worior

نظريه كاشت Cultivation Theory (رسانه)

امتیاز دادن به این موضوع:

Recommended Posts

[center]به نام حق[/center]

در میان نظریاتی كه به آثار درازمدت رسانه‌ها پرداخته‌اند، حق تقدم با نظریه كاشت می‌باشد. این نظریه عبارتست از اینكه تلویزیون در میان رسانه‌های مدرن چنان جایگاه محوری در زندگی روزمره ما پیدا كرده است كه منجر به غلبه آن بر "محیط نمادین" شده و پیام‌هایش در مورد واقعیت، جای تجربه شخصی و سایر وسایل شناخت جهان را گرفته است.[url="http://www.pajoohe.com/fa/index.php?Page=definition&UID=33245#_ftn1"][1][/url]
"جورج گربنر"(1969) و تعداد دیگری از پژوهشگران مدرسه ارتباطات دانشگاه پنسیلوانیا بااستفاده از تحقیقی كه احتمالاً طولانی‌ترین و گسترده‌ترین برنامه پژوهش اثرهای تلویزیون است، نظریه «كاشت باورها» را ارائه دادند. [url="http://www.pajoohe.com/fa/index.php?Page=definition&UID=33245#_ftn2"][2][/url] شاهد اصلی گرنبر برای این نظریه، از تحلیل محتوای سیستماتیك تلویزیون آمریكا طی چندین سال متوالی بدست آمده است.[url="http://www.pajoohe.com/fa/index.php?Page=definition&UID=33245#_ftn3"][3][/url]

[color="#990000"]تبیین نظریه[/color]
این نظریه یكی از اشكال اثر رسانه‌ها در سطح شناختی بوده و مربوط به این موضوع است كه قرار گرفتن در معرض رسانه‌ها، تا چه حد می‌تواند به باورها و تلقی عموم از واقعیت خارجی، شكل دهد؟ نظریه كاشت یا اشاعه برای ارائه الگویی از تحلیل، تبیین شده است؛ تا نشان‌دهنده تأثیر بلندمدت رسانه‌هایی باشد، كه اساساً در سطح برداشت اجتماعی، عمل می‌كنند.[url="http://www.pajoohe.com/fa/index.php?Page=definition&UID=33245#_ftn4"][4][/url] گرنبر عقیده دارد كه تلویزیون به لحاظ عمق و نفوذ قابل ملاحظه‌اش، نیروی فرهنگی قدرتمندی است. وی تلویزیون را ابزاری در دست نظم تثبیت‌شده صنعتی اجتماعی می‌داند، كه بجای تغییر، تهدید یا تضعیف نظام سنتی باورها، ارزشها و رفتارها، در خدمت حفظ، تثبیت یا تقویت آنهاست. او كه اثر اصلی تلویزیون را جامعه‌پذیری یعنی اشاعۀ ثبات و پذیرش وضعیت موجود می‌داند، معتقد است كه تلویزیون تغییرات را به تنهایی به حداقل نمی‌رساند؛ بلكه این امر با هماهنگی دیگر نهادهای عمدۀ فرهنگی محقق می‌شود.[url="http://www.pajoohe.com/fa/index.php?Page=definition&UID=33245#_ftn5"][5][/url]
"گرنبر" مدعی است كه میان تماشای تلویزیون و اظهار نظر در مورد واقعیت‌های دنیا، رابطه وجود دارد و تماشاگران پرمصرف تلویزیون نسبت به واقعیات زندگی با بینندگان كم‌مصرف اختلاف نظر دارند.
این نظریه معتقد است كه تلویزیون در بلندمدت موجب تأثیر در جهان‌بینی و نظام ارزشی بینندگان پرمصرف خود می‌شود و به آنها نگرش تلویزیونی واحد در مورد واقعیات می‌بخشد. در واقع نظریه گرنبر با تفاوت قائل شدن بین مخاطب عادی و پرمصرف، تأثیر زیاد تلویزیون بر مخاطب پرمصرف را اثبات می‌كند.
"گرنبر" می‌گوید: از نظر تماشاگران پرمصرف، تلویزیون عملاً، دیگر منابع اطلاعات، افكار و آگاهی‌ها را به انحصار در‌آورده و یك كاسه می‌كند. اثر این مواجهه با پیام‌های مشابه، چیزی را تولید می‌كند كه وی آنرا كاشت یا آموزش جهان‌بینی رایج، نقش‌های رایج و ارزش‌های رایج، می‌نامد.[url="http://www.pajoohe.com/fa/index.php?Page=definition&UID=33245#_ftn6"][6][/url]
گرنبر عقیده دارد كه پیام تلویزیون از چندین جنبۀ اساسی از واقعیات فاصله دارد؛ اما به جهت تكرار دائمی‌اش، نهایتاً به عنوان دیدگاه مورد وفاق جامعه، پذیرفته می‌شود و تماس ممتد با جهان تلویزیون، می‌تواند نهایتاً به قبول دیدگاه تلویزیون، كه همواره واقعیت را به درستی منعكس نمی‌كند، دربارۀ جهان واقعی منجر شود.[url="http://www.pajoohe.com/fa/index.php?Page=definition&UID=33245#_ftn7"][7][/url]

