-
تعداد محتوا
1,700 -
عضوشده
-
آخرین بازدید
-
Days Won
4
پست ها ارسال شده توسط zed
-
-
[align=justify]«در 60 سال گذشته رژیم اسرائیل برای ادامه حیات خود و توسعه آن از یک استراتژی کلی که استفاده از سه عامل موثر است، استفاده کرده است؛ این عوامل عبارتند از نظامیگری قدرتمند، هم پیمانان ژئوپلتیکی و افکارعمومی. در حال حاضر اسرائیل وارد مرحله ای شده که دیگر کارآیی این استراتژی ها به اتمام رسیده است».
«ایمانوئل» در مقاله ای با عنوان «داستان اسرائیل، روایت یک پیش بینی برای خودکشی» در مورد عبور رژیم تل آویو از شرایط دوران موفقیت نکات ارزشمندی را بیان کرده است او می گوید دوره ای که برتری نظامی اسرائیل مخالفان قدرتمند را به تسلیم وامی دارد و نیز دوره ای که فرانسه، آلمان، ایتالیا، اسپانیا و روسیه برای هم پیمانی با صهیونیست ها سرو دست می شکستند و دوره ای که تل آویو با تکیه بر ماجرای ساختگی هلوکاست برای رفتار توسعه طلبانه خود توجیه داشت به سر آمده است. اینک در مقابل این رژیم ارتش آنچنانی وجود ندارد، کودکان، نوجوانان و جوانانی قرار دارند که با هواپیمای F35 و هلی کوپتر ویژه از میدان به در نمی روند و وقتی در این نبرد یکی بر خاک می افتد 10 نفر بلافاصله برمی خیزد. امروز دیگر اشتیاقی برای توسعه رابطه با تل آویو دیده نمی شود و حتی آمریکایی ها صدایشان درآمده است. انرژی هلوکاست به پایان رسیده است و امکان خلق داستان جدید وجود ندارد و متقابلاً سرگذشت غزه و قانا که تصاویر آن بارها از تلویزیونها پخش شد و بر صفحات روزنامه ها نقش بست صحنه عاطفی را معکوس کرده است.
الان کار اسرائیل به اینجا رسیده که «کوفمن» نماینده یهودی مجلس عوام انگلیس و عضو حزب کارگر با صراحت هرچه تمامتر از جنایات دولت تل آویو اعلام برائت می کند و حتی به دولت انگلیس فشار می آورد تا قانون ممنوعیت فروش اسلحه به اسرائیل را به اجرا بگذارد. کوفمن -بنا به روایت روزنامه «ورلدپرس دیلی حرالد»- می گوید: پدر تزیپی لیونی، ایتان لیونی است که رئیس عملیات تروریستی گروه ایرگون زاوی لیومی بود که انفجار در هتل کینگ دیوید در اورشلیم را طراحی کرد که طی آن 91 نفر کشته شدند که چهار نفر شان یهودی بودند» وی افزود: «اسرائیل از بطن تروریزم یهود به وجود آمده است. تروریست های یهودی دو افسر انگلیسی را به دار آویختند و بعنوان طعمه از آن ها استفاده کردند. ایرگون در کنار اشترن در سال 1948 در روستای دیریاسین 254 فلسطینی را قتل عام کردند.»
بعد از جنگ 22 روزه غزه رژیم صهیونیستی با حجم انبوهی از سوالات-نه فقط از جانب مسلمین حتی از جانب مهمترین هواداران آن- مواجه گردیده است. این ها طیفی از سوالات حقوقی، سیاسی، امنیتی، نظامی و فرهنگی را شامل می شوند اگر به صفحات روزنامه های اروپا- و حتی آمریکا- نگاه بیاندازیم، امروز بسیار کمتر از سالهای دهه 60، 70 و 80 میلادی دفاع می شود و حجم مقالات و خبرهایی که این روزها در این روزنامه ها درباره آلام و آرمانهای فلسطینی ها درج می شود هزاران بار از حجم آن در دهه 60 و 70 میلادی بیشتر است و این همه در حالی است که در آن دوره اشغال فلسطین در نقطه گرم قرار داشت و سازمان ملل نیز به دلیل تجاوزات پی در پی تل آویو به همسایگان خود قطعنامه های متعددی علیه دولت غاصب داشت ولی با این وجود رسانه های اروپا، آمریکا، روسیه، چین و بسیاری دیگر از کشورها از موجودیت اسرائیل دفاع می کردند و هیچ اهمیتی به سرنوشت فلسطینی ها نمی دادند.
موشه یالون رئیس سابق ستاد مشترک ارتش رژیم صهیونیستی با گستاخی تمام در سال 2002 گفته بود: «فلسطینی ها باید در عمیق ترین زوایای پنهان ضمیر باطن خود درک کنند که آن ها مردمی شکست خورده اند.» در زمانی که یالون این عبارات را در تریبون عام اعلام می کرد خیلی ها در سرزمین های اشغالی مثل او فکر می کردند ولی امروز حدود 7 سال پس از آن اظهارات، اسرائیل در شرایط عجیبی قرار گرفته است. «لویی لوما» که یک هوادار اسرائیل می باشد در تاریخ 24 دی ماه- در میانه زمان عملیات زمینی اسرائیل علیه غزه- در روزنامه فرانسوی زبان «لوتان» نوشت: «جنگ غزه یک شکست جدید و عظیم است در درجه اول برای خود اسرائیلی ها و در درجه دوم برای تمام کسانی که خود را متحدین آن ها می دانند.»
رژیم صهیونیستی در جنگ غزه بنا به اعتراف اولمرت همه امکانات را برای پیروزی در اختیار داشته است. به فقراتی از نطق او در اختتامیه جنگ غزه نگاه کنید: «نیروهای ارتش اسرائیل در عملیات هوشمندانه خود از همه تأسیسات زمینی و دریایی استفاده کردند.»، «نیروهای ارتش اسرائیل آموزش خوبی دیدند و به هر چیزی که نیاز داشتند مجهز بودند»، «ما دو سال وقت را صرف آماده کردن مردم اسرائیل کرده ایم»، «همه تصمیمات بعد از بحث های عمیق گرفته شده اند»، «من امروز از روسای انگلیس، ایتالیا، آلمان و فرانسه نامه ای دریافت کردم که حمایت بدون قید و شرط خود را از اسرائیل و بخصوص در مسئله کمک به عدم دستیابی حماس به سلاح اعلام کرده اند» و «من از نقش مهم حسنی مبارک در خاورمیانه و تلاش وی برای رسیدن به آتش بس اعلام می کنم.»
در واقع اولمرت اعتراف می کند که آنچه در مساحت 365 کیلومترمربعی غزه و در مواجهه با نیروهای مقاومت انجام داده است همه ظرفیت داخلی، بین المللی و منطقه ای رژیم صهیونیستی بوده است. مساحت غزه حدود 1.3 درصد از مساحت کل فلسطین و مساحت کل فلسطین به اندازه مساحت نیمی از یک استان متوسط ایران است. وقتی این رژیم در مواجهه با مبارزان حماس شکست می خورد، معلوم است که دیگر نمی تواند یک قدرت در خاورمیانه به حساب آید. به این عبارت ناحوم برنیع تحلیلگر برجسته روزنامه «یدیعوت آحارنوت» چاپ تل آویو نگاه کنید که در روزهای اول جنگ غزه ابراز شده است: «این عملیات نظامی باید پیش از این صورت می گرفت ولی انجام آن بهتر از انجام ندادن آن است، کشوری که نتواند با حماس مقابله کند، چگونه می تواند ایران را تهدید کند و از منافع خود در سوریه، اردن، مصر و تشکیلات خود گردان حمایت نماید.»
اسرائیل از امروز حتی برای محمود عباس و حسنی مبارک و ملک عبدالله که با آن هم پیمان شدند تا موقعیت امنیتی رژیم خود را در مقابل موج انسانی بیداری اسلامی منطقه بهبود ببخشند، رنگ باخته است، آنان امروز به ورطه ای افتاده اند که از یک سو محمود عباس می گوید حماس محور هر تحرک درباره فلسطین است و حسنی مبارک و وزیر خارجه اش پی درپی از مقاومت فلسطینی ها تمجید می کنند و ملک عبدالله خود را پاسدار آرمان فلسطین و آزادی آن معرفی می کند! این ها نشانه های تغییر در ژئوپلتیک منطقه ماست.
آن گونه که یدیعوت آحارنوت به نقل از یک افسر عالیرتبه ارتش و از طراحان عملیات غزه نوشت: «آنچه که در نوار غزه جریان داشت، بزرگترین عملیات نظامی در تاریخ ارتش اسرائیل بود». هاآرتص نیز نوشت: باراک در این عملیات از همه ظرفیت خود استفاده کرد. معاون رئیس فدراسیون بین المللی حقوق بشر سازمان ملل سه روز پیش رسماً اعلام کرد: «جنایت های اسرائیل در غزه در 40 سال اخیر در هیچ کجا سابقه نداشته است».
در جنگ 22 روزه، اسرائیل بدون آنکه بداند چه می کند، به تولد خاورمیانه جدیدی کمک کرد. خاورمیانه ای که در آن اتحاد اسرائیل، آمریکا، اروپا، مصر، عربستان و... و توسل به حداکثر جنایت و استفاده حداکثری از قدرت نظامی کارایی نداشته باشد و مقاومت یک گروه کوچک مردمی بیش از همه این ها اثرگذار باشد.
امروز وضع حقوقی تل آویو و به همراه آن وضع حقوقی اشغالگری از چارچوب رسمی آن خارج شده و در چنبره نگرش ملت ها به آن گرفتار آمده است. امروز دهها دادگاه از دهها کشور آمادگی دارند که به جنایات اسرائیل در غزه رسیدگی کنند و علیه اسرائیل حکم صادر نمایند. دور از انتظار نیست که حداقل 50 کشور چنین محکمه ای را برپا کنند و اولمرت را با 50 حکم قضایی مواجه نمایند. این احکام روابط خارجی رژیم صهیونیستی را متاثر می کند و زبان مخالفان فراوان آن را در دنیا باز می کند موج مقالات انتقادی علیه تل آویو بالا می گیرد و همزمان با آن بیش از هر زمانی «کشور فلسطین» در همه 27070 کیلومترمربع سرزمین اشغالی آن جان می گیرد. بد نیست مقاله را با عبارتی از «پاتریک سیل» کارشناس سیاسی اروپایی - در روزنامه الحیات- به پایان برسانیم: «جنگی که اسرائیل علیه نوار غزه شروع کرد یک نوع جنون سیاسی به حساب می آید این جنگ محصول جامعه بی نهایت پراضطراب اسرائیل است.»
سعدالله زارعی
منبع : روزنامه كيهان[/align] -
[quote]اين بچه شديدا به يك روانشناس باليني نياز داره
اينكه كودكي با اين افكار و كينه رشد كند و بزرگ شود بيشتر براي خود مردم فلسطين خطرناك است تا اسراييل[/quote]
[align=justify]با سلام خدمت همه دوستان گرامي
از حدود 60 سال پيش تا الان ببين چند بچه مثل اين بچه بوده كه پدر و مادرش را در جنايات رژيم صهيونيستي از دست داده اند . همين بچه ها بزرگ شده اند و تشكيل خانواده داده اند و مصيبتهاي خود را براي كودكانشان گفته اند . اين كودكان هر روز بي غذايي و شرمندگي پدر و مادر را مي بينند . آنها هر روز توسط سربازان دشمن تحقير مي شوند . سرزمين خود را غصب شده مي بينند و خود را در دنيا فراموش شده احساس مي كنند نه شادي و نه تفريحي نه حتي امنيتي !!! هيچ كدام آنها مطمپن نخواهند بود غروب آفتاب آن روز را مي بينند و هيچ كدام مطمپن نيستند فردا در همان خانه اي هستند كه امروز بودند و هيچ كدام نمي دانند پدر پس از خروج از منزل شب دوباره باز مي گردد يا وقتي از خانه خارج مي شوند هنگام برگشت مادر را صحيح و سالم در خانه سالم مي بينند يا خير ؟ اين مصيبتها چيزي نيست كه با يك دوره درمان باليني روانشناسي بهبود يابد . در واقع نمي دانم روانشناس مورد نظر غير از گريه كردن به حال اين همه مصيبت چه كاري از دستش ساخته است . همه ما دوست داريم در دنياي پر از گل و بلبل و با صلح و آرامش زندگي كنيم اما چه مي شود كرد زماني كه قدرت دست كساني است كه اين را نمي خواهند . [/align] -
[quote]ببخشید که نتونستم در این مدت ویرایش کنم
طبق آخرین آمار تاکنون
- 1315نفر شهید و 5340 نفر زخمی شدند
- از بین شهدا 410 کودک و 108 زن و از زخمیها 1855 کودک و 795 زن بودند
- حماس اعلام کرد که در این نبرد 48 تن از مبارزانش را از دست داد
- همچنین سخنگوی حماس گفت 49 سرباز اسرائیلی را در این جنگ مستقیما از پای در آوردند
- 20000 خانه بشدت آسیب دیدند که 3000تای آنها کاملا ویران شدند
- حماس در 22روز 900 موشک از نوع قسام و گراد به اسرائیل شلیک کرد
- همچنین طبق اعلام حماس در این جنگ تعدادی سرباز به اسارت درآمدند که در حملات اسرائیل فورا کشته شدند
- خسارات جنگ در غزه 3 میلیارد دلار برآورد شده است
- اسرائیل برای هر روز جنگ 130 میلیون دلار هزینه کرد (مجموع 2860 میلیون دلار) که این مخارج جنگ بر کشورهای عربی ... ببخشید اسرائیل تحمیل شد
- ملک عبدالله یک میلیارد دلار برای بازسازی اسرائیل (شما بخونید غزه) اختصاص داد
یک نکته مهم در این جنگ حمایت زیاد و همه جانبه قطر از غزه بود. بنحوی که برای تشکیل کنفرانس عربی علیرغم میل عربستان و مصر (همون اسرائیل) تلاش زیادی کرد و اسرائیل رو محکوم کرد، حسابی آبروی حکام عرب رو برد، روابط (تجاری) با اسرائیل رو به حال تعلیق درآورد و 250 میلیون دلار به غزه کمک کرد
و این در صورتیه که لیونی چند روز قبل از حمله به قطر رفته بود و قطر که میزبان بزرگترین پایگاه آمریکا در منطقه است یکی از انبارهای ارسال کمک آمریکا به اسرائیل در این جنگ و جنگ 33روزه بود.
حال با وجود این تناقض نطر شما در مورد این سیاست قطر چیه؟
(نظر شخصی) آیا به نظر شما این سیاست که در جهت بالا بردن وجهه قطر در نزد مردم خاورمیانه و مسلمانان است، باعث نمیشود حمایتهای ایران از حزب الله و حماس به چشم نیاید؟
با توجه به محبوبیتی که ایران در بین مردم منطقه بخاطر حمایت از مقاومت کسب کرده، آیا این سیاست قطر در راستای سیاستهای غرب برای منزوی کردن ایران در [b]افکار عمومی مردم منطقه[/b] و محبوب شدن یک کشور عربی مثل قطر نیست؟
آیا این میتواند مقدمه ای باشد برای بد جلوه دادن ایران و کم کم (خدای نکرده) انجام اعمال احمقانه بر علیه ایران از جمله جنگ؟
از نظرات شما ممنون میشم
([b][color=red]اگر لازمه سوالم رو تاپیک کنم[/color][/b])[/quote]
[align=justify]با سلام خدمت همه دوستان گرامي
در خصوص سپوال تا جايي كه به خاطر دارم اولين كشور عربي از كشورهاي عضو شوراي همكاري خليج فارس كه به صورت پنهاني و سپس آشكار شروع به عادي سازي روابط با اسراپيل كرد قطر بود و گمان مي كنم قبل از جنگ غزه هم بيشترين سطح روابط سياسي و اقتصادي را در ميان كشورهاي ذكر شده با رژيم صهيونيستي داشت . از طرف ديگر بين كشورهاي شوراي همكاري خليج فارس هم اختلافاتي وجود دارد و به نوعي هر كدام سعي دارند رياست بقيه را بر عهده بگيرند . در جنگ هاي داخلي لبنان اين عربستان بود كه با ابتكار پيمان طاپف نقش خود را در پايان دادن به درگيري بين جناحهاي مختلف در لبنان برجسته كرد و در درگيريهاي بعدي كه بين حزب الله و 14 مارس پس از جنگ 33 روزه اتفاق افتاد محل نشست در قطر بود كه برخي تحليلها آن را به تمايل قطر براي تضعيف نقش عربستان تعبير كردند . با توجه به سكوت كشورهايي مثل عربستان و مصر و اردن و تحركات ايران در جنگ 22 روزه غزه فكر مي كنم تحركات قطر بيشتر به ضرر عربستان باشد تا ايران .[/align] -
[align=justify]با سلام خدمت همه دوستان گرامي
مقاله زير يادداشت روز روزنامه كيهان است كه با توجه به ارتباط با بحث مناسب ديدم آن را خدمت شما دوستان اراپه دهم . اميدوارم مفيد واقع شود :
3300 سورتی پرواز هواپیماها 4500 سورتی پرواز بالگردها، 330.000 گلوله که از شناورهای توپدار شلیک شد، 7 هزار تانک و زرهپوش و... اعزام 20 هزار نیروی ذخیره ارتش، اعزام دو تیپ ویژه چریکی «جفئاتی» و «گولانی»، جلب حمایت ویژه از آمریکا، فرانسه، عربستان، مصر، سازمان ملل و تشکیلات خودگردان، استفاده فراوان از سلاح های ممنوعه و کشتار جمعی، هدف قرار دادن کودکان و زنان، انهدام 25 مسجد، 50 مدرسه و 3 مرکز نگهداری زنان و کودکان بی سرپرست، تخریب -بین 20 تا 100 درصد- حداقل 160 هزار واحد مسکونی، به شهادت رساندن حدود 700 زن و کودک و 520 انسان غیر نظامی دیگر، زخمی کردن حدود 5500 نفرغیر نظامی، پذیرش هزاران موج اعتراضی از سوی مردم همه کشورهای دنیا و... برای این بود تا به قول تزیپی لیونی «در یک اقدام جهانی مقاومت ریشه کن شود»! یا به قول باراک «استخوان حماس در هم شکسته شده و مقاومت از میان برداشته شود» !و یا به قول اولمرت «امنیت شهروندان جنوبی اسرائیل اعاده گردد»!
رژیم صهیونیستی یک هدف اساسی در مرحله آغاز جنگ داشت و یک هدف اساسی در حین جنگ که البته این دو هدف به همدیگر ارتباط داشتند. هدف اساسی مثلث باراک، لیونی و اولمرت قبل از آغاز جنگ این بود که جنبش های مقاومت و گردان های آن - عزالدین قسام وابسته به حماس، قدس وابسته به جهاد، الاقصی وابسته به شاخه مبارز فتح، ابوعلی مصطفی وابسته به جبهه خلق برای آزادی فلسطین و... - را یا از میان بردارد و یا خنثی نماید. در اثنای جنگ و زمانی که مشخص شد از میان برداشتن مقاومت فلسطینی از توانایی اسرائیل خارج می باشد، روزنامه فرانسوی «فیگارو» به نقل از مقامات ارشد دولت اولمرت نوشت: «اسرائیل نمی خواهد حماس را از بین ببرد بلکه می خواهد آن را خنثی کند.» در حین جنگ تلاش ارتش رژیم صهیونیستی روی تصرف «بیت لاحیا» در شمال باریکه غزه متمرکز شد و تحلیل گران نظامی این رژیم هدف از آن را خنثی کردن منطقه ای که رزمندگان مقاومت در فاصله سالهای 2004 تا پایان 2008 از آنجا به سوی شهرک های عسقلان و سدیروت شلیک می کرده اند، اعلام نمودند.
جنگ 22 روزه در ساعت 2 صبح روز 29 دی ماه- به وقت ایران- با قرائت بیانیه کابینه نظامی رژیم تل آویو توسط ایهوداولمرت به پایان رسید ولی پیش از آن - به گواهی تداوم و افزایش شلیک موشک ها- نه حماس و سایر گروههای مقاومت خنثی شده بودند و نه حتی یک خانه از بیت لاحیا به تصرف ارتش رژیم صهیونیستی درآمده بود. دقیقاً به همین دلایل بود که اولمرت در بیانیه خود روی پیگیری سیاسی خود و سایر اعضای کابینه- که در حال کنار رفتن هستند- برای تحقق هدف اسرائیل از راه انداختن جنگ تأکید کرد. ساعاتی پس از آن «جلعاد» معاون وزیر دفاع و لیونی وزیر خارجه راهی قاهره و واشنگتن شدند تا اهداف سیاسی اسرائیل را پیگیری کنند. سفر لیونی و طرح موضوع استقرار نیروهای مهندسی نظامی آمریکا در «رفح جنوبی»- متعلق به مصر- و کنترل صحرای سینا از سوی آمریکا، مقامات مصری را به واکنش شدید واداشت و محصول سفر لیونی به آمریکا توافق دو وزیر در حال کنار رفتن از پست های خود روی جلد کتابی بود که برگ های آن باید بعداً نگاشته شود.
در واقع فرایند سیاسی که اسرائیل برای آرام سازی شهروندان غاصب خود مطرح می کند و برای جا افتادن آن در روز صدور بیانیه پایان جنگ توسط اولمرت، کنفرانس شرم الشیخ برگزار شده است، بیش از عملیات روانی نیست. مقامات مصر البته بر سر پیمانی که با تل آویو بسته اند باقی می مانند و می توان مخالفت آنان با استقرار مهندسی نظامی آمریکا در رفح جنوبی را نوعی چانه زنی برای دریافت قیمت بالاتر ارزیابی کرد ولی در عین حال مانور اسرائیل روی توانایی مصر برای «تحمیل شرایط تل آویو به مقاومت» صرفاً ارزش تبلیغاتی دارد. مشکل رژیم تل آویو فقط مقاومت فلسطین است و نه این یا آن دولت. بنابراین باید توجه داشت که رژیم صهیونیستی به «برجسته سازی» مانور کنفرانس ها، مسافرت های دیپلماتیک، بیانیه ها و قطعنامه ها احتیاج مبرم دارد. این رژیم دوست دارد سخنان موافق و مخالف این اقدامات فضای سیاسی منطقه را پرکند تا عده ای باور کنند که اسرائیل دارد به نتایجی دست می یابد که از طریق جنگ نتوانست به آن دست پیدا کند آن وقت در انتها، جنگ 22 روزه توجیه پذیر و منطقی می شود.
رژیم صهیونیستی دوست دارد مجموعه جنگ و پس از جنگ یک پروژه «اسرائیلی- آمریکایی» دیده شود تا ناکامی سنگین و بی مانند این رژیم به چشم نیاید و این همه در حالی است که براساس حقایق میدان جنگ و خبرهای آشکار آن، اداره جنگ از روز نهم آن از کنترل ارتش اسرائیل خارج شده و وزیر کارآزموده جنگ اسرائیل در این روز خواستار توقف عملیات نظامی بوده است. رخدادهای پس از روز دهم بخوبی از برتری مقاومت و تسلط دستگاه رهبری آن در جنگ خبر می دهد. اعضای کابینه امنیتی رژیم صهیونیستی در روز چهارشنبه 18 دی ماه (دوازدهمین روز جنگ) بطور دستجمعی به توقف عملیات نظامی علیه غزه رأی دادند و این در حالی بود که تلاش دو روز نیروی زمینی آن ها برای نفوذ در «بیت لاحیا» به شکست کامل انجامیده بود بنابراین نباید تردید کرد که صدور قطعنامه 1860 در ساعات پایانی روز پنجشنبه 19دی ماه- به وقت نیویورک- و ساعت 6 صبح روز جمعه 20 دی ماه- به وقت تهران- و نیز اظهارات وزیرخارجه آمریکا مبنی بر لزوم برقراری آتش بس پس از آن انجام شد که نظامیان اسرائیل به بن بست کامل رسیده بودند.
