RezaKiani

Members
  • تعداد محتوا

    1,991
  • عضوشده

  • آخرین بازدید

  • Days Won

    2

تمامی ارسال های RezaKiani

  1. RezaKiani

    روزی که جنگ را باختیم ...

    من متوجه عرایض شما و دوستان هستم برادر..... این تحرکات از اواسط سال 58 شروع شد و تا عید نوروز 59 به گلوله باران روستاهای طرفین با توپخانه رسید.... روزنامه های اون روزها هر روز این تحرکات رو پوشش خبری می دادند.... من من باب مثال خدمت دوستان عرض کردم که این تحرکات بر خلاف تصور بیشتر مردم یه طرفه نبود بلکه ما هم به نوعی مقابله به مثل می کردیم.... شما هم حق دارید عراق بعضی از گروه های معارض با نظام رو تسلیح می کرد.... ایران هم در عوض طالبانی رو تسلیح می کرد.... یعنی تا جایی که شد مقابله به مثل شد اما کلا بحث من این نیست.... بحث من این هست که جنگ و صلح و آتش بس و اینها همه شون تعریف حقوقی هم دارند و وقتی که دوستان درباره شون صبحت میکنند بد نیست که دقیقتر صحبت بکنند... دیگه واقعا نمیدونم با چه زبونی بگم
  2. RezaKiani

    روزی که جنگ را باختیم ...

    با سلام مجدد خدمت همه عزیزان..... من صحبت هام رو خلاصه می کنم بلکه شبهات برطرف بشه... کل عرایض من حول چند محور است: 1- بعضی کلمات بار حقوقی دارند. در دید من و شما دزد و اختلاس گر و راشی و مرتشی و گران فروش و کم فروش و خائن در امانت همه شون یکی هستند اما از دید یک قاضی هر عنوانی مختص به جرم خاصی هست... همین امر در مورد کلمات جنگ و صلح و آتش بس و .... هم صدق می کنه... مثلا جنگ امریکا و ژاپن در سال 1945 تموم نشد چون درسته که ژاپن در سال 45 تسلیم شد ولی قرارداد صلح با آمریکا رو چند سال بعد امضا کرد.... پس از 45 به بعد آمریکا و ژاپن از دید حقوق بین الملل در جنگ بودن.... حالا شاید برای مردم عادی این ها مهم نباشه.... اما برای بچه های میلیتاری که آدمهای دقیق و حواس جمعی هستند لازم هست که کم کم یاد بگیرند که این جور مسائل رو هم لحاظ بکنند. 2- بحث اصلی این تاپیک این بود که در چه روزی جنگ رو باختیم.... نویسنده/مترجم روز حمله عراق در اسفند 66 به خارک رو به عنوان نقطه ی عطف جنگ اعلام کرده.... من روزی رو به عنوان نقطه ی عطف می دونم که تصمیمات کلانی گرفتیم (یعنی استراتژی اتخاذ کردیم) که زیرساختها و پتانسیلهای لازم برای رسیدن به اون نتایج و اهداف رو نداشتیم. 3-اهداف ایران از ادامه جنگ بارها در مصاحبه های مسئولان و تریبونهای رسمی نظام اعلام شده... از جمله این تریبون های رسمی خطبه های نماز جمعه هم هستند به ویژه خطبه های نماز جمعه تهران که توسط مقام معظم رهبری (حفظه الله تعالی) در زمانی که رئیس جمهور بودند، مرحوم رفسنجانی ( رضی الله عنه)، مرحوم آیت الله منتظری(رضی الله عنه) ایراد می شد... این خطبه ها دقیقا تریبونهای رسمی نظام بودند و بسیاری از خواسته های ایران در همین جا مطرح می شدند. بهتره یه تاپیک جداگانه در این باره درست بشه و تمام ابعاد مسئله رو بررسی بکنیم. 4 نظام جمهوری اسلامی از روز اول هیچ کدام از سازمانهای بین المللی و به ویژه سازمان ملل رو به رسمیت نمی شناخت و اگر در اونها عضو بود و بیرون نیومد به خاطر دفاع افسد به فاسد بود.... علتش رو خود دوستان می توانند تحقیق بکنند.... خلاصه اینکه ما از این سازمانها هیچ انتظاری نداشتیم مگر اینکه بدون چون و چرا و تحقیق در هر قضیه ای حق رو به ما بدهند که خوب با ساز و کار این جور سازمان ها جور در نمی آمد. ترجیحا بهتره یه تاپیک جداگانه در این باره درست بشه و تمام ابعاد مسئله رو بررسی بکنیم. 5- در مورد هواپیمای تامکت متاسفانه منبع مورد نظرم رو پیداش نکردم و به همین دلیل از همه دوستان معذرت می خوام... تا پیدا شدن منبع (البته اگر پیداش کردم) اعتراف می کنم که اشتباه کردم. 6- درباره آغاز جنگ می خواستم بگم همون گونه که اون طرف تعرض های مرزی داشت و عملیاتهای خرابکاری در داخل خاک ما انجام میداد (بنا به شواهد و مدارک) ما هم در خاک عراق این جور عملیات ها رو انجام می دادیم.... در نتیجه اینکه آغاز جنگ رو فقط به خاطر توسعه طلبی های ارضی صدام بدونیم یه مقداری ساده کردن قضایا هست....هر چند که بند آخر پست ALALA رو قبول دارم و می دونم که این تعرضات دو جانبه دلیل نمیشد که دو کشور 8 سال رودر روی هم قرار بگیرند ولی باز هم بهتره یه تاپیک جداگانه در این باره درست بشه و تمام ابعاد مسئله رو بررسی بکنیم. 7- در باره ی فاو... طبق مطالعات من (بر اساس کتابها و اسناد منتشر شده توسط سپاه) اصلا فاو هدف حمله نبود... قرار بود که فاو به عنوان سرپل فتح بشه تا از اونجا ناصریه رو بگیریم و راه عراق به کویت و دریا رو کلا مسدود کنیم... البته هدف نهایی طبق معمول بصره بود با این تفاوت که یه بار از روبرو زدیم بهش(عملیات رمضان) دو بار از بالا (خیبر و بدر9 این دفعه قرار شد که از جنوب بصره رو دور بزنیم..... با این فرضها(جدا کردن بصره و ناصریه) گرفتن و نگه داشتن فاو درست بود... اما وقتی که تیرمون به سنگ خورد و نتونستیم از شبه جزیره فاو خارج بشیم بهترین کار این بود که در یک فرصت مناسب برمیگشتیم عقب... نه اینکه جایی بمونیم که دسترسی ما به عقبه مون تنها با دو سه تا پل امکان پذیر باشه... خلاصه اینکه فاو جای موندن نبود و باید هر چه زودتر تخلیه می شد.... عراق هم در خرمشهر همین وضع رو داشت... آلمان هم در استالینگراد و لنین گراد همین وضع رو داشت... یعنی جاهایی گرفته شده بود اما این جاها چندان برای دفاع مناسب نبودند و حتی اگر هم ازشون می شد دفاع کرد با هزینه ی زیادی همراه بود.... می شد این انرژی رو صرف جاهای دیگری کرد که به نتایج بهتری رسید. خداوند به همه دوستان خیر بده و فرصت خدمت به نظام و مردم رو از ما و شما نگیره
  3. RezaKiani

    روزی که جنگ را باختیم ...

    احسنت زدی تو خال.... من هم همین رو میگم.... وقتی میگم جنگ ایران و عراق اصلا باید ببینیم که تعریف جنگ چی چی هست..... اینی که ما به یه واقعه بگیم جنگ دلیل نمیشه که جامعه بین الملل بهش بگن جنگ و در برابرش موضع بگیرن...
  4. RezaKiani

    روزی که جنگ را باختیم ...

    سلام بر 591 شاید بد نباشه جای مسخره کردن بقیه یه کمی هم فکر کنیم شاید حرفشوون حقیقتی رو داشته نشون بده ..... اولارمحض اطلاعتون اول یه مثال بزنم..... فرض کنیم که شما و دوست شما به صورت شراکتی یه مغازه زدید.... اگر دوست شما از دخل پول برداشت می تونید به جرم دزدی ازش شکایت کنید؟ خیر.... برای اینکه عنوان مجرمانه دزدی (سرقت) شامل این جرم نمیشه.... عنایت داشته باشید که در حقوق بین الملل هم واژه ها کارکرد خودشون رو دارن.... این بحث رو همین جا درز می گیرم... دوما اینکه عراق اولین تامکت ایران رو تقریبا یه هفته قبل از جنگ زد و خلبانش رو هم آورد توی تلویزیون نشون داد.... اگر این اسمش تجاوز نیس پس چیه؟ اصلا چرا باید جنگنده ای که برد موشکش در حدود 200 کیلوتر هستش در خاک عراق پرواز بکنه؟ دوما که در فصلنامه نگین ایران (وابسته به مرکز مطالعات دفاع مقدس سپاه پاسداران) شماره 29 (تابستان 88) به نقل از حاج اسدلله احمدی از روایان مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس نوشته: حدود 6 ماه قبل از جنگ یعنی اوایل فروردین 1359 حملات توپخانه ای عراق شروع می شود. برادران سپاهی برای خنثی نمودن این اقدامات به تشکیل گروه های برون مرزی اقدام می کنند[...] تا مانع از حمله ارتش عراق به پاسگاه های مرزی ایران شوند. اگر این اسمش تجاوز به خاک کشور همسایه نیست چیه؟ من خودم هستم و اون نوشته روهم من نوشتم... شک نکن ایشون برای خودشون نظر دادن... فاو رو به هچ قیمتی نمیشد نگه داشت..... به این علت ساده که اصلا از اولش گرفتن فاو اشتباه بود..... وقتی شما جایی رو گرفتی که نمیتونی نگه ش داری.... نگه داشتن اونجا جز اشتباه نیس.... سلام مجدد..... منابع مختلف رو نمی دونم اما می دونم که سیاست خارجی ایران از روز 22 بهمن 57 این بود که سازمان ملل و هچ سازمان بین المللی دیگری رو اصلا قبول نداشت تا بخواد به دنبال چیزی هم باشه و بخواد از اونها چیزی رو بگیره ... شما به جای منابع مختلف مصاحبه ها و خطبه های نماز جمعه اون زمون ها رو بخون... البته برای روشن تر شدن قضیه می تونید مصاحبه فصلنامه نگین ایران با دکتر خرم، رییس ستاد قطعنامه 598 و دبیر استراتژی وزارت امور خارجه و مشاور ارشد وزیر در دوره پذیرش قطعنامه 598 (شماره 28 بهار1388) بخونید....
  5. RezaKiani

    روزی که جنگ را باختیم ...

