deserthawk

VIP
  • تعداد محتوا

    412
  • عضوشده

  • آخرین بازدید

  • Days Won

    2

تمامی ارسال های deserthawk

  1. deserthawk

    تحلیل و پیگیری تحولات عراق

    شبکه تلویزیونی «اسکای نیوز عربی» از ربوده شدن «احمد الجبوری» استاندار «صلاح الدین» عراق و کشته شدن فرمانده لشکر چهارم ارتش عراق خبر داد. فکر نکنم زمان حمله آمریکا هم اینقدر راحت شهرارو از دست داده باشند
  2. deserthawk

    تحلیل و پیگیری تحولات عراق

    مثل اینکه داعشی ها به کرکوک هم رسیدن. تا صبح هم احتمالا بیجی و تکریت نوبتشون میرسه البته خدا نکنه [center]http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13930320001662[/center]
  3. بسم الله الرحمن الرحیم بحران ۱۹۶۱ در روابط عراق و کویت : کویت در حالت اضطراری مقدمه قدمت ادعاهای عراق نسبت به کویت به دهه ۱۹۳۰ بر می گردد و حتی تهدید حمله، آن طور که بسیاری فکر می کنند جدید نیست. در سال ۱۹۶۱ عراق به طور جدی کویت را تهدید به حمله کرد. تنها اقدام سریع و جسورانه انگلستان جلوی بغداد را از انجام این عمل گرفت. کویت و رژیم قاسم در سال ۱۸۹۹ مدت ها قبل از اینکه ذخایر عظیم نفت خام در کویت کشف شود دولت انگلیس و حاکم کویت توافقی را درباره دفاع از این کشور کوچک امضا کردند. کویت تا سال ۱۹۱۸ تحت کنترل امپراطوری عثمانی باقی ماند ولی بعد از آن حکومت شیخی تحت فرمانروایی خانواده صباح به وجود آمد در حالی که امور خارجه دست انگلیسی ها بود. بعد از مذاکرات ژوئن ۱۹۶۱ یک پیمان جدید امضا شد که بریتانیا استقلال کویت را به رسمیت بشناسد و نیروهای انگلیسی اگر نیاز بود به کمک امیر کویت بشتابند. در ۲۵ ژوئن ۱۹۶۱ رئیس جمهور جدید عراق عبدالکریم قاسم گفت که کویت باید جزء خاک عراق به حساب آید و اعلام کرد که قصد دارد ساکنان آن را آزاد کند. در روز بعد تعدادی از نیروهای عراقی در طول مرزهای کویت تجمع کردند. ولی نیروهای نظامی عراق بسیار دورتر از قدرتی بودند که توان حمله داشته باشند و بیشتر نیروها باید راه طولانی را از بغداد به سمت مرزهای کویت طی می کردند. بنابراین سازماندهی عراقی ها بسیار آهسته بود. چندید دلیل برای این شرایط وجود داشت که بیشتر آنها در مورد وضعیت نیروی هوایی عراق در آن زمان قابل توضیح بود. نیروی هوایی عراق در ۱۹۶۱ نیروی هوایی عراق در آن زمان در شرایط گذار بود. بعد از کودتایی خونین در ۱۴ جولای که منجر به برکناری ملک فیصل سوم شد، افسران بسیاری از نیروی هوایی سلطنتی سابق زندانی شدند و برنامه آموزشی زمان صلح که مربوط به آن می شد دیگر ادامه نیافت. برای مثال فرمانده RIrAF در پایگاه حبانیه سرهنگ عبدالرزاق از سال ۱۹۵۸ تا ۱۹۶۲ در زندان بود. بسیاری از خلبانان دیگر کشور را ترک کردند و دیگر بر نگشتند. RIrAF سال های دهه ۱۹۵۰ یک نیروی به خوبی آموزش دیده و دارای ۱۲ فروند Vampire FB.Mk.52، شش فروند Vampire T.Mk.55 و FB.Mk.50 و ۱۵ فروند Hunter F.Mk.6 بود. هانترها با کمک ایالات متحده در دو نوبت دریافت شده بودند، یکی شامل یک بسته ۵ فروندی در آوریل ۱۹۵۷ و دومی شامل ۱۰ فروند در دسامبر ۱۹۵۷ تحویل داده شده بودند. اندکی قبل از کودتا در ۱۹۵۸ ایالات متحده همچنین ۵ فروند F-86 F را به عراق تحویل داد. با این وجود با وجود ورود به خدمت هانترها در قالب اسکادران شماره ۶ در پایگاه هوایی حبانیه/تموز سایبرها هیچ وقت در خدمت عراق نبودند. آنها در کنار یک پناهگاه در پایگاه هوایی الرشید پارک بودند و بعدا به آمریکا برگشتند. هواپیمای ومپایر نیروی هوایی عراق تحویل گرفته شده از انگلستان در دهه ۱۹۵۰ عبدالکریم قاسم یک بعثی نبود ولی او طرفدار یک جمهوری متحده عربی شبیه به شوروی بود. بنابراین او به سرعت از اتحاد جماهیر شوروی درخواست کمک نظامی کرد. در ۱۹۵۸ اولین MiG-17F های ارسالی همانند بعضی دیگر از هواپیماها وارد عراق شدند. میگ ۱۷ های تحویل گرفته شده از سال ۱۹۵۸ ورود MiG-17F و تجهیز دوباره اسکادران شماره ۵ IrAF با آنها منجر به بازآرایی کلی نیرو شد. اسکادران شماره ۱ در جریان تبدیل Hawker Fury FB.Mk11 خود با Venomهای اسکادران شماره ۵ بود، اسکادران شماره ۲ هلیکوپترهای Mi4 خود را دریافت کرده بود، اسکاردان شماره ۳ درحال تجهیز به آنتونوف An-12B بود، اسکادران شماره ۴ Hawker Fury FB.Mk11 های اسکادران شماره ۱ را دریافت کرد در حالی که اسکادران شماره ۶ هنوز از Hunter F.Mk.6 خود استفاده می کرد. به جای اسکادران شماره ۷ که یک اسکادران قدیمی بمب افکن بود شماره ۸ در حال دریافت ۱۲ فروندIL-28 به عنوان بمب افکن سبک بود. در نهایت اسکادران تازه تاسیس شماره ۹ منتظر اولین MiG-19 هایش برای رهگیری بود. در مجموع در ژوئن ۱۹۶۱ IrAF شامل موارد زیر بود: اسکادران یکم، Venom FB.Mk.1 ، مستقر در پایگاه هواییحبانیه، سروانمنعم اسماعیل اسکادران دوم، Mi-4 ، واقع در پایگاه هوایی الرشید، سرگردوهیقابراهبمادهم اسکادران سوم،AN-12B ، مستقر در پایگاه هوایی الرشید، سروان طاها احمد محمد رشید اسکادران چهارم، Fury FB.Mk.11 ، مستقر در پایگاه هواییکرکوک، سرگرد A. لطیف اسکادران پنجم، جنگنده های MiG- 17F ، مستقر در پایگاه هوایی الرشید، سرگرد خالد سارا رشید اسکادران ششم، Hunter ، مستقر در پایگاه هواییحبانیه، سروان حمید شعبان اسکادران هفتم، جنگنده های MiG- 17F ، مستقر در کرکوک، سرگردنعماعبداللهدولیمی اسکادران هشتم، IL- 28 ، واقع بر پایگاه هوایی الرشید، سرگرد عدنان امین رشید اسکادران نهم، جنگنده های MiG- 19 ، در فرآیند شکل گیری. ونوم های اسکادران ششم نیروی هوایی عراق هنگامی که حالت اضطرار فوران کرد نیروی هوایی عراق در فرآیند بازآرایی تعداد زیادی از هواپیماهای پروازی و به زمین نشسته و تعویض نمونه های انگلیسی با نمونه های ساخت شوروی بود. بجز یک اسکادران مجهز به هانترها هیچ کدام از واحدها به طور کامل عملیاتی نبودند. در همین حال عراق سامانه پدافند هوایی پیشرفته و راداری در آن زمان نداشت و وضعیت تامین قطعات یدکی برای هانترهای انگلیسی در شرایط نامعلومی بود. نیروی هوایی عراق به اندازه ای ضعیف بود که وفاداری خلبانان و افسرانش بین کمونیست ها و ملی گرایان عرب تقسیم شده بود. فرمانده نیروی هوایی در سال ۱۹۶۱ سرهنگ جلال جعفر عوقتی اصلا خلبان نبود ولی بخاطر کمونیست بودن و تواناییش برای کنترل قوی نیروی هوایی بر سر پستش مانده بود. در حالی که نیروی هوایی عراق به طور مشخصی قادر به شرکت در هیچ گونه عملیات با مقیاس وسیع نبود و هیچ کدام از واحدهایش در فرودگاه های نزدیک به کویت مستقر نبودند ولی نیروی زمینی ارتش عراق هم وضعش بهتر از این نبود. آن هم در شرایط تبدیل تدارکات سخت افزاری به سمت شوروی بود و کمبود آموزش در نیروها بخوبی احساس می شد. عراقی ها نمی توانستند انتظار داشته باشند که ارتششان را به سمت مرزهای جنوبی کشور حرکت دهند و سپس در نیمه تابستان در کویت بجنگند. هاکر هانترهای نیروی هوایی عراق تحویل گرفته شده از دارایی های قبلی انگلستان مداخله بریتانیا در سمت مخالف واکنش بریتانیا بسیار سریع بود. با رمز (Vantage) بریتانیا در حال طرح ریزی برای مداخله در چنین وضعیتی بود. این نقشه شامل افزودن نیروهای بیشتر از انگلستان قبرس و آلمان بود. از نظر تکنیکی انگلستان برای کمک به کویت بخوبی آماده شده بود ولی به هر حال مشکل این بود که آنها نمی توانستند بصورت مستقیم از روی چندین کشور پرواز کنند و نیروهای خود را جابجا کنند. نیروهای بریتانیایی در منطقه در ۲۶ ژوئن ۱۹۶۱ تنها یک روز بعد از سخن قاسم در وضعیت هشدار قرار گرفتند. کشتی HMS Bulwark از رده کشتی های نیروبر کلاس Centaur با گردان ۴۲ام کماندو و با اسکورت ۳ کشتی محافظ به قصد دیدار کراچی پاکستان راه افتادند. یک واحد از تفنگداران دریایی به همراه تعدادی از نیروهای ارتشی در بحرین حاضر شدند در حالی که بقیه واحد ها در شارجه، عدن، کنیا و قبرس در دسترس بودند. نیروی هوایی سلطنتی دو اسکادران از هانترها را در عدن و نایروبی در اختیار داشت. هواپیماهای باربری سبک و سنگین و ارتباطی نیز در عدن قرار داشتند. همچنین تعدادی نیز بصورت رزرو در بحرین و کنیا قرار داشتند. وضع تاسیسات در کویت بسیار بد بود هر چند یک فرودگاه وجود داشت وضعش بسیار محقر بود و هنوز راداری نداشت. تاسیسات بندری نیز تنها می توانست کشتی های کوچکتر را قبول کند. در کل حتی اگر در نظر اول نیروهای در دسترس بسیار در منطقه وسیعی پخش شده بودند ولی در ۲۹ ژوئن بریتانیا آنها را به حرکت در آورده بود. HMS Bulwark و اسکورت هایش کراچی را ترک کردند و با بالاترین سرعت به سمت خلیج فارس را افتادند. انبارهای تدارکات در بحرین باز شدند و دو اسکادران هانتر آماده عزیمت به بحرین شدند. ناو بولوارک متعلق به بریتانیا پهلو گرفته در سواحل سنگاپور در ۳۰ ژوئن ۱۹۶۱ کویت بطور رسمی درخواست کمک کرد و با وجود اینکه ترکیه و سودان با عبور آنها از آسمان خود مخالفت می کردند یک اسکادران از هانترها به سوی خرمشهر روانه شدند. اعضای تیپ ۲۴ پیاده با استفاده از هواپیماهای مسافربری کامت و آراگونات از کنیا خود را رساندند. اسکادران شماره ۳ نیروی هوایی سلطنتی رودزیا نیز تعدادی هواپیمای باربری هوایی فراهم کردند. هواپیماهای پارک شده در پایگاه نیروی هوایی سلطنتی در منطقه در اول جولای ناو هواپیمابر HMS Bulwark که در خلیج فارس مستقر بود و حامل هلیکوپترهای Whirlwind (گردباد) بود کار انتقال سربازان تیپ ۴۲ تکاور را به کویت آغاز کرد. جنکنده-بمب افکن های هانتر نیز به پایگاه هوایی کویت جدید در نزدیکی فروانیه منتقل شدند. در همین حال اسکادران های ۹۹ و ۵۱۱ ترابری بریتانیا نیز گردان ۴۵ کماندوهای دریایی سلطنتی و هنگ ۱۱ حصار (Hussar) مستقر در عدن را منتقل کردند. در چند روز آینده واحدهای بیشتری نیز به منطقه وارد شدند. ۴ هواپیمای کانبرا از اسکادران ۸۸ و ۸ هواپیمای دیگر از اسکادران ۲۱۳ در بحرین فرود آمدند. در همین حال ترابری نیروی هوایی سلطنتی نیز نیروهای بیشتری را منتقل کردند. کانبراها به زودی کار خود را آغاز کردند و به پروازهای شناسایی عمیق بر فراز عراق دست زدند. عراقی ها بارها آنها را مشاهده کردند ولی کوچک ترین کاری از دستشان بر نمی آمد. چون نیروی هوایی عراق به دلیل نداشتن شبکه راداری قادر به رهگیری هیچ کدام از هواپیماهای انگلیسی نبود. در ۴ جولای ۱۹۶۱ کامت های اسکادران ۲۱۶ و واحدهای ترابری بریتانیا تحت عنوان گردان ۲۲ هوابرد برای انتقال تجهیزات سنگین پرواز می کردند. از کنیا گردان اول آموزشی سلطنتی نیز به صحنه وارد شد. هنگامی که این نیروها وارد شدند برای کم کردن فشار بر تاسیسات موجود در بحرین قسمتی از نیروها وارد بحرین شدند. شرایط برای نیروهای خاضر در کویت سخت بود. بعد از استقرار طولانی در Mittla ridge در شمال کویت آنها باید دمای ۵۰ درجه ساتی گراد و طوفان های شنی که دید را به کمتر از ۳۰۰ متر محدود می کرد را تحمل می کردند. یک هانتر از اسکادران ۲۰۸ در این چنین شرایطی در منطقه سقوط کرد که خلبان آن کشته شد. به هر حال بیشتر نیروهای مستقر شده با این شرایط خو گرفته بودند و مشکلات کمتر از آنی بود که انتظار میرفت. با این حال بریتانیا بسیار مراقب بود که نیروها دائم بین کویت و ناو بولوارک در گردش باشند تا بتوانند استراحت کنند. این ناو همچنین به عنوان یک ایستگاه موقت انتقال رو به کویت بود و بعد از مدتی یک رادار با برد اکتشاف ۱۵۰ کیلومتر را برای ساخت مرکز فرماندهی منتقل کرد. این ماموریت بسیار مهم بود چون فرماندهی در بحرین باقی می ماند و دور از صحنه نیرد در کویت بود. مسافت طولانی نیز نیروهای بریتانیایی را مجبور به تقویت ارتباط رادیویی کرد. چون راهی برای انتقال سیگنال های رادیویی در مسافت طولانی نبود بمب افکن های کانبرا این سیگنال ها را رله می کردند. یک مشکل دیگر این بود که هواپیماهای نیروی هوایی سلطنتی از باند VHF استفاده می کردد در حالی که در نیروی دریایی سلطنتی از باند UHF استفاده می شد که برای ارتباط بین آنها ابتکاراتی در دستگاها لازم بود. تنها هنگامی که ناو HMS Victorious به منطقه رسید اوضاع بهبود یافت. با تجهیز به هواپیماهای AEW و رهگیرهای همه شرایط آب و هوایی نیروهای بریتانیایی پیشرفت زیادی در آگاهی موقعیتی پیدا کردند. یکی از موارد بهیود یافته راداری با برد ۲۷۰ کبلومتر برد مستقر بر روی ناو بود که توسط گانت ها تقویت می شدند. در نهایت در ۱۸ جولای نیروی هوایی سلطنتی قادر به استقرار یک راداز زمین پایه در کویت شد. رادار مدل SC 787 نمی توانست ارتفاع اهداف را اندازه گیری کند ولی به بهبود کنترل ترافیک هوایی در منطقه کمک می کرد. پیاده کردن هنگ ۲۹ توپخانه سلطنتی در ساحل کویت در سال ۱۹۶۱ بعد از اینکه تعطیلی ملی عراق در ۱۴ جولای بدون هیچ اقدامی سپرس شد بریتانیایی ها احساس امنیت بیشتری کردند و این شانس یک درگیری نظامی که اصلا اتفاقی قرار است بیافتد کمتر شده است. یعنی بریتانیایی ها هرگز تحرکی از نیروهای عراقی را در جنوب بصره مشاهده نکردند و اصلا نیرویی عراقی در طول مرز کویت مستقر نشده بود. بنابراین در ۲۰ جولای گردان ۴۲ کماندو و دو گردان دیگر به بحرین بازگردانده شدند. بقیه نیروهای بریتانیایی نیز تا آخر سپتامبر خارج شدند.   در اواخر جولای ۱۹۶۱ ناو HMS Victorious با ناو HMS Centaur جایگزین شد. همه هواپیماهای ترابری تا اوایل آگوست منطقه را ترک کردند و در اکتبر ۱۹۶۱ تنها تعداد اندکی از نیروها باقی مانده بودند و آخرین نیروی بریتانیایی در ۱۹ اکتبر از آنجا خارج شد. در ضمن نیروهای اتحادیه عرب برای حفاظت از آزادی و استقلال با نیروهای انگلیسی جایگزین شدند. این نیروهای اتحادیه عرب بعد از سقوط رژیم قاسم در فوریه ۱۹۶۳ از کویت خارج شدند. هواپیمای گنت مستقر بر روی ناو ویکتوری مجهز به تجهیزات اکتشافی نتیجه گیری تا به امروز هیچ مدرکی وجود ندارد که عراقی ها در ۱۹۶۱ واقعا قصد داشتند تا به کویت حمله کنند. به خصوص اینکه این این تهدیدات توسط دولت های مختلف در بغداد تکرار می شدند ولی عراقی ها هیج وقت با قدرت نظامی دست به تحرک نمی زدند. در زمان بحران نیروهای نظامی عراق به سادگی در هیچ موقعیتی برای انجام حمله نبودند. شرایط به بهترین گونه با این حقیقت بیان می شود که این قسمت توسط هیچ کدام از موارد منتشر شده تاریخ نظامی عراق هرگز بیان نشده است. بنابراین این عقیده که مداخله سریع بریتانیا به با ثباتی شرایط کمک کرد بیشتر معنی نمی دهد. با این وجود بریتانیا و ایالات متحده چیزهای زیادی درباره جابجایی نیروها در مسافت های طولانی، مشکل ارتباطی وابسته و بازآرایی اولیه تدارکات یاد گرفتند. به خصوص که انبار کالایی رو به خط مقدم در منطقه بسیار در سرمایه گذاری بریتانیایی ها بسیار با ارزش بود که به آنها اجازه می داد که پشتیبانی نیروهای زیادی را برای زمانی طولانی مستقر کنند. ایالات متحده نیز درس های مهمی در این رابطه از این حقیقت یاد گرفت و بصورتی شکل گرفت که در ۳۰ سال بعد، هنگامی که عراق در تابستان ۱۹۹۰ به کویت خمله کرد بتواند به سرعت واکنش دهد. یکی دیگر از نتایج مهم این بحران تشکیل نیروهای مسلح کویت بود. بعد از این بحران عراقی ها به سرعت شروع به خرید تجهیزات نظامی از شوروی کردند. برای مثال در ۱۹۶۲ اولین ۴۰ فروند از میگ ۱۹ های خود را دریافت کردند و به دنبال آن اولین ۱۲ فروند از میگ ۲۱ های خود را نیز سفارش دادند. اگر این خریدها در واکنش به مواجهه با بریتانیا در کویت بود پس بخوبی مشخص است که عراقی ها به این نتیجه رسیده بودند که نیروی نظامی آنها در آن زمان برای عملیات به شکل مورد نیاز کافی نبود. مطمئنا با درک آن می تواند مشخص شود که عراق هرگز دوباره در یک موقعیت نظامی یا دیپلماتیک اشتباه در مورد کویت قرار نخواهد گرفت. نوشته شده توسط تام کوپر و استفان کوهن، با همکاری ژنرال احمد صدیق (IrAF) مترجم : احمد صادقی فیروزجایی منبع
