جستجو در انجمن
مشاهده نتایج برای برچسب های 'war'.
پیدا کردن 3 results
-
تحولات جنوب آسیا تحلیل و پیگیری تحولات جنوب آسیا ( هند- پاکستان )
hamed_713 افزود یک موضوع در اخبار تحلیلی
فارخور نام پایگاه نیروی هوایی هند در کشور تاجیکستان است! این پایگاه در 130 کیلومتری جنوب شرقی شهر دوشنبه پایتخت تاجیکستان قرار دارد. این تنها پایگاه نیروی هوایی هند در خارج از این کشور است که تنها دو کیلومتر از مرز بین افغانستان و تاجیکستان فاصله دارد. عهدنامه بین هند و تاجیکستان برای احداث پایگاه در این کشور در سال 2003 امضائ شد و در سال 2004 به تصویب رسید. این پیمان یعنی حضور دائمی نیروهای نظامی هندی در تاجیکستان برای دفع هرگونه تهدید احتمالی خارجی و تامین امنیت کشور به تصویب رسیده است.کار بر روی احداث پایگاه بلافاصله اغاز گردید و اکنون پایگاه در حالت امادگی کامل به سرمیبرد واز اوایل سال 2007 کاملا قابل استفاده است. جزئیاتی از ساخت پایگاه در دسترس نیست اما گمان میرود که مصالح نظامی هندی از اسیای مرکزی تامین شده باشند.تقریبا 70 درصد جنگ افزار های هندی از روسیه و اتحاد جماهیر شوروی پیشین بدست امده است. بر طبق اخبار گوناگون گمان میرود که پس از تکمیل بنا پایگاه میزبان 12 الی 14 فروند جنگنده بمب افکن میگ 29 خواهد بود پایگاه فارخور عمق و برد بیشتری را در اختیار نیروهای نظامی هند فرار میدهد که برای انان موجب ایفای نقش بیشتری در اسیای جنوبی و ظهور ملموسی از حرکت هند برای برجسته سازی قدرت خود در اسیای مرکزی است هدف سیاسیی که در سال 2003-2004 رسما اعلام کرده اند دلائل پنهانی تاسیس این پایگاه میتواند رقابت هند و پاکستان بر روی شبه قاره باشد پرویز مشرف رئیس جمهور پاکستان نگرانی شدید خود از این مساله را به مقامات تاجیکستان ابراز داشت در حقیقت هواپیماهای هندی میتوانند در عرض چند دقیقه خود را به پاکستان برسانند! پایگاه فارخور یکی از نمونه های بارز از تلاش هندی ها برای ارتقای ثبات در افغانستان و بالا بردن توان دهلی نو در فراهم اوردن نفت چه از اسیای جنوبی و چه از اسیای مرکزی است. هند بطور معلوم محدود شدن نقش خود به ناحیه سوق الجیشی جنوب اسیا را نخواهد پذیرفت برنامه هند برای برجسته سازی قدرت خود در اسیای مرکزی تنها برای مصارف نظامی نیست بلکه دسترسی به منابع انرژی اسیای مرکزی برای هند امری حیاتی به شمار میرود. دهلی نو به دنبال دسترسی به نفت و گاز قزاقستان وانجام پروژه های ملیونی مثل خط لوله ایران-افغانستان-پاکستان-هند و دیگری پیوستن ترکمنستان افغانستان پاکستان وهند. هرکدام از این خط لوله ها یا هر دوی اینها میتواند در دستیابی هند به منابع انرژی تاثیر مهم و قابل اطمینانی داشته باشند به شرطی که روابط دوستانه بین هند و پاکستان تقویت گردد هند خواهان توسعه شبکه ی قدرت جدیدی در اسیاست که ایالات اسیا را با ان به مبدائیت شبه قاره یکی میکند این نظریه ای است که از سوی ایالات متحده در گذشته بشدت حمایت شده است. هنگامی که هند از شبکه ای جدید در اسیای مرکزی برای بالا بردن نمودار جامع اقتصادی خود بهره جوید واشنگتن این پروژه را راهی برای مقابله با نفوذ اقتصادی و سیاسی چین در اسیای مرکزی میبیند منبع: نوشته شده توسط محمد- مجله هوايي- 182 پاسخ ها
-
- 1
-
- هند و پاکستان
- war
-
(و 7 بیشتر)
برچسب گذاشته شده توسط
-
جنگ عراق آتش بر فراز نجف ( وقايع خونين مقاومت نجف جنگ 2003 اشغال عراق)
worior افزود یک موضوع در جنگهای معاصر
به نام حق . آتش بر فراز نجف ... نگاهي به وقايع خونين مقاومت نجف در جنگ 2003 اشغال عراق ميتوان به جرات گفت كه نبرد نجف بزرگترين درگيري جنگ 2003 اشغال عراق بوده است . اين نبرد در دو مرحله اتفاق افتاد ~ مرحله اول زماني روي داد كه واحدهاي زرهي لشكر سوم ارتش آمريكا سعي در محاصره شهر داشتند و مرحله دوم اين نبرد زماني روي داد كه تيپ 101 هوابرد ارتش آمريكا به منظور پاكسازي و اشغال كامل وارد عمل شد . اطراف نجف : شهر نجف بر دو بزرگراه اساسي عراق واقع شده است كه از شمال به دو شهر كربلا و بغداد منتهي ميشود . بسادگي تمام اين