    سلام مجدد.... اینکه عراق به ایران تجاوز کرده دلیل نمیشه که جنگ رو هم اون شروع کرده.... از دیدگاه حقوقی بخواهیم بررسی کنیم اصلا بین ایران و عراق جنگی روی نداده.... نه این به اون اعلان جنگ کرد و نه اون به این... سفارت خونه هاشون تا سال 66 در هر دو کشور فعلا بود و برقرار... درباره فاو اگر خودمون هزارتا تانک هم میذاشتیم اونجا عراق پسش می گرفت بسکه شیمیایی زده بود... باتلاقی کردن و نکردن زمین فرق چندانی نداشت.... فراموش نکنیم مجنون رو هم با هلی بورن گرفتن عراقیا.... تازه داشتن جنگیدن یاد می گرفتن.... درباره قتل عام هم مخالفم... تقریبا نیروی زمینی سپاه هر چی رو که داشت روی قمار حلبچه گذاشته بود... و خوب قمار رو باخت.... تا اونجا که من خوندم تنها کسی که فهمید صدام مخصوصا داره توی کردستان اجازه پیشروی می ده به ایران تا از جنوب حمله کنه به فاو غلامعلی رشید بود که هیچ کس هم حرف ش رو گوش نکرد.... در کلیات با حرفتون موافقم.... جنگ با عراق به جای اینکه وسیله ای برای بیرون راندن دشمن بشه شد وسیله ای برای یه سری تسویه حسابهای داخلی: بنی صدر، بازرگان و دار و دسته ش، و خیلی دیگه یواش یواش کنار گذاشته شدن و یه سری آدمهایی که معلوم نبود چی هستن و کی هستند بولد شدن تا بعدا سکان کشور رو به دست بگیرن
  6. RezaKiani

    روزی که جنگ را باختیم ...

    سلام.... بر اساس کدام سند تاریخی این ادعا رو می کنید؟
  7. RezaKiani

    روزی که جنگ را باختیم ...

    اگر دشمن هم همزمان اجازه نده که ما به اهداف خودمون برسیم اون هم پیروز شده با این حساب هر دو طرف برنده شدن یا اینکه هر دو شکست خوردن و این همون وضعیتی هست که در اخر جنگ ماا بهش رسیدیم
  8. RezaKiani

    روزی که جنگ را باختیم ...

    در کلیات حق با شماست... بحث ادامه داری است
  9. RezaKiani

    روزی که جنگ را باختیم ...

    سلام و خسته نباشید.... برد و باخت رو باید از دید افراد مختلف دید؟ اگر از دید استراتژی نگاه کنید ما باختیم... علتش چیه؟ اهداف ما از ادامه ی جنگ چیا بودن؟ 1-تنبیه متجاوز 2- بیرون کردن متجاوز 3- گرفتن غرامت 4- سرنگون کردن صدام در زمان قبول کردن 598 ما به هچ کدوم از این هدفها نرسیده بودیم.... از این دید شکست خوردیم.... از دید نظامی اما شکست نخوردیم.... علتش اینه که یه مقداری از زمینهای عراق هم در دست ما بود.... در ادامه ی جنگ احتمال داشت که وضعیت عوض بشه ولی احتمال ش کم بود چون تمام قدرتها تصمیم گرفته بودن که این جنگ بودن برنده تموم بشه.... از طرفی انرژی ما و عراق هم تموم شده بود... از نظر نیروی انسانی هر دو طرف به شدت تحت فشار بودن... از نظر تجهیزات هر دو طرف تحت فشا ربودن.... هیچ کشوری دیگه نه به ما و نه به عراق وام نمی داد.... فروش نفت افت کرده بود.... شاید چند ماهی می تونستیم هر دو ادامه بدیم ولی بی نتیجه می موند... در نهایت از نظر نظامی به وضعیت مساوی رسیدیم اون دو بند اخر که اضافه کردید رو هم خداوند بهتر می دونه.... من فقط بر اساس اسناد موجود تحلیل کردم
  10. RezaKiani

    روزی که جنگ را باختیم ...

    احسنت.... حرف ما رو خلاصه کردی برادر.... خدا خیرت بده
  11. RezaKiani

    روزی که جنگ را باختیم ...

    همان طور که یکی از دوستان فرمودند عنوان بحث اشتباه است زیرا که ما جنگ رو نباختیم بلکه به وضعیت پات رسیدیم یعنی نه ایران دیگه توان داشت که ادامه بده و نه عراق البته از دید استراتژی همین که ایران به اهدافش نرسید خودش یه جورایی شکست محسوب میشه... با این روکرد اگر به قضیه نگاه کنید ما وقتی جنگ رو باختیم که تصمیم گرفتیم بعد از بازپس گیری خرم شهر به جنگ ادامه بدیم در حالیکه زیرساخت ها و لاوازم مورد نیاز رو فراهم نکرده بودیم... اون برنامه هایی که ما داشتیم نیازهایی داشت که اصلا درکشور فراهم نشده بودند و خب در نتیجه تقریبا تمامی اقدامات نظامی ماا هم ب ا شکست روبرو شدند. اگر کمی عقب تر بروید بازهم یک نقطه عطف دیگه می رسید که از دید همه پنهان مونده.... اگر بنا بر تصور خیلیها ( از جمله مرحوم رفسناجی) با فتح بصره جنگ به پایان می رسید ما دقیقا بعد از آزاد سازی خرمشهر جنگ رو باختیم... به این علت ساده که از تنومه تا خود بصره حتی یک گردان عراقی وجود نداشت.... همون وقت باید کار بصره ی سره می شد که نشد...
  12. بر خلاف تبیلغات رسمی همشون به دام نیفتادند حدود 2-3 سال بعد 4-5 تا از اینها حمله کردن به سکوی نوروز.... نقشه رو که نگاه کنید می فهمید کجای خلیج فارس هست..... در کل با حرفاتون موافقم
  13. بی انصافی نکن برادر... سه تا زیردریایی کیلو خریدیم... چن تا میگ 29 خریدیم با فنسر... فقط یادمون رفت موشک هم براشون بخریم
  14. جالبه که ما چرا نمیریم از کشور دوست و برادر چین اینها رو بخریم... نفت در برابر قایق
  15. با سلام و تشکر از این مطلب خوبی که ترجمه شده لازم به ذکر است که در میان فهرستی که از نقاط ضعف این تایپ از شناورهای رزمی ارائه شده مهمترین نقطه ضعف اونها ذکر نشده.... مهمترین اشکال این قایقهای موشک انداز، و همچنین اون چیزی که در ایران بهش می گیم قایقهای تندرو، این هست که برای وضعیتهای دریایی متلاطم اصلا مناسب نیستند و اگر قرار است که دفاع سرزمینی به اونها واگذار بشه تنها کاری که دشمن لازم داره انجام بده تا همه ی این قایقها رو زمین گیر!!!! (بندرگیر) بکنه این هست که حمله ش رو در یک روز طوفانی انجام بده... در این وضعیت ناوهای هواپیمابر و کشتی های بزرگ با وزن 5000 تن به بالا مشکل آن چنانی ندارند اما کشتی های کوچک اصلا نمی تونند به دریا بزنند. در نتیجه اگر قرار است که با این سناریو از سواحل خودی دفاع بشه همون بهتر که موشکهای کروز رو ببنیدم شون پشت کامیون و خلاص.... این که فکر کنیم چون میتونیم روی این جور قایقها موشکهای کروز با برد 2500 کیلومتر نصب کنیم در عمل هم می تونیم واقعا اهداف دشمن رو در فاصله ی 2500 کیلومتری بزنیم بیشتر به جوک می مونه.... برای شکار شناورهای دشمن در برد 2500 کیلومتر حتما نیاز به یک شبکه ی جمع اوری اطلاعات مرکب از انواع ماهواره، پهپادهای برد بلند، هواپیماهای آواکس، هواپیماهای الینت و سیگینت هست... همه ی اینها در مجموع می تونن اطلاعات لازم برای هدفیابی و هدف گیری چنین موشکهایی رو فراهم کنند. بدون ابزار شناسایی کافی موشکهای نصب شده بر روی قایقهای موشک انداز عملا هیچ کاره هستند. لازم به ذکر هست که پیشینه ی این چنین قایقهای سبکی به جنگ جهانی دوم برمی گرده که آلمان نازی نمونه های اژدر افکن این گونه شناورهای سبک رو وارد کارزار کرد.... فکر کنم توی سایت مطلبی درباره شون باشه.... خلاصه در یک نبرد دریایی واقعی اگر اینها در کنار شناورهای دیگر باشند می تونند نقش خودشون رو بازی کنند وگرنه اگر اتکای دفاع از سواحل یک کشور تنها به این قایقهای موشک انداز واگذار بشه دخل اون کشور اومده
  16. RezaKiani

