senaps

Members
  • تعداد محتوا

    3,952
  • عضوشده

  • آخرین بازدید

  • Days Won

    25

تمامی ارسال های senaps

  1.     من خیلی برای این خبر و منبعش سرچ زدم ولی چیزی پیدا نکردم... کسی منبع انگلیسی زبانش رو بلده؟؟؟؟   به نظر میرسه که فارس بازم خبردراری کرده :|
  2.   مگه ما با ۸ سال تجربه بلدیم؟! :)))       داعش محصول همه و تامین کننده سود همه‌ بود!! ولی الان همه یکصدا میخوان نباشه، ولی دوست ندارن دستشون کثیف بشه! چون همه میدونن چه کثیف کاریی که توی رقه و موصل و شهرهای مثل اینها نیاز هست!   شدیدا فکر میکنم که عربستان میخواد بیاد داخل و درگیر بکنه خودش رو!! خنده دار خواهد بود!! از الان میتونم تصور کنم درگیر شدن عربستان با داعش رو که چقد هر روز تلفات بگیره ازشون!! داعش دیگه حوثی ها نیست!!
  3. بسم الله الرحمن رحیم لا حول و لا قوة الا بالله العلى العظیم مقدمه : سال 1948 ، شاید از یک دیدگاه ، شروع فصلی جدید در حوزه آسیای جنوب غربی بشمار می رود ، چرا که با تاسیس رسمی رژیم اشغالگر قدس ، این بخش از قاره پهناور آسیا ، شاهد یک کشمکش طولانی و بسیار پیچیده شده است که بنا بر اعتقاد کارشناسان ، پایانی بر آن متصور نیست . رژیم عبری ، بدلیل آنکه از همان ابتدای امر ، خود را در محاصره احساس می کرد  ، نیاز به یک ساختار اطلاعاتی توانمند را حس نمود ، به همین دلیل با  ترکیب سازمان های اطلاعاتی غیر رسمی و زیرزمینی  خود (  هاگانا ، اشترن و... )  تحت نام یک شرکت مهاجرتی به نام موساد آلیابت ، ساختار اطلاعاتی خود را ایجاد نمود . هدف این نوشتار ، بررسی بخشی از حوادث پیدا و پنهانی است که در دهه 70 میلادی به وقوع پیوست .   معرفی : داگان با نام میر هوبرمن ، به  سال ۱۹۴۵ در یک قطار در اطراف هرسون اوکراین در حالی که خانواده‌اش در حال فرار از صربستان به فنلاند بودند، به دنیا امد. بیشتر اعضای خانواده‌اش در جریان جنگ دوم جهانی  کشته شدند  ، وی پس از مدتی  به سرزمین های اشغالی مهاجرت نمود  و در منطقه‌ای فقیر‌نشین به نام لود که شهری عرب نشین در ۱۵ کیلومتری جنوب تل‌اویو بود،  بزرگ شد.  در جریان جنگ یوم‌کیپور در سال ۱۹۷۳ جزو اولین نیروهای IDF  بود که جهت انجام عملیات شناسایی از کانال سوئز عبور نمودند. در سال ۱۹۸۲ و جنگ لبنان، او به عنوان فرمانده گردان زرهی به بیروت وارد شد. و خیلی زود فرمانده منطقه امن جنوب لبنان را برعهده گرفت . در دوران فرماندهی، او با استفاده از روش‌های جدید ، نظیر استتار و فریب اطلاعاتی که از دوران خدمتش  در غزه به یاد داشت کار را به پیش می‌برد. تا جایی که نیروهای زیر دستش لقب ارباب سایه‌ها را برایش استفاده میکردند. او در سال ۱۹۸۴ به دلیل پوشیدن لباس مبدل عربی و گذر از یکی از کمپ‌های مبارزین به صورت رسمی توسط موشه لوی[فرمانده کل ستاد ارتش] مواخذه شد. در جریان انتفاضه، در سال ۱۹۸۷ به کرانه باختری رود اردن منتقل شد تا به عنوان مشاور ایهود باراک  به ماموریتش ادامه دهد . او روش‌های قبلی خود را به کار گرفت و حتی توانست باراک را نیز با خود همراه کند! انها لباس عربی پوشیدند، یک مرسدس ابی با پلاک محلی سوار شده و به گشت زنی در خیابان ها پرداختند که در جریان یکی از این گشت‌ها، وقتی یکی از تیم های چک و بازرسی انها را مورد شناسایی قرار دادند ، موجب تحیر گردید  . در سال ۱۹۹۵ داگان که حالا ژنرال بود، ارتش را ترک کرد تا به یک برنامه‌ٔ سفر در اسیا با موتور در ۱۸ ماه بپردازد. اما با ترور اسحاق  رابین، این برنامه کنسل شد. او پس از بازگشت ،  مدتی را به عنوان مسئول واحد ضد تروریست به فعالیت پرداخت. سرانجام در ۲۰۰۲ او  از IDF بازنشسته شد ، با این وصف از نخست وزیر وقت رژیم صهیونیستی ، تماسی دریافت کرد تا ریاست موساد را به عهده بگیرد. در ۲۰۰۲ ، اعتبار موساد بعنوان یک سازمان اطلاعاتی  بسرعت در حال فروپاشی بود  .شکست در ترور فرمانده حماس در عمان، دستگیری نیروهای ویژه  در سویس، قبرس، نیوزیلند و مسائل دیگر، اعتبار موساد را خدشه دار کرده بود و این نشان می داد که  فرمانده وقت  موساد، افرایم هالوی ، انطور که انتظارش میرفت خوب عمل نکرده بود. اما بر خلاف تصورات ، پرسنل موساد از انتصاب  داگان را رضایت نداشتند . چرا که وی  از موساد نبود و  بر خلاف رویه موجود دراین سازمان ، علاقه‌ٔ زیادی به عملیات‌های نظامی داشت. او زیاد به بررسی های اطلاعاتی علاقه نشان نمی‌داد تا جایی که چند افسر ارشد در اعتراض به این رفتار ها حتی استعفا نیز دادند، اما برای داگان اینها مسائل زیاد اهمیت نداشت  . او واحد‌های عملیاتی را از نو ساخت با واحد های مخفی اطلاعاتی کشورهای خارجی ارتباط برقرار کرد و با پرونده‌‌ٔ ایران (پرونده  هسته‌ای ایران) خودش را حسابی درگیر کرد. وقتی جنگ فاجعه بار دوم لبنان، در سال ۲۰۰۶ راه افتاد، او تنها عضو ارشدی  بشمار می رفت  که مخالف بمباران های کور توسطIAF بود و معتقد بود که نیروهای هوایی نمی‌تواند جنگی را برنده شود.   خلاصه سابقه نظامی: - او در سال ۱۹۶۳ برای عضویت در سایرت متکل تلاش ‌کرد اما شکست خورد و بعنوان نیروی ذخیره به  یگان  چترباز IDF  پیوست - در سال ۱۹۶۷ فرماندهی نیروهای چتر باز را به عهده داشت. - در اوایل ۱۹۷۰ او فرماندهی واحدی مخفی جهت ترور اعضای گروه‌های مبارز عرب را به عهده داشت. - در سال ۱۹۷۳ در جنگ یوم‌کیپور در کانال سوئز جنگید... - در سال ۱۹۸۲ به عنوان فرمانده‌ٔ گردان زرهی باراک جزو اولین گردان‌هایی بود که وارد بیروت شد - در سال ۱۹۹۳ سمت های مختلفی در IDF به عهده داشت تا اینکه در ۱۹۹۵ با درجه سرلشکر پس از ۳۲ سال از ارتش کناره گرفت . - تا سال ۲۰۰۲ مشاور ضد تروریسم بنیامین نتانیاهو و اریل شارون بود - از سال ۲۰۰۲ فرماندهی موساد را به عهده گرفت. - تا سال ۲۰۱۰ چند بار توسط نخست وزیران مختلف مدیریتش بر موساد تمدید شد. - در سال ۲۰۱۱ و ۲۰۱۲ ایده‌ٔ حمله‌ٔ نظامی به تاسیسات هسته‌ای ایران را ایده‌ای احمقانه خواند.   بر فراز غزه : اواخر تابستان  ۱۹۷۱، طوفان بسیار شدیدی در سواحل مدیترانه را در  برگرفته بود و موج‌های سنگین، یکی پس از دیگری ساحل غزه را مورد تازش خود قرار می داد و ماهیگیران محلی، به همین دلیل در ساحل مانده‌بودند ، چرا که امروز روز خوبی برای به دریا زدن نبود.   با این حال ، در آن هوای طوفانی ، انها نزدیک شدن یک قایق چوبی کوچک به ساحل را نظاره گر بودند. قایق کوچک،  محکم به گل نشست و چند ناشناس ، با لباس‌‌ها و چفیه های خیس از قایق پیاده شده و به سمت شهر حرکت  نمودند . محاسن نتراشیده و ژولیده شان نشان از رنج سفر داشت؛ اما انها فرصتی برای استراحت نداشتند و مشخصا برای حفظ جانشان در حال فرار بودند   از پس موج‌های محکم دریای خشن ان روز، قایق گشتی  نیروی دریایی  رژیم عبری ، سر  رسید که با تمام سرعت انها را تعقیب می نمود و همین که به ساحل رسید پرسنل مستقر در آن ،  بیرون پریده و به سمت فراریان اتش گشودند. چند جوان محلی که در حال بازی در ساحل بودند، به کمک فراریان ناشناس  رسیده و ان‌ها را فراری دادند. در نتیجه  تعقیب کنندگان ، انها را گم کردند و به جست‌وجوی ساحل ادامه دادند. همان شب، یک جوان  محلی مسلح  که به نظر مر سید عضو یکی از گروه های مقاومت  محلی است ، انها را پیدا کرده و از انها پرسید که "برادران، شما که هستید؟" جواب شنید که "اعضای جبهه مردمی ازادی فلسطین از کمپ اواراگان تیر در لبنان هستیم! شما ابو سیف فرمانده‌ مان را می‌شناسید؟ او ما را فرستاده تا با فرماندهان بت لاحیه(ناحیه استقرار  گروه‌های مبارز در جنوب غزه) دیدار کنیم. ما پول و اسلحه داشته  و قصد اجرای  عملیات‌ مسلحانه  را داریم . . فردای ان‌روز، طبق هماهنگی های بعمل آمده ، چند جوان مسلح تازه‌وارد ها را به یک ساختمان در کمپ اوارگان جبیلا هدایت کردند. آنها را به به یک اتاق بزرگ برده و دعوت شدند که روی مبل‌های راحتی نشسته  تا فرماندهان اصلی وارد شوند . کمی بعد، اعضای ارشد گروه های مقاومت محلی  وارد شدند، سلام و احوالپرسی گرمی کردند و با برادران لبنانیشان نشستند. جلسه آغاز شد . "میتوانیم شروع کنیم؟ همه هستند؟" جوانی با چفیه قرمز که به نظر، نیروی ارشد و فرمانده گروه  لبنانی بود این سوال را پرسید. پس از اینکه جواب شنید که همه هستند، به ساعتش نگاه کرد، در یک غافلگیری ، سلاح های کمری خودرا کشیده و شلیک کردند. در کمتر از چند ثانیه ، فرماندهان منطقه بت‌لاحیه کشته شدند. گروه ترور  از خانه فرار کرده  و از میان کوچه پس‌کوچه های جبیلا به مناطق تحت کنترل ارتش رژیم صهیونیستی  گریختند .   عصر ان‌روز، مردی که چفیه قرمز بر گردن داشت، کاپیتان میر داگان، فرمانده‌ٔ  واحد مخفی ریمون، جمعی ارتش رژیم صهیونیستی (IDF)  به ژنرال اریل شارون گزارش داد که عملیات کاملیون با موفقیت به پایان رسیده است.   داگان،  در زمان اجرای این ماموریت ، تنها ۲۶ سال سن  داشت، با این حال ، نظامی ٔ قابلی بشمار می رفت . او بخش بخش  عملیات را ( تغییر قیافه به صورت مبارزین لبنانی، ورود با قایق، اختفای ان شب طولانی در غزه، خروج از شهر از کوچه پس کوچه‌ها، و حتی قایقی که انها را باید تعقیب می‌کرد) طرح‌ریزی کرده بود.  وی  در  ساختار کلاسیک ارتش رژیم صهیونیستی ، تقریباً یک استثناء بشمار می رفت  . چرا که به تمام‌ معنا ، ویژگی های یک نیروی ویژه در آن خلاصه می شد ، کسی که جسور و نواور بود و تقریباً قوانین استاندارد نظامی برای وی معنایی نداشت فرمانده اینده موساد، دنی یاتوم داگان را مردی بزرگ‌هیکل و با موهای قهوه‌ای به یاد‌ می‌اورد که برای عضویت در مشهورترین و در عین حال محرمانه ترین  واحد نظامی ارتش رِژیم صهیونیستی ،" سایرت متکل"  تلاش می نمود . او همه را در زمینه برخورداری از  مهارت‌های پرتاب کارد  حیرت زده کرده بود.با ان کارد  کوماندویی بزرگش، میتوانست هر هدفی را دقیق بزند. با این حال، علیرغم برخورداری از  توانایی بالایش در تیراندازی، در ازمون ورودی سایرت متکل شکست خورد و نهایتا مجبور گردیدتا  به عنوان چتر باز  به عضویت ارتش این رژیم درآید . با شروع دهه هفتاد میلادی ، ، وی  به باریکه غزه فرستاده شد که در طول جنگ ۶ روزه در سال ۱۹۶۷ به اشغال IDF در آمده بود و از ان زمان  تبدیل به پناهگاه گروه‌های مبارزی شده  که عملاً تبدیل به کابوس شبانه روزی برای نظامیان این ارتش شده بودند. مبارزین فلسطینی، روزانه با استفاده از تسلیحات خودکار  و بمب  ، مهاجمین را مورد حمله قرار می دادند تا جایی که شرایط در اوایل سال 1971 به جایی رسید که از کنترل خارج گردید . پس از یک حمله  به نظامیان IDF که منجر به کشته شدن دو کودک هشت و پنج ساله با یک نارنجک دستی گردید ، ژنرال اریل شارون تصمیم گرفت که به این  حملات پایان دهد. او چند دوست قدیمی از افسران و درجه داران یگان چترباز ،  به همراه  چند نیروی جوان و با انگیزه  را که داگان هم یکی از‌انها بود را جذب نمود . واحد تشکیل شده  توسط شارون، رسما وجود خارجی نداشت ، اما  تنها هدفش، متلاشی کردن گروه های مقاومت مستقر در غزه  با استفاده از روش‌های تجربه نشده  و غیر مرسوم بود. داگان برای اجرای عملیات شناسایی انتخاب شد و برای ایجاد یک پوشش بهتر ،  با یک سگ نژاد دوبرمن چند قبضه سلاح کمری  و مسلسل دستی ، در غزه گشت میزد. بعضی اعتقاد دارند که او را دیده‌اند که با لباس مبدل عربی در غزه می‌چرخد. بعضی می‌گویند او حتی با استفاده از " چهارپا"  کوچه پس کوچه های غزه بدنبال سرنخی از گروه های مسلح طی می  نمود  . وی براین عقیده به ظاهر ساده بود که " ما دشمنانی داریم، و باید قبل از اینکه انها ما را بکشند، انها را از میان ببریم " در این واحد بود که داگان  یگان ویژه "ریمون" را پی ریزی  نمود . اولین واحد عملیات  مخفی IDF  که با لباس مبدل در عمق خاک دشمن عملیات میکرد و بدون شناسایی شدن، به اهدافش نزدیک شده و انها را ترور میکرد. بیلان کار این واحد  آنچنان بود که به زودی به "تیم ترور آریک" معروف شدند.   بتدریج و با درز کردن اطلاعات اولیه ، شایعات غیرقابل باوری پخش میشد! از اینکه انها مبارزین بازداشت‌شده را با خونسردی به قتل می رسانند ! یا اینکه انها شخص بازداشت شده  را به کوچه‌ای باریک و تاریک برده و به اوی می گفتند ، فرار کن! سپس تا او خواست بجنبد ، از پشت وی را هدف آتش قرار می دادند کردند.  شدت شایعات به جایی رسیده بود که داستان صبح هر روز روزنامه ها ، از افسانه‌ های عملیاتهای این یگان پر شد . اینکه چگونه هر روز صبح داگان به محل عملیاتی(غزه) میرود و ماموریت محول شده را در نهایت مخفی کاری به انجام می رساند . واحد ویژه IDF  ، تقریباً به شکل روزانه دست به اجرای عملیات مخفی زده  و پس از مدتی دامنه آن به اجرای عملیات شبانه نیز کشید  تا جایی که با استفاده از لباس مبدل ، بدنبال مبارزین شناخته شده رفته  و انها را ترور میکردند.  بعنوان مثال ، در میانه های سال  ۱۹۷۱با استفاده از لباس مبارزین فلسطینی ، برخی اعضای  جنبش فتح را در کمینی گرفتار کرده و اعضای این گروه را از میان بردند . در ۲۹ ژانویه ۱۹۷۱ ،تیم ویژه  ترور IDF  ،  با لباس نظامی، در حالی که داگان فرماندهی را برعهده گرفته بود ، در جبیلا در حال گشت زنی بودند. که به یک تاکسی برخوردند که فرمانده گروه ، یکی از مسافرانش را بسرعت شناخت! "ابو نمر " یکی از مبارزین شناخته شده، سوار این تاکسی بود. وی بلافاصله  فرمان توقف جیپ ها و محاصره تاکسی را داد. ابونمر نارنجک به دست پیاده شد و ضامن ان را کشید. داگان فریاد زد ،  نارنجک و  بدون اتلاف وقت ،  به ابونمر حمله کرد و نارنجکش را به سمتی پرتاب کرد و با دستانش وی را شهید نمود . پس از خاتمه عملیات ، وی  به خاطر این کار مدال شجاعت گرفت.     ویرایش : MR9 منبع: Senaps
  4.   خخخخ... راستش میخوام یه سفر بکنم به فلسطین، شجره نامه کل مردم فلسطین و غزه رو توی سایت بذارم...
