death-white

تحلیل و پیگیری تحولات سوریه (1)

Recommended Posts

مصطفی جان اجازه بدهید به این حقیر که بحثی در مورد سوریه داشته باشیم چون دیدگاه های شما در عین احترام به نظر من تاحدودی غلطه.
مصطفی جان شما و سایر دوستان یا احتمالا از حجم بی نظیر کمک های صادقانه وبی دریغ سوری ها در جنگ خبر ندارید یا اینکه با عرض معذرت خودتونو به کوچه علی چپ زدید!
حجم کمک سوریه فراتر از یک کشوری بود که به دنبال نفت ارزان ایران باشه. شما احتمالا خبر نداشتید اون زمانی که 58 روز از عملیات والفجر8 گذشته بود و عراق هنوز داشت به فاو حمله می کرد بچه های سپاه طبق برنامه فقط برای یک روز دیگر مهمات داشتند وکشتی 35000 تنی مهمات از چین کمونیست گم شده بود ! بچه های سپاه بعد از اتمام مهمات از کجا 1000 تن مهمات بهشون رسید وهیچ وقت هم ازشون پول درخواست نشد ! میگم : نکنه کار دوستان اسرائیلی بوده نه! یا به یکباره به سان غذایی که به حضرت مریم میرسید از آسمون نازل شده بود! شما احتمالا خبر نداشتید که ارتش در فرودگاه دمشق آشیانه داشته! و محموله های خاصی! رو هر وقت وزنش به 200 تن میرسید C 130 ها میامدند وبارگیری می کردند یا این که ما به راحتی حتی بدون هماهنگی! به اسم سوریه سلاح می خریدیم!یا اون زمانی که آخرین RF-4E ما سقوط کرد بچه های نیروی هوایی با چی عکس برداری می کردند! این ها فقط حجم کوچکی از کمک های سوریه بود که حقیر اطلاع داشتم و انشالله روزی باشه که بتونیم بهتر از کمک های سوری ها در دفاع مقدس آگاه باشیم.
دوست من دلیل اینکه شما بر روی قضیه بازگشت بچه های سپاه محمد رسول الله در سال 1982 مانور میدهید رو نمیدونم. اما یک سوال شما دوست خوب من که در ضمینه استراتژی ماشاالله یکی از بهترین ها هستید. آیا دلایل فقدان عزم جنگ در سوری ها رو نمیدونید!؟ آیا نبود عزم جنگ دراون موقع دلیل محکومیت شخص صادقی مثل رئیس جمهور فقید سوریه میشه؟ شما تلفات ارتش سوریه در اون موقع رو نگاه کن می بینی که کاملا مشخصه نه اسرائیل دیگه قصد ادامه جنگ رو داره نه سوریه! فقط سوری ها سعی داشتند از نیرو های ایرانی به عنوان یک برگ برنده استفاده کننئد. هرچند که دلیل بازگشت بچه های سپاه فقط همین نبود دلایل دیگری هم از جمله بسته شدن راه هوایی ما به سوریه !و استراتژی راه قدس از کربلا می گذرد هم بود!
و گرنه همین سوریه از نگاه امام خط مقدم نبرد با اسرائیل بود!

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[quote][quote]حضرت آیت الله خامنه‌ای همچنین با اشاره به شرایط حساس منطقه تاکید کردند: به لطف خداوند تحولات منطقه [color=red]تاکنون[/color] به [size=24][color=red]نفع اسلام[/color][/size] و [color=red]مسلمانان[/color] بوده است و [color=red]از این پس نیز اینگونه خواهد بود.[/color] [/quote]
[b]
[color=blue]قابل توجه برخي دوستان!!![/color][/b][/quote]
ان شاءالله كه همين‌طور باشه كه شما مي‌فرمايين.
ما كه بخيل نيستيم. لكن ...!

فقط ان شاءالله اگه فردا، خلاف اين قضيه ثابت شد، نفرمايين كه از اول درست بوده، ولي امريكايي‌ها و غربي‌ها اون رو به انحراف كشوندن.

----------------------------------------------------

[quote]بله متاسفانه همین دوستان باید تاریخ انقلاب رو دوباره بخونند تابفهمند مهندس بازرگان رئیس دولت انتقالی ایران بود نه شهید بهشتی یا.... پس تغییرات کم کم شروع میشه . متاسفانه ما اصلا صبر نداریم! میخوایم همون روز اول انقلابیون بیایند و روابطشون با اسرائیل رو قطع کنند![/quote]
برادر علي عزيز؛
رئيس دولت انتقالي ايران مهندس بازرگان بود؛ نه به عنوان فريب امريكا (كه جديداً اين تحليل مد شده)، بلكه به دليل تحقق شعارهاي انقلابي.

براي تحقق اون شعارها، وجود افراد ميانه‌رو كاملاً لازم بود. كما اينكه حتي بعد از استعفاي ايشان و دولت ايشان، باز هم ميانه‌روها كنترل شوراي انقلاب رو در دست داشتن؛ چه اسلامي و چه ملي‌گراي مسلمان.

منتهاي مراتب چي شد كه به يكباره كشور از لوث وجود ميانه‌روها پاك شد و ميانه‌روهاي مسلمان ترور و ميانه‌روهاي ملي‌گرا هم محكوم و منكوب و سركوب شدن، امري است كه توضيحات زيادي رو مي‌طلبه و جاش توي اين تاپيك نيست.

لكن به اين دليل نيست كه لزوماً بعد از هر انقلاب، اول ميانه‌روها ميان تا تندروها رو به روي كار بيارن.
ضمن اينكه من همچنان تحولات منطقه رو انقلاب نمي‌دونم و نمي‌بينم. چرا كه هيچ‌يك از مولفه‌هاي انقلاب رو نداره و صرفاً يه جابجايي محدود قدرته.

----------------------------------------------------

[quote]مصطفی جان اجازه بدهید به این حقیر که بحثی در مورد سوریه داشته باشیم چون دیدگاه های شما در عین احترام به نظر من تاحدودی غلطه.
مصطفی جان شما و سایر دوستان یا احتمالا از حجم بی نظیر کمک های صادقانه وبی دریغ سوری ها در جنگ خبر ندارید یا اینکه با عرض معذرت خودتونو به کوچه علی چپ زدید!
حجم کمک سوریه فراتر از یک کشوری بود که به دنبال نفت ارزان ایران باشه. شما احتمالا خبر نداشتید اون زمانی که 58 روز از عملیات والفجر8 گذشته بود و عراق هنوز داشت به فاو حمله می کرد بچه های سپاه طبق برنامه فقط برای یک روز دیگر مهمات داشتند وکشتی 35000 تنی مهمات از چین کمونیست گم شده بود ! بچه های سپاه بعد از اتمام مهمات از کجا 1000 تن مهمات بهشون رسید وهیچ وقت هم ازشون پول درخواست نشد ! میگم : نکنه کار دوستان اسرائیلی بوده نه! یا به یکباره به سان غذایی که به حضرت مریم میرسید از آسمون نازل شده بود! شما احتمالا خبر نداشتید که ارتش در فرودگاه دمشق آشیانه داشته! و محموله های خاصی! رو هر وقت وزنش به 200 تن میرسید C 130 ها میامدند وبارگیری می کردند یا این که ما به راحتی حتی بدون هماهنگی! به اسم سوریه سلاح می خریدیم!یا اون زمانی که آخرین RF-4E ما سقوط کرد بچه های نیروی هوایی با چی عکس برداری می کردند! این ها فقط حجم کوچکی از کمک های سوریه بود که حقیر اطلاع داشتم و انشالله روزی باشه که بتونیم بهتر از کمک های سوری ها در دفاع مقدس آگاه باشیم.
دوست من دلیل اینکه شما بر روی قضیه بازگشت بچه های سپاه محمد رسول الله در سال 1982 مانور میدهید رو نمیدونم. اما یک سوال شما دوست خوب من که در ضمینه استراتژی ماشاالله یکی از بهترین ها هستید. آیا دلایل فقدان عزم جنگ در سوری ها رو نمیدونید!؟ آیا نبود عزم جنگ دراون موقع دلیل محکومیت شخص صادقی مثل رئیس جمهور فقید سوریه میشه؟ شما تلفات ارتش سوریه در اون موقع رو نگاه کن می بینی که کاملا مشخصه نه اسرائیل دیگه قصد ادامه جنگ رو داره نه سوریه! فقط سوری ها سعی داشتند از نیرو های ایرانی به عنوان یک برگ برنده استفاده کننئد. هرچند که دلیل بازگشت بچه های سپاه فقط همین نبود دلایل دیگری هم از جمله بسته شدن راه هوایی ما به سوریه !و استراتژی راه قدس از کربلا می گذرد هم بود!
و گرنه همین سوریه از نگاه امام خط مقدم نبرد با اسرائیل بود![/quote]
ممنون علي جان بابت توضيحاتت.
البته بايد خدمت شما عرض كنم كه تأمين مهمات در جبهه‌ها، صرفاً توسط برادران سوري انجام نمي‌گرفت.
بنده هم اطلاعاتي اندك در اين زمينه دارم. لكن بد نيست به مصاحبه‌ي جناب صادق طباطبايي در اين خصوص مراجعه بفرمايين.

ضمن اينكه باز هم قضيه‌ي ايران گيت رو نبايد از خاطر مبارك دور نگه دارين.

لكن طبيعتاً نقش برادران سوري در اين قضيه، نقشي اساسي و غيرقابل انكاره. صد البته جبران‌هايي هم شده كه نيازي بهش نيست.

لكن اين مسئله، آيا دليلي بر اين مي‌شه كه ما در برابر جنايت‌هاي رژيم بعث سوريه، چشم روي هم بذاريم و بگيم چون به ما اسلحه دادن، پس كارشون درسته؟

يا مثلاً كشتارهايي كه در زمان مرحوم حافظ اسد انجام گرفت رو ناديده بگيريم؟!

يا كشتارهاي فعلي حكومت بعث رو كه به اسم آشوبگران مسلح، در هر شهري مخالفينشون رو قلع و قمع كرده و يا زنداني و يا به گلوله مي‌بندن؟!!

--------------------------------------------------

اما بريم سراغ استدلال شما درخصوص چرايي عدم ورود سوريه به جنگ.

من قبل از اين بارها عرض كرده بوده و مجدداً عرض مي‌كنم كه سوريه حتي از قبل از نبرد 6 روزه هم علاقه‌اي به ورود جنگ با اسرائيل نداشت و صرفاً تحت فشار رهبر قدرتمند جهان عرب، يعني جمال عبدالناصر و انتظار شديد ملت سوريه جهت ورود به اين جنگ، براي نبرد آماده شد كه نتيجه رو همگان مي‌دونيم.

پس از روي كار اومدن حافظ اسد هم وي، مجبور به ادامه‌ي اين راه شد و انتظارها براي بازپس‌گيري حداقل مناطق تحت اشغال اسرائيل كه روزگاري زمين‌هاي سوريه بودن، بسيار بالا بود. لكن ضعيف‌ترين جبهه در برابر اسرائيل در جنگ رمضان رو همين سوريه تشكيل داد؛ چرا كه به هيچ وجه براي يه جنگ بزرگ و اثرگذار آماده نشده بودن! برعكس مصر كه نه تنها سينا رو گرفت، بلكه تا نزديكي خاك اسرائيل هم به پيش تاخت و تنها دستور توقف انور سادات بود كه مانع از ورود به خاك اسرائيل شد، اسرائيل از همون ابتدا در جولان سوري‌ها رو زمين‌گير كرده بود. هرچند كه ابتداي امر حافظ اسد پيشروي‌هايي داشت و بخشي از خاك اشغالي‌اش رو مجدداً تصاحب كرد (كه تا سال‌هاي سال از اون به عنوان «پيروزي بزرگ»!! ياد مي‌شد و براش سالگرد مي‌گرفتن)، لكن اسرائيل خيلي زود جنگ رو مغلوبه كرده و حتي تا نزديكي دمشق به پيش رفت!

اگر نبود دستور و فشار اتحاد جماهير سوسياليستي شوروي و تهديد بكار بردن سلاح هسته‌اي عليه اسرائيل، هم مصر و هم سوريه توسط ارتش اسرائيل فتح شده بودن!

پس از اين نبرد بود كه سوريه با خيال راحت، مطمئن شد كه هيچگاه حريف اسرائيل نمي‌شه و دندان طمع جنگيدن با اسرائيل رو براي هميشه كند!

زماني كه اسرائيل به لبنان حمله كرد و تهديداتي عليه سوريه نيز ابراز داشت و حملاتي، حافظ اسد كوچكترين واكنش نظامي‌اي كه به مفهوم تمايل به دفاع و جنگ مستقيم به سبك گذشته عليه اسرائيل باشه، انجام نداد و اگه نبود حمايت نظامي ايران ازش، معلوم نبود كه تن به چه اموراتي بده!