    جنگنده دی-520

    قسمت دوم حکومت ویشی دی-520 در موزه ی لابورژه در آوریل 1941 هیتلر با ساخت 1000 فروند دی-520 برای نیروی هوایی ویشی موافقت کرد با این شرط که 2000 فروند جنگنده ی آلمانی در کارخانجات هواپیماسازی فرانسه ساخته شود و به لوفت وافه واگذار گردد. در راستای این موافقتنامه قرار شد تا 550 فروند دی-520 ساخت شود تا جایگزین تمام جنگنده های تک سرنشین فرانسه شود. قرار بود که هواپیماهای جدید با همان تجهیزات دی-520 استاندارد ساخته شوند اما پس از چندی از موتورهای قوی تری برای آنها استفاده شد. در سال 1941 دی-520 های نیروی هوایی و دریایی ویشی درگیر مبارزه با خلبانان متفقین بر سر کنترل لبنان و سوریه شدند. دی-520 ها تنها جنگنده های فرانسوی بودند که می توانستند بدون دردسر تا سوریه پرواز کنند. آنها در مسیر خود به سوریه در خاک ایتالیا و جزیره ی رودس (تحت کنترل ایتالیا) توقف می کردند. در روز 8 جولای 1941 دی-520 ها برای اولین بار با فیری فیلمارس های نیروی هوایی سلطنتی روبرو شدند و به قیمت از دست دادن یک فروند دی-520 توانستند 3 فروند هواپیمای بریتانیایی را سرنگون کنند. در روز 9 ژوئن دو فروند هاریکن به ازای یک فروند دی-520 شکار شدند. در طی این نبردها در کل 266 سورتی پرواز توسط نیروی هوایی ویشی انجام شد که 99 سورتی متعلق به دی-520 ها بود. خلبانان فرانسوی ادعا می کردند که توانسته اند 31 هواپیمای بریتانیایی و استرالیایی را شکار کنند در حالیکه 11 فروند دی-520 را در رزمهای هوایی و 24 فروند را در اثر آتش توپخانه ی ضدهوایی یا حوادث دیگر از دست داده اند. در روز دهم جولای دی-520 ها به تعدادی بمب افکن بلنهایم که توسط 7 فروند کورتیس توماهاوک همراهی می شدند حمله کردند. فرانسوی ها ادعا کردند که 3 فروند بلنهایم را به زیرکشیده اند اما دست کم 4 فروند دی-520 نیز شکار شدند. یک روز بعد یک فروند دی-520 توانست یک فروند پی-40 را ساقط کند. خود این جنگنده توسط تکخال استرالیایی بابی گیبز شکار شد. به تدریج برتری فرانسوی ها محو شد چرا که فقدان توپخانه ی ضدهوایی سبب شد آنها بسیاری از هواپیماهایشان را بر روی باند فرودگاه از دست بدهند. در روز 26 ژوئن توماهاوکها به فرودگاه حمص حمله کردند و 5 فروند دی-520 را بر روی زمین منهدم کرده و 3 فروند دیگر را ناکار کردند. در انتهای این نبرد حکومت ویشی 179 فروند از 289 فروند هواپیماهایش را در منطقه از دست داد. بقیه ی هواپیماها به جزیره ی رودس فرارکردند. آنها در کل 26 هواپیما را در نبردهای هوایی از دست دادند و 27 فروند از هواپیماهای دشمن را نیز شکار کردند. در طی پیاده شدن متفقین در آفریقا باردیگر خلبانهای فرانسوی با هواپیماهی متفقین درگیر شدند. آمریکایی ها ادعا می کند که 14 پیروزی هوایی در این عملیات داشته اند که تنها یک فروند آنها دی-520 بوده است. نیروی هوایی ویشی در شمال آفریقا 173 فروند دی-520 داشت که 13 فروند آنها را از دست داد. نیروی دریایی ویشی هم 19 فروند دی-520 خود را از دست داد. در میان 44 فروند هواپیمایی که فرانسوی ها شکارکردند یک اسکادران کامل از جنگنده های ناوهواپیمابر اچ.ام.اس فوریوس تنها توسط دی-520 ها شکار شدند. نیروی هوایی فرانسه ی آزاد(مارشال دوگل) تعداد اندکی از دی-520 ها توسط خلبانان فرانسه ی آزاد برای آموزش بکاربرده می شدند. در کنار 3 فروندی که در زمان تسلیم شدن فرانسه به بریتانیا فرارکردند 2 فروند دیگر نیز هنگام عقب نشینی رژیم ویشی از لبنان به دست متفقین افتاد. این هواپیماها توسط خلبانان اسکادران نورماندی-نیمن به پرواز در می آمد. این اسکادران در نهایت به روسیه فرستاده شد و با یاک-1 های روسی تجهیز گردید. متفقین در دسامبر 1942 و پس از اینکه نیروهای تحت فرمان حکومت ویشی در شمال آفریقا به متفقین پیوستند آنها 153 فروند دی-520 در اختیار داشتند. خلبانهای فرانسوی در طی عملیات نظامی در تونس از هواپیماهایشان برای گشت هوایی استفاده می کردند اما عدم تطابق با بسیمهای متفقین ارزش نظامی هواپیماهای آنها را کاهش می داد. از اوایل سال 1943 این هواپیماها به عنوان هواپیمای آموزش بکار گرفته شدند و به تدریج با اسپیتفایر و پی-39 جایگزین شدند. در طی عملیات آزادسازی فرانسه تعداد اندکی از دی-520 ها که از دست آلمانها نجات پیداکرده بودند برای حمله بر علیه مواضع آلمانها بکاربرده شدند. ایتالیا در حدود 60 فروند دی-520 در اختیار نیروی هوایی سلطنتی ایتالیا قرارگرفت. خلبانهای ایتالیایی دست کم تا سال 1941 از توانایی های پروازی دی-520 و قدرت توپ اصلی آن تعریف می کردند. در ابتدای سال 1943 لوئیجی گورینی ،تکخال ایتالیایی ها، ده ها فروند دی-520 را از فرانسه جمع آوری کرده و به ایتالیا آورد و در میان اسکادرانهای نیروی هوایی ایتالیا پخش کرد. وی در اینباره می گوید: "زمانی که بهترین هواپیمای ما جنگنده ی ماچی سی-200 بود، دی-520 یک هواپیمای خوب ،اگرچه نه خیلی خوب، بود. در مقایسه با سی-200 برتری آن در توپ 20 میلیمتری اش بود." خلبانهای ایتالیایی از این توپ، کابین مدرن، بیسیم عالی و توانایی کنترل هواپیما در مانور اسپین تعریف می کردند اما از ارابه های فرود و ظرفیت کم مسلسلهای آن گله داشتند. از طرف دیگر گلوله های توپ اصلی آن با گلوله های 20 میلیمتری ساخت ایتالیا تفاوت داشت و ایتالیایی ها ناچار بودند تا گلوله های مورد نیازشان را از فرانسه تهیه کنند. ایتالیایی ها از این جنگنده های برای مقابله با بمبارانهای دائمی آمریکایی ها استفاده می کردند. در روز اول مارس 1943 ماگیوره مینگوزی ادعا کرد که با دی-520 خود یک فروند بی-24 آمریکایی را ساقط کرده است. این ادعا بعدتر تأیید شد. احتمالا این اولین شکار ایتالیایی ها توسط دی-520 بود. در 31 جولای 1943 ایتالیایی ها هنوز 47 فروند دی-520 عملیاتی در اختیار داشتند. پس از تسلیم شدن ایتالیایی ها این هواپیماها به عنوان هواپیمای آموزشی توسط هواداران موسیلینی بکار برده شدند. کشورهای دیگر زمانی که آلمانها در نوامبر 1942 تمام خاک فرانسه را اشغال کردند 246 فروند دی-520 را غنیمت گرفتند و 62 فروند نیز تحت نظارت آنها ساخته شد. تعدادی از این جنگنده ها در لوفت وافه برای مقاصد آموزشی بکار برده شد و تعدادی از آنها نیز به متحدین آلمان بخشیده شد. همانطور که ذکر شد در حدود 60 فروند دی-520 به ایتالیای ها رسید. نیروی هوایی بلغارستان نیز 96 یا 120 فروند دی-520 از آلمانها دریافت کرد. در روز 24 نوامبر 1943 تعداد 24 فروند دی-520 به رهگیری 60 فروند بی-24 آمریکایی و 35 فروند پی-38 اسکورت شان ،که برای بمباران صوفیه اعزام شده بودند، پرداختند. خلبانهای بلغاری ادعا کردند که 4 هواپیمای آمریکایی را به زیرکشیده اند و 3 فروند را مجبور به فرود کرده اند درحالیکه تلفات خودشان تنها یک فروند جنگنده بوده است. در دهم دسامبر 1943 تعداد 31 فروند بی-24 ،که توسط پی-38 ها همراهی می شدند، توسط 22 فروند دی-520 مورد حمله قرار گرفتند. آمریکایی ها ادعا کردند که 11 فروند دی-520 را به ازای یک فروند پی-38 از دست داده اند. بعدتر مشخص شد که در طی این نبرد تنها یک فروند دی-520 از دست رفته است. در روز 30 مارس 1944 جنگنده های بلغاری با 450 فروند بمب افکن آمریکایی و 150 فروند پی-38 همراهشان مصاف دادند. آنها در کل 39 فروند جنگنده را برای رهگیری بمب افکنها اعزام کردند که 34 فروند آنها دی-520 بودند. در این نبرد دستکم 8 بمب افکن و 2 فروند پی-38 سرنگون شدند در حالیکه بلغارستان 5 فروند جنگنده و 3 خلبان از دست داد. 2 جنگنده ی دیگر بلغاری ناچار شدند فرود بیایند. در آخرین حمله متفقین به صوفیه در روز 17 آوریل 1944 نیروی هوایی بلغارستان 7 فروند بی-520 و 16 فروند بی.