[color="#990000"]تجدید نظر در نظریه گربنر[/color]
این نظریه موفق نشد تا نظریه پژوهشگران این عرصه را جلب كند و با انتقاداتی روبرو شد. از جمله منتقدین این نظریه می‌توان به "پل هیرش"، "رابین"، "تیلور" و "پرس" اشاره كرد. "گرینر" در واكنش به انتقادات "پل هیرش" این نظریه را مورد تجدید نظر قرار داده و عناصری را بدان افزود.[url="http://www.pajoohe.com/fa/index.php?Page=definition&UID=33245#_ftn8"][8][/url]
در تجدید نظری كه توسط گرنبر در این نظریه رخ داد، وی دو مفهوم "متداول‌سازی" و "تشدید" را به این نظریه افزود. با این مفاهیم این واقعیت‌ها در نظر گرفته می‌شود كه تماشای بیش از حد تلویزیون نتایج متفاوتی برای گروه‌های اجتماعی مختلف دارد. متداول‌سازی هنگامی روی می‌دهد كه تماشای بیش از حد تلویزیون، منجر به تشدید تقارن دیدگاه‌ها در گروه‌ها می‌شود و هنگامی روی می‌دهد كه اثر كاشت در گروه خاصی از جمعیت بیشتر شود.
با افزودن این دو مفهوم، نظریه کاشت، دیگر مدعی اثر همسان و سراسری تلویزیون بر همۀ تماشاگران پرمصرف نیست؛ بلكه ادعای نظریه ‌این است كه، تلویزیون با متغیرهای دیگر در تعامل قرار می‌گیرد؛ به شیوه‌ای كه تماشای تلویزیون بر بعضی از گروه‌های فرعی اثر قوی گذاشته و بر بعضی دیگر تأثیری نخواهد داشت. براساس این تجدید نظر، صرف پرمصرف بودن مخاطب، موجب تأثیر فراوان تلویزیون بر مخاطب و تغییر باورهای او نخواهد شد؛ بلكه متغیرهای محیطی نیز در این اثرگذاری نقش ایفا می‌كنند.
"گربنر" در تجدید نظر خود انتقاد هیرش را كه گفته بود وی كار كنترل سایر متغیر‌ها را بخوبی انجام نداده است، می‌پذیرد و نظر وی را مبنی بر اینكه "اگر محقق، متغیرهای دیگر را همزمان كنترل كند، تغییر باقی‌مانده را كه بتوان به تلویزیون نسبت داد، خیلی كم است"، می‌پذیرد.[url="http://www.pajoohe.com/fa/index.php?Page=definition&UID=33245#_ftn9"][9][/url]



[url="http://www.pajoohe.com/fa/index.php?Page=definition&UID=33245#_ftnref1"][size="1"][1][/size][/url][size="1"]. مك‌كوایل، دنیس؛ نظریه ارتباطات جمعی، پرویز اجلالی، تهران، دفتر مطالعات و توسعه رسانه‌ها، 1385، چاپ دوم، ص399.[/size]

[url="http://www.pajoohe.com/fa/index.php?Page=definition&UID=33245#_ftnref2"][size="1"][2][/size][/url][size="1"]. سورین، ورنر و تانكارد، جیمز؛ نظریه‌های ارتباطات، علیرضا دهقان، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، 13، چاپ سوم، ص392–389.[/size]