شهر با استفاده از مسير ناصريه و سماوه دور زده شد ~ لشكر سوم ارتش آمريكا تصميم گرفت تا با محاصره شهر از اينكه مقاومت موجود در اين شهر بتواند براي خطوط تغذيه و لجستيك مشكل آفريني كند جلوگيري نمايد . نقشه محاصره نجف با اين اهداف شكل گرفت : تسخير پل شمالي در شهر الكيفل (واقع شده در كنار رودخانه فرات بين شمال نجف و شهر الحله ) و همچنين بدست گيري شهر ابوسخير در جنوب نجف . بدين ترتيب پل شمالي الكفل با عنوان ماموريت جنكينز و پل جنوبي در شهر ابوسخير با كد ماموريت فلويد نام گذاري شدند . اما قبل از اينكه حمله آغاز شود طوفان شن سنگيني بوجود آمد و اجبارا تمامي هليكوپتر ها زمينگير شدند و امكان پشتيباني هوايي براي نيروي هاي آمريكايي حمله كننده از ميان رفت ! ... حمله آپاچي ها در 24 مارچ : در 24 مارچ ~ 32 فروند هليكوپتر تهاجمي لانگبو آپاچي از هنگ 11 نيروي هوايي ماموريت داده شدند تا عمليات دوبرد نفوذي بر عليه واحد هاي زرهي متعلق به گارد رياست جمهوري عراق از لشكر مدينه كه اطراف نجف مستقر بودند انجام دهند . و به جاي اينكه اين هليكوپترها عمليات پشتيباني نزديك در اطراف خط مقدم را انجام بدهند پيشنهاد شد تا عملياتي به سبك حمله با هواپيماهاي نظامي انجام بدهند . اين اعتقاد وجود داشت كه ديده بان هاي عراقي 11 محدوده قابل حمله مقابل خودشان رو زير نظر داشته باشند . صرف نظر از اين ~ زمانيكه هليكوپترها ميخواستند به نجف در شب نزديك شوند قطع چند ثانيه اي شبكه برق شهر بعنوان علامتي براي نزديك شدن هليكوپترها بكار رفت . حجم سنگيني از سلاح هاي ضد هوايي و تسليحات سبك هليكوپتر ها را هدف گرفتند . تك تك هليكوپتر هاي موجود در اين ماموريت مورد اصابت قرار گرفتند و فقط يكي از اينها از يك ضربه مستقيم گلوله آرپيجي جان سالم بدر برد . هليكوپتر ها به پايگاههاي مبدا بازگشتند در حالي كه برخي از آنها دچار آتش سوزي شده بودند و با يك موتور حركت ميكردند و يا كاملا سوراخ سوراخ شده بودند . يك آپاچي كه پايين اورده شده بود در يك فرود سخت در كانالي از بين رفت ! كه هواپيماهاي جستجو و نجات بدليل حجم سنگين آتش ضد هوايي نتوانستند به آن دست پيدا كنند . هر دو خدمه اين هليكوپتر افيسر رولاند يانگ جي آر و ديويد ويليامز سعي كردند تا با شنا به پايين كانال از دست نيروهاي عراقي بگريزند ~ بعد از يك چهارم مايل شنا از كانال خارج شدند و سعي كردند تا به به فضاي باز مقابل باغات اطراف كانال بگريزند هر چند كه در نهايت بخاطر روشني نور ماه بوسيله افراد مسلح غير نظامي شناسايي شدند و بعد از آن بدست نيروهاي عراقي افتادند كه با يك عمليات نجات در نيمه هاي آپريل نزديك تكريت نجات يافتند ... دولت عراق با نمايش اين هليكوپتر در تلويزيون عنوان كرد كه يك فرد كشاورز با استفاده از يك سلاح تك تير شكاري اقدام به پايين كشيدن آن نموده است ! اما با توجه به حجم سنگين آتش ضد هوايي و زره آپاچي نميتوان گفت كه يك گلوله بتواند چنين كاري كند ( البته به زعم آمريكايي ها !)اين هليكوپتر سقوط كرده بعدها توسط دو عدد فروند موشك زمين به زمين MGM-140 ATACMS از فاصله دور منهدم شد تا امكاناتش بدست عراقي ها نيفتد . اين جدال ناموفق جنجال بسياري آفريد ~! با برخي استدلال هايي كه ميگفت اين عمليات نشان داد آپاچي ها براي حملات دوربرد پنهانكاري و مقاومت كافي در برابر حملات زميني ندارند ! و اين هليكوپتر بايد به ماموريتهاي پشتيباني هوايي محدود شود . عده از ديگر دليل آورندگان مدعي بودند كه شكست عمليات 24 مارچ بخاطر ضعف طراحي عمليات و نقص امنيت عملياتي بود نه نقايص مرتبط با خود آپاچي . در 26 مارچ آپاچي ها تلاش براي يك ماموريت دوربرد ديگري را آغاز نمودند ٬ هر چند كه ديگر اين ماموريت در ابتدا با هماهنگي اجراي آتش سنگين توپخانه و كمك چند فروند جنگنده تهاجمي اف 18 صورت گرفت ٬ گذشته از اين آپاچي ها هرگز در حالت ايستايي (هاور) يك لحظه صبر نكردند و اقدام به آتش در حال حركت نمودند . اين تاكتيك ها اجازه داد تا 7 توپ ضد هوايي و 5 رادار 3 قطعه توپ و 25 خودروي نظامي ديگر منهدم شود بدون اينكه يك آپاچي از دست برود . هدف جينكيز : كار رسيدن به هدف ماموريت جنكيز در الكفل به واحد جنگي سرهنگ دوم ويل گريمزلي از تيپ يكم داده شد . هر چند كه در زمان صدور اين دستور اولين تيم نبرد تيپ يكم در موقعيت حساس بين ناصريه و نجف قرار داشت . تنها تيم موجود براي حمله به هدف جنكينز از يك واحد ضد هوايي همچنين مجهز به نفربر هاي زرهي ام 6 برادلي به همراه واحد شناسايي و يك واحد كنترل هوايي (FAC) بهره ميبرد . در ساعت 1 صبح 25 مارچ واحد ضد هوايي اقدام به ايجاد پل و فرار در برابر نيروهاي شبه نظامي موضع گرفته در مقابل خويش ميكند ! . جنگ در تمام شب طول كشيد و روند كار به كندي پيش رفت ٬ با در خواست از واحد توپخانه اقدام به حمله به مواضع محكم اين نيرو ها شد . قبل از صبح نيروهاي واحد ضد هوايي درخواست پشتيباني نمودند و كلنل گريمزلي گروهان براوو گردان سوم و هنگ 7 پياده نظام را ارسال نمود. به محض رسيدن اين نيرو ها در ساعت 8:30 صبح ٬ واحد ضد هوايي براي حفاظت جناحين فرستاده شد تا زماني كه براوو گردان سوم و 7 پياده نظام حمله را به سمت پل ادامه ميدهند ٬ با تعداد زيادي پياده نظام عراقي و استفاده از نيروي زميني براي پاكسازي ساختمانهاي موجود در مسير به نبرد بپردازند ... در ساعت 11 صبح گروهان براوو همچنين واحدهاي 3 و 7 پياده نظام به پل حمله كردند . زماني كه 3 تانك به سمت پل هدايت شد ٬ نقب زنهاي عراقي ها پل را بمب گذاري كرده بودند . در نتيجه انفجار پل سقوط نكرد اما ضربه سختي ديد ٬ سه تانك ابرامز در آنطرف پل به دام افتادند . با اين حال پس از بازرسي از وضعيت پل به اين نتيجه رسيدند شده كه اين پل ميتواند خود را نگه دارد و تانك ها از روي آن عبور خواهند كرد ٬ فرمانده گردان ضربتي 69/3 با تانك هاي خودش از روي پل عبور كرد و پل اين اجازه رو داد تا تمام نيروهاي آمريكايي از آن عبور كنند ! ٬ كه آن سمت پل به طرز وحشيانه اي از فاصله نزديك با نيروهاي عراقي درگير شدند . نيرو هابه زير آتش خمپاره اي و نيمه انتحاري نيروهاي عراقي وارد شدند كه در وانتها كاميونها و خودروهاي شخصي موقعيت گرفته بودند . كه در نتيجه 3 نفربر برادلي مورد اصابت آرپيجي قرار گرفت . اين حملات تمام روز 26 مارچ ادامه يافت ٬ اما موفق نشد تا نيرو هاي آمريكايي را از پل براند . گردان براوو ~ 3 و 7 پياده نظام هدف جنكينز ماندند تا اينكه با پوشش 3 و 7 پياده نظام در شب 26 مارچ از نبرد رها شدند .اين سه نيرو گردان براوو و 3 و 7 پياده نظام در جنگ زميني مجموعا 36 ساعت جنگيدند و با 1200 نيروي شبيه نظامي روبرو شدند . دستيابي به هدف جنكينز نجف را از شمال محدود كرد ... هدف فلويد : ساعت 6 صبح 25 مارچ واحد7 سواره گردان سوم به هدف فلويد حمله بردند . اين حمله در حالي صورت گرفت كه يك طوفان شن ديد را به 25 متر كاهش داده بود و سبب شد تا نيرو هاي آمريكايي با استفاده از دوربين هاي حرارتي نيروهاي عراقي را هدف قرار دهند . در ساعت 10:43 صبح پل تسخير شد و مشخص شد كه بمب گذاري نشده است . تيپ 7 سواره نظام ! نيروهاي A و B را به شمال فرستاد تا با حفاظت از سد و پل و موقعيت هاي مسدود كننده اقدام به محاصره نجف بنمايد. اين نيروها زير حمله صدها نيروي شبه نظامي كه مخفيانه به اين مواضع نزديك ميشدند قرار گرفتند . در همين زمان نيرو هاي C در حال بر قراري امنيت پل اطراف هدف جنكينز بودند كه تحت حمله نيروهاي با استفاده از خودروهاي غير نظامي قرار گرفتند تا جايي كه يك نفربر برادلي ام 3 را بوسيله يك اتوبوس مدرسه فراري دادند به يك تانكر پر از سوخت واقع در پشت خطوط نيروهاي آمريكايي كوبيدند !! . اگر چه امكان استفاده از هليكوپتر هاي نظامي بخاطر ظوفان شن وجود نداشت ٬ هواپيما ها ميتوانستند با پرواز ارتفاعات تسليحات هدايت جي پي اس را بر روي مواضع تايين شده رها كنند . چند حمله هوايي با استفاده از بمب افكن هاي بي 1بي لنسر منجر به نابودي دو تانك تي 72 عراقي گرديد . زماني كه نيرو هاي B به سمت شمال در حال پيشروي بودند به كمين نيروي هاي عراقي از فاصله نزديك برخورد كردند . در حين اين درگيري 2 تانك آبرامز و 1 نفربر ام 3 برادلي زده شد و مهمات درون آنها آتش گرفت . با اين حال پنل انفجاري كه براي حفاظت از جان خدمه طراحي شده بود فعال شد كه در نتيجه هيچ يك از خدمه كشته نشدند .