mohammadhossein

Members
  • تعداد محتوا

    528
  • عضوشده

  • آخرین بازدید

تمامی ارسال های mohammadhossein

  1. mohammadhossein

    تحلیل و پیگیری تحولات عراق

    ادامنه ی محترم لطفا این جانور رو بن کنید . با عرض معذرت از دوستان . این پست هم لطفا حذف کنید
  2. باور کنید من هم موندم که چطور باید برای شما و بعضی از دوستان توضیح داد که توانایی ساخت بمب اتم با ساختن آن فرق می کند . شما بهتر از من می دونید که فقه شیعه پویاست . شاید زمانی لازم باشه که این  حکم تغییر کنه همونطوری که که بعضی از فتواهایی دیگه تغییر کردند . اونموقع ما چطور می خواهیم به فتوای جدید عمل کنیم. !؟   -------------------------     اصلا گوربابای بمب اتم و ... که داشتنش باعث بازدارندگی واقعی می شه.  سوال من اینه چرا ما باید اورانیوم های 2 درصد و 5 درصد رو هم اکسید کنیم؟   چرا نباید هیچ امتیاز برابری در قبال این امتیاز هایی که می دیم بگیریم ؟   می ترسم در آینده ی نزدیک کسید کردن سانتریفیوژ ها و تاسیسات هسته ای هم شروع بشه      اونچه که من تا به اینجا از این مذاکرات دیدم کاملا منطبق با کاریکاتور زیر هست http://ww1.rajanews.com/Files_Upload/98642.jpg آیا فکر کردید آمریکا که می تواند با یک بمب تمام سیستم دفاعی ما را از کار بیاندازد از سیستم دفاعی ما می ترسد؟ آیا واقعا به خاطر قدرت نظامی، آمریکا جلو نمی آید؟ بر اساس کدام سند فکر می کنید آمریکا می تواند به اطلاعات نظامی ما دست پیدا کند؟
  3.   بعضی ها فکر می کنند که کسی شیعه هست که تو سری خور باشه - کسی شیعه هست که در موقع لزومش هم نتونه از قدرت خشمش استفاده کنه - کسی شیعه هست که عرضه ی جلوگیری از ورود چهار تا افغانی به کشورش رو نداشته باشه و ... اما در مورد جواب شما :   اولا که توی پست من نه صحبتی از سر بریدن بود نه حرفی از شیعه بودن این افاغنه . این که شما چطور به این تفسیر رسیدید و چطور تشخصی دادید که این مهاجران شیعه هستند برای من جای سوال هست . لحن صحبتتون اصلا مناسب نیست و من به احترام دوستان از جواب دادن به آن خودداری می کنم     برادر من من که نگفتم همه این ها بد هستند - چرا حرف توی دهن آدم می گذارید ؟! اگر شما خوبی ها این ها رو دیدید من هم دیدم . توی هیئتشون رفتم  . از غذای هیئتشون خوردم . در دوران تحصیل راهنمایی هم دوست افغانی داشتم اما حدود 75 درصد از مردم افغانستان سنی هستند و مطمئنا این درصد در بین مهاجران به ایران هم تاثیر گذار خواهد بود پس به صرف اینکه یک گروه شیعه هستند نمی شه اون رو به تمام مهاجران تعمیم داد.    منبع  سیل مواد مخدر به کشور همین افغان ها هستند و فراهم کننده ی زمینه ی بدبختی و بیچارگی بسیاری از خانواده های ایرانی . به این ها خدماتی مشابه خود ایرانی ها از قبیل درس خواندن در مدارس و دانشگاه و ... داده می شه اجازه ی کسب و کار بهشون داده می شه از یارانه های روی موادغذایی و ... استفاده می کنند. اما باید شاهد برگذاری راهپیمایی های ضد ایرانی توی شهرهای مختلفشون باشیم که توی اون حتی به عالی ترین مسئولین ایران هم رحم نمی کنند. حرف من این هست که ضرر حضور این ها در کشور بسیار بیشتر از سودشون هست. دیگه کار رو به جایی رسوندن که توی عزای سرور و سالار شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام و در 2 روز پس از عاشورای آن حضرت ، توی شهرری که به قبله ی تهران معروف هست و همه می دونید که بافت مذهبی قوی ای هم داره جشنی با مناسبتی برگذار می کنن که حتی اسم بردنش هم برای من و تمام شیعه ها سخت هست. http://www.afsaran.ir/link/744232 ضمنا باید عرض کنم که منبع من هم این سایت نیست و با یه سرچ ساده توی گوگل اون رو پیدا کردم و برای شما قرار دادم.    حدود 4 سال پیش هم توی محلی که قبلا زندگی می کردیم توی ایام عزای حضرت سیدالشهدا علیه السلام تعدادی از همین ها جشن گرفته بودند . البته نمی دونم موضوعش چی بود اما باعث واکنش شدید ساکنان محل شد.   البته باید بگم که افاغنه در همین شهرری هیئت بزرگی دارند و مسلما کسی که به عزای امام حسین علیه السلام میاد آدم معتقدی هست.   این ها رو گفتم که این فکر که این ها همشون شیعه و محب امام حسین علیه السلام هستند رو از سرتون بیرون کنید . بین این ها آدم های خراب بسیاری هست .     بنده دیگه پستی در این ارتباط نخواهم زد. از تمام دوستان هم عذرخواهی می کنم .
  4. دوستان خواهشا احساساتی نشید.  همونطور که تعدادی از افاغنه ی معتقد و با ایمان هستند و تعدادیشون هم درحال جنگ با تکفیری ها هستند  تعداد زیادی شون هم پتانسیل بالقوه ی بالایی برای انجام جرم های سنگین رو دارند که البته خیلی هاش هم بالفعل می شه.   همین چند وقت پیش توی محل ما یه پسر بچه 8 ساله رو دو تا افغانی می دزدند . تعداد بسیار بالایی از این جرم ها هست که توسط همین ها انجام میشه .تخصصشون هم توی دزدیدن و تجاوز و ... هست. شما دلتون به حال مملکت خودمون بسوزه که باید اینها بیان و دارایی هاش رو ببرن توی افغانستان . توی دبستان پسرانه ی ابتدایی محل ما توی هر کلاس 50 درصد افغانی هستند . چرا باید دانش آموزا 3 تایی توی نیمکت بشینن تا جا برای این آقایون خود خوانده هم باشه؟  همین هفته ی پیش بود که یکی شون اسپری خفه کننده آورده بود توی مدرسه و با زدن اون 3 نفر از دانش آموزا رو راهی اورژانس کرده بود. نمی خوام بگم ما ایرانی ها خیلی پاک و با ایمان و سالم و .... هستیم. اما خودمون به اندازه ی کافی خلاف کار داریم دیگه نیازی به مردمان کشورهای دیگه نداریم.     اما در مورد این عکس اخیر : آیا این افراد قانونی مهاجرت کردند ؟ اگر جواب بله هست که باید با اون مامور نیروی انتظامی برخورد شدیدی صورت بگیره تا دیگه خلاف قانون رفتار نکنه و ضمن اینکه اگر قانونی هست باید مشخص بشه که چرا به این تعداد که مسلما مهندس و دکتر و ... نیستند جواز ورود به کشور داده شده   اما اگر ورودشون غیر قانونی هست به نظر من این مامور خوب کاری کرده و باید بدتر از این ها رو سر مهاجر غیر قانونی آورد. ایران طویله نیست که هر کی خواست سرش رو بندازه پایین و بیاد تو .هر کس می خواد بیاد بره از راه قانونیش اقدام کنه      می دونید این تعداد زیاد افاغنه چه پتانسیلی برای ایجاد مشکلات امنیتی توی کشور داره؟ کسر سود به ضرر حضور اینها توی کشور ما به بی نهایت میل می کنه . این قدر به اینها رو دادند که خودمون هم باورمون شده که با ورود غیر قانونی شون هم نباید برخورد کنیم
