Electro_officer

جهان پس از آمریکا

امتیاز دادن به این موضوع:

Recommended Posts

فرید زکریا بعد از نوشتن کتاب «آینده آزادی» که فروش بسیار خوبی داشت، وعده تالیف کتاب دیگری را داده بود که به گفته خودش قرار است جامع‌تر باشد. این کتاب ماه مارس منتشر شد. خود او درباره کتاب جدیدش می‌گوید: «ظهور دیگران» در باره دوران بعد از آمریکا سخن می‌گوید و داستان زمان ماست. او می گوید این کتاب، درباره افول آمریکا نیست بلکه درباره ظهور دیگران است. البته اینها نخستین جملات کتاب هستند. او جهانی را به تصویر می‌کشد که در آن، آمریکا دیگر قدرت اقتصادی برتر نیست، دیگر ژئویلیتیک جهان را تعیین نمی‌کند و بر دیگر فرهنگ‌ها تاثیر نخواهد گذاشت. او در «ظهور دیگران»، رشد کشورهایی مانند چین، هند، برزیل، روسیه و دیگر بازیگران جدید را به تصویر می‌کشد که قرار است دنیا را تغییر دهند. به گفته او، بلندترین ساختمان‌ها، عظیم‌ترین سدها، پرفروش‌ترین فیلم‌ها و پیشرفته‌ترین گوشی‌های تلفن و موبایل اکنون دیگر در خارج از آمریکا ساخته می‌شود. این رشد اقتصادی در خارج از آمریکا، با خود نوعی اعتماد به نفس سیاسی همراه می‌آورد و حالا این پرسش مطرح است که این آمریکا چگونه باید با این فضای به سرعت در حال تغییر جهانی تعامل کند؟ زندگی در عصر به واقع جهانی امروز چه معنایی دارد؟ زکریا به این پرسش‌ها با صراحت، ریزبینی و تصویر‌سازی مخصوص خودش پاسخ‌ می‌دهد. آمریکایی‌ها این روزها مکدر و ناراحتند؛ واقعا ناراحتند به تازگی و در همین ماه گذشته، نظر سنجی‌‌ای منتشر شد که نشان داد 81درصد از مردم آمریکا باور دارند که این کشور در مسیری اشتباه گام برمی‌دارد. در طول 25 سالی که شرکت‌ها و موسسه‌های نظرسنجی‌ این پرسش را از مردم آمریکا پرسیده‌اند، پاسخ‌ماه گذشته مردم، منفی‌ترین نگرش آنها را نشان داده است. نظرسنجی‌های دیگر هم که پرسش‌های مشابهی در آنها مطرح شده نیز حتی سطحی بیشتر از ناراحتی و نارضایتی را نشان می‌دهند که خطرناک است. دلایلی برای این بدبینی وجود دارد که بحران مالی، قریب‌الوقوع بودن رکود اقتصادی، جنگ بی‌پایان با عراق و ادامه تهدید تروریسم از آن جمله است اما آمار و ارقام موجود مانند نرخ بیکاری، آمار افزایش حراج خانه‌ها و شمار کشته‌ شدگان، برای توضیح وضعیت اسفبار کنونی کافی نیست. نگرانی و ناخشنودی آمریکایی‌ها از چیزی عمیق‌تر سرچشمه‌ می‌گیرد اکنون در هر کاری و صنعتی و در هر جنبه‌ای از زندگی، به نظر می‌رسد که الگوهای گذشته دگرگونی شده است و برای اولین بار در طول تاریخ معاصر، آمریکا رهبری این تغییرات را به عهده ندارد. آمریکایی‌ها شاهد این واقعیت هستند که دنیای جدیدی در حال شکل گرفتن است اما نگرانند که این تغییرات، در سرزمین‌های دور و توسط خارجی‌ها دارد انجام می‌شود. یه اطراف خود نگاه کنید بلندترین ساختمان دنیا اکنون در تایپه است و به زودی البته در دوپی، بزرگترین شرکت تجاری دنیا در پکن واقع شده؛ بزرگ‌ترین پالایشگاه دنیا در هند در حال ساخت است؛ بزرگترین هواپیمای مسافربری دنیا در اروپا ساخته می‌شود؛ بزرگ‌ترین صندوق سرمایه‌گذاری دنیا در ابوظبی است؛ بزرگترین مرکز فیلم‌سازی دنیا بالیوود است نه هالیوود؛ صنایع و کارهایی را که روزی نماد آمریکا بود اکنون دیگران انجام می‌دهند؛ بزرگ‌ترین چرخ فلک دنیا در سنگاپور واقع است؛ بزرگترین گازپنو در ماکائو است که از نظر در‌آمد شرط‌‌بندی، سال گذشته از لاس وگاس پیشی گرفت. آمریکا دیگر حتی در خرید کردن که یک عادت مطلوب آمریکایی است هم سرآمد دنیا نیست فروشگاه بزرگ آمریکا در مینه‌سوتا که زمانی به خاطر اینکه بزرگ‌ترین فروشگاه بزرگ دنیا بود به خود می‌بالید، اکنون سرافکنده است و دیگر حتی در میان فهرست10 فروشگاه بزرگ دنیا هم قرار ندارد. در جدیدترین رده‌بندی ثروتمندترین‌ها، تنها 2 نفر از 10 ثروتمند اول دنیا آمریکایی بوده‌اند. این حقایق زمانی بیشتر مورد توجه قرار می‌گیرند که به یاد بیاورید تنها 10 سال پیش آمریکا تقریبا در همه حوزه‌ها و فهرست‌ها سرآمد بود. این حقایق نشان می‌‌دهند که در قدرت و رویکرد جهان تغییراتی شگرف در حال وقوع است من در سفر به دور دنیا این موضوع را کاملا احساس می‌کنم. در آمریکا ما همچنان در حال بحث درباره ماهیت و میزان احساسات ضد آمریکایی هستیم؛ یک طرف می‌گوید که این مشکل واقعی و نگران کننده است و ما باید دنیا را به سمت خود باز گردانیم؛ طرف دیگر می‌گوید که این بهای اجتناب ناپذیر قدرت است و بسیاری از کشورها به ما حسادت می‌کنند و غبطه می‌خورند اما درست در همین زمان طولانی‌ای که ما داریم درباره اینکه چرا آنها از ما متنفرند بحث می‌کنیم، آنها در حال پیشی گرفتن از ما هستند و بسیار بسیار دور می‌شوند. دنیا از فضای «ضدآمریکایی» به فضای «بعد از آمریکا» در حال تغییر است. منبع: http://www.tebyan.net/Archive/Society_Politics/2008/8/4/71489.html ادامه دارد...

