saman_777

Members
  • تعداد محتوا

    1,769
  • عضوشده

  • آخرین بازدید

تمامی ارسال های saman_777

  1. saman_777

    بزرگ مردان عرصه علم و ادب ایران زمین

    احمد بهمنيار تاريخ و محل تولد :1301 هجرىقمرى - كرمان تاريخ و محل وفات : 1334ه.ش - تهران تخصص :محقق ادبيات و اديب آثار :مهمترين آثار ويعبارتند از: - تحفهاحمديه در شرح الفيه 2 جلد ( 1290 هجري شمسي) - مقدمه و تصحيح اسرار التوحيد في مقامات شيخ ابوسعيد (1313ه.ش) - چاپ رساله حورائيه تأليف عبيدا... بن محمود شاشي معروف به خواجه احرار(1313ه.ش) - مقابله و تصحيح التوسل الي الترسل: بهاءالدين محمد بن مؤيد بغدادي (1315 ه.ش) - تصحيح و تعليقات بر تاريخ بيهق ،تاليف ابوالحسن علي بن زيد بيهقي (1317 ه.ش) - تلخيص اسرار التوحيد في مقامات الشيخ ابي سعيد براي دبيرستانها 1320 ه.ش) زندگي نامه :استاد احمد بهمنيار از محققان و ادباي فاضل دوره معاصر، در سال 1301 هجريقمري در شهر كرمان به دنيا آمد. بهمنيار تحصيلات ابتدائي و متوسطه خود را در نزدپدرش استاد محمد علي مدرس (كه مردي فاضل و مطلع از علوم رياضي قديم و فنون ادب زبانهاي فارسي و عربي بود) به پايان رسيد و در جواني از مدرسان مشهور زبان وادبيات عرب گرديد. وي در سال 1329 هجري قمري همزمان با اوج گرفتن نهضت مشروطه در ايران به حزب دموكرات كرمان پيوست و روزنامه هفتگي دهقان را كه ارگان آن حزب بود منتشر نمود. بهمنيار در كشاكش جنگ جهاني اول به گناه آزادگي و آزادي خواهي از شهر و ديارخود به فارس رانده شد و در آنجا به مدت 14 ماه زنداني شد; با اين حال در همين دوران به فراگيري زبانهاي انگليسي و تركي استانبولي پرداخت و به اين دو زبان تسلط يافت .بهمنيار پس از آزادي از زندان به خدمت وزارت دارائي درآمد و با سمت بازرسهفت سال در مشهد بسر برد. وي در اين ايام ضمن آشنايي با شاعران و سخنوران بزرگ خراسان روزنامه فكر آزاد را به مدت دو سال در مشهد منتشر ساخت و پس از بازگشت به تهران نيز انتشار آن را در پايتخت ادامه داد. بهمنيار در سال 1305ه.ش به سمت رياست دارالمعلمين تبريز برگزيده شد. يكسال بعد به دعوت وزارت عدليه عهده دار امور قضاوت شد و چند سال در شهر هاي قزوين و همدان به قضاوت پرداخت. استاد بهمنيار در سال 1310ه.ش در دانشسرايعالي و مدرسه عالي سسپهسالار تدريس زبان و ادبيات عربي را آغاز كرد. اين دانشمند فرزانهپس از تأسيس دانشگاه تهران (1313ه.ش) به عنوان استاد زبان و ادبيات عربي دانشكده ادبيات برگزيده شد و از اين تاريخ تا سال 1334ه.ش كه نقاب خاك بر رخ كشيد زندگي خود را وقف مطالعه، تحقيق و تأليف نمود. در طي اين دوره گروه قابل توجهي از اساتيدبرجسته فعلي تاريخ و فرهنگ ايران از محضر اين استاد فاضل به كسب علم و دانش پرداختند كه از جمله ميتوان به دكتر عبدالحسين زرين كوب و دكتر اسلامي ندوشن اشاره كرد. وي عضو فرهنگستان ايران بود و طبع شاعري هم داشت; از جمله اشعار زيباي او مسمطي است در وصف قيام كلنل محمد تقي پسيان. استاد بهمنيار از نسل برجستگان فرهنگ و ادب ايران بود كه به معارف ديني وعلوم اسلامي از يكسوي و تاريخ و ادبيات فارسي تسلط كامل داشت. منابع :1- آرين پور، يحيي: از نيما تا روزگار ما، تهران، انتشارات زوار، 1376 -2 - بهمنيار، احمد: شرح احوال و آثار صاحب بن عباد، به كوشش محمد ابراهيم باستانيپاريزي، تهران، دانشگاه تهران، 1344 -3 - سپهرم، امير
  2. اگه بتونیم به کشور های فقیر تر از خودمون صادر کنیم به نظرتون چه قیمتی خوبه؟؟؟ 2میلیون دلار 3 4 ؟؟؟
  3. saman_777

    هاور کرافت یونس 22

    چه تجهیزات نظامیی داره؟ icon_cheesygrin
  4. saman_777

    بزرگ مردان عرصه علم و ادب ایران زمین

    ابوالمجدود مجدودبن آدم سنايي سنايي حكيم ابوالمجدود مجدودبن آدم سنايي، شاعر بزرگ و عارف عاشق در اواسط يا اوايل نيمه دوم قرن پنجم هجري قمري درغزنين چشم به جهان گشود. پس از آگاهي از فنون زبان و سخنوري، به عادت شاعران زمان به دربار روآورد و در دستگاه غزنويان به جرگه شاعران مداح درآمد. زندگي سنايي در آغاز آميخته با آلودگيهاي اهل دربار بود؛ تا اين كه شاعر بزرگ به جذبه حق، صيد كمند عشق شد و جمال دوست،غارتگر جان و دلش گرديد. سوداي عشق، انگيزه پشت كردن و بريدن او از امور و اوهام دنيوي بود. درباره تحول دروني و رويكرد او به عالم عرفان، اهل خانقاه به افسانه‏اي معتقد بودند كه جامي در نفحات‏الانس آن را چنين روايت مي‏كند: «سلطان محمود سبكتكين در فصل زمستان به عزيمت گرفتن بعضي از ديار كفار از غزنين بيرون آمده بود و سنايي در مدح وي قصيده‏اي گفته بود. مي‏رفت تا به عرض رساند. به در گلخن رسيد كه يكي از مجذوبان و محبوبان كه از حد تكليف بيرون رفته و مشهور بود به «لاي خوار»؛ زيرا كه پيوسته لاي شراب خوردني، در آن جا بود. آوازي شنيد كه با ساقي خود مي‏گفت كه: «پر كن قدحي به كوري محمودك سبكتكين تا بخورم!» ساقي گفت: «محمود مرد غازي است و پادشاه اسلام!» گفت: «بس مردكي ناخشنود است. آنچه در تحت حكم وي درآمده است در حيز ضبط، نه درآورده مي‏رود تا مملكت ديگر بگيرد.» يك قدح گرفت و بخورد. باز گفت: «پركن قدحي ديگر به كوري سنائيك شاعر!» ساقي گفت: «سنايي مردي فاضل و لطيف است.» گفت: «اگر وي لطيف طبع بودي به كاري مشغول بودي كه وي را به كار آمدي. گزافي چند در كاغذي نوشته كه به هيچ كار وي نمي‏آيد و نمي‏داند كه وي را براي چه كار آفريده‏اند.» سنايي چون آن بشنيد، حال بر وي متغيير گشت و به تنبيه ان لاي خوار از مستي غفلت هشيار شد و پاي در راه نهاد و به سلوك مشغول شد. تغيير رويه شاعر چه به صورت ناگهاني و آني باشد و چه از روي علم و آگاهي و معرفت و شناخت، عملاً زندگي و انديشه او را متحول و دچار دگرگوني كرد. سالهايي از دوره نوجواني وي در شهرهاي بلخ، سرخسو هرات نيشابور سپري شد و احتمالاً در همان ايام راه كعبه در پيش و به زيارت حج مشرف شد. در همين سفر معنوي بود كه بسياري از شيفتگان حقيقت و عرفان را شناخت و مقدمات انقلابي دروني در وي پديد آمد. به هر تقدير، شاعر شوريده بقيه عمر را در كنج خلوت و انزواي صوفيانه گذراند و به تدوين و تنظيم اشعارش پرداخت و از جمله، مثنوي مشهورش به نام حديقة‏الحقيقه و شريعة‏الطريقه را به اتمام رساند. سنايي در سال 535 ه . ق در گذشت و اكنون مقبره‏اش در غزنين، زيارتگاه خاص و عام است. آثار او غيير از ديوان غزليات و قصايد،عبارتند از: 1 ـ حديقة‏الحقيقه و شريعة‏الطريقه: اين مثنوي را الهي‏نامه نيز مي‏نامند، داراي ده هزار بيت در ده باب است. سنايي سرايش آن را در سال 524 ه . ق شروع كرد و در سال 525 ه . ق به اتمام رساند. موضوعات اين كتاب، علاوه بر نعمت (ستايش) خدا و رسول و آل و اصحاب او، درباره عقل و علم و حكمت و عشق است. حديقة‏الحقيقه از منظومه‏هايي است كه بر بسياري از شاعران تأثير گذارده است. سنايي با سرودن اين منظومه، باب تازه‏اي را در سرايش منظومه‏هاي عرفاني در تاريخ ادب و عرفان گشود. شاعران بزرگي همچون خاقاني و نظامي به ترتيب تحفةالعراقين و مخزن‏الاسرار را تحت تأثير مستقيم اين منظومه سرودند و سالها بعد، عطار و مولانا سرايش مثنويهاي عرفاني را به اوج تكامل رساندند. 2 ـ سيرالعباد الي معاد: سير العباد، مثنويي با بيش از هفتصد بيت است كه شاعر در آن به شيوه تمثيلي از خلقت آدمي و اقسام نفوس و عقل و مسائل اخلاقي سخن مي‏گويد. 3 ـ طريق التحقييق؛ 4 ـ كارنامه بلخ؛ 5 ـ عشقنامه؛ 6 ـ عقلنامه؛ 7 ـ تجربة‏العلم. شعر سنايي، شعري توفنده و پرخاشگر است. مضامين اغلب قصايد او در نكوهش دنياداري و دنياداران است. او با زاهدان ريايي و حكام ستمگر كه هر كدام توجيه‏گر كار ديگري هستند، بي‏پروا مي‏ستيزد و از بيان حقيقت عريان كه تلخ و گزنده نيز مي‏باشد، ابايي ندارد. سنايي با نقد اوضاع اجتماعي روزگارش، علاوه بر بيان دردها و معضلاتي كه دامنگير زمانه شده است، نشان مي‏‏دهد كه شاعري اهل درد و دين است؛ آن هم در زمانه‏اي كه سروران راستين شريعت در آن جايي ندارند و اهل فسق و تظاهر بر سرير قدرت تكيه زده‏اند؛ پادشاهان زورمدار به داد دادخواهان ضعيف نمي‏رسند و بلكه به بيداد مي‏كوشند. تفكر شبه يوناني بر تفكر شرعي و وحياني غلبه كرده است؛ در صوفيان، صفايي نيست؛ مجالس ذكر، مجالس برنج و شير و شكر شده است و از زهد و عرفان و اسماي الهي در آنها خبري نيست؛ حرام‏خواري رايج و خالصان خوب كردار منزوي شده‏اند؛ نشاني از سلامت دين و درستي وجدان در ابناي زمانه ديده نمي‏شود؛ و... بخش عمده‏اي از مضمون و انديشه در قصايد سنايي بر مدار انتقادات اجتماعي است. لبه تيز تيغ زبان او در اغلب موارد متوجه زراندوزان و حكام ظالم است. سنايي بارها با تصوير زندگي زاهدانه پيامبر و معصومين و صحابه و تأكيد بر آن در قصايدشؤ سعي دارد جامعه آرماني خود ـ كه عرصه ظهور در واقعيت يدا كرده است ـ را نشان دهد. انديشه زهد و عرفان نيز از مهمترين محورهاي موضوعي در قصايد سنايي است. نكوهش دنيا، تفكر درباره مرگ، توصيه به گسستن از آرزوهاي طولاني و بي‏حد و حصر، تذكر به خويشتن حقيقي آدمي، از مضامين رايج قصايد اوست: اي مسلمانان خلايق حال ديگر كرده‏اند از سر بي‏حرمتي معروف منكر كرده‏اند شرع را يك سو نهادستند اندر خير و شر قول بطلميوس و جالينوس باور كرده‏اند عالمان بي‏عمل از غايت حرص و امل خويشتن را سخره اصحاب لشكر كرده‏اند خون چشم بيوگان است آن كه در وقت صبوح مهتران دولت اندر جام و ساغر كرده‏اند... تا كي از دارالغروري ساختن دارالسرور؟ تا كي از دارالفراري ساختن دارالقرار؟ بر در ماتم سراي دين و چندين ناز و نوش؟ در ره رعنا سراي ديو و چندان كار و بار ... اگر فردوسي و ناصرخسرو را استثنا كنيم، سنايي از اولين شاعران تفكر مدار تاريخ شعر فارسي است كه با تزريق انديشه عرفاني به كالبد شعرش، زمينه تحولي وسيع را در نگرش و شيوه فكر شاعران پس از خود به وجود مي‏آورد و سايه سنگينش بر شعر فارسي تا چند قرن پس از او گسترده مي‏شود. راهي كه سنايي در پيش مي‏گيرد، فقط منحصر به يك قالب نمي‏ماند؛ بلكه قدرت شاعر در به كارگيري الفاظ و تسلط او بر زبان شعر، همراه با انديشه‏هاي بديعي كه دارد، به او اين امكان را مي‏دهد تا هم در غزل و هم در مثنوي و قصيده طرحي نو درافكند در صورتي كه تا پيش از او، موضوع قصيده محدود به مدح پادشاهان و وابستگان درباري و احياناً توصيفات طبيعي همچون بهاريه و خزاينه‏ها و... بود و نمايندگان مشخص اين نوع قصايد، شاعراني همچون عنصري، فرخي و منوچهري بودند. غزل نيز در حوزه عشق مجاز و هوا و هوسهاي زميني محدود مانده بود و شاعران، وابستگان خاك بودند تا طايران افلاك. مثنوي حماسي با كار عظييم حكيم فردوسي تثبيت شده بود و به جز چند قصه منظوم عاشقانه، اثر سترگ ديگري در اين قالب مجال ظهور نيافته و ظرفيت حقيقي آن هنوز ناشناخته بود. شورش سنايي بر خويش، عين شورش او بر وضع موجود زمانه بود و تبعات اين تحول و دگرگوني بي‏هيچ تصنع و تكلفي در آثار و اشعار او نمايان شد؛ وي از اولين شاعراني بود كه طرح مسائل اجتماعي و عرفاني و زهد و حكمت معنوي را در قصيده رايج كرد و در اين كار، صاحب مقامي شامخ شد؛ طوري كه هنوز بسياري از قصايد او نمونه برتر قصايد اجتماعي، عارفانه و زاهدانه‏اند. در حوزه غزل نيز سنايي پنجره اشراق و جذبه‏هاي معنوي را به روي آن گشود و غزل را زبان عشق و شور عارفانه كرد. سنايي در قالب مثنوي به بيان حكمت معنوي و نعمت پيامبر (ص) با نوعي بيان تمثيلي پرداخت كه الهام بخش بسياري از شاعران پس از خود، همچون خاقاني و نظامي و عطار و مولوي در سرودن مثنويهاي حكمي و عرفاني شد. بيهوده نيست كه خاقاني براي اثبات ارج و عظمت شعرش، خود را با سنايي مقايسه مي‏كند و مدعي است كه خلف شايسته سنايي است: چو زمان عهد سنايي درنوشت آسمان چون من سخن گستر بزاد چون به غزنين ساحري شد زير خاك خاك شروان ساحري نوتر بزاد و نظامي، مخزن‏الاسرارش را با حديقة‏الحقيقه سنايي برابر مي‏نهد: نامه دو آمد ز دو ناموسگاه هر دو مسجل به دو بهرام شاه آن زري از كان كهن ريخته وين دري از بحر نو انگيخته آن به درآورده ز غزني علم وين زده بر سكه رومي رقم و مولانا مي‏سرايد: عطار روح بود و سنايي دو چشم او ما از پي سنايي و عطار آمديم زبان شعر سنايي در قصايد و مثنويهايش زباني صلب و سخت است؛ چه هنگامي كه لب به سخن حكيمانه باز مي‏كند و چه زماني كه بر ريزه‏خواران خوان تملق برمي‏شورد. قصايد او چنان قلعه‏هاي باشكوهي هستند كه تسخير آنها از عهده هر پهلواني برنمي‏آيد و هم از اين روي است كه از انبوه شاعران عارف و غير عارف تاريخ ادب فارسي فقط بعضي توانايي آن را داشته‏اند كه رخنه‏اي در قلعه‏هاي او به وجود آورند و غنيمتي فراچنگ آرند. زبان قصايد او در عين استواري و استحكام، زيبايي و ويژگيهاي زيبايي شناختي خاص خود را دارد. زبان حكمت، انتقاد و عشق است؛ و گاه در حكم تيغ برنده‏اي است كه حتي خود شاعر نيز از گزند آن مصون نمي‏ماند و هنگامي كه جنون شاعرانه او گل مي‏كند، ديگر هيچ زنجيري را تاب آن نيست كه او را مقيد اوامر ملوكانه و اخلاق رايج آدمهاي كمتر از متوسط نگهدارد. غزليات سنايي به حكم مضمون عاششقانه‏اي كه دارند، لطيفتر و قلندرانه‏ترند؛ البته هنگام داوري درباره شعر سنايي همواره بايد دو دوره فكري او را در نظر داشته باشيم؛ زيرا شعر او پيش از تحول و انقلاب دروني‏اش بيشتر با وضع موجود زمانه هماهنگ بود و او را شاعري مداح و مقلد محسوب مي‏شد؛ اما پس از تحول دروني، شعر او نيز متحول، و تفكر و حكمت معنوي وجه مميز و غالب شعر او شد.
  5. saman_777