  5.   عزیر من حرف سر اینه که هسته ای که اینقدر بابتش هزینه داده شده چه مالی چه جانی چرا باید به این وضعیت بیوفته .  با دشمن باید مثل خودش رفتار گرد . اگر هنگام روبرو شدن با سگ فرار کنی سگ هم میوفته دنبالت اما اگر نترسی یا تو حالت هجومی بگیری میشینه سر جاش مثلا الان که ما میریم با نخست وزیر انگلیس جلسه می گذاریم و صحبت می کنیم و به خیال خودمون در حال بهبود روابط هستیم چی بدست آوردیم ؟ غیر از این بود که در کمتر از چند دقیقه بشدت توسط نخست وزیر انگلیس مورد حمله واقع شدیم.  یا در مورد عربستان که قصد بهبود روابط را داشتیم چه شد ؟   جنگ نفتی به راه افتاد که ضررهایی بسیار هنگفتی را دچار کشور کرده و می کند.   و بسیار موارد دیگر   در مورد درآمدهای سرشار هم همانطور که جناب شهاب ثاقب اشاره کردند باید ارزش دلار در هر زمان سنجیده بشه نه اینکه فقط بگیم قیمت نفت در فلان سال 10 دلار بوده در دوره ی احمدی نژاد شد 100 دلار و این یعنی درآمد 10 برابری دولت احمدی نژاد ! درصورتیکه حقیقت چیز دیگریست   با توجه به جدول زیر مشخص می شود که درآمد دو دولت احمدی نژاد تقریبا برابر با دو دولت خاتمی بوده http://www.rajanews.com/Files_Upload/93997.jpg و اما در ارتباط با صحبت هایی که در ارتباط با بذل و بخشش در روستا ها در زمان دولتهای احمدی نژاد می کنید . آیا روستایی ها ایرانی نیستند ؟! آیا روستایی ها حق زندگی ندارند ؟!  آیا نباید به روستایی ها رسیدگی کرد ؟!    محض اطلاع باید عرض کنم  که در دولتهای احمدی نژاد 5 هزار روستا دارای برق شدند و در این دولت ها هزینه های بسیار سنگینی در صنعت آب و برق کشور شد . البته شاید هم حرف شما درست باشه اون روستایی برق می خواد چیکار !!   منافع ملت با رسیدگی به روستایی ها به خطر نمیوفته عزیز       حرف سر این هست که حالا که ما در حال امتیاز دادن هستیم باید از طرف مقابل هم امیتازی دریافت کنیم . نه اینکه ما این طرف ذخایر 20 درصدمون رو نابود کنیم و از اون طرف  فقط ماهی 700 میلیون دلار از پول خودمون رو دریافت کنیم. حرف اینه برادر من  اگر اون زمان کسی برای لغو نشدن تحریم ها ایرادی نمی گرفت به این خاطر بود که هیچ امتیازی به طرف مقابل داده نمی شد و هسته ای روز به روز در حال پیشرفت بود نه مثل الان که چندین سال به عقب برگشتیم اما باز هم تحریم ها پا برجاست. مثلا تحریم هواپیما لغو شده ؟ میان میگن فقط قطعات یدکی هواپیماهایی رو بهتون می دیم که در زمان رژیم نحس پهلوی خریده بودید.   اگر الان اعتراضی هست به این دلیله که چیزی از بازی برد برد ندیدیم . بیشتر شبیه اون کاریکاتوری بود که در این ارتباط طراحی شده بود.   در دولت احمدی نژاد طبق گفته ی رئیس مجلس 700 میلیارد دلار صرف کارهای عمرانی شد http://khabaronline.ir/detail/341082/Economy/786 حالا باز هم بگید اون درآمد سرشار نفتی کجا رفت       من میگم صد در صد باختیم . اون زمانی باختیم که ضعف خودمون رو نشون دادیم و سعی کردیم با همان روش سال 82 با اروپایی ها و آمریکا مذاکره کنیم . نتیجه ی اولی که برای همه مشخص شد . نتیجه ی مذاکرات جدید هم مشخص خواهد شد به قولی دیر و زود داره اما سوخت و سوز نداره . اگر قرار بود مذاکره ای باشه باید از موضع قدرت می بود جایی که نرمش قهرمانانه معنا پیدا می کرد.   شما یه چیزی در ارتباط با خزانه و پول نفت و ... در دولت احمدی نژاد شنیدید و دیگه ول کن قضیه نیستید     البته اون زمانیکه ما به این مذاکرات ورود پیدا کردیم و اون توافق نامه رو با طرف غربی امضا کردیم متاسفانه راه خروج خود از مذاکرات رو هم بستیم ( منظور نفع در برابر ضرر هست) . با این شرایط اگر ما به مذاکرات ادامه دهیم آمریکایی ها زیر بار ایران هسته ای نخواهند رفت و باید کماکان جرعه جرعه پول خودمون رو ماه به ماه اون هم به مقدار چند صد میلیون دلار دریافت کنیم و از اون طرف هسته ای مون رو هم در حالت فریز شده ای قرار بدیم که مطمئنا با گذشت زمان به اینصورت در طی زمان ضعیف تر از این هم خواهد شد.   اگر قصد خروج از مذاکرات رو داشته باشیم در اکثر جهان به عنوان کشوری یاغی شناخته خواهیم شد. کشوری که تن به مذاکرات نمی ده . کشوری که مذاکرات رو ترک می کنه . کشوری که به دنبال نابودی کشورهای دیگه هست لغب می گیریم. چیزی که با توجه به شرایطی که داریم و قدرت رسانه ای غرب اصلا بعید نیست   در بعد اقتصادی که متاسفانه ما در 35 سال اخیر وضعیت بسیار نا مناسبی داشتیم و کماکان هم داریم. اقتصادی که در طی این 35 سال نتوانست با پول نفت بخش های دیگرش رو توسعه و تکمیل کنه و کشور رو به سمت صنعتی شدن به پیش بره . نمونش خودروسازیمون یا .. بهتر بگم به نظر من ما چیزی به اسم اقتصاد نداریم و البته دشمن هم این مسئله رو خوب فهمیده و می دونه که تنها راه مقابلش با ما همین اقتصاد هست که انصافا هم خوب اومدن جلو و در حال رسیدن به اهدافشون به صورت پله به پله هستند     با این بخش از صحبت های شما موافتم . فساد شدیدی در ساختارهای اقتصادی ما وجود داره که روز به روز هم در حال پیشروی و گسترده تر شدن هست و بقول شما تحریم ها هم نمی تونه جلوی اون رو بگیره. دیگه ببینید کار به کجا رسیده که رهبر عزیر انقلاب حضرت آیت الله خامنه ای  باید در این ارتباط پیام عمومی بده و از عدم برخورد با فساد ها بصورت جدی انتقاد کنه چون این فساد ها یک شبه به وجود نیامده اند یک شبه هم از بین نخواهند رفت  و نیازمند عزم جدی قوای سه گانه برای ریشه کن شدن هستند     ---------------------------------------------   همه دوست دارند کشورشون پیشرفته باشه . ارزش پول ملی شون بالا باشه و .. . اما هر چیزی راهی داره . دشمن هیچ وقت اجازه ی قدرتمند شدن مارو نمی ده . ما باید با اتکا به توان داخلی خودمون دنبال پیشرفت و قدرت باشیم. در انتها هم ان شاالله این مذاکرات بصورتیکه که به نفع جمهوری اسلامی ایران هست ادامه پیدا کنه و یا به پایان برسه و برای تیم مذاکره کننده آرزوی موفقیت می کنم .
  6. mohammadhossein