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
روزی امپراطوری امپریالیست غرب به رهبری آمریکا فرو خواهد پاشید اما اینکه واقعا بعد از این فروپاشی چه اتفاق خواهد افتاد میتوانم بگویم نمیدانم! چون مسائل جهانی آنقدر با یکدیگر مرتبط شده اند که امکان پیش بینی یک سال آینده به سختی ممکن است چه رسد به چند دهه دیگر!

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
در ادامه قسمت اول مطلب جهان پس از امريکا که به بررسي کتاب هاي فريد زکريا و ايده هاي مطرح شده او در اين نوشته ها پرداختيم توجه شما را به ادامه اين مقاله جلب مي کنيم: ما در سومين عصر تغييرات گسترده قدرت در تاريخ مدرن به سر مي بريم. پايان آمريکاي در صلح در طول دهه 1980، وقتي من از هند- جايي که در آن بزرگ شدم- ديدن مي‌کردم، بيشتر هندي‌ها مسحور آمريکا بودند البته بايد اعتراف کنم که آنها نه به بازيگران بزرگ قدرت در واشنگتن علاقه داشتند و نه به روشنفکران کمپريج. مردم هند از من درباره دونالد ترامپ مي‌پرسيدند. او نماد آمريکا و ثروت و مدرن بودن آن بود. او نماد اين احساس بود که اگر بخواهيد بزرگ‌ترين و عظيم‌ترين هر چيز را ببينيد، بايد در آمريکا به دنبال آن بگرديد. امروزه جدا از شخصيت‌هاي سينما و موسيقي، ديگر کسي به شخصيت‌هاي آمريکايي علاقه‌ نشان نمي‌دهد. اگر مي‌خواهيد بدانيد چرا بايد روزنامه‌هاي هندي را بخوانيد يا تلويزيون هند را تماشا کنيد. د‌ه‌ها تاجر هندي هستند که اکنون ثروتمندتر از دونالدترامپ هستند هندي‌ها اکنون مسحور ميلياردرها و ملاکان خودشان هستند اين احساس در کل دنيا قابل تعميم است. در سال‌هاي 2006 و 2007، 124 کشور رشد اقتصادي بالاي 4درصد در سال داشتند از اين ميان، بيش از 30 کشور در آفريقا قرار داشتند. در 2 دهه گذشته، زمين‌هاي خارج از غرب صنعتي، رشد قيمت قابل توجهي داشتند؛ اگر چه فراز و فرود هم ديده مي‌شد اما روند کلي خيره‌کننده بود. آنتوين ون آگت ميل- از مديران صندوق سرمايه‌گذاري و کسي که براي اولين بار عبارت «بازارهاي در حال ظهور» را ساخت- 25 شرکت را شناسايي کرد که به گفته او شرکت‌هاي چند مليتي آينده مي‌شدند. در فهرست او 4 شرکت از کشورهاي برزيل، مکزيک، کره جنوبي و تايوان بودند، 3 شرکت از هند و 2 شرکت از چين و از کشورهاي آرژانتين، شيلي، مالزي و آفريقا جنوبي هم هر کدام يک شرکت. اين تصويري بسيار فراتر از ظهور چين و حتي آسياست؛ اين به معناي ظهور ديگران است، ظهور بقيه دنيا. ما در سومين عصر تغييرات گسترده قدرت در تاريخ مدرن به سر مي بريم. اولين آنها ظهور دنياي غرب بود که حوالي قرن 15 اتفاق افتاد. اين تغييرات دنيايي را به وجود آورد که اکنون آن را مي‌شناسيم؛ دنياي علم، فناوري، بازرگاني و سرمايه‌داري و انقلاب‌هاي صنعتي و کشاورزي. اين تغيير همچنين به غلبه سياسي طولاني کشورهاي دنياي غرب منجر شد. تغيير دوم که در سال‌هاي پاياني قرن 19 اتفاق افتاد، ظهور آمريکا