babak81

هاشمي: جنگ به دستور آمريکا نبود!

امتیاز دادن به این موضوع:

Recommended Posts

ناگفته های فرمانده کل جنگ و جانشین فرمانده کل قوا در سال های پایانی جنگ از جمله مسائلی است که بازگویه هزار باره آنها نیز موجب لذت و عبرت و در بسیاری موارد همراه با موج رسانه ای و تبلیغاتی می شود. به گزارش خبرنگار تابناک؛ از جمله این موارد مصاحبه هایی است که از هاشمی رفسنجانی و در کتابی با نام "هاشمی بدون روتوش" به چاپ رسیده است. فرمانده کل جنگ در ابتدای ورود به بحث در پاسخ به این سوال که آیا جنگ قابل پیش بینی بود یا نه ؟ در اظهار نظری قابل توجه می گوید؛ « این که جنگ قابل پیش بینی بود یا نه؟ احتمالا بود. اما این که باید چه کار می کردیم که جلوی جنگ را بگیریم؟ کارهای زیادی بود که می بایست انجام می شد. در نظر بگیرید که چگونه می بایستی عوامل شروع جنگ را کنترل می کردیم.... احتمال این که می شد جلوی جنگ را گرفت خیلی ضعیف بود. یعنی آن گونه که انقلاب در عمل و در رابطه با امریکا و سیاست خارجی نشان داد، اجتناب ناپذیر بود. چون مخالفین انقلاب همه راه ها را برای خالی کردن محتوای انقلاب و به شکست کشاندن آن رفتند و موفق نشدند و نهایتا به جنگ رسیدند. شاید اگر در روابط خارجی و مسایل داخلی ترتیبات دیگر اتخاذ می شد، ممکن بود به جنگ نرسیم. این که می توانستیم یا نه بحث دیگری است.» رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام درباره این سوال که آیا نظر کسانی را که معتقدند صدام به دستور و ترغیب آمریکا به ایران حمله کرد را قبول دارد یا نه؟ می گوید: « قبلا جواب دادم که من نمی گویم که این جنگ مستقیما با دستور آمریکا بود. فکر نمی کنم کسانی که عاقل هستند، این گونه بگویند. می گویم آمریکا هم از این جنگ راضی و خوشحال بود و شاید هم در شکل گیری آن نقش داشت. بعدا ادله و اسنادی به دست آمد که آمریکایی ها صدام را ترغیب می کردند. البته تعبیر نمی کنم که به دستور آمریکا بود » رئیس مجلس خبرگان رهبری درباره چگونگی موج تبلیغاتی صدام برای شروع جنگ و کمک متحدان عرب عراق برای حمله به ایران می گوید: « از طرف دیگر شوروی هم در آن زمان در این مسایل بی تاثیر نبود. می توانست جلوی حمله عراق علیه ایران را بگیرد. چون عراق بعد از مصر دومین کشور عربی بود که در سال 1351 با شوروی قرار داد دوستی و همکاری امضا کرده بود و همه توان نظامی عراق شرقی و از نوع شوروی بود. ولی این کشور ضمن اینکه از شکسته شدن حلقه محاصره خویش توسط آمریکا در ایران خوشحال بود، نگران جمهوری های مسلمان و مسلمانان اتحاد شوروی سابق بود. حسنین هیکل، نویسنده شهیر مصری در سال 1358 اعلام کرده بود که « کشورهای خلیج فارس بیش از همه تهدید ناشی از انقلاب اسلامی را احساس می کنند و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی بین آب و آتش اند و از یک سو ملتهب از قدرت امام خمینی و از دیگر سو یخ زده از ضعف آمریکا می باشند» این ترس خود را در 14 خرداد 1359 کاملا نشان داده که صدام در شهر طائف با برخی از سران عرب ملاقات کرد و در آن کنفرانس به قول خودشان هدیه ای شاهانه از سوی شرکت کنندگان به صدام تقدیم شد که حاوی گزارشی از اوضاع اقتصادی، اجتماعی و نظامی ایران بود. صدام هم که ادله زیادی داشت تا جنگ را شروع کند : اولا به خاطر ترسی که از الهام گیری مردم عراق به خصوص شیعیان داشت اعلام کرد که ایران در مسائل داخلی عراق دخالت می کند. زخمی شدن طارق عزیز در انفجار بمبی در فروردین 59 را به ایران نسبت داد. چند روز بعد بمبی دیگر در مدرسه ایرانیان واقع در محله وزیریه بغداد منفجر شد که باز هم به ایران نسبت داد. در تیرماه همان سال هم بمبی دیگر درمقابل وزارت فرهنگ و اطلاعات عراق منفجر شد. صدام در سال 63 برای توجیه حمله اش به ایران طی یک سخنرانی گفته بود که « در هفته های اول تحت تصدی حکومت توسط امام خمینی در ایران بمب گذاری ها و انفجارها در هر نقطه از عراق شروع شده بود. » آیت الله هاشمی رفسنجانی در باره این شبهه که آیا امام از شروع جنگ توسط صدام با این توجیه که می تواند نقطه ای باشد برای از بین بردن طاغوت و رژیم دیکتاتوری در عراق، رضایت داشت یا نه؟ می گوید: « با نظر شما موافقم. اما این که ته دلشان بود، درست نیست. بر زبان هم می آوردند. مخفی نمی کردند. امام بارها گفتند: صدام جنایتکاری است که با پای خودش به دام آمد و نباید دست از سرش برداریم.... بر هیچ کس مخفی نبود که امام معتقد بودند باید بجنگیم و دفاع کنیم. می گفتند کمترین چیزی که باید به دست بیاوریم محاکمه صدام است که طبعا نمی تواند در راس حکومت عراق باقی بماند و ملت عراق هم آزاد می شوند... اما صراحتا از اینکه صدام را می توانیم ساقط کنیم خوشحال بودند. البته در عین حال عمیقا از ضایعات جنگ ناراحت و آزرده می شدند.» فرمانده کل جنگ در زمان دفاع مقدس در برابر این سوال که عده ای را عقیده بر اینست که بایستی پس از فتح خرمشهر در سال 61 جنگ خاتمه پیدا کرده و آتش بس مورد قبول واقع می شد. چرا که موقعیت سال 61 بسیار بهتر از موقعیت سال 67 بود که قطعنامه مورد پذیرش قرار گرفت. و این همان است که مرحوم حاج سید احمد خمینی در فروردین سال 74 در مصاحبه با روزنامه جمهوری اسلامی اعلام می کنند که امام بعد از فتح خرمشهر با تداوم جنگ مخالف بودند . و نیز این سوال که به عقیده بسیاری هاشمی عامل اصلی ادامه جنگ بعد از خرداد 61 است می گوید:« من عینیات خودم را می گویم که غیر از حرف هایی است در آن مصاحبه از حاج احمد آقا نقل شده است....اما در مورد خرمشهر و جنگ اولا وقتی در خرمشهر پیروز شدیم هیچ کس را ندیدم که بگوید جنگ را ادامه ندهیم. بر عکس همه موافق تداوم جنگ بودند. مثلا آقای منتظری بعد از فتح المبین (2/1/61) نصف شب به من تلفن کرد که نیروها منتظر چه هستند؟ چرا وارد عراق نمی شوند؟ عراق به هم ریخته، به بغداد بروید و مسئله را تمام کنید و بعضی ها در عراق منتظر ورود شما هستند تا کودتا کنند. سه روز پس از فتح خرمشهر، یعنی 6 خرداد چند تن از فرماندهان جنگ از جمله آقایان محسن رضایی و صیاد شیرازی، یعنی سران ارتش و سپاه به تهران آمدند تا از امام کسب تکلیف کنند. چون آن موقع کسی نبود که فرمان بدهد. جلسه شورای عالی دفاع را در خدمت امام در جماران برگزار کردیم. من و آیت الله خامنه ای هم در آن جلسه بودیم. ولی حرف نزدیم و امام و فرماندهان نظامی حرف می زدند. امام بعد ازتبریک و تشکر گفتند: می خواهید برای ادامه جنگ چه کار کنید؟ نظر فرماندهان این بود که اگر می خواهیم جنگ را ادامه دهیم، باید از مرز عبور کنیم. اول از امام سوال کردند که جنگ را ادامه بدهیم یا نه؟ امام گفتند: باید ادامه دهید و هیچ کس حق ندارد از توقف جنگ و آتش بس حرف بزند. هر کس چنین حرفی بزند با او برخورد می کنم. چون جواب امام قاطع بود از این مرحله گذشتند. خودشان هم همان نظر را داشتند..... این که بگویند من جنگ را برای تثبیت قدرتم می خواستم از حرف های بچگانه است.اتفاقا اگر کسی ترمز بود، من بودم.» وی هم چنین درباره اینکه از چه مقطعی به عنوان فرمانده جنگ مصمم شد که جنگ را باید فیصله داد، می گوید: « نقطه اوجش زمان فرماندهی ام بود و وقتی که امام حکم را به من دادند. در ملاقات خداحافظی این حرف را به امام گفتم. این حرف من متکی به جلسه سران بود که همه ما پنج نفر ( آیت الله خامنه ای،آیت الله موسوی اردبیلی،آیت الله هاشمی رفسنجانی، مهندس میر حسین موسوی و حاج سید احمد خمینی) به این نتیجه رسیده بودیم که نمی گذارند در جنگ پیروز شویم. منتها راه حل من این بود که جایی را بگیریم که ارزش استراتژیک داشته باشد تا عراق نتواند بدون آن منطقه زیاد بماند و بیاید معامله کند.... پس سیاست من حتی قبل از فرماندهی با اتکا به نظر دوستان این بود که جایی از عراق را بگیریم و آتش بس را قبول کنیم.» منبع تابناک