اتفاقاً شما هم دقيقاً عرض حقير رو به سبك و گونه‌اي ديگه بيان فرمودين.

دوستان پيش از اين اصرار داشتن كه الا و بلا، سوريه از اول در جنگ با اسرائيل بوده و هيچ وقت از اين تمايل دست نكشيده و هميشه در اين نبرد صادق بوده و چه و چه!
حال اينكه بنده عرض كردم كه سوريه از ابتداي امر، تمايلي به شخصه براي نبرد با اسرائيل نداشته و پس از شكست از اسرائيل هم اين تمايل رو براي هميشه از دست داده و ترجيح داده نهايت كمكش، كمك‌هاي تسليحاتي و مالي به گروه‌هاي مبارز باشه! يعني درست استراتژي‌اي كه جمال عبدالناصر پس از شكست در جنگ شش روزه و تفهيم اين مسئله كه هيچ‌گاه حريف اسرائيل نمي‌شه بكار برد.

دوستان اصرار داشتن كه سوريه در جنگ 1982 مي‌خواست با اسرائيل بجنگه و به همين دليل از ايران كمك خواست، ولي بنده عرض كردم كه علتش، دقيقاً برعكس بود و سوريه صرفاً‌ با كارت نيروهاي ايراني بازي كرد تا از اسرائيل امتياز بگيره و بي‌خيال جنگ بشه.

من كاري ندارم كه مرحوم حضرت امام (ره) چه نگاهي به سوريه و اسرائيل داشتن. من دارم درخصوص خود سوري‌ها حرف مي‌زنم و نگاه‌شون نسبت به قضيه.

ولي اين مسئله، باز چه ربطي داره به اينكه شما بفرمايين «آیا نبود عزم جنگ دراون موقع دلیل محکومیت شخص صادقی مثل رئیس جمهور فقید سوریه میشه؟»
مگه آيا فقط يك واقعه بوده كه ما از اون نتيجه بگيريم سوريه تمايلي به نبرد نداشت؟ مگه وقايع قبل و بعدش نبودن؟

بعد هم بحث سر همين داشتن عزم جنگ يا عدمش هست كه خود شما دارين روي «نبود عزم جنگ» صحبت مي‌فرمايين!

پس محل مناقشه كجاست؟!

---------------------------------------------------

اما اين مسئله، چه ارتباطي داره به مسائل داخلي سوريه؟

آيا صرف دشمني با اسرائيل، مجوزي هست براي كشتار مردم سوريه و ايجاد خفقان و ديكتاتوري و سركوب هر مخالفي؛ اونهم به مدت بيش از 40 سال؟!

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
mostafa_by من همه چیز رو فهمیدم ولی اون 2 خط آخر حرف هات رو نگرفتم چی شد ، میشه اون دو خط رو باز کنی ؟

اما اين مسئله، چه ارتباطي داره به مسائل داخلي سوريه؟

آيا صرف دشمني با اسرائيل، مجوزي هست براي كشتار مردم سوريه و ايجاد خفقان و ديكتاتوري و سركوب هر مخالفي؛ اونهم به مدت بيش از 40 سال؟!



گیچ شدم :cry:

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
كجاش رو شما متوجه نشدين؟

اينكه دشمني با اسرائيل، دليلي براي باز گذاشتن دست حكومت در تظلم به مردمش نيست، اينقدر گيج كننده‌اس؟
  • Upvote 1

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
دوستان خواهشا احترام همدیگر و بزرگتر هارا حفظ کنید

ما اینجا بحث نمیکنیم که یکدیگر را شکست داده و به هزیمت برسانیم، تبادل آرائی میکنیم که برای یادگیری و روشن شدن موارد و شناخت است و لا غیر

چه بسیار موارد بحث هایی بوده که هر دو طرف درست گفته اند و مخالف هم آن هم بعلت اختلاف نوع نگاه دوستان به مسائل است

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
دوستان استدعا دارم:
خطابه امام حسین (ع) را در غروب تاسوعا برای همراهان و یاران وفادارش بخاطر آورید ... کسانی که بنا به هر دلیل مایل به استمرار مبارزه با دشمنان مصمم و قسم خورده «مسلمانان» نیستند اکراهی در ادامه مسیر در کنار افرادی که تکلیف خود رو با این سلوک روشن کردند «ندارند» ...
اما ... بر هم زدن این خط مبارزه و برآشوبیدن بر جبهه خودی توجیه پذیر نیست ...

تأسف بارترین شکل و سیاق حضورمان شاید این باشد که گرفتار «بازار و بورس عافیت طلبی» شویم ... این چیز و آن چیز را بخواهیم و نخواهیم ... یا از مسافتی دور دستی بر آتش گیریم و به پوزخند بگوئیم: ... در غرب خبری نیست ...
خبری هست ... اما آن خبر شوم: چهره کریه دشمنانی است که تا بن استخوان با «روح حقیقی اسلام» تخاصم دارند و تا شاهد نابودی آخرین «آدمیزاد به حقیقت باورمند به چنین آئین پاک و پاک نهادی» نباشند از پای نمی نشینند؛ این دشمنان سوگند یاد کرده «بخوبی از جذابیت های پنهان مهندسی اجتماعی و فرهنگی به سبک کائوکیژن» برای مردمان شرق نزدیک مطلع اند: بوق های رسانه ای شان هم از این رو در منطقه «تعیین کننده» خاور نزدیک شغل شریف موریانه گان را پیشه خود کرده اند.

به سال 1896 میلادی بزرگی از چهره های موج نخست بیداری تاریخی و اجتماعی مسلمین در پاسخ به یاوه گویی مستکبرین این گونه گفت:
«من خود را مدافع منافع تمام مسلمانان جهان مى‏دانم.» ...

تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل ...


و همان بزرگ چنین نوشت:
«بد ترین درد مردم مشرق زمین این است که آنها در اتحاد میان خود با هم اختلاف دارند و در تایید اختلاف با همدیگر متحد و اتفاق نظر دارند، آنها در میان خود عهد و پیمان بسته و متحد شده اند که میان خود یک پارچه و متحد و متفق نشوند»

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
ضمن تشکر از مصطفی جان و جناب هیملر وپاتریوت
[quote]

ضمن اينكه من همچنان تحولات منطقه رو انقلاب نمي‌دونم و نمي‌بينم. چرا كه هيچ‌يك از مولفه‌هاي انقلاب رو نداره و صرفاً يه جابجايي محدود قدرته.
[/quote]یک جوری مصطفی جان حرف می زنی انگار مثلا تو لیبی قذافی رفت کنار یک دیکتاتور رفت کنار و دیکتاتور دیگر بجای او آمد سر کار در صورتی که چه در لیبی چه در تونس چه در مصر امور داره به دست مردم می افته و این مردم هستند که تعیین کننده هستند. و همین مردم دل خوشی از اسرائیل و امریکا ندارند واین یعنی آغاز محو اسرائیل همون محوی که سید قولش رو داد.
چرا چون اسلام داره واحد میشه خطبه آقا که یادته!؟ و آرمان مشترک همه فرق اسلامی که اونها رو بهم پیوند میده قدسه .
[quote]البته بايد خدمت شما عرض كنم كه تأمين مهمات در جبهه‌ها، صرفاً توسط برادران سوري انجام نمي‌گرفت.
بنده هم اطلاعاتي اندك در اين زمينه دارم. لكن بد نيست به مصاحبه‌ي جناب صادق طباطبايي در اين خصوص مراجعه بفرمايين.

ضمن اينكه باز هم قضيه‌ي ايران گيت رو نبايد از خاطر مبارك دور نگه دارين.

لكن طبيعتاً نقش برادران سوري در اين قضيه، نقشي اساسي و غيرقابل انكاره. صد البته جبران‌هايي هم شده كه نيازي بهش نيست.
[/quote]
کاملا درسته در زمینه تامین مهمات جنگ از آرژانتین تا کره شمالی همه شریک بودند ولی منظور من از ذکر اون حرف ها این بود که بدونید سوریه با اینها فرق داشت
[quote]
لكن اين مسئله، آيا دليلي بر اين مي‌شه كه ما در برابر جنايت‌هاي رژيم بعث سوريه، چشم روي هم بذاريم و بگيم چون به ما اسلحه دادن، پس كارشون درسته؟

يا مثلاً كشتارهايي كه در زمان مرحوم حافظ اسد انجام گرفت رو ناديده بگيريم؟!

يا كشتارهاي فعلي حكومت بعث رو كه به اسم آشوبگران مسلح، در هر شهري مخالفينشون رو قلع و قمع كرده و يا زنداني و يا به گلوله مي‌بندن؟!!
[/quote]
ببینید مصطفی جان حرف من هم همینه من منکر کشتار های اول اعتراضات نمیشم چون دیدم که تک تیراندازان همین ارتش بشار اسد به راحتی به مردم با سیمینوف شلیک می کردند ولی
آیا این دلیل میشه قدرت های خارجی که خودشون در این مسائل کارنامه ای به مراتب سیاه دارند
بیایند سوریه رو تبدیل کنند به افغانستان دهه 80 و گروه های جهادی در اونجا راه بیاندازند
آقا و جمهوری اسلامی هم از این ناراحت اند چرا که این حرکات ما رو یاد پروژه ی خاورمیانه ی جدید که بدست بچه های حزب الله سقط شد! می اندازه . ما میگیم برای سوریه مردم این کشور باید تصمیم بگیرند نه یک عده افراد به اصطلاح مجاهد که از لیبی و یمن و عربستان آمده باشند.چون فردا اگه همین انقلاب مسلح پیروز بشه این افراد اجازه نفس کشیدن به مردم سوریه نخواهند داد و اینبار طالبانی جدید بقل گوش حزب الله درست می کنند.
اما مصطفی جان در مورد برخورد نیرو های اسد هم باید بگم درسته رفتار اول اعتراضات بشدت بد بود . ولی الان موقعیت بشدت فرق کرده نیرو های ارتش سوریه بشدت محتتانه عمل می کنند
باور کنید فیلم دارم که عده ای از مردم کل نظام و بشار رو زیر فحش می گیرند اما سربازان ارتش بدون اینکه توجه کنند با وجود اینکه مسلح اند تیراندازی نمی کنند و به راه خود ادامه می دهند
هرچند که متاسفانه با وجود مناطق مسکونی در شهر حمص ارتش سوریه از توپخانه و خمپاره استفاده کردند . هر چند که ارتش سوریه اگر از توپخانه استفاده نمی کرد امکان نداشت که بتونه به بابا عمرو رو بگیره .
[quote]
من قبل از اين بارها عرض كرده بوده و مجدداً عرض مي‌كنم كه سوريه حتي از قبل از نبرد 6 روزه هم علاقه‌اي به ورود جنگ با اسرائيل نداشت و صرفاً تحت فشار رهبر قدرتمند جهان عرب، يعني جمال عبدالناصر و انتظار شديد ملت سوريه جهت ورود به اين جنگ، براي نبرد آماده شد كه نتيجه رو همگان مي‌دونيم.

پس از روي كار اومدن حافظ اسد هم وي، مجبور به ادامه‌ي اين راه شد و انتظارها براي بازپس‌گيري حداقل مناطق تحت اشغال اسرائيل كه روزگاري زمين‌هاي سوريه بودن، بسيار بالا بود. لكن ضعيف‌ترين جبهه در برابر اسرائيل در جنگ رمضان رو همين سوريه تشكيل داد؛ چرا كه به هيچ وجه براي يه جنگ بزرگ و اثرگذار آماده نشده بودن! برعكس مصر كه نه تنها سينا رو گرفت، بلكه تا نزديكي خاك اسرائيل هم به پيش تاخت و تنها دستور توقف انور سادات بود كه مانع از ورود به خاك اسرائيل شد، اسرائيل از همون ابتدا در جولان سوري‌ها رو زمين‌گير كرده بود. هرچند كه ابتداي امر حافظ اسد پيشروي‌هايي داشت و بخشي از خاك اشغالي‌اش رو مجدداً تصاحب كرد (كه تا سال‌هاي سال از اون به عنوان «پيروزي بزرگ»!! ياد مي‌شد و براش سالگرد مي‌گرفتن)، لكن اسرائيل خيلي زود جنگ رو مغلوبه كرده و حتي تا نزديكي دمشق به پيش رفت!
[/quote]
کاملا درسته کلا رهبران عرب هم اون موقع از ملک حسین تا اسد علاقه چندانی به نبرد با اسرائیل نداشتند اما تحت تاثیر مرحوم عبدالناصر وارد جنگ شدند البته حکایت 1973 که حکایت متفاوتی است زیرا به شدت سوری ها رو دست خوردند و واقعا تنها ماندند چون اردن که وارد جنگ نشد و فقط آماده باش بود مصر هم در ناباوری تمام به علت نفوذ تحسین بر انگیز ارتش اسرائیل در خاک این کشور روی میز مذاکره نشست و سوری ها تک تنها ماندند عراق هم که به علت درگیری با محمد رضا پهلوی نتوانستند کاری بکنند.
[quote]
پس از اين نبرد بود كه سوريه با خيال راحت، مطمئن شد كه هيچگاه حريف اسرائيل نمي‌شه و دندان طمع جنگيدن با اسرائيل رو براي هميشه كند!

