super_comando

Members
  • تعداد محتوا

    502
  • عضوشده

  • آخرین بازدید

  • Days Won

    1

پست ها ارسال شده توسط super_comando


  1. سلام دوستان

    میخواستم ببینم که آیا موجوداتی تغییر ژنتیک یافته هولناک و یا آب و هوای عجیب و غریب مانند آنچه مثلا در بازی استالکر میبینیم میتواند در اثر مواد رادیو اکتیو در آن منطقه بوجود آماده باشد که هنوز کسی آنها را ندیده باشد یا نه؟

  2. سلام دوستان :mrgreen: بلاخره استفاده از بمب اتمي باعث آلودگي زيست محيطي ميشه که براي کل ساکنان زمين ميتواند خطرناک باشد و به طبيعت خداوند هم آسيب ميزند که باز گناهي عظيم است و نبايد به نظر من در استفاده از سلاح اتمي پيش دستي کرد :oops:

  3. ایران یو کی:يك روزنامه اسراييلي ، يكي از دلايل جنگ بين گرجستان و روسيه را ذي نفع نبودن روسيه در عبور خط لوله نفت و گاز آذربايجان- گرجستان- تركيه توصيف كرد. به گزارش روزنامه آروتز شيوا چاپ اسراييل، ايهود يائري در مصاحبه با شبكه دو اسراييل گفت: روسيه و متحدانش قصد دارند بر خط لوله هاي نفت و گاز درياي خزر و مديترانه تسلط كامل پيدا كنند. وي افزود: اين خط انتقال انرژي از درياي خزر به درياي مديترانه وصل مي شود، از آذربايجان، گرجستان و تركيه نيز عبور مي كند و تنها مسير بين آسيا و اروپاست. اين در حالي است كه روسيه و ايران در آن نقشي ندارند و اسراييل با خيالي آسوده منتظر دريافت نفت و گاز از آن بود. يائري افزود: روسيه با تكيه بر ساكنين روس تبار در اوستياي جنوبي، برنامه شكننده ساختن گرجستان را پياده كرد تا بدين وسيله اين خط لوله را نيز با مشكل مواجه كند. روزنامه آروتز شيوا افزود: رسانه هاي روسيه و گرجستان چند روز قبل خبر دادند اسراييل قصد توقف روند حمايت از دولت سوكاشويلي را دارد زيرا مسكو به دولت اولمرت و بوش هشدار داده كه در صورت تداوم يافتن حمايت هاي نظامي از گرجستان، اين كشور نيز با فروش سيستم هاي هوايي به سوريه و ايران دست به تلافي خواهد زد. بنا به اعتراف روزنامه مذكور، در حال حاضر صدها نفر از كارشناسان دفاعي اسراييل در گرجستان به سر مي برند و مشغول آموزش نظامي و تجهيز سيستم دفاع هوايي اين كشور هستند. اين روزنامه نوشت: افرادي بلندپايه از دولت هاي قبلي اسراييل نظير روني ميلو در زمره دلالان فروش اسلحه به گرجستان هستند و ژنرال گال هرش از جمله آموزش دهندگان نظاميان گرجي است. بنا به آخرين گزارش هاي منتشره در رسانه هاي روسيه، جنگنده بمب افكن هاي اين كشور ديروز نيز پايگاه هوايي گرجستان كه كارشناسان نظامي اسراييل در حال تجهيز و آموزش نظاميان تفليس بودند را به شدت بمباران كرده اند. روزنامه هاآرتص چاپ اسراييل در مورد اين حمله نوشت: حمله به پايگاهي كه نظاميان اسراييلي در آن حضور داشتند، "پيام تندي" براي ما به شمار مي آيد زيرا تمام جت هاي مدل 25-su گرجستان كه قرار بود توسط نظاميات ما تجهيز شوند، هدف قرار گرفتند. آمريكا نيز با حمايت از گرجستان و محكوم كردن حمله روسيه به تفليس خود را دچار درگيري كرده به طوري كه گريگوري كاراسين وزير خارجه روسيه در پاسخ به بيانيه مقامات كاخ سفيد گفت: غرب در ساعات اوليه حمله به اوستياي جنوبي، رفتار عجيبي از خود نشان داد و موضع گيري منفي آمريكا را براي تصميم گيري هاي آتي خود مد نظر خواهيم داشت. كاراسين افزود: مقامات آمريكايي ادعا كرده اند كه سازمان ملل متحد بايد حمله روسيه به گرجستان را محكوم كند ؛ ما اين نحوه صحبت ساكنين كاخ سفيد را فراموش نخواهيم كرد. وي تاكيد كرد: رسانه هاي غربي همگي از جمله حاميان گرجستان هستند و نحوه پوشش خبري آنها حكايت از اين ماجرا دارد.

  4. [روسیه با این پاسخش به متحد غرب گرجستان نشان داد که در مورد استقرار سپر دفاع ضد موشکی و ورود ناتو به حیات خلوتهای روسیه با شدت عمل برخورد خواهد کرد :x در ضمن من تو همشهری خواندم که مردم اوستیا تباری ایرانی دارند و با ما هم خویش و هم قوم هستند و زمانی آنجا متعلق به ما بود. روسیه میخواد تلافی حمایت آمریکا از استقلال کوزوو از صربستان را با حمایت از استقلال اوستیای جنوبی از گرجستان طرفدار غرب در بیاورد

  5. وزارت دفاع و وزارت امور خارجه اوکراین اعلامیه ادوارد کوکویته رییس جمهور اوستیای جنوبی درباره صدور تسلیحات اوکراینی به گرجستان را تایید کردند. کارشناسان معتقدند که کییف به عمد قصد حاد شدن روابط با مسکو را دارد. توافقنامه همکاری های فنی-نظامی گرجستان و اوکراین در سال 2005 بلافاصله بعد از آنکه ویکتور یوشنکو دوست میخاییل ساآکاشویلی به ریاست جمهوری اوکراین رسید، امضا شد. پاییز سال 2005 ادوارد کوکویته برای اولین بار به طور علنی اعلام کرد که اوکراین به گرجستان تانک های "تی-72" ، هلیکوپترهای "می-8"، زره پوش، موشک و دیگر اقلام تسلیحاتی صادر می کند. در اواسط ماه مه سال جاری مقاله ای در سایت وزارت دفاع اوکراین مبنی بر کمک های نظامی کشورهای خارجی به گرجستان منتشر شد. در آن مشروحا به تعداد و نوع تسلیحات و کمک های نظامی که گویا اوکراین در اختیار گرجستان قرارداده اشاره شده است. اما داده های روسیه با اطلاعاتی که کییف در گزارشات سالانه خود به سازمان ملل متحد ارائه داده، تفاوت دارد. بعنوان مثال بنا به اطلاعات این گزارش در سال 2005 گرجستان 16 تانک از اوکراین دریافت کرده حال آنکه بر اساس گزارشات روسیه تعداد آنها 31 دستگاه بوده است. منبع خبری "نزاویسیمایا گازیتا" ادعا می کند که اطلاعاتی که کییف به سازمان ملل متحد ارائه می دهد کامل نیست. بعنوان مثال بنا به اطلاعات وزارت دفاع روسیه، اوکراین در بهار سال جاری قصد فروش 25 زره پوش "ب ت ار-80"، 20 خودرو زرهی "ب ام پ-2"، 6 مجموعه پدافند موشکی "بوک"، 50 مجموعه موشکی "ایگلا-1" و400 فروند موشک برای آنها و اقلام دیگر را به گرجستان داشته است. در وزارت دفاع اوکراین این اطلاعات را قاطعانه تکذیب می کنند. در این میان یوری یخانوروف وزیر دفاع اوکراین در چارچوب سفر ماه ژوئن خود به تفلیس این مسئله را کتمان نکرد. وی گفت: امسال صدور تسلیحات مورد توجه گرجستان به خوبی انجام می شود. وی تاکید کرد که کییف و تفلیس در این زمینه بر الحاق به ناتو تکیه دارند. یوشنکو و ساآکاشویلی با قصد حاد کردن این اوضاع از پیمان آتلانتیک شمالی می خواهند که هر چه سریعتر این مسئله را حل کند چرا که به اعتقاد کارشناسان اوکراینی مسئله امنیت ملی در میان است. آنها تاکید دارند که روسیه نقش دشمن فرضی اما نام برده نشده را ایفا می کند. در حال حاضر از اوضاع کنونی اوستیای جنوبی میخاییل ساآکاشویلی سود می برد. در بهار یوشنکو نیز در باره تهدید تمامیت ارضی و حاکمیت اوکراین به خاطر اعلامیه های غیر رسمی ولادیمیر پوتین که در برخی از رسانه های گروهی منتشر شده بود، به غرب هشدار داد. روزنامه "2000" اوکراین چنین نتیجه گیری می کند: "در بازی بزرگی که آمریکا و روسیه در قفقاز (منطقه دریای خزر) انجام می دهند، واشنگتن تلاش می کند که توسط اعضای گوام (گرجستان، اوکراین، آذربایجان و مولداوی) نفوذ روسیه را کاهش دهد." در ماه ژوئن یوری یخانوروف نیز توضیح داد که اوکراین و گرجستان در باره تشکیل یگان پاسدار صلح به توافق رسیده اند. در رسانه های گروهی اوکراین به این موضوع بعنوان "جنگ آینده اوکراین و روسیه در قفقاز" نام برده می شود به همین خاطر مردم عادی از این ایده استقبال نمی کنند. میخاییل پاگریبینسکی مدیر مرکز تحقیقات سیاسی کییف معتقد است که اوکراین برای آنکه در منطقه برای روسیه مشکل ایجاد کند به گرجستان سلاح صادر می نماید. وی با اشاره به سخنان مسئولین مبنی بر عدم ممنوعیت بین المللی در خصوص چنین صادراتی خاطر نشان ساخت: "اما یک عرف بین المللی جلوگیری از صدور سلاح به مناطقی که در معرض خطر بالقوه مناقشات نظامی هستند، وجود دارد... حکومت اوکراین به نظر می رسد که معتقد است که هر چه سلاح در گرجستان بیشتر شود ،مشکلات روسیه بیشتر شده و موقعیت برای حکومت اوکراین بهتر خواهد شد". تاتیانا ایوژنکو، "نزاویسیمایا گازیتا"، خبرگزاری «ریا نووستی» روسیه،17 مردادماه