  5.   اونقد عذرخواهی کردید فک کردم الان میخواید فحش ناموسی بدید! :) عارض است که بعله! این جزوی از فرهنگشونه مثل خیلی ملل دیگه کلا پای لخت اینور اونور میرن!! این عزیزان با همین‌پاها نصف ارتش های منطقه رو حریفن!(اون نصف دیگه هم عمدتا نیروهای هوایی هستن!)
  6. لحظه‌ای از شمارش ارا در فلورایدا: ترامپ، ترامپ، ترامپ، کروز، ترامپ، کاسیچ، ترامپ، ترامپ، کروز، ترامپ، کروز، کروز، ترامپ، روبیو(خنده حضار!)، ترامپ، کروز، ترامپ...   داعش باید بیاد این مدل اعدام میدانی رو از مردم فلورایدا یاد بگیره!!‌قشنگ نابود کردن احتمالا برای همیشه هم نابود کردن مارکو روبیو رو!!!   چند تا سرچ زدم ولی نتونستم امار درستی پیدا کنم از تعداد سناتورهایی که تو پرایمبیر های ریاست جمهوری، حتی ایالت خودشون رو هم نبردن :|
  7.   صدای ما به اندازه کافی بلند نیست! چون هیچ رسانه‌ای نداریم.... رسانه‌های موجود هم با یه انگ و یا انتقاد کوچیک به دلیل سیاه‌نمایی های خبریشون اعتبار خبرشون از بین میره! :)
  8. فلوریدا الکترال چند تا داره؟؟؟؟ به نظرم استیت هایی مثل فلوریدا و کلیفرنیا و نیویورک میتونن رئیس جمهور تعیین کنن به تنهایی با توجه به تعداد الکترال هاشون در انتخابات نهایی! :)
  9.     فلورایدا چند دلیگیت داره؟؟؟؟ چند الکترال ووت داره؟ جالب میشه اگر به سناتورشون رای ندن! :)
  10.   سی ان ان برا دموکرات‌ها سمپاتی داره و فاکس برای رپابلیکن ها!!‌مثل فارس و چه می‌دونم مثلا فراروی خودمون...     تند نویسی هستش و کسانی که با واژه ها اشنایی داشته باشن، خوندنش نباید سخت باشه خو.... استیت و یا سیف استیت واژه های مشخصی هستن...           کلیفرنیا بله خیلی وقته که داره دموکراتیک رای میده، ولی نمیشه سیف استیت در نظر گرفتش و حتی اگر بخوایم بگیم سیف‌استیت، زمان بسیار طولانیی برا رپابلیکن ها بوده... باید دید این دوره چیکار میکنن!!‌ دور قبل که با اختلاف دو برابری :| به دموکرات ها رای دادن...
  11. سیف استیت ها رو کار ندارم، اتفاقی که نباید می‌افتاد افتاده و حتی بخشی از طرفداران حزب جمهوری خواه هم بهش رای دادن!! حالا من نمی‌دونم چند تا از اون ایالات سیف استیت رپابلیکن ها بودن که انتخابات گذاشتن، ولی به نظرم همه‌ٔ ایالت هایی که جمهوری خواه‌ها انتظار رای داشتن اومد و رفت دیگه و از ترامپ عقب موندن... حالا ایالت های با الکترال بالا مثل کلیفرنیا ظاهرا هنوز مونده!! ۵۵ الکترالش خودش اندازه ۵ تا استیت رای می‌ارزه!! که اتفاقا سیف استیت هیچ حزبی نیست کلیفرنیا... کافیه الکترال‌های این استیت رو ببره که کل انتخابات رو بهم بریزه!! :)))
  12. یه نکته‌ای که به نظرم می‌رسه برخی دوستان در نظر نمی‌گیرن، اینه که کاندید های دیگه‌ای هم هستن، ولی کاندید این دو حزب خیلی معروف تره، با این حال، ترامپ در اولین مناظره جمهوری خواه‌ها، اولین سوالی که ازشون شد این بود که کدوما اگر تو انتخابات حزبی رای نیاره، مستقل شرکت میکنه و دونالد ترامپ تنها شخصی بود که دستش رو بالا گرفت...   بنابراین، حتی اگر مارکو روبیو کنار بکشه، معجزه بشه و تد کروز بالاتر از ترامپ قرار بگیره، بازم اجباری به کنار کشیدن ترامپ نیست و نهایتا به عنوان نامزد حزب کاندید نیست! و مستقل حضور پیدا میکنه!!! بازم مبارزشون باهاش ادامه خواهد داشت! :)))
  13. بسم الله الرحمن رحیم لا حول و لا قوة الا بالله العلى العظیم     سلام... جنگ پدیده.....میتونم بگم عجیبیه! ادم همه چیز میبینه. حالا نمی‌خوام زیاد ادبیش بکنم و از کشته شدن و مشکلات و مصائبش بگم! یکی از جذابیت‌های! جنگ برای افراد علاقمند به مسائل میلیتاری و تا زمانی که جنگ در خاک خودشون نیست، تجهیزات به کار رفته در میدان نبرده. یه سنسیشنی هم از زمان جنگ لیبی به طور خیلی مشخص شروع شده(از قبل بوده ولی زمان جنگ لیبی به دلایل متعدد اوجش بود دیگه!)، استفاده از تجهیزات دست‌ساز بودش. البته اینکه میگیم دست‌ساز به این معنی نیست که یه چیزی رو از صفر شروع کرده باشن به ساختن. بلکه صرفا تجهیزاتی که شاید برای کاربری دیگه، یا استفاده در جای دیگه بودن رو اوردن و با چیز دیگه‌ای استفاده کردن... فکر میکنم دیگه دوره روزهایی که از دیدن تکنیکال ها(وانت هایی که روشون یه دوشکا نصب میکنن!) به کلی گذشته و واقعا کیفیت کار بالا رفته... توی این تاپیک، و احتمالا یه سلسله مطلب به #تجهیزات دست ساز گروه های مبارز در منطقه خاور میانه می‌پردازیم.   خوب، تصاویر جدید منتشر شده از نینوا، نشون میده که ظاهرا داعش یه توپ ۱۲۲ میلیمتری هویتزر (D-30) رو روی یه کامیون نصب کرده و داره ازش به عنوان ضد هوایی بر علیه هواپیمای گشت هوایی امریکا(p-3) استفاده میکنه. ظاهرا تصاویر مربوط به گردان الفاروق(گردان پدافند هوایی ولایت نینوا) هستش. استفاده از این هویتزر که مشخصا کاربرد واضحش تا جایی که من به یاد دارم، زدن اهداف زمینی بود و نه اهداف هوایی و مشخصا هیچ مهماتی برای زدن اهداف هوایی توسط دوستان شوروی براش تولید نشده واقعا جالب هستش!. تصاویر که احتمالا در اطراف شهر موصل، بزرگ‌ترین شهر در کنترل داعش هستند، دو کامیون Navistar International 7000 و M-35 trucks را نشان می‌دهد که برای حمل توپ ضد‌هوایی ۱۲۲ میلیمتری D30 :neutral: ساخت شوروی بهینه شدن(نکته: تحت هیچ شرایطی فکر نمی‌کنم قبلا هیچ‌کس از این توپ به عنوان ضد‌هوایی استفاده کرده باشه! ولی با توجه به اینکه حضرات به عنوان توپ ضد‌هوایی استفاده کردن، ما هم میگیم ضد‌هوای :neutral:). برای مثال، کامیون M-35 در بانکر قرار گرفته بوده و صرفا زمانی که پرنده های دشمن قابل رویت هستن بیرون اورده میشه برای شلیک، همچنین توپ روی کامیون فقط نصب نشده! بلکه کامیون و توپ واقعا بهینه شدن! برای مثال، کامیون به استبلایزر جهت ثابت شدن هنگام شلیک و همچنین جک :neutral: جهت پایین اوردن توپ موقع حمل و نقل مجهز شده. به این صورت، حرکت دادن این توپ، بر خلاف چیزی که در نیروهای مسلح خودمون می‌بینیم، بسیار شکیل تر صورت میگیره... تصاویر دیگه منتشر شده توسط دفتر رسانه‌ای داعش از نینوا، شامل به کارگیری توپ‌های ضد هوایی معمول‌تری برای کاربرد ضد‌هوایی هستش. مثل توپ ضد‌هوایی ZU-23، توپ ضدهوایی ZU-2،  توپ ضدهوایی اتوماتیک type 56، توپ ضدهوایی AZP-S60 که خوب، همه اینها در حقیقت توسط دوستان تولید کننده شوری برای کاربری ضد‌هوایی ساخته شدن.       همچنین تصاویری از شلیک دو گلوله به سمت هواپیمای گشت اطلاعاتی P-3 نیروی هوایی امریکا که در منطقه گشت میزده هم موجود هست.  