GOLDEN-CROWN

Members
  • تعداد محتوا

    424
  • عضوشده

  • آخرین بازدید

تمامی ارسال های GOLDEN-CROWN

  1. مطوئن باشید اگر شفقی وجود خارجی داش و به پرواز رسیده بود با توجه به اینکه ایران از هر وسیله ای برای بالا بردن روحیه داخلی و ترساندن دشمن درست مثل مارهای غیر سمی که در مقابل دشمن برای ترساندن او فقط حالت مارهای سمی رو می گیرند. استفاده میکنه تا حالا باید صد بار عکسهای پروازش پخش میشد. صاعقه رو در تلویزیون کرده بودن اف-22 ! حالا شفق صد در صد ساخت داخل داشته باشند و نشون ندن!!!!!
  2. دوست عزیزم ایشون مدت حدودا 10 ساله ناراحتی شدید روانی دارند و هیچ گونه یاد اوری از جنگ نباید داشته باشند .بنده هم ایران نیستم ولی خاطراتی که در بچگی برام تعریف کردن رو اگر بیاد بیارم به روی چشم.
  3. سعید جان با سلام و احترام! دوست من بنده بعید میدونم ما توانایی ساخت سیستمهای اویونیکی و حتی بدنه این هواپیما رو داشته باشیم .چون این طرح با کمک روسها شروع شد و بعدا طرح رو کنسل کردند. این طرح همون طرح میگ-ای-2000 هست که در روسیه به یاک-130 باخت. ایم جنگنده هم جنگنده ای سبک هست و فقط تهاجمی. اگر ما 1000 فروند شفق هم داشته باشیم بدون پوشش هوایی جای دوری نمیرن!!!
  4. من نمیدونم بعضی از دوستان در مورد چی فکر میکنند!!!! icon_frown عزیز من نابودی و این چیزها همش حرفه.کسی در دنیا دیگر توانایی نابودی یک ملت رو نداره.عصر حجر که نیست! تو دنیا ما انقدر دشمن داریم که نمیشه شمردشون.روسیه و چین هم متحد ما نیستند بلکه داارن تلاش می کنند تا وقت هست از این گوشت پاره پاره یک تیکه ای بکنند! مطمئن باشید چین یا روسیه بخاطر چند تا اخوند خودشون رو جلوی دنیا قرار نمی دهند و بر خلاف ما که ملت خودمون رو فدای ملل عرب تازی کردیم ملت خودشون رو فدای ملت ما نمیکنند. عزیز من شما حاظر هستید پدر و مادر و خانواده خودتون رو فدای مثلا پسر همسایه کنید؟ ولی ایران میکنه!!!!
  5. دوست من ایران توانایی نابودی اسرائیل رو نداره.شما چی فکر میکنید.؟؟؟ تضمین کننده وجود اسرائیل صدها کلاهک هسته ای است.ما هم اگر کلاهک هسته ای داشته باشیم 1 و حد اکثر 3 تا هست.ما توانایی نابودی اسرائیل رو نداریم ولی اسرائیل توانایی نابودی وجب به وجب ما رو داره. امریکا هم که ماشا الله منبع کلاهک اتمی/هیدروزنی و........ هست که متحد اسرائیله و وقتی ببینه واقعا وضع خرابه چند تا موشک اتمی هم حواله ما میکنه.با وضعی هم که اقایون در جهان برای ما ساختن نه تنها در دنیا غوغا به پا نمشه بلکه در تمام درنیا خوشحال هم میشند که ایران ترورست نابود شد! عزیز من از خواب بیدار شید!
  6. دوست خوبم شما بزار تولید شفق یکی که هنوز پرواز نکرده و فقط در حد ماکت هست شروع بشه.شفق دو و سه پیش کش. شما یک منبع معتبر بیارین لطفا که کلا همچین جنگنده ای وجود داره!
  7. سلام دوباره دوستان خوبم.من هم از قدرت سپاه خبر دارم.هر چی باشه اونجا بودم.ما قدرتمندیم ولی در مقابل کی؟ در مقابل ارتشهای منطقه بله.من خودم هم میدونم اگر ایران یک تکون بخودش بده نصف منطقه میشه ایران! ولی ببینید با دم شیر نباید بازی کرد.اسرائیل رو ما نمیتونیم از بین ببریم چون ده ها بمب و موشک هستهای داره که شهرهای بزرگ ایران رو میتونه به دوران حجر برگردونه! در مقابل امریکا ما چکار میتونیم بکنیم.بابا هنوز جنگ نشده 30 ساله نمی تونیم سرمایه مملکت رو درست خرج کنیم و هنوز میزان فقر و بی کاری سر سام اوره.گرانی هم که سر به فلک میکشه.خودم ایران نیستم ولی خانوادم که ایرانن! ببینید دوستان خوب در صورت حمله امریکا ما در کشور به یک بهران بر میخوریم.الان که صلحه در کشور مشکلات سر داره به فلک میکشه!چه برسه روزی که جنگ بشه اونم نه با افغانستان با ابر قدرت جهان.درسته که ما میتونیم چند وقت ه مدد سپاه تنگه هرمز رو ببندیم ولی نه برای همیشه! در این چند وقت هم بیشتر از جهان ما خودمون ضربه میخوریم.بعد از این هم به ما دیگه اجازه صادرات نفت نمیدن.این میدونید برای یک کشوری که درامدش از نفته یعنی چی؟ خود حضرت علی میگه فقر از در بیاد تو ایمان از پنجره میره بیرون. خوب با 70 میلیون ایرانی گشنه میخاین چی کار کنین؟
  8. همان طور در گذشته دنیا در دانشگا هاشون در پی طرح مسائل مکانیک و شیمی و علمی بودند و ما دنبال حل مسائل شرعی و برطرف کردن نجاست! الان هم ملت در تمام دنیا دارن گامهای پیشرفت رو روز به روز به جلو بر میدارن و ما هنوز گیر ارماگدون و ........هستیم.من نمیدونم صلح چه عیبی داره که ما همش پی جنگیم؟ تمام دنیا دارن در صلح زنگی میکنند ملت بیچاره ما 30 ساله یا داره میجنگه یا زیر بار تهدیده.من نمیدونم این توطعه کی هست که این ملت بزرگ و قدرتمند رو از باز پس گرفتن دنیا محروم کنه.
  9. دوست عزیز جناب رمضان پور حقیقتا وجود کسانی مثل شما برای این مرز و بوم افتخار است.شما از همان گروهی بودید که در کشوری عقب مانده و پس از اشغال بعد از چند سال سومین نیروی هوایی پیشرفته جهان رو ساختید.افتخار به شما و امثال شما حرمت ملت غیور ایران است. حظور شما رو در این بخش به عنوان مدیر بخش تبریک میگویم . امیدوارم جوانان این سایت با کمک گرفتم از شما به حقیقت واقعی برسند.به خدا هدفم از این چیزی جز این نیست. . دوستان توجه کنند جناب رمضان پور از همافران ارتش شاهنشاهی بوده اند ولی از درجه و میزان تحصیلاتشون اطلاعات دقیقی ندارم و ازشون خواهش میکنم یک بیو گرافی کوچکی از خودشون براتون بزارند.