    تحلیل و پیگیری تحولات عراق

        نمی خوام وسط دعوا نرخ تعیین کنم اما اینکه چطور این خبرگذاری کوچک ترین نفر از بین حدود 20 میلیون زائر رو شناسایی کرده برام جالبه
  7.   اگر این ها می خواستند کاری کنند به تحریم ها علیه ایران رای مثبت نمی دادند. سگ زرد برادر شغاله .
  8. عجب   اون چیزی که خیلی هامون ازش می ترسیدیم رخ داد . واقعا از این فکر غربی ها خوشم اومده آروم آروم دارند کار خودشون رو می کنند و خیلی ها هم در اینجا کماکان امید به نتیجه رسیدن مذاکرات رو دارند. ان شاالله خود خدا کمک کنه چون با این وضعیتی که من می بینم ما توی دامی بدتر از پلمپ شدن تاسیساتمون در دولت افتخار آفرین اصلاحات !!! افتادیم .   داشتن توانایی برای ساخت بمب اتم با ساخت بمب اتم یکی نیست . مطمئنا داشتن چنین پتانسیلی می تونه برای کشور ما با این وضعیتی که در جهان داریم یک نعمت بزرگ باشه. وقتی که شما این توانایی رو داشته باشی هیچکس بخودش جرات نمی ده که شما رو تهدید به حمله ی هسته ای کنه . اونوقت هست که واقعا وارد معادلات می شید . پس داشتن توانایی ساخت بمب اتم هیچ تقابلی با فرمایشات حضرت آیت الله خامنه ای مبنی بر عدم ساخت بمب اتمی نداره.     اونچه که مشخص هست غرب به هیچ وجه زیر بار قبول غنی سازی صنعتی ما نخواهد رفت . البته روسیه و چین هم از این قاعده جدا نیستند. ایران غیر هسته ای بهترین گزینه برای تمام کشورهای 1+5 و کشورهای منطقه هست.   ما باید تکلیفمون رو با خودمون مشخص کنیم . آیا می خوایم هسته ای باشیم یا نه ؟  اگر جواب بله هست باید آماده ی پذیرفتن سختی های موجود در این راه باشیم. باید تولید داخل رو رونق بدیم . باید از وابستگی ها به خارج کم کنیم. اما اگر جواب نه هست کلا تعطیلش کنیم بره پی کارش .     دوستانی که دم از 3000 میلیارد و ... می زنند لطفا در مورد قرارداد کرسنت ، جریمه ی گازی ایران در دادگاه به علت شکایت ترکیه و رانت 650 میلیون یورویی و ... هم صحبت کنند . با تشکر     ما زمانی باختیم که نقطه ی ضعف نشون دادیم و قبول کردیم که با تحریم ها تورم ترمز می بره و تولید داخلی و بورس و ... هم نابود می شن .
  9.     چون برای رسوندش به خلوص بالاتر و ساخت بمب راه کوتاه تری داشتیم و همین می شد یک اهرم در دست ما فراموش نکنید که ما برای غنی سازی 20 درصدی تحریم های متعددی شدیم با این حال با مقداری پول همه ی ذخایر 20 درصدی رو دود کردیم. حالا اگر دوباره بخواهیم به سمت غنی سازی 20 درصدی بریم باید تحریم های به مراتب شدیدتری رو شاهد باشیم   البته ان شاالله که نیازی به مسائل نداشته باشیم و مسائل موجود حل بشه
  10.     ان شاالله که بتونیم به یک توافق خوب با طرف غربی دست پیدا کنیم.   در مورد اهرم . به نظر من یکی از قدرتمندترین اهرم های ما ذخایر اورانیوم 20 درصدی ما بود که به سادگی از دستش دادیم.     باز هم می گم ان شاالله که به نتیجه ی خوبی برسیم اما اگر این مذاکرات شکست بخوره و طرف غربی سعی کنه با تمدید کردن پیاپی مذاکرات هم تحریم ها رو حفظ کنه و هم فعالیت های هسته ای ایران رو کنترل کنه یا حتی برای تمدید مذاکرات هم از ایران امتیازی طلب کنه تنها یک راه می مونه رفتن به انتهای مسیر - چون در غیر اینصورت دهنمون سوخته در صورتیکه آشی نخوردیم
  11. mohammadhossein