زماني كه اسرائيل به لبنان حمله كرد و تهديداتي عليه سوريه نيز ابراز داشت و حملاتي، حافظ اسد كوچكترين واكنش نظامي‌اي كه به مفهوم تمايل به دفاع و جنگ مستقيم به سبك گذشته عليه اسرائيل باشه، انجام نداد و اگه نبود حمايت نظامي ايران ازش، معلوم نبود كه تن به چه اموراتي بده! [/quote]
خوب اگه بنظر شما قصد نبرد با اسرائیل وجود نداشت چرا در 1982 سوری ها وارد لبنان شدند؟
[quote]
پس محل مناقشه كجاست؟! [/quote]
محل مناقشه اینجاست که شما می فرمائید به علت شکست فضاحت بار 1973 سوری ها دیگر تمایلی به رویارویی با ا س ر ا ئ یل ندارند در صورتی که من میگم این شکست ها باعث تقویت و مصمم شدن اونها شده . وگرنه 1982 وارد لبنان نمی شدند یا تا 2005 تو لبنان نمی موندند

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[size=18][color=green]
اعتراض شدید وزیر اطلاعات به اظهارات خطیب جمعه مسجد الحرام[/color][/size]


به گزارش خبرگزاری فارس، حجت‌الاسلام و المسلمین حیدر مصلحی در مصاحبه‌ای با انتقاد از خطیب جمعه مسجد الحرام و رویکرد موجود در میان افرادی که می‌توانند جزو نخبگان سعودی تلقی شوند، به این مسئله اشاره کرد که چرا باید با احساسات مردم بر اساس برداشت‌های سوء از آیات قرآن کریم در موضوع سوریه بازی شود و از حرکت‌های مسلحانه، خراب‌کارانه و تروریستی در سوریه که با طراحی صهیونیست‌ها دنبال می‌شود، حمایت شود اما در مقابل نه از به خاک و خون کشیده شدن مردم در سایر کشور‌ها به ویژه بحرین و یمن سخنی گفته شود، نه از ظرفیت عظیم کنگره حج برای هم‌افزایی با حرکت جهانی «الی بیت المقدس» و «روز زمین» استفاده‌ای شود.

وی تأکید کرد که این‌گونه برخورد‌ها شأن خطیب جمعه نیست که باید عدالت داشته باشد.

[color=blue]مصلحی در پاسخ به پرسشی مبنی بر اینکه نظر شما درباره برخی اظهارات ائمه جمعه در سایر کشورهای اسلامی و موضع گیریشان در قبال کشورهایی مانند سوریه، بحرین و فلسطین چیست؟ گفت: همان‌طور که مقام معظم رهبری هم در دیدار با نخست وزیر ترکیه اشاره کردند، قضیه سوریه به‌طور کلی با بیداری اسلامی در منطقه متفاوت است.

وی افزود: ما اخبار ریز و پنهان حرکت و مباحثی را داریم که در سوریه دنبال می‌شود، که چه کشورهایی حمایت می‌کنند و اخبار دقیقی داریم که در پشت قضیه انفجاراتی که در سوریه به دست گروه‌های مسلح صورت می‌گیرد و زن و بچه مردم به خاک و خون کشیده می‌شوند، اسرائیل حضور دارد.

وی اضافه کرد: اسنادی هم داریم مبنی بر اینکه متاسفانه برخی کشورهای منطقه در حالت خوش‌بینانه به صورت ناآگاهانه، که در واقع این طور هم نیست که ناآگاهانه باشد، با این حرکت‌ها همراهی می‌کنند.

وزیر اطلاعات با بیان اینکه قضیه در سوریه موضوع مقاومت و از بین بردن مقوله مقاومت در منطقه است، تصریح کرد: امریکایی‌ها و رژیم صهیونیستی به مرور زمان پس از اینکه حرکتی در دنیای اسلام به عنوان بیداری اسلامی شکل گرفت، در پی این افتادند که از فرصت بیداری اسلامی شکل گرفته بهره برداری کنند و با استفاده از عده‌ای مزدور در کشوری که مقاومت را می‌دان‌داری و حمایت می‌کند، آن حرکت‌ها و مجموعه‌های مقاومت را در هم بشکنند و از بین ببرند.

مصلحی افزود: آن‌ها این حرکت را شروع کردند و با کمال تاسف بسیاری از کشورهای منطقه که خود را در وضعی هستند که باید بیداری اسلامی قطعا در آن‌ها شکل بگیرد و می‌گیرد، همراه با امریکایی‌ها دارند، در این مقوله با صهیونیست‌ها همراهی می‌کنند و متوجه نیستند.[/color]
[size=18][color=blue]
وی با بیان اینکه ما در صحبت‌ها و پیام‌هایی که با این‌ها داشتیم، اتمام حجت کردیم توجه داشته باشند مقوله‌ای که در سوریه دارد، شکل می‌گیرد توسط صهیونیست‌هاست، اضافه کرد: این موضوع هر کشوری را مانند ترکیه که به تعبیر مقام معظم رهبری سیاست‌مدارانش علاقه‌مند به اسلام هستند، در برخواهد گرفت، زیرا رژیم صهیونیستی و امریکا به هیچ وجه نمی‌توانند تحمل کنند کشوری در راستای پیاده کردن مسائل و مقوله مقاومت در منطقه حضور داشته باشد و یا قد علم کند.[/color][/size]

وزیر اطلاعات ادامه داد: متاسفانه در نماز جمعه مسجد الحرام نکته تاسف باری که دیدم این بود که خطیب نماز جمعه در بحث سوریه خیلی احساسات را تحریک می‌کرد و برداشت‌های سویی از آیات قرآن در این باره داشت اما با کمال تاسف شأن خطیب جمعه این نیست که در موضوع بحرین که زنان و کودکان به خاک و خون کشیده می‌شوند، سیاسی کاری کند بلکه خطیب جمعه باید با عدالت بتواند به مباحث بپردازد.

مصلحی گفت: شأن خطیب جمعه این نیست که در مقوله سوریه که انفجارات آن به دست گروه‌هایی با پشتیبانی صهیونیست‌ها صورت می‌گیرد، این طور موضع گیری کند اما درباره بحرین و یا به خاک و خون کشیده شدن زن و فرزند و افراد می‌ان‌سال در یمن اشاره‌ای نکند که البته این تلقی خوبی از خطیب جمعه نیست.

وزیر اطلاعات تاکید کرد: مسلمانان جهان باید توجه کنند آنچه در سوریه اتفاق می‌افتد، با مقوله بیداری اسلامی در منطقه تفاوت فاحش دارد زیرا پشت حرکت‌هایی که در سوریه شکل می‌گیرد، صهیونیست‌ها و امریکایی‌ها حضور دارند و به هیچ وجه این حرکت‌ها مردمی نیست و مردم سوریه‌‌ همان مجموعه‌ای بودند که حمایت‌های آن‌چنانی را از دولت خود به عمل آوردند.

وی در ادامه در پاسخ به این پرسش که با توجه به نام‌گذاری روزی به نام «روز زمین» و حرکت به سمت فلسطین چگونه می‌توان از ظرفیت‌های حضور مسلمانان در حج عمره استفاده کرد، افزود: در «روز زمین» حرکت خوب و ارزشمند جهانی به ویژه در لبنان و غزه برای راهپیمایی به سمت سرزمین‌های اشغالی شکل گرفت.

وی گفت: این حرکت‌ها بیانگر این است که همه مردم دنیا به بحث فلسطین و ظلمی که در حق مردم آن صورت می‌گیرد، حساس هستند و نخبگان دنیا حرکتی را در این راستا شکل داده‌اند.

وزیر اطلاعات افزود: ظرفیت عمره و حج ظرفیت خوبی است و در واقع کنگره جهان اسلام است و به خوبی می‌شود از این مناسبت‌ها و موقعیت‌هایی که مانند «روز زمین» شکل می‌گیرد، بهره برداری کرد.

حجت الاسلام والمسلمین مصلحی ادامه داد: انتظارم این بود که خطیب نماز جمعه مسجد الحرام به عنوان فردی که می‌تواند جزو نخبگان باشد، درباره این روز و حرکت جهانی که شکل گرفته و قطعا امریکایی‌ها و اسرائیلی‌ها با آن مخالف هستند، موضعی بگیرد و حرکتی بکند که متاسفانه ندیدم، وی اشاره‌ای در این زمینه داشته باشد.

وی افزود: انتظار ما این است که نخبگان عربستان حداقل در مباحثی مانند فلسطین حرکت‌ها و اقداماتی داشته باشند و واقع بینانه با این مسائل برخورد کنند.

وزیر اطلاعات گفت: انتظار این بود که حداقل حرکتی انجام شود و الگو از آن راه پیمایی گرفته شود و در واقع نمونه‌ای باشد تا حرکت راه‌پیمایی شکل بگیرد،‌‌ همان گونه که در بسیاری از کشور‌ها این حرکت پس از نماز جمعه شکل گرفت تا از مجموعه نخبگان و قشر جوان که این حرکت را کرده‌اند، حمایت شود.

وی ادامه داد: اما متاسفانه غیر از دعا در حق مردم فلسطین حرکت دیگری ندیدیم و انتظار این است که نخبگان به ویژه خطیبان نماز جمعه این مرکز و این کشور در این جهت نقش ایفا کنند و خودی نشان دهند که متاسفانه شاهد آن نبودیم.

وزیر اطلاعات گفت: از کشورهای مختلف در جمعیتی که در نماز جمعه «روز زمین» در مسجدالحرام شرکت کرده بودند، حضور داشتند و قطعا وقتی آن‌ها در اخبار متوجه می‌شوند، نخبگان و جوانان بیش از ۶۰ کشور جهان حرکت این چنینی را در «روز زمین» شکل دادند، از خود می‌پرسند چطور خطیب جمعه از کنار این قضیه می‌گذرد و اشاره‌ای به آن نمی‌کند.

مصلحی خاطرنشان کرد: اگر اشاره شود، قطعا پیامی است که به مردم کشور‌ها و افرادی که در اینجا شرکت کردند، منتقل می‌شود و آن‌ها این پیام را به کشور‌هایشان منتقل می‌کنند و اگر بعضا مجموعه‌های دیگری در این کشور‌ها حرکت‌هایی همراه با صهیونیست‌ها یا امریکایی‌ها دارند، نخبگانشان از این فرصت‌ها و ظرفیت‌ها برای روشن کردن مردم و آگاهی دادن آن‌ها استفاده می‌کنند تا حرکت و فکری در جهت همراهی با مردم فلسطین شکل بگیرد.

http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13910112000291

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
من از بحث كردن با قديمي‌هاي سايت انصافاً لذت مي‌برم. چون سعي مي‌كنن بدون برچسب زدن، بحثشون رو ادامه بدن و البته چون با منطق و دانششون هم آشنايي دارم، كار براي بحث كردن واقعاً راحت‌تره.
البته اين، توهين به دوستان جديدتر سايت نيست و قطعاً بسياري از اين دوستان، با منطق و دانش بسيار بالايي بوده و هستن. بالاخص كه از بحث با بسياري از اين دوستان جديد، مطالب بسياري هم آموختم.

لكن علاقه‌اس ديگه. كاري‌اش نمي‌شه كرد.

---------------------------------------------

[quote]یک جوری مصطفی جان حرف می زنی انگار مثلا تو لیبی قذافی رفت کنار یک دیکتاتور رفت کنار و دیکتاتور دیگر بجای او آمد سر کار در صورتی که چه در لیبی چه در تونس چه در مصر امور داره به دست مردم می افته و این مردم هستند که تعیین کننده هستند. و همین مردم دل خوشی از اسرائیل و امریکا ندارند واین یعنی آغاز محو اسرائیل همون محوی که سید قولش رو داد.
چرا چون اسلام داره واحد میشه خطبه آقا که یادته!؟ و آرمان مشترک همه فرق اسلامی که اونها رو بهم پیوند میده قدسه . [/quote]
علي جان. دقيقاً مشكل در همين‌جاست.
شما مقوله‌ي بسيار مهمي مثل انقلاب رو با جنبش‌هاي دموكراسي‌خواهي اشتباه گرفتي.
اين رو بدون كه هر تعويض قدرتي، انقلاب نيست. بلكه انقلاب، مؤلفه‌هايي داره كه اساساً اگه رخ نده، هيچ اتفاقي بوقوع نمي‌پيونده. ضمن اينكه در پس انقلاب، الزاماً دموكراسي نهفته نيست. بطور مثال انقلاب‌هاي ماركسيستي دهه‌ي شصت و پنجاه، اساساً هيچ‌يك به دموكراسي منجر نشدن. لكن مؤلفه‌هاي انقلاب رو داشتن و به همين دليل نمي‌شه بهشون انقلاب نگفت.