  4. [quote name='gholam22' timestamp='1401172453' post='380917'] ببینید این داعشی ها نسب بغدادی ملعون رو به کیا نسبت میدن..! (((نسب أمير المؤمنين أبو بكر القرشي الحسيني البغدادي حفظه الله هو الشيخ المجاهد, والعابد الزاهد؛ أمير المؤمنين, وقائد كتائب الدين: أبو بكر القرشي الحسيني البغدادي حفظه الله ورعاه, وسدد على الخير والحق خطاه. من أحفاد عرموش بن علي بن عيد بن بدري بن بدر الدين بن خليل بن حسين بن عبد الله بن إبراهيم الأواه بن الشريف يحيى عز الدين بن الشريف بشير بن ماجد بن عطية بن يعلى بن دويد بن ماجد بن عبد الرحمن بن قاسم بن الشريف إدريس بن [color=#ff0000]جعفر الزكي[/color] بن علي الهادي بن محمد الجواد بن علي الرضا بن موسى الكاظم بن جعفر الصادق بن محمد الباقر بن علي زين العابدين بن الحسين بن علي بن أبي طالب وفاطمة بنت محمد رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم. باقيـة لأن الكفربكل ملله ونحله اجتمع علينا وكل صاحب هوى وبدعة خوّان جبان))) اینم بدون شرح..... [img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/10264/10259707_1617182595173597_523799029210150446_n.jpg[/img] [/quote] فکر کنم اونی که با رنگ قرمز مشخص کردم این باشه. جعفر بن علی معروف به جعفر کذاب، پسر [url="http://daneshnameh.roshd.ir/mavara/mavara-index.php?page=%D8%AD%D8%B6%D8%B1%D8%AA+%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85+%D9%87%D8%A7%D8%AF%DB%8C+%D8%B9%D9%84%DB%8C%D9%87+%D8%A7%D9%84%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85"]حضرت امام هادی علیه السلام[/url] بود و در سال 226 به دنیا آمد. او مردی عیاش و نااهل و شرابخوار و از مدعیان امامت بود. پس از شهادت پدرش ادعای امامت کرد ولی [url="http://daneshnameh.roshd.ir/mavara/mavara-index.php?page=%D8%AD%D8%B6%D8%B1%D8%AA+%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85+%D8%AD%D8%B3%D9%86+%D8%B9%D8%B3%DA%AF%D8%B1%DB%8C+%D8%B9%D9%84%DB%8C%D9%87+%D8%A7%D9%84%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85"]حضرت امام حسن عسگری علیه السلام[/url] اجازه هیچ‌گونه خودنمایی را به او نداد تا این که پس از شهادت امام حسن عسگری علیه السلام و آغاز [url="http://daneshnameh.roshd.ir/mavara/mavara-index.php?page=%D8%BA%DB%8C%D8%A8%D8%AA+%D8%B5%D8%BA%D8%B1%DB%8C+%D9%88+%D8%BA%DB%8C%D8%A8%D8%AA+%DA%A9%D8%A8%D8%B1%DB%8C"]غیبت صغری[/url] [url="http://daneshnameh.roshd.ir/mavara/mavara-index.php?page=%D8%AD%D8%B6%D8%B1%D8%AA+%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85+%D9%85%D9%87%D8%AF%DB%8C+%D8%A7%D8%B1%D9%88%D8%A7%D8%AD%D9%86%D8%A7+%D9%84%D9%87+%D8%A7%D9%84%D9%81%D8%AF%D8%A7%D8%A1"]امام مهدی[/url]، او فرصت یافت دوباره ادعای امامت کند و با دروغ، جمعی را به گمراهی بکشاند و از این رو به جعفر کذاب شهرت یافت. [url="http://daneshnameh.roshd.ir/mavara/mavara-index.php?page=%D8%AD%D8%B6%D8%B1%D8%AA+%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85+%D8%B3%D8%AC%D8%A7%D8%AF+%D8%B9%D9%84%DB%8C%D9%87+%D8%A7%D9%84%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85"]حضرت امام سجاد علیه السلام[/url] درباره ملقب شدن امام ششم به [url="http://daneshnameh.roshd.ir/mavara/mavara-index.php?page=%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85+%D8%B5%D8%A7%D8%AF%D9%82+%D8%B9%D9%84%DB%8C%D9%87+%D8%A7%D9%84%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85+%D9%88+%D9%84%D9%82%D8%A8+%D8%B5%D8%A7%D8%AF%D9%82"]«صادق» [/url] فرمود:«از نسل پنجم او مردی به نام جعفر متولد می‌شود که به دروغ ادعای امامت می‌کند، و نامش جعفر کذاب است، از این رو به امام ششم، جعفر صادق لقب داده اند.» پس از شهادت امام حسن عسگری، جعفر مأموران حکومت ستمگر عباسی را جهت تفتیش و تفحص از منزل امام و پیدا کردن امام زمان علیه السلام به سرای امام برد. هنگامی که پیکر مطهر امام عسگری علیه السلام را کفن نموده و در تابوت نهاده بودند، جعفر کذاب پیش رفت تا بر جنازه امام نماز بگزارد، اما وقتی خواست تکبیر بگوید، ناگاه کودکی گندمگون و سیاه موی پیش آمد، او را کنار زد و بر پیکر مطهر امام نماز گزارد. مورخین درباره‌ی او دو نظر دارند. عده‌ای بر این باورند که وی تا پایان زندگی بر دعوی دروغین خود پای فشرد و همچنان خود را امام می‌دانست، اما برخی دیگر می‌گویند که وی از دعوی خود دست کشید و توبه کرد، و شیعیان نیز نامش را از جعفر کذاب به جعفر تائب برگرداندند. در روایتی از [url="http://daneshnameh.roshd.ir/mavara/mavara-index.php?page=%D9%86%D9%88%D8%A7%D8%A8+%D8%AE%D8%A7%D8%B5+%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85+%D8%B2%D9%85%D8%A7%D9%86+%D8%B9%D8%AC+%C2%AB+%D9%85%D8%AD%D9%85%D8%AF+%D8%A8%D9%86+%D8%B9%D8%AB%D9%85%D8%A7%D9%86+%C2%BB"]محمد بن عثمان عمری [/url]، نائب خاص امام زمان علیه السلام، آمده است که امام دوازدهم در توقیعی به توبه‌ی او اشاره نموده و فرموده است که راه جعفر راه برادران [url="http://daneshnameh.roshd.ir/mavara/mavara-index.php?page=%D8%AD%D8%B6%D8%B1%D8%AA+%DB%8C%D9%88%D8%B3%D9%81+%D8%B9%D9%84%DB%8C%D9%87+%D8%A7%D9%84%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85"]یوسف[/url] است که سرانجام توبه کردند. جعفر با وجود عمر کوتاهی که داشت، فرزندان زیادی داشت و به ابوالکراین (پدر فرزندتان بسیار) مشهور بود. او سرانجام در سال 271 قمری در [url="http://daneshnameh.roshd.ir/mavara/mavara-index.php?page=%D8%B3%D8%A7%D9%85%D8%B1%D8%A7%D8%A1"]سامراء[/url] درگذشت. منابع: دایره المعارف تشیع ج 5؛ قاموس الرجال ج 2؛ المعارف و المعاریف ج 2؛ دایره المعارف الشیعه العامه، ‌ج 7 منبع http://daneshnameh.roshd.ir/mavara/mavara-index.php?page=%D8%AC%D8%B9%D9%81%D8%B1+%DA%A9%D8%B0%D9%91%D8%A7%D8%A8&SSOReturnPage=Check&Rand=0
  5. [size=5][b][font=B Nazanin]عملیات عید تت، حمله بزرگ نیروهای ویتنام شمالی و ویت کنگ­ ها به نیروهای ویتنام جنوبی و آمریکایی ­ها[/font][/b][/size] حمله تت یکی از بزرگترین عملیات‌های نظامی جنگ ویتنام بود که در تاریخ 30 ژانویه سال 1968 توسط نیروهای ویت کنگ و ارتش ویتنام شمالی در مقابل نیروهای ویتنام جنوبی، ایالات متحده و متحدان آنها انجام شد. این لشکر کشی شامل حملات اعجاب آوری بر علیه مراکز فرماندهی و کنترل نظامی و غیر نظامی در سراسر ویتنام جنوبی بود. کمونیست‌ها موجی از حملات را در ساعات آخر شب 30 ژانویه در مناطق تاکتیکی سپاه اول و دوم ویتنام جنوبی انجام دادند. این حمله های اولیه به اقدامات گسترده دفاعی منجر نشد. هنگامی که عملیات اصلی کمونیست‌ها صبح روز بعد شروع شد در سراسر کشور پخش و به خوبی هماهنگ شده بود. در نهایت بیش از 80،000 نیروی کمونیست در بیش از 100 شهر و شهرستان، از جمله 36 تا از 44 مراکز استان‌ها، پنج مورد از شش شهرستان مستقل 72 تا از 245 منطقه شهری قابل توجه و جنوب پایتخت درگیر شدند. این حمله بزرگترین عملیات نظامی انجام شده توسط هر دو طرف تا آن نقطه از جنگ بود. [center][url="http://upload.wikimedia.org/wikipedia/en/b/ba/TetMap.jpg"]http://upload.wikime...b/ba/TetMap.jpg[/url][/center] حملات اولیه باعث حیرت ارتش آمریکا و ویتنام جنوبی شد و آنها به طور موقت کنترل تعدادی از شهرستان‌های مختلف را از دست دادند، اما آنها به سرعت به بازیابی خود پرداختند و این حملات، به وارد شدن تلفات زیادی به نیروهای کمونیست منجر شد. در طول نبرد Huế جنگ‌های شدیدی به مدت یک ماه درگرفت که در نتیجه تخریب این شهر توسط نیروهای ایالات متحده را در پی داشت. اطراف پایگاه های رزمی ایالات متحده در Khe Sanh مبارزه برای دو ماه دیگر نیز ادامه یافت. اگر چه این حمله یک شکست نظامی برای کمونیست‌ها بود ولی منجر به تاثیر عمیقی بر دولت آمریکا و شوک عمومی ایالات متحده شد چون رهبران سیاسی و نظامی آنها بر این باور بودند که کمونیست‌ها به دلیل شکست‌های قبلی، قادر به راه اندازی چنین تلاش‌های گسترده ای نبودند. [center][url="http://www.ushistoryscene.com/wp-content/uploads/2012/12/tetoffensive1.jpg"]http://www.ushistory...toffensive1.jpg[/url][/center] اصطلاح " حمله تت" معمولاً به حملات ژانویه و فوریه 1968 اشاره دارد، اما همچنین اصطلاح " مینی تت " می‌تواند شامل حملاتی که در ماه مه و اوت صورت گرفت باشد. [b]زمینه­ های جنگ[/b] [b]ایالات متحده[/b] در پاییز سال 1967 ، این سوال که آیا استراتژی فرسایشی آمریکا در ویتنام جنوبی به خوبی کار می‌کند به شدت در ذهن مردم آمریکا و دولت پرزیدنت لیندن بی جانسون بررسی می‌شد. ژنرال William Westmoreland ، فرمانده فرماندهی نظامی ویتنام ( MACV ) بر این باور بود که اگر بتوان به یک " نقطه متقاطع " رسید که در آن تعداد نیروهای کمونیست کشته شده و یا دستگیر شده در جریان عملیات نظامی از کسانی که استخدام و یا جایگزین می‌شوند بیشتر بشود، آمریکایی‌ها پیروز جنگ خواهند بود. با این حال، بین MACV و سازمان اطلاعات مرکزی (CIA) درباره برآورد جنگ در مورد قدرت و صلابت نیروهای چریکی کمونیستی در ویتنام جنوبی اختلاف بود. در ماه سپتامبر، ملاقاتی بین اعضای سرویس‌های اطلاعاتی MACV و CIA برای آماده سازی برآورد اطلاعات ملی ویژه انجام گرفت تا توسط دولت به عنوان معیاری برای سنجش موفقیت آمریکا در جنگ استفاده شود. [center][url="http://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/9/94/Gen_William_C_Westmoreland.jpg"]http://upload.wikime...estmoreland.jpg[/url][/center] با ارائه شده دستاوردهای باد آورده‌ی اطلاعاتی دشمن متعلق به عملیات Cedar Falls و Junction City، اعضای CIA معتقد بودند که تعداد چریک‌های نامنظم و کادر کمونیست در جنوب می‌تواند به بزرگی 430،000 نفر باشد. از سوی دیگر، مرکز اطلاعات ترکیبیMACV ، ادعا کرد که این تعداد نمی‌تواند بیش از 300.000 باشد. Westmoreland عمیقاً در مورد برداشت احتمالی مردم آمریکا از چنین افزایش برآوردی نگران بود چون قدرت نیروهای کمونیست به طور معمول به خبرنگاران در جلسات توجیهی ارائه می‌شد. به گفته رئیس اطلاعاتMACV ، جنرال Joseph McChristian ، وضعیت جدید می‌توانست یک بمب سیاسی ایجاد کند چون که اثبات شده بود که کمونیست‌ها توانایی و اراده لازم برای ادامه یک جنگ فرسایشی طولانی را دارند. در ماه مه، MACV برای به دست آوردن یک مصالحه با CIA تلاش کرد بیان کند که شبه نظامیان ویت کنگ یک نیروی جنگی تلقی نمی‌شدند اما برای جمع آوری اطلاعات به عنوان ستون پنجم سطح پایین مورد استفاده بودند. آژانس پاسخ داد که چنین تصوری مسخره است چون شبه نظامیان به طور مستقیم مسئول نیمی از تلفات وارده به نیروهای ایالات متحده بودند. با این بن بست گروهی، George Carver ، معاون مدیر CIA در امور ویتنام، به داوری اختلاف پرداخت. در ماه سپتامبر، کارور یک مصالحه را توصیه کرد که CIA اصرار بر شامل کردن نیروهای نامنظم را در نیروهای نهایی رها کند و یک ضمیمه را به برآورد اضافه کند که نظر آژانس را توضیح دهد. جورج آلن، معاون کارور، مسئولیت سرسپردگی این سازمان را به پای ریچارد هلمز رئیس CIA گذاشت. او معتقد بود که " این یک مشکل سیاسی بود ... [ هلمز ] نمی‌خواهد که آژانس ... به ضرر سیاست‌های دولت عمل کند ". [center][url="http://www.theamericanconservative.com/wp-content/uploads/2013/03/vietnam.jpg"]http://www.theameric.../03/vietnam.jpg[/url][/center] در طول نیمه دوم سال 1967 دولت در مواجه با انتقادات در داخل و خارج از دولت و گزارش‌های مربوط به کاهش حمایت عمومی از سیاست‌های ویتنامی خود احساس خطر کرد. ، با توجه به نظر سنجی افکار عمومی، درصد آمریکایی‌هایی که معتقد بودند که آمریکا به اشتباه به ارسال سرباز به ویتنام پرداخته است از 25 درصد در سال 1965 به 45 درصد در دسامبر 1967 افزایش یافته بود. این روند با اعتقاد به این که مبارزه ارزشمند نیست ایجاد نشد بلکه با احتساب ارقام تلفات، افزایش مالیات و این احساس که در پایان دادن به جنگ هیچ چشم اندازی وجود ندارد به وجود آمد. نظر سنجی‌های گرفته شده در ماه نوامبر نشان داد که 55 درصد یک سیاست جنگی سخت‌تر را خواستند که مطابق با این باور عمومی است که " در وهله اول درگیر شدن در ویتنام برای ما خطا بود اما در حال حاضر که ما آنجا هستیم، اجازه دهید ببریم یا فرار کنیم " این درخواست تلاش‌های هماهنگی را در دولت برای راه اندازی یک به اصطلاح" حمله موفق " ، برای تغییر درک گسترده عمومی که جنگ به بن بست نرسیده بود و برای متقاعد کردن مردم آمریکا که سیاست‌های دولت موفق خواهند بود برانگیخت. سپس تحت رهبری مشاور امنیت ملی Walt W. Rostow ، رسانه های خبری بروز نگه داشته نمی‌شدند و با موجی از خوش بینی پرحرارت و هولناک گزارش می‌کردند. هر شاخص آماری از پیشرفت مانند " نسبت‌های کشتن " و تعداد اجساد برای آرام کردن روستاها به مطبوعات و به کنگره تغذیه می‌شدند. معاون رئیس جمهور Hubert H. Humphrey در برنامه Today show شبکهNBC در اواسط ماه نوامبر اظهار داشت" ما در حال پیروزی در این مبارزه هستیم. ما در حال حمله هستیم. ما به مرز رسیدیم. ما در حال پیشرفت مداوم هستیم . " در پایان ماه نوامبر، زمانی که جانسون Westmoreland و سفیر جدید ایالات متحده ، Ellsworth Bunker را برای آنچه که به عنوان " بررسی سیاست‌های سطح بالا" عنوان می‌شد به واشنگتن احضار کرد، مبارزات انتخاباتی به اوج خود رسید. به محض ورود آن دو، آنها ادعای دولت را در مورد موفقیت تقویت کردند. از سایگون، Robert Komer یکی از فرماندهان میدانی تأکید کرد که برنامه آرام سازی روستاها در حال موفقیت است و اینکه شصت و هشت درصد از مردم ویتنام جنوبی تحت کنترل سایگون هستند در حالی که تنها هفده درصد تحت کنترل ویت کنگ ها هستند. ژنرال Bruce Palmer, Jr، یکی از سه فرمانده میدانی نیروهای Westmoreland ، ادعا کرد که " ویت کنگ ها شکست خورده‌اند " و این که " آنها نمی‌توانند غذا بخورند و نمی‌توانند نیروی تازه جذب کنند و مجبور به تغییر استراتژی خود از تلاش برای کنترل مردم در ساحل به تلاش برای زنده ماندن در کوه هستند " . [center][url="http://georgewbush-whitehouse.archives.gov/history/photoessays/pressbriefingroom/images/08-29-2653a0genwestmoreland-398h.jpg"]http://georgewbush-w...reland-398h.jpg[/url][/center] Westmoreland حتی در اظهاراتش بیشتر تاکید داشت. در آدرسی که در باشگاه ملی مطبوعات در روز 21 نوامبر گزارش داد که من کاملا مطمئن هستم که تا پایان سال 1967، " کمونیست‌ها قادر به حمله بزرگی نیستند ... در حالی که در سال 1965 دشمن در حال برنده شدن بود، امروز او قطعا در حال شکست خوردن است ... ما یک نقطه مهم رسیده‌ایم که به نظر می‌آید پایان آنها شروع می‌شود. " در پایان سال، موافقان دولت هشت درصد بیشتر شده بود، اما در اوایل ماه ژانویه نظر سنجی گالوپ نشان داد که چهل و هفت درصد از مردم آمریکا هنوز هم از ادامه جنگ به دست رئیس جمهور مخالف بودند. Westmoreland در طی یک مصاحبه با مجله تایم ضمن به مبارزه طلبیدن کمونیست‌ها برای راه اندازی یک حمله گفت: " من امیدوارم که آنها کاری کنند چرا که ما به دنبال یک مبارزه هستیم" . ادامه دارد منبع [center][url="http://en.wikipedia.org/wiki/Tet_Offensive"]http://en.wikipedia....i/Tet_Offensive[/url][/center]