اف-109 را به مصاف 350 فروند بمب افکن آمریکایی ،که 100 فروند موستانگ آنها را همراهی می کرد، فرستاد. خلبانهای بلغاری ،که تا به آن روز موستانگ را از نزدیک ندیده بودند موستانگها، را با بی.اف-109 های خود اشتباه کردند. در اثر این اشتباه خسارت سنگینی به نیروی هوایی بلغارستان وارد شد و آنها 12 فروند جنگنده ی خود را از دست دادند. در روز 28 سپتامبر 1944، 22 روز بعد از تغییر جبهه دادن بلغارستان، هنوز 12 فروند دی-520 عملیاتی در اختیار آنها بود. بعضی از منابع اظهار می کنند که نیروی هوایی رومانی هم تعدادی دی-520 در اختیار داشته است هر چند که هیچ مدرکی بر ادعایشان ارائه نمی کنند. پس از جنگ پس از پایان گرفتن جنگ جهانی دوم دی-520 به عنوان هواپیمای آموزشی در اختیار نیروی هوایی فرانسه باقی ماند. یکی از آنها با بهینه سازی به دو کابین مجهز شد. در مارس 1946نیروی هوایی فرانسه 13 فروند دیگر را به هواپیمای آموزش تبدیل کرد. آخرین پرواز این جنگنده توسط این نیرو در روز سوم سپامبر 1953 صورت گرفت. در حال حاضر 43 نمونه از دی-520 های ساخته شده در موزه های اروپا موجود است. بکاربرندگان بلغارستان، نیروی هوایی و دریایی فرانسه (قبل از جنگ)، فرانسه ی آزاد (به عنوان هواپیمای آموزشی)، لوفت وافه، نیروی هوایی ایتالیا دوویتین دی-520 مشخصات خدمه 1 نفر طول 8.6 متر عرض بالها 10.2 متر ارتفاع 2.57متر سطح بالها 15.87 مترمربع وزن خالی 2123 کیلوگرم حداکثر وزن هنگام برخواست 2785 کیلوگرم پیشرانه یک دستگاه موتور 12 سیلندر توان 930 اسب بخار بیشینه سرعت 560 کیلومتر بر ساعت برد 1250 کیلومتر سقف پرواز عملیاتی 33 هزار پا نرخ صعود 14.3 متر بر ثانیه تسلیحات 1 قبضه توپ 20 میلیمتری (60 گلوله) 4 قبضه مسلسل 7.5 میلیمتری (هر یک 675 گلوله) تجهیزات الکترونیکی 1 دستگاه بیسیم
  17. قسمت اول توسعه زمانی که جنگ جهانی اول به پایان رسید نیروی هوایی فرانسه قوی ترین نیروی هوایی جهان بود. اما 20 سال بعد این نیرو از هر نظر نسبت به همسایگانش عقب افتاده بود. پس از تجدید سلاح آلمان توسط هیتلر و در سال 1936، در نهایت فرانسوی ها به خود آمدند و نیروی هوایی فرانسه نیاز به یک جنگنده ی جدید را به کارخانجات هواپیماسازی این کشور اعلام کرد. نیروی هوایی به جنگنده ای نیاز داشت که بتواند به سرعت 500 کیلومتر/ساعت در ارتفاع 13هزار پا از زمین برسد و بتواند در عرض یک ربع ساعت به سقف پرواز 26هزار پایی صعودکند. درضمن، باند فرود و پرواز این جنگده نباید از 400 متر بیشتر می شد. سلاح های جنگنده ی جدید عبارت بودند از دو مسلسل 7.5 میلیمتری و یک قبضه توپ 20 میلیمتری اچ.اس-9. امیل دوویتین در سپتامبرهمان سال کار بر روی جنگنده ی جدید را آغاز کرد. او به خاطر اینکه نیروی هوایی طرح قبلی اش ،جنگنده ی دی-513، را به خاطر جنگنده ی ام.اس-406 رها کرده بود عصبانی بود و تصمیم گرفته بود با توسل به آخرین پیشرفتهای فنی زمان طرح جدیدش را به نیروی هوایی عرضه کند. طرح جدید دوویتین، دی-520 نام گرفت. پیش نمونه اولین پیش نمونه ی دی-520 به یک موتور ساخت هسپانو-سویزا به نام 12وای-21 خنک شونده با آب مجهز بود که یک ملخ با گام ثابت را می گرداند. این هواپیما برای اولین بار در دوم اکتبر 1938 پرواز کرد. حداکثر سرعت آن به 480 کیلومتر/ساعت رسید اما در اثر داغ کردن موتور دچار مشکل شد. مشکل دیگر این موتور رادیاتورهای آن بودند که در زیربالها نصب شده و نیروی پسای زیادی تولید می کردند. به ناچار این رادیاتورها با یک رادیاتور در زیر بدنه عوض شدند. یک موتور جدید با پروانه های 3 تایی با گام متغیر هم بر روی هواپیما نصب شد تا این طرح بهینه سازی شده بتواند به سرعت 530 کیلومتر/ساعت در پرواز افقی و 825 کیلومتر/ساعت در حالت شیرجه برسد. بهینه سازی بر روی نمونه های دوم و سوم با افزایش دید خلبان، افزایش سطح دم و نصب شکاف بر روی بالها (شبیه بی.اف-109 آلمانی) ادامه یافت. این نمونه ها به یک قبضه توپ 20 میلیمتری ،که از میان پره های ملخ شلیک می کرد، و 2 قبضه مسلسل 7.5 میلیمتری مسلح شدند. نمونه ی سوم به جای اسکی به یک چرخ کوچک دم مجهز شد. تست های نهایی سبب شد پروژه توسط نیروی هوایی مثبت ارزیابی شود و اولین سفارش برای تولید 200 فروند در ماه مارس 1939 ثبت شد. چند ماه بعد 510 فروند دیگر به سفارش اولیه افزوده شد. تولید در زمان آغاز جنگ جهانی دوم یک قرارداد جدید برای ساخت 1280 فروند دی-520 برای نیروی هوایی فرانسه و همچنین 120 فروند دیگر برای نیروی دریایی این کشور بسته شد. یک ماه بعد 2250 فروند دیگر به مجموع سفارشهای اولیه اضافه شد. اولین جنگنده ی دی-520 در اکتبر 1939 به پرواز در آمد. در این هواپیما ،و آنهایی که بعدتر ساخته شدند، بدنه 51 سانتیمتر درازترشده بود، محفظه ی موتور دوباره طراحی شد و صندلی خلبان با صفحات زرهی حفاظت شد. اغلب جنگنده های از موتور جدیدتر 12وای-45 با سوپرشارژر بهره می گرفتند که می توانست 922 اسب بخار توان تولید کند. بعدتر موتورهای جدید با توان 950 اسب بخار بر روی دی-520 ها نصب شدند. تولید هر فروند دی-520 به 7000 نفر-ساعت نیاز داشت که تقریبا نصف جنگنده ی ام.اس-406 ،جنگنده ی استاندارد فرانسوی ها در آن زمان، بود. البته آلمانها برای ساخت هر فروند بی.اف-109ئی 4500 نفر-ساعت صرف می کردند که نشان می داد فرانسوی ها چقدر با آلمانها فاصله دارند. وزارت هوانوردی فرانسه تصمیم داشت تا ظرفیت تولید این هواپیما را به بیش از 300 فروند در ماه برساند هر چند که دیگر برای فرانسوی ها خیلی دیر شده بود. زمانی که فرانسه تسلیم هیتلر شد کل دی-520 های تولید شده به 905 فروند رسیده بودند. طراحی کابین خلبان دی-520 در نمایشگاه لابرژه بدنه ی دی-520 ،به استثنای سطوح کنترلی بال و دم، از فلز ساخته شده بود. مخزن اصلی بنزین در بدنه دارای نشت بند خودکار بود و دو مخزن بنزین دیگر درون بالها قرارگرفته بودند. ظرفیت 636 لیتری سوخت دی-520 به وضوح از بی.اف-109 آلمانها و اسپیتفایر بریتانیایی ها (400 لیتر) بیشتر بود. برد 1500 کیلومتری دی-520 به تعدادی از خلبانهایش اجازه داد تا در زمان سقوط فرانسه به شمال آفریقا فرار کنند. موتور هیسپانور-سویزا ،که بر روی دی-520 نصب شده بود، دارای مزیتهایی بر موتورهای مشابه زمان خود بود. مثلا وزن آن در حدود 100 کیلوگرم از موتور معروف رولزرویس ،مرلین، سبک تر بود. کابین خلبان دارای یک مخزن اکسیژن و بیسیم بود. ارتفاع صندلی خلبان قابل تنظیم بود. پنجره های کابین دید مناسبی در اختیار خلبان می گذاشت اما آینه ای برای دید عقب نصب نشده بود. محل کابین در بدنه ی هواپیما به گونه ای انتخاب شده بود که دید پایین خوبی برای خلبان جنگنده فراهم شود. تنها مشکل خلبان دماغه ی دراز هواپیما بود که دید او را هنگام حرکت بر روی زمین محدود می کرد. دی-520 طراحی شده بود تا به سادگی و در هر شرایطی تعمیر شود. تجدید مهمات آن به سادگی صورت می گرفت. خشابهای توپ اصلی در 20 دقیقه و خشابهای مسلسلها در ظرف 5 دقیقه فشنگ گذاری و نصب می شدند. هرچند که دی-520 پیشرفته ترین جنگنده ی زرادخانه ی فرانسوی ها بود و حتی در مانورپذیری بی.