  10. تمامی قوانین پرواز بر اساس قوانین آرخیمد طبقه بندی میشوند. وسیله پرنده ای که بر اساس قوانین ایرو استاتیکی پرواز میکند نام وسیله پرنده سبک تر از هوا رو به خو میگیرد.مثل بالونها و کشتیهای پرنده. در ایرو استاتیک(علمی که قوانین تعادل گازها رو بررسی میکند) از y یا نیروی بالابرنده ازاد استفاده میکنند که برابر است با: y=p-g P=نیرویی که جسم رو در اب به بالا حل میدهد G=جرم کلی جسم نیروی P برای جسمی که در هوا قرار دارد از معادله زیر بدست میاید: P=rgW r= تراکم هوا g= سرعت سقوط ازاد w=حجم لایه بیرونی هوا تمامی جسم از وزن اجسام سازنده و وزن بار مفید و وزن گاز که درون بالون قرار دارد تشکیل شده است بنابر این : G=GK+RG .g.W GK= وزن اجزا تشکیل دهنده RG= تراکم گازی که بالون از ان پر شده است. در چنین شرایطی نیروی بالا برنده ار فرمول زیر بدست میاید: Y=gW(R-RG)-GK در زمانی که Y>0 بالون به بالا میرود و اوج میگیرد .با بالا رفتن نیروی بالا برنده Y تراکم گازی که بالن از ان پر شده کم میشود.میتوان از هوای داغ شده در این بالونها در یک پرواز عادی استفاده کرد. دیگر گازهایی که میتوان استفاده کرد عبارتند از اکسیزن و هلیم میباشند.در سطح دریا و درجه حرارت 0 درجه تراکم هوا R=1.2928 کیلوگرم در متر مکعب...تراکم اکسیزن R=0.0899 کیل.گرم در متر مکعب ....هلیم R=0.1785 کیلوگرم در متر مربع میباشد. تجربه نشان میدهد که یک متر مربع گاز اکسیزن نیروی بالابرنده ای برابر با 12.03 H و یک متر هلیم نیروی بالابرنده ای برابر با 11.14 H و هوایی که تا 100 درجه سانتی گراد گرم شده باشد نیروی بالابرنده ای معادل 3.47 H ایجاد می کند. ادامه دارد...
  11. جناب رمضان پور باز هم تشکر زیاد و باز هم تاسف فراوان. شما ممکن است که ایران نیایید برای همین قصد دارم یکم از وضع زندگی این عزیزان بگم تا همه بدونند و چون پدر خودم خلبان نیروی هوایی هستند که بعدها با دستور تیمسار خاتمی به هوانیروز منتقل شدند. از اونجایی که ایشون در نهایت مظلومیت در ایران در وضع بسیار ناراحت کننده ای زندگی میکنند اصمیم دارم کمی برای دوستان از وضع الان بگم. جناب رمضان پور وضعیت گذشته رو گفتن من میگم الان چه وضعی هست.چ.ن از وقتی به یاد دارم در پایگاه های هوایی و در خانه های سازمانی بودم. ایشون دوره تحصیلی رو در امریکا گذرانده و در همان جا مدرک استاد خلبانی کبری میگیرند ( ایشون بعدها در زمان جنگ سه ستاره شدند)و مدرک مهندسی عمران نیز دارا میباشند.در تمامی عملیاتهای جنگ حظور داشته و بعد از درگیری با میراز عراقی در عملیات ازادی خرمشهر از ناحیه پا کاملا اسیب دیده و دو انگشت دست ایشون قطع میشود.کمک ایشون شهید و لی با این حال هلیکوپتر رو به پایگاه میرسانند.در حال حاظر دارای بالاترین ساعت پرواز بدون سانحه هوانیروز هستند که از خود رهبر لوح یادبود دارند.کاری ندارم که چه تعداد انهدام تانک و خودرو زرهی و مراکز فرماندهی در پرونده ایشون هست. ایشون در حال حاظر به علت از دست دادن تقریبا تمامی دوستانش چه در زمان جنگ توسط صدام چه در زمان انقلاب چه حالا که بخاطر خرج سنگین زندگی و تبعیض یا خود کشی کرده یا راهی تیمارستان شدند....با 60 سال سن افسردگی شدید دارند.بنده به یاد دارم که در زمان کودکیم در چه ساختمانهای زیبایی در شاهین شهر اصفهان که همسایه ما مهندسین امریکایی بودند (که برای ساخت پنها امده بودند) زندگی میکردیم. ولی حالا ؟ میدانید بهترین خلبانهای هوانیروز ارتش کجایند؟ در منازل سازمانی لویزان -3 ارتش! دوستانی که مدرک میخواهند به بلوک های 33 و 34 سر بزنند! ببینند که خلبانان بازنشسیته در چه وضعی زندگی میکنند.شاید باور نکنید همسایه پدر بنده که یک تیمسار هستند یک اشپز و یک استوار هستند که واقعا با بی فرهنگیشون زندگی رو از ایشون گرفتند.... حقوق ایشون ماهی 500000 تومان تقریبا میباشد که معادل 500 دلار هست!!! ایشون بعد از 30 سال پرواز و عملیات و......حتی خونه ندارند! توانایی کرایه خونه هم ندارند.با 60 سال سن و جانبازی و 500 تومان حقوق کجا برند. به علت همون سانحه هم چشم های ایشون به شدت کم سو شده اند.اهر حال بنیاد جانبازان هم ماهی 20 تا 30 هزار تونان بیشتر اضافه به حقوق ایشون نمیکند. یکم هم از دوستی بگم که خوش رو حلق اویز کرد چون پول نداشت پول دانشگاه یا جهیزیه دخترش رو بده(یادم نیست) ایشون از بهترین خلبانان کبری و استاد خلبان این هلیکوپتر بودندکه در امریکا دوره استادی رو تمام کردند.یکمی هم بگم از یکی از بهترین خلبانان هوانیروز که خلبان جت رنجر هستند و در عین پراندن دانشجو بعد از ظهر ها برای تامین خرج خانواه مسافر کشی میکنند.بنده خدا چون جانباز نبود بهش خانه سازمانی ندادند و در خانه های اجارهای زندگی میکنند.اینان همه با پدر من هم دوره بودند که همه با هم جنگیدند.اونهایی که شهید شدند به خدا راحت شدند .و این هایی که ماندند به این وضع دچار شدند.... . واقعا بنده از اینکه با یک قهرمان جنگ انقدر بد رفتاری شده متاسف هستم.شاید یکی از دلایل اینجا بودن و از ایران خارج شدن من هم این بوده باشه. بهر حال من نمیدونم میلیاردها دلار پول نفت ما کجا میره که حتی نمیتونیم برای جانباز 40 درصد خلبان با بالاترین ساعت پرواز که 30 سال به ین مملکت خدمت کردن و 8 سال با کمترین امکانات جنگیدند و فرمانده یکی از معاونت های هوانیروز بودند یک خانه هدیه بدهیم.که شاید بنده خدا در سالهای اخر عمرش از سر و صدا و بدبختی های خانه سازمانی کثیف و رقت بار لویزان رهایی پیدا کنه.خدا میدونه در عینی که این پست رومینوشتم فقط گریستم و نوشتم! خلاصه فقط میتونم بگم متاسف هستم. که پول ما به کجا میره که ما خودمون هم نمیدانیم. خلاصه چراقی که بر خانه رواست بر مسجد حرام است و بس.
