Reza6662

نيروي هوايي، تعيين كنندهء‌ سرنوشت نهايي جنگها

امتیاز دادن به این موضوع:

Recommended Posts

[align=center]نيروي هوايي، تعيين كنندهء‌ سرنوشت نهايي جنگها[/align]

استفاده گسترده از نيروي هوايي در جنگها چيزي كم‏سابقه و يا عجيب نيست، براي مثال نقش نيروي هوايي آلمان در نبرد مسكو به سال 1941 كه منجر به نابودي بيش از 550 هواپيماي جنگي روسها بر روي زمين شد و يا نيروي هوايي اسرائيل در جنگ ژوئن 1967 كه تنها در روز اوّل جنگ به واسطهء دقت و سرعت عمل اين نيرو، توان هوايي اعراب به كل نابود گرديد و در نتيجه، جنگ با برتري كامل اسرائيل به پايان رسيد. اما آنچه در سالهاي اخير در جنگها مشاهده مي‏شود، افزايش نقش قابل ملاحظهء نيروهاي هوايي در جنگهاست تا آنجا كه برتري كامل هوايي ايالات متحدء آمريكا در نبرد سوم خليج فارس سبب شد نيروهاي زميني آن كشور بدون مشكل وارد بغداد شوند. بدين جهت به نظر مي‏‎رسد نقش نيروي هوايي، فراتر از يك نيروي پشتيباني كننده از واحدهاي زميني باشد و اين نيرو قادر است با سلاح‏‎هاي هوشمند و بمب‏افكن‏هاي سنگين، پايان جنگ را رقم بزند.

[align=center]تصویر[/align]
[align=center]MiG-3 غنميت گرفته شده توسط آلمانها[/align]


تقويت روحيهء مدافعين
به كارگيري گسترده هواپيما در جنگهاي بزرگ به سالهاي ۱۹۱۴ تا ۱۹۱۸ باز مي‏گردد. جنگ جهاني اول براي اولين بار به فرماندهان ثابت كرد در معادلات جنگي خود در كنار توپ، تانك، نفربر و كشتي بايد عنصر پنجمي را نيز در نظر بگيرند و آن عنصر، چيزي نبود جز هواپيماي جنگي. شايد در آن سالها كمتر كسي مي توانست پيش‏بيني كند هواپيماها در آينده چه نقش مهمي خواهند داشت. طي سالهاي ۱۹۲۱ تا ۱۹۳۹ تمام كشورهاي پيشرفتهء آن زمان به فعاليتهاي جدي براي توسعه نيروهاي هوايي خود پرداختند. آلمان، آمريكا، بريتانيا، ژاپن، فرانسه و اتحاد شوروي طي ۱۸ سال هواپيماهاي دوباله و كندروي خود را به مدلهاي بسيار پيشرفته (در آن زمان) نظير اشتوكا، مسراشميت، بي ـ ۱۷، هاريكن، اسپيت فاير، زيرو و ميگ تبديل كردند.



اجراي استراتژي نبرد برق‏آسا
در اين ميان تكنولوژي آلمان نازي از همه پيشرفته‏تر و پيشروتر بود. آلمانها براي اولين بار در نبرد لهستان (سپتامبر ۱۹۳۹) به صورت بسيار گسترده از هواپيماهاي جنگي در كنار تانكها و نيروهاي پياده استفاده كردند و در شيوه نبردي كه معروف به بليتس گريك يا جنگ برق‏آسا شد، توانستند طي مدت كوتاهي از سپتامبر ۱۹۳۹ تا ژوئن ۱۹۴۱، تعداد ۹ پايتخت اروپايي را به آساني فتح كنند. (لهستان، بلژيك، هلند، فرانسه، يونان، نروژ، دانمارك، يوگسلاوي و روماني، كشورهايي بودند كه طي كمتر از دو سال اشغال شدند.)


[align=center]تصویر[/align]
[align=center]جنگنده‏هاي ضربتي اشتوكا ساخت آلمان نازي[/align]

آلمانها در نبرد بزرگ با اتحاد جماهير شوروي نيز به طور گسترده از نيروي هوايي استفاده كردند، اما توان بسيار عظيم نيروهاي پياده‏نظام شوروي سبب شد تا نيروي هوايي آلمان با وجود برتري مطلق در سالهاي اوليهء جنگ، نتواند جلوي پيشروي گستردهء روسها را بگيرد.

اما بي‏ترديد در جنگ دوم جهاني هيچ كشوري به اندازهء آمريكا از هواپيما استفاده نكرد. در زماني كه آلمانها و ايتاليايي‏ها در اروپا بسيار ضعيف شده بودند، آمريكا در ۳ سال آخر جنگ، سالي ۱۰۰ هزار هواپيماي جنگي مي‏ساخت! (بسياري از اين هواپيماها هيچگاه به پرواز درنيامدند و پس از پايان جنگ به نازلترين قيمت در اختیار فيلمسازان هاليوودي قرار گرفته و يا به اوراقچي‏ها فروخته شدند.) استراتژي آلمان نازي در بمباران گسترده را آمريكايي‏ها نيز عينن تقليد كرده و بر سر مردم آلمان پياده نمودند.


دهها هزار هواپيما در گروههاي صدفروندي بر بالاي شهرهاي صنعتي آلمان حاضر شده و روزهاي متوالي بمب مي‏ريختند. همه گمان مي‏كنند فاجعهء جنگ دوم جهاني، بمباران هيروشيما است، حال آنكه شهر درسدن در آلمان شاهد ۴۸ ساعت بمباران بسيار شديد و مرگ ۳۰۰ هزار غيرنظامي بود. اما در تمامي نبردهاي بزرگ جنگ جهاني دوم، هيچگاه بار اصلي جنگ بر دوش نيروهاي هوايي نبود، بلكه واحدهاي بزرگ زرهي و پياده سلاطين ميادين نبرد محسوب مي‏شدند.


پس از جنگ جهاني، دنيا شاهد ۳۰ جنگ در نيمه دوم قرن بيستم بود. برخي از اين جنگها مانند جنگ كره و جنگ هند و پاكستان اهميت زيادي داشت، اما در آن جنگها نيز هواپيماها با وجود رشادت خلبانان در درجه دوم اهميت بوده است.




اولين تجربه
شايد اولين جنگي را كه در آن هواپيماها تعيين كننده نبرد بودند، بتوان جنگ موسوم به جنگ ۶ روزه اعراب و اسرائيل دانست. در سال ۱۹۶۷، ارتشهاي مصر و سوريه از نظر دارا بودن هواپيما و تانك و نفر بر روي كاغذ كاملن برتر از اسرائيل بودند. دو كشور عرب با حمايت كشورهاي عرب منطقه در تدارك حمله نهايي به اسرائيل بودند، اما ژنرال موشه دايان، وزير دفاع وقت اسرائيل مقامات مافوق خود را مجاب كرد با استفاده از نيروي هوايي در اقدامي پيشگيرانه ارتشهاي عربي را متوقف كند.


[align=center]تصویر[/align]
[align=center]بقاياي جنگنده‏هاي منهدم شدهء MiG-21 مصر در روز ششم ژوئن 1967[/align]



در سحرگاه ششم ژوئن ۱۹۶۷، ژنرال موشه دايان به همراه تمامي هواپيماهاي نيروهاي اسرائيلي ظرف دو ساعت كليه فرودگاههاي منطقه (حتي فرودگاههاي متروكه) را بمباران و غيرقابل استفاده كرد و هر آنچه از نيروهاي هوايي عربي بر روي باندهاي پرواز بود، از بين برد. حافظ اسد و جمال عبدالناصر صبح روز ششم ژوئن متوجه شدند ديگر چيزي تحت عنوان نيروي هوايي ندارند! اكنون آسمان در اختيار اسرائيلي‏ها بود. ارتش اسرائيل با پشتيباني هوايي، به سرعت وارد خاك مصر شده و صحراي سينا را به اشغال خود درآورد. در شمال نيز بلندي‏هاي جولان به تصرف اسرائيل درآمد و سوري‏ها به عقب رانده شدند. اكنون زماني مناسب براي اشغال قسمت شرقی شهر اورشلیم (بيت‏المقدس) و نواحي غربي رود اردن فراهم گشته بود. اين نبرد براي اولين بار در تاريخ جنگها نشان داد به كارگيري درست نيروي هوايي مي‏تواند بار جنگ را از دوش نيروهاي زرهي و پياده بردارد.


[align=center]تصویر[/align]
[align=center]سايت موشكي سام3 مصري‏ها در صحراي سينا (جنگ 1973)[/align]

اسرائيلي‏ها در جنگ اكتبر ۱۹۷۳ ديگر نتوانستند اين تجربه را تكرار كنند، چرا كه واحدهاي پدافند سام روسي سبب شدند طي ۳ روز نخست نبرد، ۱۰۰ هواپيماي خود را از دست بدهند. اما در ادامهء جنگ و با انهدام سايتهاي موشكي سام مصري در صحراي سينا، فانتومهاي اسرائيلي در صحراي سينا، در ارتفاع پست اقدام به شكار تانكهاي مصري كردند و به راحتي مانع از پيشروي ارتش مصر گشتند. جنگ اكتبر بدون هيچ نتيجه‏اي براي اعراب به پايان رسيد.