    بزرگ مردان عرصه علم و ادب ایران زمین

    شاه نعمت الله ولی شاه نعمت الله ولی در سال 832 و به قولی 834 ه.ق. در کرمان فوت نموده و در ماهان در ميان باغی مصفا مدفون شده است. هستة اوليه گنبدی منفرد بوده که در سال 840 ه.ق. و به دستور "احمدشاه دکنی" ساخته شده و به تدريج توسعه يافته است و 32000 مترمربع مساحت دارد و از چندين صحن تشکيل شده است. ورودی امروزی از شرق است و اولين صحن آن اتابکی نام دارد که به صحن وکيل الملکی راه دارد. از اين صحن به رواقهای دورة قاجاريه و گنبدخانه و رواق شاه عباسی و صحن حسينيه دسترسی دارد که آخرين صحن آن بيگلربيگی ناميده می شود که به خانة متولی باشی ختم می گردد. اين مجموعه طی شش قرن بنا شده و تداوم معماری ايران را در شش قرن گذشته و به صورت زيبايی به تماشا گذارده است. بيشترين توسعة اين مجموعه در دوران قاجاريه انجام شده و معماران آن (رواق و صحن ميرداماد) استاد "کمال الدين حسين" و بانی آن بکتاش خان , صحن حسينيه "استاد رضا" و بانی آن "عبدالحميد ميرزا" می باشد. صحن وکيل الملکی و رواقها نيز به دستور وکيل الملک اول و دوم در سالهای 1285 ه.ق. بناگرديده است. عناصر تزئينی مجموعه شامل کاشيکاری , کاربندی , مقرنس , گچبری و نقاشی است.
  6. saman_777

    بزرگ مردان عرصه علم و ادب ایران زمین

    مجيد درخشانی محمود امین:مجيد درخشاني، تربيت‌يافته كانون چاووش است و موسيقي را نزد بزرگاني چون محمدرضا لطفي فرا گرفته است. . اين سابقه براي او پشتوانه و استوانه قرص و محكمي است كه از او يك نوازنده و آهنگساز توانا ساخته است. وي پس از بازگشت به ايران در سال 1383 گروه موسيقي خورشيد را تاسيس كرد كه تاكنون بسيار فعال بوده است. او در سال گذشته به گروه آوا پيوست كه چند سالي دست از فعاليت كشيده بود. اگرچه درخشاني سال‌ها پيش همكاري با محمدرضا شجريان را در آلبوم «در خيال» تجربه كرده بود اما حضور در گروه آوا شكلي ديگر از همكاري است كه براي وي يك تجربه تازه تلقي مي‌شود. او به تازگي از اصفهان برگشته و كنسرت اخير گروه را با حضور جوانان و استقبال اصفهاني‌ها بي‌سابقه ارزيابي كرد.اين گفت‌وگو درحالي انجام شد كه وي و دوستانش در هتل عباسي اصفهان خودشان را براي اجراي واپسين شب كنسرت آماده مي‌كردند. بخوانيد: چطور شد كه شما به يكباره به گروه آوا پيوستيد؟ حقيقت اين است كه همكاري با استاد شجريان و گروه آوا به‌منظور ادامه فعاليت‌هاي گروه آوا نبود. ما به بهانه ساخت و ضبط و توليد در كنار يكديگر جمع شديم و به تدريج اين تصميم گرفته شد كه همين افراد در كنار هم گروهي تشكيل بدهيم كه نامش آوا باشد. استاد اين گروه را داشتند و مجموعه آثاري را كه با هم تمرين كرده بوديم، بهانه‌اي بود تا دوباره اين گروه فعال شود و كارهاي ما هم تحت لواي يك عنوان انسجام پيدا كند. پس گروه «آوا»ي جديد را مي‌توان ادامه آن گروه «آوا»ي سابق تلقي كرد؟ بله، تقريباً مي‌توان گفت اين گروه در ادامه فعاليت‌هاي گروه سابق كارش را ادامه مي‌دهد. اين گروه شباهت‌هايي به آن گروه دارد اما نمي‌توان گفت صددرصد مانند آن است. طبعاً هر آدمي كه وارد يك گروه مي‌شود، سلايق و تفكرات خاصي را همراه خود مي‌آورد و روي روند كار گروه تاثيرگذار خواهد بود. از طرف ديگر آواي سابق يك گروه كامل‌تر بود و از سازهاي بيشتري استفاده مي‌كرد اما حالا كمي كوچك‌تر و جمع و جورتر شده است. به همين دليل چندان مناسبت ندارد كه اسم گروه را روي چنين تركيبي گذاشت. گروه براي من تعريفي وسيع‌تر و بزرگ‌تر دارد. اين مجموعه تركيبي از 5ـ4 نوازنده است كه در كنار يكديگر نشسته‌اند و سعي در اجراي موسيقي دارند. به نظرم بايد بيشتر به اين مقوله پرداخت و مانند غربي‌ها روي تركيب‌هاي مختلف نامگذاري كرد. مثل كوارتت (چهارنوازي)، تريو (سه‌نوازي)، دوئت (دونوازي) و ... در سال‌هاي اخير ما شاهد اين بوديم كه گروه‌نوازي در موسيقي ايراني با مشكلات زيادي روبه‌رو بوده است. فكر مي‌كنيد چرا پس از گذشت سال‌ها هنوز نتوانسته‌ايم به يك تركيب اركسترال تعريف شده برسيم؟ سازهاي ما براي حضور در اركستر و امكان هماهنگي محدودند. مگر اينكه سازهاي جديدي توسط اساتيد سازنده ساز مثل استاد قنبري مهر ساخته شود كه قابليت استفاده در اركستر را داشته باشند. ما وقتي مي‌توانيم در گروه‌نوازي به يك جايگاه تثبيت شده و خوب برسيم كه اشكال فني سازهايمان رفع شود. ممكن است سازي مثل تار براي تكنوازي و بداهه‌نوازي ساز بسيار خوب، خوش‌صدا و كارآمد باشد اما در گروه‌نوازي يك ساز ضعيف است و توانايي‌هايش افت مي‌كند. براي اينكه ما دائم در اركستر نمي‌توانيم درگير كوك و مسائل جانبي سازهايمان باشيم فكر مي‌كنم در آينده بايد اتفاقي براي سازهاي ايراني بيفتد و براي كوك آنها فكر ‌شود تا ما بتوانيم از آنها در اركسترهاي بزرگ استفاده كنيم. حتي اگر شده باشد كه صداي اين سازها تغيير كند. از طرف ديگر، ما براي تكميل يك اركستر با سونوريته موسيقي ايراني مستقل به سازهايي نياز داريم كه محدوده صوتي‌شان بم باشد. مثل كنترباس كه وسعت زيادي براي بم كردن صداي اركستر دارد. اركسترال كردن موسيقي ايراني تا چه حد ضروري است؟ نسل امروز سليقه‌هاي خاص خودش را دارد و نياز به اركستري‌شدن در همه جاي دنيا ديده مي‌شود. به دليل اينكه اركسترال شدن سبب تنوع رنگ‌آميزي صوتي و در نتيجه گسترش دايره مخاطب مي‌شود. در واقع اركستراسيون امكان گفت‌وگوي وسيع‌تري را به موسيقيدان مي‌دهد تا بتواند به اشكال مختلف هنرش را ارائه دهد. در واقع نياز به رنگ‌آميزي صوتي و سوال و جواب‌هاي موسيقايي چيزي است كه امروزه روز بسيار مورد توجه است و امكانات خاص خودش را مي‌طلبد. بي‌شك روز به روز اين نياز بيشتر احساس خواهد شد، همانطور كه اين موج از كلنل وزيري آغاز شد و هرچه به سال‌هاي اخير نزديك شد، شكل ايراني‌تري به خود گرفت. به هر حال نوازنده‌هاي موسيقي ايراني و نوازنده‌هاي آن در سال‌هاي اخير به قابليت‌هاي فراوان خود پي برده‌اند و اگر در يك همنشيني با سازهاي كلاسيك هم قرار بگيرند، يك حضور مستقل دارند. در اين زمينه ما خيلي پيشرفت كرده‌ايم ولي متاسفانه در زمينه آهنگسازي پيشرفت چنداني نداشته‌ايم. البته اين جمله نقض توانايي نوازنده‌هاي ما نيست. اركسترها اجراي خوبي دارند اما آثار درخور توجهي در سال‌هاي اخير براي اجرا با اركسترهاي بزرگ خلق نشده است. شما دليل اين عدم خلاقيت و ماندگاري آثار موسيقايي را در چه مي‌بينيد؟ فكر مي‌كنم بسياري از كساني كه دست به ساخت آهنگ مي‌زنند، موسيقي ايراني را خوب نمي‌شناسند. يعني درك درستي از جمله‌بندي موسيقي ايراني ندارند. نمي‌دانند يك جمله كه شروع مي‌شود تا وقتي كه به پايان برسد، بايد چه مراحلي را طي كند. در واقع يادگيري زودگذر آنها و تامل نكردن روي اجزاي موسيقي ايراني سبب شده كه آنها نتوانند احساس نهفته در موسيقي ايراني را به خود و در نتيجه به مخاطب انتقال دهند. به همين دليل آثار ماندگار نمي‌شوند. شما ببينيد در 30 سال اخير چند ملودي و تصنيف ماندگار خلق شده است. خيلي كم است. دست‌ كاردان در كار نيست. فكر مي‌كنم بخش عمده‌اي از اين نقيصه به عدم حمايت دستگاه‌هاي دولتي و موسسات توانمند برمي‌گردد. در سال‌هاي اخير جوانان بسيار بااستعداد و با ذوقي را ديدم كه آثار خوبي خلق كرده‌اند اما به دليل حمايت نشدن از سوي حاميان بزرگ از گردونه خلق خارج شده‌اند. كارهاي درخشاني را در پايان‌نامه‌هاي دانشجويي مي‌بينيم كه انتشار آنها فرصت مناسبي براي معرفي استعدادهاست. از طرف ديگر، فكر مي‌كنم همنسلان ما راه‌ها را براي جوانان بسته‌اند و اجازه نمي‌دهند آنها به ميدان بيايند. به موضوع خوبي اشاره كرديد. به نظر مي‌رسد برخي از استادان موسيقي ايراني چندان دل خوشي از مطرح شدن نسل جوان ندارند؟ نسل جوان امروز در تكنيك نوازندگي و اطلاعات تئوريك نسبت به نسل‌هاي پيشين بسيار قوي‌ترند. شايد عده‌اي با خود فكر مي‌كنند اگر به چنين جوان‌هايي پر و بال بدهند، آنها بيايند و جاي بزرگ‌ترها را بگيرند. متاسفانه اين بيم و اين طرز فكر همچنان وجود دارد. شما در اوج سال‌هاي پختگي خود به سر مي‌بريد و امكان فعاليت‌هاي مستقل بسياري را داريد. از اينكه در همكاري با آقاي شجريان زير سايه ايشان بمانيد، هراسي نداريد؟ زير سايه كه هيچ وقت نمي‌مانم. چون آقاي شجريان امكان استقلال را به همه اعضاي گروهش مي‌دهد. نمونه‌اش اينكه از اعضاي گروه مي‌خواهد هنگام جواب آوازهاي خودشان را رها كنند و هنرشان را به معرض نمايش بگذارند. او مي‌خواست كه هيچ وقت به فكرش نباشيم و هنر تکنوازی را نشان بدهيم. در واقع زير سايه ماندن يك اتفاق ظاهري است و هر كسي مي‌تواند به تنهايي و با استقلال كامل به كارش ادامه بدهد. علاوه بر تمام اين موضوعات فراموش نكنيد كه همكاري با استاد شجريان، به اعتبار و ارزش يك نوازنده اضافه مي‌كند، نه كم. من هنوز در حال يادگيري هستم. ارزيابي‌تان از كنسرت تهران و اصفهان چيست؟ كنسرت تهران در مجموع و با همه حرف و حديث‌هايي كه وجود داشت يك كنسرت موفق بود كه شكل تكميل شده‌اش را در اصفهان تجربه كرديم. اجراهاي پرشوري بود كه واقعا كم‌سابقه بود. گروه شما در كنسرت اصفهان چه تغييراتي داشت؟ در اين اجرا يك نوازنده ني به نام شاهو عندليبي به تركيب اصلي گروه كنسرت تهران اضافه شد و به جاي آقايان فرجپوري و فيروزي، سينا جهان‌آبادي (كمانچه) و محمدرضا ابراهيمي (عود) جايگزين شدند. پس در واقع اين گروه گروه «آوا» نبود؟ بله، اين گروه تركيب ديگري بود كه ان‌شاءالله در ادامه با افزودن چند نوازنده ديگر به چهارده نفر خواهد رسيد و آثاري جديد را توليد خواهد كرد. اگر امكان دارد راجع به قطعاتي كه در اصفهان اجرا كرديد، توضيحاتي بدهيد. قطعات همان قطعاتي بود كه در تهران اجرا شد با اين تفاوت كه آوازها و اشعار كمي تغيير كرد. استاد بيشتر از اشعار مولوي استفاده كردند و گوشه‌هايي را اجرا كردند كه در تهران اجرا نكرده بودند. وضعیت موسیقی حال حاضر را چگونه ارزیابی می کنید؟ به هر حال و به رغم بی مهری هایی که نسبت به موسیقی می شود این هنر متعالی به کار خود ادامه می دهد.خوشبختانه در تابستان گذشته با برگزاری چند کنسرت مهم چرخ موسیقی ایرانی سرعت بیشتری گرفت و همین نکته سبب شده است که خون تازه ای در رگ های موسیقی ایران جاری شود .امیدوارم روزی برسد که پیوند میان هنرمندان موسیقی باعث شود این هنر از تنهایی و بی یاوری بیرون بیاید . http://tehran-emrouz.com/news/268/15.jpg http://tehranemrooz.ir/v2/Default_view.asp?NewsId=37615
  7. saman_777