اف-109 افسانه ای را پشت سر می گذاشت اما دارای مشکلات خاص خود بود. ستوان اریک بروان ،خلبان آزمایشی نیروی هوایی سلطنتی و مسئول پرواز هواپیماهایی که به غنیمت گرفته می شدند، درباره ی دی-520 می گوید: "این جانور وحشی زیبا به نظر می رسد اما زیبا پرواز نمی کند." تسلیحات سلاح استاندارد دی-520 عبارت بود از یک قبضه توپ خودکار 20 میلیمتری اچ.اس-404 به همراه 60 گلوله که از میان ملخ هواپیما شلیک می کرد. 4 قبضه مسلسل 7.5 میلیمتری ام-39 نیز در داخل ریشه ی بالها نصب شده بودند که هر کدام 675 گلوله داشتند. نواخت آتش این مسلسلها به 1200 گلوله در دقیقه می رسید. نواخت تیر توپ اصلی 600 گلوله در دقیقه بود و تا 500 متر دقت خود را از دست نمی داد. از نظر قدرت آتش دی-520 به وضوح بر ام.اس-406 ،که تنها دو قبضه مسلسل داشت، برتری داشت. تاریخچه ی عملیاتی فرانسه (قبل از جنگ جهانی دوم) دی-520 در لابورژه اولین گروه از دی-520 ها که به نیروی هوایی فرانسه تحویل داده شدند تنها به عنوان هواپیمای آموزشی به کار می رفتند چرا که فاقد تسلیحات بودند. در مقایسه ای که در روز 21 آوریل 1940 بین یک فروند بی.اف-109 غنیمتی و یک فروند دی-520 صورت گرفت هواپیمای آلمانی سرعت بیشتر و در عوض رقیب فرانسوی اش مانورپذیری بهتری داشتند. در روز دهم می 1940 آلمان به فرانسه، بلژیک و هلند حمله کرد. در این زمان نیروی هوایی فرانسه تنها 75 فروند دی-520 عملیاتی در اختیار داشت و تنها یک اسکادران این نیرو کاملا تجهیز بود. آنها دو روز بعد با لوفت وافه رویاروی شدند و توانستند 3 فروند اچ.اس-126 و یک فروند هاینکل-111 را سرنگون کنند. قبل از تسلیم شدن فرانسه 4 اسکادران دیگر از نیروی هوایی و 3 اسکادران از نیروی هوایی این کشور با دی-520 تجهیز شدند. در درگیریهای هوایی ،که بیشتر در برابر ایتالیایی ها بود، خلبانان دی-520 ادعا کردند که 114 فروند هواپیما را ساقط کرده اند و احتمالا 39 فروند دیگر را نیز سرنگون کرده اند. در این نبردها 85 فروند دی-520 نیز از دست رفتند. زمانی که فرانسه تسلیم شد تعداد 437 فروند دی-520 ساخته شده بود که 351 فروند آن به نیروهای مسلح فرانسه تحویل داده شده بود. با تسلیم فرانسه 165 فروند دی-520 به شمال آفریقا فرارکردند تا از دست آلمانها در امان بمانند. 3 فروند دیگر به بریتانیا فرار کردند که به خلبانان طرفدار مارشال دوگل تحویل داده شدند و در کل 153 فروند دیگر در خاک فرانسه باقی ماندند. بهترین خلبان دی-520 پیر له گلوان بود که توانست 4 فروند هواپیمای آلمان، 7 فروند ایتالیایی و 7 فروند بریتانیایی را شکار کند.
  18. نبرد ترا بین نبرد ترا بین در دهکده ای به همین نام و در شب 14-15 فوریه 1967 روی داد. گروهان یازدهم از گردان سوم تیپ 2 تفنگداران دریایی (واحد اژدهای آبی) در طی چهار ساعت جنگ تن به تن حمله ای به استعداد یک هنگ از نیروهای مشترک ارتش ویتنام شمالی و چریکهای ویت کونگ را شکست داد. ویتنامی ها دو بار به مواضع مدافعین کره ای نفوذ کردند اما تفنگداران دریایی کره ای با استفاده از هر سلاح دم دست به دفاع خود ادامه دادند. این نبرد پس از آن اتفاق افتاد كه یك فراری ویت کونگ گزارش داد كه ویتنامی ها قصد حمله به پایگاه کره ای ها را دارند. در روز 14 فوریه، گردانهای40ام و 60ام نیروهای منظم ارتش ویتنام محاصره ی مواضع کره ای ها را آغازکردند. مهاجمین توسط یک گردان از چریکهای محلی ویت کونگ پشتیبانی می شدند. نیروهای مهاجم با تمرکز نیروهای خود در منطقه، قصد داشتند همه خطوط ارتباطی کره ای ها را قطع کرده و آنها را یکجا جارو کنند. در سپیده دم روز 15 فوریه، نبرد با تلاش ویت کونگها برای قطع تلفنهای پایگاه کره ای ها آغاز شد. کره ای ها در سنگرهایشان منتظر ماندند و درخواست پشتیبانی هوایی کردند. به دلیل هوای مه آلود، پشتیبانی هوایی ممکن نشد و بنابراین کره ای ها فقط باید به پشتیبانی توپخانه اکتفا می کردند. هنگامی که ویتنامی ها به مواضع کره ای ها نفوذ کردند، درگیری های شدت گرفت. در ابتدا ، کره جنوبی ای ها با وجود قدرت برتر آتش خود به دلیل برتر عددی دشمن(حدود یک به سه) زمین گیر شدند، اما با آغاز ضد حمله ی کره ای ها، صفوف ویتنامی ها به تدریج دچار شکاف شد. با پایان یافتن درگیری ها، کره ای ها ادعا كردند كه 246 نفر از نفرات دشمن را كشته اند. علاوه بر این، آنها گزارش دادند که سه قبضه شعله افکن ، پنج راکت ضد تانک، دو قبضه مسلسل، 29 تفنگ، 100 قطعه دینامیت و بیش از 6000 گلوله را غنیمت گرفته اند. نیروهای کره ای بخاطر دفاع از پایگاه و جلوگیری از تصرف آن، خود را پیروزی میدان می دانستند. پس از نبرد، فرمانده های نظامی کره و وزیردفاع و نخست وزیر کره از صحنه نبرد بازدید کردند. دولت کره جنوبی بیش از هر عملیات دیگری در طول جنگ ویتنام، از جمله نخستین ارتقاء واحدهای تفنگداران دریایی از زمان جنگ کره به خاطر این نبرد به سربازان مدافع مدال داد. کاپیتان جئونگ کیونگ-جین و ستوان دوم شین وون بائه هر یک از آنها به مدال تائه گوک رسدند. روزنامه نیویورک تایمز این نبرد را به عنوان بزرگترین پیروزی کره جنوبی در 15 ماه حضور در ویتنام جنوبی گزارش داد. پس از توجیه کوتاه خبرنگاران خارجی ، عبارت "تفنگداران دریایی افسانه ساز" زینت بخش روزنامه ها شدند و با تیترهای "تفنگداران دریایی شکارچی شبح" و "تفنگداران دریایی غیر قابل شکست" از جنگ کره ادامه پیدا کردند. مترجم رضا کیانی موحد ترجمه آزاد از https://en.wikipedia.org/wiki/Battle_of_Trà_Bình
  19. تمپست یک جنگنده مفهومی پیشنهادی است که برای نیروی هوایی سلطنتی انگلیس و نیروی هوایی ایتالیا در انگلستان در دست توسعه است. این جنگنده توسط کنسرسیومی متشکل از وزارت دفاع انگلیس،کمپانی بی.آ.ئی. سیتسمز، شرکت رولز رویس، شرکت لئوناردو اس.پی.ای و شرکت ام.بی.دی.ای طراحی می شود. این کنسرسیوم تیم تمپست نام دارد. بنا است که تمپست از سال 2035 جایگزین هواپیماهای جنگنده ی یوروتایفون بشود و در نیروی هوایی دو کشور خدمت کند. دو دولت انگلیس برای توسعه ی این تا سال 2025 طرح مبلغ دو میلیارد پوند بودجه کنار گذاشته است. در 19 ژوئیه سال 2019، دولتهای سوئد و انگلستان تفاهم نامه ای را برای توسعه ی یک جنگنده ی برتری هوایی نسل ششم را امضا کردند و در 10 سپتامبر 2019 ایتالیا هم به این طرح پیوست. در تاریخ 16 ژوئیه 2018، طرح تمپست توسط وزیر دفاع انگلیس، گاوین ویلیامسون، در نمایشگاه هوایی فارنبرو اعلام شد. تمپست قادر به پرواز بدون سرنشین نیز خواهد بود و می تواند از حملات گله زنبوری برای کنترل هواپیماهای بدون سرنشین استفاده می کند. این روش شامل روشهای یادگیری عمیقِ هوش مصنوعی و تسلیحات با انرژی مستقیم خواهد بود. یکی دیگر از فناوری های موجود در تمپست قابلیت درگیری شراکتی است تا با به اشتراک گذاردن داده های رادار و حسگرها و پیامها در میدان نبرد در حمله و دفاع هماهنگی حاصل شود. تمپست از یک موتور جت دوره متغیر (VCE) و یک کابین مجازی در نمایشگر نصب شده بر روی کلاه خلبان استفاده می کند. مترجم رضا کیانی موحد ترجمه ی آزاد از https://en.wikipedia.org/wiki/BAE_Systems_Tempest