  6. آنچه که در اوستیای جنوبی رخ می دهد، نشان می دهد که عملیات متجاوزانه ارتش گرجستان طبق برنامه تنظیم شده دقیقی انجام می شود و تنها واکنشی قاطعانه از سوی روسیه می تواند مانع آن باشد. نقشه عملیات نظامی برای تحت کنترل گرفتن جمهوری برسمیت شناخته نشده اوستیای جنوبی را نه نظامیان گرجی و بلکه کارمندان پنتاگون 13 سال قبل طرح کرده اند که برای اولین بار در مورد جمهوری برسمیت شناخته نشده صربی کرایینا بکار برده شد که از سال 1991 تا 1995 در کرواسی کنونی وجود داشت. نتیجه آن رویدادها نابودی هزاران فرد بیگناه و پاکسازی های قومی بود. اتباع روسیه که در اوستیای جنوبی زندگی می کنند، بدون دخالت قاطعانه مسکو همین در انتظارشان است. رویدادها پیرامون اوستیای جنوبی حتی در جزئیات نیز شبیه به درهم شکستن کرایینا است، در آن زمان نیز کروات ها همانند رژیم کنونی تفلیس "همگرایی مجدد" را با بخش کوچکتر در منطقه مناقشه آغاز کردند. در سال 1995 اولین قربانی سربازان کرواسی، اسلاوونیای غربی بود که از سایر بخش های این جمهوری جدا بود و توان نظامی مردم آن کاملاً قابل مقایسه با اوستیای جنوبی بود. عملیات "حمله" روز 1 ماه مه 1995 انجام شد: آنطور که ژنرال های کرواسی توضیح دادند، انتخاب تاریخ نیز اتقاقی نبود، محاسبه چنین بود که مسکو و باقی جهان که اول مه (روز کارگر) را جشن می گیرند و آماده جشن پنجاهمین سالگرد پیروزی در جنگ بزرگ وطنی (1941-1945) می شوند، واکنش شدیدی به رویدادها نخواهند داشت. گرجی ها نیز طبق همین منطق عمل می کنند: آغاز گسترده جنگ با اوستیای جنوبی همزمان با افتتاح بازی های المپیک است که "ولادیمیر پوتین" نخست وزیر روسیه نیز برای شرکت در مراسم افتتاحیه عازم پکن شد. مقایسه های بالا اثبات می کنند که نیروهای گرجستان نیز همانند کروات ها در سال 1995 عمل می کنند. مشاورین امریکایی در ستاد کل نیروهای مسلح کرواسی در سال های 1993-1995 ژنرال بازنشسته "جان هلوین" (فرمانده سابق نیروهای آمریکایی در اروپا)، "کارل وونو" (رئیس سابق ستاد نیروهای زمینی آمریکا) و "جیمز لیندزی" (فرمانده سابق نیروهای ویژه ارتش آمریکا) بودند. همه انها کارمندان رسمی کمپانی Military Professional Resources Incorporates (MPRI) بودند که به ارائه خدمات در زمینه مشاوره های نظامی می پرداختند. اگر ساده تر بگوییم، آنها استراتژی پردازهایی بودند که در ارتباط با دولت آمریکا هستند. اما نباید فکر کرد که اقدامات گفته شده بر خلاف قوانین آمریکا انجام شدند، نظامیان آمریکایی حق دارند که "کمک لازم را در زمینه دفاع داخلی به دولت متفق" ارائه دهند. پس آیا گفتن این لازم است که دقیقاً کارمندان همین MPRI که با دولت ساآکاشویلی قرارداد منعقد کرده اند، تمامی این سال ها به آماده سازی نفرات نیرهای مسلح گرجستان پرداخته اند؟ از این ها می توان نتیجه ای کاملاً مشخص گرفت و آن این که عملیات نیروهای گرجی که در برابر چشمان ما علیه اتباع روسیه که در اوستیای جنوبی زندگی می کنند انجام می شود، در واشنگتن و نه در تفلیس تنظیم شده است. تنها دخالت قاطعانه روسیه است که می تواند سبب جلوگیری از قربانیان جدید، پاکسازی قومی و بی ثبات سازی کامل منطقه قفقاز شمالی شود که بدون این نیز ثباتی شکننده دارد، در غیر این صورت در آینده نزدیک باید انتظار حمله گرجستان به آبخازی را داشت که پیامد آن می تواند فاجعه آمیز باشد. آناتولی پومورتسف، RBC daily، خبرگزاری «ریا نووستی» روسیه، 18 مرداد

  7. اگر ناتو به رهبری ایالات متحده برای حمایت از گرجستان در صورت متوقف نشدن حملات روسیه وارد مناقشه شوند این یعنی رودرویی مستقیم غرب و اروپا با روسیه و آغاز جنگ جهانی.چون تو اخبار آمده بود که دیک چنی معاون رئیس جمهور ایالات متحده با لحن بدی روسیه را تهدید کرده و نماینده گرجستان برای شرکت در جلسه ناتو به مقر آن سازمان رفته است و اینها میتواند حکایت از احتمال ورود غرب به مناقشه باشد که البته احتمالش کم است icon_cheesygrin

  8. تابناك:«واشنگتن‌تايمز» در گزارش خود و در شصتمين سال اشغال فلسطين به دست رژيم صهيونيستي، آورده است: دولت اسرائيل، ايران را بزرگترين خطر براي موجوديت طولاني‌مدت خود مي‌داند، چرا كه اين كشور، منابع مالي و حمايت نظامي فعال را براي همه دشمنان اسرائيل فراهم مي‌كند‌. ايران ديواري از هزاران موشک پديد آورده که مراکز جمعيتي اسرائيل را هدف گرفته است. به گزارش سرويس بين‌الملل «تابناك»، «واشنگتن‌تايمز» مي‌نويسد: گفته محمود احمدي‌نژاد، پيرامون محو اسرائيل از روي نقشه با تلاش‌هاي بي‌وقفه وي همراه شده که وضعيت را براي تحقق کامل روياهايش فراهم آورده و اين در حالي است كه اين، تنها در حد حرف نيست. اين روزنامه وابسته به حزب دمكرات‌هاي آمريكا كه اكنون از هيلاري كلينتون براي رياست‌جمهوري اين كشور حمايت مي‌كند، مي‌افزايد: او (احمدي‌نژاد) با اقدامات خطرناک و متهورانه خود، پشت سخنانش ايستاده است. بنا بر اين گزارش، با توجه به مورد مربوط به رآکتور هسته‌اي عراق که توسط بمب‌افکن‌هاي اسرائيلي در سال 1981 تخريب شد، اسرائيل زمان کافي براي اين كار خواهد داشت تا ببيند دشمنش تا چه اندازه به هدف خويش رسيده و ابزارهاي مسالمت‌آميز و ديپلماتيکي با ناکامي روبه‌رو خواهند شد يا خير. «واشنگتن‌تايمز» ادعا كرد: اين واقعيت ناميمون در کنار گسترش ايران در ساخت تسليحات هسته‌اي، ايران را در صدر موضوعات مورد بحث امنيت ملي اسرائيل و آژانس‌هاي اطلاعاتي اسرائيل قرار داده است. مهمترين و اساسي‌ترين بخش اين اطلاعات، آن است که اسرائيل درصدد دانستن اين است که زودترين زمان ممکن براي خروج نخستين بمب ايران از خط توليد چه هنگام است؟ در چهارم فوريه، رئيس موساد گفته بود: برآوردها، حاکي از آن است که در سه سال ديگر، تسليحات هسته‌اي مي‌سازد و اين در حالي است كه هم‌اكنون در مجموعه نطنز، سه هزار سانتريفيوژ دور سريع و در حال کار، در حال غني‌سازي اورانيوم است. اين روزنامه در ادامه ادعاي خود آورده است: محمود احمدي‌نژاد هرگز نتوانسته است توضيح قانع‌کننده‌اي دهد که چرا ايران، نخستين کشوري است که بدون داشتن يک رآکتور برق هسته‌اي شهري، توانسته کارخانه غني‌سازي اورانيوم داشته باشد. هم‌اکنون ايران در حال نصب سانتريفيوژ پيشرفته‌تري در نطنز است که قابليت هسته‌اي ايران را شتاب مي‌بخشد و اين مسأله با توسعه ايران در بخش موشک‌هاي دوربرد همراه شده است. بنا به گزارش ياد شده، ايران داراي موشک‌هايي است که به هر نقطه از خاورميانه و اسرائيل دسترسي خواهد داشت و هم‌اکنون نيز در حال ساخت موشک‌هاي بالستيک بين قاره‌اي است که برد آن تا اروپا و دورتر از آن خواهد رسيد. «واشنگتن‌تايمز» مي‌افزايد: تکنولوژي که ايران از آن در ساخت بمب‌هاي هسته‌اي بهره مي‌برد، مشابه مورد به کار رفته در پروژه «منهتن» در 56 سال پيش است؛ يعني بمب‌هاي تقسيمي خالص که ساده‌ترين نوع بمب هسته‌اي بوده و از اورانيوم غني‌شده ساخته شده است. البته هرچند اين تکنولوژي قديمي است، تخريب و انهدام بالقوه آن بسيار واقعي است، به گونه‌اي كه بمب هيروشيما نيز از اورانيوم غني‌ شده بود. اين روزنامه آمريكايي همچنين در همراهي با سياست‌هاي اسرائيل آورده است: نخستين و منطقي‌ترين راهكار براي پايان دادن به تهديد هسته‌اي ايران، تغيير رژيم است؛ اين به معناي تغيير و پيش برد جرياني خلاف تحولات انقلابي است که از سال 1978 در ايران رخ داده و بازگرداندن عوامل دمکراتيکي مدرن براي اداره حکومت است.

  9. تابناك:بوش گفت آمریکا به این که نزدیک ترین دوست اسرائیل است افتخار می کند جورج بوش، رئیس جمهور آمریکا، در دومین روز از سفر خود به اسرائیل در کنست، پارلمان این کشور، سخنرانی کرد. به گزارش بي بي سي : جورج بوش در سخنرانی خود که در چارچوب جشن های شصت سالگی اشغال فلسطين و بعد از سخنرانی ايهود اولمرت، نخست وزیر اسرائیل انجام شد، گفت اتحاد آمریکا و اسرائیل ناگسستنی است و دوستی آنها عمیق تر از هر گونه قراردادی است. او گفت آمریکا به این که نزدیک ترین دوست اسرائیل است افتخار می کند. بوش همچنین درباره برنامه هسته ای ایران گفت آمریکا و اسرائیل در مخالفت با دستیابی ایران به سلاح هسته ای در کنار هم ایستاده اند. او گفت: "اگر ما به اصلی ترین حامی تروریسم در جهان اجازه دهیم که به مرگبارترین سلاح جهان دست پیدا کند، به نسل های آینده خیانتی نابخشودنی کرده ایم." بوش گفت: "رئیس جمهور ایران با اعلام این که اسرائیل باید از روی نقشه محو شود، آرزو دارد خاورمیانه را به قرون وسطی برگرداند." بوش همچنین گفت: "القاعده، حزب الله و حماس شکست خواهند خورد، و مسلمانان در سراسر منطقه به پوچ بودن دیدگاه تروریست ها و ناعادلانه بودن هدفشان پی خواهند برد." او گفت مایه شرم است که قطعنامه هایی که سازمان ملل متحد به تناوب در محکومیت وضعیت حقوق بشر در آنچه او آزادترین کشور خاورمیانه خواند صادر می کند، بیشتر از قطعنامه هایی است که علیه هر کشور دیگری در دنیا صادر می کند. بوش همچنین پیش بینی کرد که وقتی اسرائیلی ها صد و بیستمین سالگرد تاسیس کشورشان را جشن می گیرند، فلسطینیان کشوری را که مدت ها آرزویش را داشته اند و حق آنهاست، خواهند داشت. بوش در پایان سخنان خود گفت: "در طول شش دهه اخیر مردم یهود دولتی تشکیل داده اند که آن خاخام فروتن به آن افتخار خواهد کرد. شما جامعه ای مدرن در ارض موعود ایجاد کرده اید، نوری در میان ملتها که میراث ابراهیم، اسحاق و یعقوب را گرامی می دارد. و شما دموکراسی توانمندی ایجاد کرده اید که همیشه پابرجا خواهد ماند و می تواند همیشه روی آمریکا حساب کند. خدا نگهدار شما."

  10. ايران يو كي:دبير كل شوراي امنيت ملي عربستان سعودي در ديدار با مقامات رژيم صهيونيستي در سرزمينهاي اشغالي از آنان خواست براي نابود كردن حزب‌الله به لبنان حمله كنند، در مقابل عربستان نيز تمام هزينه‌هاي اين جنگ را مي‌پردازد. به گزارش فارس به نقل از پايگاه خبري اسرائيلي فيلكا، "بندر بن سلطان" ديروز به شكل رسمي از "ايهود اولمرت" نخست‌وزير رژيم صهيونيستي خواست در صورت عدم توقف "حملات" حزب‌الله به دولت غربگراي سنيوره، نيروهاي اسرائيلي مستقر در مرزهاي شمال سرزمينهاي اشغالي را به تحريك عليه حزب‌الله وادارد. وي كه با هواپيماي شخصي خود از جده به مقصد سرزمينهاي اشغالي پرواز كرد در ديدار با اولمرت از وي خواست هر اقدام ممكن را براي حمايت از سنيوره انجام دهد و تمام هزينه‌هاي مالي هرگونه جنگ با حزب‌الله "تروريست" را بر عهده عربستان بگذارد. اما اولمرت در پاسخ به درخواست عربستان، اين اقدام را در حال حاضر غيرممكن دانست. بعد از مخالفت اولمرت با اين طرح نماينده عربستان از وي خواست نيروهاي مرزي‌اش در شمال اسرائيل را براي جلب توجه حزب‌الله به تحرك وادارد و آنگاه از طريق كشور آلمان به اطلاع حزب‌الله برساند كه در صورت ورود به مقر رياست‌جمهوري لبنان جنگ با حزب‌الله را آغاز خواهد كرد. در پاسخ به اين پيشنهاد، اولمرت به ميهمان خود قول داد موضوع را با كابينه خود بررسي كند اما در عين حال تاكيد كرد نمي‌تواند به نفع عربستان وارد جنگ شود و بيشترين كاري كه مي‌تواند انجام دهد مانورهاي نظامي زميني و هوايي براي ترساندن حزب‌‌الله و وادار كردن آنها به جابجايي نيروهايشان از شمال لبنان به جنوب اين كشور خواهد بود.