گزارشات ابتدايي نشان داد كه اين تانك ها با استفاده از موشك هاي ضد تانك روسي كورنت 9M133 مورد اصابت قرار گرفته اند ! اگر چه بعدا هيچ شواهدي مبني بر اينكه نيروهاي عراقي چنين موشكهايي بكار گرفته باشند دريافت نشد ٬ كه در حال حاظر به نظر ميرسد اين تانك ها با استفاده از شليك آرپيجي به نقاط ضعف زره يا شليك خودي در ديد كم ناشي از طوفان شن مورد اصابت موثر قرار گرفته اند . نيرو هاي B اين تانك ها را رها كردند و تا پايان شب مواضع مورد نظر خود را مسدود ساختند و به حملات عراقي ها پايان دادند . محاصره نجف : بعد از پايان شب 26 مارچ ٬ گردان 2 پياده نظام تيپ 69 زرهي با يورش به سمت جنوب از هدف جنكينز به منظور اتصال به تيپ 7 سواره نظام در هدف فلويد اقدام به تكميل محاصره مينمايد و تا شب اين اتصال بدرستي برقرار ميشود .كه درنتيجه در 27 مارچ تيپ 7 سواره نظام پس از 120 ساعت درگيري مداوم از ادامه جنگ خارج ميشود . در داخل نجف وضعيت بسيار اسفناك ميشود . عده اي از مردم عادي كه از حمايت رژيم بعث منصرف شده و به خطوط ارتش آمريكا روي مي آورند و گزارش ميدهند كه نيروهاي شبه نظامي فداييان صدام با فشار به اعضاي گروه شبيه نظامي القدس آنها را وادار به مبارزه با آمريكا با تهديد كشتار تمامي اعضاي خانواده هايشان ميكنند . همچنين آنها ميگويند كه رهبران محلي حزب بعث از مردم عادي بخاطر اينكه در حمله هوايي كشته نشوند استفاده ميكنند ! يك سرهنگ عراقي گزارش داد كه از 1200 نفر نيروي تحت امر وي فقط 200 نفر باقي مانده است . در 29 مارچ 4 سرباز از تيپ 7 لشمر 3 پياده نظام بوسيله يك حمله انتحاري در محل بازرسي بيرون نجف كشته ميشوند . گرفتن نجف : همزمان با ادامه حملات به خطوط تغذيه و پشتيباني نيروهاي آمريكايي توسط نيروهاي عراقي خارج از شهرهاي محاصره شده ٬ پيشروي نيروهاي آمريكايي چندين روز به كندي ميگرايد تا فرمان برقراري امنيت اين خطوط بمنظور آخرين حمله براي فتح بغداد صادر ميشود . در اين زمان واحد 82 هوابرد ارتش آمريكا به سماوه حمله كرده بود . در 28 مارچ واحد 101 هوابرد ٬ بوسيله گردان 1زرهي جدا شده از لشكر سوم نيروي زميني در اطراف نجف پشتيباني ميشود . در 29 مارچ تيپ 101 هوابرد با نيروهاي عراقي مستقر در دانشگاه كشاورزي واقع درجنوب شهر نجف درگير ميشوند و اين نيروها همچنين فرودگاه نجف را بدست ميگيرند . در 31 مارچ تيپ 101 اقدام به عمليات شناسايي نيروها بر فراز نجف مينمايد . در محدوده حرم مطهر امام علي (ع) افرادی تحت حمله شديد پياده نظام با ارپيجي قرار میگیرند و هويتزرها شروع به شليك به سمت نقاط خالي مينمايند ! . در 4 ساعت نبرد ٬ حجم سنگين پشتيباني و حملات هواييکه بر عليه مواضع عراقي صورت ميپذيرد . مسجد امام علي (ع) از آسيب در امان ميماند !! . در 1 آپريل فرماندهان تيپ 101 عمدا يكي از مسير هاي نجف متصل به حله را مورد حمله قرار نميدهند . زماني كه نيروهاي عراقي سعي ميكنند تا از اين مسير فرار كنند بوسيله هلیکوپتر OH-58 Kiowa و تك تيراندازان هدف قرار ميگيرند . همچنين در 1 آپريل قسمتهايي از تيپ 70 زرهي عمليات رعد آسايي با استفاده از زره پوشهاي حفاظت شده به مركز نجف انجام ميدهند . از تانك آبرامز در اين حمله استفاده شد اين حمله با مقاومت بسيار سنگيني روبرو شد اما سرانجام با موفقيت با پايان رسيد . در 2 آپريل تيپ 101 هوابرد اقدام به چند عمليات هماهنگ در داخل نجف براي فتح مواضع مستحكم فداييان صدام مينمايد . در 4 آپريل تمام شهر بدست نيروهاي آمريكايي ميفتد ... فقط با ذکر نام WORIOR و و لینک سایت WWW.MILITARY.IR مجاز به استفاده از این مطلب هستید ! ... ! كربلا گپ درگيري نهايي براي فتح عراق : http://military.ir/m...t=13914&start=0 - ------ http://en.wikipedia...._of_Najaf_(2003) -