[url="http://www.pajoohe.com/fa/index.php?Page=definition&UID=33245#_ftnref3"][size="1"][3][/size][/url][size="1"]. مك‌كوایل؛ ص399.[/size]

[url="http://www.pajoohe.com/fa/index.php?Page=definition&UID=33245#_ftnref4"][size="1"][4][/size][/url][size="1"]. گونتر، بری؛ روش‌های تحقیق رسانه‌ای، مینو نیكو، تهران، اداره كل پژوهش‌های سیما، 1384، چاپ اول، ص310.[/size]

[url="http://www.pajoohe.com/fa/index.php?Page=definition&UID=33245#_ftnref5"][size="1"][5][/size][/url][size="1"]. همان، ص310.[/size]

[url="http://www.pajoohe.com/fa/index.php?Page=definition&UID=33245#_ftnref6"][size="1"][6][/size][/url][size="1"]. سورین و تانكارد؛ ص1-390.[/size]

[url="http://www.pajoohe.com/fa/index.php?Page=definition&UID=33245#_ftnref7"][size="1"][7][/size][/url][size="1"]. مك‌كوایل؛ ص399 و گونتر؛ ص310.[/size]

[url="http://www.pajoohe.com/fa/index.php?Page=definition&UID=33245#_ftnref8"][size="1"][8][/size][/url][size="1"]. سورین و تانكارد؛ ص392–389.[/size]

[url="http://www.pajoohe.com/fa/index.php?Page=definition&UID=33245#_ftnref9"][size="1"][9][/size][/url][size="1"]. سورین و تانكارد؛ ص392-390.[/size]

http://www.pajoohe.com/fa/index.php?Page=definition&UID=33245








_____________________



سلام ..


نمیدانم عزیزانی که مطلب فوق رو مطالعه کردن چه چیزی ازش برداشت کردن ، چون حدس میزنم مقدار زیادی مطلب نتونسته پیامش رو برسونه و نا مفهوم یا معطوف به اعتبار و روش علمی بوده ، اما کلیت اینه که وقتی انسان مدت زیادی در معرض یک رسانه جمعی {تلویزیون ، سینما ، رادیو و ...} قرار میگیره ، دریافت هایی رو کسب میکنه که بدون اینکه خودش چندان متوجه باشه روی جهان بینی و افکارش اثر میگذارند و بهش شکل میدن ، این نظریه براحتی قابل اثبات هست ، اگر کودکی ایرانی که در آمریکا و مقابل رسانه های امریکایی بزرگ شده رو با کودکی که در ایران بزرگ شده (با فرض نبود ماهواره) مقایسه کنین ، مشخصا عقاید ، افکار ، ایدولوژی ها و حتی روش های تحلیل و منطقشون در برخورد با مسایل فرق میکنه (البته فاکتور محتوای مشترک مثل کارتون ها و فیلم ها ممکنه بسیاری از اندیشه ها رو یکسان کنه و بخصوص اونهایی که زبان مشترک جهانی دارند ) ...

این نظریه قاطعانه میگه که کسی که خودش رو بسیار زیاد در معرض " تلویزیون " قرار بده تفاوت معناداری در نگاهش به دنیا نسبت به کسی که این کار رو نکرده بوجود میاد ، بحثم رو توسعه میدم به رسانه های داخلی و خارجی ، کسی که مرتب خودش رو در معرض یکی از این مجموعه رسانه ها مدت زیادی قرار بده به شکل خودآگاه و یا نا خودآگاه اثراتی دریافت میکنه روی نگاهش به دنیا اثر میگذاره ، شده افرادی رو ببینید که ایرانی هستند ! ولی ایرانی بودن رو محکوم میدانند ، نظام فکری غربی و یا شرقی رو بر نظام فکری خودشون ارجح میدانند ، الزاما هیچ دشمنی هم ندارند ، بلکه مدت زیادی تحت تاثیر هالیوود قرار گرفتن روش تحلیل و درک مسایل رو برای این افراد " آمریکایی " میکنه ،...
  • Upvote 7

