mahdi345n

تاپیک جامع شهید رسول حیدری ( اولین شهید ایرانی در جنگ بوسنی )

امتیاز دادن به این موضوع:

Recommended Posts

مستند زندگی شهید رسول حیدری، اولین شهید ایرانی در بوسنی قرار است شنبه و یکشنبه ساعت 20:20 از شبکه اول سیما پخش شود.

به گزارش بولتن، این فیلم مستند که در دو قسمت و در روزهای شنبه و یکشنبه ساعت 20 و 20 دقیقه از شبکه اول سیما در قالب مجموعه روایت فتح، پخش خواهد شد، زندگی و شهادت فردی را روایت می کند که در بوسنی منشأ خدمات ارزشمند برای مردم بی پناه، به ویژه قشر جوان و مشتاق این کشور می شود.


he1.jpg


شهید رسول حیدری فردی بود که رهبر انقلاب خطاب به خانواده شهید رسول حیدری فرموده اند:

«...ما دلمان برای از دست دادن این عزیز و سایرعزیزان می سوزد لکن سعادتی از این بالاتر نیست. من بارها گفته ام میدان بوسنی، جنگ اسلام وکفر تنها نیست بلکه از این بالاتر است، دروازه ورود به غرب و اروپا است،آنجا مسأله اش بالاتر از جنگ عراق و ایران است. کسی که برود آنجا و محیط امن خانواده را رها کند، مقامش خیلی بالاتر است. خداوند به او اجر دهد، خداوند به شما هم اجر بدهد. البته دل‌های شما ملتهب است. خداوند این داغ را کم کند و اجر به شما عطا کند...»

زندگینامه

روز اول فروردین 1339 چشمان منتظر خانواده ای به نور او روشن شد. چه کسی آن روز می دانست آن نوزاد که رسول نام گرفت سردار عشق است، چه کسی در خاطرش می گنجید قلب کوچکی که تندتر از تیک تاک ساعت می تپید روزی ماوای بي‌پناهان بوسني خواهد شد.

رسول دوره ابتدایی را در مدرسه پانزده بهمن در شهرستان ملایر تحصیل کرد. روحیه بلند رسول ازهمان کودکی، از او شخصیتی مردانه پدید می آورد و هوش و ذکاوت و رفتار مردانه اش او را ازهمکلاسی هایش متمایز مي‌كرد.

خانواده رسول مدتی به اهواز مهاجرت می کنند و رسول سال دوم و سوم دبیرستان را در آن جا می گذراند. در اهواز، بیشتر اوقاتش را به سیر و سلوک معنوی سپری می کند، پس از بازگشت از اهواز، در ملایر به هنرستان فنی می رود و به ادامه تحصیل می پردازد.

فعالیت های شهید پیش از پیروزی انقلاب اسلامی

رسول در هنرستان فنی ملایر، با مطالعات متنوع با الفبای سیاست آشنا می شود و از همان زمان وارد مسائل اجتماعی و سیاسی می‌شود. سال های آخر هنرستان در حدود 18 سالگی رسول مصادف با آغاز جرقه های انقلاب است و امام، پاکان را به سوی خود جذب می‌کند. رسول از جمله جوانانی است که در بر پایی تظاهرات و پخش اعلامیه های امام نقش فعال دارد. بیشتر اوقات خود را در محافل مذهبی و مجالس سخنرانی سپری می کند. در هنرستان انشاهای سیاسی می نویسد و برای هم کلاسی هایش می‌خواند، معلم ادبیات وی در این مورد می گوید یک بار رسول انشایی نوشته بود که وقتی سر کلاس خواند به او گفتم پسر جان، با این حرف ها مواظب باشد سرت را به باد ندهی. بعدها فهمیدم که رسول واقعاً فردی شجاع و پر شهامت است.

پایبندی رسول به دستورهای دینی و دلسوزی اش نسبت به پابرهنگان، او را جلودار حرکت های مردمی در شهر ملایر می کند. با اوج گیری انقلاب اسلامی، رسول به مبارزات و فعالیت هایش علیه رژیم وسعت می بخشد و بیشتراوقات خود را صرف پخش اعلامیه ها و نوارهای حضرت امام می کند.

رسول برای از بین بردن عوامل فساد و تباهی فشر جوان سخت تلاش می کند. او در تشکل های مردمی و ترغیب قشر جوان به راهپیمایی و تظاهرات علیه رژیم به فعالیت می پردازد و فعالیت های مذهبی و سیاسی انجام می دهد. در راهپیمایی ها به عنوان جلودار حرکت می کند. یک بار نیز نیروهای شهربانی او را دستگیر مي‌كنند و مورد ضرب و شتم قرار مي‌دهند اما وي با جديت بيشتري به تلاش های انقلابی خود در ملایر ادامه می دهد. روزهای پیروزی انقلاب، پرتلاش وخستگی ناپذیر به فعالیت شبانه روزی می پردازد.