  12. فرمانده پايگاه توضيح داد كه براي اجراي پروژه هاي ساختماني از كارگران محلي استفاده ميشود و چاره اي هم نيست ، او گفت خيلي از كارگر ها سه نوع شناسنامه دارند ، ايراني ، افغاني و پاكستاني ، هر از چند گاهي شب هنگام يكي سر ديگري را براي پولهايش مي برد و به پاكستان فرار ميكند ، شايد دو ماه بعد همين كار را در پاكستان ميكند و به افغانستان فرار ميكند ، ميگفت پس از وقوع چنين اتفاقي كار ما تا مدتي دچار اخلال ميشود وتا دوباره كار را راه مياندازيم سر نفر بعدي را ميبرند !! بهر حال اتمام پايگاه چابهار را نديديم و نميدانم كه عاقبت اين طرح عظيم به كجا كشيد . در همين ايام اولين پوستر هاي هواپيماهاي اف-16 ايران به ديوار ها زده ميشد ، ورود وسائل پشتيباني و بعضي از قطعات يدكي هواپيما در قصر فيروزه در انتظار ثبت شدن و تقسيم بندي شدن بودند ، سيستم لجستيكي نيروي هوائي ايران مراحل نهائي Computerized شدن را طي ميكرد ، اين سيستم در واقع مادر اينترنت امروز بود و مبتكران اينترنت از چنين شبكه اي الهام گرفتند ، بجز آمريكا تنها چند كشور معدود از چنين سيستم لجستيكي برخوردار بودند ، اينور و آنور صحبت انتخاب پرسنل براي اعزام به آمريكا براي اف-16 شنيده ميشد ، مانند هميشه عده اي منتظر آغاز انتخاب پرسنل بودند ولي خوب هر كس خربزه ميخورد بايد فكر چابهار را هم ميكرد ، بعضي از همكاران آمريكائي كه بيش از ما از برنامه هاي آتي با خبر بودند از هواپيمائي صحبت ميكردند كه جانشين اف-4 هاي ما خواهد شد اين هواپيما هم ساخت McDonnell Douglas خواهد بود( اف-18 ) ، فكر ميكرديم كارخانه اي كه اف-4 نازنين رو ساخته حتما محصول آينده اش شاهكار خواهد بود . در اين دوران نيروي هوائي چه در بخش عملياتي و چه از نظر نگهداري به موفقيت هائي دست پيدا كرد كه بعنوان ركورد ثبت گرديده ، در يكي از سالها بود كه رابطه مصر با اتحاد شوروي رو به تيرگي گذاشت و شادروان سادات بدعوت پادشاه فقيد ايران به ايران سفر كرد ، در اين سفر مانور نظامي بزرگي ترتيب داده شد و در پايان مانور كه نيروي هوائي هم شركت داشت هواپيماهاي نيروي هوائي رژه رفتند ، در اين رژه نيروي هوائي ايران به ركوردي دست يافت كه افتخار پرسنل فني اين نيرو بود ، در اين مانور تمام هواپيماهاي شكاري و ترابري نيروي هوائي رژه رفتند و ما حتي يك هواپيماي تعميري روي زمين نداشتيم .
  13. پايگاه چابهار سكوي پرش ايران در نيمه دوم دهه 1970 تمام اهتمام كشور در بخش نظامي تكميل مجموعه عظيم نظامي چابهار بود ، مسلما اين بحث پيش خواهد آمد كه كشور نياز به توسعه در همه بخشها را داشت ، چرا به بخش نظامي تا اين حد اولويت داده ميشد ، جواب بسيار ساده است ، حمله عراق به ايران حقانيت اين اولويت را ثابت كرد ، كشور ما بارها مورد تجاوز قرار گرفته بود و سوابق نشان ميداد كه همسايگان ما هرگاه خود را قوي ببينند فيلشان ياد هندوستان ميكند ، در ثاني اوضاع بين المللي فرصتي گرانبها در اختيار ايران گذاشته بود و نميشد پيش بيني كرد كه اين شرايط تا چه مدت بنفع ما خواهد بود ، واقعيتي كه امروز نظام ايران به آن رسيده ،( برو قوي شو اگر راحت جهان طلبي كه در نظام طبيعت ضعيف پامال است ) . مجموعه نظامي چابهار ( البته آنچه كه قرار بود بشود ) بزرگترين تاسيسات نظامي خاورميانه و يكي از بزرگترين مجموعه هاي نظامي آسيا بود ، تخته پرش ايران به اقيانوس هند ، چابهار بزرگترين پايگاه هوائي ، دريائي و زميني خاورميانه بود، هر سه نيرو براي چابهار برنامه هاي مفصلي پيش بيني كرده بودند ، نميدانستيم چرا و بچه علت براي اتمام اين پروژه تا اين حد عجله ميشود ، هنوز حتي يك باب خانه سازماني براي پرسنل ساخته نشده بود و تنها تاسيسات عملياتي پايگاه در حال اتمام بود ، تصميم گرفته بودند كه براي اسكان موقت پرسنل به تعداد زيادي خانه موبايل ( كاروان ) بخرند و اين سطح توقع زياد پرسنل از يك سو و توجه مسئولين به رفاه پرسنل را ميرساند، در هر كشور ديگري بود قاعدتا طور ديگري رفتار ميشد ، ما سربازيم و اگر لازم است بايد يكسال در چادر زندگي كنيم ، ولي نه پرسنل نيروي هوائي شاهنشاهي در شانشان نيست در چادر زندگي كنند ، مشكل هواي بسيار گرم وشرجي چابهار بود ، در بازديدي كه براي بررسي پيشرفت كارهاي ساختماني از پايگاه كرديم از اوضاع آب و هواي منطقه شوكه شديم ، تابستان بود و وقتي از هواپيماي سي-130 پياده شديم براي يك لحظه فكر كرديم پشت اگزوز موتور هواپيما ايستاده ايم و موتورها روشن هستند ، در عرض دو دقيقه پياهن همه خيس شد و انگار سطلي از آب روي همه ريخته اند ، تا چشم كار ميكرد بيابان سفيد رنگ بود ، البته با تجربه پايگاه بوشهر و بندرعباس ميدانستيم كه تا يكي دو سال ديگر چهره پايگاه كلا تغيير خواهد كرد ، در سالن بريفينگ فرمانده پايگاه دلايل كندي پيشرفت كار را توضيح ميداد و صحبتهايش آنقدر جالب بود كه هنوز كلمه به كلمه اش يادم مانده .