  6. قسمت پایانی (شرمنده که طول کشید) [center]http://iranidata.com/wp-content/uploads/combat-helicopters-vietnam-660.jpg[/center] [b]حمله[/b] ” آسمان را سوراخ کن، زمین را بلرزان” - پیامی که به نیروهای کمونیست ویتنامی داده شد و رمز شروع بزرگترین نبرد تاریخ این کشور بود. چه به طور تصادفی و یا با طراحی اولیه، اولین موج حمله عید تت در مدت کوتاهی پس از نیمه شب ۳۰ ژانویه به پنج مرکز استان در محدوده سپاه II و Da Nang در محدوده سپاه I آغاز شد. ستاد فرماندهی سپاه I در Nha Trang، اولین ضربه را خورد و به زودی این حمله در Ban Me Thuot، Hội An، Tuy Hòa, Da Nang، Qui Nhơn، و Pleiku دنبال شد. در طول تمام این عملیات ها، کمونیست ها به دنبال یک الگوی مشابه بودند : حملات خمپاره ای یا راکتی از نزدیک با حملات زمینی متعدد انجام شده به وسیله گردان های تقویت شده توسط ویت کنگ ها ترکیب شد، گاهی اوقات آنها از طرف سربازان منظم ویتنام شمالی حمایت می شدند. این نیروها باید به کادرهای محلی که به عنوان راهنما خدمت کرده بودند برای هدایت منظم به دفاتر مرکزی ویتنام جنوبی و ایستگاه های رادیویی ملحق می شدند. با این حال عملیات ها به خوبی در سطح محلی هماهنگ نبودند. با روشنایی روز، تقریبا همه نیروهای کمونیست از اهداف خود رانده شده بودند. ژنرال Phillip B. Davidson، رئیس جدید اطلاعات MACV ، به اطلاع وستمورلند رساند که “حوادثی در سایر نقاط کشور امشب و فردا صبح اتفاق می افتد. ” تمام نیروهای ایالات متحده در آماده باش قرار داده شدند و توصیه های مشابه به تمام واحدهای ARVN داده شد. با این حال متحدان هنوز هم بدون هیچ حس واقعی اضطرار پاسخ می دادند. فرمان های لغو مرخصی یا خیلی دیر آمد و یا نادیده گرفته می شد. [center]http://iranidata.com/wp-content/uploads/Marines_in_DaiDo_Vietnam_during_Tet_Offensive_1968-2.jpg[/center] [center]تفنگداران دریایی آمریکا در ویتنام[/center] در۳:۰۰ بامداد روز ۳۱ ژانویه نیروهای کمونیست به سایگون، Cholon و Gia Dinh در منطقه پایتخت نظامی Quang Tin (دوباره)، Huế، Tam Ky، و Quang Ngãi و همچنین پایگاه های ایالات متحده در Phu Bai و Chu Lai در محدوده سپاه I و تاسیسات آمریکایی در Bong son و An Khe در محدوده سپاه II و Cần Thơ و Vĩnh Long در محدوده سپاه IV حمله ور شدند. روز بعد، Biên Hoa، Thanh Long، Bình Dương در محدوده سپاه III و Kien Hoa، Dinh Tuong، Gò Công، Kien Giang، Vinh Binh، Ben Tre و Kien Tuong در محدوده سپاه IV مورد حمله قرار گرفتند. آخرین حمله از عملیات اولیه درBac Liêu در محدوده سپاه IV در تاریخ ۱۰ فوریه آغاز شد. در مجموع در حدود ۸۴۰۰۰ تن از نیروهای کمونیست در حمله شرکت کردند در حالی که هزاران نفر دیگر آماده برای تقویت نیروهای خودی یا مسدود کردن راه نیروهای دشمن بودند. نیروهای کمونیست همچنین با خمپاره و یا راکت همه فرودگاه های اصلی متفقین را هدف قرار دادند و به ۶۴ شهر اصلی منطقه و نقاط مهم شهرهای کوچک حمله کردند. [center]http://iranidata.com/wp-content/uploads/ARVN_Rangers_defend_Saigon_Tet_Offensive2.jpg[/center] [center]رنجرهای ARVN در حال دفاع از سایگون[/center] در اغلب موارد، دفاع در برابر کمونیست ها یک امر مربوط به ویتنام جنوبی بود. شبه نظامیان محلی و یا نیروهایARVN با حمایت پلیس ملی، معمولا مهاجمان را گاهی اوقات در دو یا سه روز و یا در عرض چند ساعت بیرون می راندند، اما درگیری های شدیدی به مدت چند روز دیگر در Kon Tum ، Buôn Thuột، Phan Thiết، Cần Tho و Bến Tre ادامه یافت. نتیجه در هر مورد معمولا توسط توانایی های فرماندهان محلی تعین شده بود که برخی از آنها برجسته بودند ولی بقیه بزدل و یا بی کفایت بودند. با این حال در طول این بحران بسیار مهم، هیچ واحد ویتنام جنوبی از بین نرفت و یا به کمونیست ها پناهنده نشد. [center]http://iranidata.com/wp-content/uploads/PAVNforces.jpg[/center] [center]نیروهای ارتش ویتنام شمالی (PAVN)[/center] وستمورلند با خوش بینی به اخبار حمله هم در رسانه ها و در گزارش خود به واشنگتن پاسخ گفت. به گفته ناظران نزدیک تر، با این حال، او از این که چگونه کمونیست ها قادر به هماهنگی حمله های بسیاری در چنین سطح از پنهان کاری بوده اند به طور کلی مات و مبهوت بود و به شدت متزلزل شده بود. با توجه به گفته Clark Clifford، در زمان حملات اولیه، واکنش رهبری نظامی ایالات متحده به نزدیک شدن به وحشت شبیه بود. اگر چه ارزیابیوستمورلند از اوضاع نظامی درست بود ولی او خود را با حفظ اعتقاد دائمی خود به این که خه سان هدف واقعی کمونیست ها بود و ۱۵۵ حمله توسط ۸۴۰۰۰ سرباز انحرافی )نظری که او حداقل تا ۱۲ فوریه حفظ کرده بود( بود، احمق نشان داد. گزارشگر واشنگتن پستPeter Braestrup احساسات همکاران او را با پرسیدن این جمله بیان کرد “چگونه این حمله در سایگون، به ویژه در مرکز شهر سایگون، می تواند انحراف باشد؟ “ [b]سایگون[/b] اگر چه سایگون نقطه کانونی از حمله بود، کمونیست ها به دنبال تصاحب کل از شهر نبودند. در عوض، آنها شش هدف اولیه را در حمله به منطقه مرکز شهر دنبال می کردند که شامل مقر فرماندهی کل ARVN در پایگاه هوایی ,Tan Son Nhut کاخ استقلال، سفارت آمریکا در سایگون، ستاد نیروی دریایی در Long Binh، و ایستگاه رادیوی ملی بودند. تمام این اهداف، توسط عناصر کمی از گردان های نظامی محلی C-10 مورد حمله قرار گرفتند. در جاهای دیگر شهر و یا حومه آن، ده گردان از نیروهای ویت کنگ محلی به ایستگاه پلیس مرکزی و فرماندهی توپخانه و مقر فرماندهی زرهی )هر دو در (GoVapحمله کردند. این دستور به همه این نیروهای اولیه برای گرفتن و نگه داشتن موقعیت خود به مدت ۴۸ ساعت داده شد که در آن تقویت نیروی متحدین را کاهش می داد. [center]http://iranidata.com/wp-content/uploads/TetMap411.jpg[/center] [center]نقشه حمله اولیه و ثانویه به سایگون[/center] دفاع از منطقه نظامی پایتخت در درجه اول مسئولیت ویتنام جنوبی بود و در ابتدا هشت گردان پیاده نظام ARVN و نیروی پلیس محلی از آن دفاع می کردند. در۳ فوریه این نیروها توسط پنج گردان تکاور، پنج هنگ سپاه تفنگداران دریایی و پنج گردان هوابرد ARVN، تقویت شد. واحدهای ارتش ایالات متحده شرکت کننده در این دفاع شامل گردان ۷۱۶ پلیس نظامی، هفت گردان پیاده نظام (یکی مکانیزه) و شش گردان توپخانه بودند. در ستاد فرماندهی زرهی و توپخانه در لبه شمالی شهر، کمونیست ها برای استفاده از تانکها و توپخانه های تصرف شده برنامه ریزی کرده بودند اما تانکها دو ماه قبل به پایگاه دیگری منتقل شده بودند و بلوک های بریچ از قطعات توپخانه برداشته شده بود، که آنها را بی استفاده کرده بود. یکی از مهم ترین اهداف ویت کنگ ها ایستگاه رادیویی ملی بود. سربازان همراه خود یک نوار ضبط شده از هوشی مین در مورد اعلام آزادسازی سایگون آورده بودند که خواستار “قیام عمومی” علیه دولت Thiệu شده بود. آنها ساختمان را به مدت شش ساعت محاصره کردند اما به محضی که ایستگاه تصرف شد به علت قطع خطوط صوتی از استودیوی اصلی به برج قادر پخش نبودند. [center]http://iranidata.com/wp-content/uploads/Arvn12.jpg[/center] [center]نیروهای ویتنام جنوبی در حال دفاع از پایگاه هوایی تان سون نات[/center] سفارت ایالات متحده آمریکا در سایگون، یک ساختمان عظیم شش طبقه واقع در مساحت چهار هکتار بود که تنها در ماه سپتامبر به پایان رسیده بود. در ۰۲:۴۵ دیوار اطراف آن توسط یک تیم نقب زن ۱۹ نفره که از طریق یک سوراخ با۸ پا ارتفاع ۲٫۴) متر (آن را منفجر کرده بودند مورد حمله قرار گرفت. با وجود ماموران کشته شده در حمله اولیه و تلاش با شکست مواجه شده برای به دست آوردن دسترسی به ساختمان، (تا زمانی که توسط نیروهای تقویتی ایالات متحده شش ساعت بعد بر روی سقف ساختمان فرود آمدند و همه نیروهای دشمن را کشتند و یا دستگیر کردند) ویت کنگ ها به سادگی به اشغال زمین سفارت می پرداختند. در ۰۹:۲۰ سفارت و زمین، با از دست دادن پنج نفر از پرسنل ایالات متحده دوباره تصرف شد. [center]http://iranidata.com/wp-content/uploads/138688821722816_war_military_history_vietnam_desktop_1680x1124_wallpaper-4021722.jpg[/center] [center]اسارت یکی از ویت کنگ ها در نزدیکی سفارت آمریکا توسط پلیس نظامی[/center] جوخه های کوچکی از ویت کنگ ها با حمله به ماموران مختلف، خانه های افسران ARVN و ایستگاه های پلیس منطقه برای جذب داوطلبان خدمت سربازی در سراسر شهرها به تهاجم دامن زدند. در۱ فوریه رئیس پلیس ملی، ژنرال Nguyễn Ngọc Loan، افسر ویت کنگی به نام Nguyen Van Lem را در لباس غیر نظامی در مقابل دوربین یک عکاس در ملاء عام اعدام کرد. [center]http://iranidata.com/wp-content/uploads/killer1.jpg[/center] [center]اعدام یک ویت گنگ در ملاء عام[/center] در خارج از شهر دو گردان ویت کنگی به مجتمع تدارکات ایالات متحده و دفتر مرکزی آن در Long Binh حمله کردند پایگاه هوایی Biên Hòa توسط یک گردان مورد حمله قرار گرفت در حالی که در مجاورت آن مقر سپاه III ARVN هدف حمله دیگری بود. پایگاه هوایی Tan Son Nhut، در بخش شمال غرب شهر، توسط سه گردان مورد حمله قرار گرفت. یک گردان رزمی آماده از سربازان چترباز ARVN ، در انتظار انتقال به Da Nang، در عوض به طور مستقیم به محل درگیری ها رفت و حمله را متوقف کرد. در مجموع ۳۵ گردان کمونیستی که بسیاری از آنها نیروهای مخفی کادر بودند که در پایتخت و حومه آن سال ها کار و زندگی کرده بوند، به طرف اهدافی در سایگون روانه شدند. تا طلوع آفتاب اکثر حملات در مرکز شهر دفع شده بودند اما مبارزه شدید بین نیروهای ویت کنگ و نیروهای متحد در محله چینی ها در جنوب غربی شهر، که به عنوان یک منطقه شروع عملیات و مرکز فرماندهی و کنترل توسط ویتنام شمالی مورد استفاده قرار گرفت در گرفت. جنگ تلخ و مخرب خانه به خانه در این منطقه جریان گرفت. در ۴ فوریه، به ساکنان دستور داده شد خانه های خود و منطقه را ترک کنند و منطقه جنگی اعلام شد. مبارزه در شهر پس از یک نبرد شدید بین رنجرهای ARVN و نیروهای PAVN در ۷مارس به پایان رسید. Huế در ساعت۳:۴۰ صبح مه آلود ۳۱ ژانویه، مواضع دفاعی متفقین در شمال رودخانه Perfume در شهر Huế با خمپاره و راکت مورد حمله واقع شد و پس از آن دو گردان از هنگ ششم PAVN به آن حمله کردند. هدف آنها فرماندهی لشکر اول ARVN بخش واقع در Citadel بود. یک مجتمع با سه مایل مربع متشکل از کاخ ها، پارک ها و قسمت های مسکونی که توسط یک خندق و زمین گسترده و دو سنگ تراشی که در آغاز قرن ۱۹ توسط امپراتور Gia Long ساخته شده بودند، احاطه شده بود. مدافعانARVN ، به رهبری ژنرال Ngo Quang Truong، تصمیم به حفظ موقعیت خود گرفتند، اما بیشتر قلعه به دست PAVN سقوط کرد. در قسمت جنوب رودخانه، هنگ ۴PAVN تلاش برای به دست گرفتن مقر محلی MACV را آغاز کرد، اما توسط یک نیروی موقت شامل حدودا ۲۰۰ آمریکایی زمین گیر شد. بقیه شهر توسط نیروهای PAVN که در ابتدا در حدود ۷۵۰۰ نفر بوده اند مورد تاخت و تاز بود. هر دو طرف سپس با عجله به تقویت و تجهیز نیروهای خود پرداختند. در طول ۲۵ روز، نبرد Huế تبدیل به یکی از طولانی ترین و خونین ترین نبرد های جنگ ویتنام شد. [center]http://iranidata.com/wp-content/uploads/Hue_22.jpg[/center] [center]درگیری در هیوی[/center] در چند روز اول اشغال، قسمت اطلاعات ایالات متحده و ویتنام شمالی تعداد نیروهای PAVN را بسیار دست کم گرفته بودند. ژنرال وستمورلند به ستاد مشترک ارتش آمریکا اطلاع داد که ” دشمن در حدود سه دسته را به استحکامات Huế فرستاده است و تفنگداران دریایی یک گردان را به منطقه فرستاده اند تا آنها را پاکسازی کنند. ” از آنجا که هیچ یک از نیروهای آمریکایی در Huế مستقر نبودند، نیروهای امداد رسانی باید از Phu Bai، در هشت کیلومتری جنوب شرقی حرکت می کردند. در نم نم باران و مه، تفنگداران دریایی ایالات متحده از لشکر اول و سربازان تفنگداران دریایی و لشکر اول ARVN خیابان شهر را به صورت مرگبار و مخرب کوچه به کوچه و خانه به خانه در جنگ شهری که ارتش ایالات متحده از نبرد سئول در طول جنگ کره درگیری به این صورت نداشته بود و هیچ یک از طرفین برای آن آموزش دیده نبودند پاکسازی می کردند. به علت اهمیت تاریخی و فرهنگی شهر، نیروهای آمریکایی بلافاصله حملات هوایی و توپخانه ای که به طور گسترده ای در سایر شهرها اعمال می شد را استفاده نکردند. [center]http://iranidata.com/wp-content/uploads/TetMap32.jpg[/center] [center]نقشه دژ شهر هیوی[/center] در خارج از Huế، عناصری از لشکر ۱ سواره نظام ایالات متحده و ۱۰۱ هوابرد در این مقطع در نبرد برای قطع دسترسی PAVN و قطع خطوط تامین و تقویت آنها جنگیدند. در این مقطع ۱۶ تا ۱۸ گردان PAVN ( 0008-11000 نفر ) در نبرد برای خود شهر و یا نزدیکی های پایتخت سابق شرکت کردند. دو هنگ ویتنام شمالی به راهپیمایی اجباری از مجاورت خه سان به Huế به منظور شرکت در نبرد پرداختند. در بیشتر ماه فوریه، نیروهای متحدین به تدریج راه خود را به سمت دژ ادامه می دادند که تنها پس از چهار روز مبارزه شدید پس گرفته شد. این شهرستان تا هنگامی که توسط نیروهای ایالات متحده و ARVN در ۲۴ فوریه پرچم ویتنام جنوبی را بر فراز کاخ عالی صلح برافراشتند دوباره بازپس گرفته شده اعلام نشد. در طول این عملیات شدید، متحدان تخمین زده اند که نیروهای ویتنام شمالی بین ۲۵۰۰ و ۵۰۰۰ کشته و ۸۹ اسیر در شهر و در مناطق اطراف آن داشته اند. ۲۱۶ نفر از تفنگداران دریایی آمریکا و سربازان در طول این جنگ کشته شده اند و ۱۶۰۹ نفر نیز زخمی شدند ۴۲۱ نفر از نیروهای ARVN کشته شدند ۲۱۲۳ نفر دیگر زخمی شدند و ۳۱ مفقود شدند. بیش از ۵۸۰۰ غیرنظامی جان خود را در جنگ از دست دادند و ۱۱۶۰۰۰ نفر از از ۱۴۰٫۰۰۰ نفر جمعیت اصلی شهر بی خانمان شدند. [b]خه سان[/b] حمله به خه سان، که در ۲۱ ژانویه قبل از حملات دیگر آغاز شد، ممکن است تا در خدمت دو هدف در نظر گرفته شده باشد: اول به عنوان یک تلاش واقعی برای به دست گرفتن موقعیت و یا در ثاتی به عنوان یک عمل انحرافی به منظور جلب توجه