فعالیت های شهید پس از پیروزی انقلاب اسلامی

پس از پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی همچنان پرچمدار جوانان انقلابی ملایر به شمار می رود. او پیش از گرفتن دیپلم در سال 1358، برای خدمت به مردم مسلمان وانقلابی به همدان می رود و در آن شهر به عضویت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در می آید، چرا که در ملایر هنوز سپاه تشکیل نشده بود.


he2.jpg


رسول در سال 1359 به همت چند تن از دوستان انقلابی اش، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ملایر را تشکیل می دهد و نیروهای انقلابی و متعهد ملایر را جذب سپاه می‌كند. او در سپاه ملایر قاطعانه به مبارزه علیه عوامل ساواک می پردازد و تعدادی از آنان را دستگیر و به مجازات می رساند، قاطعیت انقلابی رسول، در دل عوامل ضد انقلاب و عناصر فاسد رعب و وحشت زیادی ايجاد مي‌كند. به دنبال غائله کردستان و تحرکات گروهک های ضد انقلاب، رسول با چند تن از دوستان خود داوطلبانه به سوی کردستان می شتابد و در شهر پاوه به مبارزه علیه ضد انقلاب مشغول می شود. او و همرزمانش در سال 1358 در سریش آباد کردستان پایمردی کرده و از تخریب آن توسط ضد انقلاب جلوگیری می کند. وی درآزادسازی بایگان حماسه می آفریند. رسول در ملایر و همدان به دلیل فعالیت های انقلابی و تهدیدعناصر فاسد و ضد انقلاب همواره مورد تهدید جانی قرار می گیرد. ولی بدون اعتنا به این تهدیدها به فعالیت ها پیش ادامه می دهد.

فعالیت های شهید در دوران دفاع مقدس

رسول، پس از شروع جنگ تحمیلی، برای دفاع ازآرمان های انقلاب راهی جبهه های جنگ علیه دشمن بعثی می شود. بارها در عملیات‌های مختلف شرکت كرده و مجروح می شود. در یکی از مرخصی هایی که در سال 1360 به شهر می آید، ازدواج می کند و پس ازازدواج دوباره به همدان می رود.

رسول، مدتی در جبهه گیلان غرب و سرپل ذهاب با نیروهای متجاوز عراقی می جنگد، در این محور چند طرح عملیاتی را برای ضربه زدن به دشمن ترسیم می کند و خود نیز در این عملیات‌های تهاجمی فعالانه شرکت می‌كند.

رسول در سال 1363 با درایت، هوشمندی و ابتکار عمل در منطقه شمال غرب، یک رشته اقدام‌های بازدارنده را در مقابل دشمن ترتیب می دهد و بدین ترتیب، دشمن را از دست یافتن به اهداف خود باز می دارد. او سال‌ها در منطقه کردستان عراق، به شناسایی و مبارزه علیه نیروهای عراقی می پردازد و با وجود کمبود امکانات، تجهیزات و وسایل خم به ابرو نمی آورد و با مشکلات دست و پنجه نرم می کند.

رسول یک بار درکردستان عراق از ناحیه کمر سخت مجروح می شود، از آن جا که وسایل بيهوشي در دسترس نبود، او با صبر و تحمل بالا تن به عمل جراحی بدون بی هوشی می دهد.

او در طول هشت سال دفاع مقدس، حدود 65 ماه درجبهه های جنوب، به‌ویژه غرب به خدمت خالصانه می پردازد که عمدتاً در کردستان عراق به فعالیت شناسایی اقدام می کند او درشمال عراق تا عمق خاک عراق نفوذ می‌کند و گاهی در شناسایی‌ها تا مرز سوریه به پیش می رود.

فعالیت های شهید پس از دفاع مقدس

جنگ تحمیلی که تمام می شود، رسول برای تکمیل تحصیلاتش وارد دانشگاه امام حسین (ع) شده و در رشته علوم سیاسی به تحصیل می پردازد. سال آخر تحصیل، تجاوز صرب های نژاد پرست به مسلمانان تازه انقلاب یافته بوسنی وهرزگوین آغاز می شود. در این بين، رسول به عنوان دیپلمات جمهوری اسلامی به بوسنی مأموریت می یابد و در شهر وسیوکو از بوسینای مرکزی، مشغول خدمت می‌شود.

رسول با انبوهی از تجربیات انقلابی و رزمی خود، در بوسنی منشأ خدمات ارزشمند برای مردم بی پناه، به ویژه قشر جوان و مشتاق این کشور می شود. او با منش، کردار و اخلاق خود، فرهنگ دینی را میان مردم بوسنی منتشر می سازد. "سروویچ" روحانی شهر وسیوکو می گوید: رسول را عالمی بسیار ساده و مؤمن یافتم اوهمواره به خدا توکل داشت".

مردم بوسنی او را یاوری صدیق برای خود می شناسند. رسول نیز به مردم وسیوکو عشق می ورزید و با آنان باعلاقه و مهربانی رفتارمی کرد. آقای "چنگیج"، عضو شورای " SAD" و مؤسس یگان "پاتریکالیگا" می گوید، "بیش از هشت ماه بود که او را می شناختم، او نماینده واقعی مردم و دولت جمهوری اسلامی ایران بود. از هیچ کمکي به ما روگردان نبود و از بهترین دوستان و حامیان مردم بوسنی به شمار می رفت."