مسئله این است که در عین اینکه مهمات‌این توپ‌ها میتواند به ارتفاع مورد نظر برسد، اما از انجایی که فاقد هرگونه فیوز انفجار هوشمند یا سیکر هستند، تنها باید دقیقا به هدف بخورند تا نتیجه بخش باشند وگرنه هیچ اثری نخواهند داشت. به طور کلی، به نظر می‌رسد که زدن هواپیما از این طریق شلیکی غیر ممکن هم می‌باشه!           با وجود اینکه عرض کردم که این مدل شلیک، میتونه کاملا بی‌خود و بدون نتیجه باشه، اما داعش اولین گروهی نیست که این حرکت رو میزنه. برای مثال مجاهدین افغان، با ار‌پی‌جی و خمپاره کلی هلیکوپتر شوروی رو پایین کشیدن، در همین سوریه با تاو، هلیکوپتر زدن(هرچند که روی باند نشسته بود!) و نهایتا، در افغانستان، طالبان با ار‌پی‌جی شینوک نیروی زمینی امریکا رو حین عملیات بالهای خونین زد که منجر به کشته شدن تعداد زیادی از نیروهای نیوی سیل امریکایی شد.(در خصوص این عملیات، من قبلا در سایت میلیتاری تاپیک دارم اگر نخوندین، الان وقتشه! اینجا کلیک کنید) باز هم میگم، با وجود این تجارب، مسئله همچنان این هست که این نوع مهمات باید برخورد دقیق و ۱۰۰٪ داشته باشن!                 منبع: Senaps ترجمه ازاد مطلب The Islamic State going DIY, 122mm D-30 howitzers used as anti-aircraft guns
  14.   به عنوان یکی از طرفدارانش، به کلیه طرفداران ان حضرت تبریک عرض میکنم و ایمدوارم که شیر خلافت،  تا اعماق جهنم یه کله و بدون ترمز تخت گاز کنه و بره...
  15. بسم الله الرحمن رحیم لا حول و لا قوة الا بالله العلى العظیم مقدمه : شاید از یک نگاه ، یکی از نابهنجاترین رخدادهایی که ممکن است  رخ دهد ، وقوع جنگ داخلی ، حضور  یگانهای نظامی بیگانه در خاک یک کشور است  که مشخصاً عدم امنیت لازم را برای مردم کشور مزبور و حتی دیپلماتهای کشورهای دیگر  فراهم می نماید . با اشغال عراق در سال 2003 ، این رخداد  برای این کشور بوقوع پیوست و نتیجه آن ، هزاران هزار کشته و معلول و مفقود بشمار می آمد . با این حال ، عدم امنیت در خاک کشور فوق الذکر، دامن دیپلماتهای خارجی را نیز گرفت و حمله ناگهانی نظامیان آمریکایی به مرکز دیپلماتیک ایران در اربیل ، مقدمه ای شد برای حوادث بعدی . حمله‌ی یگانهای ارتش ایالات متحده به کنسول ایران در اربیل: سابقه این  رویداد  به حادثه  رخ داده شده به تاریخ  ۱۱ ژانویه‌ی ۲۰۰۷ بر میگردد که در طی آن ، ارتش امریکا به یک مرکز دیپلماتیک ایران که قرار بود به کنسول  گری تبدیل شود ، حمله کرده  و دو دیپلمات ارشد و پنج دیپلمات دیگر را بازداشت  نمود . توضیح اینکه ایالات متحده ادعا می نمود که از این مرکز این بود بعنوان محلی برای فعالیتهای غیر دیپلماتیک استفاده می شود ، اما ایران و مسئولان اقلیم کردستان این مسئله را بشدت رد نموده و این اشخاص را دیپلمات معرفی میکرد. با این وصف ، دو سال بعد ، یعنی در ۹ ژولای ۲۰۰۹ ایالات متحده ،  این پنج دیپلمات زندانی را ازاد کرد. روند حمله: به گفته‌ی مسئولین ایرانی حاضر در صحنه ، . حمله بین ساعت   ۳تا ۵ صبح صورت گرفت و نیروهای امریکایی با استفاده از 5 فروند بالگرد بر بام ساختمان مرکز در اربیل فرود امده و پس از خلع سلاح نگهبانان ،  وارد ساختمان شدند، ۵ نفر را بازداشت  کرده و تجهیزات را نیز با خود بردند. و مسئولین محلی(کرد) اعلام کردند که رایانه  ها و اسناد نیز توسط نیروهای امریکایی مصادره شدند . در گزارشی که بعدها  توسط مسعود بارزانی نیز تایید شد، نیروهای امریکایی براین ادعا بودند که  در جریان این حمله قصد داشتند دو مقام بلندپایه ایرانی  را که در ان زمان در جریان یک بازدید برای افزایش همکاری های امنیتی در منطقه در عراق حضور داشته  و با جلال طالبانی نیز دیدار کرده بودند ،  بازداشت  نمایند . به گفته مسعود بارزانی ، این مقامات بلندپایه  به اینجا امدند و ازادانه هم به اینجا امدند. دیدارهای انها با رئیس جمهور( جلال طالبانی) و من( مسعود بارزانی) در شبکه های خبری نیز اعلام شد. امریکایی ها هم امدند تا این افراد را دستگیر کنند و نه  انهایی که در ان دفتر نمایندگی دیپلماتیک ایران در اربیل حضور داشتند  . به اعتقاد وی ، آمریکایی ها ، در مکان  نامناسب  و در موقعیت زمانی  بدی دست به عملیات زده بودند . علاوه برآن ،  اعلام شد که نیروهای امریکایی تلاش کرده بودند تا  افرادی را در فرودگاه اربیل نیز بازداشت  کنند،  اما با عکس العمل نیروهای حاضر در فرودگاه مواجه شدند که اجازه‌ی این کار را نداده بودند. هوشیار زیباری، وزیر امور خارجه وقت عراق نیز ادعا داشت  ، بین نیروهای امریکایی و کرد که یک درگیری در شرف رخ دادن بود ، اما  در اخرین لحظات از یک قتل عام جلوگیری شد. نکته اینجاست که حمله فوق  در زمانی صورت گرفت که جرج بوش بطور همزمان،  در حال سخنرانی برای مردم ایالات متحده بود براین اعتقاد قرار داشت  که عناصری از همسایه شرقی عراق ،  برای گروه‌هایی که بر علیه امریکا میجنگند سلاح و مهمات ارسال  می کنند . وضعیت دفتر دیپلماتیک ایران : این دفتر در اربیل از سال ۱۹۹۲ فعال بوده است و به گفته‌ی هوشیار زیباری، کارمندان این دفتر به صورت قانونی فعالیت میکردند و دفتر در حال طی مراحل اداری برای تبدیل شدن به کنسولگری بوده است. اما برای دریافت  مجوز حمایت و حفاظت دیپلماتیک مراحل اداری خود را طی می نمود . اما به گفته‌ی مسئولین ایرانی ، بر اساس توافقات گذشته ، وضعیت این دفتر به کنسولگری تغییر  وضعیت داده شده ، تا جایی که  اسناد و رسمی نیز بین دو کشور تبادل شده بود. مسئولین اقلیم کردستان نیز براین اعتقاد بودند که اقدامات کنسولی، همانند دادن ویزا ، در این دفتر از سال ۱۹۹۲ صورت میگرفته است و با اشخاص این دفتر به مانند دیپلمات های رسمی رفتار می شده است . اما ، سخن گوی وقت وزارت کشور ایالات متحده ،"شین مک‌کومرک" براین ادعا بود  که افراد بازداشت شده دیپلمات نبودند. تبعات حمله به کنسولگری : مسعود بارزانی دستگیری مسئولین ایرانی را محکوم و ازادی سریع انها را خواستار شد. دولت کردستان نیزاعلام کرد که از نقشه‌ی امریکا برای حمله به این دفتر اطلاع نداشته و هدف عملیات را نمی‌دانسته است. پس از بازداشت، نیروهای امریکایی ، دیپلماتهای ایرانی را  به منطقه‌ی ایکاوا که محل حضور نمایندگان کشورها و سازمان های خارجی است بردند. نیروهای محلی کردستان عراق  نیز اعلام کردند که سه خودروی امریکایی را محاصره و متوقف کرده‌اند تا از اقدامات بعدی انها جلوگیری کنند. محمد علی حسینی ،سخنگوی وقت وزارت امور خارجه‌ی ایران، در مصاحبه‌ای با یک رادیوی دولتی گفت که با توجه به اینکه حضور کارمندان ایرانی در اربیل قانونی بوده، حمله بر خلاف قوانین بین المللی است و براین اعتقاد پای می فشرد که  این اعمال توسط نیروهای ائتلاف، برای فشار به ایران و ایجاد اختلاف بین عراق و همسایگانش صورت می گیرد .   