  14. خاطره نويسي كمي ريشش در آمده و آنقدر دروغ و مزخرفات بنام خاطرات اين و اون چه در خارج و چه در داخل بخورد مردم دادند كه كسي اعتمادي به نوشته ها نداره ، من براي اولين باره كه چنين مطالبي رو مينويسم ، وقتي اين سايت رو تصادفي پيدا كردم و مطالب دوستان رو خواندم ، وظيفه خودم دونستم كه مطالبي رو بنويسم ، اين حد اقل كاري است كه از من بر مياد ، ما زحمات زيادي براي نيروي هوائي كشيديم ولي از نقاط ضعفي استفاده شد ونام همافر رو به لجن كشيدند ، از جواني وبي تجربه گي اجتمائي و سياسي همافر به طرز وحشتناكي سوء استفاده شد و من بشدت احساس شرم و گناه ميكنم ، گاه با دوستان سابق كه حال هر يك در يك كشور آواره اند صحبت ميكنيم و همه معتقديم بسيار بيش از آنچه استحقاق داشتيم بما داده بودند و باز خود را در گير مسائل بچه گانه اي كرده بوديم ، ما چهره نيروي هوائي را تغيير داده بوديم و ميبايد با كار بهتر و فعاليت بيشتر حقانيت خود را ثابت ميكرديم ، روزي در يك جلسه در ارزيابي و يكنواختي يكي از همكاران امريكائي با اشاره بما به دوستش گفت ، روزي اين جوانها يكي از بهترين نيروي هوائي هاي دنيا را خواهند ساخت ،اين دور از دسترس نبود فقط ده سال زمان لازم داشت و امروز كه نزديك به سي سال از آن روزگار گذشته ميبينم ده سال زمان زيادي نبود
  15. آغاز فعاليت TAC ( ستاد فرماندهي تاكتيكي هوائي ) IIAF Tactical Air Command رشد نيروي هوائي چنان سريع و همه جانبه بود كه گسترش مدريت را نيز ضروري ميكرد و لازم بود از نظر تشكيلات سازماني هم گسترده بشه ، قبلا تمام امور فرماندهي ، مدريت ، عمليات ، لجستيكي و پشتيباني و ساير امور از ستاد فرماندهي نيروي هوائي در تهران برنامه ريزي و هدايت ميشد كه اين امر اولا تمام امور را در تهران متمركز ميكرد بلكه موجب تداخل وظائف و بوروكراتي شديد و غير قابل كنترلي ميشد و در ثاني از نظر ايمني هم خطر ناك بود ، تصور كنيد با متمركز كردن تمام امور فرماندهي يك نيرو در يك محوطه در شرايط جنگي و در اثر يك حمله هوائي غافلگير كننده به اين تشكيلات شيرازه امور از هم ميپاشه و تا چاره اي انديشيده بشه نيمي از توان و قابليت هاي نيرو از بين خواهد رفت ، با توجه به اين مشكلات نيروي هوائي تجديد سازمان داده شد و البته اين تجديد سازمان چنان دقيق ، با برنامه و در آرامش انجام شد كه كوچكترين خللي در امور بوجور نياورد ، در سازمان جديد كليه پايگاههاي تاكتيكي هوائي در اختيار ستاد فرماندهي تاكتيكي هوائي قرار گرفت ، براي ستاد تاكتيكي ساختماني در كنار درب ورودي پايگاه هفتم شكاري در شيراز ساخته شد و زنده ياد تيمسار امير حسين ربيعي به فرماندهي تاكتيكي هوائي گمارده شد ، عده اي از پرسنل زبده و شاخص از تخصص هاي مختلف از پايگاههاي مختلف تاكتيكي به اين ستاد منتقل شدند ، اين ستاد همانند ستاد نيرو ولي تنها در سطح پايگاههاي تاكتيكي عمل ميكرد ،طبقه هم كف ضد اطلاعات و چند دفتر ديگه و چاپخانه ، طبقه اول معاونت عمليات كه بجز پرسنل اداري بقيه از خلبانان تاكتيكي بودند ( از جمله زنده ياد فكوري در اين معاونت خدمت ميكرد ) ، در طبقه دوم معاونت لجستيكي كه باز بجز پرسنل آجوداني ( اداري ) ، اكثرا از همافران با تخصص هاي مختلف تشكيل ميشد و در طبقه بالا فسمت اداري بود . در اين دوران آموزش چنان پيگير و فشرده بود كه با وجود آنهمه هواپيما نيروي هوائي مجبور شد تعدادي هواپيماي اف-4 از نيروي هوائي و نيروي دريائي آمريكا اجاره كنه ، در معاونت لجستيكي هوائي يك تيم تحت عنوان ارزيابي و يكنواختي تشكيل شد كه وظيفه اش تدوين يك سيستم مدريت نگهداري استاندارد براي همه پايگاههاي شكاري بود ( بنده هم افتخار خدمت گذاري در اين تيم را داشتم ) وبا مراجعه به كتابهاي مدريت نگهداري نيروي هوائي آمريكا و تجربه هاي بومي يك دستورالعمل مدريت نگهداري تهيه و پس از تصويب چاپ و در اختيار پايگاههاي تاكتيكي قرار گرفت ، در اين سيستم مديريت همانطور كه در يكي دو نوشته توضيح دادم سيستم نگهداري چنان استاندارد شده بود كه اگر فردي از پايگاهي به پايگاه ديگر منتقل ميشد لازم نبود بپرسد ( خوب ، شما براي فلان كار چكار ميكنيد ) چون در گذشته سيستم حاكم بر نيروي هوائي بقول ما در آن زمان گاراژي بود و كار گاراژي با HI-TECH جور در نميايد.