[align=center]تصویر[/align]
[align=center]در ادامهء جنگ و با انهدام سايتهاي موشكي سام مصري در صحراي سينا، فانتومهاي اسرائيلي در صحراي سينا، در ارتفاع پست اقدام به شكار تانكهاي مصري كردند و به راحتي مانع از پيشروي ارتش مصر گشتند[/align]



جنگ ويتنام يك تجربهء ناموفق
شكست كامل ارتش فرانسه در ۱۹۶۱ سبب شد نيروهاي تازه نفس آمريكا جاي اين استعمارگر پير را بگيرند. آمريكايي‏ها بر اساس مدلهاي نظامي خاص خود به دنبال از بين بردن دشمن با استفاده از بمبارانهاي بسيار گسترده رفتند. شدت بمبارانها در جنگ ويتنام به اندازه‏اي بود كه اعتراضات گستردهء جهاني را برانگيخت. صدها هزار غيرنظامي ويتنامي در بمبارانها كشته شدند، اما با شروع عمليات زميني، آمريكايي‏ها پي بردند نيروهاي كمونيست ويتنام شمالي هرگز قصد عقب‏نشيني ندارند.


[align=center]تصویر[/align]
[align=center]چنگندهء F-4B نيروي دريايي ايالات متحده، در بازگشت از ماموريتي در ويتنام شمالي، هدف گلوله‏هاي آتشبار ضدهوايي ويت‏كنگ‏ها قرار گرفته و به دليل از دست رفتن فرامين و افت فشار هيدروليك، ابتدا كمك‏خلبان و اندكي بعد، خلبان مجبور به پرش از هواپيما مي‏شود.[/align]

آمريكايي ها كه تاكنون هيچ شكست نظامي را در كارنامه خود نداشتند، تصميم گرفتند به هر قيمت حتي به بهاي محو ويتنام شمالي، اين جنگ را به پايان ببرند. سياستمداران آمريكايي به ژنرال وستمورلند سرفرمانده آمريكايي در نبرد ويتنام اختيارات كامل دادند كه به جز به كارگيري بمب اتم، با هر روشي كه مي‏داند غائله ويتنام را به پايان برساند. وستمورلند با وجود در اختيار داشتن ۵۰۰ هزار نظامي آمريكايي در كنار يك ميليون سرباز ويتنام جنوبي، نتوانست حتي رخنهء نيروهاي ويت‏كنگ را به داخل ويتنام جنوبي متوقف كند. ژنرالهاي آمريكايي چارهء كار را در بمبارانهاي بسيار گسترده ديدند. هواپيماهاي آمريكايي تنها طي ۳ سال (۱۹۶۵ تا ۱۹۶۸) در ۱۰۷ هزار حمله 52 ميليون تن بمب بر سر ويتنامي‏ها ريختند. آنها تمامي خطوط مواصلاتي ارتش ويتنام شمالي و ويت‏كنگها و شهرها و بنادر اين كشور را بمباران كردند.


[align=center]تصویر[/align]
[align=center]جنگندهء نورث آمریکن F-100F سوپرسابر به شمارهء سریال 1213 - 58 جمعی اسکادران تاکتیکی 325 ام از تیپ هوایی 35 تاکتیکی مستقر در پایگاه هوایی Phan Rang در ویتنام جنوبی به سال 1971[/align]

البته اين بمباران‏ها براي آمريكا بدون عواقب نبود و آمريكايي‏ها نيز ۵ هزار هواپيما و ۴ هزار هليكوپتر خود را از دست دادند (مقامات آمريكايي رقم تلفات خود را ۶ هزار هواپيما و هليكوپتر اعلام كردند) نيروهاي ويتنام شمالي به رهبري هوشي‏مين، با تسليحات بسيار پيشرفته‏اي كه از طريق ژنرال مائو در چين در اختيار آنها قرار مي‏گرفت، به طور مداوم تجهيز مي‏شدند
اين حجم تلفات از بعد اقتصادي حتي براي اقتصاد اول دنيا نيز غيرقابل‏تحمل بود. از بعد سياسي و اجتماعي نيز بايد گفت ۲۰ هزار خلبان آمريكايي در اين جنگ كشته و يا اسير شدند. (هنوز آمريكا پس از گذشت ۳ دهه از جنگ مذكور از سرنوشت برخي خلبانهاي خود بي‏اطلاع است) بسياري از اين خلبانان فرزندان خانواده‏هاي پرنفوذ در طبقات اجتماعي آمريكا بودند و از عمده‏ترين دلائل پايان جنگ ويتنام و كنار كشيدن آمريكا از اين مهلكه، اعتراضات خانواده‏هاي آمريكائيان قرباني جنگ بود.


[align=center]تصویر[/align]
[align=center]جنگندهء F-4E جمعی اسکادران تاکتیکی 421 ام نیروی هوایی ایالات متحده در حال برخاست از پایگاه DaNang در ویتنام جنوبی[/align]


اما ارتش ويتنام شمالي به دو دليل توانست استفادهء حداكثري از نيروي هوايي آمريكا را بي‏اثر كند:
* اول به دليل انگيزه و هوشمندي بالاي ويتنامي‏ها كه قصد داشتند به هر قيمت متجاوز را عقب برانند. برخلاف نبردهاي سالهاي اخير، خلبانان ويتنامي بارها در جنگ هوايي خلبانان آمريكايي را مقهور كردند. بمبارانها بر روحيه نيروهاي زميني نيز بدون تأثير بود و اين نيروها با وجود تلفات سنگين هرگز از نظر روحي دچار ضعف نشدند.

* دليل دوم ناكامي آمريكا، وجود سيستم‏هاي بسيار پيشرفته پدافندي روسي بود. موشكهاي سام روسي در دههء 1960 و نخستين سالهاي دهه 1970 اوج تكامل خود را مي‏گذراندند و روسها كه نمي‏توانستند مستقيمن به جنگ آمريكاي گرفتار درگرداب ويتنام بروند، ترجيح دادند با ارسال تجهيزات پيشرفته، ويتنام را جهنم آمريكايي‏ها كنند. خلبانان آمريكايي در جنگ مذكور هرگز به آسودگي خيال (مانند آنچه كه در نبردهاي اخير خود با عراق تجربه كردند) دست نيافتند. اسلحه‏هاي كاليبر كوچك در ارتفاع پايين، پدافند و موشكهای سام در ارتفاع متوسط و خلبانان میگهای 21 ويتنام شمالي در ارتفاع بالا منتظر آنها بودند. جنگ ويتنام و شكستهاي آن سبب شد بسياري از تئوريسين‏هاي نظامي در باورهاي خود تجديدنظر كنند.



جنگهاي دهه ۸۰
سالهاي آغازين دهه ۸۰ ميلادي شاهد بروز ۳ جنگ بود در نبرد اول، نيروي زميني اسرائيل در پناه واحدهاي توپخانه و هوايي از جنوب لبنان بدون توقف تا بيروت پيش رفت و هواپيماهاي اسرائيلي طي حملات غافلگيرانه، كليهء پايگاههاي پرتاب موشك سام سوري مستقر در درهء بقاع (لبنان) را از بين برده و ۹۰ هواپيماي پيشرفتهء سوري نظير ميگ23 و ميگ25 را نيز تنها با تعداد انگشت‎‏شماري تلفات، ساقط كردند.


[align=center]تصویر[/align]
[align=center]جنگندهء F-15C آسيب ديدهء اسرائيلي كه به وسيلهء تور موسوم به بارير متوقف شده است[/align]

ضربهء اسرائيلي‏ها آنقدر غافلگيركننده و مخوف بود كه فرماندهان سوري را از ادامهء عمليات نظامي عليه اسرائيل منصرف كرد، نيروي هوايي سوريه، در اين جنگ، در برابر هواپيماهاي پيشرفتهء F-15 اسرائيلي كاملن دست و پا بسته بود و خلبانان سوري با ميگهاي23 و 25، بدل به حريفي آسان براي نيروي هوايي اسرائيل شده بودند.

همزمان با اين جنگ، نيروهاي دريايي و هوايي آرژانتين و انگلستان در دهها هزار كيلومتر آن طرف‏تر بر سر جزاير فالكلند (مالويناس) درگير جنگي تمام عيار شدند. در اين جنگ اگرچه آرژانتيني‏ها در نبردهاي كماندويي و آبي خاكي و همچنين جنگ كشتي‏ها شكست خوردند اما موفق به ثبت عمليات موفق هوايي شدند.


[align=center]تصویر[/align]
[align=center]جنگندهء داجر آرژانتيني كه همان Nesher ساخت اسرائيل مي‏باشد[/align]

نيروي هوايي آرژانتين به تنهايي توانست بار ضعف نظامي كشورش در دريا و خشكي را توسط عمليات متهورانه بگيرد. چند اسكادران ميراژ و داجر (داجر = جنگندهء نشر اسرائيلي صادر شده به آرژانتين) آرژانتيني موفق شدند ضربات سختي به نيروي دريايي سوم جهان بزنند.


[align=center]تصویر[/align]
[align=center]جنگندهء سوپر اتاندارد آرژانتيني در حال شليك موشك ضدكشتي اگزوسه[/align]

مهمترين اين ضربات از بين رفتن ناو شفيلد انگليس با دهها ناوي بود. اين ناو كه بيش از ۱۰۰ متر طول داشت و داراي توپهاي بزرگ بود، تنها با يك موشك ضدكشتي اگزوست كه به وسيلهء‌ جنگندهء سوپراتاندارد آرژانتيني شليك شده بود، غرق شد، ضمن اينكه ديگر شناورهاي انگليسي نيز ضربات سنگيني در اين نبرد متحمل شدند.