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
با سلام در مورده اینکه جنگ قابل پیشگیری بود باید بگم اگر زمان شاه میموند اره شاید احتمال داشت جنگ اتفاق نیافته اما بعد از انقلاب به دلیل سیاستهای ضد استکباری ایران و به طور اخص امام کشورهای صاحب منافع تصمیم گرفتند این خطر بالقوه رو کاهش بدهند حالا بعضیا مستقیما خواهان جنگ بودند و بعضیا هم بعدا متمایل شدند به سمت عراق و خوب اگر بخواهیم بدون اغماض قضاوت کنیم باید بگم به دلیل روابط شاه با امریکا امکان اینکه جنگ اتفاق بیافته یا در صورت وقوع بیش از چند ماه یا یک سال طول میکشید کم بود ولی خوب....... اما اینکه امریکا جنگ رو باعث شد باید بگم ما زمان محمدرضا شاه هم درگیری های زیادی با عراق داشتیم.زمان رضاخان هم داشتیم زمان قاجار هم داشتیم و قبلترش با بغداد که تابع عثمانی بود. ریشه مجادلات ایران و عراق (و دیگر همسایگان ارضی عراق و ایران!) بسیار شدید و زیاد هست، جدی ترین ادعای عرق بر سر خرمشهر و خوزستان هست همونطور که با کویت و اردن و حتی عربستان داره! عراق حتی وقتی که در سال 1975 مجبور شد قرارداد الجزایر رو امضا کنه به قول خودشون سرخورده شدند و به شدت خواهان انتقام و برای همین کاملا از امریکا و احیانا کمک غرب بریدن و به سمت شوروی که بدون هیچ محدودیتی بهشون سلاح میداد کشیده شدند و در زمان پیروزی انقلاب عراق به شدت خودش رو قوی کرده بود هرچند پس از انقلاب روند رو به فزونی به اون داد. صدام حسین خواهان جنگ بود و هنگامی هم که جنگ رو شروع کرد به خاطر جو موجود در منطقه و جهان اکثریت کشورها طرفداریش کردند (متاسفانه) امریکا تا یکی دو سال سیاست یکی به میخ یکی به تخته رو انجام میداد اما بعد ماجرای ایران کنترا سمت و سوی کمکهاش کاملا متخاصمانه علیه ایران بود. هرچند باز هم دریچه های مذاکره رو باز گذاشت. در مورده ادامه جنگ اکثریت فرماندهان و... موافق بودند و مساله اینجاست هاشمی میگه امام هم موافق بود اما یه عده میگن که امام برای این موافق بود که همه سران نظام و فرماندهان موافق بودند. بقیه بحثها هم طولانی هست و نیاز به بحث زیاد داره که فکر نکنم جاش باشه با تشکر از شما دوست عزیز یا حق

