیدیم و اسیر را تحویل دادیم . شب بعد، سید مجتبی همه فرماندهان گروههای زیر مجموعه فداعیان اسلام جمع کرد و گفت: برای گروههای خودتان ،اسم انتخاب کنید و به نیرو هایتان کارت شناسایی بدهید. شیران درنده ، عقابان آتشین،اینها نام گروههای چریکی بود . شاهرخ هم نام گروهش را گذاشت : آدم خوارها!! سید پرسید :این چه اسمیه؟ شاهرخ هم ماجرای کله پاچه و اسیر عراقی را با خنده برای بچه ها تعریف کرد. [/size] [center] [size=4][color=red]خاطره ششم از علیرضا کیانپور (برادر شهید)[/color][/size][/center] [center][size=4]یاد گذشته[/size][/center] [size=4]دومین روز حضور من در جبهه بود. تا ظهر در مقر بچه ها در هتل کاروانسرا بودم ،پسرکی حدود پانزده سال همیشه همراه شاهرخ بود . مثل فرزندی که همواره با پدر است. تعجب من از رفتار آنها وقتی بیشتر شد که گفتند:این پسر، رضا فرزند شاهرخ است!! اما من که برادرش بودم خبر نداشتم . عصر بود که دیدم شاهرخ در گوشه ای تنها نشسته. رفتم و در کنارش نشستم. بی مقدمه و با تعجب گفتم: این آقا رضا پسر شماست!؟ خندید و گفت: نه ،مادرش اون رو به من سپرده . گفته مثل پسر خودت مواظب رضا باش . گفتم مادرش دیگه کیه؟ گفت:مهین همون خانمی که تو کاباره بود. آخرین باری که براش خرجی بردم گفت: رضا خیلی دوست داره بره جبهه.من هم آوردمش اینجا. ماجرای مهین را میدانستم ،برای همین دیگر حرفی نزدم. چند نفری از رفقا آمدند وکنار ما نشستند. صحبت از گذشته و قبل از انقلاب ، شاهرخ خیلی تو فکر رفته بود. بعد هم با آرامی گفت :مهربونی اوستا کریم رو میبینید! من یه زمانی آخرای شب میرفتم میدون شوش . جلوی کامیون ها رو می گرفتیم . اونها رو تهدید می کردیم . ازشون باج سبیل و حق حساب می گرفتیم . بعد می رفتیم با اون پولها زهر ماری می خریدیم و می خوردیم . زندگی ما تو لجن بود اما خدا دست ما رو گرفت . امام خمینی رو فرستاد تا ما رو آدم کنه . البته بعداً هر چی پول درآوردم به جای اون پولها صدقه دادم . بعد حرف از کمیته و روز های اول انقلاب شد . شاهرخ گفت :گذشته من انقدر خراب بود که روزهای اول ،توی کمیته برای من مامور گذاشته بودند !فکر می کردند که من نفوذی ساواکی ها هستم! همه ساکت بودند و به حرفهای شاهرخ گوش می کردند . بعد با هم حرکت کردیم و رفتیم برای نماز جماعت . شاهرخ به یکی از بچه ها گفت :برو نگهبان سنگر خواهرها رو عوض کن . با تعجب پرسیدم : مگه شما رزمنده زن هم دارید؟گفت : آره چند تا خانم از اهالی خرمشهر هستند که با ما به آبادان آمدند . برای اینکه مشکلی پیش نیاد برای سنگر آنها نگهبان گذاشتیم . کمی جلو تر یک مخزن بزرگ آب بود. بچه ها می گفتند: شاهرخ هر دو روز یک بار اینجا می آید و با لباس زیر آب می رود و غسل شهادت می کند. [/size] [center] [size=4][color=red]خاطره هفتم از دوستان شهید[/color][/size][/center] [center][size=4]گروه پیشرو[/size][/center] [size=4]شب بود که با شاهرخ به دیدن سید مجتبی رفتیم . بیشتر مسئولین گروه ها هم نشسته بودند. سید چند روز قبل اعلام کرده بود :برادر ضرغام معاون بنده در گروه فدائیان اسلام است . سید قبل از شروع جلسه گفت :آقا شاهرخ ،اگه امکان داره اسم گروهت رو عوض کن . اسم آدم خوارها برازنده شما و گروهت نیست ! بعد از کمی صحبت اسم گروه به پیشرو تغییر یافت . سید ادامه داد :رفقا ،سعی کنید با اسیر رفتار خوبی داشته باشید .