  20. "لطفا توسط مدیران عزیز سایت به بخش مربوطه منتقل شود" گاهی بعضی از جوانترها طعنه می زنند که" زمانی که کشورهای پیشرفته هواپیماهای رادارگریز و زیردریایی های هسته ای می سازند ساخت تسلیحات با تکنولوژی پایین تر از جانب صنایع دفاعی ایران چه مفهومی دارد؟" نگاهی کوتاه به جنگهای 50 سال اخیر ،مانند جنگ ویتنام یا جنگ ایران-عراق، نشان می دهد که همیشه طرف برنده آن کسی نیست که سلاح هایی مدرنتر دارد. در صحنه جنگ آن کس موفق تر عمل می کند که از کمترین امکانات بیشترین بهره را ببرد. نگاهی به مقاله زیر نشان می دهد حتی آنانکه در حوزه هوافضا دست به ساختن هواپیماهای رادارگریز و گران قیمتی مانند بمب افکن بی-2 یا جنگنده اف-22 می زنند نیز از امکانات در دسترس شان چگونه استفاده می کنند. هواپیمای ای.تی-802یو در حقیقت یک هواپیمای سمپاشی و آتش نشانی بود که توسط شرکت ایرتراکتور طراحی و به بازار عرضه شد. در سال 2008 و پس از فراخوان نیروی هوایی آمریکا برای برنامه "هواپیمایی ضربتی-شناسایی سبک" شرکت ایرتراکتور تصمیم گرفت تا نمونه ای از ای.تی-802 را برای انجام عملیات پشتیبانی نزدیک هوایی یا شناسایی بسازد. ایرتراکتور با نصب زره در قسمتهای کابین و موتور، تعویض شیشه های کابین با شیشه ضدگلوله و مخازن سوخت ضدنشت هواپیمای جدیدش را ای.تی-802یو نام نهاد و آن را در نمایشگاه هوایی پاریس همان سال به نمایش درآورد. 9 جایگاه سلاح ،که در زیر بدنه و بالهای این هواپیما نصب شدند، به ای.تی-802 اجازه می دهند تا حجم وسیعی از سلاح ها را با خود حمل کند. از جمله سلاح های محمول این هواپیما می توان به گاتلینگ کالیبر 50 سه لوله جی.ای.یو-10آ، راکت انداز 7 لوله ام-206 و بمبهای 500پاوندی مارک-82 اشاره کرد. مشتری می تواند در صورت نیاز جایگاه های حمل سلاح را تا 15 جایگاه توسعه دهد. همچنین به سفارش مشتری می توان سیستمهای پیشرفته تری مانند کلاهخود مجهز به نمایشگر، سیستم هدایت آتش، هدف یاب برای بمب یا موشکهای لیزری مانند موشک هلفایر، یا انواع دوربینهای شناسایی را بر روی ای.تی-802 نصب کرد. ای.تی-802 به یک بیسیم چند کاناله ساخت ولفسبرگ فلکسکام مجهز شده است که خدمه می توانند به وسیله آن با افسران مقدم ناظر هوایی مستقر در صحنه عملیات تماس برقرار کنند تا به صورت مؤثرتری مواضع دشمن را بمباران کنند. برای انجام عملیات شناسایی می توان ای.تی-802 را به یک برجک مخصوص در زیر بدنه مجهز کرد که جایگاه نصب دوربین ام.اکس-15دی ساخت وسکام می باشد. با مجهز شدن ای.تی-802 به کانال ارتباط داده ،به سفارش مشتری، فرماندهان عملیات می توانند تصویر کاملی از صحنه نبرد در زمان واقعی داشته باشند. این اطلاعات می تواند برای تغذیه دیگر قرارگاه های عملیاتی، هواپیماهای دیگر و ناظران مقدم هوایی استفاده شود. ای.تی-802 با نصب دوربینهای دید در شب می تواند در هر گونه عملیات شبانه رزمی بکارگرفته شود. مداومت پروازی ای.تی-802 در حدود 10 ساعت است که می توان با نصب مخزن سوخت خارجی آن را افزایش داد. برجک نصب دوربین و دیگر سنسورها برای عملیات شناسایی یا نظارتی. این هواپیما ارزش رزمی خود را در عملیات مبارزه با مواد مخدر نشان داده است. با وجود بیش از 200 اصابت گلوله خدمه ای.تی802 تا کنون حتی یک زخمی هم در طی عملیات رزمی نداشته اند. تحویل ای.تی-802یو به نیروی هوایی آمریکا از ژانویه 2011 آغاز شده است. ای.تی-802یو مشخصات سازنده ایرتراکتور طول 10.87متر عرض بال 18متر ارتفاع 3.5متر سطح بال 37.3مترمربع وزن خالی 2903کیلوگرم حداکثر وزن در هنگام بلندشدن 7257کیلوگرم پیشرانه 1دستگاه موتور توربوپراپ پی.تی6آ ساخت پرت اند ویتنی توان 1600 اسب بخار حداکثرسرعت 370کیلومتر/ساعت سرعت پیمایش افقی 300کیلومتر/ساعت برد 2963کیلومتر مداومت پروازی 10ساعت سقف پرواز عملیاتی 7620متر تسلیحات 9 جایگاه نصب سلاح در زیربدنه و بال برای حمل انواع بمب، موشک، راکت انداز یا مسلسل به وزن 4100کیلوگرم ترجمه و تحقیق:رضاکیانی موحد منبع:http://wars-and-history.mihanblog.com/post/129
  21. حالا که دوستان این تاپیک قدیمی رو بالا آوردن خدمت شون عرض می کنم که شرکت توربین ماشین خاورمیانه با تکیه بر جوانان تحصیل کرده ی ایرانی تونسته بسیاری از قطعات حساس توربینهای جت صنعتی رو مهندسی معکوس کنه و حتا یک توربین صنعتی رو از صفر تاصد مهندسی معکوس کرده و ساخته... من افتخار این رو داشتم که یک بازدید یک ساعته از کارخانه شون داشته باشم... کاملا تحت تاثیر قرار گرفتم و مجددا مطمئن شدم که تزی که همیشه تبلیغ ش رو می کردم درسته: اگر امکانات، مدیریت، سرمایه و نیروی انسانی موجود رو درست جمع و جور و هدایت کنیم در حوزه صنایع هیچ غیرممکنی برای ما وجود نداره. مطمئن باشید اگر به این مجموعه های صنعتی اجازه ی ورود به ساخت تجهیزات نظامی بدیم (همون کاری که بیشتر کشورهای غربی می کنند) در حوزه ی ساخت و طراحی تجهیزات نظامی خیلی زودتر به خودکفایی می رسیم تا بخواهیم در پشت درهای بسته کارها رو پیش ببریم....
  22. ترجمه و تلخیص رضا کیانی موحد اختصاصی برای سایت میلیتاری تاریخ: 10 اکتبر 732 .م موقعیت: پواتیه فرانسه نتیجه: پیروزی قاطع فرانکها، عقب نشینی ارتش اموی از شمال فرانسه متخاصمین پادشاهی فرانکهای غربی شامل فرانکها و قبایل ویزگوت خلافت اموی شامل قبایل عرب و بربر فرماندهان شارل مارتل پادشاه فرانکها اودو دوک آکویتین عبدالرحمن غافقی فرماندار اموی اسپانیا † استعداد رزمی 15000-20000 20000-25000 تلفات 1000 نفر کشته 12000 نفر کشته پیش زمینه ی تاریخی در سال 711م. طارق بن زیاد به همراه سربازان عرب و متحدین بربرشان پای بر خاک اسپانیا نهاد. سپاه اموی در نبرد وادی لکة، یا نبرد گوادالت، مدافعین ویزگوت را از سر راه برداشت و به سرعت قسمتهای جنوبی و مرکزی شبه جزیره ی ایبری را اشغال کرد. 20 سال بعد سپاه مسلمین همچنان در حال پیشروی بود، از رشته کوه های پیرنه عبور کرده و به قلب فرانسه نزدیک می شد. فرمانده ی جدید مسلمانان، عبدالرحمن غافقی، در حال نزدیک شدن به مرزهای غربی امپراطوری تازه جان گرفته ی فرانک بود. فرمانروای فرانکها، شارل مارتل، در حال گسترش سرزمینهای تحت سلطه ی خود بود که ناچار شد با ارتش مسلمانان مصاف دهد. این نبرد در محلی بین شهرهای تور و پواتیه، در محل تلاقی رودهای کلاین و وینه روی داد. تعداد نفرات هر دو سپاه نامشخص است و روایتهای مختلف تاریخ تعداد هر سپاه را از 15هزار تا 70 هزار نفر گزارش داده اند. بررسی های جدید تاریخی و مطالعه ی روشهای سربازگیری و لجستیک در آن زمان تعداد سپاه طرفین را بین 15 تا 25 هزار نفر برآورد می کند. تلفات این نبرد هم نامعلوم است. منابع تاریخی مسلمانان درباره ی این نبرد سکوت کرده اند و منابع مسیحی تلفات فرانکها را اندک و تلفات مسلمانان را تا 400 هزار نفر ذکر کرده اند. به هرحال تلفات مسلمانان آنچنان سنگین بود که حرکت آنها را به سوی شمال متوقف کرد و پس از آن هیچ گاه سپاهیان اموی به صورت جدی به سوی مرکز فرانسه نتاختند. امویان زمانی که سپاه عبدالرحمن غافقی به پواتیه رسید امپراتوری اموی قوی ترین و بزرگترین امپراتوری زمان بود. این امپراطوری شمال آفریقا، جنوب آناتولی، عراق، ایران، شبه جزیره ی عربستان و قسمتهایی غرب شبه قاره ی هند و ماوراء النهر را تحت سیطره ی خود گرفته بود. نیروهای نظامی اموی در سال 711 م. از تنگه ی جبل الطارق گذشتند و وارد اروپا شدند. آنها توانستند پادشاهی ویزگوت را سرنگون کنند و تقریبا تمامی خاک اسپانیا و پرتقال را اشغال کنند. تنها نیرویی که مانع حرکت آنها به قلب اروپا بود امپراطوری نوپای کارولینگ بود. فرانکها زمانی که مسلمانان به غرب فرانسه رسیدند پادشاهی فرانک، تحت فرمان شارل مارتل، مهمترین قدرت نظامی غرب اروپا بود. این کشور شامل شمال و شرق فرانسه، بیشتر نواحی غرب آلمان، لوکزامبورگ، بلژیک و هلند امروزی بود. پادشاهی فرانک از زمان سقوط رم به تدریج پیشرفت کرد و به اولین قدرت واقعی در غرب اروپا بدل شد. با این حال، فرانکها همچنان با تهاجم خارجی از سوی ساکسون ها، فریسی ها و باسکی ها مواجه بودند. فرمانده ی باسکی ها اودوی کبیر، دوک آکویتین و واسکونی بود . اودوی کبیر اولین مقاومت اساسی در برابر سپاه اموی توسط اودوی کبیر و در طی محاصره ی تولوز،721م.