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[right] متن اصلی تئوری [b]کاشت[/b] یا همان تئوری [b]اشاعه[/b] - که برخی نیز با عنوان ترویج یا تلقین ذهنیت از آن نام برده اند - به قلم گربنر و همکاران اش منتشره به سال 1986 که متن تایپ شده قدیمی و اسکن شده است[/right]
[right][url="http://wdl.persiangig.com/pages/download/?dl=http://solaris2061.persiangig.com/LivingwithTelevision-TheDynamicsoftheCultivationProcessdraftn.d..pdf"]http://wdl.persiangig.com/pages/download/?dl=http://solaris2061.persiangig.com/LivingwithTelevision-TheDynamicsoftheCultivationProcessdraftn.d..pdf[/url][/right]

[right] متن مقاله گربنر منتشره به سال 2000 با عنوان مروری بر تئوری کاشت[/right]
[right][url="http://wdl.persiangig.com/pages/download/?dl=http://solaris2061.persiangig.com/CultivationAnalysis-anOverview.pdf"]http://wdl.persiangig.com/pages/download/?dl=http://solaris2061.persiangig.com/CultivationAnalysis-anOverview.pdf[/url][/right]
  • Upvote 1

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[quote]
این نظریه قاطعانه میگه که کسی که خودش رو بسیار زیاد در معرض " تلویزیون " قرار بده تفاوت معناداری در نگاهش به دنیا نسبت به کسی که این کار رو نکرده بوجود میاد ، بحثم رو توسعه میدم به رسانه های داخلی و خارجی ، کسی که مرتب خودش رو در معرض یکی از این مجموعه رسانه ها مدت زیادی قرار بده به شکل خودآگاه و یا نا خودآگاه اثراتی دریافت میکنه روی نگاهش به دنیا اثر میگذاره ، شده افرادی رو ببینید که ایرانی هستند ! ولی ایرانی بودن رو محکوم میدانند ، نظام فکری غربی و یا شرقی رو بر نظام فکری خودشون ارجح میدانند ، الزاما هیچ دشمنی هم ندارند ، بلکه مدت زیادی تحت تاثیر هالیوود قرار گرفتن روش تحلیل و درک مسایل رو برای این افراد " آمریکایی " میکنه ،...
[/quote]

دقيقا, به همين دليل هست من هميشه اعتقاد دارم آدم هيچ وقت نبايد منبع اخبار و رسانه که بهش سر ميزنه همش از يک گروه باشه! يعني اگر شما فقط رسانه هاي غربي رو گوش کنيد خوب نتيجه معلوم هست!!!!!!!!! اگر هم فقط صدا وسيما و سايتهاي وطني رو به عنوان منبع خبر بگيريد که ديگه نتيجش کاملا مشخص هست!!!!!!!!
بايد خبر ها رو از دو طرف گرفت و سنجيد اينجوري تاثيرات بد هر دو طرف تا حدودي خنثي ميشه!
  • Upvote 1

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[quote]
سلام ..


نمیدانم عزیزانی که مطلب فوق رو مطالعه کردن چه چیزی ازش برداشت کردن ، چون حدس میزنم مقدار زیادی مطلب نتونسته پیامش رو برسونه و نا مفهوم یا معطوف به اعتبار و روش علمی بوده ، اما کلیت اینه که وقتی انسان مدت زیادی در معرض یک رسانه جمعی {تلویزیون ، سینما ، رادیو و ...} قرار میگیره ، دریافت هایی رو کسب میکنه که بدون اینکه خودش چندان متوجه باشه روی جهان بینی و افکارش اثر میگذارند و بهش شکل میدن ، این نظریه براحتی قابل اثبات هست ، اگر کودکی ایرانی که در آمریکا و مقابل رسانه های امریکایی بزرگ شده رو با کودکی که در ایران بزرگ شده (با فرض نبود ماهواره) مقایسه کنین ، مشخصا عقاید ، افکار ، ایدولوژی ها و حتی روش های تحلیل و منطقشون در برخورد با مسایل فرق میکنه (البته فاکتور محتوای مشترک مثل کارتون ها و فیلم ها ممکنه بسیاری از اندیشه ها رو یکسان کنه و بخصوص اونهایی که زبان مشترک جهانی دارند ) ...