  16. دهه 1970 سالهاي بال كشيدن نيروي هوائي بود ، از سوئي بخاطر افزايش در آمد كشور و برنامه ريزي درست در نيروي هوائي و از سوي ديگر ساختار سياست بين المللي و تيز هوشي پادشاه ايران براي بهره بردن از اين فرصت ، و دليل سوم نزريق خون جوان و درس خوانده به نيروي هوائي موجب شد كه اين نيرو بسيار سريع تر از اونچه كه پيش بيني ميشد بدرخشندگي برسه ، باورود اولين سري هواپيماهاي F-4E مقدمات گسترش هواپيماهاي F-4D به پايگاه هفتم شكاري ( شيراز ) فراهم شد و عده اي از پرسنل استخواندار قديمي ( كمك مهندساني كه حال همافر شده بودند ) در معيت همافران جوان و تازه فارغ اتحصيل شده به شيراز منتقل شدند و با فاصله كوتاهي پايگاه سوم شكاري در همدان ( شاهرخي ) راه اندازي شد ، سرعت پيشرفت خيره كننده بود و بگفته بسياري از مستشاران ما بسيار سريع تر از برنامه پيش بيني شده حركت ميكرديم ، بزودي در بخش هواپيماي اف-4 تقريبا از مستشار بينياز شديم و همانطور كه گفتم پايگاه بندر عباس آزمايش بسيار موفقي بود ، نبايد نا گفته بگذارم كه مسلما توسط آمريكائي ها كنترل ميشديم و بحث و مشاجره با همكاران آمريكائي در باره رفتار دوگانه آمريكا نسبت به نيروي هوائي ما و نيروي هوائي اسرائيل امري معمول بود ، خيلي از ما در آمريكا با همكاران اسرائيلي همكلاس بوديم واز چند وچون كار در نيروي هوائي اسرائيل خبر داشتيم ، اسرائيلي ها در امر تعمير ، تغيير و حتي كپي سازي دست بازي داشتند وما سخت كنترل ميشديم ، بحثي نبود كه اونها سالها از ما جلوتر بودند ولي ما هم كور وخنگ نبوديم ، فرمانده هاي بالا اين رو ميدونستند و از ما حمايت ميكردند ، شادروان ربيعي وقتي فرمانده پايگاه يكم بود بارها در بريفينگ ها ميگفت ( بچه ها كارها رو زود تر ياد بگيريد ما اين ارمني ها رو بيرون كنيم ) منضورش از ارمني ها آمريكائي ها بودند و با توجه به اينكه در بريقينگ ها آمريكائي ها هم شركت ميكردند او نميخواست از كلمه آمريكا استفاده بكنه . در اين مدت ماجراها و آماده باش هاي جدي هم پيش آمد ، يك بار زماني بود كه عراق بسياري از ايراني زاده ها را از اين كشور بيرون كرد و اروند رود رو بروي كشتي هاي ايراني بست ، در اين ماجرا ايران كشتي ابن سينا رو بطرف اروند رود فرستاد ، هر زمان اين ماجرا يادم مياد از خوشي احساس عجيبي دارم ، بما در پايگاه يكم آماده باش دادند ، وظعيت خط پرواز واقعا ديدني بود ، ما فكر ميكرديم جنگ ميشه ، اطراف خط پرواز پر از تريلي هاي مخصوص حمل مهمات بود ، تمام هواپيماها در حال آماده شدن بودند و چهار فروند هواپيماي آلرت كه با سايد وايندر و اسپارو لود شده بودند سر باند بودند APU بهشون وصل و خلبانها در داخل كابين بودند ، هنوز شلتر ها آماده نشده بودند ، تمام هواپيما ها در حال بارگيري بودند M117 , BLU-1 , LAU-3 براي پايگاههاي عراق و اسپارو و سايدوايندر براي اسكورت كننده ها ، ربيعي با لباس كار خودش تو خط كمك ميكرد ، ظهري در كار نبود همه كار ميكردند حتي شيفت شبي ها صبح نرفته بودند و كار ميكردند ، ربيعي دستور داد براي همه سانديچ و نوشابه بياورند توي خط ، حرف جالبي رو خودم از ربيعي شنيدم ، كمي لحجه كردي داشت ، فرمانده نازنين و وطن پرستي بود با خنده ميگفت زنده باد ، بچه ها وقت تلافي 1400 سال پيشه و اين حرف سرعت كار بچه ها رو دو برابر كرد ، عراق اعلام كرده بود كه اروند رود به اين كشور تعلق داره و كشتي هاي ايراني بايد با پرچم عراق و بعد از دادن حق عبور از اروند رود عبور كنه ايران اين ادعا رو قبول نداشت و ميگفت اين قرارداد تحميلي و غير قانونيه و برابر قوانين بين المللي مرز دو كشور در عميق ترين نقطه رودخانه است ( خط تالوگ ) ولي اين ظاهر كار بود و اختلاف ايران و اعراب به عمق تاريخ ميرسه و هر بار اعراب توان لازم را پيدا كنند براي ما مشكل بوجود مياورند ، بهر حال عراق اروند رود را بست و ايران يك كشتي بازرگاني بنام ابن سينا رو بسوي اروند رود فرستاد ، عكسهاي ابن سينا رو بعدا روزنامه ها انداختند در حالي كه تفنگداران دريائي و افراد نيروي مخصوص در همه جاي كشتي سنگر گرفته بودند و كشتي در واقع كشتي جنگي شده بود ، ايران اعلام كرد ابن سينا از اروند رود عبور خواهد كرد و تعرض به ابن سينا به مفهوم اعلان جنگ به ايران محسوب خواهد شد ، وقتي كشتي بسمت اروند رود ميرفت در پايگاههاي هوائي خلبانها داخل كابين هواپيماهاي فول لود شده نشسته بودند و ما خودمون رو براي سورتي بعدي آماده ميكرديم ، ابن سينا به سلامت گذشت و عراق هيچ غلطي نتونست بكنه و ما يك سر وگردن بيشتر قد كشيديم ، يك ماجراي جالب ديگه زماني بود كه ما يك تيم بهمراه دو فروند هواپيماي RF-4E براي يك ماموريت چند روزه به بندر عباس رفتيم ، نميدانستيم چه خبره ، دو هواپيما به ماموريت ميرفتند و باز ميگشتند و بعد از چند روز به تهران باز گشتيم ، و چند روز بعد فهميديم براي چه رفته بوديم ، راديو اعلام كرد كه ايران سه جزيره تنب بزرگ ، تنب كوچك و ابو موسي را باز پس گرفته ، باز قد كشيديم و يك سر وگردن بزرگ تر شديم .
  17. در سال 1976 امور فني هواپيماهاي اف-4 صد در صد بدست همافران انجام ميشد و دراين سال نيروي هوائي ايران با افتخار اولين پايگاه تاكتيكي اف-4 ، بدون مستشار خارجي را در بندر عباس راه انداخت و موضوع باور نكردني در مورد بند عباس اين بود كه در موقع انتخاب پرسنل براي اين پايگاه ، ازتمام پايگاهها تا حد امكان پرسنل بقول خودشان نخاله و نا آرام را انتخاب ميكردند و پايگاه بندر عباس شده بود پايگاه تبعيدي ها ولي پس از مدتي كوتاه اين پايگاه از بهترين پايگاههاي نيروي هوائي شد . همافران در تمام مدت كار تحت آموزش بودند ( OJT ) يا On-the-Job Training همافر جديد لول فني 1 را داشت و با ادامه تحصيل در حال كار بترتيب لول 3 ، 5 ، 7 و در نهايت لول 9 كه بالا ترين سطح تخصصي نيروي هوائي بود ، بعنوان مثال در رشته تخصصي من ما هفت نفر بوديم كه لول 9 اسلحه و مهمات هوائي رو داشتيم و اسامي تك تك اين دوستان رو بياد دارم . در سال 1976-77 پايگاههاي نيروي هوائي هيچ تفاوتي با پايگاههاي آمريكائي در داخل آمريكا نداشت و من قيافه بهت زده پاكستاني هائي رو كه همراه ميراژ هاي پاكستان از فرانسه به پاكستان در پايگاه يكم توقف داشتند فراموش نميكنم كه از اين همه نظم ، تميزي و ديسيپلين حيرت ميكردند . من افتخار ميكردم كه عضو كوچكي از اين خانواده پر افتخار هستم و اكنون كه اين سطور را مينويسم نميتونم جلوي اشكم رو بگيرم و بشدت متاثرم . نيروي هوائي ما نشان داد كه آنهمه تلاش و آنهمه فداكاري و هزينه كردن سرمايه كشور بهدر نرفته ، پيكر خونين و از هم پاشيده آن نيروي هوائي شايسته در جنگ شايستگي خودشو نشون داد و پرسنلي كه از سلولهاي زندان واز زير تيغ جلاد به ميدان جنگ اعزام شده بودند نشان دادند كه آنچه در آن روزها ديده ميشد سراب و رويا نبوده و فرزندان خانواده نيروي هوائي شاگردان ممتاز مكتب ميهن دوستي و خدمتگذران راستين ملت ايران بودند .