نیروهای آمریکایی و دور کردن آنها از مراکز جمعیتی به زمینهای پست. هر دو دلیل برای این اقدام قابل قبول و هماهنگ بودند. به نظر ژنرال وستمورلند هدف از اساس مبارزه، دامن زدن ویتنام شمالی به یک رویارویی متمرکز و طولانی مدت در یک منطقه جغرافیایی محدود بود که اجازه استفاده از توپخانه و حمله هوایی گسترده آمریکا را که تلفات سنگینی در یک منطقه نسبتا خلوت وارد می کردند می داد. در پایان سال ۱۹۶۷، MACV نزدیک به نیمی از گردان های مانور خود را به مکان سپاه I که در انتظار چنین نبردی بود منتقل کرده بود . وستمورلند و رسانه های آمریکایی که این عمل را تحت پوشش گسترده قرار داده بودند، اغلب ناگریز بودند که بین اقدامات در خه سان و نبرد دین بین فو(Điện Biên PH) ، که در طول جنگ هندوچین اول در آن یک پایگاه فرانسوی تحت محاصره قرار گرفت و در نهایت توسط نیروهای ویت مین به فرماندهی ژنرال جیاب (Giáp) تاخت و تاز شده بود مقایسه انجام دهند. وستمورلند، که از میل شدید Nguyen Chi Thanh برای عملیات در مقیاس بزرگ آگاه بود معتقد بود که آنها برای برای تکرار این پیروزی به تلاش می پردازند. او اقدام خود را “دین بین فو در جهت معکوس ” در نظر گرفته بود. [center]http://iranidata.com/wp-content/uploads/138688789941524_war_fire_vietnam_lets_go_to_uh-1_iroquois_huey_us_troops_operators_m4a1_burning_village_desktop_1024x768_wallpaper-3057092.jpg[/center] [center]نیروهای آمریکایی در خه سان[/center] خه سان و مدافعش شامل ۶۰۰۰ آمریکایی سپاه تفنگداران دریایی، ارتش و ARVN توسط دو تا سه لشکر ویتنام شمالی در مجموع حدود ۲۰۰۰۰ مرد احاطه شده بود. در طول محاصره، که تا آوریل ۸ به طول انجامید نیروهای متفقین توسط خمپاره سنگین، موشک و بمباران توپخانه همراه با حملات پراکنده در مقیاس کوچک توسط پیاده نظام در موقعیت های دور افتاده، مورد هجوم قرار گرفتند. با این حال، به غیر از از دست دادن اردوگاه نیروهای ویژه ایالات متحده در Lang Vei, هرگز حمله زمینی عمده ای بر پایگاه انجام نشد و نبرد تا حد زیادی دوئل بین واحدهای توپخانه ویتنام شمالی و آمریکایی همراه با حملات هوایی گسترده انجام شده توسط هواپیماهای ایالات متحده بود. در پایان محاصره، نیروی هوایی ایالات متحده، سپاه تفنگداران دریایی و هواپیماهای نیروی دریایی ۳۹۱۷۹ تن مهمات در دفاع از پایگاه فرو ریختند. مسیر تدارکات زمینی به پایگاه قطع شده بود و تدارکات مجدد در هوا توسط هواپیماهای باری به علت آتش سنگین ضد هوایی ویتنام شمالی بسیار خطرناک شد. به لطف نوآوری Super Gaggles با سرعت بالا، که جنگنده بمب افکن ها را در ترکیب با تعداد زیادی از هلیکوپترهای تدارکاتی مورد استفاده قرار می داد و بهره برداری نیروی هوایی از هواپیمای باری C-130 Hercules و روش نوآورانه تحویلLAPES ، تدارکات مجدد هوایی هرگز متوقف نشد. [center]http://iranidata.com/wp-content/uploads/dakto262.jpg[/center] [center]تخلیه زخمی ها و اجساد در حمله عید تت[/center] هنگامی که تت آغاز شد، احساسات بالایی در MACV موج می زد که پایگاه در معرض یک حمله جدی قرار خواهد گرفت. در سپاه I، آتش بس تت در هراس از حمله کمونیست ها که هنوز اتفاق نیافتاده بود لغو شده بود. تهاجم به خه سان رسید و نبرد متناوب ادامه یافت. نظر وستمورلند در مورد پایگاه خه سان حتی در هنگام نبرد در اطراف او در سایگون تغییر نکرد. در تاریخ ۱ فوریه، هنگامی که حمله به اوج خود رسید، او در یادداشتی که خود نوشته بود ولی هرگز تحویل داده نشد این ادعا را مطرح کرد که “دشمن در تلاش برای سردرگرمی این موضوع است… من شک ندارم که او همچنین در حال تلاش برای عدم جلب توجه همه از این منطقه از بزرگترین تهدید یعنی بخش شمالی از سپاه I است. اجازه بدهید به همه هشدار دهم که گیج نشوید. ” در پایان، یک ماموریت نجات توسط قوای عمده متحدین ( عملیات پگاسوس ) باعث پس گرفتن خه سان در تاریخ ۸ آوریل شد، اما نیروهای ویتنام شمالی دیگر از منطقه خارج شده بودند. هر دو طرف ادعا کرد که نبرد به اهداف مورد نظر خود رسیده بود. ایالات متحده تخمین زده است که ۸۰۰۰ نیروهای ویتنام شمالی در این مکان کشته شده اند و تعداد قابل توجهی نیز زخمی شده اند، در برابر ۷۳۰ سرباز آمریکایی از دست رفت و ۲۶۴۲ نفر دیگر زخمی شدند. مرحله II و III برای بهبود وضعیت سیاسی خود در مذاکرات پاریس که در ۱۳ مه افتتاح شد، ویتنام شمالی فاز دوم حمله عمومی را در اواخر ماه آوریل آغاز کرد. منابع اطلاعاتی ایالات متحده بین فوریه تخمین زدند که ممکن است که ویتنام شمالی ۵۰۰۰۰ نفر را برای جایگزینی خسارات وارده در طول جنگ قبل از آن اعزام کرده باشد. یکی از طولانی ترین و بیهوده ترین نبرد های تاریخ ۲۹ آوریل آغاز شد و تا ۳۰ مه به طول انجامید زمانی که ۸۰۰۰ نفر از لشکر ۳۲۰PAVN ، با حمایت توپخانه از سراسرDMZ ، پایگاه لجستیکی آمریکا در Dong Ha در شمال غربی استان Quảng Trị را تهدید کردند که به عنوان نبرد Dai Do شناخته شد. قبل از خروج، نیروهای ویتنام شمالی وحشیانه با تفنگداران دریایی ایالات متحده، ارتش، و نیروهای ARVN درگیر شدند. برآورد ویتنام شمالی ۲۱۰۰ نفر کشته را بعد از وارد کردن تلفات سنگین بر ​​متحدان در حدود ۲۹۰ کشته و ۹۴۶ زخمی نشان داد. در ساعات اولیه صبح روز ۴ ماه مه، واحدهای کمونیستی مرحله دوم از تهاجم به ۱۱۹ هدف در سراسر ویتنام جنوبی، از جمله سایگون (که توسط ویتنام جنوبی و آمریکایی ها به عنوان ” مینی تت ” شناخته می شود) را آغاز کردند. با این حال در این زمان، واحد اطلاعاتی متحدان بدون متعجب شدن از حمله آمادگی بهتری داشت. بسیاری از نیروهای کمونیستی قبل از آن که به اهداف خود برسند توسط عناصر اطلاعاتی متحدین ردگیری شدند. با این حال ۱۳ گردان ویت کنگ، موفق به نفوذ شدند و یک بار دیگر پایتخت در هرج و مرج فرو رفت. جنگ شدیدی در Phu Lam، ( که در آن زمان دو روز برای ریشه کن کردن حمله گردان نیروی محلی ۲۶۷ ویت کنگ وقت صرف شد)، در اطراف پل Y و در Tan Son Nhut رخ داد. نیروهای ویت کنگ در خروج از منطقه، پشت سرشان بیش از ۳۰۰۰ مرده را جا گذاشتند. مبارزه در اطراف سایگون تا زمانی که نیروهای ایالات متحده در استان Quảng Tín درگیر بودند تمام نشد که بدون شک جدی ترین شکست آمریکایی ها در جنگ بود. در ۱۰ ماه می دو هنگ از لشکر۲ PAVN به خام دوک (Kham Duc)، آخرین اردوگاه نیروهای ویژه مراقبت مرزی در سپاه I حمله کردند. ۱۸۰۰ نیروی نظامی ایالات متحده و ویتنام جنوبی زمانی که MACV تصمیم به جلوگیری از یک وضعیت مشابه خه سان گرفته بود، محاصره شده و مورد حمله شدید قرار گرفتند. خام دوک از راه هوا و در زیر آتش شدید تخلیه شد و به ویتنام شمالی واگذار شد. [center]http://iranidata.com/wp-content/uploads/Kham_Duc_Evacuation_during_Vietnam_War_May_12th_1968.jpg[/center] [center]تخلیه خام دوک توسط نیروهای متحدین[/center] کمونیست ها در ۲۵ ماه مه به سایگون بازگشتند و موج دوم حمله به شهر را راه اندازی کردند. نبرد در این مرحله از حمله بین تت اصلی و مینی تت در این که هیچ یک از تاسیسات آمریکایی مورد حمله قرار نگرفت تفاوت وجود داشت. در این سری از اقدامات، نیروهای ویت کنگ شش معبد (pagoda) بودایی را بر اساس این باور غلط که آنها از توپخانه و حملات هوایی مصون هستند اشغال کردند. شدیدترین جنگ ها یک بار دیگر در Cholon در گرفت. در ۱۸ ژوئن یک واقعه قابل توجه رخ داد هنگامی که ۱۵۲ نفر از هنگ ویت کنگی Quyet Thang به نیروهای ARVN تسلیم شدند و این بزرگترین تسلیم کمونیست ها در جنگ است. این اقدامات مرگ، درد و رنج بیشتری را برای ساکنان این شهر به ارمغان آورد. بیشتر از ۸۷۰۰۰ نفر در مرحله دوم بی خانمان شدند در حالی که بیش از ۵۰۰ نفر کشته و ۴۵۰۰ نفر دیگر نیز زخمی شدند ( ۵ مه – ۳۰ مه ). تلفات ایالات متحده بالغ بر ۱۱۶۱ کشته و ۳۹۵۴ زخمی بود در حالی که ۱۴۳ نفر از سربازان ویتنام جنوبی کشته و ۶۴۳ نفر دیگر زخمی شدند. [center]http://iranidata.com/wp-content/uploads/Cholon_after_Tet_Offensive_operations_1968-2.jpg[/center] [center]ویرانی های محله چینی ها در سایگون[/center] فاز III حمله در تاریخ ۱۷ اوت شروع شد و شامل حمله به سپاه هایI ، II و IIIبود. به طور قابل ملاحظه ای، در این سری از اقدامات تنها نیروهای ویتنام شمالی شرکت کردند. حمله اصلی با حمله به شهرهای مرزی Tây Ninh ، An Lộc، و Loc Ninآغاز شد که به منظور جلب نیروهای دفاعی از سایر شهرها بود. یک محور در برابر Da Nang در ۱۶ اوت توسط تفنگداران دریایی ایالات متحده پاکسازی شد. در ادامه عملیات های پاکسازی مرزی، سه هنگ ویتنام شمالی فشار سنگینی را بر اردوگاه نیروهای ویژه ایالات متحده در Bu Prang، در استان Quang Duc، در پنج کیلومتری مرز کامبوج وارد کردند. قبل از اینکه ویتنام شمالی آن را قطع کند مبارزه برای دو روز به طول انجامید. نبرد منجر به مرگ ۷۷۶ نفر از ویتنام شمالی، ۱۱۴ نفر از ویتنام جنوبی و دو آمریکایی شد. در مرحله III بار دیگر سایگون مورد حمله قرار گرفت، اما حملات کمتر پایدار بودند و یک بار دیگر به راحتی دفع شدند. تا آنجا که به MACV مربوط می شد، حمله اوت ” یک شکست ملال انگیز بود. ” در پنج هفته جنگ و بعد از از دست دادن ۲۰۰۰۰ سرباز، هیچ هدف واحدی در طول این ” مرحله نهایی و قاطع ” به دست نیامده بود. با این حال، همانطور که مورخ رونالد اسپکتور (Ronald Spector) اشاره کرده است ” شکست کمونیست ها نیز نهایی یا قطعی نبود. ” در طول همین مدت ۷۰۰ نیروی نظامی ایالات متحده در عملیات کشته شدند. [center]http://iranidata.com/wp-content/uploads/Arvn23.jpg[/center] [center]پیشروی نیروهای آمریکایی در چولون[/center] تلفات وحشتناک و درد و رنج تحمل شده توسط واحدهای کمونیستی در این عملیات هنوز در شروع بود. این واقعیت که هیچ دستاوردهای نظامی آشکاری به دست نیامده است احتمالا می تواند تمام خون ها و تلاش ها را فقط به وضعیت بدتر توجیه کند. در طول نیمه اول سال ۱۹۶۹، بیش از ۲۰،۰۰۰ نفر از نیروهای کمونیست با افزایش سه برابری بیش از سال ۱۹۶۸ به نیروهای متحدین پیوستند. در ۵ آوریل ۱۹۶۹، COSVN بخشنامه ۵۵ را به تمام واحدهای تابعه آن صادر کرد : “دیگر هرگز و تحت هیچ شرایط نمی خواهیم کل نیروی نظامی خودمان را برای چنین حمله ای به خطر بیاندازیم. بر عکس، ما باید برای حفظ پتانسیل نظامی خود برای مبارزات آینده تلاش کنیم. [b]جمع بندی[/b] در نتیجه این حمله ایالات متحده تخمین زد که در حدود ۴۵۰۰۰ سرباز PAVN کشته و تعداد نامشخصی زخمی شدند. برای سال ها این رقم به عنوان یک مقدار بیش از حد خوش بینانه عنوان می شد چون که این مقدار بیش از نیمی از نیروهای درگیر در این جنگ را شامل می شد. Stanley Karnow ادعا می کند او این رقم را در سال ۱۹۸۱ در هانوی تایید کرده است. خود وستمورلند ادعا کرد تعداد کمتری از نیروهای دشمن غیر فعال شده اند، در برابر این تخمین که در مدت مشابه ۳۲۰۰۰ سربازPAVN کشته و ۵۸۰۰ نفر دیگر از آنها دستگیر شده اند. ویتنام جنوبی ها ادعا کردند متحمل ۲۷۸۸ کشته ۸۲۹۹ زخمی و ۵۸۷ گم شده در فاز اول عملیات شدند. ایالات متحده آمریکا و دیگر نیروهای متحد نیز متحمل ۱۵۳۶ کشته، ۷۷۶۴ زخمی و ۱۱ مفقود شده اند. در کل تلفات نیروهای ویتنام جنوبی در حدود ۴۹۵۴ کشته و ۱۵۹۱۷ نفر زخمی تخمین زده شد و همچنین ۴۱۲۴ نفر از نیروهای آمریکایی و همچنین تایلند، استرالیا، کره جنوبی و نیوزیلند کشته و ۱۹۲۹۵ نفر زخمی شدند. در مجموع در حدود ۹۰۷۸ نفر از متحدین کشته، ۳۵۲۱۲ نفر زخمی و ۱۵۳۰ نفر مفقود شدند. [center]http://iranidata.com/wp-content/uploads/202330_5322.jpg[/center] [center]ویت کنگ های کشته و اسیر شده[/center] از نظر نظامی این یک شکست برای شمالی ها به حساب می آید ولی با توجه به بی کفایتی اطلاعاتی اولیه در مورد شناسایی حمله این یک شکست برای آمریکایی ها نیز می باشد. همچنین این حمله منجر به فشار شدید افکار عمومی بر دولت آمریکا برای خروج از ویتنام شد که در ادامه به وقوع پیوست. ویتنام شمالی نیز در برانگیختن قیام عمومی در جنوب در هنگام حمله ناکام ماند. [center]ویدیوهای مربوطه:[/center] [center][color=#ff0000][url="http://dl.iranidata.com/daneshname/nezami/tet%20offensive/Tet%20Offensive%201968,%20US%20Embassy%20&%20Saigon%20fighting%28www.iranidata.com%29.mp4"][color=#ff0000]حمله به سفارت آمریکا در سایگون ۲۹ مگابایت [/color][/url][/color][/center] [center][color=#ff0000][url="http://dl.iranidata.com/daneshname/nezami/tet%20offensive/Tet%20Offensive%20&%20Khe%20sahn%20vietnam%20war%20footage%28www.iranidata.com%29.mp4"][color=#ff0000]نبرد خه سان ویدیوی اول ۲۷ مگابایت[/color][/url][/color][/center] [center][color=#ff0000][url="http://dl.iranidata.com/daneshname/nezami/tet%20offensive/The%20Battle%20of%20Khe%20Sanh%201968%28www.iranidata.com%29.webm"][color=#ff0000]نبرد خه سان ویدیوی دوم ۱۶۰ مگابایت[/color][/url][/color][/center] [center][color=#ff0000][url="http://dl.iranidata.com/daneshname/nezami/tet%20offensive/Vietnam%20Execution%28www.iranidata.com%29.mp4"][color=#ff0000]اعدام یک ویت کنگ در ملاء عام ۷٫۹ مگابایت[/color][/url][/color][/center] [center][color=#ff0000][url="http://dl.iranidata.com/daneshname/nezami/tet%20offensive/1968%20Vietnam%20-%20Tet%20Offensive%20and%20the%20Battle%20for%20Hue%28www.iranidata.com%29.mp4"][color=#ff0000]نبرد هیوی ۲۲۳ مگابایت[/color][/url][/color][/center] [center][color=#ff0000][url="http://dl.iranidata.com/daneshname/nezami/tet%20offensive/General%20Westmoreland%20on%20the%20Tet%20Offensive,%202-1-68%28www.iranidata.com%29.mp4"][color=#ff0000]سخنرانی ژنرال وستمورلند در حمله عید تت ۷٫۰۸ مگابایت[/color][/url][/color][/center] [center][url="http://en.wikipedia.org/wiki/Tet_Offensive"]منبع[/url][/center] [center]برگرفته شده از http://www.iranidata.com/category/wiki/military/[/center] [center]مترجم و گرداوری کننده: احمد صادقی فیروزجایی[/center]