    جنگ بیولوژیکی

    http://www.farya.com/images/sec3/biohazard-symbol-200.jpg جنگ بیولوژیک که به آن جنگ میکروبی نیز اطلاق می شود، استفاده از هر گونه ترکیب بیماری زا اعم از باکتری و ویروس یا سموم طبیعی به عنوان سلاح جنگی و با هدف از پا در آوردن دشمن می باشد. متاسفانه در برخی موارد حتی در شرایط غیر جنگی نیز ممکن است از این میکروب ها به منظور آلوده نمودن انسان ها، گیاهان و جانوران منطقه ای خاص استفاده می گردد. در سال 1972 هر گونه استفاده، ساخت و نگهداری این قبیل سلاح ها توسط انجمن بین المللی سلاح های میکروبی، با عنوان اختصاری BWC غیر قانونی اعلام شد و قریب صد کشور جهان قرارداد مربوطه را به امضاء رساندند. در واقع دلیل این مخالفت همگانی پرهیز از اقدامات مخرب و ویرانگری بود که منجر به مرگ هزاران و گاهی میلیون ها نفر انسان بی گناه می شد و عواقب ناگواری را برای جوامع و اقتصاد آنها به همراه داشت. تولید و نگهداری ممنوع! تنها چیزی که در این میان عجیب به نظر می رسید این نکته بود که مجمع فوق تنها تولید و نگهداری سلاح ها را تحریم کرده و در مورد به کارگیری آنها سخنی به میان نیاورده است! با اینحال توافقاتی که مابین تحلیل گران و دست اندرکاران نظامی صورت گرفته بر این اصل استوار است که سلاح های میکروبی تا حد ممکن در تشکیلات نظامی مورد استفاده قرار نگیرند. تاخیر عملکرد بزرگترین مشکل سلاح های میکروبی، کندی اثر گذاری آنها بر نیرو های دشمن است. این سلاحها برای تاثیر گذاری به چندین روز وقت نیاز دارند و بر خلاف حملات هسته ای یا شیمیایی، بلافاصله نیروی مقابل را متوقف نمی کنند. این سلاح ها به عنوان یک سلاح استرانژیک نیز می تواند شرایط بغرنجی را پدید آورد. چرا که پس از استفاده، جلوگیری از انتشار آن چه در میان افراد دشمن و چه در میان نیروهای خودی عملا غیر ممکن است، بخصوص اگر طرف مقابل نیز اقدامی تلافی جویانه انجام دهد. تاریخچه سلاح های میکروبی استفاده از سلاح های میکروبی اقدام جدیدی نیست، پیش از قرن بیستم این سلاح ها به سه صورت وجود داشت : - زهرآلود کردن غذا و آب افراد با یک ماده آلوده - استفاده از موجودات میکروسکوپی، داروهای سمی یا جانوران کشنده در سلاح هایی که به کار گرفته می شد - استفاده از بافت ها و پارچه های آلوده نمونه بمبلت میکروبی e120 که قبل از ممنوعیت توسط ایالات متحده تولید شده بود. سلاح های میکروبی به کرات در طول تاریخ مورد استفاده قرار گرفته اند؛ در قرن ششم قبل از میلاد، آشوریان چاههای آب دشمن را به قارچ سمی آلوده می کردند. در سال 184 پیش از میلاد هانی بال کارتاژی (Hannibal of Carthage)، یکی از بزرگترین فرماندهان و سیاستمداران آن زمان، به سپاهیانش فرمان داد کوزه های گلی پر از مارهای زهرآلود را به عرشه کشتی های یونانی پرتاب نمایند. شواهد تاریخی نشان می دهد در اروپای قرون وسطی نیز لاشه آلوده جانوران توسط مغول ها، ترک ها و نژاد های دیگر به منظور آلوده نمودن ذخایر آبی دشمن مورد استفاده قرار می گرفت. پیش از اینکه طاعون که به نام "مرگ سیاه" شناخته شده بود، همه گیر شود سپاهیان مغول و ترک اجساد قربانیان این بیماری را در شهرهای تحت محاصره می پراکندند. اکثر قربانیان طاعون در قرون وسطی در حقیقت توسط نوعی سلاح میکروبی که همان پرتاب اجساد آلوده به درون دیواره های قلعه ها بود، مبتلا می شدند. آخرین مورد ثبت شده از انتشار میکروب توسط اجساد قربانیان در سال 1710 است، زمانی که نیروهای روسی به سوئد حمله نمودند و اجساد آلوده را در سراسر شهر تالین (Tallinn شهری در استوانی امروزی) پرتاب نمودند. بومیان آمریکا نیز پس از کشف این قاره توسط کریستف کلمب و ارتباط با قاره های دیگر، افراد بسیاری را در اثر سرایت بیماری های مهلک از دست دادند. ارتش انگلستان نیز دست کم یک بار "آبله" را به عنوان سلاح میکروبی به کار برده، آنها پتوهای آلوده به این میکروب را در جنگ Pontiac (سال 1763) در اختیار سرخپوستان آمریکایی قرار دادند. ساکنان بومی کالیفرنیا نیز دسته های گل پیچیده شده در برگ های بلوط سمی را به عنوان هدیه به اهالی اسپانیا دادند. در جریان جنگ های داخلی آمریکا نیروهای متفق به حیوانات مزارع در دریاچه هایی که متحدین از آب آنها تغذیه می کردند، شلیک کرده و با اجساد آنها آب ها آلوده می نمودند. ممنوعیت در موافقت نامه ای در ژنو در سال 1925 استفاده از این نوع سلاح در سطح بین المللی توسط موافقت نامه ژنو (Geneva Protocol) ممنوع شد. در سال1972، مجمع BWC ممنوعیت فوق را توسعه داد و از آن تاریخ حتی نگهداری و حمل و نقل کلیه محصولات این چنینی غیر قانونی تلقی شده و ممنوع اعلام شد. کشور روسیه با وجودیکه در زمره کشورهایی قرار داشت که قرارداد BWC را به امضاء رسانده بود اما به تحقیقات و مطالعه بر روی تولید این سلاح ها طی پروژه محرمانه ای که biopreparat نام داشت ادامه داد. آمریکا تا سال 1992 از این اقدام روسیه بی اطلاع بود، در آن سال دکتر Kanatjan Alibekov, فیزیکدان متخصص سلاح های میکروبی و اولین مدیر پروژه biopreparat استعفا داد و به آمریکا نقل مکان نمود. به نظر می رسد از زمان امضای قرارداد BWC تعداد کشورهایی که قادر به ساخت این نوع سلاح ها می باشند روز به روز در حال افزایش است. نمونه بمبلت میکروبی e120 که قبل از ممنوعیت توسط ایالات متحده تولید شده بود.http://www.farya.com/images/sec3/E120_biological_bomblet_cutaway-200.jpg
  8. saman_777

