super_comando

Members
  • تعداد محتوا

    502
  • عضوشده

  • آخرین بازدید

  • Days Won

    1

تمامی ارسال های super_comando

  1. super_comando

    اخبار عمومی منطقه و جهان

    ايران روز: فيليپ جيرالدي، يک مقام سابق عاليرتبه ی سی آی اِی است که در حال حاضر به صورت مرتب، ستون ثابتی با عنوان Smoke and Mirrors در سايت ضد جنگ معروف antiwar دارد. او در سال ۲۰۰۵ از طرحی تهيه شده توسط ديک چينی سخن به ميان آورده بود که مطابق آن قرار بود که آمريکا به بهانه ی مقابله با عملياتی تروريستی شبيه عمليات ۱۱ سپتامبر، با بمب های معمولی و بمب های اتمی به ايران حمله کند. طرحی که هنوز نيز می تواند مورد استفاده قرار گيرد. مثل انواع و اقسام طرح های ديگر. از جمله طرح هايی از نوع ˝حادثه ی تنگه ی هرمز˝ که بعضی از مفسران سياسي، آن را با ˝حوادث خليج تانکن˝ در ويتنام مقايسه کرده اند که حوادثی بود ساخته و پرداخته ی آمريکا برای تصعيد (و يا به قولی ديگر شروع) جنگ ويتنام در سال ۱۹۶۴ که سرانجام با شکست تاريخی آمريکا پايان گرفت. (۱) آنچه می خوانيد خلاصه و جمع و جور شده ی مقاله ی جديد فيليپ جيرالدی به تاريخ ۲۱ ژانويه ی امسال است که در آن او از خيز برداشتن جديد ديک چينی برای حمله به ايران، قبل از پايان دوران رياست جمهوری بوش، نوشته است. ژان بريکمون نيز قبلاً در مقاله يی امکان به راه انداختن جنگ توسط بوش پيش از ترک کاخ سفيد را مطرح کرده بود. (۲) اما، دستکم دو نکته ی جديد را نيز ـ که در نوشته ی جيرالدی نيامده است ـ به عنوان نکاتی که می تواند تقويت کننده ی تز او باشد بايد بر مقاله ی او اضافه کرد: ۱ ـ اين سخنان بوش در ۲۹ ژانويه در آخرين سخنرانی سنتی سالانه اش در برابر کنگره، که اگر ضرورت داشته باشد، آمريکا با ايران وارد درگيری خواهدشد... ما با كسانی كه نيروهای ما را تهديد می کنند درگير می شويم... ما از متحدين خودمان و منافع آن ها در خليج فارس دفاع خواهيم كرد... ۲ ـ بازگشت غير منتظره ی پل ولفوويتس، طراح اصلی جنگ عراق، و مهم ترين عضود دم و دستگاه دونالد رامسفلد مخلوع به صحنه ی سياست جهانی آمريکا. پل ولفوويتس بدنام را بعد از آن که از وزارت دفاع آمريکا اخراج شد، جرج بوش به سمت رييس بانک جهانی منصوب کرد. اما فساد اخلاقی و مالی و دزدی های او باعث اعتراض کارکنان بانک جهانی شد؛ و آن ها سرانجام او را از آنجا هم به بيرون انداختند. ولی اينک به گفته ی سرويس جهانی بی بی سي، در حالی که دوستان نزديک بوش، يا در حال کناره گيري، و يا در حال اخراج از کاخ سفيد هستند، وزارت خارجه ی آمريکا، انتصاب پل ولفوويتس را به رياست ˝هيات مشاوران امنيت بين‌المللي˝ که سياست‌های مربوط به کنترل تسليحات و خلع سلاح را به وزارت دفاع توصيه می کند، مورد تائيد قرار داده است. و در حال حاضر، او به يکی از سياستگذاران اصلی آمريکا در ارتباط با مسايل اتمی ايران تبديل شده است. (۳) طنزآميز است اين که به کرّات می بينيم که ديدار های صلح، زمينه ساز جنگند. ديدار اخير جرج بوش از خاورميانه را هم بايد نمونه يی از اين نوع ديدار ها دانست. هدفِ رسمی اين سفر را فراهم آوردن زمينه ی صلح ميان اسراييل و فلسطين اعلام کرده بودند. اما در عمل، قضيه، قضيه ی تقويت خط رودررويی با ايران بود. بوش در منطقه، مشخصاً به تلاش در جهت تضعيف متحدان بالقوه ی ايران، يعنی سوريه، حماس، و حزب الله لبنان پرداخت؛ و بعد از بازگشت به واشنگتن، به حملات خود به ايران به بهانه ی دخالت اين کشور در امور خليج فارس ادامه داد. اطلاعات و افشاگری های متعدد در باره ی ˝حادثه ی تنگه ی هرمز˝، در ششم ژانويه ی امسال، نشان داد که ماجرا ـ به آن صورتی که بيان شده است ـ قصه يی است ساخته و پرداخته ی پنتاگون. اما اين امر، مانع از سخنان خشم آلود دستگاه بوش، و نيز کانديدا های جمهوريخواه انتخابات پيش روی رياست جمهوری آمريکا، نسبت به ايران، در اين مورد نشد. حتی يکی از اين کانديدا ها اظهار داشت که اگر نيرو های ايراني، کمی بيشتر به ناو های آمريکايی نزديک شده بودند، مستقيماً به بهشت فرستاده می شدند. بعضی از منابع اطلاعاتی من در واشنگتن، چنين فکر می کنند که بوش در سفر اخير خود به منطقه، به اولمرت و همچنين به محمود عباس برای استفاده از هر وسيله يی به منظور انهدام حماس در غزه چراغ سبز نشان داده است. اسراييل نياز چندانی به اين چراغ سبزنداشت؛ و تنها نگرانيش تصويری بود که قتل تعداد زيادی انسان بی گناه فلسطينی به وسيله ی او در عمليات عليه غزه، در جهان برايش به وجود می آورد. محمود عباس هم البته خوشحال بود از اين که شايد در اين ميان بتواند خودش را از شر حماس خلاص کند. به خصوص از آن رو که می دانست که با امکانات خودش و بدون کمک اسراييل، هرگز چنين امری برای او ميسر نيست. نتيجه، مجموعه يی شد از عمليات گسترده و ضربات هوايی اسراييل به نوار غزه، که اسراييل فلسطينيانی را که تعداد بسياريشان شهروندان غيرنظامی بودند طی آن به قتل رسانيد. پس از کنفرانس آناپوليس در ماه نوامبر هم، جنگ اسراييل با فلسطينيان رو به تصاعد گذاشته بود و در طی آن فلسطينيان به وسيله ی اسراييل کشته شده بودند. اما هيچ دليلی وجود ندارد که تعداد انبوه اجساد فلسيطنيان، توانسته باشد در اراده ی حماس خللی به وجود بياورد. و به نظر می رسد که هم آمريکا و هم اسراييل، هر دو، اين را فهميده اند که برخورد با حماس، راه حل نظامی ندارد. اين رشد جديد فضای جنگی را بايد يکی از نتايج تجديد حيات و خيز برداشتن دوباره ی معاون بوش، ديک چينی و نئوکان های حول و حوش او دانست. امروز، چينی و دوستانش دارند حمله به ايران قبل از پايان دوران رياست جمهوری بوش را برنامه ريزی می کنند. در سال گذشته، قدرت چينی در پی يک سلسله مقالات روزنامه ی واشنگتن پست رو به کاهش نهاد. واشنگتن پست در اين سلسله مقالات نشان داده بود که چينی چه طور در بسياری از انتخاب های سياسی دستگاه بوش، نسبت به خود بوش دست بالا داشته است. گفته می شود که بوش از اين که ديده بود در برابر معاون خودش، بدل به يک وزنه ی سياسی خفيف شده است، عصبانی شده بود، و از همين رو بيشتر به سمت کاندوليزا رايس و رابرت گيتس، که در مقايسه با چينی سياست کمتر تندروانه يی دارند، روی آورده بود. آنچه باعث دوباره رو آمدن چينی در دستگاه بوش و تصميم گيری های آن شده است، بهره برداری چينی است از عدم اعتماد بوش به دستگاه های اطلاعاتی آمريکا که بوش آن ها را از ديرباز مانع سياست های مداخله گرانه ی خود در جهان می بيند. اين دستگاه ها برای رييس جمهوری کار می کنند و ساختارشان آنچنان متشکل از عناصر متوازن کننده است که به هر حال عملاً نمی توانند آنگونه که بوش ادعا می کند باشند. بوش و دستگاه او می خواهند با طرح ادعا های نادرست، برای خودشان از سرويس های امنيتي، يک بلاگردان بسازند تا بتوانند تقصيرات خود را به گردن آن ها بياندازند. انتشار گزارش ˝اِن آی ئي˝ در مورد ايران در آغاز دسامبر امسال، توانست به عنوان يک ابزار کليدی مورد بهره برداری چينی به منظور سوق دادن بوش به سوی گرايش های جنگ طلبانه يبيشتر قرار گيرد. اين گزارش با تأکيد بر توقف برنامه ی تسليحات اتمی ايران، در واقع سياست جنگ طلبانه ی بوش را به چالش طلبيده است. سياستی که می خواست از ايران، تصوير يک ديو خطرناک ارائه دهد. بوش که در بهترين حالاتِ خودش هم فردی لجوج و يکدنده است، نمی توانست بگذارد که اين گزارش، طرز فکر شخصی ا و را تغيير دهد. او در همين سفر اخير خود به خاور ميانه، لجاجت و يکدندگيش را در مورد اختلاف نظر با سازمان های اطلاعاتی آمريکا بروز داد: او به اولمرت و نيز به مقامات سعودی گفت که گزارش ˝اِن آی ئي˝ در نگاه او به ايران تغييری نداده است و نفوذی در اين مورد بر او نداشته است. او همچنين اظهار داشت که: ـ من از سرويس های اطلاعاتی خودمان دفاع کردم. اما در اين زمينه، به وضوح اعلام داشته ام که اين سرويس ها مستقلند و به نتايجی می رسند مجزّا از آنچه من می خواهم يا نمی خواهم. بوش به اولمرت گفته است که نظر سرويس های اطلاعاتی اسراييل که می گويند ايران دوباره برنامه ی اتمی تسليحاتی خود را از سر گرفته است، با ارزيابی های او همساز تر و همخوان تر است. ادعای بوش مبنی بر اين که بايد جامعه ی اطلاعاتی آمريکا را در حالی که خودش جزيی از دولت است جدا از دولت به حساب آورد، البته ادعايی پوچ است؛ ولی اين را بايد يکی از عوارض بيماری تفکر چينی و ياران او دانست. بوش و چينی دوباره در مسير انديشه يی حرکت می کنند که خواهان تحميل ˝دموکراسی آمريکايي˝ بر خاورميانه، حتی با زور ارتش و سلاح است. وقتی که در اوايل ژانويه، مايک مک کانِل، رييس شورای اطلاعات و يکی از تحليلگران برجسته ی سيا، چينی را به اجمال از عواقب سوء يک عمليات نظامی عليه ايران آگاه کرد، او مغرورانه پاسخ داد که آمريکا می تواند با هر نوع عواقبی مقابله کند. مطابق گواهی های متعدد، چيني، مرتباً و منظماً در جلسات شورای امنيت ملی آمريکا، صحت گزارش ˝اِن آی ئي˝ را نفی می کند و می گويد که جامعه ی اطلاعاتی آمريکا می خواهد آنچه را در مورد عراق پيش آمده بود جبران کند و از اين روست که عالماً و عامداً به تضعيف سياست آمريکا در باره ی ايران می پردازد. مک کانل، و ژنرال مايکل هِيدِن از سيا، هر دو ، احساس می کنند که در برابر سرسختی کاخ سفيد، نتايج کارشان خنثی شده است. اين دو به اين نتيجه رسيده اند که چينی مصمم است که توسط متحدان خود در ˝تينک تانک˝ های تحت نفوذ نئوکان ها در واشنگتن، دستگاه های اطلاعاتی را بدنام و لکه دار کند. چينی کارزار انتقاد از گزارش ˝اِن آی ئي˝ را شخصاً ترويج می کند. با استفاده از ارگان های متداول و هميشگی مدياتيک نئوکان ها، مثل وال استريت ژورنال، ويکلی استاندارد، نشنال رويو، و فاکس نيوز. مطابق گزارش های منابع اطلاعاتی در واشنگتن، چينی دارد دوباره جرج بوش را برای حمله به ايران، قبل از اتمام دوران رياست جمهوری او، بر می انگيزاند. چيني، اينچنين القاء می کند که اگر اسراييل به ايران حمله کند، آمريکا نيز بايد وارد اين حمله شود، و انتخاب ديگری به جز پيوستن به عمليات نظامی تل آويو عليه ايران ندارد. تجديد حيات سياسی چيني، و بی ثباتی يی که نتيجه ی تمايل بوش به متحد کردن دولت های عربی عليه ايران است، زنگ خطر را برای بسياری از اعضای عاليرتبه ی اطلاعاتی آمريکا به صدا در آورده است؛ و اينان را در خوشبينی شان نسبت به رفع خطر حمله به ايران در پی انتشار گزارش ˝اِن آی ئي˝ دچار ترديد کرده است. امروز بسيارند کسانی که معتقدند که بوش با چينی در اين مورد همعقيده است که قبل از آن که رييس جمهوری جديد آمريکا کار خود را شروع کند، بايد جنگی ميان آمريکا و ايران رخ دهد!
  2. تابناك:بر اساس يكي از اسناد كشف شده ساواك، هنگام حضور امام خمینی در نوفل لوشاتو رئيس سازمان اطلاعاتي فرانسه پيشنهاد ترور امام خميني در ایتالیا را به ساواک ایران ارائه کرده بود. به گزارش خبرنگار «تابناک»، طبق اين پيشنهاد كه از سوي «كنت دومرانش» رئيس سازمان اطلاعاتي فرانسه به تيمسار كاوه، فرستادة ساواك ارائه شد، مي‌بايست زمينه انتقال امام به ايتاليا فراهم شود. طي 4 ماهي كه(13 مهر تا 12 بهمن 57) امام خميني(ره) در فرانسه حضور داشتند، سازمان اطلاعاتي فرانسه با همكاري ساواك تلاشهاي فراواني براي مقابله با فعاليتهاي ايشان عليه رژيم شاه به عمل آورد. اين تلاش‌ها شامل اعمال فشار به حضرت امام براي توقف مبارزات ایشان، كنترل تلفنهاي نزديكان امام، ارائه نشاني طرفداران امام به ساواك و تلاشهايي براي اخراج امام از فرانسه بود. اما يكي از اسناد ساواك که موسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسي آن را امروز منتشر کرد، حاكي از پيشنهاد رئيس سازمان اطلاعاتي فرانسه براي ترور امام خميني است. طبق اين پيشنهاد كه از سوي «كنت دومرانش» رئيس سازمان اطلاعاتي فرانسه به تيمسار كاوه، فرستاده ساواك ارائه شد، مي‌بايست زمينه انتقال امام به ايتاليا فراهم شود. سپس در آنجا با استفاده از هرج و مرج سياسي موجود در آن كشور، اقدام به ترور ایشان گردد. اين پيشنهاد همراه با ساير فعاليتهاي مشترك ساواك و سازمان اطلاعاتي فرانسه عليه امام، در نامه سپهبد ناصر مقدم به شاه گزارش شده که در آن آمده است: پيشگاه مبارك اعليحضرت همايون شاهنشاه آريامهر مفتخراً بشرف عرض مي‌رساند: به منظور تسريع و پيگيري اقدامات مربوط به جمع‌آوري اطلاعات پيرامون فعاليتهاي خميني در پاريس معاون اطلاعات خارجي ساواك از تاريخ پنجشنبه 20/7/57 تا يكشنبه 23/7/1357 به پاريس مسافرت و طي آن ملاقاتهايي با مقامات سرويس اطلاعاتي فرانسه و برخي از منابع اطلاعاتي به عمل آورد. اهم مطالب مطروحه در اين ملاقاتها و اطلاعات مكتسبه در مورد خميني ذيلاً از شرفعرض پيشگاه مبارك ملوكانه مي‌گذرد. بنا به اظهار مقامات فرانسوي خميني از بدو ورود به پاريس تاكنون سه بار محل اقامت خود را تغيير داده است و طي اين مدت با ابوالحسن بني‌صدر ـ صادق قطب‌زاده ـ مظفر فيروز ـ غضنفرپور ـ سيدشمس‌الدين مجابي و تعداد كثير ديگري از ايرانيان مقيم فرانسه و ساير كشورهاي اروپا بويژه ايتاليا و آلمان تماس داشته است. ضمناً صادق قطب‌زاده شخصاً به عراق رفته و خميني را با خود به فرانسه برده است. مراقبت از محل اقامت كنوني خميني از نقطه‌نظر تعيين هويت اشخاصي كه با او ملاقات مي‌كنند به دليل وضع خاص خانه محل اقامت او باغ بزرگ با دو ديوار و درهاي متعدد براي پليس امنيتي فرانسه مشكل است. تحقيقات پيرامون مراجعين به محل اقامت خميني با توجه به شماره پلاك اتومبيل آنها از طرف پليس فرانسه ادامه دارد و قرار است متعاقباً نتيجه به اطلاع مقامات ايراني برسد. مقامات سرويس فرانسه همچنين اظهار داشتند كه قرار بود ظرف روز 23/7/57 خميني براي مصاحبه به محلي در داخل شهر پاريس برود اما نماينده پليس امنيتي فرانسه به منزل او رفت و به خميني اظهار داشت كه اگر به محل ملاقات برود پليس مجبور است همه كساني را كه به آنجا رفته‌اند از آن محل اخراج كند. نماينده پليس خطاب به خميني تأكيد كرد كه دولت فرانسه از بدو ورود به وي (خميني) ابلاغ نموده است كه حق هيچ‌گونه فعاليت سياسي عليه ايران را ندارد. مقامات سرويس فرانسه خاطرنشان ساختند كه پس از اين مذاكرات خميني در آخرين لحظه رفتن خود را به محل اجتماع افراد منظور و انجام مصاحبه لغو كرد. كنت دومرانش رئيس سرويس فرانسه اظهار داشت كه زمينه‌سازي دولت عراق براي خارج كردن خميني از آن كشور احتمالاً بنا به توصيه وي (كنت) به صدام حسين در اين مورد انجام گفته است. كنت دومرانش اضافه نمود كه بنا بر توصيه وي چهار روز قبل دولت فرانسه تصميم گرفته خميني را از آن كشور اخراج كند ولي با كمال تعجب ملاحظه شد كه سفير شاهنشاه آريامهر مصراً از وزارت امور خارجه فرانسه درخواست كرده كه از اخراج خميني صرفنظر شود. كنت علت اين اقدام را جويا شد. در اين مورد به كنت دومرانش پاسخ داده شد كه احتمالاً علت اين كار اين است كه سفير ايران عقيده دارد كه خميني در پاريس تحت كنترل دوستان فرانسوي ايران است در حاليكه معلوم نيست كشور مقصد بعدي او تا چه حد مي‌تواند يا بخواهد فعاليتهاي او را كنترل كند. كنت دومرانش خاطرنشان ساخت دلايل قاطعي در اختيار دارد كه خميني با كمونيستهاي فرانسه و ايتاليا ارتباط دارد و اين عناصر كمونيست براي رفتن او به ايتاليا تلاش مي‌كنند. رئيس سرويس فرانسه اظهار عقيده كرد كه خوب است وسايل عزيمت خميني به ايتاليا فراهم شود و با استفاده از هرج و مرجي كه در ايتاليا وجود دارد عوامل ايران به آساني او را از بين ببرند. در اين مورد به كنت دومرانش توضيح داده شد كه اگر چنين كاري بشود خميني تبديل به يك «شهيد» خواهد شد و حربه جديدي به دست كمونيستها مي‌افتد تا بيش از گذشته دولت ايران را مورد حمله قرار دهند. كنت اين نظر را تأييد نمود. در مورد تصميم خميني داير بر عزيمت به آمريكا اگر چه تا اين تاريخ مقامات اطلاعاتي آمريكا خبر درخواست ويزاي ورود به آمريكا وسيله وي را تأييد نكرده‌اند ولي رئيس سرويس فرانسه اظهار داشت كه خميني درخواست صدور رواديد آمريكا را از سفارت آمريكا در پاريس به عمل آورده است. به رئيس سرويس فرانسه تأكيد گرديد كه عزيمت خميني به آمريكا مورد تقاضاي ساواك بوده و درخواست مي‌شود كه وي از امكانات خود براي تشويق خميني به رفتن به آمريكا حداكثر استفاده را بكند. كنت دومرانش قول داد در اين زمينه هر كاري از او ساخته باشد انجام خواهد داد و اضافه نمود كه اقدامات لازم را جهت تسريع در جمع‌آوري اطلاعات پيرامون فعاليتهاي خميني در پاريس و كنترل تماسها و ملاقاتهاي وي معمول و نتايج حاصله را سريعاً در اختيار ساواك خواهد گذاشت. به طور كلي در ملاقات با مقامات فرانسوي چنين استنباط شد كه آنان علاقه محسوسي در مورد همكاري با دولت ايران درباره كسب اطلاع از وضعيت خميني در مدت اقامت در آن كشور دارند. طي ملاقاتي با اسماعيل رائين در پاريس به وي توصيه شد كه از طريق صادق قطب‌زاده خميني را تشويق نمايد كه به آمريكا عزيمت كند و اسماعيل رائين قول داد كه با نماينده ساواك در پاريس همكاري خواهد كرد. به پيوست اصل و ترجمه گزارش سرويس اطلاعاتي فرانسه به رياست جمهوري آن كشور به مناسبت ورود خميني به پاريس تقديم مي‌گردد. مراتب جهت استحضار خاطر خطير ملوكانه معروض مي‌گردد. جان‌نثار ـ سپهبد ناصر مقدم
  3. super_comando

    اخبار عمومی منطقه و جهان

    دارابكس:ايران هشدار داد كه در صورت ادامه مواضع غير دوستانه فرانسه در برابر اين كشور، در رويكرد خود نسبت به اين كشور تجديدنظر خواهد كرد. ايران، مواضع فرانسه را قابل قبول نمي داند روابط ايران و فرانسه به دنبال روي كار آمدن نيكولا ساركوزي كه جانشين ژاك شيراك شد درگير تنش هايي شده است. ايران گرم شدن روابط فرانسه با آمريكا و اسرائيل را دليل اين امر مي داند و بارها نسبت به مواضع نسبتا تند مقام هاي اين كشور در برابر ايران اعتراض كرده است. مطرح شدن اعتراض ايران همراه با احضار سفير فرانسه در تهران به وزارت خارجه همراه شده است. محمدعلي حسيني، سخنگوي وزارت خارجه ايران در نشست مطبوعاتي خود كه امروز يكشنبه، چهارده بهمن(سوم فوريه) برگزار شد، بار ديگر از آنچه مواضع ضد ايراني مقام هاي فرانسه ناميد انتقاد كرد و گفت: "آنها با قرار دادن پيش فرض هاي غلط به اتخاد مواضع نادرست پرداخته و اين مواضع آنها غير دوستانه و غير منطقي بوده است." آقاي حسيني افزود كه ايران تا كنون نسبت به اين مساله خويشتنداري كرده اما در صورت ادامه اين روند، جمهوري اسلامي در رفتار خود نسبت به فرانسه تجديدنظر خواهد كرد. اين سخنان در حالي بيان مي شود كه فرانسه روز شنبه دوم فوريه، علي آهني سفير ايران در اين كشور را احضار كرد تا اظهارات "ضد اسراييلي" محمود احمدي نژاد، رييس جمهور ايران را محكوم كند. آقاي احمدي نژاد روز چهارشنبه گذشته در بوشهر، اسرائيل را "موجود پليد صهيونيست" خوانده و گفته بود "اين موجود به آخر خط رسيده است". پاسكال آندراني سخنگوي وزارت خارجه فرانسه درباره احضار سفير ايران گفت: "ما يكبار ديگر توجه سفير ايران را به غيرقابل قبول بودن چنين اظهارات خصمانه اي نسبت به كشورهاي ديگر جلب كرديم و يادآور شديم اينگونه اظهارات بر وجهه ايران در جامعه بين الملل تاثير بسيار منفي مي گذارد". حضور نظامي فرانسه در خليج فارس وزارت خارجه ايران همچنين نسبت به انتشار گزارش هايي مبني بر حضور نظامي فرانسه در آب هاي خليج فارس واكنش نشان داد و گفت: "ايران مخالف افزايش فضاي امنيتي-نظامي در منطقه است." آقاي حسيني افزود كه حضور نيروهاي بيگانه به امنيت منطقه كمكي نمي كند و عامل بي ثباتي خواهد بود. طبق گزارش ها فرانسه از سوي امارات عربي متحده براي تاسيس پايگاهي نظامي در اين كشور دعوت شده است. در سفر نيكولا ساركوزي به امارات، دو كشور بر سر ايجاد پايگاهي نظامي در امارات به توافق رسيده اند. قرار است در اين پايگاه، پانصد پرسنل فرانسوي حضور دايمي داشته باشند. با امضاي اين توافقنامه، نيروي دريايي فرانسه براي نخستين بار داراي پايگاهي در منطقه نفت خيز خليج فارس خواهد شد.
  4. super_comando

    اخبار عمومی منطقه و جهان

    خبر تكراري بود. تاپيك قفل شد.
  5. super_comando

    اخبار عمومی منطقه و جهان

    تابناك:وزير دفاع فرانسه در حالی برای دومين بار طی شش ماه اخير، از وجود مدارکی مبنی بر تلاش مداوم تهران برای ساخت سلاح هسته ای سخن می گويد که در کنار گزارش سازمان های اطلاعاتی آمريکا، مقام های ايرانی نيز همواره وجود چنين برنامه ای را تکذيب کرده اند هروه مورن، وزير دفاع فرانسه که برای ملاقات با مقام های آمريکايی در واشينگتن به سر می برد، مدعي شد اين کشور «سرنخ هايی اطلاعاتی» در دست دارد که نشان می دهند ايران«برنامه ساخت سلاح هسته ای خود را متوقف نکرده است.» وی پيش از اين نيز، در آبان ماه سال جاری يک بار ديگر گفته بود که فرانسه مدارکی در اختيار دارد که ثابت می کند برنامه های هسته ای جمهوری اسلامی اهدافی نظامی دارند. با اين حال، بعد از اظهارات وزير دفاع فرانسه، در گزارش سازمان برآوردهای اطلاعاتی آمريکا – NIE - که برآيند نظر ۱۶ سازمان اطلاعاتی آمريکا از جمله CIA و FBI است، تاکيد شد که ايران،«برنامه ساخت سلاح هسته ای خود را در سال ۲۰۰۳ ميلادی متوقف کرده است.» وزير دفاع فرانسه در حالی برای دومين بار طی شش ماه اخير، از وجود مدارکی مبنی بر تلاش مداوم تهران برای ساخت سلاح هسته ای سخن می گويد که در کنار گزارش سازمان های اطلاعاتی آمريکا، مقام های ايرانی نيز همواره وجود چنين برنامه ای را تکذيب کرده اند. همچنين در پی انتشار گزارش سازمان برآوردهای اطلاعاتی آمريکا، مقام های آمريکايی اعلام کردند که در تهيه اين گزارش به يافته های اطلاعاتی چند کشور ديگر از جمله فرانسه و بريتانيا نيز توجه کرده اند. با اين حال، وزير دفاع فرانسه ضمن ابراز ترديد نسبت به نتايج اين گزارش، به موضوع پافشاری تهران بر ادامه غنی سازی اورانيوم اشاره کرده و غنی سازی را «مرحله ای کليدی برای ساخت سلاح هسته ای» خواند. مورن گفت که فرانسه خواهان ادامه يافتن تلاش های آژانس بين المللی انرژی هسته ای – IAEA – برای انجام «تمامی تحقيقات ضروری» از فعاليت های هسته ای ايران است. وزير دفاع فرانسه در جريان ديدار ۳۶ ساعته خود از واشينگتن با همتای آمريکايی خود، رابرت گيتس و همچنين کاندوليزا رايس، وزير امور خارجه آمريکا ديدار کرده است، اما حاضر نشد که جزيياتی در باره اين ديدارها به خبرنگاران ارائه کند و موضوع مذاکرات خود را «تبادل اطلاعات» خواند. در آبان ماه سال جاری و زمانی که محمد البرادعی گفت که مدرکی مبنی بر نظامی بودن برنامه هسته ای ايران در دست ندارد، وزير دفاع فرانسه گفت که اين کشور مدارکی دارد که نظر آقای البرادعی را رد می کنند. مورن روز دوشنبه، هفتم آبان ماه گفته بود: «اگر سخنان البرادعی درست است، پس دليلی وجود ندارد که مقامات ايران در خواست بازرسی از تاسيسات اتمی ايران را رد کنند
  6. super_comando