رژیم صهیونیستی در طول دوره عملیات زمینی- شامگاه روز 14 دی ماه تا شامگاه روز 20 دی ماه- تلاش فراوانی داشت تا از هفت محور، مناطق مسکونی و ساختمانها را تهدید کند و حداقل بر بخشی از آن ها مسلط شود. این هفت محور شامل دو محور از کناره دریا- مشرف به شهر غزه و منطقه میانی نتاریا- دو محور بیت حانون و بیت لاحیا- در شمال باریکه- یک محور در حی الشجاعیه- مشرف به شمال غربی شهر غزه، محور بیت لاحیا و محور خان یونس بود. براساس اخباری که در لابلای عبارات رسانه های رژیم صهیونیستی نیز وجود دارد، ارتش اسرائیل در طول 7 روز عملیات زمینی تنها توانست یک روستای کوچک در محور «نتاریا»- که حداکثر 50 واحد مسکونی داشت و سکنه آن این روستا را ترک کرده و به خان یونس رفته بودند- را به تصرف درآورد. رژیم صهیونیستی در این دوره به واسطه ناکامی در عملیات زمینی روی دو موضوع، یکی از کار انداختن جاده مواصلاتی صلاح الدین که شمال باریکه را به مصر متصل می کند، و نیز قطع ارتباط زمینی خان یونس و رفح با شهر غزه و بیت حانون از طریق نفوذ در منطقه میانی نتاریا- که فاقد موانع طبیعی و ساختمان بود- تبلیغات می کرد.
رژیم صهیونیستی از روز شنبه 21 تا روز 28 دی ماه جنگ را کاملاً خارج از پیش بینی قبلی دنبال کرد. هدف اسرائیل در این مرحله این بود که از طریق تشدید عملیات هوایی و کشتار مردم، حماس را وادار کند تا «آتش بس دائمی» - یعنی پایان دادن به مقاومت- را بپذیرد و نیز به مصر امکان دهد تا با روکش و پوششی خیرخواهانه - برای نجات مردم غزه!- حماس را برای پذیرش آتش بس دائمی تحت فشار قرار دهد. بر همین اساس اسرائیل در این مرحله موضوع نفوذ به مناطق مسکونی- که در مرحله سوم عملیات، به بن بست رسیده بود- را کنار گذاشت و از هر سه نیروی زمینی، دریایی و هوایی خود بعنوان ابزار کشتار استفاده کرد. در این مرحله حجم کشتار مردم بالا رفت و از متوسط 55 شهید در هر روز به حدود 85 شهید در روز رسید.
رژیم صهیونیستی مرحله چهارم عملیات را نیز با ناکامی به پایان رساند و اولمرت رسماً پایان جنگ 22 روزه را اعلام کرد. حماس آتش بس دائمی را تا آخر نپذیرفت و اسرائیلی ها تضمین واقعی برای موضوع قاچاق سلاح به دست نیاوردند و برای شهروندان غاصب رژیم تل آویو همه چیز در هاله ای از ابهام قرار دارد.
مقاومت در طول دوره 22 روزه، چهار پایگاه مهم موشکی- از 5 پایگاه موشکی- را بارها هدف موشک ها قرار داد. فرانس 24 به نقل از رژیم صهیونیستی قبل از جنگ گفته بود حمله به شهرک «اشدود» خط قرمز اسرائیل است و گمان کرده بود فلسطینی ها قدرت عبور از آن را ندارند اما در طول 22 روز جنگ و روز پس از آن، مقاومت بیش از 30 شهر و شهرک و حتی شهر مهم بئرالسبع- مرکز استان نقب- را پشت سرگذاشت و این سوال را فراروی اسرائیلی ها قرار داد: «آیا «دیمونا»- مرکز اتمی- و «تل آویو»- مرکز سیاسی- در معرض موشک های حماس قرار دارد؟ و برای نظامیان رژیم صهیونیستی از این ها مهمتر تصویر دختر مجروح 8-9 ساله ای است که در اوج بمباران در حالی که خواهر یک ساله زخمی اش را نوازش می کند، به دوربین لبخند می زند و می گوید: «حسبناالله و نعم الوکیل نعم المولی و نعم النصیر» الله اکبر
سعدالله زارعی
منبع : روزنامه كيهان[/align] -
منابع مطبوعاتي رژيم صهيونيستي گزارش دادند كه دانمارك، سوئد و نروژ در اعتراض به جنگ عليه غزه تقاضاهاي خريد كالاهاي ساخت اسرائيل را لغو كردند.
به گزارش فارس، روزنامه عبري يديعوت آحارنوت با اعلام اين خبر، از گسترش موج تحريم هاي اسرائيل در بسياري از كشورهاي جهان ابراز نگراني كرد.
اين روزنامه عبري همچنين ليست كالاهاي اسرائيلي كه بدليل لغو تقاضاها در انبارهاي اسرائيل فاسد شده اند، را منتشر كرد.
در همين راستا، اتحاديه كشاورزان رژيم صهيونيستي ضمن اعتراض به دولت، خواستار پرداخت خسارتهاي مالي به آنان شدند.
اين در حالي است كه اقتصاددانان اسرائيلي خسارتهاي اقتصادي رژيم صهيونيستي در نتيجه تجاوز اين رژيم به نوار غزه را روزانه 100 ميليون شيكل(هر چهار شيكل برابر يك دلار) برآورد كردند.
به گفته كارشناسان اقتصادي، خسارت هاي وارده تأثيرات منفي بسيار زيادي بر اقتصاد رژيم صهيونيستي خواهد داشت.
بر اساس داده هاي آماري مركز آمار رژيم صهيونيستي، حجم صادرات و واردات اين رژيم كاهش چشم گيري داشته است به گونه اي كه نشانه هاي بحران اقتصادي در تل آويو ظاهر شده است و هنوز مشخص نيست كه هزينه هاي صرف شده براي ارتش و نيروهاي ذخيره از كجا تأمين و به ضرر كدام بخش تمام خواهد شد.
منبع : رجا نيوز -
با سلام خدمت همه دوستان گرامي
با توجه به عنوان و روند بحث مناسب ديدم مطلب زير را كه در مورد بخشي از اهداف بروز جنگ در غزه و ميزان تحقق آنها مي باشد را خدمت شما اراپه دهم . اميدوارم مفيد واقع شود :
نسل كشي رژيم صهيونيستي در غزه، عملا به بي اعتباري سياسي و اخلاقي تل آويو در جهان منجر خواهد شد و اجراي دكترين موسوم به «گسيختگي كامل» به شكست خواهد انجاميد.
به گزارش الف، پايگاه اينترنتي "گلوبال ريسرچ" در گزارشي نوشت: آنچه كه ما امروز در غزه شاهد آن هستيم، ادامه اجراي بخشي مهم از دكترين راهبردي امريكايي انگليسي براي تغيير نقشه خاورميانه است.
دكترين موسوم به "گسيختگي كامل" را مشاوران "ديك چني" معاون رئيس جمهور امريكا در سال 1996 ارائه كردند و محققان و تحليلگران موسسه مطالعات سياسي و راهبردي پيشرفته در بيت المقدس به اين دكترين شاخ و برگ و شكل و ابعاد تازه اي دادند.
هسته اين دكترين كه از طريق اجراي آن امريكا و انگليس به حكمراني بر جهان پس از جنگ سرد مي رسند، براساس بريدن اسرائيل و گسيختن كامل آن از توافقنامه 1993 اسلو بنا نهاده شده است.
طبق اين نظريه اسرائيل بايد بجاي پيروي از اين توافقنامه، به راهبرد و روند صلح تازه اي كه براساس پايه فكري جديدي مبتني است، سوق داده شود در اين روند تازه كه بنيامين نتانياهو نخست وزير سابق اسرائيل هم در تدوين مواضع سياسي اش از آن الهام گرفته است، با هدف احياي ابتكار عمل راهبردي اسرائيل و ايجاد ميداني براي تمركز بيشتر بر امر بازسازي صهيونيسم به اجرا گذاشته مي شود.
نقطه آغاز اين نظريه اصلاحات اقتصادي است، در اين سياست جديد اسرائيل بايد براي تامين امنيت مرزهاي شمالي اش ابتكار عمل را بدست بگيرد. اسرائيل براي رسيدن به اين مقصود ميتواند حزب الله، سوريه و همينطور ايران را در لبنان به رويارويي با خود بكشاند و ابتكار عمل را هم در اين امر در دست بگيرد.
در اين راه تل آويو از حمايت امريكا و نظر موافق واشنگتن برخوردار مي شود. اسرائيل براي رسيدن به اين مقصود ميتواند حتي به اجراي حملاتي توسط عواملش عليه منافع سوريه در خاك لبنان و حتي داخل خاك سوريه بپردازد.
در اين نظريه گفته شده كه اسرائيل مي تواند با همكاري تركيه و اردن شرايط راهبردي لازم را براي تضعيف سوريه فراهم كند.
در اين دكترين كه از براندازي صدام از قدرت در عراق هم سخن به ميان آورده به اسرائيل اين فرصت داده مي شود تا روابط تازه اي را بين خود و اعراب بوجود آورد، اما اسرائيل بايد در وهله اول به تامين امنيت شهرهايش بپردازد و شايد براي رسيدن به آن مجبور شود براي كنترل محله هاي فلسطيني نشنيش، رو در روي ساكنان آنها قرار گيرد. امريكا هم از اين اقدام توجيه پذير تل آويو حمايت مي كند.
در زماني كه دكترين گسيختگي كامل ارائه شد، اسرائيل بايد براي اجراي آن تا رسيدن نومحافظه كاران به قدرت در امريكا صبر مي كرد كه البته اين واقعه در سال 2000 در انتخابات روي داد. وقايع يازده سپتامبر هم راه را براي اجراي اين دكترين هموارتر كرد.
نومحافظه كاران پس از پيروزي در تلاش براي ساقط كردن صدام در عراق سعي كردند از طرق ديگري باعث تغيير رژيم در لبنان شوند كه اين مهم پس از ترور رفيق حريري صورت تازه اي به خود گرفت؛ بمباران پايگاهي در سوريه توسط نيروي هوايي اسرائيل در سال 2008 هم در پي اتهامات وارد شده به دمشق به دست داشتن در ترور حريري ضربه ديگري به سوريه به شمار مي آيد.
در دستور كار اين دكترين بايد به ايران و نيروهاي اسلامگراي طرفدار تهران هم به نوعي پرداخته مي شد؛ اسرائيل براي اينكار و ضربه زدن به نيروهاي اسلامگراي طرفدار ايران، جنگ 2006 را عليه حزب الله لبنان به راه انداخت كه البته موافق ميل و خواسته تل آويو پيش نرفت. حزب الله توانست در اين جنگ از لحاظ نظامي بر اسرائيل تفوق يابد و اين امر آزردگي و تكدر ديك چني و حاميان امريكايي و انگليسي اسرائيل را هم در پي داشت.
در سال 2007 و 2008 هم بحث حمله نظامي به ايران به بهانه برنامه هسته اي تهران و موضع ضد اسرائيلي احمدي نژاد، رئيس جمهور ايران و مقدورات لازم براي آن در ميان جنگ طلبان و نومحافظه كاران مطرح شد، تبليغات زيادي هم در اين باره در رسانه هاي غربي صورت گرفت تا بدين ترتيب راه براي حمله به ايران هموار شود. اما برخي ملاحظات نظامي بايد پيش از اينكار به دقت مورد بررسي قرار مي گرفت.
يكي از نگراني هاي مقامات آگاه نظامي آن بود كه حمله به ايران باعث به راه افتادن حملاتي از سوي نيروهاي طرفدار ايران در منطقه خواهد شد. همين نگراني هم باعث شد مقامات دولت بوش به اسرائيل بگويند نمي توانند خود به طور مستقيم دست به حمله نظامي به ايران بزنند و امريكا هم در شرايط فعلي قصد اجراي چنين حمله اي را ندارد.
يكي از پيامدهاي حمله به ايران حملات تلافي جويانه سازمانها و گروههاي طرفدار ايران نظير حماس و حزب الله در منطقه بود. اسرائيل اگر مي خواست طرح حمله به ايران بصورتي جدي از سوي حاميانش دنبال شود، بايد به كاهش نگراني هاي آنها كمك مي كرد، بنابراين تل آويو حركتي را عليه حماس آغاز كرد.
حمله اسرائيل به نوار غزه هيچ ربطي به ادعاهاي تل آويو درباره نقض آتش بس توسط حماس ندارد. حمله اسرائيل در واقع تكرار راهبرد سال 2006 تل آويو عليه حزب الله است. اين حمله در واقع فراهم كردن زمينه براي حمله به ايران است.
نومحافظه كاران تحت رهبري ديك چني جنگ غزه را در واقع تدارك حمله به ايران مي دانند؛ جان بولتون سفير سابق امريكا در سازمان ملل و يكي از نومحافظه كاران در امريكا 31 دسامبر، جنگ غزه را نخستين گام در ايجاد زمينه لازم براي حمله به ايران توصيف كرد. او در مصاحبه اي با شبكه فاكس نيوز تاكيد كرد كه به عقيده او تنها راه براي مقابله با ايراني هسته اي، حمله اي نظامي از سوي امريكاست.
از طرفي اسرائيل اصرار دارد جنگ غزه را ادامه دهد و در اين راستا از حمايت بوش هم برخوردار بوده است. تل آويو پيشنهادهاي آتش بس اتحاديه اروپا و ساير مجامع را بدون فوت وقت رد كرده است. تلاش سه قدرت بزرگ اتحاديه اروپا و روسيه هم براي برقراري آتش بس به جايي نرسيده است.
اما با در نظر گرفتن همه اين موارد، اسرائيل در اين جنگ مرتكب اشتباهي بزرگ شده است، زيرا مقاومت حماس تا آخرين نفس ادامه خواهد يافت. مبارزان حماس ترسي از مرگ ندارند، آنها براي آزادي مي جنگند و كشته شدن در اين راه را هم شهادت مي دانند.
اسرائيل نمي تواند با گسترش جنگ، حزب الله و حتي ايران را هم به نبرد بكشاند. اين اشتباه ديگري است كه تل آويو مرتكب شده است. حزب الله قصد وارد شدن به جنگ غزه را ندارد و اين را رهبرش يعني سيد حسن نصرالله در خطابه هاي اخيرش به نوعي ابراز كرده است. در ايران هم رهبري كشور موضعي هوشيارانه در قبال جنگ غزه اتخاذ كرده است. از آيت الله علي خامنه اي رهبر معظم ايران در 10ژانويه نقل شده است كه «جوانان خداجوي ايراني كه خواستار رفتن به غزه شده اند بايد بدانند كه دست ما در اين زمينه بسته است.»
حزب الله و ايران هوشيارند؛ آنها صريحا اعلام كرده اند كه قصد افتادن به دامي كه براي آنها از سوي اسرائيل و حاميانش گسترده شده است، ندارند؛ اين نقطه پاياني است بر همه نقشه هايي كه اسرائيل و متحدانش سالهاست روي آن كار كرده اند.
منبع : سايت الف -
روزنامه [b]لوفيگارو[/b] نوشت: موفقيت عمليات سه مرحله اي اسرائيل به غزه زماني با ترديد جدي روبرو شد كه كارشناسان نظامي اسرائيل دريافتند كه مبارزان سلحشور حماس يك برگ برنده بزرگ دارند؛ «شبكه تونل هاي زير زميني»
به گزارش الف، روزنامه فرانسوي لوفيگارو در گزارشي به قلم "ژرژ مالبرونو" با اشاره به شبكه پيچيده تونل هاي زيرزميني كه رزمندگان حماس براي ضربه زدن به نظاميان اسرائيلي از آن استفاده مي كنند، نوشت: بيش از 1000 تونل زيرزميني به نيروهاي حماس اين امكان را مي دهد كه همه جا حضور داشته باشند بدون آنكه ديده شوند.
اين گزارش با تشريح پيشينه احداث اين تونلها، مي افزايد: مدت زيادي بود كه این تونلها وجود داشت، اما كسي آنها را نديده بود، تا زمان انتفاضه دوم در سال 2000 كه مالكيت آنها تحت نظارت مسئولان سازمان هاي امنيتي تشكيلات خودگردان فلسطيني قرار گرفت.
تا پيش از اين، اين تونل ها براي حمل برخي اقلام از قبيل شير، پوشاك، قطعات يدكي خودرو و دارو مورد استفاده قرار مي گرفت اما از زماني كه حماس در سال 2005 كنترل غزه را در دست گرفت، كارايي اين گذرگاه هاي زير زميني نيز تغيير كرد.
در اين دوره، مبارزان فلسطيني از اين راهروهاي زيرزميني براي تامين سلاح استفاده كردند. ارتش اسرائيل نيز مبارزه عليه حفر اين تونل ها در پيش گرفت.
عقب نشيني اسرائيل از نوار غزه در تابستان 2005 و قدرت گرفتن حماس در ژوئن 2007 موجب تقويت عبور سلاح، از قطعات راكت گرفته تا موشك هاي ضد هوايي و چندين تن تي ان تي و ساير مواد انفجاري براي پرتاب موشك هاي حماس به جنوب اسرائيل شد.
محمد يكي از ساكنان رفح مي گويد: تا زمان عقب نشيني اسرائيل حفاري تونل تنها شبها صورت مي گرفت چون روزها مردم از گشت زني ارتش اسرائيل در هراس بودند.
حفاري تونل به اصلي ترين فعاليت اقتصادي رفح تبديل شده و شبكه اي براي توزيع تحت نظارت حماس با قوانين نرخ و حتي واژگان خاص خود شكل گرفت.
گروه حفاري براي حفر هر متر تونل بطور متوسط 100دلار دريافت مي كردند. شمار ورودي هاي تونل هاي حفاري شده در خاك مصر به حدود 850 و در رفح در طول چهارده كيلومتر به 1250 مورد مي رسد.
محمد با اشاره به پيچيدگي فزاينده كار در اين تونل ها مي گويد: در حقيقت تونل ها به دو شاخه تقسيم مي شوند؛ در مصر ورودي تونل ها مي تواند در مغازه ها باز شود يا در مزارع زيتون يا باغ بادام.
يك نظامي فرانسوي در خاطرات خود در بازديد از صحراي سينا مي گويد: از كف يك خانه احساس بوي خنك كردم، سوال كردم اين بو از كجا مي آيد و به من پاسخ دادند معلوم است كه اين بو مربوط به يك تونل است. با كنار زدن كف پوش، تونلي را ديدم كه عمق بسياري داشت. براي فرو رفتن در اين تونل ها از چرخ و طناب الكتريكي استفاده مي شود. برخي تونل ها مجهز به تلفن داخلي براي برقراري ارتباط با سطح زمين اند.
براي پرهيز از دستگاههاي شناسايي برخي از آنها تا عمق 30 متري زمين پيش مي روند، اما برعكس قطر آنها تنها به اندازه يك انسان با در نظر گرفتن دست و پاي اوست. ارتفاع برخي از تونل هاي به اصطلاح لوكس كه از چوب پوشيده شده است، به 170سانتيمتر مي رسد.
يك نظامي فرانسوي مي گويد: طول راهروهاي زير زميني در درون مناطق شهري تا 800 متر مي رسد.
از سال 2007 حماس كنترل تونل ها را در دست گرفت، ضمن اينكه به برخي مجريان اجازه داد، در ازاي پرداخت ماليات سالانه 10هزار دلار به حفر تونل بپردازند.
از سوي ديگر ساير گروههاي فلسطيني فعال ضداسرائيلي ضمن معافيت از پرداخت ماليات اجازه يافتند تونل حفر كنند. البته حماس بر عملكرد آنها و تامين سلاح از اين طريق نظارت مي كند و اگر كارگري بر اثر ريزش آوار كشته شود، حماس از مالك تونل مي خواهد معادل 20هزار يورو به خانواده قرباني پرداخت كند.
يكي از ساكنان رفح مي گويد پليس هاي مصري بلافاصله پس از هشياري از حمله قريب الوقوع اسرائيل به تونل ها، ما را از اين مسئله مطلع كردند.
تابستان گذشته پس از بازديد يك هيئت پارلماني آمريكايي، قاهره پذيرفت ورودي دوازده تونل را مسدود كند.
محمد مي گويد: تونل هايي كه مسدود شدند قديمي و از رده خارج شده بودند و اين كار تنها براي خشنودي امريكايي ها صورت گرفت، با اين حال و به رغم صدها بمب اسرائيلي كه از 17 روز بر رفح فرو ريخته شده است، بسياري از تونل ها همچنان عملياتي اند.
در روزهاي گذشته دو گروه از پزشكان عرب بطور مخفيآنه از اين راههاي زيرزميني عبور كردند.
از ديدگاه حماس اين راههاي زير زميني براي نجات يافتن در برابر محاصره غزه و رويارويي نظامي با ارتش اسرائيل ضروري است.
كارشناسان نظامي اسرائيل، در اثناي تهاجم اخير به غزه تازه متوجه شدند كه اين شبكه پيچيده راهروهاي زير زميني، چه برگ برنده بزرگي در دست رزمنگان بي باك حماس است.
يك نظامي بلند پايه اسرائيلي در توصيف اين برگ برنده حماس گفته است: تونل هاي زير زميني كه مبارزان حماس از آن استفاده مي كنند، به آنها اين امكان را میدهد كه در همه جاي صحنه نبرد حضور داشته باشند، بدون آنكه ديده شوند .
منبع : سايت الف -
با سلام خدمت همه دوستان گرامي
[b]نيوزويك نوشت:[/b] حمله اسرائيل به غزه، روابط اين رژيم با كشورهاي عربي را در معرض فروپاشي قرار داده و موقعيت اسلامگرايان و طرفداران مقاومت در منطقه را ارتقا داده است.
هفته نامه نيوزويك در تحليلي با عنوان "چه چيز سبب مي شود احمدي نژاد لبخند بزند؟" به قلم سردبير خود فريد زكريا نوشت: حمله اسرائيل به غزه سبب تقويت موضع اسلامگرايان منطقه و همچنين دولت ضداسرائيلي ايران شده است و به کشورهای عربی كه در حال بهبود روابط با اسرائيل اند، ضربه مهلكي وارد كرده است.
نيوزويك با اشاره به اظهارات چندين شخصيت اسرائيلي در تشريح ابعاد و سطح اقدامات صهيونيستها در غزه، مي نويسد: دشمن واقعي اسرائيل كه هم اكنون با آن در حال جنگ است، حماس نيست بلكه ايران است.
"ميشل اورن" مورخ و افسر مطبوعاتي ارتش اسرائيل و "يوسي هالوي" در مطلبي اينگونه استدلال كرده اند كه عمليات بر ضد حماس نشانگر فرصت منحصر به فرد براي وارد كردن ضربه اي راهبردي به ايراني ها است، منطق اين بحث اين است كه حماس عامل ايران است و از بين بردن ارتش آن بايد به تضعيف تهران منجر شود؛ اما آيا اين امر واقعا در حال اتفاق افتادن است.
نيوزويك با رد اينگونه تحليلها مي نويسد: نخست بايد گفت كه حماس مهره ايران نيست، ايران دهه هاست كه به سازمان جهاد اسلامي كمك مي كند و حماس هم از کمکهای ايران بهرهمند است؛ اما اين به آن معنا نيست كه از ايران دستور مي گيرد. تحركات حماس و تصميم آن براي تمديد نكردن آتش بس، احتمالا تصميم تهران نبوده است. مهمترين سئوالي كه در اين بين مطرح است اين است كه دقيقا چگونه اقدامات ارتش اسرائيل سبب تضعيف ايران مي شود.
ولي نصر در همین زمینه معتقد است: اشتباه است اگر نفوذ ايران را از اين طريق ببينيم، زيرا نفوذ واقعي ايران در جهان عرب از «قدرت نرم» ايران ناشي مي شود و جمهوري اسلامي شهرت و اعتبار خود را از ناحيه دفاع از مساله فلسطين كسب كرده است.