رسول، با علاقه و استعدادی که داشت، زبان مردم بوسنی را برای ارتباط صمیمی‌تر فرا می‌گیرد و در روزهای آخر بی واسطه با آنان رابطه برقرار می کند. "ابراهیم آوودیچ" مهندس مکانیک در مورد رسول می گوید: "رسول خیلی ساده و پرتحرک، درعین حال شوخ طبع بود. من شهید رسول را یکی از سربازان واقعی امام خمینی (ره) یافتم که برای ادای تکلیف دینی خود، حرکت می کرد."

چگونگی شهادت

شهید رسول پس ازسال ها مجاهدت و تلاش در راه حق، در روز عید غدیر سال 1372 درکشور بوسنی- هرزگوین و در بوسنای مرکزی واقع در شهر ویسوکو متوجه شد که نیروهای کروات (HVO) منطقه ای از جاده وسیوکو را آلوده كرده‌اند كه این مسیر، مسیر عبور ایرانیان بود. وي دستور داد که تا اطلاع ثانوی کسی از این مسیر عبور نکند و خود به همراه یکی از رزمندگان بوسنی به آن منطقه رفت تا منطقه را مورد بررسی قرار دهد. رسول قبل ازحرکت با مادرش که سیده بود، تماس تلفنی گرفت و ضمن تبریک عید با حالتی روحانی با همه خداحافظی کرد، و به کمین نیروهای کروات که در آن زمان با نیروهای مسلمان در حال جنگ بودند، رفت و پس از مقاوت شجاعانه به فیض عظیم شهادت نایل آمد و به بزرگ ترین آرزوی خود رسید.

او که قلب مهربانش همواره برای اسلام عزیز و مظلوم می تپید نهایتاً در این راه شربت شهادت را نوشید و از قلب اروپای کفرکیش، پلی به بلندی ابدیت به بهشت زد و از آن طریق به جرگه عشاق ملحق شد.

گفتنی است، شهید رسول در وصیتنامه خود نیز از آرزوی شهادت خود و حسرت سیراب شدن از شهد شهادت گفته است.



he3.jpg


وی در وصیت نامه خود چنین نگاشته است:

" بسم الله الرحمن الرحیم "

" ان الساعة اتیه کار اخفیها تبخری کل نفس بما تسعی" قرآن مجید طه-14

با سلام و درودهای فراوان به پیشگاه صاحب الامر ولی‌عصر آقا امام زمان سلام الله علیه و با درود بسیار بر روح پاک و طیب بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران آقا امام خمینی و با نثار خالصانه ترین احترامات و سالم فراوان به پیشگاه ولی امر مسلمین حضرت آیت الله خامنه ای حفظ الله و با نثار زیباترین سپس ها به پیشگاه ارواح طیبه شهدای ازآغاز تا کنون.

باسلام اینجانب رسول حیدری فرزند ابراهیم متولد 1339 درکمال سلامتی جسم با استعانت از درگاه حضرت حق باری‌تعالی وصیت نامه خویش را به تحریر در می آورم. انشاء الله مورد قبول درگاهش باشد.

فلاسفه و حکما بر این قائلند که فصل بین انسان و حیوان ناطقیت انسان است. ( الانسان حیوان ناطق) ولی فصل و تمایز بین انسان‌ها با حیوانات و حتی انسان‌ها با یکدیگر در دو جهت است، داشتن درد و غم غربت و فراق، فرق بین انسان و حیوان درداشتن و صاحب دور بودن است، به گفته شهید مطهری(ره) درد انسان فقط درد خداست، درد دوری از حق است و میل بازگشت به قرب حق و جوار رب العالمین است... و اما درد ما درد اسلام است، درد مظلومیت حسین(ع) در کربلاست، درد نامردی های روا داشته درحق مولایمان علی(ع) است، درد ما درد اسارت جانگاه میلیون ها مسلمان است، درد ما درد دوری ازحق است...

درطی مدت 12 سال گذشته درحال و هوای سال‌های سیراب شدن‌مان از سرچشمه عشق و محبت همیشه از خداوند خواسته بودم شهادت را نصيبم کند، هر چند که یارای پرواز با پرستوها را داشتم اما پای بسته در آشیان خاکی در ماندم و حالا خدایا شکوه ندارم تو بزرگ‌تر از آنی که من حقیر از رحمت تو نومید باشم، تو غفور و بخشنده تر از آنی که من در زیر بارمعاصی ناامید شوم، ولی پروردگارا هر چه هست قسم می دهم به تنهایی علی(ع) و به مظلومیت حسن(ع) و به خون حسین (ع) مرا در جوار رحمت خود بپذیر. (عكس: يادبود شهيد حيدري در بوسني)

خدایا تو خود میدانی که درد استغاثه مسلمانان، درد نوامیس برباد رفته‌مان و زنان به بردگی برده شده‌مان مرا به قیام فرا می خواند، تو خود یاری‌ام ده و یاد و ذکر خود را بر من مستولی بخش، و قلبم را از ایمانت اطمینان بخش.