این نظریه قاطعانه میگه که کسی که خودش رو بسیار زیاد در معرض " تلویزیون " قرار بده تفاوت معناداری در نگاهش به دنیا نسبت به کسی که این کار رو نکرده بوجود میاد ، بحثم رو توسعه میدم به رسانه های داخلی و خارجی ، کسی که مرتب خودش رو در معرض یکی از این مجموعه رسانه ها مدت زیادی قرار بده به شکل خودآگاه و یا نا خودآگاه اثراتی دریافت میکنه روی نگاهش به دنیا اثر میگذاره ، شده افرادی رو ببینید که ایرانی هستند ! ولی ایرانی بودن رو محکوم میدانند ، نظام فکری غربی و یا شرقی رو بر نظام فکری خودشون ارجح میدانند ، الزاما هیچ دشمنی هم ندارند ، بلکه مدت زیادی تحت تاثیر هالیوود قرار گرفتن روش تحلیل و درک مسایل رو برای این افراد " آمریکایی " میکنه ،...[/quote]

ممنون، مطلب خوبي بود، بله كاملا موافقم. پروپاگاندا در طول زمان نتيجه و تاثير خودش رو مي ذاره و نكته ظريف اينجاست كه هر چي طراحي اون به گونه اي باشه كه در مدت زمان بيشتري انجام بشه( يعني طول زمان پروژه بيشتر باشه) عمق نفوذش بيشتر خواهد بود و رهايي از اون سختتر، به گونه اي كه گاهي اوقات رهايي از اون فقط با مرگ امكان پذيره.
  • Upvote 1

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
سلام ...

تشکر میکنم از جناب پاتریوت عزیز بابت اون لینک مقاله ...

[quote name='Stuka' timestamp='1344737971' post='264399']
[quote]
این نظریه قاطعانه میگه که کسی که خودش رو بسیار زیاد در معرض " تلویزیون " قرار بده تفاوت معناداری در نگاهش به دنیا نسبت به کسی که این کار رو نکرده بوجود میاد ، بحثم رو توسعه میدم به رسانه های داخلی و خارجی ، کسی که مرتب خودش رو در معرض یکی از این مجموعه رسانه ها مدت زیادی قرار بده به شکل خودآگاه و یا نا خودآگاه اثراتی دریافت میکنه روی نگاهش به دنیا اثر میگذاره ، شده افرادی رو ببینید که ایرانی هستند ! ولی ایرانی بودن رو محکوم میدانند ، نظام فکری غربی و یا شرقی رو بر نظام فکری خودشون ارجح میدانند ، الزاما هیچ دشمنی هم ندارند ، بلکه مدت زیادی تحت تاثیر هالیوود قرار گرفتن روش تحلیل و درک مسایل رو برای این افراد " آمریکایی " میکنه ،...
[/quote]

دقيقا, به همين دليل هست من هميشه اعتقاد دارم آدم هيچ وقت نبايد منبع اخبار و رسانه که بهش سر ميزنه همش از يک گروه باشه! يعني اگر شما فقط رسانه هاي غربي رو گوش کنيد خوب نتيجه معلوم هست!!!!!!!!! اگر هم فقط صدا وسيما و سايتهاي وطني رو به عنوان منبع خبر بگيريد که ديگه نتيجش کاملا مشخص هست!!!!!!!!
بايد خبر ها رو از دو طرف گرفت و سنجيد اينجوري تاثيرات بد هر دو طرف تا حدودي خنثي ميشه!
[/quote]
اشتوکای عزیز ...

موضوع رو اشتباه برداشت کردین ..

بحث بر سرحقانیت کدام رسانه و تعقل و انتخاب مخاطب درکشف حقیقت نیست...

قبلا توی یکی از تاپیک ها گفتم ....؛

[b]کسانی که بیشتر تلویزیون نگاه میکنند ، دنیا رو نا امن تر از کسانی میبینند که اصلا توجهی به تلویزیون ندارند ...[/b]

مسئله فوق بیانگر اثر این واسط رسانه ای بصورت کلی هست ، شما وقتی مرتب از تمام تلویزیون ها { جنگ ، خشونت ، بحران های مختلف و ....} رو مرتب مشاهده میکنید طبیعیه که دنیا برای شما مکانی نا امن ، عذاب آور و .... خواهد بود ...