[align=center]تصویر[/align]
[align=center]ناو شفيلد اندكي پس از اصابت موشك اگزوست[/align]

هرچند آرژانتيني‏ها در نهايت، تن به ترك مخاصمه دادند اما انگليسي‎ها به وسيلهء نيروي هوايي آرژانتين كه از هواپيماهاي نسل سومي چون داجر و سوپراتاندارد بهره مي‏گرفت و عمدتن با بمب‏هاي سقوط آزاد حمله مي‏كردند، ضربات خرد كننده‏اي دريافت كرد. اين نبرد نشان داد نيروهاي دريايي بدون حمايت گسترده نيروهاي هوايي قادر نخواهند بود حتي در برابر نيروهاي هوايي ارتشهاي جهان سومي تاب بياورند.




جنگ ايران و عراق
22 سپتامبر ۱۹۸۰ برابر با 31 شهريور ۱۳۵۹ عراق جنگي عليه ايران آغاز كرد كه ۸ سال به طول انجاميد و پس از جنگ ويتنام، طولاني‏ترين جنگ قرن اخير بود. اگرچه اين جنگ، از نظر تداوم و شدت، بيشتر نبردي زميني بود اما نيروهاي هوايي نيز نقش قابل توجهي را ايفا كردند.


پس از حملهء ناشيانهء هواپيماهاي عراقي در روز اول جنگ براي از صف خارج كردن نيروي هوايي ايران، اين نيرو توانست با وجود بروز مشكلات ناشي از غافلگيري و پيامدهاي انقلاب نظير تصفيهء ارتش از افسران زبده ولي وفادار به حكومت پيشين، به سرعت توانايي خود را بازيابد و با اجراي عمليات شجاعانه و حتا عجيب، ۱۳ لشگر آفندي عراق را در وضعيت مشكلي قراردهد.

نيروي هوايي ايران در بين نيروهاي منطقه در آن زمان، به دليل توجه، خريدهاي هوشمند و آموزشهاي باكيفيت انجام شده در دوران پادشاه فقيد ايران، بي‏شك برترين بود. براساس آموزشهاي داده شده به اين نيرو، تخصص آن كندكردن و حتي توقف واحدهاي سنگين زرهي (حتي اگر مربوط به ارتش سرخ باشد) بود. بي‏شك به جز برخي مقاومتهاي كوچك مردمي در روزهاي اول جنگ، اين نيروي هوايي و هوانيروز ايران بود كه نوك پيكان مهاجمان را كند كرد. در زماني كه هنوز نيروهاي كلاسيك ارتش و نيروهاي داوطلب مردمي فرصت استقرار و سازماندهي را در مرزهاي غربي و جنوبي نيافتند، نيروهاي هليكوپتري و هوايي ايران ۱۵ روز حياتي را از ارتش عراق گرفتند و آنها را در حوالي مرز ايران، زمين‏گير كردند.

نيروي هوايي ايران هزاران سورتي پرواز بر روي ارتش عراق اجرا كرد و هليكوپترهاي كبراي ايران با موشكهاي ضدتانك تاو و راكتهاي 70 ميلي‏متري خود، جهنمي از آتش را براي واحدهاي زرهي عراق ايجاد كردند. نيروي هوايي با زدن عقبه‏ها، واحدهاي تداركاتي و حتي باندهاي پروازي نيروي هوايي عراق، شتاب ارتش بعث را به شدت كاهش داد، به نحوي كه 4 تيپ ويژهء عراق، 35 روز حياتي را در پشت دروازه‏هاي شهر كوچك خرمشهر از دست دادند و 2 لشگر مكانيزهء عراق در پشت دروازه‏هاي اهواز مجبور به عقب‏نشيني گشتند.

جنگنده‏هاي F-4E نيروي هوايي ايران با بهره‏گيري از خلباناني كه به قول پادشاه فقيد ايران، بيش از ارزش هواپيمايشان، صرف آموزش آنها گشته بود، با موشكهاي ماوريك و بمب‏هاي سقوط آزاد Mk 82 پيشروي سريع ارتش بعث عراق را كامل متوقف كردند، به نحوي كه ارتش بعث، نتوانست حتا شهرهاي مرزي نظير آبادان، ايلام، اهواز، كرمانشاه را به تصرف خود درآورد، زيرا صدام با توجه به شرائط نامساعد نيروهاي ارتش ايران، گمان مي‏برد ظرف يك هفته به تهران برسد!
نبرد در دريا نيز به طور كامل با پشتيباني جنگنده‏هاي F-14A و F-4E نيروي هوايي ايران، به طور كامل، به ضرر عراق به اتمام رسيد و ناوچه‏هاي اوزاي عراقي (Osa)، در عمليات غرورآفرين مرواريد كه به تاريخ 7 آذر 1359 و به فرماندهي زنده‏ياد ناخدا افضلي انجام شد، تك‏تك ناوچه‏هاي عراقي را با موشكهاي ماوريك هدف قرار داده و غرق نمودند.


اگرچه دشمني غرب سبب شد در مورد رشادتهاي نيروهاي هوايي و هوانيروز ايران در اوائل جنگ سخنان چنداني در محافل تخصصي غرب گفته نشود، اما درج برخي مقالات در رسانه‏هاي خارجي قابل ملاحظه بود تا آنجا كه غربي‏ها شكست‏هاي سنگين عراقي‏ها را به حساب برتري تكنولوژي جنگ‏افزارهاي خود نسبت به مدل روسي (كه مورد استفاده عراق بود) مي‎نوشتند. اما ارتش عراق نتوانست مشابه اين وضعيت را در سالهاي بعد جنگ براي نيروهاي زميني و دريايي ايران ايجاد كند. هرچه به سالهاي انتهايي جنگ نزديك مي‏شديم نيروي هوايي عراق بزرگتر و قدرتمندتر مي‏شد اما نيروي هوايي ايران تحت تأثير تحريم‏ها و فرسايش وحشتناك در اثر تقابل با نيروي هوايي عراق، كوچكتر و ضعيف‏تر مي‏شد. در سالهاي پاياني جنگ (از ۱۳۶۵ به بعد) نيروي هوايي عراق از ۶۰۰ هواپيماي جنگي مدرن (در آن زمان) بهره‏مند بود. (نيروي هوايي عراق ۳ بار به طور كامل منهدم و سپس بازسازي شد) حال آنكه ايران تنها ۱۰ درصد اين تعداد را به شكل هواپيماي عملياتي داشت، اما عراق نتوانست از نيروي هوايي خود عليه سربازان ايراني استفادهء قابل توجهي بكند و عمدتن اقدام به بمباران و حمله به مناطق اقتصادي و مسكوني شهرهاي ايران مي‏نمود. ناكامي‏هاي نيروهاي هوايي و زرهي عراق در بازپس‏گيري شهر فاو با وجود انجام صدها سورتي پرواز در روز، نشان از همين امر داشت. حتي عقب‏نشيني‏هاي ماههاي آخر جنگ ايران در اثر برتري هوايي عراق نبود بلكه به افزايش توان آتش عراق، بزرگ شدن بيش از اندازه نيروي زميني، استفادهء گسترده از سلاح‏هاي شيميايي و پشتيباني اطلاعاتي آمريكا از آن كشور باز مي‏گشت.


جنگ ايران و عراق نشان داد نيروي هوايي آموزش ديده و باتجربه و انگيزه قادر به كند كردن سرعت واحدهاي زرهي و پياده به ميزان زياد است. اما برعكس نيروي هوايي بدون ابتكار وآموزش كافي نمي‏تواند مانع پيشروي نيروهاي با انگيزهء زميني شود.




جنگ سال ۱۹۹۱ خليج فارس
اما تأثير قاطع نيروهاي هوايي در نابودي لشگرها و حتا سپاههاي زرهي، در جنگ سال ۱۹۹۱ خليج فارس به اثبات رسيد. ۴۰ روز بمباران بسيار سنگين نيروهاي عراقي توسط آمريكا و متحدان آن سبب شد ۵۰ درصد نيروهاي رزمی عراق و 100 درصد روحيهء آنها از بين برود. ارتش عراق آنقدر ضعيف شد كه طي نبردي ۱۰۰ ساعته از پاي درآمد. حال آنكه عراق از ۶۰ لشگر، ۷ هزار تانك، ۱۰ هزارنفربر، هزاران عراده توپ ضدهوايي و صدها سايت پدافند موشكي سام و ۸ سال تجربهء جنگي بهره‏مند بود. ايالات متحده با استفاده از ۲۴۰۰ هواپيما، ضرباتي به نيروهاي زرهي و پياده عراق وارد كرد كه آنها تبديل به واحدهايي در روي كاغذ (ونه واقعيت يك واحد نظامي) شدند. آمريكايي‏ها حتا خود نيز گمان نمي‏كردند كه در اختيار داشتن آسمان تا اين اندازه باعث برتري باشد. آنها براي نبرد زميني خود حداقل ۵ هزار كشته و از بين رفتن صدها تانك و نفربر را پيش‏بيني مي‏كردند. اما آنچه كه در عمل تحقق يافت مرگ حدود ۱۰۰ سرباز بود.