اللهم رزقنا توفیق شهادة فی سبیلک

والسلام علیکم و رحمة الله و برکاة 25/5/71 رسول حیدري

http://www.rajanews.com/detail.asp?id=68325

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
سلام.

بالاخره در مورد عمو رسول ما هم دارن کار میکنند، این شهیدی که اگر در یکی از کشورهای استکبار بود، امروز جزو اسطوره ها شده بود.


حاج رسول مرد یگانه ای بود. من الان یه آلبوم عکس کامل ازش دارم ، از عکس هایی که نایابه.

این شهید سالها در عراق بود و در کردستان عراق فعالیت های بزرگی انجام میداد، و زمان جنگ بوسنی هم همراه سردار نقدی به اونجا رفتند.

بچه های این شهید، به راستی راه پدر رو ادامه دادند، رفقا تک تک بچه های شهید، درس خونده هستند.

یکی از فرزندان شهید، بورسیه خارج کشور هست و از نوابغ کشورمون هست. ما هنوز هم ارتباط خانوادگی داریم.

فرزند دیگر شهید هم در دانشگاه صنعتی شریف مشغول تحصیل هستند.

هر چی بگم کم گفتم.

خیلی از حرفهاش و کارهاش رو هم نمیشه گفت. و هنوز هم محرمانه است. پدر من نزدیک ترین رزمنده به ایشون بود و از انقلاب تا آخر کردستان باهاش، بود، اما تو بوسنی جاش گذاشت.

حاج رسول خیلی به گردن شهر ما هم حق داره.

تو بوسنی اگر برای مردم اون منطقه اسم شهید حیدری رو بیاری، بوسه بارانت میکنند.
خدا روحش رو با سیدالشهدا محشور کنه و ما رو هم از وصال بدان ها محروم نفرماید.

یاعلی

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

در بوسنی شهیدی داریم که مقبره اش زیارتگاه بوسنیایی هاست.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
ممنون!مطلب جالبی بود!
اگر شهدای دیگری را هم در بوسنی سراغ دارید معرفی کنید!

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
در خلال جنگ بوسنی و درگیری های بالکان نیروهای ارتش و سپاه کمک بسیار زیادی به مردم این منطقه چه از لحاظ نظامی - مادی - معنوی نمودند . قضیه نسل کشی در بوسنی و کشتار مسلمانان با تمام قضیه های منطقه بالکان و قفقاز و چچن متفاوت تر بود ! در بوسنی هدف کشتار مسلمانان از یک کنار بود ! نسل کشی بود !

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
تجليل از سه شهيد ايراني كشور بوسني در جشنواره فيلم شهر
[url=http://www.magiran.com/npview.asp?ID=1817638]تجليل از سه شهيد ايراني كشور بوسني در جشنواره فيلم شهر[/url]


در بخش يك شهر يك نگاه سومين جشنواره بين المللي فيلم شهر از 3 شهيد ايراني كه در كشور بوسني و هرزگوين به شهادت رسيده اند تجليل شد.به گزارش ستاد خبري جشنواره فيلم شهر ، در اين مراسم از محمد حسين نواب، بهنام نيكنام و حاج رسول حيدري شهداي ايراني بوسني تقدير شد.و جوايز اين شهدا به خانواده هاي ايشان در حضور احد ميكائيل زاده معاون فرهنگي جشنواره ، مجيد جوزاني مدير عامل خانه هنرمندان ، حاج آقا حيدر از انجمن دوستي ايران در بوسني و محمدرضا عرب دبير اين بخش از جشنواره اهدا شد.

روزنامه رسالت، شماره 6658 به تاريخ 15/12/87، صفحه 24 (صفحه آخر)

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
حاج رضا كاش يخورده بيشتر برامون از اين شهيد ميگفتي.انگار شما با خانوادشون و پدر بزرگوارتون با ايشون آشنا بودن.
يه چند تا خاطره ناب تاپيك رو با حال ميكنه ها

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
ولی. خداییش به ایران خیانت کردن .بعد از اونهمه کمک به قطعنامه زد ایرانی رای مثبت دادن.نمک خوردن و نمکدان شکستن.یاسر عرفات هم همین کار رو کرد رفت طرف صدام و دولت لبنان هم رای مثبت بر زد برنامه صلح امیر هسته ای ایران.چطور به اینا میشه اعتبار کرد. :|