  11. سرمايه: همزمان با سفر بوش به منطقه، منابع آگاه آمريكايى به يك روزنامه فرامنطقه اى اعلام كردند: ,با هدف ارسال كمك فورى به لبنان ناو بزرگ هواپيمابر ,هرى اس ترومن, از سوى يونان به سوى شمال اسراييل حركت كرده است. روزنامه فرامنطقه اى الحيات نوشت: ,در اقدامى شديدتر از سوى آمريكا عليه حزب الله و گروه مخالفان دولت لبنان، منابع آگاه آمريكايى تاكيد كردند واشنگتن در حال بررسى ارسال كمك هاى نظامى فورى به لبنان است., الحيات افزود: ,هم اكنون ناو هواپيمابر بزرگ ,هرى اس ترومن, از شرق (از سوى يونان) به سوى شمال اسراييل حركت كرده است., منابع آمريكايى در گفت وگو با الحيات مدعى شدند: ,اعزام اين ناو پيامى ضمنى براى حزب الله، ايران و سوريه است., بنا بر اين گزارش، اين منابع مدعى شدند اين كمك ها به هدف تقويت و كمك به ارتش لبنان صورت مى گيرد و اين در حالى است كه حكومت لبنان و وزارت دفاع آمريكا (پنتاگون) در حال بررسى اين كمك ها هستند. پيش از اين نيز جورج بوش رييس جمهور آمريكا فاش كرده بود يكى از بلندپايه ترين فرماندهان نظامى خود را براى ارزيابى ميزان كمك لازم براى حكومت لبنان (فواد سنيوره) به لبنان مى فرستد. در حالى كه بوش، با دادن وعده به حكومت لبنان (14 مارس) به ارسال كمك نظامى و غير آن، عملا و آشكارا در امور داخلى لبنان مداخله و با تحريك متحدان خود عليه گروه مخالفان دولت، اوضاع لبنان را بى ثبات مى كند و خود عاملى براى ناامنى در اين كشور است، حزب الله لبنان را- كه در كشور خود به سر مى برد و تاكنون سران آن بارها بر گفت وگو به عنوان تنها راهكار بحران سياسى كشورشان تاكيد كرده اند- به بى ثبات كردن لبنان و فعاليت عليه ملت خود متهم مى كند. همچنين يك مقام آمريكايى دوشنبه در گفت وگو با روزنامه اماراتى ,البيان, تاكيد كرد: ,دولت جورج بوش، رييس جمهورى آمريكا برخلاف استقبال از فروكش كردن اعتراضات و درگيرى هاى خيابانى بيروت (پايتخت لبنان)، به دنبال بين المللى كردن بحران سياسى لبنان است و كاخ سفيد حل و فصل مساله دولت لبنان با حزب الله را در خلع سلاح مقاومت مى بيند., اين در حالى است كه دوشنبه يك مقام مسوول در كانال سوئز اعلام كرد: ,ناو ,يواس اس كول, آمريكا از كانال سوئز عبور كرده و در مسير بازگشت به درياى مديترانه است., اين در حالى است كه منابع دريانوردى كانال سوئز اعلام كردند كه ناو هواپيمابر آمريكايى ,كول, روز يكشنبه از كانال سوئز عبور كرده تا در درياى مديترانه در مقابل سواحل لبنان پهلو بگيرد. اين منابع افزودند كه پنج يگان جنگى مربوط به آمريكا، انگليس و اسپانيا اين ناو آمريكايى را همراهى مى كنند. به گفته اين منابع، كول با محموله اى 9 هزار تنى از درياى سرخ وارد كانال سوئز و از آنجا عازم مديترانه شده است. ناو جنگى انگليسى ,وست وارنيفينتوس, هم با محموله اى 30 هزار تنى كول را همراهى مى كند. ناو هواپيمابر كول كه مارس گذشته در آب هاى بين المللى در مقابل سواحل لبنان مستقر بود در پى اعتراض محافل بين المللى منطقه را ترك كرد. سه شنبه گذشته هم ناوهواپيمابر آمريكا ,هارى ترومن, از خليج فارس واز گذر كانال سوئز عازم درياى مديترانه شد. از آغاز ماه جارى تاكنون بيش از 19 كشتى جنگى و ناو هواپيمابر درميان شديدترين تدابير امنيتى از كانال سوئز عبور كردند. اين گزارش مى افزايد كه حجم تردد كشتى هاى جنگى از كانال سوئز در سال جارى بيش از 239 كشتى بوده كه نسبت به سال گذشته افزايش قابل توجهى داشته است.

  12. من با حوادثي كه در لبنان رخ داده و اينكه يك جبهه ضد ايراني قراره در سفر دوم بوش به اسرائيل و عربستان و مصر شكل بگيره و اينكه مرتبا حوادث لبنان را به ايران ربط ميدهند نشان ميدهد كه از قبل يك برنامه ريزي حساب شده اي صورت گرفته است كه هدف نهايي ان حمله غيره منتظره و ناگهاني به ايران است. آنها اول قصد دارند تا خاكريزهاي ايران را در لبنان و فلسطين و عراق و افغانستان نابود كنند تا خيالشان از اينها و بخوصص امنيت اسرائيل راحت شود و همينطور اين اتفاقات اخير براي اين بوده كه حزب الله لبنان را در نزد مردم لبنان منفور كنند و حزب الله كه دبير كلش گفته بود سلاح مقاومت بر ضد مردم لبنان به كار گرفته نخواهد شد به طرف مردم لبنان گرفته شد و حالا حزب الله ميخواهد كه مجراهايي كه از طريق آنها سلاح و تجهيزات دريافت ميكند را از دست ندهد و نيروهاي طرفدار دولت لبنان قصد دارند كه اين مجراها را از حزب االه بگيرند و حزب الله از دست دادن آنها را مانند فرودگاه بيروت و يا بلندي هاي مشرف به بيروت را خط قرمز خود ميداند و با اشغال مناطقي از بيروت و كشته شدن مردم متاسفانه سلاح حزب الله بر عليه مردم داخل لبنان استفاده شده است و حالا اين تله اي بود براي حزب الله تا آمريكا و اسرائيل و متحدين بهانه لازم را براي دخالت بعدي خود در لبنان بدست آورند و اعزام ناو بزرگ هواپيمابر ,هرى اس ترومن, به سوى لبنان مزيد بر علت است كه آمريكا در تدارك نابودي خاكريز جمهوري اسلامي در لبنان در اولين قدم است كه من در نهايت فكر ميكنم كه اين سناريو به حمله هوايي همه جانبه و ناگهاني و غيره منتظره به ايران كه هدف نهايي آن است ختم خواهد شد.

  13. مسکو، خبرگزاری نووستی: ایران 35 قایق سریع به حزب الله لبنان داده که در صنایع نظامی وابسته به سپاه پاسداران ساخته شده اند. این قایق ها می توانند اقدامات نیروی دریایی اسرائیل را خنثی کرده و به پایگاه های آن و نیز پایانه نفتی و سایر تاسیسات استراتژیک این کشور ضربه وارد کنند. این قایق ها می توانند به سیستم های غیر مجاز تسلیحاتی (بخوانید اتمی) نیز مجهز شوند. حزب الله تنها نیروی نظامی است که در دریای مدیترانه از چنین تجهیزاتی برخوردار است. ارسال این قایق ها از اواسط ماه آپریل از طریق بندر اللاذقیه سوریه آغاز شد و پس از آن قایق ها توسط خودروهای باری به مناطقی جنوبی تر بیروت منتقل شد. در آنجا سازمان احمد جبرئیل که اکنون از سپاه پاسداران ایران فرمان می گیرد، سیستم تونل های زیر زمینی دارد که در سال های دهه 70 توسط متخصصین آلمانی ساخته شده اند. این تونل ها که به دریا نیز راه دارند از ضربات هوایی و دریایی در امان هستند و در صورت ضرورت می تواند بطور پنهانی از طریق آن وارد دریا شد.

  14. سرمايه :مانور 9 كشور در امارات اين در حالى است كه مانور نظامى مشترك كشورهاى خليج فارس با همكارى آمريكا از دوم ماه جارى به مدت دو هفته در جنوب خليج فارس و در سواحل امارات متحده عربى برگزار شد. به گزارش خبرگزارى كويت (كونا) امارات متحده عربي، قطر، بحرين، كويت و آمريكا در اين مانور حضور داشتند كه نمايندگانى از عربستان سعودي، عمان، اردن و مصر به عنوان ناظر در آن شركت كردند.اين تمرين نظامى در چارچوب همكارى ميان كشورهاى شوراى همكارى خليج غفارسف و آمريكا و براى دفاع مشترك بود.كونا خاطرنشان كرد: ,اين رزمايش دو هفته به طول انجاميد كه علاوه بر تمرين عملى با هدف توسعه توانمندى هاى نظامى شامل برگزارى كنفرانس ها و همايش هايى هم بود., همچنين اين رزمايش شامل هماهنگى مشترك در عمليات بازدارندگى و مقابله با سلاح هاى كشتار جمعى و عمليات تروريستى نيز بود. بنا بر اين گزارش، اين مانور در سه مرحله برگزار شد كه در مرحله نخست كه چهار روزه بود، مراكز فرماندهى تمرين خود را با تبادل فعال اطلاعات با يكديگر و برخى نهادهاى مدنى به هدف هماهنگى در حوادثى معين، كار خود را آغاز كردند.در مرحله دوم كه ويژه تمرين عملى بود، شركت كنندگان برنامه ريزى و نحوه مقابله با بحران را در دستور كار خود قرار دادند و در مرحله سوم و به مدت دو روز چگونگى دفاع در مقابل موشك ها و شيوه اداره بحران ها و حالت هاى فوق العاده بود.

  15. هيچکدام از جنگجويان حزب الله در حال محاصره خانه با شکوه و آراسته به سنگ هاي قرمز متعلق به وليد ‏جنبلاط –عضو مجلس لبنان و يکي از رهبران دولت ائتلافي در اين کشور- ديده نمي شوند. با اينحال، جنبلاط به ‏عنوان يک متحد مهم آمريکا هنوز در بازداشت خانگي است.‏ ‏ بعد از فروکش کردن سرکوب حاميان دولت توسط جنگجويان حزب الله در جريان نبرد پنجشنبه، مشخص شد که ‏مقاومت دربرابر اين گروه تحت حمايت ايران، که ممکن است هر لحظه دوباره به ميدان بازگردند، بي فايده است. ‏جنبلاط در گفتگوي تلفني با رقيب خود، نبيه بري – رييس مجلس و رهبر مخالفين، گفت: "به سيد حسن نصرالله ‏‏(رهبر حزب الله) بگوييد من جنگ را باختم و او پيروز شد. پس بياييد بنشينيم و به مصالحه برسيم. تنها چيزي که ‏مي خواهم، حمايت و تامين شماست".‏ ‏ ‏ رهبر سنتي اقليت مسلمان دروزي لبنان، نام خود –جنبلاط - را از تعبير "بادنماي جوي" به نشانه توانايي هدايت ‏پيروانش در ميان تندبادهاي سياسي خاورميانه گرفته است. او که درگذشته چشم به حکومت اسد در سوريه داشت، ‏پس از اشغال عراق توسط ايالات متحده و زماني که به نظر مي آمد قدرت اين کشور قادر به تغيير رژيم در لبنان ‏است، به دامن آمريکا آويخت و فراموش کرد حزب الله به چه آساني مي تواند لبنان را به دامان سوريه و ايران ‏بيندازد. او گفت: "بايد بپذيرم ايراني ها باهوش هستند و مي دانند چطور بايد در لبنان عمل کنند. آنها لحظه اي را ‏که ايالات متحده در خاورميانه ضعيف شده است به عنوان موقع مناسب انتخاب کرده و کار خود را انجام دادند".‏ تبليغات حزب الله عليه دولت لبنان از حدود 17 ماه پيش و به دنبال متهم کردن حزب حاکم به همکاري با آمريکا ‏در منزوي ساختن و خلع سلاح اين گروه نظامي و ضد اسراييلي، آغاز شد. حزب الله که به عنوان يک گروه ‏مقاومت در زمان حمله سال 1982 اسراييل به لبنان تشکيل شد، هفته پيش اعلام کرده بود هرگز سلاح خود را به ‏سوي هموطنان لبناني نشانه نخواهد رفت. با اينحال، وقتي دولت توجه خود را به شبکه مخابراتي حزب الله، که از ‏آن براي هماهنگي عمليات هاي نظامي استفاده مي شود، معطوف کرد، نصرالله اين اقدام را به منزله اعلام جنگ ‏تعبير نمود. جنگجويان حزب الله وارد عمل شده و کشور را در شوک فرو بردند. آنها عملاً دولت را از کار ‏انداختند. ‏ حزب الله با چنين اقدامي، موجوديت خود را به عنوان يک حکومت مسلح در داخل يک حکومت ديگر تثبيت کرد. ‏اين در حالي است که آمريکا دهه هاست تلاش مي کند تا مانع از استفاده از لبنان به عنوان جايگاه انجام عمليات ‏هاي نظامي عليه اسراييل شود. به نظر مي رسد اين از عهده آمريکا خارج است زيرا هيچ حزب يا شريکي در اين ‏کشور برايش باقي نمانده است. مقامات آمريکايي مرتب از پشتيباني خود از دولت انتخابي در لبنان سخن مي ‏گويند، اما عملاً چنين دولتي وجود خارجي ندارد. ارتش لبنان که بسياري از سربازانش را مسلمانان شيعه و حامي ‏مخالفان تشکيل مي دهند، در صورت تحت فشار گرفتن براي جنگ با حزب الله، از هم خواهد پاشيد. ادارات ‏امنيتي هم که تحت آموزش آمريکا قرار گرفته و بيش از 300 ميليون دلار هزينه صرف آنها شده، حتي يک گلوله ‏به سوي حزب الله شليک نکردند. دولتمردان هم نظير جنبلاط، افراد شناخته شده اي هستند. در همين حال، ناو ‏جنگي يو اس اس کول به سوي مديترانه در حرکت است. با اين حال، اگر آمريکا دست به هرگونه حمله اي عليه ‏حزب الله بزند، اين گروه نظير آنچه در دهه 1980 انجام داد، به گروگانگيري آمريکايي ها در لبنان مبادرت ‏خواهد کرد. ‏ جنبلاط در حاليکه در باغچه خانه اش و در کنار اعضاي خانواده و تعداد اندکي از افراد وفادار، که هنوز همراه او ‏مانده اند نشسته، به دورنماي سياسي جديد مي انديشد. او گفت: "ايالات متحده در لبنان شکست خورده است. آنها ‏بايد اين را قبول کنند. ما بايد منتظر بمانيم و ببينيم حزب الله، ايران و سوريه چه قوانين جديدي را براي ما مي ‏آورند. آنها هر کاري بخواهند، مي کنند". ‏ منبع: تايم ، 12 مه و برگردان روزآنلاين