در اين زمينه، برادر اپراي سابق و فتح فعلي، تاپيك «[url=http://www.military.ir/modules.php?name=Forums&file=viewtopic&t=14472]انقلاب چيست[/url]» رو ايجاد فرمودن كه قوياً مطالعه‌اش رو بهت توصيه مي‌كنم.

اساساً انقلاب‌هاي نرم جديد موسوم به انقلاب‌هاي مخملي، جنبش‌هاي دموكراسي‌خواهانه‌اي هستن كه بر عليه‌ي مستكبرين در ابتداي امر بوقوع مي‌پيوندن. يعني رؤساي جمهور مادام‌العمر و يا پادشاهاني كه علاقه‌اي به تقسيم قدرت بين ساير گروه‌ها ندارن. وقايعي كه در گرجستان و قرقيزستان رخ داد، درست بر همين اساس بود (داستان اوكراين متفاوته).
اساساً انقلاب نرم، يه انتقال قدرت بدون خونريزي و البته با افزايش ميزان دموكراسي هست كه در هر جايي مي‌تونه اتفاق بيافته. لكن به معني انقلاب نيست و شبه انقلاب و يا سايه‌ي انقلاب، عنواني مناسب‌تر هست براش.

برگرديم به وقايع منطقه.
فرمايش شما صحيحه. در كشورهاي مذكور، تمامي رؤساي جمهور مادام‌العمر مثل بن علي، مبارك، علي عبدالله صالح و البته كلنل شاك (ببخشيد! كلنل قذافي) به زير كشيده شدن و دموكراسي در اين كشورها حاكم شد. ولي آيا مؤلفه‌هاي انقلاب در آن‌ها وجود داشت؟ منهاي ليبي كه البته مي‌شه گفت بيشتر از انقلاب، مي‌شد بهش عنوان شورش مسلحانه رو داد، ساير وقايع بيشتر از مؤلفه‌هاي انقلاب‌هاي نرم و شبه انقلابي، چيز ديگري از خود بروز ندادن.
اما چيزي كه مسلمه، تغيير قدرت در اين كشورها انجام گرفته و به عبارت بهتر، مدرنيته در فرهنگ سياسي جامعه‌ي اين كشورها وارد شده.

منتهاي مراتب، اينكه شما بخواين از اين كه دموكراسي در اين كشورها ورود پيدا كرده، تعبير به اين بفرمايين كه در نتيجه اسرائيل محو خواهد شد، حرفي است نادرست.
چرا كه شما فرض رو بر اين گرفتين كه در اين كشورها، چون انقلاب شده و مسلمون‌ها چندان دل خوشي از اسرائيل ندارن، پس از ابتداي امر باب نبرد با اسرائيل مفتوح خواهد گرديد، در قانون اساسي‌شون اين مسئله ذكر خواهد شد، سفارت اسرائيل بسته خواهد شد و جبهه‌ي اسلام تقويت!
در حالي كه تمامي اين موارد، صرفاً آرزوهاي ما هستن و رويه‌اي كه ما دنبال كرديم و الزاماً اين نيست كه اين كشورها هم همين مسير رو برن!!
به عبارت ساده‌تر، چون خودمون رو اسير پيش‌فرضي اثبات نشده كرده‌ايم، از ابتداي امر معتقد بوده و هستيم كه :
وقايع منطقه، بيداري اسلامي است. منبعث از انقلاب اسلامي ماست و از ما الگو گرفته‌ان. جنبش‌هاي ضد امريكايي و ضد اسرائيلي هستن. اسلام‌گرايان چون در اين كشورها اكثريت دارن و به قدرت مي‌رسن، الزاماً از ما الگو گرفته و راه ما رو طي خواهند كرد و نهايت امر اينكه همگي دشمن اسرائيل هستن و براي نبرد با اسرائيل آماده خواهند شد؛ دير يا زود.

منتهاي مراتب، اگر فقط يك بار به اثبات يكي از اين فرضيات مي‌پرداختيم، نيازي نبود هربار سر اين موضوع بحث كنيم كه آيا مصر يا ليبي، به جنگ با اسرائيل خواهند پرداخت يا كه خير.

مسئله اينجاست كه وقتي پيش‌فرض‌هاي ما، خواه ناخواه روي انقلاب اسلامي مانور مي‌ده، طبيعيه كه تمام انتظارمون هم اين باشه كه رفتار اونا هم مطابق با رفتار انقلاب اسلامي در زمينه‌ي داخلي و خارجي باشه.

حال اينكه اساساً قضيه، چيزي غير از اينه.

نفرمايين كه ما ابتدا بازرگان رو آورديم. ما از روز اول با اسرائيل قطع رابطه كرديم. ما در قانون اساسي خود، تمامي شعارهاي انقلابي‌مون رو گنجونديم (فصل مربوط به سياست خارجه) و تمامي اين‌ها، در عصر مهندس بازرگان بود. ما از همون ابتداي امر با مصري كه خائن به آرمان‌هاي فلسطين بود قطع رابطه كرديم. ما از ترور رئيس جمهور مصر استقبال كرده و حتي رهبرمون از قاتل رئيس جمهور مصر تجليل كرد.
ما مسيرمون رو كاملاً مشخص كرده بوديم و اينطور نبود كه ندونن ما اسرائيل ستيزيم.
درخصوص امريكا ستيزي، البته بحث و گفتگو زياد هست كه جاش اينجا نيست.

اما در جنبش‌هاي اخير، با وجود اينكه يك سال و اندي از زمان تشكيل‌ حكومت جديدشون مي‌گذره، شما كدوم يك از اين نشانه‌ها رو ديدين كه چنين نتيجه‌اي مي‌گيرين؟
مگه مردم تركيه از اسرائيل خوششون مياد؟ مگه مردم مالزي و اندونزي و پاكستان خوششون مياد؟
خيلي از مسلمون‌هاي آفريقايي دل خوشي از اسرائيل ندارن.
نه حتي مسلمون‌ها. بسياري از مردم جهان با نژادپرستي صهيونيست‌ها مشكل دارن و عليه اونا تظاهرات مي‌كنن. ولي آيا اين، دليل بر اين مي‌شه كه بخوان با اين رژيم وارد نبرد بشن؟!

اگه كمي روي جامعه شناسي دهه‌ي پنجاه و شصت اعراب تحقيق بفرمايي، مي‌بيني كه گروه‌هاي فشار درون جامعه‌ي اعراب بودن كه اتفاقاً اشخاصي چون ناصر رو به سمت جنگ هل مي‌دادن. درست چيزي شبيه به گروه‌هاي فشار جامعه‌ي ايران در عصر فتحعلي شاه كه ايران رو به سمت جنگ با روسيه هل مي‌دادن و نتيجه‌اش، دو جنگ 10 و 2 ساله‌اي شد كه البته عهدنامه‌هاي نه چندان جالبي رو برامون در پي داشت!

شما در مصر دهه‌ي پنجاه و شصت، مي‌بينين كه يك مرگ بر اسرائيل ناصر، ميليون‌ها مصري رو به جوش و خروش مي‌اندازه. يا حتي در سوريه، اردن، عراق و ...!

اما شرايط امروز با شرايط پنجاه سال پيش، بسيار فرق كرده. الان خيلي چيزها تغيير كرده. الان ذائقه‌ي سياسي مردم تغيير كرده. شما ايران رو نبين كه براي جنگ با اسرائيل له‌له مي‌زنه. در همين مصر و تركيه و امثالهم، مردم ترجيح مي‌دن با استفاده از ابزارهاي دموكراسي و تظاهرات‌هاي اعتراض‌آميز خياباني، اعتراض‌شون رو نشون بدن. امري كه حتي در زماني كه جنگنده‌هاي اسرائيل به مرز مصر حمله كرده و چندين تن از مرزبانان رو كشتن هم رخ داد و مردم اين كشور، خواسته‌هاشون رو از طرق سياسي پيگيري كردن؛ نه مثل پنجاه سال پيش با فشار بر روي دولتشون براي نبرد با اسرائيل!

اينكه فلسطين امروز آرمان مشترك مسلمانان هست، امري است كه ما بهش اعتقاد داريم؛ نه لزوماً مسلمانان!
تمامي تلاش‌هاي جامعه‌ي اسلامي در طي دهه‌هاي اخير، صرفاً مبتني بر بازگشت اسرائيل به مرزهاي 1967 و پذيرش خطوط مرزي سازمان ملل بوده.
نه فقط مسلمون‌ها. بلكه جامعه‌ي جهاني هم تلاشش به اين مسئله معطوف بوده. حتي خود ايالات متحده.

امروزه حتي بين مسلمون‌ها و حتي خود فلسطيني‌ها، آرمان در جهت تشكيل كشور مستقل فلسطين هست و اين حقيقت رو پذيرفتن كه اسرائيل قابل دفع از سرزمين اورشليم نيست.

اما چون ما دوست داريم ديگران هم جهان‌بيني ما رو داشته باشن و مثل ما فكر كنن، در خيالات خود اونا رو هم همراه با خود مي‌دونيم، آرمان‌شون رو محو اسرائيل و برپايي مجدد فلسطين مي‌دونيم و بعد هم به دنبال ابزاري براي اثبات ادعاي خود مي‌گرديم كه همانا ابزار فعلي، همين جنبش‌هاي دموكراسي‌خواهانه‌اس كه محض رضاي خدا، يك بار هم هدفشون رو ضد امريكايي و ضد اسرائيلي بودن عنوان نفرمودن!!

البته اون زمان، برخي دوستان اين باور رو داشتن كه اينا ضد امريكا و اسرائيل شعار نمي‌دن، چون نمي‌خوان حساسيت اونا رو برانگيزن! لكن بعد از گذشت اين مدت ...!!

[quote]بینید مصطفی جان حرف من هم همینه من منکر کشتار های اول اعتراضات نمیشم چون دیدم که تک تیراندازان همین ارتش بشار اسد به راحتی به مردم با سیمینوف شلیک می کردند ولی
آیا این دلیل میشه قدرت های خارجی که خودشون در این مسائل کارنامه ای به مراتب سیاه دارند
بیایند سوریه رو تبدیل کنند به افغانستان دهه 80 و گروه های جهادی در اونجا راه بیاندازند
آقا و جمهوری اسلامی هم از این ناراحت اند چرا که این حرکات ما رو یاد پروژه ی خاورمیانه ی جدید که بدست بچه های حزب الله سقط شد! می اندازه . ما میگیم برای سوریه مردم این کشور باید تصمیم بگیرند نه یک عده افراد به اصطلاح مجاهد که از لیبی و یمن و عربستان آمده باشند.چون فردا اگه همین انقلاب مسلح پیروز بشه این افراد اجازه نفس کشیدن به مردم سوریه نخواهند داد و اینبار طالبانی جدید بقل گوش حزب الله درست می کنند.
اما مصطفی جان در مورد برخورد نیرو های اسد هم باید بگم درسته رفتار اول اعتراضات بشدت بد بود . ولی الان موقعیت بشدت فرق کرده نیرو های ارتش سوریه بشدت محتتانه عمل می کنند
باور کنید فیلم دارم که عده ای از مردم کل نظام و بشار رو زیر فحش می گیرند اما سربازان ارتش بدون اینکه توجه کنند با وجود اینکه مسلح اند تیراندازی نمی کنند و به راه خود ادامه می دهند
هرچند که متاسفانه با وجود مناطق مسکونی در شهر حمص ارتش سوریه از توپخانه و خمپاره استفاده کردند . هر چند که ارتش سوریه اگر از توپخانه استفاده نمی کرد امکان نداشت که بتونه به بابا عمرو رو بگیره . [/quote]
باز جاي شكر داره كه شما كشتارهاي ارتش سوريه رو رد نمي‌فرمايي و نياز نيست سر اين بديهي با شما به جدل بپردازم.
چون اين مشكل رو با هر دوستي كه درخصوص سوريه بحث مي‌كردم، داشتم و نمي‌دونم چرا دوست نداشتن اين واقعيات رو بپذيرن.
ببين بزرگوار.
اساساً عرض بنده هم اين نيست كه سوريه، تبديل به افغانستان دوم بشه. هرچند كه طرح امريكا و غرب و اعراب و تركيه هم اساساً اين نيست و تمايل همه به مدلي شبيه به مصر و ليبي بود.
منتهاي مراتب، اين حكومت هست كه بيشتر فشار رو بر اين مياره كه اوضاع سوريه شبيه به ليبي بشه. يعني گروه‌هاي چريكي‌اي تشكيل بشه كه بعداً اونقدر قدرتمند بشن كه عملاً حكومت مركزي جديد رو هم به چالش بكشن.
اگر در ليبي، سرهنگ قذافي قضيه رو به اسلحه كشي نمي‌كشوند و جنگ داخلي رخ نمي‌داد، نهايتاً با مدلي شبيه به مصر و يمن طرف بوديم (چرا كه تونس بسيار بهتر انتقال قدرت صورت پذيرفت). ولي فشارهاي نظامي سرهنگ قذافي، دست تندروها رو براي مبارزه‌ي مسلحانه بيشتر باز گذاشت و خواه ناخواه قشر خاكستري به جاي اعتراضات دموكراتيك، به سمت قيام مسلحانه تمايل پيدا كردن و البته سرنوشت نهايي هم به كمك ناتو و غرب، توسط همين قيام‌ها رقم زده شد.