مولا امیر المومنین علیه السلام سفارش کرده اند که،با اسیر رفتار اسلامی داشته باشید . اما متأسفانه بعضی از رفقا فراموش ومیکنند . همه فهمیدند منظور سید کار های شاهرخه خودش هم خندش گرفت .سید و بقیه بچه ها هم خندیدند . سید با خنده زد سر شانه شاهرخ و گفت :خودت بگو دیشب چیکار کردی ؟! شاهرخ هم خندید و گفت :با چند تا از بچه ها رفته بودیم شناسایی ،بعد هم کمین گذاشتیم و چهار تا عراقی رو اسیر گرفتیم . تو مسیر برگشت پای من خورد به سنگ و حسابی درد گرفت. کمی جلوتر یه در آهنی پیدا کردیم. من نشستم وسط در و اسرای عراقی چهار طرفش را بلند کردند. مثل پادشاهای قدیم شده بودیم. نمی دونید چقدر حال میداد ! وقتی به نیروهای خودی رسیدیم دیدم سید داره با عصبانیت نگاهم می کنه ، من هم سریع پیاده شدم و گفتم : آقا سید ، این ها اومده بودند ما رو بکشند ، ما فقط ازشون سواری گرفتیم. اما دیگه تکرار نمی شه.[/size] [center] [size=4][color=red]خاطره هشتم از دوستان شهید[/color][/size][/center] [center][size=4]بشکه[/size][/center] [size=4]نیروهای دشمن هر از چند گاهی به داخل مواضع ما پیشروی میکردند .ما هم تا آنجا که توان داشتیم با آنها مقابله می کردیم .در یکی از شبهای آبان ماه ،نیرو های دشمن با تمام قوا آماده حمله شدند .سید هر چقدر تلاش کرد که از ارتش سلاح سنگین دریافت کند نتوانست . همه مطمئن بودند که صبح فردا ،دشمن حمله وسیعی را آغاز می کند . نیروهای ما آماده باش کامل بودند ،اما دشمن با تمام قوا آمده بود . شب بود،همه در فکر بودند که چکار باید کرد ناگهان سید گفت :هر چی بشکه خالی تو پالایشگاه داریم ،بیارید توی خط می خواهیم یک کار سامورایی انجام بدیم ! با تعجب گفتم :بشکه ؟گفت :معطل نکن .سریع برو ! نیمه های شب تعداد زیادی بشه در بین سنگرهای نزدیک به دشمن توزیع شد . اما هیچ کس نمی دانست چرا! ما باید جلوی دشمن را می گرفتیم . برای اینکار باید خاکریز میزدیم .ساعتی بعد حسین لودرچی با لودر موجود در مقر به خط آمد و مشغول زدن خاکریز شد . بچه ها هم با وسایل مرتب به بشکه ها می کوبیدند . این صدا ها باعث می شد که صدای لودر به گوش دشمن نرسد هر کس هم که از دور صداها را میشنید یقین می کرد که اینها صدای شلیک است ! دشن فکر کرده بود ما قصد خمله داریم . همزمان با این کار،بچه ها چند گلوله خمپاره و آر پی جی هم شلیک کردند . چند نفر از بچه های گروه شاهرخ ،فانوس روشن را به زیر شکم الاغ بستند و به سمت دشمن حرکت دادند !با این کار دشمن تصور می کرد که نیروهای ما در حال پیشروی هستند . هر چند سید مجتبی از این کار ناراحت شد و گفت :نباید حیوانات را اذیت کرد . اما در نهایت ناباوری صبح فردا خاکریز بزرگی از کنار جاده تا میدان تیر کشیده شده بود . دشمن گیج شده بود . آنها نمی دانستند که این خاکریز کی زده شده . تمام سنگرهایی که دشمن برای حمله آماده کرده بود خالی شده بود شاهرخ با نیروهایش برای پاکسازی حرکت کردند . دشمن مهمات زیادی را به جای گذاشته بود . من به همراه شاهرخ و دو نفر دیگر به سمت سنگرهای دشمن رفتیم . جاده ای خاکی در مقابل ما بود . باید از عرض آن عبور می کردیم . آرام و در سکوت کامل به جاده نزدیک شدیم .