برتري خردكننده آمريكايي‏ها، حتا مانع استفادهء مؤثر صدام از نيروي هوايي‏اش كه حداقل ۶۵۰ هواپيماي عملياتي پيشرفته و مناسب (نسبت به زمان خود) در اختيار داشت، شد. اين نبرد زنگ خطر بزرگي براي تمامي ارتشهاي بزرگ زميني بود. اگرچه عراقي‏هاي بي‏انگيزه، حريف مناسبي براي نيروهاي ائتلاف آزادكنندهء‌كويت نبودند، اما اتفاق عجيبي كه رخ داد، تكان‏دهنده‏تر از آن بود كه بتوان تمام تقصيرها را گردن ارتش صدام انداخت. در این جنگ، به كارگيري گستردهء هواپيماهای جنگی، موشكهاي هدايت شونده و دورپرتاب و بمبهاي ليزري براي اولين بار صورت گرفت و مانند شيوهء جنگ برق‏آساي آلمان در سال ۱۹۳۹، بسياري از تئوري‏هاي كلاسيك را تغيير داد.




مقابله با پيمان ورشو
در سال ۱۹۸۸ هنوز اتحاد جماهير شوروي از هم نپاشيده بود. هنوز بزرگترين دغدغهء اروپاي غربي و آمريكا، چگونگی برخورد با ارتش گروههاي شوروي و پيمان ورشو در صورت حمله غافلگيرانه به مركز اروپا بود. اما شرائط جنگهاي نوين، نويدهايي را به ژنرالهاي غربي مي‏داد. آنها اميدوار بودند با استفاده از تكنولوژي جديد، برتري ۴ بر يك زرهي و پياده روسها را با هواپيما و موشك خنثي كنند. مانفرد دورنر وزيردفاع وقت آلمان‏غربي در همان سالها گفته بود تنها با ۶۰۰ هواپيما و ۳ هزار تن بمب مي‏توان جلوي يك ارتش گروه شوروي را كه قصد نفوذ به داخل اروپاي غربي دارند، گرفت. (ارتش گروه بزرگترين واحد رزمي متشكل از چند سپاه است). وي بلافاصله افزوده بود: درگذشته اگر براي نابودي يك ارتش گروه روس، نيازمند ۵۵۰۰ هواپيما و ۳۳ هزار تن بمب بوديم، اما من روزي را پيش‏بيني مي‏كنم كه بتوان روزي به وسيلهء ۱۰۰ هواپيما و ۵۰۰ تن بمب و موشك هدايت شونده به تنهايي اين كار را انجام دهيم. حرف وي در آن سالها شباهت زيادي به يك «بلوف» داشت اما گذشت زمان ثابت كرد توسعهء سلاحهاي هوشمند و جنگ‏افزارهاي هدف‏ياب، بسياري از معادلات را دگرگون خواهدكرد. البته شرط به‏كارگيري تمامي اين سلاحها، برتري هوايي است.




نبرد بالكان
عمليات ناتو عليه نيروهاي جنايتكار صرب در سال ۱۹۹۹، بارديگر برتري هوايي را به عنوان نقطهء تمام كننده نشان داد. صربها كه از نظر نظامي، نيروهاي باانگيزه، قدرتمند و جهان دومي بودند، به سادگي مقهور حدود هزار فروند هواپيماي سازمان ناتو شدند. اقتصاد يوگسلاوي ظرف مدت كوتاهي، به دهه‏هاي گذشته پرتاب شد و خطوط تداركات صربها به شدت ضربه خورد. اين نبرد سنگين و يكسويه با سقوط چند فروند هواپيماي غربي (كمتر از انگشتان دست) در مقابل انبوهي از ستونهاي پياده و هزاران خودروي زرهي متلاشي شده يوگسلاوها به پايان رسيد.


قرن بيست و يكم و جنگ افغانستان
با شروع قرن بيست و يكم دنيا شاهد جنگ بين آمريكا و افغانستان به عنوان يكي از تراژدي كمدي‏هاي سياسي بود. در اين نبرد آمريكا به جاي به‏كارگيري صدها هزار سرباز تنها از ۲ لشگر زبدهء خود دركنار بمبارانهاي گسترده استفاده كرد. البته آمريكايي‏ها از مجاهدان افغان نيز بهره‏مند بودند، اما آنها اين بازي را تنها با نيروي هوايي تا به آخر ادامه دادند. نيروهاي طالبان که فاقد هواپيما و پدافند هوایی مناسب بودند، تنها نظاره‏گر جنگنده‏هاي فوق مدرن آمريكايي و انگليسي بودند كه چگونه مواضع آنها را بي‏محابا به آتش مي‎كشند. اين نبرد به دليل شباهت نداشتن حداقلي نيروهاي درگير (نبرد ارتش اول دنيا با نيروهايي كه از تجهيزات فرسوده و قديمي متعلق به ارتش از هم پاشيدهء افغانستان استفاده مي‏كردند) فاقد نكات قابل توجه بود. خلبانان آمريكايي به شوخي اظهار مي‏داشتند كه شرائط آنها در عمليات عليه واحدهاي طالبان بسيار ساده‏تر از مانورهاي سخت آنها در ناتو و يا تحت فرمان استاد خلبانهاي آمريكايي بوده است.


نبرد آزادسازي عراق: آميختگي كامل تكنولوژي و جنگ
جنگ سوم خليج فارس در سال 2003 كه به عمليات آزادسازي عراق شهرت دارد، اولين جنگ تكنولوژيكي جهان نبود. بي‏شك نيروهاي ويتنام، اعراب و اسرائيل، ايران و عراق، جنگ دوم خليج فارس و جنگ بالكان همه نقاط قابل‏توجه تكنولوژيكي داشتند. اما نظاميان در هيچ جنگي به اين اندازه مقهور ماشين نشدند. كسي، از نظاميان عراقي انتظار نداشت جلوي ماشين جنگي آمريكا را براي سالها بگيرند اما هيچكس منتظر نبود ارتش دوم اعراب با حداقل فشار، با سرعت از هم بپاشد. اما به جز كم‏كاري ارتش عراق به ويژه لشگرهاي گارد ریاست جمهوری، نبايد نقش سلاحهاي هوشمند را فراموش كرد. در سال ۱۹۹۱ تنها ۷ درصد بمبهاي آمريكايي هوشمند بودند، اما در جنگ سال ۲۰۰۳ حدود ۹۵ درصد بمبها و موشكهاي شليك شده، به سيستم‏هاي هدايت دقيق مجهز بودند. اين موشكها ظرف ۱۰ دقيقه، هدفهاي خود را توسط سيستم‏هاي ماهواره‏اي پيدا و سپس منهدم مي‏كردند.



حرف اول و آخر: تسليحات هوشمند به جاي بحث‏هاي بيهودهء ديپلماتيك
البته زمينه‏سازي استفاده از موشكهاي هدايت شونده به يكي دوسال اخير باز نمي‏گردد بلكه ايجاد اين سيستم، به اواسط دههء ۹۰ باز مي‎گردد. آمريكايي‏ها درتمام سالهايي كه دنيا با شادي پايان جنگ سرد را جشن گرفته بود و خوش‏باوران گمان مي‏بردند عصر استفاده از اسلحه به سررسيده و پس از اين اقتصاد و ديپلماسي حرف اول و آخر را مي‏زند، بر روي دقت بيشتر سلاحهاي خود و نصب ۲۴ ماهواره براي مكان‏يابي‏جهاني يا همان GPS وقت صرف مي‏كردند. اين سيستم‏ها اكنون به اين كشور اين امكان را داده كه هر هدفي را با دقت كمتر از ۱۰ متر هدفيابي و سپس منهدم كند.


اكنون به تدريج آشكار مي‏شود حداقل يكي از دلائل فروپاشي ارتش مجهز عراق، بمبارانهاي بسيارسنگين واحدهاي زرهي و مكانيزه با دقتي بي‏نظير بوده است؛ چيزي كه كارشناسان نظامي نظير استفان بيكر بازنشستهء اطلاعات وزارت دفاع آمريكا و رئيس سابق نيروي دريايي آمريكا در بحرين از آن با نام چكش سنگين ياد مي‎كند. وي در گفت وگو با نيوزويك مي‎گويد: مردم نمي‏دانند چه چكش سنگيني برروي نيروهاي عراقي قرارداشت. توانايي هرگونه جنبشي از صدام گرفته شده بود. آنها با بمبارانهاي مرگبار خود، عملن ارتباط بين گارد رياست‏جمهوري و صدام را قطع كرده بودند.

گزارش مجله تايم نيز حكايت از تأثير فوق‎العادهء بمبارانهاي هوايي برروي سپاهيان عراقي دارد. اين مجله با اعزام خبرنگاران خود به عراق، به دنبال پاسخ به اين سؤال بوده كه چرا دركنار انهدام واحدهاي زرهي و مكانيزهء عراق، تلفات اين ارتش بسيار كم بوده است! ظاهرن پاسخ به اين سؤال چندان مشكل نيست. دقت نيروي هوايي آمريكا در انهدام واحدهاي زرهي عراق به اندازه‏اي بالا بوده كه بسياري از نظاميان عراقي براي در امان ماندن، از خودروها و تانكهاي خود فاصله مي‏گرفته‏اند! يك سرهنگ عراقي كه ۲۱ سال سابقهء خدمت دارد (در زمان جنگ ايران و عراق از درجه ستواني تا سرگردي حضور داشته است) در مصاحبه با گروه تايم گفته است: فرماندهي عراق فراموش كرده بود، نيروي هوايي نداريم. اين اشتباه بزرگي بود. تكنولوژي نيروي هوايي آمريكا باوركردني نيست.