در بُعد سیاسی ، در تهران،ایران سفرای عراق و سویس( حافظ منافع امریکا در ایران) را احضار کرد.دبیرکل سازمان ملل نیز ، این حادثه را مسئله‌ای بین دو کشور خواند! و یک سخنگوی سازمان ملل گفت که :” ما این مسئله را به خود این کشورها سپردیم تا مشکل را بین خودشان حل کنند. نهایتا بستگی به شورای امنیت دارد تا تعیین کنند که قطعنامه ها به چه صورت در خصوص این پرونده اعمال میشوند. عکس العمل : به اعتقاد برخی کارشناسان ،  افزایش درگیری های دیپلماتیک بین دو طرف، درنهایت  منجر به دستگیری ۱۵ افسر نیروی دریایی سلطنتی  که دو ماه بعد از این اتفاق رخ داد، گردید. به گفته‌ی  رابین رایت  ،روزنامه نگار  امریکایی ، دستگیری ۱۵ افسر نیروی دریایی انگلیس در خلیج فارس با دستگیری ۵ ایرانی مرتبط بشمار می رفت . این دستگیری که سه روز پس از آغاز سال جدید شمسی  صورت گرفت، روزی که دولت ایران اعلام کرده بود که می بایست  در این روز دیپلمات ها ازاد شوند، اما در این خصوص هیچ اتفاقی رخ نداد . به ادعای طرف آمریکایی ،  ۵ نفر بازداشت  ایرانی بازداشت شده، احتمالا جمعی بخشی از نیروهای مسلح غیر منظم ایران بوده  و نیروهایی که افسران انگلیسی را بازداشت نموده اند ، عوامل نیروی دریایی یکی از دونیروی مسلح منظم ایران  بوده اند. ۱۲ روز بعدو با ازادی ملوانان انگلیسی به نظر میرسد که ایران توجهش را به جایی دیگر متمرکز کرده ، اما  یک ماه بعد، پنج ایرانی- امریکایی با اتهامات امنیتی بازداشت و روانه زندان شدند. در بازداشت: براساس قانون عراق،عناصری  که با عنوان خرابکار(شبه نظامی) بازداشت  میشوند، باید در دادگاه های عمومی و غیر نظامی محاکمه شوند. این افراد صرفا ۱۴ روز در بازداشت می‌ماندند و پس از ان می بایست  به دادگاه معرفی شوند  که البته این قانون چندان اجرا نمیشد. با این حال، عراق معتقد بود که این افراد به خرابکار ها و مبارزین کمک نمی‌کنند. در ۲۰۰۸، سه نفر از ۵ نفر ایرانی در زندانی در کمپ زندانیان امریکا در عراق نگهداری میشدند. به گفته‌ی وزارت دفاع امریکا این افراد تحت بازجویی بودند و با توجه به اینکه یک تهدید امنیتی در عراق محسوب می شدند ، برنامه‌ای برای ازاد کردن انها وجود نداشت . با این حال ، در مارس ،2008 صلیب سرخ با انها دیدار کرد و وضعیت انها را خوب وسلامت اعلام کرد هرچند که خانواده‌های این افراد این گزارش ها را قبول نداشتند و نگران بودند که این افراد برای اعترافات دروغین مورد شکنجه قرار گرفته باشند. آزادی : در ۹ نوامبر ۲۰۰۷، امریکا دو نفر از بازداشت شدگان را پس از ۳۰۵ روز همراه با ۷ شهروند ایرانی دیگر ازاد کرد. این ۷ نفر دیگر از قسمت های دیگر عراق دستگیر شده بودند و بین ۳ ماه تا ۳ سال در بازداشت بودند.   حمله به مرکز فرماندهی کربلا: حمله‌ به مرکز فرماندهی کربلا، تهاجم غافلگیرانه ای بشمار می آمد که در ۲۰ ژانویه‌ی ۲۰۰۷ توسط نیروهای عناصر شبه نظامی ، بر ضد قرارگاه مشترک امنیتی واقع در فرماندهی پلیس عراق صورت گرفت. این تهاجم غافلگیرانه ، که ۵ کشته و ۳ زخمی امریکایی بر جای گذاشت، جسورانه ترین و پیچیده‌ترین عملیات در طول 4 سال از آغاز اشغال عراق  لقب گرفت و یکی از معدود دفعاتی است که شبه نظامیان ا، توانسته اند تا نیروهای امریکایی را به اسارت ببرند. پیش زمینه: از زمان تهاجم ارتش امریکا در سال 2003 به عراق، استان کربلا، به مانند سایر استان های عراق ، خشونت و درگیری های متعددی را تجربه کرده اندکه نظیر  بغداد و الانباررخ نداده بود . این استان اگر چه هرچند مرکز بسیاری حملات بشمار می رفت ، اما بدلیل ماهیت مذهبی آن ، بمباران ها و جنگ‌های سنگین شهری به مانند فلوجه، موصول رمادی و نجف را تجربه ننموده بود . البته در این میان حوادث نابهنجاری  نظیر  قتل عام عاشورا در سال ۲۰۰۴ که منجر به کشته شدن بیش از 150 نفر شد(توسط نیروهای القاعده و شورشیان ) نیز بوقوع پیوست . بدین ترتیب تا قبل از ۲۰ ژانویه، تنها ۳۳ نیروی ائتلاف در استان کربلا کشته شدند که حدود ۱ درصد از کل نیروهای مستقر را شامل می شد . روند حمله: حمله توسط ۹ تا ۱۲ شبه نظامی که ملبس به یونیفرم نیروهای ارتش ایالات متحده بوده و سواربر دو جی‌ام‌سی سوبوربان مشکی(همانند خودروهای نظامی امریکا)، و مسلح به تسلیحات  امریکایی ،صورت گرفت. البته این گفته ها توسط نیروهای امریکایی رد شده است. به گفته‌ی یک مسئول عراقی، شبه نظامیان توسط یک شخص با موهای بلوند ، هدایت می شدند  و حمله نیز در زمانی صورت گرفت که نیروهای امریکایی در حال اماده سازی برای ترک محل بودند. براساس گزارشات منتشر شده ،  حمله در زمانی صورت گرفت که در حدود ۳۰ نیروی امریکایی در ساختمان حضور داشتند. بعد از عبور از  حدود  مقر ۳ ایست و بازرسی که توسط نیروهای عراقی برقرار شده بود، شبه نظامیان ،5 خودروهای خود مقابل ساختمان      Provisional Joint Coordination Center یا  (مرکز هماهنگی مشترک استان کربلا ) موقف نمودند . سپس به دو گروه تقسیم شدند. گروه نخست  در مقابل و گروه دوم پشت ساختمان مستقر شده و به شکل ناگهانی در  ابتدا از دو بمب دست‌ساز برای از بین بردن دو خودروی پارک شده در بیرون استفاده کردند. سپس با استفاده از نارنجک ،دو نظامی  حاضر در اتاقی که به عنوان سربازخانه یا استراحتگاه مورد استفاده قرار میگرفت را از کار انداختند .  به محض گیر افتادن سربازان عادی ، دو افسر امریکایی ، ستوان یکم جیکوب نوئل فریتز و سروان برایان اسکات فریمن را بازداشت کردند. همچنین براثر تیراندازی های مکرر ،دو سرباز دیگر را در یک هاموی در ورودی مرکز بیرون کشیده و به اسارت در آوردند. بر  اثر انفجار نارنجک یک سرباز کشته و سه نفر دیگر به شدت زخمی شده و سه خودروی امریکایی نیز اسیب دیدند. از انجایی که شبه نظامیان  فقط امریکایی ها را هدف گرفته بودند، هیچ افسر یا سرباز عراقی در جریان این حمله اسیب ندید. نهایتا در ساعت ۱۸۰۰، شبه نظامیان مهاجم ، حمله را پایان دادند و با اسرای خود ، ساختمان را به سمت استان  شرقی، "استان بابل "ترک نمودند . کمی پس از عبور از رود فرات، مهاجمان  که اینک ، توسط بالگردها تعقیب میشدند، ۴ گروگان موجود ار بلافاصله هدف آتش قرار داده  و لباس‌ها ، خودروها ، تسلیحات  و تجهیزات رها کردند. بعدها ۳ سرباز آمریکایی در حالی که آثار زخم های ناشی از شلیکهای مستقیم در سینه شان دیده می شد ،توسط پلیس عراق در" بو‌الوان " (روستایی نزدیک به محویل) پیدا شدند. براساس شواهد ، آنها قبلاً به شکل صحرایی و با عجله اعدام شده بودند ، چرا که  دوتای انها در حالی که با دستبند به هم متصل بودند در پشت یکی از SUV ها و دیگری بر روی زمین پیدا شده  و اگر چه چهارمی با وجود اصابت  گلوله به  سرش، زنده مانده بوداما قبل از اعزام به بیمارستان در میانه مسیر کشته شد . در همان روز ، ارتش امریکا اعلام نمود که ۵ نظامی نز در حین دفع حمله کشته شدند، اما گزارش های تکمیلی شامل جزئیات حمله و گروگان گرفته شدن ۴ سرباز، تا یک هفته‌ی بعد اعلام نشدند. با این حال ، چهار نفر متهم به دست داشتن در عملیات در ۲۲ ژانویه توسط نیروهای امریکایی و عراقی دستگیر شدند و مغز متفکر عملیات،"اظهر الدومایی" بعدها در ۱۸ می توسط نیروهای امریکای کشته شد.      