به نام حق مقدمه تایپیست ، این مطالب مربوط به سالهای جنگ کوزوو و مدتی بعد از اون هست و الان تغییرات بسیاری در روند جریان های سیاسی - نظامی حاکم بر اون شرایط بوجود امده ، اما چون بخش ابتدایی مطلب بیشتر سیاسی و استراتژیک هست تا صرف نظامی و ارتباط بسیار روشن کننده ای با وضع موجود در واکنش جهانی به موضوع سوریه داره ، جالب دونستم که دوستان اون رو مطالعه کنند ... -- " ما حفظ صلح را به دوستانمان واگذار خواهیم کرد و کشور بزرگ آمریکا سازنده صلح خواهد شد " سخنان گه هر بار جرج بوش . 6 سپتامبر 2000 مقدمه از دو نظر پنجاهمین سالگرد پیمان اتلانتیک شمالی در آوریل 1999 تاریخی بود . ناتو همزمان با گسترش به شرق و پذیرش سه عضو سابق پیمان ورشو (لهستانف جمهوری چک و مجارستان) برای اولین بار شاهد درگیری در یک برخورد یعنی نبرد بالکان بود . جنگ کوزوو جدیدترین نمونه از یک جنگ نامتقارن است که ناتو بزرگترین ، مجهزترین و سازمان یافته ترین اتحاد نظامی در برابر نیروهای ارتش یوگوسلاوی مجهز به جنگ افزار های کهنه و از رده خارج انجام داد . " ژان میشل بوشرون " نماینده مجلس ملی فرانسه به این مناسبت میگوید : " برای اولین بار یک نیروی نظامی منظم بدون اینکه حتی یک بار با دشمن خود تماس مستقیم داشته باشد وادار به تسلیم میگردد " این انتقال قدرت بدون انتقال نیرو میباشد . تعیین موقعیت ، انتخاب و انهدام اهداف بدون هیچ کشته در طرف حمله کننده و برجای گذاشتن تعداد بسیار اندک قربانی در مورد مورد حمله انجام شده است . این جهش فناوری در مقایسه با جنگ های پیشین امری اساسی بود و طبق معمول ، امکانات فنی تعیین کننده دکترین (اساسا جدید) بصورت عنصر ثابتی در برقراری تناسب قوای آینده جای خواهد داشت . تنها کسانی که مستقلا از اطلاعات راهبردی ، حملات دقیق از راه دور و یا از ارتفاع مناسب برخوردار باشند پیروز هستند ، به شرط آنکه بتوانند افکار عمومی را نسبت به مشروعیت اقدام خود متقاعد سازند . این جنگ 4 میلیارد دلار هزینه در بر داشته سات ، چیزی که اگر بر اساس مبلغ هزینه شده برای انهدام یک کیلوگرم از تجهیزات محاسبه شود ، گرانترین لشکرکشی نظامی تاریخ آمریکا محسوب میگردد . بعضی از براورد ها حتی به 8.2 میلیارد دلار و یا بیشتر نیز میرسند . این هزنیه برای عملیاتی محدود که فقط حدود 10 هفته به طول انجامید صرف شده است . همانگونه که " اندرو دو مولن " تشریح میکند ، " بر اساس محاسبات بانک " لوهمن برادرز" یک ماه حملات هوایی و مخارج مرتبط با پذیرش آورگان حدود 51 میلیارد دلار هزینه دارد که معادل یک درصد تولید ناخالص داخلی (GDP) کل اعضای ناتو است . کارشناسانی که علاقه مند بررسی تجارب عملیات کوزوو می باشند ، تلاش زیادی بویژه برای تجزیه و تحلیل عواقب سیاسی جنگ به عمل آورده اند . military.ir عواقبی که شکاف بین آمریکا و تحدین اروپایی اش از ویژگی های آن است . این شکاف همچنین عدم توازن تکنیکی موجود را در سطح متحدین آشکار ساخت . با این وجود جنگ کوزوو از نظر آموزش ها و تجربیات جنگ نا متقارن بسیار غنی بود . در این جنگ با بکار گرفتن فریب های ساده اما موثر ، تلفات و ضایعات بسیار محدود گردید که این امر دور از انتظار متحدین بود . مشارکت ناتو در تمام دوران جنگ سرد و علی رغم موضع چند جانبه گرایی (که به وضوح در ماده 5 پیمان ناتو آمده است،)پیمان آتلانتیک شمالی در عمل و بصورت قابل ملاحظه ای در خدمت اهداف و مقاصد یکجانبه گرایانه آمریکا قرار گرفت . فرماندهی عالی متحدین اروپایی (SACEUR) با بهره گیری از دو فرماندهی توجیه اصلی این امر بوده است . از آنجایی که متحدین اروپایی فاقد گزینه دیگری بوده و اصل (ماده 5 پیمان) را پذیرفته بودند که بهترین عملکرد پیمان را تامین میکرد در مورد رهبری آمریکایی ها که در سرح ناتو به کار مسئولیت کلیه تصمیمات راهبردی میگرفته مشاجره ای نداشتند . موضع آمریکا همچنین عملکرد این اتحاد را تضمین نمود چرا که اغلب یک قدرت هسته ای در سازمان ، ضمانت های متعدد امنیتی را برای سایر متحدین فراهم میکرد . علاوه بر این ، اروپایی ها میتوانستند از ساختارهای فرماندهی آمریکا که در سطح ناتو بکار گرفته میشدند بهره برداری نمایند . با این وجود ، خاتمه جنگ سرد نیت آمریکایی ها مبنی بر حفظ سلطه بر پست های