بودد. وقتي اين کشور صنعتي شد، خيلي زود به قدرتمندترين کشور دنيا تبديل شد؛ قوي‌تر از مجموعه کشورهاي ديگر. طي 20 سال، موقعيت‌ابر قدرتي آمريکا در همه عرصه‌ها غيرقابل رقابت بود. اين اتفاقي بود که هرگز پيش از اين در تاريخ روي نداده بود. در طول عصري که امريکا در صلح به سر مي‌برد، اقتصاد جهاني شتاب قابل توجهي گرفت. اين توسعه و رشد، موتور محرکه‌اي شد براي سومين تغيير بزرگ قدرت در عصر مدرن که همان ظهور ديگران است. ما هنوز از نظر نظامي و سياسي در دنياي تک قطبي‌اي زندگي مي‌کنيم اما درحوزه‌هاي ديگر مانند صنعت، بخش مالي، فرهنگي و اجتماعي، توزيع قدرت در حال تغيير است و ديگر آمريکا در آن برتري ندارد. در عرصه‌هاي جنگ و صلح، اقتصاد و تجارت و افکار و هنر، اين تغيير قدرت عرصه‌اي را ايجاد مي‌کند که از آنچه تاکنون وجود داشته بسيار متفاوت خواهد بود، عرصه‌اي که بازيگران و نيروهاي هدايت کننده آن بسيار وسيع هستند و بسياري از مردم را شامل مي‌شود. دنياي بعد از آمريکا، طبيعتا دور نماي نگران کننده‌اي را براي آمريکايي‌ها ايجاد خواهد کرد اما ويژگي اين دنيا افول آمريکا نيست بلکه ظهور ديگران است. اين نتيجه مجموعه‌اي از روندهاي مثبتي است که در 20 سال گذشته طي شده؛ روندهايي که يک فضاي بين‌المللي آکنده از صلح و خوشبختي بي‌سابقه را ايجاد کرده است. مي‌دانم که تصور مردم از اين دنيا اين نيست. همه مي‌گويند که ما در دنيايي تيره و تار و در عصري خطرناک زندگي مي‌کنيم؛ تروريسم، کشورهاي سرکش، تکثير هسته‌اي، بحران‌هاي مالي، رکود، انتقال بازار کار به خارج و مهاجرت غير قانوني، القاعده و بسياري مسائل خطر ناک ديگر. اما واقعا به اين فکر مي‌کنيد که دنياي امروز چقدر خشن است؟ گروهي از استادان و محققان دانشگاه مريلند، مرگ و ميرهايي را که در اثر خشونت سازمان يافته صورت گرفته بررسي و پي‌گيري کرده‌اند. آمار آنها نشان مي‌دهد که جنگ‌ها از هر نوعي از نيمه دهه 1980 تاکنون رو به کاهش گذاشته و اکنون ما در پايين‌ترين سطح از نظر خشونت جهاني از دهه 1950به اين طرف هستيم. مرگ و مير ناشي از تروريسم در سال‌هاي اخير افرايش يافته است اما بررسي دقيق‌تري نشان مي‌دهد که 80درصد از اين خسارات و مرگ و ميرها از ناحيه افغانستان و عراق ناشي مي‌شود که واقعا هر دو، منطقه جنگي هستند. در مناطق ديگر اما آمار مرگ و مير پايين است. اما چرا ما اين موضوع را حس نمي‌کنيم؟ چرا فکر مي‌کنيم که در دوران وحشي‌اي به سر مي‌بريم؟ بخشي از مشکل اين است که خشونت، بزرگ‌نمايي مي‌شود زيرا ما در عصر انفجار اطلاعات هستيم. در 20 سال گذشته، يک انقلاب اطلاعات ايجاد شده که به موجب آن اخبار و اطلاعات و تصاوير از سراسر دنيا به صورت 24 ساعته، نوعي بزرگ‌نمايي ايجاد مي‌کند؛ هر گونه تغييرات آب و هوايي و تندبادي، بدترين توفان تاريخ اخير لقب مي‌گيرد و هر بمبي که منفجر مي‌شود به خبر اول رسانه‌ها تبديل مي‌شود. با توجه به اينکه اين