نصر مي افزايد: به نتايج اين حمله نگاه كنيد؛ اعراب موضع تدافعي گرفته اند، رژيم حسني مبارك دائما حماس را تحقير مي كند و آن را زير مجموعه اي از گروه اخوان المسلمين مصر مي نامد، اما مبارك بعد از مقصر قلمداد كردن اسلامگرايان در چند روز نخست حمله اسرائيل، اكنون به محكوم كنندگان اسرائيل ملحق شده است.
اردن و عربستان نيز همچون مصر رويه خود را تغيير داده اند؛ اين تكرار عكس العمل آنها در طول جنگ 33 روزه است.
به اعتقاد نيوزويك، اگر اعراب ساكت بوده اند، ايراني ها در همه جا فرياد كرده اند؛ آيت الله خامنه اي رهبر معظم ايران از رژيم هاي عرب به علت واكنش منفعلانه در اين زمينه به شدت انتقادكرده است. ايشان در بيانيه اي كه بيست و هشتم دسامبر منتشر شد تاكيد كرد: «امروز قلب مردم مصر، اردن و ساير كشورهاي اسلامي در سوگ نشسته است. من از انديشمندان جهان عرب و روساي مركز الازهر مي پرسم كه آيا زمان آن فرا نرسيده است كه تهديدي را كه متوجه اسلام و مسلمانان است، درك كنيم؟»
احمدي نژاد، رئيس جمهور ايران هم به شدت اقدامات اسرائيل را محكوم كرده است. همچنين سيد حسن نصرالله رهبر حزب الله خطاب به ملت و ارتش مصر مي گويد: «من خواستار كودتا نيستم، اما با رهبران خود گفتگو كنيد و بگوئيد آنچه در غزه مي گذرد را نمي پذيريد.»
ولی نصر اينگونه به سران عرب كنايه مي زند: مرداني نظير حسني مبارك و ملك عبدالله پادشاه اردن كه حكومتي مادام العمر و پادشاهي دارند، نبايد از بابت پيروزي در انتخابات نگران باشند، پس مي توانند ساكت بمانند.
نصر معتقد است: اگر شما مي خواهيد از افكار عمومي در منطقه باخبر شويد، به تنها رهبر عربي كه در فرايند انتخابات دموكراتيك انتخاب شده است، گوش دهيد؛ نخست وزير عراق نوري مالكي از همه اعراب و كشورهاي مسلمان خواسته است كه روابط ديپلماتيك خود و همه گونه تماس خود را با اين رژيم قاتل كه به حملات خود بر ضد مردم بي دفاع و غير نظاميان ادامه مي دهد قطع كنند.
آيت الله سيستاني، محبوب ترين رهبر مذهبي عراق كه بسياري از نومحافظه كاران امريكايي وي را تحسين مي كنند هم با صدور فتوايي حملات اسرائيل را شريرانه ناميده و از همه اعراب و مسلمانان خواسته است كه گام هاي عملي به منظور متوقف كردن اين حمله وحشيانه بردارند.
به اعتقاد سردبير نيوزويك، اقدامات ارتش اسرائيل به روابط آن با كشورهاي عربي ضربه مهلكي وارد كرده است؛ طي دو سال گذشته كشورهايي نظير مصر، عربستان و اردن به اين نتيجه رسيده بودند كه اصلي ترين نگراني منطقه اي شان ايران است و در اين راه با اسرائيل متحد شده بودند. به ديگر سخن اسرائيل براي نخستين بار در تاريخ خود در حال اتحاد تاكتيكي با كشورهاي عربي بر سر اصلي ترين موضوع راهبردي روز بوده است، اما اين رژيم با دست خود همه اين نتايج را يكجا به باد داده است.
نيوزويك ادامه مي دهد: نقطه ضعفي كه ظاهرا غربيها و متحدان عرب آنها از آن به شدت غافلند، «افكار عمومي جهان عرب» است و ايران نيز از اين نقطه ضعف به خوبي اطلاع دارد. راهبرد تهران براي تضعيف اين اتحاد، ارسال اين پيام براي افكار عمومي در جهان عرب است كه ايران اصلي ترين حامي آرمان فلسطين است و بنابراين نمي تواند دشمن مردم عرب باشد بلكه دشمن واقعي رژيم هاي عرب هستند .
به اعتقاد سردبير نيوزويك، در داخل ايران نيز معادله در حال تغيير است؛ «ميانه روها» يا همان اصلاح طلبان اكنون ساكت هستند. روزنامه هاي اصلاح طلب به اجبار و از روي ناچاري تصاويري از اجساد فلسطيني هاي كشته شده را در صفحات اصلي خود چاپ مي كنند ولي همه مي دانند كه اين موضعگيري ظاهري است و آنها اصلا از وضعيت فعلي خوشحال نيستند.
نصر مي گويد يك ماه قبل بحث اصلي در تهران درباره پائين آمدن قيمت هاي نفت و سوء مديريت اقتصادي دولت احمدي نژاد بود، در حالي كه اكنون بحث اصلي فلسطين و خشم جهان عرب است.
حرف آخر نيوزويك اين است: فرايند جنگ غزه، عليرغم آنچه كه غرب، اسرائيل و متحدان عرب آنها مي خواستند، هم اكنون به تقويت موضع اسلامگرايان در منطقه و همچنين ارتقاي جايگاه دولت ضدصهيونيستي ايران منجر شده است؛ چرا احمدي نژاد لبخند نزند!
[b]منبع : سايت الف[/b] -
سایت اسرائیلی «دبکا» فاش کرد بیش از 42 نظامی اسرائیلی در نتیجه اصابت خمپارههای گروه مقاومت در غزه دچار فلج دائمی شدهاند.
بیش از این «محمد نزال» از رهبران حماس، اعلام کرد که از ابتدای حملات رژیم صهیونیستی به نوار غزه بیش از 30 نظامی و افسر ارتش اسرائیل به هلاکت رسیده و متجاوز از یکصد نظامی دیگر از جمله فرمانده تیپ گولانی زخمی شده است. وی این تعداد را با توجه به زمان و امکانات محدود مقاومت بیسابقه خواند. به این اخبار آمار بیسابقه اسارت 3 نظامی اسرائیل را نیز میتوانید بیفزایید.
از دیگر سو شبکه تلویزیونی «الاقصی» که به نوعی ارگان رسانهای مقاومت اسلامی در فلسطین محسوب میشود، مرتباً تصاویر کشته و زخمی شدن سربازان و افسران صهیونیستی به دست مبارزان فلسطینی و سرگردانی و استیصال آنها در کمین رزمندگان حماس و جهاد اسلامی را به سرتاسر دنیا مخابره میکند.
موشکهای حماس نیز هر روز و به صورت مداوم اهداف مشخص و از پیش تعیین شدهای را در قلب خاک اسرائیل هدف قرار میدهد. این اتفاق هر روز تکرار میشود، با این تفاوت که این اهداف هر روز به پایتخت اسرائیل نزدیکتر شده و موجی از وحشت و پریشانی فزاینده را در ساکنان شهرهای جنوبی سرزمین اشغالی دامن میزند.
صحنه عمومی باریکه غزه نیز علیرغم حملات هوایی شدیم صهیونیستی و بمباران مراکز عمومی و غیرنظامی، هر روز شاهد تشییع باشکوه اجساد شهدای مقاومت و تظاهرات مردم غزه در حمایت از رزمندگان و دولت مردمی حماس است.
اسماعیل هنیه در اوج خطرات نظامی و تهدیدات مستقیم و علنی کابینه امنیتی اسرائیل مبنی بر ترور رهبران حماس، در میان هواداران حماس حضور مییابد و در حالی که تصاویر تلویزیونی به رقص درآمدن هزاران پرچم سبز حماس در دستان طرفداران این جنبش، پیشروی رهبر شجاعشان را نشان میدهد، سخنان قاطعانه وی مبنی بر ادامه مقاومت را به سراسر جهان مخابره میکنند.
تا لحظه نگارش این مطلب 16 روز از مقاومت مبارزان فلسطینی علیرغم محاصره کامل غزه و کمبود حداقل امکانات انسانی میگذرد و هنوز چهارمین ارتش بزرگ دنیا بهرغم سکوت معنیدار مجامل بینالمللی و حمایت آشکار مراکز قدرت جهانی به موفقیت قابل توجهی در جنگ زمینی و رودررو دست نیافته است.
گزارههای خبری بالا، هر فرد مطلعی را -که دستی بر تاریخ پرفراز و نشیب مقاومت جهان اسلام در برابر پدیده رژیم صهیونیستی از بدو تأسیس آن تاکنون داشته باشد- به یک تحلیل خواهد رساند. و آن این نکته اساسی است که «ریل مقاومت» مبارزین فلسطینی از محور «ناسیونالیستی - چپگرایانه» به محور «جهادی-شهادتطلبانه» تغییر پیدا کرده است.
[b]بدون اغراق باید گفت، تمام گزارههای فوقالذکر جنگ 33 روزه حزبالله لبنان و روند مقاومت آن در سالهای اخیر را به یاد میآورد.[/b]
«اسماعیل هنیه» علیرغم خواست پروپاگاندای رسانهای به یک «نصرالله» دیگر برای جهان اسلام تبدیل شده است. شبکه القصی همان نسخه فلسطینی«المنار» است و مشغول پیگیری استراتژی رسانه المناز در جنگ 33 روزه مبنی تحقیر ابهت نظامی و رسانهای اسرائیل و تشجیع مقاومت فلسطین است.
به یاد دارم که سالها پیش، حتی قبلتر از پیدایش انتفاضه دوم مسجدالقصی، یکی از برداران پاسدار از بهت و حیرت مبارزین فلسطینی از مشاهده برنامه تشییع پیکرهای شهدای جنگ تحمیلی در میان استقبال پرشکوه مردم ایران میگفت و اینکه این مبارزین معتقدند اتفاق مشابه در فلسطین، حتی برای یک شهید و جانباز موجب یأس و افت روحیه عمومی در میان مردم میشود. به همین دلیل تشییع شهدای مقاومت حداکثر به صورت محلی و در زادگاه شهید آن هم با استقبال بسیار اندک برگزار می گردید. مقایسه وضعیت فرهنگی امروز فلسطین، علیالخصوص روحیه جهادی ساکنین غزه با آن وضعیت، خود گویای بسیاری از اتفاقات چند سال اخیر است.
نشانه دیگر این «تغییر»، تصاویر تظاهرات و مانورهای مبارزین فلسطینی است. دیگر اثری از تصاویر «چهگوارا» بر روی سینه مبارزین و بر فراز دستهای تظاهر کنندگان دیده نمیشود و جای آن را نمادهای اسلامی و قرآنی گرفته است.
کار به جایی رسیده است که «خالد مشعل» مسئول دفتر سیاسی حماس قاطعانه از عدم پذیرش آتشبس دائم و ایستادگی حماس به دلیل احترام به «خون شهدای مقاومت» خبر میدهد و در اوج حملات هوایی و زمینی اسرائیل به باریکه غزه به ملتهای مسلمان نوید میدهد که «انتفاضه سوم» آغاز شده است.
کوتاه سخن آنکه، مقاومت اصیل فلسطینی پس از گذراندن مراحل مختلف گرایش به اندیشههای صرفاً «ناسیونالیستی» و «چپگرایانه» و یا تاکید بر مولفههای «عربیت» و یا حتی دلبستن به مذاکرات دیپلماتیک و حمایتهای جهانی، به قرائتی کاملاً اسلامی مبتنی بر مولفههای اصیلی چون فرهنگ اصیل «جهاد و شهادت»، «مبارزه بیامان با ظلم»، «پیروزی نهانی خون بر شمشیر» و «عدم اتکا به نیروهای غیر الهی»، دست یافته و از این رهگذر با الگوبرداری از مدل موفق حزبالله لبنان و دفاع مقدس هشتساله ایران به موفقیتهای بیسابقه و چشمگیری دست یافته است.
***
جهان اسلام شاهد شکلگیری کامل هلال مقاومت است. گستره جغرافیایی که به غلط از سوی بدخواهان و تفرقه افکنان «هلال شیعی» نامیده میشود.
حرکتی که با انقلاب اسلامی ایران و به رهبری امام خمینی (قدس) آغاز شده بود، با صدور موفقیتآمیز آن در تمام نقاط جهان اسلام حرکت آرام و بطنی چند دههای خود را به سرانجام نزدیک میسازد.
دیگر حتی شکست ظاهری مقاومت فلسطین در کوتاه مدت، اهمیت چندانی ندارد. آنچه باید مورد توجه قرار بگیرد بیداری گسترده و ظهور الگوی اصیل مقاومت پیش چشمان جستجوگر آزادگان جهان اسلام در پس زوال مدلها و اندیشههای وارداتی و غربی است.
نظام سلطه که در وقایع پس از 11 سپتامبر 2001 نشان داد، به درستی خطر بازگشت تمدن اسلامی را تا بیخ گوش خود احساس کرده است، اکنون بیشتر از هر لحظه سختی انکارناپذیر مقابله با قرائت اصیل اسلام ناب را احساس میکند.
منبع : سايت الف -
[quote][quote]با تشكر از جناب رزمجو بابت راه اندازي اين بحث . من در اكثر تجمعات و تحصنها و سمينارهايي كه در مورد جنگ غزه برگزار شده است تا حد مقدور شركت داشته ام و حتي يك مورد آنرادر ژست جداگانه اي نوشتم كه يكي از سرداران دفاع مقدس كه يد طولاني در عملياتهاي موفق آميز داشته است و در حد خود يك تپوريسين مي باشد در جواب دانشجويي كه از وي پرسيد اگر شما الان به عنوان يك فرمانده به غزه برويد چه برنامه اي براي جنگ داريد ُ گفت كه : من اول مي گويم همه تان بيايد شيعه شويم و تا بعد با هم كار كنيم .و يا در جمع تحصن يك گروه دانشجويي بيان مي شد كه هواپيما ريايي صورت بگيرد و به غزه برويم كه اكثرا از روي احساسات بيان مي شد ولي كلا چند نكته به ذهنم رسيد كه بيان مي كنم:
اینطرف یک عده مذهبی احساسی هم یاد طلبکاری های تاریخی شان افتاده اند و چپ و راست این «عقیده عوامانه» را که فلسطینی ها اگر شیعه بودند الان مقاومت شان بیشتر بود و اگر رهبر داشتند اختلاف نمی کردند و اگر و اگر های اینچنینی را تکرار می کنند. این حرفها چرندیاتی است از آدمهای ناآگاهی که فکر می کنند دینشان به خودی خود هدیه الهی است که معجزه می کند و صرف صحت اعتقاد ارزش والایی برایشان دارد! واقعا این غروری که ادعا می کند شعیه همیشه بر سکوی پیروزی بوده است را از کجا آورده ایم؟ بعضی از همین سیاستمدارن ما باشند روز دوم گرسنگی مملکت را به قدرت بزرگتر می فروشند، اصلا نگاهی به تاریخ بیاندازیم می ببینیم که خود شیعیان اوضاعی به همین بدی را تجربه کرده اند، مثلا اگر سقوط خرمشهر را مرور کنیم می بینیم همین شیعیان ایرانی بودند که با وجود یک رهبر مقتدر و کاریزماتیک عده ای به عقب نشینی و عده دیگری به مقاومت روی آورند، آخر سر هم مقاومت خرمشهر به خاطر همین اختلافها بیشتر از 35 روز دوام نیاورد و گوهری به ارزشمندی خرمشهر از دست شیعیان سقوط کرد و تا اختلافات داخلی حل نشد به کشور بازنگشت. پس لازم نیست به خودمان غره شویم! فلسطین در حال پس دادن اختلافات داخلی است همانطور که ما تاوان دادیم، پس جایی برای سرزنش های متکبرانه وجود ندارد و خداوند هم قسم خورده است که سرزنش کننده را به همان اشتباه و گناهی که آن را وسیله سرزنش دیگران قرار داده مبتلا خواهد کرد. ما فقط می توانیم از فلسطینی ها انتقاد کنیم که چرا در این اوضاع به این سختی هنوز بر اختلافات خودشان پافشاری می کنند و حاضر نیستند برای نجات بستگانشان هم که شده کاری انجام بدهند. یک عده فلسطینی زیر حملات اسرائیل جان می دهند و عده دیگری به خاطر سکوت و حماقتشان فحش می خورند اما باز هم حاضر نیستند با هم کنار بیایند. ما اگر نتوانیم بین دو گروه صلح ایجاد کنیم چاره ای نداریم از طرفی که به حق است طرفداری کنیم و مقابل دیگری بایستیم و نباید یادمان برود که ما هم از این اشتباهات و اختلافات داشته ایم.[/quote]
دوست عزيز !
فكر كنم شما از برادران پاناسونيك ما باشيد! ببخشيد سني!
ما يك دين خالص و كامل داريم و اون هم اسلام ناب محمدي ! اگر ما شيعيان به خاطر وحدت اسلامي بي خيال خيلي حرف ها ميشيم دليل نميشه هر كسي هر چيزي دلش خواست نثارمون كنه! ما در زيارت عاشورا كه افضل العبادات در هر زمان و مكاني هست اولي و دومي و ... لعن ميكنيم!!!
در ضمن خرمشهر 35 روز با دست خالي مقاومت شد و به خاطر خيانت عده اي بي غيرت بي دين سقوط كرد! اگر حماس موشك ضد تانك داره ٬ استينگر و خمپاره داره ٬در خرمشهر 30 گلوله خمپاره نبود!!! (مراجعه شود به نامه آقاي شمعخاني يكي از فرماندهان سپاه خرمشهر) . همون دوستان عرب سني بودند كه جلوي بعثي ها گاو و گوسفند قرباني كردند!!! خواهشا يكي بياد بگه اين چند صد ميليون عرب سني غير از كشتن همديگر و از پشت خنجر زدن به هم چه گلي به سر اسلام زدند!؟ غير از اينكه كشورهاشون رو مقر دشمنان بكنند؟ غير از اينكه با وهابيت و بن لادن و ... آبروي اسلام رو ببرند! آيا اين شيعه نيست كه اسلام را حفظ كرده! اصلا اسلام به غير تشيع يعني چي؟
مرگ بر همه بي غيرتهاي شكم گنده بي خاصيتي كه فقط بلدن مردم خودشون رو بكشند! ميگن ما مسلمونيم ولي ما چيزي غير از خيانت بي غيرتي نديديم![/quote]
[align=justify]با سلام خدمت همه دوستان گرامي
دوستان عزيز خواهش مي كنم هنگام بحث بر خود مسلط باشيد و از تند روي و خداي نكرده توهين پرهيز نماييد . هر چيز به جاي خود . مصيبت امروز غزه نتيجه همين اختلاف و دو دستگي ريشه دار در امت اسلام است كه موجب تسلط دشمنان قسم خورده اسلام بر امور مسلمين شده است . خيانتي كه امروز سران عرب مي كنند به بهانه جلو گيري از نفوذ شيعه و تشكيل هلال شيعي و قدرت گرفتن ايران است . چه شده كه حسني مبارك به اسراپيل پيغام مي دهد حماس نبايد پيروز نبرد باشد ؟ چه شده كه اسراپيل قبل از حمله به غزه با سران عرب هماهنگي انجام مي دهد ؟ چه شده كه فلسطيني در غزه كشته مي شود و كرانه باختري به راحتي امثال محمود عباس را تحمل مي كند و در برابر ريخته شدن خون هموطنش بي تفاوت است ؟ مگر غير از اين است كه براي آنها جا انداخته اند كه اينها عامل ايران هستند و مي خواهند مقدرات منطقه را به دست ايران بدهند ؟ چه شده كه امروز شيعه را مي كشند براي آن كه به بهشت بروند ؟ چرا عوض آنكه بمب گذاران انتحاري سربازان آمريكا و اسراپيل و انگليس را هدف قرار دهند زوار شيعه كاظمين و كربلا را هدف قرار مي دهند ؟ چگونه است امروز پاكستان كه سلاح اتمي دارد از پس به قول خودشان تروريستها نمي تواند يا نمي خواهد بر بيايد و امثال ريگي به راحتي به اين سوي مرز مي آيند و آدم مي كشند و بر مي گردند ؟ مگر به بهانه تفاوت مذهب و تكفير اين آن نيست ؟ و مگر غير از اين است كه بنياد حكومت بريتانياي كبير نفرقه بيانداز و حكومت كن بود ؟ و اكنون دنباله رو هاي آن در آمريكا مگر ششيوه اي غير از اين دارند ؟
هر اختلاف مذهبي و تاريخي با بحث و گفتگو و اراپه سند و مدرك محكم قابل حل است و اين وظيفه علما و انديشمندان است . اين موارد به جاي خود محفوظ است و در برابر دشمن قسم خورده اي كه اصل اسلام را هدف گرفته نه شيعه و سني را اتحاد و مسكوت گذاردن اختلافات لازم و واجب است .[/align] -
ارتش اسرائیل به مدت 18 ماه برای حمله به غزه در زمینی که از روی غزه شبیه سازی شده بوده تمرین میکرده است و این شهر شبیه سازی شده در پایگاه نظامی صحرایی ساخته شده است.
به گزارش فردا و به نقل از شبکه خبریABC news ، سخنگوی نظامیان اسرائیل اوی بنایاهو در گفتگو با شبکه تلوزیونی اسرائیل اظهار کرد: سربازان ما بر همه کوچه پسکوچههای غزه که مورد هدف است اشراف کامل دارند.
سربازان ما به مدت یک سالونیم در شهری که از روی غزه شبیهسازی و در پایگاه نظامی سهیلیم ساخته شدهاست، تمرین میکنند. این پایگاه در جنوب اسرائیل در بیابانهای نقب در نزدیکی غزه قرار دارد.
وی در پایان افزود: ما موقعیتهای زیادی را به منظور فشار بر حماس از دست دادیم اما ما دوباره موفق خواهیم شد و این عملیات ممکن است مدت زیادی به طول انجامد.
روزنامه گاردین در یکی از مقالات خود درباره مقصر ماجرای غزه می نویسد این حماس نبود که آتشبس را شکست. در واقع حماس حتی اعضای گروهکهای مشکوک را که در چند مورد از آتشبس تخلف کرده بودند در داخل غزه دستگیر کرده بود.
واقعیت این است که اسراییل علاوه بر محاصره غزه که خود اقدام به جنگ تلقی میشود به طور یکجانبه اقدام به شکستن رسمی آتشبس کرد. یکبار در چهارم نوامبر (با کشتن 6 فلسطینی) و بار دیگر در 17 نوامبر 2007 با کشتن چهار فلسطینی
منبع : عصر ايران -
[b]_ تبعيض در ارتش:[/b]
جامعه صهيويستي از يهوديان اشكنازي (يهوديان غربي) و سفاردي، (يهوديان آسيايي و آفريقايي)، تشكيل شده است. در جامعه صهيونيستي يهوديان اشكنازي به لحاظ موقعيت سياسي و اقتصادي در شرايط برتري قرار دارند و اين مسئله باعث شده تا اين طبقه حاضر به خدمت در ارتش شود. اما طبقات فرودست جامعه براي كسب جايگاه اجتماعي و شغل پس از اتمام دوران وظيفه به ارتش ميپيوندند كه اين امر، عدم انگيزه كافي سربازان براي دفاع ازا راضي اشغالي تا پايان جان را به دنبال خواهد داشت.