    سه شهید برای جسد یک ناموس

    فردای روزی که دشمن بعثی خرمشهر رو گرفت، جسد بی جان و عریان دختر خرمشهری رو به تیرک بلندی بستند و اونطرف کارون مقابل چشم های رزمنده های ایرانی گذاشتند. به گزارش گروه سایر رسانه های دفاع پرس، افسران جنگ نرم در صفحه خود در شبکه اجتماعی کلوب نوشت: فردای روزی که دشمن بعثی خرمشهر رو گرفت، جسد بی جان و عریان دختر خرمشهری رو به تیرک بلندی بستند و اونطرف کارون مقابل چشم های رزمنده های ایرانی گذاشتند. رگ غیرت رزمنده های دلیر ایرانی به جوش میاد و تک آورهای نیروی زمینی ارتش سه تا شهید می دهند تا بلاخره جسد اون دختر رو پایین میارند و بخاک می سپارند. بله درست خوندین، سه شهید برای جسد یک دختر مسلمان ایرانی. و حالا بعد از گذر ایام آن عده ای که از صدقه سری همین شهدا بر صندلی های نرم همین جمهوری اسلامی تکیه زده اند بر طبل بی غیرتی می کوبند. این حرف یعنی اینکه اگر خدایی نکرده دشمن یکبار دیگه جسد بی جان و عریان یک دختر ایرانی را به تیرک ببنده ما باید با خودمون بگیم: اصلا مشکلات جامعه ما این ها نیست. درسته که امروز به لطف امنیتی که شهدا برای ما به ارمغان آورده اند بیگانگان اجازه دست درازی به ناموس ما را ندارند اما از صدقه سری بعضی از مسئولین هر روز دشمنان بیگانه با پوشاندن لباس هایی زننده ناموس مارا برای چشم های کل دنیا عریان می کنند...     منبع
  12. mohammadhossein