    اخبار عمومی منطقه و جهان

    اين ساركوزي كوتوله با اون قيافش خيلي به درد سيرك و دلقك بازي ميخوره.من اگر سيرك داشتم حتما ازش استفاده ميكردم. :oops: :oops:
  7. super_comando

    اخبار عمومی منطقه و جهان

    روزنامه کیهان امروز در یادداشتی به قلم حسین شریعتمداری خواستار حمله نظامی مسلمانان جهان به منافع صهیونیسم در جهان شد. به‌گزارش زمانه، کیهان با انتقاد از حمایت رهبران سه کشور بحرین، امارات و مصر از سیاست‌های آمریکا و اسراییل در منطقه نوشته است: "مدتهاست كه هر نهضتي عليه اشغالگران صهيونيست برپا شده و در پي آزادسازي وطن خود باشد، از جانب آمريكا و متحدانش، به تروريست متهم مي‌شود و هركشوري را كه با اين نهضت‌ها همراهي كند مجازات مي‌كنند. چرا ملت‌هاي مسلمان، چنين نكنند و به همه حاميان صهيونيست‌ها در همه جاي جهان يورش نبرند؟" حسین شریعتمداری در بخش‌ دیگری از یادداشت خود تاکید کرده است: "مگر نه اين‌كه هم اكنون در سراسر جهان، بسياري از مراكز حساس صهيونيست‌ها، آمريكايي‌ها و برخي از كشورهاي اروپايي حامي اسرائيل در دسترس مسلمانان قرار دارد؟ و مگرنه اين‌كه دسترسي به بسياري از صهيونيست‌ها در چهار گوشه دنيا به آساني امكان پذير است؟ بنابراين كدام قاعده انساني و حقوقي مي‌تواند مانع از حمله به اين مراكز و افراد باشد؟!" کیهان براساس یک نظریه فقهی به تمام کشور‌های مسلمان تذکر داده است:" مطابق يك نظريه فقهي كه نزد هر دو مذهب شيعه و سني معتبر است، در جريان جنگ با دشمنان اسلام مي‌توان به كساني كه از سوي دشمن به عنوان سپر مورد استفاده قرار مي‌گيرند، حمله كرد. بنابراين، اگر حكام برخي از دولت هاي اسلامي مانع حمله ملت‌هاي مسلمان به صهيونيست‌ها و سد راه ياري رساندن به مردم مظلوم آن سامان هستند، مي‌توان اين سپرهاي دشمن را نيز از ميان برداشت." به گزارش خبرگزاری فرانسه، روزنامه کیهان پیش از این در يادداشتي در شماره 18 تیرماه سال‌جاری با عنوان "آواز كوچه باغي" به قلم شريعتمداري نوشته بود" اصلي‌ترين خواسته مردم بحرين، بازگشت اين استان جدا شده از ايران به سرزمين اصلي و مادري آن يعني ايران اسلامي است و بديهي است كه اين حق مسلم ايران و مردم استان جدا شده آن (بحرین) نبايد ناديده گرفته شود." "شریعتمداری" اعلام کرده بود:"بحرین در جریان یک زد و بند غیرقانونی بین شاه معدوم و دولت های آمریکا و انگلیس از خاک ایران جدا شده است." اظهارات شریعمتداری با واکنش رسمی از سوی منامه روبرو شد تا جایی که منوچهر متکی مجبور شد برای عذرخواهی راهی منامه شود.
  8. جنگجويان صليبي بيشتر مورخان «فراماسونري» متفق القول بر اين باروند كه مبدأ اين سازمان به جنگ‌هاي صليبي باز مي‌گردد. اگرچه فراماسونري به طور رسمي در اويل قرن هيجدهم ميلادي در انگلستان بنا نهاد شد، اما ريشه‌ها و مبادي آن به جنگ‌هاي صليبي قرن داوزدهم باز مي‌گردد. در نقطه عطف حكايت آشناي فراماسونري دسته‌اي به نام «شواليه‌هاي معبد» قرار دارد. برخلاف آنچه بسياري بر آن اصرار مي‌ورزند، جنگ‌هاي صليبي نه اردوكشي نظامي با هدف گسترش مسيحيت، بلكه تنها با اهداف مادي صورت پذيرفتند. در دوره‌اي كه اروپا فقر شديد و بيچارگي مفرط را تجربه مي‌كرد، كاميابي و رفاه شرق، به خصوص مسلمانان خاورميانه توجه اروپاييان را به خود جلب نمود. اين وسوسه، رونمايي از مذهب به خود گرفت و به سمبل‌هاي مسيحي مزين گرديد. در عين حال انديشه جنگ‌هاي صليبي از ميل به منافع مادي و دنيايي متولد شده بود و اين، علت تغيير رويكرد مسيحيان اروپا از سياست‌هاي صلح‌طلبانه در دوران اوليه تاريخشان به تجاوزهاي نظامي ويرانگر به شمار مي‌رفت. بنيان‌گذار جنگ‌هاي صليبي «پاپ اربن دوم»1 بود. وي در سال 1095 م مجلس «كلرمونت» را كه اصول صلح‌طلبانه پيشين مسحيت در آن متروك گرديد، فرا خواند. دعوت به جنگ با نيت به چنگ آوردن سرزمين‌هاي مقدس از دست مسلمانان اعلام گرديد و در پي آن لشگر بزرگي از صليبيان تشكيل شد كه سربازان نظامي و ده‌ها هزار نفر از مردمان عادي آن را تشكيل مي‌دادند. مورخان بر اين باورند كه اقدام اربن دوم با انگيزه خنثي كردن يكي از رقباي طالب سمت پاپي صورت پذيرفت. به علاوه شاهان اروپا، شاهزادگان، اشراف و ديگران در حالي دعوت پاپ را با شور پاسخ گفتند كه مقصودي جز اغراض دنيايي نداشتند. بنا به گفته «دونالد كوئلر» از دانشگاه ايلينوي: شواليه‌هاي فرانسوي به دنيال زمين‌هاي بيشتر بودند. تجار ايتاليايي اميدوار بودند تجارت خود را در بنادر خاورميانه توسعه دهند شمار وسيع مردم بي‌نوا تنها براي فرار از سختي زندگي روزمرة خويش به هيئت اعزامي پيوستند.2 اين جمعيت حريص در راه خود به شرق بسياري از مسلمانان و حتي يهوديان را به اميد يافتن طلا و جواهرات، قتل عام كردند. صليبيان حتي شكم قربانيان را براي يافتن طلا و سنگ‌هاي قيمتي كه گمان مي‌كردند آنها را در قبل از مرگ بلعيده‌اند، پاره مي‌كردند. گروه مختلط چند چهرة صليبيان پس از سفري طولاني و سخت و غارت و قتل عام وسيع مسلمانان در سال 1099 به اورشليم رسيد. شهر اورشليم در پي محاصره‌اي كه پنج هفته ادامه داشت، سقوط كرد و صليبيان به آن وارد شدند. جهان به ندرت شاهد بي‌رحمي و وحشي‌گري مانند آنچه صليبيان انجام دادند، بوده است. آنها همة مسلمانان و يهوديان شهر را به دم شمشير سپردند. بر اساس سخنان يك تاريخ نگار: آنها همه اعراب و ترك‌هايي را كه مي‌يافتند - چه مرد و چه زن - مي‌كشتند.3 ارتش صليبيان طي دو روز 40000 مسلمان را با وحشي‌ترين شيوة ممكن به قتل رساند. يكي از صليبيان به نام «ريموند» به اين خشونت چنين مباهات مي‌كند: مناظر شگفت‌آور بودند. بعضي از مردان ما سر دشمنان خود را قطع مي‌كردند؛ برخي آنها را در حالي كه روي برج بودند هدف تير قرار مي‌دادند تا سقوط كنند؛ بعضي آنها را بيشتر شكنجه مي‌كردند و در آتش مي‌انداختند. در كوچه‌هاي شهر پشته‌هاي سر و دست و پا ديده مي‌شد. براي حركت بايد با احتياط از ميان اجساد انسان‌ها و اسب‌ها عبور مي‌كرديم. اما اينها در مقايسه با آنچه در «معبد سليمان» صورت گرفت بي‌اهميت است. در معبد و رواق سليمان، مردان ما در حالي كه خون به زانوها و افسار اسب‌هايشان مي‌رسيد عبور مي‌كردند.4 آنها اروشليم را پايتخت خود مقرر نمودند و قلمرو پادشاهي را سرزمين‌هاي فلسطين تا آنتياك (در سوريه و تركيه) تشكل مي‌داد. آنها از اين زمان به بعد براي حفظ موقعيت خويش در خاورميانه قدم در راه مبارزات جديد نهادند. حفظ كشور تازه يافته به سازماندهي نيازمند بود. به همين منظور طبقات نظامي را تشكيل دادند كه اعضاي اين دسته‌ها از اروپا به فلسطين مي‌آمدند و در مكان‌هايي شبيه صومعه زندگي مي‌كردند و براي جنگ با مسلمانان آموزش نظامي مي‌ديدند. يكي از اين دسته‌ها با بقيه تفاوت داشت و دگرگو.ني را تجربه كرد كه بر سير تاريخ تأثير‌گذار بود. اين طبقه شواليه‌هاي معبد نام داشتند. دسته شواليه‌هاي معبد يا نام كاملشان: «هم رزمان مسكين عيسي مسيح و معبد سليمان» در سال 1118 - يعني بيست سال پس از اشغال اروشليم - توسط صليبيان تشكل شد. مؤسسان اين طبقه دو شواليه فرانسوي به نام‌ «هيودي پينر»5 و «گادفري دو سنت امر»6 بودند. اين دسته در ابتدا نه عضو داشت اما به تدريج رشد كرد. علت انتخاب نام معبد سليمان براي گروه مكاني بود كه به عنوان مقر انتخاب كرده بودند. آنها در كوه معبد در مكان معبد ويران شده سكنا گزيدند. در همين محل مسجد «قبة الصخره» بنا شد. آنان خود را سربازان مسكين نام نهادند، اما در اندك زماني بسيار ثروتمند شدند. زائران مسيحي كه از اروپا به فلسطين مي‌آمدند تحت كنترل كامل اين گروه بودند و در نتيجه با پول زائران به ثروت هنگفتي دست يافتند. نگهبانان معبد عامل اصلي حملات بعدي صليبيان به مسلمانان و كشتن آنها به شمار مي‌رفتند. به همين علت «صلاح الدين» فرماندار بزرگ اسلام كه در سال 1187 لشكر صليبيان را در جنگ «هيتن» شكست داد و اروشليم را رهانيد، شواليه‌هاي معبد را به خاطر جناياتشان به مرگ سپرد؛ در حالي كه پيش از اين بسياري از مسيحيان را عفو كرده بود. شواليه‌هاي معبد با وجود آنكه اورشليم را از دست دادند و خسارات زيادي متحمل شدند و با وجود كاهش روز افزون حضور مسيحيان در فلسطين، به حيات خود ادامه دادند و بر قدرت خود در اروپا افزودند و ابتدا در فرانسه و سپس در ساير كشورها، بخشي از دولت شدند. ترديدي نيست كه قدرت سياسي آنان پادشاهان اروپا را پريشان خاطر نمود. اما جنبه‌ ديگري از شواليه‌هاي معبد روحانيت كليسا را آشفته مي‌كرد؛ و آن اينكه نظام به تدريج از دين مسيح برمي‌گشت و با حضور در اورشليم عقايد سري و دروني ناشناسي اختيار مي‌نمود. شايعه‌‌هايي نيز مبني بر سازمان بخشي آدابي خاص براي تجلي اين تعاليم به گوش مي‌رسيد. بالاخره در سال 1307 «فيليپ لوبل» پادشاه فرانسه تصميم گرفت اعضاي اين دسته را دستگير نمايد. در اين ميان بعضي موفق به فرار شدند، اما بيشترشان گرفتار گشتند. در پي يك دوره طولاني بازپرسي و محاكمه، بسياري از شواليه‌هاي مصر به عقايد بدعت‌اميز خود اعتراف نمودند و اقرار كردند كه در ميان خود به حضرت عيسي (ع) توهين مي‌كرده‌اند. سرانجام رهبران شواليه‌هاي معبد، كه «استاد بزرگ» نام داشتند، از جمله «ژاك دومالي» در سال 1314 به دستور كليسا و پادشاه اعدادم شدند، و تعداد بي‌شماري نيز زنداني و آن دسته نيز پراكنده و رسماً ناپديد گرديد. محاكمة معبديان پايان يافت، اما با آنكه رسماً وجود خارجي نداشت، به واقع ناپديد نگرديد. طي بازداشت‌هاي ناگهاني سال 1307 بعضي از شواليه‌هاي معبد موفق شدند بدون به جا گذرادن ردي از خويش بگريزند. بر مبناي رساله‌اي با اسناد مستند تاريخي، تعداد عمده‌اي از اعضاي اين گروه به تنها قلمرو پادشاهي اروپا كه كليساي كاتوليك را به رسميت نمي‌شناخت - يعني كشور اسكاتلند - پناه بردند. آنها تحت حمايت پادشاه اسكاتلند «رابرت بروس» تشكيلات خود را احيا نمودند و اندكي بعد براي ادامة حيات نامشروع خويش روش مناسبي يافتند. آنها به مهم‌ترين لژ جزاير بريتانيا در زمان قرون وسطي «لژ وال بيلدرز» نفوذ نمودند و عاقبت كنترل آن را به طور كلي در دست گرفتند. اين لژ در اوايل عصر مدرن نام خود را به «لژ فراماسون» تغيير داد. لژ اسكاتلند قديمي‌ترين شاخة فراماسونري مي‌باشد و به اوايل قرن چهاردهم، زماني كه شواليه‌هاي معبد به اسكاتلند پناهنده شدند باز مي‌گردد. القابي كه به افراد عالي‌رتبه اين لژ داده مي‌شد قرن‌ها پيش‌تر به شواليه‌هاي معبد اعطا مي‌گرديد. اين عناوين تا به امروز به كار مي‌روند به طور خلاصه معبديان ناپديد نشدند و هنوز فلسفه، عقايد و تشريفاتشان در لباس مبدل فراماسونري پابرجاست. شواهد بي‌شمار تاريخي اين موضوع را تأييد مي‌كنند وامروز شمار وسيعي از تاريخ‌دانان غربي - چه فراماسون و چه غيرفراماسون - اين امر را پذيرفته‌اند. گاهاً در مجلات فراماسون‌ها كه براي اعضا منتشر مي‌شود به ريشه‌يابي فراماسونري و شواليه‌هاي معبد اشاره مي‌شود. فراماسون‌ها اين موضوع را كاملاً پذيرفته‌اند. يكي از اين مجلات «معمارسنيان» نام دارد اين نشريه كه متعلق به فراماسون‌هاي تركيه مي‌باشد، ارتباط ميان طبقه معبد و فراماسون‌ها را چنين تشريح مي‌كند: در سال 1312 زماني كه پادشاه فرانسه زير فشار كليسا، گروه معبد را توقيف كرد و اموالشان را به شواليه‌هاي «سنت‌جان» داد فعاليت‌هاي آنان متوقف نشد. شمار بسياري از آنها به لژ‌هاي ماسوني كه در آن زمان فعال بودند پناه بردند. «مبيگناك»7 رهبر معبديان و اندكي از ساير اعضا در پناه يكي از لژهاي وال بيلدرز به نام «مك بيناچ»8 به اسكاتلند گريختند. «رابرت» پادشاه اسكاتلند به آن‌ها خوش‌آمد گفت و اجازه داد نفوذ خود را بر لژهاي ماسوني اسكاتلند گسترش دهند. در نتيجه لژ‌هاي اسكاتلند از نظر مهارت و عقايد اهميت بسياري يافتند. امروز فراماسون‌ها از نام مك بيناچ با احترام ياد مي‌كنند. ماسون‌هاي اسكاتلندي كه وارث ميراث اسكاتلند بودند، سال‌ها بعد آن را به فرانسه باز گرداندند و پايه‌هاي لژ اسكاتلند را بنا كردند.9 مجله معمارسينان بار ديگر اطلاعات بسياري در ارتباط با شواليه‌هاي معبد و فراماسونري ارائه مي‌دهد و در مقاله‌اي با عنوان «شواليه‌هاي معبد و فراماسون‌ها» چنين بيان مي‌كند: تشريفات نظام معبد شبيه تشريفات فراماسونري امروز است.10 برمبناي اين مطلب، اعضاي شواليه‌هاي معبد مانند اعضاي فراماسونري يكديگر را برادر خطاب مي‌كنند. در پايان مقاله مي‌خوانيم: شواليه‌هاي معبد و سازمان فراماسونري به ميزان قابل توجهي بر يكديگر تأثير‌گذارده‌اند. حتي آداب و مراسم دو گروه چنان شبيه يكديگر است كه گويي از شواليه‌هاي معبد نمونه‌برداري انجام شده است. در اين ارتباط، ماسون‌ها به شدت خود را وابسته به معبديان مي‌دانند و در نهايت مي‌توان گفت آنچه نسخه اوليه فراماسونري تلقي مي‌شود ميراث شواليه‌هاي معبد است.11 شواليه‌هاي معبد و كابالا كتابي با عنوان كليد حيرام نوشتة دو ماسون به نام‌هاي «كريستوفر نايت» و «رابرت لوماس»، حقايق مهمي از ريشه‌هاي فراماسونري را آشكار مي‌كند. به نوشتة اين دو، فراماسونري استمرار شواليه‌هاي معبد مي‌باشد. به علاوه نويسندگان سرچشمه‌هاي نظام معبد را بررسي كرده‌اند. شواليه‌هاي معبد در طول دوران استقرار در اورشليم دستخوش تغييرات بزرگي قرار گرفتند و در حضور مسيحيت عقايد ديگري اتخاذ نمودند. در نهاد اين موضوع رازي نهفته است كه آن را در معبد سليمان كشف كرده‌اند. نويسندگان، اعضاي نظام معبد را محافظان زائران مسيحي فلسطين مي‌دانند كه تظاهر به اين عمل مي‌نمودند و هدف حقيقي‌شان كاملاً متفاوت بود: هيچ نشانه‌اي مبني بر حمايت مؤمنان لژ معبد از زائران وجود ندارد. اما طولي نكشيد كه مدارك قاطعي در ارتباط با اجراي حفاري‌هاي وسيع در زير خرابه‌هاي معبد يافتيم.12 نويسندگان كتاب كليد هيرام تنها كاشفان اين شواهد نبودند. مورخ فرانسوي به نام «دلافورج» ادعاي مشابهي مي‌كند: وظيفة اصلي نه شواليه انجام تحقيقات جهت به دست آوردن آثار باستاني و نسخ خطي به شمار مي‌رفت كه حاوي ماهيت رسوم پنهاني يهوديت و مصر باستان بودند. در اواخر قرن نوزدهم «چارلز ويلسون» از «انجمن مهندسان رويال» تحقيقات باستان‌شناسي را در اورشليم آغاز نمود. او به اين نتيجه رسيد كه شواليه‌هاي معبد براي مطالعه ويرانه‌هاي معبد به اروشليم رفته‌اند. ويلسون در زير شالوده معبد نشاني از حفاري و كاوش يافت و به اين نتيجه رسيد كه اين اعمال با ابزار متعلق به شواليه‌هاي معبد صورت پذيرفته‌اند. اين اقلام در مجموعه «رابرت برايدون» كه آرشيو اطلاعاتي گسترده‌اي در رابطه با نظام معبد در اختيار دارد موجود است.13 نويسندگان كتاب كليد حيرام حفاري‌هاي شواليه‌هاي معبد را بي‌نتيجه نمي‌دانند و چنين استدلال مي‌كنند كه اين گروه آثاري در اورشليم كشف كردند كه ديدشان را نسبت به جهان تغيير داده است. به علاوه بسياري از ديگر محققان همين عقيده را دارند. حتماً دليلي وجود داشته كه شواليه‌هاي معبد را با وجود مسيحي بودن از سرزمين‌هاي مسيحي عالم به اورشليم و به پذيرش عقايد و فلسفه كاملاً متفاوت و اجراي مراسم بدعت‌آميز و اجراي تشريفات «جادوي سياه» هدايت نموده است. مطابق ديدگاه مشترك بسيار از محققان اين دليل «كابالا» مي‌باشد. معناي لغوي كابالا «سنت شفاهي» است. دايرة‌المعارف و لغت‌نامه‌ها آن را شاخه مبهم و سرّي يهوديت تعريف مي‌كنند. بر اساس اين تعريف، كابالا به موشكافي معاني پنهان تورات و ديگر نوشته‌هاي يهودي مي‌پردازد اما با بررسي دقيق‌تر موضوع به حقايق ديگري پي‌مي‌بريم، نظير اينكه كابالا نظامي است كه در بت‌پرستي ريشه داشته، قبل از تورات موجود بوده و بعد از آشكار شدن تورات در يهوديت گسترش يافته است. «موارت ازگن» فراماسون ترك در كتاب خود با عنوان: فراماسونري چيست و چگونه است؟ مي‌نويسد: به روشني نمي‌دانيم كابالا از كجا آمد يا چگونه گسترش يافت. اين اسم نامي عمومي براي فلسفه‌اي سري، باطني، منحصر به فرد و آميخته با علوم ماوراء الطبيعه است كه مشخصاً ‌با يهوديت درآميخته است. كابالا به عنوان عرفان يهودي شناخته شده اما بعضي اجزاي آن نشان مي‌دهد بسيار پيش‌تر از تورات بوجود آمده است. «ماسوكس» مورخ فرانسوي كابالا را بسيار كهن‌تر از يهوديت مي‌داند. «تئودور ريناچ» مورخ يهودي مي‌گويد: كابالا زهري است كه به رگ‌هاي يهوديت وارد مي‌شود و آن را كاملاً در برمي‌گيرد. «سالومون ريناچ» كابالا را «نمونه‌اي از بدترين انحرافات ذهن انسان» تعريف مي‌كند. دليل اين سخن وي اين است كه تعاليم كابالا به طور گسترده با جادوگري مرتبط مي‌باشد. كابالا در طول هزاران سال سنگ‌بناي انواع تشريفات جادوگري به شمار مي‌رفته است. اين اعتقاد وجود دارد كه خاخام‌هايي كه كابالا را مطالعه مي‌كنند از توان جادوگري بزرگي برخوردارند. همچنين بسياري از غيريهوديان، تحت تأثير كابالا سعي مي‌كنند با به كارگيري تعاليم آن جادوگري كنند. تمايلات سري اواخر قرون وسطي، به ويژه آنچه كيمياگران به آن مي‌پرداختند، به ميزان وسيعي ريشه در كابالا داشت. عجيب‌ اينجاست كه يهوديت ديني توحيدي است و با وحي تورات بر حضرت موسي (ع) آغاز گرديده است. با اين حال درون آن سيستمي به نام كابالا جاي گرفته كه در بردارندة آداب جادگري مي‌باشد كه از سوي مذهب ممنوع اعلام شده‌اند. اين موضوع گفته‌هاي ما را اثبات مي‌كند و به خوبي نشان مي‌دهد كابالا در واقع عنصري خارجي است كه از بيرون به يهوديت وارد شده است. اما سرچشمه اين عنصر كجاست؟ «فيبر داليوت» مورخ يهودي، مصر باستان را خاستگاه كابالا مي‌داند. به عقيدة وي ريشه‌هاي كابالا سنتي است كه بعضي رهبران يهودي در مصر باستان آن را آموختند و نسل به نسل به صورت شفاهي منتقل كردند. به همين دليل براي كشف مبدأ اصلي زنجيرة كابالا، نظام معبد، فراماسونري، بايد به مصر باستان نگاهي بيندازيم جادوگران مصر باستان مصر باستان در زمان فراعنه از قديمي‌ترين تمدن‌هاي بشري و از غم‌انگيزترين آنها است. بناهاي باشكوهي كه اكنون از مصر باستان به جاي مانده‌اند - اهرام، مجسمه ابوالهول و ستون‌هاي هرمي شكل - توسط صدها هزار برده ساخته شده‌اند كه زير فشار شلاق و تهديد به مرگ تا پاي مرگ كار كردند. فراعنه، حاكمان مطلق مصر، خود را خدا جلوه مي‌دادند و خواستار عبادت از سوي مردم بودند. از جمله منابع دانش ما دربارة مصر باستان كتيبه‌هاي خود آنهاست. اين كتيبه‌ها در قرن نوزدهم كشف شدند و پس از تلاش بسيار الفباي مصر رمز شكافي شد و اطلاعات بسياري درباره اين كشور آشكار گرديد؛ اما چون كتيبه‌ها توسط مورخان رسمي مصر نوشته شده‌اند، مملو از گزارشات يك طرفه و متعصبانه جهت ستايش كشور مصر مي‌باشند. البته بهترين منبع دانش ما دربارة اين موضوع قرآن كريم مي‌باشد. در قرآن، در داستان موسي (ع) اطلاعات مهمي دربارة دستگاه مصر ارائه شده است. بر اساس آيات قرآن دو قدرت اصلي در مصر وجود داشت: فرعون و گروه مشاوران. مشاوران نفوذ قابل توجهي بر فرعون داشتند و فرعون با آنان مشورت مي‌نمود و گاه به گاه از پيشنهادهاي آنان پيروي مي‌كرد. آيات زير ميزان نفوذ گروه مشاوران را نشان مي‌دهند: و موسي خطاب كرد كه اي فرعون محققاً بدان كه من فرستادة خداي عالميانيم. سزاوار آنم كه از طرف خدا چيزي جز حق به خلق نگويم. دليلي بس روشن از جانب پروردگار عالم براي شما آوردم. پس بني‌اسرائيل را با من بفرست. فرعون پاسخ داد كه اي موسي، اگر دليلي براي صدق خود در (دعوت رسالت) داري بيار. موسي هم عصاي خودر ا بيفكند به ناگاه آن عصا اژدهايي پديدار گرديد. و دست از جيب خود برآورد كه ناگاه بينندگان را آفتابي تابان بود. گروهي از قوم فرعون، فرعون را گفتند كه اين شخص ساحري سخت ماهر و داناست. اراده آن دارد كه شما را از سرزمين خود بيرون كند؛ اكنون در كار او چه دستوري مي‌دهيد. (پس از مشاوره) قوم به فرعون چنين گفتند كه موسي و برادرش را زماني باز دار و اشخاصي به شهرها بفرست تا ساحران زبردست دانا را به حضور تو جمع آورند.14 توجه كنيد كه در اينجا به انجمني اشاره شده كه فرعون را نصيحت مي‌كند، او را عليه موسي (ع) تحريك مي‌كند و راه‌هاي خاص را به او گوشزد مي‌نمايد. اگر به اسناد تاريخ مصر نظري بيفكنيم، خواهيم ديد كه دو جزء پايه‌اي اين انجمن را ارتش و كاهنان تشكيل مي‌دادند. نيازي به توضيح دربارة اهميت ارتش نيست. اين ارگان قدرت اصلي نظامي حكومت فراعنه به شمار مي‌رفت؛ اما بايد به نقش روحانيان و كاهنان بيشتر دقت كنيم. كاهنان مصر باستان طبقه‌اي بودند كه در قرآن با عنوان جادوگر از آنها ياد شده است. اين باور وجود دارد كه آنها صاحب قدرت مخصوص و دانش سرّي بودند. آنان با اين قدرت به مردم مصر نفوذ و موقعيت خود را در حكومت فراعنه تقويت نمودند. اين گروه كه بر اساس اسناد مصري با عنوان «كاهنان آمن»15 شناخته شده‌اند به جادوگري و اداره فرقة بت‌پرست خود مي‌پرداختند و همچنين در علوم مختلف از جمله علم هيئت، رياضيات و هندسه تبحر داشتند. گروه كاهنان، نظامي بسته و صاحب علم مخصوص بود. چنين نظام‌هايي «سازمان مخفي» ناميده شده‌اند. در مجله‌اي با عنوان «ماسون درگيسي» كه از نشريان ماسون‌هاي تركيه مي‌باشد با ريشه‌يابي فراماسونري، آن را به چنين نظام مخفي متعلق مي‌داند و به كاهنان مصر باستان اشاره خاص مي‌نمايد: با گسترش فكر انسان علم پيشرفت مي‌كند و با پيشرفت علم تعداد اسرار در ميان دانش يك سازمان مخفي افزايش مي‌يابد. اين تشكيلات مخفي كه اولين‌بار در شرق، در چين و تبت آغاز شدند و سپس در هند، بين‌النهرين و مصر گسترش يافتند، پايه‌هاي دانش كاهنان را كه هزاران سال به آن پرداخته مي‌شد و عامل قدرت آنها بود، تشكيل مي‌دادند.16 چگونه ميان فلسفة سرّي كاهنان مصر باستان و فراماسون‌هاي مصر حاضر ارتباط وجود دارد؟ آيا ممكن است مصر قديم كه تمثيلي از حكومت سياسي مشرك در قرآن است و هزاران سال پيش ناپديد شده، تا امروز همچنان حياتي داشته باشد؟ براي يافتن پاسخ اين سؤالات بايد به عقايد كاهنان مصر باستان درباره مبدأ جهان و حيات نظر بيفكنيم. اعتقاد مصريان باستان به نظريه مادي‌گراي تكامل نايت و لوماس، نويسندگان كتاب كليد حيرام در كتاب خويش ادعا مي‌كنند كه مصر باستان نقش مهمي در ارتباط با مبدأ فراماسونري دارد. به نوشتة اين نويسندگان مهم‌ترين طرز فكري كه از گذشته به فراماسونري مدرن نفوذ كرده، مربوط به جهاني است كه خود به خود به وجود آمده و برحسب اتفاق تكامل يافته است. آنان اين انديشة جالب توجه را اين گونه تشريح مي‌كنند: مصريان معتقد بودند ماده هميشه موجود بوده است. براي آنها غيرمنطقي به نظر مي‌رسيد خدايي از عدم چيزي بيافريند. به عقيده آنها جهان زماني آغاز شد كه نظم از بي‌نظمي‌ پديدار شد و از آن زمان تا كنون ميان نيروهاي سازمان و بي‌نظمي مبارزه بوده است. اين وضعيت نامنظم «نان» (Nun) نام داشت و مانند توصيف سومريان همه چيز تاريك، پوچ و پرآب بود. در اين ميان يك نيروي خالق (درون بي‌نظمي)‌دستور داد نظم ايجاد شود. اين قدرت نهفته كه درون ماده بي‌نظمي قرار داشت از وجود خودآگاه نبود و يك احتمال يا يك پتانسيل به شمار مي‌رفت كه با بي‌نظمي در آميخته بود.17 قابل توجه است كه اين عقايد با ادعاهاي مادي‌گرايان امروز، كه به كمك انجمن‌هاي علمي يا با اصطلاحاتي نظير «نظريه بي‌نظمي» رواج يافته‌اند، در تناسب است. نايت و لوماس بحث خود را چنين ادامه مي‌دهند: شگفت‌آور است كه اين شرح آفرينش نظريات علم مدرن، به ويژه «نظريه بي‌نظمي» را به طور كامل توضيح مي‌دهد؛ نظريه بي‌نظمي طرح‌هاي پيچيده‌اي را نشان مي‌دهد كه رشد مي‌كنند و با قوانين رياضي درون رويدادهاي بي‌ساخت تكرار مي‌شوند. نايت و لوماس مدعي‌اند ميان عقايد مصر باستان و علم مدرن تطابق وجود دارد، اما مقصود آنها از علم مدرن، همان گونه كه بر آن تأكيد ورزيديم، مفاهيم مادي‌گرايي چون نظرية تكامل و يا نظرية بي‌نظمي است. اين تئوري‌ها با وجود فقدان اساس علمي، طي دو قرن گذشته به اجبار بر علم تحميل شده‌اند و براي اثباتشان توجيه علمي آورده مي‌شود. در بخش‌هاي بعد به بررسي كساني كه اين تئوري‌ها را بر دنياي علم تحميل كردند خواهيم پرداخت. اكنون در اين مرحله به نقطة مهمي دست يافته‌ايم. بگذاريد خلاصه آنچه تاكنون گفته شد را ارائه كنيم. 1. بحث را با گفت‌و گو از شواليه‌هاي معبد كه پنداشته مي‌شود مبدأ فراماسونري باشند آغاز نموديم. ديديم كه شواليه‌هاي معبد با آنكه به عنوان سازماني مسيحي شروع به فعاليت نمودند، تحت تأثير عقايد مرموزي كه آنها را در اورشليم كشف نموده بودند، قرار گرفتند. سپس مسيحيت را به كلي واگذاردند و به سازماني ضد مذهب مبدل گشتند و به اجراي آداب فساد آميزي پرداختند. 2. در جستجوي عقادي كه شواليه‌هاي معبد را متأثر ساخت، به كابالا رسيديم و يافتيم كه اساساً كابالا عامل اين روند بوده است. 3. با بررسي كابالا شواهدي يافتيم بر اين مبنا كه با وجود آنكه كابالا ممكن است به عرفان يهودي شباهت داشته باشد، عقيده‌اي شرك‌آميز و قديمي‌تر از يهوديت است و بعدها وارد اين مذهب گشته و ريشه‌هاي حقيقي آن در مصر باستان يافته مي‌شود. 4. مصر باستان توسط نظام بت‌پرست و مشرك فرعون اداره مي‌شد. در اين مسير به انديشه‌اي كه اساس فلسفة مدرن منكر خدا را تشكيل مي‌دهد رسيديم؛ يعني جهاني كه خود به خود به وجود آمده و به صورت اتفاقي تكامل يافته است. همة اينها تصويرگر تابلوي جالبي هستند. آيا دوام و پيشرفت فلسفه كاهنان مصر باستان اتفاقي صورت پذيرفته و آيا ردي از سلسلة كابالا، نظام معبد و فراماسونري وجود دارد كه عامل حفظ آن تا عصر حاضر به شمار مي‌رود؟ آيا ممكن است فراماسون‌ها كه از قرن هجدهم تا كنون نشان خود را در تاريخ دنيا برجاي گذارده‌اند، انقلاب‌ها را به وجود آورده‌اند و فلسفه‌ها و بنيادهاي سياسي را ترويج كرده‌اند، وارث جادوگران مصر باستان باشند؟ براي يافتن پاسخ اين سؤال بايد حوادث تاريخي را كه به طور خلاصه بيان كرديم؛ به دقت بررسي كنيم. پي‌نوشت‌ها: 1. Pope Urban II 2. World Book Encyclopedia,”Crusades,” Contributor: Donald E.Queller,Ph.D. 3. Geste Francorum, or the Deeds of the Frankd and the other Pilgrins to Jerusalem, trans. Rosalind Hill, London, 1962,p.91. 4. August C. Krey, The FIRST Crusade: The Accounts ofEYE_Witnesses and Participants, Peinceton & London, 1921,p.261. 5. Hugh do Payens 6. Godfrey de St.Omer 7. Mabeiganc 8. Mac Bench 9. Ender Arkun, “Masonlarin Dusunce Evrimine Katkisina Kisa Bir Bakis; (A short Look at the Contribution of Freemasonry to the Evolition of Thought), MimarSinan, 1990, No.77,p.68. 10. Teoman Biyikoglu, “Tampliyeler va Hurmasonalar”(Templars and Freemasons), Mimar Sinan, 1997, No.106,p.11. 11. Teoman Biyikoglu, “Tampliyeler va Hurmasonalr’ (Templars and Freemasons), Mimar sinan, 1977, No.106,p.19. 12. Christopher Knight and Robert Lomas, The Hiram Key, Arrow Books, 1997,p.37 13. C.Wilson, the Excavation of Jerusalem, Christopher Kinght, Robert Lomas, the Hiram Key, p. 38. 14. سورة اعراف (7)، آيات 104 تا 112. 15. Priests of Amon 16. Mason Dergisi (The Journal of Freemasonry), No. 48-49, p.67. 17. Christopher Knight, Robert Lomas, The Hiram Key, Arrow Books, London, 1997, p.131. ماهنامه موعود شماره 61
  9. super_comando