  16. فيليپ جيرالدی در تازه ترين مقاله اش، به تاريخ نهم ماه مه، با استناد به منابع اطلاعاتی خود، نوشته است که با وجود مخالفت محدود ونسبی رابرت گيتس، وزير دفاع آمريکا، طرح حمله به ايران، در شورای امنيت ملی آمريکا به تصويب رسيده است. فيليپ جيرالدي، قبلاً يکی از مأموران عاليرتبه ی سی آی ای بود که در حال حاضر با بعضی از محافل ضد جنگ، به خصوص با سايت معروف ˝آنتی وار˝ کار می کند. او در اين سايت، ستون ثابتی با نام Smoke and Mirrors دارد. در ۲۱ ژانويه ی امسال نيز، جيرالدی در مقاله يي، از فعال شدن دوباره ی ديک چينی (بعد از مدتی کنار گذاشته شدن عملی از مراکز تصميم گيری) و تلاش مستمر او برای افروختن جنگ آمريکا عليه ايران خبر داده بود. ترجمه ی آن مقاله به همين قلم، همراه با توضيحات و تفصيلاتي، در همان زمان با عنوان ˝ديک چينی دوباره برای حمله به ايران، خيز برداشته است˝ منتشر شد. (۱) هرچند که از يک نگاه، در شرايط کنوني، کار حمله به ايران، برای دستگاه بوش، کاری آسان نيست، اما از يک نگاه ديگر، چنين حمله يی می تواند بنابر محاسبات اسراييل و کاخ سفيد، نقشی تعيين کننده در پيروزی مک کين و شکست کانديدای حزب دموکرات، و يا دستکم حذف باراک اوباما به نفع هيلاری کلينتون، در انتخابات چند ماه ديگر رياست جمهوری آمريکا داشته باشد. اين مورد را خانم پرفسور مارجری کن، استاد حقوق و رييس ˝انجمن حقوقدانان ملي˝ در آمريکا، و نويسنده ی کتاب معروف ˝کابوی جمهوری: شش شيوه ی باند گانگستری بوش برای مبارزه با قانون˝، در مقاله ی ۲۴ مارس خود که با عنوان ˝زنهار! مواظب حمله به ايران باشيد!˝ ترجمه و منتشرش کرده بودم مورد تأکيد قرار داده است. (۲) اگر اين همه را دستکم با چهار عامل ديگر زير در هم بياميزيم، دوباره به خود يادآوری خواهيم کرد که لحظه يی سکون و رخوت و خواب آلودگی ما می تواند احتمالاً به قيمت بود و نبود کشوری به نام ايران تمام شود: ٭ دوباره از سوراخ بيرون آمدن جان بولتون (۳) و عربده کشی جديدش در ضرورت بمباران آنچه او از آن به عنوان مراکز آموزش تروريسم نام می برد در دل خاک ايران. ٭ تصريحات مکرر اسراييل در مورد ˝اجازه ی دستيابی به بمب اتمی به ايران ندادن˝، و انجام عمليات ˝پيش گيرانه˝ در صورت ضرورت (۴) و با تهديد به محو و نابود کردن کشور ايران و تمام هفتاد ميليون مردم آن از صفحه ی روزگار، آن طور که وزير ˝زيرساخت های ملي˝ اسراييل، اخيراً مژده اش را داد، و در فاصله يی کم تر از دو هفته، هيلاری کلينتون نيز به نشخوار سخنان او پرداخت. (۵) ٭ تمرين های نظامی و سياسی بی سابقه ی اسراييل در ماه گذشته، که بنا به تفسير پروفسور ميشل شاسودووسکی و همکاران او، ماهيت دفاعی ندارد. (۶) يعنی به بيان روشن تر: اطلاع اسراييل از حمله يی احتمالاً قريب الوقوع به ايران، و آمادگی در برابر پاسخگويی های احتمالی ايران. ٭ فعال شدن ناگهانی اسراييل و آمريکا توسط کارگزاران لبنانی خود در تضعيف حزب الله لبنان و خنثی کردن توان نظامی آن که طبعاً در صورت حمله ی اسراييل و آمريکا به ايران، به شدت اسراييل را تهديد خواهد کرد. پرداختن به اين موضوع، در اين يادداشت مختصر، ميسر نيست. ولی به طور خلاصه، بنا به گزارش های منابع مختلف، جريان از اين قرار بود که اسراييل طرحی در دست اجرا داشت با اين هدف که طی يک عمليات سريع و غافلگير کننده، سيد حسن نصرالله را به قتل برساند. اين طرح اسراييل، توسط نيرو های اطلاعاتی حزب الله لبنان، با بهره گيری از شبکه ی وسيع مخابراتی اين حزب، اندکی پيش از به اجرا درآمدن خنثی شد. و از همين رو، اسراييل و آمريکا، برنامه ی انحلال شبکه ی مخابراتی حزب الله را در اولويت قرار دادند. و نيز تصفيه ی مراکز حساس مراقبت های امنيتی را از افراد و نيرو های نزديک به مجموعه ی اپوزيسيون دولت لبنان که به حزب الله، منحصر نمی شود ولی با اين جريان در موارد معينی همراهی می کند. از ملی گرايان و کمونيست ها گرفته تا بخش بزرگی از مسيحيان و لبنانيان معمولی شيعه و سنی. اما مسير وقايع ـ دستکم تا اين لحظه ـ آمريکا و اسراييل را به نتيجه يی درست بر عکس آنچه اميد داشتند رسانيده است. مثل مورد تجاوز سی و سه روزه ی اسراييل به لبنان (در سال ۲۰۰۶) به حساب آمريکا و کمک به ˝زايمان خاورميانه ی جديد˝ به تصريح کاندوليزا رايس در تأييد و تبيين همان تجاوز. در همان زمان جنگ سی و سه روزه، تری ميسان، نويسنده و روزنامه نگار برجسته ی فرانسوي، فاش کرد که جرج بوش به صورت صريح و بی پرده به ژاک شيراک، رييس جمهوری وقت فرانسه، اخطار کرده است که خود را از ورود به آن ماجرا کنار بکشد؛ چرا که ˝اين، يک عمليات اسراييلی مورد حمايت آمريکا نيست؛ بلکه يک عمليات آمريکايی است که به وسيله ی اسراييل انجام می پذيرد˝ (۷) به هر حال، چه ما بخواهيم، و چه ما نخواهيم، در شرايط خاص کنوني، سرنوشت ايران، با سرنوشت لبنان و فلسطين و تمام خاورميانه، بيشتر از هميشه پيوند خورده است. عمده ترين عامل مضاعف در مضاعف کردن خطر تجاوز آمريکا و اسراييل به ايران، حکومتی است که در محاسبات ابلهانه اش، امکان بقای خود و ادامه ی قتل و غارت و دزدی و شکنجه و خفقان و دست و پا بريدن و اعدام و سنگسار را در دامن زدن به بحران های دروغين می جويد. بحران های درغين، برای پوشانيدن بحران های راستين. و بنا بر اين، راه مردم ايران و اپوزيسيون سالم و استقلال گرا و متکی بر توده ها ـ نه آويخته به دامان دشمنان سوگند خورده ی ايران که به وضوح کامل و بدون کوچک ترين ابهامي، نابود کردن ايران با تمامی مردم و تاريخ آن را برای حفظ امنيت اسراييل وعده می دهند ـ مشخص است. و يک نکته ی ديگر: اگرچه در اين مقاله ی اخير فيليپ جيرالدي، سخن از حمله ی محدود به يک مرکز نظامی در ايران است، اما همانطور که تحليل گران سياسی بسيار آگاه، از جمله خود او نيز قبلاً بر آن تأکيد کرده اند، اين حمله ی محدود ـ در صورت وقوع ـ به حمله ی نامحدود و تمام عيار به سراسر ايران و مراکز اتمی و غير اتمی آن خواهد انجاميد. به بهانه ی پاسخ واقعی و انجام پذيرفته، يا موهوم و انجام نپذيرفته ی ايران به اين حمله. همان چيزی که به نظر می رسد، اين ˝حمله ی محدود˝، دقيقاً به خاطر آن برنامه ريزی شده باشد... ۲۳ ارديبهشت ۱۳۸۷ ۱۲ مه ۲۰۰۸ امروز (نهم ماه مه) در واشنگتن زمزمه ها و شايعاتی بالا گرفته بود مبنی بر اين که ˝شورای امنيت ملی آمريکا˝ با به اجرا در آوردن نقشه ی يک حمله ی هوايی به مقر نيرو های ˝القدس˝ سپاه پاسداران که احتمالاً نيرو های عراقی مخالف آمريکا در آن آموزش داده می شوند موافقت اصولی کرده است. مرکزی که ممکن است مورد حمله قرار بگيرد يکی از اردوگاه های نزديک به تهران است. وزير دفاع آمريکا، رابرت گيتس، تنها مسئولی است که خواهان تأمل بيشتر و به تعويق انداختن چنين حمله يی است. اين تصميم حمله به ايران ، نتيجه ی مستقيم نگرانی آمريکا از وقايع اخير لبنان است. چرا که به نظر می رسد که حزب الله، متحد حکومت ايران، توانسته است در اين وقايع، نسبت به نيرو های دولت لبنان [ متحد و فروتر از متحد حکومت آمريکا ـ م ] دست بالا داشته باشد؛ و احتمالاً در موقعيتی است که خواهد توانست بر اوضاع پرآشوب کنونی لبنان مسلط شود. کاخ سفيد، ديروز (هشتم ماه مه) با واسطه ی رهبران کرد عراقی که هنوز روابط تنگاتنگی با حکومت ايران دارند، با حکومت ايران مذاکره کرده است. آمريکا در اين مذاکره، از حکومت ايران خواسته است تا اعتراف کند که در امور عراق دخالت می کند، و متعهد شود که به کمک رسانی به نيرو های مخالف آمريکا در عراق پايان دهد. به حکومت ايران، همچنين در مورد دخالت در لبنان اخطار شده است. گفته می شود که حکومت ايران، بلافاصله به آمريکا پاسخ داده است که همچنان بر مواضع گذشته ی خود پافشاری می کند، و بحث در اين گونه امور تا زمانی که آمريکا بر مداخلاتش در ايران با به کارگيری گروه های مخالف حکومت ايران خاتمه ندهد بی مورد است. وضعيت فعلی لبنان، کاخ سفيد را اين طور متقاعد کرده است که بايد به حکومت ايران، علائم خطری بفرستد که بی سابقه باشند. احتمالاً به صورت موشک های کروز. می توان چنين فرض کرد که حمله ی آمريکا، ˝دقيق˝ و در حد امکان، محدود خواهد بود، و فقط ˝نيروی قدس˝ را هدف خواهد گرفت تا از صدمه رسيدن به مردم عادی اجتناب شود. هنوز کار تصميم گيری در مورد به اجرا گذاشتن اين طرح به مرحله ی پايانی نرسيده است. اين، با رييس جمهوری آمريکا ست که بعد از اتمام مراحل آماده سازي، فرمان اجرای طرح را صادر کند. ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ عنوان و لينک مقاله: War With Iran Might Be Closer Than You Think www.amconmag.com/blog/2008/05/09/war-with-iran-might-be-closer-than-you-think روشنگري