گزارشات ديگري نيز حاكي است چهار لشگر گارد رياست جمهوري عراق (بغداد، مدينه، بخت‏النصر و حمورابي) زمان مواجهه با نيروهاي زميني آمريكايي را پيدا نكردند چرا كه ۳۰۰ كيلومتر قبل از آنكه نيروي زميني آمريكايي به آنها برسند توسط هواپيماهاي ضدزره A-10 و سپس هليكوپترهاي ضدتانك Apache به شدت بمباران شدند. پرنده‏هاي مذكور عملن با حجم آتش بسيارگستردهء خود، واحدهاي مجهز زرهي گارد رياست جمهوري عراق را مبدل به واحدهاي پياده مي‏كردند!


كارشناسان معتقدند خط دفاعي بغداد از دهها كيلومتر پائين‏تر از محور كربلا تا كوت آغاز مي‏شد. قوسي كه ۱۶۰ كيلومتر طول داشت و قرار بود به باتلاق نيروهاي آمريكايي تبديل شود! عراقي‏ها حتي براي درامان ماندن تانكهاي خود بسياري از آنها را به ميان شهرهاي كوچك، روستاها و شهرهاي بزرگ برده بودند كه در شرائط حساس اين واحدهاي كوچك با پيوستن به هم، لشگرهاي زرهي را تشكيل دهند، اما ظاهرن چشم تيزبين ماهواره‎ها و موشكهاي هدايت‏شونده را دست كم گرفته بودند. بسياري از بمب‏ها و موشكها، تانكها عراقي را در كوچه‏هاي تنگ و باريك و يا زيردرختان شكاركرده بودند!

موشكهاي حساس به حرارتی مانند ماوريك (AGM-65 Maverick) نيز مدل اثرگذاري است كه بيش از ۳ دهه از اختراع آن مي‏گذرد. اين موشك ديگر حتا نيازي به ديد ندارد بلكه همانند خفاشي كه در شب كاملن تاريك مي‏تواند حشره‏اي را در هوا شكاركند، از روي فركانسهاي بسيار ضعيف مادون قرمز و يا انرژي ساطع شده از هدف زمینی، آن را پيدا مي‏كند.


در جنگ سال 2003 آزادسازي عراق، ايالات متحده هيچ هواپيماي جديدي را نسبت به نبرد سال ۱۹۹۱ وارد عرصه نكرد، اما تمامي جنگ‏افزارهاي خود را كاملن به روز كرده بود.


نبرد سال ۱۹۹۱، نقش مهم نيروي هوايي را برای فرماندهان نظامي به اثبات رساند. اما این نبرد، ناتواني نيروهاي زميني را در صورت برخوردار نبودن از پشتيباني هوايي خودي و پدافند در برابر نيروي هوايي نشان داد. اين نبرد همچنين از نظر كلاسيك نشان داد مي‏توان با يك نيروي هوايي بسيار قوي، حركت رو به جلوي يك نيروي زميني حتا در مقياس ۲۰ لشگر را متوقف كرد. اما آيا در هر نبردي، نيروي هوايي حرف اول را خواهد زد؟ به شرط تجهيزات و آموزشهاي مناسب، جواب مثبت است.

ممكن است برخي گمان كنند هدف مقاله، كم‏رنگ نشان دادن نقش نيروهاي دريايي و زميني در جنگهاي نوين است، اما بايد گفت مباحث مربوط به برتري مطلق نيروي هوايي، چند پيش شرط دارد كه تحقق نيافتن هركدام از آنها مي‏تواند پروژهء انهدام كامل نيروهاي زميني را با مشكل مواجه كند.



(1) برتري هوايي
اگر به هر دليل، نيروي هوايي مهاجم نتواند نيروي هوايي نيروهاي مدافع را به طوركامل از بين ببرد و يا زمين‏گير كند، هواپيماهاي پشتيباني نزديك، هليكوپترها و بمب‏افكن‏هاي آن قادر نخواهند بود از چنگال تيز شكاري‏هاي مدافع، جان به سلامت ببرند. عراق 24 فروند MiG-29 داشت. ميگ۲۹ مي‏تواند در صورت پرواز، قادر است به سادگي هواپيماهاي كند پرواز A-10 (كه حدود ششصد كيلومتر، يعني يك سوم ميگ۲۹ سرعت دارند) را شكار كند.


ناگفته پيداست همان‏طور كه تانكهاي پيشرفته‏اي نظير T-72 در مقابل هليكوپترهاي آپاچي به مانند كودكان بي‏دفاع تن به سرنوشت محتوم مي‏سپارند، هليكوپترها هم در مقابل شكاري‎ها، مانند پرنده‎هاي كوچك، اسير چنگال شاهين خواهند بود. از سوي ديگر نيروهاي هوايي پرقدرت قادرند هفته‏ها در برابر امواج هواپيماهاي مهاجم تاب آورده و آنها را به عقب برانند. آمريكا پروژهء جنگ آزادسازي عراق را با كمتر از 700 فروند هواپيما به پايان رساند، حال آنكه اگر قرار بود با نيروي هوايي قدرتمندي با ۸۰۰ هواپيما روبه‏رو شود، حداقل بايد ۲۰۰۰ هواپيما وارد عمل مي‏كرد و ماهها براي امن كردن فضا مي‏‎كوشيد.


(2) پدافند دشمن
اگر نيروهاي مدافع، نيروهاي پدافندي به ويژه از نوع موشكي داشته باشند، مبارزه با آنها آسان نخواهد بود. در جنگ سال 1991 خليج فارس، آمريكا تنها براي انهدام پدافندهاي عراقي در كنار بمبارانهاي شهري، بيش از ۳۰ هواپيما را از دست داد. دهها خلبان آمريكايي اسير عراق و از تلويزيون نشان داده شدند.



[align=center]تصویر[/align]
[align=center]استینگر در افغانستان[/align]

در طول سالهاي ۱۹۶۰ تا ۱۹۸۰ پدافندهاي طراحي شده توسط روسها، جهنمي براي هواپيماهاي غربي و خلبانان آنها در جنگها ايجاد كرده بود. تلفات باورنكردني آمريكايي‏ها در نبرد ويتنام، ساقط شدن ۱۰۰ فروند هواپيماي اسرائيلي در طي ۳ روز اوّل در جنگ اكتبر ۱۹۷۳ و يا استفادهء مجاهدين افغان از موشك‏انداز استينگر كه منجربه سرنگوني صدها هليكوپتر و هواپيماي روس و در نهايت شكست كامل ارتش سرخ در جبههء افغانستان شد، همگي از نشانه‏هاي بارز اين داستان است.


(3) استفادهء پرتعداد
اگر نيروي مهاجم در به‏كارگيري هواپيما و هليكوپتر با محدوديت روبه‏رو باشد، مثلن در مبارزه با يك نيروي زميني عظيم از ۳۰۰ هواپيما استفاده كند و يا مثلن نسبت به‏كارگيري موشكهاي هوشمند به كل بمبها كم باشد و يا آنكه از پشتيباني اطلاعاتي (سيستم‏هاي ماهواره اي) كافي برخوردار نباشد، آنگاه نمي‏توانيم آنها را از قبل برنده بدانيم. بسياري از سلاحهايي كه ايالات متحده در نبرد اخير به كار برد، آنقدر گران‏قيمت است كه هيچ ارتشي توان خريداري آن را ندارد. موشكهاي هدايت شونده‏اي نظير AGM-130 آمريكايي بي‏شك از تانكهاي قديمي T-62 عراقي گرانتر بودند. قطعات مصرفي بمب‏افكن‏هاي بسيار پيشرفتهء B-2 بي‏شك به ارزش يك تيپ زرهي عراقي بود. (قيمت هر فروند B-2 حدود 1.2 ميليارد دلار يا معادل يكسال بودجه نظامي يك كشور متوسط است.)


هليكوپتر آپاچي ۱۰ برابر يك هليكوپتر معمولي نظير كبرا یا هایند قيمت دارد. جنگنده‏هاي آمريكايي نظير F/A-18E/F Super Hornet در اين جنگ بين ۵۰ تا ۸۰ ميليون دلار قيمت داشتند، حال آنكه جنگنده‏هاي قديمي ارتشهاي جهان سومي نظير اف4 فانتوم، ميگ23 يا سوخوي22 به سختي ۵ ميليون دلار ارزش دارند. سقوط يك هليكوپتر بلك‏هاوك براي ارتش آمريكا قابل توجه نيست، اما معادل هفته‏ها حقوق كل پرسنل نيروي هوايي تركيه مي‏شود! بنابراين اگر ارتش، به هر دليل از پشتيباني مالي، فني و اطلاعاتي نيروي هوايي خود باز بماند، آنگاه اين مدافعان خشمگين هستند كه توان انجام پاتكهاي سنگين را پيدا مي‏كنند.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[align=center]نگاهي به برخي از جنگ افزارهاي هوايي بسيار مدرن[/align]

B-1B
بي ـ ۱ بمب‏افكن مافوق‏صوت و بال‏متغیر آمريكاست كه بمب‏افکنی استراتژیک و سنگین وزن محسوب مي‏شود و متعلق به نسل نوینی از بمب‏افکن‏های ساخته شده جهت جایگزینی B-52 به حساب می‏آید. اين بمب‏افكن قادر به پرواز مستقيم از آمريكا به مناطق درگيري در اروپا و خاورميانه است. بي-1 يادگاري از دوران جنگ سرد است. ساخت اين هواپيما در دوران پرزيدنت جيمي كارتر متوقف شد، اما رونالد ريگان دستور ادامه پروژه را داد. براي اولين بار در جنگ سال ۱۹۹۱ عليه عراق به كار گرفته شد. اين بمب‏افكن بسيار بزرگ و بسيارگران، تنها براي بمبارانهاي استراتژيك مورد استفاده قرار مي‏گيرد و برای بمبارانهای تاکتیکی، مقرون به صرفه نمی‏باشد.