    اخبار عمومی منطقه و جهان

    موعود:به گزارش فردا،این شخصیت‌ها از تحلیل‌گران خواستند تا با بررسی مجدد سخنرانی سید حسن نصرالله به دنبال مسائل جدید و نکته‌های بسیار مهمی باشند که ظاهراً از آن غافل مانده‌اند. به گفته این منابع یکی از جملاتی که رسانه‌های گروهی بین‌المللی و حتی عربی از آن غافل ماندند جمله‌ای بود که در آن سید حسن نصرالله ظاهراً خطاب به اسرائیلی‌ها تاکید کرد: «ای صهیونیست‌ها! ارتش شما به شما دروغ می‌گوید، این ارتش که روزگاری افتخار می‌کند که همواره در هر جنگی به پیروزی می‌رسد و جسد هیچ کشته و پیکر هیچ زخمی را در صحنه جنگ باقی نمی‌گذارد به شما دروغ می‌گوید». به گفته این مسوولان با توجه به اینکه سید حسن نصرالله همواره جملات خود را با دقت هر چه تمام‌تر انتخاب می‌کند، استفاده از واژه مجروحان در این سخنرانی که خود بهتر از هر کس دیگری می‌داند توسط مسوولان اسرائیلی و سازمان‌های مختلف اطلاعاتی جهانی مورد ارزیابی و آنالیز قرار می‌گیرد مسئله‌ای بسیار قابل تامل است. آنگونه که روزنامه کارگزاران نوشته است، به اعتقاد تحلیلگرانی که پای صحبت و اشاره‌های این مسوولان نزدیک به حزب‌الله نشسته بوند ظاهراً حزب‌الله بعد از آنکه متوجه شد دو سرباز اسرائیلی کالای چندان گران قیمتی برای اسرائیل نبوده یا تا آویو اینگونه وانمود می‌کند تا بهای کمتری را در قبال آنها بپردازد، سعی دارد برگ دیگری را رو کند. گرچه اسرائیلی‌ها تا کنون در این رابطه سکوت اختیار کرده‌اند و حتی در مورد بقایای اجساد سربازانشان هم سعی کردند سردترین واکنش‌ها را از خود نشان دهند اما پیش کشیده شدن اسرای دیگری از ارتش اسرائیل که زخمی به اسارت حزب‌الله در آمدند آن هم بعد از یک سال و شش ماه از پایان جنگ علامت‌های سوال زیادی را پیش می‌کشد. آیا برخی از نظامیان اسرائیلی که ارتش اسرائیل نام آنها را در زمره کشته شدگان اعلام کرده هنوز زنده‌اند؟ چرا حزب‌الله تاکنون در این رابطه سخنی نگفته است؟ به اعتقاد برخی از کارشناسان با توجه به اینکه تعدادی از سربازان کشته شده اسرائیلی در واقع در کمین مبارزان حزب‌الله افتاده و در مناطق خاصی به محاصره در آمده و بعد ارتش اسرائیل مرگ آنها را اعلام کرده است و بقایای اجساد آنها را به داخل فلسطین اشغالی منتقل کرده این احتمال وجود دارد که یک یا چند نفر از آنها هنوز زنده بوده و توسط حزب‌الله به پشت جبهه منتقل شده باشند. در صورت صحت این فرضیه، که البته تا کنون تنها اشاراتی از سوی رهبر حزب‌الله به آن شده و هیچ یک از دو طرف رسماً آن را تایید یا تکذیب نکرده‌اند، معادله مبادله اسرا بین اسرائیل و حزب‌الله دستخوش تحول بسیار بزرگی خواهد شد و به طور حتم زلزله‌ای بسیار بزرگ‌تر از جنگ و حتی گزارش وینوگراد که امروز چهارشنبه منتشر می‌شود دولت اولمرت و کل اسرائیل را در بر خواهد گرفت.
  10. هنرى فورد در سال 1920 ميلادى و در مقاله‏ى در روزنامه دييربورن اينديپندنت چنين نوشته بود: «چگونه يهوديان اين‏چنين عادى و بدون هرگونه‏مقاومتى به بالاترين جايگاه‏ها دست مى‏يابند؟ چگونه و چه كسانى آنان را به اين موقعيت‏ها مى‏رسانند؟ چرا اصولاً آنان در اين جايگاه‏ها حضور دارند؟يهوديان در مناصب خود چه مى‏كنند؟ توجه: نويسنده در مقدمه مقاله خود ذكر كرده است كه به دليل ترس از فشارها و تهديدات احتمالى از ذكر نام خود، خوددارى كرده است. * چكيده: تلاش اقليتى كوچك به نام يهود در جهت سلطه بر تمامى منابع و مراكز ايالات متحده آمريكا مدت‏هاست كه شروع شده است. اين گروه با نفوذ در تمام‏مراكز تصميم‏گيرى، آموزشى و مالى آمريكا عملاً كنترل اين كشور را در دستان خود گرفته است و مى‏رود تا با تخريب زيرساخت‏هاى فرهنگى واقتصادى آمريكا آن را به ورطه نابودى بكشاند. نويسنده اين مقاله با پرهيز از افشاى نام خود به علت ترس از اين گروه، به تشريح چگونگى اين سلطه‏و نقشه‏هاى آنان در جهت براندازى مى‏پردازد. البته بايد به اين نكته اشاره نمود كه در جامعه يهودى نيز افرادى هستند كه از اين‏گونه اعمال برى و بركنار باشند. * دولت جهانى آيا نابودى «آمريكا» به صورتى اتفاقى روى مى‏دهد؟ و آيا ملت ما كوركورانه، برنامه‏هاى يك گروه كوچك ولى قدرتمند از بانكداران ثروتمند بين‏المللى راكه مى‏خواهند بر ما همانند بردگان ولى با نام «نظم نوين جهانى» و يا يك «دولت جهانى» حكمرانى نمايند، دنبال خواهد نمود؟ پس از سال‏ها مطالعه و بررسى، ما مطمئن شده‏ايم كه طرحى بين‏المللى وجود دارد تا يك دولت جهانى ايجاد گرديده و اقتدار و استقلال آمريكاييان ازبين برود. گروه بين‏المللى حامى اين نقشه، در وضعيتى كاملاً محرمانه كار خود را به پيش مى‏برد، اما چرا؟ زيرا آنان مى‏دانند كه اگر آمريكاييان از خواب‏غفلت بيدار شده و حقيقت را در مورد آنچه بر ملت ما مى‏گذرد، دريابند؛ و اگر آمريكاييان درك نمايند كه دشمن واقعى آنان كيست و اين دشمن چگونه‏كار خود را انجام مى‏دهد، آن‏گاه اين آمريكاييان وطن‏پرست قيام خواهند كرد و همه آنانى را كه در پس پرده اين برنامه شيطانى هستند، از بين خواهندبرد. براى قرن‏هاى متمادى، يك دار و دسته كوچك ولى قدرتمند تلاش مى‏كند تا ايالات متحده و ساير ملت‏هاى دنيا را به يك دولت جهانى تبديل كند. دراين ميان، «سازمان ملل» تنها به يك آلت دست در بين اين مجموعه از توطئه‏گران بدل گرديده است، آنان به دنبال تحميل يك سيستم پولى جهانى‏كنترل شده از سوى خودشان بر همه كشورهاى دنيا هستند تا همه مردم برده‏وار در جهت خواسته‏هاى آنان و تحت نام نظم نوين جهانى كار كنند. آنان از آغاز فعاليت‏هاى خود مى‏دانستند كه براى برده كردن ما، بايد ما را از مسيحيت دور نمايند. آنان در حوزه ايجاد محدوديت براى «مسيحيت» و«انجيل» كه قطب‏نماى اخلاقى كشور ما شناخته مى‏شدند، بسيار موفق بوده‏اند. از سوى ديگر، آنها با ايجاد «دادگاه‏هاى فدرال» و دور نمودن انجيل ومسيحيت از مدارس، نظام اخلاقى و همه سازمان‏ها و مؤسسات ايالات متحده، اهداف خود را به صورتى موفقيت‏آميز دنبال كرده‏اند. براساس طرح آنان،نظام اخلاقى و خانواده‏هاى ما نيز به اضمحلال كشيده شدند. اما آنان چگونه اين كارها را انجام دادند؟ بايد به‏خاطر داشت كه آنان كنترل تقريباً كاملى برهاليوود، شبكه‏هاى تلويزيونى و تقريباً همه روزنامه‏ها و نشريات و كتاب‏هاى منتشره در جامعه ما داشته‏اند. همچنين آنان به طور مداوم با فيلم‏هاى‏سينمايى مستهجن و هرزه و همچنين شوهاى تلويزيونى سخيف و مبتذل توليدى رسانه‏هاى تحت سيطره‏شان، به صورتى كاملاً هدف‏دار، ملت ما وافكار ما را با تصاوير مستهجن بمباران مى‏نمايند تا شخصيت اخلاقى ما را بيش از پيش رو به انحطاط ببرند. از سوى ديگر، آنان با استفاده از اتحاديه‏آزادى‏هاى مدنى آمريكا، تلاش مى‏نمايند تا آخرين بقاياى اعتقاد به «خدا» و «مسيحيت» را از اذهان مردم ما بزدايند. در سال 1913 ميلادى، بانكداران بين‏المللى، سيستم بانكى ملى ما را بنيان نهادند كه امروزه ما آن را با نام «سيستم منابع فدرال» مى‏شناسيم. با استفاده‏از بانك‏هايى كه براى قرن‏هاى متمادى به صورت خصوصى فعاليت مى‏كردند، اين سيستم را ايجاد نموده‏اند تا به عنوان وسيله‏اى جهت ربودن منابع‏طلاى كشور ما به‏كار رود و در عوض، ما صاحب اسكناس‏هاى كاغذى‏اى شده‏ايم كه روزبه‏روز بى‏ارزش‏تر مى‏شوند. * بزرگ‏ترين انحصار مالى بزرگترين انحصار مالى چارلز ليندبرگ نماينده اسبق كنگره آمريكا در سال 1913 ميلادى، با توجه به تصويب «قانون منابع فدرال» در آن سال چنين‏گفته بود: «اين قانون، باعث ايجاد بزرگ‏ترين انحصار تك قطبى مالى كره زمين خواهد گشت. پس از امضاى اين قانون توسط رييس‏جمهور وقت‏ايالات متحده (ويلسون)، دولت ناپيداى به‏وجود آمده توسط قدرت پول، شكلى قانونى خواهد يافت. اين قانون جديد در هر زمان كه صاحبان تراست‏بخواهند، به ايجاد تورم دست زده و به صورتى علمى، فعاليت‏هاى خود را توجيه مى‏نمايند. با اين قانون، بدترين جرايم قانونى دوران‏ها شكل خواهدگرفت.» اما وودرو ويلسون رئيس‏جمهور وقت آمريكا، با ناديده گرفتن همه هشدارهاى اعلام شده از سوى ميهن‏دوستان آمريكايى، اين قانون را درسال 1913 ميلادى امضا نمود تا كنترل متمركز پول‏ها و منابع مالى آمريكا در دستان گروهى كوچك از مردانى كه اين شركت كوچك را اداره مى‏نمودند،بيافتد. يك دهه بعد، پرزيدنت ويلسون اظهار كرد كه «من يك مرد بسيار غمگين هستم. من ناخواسته باعث نابودى كشورم شده‏ام. يك ملت بزرگ‏صنعتى به‏وسيله سيستم مالى و اعتبارى خود اداره مى‏گردد. سيستم كنونى اعتبارى ما، اينك متمركز گرديده است. لذا رشد ملت ما و همه فعاليت‏هاى مادر دستان چند نفر محصور شده و كشور ما با يكى از بدترين روش‏ها و به صورتى كاملاً كنترل شده و با دولتى تحت سيطره آنان، مديريت مى‏شود. لذاما ديگر دولتى با عقايد مستقل و آزاد، دولتى با حاكميت رأى اكثريت و دولتى مردمى در دنيا با نام ايالات متحده نداريم و تنها صاحب كشورى هستيم كه‏دولت آن با عقايد و سلطه و فشارهاى گروه كوچكى از مردان سلطه‏گر و با نفوذ اداره مى‏شود.» بارون روتز چيلد در قرن هجدهم ميلادى چنين گفته بود: «كنترل سيستم مالى يك كشور را به من بدهيد و ديگر براى من قانون‏گذاران كشور اهميتى‏نخواهند داشت.» صد سال بعد، پرزيدنت جيمز گرفيلد (كه بعدها ترور شد)، نظر بارون روتز چيلد را بدين‏گونه تكرار نمود: «هركس كه بر پول‏هاى يك‏جامعه تسلط داشته باشد، حاكم مطلق بر صنعت و تجارت آن جامعه خواهد بود.» آنانى هم كه كنترل نظم نوين جهانى را در دستان خود دارند، در طول قرن‏هاى متمادى اين برنامه را تنظيم و سازمان‏دهى نموده و با زيركى دريافته‏اند كه‏با كنترل سيستم‏هاى مالى، مى‏توان كنترل يك جامعه را در دست گرفت. يكى از اقتصاددانان برنده جايزه نوبل به نام پل ساموئلسون در چهارمين‏ويرايش كتاب خود با عنوان «دانش اقتصاد» چنين نگاشته است: «بانك مركزى آمريكا يا «سيستم منابع فدرال»، يك مركز تقلبى ولى قدرتمند درايالات متحده است.» * تحميق مردم يكى از بخش‏هاى داخلى برنامه‏اى كه براى سلطه بر دنيا تدارك ديده شده، تحميق آمريكاييان طبقه متوسط است. تدارك‏دهندگان طرح نظم نوين‏جهانى، با استفاده از مدارس دولتى ما و ترويج سياست‏هاى ضدمسيحى و ضدآمريكايى، اهداف پنهانى خويش را دنبال مى‏كنند. اين مدارس، اسلحه‏نخست آنان در جنگى است كه با هدف تخريب آينده فرزندانمان، ترويج تفكر ليبرال در ميان آنان و تعمد در ارائه آموزش‏هاى پايين‏تر از حداستاندارد، تدارك ديده شده است. توانايى آمريكاييان در مطالعه، تفكر و استدلال‏هاى روشن در همه زمان‏ها پايين بوده است. يك دليل اين اتفاق،اين حقيقت مى‏باشد كه مدارس دولتى ما از آموزش و آواهاى زبان در آموختن روش خواندن به فرزندان ما سرپيچى مى‏نمايند. اما چرا؟ زيرادانشكده‏هاى تعليم و تربيت با استفاده از منابع «بنياد راكفلر» تأمين ملى شده و آنان به معلمان آينده، روش آوايى را در آموزش‏هاى مربوط به مهارت‏خواندن، تعليم نمى‏دهند. به جاى اين كار، آنان از روش «نگاه كن - بگو» بهره مى‏برند كه امروزه ناكارايى آن به اثبات رسيده است. امروزه مدارس‏دولتى ايالات متحده تمايل بيشترى به آموزش استفاده صحيح از كاندوم، به نسبت آموزش رياضيات دارند. ولى چرا؟ زيرا آنان كه سيستم‏هاى آموزشى‏ما را تحت سيطره دارند، مى‏دانند كه بايد تلاش در جهت انحطاط اخلاقى و تحميق، خلع سلاح مردم آمريكا، مسكوت گذاردن قانون اساسى ايالات‏متحده و كنترل مطلق مردم را تسريع نمايند. اما چه كسانى در فراسوى اين حركت پرقدرت به سوى يك دولت جهانى قرار دارند؟ به صورت كلى بايد گفت كه اين افراد، ليبرال‏هايى مى‏باشند كه‏شامل سوسياليست‏ها، كمونيست‏ها، رهبران اتحاديه‏ها، افراد ملحد، اومانيست‏ها، فمنيست‏ها، همجنس‏بازان، شهوت‏رانان، بروكرات‏ها و فعالان‏زيست‏محيطى‏اى هستند كه مخلوقات را بيش از خالق مى‏پرستند. اما به هر حال، رهبران جامعه، ثروتمندان و افراد با نفوذ، همگى جزء كارگزاران‏شكل‏گيرى نظم نوين جهانى‏اى هستند كه با همراهى بانكداران و سياست‏مداران، به‏ويژه بانكداران بين‏المللى يهودى، اهداف خود را پى مى‏گيرند. * ديدگاه‏هاى هِنرى فورد يكى از معروف‏ترين آمريكايى‏هايى كه به صورتى مفصل در مورد قدرت بين‏المللى يهوديان مطالبى نگاشته، خودروساز معروف و نامدار آمريكا«هنرى فورد» است. او ميليون‏ها دلار به پژوهشگران پرداخت نمود تا فعاليت‏ها و اهداف پشت پرده اين يهوديان فعال در عرصه بين‏الملل را موردتحقيق و بررسى و كاوش قرار دهند. فورد در مقالاتى كه در روزنامه «دييربورن اينديپندنت» در ماه ژوئن سال 1920 ميلادى منتشر گرديده، مطالبى‏عنوان نموده كه هنوز هم (و حتى در زمان ما) خواندنى و ارزشمندند. كتاب فورد با عنوان «يهوديان بين‏الملل» ممكن است هنوز هم در تعدادى ازكتابخانه‏ها يافت گردد. هنرى فورد در سال 1920 ميلادى و در مقاله‏ى در روزنامه دييربورن اينديپندنت چنين نوشته بود: «چگونه يهوديان اين‏چنين عادى و بدون هرگونه‏مقاومتى به بالاترين جايگاه‏ها دست مى‏يابند؟ چگونه و چه كسانى آنان را به اين موقعيت‏ها مى‏رسانند؟ چرا اصولاً آنان در اين جايگاه‏ها حضور دارند؟يهوديان در مناصب خود چه مى‏كنند؟ واقعيت حضور آنان در اين جايگاه‏ها چه پيامى براى دنيا خواهد داشت؟ اينها سؤالات اساسى در مورد يهوديان‏مى‏باشد. 50 سال قبل، بانكدارى بين‏المللى كه همانند فعاليت‏هاى دلالى ارزى دنيا تقريباً به صورت كامل در اختيار يهوديان قرار داشت، در اوج‏شكوفايى خود قرار داشت. اين وضعيت آنان را به كنترل كامل و تمام عيار دولت‏ها و مراكز مالى و اعتبارى همه دنيا سوق داد. اما اهميت اين مطلب دراين است كه اين رشد، تنها در مراكز مالى‏اى اتفاق افتاد كه يهوديان در آن سهيم بودند و هيچ عامل نژادى و ملى ديگرى هم در اين اتفاق سهيم نبود.اين امر صرفاً به اين معنا نيست كه چند يهودى، كنترل‏كنندگان فعاليت‏هاى مالى بين‏المللى هستند، بلكه بيانگر اين است كه اين كنترل‏كنندگان‏بين‏المللى بازارهاى مالى و پولى، منحصراً يهودى‏اند. از زمانى كه كنترل دنيا به عنوان آرمان يهوديان مطرح شده است و آنان از هيچ يك از روش‏هاى گذشته فاتحان دنيا بهره نمى‏برند، بايد اين مسأله راپذيرفت كه آنان به برترى يك نژاد مشخص چشم دوخته‏اند.» چند سال بعد، آقاى فورد اظهار نمود: «اين درست است كه افراد ملت ما سيستم مالى و بانكى كشورمان را درك نمى‏كنند، چرا كه من معتقدم، در صورتى‏كه مردم ما حقايق فراسوى آن را بفهمند، قبل از طلوع خورشيد در صبح فردا، دست به يك انقلاب خواهند زد.» همچنين فورد در كتاب خود با عنوان يهوديان بين‏الملل نيز چنين نگاشته است: «هنگامى كه يهوديان قدرتمند بالاخره رديابى شوند و حقايق موجودآشكار گردد، جنجال واقعى و پيامدهاى آن در مطبوعات سراسر دنيا فراگير خواهد شد. هر چند اين اتفاق در هيچ زمانى روى نخواهد داد.» على‏رغم اتفاق نظر مسيحيت و عالمان آن و به‏ويژه كليساى كاتوليك و حتى تفسيرهاى ارائه شده غير از انجيل، در مورد پاره‏اى مسائل اجتماعى نظيردريافت ربا در هنگام باز پس‏گيرى وام‏هاى اعطايى، يهوديان، كنترل سيستم‏هاى مالى و بانك‏هاى دنيا را در اختيار دارند. امروزه بانكداران يهودى، كنترل بانك مركزى آمريكا و در نتيجه اقتصاد ما را در اختيار دارند. نويسنده و اقتصاددان مسيحى نامدار آراى مكمستر معتقداست كه سيستم بانك مركزى آمريكا به‏وسيله هشت خانواده يهودى تملك گرديده و اداره مى‏شود. فقط 3 خانواده از اين هشت خانواده در اين ليست،آمريكايى هستند؛ خانواده روتز چيلد (لندن)؛ برادران لازارد (پاريس)؛ بانك اسراييل - موشه (ايتاليا)؛ خانواده كوهن - لويب (آلمان)؛ واربورگ (هامبورگ‏آلمان)؛ برادران ليچمن (نيويورك)؛ خانواده گلدمن - ساچز (نيويورك) و خانواده راكفلرها (نيويورك). * كنترل رسانه‏ها در ادامه، واقعيت‏هايى در مورد يهوديان ارائه مى‏گردد كه ممكن است شما آن را نشنيده باشيد: 1- يهوديان كنترل تقريباً تمام عيارى بر همه رسانه‏هاى مهم و كليدى نظير «اخبار ايالات متحده»، «مجله تايم»، «نيويورك تايمز»، «واشنگتن‏پست»، «اى‏بى‏سى»، «ان‏بى‏سى»، و «سى‏بى‏اس» دارند. معاون سابق رياست جمهور آمريكا اسپيرو آنجيو، بيست سال پيش در اين مورد چنين گفته بود: «افرادى كه مالكيت و مديريت رسانه‏هاى ملى ما را برعهده دارند، همگى يهودى‏اند و در كنار ساير يهوديان با نفوذ، سياست‏هاى رسانه‏اى اسفناك كنونى حاكم بر ايالات متحده را ايجاد نموده‏اند. هم‏اكنون‏همه سرويس‏هاى كابلى، مراكز سنجش افكار عمومى، مجلات تايم و نيوزويك، روزنامه نيويورك تايمز، واشنگتن پست و هرالد تريبون بين‏الملل،تحت سيطره يهوديان هستند» 2- از سوى ديگر، اكثر نويسندگان نامدار جنبش‏هاى فمنيستى يهودى‏اند. چرا؟ زيرا كنترل يهوديان بر صنعت نشر، انكارناپذير است. همچنين آياتاكنون دقت نموده بوديد كه اكثر مردان همجنس‏بازى كه در شوهاى تلويزيونى حاضر مى‏شوند، يهودى‏اند؟ از سوى ديگر، اين حقيقت كاملاً پذيرفته‏شده است كه يهوديان كنترل‏كننده هاليوود، علاقمند به ساخت فيلم‏هايى هستند كه «مسيحيت» و «عقايد مذهبى» را به تمسخر مى‏گيرند. اما چرا؟ زيراآنان علناً ضدمسيحى هستند. * والت ديسنى 3- يكى ديگر از مثال‏هاى بارز تصميم يهوديان براى ايجاد تنفر نسبت به آمريكا، مسيحيت و اخلاق را مى‏توان در تملك استوديوى فيلم‏سازى شركت«والت ديسنى» توسط ميشل اينسر مشاهده نمود. در چند سال اخير، وى محصولات اين استوديو را به سوى ساخت فيلم‏هايى غيراخلاقى، حامى همجنس‏بازى و ضدمسيحيت سوق داده است. دقيقاً به‏همين دليل است كه بسيارى از فعالان مذهبى ايالات متحده خواهان تحريم محصولات ارائه شده اين شركت و عدم بازديد از پارك‏هاى تفريحى اين‏شركت از سوى مردم و خانواده‏ها هستند. همچنين آيا مى‏دانيد كه مدير عامل استوديويى كه فيلم «آخرين مصائب مسيح» را ساخت، يك يهودى به نام ليو وارسرمن بوده است؟ اما اگر يك‏كارگردان مسيحى فيلمى با هدف تمسخر «هولوكاست» مى‏ساخت، چه اتفاقى مى‏افتاد؟ يهوديان قادرند كه در فيلم‏هاى خود آزادانه به همه مقدسات ماتوهين كنند، اما اگر شما اين شهامت را داشته باشيد كه در مورد نسخه هاليوودى هولوكاست از آنان سؤال كنيد، آنها از همه توان خويش براى نابودى‏زندگى شما بهره خواهند برد. 4- آيا تاكنون به اين نكته توجه نموده‏ايد كه قريب به اتفاق فيلم‏ها و مجلات سخيف و مبتذل و مستهجن (پورنو) به يهوديان تعلق داشته و يا از سوى‏آنان كنترل مى‏گردد؟ نه تنها در هاليوود كه در ساير نقاط دنيا نيز اين مافياى يهودى توليد محصولات مستهجن به فعاليت مشغول است. حتى تعدادى ازسردمداران اين گروه‏ها، همزمان به فعاليت‏هاى روسپيگرى و توليد فيلم‏هاى مستهجن مشغولند. همچنين فراموش نكنيد كه يهودى‏اى به نام سيگل‏بنيان‏گذار «لاس و گاس» بوده است. مهم‏ترين فعاليت‏هاى آنان كه همچون سرطان در سراسر خاك آمريكا و به‏ويژه لاس و گاس گسترش يافته، شامل قاچاق زنان و كودكان با هدف‏روسپيگرى و تهيه فيلم‏هاى پورنو، تهيه و توزيع مشروبات الكلى غيرقانونى، تأسيسات مراكز فحشا و توزيع مواد مخدر است. يهوديانى نظير براون‏برونفمن و پسرش كه مالكان شركت عظيم ويسكى‏سازى «سياگرامز» هستند، فعاليت‏هاى توليد و عرضه مشروبات الكلى خود را در دوره‏اى آغازنمودند كه ارائه اين محصولات در بازار آمريكا، غيرقانونى بود. حقيقت اين است كه يهوديان و نه ايتاليايى‏ها، كنترل و سازمان‏دهى جرايم سازمان يافته‏را در دنيا برعهده دارند. 5- آيا مى‏دانيد كه يهوديان بانكدار فعال در شهر نيويورك، نظير جاكوب شيف و ديگران، در سال 1917 ميلادى با پرداخت 20 ميليون دلار (كه ارزش آن‏مبلغ در سال 1998 ميلادى 500 ميليون دلار است) از شكل‏گيرى يك انقلاب كمونيستى از سوى طرفداران لنين و ماركس حمايت مالى نمودند؟ با اين‏اقدام، مسلماً اين يهوديان در قتل عام ده‏ها ميليون انسان بى‏گناه در دوران حكومت كمونيست‏ها در سراسر دنيا، شريك هستند. به علاوه، آيا مى‏دانيد كه قريب به اتفاق نظريه‏پردازان ايدئولوژى كمونيسم، يهودى بوده‏اند؟ و آيا مى‏دانستيد كه كارل ماركس و تروتسكى يهودى‏بوده‏اند؟ پدر بزرگ لنين هم جزء يهوديان بوده است. در ايالات متحده نيز رهبر حزب كمونيست براى چند دهه، يهودى‏اى با نام گوس هال بود. همچنين در قرون‏نوزدهم و بيستم ميلادى، يهوديان هر ملتى، رهبران و حاميان مالى كمونيسم در آن كشور بوده‏اند. در ادامه، نظر روزنامه‏نگار و فيلمنامه‏نويس نامدارميرون فاگون را در مورد اين موضوع، كه در سخنرانى خود در دهه 60 ميلادى، بيان نموده بود، مى‏خوانيم: «امروزه تنها يك واقعيت وجود دارد و آن هم‏اين است كه رژيم كمونيستى شوروى، مستقيماً از انديشه‏هاى ژاكوب شيف آمريكايى و روتزچيلد انگليسى به‏وجود آمده است. چندى بعد نيز من‏دريافتم كه بدون هيچ‏گونه ترديدى، حزب كمونيست بدان‏گونه كه ما آن را مى‏شناسيم، از سوى اين مدافعان انديشه‏هاى سرمايه‏سالارانه نظير شيفت،واربورگز و روتزچيلد شكل گرفت و آنان با حمايت مالى از انقلاب روسيه و براندازى حكومت تزارى و خاندان سلطنتى‏اش و سپس با استفاده از افرادى‏نظير لنين، تروتسكى و استالين، توانستند رژيم‏هاى كمونيستى را در دنيا به‏وجود آورند. «وينستون چرچيل» در مقاله‏اى با عنوان «بحثى در مورد اصل و نسب يهوديان» به چاپ رسانده بود، چنين نوشت: «عده‏اى از مردم يهوديان را دوست دارند و عده‏اى از آنان بيزارند، اما هيچ انسان عاقلى در اين واقعيت شك ندارد كه بدون هيچ‏گونه ترديدى، يهوديان‏خوفناك‏ترين و استثنايى‏ترين نژادى هستند كه تاكنون در دنيا به وجود آمده‏اند. امروزه اين نژاد عجيب در صدد ايجاد اصول اخلاقى و فلسفى خاصى‏نظير مسيحيت هستند. البته فعاليت‏هاى گسترده و عالم‏گير آنان، محدود به عصر كنونى نيست. از قرن نوزدهم تاكنون نيز در هر رويداد سياسى كليدى،آنان در رأس جريان بوده‏اند. به عنوان مثال، در شكل‏گيرى جريان‏هاى بلشويكى روسيه و انقلاب روسيه، نقش آنان بسيار قابل توجه است.» * پدر بمب اتم 6- پدر بمب اتم ايالات متحده، يك يهودى آمريكايى به نام روبرت اوپنهايمر بود كه در سال 1954 ميلادى به جرم ايجاد خطر امنيتى مورد محاكمه قرارگرفت؟ 7- در قرون هفده و هجده ميلادى، يهوديان جزء سردمداران تجارت برده بوده‏اند. حتى در كتب تاريخ دوره دبيرستان هم اين واقعيت عنوان شده‏است. آنان با دستگيرى و فروش صدها هزار برده آفريقايى در آغاز شكل‏گيرى آمريكاى جديد، سود هنگفتى به دست آوردند. هرچند امروزه يهوديان‏خود را دوست سياه‏پوستان معرفى مى‏كنند. در سال‏هاى قرن بيستم، يهوديان با بهره‏گيرى از سياهان آمريكا تلاش مى‏كردند كه الگوى سوسياليستى‏نظم نوين جهانى خود را به پيش ببرند، چرا كه در آن قرن، پيوندهاى خانوادگى اكثر سياهان آمريكايى را از بين بردند. از سوى ديگر، يهوديان ليبرال با تشويق گسترده هرزه‏گرى جنسى در ميان جوامع سياه‏پوستان، آنان را به سوى شهوترانى سوق دادند. اما دليل اصلى‏اين اقدامات چه بوده است؟ به روشنى مى‏توان اظهار نمود كه آنان با هدف تضعيف ارزش‏هاى اخلاقى مسيحيت در ميان شهروندان آمريكايى و پيشبردبرنامه‏هاى سوسياليستى خود، از اين فعاليت‏ها حمايت مى‏نمودند. در سال‏هاى اخير نيز يهوديان مالك رسانه‏هاى ارتباط جمعى، از طريق برنامه‏هاى خود مصرف «كراك» را در شهرهاى ما تشويق مى‏كنند، چرا كه درشوهاى تلويزيونى، مجلات، كتاب‏ها و فيلم‏هاى سينمايى توليدى اين مراكز، استفاده از انواع مواد مخدر ترويج مى‏گردد. * آموزه‏هايى از تلمود 8- كتاب مقدس يهوديان، «تلمود» نام دارد. يهوديان از اين كتاب به عنوان منبع قوانين خود بهره مى‏گيرند. اما در تلمود موارد متعددى را مى‏توان يافت‏كه كاملاً حيرت‏انگيز است. مثلاً در اين كتاب، بارها اشاره شده كه يهوديان بايد سرور همه افراد جهان باشند. در اينجا به چند مورد اشاره مى‏كنيم: - واييكرا رابا (36): بهشت و زمين فقط براى خاطر يهوديان خلق گرديده است. - بابا ميزيا (114 و 114): فقط يهوديان انسان هستند، اما سايرين جزء انسان‏ها به شمار نمى‏روند. - ميناهوت (43 و 44): يك يهودى بايد همه روزه اين ذكر را قرائت نمايد: «خدايا، از اينكه مرا زن، برده و يا غيريهودى خلق ننمودى، از توسپاسگزارم.» - سانهيدرين (57): يك يهودى الزامى به پرداخت دستمزد غيريهوديانى كه براى وى كار كرده اند، ندارد. - بابا مزيا (24): اگر يك يهودى، كالايى متعلق به يك غيريهودى را پيدا كند، هيچ الزامى به بازگرداندن آن ندارد . - ميدارش مزيا (225): غيريهوديان حيواناتى هستند كه به شكل انسان آفريده شده‏اند تا روز و شب به يهوديان خدمت كنند. يكى ديگر از راه‏هايى كه از طريق آن، يهوديان به گسترش مصرف مواد مخدر در كشور ما آمريكا كمك نموده‏اند، از طريق تحريف سيستم حقوقى‏ماست. حقوقدانان يهودى، قضات يهودى و ساير افراد ليبرال يهودى، از دادگاه‏هاى ما در جهت محدود كردن اختيارات مأموران قانون استفاده‏مى‏نمايند، به‏طورى كه امروزه مجرمان در سيستم حقوقى ما، حقوق بيشترى به نسبت قربانيان جرايم خود دارند. به علاوه، يهوديان حقوقدان با ابداع اصطلاحى به نام «جنون موقتى»، راه را براى گسترش جرايم مربوط به تجاوزات جنسى گشوده‏اند. لذا با اطمينان‏مى‏توان ابراز نمود كه يهوديان از مسيحيت متنفرند؛ البته ممكن است گفته شود، آنان به دليل مذهب مسيحى هيتلر از مسيحيت بيزارند، اما بايد بدانيد كه‏هيتلر براى اقدامات خود از كمك‏هاى مالى گسترده يهوديان ثروتمند و بين‏المللى نظير روتز چيلد بهره برده است. 10- ميرون فاگون نويسنده و روزنامه‏نويس مشهور، در سخنرانى خود كه در سال 1965 ميلادى ايراد نموده بود، اعتقاد داشت كه يهوديان براى سه‏جنگ جهانى برنامه‏ريزى نموده‏اند. وى با اشاره به طرح بانكداران بين‏المللى در مورد ايجاد جنگ جهانى دوم چنين گفته است: «بايد بدانيد كه باكمك‏هاى مالى گسترده اشخاصى نظير گراپ، روتز چيلد به هيتلر، اين يهوديان زمينه ايجاد جنگ جهانى دوم را فراهم نمودند. به‏طور خلاصه، اين جنگ‏جهانى با هدف از بين بردن نازيسم و افزايش قدرت سياسى صهيونيسم و به دنبال آن، تشكيل دولت اسراييل در خاك فلسطين، تدارك و اجراگرديد.» به هرحال، جنايات هيتلر در جنگ جهانى دوم، بهانه‏اى براى يهوديان به وجود آورد تا پس از پايان جنگ، در سرزمين فلسطين، كشورى‏يهودى را بنيان‏گذارى نمايند. امروزه نيز يهوديان با سلطه‏اى آشكار بر هاليوود، همه ساله فيلم‏هاى متعددى عليه دولت نازى و جنايت‏هاى هيتلر بر ضديهوديان اروپا توليد مى‏نمايد، اما هرگز در توليدات خود اشاره‏اى به قتل عام‏هاى گسترده نظام كمونيستى در سراسر جهان كه با حمايت يهوديان شكل‏گرفت و بسيارى از مسيحيان نيز قربانى آنان گرديدند، نمى‏نمايند. منبع: WWW.Compuserb.com نشريه سياحت غرب شماره 38
  11. super_comando

    اخبار عمومی منطقه و جهان

    دارابكس:رهبر القاعده در عراق در يك نوار ويدئويي سوگند ياد كرد در صورتي كه ايران در عرض دو ماه از حمايت خود از دولت عراق و شبه نطاميان شيعه دست برندارد ، به آن حمله خواهد كرد. به گزارش خبرنگار سرويس بين المللي خبرگزاري انتخاب به نقل از رويترز؛ ابو عمر البغدادي رهبرالقاعده در عراق كه خود را رئيس دولت اسلامي عراق مي داند، در يك نوار ويدئويي 50دقيقه اي در وب سايتي كه غالباً ،تمام سخنراني هاي اين گروه را منتشر مي كند ، روز يكشنبه ،گفت:ما به پارسيان و بويژه رهبران ايران دو ماه فرصت داده ايم تا دست از حمايت شيعيان عراق برداشته و به حضور خود در اين كشور پايان دهند. بغدادي در اين نوار ويدئويي با تهديد مستقيم ايران گفت :تنها در صورتي كه ايران خواستۀ ما را قبول كند ما از جنگي خونين با آن صرفنظر خواهيم كرد. وي گفت :ما امروز اين خبر را اعلام كرديم و شما انقدر ها هم دور از دسترس ما قرار نداريد . وي به اين موضوع كه آيا اين حملات داخل ايران خواهد بود يا نه[منافع ايران در داخل و خارج]، اشاره اي نكرد. بغدادي گفت:ما به اين دليل اين تصميم را گرفتيم كه ايران از حمايت خود از شيعيان در عراق دست بردار نيست. وي ايران را متهم كرد كه در آتش سوزي مسجد سنيان و كشته شدن رهبران سني دست داشته است.و در ادامه گفت :ما سالهاست كه در انتظار چنين جنگي هستيم و فقط منتظر دستورات هستيم. به گزارش خبرنگار سرويس بين المللي خبرگزاري انتخاب به نقل از رويترز ؛رهبر اين گروه شبه نظامي ستيزه گر سني در ابتداي سخنان خود اعلام كرد كه مسئوليت كشته شدن مقامات پليس عراقي و بمب گذاريهاي انتحاري در پايگاه هاي نظامي ايالات متحده امريكا در عراق را بعهده مي گيرد. بر پايۀ اين گزارش ، وزير كشور عراق در ماه مي اعلام كرده بود كه بغدادي كشته شده است، اما وي طي يك پيغام پستي در پايگاهي اينترنتي كشته شدن خود را انكار كرد .بغدادي گفت: اين اولتيماتوم به تمام سازمانهاي اقتصادي و بانكهاي عراقي است، كه با ايران روابط تجاري دارند و در حال انجام معاملات با آن هستند را بدون استثناء در بر مي گيرد. وي همچنين از سنيان خواست تا از انجام معاملات با ايران خودداري كنند و خطاب به كشورهاي عرب از آنها خواست تا در اين رابطه به دولت عراق را محكوم كنند. وي گفت: ما فرصت گرانبهايي به تمام كشورهايي كه از ايرانيان استقبال مي كنند، داده ايم تا با صدور بيانيه اي اقدامات دولت عراق را[به سبب عدم اعتراض به دخالت ايران و حمايت آن از شبه نظاميان شيعه] محكوم كنند. وي گفت:اسلام گرايان سني ،شيعيان[ايران،دولت عراق و عموم شيعيان] را خوارج مي نامند.
  12. super_comando

    اخبار عمومی منطقه و جهان

    دارابكس:امارات متحده عربي بار ديگر با تكرار ادعاي خود مبني بر اشغال جزاير سه گانه خليج فارس توسط ايران، خواستار مذاكره مستقيم با مقامات ايراني براي حل اين موضوع شد. به نقل از خبرگزاري فرانسه، ادعاي تكراري "شيخ خليفه بن زائد آل نهيان" رئيس امارات در مراسم روز اتحاد ملي اين كشور، تنها دو روز قبل از برگزاري اجلاس دو روزه "شوراي همكاري خليج فارس" در دوحه قطر، بيان شده است. اين خبرگزاري اعلام كرد: در اين اجلاس مقامات كشورهاي ايران، بحرين، كويت، عمان، قطر، عربستان سعودي و امارات متحده عربي شركت خواهند داشت و اين براي اولين بار است كه يكي از مقامات عالي رتبه ايراني به اين مراسم دعوت شده است. "شيخ خليفه بن زائد آل نهيان" اظهار داشت: "جزاير تنب كوچك، تنب بزرگ و ابوموسي جزو بخش هاي جدايي ناپذير كشور ماست و از هيچ تلاشي براي بازپس گيري آنها فروگذار نخواهيم كرد. ما خواستار بازگشت اين جزاير به حاكميت ملي خود هستيم." وي افزود: مي خواهيم جامعه بين الملل و رهبران ايراني بدانند كه از ادامه اشغال اين جزاير توسط ايران، به شدت نگرانيم و از مقامات جمهوري اسلامي مي خواهيم كه يا براي حل اين معضل بر سر ميز مذاكره دو جانبه بنشينند و يا آن را به دادگاه بين المللي ارجاع دهند. نتيجه اين داوري هرچه باشد، از سوي ما پذيرفته است. شايان ذكر است ايران همواره با درخواست ابوظبي مبني بر ارجاع اين پرونده به دادگاه بين المللي لاهه مخالفت كرده است زيرا هيچ كشوري تماميت ارضي خود را به دادگاه نمي برد. با وجود اختلاف بر سر اين جزاير بين دو كشور، روابط تجاري ايران و امارات در سطحي بالا قرار دارد. به قولي خيارشور هم شد جزو سالاد :| icon_cheesygrin
  13. خبرگزاري نووستي: کنفرانس آناپولیس درباره سامان بخشیدن به اوضاع در خاور نزدیک پایان یافت. نتیجه اصلی آن ایجاد 14 گروه مذاکراتی اسرائیلی- فلسطینی بود که به مسائلی مختلف - از استفاده مشترک فاضلاب ها گرفته تا مرزهای آتی هوایی فلسطین- خواهند پرداخت. در کل همه چیز خوب بنظر می رسید، اما این خبر که ایران موشک بالستیک جدیدی با عنوان "عاشورا" ساخته است که می تواند سلاح هسته ای و سلاح کشتار جمعی را به فاصله ای تا دو هزار کیلومتری منتقل کند، تصورات مثبت را شدیداً خراب کرد. اظهارات "مصطفی محمد نجار" وزیر دفاع ایران در این باره که این کشور به "سلاحی فوق العاده" مجهز شده است، بنا به دلایلی مشخص، سبب نگرانی اسرائیل ش. "احمد بقایی" مشاور یاسر عرفات می گوید، "ایران با تمام قوا از حماس حمایت می کند و "دشمن اول محمود عباس رئیس تشکیلات خودگردان فلسطین و دولت وی است". طبق اخبار راه یافته به مطبوعات اسرائیلی و فلسطینی، آمریکا در کنفرانس آناپولیس (که 12 کشور عربی و از جمله سوریه در آن حضور یافتند) امکان ایجاد ائتلاف ضد ایرانی در کشورهای خاور نزدیک، همانند آنچه که در زمان جنگ با عراق در سال 1991 ایجاد شده بود را بررسی کرد. بدین ترتیب، "عاشورا" که نه تنها اسرائیل و بلکه مخالفین ایران در بین کشورهای عربی را نیز متاثر کرده است، می تواند خدمتی کاملاً برعکس به ایران بکند.
  14. super_comando