  17. روزنامه الشرق الاوسط چاپ لندن در یک سرمقاله تحریک آمیز به قلم سردبیر این روزنامه، اعراب منطقه را با عنوان" ایران و اعراب ترسو" اینگونه علیه ایران به میدان فراخواند: درگیریهای لبنان، بر خلاف موضع گیری های رهبران عرب مسئله‌ای داخلی نیست. خوی اشغالگرانه ایران به اشغال عراق و جزایر سه گانه امارات محدود نمی شود. ایران حماس را حمایت می ‌کند و این جنبش را به سمت بحران‌آفرینی با مصر سوق می‌دهد. ایران آرامش یمن را به هم می ‌زند، کویت و بحرین را تهدید می‌کند و پشتوانه این سیاستش پول نفت و برخی عوامل داخلی در این کشورها و به کارگیری گروه‌های خارجی (بخوانید القاعده) و ایجاد تسهیلات فعالیت برای آنهاست. حماس به عروسکی در دستان ایران و سوریه تبدیل شده است و دولت فواد سینیوره در فشار است. اعراب چاره‌ای جز رویارویی با ایران، حداقل در حد موضعگیری ندارند. اگر امروز چنین نکنند فردا به اجبار چنین خواهند کرد، چرا که امنیت خود را از جانب این کشور در خطر خواهند دید. ترس اعراب، دخالت های ایران را در امور منطقه بیشتر خواهد کرد. به نقل از انتخاب

  18. مفتی عربستان سعودی روز گذشته طی سخنرانی در شهر ریاض، پایتخت عربستان اعلام کرد که اسلام از حزب الله مبرا است. به گزارش شیعه آنلاین، شیخ "عبدالعزیز آل شیخ" مفتی عربستان سعودی همچنین گفت: همپیمان حزب الله، یعنی سوریه نیز کشوری کافر است. "آل شیخ" در ادامه افزود: بی شک حوادث و بحران فعلی لبنان بسیار غم انگیز است و قلب مسلمانان و حتی دیگر انسانها از این "انقلاب" که از پیش طراحی شده است، به درد می آید. این "انقلاب" توسط کسانی طراحی شده که ادعای مسلمان بودن می کنند در حالیکه اسلام از آنان مبرا است. مفتی عربستان سعودی در ادامه گفت: حزب الله با یهودیان همکاری می کند و برای ورود آنان به کشورهای اسلامی تلاش می کند. آنان به یهودیان کمک می کنند تا بر کشورهای اسلامی تسلط یابند. از خداوند می خواهم که ما را از این شر دور کند و محفوظ بدارد. گفتنی است این سخنرانی در سالن شیخ "عبدالعزیز بن باز" (مفتی سابق عربستان سعودی) در دانشکده "شریعت اسلامی" در دانشگاه "محمد بن سعود" با حضور تعداد زیادی از اساتید این دانشگاه برگزار شد. شایان ذکر است شیخ "عبدالله بن جبرین" از دیگر مفتیان سرشناس وهابیت در عربستان سعودی نیز در سال 2006 میلادی طی جنگ 33 روزه با صدور فتوایی، هرگونه کمک به حزب الله لبنان را حرام اعلام کرده بود. سايت موعود

  19. معمولاً يک دولت، شش دهه بعد از تاسيس، نبايد هنوز براي موجوديت خود بجنگد. بايد حق تا حالا بدست آمده ‏باشد. بعد از جنگ هاي سال 1948، 1967و 1973، وساير درگيري ها از جمله دو شورش (اواخر دهه 80 و ‏‏2000) خيلي از اسراييلي ها به مبارزات خود در بدست آوردن حق موجوديت افتخار مي کنند، ولي تا کنون موفق ‏به تثبيت اين حق نشده اند. امروز در شصتمين سال تولد اسراييل، اين کشور مانند ماه هاي اول که شوراي امنيت ‏سازمان ملل بر تقسيم فلسطين صحه گذاشت و کشورهاي عرب به آن کشور نوپا حمله کردند، هنوز بحران ‏موجوديت دارد. ‏ مي توان گفت خطر فعلي به مراتب بزرگتر از روزهاي اول است. اسراييل مي تواند به زودي درگير بزرگترين ‏نبرد موجوديت در تاريخ نه چندان طولاني خود شود. رييس جمهور بعدي ايالات متحده هم- اعم از اينکه باراک ‏اوباما باشد يا جان مک کين- احتمالاً با بحراني به مراتب بزرگتر از حملات يازدهم سپتامبر روبرو خواهد شد. در ‏حاليکه مقامات اسراييلي اصرار دارند که به ديپلماسي متعهد هستند، عواملي دست به دست هم مي دهند تا احتمال ‏وقوع يک حمله اسراييلي عليه ايران را تا قبل از پايان سال 2008 امکانپذير سازند:‏ ‏- يک ارزيابي جديد و هولناک اسراييلي که نشان مي دهد ايران تا سال 2009، قابليت ساخت بمب هسته اي را ‏بدست خواهد آورد (گزارش هاي ديگر زودترين زمان براي اينکار را 2010 يا حتي پس از آن دانسته اند).‏ ‏- تلاش هاي ايالات متحده و اروپا در اعمال فشار اقتصادي بر ايران و منزوي ساختن اين کشور. نيکلاس برنز، ‏معاون وزارت امورخارجه آمريکا و مسئول امور ايران در دستگاه ديپلماسي بوش، به تازگي بازنشسته شده و ‏خلاء بزرگي را پشت سر خود به جا گذاشته است. خيلي از اسراييلي ها احساس فزاينده اي از بروز سرگرداني در ‏واشنگتن براي کنار آمدن با ايران هسته اي دارند. در همين حال، شرکت هاي اروپايي در حال سرمايه گذاري هاي ‏جديد چند ميليارد دلاري در بخش انرژي ايران هستند (از جمله شرکت او ام وي اتريش- اي جي ال سويس)‏ ‏- تجديد ساختار مداوم موشکي حزب الله در کشور همسايه، لبنان، که هر چه اسراييل بيشتر دست روي دست ‏بگذارد، قدرت بيشتري به ايران براي معامله به مثل مي دهد. ‏ ‏- تلاش هاي مرموز ايران براي هر چه طولاني تر کردن روند بازرسي آژانس بين المللي هسته اي و رسيدگي به ‏تاريخچه و نيات ايران از برنامه هسته اي خود. قرار است گزارش جديد آژانس در هفته سوم ماه مه منتشر شود و ‏ايران نيز حاضر شده است در مورد روند بازرسي ها به ابراز نظر بپردازد. هرچند انتظار نمي رود اين مساله تا ‏آن موقع حل و فصل شود.‏ ‏- تمايل روسيه به تجهيز ايران با دفاع موشکي زمين به هوا با برد کوتاه، عليرغم اينکه اين کشور اعلام کرده به ‏تحريم ها عليه ايران خواهد پيوست. شايعاتي بر سر زبان هاست که روسيه براي فروش سيستم ضد شناور اس-‏‏300 با برد بالا مشغول رايزني است، اما روسيه اين شايعات را رد کرده است. اين سيستم هاي دفاعي پيشرفته در ‏صورت استقرار، قدرت حملات هوايي اسراييل را به نحو فاحشي تقليل خواهد داد. ‏ آخرين مطلب هم اينکه دوران زمامداري دستگاه ديپلماسي بوش رو به اتمام است. دولت بوش تا کنون، دوستانه ‏ترين و سازش پذيرترين دولت آمريکايي بوده که اسراييل به خود ديده است. وقتي اسراييل در تابستان 2006 به ‏حزب الله لبنان حمله کرد، دولت بوش با چراغ سبز نشان دادن به دولت يهود، مذاکرات براي پايان بخشيدن به ‏جنگ را عمداً به تعويق انداخت. همين چند هفته پيش بود که بوش تخريب يک راکتور سوريه توسط اسراييلي ها ‏را به عنوان "هشدار" به ايران و کره شمالي مورد تاييد ضمني قرار داد. بعيد به نظر مي رسد دولتي که اوباما ‏تشکيل دهد اينچنين به تحسين اسراييل بپردازد و از رويکرد مک کين هم اطمينان خاطر وجود ندارد. ‏ بسياري از کارشناسان ايراني معتقدند عليرغم فراخوان هاي معمول محمود احمدي نژاد در نابود ساختن اسراييل، ‏بعيد به نظر مي آيد تهران مايل به توليد بمب هسته اي باشد. اگر هم اينکار را بکند، محتمل نيست آن را عليه ‏اسراييل يا هيچ دولت ديگري به کار ببرد. احمدي نژاد به دنبال انتخابات رياست جمهوري 2009 است اما در ميان ‏روحانيون صاحب منصب ايران، چهره اي نامحبوب شده است. مطمئناً يک گزينه براي اسراييل- که صاحب ‏زرادخانه هسته اي است- به کار گرفتن زبان تهديد عليه ايران است، مخصوصاً وقتي احمدي نژاد از سوي حاکمان ‏قدرت تهران در نقطه ضعف قرار گرفته است. حتي تندروهاي اسراييلي هم مي دانند کوبيدن بر طبل حمله به ‏ايران مي تواند منازعه اي طولاني مدت و شوم را به دنبال داشته باشد و به افزايش احتمال باقي ماندن احمدي نژاد ‏بر سرير قدرت و درگير شدن دريک جنگ منطقه اي با اسراييل منجر شود. ‏ برخي کارشناسان فني و دفاعي نيز معتقدند اسراييل نمي تواند چيزي بيش از يک آزار براي برنامه ايران تلقي ‏شود. برنامه غني سازي ايران بسيار مخفيانه تر از راکتور اوسيراک در عراق است که اسراييل بنا داشت در سال ‏‏1981 به آن حمله کند. دويد آلبرايت، يکي از معروفترين چهره هاي واشنگتن که برنامه هسته اي را دنبال مي ‏کند، گفت: "آنها مي توانند تمام تاسيسات نطنز را منهدم سازند و در عين حال، به طور جدي به عقب رانده نشوند".‏ منبع: نيوزويک – 7 مه روزآنلاين