اما همین امر در بعد ایدولوژی {که نزدیک به بحث شما هم هست} دخالت داره ، منتها این دخالت کردن قضیه ای به مراتب پیچیده تر و تئوریزه شده تر هست که در بازه نسلی عمل میکنه ، ....بهتر بگم ؛
هر کشوری ، هر فرهنگی ، هر گروهی ، ایدولوژی و تفکر مختص به خودش رو داره ، {ایدولوژی رو با تعریف مرسومش باید ها و نباید ها اشتباه نگیرید} این ایدولوژی به این گروه ها یک "تفهم و تفسیری" از دنیا بهشون میده که بر اساس اون اعمال از کنش ها و رفتار ها و نگرش ها {بطور کل سوبژکتی که بر اساس اون آدمی دست به عمل میزنه} اثر میپذیرند ، نکته اساسی اینه که برای ما مثلا اسلام مبین {رفتار و اخلاق صحیح و زندگی سالم و عاقبت به خیری هست ، سوای اینکه از نظر کی درست هست یا غلط و .. } این ایده ماست که در طول تاریخ به هر شکلی بهش رسیدیم و باورش داریم و بر اساسش عمل میکنیم ، حالا وقتی این ایده در معرض رسانه قرار میگیره ، اعم از رسانه هایی با ایدولوژی های متضاد و موافق و مشتبه به شکل کاملا طبیعی در دراز مدت دچار تغییرات اساسی میشه ، اینجا بحث بر سر اینکه این تغییرات درست هستند یا غلط نیست ، مسئله اثر تلویزیون هست ..
ناخواسته این تلویزیون که عمده برنامه هاش و شبکه هاش بیانگر تسلط عددی و محتوایی {ایدولوژی غربی} هستند در دراز مدت اگر باعث استحاله اساسی در تغییر {شکل تفهم افراد و تفسیرشون از دنیا} نشه ، اون رو بشدت خدشه دار میکنه ، لذا رسانه ای مثل تلویزیون نوعی ازتفکر مختلط و سطحی در دنیا بوجود آورده تا الان ! که بهش میگن فرهنگ جهانی که اساسا عمده این فرهنگ {بدون در نظر گرفتن درست و غلطش} غربی هست ..
  • Upvote 1

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[right]خلق فرهنگ یا به اصطلاح طبیعت فرهنگی برای هر موقعیت و بازه فضا/زمانی/دموگرافیک بشکلی منحصربفرد رخنمون می شود[/right]
[right]شاید پارادوکس شالوده ای «جهانی شدن و به تعبیری تعمیم/ترویج/اشاعه/همه گیری یا ... القاء تعاریف کلیشه های از پیش تعریف شده فرهنگی و شبه فرهنگی در دوران گذار به پسا تجدد» همین انحصار فراتاریخی خاستگاه های فرهنگی/ تمدنی باشد[/right]
[right]اینجاست که دو سپهر عمومی و [b]ناگزیر متکی به قدری کلی گویی[/b] پدیدار می شود[/right]
[right]تعامل فرهنگی [/right]
[right]و[/right]
[right]تقابل فرهنگی[/right]
[right] در دنیای دیوانه دیوانه دیوانه مان که بر مبنای [b]اصالت خواست[/b] عرصه رقابت صرف در میادین زورآزمایی ابزار و ... زورآزمایی ابزاری باز مانده است و رقبای همجوار، همسفره و بیگانه [b]تجلیات تیره طلب قدرت[/b] را به اعلا درجه خویش در معرض قضاوت آیندگان گذارده اند تعجب آور نیست که ساحت فرهنگ ... فرزند شهرنشینی بین النهرینی به کدورت تداعی رقابت قدرت آلوده گردد و در این مقام، حتی دو جهان فرهنگی متباین بر مبنای الگوی پرورده شده به اصطلاح فاتحان میادین قدرت ابزاری به جایگاه دو رقیب برخوردار از نیاز به سلطه تنزل یابند و در عناصر خرد و کلان خویش به کمپانی های رسانه ای تبلیغات چی فرو کاسته شوند ... این ... عمیقا دردآور و گزنده است طعنه ای است آشکار از خطای ازلی و ابدی ما آدمیان [/right]
[right]با این حال، حقیقتی برخاسته از روح دوران ماست[/right]
[right]ناگزیر انسان بت ساز است [/right]
[right]و بت امروز انسان غول های آسمان خراش نمای چند رسانه ای اند که تلاش سیستماتیک و پیگیری در جهت رخنه، حصر و تسخیر نظام درونی آدمی بخرج می دهند[/right]
[right]در حقیقت، آن قسم یاوگی که به مدرنیته منسوب شد اکنون به دوران گذار از مدرنیته نیز به میراث وانهاده شده است[/right]
[right]شاید که این ابزارهای ارتباطی یک سویه پر زرق و برق و بهره مند از ماسک فناوری مبهوت کننده و لاف خیرخواهی در گسترش دانایی جعلی و نه اصیل عنصری اساسی تر را در قاموس انسانی هدف قرار داده است[/right]
[right]خودآگاهی [/right]
[right]...[/right]