  7. [center]http://iranidata.com/wp-content/uploads/download-vitnam.jpg[/center] [b]آماده نبودن[/b][b] [/b][b]متحدین[/b] [b]سوء ظن ها و انحرافات[/b] نشانه های قریب الوقوع عملیات کمونیست ها برای حمله عید تت در میان دستگاههای جمع آوری اطلاعات متحدین در سایگون بی توجه نماند. در اواخر تابستان و پاییز ۱۹۶۷ هر دو قسمت سازمان های اطلاعاتی ویتنام جنوبی و ایالات متحده سرنخ هایی بدست آوردند که نشان از تغییر در برنامه ریزی استراتژیک کمونیست ها می داد. در اواسط ماه دسامبر، شواهد و دلایل متعدد، بسیاری را در واشنگتن و سایگون متقاعد کرد که رویداد بزرگی در جریان است. در طول سه ماه آخر سال سازمان های اطلاعاتی نشانه هایی از ایجاد یک ارتش بزرگ کمونیستی مشاهده کرده بودند. علاوه بر اسناد بدست آمده از دشمن (به عنوان مثال، یک نسخه از قطعنامه ۱۳ در اوایل اکتبر بدست آمد )، مشاهدات عملیات لجستیکی دشمن نیز کاملا واضح بود : در ماه اکتبر تعداد کامیون های مشاهده شده به سمت جنوب از طریق لائوس به طور متوسط از ماهانه ۴۸۰ به ۱۱۱۶ عدد شروع به افزایش کرد. تا ماه نوامبر این تعداد به ۳۸۲۳ و در ماه دسامبر به ۶۳۱۵ عدد رسید. با این حال، با وجود تمام علائم هشدار دهنده، متحدان هنوز هم در مقیاس و دامنه حمله شگفت زده شدند. از آنجا که، در برآورد متحدین، کمونیست ها به سختی قادر به افزایش توانایی برای راه اندازی چنین برنامه ی بلند پروازانه ای بودند احتمال کمی وجود داشت که دشمن بتواند یک حمله عمومی را آغازکند. پاسخ نیز می تواند تا حدی در عدم هماهنگی و همکاری بین شاخه های اطلاعاتی رقیب ویتنام جنوبی و آمریکایی، توضیح داده شود. وضعیت از دیدگاه ایالات متحده توسط یک تحلیلگر اطلاعاتی MACV خلاصه شده بود: “اگر ما می خواستیم تمام طرح نبرد را ارائه کنیم کسی آن را باور نمی کرد. نظر ما نمی توانست معتبر باشد” [center]http://dl.iranidata.com/daneshname/nezami/tet%20offensive/South_Vietnam_Map.jpg[/center] [center]مناطق سپاه اول، دوم و سوم آمریکا در ویتنام جنوبی[/center] از بهار تا پاییز سال ۱۹۶۷، مرکز فرماندهی آمریکا در سایگون توسط یک سری از اقدامات ویتنام شمالی و ویت کنگ ها در مناطق مرزی بهت زده شد. در روز ۲۴ آوریل یک گشت سپاه تفنگداران دریایی ایالات متحده یک واحد رزمی ویتنام شمالی را در حال در نظر گرفتن فرودگاه و پایگاه جنگی در قسمت غربی مواضع دفاعی تفنگداران دریایی در خه سان، در استان Quảng Trị. مشاهده کردند و با آن درگیر شدند. درگیری های آن زمان در ماه مه به پایان رسید و در طی آن۹۴۰ نیروی ویتنام شمالی و ۱۵۵ تفنگدار دریایی کشته شده اند. به مدت ۴۹ روز در ماه سپتامبر و اکتبر، ویتنام شمالی بمباران پایگاه دریایی ایالات متحده در Con Thien، که تقریبا در جنوب منطقه غیرنظامی یا DMZ بود را آغاز کرد. این گلوله باران شدید (۱۰۰-۱۵۰ دور در روز) باعث شدوستمورلند برای راه اندازی عملیات خنثی سازی (Neutralize)، که یک بمباران شدید هوایی متشکل از ۴۰۰۰ سورتی پرواز در شمال خط علامت گذاری شده بود، اقدام کند. [center]http://dl.iranidata.com/daneshname/nezami/tet%20offensive/DMZ1.jpg[/center] [center]منطقه غیر نظامی[/center] در ۲۷ اکتبر، یک گردان ARVN در Sông Bé، پایتخت استان Phước Long، مورد حمله یک هنگ ویتنام شمالی قرار گرفت. دو روز بعد، یکی دیگر از هنگ های ویتنام شمالی به نیروهای ویژه ایالات متحده در پایگاه مرزی LOC Ninh در استان Bình Long حمله کردند. این حمله موجب یک نبرد ده روزه شد که در آن عناصری از لشکر اول پیاده نظام ایالات متحده و لشکر ARVN 18 شرکت کردند و در نتیجه آن ۸۰۰ نیروی ویتنام شمالی کشته شدند. [center]http://dl.iranidata.com/daneshname/nezami/tet%20offensive/interrogation-vietnam-660.jpg[/center] [center]یک ویت کنگ در اسارت نیروهای ویتنام جنوبی[/center] شدید ترین قسمت از آنچه که به عنوان “درگیری مرزی” شناخته می‌شود در ماه های اکتبر و نوامبر در اطراف Dak To، یکی دیگر از پاسگاه های مرزی در استان Kon Tum اتفاق افتاد. این درگیری ها برای ۲۲ روز بین چهار هنگ از لشکر اول ویتنام شمالی، لشکر ۴ پیاده نظام ایالات متحده، تیپ ۱۷۳ هوابرد ایالات متحده و پیاده نظام ARVN جریان داشت. زمانی که جنگ تمام شد، بین ۱۲۰۰ و ۱۶۰۰ سرباز ویتنام شمالی و ۲۶۲ نیروی آمریکایی جان خود را از دست داده بودند. سازمان اطلاعات MACV درباره انگیزه های ممکن ویتنام شمالی برای چنین اقداماتی در مقیاس بزرگ در نواحی دوردست، گیج شد. مناطقی که در آن قدرت آتش و قدرت هوایی ایالات متحده می‌توانست بی هدف استفاده شود. از نظر تاکتیکی و استراتژیک، این عملیات ها هیچ تاثیری نداشتند. چیزی که کمونیست‌ها انجام دادند مرحله اول طرحشان برای جلب توجه فرماندهی آمریکا به مرزها و دور کردن بخش عمده ای از نیروهای ایالات متحده به خارج از زمینهای پست و شهرهای ساحلی پر جمعیت بود. وستمورلند بیشتر در رابطه با وضعیت در خه سان، که در آن، در روز ۲۱ ژانویه، یک نیروی در حدود ۴۰۰۰۰- ۲۰۰۰۰ نفری از ویتنام شمالی پادگان تفنگداران دریایی ایالات متحده را محاصره کرده بودند نگران بود. MACV متقاعد شده بود که کمونیست ها مرحله به مرحله برنامه ریزی کردند که با یک حمله و تاخت و تاز کردن به پایگاه به عنوان مقدمه برای به دست گرفتن دو استان شمالی ویتنام جنوبی یک تلاش همه جانبه را آغاز بکنند. برای جلوگیری از هر گونه اقدام احتمالی، او ۲۵۰۰۰۰ نفر را، از جمله نیمی از گردان های مانور MACV، در منطقه تاکتیکی سپاه اول مستقر کرد. این مسیر حوادث سپهبد Frederick Weyand، فرمانده سپاه III نیروهای آمریکایی را که در منطقه نظامی پایتخت بودند نگران کرد. Weyand به عنوان یک مامور اطلاعاتی سابق، از الگوی فعالیت کمونیست ها در منطقه مسئولیت خود مشکوک بود و نگرانی های خود را در۱۰ ژانویه به وستمورلند اعلام کرد. وستمورلند با برآورد او موافقت بود و دستور داد ۱۵ گردان ایالات متحده از مواضعی در نزدیکی مرز کامبوج به حومه سایگون برگردند. هنگامی که حمله آغاز شد، در مجموع ۲۷ گردان مانور متحدین در شهر و مناطق اطراف آن دفاع کردند. این نقل و انتقال به احتمال زیاد یکی از حساس ترین تصمیم گیری های تاکتیکی جنگ بوده است. [b]قبل از طوفان[/b] در آغاز ژانویه سال ۱۹۶۸، ایالات متحده ۳۳۱۰۹۸ نفر از پرسنل ارتش و ۷۸۰۱۳ نفر از تفنگداران دریایی را در نه لشکر شامل یک هنگ سواره نظام زره پوش و دو تیپ مجزا در ویتنام جنوبی مستقر کرده بود. آنها به هنگ اول نیروی وظیفه استرالیا (۱st Australian Task Force )، یک هنگ ارتش سلطنتی تایلند، دو لشکر پیاده و یک تیپ سپاه تفنگداران دریایی کره جنوبی پیوستند. نیروهای ویتنام جنوبی بالغ بر ۳۵۰۰۰۰ نفر سرباز منظم در ارتش، نیروی هوایی، نیروی دریایی، و سپاه تفنگداران دریایی بود. آنها به نوبه خود توسط ۱۵۱۰۰۰ نفر از نیروهای منطقه ای ویتنام جنوبی و ۱۴۹۰۰۰ نفر از نیروهای مردمی ویتنام جنوبی که معادل شبه نظامیان منطقه ای و محلی بودند پشتیبانی می شدند. در روزهای قبل از حمله، آمادگی نیروهای متحدین نسبتا خوب بود. هانوی در ماه اکتبر اعلام کرده بود که هفت روز از ۲۷ ژانویه تا ۳ فوریه را برای تعطیلات تت آتش بس اعلام می کند و ارتش ویتنام جنوبی برنامه ریزی کرده بود که به حدود نیمی از نیروهای خود اجازه دهد تا به مرخصی تفریحی بروند. ژنرال وستمورلند، که تاکنون آتش بس را در سپاه I لغو کرده بود، از متحدین خود لغو آتش بس آینده را نیز درخواست کرد، اما رئیس جمهور Thieu (که آتش بس را به ۳۶ ساعت کاهش داده بود)، با این ادعا که این کار به روحیه نیروهای نظامی آسیب می زند و تنها به نفع مبلغان کمونیست است، حاضر به انجام این کار نشد. [center]http://dl.iranidata.com/daneshname/nezami/tet%20offensive/Nguyen_Van_Thieu_with_map_%28cropped%29.jpg[/center] [center]رئیس جمهور Thieu رهبر ویتنام جنوبی[/center] در ۲۸ ژانویه ۱۱ نفر از ویت کنگ ها در شهر Qui Nhơn دستگیر شدند در حالی که دو نوار صوتی از پیش ضبط شده در اختیار داشتند که پیام های اخطاری را به مردم در شهرهای ” سایگون، Huế و Da Nang اشغالی ”می فرستادند. در بعد از ظهر روز بعد، ژنرال Cao Van Vien، رئیس ویتنامی ستاد مشترک، به چهار تن از فرماندهان سپاه خود دستور داد که سربازان خود را در حالت آماده باش قرار دهند. با این حال، هنوز هم فقدان احساس فوریت در بخشی از متحدان وجود داشت. اگر وستمورلند قادر به درک پتانسیل خطر بود به خوبی می توانست با دیگران ارتباط برقرار کند. در شب ۳۰ژانویه، ۲۰۰ افسر ایالات متحده متعلق به بخش اطلاعاتMACV همراه با کارکنان خود در یک مهمانی استخر در اقامتگاه خود در سایگون شرکت کردند. James Meecham، یک تحلیلگر در مرکز اطلاعات و شرکت کننده در جشن گفت: من هیچ نظری در باره این که حمله تت فرا می رسد نداشتم. از ۲۰۰ افسر حاضر، بدون استثنا هیچ کدامیک از کسانی که من با آنها حرف زدم نمی دانست حمله تت در راه است. ژنرال وستمورلند همچنین درباره نگرانی های خود به اندازه کافی موفق به برقراری ارتباط با واشنگتن نشد. اگر چه بین ۲۵ و ۳۰ ژانویه او به رئیس جمهور هشدار داده بود که حملات گسترده کمونیست ها در آینده نزدیک در راهند، تذکراتش به مقدار زیادی آرام، بعید و همراه با خوش بینی رسمی بود که حتی دولت نیز آماده نشده بود. هیچ کس – در واشنگتن یا ویتنام – انتظار چیزی که اتفاق افتاده است را نداشت. ادامه دارد
  8. قسمت دوم [b]ویتنام شمالی[/b] [b]سیاست ‌های حزب[/b] برنامه ریزی در هانوی برای حمله در زمستان به بهار سال 1968 در اوایل سال 1967 آغاز شده بود و تا اوایل سال بعد ادامه یافت. به گفته منابع آمریکایی، بی میلی شدید میان مورخان ویتنامی به بحث در مورد فرایند تصمیم گیری که به حمله و قیام عمومی منجر شد، حتی در دهه های بعد از واقعه وجود دارد. در نوشته های رسمی ویتنامی‌ها معمولاً، تصمیم به انجام حمله تت به عنوان یک نتیجه از عدم درک آمریکا برای پیروزی سریع در جنگ، شکست آمریکا از بمباران علیه ویتنام شمالی و احساسات ضد جنگی که ایالات متحده را فرا گرفته بود ارائه شده بود با این حال، تصمیم به انجام این حمله به طور کلی بسیار پیچیده تر بود. این تصمیم نشان از پایان تلخ حدود یک دهه بحث در رهبری حزب بین اول دو و سپس سه جناح بود. میانه روها معتقد بودند که باید کارآیی اقتصادی ویتنام شمالی قبل از حمایت از یک جنگ گسترده و متداول در جنوب به وجود آمده باشد و به طور کلی خط اتحاد جماهیر شوروی در همزیستی مسالمت آمیز و اتحاد مجدد با ویتنام از طریق ابزارهای سیاسی را دنبال می‌کردند. رهبران این جناح ، نظریه پرداز حزب Trường Chinh و وزیر دفاع Võ Nguyên Giáp بودند. از سوی دیگر جناح نظامی، تمایل به پیروی از خط سیاست خارجی جمهوری خلق چین و بازآرایی ملت با استفاده از وسایل نظامی داشتند و اینکه هیچ مذاکراتی نباید با آمریکایی‌ها انجام شود. این گروه توسط دبیر اول حزب Lê Duẩn و Lê Ðức Thọ رهبری می‌شد. از اوایل تا اواسط دهه 1960، شبه نظامیان، جهت جنگ در ویتنام جنوبی را دیکته می‌کردند. [center]http://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/2/21/General_Vo_Nguyen_Giap.jpg[/center] ژنرال Nguyễn Chí Thanh رئیس دفتر مرکزی برای ویتنام جنوبی ( COSVN ) که یک ستاد کمونیستی برای جنوب بود یکی دیگر از شبه نظامیان برجسته بود. به طور عجیبی، پیروان خط چین استراتژی خود را علیه آمریکا و متحدانش، اقدامات نیروهای اصلی را به جای جنگ چریکی طولانی مورد نظر مائو تسه تونگ، در مقیاس بزرگ متمرکز کردند. [center]http://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/0/0e/NguyenChiThanh1951.jpg[/center] با این حال، در طی 1966-1967، پس از تحمل تلفات گسترده در میدان جنگ، بن بست و نابودی اقتصاد شمال توسط بمباران­های هوایی ایالات متحده، اعتقادی را به وجود آورد که اگر روند فعلی ادامه یابد، هانوی در نهایت فاقد منابع لازم برای تحت تاثیر قرار دادن وضعیت نظامی در جنوب خواهد بود. در نتیجه، میانه روها فراخوان زیادی برای مذاکره و تجدید نظر در استراتژی عنوان کردند. آنها احساس کردند که بازگشت به تاکتیک‌های چریکی مناسب‌تر است چرا که ایالات متحده را نمی‌توان به روش‌های مرسوم شکست داد. آنها همچنین اعلام کردند که سیاست رد مذاکرات خطاست. آمریکایی‌ها تنها می‌توانند در یک جنگ اراده‌ها در طول یک دوره از " مبارزه در حال گفتگو " فرسایش یابند. در 1967 همه چیز در میدان جنگ خیلی بد شده بود بطوریکه Lê Duẩn به Thanh دستور داد به استراتژی‌اش جنبه های جنگ چریکی طولانی را اضافه کند. [center]http://upload.wikimedia.org/wikipedia/en/archive/b/b7/20080402015018!Nalty1.jpg[/center] در طول همین مدت، یک ضد حمله جدید، توسط گروه بندی سوم ( centrists ) به رهبری رئیس جمهور هوشی مین، Lê Ðức Thọ، و وزیر امور خارجه Nguyễn Duy Trinh ، ایجاد شد که درخواست مذاکره داشتند. از اکتبر 1966 تا آوریل سال 1967، یک بحث بسیار عمومی در استراتژی نظامی به صورت نوشته و از طریق رادیو بین Thanh و رقیب اش برای قدرت نظامی، Giáp اتفاق افتاد. Giáp، در درجه اول از استراتژی چریکی دفاعی در برابر ایالات متحده و ویتنام جنوبی حمایت کرده بود. در آن زمان نظر Thanh این بود که Giáp و پیروانش بر روی تجارب خود در طول جنگ اول هندوچین که بیش از حد محافظه کارانه بود متمرکز شدند و اسیر روش‌های قدیمی و تجربه های گذشته هستند... به طور مکانیکی گذشته را تکرار می‌کنند. [center]http://www.authentichistory.com/1961-1974/4-vietnam/1-overview/2-1945-1955/19540901_North_Vietnamese_Premier_Ho_Chi_Minh.jpg[/center] به این دلیل که ویتنام شمالی در بعد نظامی و کمک‌های اقتصادی کاملا وابسته به خارج بود استدلالات در استراتژی داخلی و نظامی در سیاست خارجی نیز انجام شد. ویتنام شمالی اکثریت قریب به اتفاق تجهیزات نظامی خود را از هر دو کشور اتحاد جماهیر شوروی و چین تهیه می‌کرد. پکن از ترس این که یک درگیری متعارف ممکن است آنها را به آن شکلی که در جنگ کره بود بکشاند، توصیه می‌کرد که ویتنام شمالی به انجام یک جنگ طولانی در مدل مائوئیستی بپردازد. آنها همچنین از ایده مذاکره با متحدان حمایت می‌کردند. از سوی دیگر ، مسکو با حمایت از مذاکرات، اما به طور همزمان با مسلح کردن نیروهای هانوی برای انجام یک جنگ متعارف به مدل اتحاد جماهیر شوروی اصرار داشت. در نتیجه در سیاست خارجی ویتنام شمالی، با حفظ تعادل حیاتی بین سیاست‌های جنگ، سیاست‌های داخلی و خارجی، دشمنان داخلی و متحدان خارجی در پی " برنامه های در خدمت خود " بود. [center]http://upload.wikimedia.org/wikipedia/en/a/a4/Ho_Chi_Minh_Mao_Zedong_meeting.jpg[/center] در تاریخ 27 ژوئیه سال 1967، برای" شکستن اراده مخالفان داخلی و تاکید مجدد بر استقلال خود روبروی متحدان خارجی " صدها نفر از طرفداران شوروی، میانه روهای حزب، افسران نظامی و روشنفکران در اقدامی که به نام اصلاح امور ضد حزب نامیده شد بازداشت شدند. همه این دستگیری­ها بر اساس انتخاب دفتر سیاسی برای مواضع فردی در مورد تاکتیک­ها و استراتژی پیشنهادی در حمله عمومی مبتنی بود. این حرکت موقعیت شبه نظامیان را در استراتژی هانوی در رد مذاکرات، ترک جنگ طولانی و تمرکز بر حمله در شهرها و شهرستان­های ویتنام جنوبی تقویت کرد. دستگیری‌های بیشتر در نوامبر و دسامبر ادامه یافت . [b]حمله عمومی و قیام مردم[/b] منشاء طرح‌های عملیاتی برای حمله عمومی و قیام مردم به عنوان "پیشنهاد COSVN" در آوریل 1967 در مقر جنوبی توسط Thanh طرح ریزی شد و پس از آن در ماه بعد در هانوی نهایی شد. به طور کلی پس از آن به پایتخت دستور داده شد که نظر خود را به کمیسیون مرکزی نظامی توضیح دهد. در یک جلسه در ماه ژوئیه، Thanh طرح را به دفتر سیاسی نشان داد. در شب 6 ژوئیه پس از دریافت مجوز برای شروع آماده سازی برای حمله، Thanh در یک مهمانی شرکت کرد و از حمله قلبی بعد از نوشیدن بیش از حد درگذشت. پس از تثبیت موقعیت خود در جریان سرکوب حزب، شبه نظامیان برنامه یک حمله معمولی بزرگ را برای شکستن بن بست نظامی آماده کردند. آنها نتیجه گرفتند که دولت سایگون و حضور ایالات متحده آنچنان در نظر