  18. رسته همافري ماجراي ديگري داشت ، اين را بر حسب شنيده ها وخوانده شده ها نميگم ، من خودم از همافران دوره دوم نيروي هوائي بودم بنا براين آنچه ميخوانيد تمام واقعيته . رسته همافري نه تنها براي آمريكائي ها مشكل ايجاد نكرد بلكه به پيشنهاد آمريكائي ها وبا كمك آنها درست شد . پس از ورود نيروي هوائي كشورمون به عصر جت و پيچيده شدن امور نگهداري هواپيما ، ايران براي دريافت هواپيماهاي مدرن تر از آمريكا دچار مشكلات زيادي شد ، در آن روزگار دركشور باندازه امروز دانشگاه و درس خوانده وجود نداشت ( هر چند كيفيت بمراتب بهتر از امروز بود و دانشجوي سال آخر استاد دانشگاه نميشد ! ) ، نيروي هوائي فارغ التحصيلان ابتدائي رو بعنوان درجه دار آجوداني ، دژباني ،موتوري استخدام ميكرد و دارندگان سيكل يعني كلاس نهم دبيرستان رو بعنوان درجه دار فني ، اين پرسنل فني تا هواپيماي اف-86 نيازهاي نيروي هوائي رو بر آورده ميكردند چون خود آمريكائي ها هم بودند وتعداد زيادي پاكستاني و فليپيني هم در نيروي هوائي كار ميكردند ، با ورود اف-5 به نيروي هوائي ايران مشكلات شروع شد چون بمرور زبان كاري در نيروي هوائي انگليسي شده بود و اصولا كارهاي فني پيچيده تر و براي آموختن اون نياز به سواد پايه بيشتري بود ، من بارها در بسياري از نوشته ها تاكيد كرده ام كه سلاح آمريكائي پرستيژ و شخصيت داره چون آمريكائي ها حد اقل در آن روزگار بصرف دوست بودن ومتحد بودن سلاح مدرن به كسي نميدادند وظرفيت و استحقاق كشور خريدار رو بدقت ارزيابي ميكردند ، روال از اين قرار بود كه وقتي ايران درخواست خريد مثلا اف-4 رو ميبكرد تيمي مركب از كارشناسان McDonnell Douglas ، پنتاگون ونيروي هوائي آمريكا به ايران ميامد وبدقت نحوه كار وظرفيت هاي نيروي هوائي ايران رو زير ذره بين قرار ميداد و در باز گشت گزارش اين تيم تعين كننده بود ، بهر حال پس از اينكه ايران بفكر خريد هواپيمائي پر قدرت تر از اف-5 افتاد تيم باز ديد كننده ظرفيت نيروي هوائي ايران رو براي اين درخواست كافي تشخيص نداد ، حال ايران دو راه داشت يا نيروي هوائيرو در بست تحويل آمريكائي ها بده ( مانند بسياري از كشورهاي ديگه ) ويا اينكه فكري براي اين كمبود بكنه ، نيروي هوائي راه دوم رو انتخاب كرد ، در آن زمان فرمانده نيروي هوائي شاد روان تيمسار محمد خاتمي ( فرمانده هميشه محبوب نيروي هوائي ايران ) بود ، براي رفع اين نقيصه نيروي هوائي شروع به استخدام ديپلمه ها كرد ، اين ديپلمه ها پس از يك دوره دوساله با درجه استوار دومي و با عنوان كمك مهندس شروع بكار ميكردند ، تا دوسال اين جريان پيش رفت ولي با توجه به اختلاف طبقاتي شديدي كه در ارتش بود پس از دوسال ديگر داوطلب پيدا نشد ، دليل واضح بود دو دوست كه باهم ديپلم گرفته بودند با هم در نيروي هوائي استخدام ميشدند اولي بعنوان افسر آجوداني ( اداري ) كه پس از يك دوره يك ساله ستوان سه ميشد و دومي براي كمك مهندسي كه پس از دوسال درس سخت استوار دوم ميشد و اين تضاد عجيبي رو هم بوجود مياورد ، استوار دو كمك مهندس سه برابر ستوان سه آجوداني حقوق ميگرفت ولي خوب درجه داربود . بهر حال بعد از دوسال كمتر ديپلمه اي حاظر ميشد درجه دار بشه ، فراموش نكنيد كه در آن دوران براي دانشگاه رفتن يا بايد خيلي پول داشت ويا خوش شانس و از نظر درسي ممتاز بود ، نه بسيجي در كار بود و نه ...و ديپلم داشتن خودش امتياز بود ، بهر حال نيروي هوائي بفكر چاره جوئي افتاد و آمدند شتر مرغي بنام همافري را پايه گذاري كردند ، همافري گرچه از سوئي سر آغاز درخشندگي و جهش ناگهاني كيفيت نيروي هوائي ايران شد ولي از سوئي درد سر هاي زيادي براي ارتش ايجاد كرد و شد نقطه آسيب پذير ارتش ايران و با استفاده از همين نقطه ظربه پذير بود كه آقايان انقلابي ارتش ايران رو متلاشي كردند ، وارد بحث سياسي نميشم و ادامه ميدم ، فكر ميكنم در سال 1347 بود كه اولين آكهي هاي استخدامي نيروي هوائي منتشر شد ، تيتر اين آگه رو تمام همافران قديمي از بر هستند چون پايه يك جدل پانزده ساله در نيروي هوائي شد ، عنوان تيتر از اين قرار بود ( آگهي اشتخدامي افسري همافري در نيروي هوائي شاهنشاهي ) ، دوره تحصيلي دوسال بود و فاغ التحصيل با درجه همافر سومي آغاز به كار ميكرد ، حقوق و مزاياي زيادي داشت ( كه موجب اعتراض افسران فني بود ) ولي تمام مسئوليت هاي فني نيروي هوائي بعهده همافران بود ، اكثرا دوره هاي فني رو در آمريكا ميگذراندند ، همافران بخاطر اختلاف طبقاتي در ارتش پرستيژ زيادي براي خودشان قائل بودند ، واقعا سعي ميكردند شاخص باشند حتي در زندگي خصوصي و چون اكثرا براي مدتي در محيط آمريكائي تربيت شده بودند و در محيط كار نيز از نزديك با آمريكائي ها كار ميكردند سعي ميكردند ، شيك ، تميز و مدرن زندگي كنند ، بعنوان مثال در پايگاه هفتم ( شيراز ) چند ساختمان ده طبقه براي همافران ساختند و پس از آماده شدن ما از خانه هاي ويلائي كه كوچك تر و قديمي بود به اين ساختمانها منتقل شديم ، بزودي اين ساختمانها موجب رشك بقيه پرسنل شده بود ، با پولي كه جمع كرديم راهروهاي تمام اين ساختمانها موكت شد ، در سالن بزرگ طبقه هم كف مبل ، ميز پينگ پنگ و فوتبال دستي براي اوقات فراقت گذاشته شد ، اينها رو خودمان خريديم و تمام راهروهاي ساختمان و اطاف از تميزي برق ميزد و در پاركينگ دور ساختمانها تا چشم كار ميكرد اتوموبيل آخرين مدل پارك شده بود ( لياقتش را نداشتيم ! ) ، و بايد بگويم انصافا چهره نيروي هوائي چه از نظر سازمان فني وچه از نظر محيط زيست دگرگون شد ، همافري يك موفقيت بزرگ براي نيروي هوائي بود و باعث شد كه يكي پس از ديگري پايگاه هاي تاكتيكي با هواپيماي اف-4 تاسيس بشود .