B-2A
اين هواپيما كه از نوع استيلث (نامرئي) و غيرقابل رؤيت است، تنها در پايگاه مخصوص وايتمن در ميسوري آمريكا نگهداري مي‏شود. اين بمب‏افكن به مانند بي ـ ۱ قادر است انواع بمب‏هاي هسته‏اي را حمل كند. در نبردهاي اخير اين هواپيماي 1.2 ميليارد دلاري، بارها مورد آزمايش قرارگرفت. اين بمب‎افكن قادر به حمل صدها بمب هوشمند است و هر فروند آن معادل دهها بمب‏افكن كوچك مي‏تواند به دشمن صدمه بزند.



F/A-18E/F
سوپر هورنت اف - ۱۸ يا زنبور زهرآگين نمونهء توسعه يافته اف - ۱۸ قديمي است كه از ۱۹۹۸ وارد كارزار شده است. اين جنگندهء چندمنظوره (نوع قديم و جديد آن) در حال حاضر بخش اعظم ناوگان هوايي نيروي دريايي ايالات متحده را تشكيل مي‏دهد و جنگندهء اصلي ناوهاي هواپيمابر ايالات متحده محسوب مي‏شود. اين جنگنده بمب‏افكن، در صورت لزوم مي‏تواند با دو برابر سرعت صوت، جنگنده‏هاي رقيب را از فواصل دور رهگيري كرده و با موشكهاي هدايت شوندهء آمرام از بين ببرد. اين جنگنده ۲۹ميليون دلار قيمت دارد.



F-15C/D/E
اف-۱۵ ايگل (در نوع E به نام استرایک ایگل معروف است) از جمله جنگنده‏هاي بسيار معروف با 2۵ سال سابقه محسوب مي‏شود كه ۳ هزار كيلومتر در ساعت سرعت و توان فوق‏العاده در جنگهاي شبانه، انهدام شكاري‏هاي دشمن، انهدام سايتهاي پرتاب موشك و پشتيباني هوايي دارد.


[align=center]تصویر[/align]
[align=center]F-15E Strike Eagle[/align]


F-14
اف-۱۴ تامكت، هواپيماي بسيار معروف نيروي دريايي آمريكا بود كه در سال 2006 به دليل هزينه‏هاي سنگين تعمير و نگهداري، روانهء‌ موزه‏هاي ايالات متحده گرديد. امروزه اف-14 به صورت عملیاتی، به تعداد اندکی، تنها در اختيار نيروي هوايي ايران قرار دارد. اف-۱۴ اگرچه بیش از ۳ دهه قدمت دارد اما هنوز در صورت آماده به پرواز بودن، قادر است به سادگي هواپيماهاي حريف را منهدم كند. اف-۱۴ از سيستم راداري فوق العاده پيشرفته‏اي برخوردار است كه هنوز به دليل گراني، نصب آن برروي بسياري از هواپيماها به صرفه نيست. اف-۱۴ مي‏توانست 2.5 برابر سرعت صوت پرواز كرده و ۲۴ هدف هوايي را همزمان رهگيري كند و ۶ تاي آن را همزمان با موشكهاي AIM-54 فونيكس (موشك گراني كه تقريبن هم‏قيمت هواپيماهايي نظير MiG-21 است!) منهدم كند. سيستم آتش‏كن و فراموش كن اين هواپيما متعلق به اوائل دههء ۷۰ ميلادي است، اما هنوز قادر است زودتر از جنگندهء حريف، آن را شناسايي كرده و از فاصله ۱۳۰ كيلومتري آن را از بين ببرد. اين هواپيما عليرغم قدمت، ۳۸ ميليون دلار قيمت دارد و گراني قطعات يدكي و موشكهاي فونيكس آن سبب شد تا حتا نيروي هوايي آمريكا نتواند از آن استفاده كند و در نهایت نیز نیروی دریایی، جنگندهء اف18 سوپر هورنت را به آن ترجیح دهد.


اين هواپيما يك وظيفه مهم در نيروهاي دريايي آمريكا داشت و آن اين بود كه اگر جنگنده‏اي بتواند از خطوط پرحجم آتش يك ناو هواپيمابر بگذرد و پدافندهاي موشكي آن ناو را بي‏اثر كند، آنگاه با اين هواپيما روبرو خواهد شد كه مي‏تواند در نبردي كه طولاني نخواهد بود، خود جنگندهء دشمن و يا موشك ضدكشتي پرتابي آن، با موشكهاي دوربرد فونيكس منهدم شود. امري كه امروزه از عهدهء جنگنده‏هاي اف-18 به هيچ وجه برنمي‏آيد.


ايران در جنگ خود با عراق عليرغم برخوردار نبودن از پشتيباني تكنولوژيكي و قطعات آمريكايي‏ها، توانست حتا به شكل محدود، استفادهء مناسبي از اين هواپيما بكند. بسياري از بمب‏افكنهاي ايراني به اتكاي اف-۱۴ (پشتيباني هوايي آن) بدون ترس از جنگنده‏هاي عراقي، مواضع ارتش عراق را در عمق آن كشور بمباران مي‏كردند. همچنین یکی از دلائل ناکارآمدی ناوگان میگهای25 عراق نیز عدم توانایی آنها در تقابل با تامکتهای ایرانی بود.


موشک دورپرتاب AGM-130
موشک هوا به زمین AGM-130 موشکی است قدرتمند جهت حملات ضربتی دور از دسترس پدافند هوايي دشمن در ارتفاعات کم و زیاد به اهداف گوناگون. پس از بازنشستگی بمب‏افکن‏های F-111، امروزه تنها جنگندهء F-15E قادر به حمل این موشک به تعداد دو فروند در دو جایگاه نزدیک به بدنه روی بالها می‏باشد. این سلاح هوشمند، امکان حملات ضربتی بسيار دقیق را به وسیلهء هدایت‏پذیری اینرسیایی و ماهواره‏های مکان‏یاب جهانی (GPS) فراهم می‏آورد.

[align=center]تصویر[/align]

این سلاح هوشمند، جهت حملهء دقیق به اهداف پرارزش و ثابت، یا اهدافی با تحرک کم در نظر گرفته شده است که در فاصله‏ای حدود 15 تا 40 ناتیکال مایلی از جنگندهء پرتابگر قرار گرفته‏اند. موشک AGM-130A گونهء موتوردار بمب هدایت‏شوندهء Unit-15 بوده و به طور واضح، دارای برد دورتر و دقت بیشتری نسبت به بمب GBU-15 می‏باشد. همچنین این سلاح، به هواپیمای پرتابگر این فرصت را می‏دهد تا با انجام مانور حلقه‏ای (man-in-the-loop) در فاصله‏ای دور از رينگ پدافندي دشمن باقی بماند، و خدمهء هواپيما با استفاده از سيستم هدایت تلویزیونی و یا با استفاده از هدایت‏پذیری حساس به مادون قرمز، سرجنگی 2000 پوندی موشك را با دقت زياد، به سمت هدف هدایت نماید.

[align=center]تصویر[/align]

موشک دورپرتاب (stand-off) و دقیق AGM-130 به طور گسترده، در جنگ سال 1999 کوزوو و همچنین جنگ آزادسازی عراق به سال 2003، بر علیه اهداف حساسی در كوزوو و بغداد با موفقیت کامل شلیک گردید.


موشک دوربرد هوا به هوای AIM-120C5 و رادار APG-63(V)2
رادار APG-63(V)2 با تسليحات متداول به كار گرفته شده توسط جنگنده‏هاي F-15C/D/E كاملن سازگار است، ضمن اينكه امكان بهره‏گيري از حداكثر برد و قابليت رزمي موشك AIM-120C5 AMRAAM را فراهم مي‏آورد، به طوري كه در يك زمان، رادار قادر است چندين موشك آمرام را به سمت چندين هدف كه در پهناي وسيعي از افق، در ارتفاعات گوناگون و در فواصل مختلف پراكنده هستند، هدايت كند.

[align=center]تصویر[/align]

موشک آمرام نوع C5 که با از رده خارج شدن جنگنده های F-14 Tomcat و موشکهای AIM-54 وارد خدمت شده است، دارای حداکثر بردی برابر 110 کیلومتر است و برای فواصل کمتر از 20 کیلومتر، رادار جستجوگر نصب شده درون موشک، اقدام به هدفیابی مستقل از هواپیمای پرتاب‏کننده می‏نماید. با توجه به قطعات مشترك زيادي كه بين رادار APG-63 نصب شده در جنگنده‏هاي F-15 و رادار APG-73 نصب شده در جنگنده‏هاي F/A-18 وجود دارد، این موشک به صورت گسترده برای نصب بر روی جنگنده‏های سوپرهورنت نیروی دریایی و به زودی استرایک‏ایگل نیروی هوایی، در اختیار قرار داده خواهد شد.