تایم لاین حمله:  ساعت 1300 بعدازظهر، نیروی عراقی با لباس عجیب بنفش رنگ وارد میشود. ظاهرا این نیروها  محافظ فرمانده‌ی ارشد پلیس بغداد هستند که جهت بحث در خصوص تامین امنیت دهه‌عاشورا امده، به این مقر مراجعه نموده بودند . ساعت 0515 بعد از ظهر، سروان  برایان فریمن و ستوان جیکوب فریز در اتاقشان در طبقه اول ساختمان مرکز مشترک(JCC) دیده می‌شوند. این اخرین باریست که انها را کسی زنده می‌بیند! ساعت 0545 بعد‌از‌ظهر، فرمانده‌ ایست‌و‌بازرسی عراقی در بیرون ساختمان مرکز،‌ در خصوص ۸ شورلوت سوبوربان با سرنشینان مسلح که لوله سلاح هایشان  از شیشه‌هایشان بیرون است به فرماندهی حاضر در داخل ساختمان بی‌سیم میزند. ساعت 0600، ۷ تا از خودرو ها به اولین گیت محوطه می‌رسند. افرادی که در خودرو ها هستند، لباس و اسلحه‌های امریکایی دارند و به زبان انگلیسی به نیروهای عراقی دستور می‌دهند. افراد از خودرو‌ها به بیرون امده و نیروهای گیت(ایست‌وبازرسی) را خلع سلاح میکنند. گیت دوم نیز به همین صورت خلع سلاح شده تحت کنترل قرار میگیرد. ساعت 0605 چهار تا شش تا خودرو ، وارد محوطه می‌شوند. عده‌ای از سربازان عراقی بازداشت شده و باقی انها فرار میکنند. ۵ نفر از خودروی اول با سرباز شاول فالتر و جاناتان چیسیم در هامویشان صحبت‌میکنند . ظاهراً اعتماد به این گروه ناشناس آنقدر بالاست که  فالتر از خودرو پیاده می‌شود تا بیشتر صحبت کند! چند ثانیه‌بعد،  باقی افراد نیز رد می‌شوند و اخرین نفر بر‌میگردد و با تپانچه‌اش به پشت سر فالتر شلیک میکند! نیرویی دیگر به چیسیم شلیک میکند. هردوی انها زنده‌می‌مانند و توسط حمله کنندگان به اسارت گرفته می‌شوند. 0605 بعد از ظهر، حمله کنندگان وارد ساختمان مرکز می‌شوند، مستقیم وارد دومین در از سمت راست، اتاق مخابرات می‌شوند. ۵ سرباز داخل اتاق‌اند که یکی از انها سعی میکند مانع ورود شود. یکی از حمله کنندگان لوله اسلحه را بین در قرار می‌دهد تا با اهرم کردنش در را باز کند، چند تیر هم شلیک میکند و یک نارنجک دستی کوچک ( ظاهراً فلاش بنگ ) به داخل اتاق پرتاب میکند. سرباز جاناتان میلیکان خودش را روی نارنجک می‌اندازد و با انفجار ان، جانش را از دست می‌دهد. سایر سربازان حاضر در اتاق، همچنان مقاومت میکنند تا حمله کنندگان وارد اتاق نشوند. اتاق کناری شامل فریمن و فریتز مورد حمله قرار گرفته و انها به گروگان گرفته شده اند. 0610 تا 0630 حمله کنندگان دو هاموی پارک شده را در حین خروج از ساختمان منفجر میکنند نیروهای نظامی حاضر در اطراف ساختمان، با خیال اینکه به انها حمله شده صورتبندی دفاعی می‌گیرند. نیرویی که لباس بنفش پوشیده‌بود، نارنجک یا بمب‌دست‌سازی را به سمت انها پرتاب میکند. حمله کنندگان بین دود و گرد و خاک فرار نموده و پس از خروج از موقعیت ، بیشتر انها به سمت شهر حیلاه در شرق فرار میکنند. ارتباطات مرکزی، شامل خط تلفن امن بین کربلا و حیلاه از کار افتاده است. نهایتا نیروهای امریکایی از طریق تلفن ماهواره‌ای شرایط را اطلاع می‌دهند. فرار: 0730 بعد‌از‌ظهر: ۵ خودروی شاسی بلند با سرعت بسیار بالا از ایست و بازرسی شمالی ماهاویل عبور می‌کنند 0800 بعد‌از‌ظهر: پلیس عراق، در پایان یک راه بن‌بست ۵ خودروی شاسی‌بلند را پیدا میکند. یکی از خودروها بمبگذاری شده، پس انها عقب می‌کشند و بررسی بیشتر را به عهده‌ی امریکایی میگذارند. 0837 تیم واکنش سریع شهر حیلاه، ارتش عراق و نیروهای اطلاعاتی به خودروهای رها شده می‌رسند. بمب ها را خنثی می‌کنند و دو افسر امریکایی دستبند خورده به هم را پیدا میکنند. فریمن تنها کسی‌است که جان سالم به در برده... او را به بیمارستان می‌رسانند ولی در انجا جانش را از دست می‌دهد. چه کسانی کشته شدند: تعداد دقیق کشته ها در دسترس نیست! اما این ۵ نفر قطعا کشته شده‌اند:   کاپتان برایان فریمن، ۳۱ ساله. گردان ۴۱ ام کمک های مردمی، ویتهال اوهایو   لوتنت جیکوب فریتز، ۲۵ ساله. گردان دوم، دسته ۳۷۷ ام چترباز ادوات، فورت ریچاردسون الاسکا.   سرباز سوم شاون فالتر۲۵ ساله. گردان دوم دسته ۲۷۷ام چتر باز ادوات، فورت ریچاردسون.   اسپشلیست(سرباز دوم محترمانه خودمون تقریبا!) جاناتن چیسیم، ۲۲ ساله. گردان دوم دسته ۲۷۷ام چتر باز ادوات، فورت ریچاردسون.   سرباز سوم جاناتان میلیکان، ۲۰ ساله. گردان دوم دسته ۲۷۷ام چتر باز ادوات، فورت ریچاردسون. مدال نقره برای شجاعت دریافت کرد. او جان ۴ سرباز دیگر در اتاق مخابرات را نجات داد.   منابع: ویکی‌پدیا گزارش ارتش امریکا از تلفات anchorage daily news archive photos mcclatchy newspapers U.S army investigation   ترجمه و اماده سازی: Senaps ویرایش و اماده سازی جهت میلیتاری: MR9
  16.   خوب بسته به اینکه مهاجمین کی بودن، اهدافشون ممکنه متفاوت باشه... ولی شخصا فکر میکنم دلیل اینکه گروهی مثل عصائب چنین حمله‌ای اجرا کرده باشه، به احتمال قوی میتونه بازداشت نیروهای ایرانی و شکنجه‌ٔ اونها و تلاش برای دستگیری عزیزجعفری و امثالهم باشه...(دلیل خیلی پرت!)...   به هر صورت، به رخ کشیدن توان اطلاعاتی و امنیتی بیشتر میخوره...( اینها از داخل نیرو داشتن و میتونستن بدون اون همه تشکیلات شامل ماشین و لباس و زبان و اسلحه و عینک و اینا برن داخل کارشون رو بکنن... ولی مشخصا خواستن نشون بدن که میتونن هر کاری بکنن و مثلا فردا ممکنه سر از گرین زون در بغداد در بیارن با همین تیپ و قیافه و تجهیزات...)   این درگیری ها بعد از درگیری های خونین کربلا هستش که نیاز بود پیغامی واضح به بسیاری گروه‌ها از شیعه و  ارتش و امریکا و PMC ها و اهل سنت و .... داده بشه مبنی بر اینکه کی قوی تره و بهتر میتونه چنین عملیات هایی بزنه!