    جنگ بیولوژیکی

    در طول جنگ جهانی دوم، یگان 731 ارتش امپراتوری ژاپن، کاربرد مستقیم این نوع سلاح را بر روی هزاران تن از اهالی کره و چین آزمایش کرد و در اردوگاههای نظامی، ارتش ژاپن سلاح های میکروبی را بر علیه سربازان و شهروندان غیرنظامی چینی به کار برد. در آن زمان به نظر می رسید به علت انتقال نادرست و عدم رعایت احتیاط لازم، این تلاش چندان مثمر ثمر نبوده و افراد بسیاری را آلوده نکرده است. اما تحقیقات انجام شده در دهه اخیر حاکی از این حقیقت است که ژاپنی ها بیشتر از بقیه با این سلاح ها آلوده شده اند. به عنوان مثال آزمایشی که بر روی شهروندان ژاپنی انجام شده، نشان داد آلودگی از طریق مواد خوراکی نظیر میوه، سبزیجات و آب آلوده وارد بدن آنان شده است. تعداد قربانیان این فاجعه حدود 580 هزار نفر تخمین زده شده که عمده آنان بر اثر شیوع وبا و طاعون تلف شده اند. به علاوه پس از پایان جنگ نیز، شیوع مجدد این بیماری ها رقم تلفات را بالا تر برده است. در سال 1941 به منظور پی گیری فعالیت های کشورهای مظنونی چون ژاپن و آلمان در زمینه توسعه سلاح های میکروبی، کشورهای آمریکا، انگلیس و کانادا پروژه تحقیقاتی جدیدی را آغاز نمودند. نتایج حاصله نشان داد بیماری هایی چون سیاه زخم، تب مالت و مسمومیت های حاد غذایی همگی از طریق سلاح های میکروبی رواج یافته اند. پس از آن نیز مطالعات گسترده تری بر روی سلاح های میکروبی و شیمیایی انجام شد که نشان داد جزیره گروینارد (Gruinard) واقع در اسکاتلند، به مدت 48 سال آینده آلوده به سیاه زخم خواهد بود. به مخالفین آمریکا در جنگ جهانی دوم نیز در عملیات Whitecoat میکروب تزریق شده بود. ادامه تحقیقات میکروبی در دوران جنگ سرد در دوران جنگ سرد، تحقیقات قابل توجهی توسط کشورهای آمریکا و روسیه در زمینه این سلاح ها انجام شد. هر چند ظاهرا به نظر می رسید این سلاح ها هیچگاه مورد استفاده قرار نمی گیرند، اما کشورهایی چون چین و کره شمالی که از قربانیان اصلی سلاح های میکروبی آمریکا طی جنگ کره در سالهای 1950 تا 1953 به شمار می رفتند، از این امر مستثنی بودند. در سال 1972 آمریکا نیز قرارداد مجمع BW را به امضاء رساند و طی آن تولید، توسعه و نگهداری میکروب یا هر گونه ترکیبات سمی به جز در میزان بسیار محدود و برای انجام تحقیقات و استفاده صلح آمیز، ممنوع اعلام شد. در سال 1996، تعداد 137 کشور این معاهده را امضاء نمودند. نمونه ای از سیاه زخم که بر اثر بمب میکروبی حادث شده است. تهدید دانشگاه MIT به تعطیلی در سال 1986، دولت آمریکا مبلغ 42 میلیون دلار را به انجام تحقیقات گسترده بر روی بیماری های مسری و سموم، تخصیص داد. این بودجه به امید مطالعه و بررسی بیماری هایی چون سیاه زخم، تب مالاریا، ورم مغز ژاپنی، تب خرگوشی، مسمومیت های غذایی مهلک، و بیماری های مشترک بین انسان و حیوان، مابین 24 دانشگاه آمریکایی پخش شد. زمانی که دپارتمان بیولوژی دانشگاه MIT از پدیرفتن وجه تحقیقاتی ارسال شده از طرف پنتاگون سر بار زد، دولت ریگان با تهدید به تعطیلی دانشگاه آن ها را مجبور به تغییر رای و پذیرفتن وجه مورد نظر نمود. در عین حال گزارش هایی از گوشه و کنار جهان دریافت شده مبنی بر اینکه ارتش آمریکا از سال 1992 تا کنون مشغول کار بر روی میکروب سیاه زخم است. طبق تعهدنامه BWC ملت ها تنها مجازند با اهداف صلح آمیز و در حجم بسیار اندک بر روی این نوع میکروب ها تحقیقات انجام دهند. لازم به ذکر است در نوامبر سال 1969 همزمان با ریاست جمهوری نیکسون در آمریکا، این کشور از حامیان سیاست بیت المللی جدیدی شد که طی آن استفاده از سلاح های میکروبی تحت هیچ شرایطی پذیرفت نیست. ویژگی های سلاح های میکروبی خصوصیات ایده آل برای یک سلاح میکروبی مسری بودن شدید، توانایی بالا، در دسترس بودن واکسن مربوطه و امکان پخش آن به صورت گاز یا گرد است. بیماری هایی که به منظور استفاده در سلاح های میکروبی در نظر گرفته می شوند، هم به شدت مهلک هستند و هم بسیار قوی. ساخت و آماده سازی میکروب ها برای استفاده در این سلاح ها بسیار آسان و سریع صورت می گیرد و برای تولید این سلاح ها هیچ مشکل خاصی وجود ندارد، بلکه تنها انتقال و تحویل آنها در مقصد کار بسیار حساسی است. سیاه زخم یک عامل مناسب به عنوان مثال سیاه زخم به چند دلیل برای این منظور یک میکروب مناسب است؛ اولا میکروبی است بسیار قوی و به سهولت پراکنده می شود. ثانیا عفونت شش ها که در این بیماری رخ می دهد منجر به آلودگی افراد دیگر نخواهد شد. بنابراین فقط بر روی یک هدف تاثیر می گذارد. عفونت مربوط به این بیماری با یک سرما خوردگی بسیار ساده آغاز می شود و به سرعت فرد مبتلا را از پای در می آورد، خطر مرگ در آن بالاتر از 80 در صد است. به منظور انتشار، این میکروب باید به ذراتی بسیار ریز در حدود 1.5 تا 5 میکرون تبدیل شود، زیرا ذرات بزرگتر توسط سیستم تنفسی ف*یل*تر می شوند. در مقابل ذرات بسیار ریز طی عمل دم و بازدم به داخل ریه وارد می شوند. به علاوه ذرات معلق و نارسانایی که تا این اندازه کوچک هستند، به دلیل دارا بودن بار الکترواستاتیکی حالت چسبندگی پیدا می کنند و این حالت مانع از انتشار آنان می گردد. بنابراین این ذرات را با سیلیکا عایق می کنند تا بارشان را از دست بدهند و آزادانه حرکت نمایند. حمل ونقل این ذرات نیز باید به گونه ای باشد که نور خورشید و باد و باران آنها را فاسد نکند و قادر به آلوده کردن شش های انسان باشد. نمونه ای از بیماری آبله گاوی که بر اثر بمب میکروبی حادث شده است. از میان این بیماری ها می توان به سیاه زخم، تب مالاریا، ورم مغز ژاپنی، تب خرگوشی، تب مالت، تب زرد، اسهال خونی، وبا، تیفوس، آبله، مسمومیت های غذایی مهلک، و بیماری های مشترک بین انسان و حیوان اشاره نمود. از سموم طبیعی که می توانند در این سلاح ها مورد استفاده قرار بگیرند می توان به سم دانه روغنی کرچک و سموم قارچی اشاره کرد. مورد حمله قرار دادن گیاهان و حیوانات گیاهان نیز می توانند هدف سلاح های میکروبی باشند، این امر منجر به تخریب و توقف رشد گیاهان می گردد. در طول جنگ جهانی دوم کشورهای آمریکا و انگلیس موفق به کشف روش تنظیم رشد گیاهان شدند و با به کارگیری سلاح های از بین برنده گیاهان عملیاتی را آغاز نمودند. در دوران جنگ سرد نیز آمریکا با هدف تخریب محصولات کشاورزی دشمن از بیماری های گیاهی بهره جست. میکروب بیماری هایی چون زنگ زدگی گندم و برنج توسط تانک ها در مناطق کشاورزی دشمن بر روی گیاهان اسپری می شدند. در برخی موارد جانوران نیز مورد تهاجم این قبیل سلاح ها قرار می گیرند و آلودگی آنها سبب شیوع بیماری های مختلف مشترک بین انسان و حیوان است. راه های پیش گیری از آلودگی در صورتیکه شما در معرض چنین عواملی قرار گرفیتد، اولین و موثرترین راه برای جلوگیری از انتشار این میکروب ها شستن دست هاست. به محض اینکه از مکانی به مکان دیگر می روید و یا با افراد جدیدی روبرو می شوید دست هایتان را بشویید. از تماس دست هایتان با دستگیره های درها، دیوارها و زمین تا حد امکان جلوگیری نمایید. ضد عفونی کردن لوازم منزل، زمین و دستگیره های در، در آوردن یا تمییز کردن کفش ها هنگام ورود به منزل از راه های پیشنهادی برای عدم انتشار این میکروب هاست. کارشناسان با لباسهای مخصوص در حال آزمایش وجود میکروب http://www.farya.com/images/sec3/biological-warfare-detection-200.jpg نمونه ای از سیاه زخم که بر اثر بمب میکروبی حادث شده است http://www.farya.com/images/sec3/anthrax-pustule-200.jpg نمونه ای از بیماری آبله گاوی که بر اثر بمب میکروبی حادث شده است. http://www.farya.com/images/sec3/smallpox-200.jpg منبع:www.farya.com/id/date/1385/08 .
  9. saman_777

    جنگ بیولوژیکی

    در طول جنگ جهانی دوم، یگان 731 ارتش امپراتوری ژاپن، کاربرد مستقیم این نوع سلاح را بر روی هزاران تن از اهالی کره و چین آزمایش کرد و در اردوگاههای نظامی، ارتش ژاپن سلاح های میکروبی را بر علیه سربازان و شهروندان غیرنظامی چینی به کار برد. در آن زمان به نظر می رسید به علت انتقال نادرست و عدم رعایت احتیاط لازم، این تلاش چندان مثمر ثمر نبوده و افراد بسیاری را آلوده نکرده است. اما تحقیقات انجام شده در دهه اخیر حاکی از این حقیقت است که ژاپنی ها بیشتر از بقیه با این سلاح ها آلوده شده اند. به عنوان مثال آزمایشی که بر روی شهروندان ژاپنی انجام شده، نشان داد آلودگی از طریق مواد خوراکی نظیر میوه، سبزیجات و آب آلوده وارد بدن آنان شده است. تعداد قربانیان این فاجعه حدود 580 هزار نفر تخمین زده شده که عمده آنان بر اثر شیوع وبا و طاعون تلف شده اند. به علاوه پس از پایان جنگ نیز، شیوع مجدد این بیماری ها رقم تلفات را بالا تر برده است. در سال 1941 به منظور پی گیری فعالیت های کشورهای مظنونی چون ژاپن و آلمان در زمینه توسعه سلاح های میکروبی، کشورهای آمریکا، انگلیس و کانادا پروژه تحقیقاتی جدیدی را آغاز نمودند. نتایج حاصله نشان داد بیماری هایی چون سیاه زخم، تب مالت و مسمومیت های حاد غذایی همگی از طریق سلاح های میکروبی رواج یافته اند. پس از آن نیز مطالعات گسترده تری بر روی سلاح های میکروبی و شیمیایی انجام شد که نشان داد جزیره گروینارد (Gruinard) واقع در اسکاتلند، به مدت 48 سال آینده آلوده به سیاه زخم خواهد بود. به مخالفین آمریکا در جنگ جهانی دوم نیز در عملیات Whitecoat میکروب تزریق شده بود. ادامه تحقیقات میکروبی در دوران جنگ سرد در دوران جنگ سرد، تحقیقات قابل توجهی توسط کشورهای آمریکا و روسیه در زمینه این سلاح ها انجام شد. هر چند ظاهرا به نظر می رسید این سلاح ها هیچگاه مورد استفاده قرار نمی گیرند، اما کشورهایی چون چین و کره شمالی که از قربانیان اصلی سلاح های میکروبی آمریکا طی جنگ کره در سالهای 1950 تا 1953 به شمار می رفتند، از این امر مستثنی بودند. در سال 1972 آمریکا نیز قرارداد مجمع BW را به امضاء رساند و طی آن تولید، توسعه و نگهداری میکروب یا هر گونه ترکیبات سمی به جز در میزان بسیار محدود و برای انجام تحقیقات و استفاده صلح آمیز، ممنوع اعلام شد. در سال 1996، تعداد 137 کشور این معاهده را امضاء نمودند. نمونه ای از سیاه زخم که بر اثر بمب میکروبی حادث شده است. تهدید دانشگاه MIT به تعطیلی در سال 1986، دولت آمریکا مبلغ 42 میلیون دلار را به انجام تحقیقات گسترده بر روی بیماری های مسری و سموم، تخصیص داد. این بودجه به امید مطالعه و بررسی بیماری هایی چون سیاه زخم، تب مالاریا، ورم مغز ژاپنی، تب خرگوشی، مسمومیت های غذایی مهلک، و بیماری های مشترک بین انسان و حیوان، مابین 24 دانشگاه آمریکایی پخش شد. زمانی که دپارتمان بیولوژی دانشگاه MIT از پدیرفتن وجه تحقیقاتی ارسال شده از طرف پنتاگون سر بار زد، دولت ریگان با تهدید به تعطیلی دانشگاه آن ها را مجبور به تغییر رای و پذیرفتن وجه مورد نظر نمود. در عین حال گزارش هایی از گوشه و کنار جهان دریافت شده مبنی بر اینکه ارتش آمریکا از سال 1992 تا کنون مشغول کار بر روی میکروب سیاه زخم است. طبق تعهدنامه BWC ملت ها تنها مجازند با اهداف صلح آمیز و در حجم بسیار اندک بر روی این نوع میکروب ها تحقیقات انجام دهند. لازم به ذکر است در نوامبر سال 1969 همزمان با ریاست جمهوری نیکسون در آمریکا، این کشور از حامیان سیاست بیت المللی جدیدی شد که طی آن استفاده از سلاح های میکروبی تحت هیچ شرایطی پذیرفت نیست. ویژگی های سلاح های میکروبی خصوصیات ایده آل برای یک سلاح میکروبی مسری بودن شدید، توانایی بالا، در دسترس بودن واکسن مربوطه و امکان پخش آن به صورت گاز یا گرد است. بیماری هایی که به منظور استفاده در سلاح های میکروبی در نظر گرفته می شوند، هم به شدت مهلک هستند و هم بسیار قوی. ساخت و آماده سازی میکروب ها برای استفاده در این سلاح ها بسیار آسان و سریع صورت می گیرد و برای تولید این سلاح ها هیچ مشکل خاصی وجود ندارد، بلکه تنها انتقال و تحویل آنها در مقصد کار بسیار حساسی است. سیاه زخم یک عامل مناسب به عنوان مثال سیاه زخم به چند دلیل برای این منظور یک میکروب مناسب است؛ اولا میکروبی است بسیار قوی و به سهولت پراکنده می شود. ثانیا عفونت شش ها که در این بیماری رخ می دهد منجر به آلودگی افراد دیگر نخواهد شد. بنابراین فقط بر روی یک هدف تاثیر می گذارد. عفونت مربوط به این بیماری با یک سرما خوردگی بسیار ساده آغاز می شود و به سرعت فرد مبتلا را از پای در می آورد، خطر مرگ در آن بالاتر از 80 در صد است. به منظور انتشار، این میکروب باید به ذراتی بسیار ریز در حدود 1.5 تا 5 میکرون تبدیل شود، زیرا ذرات بزرگتر توسط سیستم تنفسی ف*یل*تر می شوند. در مقابل ذرات بسیار ریز طی عمل دم و بازدم به داخل ریه وارد می شوند. به علاوه ذرات معلق و نارسانایی که تا این اندازه کوچک هستند، به دلیل دارا بودن بار الکترواستاتیکی حالت چسبندگی پیدا می کنند و این حالت مانع از انتشار آنان می گردد. بنابراین این ذرات را با سیلیکا عایق می کنند تا بارشان را از دست بدهند و آزادانه حرکت نمایند. حمل ونقل این ذرات نیز باید به گونه ای باشد که نور خورشید و باد و باران آنها را فاسد نکند و قادر به آلوده کردن شش های انسان باشد. نمونه ای از بیماری آبله گاوی که بر اثر بمب میکروبی حادث شده است. از میان این بیماری ها می توان به سیاه زخم، تب مالاریا، ورم مغز ژاپنی، تب خرگوشی، تب مالت، تب زرد، اسهال خونی، وبا، تیفوس، آبله، مسمومیت های غذایی مهلک، و بیماری های مشترک بین انسان و حیوان اشاره نمود. از سموم طبیعی که می توانند در این سلاح ها مورد استفاده قرار بگیرند می توان به سم دانه روغنی کرچک و سموم قارچی اشاره کرد. مورد حمله قرار دادن گیاهان و حیوانات گیاهان نیز می توانند هدف سلاح های میکروبی باشند، این امر منجر به تخریب و توقف رشد گیاهان می گردد. در طول جنگ جهانی دوم کشورهای آمریکا و انگلیس موفق به کشف روش تنظیم رشد گیاهان شدند و با به کارگیری سلاح های از بین برنده گیاهان عملیاتی را آغاز نمودند. در دوران جنگ سرد نیز آمریکا با هدف تخریب محصولات کشاورزی دشمن از بیماری های گیاهی بهره جست. میکروب بیماری هایی چون زنگ زدگی گندم و برنج توسط تانک ها در مناطق کشاورزی دشمن بر روی گیاهان اسپری می شدند. در برخی موارد جانوران نیز مورد تهاجم این قبیل سلاح ها قرار می گیرند و آلودگی آنها سبب شیوع بیماری های مختلف مشترک بین انسان و حیوان است. راه های پیش گیری از آلودگی در صورتیکه شما در معرض چنین عواملی قرار گرفیتد، اولین و موثرترین راه برای جلوگیری از انتشار این میکروب ها شستن دست هاست. به محض اینکه از مکانی به مکان دیگر می روید و یا با افراد جدیدی روبرو می شوید دست هایتان را بشویید. از تماس دست هایتان با دستگیره های درها، دیوارها و زمین تا حد امکان جلوگیری نمایید. ضد عفونی کردن لوازم منزل، زمین و دستگیره های در، در آوردن یا تمییز کردن کفش ها هنگام ورود به منزل از راه های پیشنهادی برای عدم انتشار این میکروب هاست. کارشناسان با لباسهای مخصوص در حال آزمایش وجود میکروب http://www.farya.com/images/sec3/biological-warfare-detection-200.jpg نمونه ای از سیاه زخم که بر اثر بمب میکروبی حادث شده است http://www.farya.com/images/sec3/anthrax-pustule-200.jpg نمونه ای از بیماری آبله گاوی که بر اثر بمب میکروبی حادث شده است. http://www.farya.com/images/sec3/smallpox-200.jpg .
  10. saman_777