  19. دليل اين محدوديتها را در ابتداي مطلب مختصر توضيح دادم ، اگر شما اين محدوديت را زبوني تعبير ميكنيد پس بايد بگويم ما آن زمان در برابر تنها ابر قدرت جهان زبون بوديم و امروز در برابر كره شمالي گرسنه و بدبخت ، چون كره شمالي هم به راحتي اجازه نميده كه با دستكاري و كپي برداري تجهيزاتش نانش آجر بشه ، دوم اينكه با بودن تمام اين محدوديت ها تلاش وكار ادامه داشت ، اگر معتقد هستيد كه پس از انقلاب در سايه تلاش براي خودكفائي باعث شكفتگي شده بايد بدونيد كه اين شكفتگي با پشتوانه كار وتلاش گذشته حاصل شده وگرنه در اثر انقلاب بهجت اثر يك شبه همه دانشمند وسازنده نشدند ، اگر اين تلاش وكار صادقانه گذشته نبود نيروي هوائي در عين زخمي و خونين بودن اون نتيجه افتخار آفرين را در جنگ برعليه عراق بدست نمياورد ، آن نيروي هوائي و آن ارتش دلاور و حرفه اي متعلق به همان دوره بقول شما زبوني بود ، در شروع جنگ و پس از پيشرفت سريع نيروهاي عراقي در خوزستان به محض تكان خوردن همان ارتش زخم خورده ورق برگشت و پيروزي هاي بزرگ و سريع ارتش موجب نگراني عميق متوليان انقلاب در آن زمان شد ، دكتر ابراهيم يزدي كه معرف حضورتان هست در خاطراتش در مصاحبه با خبرگزاري آفتاب به صراحت اعتراف ميكنه كه نظام نگران بود از اينكه ارتش ايران فاتح جنگ باشه چون مردم از ارتش پيروز حمايت ميكردند ( يكي از دلايل طول كشيدن جنگ براي هشت سال )
  20. هيچ كشور فروشنده سلاح به خصوص در بخش هاي Hi-Tech مانند هواپيما بدون شرط و شروط و توقعات سياسي به كشور ديگه چيزي نميفروشه و تا موقعي كه خود كفائي كامل نشه ( كه براي ما تا صد سال ديگه امكانپذير نيست) اين گرفتاري ادامه داره ، كشورهاي اروپائي با اين سوابق فني و توانائي هاي تكنولوژيكي بخاطر بسياري از مسائل كه بيشتر به يك توافق غير رسمي نظم جهاني مربوط ميشه هم هنوز كاملا آزاد نيستند ، بعنوان مثال اير باس بدون نظر آمريكا نميتونه هواپيما بفروشه ، ساب سوئد بدون موافقت آمريكا نميتونه هواپيما بفروشه و... و... مثال زياده ، اين به اين معني نيست كه اروپا نميتونه اير باس رو مستقلا و بدون شركت آمريكا بسازه ، خوب موتور آمريكائي رو بر ميداره و موتور MTU روش ميگذاره ، ولي اين يك نظم پنهانه كه اين اجازه رو نميده ، وبراي كشور ما ساختن يك هواپيماي صد در صد بومي اگر نگويم غير ممكنه ولي در چشم انداز نيست چون احتياج به تكنولوژي داريم كه براي دسترسي به اون سالهاي سال زمان و صد ها ميليارد دلار سرمايه گذاري لازمه ( از الكترونيك گرفته تا صنايع ماشين سازي و غيره ) منظورم از ماشين سازي اتوموبيل نيست ، بهر حال ما با آمريكائي ها مشكلات زيادي داشتيم ، همينطور كه با روسها داريم ( مثال بوشهر ) يا با چيني و ساير فروشندگان ، ما خودمون هم حاظر نيستيم يك گلوله بدون شرط به كسي بفروشيم ، چون گلوله رو هم ميشه باهاش تمرين تير اندازي كرد ، هم ميشه خرگوش زد و هم ميشه باهاش آدم كشت كه اينجا يعني كاريرد سياسي كه به ما هم مربوط ميشه ، بنا براين شرط و شروط داره ، بخصوص اگر خريدار مجبور به خريد باشه . بارها تاكيد كردم كه هر اتفاق و تحولي رو در ظرف زمان خودش بسنجيد و در موردش قضاوت كنيد ، كشور ما پنجاه سال پيش جزو كشورهاي بسيار فقير و عقب افتاده بود ، تا چند سال قبل از انقلاب سهم ما از هر بشكه نفت سه دلار بود و در زمان بچگي نسل من مردم پايتخت كشور آب آشاميدني سالم نداشتند و نيمي از مردم كشور در عمرشان اتوموبيل نديده بودند ، حال كاري به اين نداريم كه اكثريت بي سواد بودند وغيره ، ما بشدت از شمال وغرب تهديد ميشديم و براي حقظ كشور به كمك احتياج داشتيم و هيچ كس هم مفتي بما كمك نميكرد ، بگذريم كه تضاد شرق و غرب بدادمون رسيد و موقعيت ژئوپولتيك كشور امتيازي بود كه غرب رو وادار به پشتيباني از ما ميكرد ، نميخوام بحث رو كش بدم چون طولاني ميشه ، بهر حال بيكار هم نشستيم و حتي در آن شرايط هم تلاش براي ساختن ، ياد گرفتن و بي نياز شدن در حد امكانات زمان بشدت در جريان بود ولي بامشكلات فراوان ، فكر ميكنم پنج شش سالي قبل از انقلاب بود ، باقري فرمانده پايگاه يكم بود ، بمن ماموريت دادند كه پرسنل شعبه اسلحه هواپيماي اف-5 پايگاه يكم رو آموزش بدم و براي اولين بار يك تيم LSC-Loading Standadisation Crew آموزش بدم ، پرسنل نگهداري اف-5 در آن زمان از درجه دارهاي قديمي بودند كه بقول ما كارها رو گاراژي ياد گرفته بودند و تلاش ميشد كه پرسنل فني اين هواپيما رو مانند پرسنل هواپيماي اف-4 بروز كرده و سطح تخصصي و ايمني اين هواپيما رو در حد قابل قبول در بياورند ، بهر حال بعد از شروع كار و پايان كلاسهاي تئوري نوبت به كار روي هواپيما رسيد و من ميخواستم روش صحيح بارگيري مهمات روي هواپيما رو شروع كنم ، پس از نصب ( TER ( Triple Ejection Rack و ( MER( multipe Ejection Rack به زير هواپيما حال ميبايد يك Tester به هواپيما وصل ميشد تا ايستگاههاي پرتاب مهمات از نظر 28 ولت DC چك ميشد ، به اين ترتيب كه ميبايد خلبان مقر مهمات رو انتخاب كرده با فشار هر بار روي دكمه رها كننده بمب ( bomb