  20. کان کاولين ‏ هفته اي ديگر گذشت و حادثه مرگبار ديگري براي سربازان انگليسي در افغانستان رخ داد و شواهد بيشتري از ‏دخالت ايران در معرکه نبرد با تروريسم رقم خورد. ممکن است سپاه پاسداران در بمب گذاري جاده هلمند که ‏منجر به مرگ سرباز انگليسي 29 ساله شد دست داشته باشد، اما نمي توان آن را اثبات کرد. ‏ سپاه پاسداران در تاريخ طولاني دخالت در تروريسم، توانسته است همه ردپا ها را پاک کند. هرچند اولين گروگان ‏غربي که در دهه 1980 در لبنان ربوده شد به تهران فرستاده شد، مقامات ايران اصرار داشتند در اين ماجرا نقشي ‏نداشته اند.‏ امروز هم دولت ايران بر بي گناهي خود در حمايت از درگيري هاي خونين ستيزه جويان عراق و افغانستان ‏اصرار دارد، اما اين برخلاف کشفيات گاه و بيگاه نيروهاي ائتلاف از انبارهاي مهمات با نشانه هاي ساخت در ‏ايران است.‏ افزايش قابل توجه دخالت ها در افغانستان مشکل ساز شده است. بايد خصوصاً از عملکرد ارتش قدرداني کرد که ‏از طالبان تنها سايه اي از يک نيروي جنگ آور به جا گذاشته است.‏ بعد از دو سال حضور مداوم نظامي، طالبان ديگر نمي تواند حملات متناوبي انجام دهد. در عوض، آنها دست به ‏کار جنگ هاي نامنظم شده اند که من و شما آن را به عنوان تروريسم مي شناسيم: حمله به نيروهاي ائتلاف با بمب ‏هاي جاده اي.‏ اين سلاح ها تا کنون باعث سه حادثه مرگبار براي انگليسي ها شده. دو عضو نيروي هوايي سلطنتي در آوريل ‏هنگام گشت زني خارج از پايگاه اصلي هوايي ناتو در قندهار کشته شدند. همين بمب ها، منجر به کشته شدن ‏سرباز باباکوبائو، يک بازيکن راگبي، در منطقه دور افتاده اي شد که شاهزاده هري [نوه ملکه] نيز در همانجا به ‏عنوان مسئول کنترل هوايي مشغول به خدمت بود. ‏ سرباز باباکوبائو داخل يک نفربر ضد مين بود که در اثر شدت انفجار بمب جان خود را از دست داد. چهار ‏سرنشين ديگر در همين حادثه زخمي شدند. ‏ منابع اطلاعاتي آمريکا و انگلستان گمان مي کنند ايران دانش فني حزب الله را به عراق و افغانستان- که انفجار ‏بمب هاي جاده اي در آن افرايش يافته- صادر کرده است. (اکثر کشته شدگان ازتعداد 51 نفر آمريکايي در عراق ‏در ماه گدشته، قرباني چنين تجهيزاتي بوده اند).‏ نيروهاي ويژه بريتانيا در سال گذشته موفق به توقيف دو کاميون حمل بار شدند که از ايران به افغانستان وارد شده ‏و محتوي 50 عدد از اين بمب ها بود. هفته پيش يک مقام ارشد نظامي ايالت متحده گفت شاخه قدس سپاه پاسداران ‏انقلاب دست به استخدام کارشناسان لبناني براي آموزش ستيزه جويان شيعه در اردوگاه هاي داخل ايران شده است. ‏ منابع اطلاعاتي تخمين مي زنند 90 درصد سخت افزارهاي مورد استفاده از سوي ستيزه جويان جنوب عراق از ‏ايران است که دخالت فزاينده اش در رويارويي با نيروهاي ائتلاف، سفير سابق ايالات متحده در سازمان ملل- ‏جان بولتون- را بر آن داشته تا خواستار حمله هوايي آمريکا عليه اردوگاه هاي آموزشي و تسليحاتي گروه هاي ‏ستيزه جو داخل ايران شود. ‏ همه اين ها باعث مي شود که ادامه تصميم دولت در غير قانوني بودن موثرترين گروه مخالف ايران و طرفدار ‏غرب تعجب آور باشد. اگر به خاطر سازمان مجاهدين خلق ايران نبود، ما هرگز متوجه نمي شديم ايران در حال ‏توسعه غني سازي اورانيوم در تاسيسات نطنز و به دور از چشم بازرسي هاي معمول آژانس است. ‏ مريم رجوي، رهبر سازمان مجاهدين که در فرانسه در حال تبعيد به سر مي برد، در مصاحبه اي با ديلي تلگراف ‏هشدار داد ‏‎ ‎اگر غرب تهديد ايران را براي نه تنها خاورميانه، بلکه کل دنيا نديده بگيرد، "در خواب خواهد ماند تا ‏سرانجام با فاجعه اي بيدار شود". او گفت: "ايران تحت حاکميت يک رهبري مذهبي ديکتاتوري که خواهان صدور ‏آرمان هاي خود به سراسر دنياست به سر مي برد. اين فاشيسم ديني اميال مشابه با فاشيسم آدولف هيتلر در سيطره ‏بر دنيا دارد. دولت هاي غربي عمداً چشمان خود را بر روي وقايع بسته اند، اما ترس من از اين است که در يکي ‏از همين روزها، آن ها چشمان خود را باز کنند و واقعيت شومي که در جريان است را جلوي چشمان خود ببينند". ‏ منبع: ديلي تلگراف – 9 مه روزآنلاين

  21. به نقل از سايت همدمي:یک روزنامه چاپ اورشلیم امروز (جمعه 14 مارس 2008 ) نوشت: اسرائیل برای مقابله با تهدیدهای اتمی جمهوری اسلامی ایران می کوشد یکی از پیشرفته ترین انواع هواپیماهای نظامی آمریکا را به نام اف-22 خریداری کند- ولی وزارت دفاع آمریکا (پنتاگون) با این تقاضا مخالف است و آن را رد کرده است. روزنامه جروزالم پست از قول منابع آگاه نوشت: قراراست پینحاس بوریس مدیر کل وزارت دفاع اسرائیل هفته آینده رهسپار واشنگتن شود تا مقامات آمریکائی را متقاعد سازد که با توجه به آنچه خطرات اتمی ایران و تهدیدهائی که از جانب آن کشور علیه اسرائیل شنیده می شود خوانده، ضروری است که اسرائیل بتواند بهتر از خود دفاع کند. ایالات متحده تا کنون هواپیماهای اف-22 را به هیچ کشور خارجی نفروخته است. اسرائیل می گوید که فروش بمب های هوشمند ساخت آمریکا به دولت عربستان سعودی یکی دیگر از عللی است که ایجاب می کند اسرائیل توان دفاعی کوبنده تری داشته باشد. اسرائیل پیشتر نوع دیگری از هواپیماهای جنگی آمریکائی را به نام اف-35 خریداری کرده که تحویل آن از پنج سال دیگر (2013 ) آغاز خواهد شد و بنابراین اسرائیلیان هنوز امید دارند که بتوانند ایالات متحده را برای فروش جنگنده های اف-22 نیز متقاعد کنند. نیروی هوائی ایالات متحده از دو سال پیش به این نوع هواپیما مجهز گردیده- ولی آمریکا هنوز حاضر نشده آن را به کشورهای دیگر بفروشد. کنگره آمریکا با تصویب قانونی فروش آن را ممنوع ساخته است. پینحاس بوریس در دیدار چند روزه خود از واشنگتن درباره چند پروژه امنیتی دیگر و از جمله بهنیه سازی و تکمیل موشک ضد موشک "ختس" (پیکان) با مقامات آمریکائی گفتگو خواهد کرد. ضد موشک "ختس" که توسط دانشمندان اسرائیلی طراحی و ساخته شده به هدف رهگیری و نابود کردن موشکهای دشمن است که بخشی از بودجه آن را دولت ایالات متحده تامین کرده است. این ضد موشک قادر است موشکهای شهاب حکومت ایران را که ممکن است به سوی اسرائیل شلیک شود پیش از رسیدن به خاک اسرائیل رهیابی و متلاشی کند. چندی پیش ضد موشک ختس-2 با موفقیت آزمایش شد و اکنون اسرائیل به ایالات متحده پیشنهاد کرده که سیستم ضد موشکی ختس بهینه شود و بتواند با سرعت بیشتر عمل کرده و موشکهائی را نیز که در ارتفاعات بالاتر پرواز می کنند هدف قرار دهد.

  22. روز:روزنامه مورنینگ استار، ناشر نظرات حزب کمونیست انگلستان، در شماره روز گذشته خود اطلاعات زیر را در ارتباط با هزینه های جنگی انگلستان منتشر کرد:

    هزینه های عملیات جنگی انگلستان برای سال مالی جاری 3.297 میلیارد پوند در نظر گرفته شده است. این رقم، افزایش 94 درصدی نسبت به سال قبل را نشان میدهد. سال قبل این هزینه ها 1.698 میلیارد پوند بوده است. ارقام تفکیکی این هزینه چنین است: 52 درصد برای عملیات نظامی در عراق با 1.449 میلیارد پوند، برای افغانستان 1.424 میلیارد پوند یعنی48 درصد افزایش نسبت به سال قبل.اين ارقام حکایت از ادامه و حتی تشدید سیاست جنگی انگلستان در منطقه، در سال آینده دارد.


    من فكر ميكنم كه اين خبر خوبي نيست و من احتمال ميدهم كه انگلستان در عمليات احتمالي جنگي بر ضد ايران همراه ايالات متحده در صورت بن بست كامل در حل پرونده هسته اي ايران از طريق ديپلماسي و تحريم شركت كند و با توجه به اينكه بودجه عمليات جنگي انگلستان سه برابر! :lol: شده اين ميتواند خبر از اين احتمال دهد.

  23. روز:روزنامه مورنینگ استار، ناشر نظرات حزب کمونیست انگلستان، در شماره روز گذشته خود اطلاعات زیر را در ارتباط با هزینه های جنگی انگلستان منتشر کرد: هزینه های عملیات جنگی انگلستان برای سال مالی جاری 3.297 میلیارد پوند در نظر گرفته شده است. این رقم، افزایش 94 درصدی نسبت به سال قبل را نشان میدهد. سال قبل این هزینه ها 1.698 میلیارد پوند بوده است. ارقام تفکیکی این هزینه چنین است: 52 درصد برای عملیات نظامی در عراق با 1.449 میلیارد پوند، برای افغانستان 1.424 میلیارد پوند یعنی48 درصد افزایش نسبت به سال قبل.اين ارقام حکایت از ادامه و حتی تشدید سیاست جنگی انگلستان در منطقه، در سال آینده دارد.