    بزرگ مردان عرصه علم و ادب ایران زمین

    هاشم رفيعي تبار استاد گروه فيزيك پزشكي دانشگاه علوم پزشكي شهيد بهشتي و رييس پژوهشكده علوم نانو پژوهشگاه دانش‌هاي بنيادي به عنوان چهره ماندگار امسال معرفي و تقدير شد. وي كه در سال 1327 در تهران به دنيا آمده، علاوه بر تدريس در دانشگاه علوم پزشكي شهيد بهشتي از سال 1348، سال‌ها در دانشگاه‌هاي ژاپن و انگلستان به تحقيق و تدريس اشتغال داشته و از نخستين پايه‌گذاران علوم و فن‌آوري نانو در كشور است. دكتر رفيعي تبار كه پايه‌گذار كميته نانوتكنولوژي وزارت علوم است، تجربه سال‌ها رياست بخش علوم نانو در دانشگاه گرينچ انگلستان و تحقيق و تدريس در دانشگاه‌هاي آكسفورد و توهوكو ژاپن را پشت سرگذاشته است. يك كتاب در دست چاپ در انتشارات دانشگاه كمبريج، بيش از 50 مقاله علمي در نشريات معتبر جهاني و مديريت چندين پروژه بزرگ علمي در انگلستان، ژاپن و ايران بخش ديگري از كارنامه علمي اين دانشگر ايراني را تشكيل مي‌دهد.
  11. saman_777