[b]_ بحران در خدمت احتياط:[/b]
بخش اعظم نيروهاي ارتش رژيم صهيونيستي را نيروهاي احتياط در بر ميگيرد. رژيم صهيونيستي به دليل كمبود منابع انساني مورد نياز ارتش به صورت دايم، بر فراخواني نيروهاي احتياط تكيه ميكند. از آنجا كه اتباع يهودي رژيم صهيونيستي كه خدمت نظامي را پشت سر گذاشتهاند، بايد سالانه به تمرينهي نظامي بپردازند و در مواقع ضرورت به خدمت احضار شوند، اين امر باعث شده تا نيروهاي احتياط در شرايط بروز بحران از كار و حوزه خصوصي خود جدا شده و وارد خدمتي دشوار و خطرآفرين شوند. علاوه بر اينكه ارتش صهيونيستي براي فراخواني نيروهاي احتياط و استقرار آ»ها در تركيب ارتش، با مشكلاتي چون تاخثير در فراخواني نيروها در مواقع بحران و عدم كيفيت آموزشي و رزمي نيروها رو به رو است. با تضعيف روحيه و انگيزه نيروهاي احتياط به دلايل فوق لطمات جدي به ارتش رژيم صهيونيستي وارد ميشود.
[b]_ بحران هويت و بروز بيماريهاي رواني در ارتش:[/b]
در جامعه صهيونيستي پيوند ناگسستني ميان تشكيل ارتش و تاسيس دولت وجود داشته است. اعلام همزمان دو هدف عمده از سوي بن گوريون يعني ايجاد دولت يهود و تشكيل ارتش اسرائيل، بيانگر آن است كه ارتش هم در روند ملتسازي (Nation _ building) و هم در تقويت دولت اين رژيم نقش عمدهاي را ايفا كرده است.
ارتش همانگونه كه علت موجده رژيم صهيونيستي بوده، علت استمرار و بقاي آن نيز محسوب ميشود. ارتش با حفظ و توسعه همگرايي ميان عناصر مختلف جامعه و تقويت روند ملتسازي (Nattion _ building) و هويتسازي (indentity making) از طريق انتقال رفتارها، احساسات و ارزشهاي ملي به فرد و منطبق ساختن آن با محيط اجتماعي و بزرگ جلوه دادن خطر فلسطينيان و تبليغ وجود خط دائمي از سوي اعراب و مسلمانان و همچنين بزرگنمايي مظلوميت قوم يهود، سعي كرده با قرار دادن و درگير كردن يهوديان در نهادهاي نظامي و امنيتي در قالب نيورهاي احتياط و دائم، به تقويت توان دفاعي اين رژيم و مشروعيت بخشي به آن بپردازد. در حاليكه عدم توانايي ارتش صهيونيستي در كنترل و مقابله با فعاليتها و اقدامات گروههاي مقاومت فلسطيني از جمله پرتاب راكتهاي دستساز، علميات استشهادي و چريكي و همچنين شكست اسطورهاي ارتش اين رژيم در نبرد 33 روزه، ضعف و عدم كارايي ارتش را در برقراري آرامش و امنيت جامعه صهيونيستي بيش از پيش نشان دارد. مقابله مستمر با فلسطينيان و حضور دائمي ارتش صهيونيستي در آينده با تضعيف ارزش خدمت و عدم روحيه مردمي براي خدمت در ارتش مواجه خواهد شد كه اين امر با توجه به جايگاه نيروهاي احتياط در بدنه ارتش، اسيبپذيري ارتش صهيونيستي را دو چندان خواهد كرد.
[b]_ شكاف بين نسلها:[/b]
تفاوت چشمگير در نگرش نسل اول و سوم جامعه صهيونيستي به ايدئولوژي صهيونيسم و دفاع از رژيم حاكم از جمله عوامل ديگري است كه در تقويت و يا تضعيف انگيزه و روحيه خدمت در ارتش رژيم صهيونيستي تاثيرگذار است. توجه نسل جديد جوانان يهودي ساكن در اراضي اشغالي به رفاه طلبي باعث شده تا انگيزه جوانان صهيونيست براي جنگيدن با هدف حفظ موجوديت اين رژيم آن هم پس از گذشت 60 سال از تاسيس آن، كاهش يابد.
[b]هـ )راهبردهاي نامتقارن گروههاي مقاومت عليه اسرائيل: [/b]
چنانكه گفته شد در تعريف جنگ نامتقارن، بر بهرهبرداري از نقاط آسيبپذير دشمن، به كارگيري رويكردهاي غيرقابل پيشّيني يا غيرمتعارف از طريق روشها و ابزار غيرقابل انتظار يا مبتكرانه تاكيد ميشود.
با نظر به ويژگي و مشخصه اصلي جنگ نامتقارن مبني بر هدف قرار دادن عزم و اراده دشمن، گروههاي مقاومت فلسطيني مي توانند با تكيه بر توانمنديهاي خود، شناخت نقاط آسيبپذير رژيم صهيونيستي و اتخاذ روشها و تاكتيكهاي نامتقارن، عملياتي مستمر و دائمي عليه اين رژيم به راه انداخته و عزم و اراده رژيم صهيونيستي در صحنه درگيري را مورد تهديد و چالش جدي قرار دهند. بدين منظور در ادامه به بررسي راهبردها و تاكتيكهاي نامتقارن عملياتي مورد استفاده گروههاي مقاومت فلسطيني عليه رژيم صهيونيستي ميپردازيم.
جايگاه عمليات و جنگ رواني: با توجه به جايگاه عمليات رواني در جنگ نامتقارن، تاكتيكهايي كه ميتواند توسط گردانهاي مقاومت در جنگ و يا عمليات رواني عليه رژيم صهيونيست به كار برده شود، به صورت زير قابل طرح است:
تخريب روحيه و انگيزههاي اشغالگري در سطح جامعه صهيونيستي از طريق ايجاد و تداوم ناامني در مراكز غيرنظامي.
- به كارگيري شيوههاي عملياتي غافلگيرانه براي تخريب روحيه مبارزه در نزد نيروهاي نظامي.
- تأثيرگذاري بر روند تدوين تاكتيكها و استراتژيهاي دشمن از طريق تعدد جبهههاي درگيري.
- كاهش روحيه مبارزه در ميان سربازان و غيرنظاميان اسراييلي از طريق بزرگنمايي چالشها و گسستهاي جامعه صهيونيستي.
- رسانهاي كردن نارضايتيهاي يهوديان به دليل شكافها و مشكلات مذهبي، قومي، اجتماعي، سياسي، اقتصادي، امنيتي و غيره در جامعه صهيونيستي و بزرگنمايي نقطه ضعفهاي رژيم صهيونيستي در پاسخگويي به مشكلات موجود.
- تعميق شكافها و اختلافات در ميان مقامات نظامي و سياسي رژيم صهيونيستي از طريق ناكام گذاشتن راهبردهاي خشونت آميز و حذفي
- مختل كردن سيستمهاي اطلاعاتي و امنيتي در كليه سطوح رژيم صهيونيستي
- رسانهاي كردن مظلوميت ملت فلسطين و تجاوز و اشغالگري رژيم صهيونيستي در افكار عمومي داخلي، منطقهاي و بين المللي
- كسب پشتيباني فكري يا عملي كشورهاي بيطرف.
- نمايش قدرت گردانهاي مقاومت و نقاط ضعف ارتش صهيونيستي در مقابله با آن در منظر افكار عمومي جامعه صهيونيستي.
- تضعيف ارزش خدمت و روحيه مردمي براي خدمت در ارتش رژيم صهيونيستي از طريق تداوم انتفاضه و اقدامات مبارزاتي مستمر و دائمي در سراسر مناطق اشغالي.
- استمرار تهديدات دائمي از سوي مقاومت جهت تعميق بحران هويتي در رژيم صهيونيستي
- ايجاد اميد مقاومت در شهروندان عرب-اسراييلي و پشتيباني روحي از آنها.
[b]*2-تاكتيكهاي عملياتي:[/b]
[b]- اصل دفتر متحرك:[/b] به علت فقدان عمق استراتژيك و شرايط جغرافيايي و طبيعي نامناسب گروههاي مقاومت كه فعلا به لحاظ شرايط سياسي و امنيتي، فقط در نوار غزه توان عملياتي دارند با توجه به سيطره حماس به غزه راهبرد دفاع متحرك كه مبتني بر تحرك و جابه جايي نيروها و ادوات جنگي در طول خطوط درگيري است، ميتواند در سطحي كوچكتر به عنوان استراژي مقاومت در نبردهاي پراكنده با نيروهاي نظامي صهيونيست به كار گرفته شود.
[b]- افزايش عمليات چريكي:[/b]گروههاي مقاومت فلسطيني ميتوانند با سازماندهي مناسب و آموزش كافي مبارزان فلسطيني، توان عملياتي خود را براي انجام عمليات چريكي افزايش دهند. مقاومت با انجام عمليات چريكي متعدد و غافلگيرانه در پستهاي ايست و بازرسي و يا پايگاههاي نظامي در دسترس (نظير پايگاههاي اطراف غزه) مي تواند رژيم صهيونيستي را وارد يك جنگ فرسايشي نمايد.
[b]- جنگ فرسايشي:[/b] با توجه به عدم استقبال رژيم صهيونيستي از ورود به جنگ فرسايشي و طولاني شدن بحران در مناطق اشغالي، گروههاي مقاومت با افزايش و استمرار عمليات موشكي و چريكي و همچنين انجام عمليات موشكي و چريكي و همچنين انجام عمليات شهادتطلبانه در مناطق اشغالي 1948، ميتوانند ارتش صهيونيستي راوارد يك جنگ فرسايشي نمايند.
[b]- استفاده از عنصر فريب و غافلگيري[/b] در عمليات با قابليت جابجايي سريع تيمهاي عملياتي.
[b]- پراكنده سازي وانحراف[/b] در صحنه درگيري جهت فرسايش توان رزمي و تضعيف روحيه سربازان اسراييلي.
[b]- ربودن سربازان اسراييلي: [/b]تجربه حزب الله و نيروهاي مقاومت فلسطيني در به اسارت گرفتن سربازان اسراييلي ثابت كرد كه اين كار به عنوان يك اقدام موفقيت آميز از سوي گروههاي مبارز فلسطيني مي تواند به كسب امتيازات سياسي و نظامي از مقامات رژيم صهيونيستي بينجامد.
[b]- لزوم تمركز بر تمرينات[/b] و رزمايشات نظامي در دوران آتش بس در نوار غزه به عنوان بخشي از جهاد نظامي.
[b]- افزايش برد راكتهاي مقاومت[/b] و استمرار پرتاب آنها به سوي نقاط مهم و تأثيرگذار.
[b]- جنگ شبكهاي: [/b]سازماندهي تيمها و واحدهاي كوچك عملياتي جهت انجام عمليات پراكنده و ايجاد جبهههاي درگيري مختلف براي غافلگيري و سردرگمي نيروهاي نظامي رژيم صهيونيستي.
[b]- افزايش عمليات شهادت طلبانه[/b] در پست هاي ايست و بازرسي، پايگاههاي نظامي، اماكن عمومي و شهركهاي صهيونيست نشين.
[b]- جنگ اطلاعاتي: [/b]گردانهاي مقاومت با طراحي سيستم اطلاعات و ضد اطلاعات پيشرفته و پيچيده ميتوانند علاوه بر كسب اطلاعات از ارتش رژيم صهيونيستي با حفظ اطلاعات و اسرار نظامي خود اعم از تجهيزات، تسليحات، نفرات، سازماندهي و مهارتهاي جنگي و رزمي رزمندگان، ارتش صهيونيستي را در يك سردرگمي اطلاعاتي قرار دهند.
[b]*و)تأثير تهديدات نامتقارن گروههاي فلسطيني بر رژيم صهيونيستي: [/b]
[b]بعد سياسي-امنيتي: [/b]
عليرغم مقابله تشكيلات خودگردان با گروههاي مبارز و مواضع پيشگيرانه آن عليه مقاومت و همچنين فقدان شرايط و فضاي سياسي مناسب براي فعاليتهاي سياسي گروههاي مبارز عليه رژيم صهيونيستي گروههاي مقاومت ميتوانند با تداوم فعاليتهاي مبارزاتي خود عليه اسراييل نا امن كردن مناطق اشغالي و توسعه تهديدات داخلي عليه امنيت اسراييل، ضريب امنيت رژيم صهيونيستي رابه طور قابل ملاحظهاي كاهش دهند. به رغم توان نظامي و دفاعي پيشرفته رژيم اشغالگر رژيم صهيونيستي نتوانسته راهبرد مشخصي براي ممانعت از اقدامات گروههاي مقاومت از جمله پرتاب راكت و عمليات شهادت طلبانه اتخاذ نمايد.اين عامل باعث ميشود تا با تداوم مقاومت علاوه بر بي اعتباري ارتش صهيونيستي در ميان يهوديان كارآمدي ساختار و نظام سيايس رژيم صهيونيستي نيز آشكار شود.
[b]2)بعد اجتماعي و فرهنگي:[/b]
گروههاي مقاومت ميتوانند با آماده سازي روحي و رواني، جامعه فلسطيني از طريق فرهنگ سازي و جامعه پذيري، روحيه مقاومت را به عنوان شيوه زندگي و تفكر فلسطيني برپايه ايستادگي در برابر رژيم صهيونيستي تحت يك وظيفه ملي و الهي در جامعه فلسطيني تقويت نمايند. بر اين اساس مقاومت فلسطين باتكيه بر روحيه مقاومت و شهادت طلبي به عنوان تنها راه پيروزي با وارد ساختن هزينههاي جاني و مالي بر يهوديان علاوه بر تقويت بي اعتمادي يهوديان نسبت به كفايت و درايت رهبران و دولت صهيونيستي تشكيك و ترديد در ايدئولوژي صهيونيسم، بحران هويتي و بروز شكافهاي اجتماعي-فرهنگي عميقي را در جامعه صهيونيستي را تقويت ميكند كه در بلندمدت امنيت اجتماعي و هويت و روحيه ملي جامعه صهيونيستي را مورد تهديد قرار خواهد داد.
[b]3)بعد اقتصادي:[/b]
نيروهاي مقاومت از دو طريق ميتوانند بر اقتصاد رژيم صهيونيستي تأثيرگذار باشند. نخست با ايجاد ناامني و شرايط جنگي مستمر در اراضي اشغالي تا بدين وسيله بيشتر منابع اقتصادي اين رژيم صرف هزينههاي نظامي شود و حوزه هاي اقتصاد داخلي تأسيسات، فعاليت هاي تجاري و توريستي و غيره با بحران و چالش رو به رو شوند.
دوم در حوزه اقتصاد خارجي رژيم صهيونيستي با حاكم شدن فضاي ناامني و بحران در جامعه صهيونيستي تجارت خارجي اين رژيم در بعد صادرات و واردات و همچنين نرخ سرمايه گذاري خارجي دچار بحران خواهد شد.
[b]ز) موانع و چالش هاي پيش روي مقاومت:[/b]
گروههاي مقاومت براي تداوم و استمرار اقدامات مبارزاتي خود عليه رژيم صهيونيستي در صحنه درگيري با مشكلات و چالش هايي رو به رو خواهند بود كه در ذيل به هر كدام از اين موانع و مشكلات اشاره خواهد شد.
1- درگيري هاي ميان گروههاي فلسطيني موجب مي شود تا از ميزان تمركز نيروهاي مقاومت بر عامل خارجي، يعني دشمن صهيونيستي كاسته شود.
2- تشكيلات خودگردان و در رأس آن ابومازن به علت مواضع سازشكارانه، مانعي جدي در برابر مقاومت و اقدامات مبارزاتي گروههاي مقاومت در صحنه فلسطين مي باشد.
3- شرايط جغرافيايي و نظامي فلسطين براي گردانهاي مقاومت به دليل قرار گرفتن آن در محاصره وتحديدات امنيتي صورت گرفته از سوي رژيم صهيونيستي و همچنين تشكيلات خودگردان نامناسب است.
4- پذيرش آتش بس در پارهاي از مواقع ميتواند به عنوان يك عامل كاهنده در اقدامات مبارزاتي گروههاي مقاومت محسوب مي شود.
5- واكنش تند و نامتناسب رژيم صهيونيستي نبست به اقدامات گروههاي مقاومت، كه اغلب متوجه جامعه فلسطيني است مانعي ديگر در برابر مقاومت مي باشد.
6- عدم توانايي لجستيكي گردانهاي مقاومت در صحنه درگيري.
7- عدم برخورداري گردانهاي مقاومت از توانمنديهاي تسليحاتي پيشرفته به دليل شرايط محاصره.
[b]*نتيجه گيري: [/b]
حزب الله لبنان با اتخاذ راهبرد نبرد نامتقارن توانست در جنگ 33 روزه ضريب امنيت ملي رژيم صهيونيستي را در كليه ابعاد نظامي، سيايس، اجتماعي و اقتصادي مورد تهديد و چالش قرار دهد.
در صحنه درگيري فلسطين، گروههاي مقاومت به دليل عواملي چون جغرافيايي سياسي- نظامي نامناسب، عدم شرايط و فضاي مناسب سياسي براي حضور در عرصه سياسي فلسطين، كنترل و تدابير تشديد امنيتي از سوي رژيم صهيونيستي ضعف در توانمنديهاي نظامي، مقابله و تحديد اقدامات مبارزاتي از سوي تشكيلات خدگردان و از همه مهمتر عدم تقارن در كليه سطوح و ابعاد نظامي، سياسي، اجتماعي و اقتصادي با رژيم صهيونيستي، نميتوانند استراتژي جنگ نامتقارن را در كليه سطوح آن يعني نظامي، سياسي، امنيتي، اجتماعي و اقتصادي به عنوان راهبرد خود در مبارزات ضد صهيونيستي مورد استفاده قرار دهند.
با نظر به شرايط گروههاي مقاومت، سطح نظامي- عملياتي راهبرد نامتقارن در ابعاد عمليات رواني و تاكتيكي، مي تواند سطح جديدي از تهديدات رابه عنوان استراتژي مقاومت فلسطين عليه رژيم صهيونيستي مورد استفاده قرار دهند.
با نظر به شرايط گروههاي مقاومت، سطح نظامي- عملياتي راهبرد نامتقارن در ابعاد عمليات رواني و تاكتيكي، ميتواند سطح جديدي از تهديدات را به عنوان استراتژي مقاومت فلسطين عليه رژيم صهيونيستي به كار گيرد.
باتوجه به آسيب پذيريها و چالشهاي دروني رژيم صهيونيستي نظير بحران هويتي، گسستهاي قومي، اجتماعي، فرهنگي و سياسي، كاهش و تضعيف روحيه ملي و بياعتمادي يهوديان نسبت به ارتش، مقاومت فلسطين با افزايش و استمرار اقدامات و فعاليتهاي مبارزاتي خود عليه اين رژيم مي تواند با ايجاد نا امني و جنگ رواني، امنيت ملي رژيم صهيونيستي را به طور جدي به چالش بكشد.
[b]*مصطفي نظري [/b]
[b]پينوشتها: [/b]
1- عليرضا فرشچي، عمليات رواني و جنگ نامتقارن، فصلنامه علمي-پژوهشي عمليات رواني- سال اول، شماره دوم، تابستان 1382
2- كنت مكنزي، جنگ نامتقارن، مترجم عبدالمجيد حيدري و محمد تمنايي، (تهران) انتشارات دانشكده فرماندهي و ستاد دوره عالي جنگ سپاه پاسداران) 1382، صص 12-14
3- استيون منز داگلاس جانسون، نامتقارن و راهبرد نظامي آمريكا، مترجم محمدمهدي تمنايي، فصلنامه مطالعات دفاعي و امنيتيف سال سيزدهم شماره چهل و پنجم، زمستان 1385
4- مكنزي، همان ص 8
5- مكنزي، همان 6
6- فرشچي ، همان
7- مكنزي، همان، صص 12 و 13
8- فرشچي، همان
9- مكنزي، همان ص 15
10- فرشچي، همان
11- استون منز- داگلاس جانسون، نامتقارني و راهبرد نظامي آمريكا، محمد محمدي تمنايي، فصلنامه مطالعات دفاعي و امنيتي، سال سيزدهم، شماره چهل و پنجم. زمستان 1385
12- علي ايماني، نبرد نامنتقارن؛ راهبردهاي نيروي هوايي ايران، گزارشها و تحليلهاي نظامي-راهبردي سال چهارم، شماره چهل و دوم، اسفند 1382
13- سيدجلال دهقاني فيروزآبادي، جنگ نامتقارن لبنان و امنيت ملي اسراييل
14- همان
15- الضي بشري الضي، اسراييل و استراتيجه الرعب و الصدمه» الخليج 21/7/2006
16- سيدجلال دهقاني فيروزآبادي، همان
17- الامارات اليوم، «المقاومه البنيانيه مفاجاه ادهشت العالم»، 16/8/2006
18- سيدجلال دهقاني فيروزآبادي، همان
19- مسعود اسدالهي، از مقاومت تا پيروزي، (تهران: انتشارات مؤسسه انديشه سازان نور، 1383)، ص 87
20- سيدجلال دهقاني فيروزآبادي، همان
21- مكنزي، همان، ص 6
22- عبدالرضا همداني، تأثير رواني موشكهاي قسام بر ساكنان شهركهاي صهيونيستي، فصلنامه علمي-تخيلي عمليات رواني- سال پنجم، شماره هفدهم، پاييز 1386
23- همان
24- عبدالرحمن عالم، بنيادهاي علم سياسي (تهران-نشر ني، 1373)، ص 97
25- يديعوت آحرونوت 4/10/2003
26- ها آرتص 9/4/2006
27- دكتر محمدرضا دهشيري، روند جامعه پذيري نظامي در اسراييل، فصلنامه مطالعات فلسطين، مؤسسه تحقيقات و پژوهشهاي سياسي- علمي ندا- سال اول شماره اول- پاييز 1378
28- همان
29- معاريو 10/4/2007
30- المصدر استراتژيك 1/1/2008
31- فتانه غلامي، جايگاه عمليات چريكي و موشكي در استراتژي مبارزاتي فلسطينيها، مؤسسه تحقيقات و پژوهشهاي سياسي-علمي ندا 1386
32- خبرگزاري غيررسمي معا 22/8/2008
33- همان، 30/8/2006
34- البيان، 22/8/2006
35- فتانه غلامي، همان
[b]منبع : خبرگزاري فارس[/b] -
با سلام خدمت همه دوستان گرامي
بهرهگيري از رويكرد جنگ نامتقارن ميتواند امنيت ملي رژيم صهيونيستي را در سطوح سياسي، نظامي، اجتماعي و اقتصادي مورد تهديد قرار دهد. اين مقاله با نگاهي علمي تلاش دارد ابعاد اين فرضيه را با عنايت به الگوي جنگ33روزه مورد بررسي قرار دهد.
[b]**امكانسنجي بهرهبرداري از الگوي جنگ نامتقارن در مبارزات گروه هاي مقاومت فلسطيني (با تأكيد بر راهبرد حزبالله در جنگ 33 روزه) [/b]
[b]*مقدمه: [/b]
همزمان با ورود به قرن بيست و يكم، دولتها با پيچيدگي برنامهريزي براي دفاع و امنيت مواجه شدهاند. جهاني شدن اطلاعات و ارتباطات حوزه نظامي را نيز تحت تأثير جدي قرار داده است. بر اين اساس رويكرد جنگ نامتقارن - به عنوان نسل جديدي از جنگ و درگيري - بيشتر از آنكه ناشي از مؤلفههاي نظامي و دفاعي باشد برخاسته از تغيير در عوامل سياسي، اقتصادي، اجتماعي، فرهنگي، مذهبي و ايدئولوژيكي است كه به مثابه الگوي جديدي از نبرد در ادبيات نظامي جهان امروز تجلي پيدا كرده است.
در يك جنگ نامتقارن، طرفي كه از نظر قدرت نظامي ضعيفتر است، با مهارت خاص و به صورت غافلگيرانه، طوري منابع محدود خود را به كار ميگيرد كه كاستيها و نقاط ضعفش را در برابر طرف قوي جبران كند.