، روی داد. اودو توانست محاصره شهر را بشکند و فرمانده ی مسلمانان، سمح بن مالک را غافلگیر و زخمی کند. این شکست تأخیری در عملیات نظامی امویان ایجاد کرد اما جلوی حمله ی آنها به سمت مرکز فرانسه را نگرفت. مسلمانان تا سال 725 به آتون در بورگوندی رسیدند. اودو که از جنوب توسط امویان و از شمال توسط فرانکها تحت فشار بود با یک چرخش سیاسی با عثمان بن نیساء، فرماندار بربر کاتالونیا، متحد شد. از بخت بد اودو این اتحاد دیری نپایید چرا که عثمان بر علیه فرماندار اموی اسپانیا، عبدالرحمن غافقی، شورش کرد و یک سال بعد عبدالرحمن سپاهی را برای سرکوب او و اودو ارسال کرد. اودو در نبرد بوردو،732م.، شکست خورد و به شمال عقب نشست. اودو که علیرغم تلفات سنگین در حال سازماندهی مجدد نیروهایش بود، به شارل مارتل خطر قریب الوقوع مسلمانان را اعلام کرد و از او درخواست کمک کرد. شارل مارتل تنها زمانی کمک به اودو را قبول کرد که اودو سروری او را پذیرفت و موافقت کرد تا خراج گذار فرانکها شود. امویان از قدرت واقعی فرانک ها آگاه نبودند و نسبت به قبایل ژرمن، از جمله فرانک ها، نگرانی خاصی نداشتند. ظاهرا آنها آنچنان از قدرت خود مطمئن بودند که نیروهای شناسایی خود را به سمت شمال نفرستادند تا برآورد صحیحی از قدرت فرانکها داشته باشند. شارل مارتل به سوی جنوب حرکت کرد اما از شاهراه های باقی مانده از دوران رمی ها استفاده نکرد به امید اینکه مهاجمین را غافلگیر کند. پیشروی سپاه اموی به سمت لوآر در سال 732 م. طلایه داران سپاه اموی به سمت رودخانه ی لوآر پیش روی کردند و آذوغه و بخش بزرگی از ارتش خودی را پشت سرگذاشتند. نیروی مهاجم با سهولت چند مقاومت پراکنده را از پیش روی برداشت و به چند واحد هجومی تقسیم شد در حالی که بدنه اصلی آنها آرامتر پیشروی می کرد. امویان حرکت خود را احتمالاً به دلیل مشکلات لجستیکی به تأخیر انداختند. اودو با وجود پیروزی 11 سال قبل خود در تولوز خیلی راحت در بوردو شکست خورد ، زیرا در تولوز او حمله ی غافلگیرانه ای را علیه یک دشمن مغرور و نا آماده انجام داده بود. نیروهای اموی بیشتر پیاده نظام بودند و سواره نظام شان بسیج نشده بود. اودو یک مانور احاطه ای سواره نظام انجام داد که مهاجمان را کاملاً غافلگیر کرد و در نتیجه نیروهای مسلمان قتل عام شدند. در نبرد بوردو نیروهای اموی بیشتر سواره نظام بودند و ارتش اودو را مضحمل کردند. سواره نظام اودو، مانند سایر سوارکاران اروپایی در آن دوره، رکاب نداشتند و نمی توانستند از سواره نظام سنگین اسلحه استفاده کنند. از طرفی بیشتر سربازان اودو پیاده بودند. سواره نظام سنگین اسلحه ی بنی امیه در اولین تهاجم خود پیاده نظام اودو را در هم شکست و در هنگام فرار آنها را شکار کرد. آماده سازی و مانور شارل توانست غافلگیری را که امید داشت به دست آورد. امویان متوجه نیروی بزرگی که در سر راه آنها به سمت شهر تور کمین کرده بودند نشدند. شارل تصمیم گرفت که حمله نکند و در عوض با یک آرایش شبیه به فالانکس در لاک دفاعی فرو رفت. به گفته ی منابع عربی، فرانكها در یك مربع بزرگ قرار گرفتند كه روبروی آن را تپه ها و درختان فرا گرفته بودند تا جلوی سرعت سواره نظام مسلمانان را بگیرند. به مدت هفت روز، دو ارتش درگیر زد و خوردهای پراکنده شدند. سپاه اموی منتظر رسیدن بقیه ی نیروهای خود بود. عبدالرحمان غافقی، با وجود اینکه فرمانده ی قابلی بود، مانور خوبی نکرد. او به شارل اجازه داده بود تا نیروهای خود را متمرکز کند و صحنه ی نبرد را به دلخواه خود انتخاب کند. علاوه بر این، برای امویان غیرممکن بود که به استعداد ارتش شارل پی ببرند، زیرا او از درختان جنگل برای پنهان کردن استعداد واقعی سپاه خود استفاده کرده بود. پیاده نظام شارل بهترین امید وی برای رسیدن به پیروزی بود. بیشتر آنها سالها با او جنگیده بودند، برخی از سال 717م. با او بودند و در نبردهای بیشماری آبدیده شده بودند. علاوه بر ارتش، وی شبه نظامیانی داشت که ارزش نظامی نداشتند اما برای جمع کردن غذا و حملات ایذایی بر علیه مسلمانان مناسب بودند. شارل به درستی فرض کرده بود که عبدالرحمن ناچار به نبرد است و سعی می کند که پیشروی کند تا بتواند شهر تور را غارت کند. هیچکدام از طرفین نمی خواستند پیش قدم شود. عبد الرحمن احساس کرد که مجبور است تور را غارت کند و به این بدان معنی بود که باید اول ارتش فرانک در تپه ی جلوی خود را بشکافد. ثابت شد که تصمیم شارل برای ماندن در بالای تپه ها بسیار حیاتی بوده است زیرا سبب شد تا سواره نظام بنی امیه مجبور شوند حمله ی خود را در سر بالایی و از میان درختان انجام دهند که از اثربخشی آنها می کاست. شارل از زمان نبرد تولوز برای چنین نبردی آماده شده بود. او بهترین نتیجه را از یك وضعیت بد به دست آورد. اگرچه ظاهراً از استعداد نیروهایش کمتر از دشمن بود و سواره نظام سنگین نداشت، اما پیاده سرسخت و آبدیده ای داشت که به او اعتقاد داشتند. علاوه بر این، پیاده نظام شارل به خوبی مسلح بود. آنها با تشکیل آرایش فالانکس بهتر از آنچه که انتظارمی رفت در برابر سواره نظام ایستادگی کردند، به خصوص که شارل زمین مرتفعی را اشغال کرده بود و درختان پیش رو جلوی هر گونه تهاجم سواره نظام را می گرفت. اطلاعات ضعیف سپاه مسلمانان سبب شد که آنها از کیفیت نیروهای وی آگاه نباشند و گرچه او به خوبی از نقاط قوت و ضعف امویان آگاه بود، اما آنها تقریباً چیزی در مورد فرانک ها و روشهای جنگی شان نمی دانستند. نبرد سرانجام به یک بازی انتظار تبدیل شد که در آن مسلمانان نمی خواستند به ارتشی حمله کنند که احتمالاً از نظر عددی برتر از آنها بود و ترجیح می دادند که فرانک ها قدم پیش بگذارند. فرانکها در یک آرایش دفاعی انبوه قرارداشتند و منتظر بودند که از پایین تپه مورد حمله قرار بگیرند. نبرد سرانجام در روز هفتم آغاز شد، زیرا با نزدیک شدن زمستان کاسه ی صبر عبدالرحمن لبریز شده بود. نبرد عبدالرحمان به برتری تاکتیکی سواره نظام خود اطمینان داشت و بارها امواج سواره نظام را به سوی دشمن روانه کرد. سربازان فرانسوی با نظم و انضباط در برابر حملات مقاومت کردند، هرچند بر اساس منابع عربی، سواره نظام عرب چند بار از میان آنها عبور کرد؛ با وجود این آرایش فرانک ها در هم نشکست. سربازان آموزش دیده ی فرانک آنچه را که در آن زمان غیر قابل تصور بود انجام دادند: مقاومت پیاده نظام در برابر تهاجم سواره نظام سنگین اسلحه. بعضی از سربازان اموی که توانسته بودند از صفوف فرانکها عبور کنند سعی کردند تا خود را به شارل برسانند و او را بکشند، اما لردهایش او را در میان گرفتند و حفاظت کردند. نبرد همچنان در جریان بودند كه شایعه ای