    بزرگ مردان عرصه علم و ادب ایران زمین

    استاد دکتر فریدون جنیدی نگرشی بر کارنامه استاد فریدون جنیدی استاد « فریدون جنیدی » فرزند شادروان « بکتاش ایرانی » بزرگ مرد خراسانی، در سپیده دم 20 فروردین ماه 1318 خورشیدی خیامی در کوهستان ریوند نیشابور دیده به دیدار مام میهن گشود. سال ها کوشش او در راه خود باوری ایرانیان از سرآغازی شکوهمند در جوانی اش سر چشمه می گیرد. . . و یاد آن لحظه بزرگ و بشکوه به سال 1345 در کلاس « درس تاریخ فرهنگ »( دکتر عیسی صدیق)، هنگامی که استاد صدیق درباره اوستا خوانی و پهلوی خوانی اروپاییان سخن می گفت و با ستایش بیش از اندازه از آنان، سخن را به خواندن سنگ نوشته های بیستون به کوشش راولینسون کشانید، و با چنان بزرگداشت و شور و گرمی از کار او یاد می کرد که از چشمانش درخش می جهید و گفت: « یک اروپایی برای خواندن سنگ نوشته ایرانی 30 سال زمان نهاد، و شما که ایرانی هستید آیا حاضرید برای کشور خودتان سه سال از عمر خودتان را بگذارید؟» چون این سخن را گفت انگشتان دست راست را در جیب جلیقه نهاد و به دانشجویان پشت کرد. تا پشت میز بنشیند. استاد جنیدی در روند این یادآوری چنین می نویسد : در این هنگام بر پای خاسته بودم، و چون استاد مرا دید که ایستاده ام، پرسید : « بله؟ آقا ! » چنانکه آئین کلاس های او بوده، نام خودم، کلاسم، رشته ام را یاد آور شدم و استاد گفت : « بفرمایید ». من نیز با گرمایی که از نهاد جان و روانم برخاسته بود. گفتم : استاد مگر شما آن ایرانیان را که سی سال بر سر کار پژوهش جان و زمان نهاده باشند نمی شناسید؟ مگر فردوسی برای زنده نگاهداشتن اندیشه و فرهنگ و زبان ایرانی 30 سال زمان ننهاد، بازآنکه بارها گفته شده است که نان جو نیز بر سفره نداشته است ؟مگر استاد دهخدا بیش از سی سال زمان بر سر فرهنگ ننهاد؟هنوز که کفن دهخدا خشک نشده است ! شما به جای آنکه جوانان را برانگیزید تا 30 و 40 سال از زمان خود را بر سرفرهنگ ایران بنهند، آنان را کوچک می شمارید، تا در خود، ننگ ببینند و خویش را در خور و شایسته سرزنش بشمارند؟ اکنون برای آنکه بدانید جوانان ایرانی 30سال از زندگی خود را بر سر فرهنگ ایران می نهند. همین جا به شما می گویم : من ! فریدون جنیدی ! جوان ایرانی ! تا پایان زمان خود، زندگی خویش را در راه پژوهش در فرهنگ ایران خواهم افشاند ! اما بی گمان بنیانگذاری سازمان پژوهش فرهنگ ایران : بنیاد نیشابور را به وسیله استاد در سال 1358 می بایست کانونی بزرگ در کارکرد و کوشش او در راه ماندگی ناپذیرش دانست. تنها جایگاهی برای ایرانیان که در آن به گونه علمی و پژوهشی به ایران و فرهنگ ایرانی پرداخته می شود.تنها جایگاهی که به راستی با زندگی و سرنوشت و سرگذشت استاد توامان است. همان شاهراه و جایگاه شگفتی که بر فراز بلندای چکادهایش چنین ندا در داد : برپای خیزید و فرهنگ خویش باز شناسید و جایگاه خویش و کشور خویش را در جهان بازیابید و ارزش دستاوردهای بی شمار فرهنگی پدران و مادران خویش را در پهنه میدان فرهنگ جهانی باز بینید و در این زمان که هیاهویی خفیف، از جنبش آبخیزهای ژرفای دریای جان ایرانیان به گوش می رسد، و از همه سو جنبش های فرهنگی تازه را پدید می آورد . . . این زمان زرین را، که همهمه نهفته بیداری جان ایرانیان، نرم نرمک آشکار می شود از دست مدهید ! این تپش، تپش دل فرهنگ ایران است، آن را دریابید ! این دم، دم گرم جان نیاکان است آن را فروبرید ! و چه زیبا است نگره « فاتح عبد ا . . . »(اردمهر) روزنامه نگار و استاد تاجیک، در روزنامه صدای مردم(23 اکتبر 1992) که : بنیاد نیشابور، ذاتا همان کارهایی را بسامان می رساند که به دوران ساسانیان فرهنگستان گندی شاپور، و در ایام عباسیان: انجمن اخوان صفا در پیشگاه ملت ایران و مسلمان انجام داده بودند. اکنون استاد فریدون جنیدی به همراهی دیگر یاران و استادان بنیاد با سرافرازی بسیار در برابر روان نیاکان، در بیست و پنجمین سال بنیاد نهادن بنیاد نیشابور با انبوهی از بی مانند ترین پژوهش های گرانسنگ در راستای فرهنگ ایران باستان و ایران پس از اسلام، اقوام ایرانی و گویش شناسی، شاهنامه پژوهی، زبانهای باستانی و . . . که از سوی نشر بلخ ( وابسته به بنیاد نیشابور ) منتشر گشته و با برگزاری انجمن های آموزش خط و زبانهای پهلوی و اوستایی و فارسی باستان و انجمن های شاهنامه خوانی برای آگاهی مردمان ایرانی از چگونگی و چند و چون پرداختن به دانش ایرانشناسی، خویشکاری ( مسئولیت ) خویش را به یاری یزدان ادامه می دهد. بنیادنیشابور- سازمان پژوهش فرهنگ ایران تهران، بلوارکشاورز، روبروی پارک لاله، خیابان جلالیه، شماره 8، کدپستی: 14176 دورواژ(تلفن):88962784 دورنگار: 88962243 آدرس پایگاه اینترنتی بنیاد فرهنگی و تاریخی نیشابور : http://www.bonyad-neyshaboor.com ………….……………………….…………. متن مصاحبه ایسنا با دکتر فریدون جنیدی در يك خانه ای با هویت كاملا ايراني، پيرمرد با 66 سال سن، که نيمي از عمرش را صرف ويرايش «شاهنامه» كرده و با خود عهد بسته كه زندگي‌اش را صرف زنده کردن و گسترش فرهنگ غنی ايران زمین كند زندگی میکند . در يك عصر زمستاني پاي صحبت‌هاي فريدون جنيدي - پژوهشگر فرهنگ باستان - استاد زبان اوستایی - پهلوی - میخی و شاهنامه شناس و ایرانشناس نشستیم؛ كسي كه مهم‌ترين دغدغه زندگي‌اش رساندن نسخه سره شاهنامه به دست ايرانيان بوده است. 30 سال روي شاهنامه پژوهش كرده و قصد دارد حاصل این کوشش چندین ساله را برای آیندگان ایران زمین به یادگار بگذارد . از سال 1354 مطالعه بر روي شاهنامه را آغاز كرده و مي‌گويد: بعد از مدت كوتاهي كه شاهنامه را خواندم، دريافتم بيت‌هايي از آن با بيت‌هايي ديگر مطابقت ندارند؛ يعني رويدادي كه در شاهنامه بود، در آينده به گونه‌اي ديگر روايت مي‌شد. همان زمان بدون ويرايش شاهنامه، آن‌ها را در حاشيه‌اش مي‌نوشتم كه مطابقت ندارد. هر چه پيش‌تر مي‌رفتم، مي‌ديدم بيت‌هايي نمي‌تواند از آن شاهنامه باشد. زماني كه تصميم گرفت روي شاهنامه كار كند، شاهنامه مسكو تنها نسخه‌ موجود براي تطبيق بود؛ اما او در آغاز كار به آن دست نيافت. هر چه برداشت كرد، درواقع برداشت شخصي‌اش بود كه گمان مي‌كرد آن بيت‌ها براي فردوسي نبوده است. در همان دوره نوشتن «11 داستان رستم پهلوان» را براي جوانان شروع كرد. گاهي مي‌ديد ترجمه بيتي از شاهنامه از خود شعر زيباتر مي‌شود، به‌دليل عشق بسياري كه به فردوسي داشته، سعي مي‌كرد اين بيت‌ها را به نثر برنگرداند؛ چراكه نمي‌خواسته كار او برتر از فردوسي باشد. وقتي كارش را جدي‌تر ادامه داد، فهميد اين بيت‌ها همان بيت‌هايي است كه به فردوسي تعلق ندارند. مي‌گويد: هرگز نمي‌خواستم كار ويرايش شاهنامه را به‌طور كامل انجام دهم. دوستي به من گفت اگر كل شاهنامه را ويرايش نكني؛ خيانت بزرگي كرده‌اي؛ اين حرف در قلب من كارساز شد و ويرايش آن‌را شروع كردم. او معتقد است: كسي كه شاهنامه را ويرايش مي‌كند، بايد ابتدا با زبان‌هاي باستاني آشنا باشد؛ زيرا اصل شاهنامه از روي زبان‌هاي پهلوي و اوستايي ترجمه شده است. “خيلي از اين سردرگمي‌ها به اين دليل است كه بسياري از كساني كه شاهنامه را ويرايش مي‌كنند، زبان‌هاي باستاني را نمي‌دانند. علاوه بر اين كسي كه شاهنامه را ويرايش مي‌كند، بايد فرهنگ ايران باستان را بشناسد؛ چراكه مطالبي در شاهنامه آمده كه به فرهنگ ايران باستان مربوط است.” جنيدي همچنين آگاهي از راز و رمزهاي پنهان شعر پارسی را از ديگر شاخصه‌هاي يك ويرايشگر شاهنامه مي‌داند و ادامه مي‌دهد: اگر كسي كه شاهنامه را ويرايش مي‌كند، باید شاعري نيرومند باشد، شعرهاي تحريف‌شده را تشخيص مي‌دهد. همچنين چون در شاهنامه از اختر و نجوم سخن بسيار رفته، پژوهشگر شاهنامه، بايد از علم نجوم هم آگاهي داشته باشد. وي ادامه مي‌دهد: در شاهنامه صحنه‌هاي نبرد و جنگ بسيار زياد است، كسي كه‌ آن‌را ويرايش مي‌كند، بايد از فن‌هاي جنگي هم مطلع باشد.علاوه بر آن يك ويرايشگر شاهنامه، بايد با دشت‌ها، كوه‌ها و شهرهاي ايران آشنا باشد؛ تا اگر در جريان داستان‌ها شعر افزوده‌اي باشد، ناهماهنگي آن‌ها را از اين طريق دريابد. اين پژوهشگر، آشنايي با انديشه‌هاي ديني ايران باستان را از ديگر ملزومات يك مصحح شاهناهه ياد مي‌كند. او وقتي تمام اين موارد را بررسي كرده، ديده كه خداوند همه آن‌ها را به او داده است و اگر او شاهنامه را ويرايش نكند، به فرهنگ ايران خيانت كرده است. تا امروز هفت بار شاهنامه‌اي را كه در دست دارد، ويرايش كرده؛ همان شاهنامه‌اي كه سال آينده به دست ايرانيان مي‌رسد كه تمام بيت‌هاي افزوده به شاهنامه را دربرمي گيرد و براي هر كدام، پنج دليل براي افزوده بودن آن بيت آورده است. وي درباره اين كه چرا به شاهنامه اين همه بيت افزوده شده، معتقد است: ترجمه شاهنامه از متن‌هاي اوستايي و پهلوي به فارسي به فرمان “انوشهروان محمد بن عبدالرزاق توسي پوربابك خراساني” بوده است كه در اين كار چند نفر شريك بوده‌اند. سپس “ابومنصور معمري” - وزير “ابومنصور” - آن‌را به نثر شيواي فارسي برگرداند. اين كتاب دست به‌دست مي‌شد و ايرانيان آن‌را مي‌خواندند. امروز متاسفانه اصل كتاب در دست نيست؛ تنها مقدمه شاهنامه ابو منصوري در دست است. جنيدي ادامه مي‌دهد: پس از كشته شدن ابومنصور عبدالرزاق، “دقيقي” آن‌را به دست مي‌گيرد، ولي مرگ به دقيقي امان نمي‌دهد. زماني كه‌ فردوسي كارش را آغاز كرد، “اميرك منصور” - پسر ابومنصور - به او اعلام ياوري كرد. جنيدي اكنون مسئول بيناد فرهنگی نيشابور در تهران ( ضلع شمالی دانشگاه تهران ) است و در اين بنياد به‌صورت “افتخاري” - به قول خودش -؛ نه “رايگان” - به قول ما -، زبان‌هاي باستاني و شاهنامه را تدريس مي‌كند. در سال 58 وقتي آشفتگي بازار فرهنگ ايران را - كه بيشتر به قبل از انفلاب باز مي‌گشت - ديده، به فكر تاسيس سازمان ملي به‌صورت خصوصي مي‌افتد. بنياد نيشابور را تاسيس و تمام زندگي‌اش را صرف آن مي‌كند. با خود عهد كرده كه زندگي‌اش را براي فرهنگ ايران صرف كند. به ايسنا مي‌گويد: كسي كه جان و تنش را فداي ايران مي‌كند، براي كارهاي فرهنگي كه سودش به جوانان ايران مي‌رسد، نبايد چشم‌داشت مالي داشته باشد. دکتر جنیدی هر ساله با برگزاری کلاسهای رایگان آموزش زبان پهلوی - اوستایی - شاهنامه خوانی - خط میخی و . . . توانسته است برگ زرینی از یک ایرانی عاشق میهن را در کارنامه این کشور سترگ رقم بزند . کلاسهای وی هر ساله با استقبال زیادی روبرو می شود و امید است دولت و ملت ایران همواره یار و یاور این بزرگ مرد میهن پرست ایرای باشد . در هر گوشه و كنار خانه قديمي فريدون جنيدي، عكسي از فرزند از دست‌رفته‌اش به ديوار نصب شده و به آدم‌ها چشم دوخته… سكوت اين خانه كمي آزار‌دهنده است؛ ولي با اين همه پيرمرد تنها نيست، چراكه فرزندان ايران را فرزندان خود مي‌داند و بزرگ‌ترين افتخارش به فرزندان اين مرز و بوم را، تدريس شاهنامه و زبان‌هاي باستاني كه ميراث كهن ما ايرانيان است، عنوان مي‌كند. اين است كه شاگردانش هم احساس پدر و فرزندي را با تمام وجود به اين مرد مي‌رسانند. كتاب‌خانه گرد و غبار گرفته‌اش مملو از انبوه كتاب‌هاي زبان‌هاي باستاني است كه سال‌ها روي آن‌ها پژوهش كرده و باورمان نمي‌شود كه در روزگاران گذشته اجداد ما با آن سخن مي‌گفته‌اند؛ چراكه اين زبان، امروز رو به فراموشي است. او سالهاست زبان‌هاي باستاني را تدريس مي‌كند و معتقد است كه دانشگاه‌هاي ما زبان‌هاي باستاني را خوب ياد نمي‌دهند. به همين دليل به آموزش آن‌ها تصميم مي‌گيرد. جنيدي به خبرنگاران ايسنا مي‌گويد: يك ايراني بايد از ريشه خود آگاهي داشته باشد. گم‌گشته ما ايرانيان تنها شاهنامه فردوسي است، چاره درد اين مردم براي آگاهي از گذشته پرافتخارشان اين است كه شاهنامه را بخوانند. اين شده دليل محكمي كه اين پژوهشگر تمام عمرش را صرف شناساندن شاهنامه و آموزش آن به جوانان كند. او از اين موضوع گلايه دارد كه عرب‌ها به دوران جاهليت خود افتخار مي‌كنند، اما ايرانيان به گذشته درخشان و پرافتخارشان توجهي نشان نمي‌دهند. بنياد نيشابور جايي قديمي و كوچك و با امكاناتي نه‌چندان، مكاني است كه او با عشق به ايران و شاهنامه، فرهنگ ريشه‌دار ايران را به جوانان يادآوري مي‌كند و به آن‌ها، آن فرهنگ غني چند هزار ساله را مي‌شناساند. فريدون جنيدي متولد 1318 نيشابور است كه علاوه بر 30 سال پژوهش بر روي شاهنامه و ويرايش آن، تاكنون 30 جلد كتاب درباره فرهنگ و تاريخ ايران نوشته است؛ از جمله آن‌ها: “زندگي و مهاجرت آرياييان برپايه گفتارهاي ايران”، “فرهنگ واژه‌هاي اوستايي”، “حقوق بشر جهان امروز و حقوق جهان در ايران باستان”، “زمينه شناخت موسيقي ايراني”، “نامه فرهنگ ايران”، “داستان‌هاي شاهنامه”، “سرگذشت ايران” است. علاوه بر اين آثار، جلد دوم “زندگي و مهاجرت آرياييان بر پايه‌هاي گفتارهاي ايران” را با افزوده‌هاي بيشتري با نام “داستان ايران” براي چاپ آماده دارد. فریدون جنیدی ، شاهنامه پژوه و ایران شناس ، فردوسی را یگانه کسی دانست که درفش هماره بر افراشته کاویان ایرانیان را در گذر تاریخ ایران به دوش گرفته است. فریدون جنیدی که به مناسبت 25 اردی بهشت ماه ، روز بزرگداشت فردوسی به اصفهان رفته بود در نشست انجمن مثنوی پژوهان ایران در حالی که اشک شوق بر گونه هایش روان بود و صدای لرزانش نشانگر انگیزش درونی اش بود با اشاره به اعلام سال اتحاد ملی و نقش فردوسی و شاهنامه در ایجاد همبستگی ملی از شهرداری اصفهان خواست تا به تعهدات خود در تکمیل پروژه نیمه کاره بنیاد فردوسی در اصفهان ، عمل کنددر پایان سخنرانی استاد فریدون جنیدی که درباره روش های کار او در سنجش بیت های افزوده به شاهنامه بیان شد ، انجمن مثنوی پژوهان ایران به پاس 30 سال تلاش شبانه روزی استاد فریدون جنیدی در راه بازشناسی تاریخ و فرهنگ ایران ، افزون بر یک جلد کتاب شرح مثنوی « گنج روان » اثر استاد علی عربیان ؛ به عنوان یک حرکت نمادین قطعه ای از خاک مقدس ایران را که از پاسارگاد محل آرامگاه کوروش بزرگ ابر مرد تاریخ به ارمغان آورده بود و در داخل یک جعبه ارزشمند هنری خاتم ، کار دست هنرمندان اصفهانی تعبیه شده بود به عنوان با ارزش ترین هدیه به ایشان تقدیم نمود و در حالی که سرود ملی ای ایران در تالار طنین انداز بود و حاضران یک صدا آن را می خواندند ، دکتر جنیدی در برابر دیدگان دوستداران ایران زمین ، برآن بوسه زد و بر آستانش سر سایید. شایان ذکر است مدیرت پایگاه آریارمن “ارشام پارسی” خود یکی از شاگردان کوچک این استاد گرانمایه بوده است و در کنار دست ایشان زبان پهلوی را آموخته است . از یزدان پاک برای ایشان و همه کسانی که دغدغه ایران زمین را در سر دارند آرزومند تنی سالم همراه با سربلندی و افتخار هستیم . ایدون باد .
  12. saman_777

    بزرگ مردان عرصه علم و ادب ایران زمین

    امير خواند محمد بن امير برهان الدين خاوند شاه 837- 903 ه.ق امير خواند محمد بن امير برهان الدين خاوند شاه، نام كامل اوست. وي در بلخ متولد شد. تاريخ تولد او را 837 ه.ق نوشته اند. از جواني به هرات رفت و در آنجا به اتمام تحصيلات خود در علوم مختلف معقول و منقول، همت گماشت. با وجود نزديكي به "امير عليشير نوايي" و "سلطان حسين بايقرا"، به مشاغل ديواني روي نياورد و در اواخر عمر نيز كارش به انزوا كشيد تا در رمضان 902 به علت بيماري به هرات منتقل شد و در سال 903 ه.ق درگذشت. اثر معروف مير خواند "روضة الصفا في سيرة الانبياء و الملوك و الخلفا" است كه آن را به نام امير عليشير نوايي پرداخته است. ميرخواند در جمع آوري اين تاريخ مفصل از آثار مختلف عربي و فارسي كه پيش از او در ذكر احوال انبياء، پادشاهان و علما تأليف شده بود استفاده كرد. رضا قلي هدايت، ذيلي بر اين كتاب در سه جلد- تا حوادث زمان خود- نگاشته و آن را به اسم "ناصرالدين شاه قاجار"، "روضة الصفاي ناصري" ناميده است
  13. saman_777

    بزرگ مردان عرصه علم و ادب ایران زمین

    زندگی نامه بزرگمهر بختگان بزرگمهر بختگان یا بوذرجمهر حکیم : بنا بر شاهنامه او در کودکی و با تعبیر خواب انوشیروان وارد داستان می شود. او در برابر شطرنج که از هند به ایران آورده و نمایش آفرینش و عشق است، تخته نرد رامی آفریند که صفحه سیاه و سپد آن نمادی از جهان و روز و شب و مهره ها نماد جهان ما و بیانی فلسفی از هستی است. کلیله و دمنه و ادبیات داستانی هند را نیز او به ایرانیان شناسانده و خود درآمدی زیبا بر این کتاب می نویسد که، دادنامه آن روزگار پر از بیداد است. پند نامه مشهور وی و آنچه در شاهنامه به شاه ایران می گوید، بخشی ارجمند از اندیشه های او را به ما نشان می دهد: هنر جوی و تیمار بیشب مخور که گیتی سپنج است و بر ما گذر اگر روز ما پایدار آمدی جهان را بسی خواستار آمدی به گیتی به از مردمی کار نیست بدان با تو دانش به پیکار نیست ز نیرو بود مرد را راستی ز سستی کژی زاید و کاستی مدارا خرد را برادر بود خرد بر سر جان چو افسر بود بزرگمهر در بزم های هفت گانه، خلاصه اندیشه های آن روزگار را باز می گوید. در نشستی در باره ویژگی های شاه می گوید: چنین داد پاسخ: که از داد شاه درخشان شود فر و دیهیم و گاه دگر کو بشوید زبان از دروغ نجوید ز کژی به گیتی فروغ سه دیگر که با داد و بخشاسش است ز تاجش زمانه پر آرایش است در جایی دیگر خطاب به انسان فریاد بر می آورد که: خنک در جهان مرد برتر منش که پاکی و شرم است پیراهنش بماند بدو رادی و راستی نکوبد در کژی و کاستی کسی کو بود بر خرد پادشا روان را نراند به راه هوا
  14. saman_777