    اخبار عمومی منطقه و جهان

      با همین آشغال ها  !!! می تونه کل اروپا رو با خاک یکسان کنه . مهم این هست که پوتین در بین روس ها فرد محبوبی هست حالا محبوبیت خارجی نداشته باشه .   در ضمن این آمریکا نیست که قیمت نفت رو پایین آورده چون توانایی این کار رو نداره بلکه اصلی ترین دلیل افزایش تولید عربستان هست و همونطور که دوستان اشاره کردن به نظر می رسه هدف اصلی اون بی ارزش کردن نفت ماسه ای هست  هرچند که به ضرر روسیه و ایران و همچنین خود عربستان هم هست
  13.   توی مسجد گفته شد که ایشون توی عراق به شهادت رسیدند و فقط سر و یک دست از پیکرشون برگشته
  14.   برادر من دل و رودشون ریخته بیرون و کلا له شدن . شما به این می گی ناجور نیست !؟   هرچند که حقشون هست و ان شاالله بدتر از این سرشون بیاد
  15. در یکی از روزهای سال ۱۳۶۲ ، زمانی آیت الله خامنه ای ، رییس جمهور وقت ، برای شرکت در مراسمی از ساختمان ریاست جمهوری ، واقع در خیابان پاستور خارج می شد ، در مسیر حرکتش تا خودرو ، متوجه سر و صدایی شد که از همان نزدیکی شنیده می شد. صدا از طرف محافظ ها بود که چند تای شان دور کسی حلقه زده بودند و چیز هایی می گفتند. صدای جیغ مانندی هم دائم فریاد می زد : «آقای رییس جمهور! آقای خامنه ای! من باید شما را ببینم» . رییس جمهور از پاسداری که نزدیکش بود پرسید: «چی شده ؟ کیه این بنده خدا؟» پاسدار گفت: «نمی دانم حاج آقا! موندم چطور تا این جا تونسته بیاد جلو.ٰ» پاسدار که ظاهرا مسئول تیم محافظان بود ، وقتی دید رییس جمهور خودش به سمت سر و صدا به راه افتاد ، سریع جلوی ایشان رفت و گفت: « حاج آقا شما وایسید ، من می رم ببینم چه خبره» بعد هم با اشاره به دو همراهش ، آن ها را نزدیک رییس جمهور مستقر کرد و خودش رفت طرف شلوغی. کمتر از یک دقیقه طول کشید تا برگشت و گفت: «حاج آقا ! یه بچه اس. می گه از اردبیل کوبیده اومده این جا و با شما کار واجب داره . بچه ها می گن با عز و التماس خودشو رسونده تا این جا. گفته فقط می خوام قیافه آقای خامنه ای رو ببینم ، حالا می گه می خوام باهاش حرف هم بزنم». رییس جمهور گفت: « بذار بیاد حرفش رو بزنه. وقت هست». لحظاتی پسرکی ۱۲-۱۳ ساله از میان حلقه محافظان بیرون آمد و همراه با سرتیم محافظان ، خودش را به رییس جمهور رساند. صورت سرخ و سرما زده اش ، خیس اشک بود . هنوز در میانه راه بود که رییس جمهور دست چپش را دراز کرد و با صدای بلند گفت: «سلام بابا جان! خوش آمدی» پسر با صدایی که از بغض و هیجان می لرزید ، به لهجه ی غلیظ آذری گفت: « سلام آقا جان! حالتان خوب است؟» رییس جمهور دست سرد و خشکه زده ی پسرک را در دست گرفت و گفت :« سلام پسرم! حالت چطوره؟» پسر به جای جواب تنها سر تکان داد. رییس جمهور از مکث طولانی پسرک فهمید زبانش قفل شده. سرتیم محافظان گفت :« اینم آقای خامنه ای! بگو دیگر حرفت را » ناگهان رییس جمهور با زبان آذری سلیسی گفت: « شما اسمت چیه پسرم؟» پسر که با شنیدن گویش مادری اش انگار جان گرفته بود ، با هیجان و به ترکی گفت:« آقاجان! من مرحمت هستم. از اردبیل تنها اومدم تهران که شما را ببینم.» آقای خامنه ای دست مرحمت را رها کرد و دست رو ی شانه او گذاشت و گفت:‌« افتخار دادی پسرم. صفا آوردی . چرا این قدر زحمت کشیدی؟ بچه ی کجای اردبیل هستی؟» مرحمت که حالا کمی لبانش رنگ تبسم گرفته بود گفت: « انگوت کندی آقا جان! » رییس جمهور پرسید: « از چای گرمی؟» مرحمت انگار هم ولایتی پیدا کرده باشد تندی گفت: « بله آقاجان! من پسر حضرتقلی هستم» .آقای خامنه ای گفت: « خدا پدر و مادرت رو برات حفظ کنه.» مرحمت گفت: « آقا جان! من از ادربیل آمدم تا این جا که یک خواهشی از شما بکنم.» رییس جمهور عبایش را که از شانه راستش سر خوره بود درست کرد و گفت: « بگو پسرم. چه خواهشی؟» -آقا! خواهش می‌کنم به آقایان روحانی و مداحان دستور بدهید که دیگر روضه حضرت قاسم(ع) نخوانند! -چرا پسرم؟ مرحمت به یک باره بغضش ترکید و سرش را پایی انداخت و با کلماتی بریده بریده گفت: « آقا جان ! حضرت قاسم(ع) ۱۳ ساله بود که امام حسین(ع) به او اجازه داد برود در میدان و بجنگد، من هم ۱۳ سالم است ولی فرمانده سپاه اردبیل اجازه نمی‌دهد به جبهه بروم . هر چه التماسش میکنم،می‌گوید ۱۳ ساله‌ها را نمی‌فرستیم. اگر رفتن ۱۳ ساله ها به جنگ بد است، پس این همه روضه حضرت قاسم(ع) را چرا می خوانند؟» حالا دیگر شانه های مرحمت آشکارا می لرزید. رییس جمهور دلش لرزید. دستش را دوباره روی شانه مرحمت گذاشت و گفت:« پسرم! شما مگر درس و مدرسه نداری؟ درس خواندن هم خودش یک جور جهاد است» مرحمت هیچی نگفت. فقط گریه کرد و حالا هق هق ضعیفی هم از گلویش به گوش می رسید. رییس جمهور مرحمت را جلو کشید و در آغوش گرفت و رو به سرتیم محافظانش کرد و گفت :« آقای...! یک زحمتی بکش با آقای ... تماس بگیر بگو فلانی گفت این آقا مرحمت رفیق ما است. هر کاری دارد راه بیاندازید. هر کجا هم خودش خواست ببریدش.بعد هم یک ترتیبی هم بدهید برایش ماشین بگیرند تا برگردد اردبیل. نتیجه را هم به من بگویید» آقای خامنه ای خم شد ، صورت خیس از اشک مرحمت را بوسید و گفت : « ما را دعا کن پسرم. درس و مدرسه را هم فراموش نکن. سلام مرا به پدر و مادر و دوستانت در جبهه برسان» و... کمتر از سه روز بعد ، فرمانده سپاه اردبیل ، مرحمت را خوشحال و خندان دید که با حکمی پیشش آمد. حکم لازم الاجرا بود. می توانست باز هم مرحمت را سر بدواند ولی مطمئن بود که می رود و این بار از خود امام خمینی حکم می آورد. گفت اسمش را نوشتند و مرحمت بالا زاده رفت در لیست بسیجیان لشکر ۳۱ عاشورا.   http://www.leader-khamenei.com/images/shohada/nf00340748-1.jpg   مرحمت به تاریخ هفدهم خرداد ۱۳۴۹ در یک کیلومتری تازه کند «انگوت» در روستای «چای گرمی»، متولد شد. امام که به ایران برگشت ، مرحمت کلاس دوم دبستان بود. ۱۳ ساله که شد ، دیگر طاقت نیاورد و رفت ثبت نام کرد برای اعزام به جبهه. با هزار اصرار و پادرمیانی کردن این آشنا و آن هم ولایتی ، توانست تا خود اردبیل برود ، اما آن جا فرمانده سپاه جلوی اعزامش را گرفت. مرحمت هر چه گریه و زاری کرد فایده ای نداشت. به فرمانده سپاه از طرف آشناهای مرحمت هم سفارش شده بود که یک جوری برش گردانید سر درس و مشقش. فرمانده سپاه آخرش گفت : «ببین بچه جان! برای من مسئولیت دارد. من اجازه ندارم ۱۳ ساله ها را بفرستم جبهه. دست من نیست.» مرحمت گفت : «پس دست کی است؟» فرمانده گفت: «اگر از بالا اجازه بدهند من حرفی ندارم» همه این ها ترفندی بود که مرحمت دنبال ماجرا را نگیرد. یک بچه ۱۳ ساله روستایی که فارسی هم درست نمی توانست صحبت کند ، دستش به کجا می رسید؟ مجبور بود بی خیال شود. اما فقط سه روز بعد مرحمت با دستوری از بالا برگشت . مرحمت بالازاده تنها یک سال بعد ، در عملیات بدر ، به تاریخ ۲۱ اسفند ۱۳۶۳ با فاصله بسیار کمی از شهادت مرادش ، مهدی باکری ، بال در بال ملائک گشود و میهمان سفره ی حضرت قاسم (علیه السلام) گردید. از مرحمت بالازاده ، وصیت نامه ای بر جای مانده است که متن کامل آن را در زیر می خوانید. وصیت نامه ای که نشان می دهد روحش نمی توانست در کالبد ۱۳ ساله اش آرام بگیرد: وصیت نامه مرحمت بالازاده جمعی لشکر عاشورا ،گردان علی اکبر به نام خداوند بخشنده مهربان از اینجا وصیت نامه ام را شروع می‌کنم. با سلام بیکران به پیشگاه منجی عالم بشریت حضرت مهدی(عج) و با سلام بیکران به رهبر مستضعفان، ابراهیم زمان، خمینی بت شکن و با سلام بی کران به مردم ایثارگر و شهید پرور ایران، که همچون امام حسین(ع) و لیلا، پسرشان را به دین اسلام قربانی می‌دهند. آری ای ملت غیور شهید پرور ایران! درود بر شما! درود برشما که همیشه در مقابل کفر ایستاده اید و می‌ایستید تا آخرین قطره خونتان. درود برشما ای ملت ایران! ای مشعل داران امام حسین ! تا آخرین قطره خونتان از این انقلاب و از رهبر این انقلاب خوب محافظت کنید تا که این انقلاب اسلامی را به نحو احسن به منجی عالم بشریت تحویل بدهید. و ای پدر و مادر عزیزم ! اگر این پسرتان در راه اسلام به شهادت برسد، افتخار کنید که شما هم از خانواده شهدا برشمرده می‌شوید. ای پدر و مادر عزیزم! از شما تقاضایی دارم . اگر من شهید بشوم گریه نکنید. اگر گریه بکنید به شهدای کربلا و شهدای کربلای ایران گریه بکنید تا چشم منافقان کور بشود و بفهمند که ما برای چه می‌جنگیم. حالا معلوم است که راه تنها یک راه است که آن راه هم راه اسلام و قرآن است. و آخر وصیت می‌کنم راه شهیدان را ادامه بدهید و اسلحه شان را نگذارید در زمین بماند. و مادرم و پدرم چنانچه من می‌دانم لیاقت شهادت را ندارم ولی اگر خداوند بخواهد که شهید بشوم مرا حلال کنید و من هم شهادت را جز سعادت نمی دانم. یعنی هر کس که شهید می‌شود خوش به حالش که با شهدا همنشین می‌شود. و از تمام همسایه‌ها و از هم روستایی هایمان می‌خواهم که اگر از من سخن بدی شنیده اید و کارهای بدی دیده اید حلال بکنید. و برادرانم اسحله ام را نگذارند در جا بماند و خواهرانم با حجاب با دشمنان جنگ کنند. خدایا تو را قسم می‌دهم که اگر گناهانم را نبخشی از این دنیا به آن دنیا نبر. خدایا خدایا تو را قسم می‌دهم به من توفیق سربازی امام زمان(عج) و نائب برحق او خمینی بت شکن را قرار دهی. تا در راه آنها اگر هزاران جان داشته باشم قربانی بدهم. کربلا کربلا یا فتح یا شهادت جنگ جنگ تا پیروزی     منبع
  16.     با فرض صحت خبر - ان شاالله که این اشتباهات ادامه داشته باشه    البته بهتر می شد که نیروهای ما اشتباهی با لباس های محلی کارشون رو انجام می دادند
  17. جزئیات درگیری مرزبانی ناجا با اشرار   فرمانده مرزبانی سیستان و بلوچستان گفت: طی دو درگیری در روز و شب گذشته در نقاط صفر مرزی سیستان و بلوچستان، دو نفر از اشرار به هلاکت رسیده و دو نفر از مرزبانان نیز شهید شدند. به گزارش فارس، رهام‌بخش حبیبی امروز اظهار کرد: روز گذشته در مورتان، نقطه صفر مرزی میل ۲۰۶ مرزبانان سیستان و بلوچستان با اشرار درگیر شدند که توانستند دو نفر از آنها به هلاکت رسانده و چند نفر را نیز زخمی و مهمات آنها را کشف و ضبط کنند. فرمانده مرزبانی سیستان و بلوچستان افزود: شب گذشته نیز در یکی دیگر از نقاط صفر مرزی مرزبانان با اشرار درگیر شدند و تعدادی از آنها را زخمی و مجروح کردند که آنها با توجه به نقطه صفرمرزی به سمت کشور پاکستان متواری شدند. این مسئول ادامه داد: در این درگیری دو نفر از مرزبانان به درجه رفیع شهادت نائل آمد، تعدادی نیز مجروح شدند که هم‌اکنون به طور کامل مورد درمان قرار گرفته‌ و در سلامت کامل هستند. وی افزود: دو قبضه سلاح جنگی، یک خودرو و تجهیزات و مهمات نیز از اشرار کشف و ضبط شده است. حبیبی ادامه داد: با توجه به متواری شدن اشرار پس از درگیری‌ها به کشور پاکستان، نامه‌ای به مقامات کشور پاکستان ارسال کرده‌ایم که در جریان این موضوع باشند. فرمانده مرزبانی سیستان و بلوچستان در پایان عنوان داشت: متأسفانه به دلیل عدم کنترل مرز توسط پاکستان، این کشور به جولانگاه اشرار تبدیل شده و آنها پس از هر اقدام خرابکاری به آن سو پناه می‌برند.     منبع   ----------------------------   جالبه که اینا هی میزنن و در می رن و ما هم هی می گیم که اگر پاکستان اقدامی نکنه وارد عمل می شیم و این داستان ادامه دارد ....
  18. درگیری خونین در مرز پاکستان و شهادت ماموران نیروی انتظامی     یک منبع آگاه درگفت و گو با خبرنگار زاهدانه اظهار داشت : شامگاه پنجشنبه (24مهرماه ) در درگیری ماموران نیروی انتظامی با اشرار مسلح در منطقه لار ،  2 مامور به شهادت رسیدند و 3 نفر مجروح شدند. وی گفت : شهدا و مجروحین به بیمارستان خاتم الانبیاء زاهدان منتقل شدند. گفتنی است منطقه لار استان سیستان و بلوچستان در نزدیکی شهرستان زاهدان و نقطه درگیری به مرز پاکستان نزدیک بوده است. اخبار تکمیلی به زودی منتشر می شود .     منبع
  19.   با توجه به اینکه بر اساس روایات نفس زکیه از نسل امام حسین علیه السلام هستند ایشون نفس زکیه نخواهند بود ضمن اینکه نفس زکیه بین رکن و مقام به شکل وحشیانه ای توسط اهل مکه به شهادت می رسد و سر از بدنش جدا می شود..       ان شاالله که خدا این عالم بزرگوار رو از شر وهابی های وحشی در امان نگه داره