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
نام : سید محمد حسین نواب
تاریخ تولد: /6/1345
نام پدر: حجت السلام والمسلمین حاج سید محمد نواب
تاریخ شهادت: 8/6/1373محل تولد: شهررضا/ اصفهان
طول مدت حیات: 28
محل شهادت:
مزار:

http://irbih.org/images/shahid_navvab.jpg

روحانی فاضل و متقی، بسیجی عاشق و آگاه سید محمد حسین نواب در شهریور ماه 1345 در شهرضا متولد شد. پدرش از شاگردان وارسته حضرت امام بشمار میرفت و به آن بزرگوار عشق می ورزید.شهید نواب همزمان با اوج گیری انقلاب اسلامی در مقطع راهنمایی و دبیرستان به تحصیل اشتغال داشت و به عنوان یکی از نیروهای فعال انجمن های اسلامی دانش آمزان مدارس به شمار میرفت. او در سال 1361 تحصیلات دبیرستان را ناتمام گذاشت و از آنجا که تشنه فراگیری علوم و معارف دینی بود جهت تحصیل راهی حوزة علمیه قم گردید. او ابتدا در مدسه شهیدین (حقانی سابق) مشغول به تحصیل شد و پس از گذشت یک سال به عنوان رزمنده عادی عازم جبهه های نبرد حق علیه باطل شد. اما در سالهای بعد با رشد تحصیلات حوزوی در قالب نیروی رزمی و تبلیغی تا پذیرش قطعنامه در جبهه ها حضوری فعال داشت. به دلیل حضور مدام در جبه های نبرد امکان ادامه تحصیل در مدرسه شهیدین از او سلب شد، از این رو به مدرسه حضرت آیت الله جوادی آملی منتقل شد و تا پایان عمر شریف خویش جزء طلاب مدرسه سعادت محسوب می شد. او تحصیلات خود را در زمینه های فلسفه، قرآن، علوم و معارف اسلامی زیر نظر حضرت آیت الله جوادی آملی ادامه داد. شهید بزگوار به زبانهای عربی و انگلیسی تسلط کامل داشت و نیز به زبان بوسنیایی در حد گفتگو و تفاهم کامل مسلط بود. از آغاز درگیری های بوسنی و هرزگوین برای انجام خدمات فرهنگی و امدادرسانی به یاری مسلمانان مظلوم بوسنیائی شتافت و مدت زمان طولانی در آن دیار خونین حضور داشت. شهید نواب که عضو سازمان تبلیغات اسلامی بود از مدتها قبل وارد خانواده کیهان شده به عنوان خبرنگار روزنامه کیهان در بوسنی و هرزگوین به خدمت مشغول بود و سرانجام در غروبی خونین و غریبانه در شهر موستار بوسنی ربوده شد و پس از تحمل شکنجه های فراوان ندای حق را لبیک گفته و مظلومانه در تاریخ 8/6/1373 به درجه رفیع شهادت نایل گشت.

فرازهایی از دست نوشته های شهید نواب در باره ی بوسنی وهرزگوین

سلام بر بوسنی، سلام بر بوسنی، سلام بر مظلومیت، سلام بر مساجدت، سلام بر مسلمانانت ای قامت بر افراشته در دیار کفر، ای دیار اسلام، سلام بر سبزه هایت که بوی بهشت را زنده می کند.اینجا در دل اروپا بر مناره های نیمه ویران، ندای دلنشین اذان چه دلپذیر است، چه روح افزاست، آیا باورمان می شد که در قلب اروپا، ندای دلنشین اذان و قرآن را بشنویم همراه با گریه هزاران هزار مادر داغ دار و کودک یتیم. درهای محبت به سویتان گشوده شد، خدایا چه می بینم و چه می شنوم، چگونه بیان کنم، از روح بلند مادری بگویم که با اشکش پذیرایمان بود، او جز اشک چیزی نداشت، به پایمان ریخت. خدایا اینجا چه می بینم خمینی پرستان این دیار، داغ خمینی را با دیدنمان تازه می کردند و در غمش خون می گریستند. سلام بر تو، ای بوسنی برای همیشه تو بوسنی خواهی ماند و افتخار پرچم رسول الله صلی الله علیه و اله همیشه نصیب توست، تو زنده ای تا اسلام زنده است. پس برای همیشه زنده باش.

این مسائل را که انسان ببیند وظیفه خودش را سنگین تر می بیند و این بار را بیشتر بر دوش خود احساس میکند که باید تلاش کرد و باید اسلام واقعی را به این مردم فهماندکه راهی جز این نیست و باید تلاش کرد چون جهان تشنه اسلام است پس نباسد درنگ کرد و هر چه سریعتر باید اقدام کرد که لحظه ای توقف مشکل است و پاسخ گویی در محضر ربوبی را دشوار می کند چرا که زمینه فراهم است و خلل و سستی نامقبول.
http://irbih.org/fa/index.php?option=com_content&view=article&id=4:1388-02-31-15-00-07&catid=2:1388-02-31-14-49-18&Itemid=6

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
شهید بهنام نیکنام

تاریخ تولد:10/4/1346
نام پدر: الله شکر
تاریخ شهادت: 22/6/1373
محل تولد: تهران /تهران
محل شهادت: هرانيتسا
مزار شهید: بهشت زهرا (س)
طول مدت حیات: 27