جنگ 33 روزه ميان اسرائيل و حزبالله نماد بارزي از الگوي نبرد نامتقارن است. نيروي مقاومت حزبالله توانست با اتخاذ راهبرد نيز نامتقارن و بكارگيري روشها و تاكتيهكهاي عملياتي ابتكاري و غافلگيرانه، هيمنه ارتش اسرائيل را فرو ريزد.
اين مقاله با الگوگيري از راهبرد و استراتژي نامتقارن حزبالله در جنگ 33 روزه، درصدد امكانسنجي اجراي الگوي جنگ نامتقارن در مبارزات فلسطيني است.
بدين منظور با طرح مجموعهاي از سؤالات اصلي، فرعي و فرضيه به ارزيابي مسئله مورد اشاره خواهيم پرداخت.
[b]*سؤال اصلي:[/b] آيا گروههاي مقاومت فلسطيني ميتوانند در مبارزات ضدصهيونيستي خود از راهبرد جنگ نامتقارن استفاده كنند؟
[b]*سؤالات فرعي:[/b]
1- فرآيند تأثيرگذاري تهديدات نامتقارن گروههاي مقاومت فلسطيني بر امنيت رژيم صهيونيستي چگونه است؟
2- مبارزات گروههاي مقاومت بر كدام يك از ابعاد سياسي، نظامي، اقتصادي، فرهنگي و اجتماعي رژيم صهيونيستي تأثير بيشتري خواهد داشت؟
[b]*فرضيه: [/b]با توجه به آسيبپذير بودن شرايط امنيتي رژيم صهيونيستي و نقاط ضعف آن در ابعاد گوناگون، بهرهگيري از رويكرد نظامي - عملياتي جنگ نامتقارن با تأكيد بر ابعاد رواني و تاكتيكي ميتواند امنيت ملي اين رژيم را در سطوح سياسي، نظامي، اجتماعي و اقتصادي مورد تهديد قرار دهد.
[b]**الف) مباني تئوريك جنگ نامتقارن: [/b]
جنگ نامتقارن كه امروزه در سطوح استراتژي، عمليات، تاكتيك، تكنيك، ابزار و شيوه نبرد، مورد توجه كارشناسان و صاحبنظران نظامي قرار گرفته، بيش از يك دهه است كه در ادبيات سياسي و نظامي غرب مطرح شده است. از جمله دلايلي كه باعث شده اين مفهوم در كانون توجه قرار گيرد، فروپاشي نظامي دو قطبي به طور عام و تبديل شدن آمريكا به عنوان قدرتي هژمون است.
هر چند كه مفهوم جنگ نامتقارن به تازگي در ادبيات نظامي غرب و آمريكا وارد شده اما مطالعه تأليفات تاريخي، درباره جنگها نشان ميدهد نه تنها راهبرد جنگ نامتقارن در طول ادوار گذشته نفي نگرديده، بلكه به تدريج در منازعات و درگيريها به نسبت توسعه سلاحها و تاكتيكهاي جنگي، تمايل به استفاده از اين راهبرد بسط و گسترش نيز يافته است. مروري بر انديشههاي «سون تزو»، متفكر بزرگ چيني، در كتاب «هنر جنگ» و يا گفتههاي «ماكياول» در كتاب «خطابهها» گوياي اين مطلب است.
[b]*1) تعريف جنگ نامتقارن: [/b]
در حوزه مفاهيم امور نظامي و امنيت ملي، جنگ نامتقارن با پنج مشخصه اصلي قابل طرح است كه عبارتند از: عمليات، سازماندهي، انديشهورزي متفاوت از دشمن به منظور به حداكثر رساندن برتريهاي خودي، بهرهبرداري از نقاط ضعف دشمن و به دست گرفتن ابتكار عمل يا به دستآوردن آزادي عمل بيشتر.
جنگ نامتقارن رويكردي است كه در آن بازيگر نامتقارن با هدف تضعيف عزم و اراده رقيب قدرتمند خود و به منظور دستيابي به اهداف استراتژيك، نقاط ضعف و آسيبپذير طرف مقابل را مورد هدف قرار ميدهد.
مهمترين مطالعهاي كه در دوران معاصر در خصوص جنگ نامتقارن صورت گرفته، گزارش نشريه جونيت استراتژيك رويو در سال 1999 ميباشد. اين گزارش تحت عنوان رويكردهاي نامتقارن در جنگ، با الگو قرار دادن آمريكا، مينويسد: «گروهها و بازيگران تروريست، رويكردهاي نامتقارني را به منظور غلبه يا تضعيف توانمندي آمريكا به كار گرفتهاند كه اين كار يا با توسل به نقاط ضعف و آسيبپذير آمريكا و يا استفاده از شيوههايي صورت ميگيرد كه با شيوههاي عملياتي مورد انتظار آمريكا متفاوت است. رويكردهاي نامتقارن بيشتر بدنبال تأثيرات رواني عمده مانند؛ شوك و يا سردرگمي است كه باعث اختلال در ابتكار، نوآوري و آزادي در عمل و اراده ميشود.
شيوههاي نامتقارن مستلزم ارزيابي و شناخت نقاط آسيبپذير دشمن است. رويكردهاي نامتقارن اغلب با نوآوري، تاكتيكهاي غير متعارف و سلاح يا فناوريهاي همراه است كه ميتوان آنها را در تمامي سطوح جنگي (سطوح استراتژيك، عملياتي و تاكتيكي) و در طيفهاي مختلف عمليات نظامي بكار برد».
به هر حال، كاربست الگوي جنگ نامتقارن، طيف وسيعي از فرصتهاي متنوع را فراروي فرماندهان نظامي در سطوح مختلف جنگ قرار ميدهد و به همان اندازه، تهديد، ترديد و وحشت را به اردوگاه طرف مقابل وارد ميكند، چرا كه با ابتكار عمل، اقدامات غيرمنتظره، ابزار نامرسوم، غافلگيري، فريب و اراده پولادين، ميتوان سر رشته امور را از مدار پيشبينيهاي مبتني بر استراتژي رقيب خارج ساخت و انسجام و هماهنگي در راهبردهاي دو را از هم گسيخت.
[b]*2) ويژگيهاي جنگ نامتقارن[/b]
جنگ نامتقارن داراي مجموعه ويژگيهاي است كه در ادامه به آنها اشاره خواهد شد.
[b]1-2) تضاد منافع:[/b] هر مطالعهاي درباره تهديدات نامتقارن بايد با اساسيترين اصل عدم تقارن يعني «تضاد منافع» آغاز شود. جدول شماره 1 اين حقيقت را آشكار ميسازد كه بزرگترين انگيزه براي استفاده از رويكردهاي نامتقارن، از يك تضاد واقعي يا ذهني نشأت ميگيرد. وقتي منافع حياتي يك كشور ضعيف، با منافع حياتي يك كشور قدرتمند در تضاد قرار ميگيرد، طرف ضعيف بيشترين انگيزه را براي استفاده از رويكردهاي نامتقارن خواهد يافت.
2-2) عمليات رواني: عمليات رواني در جنگ نامتقارن جايگاه ويژهاي دارد، چرا كه هدف جنگ نامتقارن، تضعيف اراده رقيب است و اين به عنوان يك بعد روانشناختي در جنگ نامتقارن به شمار ميآيد. به عبارت ديگر اغلب منظور از اقدامات نظامي، عملياتي و تاكتيكي صورت گرفته در چارچوب الگوي جنگ نامتقارن، دست يافتن به نتايج رواني -استراتژيك است.
[b]3-2) تضعيف اراده دشمن:[/b] هدف قرار دادن اراده دشمن از جمله مشخصههاي اصلي جنگ نامتقارن است. در رويكرد نامتقارن با استفاده از خلاقيت، نبوغ جنگي و ابتكار عمل در صحنه جنگ، ميتوان استراتژي جنگي طرف برتر را با ناكامي روبرو كرده و در نتيجه از نظر سختافزاري و نرمافزاري يأس و نااميدي را بر ارودگاه رقيب تحميل كرد.
[b]4-2) فريب و غافلگيري: [/b]از جمله اقدامات نظامي مؤثر و بسيار حياتي در جنگ نامتقارن، بهره جستن از اصل غافلگيري و فريب است. مبناي اين دو اصل داشتن اطلاعات كافي و مناسب از دشمن و دريغ كردن اطلاعات واقعي از وي است. انحراف دشمن از كانون توجه و هدف جنگ نامتقارن و غافلگير كردن او در محيطي كه انتظار آنرا نداشته است موجب سلب ابتكار عمل و ايجاد سردرگمي در دشمن ميشود.
[b]5-2) چندي بعدي بودن جنگ نامتقارن:[/b] كارآيي جنگ نامتقارن فقط در سطح نظامي نيست بلكهدر سطوح غيرنظامي هم كاربرد دارد كه استفاده از جنگ رسانهاي، اقتصادي، سياسي، فرهنگي، اطلاعاتي و رواني از جمله آنهاست.
[b]6-2) دستيابي به تأثير استراتژيك در كليه سطوح جنگي:[/b] رويكردهاي نامتقارن، در كليه سطوح جنگ (استراتژيك،عملياتي و تاكتيكي) بكار برد. ميشود، اما نبايد از نظر دور داشت كه حتي مؤثرترين رويكردهاي نامتقارن، فارغ از سطوح جنگي خود بدنبال تأثيرگذاري استراتژيك هستند. اين بدان معناست كه ممكن است يك ابهام معنايي ميان سطح يك اقدام و سطح تأثير آن وجود داشه باشد، اما هدف بازيگر نامتقارن، تأثيرگذاري در بالاترين سطح ممكن است.
[b]7-2) اصل نيابتي:[/b] بازيگر نامتقارن ميتواند به نيابت و براساس اهداف و منافع يك يا چند دولت حامي وارد جنگ با دولتي ديگر شود.
[b]*3) گونهشناسي رويكردهاي نامتقارن: [/b]
حداقل شش گونه رويكرد نامتقارن در عرصه امنيت ملي و جنگ مطرح است كه در زير به شرح و توضيح آنها ميپردازيم:
[b]1-3) عدم تقارن در شيوهها:[/b] در اين شكل از رويكرد نامتقارن، به شيوهها و روشها توجه ميشود و عمدتاً به بررسي مفاهيم عملياتي يا دكترينهاي تاكتيكي متفاوت از رقيب ميپردازد. نتايج اين رويكرد را ميتوان در جنگ چريكي و پارتيزاني مشاهده نمود.
[b]2-3) عدم تقارن در فناوري:[/b] اين عدم تقارن در جنگهاي ميان يك بازيگر پيشرفته و قدرتمند با يك بازيگر ضعيف و توسعه نيافته مشاهده ميشود.
[b]3-3) عدم تقارن در اراده،[/b] اينگونه كه عدم تقارن، زماني اهميت پيدا ميكند كه جنگ و درگيري، عليرغم تهديد بقا و منافع حياتي يكي از طرفين، تأثير چنداني بر منابع حياتي طرف مقابل نداشته باشد.
[b]4-3) عدم تقارن در هنجار:[/b] زماني كه ميان طرفين درگيري از نظر معيارهاي اخلاقي و منطقي جنگ، تفاوتهاي قابل ملاحظهاي وجود داشته باشد، اينگونه از عدم تقارن بوجود ميآيد. در چنين وضعيتي ممكن است بازيگر نامتقارن براي دستيابي به اهداف خود - حتي در سطح تاكتيكي - مرتكب اعمالي مغاير با قوانين جنگي و اخلاقي شود.
[b]5-3) عدم تقارن سازماني:[/b]در اين نوع از رويكرد نامتقارن، بازيگر متقارن در برابر دشمني، فاقد سازماندهي و فرماندهي منسجم و منظم قرار ميگيرد. در چنين رويكردي از جنگ نامتقارن، ارتشهاي كلاسيك با دشمنان فروملي روبرو ميشوند كه به جاي تشكيل هرم و سلسله مراتب سازماني، داراي تشكيلاتي شبكهاي و نامتقارن هستند.
[b]6-3) عدم تقارن پايداري:[/b] عدم تقارن در مدت زمان پايداري، ارتباط نزديكي با عدم تقارن ارادي دارد و اغلب در درگيريهاي ايدئولوژيك و فرهنگي نمود پيدا ميكند. نكته حائز اهميت در اين گونه از عدم تقارن آن است كه در جنگهايي قابل مشاهدهاند كه يكي از طرفين حساسيت بيشتري نسبت به پايان سريعتر جنگ داشته باشد. به عبارت ديگر اين گونه از عدم تقارن، هنگامي روي ميدهد كه يكي از طرفين درصدد طولاني كردن جنگ براي ممانعت از تحقق اهداف طرف مقابل در كوتاهمدت است.
[b]4*) سطوح عدم تقارن:[/b]
رويكردهاي نامتقارن در سطوح متفاوتي قابل استفاده هستند كه در ادامه به بررسي آنها ميپردازيم.
[b]1-4) سطح استراتژيك - سياسي: [/b]بكارگيري رويكرد نامتقارن در سطوح سياسي - استراتژيك، به منزله به كارگيري روشها، ابزار و وسايل غيرنظامي براي كسب برتري نظامي است. با توجه به پيامدهاي جهانيسازي، برقراري ارتباط نزديكتر ميان كشورها و حساستر شدن آنها نسبت به فشارهاي سياسي خارجي، اين سطح از رويكرد نامتقارن، اهميت خاصي يافته است.
[b]2-4) سطح استراتژيك - نظامي:[/b] بكارگيري رويكرد نامتقارن در سطوح استراتژيك نظامي، نوعي از راهبرد نظامي است كه درصدد بكارگيري شيوهها و اصول نامتقارن به عنوان يك اقدام فرعي براي پيشبرد جنگ متقارن است.
[b]3-4) سطح نظامي - عملياتي: [/b]اين سطح از عدم تقارن، رايجترين شكل رويكرد نامتقارن است. در اين سطح، بازيگر نامتقارن با بهرهگيري از ابزارها و شيوههاي مختلف عملياتي، جهت مقابله يا خنثي نمودن برتري و تفوق بازيگر قوي، وارد عمل ميشود.
[b]*5) ابعاد عدم تقارن: [/b]
از آنجايي كه رويكرد نامتقارن، در تمامي سطوح استراتژيك، عملياتي و تاكتيكي جنگ كارآيي دارد،داراي ابعاد مختلفي است. جنگ نامتقارن ميتواند در قالب صورتهايي چون:مثبت يا منفي، كوتاهمدت يا بلندمدت، ماهرانه يا غيرماهرانه، پراكنده يا هماهنگ و... صورت پذيرد. همچنين رويكرد نامتقارن هر دو بعد فيزيكي و رواني جنگ را در بر ميگيرد.
[b]**ب) جنگ نامتقارن؛ الگوي حزبالله در جنگ 33 روزه [/b]
براساس تمهيدات نظري، پيشين، ميتوان نبرد 33 روزه رژيم صهيونيستي و حزبالله لبنان را يك جنگ نامتقارن تمام عيار دانست. چرا كه كليه ابعاد، اشكال و سطوح عدم تقارن در جنگ 33 روزه مشهود بود.
در جنگ 33 روزه كمترين تقارن بين توان، ابزارها، راهبردها، تاكتيكها، اهداف، عناصر قدرت، سازماندهي و فرماندهي رژيم صهيونيستي و نيروي مقاومت حزبالله لبنان وجود داشت. اين رويارويي نظامي علاوه بر آنكه نابرابر و ناعادلانه بود، نبردي نامتقارن نيز به شمار ميرفت. در اين بخش به بررسي راهبرد نامتقارن حزبالله در جنگ سيوسه روزه جهت شناسايي روشهاي بكارگيري اين نوع از جنگ در مواجهه با رژيم صهيونيستي ميپردازيم.
[b]1) اشكال عدم تقارن ميان حزبالله و اسراييل در جنگ 33 روزه[/b]
[b]*2-1) عدم تقارن سازماني: [/b]
در اين نبرد، حزبالله لبنان به عنوان يك بازيگر غير دولتي داراي محدوديتها و نقطه ضعفهاي قابل پيشبيني، در مقابل رژيمي قرار گرفت كه از مكانيسمها و ابزارهاي حكومتي و ارتشي قدرتمند و فوقمدرن برخوردار بود.
[b]*2-1) عدم تقارن در شيوهها: [/b]
رژيم صهيونيستي به دليل عدم بهرهمندي از عمق استراتژيك، در جنگهاي پيشين خود با اعراب، از راهبردهاي بازدارندگي، برتري تكنولوژيك و تسليحاتي، حملات برقآسا، جنگ كوتاه مدت و برپا كردن جبهه درگيري در خاك حريف استفاده كرده است. اما حزبالله در صحنه نبرد بيش از آنكه از روشها و ابزارهاي سنتي و متداول نظامي استفاده نمايد، از شيوهها، تاكتيك و وسايل ابتكاري و حتي منحصر بفرد بهره برده و روشها و ابزارهايي را كه براي ارتش رژيم صهيونيستي ناشناخته و غافلگيركننده بود، به كار گرفت.
[b]*3-1) عدم تقارن در اراده: [/b]
در نبرد سيوسه روزه، رزمندگان حزبالله برپايه باورهاي ديني و آموزههاي شيعي با ارتش صهيونيستي مبارزه و مقابله ميكردند. براين اساس مؤلفههاي روحي و رواني، نقش تعيينكنندهاي در راهبرد و شيوه مبارزه حزبالله داشته است. نيروهاي مقاومت، مبارزه با رژيم صهيونيستي را نبرد حق عليه باطل دانسته و در اين راه، هزينهها و خطرات را به جان ميخريدند. تحميل تلفات و خسارات جاني و مالي به حزبالله نه تنها باعث تضعيف روحيه نيروهاي مقاومت نگرديد بلكه موجب تقويت عزم، اراده و انگيزه آنها براي ادامه مبارزه و جنگ شد. براي نمونه، شهادتطلبي برپايه باورها وآموزههاي شيعي، يك نوع پيروزي و ارزش براي نيروهاي مقاومت است. در حالي كه كشته شدن در جنگ براي سربازان صهونيست نه تنها قابل پذيرش نبود بلكه باعث تضعيف روحيه و عدم انگيزه آنان نيز ميشد.
[b]*4-1) عدم تقارن پايداري:[/b]
رژيم صهيونيستي استراتژي خود در جنگ 33 روزه را برپايه حملات برقآسا و كوبنده قرار داد تا بتواند در مدت زمان كوتاهي، بيشترين نتيجه را از آن خود سازد. اما در ادامه جنگ، مقاومت و عزم و اراده نيروهاي حزبالله سبب شد تا علاوه بر ممانعت رژيم صهيونيستي از دستيابي به اهداف از پيش تعيين شده خود، ادامه جنگ و طولانيتر شدن آن، ضريب تحمل، پايداري و خطرپذيري نظاميان و غيرنظاميان صهيونيست را كاهش داده و باعث فشارهاي رواني برجامعه صهيونيستي شود.
[b]*5-1) عدم تقارن فناوري: [/b]
رژيم صهيونيستي در جنگ سيوسهروزه از تفوق فناوري خود نسبت به امكانات حزبالله در زمينههاي مختلف راهبردي، نظامي،تكنولوژيك و عناصر و ابزار قدرت نهايت استفاده را كرد تا حزبالله را شكست دهد. در حاليكه حزبالله با تكيه بر نقاط ضعف ارتش صهيونيستي كوشيد تا كمبودها و ضعفهاي خود را در زمينه تسليحاتي و فناوري با اتكا بر توان پايداري، اراده و شيوههاي نامتقارن جنگ، جبران نمايد.
[b]**2) سطوح عدم تقارن: [/b]
در جنگ 33 روزه تمامي سطوح عدم تقارن، در تعارض ارتش صهيونيستي و حزبالله قابل مشاهده بود كه در زير به ارزيابي آنها ميپردازيم.
[b]1-2 عدم تقارن در سطح استراتژيك - نظامي:[/b] چنانكه گفته شد عدم تقارن، در اين سطح از مسئله بصورت تدوين و اجراي راهبرد نظامي متمايز و به كارگيري متفاوت مفاهيم، نظريهها و دكترينهاي جنگي بكار ميرود. رژيم صهيونيستي به عنوان يك بازيگر دولتي و بهرهمند از ارتش حرفهاي منظم و مجهز به تسليحات و فناوري نظامي پيشرفته و فوق مدرن، وارد جنگ شد. رژيم مذكور در جنگ سيوسه روزه استراتژي خود را بر پايه «تخريب قطعي» يا «انهدام همه جانبه» حزبالله قرارداد. رژيم صهيونيستي برپايه اصول بنيادين در راهبردهاي نظامياش همانند جنگهاي پيشين خو.د بر اصولي چون؛ بازدارندگي، حملات برقآسا، برتري تكنولوژيك و تسليحاتي، بردن جنگ به عمق خاك دشمن و تلاش براي پيروزي در كوتاهترين زمان، كوشيد تا با تخريب پايگاه نظامي، سياسي، اجتماعي و اقتصادي حزبالله و ايجاد رعب و وحشت در افكار عمومي لبنان، نتيجه جنگ را به سود خود كند. (19) اين در حالي بود كه حزبالله راهبرد كاملاً نامتقارن و نامتجانسي براي مقابله با اين رژيم اتخاذ كرده و برمبناي ماهيت فروملي خود، راهبرد نظامياش را در چارچوب جنگ چريكي و نامنظم، تدوين و محقق ساخت. حزبالله با كشاندن جنگ به عمق استراتژيك رژيم صهيونيستي و موشكباران مناطقي در عمق اراضي اشغالي، استراتژي خود را برپايه «دفاع متحرك همه جانبه» قرار داد. اين استراتژي كه داراي ابعاد و لايههاي مختلف عملياتي و تاكتيكي است، براي خنثيسازي استراتژي رژيم صهيونيستي در سطوح و ابعاد مختلفي به مرحله عمل درآمد.
[b]2-2) در سطح نظامي - عملياتي؛[/b] رزمندگان حزبالله با به كارگيري شيوهها و ابزارهاي جنگي ناشناخته و ابتكاري، ارتش صهيونيستي را متحير و غافلگير نمود. موشكاندازهاي متحرك، موشكاندازهاي ضدتانك و موشكهاي زمين به هوا از جمله تسليحاتي بودند كه از نظر كميت و كيفيت، ارتش صهيونيستي را غافلگير و ناتوان ساخت.
[b]3-2) در سطح استراتژيك - سياسي[/b] كه بر كاربرد روشها، ابزار و وسايل غيرنظامي براي كسب برتري نظامي تمركز دارد، رژيم صهيونيستي در روزهاي آغازين جنگ 33 روزه، كوشيد تا حزبالله را تروريست، آغازگر جنگ و متجاوز نشان دهد. رژيم صهيونيستي سعي كرد تا با قرباني نماياندن خود، علاوه بر دست يافتن به حمايت افكار عمومي بينالمللي، درصدد توجيه تهاجم گسترده و نامحدود خود به لبنان تحت عنوان دفاع از خود برآيد. همچنين براي محروم ساختن حزبالله از حمايت داخلي منطقهاي و اسلامي، تلاش كرد تا جنگ را فرقهاي و شيعي جلوه دهد. در اين رابطه رژيم صهيونيستي با تأييد بعضي از كشورهاي عرب موفق شد افكار عمومي را در سطح منطقه و بينالمللي تحت تأثير قرار داده و منحرف نمايد. اما با تشديد حملات هوايي و موشكي اين رژيم به مناطق غير نظامي، شرايط به نفع حزبالله تغيير يافت. بدين منظور مقاومت حزبالله با تدوين راهبرد عمليات رواني و به كارگيري فناوري اطلاعات، ارتباطات و استفاده بهينه از رسانههاي جمعي مخصوصاً شبكه ماهوارهاي المنار، عمق جنايات جنگي متجاوزان صهيونيست و مظلوميت ملت لبنان را به نمايش گذاشت. اقدامي كه نه تنها تاكتيك تبليغات جنگي رژيم صهيونيستي را خنثي كرد بلكه همدردي و حمايتهاي گسترده داخلي، عربي، اسلامي و حتي بينالمللي را براي حزبالله لبنان جلب نمود.