اما مشخصاً غرب با آشوب در ليبي به منفعتي نمي‌رسيد. به همين دليل شوراي انتقالي ليبي رو حمايت كرد و اگر مي‌بينيم كه جنگ قدرت چنداني در ليبي هنوز به وقوع نپيوسته، به دليل هراس گروه‌هاي شبه نظامي از مداخله‌ي مجدد ناتو به نفع شوراي انتقالي هست. والا اگه همين فردا اعلام شه كه غرب ديگه كاري به ليبي نداره، مطمئن باشين سرنوشت ليبي مثل سرنوشت بسياري از كشورهاي آفريقايي خواهد شد و در اون، فرد اول مملكت از طريق اسلحه‌ و باروت هست كه به قدرت مي‌رسه؛ نه آراء مردم.

شما مطمئن باشين كه سرنوشت سوريه براي غرب، بسيار بااهميت‌تر از اينه كه بخوان به گروه‌هاي سلفي و وهابي و تندرو و يا خارجي‌ها، اين اجازه رو بدن كه اين كشور رو به آشوب بكشن. چرا كه امنيت اسرائيل در گرو سوريه‌اي خنثي‌اس.

البته بايد عرض كنم كه برخلاف باور شما، پروژه‌ي خاورميانه‌ي جديد نه تنها شكست نخورده و نابود نشده، بلكه اتفاقاً داره به پيش مي‌ره كه البته جاي بحثش اينجا نيست.

قطعاً اگه امروز، تصميمات درستي انجام بگيره، شايد راه براي رسيدن به دموكراسي‌اي كه در اون، هم ما جانب امر رو داشته باشيم و هم غرب، بسيار بازتر خواهد بود. چيزي شبيه به مصر. ولي مسئله اينجاست كه در اين زمينه، ايران حمايت بسيار عجيبي از سوريه انجام داد كه البته در نوع خود، قابل پيش‌بيني و فهمه. لكن بي‌محاباگري اين پشتيباني و جانب يك سوي قضيه رو گرفتن، از طرفي باعث گير كردن‌مون شد و از طرف ديگه، راه تغيير سياست رو به رومون بست.

شما نگاه بفرمايي. روسيه در محاكم بين‌المللي از سوريه دفاع مي‌كنه، ولي بلافاصله وزير امور خارجه‌اش رو به اين كشور مي‌فرسته و لزوم اصلاحات جدي و دموكراتيك رو بهش گوشزد مي‌كنه!! صد البته جناب اسد هم اطاعت امر كرده و مثلاً مياد اصلاحاتي در قانون اساسي‌اش اعمال مي‌كنه و اون رو به رأي مي‌ذاره كه البته باز هم تغييرات مدنظر روسيه نيست.
ولي حداقلش روسيه خودش رو يه گوشه گير ننداخته كه اگه فردا بخواد سياستش رو عوض كنه، نتونه و آچمز باشه.

ولي عملاً ما دفاع تمام قدي از سوريه كرديم و براي مخالفين هم قضيه اينطور جا افتاد كه ايران داره به حكومت سوريه، كمك تسليحاتي و امنيتي و اطلاعاتي مي‌كنه.
نتيجه‌اش اين شد كه مخالفين، اونقدري كه با ايران چپ افتادن، با روسيه چپ نيافتادن و خواهيم ديد كه اگه حكومت سوريه هم تغيير كنه، منافع چين و روسيه حفظ خواهد شد؛ ولي ايران، دشمن شماره‌ي يك سوريه خواهد شد!

سياست به معني دو گام به جلو، يك گام به عقب هست و هرچقدر كه مهارت بازي‌هاي سياسي شما بيشتر باشه، اندازه‌ي اين گام‌ها نيز متفاوت خواهد بود.
في‌المثل هيچ‌كس نمي‌تونه سياستمداري پوتين رو در قياس با بوريس يلتسين انكار كنه. پوتين در طي هشت سال كاري كرد كه نه تنها روسيه از وضع فلاك‌بار دهه‌ي 90اش خارج شد، بلكه به مهره‌اي اثرگذار در جهان مجدداً تبديل شد. اين در حالي است كه نه لزوماً با غرب درافتاد و نه خودش رو مثل شوروي، در يك بلوك اسير كرد. از اين بازي، هم به منافع بسياري دست پيدا كرد و هم به جايگاهي قابل اطمينان.

ولي اگه مي‌خواست صرفاً رفتار شوروي رو داشته باشه، مي‌ديديم كه به يه كشور منزوي وكم‌اثر در عرصه‌ي بين‌المللي تبديل مي‌شد كه اثرگذاري‌ سياسي‌اش، حتي يك صدم شوروي هم نمي‌بود.
اگر شوروي چنين رفتاري داشت، پشتوانه‌اش ايدئولوژي صادراتي‌اي بود كه به هر كشور مي‌رسيد، به سرعت در متن جامعه‌اش رسوخ مي‌كرد و اون كشور رو بهم مي‌ريخت. پشتوانه‌ي اثرگذاري شوروي، دقيقاً گروه‌هاي فشار اجتماعي‌اش در كشورها بودن. اما شايد بشه گفت با تمامي اين موارد، سياست ايالات متحده بسيار اثرگذارتر بود؛ هرچند كه براي دفع خطرات ماركسيسم، ناچار به حمايت و حتي روي كار آوردن ديكتاتورهاي مختلف در جهان شد.

حالا برگرديم به مسئله‌ي سوريه.
ما درخصوص سوريه، منافع امروزمون رو صرفاً مدنظر قرار داديم. چون فرض رو بر اين گرفتيم كه حكومت بشار اسد، حافظ منافع ما خواهد بود. از طرف ديگه از اصلاحات در سوريه حمايت كرديم. حال اينكه اصلاحات در سوريه، يكي‌اش همين بركناري حافظ اسد و خلع قدرت حزب بعث هست كه اتفاقاً خواسته‌ي معترضينه.
به عبارت ديگه مادامي كه اين اصلاحات انجام نگيره، اتفاقي رخ نمي‌ده. هرچند كه احزاب مختلفي هم در سوريه شكل بگيرن. چرا كه ساختار قدرت هيچ تغييري نكرده و حتي شمه‌هايي از دموكراسي هم در اون ورود پيدا نكرده.
طبيعتاً اگه اين ديدگاه ما نسبت به دموكراسي (كه دموكراسي يعني ميزان مشاركت در انتخابات و رأي مردم) نبود، بسيار بهتر در عرصه‌ي سوريه گام برمي‌داشتيم و امروز به جاي تركيه، ما بازيگر اصلي در سوريه بوديم و هم جانب مخالفان رو نگه مي‌داشتيم و هم به نحوي تغيير رو در ساختار قدرت سوريه ايجاد مي‌كرديم كه منافع آتي‌مون هم حفظ بشه.

اما مسئله‌ي بعدي كه بهش فكر نكرديم، اينه كه اسد دير يا زود به غربي‌ها بپيونده و به عبارت ديگه، با طرح غربي‌ها منافع خودشو حفظ كنه.

به عبارت ديگه، ما بخاطر تمامي پيش‌فرض‌هايي كه داشتيم، تمامي تخم‌مرغ‌هامون رو در سبد بشار اسدي چيديم كه روي قدرت خواهد ماند، مخالفين رو سركوب خواهد كرد، اصلاحات نمايشي‌اش مردم رو قانع خواهد كرد و البته كماكان در جهبه‌ي مقاومت باقي خواهد ماند.

حال، هركدام از اين وقايع رخ نده و دستخوش تغيير و تحول بشه، عملاً ...!

حتي اگه طبق همين دموكراسي، فرداي روز رئيس جمهوري رأي بياره كه مستقل از حزب بعث باشه (چون مثلاً اعتقاد داريم دموكراسي و تغييرات جديد در سوريه، واقعيه ديگه! پس اين، فرض غلطي نيست)، هيچ بعيد نيست كه منافع خودش رو نه در درگيري با اسرائيل، بلكه در مصالحه با ايشان ببينه و عملاً از جبهه‌ي مقاومت خارج بشه.

طبيعتاً تفاوت دموكراسي با ديكتاتوري هم يعني همين ديگه كه رأي و نظر اكثريت به كرسي بنشينه؛ البته با حفظ حقوق اقليت.
در اون شرايط چي؟! وضع ما بكجا خواهد رسيد؟!

[quote]کاملا درسته کلا رهبران عرب هم اون موقع از ملک حسین تا اسد علاقه چندانی به نبرد با اسرائیل نداشتند اما تحت تاثیر مرحوم عبدالناصر وارد جنگ شدند البته حکایت 1973 که حکایت متفاوتی است زیرا به شدت سوری ها رو دست خوردند و واقعا تنها ماندند چون اردن که وارد جنگ نشد و فقط آماده باش بود مصر هم در ناباوری تمام به علت نفوذ تحسین بر انگیز ارتش اسرائیل در خاک این کشور روی میز مذاکره نشست و سوری ها تک تنها ماندند عراق هم که به علت درگیری با محمد رضا پهلوی نتوانستند کاری بکنند. [/quote]
اشتباه نكن برادر جان.
سوريه خيلي قبل‌تر از مصر شكست رو در جنگ پذيرا شد. عملاً وضعيت سوريه از 12 اكتبر بهم ريخت و اگه حمله‌ي مجدد مصري‌ها نبود، دمشق به سادگي فتح شده بود. عملاً سرنوشت جنگ، يكجانبه تنها به گردن مصر افتاد و البته با طرح ابتكاري فوق‌العاده‌ي آريل شارون ملعون ولي تيزهوش، مصر هم به فلاكت دچار شد!
به عبارت ديگه، اين سوريه بود كه با گير كردن در همون جبهه‌ي جولان و وانهادن ميدان نبرد به اسرائيل، مصر رو تنها گذاشت؛ نه بالعكس.
اگه دوست داشتي، لينكي در اين زمينه خدمتت تقديم مي‌كنم. البته تاپيكش هم قبلاً در سايت، توسط يكي از دوستان ايجاد شده بود كه با كمي جستجو در سايت، پيدا مي‌شه.
اگه پيدا نكردي، بفرما تا خودم پيداش كنم.
البته درخصوص خالي كردن پشتش توسط اردن، فرمايشت درسته. لكن اردن قرار نبود از جولان كاري انجام بده. بلكه اردن و عراق مي‌بايست جبهه‌ي سومي رو مي‌گشودن و عملاً به مصر كمك مي‌كردن كه جبهه‌ي سينا رو كم‌وزن‌تر كنه كه اين كار رو موفق به انجامش نشدن و همون‌طور كه عرض شد، با آسوده شدن خيال اسرائيل و تثبيت جولان، عملاً جبهه‌ي جنگ تنها معطوف به مصر گرديد!

[quote]خوب اگه بنظر شما قصد نبرد با اسرائیل وجود نداشت چرا در 1982 سوری ها وارد لبنان شدند؟ [/quote] [quote]محل مناقشه اینجاست که شما می فرمائید به علت شکست فضاحت بار 1973 سوری ها دیگر تمایلی به رویارویی با ا س ر ا ئ یل ندارند در صورتی که من میگم این شکست ها باعث تقویت و مصمم شدن اونها شده . وگرنه 1982 وارد لبنان نمی شدند یا تا 2005 تو لبنان نمی موندند [/quote]
اشتباه شما اينجاست بزرگوار.
اساساً سوريه در سال 1982 وارد لبنان نشد!
اصلاً سوريه به هدف نبرد با اسرائيل وارد لبنان نشد!!!
اين اشتباهيه كه خيلي از دوستان مي‌بينم در سايت داشته‌ان و البته دو، سه باري هم در اين خصوص توضيح داده‌ام. لكن ...!