[right]شاید تنها یک رستاخیز آگاهی بخش بتواند ما آدمیزادگان را از چنین مغاک سرگشتگی رهایی بخشد[/right]
[right]امروز به جد باید در پی شناخت و تیمار بیماری رسانه بود[/right]
[right]بیماری دانستن و از بر کردن جعلیات[/right]
  • Upvote 1

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
سلام ابراهیم جان

چی شده از جنگ سخت دست برداشتی رفتی سراغ جنگ نرم ؟
/////////////////////////////////////
[quote]براساس این تجدید نظر، صرف پرمصرف بودن مخاطب، موجب تأثیر فراوان تلویزیون بر مخاطب و تغییر باورهای او نخواهد شد؛ بلكه متغیرهای محیطی نیز در این اثرگذاری نقش ایفا می‌كنند.[/quote]
دو تا سوال
- پر مصرف بودن مخاطب یا تکرار زیاد یک پیام برای عموم ؟
- منظور از متغیرهای محیطی چیه ؟ کدام محیط و چه متغیرهایی ؟


[quote]"گربنر" در تجدید نظر خود انتقاد هیرش را كه گفته بود وی كار [color=#ff0000]كنترل [/color]سایر متغیر‌ها را بخوبی انجام نداده است، می‌پذیرد و نظر وی را مبنی بر اینكه "اگر محقق، متغیرهای دیگر را همزمان[color=#ff0000] كنترل[/color] كند، تغییر باقی‌مانده را كه بتوان به تلویزیون نسبت داد، خیلی كم است"، می‌پذیرد.[/quote]
بهتر نیست به جای کلمه کنترل ، از کلمه بررسی استفاده کنیم .
محقق در اینجا عمل بررسی را انجام می ده در حالیکه واژه کنترل ، توانایی تغییر وضعیت را به ذهن متبادر می کنه ؟
  • Upvote 1

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
سلام...

[quote]سلام ابراهیم جان

چی شده از جنگ سخت دست برداشتی رفتی سراغ جنگ نرم ؟[/quote]

مال بالا رفتن سنه ، ... :wub:

[quote]دو تا سوال
- پر مصرف بودن مخاطب یا تکرار زیاد یک پیام برای عموم ؟[/quote]
روی پیام صحبت نکرده ، بیشتر روی کلیت یک رسانه به اسم تلویزیون و کسی که بیش از حد از تلویزیون استفاده میکنه ، طبیعیه که نیمی از تمامی خبرهای امروز تمامی رسانه های دنیا مربوط به خشونت هست ، همه ما طوری مسایل جهانی رو از تلویزیون دریافت میکنیم که انگار خودمون هم اونجا هستیم ، از بحثهای کاربران پیرامون مسئله سوریه این امر هویداست ...

[quote]- منظور از متغیرهای محیطی چیه ؟ کدام محیط و چه متغیرهایی ؟[/quote]

این یک پارامتر خیلی مهم هست که گربنر در مطالعاتش بر روی افراد فراموش کرده بود ، بزار یه طنزی تعریف کنم تا مسئله روشن بشه !