[b]**3) ابعاد استراتژي جنگ نامتقارن حزبالله در جنگ 33 روزه: [/b]
[b]1-3) بعد نظامي:[/b] (راهبرد دفاع متحرك همه جانبه) مهمترين اصل در استراتژي حزبالله تحرك و جابجايي نيروها و ادوات جنگي در طول خطوط جنگ و نبرد با ارتش رژيم صهيونيستي بود. نيروهاي مقاومت با تكيه بر تاكتيكهاي جنگ نامتقارن از قبيل جنگ و گريز شتابان، ساختار و سازمان شناور و تهاجم و تدافع همزمان، به دفاع و مقابله با ارتش صهيونيستي پرداخت. در راهبرد دفاع متحرك، زمين و پايگاههاي ثابت اهميت و نقش سنتي خود را از دست ميدهد. لذا حزبالله برپايه اين اصل توانست استفاده بهينه از تواناييها و امكانات خود، بيشترين استفاده را از نقاط ضعف و آسيبپذيريهاي رژيم صهيونيستي ببرد.
[b]1-1-3) اصل غافلگيري:[/b] اصل غافلگيري در راهبرد نظامي حزبالله به دو طريق تجلي يافت. نسخت، حزبالله با آغاز حمله به نيروهاي اسراييلي در روز 12 ژوئيه 2006 نسبت به اسراييل پيشدستي كرد. اين اقدام مقاومت، ارتش رژيم صهيونيستي را كه از ماهها قبل، تهاجم به لبنان و حزبالله را طراحي كرده بود، كاملاً غافلگير كرد. دوم، در ادامه جنگ و در صحنه نبرد، رزمندگان مقاومتف با به كارگيري شيوهها و ابزارهاي جنگي ناشناخته و ابتكاري، ارتش صهيونيستي را متحير و غافلگير كردند.
[b]2-1-3) جنگ فرسايشي:[/b] جنگ فرسايشي سومين اصل استراتژي نظامي حزبالله در جنگ 33 روزه به شمار ميرود. ايده و انديشه جنگ فرسايشي در عمليات چريكي، به مثابه خريد وقت و كسب زمان براي بقا و زنده ماندن به منظور ضربه زدن به دشمن در فرصت مناسب است. حزبالله تلاش كرد تا با استفاده از تاكتيك تحرك علاوه بر آنكه از انهدام كامل خود توسط ارتش صهيونيستي جلوگيري كند، بلكه با طولاني شدن جنگ، هزينههاي جبرانناپذيري را بر رژيم مذكور تحميل نمايد.
[b]3-1-3) جنگ اطلاعاتي:[/b] جنگ اطلاعاتي يكي ديگر از اصول و عناصر استراتژي نظامي حزبالله است. يكي از مهمترين ويژگيهاي جنگ 33 روزه كه آنرا از ساير جنگهاي چريكي و كلاسيك متمايز ميسازد، در برتري حفاظت اطلاعات و ضد اطلاعات حزبالله ملاحظه ميشود. بهرهمندي از سيستم اطلاعات و ضد اطلاعات پيشرفته و پيچيده، حزبالله را قادر ساخت در عين حفظ اسرار نظامي خود، اطلاعات فوق سري را از ارتش و اهداف صهيونيستي بدست آورد. به گونهاي كه بسياري از استراتژيستهاي اين رژيم يكي از دلايل اصلي ناكامي ارتش صهيونيستي را عدم اطلاعات دقيق و كافي از تجهيزات، تسليحات و مهارتهاي جنگي و رزمي نيروهاي حزبالله از يك سو و دسترسي حزبالله به اطلاعات فوق سري ارتش صهيونيستي از سوي ديگر ميدانند.
[b]*2-3) بعد سياسي: [/b]
در بعد سياسي نيز حزبالله تلاش كرد تا با بهرهگيري بهينه از ابزارهاي غيرنظامي و ايجاد نوعي از عدم تقارن سياسي، به اهداف استراتژيك دست يابد. لذا راهبرد حزبالله داراي ابعاد سياسي پيچيده و پيشرفتهاي است كه در دو سطح داخلي و خارجي تدوين و پيگيري شد. راهبرد سياسي حزبالله در سطح داخلي، در انسجام سياسي و برقراري تعامل ارگانيك ميان ساختار سياسي و سازماندهي و فرماندهي خلاصه ميشد. كار ويژه اصلي راهبرد سياسي داخلي، تدارك و سازماندهي بر مبناي تجميع اقتدار سياسي، اجتماعي و نظامي قرار داشت. در سطح خارجي هم حزبالله با اطلاعرساني و استفاده بهينه از رسانههاي جمعي تلاش كرد از بروز و استمرار عدم تقارن تبليغاتي و رسانهاي به نفع رژيم صهيونيستي جلوگيري كند.
[b]*3-3) بعد فرهنگي:[/b]
بعد فرهنگي و آرماني در استراتژي نظامي حزبالله حائز اهميت بود. زيرا رويارويي نظامي حزبالله و رژيم صهيونيستي تنها يك نبرد نظامي - سياسي نبود؛ بلكه ماهيتي كاملاً عقيدتي، مذهبي و فرهنگي داشت. رزمندگان برپايه باورهاي ديني و آموزههاي شيعي با رژيم صهيونيستي به مبارزه و مقابله پرداختند. حزبآلله با آگاهي از اينكه قبل از هر چيز روحيه مقاومت بايد در ذهن و فكر رزمندگان شكل گيرد، كوشيد تا نيروهاي مقاومت را پيش از ورود به صحنه جنگ، از لحاظ روحي و رواني آماده سازد، كه اين امر از طريق فرهنگسازي و روحيه مبارزه و مقاومت صورت گرفت. در گفتمان مقاومت، همه رفتارهاي فردي و اجتماعي در چارچوب مفاهيم متعالي «مقاومت» و «جهاد» معنا و مفهوم مييابند. در اين فرهنگ، مبارزه نه تنها يك وظيفه ملي بلكه يك تكليف ديني و الهي است. لذا هدف آنان بيش از پيروزي در جنگ، اداي تكليف است. به همين دليل در اين نظام ارزشي، كشتن و كشته شدن به معناي پيروزي است.
[b]*4-3) بعد اقتصادي: [/b]
اختلاف و شكاف فاحش قدرت و ساختار اقتصادي - تجاري رژيم صهيونيستي و بنيه و بضاعت مالي محدود حزبالله، كاملاً روشن و آشكار است. حزبالله به منظور مديريت استراتژيك مقاومت و تجهيز و تدارك نيروي انساني و تسليحاتي در زمان جنگ كوشيد تا اين عدم توازن و تقارن را تعديل كند. اين تعادل در دو سطح به صورت تقويت و توسعه توان اقتصادي حزبالله از يك سو و تخريب و تضعيف قدرت اقتصادي رژيم صهيونيستي از سوي ديگر تعريف شد. براين اساس مؤلفه اقتصادي استراتژي حزبالله در طول جنگ، در دو بعد مثبت و منفي خلاصه شد.
در بعد مثبت، حزبالله از سالها قبل تلاش كرد با ايجاد ساختارها و سازمانهاي اقتصادي، پايگاه اقتصادي و خدماتي نيرومندي را در سطوح مختلف جامعه لبنان ايجاد نمايد. شبكهاي كه به هنگام صلح، كاركردي همانند سازمان خدمات شهري، تأمين اجتماعي و بنگاه اقتصادي داشت و در زمان جنگ به امدادرساني و تدارك شهروندان و رزمندگان در جبهه نبرد ميپرداخت. اين ويژگي، توان لجستيك حزبالله را در صحنه نبرد تسهيل و تسريع مينمود. در بعد منفي، هدف حزبالله تخريب و تضعيف توان و بنيه اقتصادي رژيم صهيونيستي بود. هدفي كه پس از شروع جنگ و به وسيله حملات موشكي به مراكز شهري، تجاري و توريستي در شمال اراضي اشغال 1948 پيگيري شد تا فشار و هزينه جنگ را براي جامعه صهيونيستي تحملناپذير سازد. برآيند اين دو بعد مثبت و منفي، باعث افزايش قدرت اراده و پايداري مقاومت و تضعيف روحيه شهروندان و سربازارن رژيم صهيونيستي شد.
[b]ج) بررسي فاكتورهاي عدم تقارن در روابط صهيونيستي و گروههاي مقاومت فلسطيني: [/b]
پس از دههها اشغالگري و نقض مكرر حقوق فلسطينيان و پايداري و مقاومت ملت فلسطين، نظريهپردازان سياستمداران و حاميان رژيم صهيونيستي دريافتهاند كه سياست سركوب و تجاوز براي حفظ سرزمينهاي اشغالي ديگر نميتواند تضمينكننده بقاي دولت جعلي اسرائيل باشد.
با شروع انتفاضه الاقصي و پيشرفت گفتمان مقاومت در صحنه فلسطين و همچنين با الهامگيري از مقاومت حزبالله در جنگ 33 روزه، روحيه مقاومت در صحنه مبارزات ملت فلسطين دو چندان شده است. وجود بحرانها و چالشهاي پيشروي رژيم صهيونيستي در عرصههاي فكري، مذهبي،اجتماعي و سياسي علاوه بر اينكه سبب شده تا امينت و هويت صهيونيستي آن به مخاطره افتد، بلكه موجب افزايش خودباوري و كارآيي گردانهاي مقاومت در دستيابي به اهداف پيشروي نيز شده است.
با بررسي صحنه درگيري ميان رژيم صهيونيستي و گروههاي مقاومت فلسطيني و با ملاحظه توانمنديها و ضعفهاي هر يك از طرفين، نوعي عدم تقارن در سطوح و اشكال در صحنه تعارضات فيمابين قابل مشاهده است. در اين بخش از مقاله مؤلفههاي عدم تقارن ميان رژيم اشغالگر و مقاومت فلسطين جهت بررسي شرايط اجراي الگوي جنگ نامتقارن در مبارزات گردانهاي مقاومت مورد بررسي قرار ميگيرد.
[b]*1) تضاد منافع رژيم صهيونيستي و گروههاي فلسطيني و فرصتهاي نامتقارن:[/b]
براي تبيين مؤلفههاي عدم تقارن ميان رژيم صهيونيستي و گروههاي مقاومت فلسطيني بايد ابتدا از اساسيترين اصل عدم تقارن يعني «تضاد منافع» آغاز كرد. براساس آنچه در بخش تمهيدات نظري جنگ نامتقارن بيان شد، بيشترين انگيزه براي استفاده از رويكردهاي نامتقارن، از يك تضاد واقعي يا ذهني در منافع آغاز ميشود. هنگامي كه منافع حياتي طرف ضعيف با منافع غيرحياتي طرف قوي در تضاد قرار ميگيرد، طرف ضعيف بيشترين انگيزه را براي استفاده از رويكردهاي نامتقارن بدست خواهد آورد.
در صحنه درگيري ميان رژيم صهيونيستي و گروههاي مقاومت، حادترين وضعيت عدم تقارن مشهود است. بطوريكه تأمين امنيت و برقراري آرامش در جامعه صهيونيستي با توجه به شكافهاي قومي، مذهبي و اجتماعي در آن، از منافع حياتي رژيم صهيونيستي به شمار ميرود. از طرفي براي گروههاي فلسطيني نيز كه در يك فضاي محاصره و در تنگناهاي امنيتي قرار گرفتهاند، مقاومت و مقابله با تجاوزات اين رژيم، از منافع حياتي متعددي برخوردار است.
فعاليتهاي مبارزاتي گروههاي مقاومت كه به صورت عمليات استشهادي، چريكي (محدود) و پرتاب موشكهاي كوتاه برد با تخريب اندك انجام ميشود، ميتواند بر امنيت جامعه صهيونيستي تاثيرگذار باشد، و در نهايت امنيت و منافع حياتي اين رژيم را مورد چالش قرار دهد.
با اين حال چنين فعاليتهايي ارزش حياتي بيشتري براي گروههاي مقاومت داشته و با توجه به توان محدود نظامي گروههاي فلسطيني، همين تحركات ايزايي را به سطح نبردي جدي و مهم در سطح جامعه فلسطيني ارتقاء ميبخشد. با توجه به دغدغه رژيم صهيونيستي براي برقراري امنيت در جامعه صهيونيستي، اقدامات و مبارزات مستمر گردانهي مقاومت، ميتواند به عنوان تهديدي دائمي، يك نبرد فرسايشي براي رژيم صهيونيستي تلقي گردد.
گروههاي فلسطيني با توجه به شرايط و موقعيت خود در اراضي اشغالي ميتوانند براي ادامه فعاليتهاي مبارزاتي خود از رويكردهاي نامتقارن استفاده نمايند. در چارچوب اين تفكر، مقاومت فلسطين به سه روش ميتواند از رويكردهاي نامتقارن جنگ بهره جويد:
نخست: تهديد و تحميل خسارات به اهدافي كه براي رژيم صهيونيستي داراي منافع حياتي نيست (حمله با اهداف ثانويه)
دوم: انجام اقدامات محدود، غيرمنتظره و پيوسته از سوي گروههاي مقاومت براي درگيري دائمي نيروهاي رژيم صهيونيستي با گردانهاي مقاومت فلسطيني، جهت فرسايش توان رزمي و تضعيف روحيه آنها.
سوم: پراكندهسازي واكنشهاي رژيم صهيونيستي به منظور جلوگيري از يك اقدام موثر و ناتواني در مديريت بحران.
[b]*2) اشكال عدم تقارن [/b]
[b]_ عدم تقارن سازماني: [/b]
همانگونه كه پيشتر نيز گفته شد رژيم صهيونيستي به عنوان يك واحد سياسي با برخورداري از عناصر قدرت، ارتش مدرن و منسجم، فرماندهي و كنترل، تسليحات و فناوري نظامي پيشرفته، قابليتهاي اطلاعاتي و ارتباطي، توانمنديهاي لجستيك، بهرهمندي از انسجام سرزميني، سيستمها و زيرساختهاي اطلاعاتي و امنيتي، در مقابل گروههاي مقاومت فلسطيني قرار داد كه فاقد چنين مولفههايي از قدرت بوده و در محاصره و تحت تدابير شديد امنيتي قرار دارند.
[b]_ عدم تقارن در شيوهها: [/b]
رژيم صهيونيستي براي مقابله و دفع اقدامات و حملات گروههاي مقاومت فلسطيني از راهبردهاي چون، ترور، بازداشت رهبران و عناصر موثر گروهها، ايجاد ديوار حائل براي اشغال و جداسازي مناطق فلسطيني از شهركهاي صهيونيستي، ايجاد تفرقه و تعارض ميان گروهها و جناحهاي فلسطيني، محاصره و كنترل شديد امنيتي، مسئوليتپذير كردن گروهها، بازدارندگي در مقابل دولتهاي ميزبان گروههاي فلسطيني از جمله لبنان، اردن، سوريه و اتخاذ سياست بازدارندگي در مقابل دولتهاي حامي مقاومت، مانند ايران و سوريه، سود جسته است. اما مبارزان فلسطيني در مقابله با اين رژيم از روشها، تاكتيكها و تسليحات ساده و ابتكاري نظير عمليات چريكي، پرتاب موشك و عمليات استشهادي بهره ميبرند.
[b]_ عدم تقارن فناوري:[/b]
رژيم صهيونيستي براي سركوب و مقابله با گروههاي مقاومت فلسطيني از پيشرفتهترين سلاحها، خطرناكترين تسليحات جنگي _ آن هم بدون محدوديت استفاده از آنها _ يگانها و واحدهاي تخصصي، ابزار و تجهيزات فوق مدرن جاسوسي و ... استفاده كرده است.
در حاليكه نيروهاي مبارز فلسطيني به دليل محدوديتها و شرايط ويژه امنيتي تحميل شده از سوي رژيم صهيونيستي و همچنين تشكيلات خودگردان و نيز به دليل عدم برخورداري از امكانات مناسب نظامي براي مقابله با ارتش صهيونيستي موفقيت چنداني نداشتهاند.
[b]_ عدم تقارن در عزم و اراده: [/b]
علي رغم نابرابريهاي پيشين ميان رژيم صهيونيستي و گروههاي مبارز فلسطيني، پرتاب راكت و انجام عمليات شهادتطلبانه از سوي نيروهاي مقاومت، موجب شده تا علاوه بر آنكه رژيم صهيونيستي وارد يك جنگ فرسايشي شود، بلكه عزم، اراده انگيزه جنگ در سطح جامعه نظامي و غيرنظامي رژيم صهيونيستي تضعيف شود.
در چنين شرايطي، تداوم عزم و اراده گروههاي مقاومت فلسطيني در مبارزه، براي جامعه صهيونيستي حساسيتي توام با ترس و وحشت را به ارمغان آورده، در حاليكه عليرغم تشديد خسارت و ضربات بر ملت فلسطين،همچنان روحيه مقاومت و ادامه مبارزه در گروههاي مبارز فلسطيني مشاهده ميشود.
[b]_ عدم تقارن در پايداري:[/b]
تجاوز، ترور، اشغالگري، محاصره و دربند كشيدن نيروهاي مقاومت، روشهايي است كه رژيم صهيونيستي براي مقابله و تضعيف روحيه مقاومت فلسطيني به كار برده است. اما انچه كه مسلم مينمايد آن است كه، اقدامات رژيم صهيونيستي نتوانسته است روحيه مقاومت و پايداري را در نزد گروههاي مقاومت فلسطين نابود سازد. لذا تحت چنين شرايطي، گروههاي مقاومت با پايداري و اقدامات مداوم و مستمر خود در مبارزات ضدصهيونيستي توانستهاند ضريب تحمل و پايداري جامعه صهيونيستي در برابر مقاومت فلسطيني را كاهش دهند. (27)
[b]3) سطوح عدم تقارن: [/b]
به دليل وضعيت و موقعيت گروههاي مقاومت در صحنه فلسطين كه هم از سوي رژيم صهيونيستي و هم تشكيلات خودگردان در محاصره و تنگناهاي امنيتي قرار گرفتهاند، تنها عدم تقارن در سطح نظامي _ عملياتي مي توانند به عنوان يك راهبرد نظامي موثر در مبارزات و اقدامات گردانهاي فلسطيني عليه رژيم اشغالگر به كار گرفته شود. گروههاي مقاومت با شناسايي و درك نقاط آسيبپذير رژيم صهيونيستي و تعميق آنها و همچنين با بهرهگيري از ابزارها و شيوههاي نامتقارن عملياتي، جهت ضربهپذيري هرچه بيشتر رژيم صهيونيستي گام بر ميدارند. براي مثال پرتاب راكت قسام از سوي حماس به سوي شهركهاي صهيونيستنشين اطراف نوار غزه، باعث ترس و وحشت و مهاجرت معكوس ساكنان اين شهركها شده است. اما با وجود اقدامات رژيم صهيونيستي براي جلوگيري از پرتاب راكتهاي قسام از طريق انجام حملات گسترده ارتش اين رژيم به نوار غزه انجام نه تنها پرتاب راكتهاي مذكور متوقف نشده بلكه حتي انواع پيشرفتهتري از آ»ها كه قادر به هدفگيري مناطق دورتري هستند، ساخته شده است.
همين مسئله باعث شده تا امنيت رواني و جاني نظاميان و غيرنظاميان رژيم صهيونيستي مورد تهديد و چالش قرار گيرد.
[b]4) ابعاد عدم تقارن: [/b]
عدم تقارن در سطح رژيم صهيونيستي و مقاومت فلسطيني داراي ابعاد متعددي است كه در ادامه به آنها اشاره خواهد شد.
[b]_ بعد مثبت يا منفي: [/b]
رژيم صهيونيستي در صحنه درگيري و مقابله با گروههاي مقاومت، از ضعف و ناكارآمدي نظامي گروههاي مقاومت، سود جسته و با تكيه بر برتري نظامي و تسليحاتي خود به سركوب و مقابله هرچه تمامتر آنان ميپردازد. با اين حال گروههاي مقاومت نيز در نبرد با رژيم صهيونيستي ميتوانند با شيوههاي تاكتيكي و عملياتي نامتقارن، _ نظير عمليات استشهادي، انفجاري و.... به مقابله با رژيم صهيونيستي بپردازند.
[b]_ بعد رواني:[/b]
اگرچه مبارزين فلسطيني توانمندي لازم براي شكست قطعي نيروهاي صهيونيست را در اختيار ندارند، اما ميتوانند با توسل به راهبردهاي مبتني بر تضعيف امنيت رواني جامعه صهيونيستي، شرايط نامطلوبي را بر جامعه اين رژيم و به تبع ان، نظام سياسي تحميل نمايند.
[b]_ بعد كوتاه مدت يا بلندمدت: [/b]
عليرغم آنكه، در طول تاريخ جنگ اكثر نبردهاي نامتقارن كوتاه مدت بودهاند؛ اما گروههاي مبارز فلسطيني ميتوانند در صحنه درگيري با اتخاذ رويكرد نامتقارن در بعد زماني و وارد كردن ارتش صهيونيستي در يك جنگ فرسايشي، ضريب آسيبپذيري آن را افزايش دهند.
[b]_ ميزان هماهنگي بعد متقارن و نامتقارن نبرد: [/b]
رژيم صهيونيستي براي مقابله و سركوب مقاومت و رزمندگان آن _ با توجه به اينكه از قابليتها، توانمنديها و شرايط بسيار بهتري نسبت به گروههاي مقاومت برخوردار است _ هم از راهبرد و تاكتيكهاي متقارن و هم نامتقارن استفاده كرده است. در حاليكه گروههاي مبارز فلسطيني در مجموع ميتوانند براي مبارزه و مقابله با رژيم صهيونيستي تنها به شيوههاي نامتقارن روي آورند.
[b]_ بعد قصوري يا غيابي: [/b]
در صحنه نبرد اسرائيلي _ فلسطيني، اصل نيابتي در جنگ مشهود است، رژيم صهيونيستي به نمايندگي از صهيونيسم بينالملل و جهان غرب به مقابله با مقاومت فلسطيني و حزب الله لبنان به عنوان خطوط مقدم جبهه اسلام در برابر صهيونيسم، مي پردازد.
[b]د) نقاط آسيبپذير اسرائيل:[/b]
با توجه به اينكه در رويكرد جنگ نامتقارن انجام اقدامي موثر و استراتژيك منوط به شناسايي نقاط ضعف و آسيبپذير طرف مقابل است، از اين رو گروههاي مقاومت ميتوانند با شناسايي و درك آسيبپذيريهاي رژيم صهيونيستي و با اتخاذ راهبرد نظامي عملياتي نامتقارن در مبارزات خود، اهداف و منافع استراتژيك رژيم صهيونيستي را مورد تهديد قرار دهند. لذا در اينجا به بررسي و شناسايي نقاط ضعف رژيم صهيونيستي ميپردازيم.
[b]* 1) مهاجرت معكوس:[/b]
مهاجرت يهوديان به اراضي اشغالي فلسطين سنگ بناي رژيم صهيونيستي به شمار مي رود، به طوري كه يكي از مهمترين عوامل ادامه حيات اين رژيم از سال 1948 تاكنون جذب يهوديان گوشه و كنار جهان و اسكان آنها در فلسطين بوده است.
با اين حال، تشديد مبارزات گروههاي مقاومت فلسطيني و تاثيرات نامطلوب آن بر جامعه صهيونيستي زمينهساز مهاجرت معكوس يهوديان از اراضي اشغالي فلسطين به مبادي مهاجرت ميشود كه اين مسئله، نگراني مقامات اسرائيلي از وقوع بحران جمعيتي (كاهش جمعيت) در جامعه صهيونيستي را افزايش داده است. چرا كه پرتاب راكت و انجام عمليات اشهادتطلبانه از سوي گروههاي فلسطيني به مناطق اشغالي 1948، موجب از بين رفتن امنيت رواني يهوديان ساكن در شهركهاي صهيونيستنشين و تشديد مهاجرت معكوس در جامعه صهيونيستي ميشود.