اصلی این پیمان را اصلاح نکرد و آنها با حفظ جایگاه مهم و غالب به انتقادات اروپایی ها که درصدد ایجاد یک موازنه بهتره بودند اعتنایی نکردند . بحران کوزوو به نحو چشمگیری این وضعیت را اصلاح کرد و با دادن مسئولیت بزرگتر به در روند تصمیم گیری به اروپایی ها ، آمریکا را به رده یک متحد ساده با یک برتری به مراتب کاهش یافته تر به عقب راند . در حقیقت روابط بین واشنگتن و شرکای اروپایی آن پس از بحران کوزوو به صورت قابل ملاحظه ای متحول گردید . ملاحظات متعددی وجود دارد که موضوع " تقسیم کار" را که باید به شکل قابل ملاحظه ای توسط اروپاییان بر عهده گرفته شود ، مطرح مینماید . درسهای بحران کوزوو در رابطه با عملیات هوایی از نظر هدایت عملیات مورد انتقادات زیادی قرار گرفت چون جنبه های انسان دوستانه در ان رعایت نشده است . این درسها تحولات بوجود آمده در روابط بین دو سوی آتلانتیک (آمریکا و اروپا) را در زمینه امنیت مورد تاکید قرار میدهند . در این محیط جدید ، اتحاد آتلانتیک از یک سو خود را در مواجهه با فشار اروپاییانی میبیند که خواهد بر قراری تعادل در اتخاذ تصمیمات هستند و از سوی دیگر باید با رشد فزاینده تعداد نو محافظه کاران در کنگره آمریکا مقابله کنند . در بین این نومحافظه کاران ، بعضی ها مخالفت و دشمنی کامل خود را با اعمال هر گونه اصلاحات در ناتو به نمایش میگذارند و این در حالی است که تعدادی دیگر از بازتعریف این پیمان به گونه ای که آمریکا بتواند آسانتر رهبری خود را تامین نماید جانبداری می کنند . تراژدی یوگوسلاوی و درگیری ناتو در عملیات بوسنی و سپس کوزوو ، ضعف های متحدین اروپایی را در زمینه توانمندی های تصمیم گیری نظامی به خوبی آشکار ساخت . عدم تعادل موجود ، چه از نظر بودجه ای و چه از نظر تکنیکی و یا ساختاری ، بصورت حساب شده ای به نفع آمریکاست . در حقیقت هماهنگونه که فیلیپ گوردون میگوید " " در حالی که امریکا سالانه 266 میلیارد دلار به بودجه دفاعی اختصاص میدهد (این رقم مربوط به سال 2000 میباشد و در سال 2004 بودجه نظامی آمریکا بیش از 420 میلیارد دلار بوده است )اعضای اتحادیه اروپای غربی فقط 137 میلیارد دلار به بودجه دفاعی اختصاص داده اند و چشم انداز افزایش این بودجه در آینده بسیار ناچیز است " . اتفاقا ، برعکس ، این متحد قوی (آمریکا) در این بحران ها دارای کمترین منافع حیاتی بوده است . با این وجود واشنگتن در طول نبرد ملزومات عملیات را تامین کرد . جنگ های منطقه بالکان ناتوانی اروپایی ها را در برعهده گرفتن رهبری این قاره و متحد ساختن نیروها برای شنیدن یک صدای واحد را روشن نمود . چه در بوسنی و چه در کوزوو، مداخله نیروهای آمریکایی ، با وجودی که بدوا چندا مد نظر نبود تعیین کننده و سرنوشت ساز ظاهر شد . این موضوع با ناکافی بودن بودجه دفاعی متحدین اروپایی در مقایسه با بودجه نظامی آمریکا به خوبی قابل توجیه است . در واقع اگر چه فرانسه و انگلستان با اختصاص 2.5 درصد تولید ناخالص داخلی به بودجه دفاعی سطح مناسبی را حفظ کرده اند اما اغلب کشورهای دیگر ناتو منجمله آلمان و اسپانیا با اختصاص کمتر از 1.5 درصد تولید ناخالص داخلی مشارکت بسیار ناچیزی در دفاع از قاره اروپا دارند . به علاوه این بدان معنی نیست که همه این مبالغ نیز صرف دفاع شود (این موضوع هم به نفع آمریکا می باشد) . مبالغ اختصاص یافته برای بودجه تحقیق و توسعه بسیار ناکافی است و این همان چیزی است که موجب شده است تا اغلب ارتش های اروپایی در مقابل ارتش متحد فرا آتلانتیکی خود به ارتشی بی مصرف و غیر قابل استفاده تبدیل شوند . این عدم تعادل بودجه ای با اختلاف و فاصله هایی که در سطح فناوری وجود دارد خود را نشان میدهد ، به گونه ای که ارتش آمریکا از ارتش های اروپایی به مراتب مجهز تر و پیشرفته تر است . در چنین شرایطی انجام اصلاحات ساختاری عمیق در سطح نیروهای مسلح کشورهای اروپایی برای ایجاد یک موازنه مجدد در آینده کاملا ضروری است . مقامات آمریکاییچنین اصلاحاتی را که بتواند امکان مداخله و یا عدم دخالت آنها را بر اساس اینکه منافع حیاتی شان تهدید شود یا نه ، مورد تایید قرار