دهم تيرماه سال 1346 تهران پذيراي وجود گرم و مهربان اولین فرزند خانوادة نیکنام شد. در آغازين روزهاي حياتش با عشق حسين بن علي (ع) خو گرفت و کم‌کم به هيأت «حسين (ع)» جان راه يافت و در جرگة خادمين فرزندان زهراي اطهر (س) قرار گرفت و پروانه ‌وار گرد محفل اهل‌بيت (ع) گشت و روحش را در زلال عشق حسين (ع) صيقل داد. در زمان انقلاب به دلیل سن کمی که داشت به همراه خانواده به راهپیمایی می رفت. در عملیات مرصاد در سال 1368 شرکت کرد. تحصیلاتش را تا مقطع دیپلم ادامه داد. به مدت 2 سال و 6 ماه در وزارت امور خارجه مشغول به کار بود تا در سرزمین مظلومان بوسنی و هرزگوین به شهادت رسید. شهید نيکنام در آغاز جنگ کشور بوسني و هرزگوین، به منظور دفاع از حق و ناموس مسلمين پا به عرصه‌ي نبرد نهاد و به عنوان کارمند سفارت ايران(کارگزار جمهوري اسلامي) در بوسني و هرزگوين به اين کشور رفت.کار شبانه‌روزي به منظور تحقق آرمانهاي مسلمين از جمله دغدغه‌هاي او در آن زمان بود. بيست و دو روز از شهريورماه سال 1373 گذشت؛ بهنام به همراه تني چند از برادران ايراني‌اش جهت تحويل گرفتن پيکر شهيد نواب به موستار رفت اما در هنگام بازگشت در محلي به نام «هرانيتسا» در تيررس صربها بود، به علت برخورد کاميون با خودرو حامل وي به شهادت رسيد. پيکر رعنا جوان 27 ساله‌ي ايران اسلامي را به ايران انتقال داده و در بهشت زهرا (س) به خاک سپردند. خاطره ایی از مادر شهیدزمانیکه همه تصور مي‌کردند درهاي شهادت با اتمام جنگ بسته شده است، بهنام اين خادم اهل‌بيت (ع) به سوی خدا هجرت کرد و در غربت چون پیشوایش مظلومانه خاطره رشادتهای خون نگار جبهه های بوسنی و هرزگوین را زنده نگاه داشت. در آن ايام که در بوسني بود روزي در حين صحبت اندوه عميقي در صدايش احساس کردم. نگران شدم. علتش را پرسيدم گفت: «مادرجان اين اولين محرمي است که در هيأت «حسين جان (ع)» شرکت ندارم و امسال توفيق از من سلب شده است». سعي کردم او را آرام کنم، هدف بزرگش را به او تذکر دادم و گفتم:«مادرجان با همان تعدادی که در سفارت هستيد عزاداري کنيد انشاء‌الله خدا قبول کند». سالها گذشت، بعد از شهادت بهنام فيلمي به دستمان رسيد. بر روي سجاده نشسته و با مداحي حاج منصور ارضي زيارت عاشورا مي‌خواند و اشک مي‌ريخت. خاطره ای از :خانواده ی شهیدروزیکه پيکر پاک بهنام را به ايران آوردند، براي استقبال به فرودگاه رفتيم اما پدر نتوانست به همراه ما بيايد. ساعتي بعد که بازگشتيم پدر گفت: «همان موقع که پيکر بهنام را به فرودگاه مهرآباد آوردند، من در عالم خواب ديدم که به خانه آمده است.» از او پرسيدم:«بهنام جان کي رسيدي؟» خنديد و گفت:«همين الان آمدم حالي از شما بپرسم و بعد خانه‌ي علي اماني و همسرش را ببينم. دلم مي‌خواست بگويم :« بهنام جان رسيدن به خير، اما چرا اينگونه چرا با پيکري خونين آمدي، هنوز تو را در لباس دامادي نديدم.» دلم مي‌خواست بگويم:« بهنام حسرت ديدار دوباره ات بر دلم ماند.» خاطره ای از: حبيب الله پور مطهر سفارت ايراني در بوسني تازه تأسيس شده بود و نياز به نيرو داشت، و من يک ماه بعد از عزيمت آقاي طاهريان و بهنام به سارايوو رفتم. آن روزها همه به دنبال کار بوديم. بهنام علاوه بر امور دفتري و تايپ هر کار ديگري را که به او محول مي‌شد با عشق انجام مي‌داد. تا اينکه برادر سيد حسين نواب مفقود شد و بنا به دستور سفير، من و بهنام مسؤول پيگري اين حادثه شديم. قبل از حرکت به شوخي به او گفتم وصيت‌نامه‌ات را بنويس. ساعت 11 شب به سمت پارازيچ، شهري در آن سوي کوههاي ايگمان، به راه مدام به مسؤول تحويل شهداء مي‌گفت:«پيکر شهيد را آنچنانکه در شأن يک ايراني است بسته‌بندي کنيد افتاديم. هوا تاريک بود که به آنجا رسيديم و در آنجا مطلع شديم که ايشان به شهادت رسيد‌ه‌اند. پيکر شهيد نواب را به بخش مسلمان‌نشين آورديم. بهنام با دوربين فيلمبرداري تمام آن لحظات را ثبت کرد. و اگر روزي پيکر مرا هم نزد شما آوردند، خوب بسته‌بندي‌اش کنيد. از حرفش ناراحت شدم و به فکر فرو رفتم. اواخر شب کنار درياي آدرياتيک رفتيم و عکس يادگاري انداختيم. همانجا احساس کردم او ديگر به دنياي مادي تعلق ندارد.