ورود سوريه به لبنان، به دليل وقوع جنگ‌هاي داخلي در اين كشور و بيم سقوط بيروت بود كه سياسيون لبناني از ساير اعراب درخواست كمك كردن.
متعاقب نشست وزراي اتحاديه‌ي عرب در سال 1976، اولين گروه از سربازان عربستاني، ليباييي و سوري در روز هشتم ژوئن 1976 (يعني شش سال قبل از جنگ لبنان و اسرائيل)، وارد اين كشور شدن و به مرور، نيروهاي حافظ صلح اعراب بيشتر شدن كه در نهايت سوري‌ها با بيش از 6 هزار سرباز، بيشترين نيروها رو در اين كشور پياده كردن. بعدها اين ميزان سرباز به 40 هزار تن رسيد و پس از اون، سوريه تا اوايل قرن بيست و يكم در لبنان به بهانه‌ي حفظ نظم ماندگار شد و به تعبير برخي گروه‌هاي لبناني، اين كشور رو به اشغال خود درآورده بود.
لكن مسئله‌ي ترور رفيق حريري، بهترين بهانه رو به دست گروه‌هاي مخالف استقرار سوريه در لبنان داد تا از مجامع بين‌المللي، اخراج نيروهاي سوري رو از خاك لبنان خواستار بشن كه اين اتفاق هم افتاد و نيروهاي سوري خاك اين كشور رو ترك كردن.

بهت توصيه مي‌كنم كه اين لينك رو مطالعه بفرمايي.
اطلاعات نسبتاً خوبي درخصوص جنگ داخلي لبنان و بالاخص چگونگي ورود نيروهاي سوري به لبنان (با تاريخ و تفصيل) مي‌ده :

http://en.wikipedia.org/wiki/Lebanese_Civil_War

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
آیات 10 و 11 سوره مبارکه واقعه:

وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ (10) أُولئِكَ الْمُقَرَّبُونَ (11)

... دعوی اعتدال و جانب امر بی طرفی در تحلیل و اندیشگی را داشتن به یک طرف (و ضرب گرفتن که «این سیاست است دیگر برادران!») ... و ادبیات توأم با گوشه های کنایه آمیز نیز به یک سو ...
و ... البته «تفسیر به رأی»

این را نیز بگذارید به حساب «علاقه» ...

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[quote]
علي جان. دقيقاً مشكل در همين‌جاست.
شما مقوله‌ي بسيار مهمي مثل انقلاب رو با جنبش‌هاي دموكراسي‌خواهي اشتباه گرفتي.
اين رو بدون كه هر تعويض قدرتي، انقلاب نيست. بلكه انقلاب، مؤلفه‌هايي داره كه اساساً اگه رخ نده، هيچ اتفاقي بوقوع نمي‌پيونده. ضمن اينكه در پس انقلاب، الزاماً دموكراسي نهفته نيست. بطور مثال انقلاب‌هاي ماركسيستي دهه‌ي شصت و پنجاه، اساساً هيچ‌يك به دموكراسي منجر نشدن. لكن مؤلفه‌هاي انقلاب رو داشتن و به همين دليل نمي‌شه بهشون انقلاب نگفت.

در اين زمينه، برادر اپراي سابق و فتح فعلي، تاپيك «انقلاب چيست» رو ايجاد فرمودن كه قوياً مطالعه‌اش رو بهت توصيه مي‌كنم.
[/quote]
چشم انشالله این تاپیک رو می خونم تا اطلاعاتم در این مورد بیشتر شه
[quote]
منتهاي مراتب، اينكه شما بخواين از اين كه دموكراسي در اين كشورها ورود پيدا كرده، تعبير به اين بفرمايين كه در نتيجه اسرائيل محو خواهد شد، حرفي است نادرست.
چرا كه شما فرض رو بر اين گرفتين كه در اين كشورها، چون انقلاب شده و مسلمون‌ها چندان دل خوشي از اسرائيل ندارن، پس از ابتداي امر باب نبرد با اسرائيل مفتوح خواهد گرديد، در قانون اساسي‌شون اين مسئله ذكر خواهد شد، سفارت اسرائيل بسته خواهد شد و جبهه‌ي اسلام تقويت!

نفرمايين كه ما ابتدا بازرگان رو آورديم. ما از روز اول با اسرائيل قطع رابطه كرديم. ما در قانون اساسي خود، تمامي شعارهاي انقلابي‌مون رو گنجونديم (فصل مربوط به سياست خارجه) و تمامي اين‌ها، در عصر مهندس بازرگان بود. ما از همون ابتداي امر با مصري كه خائن به آرمان‌هاي فلسطين بود قطع رابطه كرديم. ما از ترور رئيس جمهور مصر استقبال كرده و حتي رهبرمون از قاتل رئيس جمهور مصر تجليل كرد.
ما مسيرمون رو كاملاً مشخص كرده بوديم و اينطور نبود كه ندونن ما اسرائيل ستيزيم.
درخصوص امريكا ستيزي، البته بحث و گفتگو زياد هست كه جاش اينجا نيست.

اما در جنبش‌هاي اخير، با وجود اينكه يك سال و اندي از زمان تشكيل‌ حكومت جديدشون مي‌گذره، شما كدوم يك از اين نشانه‌ها رو ديدين كه چنين نتيجه‌اي مي‌گيرين؟
مگه مردم تركيه از اسرائيل خوششون مياد؟ مگه مردم مالزي و اندونزي و پاكستان خوششون مياد؟
خيلي از مسلمون‌هاي آفريقايي دل خوشي از اسرائيل ندارن.
نه حتي مسلمون‌ها. بسياري از مردم جهان با نژادپرستي صهيونيست‌ها مشكل دارن و عليه اونا تظاهرات مي‌كنن. ولي آيا اين، دليل بر اين مي‌شه كه بخوان با اين رژيم وارد نبرد بشن؟!

اگه كمي روي جامعه شناسي دهه‌ي پنجاه و شصت اعراب تحقيق بفرمايي، مي‌بيني كه گروه‌هاي فشار درون جامعه‌ي اعراب بودن كه اتفاقاً اشخاصي چون ناصر رو به سمت جنگ هل مي‌دادن. درست چيزي شبيه به گروه‌هاي فشار جامعه‌ي ايران در عصر فتحعلي شاه كه ايران رو به سمت جنگ با روسيه هل مي‌دادن و نتيجه‌اش، دو جنگ 10 و 2 ساله‌اي شد كه البته عهدنامه‌هاي نه چندان جالبي رو برامون در پي داشت!

شما در مصر دهه‌ي پنجاه و شصت، مي‌بينين كه يك مرگ بر اسرائيل ناصر، ميليون‌ها مصري رو به جوش و خروش مي‌اندازه. يا حتي در سوريه، اردن، عراق و ...!
[/quote]
حرف شما درسته ولی تا حدی اشتباه بنده قبلا هم گفتم اقا از سخنرانی شون در سازمان ملل متحد تا حالا بر این نکته بشدت اصرار داشتند که این یک حرکت برگرفته از حرکت ما نیست این همون راهه و در واقع برادر کوچکتر انقلاب ماست! یعنی دارند پشت سر ما راه می ایند و همون راه ما رو می ایند
حالا سئوال من اینجاست بنظر شما همون اعرابی که دیروز یک مرگ بر اسرائیل از زبون ناصر می شنیدند میرفتند روی هوا حالا با شنیدن یک ایها صهیاینه!یا لبیک یا حسین از زبون نصرالله چه احساسی بهشون دست میده؟ بقول حسن عباسی صهیونیست ها بیکار نمیشند و حتما باید تو یک سوراخی دست کنند . حالا فکر کن اینبار دوباره به لبنان حمله کنند یا یک حمله به ایران داشته باشند . آیا دوباره ساکت می مونند !؟ ایا تظاهرات مسالمت آمیز کرده و از مردم ما در خواست صبر می کنند یا روابشون رو اسرائیل قطع می کنند . من گفتم و میگم همون طور که همون 23 بهمن امام نیامد بگه که ما تمام روابط خودمون با اسرائیل قطع می کنیم و طی فرایند کمی طولانی روابط ما با این سگ نگهبان قطع شد . باید منتظر جرقه ای بود تا ثمرات این بیداری رو دید.
اما سئوال من از شما اینه که از نظر شما هجوم انقلابیون مصر به سفارت اسرائیل با دیدگاه جنبش های دموکراسی خواهانه چگونه قابل توجیه هست؟ برای همینه که میگم باید منتظر جرقه بود !


[quote]
اما در جنبش‌هاي اخير، با وجود اينكه يك سال و اندي از زمان تشكيل‌ حكومت جديدشون مي‌گذره، شما كدوم يك از اين نشانه‌ها رو ديدين كه چنين نتيجه‌اي مي‌گيرين؟
مگه مردم تركيه از اسرائيل خوششون مياد؟ مگه مردم مالزي و اندونزي و پاكستان خوششون مياد؟
خيلي از مسلمون‌هاي آفريقايي دل خوشي از اسرائيل ندارن.
نه حتي مسلمون‌ها. بسياري از مردم جهان با نژادپرستي صهيونيست‌ها مشكل دارن و عليه اونا تظاهرات مي‌كنن. ولي آيا اين، دليل بر اين مي‌شه كه بخوان با اين رژيم وارد نبرد بشن؟!
[/quote]
سئوال من اینه که مصطفی جان شما از کجا نتیجه گرفتید که دولت مصر دولت انقلابیونه ؟ حکومت نظامی که دولت انقلابی نیست؟ این فرایند خیلی طولانی مصطفی جان که یک ساله دولت انقلابی بکار بیاد.

[quote]
شما مطمئن باشين كه سرنوشت سوريه براي غرب، بسيار بااهميت‌تر از اينه كه بخوان به گروه‌هاي سلفي و وهابي و تندرو و يا خارجي‌ها، اين اجازه رو بدن كه اين كشور رو به آشوب بكشن. چرا كه امنيت اسرائيل در گرو سوريه‌اي خنثي‌اس.
[/quote]
سئوال اینجاست ایا در صورت پیروزی انقلابیون آیا ناتو توانایی سرکوب این سلفی ها رو خواهد داشت؟
[quote]البته بايد عرض كنم كه برخلاف باور شما، پروژه‌ي خاورميانه‌ي جديد نه تنها شكست نخورده و نابود نشده، بلكه اتفاقاً داره به پيش مي‌ره كه البته جاي بحثش اينجا نيست. [/quote]
منم منظورم این نبود شکست خورده اما ضربه ای سنگین خورد به خاطر جنگ 33 روزه
[quote]
قطعاً اگه امروز، تصميمات درستي انجام بگيره، شايد راه براي رسيدن به دموكراسي‌اي كه در اون، هم ما جانب امر رو داشته باشيم و هم غرب، بسيار بازتر خواهد بود. چيزي شبيه به مصر. ولي مسئله اينجاست كه در اين زمينه، ايران حمايت بسيار عجيبي از سوريه انجام داد كه البته در نوع خود، قابل پيش‌بيني و فهمه. لكن بي‌محاباگري اين پشتيباني و جانب يك سوي قضيه رو گرفتن، از طرفي باعث گير كردن‌مون شد و از طرف ديگه، راه تغيير سياست رو به رومون بست.