    اخبار عمومی منطقه و جهان

    سايت خبري تابناك:همه اين داستان در شب گذشته، همزمان با برگزاري کنفرانس آناپوليس رخ داد؛ محل اين اتفاق هم جايي جز کانال تلويزيوني MBC Action وابسته به عربستان سعودي نبود. نيکول کيدمن و جورج کلوني، دو قهرمان اصلي فيلم هستند. به گزارش «تابناك»، دو قطار در مکاني مجهول در روسيه با يکديگر تصادف مي‌کنند كه يکي از آنها، حامل «‌کلاهک هسته‌اي‌» بوده و در نتيجه انفجار هسته‌‌اي رخ مي‌دهد و باعث مي‌شود هزاران نفر کشته و مجروح شوند و تشعشعات هسته‌اي آن نيز بسياري از شهرهاي روسيه و اروپا را فرار گيرد. اما تحقيقات نشان مي‌دهد که همراه اين کلاهک هسته‌اي، 9 کلاهک هسته‌‌اي نيز وجود داشته است که به وسيله «‌عوامل ناشناس‌» ربوده شده است. نيز برخورد دو قطار و انفجار هسته‌‌اي نمايشي بوده است که محل 9 کلاهک هسته‌اي ديگر را مخفي نگهدارد. ماهواره‌هاي جاسوسي آمريکا که سرزمين روسيه را در کنترل دارند، در همان دقايق نخست، در جريان امور قرار مي‌گيرند و ستاد ويژه‌اي در کاخ سفيد تشکيل مي‌شود. دکتر جوليا کيلي، «‌متخصص در امور هسته‌اي» و «توماس ديوو»، افسر عالي‌رتبه آمريکايي که متخصص در مبارزه با تروريسم است، پيگيري پرونده را از سوي کاخ سفيد به عهده مي‌گيرند. آنان بر اين باورند که جريان يک «‌اقدام تروريستي‌» است و پشت آن، تعدادي تروريست حرفه‌اي و عناصري از مافياي روسي هستند. اما حال اين پرسش مطرح است كه اهداف آنها چيست؟ نقشه عمليات روي ميز تحليلگران آمريکايي، محدوده عمليات را در چچن، آذربايجان و ايران نشان مي‌دهد؛ بنابراين، با بررسي شواهد، معلوم مي‌شود که هدف اوليه تروريست‌ها، «‌انتقال کلاهک‌هاي هسته‌اي به ايران‌» است. «توماس ديوو»، افسر عالي‌رتبه کاخ سفيد، در تماس با همتاهاي روسي‌اش گفت: کلاهک‌ها در حال انتقال به ايران است. او به همراه سه بالگرد نظامي آمريکا از پايگاه‌هاي آمريکا در ترکيه به سوي روسيه حرکت مي‌کند و بدون اطلاع قبلي، وارد حريم هوايي روسيه مي‌شود تا جلوي انتقال کلاهک‌هاي هسته‌اي را به ايران بگيرد، اما نيروهاي پدافند ضدهوايي به آنها اخطار مي‌دهند که فضاي روسيه را ترک کنند. توماس ديوو به آنها مي‌گويد که براي جلوگيري از انتقال کلاهک‌هاي هسته‌اي به ايران که توسط عده‌اي تروريست به سرقت رفته، عازم اين مأموريت شده، اما نيروهاي روسي توجهي نمي‌کنند و يک بالگرد ارتش آمريکا را سرنگون مي‌کنند. اين در حالي است كه تيم نظامي آمريکايي با توجه به هدف والايي که دارند! به اين امر توجهي نمي‌کنند و به سوي توقف کاميون حامل کلاهک‌هاي هسته‌اي حرکت مي‌کنند و موفق مي‌شوند که همه تروريست‌ها را در خاک روسيه از بين برده و کلاهک‌ها را باز پس گيرند. اما بررسي‌ها نشان مي‌دهد که يک بمب هسته‌اي ديگر باقي مانده و توسط يک تروريست ديگر، به جايي ديگر انتقال يافته و همين جاست که عمليات از نو آغاز مي‌شود... همه اين داستان در شب گذشته، همزمان با برگزاري کنفرانس آناپوليس رخ داد؛ محل اين اتفاق هم جايي جز کانال تلويزيوني MBC Action وابسته به عربستان سعودي نبود. داستان به فيلم The Peacemaker (سازنده صلح) بازمي‌گردد که در سال 1997 ساخته شد. نيکول کيدمن و جورج کلوني، دو قهرمان اصلي فيلم هستند. اين فيلم همچون همه فيلم‌هاي آمريکايي، قهرمان‌سازي خيالي و ارايه تصويري بشردوستانه از دولت و ارتش آمريکاست که حتي براي حفظ مصالح و امنيت جهاني تا داخل مرزهاي روسيه و البته بدون هماهنگي قبلي! نيز وارد عمل مي‌شود، به گونه‌اي که اصلا دولتي، ارتشي و تشکيلاتي در مسکو براي مبارزه با تروريسم و کشف عوامل سرقت ده کلاهک هسته‌‌اي وجود ندارد. در اين فيلم، چندين بار ايران «‌متهم اصلي‌» سرقت ده کلاهک هسته‌‌اي معرفي مي‌شود و اين با تأکيد بر اين نکته بود که کلاهک‌هاي هسته‌‌اي مسروقه در حال انتقال به ايران هستند، اما بعدها معلوم مي‌شود که داستان نادرست است و در پايان، آخرين بمب هسته‌‌اي سر از نيويورک در نزديکي سازمان ملل در‌مي‌آورد. البته اينجا نيز عناصر فيلم نشان نمي‌دهند که نيروهاي پنتاگون که تا داخل روسيه براي عمليات پيشروي مي‌کنند، چگونه اجازه ورود يک بمب هسته‌‌اي به خاک خود را مي‌دهند و عاجز از جلوگيري آنند. اين فيلم يکي از مصاديق بارز تيره کردن چهره ايران است و نشان مي‌دهد که تهران در تلاش براي به دست آوردن سلاح‌هاي کشتار جمعي و از جمله کلاهک‌هاي هسته‌‌اي است. اين رويکرد، يکي از نشانه‌هاي بارز هاليوود است که در ده سال اخير با همکاري نزديک و صميمانه پنتاگون عليه کشورمان طراحي و اجرا مي‌شود. قهرمان فيلم جورج کلوني، اکنون شخصيتي فراتر از يک هنرپيشه دارد که به پاس خدمات سياسي‌اش به پنتاگون، مانند «آرنولد شوارتزينگر»، (فرماندار کنوني کاليفرنيا) يک چهره بشردوستانه نيز پيدا کرده است، با اين تفاوت که «‌شوارتزينگر‌»، يکي از اعضاي حزب جمهوريخواه بود، اما «‌کلوني‌»، يکي از نزديکان و چهره‌هاي حزب دمکرات به شمار مي‌رود. او در انتخابات سال 2004 آمريکا از کانديداي حزب دمکرات «جان کري» حمايت كرد و در سال 2006 از دارفور در غرب سودان بازديد كرد؛ مکاني که اکنون يک تراژدي انساني در حال وقوع است که البته يکي از عوامل آن آمريکاست که با طمع بسيار به دنبال به دست‌ آوردن منابع زيرزميني اين منطقه دست نخورده جهان است. انتخاب نام فيلم نيز بسيار با ظرافت سياسي برگزيده شده است. اگر به نام اين فيلم The Peacemaker دو حرف UN اضافه کنيد (UN Peacamaker) و سپس آن را در گوگل يا ياهو جستجو کنيد، صفحه‌اي زيبا به شما نشان داده مي‌شود. اين صفحه «‌سايت سازمان ملل متحد‌» است که روي آن چهره دبيرکل کره‌‌اي و نماي ساختمان سازمان ملل قرار دارد. اکنون در اين سازمان بخشي ويژه با نام «‌ساخت صلح يا سازنده صلح‌» وجود دارد که در 10/10/2006 راه‌اندازي شده است و در بردارنده اطلاعاتي جامع درباره اسناد، نوشته‌ها، قراردادها و کساني است که از سال 1945 تا کنون براي برقرار صلح در جهان تلاش کرده‌اند. همزمان، بازي کامپيوتري با همين نام در آمريکا به بازار آمد که به مناقشه فلسطين و اسرائيل مي‌پردازد. اين بازي دو طرف دارد که يکي رئيس خودگردان فلسطين و ديگري نخست‌وزير اسرائيل است و شما بايد در يک فاصله زماني مناسب، صلح را بين دو طرف برقرار کنيد. در اين بازي کامپيوتري به شکل ماهرانه‌اي قلع و قمع فلسطيني‌ها توسط ارتش اسرائيل، مباح شمرده و عنوان دفاع مشروع به آن داده شده است و اين حق را به اسرائيل مي‌دهند که مقاومت فلسطيني‌ها را با نام افراطي‌گري و تروريسم سرکوب کند. و اما باز هم مي‌شود از کنار فليم «‌سازنده صلح‌» به راحتي گذشت؛ مثل همه فيلم‌هاي آمريکايي که در ايران و خارج از کشور پخش مي‌شود و عنوان و موضوعات آن را به شکل عام تجارتي، بازاري و بيننده‌پسند گذارد، اما ما و همه مي‌دانند که همه فيلم‌هاي جنگي آمريکا با حمايت و هماهنگي وزارت دفاع آمريکا «‌پنتاگون‌» ساخته مي‌شود. اين امر از تجهيزات نظامي‌ که در اين فيلم‌ها به کار گرفته مي‌شود، قابل مشاهده است. اين فيلم نيز پر از صحنه‌هاي نظامي و به‌کارگيري وسايل و تاکتيک‌هاي نظامي مدرن است که جز با کمک پنتاگون ميسر نيست. در همين نقطه است که فيلم‌هاي هاليوودي با منافع ملي آمريکا تلاقي پيدا مي‌کند. با صرف نظر از همه اين امور، انتخاب زمان پخش اين فيلم از کانال MBC Action است. امروز در شهر آناپوليس آمريکا، کنفرانس بين‌المللي به نام «صلح» با حضور بيشتر کشورهاي عربي و طرف‌هاي غرب و اسرائيل در جريان است، حال آن که «‌بوش‌»، رئيس جمهور آمريکا و اولمرت، «‌نخست وزير رژيم اشغالگر قدس‌» در دو روز اخير، مذاکراتي درباره پرونده هسته‌‌اي ايران داشته و تأکيد کرده‌اند که ايران به دنبال سلاح هسته‌‌اي است. در آن سوي دنيا در چين، «سارکوزي»، رئيس‌جمهور فرانسه، بي‌محابا از در اختيار داشتن سلاح هسته‌‌اي توسط ايران سخن رانده است. همه اين امور و از جمله زمان پخش فيلم، مي‌تواند تصادفي باشد و مي‌تواند حساب شده باشد. بينندگان اين فيلم و خوانندگان اين تحليل بايد خود قضاوت کنند.
  15. دارابكس:نشريه دفاعي جينز ديفنس در گزارشي به بررسي موشك جديدي پرداخته كه ايران در حال توليد آن است. منابع اطلاعاتي نشريه گفته اند تكنولوژي موشك جديد، كاملا ايراني است جينز ديفنس به نقل از منابع اطلاعاتي غربي نوشته اين موشك بالستيك كه عاشورا نام دارد، با سوخت جامد كار مي كند و برد آن بين دوهزار تا 2500 كيلومتر است. بنا بر گزارش اين نشريه، عاشورا موشك بالستيك ميانبرد دو مرحله اي با قطر آن 125 سانتيمتر است كه ظاهري شبيه موشك شهاب 3 دارد و بنابراين مي تواند از زيرساختها و پرتاب كننده هاي اين موشك استفاده كند و قابليت حمل چندين نوع كلاهك، از جمله كلاهك هسته اي را دارد. منابع اطلاعاتي به اين نشريه گفته اند تكنولوژي موشك عاشورا كاملاً ايراني است اما برخلاف بيشتر موشكهاي ايراني كه براساس طراحيهاي كره شمالي ساخته شده اند، هيچ شباهتي به هيچكدام از موشكهاي ساخت كره شمالي ندارد، بلكه شبيه موشك پاكستاني شاهين است. با اين حال، به گفته اين منابع، هيچ گونه همكاري بين ايران و پاكستان در اين زمينه وجود نداشته است. عوزي روبين، رئيس سابق سازمان دفاع موشكي اسرائيل به نشريه جينز ديفنس گفته كه اگر اطلاعاتي كه در مورد موشك عاشورا به دست آمده دقيق باشد، ساخت اين موشك نقطه عطف مهمي در برنامه موشكي ايران است. به نوشته جينز ديفنس در حالي كه موشكهاي سوخت مايع شهاب در گروه صنعتي شهيد همت توليد شده بودند، موشك عاشورا در گروه صنعتي شهيد باقري، طراحي و ساخته مي شود، هر دو شركت بخشي از گروه صنعتي صنام هستند كه با نام واحد 140 سازمان صنايع دفاع نيز شناخته مي شود. ايران خواسته خود براي دستيابي به موتورهاي سوخت جامد براي موشكهاي بالستيك را پنهان نكرده، چون در مورد موشكهاي با سوخت جامد، سكوي پرتاب موشك مي تواند در هر مكاني كه مستقر شود بلافاصله موشك را پرتاب كند اما پرتاب موشكهاي سوخت مايع به آمادگيهاي قبلي نياز دارد و بدين ترتيب با رديابي اين اقدامات آمادگي از طريق ماهواره مي توان پرتاب آنها را پيش بيني و در مقابل آنها، اقدامات پدافندي انجام داد. اگر اين گزارشها دقيق باشند، اين اتفاق نقطه عطف مهمي در برنامه موشكي ايران است. جينز ديفنس به اظهارات علي شمخاني، وزير دفاع وقت ايران در مه 2005 اشاره كرده كه از آزمايش موفقيت آميز موتور سوخت جامد براي موشك شهاب 3 خبر داده و گفته بود: "سوخت جامد بادوامتر است و برد موشك را افزايش مي دهد، عمر موشكي كه از سوخت مايع استفاده مي كند كم است و زمان محدودي مي توان از آن استفاده كرد، سوخت جامد عمر موشك و دقت آن را به نحو محسوسي افزايش مي دهد." بنا بر اعلام ايران، در آن زمان دو موتور موشك سوخت جامد آزمايش شدند كه يكي از آنها براي شهاب 3 طراحي شده بود، ظاهراً موتور ديگر و شايد هر دو موتور براي موشك عاشورا طراحي شده بودند. ايران در سال هاي اخير چندين راكت با برد طولاني و چندين موشك سوخت جامد با برد كوتاه، از جمله زلزال -2 و فاتح -110 توليد كرده اما به نوشته جينز ديفنس، تا به حال در توليد موتور سوخت جامد براي موشكهاي بالستيك ميانبرد موفق نبوده است. عوزي روبين به جينز ديفنس گفته است: "سوخت جامد از احتمال رديابي شدن پرتاب كننده موشك توسط ماهواره ها و رادارهاي هوايي بشدت مي كاهد و اجازه مي دهد كه موشك از نقطه اي به نقطه ديگر منتقل شود، مي توان پنهانش كرد، و بدون نياز به زمان زيادي براي آماده سازي آن را پرتاب كنيد." به نوشته جينز ديفنس بر اساس گزارشهاي اطلاعاتي، ايران در حال حاضر سه خانواده موشك بالستيك ميانبرد در اختيار دارد: موشكهاي سوخت مايع شهاب، موشكهاي سوخت جامد بي ام - 25 كه بر اساس طراحي كره شمالي ساخته شده و برد آن بين 2500 تا 3500 كيلومتر اعلام شده و موشكهاي سوخت جامد عاشورا.
  16. دارابكس: شرح رخدادي واقعي از تعقيب بشقاب پرنده در آسمان تهران در سال 1355 شمسي نيمه شب بيست و هشتم شهريور ۱۳۵۵ براي كاركنان برج مراقبت فرودگاه مهرآباد شبي معمولي و خسته كننده بود تا اين كه تماس هاي مكرر ساكنان مناطق شمالي تهران آنها را متوجه حضور شي پرنده ناشناسي برفراز شميران كرد. لحظاتي بعد دو فروند جنگنده اف-۴ پايگاه هوايي شاهرخي (نوژه) در همدان را به سمت تهران ترك مي كنند تا درباره پرواز اين شي ناشناس تحقيق كنند. فرداي آن روز روزنامه هاي پايتخت در گزارش مختصري از حضور اشياي پرنده ناشناس برفراز تهران و تلاش "ستوان جيم" براي تعقيب آنها خبر دادند. سي و يك سال پس از اين حادثه، سرتيپ دوم خلبان پرويز جعفري كه روزنامه ها از او به دلايل امنيتي با نام مستعار "ستوان جيم" نام برده بودند، از تهران به واشنگتن سفر كرده تا به همراه تعدادي از مسوولان رسمي و افسران نظامي نه كشور جهان از دولت آمريكا بخواهد با انتشار اسناد طبقه بندي شده بررسي هاي خود درباره اشياي پرنده ناشناس به تحقيقات بين المللي در اين باره كمك كند. اين گروه كه علاوه بر آقاي جعفري شامل فرماندار سابق ايالت آريزونا، مدير سابق اداره اشياي پرنده ناشناس وزارت دفاع بريتانيا و تعدادي از خلبانان آمريكايي و غيرآمريكايي است، هفته گذشته در يك كنفرانس مطبوعاتي در واشنگتن از دولت آمريكا به خاطر كنار گذاستن طرح تحقيقاتي "كتاب آبي" در دهه ۶۰ ميلادي انتقاد كرد. اين در حالي است كه در هفته هاي گذشته با مطرح شدن موضوع مشاهده اشياي پرنده ناشناس به وسيله جيمي كارتر از روساي جمهور سابق آمريكا و دنيس كوسينيچ از داوطلبان نامزدي حزب دموكرات در انتخابات رياست جمهوري اين كشور، اين موضوع دوباره مورد توجه رسانه هاي اين كشور قرار گرفته است. "هواپيمايم از كار افتاد" پرويز جعفري (ستوان جيم) كه در زمان حادثه با درجه سرگردي فرماندهي دو فانتوم اعزامي از پايگاه شاهرخي را بر عهده داشت، در گفتگو با بي بي سي فارسي در واشنگتن، خاطرات خود از وقايع شب بيست و هشتم شهريور ۱۳۵۵ را بازگو كرد. به گفته سرتيپ جعفري، پس از تماس مسوول برج مراقبت مهرآباد با تيمسار يوسفي، فرمانده كشيك نيروي هوايي، دو فانتوم اين نيرو از همدان روانه تهران مي شوند. سرنشينان جنگنده اول پس از نزديك شدن به شي پرنده ناشناس برفراز تهران متوجه از كار افتادن آلات دقيق و وسايل ارتباط راديويي خود مي شوند و مجبور به برگشت به پايگاه شاهرخي مي شوند. موجودات فضايي؟ "(شي ناشناس) حركت هاي خيلي سريع مي كرد و با سرعت بالا جابجا مي شد. از خود چهار نور ساطع مي كرد. از قسمت بالاي آن نوري قرمز و چشمك زن، در پايين نوري نارنجي رنگ و در طرفين نوري آبي رنگ ساطع مي شد. اين نورها به قدري شديد بودند كه امكان ديدن بدنه اين شي وجود نداشت" سرتيپ جعفري در اين حال، آقاي جعفري كه به همراه سروان دميريان، خلبان دوم خود به فاصله ده دقيقه پس از هواپيماي اول پايگاه را ترك كرده بود، سعي مي كند با نزديك شدن به شي ناشناس، با چشم و به وسيله رادار آن را ارزيابي كند. آقاي جعفري مشاهدات خود از اين شي را اين طور بيان مي كند: "حركت هاي خيلي سريع مي كرد و با سرعت بالا جابجا مي شد. از خود چهار نور ساطع مي كرد. از قسمت بالاي آن نوري قرمز و چشمك زن، در پايين نوري نارنجي رنگ و در طرفين نوري آبي رنگ ساطع مي شد. اين نورها به قدري شديد بودند كه امكان ديدن بدنه اين شي وجود نداشت." با نزديك شدن جنگنده اف-۴ به فاصله ۴۰ كيلومتري شي پرنده ناشناس كه به سمت بيابان هاي جنوب تهران در حال حركت بود، جسم نوراني كوچكي از آن جدا مي شود و به سمت هواپيماي ايراني حركت مي كند. سرتيپ جعفري در اين باره مي گويد: "من فكر كردم موشكي به سمت من شليك شده و سعي كردم با موشك حرارتي آن را هدف قرار دهم. ولي وقتي موشكم را انتخاب كردم، متوجه از كار افتادن آلات دقيق و خاموش شدن همه چراغ ها بر روي صفحه مقابلم شدم. در آن لحظه آلات دقيق شروع به نوسان كردند و ارتباط راديويي هم از كار افتاد." آقاي جعفري درباره احساس خود در آن لحظه مي گويد: "هم حس كنجكاوي داشتم و هم اين كه با گذشت زمان وحشت برم داشت." با ادامه حركت جسم نوراني به طرف جنگنده اف-۴، آقاي جعفري تصميم مي گيرد در صورت نزديك تر شدن آن، به بيرون بپرد ولي با فاصله گرفتن هواپيما از شي پرنده ناشناس اصلي، جسم نوراني به سوي سفينه اصلي بر مي گردد. در اين حال، به گفته آقاي جعفري به او دستور فرود در تهران داده مي شود و همزمان جسم نوراني ديگري از شي ناشناس جدا مي شود و با سرعت بالا به دور جت اف-۴ حركت مي كند. تعقيب و گريز برفراز تهران پرويز جعفري مي گويد هنگام پرواز به سمت مهرآباد،ناگهان متوجه حركت يك شي ناشناس ديگر از شمال تهران به سوي خود مي شود. " يك چيزي از ارتفاع خيلي پايين از بالاي سر من رد شد. اين يكي خط كش مانند بود و مانند شي ناشناس اول گرد نبود." پرويز جعفري هنگام فرود متوجه حركت جسم نوراني ديگري از شي پرنده ناشناس اصلي به سمت زمين در منطقه كهريزك مي شود و با گزارش اين موضوع بار ديگر ماموريت پيدا مي كند به سمت آن حركت كند. با نزديك شدن مجدد جت اف-۴ به شي پرنده ناشناس، آلات دقيق و رادار آن بار ديگر از كار مي افتد و در نهايت مجبور به بازگشت به فرودگاه مهرآباد مي شود. آقاي جعفري با اشاره به وقايع آن شب مي گويد علاوه بر مسوولان ايراني، آمريكايي ها هم به اين موضوع كنجكاوي نشان دادند و اسناد خود درباره آن را تا سال ها به حالت طبقه بندي شده نگهداري مي كردند. به گفته سرتيپ جعفري، اسنادي كه به تازگي منتشر شده نشان مي دهد يكي از ماهواره هاي نظامي آمريكا پرواز شي پرنده ناشناس برفراز تهران را ردگيري كرده بود. پس از فرود هواپيماي آقاي جعفري در تهران، او به همراه سروان دميريان و دو خلبان اف-۴ ديگر مورد آزمايش پزشكي قرار گرفتند و هواپيماهاي آنها از نظر آلودگي راديواكتيوي بررسي شد. به گفته آقاي جعفري، آزمايش هاي پزشكي به طور متناوب براي ماه ها ادامه داشت و هيچ مورد غيرطبيعي در بدن او و ساير خلبانان مشاهده نشد. پرويز جعفري پس از اين حادثه به خدمت در نيروي هوايي ايران ادامه مي دهد و در سال ۱۳۶۸ با درجه سرتيپ دومي بازنشست مي شود. سروان دميريان در جريان جنگ هشت ساله كشته شد.
  17. ارتش ایتالیا در جنگ جهانی دوم ایتالیا کشوری است در جنوب اروپا با آب وهوایی معتدل ، مدیترانه‌ایی و حاره‌ایی که جنوب آن دریای مدیترانه قرار دارد و در غرب و شرق آن نیز توسط دریای مدیترانه احاطه گشته. از شمال شرقی و شمال با کشورهای اسلوونی، اتریش و سوئیس و از شمال غربی با فرانسه همسایه است. ایتالیا در میانه جنگ جهانی اول و دوم ایتالیا که کشوری با حکومت پادشاهی مشروطه بود پس از جنگ جهانی اول که از اتریش شکست خورده بود و این شکست تا به امروز از بدترین خاطرات مردم ایتالیا به شمار میرود.خسارات عمده‌ای دیده بود و از آنجایی ایتالیا منبع فسیلی جز زغال‌سنگ نداشت و برای آبادانی خود دست به استعمار کشورهای جنوبی خود یعنی کشورهای آفریقایی زد. با نخست‌وزیری بنیتو موسیلینی این کار شتاب بیشتری یافت. موسیلینی که شعار های میهن پرستانه می داد و یاد از دوران حکومت مقدس روم می‌کرده و مردم کشورش را به یا آن دوران می انداخته و آنها را به یاد شکوه آن دوران می‌انداخت و به نوید پیشرفت وایتالیایی قدرتمند می‌داد. با به قدرت رسیدن موسیلینی پادشاه ایتالیا امانوئل عملا از قدرت برکنار شده بود و هیچ کاری از دستش بر نمی آمد. ایجاد ارتشی کارآمدتر موسیلینی با تفکر ملی گرایانه دست به ایجاد سپاهی بهتر از جنگ جهانی اول زد و در لباسهای ارتش سعی بر این بود که از پوشش هایی استفاده کنند که نشانه‌هایی از دوران باستان و گذشته داشته باشد. لیکن ارتش با سرعت کمی در حال تجهیز شدن بود. پیشروی در آفریقا با حمله به کشور های لیبی و الجزایر این کشورها به زیر سلطه ایتالیا رفتند. در حالی که عمر مختار قهرمان ملی الجزایر که با حمله ایتالیا دست به قیام همه جانبه زده بود به آنها که مسلح به تانک‌ها و زره‌پوش‌های مسلسل دار بودند اعلان جنگ داد و با لشگری که تهیه کرده بود به ایتالیایی‌ها بوسیله سواران اسب سوار مسلح به تفنگ های گلنگدنی حمله می کرد و در هر حمله‌ایی که پیروز می شد با غنایم بدست آمده دوباره به آنان حمله می کرد. حکومت وقت ایتالیا که سپاهی مجهزتر و قدرتمندتر را به الجزایر فرستاد و در جنگی عمر مختار را دستگیر نموده و بعد با طناب دار اعدامش کردند. آغاز جنگ جهانی دوم آلمان و ایتالیا و ژاپن که پیمانی برای جلوگیری از خطر گسترش کمونیسم را امضا کرده بودند به عنوان کشورهای متحد شناخته شدند. با شروع جنگ جهانی دوم ایتالیا تا ده سال پیمان همکاری نظامی را امضا کرده بود. بنابراین ایتالیا هم مستعمرات خود را گسترش می داد و هم با کشورهای همسایه در گیر جنگ می‌شد. شکست‌های پی در پی در آفریقا ارتش ایتالیا گرچه صاحب زره پوش های بهتر و قدرتمند تری شده بود و نیروی هوایی کار آمدی داشت اما دارای فرماندهی مناسبی نبود طوری که از ارتش اتیوپی مسلح به تیر و کمان شکست خورد و مجبور به عقب نشینی شد. این خبر در دنیا صدا کرد و انگلیسی‌ها آن را به تمسخر گرفتند. با اعلان جنگ انگلستان به ایتالیا درگیری آغاز شد و ایتالیا همه چیز خود را در حال از دست دادن دید، بن قاضی از دست رفت و دژ بزرگ طبرق نیز به دست انگلیسی‌ها افتاد. موسلینی و درخواست کمک از آلمان به دنبال شکست های پی در پی موسلینی چاره ای جز در خواست کمک از آلمان نداشت. به دنبال این موضوع هیتلر مجبور شد یکی از بهترین افسران خود را به صحرا سوزان آفریقا اعزام دارد. در چنین شرایطی ژنرال فلد مارشال اروین رومل (در زمان اعزام مارشال نبود) با سپاهش وارد شمال لیبی می شوند و با فریبکاری نظامی تمام شهر ها و اماکن استراتژیک را از انگلستان باز پس می گیرد. مثلی معروف در جهان مثلی معروف است که طرح و کلنگ جاده ایی را ایتالیا یی ها درآفریقا زدند ، انگلیسی ها آن را کامل کردند و آلمانی ها از آن استفاده کردند. آری بن قاضی ، طبرق و... برج ها شهر ها یکی یکی و دوتا دوتا از دست انگلیس آزاد می شوند. ورق بر می گردد با پیروزی های پی در پی آلمانی ها وایتالیایی ها زیر فرماندهی آلمانی ها چرچیل نخست وزیر انگلیس به هراس می افتد و برعکس هیتلر به آفریقا اهمیت بیشری می دهد واز آمریکا کمک می خواهد. در حالی که انگلیسی ها روز به روز تجهیز می شدند وتدارکات فراوانی برایشان تهیه می شد اما بر عکس تجهیزات زیادی برای ایتالیایی ها و آلمانی ها در کار نبود هر چه بنزین برای تانکها وخودرو های زرهی بود توسط برتری در دریا به پایگاهی در مالت نابود می شد وقتی رومل از پایگاه فرمانده کل قوا در خواست کمک شد به او گفته شد باید به همان چیز هایی که دارد قناعت کند. او هم چاره ایی دیگر نداشت با تجهیزات کم خود وبا تانک های نسبتا خوب ولی دارای توپ ضعیف ایتالیایی ها و جنگ افزار های از رده خارج ایتالیا و با سربازهای آنها تا آنجا که مقدور بود مقاومت کرد که در العلمین متحمل شکست نابرابر تجهیزاتی شد نه تاکتیکی. بیرون رفت از شمال آفریقا کاری دوری ناپذیر با دادن اسیر های ایتالیایی و آلمانی هم ایتالیا و هم متحدش از صحنه نبرد آفریقا کنار رفتند و مجبور بازگشت به خانه های خود شدند البته با دادن اسیر هایی با بیش از 90 هزار نفر. در جبهه های دیگر ایتالیا کشور های همسایه دور خود و مناطق استراژیکی و مهم را باید به تسخیر در می آورد که این کار در اوایل جنگ آغاز شده بود باز هم نیاز به کمک آلمانی ها بود. یونان و چند کشور کوچک نیز به تسخیر ایتالیا و یا به بیان بهتر گروه متحدان ، در آمد. نبرد استالینگراد ایتالیا به درخواست هیتلر نیروهایی به کمک آلمان در جبهه های شرق فرستاد که آخرین نقطه آن استالینگراد بود. با کند شدن سرعت آلمان در استالینگراد موسلینی در خواست برگشت نیروهایش را از شرق می دهد اما با قول مساعد پیروزی مارشال هرمان گورینگ آن نیروها را در شرق نگه داشت. اما پس از شکست در استالینگراد که با خیانت ژنرال فردریش فون پائولوس به ارتش آلمان و تسلیم نیروهایش در استالینگراد به شوروی و خوش گذارنی هایش بعد از جنگ همه چیز معلوم شد او حتی یکی از مقام های عالی را در آلمان شرقی بعد از جنگ کسب کرد. حمله متفقین بسوی ایتالیا حملات متفقین روبه ایتالیا (آمریکا و انگلیس) به جزایر ایتالیا از جمله سیسیل باعث شد ایتالیایی ها به دو دسته تقسیم شوند یکی طرفدار متحدین و دیگران که مخالف موسلینی و علیه متحدین. با این کار ایتالیا از هم پاشیده شد و افسار امور از دست حکومت موسلینی خارج شد. گرچه سلاح های زیادی برای مقابله از آلمان در یافت کرده بود به عنوان مثال تعدادی تانک تایگر آلمانی که اصلا ایتالیایی ها استفاده نکردند و توسط آلمانی ها خارج شد. دستگیری موسلینی موسلینی که توسط ایتالیایی دستگیر شده بود آماده محاکمه شدن بود و این مشکل باز هم باید توسط آلمانی حل می شد. هیتلر به هوابردهای خود وبه کماندوی اصلی خود یعنی اتو اسکورزنی دستور نجات اورا داد او هم با هوابرد ها موسیلینی را ازدست متفقین نجات می دهد. اما قوای متفق در حال بمباران و پیشروی بود. دلایل شکست ایتالیا در جنگ جهانی دوم ایتالیا دارای سامانه ی هدفمندی برای تجهیز سپاه خود نبود. یک بار با اسلحه کالیبر 6.5 میلمتری و یک بار با کالیبر 7.3 میلیمتری که بعدا دوباره با کالیبر قدیمی مجهز شد. این کار باعث سردر گمی سربازان ایتالیایی شد. نوآوری ها در ارتش ایتالیا نزدیک به صفر بود. گرچه از خیلی کشور ها در آن زمان پیشرفته تر بود اما با ورود آمریکا به جنگ باید سلاحی بهتری می داشتند. نبود نیروی زرهی خوب. گر چه تانک های نسبتا خوبی داشتند اما این تانک ها کالیبر توپ هایشان پایین بود و نمی توانستند با تانک های آمریکایی همچون شرمن در گیر شوند و آنها را از بین ببرند. نیروی هوایی ایتالیا قابل قبول بود اما کوچک بود وتوان عملیاتی بالا را نداشت. تربیت نکردن نیروهای ماهری همچون نیروهای ورماخت آلمان ونداشتن قدرت فکر بالا ومارشال های کار آمد. موسلینی آنگونه که باید حس میهن پرستانه را برای ایتالایی ها زنده نکرده بود. مقابسه: در حالی که پیشوا آدولف هیتلر خودکشی کرده بود نوجوانان 14 -15 ساله وپیرمرد های بالای 60 سال و کهنه سربازان جنگ اول، تا آخرین قطره خون از برلین دفاع کردند. مناطق عمده عملیاتی شمال آفريقا حبشه جنوب فرانسه يونان جزيره كرت روسيه جبهه‌ها ارسال دویست هزار نفر نیرو به استالینگراد از آگوست ۱۹۴۲ تا فوریه ۱۹۴۳. این نبرد در حدود ۶۴۰۰۰ کشته و ۲۰۰۰۰ کشته به همراه داشت. برگرفته از دانشنامه آزاد ويكي پديا