button ) يكي از مقر هاي بمب عمل ميكرد ، ودر كمال تعجب متوجه شدم كه اين افراد از بودن چنين دستگاهي اظهار بي اطلاعي ميكنند و اصلا چنين چيزي رو نديده اند ، كار تعطيل شد ، ابتدا به تداركات پايگاه رجوع كرديم وهمينطور جستجو تا لجستيكي هوائي در قصر فيروزه ادامه پيدا كرد و عاقبت مشخص شد كه نيروي هوائي ايران چنين دستگاهي رو نخريده ، دستگاه ساده اي بود ، يك جعبه ، شش عدد لامپ و شش كليد رله و مقداري سيم وكابل وسر كابلي كه بمحل اتصال بسته ميشد ، خودم دست بكار شدم ودو روزه اين وسيله رو ساختم و كار رو ادامه داده و بهر صورت دوره آموزشي به پايان رسيد و قرار شد در روز معيني تيمسار باقري براي تماشاي نتيجه آموزش در خط پرواز حضور پيدا كنه ( قرار بود اين تيم آموزش ديده بعنوان تيم LSC هواپيماي اف-5 به ساير پايگاههاي اين هواپيما رفته و براي هر پايگاه يك تيم LSC آموزش بدهند كه اين تيم ها در هر پايگاه بقيه پرسنل رو آموزش بدهند ) بهر حال پس از خاتمه كار در حضور تيمسار باقري كه يك سرهنگ آمريكائي كه رئيس مستشاران در پايگاه يكم بود هم همراهش بود ، باقري خيلي نتيجه كار رو پسنديد و از من تشكر كرد در اين موقع يكي از افراد اف-5 وسيله ساخته شده رو به تيمسار باقري نشان داد و جريان جستجو وساختن اين دستگاه رو تعريف كرد ، تيمسار اين دستگاه رو كه بسيار باسليقه ساخته شده بود ورانداز كرد و به سرهنگ آمريكائي نشان داد و بي شوخي گفت خدا را شكر كه نخريديم ، مسلمان با ما ارزان حساب نميكرديد و بعد مجددا از من تشكر كرد ، دستور داد كه در مورد بررسي و ساخت تعداد بيشتر از اين وسيله براي ساير پايگاهها اقام بشي و بع از رئيس مستقيم من خواست كه ضمن تشويق من در دستور پايگاه براي تشويق بيشتر پيشنهاد بده ، دو روز بعد اتفاق جالبي افتاد نامه تشويقي پايگاه و نامه مستشاري مبني بر درخواست تنبيه براي من هم زمان رسيد ، جالبه نه ؟ استدلال مستشاري موتونست از نظر فني درست باشه ولي هدف چيز ديگري بود ، مستشاري نوشته بود كه اولا اگر به چنين دستگاهي نياز داره بايد اون رو بخره ، دوما دستگاه ساخت من ميتونه بدون محاسبه ساخته شده باشه ازجمله مقاومت سيم ها ، نوع لامپها ، نوع رله ها و غيره كه احتمالا نكات ايمني رعايت نشده ، خلاصه عاقبت عطاي تشويق رو به لقاي تنبيه بخشيديم ، اين يك نمونه از گرفتاريهاي ما بود ، از اين خاطرات و مثالها زياد دارم ولي اين باعث نميشد كه دست روي دست بگذاريم ، در همون زمان در صنايع نظامي مخفيانه مقدمات كپي ماوريك ، سام-7 ، توپ اورليكن و موشك تاو فراهم ميشد ، اين مطلب رو تا اينجا داشته باشيد تا در اولين فرصت باميد خدا بيشتر در اين مورد صحبت كنيم .
  21. خاطرات زیر خاطراتی است از یکی از همافران عالی رتبه نیروی هوایی شاهنشاهی ایران به نام جناب پرویز رمضان پور . دوستان بنده از ایشون دعوت به عمل اوردم که به این سایت بیان که همه با هم... هم از مطالب و خاطرات زیباشون استفاده ببریم و هم واقعیت هایی که با دروغ ها و بزرگ نمایی ها و بمب باران ها ی طبلیغاتی دارند از بین میروند رو بفهمیم. ایشون مدرکی زنده هستند از زحمات و تلاش هزاران هزار ایرانی که برای ایجاد نه قویترین نیروی هوایی منطقه بلکه دومین نیروی هوایی جهان کوشش میکردند.تلاشهایی که با بی توجهی و عدم مدریت به لجن کشیده شد و زحمات هزاران هزار متخصص عاشق وطن طی 30 سال کاملا نابود.کسی بر این واقعیت شک ندارد که اگر به همان منوال پیش میرفتیم تا سال 1990 با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در حال حاظر دومین نیروی هوایی قدرتند و پیشرفته جهان با پرسنلی کارامد و اموزش دیده را دارا بودیم و چه بسا من و شما یکی از پرسنل این نیرو بودیم و به لباس خود افتخار میکردیم که ما عضوی از این سیستم هستیم.نه با درجه سرهنگ تمامی و نشان سر استاد خلبانی سه ستاره در خط لویزان-منی سیتی برای سیر کردن شکم خانواده مسافر کشی کنیم.... اینها واقعیت هستند.واقعیت را نمی شود پنهان کرد و ماه پشت ابر نمی ماند. به امید روزی که تمامی واقعیت ها روشن شود...... با تشکر محمد علی-ف
  22. در این بخش دوستان میتوانند خاطرات یکی از فرماندهان همافر رو در زمان قبل از انقلاب بخونند.بنده ایشون رو به این سایت و به بخش خودم دعوت کردم.که انشا الله میپذیرند. دوستان در این بخش از زبان یکی از فرماندهان ان زمان واقعیت هایی رو میفهمند بس اموزنده که تا این عزیزان در قید حیاتند باید فهمید .مگر نه تاریخ همان طور همه ما رو با خود مثل زمانه به این ور و ان ور میبرد این عزیزان هم با خود خواهد برد و ما میمانیم با دروغ هایی بزرگ که بر شانه های ما سنگینی میکنند. دوستان در همین بخش میتوانند از این مرد بزرگ سوال بکنند. از اونجای که ایشون از متخصصان وطن محسوب میشوند و مطالبشون تخصصی هست این تایپکس رو در این بخش گذاشتم. با تشکر محمد علی-ف
  23. دوست خوبنم یک کم در مورد نهوه پرتاب این بمب ها مطالعه کنید. حقیقتش دیکگه حوصله تایپ کردن ندارم .امتحانم روافتادم اعصابم خورده.
  24. عزیز تحقیق کرده اون ابر بمب ها توسط سی-130 رها میشه.