[b]*2) بحران هويت:[/b]
ايدئولوژي صهيونيسم به عنوان سنگ بناي هويت سياسي _ فرهنگي رژيم اشغالگر صهيونيستي فرايند ملت و دولتسازي يهود، را به وجود آورده است. بنابراين، ايدئولوژي صهيونيسم كار ويژه مشروعيت بخشي به نظام سياسي و تقويت هويت ملي در جامعه صهيونيستي را براي هواداران رژيم صهيونيستي، انجام مِدهد.
با اين حال رژيم صهيونيستي نتوانسته به طور كامل اهداف و آرمانهايي چون آرامش و امنيت را در جامعه صهيونيستي محقق سازد. اين نقيصه علاوه بر تضعيف ايدئولوژي صهيونيسم موجب تشديد گسستها و چالشهاي جامعه صهيونيستي و بروز بحران هويتي مي شود. تهديدات ناشي از بحران هويتي در جامعه صهيونيستي كه تشكيك در ايدئولوژي صهيونيسم و فلسفه وجودي دولت اسرائيل را به دنبال دارد، براي رژيم صهيونيستي از آسيبپذيري نظامي و اقتصادي خطرناكتر است.
بر اين اساس، گفتمان مقاومت فلسطيني به طور كلي نقش انكارناپذيري در تضعيف و تزلزل هويتي رژيم صهيونيستي ايفا ميكند. لذا با افزايش روحيه مقاومت، هزينههاي جاني و مالي كه يهوديان بايد براي اسكان در اراضي اشغالي فلسطين بپردازند افزايش يافته و اين عامل باعث خواهد شد تا گرايشات مخالف صهيونيسم به ويژه در بين جوانان اين رژيم رشد فزايندهاي داشته باشد.
[b]*3) بحران شهروندان عرب:[/b]
اعراب ساكن در اراضي اشغالي 1948 تقريبا 20 درصد از جمعيت رژيم صهيونيستي را تشكيل مي دهند. لذا اين رژيم تلاش بسياري به عمل آورده تا از طريق تضييع حقوق سياسي، اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي اقليت عرب، هويت عربي آنان را از بين برده و آنها را در جامعهاي با فرهنگ يهودي هضم و يا وادار به ترك سرزمينهاي فلسطيني نمايد.
شهروندان عرب همواره در معرض اشكال مختلف تبعيض و بي اعتنايي از سوي رژيم صهيونيستي قرار گرفتهاند. نابرابري مذكور باعث تعميق شكافهاي نژادي و بيثباتي داخلي شده است.
تنشهاي ميان رژيم صهيونيستي و اقليت عرب تا حد زيادي در خلال فرآيند صلح اسلو كاهش يافته بود. اما با شروع انتفاضه الاقصي در سپتامبر 2000، تنشهاي موجود به اوج خود رسيد.
يك ماه پس از آغاز انتفاضه، شهروندان عرب، به حمايت از همميهنان فلسطين خود، عليه رژيم صهيونيستي اقدام به تظاهرات سراسري در اراضي اشغالي نمودند كه منجر به كشته شدن 13 تن از تظاهركنندگان شد.
هرچند اين تحولات متاثر از تبعيضهاي اجتماعي _ سياسي، اقتصادي و فرهنگي رژيم صهيونيستي عليه اقليت عرب ساكن در اراضي اشغالي بوده، اما نبايد نقش و تاثير انتفاضه فلسطين را نيز ناديده گرفت.
حوادث و تولات داخلي جامعه صهيونيستي نشان داده است كه جذب اقليت عرب ساكن در اراضي اشغالي در ساختار اجتماعي اين رژيم تا به امروز با شكست مواجه شده است. چرا كه نگرش رژيم صهيونيستي نسبت به اين اقليت در بهترين حالت مبتني بر بيتفاوتي و در بدترين حالت متكي به عدم اعتماد و خصومت است.
مهمترين مسئله شهروندان عرب، رشد جمعيتي اين اقليت است. منابع صهيونيستي از اين شرايط با عنوان «بمب سياسي و جمعيتي» ياد ميكنند كه به ادعاي ايشان امنيت داخلي رژيم صهيونيستي را مورد تهديد قرار خواهد داد.
به اعتقاد برخي كارشناسان سياسي مشكل رژيم صهيونيستي و فلسطين با معضل اقليت عرب ساكن در اراضي اشغالي 1948 گره خورده است، لذا مقاومت و تاثير آن بر واكنشهاي شهروندان عرب نسبت به رژيم صهيونيستي به خوبي روشنگر اهميت اين مسئله است.
[b]*4) وجود تهديدات حياتي عليه رژيم صهيونيستي: [/b]
از آنجا كه رژيم صهيونيستي بر پايه تجاوز و اشغالگري بنا شده، همواره از ناحيه اين ويژگي، احساس تهديد و خطر ميكند. اين مسئله باعث شده تا بيشترين ظرفيت و توان اين رژيم صرف مقابله با تهديدات مذكور شود تا جائيكه رژيم صهيونيستي را به عنوان يك جامعه نظامي و دولت پادگاني ميشناسند.
صرف هزينهها و بودجههاي كلان در بخش نظامي، دفاعي و امنيتي به دليل احساس تهديدات دائمي، سبب شده تا اين ريم همواره در تامين بودج ساير بخشهاي جامعه، نظير بودجه آموزشي، رفاهي و درماني با مشكلات عديدهاي مواجه شود. از سوي ديگر اين مسئله خود سبب بروز شكاف و تنش ميان اركان سياسي و اجتماعي رژيم صهيونيستي شده است.
[b]*5) كاهش انگيزه خدمت در ارتش:[/b]
همواره روحيه، انگيزه و كارآمدي نيروهاي نظامي، از منابع قدرت يك دولت به شمار ميآيد. ارتش صهيونيستي به دليل تهديدات دائمي، هميشه در شرايط آمادهباش به سر ميبرد.
اين عامل باعث شده تا انگيزه و روحيه مبارزه در نزد ارتش صهيونيستي تضعيف شود. البته علاوه بر اين عامل، عوامل و مولفههاي ديگري وجو دارد كه باعث كاهش روحيه و انگيزه سربازان ارتش اين رژيم شده است، كه در ادامه مورد بررسي قرار مي گيرد.
[b]_ تبعيض در ارتش: [/b]
جامعه صهيويستي از يهوديان اشكنازي (يهوديان غربي) و سفاردي، (يهوديان آسيايي و آفريقايي)، تشكيل شده است. در جامعه صهيونيستي يهوديان اشكنازي به لحاظ موقعيت سياسي و اقتصادي در شرايط برتري قرار دارند و اين مسئله باعث شده تا اين طبقه حاضر به خدمت در ارتش شود. اما طبقات فرودست جامعه براي كسب جايگاه اجتماعي و شغل پس از اتمام دوران وظيفه به ارتش ميپيوندند كه اين امر -
[b]ادعاي شليک موشک به سرزمين هاي اشغالي و سناريو هدايت شده اسراييل[/b]
تهران - منابع صهيونيستي روز پنجشنبه در تماس با شبکه هاي خبري بين المللي ادعا کردند که انفجارهايي در "نهاريا" در شمال فلسطين اشغالي و همچنين منطقه "اشلومي" شنيده شده است.
بر اساس اين ادعا که تاکنون از سوي منابع مستقل تاييد نشده است، موشک هاي کاتيوشا از سوي لبنان به اين مناطق شليک شده است.
در واکنش به شليک موشک هاي کاتيوشاي ادعايي از جنوب لبنان، رژيم صهيونيستي چهار گلوله توپ به سوي اين منطقه شليک کرد.
اين در حالي است که گروه هاي مستقر در جنوب لبنان از جمله حزب الله تاکنون اين خبر را تاييد نکرده اند و حتي منابع اسراييلي بعيد مي دانند که حزب الله لبنان در شليک اين موشک ها دست داشته باشد.
[color=red][b]نکته حائز اهميت ديگر آنکه اساسا حزب الله در منطقه اي که ادعا شده موشک از آنجا شليک شده، حضور ندارد و اين محل بيشتر محل استقرار نيروهاي بين المللي و اردوگاه هاي کمک رساني خارجي است. [/b][/color]
برخي صاحبنظران اين تصور را که اين رويداد ادعايي، سناريويي از پيش تعيين شده از سوي اسراييل براي پيشبرد اهدافي مشخص باشد، دور از ذهن نمي دانند.
به اعتقاد اين گروه از صاحبنظران، اسراييل هم اکنون در باتلاق غزه گرفتار شده است و از نظر نظاميان ارشد رژيم صهيونيستي تکرار شکست جنگ 33 روزه سال 2006 از حزب الله در جنوب لبنان براي ارتش مدعي اسراييل اين بار در غزه و توسط رزمندگان جنبش مقاومت اسلامي فلسطين (حماس) نه تنها دور از ذهن نيست، بلکه به امري قريب به يقين بدل شده است.
بر اساس اين باور، رژيم صهيونيستي هم اکنون براي توجيه قبول آتش بس با حماس، چنين سناريويي را طراحي کرده است تا به افکار عمومي داخل اسراييل بگويد، قبول آتش بس براي جلوگيري از گشايش يک جبهه جديد جنگي آن هم از سوي لبنان در شمال اسراييل و جلوگيري از به مخاطره انداختن هر چه بيشتر امنيت اين رژيم ضروري و اجتناب ناپذير است.
سردمداران رژيم صهيونيستي مي کوشند، به افکار عمومي سرزمين هاي اشغالي که از جنگ و ناامني خسته و سرخورده شده اند، بقبولانند که بايد با توجه به گشايش جبهه جديد هر چه زودتر به آتش بس در غزه تن دهند تا از گسترش جنگ ممانعت شود.
براي تاييد اين ديدگاه لازم به يادآوري است که رژيم صهيونيستي قبل از اين اعلام کرده بود که از وقوع درگيري ها در شمال فلسطين اشغالي از سوي لبنان نگران است.
در اين حال شبکه تلويزيوني الجزيره قطر روز پنجشنبه گزارش داد: هنوز معلوم نيست موشک هاي کاتيوشا که امروز به سوي شمال فلسطين اشغالي شليک شد، از طرف چه کساني بوده است و اطلاعي از تعداد انفجارها و يا تعداد موشک ها در دست نيست.
"غسان بن جدو" مدير دفتر الجزيره در بيروت در اين باره گفت: چنانچه موشک هاي کاتيوشا از سوي مقاومت لبنان و يا حزب الله شليک شده بود، به اين تعداد کم نبود.
جدو افزود: حزب الله لبنان در مقابله با اشغالگران رژيم صهيونيستي در جنگ 33 روزه، به طور مثال در يک روز 107 فروند موشک به سوي فلسطين اشغالي شليک کرد و شليک امروز اين دو موشک نمي تواند از سوي حزب الله و يا مقاومت لبنان باشد.
جنگ غزه هم اکنون به کابوسي براي صهيونيست ها بدل شده است به طوري که مقامات اسراييلي مي کوشند با توجه به بسيج افکار عمومي جهانيان عليه آنان، هر چه زودتر از آن رهايي يابند.
کشتار بيش از 700 فلسطيني در غزه که بيش از 150 نفر از آنان را کودکان و بيش از 60 نفر ديگر را زنان تشکيل مي دهند، بار ديگر ماهيت ضد بشري صهيونيست ها را براي افکار جهانيان بر ملا ساخت.
اگر چه غزه هم اکنون در شرايط سخت نا امني و گرسنگي به سر مي برد، اما مقاومت مردم آن در برابر جنايات صهيونيست ها، برگ زرين ديگري بر صفحه تاريخ ثبت کرده است.
جنايات صهيونيستي ها و سکوت برخي از حکام عرب هم نتوانسته است از مقاومت درخشان مبارزان فلسطيني بکاهد و بر عکس عزم آنان را براي مقاومت تا پيروزي جزم تر نموده است
منبع : ايرنا -
[quote]تشکر مصطفی جان از مطالب خوبی که تهیه میکنید. این مطلب نیز جالب و مفید بود.
[quote]اين هم همون موشك جنجالي روسيه . ميشه گفت فعلا تنها سلاح بازدارنده هسته اي روسيه همين موشكه .
[quote] SS-27 به گونه ای طراحی شده است که بتواند در برابر حملات هسته ای در شعاع 500 متری خودش مقاومت نماید .
[/quote]
معني اين حرف رو متوجه نشدم يعني اگر اين موشك 500 متر نزديك انفجار هسته اي باشه سالم ميمونه يا اينكه در سيلوي زميني مخصوص خودش اين اتفاق ميفته!
عالي بود مصطفي جان.امروز 2 پرتاب داشتي اونهم قاره پيما. [/quote]
عرضم به حضور که واریور جان قدیمها زمان جنگ سرد دو طرف آمریکا و شوروی برای پدافند بالستیک به ضد موشکهای هسته ای روی آوردند که ضعف دقت و سرعت رو جبران میکرد و این موشکها بقدری قدرت انفجار داشتند که تا کیلومترها باعث انهدام یا انحراف و از کار افتادگی موشک مهاجم میشدند که این فاصله بسته به قدرت انفجار تا 10 کیلومتر هم میرسید. اما در موشک جدید توپول ام با کمک فناوریهای جدید بدنه را در برابر ضربه و تشعشعات انفجار هسته ای تا حد زیادی مقاوم کرده اند و این باعث میشود که موشک بتواند تا 500 متری مرکز انفجار بدون مشکل پرواز کند یا به عبارتی با انفجار یک موشک هسته ای در فاصله حداقل 500 متری تاثیری در توپول ام نخواهد گذاشت.
راستی اون عکس سیلو به نسل قبلی توپول با کد SS-25 مربوط میشه و اکثر توپول ام ها دارای پرتابگر متحرک هستند و در حال حاضر روسیه تقریبا 45 موشک توپول ام عملیاتی با سکوی متحرک دارد و سالانه 5 فروند به این تعداد افزوده میشود.[/quote]
با سلام خدمت همه دوستان گرامي
اگر فرض كنيم موشك از تشعشع انفجار هسته اي خارج از 500 متري خود آسيب نبيند آيا موج اين انفجار تاثيري روي مسير آن تا هدف نخواهد داشت ؟ فكر مي كنم به هر حال همين انفجار به خودي خود بر خطاي موشك تاثير گذار باشد -
[b]تلفات اسرائیل تا کنون ؛ 9 تانک مرکاوا ، 26 کشته ، 70 زخمی و 3 اسیر[/b]
در حالی که رژیم صهیونیستی تلاش کرده با جنگ روانی و رسانه ای وانمود کند که در تهاجم گسترده زمینی ضربات سنگینی به مبارزان حماس وارد کرده است ، منابع مسقل فلسطینی ابعاد جدیدی از زمین گیر شدن صهیونیست ها را فاش کردند.
به گزارش خبرگزاری مهر از منابع مستقل مستقر در غزه ، این منابع از عدم هرگونه توان اسرائیل برای عملیات گسترده زمینی علیه مبارزان فلسطینی در درون نوار غزه و شهرهای آن خبر می دهند و انتشار هدفمند اخباری مبنی بر پیشروی گسترده و یا ضربه سنگین به مبارزان فلسطینی را سناریوی طراحی شده برای انحراف افکار عمومی از شکست تل آویو از اهداف این تهاجم ارزیابی می کنند.
این منابع با تاکید بر اینکه سربازان رژیم صهیونیستی صرفا در ساعت 3 نیمه شب یکشنبه در محوطه ای به طول حدود 200 متر پیشروی محدود کرده و بلافاصله با واکنش قاطع نیروهای فلسطینی و دادن خسارات عقب نشینی کرده اند ، افزوده اند: در این اقدام مبارزان فلسطینی با روش های ویژه و سلاحهای سبک موفق به انهدام 9 تانک مرکاوا ، هلاکت 26 صهیونیست و زخمی کردن 70 نفر از آنها و به اسارت گرفتن 3 صهیونیست شدند که مقامات تل آویو شبکه سانسور شدیدی جهت عدم انتشار این اخبار ایجاد کرده اند تا مانع از تزلزل روحیه سربازان خود از شکستی دیگر شوند.
بر اساس این گزارش و در آستانه 9 ژانویه ، در پی مقاومت تحسین برانگیز مردم غزه و نیروهای حماس و نیز انفعال یا انتشار اخباری از تماس های برخی چهره های سیاسی فلسطین با سران بعضی کشورهای عربی ، محبوبیت حماس در فلسطین به شکل فزاینده ای افزایش یافته است.
در عین حال خبرهایی از درون رژیم صهیونیستی از اوج گیری اختلافات داخلی حکایت می کند. در هیات حاکمه این رژیم عده ای سانسور اخبار واقعی از تحولات نبرد غزه را حتی زمینه ساز تکرار شکست خفت باری مثل جنگ 33 روزه علیه حزب الله لبنان می دانند و عده ای دیگر نیز تلاش دارند با بزرگنمایی تحرکات نظامی اسرائیل در رقابت های حزبی جایگاه خود را در هرم قدرت این رژیم تثبیت کنند.
گزارشها حاکیست گروه اول با رایزنی های فشرده تلاش دارند تا برخی کشورهای غربی مثل فرانسه و انگلستان را به ارائه طرحهایی با عنوان آتش بس مجاب کنند تا دست کشیدن خود از تجاوز گری را به جای پیروزی نیروهای مقاومت فلسطین نتیجه درخواست های بین المللی عنوان کنند.
به گزارش مهر ، طی روزهای گذشته اوج تظاهرات افکار عمومی در شهرهای مختلف جهان را شاهد بوده ایم و گسترده تر شدن واکنشها به شهرهای مهم آمریکا و غرب ، اسرائیل و هم پیمانانش را به تکاپو برای پایان دادن آبرومندانه به تجاوز های اخیر واداشته است.
منبع : خبرگزاري مهر -
[quote][quote]الا لا یا علی الله ( کدوم یکی درسته ؟ ) سلام
دستت درد نکنه. تصاویر گویای همه چیز هست. این ملت پیروز خواهند بود. حق نگه دارشان
..............................................................................................................
چند روزی بود که گزارشهای خبری زنده از غزه رو که میدیدم مدام نگران این خبرنگار تپل شبکه خبر بودم. ظاهرا نگرانیم بی مورد نبوده چون اینطور که تو خبرگزاریها اوردند پلیس صهیونیستی بدنبال این خبرنگار هست. امیدوارم خداوند این جوان برومند عرب رو در پناه خودش حفظ کنه. جالبه که هیجان خاصی در صداش هست که مشخص میکنه این شخص خبرنگار حرفه ای نیست. ولی الحق تصاویر زنده جالبی برای شبکه خبر ارسال میکنه.[/quote]
سلام
آلالا-كلمه يوناني است.
-----------------------------------
خبرنگار هم خالد صادق هست به گمانم حالا نميدونم به دنبال ايشون هستند يا فرد ديگه اي چون عنوان شده يك خبرنگار ايراني كه برخلاف دستورات براي انعكاس ندادن اخبار غزه قبل از اونها(نقل به مضمون) خبر حمله زميني به غزه را مخابره كرده و البته به جز ايشون خبرنگار العالم و احتمالا پرس تي وي هم در غزه هستند.(هر چند به شخصه تا حالا ارسال گزارش از درون غزه به پرس تي وي را نديدم به شخصه).[/quote]
[align=justify]با سلام خدمت همه دوستان گرامي
[b]اقدام غافلگيرکننده خبرنگار شبکه ايرانى[/b]
خبرنگار فلسطینی الاصل شبکه العالم، شنبه شب در آستانه آغاز حمله زمینی ارتش رژیم صهیونیستی به نوار غزه، نیروهای مهاجم را غافلگیر کرد و خبر آغاز حمله را مخابره نمود. ارتش رژیم صهیونیستی درپی این غافلگیری، علیه خضر شاهین اعلام جرم کرد و دستور بازداشت وی از سوی پلیس صادر شد.
روزنامه صهیونیستی جروزالم پست بدون این که نام خبرنگار را منتشر کند، گزارش داد: ماموران پلیس اسرائیل درپی یک خبرنگار خارجی وابسته به یک شبکه تلویزیونی ایران هستند که از دستور سانسور نظامی اخبار مربوط به حمله زمینی اسرائیل به غزه سرپیچی کرده است. وی متهم است قبل از آن که ارتش اجازه انتشار علنی اخبار مربوط به حمله زمینی به نوار غزه را صادر کند اقدام به گزارش آن کرده است.
اما شبکه العالم، هویت خبرنگار خود را شاهین خضر اعلام کرده و گزارش داد که وی در ساعت 18 و 15 دقیقه شامگاه شنبه، مخاطبان العالم را از هجوم ارتش رژیم صهیونیستی باخبر کرده است.
اقدام خبرنگار العالم که به طور مستمر و لحظه ای گزارش تحرکات ارتش رژیم صهیونیستی را مخابره می کرد موجب نگرانی صهیونیست ها از آگاهی مبارزان فلسطینی از این تحرکات و کسب آمادگی برای مقابله با نظامیان صهیونیست شده بود. رژیم صهیونیستی با برقراری سانسور خبری، بشدت مراقبت می کند که اخبار تحرکات ارتش این رژیم در نوار غزه و درگیری های میان نظامیان آن با نیروهای مقاومت اسلامی فلسطین بدون هماهنگی منتشر نشود.
خضر شاهین که برای شبکه خبری العالم کار می کند؛ ساکن شهر قدس اشغالی و از فلسطینی های سرزمین های اشغالی سال 1948 است که دارای شناسنامه اسرائیلی است.
شبکه دوم تلویزیون رژیم صهیونیستی با هدف تحریک تندروهای صهیونیست به ترور و تعرض به خضر شاهین با پخش تصاویر گزارشات این خبرنگار العالم اعلام کرد: این شخص همان کسی است که در جنگ دوم لبنان(جنگ 33 روزه) از نقاط اصابت موشک های حزب الله گزارش تهیه می کرد و برای دشمنان اسرائیل کار می کند.
در واکنش غافلگیرکننده رزمندگان حماس، دست کم 9 نظامی صهیونیست کشته و 30 تن از آنها زخمی شدند و شماری از متجاوزان هم به اسارت درآمدند. همچنین چند تانک متجاوزان منهدم شد.
منبع : سايت خبري الف به نقل از روزنامه كيهان[/align] -
[quote]البته با تمام هراسشون راه افتادند و غزه رو از وسط دو نصف کردن. اگر هراس نداشتن چی کار می کردن؟[/quote]
[align=justify]با سلام خدمت همه دوستان گرامي
منطقه نوار غزه باريكه اي به طول حدود 42 و عرض حدود 7 كيلومتر است كه البته اين نسبت طول و عرض همه جا يكسان نيست و برخي جاها بيشتر است و مجموعا مساحت منطقه چيزي حدود 350 كيلومتر مربع اعلام شده . بنابراين اسراپيليها 7 كيلومتر تانك سواري كرده اند آن هم در پناه بمب خوشه اي و سلاحهاي اورانيوم ضعيف شده و اين وقتي ارتش درست و حسابي جلويشان نباشد خيلي هنر محسوب نمي شود . ضمن اينكه در همين 7 كيلومتر حداقل 7 تانك و يك هليكوپتر و 15 سرباز ازدست داده اند و 3 سرباز هم اسير داده اند كه در جنگ 33 روزه هم در ميدان جنگ اسير نداده بودند . البته اينكه حماس را در حد و اندازه حزب الله فرض كنيم هم اشتباه است چرا كه هم سرزمينشان به طور كامل محاصره است و هم سلاح قابل ملاحظه اي ندارند و هرچه دارند همين است بنابراين بايد گفت حماس شاهكار كرده كه با آن وضع تدارك و تسليحات و منطقه نبرد چنين تلفاتي را به اسراپيل وارد كرده است . در واقع با اين همه ادعاي اسراپيل بايد توقع داشت كار غزه را به صورت متعارف و كلاسيك كمتر از 24 ساعت تمام مي كردند . [/align] -
با سلام خدمت همه دوستان گرامي
مقاله زير از يك تحليلگر آمريكايي به نام فريد زكريا است كه در هفته نامه نيوزويك به چاپ رسيده است و اميدوارم در درك شرايط فعلي جهان و روند حركتي آمريكا مفيد واقع شود :
[b]دنياي پس از آمريكا[/b]
اگر ميخواهيد بدانيد كه دنياي پس از افول قدرت آمريكا شبيه چه چيزي خواهد بود فقط كافي است گزارشها و برنامههاي اجلاس جي 20 در واشنگتن در ماه نوامبر 2008 را بازخواني كنيد.