  18. آنها تبليغ مى كنند كه آمريكا را مسيح به وجود آورده است تا در آخرالزمان عليه ضد مسيح (دجّال) در جنگ نهايى مقدس آرمگدون جنگ نمايد. از اين رو آنها همواره خواستار يك آمريكاى قدرتمند و مقتدر مى باشند و از افزايش بودجه نظامى حمايت مى كنند. آنها حضور نظامى آمريكا در مناطق مختلف جهان را ضرورى مى دانند. آنها در سخنرانيهاى دينى خود ترويج مى كنند كه قدرتهاى شيطانى مى كوشند آمريكا را نابود نمايند. منابع مالى ايوانجليست ها يكى از ويژگيهاى برجسته ايوانجليست ها كه در راديو و تلويزيون برنامه هاى دينى پخش مى كنند گردآورى كمك و اعانه مالى براى امورتبليغات دينى و اداره ايستگاههاى راديو و تلويزيون خود مى باشد. ايستگاههاى تجارى راديو و تلويزيون با پخش آگهيهاى تجارى درآمد مالى به دست مى آورند، ولى ايوانجليست ها به نام مسيح از مردم تقاضاى كمك مالى مى نمايند و بيشترين انتقادات به همين روش آنها وارد شده است. آنها چنين تبليغ مى كنند كه مسيح خواسته است پيروان وى از لحاظ مالى قدرتمند باشند و هر چه بيشتر به مسيح كمك مالى نمايند، مسيح هم ثروت آنها را چند برابر افزايش خواهد داد. آنها با ارسال نامه هاى مستقيم و ايميل به هواداران خود تقاضاى كمك مالى مى نمايند. فقط در سال 1980، 9 برنامه دينى كه از شبكه هاى تلويزيونى آمريكا پخش مى گرديد موفق شد 350 ميليون دلار كمك مالى از هواداران خود دريافت نمايد(106). فروش كتابهاى دينى، نوارهاى ويديويى و صوتى و كالاى هنرى دينى، انجام دعا و مشاوره از مهم ترين منابع درآمدزا مى باشد. همچنين لباس مخصوص براى مراسم عبادى، برچسب ها، فروش خاك و آب از فلسطين به عنوان خاك و آب مقدس، دكمه، گردنبند و زيورآلات زنان، البسه، مدالها با پيامهاى مخصوص، تمبرهاى يادبود، كارت پستال، آلبوم عكس، تقويم ساليانه، كتب حاوى سرودهاى دينى و جعبه خودنويس براى فروش به بازار ارائه مى گردد و تهيه اين كالاها را به هواداران خود تبليغ مى نمايند. به ميزان كمكهاى مالى مردم به ايوانجليست ها از مالياتى كه بايد به دولت بپردازند كم مى گردد و اين باعث افزايش كمكهاى مالى مردم به مؤسسات ايوانجليست ها شده است. بيشتر مؤسسات دينى ايوانجليست ها، از پرداخت ماليات به دولت معاف مى باشند، ولى اكثر آنها حساب خود را به ديوان محاسبات دولتى ارائه نمى كنند و ارائه حساب از جانب آنها به دولت اختيارى مى باشد، چرا كه رهبران ارشد ايوانجليست ها؛ مانند جرى فالول و پات رابرتسون اعلام مى كنند هرگونه مداخله در مؤسسه هاى وابسته به آنها مداخله در امور خدا مى باشد(107). «بنياد تثليث»(108) كه در سال 1973م در آمريكا تأسيس گرديد، اعلام داشته كه ايوانجليست ها توسط شبكه هاى راديويى و تلويزيونى دينى متعلق به آنها در سال 2002م، 21 20 ميليارد دلار درآمد كسب نموده اند. در آمريكا بيش از 1300 ايستگاه دينى راديويى و تلويزيونى و 600 ايستگاه تجارى روزانه برنامه تبليغى مسيحى پخش مى كنند و در اين كشور بيش از يك هزار ايستگاه راديويى و تلويزيونى وجود دارند كه در هفته به طور متوسط 14 ساعت برنامه دينى پخش مى كنند. تأثير برنامه هاى دينى ايوانجليست ها ايوانجليست ها در برنامه دينى خود از موسيقى بيشترين استفاده را مى كنند و غير از برنامه هاى موسيقى، اخبار، تئاتر، ميز گردها، نمايشها، برنامه هاى دينى براى كودكان، خيمه شب بازى، و مسابقات علمى همراه با جوايز، ديگر برنامه هاى آنها را تشكيل مى دهد. با افزايش نفوذ ايوانجليست ها در برنامه هاى دينى در راديو و تلويزيون، حضور مردم در كليسا رو به كاهش است و اين كاهش در «نوار انجيل» (Bible Belt) كه ايالتهاى جنوبى و غرب ميانه آمريكا را تشكيل مى دهند محسوس تر است. در آمريكا كليساهايى را كه در طول هفته بيش از دو هزار نفر در مراسم عبادى در كليسا حضور يابند «كليساى عظيم» (Mega-church) مى نامند. در اين كليساها علاوه بر مراسم عبادى، خدمات مشاوره اى و تفريحى نيز ارائه مى گردد. اين نوع كليساها علاوه بر ايالتهاى «نوار انجيل» در ايالتهاى شرقى و شمالى اين كشور داير شده است. اين كليساها مهد كودكها و مدارس جديدى را كه در آنها به دانش آموزان آموزش ويژه دينى ارائه مى گردد اداره مى كنند. كليساهاى ياد شده براى جذب مردم به ويژه جوانان، برنامه هاى تفريحى را به اجرا مى گذارند. «انستيتو هارتفورد براى تحقيقات دينى»(109) اعلام نموده است كه در ايالات متحده آمريكا نزديك به نيم ميليون كليسا وجود دارد و فقط در 2 درصد كليساها هر هفته بيش از دو هزار نفر در مراسم عبادى شركت مى نمايند و در 75 درصد كليساهاى آمريكا هر هفته تنها 50 تا 75 نفر در مراسم عبادى حضور مى يابند. مطابق گزارش «مركز تحقيقات دينى پرينستون»(110) در آمريكا از نيم ميليون كليسا فقط در 600 كليسا هر هفته بيش از دو هزار نفر در مراسم عبادى شركت مى كنند و اكثر اين كليساها در ايالتهاى جنوبى مانند كاليفرنيا، تگزاس، جورجيا و فلوريدا وجود دارد و وابسته به كليساهاى «كنوانسيون بابتيست هاى جنوبى» و «اجتماعات خدا» (Assemblies of God) مى باشند. در آمريكا 20 تا 25 درصد جمعيت را مسيحيان ايوانجليست تشكيل مى دهند و تعداد آنها بيش از 80 ميليون نفر مى باشد(111). بيشترين بينندگان برنامه هاى دينى تلويزيون در آمريكا از ايالتهايى در منطقه «نوار انجيل» مى باشند(112). در ايالتهاى شرقى آمريكا كه جمعيت آن 23 درصد كل جمعيت كشور است فقط 11 درصد جمعيت آن، اين برنامه هاى دينى تلويزيون را تماشا مى كنند(113). ايالتهاى جنوبى كه31 كل جمعيت آمريكا را تشكيل مى دهند بيش از 50 درصد آنها اين برنامه هاى تلويزيونى دينى ايوانجليست ها را مشاهده مى كنند(114). در ايالتهاى غربى آمريكا بينندگان اين برنامه از 10 درصد هم كمتر مى باشد، ليكن با افزايش مهاجرتها از جنوب به ايالتهاى غربى و غرب ميانه، تعداد بينندگان اين برنامه ها رو به افزايش است(115). سن 32 تا 43 بينندگان اين برنامه ها بيش از پنجاه سال مى باشد و 60 تا 70 درصد آنها را زنان تشكيل مى دهند(116). اكنون تعداد مردم آمريكا كه سن آنها بيش از 65 سال باشد 29 ميليون نفر مى باشد و جمعيت بزرگسالان اين كشور تا سال 2030م دو برابر خواهد شد و تعداد آنها از 65 ميليون نفر خواهد گذشت. 45 درصد ايوانجليست ها در ايالتهاى جنوبى اين كشور سكونت دارند و سن 54 درصد از آنها بين 18 تا 50 سال مى باشد. جمعيت ايوانجليست ها مرتب رو به افزايش است، چرا كه آنها طرفدار تشكيل خانواده با فرزندان بيشتر هستند و با طلاق و سقط جنين به شدت مخالفت مى كنند(117) ايوانجليست هاى شبه نظامى در ميان ايوانجليست ها، گروههاى شبه نظامى مسيحى به وجود آمده است و هفت گروه مسلح از آنها در آمريكا يك اتحاديه نظامى تشكيل داده اند. اين اتحاديه نظامى مسيحيان با عنوان «جنبش هويت مسيحى(118) معروف مى باشد كه تنها شاخه «قديسان ميهن پرست مسيحى»(119) در تمامى پنجاه ايالات متحده آمريكا 000/60 عضو مسلح دارد و قدرتمندترين گروه شبه نظامى اين كشور محسوب مى شود. شبه نظاميان «جنبش هويت مسيحى» خود را «ايوانجليست هاى جنگجو»(120) مى نامند و اعتقاد دارند كه تا تمامى دنيا را مسيحى نكنند مسيح ظهور نخواهد كرد(121). در ايالات متحده آمريكا خريد و فروش اسلحه كاملاً آزاد است و در اين كشور با 280 ميليون نفر جمعيت، بيش از 250 ميليون قبضه اسلحه در دست مردم مى باشد و بيشتر صاحبان و فروشندگان اسلحه در آمريكا از ايوانجليست ها مى باشند و آنها يك اتحاديه ملى را به نام «انجمن ملى تفنگداران»(122) به وجود آورده اند. ايوانجليست هاى جنگجو كه در اين كشور 5 ميليون هوادار و عضو دارند در تبليغات خود اعلام مى دارند كه ايالات متحده آمريكا بايد به يك «جمهورى مسيحى» تبديل گردد و اگر اين خواسته آنها پذيرفته نشود آنها انقلاب خشونت آميز را آغاز خواهند نمود(123). آنها خود را «بازماندگان» (Survivalists) مى نامند و مطابق اعتقادات آنها در جنگ آرمگدون آنها تنها «بازماندگان» اين جنگ نهايى خواهند بود. تمامى اعضاى ايوانجليست هاى جنگجو را فقط سفيدپوستان مهاجر از اروپاى شمالى تشكيل مى دهند و آنها خود را از نژاد اصلح و برتر تصور مى كنند و مطابق اعتقاد آنها در پايان جنگ نهايى آنها حاكمان جهان براى مدت يك هزار سال به رهبرى مسيح خواهند بود. آنها براى روزهاى جنگ آرمگدون در حال ذخيره سازى غذا، دارو، طلا، نقره و اسلحه مى باشند كه با عنوان «توشه بقا»(124) صورت مى گيرد و اين مطالب را در تبليغات خود در سطح گسترده تبليغ مى كنند(125). تروريسم مقدس ايوانجليست ها اصول و مبانى جريان ايوانجليست ها در ايالات متحده آمريكا حمايت همه جانبه عقيدتى و سياسى از صهيونيسم مى باشد و آنها اعتقاد دارند كه به وسيله آنها حوادثى بايد به وقوع بپيوندد تا مسيح دوباره ظهور نمايد و پيروان اين مكتب وظيفه دينى دارند براى تسريع در عملى شدن اين حوادث كوشش نمايند و اين جريان نوظهور در پروتستانتيسم با عنوان «صهيونيسم مسيحى»(126) شهرت دارد. ايوانجليست ها تبليغ مى كنند كه مسيح هميشه در امور خاورميانه به سود دولت اسرائيل مداخله كرده است و اعلام مى دارند كه خواست دولت اسرائيل در حقيقت خواست مسيح مى باشد و مذاكرات صلح در خاورميانه بيهوده است و تأسيس كشور اسرائيل بزرگ از رودخانه نيل تا رودخانه فرات، خواست مسيح مى باشد كه به زودى عملى خواهد شد. آنها همچنين تبليغ مى كنند كه آمريكا را مسيح به وجود آورده است تا در آخرالزمان عليه ضد مسيح (دجّال) در جنگ نهايى مقدس آرمگدون جنگ نمايد. از اين رو آنها همواره خواستار يك آمريكاى قدرتمند و مقتدر مى باشند و از افزايش بودجه نظامى حمايت مى كنند. آنها حضور نظامى آمريكا در مناطق مختلف جهان را ضرورى مى دانند. آنها در سخنرانيهاى دينى خود ترويج مى كنند كه قدرتهاى شيطانى مى كوشند آمريكا را نابود نمايند(127). ايوانجليست ها با تبليغات گسترده در دهه اخير، احساسات عميق را براى جنگ آرمگدون به وجود آورده اند. آنها هر كسى را كه با آنها موافق نباشد ضد دين، ضد مسيح و ضد اخلاق معرفى مى كنند و به هواداران خود آموزش مى دهند كه از مخالفان خود تنفر شديد داشته باشند(128). آنها اعتقاد دارند كه صهيونيستهاى يهودى فلسطين اشغالى در آغاز هزاره سوم ميلادى دو مسجد اقصى و صخره در بيت المقدس را منهدم خواهند نمود و به جاى آن معبد بزرگ را بنا خواهند كرد. روزى كه يهوديان مسجد اقصى و مسجد صخره در بيت المقدس را منهدم كنند جنگ نهايى آرمگدون به رهبرى آمريكا و انگلستان آغاز خواهد شد. در اين زمينه رهبران دينى ايوانجليست ها كتابهاى متعددى را در ده سال گذشته در آمريكا به چاپ رسانده و نام آنها را «كتابهاى آرمگدون» گذاشته اند. آنها همچنين با فروش كتاب، نوار ويديو و وسايل نجات در جنگ آرمگدون، بازار يك ميليارد دلارى در آمريكا به وجود آورده اند. در اين كشور هشت «حوزه علوم دينى» بزرگ متعلق به ايوانجليست ها فعاليت دارند كه مسائل مربوط به آغاز جنگ آرمگدون و حوادث آخرالزمان را به دانشجويان علوم دينى آموزش مى دهند. ايوانجليست هاى متعصّب در آمريكا 100 ميليون پيرو دارند و آنها در هر دو حزب بزرگ آمريكا يعنى جمهوريخواه و دموكرات صاحب نفوذ مى باشند و همراه صهيونيستهاى يهودى، دولت ايالات متحده آمريكا را كاملاً در اختيار دارند. در ايالات متحده آمريكا و ديگر كشورهاى پروتستان در جريان 1500 فرقه مسيحى داراى اين اعتقاد در سطح جهان براى جنگ آرمگدون، تبليغات گسترده انجام مى دهند و براى تسريع در ظهور مسيح كوشش مى نمايند وضعيتى را پيش آورند كه سراسر جهان نابود شود، چرا كه مطابق اعتقادات آنها مسيح فقط بعد از نابودى كامل جهان ظهور خواهد نمود. نويسندگان غربى اين اعتقادات را به عنوان «تروريسم مقدس»(129) معرفى مى كنند. در آخرين انتخابات رياست جمهورى آمريكا، لابى صهيونيسم بين الملل جورج دبليو بوش كانديداى حزب جمهوريخواه را كه يك ايوانجليست جنگجو و طرفدار متعصب صهيونيسم مى باشد با رأى ديوان عالى آمريكا به قدرت رساندند. اصول سياست خارجى آمريكا اكنون بر «حمله پيشگيرانه»(130) عليه كشورهايى كه مخالف سياستهاى آمريكا مى باشند استوار است. بعد از به وجود آوردن حادثه 20 شهريور 1380ش / 11 سپتامبر 2001م، دولت آمريكا جنگ عليه اسلام و مسلمانان جهان را به بهانه جنگ عليه تروريسم آغاز كرده است. اكثر دولتمردان آمريكا كه از ايوانجليست هاى جنگجو مى باشند با هدف عملى نمودن خواسته هاى مسيح و پيشگوييهاى انجيل در آغاز هزاره سوم ميلادى و به بهانه جنگ عليه تروريسم، جنگ صليبى را عليه اسلام آغاز كرده و اعلام نموده اند كه اين جنگ تا سلطه مطلق بر جهان اسلام ادامه خواهد يافت. دولتمردان آمريكايى قرن بيست و يكم را «قرن آمريكا»(131) قلمداد مى كنند. در اين رابطه «مركز هسته مشاوران»(132) در آمريكا مطالعات و پژوهشهاى هماهنگى در باره سلطه كامل بر جهان اسلام انجام مى دهند و شعار آنها «از جمهورى تا امپراتورى»(133) مى باشد(134). هدف اصلى دولت آمريكا و صهيونيسم بين المللى نابودى كامل اسلام و مسلمانان مى باشد و آنها با تسلط كامل بر جهان اسلام مى خواهند ارزشهاى ضد اسلامى خود را بر مسلمانان جهان تحميل نمايند. براى مقابله با تهديدهاى فزاينده نظامى آمريكا در خاورميانه و جهان اسلام، دانشمندان مسلمان به جاى خودباختگى در مقابل آمريكا مى بايد با صراحت و شجاعت از اصول، مبانى و ارزشهاى اسلامى دفاع نمايند. امروز آمريكا به خاطر سياستهاى سلطه جويانه خود به منفورترين كشور در جهان تبديل شده است. علاوه بر اين، آمريكا با ركود بى سابقه اقتصادى روبه روست و با وجود فساد و ناهنجاريهاى گسترده اخلاقى و اجتماعى در جامعه امروز ايالات متحده آمريكا اين كشور به سوى مرگ طبيعى و تدريجى و حتمى خود گام برمى دارد و در آينده اى نزديك، جهان فروپاشى كامل ايالات متحده آمريكا را نظاره خواهد نمود؛ ان شاءاللّه . به نقل از سايت موعود 106 - Prime Time Preachers, p 109. 107 - Journal of Public Law, 1994, Vol 8:2, pp. 394-395. 108 - Trinity Foundation. 109 - Hartford Institute for Religious Research. 110 - Princeton Religion Research Center. 111 - Encyclopedia of Fundamentalism, pp. 298-299. 112 - Prime Time Preachers, p. 60. 113 - Ibid. 114 - Ibid, p. 60. 115 - Ibid, p. 61. 116 - Ibid, p. 62. 117 - Televangelism, p. 85. 118 - Christian Identity Movement. 119 - Christian Patriot Saints. 120 - Evangelist Crusaders. 121 - Encyclopedia of Fundamentalism, p. 305-306. 122 - National Rifle Association. 123 - Richard Landes, Encyclopedia of Millennialism, Routledge, New York, 2000, pp. 83, 86. 124 - Survival Provisions. 125 - Encyclopedia of Millennialism, pp. 402-403. 126 ـ رجوع كنيد به مقاله «نگاهى به جريان نوظهور صهيونيسم مسيحى در پروتستانتيسم»، مشكوة، ش 74 و 75، 1381ش، ص 108-96. 127 - Prime Time Preachers, p. 20. 128 - Kenneth D.Wald, Religion and Politics in the United States (New York: St. Martin's Press, 1987) p. 172. 129 - Flo Conway, Holy Terror, New York, 1982. 130 - Pre-Emptive Strikes. 131 - American Century. 132 - Think Tank. 133 - "From Republic to Empire". 134 ـ رجوع كنيد به مقاله «مطالعات اسلام در ايالات متحده آمريكا از جمهورى تا امپراتورى»، مشكوة، ش 78، بهار 1382، ص 77-58.
  19. نیروهای نظامی امریکا به دسته های زیر دسته بندی میشوند: نیروی زمینی ایالات متحده آمریکا نیروی هوایی ایالات متحده آمریکا نیروی دریایی ایالات متحده آمریکا یگان فوق ویژه نیروی دریایی ایالات متحده آمریکا نیروهای تفنگدار دریایی ایالات متحده آمریکا گارد ساحلی ایالات متحده آمریکا پرسنل: پرسنل فعال: ۱٬۴۲۶٬۷۱۳ نفر (دومین در جهان) نیروی ذخیره: ۸۵۸٬۰۰۰ نفر جمعیت زیر پرچم (۱۷ تا ۴۹ سال): ۱۰۹٬۳۰۵٬۷۵۶ نفر پرسنل فعال نیروی زمینی تا سال 2004: ۵۰۰٬۲۰۳ نفر (۳۴% کل)، (۱۵٫۲% زن)، ۴۱۴۳۲۵ نفر در لیست احتیاط، ۶۹٬۳۰۷ افسر پرسنل فعال تفنگداران دریایی تا سال 2004: ۱۸۰٬۰۰۰ نفر (۱۲% کل)، (۶% زن)، ۱۵۷٬۱۵۰ نفر در لیست احتیاط، ۱۹٬۰۵۲ افسر پرسنل فعال نیروی دریایی تا سال 2004: ۳۷۵٬۵۲۱ نفر (۲۶% کل)، (۱۴٫۵% زن)، ۳۱۹٬۹۲۹ نفر در لیست احتیاط، ۵۵٬۵۹۲ افسر پرسنل فعال نیروی هوایی تا سال 2004: ۳۵۸٬۶۱۲ نفر (۲۵% کل)، (۱۹٫۶ % زن)، ۲۸۵٬۵۲۰ نفر در لیست احتیاط، ۷۳٬۰۹۱ افسر پرسنل فعال گارد ساحلی تا سال 2004: ۴۰٬۱۵۱ نفر (۳% کل)، (۱۰٫۷% زن)، ۳۱٬۲۸۶ نفر در لیست احتیاط، ۷٬۸۳۵ افسر پرسنل کل تا سال 2004: ۱٬۴۵۰٬۶۸۹ نفر (۱۴٫۹ % زن)، ۱٬۱۹۶٬۲۱۰ نفر در لیست احتیاط، ۲۵۴٬۴۷۹ افسر سن خدمت سربازی: ۱۷ تا ۴۵ سال هزینه‌های نظامی: ۵۲۲ میلیارد دلار (اولین در جهان) سهم هزینه‌های نظامی در تولید ناخالص داخلی: ۳٫۷% (بیست و ششمین در جهان) سازمان نظامی: رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا فرمانده کل قوا است و برای اقدام نظامی از مشورت‌های مشاور امنیت ملی ایالات متحده آمریکا برخوردار است. در رده پایین‌تر، وزیر دفاع قرار دارد. رییس ستاد مشترک ارتش ایالات متحده آمریکا هم به فرمانده کل قوا و هم به وزیر دفاع مشورت می‌دهد. فرماندهی‌های ارتش: فرماندهی شمالی ایالات متحده (NORTHCOM) مقر: پایگاه هوایی پترسون، ایالت کلرادو، مأموریت: دفاع از خاک ایالات متحده و آمریکای شمالی فرماندهی مرکزی ایالات متحده (CENTCOM) مقر: پایگاه هوایی مک دیل، ایالت فلوریدا، مأموریت: دفاع از خاورمیانه از مصر تا آسیای مرکزی و همچنین مراقبت از آفریقا فرماندهی اروپایی ایالات متحده (EUCOM) مقر: بروکسل بلژیک و اشتوتگارت [[آلمان]، مأموریت: دفاع از اروپا و اسرائیل و همچنین مراقبت از آفریقا فرماندهی پاسفیک ایالات متحده (PACOM) مقر: پایگاه نیروی دریایی کمپ اسمت ، ایالت [[هاوایی]، مأموریت: دفاع از آسیا و پاسفیک فرماندهی جنوبی ایالات متحده (PACOM) مقر: میامی، ایالت فلوریدا، مأموریت: دفاع از مرکز و جنوب آمریکا فرماندهی آفریقا ایالات متحده (AFRICOM) مقر: اشتوتگارت آلمان، مأموریت: دفاع از آفریقا به استثنای مصر فرماندهی نیروهای ویژه ایالات متحده (SOCOM) مقر: پایگاه هوایی مک دیل، ایالت فلوریدا، مأموریت: انجام عملیات ویژه برای نیروی زمینی، هوایی، دریایی و تفنگداران دریایی فرماندهی نیروهای مشترک ایالات متحده (JFCOM) مقر: نورفولک، ایالت ویرجینیا، مأموریت: حمایت از دیگر فرماندهی‌ها فرماندهی استراتژیک ایالات متحده (STRATCOM) مقر: پایگاه نیروی هوایی آفورت، ایالت نبراسکا، مأموریت: هماهنگی و کنترل نیروهای استراتژیک و فضایی فرماندهی حمل و نقل ایالات متحده (TRANSCOM) مقر: پایگاه نیروی هوایی اسکات، ایالت ایلینوی، مأموریت: جابجایی نیروها در سرتاسر جهان نیروهای خارج: تا سال ۲۰۰۵ ایالات متحده آمریکا بیش از ۷۰۰ پایگاه در ۳۶ کشور داشته‌است که برخی از بزرگترین آنان عبارتند از: در آلمان: ۵۶۹٬۳۹۵ نفر در ژاپن: ۴۷٬۰۰۰ نفر در کره جنوبی: ۳۲٬۷۴۴ نفر در ایتالیا: ۱۲٬۲۵۸ نفر در بریتانیا: ۱۱٬۰۹۳ نفر در جنگ عراق: حدود ۱۶۰٬۰۰۰ نفر در خاورمیانه شامل افغانستان: ۱۵٬۰۰۰ نفر نیروها در داخل مرزها: کل نیروهای مستقر در داخل ایالات متحده آمریکا ۱٬۱۱۲٬۶۸۴ نفر است. در سرزمین اصلی ایالات متحده آمریکا: ۹۰۰٬۰۸۸ نفر در هاوایی: ۳۳٬۳۴۳ نفر در آلاسکا: ۱۷٬۷۱۴ نفر بر روی شناورها ۱۰۹٬۱۱۹ نفر در گوام: ۳٬۷۸۴ نفر در پورتوریکو: ۱٬۵۵۲ نفر هزینه‌های نظامی: بودجه دفاعی سال ۲۰۰۶ (بدون هزینه جنگ عراق) کل: ۴۴۱٫۶ میلیارد دلار عملیات و نگهداری: ۱۲۴٫۳ حقوق و دستمزد: ۱۰۸٫۸ تدارکات: ۷۹٫۱ تحقیقات، توسعه و آزمایش: ۶۹٫۵ ساخت و سازهای نظامی: ۱۲٫۲ فعالیت بخش انرژی دفاعی:۱۷ نیروی هوایی ایالات متحده آمریکا: به عنوان یک یگان مستقل از ارتش در ۲۶ ژوئیه ۱۹۴۸ و بر اساس تصمیم شورای امنیت ملی ایالات متحده آمریکا تاسیس شد. در سال ۱۹۴۹ نیز نیروی هوایی در کنار نیروهای دیگر زیر فرماندهی وزارت دفاع ایالات متحده آمریکا قرار گرفت. ساختار سازمانی: نیروی هوایی آمریکا دارای ۱۰ مرکز فرماندهی به شرح ذیل است: فرماندهی هوافضایی، فرماندهی پشتیبانی، فرماندهی سیستم‌های نیروی هوایی، فرماندذهی آموزش، فرماندهی ترابری، فرماندهی هوایی استراتژیک، فرماندهی هوایی آلاسکا، فرماندهی نیروی هوایی ذخیره، سرویس اطلاعات نیروی هوایی، فرماندهی آکادمی[۱] فرمانده نیروی زمینی ایالات متحده آمریکا از سوی رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا و با تایید مجلس سنای ایالات متحده آمریکا انتخاب می‌شود. نیروی زمینی ایالات متحده آمریکا: نیروی زمینی ایالات متحده آمریکا نخستین نیروی رزمی ایالات متحده آمریکا است که در ژوئن ۱۷۷۵ از سوی کنگره قاره‌ای و برای پشتیبانی نیروهای مردمی در جنگ استقلال آمریکا تشکیل کردید و ارتش استقلال طلبان نام گرفت . نیروی زمینی ارتش آمریکا دارای ۱۲ مرکز فرماندهی به شرح ذیل است : فرماندهی آموزش و دکترین ،فرماندهی توسعه و امکانات و آمادگی ، فرماندهی ارتباطات و مخابرات ، فرماندهی اطلاعات و امنیت ، فرماندهی خدمات بهداشتی ، فرماندهی پژوهش جنایی ، فرماندهی مدیریت ترافیک نظامی ، فرماندهی نظامی ناحیه کلمبیا (با هدف تامین امنیت پایتخت آمریکا) ، فرماندهی ارتش مستقر در اروپا ، فرماندهی ارتش مستقر در ژاپن ، فرماندهی ارتش‌های هشتگانه ، فرماندهی آکادمی‌های نظامی (۱) فرمانده نیروی زمینی ایالات متحده آمریکا از سوی رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا و با تایید مجلس سنای ایالات متحده آمریکا انتخاب می‌شود . یگان فوق ویژه نیروی دریایی ایالات متحده آمریکا: یگان فوق ویژه نیروی دریایی ایالات متحده آمریکا (در انگلیسی موسوم به Navy Seals)، نام یگان‌ تکاوری فوق ویژه نیروی دریایی ارتش آمریکا است. یگان فوق ویژه نیروی دریایی ایالات متحده آمریکا قابلیت حمله زمینی، هوایی و دریایی را بصورت همزمان دارند و تنها مختصر به نیروی دریایی ایالات متحده آمریکا نمی شوند. این نیروها وظیفه حملات دریایی ضربتی، عملیات‌های پنهانی و مخفی در عمق خاک دشمن و قابلیت حملات همزمان را دارند. منبع:از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
  20. دوستان با سلام به شما.اين تاپيك را من به نظرم آمد كه براي شبيه سازي وقايع جنگ جهاني سوم و دلايل وقوع آن و طرفهاي درگير و سرانجام آن و نتايج آن به وسيله خيال پردازي و به كارگيري تجسم ذهني ايجاد كنم.لطفا هركس به صورت ذهني سناريوي جنگ جهاني سوم را در ذهن خود تجسم و شبيه سازي كند تا ببينيم ايده ها در مورد دلايل احتمالي وقوع اين جنگ و وقايع آن و سرانجام نتايج جنگ گسترده چگونه است.فكر ميكنم با اين كار به قوه تجسم و تخيل ذهنيمان هم كمك خواهد شد كه مفيد خواهد بود.
  21. super_comando