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
توضيحات خوبي رو دوست خوبمون ernesto_rommel ارائه فرمودن. صرفاً يه اشتباه كوچيك داشتن و اون اينكه ماجراي ايران كنترا، سال‌ها بعد از ورود امريكا به اين جنگ وحشتناك بود. امريكا از سال 61، رسماً!! به كمك عراق اومد! قبل از اون، لطف مي‌كرد و از طريق عربستان، تمامي تحركات نظامي ايران رو به اطلاع عراق مي‌رسوند. چند روز قبل از حمله صدام به ايران، امريكا باز هم از طريق عربستان، بسته‌ي اطلاعاتي حاوي ريزترين جزئيات اقتصادي، سياسي، فرهنگي، نظامي و موقعيت‌هاي جغرافيايي و مناطق بااهميت و شريان‌هاي اقتصادي كشورمون رو تقديم عراق كرد. قبل از اون هم زبيگنيو برژينسكي، طي سفرهاي خاورميانه‌اي‌اش و جلساتي كه با صدام داشت، وي رو مجاب كرد كه حمله به ايران، بهترين گزينه‌ي ممكن هست! آواكس‌هاي امريكايي هم مراقب منطقه بودن و بهترين گزينه براي لو دادن حملات هوايي ايران بودن!!! نهايتاً در سال 61، امريكا با فرستادن دونالد رامسفلد، رسماً روابط ديپلماتيك و به دنبال اون نظامي‌اش رو با عراق برقرار كرد و قس علي هذا ...!!!

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
مصطفی جان صرفاً رو خوب اومدی!!!! ==== بچه ها پیشنهاد میکنم این مستنده که از تلویزیون طرفهای ساعت ۹ پخش میشه رو ببینید در مورد دفاع مقدس هستش از تصویرهای آرشیوی مثل مستند روح الله ...

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

صرفاً يه اشتباه كوچيك داشتن و اون اينكه ماجراي ايران كنترا، سال‌ها بعد از ورود امريكا به اين جنگ وحشتناك بود. امريكا از سال 61، رسماً!! به كمك عراق اومد!


اقا مصطفی شما درست میگین و امریکا زودتر کمکهاش رو عراق عرضه کرد اما میخواستم اینجور بگم که تا زمان ایران کنترا امریکا سعی میکرد فقط دو تا قدرت منطقه ای رو که برای خود و متحدینش دردسر ساز بود کنترل کنه اما بعد از این ماجرا شاهد حضور مستقیم خودش بودیم و البته با جهت گیری به زیان ایران اسلامی.....
تا زمان کنترا صرفا حمایت های بین المللی از ایران رو دریغ میکرد یا قطعنامه های ملل و کمک اطلاعاتی به عراق میکرد اما بعد ایران کنترا و بعد از اینکه فهمید غول ایران از اونی که فکر میکنه قوی تره دست به جنگ مستقیم و فروش تسلیحات بیولوژیک زد و خوب منظورم این بود.
در کل رابطه امریکا با صدام به سالها قبل از حتی حکومت صدام برمیگرده....

بسیار ممنونم ازتون

یا حق

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

ایجاد یک حساب کاربری و یا به سیستم وارد شوید برای ارسال نظر

کاربر محترم برای ارسال نظر نیاز به یک حساب کاربری دارید.

ایجاد یک حساب کاربری

ثبت نام برای یک حساب کاربری جدید در انجمن ها بسیار ساده است!

ثبت نام کاربر جدید

ورود به حساب کاربری

در حال حاضر می خواهید به حساب کاربری خود وارد شوید؟ برای ورود کلیک کنید

ورود به سیستم

  • مرور توسط کاربر    0 کاربر

    هیچ کاربر عضوی،در حال مشاهده این صفحه نیست.