انقلاب اطلاعات جديد است، ما خبرنگاران و نويسندگان و خوانندگان در حال آزمايش آن هستيم. در دهه 1970 هيچ ‌کس اخبار لحظه به لحظه مرگ 2ميليون نفر در هند و چين را منتشر نمي‌کرد و 10 سال بعد کسي نفهميد که چند صدهزار نفر در جنگ ايران و عراق کشته شدند. در دهه 1990 از جنگ داخلي کنگو خبري منتشر نمي‌شد و کسي نفهميد که ميليون‌ها نفر در اين جنگ کشته شدند اما امروز هر بمبي که جايي منفجر مي‌شود، هر موشکي که شليک مي‌شود و هر يک نفري که مي‌ميرد يا زخمي مي‌شود، سراسر دنيا حتي در دورترين نقاط از آن مطلع مي‌شوند. درست است که دنياي امروز در حال تغيير است و کشورهاي چين و روسيه اکنون همه جا نفوذ کرده‌اند اما ما بايد ماهيت اين دنياي جديد را بهتر بشناسيم و قبل از آنکه مانند جان مک کين به فکر امضا کردن فرمان جنگ جهاني تازه‌اي باشيم، بيشتر فکر و تحليل کنيم. قدرت‌هاي در حال رشد امروز جهان با قوانين جهان تازه کار مي‌کنند. در گذشته وقتي کشورها ثروتمند مي‌شدند، خيلي زود مي‌خواستند که به قدرت نظامي تبديل شوند و نظم موجود را بر هم بزنند و امپراتوري خود را برپا کنند اما از زمان ظهور ژاپن و آلمان در دهه 1960 و 1970، هيچ يک از اين قدرت‌ها چنين کاري نکرده‌اند و به جاي آن درصد برآمده‌اند که در چهارچوب‌ نظم جهاني موجود ثروتمند و نيرومند شوند. چين و هند آشکارا در همين مسير حرکت مي کنند؛ حتي روسيه هم که اکنون نسبت به غرب اين چنين تهاجمي است، کاري نکرده که بتوان آن را با قدرت‌هاي گذشته مقايسه کرد. اين حقيقت که براي اولين بار در تاريخ، آمريکا مي‌تواند نفوذ روسيه را در اوکراين به چالش بگيرد، ماهيت و واقعيت توازن قدرت ميان غرب و روسيه را نشان مي‌دهد. روسيه و چين را با آنچه 35سال پيش بودند مقايسه کنيد! در آن زمان هر دوي اين کشورها و به ويژه روسيه تهديد‌هاي بزرگي بودند و به صورتي فعال عليه آمريکا توطئه مي‌کردند، شبکه نظاميان را در سراسر دنيا مسلح مي‌کردند و به جنگ‌هاي داخلي کشورها پول مي‌رساندند. آنها جلوي همه برنامه‌هاي آمريکا در سازمان‌ ملل را مي‌گرفتند. امروزه اما آنها وارد اقتصاد جهاني و جامعه جهاني شده‌اند. موضع آنها موضعي خاکستري است؛ يعني نه دوست هستند و نه دشمن؛ در بعضي حوزه‌ها با آمريکا همراهي و همکاري مي‌کنند و در بعضي ديگر مانع آمريکا مي‌شوند... ادامه دارد... همشهري ديپلماتيک سایت تبیان

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

ایجاد یک حساب کاربری و یا به سیستم وارد شوید برای ارسال نظر

کاربر محترم برای ارسال نظر نیاز به یک حساب کاربری دارید.

ایجاد یک حساب کاربری

ثبت نام برای یک حساب کاربری جدید در انجمن ها بسیار ساده است!

ثبت نام کاربر جدید

ورود به حساب کاربری

در حال حاضر می خواهید به حساب کاربری خود وارد شوید؟ برای ورود کلیک کنید

ورود به سیستم

  • مرور توسط کاربر    0 کاربر

    هیچ کاربر عضوی،در حال مشاهده این صفحه نیست.