جمعیت جنوب منفور است که یک حمله گسترده جرقه ای برای قیام خود به خود جمعیت خواهد بود، و اگر حمله موفقیت آمیز بود کمونیست‌ها سریعا قادر به رسیدن به یک پیروزی قاطع بودند. اساس تئوری آنها برای این نتیجه گیری شامل این موارد بودند: اعتقاد به این که ارتش ویتنام جنوبی دیگر موثر در نبرد نیست، نتایج سقوط انتخابات ریاست جمهوری ویتنام جنوبی در سال 1967 )که در آن Nguyễn Văn Thiệu/Nguyễn Cao Kỳ تنها 24 درصد از رای مردمی دریافت کرده بود)؛ بحران بودایی‌ها در سال‌های 1963 و 1966؛ تظاهرات کاملا علنی ضد جنگ در سایگون. و انتقاد مداوم از دولت Thieu در مطبوعات جنوب. راه اندازی چنین تهاجمی در نهایت نیز برای پایان دادن به "تماس‌های مکرر برای گفتگو، انتقاد از استراتژی نظامی، انتقادات تند چینی­ها از پیمان شکنی اتحاد جماهیر شوروی، و فشار شوروی برای مذاکره "بوده است ، همه آنها نیاز بود که ساکت شوند». در ماه اکتبر، دفتر سیاسی تصمیم گرفت که تعطیلات عید تت تاریخ حمله باشد و دوباره در ماه دسامبر آنها با هم ملاقات کردند تا دوباره تصمیم خود و رسمی کردن آن را در جلسه عمومی 14ام کمیته مرکزی حزب در ژانویه 1968 بررسی کنند. قطعنامه 14ام حاصله ضربه ای بزرگ به مخالفان داخلی و ارتجاع خارجی بود. با موافقت کردن به این که مذاکرات امکان پذیر است به گروه مرکزی امتیازاتی داده شده بود، با این حال، اما اساسا در سند "قیام خود به خود به منظور یک پیروزی قاطع در کوتاه‌ترین زمان ممکن" گنجانده شده بود. برخلاف باور غربی، ژنرال Giáp انجام طرح و یا فرمان حمله را خود برنامه ریزی نکرده بود. طرح اصلی توسط Thanh در کمیته حزب به ریاست معاون Thanh، Phạm Hùng, به تفصیل شرح داده شد و پس از آن توسط Giáp اصلاح شد. وزیر دفاع ممکن است در اصلاحات ضد امور حزب، متقاعد به دستگیری و زندانی شدن بسیاری از کارکنان و اعضای خود شده باشد. اگر چه Giáp با اکراه و تحت فشار به کار می‌پرداخت ولی ممکن است با توجه به این واقعیت که او با یک عمل انجام شده مواجه شد کار را آسان‌تر پیدا کرده باشد. از آنجا که دفتر سیاسی دیگر حمله را تایید کرده بود، همه کارهایی که او مجبور به انجام آن بود باید انجام می­شدند. او عملیات چریکی را با یک حمله نظامی متعارف ترکیب کرد و آن را به جرقه­ای برای قیام مردمی به کمک ویت کنگ­ها تغییر داد. اگر آن طرح کار می‌کرد، همه چیز خوب خواهند بود و اگر شکست می­خورد، این امر می‌توانست یک شکست فقط برای شبه نظامیان حزب باشد. برای میانه روها و centrists، می­توانست یک چشم انداز برای مذاکرات باشد و در نهایت ممکن بود به بمباران آمریکا روی شمال خاتمه دهد دیگران در دفتر سیاسی مایل به رسیدن به یک پیروزی کمتر بلند پروازانه­ بودند. این عملیات شامل یک مرحله مقدماتی بود که در طی آن در مناطق مرزی ویتنام جنوبی به منظور جلب توجه و دور کردن نیروهای آمریکایی از شهرها، حملاتی انحرافی راه اندازی شد. حمله عمومی و قیام عمومی پس از آن با اقدامات همزمان در پایگاه های عمده متحدان در بسیاری از مناطق شهری و با تاکید خاص بر شهرهای سایگون و Huế آغاز می­شد. همزمان باید یک تهدید جدی برای پایگاه­های رزمی ایالات متحده در خه سان (Khe Sanh ) اعمال می­شد. اقدامات در خه سان نیروهای ویتنام شمالی را از حمله به شهرها دور می­کرد اما Giáp به منظور حفاظت از خطوط تدارکاتی خود و منحرف کردن توجه آمریکایی­ها آنها را لازم در نظر گرفته بود. حمله به دیگر نیروهای ایالات متحده از جمله اهداف ثانویه و یا حتی با اهمیت عالی بود چون که Giáp هدف اصلی خود را که ضعیف کردن و یا از بین بردن ارتش ویتنام جنوبی و دولت بود از طریق شورش‌های مردمی در نظر گرفته بود. بنابراین حمله باید بر مردم ویتنام جنوبی تاثیر گذار می­بود نه بر ایالات متحده آمریکا. شواهد متناقضی وجود دارد که این حمله برای نفوذ بر انتخابات مقدماتی ریاست جمهوری در ماه مارس یا نوامبر در ایالات متحده انجام شده است. [center]http://www.victorymilsimevents.com/uploads/1/0/9/7/10978678/5302042_orig.jpg[/center] به گفته ژنرال Trần Văn Trà, رئیس نظامی جدید از COSVN، حمله قرار بود که در سه فاز مجزا انجام شود: فازI، برنامه ریزی شد که در 30 ژانویه آغاز شود، می‌بایست در درجه اول یک حمله در سراسر کشور توسط نیروهای ویت کنگی در شهرها، انجام می­شد. همزمان، قرار شد یک حمله تبلیغاتی برای وادار کردن نیروهای ARVN به رفتن به صحرا و تشویق مردم ویتنام جنوبی به شورش علیه دولت راه اندازی می‌شود. اگر پیروزی قطعی به دست نیاید، هنوز هم نبرد ممکن است به ایجاد یک دولت ائتلافی و خروج آمریکایی‌ها منجر شود. اگر حمله به طور کلی موفق به دستیابی به این اهداف نشود، عملیات­های آینده برای تحت فشار قرار دادن دشمن انجام می‌شود و منجر به مذاکره می­شود؛ فاز II در 5 مه آغاز خواهد شد، و فاز III در تاریخ 17 اوت انجام می­شود. [center]http://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/3/3f/Nlfmainforce.jpg[/center] مقدمات آماده سازی برای حمله در جریان بود. تدارکات تحت پوشش آماده می­شد در ماه ژانویه سال 1968، 81000 تن تدارکات و 200.000 سرباز از جمله هفت هنگ کامل پیاده نظام و 20 گردان مستقل در شهر هوشی مین (Ho Chi Minh ) فعلی تهیه شد. این تلاش تدارکاتی همچنین شامل مسلح کردن دوباره ویت کنگ­ها با تفنگ‌های جدید AK-47 و راکت نارنجک اندازB-40 شد، که آنها را در قدرت آتش برتر از مخالفان ARVN کمتر مسلح شده خود می­نمود. برای هموار کردن راه و به اشتباه انداختن متحدان در اهدافش، هانوی یک حمله دیپلماتیک را راه اندازی کرد. وزیر امور خارجه trinh در تاریخ 30 دسامبر اعلام کرد که اگر آمریکا بدون قید و شرط عملیات Rolling Thunder ( بمباران علیه ویتنام شمالی) را پایان دهد هانوی می‌تواند درهای مذاکرات را باز کند. این خبر سراسیمگی فعالیت‌های دیپلماتیک را )که مبتنی بر هیچ چیز نبود) برای چند هفته برانگیخت. اطلاعات نظامی ویتنام جنوبی و آمریکا تخمین زدند که نیروهای کمونیستی در ویتنام جنوبی در ژانویه 1968 بالغ بر 323،000 مرد، از جمله 130،000 سرباز منظم ویتنام شمالی، 160،000 ویت کنگ و اعضای ساختمان­های زیر زمینی و 33000 نفر نیروی خدمات و پشتیبانی می­باشد. آنها به نه بخش تقسیم شده بودند که شامل 35 هنگ پیاده نظام و 20 هنگ توپخانه و توپ ضد هوایی بودند که به نوبه خود، متشکل از 230 گردان پیاده نظام و شش گردان نقب زن بودند. [center]http://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/c/c3/Viet_Cong002.jpg[/center] ادامه دارد منبع [center]http://en.wikipedia.org/wiki/Tet_Offensive[/center]
  9. [b]پروژه[/b] [b]Azorian[/b][b] ، بیرون کشیدن زیردریایی غرق شده [/b][b]K-129[/b][b] شوروی از اقیانوس آرام[/b] "Azorian" ( که به اشتباه بعد از درجه بندی فوق سری، توسط مطبوعات به نام "جنیفر" خوانده شد) نام رمز یک پروژه سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا(CIA) در تابستان سال 1974 بود که با استفاده از کشتی ساخته شده به این منظور به نام Hughes Glomar Explorer به بازیابی زیر دریایی غرق شده شوروی به نام K-129 از کف اقیانوس آرام پرداخت. غرق شدن K-129 در سال 1968 در حدود 1560 مایل دریایی (2890 کیلومتر ( در شمال غرب هاوایی رخ داد. پروژه Azorian یکی از مهم‌ترین، پیچیده­ترین، گران قیمت­ترین، و پنهان­ترین عملیات‌های اطلاعاتی در جنگ سرد با هزینه حدود 800 میلیون دلار ( 3800000000 $ در سال 2014) بود. ایالات متحده علاوه بر طراحی کشتی بازیابی با تکنولوژی بالا و چنگک منحصر به فرد بلند کردن آن، تجهیزات دقیق پایداری آن را که برای نگه داشتن کشتی نزدیک به هدف استفاده می‌شدند را نیز توسعه داد. عوامل CIA به همراه دانشمندان به امید اینکه قادر به بازیابی و خواندن کتابچه­های رمز موجود در زیردریایی شوند مشغول همکاری برای توسعه روش‌هایی برای حفظ کاغذهایی که در زیر آب برای سال‌ها مانده بودند شدند. دلایل دقیقی که چرا این پروژه انجام شده است معلوم نیست، اما دلایل احتمالی شامل بازیابی موشک‌های هسته­ای دست نخورده ( R-21با کد ناتو SS-N-5-SERB)، اسناد و تجهیزات رمزنگاری می‌باشد. پس از تلاش ناموفق اتحاد جماهیر شوروی در جستجوی K-129، آمریکا با استفاده از داده­های صوتی بدست آمده از چهار سایت NAVFAC و SOSUS حاصل از قسمت خراب زیر دریایی دست به جستجو زد. زیردریایی USS Halibut با استفاده از 2 تن محموله شامل مجموعه­ای از دوربین، چراغ و سونار برای تشخیص اشیاء بستر دریا که مقاوم در برابر عمق زیاد ساخته شده بودند مشغول بکار شد. عملیات بازیابی حدود شش سال بعد با هدف تجاری استخراج منگنز از کف دریا آغاز شد و در آنCIA تحت پوشش هوارد هیوز و Hughes Glomar Explorer در آب‌های بین‌المللی مخفیانه شروع به فعالیت کرد. در حالی که کشتی مشغول انجام بازیابی بخشی از K-129 بود، یک شکست مکانیکی در هنگام گلاویز شدن باعث قطع دو سوم از بخش بازیافت شده در دوران بازیابی شد. [b]هدف: پیدا کردن [/b] [b]K-[/b][b]129[/b][b]غرق شده[/b] در ماه آوریل سال 1968، ناوگان سطحی و هوایی اقیانوس آرام اتحاد جماهیر شوروی در حال استقرار تجهیزات در اقیانوس آرام شمالی که شامل برخی از عملیات‌های جستجوی غیر معمول نیز بودند مشاهده شد. فعالیت‌های دفتر اطلاعات نیروی دریایی ( ONI) این موارد را به عنوان یک واکنش که ممکن است به از دست دادن یک زیردریایی اتحاد جماهیر شوروی صورت گرفته باشد مورد بررسی قرار داد. کشتی‌های جستجوی سطحی اتحاد جماهیر شوروی در یک محل شناخته شده با زیردریایی­های استراتژیک دیزل اتحاد جماهیر شوروی (SSB کلاس GulfII مجهز به موشک‌های بالستیک) متمرکز شدند. این زیردریایی‌ها سه موشک‌ هسته­ای در برج sail / conning گسترده یافته خود حمل می‌کردند و به طور معمول در محدوده برد موشک از سواحل غرب ایالات متحده قرار داشتند. شبکه هیدروفون اضطراری SOSUS آمریکا ( Sea spider) در شمال اقیانوس آرام موظف به بررسی داده­های ضبط شده خود با امید به تشخیص محل انفجار شد. مرکز تاسیسات نیروی دریایی ( NAVFAC ) در Point Sur، جنوب مانتری در کالیفرنیا، موفق به جداسازی یک اثر صوتی شناسایی شده از یک انفجار رخ داده در 8 مارس 1968در آرایه فرکانسی پایین ( LOFAR ) شد (که برای آن در سال 1969یک درجه شایستگی دریافت کرد). با استفاده از تاریخ و زمان بدست آمده از (NAVFAC) Point Sur، (NAVFAC) Adak و (NAVFAC) ساحل غرب آمریکا نیز قادر به شناسایی کردن این رویداد آکوستیک شده بودند. با پنج نقطه تشخیصی احتمالی SOSUS، اطلاعات نیروی دریایی قادر به مشخص کردن محدوده K-129 آسیب دیده در مجاورت40 درجه عرض جغرافیایی و 180 درجه طول جغرافیایی شد. [center] [url="http://gallery.military.ir/albums/userpics/10147/K129_HGE_recoverysite.png"][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/10147/normal_K129_HGE_recoverysite.png[/img][/url][/center] پس از هفته‌ها جستجو، شوروی‌ها قادر به پیدا کردن زیردریایی غرق شده خود نشدند و عملیات ناوگان اقیانوس آرام اتحاد جماهیر شوروی به تدریج به سطح عادی بازگشت. در ماه ژوئیه سال 1968، نیروی دریایی ایالات متحده عملیات "دلار ماسه ای" را با به به‌کارگیری USS Halibut و انتقال از پرل هاربر به محل خرابی آغاز کرد. هدف عملیات پیدا کردن و عکس برداری از K-129 بود. در سال 1965، USS Halibut به عنوان تنها زیردریایی در ایالات متحده به تجهیزات مورد استفاده در عمق بسیار زیاد مجهز شد. با وجود داده های SOSUS، منطقه جستجو و خرابی در بیش از 1،200 مایل مربع (3100km[sup]2[/sup]) و عمقی بیش از 3 مایل (4.8 کیلومتر ) پراکنده بود که USS Halibut پس از تنها سه هفته از جستجوی بصری در عمق با استفاده از روبات‌های کنترل از راه دور به همراه دوربین‌های کنترلی محل هدف را مشخص کرد. (این را مقایسه کنید با تقریبا 5 ماه جستجو در فضای باز و بدون محدودیت مورد نیاز برای مکان یابی زیردریایی هسته­ای عقرب آمریکا در اقیانوس اطلس در سال 1968). گزارش شد که USS Halibut در چند هفته بعد بیش از 20،000 عکس نزدیک از همه جنبه­های K-129 آسیب دیده گرفته است. این یک شاهکار بود که به خاطر آن USS Halibut در سال 1968 تشویق ویژه طبقه بندی شده واحد ریاست جمهوری امضا شده توسط لیندن بی جانسون را دریافت کرد. [center][url="http://gallery.military.ir/albums/userpics/10147/halibut_SSGN587.jpg"][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/10147/normal_halibut_SSGN587.jpg[/img][/url][/center] در سال 1970، بر اساس این عکس‌ها، ملوین لایرد، وزیر دفاع و هنری کیسینجر، مشاور امنیت ملی، یک طرح مخفی را برای بازیابی زیردریایی آسیب دیده ارائه دادند به طوریکه ایالات متحده بتواند فنآوری موشک­های هسته­ای شوروی را مطالعه کند و همچنین احتمالاً بتواند مواد رمزنگاری آن را بدست آورد. این پیشنهاد توسط رئیس جمهور ریچارد نیکسون مورد قبول قرار گرفت و CIA موظف به اجرای آن شد ادامه دارد [center][url="http://en.wikipedia.org/wiki/Project_Azorian"]منبع[/url][/center]
  10. با تشکر از دوستان درباره علت غرق شدن این زیردریایی روس ها تنها گم شدن و قطع ارتباط با زیردریایشون رو اعلام کردند و تا اونجایی که من مطالعه کردم هنوز نتونستند باقیمانده های زیردریایی غرق شده شون رو بررسی کنند و آمریکایی ها هم اطلاعاتی در این زمینه درز ندادند در مورد لینک فایلهای pdf بنده اونهارو از همین لینک ها دانلود کردم ولی متاسفانه فعلا این لینکها کار نمی کنند اگه دوستان لازم داشتند اطلاع بدن براشون بفرستم