هر بحران مالي توسط صندوق بينالمللي پول، بانك جهاني يا گروه جي هفت مورد بررسي قرار گرفته است. اما اين مرتبه قدرتهاي بزرگ به اين موضوع پي بردند كه نميتوانند با مشكلات به تنهايي مقابله كنند و مجبور هستند بازارهاي درحال شكوفايي برجسته دنيا را نيز با خود همراه كنند. براي ارايه پاسخ موثر در اقتصاد جهاني لازم است تمامي بازيگران مهم جهاني در آن حضور پيدا كنند. براي تامين پول و بودجه حضور كشورهايي هم چون عربستان و چين سرنوشت ساز به حساب ميآيند.
آمريكا روابط مهم و حياتي با كشورهايي هم چون چين، ژاپن و عربستان و هم پيمانان قديمي اش هم چون انگليس، فرانسه و آلمان دارد و به نظر ميرسد كه اين گروه بزرگتر با اعضاي بيشتر (G20) ميتواند يكسري روشهاي هماهنگي لازم براي حل و فصل بحران مالي جهاني را تعيين كنند. بنابراين يك دنياي جديد شكل ميگيرد اما نه لزوما دنيايي كه آمريكا از آن كنار گذاشته شده يا اقدامات مشترك در آن غير ممكن است.
طي دو دهه گذشته، دنيا از يك ثبات سياسي، تورم پايين و گسترش عظيم اقتصاد جهاني با حضور تقريبا 3 ميليارد نفر بهره برده است.
كشورهاي سراسر اين كره خاكي با رشد بيسابقه - 124 كشور در دنيا با رشد چهار درصدي يا بيشتر در سال 2006 و 2007 – روبرو بودهاند.
اين رشد كشورها يكسري مشكلات جديد بوجود آورده است. يكسري از كشورهايي كه از نظر قدرت و منابع رشد يافتهاند، جسورانهتر و ملي گرايانهتر شدهاند.
ظهور ايران، ونزوئلا و يك روسيه احيا شده، محصول بهاي نفت است.
در دنياي اقتصاد، رفاه و تورم كم دو عامل برجسته را به وجود آورده است. اولي وام با بهره كم و دومي سرمايههاي گسترده جديد.
ذخاير مازاد در اقتصادهاي در حال شكوفايي در آسيا (و در يكسري از كشورهاي صادر كننده نفت در خاورميانه) به حدي رسيده كه هرگز در تاريخ اين كشورها سابقه نداشته است. يكي از مشكلات اين است كه آمريكا و ديگر اقتصادي غربي بسيار مصرف ميكنند – بيشتر از آن كه توليد ميكنند – .اگر آمريكا بيش از حد هزينه كند، آسيا با ذخاير مالي بيشتري روبرو ميشود.
تمامي اين ذخاير – چيزي حدود 10 تريليون دلار – بايد به جاي ديگر برود و طي دو دهه اكثر آن به آمريكا گسيل پيدا كرده چون به گفته آنها، آمريكا بهترين و امنترين مكان براي سرمايهگذاري است.
سرانجام بحران مالي فعلي در جهان پايان خواهد يافت. نميدانم كي و چگونه اما حضور مشترك دولتها در نهايت كارساز خواهد شد. حال چرا اين نكته را ذكر كردم؟ چون دولتها از بازارها قدرتمندترند. آنها ميتوانند بازارها را تعطيل، شركتها را ملي كنند و قوانين جديدي را وضع كنند و واشنگتن يكي از اين دولتهاست؛ يك قدرت بيهمتا. پيشتر نيز حضور دولتها باعث ايجاد ثبات در نظام سرمايهداري شده بود.
[b]ميانگين طول مدت ركود اقتصادي در سالهاي بين 1854 تا 1919، 22 ماه بود. اين در حالي است كه طي دو دهه گذشته ركود اقتصادي به طور ميانگين هشت ماه به طول انجاميده بود.[/b]
حدود 35 سال گذشته، دولتها در اكثر كشورها ارزش واحدهاي پولي ملي را كنترل ميكردند، آنها صاحب شركتهايي از جمله شركتهاي خودروسازي، امور ارتباطات و بانكها را بودند. آنها بهاي بليت، تماسهاي تلفني، كميسيونهاي بورس را تعيين ميكردند. قيمت و تعرفهها در كشورهاي صنعتي چند برابر قيمتهاي فعلي بود.
سرمايهداري در حال حاضر يك پديده جهاني است. اين پديده با فعاليتهاي شركتها و دولتها و افراد در سراسر جهان قدرتمند شده است و در مسير كشف رشد و استانداردهاي بالاتر معيشتي كشورها به استفاده از بازارها و تجارت براي قدرتمندكردن رشدشان ادامه خواهند داد.
براي رشد، نوآوري، ثبات و عدالت اجتماعي به تعادل فعاليت دولتها و بازارهاي اقتصادي نياز است. حال اين سوال مطرح است كه اين تعادل چگونه انجام شود؟ چگونه ميتوان دولتي ايجاد كرد كه براي اكثريت مردم، نسلهاي آينده و در راستاي رفاه گسترده اجتماعي فعاليت كند؟
[b]مشكل واقعي كه امروز با آن روبرو هستيم بحران نظام سرمايهداري نيست بلكه بحران جهاني سازي است. دنياي جديدي كه در حال شكل گيري است قصد ندارد ناپديد شود. ما به سيستمي كه تحت تسلط يكسري كشورهاي اطراف منطقه اقيانوس اطلس شمالي باشد بازنخواهيم گشت. عواملي كه باعث قدرتمندشدن رشد اقتصادي جهان ميشود عوامل ساختاري گستردهاي هستند كه دهههاست به كار گرفته شدهاند.[/b]
اين عوامل زودگذر نيستند و در رويارويي با يك بحران مالي يا ركود اقتصادي از بين نخواهند رفت.
اين عوامل سالهاي سال عمل خواهند كرد و در اين روند قدرتهاي اقتصادي را از تمركز در غرب به بخشهاي ديگر متمركز خواهد كرد اما آيا اين موضوع به ايجاد يك دنياي باثباتتر منجر خواهد شد؟
اين يك نگراني هميشگي بوده كه در زمان انتقال قدرت اوضاع دنيا نامنظم خواهد شد.
مديريت قدرت سياسي و نظامي آمريكا هنوز هم تنها مهمترين وظيفه اش ايجاد ثبات جهاني است. آمريكا بايد قوانين، موسسات و سرويسدهيهايي را ايجاد كند كه به حل و فصل مشكلات مهم جهاني كمك كند.
اما در اين راستا امروزه انجام فعاليتهاي مشترك سختتر شده است.
فعاليتهاي اقتصادي و اجتماعي يك امر جهاني و قدرت سياسي يك امر داخلي محسوب ميشوند.
مشكلات اقتصادي، اجتماعي و سياسي اغلب به فراتر از مرزهاي يك كشور كشيده ميشود. هنوز هم راهحلهاي اين مشكلات بايد ابتدا در درون دولتهايي كه به دقت از تماميت ارضي شان حفاظت ميكنند، شكل بگيرد. اگر اين مشكلات اساسي حل نشوند بايد انتظار بحرانهاي بيشتري را داشته باشيم.
براي مقابله با پديدههايي هم چون تروريسم و چالشهاي امور انرژي و امنيتي به پاسخها و اقدامات هماهنگ شده و ايجاد موسساتي براي اعمال اين هماهنگيها نياز است.
بعضي اوقات بروز بحران فرصتهايي نيز ايجاد ميكند. براي نمونه در پاييز گذشته (2008) يكسري از دولتهاي غربي در ابتدا خودشان تلاش كردند كه بحران مالي داخلي بوجود آمده را حل و فصل كنند.
[b]به نظر ميرسد آنها موضوع جهاني سازي را فراموش كردند. پول در سراسر جهان بدون مانع در گردش است كه در اين راستا به يك سياست هماهنگي در گردشهاي امور مالي نياز است.[/b]
اين به يك عرف متعارف شده كه امريكا به خاطر فقدان رهبري صحيح در مورد بروز بحران مالي در جهان مقصر ناميده شود. البته يكسري عوامل در اين تاييد اين موضوع وجود دارد و اميدوارم كه باراك اوباما در مقابله با اين چالش نسبت به جورج بوش با ديگر كشورها تعامل بيشتري داشته باشد. اين مشكل فقط منحصر به واشنگتن نيست، به پاريس، مسكو، پكن و دهلي نو نيز مربوط ميشود.
براي نمونه بايد به صندوق بينالمللي پول براي مقابله با چالشهاي آينده بودجه بيشتري داده شود. اين در حالي است كه دولتهاي اروپايي به دادن اختيار به صندوق بينالمللي پول و ديگر موسسات بيتوجه هستند.
اگر ما به دنبال گسترش و توسعه قوانين و موسسات در امور همكاريهاي جهاني نباشيم، دنيا بحرانهاي بيشتري را تجربه خواهد كرد و پاسخهاي دولتها عجولانه و موقت خواهد بود.
اگر در مقابله با يكسري از مشكلات بشريت با يكديگر فعاليت و همكاري كنيم، به فرصتهاي بينظيري كه ممكن است براي هر كس بوجود آيد فكر كنيد. اين موضوع را تصور كنيد كه اگر ما قوانين جديدي وضع كنيم، اين روند بينظير جهاني سازي و رشد درهربخشي از جامعه جهاني گسترش بيابد، استانداردهاي معيشتي و امور بهداشتي فقيرترين افراد بهبود يابد و افراد اجازه داشته باشند بيشتر و بيشتر پتانسيل خود را توسعه بدهند.
پروژه عظيم قرن بيست و يك بايد ايجاد يك معماري جديد باشد كه رشد و صلح در جهان را تضمين كند.
منبع : سايت خبري الف -
با سلام خدمت همه دوستان گرامي
پيشنهاد مي كنم جهت بحث بهتر در اين رابطه ابتدا نمونه هايي از فروپاشي هايي كه قبلا در تاريخ معاصر اتفاق افتاده بررسي شود و ببينيم آيا آمريكا در شرايط فعلي همين خصوصيات را دارد يا خير البته همه اينها با هم در مواردي تفاوت دارند اما وجوه مشتركي هم دارند و مسير طي شده همه آنها تا فرو پاشي به هم شبيه هستند . فكر مي كنم شوروي سابق نمونه خوبي باشد با وجود تفاوتهاي زياد به هر حال ابرقدرتي بوده كه فروپاشيده است و به خصوص شرايط پس از فروپاشي آمريكا و جهان تقريبا همان خواهد بود كه پس از فروپاشي شوروي پديد آمد البته با اين تفاوت كه به قول معروف پس از آمريكا دست زياد مي شود و قطبهاي اقتصادي و سياسي و نظامي تقريبا هم طراز پديد مي آيند . البته به نظر من آمريكا شرايط فعلي روسيه را پيدا خواهد كرد شايد كمي هم بهتر از روسيه همين حالا . -
[quote]حتي اگر فرض كنيم كه حمله ي زميني رو انجام داد و با تلفات بسيار زياد-از دست دادن اعتبارات بين المللي ايش - هزينه ي مالي بسيار زياد- نابودي بسياري از تانكهاش .. سرانجام توانست به صورت شكننده و ظاهري در غزه مستقر بشه... باز هم يك سوال جالب پيش روشون هست و فكر ميكنم براي همين خاطر هست كه هيچوقت خيال تصرف اونجا رو نخواهند كرد:
حالا چيكار كنيم ؟؟؟؟؟!!!
---
وقتي اونجا رو بگيرند..بايد مسءوليت كامل غذا و سوخت و مواد دارويي و بيمارستاني ..زخمي ها رو بپذيرند و انجام بدند! كاري كه الان اصلا مسءوليتي در قبالش نميپذيرند.. بايد تمام مراكز و ساختمانهايي كه ويران كردند و براي اداره ي شهر بود رو بسازند و مسءول براي اداره اش بگذارند!!
فكر كنم همين ثابت ميكنه كه اصلا فكر تصرف غزه رو هم به مغزشون راه نميدند![/quote]
[align=justify]با سلام خدمت همه دوستان گرامي
برنامه اسراپيل اين بوده كه غزه را بگيرد و تحويل دولت ابو مازن بدهد بعد با او به عنوان نماينده كل فلسطين پيمان صلح امضا كند البته با شروطي نظير به رسميت شناختن اسراپيل و عدم بازگشت آورارگان و دست شستن از بيت المقدس . پس از برگزاري اين كمپ ديويد گونه جديد با توجه به اينكه بهانه اصلي براي كشورهاي عربي واداده از بين رفته با همه آنها رسما پيمان صلح و به رسميت شناختن اسراپيل را امضا كند حتي اگر لازم باشد هزينه هاي كوچكي مانند بازگشت جولان به سوريه و مزارع شبعا به لبنان را داشته باشد و بالاتر از آن به مرز سال 1967 برگردد . سپس اسراپيل و آمريكا و دولتهاي عربي مي مانند و ايران . پس از تعيين تكليف ايران دوباره روز از نو و روزي از نو . همه امتيازاتي را كه داده بود ظرف مدت كوتاهي با روشهاي گوناگون پس مي گيرد و مي شود آقاي به تمام معناي منطقه . اين وسط رساندن سوخت و دارو و غذا به غزه و حتي بازسازي غزه از طريق حمايت از ابومازن براي ايجاد وجه براي او هزينه اي كوچك در برابر هزينه هاي بزرگتري است كه به اميد فايده و سود عظيم انجام خواهد داد . اميدواريم كه خداوند شر آنها را به خودشان برگرداند و از اين آتشي خودشان افروختند جان سالم به در نبرند . [/align] -
[align=justify]منابع اروپايي فاش ساختند كه يك زير دريايي رژيم صهيونيستي با هماهنگي و حمايت ناو آمريكايي در منطقه، وارد آبهاي خليج فارس شده است.
به گزارش جهان،منابع ديپلماتيك اروپايي فاش ساختند كه زيردريايي رژيم صهيونيستي اين اقدام را با هدف اجراي مانورهاي سري و آموزش نيروها براي رسيدن به آبهاي خليج فارس انجام داده است.
يك پايگاه خبري عربي نيز به نقل از منابع ديپلماتيك كشورهاي اروپايي افزود:ورود زير دريايي رژيم صهيونيستي به آبهاي خليج فارس كاملا سري انجام گرفته و در ضمن فعاليت معمولي ناوهاي آمريكايي كه در تنگه هرمز از آبهاي خليج فارس عبور ميكنند بوده است.
در اين گزارش آمده است كه ناو آمريكا در منطقه در هنگام ورود زير دريايي رژيم صهيونيستي در وضعيت هشدار بود تا از هرگونه اقدام ناگهاني حساب نشده جلوگيري كند و به فرماندهي دريايي اسراييلي نيز تاكيد شده بود كه حضور خود را در مسافت دور از آبهاي منطقه اي جمهوري اسلامي ايران حفظ كند.
اين منابع اعلام كردند كه زير دريايي رژيم صهيونيستي از نوع دلفين ساخت آلمان بوده كه اسراييل سه فروند از آنها را تاكنون در اختيار دارد و چهارمين فروند آن تحويل اين رژيم خواهد شد.
گفتني است زيردريايي دلفين داراي ظرفيت حمل بيش از 16 موشك سطح به سطح يا اژدر است. موشك هاي سطح به سطح شناورهاي دلفين از نوع "هارپون" با قابليت پرتاب از زير آب هستند كه هركدام سر جنگي به وزن 227 كيلوگرم و بردي معادل 130 كيلومتر در سرعت دارند.
منبع : رجا نيوز[/align] -
با سلام خدمت همه دوستان گرامي
همزماني اين حمله با جنايات اخير رژيم صهيونيستس در غزه جالب توجه و قابل تامل مي باشد . ظاهرا اين نيز پيامي از سوي برنامه ريزان اصلي پشت پرده هردوجنايت كه در واقع يكي هستند براي ايران بوده است -
[quote][quote]كسي از امكانات و تجهيزات حماس اطلاعي دارد؟
من كه شنيده بودم حماس به موشك هاي استينگر هم مجهز شده بود ولي چيزي تا اينجا نديدم.
كسي چيزي مي دونه؟[/quote]
فکر نکنم
اینا دو تا میثاق هم ندارن که اقلا اون هلی کوپتر ها رو بندازن[/quote]
[align=justify]با سلام خدمت همه دوستان گرامي
[b]گزارش رويترز از توان نظامی و امنیتی حماس[/b]
خبرگزاري رويترز در گزارشی به بررسی توان نظامی و امنیتی جنبش مقاومت اسلامی فلسطین (حماس) پرداخت و تأکید کرد: حماس، هزاران فروند راکت و نيروي تا دندان مسلح شده دارد و در پي حملات هوايي اسرائيل به غزه مي تواند از اين امکانات استفاده و از خود دفاع کند.
به گزارش رجانیوز به نقل از رویترز، حماس هزاران فروند راکت کوتاه برد و نيز تعداد زيادي راکت هاي دوربرد گِراد در اختيار دارد و با استفاده از اين راکت ها مي تواند مراکز جمعيتي در سرزمین های اشغالی را که در فاصله 40 کيلومتري از مرز با نوار غزه را هدف قرار دهد.
نيروهاي حماس اسلحه و نارنجک، جليقه هاي ضدگلوله و سلاح هاي ضد تانک دارند. حماس تعدادي زاغه هاي مستحکم مهمات احداث کرده است که شبيه زاغه هاي مهماتي هستند که جنبش حزب الله لبنان در جنوب اين کشور ساخته است.
دستگاه امنيتي اصلي حماس نخستين بار ماه می 2006 با نام "نيروي اجرايي" در خيابان هاي غزه مستقر شدند. بر اساس این گزارش، دستگاه امنيتي به چند شاخه تقسيم شده و نيروهاي امنيتي حماس نيز از حدود 3 هزار نفر به بيش از 13 هزار نفر افزايش يافته اند که از این تعداد، دست کم 180 نفر از نيروهاي امنيتي حماس در حملات هوايي اسرائيل کشته شدند.
بخش اصلي نيروي امنيتي حماس را عمدتاً اعضاي گردان هاي عزالدين قسام، شاخه نظامي حماس، تشکيل مي دهند و در عين حال، برخي اعضاي جناح هاي مبارزي نظير کميته هاي مقاومت مردمي نيز در دستگاه امنيتي حماس فعاليت مي کنند. گردان هاي عزالدين قسام 25 هزار عضو دارد ولي مشخص نيست که چه تعداد از اين افراد در گروه هاي ديگر نيز عضويت دارند.
غزه تحت محاصره قرار دارد و حماس خواستار آغاز انتفاضه تازه اي عليه اسرائيل شده است و به همين علت حماس احتمالاً به هواداران خود در کرانه غربي متوسل مي شود ولي اسرائيل و نيروهاي امنيتي وفادار به محمود عباس رئيس تشکيلات خود گردان فلسطين، بسياري از هواداران حماس در کرانه غربي را دستگير کرده اند.
رويترز در ادامه اين گزارش به گاهشمار حوادث مربوط به حماس پرداخته است:
1987- حماس در زمان انتفاضه نخست فلسطين تشکيل شد.
1993- حماس توافقنامه هاي موقت صلح بين اسرائيل و سازمان آزاديبخش فلسطين به رهبري ياسر عرفات را نپذيرفت.
1996- عرفات تشکيلات خود گردان فلسطين را به وجود آورد. جنبش فتح، 68 کرسي از 88 کرسي پارلمان را بدست آورد. حماس، اين انتخابات را تحريم کرد.
2000- در پي شکست مذاکرات صلح، انتفاضه دوم آغاز شد.
2004- عرفات در پاريس فوت کرد و محمود عباس رياست سازمان آزاديبخش فلسطين و رياست تشکيلات خود گردان فلسطين را عهده دار شد.
2005- محمود عباس و آريل شارون نخست وزير وقت اسرائيل اعلام آتش بس کردند.
محمود عباس حمايت حماس را در اين باره بدست آورد و حماس عمدتاً از آتش بس تبعيت کرد. اسرائيل به 38 سال اشغال غزه پايان داد.
2006- حماس در انتخابات پارلماني فلسطين پيروز شد و 74 کرسي از 132 کرسي را به دست آورد. جنبش فتح که اغلب، بيشترين کرسي ها را در پارلمان فلسطين در اختيار داشت، 45 کرسي را به خود اختصاص داد.
2007- اسلامگرايان حماس در جنگ داخلي کوتاهي که در نوار غزه عليه نيروهاي جنبش فتح و وفادار به محمود عباس روي داد، پيروز شدند. محمود عباس دولت حماس را برکنار و دولت خود را در کرانه غربي اشغال شده توسط اسرائيل منصوب کرد.
رویترز در ادامه درخصوص تعریف واژه "حماس" افزود: حماس مخفف عبارت جنبش مقاومت اسلامي و نيز در عربي به معناي شور و اشتياق است. این جنبش، خود را به نابودي اسرائيل و نيز ايجاد کشوري اسلامي به جاي آن، پايبند مي داند.
در عين حال، حماس اعلام کرده است تشکيل کشور فلسطين را در زمين هايي که نيروهاي اسرائيلي در جنگ سال 1987 اشغال کردند، در برابر آتش بس طولاني مدت مي پذيرد.
حملات هوايي و مرگبار اسرائيل در روز شنبه به نوار غزه موجب شد، خالد مشعل رئيس دفتر سياسي حماس خواستار انتفاضه تازه اي شود.[/align]
منبع : رجا نيوز
بازگشت به اینده
در اخبار علمی
ارسال شده در · Report reply
از هر مطلب علمي كه باشه مخصوصا در عرصه فضا استقبال ميكنيم.
در ضمن دوستان عزيز
[color=red]
اذرخش
وريور
نيو دي
مالك به خاطر فعاليت مفيد در ارسال خبر علمي
[/color]
هر يك [color=blue] 10 اعتبار [/color] كاربري هديه ميگيرن. انشالله در دهه فجر به حساب اين عزيزان اضافه خواهد شد.
كاربران عزيز
[color=red]زد و الكساندر [/color] بخاطر فعاليت مفيد در طي جنگ غزه نيز هدايايي بهشون تعلق ميگيره كه متعاقبا در دهه فجر اعلام خواهد شد. ( شرمنده كه دستان ما خالي هست و بيشتر از اين توان تشكر رو ندارم و گرنه به هر كدام 10 ارتقا درجه و 3 مدال تقديم ميكردم. )
اگر در بخش خبر كاربري فعاليت كرده و از منظر ما دور مانده ياد اوري نمايد تا خدمت برسيم. موفق باشيد.
([color=blue] البته راست و حسيني بگم كه هدايا رو مدير سايت سعيد خان داده اند و بنده فقط نقش معرفي كاربر فعال رو دارم. از ايشون هم تشكر ميكنم.[/color] )[/quote]
با سلام خدمت همه دوستان گرامي
از اظهار لطف و محبت و نظر مساعد دوستان سپاسگذارم . آشنايي با شما گراميان و استفاده از محضر همه شما عزيزان موجب افتخار براي اين حقير است . اميدوارم هميشه در پناه خداوند متعال موفق و سربلند باشيد