  24. موعود:رزمنده آمريکايي در ميان هياهو و بارقه‌هاي انفجار ميدان جنگ، در يونيفرم ضد گلوله آخرين مدل خود پيچيده شده است. کاسکتي صورت وي را مي‌پوشاند و بدين ترتيب از آن محافظت کرده و به وي امکان استفاده از تجهيزات الکترونيکي را که حمل مي‌کند، مي‌دهد. رايانه‌اي که او کنترلش را در دست دارد، حاوي بانک اطلاعات است و به فرامين صوتي پاسخ مي‌دهد. روي صفحه مانيتور«پيشرفته» کاسکتش مي‌تواند نقشه‌ها را ببيند و موقعيت خود را توسط سيستم GPS محاسبه كند. موريس لمون چکيده: رزمنده آمريکايي در ميان هياهو و بارقه‌هاي انفجار ميدان جنگ، در يونيفرم ضد گلوله آخرين مدل خود پيچيده شده است. کاسکتي صورت وي را مي‌پوشاند و بدين ترتيب از آن محافظت کرده و به وي امکان استفاده از تجهيزات الکترونيکي را که حمل مي‌کند، مي‌دهد. رايانه‌اي که او کنترلش را در دست دارد، حاوي بانک اطلاعات است و به فرامين صوتي پاسخ مي‌دهد. روي صفحه مانيتور«پيشرفته» کاسکتش مي‌تواند نقشه‌ها را ببيند؛ موقعيت خود را توسط سيستم GPS محاسبه کرده و قادر است فرامين نوشتاري، دستورات عملياتي و اطلاعات فني لازم براي تشخيص يک دستگاه و حتي تصاوير ويدئويي را مشاهده کند. دوربين کار گذاشته شده در اين مدول، امکان ديد شب از ميان دود را نيز مي‌دهد. گوش‌هاي الکترونيکي که در دوطرف کاسکت وجود دارند، منبع صدا را رديابي مي‌کنند. اين سيستم کامپيوتري به منظور امنيت بيشتر، به يک مين ياب متشکل از حس گرهاي حرارتي و يک رادار کوچک متصل است. اسلحه وي هم مسلماً تفنگ مدل M-14 است. اين اسلحه که مجهز به دوربين حرارتي قادربه کشف مخفيگاه‌ها است، همچنين امکان پخش تصاوير در شبکه را مي‌دهد. سرباز پياده نظام که به لطف ليزر مسافت ياب و تعيين مکان کننده اش، ديده بان نيز هست، به عضوي از شبکه فن آوري و اطلاعات تبديل مي‌شود. آيا اينها همه يک داستان علمي - تخيلي است؟ از سال ١٩٩٤، برخي از اين وسايل در چارچوب21 CLW آماده به کارگيري در ارتش آمريکا بود. «انقلاب تجهيزات نظامي» (RMA) که از زمان جنگ نخست خليج فارس (١٩٩١) به کار گرفته شد، ميزان فايده فن آوري را به حد اعلاي خود رساند. آيا سلاح‌هاي پيروز و موفق به کار گرفته شده در عراق طي عمليات «طوفان صحرا»، همان هواپيماهاي مخفي، موشک‌هاي سريع السير، بمب‌هاي دقيق نبودند و آيا سايرتجهيزات تشکيل دهنده اين ائتلاف بين المللي تحت رهبري آمريکا، نقشي فرعي نداشت؟ هماهنگي واقعي بسياري از سلاح‌هاي دوربرد، قابليت نبردي بي سابقه را به دست داد؛ رويدادي که پيش از ظهور انفورماتيک غيرقابل تصور بود. از اين پس، مدرن ترين تکنيک‌هاي ارتباطي وارد تقسيم بندي‌هاي قدرتمندتر، فعال تر و تجديد سازمان دهي شده تر قرن ٢١ مي‌شوند. دنيس ريمر، رئيس ستاد ارتش آمريکا، اين گونه پيش بيني مي‌کند: «هنگامي که دشمن در ميدان نبرد انگشت کوچکش را حرکت دهد، تمامي نيروهايمان از آن مطلع خواهند شد و قادر خواهند بود سريعاً وي را کيش و مات کنند.» سرباز تبديل به مهندسي مي‌شود که نابود سازي را با وجداني آسوده فراهم مي‌آورد. «اينترنت تاکتيکي»، تجهيزات دقيق چند برابرکننده قدرت آتش هواپيماهاي بمباران کننده شکاري، افزايش تعداد هواپيماهاي بي سرنشين که در ابتدا براي شناسايي و سپس براي جنگ درنظر گرفته شده اند ؛ هيچ گاه تاريخ شاهد چنين تفاوت عظيمي ميان ارتش اول دنيا و رقبا و يا متحدانش نبوده است. گاستون بوتول، بنيان گذار«پولمولوژي» درسال ١٩٤٥، همه اينها را در سال ١٩٦٢ پيش بيني کرده بود، هنگامي که گفت: «سرباز تبديل به مهندسي مي‌شود که نابودي نسلي را با ماشين حساب، صفحه رادار و دکمه‌ها فراهم مي‌آورد. اين امر به وي امکان خواهد داد، به طرز هولناکي وجداني آسوده داشته و يا حتي بي اطلاع باشد. وي قادر خواهد بود، به تمامي کساني که به وي خرده مي‌گيرند، پاسخ دهد: «من سلاخ نيستم، من يک مهندسم». انقلاب تجهيزات نظامي مانند هر انقلاب ديگري از توافق نظر واحد برخوردار نيست. حتي در ايالات متحده نيز برخي افسران خرده مي‌گيرند که تجهيزات پيشرفته پياده نظام، بسيار زايد و دست و پا گير است. برخي ديگر ابراز نگراني کرده و مي‌گويند: «وابستگي بيش از حد به شبکه‌هاي کامپيوتري، با وارد کردن لطمه شديد به روحيه جنگجويي ارتش، به جاي تحکيم، خطر تضعيف آن را درپي دارد، چراکه سربازان بيشتر به کاربران شبکه تبديل مي‌شوند تا سرباز». درسال ١٩٥٨ در چين، دو سرهنگ نيروي هوايي به نام‌هاي کيائو ليانگ و وانگ زيانگسويي در کتاب خود با اين پديده مخالفت کرده و اظهار داشتند: «تحقيقات انجام شده توسط آمريکايي‌ها، به گونه‌اي اجتناب ناپذير حاوي نکات تئوريک کور و خطاهاي استدلالي است». دستاورد «حمله از راه دور» که از کشته شدن افراد در جبهه خودي ممانعت به عمل مي‌آورد، همان حس برتري تکنولوژيکي است که باعث پيدايش مفهومي جديد شده و آن «کشته ندادن» است. زمينه ديگري که به دنبال اين بحث مطرح مي‌شود، آن است که دولت‌ها و ستادهاي ارتش در نظر دارند تا ارتش‌هاي تخصصي با هزينه‌هاي هنگفت تشکيل دهند؛ ارتش‌هايي که از اين پس در بطنشان کيفيت بر کميت فائق آيد. جنگ به پديده‌اي «انساني» تبديل مي‌شود که به تصور دخالت نظامي براي درهم شکستن موقعيت‌هاي غيرقابل تحمل (از جمله قحطي، نسل کشي، پاک سازي قومي، جنگ‌هاي داخلي بي وقفه و غيره) باز مي‌گردد. پديده‌اي که در آن، ارزش‌هاي دوران باستان با همان داستان‌هاي معروف که در آن آدم خوب‌ها نهايتاً به پيروزي مي‌رسند، تجلي مي‌يابد. آن هم براي خوش آيند کارشناسان جنگ اشرافي که با حرارت در«هدف گيري‌هاي دقيق» به سوي «جنگ‌هاي تفنني» بازمي گردند. با اين همه، اين پيشرفت در نظر اول همان تفکر آگوستين قديس پس از افلاطون گرامي، در قرن پنجم ميلادي در باب تمايز «جنگ منصفانه» (که قانوني و براي دفاع از خود است) از «جنگ غيرمنصفانه» (که غيرقانوني بوده و به تجاوز مي‌انجامد) را دوباره مورد توجه قرار مي‌دهد. اين نظريه با ترسيم چارچوب تحليل درگيري‌هاي اخلاقي طي اعصار (و با تحولات و وقفه‌هاي بي شمار)، با تلاش‌هاي صورت گرفته براي شکل دادن به استفاده از زور در روابط بين دولت‌ها، همراه بوده است. مجموعه‌اي از قوانين که خود به دو بخش تقسيم مي‌شود که عبارت است از jus ad bellum (با مضمون قوانين شروع جنگ اخلاقي و شرعي) و jus in bello (معيارهاي جنگ قابل قبول اخلاقي) . نگرش «جنگ منصفانه» که خصوصاً به لطف کنوانسيون‌هاي لاهه و ژنو در حقوق بين الملل مثبت گنجانده شده، حق دفاع از خود را براي ارتش‌ها و دولت‌ها مانند افراد «ذي حق»، «تماميت ارضي» و «خوداستقلالي» قائل مي‌شود. با اين همه نيکلا تاواگليون در اثر خود با عنوان Le Dilemme du soldat «دو راهي پيش روي سرباز» چنين اظهار نظر مي‌کند: «اين نظريه در نگاه اول نسبت به دو رقيب سرسخت تئوريک خود برتري دارد. يعني صلح طلبي مطلق و واقع گرايي غيراخلاقي». عمليات «طوفان صحرا» که تحت نظر سازمان ملل متحد هدايت مي‌شد، با هدف ايجاد «نظم نوين جهاني» صورت پذيرفت. ژيل آندرآني و پير‌هاسنر عنوان مي‌کنند که در حقيقت، چشم پوشي از استفاده غيردفاعي از ارتش که در منشور سازمان ملل متحد نيز به ثبت رسيده، ديگر بازدارنده ايالات متحده نيست (آيا اين نوعي توجيه جنگ است؟). مسلماً طي ده سال اخير، ظاهراً دخالت نظامي «بشردوستانه» (در سومالي،‌هائيتي، بوسني هرزگوين، روآندا، سيرالئون، کوزوو، تيمورشرقي و جمهوري دموکراتيک کنگو) مستولي بوده، اما ستاره اقبال اين نوع جنگ رو به افول است. زيرا چه کسي حاضر مي‌شود، خشونت را در برابر خشونت به کار گيرد؟ چه موقع؟ چگونه؟ و تحت چه عنواني؟ ايالات متحده به تدريج پس از پايان جنگ سرد و همگام با افزايش نفوذش، خود را ناجي سياره زمين، ژاندارم جهان و رسول صلح و دموکراسي مي‌داند. همين امر در مورد اروپايي‌ها نيز ديده شده است. آنها با تمايز ميان «بشردوستي» و «امنيت خواهي»، در کوزوو به خشونت علني متوسل شدند. نيروهاي ناتو در پي کشتارهاي انجام شده توسط ارتش بلگراد که احتمالاً منجر به مرگ بيش از ده هزار غيرنظامي شد، سريعاً جنگ هوايي هفتاد و نه روزه‌اي را (درسال ١٩٩٩) برخلاف نظر سازمان ملل متحد به راه انداختند. اين دخالت غيرقانوني (هرچند که شوراي امنيت سازمان ملل متحد از محکوم کردن آن خودداري کرد) پرسش‌هاي نويني را برانگيخت. براي مثال اينکه، آيا قدرت نظامي بايد به نفع حمايت از قربانيان وارد عمل شود و يا براي تحت فشار قرار دادن مهاجم؟ (پرسشي که آندرآني و‌هاسنر مطرح مي‌کنند.) آيا اين دليل منطقي است؟ تاواگليون مي‌نويسد: «هدف ناتو عمليات بشردوستانه بود: توقف نيروهاي صرب که به عمليات پاک سازي قومي عليه قوم آلبانيايي کوزوو دست مي‌زدند. (...) درحالي که صحنه اين عمليات کوزوو بود، بمباران‌ها پيش از هرجا صربستان را هدف قرار مي‌داد. (...) اين بمباران‌ها که دور از ميدان نبرد صورت مي‌گرفت، «تنبيه جامعه» را مدنظر داشت تا اين چنين اراده آن را خرد و يا روحيه آنها را تضعيف کند. با اين اميد که به اين طريق يا طريقي ديگر، دولت را به توقف نبرد وادار کند.» يعني به گروگان گرفتن شهروندان غيرنظامي که آن هم رسماً درjus in bello نهي شده است. در پايان اين نبرد، پرسش ديگري در سايه قرار مي‌گيرد و آن اين است که اگرچه کارشناسان جنگ آمريکا پس از اين پيروزي سريع به اين نتيجه رسيدند که برتري هوايي به خودي خود براي درهم شکستن ارتش دشمن کافي است، اما در مورد اشغال نظامي زميني در مقابل مردمي متخاصم حرفي نمي‌زنند. درحالي که شکست آمريکا در سومالي بايد توجه آنها را به اين مسئله جلب مي‌کرد. از نقطه نظر نظامي محض، حملات هوايي آنها در٣ اکتبر١٩٩٣ در موگاديشو با موفقيت همراه بود؛ اما بهايي که بابت آن پرداختند (نوزده کشته و مفقود با هشتاد و چهار مجروح) بيش از حد براي افکار عمومي کشوري که نظريه «کشته ندادن» را پذيرفته، سنگين و طاقت فرسا بود. همين امر باعث عقب نشيني شتاب زده ارتش آمريکا از بيروت درسال ١٩٨٢ شد. جايز بودن هرگونه عملي، بدون ملاحظات قانوني و اخلاقي نتيجه گيري نخست آنکه: هيچ شباهتي مابين پذيرش خطر و مرگ براي شرکت در عمليات حفظ صلحي که از يک همکاري چند مليتي غيراجباري نشأت گرفته باشد، با پاسخ گويي به يک