  11. بخش دوم ساختمان Glomar Explorer و داستان پوششی آن قسمت تحقیق و توسعه شرکت جهانی توسعه دریایی (Global Marine Development Inc) که به عنوان یک پیشگام در عملیات حفاری دریایی آب‌های عمیق شناخته می­شود طراحی، ساخت و راه اندازی" Hughes Glomar Explorer " را به منظور بازیابی مخفیانه زیردریایی غرق شده شوروی از کف اقیانوس بر عهده گرفت. این کشتی در Sun Shipbuilding yard در نزدیکی فیلادلفیا ساخته شد. تاجر میلیاردر هوارد هیوز - که شرکت‌هایش در حال حاضر به صورت پیمانکاری در ساخت سلاح‌های متعدد نظامی طبقه بندی شده آمریکا مانند هواپیماها و ماهواره های نظامی حضور دارد - قبول کرد که به منظور حمایت از داستان پوششی که کشتی به استخراج منگنز از کف اقیانوس اقدام می‌کند نام خود را به این پروژه بگذارد، اما هیوز و شرکت‌هایش هیچ دخالت واقعی در این پروژه نکردند. با توجه به اینکه از K- 129 در عمق بیش از 16،000 فوت ( 4900 متر) عکس گرفته شد در نتیجه عملیات نجات، فراتر از عمق هر گونه عملیات نجات کشتی تا قبل آن انجام می‌شد. در تاریخ 1 نوامبر 1972، کار آغاز شد. Hughes Glomar Explorer پنجه­های مکانیکی بزرگی که رسماً با عنوان "CaptureVehicle" ‌نامیده می­شد اما با محبت به نام Clementine صدا می­شد را به کار گرفت. این بازو طوری طراحی شد تا به کف اقیانوس برود و در سراسر بخش­های زیردریایی هدف، جستجو کرده و سپس آن بخش را بلند کند و به قسمت محفظه کشتی ببرد. یکی از نیازهای این تکنولوژی این بود که پایه­های شناور باید پایدار و در موقعیت یک نقطه ثابت در 16،000 فوت (4900 متر) زیر سطح اقیانوس ثابت نگه داشته شود. این Capture Vehicle، مشابه موارد استفاده در چاه­های حفاری نفت در یک رشته لوله پایین می‌رفت و بالا می‌آمد. قسمت به قسمت،60 پا ( 18 متر) لوله فولادی از طریق یک سوراخ در وسط کشتی به پنجه متصل شد. این پیکربندی توسط Western Gear Corp از اورت واشنگتن طراحی شد. پس از گرفتن موفق توسط پنجه، بالابر این روند را معکوس - 60 پا ( 18 متر)- می‌کرد و بالا می‌برد و در یک زمان رها می‌کرد. هدف باید سالم به moon pool کشیده می­شد و بعد از آن درهایی بود که می‌توانست به شکل یک طبقه برای بخش زیرین بسته شود. این به کل عملیات نجات اجازه می‌داد که در زیر آب و به دور از نظر کشتی‌های دیگر، هواپیماها و یا ماهواره­های جاسوسی انجام شود. [center][url="http://gallery.military.ir/albums/userpics/10147/HGE.jpg"][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/10147/thumb_HGE.jpg[/img][/url][/center] Hughes Glomar Explorer تا تاریخ 20 ژوئن سال 1974، بعد از 3008 مایل دریایی ( 5571 کیلومتر ) دریانوردی از لانگ بیچ کالیفرنیا، در 4 ژوئیه به محل بازیابی وارد شد و عملیات نجات برای بیش از یک ماه ادامه یافت. در طی این مدت، حداقل دو کشتی نیروی دریایی شوروی (کشتی اقیانوس‌پیمای SB-10 و کشتی اندازه گیری برد موشک Chazma ) از محل کار Hughes Glomar Explorer بازدید کردند. پس از سال 1991 مشخص شد که شوروی‌ها در مورد این عملیات مشکوک شدند و هشدار دادند که CIA در حال برنامه­ریزی نوعی از عملیات نجات است، اما فرماندهی نظامی اعتقاد بر این داشت که غیر ممکن است آنها بتوانند چنین کاری را انجام دهند و هشدارهای اطلاعاتی را نادیده گرفتند. بعدها، کارشناسان مهندسی نظامی شوروی ادعا کردند که در واقع بازیابی K-129 ممکن بود (هر چند بسیار بعید است) و به کشتی‌ها در منطقه دستور داده شده بود که گزارش هر گونه فعالیت غیر معمول را اعلام کنند، اگر چه عدم آگاهی به جایی که به K-129 غرق شده بود مانع انجام هر گونه عملیات نجات شد. [center][url="http://gallery.military.ir/albums/userpics/10147/Glomar_color_300.jpg"][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/10147/thumb_Glomar_color_300.jpg[/img][/url][/center] سرلشگر آمریکایی Roland Lajoie اظهار داشت که، با توجه به یک جلسه او با سیا وی مطلع شد که در طول عملیات بازیابی، کلمانتین دچار یک شکست فاجعه بار شد و باعث شد دو سوم از بخش برگشت داده شدهK-129 به کف اقیانوس برگردد. کارمندان سابق لاکهید و هیوز دریایی که در عملیات کار می‌کردند اعلام کرده‌اند که چند تا از " پنجه­های " در نظر گرفته شده برای گرفتن زیر دریایی شکسته شدند، احتمالاً این امر به این دلیل است که آنها از فولاد مارایجینگ، که دارای استحکام بسیار بالا هستند ولی انعطاف پذیری بسیار کمی در مقایسه با سایر فولادها دارند ساخته شده بودند. با این حال، بخش بازیافت شده شامل دو اژدر هسته­ای بود و در نتیجه پروژه Azorian یک شکست کامل در نظر گرفته نشد. اجساد شش خدمه نیز پیدا شد و پس از آن برایشان مراسم یادبود انجام شد و با انجام تشریفات نظامی، به دلیل نگرانی از رادیواکتیویته در یک تابوت فلزی به دریا سپرده شدند. دیگر خدمه گزارش داده‌اند که کتابچه رمز و مواد دیگر مورد علاقه کارکنان CIA نیز کشف شد و تصاویری از چاپ شده آنها به صورت مستند به نمایش گذاشته شد و اجزای مختلف سازه زیردریایی، از جمله پوشش دریچه، تجهیزات و ابزار سونار نیز کشف شدند. اسناد کاخ سفید نیز می‌گوید که زنگ زیردریایی K-129 ، بازیابی و سپس به عنوان بخشی از تلاش‌های دیپلماتیک به روسیه بازگردانده شد. CIA این پروژه را یکی از بزرگ‌ترین عملیات­های اطلاعاتی جنگ سرد در نظر می‌گیرد. پروژه Azorian به عنوان یکی از عمیق‌ترین عملیات‌های نجات تاکنون انجام شده یک نقطه عطف تکنولوژیک است. کل عملیات نجات توسط CIA به صورت فیلم مستند ثبت شده است، اما این فیلم طبقه بندی شده باقی مانده است. بخش کوتاهی از فیلم که نشان دهنده بازیابی شش بدن و پس از آن دفن در دریا پس از بازیابی قسمت جلو K-129 بود در سال 1992 به روس‌ها داده شد. [b]افشای عمومی [/b] نیویورک تایمز داستان خود را سرکوب می‌کند در فوریه سال 1975، سیمور هرش، خبرنگار تحقیقی و سابق نیویورک تایمز برای انتشار یک داستان درباره پروژه Azorian برنامه ریزی می‌کرد. Bill Kovach، رئیس دفتر نیویورک تایمز در واشنگتن درباره آن زمان، در سال 2005 گفت که دولت برای به تأخیر انداختن انتشار آن استدلال قانع کننده­ای ارائه کرد ( انتشار در آن زمان در حالی که پروژه در حال انجام بود باعث یک برخورد بین‌المللی می‌شد). پس از آن که یک داستان در لس‌آنجلس تایمز چاپ شد که شامل توضیح پنج بندی از بسیاری از دوگانگی­ها و چرخش­ها در مسیر انتشار این داستان بود، نیویورک تایمز داستان خود را در مارس 1975منتشر کرد. مدیر CIA جورج اچ دبلیو بوش گزارشی در موارد متعدد به جرالد فورد، رئيس جمهور آمریکا درباره گزارش‌های رسانه‌ها و استفاده از کشتی در آینده را ارائه کرد. CIA نمی‌دانست که چه اقدامی از سوی اتحاد جماهیر شوروی پس از دانستن داستان اتخاذ خواهد شد. [center]نیویورک تایمز 19 مارس 1973[/center] [center][url="http://gallery.military.ir/albums/userpics/10147/The_NewYork_Times2Ck129paper.jpg"][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/10147/normal_The_NewYork_Times2Ck129paper.jpg[/img][/url][/center] [b]درخواست قانون آزادی اطلاعات و پاسخ [/b][b]Glomar[/b] پس از داستان‌هایی در مورد تلاش سازمان سیا برای جلوگیری از انتشار اطلاعات در مورد پروژه Azorian ، Harriet Ann Phillippi روزنامه نگار، بنا بر قانون آزادی اطلاعات از CIA هر پرونده­ای در مورد تلاش‌های آنها در این زمینه را خواستار شد. CIA حاضر به تایید یا رد وجود چنین اسنادی نشد. این نوع از پاسخ به معنی "غیر پاسخگو بودن" به عنوان " پاسخ Glomar " و یا "Glomarization "شناخته شده است. [b]1998 انتشار ویدیو[/b] یک ویدیو که نشان دهنده مراسم یادبود برای شش دریانورد شوروی که در پروژه Azorian پیدا شدند در اوایل دهه 1990 توسط ایالات متحده به روسیه فرستاده شد. بخش‌هایی از این فیلم در فیلم‌های مستند تلویزیونی در مورد پروژه Azorian، از جمله مستند ویژه کانال دیسکاوری در سال 1998 به نام مسئله امنیت ملی ( بر اساس کتاب Clyde W. Burleson به نام پروژه جنیفر (1977)) و بار دیگر در سال 1999 و در زیر دریایی­های جنگ سرد شبکه PBS در قسمت NOVA نشان داده شد [b]2010 انتشار 1985 مقاله [/b][b]CIA[/b] در فوریه 2010، به دنبال جستجو توسط محقق Matthew Aid در آرشیو امنیت ملی، CIA مقاله­ای از نسخه پاییز 1985 از مجله داخلی CIA در مطالعات اطلاعاتی را بعد از تنزل رتبه دادن به اطلاعات، بنا بر قانون آزادی اطلاعات ایالات متحده منتشر کرد. دقیقاً همان چیزی که این عملیات برنامه ریزی کرده بود تا بازیابی کند همچنان نامشخص باقی ماند. این گزارش توسط شرکت کنندگان ناشناس در پروژه Azorian نوشته شد. [b]2010 انتشار نشست کابینه رئیس جمهور فورد[/b] پس از انتشار داستان " پروژه جنیفر " توسط سیمور هرش، جرالد فورد رئیس جمهور آمریکا، وزیر دفاع James R. Schlesinger ، Philip Buchen ( مشاور رئیس جمهور ) ، John O. Marsh, Jr ( مشاور رئيس جمهور )، سفیر دونالد رامسفلد ، سپهبد برنت اسکوکرافت ( مشاور رئیس جمهور در امور امنیت ملی ) و ویلیام کلبی ( مدیر CIA ) به بحث نشستند که آیا دولت فورد به داستان هرش واکنش نشان دهد یا نه. در جلسه هیئت دولت در تاریخ 19 مارس 1975 ( در همان روز نیویورک تایمز داستان را منتشر کرد )، از وزیر دفاع Schlesinger نقل شده است که: این کار یک موفقیت بزرگ آمریکایی بوده است. این عملیات از لحاظ فنی تعجب آور است و جنبه محرمانه بودن در آن حفظ شده است. با استفاده از کلمات " تعجب آور " و " موفقیت بزرگ آمریکایی " که برای توصیف عملیات Matador نیز بکار رفت، آشکار است که وزیر دفاع خواهان نشان دادن حداقل نوعی از موفقیت بود که باید مورد تایید عموم قرار گیرد. رئیس CIA، ویلیام کلبی مخالف، با یادآوری بحران U-2 ، گفت : من فکر می‌کنم ما نباید اتحاد جماهیر شوروی را در چنین فشاری قرار دهیم که پاسخ دهد. نتیجه جلسه این بود که stonewall، لس‌آنجلس تایمز را مجبور کرد که روز بعد به انتشار یک داستان 4 صفحه­ای توسط Jack Nelson با عنوان ، " کابینه نمی‌خواهد درباره زیردریایی گرفته شده توسط CIA صحبت کند" بپردازد . [b]تئوری توطئه[/b] [b]ستاره سرخ سرکش[/b] Kenneth Sewell، در کتاب خود به نام ستاره سرخ سرکش (2005)، نظریه­های اضافی و حدس و گمان‌هایی را ارائه می‌دهد. این کتاب بیان می‌کند که K- 129 توسط 11 مرد تیم نیروهای ویژه جاسازی شده در داخل و با هدایت تندروهایی از KGB و با مشارکت کامل مدیر KGB یوری آندروپوف ربوده شد. زیر دریایی با موفقیت فرماندهی شد و این تیم KGB تلاش کردند یک موشک هسته­ای را راه اندازی کرده و پرل هاربر هاوایی را هدف قرار دهند. نظریه Sewell در واقع این است که این حمله به شیوه­ای طراحی شد که به دور از هرگونه دخالت شوروی­ها به دخالت چینی‌ها بیانجامد و در تلاش برای تحریک یک رویارویی هسته­ای میان چین و ایالات متحده طراحی شد. در آن زمان، روابط میان مسکو و پکن به نقطه­ای رسید که در آن بسیاری معتقد بودند که یک جنگ گسترده اجتناب ناپذیر بود، در حالی که روابط میان پکن و ایالات متحده، هر چند در سال 1968 سرد بود ولی در سال 1970 به شدت بهبود یافت. نظریه این است که شوروی‌ها از تنش زدایی میان ایالات متحده و چین که می‌توانست باعث ضرر دیدن منافع شوروی در سراسر جهان شود، می‌ترسیدند. فرضیه نویسنده این است که دستگاه­های ایمنی خرابی موشک دچار مشکل شد و یک انفجار صورت گرفت که باعث غرق شدن زیردریایی شد. این کتاب همچنین ادعا می‌کند که پروژه Azorian تقریبا یک موفقیت کلی بود و همه اهداف از جمله دستیابی به کلاهک موشک‌های هسته­ای و تجهیزات رمزنگاری و کتابچه­های رمز را محقق کرد. [b]گمراهی‌های چندگانه[/b] مجله تایم و مطالب دادگاه نوشته شده توسط Felice D. Cohen و Morton H. Halperin به نمایندگی از پروژه حسابرسی نظامی نشان می‌دهند که هدف پروژه مورد ادعا یعنی بالا بردن یک زیردریایی اتحاد جماهیر شوروی، ممکن است به خودی خود یک داستان برای پوشش مأموریت سری دیگر بوده است. به عنوان مثال بهره برداری از کابل‌های ارتباطی زیر آب، نصب و راه اندازی سیلوهای موشکی در زیر آب و نصب و راه اندازی و تعمیر سیستم‌هایی برای نظارت بر حرکات کشتی‌ها و زیر دریایی‌ها به عنوان مأموریت سری ذکر شده است. مقاله از طبقه بندی خارج شده و منتشر شده توسط CIA [center]www.gwu.edu/~nsarchiv/nukevault/ebb305/doc01.pdf[/center] متن گفتگوهای نشست کابینه جرالد فورد [center][url="http://www.gwu.edu/~nsarchiv/nukevault/ebb305/doc02.pdf"]http://www.gwu.edu/~...bb305/doc02.pdf[/url][/center] [center]www.gwu.edu/~nsarchiv/nukevault/ebb305/doc03.pdf[/center] پایان [center][url="http://en.wikipedia.org/wiki/Project_Azorian"]منبع[/url][/center] [center]مترجم[/center] [center]احمد صادقی فیروزجایی[/center] [center][color=#ff0000][b][font=tahoma,geneva,sans-serif]هرگونه برداشت از این مطلب صرفا با ذکر نام وبسایت میلیتاری و مترجم امکان پذیر است.[/font][/b][/color][/center]
  12. به نام خدا این اولین مطلب منه امیدوارم خوشتون بیاد [b]اسرائیل - سوریه بوکس در سایه [/b] نوشته شده توسط تام کوپر 2009 مه 11 در 09:15 از آنجا که در اواسط دهه 1990 نیروهای هوایی اسرائیل و سوریه به طور معمول در عملیات‌های شناسایی در امتداد مرزها درگیر بودند، برخی از قوانین نانوشته را اجرا می‌کردند. با این حال در سال 2001 وضعیت کاملاً تغییر کرد. [b]هواپیماهای بدون سرنشین از دست رفته[/b] در صبح زود یکی از آخرین روزهای سال 2002 ، یک UAV از نوع ناشناخته - اما متعلق به نیروی هوایی نیروی­های دفاعی اسرائیل( IDF / AF ) پس از یک پرواز کوتاه از طریق حریم هوایی اردن از مرز سوریه عبور کردند. رادارهای سوریه بلافاصله این هواپیما را برای مدتی دنبال و به محض ورود به حریم هوایی سوریه به دستور فرمانده دفاع هوایی محلی نیروی هوایی / نیروی دفاع هوایی جمهوری سوریه ( SyAAF / ADF ) تصمیم به اسکرمبل یک رهگیر و از بین بردن مزاحم کردند. فقط چند دقیقه بعد، یک فروند MiG- 23 از سوی SyAAF / ADF به سمت UAV روانه شد : خلبان با استفاده از شتاب خوبی که از صعود بدست آورد خود را به سرعت نزدیک کرد، سپس به درستی موفق به قفل روی هدف و نابود کردن آن با استفاده از موشک هوا به هوا شد در حالی که UAV در حال فرار و در نزدیکی شهرستان جنوبی سوریه به نام Suwayda بود و تنها 100 کیلومتر با امان پایتخت اردن فاصله داشت. در حالی که این اتفاق می‌افتاد ،دفاع هوایی سوریه چندین هلیکوپتر نیروی هوایی سلطنتی اردن را نیز ردیابی کرد که ظاهراً در حال نظارت بر UAV اسرائیل بودند و چند حرکت آنها نشان داد که آنها علاقه‌مند به بازیابی آن هواپیما بودند - حتی از یک مکان فراتر از مرز سوریه - با این حال، با توجه به استقرار سریع یک فروند هلیکوپتر Mi- 8 ، تیم بازیابی سوریه این قدر تند و سریع در محل مشغول به کار شدند که هرگز شانس با اردنی‌ها نبود. هواپیمای اسرائیلی دستگیر شد و برای بازرسی انتقال داده شد. گزارش شده است ، که با این از دست رفتن،IDF / AF تمامی مأموریت‌های شناسایی خود را در اطراف و فراتر از مرزهای سوریه متوقف کرد ، و بوکس سایه ای که تا سال‌ها بین نیروی هوایی اسرائیل و SyAAF به طول انجامید ناگهان به پایان آمد. [b]قوانین نانوشته [/b] اگر چه به طور کامل برای عموم مردم ناشناخته است ولی در طول چند سال گذشته فعالیت هواپیماهای شناسایی اسرائیل و سوریه در طول مرزها ( و در اطراف آنها ) به طور اختصاصی فشرده بود. این موضوع قابل درک است که IDF / AF وSyAAF بر یکدیگر نظارت دارند و این وضعیت در طول مرزها با دقت فراوان همراه بود. برای سال‌های بسیاری این کار انجام می‌شد اما برای هر طرف به نوعی احترام نانوشته رعایت می‌شد. دو طرف راضی بودند به متفق بودن در قدرت و تنظیم آنچه که طرف مقابل " می‌تواند " و یا " نمی‌تواند " انجام دهد. برای مثال سرگرد A ( SyAAF / ADF ) خلبان با تجربه یک فروند MiG- 25PD و MiG- 25R ، توضیح داد که "هر سال، بین هشت و نه مأموریت شناسایی توسط این واحدها در طول مرزهای اسرائیل و گاهی حتی پشت سر آنها انجام شده است " اما به طوری که سرگرد A. ، بیان می­کند" این گونه عملیات‌ها توسط اسرائیل نادیده گرفته می‌شوند" همچنین سرهنگ H. با تایید این موضوع به طور غیر مستقیم بیان می‌کند که " این یک روال معمولی برای رادار ADF سوریه است برای نظارت بر حرکات هواپیماهای شناسایی اسرائیل در طول یا فراتر از مرزهای شمال اسرائیل، لبنان و جولان "و" همان مورد شبیه کار رادارهای اسرائیل است وقتی که هواپیماهای شناسایی سوریه در کنار و یا پشت مرزهای اسرائیل عمل می‌کنند " . [center][IMG]http://gallery.military.ir/albums/userpics/10145/eb01b.jpg[/IMG][/center] "درباره