خاطره ای از: آقای غیاثیروزهاي زندگي با بهنام در سارايوو پر از خاطره است، محرم سال 73 مراسم عزاداري سالار شهيدان را در آنجا برپا کرد. شب تاسوعا پس از اتمام مراسم عزاداري در محل سفارت، در نيمه‌هاي شب به محل کارش برگشت. همه خواب بودند اما او هنوز مصائب کربلا را زمزمه مي‌کرد. صبح براي نماز به سراغش رفتم. اشک از چشمانش جاري بود، و زير لب نام خدا را مي‌خواند. پرسيدم:«مگر ديشب نخوابيدي؟» نگاه غريبي داشت آرام پاسخ داد:«در طول عمرم شبهاي تاسوعا و عاشورا را نخوابيده‌ام. شهادتروز بيست و دوم شهريورماه بود، مقارن ساعت 30/4 صبح شهید نیکنام به همراه 3 نفر از برادران ایرانی خود و یک راننده ي بوسنیایی از پازاریچ عازم سارایوو بودند که در ارتفاعات اگمان و پس عبور از آن در محل به نام «هرانيتسا» که در دید و تیرس نیروهای صرب و به دلیل خطرات بسیار زیادی از قبیل تیر اندازی دقیق صربها به سوی خودروهای در حال حرکت و قرار داشتن جاده بر روی مرز حایل بین منطقه صربها و ارتش مسلمانان بوسنی با کامیون که از سمت سارایوو عازم پازاریچ بود و به شدت تصادف می نماید و در همان محل که زیر آتش صربها نیز قرار داشت به شهادت می رسد. ساعت 13:30 بعدازظهر روز بعد به کمک پليس پيکر شهید از طريق تونل به سارايوو منتقل شد. در سارایوو پس از انجام مراحل قانونی با هواپيمای un از سارايوو به زاگرب انتقال يافت و پس از يک روز توقف در زاگرب مقارن ساعت 9 در تاریخ 27/6/1373 صبح به همراه پيکر شهيد عباس اهوازي به فرانکفورت و سپس به تهران انتقال داده شد. و پس از تشیع در تهران برای خاک سپاری به بهشت زهرا انتقال یافت. خاطره ای از: عباس افشار يکبار بهنام براي غذا آتش درست مي‌کرد و ذغال را در آتش گردان مي‌چرخاند و اشک مي‌ريخت. وقتي از او پرسيدم:«چرا گريه مي‌کني؟» گفت: «به اين آتش نگاه کن، آدم را به ياد خيمه‌هاي سوخته‌ي دشت کربلا مي‌اندازد و به ياد دل سوخته‌ي حضرت زينب (س) و رقيه‌ي سه ساله سعي داشت. به هر طريق براي امام حسين (ع) مخفيانه کار کند.» يادم هست يک شب پنج‌شنبه که مثل هميشه، با بچه‌هاي آشنا و همدل در منزل حاج آقا چمني، جمع بوديم. بهنام که در تدارک سفر به بوسني بود، از تک‌تک بچه‌ها و استادش حاج منصور ارضي حلاليت طلبيد و خداحافظي کرد. سپس به من نزديک شد و گفت:«عباس آقا، امسال اولين سالي است که محرم و صفر در هيأت حضور ندارم اگر ممکن است موقع برپا شدن هيأت و نصب پرچم‌ها يک پرچم هم به نيابت از من نصب کنيد». گفتم: «چشم.» از آن سال تاکنون نه تنها من، بلکه تمام بچه‌ها به ياد بهنام چادرها و پرچم‌ها را علم مي‌کنند و به نيابت از او عزاداري مي‌کنند. هيچ شبي نيست که جاي خاليش در هيأت احساس نشود. وصیت نامهاينجانب بهنام نيکنام فرزند شکرالله داراي شناسنامه بشمارة 664 صادره از تهران مورخ 15/6/73 سارايوو را به قصد موستار ترک خواهم کرد که اميدي است براي راهگشايي يکي از برادران که در اسارت نيروهاي کروات مي‌باشد. از دوستان و عزيزان التماس طلب مغفرت براي اينجانب از درگاه خداوند- اگر لياقت داشتيم- را دارم.مجموعه‌ي نقدينه‌ها و اجناسي که متعلق به اينجانب است را پدرم وکيل است. فقط مقدار 3000000 ريال معادل 300000 هزار تومان را به آقاي منصور ارضي فر بدهيد و حاج آقا عندالصلاحديد براي هيأت ( ترجيحاً براي ازدواج فردي مورد تأييد) استفاده نمايند. از افرادي که طلبکار هستم راضي نيستم وجهي مطالبه شود. پدر، مادر و خواهران و برادرم من را حلال کنند که مي‌دانم برايشان پسر و برادر خوبي نبودم. از حاج آقا ارضي استاد عزيزم معذرت مي‌خواهم اگر به نصايح با ارزش و گرانقدر ايشان گوش نکردم. اميد اين حقير را مورد عفو قرار داده منت بگذارند دستي فقط بر کفني که شب‌هاي عاشورا بر تن مي‌کردم بکشند. اين کفن در کمدم است که اگر مقدور بود آن را بر تنم کنند. چون وقتي ندارم به همين بسنده مي‌کنم و از دوستان و عزيزان طلب حلاليت دارم. التماس دعا 15 /6/73