  17.   نظر کلی ارتش امریکا، این هست که عصائب اهل الحق و با پشتیبانی ایران عملیات رو اجرا کرده... (من متن رو بخشیش رو از روی کتابچه تحقیقات این عملیات که ارتش انجام داده و تحویل کنگره داده در اوردم!)... متاسفانه در نوشتار رد شده، ولی مشخصا ارتش امریکا عصائب رو مسئول این عملیات میدونه...   عصائب همین الان هم زیاد از این دست عملیات ها میزنه که لباس طرف رو مقابل رو می‌پوشه و میره تو شیکمشون و دیگری داعش هست که اون سالها شاید مثل امروز تشکیلات نداشته و هسته‌های ترورش اماده نبودن.... مخصوصا عملیات در کربلا که جولانگاه گروه‌های شیعی هستش... همکاری پلیس عراق و بادگیاردهای پلیس کربلا با اینها، همه و همه نشان از همکاری گسترده! نیروهای نظامی کربلا داره که مشخصا با نیروهای نظامی اهل سنت این همکاری ها صورت نمی‌گیره... شخصا فکر میکنم(فقط فکر میکنم!) که کاملا منطقیه که ما هم این عملیات رو مسئولش رو عصائب بدونیم...   ضمن اینکه یکی از مستشار های حزب‌الله در عراق رو هم بعدها دستگیر کردن، که اعتراف کرد به این قضیه که عملیات رو حزب‌الله عراق انجام داده...
  18.     بله قبلا داشتیم، ولی فاقد عکس و اطلاعات تایم لاین و غیره و ذلک بودش... مشخصا نقشه محل مورد حمله قرار گرفته...
  19.     میانه رو ها هم مجبورن بدن دست رئیس جمهور بعدی سوریه! :)
  20. اولا منبع خبر، فارس هست بنابراین by my book این خبر اصلا ارزش نداره!! بعدا شاید رفتم متن اصلی صحبت های کری رو خوندم... لحن صحبتا قدری شبیه هستش...   مسئله اینه که این وسط اجباری در کار نیست!! گفته بشار اسد بگه من شرکت نمی‌کم! این درخواسته و اجبار نیست!! :) بشار اسد میتونه باز شرکت کنه و اگر در این انتخابات که زیر نظر سازمان ملل هست، برنده بشه، هیچکس هیچ کاری نمی‌تونه بکنه و یا دیگه بشار اسد و روسیه و ایران ادامه دهنده جنگ نیستن!! :)   همونجور که عرض کردم، هدف بشار اسد از پس گرفتن مناطق اینه که به کنترل دولت سوریه در بیان! این توافق عملا اونها رو به بشار داد!! در جریان این اتش بس میتونن با خیال راحت تمرکز کنن روی شخم زدن شهرها و مناطق تحت تصرف داعش و النصره و به صورت گسترده اشتباهی مناطقی که میکس دست گروه‌های تروریستی و گروه‌های میانه رو هست رو بزنن... همونطور که در بالا عرض کردم، روند بر هم زدن اتش بس بسیار پیچیده و طولانی هست!! به طوری که شما امروز بهت حمله میشه، اخر هفته بعد این حق بهت داده میشه که بتونی شلیک کنی به سمت اونا! :) بنابراین اشتباهی زدن الان بهترین کاره...   بازپس گیری مناطق تحت سلطه داعش الان بهترین کاره و باید روش تمرکز بشه و در کنارش، همونطور که عرض شد هر سوریی که ممکنه به بشار رای بده برگردونیم سوریه که رای بده به بشار... یا جایگزینی برای بشار پیدا کنیم که همین شرایط رو برامون نگه داره...   صحبت های کری، اجباری نیستن! نگران نباشید... توافق توافقیه که همه چیز رو میندازه تو سبد انتخابات! تمرکز الان باید روی اون انتخابات باشه و بس!! ۱۸ ماه دیگه، رئیس جمهور امریکا احتمال بسیار قوی ترامپه و درگیر قضایای خودش هست!! بنابراین ما میتونیم حسابی کار کنیم توی این فرصت... ترامپ نباشه، هر کسی باشه ۱۸ ماه دیگه از الان، درگیر مسائل دیگه‌ای هست! :)
  21. من وقت گذاشتم متن توافق رو خوندم.... دو طرف، شامل تمام گروه‌ها اجبارا باید یا به روسیه یا به امریکا موضعشون رو بگن... هر کسی، هر زمینی الان دستشه رو باید نگه داره و از اسلحه استفاده نکنه... هیچ گروهی حق حمله به دیگری رو نداره،  و در صورت مورد حمله واقع شدن، حق عکس‌العمل هم نداره و باید روسیه یا امریکا رو در جریان بذاره و کشوری که مطلع شده به دیگری اطلاع بده جریان رو و عمل بکنه...   گروه‌های حقوق بشری باید سریعا وارد کل مناطق بشن و کمک های مردمی رو به دست کل مردم در کل منطقه برسونن...   گروه‌های داعش، النصره و سایر گروه‌های سازمان ملل( که معلوم نیست کیا هستن!!) شامل این اتش بس نیستن... ضمن اینکه، طرفین باید اعلام بکنن یا به روسیه یا به امریکا که این قرارداد رو می‌پذیرن، در صورتی هم که نپذیرن، میرن کنار داعش و النصره...(حمله بهشون کاملا ازاده!!)...   ضمن اینکه، مفاد رزولوشن ۲۲۵۴ باید اجرا بشه... چکیده‌ٔ ۲۲۵۴ ظاهرا این هستش که ۱۸ ماه بعد از برقراری این اتش بس، باید انتخاباتی ازاد و با نظارت سازمان ملل توسط دولت سوریه برگذار بشه... و نتیجه از نظر همه اوکی باشه اجبارا...   بر این اساس، به نظرم الان بهترین کار این هستش که بشار اسد رو تا حد ممکن رایش رو ببریم بالا!! :))) سوری هایی که تو دست و بال خودمونن، زخمی، ناقص! و هر شکل دیگه باید سرپا بشن و رای بدن... تا نهایتا جریانی سرکار بیاد که و سرکار بمونه که نزدیک به ما باشه...   در کل به نظرم خوبه! :) عملا جنگ رو تموم میکنه و خاک سوریه رو یکپارچه نگه میداره... البته من رزولوشن ۲۲۵۴ رو کامل نخوندم ولی همونطور که عرض کردم، مفاد کلیش همون بحث انتخابات بودش....   منبع من برای این توافق هم دفتر وزارت خارجه امریکا و متن منتشر شده اونها هستش...