آن سال‌ها سرهنگ H. نتیجه می­گیرد که " هیچ کس به سمت طرف دیگر شلیک نمی‌کند حتی اگر هواپیمایی از یکی از دو طرف وارد حریم هوایی طرف دیگر شود و پس از آن رهگیری شود. " در واقع، از اواخر دهه 1980 چندین بار آن اتفاق افتاد و جنگنده های اسرائیل و سوریه بسیار به یکدیگر نزدیک شدند اما هر دو طرف معمولاً به نوبه خود بدون درگیر شدن و یا شلیک به سمت یکدیگر اقدام به عقب نشینی می‌کردند. ظاهراً در آن بین خطوط سه‌گانه ای وجود داشت: یکی به طور مستقیم در امتداد مرز، و یکی در هر طرف آن مرز بود. از نظر افسر ذخیره SyAAF / ADF و اپراتور SA- 6، توصیف وضعیت به شرح زیر است " معمولاً، ما هواپیماهای شناسایی دشمن را بدون شلیک به آنها تنها بر روی رادارهای خود تعقیب می‌کردیم و این چیزی است که آنها نیز معمولاً با ما انجام می‌دادند. در حالی که در سال 1996 ما در اردوگاه (مستقر در جولان) بودیم، هواپیماهای خود و دشمن را بسیار نزدیک به یکدیگر مشاهده می‌کردیم و پس از آن - در یک خط فرضی خاص - هر دو طرف برمی گشتند و گاهی اوقات، هواپیماهای هر دو طرف از این خط عبور می‌کردند اما هیچ واکنشی از دو طرف وجود نداشت. این مکان به طور مستقیم بر بالای بلندی‌های جولان اشغالی بود اما در پشت خطوط اسرائیل . " با این حال در اوایل تابستان 2001، اسرائیلی‌ها به طور ناگهانی تغییر رفتار خود را نشان دادند و با اعزام هواپیماهای شناسایی و پهپاد در نقاط عمیق‌تر سوریه شروع به شکستن این قوانین کردند. این زمان زیاد طول نکشید و دو تصادف نسبتاً سنگین در ماه ژوئیه همان سال اتفاق افتاد. در طول اولین اتفاق در اواسط ماه ژوئیه، دو جنگنده اسرائیلی به حریم هوایی سوریه نفوذ کردند و به سمت حلب رفتند. SyAAF / ADF هم یک جفت از جنگنده های MiG-25 و MiG-29 را به حالت اسکرامبل در آورد و این هواپیماها جنگنده های اسرائیلی را بر فراز شهر ادلب و تنها حدود 35 کیلومتری مرز ترکیه رهگیری کردند. با این حال اسرائیلی‌ها چرخیدند و سپس به سمت سواحل سوریه در دریای مدیترانه فرار کردند، جایی که حداقل 12 جنگنده اسرائیلی که توسط شبکه رادار SyAAF / ADF تشخیص داده شدند ، انتظار آنها را در شرق و شمال شرق قبرس می‌کشیدند : بدیهی بود که IDF / AF آماده مبارزه به منظور فراری دادن به این دو پرنده از سوریه بود. بنابراین، با توجه به دستور رهبری سیاسی سوریه، SyAAF / ADF تصمیم گرفت به تحریک برای شرکت در نبردهای هوایی در این مورد پاسخ ندهد و به MiG ها دستور داده شد به پایگاه­های خود برگردند. [center][IMG]http://gallery.military.ir/albums/userpics/10145/eb02_001.jpg[/IMG][/center] در 27 ژوئیه سال 2001، دوباره دو جنگنده اسرائیلی این بار با ورود از حریم هوایی ترکیه در ارتفاع بالا وارد حریم هوایی سوریه شدند و دوباره با عبور از شهر ادلب به سمت لاذقیه حرکت کردند. هنگامی که روی جسرالشغور بودند، تنها حدود 30 کیلومتری جنوب غربی ادلب، توسط یکی از SA-6 های سایت‌های تازه مستقر شده در منطقه شناسایی شدند که آنها را مجبور به تغییر مسیر خود کردند. در همین حال، همچنین چندین رهگیر SyAAF / ADF اسکرمبل شدند و در نهایت هر دو اسرائیلی‌ مجبور به دور شدن و ترک حریم هوایی سوریه و پرواز در امتداد مرز ترکیه و سپس در حریم هوایی بین‌المللی در دریای مدیترانه شدند. ادامه دارد منبع [center][url="http://www.acig.info/CMS/index.php?option=com_content&task=view&id=196&Itemid=1"]http://www.acig.info...id=196&Itemid=1[/url][/center]
  13. قسمت دوم [b]مبارزه با چاقو[/b] در ماه سپتامبر سال 2001، وضعیت به شدت بحرانی به خصوص پس از حملات تروریستی در نیویورک و واشنگتن، هر دو طرف SyAAF و IDF / AF را بسیار عصبی ساخت. دقیقاً این مورد آنها را به سنگین‌ترین حادثه­ ای که تاکنون در تاریخ اخیر درگیری هوایی سوریه و اسرائیل پیش آمده تحریک کرد. در 14 سپتامبر سال 2001، یک فروند بوئینگ 707 IDF / AF مجهز به تجهیزات شناسایی SIGINT، در یک مأموریت جمع آوری اطلاعات دفاعی سوریه، نظارت بر ارتباطات راه دور و تگ‌های رادار در مناطق Tripolis و Hamidiyali در امتداد ساحل لبنان و سوریه بود. این هواپیما با 520 گره و 30000ft در حال حرکت بود و توسط دو فروند F-15C اسکورت می‌شدکه حداقل یکی از آنها جدیدترین موشک هوا به هوا پایتون Mk.IV را حمل می‌کرد. [center][IMG]http://gallery.military.ir/albums/userpics/10145/eb03_001.jpg[/IMG][/center] [center]IDF / AF مأموریت‌های مشابهی را در این منطقه حداقل دو بار در هفته در مدتی معین انجام می‌داد و - معمولاً -SyAAF هم دو رهگیر را برای " سر و گوش آب دادن" می‌فرستاد: سوری‌ها همواره برای نظارت بر عملیات هواپیماهای شناسایی اسرائیل، از ارسال جنگنده هایMiG-23 از پایگاه هوایی Abu ad-Duhor ، و یا در مواردی کمتر با جنگنده های MiG-29 از Tsaykal ، که رو به روی لاذقیه مستقر است استفاده می­کردند. تا آن زمان، سوری‌ها همواره مراقبت بودند که حداقل حدود 20 کیلومتر به دور از هواپیماهای اسرائیل باقی بمانند و هرگز هر گونه علاقه ای در حمله به اسرائیل نشان ندادند.[/center] اما در این روز دو فروند MiG-29 ارسالی به نزدیکی بوئینگ 707، به طور ناگهانی به سمت هواپیماهای اسرائیلی چرخیدند و سرعت خود را افزایش دادند. برای خلبانان دو F-15 اسرائیلی در اسکورت این بوئینگ نه تنها این کار تعجب آور بود بلکه همچنین یک مانور تهاجمی بود. با توجه به برد کوتاه، هیچ زمانی برای پرسش وجود نداشت: MiG ها به سمت هواپیماهای اسرائیلی به شیوه ای تهاجمی می­چرخیدند و آتش می‌توانست هر لحظه گشوده شود. [center][IMG]http://gallery.military.ir/albums/userpics/10145/eb04_001.jpg[/IMG][/center] رهبر زوج F-15 ها مرتب بوئینگ را خطاب قرار می‌دهد تا فورا از منطقه دور شود و با سیستم‌های ECM درگیر می‌شود و پس از آن کنترل زمینی خود را برای کمک و تقویت قوا مطلع می‌کند ( در نتیجه حاصل از این تماس، شش F-15 و شش F-16 در امتداد یک بوئینگ 707 تانکر اسکرامبل می‌شوند). لحظه­ای بعد، او به خلبانان جنگنده های MiG-29 سوریه در فرکانس بین‌المللی به تغییر مسیر خود هشدار داد. بدون شنیدن پاسخ ایگل ها خود را آماده حمله می‌کردند. یکی از F-15 ها به رهبر دسته جنگنده­های MiG-29 سوری از بالا حمله کرد ، با نزدیک شدن مستقیم به جهت طلوع خورشید پایتون Mk.IV را از یک زاویه خارج از دید 40 درجه پرتاب کرد. این موشک به درستی هدایت شد و به سمت بالای بال چپ میگ برخورد کرد و بلافاصله آن را شعله‌ور کرد. دیگر جنگنده‌ی MiG-29 ظاهراً برای بازگشت به سوریه به سختی به سمت راست چرخید اما خیلی دیر شده بود، چون دومین F-15 دیگر بیش از حد نزدیک شده بود: خلبان یک موشک AIM-9M را از تنها 500 متری پرتاب کرد. این موشک نیز به هدف اصابت کرد و آن را به دریا انداخت. [center][IMG]http://gallery.military.ir/albums/userpics/10145/eb05_001.jpg[/IMG][/center] هر دو خلبان سوریه، سرگرد ارشد مدحت مبارک و سروان احمد خطاب ایجکت کردند و با کشتی‌های سوری نجات یافتند. نام خلبانان درگیر اسرائیلی F-15 ناشناخته باقی ماند. [b]SyAAF[/b][b] در هشدار[/b] پس از نبرد­های هوایی در 14 سپتامبر، هر دو طرف اسرائیل و سوریه بهترین تلاش‌های خود را برای بی اهمیت جلوه دادن این امر اختصاص دادند. نه تنها این درگیری تحت‌الشعاع حملات 11 سپتامبر در ایالات متحده آمریکا قرار داشت بلکه IDF / AF مشغول برخورد با فلسطینی‌ها بود در حالی که البته سوریه ناراضی از نتایج حاصل از نبرد­های هوایی بود. اسرائیل نمی‌خواست اصلاً اظهار نظر کند در حالی که مقامات سوریه بهترین تلاش‌های خود را به انکار امر بسته بودند، وزیر امور خارجه سوریه که تنها مقام رسمی آماده ارائه هر گونه تفسیر بود در پاسخ به درخواست‌های خبرنگاران گفت: "بله، نیروی هوایی سوریه در آن روز یک تصادف داشت و این درست است که حادثه بسیار جدی بوده است، اما با اطلاعات من هیچ هواپیمایی از دست نرفت " مقامات اسرائیل هر چیز مشابه­ای که رخ داده باشد را رد کردند. منابع خصوصی " هر گونه فعالیت غیر معمول در فرماندهی شمالی " را در تاریخ یاد شده انکار کردند. تحقیقات جدی‌تر در حال حاضر به دلیل سانسور نظامی غیر ممکن است. با این وجود، همه این گزارش‌ها از سوریه نشان می‌دهد ، که همه حوادث ذکر شده - به علاوه از حملات شناخته شده از IDF / AF در برابر مواضع SyAAF / ADF در داخل لبنان - SyAAF / ADF ( و کل ارتش سوریه ) را تحت فشار قابل توجهی قرار دادند و هر بار پس از یکی دیگر از تصادف‌ها همه مجموعه - همراه با تمام واحدهای ویژه ارتش سوریه - در بالاترین حالت ممکن آماده باش ( به نام "حالت صفر" در اصطلاحات مخصوص نظامی سوریه ) برای سه روز نگه داشته شدند. در چند سال گذشته، فرماندهی نیروی هوایی سوریه تصمیم گرفت، که هیچ تاخت و تاز مشابهی را از جانب اسرائیل تحمل نکند. در حال حاضر، از زمان حملات تروریستی 11 سپتامبر در ایالات متحده آمریکا، رفتار خلبانان هر دو طرف SyAAF و IDF / AF، در رابطه با برخورد با هواپیمای ناشناخته پروازی در نزدیکی آسمان مربوطه خود به عنوان " کمی متلاطم‌تر از حالت طبیعی " شرح داده می‌شود. [center][IMG]http://gallery.military.ir/albums/userpics/10145/eb06_001.jpg[/IMG][/center] این احتمالاً به این دلیل تلاش جنگنده­های MiG-29 برای نزدیک شدن به بوئینگ 707 اسرائیل در 14 سپتامبر می­باشد. این تعامل قطعاً می‌تواند به عنوان یک عبارت " محدوده بسیار نزدیک است " توصیف شود : در چنین شرایطی و برخورد با دو فروند MiG-29 که می‌توانستند بوئینگ 707 را از محدوده وسیعی بیش از 20 کیلومتر مورد حمله قرار دهند، خلبانان F-15 اسرائیلی باید بسیار سریع عمل کنند، بدون در نظر گرفتن درست یا غلط. با این حال، به عنوان یک نتیجه - با وجود موفق بودن در ساقط کردن هر دو رهگیر سوریه - پس از مشاهده یکی از تهدیدهای جدی برای این بوئینگ $ 300،000،000 گران قیمت، IDF / AF پروازهای شناسایی بیشتر در این منطقه را برای مدتی متوقف کرد. به خصوص هیچ نفوذی به آسمان سوریه انجام نشد که این تا بهار 2002 ادامه یافت. در ماه آوریل سال 2002، فعالیت‌های هواپیماهای شناسایی اسرائیل یک بار دیگر افزایش یافت و به همین ترتیب برای چند هفته باقی ماند تا زمانی که UAV اسرائیل در حریم هوایی سوریه ساقط شد. [b]پس زمینه نامشخص[/b] سؤال منطقی ناشی از نتیجه این گزارش این است که چرا اسرائیلی‌ها از تابستان سال 2001 با پرواز فراتر از " خطوط "، همه قوانین را شکستند - حتی آن نانوشته‌هایی که توسط هر دو طرف برای چندین سال مورد احترام بودند - و با قرار دادن هواپیماها و خلبانان خود در معرض خطر در عمق سوریه عملیات کردند و حتی به منظور خارج کردن هواپیماهای شناسایی خود از حریم هوایی سوریه تحریک به یک نبرد هوایی کامل کردند که برای آنها 12 رهگیر در نظر گرفته شد؟ اگر چه می‌دانیم که در آن زمان با توجه به اینکه ارتش سوریه درگیر در چندین مانور نظامی بود که در طی آن برخی از سیستم‌های سلاح‌های جدید معرفی شده بود که این دور از مکان‌هایی بود که در آن بسیاری از حوادث با هواپیمای شناسایی اسرائیل اتفاق افتاد. در ماه ژوئیه سال 2001 پس از آن رئیس جمهور جدید سوریه، دکتر بشار اسد، هنوز در تلاش برای ایجاد پایه و اساس قدرت خود بود و به اندازه کافی مشکلات برای حفظ کنترل ارتش داشت، رهبری که چندین بار به شدت با درخواست واکنش " تعادل بیشتر" از سمت سوریه نسبت به "تعادل معمول" در مأموریت پرواز توسط سرگرد A. و کالج‌هایش مستقر در پایگاه هوایی T.4 مواجه شد. تحریک به یک بحران سنگین‌تر با سوریه بیشتر از حال حاضری که دو حمله هوایی به خوبی شناخته شده علیه مواضع سوریه در لبنان انجام داده‌اند قطعاً به نفع اسرائیل نبود و در آن زمان ارتش اسرائیل در جنگ با فلسطینی‌ها در کرانه غربی و غزه درگیر بود. بنابراین، هیچ دلیل واضحی برای رفتار دولت اسرائیل در مورد جنگ هوایی کوتاه مدت وجود نداشت - به جز خلبانان عصبی، در حالی که پس زمینه­ها برای پروازهای فشرده شناسایی قبلی در سوریه همچنان مبهم است و قطعاً فراتر از آنچه به عنوان "مجاز " شمرده می‌شود برای دو طرف بود. [b]کاروان‌های بغداد[/b] فقط یک دلیل ممکن است برای فعالیت‌های فشرده شناسایی اسرائیل وجود داشته باشد که اکثر آنها در منطقه­ای نزدیک به بنادر دریای مدیترانه سوریه در لاذقیه و طرطوس ثبت شد : محموله مخفی سلاح برای عراق از طریق سوریه، که چندین بار در طول سال 2001 هنگام ورود به بنادر سوریه شناخته شده بودند. این حداقل می‌تواند دلیل خوبی برای برخی از مأموریت‌های شناسایی توسط IDF / AF در این منطقه در آن سال باشد. با این حال، تنها دو محموله که در فوریه 2002 به سوریه وارد شدند گزارش شد، و هیچ محموله‌ی دیگری - به جز مواردی که تعیین شده برای سوریه است - از آن زمان به بعد وارد نشده است. اگر اسرائیلی‌ها برای محموله­های عازم به عراق جستجو می‌کردند بهترین لحظه عکس برداری کاروان کامیون‌ها در بزرگراه دمشق-بیروت در جنوب شرقی سوریه بود. با این حال، این هنوز هم تقریبا 100km در شمال مکانی خواهد بود که در آن در آوریل 2002 حادثه­ای که در طی آن جنگنده­هایMiG-23 سوریه UAV اسرائیل را سرنگون کردند رخ داده است. با توجه به اینکه بخش عمده­ای از ارتش سوریه در جنوب این کشور مستقر شده است به نظر می‌رسد مأموریت‌های شناسایی در شمال غربی سوریه کمتر خطرناک است، حتی اگر عکس‌های گرفته شده وجود داشته باشد تحت عنوان بسیاری از تجهیزات ورودی از طریق بنادر سوریه می‌تواند گمراه کننده باشد: در مقابل، بخش جنوب غربی سوریه به عنوان بهترین منطقه دفاعی است و جایی که سوری‌ها آن را برای راحتی پاسخ به طرف مقابل در نظر گرفته‌اند. البته همیشه این امکان وجود دارد که اسرائیل به تنهایی علاقه‌مند به آنچه که در مناطق عمیق‌تر سوریه در جریان است باشد مانند آنچه در پشت جبهه در بلندی‌های جولان اتفاق می­افتد و یا اینکه سوریه برای خود چه وارد می‌کند و نه آنقدر در مورد چیزی که عراقی‌ها گرفتند. از طرف دیگر، به ویژه جالب برای سوریه و از نگرانی‌های قابل توجه برای آنها مشارکت دائمی اردنی‌ها در این عملیات اسرائیلی بود. نتیجه گیری رهبری نظامی سوریه بر اساس نظارت بر عملیات‌های اردنی‌ها، این بود که اردنی‌ها به اسرائیلی‌ها اجازه فعالیت‌های شناسایی دادند و آنها را پشتیبانی کردند به خصوص در بازیابی از UAV که در نزدیکی Suwayda سرنگون شد. وضعیت در حال حاضر ساکت است اما انتظار می‌رود که هر دو طرف از آن پس دوباره عملیات شناسایی خود را آغاز کرده باشند: بی اعتمادی متقابل بین اسرائیل و سوریه به گونه ای است، که آنها نمی‌توانند به حرکات طرف دیگر اجازه دهند که برای دوره­ های طولانی از زمان مشاهده نشده باقی بماند. پایان منبع [center][url="http://www.acig.info/CMS/index.php?option=com_content&task=view&id=196&Itemid=1"]http://www.acig.info...id=196&Itemid=1[/url][/center] [center]مترجم[/center] [center]احمد صادقی فیروزجایی[/center] [center][color=#ff0000][b][font=tahoma,geneva,sans-serif]هرگونه برداشت از این مطلب صرفا با ذکر نام وبسایت میلیتاری و مترجم امکان پذیر است.[/font][/b][/color][/center]