  20. هیچ کس به درستی نمی داند که در این روز درناک ، چه بر سر سرداران قرارگاه نصرت آمد. شاهدان می گفتند که هلی کوپترهای عراقی در فاصله کمی از قرارگاه خاتم۴ به زمین نشسته اند به گزارش هراز ، مشرق ، علی هاشمی به سال ۱۳۴۰ در اهواز دیده به جهان گشود . علی دوران کودکی اش را در کوچه پس کوچه های منطقه «عامری» سپری کرد و در نوجوانی خانواده اش به منطقه «حصیرآباد» اهواز نقل مکان نمودند. ۱۷ ساله بود که آتش انقلاب به دامان رژیم پهلوی افتاد و علی نیز یکی از جرقه های برخاسته از این لهیبِ طاغوت برانداز بود. پس از پیروزی نهضت روح الله بر طاغوت داخلی ، علی هاشمی جوانان انقلابی حمیدیه را به یاری جوانان انقلابی «حصیر آباد» و «آخر آسفالت» اهواز سامان داد و سپاه حمیدیه توانست پیش از شروع جنگ در برقراری امنیت و مبارزه با اشرار و ضد انقلاب و قاچاقچیان اسلحه و مهمات نقش موثری ایفا نماید. با شهادت «نظر آقایی»فرمانده ی سپاه حمیدیه ، علی که در آن زمان مسئولیت تبلیغات را بر عهده داشت ، به فرماندهی منصوب شد. همزمان با تلاش در معرکه ی پاسداری از انقلاب اسلامی ، علی در رشته ی پزشکی دانشگاه  مشهد پذیرفته شد اما با حمله ی سراسری ارتش بعث به خاک ایران ،  ترجیح داد دانشگاه جنگ را برگزیند. با شروع جنگ تحمیلی علی هاشمی در محور «کرخه کور» و «طراح» به مقابله با پیشروی سپاه دشمن پرداخت. با شکل گیری یگان های رزم سپاه او مامور تشکیل تیپ ۳۷ نور شد و با این یگان ، در عملیات «الی بیت المقدس» در آزادی خرمشهر سهیم گردید. درآستانه عملیات والفجر مقدماتی تیپ ۳۷ نور منحل شده و علی هاشمی فرمانده سپاه سوسنگرد رسید و بعدها، از دل همین سپاه منطقه ای بود که ، «قرارگاه نصرت» پدید آمد. و در سومین سال جنگ ، محسن رضایی علی هاشمی را به فرماندهی «قرارگاه سری نصرت» انتخاب کرد. «عملیات خیبر» ثمره ی یک سال تلاش شبانه روزی نیروهای قرارگاه نصرت ، تحت فرماندهی علی هاشمی بود. اولین عملیات آبی- خاکی جنگ و اولین عملیاتی که ده ها یگان رزمی سپاه ، در سطحی بسیار وسیع توانستند باتلاق ها و نیزارهای منطقه ی هور را پشت سر بگذارند که این در نوع خود حرکتی بی نظیر و تاریخی بود. یک سال بعد را نیز ، قرارگاه نصرت در تدارک «عملیات بدر» بود . عملیاتی که بسیاری از ستارگان این قرارگاه را به حجله ی شهادت فرستاد. حاج علی هاشمی به سال ۱۳۶۳ تاهل اختیار نمود که حاصل آن یک دختر  و یک پسر بود . علی هاشمی در تیر ماه سال ۶۶ به فرماندهی «سپاه ششم امام صادق » منصوب شد که چند تیپ و لشکر، بسیج و سپاه خوزستان، لرستان و پدافند منطقه هور از «کوشک» تا «چزابه» را در اختیار داشت. روز چهارم تیر ماه سال ۱۳۶۷ ، متجاوزان بعثی ، حمله ای گسترده و همه جانبه را برای بازپس گیری منطقه هور آغاز کردند. حاج علی در آن زمان ، در قرارگاه خاتم۴ ، در ضلع شمال شرقی جزیره مجنون شمالی مستقر شده بود. هیچ کس به درستی نمی داند که در این روز دردناک ، چه بر سر سرداران «قرارگاه نصرت» آمد. شاهدان می گفتند که  هلی کوپترهای عراقی در فاصله کمی از قرارگاه خاتم۴ به زمین نشسته اند و حاج علی و همراهانش سراسیمه از قرارگاه خارج شده و در نیزارها پناه گرفتند و دیگر هیچ. پس از آن ، جستجوی دامنه داری برای یافتن حاج علی هاشمی آغاز شد اما به نتیجه ای نرسید. از طرف دیگر ، بیم آن می رفت که افشای ناپدید شدن یک سردار عالی رتبه ی سپاه ، جان او را که احتمالا به اسارت درآمده بود به خطر بیاندازد ، به همین سبب تا سال ها پس از پایان جنگ ، نام حاج علی هاشمی کمتر برده می شد و از سرنوشت احتمالی او با حزم و احتیاط فراوانی سخن به میان می آمد. نه مراسمی برایش گرفته شد ، نه یادواره ای برایش برگزار شد و نه یادمانی به نامش برپا گردید. اما پس از سقوط صدام  هم خبری از سرنوشت فرمانده ی سپاه ششم به دست نیامد. سرانجام در روز ۱۹/۲/۸۹ ، اخبار سراسری سیما خبر کشف پیکر حاج علی هاشمی را اعلام کرد و مادر صبور او  پس از ۲۲ سال انتظار، بقایای پیکر فرزند خود را در آغوش کشید. گروه جهاد و مقاومت مشرق مفتخر است که در سالگشت شهادت حاج علی هاشمی ، تصاویری از این «علمدارِ هور» را به علاقمندان سیره شهیدانِ جاویدانِ اسلامِ نابِ محمدی تقدیم نماید. شفاعتش در روز حشر نصیبمان باد روحمان با یادش شاد     منبع     ------------------------------------------   برای دیدن تصاویر این شهید بزرگوار به منبع مراجعه کنید
  21. ه گزارش خبرنگار حماسه و مقاومت فارس باشگاه «توانا»، عجب مردهایی بودند که فریب‌خوردگان ضدانقلاب را نجات می‌دادند، شهرها را آزاد می‌کردند، حتی به فکر زن و بچه بی‌گناه کسانی که به بیراهه رفتند، بودند. به بهانه سالروز آزادسازی پاسگاه مرزی ژالانه در نوار مرزی مریوان ـ پنجوین توسط رزمندگان جبهه مریوان به فرماندهی حاج احمد متوسلیان در 19 فروردین 1360 روایتی خواندنی سردار شهید سیدمحمدرضا دستواره درباره گوشه‌ای از مهربانی حاج‌احمد را می‌خوانیم.                                                             *** احمد تازه حقوقش را گرفته بود، از در سپاه بیرون آمد که دید یک زن بچه بغل، کنار پیاده‌رو نشسته و گریه می‌کند، احمد رفت جلو. ـ خواهر من! شما چرا ناراحتی؟ چی شده؟ چه کسی شما را ناراحت کرده؟ ـ شوهرم، من و این بچه صغیر را توی این شهر گذاشته و رفته تفنگ‌چی کومله شده، به خدا خیلی وقت است یک شکم سیر غذا از گلوی من و این بچه پایین نرفته. احمد تا این حرف را شنید، بغضش گرفت و بلافاصله دست توی جیب اورکتش کرد و تمام مبلغی را که چند دقیقه پیش بابت حقوقش گرفته بود، دو دستی طرف آن زن گرفت. ـ خواهر به خدا من شرمنده‌ام، نمی‌دانستم شما چنین مشکلی دارید، این پول ناقابل را بگیرید، هدیه مختصری است، فعلاً امور خودتان را با آن بگذرانید، نشانی‌تان را هم بدهید به برادر دستواره، او مسئول تأمین ارزاق شهر است، بعد از این موارد خوراکی شما را خودش می‌آورد دم در خانه‌تان به شما تحویل می‌دهد. آن زن خشکش زده بود؛ احمد با التماس پول را به او داد، نشانى‏اش را هم نوشت و داد به من… به خدا قسم کم نبودند خانواده‏هایى در مریوان که احمد خرج آنها را مى‏داد؛ مى‏دید حقوق خودش کفاف این کار را نمى‏دهد، مى‏رفت از پدرش دستى مى‏گرفت و مى‏آورد خرج محرومین مریوان مى‏کرد. همین طورها بود که همین خانواده‏هایى که او خرج‏شان را مى‏داد، شوهرهاى‏شان را سَرِ غیرت مى‏آوردند که شما خجالت نمى‏کشید؟ اسم خودتان را مى‏گذارید کُرد؟ دارید با مردى مى‏جنگید که خرج خورد و خوراک زن و بچه‏هاى شما را مى‏دهد. به همین خاطر مى‏دیدیم که راه به راه، ضدانقلاب فریب‏خورده، گروه گروه مى‏آمدند و خودشان را به سپاه تسلیم مى‏کردند.   منبع     ==========   یکی از رزمنده های جنگ خاطره ای با مضمونی مشابه تعریف می کرد. می گفت که  حاج احمد بصورت مخفیانه به خانه ی یکی از فرمانده های کومله در شهر مریوان  مراجعه می کنه و تمام حقوقش رو به زن اون فرد می ده و می گه که می دونم مدت زیادی هست که همسر شما پولی رو به شما نرسونده و وضعیت شما الان خوب نیست. خلاصه بعدها این اتفاق توسط به گوش اون فرد می رسه و تحقیقاتی رو برای اینکه بفهمه دلیل این اقدام شهید متوسلیان چی بوده شروع می کنه که البته به نتیجه ای نمی رسه چون کسی از این اتفاق خبر نداشته. این فرد هم وقتی می بینه که عمل حاج احمد متوسلیان برای ریا کاری یا ... انجام نشده خودش رو به همراه 30 نفر از نیروهاش به سپاه مریوان تسلیم می کنه. حالا اینکه این روایت با روایت فوق یکیه یا مورد دیگه ای هست رو من نمی دونم
  22. mohammadhossein