http://irbih.org/fa/index.php?option=com_content&view=article&id=3:1388-02-31-14-55-11&catid=2:1388-02-31-14-49-18&Itemid=6

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
خدا این حاج منصور رو حفظ کنه.

عموی شهید من هم لحظه ی شهادت تو بیمارستان، خواب دید حاج منصور با تعدادی از بچه هاشون اومدند، عموی من رو بردند برای منی.

آه خدا کی مرا میبری؟؟؟؟


میکشی مرا حسین. میکشی مرا حسین.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[color=darkblue]خداوند همه این شهیدان را با حضرت[/color] [color=red] اباعبدالله الحسین[/color] [color=darkblue]( علیه السلام ) محشور فرماید . [/color]

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
هجدهمین سالگرد تنها شهید ایرانی در بوسنی که در مقابل صرب ها ایستادگی کرد، با حضور مقامات، مسئولین، دوستداران و خانواده وی در تهران برگزار شد.

به گزارش خبرنگار «تابناک»، شهید رسول حیدری که تنها ایرانی است که در جنایت علیه مسلمانان بوسنی به مقام رفیع شهادت رسیده، این بار مراسم سالگردش با شکوه تر از همیشه و با سخنرانی سردار علی فضلی فرمانده سپاه محمد رسول الله با حضور مسئولان، دوستداران برگزار شد.

[img]http://www.tabnak.ir/files/fa/news/1390/4/5/99104_151.jpg[/img]

در این مراسم، سردار فضلی با ذکر فضایلی از شهدای جنگ تحمیلی و سرداران شهید کشور و همچنین تعریف خاطراتی جایگاه رفیع این شهدا را تکریم کرده و مطالبی درباره ارزش و جایگاه شهید حیدری مطرح کرد.

سردار فضلی با اشاره به بیانات رهبر انقلاب در خصوص شهید حیدری در جمع خانواده وی و خواندن بیانات ایشان، جایگاه و ارزش از خودگذشتگی فردی را که از خانواده و جان خود گذشته و برای نجات مسلمانان یک کشور دیگر وارد میدان می شود، تشریح کرد.

[img]http://www.tabnak.ir/files/fa/news/1390/4/5/99106_465.jpg[/img]

پیش از سخنرانی سردار فضلی، مراسم پرفیض زیارت عاشورا به همراه مداحی و سینه زنی برگزار شده بود.

گفتنی است، شهید رسول حیدری و همرزم بوسنیایی اش شهید محمد آودیچ، در یکی از روزهای سال ۱۹۹۴ میلادی در هنگام دفاع از مسلمانان مظلوم بوسنی، توسط دشمنان بوسنی در منطقه ویسوکو به درجه رفیع شهادت رسیدند.

[url=http://www.tabnak.ir/fa/news/173157/%D8%A8%D8%B2%D8%B1%DA%AF%D8%AF%D8%A7%D8%B4%D8%AA-%D8%A8%D8%A7%D8%B4%DA%A9%D9%88%D9%87-%DB%8C%DA%A9%DB%8C-%D8%A7%D8%B2-%D8%B4%D9%87%D8%AF%D8%A7%DB%8C-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D8%AC%D9%86%DA%AF-%D8%A8%D9%88%D8%B3%D9%86%DB%8C-+-%D8%AA%D8%B5%D8%A7%D9%88%DB%8C%D8%B1]منبع[/url]


[color=green]
منتقل شد به کاربران سایت

00Amin[/color]

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

ایجاد یک حساب کاربری و یا به سیستم وارد شوید برای ارسال نظر

کاربر محترم برای ارسال نظر نیاز به یک حساب کاربری دارید.

ایجاد یک حساب کاربری

ثبت نام برای یک حساب کاربری جدید در انجمن ها بسیار ساده است!

ثبت نام کاربر جدید

ورود به حساب کاربری

در حال حاضر می خواهید به حساب کاربری خود وارد شوید؟ برای ورود کلیک کنید

ورود به سیستم

  • مرور توسط کاربر    0 کاربر

    هیچ کاربر عضوی،در حال مشاهده این صفحه نیست.