    اخبار عمومی منطقه و جهان

    دارابكس:آژانس خبري يهوديان (JTA) در گزارشي نوشت: اسرائيل از توقف برنامه هسته اي ايران قطع اميد كرده و اكنون خود را براي مقابله با يك ايران مجهز به سلاح هسته اي آماده مي كند. اين پايگاه خبري به نقل از منابع سياسي اعلام كرد: "با وجود هشدارهاي مكرر و علني اسرائيل مبني بر آنكه اجازه ساخت سلاح هسته اي را به ايران نخواهد داد دولت اولمرت اخيرا به مقامات اسرائيلي دستور داده كه خود را براي احتمال مواجهه با يك ايران مجهز به سلاح هسته اي آماده كنند." براساس اين گزارش پيشنهاد نوسازي سيستم دفاع شهري اسرائيل اكنون در برنامه اين رژيم براي مقابله با حمله هسته اي احتمالي ايران گنجانده شده است. با اين حال مقامات تل آويو گفتند كه اسرائيل خود را براي انواعي از تهديدات احتمالي در آينده از جمله تهديد هسته اي ايران آماده مي كند. سازمان اطلاعات ارتش اسرائيل مدعي است: ايران تا سال 2009 امكان ساخت سلاح هسته اي را داراست اما اولمرت روز دوشنبه در پارلمان اسرائيل (كنست) اين پيش بيني را كم اهميت دانست و نسبت به تحقق اين موضوع ابراز ترديد كرد. وي همچنين ابراز اميدواري كرد: فشارهاي ديپلماتيك به رهبري آمريكا به توقف برنامه هسته اي ايران بيانجامد. غرب ايران را به تلاش در جهت ساخت سلاح اتمي تحت پوشش برنامه صلح آميز هسته اي متهم مي كند و اين در حالي است كه بازرسي هاي آژانس بين المللي انرژي اتمي تاكنون خلاف اين ادعا را ثابت كرده است.
  22. super_comando

    شبيه سازي سناريوِي جنگ جهاني سوم

    من به ذهنم به اين صورت سناريوي جنگ جهاني سوم كه نهايي باشه مياد كه سلسله اتفاقات به اين صورت خواهد بود كه: سرانجام غرب با بهانه ساخت سلاح اتمي و يا يك اتفاق غير منتظره به ايران اعلان جنگ داده و حمله خواهد كرد و طوري ايران را از هوا با بمبهاي اتمي تاكتيكي و خوشه اي و دريا هدف ميگرند كه ايران قادر به تلافي گسترده نباشند و همزمان اسرائيل هم با حزب الله لبنان و حماس به شدت درگير خواهد شد و ايران هم اسرائيل را اگر سلاح اتمي پيشبيني نشده و سري داشته باشد مورد حمله اتمي غافلگيرانه يا با موشك و يا به وسيله حزب الله لبنان و حماس قرار داده و كشورهاي عرب مستنبد و متحد آمريكا را هدف حملات موشكي و شايد تروريستي قرار خواهد داد كه شديدا خسارت خواهند ديد.مردم ايران از اين حوادث بوجود آمده متاثر شده و بر ضد رهبران ... جمهوري اسلامي قيام خواهند كرد و سپس اتفاقات داخلي شگرفي رخ خواهد داد تا اينكه نهايتا يا با يك حركت غير قابل پيش بيني مانند كودتاي نظامي و يا نرم و يا به واسطه تظاهرات گسترده ملت جان به لب آمده سرانجام طبقه جديدي از رهبران كه بسيار مردمي و مردم دوست و در عين حال متدين واقعي و خداترس و عاري از دروغ و فريب و دغل و فساد هستند و از انديشه هاي افراطگرايان ديني دور هستند به قدرت خواهند رسيد و با تغيير قانون اساسي به نفع مردم و ايجاد تحول ساختاري در نظام حاكم با توكل بر خدا و ائمه يك فصل جديد و دوراني طلايي را براي ايران به ارمغان خواهند آورد.سپس اين رهبران جديد حاكمان فاسد و ضد مردمي و ميهني سابق را مجازات خواهند كرد و به غرب اعلام آتش بس و صلح موقت خواهند كرد كه با قبول آتش بس و امضاي پيمان صلح با غرب وبا پايان جنگ چند هفته اي و يا چند ماهه رهبران جديد زور و سركوب داخلي را نفي كرده و جمهوري اسلامي را تبديل به يك حكومت ديني واقعي بر مبناي تفي زور و سركوب در عين حال به معناي واقعي مردمسالار خواهند كرد.آنها با سياستهاي عقلاني خود ايران را در زمان صلح با غرب ناگهان تبديل به قطب برتر اقتصادي و فرهنگي و نظامي و حقوق بشر مبدل خواهند كرد و سرطان استبداد از ايران براي هميشه رخت بر خواهد بست و ايران را آماده رهبري واقعي جهان اسلام و استيلا بر جهان غرب خواهند كرد.اينها احتمالا همان ياران مهدي موعود در ايران خواهند بود.با تحولاتي كه در ايران صورت خواهد گرفت زمينه قيام مردم خاورميانه و آسياي ميانه بر عليه حكومتهاي مستبد و نوكر غرب عربي فراهم شده و در خيلي كشورها منجمله عراق اردن عربستان و ليبي و مصر و كشورهاي حاشيه خليج هميشه فارس و آسياي ميانه خواهد شد و سرانجام بعد از يكسري درگيريهاي داخلي اين كشورها حكومتهاي اسلامي مردم سالار به قدرت خواهند رسيد و حاكمان مستبد به مجازات خواهند رسيد و سپس اين تحولات بزرگ باعث فشار شديد بر نيروهاي صليبي و عقب نشيني نيروهاي غرب صليبي از خاورميانه تا مديترانه و آسياي شرقي خواهد شد.سپس يك اتحاد منسجم و كاملا متحد اسلامي با محوريت ايران بين ايران و كشورهاي تغيير حكومت داده رخ خواهد داد و با اعمال سياستهاي مشتركي اين اتحاديه به رشد بالاي اقتصادي و صنعتي دست يافته و در عين حال ركود شديد اقتصادي در اروپا و آمريكا را موجب خواهد شد.با تشكيل اين اتحاديه قدرتمند اسلامي كه بسيار قوي خواهد بود و روسيه و چين هم خود را به شدت قدرتمند خواهند كرد و با اتحاديه اسلامي متحد خواهند شد.با ظهور اتحاد قدرتمند اسلامي و نابودي جريانات وهابي در جنوب خاورميانه يك جريان خونريز و ستمگر كه احتملا همان وهابي هاي خون اشام باشند و طبق پيشگويي ها احتملا همان سفياني و يا دجال باشد در سوريه يك كودتاي خونين كرده و ديكتاتوري ستمگر وهابي تشكيل خواهد شد.اسرائيل هم احتمالا در اين برهه با لبنان و نيروهاي فلسطيني به شدت درگير خواهد بود.اسرائيل و غرب و اروپا از حكومت ستمگر جديد حمايت همه جانبه خواهند كرد.اتحاديه قدرتمند اسلامي به غرب به خاطر حمايت از حكومت ستمگر جديد شديدا انتقاد خواهند كرد.در همين حال يك ديكتاتور قدرتمند در روسيه يا چين و يا هند به قدرت رسيده و با انديشه ناسيوناليسم افراطي به فكر اشغال و تسخير كل آسيا خواهد افتاد.اين ديكتاور از اتحاد اسلامي حمايت خواهد كرد و روسيه هم به اتحاد اسلامي در جهت مقابله با غرب خواهد پيوست و روابط روسيه و چين با غرب به شدت زيادي تيره و تاريك خواهد شد.اروپا و آمريكا و اسرائيل هم از سفياني ديكتاتور ستمگر و جلاد وهابي مسلك حمايت همه جانبه خواهند كرد.جنگ بين ديكتاتوري سفياني و اتحاد اسلامي با حمله سفياني در خواهد گرفت و سفياني موفق به اشغال عراق و اردن و تركيه خواهد شد و از اسرائيل حمايت خواهد كرد.در سير اين وقايع ديكتاتور چيني يا هندي مناطق وسيعي از آسياي شرقي و جنوبي و ميانه را تا مرزهاي اتحاد اسلامي اشغال خواهد كرد و كشورهاي آسيايي را در شرق و جنوب شرقي آسيا در هم خواهد كوبيد ولي از اتحاديه اسلامي حمايت خواهد كرد.جلسه سران اتحاديه متحد اسلامي تشكيل شده و تصميم به تشكيل يك پيمان نظامي قدرتمند بين كشورهاي اتحاديه اسلامي بعلاوه چين و روسيه گرفته شده و ناتوي اسلامي بعلاوه چين و روسيه تشكيل خواهد شد.تشكيل اين پيمان لرزه بر اندام اروپا و غرب خواهد انداخت.خيلي از كشورهاي آفريقايي هم به اين پيمان خواهند پيوست و به دين صورت يك قدرت بسيار قوي و بلامنازع تشكيل خواهد شد.با تشكيل چنين قدرتي سازمان ملل تحت كنترل غرب منحل خواهد گشت.مردم اتحاديه اسلامي بسيار خوشحال و شاد خواهند بود ولي جنگ با ديكتاتور سفياني ادامه خواهد داشت.فرماندهان اراش متحد اسلامي بعلاوه چين و روسيه تصميم ميگيرند كه به اروپا به خاطرحمايت و انداختن آب دهان نجسشان يعني اسرائيل به دامان پاك سرزمينهاي اسلامي و حمايت همه جانبه شان از ديكتاتوري تازه ظهور سفياني به اروپا حمله كنند و همزمان اسرائيل مورد حملات موشكي اتحاد اسلامي قرار ميگيرد.فرماندهي اين حمله بزرگ بر عهده ايران خواهد بود و روسيه و چين هم با اعلان جنگ به امريكا به نيروهاي اتحاد اسلامي كمك خواهند كرد و موجبات ضعف آمريكا را به خاطر جنايت هايش و ايجاد اسرائيل و حمايت از سفياني ترتيب خواهند داد و خود را هم از شر شيطان بزرگ خلاص خواهند كرد.با اعلام جنگ ارتش متحد اسلامي به اروپا و روسيه و چين به آمريكا جنگ جهاني به صورت فراگير آغاز خواهد شد.مناطق جنوبي اروپا به سرعت از طريق شمال آفريقا توسط ارتش متحد اسلامي مورد حمله همه جانبه از دريا و هوا قرار گرفته و با پياده شدن نيروها در بالكان و يونان و ايتاليا و اسپانيا و جنوب فرانسه جنوب اروپا به اشغال ارتش متحد اسلامي به رهبري ايران در خواهد امد و احتمالا سواحل اسرائيل هم مورد حمله شدذيد نيروهاي اسلامي قرار خواهد گرفت.ناتوي غرب هم به استفاده از سلاح اتمي براي راندن نيروهاي اسلامي متوسل خواهد شد.بدين صورت روسيه به نفع اتحاد اسلامي شهرهايي از اروپا را با سلاح اتمي نابود خواهند كرد و سپس روسيه اروپاي شرقي و مركزي را فتح خواهد كرد و نيروهاي نظامي چين و هند اسلامي هم از شرق و جنوب شرقي با نيروهاي نظامي آمريكا شديدا درگير خواهد شد تا آمريكاييها را به خود مشغول كنند.احتمالا چين از فرصت استفاده كرده و ديكتاتور ناسيوناليست چين دستور حمله اتمي به سواحل غربي آمريكا و آلاسكا را خواهد داد و همزمان آمريكا هم قسمتهاي مختلفي از آسياي شرقي را هدف تسليحات اتمي خود قرار خواهد داد كه روسيه هم وارد جنگ با آمريكا خواهد شد و حملات موشكي سنگيني احتمالا با سلاح اتمي به آمريكا خواهد كرد.كشورهاي آمريكاي جنوبي هم از فرصت استفاده كرده و به آمريكا از جنوب اعلان جنگ خواهند داد و به دين صورت آمريكا مورد محاصره قرار خواهد گرفت.نيروهاي آمريكا از آفريقا هم توسط كشورهاي متحد اسلامي در آفريقا نابود خواهد شد.سه پنجم اروپا به تصرف اتحاد اسلامي و روسيه در خواهد آمد.يك پنجم آن با سلاح اتمي نابود شده و يك پنجم هنوز در اختيار حكومتهاي اروپايي خواهد بود.آمريكا در اثر درگيري با آمريكاي جنوبي و چين به شدت ضعيف شده و احتمالا بخش هايي از آمريكاي جنوبي هم مورد اصابت سلاح اتمي آمريكا قرار خواهد گرفت.ممكن است در اين بين يك حادثه طبيعي ر داده و سرزمين ايلات متحده توسط طوفانهاي عظيمي نابود شود و اگر نشود توسط چين و روسيه اشغال خواهد شد كه تمام اين وقايع و جنگها همراه با انواع بلاياي طبيعي و غير طبيعي و بيماريهاي هولناك و اتفاقاتشگفت انگيز خواهد بود.ديكتاتور سفياني كه همچنان در حال نبرد با ارتش اسلامي در سرزمينهاي مثلث مقدس هست شديدا با ايران كه رهبري اتحاد اسلامي را دارد درگير خواهد بود كه از اينجا به بعد اتفاقات ظهور مهدي موعود عج رخ خواهد داد و با ظهور حضرت مهدي در شهر مكه كه از وجود وهابيت پاك شده و تنين انداز شدن نداي انا المهدي و بقية الله في الارضه اتحاد اسلامي قدرتمند تر شده و امام زمان با معرفي 313 يار خود آماده نجات بيت المقدس و نابودي سفياني خواهند شد و ارتش اسلامي بر روي فتح بيت المقدس به رهبري امام زمان تمركز خواهند كرد و سفياني نيروهاي خود را براي جنگ با امام زمان و كمك به اسرائيل به آنجا خواهد فرستاد و جنگهايي در خواهد گرفت كه مدت آن نامشخص است و سرانجام با نابودي اسرائيل صهيونيستي و ظهور حضرت مسيح در بيت المقدس و برگزاري نماز به امامت امام زمان و اقتداي حضرت مسيح ع به ايشان در صحت قدس ديكتاتوري سفياني و دجال نابود شده و همزمان نابودي قدرت آمريكا و اروپا و نابودي حكومت سفياني امپراطوري متحد اسلامي به پادشاهي امام مهدي و مركزيت كوفه تشكيل خواهد شد و بيشتر انسانهاي زنده مانده از جنگ جهاني با ديدن حق و معجزات حضرت مهدي و معجزات آسماني روايت شده به امپراطوري نمونه اسلامي با دل و جان خواهند پيوست.حكومت آمريكاي ضعيف و اروپاي غربي ضعيف به رهبري انگليس به امام تقاضاي صلح داده و حضرت مسيح مامور هدايت پيروان خود به دين اسلام خواهد شد و امام زمان احتمالا اجازه ادامه حيات آن كشورها را به صورت مشروط و زير نظر امپراطوري اسلامي و حضرت مسيح خواهد داد و آنها به امپراطوري متحد اسلامي ماليات خواهند پرداخت.بقيه اتفاقات را ديگر الله اعلم.يا حجت ابن الحسن عجك الا ظهورك. اخطار: خطوط قرمز سایت را رعایت کنید. توهین به مسئولان مملکتی به هیچ وجه قابل گذشت نیست.
  23. آغازجنگ‌های صلیبی درسال ١٠٩٥ میلادی جنگ‌های صلیبی میان مسلمانان ومسیحیان آغاز شد. جنگ‌های صلیبی به جنگ‌هایی گفته می‌شود که در آن مسیحیان برای رهایی بیت المقدس از دست مسلمانان در قرون یازده و دوازده میلادی بدان دست می‌‌یازیدند. نخستین کسی که لوای جنگ را برافراشت راهبی بنام پطرس از اهالی فرانسه بود. جنگ‌های صلیبی هشت جنگ است که در جنگ اول و چهارم هیچیک از پادشاهان اروپایی دخالت نداشتند و فقط نجبا و اصیل زادگان بودند که بر صلیبی ‌ها فرمانروایی می‌‌کردند. غیر از جنگ اول در باقی جنگ‌ها مسیحیان از مسلمانان شکست خوردند. در سال ١٠٩٥ میلادی پاپ اورین دوم همه مسیحیان اروپایی را مجبور کرد تا علیه ترکان مسلمان قیام کنند و شهر اورشلیم (بیت المقدس) واقع در فلسطین را اشغال کنند. در همان سال، سپاه بزرگی مهیا و رهسپار نخستین جنگ صلیبی گردید. عده زیادی از جنگجویان صلیبی در طول سفر خطرناک از اروپا تا خاورمیانه جان خود را از دست دادند. آنها که زنده ماندند در سال ١٠٩٩ م بیت المقدس را تسخیر کردند. بین سالهای ١٠٩٩ تا ١٢٥٠ میلادی شش جنگ صلیبی دیگر رخ داد ولی در هیچ یک از آنها صلیبیان موفقیتی به دست نیاورند. سال‌شمار: ١٠٧١ م ترکان مسلمان سپاهیان مسیحی امپراتوری بیزانس را در «جنگ منزیکرت»، در ترکیه کنونی، شکست دادند. مسلمانان برای تسخیر مجدد سرزمین فلسطین به جنگ ادامه دادند و پیروز شدند. و مدتهای مدیدی بیت المقدس را در اختیار خود داشتند. ١٠٩٥ در «کلرمون»، واقع در فرانسه، پاپ اورین دوم از مردان در خواست می‌کند تا سپاهی علیه ترکان مسلمان تشکیل دهند و شهر بیت المقدس (اورشلیم) را مجدداً تسخیر کنند. آوریل ١٠٩٦ یک راهب فرانسوی به نام پیتر هرمیت (پی یر معتکف) هزاران کشاورز را سازماندهی و فرماندهی کرد که بعدا به اسم سپاه صلیبی مردمی معروف شدند. اگوست ١٠٩٦ هنگامی که پیروان پیتر هرمیت که به اندازه کافی مجهز نبودند، به آسیای صغیر رسیدند از سوی ترکان مسلمان مورد هجوم قرار می‌‌گیرند. در همان سال، سپاهی از شوالیه‌ها و اشراف به‌عنوان اولین سپاه منظم صلیبی از «لوپویی» واقع در فرانسه، حرکت کردند. ژوئن ١٠٩٩ بعد از سفری خطرناک که حدود سه سال طول کشید، صلیبیان به نواحی اطراف بیت المقدس رسیدند. ژوئیه ١٠٩٩ بعد از محاصره‌ای کوتاه، صلیبیان بیت المقدس را تسخیر و اهالی شهر را قتل عام کردند. آنها مسلمانان و یهودیان را با هم کشتند. یهودیانی که در کنیسه‌های خود پناه گرفته بودند زنده زنده سوزانده شدند. ١١١٩ صلیبیان شهرهای مسیحی نشین جدید در سرزمین مقدس بنا کردند. دو گروه شوالیه جدید به نامهای «تمپلار» و «هاسپتیالرز»، تشکیل داده شد. این شوالیه‌ها در عین حال راهب نیز بودند. آنها در مقابل حمله مسلمانان، از مهاجران مسیحی که به سرزمین مقدس می‌‌آمدند، محافظت می‌‌کردند. ١١٤٢ مهاجران از مسیحیان در سرزمین مقدس مستقر می‌شوند. آنها شروع به ساخت «قصر شوالیه ها» در سوریه کردند. انبارهای زیرزمینی این قصرهای با شکوه ذخیره غذایی و سلاح را برای یک محاصره پنج ساله در خود جای می‌‌دادند. ٤٩- ١١٤٧ دومین گروه صلیبیان، به فرماندهی لوئی هفتم]، پادشاه فرانسه و کنرادسوم، پادشاه آلمان، برای تسخیر بیت المقدس حرکت کردند. بعد از شکست در تسخیر شهر مسلمان نشین دمشق، دومین جنگ صلیبی تمام شد. ١١٨١ صلاح الدین ایوبی جنگجوی مسلمان پادشاه مصر می‌شود. او فرمانده نظامی بسیار ورزیده‌ای بود که سپاه اسلام را متحد کرد. ١١٨٧ سپاه صلاح الدین نیروهای صلیبی را در «جنگ حطین» در هم کوبید. قصرها و پایگاههای صلیبی‌ها یکی پس از دیگری به دست صلاح الدین افتاد. او بیت المقدس را مجدداً تسخیر کرد. ٩٢- ١١٨٩ سومین گروه صلیبیان به رهبری فلیپ دوم، انگلستان، در مقابل صلاح الدین قرار می‌‌گیرند و جلوی پیشروی او را می‌‌گیرند، اما نمی‌توانند بیت المقدس را اشغال کنند. یک قرارداد صلح که در ارصوف در ارض مقدس امضاء شد. تسلط صلیبیان را در طول سواحل تضمین کرد. به زائران اجازه داده شد تا از بیت المقدس (اورشلیم) دیدن کنند. ریچارد شیردل در راه بازگشت به انگلستان به‌وسیله دوک لئوپلد، فرمانروای اتریش، دستگیر و زندانی می‌شود. لئوپلد در ازای آزادی او باج هنگفتی طلب می‌کند. ١٢٠٤ سپاهی که رهسپار چهارمین جنگ صلیبی گردید، هرگز به ارض مقدس نرسید، و به جای آن به قسطنطنیه حمله کرد. قسطنطینه پایتخت امپراتوری مسیحی بیزانس بود. صلیبیان شهر را غارت کردند و اهالی شهر را از دم تیغ شمشیرها گذراندند. ١٢١٢ در این سال یک پسر بچه چوپان به نام استفهان، در نزدیکی «واندوم» در مرکز فرانسه، یک سپاه صلیبی از بچه‌ها را به سمت بیت المقدس فرماندهی و راهنمایی کرد. او اعتقاد داشت که کودکان می‌توانند به جای زور از عشق برای شکست دادن مسلمانان استفاده کنند ودر حدود ٣٠٠٠٠ کودک از شهر «مارسی» در جنوب فرانسه، عازم بیت المقدس شدند. تعداد زیادی از کودکان در مسیر سفر جان دادند و بعضی از آنها به عنوان برده فروخته شدند. نتیجه جنگ صلیبی کودکان فاجعه بود. ٢٢-١٢١٧ پنجمین سپاه صلیبی در تسخیر مصر ناکام می‌‌ماند. ٢٩-١٢٢٨ ششمین سپاه صلیبی، به رهبری امپراتور مقدس روم، فردریک دون، دوباره بیت المقدس را به عنوان بخشی از قرار داد موقت صلح با مسلمانان، اشغال می‌کند. ٥٠- ١٢٤٨ هفتمین سپاه صلیبی، به رهبری لوئی چهارم (سن لوئی) پادشاه فرانسه، به مصر حمله می‌کند. نتیجه این جنگ صلیبی که طی آن لوئی چهارم اسیر می‌گردد، فاجعه آمیز بود. ١٢٩١ مسلمانان شهر عکا، آخرین منطقه تحت نفوذ صلیبیان در ارض مقدس، را فتح می‌کنند. این پیروزی به جنگهای صلیبی پایان بخشید. صلیبیان با طعم زندگی مرفه و آسایش جدیدی که در سرزمین مقدس چشیده بودند از فلسطین به خانه هایشان در اروپا باز می‌‌گشتند. آثار جنگ‌های صلیبی: لوت (عود) شوالیه‌هایی که از جنگ‌های صلیبی در خاورمیانه باز می‌‌گشتند، ره‌آوردهای فراوانی را از سرزمین‌های عربی با خود به اروپا آوردند که یکی از این ره‌آوردها ساز عود می‌‌باشد. موسیقی نواخته شده با ساز عود، در دبار پادشاهان قرون وسطی محبوبیت خاصی به دست آورد. آهنگ‌های عود روی سیم‌های پنج جفتی ساز عود نواخته می‌‌شد. شکر و ادویه در اروپای قرون وسطی، از عسل برای شیرین کردن غذاها و نوشیدنیها استفاده می‌‌کردند. صلیبیان نیشکر را به خانه بردند. قند و شکر به عنوان اشیاء گرانبها، در گنجینه‌ها نگهداری شد و فقط در مناسبتهای مخصوص مورد استفاده قرار می‌‌گرفت. صلیبیان همچنین ادویه جاتی مثل فلفل سیاه، دانه‌های خشخاش (تخم خشخاش)، سیر و همچنین میوه‌های خشک شده و لیمو را با خود به اروپا بردند. دولت شهر و نیز، در شمال ایتالیا، در زمینه واردات مواد غذایی جالب توجه و جدید از خاورمیانه شکوفایی خاصی پیدا کرده بود. بهداشت و طرز لباس پوشیدن صلیبیان همچنین روی زندگی ثروتمندان قرون وسطی اثر گذاشتند. در گرمای سرزمین مقدس، صلیبیان لباسهای سبک تر و گشادتر پوشیدند و دمپایی به پا کردند. در آب و هوای داغ خاورمیانه سربازان مجبور بودند بیشتر خود را بشویند، که این کار با استفاده از صابونها و عطرهای محلی صورت می‌‌گرفت. هنگامی که آنها به خانه‌های خودشان در اروپا بازگشتند، عادت حمام کردن را ادامه دادند. آرایش موهای اروپایی هم از آرایش موهای مسلمانان تأثیر گرفت. اولین گروه صلیبیان موهای خود را کوتاه نگاه می‌‌داشتند تا کلاه خودهای خود را به راحتی بر سر بگذارند. صلیبیان بعدها به پیروی از شرقیان، موی خود را بلند می‌‌کردند و مجعد می‌‌ساختند و آن را با حنا رنگ می‌‌کردند. پارچه‌های بسیار زیبا پارچه‌های زیبای بافته در سرزمین‌های اسلامی، در اروپای قرون وسطی با استقبال عمومی روبه رو شد. پارچه‌های نخی نرم، مثل چیت و موصلی و تور بافته شده در غزه را، خانمهای اروپایی به‌عنوان مقنعه یا روبند ازکلاههای زیبایشان می‌‌آویختند. حریر گلدار و خوشرنگ دمشقی، پارچه پر طرفدار دیگری بود که صلیبیان از خاورمیانه به ارمغان می‌‌بردند. مسلمانان فرشها و قالیچه‌های رنگی می‌‌بافتند که صلیبیان با خود به کشورشان می‌‌بردند. قالیچه‌های ایرانی بعد از جنگهای صلیبی فرشها و قالیچه‌های ایرانی کف اتاقها ورودی مبلهای خانه‌های قرون وسطی را پوشاند. پیش از آن برای پوشش کف اتاقها از بوریا استفاده می‌‌شد. آلات موسیقی بعد از جنگهای صلیبی، ترویدورها، نغمه سرایان دربار از پادشاهان اروپای قرون وسطی، آوازهای خود را با نوای ساز عود Lute همراه ساختند. این ساز دارای پنج رشته سیم بود و از سرزمینهای اسلامی به اروپا برده شد. عینک صنعتگران مسلمان اطلاعاتی را که درباره اعضای بدن انسان داشتند، با تخصص شیشه سازان ترکیب کردند وانواع عدسی‌های طبی را برای عینک ساختند. صلیبیان از این تخصص برای ساخت عدسی استفاده کردند و در اوایل قرن چهاردهم، عینکهای مطالعه با عدسی‌های محدب در یک کارخانه در ونیز ساخته شدند. سفر به بیت المقدس نخستین گروه از جنگجویان صلیبی از راه خشکی به اسرائیل سفر کردند. آنها از مجارستان عبور کرده و مستقیم از میان قسطنطنیه گذشتند و بعد به ارض مقدس (سرزمین فلسطین) پا گذاشتند. کشتیهای آنها استحکام لازم را نداشت و قادر به سفر دریایی نبودند. اما بعدا جنگجویان صلیبی از راه دریا و از طریق مدیترانه به بیت المقدس سفر کردند. سفر جنگجویان صلیبی سفر به سرزمین مقدس، چه از راه دریا چه از راه خشکی، طولانی و مخاطره آمیز بود. اولین گروه از جنگجویان صلیبی بعد از ٣ سال به بیت المقدس رسیدند. دانش‌های ایرانیان و اعراب صلیبیان علوم اسلامی را در شمال اروپا منتشر ساختند. علوم جدیدی را که صلیبیان با خود از شرق به اروپا بردند همه چیزرا از دریانوردی و فیزیک نور گرفته تا حسابداری و معماری، دستخوش تغییر ساخت. برای مثال، روش شمارش از ٠ تا ٩ (دستگاه دهدهی) که مسلمانان آن را از هندیان فرا گرفته بودند، در نتیجه جنگهای صلیبی به اروپا راه یافت و به طور وسیعی مورد استفاده قرار گرفت. جذام نتایج جنگهای صلیبی همیشه پر سود نبود. بیماریهایی مانند جذام، مرضی که روی پوست و اعصاب بیمار اثر نامطلوب می‌‌گذارد، به علت جنگ و عدم رعایت بهداشت شیوع پیدا کرد. این بیماری شکل ظاهری بیمار را تغییر می‌‌داد و افراد جذامی در جوامع قرون وسطی از جامعه طرد می‌‌شدند. جذامیان فقط مجاز بودند در «جذامی خانه ها» که در خارج از دیوارهای شهرها قرار داشتند، سکونت کنند. هنگامیکه افراد جذامی می‌‌خواستند از یک «جذامی خانه» به «جذامی خانه» دیگری بروند، مجبور بودند که با خود زنگ‌هایی را حمل کنند و مرتب آن را به صدا در آوردند تا بدینوسیله به دیگران اعلام خطر کنند که افراد مبتلا به جذام در حال عبور هستند. منبع:ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
  24. super_comando