بمب هدایت ماهواره‏ای JDAM
مهمات ضربتي مستقيم مشترك موسوم به JDAM يك كيت هدايت كنندهء بمب سقوط آزاد است كه در محل دم يا قسمت انتهايي آن نصب مي‏‎شود و دقت بمب‏هاي سقوط آزاد را به شدت افزايش مي‎‏دهد. اين بمب‏ها بدين ترتيب مي‏توانند در هر شرائط آب هوايي، مورد استفاده قرار گيرند و يك جنگ‏افزار هوشمند محسوب شوند. با افزودن یک بخش اضافه به قسمت انتهایی بمب‏های سقوط آزاد، این بمب‏ها، هدایت‏پذیر می‏شوند. این بخش افزوده شده، مشتمل بر یک سیستم هدایت کنندهء اینرسیایی و یک سیستم هدایت کننده بر اساس مکان یاب جهانی است.

[align=center]تصویر[/align]

بدین طریق، بمب JDAM، دقت بسیار زیادی نسبت به بمب های سقوط آزاد معمول که هدایت نمی شوند، پیدا می‏کند؛ ضمن اینکه در شرائط آب و هوایی گوناگون نیز قابل استفاده‏اند. کلمهء مشترک یا Joint که در ابتدای نام این بمب آمده است، نشانگر همکاری مشترک ایالات متحدهء آمریکا و دولت پادشاهی بریتانیا در برنامهء طراحی و تولید این جنگ افزار است.

[align=center]تصویر[/align]

ترکیب بسیار موفق بمب‎های JDAM و بمب افکن سنگين و رادارگريز B-2، برای اولین بار در عملیات نیروهای متفق (Operation Allied Force) بر ضد صربهای یوگوسلاوی در نبرد کوزوو به کار گرفته شد. در این عملیات، بمب‏افکن‏های بی-2، پس از 30 ساعت پرواز مداوم از پایگاهشان در وایت‏من (ایالت میسوری) خود را به یوگوسلاوی می‏رساندند. در جریان جنگ کوزوو، بیش از 600 عدد بمب JDAM توسط بی-2 ها پرتاب شد.

[align=center]تصویر[/align]

کارشناسان نظامی بر این اعتقاد هستند که در جریان جنگ کوزوو و عملیات نیروهای متفق، بی-2 ها، 651 بمب JDAM را پرتاب کردند که این پرتابها، دقتی در حدود 96 درصد و انهدام 87 درصد اهداف تعیین شده را به دنبال داشته است که دقت و خسارات وارد شده به اهداف، بسیار فراتر از انتظار بوده است. امروزه نسل جدید بمب‏افکن‏های B-2A که سری Block 30 نام دارند، قادر هستند تعداد 80 عدد بمب JDAM را همزمان به سمت 80 هدف مختلف پرتاب نمایند.


موشک کروز AGM-158 JASSM
موشك JASSM يك سلاح دوربرد، بسيار بادقت و رادارگريز محسوب مي‏شود كه از فواصل بسيار دور قابل شليك است. هدايت موشك به روش ناوبري اينرسيايي (inertial navigation) انجام مي‎گيرد كه مسير پروازی موشك نيز به وسيلهء ماهواره‏هاي مكان‏ياب جهاني (GPS) اصلاح مي‏شود.

[align=center]تصویر[/align]

شناسايي دقيق محل هدف و همچنين رهيافت نهايي موشك به سمت هدف مورد نظر، به وسيلهء جستجوگر حساس به حرارت انجام مي‏پذيرد. يك ارتباط داده‏اي ديجيتال (data link) به موشك اين امكان را مي‎دهد تا محل دقيق و وضعيت خود را حين پرواز به كامپيوتر هواپيماي پرتابگر انتقال دهد. اين امر منجر به بهبود بسیار زیاد دقت هدفگيري شده و باعث خسارت بيشتر به هدف مورد نظر مي‏شود. در اين روش، دقت هدفيابي، حدود 2.4 متر (8 فوت) ارزيابي مي‏شود.

[align=center]تصویر[/align]

سرجنگی این موشک سرجنگی WDU-42/B نام دارد و محتوی 450 کیلوگرم مواد منفجره بوده و دارای قابلیت نفوذ در استحکامات عمق زمین می‏باشد. موشک کروز JASSM قرار است به وسیلهء طیف وسیع و گوناگونی از هواپیماهاي جنگي ايالات متحده حمل و پرتاب شود که از آن جمله: F-15E، F-16، F/A-18، F-35، B-1B، B-2 و B-52H دارای قابلیت حمل و پرتاب این موشک هستند و یا خواهند شد.


AGM-154 Joint Standoff Weapon
سلاح Joint Standoff Weapon موسوم به JSOW، یک ریسک بزرگ مشترک انجام شده بین نیروی هوايي و نیروی دریایی ایالات متحده بود که به منظور گسترش و بنا نهادن یک استاندارد در زمینهء تولید سلاح‏هایی با برد متوسط و دقت بسیار بالا انجام پذیرفت؛ به ویژه اینکه این سلاح‏ها بنا بود بر عليه اهدافي كه به شدت توسط پدافندهاي هوايي مستحكم حفاظت مي‏شوند، در فضايي خارج از تيررس پدافندهاي معمول ضدهوايي، به كار گرفته شوند.

[align=center]تصویر[/align]

[align=center]تصویر[/align]

بدين ترتيب، بقاپذيري هواپيما افزايش مي‏يافت و تلفات نيروهاي خودي به حداقل مي‏رسيد. امروزه، اين برنامه تنها به وسيلهء نيروي دريايي دنبال مي‏شود. JSOW قرار است در دو گونهء A و C عرضه شود كه هركدام جداگانه قرار است بر عليه اهداف پراكنده در يك ناحيه و يا اهدافی با سازهء بسیار سخت و ثابت مورد استفاده قرار گيرند.


بمب هدايت ليرزي استحکام‏شکن GBU-28
بمب هدايت شوندهء واحد 28 موسوم به Unit 28 كه GBU-28 نيز ناميده مي‏شود، يك بمب 5000 پوندي هدايت شونده به وسيلهء ليرز است كه از سري بمب‏هاي استحكام‏شكن موسوم به bunker busting محسوب مي‏شود و به وسيلهء شركت Raytheon طراحي و ساخته شده است.

[align=center]تصویر[/align]

[align=center]تصویر[/align]

اين بمب مخصوص عمليات نيروهاي ارتش ايالات متحده در جريان عمليات طوفان‏صحرا يا Operation Desert Storm براي نفوذ در استحكامات بسيار مقاوم و در اعماق زمين ساخته شدهء مراكز فرماندهي ارتش بعث عراق ساخته شد.

دو عدد از اين بمب‏ها توسط بمب‏افكن‏هاي F-111F در عمليات طوفان صحرا مورد استفاده قرار گرفت و پرتاب شد. گفته می‏شود تعداد قابل توجهی از این بمب‏ها در اختیار نیروی هوایی اسرائیل قرار گرفته است تا در صورت لزوم، بر علیه اهدافی در ایران، سوریه و لیبی مورد استفاده قرار گیرند.


موشک ضدتانک Brimstone: یک سلاح وحشتناک ضدتانک
Brimstone، يك موشك بسيار پيشرفتهء ضدتانك هدايت شونده است كه به وسيلهء كنسرسيوم MBDA طراحي و ساخته شده است. اين موشك بر اساس توسعهء طرح موشك ضدتانك آمريكايي AGM-114 Hellfire ساخت بوئينگ، ساخته شده است و طرح آن بر اساس نيازمندي‏هاي نيروي هوايي سلطنتي بريتانيا به منظور فراهم آوردن يك سلاح ضدزره دوربرد شكل گرفته است كه به هواپيماهاي ضربتي اين نيرو، امكان حمله به تانكها و ساير خودروهاي زرهي را از فواصل نسبتن دور فراهم مي‏آورد و جايگزين مناسبي جهت بمب‏هاي خوشه‏اي نوع BL755 محسوب مي‏‎شود. مجموعهء اين نيازمندي‏ها، حاصل تجارب بدست آمده از نبرد نيروهاي رزمي انگليس در جريان جنگ 1991 خليج فارس بود.


[align=center]تصویر[/align]
[align=center]جنگندهء هرير GR9 به طور كامل با بمب‏هاي ضدزره BL755 بارگذاري شده است[/align]



[align=center]تصویر[/align]
[align=center]تانک T-72 گارد ریاست جمهوری عراق که به سال 2003 هدف موشک Brimstone پرتابی جنگندهء تورنادوی GR4 قرار گرفته است[/align]


موشك Brimstone از نوع شليك‏كن و فراموش‏كن مي‏باشد كه اطلاعات دقيق مربوط به هدف را قبل از شليك، از طريق افسر سيستم‏هاي تسليحاتي هواپيما (WSO)، بدست مي‏آورد. به طور تكنيكي، اين موشك به نحوي طراحي شده است كه بسته به ماموريت محوله، قابل برنامه‏ريزي باشد. اين قابليت برنامه‏ريزي، شامل يافتن اهداف در داخل يك محدودهء معين و كوچك مي‏باشد. (نظير محدوده‏اي كه به نيروهاي خودي بسيار نزديك است) همچنين اگر موشك قادر به يافتن هدف خود در داخل محدودهء مشخص شده نشود، قابليت خودانهدامي، موشك را از بين خواهد برد. اطلاعات دقيق مربوط به هدف كه در اختيار افسر تسليحات جنگنده (WSO) گذاشته مي‎شود، از طريق رادار پرندهء JSTARS يا نيروهاي نظامي محلي، بدست مي‏آيد. نشانه‏روي (علامت‏گذاري) هدف، يا از طريق سامانهء حساس به مادون‏قرمز (infrared) انجام مي‏گيرد يا به وسيلهء رادار هواپيما پرتابگر موشك و يا به وسيلهء قدرت بينايي افسر تسليحات.