    بزرگ مردان عرصه علم و ادب ایران زمین

    زندگی نامه ملک شاه ملک شاه : او سومین پادشاه سلسه سلجوقیان ایران است بدستور او هزاران شاهنامه توسط کاتبان دستنویس و تکثیر شد او به خواجه نظام الملک دستور داد بجای تاریخ قمری تازی تاریخی ایرانی تهیه کنند خواجه نظام الملک توسی نیز دانشمندانی نظیر خیام و ابوریحان بیرونی و تنی چند را در اصفهان جمع نمود و تاریخ خورشیدی که موسوم به شمسی و یا جلالی نیز هست فراهم نمودند
  15. saman_777

    بزرگ مردان عرصه علم و ادب ایران زمین

    نادر اردلان نادر اردلان معماري پركار محقق و معلمي تواناست او در ايران متولد شد و در سن هفت سالگي همراه خانواده اش به ايالات متحده امريكا سفر كرد او 18 سال از زندگي اش را به تحصيل در امريكا گذرانده و كارش را با اسكيدمور اونيگز مريل در سانفرانسيكو آغاز كر و در سال 1964 به ايران بازگشت و به دنبال آن موقعيتي را به عنوان رياست بخش معماري شركت نفت در ميادين نفتي ايران پذيرفت او به همراه خانواده اش به مسجد سليمان رفت جايي كه اولين چاههاي نفت در خرابه هاي معابد زرتشتيان كشف شده بوند او در آنجا مدت 2 سال ساختمانهاي زيادي را طراحي كرد . نادر اردلان مقدار زيادي از آگاهي اكولوژيكي خود را در طي همكاري نزديك با يان مك هارگ كه كتاب طراحي با طبيعت را به رشته تحرر در آورده پرورش داده تجربه او با اكولوژي به مدت جهار سال الي پنج سال تجربه هيجان آوري بود كه اداره محيط زيست به او و يان مك هارگ ماموريتي براي طراحي پارك محيط زيستي در تهران ماموريت داد از جمله تاثير گذار ترين معلمان او مي توان به لويي كان اشاره كرد كه در سالهاي تحصيل او كان برخي از مهمترين كارهايش را مي ساخت نادر اردلان بعد از مدتي با لويي كان كارش را شروع كرد اين كان بود كه توصيه نامه هايي را با انتشارات دانشگاه شيكا گو نوشت كه حس وحدانيت مي بايد چاپ شود . تفكرات كان د رابره اعتدال و غير اعتدال خصوصا تا زماني كه به كارش در ايالات متحده و هند و بنگلادش مربوط بود اثر شديد و مهمي در تفكر طراحي نادر اردلان داشت و تاثير غير اعتدال بود كه او آن را در فرهنگ ايراني و طي مطالعه اجمالي موسيقي – صنايع -ادبيات – شعر – طراحي باغ- و در نهايت معماري گذشته ايران كشف كرد. محيطهاي بسيار گرم و خشك و نيمه مرطوب بود كه سر آغاز انديشيدن اردلان درباره معماري سازگار با محيط شد . او به زودي نارسايي تحصيلات امريكايي خود را ياف كه براي به عهده گرفتن طراحي مناسب با فرهنگ آماده نساخته بود . در آن زمان رومن گيرشمن –باستان شناس بزرگ فرانسوي در خرابه هاي معابد آتش زرتشتيان مشغول حفاري بود و اساسا روي ساختمانها وسايتهاي هخامنشيان و ساسانيان كار مي كرد نادر اردلان در انتها و در ترسيم پلانهاي بعضي از يافتها به گيرشمن كمك كرد . البته بعد ها كمك هاي شايان نادر اردلان در طراحي موزه هنرهاي معاصر تهران به كامران ديبا را نمي توان از خاطر برد . او هر گز به مطالعه معماري ايران در يك دوره تاريخي مبادرت نكرد او به سرتاسر اين چشم انداز علاقهمند بود او از غارهاي خطي شمال ايران تا مارليك (قرن نهم تا هفتم قبل از ميلاد )شروع كرد و بقاياي خارق العاده اي در اصفهان و كاشان دوره اسلامي رسيد و بعد از آن دوره قاجار و به ويژه ساختمانهاييكه مادر بزرگ او در آنها زندگي ميكرد و آنجا بزرگ شده بود . در سالهاي 1970 بود كه او در دانشگاه تهران تدريس ميكرد و در آن سال بود كه به فكر راه انداختن چند كنفرانس بين المللي افتاد او در سال 1970 اولين كنگره بين المللي معماران در ايران و در اصفهانبا كمك چند نفر از دوستانش در حرفه معماري و همكاري وزارت مسكن و شهرسازي ايران شكل گرفت مهمانان اين كنفرانس : لويي كان – پال رودولف- باك مينستر فولر – و جمعي از مغزهاي عالي را به مشاركت دعوت كرد موضوع كنفرانس نمايش امكان بالقوه تقابل خلاق بين سنت و تكنولوژي بود اما تلاشهاي بي پايان نادر اردلان چهار سال بعد در پرسپوليس هم ادامه داشت و او چنين گردهمايي را در شهر پارسه برپا كرد . ماندالا در سال 1972 براي انجام سك معماري بر اساس موضوعات و تحقيقاتي كه او با آن مرتبط بود شكل گرفت . ماندالا از اين رو انتخاب شد كه ايده كلمه يكپارچه كردن دوباره اجزا با كل بود اردلان در اين رابطه چنين مي گويد : جامعه اي را تصور ميكرديم كه تاريخ افكار و معماري آن گسسته شده بود و بايد دوباره در يك سنتز جديد گذاشته مي شد در گسترش اين ايده سنتز هاي هماهنگ سنت و تكنو لوژي هم از طريق انتشارات و هم كار ساختماني در حال ايجاد يك همكاري خاصه براي آن زمان بوديم . در پايان به تلاشهاي بي پايان نادر اردلان براي معرفي معماري ايران دست مريزاد مي گوييم . آقاي اردلان معمار و محقق خستگي ناپذير مچكريم . معماري ايران امثال نادر اردلان را كم داشته مهره هايي كه مي بايد به جستجوي تاريخ ايران و تاريخ معماري ايران مي پرداختند و اين گوهر بي مانند را به نسل هاي بعدي ميدادند كم كاري كردند نسل امروز كه نگارنده خود جز اين نسل است با معماري پر از چالشي به نام معماري ايران رو به روست . براستي چرا اينگونه ايم؟ مدتهاست كه دلخوشي مان چند بنا از اجدادمان شده . نه معماري امروز آن قوام ديروز را دارد نه شكوه آن را . اي كاش مهرهايي چون نادر اردلان پيشتر ها در آسمان معماري ما ظهور پيدا ميكردند و مي درخشيدند و درخشيدنشان همچنان ادامه دار بود بعد از نادر اردلان و عبدالحميد اشراق همچنان ستاره ها پر فروغ تر از ديروز سر بر مي آوردند . http://larry.blogfa.com/post-18.aspx
  16. saman_777

    بزرگ مردان عرصه علم و ادب ایران زمین

    احمد بن عمر بن علي النظامي العروضي السمرقندي نام كاملش آنطور كه خود مي گويد "احمد بن عمر بن علي النظامي العروضي السمرقندي" است . از نويسندگان و شاعران قرن 6 ه.ق. است. در اواخر قرن 5 در سمرقند متولد شد. پس از تحصيلات مقدماتي در سالهاي 506-504 به ملاقات "اميرمعزي" و "عمر خيام" در خراسان رفت. نظامي به دربار شاهان غزنوي آل شنسب وابسته بود و سالها مداحي آنان مي كرد و كتاب معروف خود "مجمع النوادر" يا "چهارمقاله" را به نام "ابوالحسن حسام الدين علي بن فخرالدين مسعود" برادرزاده "ملك شمس الدين محمد بن فخرالدين مسعود"- پادشاه معروف غوري- نوشته است. "چهارمقاله" نظامي عروضي در بيان شرايط چهار طبقه از نديمان پادشاهان- يعني دبيران، شاعران، طبيبان و منجمان- است. نويسنده در هر مقاله با انشايي مزين و مصنوع شرايط هر يك از اين فنون و مقدماتي را كه براي صاحب فن لازم است بيان مي دارد و براي اثبات هر يك از نظرهاي خود حكايت يا حكايتهايي از شاعران بنام ايران مي آورد. بنابراين چهارمقاله نه تنها به خاطر جنبه انتقادي آن درباره هر يك از چهارفن مورد بحث، كه به خاطر اطلاعات تاريخي و همچنين نثر آن قابل توجه است
  17. saman_777

    بزرگ مردان عرصه علم و ادب ایران زمین

    شما هم همینطور فقط می خوام دوستان هم به من کمک کنن تا این تاپیک کامل تر بشه :|
  18. saman_777

    بزرگ مردان عرصه علم و ادب ایران زمین

    احمد بهمنيار تاريخ و محل تولد :1301 هجرىقمرى - كرمان تاريخ و محل وفات : 1334ه.ش - تهران تخصص :محقق ادبيات و اديب آثار :مهمترين آثار ويعبارتند از: - تحفهاحمديه در شرح الفيه 2 جلد ( 1290 هجري شمسي) - مقدمه و تصحيح اسرار التوحيد في مقامات شيخ ابوسعيد (1313ه.ش) - چاپ رساله حورائيه تأليف عبيدا... بن محمود شاشي معروف به خواجه احرار(1313ه.ش) - مقابله و تصحيح التوسل الي الترسل: بهاءالدين محمد بن مؤيد بغدادي (1315 ه.ش) - تصحيح و تعليقات بر تاريخ بيهق ،تاليف ابوالحسن علي بن زيد بيهقي (1317 ه.ش) - تلخيص اسرار التوحيد في مقامات الشيخ ابي سعيد براي دبيرستانها 1320 ه.ش) زندگي نامه :استاد احمد بهمنيار از محققان و ادباي فاضل دوره معاصر، در سال 1301 هجريقمري در شهر كرمان به دنيا آمد. بهمنيار تحصيلات ابتدائي و متوسطه خود را در نزدپدرش استاد محمد علي مدرس (كه مردي فاضل و مطلع از علوم رياضي قديم و فنون ادب زبانهاي فارسي و عربي بود) به پايان رسيد و در جواني از مدرسان مشهور زبان وادبيات عرب گرديد. وي در سال 1329 هجري قمري همزمان با اوج گرفتن نهضت مشروطه در ايران به حزب دموكرات كرمان پيوست و روزنامه هفتگي دهقان را كه ارگان آن حزب بود منتشر نمود. بهمنيار در كشاكش جنگ جهاني اول به گناه آزادگي و آزادي خواهي از شهر و ديارخود به فارس رانده شد و در آنجا به مدت 14 ماه زنداني شد; با اين حال در همين دوران به فراگيري زبانهاي انگليسي و تركي استانبولي پرداخت و به اين دو زبان تسلط يافت .بهمنيار پس از آزادي از زندان به خدمت وزارت دارائي درآمد و با سمت بازرسهفت سال در مشهد بسر برد. وي در اين ايام ضمن آشنايي با شاعران و سخنوران بزرگ خراسان روزنامه فكر آزاد را به مدت دو سال در مشهد منتشر ساخت و پس از بازگشت به تهران نيز انتشار آن را در پايتخت ادامه داد. بهمنيار در سال 1305ه.ش به سمت رياست دارالمعلمين تبريز برگزيده شد. يكسال بعد به دعوت وزارت عدليه عهده دار امور قضاوت شد و چند سال در شهر هاي قزوين و همدان به قضاوت پرداخت. استاد بهمنيار در سال 1310ه.ش در دانشسرايعالي و مدرسه عالي سسپهسالار تدريس زبان و ادبيات عربي را آغاز كرد. اين دانشمند فرزانهپس از تأسيس دانشگاه تهران (1313ه.ش) به عنوان استاد زبان و ادبيات عربي دانشكده ادبيات برگزيده شد و از اين تاريخ تا سال 1334ه.ش كه نقاب خاك بر رخ كشيد زندگي خود را وقف مطالعه، تحقيق و تأليف نمود. در طي اين دوره گروه قابل توجهي از اساتيدبرجسته فعلي تاريخ و فرهنگ ايران از محضر اين استاد فاضل به كسب علم و دانش پرداختند كه از جمله ميتوان به دكتر عبدالحسين زرين كوب و دكتر اسلامي ندوشن اشاره كرد. وي عضو فرهنگستان ايران بود و طبع شاعري هم داشت; از جمله اشعار زيباي او مسمطي است در وصف قيام كلنل محمد تقي پسيان. استاد بهمنيار از نسل برجستگان فرهنگ و ادب ايران بود كه به معارف ديني وعلوم اسلامي از يكسوي و تاريخ و ادبيات فارسي تسلط كامل داشت. منابع :1- آرين پور، يحيي: از نيما تا روزگار ما، تهران، انتشارات زوار، 1376 -2 - بهمنيار، احمد: شرح احوال و آثار صاحب بن عباد، به كوشش محمد ابراهيم باستانيپاريزي، تهران، دانشگاه تهران، 1344 -3 - سپهرم، امير
  19. saman_777

    انتخاب کاربران فعال سایت

    اقا reichmarshalدر حال مبارزه با اقا مصتفی است :|
  20. saman_777

    انتخاب کاربران فعال سایت

    reichmarshalببخشید :cry: ولی چون چند روزی که اقاپرویز رو ندیدم رایم عوض می کنم به جای اقا پرویز اقاreichmarshal :|
  21. saman_777