میدهند . لذا متحدید اروپایی میبایست نیروهای مسلح خود را مدرنیزه کرده و با نیازهای عملیات خارجی تطبیق دهند تا بتوانند خود را به مثابه یک شریک متوازن در برابر آمریکا تحمیل نمایند و در صورت اقتضا از مسئولیت های بزرگتری در سطح پیمان آتلانتیک شمالی برخوردار شوند . عملیات " نیروی متحد " که در تاریخ 24 مارس تا ژوئن 1999 توسط ناتو در کوزوو هدایت شد ، منحصرا به کمک حملات هوایی اجرا گردید و ایده " صفر کشته " مورد نظر کلینتون را بشدت رعایت کرد . این عملیات همچنین محدودیت های سازمان ملل را بر ملا ساخت و نشان داد که از نظر ساختاری ضعیف تر از ناتو بوده و جهت کسب یک اجماع برای مداخله موثر و مدیریت بعضی از بحرانها ناتوان است . سر انجام " نیروی متحد " اختلاف عمیق موجود بین دیدگاه ها را درسطح پیمان اتلانتیک بویژه بین آمریکایی ها و اروپایی ها آشکار ساخت .در ماورای آتلانتیک، انتقادات بسیار شدیدی در ارتباط با هدایت عملیات نظامی در کوزوو و اهمیت و جایگاه متحدین اروپایی در خصوص تصمیم های نظامی و داشتن حق وتوی اعضا وجود داشت . بعضی ها و در راس آنها فرانسه از این موضوع استفاده کرده و با چانه زدن بر سر تعداد زیادی از آماج ها تعداد حملات هوایی را بویژه از سوم آوریل 1999 محدود کردند . رئیس جمهور فرانسه ، ژاک شیراک با رد تعدادی از اهداف که از نظر وی غیر قابل توجیه بودند مستقیما در این انتخاب ها دخیل بود . این رفتاری مشروع و قانونی بود چرا که فرانسه از نظر تعداد هواپیمای شرکت کننده در عملیات کوزوو پس از آمریکا جایگاه دوم را داشت . اما آمریکایی ها این موضوع را نادیده گرفتند و حتی به منظور اجنتاب از کنترل هدفها بوسیله متحدین، بعضی ماموریت ها را در خارج از ناتو سازماندهی کردند . با این وجود جالب است بدانیم که مخالفت های فرانسه به طور کامل نادیده گرفته شد چرا که بعضا military.ir انتقاداتی در رم آتن و حتی لندن بروز کرد . این مخالفت ها بویژه در ارتباط با توسل انحصاری به حملات هوایی بود که اروپایی ها بیشترین نارضایتی خود را نشان دادند و به صورت قابل ملاحظه ای با ارزیابی هایی که اصولا توسط کنگره امریکا انجام میگرفت مخالف بودند ، هر چند آمریکایی ها شاهد نتایج این ابتکار عمل و ایجاد محدودیت هایی برای امتیازهای ویژه خود بودند ولی در مقایسه با ائتلاف تحت پرجم سازمان ملل ، راضی و خرسند بودند . ویلیام کوهن (وزیر دفاع وقت آمریکا) اشاره مینماید عملیانی که توسط نوزده دمکراسی اداره شود ، چون هر یک از آنها ممکن است اختلاف منافع حساسی با دیگری داشته باشد ، میتواند مشکلاتی در پی داشته باشد اما با این حال او این تحولات را برای پیمان ناتو مثبت ارزیابی میکند . بااین وجود ، این نتیجه گیری خوش بینانه مورد توافق همگان نیست . متحدین اروپایی با اینکه آشکارا از رهبری آمریکا در سطح پیمان ناتو انتقاد میکنند اما از اینکه این امکان فراهم شده است تا در انتخاب راهبرد و اهداف به صورت موثری نقش داشته باشند ، اظهار رضایت میکنند . در مقابل بعضی از آمریکایی ها این انحراف مسیر از پیمانی که تمام تصمیم گیری های 50 سال اخیر با آن بوده است را به سختی قبول میکنند . مقامات آمریکایی ، با بهره گیری از مزیت توانمندی نظامی ، خواهند توانست به آسانی وارد یک (یکجانبه گرایی آتلانتیکی) شوند و آن را با هزینه های شرکت در عملیات های نظامی توجیه نمایند ، بویژه در عملیاتهایی که منافع آمریکایی ها مستقیما مطرح نبوده و در عین حال پاسخی به مطالبات کنگره و افکار عمومی آمریکا باشد . در حقیقت رابطه شکاف بین مشارکت عمدتا آمریکایی و اتخاذ تصمیمات چند جانبه توسط آمریکایی ها بد فهمیده شده است . از منظر آنان ، اروپایی ها که کمترین میزان مشارکت در عملیات های نظامی دارند ، به چه حقی میتوانند خود را در یک سطح برابر با آمریکایی ها در روند تصمیم گیری قرار دهند . به شیوه سازمان ملل ، جایی که اتفاق بالا در مجمع عمومی و حق وتوی اعضای شورای امنیت موجب محدود شدن رهبری آمریکا میگردد ، ناتو (با رعایت پیمان واشنگتن) بیش از پیش خود را به مثابه " تریبون آزاد متحدین " که صدای آمریکایی