    اخبار عمومی منطقه و جهان

    سعود فيصل: اگر ايران خصمانه عمل كند، كشورهاي عربي عليه ايران به پا مي خيزند سعود االفيصل گفت: ما با ايراني ها ملاقاتي درباره عراق در استانبول داشتيم كه در آن درباره دخالت ايران در عراق صحبت شد ما به آنها گفتيم كه غيرقابل قبول است كه آنها وارد چيزي شوند كه آنها را به تقابل با تمام جهان عرب وامي‌دارد؛ با اين وجود آنها با پيشنهادي درباره عراق آمدند مبني بر اينكه مردم عراق جايگزين نيروهاي ائتلافي شوند. سعود الفيصل، وزير امور خارجه عربستان سعودي با هفته نامه آمريكايي نيوزويك گفت‌وگويي درباره ايران انجام داده كه به شرح زير است: سوال: چندين سال پيش شما گفتيد كه عربستان خواستار مشاهده قيمت نفت در حدود 40 دلار است و ما اكنون در قيمت بيش از آن به سر مي‌بريم. پاسخ: نخواهيد كه در اين باره صحبت كنم. سوال: بسيار خب. عربستان سعودي اكنون خواستار مشاهده چه قيمتي براي نفت است؟ پاسخ: شما هم اكنون ثابت كرديد كه افراد نمي‌توانند قيمت نفت را پيش بيني كنند. من واقعا نمي‌دانم. آنچه ما به دنبال آن هستيم وجود يك ثبات براي قيمت نفت است. اما اينكه بتوانيم به آن دست يابيم به مولفه‌هاي بسياري بستگي دارد: اين كه چه اتفاقي در كشورهايي از جمله چين مي‌افتد، چه اتفاقي براي صلح در خاورميانه و چه اتفاقي براي تقابل احتمالي در خليج‌فارس مي‌افتد؛ و پس از آن شما برآوردهاي خود را داريد. در زماني كه همه ديگر مولفه‌ها نشانگر يك سير نزولي در قيمت نفت هستند كارشناسان بورس به نظر مي‌رسد كه بتوانند قيمت نفت را پيش بيني كنند. سوال: برخي آمريكايي‌ها مي‌گويند كه شما مي‌خواهيد كه ‌آمريكا ايران را تهديد كند اما به آن حمله نكند. آيا برقراري چنين توازني مشكل نيست؟ پاسخ: ايران يك كشور بزرگ در منطقه است و نقشي براي ايفا كردن ثبات در منطقه دارد كه اميدواريم آن را ايفا كند. ما با آنها با همان صراحتي كه با ديگران صحبت مي‌كنيم گفت‌وگو مي‌كنيم و با آنها درباره نگرانيمان از اينكه به كجا مي‌روند مي‌گوييم و آنها به اطمينان بخشي به ما درباره اينكه در اين خصوص به سمت هيچ نقطه اشتباهي نمي‌روند ادامه مي‌دهند. و در نبود شواهد كافي بايد حرف آنها را قبول كرد. سوال: آيا هيچ نشانه‌اي درباره اينكه آنها تغيير رويه دهند ديده مي‌شود. پاسخ: ما فقط ملاقاتي درباره عراق در استانبول داشتيم كه در آن درباره دخالت ايران در عراق صحبت شد ما به آنها گفتيم كه غيرقابل قبول است كه آنها وارد چيزي شوند كه آنها را به تقابل با تمام جهان عرب وامي‌دارد؛ با اين وجود آنها با پيشنهادي درباره عراق آمدند مبني بر اينكه مردم عراق جايگزين نيروهاي ائتلافي شوند. سوال: اگر آنها خصمانه عمل كنند فكر مي‌كنيد كه چه اتفاقي بيفتد؟ پاسخ: كشورهاي عرب به دفاع از خودشان عليه ايران به پا مي‌خيزند. سوال: عاليجناب شما احساس بهتري به من درباره برقراري ثبات در خاورميانه القا نكرديد. پاسخ: من دارم سعي مي‌كنم كه خود احساس بهتري درباره آن داشته باشم. فقط به عواقب اقدام نظامي در اطراف درياي كوچك خليج (فارس) فكر كنيم جايي كه منافع بسياري از جامعه بين الملل و اقتصاد آن در آن نهفته است و خداي ناكرده اگر در آنجا خشونتي رخ دهد چه عواقبي براي اقتصاد جهان به بار خواهد آورد؟ سوال: برخي تحليلگران اسراييلي مي‌گويند كه ايران واقعا نمي‌تواند اسراييل يا آمريكا را عقب براند اما مي‌تواند عربستان را عقب براند چنين است؟ پاسخ: خب من فكر مي‌كنم كه اين مهمتر از اقدام عليه اسراييل است. من فكر مي‌كنم كه اسراييلي‌ها بايد اين را بدانند؛ منظورم اين است كه تاثير حمله به اسراييل بر اقتصاد بين المللي در مقايسه با تاثير حمله به عربستان بر اقتصاد بين الملل چه قدر است؟ سوال: در ميان آنهايي كه در عراق براي بي‌ثباتي اقدام انتحاري مي‌كنند گزارش مي‌شود كه بسياري از عربستاني‌ها هستند. پاسخ: اين اصلا واقعيت ندارد. به نقل از دارابكس
  25. super_comando

    اخبار عمومی منطقه و جهان

    دارابكس: اعراب سني مذهب منطقه حال چه فلسطيني[بعنوان ضعيف ترين و وابسته ترين كشور عربي به ايران] و چه عربستاني[بعنوان قوي ترين و غير وابسته ترين كشور عربي به ايران]،همه گاه از پشت به ايران و ايراني خنجر زده اند. نمونه بارز آن سخنان عرفات در حمايت از صدام حسين پس از آن همه تلاش ايران براي دفاع و احياي حقوق فلسطينيان بود. و نمونه اي ديگر حمايت كشورهاي عرب ، علي الخصوص عربستان در حمايت مالي و نظامي از صدام براي ويران كردن سرزمين ايران و كشتار ايرانيان. اما اينكه وزارت امور خارجه جمهوري اسلامي ايران در پاسخ به اين لفاظي هاي اعراب چه اقدامي از خود نشان داده يا خواهد داد، معمايي لاينحل است. گاها اين به اذهان بينندگان و شنوندگان اخبار مي رسد كه ايران بدهكار اعراب منطقه ، از جمله عربستان است.دستگاه ديپلماسي ايران به جاي آنكه با صدايي رسا به مقابله با سياستمداران كشورهاي منطقه بپردازد، به صرف مسلمان بودن آن ها سعي دارد موضوعات را يا در زير تلي از تعارفات بي مورد مدفون كند و يا با لبخندهاي پياپي رسانه اي در مواجهه با چنين موضوعات مهمي اصل موضوع را پاك كند. كشورهايي كه براي ضربه زدن به ايران از هيچ اقدامي چه در برون[سياست خارجي] و چه درون[سياست عربي و مختص به اعراب] فروگذار نكرده اند، چرا بايد با چنين ضعفي با آن ها تعامل داشت؟ چه دليلي دارد كه به صرف ديانت مشترك از هر خطايي كه روزافزون به دليل سهل انگاري و اغماض مسئولين سياست خارجي ما،اعراب را در مواضع شان برعليه ايران جري تر مي كند، سكوت كنيم؟ آخرين نمايش اعراب بر عليه ايران گزارشي است كه در روزنامه سعودي الرياض به چاپ رسيده كه چون اخبار آن را خبرگزاري هاي وطني منعكس نكرده اند، وزارت امورخارجه نيز خود را به راهي ديگر زده است. اين نوشتارهاي سراسر شبهه برانگيز و البته خطرناك را لااقل مي شود با فراخواندن سفير عربستان سعودي به وزارت امور خارجه ايران و در موضعي حاكي از قدرت با تماسي تلفني ميان روساي دولت ايران و عربستان به نحو مقتضي پيگري كرد، اما اين كه اكنون در دولت و وزارتخانه اي كه مسئول ديپلماسي خارجي ايران است ،چه مي گذرد؟ بر ما نيز پوشيده مانده است. فارص بن حاظم كارشناس و تحليلگر موضوع القاعده در عربستان سعودي در روزنامۀ سعودي الرياض حساب شخصي يكي از اعضاي القاعده سعودي تبار را به چاپ رساند. تيتر خبر مدعي است :«ايران به اعضاي القاعده ماهي هزاران دلار پرداخت مي كند.» و ذيل اين عنوان شبهه برانگيز حاظم در خلاصه خبر، اينچنين آغاز مي كند كه «يكي از اعضاي ستيزه جوي سابق القاعده و دوستان وي ، پس از فرار از افغانستان، نامه اي از مقامات ايراني دريافت داشته كه در اين نامه از آنان خواسته شده بود تا بعنوان مأمور آنها[ايران] در عربستان سعودي عمل كنند . آنچه در ادامه مي خوانيد قسمتهايي از اين گزارش، سراسر وهم آلود است كه معناي آن جنگ رواني عربستان و اعراب منطقه بر عليه ايران و نزديكي به سياست هاي آمريكا است.تا كنايه اي از آزادي رسانه ها در عربستان سعودي.و البته حق آزادي اطلاع رساني در اين كشور. عضو ستيزه جوي القاعده براي اين تحليلگر موضوع القاعده در عربستان فاش! مي كند: «بعد از حملۀ امريكا به افغانستان در اواخر سال 2001و به سر كار آمدن ديگر نيروهاي افغان در اين كشور،دستور العملي از رهبران مان رسيد كه در آن خواسته بودند تا از كابل تا نزديكي قندهار عقب نشيني كنيم. در ماه رمضان ما دوباره دستور العملي از فرماندهان مان دريافت كرديم كه از ما مي خواست تا براي اخذ پناهندگي، به سوي ايران برويم .ما نيز از طريق پاكستان،جايي كه نمي توانستيم به مدت طولاني در آنجا بمانيم،به ايران رفتيم.» اين عضو ستيزه جو كه تمايلي ندارد نامش فاش شود، در ادامه مدعي مي شود: «گروه ما از 30 ستيزه جو تشكيل مي شد كه فيصل الدخيل،عمر الشهري [ هر دو در سال 2004 كشته شده اند! يعني آن كه شاهدان ستيزه جوي القاعده حيات دنيوي ندارند.] وهمچنين اعضاي برجستۀ ديگري كه تحت تعقيب دولت عربستان قرار داشتند،در ميان آنها بودند.« در ادامه جنگي رواني اعراب و عربستان بر عليه كشورمان، اين ستيزه جوي القاعده ادامه مي دهد: «ما مي دانستيم كه رهبر اسلام گراي افغانستان،گلبدين حكمتيار ،كه در آن زمان در ايران ساكن بود،بعنوان واسطه و رابط بين ما و سپاه پاسداران انقلاب اسلامي عمل مي كرد. حكمتيار به ما قول همكاري در مرز زاهدان[جنوب شرق ايران]شهري كه اكثريت ساكنين آن بلوچ و سني هستند را داده بود.در آنجا ما با فرماندۀ القاعده،ابو هفص الموريتاني! كه در ابتدا مخالف حملات 11سپتامبر بود، ملاقات كرديم. الموريتاني به ما اطمينان داد كه در امان هستيم، و اينكه ما بايد توسط سرويس اطلاعاتي ايران در تهران بازجويي شويم.وي در ادامه گفت كه اطلاعات ايران تمام نيازهاي شما را در مدت اقامت تان در ايران ،فراهم خواهد كرد.» وي سپس در ادامه ادعاي شبهه برانگيز خود مدعي مي شود:«تعدادمان مدام كمتر مي شد[ادعاي وي ربوده شدن هم دستانش در ايران بوده است!] و پس از ناپديد شدن دو سوم از اعضاي گروه ما، تنها 10 نفر باقي ماندند.» ستيزه جوي القاعده مي افزايد:«الداخيل و الشهري در ميان ناپديد شدگان بودند.ما سپس به تهران رفته و با بازجوها ملاقات كرديم.» اين ستيزه جوي القاعده در ادامه ادعاهاي خود مي افزايد: «پيشنهادي كه جهت همكاري با انها در خارج از كشورم[عربستان] به من داده شد،براي آنها اطلاعاتي را فراهم مي كرد كه در آينده مورد نيازشان بود. وي در ادامه تأكيد مي كند:پيشنهاد آنها من را شوكه كرد !» ستيزه جوي عربستاني عضو القاعده، سپس به فارص بن حاظم كارشناس و تحليلگر موضوع القاعده! مي گويد:«من پيشنهاد آنها را رد كردم!اما بعداً ترس اينكه عدم همكاري من باعث خواهد شد كه آزاد نشده و فرصت بازگشتن به كشورم را از دست بدهم، بر من غلبه كرد. بازجوها با وعده هاي فراوان سعي در متقاعد كردن من داشتند. آنها به من وعده دادند كه مبلغ 10 هزار دلار امريكا ماهانه به من پرداخت خواهند كرد ،علاوه بر آن پاسپورت ايراني براي من تهيه مي كنند و همچنين به همراه حزب الله در لبنان تحت آموزش نظامي خاص قرار خواهم گرفت.» به گزارش خبرگذاران سرويس سياسي و بين المللي انتخاب، اين ستيزه جوي عربستاني در حالي به اين شبهات دامن مي زند كه منطقه با بحراني فزاينده روبرو است. اين كه وي مدعي مي شود ايران با القاعده ارتباط [حال به هر نحوي] داشته و يادآور مي شود كه قرار بود در كنار اعضاي جنبش حزب الله آموزش نظامي ببيند، به افكار عمومي جهان اين موضوع را تلويحا متبادر مي سازد كه ايران،القاعده و حزب الله با يكديگر ارتباط نظامي نيز دارند. اين ستيزه جوي القاعده در ادامه مدعي مي شود:« بهر حال من در عدم پذيرش پيشنهادات آنها مصر بودم.تنها چيزي كه من مي خواستم، ترك ايران بود.يكي از مقامات ايراني گفت:ما و شما دشمن مشتركي داريم! آمريكا و تمام كساني كه در منطقه همراه وي هستند و او را حمايت مي كنند،دشمن ما به شمار مي آيند. مبارزه و جهاد شما مبارزه و جهاد ما نيز هست! و جهاد مشترك وظيفه اي است كه ناگزير بر عهدۀ همۀ ما است.آنها در ادامه به من گفتند:نترس ما تو را آزاد مي كنيم و زماني كه تصميم گرفتي با ما همكاري كني بايد با(...) در كشور خود تماس بگيري و در عرض چند روز ما به تو دستورات لازم را خواهيم داد.» اين ستيزه جوي عرب در ادامه مي افزايد: «من نمي دانم آيا بقيۀ اعضاي گروه نيزبا چنين پيشنهادي مواجه شدند يا نه؟ ما با هم در اين رابطه صحبت نكرديم اما به همۀ ما اجازۀ رفت و آمد داده شد. سرويس اطلاعاتي ايران به ما گفت كه ما در پاسپورت شما تاريخ ورود قبل از11 سپتامبر2001 را مهر خواهيم زد .تا آنجا كه من بخاطر مي آورم ما تا اواخر سال2001 آنجا مانديم. ستيزه جوي عرب در اخر مدعي مي شود: همچنين نيروهاي اطلاعات ايران به ما توضيح دادند كه چگونه در محل بازرسي امنيتي فرودگاه عمل كنيم تا سوءظن فرار از جنگ در افغانستان جلوگيري كنيم. »