    ماهواره های ایرانی

    اهواره های زهره و مصباح در راه فضا ماهواره های زهره و مصباح در راه فضا اخيرا در ايران شورايی به نام شورای عالی فضائی تشکيل شد. در نخستين جلسه اين شورا در مورد پرتاب ماهواره های مصباح و زهره و چند ماهواره ديگر بحث و تبادل نظر شد. اطلاعات زيادی از جزئيات اين بحث و تبادل نظر در دست نيست اما پيش بينی می شود که موارد زير مورد توجه قرار گرفته و در مورد آنها تصميماتی گرفته شده باشد: ۱) ارسال ماهواره های اکتشافی برای بررسی زندگی اجتماعی کرات ديگر برای صادر کردن انقلاب اسلامی به اين کرات. ۲) ارسال ماهواره های اکتشافی بازرگانی چند منظوره ديپلماتيک - اقتصادی برای بررسی امکان توسعه واردات کالاهای مصرفی از کرات ديگر، تا با توسعه واردات از اين کرات ارتباطات ديپلماتيک نيز با آنها توسعه يابد. ۳) بررسی وضع کرات ديگر جهت اداره اين کرات توسط شورای شهر و شهرداری تهران در وقت اضافی شورای شهر تهران، تا در اثر اين اقدامات امکان برگزاری انتخابات مناسب در اين کرات بوجود بيايد. شورای شهر همچنين پيش بينی می کند که با ايجاد ترافيک، مردم در اين کرات پشت راه بندان می مانند و وقت پيدا می کنند که به حقيقت هستی فکر کنند و لذا انديشه نيز متعالی می شود. ۴) ارسال ماهواره مصباح برای کنترل جو و قدرت از راه دور و بررسی افکار و انديشه های انحرافی و اصلاح آن از طريق يک مجموعه ماهواره های نظامی و منفجر شونده. ۵) ايجاد فضای اسلامی و اشاعه فرهنگ متعالی در منظومه شمسی از طريق انتخاب نام های مناسب برای سيارات اين منظومه انقلابی - فرهنگی. پيشنهاد می شود از سوی فرهنگستان ادب پارسی اسامی نامناسب قبلی به اين شکل تغيير يابد: زهره(به خواهر طاهره)، اورانوس (به خواهر سميه)، نپتون( به خواهر رضوانه)، پلوتون (به برادر رجبقلی)، ناهيد(به خواهر طيبه)، مشتری (با تغيير کاربری به برادر حبيب الله)، مريخ (به برادر اميرعلی)، زمين(به جمهوری اسلامی ايران)، ضمنا در مراحل بعدی برای تغيير اسامی ديگری مانند منظومه شمسی (به منظومه خواهر شمسی) و کهکشان راه شيری (کهکشان بزرگراه شهيد حقانی) و ... اقدام می شود. یکی نیست به اعضای شورای شهر تهران بگوید که این اسم هایی که شما انتخاب کردید که هیچ کدامشان پارسی نیستند!!! ۶) ارسال ماهواره های سنجش از راه دور برای بررسی امکان زندگی سازماندهی شده برخی از شهروندان در راستای ارزيابی امکان برگزاری انتخابات با مشارکت وسيع در اين کرات، جهت شکستن پشت دشمنان، به عنوان يکی از مهم ترين سياستهای دفاعی در مقابل استکبار جهانی. ۷) ارسال ماهواره های سنجش از راه دور برای بررسی های دقيق اطلاعاتی در کرات مختلف و شناسايی افکار و انديشه های موجود در اين کرات و تلاش برای تغيير اين انديشه ها از طريق توسعه قضائی شورای فضائی. ۸) بررسی وضع خاک و زمين ديگر کرات تا در صورتی که اگر اين کرات برای کشاورزی مناسب نباشند، حتما در آنجا حضور فعال و عمرانی يافته و با وضع قوانين شهری امکان خريد و فروش زمين ها و توسعه برج سازی و شهرک سازی و پيش فروش اين زمين ها افزايش يابد و قيمت اين کرات بالا رفته و بعدا بتوان آنرا به کشورهای ديگر فروخت، تا با در آمد آن به واردات کالاهای مصرفی از اروپا بپردازيم تا با افزايش عظيم واردات از اروپا نتيجه آنرا در ديپلماسی مشاهده کرده و در نهايت فشارهای جهانی در مورد حقوق بشر بر ايران کاهش يابد. ۹) بررسی وضع کرات ديگر برای احداث مراکز غنی سازی اورانيم در اين کرات، تا آنجا که بتوان اقدام به ايجاد نيروگاههای هسته ای کرد و در مرحله بعد با انتشار اطلاعات مربوط به اين نيروگاهها وارد مذاکره با اروپا بشويم تا در اين مذاکرات در اثر چانه زنی های ديپلماتيک فعاليت غنی سازی در اين نيروگاهها متوقف شده و با توقف فعاليت اين نيروگاهها جلوی دخالت اروپا و غربيان در مسائل داخلی کشور و از جمله حقوق بشر را گرفت. (بر اساس ارزيابی های انجام گرفته آزاد کردن ۲۵ زندانی سياسی ۷۳ برابر پرتاب شش ماهواره هزينه دارد.) ۱۰) پرتاب ماهواره های مختلف اصلاح طلبانه توسط هنرمندان و نيروهای فرهنگی، دارای توانمندی پخش امواج راديويی و تلويزيونی در نيمکره راست و چپ کره زمين و پخش بيش از ۱۲۰۰ برنامه همزمان تلويزيونی و راديويی از هرکدام از اين ماهواره ها برای توسعه هنر و فرهنگ و سرگرم کردن مردم و همچنين پرتاب ماهواره های توليد کننده پارازيت توسط محافظه کاران برای جلوگيری از دريافت امواج راديويی و تلويزيونی اصلاح طلبان و مقابله با تهاجم فرهنگی. ۱۱) ارسال ماهواره های شناسايی وضعيت فرهنگی و اجتماعی کرات ديگر جهت ارزيابی اين که آيا در کرات ديگر امکان سفر هنرمندان و متفکران برجسته ايرانی وجود دارد، به شکلی که آنان بتوانند علاوه بر ديدن ساير نقاط جهان، تحت تاثير فرهنگ منحط غربی قرار نگيرند و به عوامل جاسوسی آنها هم تبديل نشوند. ۱۲) پرتاب ماهواره های اکتشافی برای کشف کشورهای ناشناخته آفريقا، اقيانوسيه و مناطق نزديک به قطب شمال و جنوب برای کمک به اين کشورها تا آنها بتوانند مستقل شوند و بعدا با برقراری ارتباطات حسنه با اين کشورهای تازه استقلال يافته، بتوان آنها را جايگزين کشورهای اروپا و آمريکا کرد. ۱۳) تلاش برای کشف کرات مناسب و سياره های دور افتاده برای ارسال اصلاح طلبان و مخالفان سياسی به آنجا با موشک های فضانورد و حتی الامکان منفجر کردن موشک پس از پياده شدن آنان از راه دور. ۱۴) ارسال ماهواره های اکتشافی از طريق وزارت راه و ترابری برای کشف راههايی که ببينيم چطور يک هواپيما يا هلی کوپتر می تواند بدون سقوط کردن از زمين بلند شود و بر زمين بنشيند. ۱۵) آشنا شدن با ايرانيانی که در کرات ديگر مشغول تاکسيرانی يا سخنرانی يا توزيع لواشک و زعفران هستند. ۱۶) کشف کرات جديد و انتشار کتب، فيلم، برگزاری نمايشگاهها، جشن ها و کنسرت های موسيقی سنتی و احداث کتابخانه و ايجاد نمايشگاههای بازرگانی و دفاتر تبليغاتی در آن کرات و در پايان، تحقيق و پژوهش در مورد اينکه آيا در آن کرات موجودات انسانی زيست می کنند يا نه. ۱۷) ارسال ماهواره های اکتشافی برای بررسی راهها و جاده های احتمالی در کرات ديگر توسط وزارت راه و ترابری و ارزيابی امکان افزايش تصادفات در آن راهها از طريق نظارت بر شيوه رانندگی در آنجا.
  22. saman_777

    بزرگ مردان عرصه علم و ادب ایران زمین

    کامران دیبا کامران دیبا(طباطبایی)—متولد تهران- 5 مارس 1937 کامر ان دیبا آرشیتکت برنامه ریز شهری و نقاش ایر انی در رشته معماری دانشگاه هارواد واشنگتن دی سی تحصیل کرد.در سال 1964 در این رشته فارق التحصیل شد و پس از آن به مدت یک سال تحصیلات تکمیلی را در رشته جامعه شناسی ادامه داد. در سال 1966 به تهران بازگشت و یک سال بعد رئیس و طراح ارشد شرکت مهندسین مشاور “DAZ” شد."DAZ" در ایران پروژه های بزرگ و گوناگونی به انجام رسانید و به سرعت توسعه یافت به طوریکه در سال 1977 صدوپنجاه پرسنل داشت. دیبا در ایران صرفا در بخش دولتی فعالیت می کرد.وی به سنت های بومی و هم چنین نیاز های جامعه شهری مدرن و اثر متقابل انسان علاقه مند بود. پروژه نیمه تمام "شهر جدید شوشتر" (1974-80) در خوزستان که وی آرشیتکت و برنامه ریز آن بود بیشترین موفقیت خود را مرهون الگوهای ساختاری و گونه های ساختمانی سنتی است که دیبا مورد استفاده قرار داده است. وی این شیوه را جای گزین طراحی بر اساس الگوهای غربی- که مورد حمایت افراد با نفوذ و سردمداران بود_ نمود. این شهر با ظرفیت جمعیتی بالغ بر 30000 نفر در راستای یک شاهراه اصلی ارتباطی طراحی شد .چهار راه ها میادین عمومی و محله های کوچک در اطراف آن شکل می گرفتند و وجود باغ ها و بازارها زندگی اجتماعی را تقویت می کرد. بناهای آجری شاعرانه دیبا معماری شاخصی را خلق می کند که زیبا و با شکوه است . دیگر کارهای شاخص وی در ایران شامل چندین ساختمان در دانشگاه جندی شاپور (1976-8) است.اما بنایی که شاید شناخته شده ترین اثر وی باشد موزه هنر های معاصر تهران (1976) است که با سقف های نیم هلالی اش یاد آور باد گیر های سنتی خاور میانه است .وی موسس و هم چنین اولین مدیر موزه بود.(1967-8) دیبا به عنوان مشاور و برنامه ریز شهری در وزارت مسکن و توسعه شهری ایران خدمت کرد. هم چنین دفتر وی طرح جامعی برای برخی شهرها ارائه داد که از جمله آنها خرمشهر بندری مهم در خلیج فارس است.جایی که وی با طراح یونانی A.Doxias که در بخش خصوصی فعالیت می کرد همکاری کرد. وی در سال 1977 ایران را به قصد زندگی در پاریس و واشنگتن دی سی ترک کرد تا به صورت شخصی کار کند. پروژه های وی شامل طرح های خانه سازی در ویرجینیا و طرح توسعه هتل ها در اسپانیا ست. وی در سال 1977 به عنوان منتقد با دانشگاه "کرنل" همکاری کرد. دیبا به عنوان یک نقاش چندین نمایشگاه انفرادی در ایران بر پا کرد.وی هم چنین گردآورنده و واسطه فروش آثار نقاشی معاصر غرب بود. گردآوری : آسيه خطیبی http://larry.blogfa.com/post-86.aspx
  23. اگ امریکا به ایران حمله کن این میشه: ایران در خطوط مرزی بسیار تلفات می ده امریکا هم همینطور مروم امریکا اعتراض می کنن و حکومت سرنگون می شه از لحاظ انسانی ایران بیشتر از امریکا تلفات می ده تازه کلی هم از مردم عادی کشته می شن!! سربازان امریکایی هیچ علاقه ای به جنگ با ایران ندارند!!چون 3تا رو تا الان امتهان کردن ایران از لحاظ نف دچار اسیب شدید می شه!!وهمینطور برق و ... ... *خلاصه بگم جنگ هیچ وقت برنده ای ندارد و نخئاهد داشت* این خیلی جمله ی مهمیه که رایت نکردنش باعث نابودی بشر می شه!
  24. saman_777

    بزرگ مردان عرصه علم و ادب ایران زمین

    غلامحسين ساعدي غلامحسين ساعدي در 14 دي 1314 در تبريز متولد شد. نخستين آثارش را از 1334 در مجلات ادبي به چاپ رساند. او كه در ابتدا به عنوان نمايشنامهنويسي چيره دست (با نام مستعار گوهر مراد) شهرت يافته بود، با نگارش داستانهاي زيبايي چون «گدا»، «دو برادر» و «آرامش در حضور ديگران»، جايگاه خود را به عنوان يكي از خلاقترين داستاننويسان ايران نيز تثبيت كرد. آثار او دستمايهي برخي از بهترين فيلمهاي بلند سينماي ايران قرار گرفته است، كه از جملهي آنها ميتوان فيلمهاي "گاو" (ساختهي داريوش مهرجويي، 1348)، "آرامش در حضور ديگران" (ساختهي ناصر تقوايي، 1349) و "دايرهي مينا" (ساختهي داريوش مهرجويي، 1353) را نام برد. ساعدي در دوم آذر 1364 به علت خونريزي دستگاه گوارش در فرانسه درگذشت و در گورستان پرلاشز در كنار صادق هدايت يه خاك سپرده شد. كتابهاي ايشان عبارت است : آشفته حالان بيداربخت تاتار خندان ترس و لرز توپ چوب بدستهاي ورزيل خانه روشني شناختنامه غلامحسين ساعدي ضحاك (نمايشنامه در پنج پرده) عزاداران بيل غريبه در شهر غلامحسين ساعدي گاو واهمههاي بي نام و نشان