جاده از سطح زمین بلند تر بود . یک دفعه دیدم در داخل سنگر آن سوی جاده یک افسر دیدبان عراقی به همراه یک سرباز نشسته اند . افسر عراقی با دوربین،سمت چپ خود را نگاه می کرد . آنها متوجه حضور ما نبودند . ما رو به روی آنها اینطرف جاده بودیم . شاهرخ به یکباره کارد خود را برداشت !از جا بلند شد . بعد هم با آن چهره خشن و با تمام قدرت فریاد زد ،تکون نخور !! و به سمت سنگر دیدبانی دوید ،از فریاد او من هم ترسیدم . ولی بلا فاصله به دنبال شاهرخ رفتم . وارد سنگر دشمن شدم ،با تعجب دیدم که افسر دیدبان روی زمین افتاده و غش کرده !سرباز عراقی هم دستانش را بالا گرفته و از ترس می لرزد . بالای سر دیده بان رفتم .افسری حدود چهل سال بود . نبض او نمی زد سکته کرده و در دم مرده بود ! دستان سرباز را بستم . ساعتی بعد دیگر بچه های گروه رسیدند ،اسیر را تحویل دادیم . با بقیه بچه ها برای ادامه پاکسازی حرکت کردیم . ظهر، در کنار جاده بودیم که با وانت ناهار را آوردند یک قابلمه بزرگ برنج بود . قاشق و بشقاب نداشتیم آب برای شستن دستان هم نبود ،با همان وضعیت ناهار خوردیم و بر گشتیم .[/size] [center][size=4][color=red]خاطره نهم از دوستان شهید[/color][/size][/center] [center][size=4]جایزه[/size][/center] [size=4]در آبادان بودم. به دیدن دوستم در یکی از مقرها رفتم . کار او به دست آوردن اخبار مهم از رادیو تلوزیون عراق بود ،این خبر ها را هم به سید و فرماندهان می داد .تا مرا دید گفت :یازده هزار دینار چقدر می شه ؟ با تععجب گفتم :نمی دونم ،چطور مگه؟ گفت :الان عراقی ها در مورد شاهرخ صحبت می کردند با تعجب گفتم: شاهرخ خودمون !؟ فرمانده گروه پیشرو ؟! گفت: آره ،حسابی هم بهش فحش دادند. انگار خیلی ازش ترسیده اند. گوینده عراق می گفت: این آدم شبیه قول می مونه . اون آدمخواره هر کی سر این جلاد رو بیاره ،یازده هزار دینار جایزه می گیره . دوستم ادامه داد: تو خرمشهر که بودیم برای سر شهید شیخ شریف جایزه گذاشته بودند ،حالا هم برای شاهرخ ،بهش بگو بیشتر مراقب باشه .[/size] [size=4][color=red]خاطره دهم از محمد تهراني[/color][/size] روزهاي آخر سه روز تا شروع عمليات مانده بود . شب جمعه براي دعاي كميل به مقر نيروها در هتل آمديم. شاهرخ همه نيروهايش را آورده بود . رفتار او خيلي عجيب شده بود . وقتي سيد دعاي كميل را مي خواند شاهرخ در گوشه اي نشسته بود . از شدت گريه شانه هايش ميلرزيد ! با ديدن او ناخودآگاه گريه ام گرفت . سرش پائين بود و دستانش به سمت آسمان . مرتب مي گفت الهي العفو ... سيد خيلي سوزناك مي خواند . اخر دعا گفت : عمليات نزديكه ، خدايا اگه ما لياقت داريم ما رو پاك كن و شهادت رو نصيبمان كن . بعد گفت : دوستان شهادت نصيب كسي ميشه كه از بقيه پاكتر باشه . برگشتم به سمت عقب ، شاهرخ سرش را به سجده گذاشته بود و بلند بلند گريه مي كرد ! صبح فردا يكي از خبرنگاران تلويزيون به ميان نيروها آمد و با همه مصاحبه كرد . اين فيلم چند بار از صدا و سيما پخش شده . وقتي دوربين در مقابل شاهرخ قرار گرفت چند دقيقه اي صحبت كرد . در پايان صحبت ها گفت "[color=#ff0000]راه ما راه امام حسين است . از خدا مي خواهم شهادت را نصيب ما بگرداند [/color]"