[align=center]تصویر[/align]
[align=center]جنگندهء تورنادوي GR4 در حين پرتاب موشك ضدتانك Brimstone[/align]

[align=center]تصویر[/align]

مشابه موشك كروز Storm Shadow كه داراي سرجنگي دوتكه مي‏باشد، موشك Brimstone نيز از يك خرج اوليهء ضعيف بهره مي‏برد كه به منظور نفوذ به زره‏هاي داراي پوشش اورانيومي ساخته شده است. سپس انفجار بزرگ اتفاق مي‏افتد كه باعث خسارت بسيار بيشتري مي‏شود كه اين انفجار، باعث انهدام هدف مي‏گردد.

مجموعه حسگرهاي بسيار پيشرفتهء اين موشك، شامل يك رادار با قدرت توليد امواج ميلي‏متري (MMW يا millimetric wave radar) است كه امكان تصويرسازي هدف را براي موشك فراهم مي‏آورد، بدين جهت اين روش، موثرترين راهكار براي يافتن اهداف در محدوده‎هاي مكاني بسيار فشرده مي‏باشد. همچنين پهناي باند رادار MMW، حساسيت و دقت عمل اين موشك در آب و هواي نامساعد را نيز كمتر در معرض خطا قرار مي‏دهد.

با مسلح بودن هواپيماي پرتابگر به تعداد زيادي از اين موشك (نظير 24 فروند)، سامانهء هدفيابي، نيازمند پرتاب الگوريتمي به جاي سيستمي همزمان است، تا از برخورد مداوم موشكها به اهداف، اطمينان حاصل شود. به علاوه، به واسطهء توانايي نيمه‏مستقل جهت يافتن اهداف، موشك Brimstone داراي قابليتي است تا تصميم بگيرد يك هدف در كجا قرار دارد تا بهترين و موثرترين راه رسيدن به هدف را جهت انهدام بهتر آن انتخاب نمايد.

این موشک، یک سلاح وحشتناک و بسیار موثر ضدتانک محسوب می‏شود که امروزه به تعداد حداکثر 24 فروند توسط هر یک از جنگنده‏های تورنادوی GR4، یوروفایتر و هریر GR9 نیروی هوایی سلطنتی بریتانیا قابل حمل و استفاده می‏باشد.



Stinger: هرکجا هستم باشم، آسمان مال من است
موشك FIM-92 Stinger، جايگزين موشك قديمي FIM-43 Redeye شد كه ردآي، استاندارد غربي MANPADS به شمار مي‏رفت و در سازمان نيروهاي دفاعي بسياري از كشورهاي عضو ناتو به كار گرفته مي‏شد.

[align=center]تصویر[/align]

موشك FIM-92 به وسيلهء يك نفر و از روي شانه‏اش شليك مي‏شود. هنگامي كه تهديد يك هدف مشخص شود، خدمهء موشك، به سمتش شليك مي‏كند. اين مرحله، 6 ثانيه به طول مي‏انجامد و شامل قفل جستجوگر حرارت‏ياب، ژيروسكوپ اندازه‏گير ميزان چرخش حركتي هدف و فعال شدن سيستم‏هاي الكترونيكي مي‏باشد. هنگامي كه جستجوگر مادون قرمز بر روي هدف متصاعد كنندهء حرارت قفل مي‏كند، يك بوق كوتاه به صدا درآمده و خدمهء پرتابگر موشك را مطلع مي‏كند و اين زماني است كه وي مي‏تواند ماشه را بكشد. 1.7 ثانيهء بعد، موشك پرتاب مي‎شود.

[align=center]تصویر[/align]

پس از اينكه موشك به وسيلهء موتور كمكي از درون پرتابگر خارج شد، لبه‏هاي كنترلي در جلو و عقب موشك باز مي‏شوند. پس از طي مسافتي كوتاه پس از پرتاب به جهت آسيب نرسيدن به خدمهء پرتابگر، موتور دو مرحله‏اي اصلي (موتور بعد از مرحلهء كمكي اوليه) كه با سوخت جامد كار مي‏كند، روشن مي‎شود. اين موتور در مرحلهء اول كه تنها 2 ثانيه به طول مي‏انجامد، سرعت موشك را به 2.2 ماخ مي‏رساند؛ سپس جهت دستيابي به سرعت فراتر از 2.6 ماخ و طي مسير نهايي تا برخورد به هدف، مرحلهء دوم موتور اصلي به كار مي‏افتد. اگر موشك به هيچ هدفي تا 17 ثانيهء بعد از روشن شدن موتور اصلي، برخورد نكند، خود به خود منفجر مي‏شود. سرجنگي پرقدرت و چندتكه شوندهء استينگر، از آن سلاحي مهلك ساخته است كه هيچ هواپيمايي پس از برخورد آن، شانس بقا نخواهد داشت. استينگر را مي‏توان از روبه‏‎رو نيز به سمت هواپيماهاي مهاجم شليك نمود و آنها را قبل از رسيدن به خطوط درگيري، از صحنهء نبرد خارج ساخت.

[align=center]تصویر[/align]

نبرد مجاهدین افغان با نیروهای ارتش سرخ و همچنین شکار دهها هواپیمای جنگندهء عراقی توسط سربازان ايراني در اواخر جنگ با عراق، کارایی کشنده و غیرقابل باور این سلاح سبک و قابل حمل را کاملن به اثبات رساند.

[align=center]تصویر[/align]

اما آنچه اين سلاح ويژهء نيروهاي پياده را داراي اهميتي بيش از پيش مي‏نمايد، نصب و به كارگيري موشك استينگر بر روي هليكوپترهاي تهاجمي نظير Apache مي‏باشد كه اين هليكوپترهاي بي‏دفاع در برابر شكاري‏هاي دشمن را بدل به حريفي خطرناك براي آنها مي‏كند.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
فكر كنم تو جنگهاي امروزي نقش نيروي هوايي بالاي 60٪ البته اين يه نظر شخصيه وتشكر از مطلب خوب شما

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
مقاله جالبی بود البته بخشی از آن متعلق به مقاله ای مشابه منتشره در روزنامه ایران در سال 84 بود. به هر حال تشکر از فعالیت مفید شما دوست گرام. به نظر خود من با وجود نقش تعیین کننده نیروی هوایی اما همچنان در یک جنگ تمام عیار بین قدرتهای بزرگ این نیرو نقشی بیش از آنچه در جنگ جهانی دوم عهده دار بود نخواهد داشت و وظیفه اصلی به ترتیب بر عهده موشکهای بالستیک هسته ای ، نیروهای پدافند هسته ای ، نیروی دریایی و نیروی هوایی و در نهایت کار اصلی بر عهده یک نیروی زمینی عظیم ، گسترده و استخواندار خواهد بود که بتواند از ضربات اولیه جنگ خود را نجات داده و به سوی شهرهای دشمن پیشروی کند. تنها نیروی زمینی که از چنین توانی برخوردار است اول چین و دوم هند میباشد.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
مقاله واقعا خوب و جالبي بود. نقش نيروي هوايي در جنگ هاي امروزي غير قابل انكار است ولي اين قضيه درست مثل ويروس و آنتي ويروس شده است :evil: به موازات رشد تكنولوژي هوايي سيستم هاي پدافندي ضد هوايي هم پيشرفت زيادي كرده است كه شما در مقاله خوبتان بارها به آن اشاره كرديد. من فكر مي كنم علاوه بر همه اينها فرماندهي و طراحي نوع حمله يا دفاع و بكار گيري استراتژي درست نقش مهمتري از بقيه مسايل مثل نوع هواپيما يا تسليحات بكار رفته در آن دارد. اگر نقش فرماندهي ضعيف باشد نمي توان انتظار كارايي بالا از اين نيرو داشت. جنگ 8 ساله ما با عراق بارها اين مساله را ثابت كرد. شناخت كامل يك فرمانده از نيروها و استعدادهايش و استفاده سريع و درست از آنها نقش غير قابل انكاري خواهد داشت icon_wink

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

ایجاد یک حساب کاربری و یا به سیستم وارد شوید برای ارسال نظر

کاربر محترم برای ارسال نظر نیاز به یک حساب کاربری دارید.

ایجاد یک حساب کاربری

ثبت نام برای یک حساب کاربری جدید در انجمن ها بسیار ساده است!

ثبت نام کاربر جدید

ورود به حساب کاربری

در حال حاضر می خواهید به حساب کاربری خود وارد شوید؟ برای ورود کلیک کنید

ورود به سیستم

  • مرور توسط کاربر    0 کاربر

    هیچ کاربر عضوی،در حال مشاهده این صفحه نیست.