شما نگاه بفرمايي. روسيه در محاكم بين‌المللي از سوريه دفاع مي‌كنه، ولي بلافاصله وزير امور خارجه‌اش رو به اين كشور مي‌فرسته و لزوم اصلاحات جدي و دموكراتيك رو بهش گوشزد مي‌كنه!! صد البته جناب اسد هم اطاعت امر كرده و مثلاً مياد اصلاحاتي در قانون اساسي‌اش اعمال مي‌كنه و اون رو به رأي مي‌ذاره كه البته باز هم تغييرات مدنظر روسيه نيست.
ولي حداقلش روسيه خودش رو يه گوشه گير ننداخته كه اگه فردا بخواد سياستش رو عوض كنه، نتونه و آچمز باشه.
[/quote]
آخه مشکل هم اینجاست بار ها و بارها مصطفی جان ما گفتیم با اصلاحات مورد تائید مورد سوریه موافقیم ولی با هرگونه طرح امریکایی مخالفیم حالا کجای این دفاع تمام قده نمیدونم!
[quote]اگه دوست داشتي، لينكي در اين زمينه خدمتت تقديم مي‌كنم. البته تاپيكش هم قبلاً در سايت، توسط يكي از دوستان ايجاد شده بود كه با كمي جستجو در سايت، پيدا مي‌شه.
اگه پيدا نكردي، بفرما تا خودم پيداش كنم. [/quote]
ممنون میشم ارائش کنی
[quote]
حتي اگه طبق همين دموكراسي، فرداي روز رئيس جمهوري رأي بياره كه مستقل از حزب بعث باشه (چون مثلاً اعتقاد داريم دموكراسي و تغييرات جديد در سوريه، واقعيه ديگه! پس اين، فرض غلطي نيست)، هيچ بعيد نيست كه منافع خودش رو نه در درگيري با اسرائيل، بلكه در مصالحه با ايشان ببينه و عملاً از جبهه‌ي مقاومت خارج بشه.
[/quote]
مسلما این مردم جدا شدن لبنان و جولان از ذهنشون پاک نشده . اما اگر بفرض اگر همچین رئیس جمهوری بر مبنای دموکراسی به کار بیاد بعید می دونم با وجود اخوان المسلمین سوریه بتونه دوره ی بعد رای بیاره!
[quote]اساساً سوريه در سال 1982 وارد لبنان نشد!
اصلاً سوريه به هدف نبرد با اسرائيل وارد لبنان نشد!!!
اين اشتباهيه كه خيلي از دوستان مي‌بينم در سايت داشته‌ان و البته دو، سه باري هم در اين خصوص توضيح داده‌ام. لكن ...!
[/quote]
البته منظور من از ورود ورود به جنگ بود . چون بعید میدونم لشکر زرهی و نیرو های ضد تانک به نیروی پاسدار صلح ربطی داشته باشه.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[size=18]دستگیری شهید کاظمی توسط ارتش آزاد سوریه[/size]

سلام دوستان . در فیسبوک و در صفحه قناة الجزیره الحمصیه ادعای بسیار جالبی شده که حقیقت ارتش آزاد سوریه و مسایل پیرامون آن را نشان میده !

در این صفحه ادعا شده که تک تیرنداز ایرانی احمد کاظمی توسط ارتش آزاد سوریه دستگیر شده است !

[img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/535862_303062003096173_100001771272641_745426_232173325_n.jpg[/img]

این افتضاح توسط حامیان بشار اسد افشا شد !

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
به زودی شاهد باشید:
دستگیری شهید همت و احمد متوسلیان فرمانده هان سپاه محمد رسول الله که برای سرکوب مردم مظلوم سوریه اعزام شده اند!:cry:

در ضمن دوستان از نظر سایت افراد دارای بالای 250 پست کاربر قدیمی حساب می شوند. مگه نه؟

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
برادر مجيد عزيز.
شما هم از قدماي سايتي. شكسته نفسي نفرما.

----------------------------------

برادر علي گرامي؛

[quote]حرف شما درسته ولی تا حدی اشتباه بنده قبلا هم گفتم اقا از سخنرانی شون در سازمان ملل متحد تا حالا بر این نکته بشدت اصرار داشتند که این یک حرکت برگرفته از حرکت ما نیست این همون راهه و در واقع برادر کوچکتر انقلاب ماست! یعنی دارند پشت سر ما راه می ایند و همون راه ما رو می ایند
حالا سئوال من اینجاست بنظر شما همون اعرابی که دیروز یک مرگ بر اسرائیل از زبون ناصر می شنیدند میرفتند روی هوا حالا با شنیدن یک ایها صهیاینه!یا لبیک یا حسین از زبون نصرالله چه احساسی بهشون دست میده؟ بقول حسن عباسی صهیونیست ها بیکار نمیشند و حتما باید تو یک سوراخی دست کنند . حالا فکر کن اینبار دوباره به لبنان حمله کنند یا یک حمله به ایران داشته باشند . آیا دوباره ساکت می مونند !؟ ایا تظاهرات مسالمت آمیز کرده و از مردم ما در خواست صبر می کنند یا روابشون رو اسرائیل قطع می کنند . من گفتم و میگم همون طور که همون 23 بهمن امام نیامد بگه که ما تمام روابط خودمون با اسرائیل قطع می کنیم و طی فرایند کمی طولانی روابط ما با این سگ نگهبان قطع شد . باید منتظر جرقه ای بود تا ثمرات این بیداری رو دید.
اما سئوال من از شما اینه که از نظر شما هجوم انقلابیون مصر به سفارت اسرائیل با دیدگاه جنبش های دموکراسی خواهانه چگونه قابل توجیه هست؟ برای همینه که میگم باید منتظر جرقه بود ! [/quote]
اشتباه نفرما برادر بزرگوار.

امام راحل (ره) از همون روز اول، اعلام قطع رابطه‌ با اسرائيل رو كردن.
سفارت اسرائيل، دقيقاً روز 23 بهمن 57، تبديل به سفارت فلسطين شد و فكر كنم ياسر عرفات هم اولين كسي بود كه به ايران عزيز اومد؛ بعد از انقلاب.

اين لينك رو ببين :‌

http://alef.ir/vdci5pazyt1a5r2.cbct.html?143247

تو اين لينك به نقل از كيهان، وقايع ابتداي انقلاب اومده و البته نكات بسيار خواندني‌اي درش هست كه برخي‌اش ديگه بازگو نمي‌شه (بنا به دلايلي!!).

اتفاقاً اون مصري‌هايي كه شما مي‌فرمايي يا اردني‌ها و ليبيايي‌ها و تونسي‌ها و ...، سال‌هاست دارن سخنان اين سيد بزرگوار رو مي‌شنون.
ولي وقتي به شما مي‌گم كه عصر اون دوران سپري شده، دقيقاً به همين دليله.

درست مثل امريكا ستيزي.
زماني امريكا ستيزي يه ژست روشنفكري در جهان بود. چرا كه انديشه‌ي ماركسيسم، انديشه‌ي غالب بود و طبق اين انديشه، مبارزه با امپرياليسم كه نمادش امريكا بود، ارج و قرب بسياري داشت. به همين دليل حتي حادثه‌اي غيرديپلماتيك مثل اشغال سفارت امريكا توسط دانشجويان پيرو خط امام، مورد حمايت گروه‌هاي چپ و ماركسيستي جهان قرار گرفت.

ولي همون‌قدر كه شعارها و سخنان ضد امريكايي در اون ضد امريكايي در اون سال‌ها خريدار فراواني داشت، امروز روز كمتر خريداري داره. چرا كه عصر عوض شده و امريكا هم براي خيلي از كشورها، ديگه نه اون امپرياليست خونخوار سوپر بورژوازي كه خون خلق پرولتاريا رو در شيشه كرده و سرمايه‌ي اونا رو مي‌مكه و پولدارتر و چاق‌تر مي‌شه، بلكه يه كشور هست كه از قضا قدرت اثرگذاري بيشتري هم در دنيا داره.

پس ديگه اون امواج امريكا ستيزي در دهه‌ي شصت و هفتاد هم جاي خودش رو به اعتراضات ضد جنگ و صلح‌طلبي و طرفداري محيط زيستي و امثالهم داده كه مي‌شه گفت رويه‌ي تعديل شده‌ي اون احساسات هست.

مادامي كه ما، اين عصر جديد رو نشناسيم و مطابق سي، چهل سال قبل رفتار كنيم، نمي‌تونيم نتيجه و نفع بيشتري از دنيامون ببريم. كما اينكه امروز روز مي‌بينين كشورهايي كه سعي در رفتار پوپوليستي امريكا ستيزي دارن، چه وضعيتي دارن. بزرگترين اون‌ها كره شمالي و ونزوئلا هست كه وضعيتشون رو داريم مي‌بينيم.

براي مردم اون عصر، اگه امريكا ستيزي دغدغه‌ي اول بود، براي مردم امروز دموكراسي‌خواهي و صلح از هر چيزي بالاتره.

حتي مي‌بينيم كه امروز روز فعالان ضد اسرائيلي و طرفداران فلسطين در اروپا، بيشتر از كشورهاي مسلمان راهپيمايي براه مي‌اندازن. مي‌بينيم گروه‌هاي فعال صلح طلب و ضد جنگ، بر عليه امريكا و اسرائيل بيشتر به تظاهرات مي‌كنن تا مسلمون‌ها.

اعراب هم چنين وضعيتي رو دارن و بهترين مثال، همون وضعيت مصري‌ها در هنگام حمله اسرائيل به خاكشون بود.

حادثه‌ي اشغال چند ساعته‌ي مصر، اتفاقاً دست‌هاي پشت پرده‌اي داشت كه با تابلو شدن بخشي از اون، به يكباره صدا و سيماي عزيز ما ترجيح داد ديگه صداشو درنياره!!
لكن با صرفنظر از فرضيات دايي جان ناپلئوني، رفتار نهايتاً صدها مصري در كشوري هشتاد ميليوني، خيلي بعيد مي‌دونم واقعه‌ي چندان اثرگذاري تلقي بشه. بالاخص كه بهانه‌ي اين عده هم كشته شدن افسران مصري در حمله‌ي اسرائيل به مصر بود. لكن ديديم كه هيچ‌گونه حمايتي از سوي بدنه‌ي مردم از ايشان صورت نگرفت و قضيه بسان سفارت انگلستان ما، خيلي زود ماست مالي شد!

ضمن اينكه عملكرد پليس در اون مورد، كاملاً مشكوك بود و حتي اظهار نظرات اسرائيلي‌ها در روزهاي قبلش كه اين قضيه رو پيشگويي كرده بودن!!!!! ماشاءالله به نوستراداموس‌هاي اسرائيلي!!!!

با كمي جستجو در اينترنت، به اين اخبار دست پيدا خواهي كرد.
ولي اگه اخبار رو گير نياوردي، بهم بگو تا من بگردم و تقديمت كنم.

[quote]سئوال من اینه که مصطفی جان شما از کجا نتیجه گرفتید که دولت مصر دولت انقلابیونه ؟ حکومت نظامی که دولت انقلابی نیست؟ این فرایند خیلی طولانی مصطفی جان که یک ساله دولت انقلابی بکار بیاد. [/quote]
برادر بزرگوار.
حكومت نظامي چيه! مصر الان دو مجلسش تشكيل شده. اتفاقاً عمده‌ي مجالسش هم در دست اسلامگرايان هست.
ولي اين اسلامگرايان كه عمدتاً اخوان المسلميني هستن، برخلاف انتظار ايران، دقيقاً‌ حكومتي لائيك رو مدنظر قرار دادن. يعني با احترام به قوانين اسلام، اصل و اساس سياست رو فارغ از دين پيگير هستن.

البته اين امر رو در ماههاي آتي بيشتر خواهيد ديد. ولي مي‌تونم بهتون اطمينان بدم كه از جمهوري اسلامي، به سبك ايران، نه در مصر خواهيد ديد؛ نه در تونس، نه در ليبي و نه در يمن!

كما اينكه الغنوشي، رهبر حزب اسلامگرايي كه اكثريت مجلس تونس رو بدست آورد هم جملاتي كاملاً سكولار رو بر زبان آورد كه فكر كنم خود شما در جريانش باشين و دقيقاً بر همون اساس هم مجلس و دولت جديد تونس شكل گرفت.

خلاصه‌ي امر اينه كه به همين دليل عرض مي‌كنم بايد ابتدا تفاوت انقلاب و شبه انقلاب رو براي خود تفكيك بفرمايين تا بر مبناي اون، انتظاراتتون رو شكل بدين.

اساساً هدف جنبش‌هاي دموكراسي‌خواهانه، ايجاد دموكراسي و تشكيل حكومت‌هاي دموكراتيك هست كه الزاماً به معني تشكيل حكومت‌هاي ايدئولوژيك نيست. اين، انقلاب هست كه همراه خودش، ايدئولوژي‌اش رو حاكم مي‌كنه.

[quote]سئوال اینجاست ایا در صورت پیروزی انقلابیون آیا ناتو توانایی سرکوب این سلفی ها رو خواهد داشت؟ [/quote]
اينكه توانايي سركوب سلفي‌ها رو داره يا خير، مسئله‌اي نيست كه بشه با قاطعيت بهش جواب داد.

اين، دقيقاً همون مشكلي بود كه امريكا در افغانستان داشت. يعني برداشتش از طالبان و القاعده، بسيار ضعيف‌تر از حقيقت امر بود. به همين دليل مي‌بينيم كه اگه همين امروز هم ناتو از افغانستان خارج شه، طالبان به سادگي آب خوردن مجدداً افغانستان رو به اشغال خودشون درميارن.

اما قضيه در سوريه بسيار متفاوته.
در سوريه گروه‌هاي سلفي، قدرت بسيار كمتري دارن نسبت به افغانستان. ولي چيزي كه مسلمه اينه كه رفتار حكومت سوريه داره اين گروه‌ها رو بيشتر تقويت مي‌كنه.