  20. حتي اگر به اين عزيزان اسم شهيد نگن ولي هيچ شكي نيست كه عند الله اجر شهادت دارند خوشا به حالشون كه در حين خدمت به كشور و خلق خدا و مصدومان و بيماران به لقاي خدا رفتند و نه در حين غفلت و يا حالت معمولي و يا هر حالت ديگه
  21. ابتدا خير مقدم به دوست عزيز استاد پاتريوت عزيز بعد از مدتي چشممون به جمال دوست روشن شد كم پيدايي بزرگوار [quote name='Life' timestamp='1352804497' post='282258'] [quote name='rasoolmr' timestamp='1352793140' post='282234'] خدايا چه مي شد اگر امروز ده مرد مثل متوسليان به كشور هديه ميدادي [/quote]هيچ اتفاقي نمي افتاد چون هميشه يه عده پيدا ميشن كه مقابل حرف حساب بايستن و سريعا شخصيت و رفتار و گفتار طرف رو بكوبن و محكومش كنن به تحجر وشخصيتش رو تخريب كنن در جامعه امروز ما هم چنين نفراتي هنوز هستند اما كثرت قدرتمند و ثروتمند جامعه نه دوست دارند و نه بر عكس ژست روشن فكري كه بخود مي گيرند اجازه مي دهند كه اين گونه افراد حرف خودشون رو بزنند [/quote] دوست عزيز از سخن شما در اينكه چنين اسطوره هايي رو به تعداد در حال حاضر داشته باشيم با شما همعقيده نيستم ضرب المثلي كه داريم اينه كه يك مرد جنگي به از صد هزار - و در حال حاضر يك حاج احمد به از صدها هزار هست . همونطوريكه اعتقاد ندارم هم اكنون مثلا ما ده ها نفر مثل امام خميني (ره) داشته باشيم . اگر مقام معظم رهبري جانشين برحقشون نبودند ميگفتم در حال حاضر قحط الرجال در ايران هست . بقول سردار حاج قاسم : حمام زنانه است و همه دارند عربده مردانه ميكشند اين مواهب الهي ممكنه در هر صد سال يكبار در كشور خلق بشن . اينها محصول تربيت امام خميني ( ره ) و مجاهدت بيش از صدساله ملت و تربيت صدها ساله فرهنگي هستند كه در يك زمان و مكان و موقعيت خاص منجر به تولد يكنفر اينچنين ميشه . هر يكنفر اينها ميتونه مسير تاريخ رو عوض كنه و سرنوشت ملتي رو دگرگون كنه . بيچاره ملتي كه در هنگام احتياج از چنين افرادي خالي باشه كلامي كه حاج احمد در اينجا گفته بمعني عظمت ايران و احياي اون و زنده كردنش هست . هميشه در مقابل افق دست نيافتني نگاهش من يكي كه سر تعظيم فرود ميارم ملتي كه حتي در الفاظ احوال پرسي و معموليش هم بدبخت و دريوزه باشه و مهمتر از اون اينكه اين درد رو حتي درك هم نكنه و بيچاره تر اينكه افتخار هم بكنه و بهش غرور كادب هم دست بده هيچ اميدي بهش نيست هيچ قله اي رو فتح نخواهد كرد و به هيچ افتخاري نخواهد رسيد .
  22. خدا میدونه خانواده شهدا هربار که به عکس شهیدشون نگاه میکنند چه میکشند اگر "مزد جهاد، شهادت است” مزد صبر خانواده شهدا هم اجر شهادت است .
  23. گزاشتن هندونه زیر بغل سیاستمداران ایران و کاهش تنش در ایام حساس انتخابات و گرفتن رای در انتخابات آمریکا