ها در آن دارای وزن ویژه ای است ولی تفوق خود را از دست داده تحمیل می نماید . در چنین شرایطی ناتو سیاست خارجی آمریکا را مهار خواهد کرد و لذا شایسته یک اصلاح (رفرم) عمیق ، حتی صریح و قاطع تر ، یعنی کنار گذاشتن واشنگتن خواهد بود که از نظر متحدین اروپایی آمریکا به عنوان بازگشت این کشور به انزوا گرایی تلقی خواهد شد . ناتو با فاصله گرفتن محسوس و بیش از پیش از منافع آمریکا ، اما نیازمند مشارکت فعال یک متحد " ضروری " (یعنی آمریکا) به سوی عملکرد سازمان ملل نزدیک تر خواهد شد ، هر چند نسبت به امریکا منتقد بماند . لی هامیلتون مدیر " مرکز وودرو ویلسون" با این وجود اشاره میکند که منافع آمریکا و سازمان ملل تفکیک ناپذیر نیستند و بر خلاف آنچه اغلب نمایندگان کنگره آمریکا فکر میکنند تقویت اختیارات سازمان ملل در خدمت سیاست خارجی واشنگتن قرار خواهد گرفت .در نتیجه ، برای آمریکا بهتر خواهد بود بجای اینکه به دنبال مخالفت با سازمان ملل باشد برای تقویت آن تلاش نماید ، بدهی های خود را به سازمان ملل بپردازد و بجای تحمیل اصلاحات مورد نظر خود ، در مورد آنها به گفتگو بنشیند . به عقیده وی " از بعضی جهات اگر سازمان ملل وجود نداشت ، می بایست آن را ابداع نمود " . این سازمان شاید بتواند حتی محل تشکیل ائتلاف های بسیار گران برای مقامات آمریکا باشد زیرا در این صورت این قدرت اول جهان میتواند تعدادی از کشورها را با هدفش همراه نماید ، به سیاست خارجی خود مشروعیت بخشد و آنها را در هزینه عملیات های نظامی مشارکت دهد . اما حقیقت جنگ خلیج فارس در کوزوو تکرار نشد و ناتو مانند بازوی مسلحی که براحتی قابل بکار گیری است ظاهر گردید و لذا به عنوان رقیب جدید ، سازمان ملل خود را تحمیل کرد ، جایی که امکانات متعددی برای از کار انداختن ابتکار عمل های آمریکا وجود داشت و دستیابی به موفقیت بسیار آسان بود . تقویم اجلاس واشنگتن حل و فصل بحران کوزوو توسط سازمان ملل را به تاخیر انداخت ، به گونه ای که ناتو خود را به عنوان تنها سازمان قادر به حل و فصل این درگیری ها تحمیل نمود و بدین سان خود را از نظارت سازمان ملل و اقتدار آن رها ساخت . همانگونه که آقایان پل کیله و فرانسوا لامی اشاره کردند ، " اگر این اجلاس به تعویق افتاده بود - همانطور که وقتی روشن شدن عملیات متحدین به درازا خواهد کشید برخی تعویق اجلاس را درخواست کردند - بدون شک خاتمه درگیری به مراتب سریعتر میشد و دخالت ناتو شاید به عنوان اقدام آمریکا با هدف دور زدن سازمان ملل محسوب نمیگردید " . مناقشات روابط سازمان ملل متحد و ناتو پس از بحران کوزوو را میتوان موازی و مضاعف شدن نقش این دو سازمان ، جست جوی استقلال ، یا به عبارت ساده تر اراده خدمت به طرح های اینترناسیونالیستی تر و بشر دوستانه تر و از این جهت که نزدیک به آرمانهای سازمان ملل اما با کارایی بیشتر بر شمرد . به هر حال این اتحاد جدید تقویت شده از خارج از طریق گسترش ناتو ، اما شکننده از داخل به دلیل وجود مخالفت ها و انتقادها ، وارد نیمه قرن دوم حیات خود شده است این واقعیت . این واقعیت که مقامات سیاسی و کارشناسان اروپایی و آمریکایی بر روی جنبه های سیاسی مشارکت ناتو در جنگ کوزوو متمرکز گردیده اند جریان خود جنگ را مخفی نموده است . به همین جهت است که نیروهای مسلح اولین اتحاد نظامی جهان می بایست از استراتژیک های یوگوسلاو که مهتر و تبحر زیاد خود را برای کاهش تلفات و ضایعات بکار بستند درسهای زیادی بیاموزند ... پایان قسمت اول ادامه دارد ۀینک قسمت 2-3 , .. .... ؛ http://www.military....ب-کوزوو-قسمت-2/ http://www.military....ب-کوزوو-قسمت-3/ http://www.military....ب-کوزوو-قسمت-4/ http://www.military.ir/forums/topic/25777-جنگ-های-نا-متقارن-تجارب-کوزوو-قسمت-5-پایان/ منبع ...؛ برگرفته از کتاب جنگ های نامتقارن ، نوشته کورمونت و بارتلمی ، ترجمه علی سجادی و غلامرضا آتش افروز ، نشر آجا (انتشارات سازمان عقیدتی سیاسی ارتش) ص 130 - 139 استفاده از مطلب تنها با ذکر آدرس صفحه میلیتاری http://www.military.ir و منابع اقتباسی بلامانع است
- 69 پاسخ ها
-
- 43