    رجعت از خاک به خاک

    روزگار می‌گذرد و آسمان و زمین کهنه می‌شوند و آفتاب رو به خاموشی می‌رود، ولی آنانی که سال‌هاست پیکرهای پاکشان در زیر خروار‌ها خاک پوسیده، روحشان با ماست؛ هرچند این پیکرهای زخم آجین با ذرات خاک یکسان شد، یاد و خاطره و راهشان همواره در تاریخ آسمان این دیار حماسه پرور می‌درخشد. آن‌ها مردانی از جنس ایمان و صلابت بودند که در لبیک گویی به امام خویش از هم پیشی می‌گرفتند. آن‌ها سرمست جام و عاشورا بودند که مشتاقانه به سوی کربلا راهی شدند. دل‌هایشان تشنه شهادت بود که به طهورای وصال پایان می‌گرفت. آن‌ها زخم‌ها را به جان و تن خریدند و رضایت حضرت دوست را برگزیدند. آن‌ها برادرانی بودند که در روز غربت اسلام به یاری قرآن شتافتند و با حنجره‌ای عاشورایی به سید و سالار شهیدان لبیک گفتند و رفتند تا بمانیم. چه بسیار خون‌ها ریخته شد، چه بسیار پسران رشید این مملکت که مطلوب نگاری بودند، سینه‌هایشان را سپر کردند و از همه دلبستگی‌ها گذشتند و سپس گمنام دهه‌ها زیر تل خاک آسودند. چه مادران و پدران و همسرانی که هنوز امید دارند شاید در گوشه‌ای از نوار مرزی و در خاک عراق، پیکر شهیدشان از خاک بیرون آید و این گنج‌های پنهان به صاحبانش بازگردند و چه بسیار مردانی که همچنان پنجه در پنجه خاک برده‌اند تا شاید خانواده‌ای را از انتظار سی ساله برهانند!   http://cdn.tabnak.ir/files/fa/news/1393/7/1/423593_297.jpg این نشانی اگر یک تکه استخوان با یک پلاک، یک سربند و یا یک انگشتر باشد، کفایت می‌کند. مادرش دلش آرام می‌گیرد که عزیزش بار دیگر به کنارش بازگشته و پس از سی سال بغض فروخفته‌اش خواهد ترکید و تو چه دانی مادری که به قدر جوانی‌ات، برای دیدار رخسار جوانش صبوری کرده و حال تمام وجودش را اینچنین در دست می‌گیرد، با چه صبری حیاتش باقی است؟ جگرگوشه‌شان سال‌ها پیش به ضرب گلوله دشمن تا دندان مسلح بعثی در عملیات مسلم بن عقیل و در جبههٔ سومار (غرب ایلام) به شهادت رسید و سال‌ها غریبانه در زیر تلی از خاک آرمیده بود تا آنکه بقایای پیکر پاکش کشف و به نشانه ایستادگی برای حفظ ملتش، در دل کوه‌ها و در کهف الشهدا دفن شد اما شهید همچنان مشتاق دیدار مادرش بود. اینچنین بود که شهید مجید ابوطالبی به خواب مادرش آمد و به او تأکید کرد پیکرش در کدام نقطه از این کره خاکی آرمیده تا مادر به این رویای صادقه ایمان بیاورد و راهی کهف الشهدا شود. اندکی بعد پیگیری‌های منجر به بررسی DNA این شهید بزرگوار و تطابقش با بازماندگان این شهید و همچنین بررسی محل شهادت مجید ابوطالبی با محل کشف پیکر این شهید شد که علاوه بر دی‌ان‌ای، محل کشف پیکر شهید نیز با آخرین عملیاتی که این شهید در آن حضور داشت، تطابق داشت. آیا نشنیدی قول مشهور را که اگر داغ اولاد بر کوه نازل شود، کوه فرو می‌ریزد و هر داغی بر بنی آدم وارد می‌آید، طاقتش نیز همراهش می‌آید؟ و آیا نشنیدی که بسیاری از مادران شهدا این صبر کفایتشان نکرد و وقتی دریافتند، جانانشان اسیر نشده و استخوان‌هایش را تحویل گرفتند تا واپسین روزهای عمر، دق کردند و روحشان نحیف‌تر از حفظ این تن خاکی شد؟ آیا به قدر ذره‌ای در عظمت شجاعتی که این جوانان به خرج دادند و صبر عظمایی که پدر و مادرانشان داشتند، اندیشه کرده‌ایم؟ لینک دانلود فیلم http://cdn.tabnak.ir/files/fa/news/1393/7/1/423642_172.flv منبع
  23. جدای از اینکه عملکرد ما در مقابله با این تروریست ها چه کیفیتی داشته به نظر من باید تمام کسانی که عضو این گروهک هستند شناسایی بشن و خانوادشون و قبیلشون تحت فشار شدید قرار بگیرند و برخوردهای شدید باهاشون بشه . اینجوری درست نمیشه یکی شون رو که بزنی 10 تا دیگه تولید می کنن. و باز روز از نو و روزی از نو..  
  24. خاک بر سر روسیه اگر تا الان سوریه رو به اس 300 مجهز نکرده باشه  یا در برابر حمله ی احتمالی به سوریه سکوت کنه و واکنش عملی نشون نده
  25. جوری اولش گفته شد که حمله در هم شکسته که من گفتم واقعا مهاجم ها رو له کردند. اما اگر واقعا این درگیری با این مشخصاتی که دوستان گفتند رخ داده باشه متاسفانه باید گفت که با این وضعیت امیدی به ما هم نیست