" کمونیستها بخصوص توده ای ها مدت زیادی در لرستان کار کردن تا مثلا لرها رو قانع کنند که خداوند وجود نداره ، ماتریالیسم اینه و علم تجربی میگه فلان و. ... ، لرها هم جواب میدادن که ؛ اگر شما میگی خدا نی په ای امام زاده چنه ؟! :) ^_^ "

مسئله دقیقا همینجاست ، تلویزیون حرف زیاد میزنه ولی محیط طبیعی افراد هم بر روی افکارشون تاثیرات زیادی میزاره ، مثلا صحبت های تلویزیون در مورد فلسفه و بازار بورس و جنبش 99 درصد و تلسکوپ هابل ... ابدا مورد توجه جدی فردی که در روستا هست قرار نمیگیره ، چون این فرد " فشار محیطی ، کنش های ارتباطی و شکل روابط و نیازهای اجتماعی کاملا متفاوتی داره که اصلا موارد فوق در زندگیش کمترین کاربردی ندارند ، اما کافیه تلویزیون آهنگ محلی بزاره یا فیلم های خانوادگی " عامه پسندتر از شکل شهری" پخش کنه تا بشدت مورد توجه این افراد قرار بگیره ، اگر دقت کنی زنها و دخترها در سریال جومونگ بیشتر به روابط خانوادگی و عاطفی فیلم توجه دارند ، اما پسرها به مسایل سیاسی و جنگی و ... فیلم ... پس حتی متغییر جنسیتی رو هم باید مورد " پایش " قرار داد ...
هر چند که از زمانی که زندگی شهری گسترش پیدا کرده و مردم آپارتمان نشین شدن ، تفاوت های مردم کشورها با هم رو به کاهش هست و بیشتر به زبان و تاریخ محدود میشه ، بهتر بگم ، مردم آپارتمان نشین و کاملا غیر سنتی " اصطلاحا مدرن تخت قاپو شده " تماما نمادها و کنش های فکری و ارتباطی خودش رو از تلویزیون دریافت میکنه و اثر سنتها کم هست ، این باعث میشه تا در یک پروسه طولانی از کودکی تا بزرگ سالی این تلویزیون باشه که باوری رو در انسان بکاره و بعد رشد بده ، در نتیجه این امر و برتری رسانه غربی ، نتیجه این میشه که بیشتر این باورها و نگرش های غربی در نگاه به عالم هست که از مجرای تلویزیون در طولانی مدت در ما کاشته میشه ،...

[quote]بهتر نیست به جای کلمه کنترل ، از کلمه بررسی استفاده کنیم .
محقق در اینجا عمل بررسی را انجام می ده در حالیکه واژه کنترل ، توانایی تغییر وضعیت را به ذهن متبادر می کنه ؟[/quote]

شاید اینطوری ترجمه شده ، ...
  • Upvote 1

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[right][b]در پرانتز[/b][/right]
[right]کنترل واژه فی نفسه خطایی نیست[/right]
[right]در علوم دقیقه کاربرد فراوانی دارد[/right]
[right]اما در پژوهش های میدانی که عمده فرمیشن های مطالعات علوم انسانی از روانشناسی تا جامعه شناسی و علوم ارتباطات را در بر می گیرد مساله کنترل بشکل دقیق و صریح آن مطرح نمی شود[/right]
[right]چرا که کاربری خویش را در این شکل ویژه از بررسی از دست می دهد[/right]
[right]گربنر اظهار می دارد که در درازمدت مشغول بررسی [b]حالات کنشی افراد[/b] آزموده در نسبت با [b]محرک هدف[/b] بوده است لذا طرح مساله کنترل قدری خارج از چارچوب روش شناسی بنظر می رسد[/right]
[right]در حقیقت تحقیقات میدانی اشکال پیچیده تری از[b] مطالعات مشاهده ای مقایسه ای[/b] در حوزه علوم دقیقه اند[/right]
[right]کنترل به مفهومی که منتقد طرح نموده است[/right]
[right]اغلب در تحقیقات روانشناسی بالینی، علوم اعصاب شناخت و روانپزشکی متداول و بشکلی منطقی میسر است[/right]
  • Upvote 2

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

ایجاد یک حساب کاربری و یا به سیستم وارد شوید برای ارسال نظر

کاربر محترم برای ارسال نظر نیاز به یک حساب کاربری دارید.

ایجاد یک حساب کاربری

ثبت نام برای یک حساب کاربری جدید در انجمن ها بسیار ساده است!

ثبت نام کاربر جدید

ورود به حساب کاربری

در حال حاضر می خواهید به حساب کاربری خود وارد شوید؟ برای ورود کلیک کنید

ورود به سیستم

  • مرور توسط کاربر    0 کاربر

    هیچ کاربر عضوی،در حال مشاهده این صفحه نیست.