اگه شما اخبار تحولات ليبي رو دنبال فرموده باشي، حتماً به اخبار نفوذ القاعده و طالباني‌ها به ليبي و تشكيل گروه در اون كشور هم برخورده‌اي. در زمان جنگ، بنده خدا قذافي و پسرش چندين بار گفتن كه شرايط در ليبي رو القاعده و طالبان داره كنترل مي‌كنه و مخالفينش رو منسوب به اونا مي‌كرد.

البته بنده خدا خيلي هم چرت نمي‌گفت. چرا كه حقيقتاً بودن اونجا. ولي خوب. در اكثريت نبودن. ولي رفته رفته، اين گروه‌ها قوي‌تر هم شدن. تا جايي كه مي‌بينيم حتي رهبران ليبيايي القاعده كه سال‌ها در گوانتانامو بودن هم رهبري گروه‌هاي مسلح رو در دست گرفتن كه اين، پيامي آشكار بود! هرچند كه طبق معمول در ايران ترجيح داده شد اين اخبار جايي درز پيدا نكنه (چون نفعي نداره!!! :cry: ).

[quote]منم منظورم این نبود شکست خورده اما ضربه ای سنگین خورد به خاطر جنگ 33 روزه [/quote]
خير دوست بزرگوارم.
فلسفه‌ي جنگ 33 روزه، فلسفه‌ي ديگري بود كه اساساً پيش‌درآمدي بود براي تحولات منطقه‌اي. يعني اساساً نه شروعي بود براي اين دكترين و نه خاتمه‌اي بود براش و نه وقفه. بلكه مسير از ابتدا چيز ديگري بود و اساساً‌ اين نبرد، زودتر از موعد هم آغاز شد و البته قبلاً به وفور درموردش بحث كرده‌ام.

[quote]آخه مشکل هم اینجاست بار ها و بارها مصطفی جان ما گفتیم با اصلاحات مورد تائید مورد سوریه موافقیم ولی با هرگونه طرح امریکایی مخالفیم حالا کجای این دفاع تمام قده نمیدونم! [/quote]
دوست عزيزم.
ببين حمايت از اصلاحات در سوريه يعني چي؟!

اساساً خواست مردم سوريه، رفتن بشار اسده. يعني جنبش ارحليشن (اسمي كه اون زمان براي اين جنبش‌ها انتخاب شد؛ بر مبناي شعار ارحل ارحل) كه در سراسر جهان عرب اتفاق افتاد، همگي متوجه حكام اصلي اين كشورها بود.

در تونس بن علي، در مصر مبارك، در ليبي قذافي، در يمن صالح، در اردن دو گروه بودن كه گروهي بزرگ دولت و گروهي كوچك پادشاه رو گفتن (و با تغيير دولت، گروه بزرگ راضي و اوضاع در اردن آرام شد)، در بحرين شيخ عيسي بن حمد آل خليفه، در يمن علي عبدالله صالح و نهايتاً در سوريه هم بشار اسد!

تمامي اين جنبش‌ها، تيغ اصلي‌شون رو به سوي فرد اول حكومت گرفته بودن و اصلاحات از نظر ايشان، با رفتن اين فرد اول و ايجاد شوراي انتقالي و تدوين مجدد قانون اساسي انجام مي‌پذيرفت.

حالا شما بياي بگي كه نه. همين حكومت، همين بشار اسد، همين اسد، همين قانون بمونه، فقط آزادي‌ها بيشتر بشه، به نظر شما مي‌شه «حمايت از اصلاحات»؟

اينجاست كه معني‌اش اين مي‌شه كه شما اساساً شعار و خواست مردم رو بهش توجه نكردي!!

مثالي مي‌زنم.

در هنگامه‌ي پيروزي انقلاب، شعار مردم مرگ بر شاه بود و همگي خواهان بركناري شاه و خاندان سلطنتي از قدرت، تشكيل شوراي انتقالي و تدوين قانون اساسي بودن.
حالا براساس خواست و سلايق گروه‌هاي مختلف، هركس به دنبال مدلي از حكومت بود. ولي روي اين خواسته همگي اتفاق نظر داشتن.

اما شاه براي حفظ خود، دست به اصلاحات مي‌زد.
يه روز مي‌اومد تغيير تاريخ شاهنشاهي به شمسي رو مي‌داد.
يه روز هويدا و نصيري و امثالهم رو دستگير و زنداني مي‌كرد به اسم مبارزه با فساد.
يه روز نخست وزير عوض مي‌كرد و جاي آموزگار، شريف امامي رو مياورد و جاي شريف امامي، ازهاري و ...!
يه روز مي‌اومد در تلويزيون مي‌گفت «پيام انقلاب شما را شنيدم» و وعده‌ي اصلاحات گسترده مي‌داد.
يه روز مياورد از بين مخالفينش حكومت تشكيل مي‌داد و كسي مثل بختيار رو بر سر كار مي‌آورد.
و ...

خلاصه اينكه هر روز، وعده و وعيد تغييرات بود كه از سوي وي بيان مي‌شد.

اما طبيعي بود كه اين تغييرات، خواست اصلي مردم نيست (هرچند كه بخشي از خواسته‌شون هست. اما خواست و هدف اصلي‌شون نيست).
به همين دليل ديديم كه قيام مردم ايران ادامه پيدا كرد و زماني متوقف شد كه شاه و سلسله‌ي پهلوي ساقط شده بودن. يعني حتي تغيير نخست‌وزير و روي كار اومدن نخست‌وزيري مخالف حكومت مثل بختيار و فرار شاه هم مردم رو متوقف نكرد.

حالا به نظر شما اگه مثلاً عراق مي‌اومد مي‌گفت ما از اصلاحات شاه حمايت مي‌كنيم، مردم ايران از عراق بايد ممنون مي‌شدن؟!

----------------------------------------------

بحث سر اينجاست كه ما اساساً خواست ملت سوريه رو يا نفهميديم و يا اگه فهميديم، اون رو به نفع خودمون ندونستيم (كه من گزينه‌ي دوم رو درست‌تر مي‌دونم. چون اساساً خواست مردم سوريه اين نبود كه حزب بعث پاشو از خرخره‌شون يكم برداره تا نفسي بياد و بره! مثلاً انتخابات رياست جمهوري، بين بشار اسد و بشار اسد نباشه و حداقل نفر دومي هم جرأت شركت پيدا كنه!!

اساساً خواست ملت سوريه چيز ديگري بود. ولي ايران روي حاكميت فعلي شرط رو بسته بود و هر كاري كرد كه اين حاكميت پابرجا باشه (و بعيد مي‌دونم خود شما چيزي در اين زمينه ندوني).

بعد هم دقيقاً همصدا با خود بشار اسد، دم از اصلاحات زد و هر دو مي‌گفتن اصلاحاتي انجام مي‌گيره و آزادي‌ها بيشتر مي‌شه و چه و چه و چه!!!

اما اين اصلاحات مدنظر تهران، چقدر مطابق اصلاحات مدنظر سوري‌ها بود؟!

در مقابل، شما به عملكرد دولت تركيه نگاه كن و ببين از ابتدا، چه خط سيري رو دنبال مي‌كرد.
درخصوص عربستان و قطر حرف نمي‌زنم؛ چون داستانشون فرق مي‌كنه.
ولي تركيه و همچنين روسيه، نمونه‌هاي بسيار خوبي هستن براي بررسي و تحقيق درخصوص اين مسئله.

[quote]ممنون میشم ارائش کنی [/quote]
اين لينك رو بخون و نظرتو بهم بگو.

http://www.military.ir/modules.php?name=Forums&file=viewtopic&p=26529

[quote]مسلما این مردم جدا شدن لبنان و جولان از ذهنشون پاک نشده . اما اگر بفرض اگر همچین رئیس جمهوری بر مبنای دموکراسی به کار بیاد بعید می دونم با وجود اخوان المسلمین سوریه بتونه دوره ی بعد رای بیاره! [/quote]
همين‌طور هست.
البته منظورت رو از «جدا شدن لبنان» نفهميدم.
نكنه منظورت جدا شدن لبنان از سوريه پس از جنگ جهاني اول بود؟

ولي بازگشت جولان به وطن، هنوز آرمان مردم سوريه هست.
ولي اين بازگشت، الزاماً به معني جنگ نيست. كما اينكه سينا با هيچ جنگي نمي‌تونست به دامان مصر بازگرده. ولي معاهده‌اي سياسي اون رو به خاك مصر بازگردوند.

بعد هم اخوان المسلمين اساساً‌ حزبي سياسيه و براساس منافع روز تصميم مي‌گيره.
البته مي‌شه گفت ريشه‌دارترين حزب در ميان اعراب، همين اخواني‌ها هستن كه در كشورهاي مختلفي هم بوده‌ان. البته شاخه‌هاي فرعي‌اي دارن كه بعضاً تلاش براي قيام‌هاي مسلحانه رو در دستور كار قرار مي‌دادن.
ولي بدنه‌ي اخوان المسلمين از دهه‌ي هفتاد، اين رويه رو كنار گذاشته و بيشتر رو به سياست آورده‌ان تا اسلحه.

البته حركت خالد اسلامبولي، بزرگترين بهانه رو به دست حكومت مصر و مبارك نوپا داد تا تسويه حسابي اساسي با اين حزب داشته باشه و بيشترين زخم رو در مصر دريافت كرده و سپس در سوريه.
جالب اينجاست كه جناب مرحوم حافظ اسد، بزرگترين دشمن اخوان المسلمين بود در مصر و بالاخص در كشتارهاي سال 1982 و دهه‌ي هشتاد، از خجالت بسياري از ايشان دراومد!!

اما چيزي كه عرض شد، سواي احزاب و امثالهم بود. من درمورد ظرفيت دموكراسي خدمتت مطالبم رو عرض كردم و عرض كردم كه دموكراسي حقيقي، چنين ظرفيتي رو داره.
درست به سان احزاب راستگرا و چپ‌گراي اروپايي كه يكي كمك حالمون مي‌شه و يكي ديگه، پدرمون رو درمياره.

ظرفيت دموكراسي اين هست كه مي‌تونه سياست‌ها با تغيير افراد، تغيير كنه و اون وقته كه يكم كارمون سخت خواهد شد.

[quote]البته منظور من از ورود ورود به جنگ بود . چون بعید میدونم لشکر زرهی و نیرو های ضد تانک به نیروی پاسدار صلح ربطی داشته باشه.[/quote]
عزيز دل. من وقتي بهت مي‌گم در جنگ داخلي وارد شد، يعني با تمام تجهيزات وارد شدا!

شما فكر كردي همين نيروهاي حافظ صلح كه تو هر كشوري وارد مي‌شن، صرفاً يه عده هويج كلاه آبين؟! كلي تجهيزات با خودشون دارن! توپ و تانك و تسليحات سنگين ميارن با خودشون! انواع و اقسام گروه‌ها دارن.

حالا شما فكر كن با ماروني‌ها و فالانژهايي طرفي كه اتفاقاً از سوي اسرائيل هم حسابي تجهيز شده‌ان!! ديگه حساب كن چه شير تو شيريه اونجا!

اتفاقاً اگه اشتباه نكرده باشم، سوري‌ها با اون گروه‌ها درگيري‌هايي هم داشتن و بيروت رو سوري‌ها تثبيت كردن!!

اگه دوست داشتي، مستند هشتاد سال مقاومت رو ببين. در اون تا حدودي به اين موضوع اشاره كرده و البته فيلم‌ها و مستنداتي درخصوصش داشته.

اگه برات زحمتي نيست، همون لينكي كه خدمتت عرض كردم رو يه بار ديگه مطالعه بفرما. خيلي از مطالب دستت مياد.

=======================================

برادر aminmessi عزيز؛

ممنون بابت عكسي كه گذاشتي.
كلي اوقاتمون مفرح شد.
البته كمي دلتنگي هم به ياد اون شهيد بزرگوار، بر خاطرم نشست كه حقيقتاً جاش خاليه.

ولي يه سوال فني.

اون كارت اونجا چيكار مي‌كنه؟!

بعيد مي‌دونم تو خود آرشيو سپاه هم چنين كارتي باقي مونده باشه!!

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

ایجاد یک حساب کاربری و یا به سیستم وارد شوید برای ارسال نظر

کاربر محترم برای ارسال نظر نیاز به یک حساب کاربری دارید.

ایجاد یک حساب کاربری

ثبت نام برای یک حساب کاربری جدید در انجمن ها بسیار ساده است!

ثبت نام کاربر جدید

ورود به حساب کاربری

در حال حاضر می خواهید به حساب کاربری خود وارد شوید؟ برای ورود کلیک کنید

ورود به سیستم

  • مرور توسط کاربر    0 کاربر

    هیچ کاربر عضوی،در حال مشاهده این صفحه نیست.