تجاوز جنايتکارانه در خاک خود وجود ندارد. ليانگ و زيانگسويي در پکن از اين امر به گونه‌اي ديگر عبرت گرفته و مي‌گويند: «اگر عمليات ارتش آمريکا در سومالي (که در آنجا در مقابل ارتش «آيديد» سردرگم ماند) را مورد قضاوت قرار دهيم، مي‌توانيم چنين نتيجه گيري کنيم که مدرن ترين نيروي نظامي، نه توان آن را دارد تا اعتراض افکار عمومي را کنترل کند و نه قدرت مقابله با دشمني را دارد که خود را پاي بند به هيچ قطعنامه و قراردادي نمي‌داند». همان طورکه پيش گويي اين دو چيني (که آن را در کتاب خود به سال ١٩٩٨ عنوان کردند) مؤيد آن است، حمله به خاک آمريکا در ١١ سپتامبر ٢٠٠١ ماهيتاً غيرقراردادي بود. آن دو اين گونه آورده اند: «هنگامي که کشورهاي فقير با قدرت نظامي ضعيف و همين طورجنگجويان غيردولتي در مقابل قدرت‌هاي برتر ايستادگي مي‌کنند، مانند آنچه که در چچن (دربرابر روسيه)، در سومالي (دربرابر ايالات متحده)، در ايرلند شمالي (دربرابر بريتانياي کبير) و حاميان جهاد اسلامي (دربرابر تمامي دنياي غرب) و... رخ مي‌دهد، عقل به آنها حکم مي‌کند که رويارويي مداوم و خشونت بار با ارتش‌هاي قدرت‌هاي بزرگ را کنار گذاشته و در مقابل، براي مقاومت در برابر آنها به شيوه‌هاي ديگر مبارزه همچون جنگ چريکي (به ويژه از نوع درون شهري آن)، تروريسم، جهاد مقدس، جنگ فرسايشي و جنگ شبکه‌اي متوسل شوند. پاسخ به ١١سپتامبر نقطه پاياني بر نظريه (آمريکايي) «کشته ندادن» نهاد. چراکه اين بار براي واشنگتن مسئله دفاع از شهروندان خودي مطرح بود. البته دفاع رسمي کم‌رنگ‌تر...؛ زيرا کاخ سفيد قدرتمندترين ارتش دنيا را براي کاري به راه انداخت که مي‌بايست توسط پليس و سرويس‌هاي امنيتي و اطلاعاتي انجام مي‌شد. ديگر در اينجا به دلايل بنيادين تاکنون شناخته شده «نبرد جهاني عليه تروريسم» يعني نابودي قدرت نظامي بخشي از جهان عرب با دردست گيري کنترل منابع نفتي خليج فارس نمي‌پردازيم. کارشناسان پنتاگون [وزارت دفاع آمريکا] با حمله به افغانستان براي بيرون راندن طالبان، پيش بيني مي‌کردند که اين نبرد در بهار ٢٠٠٢ به پايان برسد. امروزه بر همگان روشن است که عاقبت الامر به کجا انجاميد. ايالات متحده در ١٨ مارس ٢٠٠٣ و به بهانه يافتن سلاح‌هاي کشتار جمعي خيالي و بدون هرگونه اجازه سازمان ملل متحد و برخلاف خواست بسياري از متحدانش، حمله خود را به عراق صدام حسين آغاز کرد. داريو باتيستلا در کتاب خود مي‌نويسد: «ترک سياست چند سويگي بين دول غربي، نشانگر رجعت ايالات متحده به ارزش‌هاي مکتب «هابزيسم» است». او ادامه مي‌دهد که نگرش‌هابزيسم (که بنيان گذار آن توماس‌هابز بوده) از دوران باستان و قرون وسطي و پيش از آنکه در فرانسه دوران ناپلئون و سپس در آلمان دوران هيتلر به کار گرفته شود، در روابط ميان دولت‌ها وجود داشته است. اين نگرش برپايه دو اصل استوار است: نخست، پذيرش جنگ نامحدود، توسل به خشونت شديد و رد هرگونه سازش با دشمن طي نبرد، با توجه به اين امر که هدف جنگ «نابودي ارتش دشمن» است و سپس باور به جنگ پيش گيرانه يعني فقدان قوانين مرتبط با آغاز جنگ. هرگونه عملي بدون ملاحظات قانوني و اخلاقي مجاز است. مي توان به طور قانوني در باب ضرورت آغاز يک جنگ پيش گيرانه يا بهتر بگوييم «متقدمانه» بحث کرد. آندرآني و‌هاسنر به درستي اين چنين اظهار نظر مي‌کنند: «تصور آنکه توسل به زور بايد تا پس از شکست از هرگونه اقدام صلح آميز به دور باشد، احتمالاً در صورت کشتار از پيش اعلام شده و يا قابل پيش بيني، نتايج وخيمي به همراه خواهد داشت. براي مثال مي‌توان روآندا را ذکر کرد که خاطره آن همگان را آزرده خاطر مي‌سازد. هنگامي که براي کارشناسان جنگ مسجل مي‌شود که اقدام نظامي در يک تاريخ معين، احتمالاً شانس بزرگي براي کوتاه بودن و موفق بودن دارد، در حالي که شش ماه بعد توازن قوا تغيير مي‌کند و نبرد به نبردي خونين تر و نامطمئن تر تبديل مي‌شود، چه تصميمي بايد اتخاذ کرد ؟» در اين زمينه، انتخاب واژه «پيش گيرانه» به جاي «متقدمانه» از سوي واشنگتن (که در نظريه جنگ منصفانه به ثبت رسيده است) به هيچ وجه تصادفي نيست. تفاوت آنها تنها در گذرا بودن خطر است. جنگ متقدمانه در برابر خطر قريب الوقوع صورت مي‌گيرد و جنگ پيش گيرانه براي پاسخ دادن به خطري احتمالي. به عقيده باتيستلا، ايالات متحده با جنگيدن بر پايه گمانه زني‌هاي گنگ و مبهم خود تبديل به مهاجم غيرمنصف مي‌شود. براي کساني که منکر سلطه آمريکا هستند، گزارش منتشرشده توسط کاخ سفيد در٩ ژوئيه ٢٠٠٢ که تحولي در شيوه نگرش به مسائل اتمي محسوب مي‌شود، به همان اندازه نگران کننده است. در مقابل، نگرش «انصراف»، کوچک سازي سلاح‌هاي اتمي، راه را براي «استفاده محدود» مي‌گشايد. پير کونزا که سعي دارد اثبات کند که يکسوگرايي، تروريسم و گسترش سلاح‌ها، همگي منطقاً براي ايجاد مکانيسم ناامني بين المللي با هم مرتبطند، در رساله خود اين پرسش را مطرح مي‌کند که من بعد چه کسي مي‌تواند در افزايش خطر تروريسم و گسترش خشونت متعاقب جنگ آمريکا در عراق شک کند؟ او مي‌گويد: «سقوط اتحاد جماهير شوروي در سال ١٩٩١، حس سرمستي آور پيروزي را هم براي نظريه پردازان اسلاميسم خشن (که تنها از پيروزي بر اتحاد جماهير شوروي در افغانستان قانع و راضي بودند) و هم انديشمندان نومحافظه کار آمريکايي که آن را چون درهم کوبيدن «قدرت شيطاني» مي‌دانستند، درپي داشت.» به عقيده کونزا، شوک پديده افراط گرايي مذهبي، بي شک يکي از خصيصه‌هاي اصلي و غالب بي ثباتي بين المللي است. او با موازي قرار دادن بنيادگرايي «جنوبي» و بنياد گرايي «سني مذهب»، يکسوگرايي دولت بوش را يکسوگرايي قدرتي مي‌داند که هويت خود را به صورت گونه‌اي از «خاص گرايي مقدس مآبانه» و «مسيحاباوري دموکراتيک تندرو» توجيه مي‌کند که نوانجيل پراکنان، براي آن حق مذهبي «ميهن پرستي به شيوه کتاب مقدس» را قائل مي‌شوند. همين مسئله براي جهادطلباني که از اسلام، قانون خشک و مطلق مي‌سازند نيز صدق مي‌کند. او مي‌گويد: «نتيجه اين نوع جنگ با هدف پيروزي دين حق، نمي‌تواند چيزي جز پيروزي نهايي باشد و هيچ مذاکره احتمالي با «ديگري» که به عنوان اهريمن مطلق فرض مي‌شود، امکان پذير نيست». جبران نابرابري نظامي توسط عملياتي با هزينه اندک در منطقه‌اي که بازي قدرت‌هاي خارجي، ناسيوناليسم و نفي غرب را شعله ور ساخته، هر فردي خشونت را در دشمن مي‌بيند و خشونت خود را با تقدم خشونت سايرين توجيه مي‌کند. اين امر هم براي جريان پرابهام القاعده صادق است و هم براي ايالات متحده تابع اراده واشنگتن. از اين پس، تنها پاسخ ممکن در«برابرسازي قدرت» يافت مي‌شود که مي‌تواند گسترش سلاح‌هاي کشتار جمعي، جنگ نامنظم و يا تروريسم باشد که با کمترين هزينه، نابرابري فعلي را از بين مي‌برد. اين همان مبارزه بي وقفه سپر و شمشير است که کارشناسان جنگي تمام کشورها، قرن‌هاست که آن را دنبال مي‌کنند... سون تزو، ژنرال چيني معروف دوران «بهارها و خزان‌ها» (٤٨١-٧٢٢ پيش از ميلاد مسيح) در اثر کوچکش با عنوان «هنر جنگيدن»، برداشت‌هايش را از ترفند و تاکتيک ارائه داده است. او بدون نفي منفعت نبرد مستقيم، توسل به تمامي اثرات غيرمستقيمي را که امکان دارد حتي بدون واگذار کردن نبرد در پيروزي نقش داشته باشد، ستوده است. دو هزار و پانصد سال بعد، در کشور چين که براي واشنگتن به مثابه رقيبي نيرومند با قدرتي رو به فزوني است، دو سرهنگ آن کشور، ليانگ و زيانگسويي نيز همين عقيده را تأييد مي‌کنند. اثر آنها (جنگ بدون مرز) که در فوريه ١٩٩٩ در پکن به چاپ رسيد، امکان مقايسه ميان دو فرهنگ استراتژيکي، يکي آمريکايي و ديگري چيني را که با هم کاملاً متفاوت است، به دست مي‌دهد. براي هيچ کدام از اين دو طرف مهم نيست که «جنگ نامتقارن» نام گذاري‌اي جديد باشد. درواقع، اين امر يک حکايت قديمي است: «حکايت انتقام ضعيف از قوي». پکن ازمحاصره چين توسط حضور نظامي ايالات متحده در منطقه و يا از افزايش سيستم متحد يابي آن کشور نگران است. کتاب جنگ بدون مرز به منظور جلوگيري از مسابقه تسليحاتي فرسايشي و بي نتيجه، اعمال جنگ طلبانه را تا تمامي زمينه‌ها، فراتر از زمينه نظامي و با تمامي شيوه‌ها، فراتر از شيوه‌هاي جنگي بسط مي‌دهد. کمک‌هاي اقتصادي، تحريم‌هاي بازرگاني، ميانجيگري ديپلماتيک، گسترش پذيرش فرهنگ ديگري، تبليغات رسانه اي، به کارگيري و استفاده از قوانين بين المللي، توسل به قطعنامه‌هاي سازمان ملل متحد و غيره، همراه با ايجاد زمينه‌هاي فرعي، همگي بيش از پيش راه‌هاي فرا ارتشي را در خدمت سياست مداران قرار مي‌دهد. خلاصه آنکه، پکن با توجه به توازن قوا، به حمايت از ديپلماسي و يا بهتر بگوييم، آنچه که به آن soft power (نيروي نرم) مي‌گويند، به منظور تغيير وضعيت به سود خود ادامه خواهد داد. و اما در صورت نبرد آشکار....«نمونه‌هاي جنگ سنتي و تئوري‌ها و متدهاي وابسته به آن، همگي با يک چالش مواجه خواهند شد». از نظر مؤلفان اين کتاب، تمامي زمينه‌ها مي‌تواند به ميدان جنگ آينده مبدل شود و خوشا به سعادت کساني که اين امر را دريابند! «سقوط بازار بورس، يک حمله ساده ويروس‌هاي رايانه اي، يک شايعه و يا يک رسوايي ساده که نوسان ميزان مبادلات کشور دشمن را در پي داشته باشد و يا رهبرانش را در اينترنت به نمايش بگذارد، تمامي اينها مي‌تواند در طبقه بندي تسليحاتي اين نگرش نوين قرار گيرد». ليانگ و زيانگسويي که عاليرتبه ترين مقامات نظامي چين هستند، مي‌گويند که قدرتي بزرگ در مسير جهاني سازي مانند چين، توان آن را دارد تا با اندک تغييري در سياست اقتصادي خود، نظام اقتصاد جهاني را به لرزه وادارد. درچنين حالتي، نتيجه حتماً بهتر از حمله نظامي خواهد بود. خلاصه آنکه، تمايز ميان ميدان نبرد و غيرآن ديگر وجود ندارد. استفاده از يک شيوه واحد، کمتر از پيش سودمند خواهد بود و اين درحالي است که استفاده همزمان از متدهاي گوناگون، مزاياي بديهي خواهد داشت. در خاتمه به نظر اين دو کارشناس جنگ اشاره مي‌کنيم: «ايالات متحده تمام توان خود را برآن متمرکز ساخته تا جنگ جديدي به شيوه جنگ سرد به راه بياندازد و به احتمال بسيار زياد، انرژي خود را در مسير غلط، بيهوده تلف مي‌کند». منبع:www. Ir. Mondediplo. org نشريه سياحت غرب شماره 54