در ارتش اموی پیچید: پیشاهنگ های ارتش فرانك غنیمتهایی را كه آنها از بوردو گرفته بودند تهدید می كردند. برخی از نیروهای اموی به یکباره میدان نبرد را رها کردند و برای نجات غنائم به اردوگاه شان بازگشتند. طبق گزارش مسلمانان، در اواسط درگیری در روز دوم (منابع فرانکی می گویند که نبرد فقط یک روز ادامه داشت) پیشاهنگ های ارسال شده توسط شارل شروع به یورش به اردوگاه و کاروان تدارکاتی سپاه، و از جمله بردگان و غنائم، کردند. ظاهراً شارل نیروی پیشاهنگی را برای ایجاد هرج و مرج در اردوگاه اموی فرستاده بود تا بردگان را آزاد کنند، به امید اینکه بخشی از قوای دشمن خود را به سمت عقب بکشد. این نیرنگ موفق آمیز بود زیرا بسیاری از سواره نظام بنی امیه به اردوگاه خود بازگشتند. به نظر بقیه ی ارتش مسلمانان این یک عقب نشینی تمام عیار بود و به زودی تمام آنها عقب نشینی کردند. عبد الرحمن در حالی که تلاش می کرد تا از عقب نشینی سربازانش جلوگیری کند محاصره و کشته شد. سربازان بنی امیه همگی به اردوگاه خود عقب نشینی کردند. فرانكها به مواضع دفاعی خود برگشتند و در طول شب استراحت كردند تا صبح روز بعد نبرد را از سر بگیرند. فردای آن روز، هنگامی که سربازان بنی امیه به نبرد بازنگشتند فرانکها از فریب دشمن هراسناک شدند. شارل در ابتدا فکر می کرد كه امویان تلاش می کنند كه او را فریب بدهند و از تپه به پایین و زمین باز بکشانند. او می دانست که باید به هر قیمتی در برابر این وسوسه مقاومت کند. او سالها به نیروهای خود تعلیم داده بود تا تحت هیچ شرایطی از هم جدا نشود و به یک دشت باز نیایند. تنها پس از شناسایی گسترده اردوگاه اموی کشف شد که مسلمانان در طول شب عقب نشینی کرد. آنها آنقدر عجله داشتند که حتی چادرهایشان را نیز جمع نکردند، تنها هر چه که می توانستند برداشتند و فرار کردند. پی آمد عبدالرحمن با اینکه فرمانده ی خوبی بود اما نتوانست دو کار اساسی را، که باید قبل از جنگ انجام می داد، انجام دهد: 1. او یا فرض کرد كه فرانك ها به یاری رقیب خود،اودو، برنخواهند خواست؛ یا اینکه به این مسئله اهمیتی نداد، و به این ترتیب نتوانست قدرت دشمن خود را قبل از حمله ارزیابی كند. 2. او نتوانست تحرکات ارتش فرانک را کشف کند. ضعفهای ارتش مسلمانان: 1. آنها با غنیمتهایی که همراه داشتند سنگین شده بودند. 2. آنها قبل از نبرد تلفاتی داشتند. 3. مخالفان ضعیفی مانند اودو را می توانستند دور بزنند و بعدا در هم بکوبند تا با تمام قدرت واقعی به قلب اروپا بتازند و حداقل تا حدی میدان جنگ را به نفع خود انتخاب کنند. در حالی که برخی از مورخان نظامی خاطرنشان می کنند که رها کردن دشمنان در پشت سر عاقلانه نیست، اما مغولان ثابت کردند که حمله ی غیرمستقیم و دور زدن دشمنان ضعیف تر برای از بین بردن قوای قوی تر دشمن می تواند یک روش تهاجمی مؤثر باشد. در این وضعیت اودو برای مسلمانان تهدید جدی محسوب نمی شد. خطر واقعی برای عبدالرحمن سپاه شارل بود و عدم اکتشاف سرزمین گل برایش فاجعه به بار آورد. شارل در حالی که سرزمینش تهدید می شد نمی توانست بیکار بماند و باید دیر یا زود باید با ارتش امویان روبرو می شد. سربازانش از شکست سنگین اودو خشمگین بودند و می خواستند تا بجنگند و تلافی کنند. شارل آخرین مدافع برای محافظت از اروپای غربی بود. پیروزی فرانکها در نبرد بلاط الشهداء را می توان با شکست ایرانی ها در دشت ماراتن یا شکست هالکو در نبرد عین جالوت مقایسه کرد؛ نقطه ی پایانی بر تهاجم دشمن. عقب نشینی بنی امیه و حمله ی دوم ارتش بنی امیه به جنوب پیرنه عقب نشینی کرد. شارل در سالهای بعد بیشتر به سوی جنوب پیشروی کرد. پس از درگذشت اودو (در حدود 735م.)، که در سال 719 م. با اکراه سروری شارل را تصدیق کرده بود، شارل آرزو داشت که سرزمینهای اودو را به سرزمین خودش ضمیمه کند. اما یک سال بعد که امویان با دوک مورنتوس متحد و وارد پرووانس شدند اشراف محلی هانالد، فرزند اودو، را به عنوان دوک اعلام کردند و شارل میراث وی را به رسمیت شناخت. در سال 735م.، فرماندار جدید اندلس، یعقوب بن حجاج، دوباره به فرانسه حمله کرد تا انتقام شکست عبدالرحمن را بگیرد. یعقوب نیروهایش را در ساراگوسا جمع کرد و با عبور از رودخانه ی رون شهر آرل را تسخیر و غارت کرد. از آنجا ، او به قلب پرووانس حمله کرد و با وجود مقاومت شدید آوینیون را اشغال کرد. آنها چهار سال در پرووانس باقی ماندند و حملاتی را به لیون، بورگوندی و پیدمون انجام دادند. شارل مارتل در سالهای 736م. و 739م. حمله کرد اما به عقب رانده شد. نفوذ بیشتر مسلمانان با آشفتگی داخلی بنی امیه کنار گذاشته شد. علیرغم شکست در نبرد تور، امویان 27 سال دیگر ناربون و سپتیمانیا را کنترل کردند هرچند که نتوانستند بیشتر از آن گسترش یابند. معاهداتی که با قدرتهای محلی امضا شد تحیکم شد و در سال 734م. فرماندار ناربن، یوسف بن عبد الرحمن ال فهری، با چند شهر پیمان دفاعی مشترک علیه تجاوزات شارل مارتل منعقد کرد. شارل همچنان در حال توسعه ی سرزمینهایش به سمت جنوب بود. او قلعه های اموی را فتح کرد و پادگان های آنها را در طی محاصره ی آوینیون و محاصره ی نیم ویران کرد. ارتشی که قرار بود ناربون را آزاد کند در نبرد رودخانه ی بره با ارتش شارل روبرو شد و مضحمل شد. با این حال ، شارل در محاصره ناربون در سال 737م. از مدافعین عرب، بربر و شهروندان مسیحی شکست خورد. شارل با ول کردن محاصره ای که ممکن بود سالها طول بکشد به ایزوله کردن مدافعین مسلمان در شهرهای جنوب فرانسه رضایت داد. بیرون کردن مسلمانان از فرانسه به پسرش، پپین کوتوله، واگذار شد. نبرد تور به ایجاد پایه های امپراتوری کارولینگ و تسلط فرانکها بر اروپای غربی در قرون بعدی کمک کرد. اکثر مورخان بر این باورند که "برقراری هژمونی فرانکها در اروپای غربی سرنوشت این قاره را شکل داد و نبرد بلاط الشهداء قدرت فرانکها را تحکیم کرد." پی نوشت: بلاط به معنای شاهراه سنگفرش شده است. بلاط الشهداء نامی است که بعدها مورخین عرب بر روی این نبرد گذاشتند. منبع: https://en.wikipedia.org/wiki/Battle_of_Tours
  23. سلام برادر.... من جدا شرمنده هستم می خواستم بنویسم رکاب ولی نمی دونم چرا نوشتم لگام.... همانطور که شما به خوبی اشاره کردید رکاب رو تا اواسط و اواخر دوران ساسانی اختراع نکرده بودند.... شما به خوبی روشن کردید که اقوام ایرانی از همون اولش به سوارکاری معروف بودند ... سواری بدون رکاب غیرممکن نیست اگر فیلمهای سرخپوستی را هم دیده باشید اونها هم سوارکاران ماهری بودند که از رکاب استفاده نمی کردند. ولی توجه کنید که بدون رکاب سواره نظام زرهپوش ساختن خیلی خیلی سخت است... چون اینها مثل شوالیه های زرهپوش قرون وسطی با نیزه های بلند به صف دشمن می زدند و برای دمپ کردن ضربه ی حاضر حتما باید پای سوارکار در رکاب قرار داشته باشد یا اینکه پایش به جایی گیرباشد..... بازهم تشکر از ارسال خوب شما و عرض معذرت از همه ی خوانندگان این مطلب
  24. سلام برادر وقتی هنوز لگام اختراع نشده بود چطوری سوار نظام زرهپوش ساختن؟ اتفاقا نیزه دارهای اسپانیایی و سوئیسی همین روش سراپا افسانه و ایده ی بی مقدار رو گرفتن و آپ دیت کردن و در صفوف نظامی خودشون در ابتدای رنسانس استفاده کردن
  25. سلام... نمی دونم... صبح سقف پرواز بی 29 رو نگاه کردم دیدم در همین حدود 10000 متر هستش احتمالا من یه جایی اشتباه کرده م