  22.     دقیقا مشکلمون اینه که ترامپ بیزنس منه!! این بابا شدید انتقاد کرد که پولامون ازاد شده چرا از بوئینگ خرید نکردیم و رفتیم سراغ اروپایی ها!!! این بابا مصداق بارز دیگی که برای من نجوشه هست!!! برای بیزنس من، فقط یک چیز و فقط یک چیز اهمیت داره و اون پول هست!!!! عکس رو گذاشتم، بین کل کاندید هایی که این اواخر بودن، کمتر از همه هزینه کرده.... فقط ۱۴ میلیون دلار.... در صورتی که دیگران حدود ۳۰ میلیون دلار هزینه کردن میانگین!!!   این بابا اصلا شوخی نداره....   هیلاری کلینتون هم سیاستمدار قدریه!! خیلی سریع بقیه رو اوت کرد و واقعا توانمنده اصلا فرض نگیرید که کسی نیست.... این دموکرات ها خیلی بد بازی میکنن... خیلی بد! بین این دوتا، هیچکدوم به سود ما نیست!! جفتشون حتی بد و بدتر هم نیستن و فقط بدتر هستن...
  23. چند مسئله جالب هست.... یکی اینکه در حالی که کلینتون ۵۰۰ دلیگیت داره، کل جمهوری خواه‌ها روی هم رفته ۱۰۰ دلیگیت ندارن!!( تعداد ایالاتشون هم برابره...) حالا، من الان حسش نیست برم بررسی کنم ببینم این ایالت هایی که ترامپ توش برنده شده، چند الکترال ووت دارن و مال کلینتون چند تا...   دوم اینکه، سندرز از همین الان اوت شده به نظر میرسه و حتی اگر بخواد ادامه بده، خیلی خیلی باید تلاش بکنه!! تعداد دلیگیت ها یا رای دهنده‌های کلینتون تقریبا ۵-۶ برابر سندرزه...   سوم اینکه عصر با دوستان صحبت میکردیم، به این نتیجه رسیدیم که سندرز و ترامپ اگر بیوفتن، احتمالا سندرز وسط مناظره سکته کنه!!! ترامپ حوصله این چیزا رو نداره قشنگ میزنه تو برجک طرف!!‌فک نکنم کلینتون هم شانس زیادی داشته باشه براش! :)))     به نظرم، با توجه به اینکه بدجوری نزدیکن به هم روبیو و کروز، احتمالا با اوت شدن کایسچ و دکتر کارسن در نوادا، رای هاشون برای یکی از دو طرف بشکنه... باز من شخصا فکر میکنم که روبیو تو شرق بوده ولی تد کروز در جنوب - جنوب غرب گاورنر بوده و ممکنه نوادا رو با خودش داشته باشه! :))) حالا دوستانی هستن که فکر میکنن ممکنه رای ها برای روبیو بشکنه...
  24.   توی اون برنامه‌ی اول مناظره‌هاشون، اولین سوالی که مجری فاکس پرسید این بود که کدومتون اگر رای نیارید و کاندید حزب نشید، کنار نمی‌رید که فقط ترامپ دستش رو بالا برد و گفت من در هر صورت می‌مونم...   مسئله اینه که ترامپ مناظره کردنش جوریه که نباید باهاش درگیر بشی!! مثلا به بنده خدا که از کنتاکی بود، گیر داد که تو قیافه و موهات اینجوریه :|  بحثشون بالا گرفت تا جایی که جب بوش خودزنی کرد و گفت اره مثلا منم موقع دانشجویی ماریجوانا میزدم! :|   یا تد کروز خواست تکسن بازی در بیاره و یه ضرب‌المثل نیویورکی بگه و گفت همه‌ٔ نیویورکی ها این رو بلدن! که مجری سی‌ان‌ان زد تو ذوقش و گفت من نیویورکیم و معنی این ضرب‌المثل رو نمی‌دونم!! بعدم ترامپ زد تو دهنش که عاره تو نبودی ولی ۹۱۱ من بودم و مردم مقاومت کردن و وایسادن و اینا.... قشنگ بعدش تد کروز قیافش معلوم بود که ضایع شده که چرا اصلا این حرفا رو زده... (در مورد خواسته ها و مسائل مهم برا مردم نیویورک تیکه انداخت!)...   کلا، اینا میخواستن رسمی مناظره کنن!! یکی سوال بپرسه و یکی جواب بده و هرکسی اسمش برده شد جواب بده، ولی ترامپ جوری خرابشون کرد که همش میومدن دسته جمعی دفاع میکردن!!!! یکی مثل بوش، بارها و بارها گفت همه‌ٔ مایی که اینجایم فلان کار رو بلدیم ولی ترامپ بلد نیست!! در مقابل ترامپ میزد تو دهنش و ضایعش میکرد!!!!   اگر دقت کرده باشی، این اواخر دیگه نه تد کروز و نه جب‌بوش جرات نداشتن به پر و پای ترامپ بپیچن!! چون میدونن ترامپ کاندیدی نیست که کسی بخواد باهاش مناظره کنه یا دهن به دهن بشه!! اساسا اشتباه ترین کار هم همینه!! باید به ترامپ که میرسی، سریعا خودت رو به موش مردگی بزنی!!!!   طرف بدون شرکت تو مناظره ایووا، دوم شد!! باید خیلی زودتر حواسشون رو براش جمع میکردن...   میخوام بگم که درسته ترامپ از بدنه جمهوری خواه نیست...ولی خیلی هاشون رو خراب کرد!! خیلی مستقیم تو صورت خیلی هاشون گفت من تو رو خریدم!! من بهت پول دادم فلان کار رو انجام بدی!! کار به جایی کشید که جب بوش با خوشحالی می‌پرید و میگفت تو به من پیشنهاد دادی ولی من قبول نکردم به من پیشنهاد دادی ولی من قبول نکردم!! که بعدم جواب گرفت او.... ای باوت یو تو!! اونم با اون قیافه باد کرده ترامت که او میگه!!   و این خراب کردنه، تمام شانس طرف رو از بین می‌بره و مجبور میشه بره کنار... نهایتا جمهوری خواه‌ها دارن هم رو قربونی میکنن که یکی دیگه در مقابل ترامپ قرار بگیره و رایش نشکنه!! به نظرم، رای گیری بعدی همه کنار برن و نهایتا فقط ترامپ و یکی دیگه بمونه( با این وضعیت تد کروز... اگر نه مارکو...) من شخصا دوست دارم یه تگزاسی بمونه!! باید ببینیم تو غرب چیکار میکنن... شاید به قول شما جب بوش شانس بیشتری داشت، ولی زیاد محکم نبود... لطیف بود یه جورایی... خیلی راحت قرمز میشد و ترامپ راحت میرفت رو نروش... بنده خدا این همه هزینه کرده، این همه از ۲۰۱۴ زحمت کشیده بود و لااقل رو کاغذ شانس اول باید می‌بود ولی خود جمهوری خواه‌ها سکه‌ٔ یه پولش کردن....   چقدر که کلیپ های تبلیغاتیش رو مسخره کردن جمهوری خواه ها...   الان که نیگاه میکردم، می‌بینم بیشتر از همه مارکو روبیو خیلی حمایت شده...
  25. پسر به ایووا امید داشتم و فک میکردم تد کروز بیاد بالا، ولی به نظرم هرچه سریعتر همه‌ٔ جمهوری خواه‌ها باید برن کنار که رای کروز رو خراب نکنن .   هزینه های انجام شده برای ستاد های انتخاباتی اقایون!! جب بوش...  اول....(۸۴ میلیون دلار) دکتر کارسون دوم!!( 61 میلیون دلار!) مارکو روبیو که من بعد از بوش و تدکروز از این خوشم میومد!!‌( ۴۰ ملیون دلار:| ) تد کروز ۳۹ ملیون دلار:| ترامپ ۱۴ ملیون دلار!   برام جالبه که ترامپ، واقعا کم هزینه کرده... الحق که بیزنس منه این بابا! :| http://uupload.ir/files/dri9_capture_image.png